احکام
1-روزه
2-انفاق
3-ازدواج و طلاق
مقدمه
یکی دیگر از موضوعات مشترک میان قرآن کریم و اناجیل اربعه، موضوع احکام و فروعات فقهی است که این امر هم در تعالیم و آموزه های موجود مسیح در اناجیل چهارگانه و هم در آیات شریفه قرآن کریم بدان اشاره شده است. در این دو کتاب علاوه بر آنکه به موضوعات مهمی از قبیل خداشناسی، معاد و داستان پیامبران و نیز اخلاقیات اشاره شده از ذکر احکام عبادی و اجتماعی و حتی اقتصادی فروگذار نشده و برای تکاهل و هدایت پیروان خویش، احکام و دستورات و فروعات دیگری را به آنها گوشزد نموده اند. همچنانکه عیسی می گفت:"گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیاء را منسوخ کنم، من آمده ام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام برسانم"(متی:5:17). مسیح آمد تا حقیقت دین را از زیر آوار نفس گیر شریعت سخت گیرانه فریسیان یهودی بیرون کشیده، آفتابی کند. فریسیان با حهود بر ظواره شریعت روزنه های درخشش گوهر دین را کور کرده بودند و به نام دین، راه را بر ملکوت خدا بسته بودند. البته هرگز مسیح احکام شریعت را سبک نمی شمرد و ترک آنها را روا نمی دانست:"به راستی به شما می گویم که از میان احکام تورات، هر آنچه باید عمل شود یقیناً همه یک به یک عملی خواهند شد، پس اگر کسی از کوچکترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند او در ملکوت آسمان از همه کوچکتر خواهد بود."(متی،18:5).
قرآن کریم نیز شرط ایمان و تقوا را ایمان به پیامبران و کتابهای پیشین آسمانی می داند. قرآن کریم خود را مصدق و موید کتابهای پیشین می داند و اگر از هیمنه خویش بر کتابهای پیشین سخن می گوید به شان نگاهبانی خویش از میراث پیشینیان- همراه با حق تصرف در برخی از جزئیات- اشارت دارد. از این رو ما به آنچه آخرین پیام آسمانی آورده است مامور و متعهدیم، نه از آن رو که خط بطلانی بر شرائع گذشته می کشد، بلکه از آن رو که آیین حنیف نوح، ابراهیم، موسی و عیسی را احیاء کند و غبارها را از چهره پاک آن می زداید تا هرچه بیشتر، شعاع نور الهی بتابد و راه ملکوت آشکارتر شود. روشن است که در اینجا سخن از خطوط کلی و اصلی ادیان پیشین است وگرنه، تغییر و تبدیل در برخی از فروع در هر دین جدیدی وجود داشته و نشانه مراعات تحولات زمانه است.(درک: اناجیل اربعه بویژه آیه پیش گفته (متی،8:5) و قرآن کریم، آل عمران/50 که ناظر به تحلیل برخی از محرمات شریعت موسی توسط حضرت عیسی است و انعام/146-145 و اعراف 157 که به تغییر و تسهیل برخی از فروعات فقهی در اسلام نسبت به آیین های گذشته به ویژه یهود اشاره دارد.)
با این مقدمه، می توان گفت که احکام مشترک میان قرآن کریم و اناجیل اربعه از این قرارند: روزه، انفاق، ازدواج و طلاق.
5-1-روزه
5-1-1-روز در اناجیل اربعه
مساله روزه از جمله مسائل و موضوعاتی است که به عنوان احکام عبادی در اناجیل وارد شده که به وجود این مساله در میان پیروان مسیح و آیین او دلالت دارد که ذیلاً به آن اشاره می شود:
5-1-1-1- روزه گرفتن مسیح:
"آنگاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه نماید. و چون چهل شبانه روز روزه داشت آخر گرسنه گردیده پس تجربه کنند نزد او آمده گفت اگر پسر خدا هستی بگو تا این سنگها نان شود. در جواب گفت مکتوب است انسان نه محض نان زیست می کند بلکه به هر کلمه ای که از دهان خدا صادر گردد."(انجیل متی، باب چهارم4-1)
5-1-1-2- پرهیز از ریا در روزه داری:
"اا چون روزه دارید مانند ریاکاران ترشرو نباشید زیرا که صورت خویش را تغییر می دهند تا در نظر مردم روز دار نمایند هر آینه به شما می گویم اجر خود را یافته اند. لیکن تو چون روزه داری سر خود را تدهین کن و روی خود را بشوی تا در نظر مردم روزه دار ننمایی بلکه در حضور پدرت که در نهان است و پدر نهان بین تو، ترا آشکارا جزا خواهد داد." (انجیل متی، باب ششم، 18-16)
در این قسمت از انجیل متی، علاوه بر اشاره به اصل وجود روزه داری در آیین و تعلیمات مسیح، به اخلاق روزه داری اشاره شده است و اینکه در زمان روزه داری به واسطه ترشرویی و گرسنگی به شدت از ریای در ان بپرهیزید زیرا که اجرتان ضایع خواهد شد. بلکه برعکس در هنگام روزه داری، به خاطر پرهیز از ریاکاری سر و روی خود را مرتب و معطر کن تا آنکه دچار ریا نشوی و در برابر این تواضع، پروردگارنهابین، تو را آشکارا پاداش دهد.
5-1-1-3- روزه گرفتن ]یحیی[ و شاگردان یحیی:
"آنگاه شاگردان یحیی نزد وی آمده گفتند چون است که ما و فریسیان روزه بسیار می داریم لکن شاگردان تو روزه نمی دارند. عیسی بدیشان گفت آیا پسران خانه عروسی مادامی که داماد با ایشان است می توانند ماتم کنند ولکن ایامی می آید که داماد از ایشان گرفته شود در آن هنگان روزه خواهند داشت." (انجیل متی، باب نهم، 15 و 14) و نیز در این قسمت نیز فقط به اصل روزه از زمان یحیی و پس از آن اشاره شده است.
5-1-1-4- دعا و روزه شرط توفیق:
"اما شاگردان نزد عیسی آمده در خلوت از او پرسیدند چرا ما نتوانسیم او را بیرون کنیم. عیسی ایشان را گفت به سبب بی ایمانی شما زیرا هر آینه به شما می گویم اگر ایمان به اندازه دانه خردلی می داشتید بدین کوه می گفتید از اینجا بدین جا منتقل شو البته منتقل می شد و هیچ امری بر شما محال نمی بود. لیکن این جنس جز به دعا و روزه بیرون نمی رود."(انجیل متی، باب هفدهم، 21-19)
5-1-1-5-روزه گرفتن پیروان مسیح:
"و زنی نبیه بود حنا نام دختر فنوئیل از سبط اشیر بسیار سالخورده که از زمان بکارت هفت سال با شوهر بسر برده بود. و قریب به هشتاد و چهار سال بود که او بیوه گشته از هیکل جدا نمی شد بلکه شبانه روز به روزه و مناجات در عبادت مشغول می بود." (انجیل لوقا، باب دوم، 37 و 36).
"آن فریسی ایستاده بدین طور با خود دعا کرد که خدایا ترا شکر می کنم که مثل سایر مردم حریص و ظالم و زناکار نیستم و نه مثل باجگیر، هر هفته ای دو مرتبه روزه می دارم و از آنچه پیدا می کنم ده یک می دهم." (انجیل لوقا، باب هجدهم،12-11)
در این دو فراز از انجیل لوقا، به این نکته اشاره شده که مطابق تعالیم عیسی مسیح در تشریع روزه پیروان آن حضرت نیز به این امر مهم، اهتمام می ورزیدند.
همچنانکه در این چند فراز از اناجیل اربعه، ذکر شده، فقط به اصل وجود روزه در تعالیم مسیح و اقدام پیروان یحیی و عیسی به امر روزه اشاره شده است بدون آنکه به شرایط، حدود و کیفیت روزه در عقاید مسیح اشاره شده باشد.
5-1-2- روزه در قرآن
مساله روز و احکام پیرامونی آن در آیات قرآن کریم وارد شده و به عنوان یکی از فروعات دین مبین اسلام مورد تاکید و توجه قرار گرفته تا جایی که 67 آیه در قرآن به امر روزه و احکام و آثار آن اختصاص پیدا کرده است که ذیلاً به آن می پردازیم و از بیان مسائل تخصصی روزه در احکام فقه پرهیز می کنیم:
5-1-2-1-روزه، حکم مشترک خدا در امتهای گذشته و حاضر:
"یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون"1:
"ای اهل ایمان بر شما هم روزه داشتن فرض گردید چنانکه امم گذشته را فرض شد و این دستور برای آن است که پاک و با تقوا شوید."
در این آیه، علاوه بر آنکه بر اصل وجوب روزه گرفتن برای مومنین و مسلمین اشاره شده به دو نکته مهم دیگری هم اشاره شده است: نخست آنکه به روزه بعنوان حکم مشترک خداوند در میان تمام امتهای گذشته نگریسته شده و اینکه، روزه تنها اختصاص به اسلام ندارد بلکه برای ادیان گذشته نیز تشریع شده بود و این علاوه بر آنکه اهمیت روزه گرفتن را در شریعت الهی روشن می کند، به اشتراکات موجود در ادیان الهی از جمله روزه، اشاره می کند که چگونه ادیان توحیدی در مواضع و احکام گوناگونی با یکدیگر مشترکند و این خود، توحیدی بودن دین شما را تثبیت می کند که همه احکام از جانب یک شارع، تشریع شده است.
دوم آنکه، به حقیقت و آثار روزه اشاره شده که ثمره و حقیقت روزه، تقوا و پرهیزگاری شماست که ببینید چگونه با نفس و مشتقیات نفسانی خویش به مبارزه بر می خیزد. بنابراین می توان گفت، مطابق بیان این آیه، روزه، یعنی تمرین تقوا.
5-1-2-2-احکام روزه:
"ایاماً معدودات فمن کان منکم مریضاً او علی سفر و غده من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین فمن تطوع خیراً فهو خیرُ له له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون- شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضاً او علی سفر فعده من ایام اخر یریدالله بکم الیسر و لا یریدکم لکم العسر و لتکملوا العده و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون":2
"روزهایی به شماره معین روزه دارید (تمام ماه رمضان) و هرکس از شما کریض باشد یا مسافر به شماره آن از روزهای آن از روزهای غیر ماه رمضان، روزه دارد و کسانی که روزه را به زحمت و مشقت توانند داشت، عوض هر رود خدا دهد یک مد طعام آنقدر که فقیر گرسنه ای سیر شود و هرکس بر نیکی بیفزاید این رفتار بسیار برای او بهتر است و روزه داشتن شما را از هرکار بهتر خواهد بود اگر فوائد بیشمار این عمل را بدانید. ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل نازل شده است برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از بازل پس هرکه دریابد ماه رمضان را روزه بدارد و هرکس مریض یا در سفر باشد به شماره آنچه روزه خورده است از ماههای دیگر روزه دارد که خداوند برای شما حکم را اسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده خدا را به عظمت یاد کنید که شما را به دین اسلام هدایت فرمود که از این نعمت بزرگ سپاسگذار گردید."
در این قسمت از آیات، هم به احکام و شرایط روزه گرفتن و هم به احکام مکلفین پرداخته شده است. توضیح آنکه، در آیه نخست، به طول مدت روزه یعنی یک ماه کامل و همچنین کسانی که توان روزه گرفتن ندارند از قبیل مریض و نیز مسافر و احکام جبرانی آنها اشاره شده و در آیه دوم، به این نکته اشاره شده که آنان که در ایام ماه رمضان توان و شرایط روزه گرفتن را ندارند و در ایام و ماههای دیگر به جبران آن می پردازند. آنگاه در ادامه، چنین بیان شده که هدف از تشریع روزه از ناحیه خداوند، عسر و به سختی افکندن شما نیست بلکه خداوند حکم آسان را برای شما می خواهد. و نشانه و دلیل همین کلام آن است که خداوند روزه گرفتن شما در ماههای دیگر یا جبران آنرا به صورت فدیه، برایتان جایز شمرده است و این همان آسان گرفتن حکم است نه اعسار.
و در جای دیگر، به طول زمان روزه در یک روز اشاره می کند:
"… کلوا و اشربوا حتی تبیین لکم الخیط الابیض من الحیظ الاسود من الفجر ثم اتمّوا الصیام الی اللیل"3:
"… و رواست که بخورید و بیاشامید تا آنگاه که خط سفیدی روز از سیاهی شب در سپیده دم پدیدار گردد پس از آن روزه را به پایان رسانید تا اول شب…"
و در برخی از آیات، از روزه بعنوان کفاره ای برای برخی از گناهان از چمله قتل غیر عمدی4، قسم های قلبی5 و عقیدتی و نیز ظهار6 نام برده شده که نقش جبرانی برای گناهان فوق را ایفا می کند.
5-1-2-3- نذر روزه مریم (س):
"فلکی و اشربی و قری عیناً فاما ترین من البشر احداً فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انیساً7":
"پس از این رطب تناول کن و از آب بیاشام و چشم خود (به عیسی) روشن دار و هرکس از جنس بشر را که ببینی به او بگو برای خدا نذر روزه سکوت کرده ام و با هیچکس(تا روزه ام) سخن خواهم گفت."
این قسمت از آیات نیز به اصل وجود روزه در آیین یهود اشاره دارد که بر اساس آن، مریم عذراء، برای سهولت زایمان خود، روزه سکوت نذر کرد. بنابراین، طبق بیان این آیه، اصل روزه، اصل مشترک تمام ادیان آسمان و الهی است.
مقایسه
1)مساله روزه، از مسائل مشترکی است که هم در قرآن و هم در اناجیل وارد شده است با این تفاوت که در اناجیل این موضوع به اختصار و اجمال و تقریباً در حد ذکر عنوان بیان شده در حالی که در قرآن کریم، مساله روزه به تفصیل بیان شده و احکام و شرائط، طول مدت و نیز مکلفین و معذورین از روزه مورد بررسی قرار گرفته اند.
2)قرآن کریم، صراحتاً روزه را بعنوان اصل و حکم مشترک خداوند در میان تمام امتها معرفی می کند و در این راستا، نذر کردن مریم را روزه سکوت را شاهدی بر این مدعا، اعلام می دارد و در حالی که در اناجیل چهارگانه هیچ تصریح یا تلویحی مبنی بر وجود حکم روزه بعنوان دستور مشترک خداوند برای امتهای پیشین وجود ندارد.
3)در قرآن کریم، صراحتاً به وجوب روزه گرفتن پیروان اسلام اشاره شده است در حالی که در گزارشهای اناجیل هیچ گونه تصریح یا تلویحی مبنی بر وجوب روزه گرفتن پیروان مسیح از زبان آن حضرت وجود ندارد.
4)در انجیل متی، از روزه گرفتن چهل شبانه روزی عیسی مسیح، سخن به میان آمده که در قرآن کریم، هیچ سخنی از آن به میان نیامده است. اگرچه قرآن کریم، اصل روزه را در میان امتهای پیشین تایید و تاکید می کند.
5)در انجیل متی، در ضمن نصایح مسیح به پیروان خویش، به مساله پرهیز از ریا در روزه داری، اشاره شده که در قرآن کریم، از پرهیز از ریای در روزه داری سخنی به میان نیامده است. بلکه قرآن کریم شدیداً پیروان خود را به پرهیز از ریای در نماز سفارش می کند اگرچه به یک تعبیری، قرآن کریم، هر نوع ریایی در عبادات را تحریم می کند.
6)در انجیل متی، دعا و روزه بعنوان شرط توفیق معرفی شده است که در قرآن کریم، روزه، بعنوان تمرین تقوا بیان شده که از رهگذر روزه، انسان به تقوا و مبارزه با هوای نفس نائل می شود.
7)در قرآن کریم، از روزه به عنوان کفاره و جایگزینی بای برخی از گناهان نام برده شده که در اناجیل چهارگانه هیچ گونه اشاره ای به این موارد نشده است.
8)در قرآن کریم به زمان شروع و پایان وقت روزه و نیز ماه رمضان به عنوان فصلی(ماهی) مشخص و متعین برای انجام این فریضه الهی، اشاره شده که در اناجیل چهارگانه هیچ گونه اشاره ای به زمان ابتدا و انتهای وقت روزه شده است.
5-2-1- انفاق
5-2-1-انفاق در اناجیل اربعه
از دیگر موضوعاتی که در اناجیل چهارگانه به آن پرداخته شده و می توان آنرا در ذیل احکام ]اجتماعی- اقتصادی[ گنجانیده موضوع انفاق و ذم ثروت اندوزی است چرا که ثروت اندوزی باعث انباشت ثروت در است اقلیت خواهد شد و به تبع آن، محرومین و نیازمندان جامعه روز بروز، فقیرتر خواهند شد بنابراین در تعلیمات مسیح(ع) که در انجیل های چهارگانه آمده است، آن حضرت پیروان خویش را به انفاق مال و دستگیری ثروتمندان از فقر تشویق نموده است و همواره بیان می داشته است که ثروتمندان و دولتمندان از چمله کسانی هستند که به سختی و کوشش فراوان، داخل در ملکوت خداوند می شوند. در این قسمت به موضوع"انفاق" در اناجیل اربعه می پردازیم:
5-2-1-1- تشویق به کنج اندوزی در آسمان:
"گنجها برای خود بر زمین نیندوزید جایی که بید و زنگ زیان می رساند و جایی که دزدان نقب می زنند و دزدی می نمایند. بلکه گنجها به جهت خود در آسمان بیندوزید جایی که بید و زنگ زیان نمی رساند و جایی که دزدان نقب نمی زنند و دزدی نمی کنند. زیرا هر جا گنج تو است دل تو نیز در آنجا خواهد بود."(انجیل متی، باب ششم، 21-19)
این قسمت از انجیل متی، اگرچه صریحاً پیروان خویش را به انفاق مال دستور نمی دهد و صریحاً چنان ثروت اندوزی را ذم و نکوهش می کند که می توان از مفهوم مخالف آن، موضوع انفاق مال در راه خداوند را استنباط کرده توضیح آنکه در این قسمت از کلام مسیح، ثروت اندوزی و کنج اندوزی بر زمین به شدت ذم و نکوهش شده و در عوض، ثروت اندوزی در آسمان شدیداً ترغیب و تحسین شده است و در عین حال برای هر حالتی هم، علت ذم و یا حسن آنرا بر می شمارد. از یک سو بر این فراز از بیانات عیسی مسیح(ع) چنین آمده است که از گنج اندوزی برای خود در روی زمین به شدت بپرهیزید زیرا که گنج اندوزی در زمین، همواره با دو آفت مواجه است: یکی آنکه، زمین همواره از این خاصیت برخوردار است که کالاهای در آن، دچار بید و زنگ می شوند و هر جا که بید و زنگ باشد، زیان ضرر، متوجه صاحب کالا می شود. دیگر آنکه زمین، به گونه ای است که کالاها و دفینه های آن، مورد نقب و دزدی دزدان و راهزنان می شود، بنابراین هیچگاه زمین از این دو آفت، مصون و محفوظ نمی باشد، پس، گنج اندوزی در زمین، سزاوار و عقلایی نمی باشد.
از سوی دیگر، پیروان خویش را به گنج اندوزی برای خود در آسمان، تشویق و ترغیب می نماید و چنین می فرماید که گنجها برای خود در آسمان بیندوزید و زیر و علت آنرا، چنین بر می شمارد که آن دو آفت موجود در زمین، هیچگاه در آسمان وجود ندارد زیرا که آسمان جایی است که بید و زنگ در آنجا به کالای ارزشمند، زیان و ضرری نمی رساند و ثانیاً مهمتر آنکه، آسمان جایی است که دست هیچ دزدی بدانجا نمی رسد و هیچ دزدی نمی تواند دفینه های در آسمان را مورد دزدی و نقب قرار دهد. بنابراین، گنج اندوزی برای خود در آسمان، بسی سزاوارتر و عقلانی تر است تا در زمین، آنگاه در ادامه، چنین استدلال می کند که هر کجا، گنج توست، دل تو نیز در آنجا خواهد بود. یعنی اینکه: چنانچه گنج تو در زمین باشد، دل تو نیز در زمین خواهد بود ولی اگر گنج تو در آسمان باشد، دل تو نیز در آسمان خواهد بود و کدامیک بهتر خواهد بود دل زمینی یا دل آسمانی؟
نکته جالب و قابل تاملی که نباید فقط به ظاهر آن توجه کرد در این عبارت است که می فرماید"بلکه گنجها به جهت خود در آسمان بیندوزید" که اشاره مستقیمی به موضوع انفاق مال در راه خدا دارد زیرا که وقتی شما، مالی را در راه خدا انفاق می کنید، از همین انفاق، گنج برای خود در آسمان می اندوزید که هیچ آفتی به آن نمی رسد. بنابراین مسیح، انفاق مال در راه خدا را به منزله اندوختن گنجی در آسمان می داند که از دست بید و زنگ و نیز دزدان، مصون و محفوظ خواهد ماند. خلاصه آنکه، در این قسمت از انجیل متی، هر نوع گنج اندوزی، زد و نفی نشده است بلکه چنانچه گنج اندوزی در آسمان برای خدا انجام پذیرد، نه تنها، مذموم نیست بلکه امری پسندیده و مطلوب نیز می باشد."
5-2-1-2- انفاق، شرط کمال خواهی و رسیدن به حیات جاودانی:
"ناگاه شخصی آمده وی را گفت ای استاد نیکو چه عل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم. وی را گفت از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی احکام را نگاه دار. بدو گفت کدام احکام. عیسی گفت، قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، و پدر و مادر خود ا حرمت دار و همسایه خود را مثل نفس خود دوست دار. جوان وی را گفت همه اینها را از طفولیت نگاه داشته ام دیگر مرا چه ناقص است.
عیسی بدو گفت اگر بخواهی کامل شوی رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت و آمده مرا متابعت نما. چون جوان این سخن را شنید دلتنگ شده برفت زیرا که حال بسیار داشت. عیسی به شاگردان خود گفت هر آینه به شما می گویم که شخصی دولتمند به ملکوت آسمان به دشواری داخل می شود. و باز شما را می گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول شص دولتمند در ملکوت خداوند." (انجیل متی، باب نوزدهم، 24-16)
در این قسمت از انجیل متی، صریحاً به موضوع انفاق مال در راه فقراء و نیز به عواقب خطرناک دولتمندان و ثروت اندوزان اشاره شده است، آنجا که شخصی به نزد مسیح می آید و از او درباره شرائط میل بر حیات جاودانه پرسش می کند مسیح در جواب ضمن اشاره به انجام امور چیزی از جمله دوری از قتل و زنا و دروغ و شهادت ناحق و احترام به پدر و مادر و محبت به همسایه او را به عمل خیر دیگری رهنمون می شود که از ان به "شرط کمال" تعبیر می کند که عبارت از "پرهیز از ثروت اندوزی و انفاق مال در راه فقراء" است و چنین می فرماید که اگر معتقدی به تمام دستورات من عمل کرده ای و باز هم بیشتر طالب کمال و حیات جاودانی هستی، راهش این است که تمام مایملک خود را بفروشی و آنها را در راه فقراء- که راه خداست- انفاق و هزینه کنی آنگاه به حیات جاودانی خواهی رسید و این عمل نقصان تو را برطرف خواهد کرد. چنانکه از این کلام مسیح پیداست آن حضرت در طی این توصیه خویش به آن جوان، از یکسو وجود روحیه ثروت اندوزی و گنج اندوزی را رد و نفی نمود و از سوی دیگر به ایجاد روحیه انفاق و دستگیری مالی از دیگران، تشویق و ترغیب نمود و چنین وانمود کرد که ثروت اندوزی، مانع نیل انسان به کمال و حیات جاودانی است هرچند که انسان از بسیاری از رذائل اخلاقی، اجتناب کرده باشد.
آنگاه در ادامه، به آثار سوء و عواقب وخیم ثروت اندوزی دولتمندان اشاره می نماید و چنین می فرماید که دولتمندان از جمله کسانی هستند که به دشواری و مشقت فراوان، داخل ملکوت آسمان می شوند زیرا که آنها، به دشواری و مشقت از مال و ثروت شان، انفاق می کنند. سپس در ادامه برای تقریب بیشتر به ذهن مخاطبین، حالت سخت دولتمندان ثروت اندوز را چنین تشبیه و تبیین می نماید که گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا و این تشبیه، نشانه شدت تعلق و دلبستگی دولتمندان به مال و ثروت شان است که بسی سخت تر و دشوارتر می توانند داخل ملکوت خدا شوند. جالب این است که مسیح در این توصیه خویش به آن جوان، چنین می فرماید که اگر مایملک خویش را بفروشی و تمام انرا در راه فقراء، انفاق کنی در این صورت، گنجی در آسمان خواهی یافت که در این تعبیر نیز به سان تعابیر پیشین، انفاق در راه خدا، به گنج آسمانی تشبیه شده است و این سازگاری میان دو تعبیر یعنی "گنج آسمانی" و "گنج برای خود در آسمان بیندوزید"، روشن تر، رخ می نماید.
لازم به ذکر است که عین همین مطلب انجیل متی پیرامون"انفاق مال و ذم ثروت اندوزی، در انجیل مرقس و انجیل لوقا نیز بیان شده است. (انجیل مرقس، باب دهم،23-17)- (انجیل لوقا، باب هجدهم، 25-18).
5-2-1-3-وای بر دو لتمندان
"لیکن وای بر شما ای دولتمندان زیرا که تسلی خود را یافته اید. وای بر شما ای سیر شدگان زیرا گرسنه خواهید شد. وای بر شما که الآن خندانید زیرا که ماتم و گریه خواهید کرد. وای بر شما وقتی که جمیع مردم شما را تحسین کنند زیرا همچنین پدران ایشان با انبیاء کذبه کرده اند." (انجیل لوقا، باب ششم، 26-24)
در این قسمت از انجیل لوقا که به مواعظ و نصایح بلند و طولانی مسیح اختصاص دارد، ضمن تحسین و تفقد وی از مساکین و پا برهنگان و بیچارگان، به ثروت اندوزان و دولتمندان رو می کند و عواقب وخیم و عذابهای درناکی را که برای ایشان مهیا شده است، برایشان بازگو می کند که چگونه این خوشحالی ظاهری و ناپایدار دنیای آنها، به گریه و شیون و ماتم شان مبدل خواهد شد. وای بر شما ای دولتمندان و زراندوزان زیرا که فکر می کنید از تسلی و آرامش برخوردارید. وای بر شما ای سیرشدگان و بیخبران از مساکین و گرسنگان، به زودی گرسنه و بیچاره خواهید شد. وای بر شما که اکنون خوشحال و خندان هستید و هر آینه بزودی در گریه و ماتم فرو خواهید رفت. وای بر شما که اکنون مورد تحسین واقع شده اید زیرا شما همانهایی هستید که پدرانتان در کنار انبیاء کذبه قرار می گرفتند و مورد تحسین واقع می شوند.
همانگونه که روشن است، مسیح (ع) در این فراز از سخنان خویش، چندین بار واژه "وای بر شما" را بکار می برد که این واژگات، به عذاب و بیان افسوسهای مترتب بر آن اختصاص دارد و هربار، زراندوزان و دوتمندان را که اهل انفاق مال و دستگیری از فقراء نیستند. مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهند و ثروت اندوزی را مایه هلاکت و ماتم زدگی و احتیاج آنها در سرای دیگر، بر می شمارد. خصوصاً آنکه با توجه به سیاق نصایح در عبارات پیشین، آن حضرت، مساکین و فقراء و پیروان خویش را تسلی و مورد تفقد قرار می دهد و آنها را از عنایات ویژه و برطرف شدن گرفتاری شان، آگاه می کند.
5-2-1-4-منع از همنشینی با دولتمندان:
"پس به آن کسی که از وی وعده خواسته بود نیز گفت وقتی که چاشت یا شام دهی دوستان یا برادران یا خویشان یا همسایگان دولتمند خود را دعوت مکن مبادا وایشان نیز ترا بخوانند و ترا عوض داده شود. بلکه چون ضیافت کنی فقیران و لنگان و شلان و کوران را دعوت کن. که خجسته خواهی بود زیرا ندارند که ترا عوض دهند و در قیامت عادلان، به تو جزا عطا خواهد شد." (انجیل لوقا، باب چهاردهم، 14-12).
در این قسمت از انجیل لوقا، مسیح (ع) به خاطر آنکه هرچه بیشتر چهره پلید دولتمندان زرداندوز را نشان دهد که چگونه در سایه ثروت و پول خویش، دیگران را به بندگی و شرمسازی می کشانند، از پیروان خویش می خواهد که در ضیافتها و دعوتهای میهمانی شان، مبادا که از دولتمندان چه از خویشان و چه از همسایگان دعوت کنند زیرا که آنان نیز به خاطر ثروتمندی و پولداری شان، شما را نیز دعوت خواهند کرد و در این صورت، شما عوض داده خواهی شد(و ارزشمندی اطعام، از بین خواهد رفت) بلکه همواره سعی کنید در ضیافتهای خود، از فقراء، گرسنگان و معلولان و نیازمندان دعوت بعمل آورید زیرا که این امر بسیار میمون و خجسته خواهد بود بدان جهت که آنها چیزی ندارند تا شما را دعوت کنند و شما عوض داده شوید بلکه شما را در قیامت عادلان، جزا خواهند داد (و شما از دست خداوند، اجر و مزد خواهید گرفت و کارتان ارزشمندتر خواهد بود).
باری، آن حضرت در این توصیه ساد خویش، می خواهند همگان را از داشتن روحیه ثروت اندوزی و دولتمندی که انفاق مال در آن نباشد، بر حذر دارند و بیان دارند که چگونه دولتمندان و ثروتمندان جامعه، به مرور زمان، از جامعه، طرد خواهند شد و مورد نفرت فقراء و مساکین خواهند شد و از سوی دیگر، انفاق مال و دستگیری از فقراء و همنشینی با آنان چقدر، زیبا و دلنشین و خجسته خواهد بود و چگونه مورد رضایت عادلان قیامت خواهد بود.
5-2-1-5- کیفر دوزخ برای زراندوزان:
"شخصی دولتمند بود که ارغوان و کتان می پوشید و هر روزه در عیاشی با جلال بسر می برد و فقیری مقروح بود ایلعازر نام که او را بر درگاه او می گذاشتند و آرزو می داشت که از پاره هایی که از خوان آن دولتمند می ریخت خود را سیر کند بلکه سگان نیز آمده زبان بر زخمهای او می مالیدند. باری آن فقیر بمرد و فرشتگان او را به آغوش ابراهیم بردند و آن دولتمند نیز مرد و او را دفن کردند. پس چشمان خود را در عالم اموات گشوده خود را در عذاب یافت و ابراهیم را از دور و ایلعازر را در آغوشش دید. آنگاه به آواز بلند گفت ای پدر من ابراهیم بر من ترحم فرما و ایلعازر را بفرست تا سرانگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنک سازد زیرا در این نار معذبم. ابراهیم گفت ای فرزند به خاطر آور که تو در ایام زندگانی، چهره های نیکوی خود را یافتی و ایلعازر، چیزهای بد را لیکن او الحال در تسلی است و تو در عذاب. و علاوه بر این در میان ما و شما ورطه عظیمی است چنانچه آنانی که می خواهند از اینجا به نزد شما عبور کنند نمی توانند و نه نشینندگان آنجا نزد ما توانند گذشت. گفت ای پدر به تو التماس می دارم که او را به خانه پدرم بفرستی. زیرا که مرا پنج برادر است تا ایشان را آگاه سازد. مبادا ایشان نیز به این مکان عذاب بیایند. ابراهیم وی را گفت موسی و انبیاء را دارند سخت ایشان را بشنوند. گفت نه ای پدر ما ابراهیم لیکن اگر کسی از مردگان نزد ایشان رود توبه خواهند کرد. وی را گفت هرگاه موسی و انبیاء را نشنوند اگر کسی از مردگان نیز برخیزد هدایت نخواهند پذیرفت."(انجیل لوقا، باب شانزدهم، 31-19).
اگرچه در این قسمت از انجیل لوقا، مستقیما و صریحاً به موضوع "انفاق مال" در راه فقراء اشاره نشده است ولی در قالب داستانی عبرت آموز، که از مغیبات محسوب می شود- چنان به ذم و نکوهش ثروت اندوزی و زرمداری پرداخته است که هر انسان منصف و خداترسی را به تامل و تفکر در اعمال خویش وا می دارد که چگونه دولتمندان زراندوزی که در دنیا از حشمت و جاه و مقام و عیاشی برخوردارند، در آخرت از جمله نیازمندترین افراد به ترحم و عفو بخشش هستند و در آخرت، چه جایگاه دردناک و تلخی در انتظار آنان است و از سوی دیگر، فقراء و مساکین که در دنیا از حقیرترین و بی ارزش ترین طبقات جامعه محسوب می شوند، چگونه در آخرت از جایگاهی بس رفیع و همنشینی با انبیاء الهی برخوردارند و چگونه اغنیاء زراندوز در آن عالم، نیازمند کوچکترین عنایت و عفو ترحم آنها هستند.
این داستان آموزنده، علاوه بر آنکه به جایگاه واقعی اغنیاء و فقراء در آخرت اشاره دارد، به این نکته نیز اشاره دارد که چگونه در آخرت، ثروت ثروتمندان، سودی به حال آنان نخواهد بخشید و آنان نخواهند توانست خود را از آن مهلکه و مخمصه برهانند و از همنشینی با انبیاء بزرگ الهی محروم بمانند و چگونه توبه آنها، سودی به حالشان نخواهد بخشید و صدایشان را کسی نخواهد شنید. این کلام، بشارت به عذاب دردناک برای آنانی است که طلا و نقره را ذخیره می کنند و آنها را در خدا انفاق نمی کنند.
5-2-1-6-ارزشمندی انفاق فقرا:
"و نظر کرده دولتمندانی را دید که هدایای خود را در بیت المال می اندازند. و بیوه زنی فقیر را دید که دو فلس در آنجا انداخت. پس گفت هر آینه به شما می گویم ان یبوه فقط از جمیع آنها بیشتر انداخت. زیرا که همه ایشان از زیادتی خود در هدایای خدا انداختند لیکن این زن، از احتیاج خود تمامی معیشت خویش را انداخت."
(انجیل لوقا، باب بیست و یکم، 4-1)
این قسمت از کلام مسیح در انجیل لوقا، بدین نکته اشاره دارد که ارزش تمامی انفاقات و هدایای افراد جامعه، یکسان نمی باشد بلکه از نظر نیت و میزان نیازمندی افراد به آن پول و هدایا، با یکدیگر متفاوتند؛ بنابراین گاهی هم دولتمندان و ثروتمندان، انفاق مال می کنند و هم فقرا و نیازمندان که البته ارزش و اجر و مزد اینان، مساوی و یکسان نیست چرا که به تعبیر مسیح(ع)، دولتمندان و ثروتمندان، اگر گاهی، انفاق مال و بذل هدایایی می کنند آنهم به مقدار زیاد و چشمگیر، از زیادت و اضافات مال خویش، انفاق می کنند که مازاد بر نیازشان است ولی فقرا چنانچه به سایرین کمک و انفاقی می کنند اگر خیلی اندک هم باشد، این به مراتب بسیار ارزشمندتر و والاتر از ان انفاق زیاد ثروتمندان است چرا که این فقرا، ایثار کرده اند و از نیاز و احتیاج خویش صرفنظر و دیگری را مستحق تر دانسته اند. باری در این قسمت از کلام مسیح، به انفاقی اشاره شده است که از روی خلوص و برای خدا انجام شده باشد صرفنظر از اینکه دارای چه کمیتی بوده باشد.
5-2-2- انفاق در قرآن:
انفاق، مساله بسیار مهمی است که آیات متعددی از قرآن به توضیح و تبیین آن می پردازد و مومنان را بدان توصیه می کند. بی شک شناخت دقیق تعریف انفاق از منظر قرآن و بررسی نقش آن در تعالی فردی و اجتماعی انسانها، مساله حائز اهمیتی است که می تواند آثار و فوائد ارزنده ای در بر داشته باشد. قرآن، انفاق را محوری اساسی و از تکالیف مهمی به شمار می آورد که همه افراد، ثروتمند و فقیر، مرد و زن، پیر و جوان به گونه ای ملزم به آن هستند. در این مسیر که همه به انفاق در راه خدا دعوت می شوند نقش انفاق به خوبی تبیین می گردد و انفاق بعنوان کلید حل بسیاری از مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی- معرفی می گردد. ایات شیوا، رسا و در عین حال پر مفهوم قرآن، همواره در جهات تهذیب فکر و اصلاح اندیشه انسانی نسبت به مساله انفاق می کوشند تا آن را بر اساس فکر و منطق در جامعه اسلامی به عنوان یک فرهنگ اصیل گسترش دهند. قرآن در این راه از مثل های زیبا، بیان نعمتها و دارایی و تواناییهای خداوند تشویق و گاهی توبیخ، سرزنش و تخویر در جهت ترویج فرهنگ انفاق سود جسته است. قرآن، آثار و فوائد ارزنده ای برای پاداش انفاق کنندگان در راه خدا بر می شمرد که برای زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی انسان مفید است. کوتاه سخن آنکه، مساله انفاق در راه خدا، یکی از مسائل مهم و حیاتی است که قرآن کریم در سطح وسیعی از آیات به بیان نقش و جایگاه و آثار و نیز آفات آن پرداخته است تا جایی که مجموع آیات و سیاقهای مربوط به موضوع انفاق در قرآن به 477 آیه می رسد که این امر، بیانگر میزان اهمیت مساله، در بیان قرآن کریم می باشد. بطور کلی، آیات مرتبط با موضوع انفاق در قرآن کریم، در قالب موضوعات و عناوین زیر، دسته بندی می شوند:
مصادیق انفاق، شیوه های ترویج فرنگ انفاق، آثار انفاق و نیز موانع و آفات انفاق.
5-2-2-1-معنای اصطلاحی انفاق در قرآن
آیات متعددی وجود دارد که دلالت بر آن می کند که انفاق معنایی گسترده دارد و امری صرفاً مالی نیست. از بررسی مفاد بسیاری از آیات انفاق و همنشینی و ارتباط بعضی واژه ها چنین بدست می آید که انفاق صرفاً بخشش مال در راه خدا نیست بلکه دایره وسیعی دارد که شامل بسیاری از بخششها و صرف کردن هزینه های مادی و مواهب معنوی خدادادی می باشد:
1-"آمنوا بالله و رسوله و انفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه"8: از آنچه خداوند شما را در آن جانشین قرار داده انفاق کنید." با توجه به واژه "ها"ی موصول در این آیه که به معنای "آنچه" می باشد، می فهمیم که خداوند انسان را فقط در مال و دارایی جانشین قرار نداده است و این جانشینی می تواند در باب امور مختلف مادی و معنوی باشد که امور مادی از قبیل مال، ملک، ارث و … و معنوی شامل علم، بیان نیکو و … باشد.
2.قل ان ربی یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقد رله و ما انفقتم من شیء بر فهو یخلفه و هو خیر الرازقین"9: "بگو همانا پروردگار من روزی را برای هرکه از بندگانش که بخواهد فراخ می سازد و تنگ می گرداند. و هرچه انفاق کنید پس او به جای آن باز دهد و او بهترین روزی دهندگان است."
عبارت "من شیء" عمومیت داشته و به معنای هرچیز است. بنابراین انفاق از هرچیزی چه مادی و چه معنوی ممکن است.
3."یسالونک ما ذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر فللو الدین و الاقربین و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و ما تفعلوا من خیر فان الله به علیم"10: "از تو می پرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو، آنچه از مال انفاق می کنید برای پدر و مادر و خویشان و یتیمان و نیازمندان درمانده و در راه ماندگان باشد و هرکار نیکی کنید خدا به آن داناست."
شیخ طبرسی درباره "خیر" در این آیه می فرمایند:"منظور از خیر، چیزی است که قابل استفاده است و اگر قابل استفاده نباشد آنرا خیر نمی گویند."11
4."یسالونک ماذا ینفقون قل العفو کذلک یبین الله لکم الآیات لعلم تتفکرون"12: "از تو می پرسند که چه انفاق کنند؟ بگو: عفو ]افزون از نیاز[ را بدین گونه خدا آیات را برای شما روشن بیان می کند، شاید بیندیشید."
در باب معنای عفو در این آیه، مفسرین، از تعابیر مختلفی استفاده کرده اند از جمله قرطبی معتقد است مراد از عفو در آیه شریفه، مازاد آن چیزی است که انسان خرج خود و عیال و خانواده اش می کند و روایاتی نیز در این زمینه آورده است.13
اما عفو در لغت عبارت است از: بخشش، از بین بردن اثر، قصد گرفتن چیزی، وسط و میانه هر چیز، مقدار اضافی چیزی، بهترین قسمت مال.
فراز پایانی آیه، بیانگر آن است که تدبیر در این آیه، بویژه کلمه "عفو" روشنگر مطالب ارزشمندی است:
اولاً:می توان دریافت که انفاق، مختص به امور مادی نمی شود و ثانیاً: عفو و گذشت از دیگران، یکی از مصادیق مهم انفاق است، چرا که خداوند، در جواب کسانی که از انفاق می پرسند، آشکارا از کلمه عفو استفاده می کند.
لازم به ذکر است که انفاق یکی از حوزه های معناشناختی است که ارتباط عمیقی با مبحث ایمان دارد و به نحوی انفاق و ایمان به یکدیگر، پیوند خورده اند که رسالت برخی از ایات قرآن، توضیح و تبیین این مساله است. از آن جمله، آیات سوره حدید است که از قرار گرفتن ایمان و انفاق در کنار هم می توان، به کنه ارتباط انفاق و ایمان پی برد.
از سوی دیگر، مساله انفاق بواسطه اهمیتی که دارد و می تواند به یک حوزه معنایی مستقل تبدیل شود که حاوی میدانهای معناشناختی کوچکتری است که به ترتیب واژه هایی چون به زرق، بخل، قرض، حسن، صدقه، زکات و بر، در آن قرار می گیرد که این واژه ها و میدانهای معناشناختی بر اساس میزان ارتباطشان با مبحث انفاق در قرآن و سیاقهای مربوط به آن، انتخاب شده اند که به معنای عدم قرار گرفتن واژه های دیگر در کانون معناشناختی انفاق نمی باشد.
5-2-2-2-برخی از مصادیق انفاق:
5-2-2-2-1- انفاق بر خانواده:
یکی از مصادیق انفاق که تا کنون کمتر بدان پرداخته شده است، بحث نفقه بر همسر و خانواده می باشد. در قرآن کریم، ایاتی از انفاق به این مبحث اختصاص دارد از جمله:
"الرجال قوامون علی الفساد بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم…"14 مردان بر زنان کارگزاران و سرپرستانند از آن روی که برخی از ایشان را بر برخی فزونی و برتری داده و بدان سبب که از مالهای خویش هزینه می کنند."
"اسکنواهن حیث سکنتم من وجدکم و لا تضارو هن لتضیقوا علیهن و ان کن اولات حمل فانفقوا علیهن…"15
"زنان مطلقه را (تا سر آمدن عده شان) آنجا سکونت دهید که خود سکونت می کنید و از همان توانایی که دارید و به ایشان گزند نرسانید تا بر آنها تنگ گیرید و اگر بار دارند بر آنان هزینه کنید تا بار خویش را بنهند…"
از مفاد این آیات، چنین استفاده می شود که انفاق بر اهل و عیال یکی از مصادیق بارز انفاق است.
5-2-2-2-2-انفاق بر والدین، اقوام و یتیمان و بیچارگان:
"یسالونک ماذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و ما تفعلوا من خیر فان الله به علیم"16
طرز بیان آیه شریفه، بیانگر آن است که شناختن افراد مستحق در زمینه انفاق در راه خدا بسیار مهم است در این آیه خداوند در جواب این سوال که چه باید انفاق کرد؟ به این مطلب می پردازد که به چه کسی انفاق باید کرد؟ و به ترتیب، والدین، اقوام، خویشان، یتیمان، فقرا و مسافرانی را که در راه مانده اند ذکر می کند.
5-2-2-2-3-1- انفاق برای جهاد در راه خدا:
"لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما یفقون حرج اذا انصحوا لله و رسوله ما علی المحسنین من سبیل والله غفور رحیم…"17
"و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان اللرعب المحسنین"18
از محتوای آیات فوق به روشنی می توان دریافت که مراد از انفاق در این آیات، انفاق در جنگ و جهاد است علاوه بر این از عبارت "اذا نصحوا لله و رسوله، چنین استنباط می شود که پشتیبانی مجاهدان راه خدا و حمایت های معنوی آنان نیز برای کسانی که قدرت جنگ و جهاد و کمک مالی ندارند، انفاق در راه خدا محسوب می شود.
5-2-2-2-4- انفاق در یاری رساندن به دین خدا:
"هم الذین یقولون لا تنفقوا علی من رسول الله حتی ینفقوا و لله خزائن السموات و الارض و لکن المنافقین لا یفقهون"19:" اینان همان کسانی هستند که می گویند: بر آنان که نزد پیامبر خدایند هزینه مکنید تا از نزد وی پراکنده شوند". بر اساس آیه فوق که نقل گفتار منافقین زمان رسول خدا(ص) می باشد، نکاتی در زمینه انفاق فهمیده می شود: اول آنکه، یکی از مصادیق انفاق، حمایت یاران رسول خدا(ص) که همان افراد امت اسلامی هستند می باشد؛ دیگر آنکه، انفاق نکردن به افراد جامعه و حکومت اسلامی، موجب تضعیف جامعه اسلامی می شود.
5-2-2-2-5-انفاق در زمینه دوستی:
"و الف بین قلوبهم لوا انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الفت بین قلوبهم ولکن الف بینهم انه عزیز حکیم"20
"و در میان دلهای ایشان الفت و پیوند برقرار کرد. اگر همه آنچه در زمین است هزینه می کردی نمی توانستی میان دلهای ایشان الفت پدیدآوری ولیکن خداوند میان آنها الفت داد که او توانایی بی همتا و دانای با حکمت است."
مطابق بیان این آیه، می توان گفت یکی از مصادیق انفاق در راه خدا، صرف هزینه در راههایی است که موجب ایجاد محبت و دوستی بین انسان با برادران مومن خویش می گردد.
5-2-2-3-شیوه های ترویج فرهنگ انفاق:
قرآن کریم، از نظر شیوه تبلیغ و تشویق انسانها در ایان به خدا و اطاعت از دستورات و احکام الهی نیز، در نوع خود بی نظیر است علت این امر آن است که قرآن در زمینه دعوت به انفاق، تنها از یک شیوه بهره نگرفته است، بلکه از سبکها و اسلوبهای مختلف، جهت ترویج این فرهنگ استفاده کرده است.
در این مسیر، قرآن کریم، چهار شیوه عمده را در پیش گرفته است: قرآن ابتدا به تهذیب تفکرات و نگرش انسان به مساله انفاق می پردازد و سعی بر آن دارد تا بینشی صحیح نسبت به مساله انفاق پدید آورد و طرحی نو در اذهان بشری ایجاد کند. همچنین قرآن، از شیوه هایی چون تمثیل، تشویق و تخدیر استفاده کرده است تا انسانها را در مسیر انفاق قرار دهد. این شیوه قرآن در دعوت انسانها به انفاق از آن جهت حائز اهمیت است که می تواند به خوبی جایگاه و نقش سازنده آنرا در زندگی دنیوی و اخروی تبیین کند.
در این قسمت، ما اختصاراً تنها به دو شیوه اخیر از این روش یعنی شیوه تشویق و شیوه تخدیر می پردازیم:
5-2-2-3-1- شیوه های تشویقی:
در شیوه فوق، آیات قرآن، انفاق کردن را موجب برتری برخی دیگر می داند و انفاق کنندگانی را که واجد شرایط می شوند بعنوان صاحبان خرد و اندیشه معرفی می کند. از سوی دیگر، برخی از انفاقها، به درجه ای از اهمیت نائل می شوند که از آنها بعنوان تجارت یاد می شود و کسانی که مبادرت به انفاق می کنند در واقع تاجرانی هستند که با خدا معامله ای سودمند انجام می دهند. از دیگر شیوه های تشویقی این آیات، معرفی انفاق بعنوان جایگزینی نیکو برای ربا و رباخواری است که هم سبب افزایش و برکت مال در دنیا می شود و هم آثار و فوائد بیشمار اخروی به آن تعلق می گیرد که ذیلاً به آنها اشاره می شود:
الف. انفاق عامل برتری:
یکی از موارد انفاق، انفاق بر اهل و عیال می باشد که از آن با عنوان نفقه و انفاق واجب یاد کرده اند. به هزینه هایی که شخص بابت غذا، پوشاک و مسکن افراد به همسر دائمی تحت سرپرسی خود می پردازد مانند فرزندان، نفقه گویند. یکی از آیات الهی که می تواند مشوق اصلی انسان به سوی انفاق باشد آیه 24 سوره نساء است. این آیه علاوه بر اینکه مشوق انسانها بسوی انفاق است، بیانگر ارزش و اهمیت والای انفاق و نقش حساس آن در زندگی بشری است. خداوند در آین آیه می فرماید:
"الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم."
چنانکه مشاهده می کنیم خداوند در این آیه، مردان را کارگزاران و سرپرست زنان معرفی کرده است اما نه بدون جهت و دلیل، بلکه خداوند دو دلیل عمده برای این مطلب آورده است: اولاً: خداوند، برخی مردان را نسبت به برخی از زنان برتری بخشیده است و این برتری می تواند در زمینه های گوناگوی باشد. ثانیاً: مردان از اموالشان انفاق می کنند اگرچه این انفاق از اموال در اینجا به صورت کلی بیان شده ولی بسیاری از مفسرین با توجه به قرائن و شواهد موجود در آیه، آنرا انفاق ایشان بر زنان در مورد مهریه و نفقات واجب مرد بر زن می دانند.21
ب. قرار گرفتن در زمره صاحبان خرد:
یکی از فوائد انفاق، ارتقاء سطح فکری و بینش انفاق کننده است. انفاق صرفنظر از رشد مادی بیانگر اهمیت ویژه در بالندگی فکری انسان است. از طرف دیگر، انفاق مشارکت اجتماعی انسان را بالا می برد تا جایی که خداوند از برخی انفاق کنندگان با نام "اولوالالباب" یعنی صاحبان خرد و اندیشه، یاد می کند.
قرآن در این باره می فرماید:
"افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما یتذکر اولوالالباب الذین یوفون بعهد الله و لا ینفقون المیثاق و الذین یصلون ما امرالله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء العذاب و الذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوه و انققط مما رزقناهم سراً و علانیه و یدون بالحسنه السیئه اولئک لهم عقبی الدار."22
مطابق این آیات، خداوند یکی از مصادیق اولوالالباب را بعنوان کسانی یاد می کند که از آنچه نصیب شان کردیم پنهان و آشکارا به فقرا انفاق می کنند. لذا خداوند، بدین سیوله بندگان خویش را تشویق می کند که جزء اولوالالباب و صاحبان خرد باشند و برای دستیابی به این مقام کوشش کند.
ج. تجارت با خداوند:
"ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلوه و انفقوا مما رزقناهم سراً و علانیه یرجون تجار لن یتور لیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله انه عفور شکور":23
"همانا کسانی که کتاب خدا را می خوانند و نماز بر پا داشته و از آنچه روزی شان کرده ایم نهان و آشکار انفاق کرده اند تجارتی را امید می دارند که هرگز زیان نکنند و ناروا- کساد و بی رونق- نشود تا خداوند، مزدهای ایشان را تمام بدهد و از فزونی بخشی خویش بیفزایدشان که او آمرزنده و شکرگزار است."
در آین آیه، خداوند متعال از مجموع سه عمل پسندیده فوق یعنی تلاوت کتاب خدا، اقامه نماز و انفاق از رزقی که نصیب روزی بندگان خویش کرده است، با عنوان تجارت کساد ناپذیر یاد کرده است نه تنها انفاق که در آن جنبه مالی بیشتر محسوب است، تجارت با خداست بلکه در حقیقت هیچ یک از این سه عمل نمی تواند به جدایی تجارت کساد نشدنی محسوب شود که آمدن و او عطف بین این سه فعل، این مطلب را روشن می سازد.
د. تشویق به انفاق در مقابل رباخواری:
در بعضی از آیات، خداوند علاوه بر اینکه ربا را به شدت مورد تحریک قرار می دهد، راه حلی نیز پیشنهاد می کند که انسان هم سودی چند برابر در دنیا و ثوابی عظیم از فضل پروردگار در آخرت ببرد. این راه حل، انفاق است که نقطه مقابل ربا قرار می گیرد:
"یا ایهاالذین آمنوا لاتاکلوا الربا اضعافاً مضاعفه و اتقوالله لعکم تفلحون، و اتقوا النار التی اعدت للکافرین و اطیعو الله و الرسول ترحمون و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین:"24
"ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را که افزودنیها بر افزوده هاست، نخورید و از خدا بترسید باشد که رستگار شوید… بشتابید به سوی آمرزشی از پروردگاران و بهشتی که فراخنای آن آسمانها و زمین است که از بهر متقین آماده شده است آنان که در آسانی(توانگری) و سختی(تنگدستی) انفاق می کنند و …"
با توجه به این آیات، در می یابین که از دلائل رباخواری برای رباخوار، افزایش مال به صورت چند برابر یا گونه های مختلف آن است. از این رو از این آیه اینگونه استنباط می شود که ریاخواری موجب خسران است و نه تنها عامل افزایش مال نیست بلکه موجب عذاب الهی نیز می شود و انسان را در زمره کفار قرار می دهد:"و اتقوا النار…".
بنابراین نقطه مقابل ربا، انفاق است که موجب راهیابی به بهشت و دستیابی به عفران پروردگار می گردد.
5-2-2-3-2-روشهای تخدیری:
قرآن کریم در جهت تفهیم اهمیت انفاق و ترغیب انسان به آن، از طرق مختلفی بهره می گیرد که می توان برخی از آنها را که بیشتر معطوف به جنبه اخروی انفاق است و انسان را از عذاب جهنم بر حذر می دارد چنین بر شمرد:
الف.کیفر سیم و زراندوزی:
"یا ایهاالذین آمنوا ان کثیراً من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و سعیدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفشه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم یوم یحمی علیها نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون":25
"ای کسانی که ایمان آورده اید، همانا بسیاری از عالمان یهود و نصاری، مالهای مردم را به ناحق می خورند و آنها را از راه خدا باز می دارند، و کسانی که زر و سیم می اندوزند و آنرا در راه خدا انفاق نمی کنند، پس آنان را به عرابی دردناک مژده ده، روی که آن از (زر و سیم) را در آتش دوزخ بتابند و با آنها پیشانیها و پهلوها و پشتهای آنان را داغ نهند و گویند این است آنچه برای خود می اندوختید پس بچشید آنچه را می اندوختید."
در این آیه، کیفر زراندوزی و انفاق نکردن در راه خدا، جهنم و شعله های سوزان آن بیان شده است.
ب. انفاق و ترس از مرگ:
"و انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق واکن من الصالحین"26:
"و از آنچه روزی شما کردیم (در راه خدا) انفاق کنید پیش از آنکه مرگ. بر یکی از شما فرا رسد در آن حال (به حسرت) گوید پروردگارا، اجل مرا به تاخیر اندازد تا صدقه دهم و از صالحین شوم."
آیه شریفه، به گونه ای تخدیری و هشدار آمیز اما با سبکی زیبا به انفاق توصیه کرده است و سرنوشت عبرت آموزی را در کوتاهترین و رساترین جملات به تصویر کشیده است. از این رو، یاد مرگ، عامل خوبی است تا تمایلات و گرایشهای دنیوی را در انسان کم کند و بذل و بخشش در راه خدا را آسان کند.
ج.انفاق و ترس از قیامت:
"یا ایهاالذین آمنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی یوم لا بیع فیه و لاخله و لا شفاعه و الکافرون هم الظالمون"27: "ای کسانی که ایمان آورده اید، از آنچه شما را روزی کرده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در ان نه داد و ستدی و نه دوستی و نه شفاعتی است و کافران همان ستمکارانند."
یکی دیگر از شیوه های تخدیری قرآن کریم برای روی آوردن مومنان به انفاق، بیم دادن آنان از روز قیامت است. در برخی آیات، قرآن مسلمانان را به انفاق و هزینه کردن در راه خدا دعوت می کند و یاد قیامت را در زهن مسلمانان زنده نگه می دارد و از قیامت بعنوان روزی که در آن شرائط سختی حاکم است، یاد می کند.
د.انفاق و بیم هلاکت:
"و انفقوا فی سبیل الله و لا تقلوا یایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یحب المحسنین"28:
"و در راه خدا انفاق کنید و با (ترک انفاق) خود را بدست خویش به هلاکت میفکنید و نیکویی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد."
از دیگر شیوه های تخدیری قرآن در دعوت به انفاق، بیم دادن انسانها از هلاکت است. مفسران، نظرات مختلفی در معنای هلاکت ارائه کرده اند. در همین راستا، علامه طباطبایی ضمن نقل اقوال مختلف در ذیل آیه مورد نظر چنین استنباط می کنند که بیان آیه شریفه، مطلق است و معنای وسیعی را در بر می گیرد و علاوه بر آنکه هلاکت شامل تمامی موارد مورد اشاره مفسرین می شود و با آن منافاتی ندارد، نهی از آن نیز، نهی از تمامی رفتارهای افراطی و تفریطی است که یکی از مصادیق آن، بخل ورزیدن و پرهیز از انفاق مال در جنگ است.29
5-2-2-4-آثار انفاق:
انفاق بعنوان عبادت شایسته مورد توصیه موکد خداوند، دارای آثار و فوائدی است که بیان این آثار و فوائد، می تواند نقش مهمی در تبیین جایگاه و نقش ارزنده انفاق در زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد و از طرف دیگر به باورها و اعتقادات دینی و ارشی ما مسلمانان، استحکام بیشتری ببخشد. و موجب ترویج و گسترش انفاق در سطح جامعه بصورت یک فرهنگ شود. در این قسمت که آثار انفاق نام گرفته است، قصد داریم تا با استفاده از آیات قرآن به تبیین این آثار بپردازیم:
5-2-4-1- ورود به رحمت الهی:
"و من الاعراب من یومن بالله و الیوم الآخر و یتخذ ما ینفق قربات عند الله و صلوات الرسول الا انها قربه لهم سید خلهم الله فی رحمته ان الله غفور رحیم":30
"و از بادیه نشینان کسانی هستند که به خدا و روز واپسین ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند و دعاهای پیامبر را اسباب تقرب به خدا می دانند، آگاه باشید اینها سبب تقرب برای ایشان است. به زودی خداوند آنان را در مهر و بخشایش خویش در آورده که خدا آمرزگار مهربان است."
آیه شریفه دلالت بر آن دارد که در زمان صدر اسلام، گروهی از اعراب بادیه نشین وجود داشتند که خالصانه در راه خدا انفاق می کردند نیت آنان در هنگام انفاق آن بود که به خدا نزدیکتر شوند و مشمول دعای پیامبر قرار گیرند. خداوند نیز به آنان وعده می دهد که آنان را مورد لطف خویش قرار دهد و به بهشت و رحمت خویش داخل سازد.
5-2-2-4-2- برطرف شدن حزن و اندوه:
"… الذین ینفقون اموالهم بالیل و النهار سراً و علانیه فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا یهم یحزنون"31"مطابق این آیه، یکی از آثار مهم انفاق، برطرف شدن حزن و اندوه است. این تاثیر مهم یک جانبه نیست بلکه هم مربوط به دنیا می شود و هم مربوط به آخرت؛ هم می تواند اندوه و حزن دنیوی را از بین ببرد و هم حزن اخروی را که ی توان از این اثر انفاق بعنوان نقش بیمه کننده انفاق یاد کرد.
5-2-2-4-3- جبران انفاق:
برخی تصور می کنند که اگر چیزی را در راه خدا انفاق کردند آنرا از دست داده اند و دیگر بدان دست نمی یابند. طبیعتاً این تصور سبب می شود که انسانها از انفاق رویگردان باشند و از اینکه دارایی های خویش را در راه خدا خرج نکنند بیمناک می شوند. همین مساله، انگیزه و عاملی می شود که بسیاری از انفاق دست بکشند و خویشتن را از فوائد آن محروم سازند. قرآن کریم با بیانی زیبا و درطی آیاتی متعدد، بر این تصور غلط، خط بطلان می کشد و با قاطعیت هرچه تمامتر به مومنان امیدواری کامل می دهد که آنچه در راه خدا انفاق می کنند بطور کامل به آنان باز خواهد گشت:
"ما تنفقوا من خیر فلانفسکم و ما تنفقون الا ابتغاء و جله الله و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم ا تظلمون"32
"و هر چیزی که انفاق کنید برای خودتان است و جز برای جستن خشنودی خداوند انفاق نمی کنید و هر چیزی که انفاق کنید شما را به تمامی باز دهند و بر شما ستمی نرود."
5-2-2-4-4- برکت مال و ثروت:
"ان تقرضوا الله قرضاً حسناً یضاعفه لکم و یغفر لکم و الله شکور حلیم"33
مراد از "قرض حسن" همان انفاق در راه خداست همچنانکه خداوند در آیه 17 سوره تغابن فرموده است:"اگر به خدا قرض نیکو دهید آن را برای شما می افزاید. که مراد از مضاعف شدن چیزی، دو یا چند برابر شدن آن به قسمتهای مساوی است.
"و ما ذا علیهم لو امنوا بالله و الیوم الآخر و انفقوا مما رزقهم الله و کان الله بهم علیما. ان الله لا یظلم مثقال ذره و ان تک حسنه یضاعفها و یوت من دونه اجرا عظیماً":34
"آنان را چه زیان داشت اگر به خدا و روز واپسین ایمان می آوردند و از آنچه خدا روزیشان داده انفاق می کردند و خداوند بدیشان داناست خداوند به اندازه ذره ای ستن نمی کند و اگر آن، کار نیکی باشد دو چندانش کند و از نزد خود مزدی بزرگ دهد."
5-2-2-4-5- پاداش عظیم و اجر اخروی:
یکی از پاداشهای اخروی انفاق، اجری است که خداوند برای مومنان پیشه، در نظر گرفته است و در قرآن با تعابیری همچون:"اجر" "اجر عظیم" و "اجر کریم" از آن یاد کردخ است. بررسی آیات و سیاقهای انفاق به ما نشان می دهد که همه اینها یک چیز هستند اگرچه با توجه به میزان و کیفیت انفاق و درجات ایمان، منافاتی ندارد که این پاداش بزرگ الهی، نسبت به بندگان تغییر کند. بطور کلی آیاتی که در این زمینه وجود دارند از این قرارند:
"و ما ذا علیهم لو آمنوا بالله و الیوم الآخر و انفقوا مما رزقهم الله و کان الله بهم علیما ان الله لا یظلم مثقال ذره و ان تک حسنه یضاعفها و یوت من لدنه اجراً عظیما."35
"من ذا الذی یقرض الله حسناً فیضا عفه له و له اجر کریم یوم تری المومنین و المومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشری لکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هوالفور العظیم"36
"ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلوه و انفقوا مما رزقناهم سراً و علانیه یرجون تجاره لن تبور لیوفیهم اجورهم یزیدهم من فضله انه غفور شکور"37
5-2-2-5- موانع انفاق:
گاهی اوقات، اسباب و عللی سبب می شود که انسان نتواند در راه خدا انفاق کند. خداوند در قرآن به ذکر این اسباب و علل پرداخته است و ما از آنها بعنوان موانع انفاق یاد کرده ایم که ذیلاً می آید:
5-2-2-5-1- سوء برداشت از مفاهیم تقدیر و سرنوشت:
یکی از موانع اصلی انفاق در راه خدا، ناشی از نگرشها و اعتقادات ناصواب از مساله تقدیر و سرنوشت است. قرآن کریم این نوع اعتقاد را از ناحیه کفار مطرح می کند. اما لازم به ذکر است که متاسفانه برخی از این باورهای غلط، به گروهی از مسلمانان نیز سرایت کرده است و مانع از انفاق آنان در راه خدا شده است. این مساله یا از غفلت نشات می گیرد و یا از ضعف ایمان. قرآن این اعتقاد را اینگونه تشریح می کند:
"و اذا قیل لهم انفقوا مما رزقناکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لو یشاء اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین"38 :"و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا روزیتان کرده انفاق کنید، کسانی که کافر شدند به آنان که ایمان آورده اند بگویند آیا کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست او را اطعام می نمود؟ شما جز در گمراهی آشکار نیستید."
آنچه در اینجا مانع از انفاق کردن می شود سوء برداشت و بی ایمانی نسبت به خداست که نتیجه این بی اعتقادی، استدلالی پوچ است. استدلالی که می گوید: آیا به کسی طعام دهیم که اگر خدا می خواست خودش او را اطعام می داد؟ کافران این استدلال را در قبال مومنان می آورند تا انفاق نکردن خود را منطفی جلوه دهند. این گروه پا را فراتر از این نهاده و آنها را مورد تمسخر قرار می دهند:"ان انتم الا فی ضلال مبین".
5-2-2-5-2- نفاق:
یکی از موانع مهم انفاق "نفاق" است. نفاق سبب می شود که منافق از مال خویش در راه خدا هزینه نکند بلکه دیگران را نیز گمراه کند تا آنها هم انفاق نکنند. قرآن در این باره می فرماید:
"هم الذین یقولون لا تنفقوا علی من عند رسول الله حتی ینفضوا ولله خزائن السموات و لکن المنافقین لا یفقهون"39
"این منافقان آنانند که می گویند به کسانی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا از اطراف او پراکنده شوند و حال آنکه خزائن آسمانها و زمین از آن خداست ولیکن منافقان این را در نمی یابند".
آیات این سوره، مربوط به منافقان و رفتار آنان با پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان می باشد. همانطور که گفیم، یکی از موانع انفاق در راه خدا، نفاق است. آیه شریفه حاوی نکات بسیار ارزشمندی است از جمله اینکه: یکی از نشانه های منافق آن است که از نفاق هراسان است. دیگر آنکه، منافق، از اینکه دیگران نیز انفاق کنند نگران است و دستور به پرهیز از آن می دهد و می گوید "لا تنفقوا". سوم آنکه، منافق از اینکه دین خدا پایدارتر شود و یاران رسول خدا افزوده گردند نفرت دارد چرا که دل در گرو کم شدن یاران رسول خدا(ص) و تضعیف امت اسلام دارد.
5-2-2-5-3-بخل:
از دیگر موانع اصلی انفاق در راه خدا بخل است. در واقع، بخل بعنوان یکی از موانع درجه یک و اساسی انفاق است. زیرا دقیقاً در تقابل با جود و بخشش و در قرآن پدیده مقابل انفاق در راه خدا قرار می گیرد. بسیاری از آیات قرآن کریم به تبیین این پدیده و نقش آن در زندگی دنیوی و اخروی می پردازد که در اینجا تنها به ذکر یک مورد آن می پردازیم: "ها اتنم هولاء تدعون لتنفقوا فی سبیل الله فمنکم من- بنحل و من- بنحل فانما- بنحل عن نفسه والله الغنی و انتم الفقراء و ان تتولوا بستبدل قوماً غیرکم ثم لا یکونوا امثالکم"40:
"همان شمایید که فرا خوانده می شوید تا در راه خدا انفاق کنید ولی برخی از شمایند که بخل می ورزد و هرکه بخل ورزد جز این نیست که با خویشتن می ورزد و خدا بی نیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر جز شما را به جای شما می آورد که همچون شما- بخیل- نباشند."
نکات و مطالب پندآموز و تکان دهنده در این عبارت فراوان است بویژه آنکه به خاطر غافل بودن انسان از انفاق، خداوند او را مورد تنبیه و سرزنش قرار می دهد و از ادات تنبیه "هاظ و "انتم" که خطاب آن عمومی است، استفاده می کند. کوتاه سخن آنکه، از آنجایی که انان بخیل همیشه از ضرر و زیان می ترسد، ما خود را به شدت حفظ می کند تا مبادا کوچک ترین ضرری به آن برسد و او را به مخاطره بیندازد. بخشیدن آن به دیگری برای او بسیار سخت است اما بخیل نمی داند که هیچکس از بخل او غیر از خودش متضرر نمی شود. چرا که با بخل خویش از اجر و پاداش اخروی که شامل متفق می شود، محروم است و هم از خیرات و برکات دنیوی آن.
5-2-2-5-4- اقتار:
یکی دیگر از موانع افاق در بیان قرآن، "اقتار" از "قتر" گرفته شده و "قتر" در لغت، دودی است که از عود و چیزهای دیگر مثل آن صادر می شود.41 اما در اصطلاح، معانی مختلفی برای قتر ذکر شده، از جمله: تنگی، کم گذاشتن در نفقه، بخل، تنگ نظری، امساک کردن و فرومایکی، همه این معانی در توضیح این کلمه، می تواند مفید و موثر باشد، قرآن می فرماید:
"قل لو انتم تملکون خزائن رحمه ربی اذاً لامسکتم خشیه الانفاق و کان الانسان قتوراً"42 :"بگو اگر شما خزانه های بخشش پروردگار مرا می داشتید آنگاه از بیم هزینه کردن و درویشی دست نگه می داشتید و هر آینه آدمی بخیل و تنگ چشم است."
آیه فوق صراحتاً، ترس از فقر و تنگدستی را عامل اصلی انفاق در راه خدا می داند بویژه آنکه نکته مهمی که در آخر آیه نهفته است آن است که خداوند با تاکید شدید و استفاده از صیغه مبالغه که دلالت بر کثرت بخل دارد، به طور مطلق انسان را بخیل دانسته است.43
5-2-2-6- آفات انفاق:
انفاق، عملی است که همیشه و تحت هر شرایطی پسندیده و مقبول نیست. بلکه دارای شرائطی است که اگر هر یک از این شرائط انجام نگیرد موجب خلل در انفاق می شود و نه تنها فوائد و تاثیرات انفاق را از بین می برد بلکه انسان را از راه راست و صراط مستقیم ایمان خارج می کند و به پرتگاه گمراهی و ضلالت نزدیک می کند. قرآن کریم، مواردی را به عنوان آفات و آسیب های انفاق گوشزد می کند که به اندازه خود انفاق، قابل توجه و پیگیری می باشد. این موارد عبارتند از:
5-2-2-6-1- آزاد و اذیت:
"قول معروف و مغفره خیر من صدقه یتعبها اذی و الله غنی حلیم"44: "فقیر سائل را به زبان خوش و طلب آمرزش، رد کردن بهتر است تا آنکه صدقه دهند و از پی آن آزار کنند. خداوند از خلق بی نیاز و بر آنان بردبار است."
در این آیه، صراحتاً از اذیت بعنوان آفتی بزرگ در انفاق یاد شده است که صدقه و انفاق و هرکار خیر را تباه می سازد. توضیح آنکه در این آیه، به مومنین و آنانی که قصد انفاق دارند توصیه شده است به جای آنکه به نیازمندی نیکی کنند و پشت سر آن، با گفتار یا رفتار و یا نگاه خود او را مورد اذیت و آزار روحی- روانی قرار دهند، به شدت اجتناب کنند و در عوض سخن نیکو همراه با اظهار همدردی و آمرزش طلبیدن از خداوند، بسی والاتر است از انفاقی که با اذیت و آزار همراه باشد.
5-2-2-6-2-منت:
"یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی کالذی ینفق ما له رناءالناس و لا یومن بالله و الیوم الآخر…"45:"ای اهل ایمان صدقات خود را به سبب منت و آزار، تباه نسازید مانند آنکه مال خود را از روی ریا انفاق کند (تا خودنمایی کند) و به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده است…"
آیه فوق به صراحت از دو عامل تباه کننده انفاق یعنی منت و اذیت سخن به میان می آورد و در مسیر اهل ایمان را مورد خطاب قرار می دهد و از آنان می خواهد که شدیداً از آفات انفاق یعنی منت گذاری و اذیت و آزار در مراحل انفاق بپرهیزید چرا که این دو، باعث بطلان و تباهی اجر آنان می شود. آنگاه در ادامه، خداوند، انفاق همراه با منت و اذیت را همردیف با ریا و تظاهر معرفی می کند و صورت انفاق منت گونه را به مثابه فردی تشبیه می کند که از روی ریا و خودنمایی مال خویش را انفاق می کند و حال آنکه نه به خداوند به روز واپسین ایمان ندارد. جالب آن است که از همردیفی انفاق با منت یا ریا، چنین استنباط می شود که انفاق با منت، نوعی کفر و شرک به حساب می آید چرا که ریا، در ردیف شرک و کفر قرار داده شده است.
5-2-2-6-3- اکراه در انفاق:
"قل انفقوا طوعاً اوکرهاً لن یتقبل منکم انکم کنتم قوماً فاسقین. و ما منعم ان تقبل منهم نفقته الا انهم کفروا بالله و برسوله و لایاتون الصلوه الا و هم کسالی و لاینفقون الا و هم کارهون"46:
"بگو (به منافقین) که شما هرچه انفاق کنید چه از روی میل و چه کراهت هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد شما مردمی ستمگر هستید که سخت به فسق خو گرفته اید. و هیچ مانعی از قبول نفقات آنها نبود جز آنکه آنان به خدا و رسول او کافرند و به نماز نیایند جز به حال اکراه و کسالت و انفاق نکنند جز آنکه سخت در باطن کراهت دارند."
یکی دیگر از آفات و آسیب های انفاق، اکراه در انفاق می باشد. احساس دستگیری از همنوع و کمک رساندن به نیازمندان جامعه نمی تواند، اجباری و از روی اکراه و ناخوشایندی قلبی باشد. بلکه احاد جامعه، خود باید در جهت زدودن آثار فقط و اقامه عدل و قسط، به صورت خودجوش و داوطلبانه اقدام کنند. از اینرو، قرآن کریم، یکی از عوامل عدم قبولی انفاق برخی از انفاق کنندگان را عدم رضایت قلبی افراد در انفاق و نیز عدم ایمان آنان به خدا و رسوا خدا (ص) و کسالت و کراهت افراد در انجام امور دینی و عبادی شان می شمارد.
5-2-2-6-4- اسراف:
"والذین اذا انفقوا یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قوما"47:
"و آنان هستند که هنگام انفاق به مسکینان اسراف نکرده و بخل هم نورزند بلکه ر احسان میانه و معتدل باشند."
چهارمین آفتی که انفاق را تهدید می کند، اسراف می باشدو اسراف، عبارت از تعدی و تجاوز از حد و مرز می باشد. در این آیه که در ادامه بیان اوصاف عباد الرحمن می باشد. اجتناب از اسراف و اقتار در انفاق، از جمله صفات پسندیده بندگان صالح خداوند شمرده شده است گفتنی است به همان اندازه که انفاق در راه خدا امری واجب و پسندیده توصیف شده به همان اندازه هم اسراف و تجاوز از خدا اعتدال، حرام و زشت شمرده شده است. از این رو، اعتدال و میانه روی حتی در انفاق و هزینه کردن در راه خدا نیز امری لازم و معقول تبیین شده است.
5-2-2-6-5- ریا:
"یا ایهاالذین آمنوا لا تبطلوا صدقاکم بالمن و الاذی کالذی بنفق ماله رئاء الناس و لا یومن بالله و الیوم الآخر…"48
از دیگر آفات و آسیب های انفاق، ریا و خودنمایی می باشد. ریت و تظاهر، تنها انفاق در راه خدا را تهدید نمی کند بلکه تمامی عبادتها در معرض خطر ریا و خودنمایی قرار دارند. از این رو، انفاق بدان جهت که بیشتر جنبه اجتماعی و اقتصادی دارد، بیشتر در پرتگاه ریا و تظاهر قرار می گیرد. قرآن کریم، از ریا و منت و اذیت بعنوان سه عامل کشنده و سم مهلک عبادات خصوصاً انفاق یاد می کند که در صورت غفلت از آن، مومنین را به ورطه کفر و شرک و خروج از دایره توحید و معاد سوق خواهد داد.
مقایسه
1)قرآن کریم و اناجیل اربعه، توجه ویژه ای به موضوع انفاق داشته و هر دو به ذم و نکوهش شدید ثروت اندوزی پرداخته اند با این تفاوت که حجم و عمق آیات قرآنی ناظر بر انفاق بسی گسترده تر و عمیق تر از آیات اناجیل اربعه می باشد و این مساله در قرآن کریم بعنوان یکی از احکام اجتماعی- اقتصادی اسلام به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است.
2)قرآن کریم و اناجیل اربعه، انفاق را یکی از عوامل نیل به حیات جاودانی اخروی و تکامل انسانی معرفی کرده اند.
3)قرآن کریم و اناجیل اربعه، برای دولتمندان و ثروت اندوزان دور از انفاق، عذاب سخت و دردآوری را در آتش دوزخ یادآور شده اند.
4)قرآن کریم و اناجیل اربعه، پیروان خویش را به انفاق در راه خدا تشویق می کنند که در انجیل متی، عیسی مسیح(ع) پیروان خویش را به اندوختن گنج های خویش در آسمان دستور می دهد که با توجه به سیاق آیات، انفاق در راه خدای آسمان از این تعبیر استنباط می شود.
5)اناجیل اربعه، بیشتر از آنکه پیروان خویش را به انفاق خویش کند به قطع ارتباط با دولتمندان و نیز ذم ثروت اندوزی تشویق می کند در حالی که قسمت اعظم آیات قرآن کریم به انفاق در راه خدا و دستگیری از فقرا در جهت زدودن فقر و تنگدستی تصریح دارند.
6)در انجیل لوقا بر ارزش بیشتر انفاق فقرا نسبت به انفاق دولتمندان اشاره شده است که در قرآن کریم چنین مطبی به صراحت نیامده است.
7)در قرآن کریم مصادیق فراوانی از انفاق در راه خدا اشاره شده که در اناجیل اربعه چنین نیست.
8)در قرآن کریم به دو شیوه تشویقی و تیز تحذیری به عنوان شیوه های اصلی ترویج فرهنگ انفاق در میان جامعه، اشاره شده که در اناجیل چهارگانه چنین نیست.
9)قرآن کریم در بررسی آثار انفاق علاوه بر بیان دریافت اجر و پاداش اخروی و نیل به کمال که در اناجیل اربعه نیز همین دو مورد ذکر شد- به آثار دیگر انفاق از قبیل ورود به رحمت الهی، برطرف شدن حزن و اندوه، جبران انفاق و برکت در مال و ثروت انفاق کننده نیز اشاره کرده که چنین تفصیلی در اناجیل اربعه، یافت نمی شود.
10)در قرآن کریم، از موانع آفات از قبیل سوء برداشت از تقریر، نفاق، بخل و اقتار نیز سخن به میان آمده که در اناجیل چهارگانه چنین نیست.
11)در قرآن کریم، از منت و اذیت، اکراه و اسراف و نیز ریا بعنوان مهمترین آفات انفاق یاد شده که در اناجیل اربعه، هیچ اشاره ای به انفاق نشده است.
5-3- ازدواج و طلاق
الف) ازدواج
5-3-1-ازدواج در اناجیل اربعه
یکی دیگر از موضوعاتی که در انجیل مقدس بدان اشاره شده، موضوع ازدواج است. البته این بدان معنا نیست که در انجیل مقدس آیات و کلامی مصرح وجود داشته باشد که صریحاً پیروان خویش را به این امر مهم تشویق کرده باشد بلکه از آنجایی که در این کتاب مقدس، شدیداً طراق و جدایی زن و شوهر مورد مذمت و نکوهش واقع شده است و نیز چون عبارات اندکی وجود دارد که امر زوجیت عالم طبیعت و زن و شوهر را تایید و اثبات می کند، بنابراین می توان از آن چنین استنباط کرد که موضوع ازدواج و تشکیل خانواده در فرهنگ و تعلیمات مسیح وجود داشته است ولی نه صریحاً و آشکارا که اینکه به آن می پردازیم:
5-3-1-1-1- اردواج در متن خلقت:
"پس فریسیان آمدند تا او را امتحان کنند و گفتند آیا جایز است مرد زن خود را به هر علتی طلاق دهد. او در جواب ایشان گفت مگر نخوانده اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفریده و گفت از این جهت، مرد، پدر و مادر خود را رها کرده به زن خویش بپیوندد و در هر دو یک تن خواهند شد. بنابراین بعد از آن، دو نیستند بلکه یک تن هستند پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد. به وی گفتند پس از بهر چه موسی امر فرمود که زن را طلاق دهند و جدا کنند. ایشان را گفت موسی به سب سنگدلی شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید لیکن از ابتدا چنین نبود"؟(انجیل متی، باب نوزدهم، 8-3).
در این قسمت از انجیل متی، حضرت عیسی (ع) در ضمن پرسشس از جواز یا عدم جواز طلاق، به طور غیر مستقیم به اصل ازدواج و زوجیت مرد و زن اشاره می کند و امر طلاق را پدیده ای بر خلاف نظام خلفت موجودات بر شمرد و اعلام نمود که خالق، در ابتدا، انسانها را مرد و زن آفرید. بنابراین، به خاطر همین زوجیت زن و مرد پس از ازدواج، پدر و مادر خویش را رها کرده و در کنار همسر خود، به منزله یک تن و یک جسد خواهند بود. آنگاه در ادامه چنین می فرمایند: آنچه را که خدا پیوند داده است، انسان آنرا جدا نسازد. از همین کلام مسیح، چنین می توان فهمید که ازدواج زن و مرد، امری مقدس و آسمانی و مطابق شریعت الهی و در عین حال، موافق و هماهنگ با نظام خلقت و افرینش است و هرکسی بخواهد این اتحاد و یک تن بودن مرا، برهم زند، به منزله کسی خواهد بود که با زن دیگری، زنا کرده است. همچنین از ادامه کلام مسیح، چنین بر می آید که موضوع ازدواج، در شریعت موسی نیز به عنوان امری مقدس وجود داشته است که آن حضرت به جهت قساوت و سنگدلی مفرط امتش، جواز طلاق را صادر نمود.
5-3-1-2- ازدواج، پیوند الهی:
"آنگاه فریسیان پیش آمده از روی امتحان از او سوال نمودند که آیا مرد را طلاق دادن زن خویش جایز است. در جواب ایشان گفت موسی شما را چه فرموده است؟ گفتند موسی اجازت داد که طلاق نامه بنویسند و رها کنند. عیسی در جواب ایشان گفت به سبب سنگدلی شما، این حکم را برای شما نوشت. لیکن از ابتدای خلقت، خدا ایشان را مرد و زن آفریده از این جهت باید مرد، پدر و مادر خود را ترک کرده به زن خویش بپیوندد. و این دو یک تن خواهند بود چنانکه از آن پس دو نیستند بلکه یک جسد. پس آنچه خدا بپیوست انسان آنرا جدا نکند."(انجل مرقس، باب دهم، 8-2)
این قسمت از انجیل مرقس در باب موضوع ازدواج که عیناً همان الفاظ و تعابیر انجیل متی در ما نحن فیه می باشد، موضوع ازدواج را امری مقدس و آسمانی و در عین حال هماهنگ و موافق با امر خلقت از سوی خدا معرفی می کند و چنین بیان می دارد که چون این پیوند الهی و خدایی است، پس شما هم سعی نکنید که این پیوند را به طلاق و جدای تبدیل کنید.
5-3-2-ازدواج در قرآن
در قرآن کریم، آیاتی دلالت می کنند بر این که همسر دوستی و رابطه جنسی در متن خلقت انسان، ملحوظ است. البته، این مطلب احتیاج به تعبد ندارد و هر کسی در کیفیت آفرینش انسان دقت کند، متوجه می شود که تکثیر نسل و بقای این نوع از راه ازدوجا، همسرگیی و زاد و ولد تحقق پذیر خواهد بود و ناچار می بایست در متن آفرینش انسان این جهت رعایت شده باشد؛ یعنی، انسان طوری آفریده شده است که در اثر آمیزش با همسر، نسلش باقی بماند. البته، تعابیر آیات قرآن کریم، در این زمینه متفاوت است. گروهی از آیات انسانها را به تکوین و تشکیل خانواده دعوت می کنند و گروهی دیگر، پیرامون اصل نکاح و ازدواج، ازدواجهای حرام، اصل زوجیت در نظام آفرینش و … اشاره می کنند که ما بطور مختصر آنها را خاطر نشان نی کنیم:
5-3-2-1-آفرینش همسران از یک جنس:
آیاتی دلالت دارند بر اینکه همسران از جنس خود او قرار داده شده و این یک تدبیر تکوینی الهی است برای اینکه نوع انسان باقی بماند که شاید از همه آنها روشنتر این آیه باشد که می گوید:
"یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقتکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منها رجالاً کثیراً و نساء و اتقوالله الذی تساءلون به والارحام ان الله کان علیکم رقیبا."49
"ای مردم تقوا پیشه کنید و بترسید از پروردگارتان که شنا را از یک انسان بیافرید و همسر وی را از (جنس) او بیافرید و مردان و زنان بسیاری را از آن دو (بوجود آورد و روی زمین) منتشر کرد.
جمله "یث منهما رجالاً کثیراً و نساء" به خوبی دلالت دارد بر اینکه انتشار افراد انسان بر اثر ارتباط دو همسر است و این رابطه همسری به منظور تکثیر نسل در متن خلقت انسان ملحوظ است.
5-2-2-2- ازدواج، مایه سکون و آرامش متقابل همسران:
"هوالذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها فلما تغشاها حملت خفیفاً فمرت به فلما اتقلت دعوالله ربهما لئن آتیتنا صالحاً لنکونن من الشاکرین"50:
"اوست خدایی که شما را از یک انسان بیافرید و همسرش را نیز از (جنس) او قرار داد تا در کنار وی بیارامد پس چوبان او خلوت کرد باری سبک برداشت و هنگامی که سنگین شد، پروردگارشان را خواندند که اگر فرزندی شایسته به ما دهی،(به درگاه تو) از سپاسگزاران خواهیم بود."
در جمله "و جعل منها زوجها لیسکن الیها" احتمالاً به حکمت و علت دیگری نیز برای ازدواج، جدای از تولید و بقای نسل انسان، اشاره شده است که همان آرامش و سکون زوجین در کنار یکدیگر، و احساس مهر و صفایی است که نسبت به یکدیگر پیدا می کنند و در نتیجه بار زندگی را به کمک یکدیگر بر می دارند.
5-3-2-3- ازدواج همراه با آرامش، از جمله نشانه های خداوند:
"و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون"51:
"و از جمله آیات و نشانه های خدا این است که او برای شما همسرانی از خودتان بیافرید تا کنارشان آرام گیرید و میانتان محبت و مودت و دوستی قرار دارد و در این کار، آیات و نشانه هایی (از خداوند) هست برای قومی که بیندیشید."
این آیه، از جمله آیاتی است که صرفاً بر علت و حکمتی از نوع سکون و آرامش میان زوجین دلالت و تکیه کردن و از تولید نسل سخنی به میان نیاورده است. بنابراین، آیات فوق و نظایر آنها، اندیشه کسانی را که فکر می کنند ازدواج کاری است پلید، شیطانی و دارای ارزش منفی، رد می کنند. چنین اندیشه ای در قرآن، کتاب آسمانی فطرت، جایی ندارد و مطرود و باطل است.
5-3-2-4- ازدواج و تشکیل خانواده در پیامبران:
"و لقد ارسلنا رسلاً من قبلک و جعلنا ازواجاً و ذریه و ما کان لرسول ان یاتی الا یاذن الله لکل اجل کتاب"52:
"و ما رسولانی پیش از تو به خلق فرستادیم و بر همه مانند تو زنان و فرزندان مقرر نمودیم و هیچ پیغمبری نبوده که بی اذن خدا آیت و معجزه ای آورد که هر امر را وقتی معین (در کتاب قضای حق) مرقوم است."
آیه فوق، خطاب به پیامبر اسلام بوده و تاکید می کند که تمامی پیامبران پیش از تو، ازدواج کرده و صاحب همسرانی بوده و تشکیل خانواده داده اند. بنابراین، ازدئجا، یک سنت جاری و در میان تمام ابناء بشر حتی پیامبران بوده است.
5-3-2-5- همسران، تن پوش و تکامل دهنده یکدیگرند:
"احل لکم لیله الصیام الرفت الی نساءکم هن لباس لکم و انتم لباس لهن…"53
"برای شما حلال شد که در شبهای ماه رمضان مباشرت با زنان خود که آنها جامه ستر و عفاف شما هستند و شما نیز لباس عفت آنها هستید…"
در این آیه، تنها به طور ضمنی مساله ازدواج و انتخاب همسر، تاکید و تایید شده بلکه به فلسفه وجودی آن نیز اشاره که هر یک از شما، مایه تکامل و سار و عفاف یکدیگر خواهید بود که در کنار هم بودن شما مایه تکامل و پیشرفت شماست.
قرآن به ما می آموزد که دین و قوانین تشریعی دینی، فطری است و از هماهنگی کامل با آن برخوردار است و همین هماهنگی رمز موفقیت و فراگیری و جهانی و ابدی بودن دین است. پس با توجه به آیات فوق، زن گرفتن یا شوهر کردن و آمیزش زن و مرد، فی حد نفسه نمی تواند یک عمل زشت و پلید باشد و بنابراین منشا زشتی و ارزش منفی مربوط به غریزه جنسی آن باید جستجو کرد و کم و کیف و جهت هستند که منشا خوبی یا بدی آن می باشد.
5-3-2-6- توصیه های قرآن در مورد ازدواج:
تعدادی از آیات با صراحت مردم را به ازدواج توصیه می کند که مانند این آیه54:"وانکحوا الایاطی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم":
"و البتهباید مردان بی زن و زنان بی شوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح یکدیگر در آورید(و از فقر مترسید) که اگر مرد و زنی فقیرند خدا به لطف خود آنان را بی نیاز و مستغنی خواهد فرمود که خدا به احوال بندگان آگاه و رحمتش وسیع و نامتناهی است."
آیه فوق، ضمن اشاره و تشویق به انجام ازدواج در میان بندگان خدا، نکته مهمی را که به ظاهر مانع ازدواج و تشکیل خانواده در جامعه می شود گوشزد می کند و آن، فقر و نیاز مادی می باشد. از این رو، قرآن کریم، ضمن رد این عامل، چنین بیان می دارد که فقر و نداری نباید، مانعی برای ترک ادواج شما باشد بلکه برعکس، چنانچه شما در فقر به سر می برید با ازدواج و تشکیل خانواده، رحمت و فضل خداوند هم شامل حال شما می شود و شما را از فقر، بی نیار می کند. آنگاه در ادامه می فرماید:"و لیستفق الذین لا یجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله من فضله55…:
"و آنان که وسیله نکاح بر ایشان فراهم نشود باید خودداری و عفت پیشه کنند تا که خداوند ایشان را از فضل و کرم خود بی نیاز کند."
و در جای دیگر چنین می فرماید:"فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع56":
"پس نکاح کنید آنچه را از زنان که برای شما پاک و پاکیزه اند دو تا و سه تا و چهارتا."
اینگونه آیات، دلالت بر استجاب و مطلوب بودن ازدواج و همسرگیری می کنند. البته، باید توجه داشت که این حکم کلی و عمومی است که بر اساس یک نیاز گسترده و کلی و با قطع نظر از عوارض خاصی که ممکن است در مواردی موجب استثنایی شوند تشریع شده است و منافات ندارد که در مواردی به تعاسب شرایط خاصی که برای بعضی از افراد پیش می آید، انجام این کار واجب و در بعضی دیگر، حرام و ممنوع باشد.
5-3-2-7- ازدواج های ممنوع در قرآن:
تعداد دیگری از آیات قرآن، مومنین را به عل مختلف و بر اساس حکمتهای خاص هر مورد، ازدواج با بعضی از زنها منع کرده است. مانند این آیه که می گوید:
"و لا تنکحوا ما نکح آیاءکم من النساء"57: "و زنانی که در گذشته پدرانتان به همسری گرفته(و سپس مرده اند و یا آنها را طلاق داده اند) به همسری نگیرید."
و سپس دنبالش حکم می کند که:"انه کان فاحشه و مقتا و ساء سبیلاً":58
"که این عمل، عمل زشت و قبیح و راه بسیار بدی است."
بدنبال همین آیه آمده که:
"بر شما حرام گردیده است ازدواج با مادرانتان و خواهرانتان و دخترانتان و عمه هایتان و خاله هایتان و دخترهای برادر و دخترهای خواهر و مادرانی (رضاعی) که شما را شیر داده اند و خواهران رضاعی و مادر زنهایتان و دختر زنهایتان که در کنار شما زندگی می کنند از آن زنانی که با ایشان مقاربت کرده اید و اگر نکرده اید بر شما باکی نیست (که با دختران آنها ازدواج کنید) و همچنین همسر پسرانتان که از پشت شما و صلب شما هستند(در مقابل پسر خوانده) و نیز بر شما حرام است که میان دو خواهر به همسری جمع کنید."59
و بدنبال آیه فوق در آیه بعد، بعد از تحریم ازدواج با زنان شوهردار می فرماید:"واحل لکم ماوراء ذلکم"60:
"و غیر از زنانی که گفتیم ازدواج با بقیه زنها برای شما حلال و بی اشکال است."
اما در آیه دیگری با تعبیر:"و لا تنکحوا المشرکات حتی یومن"61: "و با زنان مشرک ازدواج نکنید تا آنکه ایمان اورند" از ازدواج با زنان مشرک، نهی فرموده است، که فحصص آیه قبلی به شمار می رود.
"در آیه قبلی بعد از ذکر زنانی که می توان با آنها ازدواج کرد، رعایت نکات قابل ملاحظه ای را توصیه کرده است؛
"و غیر از زنانی که نام بردیم برای شما حلال و بی اشکال است که با صرف مال خود و دادن مهریه از طریق ازدواج و زناشویی و نه از طریق زنا و خلاف شرع زنانی را طلب کنید پس هرگاه از آنان بهره مند شدید مهر آنان را بپردازید البته پس از تعیین مهر بر شما باکی نیست که دو طرف به شکلی تراضی کنید که خداوند دانا و حکیم است."62
این آیه رخصت استمتاع و بهره مندی از زنان را می دهد، ولی، نه از راه هرج و مرج و آزاد گذاردن غریزه جنسی لجام گسیخته در جامعه که هزاران فساد و جنایت و سقوط و تباهی را به دنبال بیاورد؛ بلکه از راه درست ازدواج و تعهد متقابل
1 -بقره/183
2 -بقره/185-184
3 -بقره/187
4 -نساء/94
5 -مائده/89
6 -مجادله/4
7 -مریم/26
8 -حدید/7
9 -سبا/39
10 -بقره/215
11 -طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 309
12 -قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج19 ص 134
13 -بقره/219
14- نساء/34
15- طلاق/6
16 -بقره/215
17 -توبه/91
18 -بقره/195
19 -منافقون/7
20 -انفال/63
21 -مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نموه، ج3، ص 269
22 -رعد/22-19
23 -فاطر/30-29
24 -آل عمران/134-130
25 -توبه/35-34
26 -منافقون/10
27 -بقره/254
28 -بقره/195
29 -سید محمد حسین، طباطبایی، المیزان،ج2، ص 64
30 -توبه/99
31 -بقره/274
32 -بقره/272
33 -تغابن/17
34 -نساء/40-39
35 -همان
36 -نساء/40-39
37 -فاطر/30-29
38 -یس/47
39 -منافقون/7
40 -محمد (ص)/38-37
41 -راغب اصفهانی، المفردات، ص 407
42 -اسراء/100
43 -مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج12، ص 304
44 -بقره/263
45 -بقره/364
46 -توبه/54-53
47 -توبه/54-53
48 -بقره/264
49 -نساء/1
50 -اعراف/189
51 -روم/21
52 -رعد/38
53 -بقره/187
54 -نور/32
55 -همان/32
56 -نساء/3
57 -نساء/22
58 -همان
59 -نساء/24-23
60 -نساء/24
61 -بقره/221
62 -نساء/24
—————
————————————————————
—————
————————————————————