تارا فایل

دوران مشروطیت


مقدمه:
ایران و ایرانیان همواره از استبداد در رنج و عذاب بوده و هستند. روزگاری از سرنادانی به آن گردن نهادند و روزگاری از سراجبار.
در روزگار نادانی، شاهان را برخوردار از فرهّ‏‎ ایزدی و سایه ی خدا در روی زمین و ایران زمین را ملک مطلق پادشاه می دانستند و برای آنان درجه ای والا از الوهیت و تقدس را قائل بودند و به هر آنچه که شاهان برآنها روامی داشتند بدون کوچکترین اعتراضی گردن می نهادند و در زوزگار اجبار نیز چنان رخوت، بی تفاوتی و ترس آنان را فراگرفت وفراگرفته که کمتر جرات و جسارت دم زدن در مورد آن را در خود دیدند و می بینند.
در پیش از اسلام، پادشاهان با قدسی خواندن خویش در صدر توجیه اعمال استبدادی شان بر می آمدند و خود را نماینده ی اهورا مزدا و دارای فره ایزدی می دانستند. حتی با ورود اسلامن نیز این رویه (حکومت استبدادی و توجیه آن) همچنان ادامه پیدا کرد و جالب آنکه پس از اسلام روحانیون و متولیان دینی نقشی را که موبدان در پیش از اسلام در توجیه استبداد داشتند را به عهده گرفتند و اینکه در بعضی کتب و متون گفته می شود که با وروداسلام در ایدئولوژی قدسی دانستن شاه خلل ایجاد شد، خیالی باطل است بلکه فقط تا حدودی در صورت عناوین و القاب تغئیراتی صورت گرفت و مثلاً واژه هایی چون پادشاه و فرهّ ایزدی جای خود را به خلیفه و سلطانی وظل الله دادند و در این مورد آقای مطهری به خطا رفته اند که در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اینگونه می آورند: "اسلام این فکر را که پادشاهان آسمانی نژادند، برای همیشه ریشه کن ساخت"1.
اینکه چه زمانی آن نادانی جای خود را به آگاهی داد، باید بگوئیم که در زمان مشروطه این مهم رخ داد و حال چه شد که این تفکر برای اولین بار در آن مقطع دچار تزلزل شد. موضوع اصلی این مقال است که به آن خواهیم پرداخت ولی اینکه چرا پس از دو انقلاب بزرگ مشروطه و انقلاب 57 که هر دو در مخالف با استبداد و خود کامگی شکل گرفت ما هنوز هم هوای مسموم استبدادی را استشمام می کنیم و گویی که ریشه های انی هیولایی که اتمامی تاریخ ما را در بر گرفته خشک نمی شود، موضوعی است بس قابل تامل که به نظر می رسد در این زمینه از سوی اندیشه ورزان ایرانی چندان که باید کار نشده است.آخر سخن آنکه گر چه بسیاری از آرمانهای مشروطه به بازنشست و در زمان حاضر نیز با وجود گذشت یک قرن به بار ننشسته است ولیکن پیروزی مشروطه در آن بود که توانست هاله ی تقدسی که به دور پادشاهان کشیده شده بود را از بین ببرد و پادشاه را نه شخصیتی فرازمینی و آسمانی که شخصیتی زمینی و قابل نقد معرفی کند و ندای آزادی خواهی و قانونی مدارک را برای اولین بار در اذهان مردم ساری و جاری سازد.

نوشته ی حاضر از سه بخش تشکیل شده است.
– بخش اول که در آن از اصلاحات قبل از انقلاب مشروطه سخن رفته است.
– بخش دوم که در آن از زمینه های شکل گیری مشروطه سخن به میان آمده است.
– بخش سوم که درباره ی چگونگی به ثمر رسیدن مشروطه و حوادث مربوط به آن به توضیح پرداختیم.

بخش اول:

بیداری ایرانیان و اصلاحات

مشروطه را می باید دنباله ی سلسله اصلاحاتی دانست که بعد از اولین مواجهه ی جدی ایران با غرب به وقوع پیوست. بعد از شکست های ایران در سلسله چنگلهای ایران و روس که با وجود رشادتهای بسیار از ناحیه ی سپاه ایران منجر به بستن دو قرار داد حقارت بارگلستان 1228ه.ق و ترکمانچای 1243 ه.ق شد، ایرانیان برای نخستین بار در این مقطع بود که به عقب ماندگی خود پی بردند و در جهت از میان برداشتن فاصله ی خود و غرب متمدن به مدر نیزاسیون روی آوردند و در نتیجه گامهایی در جهت اصلاحات برداشتند که آخرین آنها مشروطه بود.
اصلاحات مذکور توسط این اصلاحگران بوجود آمد؛ عباس میرزا، امیرکبیر سپه سالار که به اختصاره آنها می پردازیم.
عباس میرزا
در مورد وی گویند که مردی شجاع و با صلابت بوده و علاقه ی وافری به دانش و هنر می داشته است. پس از شکست های مکرر از روسیه دست به یکسری اصلاحات و نوسازی که عبارتند از: ایجاد نظام جدید با الگوبرداری از ارتش عثمانی، فرستادن اولین گروه دانشجویان به خارج برای تحصیل، راه اندازی اولین نشریه ی چاپی در تبریز، ایجاد دارالترجمه و راه اندازی کارخانه ی توپ سازی، که در مجموع می توان گفت اصلاحات عباس میرزا بیشتر در بعد نظامی بوده.
امیر کبیر
وی در سه بعد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به اصلاحات پرداخت. در بعد سیاسی ابتدا به منظم کردن ارتش پرداخت، قشون دائمی را احیاء کرد و اقدام به احداث کارخانه ی توپ سازی و تولید اسلحه ی سبک کرد.
در بعد اقتصادی با وضع کردن مالیات و عوارض بر کالاهای خارجی به حمایت از بازرگانان و تجار داخلی پرداخت و به احداث کارخانه های شکر، شیشه، چدن، سرب، مس، چینی، کاغذ سازی و بافندگی همت گمارد.
و بالاخره در بعد اجتماعی نخستین مدرسه ی غیر دینی ایران به نام دارالفنون را تاسیس کرد. نخستین نشریه ی ایرانی به نام وقایع اتفاقیه را راه انداخت وسعی کرد از قدرت علما و روحانیون که یکی از بزرگترین موانع اصلاحات وی بودند بکاهد، اما افسوس وصد افسوس که دولت امیر دولت مستعجل بود و معاندان با وی همان کردن که دانیم.
سپه سالار
میرزا حسین خان سپه سالار، که در واقع ادامه دهنده ی راه امیر کبیر بود نیز اصلاحات قابل توجهی انجام داد. اقدامات وی در جهت نوسازی عبارتنداز: تاسیس دارالشوری، راه اندازی پستخانه و تمبر پستی، استخدام مهندس معدن شناس از اتریش، انتشار روزنامه و دادن آزادی به آنها و مبارزه با رشوه خواری.
این خلاصه ای بود از گامهایی که در دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه در جهت اصلاحات برداشته شد و می توان از مشروطه به عنوان آخرین این گام ها نام برد، گرچه نباید اینگونه تصور شود که دربار و در راس آن شخص شاه با اصلاحات به طور کامل مخالف می کردند، چندانکه ناصرالدین شاه که امیرکبیر و سپه سالار، دو صدر اعظم اصلاح طلب خویش را معزول کرده بود چندان به اصلاحات بی میل نبود و حتی با رعایت احتیاط به یکسری از اصلاحات اجتماعی و آموزشی نیز دست زد که از آن جمله می توان به راه اندازی دارالترجمه و چاپخانه ی دولتی، توسعه ی دارالفنون و فرستادن فارغ التحصیلان آن به فرانسه را توسط وی اشاره کرد. ولیکن به نظر می رسد تا جایی موافق اصلاحات بوده که به ارکان حکومتی اش خللی وارد نسازد.

بخش دوم:

زمینه های وقوع انقلاب مشروطه

هر انقلاب معلول تحولات درونی همان جامعه می باشد که در این گذر عوامل بسیاری بر روند شکل گیری آن تاثیر می گذارند که انقلاب مشروطه ی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
به طور کلی عوامل تاثیر گذار ذر انقلاب مشروطه را می توان بردو قسم دانست:
– زمینه های فکری
– زمنیه های اقتصادی
که جداگانه به هر یک می پردازیم.
زمینه های فکری
اگر به بررسی تمامی انقلابها بپردازیم به اسامی بر می خوریم که با افکارشان شالوده ی انقلاب را پایه ریزی کرده اند و در واقع انقلاب حاصل تراوشات ذهنی آنها بوده. این پدران انقلاب کسانی جز روشنفکران نبوده اند. روشنفکر دارای ویژگیها و تعریفی مشخص است که باتعاریف جدید نخستین آنها را باید در فرانسه جستجو کنیم.البته ما به خوبی می دانیم که انقلاب مشروطه ی ایران ملهم از انقلاب کبیر فرانسه بوده و همانند فرانسه، پدران انقلاب ایران نیز روشنفکران بوده اند و لیکن میان انقلاب مشروطه و انقلاب کبیر فرانسه چند تفاوت عمده دیده می شود.
در فرانسه، انقلاب کبیر از پس تحولات عمیق اجتماعی چهار صد ساله سر بر کشید و روشنفکران و اندیشه ورزان آن نیز آنچه ارائه می کردند محصول خودشان بود ولی این روند در انقلاب ایران از شروع جنگهای ایران و روس در سال 1218 ه.ق که همانطور که در مقدمه آوردیم سرآغاز بیداری ایرانیان شد، تا فرمان گشایش مجلس ملی از سوی مظفرالدین شاه در سال 1324 ه.ق در حدود صد سال طول کشید و در واقع می توان گفت که مشروطه ی ایرانی نارس زاده شد و روشنفکران ایرانی نیز بالعکس هم سالکان فرانسوی شان آنچه ارائه می کردند یا تجویز بی کم و کاست غرب بود یا سعی داشتند فراورده های غربی را ایرانیزه کرده به توده ها تزریق کنند گر چه داستان به همین جا ختم نمی شود زیرا علما و روحانیون که علی القاعده خود را قیم مردم می دانستند برای (حفظ بیضه اسلام) و در واقع برای حفظ موقعیتشان یا همچون شیخ فضل الله نوری در مقابل ره آورد روشنفکران موضع گرفته یا چون نائینی سعی در اسلامیزه کردن آن داشتند که آقای حائری به خوبی این موضوع را بیان کرده اند: "علما… بی آنکه آگاهی درستی از تئوری و طرز کار یک نظام مشروطه و دموکراسی باختری داشته باشند سخت کوشیدند که یک رنگ اسلامی به نظام مشروطیت ایران ببخشند"2.
البته مقصود بنده در اینجا کوچک جلوه دادن روشنفکران ایرانی و کم ارزش دانستن دستاوردهای آنان نبوده و نیست و مقصود ما نیز آن نیست که جملگی را وارد کننده گان تمدن غرب آنهم بی هیچ دخل و تصرفی در آن معرفی کنیم زیرا که بسیار دوراز حقیقت و انصاف می باشد چندانکه میرزا ملکم خان که در ابتدا تسلیم بی کم و کاست به مدنیت غرب را تبلیغ می کرد در اواخر این چنین اندیشه ای را رد کرد و اینگونه می گوید "… کدام احمق گفته است که ما باید برویم همه ی رسومات و عادات خارجیه رااخذ نمائیم؟"3. موارد مذکور فقط از آن جهت بودکه خواننده پی ببرد مشروطه ی ایرانی حاصل تغییر و تطور عمیق فلسفی و فکری نبوده بلکه تفکرات سیاسی و فلسفی آن از اروپا اخذ شده که در پی آن تحولات اجتماعی ای به وقوع پیوسته که در نهایت منجربه مشروطه شده. در اینجا بد نیست که مقداری به روشنفکران نخستین عصر مشروطه بپردازیم.
در ایران عصر مشروطه (طبقه ی)4 نوپای روشنفکر چندان همگون نبود، چندانکه بعضی اشرافی و شاهزاده و حتی کارمند و تاجربودند. اینان که همگی با غرب و دستاوردهای آن آشنایی داشتند جملگی علت العلل پیشرفت های غرب را قانون وعقب ماندگی خود را ناشی از بی قانونی و حکومت استبدادی می دانستند پس بر آن شدند تا با اقتباس و الگو برداری از غرب راه پیشرفت را در ایران هموار کنند که از نظر ایشان شرط لازم آن این بود که "سه زنجیر استبداد سلطنتی تعصب روحانیت، و امپریالیسم بیگانه را بگسلند. آنان اولی را دشمن ناگزیر آزادی، برابری ، و برادری، دومی را مخالق طبیعی تفکر علمی و عقلانی، وسومی را استثمار کننده ی سیری ناپذیر کشورهای کوچکی چون ایران می دانستند و از آن نفرت داشتند"5.
اهم روشنفکران عصر مشروطه که در گسترش اندیشه ی تجدد خواهی نقش های مهمی ایفا کردند عبارتند از: میرزا فتحتعلی آخوندزاده (1295-1227)، میرزا حسین خان سپه سالار (1299-1242)، مستشار الدوله تبریزی (مرگ: 1313)، میرزا ملکم خان (1326-1249) و عبدالرحیم طالب اف(1330-1250) . حال برای آنکه با این اندیشه ورزان آشنا شویم به اختصار به هر یک می پردازیم.
-میرزا فتحعلی آخوندزاده
وی از طرفداران پروپا قرص تمدن غرب بود و اعتقاد داشت که برای پیشرفت راهی جز پذیرفتن فرهنگ و تمدن غرب وجود ندارد. البته واکنش او نسبت به دین نیز در خور توجه است. آخونزاده سکولاریستی دین ستیز بود و این دین ستیزی وی به حدی بود که نه تنها سعی در تغییر الفبای عربی داشت بلکه تلاش داشت از گرویدن مردم به اسلام نیز جلوگیری کند.6 از نظر او جمع میان دین و دانش محال بود پس لزوماً دین می بایستی که کنار زده شود تاراه برای پیشرفت باز گردد. البته لازم به ذکر است که بسیاری از مورخان بر میهن پرستی و صداقت وی صحه گذاشته اند.
-میرزا حسین خان سپه سالار
سپه سالار تحصیلاتش را در فرانسه به پایان برد و پس از بازگشت به ایران به سمت کنسول ایران در بمبئی بر گزیده شد، بعد از آن کنسول ایران در تفلیس شد و سپس به عنوان سفیر در استانبول مشغول به کار شد. دوران زندگی وی در استانبول مقارن بود نوسازی های عثمانی ها و او که به شدت تحت تاثیر این نوسازی ها قرار گرفته بود با نوخواهان ترک مانند عالی پاشا، فواد پاشا و مدحت پاشا پیوند دوستی برقرار کرد و دولت ایران را تشویق به پیروی از ترکیه می کردو در سال 1289 و پس از آنکه به سمت صدر اعظم ناصرالدین شاه برگزیده شد، "یک کابینه بنام "دربار اعظم" و یک "مجلس مشورت" بنیاد کرد که دارای نُه وزارتخانه بود و در آن قوانین تصویب می شد. بنیانگذاری این "مجلس مشورت"، … گامی بود در راه آشنایی ایران با اصول مشروطیت"7.
البته لازم به ذکر است که ما پیش تر در مقدمه با خدمات وی آشنا شده بودیم.
-یوسف خان مستشارالدوله تبریزی
آشنایی او با غرب در زمانی که سمتهای کنسول ایران در روسیه و فرانسه را عهده دار بود موجب شد که به تفکر و تامل در مورد پیشرفت غربی عقب ماندگی ایران بپردازد. او نیز همانند دیگر روشنفکران پیشرفت غرب را سایه ی قانون مداری و عقب ماندگی ایران را ناشی از بی قانونی می دانست و حتی در این زمینه دست به نگارش کتابی به نام "یک کلمه" زد که در واقعه "تفسیری بود از نخستین قانون اساسی فرانسه"8 که محبوبیت کتاب وی در ایران به گونه ای شد که "دولت یک کلمه را توقیف و مولف آن را دستگیر کرد"9.
-عبدالرحیم طالبوف
در تبریز دیده به جهان گشود. در ایام جوانی به بازرگانی روی آورد و کم کم ثروتمند شد. با توجه به احاطه ای که به زبان روسی داشت، آثار و پژوهشهای فیلسوفان غربی چون روسو، رنان، بنتام را که به زبان روسی برگردانده شده بود را مطالعه می کرد و بدینگونه افکارش بارور گشت. واکنش طالبوف در مورد مقوله ی دین و مدرینسم تا حدودی با مکلم و آخوندزاده متفاوت است. او نه همچون آخوندزاده دین ستیز بود و نه چون مکلم به استفاده ی ابزاری از این روی آورد، بلکه می توان وی را مسلمانی معتقد دانست که سعی داشت در عین حفظ ارزش های اصیل ملی- دینی خودی، جامعه را از رکود، بی فرهنگی و عقب ماندگی به توسعه، آزادی و آگاهی رهنمون سازد. از او آثاری چند به جای مانده که برای نمونه می توان به کتاب احمد و مسالک المحسنین اشاره کرد که شدت استقبال از آثارش به گونه ای بوده که معاندان کوته فکر تاب نیاورده به مخالفت باوی برخاستند وحتی رای به تکفیرش دادند.10.
-میرزا ملکم خان ناظم الدوله
شاید به جرات بتوان تاثیر گذارترین روشنفکر را که اندیشه هایش در شکل گیری مشروطه بسیار موثر بود رامیرزا ملکم خان دانست به همین جهت قدری بیشتر به وی می پردازیم.
در سال 1249 ه.ق در جلفای اصفهان زاده شد. در ده سالگی برای تحصیل به فرانسه رفت و "دوره های پلی تکنیک را گذراند و حکمت طبیعی و علوم سیاسی و مهندسی آموخت"11. در یاد گیری علوم استعداد بالایی داشت "به طوری که گیزو وزیر خارجه ی فرانسه از تحصیلات وی با تحسین یاد کرده بود"12. پس از بازگشت به ایران در وزارت امور خارجه به عنوان مترجم مشغول به کار شد . همزمان در دارالفنون نیز درس می داد. در همین دوران فراموشخانه را بنیان نهاد که بسیاری از مردان دانش و ادب وسیاست به آن پیوستند. تاریخ بر پایی آن از 1275 تا 1277 ه. ق ذکر شده است. گویا در بیشتر جلسات فراموشخانه در نقد سلطنت مطلقه و ستایش جمهوریت و آزادی سخن می رفته که ناصرالدین شاه تاب آن نیاورده در سال 1279 فرمان به بسته شدن آن داد و متعاقب آن میرزا ملکم خان و پدرش تبعید شدند.
ملکم ابتدا به عراق سپس به ترکیه رفت و سال ها در آن دیار بماند تا اینکه به کوشش میرزا حسین خان سپه سالار که در آن زمان وزیر مختار ایران در عثمانی بود مورد عفو شاه قرار گرفت و در سال 1288 که میرزا حسین خان به ایران آمد ملکم نیز باوی بازگشت و به سمت مشاور صدارت در کابینه ی او برگزیده شد. در سال 1290 به عنوان وزیر مختار ایران در لندن راهی انگلستان شد و تا سال 1296 این عنوان را نگاه داشت. در 1306 بعلت درگیری و گویا تقلبی که در فروش امتیاز لاتاری از جانب وی صورت گرفته بود مورد خشم ناصرالدین شاه قرار گرفت و تمامی عناوین و القاب خود را از دست داد.
خشم ناصرالدین شاه به اوسبب دشمنی آن دو شد و پیرو همین دشمنی او روزنامه ی قانون را در 1307 در لندن منتشر ساخت که در آن انتقادهای شدیدی از شاه و صدر اعظمش امین السلطان می کرد. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، ملکم از سوی مظفرالدین شاه به لقب ناظم الدوله مفتخر شد و به وی سمت سفیر کبیری ایران در ایتالیا داده شد که تا پایان زندگیش 1326 ه.ق در همین مقام باقی ماند.
اما در مورد او باید بگوئیم که همان طور که پیش تر اشاره کردیم، سعی اش بر این بود که به نوعی بین مدرنیسم و اسلام پیوند ایجاد کند چندانکه در هر مجالی از سازگاری بین این دو سخن می گفت، "ترتیب یک مجلس قوانین هم به اقتضای حکمت تمدن، هم به حکم شرع مقدس اسلام در ملک ایران از همه جا آسان تر و از هر تدبیر واجب تر شده است"13، از این قبیل سخنان در به جای مانده ها از وی بسیار می باشد. گرچه نباید نا گفته بماند که در حال حاضر بسیاری از ما می دانیم که برخی از اصول مدرنیته به هیچ روی با اسلام سازگاری ندارند و به نظر می رسد که میرزا ملکم نیز این را به خوبی می دانسته ولیکن بدان جهت که اندیشه هایش با سیل مخالفان و متعصبان مذهبی روبرو نشود بدینگونه به طرح آنها می پرداخته است.
از میرزا ملکم کتب و رسالات متعددی در زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باقی مانده که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم.
– کتابچه ی غیبی . نخستین اثر وی می باشد که در آن سعی می کند ناصرالدین شاه را به انجام اصلاحات سیاسی و اداری تشویق و ترغیب کند.
– رفیق و وزیر. که در واقع دنباله ی اثر پیشین می باشد.
– مجلس تنظیمات. که در شرح مجلس تنظیمات است.
– دستگاه دیوان. مضمونی انتقادی نسبت به دستگاه دیوان عهد ناصرالدین شاه دارد.
– ندای عدالت. در شرح نظام پارلمانی است.
– اصول ترقی. که این کتاب در مورد لزوم و چگونگی توسعه ی اقتصادی ایران می باشد.
– اصول مذهب ایرانیان. کتابچه ای انتقادی است از دولت ایران.
زمینه های اقتصادی
اقتصاد ایران قرن سیزدهم عمدتاً بر پایه ی تولید محصولات کشاورزی بود، چندانکه 90% جمعیت آن زمان در بخش کشاورزی فعال بود و تنها 10% در بخش صنعت و خدمات فعالیت می کردند که با توجه به پراکندگی جمعیت بسیارمی نمود. طبق گزارش آبراهامیان، روستاییان بیش از 55% کل جمعیت نزدیک به ده میلیونی دهه ی 1230 ه.ش را تشکیل می داند ، جمعیت شهری کمتر از 20% و عشایر در حدود 25% جمعیت را شامل می شدند، که در اینجا بد نیست مشاهدات یکی از اروپاییان را بیاوریم، طبق گزارش لرد کرزن دیپلمات انگلیسی که همان زمان در ایران بوده، کارخانه به آن معنای اروپایی اش در ایران وجود نداشته است وصنعت نیز به معنای استفاده از نجار و آب برای تولید نیرو و ایجاد حرکت، پدیده ای ناشناخته بود.
حال تصویر کنیم این اقتصاد تک قطبی را که با هجوم اروپائیان در معرض تهدید جدی قرار گرفت. نبود قوانین مدون اقتصادی، فساد اداری وضعف دستگاه های اجرایی باعث شد تا واردات بی رویه ی کالاهای خارجی عرصه را بربازرگانان خارجی تنگ سازد و از آن بدتر تبعیض هایی بود که دولت بین بازرگانان داخلی و خارجی قائل می شد، این تبعیض ها به صورتی بود که "مثلاً یک وارد کننده ی اروپایی البسه ی نخی در مرز، 5% عوارض می پرداخت اما وارد کننده ی ایرانی همان کالا مجبور بود 7 تا 8% به عنوان عوارض اضافی، عوارض بازار، مالیات محلی و عوارض راه بپردازد"14.
کنسول ابوت در گزارشی که به دولت متبوعش ارائه کرد اینگونه می آورد که "بالاترین رقم عوارض گمرکی در ایران 4تا 5 در صد است، در حالی که واردات بسیاری از اقلام به بریتانیا مشمول عوارض گمرکی معادل 15 در صد ارزش و حتی بیشتر است"15.
در این میان واگذاری امتیازات و نفوذ بیش از پیش از غربیان به خصوص روس و انگلیس در بازار اقتصادی ایران کم کم باعث هضم ایران در شبکه ی اروپایی تجارت بین المللی شده بود، به طوری که "واردات- بویژه تولیدات انبوه منسوجات، سخت ابزار، شیشه، همچنین شکر،چای و ادویه- از 2000000 پوند در سال 1209 به بیش از 5000000 پوند در سال1279 رسید"16 و سرمایه گذاری خارجی "طی نیمه ی دوم قرن سیزدهم از تقریباً صفر به 12000000 پوند رسید"17.
در مجموع می توان گفت که سرانجام بر اثر حضور رقبای خارجی در بازار اقتصادی ایران و خود داری دولت از وضع تعرفه های حمایتی، سقوط جهانی قیمت کالاهای کشاورزی، مالیات های فزاینده، پائین آمدن سطح زندگی مردم، " افزایش قیمت ها که بین سال های 1230 و 1280 به حدود 600 درصد رسید"18 و تورم و قحطی موجب گردید طبقه ی متوسط شهری و توده های روشنایی نیز در جهت گیری علیه استبداد با روشنفکران هم آوا گردند.

بخش سوم:

از اعتراض تا انقلاب

جنبش تنباکو، (نقطه عطفی در تاریخ ایران)
به سال 1306 ه. ق و در جریان سفر ناصرالدین شاه به لندن قرار دادی میان دولت ایران و یک انگلیسی به نام تالبوت بسته شد که به موجب این قرار داد تالبوت انحصار پنجاه ساله ی توزیع و صادرات تنباکو را به دست می آورد و در عوض موظف شد سالیانه 15000 پوند به اضافه ی یک چهارم سود را به دربار ایران پرداخت کند. این قرار داد عملاً بازرگانان عمده ی توتون و تنباکو را به ورطه ی نابودی می کشاند.
اعتراضات به این قرار داد از شیراز آغاز شد. "در رمضان 1308 یکی از بازرگانان معتبر تنباکو در فارس حاجی عباس اردو بادی موجب شد که بازارهای شیراز به عنوان اعتراض علیه انحصار تنباکو بسته شود"19. پس از شیراز دامنه ی اعتصابات تهران و اصفهان و مشهد و قزوین و یزد و کرمانشاه و تبریز را فرا گرفت " در تبریز مردم آگهی های کمپانی را که به دیوار چسبانیده بود، پاره کردند و به جای آن نوشته های شور آمیزی چسبانیدند"20.
و البته علما نیز در این اعتراضات شرکت جستند21و اتفاقاً نکته ی مهم این است که از آغاز اعتراض علما و بازرگانان با یکدیگر هم قدم شدند. بازرگانان به علت به خطر افتادن منافع اقتصادی شان و علما به علت در خطر دیدن موقعیت و پایگاه اجتماعی شان و اگر " قرار بود اجانب به این اندازه نفوذ پیدا کنند دیری نمی گذشت که قلمروشان نه تنها شامل امور اقتصادی و تجارتی می شد بلکه تمام زمینه های فعالیت روحانیان را (از قبیل امور قضایی و معارف) هم در برمی گرفت"22.
سرانجام با گسترش دامنه ی اعتراضات و فتوای تحریم استعمال تنباکو توسط میرزا حسن شرازی که سبب افزایش فشارها علیه ناصرالدین شاه شد، او مجبور به لغو امتیاز گردید.
جنبش تنباکو از آن جهت مهم و حائز اهمیت می باشد، چون اولین تجربه ی تاریخی ایرانیان است که با پیروزی همراه شد و برای نخستین بار در تاریخ ایران مردم توانستند متحد، خواست خود را به حکومت تحمیل کنند و حکومت را به تسلیم وا دارند و از این روی جنبش تنباکو نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ایرانیان با استبداد است و در واقع می توان آن را تمرینی برای انقلاب مشروطه ی آینده دانست.
آغاز حرکت
پس از قتل ناصرالدین شاه، جانشین او مظفرالدین شاه رویه ی دیگری را در حکومت داری پیش گرفت. وی برخلاف شاه پیشین از خشونت دوری می جست و سعی می کرد به مخالفین اجازه ی اظهار نظر دهد در نتیجه فضای سیاسی کشور تا حدودی باز شد و انجمن ها و محافل روشنفکری در تهران و تبریز و چند شهر دیگر پا گرفت. آبراهامیان در اثر ارزشمندش در این باره می آورد: "مظفرالدین شاه امیدوار بود رویه ی آزادمنشی وی مخالفان سیاسی را راضی سازد اما لیبرالیسم همزمان با نفوذ شدید غرب صرفاً مخالفان را به تشکیل سازمانهای نیمه مخفی ترغیب کرد. از این سازمانها پنج نمونه ی زیر در انقلابی که در راه بود، نقش های مهمی ایفا کردند: مرکز غیبی، حزبِ اجتماعیونِ عامیون، جامع آدمیت ، کمیته ی انقلابی ، و انجمن مخفی"23. همچنین وی ورود روز نامه های آزادی خواهی چون حبل المتین و پرورش را که در زمان ناصرالدین شاه ممنوع اعلام شده بود را آزاد کرد و حتی تشکیل مجامع تجاری ، فرهنگی و آموزشی را تشویق کرد.
باری به هر جهت ، روشنگری هایی که توسط روشنفکران و در سطوحی پایین تر علما در مورد بی کفایتی درباریون صورت می گرفت و وضع بد معیشتی مردم، کشور را همچون انبار باروتی در آورده بود که کوچکترین جرقه ای آن را مشتعل می ساخت. این جرقه را بحران اقتصادی اواخر 1283ه.ش وارد آورد. "بد بودن محصول در سراسر کشور و رکودناگهانی تجارت شمال ناشی از شیوع وبا، جنگ روسیه و ژاپن ، و انقلاب متعاقب آن در روسیه ، سبب گرانی یا افزایش سریع قیمتهای مواد غذایی در داخل ایران شد. طی سه ماهه ی آخر سال 1283 قیمت قند و شکر تا 33% و قیمت گندم تا 90% در تهران ، تبریز رشت و مشهد افزایش یافت"24، این بحران زمینه ساز سه اعتراض شد که در نهایت به انقلاب مشروطیت انجامید.

اعتراض نخستین
نخستین اعتراض مردم را می توان تا حدودی منتج از رقابت موجود میان امین السلطان و عین الدوله دانست. "زیرا که در محرم 1323 محمد تقی خان یکی از عوامل امین السلطان تصویری از نوز رئیس بلژیکی گمرکات را در حالیکه به زی علما در آمده بود برای علما تهیه کرد"25.
عکس مذکورخشم علما را برانگیخت، از آن سو بازاریان که حکومت از اجرای خواسته ی آنان در مورد عزل مسیونوزتن زده بود نیز بازار را بسته و در شاه عبدالعظیم تحصن کردند.
در نتیجه ی اعتراضات و پس از مذاکرات میان متحصنین و حکومت ، مظفرالدین شاه قول داد مسیونوز را عزل کند.
-دومین اعتراض
اعتراض دوم هنگامی روی داردکه علاء الدوله حاکم تهران با اشاره ی عین الدوله به بهانه ی گران بودن قند و شکر ولی در اصل برای گوشمالی دادن بازاریان دستور داد دو نفراز تجار معتبر قند و شکر را چوب بزنند (14 شوال 1323).
به محض آنکه خبر دربازار پیچید تمامی بازار تعطیل شد و مردم به نشانه ی اعتراض در مسجد شاه گرد آمدند. این اعتراض آرام با خدعه ی عین الدوله و به دست عامل وی میرزا ابوالقاسم امام جمعه ی تهران با هرج و مرج به هم خورد در نتیجه علما و مردم بر آن شدند تا پیشنهاد سید طباطبایی به شاه عبدالعظیم هجرت کنند. "عقب نشینی علما از تهران نمایشی کنایه دار(سمبولیک) از نادرستی دولت بود"26. این بار متحصنین با صراحت بیشتر در خواست های خود از حکومت را اینگونه بیان کردند: تعویض حاکم تهران، عزل نوز، اجرای احکام شرع و تاسیس عدالتخانه که البته آخری بنا به گمان آقای الگار از علماسرچشمه نگرفته بود بکه حاصل تماسهای انجمنهای مخفی تهران بابست نشینان حرم عبدالعظیم بود.
شاه پس از یک ماه تسلیم خواسته های آنان شد و معترضان پیروز مندانه در میان فریادهای (زنده باد ملت ایران) به پایتخت بازگشتند.
-سومین اعتراض
پس از بازگشت متحصنین به پایتخت ، مردم متوجه شدند عین الدوله سعی دارد در مقابل خواسته های آنها مقاومت کند و تاسیس عدالتخانه را که از مهمترین مطالبات مردم بود را به بهانه هیا واهی به تعویض می اندازد. در نتیجه ی اعمال مستبدانه ی عین الدوله و عمل نکردن وی به وعده هایش اعتراضات بالا گرفت و میتینگ هایی بر علیه سیاست دولت در مساجد و محافل پاگرفت. عین الدوله که سعی داشت مقابله به مثل کند سیاست توقیف و تبعید را پیش گرفت، در یکی از همین توقیف ها "در 18 جمادی الاول1324 دستور داده شد شیخ محمد واعظ یکی از علما که در سخنرانی علیه حکومت شهرت داشت توقیف شود. پیش از آن که بتوانند شیخ را به زندان برسانند طلبه های مدرسه حاجی ابولاحسن به سربازانی که شیخ را مقید می داشتندحمله کرده او را آزاد نمودند احمدخان فرمانده سربازان دستور آتش داد و سیدی به نام عبدالحمید احمد خان را به باد ملامت گرفت سید را هدف گلوله قرار داده بکشتند"27.نعش او را با ناله و شیون به مسجد شاه منتقل کردند. کم کم آوازه ی آن در شهر پیچیده و بازار و کاروانسراها بسته شد و از هر سو مردم به مسجد روان شدند.از علماء نخست بهبهانی و سپس شیخ محمد رضا قمی و سپس طباطبایی هر یک با دسته ی بزرگی به آن جا آمدند و در این جا شیخ فضل الله نوری که باعین الدوله و امام جمعه ی تهران روابط نزدیکی داشت به دلایل نامعلومی برای اولین بار به صف مخالفان پیوست.
دو روز پس از آن واقعه جماعتی از مردم برای عزاداری به بیرون از مسجد آمده به سینه زنی پرداختند که سربازان جلوشان را گرفتند اما مردم مقاومت کردند و در نتبجه سربازان به سوی مردم شلیک کردند. مرحوم کسروی در کتابش سکار کشتگان را طبق شمارش دولت دوازده تن وطبق آمار غیر رسمی بیش از صد تن ذکر کرده است.28
پس از این و اقعه علما سه پیشنهاد به دولت ارائه کردند: "یا عدالتخانه را بر پا کنید، یا مارا بکشید و به دیگران کاری ندارید، و یا به ما راه دهید از شهر بیرون رویم"29، که حکومت با پیشنهاد سوم موافقت کرد.
درروز 23 جمادی الاول 1323، طباطبایی ، بهبهانی و شیخ فضل الله نوری به همراه حدود دو هزار طلبه به سمت قم راه افتادند. چهار روز پس از حرکت علما به قم، گروهی پنجاه نفره متشکل از روحانیون و بازرگانان نیز در سفارت انگلیس متحصن شدند که کم کم به تعداد آنها افزوده شد و طبق گفته ی مرحوم کسروی به چهارده هزار نفر رسیدند. در همین حین اعتراضات دیگری نیز در شهر هایی چون شیراز، تبریز و مشهد پاگرفت و تلگرافهایی از باکو و تفلیس در حمایت متحصنین و تهدید دربار به دست شاه رسید. در نتیجه ی فشارها شاه عین الدوله را عزل و مشیرالدوله ی لیبرال منش رابه جای وی برگزید و سپس فرمان تاسیس مجلس ملی موسسان را به تاریخ 14 جمادی الخر 1324 صادر کرد.
پس از آن عضد الملک از بزرگان قاجار از سوی شاه مامور شد تا با احترام علما را از قم به تهران بیاورد و بدین ترتیب انقلاب به پایان رسید.
چند روز پس از آن مجلس موسسان برای تدوین نظام نامه ی انتخابات در تهران گشایش یافت و همزمان با آن سازمان ها و تشکل های سیاسی بسیاری در سراسر کشور پا گرفت و به سرعت به تعداد مطبوعات اضافه شد به طوری که تعدد آنها از "شش فقره در آستانه ی انقلاب به بیش از یکصد فقره در عرض ده ماه پس از مجلس موسسان ترقی کرد"30.
پس از تدوین نظام نامه در 1324 ه.ق انتخابات صورت گرفت و همان سال مجلس شورای ملی افتتاح شد و تا این جا عملاً انقلاب مشروطه به پیروزی رسیده بود.

مبارزه برای نگاه داشت مشروطیت
پس از تشکیل مجلس ، نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند. این قانون که ملهم از قانون اساسی بلژیک بود تمامی اختیارات را از شاه سلب کرده و تصویب نهایی کلیه ی قوانین، بودجه و معاهدات را به مجلس می داد. مظفرالدین شاه تنها پنج روز پس از امضای قانون اساسی از دنیا رفت و محمد علی میرزا به جای او به تخت نشست.
محمد علی میرزا از همان ابتدا با دعوت نکردن از نمایندگان مجلس در مراسم تاجگذاری بی اعتنایی خویش را به آنها نشان داد. وی پس از تاجگذاری در صدر مخالفت با مجلس برآمد و به وزرایش نیزسفارش می کرد مجلس رانادیده بگیرندو "حتی در ولایات حکمرانان دشمنی با مشروطه نمایند… و از برگزیدن نماینده برای مجلس جلوگیرند"31 و با آوردن عنوان مشروعه و اینکه ما مسلمانیم و مشروطه با اسلام سازگاری ندارد سعی کرد در بین علما تفرقه بیندازد که البته در این راه موفق شد وشیخ فضل الله نوری مجتهد با نفوذ را با خود همراه ساخت.
اما دشمنی محمد علی شاه با مشروطه هنگامی آشکار شد که او از تصویب متهم قانون اساسی خود داری کرد. به محض اطلاع مردم غریو اعتراض از شهر ها برخاست. به خصوص در تهران و تبریز مردم دست به اعتراض گسترده زدند. در تهران سه هزار داوطلب مسلح که عمدتاً از انجمن آذر بایجانیها بودند برای حراست مجلس بسیج شدند و متینیگ های پرشوری در مخالفت با محمد علی شاه برگزار گردید و در تبریز جمعیتی بیست هزار نفری دست به اعتصاب زدند و شاه را تهدید کردند که اگر قانون اساسی را امضا نکند آذربایجان را از کشور جدا می کنند. بدینگونه محمد علی شاه زیر فشار مجبور به امضای قانون اساسی گردید.
در آخر برای آن که سخن به درازا کشیده نشود باید بیفزائیم که این پایان کار نبود زیرا که محمد علی میرزا توانست با حمایت شیخ فضل الله نوری و کمک نظامی کلنل لیاخوف روسی، در حالی که مشروطه خواهان سرمست از پیروزی بودند مجلس را به توپ ببندد و جمعی از مشروطه خواهان را قتل عام کند و مجلس را منحل کند. که با فتح تهران بدست مشروطه خواهان از سلطنت خلع شد و مجلس دو مرتبه پا گرفت ، لیکن تقدیر آن بود که آخرین رمقهای مشروطه به دست رضاخان گرفته شود چندانکه وقتیکه بر اریکه ی قدرت زد به لگد کوبی تمامی دستاوردهای مشروطه پرداخت.
آخرسخن
-مشروطه عرصه ی تقابل سنت و مدرینسم.
همان طور که در مقدمه آوردیم نطفه ی بیداری ایرانیان هنگامی بسته شد که شکست های پیاپی آنان از روس ایشان را به فکر انداخت که علت آن همه پیشرفت و این عقب ماندگی از چیست؟ و از همین روی دست به مدرنیزاسیون زدند و دست آخر مشروطه را رقم زدند. اما چرا مشروطه با وجود خونهای بسیار که در راه آن ریخته شد و دلاوری های بسیار ایرانیان برای حفظ آن، با شکست روبروشد؟
به گمان نگارنده جواب آن را باید در تضاد و تقابل بین دو مفهوم جست، سنت و مدرنیسم. به این معنی که سنت گرایان (محافظه کاران) و آن بخش از جامعه که پای در سنت ها داشت به مقاومت و مقابله با مشروطه خواهان (طرفداران مدرنیسم) پرداخت و در نهایت پیروز از این مبارزه بیرون آمد.
برای آنکه نمود دو گفتمان بالا در جامعه ی آن روز به روشنی مشخص گردد باید به یک تقسیم بندی دست بزنیم . به طور کلی چهار گفتمان را در ایران مقارن با مشروطه می توان مشاهده کرد.
1)گفتمان اول مربوط به سکولاریست ها و مذهب ستیزانی است که میانه ی خوشی بادین نداشتند آخوندزاده در این طیف قرار می گیرد.
2) گفتمان دوم مربوط به مذهبیون و روحانیونی است که در جهت آشتی دین و مدرنیسم قدم برداشتند که از این گروه به نائینی،آخوند خراسانی و سید طباطبایی می توان اشاره کرد.
3)در طیف گفتمان سوم روحانیون مخافظه کاری قرار می گیرند که به هیج روی با مدرنیسم سرسازگاری نداشتند که از اینان شیخ فضل الله نوری و شیخ عبدالنبی نوری رامی توان بر شمرد.
4) و بالاخره در طیف چهارم روشنفکرانی قرار می گیرند که سعی می کنند به نوعی با دین کنار بیایند ضمن آن که چندان معتقد به دین نبودند و میرزا ملکم خان و مستشار الدوله را از این طیف می توان نام برد.
گفتمان اول به خاطر آن که جامعه ایران از دیرباز دینی بوده چندان نتوانست عرض اندام کند. گفتمان دوم گرچه در پیروزی مشروطه نقش تعیین کننده ای داشت، لیکن پس از پیروزی دست از حمایت آن کشید چندانکه تائینی که کتابی در این باره تالیف کرده بود به جمع آوری نسخ آن پرداخت و همه را در دجله افکند.
پایگاه گفتمان سوم را رد بین طبقات پائین جامعه و توده های روستایی و همچنین در باریون می توان مشاهده کرد که در انحلال مجلس نقش اصلی را این طیف بازی کردند. و پایگاه گفتمان چهارم را نیز در بین طبقه ی متوسط شهری می توان یافت که نقش عمده در انقلاب مشروطه و پیروزی آن را ایفا کردند.
تضاد و تقابل سنت و مدرنیسم را در کشمکش و نزاع بین گفتمان سوم و چهارم می توان مشاهده کرد، که اوج این کشمکش را در هنگام تصویب متهم قانون اساسی می بینیم.در این سو شیخ فضل الله نوری و دیگر مشروعه خواهان ضمن ایراد گرفتن به قانون اساسی در منابر و هر جمعی به بدگویی از مشروطه می پرداختند و از آن سو مشروطه خواهان بر تصویب قوانین مطابق با آرمان مشروطه پای می فشردند.
سرانجام کار آن شد که مشروعه خواهان چنان در تاختن به مشروطه پیش رفتند که حتی به دفاع از استبداد و حمایت آن پرداختند، "بر فرض بگوییم مقصود اینها تقویت دولت اسلام بود، چرا اینقدر تضعیف سلطان اسلام پناه (محمد علی شاه) را می کردند… و چرا به همه نحو تعرضات احمقانه به سلطان مسلمین کردند؟"32.
فهرست منابع
1- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشرمرکز، چاپ هشتم، 1383.
2- الگار، حامد، دین و دولت در ایران ، انتشارات توس، چاپ دوم،1369.
3- سیف، احمد، اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، نشر چشمه، چاپ اول،1373.
4- حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم،1381.
5- کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ی ایران، انتشارات صدای معاصر،چاپ چهارم، 1380.
6- اصیل، حجت الله، زندگی و اندیشه ی میرزا ملکم خان ناظم الدوله، نشرنی، چاپ اول،1376.

فهرست مطالب
مقدمه: 1
بخش اول: 4
بیداری ایرانیان و اصلاحات 4
عباس میرزا 5
امیر کبیر 5
سپه سالار 6
بخش دوم: 8
زمینه های وقوع انقلاب مشروطه 8
زمینه های فکری 9
-میرزا فتحعلی آخوندزاده 12
-میرزا حسین خان سپه سالار 12
-یوسف خان مستشارالدوله تبریزی 13
-عبدالرحیم طالبوف 13
-میرزا ملکم خان ناظم الدوله 14
زمینه های اقتصادی 17
بخش سوم: 20
از اعتراض تا انقلاب 20
جنبش تنباکو، (نقطه عطفی در تاریخ ایران) 21
آغاز حرکت 22
اعتراض نخستین 24
-دومین اعتراض 24
-سومین اعتراض 25
مبارزه برای نگاه داشت مشروطیت 28
آخرسخن 29
فهرست منابع 32
تحقیق: 34
دوران مشروطیت 34

تحقیق:
دوران مشروطیت

استاد:

1 – مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 443
2 – عبدالهادی حائری- تشیع و مشروطیت در ایران- صفحه5
3 – حجت الله اصیل- زندگی و اندیشه ی میرزا ملکم خان ناظم الدوله- صفحه109
4 – از نظر آبراها میان آنان طبقه نبودند بلکه صرفاً یک قشر را تشکیل می دادند. ایران بین دو انقلاب – صفحه 56
5 – همان- صفحه 56و57
6 – آخونزاده در نامه ای به دوست زرتشتی خود می نویسد که این مذهب باید نگاهداری گردد و کوشش آگاهانه ای بکار رود تا دبگر یک زرتشتی به دین اسلام نگرود- تشیع و مشروطیت در ایران- صفحه 29
7 – همان- صفحه 32
8 – همان-صفحه 34
9 – همان- صفحه 39
10 – (شیخ فضل الله به دستاویز برخی از نوشته های کتاب مسالک المحسنین ، طالبوف رابی دین خواند(تکفیر کرد)).تاریخ مشروطه ایران- احمد کسروی- صفحه 268و 269.
11 – حجت الله اصیل-زندگی و اندیشه ی میرزا ملکم خان ناظم الدوله -صفحه 17
12 – همان- صفحه 17
13 – همان- صفحه 80
14 – یرواند آبراهامیان- ایران بین دو انقلاب – صفحه 54و55.
15 – احمد سیف- اقتصاد ایران در قرن نوزدهم – صفحه 164.
16 – یرواند آبراهامیان – ایران بین دو انقلاب – صفحه 47
17 – همان – صفحه 51
18 – همان – صفحه 51
19 – حامد الگار- دین و دولت در ایران- صفحه 309
20 – احمد سیف – اقتصاد ایران در قرن نوزدهم- صفحه 162
21 – (درشیراز حاج سید علی اکبر فال اسیری در مسجد وکیل بالای منبر رفت تا علیه سیاست دولت به طور عموم و اعطای انحصار تنباکو به خاصخ سخنرانی کند. در حالی که شمشیری را تاب می داد گفت اگر نمایندگان انحصار بخواهند به شیراز وارد شوند اعلام جهاد می کنم).
22 – همان- صفحه 311
23 – یرواند آبراهیمان- ایران بین دو انقلاب – صفحه 70
24 – همان – صفحه 74
25 – حامد الگار- دین و دولت در ایران-صفحه 357
26 – همان- صفحه 363
27 – همان- صفحه 367
28 – کسروی – احمد – تاریخ مشروطه ی ایران- صفحه 160
29 – همان- صفحه 163
30 – یرواند آبراهامیان- ایران بین دو انقلاب – صفحه 79و 80
31 – احمد کسروی- تاریخ مشروطه ی ایران- صفحه 248
32 – بخشی از سخنان شیخ فضل الله نوری پس از انحلال مجلس.
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 35 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود