تارا فایل

تحلیل ژئوپلتیکی از نقش اقتصادی و سیاسی ایران در خاورمیانه


 تحلیل ژئوپلتیکی از نقش اقتصادی و سیاسی
ایران در خاور میانه

استاد گرامی: جناب آقای دکتر قالیباف

دانشجو: دلارام احمدی

تابستان: 86/ دانشگاه تهران
چکیده
ایران بر پایه تعاریف سنتی از قدرت منطقه ای که هنوز اعتبار دارد، بزرگ ترین قدرت سیاسی – اقتصادی در بخشی از جهان است که مرزهای آن از خاور مدیترانه ، شمال آفریقا، غرب آسیا، آسیای مرکزی، جنوب خلیج فارس و شمالی ترین بخش های آسیای مرکزی و قفقاز می گذرد. این وضع جغرافیایی، ناگزیر به ایران ، قدرتی ژئواستراتژیک بخشیده است که کشوری بالنده و موثر باشد. (معین الدین؛ 1385: صص 144-143. ایران با داشتن بیش ترین همسایه در این منطقه و زمینه مناسب جهت مبادلات اقتصادی، موقعیت ارتباطی برای کشورهای محاط در خشکی و امکان دریافت حق ترانزیت کالا و خدمات و ارتباط دادن آن ها با جهان، اتصال و پیوند دادن حوزه های ژئوپلتیکی مجاور (موقعیت چهارراهی)، کوتاه ترین ، با صرفه ترین و امن ترین راه انتقال انرژی ، امکان دریافت نفت در حوزه خزر با قیمت پایین تر، فروش نفت از خلیج فارس بدون صرف هزینه انتقال، موقعیت بری و بحری توام، در اختیار داشتن بیش ترین سواحل و ساحل شمالی تنگه هرمز، داشتن سواحل کافی در دریای خزر و امکان ارتباط آبی با چهار کشور ساحلی و… دارای امتیازات فراوان جهت احد از قدرت برتر منطقه ای است. (فیروزی؛ 1383: ص 78). در میان کشورهای منطقه خاورمیانه ایران به دلیل برخورداری از پایه های ذاتی قدرت و ویژگی های درونی ساخت قدرت و سیاست از اهمیت ویژه ای برای نظام بین الملل برخوردار است. در واقع هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه گذشته موضوع صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی نبوده است به همن دلیل سرنوشت تحولات در ایران نه تنها در سطح نظام منطقه ای بلکه در سطح نظام بین المللی دارای اهمیت است. (برزگر. 1385. ص 153) این مقاله در پی تحلیل ژئوپلتیکی از نقش اقتصادی و سیاسی ایران و خاورمیانه می باشد.

کلید واژه ها: خاور میانه، ایران، اهمیت سیاسی، اقتصادی
مقدمه:
ایران در طول تاریخ گذشته خود، چه به هنگام اقتدار و چه در روزگار ضعف ، در مسائل منطقه ای و جهانی به ایفای نقش سیاسی پرداخته است. نقش آفرینی سیاسی ایران محدود به شکل گیری دولت و حکومت برای اداره امور سرزمین و سکنه آن نبوده است؛ با آنکه این امر خود از ضروریات اولیه برای پیدایش دولت به حساب می آید.
نقش آفرینی سیاسی ایران، در زمانی که قدرتی بزرگ به شمار می رفته است، در اشکال مختلف تجلی یافته است؛ تصرف سرزمینهای همسایه و به انقیاد کشیدن ملتها به روشهای مسالمت آمیز یا خشونت آمیز یکی از اشکال این نقش آفرینی است که از دوره هخامنشیان تا دوره قاجار کمابیش و به صورت متناوب به وقوع پیوسته است. بروز برخوردهای نظامی و سیاسی و شکل گیری دوره های نزاع مستمر یا توام با فراز و نشیب میان حکومت ایران ودولتهای مجاور آن، گونه ای دیگر از نقش آفرینی سیاسی ایران در دوره های قدرت بوده است. یونان ، روم، عثمانی، روسیه ، هند ، ترکها و قبایل زردپوست از جمله قدرتهایی بوده اند که حکومت ایران با آنها درگیری سیاسی و نظامی داشته است. گاهی نیز با شکل گیری فرایند همگرایی میان ایران و برخی دولتها به هدف مقابله با دشمن و قدرت رقیب یا مداخله در امور منطقه ای مواجه می شویم؛ نظیر همگرایی صفویان با انگلیسیها در برابر پرتغالیها و تقویت دولت تیموریان ( بابریان) در دوره سلطنت همایون در شبه قاره هند.
در دوره های ضعف حکومت در ایران ، رویدادهای سیاسی ویژه ای بروز نموده است؛ مهمترین رویداد سیاسی این دوره ها ، تبدیل شدن ایران به هدف و موضوع رقابت برای قدرتهای همسایه بوده است. بدین معنی که نیروهای سیاسی و دولتهای قدرتمند مجاور ایران که بعضاً خاطره های نظامی ناخوشی از ایران داشتند، به تهاجم نظامی و تصرف ایران دست می زدند. گاهی خلال تجاوز نظامی دشمن، نظام سیاسی در فلات ایران فرو می ریخت و دوره اغتشاش، هرج و مرج، نا امنی و تجزیه طلبی فرا می رسید. انگیزه مهاجمانی چون مغولان ، ترکها، یونانیها، رومیها، اروپاییان ، روسها و … از تجاوز به ایران و تصرف آن، علاوه بر جبران شکستهای قبلی و ارضای عقده های سرکوب شده ، در دو ویژگی اصلی سرزمین ایران نهفته است:
الف) موقعیت جغرافیایی و فضای سرزمینی که معمولاً به عنوان یک هدف سیاسی و نظامی اندیشه کشورگشایان را به خود معطوف می داشته است. این نقش آفرینی سیاسی فضای سرزمینی و موقعیت ایران به صورت یک پدیده ثابت بروز کرده است و حتی در دوران معاصر ( دوره استعمار اروپایی و نیمه اول قرن بیستم، همچنین دوره جنگ سرد و پس از آن ) موضوع رقابت قدرتهای جهانی بوده است و به نظر می رسد. این نقش آفرینی تا تداوم ضعف نهاد حکومت و فقدان اقتدار ملی ( بر برد منطقه ای و یا جهانی ) همچنان ادامه پیدا کند.
ب ) ذخایر و ثروتهای زمینی و زیر زمینی . این عامل در ادوار تاریخی گذشته و پیش از انقلاب صنعتی و ظهور استعمار جدید، در قالب فضاهای واجد آب و مرتع برای تامین علوفه دامها و مواد غذایی مورد نیاز انسانها ظهور داشت؛ به طوری که به صورت یک هدف استراتژیک برای مهاجمان آسیای مرکزی در آمده بود. از سوی دیگر در پرتو آرامش سیاسی و امنیت داخل فلات ، شهرهای بزرگ و فعال و برخوردار از ثروت و آذوقه پدید می آمدند که این خود برای مهاجمان وسوسه انگیز بود و آنها را به تدارک تهاجم در فرصت مناسب و در پی بروز ضعف در ارکان حکومت ایران ترغیب می کرد. این چنین بود که با اولین موج تهاجم ، شهرهای آباد و بزرگ چون توس، نیشابور، سبزوار، ری ، تبریز ، کرمانشاه و … غارت و تخریب می شدند.
پس از انقلاب صنعتی و نیاز تکنولوژی و اقتصاد جدید در انرژی ،منابع و مواد اولیه ، ایران بشدت مورد توجه قدرتهای استعمارگر اروپایی، روسیه و امریکا قرار گرفت بدین ترتیب دستیابی به منابع نفت و گاز و ذخایر زیرزمینی فلزی و غیرفلزی و کنترل این منابع به صورت موضوع رقابت قدرتها و بهانه ای برای دخالت بیگانگان در امور ایران در آمد. این دخالتها و رقابت بر سر به دست آوردن امتیاز بهره برداری از مزیتهای اقتصادی و منابع ایران با بروز ضعف در ارکان حکومت که نقطه آغاز آن را باید در دوره صفویه جست پدید آمد.
نفت به منظور تجارت، اولین بار در سال 1908 م در مسجد سلیمان ایران کشف و استخراج شد. اولین محموله نفتی در سال 1912 م از طریق لنگه هرمز به خارج ارسال گردید. از آن زمان تاکنون این ماده خام منشا بسیاری از رویدادهای سیاسی و بین المللی گردیده است. نقش نفت در جنگ جهانی اول و دوم و پیشرفت های صنعتی بدست آمده در دهه های اخیر حکایت از اهمیت این ماده حیاتی دارد. "لردکرزن" بیان داشته است که: متحدین، شناور بربر موجبی از نفت به پیروزی رسیدند. و "کلمانسو" نیز در مورد اهمیت نفت می گوید: ارزش یک قطره نفت با ارزش یک قطره خون سربازان ما برابر می کند. ریچارد نیکسون رئیس جمهور پیشین آمریکا در این خصوص می نویسد: "نفت خون صنعت مدرن است و منطقه خلیج فارس همانند قطبی است که این خون را به جریان می اندازد و راه های دریایی پیرامون آن شریان هایی هستند که این خون حیاتی از آن ها می گذرد." (اطاعت، 1374، ص 708)
مجموع این دو ویژگی ( ثروتها و مزیتهای اقتصادی و موقعیت جغرافیایی ایران )، ایران را در مرکز توجه و اهتمام قدرتهای جهانی قرار داده است؛ به طوری که هرگونه نفوذ و کسب امتیاز از ایران با حساسیت و واکنش شدید رقبای سیاسی روبرو می شود. در حال حاضر نیز با سپری شدن دوره جنگ سرد، در ماهیت رقابت قدرتهای جهانی بر سر ایران تغییری رخ نداده، تنها شکل رقابت دگرگونی شده است و ایران همچنان یکی از کانونهای مهم و پرجاذبه دیپلماسی جهان به شمار می آید. این پدیده در سرنوشت آینده ایران نقشی تعیین کننده دارد و باید منتظر نتایج آن در آینده باشیم. ساده لوحی است اگر این پدیده جدید ناشی از ویژگیهای جغرافیایی را به فال نیک بگیریم؛ زیرا ایران در نظام بین الملی و منطقه ای موقعیت قدرتمندی ندارد و در برابر دسایس بازیگران سیاسی و مداخله گران منطقه ای و جهان آسیب پذیر است. شرط اولیه برای کسب منافع و بهره وری از این جاذبه دیپلماتیک، برخورداری از اقتدار سیاسی در مقیاس منطقه ای و جهانی و دارا بودن قوه دیپلماسی فعال و کارآمد است. (حافظ نیا، 1381، صص 50-47)

دیدگاه های مهم ژئوپولیتیک
در اینجا نظریه های سه تن از مشاهیر حوزه ژئوپولیتیک ، آلفرد ماهان و مکیندر و اسپایکمن، را به دلیل اینکه در هر سه نظریه ، ایران به عنوان یکی از مناطق حساس در این نظریه ها ذکر شده و با موقعیت ژئوپولیتیکی ایران ارتباط دارد را بیان می نماید.
الف : الفرد تایر ماهان و نظریه قدرت دریایی :
آلفرد تایر ماهان فارغ التحصیل آکادمی دریایی امریکا، چهل سال از عمر خود را در نیروی دریایی این کشور گذرانیده و از سال 1886 تا 1906 که درجه دریاسالاری (آدمیرال) بازنشسته شد، مسئولیت دانشگاه جنگ نیروی دریایی ایالات متحده را به عهده داشت. وی پیش از هر فرد دیگر به تئوری قدرت دریایی و استراتژی آن اهمیت داد و در خط مشی نیروی دریایی آمریکا تغییرات مهمی ایجاد کرد و بر تفکرات دریایی فرانسه، ایتالیا، روسیه، ژاپن و دیگر کشورهای نسبتاً پر قدرت تاثیر نهاد.
وی بطور کلی بر این عقیده است که شرط اصلی بر اتحاد یک قدرت جهانیع کنترل بر دریاهاست. به عبارت دیگر، نظارت بر دریاها ، اولین اقدام در راه کسب قدرت برتر جهانی است . به نظر وی در نزاع بین قدرتها، نیروهایی که در موقعیت دریایی قرار دارند از امکانات بیشتری برای در دست گرفتن ابتکار عمل برخوردار هستند و بهترین کشور را در این مورد فرانسه می دانست.
عوامل موثر بر قدرت دریایی :
براساس تجزیه و تحلیل قدرت دریایی بریتانیا و تاریخ دریایی جهان، ماهان توانست شش عامل را که قدرت دریایی تا حدود زیادی به آنها بستگی دارد. تشخیص دهد. این عوامل عبارتند از :
1- موقعیت جغرافیایی
2- ویژگیهای طبیعی
3- طول ساحل و وسعت قلمرو
4- جمعیت
5- خصوصیات ملی
6- خط مشی حکومت و رهبران سیاسی
ماهان در سالهای پایانی قرن نوزدهم ، به جغرافیای سیاسی آسیا توجه خاصی داشت. وی استراتژی روسیه را در آسیای جنوبی ، ورود به سواحل اقیانوس هند از طریق افغانستان و ایران می دانست و در خاور دور ، این استراتژی را تلاش روسها در یورش به سوی جنوب از طریق منچوری و چین برای رسیدن به اقیانوس آرام توصیف کرد.
به نظر ماهان مرکز روسیه قابل تصرف نیست؛ با توجه به این مسئله، ماهان مفهوم هارتلند مکیندر را پیشگویی کرده بود و اعتقاد داشت که باید مسیرهای گسترش طلبی روسیه سد گردد. این استراتژی شباهت بسیار زیادی به استراتژی کانتین منت ( Containment ) دارد که از اواخر دهه 1940 توسط ایالات متحده آمریکا به کار گرفته شد.
مطلب نهایی در این باره این است که استراتژی ماهان مانند دیگر تفکرات استراتژیک، با توجه به دیدگاه مرسوم زمان او نوشته شده است. هم اکنون صنایع حمل و نقل توسعه زیادی پیدا کرده ، نیروی هوایی اهمیت یافته،تکنولوژی تحولی عظیم صورت گرفته است و بسیاری از مطالب آن کهنه و متروک به نظر می رسد.

ب: هلفورد مکیندر و نظریه هارتلند:
با هوش ترین و با نفوذترین متفکر ژئوپولیتیک انگلستان ، مکیندر بود. وی در سال 1890 اظهار داشت:
" موازنه قدرت جغرافیایی بر ضد بریتانیا متمایل گشته و این کشور به طور جبری خود را برپا نگه داشته است. روند کنونی نشان می دهد، قدرت دریایی جهان که هم اکنون رهبری آن بریتانیا به عهده دارد، در آینده به خطر خواهد افتاد"
مکیندر قاره های اروپا، آسیا و آفریقا را به عنوان جزیره جهانی شناخت و آن را به همین نام معرفی کرد.
کلید جزیره جهانی ، ناحیه محور یا هارتلند است. وی هارتلند را ناحیه وسیعی می دانست که از اقیانوس منجمد شمالی تا نزدیکی کناره های آبی این منطقه ادامه داشت.
این ناحیه از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی ، از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا، ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می شد. ناحیه محوری ، از سوی هیچیک از قدرتهای دریایی مورد تهدید قرار نداشت. مکیندر بعدها هارتلند را تا حدی به سمت غرب تغییر داد . به گونه ای که تمام سرزمین روسیه را به جزقلمرو خاور دور آن در بر می گرفت. به عقیده مکیندر، اطراف هارتلند را دو ناحیه فرا گرفته اند:
1- هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل : سرزمینهایی است که پشت به خشک اروآسیا و در کنار آب قرار دارد و قابل دسترسی قدرت دریایی است. (موقعیت ساحلی) . جالب اینجاست که بخش عمده این حاشیه، قلمرو شبه جزیره است و نقش ژئواستراتژیک دارد.
2- هلال خارجی یا جزیره ای که شامل : جزایر بریتانیا ، ژاپن و استرالیاست. مکیندر نظر خود را در این زمینه چنین ابراز داشت: اگر اتحاد شوروی (سابق) آلمان را شکست دهد می تواند به عنوان قوی ترین نیروی زمینی در جهان قدرت نمایی کند. بنابراین توصیه می کند: آمریکا ، بریتانیا و فرانسه با هم متحد شوند و هر یک نقش به عهده داشته باشند. وی نقش آمریکا را برای تعمیق پدافند، بریتانیا را به عنوان مانع مالی عملیاتی ، فرانسه را به دلیل شکل و موقعیت بسیار مطلوب جغرافیائیش به عنوان یک موضوع خوب پدافندی ، اعلام کرد.
سال 1943 ، سال بازنگری اساسی برنظریات پیشین مکیندر بود. دومین نظریه کلی جغرافیایی، پیوستگی هارتلند و اقیانوس است. مکیندر از نظریه های سابق خود تا حدی عودل کرد و متوجه شد که ترکیبی از نیروی زمینی و دریایی می تواند نقش یک قدرت را بازی کند. به عبارت دیگر ترکیبی از خشکیها و آبها در نیم کره شمالی که از ویژگیهای خاص جغرافیایی برخوردار باشد، می تواند به عنوان نقطه اتکای کره زمین مورد بهره برداری قرار گیرد.
ج: اسپایکمن و نظریه ریملند:
اسپایکمن در کتاب خود به نام جغرافیای صلح که بعد از مرگش منتشر شدبه انتقال از نظریه مکیندر پرداخت. تفسیر اسپایکمن از اهمیت ارتباط هارتلند با حلقه اطراف آن، اندکی با اظهارات مکیندر متفاوت است، مکیندر این محدوده را هلال داخلی و خارجی می خواند. اما در بیان اسپایکمن بیشتر بر دریا تاکید داشت. او معتقد بود که قدرت دریایی است. قاره اروآسیا را ممتاز می سازد و آن را به شکل یک واحد عمل کننده در می آورد و همچنین دریا ارتباط بین دنیای قدیم و جدید را امکان پذیر می سازد. در نهایت وی قدرت دریایی را کلید استراتژی جهان میدانست.
دلیل اهمیت دادن اسپایکمن به ریملند ، در مقایسه با هارتلند، از این جهت بود که به طرف اعتقاد وی ، این منطقه امکان ترکیب بری و بحری را بهتر فراهم می سازد؛ از طرف دیگر بیشترین منابع نیروی انسانی و سهولت ارتباطات در این بخش از جهان وجود دارد. با شکست آلمان در جنگ دوم جهانی و ظهور اتحاد جماهیر شوروی سابق به عنوان یگانه حاکم منطقه هارتلند، ایالات متحده آمریکا به منظور دستیابی به ریملند و جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق به این قلمرو جغرافیایی ، نظریه اسپایکمن را مورد توجه قرار داد. به همین دلیل نمی توان گفت که سیاست معروف کانتین منت ( جلوگیری از توسعه و پیشرفت شوروی سابق در ناحیه حاشیه) آمریکائیها متاثر از نظریه های ژرژکنن است.
به هر حال از جنگ جهانی دوم تاکنون آمریکا با اصرار تمام و با استفاده از همین نظریه تلاش می کند در این منطقه، یک گروه دفاعی ایجاد کند. در واقع آمریکا قلمرو جغرافیایی ریملند را یک موضوع پدافندی در نظر می گیرد و با توجه به جنگهای منظم گذشته حاضر نیست تحت هیچ شرایطی در این موضوع پدافندی نظریه صورت گیرد و تحت هیچ شرایطی ضعف ژئواستراتژیکی ریملند را قبول نمی کند. نگاهی به استراتژی نظامی ایالات متحده آمریکا در پایان قرن بیستم ، موید این نظریه است که این کشور قلمرو جغرافیایی ریملند را هنوز برای خود یک منطقه حیاتی می داند.
جایگاه ژئوپولیتیک ایران در نظریات مذکور
اهمیت جایگاه ایران در نظریات ژئوپولیتیک عمدتاً ناشی از این واقعیت است که این کشور از طریق خلیج فارس و دریای عمان ، به دریای آزاد راه دارد و دارای موقعیت گذرگاهی است. و علاوه بر اینکه بخشهای شمالی ایران جزو سرزمین غرب محسوب می شده ، فلات ایران نیز تماماً نقش حاشیه ای غرب محسوب می شده ، فلات ایران نیز نقش حاشیه ای سرزمین غرب را داشته است.
ماهان درباره اهمیت خلیج فارس می گوید:
" کنترل خلیج فارس به وسیله یک دولت خارجی با نیروی دریایی قابل توجه و کشتی های جنگی که دارای بندرنظامی نیرومند باشد باعث تسلط بر تمام راههایی که به خاور دور، هندوستان و استرالیا منتهی می شود خواهد شد."
اتصال مرزهای شمالی ایران به سرزمین بری و موقعیت جغرافیایی خلیج فارس نیز ارزش ژئوپولیتیک خواصی به این کشور بخشیده است. از دیدگاه اسپایکمن، سواحل ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز در موقعیت ریملند واقع شده است. ولذا امکان برخورد دو قدرت بری و بحری را فراهم می کند. بر همین اساس ، در اوایل قرن بیستم ، ایران نقش حائل بین روسیه و انگلستان را بازی می کرد و ازمهمترین کانونهای رقابت جهانی بشمار می رفت. سپس از جنگ جهانی دوم و شکل گیری نظام دوقطبی بر اهمیت این جایگاه افزوده شد. با الهام از اندیشه های مکیندر و اسپایکمن، سیاست تحدید و مصور سازی توسط جرج کنن ارائه شد و ایران نقش دفاعی برای قدرت بحری را یافت و یکی از حلقه های مهم سیاست جلوگیری از نفوذ به حساب آمد.
پس از ارتباط با جایگاه ژئوپولیتیک ایران چه در نظریات علمی ارائه شده، چه در ادوار مختلف تاریخی می توان چنین نتیجه گرفت که ، ایران از قدیم الایام چهار راه تمدنها محسوب گردیده و از نظر موقعیت دریایی و زمینی از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار بوده است به طوری که ارزش ژئوپولیتیکی ایران به حدی است که هر گونه تغییری در حاکمیت آن می توانسته است موازنه منطقه ای و جهانی را بر هم زند. (مینایی، 1381، صص 166-158)
علائق ژئوپلیتیک قدرتهای جهانی نسبت به ایران در قرن بیستم
دوره زمانی
نام کشور
علائق ژئوپلتیک
میزان نفوذ
توازن قوا
روسیه تزاری
دسترسی به آبهای گرم، مقابله با انگلستان ، بازار مصرف، نفوذ در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس
زیاد

انگلستان
جلوگیری از تهدیدات هندوستان، نفت، رقابت با روسیه ، بازارمصرف، نفوذ در کشورهای منطقه، امنیت خلیج فارس
زیاد

آلمان
بازار مصرف، نفت، نفوذ در کشورهای منطقه
در مقطع کوتاهی ، زیاد ( 1940- 1936) بقیه موارد ناچیز
دو قطبی
آمریکا
سدنفوذ شوروی، امنیت خلیج فارس، نفت، بازار شوروی، دستیابی به اطلاعات، نفوذ در کشورهای منطقه
قبل از انقلاب زیاد، بعد از انقلاب نفوذ ندارد

شوروی
دسترسی به آبهای گرم، رقابت با آمریکا، بازار مصرف ، نفوذ در کشورهای منطقه
قبل از انقلاب از لحاظ اقتصادی و تجاری نسبتاً زیاد ، از نظر سیاسی و نظامی کم، بعد از انقلاب نفوذ ندارد
دوره جدید
آمریکا
مقابله با جنبشهای اسلامی، امنیت خلیج فارس ، نفت، بازار مصرف، نفوذ در کشورهای آسیای میانه و افغانستان

منبع: مهدی مینایی، مقدمه ای بر جغرافیای سیاسی ایران، ص 167.

ویژگیها و امتیازات ژئوپلیتیک ایران در قرن بیستم
عناوین
جایگان
میزان نقش
نظریات جهانی
ژئوپولیتیک
براساس نظریه دریایی ماهان، از طریق خلیج فارس و دریای عمان ،دارای موقعیت ساحلی است و با در اختیار داشتن تنگه هرمز از موقعیت گذرگاهی و استراتژیک بهره مند است. برطبق نظریه مکیندر و اسپایکمن، بخشی از سرزمین ایران جزو سرزمین قلب است و بقیه آن نقش حاشیه ای
بالا
موقعیت
ارتباط دهنده سه قاره اروپا و افریقا و آسیاست: نقش ارتباطی در استراتژیهای بزی و بحری دارد و دارای موقعیت ساحلی و گذرگاهی (استراتژیک) است.
بالا
وسعت
1648195 کیلومتر مربع( شانزدهمین کشورجهان)
متوسط
توپوگرافی
مرزها
همسایگی با قدرتهای جهانی ( روسیه تزاری- عثمانی – شوروی – استعمار انگلیس ) دارای مرزهای آبی و خشکی
بالا

شبکه آبها
دسترسی به دریای آزاد جنوب ( گرم) از طریق خلیج فارس و تنگه هرمز ودریای عمان ، دارای مرز ساحلی با دریای خزر، دارای رودخانه های قابل توجه ( مرزی – داخلی)
بالا

ناهمواریها
دارای رشته کوههای البرز و زاگرس و موقعیت مناسب دفاعی و پستی و بلندیهای زیاد
متوسط
شکل کشور
چهار ضلعی نامنظم که قطر بزرگ آن 2210 کیلومتر و قطر کوچک آن 1400 کیلومتر است.
متوسط
جمعیت و هرم سنتی
از ابتدای سده حاضر تاکنون جمعیت ایران از 4/10 میلیون نفر به حدود60 میلیون نفر افزایش یافته است. باتوجه به میزان رشد بالا از جمعیت جوانی برخوردار است. براساس آخرین آمارها، 22 درصد این جمعیت فعال و 78 درصد آن مصرف کننده (غیرفعال)هستند.
متوسط ( از نظر
هرم سنی، منفی)
منابع
13 درصد منابع جهان را در اختیار دارد که عمده ترین آنها نفت و گاز است.
بالا
بافت سیاسی و اجتماعی
از نظر عقیدتی تاثیر زیادی بر کشورهای مسلمان منطقه دارد. ایدئولوژی حاکم بر انقلاب اسلامی، امروزه به عنوان عامل حرکت جنبشهای اسلامی مطرح است.
بالا
منبع: مهدی مینایی، مقدمه ای بر جغرافیای سیاسی ایران، ص 168.

آثار علائق ژئوپولیتیک در رفتار ابرقدرتها نسبت به ایران ( نظام دو قطبی منعطف )
الف – آثار علائق ژئوپولیتیک در رفتار ایالات متحده امریکا نسبت به ایران :
پس از پایان جنگ دوم جهانی، که شوروی ها سخت در تلاش بودند که به شکلی بتوانند در ایران همانند شرق اروپا حوزه نفوذ مستحکمی برای خود ایجاد کنند، ایالات متحده برای نخستین بار به مقابله با شوروی پرداخت و بعنوان یکی از قطبهای قدرت جهانی از ویرانه های جنگ جهانی دوم سر برافراشت . این تغییر استراتژی دگرگونی هایی را در موازنه قدرت بین الملل بوجود آورد. بطور کلی در دوره حاکمیت ابرقدرتها، ویژگیهای ژئوپولیتیک ایران علائق و جاذبه هایی را در زمینه های مختلف برای ایالات متحده در پی داشت و زمینه های نفوذ این کشور را در ایران فراهم کرد. این علائق عبارتند از :
1- موقعیت جغرافیایی ایران ، به عنوان مانعی برا اهداف شوروی در منطقه .
2- دسترسی به منابع ارزان قیمت.
3- ایجاد ثبات منطقه ای توسط ایران .
4- بازار مصرف کالاهای آمریکایی.
موقعیت جغرافیایی ایران ، بعنوان کشوری که مرزهای طولانی با اتحاد جماهیر شوروی داشت و از طرفی در حاشیه دریای عمان و خلیج فارس قرار گرفته بود، برای آمریکا از ارزش بالایی برخوردار بود. بطوری که درباره اهمیت این موقعیت، دین آچین وزیر امور خارجه دولت ترومن، می گوید:
" تهدیدی که از ناحیه شوروی ها بر تنگه های داردانل ، ایران و شمال یونان و بالکان وجود دارد به میزانی است که ممکن است دروازه های سه قاره را به روی آن کشور بگشاید . زوال یونان به ایران و از آنجا به تمامی شرق سرایت خواهد نمود"
این امر باعث شد که آمریکائی ها به وسیله کشورهای حاشیه شوروی تدابیر امنیتی اتخاذ کنند. بر همین اساس، در سال 1953 جان فاستردالس به منظور ایجاد یک طرف دفاعی در مقابل نفوذ شوروی به منطقه خلیج فارس سفر کرد. این اقدام زمینه ساز تشکیل سازمان امنیتی پیمان بغداد بعنوان یک نوار دفاعی شد.
علاوه بر موقعیت جغرافیایی ، انرژی فسیلی و از جمله نفت نیز از عوامل مهم ژئوپولیتیک به شمار می رود. این ماده حیاتی برای ایالات متحده آمریکا و متحدانش از دو جهت دارای اهمیت است:
از طرفی ایران دارای مخازن مهم نفت است، از طرف دیگر این کشور در منطقه خلیج فارس قرار گرفته است و 65 درصد ذخایر نفت جهان در این منطقه وجود دارد. کشور آمریکا گرچه از بزرگترین تولیدکنندگان نفت است، ولی به سبب مصرف بالای انرژی از سال 1948 برای اولین بار تاریخ صنعت نفت آمریکا، تولید داخلی آن کفاف مصارفش را نمی دهد و از آن به بعد واردات نفت این کشور مرتباً افزایش یافته ، همراه با آن توجه به مسایل تامین و عرضه نفت زیادتر شده است.
به تبع اهمیت موقعیت ایران و منطقه خلیج فارس، همچنین ارزش دستیابی آسان به منابع نفت، مساله دیگری که برای ایالات متحده آمریکا مطرح است، ایجاد ثبات در این منطقه و حفظ آن است. قبل از خروج انگلستان از منطقه خلیج فارس نیروهای انگلیسی عهده دار این کار بودند.
پس از اعلام خروج این نیروها اولین مسئله ای که مطرح شد، جایگزینی نیرویی بود که این وظیفه مهم را بر عهده بگیرد.
پس از 1970 علاقه ایران و آمریکا به همکاری در خلیج فارس با اعلام " دکترین نیکسون" فزونی یافت و ثبات و امنیت منطقه به رابطه این دو کشور گره خورد و با اتخاذ سیاست نظامی گری از جانب شاه ، ایران به ژاندارم منطقه تبدیل شد. با خرید جنگ افزارهای نظامی درآمد ملی صرف نیروهایی شد که وظیفه شان پاسداری از منافع دیگران بود، به گونه ای که کارتر در مسافرتش به ایران اظهار کرد : " ایران بعنوان جزیره ثبات نقش موثری در حفظ ثبات خاور میانه بر عهده دارد" این عامل موجب شد که استراتژی توسعه ایران بعدی نظامی بیابد و نه صنعتی و اقتصادی و نهایتاً عقب ماندگی ایران را در پی داشته باشد.
ب- آثار علائق ژئوپولیتیک در رفتار اتحاد جماهیر شوروی نسبت به ایران :
پس از جنگ جهانی دوم و دوقطبی شدن جهان، شوروی به این تحلیل رسیده بود که جنگ بین دو قطب اجتناب پذیر است. براین اساس، روس ها علاوه بر افزایش توان نظامی و همپایگی استراتژیک با ابرقدرت غرب، تلاش می کردند کشورهای جهان سوم و از جمله " ایران " را که در گذشته ، به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک ، آن را کانال سوئز انقلاب نامیده بودند، به سوی خود جذب کنند.
این سیاست باعث شد که علیرغم روابط گسترده ایران با ایالات متحده آمریکا و مشارکت در پیمان بغداد، که نگرانی عمیق شوروی را به دنبال داشت، نسبت به گسترش روابط حسنه با ایران اقدام کنند.
نتیجه این عمل انعقاد موافقتنامه " یازدهم آذر 1333/ دوم دسامبر 1954" و تعیین تکلیف اختلافات مرزی و استرداد یازده تن طلای ایران بود.
همچنین در دوم اکتبر 1972 یک قرارداد بازرگانی و فنی پانزده ساله به امضاء طرفین رسید. نکته حائز اهمیت این است که به رغم گسترش روابط اقتصادی، روابط سیاسی توسعه نیافته چنانکه روزنامه پراودا در این زمینه نوشت: "اگر چه روابط تجاری و اقتصادی بین اتحاد جماهیر شوروی و ایران توسعه یافته است ، ولی روابط سیاسی ، دوشادوش روابط یاد شده پیشرفت مشابهی نداشته است."
بررسی ویژگی های جغرافیای سیاسی ایران و جایگاه ژئوپولیتیک ، بعد از انقلاب اسلامی تا پایان جنگ سرد ( 1989 – 1979 )
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایالات متحده آمریکا از اولین کشورهایی بود که دولت جدید ایران را به رسمیت شناخت. اما با خروج ایران از پیمان سنتو در پنجم فروردین 1358 و سپس کناره گیری پاکستان از آن ، پیمان مزبور عملاً متلاشی شد و مهمترین حلقه اتصالی پیمانهای ناتو و سیتو که سیاست سد نفوذ را کامل کرد از میان برداشته شد.
بدین ترتیب با سقوط شاه آمال های آمریکا نقش بر آب شد و کشور ایران که برای حفاظت از منافع غرب تقویت شده بود، به نیرومندترین دشمن آمریکا در منطقه مبدل گردید و منافع آمریکا در منطقه و تدابیر امنیتی این کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بیانگر علائق ژئوپولیتیک این کشور در منطقه و ایران است.
پس از به خطر افتادن منافع ایالات متحده آمریکا از طرف انقلاب اسلامی ، کارتر رئیس جمهوری آمریکا از خود واکنش نشان داد. وی در سال 1980 درکترین جدید خود را در منطقه خلیج فارس جایگزین دکترین نیکسون کرد.
دکترین جدید به شرح زیر بود:
" لازم است همه موضوع ما را درباره خلیج فارس به درستی دریابند، هر اقدامی توسط نیروهای خارجی برای در اختیار گرفتن کنترل خلیج فارس انجام گیرد اقدامی علیه منافع حیاتی ایالات متحده تلقی شده و با همه امکانات ، از جمله نیروهای نظامی، دفع خواهد شد."
هیات حاکمه ایالات متحده، برمبنای این سیاست، دست به اقداماتی زد که از آن جمله است: تشکیل نیروی مداخله گر سریع، برپایی شبکه ای از پایگاه های نظامی کمربندی شکل و استفاده از روش خبردهی سریع برای آسان سازی عکس العمل فوری و گسترده نیروهای نظامی.
علاوه بر انقلاب اسلامی، ابرقدرت رقیب ، یعنی شوروی ، با اشغال افغانستان نگرانی های ایالات متحده را تشدید می کرد، اگرچه به اعتقاد رابرت کومر، معاون پیشین وزارت دفاع آمریکا" فوری ترین تهدید برای ثبات منطقه اقیانوس هند حمله آشکار روسیه نیست، بلکه عمدتاً عدم ثبات داخلی، کودتاها و سرنگونی نظامهای سیاسی می باشد."
دولت آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی و گسترش آن اقداماتی جدی انجام داد و از محاصره اقتصادی و کودتا و حتی حمله نظامی استفاده کرد. مجله آمریکایی "اسپات لایت" درباره طرح و اجرای کودتای موسوم به "نوژه" نوشت:
" در اردیبهشت ماه 1359 سازمان سیا، کودتای نوژه و طرح ترور آیت الله خمینی را سازماندهی نمود که با شکست مواجه شد."
حمله نظامی مستقیم به ایران ، که در طبس مواجه با شکست شد، از دیگر اقدامات آمریکا در سالهای اولیه انقلاب بود.
حساسیت آمریکا نسبت به کشورهای منطقه افزایش یافت و استفاده از شیوه هایی سیاسی چون جریان مک فارلین و حربه های نظامی مانند بمباران سکوهای نفتی و سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران، از جمله اقدامات آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی است. بطوری کلی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، ژئوپولیتیک منطقه دچار تحولی اساسی شد و ایران حافظ منافع غرب، تهدیدی جدی در برابر منافع آن ها، بویژه آمریکا به شمار رفت. اگر چه انقلاب اسلامی به لحاظ ماهیتش با نظام سوسیالیستی نیز در تعارض بود، ولی شوروی ها از این واقعه راضی به نظر میرسیدند، چرا که ایران مستقل برای آنها بهتر از ایران وابسته به بلوک مخالف بود.
این موضوع علی رغم خوش باوری روس ها، باعث هماهنگی انقلاب اسلامی با سیاست های شوروی نبود و تحول ژئوپولیتیکی ناشی از انقلاب اسلامی ، گرچه به قدرت رقیب اتحاد جماهیر شوروی ضربه ای وارد کرده ولی مشکلاتی از نوعی دیگر نیز برای شوروی در پی داشت، چنانکه امام خمینی در این باره فرمود:
" ما با کمونیسم بین المللی به همان اندازه در ستیزیم که با جهانخواران غرب به سرکردگی آمریکا و با صهیونیسم مبارزه می نماییم. خطری که از ناحیه کمونیسم متوجه ماست، کمتر از آمریکا نیست."
آشتی ناپذیری اسلام با کمونیسم و سیاست اعلام شده از طرف رهبر انقلاب اسلامی در باره ابرقدرت شرق و ترس از نفوذ معنوی انقلاب اسلامی در بین جمهوری های مسلمان نشین آسیای مرکزی، نگرانی مقامات شوروی را در پی داشت و آنان را وادار به نوعی ملایمت و انعطاف نسبت به مواضع عقیدتی اسلام کرد، به طوری که برژنف در بیست و ششمین کنگره حزب کمونیست شوروی در آوریل 1981 اعلام داشت: " جنبش های رهایی بخش می تواند تحت لوای اسلام انجام گیرد." در پی این موضع گیری، سیاست نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران دنبال شد، اما اشغال افغانستان توسط روس ها و از همه مهمتر تجاوز عراق به ایران با حمایت کامل تسلیحاتی شوروی ها مانع از گسترش روابط حسنه بین دو کشور گردید.
پس از روی کار آمدن گورباچف در مارس 1985 و دگرگونی سیاست داخلی و خارجی شوروی و همچنین خروج نیروهای روسی از افغانستان و پذیرش قطنامه 598 از جانب ایران، زمینه مناسبات بین دو کشور مهیا شد. در نتیجه این گرایش و مسافرت آقای هاشمی رفسنجانی به مسکو، دگرگونی عمده ای بین دو کشور رخ داد. لکن با فروپاشی اتحاد شوروی و محقق شدن پیش بینی حضرت امام خمینی در این خصوص ( ایشان طی پیامی که در سال 67 به رهبران شوروی ابراز داشتند اضمحلال بلوک شرق و ایدئولوژی حاکم بر آن را گوشزد نموده بودند) تحول عمده ای در ژئوپولیتیک منطقه و جهان صورت گرفت، که تاثیرات عمیقی نیز بر ژئوپولیتیک ایران در بر داشت.
فرآیند شکل گیری جغرافیای سیاسی و نقش ژئوپولیتیک ایران در دوران پس از جنگ سرد تا پایان قرن بیستم ( 2000- 1989 )
نتایج پایان جنگ سرد:
در نوامبر 1990 در کنفرانس پاریس که به عبارتی صحنه آشتی غرب و شرق بود، سعی شد تا پیروزی " ژئوپولیتیکی" و " ایدئولوژیک " به نام غرب تمام شود. بنابر این پایان چنین مناقشه ای بویژه نتیجه یک طرفه آن ، سه پیامد عمده امنیتی جنگ سرد را به شکل زیر تغییر داده است:
1- تجزیه قدرت ها زمینه برتری یک قدرت واحد در صحنه گیتی را فراهم ساخته است. اگر چه این نکته را باید افزود که چنین وضعی بیشتر با پراکندگی قدرت اقتصادی و کثرت گرایی سیاسی بوجود می آید. یعنی برعکس انتظار، در اثر تفوق قدرت به وجود نمی آید.
2- مناقشات منطقه ای در حال حاضر از ارتباط دیرینه خود با رقابت ابرقدرتی جدا شده اند. مناقشات منطقه ای گرچه اکنون در سطح جهانی ممکن است کم خطر باشد، اما برعکس برای بالا بردن درجه کشمکش و خشونت آزادتر عمل می کنند.
3- مراقبت عمومی و حضور سیاسی مردم احتمالاً جایگزین سایر جوانب امنیت بین المللی می شود، جوانبی که به تغییر بهتر، در زمره امور مربوط به سلامت جامعه جهانی مانند فقر، توسعه نیافتگی و عدم ثبات داخلی تلقی می شود. به هر حال نکات فوق اهمیت واقعی و انکارناپذیر تغییر و تحول بزرگ بوجود آمده در حوزه امنیت بین المللی را معلوم می دارد.
به هر حال آنچه که حادث شده آن است که برای نخستین بار یک امپراتوری ، بدون جنگ از درون متلاشی شده است. اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از قطب های قدرت جهانی، نظام دوقطبی حاکم بر جهان را نیز دستخوش دگرگونی اساسی کرد و دنیای جدید با ویژگی های نوینی پا به عرصه حیات گذاشت.
خروج یکی از ارکان قدرت از گردونه نظام دوقطبی ، ژئوپولیتیک جهانی را به گونه ای متاثر کرد که تثبیت نظامی جدید بر مبنای روابط و مناسبات بین الملل نیاز به گذشت زمان دارد. برهمین اساس ، وضع فعلی را سلسله مراتبی در حال گذار می نامیم.
چنانکه برخی از محققان روابط بین الملل معتقدند، اگر چه رویدادهای اخیر دگرگونیهای ژرفی را در نظام سلسله مراتبی جهان سبب شده اند، لکن تطور نظام ژئوپولیتیک جهانی هنوز مرحله جابجایی را طی نکرده ، به مرحله یکنواختی نرسیده است.

پیامدهای فروپاشی شوروی و تاثیر آن بر ژئوپولیتیک ایران:
جمهوری اسلامی ایران، به عنوان همسایه قدرت متلاشی شده شرق، بیشترین تحول ژئوپولیتیک را داشته است. اگرچه به لحاظ فیزیکی ، موقعیت جغرافیایی و مرزهای آن تغییر نیافته ، اما ژئوپولیتیک آن از حیث محتوایی ، دستخوش دگرگونی زیادی شده است.
به هر حال شرایط جدید پس از فروپاشی شوروی موجب نگرانی های جدی و جدیدی برای امنیت ملی ایران شد.
این شرایط جدید از این قرار بود:
1- فروپاشی شوروی موجب خالی شدن عرصه بین المللی برای بزرگترین دشمن ایران یعنی ایالات متحده آمریکا گردید، زیرا در جهان یک قطبی استقلال عمل کشورهای کوچک بسیار محدود می شود.
2- حادثه حمله عراق به کویت و خلاء حضور متعادل کننده شوروی در معادلات جهانی موجب حضور قوی، مداوم و تهدید کننده نیروهای آمریکایی در مرزهای جنوبی ایران گردید.
3- وجود منابع سرشار نفت و گاز در کشورهای ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان با ذخایر تخمینی 200 میلیارد بشکه نفت و 80 تریلیون متر مکعب گاز موجب توجه شدید قدرتهای منطقه ای و برون منطقه ای به کشورهای منطقه آسیای مرکزی و قفقاز گردید.
4- نا امنی مرزهای شمالی و جنگ آذربایجان و ارمنستان در نزدیکی مرزهای شمالی ایران برای جمهوری اسلامی نگرانی جدی از بابت احتمال کشیده شدن ایران به جنگ را فراهم آورد.
به دنبال تحولات فوق، حضور شرکتهای مختلف نفتی، ساختمانی ، اقتصادی غرب و فشار سیاسی برای نفوذ در سیستم تصمیم گیری کشورهای تازه استقلال یافته روز بروز افزایش یافت و زمینه را برای تنشها و رقابتهای گسترده اقتصادی و سیاسی میان کشورهای درون و برون منطقه ای مهیا ساخت. مهمترین تنشها عبارتند از :
1- برخورد منافع بین آمریکا و روسیه در تداوم رقابت نیم قرن گذشته .
2- برخورد منافع بین روسیه و ترکیه به داخل نفوذ این متحد آمریکا و عضو ناتو به محدوده امنیت ملی روسیه.
3- برخورد منافع بین ترکیه و ایران بعنوان دو قدرت منطقه ای با تضادهای فرهنگی، سیاسی و امنیتی.
4- برخورد منافع بین ایران و آمریکا به دلیل اجرای دکترین مهار دوجانبه و قانون داماتو.
با وجود موارد مطروحه در بالا، آنچه بعنوان یک واقعیت انکارناپذیر بر تمامی معادلات سیاسی تاثیرگذار بوده و قابل چشم پوشی نخواهد بود، این است که جایگاه برتر ژئوپولیتیک ایران برای جبهه شمال همواره حائز اهمیت بوده است. (همان، صص 205-197)

جهت گیریهای سیاست خارجی ایران نسبت به قدرتهای جهانی
نوع جهت گیری
مصادیق
نتیجه
نقش ژئوپولتیک
بیطرفی
جنگ جهانی اول
نقص بیطرفی و اشغال ایران
منفی

جنگ جهانی دوم
نقص بیطرفی و اشغال ایران
منفی

بحران خلیج فارس
رعایت بیطرفی
مثبت
سازش و همکاری
اخذ امتیاز و انعقاد قراردادها
حضور و نفوذ قدرتها در ایران و دخالت در امور این کشور
تسلیم در برابر تجاوز بیگانگان در جنگهای جهانی اول و دوم و کنار گذاری سیاست بیطرفی و اعلم جنگ به المان و ژاپن
پذیرش اصلاحات اقتصادی در دهه چهل شمسی متاثر از دکترین "پاسخ انعطاف پذیر" کندی
پذیرش سیاست سد نفوذ و مقابله با کمونیسم
اعطای امتیاز کاپیتولاسیون به نظامیان آمریکا
عهده داری ژاندارمی ، منطقه در اثر سیاست منطقه ای نیکسون- کیسینجر و شرکت در جنگ ظفاری و شاخ آفریقا

وابستگی ایران به قدرتها و نفوذ گسترده آنها در امور ایران
منفی
اعتراض
دوره زمامداری
اجرای سیاست موازنه منفی و ملی شدن نفت، با کودتای 28 مرداد سیاست سازش جایگزین آن شد.
مثبت
و منفی

دوره حاکمیت جمهوری اسلامی ایران
پیگیری سیاست اعتراض و طرد قدرتهای استکباری
مثبت

منبع: مهدی مینایی، مقدمه ای بر جغرافیای سیاسی ایران، ص 206

اهمیت ایران در نظام بین الملل
وقوع حوادث 11 سپتامبر و مبارزه علیه تروریسم جهانی بر اهمیت قدرتهای منطقه ای افزوده است. در میان کشورهای منطقه خاورمیانه، ایران به دلیل برخورداری از پایه های ذاتی قدرت و ویژگیهای درونی ساخت قدرت و سیاست از اهمیت ویژه ای برای نظام بین الملل برخوردار است. در واقع هیچ کشوری به اندازه ی جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه گذشته موضوع صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی نبوده است. به همین دلیل سرنوشت تحولات در ایران نه تنها در سطح نظام منطقه ای بلکه در سطح نظام بین المللی دارای اهمیت است. ویژگیهایی که ایران را در سطح نظام بین الملل دارای اهمیت می کنند، عبارتند از:
1- ساخت قدرت و سیاست در ایران
در میان کشورهای منطقه ی خاورمیانه ساخت قدرت و سیاست و عملکرد سیستم در ایران دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را برای نظام بین الملل دارای اهمیت می سازد. ساخت قدرت در ایران ترکیبی از ویژگیها و عملکردهای سنتی، محافظه کارانه و مدرنیسم در حوزه ی تصمیم گیری است. ایران تنها کشور در حوزه ی خاورمیانه است که دارای ویژگیهای خاص زیر است:
الف – تصمیم گیری در حوزه ی سیاسی
علی رغم وجود یک سازمان عریض و طویل نظامی، تصمیمات مملکتی در حوزه سیاسی صورت می گیرد. به عبارت دیگر، هر چند بخشهای نظامی به گونه ای در ساخت قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور به دلیل وجود سابقه ی جنگ و تهدیدات خارجی دارای نفوذ هستند، اما نهایتاً تصمیمات در حوزه های کلان سیاستهای داخلی و همچنین سیاست خارجی در اختیار بخشهای مختلف سیاسی کشور و با توجه به ملاحظات مربوط به منافع ملی و نظام سیاسی صورت می گیرد.
مثال بارز این جریان روند مذاکرات هسته ای ایران است که از ابتدا تحت تاثیر ویژگیهای ساخت قدرت و سیاست در ایران و همچنین تحت تاثیر ساختارهای سیاسی در ایران و همچنین تحت تاثیر ساختارهای سیاسی قدرت داخلی از جمله نهاد رهبری، شورای عالی امنیت ملی، نهاد ریاست جمهوری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی ، سازمان انرژی اتمی، دانشگاهها و توده های مردم و البته نهادهای نظامی و امنیتی در حال جریان بوده است.
ب – تجربه های دموکراسی
تجربه ها و زمینه های پویایی دموکراسی در ایران سابقه ای 100 ساله دارد. هر چند روند دموکراسی سازی در طول یک قرن گذشته با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده، اما روند دموکراتیزاسیون در ایران ریشه دار بوده و از بطن جامعه برمی خیزد. ایران اولین کشور خاورمیانه است که در آن انقلاب مشروطه در همان سال 1906 به وقوع پیوست. در طول یک قرن گذشته تاثیرگذاری زمینه های دموکراسی ایران در رشد جنبشهای آزادی خواهانه در سطح منطقه سرنوشت ساز بوده است. آخرین نمونه از این تاثیرگذاری مدل "مردم سالاری دینی" است. اگر شعار دموکراسی سازی دولت فعلی آمریکا در قالب طرح خاورمیانه بزرگ واقعی باشد، بی تردید ایران مهم ترین میدان تاثیرگذاری و رشد دموکراسی در سطح منطقه می باشد. چرا که این مسئله هم در ایران سابقه دارد، هم ایرانیان ثابت کرده اند که علاقه مند به رشد دموکراسی هستند و مهم تر از همه منافع ملی ایران نیز چنین ایجاب می کند. به عنوان مثال ، هیچ کشوری به اندازه ی ایران از رشد و تثبیت دموکراسی در عراق جدید و تقویت روند سیاسی فعلی نفع نمی برد، امری که منجر به حاکمیت شیعیان در یک روند انتخابات آزاد، با توجه به اکثریت آنها، می گردد.

ج – پایه های مستقل قدرت
پایه های قدرت در ایران مستقل هستند . منافع فرهنگی و اجتماعی مستقل، ظرفیتهای اقتصادی مستقل، ارتش مستقل، نگاه امنیتی مستقل، روابط و سیاست خارجی مستقل ، سیستم حکومتی مستقل و.. که عمدتاً نقش ایران را بومی می سازد. از این لحاظ ایران در منطقه منحصر به فرد است، چرا که قدرتهای مستقل و مهم منطقه ای دیگر ، یعنی اسرائیل و ترکیه، نگاه به غرب داشته و در چارچوب استراتژیهای امنیت ملی با غرب هماهنگ هستند. سایر کشورهای مهم عربی منطقه نیز تماماً از لحاظ سیستمهای امنیتی – سیاسی به غرب وابسته است.
2- زمینه های فرهنگی ایران
ویژگیهای فرهنگی ایران به گونه ای است که از آن یک کشور تاثیرگذار در سطح منطقه ای و نظام بین الملل می سازد. فرهنگ باستانی ایران یکی از مدلهای فرهنگی تاثیرگذار در سطح کشورهای منطقه از جمله آسیای مرکزی و قفقاز و افغانستان و آسیای جنوبی چه در گذشته و چه در زمان حال می باشد. همچنین ایران دارای یک اقلیت مهاجر قوی و تاثیرگذار در سطح بین المللی است که در واقع سمبل تاثیرگذاری فرهنگ ایرانی در اقصی نقاط جهان می باشد. از سوی دیگر، اهمیت فرهنگی شیعی و نقش آن در نظام امنیت منطقه ای خصوصاً با حوادث 11 سپتامبر و تحولات در عراق سرزمین اصلی فرهنگ شیعی می تواند نقش مهمی در متعادل کردن فرهنگ رادیکال سنی داشته باشد که به شکل تروریسم القاعده ای امنیت منطقه و جهان را به خطر انداخته است، نقش شیعیان در کنترل و تضعیف گروههای تروریستی و رادیکال سنی در عراق جدید از جمله مصادیق این امر است.
3- ژئوپولتیک ایران و نظام امنیت منطقه ای
هیچ عنصری به اندازه ی عنصر ژئوپولیتیک در نوع تعامل ایران با نظام بین الملل در طول تاریخ ایران دارای اهمیت نبوده است . تاثیر این عنصر به اندازه ای است که حتی در درون ساخت قدرت ایران نوعی حساسیت1 نسبت به اهمیت فزاینده ی ژئوپولیتیک ایران که نوع تعامل با جهان خارج را تعیین می کند، وجود دارد. ویژگیهای ژئوپولیتیک ایران به گونه ای است که از این کشور یک بازیگر پراهمیت در نظم منطقه ای و نظام بین الملل می سازد. در حال حاضر، اهمیت ژئوپولیتیک ایران برای نظام بین الملل در دو موضوع خلاصه می شود، جنگ علیه تروریسم و ژئوپولیتیک انرژی در زمینه ی جنگ علیه تروریسم، ایران در وسط دو کانون اصلی تروریسم جهانی یعنی افغانستان و عراق قرار دارد. از این لحاظ خاک ایران نقش مهمی در سد کردن عبور و انتقال تروریستها در منطقه ایفا می کند. در زمینه ی ژئوپولیتیک انرژی (نفت و گاز) نیز جغرافیای ایران به گونه ای است که به نقاط حساس و نفت خیز منطقه ی خاورمیانه در خلیج فارس و دریای خزر دسترسی هم زمان دارد.
ایران یک بازیگر تعادل بخش و سازنده
ایران ذاتاً یک بازیگر سازنده است. پایه های قدرت و ویژگیهای ژئوپولیتیک ایران به گونه ای است که از این کشور یک بازیگر تعادل بخش در صحنه ی نظام بین الملل می سازد. سازنده بودن نقش ایران بر این منطق استوار است که هر گونه بی ثباتی و ناامنی در سطح منطقه در درجه ی اول منافع ملی ایران را به خطر می اندازد.

الف – سابقه ی نقش آفرینی سازنده ی ایران
اهمیت نقش متعادل کننده ایران برای نظام بین المللی به قرنها قبل و حتی دوران باستان باز می گردد. پادشاهان ایرانی ، همچون کوروش کبیر نقش سازنده و تاثیرگذاری در تعادل قدرت و رشد فرهنگها در جهان باستان ایفا کردند. فرهنگ ایرانی از سوی جانشینان اسکندر به غرب انتقال داده شد و نقش برجسته ای در رشد و گسترش فرهنگ غرب داشت. به همین نسبت نقش ایرانیان در جلوگیری از هجوم تخریب گر مغول به غرب حایز اهمیت است. در دوران صفویه، امپراتوری ایران با خسته کردن امپراتوری عثمانی در جبهه شرقی، نقش موثر و سازنده ای در تعادل قدرت در نظام بین الملل ایفا کرد. در جنگ جهانی دوم ، خاک ایران به عنوان "پل پیروزی" نقش برجسته ای در شکست آلمان هیتلری و به تبع آن جلوگیری از گسترش نازیسم و رادیکالیسم داشت. در دوران معاصر نیز ایران به عنوان متحد غرب در زمان رژیم گذشته نقش برجسته ای در کنترل کمونیسم و دسترسی آن به حوزه ی منافع غرب در خلیج فارس ایفا کرد. انقلاب اسلامی ایران و به دنبال آن جنگ ایران و عراق نقش برجسته ای در کنترل و تضعیف قدرت حکومت بعثی عراق و صدام حسین داشت . در جنگ کویت، ایران با اتخاذ سیاست بی طرفی و تقویت مرزهای غربی خود نقش مهمی در تثبیت حلقه ی محاصره ی صدام حسین ایفا کرد.
هم زمان با فروپاشی شوروی و تحولات بعد از آن، ایران به عنوان یک بازیگر سازنده نقش فعالی در کنترل دو بحران حوزه آسیای مرکزی و قفقاز یعنی بحران تاجیکستان و بحران قره باغ ایفا کرد. در طول دهه ی 1990، تهران صحنه ی مذاکرات طرفهای داخلی درگیر در بحران تاجیکستان و در جهت آرام کردن اوضاع بود. ایران همچنین به عنوان نقطه اتصال طرفهای درگیر و گروههای مخالف داخلی و نظام بین الملل، نقش فعالی در کنترل بحران قره باغ داشت. بی تردید، نفوذ ایران به عنوان یکی از اهرمهای متعادل کننده ی قدرت در منطقه نقش سازنده ای در بحرانهای فوق ایفا کرد.

ب – نقش سازنده ایران بعد از حوادث 11 سپتامبر
نقش آفرینی سازنده ایران در صحنه ی نظام بین الملل بعد از حوادث 11 سپتامبر شکل موثرتری گرفت. اوج این نقش آفرینی به نقش سازنده ایران در سرنگونی طالبان وجنگ علیه تروریسم جهانی از طریق ایجاد هماهنگی در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی بر می گردد. در سطح داخلی ، ایران با حمایت از گروههای مخالف طالبان و در راس آنها نیروهای ائتلاف شمال که برای سالیان دراز مورد حمایتهای مادی و معنوی ایران قرار داشتند، نقش مهم در سرنگونی حکومت طالبان ایفا کرد. بی تردید، طالبان صرفاً با بمبارانهای گسترده ی نیروهای آمریکایی کابل را ترک نکردند، بلکه هجوم نیروهای ائتلاف شمال که سالیان دراز مورد حمایتهای مالی و معنوی ایران بودند، آنها را مجبور به عقب نشینی کرد،در سطح منطقه ای، ایران با تحمیل فشارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از یکسو و هماهنگی با سایر بازیگران منطقه ای از جمله روسیه و سایر کشورهای آسیای مرکزی نقش مهمی در اهمیت تدریجی حکومت طالبان داشت. علی رغم به رسمیت شناخته شدن طالبان توسط بازیگران منطقه ای دیگر همچون عربستان سعودی، پاکستان، امارات و حتی حمایت ضمنی ایالات متحده، ایران هیچ گاه این رژیم را به رسمیت نشناخت و در صحنه ی بین المللی نیز مشروعیت این رژیم را زیر سوال برد. از این لحاظ ، ایران بهای زیادی برای این سیاست پرداخت. شهادت دیپلماتهای ایرانی و افزایش ناامنی و آدم ربایی در طول مرزهای ایران از جمله این هزینه ها می باشند.
در سطح بین المللی نیز ایران به همکاری با ائتلاف نیروهای بین المللی پرداخت. علی رغم حضور و تهدید مستقیم آمریکا در مرزهای شرقی کشور، ایران نه تنها با حضور این نیروها موافقت کرد حتی در مواردی نیز از لحاظ عملیاتی و اطلاعاتی به آنها کمک کرد. بی تردید، بدون نقش سازنده ی ایران، "کنفرانس بن" که در واقع زیربنای شکل گیری افغانستان جدید است، تشکیل و به نتیجه نمی رسید. نقش حساس و سرنوشت ساز ایران در جلب رضایت نیروهای ائتلاف شمال و مجاهدین به عنوان فاتحان اصلی جنگ با طالبان در این زمینه قابل ارزیابی است. حتی بعد از تاسیس افغانستان جدید و پایان جنگ، ایران با حمایت از رهبری حامد کرزای و یک حکومت مرکزی قوی در جهت تضعیف و ریشه کن کردن بقایای طالبان و القاعده فعالیت کرد، بازگشت مهاجران افغانی به کشورشان را تسهیل نمود و با ارسال کمکهای مالی و لجستیکی و همچنین اجرای پروژه های زیر بنایی در منطقه هرات از جمله جاده ی مهم و استراتژیک "هرات – دوغارون" نقش مهمی در شکل گیری افغانستان جدید و روند دولت سازی و ملت سازی در این کشور ایفا کرد. در طول 5 سال گذشته ایران به حمایت مستمر و سازنده از تمامی تحولات سیاسی در افغانستان از جمله تشکیل لویی جرگه، برگزاری انتخابات قانون اساسی، ریاست جمهوری و پارلمانی پرداخت و نقش مهمی در پروسه دموکراسی سازی در این کشور داشت.

ج – نقش آفرینی ایران در عراق جدید
نقش سازنده ی ایران در شکل گیری عراق جدید در چندین مرحله قابل ارزیابی است. در درجه اول، ایران بااتخاذ سیاست "بی طرفی فعال"2 نقش مهمی در تکمیل محاصره ی منطقه ای رژیم بعثی ایفا کرد. علی رغم خطرات حضور و تهدید مستقیم آمریکا از طریق خاک عراق، ایران نه تنها از تغییر رژیم بعثی حمایت کرد، بلکه اعلام منمود که حتی در صورت لزوم به همکاری با ائتلاف نیروهای بین المللی در جهت منافع ملت عراق خواهد پرداخت. در طول 4 سال گذشته علی رغم توان عملیاتی بالای نیروهای ایرانی به دلیل تجربیات ناشی از جنگ 8 ساله و شناخت سرزمین عراق، ایران هیچ گاه از نفوذ و قدرت عملیاتی خود در جهت ایجاد و گسترش ناامنی به عنوان ابزاری در جهت جلوگیری و رفع تهدیدات آمریکا استفاده نکرد. چرا که هر گونه بی ثباتی در درجه اول به ضرر ایران تمام می شد.
در درجه دوم ، ایران با استفاده از نفوذ گسترده و طبیعی خود در شیعیان عراق، نقش مهمی در تثبیت امنیت و ایجاد تعادل در عراق جدید ایفا کرد. صحنه ی قدرت و سیاست در عراق در طول سالیان گذشته به گونه ای بود که شیعیان علی رغم دارا بودن اکثریت در کشور، هیچ نقشی در قدرت مرکزی نداشتند. شرایط جدید فرصت مناسبی برای گروههای مختلف شیعی فراهم می آورد تا برای اولین بار نه تنها هویت و موجودیت خود راموردتاکید قرار دهند، بلکه قدرت سایر رقبا از جمله سنیها را متعادل کنند. نقش سازنده ی ایران در پی گیری سیاست ایجاد تعادل در صحنه ی قدرت مرکزی و با حضور تمامی گروهها و هویتهای سیاسی عراق قابل ارزیابی است. ایران همواره سعی کرده تا با حفظ زمینه های وحدت و ثبات از طریق ایجاد تعادل بین گروههای مختلف ، سیاسی در عراق مانع از گسترش ناامنی و بی ثباتی در این کشور شود ، نقش موثر ایران در آرام کردن جنبش شیعیان به رهبری مقتدا صدر و متعاقباً تسلیم تسلیحات آنها قابل توجه است. بی تردید ایفای این نقش زمینه های بروز جنگ داخلی در عراق را رفع کرد.
در درجه سوم، ایران با حمایت و تقویت تمامی تحولات و تصمیمات تسلیحاتی در قالب روند دولت سازی و ملت سازی نقش مهمی در شکل گیری عراق جدید ایفا کرد. از جمله اولین اقدامات سازنده ی ایران، به رسمیت شناختن دولت موقت عراق3 به رهبری ایاد علاوی علی رغم وابستگی شدید به ایالات متحده است، حمایت از چنین دولتی در شرایطی بود که آمریکا شدیداً به برقراری ثبات و امنیت در عراق در جهت از بین بردن ریشه های عملیات تروریستی نیاز داشت. ایران همچنین نقش حمایت گر در روند برقراری انتخابات عمومی عراق، تشکیل مجمع ملی موقت عراق4 و دولت موقت عراق5 داشته است که وظیفه به تصویب رساندن قانون اساسی عراق را بر عهده داشتند، نقش سازنده ی ایران وقتی بیشتر آشکار می شود که علی رغم دلبستگی طبیعی به نقش بیشتر شیعیان در عراق جدید، ایران به حمایت از تمامی گروههای سیاسی در داشتن سهم مساوی در مجلس عراق خصوصاً گروههای سنی پرداخت که به دلیل عدم مشارکت فعال در انتخابات عمومی دوران انتقالی دارای کرسیهای کمتری بودند. از سوی دیگر، ایران در تمامی کنفرانسهای منطقه ای و بین المللی در زمینه ی آینده ی عراق از جمله کنفرانس مهم قاهره حضور و مشارکت فعال داشته و نقش مثبت ایفا کرده است، بی تردید نقش سازنده ی ایران در ایجاد تعادل و ثبات در عراق جدید، چه در گذشته، حال و آینده در جلوگیری از گسترش فعالیتهای تروریستی با اهمیت به حساب می آید، چرا که انجام چنین فعالیتهایی از طریق خاک عراق صلح و امنیت منطقه ای و به تبع جهانی را به خطر می اندازد.

منطق تلاش ایران برای کسب نقش بیشتر
ویژگیها و پایه های قدرت ایران از جمله ژئوپولیتیک ، جمعیت ، منابع انرژی ، ایدئولوژی پویا، و به طور کلی ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به گونه ای است که بدون دسترسی به نقش متناسب در صحنه ی منطقه ای و جهانی قابلیت بروز کامل نخواهد یافت. از زمان بروز انقلاب اسلامی ، عدم برخورداری از نقش مناسب منطقه ای و محدودیتهای ایجاد شده در روابط با همسایگان، فرصتهای فراوان اقتصادی و فرهنگی را از ایران سلب کرده و روند توسعه ی همه جانبه ی کشور را به تاخیر انداخته است، منطق تلاش ایران برای کسب نقش بیشتر در دو قالب امنیت سازی و فرصت سازی قابل تبیین است:
الف – امنیت سازی
همانند هر نظام دیگری، جمهوری اسلامی ایران به تهدیدات امنیتی خارجی نسبت به خود و کشور حساس است و لذا به طور طبیعی تمامی تلاش و سعی خود را انجام می دهد که به هر نحو ممکن این تهدیدات را رفع کند، به دلیل سابقه دشمنیهای موجود و خصومت آمریکا نسبت به ایران و تلاشهای این کشور در تحت فشار قرار دادن ایران استراتژیهای توسعه ی داخلی و تنظیم سیاست خارجی، همواره با تمرکز بر استراتژیهای امنیتی و چگونگی رفع تهدید در درجه اول استوار گردیده است . در نتیجه این تهدیدات، اولویتهای امنیتی – سیاسی همچنان بر روابط بین الملل ایران حاکم است. هر چند تهدیدات آمریکا از زمان بروز انقلاب اسلامی به اشکال مختلف همچون هدایت کودتاها، تهاجم نظامی، حمایت از رژیم بعثی در جنگ، اعمال تحریمهای اقتصادی و غیره تداوم داشته اما با وقوع حوادث 11 سپتامبر شکل جدید و تهاجمی تری به خود گرفته است. حضور مستقیم نظامی آمریکا در منطقه و تهدید به تغییر نظام در ایران برای اولین بار شکل عملی تری به خود گرفته است. در طول 5 سال گذشته افغانستان و عراق جدید به مراکز فشار و تهدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است.

ب – فرصت سازی در سطح منطقه ای
همانند هر قدرت منطقه ای دیگر، ایران دارای دامنه ی نفوذ طبیعی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در اطراف مرزهای خود است و به طور منطقی سعی در فرصت سازی در آنها دارد. از زمان بروز انقلاب اسلامی در ایران، انرژی سیاست خارجی آمریکا در جهت جلوگیری از افزایش نفوذ منطقه ای ایران متمرکز گردیده است. این مخالفت به طور سنتی در منطقه ی خلیج فارس، جهان عرب در اسلام متمرکز گردیده بود، به طوری که در سرتا سر دهه ی 1980 و اوایل دهه ی 1990 ایران به عنوان منبع گسترش بنیادگرایی اسلامی و تهدیدی مستقیم علیه رژیمهای عربی منطقه معرفی گردید و از این طریق زمینه های فرصت سازی ایران در منطقه کاهش یافت. بعد از فروپاشی شوروی آمریکا از هر گونه تلاش ایران برای گسترش دامنه ی نفوذ و فرصت سازی در زمینه های فرهنگی و اقتصادی در مناطق شمالی کشور نیز جلوگیری کرد در طول دهه ی 1990، آمریکا با تقویت و حمایت از نقش دولتهای متحد منطقه ای سعی در تحت فشار گذاشتن ایران نمود. جلوگیری از گسترش نفوذ فرهنگی ایران از طریق حمایت ازدولتهای رقیب منطقه ای همچون ترکیه و عربستان سعودی و تقویت نقش اسراییل به عنوان اهرم متعادل کننده ی قدرت ایران در مناطق شمالی از جمله سیاستهای بازدارنده ی ایران در این زمینه به حساب می آیند.
با بروز حوادث 11 سپتامبر و حضور آمریکا در افغانستان و عراق، دامنه ی نقش آفرینی ایران در مناطق شرقی و غربی نیز محدود شده است. در حال حاضر، مشارکت در ترتیبات امنیتی جمعی در منطقه ی خلیج فارس و خروج از تعریف سنتی توازن قوا، نقش آفرینی در حوزه های اقتصادی و فرهنگی مناطق اطراف ایران و به خصوص عراق جدید و حوزه ی نفوذ شیعی که از جمله مناطق نفوذ آمریکا نیز به حساب می آیند، از جمله تقاضاهای ایران برای افزایش نقش منطقه ای است. فراهم کردن زمینه های فرصت سازی در بازارهای مصرفی منطقه در چارچوب برآورده کردن توقعات داخلی بازرگانان و تجار داخلی و همچنین ظرفیتهای بالای اقتصادی ایران قابل تبیین است.
تعامل با نظامهای اقتصادی بین المللی یکی دیگر از زمینه های فرصت سازی برای افزایش نقش است. محور تقاضاها در این زمینه بیش از هر چیز به خواست روزافزون داخلی جهت پیشرفت و رفاه از یکسو و افزایش پرستیژ و اعتبار در صحنه ی بین المللی از سوی دیگر برمیگردد. در حال حاضر، نظام اقتصاد بین الملل با قوانین و اصول بازیگران اصلی نظام بین الملل اداره می شود که به عنوان ابزاری سیاسی در جهت تحت فشار قرار دادن کشورهای مخالف نظم موجود مورد استفاده قرار میگیرند. در طول سالهای گذشته، محدودیتها و تنگناهای ایجاد شده در جهت جلوگیری از تعامل مناسب ایران با اقتصاد بین الملل از یکسو و اعمال تحریمهای مستقیم اقتصادی توسط آمریکا از سوی دیگر، زمینه های فرصت سازی ایران را محدود کرده و به تبع آن هزینه های زیادی بر اقتصاد کشور تحمیل کرده است. جمهوری اسلامی ایران جهت برآورده کردن توقعات روزافزون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داخلی به فعالیت و حضور در عرصه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و ارتباطاتی جهانی تمایل دارد. به عنوان مثال برای چندین سال تقاضاهای متعدد ایران برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی به دلیل مخالفت آمریکا مورد پذیرش قرار نگرفت . در حال حاضر نیز موسسات مالی بین المللی تحت فشار دولت آمریکا به ایران کمتر وام و بودجه اختصاص می دهند. ایران از مشارکت در طرحهای اقتصادی بین المللی و منطقه ای محروم می شود. دانشمندان و محققان ایرانی تحت تاثیر تحریمات موجود کمتر قادر به عرضه ی دستاوردها و نتایج تحقیقات خود هستند. تبلیغات سوء جهانی از پرستیژ و اعتبار ایرانیها کاسته است . در نهایت ، نقش و جایگاه ایران مورد چالش قرار گرفته و تضعیف گردیده است.

اهداف آمریکا در جلوگیری از افزایش نقش ایران
تقاضاهای آمریکا نیز ریشه در تصور وجود تهدیدات ناشی از ایران در نظم منطقه ای دارد. چالش اصلی این است که آن مسائلی که آمریکا به عنوان تهدید از سوی ایران در نظر می گیرد، در مقابل از سوی ایران به عنوان فرصت تلقی می شود. بنابراین، دو طرف برداشتهای متفاوتی از تهدیدات و فرصتها دارند، اهداف آمریکا در جلوگیری از افزایش نقش ایران در زمینه های زیر قابل بررسی هستند.

الف – برنامه ی هسته ای ایران
از دیدگاه آمریکا، برنامه هسته ای ایران یک تهدید جدی برای صلح و امنیت بین المللی است و لذا تمامی تلاش خود را چه از طریق فشارهای بین المللی و چه از طریق تهدیدات نظامی انجام می دهد تا ایران را از پی گیری برنامه ی صلح آمیز هسته ای خود منصرف کند. استدلال آمریکا این است که در درجه اول، ایران هماهنگ با سیاستهای نظام بین الملل نیست و لذا افزایش قدرت ایران می تواند تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی باشد. در درجه دوم، یک ایران هسته ای، ماشه ی رقابتهای هسته ای در سطح منطقه را می کشد و بدین ترتیب کل منطقه وارد یک رقابت تسلیحاتی می شود که به نفع نظام امنیت منطقه ای نیست. در درجه سوم ، یک ایران هسته ای تهدیدی برای اسراییل به عنوان متحد استراتژیک آمریکا به حساب می آید و تعادل قدرت را در سطح منطقه بر هم می ریزد. بدین ترتیب ، کانون اصلی نگرانی آمریکا احساس تهدید از سوی ایران از جنبه های مختلف یا به عبارت دیگر نگرانی از افزایش نقش ایران است. در مقابل از دیدگاه ایران، تداوم برنامه های هسته ای صلح آمیز یک فرصت برای کشور به حساب می آید که ایران به دلیل رشد و توسعه همه جانبه به آن نیازمند است. بی تردید خواست تداوم برنامه های صلح آمیز هسته ای نه تنها مربوط به دولت جمهوری اسلامی ایران بلکه یک خواست و اراده ملی نیز می باشد. استقلال این است که ایران با توجه به پایه های قدرت خود از جمله اندازه، جمعیت ، منابع ثروت، سرمایه های انسانی و هزینه های متقبل شده (حدود 12 میلیارد دلار) باید از این فرصت در جهت روند توسعه ی کشور و افزایش قدرت و پرستیژ منطقه ای و جهانی خود استقاده کند. از نظر ایران ، سیاستهای تهدیدآمیز آمریکا در این زمینه، بخش دیگری از سیاستهای این کشور جهت جلوگیری از نقش آفرینی و فرصت سازی و نهایتاً تضعیف جایگاه منطقه ای و جهانی ایران است.

ب – مسئله ی تروریسم
علی رغم نقش سازنده و موثر ایران در مبارزه با تروریسم جهانی به خصوص بعد از حوادث 11 سپتامبر، آمریکا همچنان تاکید دارد که ایران یکی از حامیان اصلی تروریسم می باشد. حمایت از جنبشهای اسلامی حماس و حزب الله و حقوق فلسطینیان مرکز این استدلال است. در این زمینه نیز استدلالهای دو طرف کاملاً در جهت مخالف یکدیگر است. از نظر آمریکا جنبشهای فوق تروریستی بوده و عامل اصلی عدم پیشرفت روند صلح اسراییل به فلسطین به شمار می آیند. در مقابل، ایران این جنبشها را نهضتهای آزادی بخش تلقی کرده که برای کسب آزادی و سرنوشت مستقل خود مبارزه می کنند. در طول سالهای گذشته با توجه به تحولات انجام شده در سطوح داخلی و قدرت این جنبشها و نیز شرایط منطقه ای و جهانی، دیدگاههای دو طرف تا حدود زیادی تعدیل شده است، ولی چالش بنیادی همچنان باقی است. در شرایط حاضر، ایران بیشتر در چارچوب واقعیتهای موجود و براساس منافع ملی خود به مسئله نگریسته و هرگونه تحول در روند صلح را در درجه اول منوط به خواست خود فلسطینیها کرده است. پیروزیهای اخیر حزب الله و به خصوص حماس (بهمن ماه 1384) در صحنه ی انتخابات پارلمانی لبنان و فلسطین ، نمایانگر این است که این جنبشها بیشتر تجلی خواستهای مردم خود می باشند.
در مورد مسئله تروریسم القاعده، استدلال ایران این است که علی رغم سازنده بودن نقش این کشور در تحویل بسیاری از رهبران القاعده به کشورهای میزبان نه تنها قدردانی مناسب از آن نشده بلکه هر روز بر حجم تبلیغات سوء جهانی و تهدیداتی از سوی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران افزوده می شود. برای ایران این سوال مطرح است که در چنین شرایطی چرا ایران باید به نفع سیاستهای منطقه ای آمریکا در مبارزه با تروریسم کار کند؟ همانند همه کشورها، حضور پنهان القاعده برای ایران نیز پرهزینه و متضمن خطرات فراوانی است. ایران به عنوان یک کشور اسلامی و با توجه به موقعیت سرزمینی آن بین افغانستان و عراق باید بسیار مراقب و آگاه در تنظیم سیاستهای خود در قبال این پدیده خطرناک باشد.

ج – حضور و نفوذ ایران در کشورهای منطقه
به دلیل برداشت وجود تهدید از سوی ایران نزد دولتمردان فعلی آمریکا هر گونه افزایش نفوذ و نقش آفرینی ایران در سطح کشورهای منطقه غیر سازنده مداخله در امور داخلی این کشورها و نهایتاً تهدیدی علیه صلح وامنیت منطقه ای وجهانی به حساب می آید. در طول سالیان گذشته، آمریکا به طرق گوناگون تهدید ایران برای همسایگان این کشور را بزرگ جلوه داده و سعی کرده تا در صحنه ی بین المللی از آن به عنوان ابزار فشاری علیه ایران استفاده کند. از دیدگاه آمریکا در شرایط حاضر افغانستان و عراق جدید دو مثال بارز از حضور فزاینده طلب و مداخله گر ایران تلقی می شوند.
در مقابل، این استدلال مطرح است که نقش آفرینی ایران در این دو کشور بر اساس واقعیات فرهنگی ، مذهبی، سیاسی و تاریخی منطقه است که به طور طبیعی وجود دارند و لذا باید در چارچوب فرصت سازی از سوی ایران نگریسته شود نه تلاش در جهت مداخله یا تهدید این امر در درجه اول به دلیل ویژگیهای ساخت قدرت ، سیاست و فرهنگ جوامع این کشورهاست . به عنوان مثال، گروههای مختلف شیعی و کرد در عراق به نوعی علاقه مند به حضور ایران در صحنه ی قدرت و سیاست عراق می باشند تا از این طریق صحنه ی تعادل قدرت مرکزی که برای سالیان در اختیار سنیها بود، به نفع آنها حفظ گردد. طرح درخواست آمریکا برای مذاکره مستقیم با ایران در مسائل عراق از طریق عبدالعزیز حکیم، رئیس فراکسیون ائتلاف عراق یکپارچه (شیعیان) در آخرین روزهای سال گذشته (1384) به نوعی نمایانگر اهمیت نقش ایران در عراق جدید از دیدگاه شیعیان این کشور می باشد. یا در صحنه ی افغانستان، بسیاری از گروههای سیاسی افغانی به دلیل پیوستگیهای فرهنگی و سیاسی ، خواهان حضور ایران در افغانستان می باشند. در درجه ی دوم، حضور ایران در کشورهای همسایه و تلاش در جهت ایجاد ثبات نه تنها از زاویه فرصت سازی و نقش آفرینی بلکه از زاویه نگرانیهای مشروع امنیتی نیز قابل توجیه است. همانند هر قدرت منطقه ای دیگر، ایران نگران روی کار آمدن حکومتهای غیر دوست و متخاصم یا دست نشانده در کشورهای همسایه است. به عنوان یک سابقه ی دیرینه ی تاریخی، از خاک کشورهای همسایه ایران همواره از سوی کشورهای متخصام در جهت تضعیف دولت ایران استفاده گریدده است. این مسئله خصوصاً در مورد عراق جدید با توجه به سابقه ی خصومت، دشمنی، رقابت و جنگ از یکسو و حضور آمریکا در خاک این کشور و تهدیدات مستمر علیه ایران، حایز اهمیت بیشتری است.

هارتلند ژئوپولیتیک در ژئوپولیتیک پست مدرن ، آنگونه که جفری کمپ می بیند.
بیضی استراتژیک انرژی:
خلیج فارس و دریاچه خزر
تقریباً دو سوم ذخایر اثبات شده نفت و یک سوم ذخایر گاز طبیعی جهان در اختیار کشورهای خلیج فارس قرار دارد. اگر ذخایر برآورد شده دریای خزر نیز به این ارقام اضافه گردد، درصد نسبی این ذخایر شاید به 70 درصد برای نفت و بیش از 40 درصد برای گاز طبیعی برسد. به این دلیل ، بیضی انرژی خلیج فارس – دریای خزر یکی از مهمترین واقعیتهای ژئواستراتژیک دوران ماست.
با استفاده از آمار آژانس بین المللی انرژی ( IAE ) و همچنین دیگر منابع معتبر به روشنی می توان مشاهده نمود که نفت خلیج فارس احتمالاً بسیار مهم تر از سایرین خواهد شد. چنین تخمین زده می شود که تا سال 2010 از تولیدکنندگان نفت خلیج فارس خواسته خواهد شد که بین چهل تا چهل و پنج میلیون بشکه در روز نفت تولید نمایند، یعنی اندکی کمتر از نصف نیازمندیهای جهانی. میزان دقیق نفتی که باید از خلیج فارس تامین شود به میزان رشد اقتصاد جهانی، دسترسی به منابع جایگزین ، تنگناهای ظرفیتی برای تولید بیشتر و قیمت نفت بستگی خواهد داشت. قیمت پایین نفت و میزان رشد بالا اما ناکافی اقتصادها، منتهی به افزایش تقاضا برای نفت خلیج فارس خواهد شد زیرا در نهایت، قیمتهای پایین، تولیدات خلیج فارس را ارزانتر از نفت بسیار گران سایر مناطق خواهد ساخت. آمار و ارقام نهایی هرچه باشند، دو نکته برجسته در تمامی پیش بینی های قوی مشاهده می شوند:
– هیچ گونه جایگزین واقعی برای نفت خلیج فارس وجود ندارد تا بتواند تقاضای فزاینده جهانی نفت را در این دوره تامین کند.
– کشورهای آسیایی به مقدار بسیار زیادی به نفت خلیج فارس نیاز خواهند داشت.
یکی از منابع غیر مسلم اولیه در طول این دوره ، میزان نفت ( و تا حد کمتری گاز طبیعی ) قابل صدور از ناحیه مجاور خلیج فارس ، یعنی حوزه سرشار از انرژی در دریای خزر است. این منطقه بطور بالقوه مکمل نفت خلیج فارس است اما مشکلات سیاسی اقتصادی حمل و نقل و گاز دریای خزر به بازار همچنان حل نشده باقی مانده اند. سه تولید کننده عمده نفت و گاز این منطقه – آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان- بدون عبور از خاک کشوری دیگر، نمی توانند تولیدات خود را به بازار برسانند. در حالی که خلیج فارس انبار بزرگترین ذخایر جهان خواهد بود، در عین حال منطقه ای همواره مناقشه آمیز است. تا هنگامی که ثبات در خلیج فارس وجود نداشته و بخصوص راه حلی برای بحرانهایی همچون بحران ایران و عراق وجود نداشته باشد، هیچ تضمینی نمی تواند درخصوص عرضه نفت حاصل شود.
این امکان وجود دارد که نفت از دیگر مناطق از جمله سیبری و چین غربی به بازار عرضه شود. اما موانع سیاسی و هزینه های اقتصادی نهفته در تولید از این مناطق نیز احتمالاً از جمله عواملی هستند که کمک آنها به بازار در طی دوره زمانی مورد نظر این پژوهش را محدود می کند. سرانجام این که ، فن آوریهای بهره برداری از حفره های نفتی با قیمت ارزان در حال پیشرفت هستند و همین طور وسایل الکتریکی. بنابراین ، این امکان وجود دارد که جایگزینهای مذکور برای موتورهای احتراق داخلی به کار رفته در وسایل حمل و نقل مورد استفاده قرار گیرد. اما عده کمی معتقدند که این فن آوریها تقاضا برای بنزین را در پانزده سال آینده به طور جدی کاهش خواهند داد. موضوع منابع انرژی جایگزین در ضمیمه یک بررسی شده است.
هرچند گاز طبیعی و نفت خام در برخی زمینه ها رقیب یکدیگر به شمار می روند ولی، به لحاظ اقتصادی، زیر ساختهای لجستیکی ، بازاریابی و ژئوپولیتیکی این دو سوخت فسیلی بسیار متفاوت هستند. نفت به لحاظ این که یک کالای قابل تعویض است دارای اهمیت می باشد، ولی در مکانهای نسبتاً کمی یافت می شود. مخاطرات بالای سرمایه گذاری در صنعت نفت بیشتر در مرحله استخراج روی می دهد . کیفیت مفروض آن قابل قبول است، گاهی نفت خام از زمین یا از ساحل دریا استخراج نشده است و نیز با وسایل گوناگون به بازارهای مختلف قابل حمل است. برای مثال نفت از طریق خط لوله، کامیون، قطار ، کشتیهایی در اندازه های مختلف و یا حتی هواپیما قابل حمل به پالایشگاهها بوده و سپس به مصرف کنندگان در سراسر جهان فروخته می شد. این امر باعث تعیین قیمت نفت در خلال عرضه و تقاضای جهانی در بازار است.
در مورد گاز طبیعی خلاف این قضیه صادق است. هرچند که منابع گاز طبیعی به لحاظ جغرافیایی و در مقایسه با منابع نفت پراکنده تر هستند، بازارگاز به صورت منطقه ای قیمت گذاری شده و در بازارهای مختلف تفاوت قمیتهای زیادی به چشم می خورد که یکی از دلایل این امر مشکل حمل گاز به بازارهای دوردست است. تنها دو راه عمده برای حمل گاز وجود دارد: به وسیله خط لوله به بازارهای مشخص و به وسیله تانکرهای حمل گاز طبیعی مایع6 هزینه های سرمایه گذاری و استقرار تاسیسات گاز طبیعی مایع بسیار بالا است. هزینه های شروع به کار پایانه های گاز مایع ممکن است به 7 میلیارد دلار بالغ شود. به همین دلیل جذب سرمایه برای چنین کارهای پرمخاطره بسیار دشوار است مگر این که بازار تضمین شده ، طولانی مدت و قابل اتکایی برای محصول آن وجود داشته باشد و یا این اطمینان در میان باشد که تولید کننده ثابت و عرضه کننده مطمئنی وجود دارد. از این رو، مخاطرات سرمایه گذاری در گاز در مقایسه با نفت بسیار گسترده تر و به ویژه طولانی تر است. اضافه بر این، در مورد این مخاطرات و احتمال آن قطعیت زیادی وجود ندارد.
تمایز دیگر در زمینه قابلیت بازاریابی نفت و گاز، به سودآور بودن صادرات آن مربوط می شود. نفت به راستی دارای یک بازار صادراتی تضمینی است و بنابراین برای بسیاری از کشورها به مثابه راهی برای دستیابی به ارز خارجی از اولویت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، گاز دارای بازارهای بسیار خاصی نسبت به نفت است و ضرورتاً کالای سودآوری برای صادرات در شرایط افزایش ناگهانی تقاضای داخلی به شمار نمی رود.
این واقعیت آثار مهمی بر ژئوپولیتیک انرژی در منطقه دریای خزر و خلیج فارس دارد. به مشکلی که ایران با آن رو به رو است توجه کنید. ایران دارای دومین ذخایر گازی جهان است. از طرف دیگر، صنعت نفت آن در حد کمال بوده و میدانهای نفتی آن کهنه و نیازمند سرمایه گذاری عمده برای نوسازی و محتاج میزان زیادی گاز برای تزریق جهت حفظ فشار در چاههای نفت آن کشور می باشد. در نگاه نخست ، شاید منطقی به نظر برسد که ایران از صدور نفت به صدور گاز تغییر جهت دهد زیرا تقاضای جهانی برای گاز وجود دارد و میدانهای گازی آن کشور نیز حقیقتاً دست نخورده مانده است. در واقع در این جا مشکلات زیر خود را نشان می دهند:
نخست، به خاطر بالا بودن هزینه های مراحل اولیه توسعه میدانهای گاز پیش از آنکه چنین سرمایه گذاریهایی صورت بگیرد، باید از بازارهای بلندمدت آن اطمینان حاصل گردد. طبیعی ترین مشتریان گاز ایران تقریباً همسایگان نزدیک آن کشور به ویژه ترکیه، پاکستان وهند هستند. در حالی که ایران برای تحویل گاز حتی به نزدیکترین همسایگانش نیازمند سرمایه گذاری سنگینی برای نوسازی خطوط لوله گاز فعلی خود است و یا در مورد پاکستان و هند باید هزینه بی نهایت بالایی را برای ساخت خطوط لوله جدیدی متحمل شود. علاوه بر این ، تقاضای داخلی ایران برای انرژی در حال افزایش است و به علت سودآوری صادرات نفت، انگیزه های نیرومندی برای تکمیل و جایگزینی مصرف نفت با گاز وجود دارد نفتی که می تواند ارز خارجی به دست آورد.
دوم، موقعیت منابع گاز ایران موجب ایجاد مشکلاتی برای مصرف داخلی میشود. بیشترین میدانهای گازی ایران در جنوب کشور واقع شده اند در حالی که جمعیت نیازمند گاز در شمال کشور قرار دارند. یکی از راههای بدیل برای ایران وارد کردن گاز از ترکمنستان برای مصرف کنندگان شمالی و صدور آن از میدانهای جنوبی به بازار است. اما ، با توجه به موقعیت ناپایدار سیاسی ایران و تهدید ایالات متحده برای تحمیل تحریمها علیه شرکتهای خارجی که قصد کار با بخش صنعت انرژی ایران را دارند، ممکن نیست این کشور بتواند بدون تغییر در سیاستهایش سرمایه ضروری برای طرحهای گازی اش بیابد. (کمپ و هارکاری ؛ 1383. صص : 202-201-200-187-186-185)

خلیج فارس و نیازهای انرژی آسیا: تاثیرات ژئوپولیتیکی
در حالی که پیش بینی های مربوط به وابستگی فزاینده غرب به نفت خلیج فارس صرفاً تقویت کننده سیاستهای کنونی است که مشوق ثبات منطقه ای می باشد، افزایش نیازهای آسیا مشکل جدیدی ایجاد می کند و ابعاد اقتصادی معادله انرژی یک عنصر امنیتی بسیار مهمی خواهد بود. اگر، برآوردهای مربوط به نیازمندیهای انرژی آسیا بیش از حد اغراق آمیز است، بدیهی است که این " شکاف انرژی آسیایی" تاثیرات ژرفی بر اقتصاد جهانی و ژئوپولیتیک خاورمیانه در پی خواهد داشت. پیوندهای نزدیک رو به فزونی میان خلیج فارس، چین و شبه قاره هند میتواند جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه را تغییر شکل دهد. در مورد شبه قاره هند، مجاورت و ناهمگونی میان اندازه جمعیت و درآمد سرانه ، این موضوع را قطعیت می بخشد که روابط نزدیکتربا خلیج فارس دارای آثار سیاسی مهمی خواهد بود.
برای مثال وقتی به وضعیت زمانی آخر بحران خلیج فارس در سال 91-1990 توجه می کنیم، تردیدی نیست که مقصر چه کسی بود. رئیس جمهور جرج بوش به علت شرایط استثنایی آن دوره قادر به ایجاد و سازماندهی ائتلافی یکپارچه برضد صدام حسین بود، چرا که تجاوز عراق به کویت نقض آشکار بنیادی ترین اصول روابط بین الملل به شمار می رفت به طوری که رای دهندگان در سازمان ملل تقریباً به اتفاق آراء عراق را محکوم کردند و تحریمها را علیه آن کشور به اجرا گذاشتند. برای نخستین بار از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده و اتحاد شوروی در مورد کاربرد زور در خاورمیانه خود را در یک موضع مشترک یافتند. بازار نفت در سال 1990 به اندازه کافی شناور بود تا بحران و جنگ کمترین تاثیر دراز مدت را بر قیمتهای نفت بگذارد، در زمانی که هیچ خط لوله گازی در ایالات متحده و دیگر کشورهای صنعتی وجود نداشت. در این میان ، جنگ خود با سرعت و به نحو موثری و با کمترین حادثه ناگواری به پیش می رفت.
در آینده و در بحرانهای مشابه ، بخت رو به رو شدن با شرایط مطلوبی همچون شرایط بحران خلیج فارس چندان زیاد نیست. یک بحران جدید می تواند به اندازه کافی مبهم باشد تا نتوان مقصر را شناسایی نمود. این امر می تواند امید به اجماع نظر در سازمان ملل یا هر جای دیگری را برای برخورد با آن بحران کاهش دهد. در حالی که ایالات متحده در حال حاضر توانایی نظامی لازم را برای مقابله با تهدیدهای بالای ناشی از کشورهایی همچون ایران وعراق داراست، این کشور کنترل کمی بر مشکلات امنیتی داخلی کشورهای خلیج فارس دارد که این کشورها در دهه های آتی با آن روبه رو خواهند بود. این تهدیدها ناشی از عوامل اجتماعی و مذهبی از جمله حکومت مطلقه، فساد ، توزیع نامتقارن درآمد، مهاجرت، نقض حقوق بشر و افراط گرایی اسلامی هستند. با توجه به تقاضای روبه فزونی نفت، ممکن است بازار نفت دچار انقباض بیشتری شود که هم زمانی آن که بحران جدیدی ایجاد شود و برخلاف سال 1990 کشورهای مهم آسیایی تمایل کمتری برای پذیرش رهبری آمریکا در مدیریت بحران داشته باشند. این احتمال نیز وجود دارد که روسیه با سیاستهای خاورمیانه ای آمریکا به ویژه با ملاحظه افزایش حضور روسیه در آسیای مرکزی و خلیج فارس ، به معضل بیشتری گرفتار گردد. چین و هند نیز اگر در وضعیتی مشابه وارد کنندگان عمده انرژی خاورمیانه تبدیل شوند این احتمال وجود دارد که سیاستهای مستقل تر و مقابله جویانه تری در قبال منطقه داشته باشند. نشانه هایی بر این وجود دارد که نیروی دریایی در حال پیدایش7 " آب آبی" چین ممکن است سرانجام در اقیانوس هند به کار گرفته شود تا امنیت عرضه نفت از خلیج فارس را تضمین نماید. اگر چنین قضیه ای واقعیت داشته باشد چین دنباله رو رفتار سنتی قدرتهای دریایی خواهد بود که همواره در پی کسب امتیاز کنترل دریاها بوده اند. در این شرایط ، بیش از همه درباره روابط میان نیازهای انرژی چین جنوبی مطلب نگاشته خواهد شد. احتمال انتزاعی تر اما بالقوه بسیار مهم، ارتباط میان افزایش نیازهای چین به نفت خلیج فارس و برنامه های آن کشور برای گسترش نیروی " آب آبی " با توانایی پشتیبانی از خطوط دریایی در اقیانوس هند و دریای چین جنویب و در نتیجه ایجاد یک معضل مفروض نسبت به قدرتهای دریایی دیگر در منطقه بویژه هند و ایالات متحده است. کلید ارتباط میان چین و خاورمیانه ، نفت است. اگر، رشد اقتصادی چین تداوم یابد و تلاشهای آن کشور برای توسعه سریع منابع بالقوه نفت آن در حوزه تاریم و دریای چین جنوبی و شکست انجامد و یا به طور مستمر به تاخیر افتد، این کشور به ایالات متحده و ژاپن ، یعنی سه کشور بزرگ وارد کننده نفت در جهان، ملحق خواهد شد. همانگونه که یکی از نویسندگان اشاره می کند:
چین برای دفاع از راههای دسترسی به ذخایر نفت خود به قدرتی همانند آمریکا تبدیل خواهد شد… چین خاورمیانه را عرضه کننده مهم نفت برای نیازهای داخلی خود می داند. چین جنگ افزار را با نفت معادله می کند و اخیراً تامین کننده موشک، تانک و دیگر تجهیزات نظامی به ایران بوده است. این کشور همچنین به عربستان سعودی موشک و به کویت در برابر تامین نیازهای نفتی اش تجهیزات نظامی فروخته است.
شاید این امر ناممکن باشد که توسعه نیروی دریایی چین را در اقیانوس هند بدون استلزام نوعی پاسخ از سوی هند تصور نماییم. در مجموع، تغییر وتحول جدیدی در روابط قدرت در قرن آینده ظهور خواهد یافت که ممکن است شباهت اندکی با آن چه در سالهای 91- 1990 وجود داشت، داشته باشد. این که ایالات متحده در این روابط قدرت جدید چه نقشی را ایفا خواهد کرد، مساله ای کلیدی برای آینده است.
سرانجام ، مساله مهم دیگر این است که چه کسی بر دو کشور قدرتمند منطقه خلیج فارس- ایران و عراق – حکومت خواهد کرد. در عالم نظر، شاید رژیمهای طرفدار غرب جدیدی در هر دو کشور قابل تصور باشد که دارای تاثیرات ژرفی بر ثبات منطقه ای خواهد بود. اگر این تغییرات در رژیم این کشورها با حل مسالمت آمیز موفق اختلاف اسراییل و سوریه همزمان گردد، فشارهای بین المللی فزاینده ای بر کشورهای عضو شورای همکاری برای پذیرش نهادهای دموکراتیک بیشتر وارد خواهد آمد که این امر ممکن است منجر به بی اثباتی و مناقشه گردد. از طرف دیگر، اگر ایران و عراق کشورهایی متخاصم باقی بمانند، احتمال مناقشه مسلحانه بین دولتی شدیدتر میان آنها نمی تواند منتفی باشد. دیر یا زود عراق صادر کننده نفت خواهد بود و در نتیجه پول لازم برای بازسازی نیروهای نظامی متعارف خود را در اختیار خواهد داشت.
در نتیجه می توان گفت که اهمیت ژئواستراتژیک خلیج فارس افزایش خواهد یافت. در عین حال ، حوزه مجاور آن یعنی دریای خزر نیز احتمال تبدیل به یک منبع اصلی انرژی خواهد شد. البته در صورتی که مشکلات سیاسی آن حل شوند. در هر صورت، عوامل بسیار زیاد مناقشه ساز در منطقه خلیج فارس بدین مفهوم خواهد بود که نگرانیهای امنیتی و برنامه های نظامی با توسعه اقتصادی و تلاش برای حل مناقشات بطور مداوم دست به دست خواهند شد. (همان، صص : 216-213)

دروازه میدان های نفتی خلیج فارس : تنگه هرمز

منبع: ذرایسدل رجرالد اچ بلیک. ترجمه دره میرحیدر. 1370، ص 183.

حوزه دریای خزر : انرژی و ژئوپولیتیک
یکصدسال پیش " بازی بزرگ" میان روسیه و بریتانیا، یک رقابت ژئوپولیتیکی را در امتداد یک نوار سرزمینی که از بسفر، سرتاسر قفقاز، تا دریای خزر، آسیای میانه و در کوههای هندوکش جریان داشت، ایجاد نمود . در آن زمان نگرانی بریتانیا استعمار آسیای میانه به دست شوروی و به موازات آن احداث خط آهن فرا خزری به بخارا و سمرقند بود. امروزه یک بازی بزرگ جدید میان کشورهای حوزه دریای خزر و قدرتهای خارجی عمده از جمله ایالات متحده درخصوص انرژی این منطقه در حال شکل گیری است.
نکته طنز آمیز این است که مستعدترین رقیب تولیدکنندگان نفت خلیج فارس، منطقه مجاور آن است. ذخایر نفت و گاز برآورد شده حوزه دریای خزر بسیار وسیع بوده و ممکن است به میزان 200 میلیارد بشکه نفت و 279 تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی باشد، گرچه بیشتر تحلیلگران نفتی رقم90 میلیارد را برای نفت این منطقه به کار می بردند. این منابع انرژی حاکی از یک گنجینه بالقوه برای اقتصادهای در حال تنازع بقای پنج کشور ساحلی وهمسایگان نزدیک آن است. کشورهای روسیه، ایران، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان همگی دارای ذخایر نفت و گاز طبیعی می باشند و در همان حال کشورها و شرکتهای منطقه ای و بین المللی امیدوارند تا بتوانند کنترل مسیرهای ورودی را که صادرات نفت و گاز طبیعی دریای خزر از آن مسیرها امکانپذیر است، به دست گیرند.
سه عنصر ژئوپولیتیک در مورد انرژی دریای خزر مطرح اند که نگرانیهای عمده ای ایجاد می کنند: مالکیت منابع، میزان هیدروکربن موجود برای استخراج و تولید و توزیع که شامل هزینه های مستقیم و هزینه های زیست محیطی نیز می شود. خواه بر سر دستیابی به انرژی دریای خزر همکاری وجود داشته باشد یا درگیری، این امر منوط به آن است که چنین موضوعاتی به شکل خصمانه یا به طور مشترک حل و فصل گردند.
در حقیقت آن چه که انرژی رو به توسعه دریای خزر را یگانه می سازد، مساله مالکیت و جغرافیای آن است. کنترل دریای خزر تا سال 1991 به دست اتحاد جماهیر شوروی و ایران بود. وضعیت حقوقی دریای خزر از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون تعریف نشده است. همه 5 کشور ساحلی دریای خزر یا موانع بزرگ اقتصادی و سیاسی که توانایی آنها را برای صادرات انرژی محدود میسازد، مواجه می باشند. سه تولید کننده اصلی نفت و گاز یعنی آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان در محاصره، دیگر کشورها واقع شده اند. آنها قادر نیستند بدون عبور از قلمرو کشوری دیگر، انرژی خود را به بازار صادر کنند. جالب توجه است که در طی تاریخ طولانی و آشفته مبادلات نفتی، مساله عبور نفت از مرزها بسیار به ندرت پیش آمده است. درگذشته تمامی کشورهای بزرگ صادر کننده نفت و گاز (الجزایر، آنگولا، بحرین، برونئی، کانادا، کلمبیا ، مصر، ایران، اندونزی، عراق، کویت، لیبی ، مکزیک ، نیجریه ، نروژ ، قطر، عمان، رومانی، روسیه، عربستان سعودی ، امارات عربی متحده ، ایالات متحده و ونزوئلا) دسترسی مستقیمی به راههای کشتیرانی جهان داشته اند.
طی سالهای متمادی ، شرکتهای نفتی چند ملیتی بزرگ می توانستند به طور دوجانبه و جداگانه با کشورها وارد مذاکره شوند و فرآورده های نفتی خود را بدون کمترین نیازی به همکاری با کشورهای همسایه خود به بازار عرضه نمایند. بنابراین معاملات ساده و آسانی که شرکتهای نفتی آمریکایی با عربستان سعودی قبل از جنگ جهانی دوم و بسیاری از شرکتها در دهه 1960 با لیبی انجام میدادند، بازتاب شیوه انجام معاملات نفتی در آن زمان بود. اما در منطقه خزر، عمده شرکتهای انرژی خارجی همانند کشورهای تولید کننده ، باید با کشورهای همجوار خود – به ویژه روسیه – وارد مذاکره شوند و اگر قرار باشد نفتی صادر شود، ضرورت است طرفین به موافقتنامه های دوجانبه قابل قبول دست یابند. اگر همه طرفها با هم همکاری نکنند، نفت و گاز همچنان در زیر زمین باقی خواهند ماند.
به دلیل همین واقعیت جغرافیایی، مسیرهای چندگانه انتقال انرژی ، که در بردارنده آثار سیاسی و استراتژیک وهمین طور اقتصادی و زیست محیطی می باشند ، مورد توجه قرار گرفته اند. اما، از آنجا که خطر سرمایه گذاری اقتصادی برای برندگان بسیار بالا می باشد، شرکت کنندگان با بی میلی آماده همکاری و مصالحه با دیگر کشورها می شوند. برای مثال روسیه سعی کرده است تا از تاکتیک بازوی قوی بای در کنترل گرفتن مسیرهای کلیدی آذربایجان و قزاقستان استفاده کند. در عین حال که ، توانایی روسیه بخاطر مشکلات مالی و درگیری در طول مرزهای جنوبی اش، خصوصاًٌ جنگ در چچن ، برای دیکته نمودن شرایط ، محدود بوده است. معضلات ایران نیز به روابط نامناسب آن کشور با ایالات متحده و نیز دشواریهای آن در جذب سرمایه گذاریهای مورد نیاز برای توسعه ذخایر عظیم گاز طبیعی دست نخورده آن کشور و نیز ناتوانی در جهت بهره برداری از موقعیت جغرافیایی خود همچون مسیری برای عبور نفت و گاز همسایگانش بر می گردد.
انتخاب مسیرهای نفت وگاز متضمن تصمیمات عدیده و پیچیده ای است، زیرا راههای بسیار متفاوتی پیشنهاد شده است، تا آنجا که کشورهای دوری همچون بلغارستان ، یونان و ترکیه در غرب، هند ، چین و پاکستان در شرق را شامل می شود. هر یک از این مسیرها، مزایا و هزینه هایی را در بر دارد. برای مثال بلغارستان و یونان در همکاری با روسیه برای انتقال نفت، مسیری را پیشنهاد می کنند که فاقد مشارکت گرجستان ، ترکیه و بسفر است، اما این طرح احتمالاً تنشهای میان یونان و ترکیه را تشدید خواهد کرد. یکی از پیشنهادهای جالب توجه، احداث خط لوله گاز طبیعی از طریق ترکمنستان و ایران می باشد که از پاکستان و سپس از هند خواهد گذشت. چنین پروژه ای صرف نظر از جوانب اقتصادی آن ، مسایل مهمی را درباره روابط میان دوکشور متخاصم و مسلح به سلاحهای هسته ای در شبه قاره مطرح می سازد.
رقابت بر سر نفت و گاز وخط لوله های آن که ریشه در موقعیت جغرافیایی این ذخایر طبیعی دارد- به شکل دهی روابط میان کشورهای ذی نفع کمک می کند. این گزینه مشکلاتی را فراروی تمامی کشورهای ذیربط از جمله ایالات متحده قرار میدهد. چنان چه هیچ توافقی میان کشورهای ساحلی درخصوص مسایل مالکیت و دسترسی به منابع صورت نگیرد، مشاجرات لفظی ممکن است به درگیریهای سیاسی جدی تری تبدیل گردد که در جای خود سرمایه گذاران را از خطرپذیری دلسرد خواهد کرد. اما اگر چنانچه این اختلافات برطرف شوند و منافع فزاینده حاصل از تولید و توزیع آن، به تمامی طرفهای مربوطه برسد، منطقه ممکن است شاهد یک رشد اقتصادی مهمی باشد. (همان؛ صص: 220-216)
با توجه به موقعیت ممتازی که خزر در نظام ژئوپولتیک شکل گیرنده جهانی قرن بیست و یکم کسب کرده و می رود نقش پراهمیتی در نظام جهانی پست مدرن بر عهده بگیرد. منطقه خزر می تواند در مقام یک گستره جغرافیایی پهناور در نظر گرفته شد که در برگیرنده قفقاز در باختر و آسیای مرکزی در خاور است که دریاری خزر را در میان خود دارد [منطقه خزر – آسیای مرکزی] . در این منطقه، دو ژئوپولیتیک پراهمیت خودنمایی دارد که شایان توجه است:
الف) ژئوپولیتیک دسترسی : همه کشورهای جدا شده از اتحاد شوری پیشین در قفقاز ، خزر و آسیای مرکزی کشورهای محاصره شده در خشکی و بی بهره از دسترسی مستقیم یا آسان به راههای دریایی بازرگانی بین المللی هستند. قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان همراه با روسیه و ایران در دریای خزر هم کرانه اند. این جغرافیای ویژه می توان بازرگانی دریایی میان پنج کشور کرانه ای را تشویق نماید. ولی چنین پیشرفتی نمی تواند مساله عدم دسترسی دریایی به بازارهای جهانی را حل کند. راه حل عملی این مشکل می تواند ارتباط دادن همه این جمهوریها و افغانستان به خلیج فارس و دریای عمان از راه گسترش شبکه هایی از راه و راه آهن و لوله های مختلف باشد.
در دسامبر 1991 قزاقستان و ایران قراردادی را امضاء کردند که جمهوریهای آسیای مرکزی را از امکان ارتباط شبکه راه آهن خود به خلیج فارس از راه ایران برخوردار می سازد. قرارداد دیگری که در همان سال میان ایران و اتحاد از میان رونده شوروی امضاء شد، عبور اقوام ترکمن، ارمنی و آذری از مرزهای دو کشور تا ژرفای 45 مایلی در ایران و آذربایجان، ایران و ارمنستان و ایران و ترکمنستان و ایران و ترکمنستان را مجاز ساخت. در ژوئن 1995 ایران، ترکمنستان و ارمنستان قرارداد جانبه ای را برای گسترش بازرگانی زمینی میان سه کشور امضاء کردند. در ماه مارس آن سال شبکه راه آهن آسیای مرکزی به شبکه راه آهن ایران پیوست. این دو شبکه راه آهن در حضور دهها تن از سران کشورهای منطقه یا نمایندگان آنان به هم وصل شدند. سران کشورهای شرکت کننده در این مراسم موقعیت جغرافیایی ایران را به عنوان پل اصلی برای دسترسی کشورهای خزر- آسیای مرکزی به دنیای خارج تعریف کردند. در همان حال، ایران می تواند دسترسی مستقیم کشورهای عربی تولید کننده نفت خلیج فارس به منطقه خزر- آسیای مرکزی را تسهیل کند؛ کشورهایی که ممکن است خواهان درگیر کردن منافع ملی خود در فعالیتهای اقتصادی منطقه ای باشند که می رود در بازارهای بین المللی انرژی رقیب منطقه خلیج فارس شود. همچنین ایران می تواند به عنوان یک پل سرزمینی ارتباط دهنده خزر- آسیای مرکزی به اقیانوس هند، نقشی محوری را در روابط بازرگانی هندوستان با آن منطقه برعهده بگیرد. کشتیهای بازرگانی هندوستان در حال حاضر از بندرهای گرجستان و اوکراین استفاده می کنند به اضافه صدها کیلومتر راه خشکی که از سرزمینهای روسی می گذرد تا به آسیای مرکزی برسد. توافقاتی بین ایران و هندوستان برای تامین هزینه تاسیس هفتصد کیلومتر راه آهن وصل کننده بافق به مشهد از سوی این کشور صورت گرفته، تا راه دسترسی خلیج فارس به آسیای مرکزی را صدها کیلومتر کوتاهتر سازد. چنین کاری هندوستان را در آسیای مرکزی از برتری رقابتی آشکاری نسبت به دیگران در شبه قاره برخوردار خواهد ساخت. براساس درک این موقعیت ممتاز، هندوستان و ترکمنستان در تاریخ 22 فوریه 1997 با ایران قراردادی برای گسترش ارتباطات ترانزیتی امضاء کردند. بدون تردید امضای چنین قراردادهایی می تواند مقدمه ای برای رسیدن به سر منزل بهره برداری کامل از امتیازات جغرافیایی استثنایی ایران باشد. (مجتهدزاده؛ 1381، صص 233-232)
ب) ژئوپولیتیک لوله های نفتی : از دیدگاه اقتصادی، لوله کشی نفت و گاز منطقه خزر- آسیای مرکزی به دنیای خارج، از راه سرزمینهای ایرانی، بدون تردید، عملی ترین راه قابل رقابت ساختن بهای نفت و گاز صادراتی این منطقه در بازارهای بین المللی است. این راه، کوتاهترین، امن ترین و ارزانترین گزینه را میان راههای صادراتی گوناگون برای صدور کالای انرژی زای منطقه در اختیار میگذارد، بویژه آنگاه که صادرات نفت و گاز خزر به شبه قاره هند، افریقا و خاور دور مورد نظر باشد. فراتر ، امکانات ایران در زمینه کارگر فنی و ماهر در صنایع نفتی ، تسهیلات بندری و حمل و نقل ، پالایشگاه های موجود و شبکه موجود لوله های نفتی و گازی امتیازات فنی و لجستیک چشمگیری را در اختیار می گذارد که هیچ گزینه دیگری از راههای صدور نفت و گاز خزر- آسیای مرکزی را یاران هماوردی با آن نخواهد بود. شبکه لوله های گازی ایران از یک سو به جمهوری آذربایجان وصل می شود و از سوی دیگر در نزدیکی ترکمنستان قرار دارد. خط لوله ای که قزاقستان و ترکمنستان را به این شبکه وصل کند، دست کم، چهار برابر کوتاهتر و ارزانتر از هر گزنیه دیگری خواهد بود که از راه سرزمینهای سخت و امن به دریای سیاه یا مدیترانه کشیده شود.
امتیاز همه جانبه یک شبکه از خطوط لوله عبور کننده از راه ایران برای صدور نفت و گاز خزر- آسیای مرکزی بر همه کارشناسان و دست اندرکاران آشکار است. چند قرارداد جهت بهره برداری از این مسیر برای صدور نفت و گاز خزر به شبه قاره هند، چین، خاور دور، اروپا و استرالیا به امضاء رسیده است. حتی صدور بخشی از نفت ترکمنستان از طریق راههای زمینی، از مسیر ایران و ترکیه به مدیترانه آغاز شده است و هنگامی که ژئوپولیتیک امریکایی خنثی ساختن موقعیت جغرافیایی ایران در بازرگانی انرژی خزر- آسیای مرکزی از بهره گرفتن از این عملی ترین راه جلوگیری کرد، قزاقستان و ترکمنستان صدور قسمتی از نفت خام خود را از راه مبادله با ایران آغاز کردند. اعلامیه پایانی کنفرانس سران اکو در عشق آباد در تاریخ 14 مه 1997 احتمال سرمایه گذاری مشترک برای تاسیس لوله های نفتی از راه ایران را مورد توجه قرار داد و رئیس جمهور ایران در دیدار 29 دسامبر 1997 خود از ترکمنستان در مراسم افتتاح لوله گاز رسانی آن کشور شرکت نمود، حال آنکه تاسیس یک خط لوله گاز رسانی از ایران به ارمنستان و از آن کشور به اروپا در سال 2000 قطعیت پیدا کرد.
علی رغم همه این احوال، وضعیت ایالات متحده امریکا در قبال نقش ایران در این منطقه ناشی از این پیش داوری قاطع است که هیچ گونه نقش آفرینی ایرانی در امور خزر- آسیای مرکزی مورد علاقه ایالات متحده امریکا و متحدان ترکی و اسرائیلی اش نیست. افزون بر این ، ژئوپولیتیک امریکایی منحرف ساختن راههای صدور نفت و گاز خزر- آسیای مرکزی از راههای طبیعی آن ، نه تنها از رقابتهای متحد ترکی آن قدرت دیکته می شود تا از این طریق گونه ای کنترل استراتژیک نیز روی خطوط لوله برقرار شودع بلکه از این ایده نیز ناشی می شود که بالقوه های جغرافیایی ایران ، به عنوان تنها کشور ارتباط دهنده دو انبار تامین کننده انرژی قرن بیست و یکم، یعنی خلیج فارس و خزر- آسیای مرکزی، امکان به دست آوردن نقش عمده ای در ژئوپولیتیک جهانی قرن بیست و یکم را در اختیار ایران می گذارد و این امکان باید خنثی شود تا امنیت منطقه ای و جهانی مورد تفسیر ویژه ایالات متحده حفظ شود. این ژئوپولیتیک امریکایی به طور آشکار ضد ایرانی در منطقه بدون اعتنا به روند دموکراتیک شدن در ایران و برخلاف این حقیقت که "منافع ملی" بتدریج جانشین مصالح ایدئولوژیک در سیاست خارجی ایران میشود، پیگیری می گردد.
فراتر ، به نظر می رسد، آنچه در ورای ژئوپولیتیک نفت وگاز خزر- آسیای مرکزی روی می دهد امضای شمار زیادی قرارداد سرمایه گذاری در منطقه است که بر اساس آن ایالات متحده توانسته ادعای داشتن "منافع" واقعی را در منطقه پیش کشد و این ادعا، عاملی برای تلاش واشینگتن در پرکردن خلا ژئوپولیتیک برجای مانده از شوروی پیشین شده تا بتواند حرف آخر در امور منطقه را از آن خود سازد. از فراز چنین سکویی ژئوپولیتیک است که به نظر می رسد ایالات متحده بتدریج به سوی ایجاد ترتیباتی امنیتی برای منطقه از راه گسترش ناتو به سوی خزر- آسیای مرکزی حرکت می کند. گذشته از آن رئیس جمهور ترکیه، (ازاعضای ناتو) با توسل به بهانه جنگ داخلی چچن ، طی بیانات ژانویه 2000 خود در گرجستان پیشنهاد شکل دادن به یک ترتیبات امنیتی برای قفقاز را مطرح ساخت. باتوجه به اینکه مواردی از نا امنیهای منطقه ای می تواند توسط بازیگران منطقه ای حل و فصل شود و در بسیاری از موارد این نا امنیها پیروزمندانه از سوی قدرتهای منطقه ای حل شده است، پیشنهاد ترکیه در زمینه ایجاد ترتیباتی امنیتی در منطقه با شرکت دادن اعضای ناتو و بدون حضور بازیگران منطقه چون ایران، تنها می تواند سوء ظن مربوط به گسترش سینه خیز ناتو به سوی خزر- آسیای مرکزی را واقعی جلوه دهد و این سرانجامی است که می تواند موازنه های کنونی را در منطقه سرنگون سازد و ناامنی را در آن بخش از جهان فزونی بخشد. (همان، صص 236-233)

بازگشت ها رتلند به مباحث ژئوپولیتیک
از دید ایالات متحده امریکا دریای خزر و خلیج فارس ، به عنوان دو منطقه اصلی برآورنده نیاز روز افزون انرژی جهان قرن بیست و یکم ، اهمیت فراوانی دارند. این اهمیت بویژه از آن جهت چشمگیر است که در هر پیش بینی ژئوپولیتیک در زمینه شکل دادن به یک نظام ژئوپولیتیک تک قطبی و ایجاد هژمونی جهانی، به کنترل در آوردن منابع کمیاب، بویژه منابع تامین کننده انرژی ،یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. منابع نفتی دریای ، با تفاوتهایی ، میان 30 تا 40 میلیارد بشکه و 200 میلیارد بشکه تخمین زده می شود، در حالی که کمپانیهای فعال در منطقه روی میانگین90 میلیارد بشکه حساب می کنند که به میزان منابع نفتی کشف شده ایرن نزدیک است. از سوی دیگر، با توجه به این حقیقت که گذشته از منابع یاد شده نفتی، تنها دو کشور خزری، روسیه و ایران ، حدود 70 درصد منابع شناخته شده گاز طبیعی جهان را در اختیار دارند و این حقیقت که جهان مصرف کننده انرژی فسیلی به دلایل محیطی و ارزان تر بودن قیمت بسرعت بسوی مصرف گاز پیش می رود، اهمیت فوق العاده منطقه خزر در جهان انرژی قرن بیست و یکم خودنمایی می کند. جهانی اندیش خبره امریکایی ، پرفسور جفری کمپ در نوشته ای که در سال 1997 منتشر کرد، مجموعه سرزمینهای دربرگیرنده خلیج فارس و دریای خزر را " منطقه بیضی شکل انرژی استراتژیک8 " نام داده است. دو منطقه ای که سرزمینهای ایرانی را در میان خود دارند و ایران چون پلی استراتژیک این دو منبع بزرگ انرژی جهان را به هم پیوند می دهد.
یکی دیگر از جهان اندیشان امریکایی در جغرافیای سیاسی، آنسی کولبرگ در نوشته ای که در سال2000 انتشار یافت ، چنین آورده است:
مشکل این است که چندقطبی ساختن یک کد فکری کامل ژئوپولیتیک است و آن شعاری است تهی به اندازه تهی بودن ژئوپولیتیک در گذشته . دوران " هژمونی منطقه ای" نمی تواند چیزی جز بازی واقعی ژئوپولیتیک روی شطرنج منطقه اوراسیا، در سرزمینهای واقع در میان اروپای خاوری ، بالکان ، قفقاز ، آسیای مرکزی ، کشمیر و آسیای جنوب باختری و برای هارتلند خزر و آسیای مرکزی در الدورادوی نفتی آینده باشد.
درک این وضعیت و پذیرفتن اهمیت ژئواستراتژیک موقعیت ایران میان این دو منبع انرژی برای ایالات متحده ، اگرچه به تاخیر، گریزناپذیر شده است. واشینگتن رفته رفته با این واقعیت ژئوپولیتیک کنار می آید که نه تنها " هارتلند" به دنیای مطالعات ژئوپولیتیک بازگشته است، بلکه از محل قدیمی خود به سوی جنوب حرکت کرده و در میان دو دریای خزر و خلیج فارس جای گرفته است؛ آنگونه که ایران در قلب این هارتلند جدید قرار می گیرد. درک این حقیقت می تواند برای ایران "کشنده" یا "سازش" باشد.
اگر ایالات متحده بتواند برای ایجاد کنترل بر هارتلند جدید با ایران کنار آید، آشکار است که ایران می تواند بهره سیاسی ، اقتصادی و ژئوپولیتیک فراوانی از این موقعیت ببرد. اما اگر واشینگتن به این نتیجه برسد که برای ایجاد چنین کنترلی نمیتواند با ایران کنار آید، ممکن است به اندیشه جانشین کردن چند کشور کوچکتر به جای ایران افتد.
از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی استثنایی ایران میان خلیج فارس و دریای خزر و این حقیقت که ایران از ظرفیت ضروری برای مرتبط ساختن ژرفای ژئوپولیتیک شمالی به ژرفای ژئوپولیتیک جنوبی اش برخوردار است، به ایران اجازه می دهد تا برای عملی ساختن چنین ارتباطی و برای جلوه گرساختن هارتلند جدید در ژئوپولیتیک پست مدرن، برخی از بنادر فراوانش در خلیج فارس و دریای عمان را در اختیار هر یک از کشورهای محاصره در خشکی منطقه خزر- آسیای مرکزی برای استفاده انحصاری و خودمختارانه آنها، درچهارچوب حاکمیت ملی و حاکمیت قوانین ایران، قرار دهد. نه تنها چنین اقدامی موقعیت جغرافیایی استثنایی ایران را به یک موقعیت ژئوپولیتیکی استثنایی در نظام جهانی تبدیل خواهد کرد، بلکه کشورهای منطقه خزر- آسیای مرکزی را از دسترسی مستقیم و آسان به راههای بازرگانی بین المللی جنوب برخوردار خواهد ساخت و کشورهای عربی واقع در جناح جنوبی ایران را از دسترسی مستقیم به بازرگانی انرژی خزر- آسیای مرکزی و تحصیل نقش شایسته ای در آن منطقه بهره مند خواهد نمود. این یک چشم انداز ژئوپولیتیک واقعی است که نادیده گرفتن دراز مدتش برای ایالات متحده دشوار است، بویژه اگر این حقیقت مورد توجه قرار گیرد که برخلاف همه تلاشها، استراتژی خنثی کردن این جغرافیا از راه منحرف ساختن مسیر لوله های صادراتی نفت و گاز خزر از راه ایران پیروزی اندکی حاصل کرده است. (همان ، صص 28-285-283)

نتیجه گیری:
موقعیت جغرافیایی استراتژیک ایران – جمعیت بالا، منابع معدنی غنی، مزایای توریستی کشورمان به گونه ای است که نمی تواند منزوی و به دور از دنیا رفتار نماید. از این لحاظ، ایران در منطقه وجهان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به علاوه، نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایه تفکرات امام خمینی (ره) مبتنی بر تعامل، گفت و گو، عدالت و برابری با کشورهای شکل گرفته است. بهترین استراتژی منطقه ای اران در ارتباط با کشورهای منطقه خاورمیانه ؛ تنش زدایی ، اعتماد سازی، امنیت زایی و حفظ ثبات می باشد. (صدر ، 1385. ص25)
جمهوری اسلامی ایران، هیچ گاه معتقد به تک روی نبوده و بیش از هر چیز مشارکت و همکاری در ساخت معادلات منطقه را مدنظر قرار داده و اولویت فراوانی برای منافع و مصالح منطقه قایل است. همین مساله منجر به تقابل کشورهای دیگر با ایران شده است ، چرا که این نگاه درتضاد با منافع آنها قرار دارد. جنگ با عراق ، رشدو توسعه جمهوری اسلامی ایران را دچار نوعی وقفه و رکود نمود. به علاوه، تاثیر منفی در نگاه دیگر کشورها به نقش سازنده و موثر ایران در منطقه خاورمیانه گذاشت. اما پس از جمله ی عراق به کویت ، نگاه کشورهای منطقه به ایران معتدل گردید . تحولات اخیر در افغانستان و عراق نیز به افزایش نقش ایران در منطقه کمک به سزایی نموده است، نقش موثر ایران در حذف حکومت تئوری طالبان و بازگشت حاکمیت به مردم افغانستان موحب شد ایران در جهان جایگاه بهتری را کسب نماید. به موازات، بی طرفی و نقش مثبت ایران در تحولات اخیر عراق که به اضمحلال حکومت خودکامه صدام حسین انجامید، حقانیت ایران ره اثبات رسانید. در عین حال ، نقش ایران در لبنان و فلسطین که به اجماع جهانی، از نفوذ مذهبی و معنوی خاصی در این کشورها برخوردار است به ایجاد فضای مثبت برای همکاری های بیش تر منطقه ای با ایران کمک نمود. برخی کشورهای منطقه هم چون عربستان و مصر به جمهوری اسلامی ایران به عنوان رقیبی جدی می نگرند . موفقیت های ایران در زمینه های مختلف علمی و اقتصادی به ویژه در دست یابی به انرژی هسته ای به شدت این حسادت افزوده است . این کشورها نگران آن هستند که ارتقای جایگاه ایران در جهان به نزول جایگاه سایر کشورهای منطقه منجر شود. بایستی نوعی تکامل ساختاری ایجاد شود که طی آن مشارکت سازنده، جایگزین تعارض، و رقابت کاهنده شود. البته این مساله نیازمند شکل گیری اتحادیه ها و توافقات جدید منطقه ای است. (زنگنه، 1385، ص 26)
قلمروهای ژئوپولتیک ، عرضه تقابل اندیشه های ایدئولوژیک ، اقتصاد ، سیاست و به واقع منافع دولت ها و بازیگران در حال تعامل سیاسی و سیستم های مداخله گر بین المللی است موقعیت احراز نشدنی ژئوپولیتیک ایران در تئوری ها و مدل های جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک بر هیچ صاحب نظری پوشیده نیست. این موقعیت تا قبل از فروپاشی بلوک کمونیسم از هویت ویژه ای برخوردار بود . پس از فروپاشی جنگ سرد، هویت ژئوپولتیکی ایران به تبع پدیداری نظام نوین منطقه ای و ایجاد خلاء ژئوپلتیک در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی و منطقه قفقاز دچار تغییر و تحولات عمده ای شد. تغییر و تحولات ژئوپلتیکی مزبور جهت گیری های سیاسی و اقتصادی تازه ای را نیازمند است که به عنوان مثال می توان از گسترش همکاری مکمل و سیستم های سایبرنتیکی همپوش بین واحدهای ملی در نظام نوین منطقه ای نام برد. در کنار این مسئله که می توان از آن به ساختار نوین ژئوپلتیک نام برد، جمهوری اسلامی ایران از وضعیت بسیار استثنایی برخوردار است، چرا که تبدیل قلمروهای ژئواستراتژیک به ژئوپلی نومیک ، این کشور در مرکز ثقل امنیت انرچی جهان واقع شده است.(پینگاهی فرد؛ 1378؛ ص 35-34).

را در پایان خداوند بزرگ را به دلیل بذر بی کرانش بر این سرزمین سپاس می گویم و از او می خواهم دست دشمنان قسم خورده اش را از این خطه قطع نماید.

فهرست منابع و مآخذ:
1- اطاعت؛ جواد، (1374) ، ویژگی های ژئوپلتیک خاورمیانه؛ سلسله مقالات خاورمیانه شناسی؛ مهر 1374؛ شماره 4
2- برزگر؛ کیهان، (1385) ، تضاد نقش ها: بررسی ریشه های منازعه ایران و آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر ؛ راهبرد؛ بهار 1385؛ شماره سی و نهم.
3- پیشگاهی فرد؛ زهرا، (1378) ، ژئوپلیتیک ایران در نظام دگرگون شونده جهانی، مجله پژوهش های جغرافیایی ، سال سی و یکم، بهار 1378؛ شماره 36.
4- حافظ نیا؛ محمدرضا (1381) جغرافیای سیاسی ایران ، تهران ، سمت.
5- درایسدل؛ آلاسدایر و جرالد اچ، بلیک؛ (1370) جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا ؛ ترجمه دره میرحیدر، تهران، وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، مرکز مطالعات خلیج فارس.
6- زنگنه؛ صباح (1385) ، استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مسایل بین اللملی، تهدیدها و فرصت های ایران؛ مجله اقتصاد ایران؛ آذر 1385.
7- صدر ؛ محمد (1385) ، معادل سابق وزارت خارجه در امور کشورهای عربی و آفریقا؛ تهدیدها و فرصت های ایران مجله اقتصاد ایران، آذر 1385.
8- کمپ جفری و رابرت هارکاری (1383)؛ جغرافیای استراتژیک خاورمیانه، ترجمه: سیدمهدی حسینی متین، جلد اول، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
9- مجتهدزاده؛ پیروز (1381)؛ جغرافیای سیاسی و سیاست جعرافیایی، تهران: سمت.
10- مینایی ؛ مهدی (1381)؛ مقدمه ای بر جغرافیایی سیاسی ایران؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی (وزارت امور خارجه)
11- معین الدینی؛ جواد (1385)؛ دگرگونی ژئوپلتیک خاورمیانه و امنیت خلیج فارس، اطلاعات سیاسی – اقتصادی 226-225، سال بیستم، شماره نهم و دهم، خرداد و تیر 1385.
12- فیروزی؛ محرمعلی؛ تحلیل ژئوپلتیکی روابط ایران وعراق، استاد راهنما: دکتر زهرا احمدی پور، کارشناسی ارشددانشگاه تربیت مدرس، تهران، فروردین 1383.
1 _ Obesession
2 _ Positive Neuterality
3 – The Provisional Government
4 – The Transitional National Assembly
5 – The Transitional Government
6 – Liquified Nataral Gas (LNG)
7 – Embryonic
8 – The Strategic energy ellips
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1


تعداد صفحات : 75 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود