موضوع : رشد جسمانی و شناختی در اواسط کودکی
استاد گرامی:
جناب آقای عظیمی
دانشجویان :
سیدحسین هاشمی نیا – محمد رحیمی – عظیم ثنایی یدکی
گروه 14
کارشناسی ناپیوسته آموزش ابتدایی
دانشگاه فرهنگیان ثامن الحجج مشهد
مراحل رشد در کودکی
فلسفه کودکی : در اروپای قرون وسطی ( قرن ششم تا پانزدهم ) ، کودکی به صورت دوره ای مجزا از بزرگسالی در نظر گرفته می شد . نقاشان قرون وسطی اغلب کودکان را در لباسهای شل و راحت در حال بازی کردن و نگاه کردن به بزرگسالان ترسیم می کردند . کتابها حاوی اصطلاحاتی بودند که کودکان را از سایر افراد متمایز می کردند و کتابهای راهنمایی که توصیه هایی را درباره مراقبت از کودک ، از جمله سلامتی ، تغذیه ، پوشاک و بازی ارایه می دادند ، در قرن چهاردهم متداول بودند ( الکساندر-بیدون و لت ، 1997) . قوانین اعلام می کردند که باید از کودکان در برابر کسانی که ممکن است با آنها بدرفتاری کنند ، محافظت شود و دادگاهها در مورد کودکان قانون شکن به خاطر سالهای حساس آنها ، نرمش نشان می دادند. با این حال ، نوشته های مذهبی ، درباره ماهیت اساسی کودکان عقاید متضادی را در برداشتند و گاهی کودکان را به صورت موجوداتی که شیطان بر آنها غالب شده و باید پالایش شوند و زمانی آنها را به صورت موجودات بی گناهی که به فرشتگان نزدیک هستند ، توصیف می کردند ، ( هاناوالت ، 2003 ) . هردو عقیده از دیدگاههای بعدی درباره کودکی خبر می دادند . درقرن شانزدهم ،عقیده پیوریتانها (خشکه مقدسها) به گناهکاری ذاتی به این دیدگاه منجر شد که کودکان به طور فطری شرور و لجوج هستند . برای رام کردن کودک منحرف،روشهای فرزندپروری خشن و محدودکننده ای توصیه شدند.با اینکه روش تنبیهی فلسفه متداول فرزند پروری بود ، اما عطوفت اغلب والدین خشکه مقدس به فرزندانشان مانع از آن می شد که از روشهای بسیار سرکوبگرانه استفاده کنند . در عوض ، آنها سعی کردند به پسرها و دخترهای خود یادبدهند برای تشخیص درست از غلط از عقل و منطق استفاده کنند(کلارک- استوارت، 1998).هنگامیکه والدین خشکه مقدس ، متکی به نفس بودن و خویشتنداری را به فرزندان خود آموختند، به تدریج بین شدت عمل به خرج دادن و آسان گیر بودن نوعی تعادل برقرار کردند.( برگرفته از کتاب روانشناسی رشد – از لقاح تا کودکی( جلد اول ) – تالیف : لورا برک – ترجمه : یحیی سید محمدی – صفحه 20 )
رشد جسمانی و شناختی در اواسط کودکی( 6-11 سالگی)
افزایش اندازه ی بدن در اواسط کودکی روند آهسته ای دارد که در سال های پیش دبستانی ادامه دارد. استخوان ها بلندتر و قطورتر می شوند و تمامی 20 دندان شیری جای خود را به دندان های دائمی می دهند. در 9 سالگی دخترها از نظر اندازه ی بدن از پسرها سبقت می گیرند. کودکانی که به خانواده های مرفه تعلق دارند، به علت تغذیه ی خوب و رشد سریع و دستگاه ایمنی سالم ترند.
در عین حال مشکلات سلامت متعددی در این دوره وجود دارد که بعضی از آن ها در بین کودکان مرتبه اجتماعی -اقتصادی پایین شیوع بیشتری دارند. شایع ترین مشکل بنیانی در اواسط کوکی نزدیک بینی یا میوپی است. میوپی تحت تاثیر وراثت و نحوه ی مراقبت از چشم کودکان قرار دارد. خیلی از کودکان کم درآمد به خاطر درمان نشدن عفونت های گوش، در سال های پیش دبستانی، شنوایی خود را از دست می دهند.
چاقی و اضافه وزن در کشورهای مرفه رو به افزایش است. وراثت، روش های تغذیه والدین، عادت های خوردن ناسازگارانه، ورزش نکردن نقش مهمی در چاقی دارد. کودکان چاق توسط همسالان خود طرد می شوند و مشکلات سازگاری جدی دارند.
شب ادراری:
اغلب اوقات علت این اختلال ناتوانی پاسخ های عضلانی در جلوگیری از ادرار یا عدم تعادل هورمونی است که باعث می شود در طول شب ادرار زیادی انباشته شود. تنبیه کردن کودک پیش دبستانی به خاطر شب ادراری فقط موجب وخامت بیشتر آن می شود. موثرترین روش، استفاده از زنگ خطر است که با اولین نشانه های رطوبت کودک را بیدار کرده و طبق اصول شرطی سازی عمل می کند.
آسم:
رایج ترین علت غیبت از مدرسه و بستری شدن در کودکی آسم است.
وراثت در آسم دخالت دارد. عوامل محیطی نظیر آلودگی هوا، استرس های زندگی خانوادگی و دسترسی نداشتن به امکانات بهداشتی باعث افزایش این بیماری می شوند.
"رشد شناختی در اواسط کودکی"
پیاژه این مرحله از رشد شناختی را مرحله ی عملیات عینی نامید. در این دوره تفکر منطقی تر، انعطاف پذیرتر و سازمان یافته تر از اوایل کودکی است. عملیات ذهنی از قواعد منطقی پیروی می کنند.
نگهداری (6 تا 11 سالگی)
در این مرحله کودکان به جای تمرکز بر یک جنبه از تکلیف ، چندین جنبه آن را هماهنگ می کنند. آن ها می توانند تمرکززدایی کنند. در این دوران اگر دو لیوان بلند آب از نظر کودک تعداد آب یکسانی دارد آب یکی از لیوان ها به لیوان کوتاه و پهن منتقل شود، کودک می تواند تشخیص دهد که تغییر در یک جنبه آب (ارتفاع آن) با تغییر در جنبه ی دیگر (یعنی پهنای لیوان دوم) جبران می شود و مقدار آب دو لیوان یکسان است.
در این مرحله کودکان برگشت پذیری نشان می دهند. می توانند به یک رشته مراحل فکر کنند و بعد جهت خود را تغییر دهند و به نقطه ی آغاز برگردند.
"طبقه بندی سلسله مراتبی" (6 تا 11 سالگی )
کودکان در پایان اواسط کودکی می توانند مساله ی درون گنجی طبقه ای را حل کنند.
آن ها از طبقه بندی سلسله مراتبی آگاهی بیشتری دارند و می توانند به طور همزمان روی طبقه های کلی و اختصاصی تمرکز کنند. مثلاً اگر 16 گل به آن ها داده شود که 10 تا آن ها قرمز و 6 تا سفید باشد و از آ ن ها پرسیده شود تعداد گل های قرمز بیشتر است یا گل ها می دانند و پاسخ می دهند تعداد گل ها و اگر پرسیده شود تعداد گل های قرمز بیشتر است یا گل های آبی می گویند گل های قرمز.
این رشد در بازی های کودکان مشاهده می شود: کلکسیون های تمبر، سکه، سنگ در اواسط کودکی متداول است.
"ردیف کردن" (6 تا 11 سالگی )
کودکان در این سن توانایی مرتب کردن چیزها بر اساس طول، وزن و سایر کمیت ها را دارند که به آن ردیف کردن می گوییم. می توانند چوب هایی با اندازه های مختلف از کوتاه ترین تا بلندترین را ردبف کنند.
کودکان پیش دبستانی بزرگ تر از عهده ی آنی کار برمی آیند ولی مرتکب خطاهای زیادی می شوند و طول می دهند تا خطای شان را اصلاح کنند. در مقابل کودکان 6 تا 7 ساله طبق یک برنامه ی تنظیم از عهده ی این کار برمی آیند.
مساله ای که کودکان باید برای حل آن به صورت ذهنی ردیف بندی کنند، دشوارتر است.
این توانایی که استنباط فرارونده نامیده می شود نیز در این سن مشهود است. مثلاً اگر چوبAبلندتر از چوبBو چوب Bبلندتر از چوبCباشد، کودک از سن 9 یا 10 سالگی می تواند استنباط ذهنی کند که چوب Aاز چوب Cبلندتر است تا قبل از آن نمی تواند این تکلیف را درست انجام دهد.
"استدلال فضایی"
پیاژه دریافت کودکان دبستانی شناخت دقیق تری از فضا دارند و این شناخت در توانایی جهت دادن آن ها دیده می شود. کودکان بین 7 تا 8 سالگی چرخش ذهنی را آغاز می کنند. آن ها می توانند چپ و راست مکان هایی را که اشغال نکرده اند، به درستی تشخیص دهند.
در حدود 8 تا 10 سالگی کودکان می توانند با استفاده از راهبرد راه رفتن ذهنی که طی آن حرکات یک نفر را در طول یک مسیر تجسم می کند، نحوه ی رسیدن از یک محل به محل دیگر را به خوبی مشخص کند.
محدودیت های تفکر عملیات عینی (6 تا 11 ساگی)
تفکر عملیاتی یک محدودیت مهم دارد، کودکان فقط زمانی می توانند به طور منظم و منطقی فکر کنند که با اطلاعات عینی سروکار داشته باشند بتوانند مسقیماً آن ها را مشاهده کنند.
عملیات ذهنی آ نها در مورد مسائل انتزاعی ضعیف است.
کودکان 8 تا 10 ساله می توانند دریابند که اگر چوب Aاز Bو BازCبلندتر باشد پس چوبAازCبلندتر است ولی اگر به آن ها گفته شود قد تام از سالی و سالی از مری بلندتر است پس چه کسی بلندترین است؟ آن ها تا 11-12 سالگی نمی توانند این مساله را به راحتی حل کند. کودکان مرحله به مرحله در تکالیف عملیات عینی تسلط می یابند. کودکان دبستانی نمی توانند اصل کلی نگهداری را درک کنند و بعد آن را در مورد کلیه ی موقعیت های مربوطه به کار ببرند، بلکه به نظر می رسد که آن ها منطق هر مساله را به طور جداگانه ای درک می کنند.
"پردازش اطلاعات" (6 تا 11 سالگی )
بین 6 تا 12 سالگی زمان لازم برای پردازش اطلاعات به سرعت کاهش می یابد.
به دلیل سرعت تفکر به خاطر تغییرات در مغز که احتمالاً علت آن میلین دار شدن و کاهش سیناپس در مغز است. تفکر کارآمدتر، توانایی پردازش اطلاعات را افزایش می دهد؛ زیرا کسانی که سریع تر فکر می کنند می توانند در یک زمان اطلاعات بیشتر را نگه دارند و روی آن کار کنند.
افزایش بازداری شناختی یعنی توانایی مقاومت کردن در برابر اطلاعات نامربوط از زمان نوباوه گی به بعد بهبود می یابد. در اواسط کودکی پیرفت چشمگیری دارد. کودکان دستانی بیشتر از کودکان پیش دبستانی از راهبرهای فکری استفاده می کنند.
"توجه" (6 تا 11 سالگی )
در اوسط کودکی توجه به سه صورت گزینشی، انعطاف پذیر و برنامه ریزی (برنامه دار) می شود. بین 6 تا 9 سالگی کودکان برای گزینش اطلاعات از راهبردهای گوناگون استفاده می کنند، عملکرد آن ها به طور آشکار بهبود می یابد.
کودکان دبستانی توجه خود را به صورت انعطاف پذیر با درخواست های لحظه ای موقعیت ها تنظیم می کنند. کودکان دبستانی تفکر برنامه ریزی کننده دارند؛ یعنی فکر کردن پیشاپیش به یک رشته اعمال و اختصاص دادن توجه به آن ها که در اواسط کودکی پیشرفت زیادی می کند. آن ها می توانند در تکالیف به طور منظم تصمیم بگیرند ابتدا چه کار و بعد چه کاری ار انجام دهند؟
"راهبردهای حافظه" (6 تا 11 سالگی )
1- مرور ذهنی: آن ها بارها و بارها اطلاعات را برای خودشان تکرار می کنند.
2- سازماندهی: کودکان موارد مربوطه را با هم سازماندهی می کنند.
3- ربط: آن ها بین دو یا چند قعطه اطلاعات مختلف که از طبقه ی واحدی نیستند، رابطه یا معنی مشترک ایجاد می کنند.
این راهبردها توانای بازیابی کودک را افزایش می دهد.
"فراشناخت"
در اواسط کودکی فراشناخت گسترش می یابد. کودکان دبستانی ذهن را عامل فعال و سازنده ای در نظر می گیرند و نظریه ی منسجمی را درباره ی ذهن پرورش می دهند.
خودگردانی شناختی: به عمل آوردن آن چه فرد درباره ی آن (تفکر) می داند، در اواسط کودکی و نوجوانی به آهستگی رشد می کند.
"هشوبهر"
در سال های دبستانی هوشبهر ثبات بیشتری می یابد و با پیشرفت تحصیلی همبستگی بالایی دارد. اغلب آزمون های هوش نمره ای کلی و نمراتی برای عوامل عقلانی مجزا دراختیار می گذارند.
مقیاس هوشی استنفورد -بنیه و مقیاس هوشی و کسلر برای کودکان آزمون های هوشی هستند که وسیعاً به صورت فردی به کار برده می شوند.
"رشد زبان" (6 تا 11 سالگی)
واژگان یک کودک 6 ساله 10000 کلمه است.
در پایان سال های دبستانی حجم واژگان کودک به 40000 کلمه می رسد.
برخورد متفکرانه کودکان دبستانی با زبان، به آن ها امکان می دهد معانی چندگانه کلمه ها را درک کنند. آن ها می فهمند خیلی کلمه ها مانند خنک و عالی معانی روانی و مادی دارد.
"یادگیری دو زبان در یک زمان"
کودکان به دو صورت می توانند دو زبانه شوند:
1- فراگیری دو زبان در یک زمان در اوایل کودکی.
2- یادگیری زبان دوم بعد از تسلط یافتن بر زبان اول.
برای زبان دوم هم دوره ای حساس وجود دارد. کودکانی که بین 3 تا 7 سالگی فراگیری انگلیسی را شروع کرده بودند در آزمون زبان مانند افراد بومی بودند.
"مدرسه" (6 تا 11 سالگی)
زمانی که حجم دانش آموزان کلاس به پایین تر از 13 تا 17 دانش آموز برسد، پیشرفت تحصیلی بهتر می شود. آن هایی که در کلاس های آزاد هستند متفکران نقد کننده ای می شوند که به تفاوت های فردی احترام می گذارند و نگرش مثبت تری نسبت به مدرسه دارند.
دانش آموزان مبتلا به عقب ماندگی خفیف و معلولیت های یادگیری اغلب در کلاس های عادی و معمولاً از طریق ادغام و درون گنجی کامل، گمارده می شود.
سرآمدی، هوشبهر بالا، خلّاقیت زیاد و استعداد استثنایی را شامل می شود. آزمون های خالقی تفکر واگرا را بررسی می کنند که با تفکر همگرا که در آزمون های هوش بر آن تاکید می شود، فرق دارد.
منبع: روانشناسی رشد، جلد 1
رشد در اواسط کودکی : سن : 6 تا 8 سالگی . رشد جسمانی : افزایش آهسته قد و وزن تا جهش رشد نوجوانی ادامه می یابد . جانبی شدن قشر مخ تقویت می شود ؛ انعطاف پذیری مغز کاهش می یابد . دندانهای دایمی به تدریج جایگزین دندانهای شیری می شوند . نگارش کوچکتر و خواناتر می شود . نقاشی ها سازمان یافته تر و مشروح تر می شوند و نشانه های عمق را در بر می گیرند . بازی طبق مقررات و بازی جنگ و دعوا متداول می شوند . سلسله مراتب سلطه ، مخصوصا در پسرها ، باثبات تر می شود . رشد شناختی : تفکر منطقی تر می شود ، به طوری که توانایی انجام دادن مسئله های پیاژه ای نگهداری ذهنی ، گنجاندن در طبقات ، و ردیف کردن آن را نشان می دهند . آگاهی از مفاهیم فضایی بهبود می یابد ،به طوری که توانایی آدرس دادن منظم و روشن و کشیدن و خواندن نقشه آن را نشان می دهند . توجه انتخابی تر ، سازگارانه تر و برنامه دار می شود . از راهبردهای حافظه مرور ذهنی و سازمان دهی استفاده می کند . ذهن را به صورت عامل فعال و سازنده در نظر می گیرد که می تواند اطلاعات را تغییر شکل دهد . آگاهی از راهبردهای حافظه و تاثیر عوامل روان شناختی ( مانند متمرکز کردن توجه ) بر انجام دادن تکالیف بهبود می یابد . رشد زبان : واژگان در طول اواسط کودکی به سرعت افزایش می یابد و سرانجام به 40000کلمه می رسد . تعریف کلمات دقیق می شود و به کارکردها و ظاهر اشاره دارند . آگاهی از زبان بهبود می یابد . رشد هیجانی / اجتماعی : خودپنداره ، صفات شخصیت و مقایسه های اجتماعی را شامل می شود . عزت نفس متمایز می شود ، به صورت سلسله مراتبی سازمان می یابد و به سطح واقع بینانه تری کاهش مییابد . هیجان های خود آگاه غرور و گناه تحت تاثیر مسئولیت شخصی قرار میگیرند . تشخیص میدهد که افراد میتوانند در هر لحظه بیش از یک هیجان را تجربه کنند.هنگام تعبیر کردن احساس های دیگران به نشانه های صورت و موقعیتی توجه دارد . می فهمد که افراد ممکن است دیدگاههای متفاوتی داشته باشند زیراکه به اطلاعات متفاوتی دسترسی دارند . مسئول تر و مستقل تر میشود . استدلال عدالت توزیعی از برابری به احسان و نیکوکاری تغییر می یابد . تعامل همسالان نوعدوستانه تر شده و پرخاشگری کاهش می یابد .سن : 9 تا 11 سالگی . رشد جسمانی : جهش رشد نوجوانی در دخترها دو سال زودتر از پسرها آغاز می شود . مهارت های حرکتی درشت دویدن ، پریدن ، پرتاب کردن ، گرفتن ، لگد زدن ، ضربه زدن ، و دریبل کردن سریع تر و هماهنگ تر می شوند . زمان واکنش بهتر می شود و به رشد مهارت حرکتی کمک می کند . نشان دادن عمق در نقاشی ها گسترش می یابد . رشد شناختی : تفکر منطقی کماکان به موقعیت های عینی وابسته است . به تسلط یافتن بر تکالیف پیاژه به صورت گام به گام ادامه می دهد . راهبردهای حافظه مرور ذهنی و سازمان دهی کارآمدتر میشوند ؛ استفاده از گسترش را آغاز میکند . در یک زمان می تواند از چند راهبرد حافظه استفاده کند. خودگردانی شناختی بهبود می یابد . رشد زبان : تعریف کلمات بر مترادف ها و روابط طبقاتی تاکید دارند . استفاده از ساختارهای دستور زبان دشوار بهبود می یابد . پیام ها را با نیازهای شنوندگان در موقعیتهای ارتباطی چالش انگیز ، هماهنگ میکند . نقل داستان از لحاظ ساختار، جزدیات ، و بیانگری افزایش مییابد. رشد هیجانی / اجتماعی : عزت نفس بالا میرود. توانایی ، تلاش ،و شانس را در انتسابهای مربوط به موفقیت و شکست تشخیص میدهد.برای تنظیم کردن هیجان ، یک رشته راهبردهای سازگارانه دارد . میتواند ( پا تو کفش دیگری بگذارد ) و خود را از دیدگاه آن فرد در نظر بگیرد . بعدا میتواند رابطه بین خود و دیگری را از دیدگاه شخص ثالث درنظربگیرد.قواعد اخلاقی و میثاق های اجتماعی را مرتبط میکند.آگاهی از حقوق فردی گسترش مییابد.گروه های همسال نمایان میشوند.روابط دوستی بر اعتماد متقابل استوار هستند.از کلیشه های جنسی بیشتری آگاه می شود ولی در مورد اینکه مردان و زنان چه کارهایی میتوانند انجام دهند ، درک انعطاف پذیری دارد. رقابت خواهر – برادرها افزایش مییابد. ( برگرفته از کتاب روانشناسی رشد- از لقاح تا کودکی(جلد اول)- تالیف: لورا برک – ترجمه:یحیی سید محمدی – صفحه 598-599 )
رشد شخصیت اجتماعی کودک از ۶ تا ۱۲ سالگی
در دوره سوم کودکی، که دوره نوباوگی یا دوره دبستانی نامیده می شود، کودک وارد دبستان می شود و آموزش رسمی او آغاز می شود. کودک در این دوره از رشد ذهنی سریعی برخوردار است و کم کم با آموزش، خواندن و نوشتن و حساب کردن را فراگرفته و به جهان وسیعتری گام می گذارد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، در این دوره، رشد بدنی کودک از دوره های قبلی کندتر صورت می پذیرد. کودک در این دوره، حالتی و عملکردی منطقی تر به خود می گیرد و متانت و وقار بیشتر نشان می دهد. تصویر روشن تری از خود دارد و موقعیت خود را در محیط پیرامون بهتر درک می کند و تا حدی شبیه بزرگسالان عمل می کند. دوست دارد با افراد بیشتر رابطه داشته باشد سعی می کند از وابستگی اش نسبت به دیگران بکاهد و استقلال بیشتری داشته باشد.
همسالان و همکلاسی ها در کودک تاثیر می گذارند و او سعی می کند وقتی بیشتر را با آنها سپری کند. به بازی با همسالان اهمیت خاصی می گذدارد. از رشد اجتماعی نسبتا خوبی برخوردار می شود. شخصیت وی در ارتباط با دیگران شکل می گیرد. روابط اجتماعی اش توسعه می یابد. با دنیای محسوسات بیشتر رابطه برقرار می کند و ادراکش از مسایل اجتماعی و ملموس عمیق تر می شود. در این دوره کودک به حقایق تلخ و شیرین زندگی پی می برد و می تواند واقعیات زندگی را قبول کند، کودک کارآیی بیشتری کسب می کند به نظافت و خودارایی علاقه نشان می دهد و دوست دارد مورد قبول دیگران قرار گیرد.
۱- رشد جسمانی و شناختی
در این دوره، رشد قد و وزن کودک کند تر از دوره های قبلی می باشد. کودک از جوش و خروش و سبکسری گذشته کم می کند. در این دوران رشد استخوان ریشه یک دفتر ۶ ساله به اندازه رشد یک پسر ۷ سالاه است. پسران کمی از دختران وزن بیشتری دارند ولی از ۱۱ سالگی این ریتم به هم می خورد.
از نقاش های ابتکاری، کودک لذت می برد و سعی می کند اشیاء مورد علاقه اش را بزرگتر و زیباتر نقاشی کند. در این دوره فعالیت های کودکان شباهت و یکسانی زیادی نسبت به هم دارند. به بازی های پرجنب و جوش علاقه نشان داده و سعی می کند با همسالان خود ارتباط نزدیکی برقرار کند. کودکان این دوره تفاوت های فردی بارزی دارند و هر کودک دارای فیزیولوژی خاص خود می باشد و مطابق با طرح رشد خود پیشرفت می کند.
در این دوره احتمال پوسیدگی دندان ها و پیدایش بیماری ها و انواع حساسیت در کودک افزایش می یابد.
شکل اندام های بدن کودک و همینطور بسیاری از حرکاتش هماننند بزرگسالان می شود. علائم بدنی قبل از بلوغ در این دوران کم کم در کودک هویدا می شود. رشد قد، آن ثبات حال های قبلی را ندارد. در این دوران- مخصوصا از سن ۸ سالگی به بعد – قد دختران کمی از پسران هم بلندتر می شود، دستها و چشمها هماهنگی بیشتری برای نوشتن حاصل می کند و کودک به تدریج به خطهای غیر کتابی آشنایی می یابد و به مرور به سریع نوسی عادت کرده و به زیبایی خط اهمیت می دهد.
در این دوران، کودک با نقاشی احساسات و تخیلات و بسیاری از علایق خود را مطرح می کند. کودک گرایش به فعالیت و تحرک بیشتری پیدا می کند (مخصوصا از ده سالگی به بعد) و سعی می کند مشکلات خود را به دست خویش حل کند. رفاه و آسایش او تحت تاثیر خصوصیات ساختمانی بدن کودک قرار دارد و مدل های جسمانی وی ایده آلی و دارای خصوصیات جسمانی بارزی هستند و هماهنگی بیشتری بین عضلات دست و چشم برای نوشتن حاصل می شود.
تفاوت در اندام دختران و پسران نسبت به سن مان قبل از سالاگی بارزتر است. هر چند رشد کودک بیشتر به وراثت بستگی دارد. ولی عواملی مثل غذا ، استراحت، بهداشت، خانواده در روند رشد دخیل می باشند. سلامت جسمی ذدر سازگاری عاطفی و اجتمانعی کودک اثر زیادی دارد.
۲- رشد و پرورش عقلانی
رشد عقلی در این دوره به سرعت به سمت تکامل بیشتر ادامه می یابد کودک به تدریج می فهمد که با اندیشیدن و آزمایش و خطا می توان مشکلات را حل کرد. می تواند موقعیتهای مختلف را به هم ربط دهد و با هم تلفیق کند. رفتارش تا اندازه ای شباهت به بزرگسالان می یابد و مقاومتش در مقابل تلقین همچنان کم می باشد. به سرعت نام اشیاء قابل لمس و عین را آموخته و تجربیات حاصله را سازماندهی می کند. افزایش مفاهیم و تعمیم آن بر اساس عینیات استوار می شود و خواندن و نوشتن و حساب کردن به این تعمیم کمک کرده و با مفاهیم بیشتری او را آشنا می کند. استعدادهای مختلف وی شکوفا می شود. مخصوصا در زمینه مسایل مهمی رهبری و حرکتی در سن ده سالگی رشد کیفی او سریعتر می شود. تصویر روشن تری از خویشتن و مقام و موقعیت خود درک می کند. تفکر بیشتری در این زمینه ها از خود بروز می دهد با مفاهیم گسترده تر بیشتری آشنایی می یابد.
در این دوره اشیاء را می تواند بر اساس سن، جنس، شکل، اندازه و …. طبقه بندی کند و از موارد ا ستفاده از آنها آگاهی کسب کرده و مهارت پیدا می کند. در این سن موقعیت خانوادگی در وی تائید به سزایی دارد. مخصوصا در رشد و افزایش بهره هوش وی نقش زیادی خواهد داشت. مشاهدات عینیات و تجربیات ملموس وی را در علت یابی مسایل کمک می کند و به مفاهیم پی می برد به درک بهتری از کمیت و کیفیت می رسد به طبیعت علاقمند می شود و به زیبایی اهمیت خاصی می دهد. جهات اصلی را تشخیص می دهد و به تفکر انتزاعی می رسد و توان آن را دارا می شود که در نبرد اشیاء ، در مورد آنها بیندیشد و تفکر کند.
کودک در ۱۲ سالگی نیرویش در تجسم فضایی و درک روابط عددی خلاقیت بیشتری پیدا می کند و می تواند اشیاء را از نظر خصوصیات که کمتر نمایان است، طبقه بندی و ربته بندی کند. قوه حافظه و درک وی از حقیقی بودن یا غیر حقیقی بودن چیزی، بیشتر شده و توجهش به این موارد بیشتر می شود.
هر گاه آنان را بطور منطقی و شایسته راهنمایی کنند در تفکر منطقی پیشرفت قابل ملاحظه ای می کنند. در این دوره آهنگ رشد عقلیو اندیشه و استدلال از مراحل پیشین عمیق تر و سریعتر می باشد و کودک می تواند جزئیات و ویژگیهای مختلف مفاهیم و اشیاء را درک کند در این سال ها، وی به درک بهتر و بارزتری از علت و معلول مسایل دست می یابد مفهوم زمان را عمیق تر درک کرده و جهات فرعی و اصلی را به تدریج فرا می گیرد. به زیبایی و دلربایی علاقه زیادی نشان می دهد و درک وی در این مورد به سمت معیارهای بزرگسالان سیر می کند. دوست دارد اطلاعات بیشتری راجع به اشیاء و مسایل مختلف به دست آورد و آنها را طبقه بندی کند. در این زمان هر چه کودک با راهنمایی و آموزش با پدیده ها آشنایی بیشتری پیدا کند احتمال پاسخگویی معقول تر و بهتر به کودک در این دوران می تواند هر لحظه به نقطه آغازین برگردد و عملکرد آگاهانه داشته و با تشکیل فرضیات به پیش بینی عملکرد خود و دیگران بپردازد و با استفاده از این عملکرد فرد، کارها را به خوبی انجام داده و از اشتباه خود بکاهد.
۳- رشد و پرورش عقلانی
اضسراب و نگرانی کودک در این دوران بیشتر می شود زیرا به توجه همسالان، والدین و معلمان نسبت به خود اهمیت می دهد و دوست دارد مورد پذیرش آنها قرار گیرد نسبت به سنین گذشته، از متنانت و خویشتن داری بیشتری برخوردار است . رنج و شادی می تواند در تحریک عواطف او موثر باشد. در برابر خشم وترس دانش های دفاعی داشته و رفتارهایش بیشتر جنبه بدنی و حرکتی دار.
اختلاف خانوادگی یا جدایی والدین در عواطف او تاثیر بسیار بدی می گذارد و از رابطه عمیق خانوادگی تاثیر می گیرد . دوست دارد که همه چیز را بدست آوردو از دست دادن چیزی در او ایجاد خشم و تنفر می کند. خشم و نفرت خود را به صورت مکانسیم های مختلفی به صورت قهر و آشتی نشان می دهد تا اندازه ای زا روی بهره و عملکرد آنها، حالت خشم، محیت، نگرانی و خوشحالی را می توان درک کرد.
دوست دارد به هدف فرد زود برس و موانع موجود بر سر راه رسیدن به هدفش او را به خشم می آورد. به مهر و محبت والدین و دیگران محتاج است و این مهر و محبت به وی پویایی و انرژی می دهد، موفقیت و پیروزی را دوست دارد و آرزو می کند که همیشه روزگار بر وفق مرا باشد. فکر جدایی از پدر و مادر او را به هراس می اندازد، دوست دارد که همیشه با آنها باشد. پذیرفته شدن در جمع دوستانو همبازی ها و عدم پذیرش عاطفی از طرف والدین در ایجاد اختلال شدید عاطفی می کند.
در دوره ده سالگی به بعد واقعیت مرگ را بهتر حس می کند و به حتمی بودن آن پی می برد. بیشتر مواقع از والدین خود اظهار رضایت می کند و بیشتر اهل عمل و قطعیت می باشد. درون گرایی و تفکر یکی از ویژگیهای بارز این دوره از زندگی کودک است.
در تعبیر و تفسیر عواطف و انفعلات آینده را تا حدی در نظر می گیرد. اگر کودک اساس خجالت و کمروئی کند خود را کنار می کشد و از همسالان و جمع جدا می شود. حالات هیجان مثل: خشم، ترس در او پایدارتر از سنین گذشته است و چند دقیقه ای دوام می یابد. پرخاشگری و تعارض وی با دیگران بیشتر جنبه زبانی و لفظی دارد دوست دارد در غم و شادی دیگران شریک باشد، مخصوص در ناراحتی با دیگران همدردی می کند و توقع دارد دیگران نیز چنین باشند.
کودک از معلم و کودکن همسن و سال خود تاثیر می گیرد و دوست دارد که هیچوقت چیزهایی که مونرد علاقه وی است به نظر نیافته و از ابن بابت نگرانی ابراز می دارد، مخصوص اگر گروه یا دسته ای مورد علاقه وی باشند به خطر افتادن آنها او را به خشم و اضطراب دچار می کند. از آینده نامعلوم و ناموفق می ترسد و دوست دارد بداند که در آینده چه اتفاقی می افتد. به هنر علاقمند است و دوستدارد احساسات و عواطف شخص خود را بیان کند و معمولا سلیقه ها وخلاقیت وی در نقاشی و خط و کارهای هنری مشخص شود.
کودک همراه با یک سلسه ظرفیتهای بالاقوه بدنیا می آید.خصوصیات جسمانی مانند، رنگ مو و چشم ، ریخت بدنی و شکل انسان، اساسا در هنگام بسته شدن نطفه تعیین می شود. در پژوهشی که با نوزدان، چند دقیقه پس از تولد آنان صورت گرفت، از لحاظ خصوصیاتی مانند میزان فعالیت سازگاری با تغییرات محیط فراخنای توجه و خلق و خی کلی، تفاوت های پایایی بین آنها مشاهده شد.
این خصوصیات آغازین خلق و خو در بسیاری از کودکان که مدت بیست سال رشد آنان مورد مطالعه پیگیری قرار داشت، پایدار مانده است در رشد و پرورش کودک سه عامل از همان ابتدا موثرند.
۱) فطرت و غریزه: که انسان در میلیون ها سال موجودیت و سیر تکامل خود، ساخته و ذخیره کرده است و از طریق ژنها و مطابق قوانین توراث به نوزاد منتقل می شود.
۲) تجربیات: از کلیه تجربیات انفرادی و ساده و پیچیده ای که نوزاد از لحظه تولد، تا لحظه مرگ کسب خواهدکرد.
۳) تعلیم و تربیت: که توسط آن قسمتی از نتایج فرهنگ و تمدن بشر به فرزند انسان منتقل می کند.
انسان از بدو تولد نه تنها احتیاج مبرمی به نگهداری و حمایت بسیار دقیق دارد، بلکه به آموزش و پرورمش طولانی نیازمند است.
تجربه نشان داده که کودکانی چند روزه حتی می توانند به راحتی در استخر شنا کنند و حتی واکنش های شعور آمیز از خود بروز دهند.
بنابراین برای آنکه کودک خود را به بهترین شکل تربیت کنیم محیط اطرافش را به خوبی برای رشد و پرورش او مهیا کنیم و تا جای ممکن از همه نظر پاک و منزه باشد.
در کودکستان، دبستان، مدرسه و … و معلم و مربی وظیفه دارند متناسب با مقتضیات سنی کودکان، عناصر اساسی فرهنگ را به آنان انتقال دهند و به کودک و نوجوان در ساختن منش و خلق و شخصیت خویش کمک کنند.
کودک چند هفته بعد از تولد شروع به تقلید می کند و از راه تقلید کارهای بی شماری می آموزد و خود را با موقعیت های گوناگون وفقمخی دهد اگر راههای گوناگون را که مردم برا ی اعمالشان انتخاب میکنند زیر نظر داشته باشیم ، مشاهده می کنیم که تقریبا همه از الگوی عامی پیروی می کنند، الگوهایی که متختصصان مکانیزمهای شعور نام نهادند.
این مکانیزمها راههایی هستند که شخصیت انسان بوسیله آنها در برابر عدم امنیت ، ترس یا اضطراب از خود دفاع می کند و فرقی ندارد که این مشکلات از تعارض درونی انسان ناشی شده است یا از سازگای بین فرد و محیط.
عواملی که بر رشد شخصیت اجتماعی کودک اثر دارد
– شیوه های پرورش کودک
– جایگاه سنی کودکان در خانواده
– تک فرزندی
– تعداد اعضای خانواده
– روابط فرزندان خانواده
– روابط پدر و مادر با فرزندان
چگونگی تشکیل و رشد شخصیت انسان
شخصیت عبارت از مجموعه یی از صفات و خصوصیات می باشد که فرد را از دیگران متمایز می سازد. پیرامون شخصیت انسان قرآن مباحث جالب و گسترده یی دارد]، چنان که انسان را موجود دوبعدی می داند یعنی بعد مادی و معنوی که این دو بعد فرهنگ انسانیت و شخصیت اجتماعی او را در بستر تاریخ شکل می دهد و رشن می سازد .
اینکه انسان از لحاظ اسلام چگونه خلق می شود؟ رگه های شخصیتی او در جهان هستی چگونه خلق می شود؟
روانشناسی می کوشد تا به این پرسشها و هزاران پرسش پاسخ گوید. از لحظه ای که خداوند به فرشتگان خطاب می کند که من می خواهم جانشینی برای خود در زمین انتخاب و خلق کنم از اینجا فضیلت و برتری انسان در زمین روشن می شود و بزرگی شخصیت و اندیشه فرهنگی او در نظام هستی چهره درخشان و روشن به خود می گیرد .
به گفته دانشمندی که انسان در این جهان آنقدر کوچک است می تواند آنقدر بزرگ شود که جهان در برابرش کوچک شود که در جهان معاصر عملا ما شاهد کوچک شدن جهان از لحاظ ارتباطات هستیم.
که جهان را به صورت یک دهکده درآورده است. تشکیل شخصیت انسان در نخستین مرحله از زندگی در خانواده گذاشته می شود. اینکه کدام عوامل باعث رشد و تشکیل شخصیت انسان می شود و کدام است؟ و عواملی که باعث رشد و تشکیل شخصیت انسان می شود عبارتند از:
۱- نقش خانواده:
خانواده یک گروه کوچک اجتماعی که شامل یک زوج و فرزندان می باشد و در خانه یکدیگر زندگی می کنند. و خانواده، نماد فرهنگی اجتماعی و بهترین دانشگاه برای رشد شکل گیری شخصیت، آموزش و پرورش و تکوین هویت کودکان است. اگر فرهنگ خانواده مبتنی بر عدالت آزادی مناسب، قانون و دموکراسی باشد و تمام نیازهای روانی و حیاتی آنان به نحو مطلبوب بر آورده شود آینده کودک هویت پر معنی، شخصیت اجتماعی، حقوقی و سلوک هدفمند می باشد. خانواده شبیه یک ساختمانی است که نیازی به یک طراح و معمار ماهر دارد.
چنانچه فروید داشنمند و روانشناسی معتقد بود که در نخستین روزهای زندگی وقتی کودک کلمات من و تو را به زبان می آرود شخصیت او شکل می گیرد و از آن به بعد پیوسته در حال رشد می باشد. و شخصیت انسان از سه نوع فرآیند پویا و متعادل ساخته شده که بعبارتی از نهاد من و فرامن می باشد او از همان لحظه به هویت خویش پی می برد که من که هستم؟ به کجا آمدم؟ و چطور زندگی کنم؟ و دارای کدام ویژگیهای حقوق میباشم؟
خانواده باید همواره در رعایت حقوق کودکان شان که باعث رشد شخصیت اجتماعی و سیاسی می شود توجه نماید.
بعضی از جنبه های رعایت حقوق اطفال عبارت است از: پذیرش اعلام سرور،نوازش و برخورد خوب، برخورد خوش، گوش دادن به او، قبلو عذاو، به حساب آوردن ا و، عدم تبعیض در خانواده احوال پرسی و احترام و توجه به او می باشد که رعایت موارد فوق به کودکان نه تنها هویت می دهد بلکه موقفشخصیت او در جامعه آشکار می شود.
کودکان زمانی می توانند هویت انسان بودن خود را درک نماید که به حرفها و سخنان او به مهربانی و بدون تبعیض گوش داده و احترام به نام او را یک اصل و اسلامی و وجدانی و حقوقی بداند. بنا گفته می توانیم که تا زمانی ما خانواده های تربیت یافته نداشته باشیم فرزندان تربیت یافته نداریم و خانواده نقش اساسی ر ا در تشکیل و رشد شخصیت کودکان دارد و فضای عاطفی، اخلاق، تعلیمی و تربیتی نقش اساسی را در رشد شخصیت کودکان دارد.
۲- نقش اجتماعی:
اجتماع گروهی از افرادی است که بوسیله ای یک فرهنگ و روابط پیشینه ای تاریخی گرد هم آمده اند. قدم دوم بعد از خانواده اجتماع بود. که نقش اساسی را در رشد شخصیت، آموزش و پرورش تکوین هویت انسانها دارد و جامعه یی که دارای شخصیت فکری است که برای هر درد خود فکری داری و برای هر مشکل خود راهی می یابد در جهان معاصر موضوع شخصیت فکری انسان مطرح بحث است و جامعه شخصیت فری خود را از فکر می گیرید که بر اساس دردها، نیازها، مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی خود جامعه باشد جامعه ای که شخصیت فرکی نداشته باشد، تعریف خود را هویت خود را، درد خود را با فکر دیگران بیان می آورد.
شخصیت فکری سلامتی جامعه و تمام نهادهای آن را حفظ می کند. چرا یک جامعه یک جامعه اسیر به اسارت فکری دچار شده و به شخصیت فکری نه می رسد؟ اسارت فکری نه تنها جامعه را با آزادی نه می رساند، بلکه امکان رسیدن به شخصیت فکری و هویت انسانی را نیز جامعه می گیرد.
آیا ما توانسیم دردهای گذشته و حال را تداوی کنیم؟ از اشتباهات گذشته چه درس را آموختیم؟
در جواب باید گفت که اشتباه همیشه مربوط به گذشته نیست و اما این امتیاز در زمان حال وجود دارد که با بررسی کردن اشتباهات دیروزی، با مشکلات امروزی برخورد فکری معقول به عمل آمد. می تواند و این امکانی است که اشتباهات امروزی را به طور نسبتی کاهش داد. و تکامل بودن شخصیت هویت ما را رنگین تر می سازد.
انسان در جامعه امروزی انسانی دارای حقوق و آزاد بهای و تساوی در برابر هم قرار دارند. بناء اجتماع و پیشرفته باعث رشد شخصیت و اندیشه سالم شده و جلو تمام بحرانها را می گیرد.
۳- نقش فرهنگ: فرهنگ عبارت از مجموعه از روشها و منشهای فکری جامعه در مورد مسایل اجتماعی اقتصادی، و مذهبی است. به عقیده دانشمند فرهنگ، بیان کننده شخصیت یک جامعه است و جامعه ای که در مرحله ایی از رشد شخصیت فکری و فرهنگی رسیده باشد می تواند درد خود را و خود را و حقوق خویش را بازخواست نموده و خواهان تساوی حقوق دور از تبعیضات در جامعه باشد . به همین علت است که فرهنگ سالم در یک جامه باعث سلامتی روانی و رشد دهنده شخصیت فرهنگو سیاسی می باشد. برای اینکه بدانیکه که چرا یک جامعه خرافی است ؟
باید خرافات در فرهنگ جامعه جستو گردد و فرهنگ خونی است که در شاهرگهای فکری و معنوی جامعه جریان دارد و جامعه انرژی لازم فکر و معنوی خود را از فرهنگ خود می گیرد. فرهنگ تنها بازتابی از سطح تولید اقتصادی جامعه نیست و فرهنگ نه تنها از اقتصاد بلکه از سیاست، دین و مناسبات اجتماعی جامعه نیز متاثر شده و به نوبه خود به تمام آنها تاثر گذاشته.
آنچه جلو رشد شخصیت انسان را در جامعه می گیرد اسارت فکری، فقر فرهنگی، خشونت و آسیبهای روانی می باشد و فرهنگ سالم بیان کننده شخصیت یک جامعه می باشد.
بنابراین اگر بخواهیم افراد جامعه ما در مرحله از رشد شخصیت و تکامل برسد، باید خانواده، اجتماع منحیث یک نهاد فرهنگی و اجتماعی در جهت رشد، آموزش و پرورش ، شکل گیری شخصیت از آغاز زندگی آنان تلاش نماید. تا افراد آینده که از درون جامعه برمی خیزد یک شخصیت سالم داشته و بتواند از طریق اندیشه های سالم که در محیط امن و محفوظ رشد یافته و جامعه را به سوی آزادی، دموکراسی، عدالت و وحدت برساند.
هر انسان در قبال جامعه خویش مسئولیت دارد که جلو تمام بحرانهای روانی، اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی را بگیرد و خانواده جامعه و فرهنگ نقش اساسی را در رشد شخصیت آموزش و پرورش و شکل گیری شخصیت و تکوین هویت انسانها دارد.
دوران نوباوگی(۶ تا ۱۲ سالگی)
دوره دوم از شش سالگی شروع می شود و تا قبل از یازده، دوازده سالگی ادامه دارد. ابتدای این دوره با ورود به مدرسه آغاز می شود. ورود به مدرسه و کلاس کودک را آماده می سازد تا به سرعت تغییراتی در نگرش ها و ارزشها و رفتارهای خود ایجاد کند. کودک در انتهای این دوره به تدریج با تغییرات جسمانی و روانی مهمی روبرو می شود این تغییرات نگرشها و رفتارهای کودک را به نحوی تغییر می دهد.
رشد بدنی
این دوره از نظر رشد جسمی آرام و نسبتا یکنواخت است. مهمترین تغییرات جسمانی در دوره کودکی دوم به شرح زیر است:
قد: افزایش قد متوسط در این دوره بین ۵ تا ۸ سانتیمتر است. بلندی قد دختر ۱۱ ساله ۱۴۷ سانتیمتر است و بلندی قد یک پسر متوسط در همین سن تقرببا همین اندازه تا حدودای کمتر است.
وزن: در این دوره وزن در مقایسه با قد بیشتر افزایش پیدا می کند. افزایش سالانه بین ۱٫۵ تا ۲٫۵ کیلوگرم است. وزن دختر ۱۱ ساله متوسط ۴۰ کیلوگرم و پسر ۱۱ ساله حدود ۳۹ کیلوگرم است.
تناسب بدن: در این دوره اگرچه سر هنوز نسبت به سایر اعزای بدن بزرگتر است بسیاری از بی تناسبی ها که در دوره قبل وجود داشت از بین می رود. زیرا دهان و آرواره بزرگتر، پیشانی پهن تر و لبها بزرگتر می شود و بینی هم در اندازه و هم در ترکیب وضع بهتری پیدا می کند. تنه در این دوره درازتر و باریکتر، گردن قوی تر ، سینه و شکم پهن تر، بازوها و ساق ها دراز تر و دست ها و پاها به آرامی و به مقدار کمی بزرگتر می شود.
اندازه چربی و عضله: در دوره کودکی دوم بافت چربی سریعتر از بافت ماهیچه ای رشد می کند در حالیکه در ابتدای بلوغ بافت ماهیچه ای از جهش رشد فراوانی برخوردار می شوند. رشد چربی و ماهیچه بستگی به ساختمان بدنی دارد. روشن است در کودکانی که ساختمان بدنی آندومورفیک دارند رشد چربی بیش از رشد ماهیچه است در حالیکه کودکان دارای ساختمان بدنی فرومورفیک عکس این قضیه صادق است و در کودکانی که ساختمان بدنی اکتومورفی دارند رشد چربی و ماهیچه بر یکدیگر برتری ندارند و به همین دلیل کودکان استخوانی و لاغر به نظر می آیند.
عوامل زیر عمده ترین دلایل تفاوتهای کودکان در رشد جسمانی است:
۱٫ ساختمان بدنی: ساختمان بدنی کودکان در این دوره بر رشد وزن و قد آنها اثر می گذارد. کودکان دارای ساختمان بدنی اکتومورف که بدنی باریک و دراز دارند از کودکان دارای ساختمان بدنی فرومورف کم وزن ترند. به طور کلی کودکانی که ساختمان بدنی فرومورف دارند در مقایسه با کودکان دارای ساختمان بدنی اکتومورف یا اندومورف از سرعت رشد بیشتری برخوردارند و زودتر به سن بلوغ می رسند.
۲٫ تغذیه و بهداشت: بهداشت و تغذیه مناسب از جمله عوامل مهم رشد جسمانی و روانی کودک به شمار می آیدکودکانی که تغذیه و بهداشت بهتری دارند در مقایسه با کودکانی که از تغذیه و بهداشت ضعیف تری برخوردارند سال به سال رشد بهتری می یابند. کودکانی که در طول سالهای اولیه زندگی از بیماری های مختلف، مصون و محفوظ مانده اند، نسبت به کودکانی که در این سالها دچار انواع بیماریهای دوره کودکی شده اند رشد بیشتری خواهند داشت.
۳٫ فشارهای عاطفی: تنش های هیجانی نیز تاثیر نامطلوبی بر رشد جسمانی دارد. کودکان آرام که تنش های هیجانی و عاطفی ندارند در مقایسه با کودکانی که دارای آشفتگی و تنش های هیجانی هستند از رشد بیشتر برخوردارند. تنش های هیجانی بر رشد وزن بیش از رشد قد تاثیر دارند.
۴٫ هوش: باهوش در مقایسه با کودکانی که به لحاظ هوشی در حد متوسط یا پایین تر از متوسط هستند آمادگی بیشتری برای بلند قدتر شدن و سنگین وزن تر شدن از خود نشان می دهند. اگر چه نمیتوان تاثیر عوامل محیطی و تربیتی را نیز نادیده گرفت.
۵٫ تفاوت های جنسی: تفاوت های جنسی که در رشد جسمانی سالهای اولیه کودکی کمتر مطرح بود در این دوره دخالت بیشتری می کند. چون پسران در مقایسه با دختران رشد ناگهانی دوره بلوغ خود را معمولا دیرتر شروع می کنند تا زمانیکه به بلوغ جسمی برسد تا حدودی هم از نظر قد و هم از نظروزن از رشد کمتری برخوردارند. دندانهای دایمی در دختران تا حدودی زودتر از پسران درمی آید در حالیکه سر و صورت پسران در مقایسه با دختران بیشتر رشد می کند.
مهمترین ویژگی های شناختی کودکان در این دوره به شرح زیر است:
الف) مفهوم نگهداری ذهنی: در این دوره زمینه روانی و شناختی فرد ظرفیت جدیدی پیدا می کند که تثبیت کمیت یا نگهداری ذهنی است اگر تا قبل از دوره ی خصوصیات و مشخصات اشیاء ( اعم از فیزیکی و هندسی) برای او وضع ثابتی نداشتند در این دوره کودک بر اساس عملیات منطقی عینی به دنیای خارج ثبات و دوام بخشیده و ملاکهای ثابتی در ساخت فکری او به وجود می آید. بنابراین منظور از نگهداری ذهنی این است که اگر ظاهر اشیاء خارجی تغییر کند وضع آنها در ذهن کودک ثابت می ماند و او چنین تشخیص می دهد که این اشیاء به ظاهر تغییر کرده، همان اشیاء سابق هستند. نگهداری و تثبیت ذهنی، تابع مسئله ی مهم بازگشت پذیری است. بازگشت پذیری به این معنی است که در هر عملی امکان بازگشت به نقطه شروع است. مثلا زمانیکه خمیر پهنی را به شکل خمیر گرد در بیاوریم کودک با استفاده از مفموم بازگشت پذیری این توانایی را دارد که آن را به شکل اول خود تصور کند و دریابد که آنها از لحاظ مقدار یکی هستند و فرقی نکرده اند.
استدلالهایی که کودک در زمینه نگهداری به کار می بندد:
۱٫ استدلال به صورت این همانی
یعنی یک چیز همان است که بود نه چیزی به آن افزوده شده و نه چیزی از آن کم شده است.
۲٫ استدلال به صورت عمل عکس
به این معنی که کودک خمیر را به صورت اول در بیاورد و تغییری نکرده است.
۳٫ استدلال به صورت جبران
مثلا کودک دو خط هم اندازه ای که دقیقا روبرو هم نیستند را برابر تشخیص می دهد و می گوید بلندی یک طرف کوتاهی طرف دیگر را جبران می کند. هر سه نوع استدلال متضمن مساله ی بازگشت پذیری است. و این وضعیت در واقع نگهداری ذهنی نسبت به واقعیات محیط را در کودک به وجود می آورد.
انواع نگهداری یا جنبه های مختلف نگهداری ذهنی:مفاهیم نگهداری ذهنی جنبه های مختلف از اشیاءرا در برمیگیرد. این مفاهیم ترتیب عبارتند از :مفاهیم نگهداری ذهنی ماده، وزن و حجم، : براساس مطالعات پیاژه، کودک در حدود هفت هشت سالگی فقط بقای کمیت ماده ی اشیاء را قبول دارد اما هنوز فکر می کند که صفات دیگر آن تغییر کرده است. در حدود ۹ سالگی به بقای وزن نیز معتقد می شوند ولی هنوز بقای حجم را قبول ندارند. در حدود ۱۱ سالگی به ایم مساله نیز اعتقاد پیدا می کنند همچنین بعد از حدود ۷ سالگی به ترتیب خیلی از اصول دیگر مربوط به نگهداری کمیت ها بوجود می آیند مانند عدد، نگهداری طول، نگهداری سطح به نشانه ی رشد تفکر کودک در این دوره است.
۱٫ نگهداری ذهنی ماده،وزن و حجم
دو لیوان مشابه با ابعاد یکسان را که هر دو از آب پر شده به کودک نشان می دهند. دو حبه قند را در یکی از لیوان ها می اندازند و قبلا از او می پرسند آیا سطح آب بالاتر خواهد آمد یا نه. بعد از اینکه قندها در آب فرو رفتند سطح جدید آب در لیوان را ملاحظه کرده، ۲ لیوان را وزن می کند به طوری که کودک ببیند لیوانی که در آن قند ریخته اند از لیوان دیگر سنگین تر است. سپس از کودک سئوالاتی می پرسند.
– آیا قند آب شده چیزی از آن در آب (ماده آن) باقی ماند؟
کودکان کمتر از ۷ سال منکر هر نوع بقای قند محلول هستند و طبعا بقای وزن و حجم آن را نیز قبول ندارند. از نظر آنها حل شدن در آب مستلزم نابودی کامل و محو شدن قند است. از نظر کودکان طعم شیرین آب نیز بعد از چند ساعت یا چند روز از بین می رود. در هفت سالگی کودک فکر می کند که قند محلول هنوز در آب باقی مانده است یعنی اینکه ماده حفظ می شود در این مرحله حل شدن قند بصورت تبدیل آن به آب شیرین یا دانه های ریز و مخلوط شدن با آب و یا بصورت های حبابهای نامرئی در آمدن توجیه می شود یعنی کودک در این مرحله تغییر شکل ماده را می پذیرد.
– آیا وزن لیوان حاوی قند همانطور سنگین تر باقی خواهد ماند یا بعد از آنکه قند در آن حل شد دوباره مساوی با وزن لیوانی خواهد شد که آب خالص و بدون قند دارد؟
از نظر کودک قند محلول نه وزن دارد و نه حجم. کودک منتظر است بعد از حل شدن قند در آب، وزن آن از بین رفته، سطحش نیز به صورت اول پایین بیاید. در مرحله ی بعدی که حدود ۹ سالگی ظاهر می شود کودک در مورد ماده همان استدلال را بکار می برد. اما به یک پیشرفت اساسی دیگر هم رسیده است. به عقیده او هر یک از دانه های ریز قند یا حباب های نامرئی دارای وزن هستند و وقتی همه وزنهای این دانه ها یا حباب های کوچک به یکدیگر اضافه می شوند دوباره همان وزن حبه قندهایی که در آب حل شده اند بدست می آید.
– آیا سطح آب دوباره پایین می آید به طوری که مساوی با دیگری شود یا همان اندازه که هست(حجم آن) باقی خواهد ماند؟
در حدود ۱۱ تا ۱۲ سالگی کودک بالاخره الگوی توجیهی خود را به حجم نیز گسترش می دهد و اعلام می دارد که هر کدام از حبابهای کوچک یا دانه های ریز، جای کوچکی را اشغال می کند و مجموع این جاهای کوچک مساوی با جای قند است که در آب حل شده است به نحوی که دیگر آب در لیوان پایین نخواهد آمد.
۲٫ نگهداری ذهنی عدد:
برای بررسی نگهداری ذهنی عدد ابتدا هفت گلدان یا ظرف مشابه را در یک ردیف قرار داده یک دسته گل در نزدیکی آنها قرار می دهیم سپس از کودک می خواهیم که در هر گلدان یک گل بگذارد سپس گلها را از گلدانها برداشته در یک دسته قرار می دهیم و از کودک سئوال می کنیم آیا هنوز گلها و گلدانها همان تعداد است. آیا تعداد گلها بیشتر شده یا برعکس
کودکان ۴ تا ۵ سال اغلب نمیتوانند بین گلها و گلدان مقابله یک به یک برقرار کنند آنها گلها را در پایین ردیف گلها طوری قرار می دهند که آخرین گل در برابر آخرین گلدان قرار می گیرد. کودکان ۵ تا ۷ سال می توانند مقابله یک به یک را انجام دهند به طوری که ردیف گلدانها از نظر تعداد با ردیف گلها برابر است ولی اگر گلدانها از نظر تعداد با ردیف گلها برابر است ولی اگر گلها بصورت دسته درآید کودک معمولا خواهد گفت که تعداد گلدانها بیشتر است. کودک از ۷ سالگی به بعد معمولا به سرعت و به درستی جواب های مساله را به دست می آورد. انها درک می کنند که اگر اشیاء پخش یا جمع باشند تعداد آنها تغییری نمی کند.
۳٫ نگهداری ذهنی طول:
به کودک ۲ قطعه چوب یا مداد کاملا یکسان نشان می دهیم. ابتدا از کودک سئوال می شود که آیا چوبها هم طول هستند یا یکی از آنها درازتر است. زمانیکه او اطمینان حاصل کرد که آنها یک اندازه هستند یکی از چوبها به نسبت بالا یا پایین برده می شود. از کودک سئوال پرسیده می شود آیا هنوز چوبها هم طول و هم اندازه هستند یا یکی درازتر است. کدامیک چرا؟
قبل از هفت سالگی کودک اغلب چنین فکر می کند که طول یک چیز نسبت به چیز دیگر هنگامی که حرکت می کند تغییر می کند. بنابراین می گوید قطعه چوبی که بالاتر رفته بلندتر است ولی در مرحله بعد از هفت سالگی به سهولت در می یابد که قطعه چوبها یک اندازه باقی می مانند. کودکان با استفاده از استدلال این همانی و جبران اندازه چوب را با وجود تغییر ظاهری یکسان می بینند.
۴٫ نگهداری ذهنی سطح:
با نشان دادن دو مستطیل مقوایی از کودک سئوال می کنند که آیا آنها هم اندازه هستند یا یکی بزرگتر است. هنگامی که او قبول کرد که آنها هم اندازه هستند مستطیلی که از دو مثلث تشکیل شده است به شکل یک مثلث تغییر داده می شود و سئوال بالا تکرار می شود.
ب) طبقه بندی
طبقه بندی منطق جز به کل است که در این دوره به سهولت در کودک یافت می شود . این توانایی به کودک امکان می دهد که اجزا را در کل داخل سازد یا برعکس اجزا را از کل جدا کند. شکل ساده منطق جز و کل را می توان بصورت دوایر متفاوت هم مرکز که غالبا برای طبقه بندی جانوران و گیاهان به کار می رود نشان داد.
در دوره کودکی اول این نوع طبقه بندی وجود ندارد زیرا به کار بردن منطق جز و کل ممکن نیست مثلا اگر اشیایی به شکلها و رنگهای گوناگون داشته باشیم کودک قادر به طبقه بندی آنها نیست فقط آنها را به شکل توده هایی طبقه بندی می کند یعنی او تابع شکل فضایی مجموعه ای است که با این اشیاء تشکیل داده است.
هنوز نمی توان منطقی در آن مشاهده کرد اما در دوره دوم کودکی کودک اشیاء مختلف را بر حسب شکل یا رنگ براحتی طبقه بندی می کند و از نوعی منطق که به آن منطق عملیاتی می گویند استفاده می کند.
انواع طبقه بندی :
کودک در این دوره می تواند اشیاء را به شیوه های مختلف طبقه بندی کند. شکل، رنگ و اندازه از عمومی ترین راه های طبقه بندی کودکان است البته کودکان قادرند مجموعه ای از این سه را نیز به کار ببرند و بر اساس کاربرد، جنس و … به طبقه بندی اشیاء بپردازند. بدیهی است که هرچه سن کودکان افزایش پیدا کند شیوه های طبقه بندی آنها متنوع تر می شود.
انواع طبقه بندی: براساس شکل- براساس اندازه- براساس رنگ- طبقه بندی چندگانه
ج) ترتیب یا ردیف کردن
کودک در این دوره با تغییر شناختی دیگری به نام ترتیب یا ردیف کردن روبرو می شود. هنگامی که عمل ترتیب یا ردیف کردن را بیان می کنیم از منطق روابط در کودک صحبت می کنیم پایه و ریشه ردیف کردن یا ترتیب در دوره حسی – حرکتی قرار دارد.
در آغاز هفت سالگی کودک قادر می شود که اشیاء را به ترتیب از کوچک به بزرگ ردیف کند و این پیشرفت به علت بروز بازگشت پذیری است. این منطق عینی است یعنی شکل و محتوا را از هم جدا شده اند و به کار بستن این منطق در شرایط عینی امکانپذیر است.
پیاژه بین ردیف کردن و طبقه بندی کردن در تفکر منطقی فرق می گذارد. در عین آنکه دو عمل بسیار به هم نزدیکند و تقریبا در یک زمان برای کودک به وجود می آیند. ردیف کردن منطق روابط و آمادگی کودک را برای کار با عدد نیز شامل می شود زیرا اعداد نیز باید به ترتیب قرار داده شده یا ردیف شوند.
در درک اعداد نیز مساله بازگشت پذیری و منطق جز و کل دخالت دارد کودک زیر هفت سال اعداد را به کار می برد ولی هنوز روابط بین اعداد و قانون ترتیبی آن را به طور منطقی درنیافته است. همانطور که وقتی از کودک خواسته می شود که مثلا اعداد را از ده به یک بشمارد نمی توتند یا قادر نیست که جمع و تفریق را که لازمه همین توانایی ترتیب یا ردیف کردن است انجام دهد. کودک در این دوره به چنین توانایی های شناختی دست پیدا می کند.
د) مفهوم زمان و مکان
مفهوم مکان یا فضا در کودکان بسیار زود ظاهر می شود. کودکان بسیار زود از جای اشیاء و وسعت و فاصله آن تصوری به دست می آورند. دست زدن به اشیاء و راه رفتن و تمرین حواس به یاری اصطلاحات خاصی مانند چپ و راست- بالا و پایین و مانند آن وضع اشیاء را در فضا روشنتر می سازد. در دوره دوم کودکی، کودک به تدریج آماده می شود که مفهوم مکان را بسیار گسترده تر از دوره قبل و فراتر از صورت محسوس آن درک کند.
اگرچه در این دوره درک کودک از مکان نزدیک و محسوس فراتر می رود درک از امکان هنوز عینی است و او برای درک مکانهای دور نیازمند به تصاویر عینی است.
مفهوم زمان به مفهوم مکان وابسته است اما تحول این مفهوم در ذهن کودک قبل از هفت سالگی است. کودک در این مرحله مفهوم زمان را به صورت یک جریان مستمر تلقی نمی کند او فکر می کند که آدمهای مسن تر در یک سن باقی می مانند بنابراین مادر و مادربزرگ هم سن هستند.
ممکن است چنین درکی از زمان و سالهای هشت نه سالگی در کودک وجود داشته باشد اما کودک بعد از هشت، نه سالگی مفهوم توالی وقایع را در زمان درک می کند که چون زودتر متولد شده پس بزرگتر است یا برعکس چون بزرگتر است زودتر متولد شده. همچنین او مفهوم استمرار یا بقای تفاوتهای سنی را درک می کند یعنی اگر من ۵ سال بزرگتر هستم همیشه ۵ سال بزرگتر خواهم بود. همچنین کودک از نه تا ده سالگی به بعد می تواند مفهوم زمان را مستقل از فاصله و مکان دریابد.
منبع : مقالات و تحقیقات پزشکی
3