فصل اول :
طرح مسئله
1-1 بیان مسئله
1-2 گزاره های تحقیق
1-3 متغیرهای مورد مطالعه و تعریف عملیاتی آنها
1-1 بیان مسئله:
مقدمه:
ابعاد وجودی انسان بسیار گسترده و پیچیده است و در نتیجه تغییرات و تحولات روانی و اجتماعی ناشی از آن نیز بسیار است.
بنابراین تامین سلامتی جسمانی و روانی افراد یکی از مهمترین اهداف ملی کشور محسوب می شود و بخش عمده ای از سرمایه های مادی و معنوی دولتها و ملتها به این امر اختصاص می یابد. بدیهی است کسب توفیق در زمینه پیشگیری از بیماریها و تامین سلامت افراد به شناخت همه جانبه عوامل موجه و متجلی شده بیماریها وابسته است.
افسردگی نیز نوعی از اختلالات روانی است که انسان ممکن است به آن دچار شود. بیماری افسردگی نوعی از بیماری است که خصوصیت اول و عمده آن تغییر خلق است. این تغییر خلق شامل یک احساس غمگینی است که از نومیدی حفیف تا احساس یاس شدید نوسان دارد. خصوصیات اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذت بخش روزمره مانند معاشرت، تفریح و ورزش و … است. حال این بیماری می تواند با عوامل متعددی رابطه داشته باشد. این تحقیق در نظر دارد رابطه این عوامل با افسردگی را تعیین کند.
حدود 472 میلیون نفر در سال 1990 در جهان دچار افسردگی اساسی شده اند به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان.
دکتر سرلگراین استادیار روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با بیان این مطلب در سمینار تعرفه های پزشکی گفت: در همان مقطع زمانی در ایران 5 میلیون نفر دارای افسردگی اساسی، یک میلیون و دویست هزار نفر دارای عقب ماندگی ذهنی، 500 نفر اسکیزوفرین، 600 نفر صرع، 150 هزار نفر دمانس (نوعی بیماری روحی و روانی را دارا بوده اند.)
1-1-2طرح مسئله:
افسردگی را می توان شایع ترین اختلال عاطفی دانست این حالت عاطفی از دیرباز مورد توجه بوده است. افسردگی یکی از رایج ترین ناراحتیهای روانی است که باعث مراجعه افراد به روانپزشکان، روانشناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی می گردد. از این لحاظ افسردگی با سرماخوردگی در میان ناراحتیهای جسمی قابل مقایسه است. تحقیقات مورد مطالعه این مساله را تایید می کند.
افسردگی دارای نشانه ها و ویژگیهایی می باشد از جمله دو نشانه اصلی افسردگی عبارتند از: احساسات مستمر غم و از دست دادن علاقه و لذت نبردن از چیزهایی که قبلاً از آن لذت می برده و باید دست کم یکی از این دو نشانه حداقل برای دو هفته وجود داشته باشد تا بیماری افسردگی تشخیص داده شود بعلاوه این خلقها به اندازه ای شدید باشد که از کارکرد عادی فرد در کار یا در موقعیتهای اجتماعی مانع شوند.
از جمله علل احتمالی بروز این بیماری میتوان به عوامل خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و… اشاره کرد که در تحقیق حاضر در پی دست یافتن به رابطه افسردگی با عوامل خانوادگی است، البته عوامل خانوادگی متعددی را می توان نام برد که در این تحقیق چهار مورد از آنها مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد: از جمله:
رابطه افسردگی و وجود صمیمیت فرد در بین اعضاء خانواده.
رابطه افسردگی و تعداد اعضای خانواده، رابطه افسردگی و فاصله سنی فرد با والدینش و رابطه افسردگی و چندمین فرزند بودن فرد در خانواده.
همچنین نباید پیامدها و اثرات مخرب این بیماری را از نظر دور داشت. افسردگی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ انسانی اثرات جبران ناپذیری دارد. هزینه اقتصادی به علت اتلاف وقت و نیروی وقت و نیروی تولید و جایگزینی نیروی کار و مراقبت پزشکی قابل توجه است، هیچ راهی برای اندازه گیری هزینه انسانی آن در اختیار وجود ندارد. این بیماری اگر درمان نشود به عزت نفس آسیب می رساند، سوء استفاده از مواد را افزایش می دهد، روابط و شغلها را مختل می کند و گاهی باعث ناتوانی یا حتی مرگ می شود.
تحقیق حاضر به روش توصیفی است و روش نمونه گیری بصورت تصادفی می باشد و ابزار اندازه گیری آزمون افسردگی بک خواهد بود. همچنین عوامل خانوادگی از طریق پرسشنامه محقق ساخته سنجش خواهد شد، که در بین دانشجویان دختر رشته حسابداری ورودی 79 بعمل خواهد آمد.
1-2 گزاره های تحقیق
1-2-1هدف کلی تحقیق
مشخص کردن رابطه افسردگی با عوامل خانوادگی در دانشجویان دختر رشته حسابداری ورودی 79.
1-2-2اهداف ویژه تحقیق:
1-مشخص کردن رابطه افسردگی و تعداد اعضای خانواده در دانشجویان دختر رشته حسابداری
2-مشخص کردن رابطه افسردگی و وجود صمیمیت فرد در بین اعضاء خانواده در دانشجویان دختر رشته حسابداری
3-مشخص کردن رابطه افسردگی و فاصله سنی فرد با والدینش در دانشجویان دختر رشته حسابداری
4-مشخص کردن رابطه افسردگی و چندمین فرزند بودن در خانواده در دانشجویان دختر رشته حسابداری
1-2-3سوالات تحقیق:
1-آیا بین افسردگی و تعداد اعضاء خانواده در دانشجویان دختر رشته حسابداری رابطه وجود دارد؟
2-آیا بین افسردگی و صمیمیت فرد بین اعضاء خانواده، در دانشجویان دختر رشته حسابداری رابطه وجود دارد؟
3-آیا بین افسردگی و فاصله سنی فرد با والدین در دانشجویان دختر رشته حسابداری رابطه وجود دارد؟
4-آیا بین افسردگی و چندمین فرزند بودن فرد در خانواده در دانشجویان دختر رشته حسابداری رابطه وجود دارد؟
1-3 متغیرهای مورد مطالعه و تعریف عملیاتی آنها:
1-3-1 متغیرهای تحقیق:
متغیر مستقل:عوامل خانوادگی
متغیر وابسته : افسردگی
متغیر کنترل:رشته تحصیلی، جنسیت، ورودی.
1-3-2:تعریف عملیاتی متغیرها:
افسردگی: عبارت است از نمره ای که فرد در آزمون افسردگی بک بدست می آورد.
عوامل خانوادگی:عبارتند از میزان صمیمیت فرد بین اعضاء خانواده، تعداد اعضاء خانواده، فاصله سنی فرد با والدین و چندمین فرزند بودن فرد در خانواده که از طریق پرسشنامه محقق ساخته سنجش می شود.
رشته:مجموعه ای از برنامه های درسی که مصوب بوده که در این تحقیق رشته حسابداری مد نظر است
جنسیت:عبارت از زن یا مرد بودن.
فصل دوم :
پیشینه تحقیق
2-1 تعریف افسردگی
2-2 علل و عوامل افسردگی
2-3 افسردگی در خانواده ها
2-4 افسردگی در دانشجویان دانشگاه
2-5 علائم افسردگی
2-6 انواع اختلالات افسردگی
2-7 روشهای درمان افسردگی
2-8 نظریه های افسردگی
2-9 مقایسه نظریه های روانشناختی افسردگی
2-10-چارچوب نظریه ها
2-1 تعریف افسردگی:
افسردگی یکی از نخستین اختلالهای روانی است که پزشکان به شرح آن پرداخته اند. معمولاً با نشانه های زیست شناسی از جمله: بروز تغییراتی در اشتها، فعالیت حرکتی، علاقه یا فعالیت جنسی و خواب همراه است ]بورنز؟/ترجمه مجله حریری
(1369).
شاید بتوان گفت افسردگی شایعترین اختلال روان پزشکی را تشکیل می دهد، سن متوسط شروع افسردگی 40 سالگی است ولی احتمال ابتلاء به آن در سراسر عمر وجود دارد(نیکتاش، 78-1377)
افسردگی در نوع شدید به علت تداخل در کار و فعالیتهای روزمره بیمار و اثرات مخربی که در زندگی فردی و خانوادگی و نیز اجتماعی بیمار دارد همواره در نزد روانپزشکان و روان کاوان از گذشته های دور تا امروز از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.(پورامامعلی، 75-1374)
افسردگی نوعی اختلال روانی1 است که در آن خلق شخص آشفته می شود. خلق انسان به رنگین کمان شباهت دارد. هر خلق متمایز از خلقهای دیگر است، ولی هر یک با دیگری ترکیب می شود. سایه های این رنگین کمان از افسردگی شدید تا افسردگی خفیف، غمگینی عادی، خلق روزانه، مانی(شیدایی) خفیف2 و مانی (شنگولی همراه با مشکلات رفتاری) گسترده است. همه ما از سایه های مختلف این رنگین کمان گذر می کنیم؛ احساسهای غم و ناراحتی، در مقابل از دست دادن شغل یا عزیزان، یک پاسخ عادی است؛ با این حال، وقتی این احساسها نامناسب، افراطی و مخل کارآیی می شوند، از آنها به عنوان اختلال خلقی یاد می شود. (انجمن پزشکی امریکا،؟/ترجمه گنجی، 1378)
خلق افسرده، احساس غمیگینی مفرط می باشد که با کاهش انرژی. کندی پیسکوموتور، ناتوانی در کسب لذت ، احساس گناه، اشکال در تمرکز، تفکر بدبینانه، بی اشتهایی، افکار مرگ و خودکشی مشخص می شود.(پورامامعلی، 75-1374)
خلق به کیفیت هیجانی و احساسات درونی فرد اطلاق می شود و از آنجا که یکی از اساسی ترین خصوصیات اختلالات خلقی، غیر عادی بودن خلق است، بیماریهای مزمن بدین نام مشهور شده اند. امروزه این اصطلاح محدود به اختلالی است که به شکل افسردگی یا نشئه3 ظاهر می شوند اما سابقاً حالات اضطراب در این مقوله جای گرفت.(اکبری، 1380)
افسردگی یک واکنش روانی- زیستی عادی در مقابل استرس است. (فلک/ترجمه پورافکاری، 1361) در زبان روزمره افسرده برای اشاره به یک حالت احساسی، واکنش به یک موقعیت، و سبک رفتار مختص به فرد به کار می رود. احساس افسردگی معمولاً به عنوان اندوه شناخته می شود و امکان دارد در هوای بارانی، سرمای گزنده یا بعد از منازعه یک دوست رخ دهد. موقعیتی که انتظار می رود شادی آور باشد غالباً به احساس اندوهی پایان می بخشد. (ساراسون، ساراسون،؟/ترجمه نجاریان، مقدم و دهقان، 1371).
چون افسردگی، اغلب مورد درمان قرار نمی گیرد، پزشکان از تعداد واقعی افراد مبتلا به افسردگی اطلاع ندارند. با این حال آنها می دانند که تعداد افراد افسرده کم نیست، در واقع، افسردگی به قدری متداول است که گاهی از آن به عنوان "سرماخوردگی روانی" یاد می شود.
اگر افسردگی عمده درمان نشود می تواند خطرناک باشد. افکار خودکشی4 جزء جدایی ناپذیر این بیماری است. هرچند که افراد مبتلا به افسردگی عمیق به ندرت نیروی کافی برای خودکشی دارند، با کم شدن افسردگی، احتمال بیشتری وجود دارد که اقدام به خودکشی کنند. افسردگی درمان نشده عمده ترین عامل خودکشی در ایالات متحده است. در بعضی افراد، دوره های افسردگی به تناوب جای خود را به دوره های خوشحالی مفرط و کژکاری رفتاری موسوم به مانی می دهند. این گونه افراد نوعی بیماری افسردگی به نام اختلال دو قطبی یا افسردگی شیدایی، یا بیماری افسردگی شیدایی دارند. این بیماری می تواند به پیش فعالی، تحریک پذیری و خود اعتمادی افراطی در بیمار منجر شود. به علاوه این بیماری می تواند نیروی قضاوت عادی را از بین ببرد و باعث بروز رفتار جسورانه و بی پروا بشود برای نمونه، احساس شکست ناپذیر بودن و ولخرجی مفرط همگی نشانه های مانی یا شیدایی هستند.
انواع خفیفتر و کم رواج تر افسردگی شامل افسرده خویی5، که در آن را اختلال
افسرده خویی یا روان رنجوری افسردگی6 نیز می نامند. نوعی افسردگی جزئی است
که آن را اختلال افسردگی خفیف نیز می نامند.
اختلال افسردگی کوتاه مدت عود کننده7 شبیه افسردگی عمده است ولی فقط مدت کوتاهی طول می کشد. افسردگی پس از زایمانی8 یک بیماری افسردگی است که در زایمانهای اول، در حدود یک هفته تا شش ماه پس از زایمان روی می دهد.(انجمن پزشکی امریکا،؟/ترجمه گنجی، 1378)
2-2علل و عوامل افسردگی:
1-علل زیست شناختی:
آمینهای بیوژنیک.
مطالعات زیادی در این زمینه انجام گرفته و نابهنجاری های متعددی گزارش شده است از جمله دوپامین که در بیماران مبتلا به افسردگی متابولیت اصلی آن یعنی HVA در CSF کاهش نشان می دهد. سیستم نور آدرنرژیک هم در افسردگی دخیل است و در مطالعات انجام شده متابولیت نوراپی نفرین (MHPG) ادراری در بیماران افسرده تغییرات مختلفی را نشان داده است، سروتونین بیشتر از سایر عوامل نورو شیمیایی در ایجاد اختلال افسردگی دخیل شناخته شده است، بعضی از مطالعات کاهش متابولیت سبروتونین (5HIAA) را در (CSF) بیماران نشان داده اند و مطالعات دیگر رابطه بین کاهش (5HIAA) موجود در CSF افزایش بروز خودکشی موفق، اقدام به خودکشی و تکانه ای عمل کردن را نشان داده اند.
مطالعات عددی، عصبی، روانی
شامل مطالعات روی محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال- محور هیپوتالاموس هیپوفیز- تیروئید محور هیپوتالاموس- هیپوفیز هورمون رشد می باشد.
اختلال در محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال باعث شده است که در بیش از پنجاه درصد بیماران افسرده افزایش ترشح کورتیزول وجود داشته باشد که می توان بوسیله اندازه گیری کورتیزول سرم یا میزان کورتیزول ادرار بیست و چهار ساعته آن را نشان داد.
اخلال در محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- تیروئید
بعضی از مطالعات نشان داده اند که در بیماران افسرده میزان ISH پلاسما کاهش و T4 آزاد افزایش نشان می دهد که در صورتی که تحت درمان با داروهای ضد افسردگی قرار گیرند میزان T4 آزاد کاهش می یابد.
اختلال در محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- هورمون رشد.
بعضی از مطالعات نشان داده اند که در بیماران افسرده هورمون رشد در پاسخ به TRH افزایش می یابد (در 50 درصد بیماران) در حالی که در افراد عادی فقط میزان TSH و پرولاکتین در پاسخ به TRH افزایش می یابد. این موضوع نیاز به تحقیق بیشتری دارد. همچنین در بیماران افسرده ترشح هورمون رشد در حالت خواب و در پاسخ به تجویز کلونیوین کند می باشد.
تعدادی از مطالعات نشان داده اند که میزان ملاتونین در بیماران افسرده کاهش می یابد و بعضی از مطالعات هم عکس آن را نشان داده اند یعنی ملاتونین افزایش می یابد.
در مطالعه ای روی موشهای کور نشان داده شده است که محرومیت مادری دوره ای می تواند باعث یک دوره افزایش در میزان سروتین N استیل ترانسفراز در بچه موشهای کور می شود. محرومیت مادری باعث افزایش فعالیت NAT چندین ساعت بیشتر از معمول می شود تماس با مادر از این افزایش جلوگیری می کند. N استیل ترانسفراز آنزیمی است که سروتونین را به N استیل سروتونین متابولیزه می کند که آن هم به ملاتوونین متابولیزه می شود، این مطالعه نشان می دهد که محرومیت مادری می تواند منجر به کاهش سروتونین و احتمالاً افزایش ملاتونین گردد که این هم می تواند منجر به افسردگی در این افراد گردد.
2-عوامل ژنتیک:
بالا بودن میزان ابتلا بستگان به افسردگی به این اختلالا که حدود 3-2 برابر بیشتر در معرض خطر هستند و میزان ابتلاء دوقلوهای یک تخمکی به افسردگی به میزان 50 درصد نشان دهنده تاثیر ژنتیک در بروز افسردگی می باشد.
3-عوامل روانی و اجتماعی:
عوامل مختلف از جمله رویدادهای زندگی و استرس محیطی، عوامل شخصیتی
قبل از بیماری و عوامل روان کاوی در بروز افسردگی دخیل شناخته شده اند.
– رویدادهای استرس آمیز قبل از بیماری:
رویدادهای استرس آمیز قبل از بیماری معمولاً در اولین دوره اختلال افسردگی دیده می شوند. این استرسها تغییرات را در سیستم عصبی و ناقلهای عصبی ایجاد می کنند که می توانند بدون عامل استرس زا دوره های بعدی اختلال افسردگی را موجب شوند.
رویدادهای مربوط به زندگی مخصوصاً در اوان عمر تاثیر بخصوص روی افسردگی بعدی بیمار دارد، یکی از عوامل مهم که بعداً شخص را مستعد افسردگی می سازد، از دست دادن یکی از والدین قبل از 11 سالگی است. بعضی از مطالعات گزارش می کنند که در نتیجه جدا شدن از والدین یا از دست دادن والدین در دوران کودکی قسمتهایی از گیرنده هایی عصبی در مغز حساس می شود که بدان وسیله این افراد مستعد اختلال افسردگی در بزرگسالی می شوند. استرسهای مزمن و محرومیت از منابع محیطی می تواند باعث تغییرات در سیستم کاتکول آمینها و تغییرات در محور هیپوتالاموس آدرنال شوند یعنی اختلال در پاسخ ACTH به CRH بوجود می آید.
عوامل روای- اجتماعی فاکتورهای نوروبیولوژیک را تحت تاثیر قرار می دهند. مثلاً در مطالعه روی بچه میمونها نشان داده شده است که در بچه میمونهایی که از مادرشان جدا شده بودند تغییرات نوروبیولوژیک از جمله تغییر در گیرنده های نور آدرنرژیک تغییر در ترشح سروتونین از هیپوتالاموس و افزایش میزان کورتیزول پلاسما گزارش شده است. همچنین حساسیت و تعداد گیرنده های افیون در نتیجه جدایی تحت تاثیر قرار می گیرد. در صورتی که بچه میمونها دوباره به مادرشان بپیوندند بعضی از این تغییرات برگشت پیدا می کند ولی بعضی دیگر برگشت پیدا نمی کند.
زندگی توام کودکان و والدین زیر یک سقف و با تعامل هماهنگ یک انتظار معمول می باشد. گسستگی خانواده ممکن است عوارضی را بدنبال داشته باشد. گسستگی خانواده علل متفاوتی دارد یکی از علل آن طلاق والدین می باشد که با طیف وسیعی از مشکلات در کودکان رابطه دارد و از جمله پائین بودن احترام به نفس، بالا رفتن کودک آزاری، بالا بودن میزان طلاق وقتی بچه ها ازدواج کردند (میزان بالاتر اختلال روانی، بخصوص اختلال افسردگی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی). موضوع جالب این است که چرا بعضی از کودکان برآمده از خانه های بی ثبات کمتر تحت تاثیر قرار می گیرند یا حتی نسبت به آثار مخرب مصونیت دارند. مایکل راتر معتقد است که آسیب پذیری بستگی به جنس (پسرها بیشتر از دخترها آسیب می بینند) سن (بچه های بزرگتر کمتر از بچه های کوچکتر آسیب می بینند)، و خصوصیات شخصیتی ذاتی کودک دارد. مثلاً کودکانی که مزاج انعطاف پذیر و شل دارند کمتر از بچه های پیش فعال در داخل خانواده با احتمال قربانی شدن در مقابل خشونت مواجه هستند و به دلیل انعطاف ممکن است کمتر تحت تاثیر آشفتگی هیجانی پیرامون خود قرار بگیرند.
از علل دیگر که منجر به از بین رفتن روابط کودکان با والدین می شود، مرگ یکی از والدین در دوران کودکی و نوجوانی را می توان، ذکر کرد که می تواند آثار نامطلوب بجا بگذارد از جمله امکان افزایش مسائل هیجانی بعدی بخصوص آسیب پذیری بیشتر در مقابل افسردگی و نیز احتمال وقوع طلاق وجود دارد.
مطالعه ای که در این زمینه انجام گرفته مطالعه روی 362 دانشجوی پزشکی تحت عنوان در دسترس بودن مادر در دوران کودکی و تظاهرات روانی اجتماعی در بزرگسالی می باشد. در این مطالعه دانشجویان در سه طبقه قرار گرفتند. گروه اول که اغلب دسترسی به مادر داشته اند شامل 260 نفر. گروه دوم که دسترسی نسبی به مادر داشته اند شامل 70 نفر و گروه سوم که اغلب دسترسی به مادر نداشته اند. احترام به نفس پایین و بیماریهای جسمی متعدد شاکی بوده اند در صورتی که استرس واضحی از این حالت گزارش نکرده اند.
وابستگیهای مناسب در شیرخوارگی نقش مهمی در توانایی شخصی برای برقراری روابط در بزرگسالی ایفاء می کند. وابستگی 9یک حالت هیجانی است که بین کودک رو به رشد و تامین کننده خارجی یا مراقب او وجود دارد و مشخص است با جستجو کردن کودک یا در آمیختن او به آن شخص و میل به بودن در کنار او. پیرایش وابستگی مراحل مختلفی دارد. و در مرحله اول که مرحله پیش وابستگی10 خوانده می شود(تولد تا 8 هفتگی) کودک متوجه مادر خود است و با چشمهای خود او را در طیف 180 درجه تعقیب می کند، در مرحله دوم که گاهی وابستگی در حال پیشرفت11 (10-8 هفتگی تا 6 ماهگی) خوانده می شود، کودک به یک یا چند شخص در محیط خود وابستگی پیدا می کند. جدا شدن از شخص به خصوص در این مرحله برای کودک اهمیتی ندارد، به شرط اینکه نیازهای او برآورده شود. در مرحله سوم که گاهی وابستگی مشخص12 نامیده می شود. (6 ماهگی تا 25 ماهگی)، کودک در موقع جدایی از مادر یا مراقب دیگر خود گریه می کند، با بازگردانده شدن به مادر، کودک از گریستن باز می ایستد و خود را به مادر می چسباند انگار که می خواهد از بازگشت مادر اطمینان بیشتری حاصل کند، گاهی مشاهده مادر پس از جدایی برای اینکه کودک گریه خود را متوقف سازد کافی است در مرحله چهارم (25 ماهگی و پس از آن) مادر نماد مستقل درک می شود و رابطه پیچیده تری بین مادر و کودک پدید می آید.
با ولبی و اینزورت از جمله دانشمندانی هستند که در مورد وابستگی نظریاتی ارائه داده اند. با ولبی معتقد است که برای ایجاد وابستگی پایه ای زیست شناختی وجود دارد و اینزورت بر اهمیت کیفیت رفتار وابستگی بین کودک و والدین تاکید می ورزد، او دلبستگیهای ایمن و نا ایمن را از هم تفکیک کرده و اولی را بر دومی برتر می داند.
باولبی بر اساس کار خود با کودکانی که متحمل محرومیت شدید شده بودند و نیز مشاهده آثار بستری شدن در بیمارستان بر روی کودکان، زنجیره واکنشهای متعاقب یک دوره جدایی را شرح داد که اصطلاحاً به پاسخ اضطراب جدایی معروف است و شامل مراحل زیر می باشد:
1-اعتراض (protest) پاسخ اولیه است که ممکن است هفته ای به طول انجامد، کودک شدیداً آرزومند رسیدن به مادر یا مراقبی است که از دست رفته و بازگشت او را با گریه خواستار می شود.
2-مرحله درماندگی (dispair)، کودک امید بازگشت را از دست می دهد، گریه ها متناوب شده و انزوا و بی حالی فرا می رسد.
3-مرحله گسستگی (dettachment)، کودک به تدریج علاقه از دست رفته را باز می یابد و به دنبال کسی می گردد که جای مادر یا مراقب او را پر کند. اگر فرد ثابتی برای جانشینی فراهم نباشد، ممکن است کودک از نظر روانی شدیداً آسیب دیده و در هیچ رابطه ای، در جستجوی صمیمیت نبوده و در نتیجه مستعد افسردگی در بزرگسالی باشد.
روانکاوان معتقدند که محرومیت از مهر مادری چه به علت جدایی و چه فقدان شخصی را برای ابتلا به اختلالات افسردگی در بزرگسالی مستعد می سازد اپیدمیولوژیستها بعد از مطالعات متعدد معتقدند که از دست دادن پدر و مادر در نتیجه مرگ در دوران کودکی مشخص در بزرگسالی مستعد افسردگی نمی کند در صورتی که جدایی پدر و مادر با بروز افسردگی در بزرگسالی رابطه دارد و عامل عمده به نظر می رسد در اینجا ناهماهنگی بین والدین باشد. مثلاً در جنگ جهانی دوم کودکانی که به دلیل تخلیه شهر از پدر و مادرهای خود جدا شده بودند ، در بزگسالی میزان بالاتری از اختلالات عاطفی پیدا نکردند در حالی که کسانی که جدا شدن آنها از والدین به دلیل مسائل زناشویی و طلاق آنها بود بعدها میزان بالاتری از افسردگی نشان دادند.
4-عوامل شخصیتی قبل از بیماری:
اگرچه شخصیت های وابسته دهانی13، وسواس جبری14 ، نمایشی15 بیشتر از شخصیتهای ضد اجتماعی16، پارارنوئید17 و افرادی که از مکانیسم های دفاعی فرانکنی18 استفاده می کنند در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند ولی هیچ شخصیتی را نمی توان منحصراً زمینه ساز افسردگی تصور کرد.
عوامل روانکاوی:
فروید آسیب پذیری در مقابل افسردگی را ناشی از محرومیت بین فردی اوان زندگی می داند که موجب روابط محبت آمیز دو دلانه در بزرگسالی شده و در فقدان واقعی یا تهدید به فقدان موجب آشکار شدن افسردگی می گردد.
در مورد افسردگی نظریات روانکاوی متعدد بیان شده است. مثلاً فروید رابطه ای بین افسردگی و فقدان شئی بیان کرده است19، یعنی خشم فرد افسرده به دلیل همانند سازی با شئی از دست رفته متوجه درون می گردد فروید معتقد بود که درون فکنی ممکن است تنها راه ایگو برای دست برداشتن را شئی باشد.
ملانی کلاین افسردگی را با وضعیت افسرده ساز20 مربوط می داند. دوره ای در طول زندگی کودک که کودک از این که او را ترک کند ناراحت اســت اگــر کــودک
اطمینان حاصل کند که مادرش هرچند خشمگین باشد باز می گردد و او را تنها نمی گذارد می توان گفت که کودک این دوره را بخوبی پشت سر می گذارد ولی اگر چنین اطمینان حاصل نشود ممکن است در آینده کودک مستعد افسردگی شود.
ای بیبرینگ افسردگی را ناشی از تنش بین امیال شخصی و واقعیتها تصور کرده است و معتقد بود که افراد افسرده وقتی در می یابند که مطابق آرمانهای خود زندگی نکرده اند احساس ضعف و درماندگی به آنها دست می دهد.
هانیز کوهات افسردگی را بر حسب self psychology تعریف کرده است یعنی وقتی نیازهای شیئ خود را طریق الگو قرار دادن، همتایی و آرمانی سازی افراد مهم بر آورده نشود شخص افسرده احساس عدم کمال و یاس و رسیدن به پاسخ مورد نظر می کند.
طبق نظر فرضیه شناختی بیماران افسرده دیدگاه منفی نسبت به گذشته، حال، آینده دارند و طبق فرضیه درماندگی آموخته شده21 افراد افسرده احساس درماندگی را آموخته اند که مخصوصاً در زنها صادق است.
اودولف مایر معتقد بود که افسردگی و واکنش شخصی به استرسهای زندگی است از جمله ورشکستگی مالی از دست دادن شغل، مرگ یکی از بستگان نزدیک یا یک بیماری جسمی شدید. هری استیک سالیوان معتقد بود که اثرات متضاد بین اشخاص و عوامل روانی- اجتماعی منجر به افسردگی می شود(نیکتاش، 78-1377)
5-عوامل هیجانی و محیطی افسردگی:
مدتها پیش از آنکه جنبه های زیست شناختی بیماری افسردگی، مثل ناقلهای عصبی، ترشحات هورمونی یا دوره های شبانه روزی، مورد مطالعه قرار بگیرند، پزشکان می دانستند که بسیاری از رویدادهای بیرونی می توانند ذهن و احساسات فرد را تحت تاثیر قرار دهند.
روابط با دیگران، تریبت خانوادگی، فقدانها و بحرانها همه می توانند حالت ذهنی فرد را تحت تاثیر قرار دهند. در واکنش به این تاثیرات، ممکن است ذهن فرد به بیماری افسردگی مبتلا شود، پژوهشگران که در مورد رابطه ذهن، رویدادهای بیرونی و بیماری مطالعه می کنند، درباره عوامل بیماری افسردگی چند نظریه ارائه کرده اند. بعضی از این نظریه ها روان شناختی22 است که بیشتر بر کارکرد ذهن تمرکز می کنند. پاره ای دیگر جزء نظریه های روانی اجتماعی23 است که کارکرد ذهن را در درون بافت وسیع جامعه مورد مطالعه قرار می دهند.
البته انتخاب از بین عوامل زیست شناختی و محیطی، بعنوان عامل اصلی افسردگی آسان نیست. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که این عوامل از هم جدا نیستند بلکه در یک رابطه پیچیده به هم وابسته اند. فعالیت غیر عادی مغز می تواند به واکنشهای ذهن در مقایل وقایع زندگی جهت بدهد و به این وسیله باعث شود که فرد در هر وضعیتی فقط جنبه های منفی آن را ببیند. در نتیجه، یک بحران را می تواند در بدن فرد یک واکنش استرس زا راه اندازی کند و بر مغز تاثیر بــگذارد و به بیــماری
افسردگی منجر شود.
6-عوامل جسمانی افسردگی:
عوامل جسمانی افسردگی عبارتند از: 1)اختلالهای هورمونی 2)بیماریهای عفونی24
3)سرطان 4)اختلالهای خود ایمنی25 5)اختلالهای تباهنده26
6)بیماریهای دستگاه قلبی- عروقی 7)سندرم خستگی مزمن
8)بیماریهای سوخت و سازی و سایر عوامل جسمانی مانند:کمبود ویتامین، کمبود مواد معدنی و مسمومیتها.
2-3-افسردگی در خانواده ها:
باور بر این است که افسردگی تا اندازه ای ارثی است، زیرا پژوهشهای انجام شده در خانواده ها نشان می دهد که بعضی از خانواده ها، در مقایسه با خانواده های دیگر، برای ابتلا به این بیماری آمادگی بیشتری دارند، برادرها، خواهرها و والدین و کسانی که افسردگی عمده دارند، دو تا سه برابر بیشتر از دیگران احتمال دارد که به این بیماری مبتلا شوند. بستگان نزدیک کسانی هم که به این افسردگی عمده مبتلا هستند 5/1 تا 5/2 برابر بیشتر احتمال دارد که به افسردگی دو قطبی مبتلا شوند این واقعیت که بستگان نزدیک همگی آمادگی ابتلا به افسردگی را دارند، نشان می دهد که این اختلال
از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
ممکن است افسردگی دو قطبی نوعی بیماری خانوادگی باشد. حدود 50 درصد تمام مبتلایان به افسردگی دو قطبی، دست کم یک نفر از بستگان نزدیکشان سابقه افسردگی دارد. اگر یکی از والدین به افسردگی دو قطبی مبتلا باشد، 25 درصد احتمال خواهد داشت که فرزند او نیز به نوعی بیماری افسردگی مبتلا شود. اگر پدر و مادر هر دو افسردگی دو قطبی داشته باشند، احتمال اینکه فرزندانشان دچار افسردگی شوند، بین 50 و 75 درصد است، برادرها و خواهرهای مبتلایان به افسردگی دو قطبی نیز 8 تا 18 برابر بیشتر از افراد دیگر به افسردگی دو قطبی مبتلا می شوند. بعلاوه 2 تا 10 برابر بیشتر احتمال دارد که آنها به افسردگی عمده مبتلا شوند.
بخش اعظم اسناد و شواهدی که به نقش توارث در افسردگی اشاره می کنند، حاصل مطالعه بر روی دوقلوهاست، دوقلوها برای پژوهشگران علم ژنتیک بسیار مفیدند، زیرا دوقلوهای یکسان آرایش ژنتیکی کاملاً شبیه به هم دارند، ولی در مورد، دوقلوهای عادی این طور نیست. در حالی که تمام ژنهای دوقلوهای یکسان باهم مشابه هستند، تنها 50 درصد ژنها در دوقلوهای عادی به هم شباهت دارند، درست مانند برادرها و خواهرهای معمولی. فرض کنیم یکی از دوقلوهای یکسان چشمان آبی دارد. چون این صفت با ژنها مشخص می شود قلوی یکسان دوم نیز چشمان آبی خواهد داشت. چون رنگ چشم و هر ویژگی دیگر را ژنها کنترل می کنند، خصوصیات دوقلوهای یکسان همیشه مشابه خواهد بود.
در مطالعه افسردگی، پژوهشگران، دوقلوهای یکسان را زیر نظر قرار داده اند تا ببینند، وقتی یکی از دوقلوهای یکسان به افسردگی بالینی مبتلا می شود، دیگری نیز افسرده می شود بعد آنها افسردگی دوقلوهای یکسان را با افسردگی دوقلوهای عادی مقایسه کرده اند.
پژوهشگران در ایالات متحده، انگلستان، آلمان، نروژ و دانمارک به این نتیجه رسیده اند که در خصوص افسردگی، دوقلوهای یکسان بیشتر به هم شبیه هستند تا دوقلوهای عادی. وقتی یکی از دوقلوهای یکسان افسرده است، در 76 درصد موارد، دوقلوی دیگر نیز افسرده است. وقتی یکی از دوقلوهای عادی افسرده است، فقط در 19 درصد موارد، دوقلوی دیگر نیز افسرده است.
این یافته ها اثر توارث بر بیماری افسرگی را نشان می دهند ولی قاطع نیستند. دوقلوهای یکسانی که مورد مطالعه قرار گرفته بودند، در یک خانه بزرگ شده بودند. بنابراین تحت تاثیر یک محیط بودند.
شاید در آن محیط مشترک چیزی باعث بیماری افسردگی شده است. همچنین پژوهشگران می دانند که دوقلوها خیلی تحت تاثیر یکدیگر هستند، آنها متوجه شده اند که افسردگی یکی از دوقلوها به گونه ای دوقلوی دیگر را تحت تاثیر قرار داده است.
مطالعه دوقلوهای یکسانی که به فرزند خواندگی پذیرفته شده اند احتمال اثر توارث بر بیماری افسردگی را زیادتر می کند. دوقلوهای یکسانی که جدا بزرگ شده بودند، در 67 درصد موارد افسردگی هر دو افسرده بودند. باز هم این یافته حاکی از این است که بیماری افسردگی تا حدی ارثی است.
همه این یافته ها قویاً به این اشاره دارند که ژنها در بیماری افسردگی نقش دارند. در عین حال آنها نشان می دهند که ژنها به تنهایی تبیین کننده افسردگی نیستند. پژوهشگران به این باورند که تجربه شخص مانند فقدان های عاطفی زمان کودکی می تواند اسیب پذیری توارثی او را تحت تاثیر قرار دهد.
در مورد ارثی بودن بیماری افسردگی شواهد بیشتری از سوی پژوهشگران بلژیکی ارایه شده است.
آنها بزرگسالان مبتلا به افسردگی دو قطبی را، که در کودکی به فرزند خواندگی پذیرفته شده بودند، بررسی کرده اند. آنها دریافته اند که والدین نسبی فرزند خوانده، نسبت به پدر و مادر سببی او، بیشتر در معرض خطر ابتلاء به افسردگی دو قطبی هستند. بنابراین می توان گفت که ژنهای مشترک پدر و مادر نسبی و فرزندانشان بیشتر از محیط، در بیماری افسردگی دو قطبی اهمیت دارند. (انجمن پزشگی امریکا،/ ترجمه گنجی، 1378)
2-4-افسردگی در دانشجویان دانشگاه:
افسردگی در بین دانشجویان دانشگاه بسیار شایع است. در حدود 78 درصد از دانشجویان دانشگاه از بعضی نشانه های مرضی افسردگی رنج می برند، 46 درصد از دانشجویان تا آن اندازه دچار افسردگی شدید هستند که به بعضی کمک های مناسب تخصصی نیازمندند.(بک و یانک، 1978) دست کم میزان وقوع خودکشی در بین دانشجویان دانشگاه در هر سال دو برابر افراد غیر دانشجوی همسال آنهاست.
به چه دلیل این دانشجویان- یک گروه قابل تر و ممتاز تر از جمعیت معمولی- این چنین سهل دستخوش افسردگی واقع می شوند؟ دلایل احتمالی زیادی وجود دارد. بسیاری از دانشجویان برای نخستین بار دور از خانواده خود زندگی می کنند. آنان باید خود را با اوضاع و احوالی که مستلزم انواع رفتارهای سازشی جدید است، تطیق دهند. علاوه بر آن، اگرچه دانشگاهها دانشجویان خود را از بین مستعدترین و پیشرفته ترین دانش آموزان دبیرستان ها انتخاب می کنند، ولی تحصیل در سطح دانشگاه بسیار مشکل تر و رقابت انگیرتر است و بسیاری از دانشجویان که همواره جزء بهترین های کلاس خود بوده اند نمی توانند تصور مقامی نازلتر را در دانشگاه تحمل کنند. دانشجویان غالباً مطمئن نیستند که کدام خط مشی را می خواهند دنبال کنند. آنان ممکن است درباره پولی که والدین آنها برای تحصیلشان می پردازند، احساس گناه نموده، حتی هنگامی که هیچ آرمان روشنی درباره کیفیت زندگی آینده خود ندارند، برای موفقیت بیشتر احساس اجبار کنند. افزون بر آن، ممکن است افراد کمی باشند که آنان بتوانند برای کمک یا پشتیبانی نزد آنها بروند. دوستان قدیمی آنان در حال بازگشت به خانه و خانواده خود هستند و تلاش برای یافتن دوستان جدید ممکن است موجب اضطراب و در نتیجه احساس انزوا و تنهایی شدید در آنان بشود.
نابود ساختن خویشتن27 نیز مسئله جدی دیگری در بین دانشجویان دانشگاه هاست. میزان خودکشی در بین جمعیت دانشگاهی 50 درصد بالاتر از جمعیت معمولی است سالانه 000/100 دانشجوی دانشگاهی از خود کشی دم می زنند و در حدود 000/1 نفر واقعاً خود را می کشند. این مسئله نه فقط در ایالات متحده امریکا بلکه در کشورهای اروپایی، هند و ژاپن نیز وجود دارد. در خلال یک دوره نه ساله، 23 تن از دانشجویانی که در دانشگاه برکلی کالیفرنیا نام نویسی کرده بودند، اقدام به خودکشی کردند (سیدن، 1966/ به نقل از آزاد، 1376) این دانشجویان، در مقایسه با همکلاس های خود که اقدام به خودکشی در آنها وجود نداشت، آشکار ساختند که دستخوش کژخلقی بوده، به سختی در زندگی پیش رفته بودند. آنان همواره افسردگی زیاد که غالباً شکل تهیج شدید به خود می گرفت داشتند. اکثر آنان پیایی درباره قصد خودکشی هشدار داده بودند. مهمترین عامل تسریع کننده به نظر می رسید که نگرانی درباره کارهای دانشگاه، دلواپسی درباره تندرستی و مشکلات ارتباط با دیگران بوده باشد. اکثر دانشجویانی که احساس افسردگی می کردند در پی جلب کمک متخصصان خواه در دانشگاه و خواه خارج دانشگاه نبودند. آنان تلاش می کردند که مشکل خود را از طریق کار بیشتر صحیت با دوستان یا حذف دروی برطرف کنند. دانشگاهها برای رفع اینگونه مسائل به طرق گوناگون کوشش کرده اند.
شاید یکی از موثرترین راهها برای کاستن از وخامت این مسئله، آگاه ساختن دانشجویان به این موضوع باشد که آنچه آنان تجربه می کنند، منحصر به آنها نیست و اکثر دانشجویان چنین ناخوشنودیهایی دارند، این امر ممکن است به انان کمک کند تا هوشیارانه تر تصمیم بگیرند که چگونه میتوان با افسردگی کنار آمد و کجا و از چه کسی باید یاری خواست.
درباره مشکلات علمی و دانشگاهی، بیش ازاشاره به کمبود هوش و استعداد به عنوان علت این دشواریها، دانشجویان باید آگاه شوند که فشارهای هیجانی و افسردگی ممکن است موجب غمگینی و کاهش رفتار انگیخته شده گردد و در نتیجه مخل پیشرفت علمی و دانشگاهی باشد. (کلایتون، بارت،؟/ ترجمه سلطانی فر، 1369)
2-5-علایم افسردگی:
افسردگی اختلالی است که می توان تا حدی آن را درک کرد چرا احتمالاً همه تا حدودی با علایم افسردگی آشنایی داشته باشند و بعضی از علایم آن را از جمله، خلق پائین، بیخوابی، دلتنگی و بی حوصلگی را بعضاً تجربه می کنند ولی آیا اختلال افسردگی به همین علایم ساده که بعضی ها مکرراً تحت شرایط مختلف آنها را تجربه می کنند ختم می شود، مسلماً نه. افسردگی اختلالی است با علایم متعدد و به انواع مختلف تقسیم می شود. شاید بتوان گفت شایعترین اختلال روانپزشکی را تشکیل می دهد. علایم مهمی که در تشخیص اختلال افسردگی روی آنها تاکید می شود عبارتند از:
خلق افسرده، از دست دادن علاقه و احساس لذت، کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام یا تقریباً تمام فعالیتها در قسمت عمده روز، تقریباً هر روز کاهش قابل ملاحظه وزن بدن بدون پرهیز یا رژیم غذایی یا افزایش وزن، بیخوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز، احساس بی ارزشی یا گناه بیجا، کاهش توانایی تفکر یا تمرکز یا بلاتصمیمی و افکار تکرار شونده مرگ.
طبق DSM IV وجود حداقل 5 علامت از علایم فوق به مدت حداقل 2 هفته برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی، وجود حداقل 2 و کمتر از 5 علامت حداقل به مدت 2 هفته برای تشخیص اختلال افسردگی مینور و وجود حداقل 2 علامت فوق به مدت حداقل 2 سال برای تشخیص اختلال کج خلقی (dysthimia) لازم است.
در ضمن وجود اختلال عملکرد و ناشی نبودن علایم به علت اختلال طبی و استفاده از موارد، نبودن دوره های مانی، مختلط یا هیپومانی از جمله ملاکهای لازم برای تشخیص اختلال افسردگی است. (نیکتاش 78-1377)
علایم و نشانه های افسردگی را به طور مفصل تر در زیر شرح داده می شود:
الف-شرح حال:
1-ناتوانی در احساس لذت (anhedonia) :مهمترین علامت در افسردگی می باشد. شخص از فعالیت های لذت بخش زندگی مثل معاشرت، تفریح، ورزش، غذا و … کناره گیری میکند. این ناتوانی حالتی نافذ و پایا دارد.
2-کناره گیری از دوستان و خانواده
3-فقدان انگیزش، تحمل کم برای ناکامی.
4-نشانه های نباتی (فقدان میل جنسی، بی اشتهایی و کاهش وزن یا پرخوری و افزایش وزن اختلال قاعدگی، سطح انرژی پایین، خستگی زودرس، سحرخیزی و بیخوابی آخر شب و تغییرات شبانه روزی علایم (صبح ها علایم بدتر است)
5-یبوست
6-خشکی دهان
7-سردرد
ب ـ معاینه وضعیت روانی (MSE) 28:
1-رفتار و ظاهر کلی:
کندی یا تحرک پسیکو موتور، تماس چشمی ضعیف، اشکباری، پژمردگی، بی توجهی
به ظاهر شخصی.
خصوصیات چهره و ظاهر بیمار:
چینهای پیشانی، پایین آمدن هر دو ابرو همراه با بالا رفتن گوشه های داخلی ابروها، چین بین ابروها، پایین افتادگی گوشه چشمها و لبها، آرایش نامرتب موها، حالت خمیده گردن و شانه افتاده.
2-عاطفه:
محدود-قوی
3-تکلم:
فقدان یا کم بودن تکلم خود انگیخته- تک سیلابی، مکثهای طولانی، آهنگ کلام یکنواخت و آهسته.
4-محتوی تفکر:
60 درصد افکار خودکشی دارند، 15 درصد اقدام به خودکشی می کنند. دارای اشتغال ذهنی، وسواسی، ناامیدی، بی ارزشی، گناه و فقر محتوی، توهمات و هذیان (معمولاً متناسب با خلق در زمینه گناه، فقر، نیست، اشتغال ذهنی، جسمی و …) می باشند.
5-نظام حسی:
حواس پرتی، گم گشتگی ظاهری، شکایت از ضعف حافظه، اشکال در تمرکز،
تفکر انتزاعی مختل .
6-بینش/ قضاوت:
بینش افراطی نسبت به بیماری خود، تاکید مفرط برمسائل زندگی و بیماری خویش، به طور کلی بینش و قضاوت مختل می باشد.
تشخیص بر اساس جدول زیر می باشد:
"ملاکهای تشخیص DSM-IV بای دوره افسردگی اساسی (ماژور)
A-
1-خلق افسردگی (در کودکان و نوجوانان بیشتر تحریک پذیری مد نظر است)
2-کاهش یا فقدان احساس بعلت از تمام یا اکثر فعالیتهای روزمره
3-کاهش یا فقدان وزن و اشتها، نکته:(a-در کودکان بالا رفتن وزن مورد توجه است.b-تغییر وزن بیش از 5% در یک ماه ملاک است.)
4-بی خوابی یا پرخوابی
5-تحریک یا کندی پسیکوموتور
حداقل 5 تا از علائم به مدت 2 هفته هر روز یا تقریباً هر روز وجود داشته باشند که نشان دهنده تغییر در عملکرد قبلی است.
6-خستگی و فقدان انرژی
7-احساس بی ارزشی و گناه بیجا(ممکن است هذیانی باشد)
8-کاهش توانایی تفکر یا تمرکز بلاتصمیمی.
9-افکار عود کننده مرگ، افکار انتحاری تکراری بدون نقشه خاص، اقدام به خودکشی یا طرح ریزی برای خودکشی.
حداقل یکی از علائم شماره 1 یا 2 باشد
B-علایم شامل ملاکهای یک دوره مختلط نمی گردد.
C-علایم، ناراحتیهای قابل ملاحظه بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم بوجود می آورد.
D-علایم ناشی از تاثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده (داروی نسخه شده یا مورد سوء مصرف) یا یک اختلال طبی(مثل کم کاری تیروئید) نمی باشد.
E-داغدیدگی توصیه بهتری برای علائم ارائه نمی کند، یعنی پس از فقدان فردی محبوب علایم بیش از دو ماه دوام نمی آورد و با تخریب عملکردی بارز، اشتغال ذهنی بیمارگونه با بی ارزشی تفکر انتحاری، علایم پسیکوتیک یا کندی روانی حرکتی همراه نمی باشد.
نکته:
a-شکایات جسمی می تواند سبب پوشانیدن افسردگی شوند. به خصوص شکایات قلبی، گوارشی، تناسلی، کمردرد، شکایان ارتوپدیک.
b:با توجه به سن، افسردگی صور گوناگون دارد که به شرح زیر می باشد:
1-پیش از بلوغ
شکایات جسمی، تهییج توهمات شنوایی به صورت شنوایی به صورت صدایی واحد، اختلال اضطرابی، فوبی ها
2-نوجوانی:
رفتار ضد اجتماعی، سوء مصرف مواد، بیقراری، فرار از مدرسه، بی مبالاتی جنسی، عدم رعایت بهداشت.
3-سالمندی:
نقصهای شناختی از اختلال حافظه، گم گشتگی در مکان، زمان و کونفوزیون، دمانس
کاذب آپاتی، حواس پرتی.(پورامامعلی، 75-1374)
2-6-انواع اختلالات افسردگی:
1-افسردگی اساسی (Major OEP)
به این نوع، افسردگی یک قطبی نیز می گویند. علایم حداقل دو هفته ادامه داشته و نشانه تغییر عملکرد قبلی می باشد. شیوع آن در زنان، دو برابر مردان است. سابقه عوامل تسریع کننده در 25 درصد بیماران موجود است سن متوسط شروع 40 سالگی است. عوامل ژنتیک دخیل است.
از علایم جسم، تغییرات شبانه روزی و تشدید علایم در صبحها و کندی یا تحریک پسیکو موتور می باشد دارای دو نوع فرعی است:
1-ملانکولیک
2-افسردگی مزمن
1-ملانکولیک حداقل 5 علامت زیر باید وجود داشته باشد:
ملاکهای تشخیص DSM-IV برای ملانکولیا:
A:هریک از علایم زیر که در اوج شدت دوره جاری روی داده است.
1-از دست دادن احساس لذت در همه یا تقریباً در همه فعالیتها.
2-فقدان پاسخگویی نسبت به محرکهای معمولاً لذت بخش.
B:سه یا بیشتر از علائم زیر:
1-کیفیت مشخص خلق فسرده (یعنی خلق افسرده مشخصاً از احساسی که پس از مرگ شخص عزیز روی داده است متفاوت درک می شود)
2-افسردگی معمولاً صبح ها شدیدتر است.
3-سحرخیزی(حداقل 2 ساعت قبل از وقت معمول)
4-تحریک یا کندی بارز روانی- حرکتی.
5-بیاشتهایی یا کاهش وزن قابل ملاحظه.
6-احساس گناه مفرط یا نامتناسب.
2-افسردگی مزمن:
حداقل 2 سال تداوم داشته باشد. در مردان به خصوص در الکلیها و مصرف کننده های مواد مخدر شایع تر است به درمان پاسخ مناسب نمی دهد عامل 10-15% افسردگی اساس است.
2-کج خلقی Dystnymic Disorder
از افسردگی اساس خفیف تر است، در زنان شایع تر و مزمن تر است، در افراد با استرس مزمن یا فقدانهای حاد، بیشتر دیده می شود. بیشتر با سایر اختلالات روانپزشکی مثل سوء مصرف مواد، اختلالات شخصیت، اختلال وسواس همراه است، در اواخر روز، علایم شدیدتر می شود. بیشتر در دهه سوم و چهارم عمر دیده می شود:
ملاک تشخیص DSM-IV برای کج خلقی:
A:خلق افسرده حداقل به مدت 2 سال (یکسال در مورد کودکان و نوجوانان)
B:حداقل شامل 3 یا بیشتر از علایم زیر باشد:
بی اشتهایی یا پرخوری، مشکل خواب(بی خوابی- پرخوابی) خستگی، احترام به نفس پائین عدم تمرکز یا اشکال در تصمیم گیری، احساس نا امیدی و درماندگی.
3-افسردگی اساسی فصلی(موسمی)
در زمستان و پائیز به علت کوتانی روز شیوع دارد. با متابولیسم غیر طبیعی ملاتونین در ارتباط است. با پرخوابی، پرخوری کندی پسیکو موتور معلوم می شود.
مواجه با نور مصنوعی و درخشان به مدت 6-3 ساعت در روز می باشد.
4-افسردگی بعد از زایمان:
افسردگی شدیدی است که به فاصله کوتاهی بعد از زایمان (30 روز اول) آغاز می شود. بیشتر زنانی مبتلا می شوند که سابقه اختلال روان داشته اند علایم در طیف وسیعی از بی خوابی، بی ثباتی خلق، احساس خستگی تا خودکشی می باشد، گاه نسبت به نوزاد، باورهای هذیانی و دیگر کشانه دارند. بنابراین از فوریتهای روان پزشکی محسوب می شود در چنین مواقعی باید نوزاد را از مادر جدا کرد،
5-جنون میگزدمی (Myxedema mednes)
در زنان شایع تر است به علت کم کاری تیروئید با علائم خستگی زودرس، افسردگی، تکانه های انتحاری به همراه اختلال تفکر، هذیانها، توهمات، پارانویا و تحریک، اسکیزوفرنی را تقلید می نماید.
6-اختلال افسردگی عضوی:
در بیماریهای ذکر شده، در ذیل افسردگی ثانوی به بیماری مزبور می باشد.
a-بیماریهای عفونی، سیفلیس (پارالیزی ژنرال)، آنفولانزا، پنومونی ویرال، سل، منونوکلئوز عفونی.
b-بیماریهای غدد درون ریز: اختلالات تیروئید، پرکاری پاراتیروئید، بعد از زایمان، اختلال قاعدگی، کوشینگ، آدیسون.
C-بیماریهای کولاژن، روماتوئید آرتریت، لوپوس، ارتیماتوز سیستمیک.
d-بیماریهای اعصاب:اسکلروز مولتیپل، ترومای سر، تومور مغزی، حوادث عروقی مغز، صرع تپمورال، خواب، میگرن.
e-بیماریهای تغذیه ای:کمبود ویتامینهای ، نیاسین، اسید فولیک.
f-نئوپلاسماها:کارسینوماتوزمنتشر ، کانسرسرپانکراس.
7-اختلال افسردگی دارویی:
a-ضد دردها/ ضد التهابها:ایبوپروفن، ترکیبات تریاک و …
b-ضد باکتریها/ ضد قارچها:آمپی سیلین، تتراسایکلین، متروئیدازول، کوتویموکسازل، گریزوفولرین
C-داروهای قلبی/ ضد فشارخون:متیل دوپا، بتابولوکرها، بتانیوین و …
d-ضدنئوپلاسم:وین کریستین، اسپارژنیاز.
e-عصبی/روانپزشکی:آمانتادین، لوودوپا، کاربامازپین، نورولپیتیکا، فنی توئین، باروبتوراتها، بنزودیازپینها.
f-استروئیدها/ هورمونها : دانازول، قرصهای ضد بارداری خوراکی، پرانیزون.
g-سایر داروها : سایمتیدین، دی فنوکسیلات، متی سرژیر، محرکها.
8-دمانس کاذب:
به صورت اختلال شناختی شبیه دمانس در سالمندان می باشد که در بیمار با سابقه اختلال خلقی شایعتر است.
9-سوگ (grief)
علایم مشابه افسردگی اساسی(عدم احساس لذت، کناره گیری از دیگران و نشانه های نباتی) را نشان می دهد. افتراق از آن با توجه به فقدان افکار انتحاری و عدم احساس عمیق درماندگی و بی ارزشی می باشد معمولاً بعد از یکسال که بهبودی وجود دارد ولی در افراد مستعد می تواند بصورت افسردگی ماژور در آید.
10-افسردگی کودکان:
علایم و نشانه ها شبیه بزرگسالان است ولی بیشتر فرار از منزل ترس از مدرسه، سوء مصرف مواد و گاهی خودکشی دیده می شود.
11-افسردگی مضاعف:
به بیماری دیستایمی که به طور ثانوی به افسردگی اساسی مبتلا می شود گفته می شود(15-10%)
12-افسردگی ناجور:
خصوصیات افسردگی که ملاکهای تشخیص اختلال افسردگی خاصی را در بر نگیرد مثل دوره های دیس تایمی متناوب را شامل می شود. بیشتر افسردگی مشخصی که افزایش وزن و پرخوابی دارد مد نظر است.(پورامامعلی-75-1374)
13-اختلال دو قطبی (kolb)
در حالی که افسردگی شدید به حمله های افسردگی محدود می شود اختلال دو قطبی بر اساس نامی که برای آن انتخاب شده هم شامل حمله های افسردگی است هم حمله های مانیایی(شیدایی) به طور معمول اختلال دو قطبی در آغاز به صورت حمله مانیایی آشکار می شود.
حمله های بعدی ممکن است که به شکل الگوهای گوناگونی رخ بنماید، امکان دارد که پس از حمله های مانیایی یک دوره طبیعی باشد به دنبال آن یک حمله افسردگی سپس یک دوره طبیعی . به همین ترتیب یا این احتمال نیز هست که بلافاصله پس از یک حمله مانیایی حمله متضادی همراه با فواصلی از حالات طبیعی که بین دوره های مانیایی- افسردگی رخ می نمایند وجود داشته باشد.
در موارد نادر که نوع چرخشی (Cycling) یا سیلکوتایمی (افسرده خویی ادواری) (cyclothymic) نامیده شده ممکن است که خلق در مدت زمانی طولانی بین مانی و افسردگی در نوسان باشد بدون آنکه فواصلی از عملکرد طبیعی مداخله شود الگوی نادر دیگر نوع مختلط (mixed type) است که در آن نشانه های مرضی مانیایی- افسردگی به طور همزمان جلوه گرمی شوند مثلاً این احتمال وجود دارد که شخص پیش فعالی مانیایی را داشته باشد و در همان حال گریه کند و تهدید به خودکشی کند.
اضافه شدن حمله های مانی تنها خصیصه ای نیست که اختلال دو قطبی را از افسردگی شدید متمایز می سازد بلکه این دو سندرم از بسیاری جهات با یکدیگر تفاوت دارند. (پیو29 و مونرو30 1978، هیرشفلد31 و کراس32، 1982)
نخست آنکه شیوع اختلال دو قطبی خیلی کمتر از افسردگی شدید است و تخمین زده می شود که 4/0 تا 8/0 درصد جمعیت بزرگسال را شامل شود.(میرز و دیگران، 1984)
دوم آنکه این دو اختلال از نظرجمعیت شناسی دو نمودار متفاوت را در برمی گیرند. بدین معنی که اختلال دو قطبی بر خلاف افسردگی شدید در هر دو جنس به طور یکسان رخ می نماید .و در طبقات اجتماعی پائین شایعتر است در حالی که افسردگی شدید بیشتر در طبقات اجتماعی بالا شایع است.
سوم آنکه کسانی که ازدواج کرده اند یا دوستان و روابط صمیمانه ای دارند کمتر مستعد ابتلا به افسردگی شدید هستند در صورتی که از نظر ابتلا به اختلال دو قطبی چنین چیزی صادق نیست.
چهارم آنکه افرادی که به افسردگی شدید مبتلا هستند تاریخچه ای حاکی از عزت نفس پائین، وابستگی زیاد و افکار وسواسی داشته اند، در حالی که شخصیت قبل از بیماری افرادی که آمادگی ابتلا به اختلال دو قطبی دارند نوعاً بهنجارتر بوده است.
پنجم آنکه افسردگی شدید در هر سنی ممکن است ظاهر شود ولی اختلال دو قطبی معمولاً قبل از 30 سالگی رخ می نماید.
ششم آنکه دوره های این دو اختلال تا حدودی با یکدیگر متفاوتند بدین معنی که در اختلال دو قطبی حمله ها معمولاً کوتاه بوده بیش از حمله های افسردگی شدید تکرار می شوند. بالاخره احتمال بیشتری وجود دارد که اختلال دو قطبی بر خلاف افسردگی شدید ریشه خانوادگی داشته باشند بر اساس این نشانه ها بسیاری از محققان باور دارند که گرچه این دو اختلال ظاهراً مشابه یکدیگرند ولی از علل متفاوتی سرچشمه می گیرند.
گرچه اولین حمله اختلال دو قطبی غالباً به صورت مانی بدون تاریخچه آشکار اختلال خلقی ظاهر می شود ولی معمولاً به عنوان اختلال دو قطبی طبقه بندی می شود زیرا این انتظار وجود دارد که سرانجام شخص یک دوره افسردگی را خواهد داشت.
با این وجود گاهی هم حمله افسردگی به وقوع نمی پیوندد و شخص بهبود یافته و دیگر دوره های اختلال خلقی را نخواهد داشت یا حتی به صورت نادرتر- یک سری حمله های مانیایی بدون حمله های افسردگی را ظاهر خواهد ساخت. به نظر می رسد که چنین مواردی را نباید اختلال دو قطبی نامید زیرا در آنها فقط یک قطب ملاحظه می شود با این وجود به عنوان اختلال دو قطبی طبقه بندی شده اند زیرا به استثناء نبود دوره های افسردگی، شبیه به اختلال دو قطبی سنتی هستند (به داروهایی که اختلال دو قطبی پاسخ می دهد پاسه داده تاریخچه ای از اختلال دو قطبی در خانواده دارند و از این قبیل).
در واقع بعضی از محققان گمان می کنند که این اختلالات منحصراً مانیایی مواردی از پیامدهای مربوط به ناشایستگیهای قبلی هستند این تصور وجود دارد که اگر این اختلالات همچنان ادامه یابند سرانجام به حمله افسردگی منجر خواهد شد.(ازاد، 1376)
2-7-روشهای درمان افسردگی:
شیوه های درمان افسردگی بسیار متفاوتند و روان درمانی، درمان دارویی، خانواده درمانی، رابطه درمانی. نور درمانی، شناخت درمانی، رفتار درمانی، زوج درمانی، الکتروشوک، و ترکیبی از چند شیوه فوق را شامل می شوند. داروهایی که برای درمان افسردگی از آنها استفاده می شود عبارتند از:
محرکها- ضد افسردگیهای سه حلقه ای- بازدارنده های مونوآمین اکسید از، کربنات لیتوم، دوزهای پائین داروهای ضد پسیکوز و داروهای جدید از جمله ضد افسردیگهای غیر سه حلقه ای و آن دسته سه حلقه هایی که اخیراً وارد بازار شده اند علاوه بر این، مجموعه ای از داروها هستند که در زمینه های تجربی، برای درمان افسردگی از آنها استفاده شده است و اینها از جمله عبارتند از مواد مولد آمینها مانند ال-دوپاو، ال- تری پتوفان و مواد دیگری مانند روبیدیوم و کاربامازپین. (انجمن پزشکی امریکا،؟/ترجمه گنجی، 1378)
خانواده درمانی:
خانواده درمانی سعی می کند درباره بیماری فرد اعضا خانواده آموزش دهد و نشان دهد که آنها چگونه می توانند به درمان کمک کنند خانواده می تواند برای بیمار منبع بسیار مهمی باشد به شرط آنکه اعضای خانواده بیماری را درک کنند و برای درمان بکوشند.
در جریان خانواده درمانی بیمار و اعضای خانواده برای یک مدت کوتاه حدود 5 تا 10 بار با درمانگر ملاقات می کنند در مورد اینکه چگونه بیماری عقاید خانواده را نسبت به فرد بیمار عوض کرده است و نقشهایی که اعضای خانواده بازی می کنند بحث می کنند خانواده در مورد نشانه های بیماری فرد اطلاعاتی بدست می آورد، در مورد احتمال تکرار آن بحث می کند به علایم یک دوره جدید پی می برد و انواع درمان را مورد بررسی قرار می دهد، بعلاوه خانواده در مورد میزان احتمال ابتلا سایر اعضاء خانواده نیز بحث می کند، زیرا به نظر می رسد که وراثت در افسردگی نقش دارد.
پژوهش نشان داده است چنانچه برخی مبتلایان به افسردگی عمده از دارو درمانی، روان درمانی فردی و خانواده استفاده کنند کمتر احتمال خواهد داشت که بیماریشان عود کند به علاوه چنانچه بیماران مبتلا به افسردگی دو قطبی تحت خانواده درمانی قرار بگیرند احتمال بیشتری خواهد داشت که بیماریشان را در کنترل داشته باشد.
زوج درمانی:
در زوج درمانی سعی می شود از شدت تنش بین زن و شوهر که حاصل بیماری افسردگی است کاسته شود احتمال دارد مرد نشانه های شخصی افسردگی مانند کاهش میل جنسی، کناره جویی از دیگران یا بی علاقه شدن به زندگی را نشان دهد اگر زن به مانی یا مانی خفیف مبتلا باشد رفتار تکانشی زن ممکن است باعث آزرده شدن مرد شود.
زوج درمانی معمولاً بر همکاری همسران برای بحث کردن و حل مشکلات به شکل مناسب متمرکز می شود. بهبود زندگی خانوادگی می تواند به درمان فرد کمک کند پژوهشگران دریافته اند :
زنان افسرده ای که از زندگی زناشویی خود راضی هستند زودتر از زنان افسرده ای که از زندگی زناشویی خود راضی نیستند، بهبود می یابند همچنین مبتلایان به افسردگی دو قطبی که تحت زوج درمانی قرار می گیرند نسبت به کسانی که این روش در مورد آنها اعمال نمی شود کمتر احتمال دارد که به بازگشت بیماری دچار شوند.
داروهای ضد افسردگی:
داروهای ضد افسردگی با تغییر دادن میزان ذخیره ناقل های عصبی مغز یعنی پیام رسانهای شیمیایی که برای فرستادن پیامها و تنظیم هیجانها مورد استفاده مغز قرار می گیرند عمل می کنند ناقلهای عصبی پیامها را از فاصله بین دو نورون (سیناپس) عبور می دهند ناقل عصبی باپهلو گرفتن در کنار نورون گیرنده مسیر را کامل می کند ناقلهای عصبی وقتی کار خود را کامل می کنند به سیناپس بر می گردند در آنجا آنها توسط نورون فرستنده باز پس گرفته می شوند فرایندی که باز جذب نامیده می شود یا توسط ماده ای به نام مونوآمین اکسیداز تجزیه می شوند مغز با یکی از این دو روش سیناپس را از ناقلهای عصبی پاک می کند.
داروهای ضد افسردگی با دخالت در این پاکسازی زمینه بهبود را فراهم می کند پزشکان بر این باورند که افسردگی بر اثر افزایش یا کاهش بیش از حد برخی ناقلهای عصبی نظیر سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین و دیگر پیام رسانهای شیمیایی که در واکنشهای هیجانی دخالت دارند به وجود می آید آنها فکر می کنند که یک یا چند نوع از این ناقلهای عصبی موفق نمی شوند به تعداد مناسب در کنار یک نورون قرار بگیرند در نتیجه بیماری ظاهر می شود باور بر این است که عمل داروهای ضد افسردگی تغییر دادن موازنه ناقلهای عصبی اطراف سیناپسهاست تا به این وسیله شیمی مغز به نفع فرد تغییر یابد.
داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای:
داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای (TCA) ها قدیمی ترین داروهایی هستند که برای درمان افسردگی به کار برده می شوند نام این داروها از ساختمان شیمیایی آنها که متشکل از سه حلقه است گرفته شده است مانند بسیاری از کشفهای پزشکی، TCA ها به طور تصادفی کشف شده اند در سالهای 1950 یک پزشک سوئیسی برای درمان بیماران اسکیزوفرنی به آنها داروی جدیدی به نام ایمی پرامین33 میدهد ایمی پرامین در درمان اسکیزوفرنی چندان موثر واقع نمی شود ولی خلق کسانی را که به مقدار قابل توجهی از آنها استفاده می کردند بهبود می بخشد.
دارودرمانی:
داروها برای درمان افسردگی و مانی به ویژه افسردگی عمده شدید و افسردگی دو قطبی به کار می روند داروها به بسیاری از مردم کمک می کنند و اثر آنها گاهی بسیار سریع است بیش از 50 درصد افسرده ها بعد از شروع مصرف دارو احساس می کنند به طرز چشمگیری یا به طور کامل بهبود یافته اند. اما داروها آثار منفی نیز دارند از جمله هزینه و عوارض جانبی، یافتن دارو یا ترکیبی مناسب از داروها ممکن است مستلزم زمان و پشتکار باشد.
اگر اولین دوره افسردگی فرد باشد ممکن است حدود 9 ماه دارو مصرف کند اگر قبلاً دو دوره افســردگی را تجربه کرده بــاشد طول مدت زمان مصرف دارو تا دو
سال افزایش خواهد یافت.
اگر سومین یا چهارمین دوره افسردگی باشد یا به افسردگی دو قطبی مبتلا باشد ممکن است پزشک برای مدت نامحدود دارو تجویز کند ادامه مصرف دارو اغلب از بازگشت افسردگی جلوگیری می کند.
رابطه درمانی:
رابطه درمانی فنی است که هدف آن تغییر دادن گروهی از روابط شخصی است که می توانند موجب افسردگی شوند در این روش درمانگر می کوشد تا تصویر فرد بیمار از خود و مهارتهای ارتباطش را بهبود بخشد زیرا آنها نیز به نوبه خود می توانند روابط فرد را سالمتر کنند بیمار در گفتگو با درمانگر توانایی خود را برقراری و حفظ روابط سالم در دست گرفتن نقشهای جدید در زندگی و هرگونه اندوه بلند مدت را که ممکن است احساس کند به بحث خواهد گذاشت، با این طریق بیمار و درمانگر مشکلات موجود در روابط را خواهند شناخت و سعی خواهد کرد آنها را اصلاح کند.
درمان با شوک الکتریکی:
اگر بیمار به شدت افسرده باشد و نتواند دارو مصرف کند احتمالاً با شوک الکتریکی (ETC) که شوک درمانی نیز نامیده می شود و درمانی موثر و سریع برای افسردگی و مانی است درمان خواهد شد. حدود 80 درصد مبتلایان به افسردگی یا مانی بعد از دریافت ETC بهبود می یابند. این درمان حداقل به همان اندازه دارو حتی بیشتر موثر است و اثر آن به سرعت نمایان می شود اما چون این درمان مستقیماً الکتریسیته به مغز وارد می کند بیشتر در مورد کسانی به کار می رود که با دارو درمانی مشکل دارند به شدت افسرده اند، به مانی یا روانپریشی مبتلا هستند، افکار خودکشی دارند یا کسانی که بیماریشان به سایر انواع درمان پاسخ نداده است.
لیتیوم:
لیتیوم هم برای درمان افسردگی، هم برای درمان مانی مربوط به بیماری دو قطبی به کار می رود. به علاوه بسیاری از مبتلایان به افسردگی دو قطبی وقتی حالشان خوب است لیتیوم مصرف می کنند زیرا به نظر می رسد که از بروز دوره های جدید جلوگیری می کند.
لیتیوم می تواند به هنگام افسردگی شدت غمگینی را کاهش دهد، شنگولی دوره مانی را محدود سازد و در دوره های عادی به حفظ تعادل کمک کند اگر فرد به افسردگی دو قطبی مبتلا باشد لیتیوم را به تنهایی یا به همراه سایر داروها تجویز کنند.
لیتیوم به مقدار زیاد در بدن انسان، گیاهان، چشمه های اب معدنی و صخره ها یافت می شود این ماده به عنوان دارو به صورت نمک، کربنات لیتیوم یا سیترات لیتیوم مصرف می شود برچسبهای تجارتی برای فروش لیتیون عبارتند از اسکالیت34، لیتوبید35، و سیبالیت اس36.
این ماده به صورت قرص، کپسول و شربت در دسترس است.
لیتیوم نیز مانند بسیاری از سایر داروهای ضد افسردگی، بطور تصادفی کشف شده است. لیتیوم در مورد همه موثر نیست. حدود یک پنجم مبتلایان به افسردگی دو قطبی با این دارو تحت درمان قرار نمی گیرند. کلیه این دارو را دفع می کند و از تجمع آن تا حد مسمومیت جلوگیری می کنند. بنابراین کسانی که کلیه هایشان صدمه خورده است باید با احتیاط کامل این دارو را مصرف کنند. بعلاوه لیتیوم در مورد بعضی انواع افسردگی دو قطبی مانند افسردگی با چرخه سریع که طی آن بیماران دوره های مکرر و سریعی از بیماری را تجربه می کنند کم اثر است.
حتی اگر لیتیون در مورد فردی موثر باشد، مصرف آن باید با تجویز پزشک صورت بگیرد. مصرف اندک لیتیوم ممکن است بی فایده باشد، مصرف زیاد آن نیز می تواند موجب مرگ شود. پزشکان برای اندازه گیری میزان لیتیوم در خون، به طور منظم آزمایش خون انجام می دهند.
حدود 40 درصد کسانی که لیتیوم مصرف می کنند در ابتدا بعضی عوارض جانبی آن را تجربه می کنند این عوارض عبارتند از:مشکلات گوارشی مانند تهوع، استفراغ، اسهال و درد معده.
چون تجمع لیتیوم در بدن می تواند زیان آور باشد یا به مرگ منجر شود هرگز نباید آن را حتی برای جبران نوبتهای فراموش شده بیشتر از مقدار معمول مصرف کرد.(انجمن پزشکی آمریکا،/ترجمه گنجی، 1376)
2-8-نظریه های افسردگی:
1-نظریه های زیست شناختی
نظریه های زیستی فرض می کنند که به علت افسردگی در ژنها یا در بعضی بدکارکردیهای فیزیولوژیایی نهفته است که احتمال دارد اساس وراثتی داشته یا نداشته باشد. اگرچه عوامل ژنتیکی بسیاری در افسردگی به نظر مهم می رسند مکانیسم دقیق اینکه چطور افسردگی به ارث برده می شود روشن نیست. افسردگی احتمالاً نتیجه ای از فقدان انتقال دهنده های عصبی شیمیایی در نقاط به خصوص مغز است طبق فرضیه مونوآمین، فقدان نورآدرنالین یا سروتونین یک عامل علی در افسردگی است.
گیرنده ها ممکن است شدیداً حساس باشند باعث شوند بدن سطوح پائینی از مونوآمینها را تولید کنند یا افسردگی ممکن است ناشی از ضعف در نظم سیستم انتقال دهنده عصبی باشد. افسردگی ممکن است وابسته به ناهنجاریهایی در بعضی ریتمهای منظم کنشهای زیستی از قبیل حرارت بدن و خواب باشند بعضی از افراد افسرده یک دوره کوتاه شده بین به خواب رفتن و آغاز مرحله REN خواب دارند(دوره اوج فعالیت مغز طی خواب)
2-دیدگاه روانپویش:
نظریات روانپویشی افسردگی بر احساسات ناهشیار و واکنشها به شرایط جدیدی بر پایه آنچه قبلاً در زندگی رخ داده است تاکید می کنند برای مثال افسردگی در بزرگسالی ممکن است به از دست دادن یا جدایی از والدین در کودکی مربوط باشد
3-دیدگاه یادگیری:
نظریات یادگیری فرض می کند که افسردگی به فقدان تقویت وابسته است. طبق این دیدگاه یکی از علل عمده میزان پائین تقویت مثبت برای افراد افسرده نقص واقعی در مهارتهای اجتماعی آنان است. رفتار افراد افسرده، مقبولیت آنها را در نزد دیگران کاهش می دهد و این امر یک دوره باطل به وجود می آورد.
4-دیدگاه رفتاری:
درمان مبتنی بر نظریات رفتاری با ارزیابی تعاملات ویژه وقایعی که با افسردگی مرتبط هستند شروع می شود، ممکن است از مراجع خواسته شود رویدادهای خوشایند و ناخوشایند را فهرست کنند و هر روز خلقش را ارزیابی کنند. بعلاوه طرحی درمانی تهیه می شود که آموزش مهارتها از قبیل والد بودن، تنظیم وقت و آرامش را شامل می شود.
5-دیدگاه شناختی:
نظریات شناختی افسردگی بر این عقیده مبتنی هستند که تجارب یکسانی ممکن است
دو فرد را به طور کاملاً متفاوت تحت تاثیر قرار بدهد زیر آنها درباره موقعیتهای شناختهای متفاوتی دارند بر طبق آرون بک افسردگی به بهترین نحوی می تواند به عنوان مثلث شناختی از افکار منفی در مورد خود و موقعیت و آینده توصیف شود شناخت درمانی به صورت پرسشهایی است که شخص افسرده را نسبت به ماهیت غیر واقعی افکارش آگاه می سازد.
6-دیدگاه پردازش اطلاعات:
دیدگاه پردازش اطلاعات در مورد افسردگی بر آن است که یادگیری اجتماعی و رویکردهای شناختی در مورد افسردگی را تلفیق کند. این دیدگاه بر این عقیده است که خاطرات به واسطه عبارات توصیفی پیوند خورده با حلقه های تداعی شده ظاهر می شوند، بعلاوه خاطرات با کانونهای عاطفی پیوند می خورند این بدان معنی است که خاطرات ویژه ممکن است با رشته افکاری که همگی محتوی عاطفی منفی یکسان دارند مرتبط شود.
7-دیدگاه انسان گرایی- هستی گرایی:
نظریات هستی گرایی روی از دست دادن عزت نفس به عنوان یکی از علل افسردگی تاکید می کنند.
نظریه پردازان انسان گرا بین خودآرمانی فرد و درک وی از وضعیت واقعی امور را مد نظر قرار می دهند.
2-9-مقایسه نظریه های روانشناختی افسردگی:
وقتی کسی در مورد انواع نظریه های روانشناختی افسردگی و نسخه های درمانی هریک مطالعه می کند، بعضی اوقات تمییز آنها از هم مشکل می گردد، نظریه های یادگیری از قبیل دیدگاه لوئیسون و نظریه تعریف شناختی بک کاملاً متفاوت از یکدیگر شبیه گشتند. دیدگاه رفتاری به طور فزاینده ای تقویت اجتماعی را مورد تاکید قرار داده است و در بعضی موارد به اسنادهای شناختی توجه بیشتری مبذول داشته است و نظریه بک فنون نظریه یادگیری مثل فهرست برداری رفتاری رویدادها و خلقیات را شامل شده است. در دیدگاه انسان گرایی- هستی گرایی که در آن از دست دادن اعتماد به نفس و ناتوانی ادراک شده برای تغییر خواسته های غیر عادلانه جامعه محور عمده هستند همان تاکید بر احساس ناامیدی و درماندگی دیده می شود از لحاظ درمانی تفاوت در کمتر سازمان یافتگی رویکردها به ویژه در میان درمانگران هستی گرا است. رویکرد درمانی این گروه در مقایسه با رویکرد درمانی روانکاوی مستقیم تر است. همانند درمنهای رفتاری و شناختی بیشتر بر زمان حال تاکید دارد تا بر گذشته مراجع. این رویکرد اساساً یک درمان گفتاری است و از فهرست موارد و مشاهدات رفتاری به خصوص که در دیدگاه رفتاری و شناختی کاربرد دارد استفاده نمی کند. درمانگران روانپویشی بر تحریفات شناختی تاکید می ورزند اما نه تنها به چگونگی تاثیر آنها بر رفتارهای فعلی آنها توجه می کنند، بلکه معمولاً خواستگاههای آنها در زندگی اولیه درمان جو را مد نظر قرار می دهند به هرحال همان طور که دیدگاه پردازش اطلاعات نشان می دهند نظریه های شناختی به تجارب گذشته فرد نیز توجه دارد مطلبی که در مورد نظریه های روانشناختی و درمانهای وابسته به آنها باید به خاطر داشت این است که در حالی که از لحاظ مطالب مورد تاکید متفاوتند اما به طور شگفت آوری برخی نظریات اساسیشان همانند گذشته اند. (ساراسون، ساراسون،؟/ترجمه نجاریان، مقدم و دهقانی، 1371)
2-10-چارچوب نظریه ها:
علل افسردگی از دیدگاه های نظری متعددی مورد بررسی قرار گرفته اند: در حال حاضر رایج ترین نقطه نظر آن است که گروههای مجزایی از افسردگی وجود دارد که علایم آنها دلایل متفاوت دارند عقیده بر این است نوع دو قطبی که هم رفتارهای شیدایی و هم افسردگی را شامل می شود به عوامل ژنتیکی بستگی دارد نوعی یک قطبی که در آن افسردگی به تنهایی بدون دوره های شیدایی رخ می دهد احتمالاً شامل چندین گروه فرعی می شود که بعضی از آنها به ساختار ژنتیکی مربوط هستند بسیاری از محققین افسردگی را به عنوان نتیجه ای از تعامل بین خصوصیات زیست شناختی فرد و آسیب پذیری روانشناختی و رویدادهای تنش زا یا موقعیتهای مشکل زای مستمر در زندگی فرد تلقی می کنند.
علی رغم این دیدگاه که هم خصوصیات شخص و هم محیط را همه می شمارد بیشتر مطالعات روی یکی از دیدگاه ها تاکید می کنند. چنان که مرسوم است رویکردهای نظری مختلف در مورد افسردگی مطالعات گوناگونی را با داده های متفاوت بدست داده اند که هرکدام ممکن است به دانش ما در مورد علل و درمان این اختلال پیچیده کمک کند.
تحقیقات انجمن پزشکی امریکا نشان می دهد که سالانه دست کم 5/17 میلیون بزرگسال امریکایی یعنی 1/0 آنها افسردگی را تجربه می کنند.
در ایالات متحده 25-20 درصد از زنان حداقل یکبار در زندگی خود به طور جدی افسرده می شوند این میزان در مردان تقریباً 12% است.
در تحقیق دیگری با عنوان بررسی نقش طلاق والدین و مرگ والدین در دوران کودکی بر روی افسردگی آتی در بزرگسالی توسط دکتر جهان نیکتاش به عمل آمده و این چنین نتیجه گرفته شده است که تعارض بین والدین عامل مهمی در بروز افسردگی آتی در بزرگسالان می باشد و مرگ والدین به خصوص مرگ پدر عامل مهم دیگری در بروز افسردگی می باشد .(نیکتاش 78-1377)
فصل سوم :
روش پژوهش
3-1-طرح تحقیق
3-2-جامعه، نمونه، روش نمونه گیری
3-3-ابزار اندازه گیری
3-4-نحوه اجرای تحقیق
3-5-استخراج تحلیل داده ها
3-1-طرح تحقیق
افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی است که با توجه به گستردگی آن در افراد به خصوص جوانان شایان توجه می باشد که نه تنها اثرات مخربی در افراد در پی دارد و گاهی به خودکشی می انجامد، پیامدهای مخرب آن متوجه جامعه نیز می شود که از جمله هزینه اقتصادی به علت اتلاف وقت و نیروی کار می باشد بنابراین تحقیق حاضر در نظر داشت تا علل و عوامل آنرا مورد بررسی قرار دهد که به علت محدودیتهایی یکی از عوامل (عوامل خانوادگی) مورد توجه قرار گرفت. البته از عوامل خانوادگی به موارد متعددی می توان اشاره کرد فقط چهار مورد آن مورد بررسی قرار گرفته از جمله رابطه افسردگی و وجود صمیمیت فرد در بین اعضای خانواده، رابطه افسردگی و تعداد اعضاء خانواده، رابطه افسردگی و فاصله سنی فرد با والدین و همچنین رابطه افسردگی و چندمین فرزند بودن فرد در خانواده.
جامعه مورد نظر در این تحقیق، دانشجویان دختر رشته حسابداری ورودی 79 می باشد که از بین آنها افرادی به روش نمونه گیری ساده انتخاب گردید، با ازمون افسردگی بک میزان افسردگی افراد مورد سنجش قرار گرفت و با تعدادی سوال محقق ساخته اطلاعاتی در مورد وضعیت خانوادگی بدست آمد و رابطه افسردگی با عوامل خانوادگی با استفاده از دستگاه SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
3-2-جامعه، نمونه، روش نمونه گیری:
3-2-1-جامعه:
جامعه بزرگترین مجموعه از موجودات است که در یک زمان مطلوب قرار می گیرد.
برای مثال هرگاه اندازه گیری نمره همه دانشجویان مدیریت که در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران ثبت نام کرده اند مطلوب ما باشد جامعه ای خواهیم داشت و اگر فقط نمره دانشجویان رشته مدیریت بازگانی همان دانشکده را در نظر بگیریم جامعه دیگری خواهم داشت.
محدوده و فضای مطلوب ما جامعه های آماری را مشخص و معین می کند بنابراین تعریف جامعه آماری عبارت است از تعدادی از عناصر مطلوب مورد نظر که حداقل دارای یک صtت مشخصه باشند. (آذر ، مومنی، 1379)
جامعه عبارت است از گروهی از افراد، اشیاء یا حوادث که حداقل دارای یک صفت یا ویژگی مشترک هستند جامعه فقط به گروهی از افراد محدود نمی شود بلکه ممکن است تمام روشهای آزمایشگاهی انواع سیگار، انواع محصولات صنعتی یا کلیه ساعتهایی که در مسابقات المپیک به کار برده می شود یا همه دانشجویانی که در این ترم در دانشکده ثبت نام کرده اند، شامل شود. در پژوهش مفهوم جامعه به کلیه افرادی اطلاق می شود که عمل تعمیم پذیری در مورد آنها صورت می گیرد ماهیت پژوهش تعیین کننده دامنه جامعه است.
از نظر اندازه ی حجم جامعه ممکن است یک کلاس درس یا میلیونها انسان (به عنوان مثال رای دهندگان در انتخابات باشد)(دلاور،1380)
در این تحقیق جامعه مورد نظر عبارت است از کلیه دانشجویان دختر رشته حسابداری که در سال 79در دانشگاه تبریز پذیرفته شده اند که تعداد آنها 327 نفر می باشد.
3-2-2-نمونه:
غالباً در عمل، به علت زیادی افراد توده و مشکلات دیگر نمی توان تمام افراد یک جامعه را مورد بررسی قرار داد. لذا قسمتی از آن را که نمونه نامیده می شود با روش علمی انتخاب و بررسی می کنند اگر نمونه درست انتخاب شده باشد معرف و مشخص جامعه ای خواهد بود که از آن اختیار شده است و با بررسی این، این نمونه خواصی از جامعه معین و برآورد خواهد شد.(حمیدی، 1368)
هر بخشی از جامعه آماری را نمونه گویند به عبارتی دیگر نمونه عبارت است از تعداد محدودی از آحاد جامعه آماری که بیان کننده ویژگیهای اصلی جامعه باشد با این تعریف طبیعی است از جامعه های آماری می توان نمونه های متعددی انتخاب کرد.(آذر، مومنی، 1379)
در تحقیق حاضر 54 نفر به عنوان نمونه از بین 327 نفر دانشجوی دختر رشته حسابداری ورودی 79 انتخاب شده است.
3-2-3-روش نمونه گیری:
برای اینکه نتایج نظریه نمونه گیری و استنتاج آماری معتبر و با ارزش باشند باید نمونه های انتخابی معرف و مشخص جامعه باشند. برای بدست آوردن یک نمونه معرف جامعه اقدام به یک نمونه گیری تصادفی ساده می کنند البته نمونه گیری به انواع مختلف(نمونه گیری تصادفی سیستماتیک، نمونه گیری فرسا و نافرسا توزیع نمونه ای و غیره ) انجام می گیرد که در اغلب بررسی ها و تحقیقات از نمونه گیری تصادفی ساده استفاده می کنند.
در نمونه گیری تصادفی ساده که مبنای این تحقیق می باشد بر اساس قرعه کشی انجام می گیرد و شانس (احتمال) انتخاب برای هریک از افراد نمونه مساوی و مستقل از هم می باشد(حمیدی 1368) انتخاب تصادفی پژوهشگر را مطمئن می کند که تنها ملاک انتخاب اعضای تشکیل دهنده یک نمونه شانس است و نه چیز دیگر. البته از جامعه نمونه های مختلف با حجمهای متفاوت انتخاب کرد مطابق قانون شانس و احتمال افراد انتخاب شده باید دارای ویژگیهای همانند ویژگیهای جامعه ای که از آن انتخاب شده اند، باشند، یکی از مشکلات این روش، تهیه و تدوین فهرست افراد جامعه است زیرا در خیلی از مواقع این فهرست قبلاً تهیه و تنظیم نشده است.(دلاور، 1380)
3-3-ابزارهای اندازه گیری:
در این تحقیق افسردگی دانشجویان به وسیله آزمون افسردگی استاندارد شده بک مورد سنجش قرار می گیرد و عوامل خانوادگی به وسیله پرسشهای محقق ساخته ارزیابی می شود.
آزمون افسردگی بک:
پرسشنامه افسردگی بک که شامل 21 گروه سوال است، برای نخستین بار در سال 1961 توسط آرون بک وارد، مندلسون، ماک وارباف تدوین شد. روایی و اعتبار این پرسشنامه در سالهای 1971،1979،1985،1986 به ترتیب مورد بررسی قرار گرفت و ثابت شد 21 ماده این میزان در کل شامل 94 سوال بصورت عبارات ترتیبی که هرکدام از ماده ها مربوط به یک علامت خاص افسردگی می باشد تنظیم شده است این 21 ماده بر اساس علایمی نظیر:
1-غمگینی 2-بدبینی 3-احساس شکست 4-نارضایتی
5-احساس گناه 6-نیاز به مجازات (انتظار تنبیه داشتن)
7-نفرت از خود (بیزاری از خود، دوست نداشتن خود)
8-تهمت به خود(اتهام بستن به خود) 9-خودآزاری
10-گریستن (دوره های گریه کردن)
11-زودرنجی(تحریک پذیری) 12-انزوای اجتماعی(گوشه گیری)
13-بی تصمیمی 14-پندار شخص از خود (تغییر در تصویر بدن)
15-سستی و کندی(کندی در انجام امور، کاهلی در کار)
16-اختلال در خواب 17-خستگی پذیری
18-کاهش اشتها(بی اشتهایی) 19-کاهش وزن
20-اشتغال ذهنی 21-کاهش نیروی جنسی
انتخاب این ماده ها بر اساس تظاهرات آشکار رفتار در بیماری افسردگی بوده و دلیل بر هیچ فرضیه ای در مورد علت شناسی یا فرایند روانی در بیماری افسردگی نیست.
میزان افسردگی در آزمون بک بر مبنای سنجش آزمون 100 درصد است به طوری که اگر حداکثر نمره این آزمون را به چهار قسمت تقسیم کنیم نتایج تقریبی زیر بدست می آید:
نمره خام نتایج تقریبی افسردگی:
15 25% 31 50%
45 75% 63 100%
در این ازمون در برابر هریک از ماده های مورد نظر که مشخص کننده یکی از علایم مرضی افسردگی است چهاریا پنج یا شش مجله نوشته شده است که به ترتیب بیانگر خفیف ترین تا شدیدترین وجه آن خصیصه مورد نظر است و آزمودنی باید جمله های هر ماده را به دقت بخواند و جمله ای را که بیشتر بیانگر حالت فعلی وی است با کشیدن دایره ای به دور آن مشخص کند.
ارزشهای کمی هر ماده از 0 تا 3 به این ترتیب تعیین شده است:
0-سلامت روانی در ماده مورد نظر
1-احساس اختلال خفیف در ماده مورد نظر
2-احساس اختلال شدید در ماده مورد نظر
3-احساس اختلال حاد و شدید در ماده مورد نظر
برای بررسی نتایج، آزمونگر باید نمراتی را که آزمودنی با کشیدن دایره مشخص کرده است، با یکدیگر جمع کند باید یادآور شد که فقط یک جمله از هر ماده که بالاترین ارزش را دارد مورد قبول در محاسبات است.
جمع نمرات از (0 تا 63) می تواند نوسان داشته باشد البته با توجه به میانگین
(15)
این درجات در تشخیص افسردگی پیشنهاد شده است.
1-میانگین بهنجار (15-1) یا (18-1):افرادی که به افسردگی در سطح بهنجار مبتلا هستند.
2-افسردگی خفیف (31-16) یا(28-18): افرادی که در سطح خفیف مبتلا هستند.
3-افسردگی متوسط (47-32) یا(35-29): افرادی که به افسردگی در سطح متوسط مبتلا هستند.
4-افسردگی عمیق (63-48) یا (63-36): افرادی که به افسردگی در سطح شدید- مبتلا هستند.
پرسشنامه عوامل خانوادگی:
این عوامل به وسیله پرسشهای محقق ساخته مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت به شرح زیر می باشد:
سوال تحقیق یک از طریق پرسش شماره 1
سوال تحقیق دو از طریق پرسشهای شماره 5، 6،7،8.
سوال تحقیق سه از طریق پرسشهای شماره 3 و 4
سوال تحقیق چهار از طریق پرسش شماره 2 سنجیده شد.
3-3-1-روایی و پایایی ابزار اندازه گیری:
جهت بررسی پایایی و روایی چهارگزینه از میزان ارتباط با پدر، مادر، برادر، خواهر، از آلفای کرونباخ استفاده گردید نتایج آلفای کرونباخ نشان دهنده پایایی و روایی به این چهار سوال می باشد مقدار آلفای کرونباخ 6208/0 می باشد.
بقیه سوالات محقق ساخته مشخص بوده بنابراین روایی و ناپایایی آنها مورد بررسی قرار نگرفت . همچنین پرسشنامه افسردگی بک به علت اینکه یک آزمون استاندارد شده و مورد تائید می باشد دارای روایی و پایایی مشخص است .
3-4-نحوه اجرای تحقیق :
نحوه اجرا بدین ترتیب است : بعد از اینکه کلاس ها و ورودی از طریق آموزش مربوطه شناسایی شد به هر دانشجو یک پرسشنامه که حاوی دو نوع پرسش بود (پرسش های آزمون افسردگی و پرسش های عوامل خانوادگی) ارائه گردید و محقق با توضیحات لازم به افراد آنها را در پاسخ به پرسشنامه همراهی کرد . با توضیح اینکه تعدادی از پرسش نامه ها به دلایل مختلف برگشت داده نشد که آن هم با ارائه پرسش نامه های دیگر به دانشجویان جبران گردید .
بعد از پاسخگویی به پرسش نامه ها ، آنها توسط محقق جمع آوری و با استفاده از دستگاه spss داده های آماری بدست آمده و توسط محقق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
3-5 استخراج تحلیل داده ها :
روش تجزیه و تحلیل از طریق دستگاه spss می باشد که جداول و نمودارهای بدست آمده از این روش در ذیل ارائه می گردد .
جدول 3-1-توزیع افراد به تفکیک میزان افسردگی
V
فراوانی F
درصد معتبر V.P
درصد فراوانی تجمعی C.P
0
5
3/9
3/9
1
1
9/1
1/11
2
2
7/3
8/14
4
1
9/1
7/16
6
1
9/1
5/18
7
2
7/3
2/22
8
5
3/9
5/31
9
2
7/3
2/35
10
2
7/3
9/38
11
5
3/9
1/48
12
3
6/5
7/53
13
2
7/3
4/57
14
4
4/7
8/64
15
3
6/5
4/70
16
2
7/3
1/74
17
1
9/1
9/75
18
1
9/1
8/77
19
3
6/5
3/83
20
2
7/3
0/87
21
1
9/1
9/88
24
1
9/1
7/90
28
1
9/1
6/92
32
1
9/1
4/94
34
1
9/1
3/96
36
1
9/1
1/98
39
1
9/1
100
Total
54
100
برطبق جدول 3-1 : دامنه تغییرات افسردگی بین 39-0 می باشد و مد سه عدد 0 و 8 و 11 می باشد و میانگین 12 و انحراف معیار 04/9 می باشد .
نمودار 3-1 توزیع افراد به تفکیک میزان افسردگی
جدول 3-2-توزیع افراد به تفکیک سن افراد
V
F
V.P
C.P
19
6
1/11
1/11
20
13
1/24
2/35
21
10
5/18
7/53
22
10
5/18
2/72
23
5
3/9
5/81
24
1
9/1
3/83
26
5
3/9
6/92
30
2
7/3
3/96
34
1
9/1
1/98
35
1
9/1
100
Total
54
100
بر طبق جدول 3-2 : دامنه تغییرات بین 35-19 سال می باشد . مد 20 سالگی که 2/72 درصد افراد 22-19 ساله می باشند . میانگین 3/22 و انحراف معیار 48/3 می باشد .
نمودار 3-2 توزیع افراد به تفکیک سن
جدول 3-3-توزیع افراد به تفکیک تعداد اعضای خانواده
V
F
V.P
C.P
1
1
9/1
9/1
2
2
7/3
6/5
3
1
9/1
4/7
4
7
0/13
4/20
5
18
3/33
7/53
6
14
9/25
6/79
7
2
7/3
3/83
8
7
0/13
3/96
10
1
9/1
1/98
12
1
9/1
100
Total
54
100
بر طبق جدول 3-3 : دامنه تغییرات 12-1 نفر می باشد و مد در این جدول 5 نفر می باشد .
نمودار 3-3 توزیع افراد به تفکیک تعداد اعضای خانواده
جدول 3-4-توزیع افراد به تفکیک ارتباط فرد با پدر
V
F
V.P
C.P
ضعیف
1
9/1
9/1
متوسط
6
1/11
0/13
خوب
23
6/42
6/55
عالی
24
4/44
100
Total
54
100
همانطورکه در جدول 3-4 ملاحظه می شود 9/1 درصد پاسخگویان اظهار داشته اند که ارتباط ضعیفی با پدر خود دارند . 1/11 درصد نیز حد متوسط ، 6/42 درصد حد خوب و 4/44 درصد نیز در حد عالی با پدر خود ارتباط دارند .
نمودار 3-4
جدول 3-5-توزیع افراد به تفکیک ارتباط فرد با مادر
V
F
V.P
C.P
متوسط
3
7/3
7/3
خوب
17
5/31
2/35
عالی
35
8/64
100
Total
54
100
همچنان که در جدول 3-5 ملاحظه می شود 7/3 درصد افراد ارتباط متوسط با مادر خود دارند 5/31 درصد آنها ارتباط خوب و 8/64 درصد پاسخگویان ارتباط عالی با مادر خود داشتند .
نمودار 3-5
جدول 3-6-توزیع افراد به تفکیک ارتباط با برادر
V
F
V.P
C.P
ضعیف
4
3/8
3/8
متوسط
8
7/16
0/25
خوب
20
7/41
7/66
عالی
16
3/33
100
Total
48
100
6
Total
54
طبق جدول 3-6 ، 8/3% پاسخگویان ارتباط ضعیف با برادر خود داشته اند ، 7/16 درصد آنها در حد متوسط ، 7/41 درصد در حد خوب ، 3/33 درصد در حد عالی با برادر خود رابطه داشتند .
نمودار 3-6
جدول 3-7-توزیع افراد به تفکیک ارتباط فرد با خواهر
V
F
V.P
C.P
ضعیف
3
3/7
3/7
متوسط
4
8/9
1/17
خوب
16
0/39
1/56
عالی
18
9/43
100
Total
41
100
13
Total
54
طبق جدول 3-7 ، 3/7% پاسخگویان ارتباط ضعیف با خواهر خود داشته اند ، 8/9 درصد آنها در حد متوسط ، 0/39 درصد در حد خوب ، 9/43 درصد در حد عالی با خواهر خود رابطه داشتند .
نمودار 3-7
جدول 3-8 : توزیع افراد به تفکیک فاصله سنی با پدر
V
F
V.P
C.P
18
1
0/2
0/2
20
1
0/2
9/3
22
2
9/3
8/7
23
5
8/9
6/17
24
1
0/2
6/19
25
6
8/11
4/31
27
1
0/2
3/33
28
3
9/5
2/39
30
9
6/17
9/56
31
1
0/2
8/58
32
2
9/3
7/62
33
1
0/2
7/64
34
1
0/2
7/66
35
4
8/7
5/74
36
2
9/3
4/78
37
1
0/2
4/80
38
3
9/5
3/86
40
4
8/7
1/94
41
1
0/2
1/96
45
1
0/2
0/98
49
1
0/2
100
Total
51
100
M.S
3
Total
54
طبق جدول 3-8 ، دامنه تغییرات بین 49-18 سال و مد 30 سال می باشد .
نمودار 3-8
جدول 3-9 : توزیع افراد به تفکیک فاصله سنی با مادر
V
F
V.P
C.P
12
1
9/1
9/1
15
2
8/3
8/5
18
2
8/3
6/9
19
3
8/5
4/15
20
7
5/13
8/28
21
2
8/3
7/32
22
4
7/7
4/40
23
3
8/5
2/46
24
1
9/1
1/48
25
7
5/13
5/61
26
1
9/1
5/63
27
3
8/5
2/69
28
2
8/3
1/73
29
2
8/3
9/76
30
2
8/3
8/80
32
2
8/3
6/84
34
1
9/1
5/86
35
3
8/5
3/92
36
1
9/1
2/94
37
1
9/1
2/96
39
1
9/1
1/98
42
1
9/1
100
Total
52
100
M.S
2
Total
54
طبق جدول 3-9 ، دامنه تغییرات بین 42-12 سال و مد 25 و 20 سال می باشد .
نمودار 3-9
جدول 3-10-توزیع افراد به تفکیک چندمین فرزند بودن فرد در خانواده
V
F
V.P
C.P
1
14
9/25
9/25
2
17
5/31
4/57
3
10
5/18
9/75
4
6
1/11
0/87
5
4
4/7
4/94
6
2
7/3
1/98
7
1
9/1
Total
54
100
100
دامنه تغییرات بین 7-1 و مد فرزند دوم خانواده بودن است .
نمودار 3-10
فصل چهارم :
یافته های تحقیق
4-1-ویژگی های جامعه مورد مطالعه
4-2-یافته های تحقیق
4-1-ویژگی های جامعه مورد مطالعه :
جامعه مورد مطالعه در این تحقیق 327 نفر می باشد که 54 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است . نمونه های انتخاب شده از بین دانشجویان دختر رشته حسابداری بوده که در سال 1379 در دانشگاه تبریز پذیرفته شده اند که اکثر پاسخگویان را 22 ساله ها تشکیل می دهد .
4-2-یافته های تحقیق :
4-2-1-بررسی سوال اول تحقیق :
آیا بین افسردگی و تعداد اعضای خانواده رابطه وجود دارد؟
جدول 4-1
DEPRES
سن
تعداد اعضای خانواده
DEPRES
1
0
54
201/0-
145/0
54
112/0
419/0
54
سن
201/0-
145/0
54
1
0
54
163/0-
238/0
54
فرضیه صفر : بین میزان افسردگی پاسخگویان و تعداد اعضای خانواده آنها رابطه وجود ندارد .
فرضیه یک : بین میزان افسردگی پاسخگویان و تعداد اعضای خانواده آنها رابطه وجود دارد .
با توجه به اینکه در سطح سنجش فاصله ای قرار داشتند با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون جهت وجود رابطه بین این دو متغیر استفاده شد مقدار ضریب همبستگی 112/0 که سطح 99/99 درصد معنی دار می باشد .
بنابراین فرضیه صفر مورد تائید قرار می گیرد و فرضیه یک رد می شود .
4-2-2-بررسی سوال دوم تحقیق :
آیا بین افسردگی و وجود صمیمیت در بین اعضاء خانواده رابطه وجود دارد ؟
جدول4-2
V
F
V.P
C.P
00/6
2
8/3
8/3
00/8
2
8/3
5/7
00/9
3
7/5
2/13
00/10
4
5/7
8/20
00/11
11
8/20
5/41
00/12
11
8/20
3/62
00/13
5
4/9
7/71
00/14
4
5/7
2/79
00/15
4
5/7
8/86
00/16
7
2/13
0/100
Total
53
0/100
1
Total
54
این متغیر از مجموع نمرات سوالات ارتباط با پدر ، مادر ، خواهر و برادر تشکیل شده است . بر همین اساس دامنه تغییرات این متغیر از 6 تا 16 بود که به جهت نیاز به طبقه بندی این نمرات و تبدیل آنها به سطح سنجش رتبه ای آن را به سه گروه (9-6) صمیمیت کم ، (12-10) صمیمیت متوسط و (16-13) صمیمیت زیاد طبقه بندی گردید .
جدول 4-3
V
F
V.P
C.P
9-6
8
8/14
8/14
12-10
26
1/48
0/63
16-13
20
0/37
0/100
Total
54
0/100
بدین ترتیب 8/14 درصد پاسخگویان صمیمیت کمی با خانواده شان داشتند و 1/48 درصد درحد متوسط با خانواده صمیمیت داشتند و 37 درصد نیز اظهار داشتند صمیمیت زیادی با خانواده خویش داشته اند .
جدول 4-4
Sum of squares
df
M.S
F
Siq
بین گروهها
666/
158
2
333/79
970/0
386
درون گروهی
5/31/
4170
51
771/81
Total
981/
328
53
فرضیه صفر : بین افسردگی پاسخگویان و میزان صمیمیت آنها با خانواده خویش رابطه ای وجود ندارد .
فرضیه یک : بین میزان افسردگی پاسخگویان و سطح صمیمیت آنها با خانواده خویش تفاوت معنی داری وجود دارد .
با توجه به اینکه میزان صمیمیت افراد پاسخگو در سه گروه معین گردید و نیز به علت فاصله ای بودن متغیر وابسته افسردگی با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه ANOVA (آزمون F)به یررسی رابطه بین این دو متغیر اقدام گردید ، F محاسبه شده برابر 970/0 بوده که در سطح 386/0 معنی دار می باشد با توجه به اینکه مقدار خطای مورد قبول 05/0 بود بدین ترتیب نتیجه گرفته می شود که بین میزان صمیمیت افراد با خانواده و میزان افسردگی آنها رابطه ای وجود ندارد و به همین ترتیب مشخص می شود که بین افسردگی و صمیمیت بین افراد خانواده رابطه وجود ندارد .
جدول 4-5
DEPRES
KINDIY 1
DEPRES Pearson
Correlation
Sig(2-tailed) سطح معنی دار
N
1
0
54
170-
220/0
54
KINDLY1 Pearson
Correlation
Sig(2-tailed)
N
-170
220/0
54
1
0
54
4-2-3-بررسی سوال سوم تحقیق :
آیا بین افسردگی و فاصله سنی فرد با والدین رابطه وجود دارد؟
جدول 4-6
DEPRES
فاصله سنی با پدر
فاصله سنی با مادر
DEPRES
1
0
54
036/0-
800/0
51
050/0
724/0
52
فاصله سنی با پدر
036/0-
800/0
51
1
0
51
866/0
000/0
51
فاصله سنی با مادر
050/0
724/0
52
866/0
000/0
51
1
0
52
فرضیه صفر : بین میزان افسردگی و فاصله سنی فرد با والدین رابطه وجود ندارد .
فرضیه یک : بین میزان افسردگی و فاصله سنی فرد با والدین رابطه وجود دارد .
با توجه به اینکه در سطح سنجش فاصله ای قرار داشتند با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون جهت وجود رابطه بین این دو متغیر استفاده شد . تعداد ضریب همبستگی در فاصله سنی با مادر 050/0 در فاصله سنی با پدر 036/0 که سطح 99/99 درصد معنی دار می باشد . بنابراین فرضیه صفر تائید و فرضیه یک رد می شود .
4-2-4-بررسی سوال چهارم تحقیق :
آیا بین افسردگی و چندمین فرزند بودن رابطه وجود دارد؟
جدول 4-7
DEPRES
سن
فرزند چندم خانواده
DEPRES
1
0
54
201/0-
145/0
54
317/0
019/0
54
سن
201/0-
145/0
54
1
0
54
067/0-
632/0
54
فرزند چندم خانواده
317/0
019/0
54
067/0
632/0
54
1
0
54
فرضیه صفر : بین میزان افسردگی و چندمین فرزند بودن در خانواده رابطه وجود ندارد.
فرضیه صفر : بین میزان افسردگی و چندمین فرزند بودن در خانواده رابطه وجود دارد.
با توجه به اینکه در سطح سنجش فاصله ای قرار داشتند با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون جهت وجود رابطه بین این دو متغیر استفاده شد مقدار ضریب همبستگی 317/0 که سطح 99/99 درصد معنی دار می باشد . بنابراین فرضیه صفر رد و فرضیه یک مورد قبول قرار می گیرد .
فصل پنجم :
نتیجه گیری و پیشنهادات
5-1-نتایج تحقیق
5-2-پیشنهادات
5-1-نتایج تحقیق :
نتایج تحقیق نشان می دهد که افسردگی از جمله بیماریهای روانی است که باید بیش از همه بیماریهای دیگر مورد توجه خانواده ها ، مسئولین و پزشکان قرار گیرد . اگر این بیماری در وهله اول پیشگیری و نهایتاً درمان نشود باعث بروز عوارض جبران ناپذیر در افراد جامعه خواهد شد .
با توجه به مطالعات مشخص گردید که عوامل متعددی در بروز افسردگی می تواند نقش داشته باشد که از آن جمله می توان به عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، ژنتیکی ، فردی و خانوادگی اشاره کرد که در این میان عوامل خانوادگی بیش از موارد دیگر مورد توجه است .
نتایج تحقیق نشان داد که از میان عوامل خانوادگی بیش از همه چندمین فرزند بودن فرد با افسردگی رابطه معنی داری داشت .
بقیه عوامل که عبارت است از صمیمیت فرد در خانواده و تعداد اعضای خانواده و همچنین فاصله سنی فرد با والدین رابطه معنی داری مشاهده نشد .
5-2-پیشنهادات :
با توجه به سوالات و یافته های تحقیق پیشنهاد می شود خانواده ها با توجه کردن به نیازهای آموزشی ، تفریحی و معنوی و فراهم کردن محیط سالم و آرام و خالی از تشنج می توانند امنیت روحی و روانی را برای فرزندان خود فراهم نموده و از بروز افسردگی پیشگیری نمایند .
علاوه بر خانواده ها ، مسئولین دانشگاه نیز باید با فراهم کردن محیط های سالم ورزشی و آموزشی و آگاهی دادن اساتید به دانشجویان در مورد عواملی که می تواند باعث بروز افسردگی شود ، اقدام نمایند .
5-3-محدودیت های تحقیق :
– عدم دسترسی به منابع اینترنتی .
– نبود مکان معین برا انجام کارهای پروژه .
– به علت محدودیت زمانی و سایر محدودیت ها ، همه عوامل خانوادگی مورد بررسی قرار نگرفت .
منابع :
1-ساراسون ، ایروین جی ؛ ساراسون ، باربارا آر ، ؟ / روان شناسی مرضی ، ترجمه بهمن نجاریان و محمدعلی ، مقدم و حسن دهقان (1371) ، انتشارات رشد .
2-آزاد ، حسین (1376) ، آسیب شناسی روانی ، موسسه انتشارات بعثت .
3-کلایتون ، پلاجی ؛ بارت جیمزای ، ؟ / درمان افسردگی ، ترجمه حسن سلطانی فر ، (1369) ناشر د.معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی .
4-انجمن پزشکی آمریکا ؟ . راهنمای علمی درمان افسردگی ، ترجمه مهدی گنجی
(1378) ، موسسه نشر ویرایش .
5-آذر ، عادل ، مومنی ، منصور (1379) ، آمار و کاربرد آن در مدیریت ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) .
6-حمیدی ، اصغر (1368) ، آمار و احتمال برای رشته های مختلف علوم ، انتشارات عمیدی .
7-دلاور ، علی (1380) ، احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی ، انتشارات رشد .
8-دیوید ، د.بورنز ، ؟ .افسردگی چرا ، ترجمه نجلا حریری ، انتشارات پیشتاز ، علم . (1369) .
9-فلک فردریک ؟ ، افسردگی ، واکنش یا بیماری ، ترجمه نصرت الله پورافکاری
(1361) موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی ذوقی .
10-نیکتاش ، جهان . (78-1377) ، بررسی نقش طلاق والدین و مرگ والدین در دوران کودکی بر روی افسردگی آتی در بزرگسالی . استاد راهنما ، دکتر ارفعی .
11-پورامامعلی ، شقایق ، (75-1374) بررسی تاثیر ورزش در پیشگیری و درمان افسردگی ، استاد راهنما : دکتر وفائی .
12-سرگلزاین (1382) ، گزارش باشگاه خبرنگاران جوان ، مشهد .
13-داواس ، دی . ای ؛ ؟ / پیمایش در تحقیقات اجتماعی . (1377) ترجمه هوشنگ نایبی ، نشر نی .
پیوست
دانشجوی عزیز :
پرسشنامه ای که در اختیار شما قرار دارد، در مورد یکی از موضوعات روانشناسی است که موضوع تحقیق بنده می باشد؛ خواهشمند است با پاسخگویی به سوالات زیر بنده را در تحقیق یاری فرمائید. پاسخهای شما نزد پژوهشگر محفوظ خواهد ماند.
قبلاً از همکاری شما کمال تشکر را دارم.
الف)اطلاعات فردی:
سن: ورودی:
ب)اطلاعات خانوادگی:
1-خانواده شما چند نفر است؟ 2-چندمین فرزند خانواده هستید؟
3-فاصله سنی شما با پدرتان چندسال است؟
4-فاصله سنی شما با مادرتان چند سال است؟
5-ارتباط شما با پدرتان چگونه است؟
ضعیف( متوسط( خوب( عالی(
6-ارتباط شما با مادرتان چگونه است؟
ضعیف( متوسط( خوب( عالی(
7-ارتباط شما با برادرتان چگونه است؟
ضعیف( متوسط( خوب( عالی(
8-ارتباط شما با خواهرتان چگونه است؟
ضعیف( متوسط( خوب( عالی(
9-اگر مشکلی داشتید به کدامیک از افراد زیر مراجعه می کنید:
پدر( مادر( خواهر( برادر( دوست ( اساتید( و…
-خواهشمند است جمله های هر گروه را بدقت مطالعه کنید و فقط دور شماره جمله ای که بیش از چند جمله دیگر حالت کنونی شما را بیان می کند دایره بکشید. دقت کنید که در هر گروه از جمله ها فقط باید یک جمله را انتخاب نمائید.
الف)0-من احساس غنگینی نمی کنم. 1-احساس می کنم دلم گرفته یا غمگینم.
2-الف)من همیشه دل گرفته و غمگینی و نمی توانم از آن رهایی یابم.
2-ب)به قدری بی نشاط و غمگینم که برایم دردناک است
3-به اندازه ای غمگین و بی نشاطم که تاب تحملش را ندارم.
ب)0-نسبت به آینده بدبین یا دلسردی خاصی ندارم.
1-نسبت به آینده احساس ناامیدی می کنم
2-الف-احساس می کنم هیچ امیدی به آینده ندارم
2-ب-احساس می کنم که هیچ وقت بر مشکلات غلبه نخواهم کرد.
3-احساس می کنم که امیدی به آینده و شرایطم بهتر نخواهد بود.
پ)0-احساس نمی کنم که شخص شکست خورده ای باشم.
1-احساس می کنم که بیش از یک شخص معمولی شکست خورده ام.
2-الف)احساس میکنم که بندرت کار معنی دار یا پر ارزشی انجام داده ام
2-ب) هر وقت به زندگی گذشته ام فکر می کنم جز شکست های زیاد چیزی نمی بینم.
3-احساس می کنم که شخص کاملاً شکست خورده ای هستم.
ت)0-مثل گذشته از زندگی ام راضی هستم.
1-الف)بیشتر اوقات احساس بی حوصلگی می کنم.
1-ب-دیگر مثل گذشته از چیزها لذت نمی برم.
2-دیگر از هیچ چیز احساس رضایت نمی کنم.
3-از هرکس و از هر چیز که بگویی ناراضی هستم.
ث)0-احساس گناه خاصی ندارم.
1)بیشتر اوقات احساس می کنم شخصی بد یابی ارزشی هستم.
2-الف)احساس می کنم کمی گناهکارم
2-ب-حالا دیگر تقریباً همیشه احساس می کنم شخص بی ارزش و بدی هستم
3-این طور احساس می کنم که گویی شخص بسیار بی ارزش و بدی هستم.
ج-0-احساس نمی کنم دارم مجازت می شوم.
1-احساس می کنم ممکن است اتفاق بدی برایم رخ بدهد.
2-احساس می کنم دارم مجازات می شوم و یا مجازات خواهم شد.
3-الف)احساس می کنم که مستحق مجازاتم.
3-ب-دلم می خواهد مجازات شوم
چ-0-من از خود مایوس نیستم. 1-الف-من از خود مایوسم
1-ب-من خودم را دوست ندارم. 2-من از خود بیازرم.
3-من از خود متنفرم
ح-0-من احساس نمی کنم که از دیگران بدتر باشم.
1-از خود بخاطر خطاهایم انتقاد می کنم.
2-الف-همیشه خودم را بخاطر خطاهایم سرزنش می کنم.
2-ب-برای هر اتفاق خود را سرزنش می کنم.
خ-0-من در فکر آن نیستم که به خود آسیبی برسانم.
1-من درباره اینکه به خود آسیب برسانم فکر می کنم ولی به آن عمل نمی کنم.
2-الف)احساس می کنم اگر مرده بودم بهتر بود.
2-ب-من برای اینکه خودم را بکشم نقشه های معین کشیده ام
2-ج-احساس می کنم اگر مرده بودم برای خانواده ام بهتر بود.
3-اگر می توانستم خودم را می کشتم.
د)0-من بیشتر از حد معمول گریه نمی کنم.
1-حالا بیشتر از گذشته گریه می کنم.
2-من حالا خیلی بیشتر از گذشته گریه می کنم و نمی توانم از گریه کردن خودداری کنم.
3-من در گذشته می توانستم به راحتی گریه کنم اما حالا اگرچه می خواهم ولی نمی توانم.
ذ)0-حالا بیشتر از گذشته آزرده نیستم.
1-من بیش از گذشته آرزده و رنجیده می شوم
2-من همیشه احساس رنجش می کنم
3-به اندازه ای رنج می برم که چیزهای رنج آور گذشته هرگز رنجم نمی دهد
ر)0-من علاقه ام را نسبت به مردم از دست نداده ام مثل همیشه مردم را دوست دارم.
1-اکنون علاقه ام نسبت به مردم کمتر از گذشته است.
2-من بیشتر علاقه ای که به مردم داشتم از دست داده ام و علاقه ام نسبت به آنها جزئی شده است.
3-من همه علاقه ای را که به مردم داشتم از دست داده ام و اصلاً به آنها علاقه ندارم.
ز0-من مانند گذشته تصمیم می گیرم.
1-من اکنون به خودم اطمینان کمتری دارم و سعی می کنم تصمیم گرفتن را به تعویق بیندازم
2-دیگر بدون کمک دیگران نمی توانم تصمیم بگیرم.
ژ-0-من احساس نمی کنم که از گذشته بدتر به نظر برسم
1-من از اینکه پیر یا ناجذاب به نظر برسم نگرانم.
3-من احساس می کنم که زشت و کریه المنظر به نظر می رسم.
س)0-من می توانم به خوبی گذشته کار کنم
1-الف)برای اینکه کاری را شرع کنم به کوشش زیاد احتیاج دارم.
1-ب-من نمی توانم به خوبی گذشته کار کنم.
2-برای اینکه کاری را انجام بدهم باید به خودم فشار بیاورم.
3-اصلاً نمی توانم کاری انجام بدهم
ش)0-من می توانم به خوبی گذشته بخوابم.
1-من صبح ها خسته تر از گذشته از خواب بر می خیزم.
2-من یکی دو ساعت زودتر از وقت معمول بیدار می شوم و به سختی می توانم دوباره به خواب بروم
ص)0-من بیشتر از گذشته خسته نمی شوم.
1-من زودتر از گذشته خسته می شوم
2-من از انجام هرکاری خسته می شوم.
3-من آنقدر خسته می شوم که نمی توانم کاری انجام بدهم.
ض)0-استهایم تغییر نکرده است.
1-اشتهایم به خوبی گذشته نیست.
2-اشتهایم خیلی کم است.
3-دیگر اصلاً اشتها ندارم.
ط)0-اخیراً وزنم خیلی کمتر نشده است.
1-وزنم بیش از 5/2 کیلوگرم کم شده است.
2-وزنم بیش از 5 کیلوگرم کم شده است.
3-وزنم بیش از 5/7 کیلوگرم شده است.
ظ)0-من بیش از حد معمول درباره سلامتی خود نگران نیستم.
1-من درباره دردها و رنجوریها یا سوء هاضمه و یبوست و یا علائم ناخوشایند بدنم نگرانم.
2-من به اندازه ای درباره سلامتی و چگونگی حالم نگرانم که فکر کردن به چیز دیگر برایم مشکل است.
3-من کاملاً در افکار و احساساتم نسبت به سلامتی خود غرق شده ام.
ع)0-من احساس نمی کنم که در علاقه من به امور جنسی تغییر تازه ای بوجود اوده باشد
1-حالا کمتر از گذشته به امور جنسی علاقه دارم(میل جنسی ام کمتر شده است)
2-حالا علاقه من به امور جنسی خیلی کمتر از گذشته است.
3-من تمام علاقه ای که به امور جنسی داشتم از دست داده ام.
1 -material disorder
2 -mild mania
1 -Euphoria
1 -Suicidal Thoughts
2 -dysthymia
3 -depressine neurosis
1 -recurrent brief depressive disorder
2 -post partum depression
1 -Attachment
2 -preatteshmant Stag
3 -attachmant- in the making
1 -clear-cut attachment
1-Oral – Dependent 2-Odsesive – Compulsive
3-historionic 4-Anti – Social
5-Paranoid 6-Projection
7-Odject loss 8-Depressive position
1-Learned – helplessness
1-Psychological
2-Psychosocial
1-Infectious diseases
2-Autoimmune
3-Degeneratative disorders
1 -self destruction
1-Mental State Examination
1-Pepue 2-Monroe
3-Hisch Feld 4-Cross
33-imipramine
34-eskalith
35-Lithobid
36-Cibalith-S
—————
————————————————————
—————
————————————————————
رابطه افسردگی با عوامل خانوادگی در … 95