خانواده و ازدواج در اسلام
خانواده هسته نخست تمام سازمان ها و نهادهای اجتماعی بوده و همه نقش های مربوط به ایجاد تمدن، انتقال مواریث و رشد و شکوفایی انسانیت از طریق این نهاد دنبال می شود، سنت ها، عقاید و آداب، ویژگی های فردی و اجتماعی توسط نهاد خانواده به نسل های بعدی منتقل می شود. تشکیل خانواده و ازدواج گرچه یک پدیده فطری است، اما با دخالت مذهب، فرهنگ، عرف و آداب اجتماعی، اصل طبیعی خود را نشان می دهد و به همین علت است که هر انسانی با هر فرهنگ، بینش و فلسفه ای به ازدواج گرایش دارد و جز در موارد استثنایی از انجام آن خودداری نمی کند. اسلام، در ابعاد مختلف زندگی خانوادگی، دستورها و آموزه های مفیدی ارائه کرده است.
این آموزه ها باعث شده تا اسلام در میان ادیان الهی، دینی محسوب شود که بیشترین توجه را به زندگی خانوادگی معطوف کرده و این امر را مقدس شمرده است. اسلام خانواده را از مهمترین و اساسی ترین واحدهای اجتماعی دانسته که بنای آن بر الفت و همدلی استوار گشته و روابط آن بر مودت و رحمت پایه گذاری شده است. بر این اساس پایه گذاری نهاد خانواده محبوب ترین بناها در پیشگاه خداوند به شمار می آید. اسلام خانواده را گروهی متشکل از افراد معرفی می کند که هسته اولیه آن را ازدواج مشروع زن و مرد تشکیل می دهد. این دین الهی به عنوان برترین دین برای سعادت و سلامت دنیوی و اخروی انسان ها، برنامه هایی را قرار داده که تشکیل خانواده از مهمترین آنها ست و در این برنامه ها، نیازهای طبیعی انسان و شرایط اجتماعی او در همه ابعاد در نظرگرفته شده به طوری که افراد تشکیل دهنده خانواده نسبت به هم مسئولیت های اجتماعی، حقوقی، تربیتی، رفتاری، اقتصادی و دینی دارند.
از دید اسلام اساس زندگی خانوادگی برمحبت و عشق بنا شده است، از نظر تعالیم اسلام، نکاح عقدی است که براساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار شده و دراثر آن طرفین دارای وظایف و حقوق جدید می شوند و مکتب انسان ساز اسلام از قدیم درباره اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده سخن گفته است. در آیین اسلام، تشکیل خانواده خدمتی است به زن و مردی که برای حیات مشترک پیوندی برقرار کرده اند اما در کنار این واقعیت، ذکر این نکته نیز ضروری است که تشکیل خانواده به نوعی خدمتی است به اجتماع برای دور داشتن آن از عوامل فساد و لغزش و ایجاد احساس مسئولیت و بدیهی است که روابط اعضای خانواده نسبت به هم بر مبنای صمیمیت، فداکاری و گذشت است و طرفین براساس صفات عالیه انسانی راه سازگاری با یکدیگر را در پیش گرفته و حتی در مواردی همسر خود را بر خویشتن مقدم می دارند. اسلام زندگی خانوادگی را بر مبنای حقوق و مسئولیت قرار داده و وظیفه هر یک از اعضا را نسبت به خانواده معلوم و مشخص کرده است و زن و شوهر مسلمان وظیفه دارند بنای حیات اجتماعی را در خانواده پی ریزی کنند چون ازدواج اولین گامی است که انسان از خودپرستی و خود دوستی به سوی دیگر دوستی بر می دارد و اگر تا پیش از ازدواج تنها یک من وجود داشت و همه چیز برای من بود با انعقاد عقد نکاح این ما می شود.
دین اسلام اصرار فراوانی دارد که محیط خانوادگی، آمادگی کامل را برای کامیابی زن و شوهر داشته باشد چرا که اسلام اساس خانواده را بر مودت و رحمت دانسته و بر حفظ و تشکیل آن تاکید زیادی دارد. در بعد عاطفی محیط خانواده محل بروز عمیق ترین روابط و منشا روابط عاطفی در اجتماع است. زن یا مردی که در امور خانواده کوتاهی کنند، مورد نکوهش صریح اسلام قرار می گیرند و از طرف دیگر تعالیم اسلامی شخصیت واقعی انسان را مد نظر دارد و نیک بختی و سعادت زوجین را در سایه عقد و پیمان ازدواج با در نظر داشتن معیارهای انتخاب همسر تضمین می کند. در اکثر جوامع بشری ملاک انتخاب مرد برای ازدواج، معمولاً در درجه اول قدرت اقتصادی و در درجات بعدی صورت ظاهری اوست و در انتخاب زن، زیبایی و گاهی وضعیت اجتماعی یا اقتصادی مد نظر قرار می گیرد اما اسلام با این ملاک ها مخالف است، زیرا این ملاک ها صرفاً مادی و بی دوام و کوتاه مدت بوده و ارزش حقیقی محسوب نمیشوند.
در اسلام بـرای تـشـکیل خـانـواده، استانداردهایی معرفی شده است و هرقدر ارکان تـشکیل دهنده خانواده با آن استانداردها منطبق باشند به همان مقدار از شایستگی و برتری بـرخـوردار خـواهـنـد بـود مانند برخورداری از فضیلت ها و ارزش های اسلامی که در روایات به عنوان مهمترین ویژگی برای شایسته ترین زنان و مردان اعلام شده است. از نظر اسلام مهمترین وظیفه مرد در قبال خانواده، تهیه وسایل معیشت برای اعضای خانواده است. زن نیز موظف به اداره کانون خانواده و ایجاد گرمی، آرامش و تربیت فرزندان است. این درست است که بر اساس آموزه های دینی ما، خانواده به صورت یک واحد تولیدی و اقتصادی نیست. امروزه زن و شوهر هر کدام موظف به انجام وظایفی هستند که مستقیما همه امور خانواده از جمله اقتصاد خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد.
ازدواج از دیدگاه قرآن
قرآن، کتاب هدایت و سعادت بشری و منبع شایسته ای برای درک مفاهیم و مسایل ازدواج است. بر خلاف دیگر کتاب های مقدس که رهبانیت و تجرد را مقدس می شمارند یا آزادی و بی بند و باری در اخلاق جنسی را پیشنهاد می کنند، قرآن راه میانه را برگزیده است. خداوند متعال می فرماید: وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَاَحْسِن کَمَا اَحْسَنَ اللَّهُ اِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْاَرْضِ اِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ؛ و به آنچه خدایت داده است، برای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده است، نیکی کن و در زمین فساد مجوی، زیرا خدا، فسادگران را دوست نمی دارد.[۱] بر اساس همان قاعده کلی ـ وابستگی دیدگاه هر دین و ملتی درباره ازدواج به دیدگاه آن درباره ی زن ـ هرگاه در جامعه ای زن جایگاه حقیقی خود را به دست آورده، ازدواج نیز از اهمیت فراوانی برخوردار شده است. بر عکس، هرگاه در جامعه ای، انسانیتی برای زن فرض نشود و تنها مانند کالای قابل خرید و فروش بدان بنگرند، می توان حدس زد که جایگاه ازدواج در آن جامعه چگونه خواهد بود.
چند همسری و شرایط آن
قرآن در این باره می فرماید: فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً اَوْ مَا مَلَکَتْ اَیْمَانُکُمْ ؛ هر چه ا ز زنان که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه ، چهار چهار، به زنی گیرید. پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک [زن آزاد] یا به آن چه [از کنیزان] مالک شده اید، بسنده کنید.[۶] این آیه که درباره تعدد همسران و شرایط آن نازل شده، داشتن بیش از ۴ زن را مجاز ندانسته است. شرط داشتن زنان متعدد نیز رعایت عدالت و ستم نکردن به آنان عنوان شده است. برخی، نظریه تعدد همسران را یکی از نقطه ضعف های اسلام دانسته اند. در پاسخ باید گفت: اسلام این ساختار را بی قید و شرط نگذارده است، بلکه برای پیش گیری از سوء استفاده مرد از زن، شرط رعایت عدالت میان زنان را آورده است. سخن درباره ی علت جواز تعدد همسر در اسلام بسیار است و درباره آن نظرهای گوناگونی ارایه شده است. در این جا به حدیثی از امام رضا(ع) : روزی درباره ی تعدد همسران در اسلام از ایشان پرسیدند. فرمود: اگر مرد چهار زن هم داشته باشد، فرزندی که هر یک از آن ها بیاورد، فرزند اوست، ولی اگر زن دو همسر یا بیشتر داشته باشد، نمی توان دریافت فرزندی که به دنیا می آید، از آن کدام شوهر است.[۷]
ایمان، شرط اساسی همسر
وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُوْمِنَّ وَلاَمَهٌ مُّوْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَ لَوْ اَعْجَبَتْکُمْ ؛ با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر این که ایمان آورند. همانا کنیزکی با ایمان از زن آزاد مشرک بهتر است، هر چند [زیبایی] او، شما را به شگفتی آورد.[۸] این آیه، یکی از شرایط ازدواج، یعنی همتایی دینی همسر را بیان می کند. زن مشرک همتای مرد مسلمان نیست. بنابراین، شایستگی ازدواج با یک مومن را ندارد و بر عکس، این آیه نشان می دهد که ایمان از معیارهای بسیار مهم در همسر گزینی است.
خوش رفتاری با همسر
عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَاِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى اَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ؛ در زندگی با زنان خود، با انصاف و خوش رفتار باشید و چنان که زن دلپسند شما نباشد، چه بسا بسیار چیزها ناپسند شما است و حال آن که خدا در آن، خیر بسیار برای شما مقدر فرموده است.[۹] به گفته ی علامه طباطبایی، این آیه یک اصل آسمانی قرآن برای زندگی اجتماعی زن می باشد.[۱۰] در برخی اقوام و ملت ها، مردان حق داشتند زنان خود را به راحتی بکشند و با او مانند حیوان رفتار می کردند. در این جا می بینیم که قرآن با منطق بسیار زیبا، زن را لازمه مرد و مکمل او معرفی می کند. از این رو، به او دستور می دهد که با همسر خود با انصاف و کرداری خوش، رفتار کند و از ستم کاری در حق او بپرهیزد. حتی گوشزد می کند که اگر خوشتان نیامد، او را مانند کالایی به بیرون پرتاب نکنید، بلکه تا آن جا که ممکن است اندیشه جدایی و طلاق را به خود راه ندهید. این بدان دلیل است که انسان همواره دچار حب و بغض هایی می شود. شاید اگر بردبار باشید و بر اساس رفتار اسلامی با او رفتار کنید، حقایق آشکار شود و به اشتباه خود پی ببرید. در این جا نیز می بینیم که دیدگاه قرآن درباره ازدواج و گزینش همسر، دیدگاهی مهربانانه و همراه با رحمت و محبت است و ازدواج را تنها خرید یک کالا نمی داند که هرگاه شوهر نخواست، بتواند آن را پس بدهد.
حرمت ازدواج با محارم
وَلاَ تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاوُکُم مِّنَ النِّسَاء …؛ با زن پدرتان ازدواج نکنید مگر آن چه پیش تر رخ داده است؛ زیرا کاری ناپسند و مایه خشم خداوند است و عملی بسیار زشت است. حرام شد برای شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادر زن و دختران زنی که در دامن شما پرورش یافته اند، اگر با زن مباشرت کرده باشید و اگر نزدیکی نکرده اید و طلاق دهید، مانعی نیست که با دختر خود او ازدواج کنید. هم چنین ازدواج با زن فرزندان صلبی و جمع میان دو خواهر حرام است. مگر آن چه پیش از نزول این حکم رخ داده، زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. ازدواج با زنان شوهر دار حرام است، مگر آن زنان که مالک شده اید. این فریضه ای الهی است که بر شما مقرر گردیده و هر زنی جز آن چه گفتیم، حلال است که با اموال خود به زناشویی بگیرید در صورتی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید ـ پس اگر شما از آنان بهره مند شوید، حق معینی را که مهرشان است، به ایشان بپردازید و بر شما باکی نیست که پس از تعیین مهر نیز به چیزی با هم تراضی کنید. البته خدا دانا و بر حقایق امور جهان آگاه است۱۱ این آیه، محدوده انتخاب همسر را مشخص می کند و کسانی را که ازدواج با آنان حرام است، نام می برد.
ترس از فقر نباید مانع ازدواج شود
وَاَنکِحُوا الْاَیَامَى مِنکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ اِمَائِکُمْ اِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ …؛ بی همسران خود و غلامان و کنیزان درست کارتان را همسر دهید. اگر تنگ دستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد، زیرا خدا گشایش گر داناست. کسانی که [وسیله ی] زناشویی نمی یابند، باید عفت ورزند تا خدا، آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند.[۱۲] خداوند در آیه نخست، همه مسلمانان را تشویق می کند که به تشکیل خانواده دست یازند. از سوی دیگر، درباره یکی از موانع ازدواج، یعنی فقر مادی و اقتصادی می فرماید که فقر نباید مانع ازدواج گردد. خداوند به زن و مرد فقیر مژده می دهد که ، اگر پیش قدم شوند، آنان را از فضل خویش بی نیاز می سازد. هم چنین در آیه دوم اشاره می کند که اگر به هر علتی، زن و مردی نتوانستند ازدواج کنند، باید بکوشند با عفت و پاکدامنی و تقوای الهی غریزه ی به هیجان در آمده خود را کنترل کنند. در این صورت، خداوند نیز به آنان لطف می کند و زمینه تشکیل خانواده را برای ایشان فراهم می آورد. در این جا به این دو نکته می رسیم که اسلام بر خلاف رهبانیت و بوداییسم، ازدواج را تشویق می کند. هم چنین به آنان که زمینه ازدواج ندارند، پیشنهاد می کند که خویشتن دار باشند و بر خلاف اندیشمندان غربی، آنان را به بی بند و باری جنسی فرا نمی خواند. پیش گرفتن چنین شیوه هایی از آن جا ریشه می گیرد که اسلام، دین انسان سازی و قرآن، کتاب رستگاری است. این ها نمونه ای از آیات قرآن مجید درباره ازدواج بود. البته آیات دیگری هم چون آیه 187 سوره بقره (که مرد و زن را لباس یکدیگر می شمارد). آیه ۴سوره نساء (درباره مهریه) و آیه ۷سوره طلاق (درباره نفقه) نیز وجود دارد
تشکیل خانواده در سایه آموزه های قرآنی
تحولات اجتماعی در جامعه امروز نقش بسزایی در کم رنگ شدن معیارها و مولفه های بیان شده در قرآن کریم در زمینه انتخاب همسر داشته و این تحولات باعث شده تا برخی از مولفه های همسر گزینی به فراموشی سپرده شود و اولویت های دیگری غیر از مولفه های ذکر شده در این مصحف شریف در امر انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد.امروزه با بازگشت به معیار های قرآنی همسر گزینی و رعایت آنها در تشکیل نهاد خانواده می توان به بسیاری از معضلات اجتماعی که ریشه در خانواده دارد پایان داد.ناآگاهی جوانان نسبت به اصول مورد نظر قرآن در امر همسرگزینی شرایطی را فراهم کرده است که معیارهای قرآنی علاوه بر کم رنگ شدن در جامعه، مبدل به اصولی شعاری و حاشیه ای شوند.توجه به ویژگی های قرآن در زمینه ازدواج در میان جوانان کمتر شده اما به هر حال نمی توان وجود آن را نفی کرد و جوانان بسیاری در جامعه امروزی هستند که تمایل به پاکی داشته و معیارهای قرآنی را به عنوان یک آرمان و الگوی مناسب مورد توجه قرار می دهند.رعایت مولفه های مورد تاکید قرآن در امر ازدواج می تواند جامعه و جوانان را به سوی تعالی پیش برد و چه بسا نمایش و به تصویر کشیدن این رهنمون ها تاثیرات بسزایی را خواهد داشت.
انتخاب همسر در قرآن کریم بر حول دو محور مهم و اساسی استوار است، یکی آگاهانه بودن امر همسرگزینی و دیگری داشتن عشق، محبت و مودت بین دو طرف است.معنای مودت و محبت که در قرآن کریم بر روی آن تاکید شده امروزه مورد غفلت قرار گرفته است و متاسفانه امروزه با عدم رعایت مرزهای محرمی و نامحرمی، مودت جای خود را به احساسات اولیه غریزی داده است.در اسلام با زیبایی فرد طرف مقابل ازدواج مخالفت نشده است، اما از ملاک های اصلی همسرگزینی به حساب نیامده و بیشتر به مهربانی و اخلاق سالم تاکید شده است. امروزه به جای توجه به اصالت خانوادگی که قرآن کریم به آن توجه کرده، مال و مکنت دنیوی مورد توجه است و مواردی که باید این دو را به کمال برساند مورد غفلت شدید قرار گرفته است که این گونه خانواده ها دوام زیادی نیز ندارند، زیرا به جای عنصر محبت و اعتقادات الهی برپایه های لرزانی استوار شده اند".
مهم ترین مولفه برای انتخاب همسر از نگاه قرآن، انتخاب فردی صالح و مومن است و رعایت حق و حقوق زوجین و همکاری میان زن و مرد نیز از دیگر مواردی است که افراد در انتخاب همسر باید به آن توجه داشته باشند.از نظر قرآن کریم مرد و زن در کنار هم به سعادت و کمال واقعی می رسند و لازمه خوشبختی و سعادت مردان و زنان ازدواج، تعامل و همکاری میانشان است، که در این زمینه سفارش زیادی به جوانان برای ازدواج و انتخاب همسر مناسب شده است.در جامعه امروز جوانان باید بر اساس ویژگی های خانوادگی و شخصیتی خود همسر مورد نظر خود را انتخاب کنند.به دلیل وجود اقلیت ها، زبان ها و فرهنگ های مختلف در کشور ما، انتخاب همسر باید با درنظرگیری این عناصر انجام شود تا جوانان در آینده دچار مشکل نشوند، دختران و پسران جوان باید همسری را انتخاب کنند که در اکثر موارد توافق و تفاهم داشته باشد و این مقوله از تاکیدات دین و مذهب ماست.
کسانی که در امر همسرگزینی از دستورات قرآن کریم، پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) پیروی کنند، زندگی های موفقی را شروع خواهند کرد.اگر دین را در عرصه جامعه مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که افراد در مناسبت های مذهبی کمتر به هنجار شکنی روی می آورند و اگر جوانان نیز در انتخاب همسر با رویکردی دینی و با توجه به آموزه های قرآنی اقدام کنند در این راه با شکست مواجه نمی شوند.در مجموع دین بویژه دین اسلام نقش بازدارنده در آسیب های اجتماعی دارد و یکی از آسیب های اجتماعی که بیشتر جوامع با آن دست به گریبان هستند، عدم صحیح گزینش همسر و مشکلات پس از آن است که اگر این عمل همراه با معنویت و اعتقادی مذهبی انجام شود، بسیاری از معضلات جامعه برطرف خواهد شد".
در دنیای امروز ذهنیت مادی بر جوامع حاکم و معنویت کم رنگ شده است و فخر فروشی، اسراف و تبذیر در جوامع بشری گسترش پیدا کرده است و جامعه ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و این مسئله باعث شده جوانان در امر همسرگزینی ملاک های مادی را در اولویت قرار دهند و به معنویت کمتر توجه کنند.این مسئله باعث شده است ازدواج و همسرگزینی در جامعه ما بسیار سخت شود و جوانان نتوانند به راحتی ازدواج کنند و همین امر نیز باعث بالا رفتن سن ازدواج شده است. برای از بین بردن این فرهنگ غلط که با دستورات دین مبین اسلام نیز مغایرت دارد، باید رسانه های گروهی مانند رادیو، تلویزیون، مطبوعات و خبرگزاری ها با آگاه کردن خانواده ها و افراد سعی در اصلاح آن کنند.
قرآن کریم، در آیه های مختلفی به ارتباط میان زن و مرد اشاره و ازدواج و همسر گزینی را مهم ترین عامل ایجاد آرامش روحی، ایجاد رحمت و مهربانی میان زنان و مردان می داند.قرآن در بخش های مختلفی به مولفه های صحیح ازدواج پرداخته و به مردان و زنان توصیه کرده که افراد صالح، پاک و مطهر را برای همسر ی خود انتخاب کنید که اگر فقیر و نیازمند باشید، خداوند از برکات خود به شما عطا کرده و شما را غنی و بی نیاز می کند. تمام احادیث و روایات عنوان شده از سوی پیامبر(ص) و بزرگان دین نشان از اهمیت بالای همسر گزینی در میان آنان دارد که به شکل های مختلف بیان شده و امت خود را به ازدواج و تشکیل خانواده تشویق کرده اند. مهم ترین مسئله در انتخاب همسر، ایمان، اعتقاد و باورهای دینی بوده و داشتن تفاهم، همفکری و همدلی نیز در مرحله بعدی قرار دارد، همچنین همتراز بودن در زمینه های مالی نیز از دیگر معیار هایی است که مردان و زنان در انتخاب همسر باید ملاک قرار دهند البته زیبایی، جمال و خصوصیات اخلاقی از دیگر مولفه هایی است که در مراحل بعدی باید مورد توجه قرار گیرد". در این بین نباید از نقش و اهمیت نهاد های آموزشی و فرهنگ ساز غافل شد.
دستورات قرآن کریم در باب ازدواج مطابق فطرت انسان است و این ما هستیم که باید خود را با رهنمودهای قرآن کریم تطبیق دهیم و شرایط حساب نشده خود را در این رابطه تعدیل کنیم. اگر ما طبق دستورات قرآن کریم و بزرگان دین اسلام زندگی کنیم، خواهیم دید که زندگی ما بسیار به روز، متکامل و پیشرفته خواهد بود و در مسیر رشد و شکوفایی قرار خواهد گرفت.بسیاری از مشکلات زندگی روزمره ما از نا آگاهی و عدم اطلاع از مبانی قرآنی است و همین امر در همسرگزینی و تشکیل خانواده ما را از اصول اساسی اسلام دور کرده است. مهمترین غفلتی که در امر ازدواج در جامعه رواج پیدا کرده این است که ما وعده های الهی را از یاد برده ایم و گشایش های مورد نظر خدا را فراموش کرده ایم و همین عامل باعث عقب افتادن ازدواج جوانان شده است.
خانواده در اسلام جایگاه ویژه و برتر دارد
نهاد خانواده به لحاظ ارزش های فرهنگی و اجتماعی در اسلام از جایگاه ویژه و برتری برخوردار است. خانواده در تکوین شخصیت ها و شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی نقش موثری ایفا می کند. اگر می خواهیم در زندگی معنویت و نشاط جاری باشد باید با فرهنگ زهرایی (س)، زینبی (س) و ائمه اطهار(ع) زندگی کنیم تا بتوانیم جایگاه حقیقی خود را در این جهان پیدا کنیم. اگر محور زندگی تعادل و اعتدال نباشد، یعنی هیچ کس در جایگاه خود قرار نگیرد زندگی با بحران اخلاقی و تربیتی مواجه خواهد شد. زیارت فرصتی است که انسان ها در مدار فیض ائمه اطهار قرار بگیرند و با تزریق معنویت به زندگی شان از حیات معقول و متعالی برخوردار شوند.
لازم به ذکر است که غرب همواره سعی دارد نهاد خانواده را در کشورمان متزلزل سازد. تبلیغات سوء شبکه های ماهواره ای اثرات مخربی در اعتقادات، تفکرات، شخصیت و تربیت خانواده ها و بویژه زنان و جوانان دارند و افراد را از تفکرات و اعتقادت صحیح خود جدا می کنند. تمام هدف این برنامه ها نابودی سلامت فکر و رفتار افراد است.مشاهده دائم برنامه های نامناسب ماهواره افراد را دچار حالت مسخ شدگی و از دست رفتن عقلانیت می کند و خانواده های تحت الشعاع این برنامه ها از مسیر اصلی تربیتی خود که ریشه در مکتب اسلام دارد فاصله می گیرند
مهریه در قرآن
چنانکه از فرهنگ موضوعی قرآن کریم بر میآید کلمهای مهر عینا در قرآن مجید به کار نرفته. بلکه در قرآن از مهر به عنوان صدقات در آیهی چهارم از نساء یاد شده و در آیات مختلف تحت عنوان اجور آمده و اطلاق اجور بیشتر در مورد متعه و ازدواج با کنیزان است. اما کلمهی دیگری نیز که به جای مهر به کار میرود صداق، به فتح اول یا کسر اول است که آن را نیز این گونه تعریف کردهاند که: "مالی است که مرد در عقد ازدواج به زن میدهد ." و آیهی چهارم نساء به آن اشاره دارد: آتوا النساء صدُقاتهن نحله و بر آن جهتبه مهر صداق گفته یا صدقه گفته میشود که نشانهی راستین بودن علاقهی مرد است، بعضی از مفسرین مانند صاحب کشاف به این نکته تصریح کردهاند . مهر علاوه بر صداق و اجرت، فریضه نامیده میشود . مانند کلام قرآن مجید: "و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فریضه فنصف ما فرضتم ." اما کلمه نحله در سورهی نساء ۴ کاملا تصریح میکند که مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و عطیه و هدیه ندارد.
مقدار مهریه
امام باقر فرمودند: "الصداق ما تراضا علیه قل او کثر" یعنی آنچه طرفین ازدواج به آن راضی میشوند کم باشد یا زیاد همان مهریه است. البته مهریه تا هر اندازه چه باشد اشکالی ندارد . نساء ۲۰ و ان اردتم استبدال زوج مکان و آتیتم احداهن قنطارا فلا تاخذوا منه شیئا اتاخذونه بهتانا و اثما مبینا. اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر به جای او اختیار کنید و مال بسیاری مهر او کردهاید البته نباید چیزی از او باز گیرید آیا بوسیله تهمت زدن به زن مهر او را میگیرند و این گناهی فاش و زشتی اینکار آشکار است . دلیل است بر آن که زیاد بودن مهریه تا هر اندازه هیچ اشکالی ندارد. اما دلایل دیگری نیز هست که میتواند به صورت وجوب یا استحباب اندازهی مهریه را تحدید کند. مثلا اگر زیاد بودن مهریه ایجاد عسر و حرج میکند یا اگر مانع ازدواج دختر باشد و او را به امر نامشروع به کشاند یا نوعی اسراف و تبذیر و تجملات ناروا در جامعه ایجاد کند . که برای تشخیص موارد آنها باید به فتوای اهل فتوی مراجعه نمود. بهتر بود در این مسئله بجای آنکه این همه بر روی حد مهر تاکید شود که هیچ حدی ندارد (خصوصا در روزگار کنونی که بر اثر چشم و هم چشمی تعیین مهریه بالاتر موجب افتخار و سرافرازی است) بیشتر بر روی این مسئله تاکید شود که مهر مقداری تعیین شود که خود پسر توانایی آن را حتی در آن لحظه دارد.
مهریه فلسفه و اهداف آن
مهریه، صداق یا کابین، مقدار مالی است که از سوی شوهر به زن در فرآیندی به نام ازدواج داده می شود. اما آیا واقعاً ازدواج یک معامله و عقدی همانند دیگر عقود است؟ اگر ازدواج به معنای قرارداد و پیمان زناشویی باشد، مهر و محبت و عشق در این معامله، در کجای آن قرار دارد؟ چگونه می توان از یک قرارداد و معامله انتظار دست یابی به آرامش را داشت که در آموزه های قرآنی به عنوان یکی از مهم ترین اهداف ازدواج و همسری مطرح شده است؟ و اصولا فلسفه و اهداف مهریه و صداق در آموزه های قرآنی، چیست؟
در جستجوی آرامش و آسایش
انسان همواره دغدغه آرامش و آسایش دارد. از این رو خوشبختی و سعادت را به عنوان یک فضیلت در این دو مولفه و عنصر جست وجو می کند. البته هدف واقعی انسان، دست یابی، به سعادت ابدی و پایدار است؛ چرا که به تجربه در یافته، آرامش و آسایش در دنیا ماندگار و پایدار نیست و هر دم در معرض زوال و از دست رفتن است. با این همه، آرامش و آسایش، هر چه پایدارتر و ماندگارتر باشد، مطلوب تر است. انسان راه های بسیاری را برای دست یابی به سعادت یعنی آرامش و آسایش تجربه کرده و در یافته که یکی از مهم ترین راه های دست یابی به سعادت و خوشبختی، تشکیل خانواده است.
آموزه های وحیانی قرآن چون مطابق فطرت سالم انسانی است، به این مساله توجه داشته و یکی از آیات و نشانه های پروردگاری خداوند را در موضوع مودت میان زن و شوهر دانسته که ثمره آن آرامش و آسایش است. خداوند درباره نقش همسری در ایجاد مودت و رحمت و آرامش و آسایش می فرماید: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک الآیات لقوم یتفکرون؛ از نشانه های خداوندی آن است که از نفس (خود) شما همسرانی را آفرید تا شما بوسیله آنها آرامش و سکونت یابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد. در این امر نشانه هایی از پروردگاری خداوند برای متفکران است. (روم 12)
علامه طباطبایی: هر یک از مرد و زن فی نفسه ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو، واحدی تام و تمام درست می شود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت می کند، و چون بدان رسید آرام می شود، چون هر ناقصی مشتاق به کمال است و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است و این حالت همان شوقی است که در هر یک از این دو طرف به ودیعت نهاده شده است.
( و جعل بینکم موده و رحمه)- کلمه (مودت) تقریباً به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتیجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع، آن خشوعی را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معنای نوعی تاثر نفسانی است که ازمشاهده عظمت و کبریایی در دل پدید می آید. و (رحمت)، به معنای نوعی تاثیر نفسانی است که از مشاهده محرومیت محرومی که کمالی را ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید می آید و صاحبدل را وادار می کند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند.
یکی از روشن ترین جلوه گاه ها و موارد خودنمایی مودت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم یکدیگرند و این دو با هم مخصوصاً زن، فرزندان کوچکتر را رحم می کنند، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده می کنند و می بینند که طفل صغیرشان نمی تواند حوائج ضروری زندگی خود را تامین کند، لذا آن محبت و مودت، وادارشان می کند به اینکه در حفظ و حراست، تغذیه، لباس، منزل و تربیت او بکوشند و اگر این رحمت نبود، نسل به کلی منقطع می شد و هرگز نوع بشر دوام نمی یافت. نظیر این مورد، مودت و رحمتی است که در جامعه بزرگ شهری و در میان افراد جامعه مشاهده می شود، یکی از افراد وقتی همشهری خود را می بیند، با او انس می گیرد و احساس محبت می کند و به مسکینان و ناتوانان اهل شهر خود که نمی توانند به واجبات زندگی خود قیام کنند، ترحم می نماید.
از این سخن علامه می توان دریافت که ارتباط میان همسران، ارتباطی با ابعاد و اهداف چندگانه است که آرامش، مودت و رحمت در کنار تناسل و توالد از جمله اهداف آن است. البته برخی ها تفاوت میان مودت و رحمت را این گونه گفته اند که مودت همواره طرفینی است، در حالی که رحمت می تواند یک سویه باشد. بنابراین، مودت همانند خدمات متقابل زن و مرد به یکدیگر است، اما رحمت همانند احسان، ایثار و عفو یک سویه است و شخص در برابر رحمت خویش متوقع چیزی نیست. در آیه فوق و آیه 189 اعراف، هدف نخست از ازدواج و گرایش طبیعی میان زن و شوهر، سکونت دانسته شده است که آرامش و اطمینان روحی و روانی میان زن و شوهر است. پس، ازدواج تندبادهایی را که بر مرد و زن می وزد به سکونت و آرامش تبدیل می کند و قلب و دل را آرام می سازد.
مرد و زن همانند دو سنگی هستند که ملاط مودت و رحمت، میان آنان پیوندی ناگسستنی ایجاد می کند و زمینه ساز آرامش و آسایش می شود. به این معنا که مودت و رحمتی که خداوند میان زن و شوهر ایجاد می کند، روان آنان را به سکونت و آرامش و تن ایشان را در کنار هم به آسایش می برد. بنابراین، به هر دو جنبه مادی و معنوی یکدیگر پاسخی درخور و مناسب می دهند و مکمل یکدیگر می شوند و هر یک دیگری را به کمال شایسته و بایسته اش می رساند.
مهریه، هدیه مرد به زن
از آن جایی که مبنای زوجیت و جفت و همسری، مودت و رحمت است، عشق و محبت است که پیوند زننده میان زن و مرد می شود. براین اساس، اگر معامله و بده و بستان یا داد و ستدی میان زن و مرد ایجاد می شود، داد و ستد عشق و محبت و سکونت و آرامش است. از این رو خداوند نخست بر واژه مودت که بین طرفینی است توجه می دهد. به این معنا که هر یک از زن و مرد، برای دست یابی به سکونت و آرامش روحی و روانی، چیزی از کمالات خود را به فرد دیگر می دهد تا نقص طرف دیگر به کمال تبدیل شود؛ چرا که هر یک از زن و مرد، دارای کمالی است که در دیگری نیست و نقصی دارد که در دیگری به شکل کمال می باشد. یعنی همان طور که در شکل ظاهری مرد و زن نیازمند آن هستند تا یکی به عنوان مذکر و دیگری به عنوان مونث عمل کند تا چیزی به کمال برسد، در بعد معنوی نیز این گونه، نقص هر یک با کمال آن دیگری کامل می شود و از میان می رود. از این رو در برخی از آیات از همسری به عنوان لباس یکدیگر یاد شده است؛ زیرا لباس، زشتی های آدمی را می پوشاند و به شخص زیبایی و کمال می بخشد.
پس هر یک از همسران، زشتی دیگری را می پوشاند و دیگری را به کمال می رساند و زیبا جلوه می دهد بقره187) اما عنصر اساسی در همسری که پایداری و ماندگاری آن را تضمین می کند، رحمت است که در آیات دیگر قرآن با واژگانی دیگر چون عفو، احسان، ایثار و مانند آن بیان شده است تا جلوه کمتری به این مسئله داد و ستد داده شود و از حدود و مرزهای عقود و معاملات صرف و محض مادی بیرون برد؛ زیرا عقد نکاح و ازدواج هر چند به ظاهر به شکل معامله و داد و ستد است، ولی در باطن نمی توان آن را از مصادیق عقود و معاملات دیگر دانست، بلکه مصداقی از رحمت و محبت است. یکی از ویژگی های آموزه های قرآنی این است که زندگی بشر را در دو فاز تعریف و تبیین می کند که آن دو، فاز عدالت و احسان است. مرتبه عدالت مرتبه ای مرتبط با عقلانیت و مرتبه احسان مربوط به حوزه عاطفه و احساس است. از این رو در آموزه های قرآنی با دو دسته قوانین حقوقی و اصول اخلاقی مواجه می شویم. قوانین حقوقی با خاستگاه عقلانیت بر مدار عدالت می گردد، در حالی که اصول اخلاقی با خاستگاه عاطفه و احساس بر مدار احسان می چرخد.
ازدواج از منظر حقوقی و اخلاقی
به هر حال، به مسئله ازدواج می توان از دو منظر حقوقی و اخلاقی نگریست؛ ولی نگاه حقوقی هرگز بازدارنده از نگاه اخلاقی نخواهد بود، چنان که نگاه اخلاقی به معنای چشم پوشی از مباحث حقوقی نیست. به سخن دیگر، زندگی با عشق آغاز می شود ولی به عللی به مباحث حقوقی و عقلانی کشیده می شود. این بدان معنا نیست که زن از حقوق خویش باید چشم بپوشد؛ بلکه زن می تواند از حق خویش بگذرد یا آن را استیفا نماید اما اگر بزرگواری کند و از حق خویش بگذرد و آن را به مرد هبه کند این امر به تحکیم روابط عاشقانه میان زن و مرد کمک بسیار می کند. خداوند در آیه7 23 بقره وقتی از منظر اخلاقی و عاطفی به مسئله زناشویی می نگرد، به مرد و زن توصیه می کند که مسایل را همواره از منظر حقوقی ننگرید و در پی عدالت عقلانی نباشند؛ چرا که بنیاد زناشویی و همسری بر رحمت و عشق نهاده شده است و بهتر و مستحب است که به مسئله جدایی هم از این منظر اندیشیده شود؛ زیرا اگر همسران نمی توانند در کنار هم به آرامش برسند،
پس بهتر است که از هم به گونه ای جدا شوند که بخش عواطف و احساسات آنان همچنان متاثر از رفتار ناخشنود اخلاقی نباشد. بر این اساس، چشم پوشی دختر باکره عقد کرده از مهریه و حق قانونی خود، به عنوان یک امر مستحب و ارزشمند مطرح شده است؛ (بقره 237 و المیزان، ج 2، ص 245) چرا که با چشم پوشی زن از مهریه و صداق خود، نشان داده می شود که جنبه حقوقی و داد و ستد در زندگی ایشان کمتر مدنظر بوده است و آن چه اصالت دارد، عواطف و احساسات است که در این زندگی مشترک به هر علتی ارضا نشده است و طرفین نتوانسته اند به این جنبه از عواطف یکدیگر پاسخ مثبت و درخوری بدهند. این که در اسلام، بخشش قنطار و فراوان ثروت و مال از سوی شوهر به زن مطرح و تایید می شود و از سویی دیگر، چشم پوشی دختر باکره عقد کرده از نحله و مهریه فریضه، مستحب و ارزشمند دانسته شده است، تاکید بر این معناست که نگاه اسلام به زندگی خانوادگی و همسری، نگاه عاطفی و احساسی و اخلاقی است و جنبه حقوقی تنها برای برون رفت از مشکلات و معضلات میان همسران مطرح می شود.
به سخن دیگر، از آن جایی که زندگی زناشویی بر عشق و رحمت در جهت دست یابی به آرامش و سکونت و خوشبختی است و این مسئله در سایه پول و ثروت به دست نمی آید، مهریه به عنوان نحله، صدقه و هدیه مطرح می شود و گذشت از سوی طرفین در آغاز یا فرجام ازدواج می تواند این ارزش ازدواج را همچنان در سایه عشق و رحمت حفظ کند و از مدل احسان به مدل عدالت و قانون و حقوق در نیاورد. بنابراین اگر مردی به زنی هدیه و هبه ای به نام صداق و مهریه و نحله داد، حرام است که این مال را پس گیرد (نساء 20 و 21 بقره229) و اگر چنین اقدامی از سوی مرد انجام گیرد، کاری باطل و گناهی نابخشودنی است؛ (همان)
چرا که نمی توان عقد ازدواج را به یک معامله و داد و ستد جنسی مانند معاملات کالا تنزل داد و عشق و رحمت و محبت را تا حد یک کالا پایین آورد. (همان) با نگاهی به مطالب پیشین به سادگی می توان دیدگاه اسلام به مسئله ازدواج و جایگاه مهریه و صداق را در آن به دست آورد و دانست که مهریه تنها پاسخی به مهر و محبت از سوی مرد است و هدیه و هبه ای است که مرد با این کار می خواهد عشق و مهر خویش را به نمایش گذارد. بر این اساس، حاضر است تا همه ثروت خویش را به پای عشق و مهر و محبتی بریزد که آرامش و آسایش یعنی خوشبختی را برای او به ارمغان می آورد و امید آنکه به زندگی و مسایل زناشویی و خانوادگی بیش از آن که از منظر عقل و حقوق، قانون و عدالت بنگریم، از منظر دل، احساس، احسان، اخلاق و ایثار بنگریم و خوشبختی را در سایه سار چنین بینش و نگرشی تجربه کنیم و این شدنی و آسان است و به امتحانش می ارزد پس یک بار هم که شده آن را تجربه کنیم.
عفت و غیرت
خداوند متعال برای اینکه حریم ناموس مسلمانان حفظ شود، نگاه های هوس آلود را از طرف زن و مردم نامحرم، ممنوع اعلام کرده و به رسول اعظم فرموده است:"قل للمومنین یغضوا من ابصارهم … و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن (نور30) ای رسول ما! به مردان مومن بگو چشم های خود را از نگاه به نامحرمان بپوشانند… و به زنان با ایمان نیز اعلام کن تا دیدگان خود را از هر نامحرمی فروبندند." جدایی زن و مرد نامحرم، یکی از دستورهای صریح قرآن و رسول خدا است که درسلامت جامعه تاثیر فراوان دارد. بدون تردید حفظ "عفت عمومی" برای پایداری هر جامعه ای ضرورتی انکارناپذیر است و یکی از راه های جلوگیری از نفوذ شیطان و وسوسه های آن، ایجاد حریم میان زن و مرد و رعایت پوشش لازم است تا از نگاه های هوس آلود و تماس های غیر شرعی جلوگیری شود. سیره رسول اعظم (ص) در زمینه عفاف برگرفته ازمعارف قرآن کریم بود. مواردی نقل شده که نشان دهنده اهتمام فراوان آن گرامی به این مسئله است.
خداوند در آیاتی از قرآن از خلقت مذکر و مونث در میان موجودات خبر می دهد و می فرماید که ما همه موجودات از جمله انسان ها را به صورت زوج آفریده ایم (نجم45 قیامت39یس36) هدف از آفرینش زوج برای موجودات از جمله انسان ها، بسیار متنوع و متعدد است. از آیه21 روم برمی آید که ماهیت جفت از جهت نفس، همانند است تا مودت و رحمت و سکونت و آرامش در میان جفت امکان پذیر باشد. این بدان معناست که انسانها نیازمند جفتی هستند که از نظر ماهیت از نفس خودشان است و همین ویژگی، مهم ترین عامل در گرایش هر موجودی به جفت خود است؛ زیرا از این طریق است که به بسیاری از نیازهای روحی، روانی و جسمی ومادی خود می تواند پاسخ گوید.
انسان ها پیش از آنکه از جفت برای تناسل و تولید نسل بهره برند که خود یکی از اهداف و حکمت های ازدواج است. (شوری11) به نیازهای روحی و روانی یا جنسی خود از طریق ازدواج پاسخ می دهند؛ زیرا آفرینش انسانها به گونه ای است که نمی توانند بی جفت به کمال طبیعی و اعتدال خود برسند و در بهترین حالت، هر فرد انسانی، ناقص است مگر آنکه جفتی در اختیار داشته باشد که بدان سکونت و آرامش می یابد و نیازهای عاطفی و روانی و روحی خود را بدان پاسخ مناسب و درخوری می دهد. از این رو خداوند حتی در بهشت آدم(ع) پس از آفرینش او و انتخاب وی برای خلافت الهی، از نفس حضرت آدم(ع) جفتی برای او آفرید تا در کنار هم به سکونت برسند.
بنابراین، حکمت و فلسفه اصلی در ازدواج، همان نیاز طبیعی انسان به جفت و همسر است و تناسل و تولید نسل در ادامه این مسئله قرار می گیرد؛ زیرا انسان موجودی است که بقای خود را در هر شکلی چون فرزند دوست دارد و فقدان فرزند را به معنای نقص در خود می داند. بنابر این تناسل نیز پاسخی در ادامه پاسخگویی به نیاز کمال گرایی خود انسان است. هر فردی دوست می دارد که از همه کمالات از جمله کمال جفت داشتن و فرزندداری بهره مند باشد.
از این رو بر اصل ازدواج رسمی میان زن و مرد تاکید و بر آن تشویق می کند. به هرحال، شکی در اهمیت ازدواج به ویژه در نوع کامل و رسمی آن نیست، هرچند که دیگر انواع و اشکال همسری و جفت شدن نیز به برخی از نیازهای انسانی پاسخ می دهد ولی هرگز پاسخی کامل و مناسب نیست. خداوند در آیاتی از قرآن می خواهد تا ازدواج کنند و عزب و بی همسر نمانند و یا از روش های غیراخلاقی و ناپسند عقلانی و عقلایی که در همه جوامع وجود دارد پیروی نکنند، بلکه از همان سنت ازدواج که میان همه جوامع به عنوان رفتاری اخلاقی و پسندیده شناخته می شود پیروی نمایند. (نساء، 3 و 24 و 25؛ نور، 32)
انتخاب همسر مناسب و هم شان
نخستین گام در ازدواج آن است که انسان همسری مناسب و هم شان با خود را برگزیند که بتواند مکمل او باشد و نواقص او را برطرف کند و همانند لباسی باشد که هم عیوب و نواقص او را می پوشاند و هم با کمالات خود، بر کمالات او می افزاید. خداوند در قرآن در بیان فواید لباس می فرماید که لباس عیب پوش و زیباآفرین است. (اعراف26 و 27) بنابراین کسی که بی همسر است یا همسری مناسب ندارد در حقیقت گرفتار برهنگی است که عیوب او آشکار و بر کمال و زیبایی اش چیزی افزوده نمی شود؛ چرا که از نظر خداوند همسران مانند لباس یکدیگر هستند که می پوشانند و زیبایی و کمال می آفرینند. (بقره187)
پس ارزش دارد که انسان وقت خود را مصروف این معنا کند تا همسری مناسب با خود بیابد. در انتخاب همسری که جامه یک عمر آدمی است می بایست سخت گیرتر و دنبال همسری مناسب باشیم که برازنده ما باشد. البته گرایش طبیعی هر انسانی به سمت و سوی همانند خود است و نوعی سیگنال از هر انسانی ساطع می شود که دیگری را جذب یا دفع می کند. انسان های پاک به هر میزان پاکی، سیگنال های خاصی را می فرستند که تنها انسان های پاک دیگر را به سوی خود جذب می کند و از انسان های ناپاک و خبیث نیز چنین سیگنال هایی ارسال می شود که انسان های پاک را دفع و انسان های ناپاک را جذب می کند. هر کسی بویی دارد که خوش یا ناخوش زنبور عسل یا خرمگس را به خود جذب و جلب می کند. (نور3 و 26)
البته همان گونه که این سیگنال ها و بوهای خوش و ناخوش از هر فردی ساطع و تراوش می کند، لازم است تا انسان، هم تحقیق کند و هم به خدا واگذار کند؛ زیرا تحقیق از خانواده ای که این بوته در آن رشد کرده نیز لازم است تا گرفتار خضراءالدمن و گیاه لجنزار نشویم یا زیاد به ظاهر بسنده نکنیم. همان گونه که ظاهر انسان ها جاذبه و دافعه دارد، باطن و اعتقادات و اخلاق و منش و نگرش انسان ها نیز دارای آثاری است که نقش بسیار حیاتی در جذب و دفع دارد. کافر و مشرک و منافق دارای صفاتی است که تنها هم کیشان را به سوی خود جذب می کند؛ چنان که ایمان نیز این گونه است. (بقره221 نساء25)
نکته ای که باید توجه داشت اینکه اگر همسری مناسب برای خود یا فرزندان خود یافتید پیشنهاد بدهید و در این کار درنگ نکنید و این بهانه که دختر بزرگ تر هنوز ازدواج نکرده، مانع از رسیدن به همسر مناسب نباشد. (قصص27 و 28)
قاعده طلائی ازدواج آسان
یکی از مهم ترین مشکلات جوانان این است که از سرمایه کافی برای ازدواج بهره مند نیستند. مردم بر این باورند که اول وضع مالی خوب و مناسبی باید داشته باشند تا بعد ازدواج کنند، این در حالی است که خداوند دقیقاً خلاف این باور مردمی فرمان می دهد. براساس قاعده طلایی که قرآن بیان می کند: اگر می خواهی از نظر اقتصادی وضعیت مناسب و خوبی داشته باشی اول ازدواج کن تا بی نیاز شوی. نه اینکه صاحب ثروت شوی بعد ازدواج کنی. خداوند در آیه 32 نور می فرماید: وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم؛ بی همسران خود، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر ندار و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست. در این آیه سخن از این است که اگر تنگدست هستید با ازدواج، از فضل الهی بهره مند شوید و بی نیاز و غنی گردید. بنابراین، بهترین راه ازدواج آسان این است که شما به فضل الهی تکیه کنید و کارهای خود را در همه چیز از جمله ازدواج به خداوند واگذار کنید (غافر44)
البته برخی بر این باورند که زندگی که با هیچ نمی تواند آغاز شود و باید دست کم چیزی داشته باشیم. در این صورت نیز خداوند راهکاری را ارائه می دهد که همان عفت مداری است که نوعی تقوای در حوزه جنسی است. اگر کسی تقوای جنسی و عفت را پیشه خود سازد، باز خداوند از فضل خویش به او روزی می رساند و زمینه ازدواج را برای او فراهم می آورد. بنابراین اگر آن قدر از نظر توحید قوی هستیم و به توحید افعالی قائل و همه زندگی خود را به خداوند واگذار می کنیم در آن صورت با توکل بر خدا می توان با حداقل موجودی و امکانات، ازدواج کرد و سر و سامان گرفت و اگر در مرتبه پایین تری از توحید و تفویض و توکل هستیم با استعفاف و عفت ورزی جنسی می توان دارا شد و ازدواج کرد. (نور33؛ طلاق2 و 3)
برای ازدواج آسان می بایست همواره تقوا و توکل داشت و از فضل و رزق بی حساب خداوندی بهره مند شد. همچنین در انتخاب همسر به همان اصول توجه داشت و در مسئله مهر و کابین نیز سخت گیری نکرد. این در حالی است که مردم به جای آنکه ازدواج را همچنان که در دین آسان شده، آسان بگیرند سخت می گیرند. اسلام چنان در ازدواج آسان می گیرد که شاهدی برای ازدواج نمی خواهد در حالی که در طلاق دو شاهد عادل را به شرط طلاق قرار می دهد تا طلاق به سادگی انجام نگیرد. شروطی که برای ازدواج است شروطی آسان و ساده است در حالی که برای طلاق سخت و دشوار است؛ اما در فرهنگ غیراسلامی که در جامعه رواج یافته است کاملا برعکس شده و این بسیار خطرناک است. سن ازدواج به سبب نگرش غلط به مسئله ازدواج بویژه در حوزه مالی موجب شده که بسیار بالا برود و تاثیر منفی و غیرسازنده ای بر جامعه بگذارد.
درهای گشایش، پس از ازدواج
این مسئله به تجربه و مکرر ثابت شده که خداوند یک سری از گشایشها و روزی ها را به بعد از ازدواج واگذار کرده. همه ما در زندگی خود افراد بسیاری را دیده ایم که با دست خالی و با حداقل امکانات به سمت ازدواج رفته اند و خداوند پس از ازدواج، درهای متعدد جدیدی را که حتی به ذهن آنها خطور نمی کند به رویشان گشوده است. اصولاً یکی از مهمترین موانع جدی ازدواج جوانان امروز که باعث شده سن ازدواج بالا برود این است که توقعات، بسیار بالا رفته است. دختر و پسری که از ابتدا قصدشان این باشد که با حداقل امکانات و با توقعاتی بسیار پایین باهم وصلت کنند و به اصطلاح از صفر شروع کنند بطور یقین با ازدواجی آسان، خواهند توانست تشکیل زندگی بدهند و پس از شروع زندگی جدید، شاهد گشایش درهای جدید به روی خودشان باشند اما اگر ملاحظه چشم و هم چشمی و توقعات و حرف های این و آن و دیگران چه می گویند را بکنند باید سال ها منتظر فراهم شدن شرایط مناسب برای ازدواج باشند که آن هم بعید است که به شرایط دلخواه خود برای شروع ازدواج برسند و این روش، مخالف مضمون آیه فوق است.
به طور کلی قاعده طلائی ازدواج آسان که برگرفته از آیه 32 نور است بر چند محور استوار است که با پایبندی به این محورها می توان خیلی زود و آسان ازدواج کرد. یکی از آن محورهای مهم، قناعت پیشگی است. زیرا کسی که در تمام پروسه ازدواج خود قناعت بورزد راحت تر می تواند ازدواج کند، همچنین ساده گیری در کارهای مربوط به ازدواج و کم توقعی در این خصوص از محورهای دیگر ازدواج است. تعبیر خداوند مبنی بر اینکه: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله، حاوی پیامهای متعددی به افراد سخت گیر در مسئله ازدواج است از جمله این که اگر با دست خالی و با تنگدستی به سمت ازدواج بروید خداوند شما را مستغنی می کند همچنین پیام دیگر این آیه این است که تنگدستی نمی تواند مستمسکی برای فرار از ازدواج باشد چون خداوند وعده بی نیاز کردن را داده است.
اگر کسی تنگدست باشد و به دلیل ندار بودن، اقدام به ازدواج نکند باید در توکل او و اطمینان به وعده خداوند شک کرد. این نگرش در میان عامه مردم معروف است و تجربیات فراوان نیز موید آن است که اصولاً هزینه ازدواج را خداوند فراهم می کند، از این رو اگر کسی با اندکی آورده مالی، شروع به ازدواج کند و تلاش هم بورزد خداوند من حیث لایحتسب، از جایی که به ذهنش هم نمی رسد، هزینه او را تامین می کند. این حقیقت با حساب های دودوتا چهارتای مادی ما سازگار نیست و محاسباتی غیر از محاسبات محدود ما در عالم در کار است. پس، از آنچه گذشت معلوم می شود که خداوند در آیه سوره نور کلید طلائی ازدواج آسان را تبیین کرده و به افراد نیازمند ازدواج تاکید کرده که با تقوا و توکل و اعتماد به خداوند و با حداقل امکانات و کم توقعی و ساده گیری و قناعت، به راحتی می توانند ازدواج کنند و خداوند هم هوای آنان را خواهد داشت. باشد که با ایمان واقعی و نه زبانی به این وعده های آسمانی، زنجیرهای خودساخته پیرامون ازدواج را به دست خود باز کنیم و با آسان گیری، زمینه ازدواج خیل عظیم جوانان مجرد آماده ازدواج را فراهم کنیم تا درهای رحمت و فضل خداوند به رویمان گشوده شود.
ازدواج ، راهکار کسب روزی
براساس آموزه های وحیانی، ازدواج چگونه به عنوان راهکار برون رفت از شرایط فقر و کسب رزق و روزی بیشتر به حساب آمده است؟ بدون تردید آموزه های وحیانی یکی از راهکارهای برون رفت از شرایط فقر و تنگدستی را ازدواج معرفی کرده است: قرآن کریم به صراحت می فرماید: اگر در امر ازدواج فقیر هستید این را بدانید که خدای متعال شما را از فضل و رحمت خویش بهره مند و غنی می سازد. "ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله" (النور 32) همچنین در ادبیات دینی ما نه تنها ترس از فقر و نداری در اثر ازدواج، امری ناپسند و خیالی است، بلکه بالاتر از آن، برای فرار از فقر و چاره جویی آن، باید ازدواج کرد تا از شرایط فقر در حالت مجردی رهایی جست. در تایید این ادعا می توان از روایتی بهره گرفت که براساس آن، وقتی جوان مجردی از شرایط فقر و نیازمندی خود در نزد پیامبر اسلام(ص) شکایت می کند، آن حضرت او را به "ازدواج کردن" امر می کنند، برای بار دوم و سوم هم شکایت خود را مطرح می کند و پیامبر گرامی(ص) باز هم راه چاره او را ازدواج معرفی می کنند.
خوش رفتاری با همسر (زن)
… و با آنان، شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتی) کراهت داشتید، چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می دهد!( نساء 19)
قناعت در زندگی و آنان هستند که هنگام انفاق بمسکینان اسراف نکرده و بخل هم نورزند بلکه در احساس میانه رو و معتدل باشند.( فرقان 67)
روابط زناشویی کسانی که زنان خود را "ایلاء" می نمایند [=سوگند یاد می کنند که با آنها، آمیزش جنسی ننمایند،] حق دارند چهارماه انتظار بکشند.(و در ضمن این چهارماه، وضع خود را با همسر خویش، از نظر ادامه زندگی یا طلاق، روشن سازند.) اگر (در این فرصت،) بازگشت کنند، (چیزی بر آنها نیست؛ زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است.( بقره 226)
دوری از تمتع غلط دنیا محبت امورمادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (وزندگی والا و جاویدان)، نزد خداست.( آل عمران 14)
پرداخت مهریه و چگونه آن را باز پس می گیرید، در حالی که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته اید؟ و (از این گذشته)، آنها (هنگام ازدواج،) از شما پیمان محکمی گرفته اند!( نساء 21) و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانی (بعنوان مهریه) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید! آیا برای بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشکار متوسل می شوید؟!( نساء 20)
اختلافات خانوادگی
و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک می کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است.)( نساء 35) و اگر زنی، ازطغیان و سرکشی یا اعراض شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره ای از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حب ذات، در این گونه موارد) بخل می ورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام می دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد)( نساء 128) محبت امورمادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (وزندگی والا و جاویدان)، نزد خداست.
1