تارا فایل

تحقیق کاربرد زبان در ایجاد ارتباط در جوامع مختلف




موضوع :

ارتباط کلامی
( گفت و گو )

جامعه شناسی، و انسان شناسی بر روی شماری از موضوعات آن صورت می گیرد که بسیاری از آنها را در این مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در این فصل توجه خود را معطوف به کاربرد اصلی زبان ، یعنی ارتباط ، خواهیم کرد. خواهیم دید ارتباط چه مشکلاتی برای کاربرد شناسی ایجاد می کند و دارای کدام ساخت است . در نهایت به برخی موضوعات ویژه در کاربرد شناسی خواهیم پرداخت.
طرح مسئله
شاید رایج ترین ویژگی تعامل انسان که به سختی آن را قابل ملاحظه می دانیم، این است که ما صحبت می کنیم. بعضی اوقات با اشخاص خاص، بعضی اوقات با هر کس که گوش می دهد، و در زمانی که کسی را برای گوش کردن نمی بابیم، با خودمان صحبت می کنیم. اگرچه زبان انسان، نقش های بسیار متنوعی را ایفاء میکند- از بیدار کردن کسی در صبح زود با گفتن تا نامگذاری یک کشتی با گفتن ولی در اینجا به آن کاربرد های زبان خواهیم پرداخت که برای ارتباط انسان، ابزاری است. برای مثال، متکلمین ماهرزبان انگلیسی حقایقی از قبیل زیر را می دانند:
الف- برای سلام به کارمی رود.
ب- برای خداحافظی به کار می رود.
ج – گروه به طور صحیح می تواند توسط متکلم در یک موقعیت خاص برای اشاره به میز خاصی بکار برود.
د – گروه به طور صحیح می تواند توسط متکلم در یک موقعیت خاص برای اشاره به میز خاصی بکار برود.
ه – برای درخواست نمک به کار می رود.
و – برای پرسیدن سن شخصی به کار می رود.
ز – برای بیان اینکه باران می بارد، مورد استفاده قرار می گیرد.
ح – برای قول دادن مورد استفاده قرار می گیرد.
ما از این فهرست می توانیم به شمه ای از انواع گسترده کاربردهای احتمالی زبان دست یابیم، ولی قبل از مرور این کاربردهای گوناگون، نخست باید بین استفاده از زبان برای انجام دادن کاری، واستفاده از زبان در انجام کاری تمیز قایل شویم، بدون شک یک حقیقت بسیار مهم درباره انسان این است که ما زبان را در اکثر افکارمان به کار می بریم. احتمال دارد که برخی از افکار راکه به آن می اندیشیم، و به ویژه افکار مجرد و انتزاعی را، اگر زبانی در دسترس نداشتیم، نمی توانستیم به آنها بیاندیشیم. این حقیقت ممکن است برای حیات شناختی ما مهم باشد ، ولی برای مفهوم کاربرد شناختی کاربرد زبان ، یعنی استفاده از زبان برای انجام کارها، مهم نیست . وقتی توجه خود را بر اینکه مردم با استفاده از زبان می خواهند چه بکنند، معطوف می کنیم، در واقع توجه خود را معطوف به این می کنیم که شخص با کلمات درمواقع خاصی چه می مند ، در واقع بر نیات، مقاصد، تاورها ،و آرزوها یی که یک متکلم در صحبت کردن دارد، متمرکز می شویم .
صحبت کردن همواره بدون تلاش وامری عادی است، ولی کاربرد موفق زبان عملی فوق العاده پیچیده است، همانطور که این موضوع را هرکس به عنوان فردی بزرگسال که سعی کرده است تا زبان دومی را یاد بگیرد، می داند. افز ون بر این ، کاربرد یک زبان بیش از دانستن آن وقادر به تولید وفهم جملات آن است. ارتباط همچنین امری اجتماعی است، که معمولاَ در درون بافت نسبتاَ به خوبی تعریف شده موقعیت اجتماعی صورت می گیرد. در چنین بافتی ما به دیگران اتکا می کنیم تا در درک ما از اینکه آن موقعیت چیست، سهیم باشند. با مردمی که می شناسیم ، به فهمیدن مشترک متکی هستیم تا ارتباط تسهیل شود. ولی این فرایند ،چگونه فرآیندی است؟ ارتباط زبانی به آسانی حاصل می شود ولی مسلم است که به آسانی قابل توصیح نیست، هر نظریه ارتباط زبانی که شایستگی این عنوان را داشته باشد،باید سعی ن ماید تا به سوالات زیر پاسخ دهد:
1- ارتباط زبانی (موفق) چیست؟ 2- ارتباط (موفق) چگونه صورت می گیرد؟ برای مثال ، فرض کنید که یک متکلم قصد د ارد تا به شنونده ای گزارشکند که جاده یخ زده است. چه چیزی متکلم را قادر می سازد تا بتواند این موضوع را به شنونده بگوید؟
( جای تعجب است که این سوالات در پیشینه هیچ رشته اصلی بطور جامع مورد بررسی قرار نگرفته اند. زبان شناسی با توجه به ویژگی ساختاری زبان، سعی کرده است تا پدیده های ارتباطی را در خارج از قلمرو اصلی آنها بداند. به همین منوال ، می توان آن علایق فلسفی درباره معنی، صدق، وارجاع را بدون بررسی جزئیات امر ارتباط دنبال کرد. روانشناسی سنتی توجه خود را معطوف به پردازش جمله ها می کند، اما علاقه زیادی به ویژگی های پدیده های ارتباطی ندارد. در نهایت، برخی جامعه شناسان و انسان شناسان شروع به بررسی گفتگوها و مکالمات کرده اند، با این وجود مسئله ماهیت خود ارتباط را نادیده گرفته اند (یا فرض کرده اند که پاسخ آن را داده اند) . بنابراین، چیزی که مورد نیاز است، رویکردی منسجم به پدیده ارتباط است که در آن مسئله ماهیت ارتباط مرکز تحقیق و بررسی باشد.) فقط در سالهای اخیر شکل یک نظریه بسنده ارتباط شروع به شکل گیری کرده است،و.زمان و پژ وهش بیشتری مورد نیاز است تا مفصلاً آن را کشف کند.
(الگوی پیام ارتباط زبانی)
در چهل سال گذشته متداولترین و معروف ترین برداشت از ارتباط زبانی انسان، آن چیزی بوده که ما آن را الگوی پیام می نامیم . وقتی الگوی پیام به عنوان یک " فرستنده" و شنونده به عنوان یک گیرنده فر ض می شود، و مسیر کلامی – گوشی( یعنی موج صوتی) نیز کانال صحیح می باشد الگوی پیام در ارتباط انسانی در شکل 9ـ1 نشان داده شده و در (6 ) خلاصه شده است.
شکل 9ـ1 ( الگوی پیام ارتباط متکلم پیامی در مغزش دارد که می خواهد به شنونده انتقا ل دهد و بتابراین متکلم از برخی صورت های زبان برای رمزگذاری پیام به منزله معنای آن سود می جوید وآن را تولید می کند. شنونده با شنیدن صحبت، شروع به تشخیص اصوات، نحو و معنا می کند، و سپس با دانش ربای خود این معانی را به صورت یک پیام رمز گشایی شده موفق تضنیف می نماید.
این الگو توجیه گر برخی ویژگی های متداول گفتگو است: یعنی این الگو پیش بینی می کند زمانی ارتباط موفق است که شنونده همان پیامی را رمز گشایی شده با پیام رمز گذاری شده متفاوت باشد، ارتباط مختلف می شود. به همین منوال، این الگو، زبان را به منزله پلی بین متکلم و شنونده می داند که اندیشه های " خصوصی" توسط اصوات " همگانی" منتقلش می شود، که در نتیجه این اصوات به عنوان وسیله آی برای انتقال پیام مربوطه عمل می کند.
الگوی پیام گرچه دارای شمای جدیدی است، ولی حداقل به سه قرن قبل و به فیلسوف معروف جان لاک1 بر می گردد، که در سال 1691 چنین نوشت:
بنابراین، انسان به طور طبیعی دارای چنان اندامی شد که مناسب تولید اصوات باشد، که آنها را کلمه می نامیم. ولی این به تنهایی برای تولید زبان کافی نبود. چون طوطیان و برخی پرندگان دیگر را می توان آموخت تا اصوات را به اندازه کافی قابل تشخیص ادا کنند، به هیچ وجه نمی توان آن را زبان دانست.
پس، افزون بر اصوات صوتی، لازم آمد تا بتواند این اصوا را به مثابه علایمی از برداشت های داخلی به کار برد، و آنها را به منزله نشانه هایی برای ایده های ذهنی خود قرار دهد، تا بدین وسیله این ایده ها ر بتوان برای دیگران نمایاند و افکار اذهان انسان ها بتواند از فردی به دیگری منتقل شود.
جهت راحتی و سود جامعه که بدون انتقال افکار نباشد، لازم شد که انسان برخی نشانه های خارجی قابل فهم وملموس را پیدا کند، که از طریق آن ایده های غیر ملموس، که افکارشان آنها را می ساخت، برای دیگران شناخته شود.
افزون بر این، بسیاری از گفته های معاصر وجود دارد که اساساً همین ایده را می رسانند:
متکلم: بنابه دلایلی که زبان شناختی نیست، پیامی را که مایل است به شنوندگانش منتقل سازد، بر می گزیند، یعنی افکاری را که می خواهد آنها دریافت کنند. یا دستوراتی را که می خواهد به آنها بدهد، با سئوالاتی که می خواهد از آنها بپرسد. این پیام به شکل نمایی آوایی از گفته ها به واسطه نظام قواعد زبانی، که متکلم مجهز به آن است، رمز گذاری می شود. پس این رمز گذاری تبدیل به سیگنالی برای اندام های تولید گفتار متکلم می شود، و او گفته ای را بیان می کند که دارای صورت آ وایی مناسب است، در عوض، اندام های شنیداری شنونده این صورت آوایی را دریافت می کند. اصوات گفتاری که این اندام های تولید گفتار متکلم می شود، و او گفته ای را بیان می کند که دارای صورت آوایی مناسب است.
در عوض ، اندامهای شنیداری شنونده این صورت آوایی را دریافت می کند. اصوات گفتاری که این اندام های شنیداری را تحریک می کنند، تبدیل به سیگنال عصبی می شود که از آن یک نمای آوایی حاصی می شود که معادل با آن نمایی است که متکلم پیام خود را در آن رمز گذاری کرده است. این نمای آوایی، توسط نظام قواعد زبانی شنونده به صورت همان پیام که متکلم در اول برای انتقال انتخاب آوایی، توسط نظام قواعد زبا نی شنونده، همان نظام قواعد را برای رمز گشایی انتخاب می کند که متکلم برای رمز گذاری بر می گزیند، پس نمونه ای از ارتباط زبانی موفق ایجاد می شود. ( کانز 1966 ، صص 103-104 )
تردیدی وجود ندار که این الگو بسیاری از افراد علاقمند به پدیده ارتباط در انسان را مجذوب و مسحور کرده است، و تا حدودی در زبان ما جایگیر شده است. برای مثال ، ردی (1979، صص 316-311 ) فهرستی از هشتاد استعاره را ارائه داده که براساس تصور زبان به منزله مجرایی برای اندیشه ها می باشد. در زیر برخی از این استعاره ها داده شده اند.
(3)
a. Try to get your thoughts across better.
b. You still haven't given me any idea of what y ou mean.
c. Try to pack more thoughts in to fewer words.
d. The sentence was Fulled with emotion.
e. Let me knoe if you find any good ideas in this essay.
بنا به اظهارات ردی ( 1979 ، ص 290 ) ایده های اصلی که این استعاره ها را می سازند عبارتند از:
1) زبان مانند یک مجرا عمل می کند ، یعنی افکار را از یک شخص به دیگری انتقال می دهند، 2)در نوشتن و صحبت کردن ، مردم افکار یا احساسات خود را به کلمه منتقل می کنند، 3) کلمات این انتقال را به واسطه داشتن افکار یا احساسات انجام می دهند و این افکار با احساسات را به دیگران منتقل می سازند، و 4) در گوش دادن یا خواندن، مردم افکار و احساسات را یک بار دیگر از کلمات استخراج می کنند.
اینها قیاس های واضح ویژگی های اصلی الگوی پیام است، و این نشان می دهد که صحبت ما راجع به زبان به جایی رسیده است که این برداشت از پدیده ارتباط را منعکس می سازد.
مشکلات موجود در الگوی پیام
شنونده برای تعیین معنای بیانات، باید قادر باشد که جملاتی را که منعکس کننده ویژگی های ساختی پییده زبان انسان است، از قبیل ابهام ساختگی و وابستگی های ناپیوسته ( بحث این موارد در فصل 5 را بخاطر بیاورید)، از طریق ذهنی پردازش کند. رمز گشایی معنای( معناهای ) یک جمله ، بدون شک بخشی مهم از ارتباط دژبانی است، ولی فرایند ارتباط با پردازش ویژگی های ساختی و رمز گشایی پایان نمی یابد. در واقع، موارد قابل ملاحظه بیشتری برای پردازش وجود دارد، و در اینجاست که الگوی پیام را به طور اجمال بررسی خواهیم کرد، و در این کار امیدواریم بتوانیم تصوری از اینکه تا چه حدی پردازش ارتباط پیچیده و غامض می باشد، ارائه نماییم.
نخست آنکه بسیاری از جملات از لحاظ زبانی مبهم می باشند و شنونده باید تعیین کند که کدام معنای ممکن جمله، همانی است که متکلم می خواهد در آن لحظه منتقل کند. بنابراین ، از دیدگاه الگوی پیام، ابهام زدایی فرایندی است که اصول و قواعد بر آن حاکم نیست، و الگوی پیام بدون تردید هیچ اصولی از این نوع را ارائه نمی دهد. ولی در واقعیت، ابهام زدایی تصادفی و بدون قاعده نیست، بلکه معمولاَ کاملاَ قابل پیش بینی است. اگر چه موارد طنز آمیز سوء تفاهم برخی اوقات پیش می اید و اما در کل، ما معنا و تفسیر صحیح و مناسب یک جمله مبهم را در می یابیم. شنونده برای فائق آمدن بر ابهام، توجه کنید که بدون برخی سرنخ های اضافی ( مانند آهنگ گفتار مبالغه آمیز) ، A نمی داند که B آیا جمله ای را اظهار می کند و یا سئوالی را می پرسد:
اظهار : I t was worse getting Milwaukee's weather!
پرسش: which weather was it worse to get?
این همان مشکل ابهام زدایی است.
دوم اینکه، الگوی پیام توجیه گر این حقیقت نیست که پیام غالباَ حاوی اطلاعاتی درباره چیزهای خاصی است که به آن ارجاع شده است، و چنین ارجاعی را نمی توان منحصراَ توسط معنای بیانات تعیین کرد. برای مثال ، عبارت The shrewd politicians را می توان در موقعیت های مختلف برای عطف به افراد مختلفی ، از قبیل وینستون چرچیل، ریچارد نیکسون ، و فارنکلین دی. روزولت به کار برد.
ولی این عبارت هواره به یک معنا است( یعنی " سیاستمدارانی که زرنگ هستند") . شنونده ای که در شنیدن این عبارت، ریچارد نیکسون را در ذهن دارد، اما مورد ارجاع متکلم شخص فرانکلین روزولت است، پیام را به طور صحیح نخواهد فهمید. پس الگوی پیام باید با مکانیسم هایی برای مشخص کردن صحیح مورد اشاره به یک شخص ، مکان ، یا شیء تکمیل شود. این همان مشکل تعیین نیافتگی ارجاع ( به واسطه معنی) است.
سوم اینکه ، الگوی پیام ارتباط موفق را فقط به عنوان تولید، شنیدن ، و فهمیدن عبارات معنادار می داند. ولی همه اینها تنها چیزهایی نیستند که در ارتباط خیل هستند. چیزی که در الگوی پیام تا بدینجا وجود دارد، همان توجیه ثبت ارتباطی متکلم است، که به طور کل منحصراَ توسط معنای گفته بیان شده تعیین نمی شود، بلکه بخشی از پیام منتقل شده است. برای مثال ، I'll be there tonight می تواند پیش بینی ، قول، یا حتی تهدید باشد که بستگی به نیات متکلم در موقعیت های مناسب دارد. به رغم این نیات گوناگون از طرف متکلم، این جمله فقط دارای یک معنای صحیح است. این همان مشل تعیین نیافتگی نیت ارتباطی ( به واسطه معنا) می باشد.
چهارم اینکه، الگوی پیام توجیه گر این حقیقت نیست که ما اغلب به صورت غیر تحت اللفظی صحبت می کنیم. یعنی منظور ما ممکن است آنی نباشد که کلمات ما معنا می دهند. موارد متداول چنین حالاتی ، طعنه ، گوشه و کنایه، و کاربردهای مجازی زبان از قبیل استعاره می باشند. بنابراین، متکلمی که می گوید : Oh. Thqt's hust great در بافت مناسب می تواند دقیقاَ متضاد آنچه این کلمات معنا می دهند، گفته باشد. تصور کنید که صبح در سر راهتان به کلاس درس لاستیک اتومبیل پنچر شده باشد.) موارد غیر تحت اللفظی به ویژه برای توجیه توسط الگوی پیام دشوار هستند، چون در ارتباط غیر تحت اللفظی، پیام منتقل شده توسط متکلم، اصلاَ دارای معنای تحت ا للفظی نخواهد بود. بلکه شنونده می خواهد معنای تحت اللفظی را در دانستن نیات واقعی متکلم در ارتباط به کار ببرد این همان مشکل غیر تحت اللفظی بودن است.
پنجم اینکه، الگوی پیام توجیه گر این حقیقت نیست که ما بعضی اوقات در ارتباط منظورمان بیش از آن چیزی است که جملات ما معنی می دهد. ما بعضی اوقات به طور غیر مستقیم سخن می گوییم، یعنی بعضی اوقات می خواهیم یک عمل ارتباطی را به واسطه انجام عمل ارتباطی دیگری، صورت دهیم، برای مثال کاملاَ طبیعی است که در تعمیرگاه اتومبیل این جمله را بگوییم My car has a flat tire ، البته با این نیت که آپاراتچی لاستیک پنچر را درست کند. فقط گزارش دادن وضع اتومبیل است، پس منظور متکلم چگونه می تواند چنین باشد که شنونده کاری برای او انجام دهد پاسخ این است که متکلم این جمله را به صورت مستقیم ( و تحت اللفظی) و با گزارش آن وضعیت که رضایت بخش نیست، بیان می کند و به صورت غیر مستقیم از شنونده می خواهد تا پنچری لاستیک را بیگرد. ولی شنونده از کجا می داند که متکلم به صورت غیر مستقیم یا به صورت مستقیم صحبت می کند؟ یک بار دیگر، پاسخ همان تناسب بافتی است. در مورد بالا، فقط گزارش دادن یک لاستیک پنچر به تمیرکار ، از لحاظ با فتی غیر مناسب است. در مقایسه، اگر افسر راهنمایی و رانندگی از راننده ای که اتومبیل خود را در جای ممنوع پارک کرده است. علت را جویا شود، همین جمله ساده مبنی بر پنچر بودن لاستیک ، پاسخی خواهد بود که از لحاظ بافتی مناسب است. در این حالت شنونده( یعنی افسر راهنمایی و رانندگی) مسلماَ گفته متکلم را به عنوان تقاضایی برای پنچر گیری تلقی نخواهد کرد. یک بار دیگر می بینیم که چنین نقش جالبی را تناسب بافتی در ارتباط موفق ایفاء می کند. متکلم می تواند یک جمله یکسان را برای انتقال پیام های کاملاَ متفاوتی ، بسته به متن، به کار ببرد. این همان مشکل غیر مستقیم بودن است.
ششمین و آخرین مشکل در مورد الگوی پیام این است که انتقال یک پیام همواره قصد و منظور بیانات ما نیست، و این الگو به هیچ وجه به این کار بردهای دیگر نمی پردازد. برای مثال، کنش های سازمانی ( = نهادی ) برای اخراج یا غسل تعمید کسی وجود دارند که نقش آنها تعبیر موقعیت سازمانی ( = نهادی) آن شخص است. همچنین کنش های کلامی سازمانی نیز از قبیل بیرون کشیدن بازیکن از روی پایگاه، ( در بیس بال) ، یا مجرم دانستن یک متهم وجود دارند، که مستلزم قضاوت صحت با عواقب سازمانی و اجتماعی است. توفیق ارتباطی، مسطمح نظر چنین گفته هایی نیست، چون بازیکن از بازی خارج می شود، کارمند اخراج می شود، و کودک غسل تعمید داده می شود، بدون توجه به اینکه این افراد در آن زمان جمله را فهمیده باشند. بنابراین ، ضروری نیست تا هر نیت ارتباطی برای اینکه این کنش ها موفقیت آمیز باشند، تشخیص داده شود، به همین منوال کنش های کلامی ای وجود دارند ( که کنش های تآثیری نامیده می شوند) که مستلزم ایجاد تآثیری در شنونده می باشند. برای مثال، متکلم ممکن است با نیت اغفال ، تاثیر گذار، یا فریب مخاطب چیزی بگوید، ولی مخاطب اگر نیت های ارتباطی همواره باید شناخته شوند. این همان مشکل کشن های غیر ارتباطی است.
به طور خلاصه، الگوی پیام سوآلات مطرح شده در را به صورت زیر پاسخ می دهد:
ارتباط زبانی زمانی موفق است که شنونده پیام متکلم را دریافت کند. چون پیام ها به عنوان معنای بیانات قرار دادی شده اند. پس این الگو به وجود می اید، و توسط دانش مشترک از معنای یک بیان، شنونده می تواند پیام متکلم- یعنی نیت ارتباطی متکلم – را تشخیص بدهد.
مشاهده کردیم که این پاسخ به سوال مهم ارتباط، به شدت ناقص است، البته از این لحاظ که این پاسخ بسیاری از موارد متداول ارتباط زبانی موفق را در بر نمی گیرد. برای مثال، الگوی پیام برای باز یافتن یک پیام معین باید چنین فرض کند که 1- زبان غیر مبهم است 2- آنچه متکلم بدان اشاره می کند توسط معنای بیانات تعیین می شود، 3- نیت ارتباطی توسط معنای جمله مشخص می شود4- متکلمین فقط به صورت تحت اللفظی صحبت می کنند، و 5- متکلم فقط به صورت مستقیم سخن می گوید، و بر این اشاره دارد که 6- متکلمین کلمات، عبارت ها و جملات را فقط برای ارتباط به کار می برند.
آن شش مشکل که در بالا مورد بحث قرار گرفت، نشان می دهد که چرا الگوی پیام ساده نمی تواند بای توجیه غنای کامل کاربرد عادی زبان انسان بسنده باشد. به وضوح، بیش از فقط یک زبان مشترک مورد نیاز است تا شنونده بتواند نیات ارتباطی متکلم را براساس گفته های متکلم تشخیص دهد. باید نظامی مشترک از باورها و استنتاج ها در کا ر باشد، که به عنوان استراتژی های ارتباطی عمل نماید.
9-2- رویکردی استنتاجی به پدیده ارتباط
اگر ارتباط بین نیت ارتباطی متکلم ( پیام ) و جمله، رمز گردانی قرار دادی پیام به صورت جمله به واسطه معنا نباشد، پس این ارتباط چیست؟ یعنی ارتباط بین اصوات و نیات ارتباطی که باعث می شود تا ارتباط در تمامی شکل هایش امکان پذیر باشد، کدام است؟
اساساَ ، این ارتباط ، ارتباطی استنتاجی است . طبق نظریه ارتباطی ارائه شده در اینجا ( به باخ و هارنیش ، 1979 رجوع کنید)، ارتباط زبانی وقتی موفق است که شنونده ، با شنیدن لفظ، نیت ارتباطی متکلم را تشخیص دهد. بنابراین، پاسخ های زیر را برای سوآلات چنین مطرح می کنیم:
ارتباط زبانی وقتی موفق است که شنونده نیت ارتباطی متکلم را تشخیص دهد. ارتباط زبانی به این دلیل حاصل می شود که متکلم و شنونده دارای نظام مشترکی از استراتژی های استنتاجی می باشند که از گفته های یک عبارت به شناخت شنونده از نیت ارتباطی متکلم منجر می گردد.
اگر این رویکردی صحیح برای اعمال به ارتباط باشد، پس نیازمند آنیم که نکات بیشتری درباره استراتژی های استنتاجی بدانیم. ما می خواهیم بدانیم چگونه چنین نظامی می تواند توجیه گر ارتباط موفق باشد، در حالی که محدودیت های الگوی پیام را نیز نداشته باشد. به ویژه ، مایلیم بدانیم چگونه مفهوم نیات ارتباطی را در نظر می گیرد، این نیات ارتباطی را منحصراَ تعیین شده توسط معانی لفظ های بیان شده نمی داند، توجیه گر طرق برقراری ارتباط از قبیل تحت اللفظی، غیر تحت اللفظی، مستقیم، غیر مستقیم می باشد.
الگوی پیام در ارتباط زبانی، فقط در مورد شکل فوق العاده ایده آلی از ارتباط اعمال می شود. که در واقع هرگز رخ نمی دهد! با وجود این ، اگر شخصی سعی نماید تا یک نظریه واقعی از ارتباط عادی را ارائه دهد، در آن صورت این ایده که قواعد یا قراردادهای زبان اصوات را با پیام ها به (6) رجوع کنید. مرتبط می سازد، باید جای خود را به این ایده بدهد که نظام های استنتاج مورد نظر و باورهای مشترک در کارند، و اینکه ، در نتیجه کار اصلی بخش ارتباط در کاربرد شناسی همانا بررسی این نظام ها می باشد.
در آنچه در زیر خواهد آمد، ما دقیقاَ همین کار را خواهیم کرد. ایده اصلی کاملاَ ساده است: یعنی ارتباط زبانی نوعی حل معمای جمعی است، بنابراین متکلم باید لفظی را انتخاب کند که با عنایت به بافت گفته چنین تشخیصی را تسهیل سازد.
از دیدگاه شنونده، مشکل همانا تشخیص صحیح نیت متکلم براساس کلماتی است که متکلم برگزیده و همچنین بافت گفته است.
الگوی استنتاجی ارتباط چنین می گوید که در طی یادگیری صحبت به زبان خود، ما همچنین یاد می گیریم که چگونه با آن ارتباط برقرار نماییم، و یادگیری این، مستلزم فراگیری انواع باورهای مشترک یافرض ها و همچنین نظای از استراتژی های استنتاجی است این فرض ها ما را قادر می سازد تا نکات مفیدی در خصوص شنوندگان ( یا متکلمین) بالقوه حدس بزنیم ، و استراتژی های استنتاج نیز برای طرفین درگیر در امر ارتباط الگوهای کوتاه و موثری از استنتاج را ارائه می دهد که شخص آنچه را که باید سعی در انتقالش داشته باشد، از آنها بیان کند. روی هم رفته ،این فرض ها و استراتژی ها شالوده ای برای توجیه ارتباط زبانی موفق را ارائه می دهند.
فرض ها
فرض زبان (LP )
فرض بر این است که شنونده قادر به تشخیص و تعیین معنا و مدلول های لفظ در بافت گفته است، مگر اینکه شواهدی عکس این وجود داشته باشد.

فرض ارتباطی (CP)
فرض براین است که متکلم با نیت ارتباطی قابل تشخیص سخن بگوید، مگر اینکه شواهدی عکس این وجود داشته باشد.
فرض تحت اللفضلی بودن (LP)
فرض براین است که متکلم به صورت تحت اللفضلی صحت می کند، مگر اینکه شواهدی عکس این وجود داشته باشد.
فرض های محاوره ای (Con Ps)
ربط: گفته های متکلم در ارتباط با محاوره است.
خلوص نیت: متکلم در گفته اش خلوص نیت دارد.
صادق بودن: متکلم سعی دارد چیزی را بگوید که درست باشد.
کمیت: متکلم میزان مناسبی از اطلاعات (= همان مقدار اطلاعات را به دست دهد که مورد نیاز است) را ارائه می دهد.
کیفیت: متکلم به قدر کافی شواهد برای چیزی که می گوید دارد.
اگر متکلم و شنونده ای در موقعیتی معین فرض های بالا را مشترکاً داشتاه باشند، در آن صورت مشکل ارتباط موفق راحت تر حل می شود.

ارتباط مستقیم و تحت اللفضلی:
هنگامیکه به صورت مستقیم ارتباط برقرار می کنیم، فقط یک کنش ارتباطی انجام می دهیم، و هنگامیکه به صورت تحت اللفضلی سخن می گوییم، آنچه می گویم هماهنگ و سازگار با منظور ما است.
استراتژی مستقیم
اولین استراتژی ما، یعنی استراتژی مستقیم، شنونده را قادر می سازد تا از چیزی که متکلم بیان کرده و او شنیده است، استنتاج کند که متکلم به صورت مستقیم چه چیزی را می گوید.
(گام اول)
کردار زبانی
شنونده گفته ای را که متکلم بیان کرده، تشخیص می دهد.
اولین نقیصه الگوی پیام، ابهام دخیل در بود. الگوی پیام این حقیقت را در نظر نمی گیرد که گفته بیان شده ممکن است مبهم باشد و اینکه معمولاً از شنونده انتظار می رود (از سوی متکلم) که باند کدام معنا در آن موقعیت صحیح است. غالباً یک معنا از لحاظ بافتی نامناسب است، و فرض بر این خواهد بود که متکلم فقط معنای مناسب را مد نظر داشته باشد. برای مثال، جمله Give me a cheap gas can می تواند دارای معنای بالقوه:Give me a can for cheap gasیاGive me a gas can which is cheap باشد. ما معمولاً معنای دوم را در نظر می گیریم، چون از قوطی های یکسانی برای گازگران قیمت یا ارزان استفاده می شود.
بنابراین، شنونده با شنیدن لفظ باید تصمیم بگیرد که کدام معنای گفته همان معنای مورد نظر است.
(گام دوم)
معنای کاربردی
شنونده تشخیص می دهد کدام معنای گفته، همان معنای کاربردی در آن لحظه است.
حتی پس از اینکه شنونده لفظ را در بافت ابهام زدایی کرد، معمولاً کار دیگری قبل از تعیین آن کنش ارتباطی اجرا شده، باید از سوی شنونده باقی مانده باشد همچنانکه قبلاً ذکر شد، این کار مستلزم تعیین این موضوع است که متکلم به چه چیزی اشاره دارد. (البته اگر به چیزی اشاره داشته باشد).
این موضوع یک مشکل محسوب می شود، چون ارجاع به ندرت فقط با معنای گفته تعیین می شود. این موضوع روشن تر خواهد شد، اگر ما بخاطر بیاوریم که یک پیام غالباً در مورد شخص، مکان، یا چیزی خاصی در دنیای خارج است، اما معنای یک لفظ در زبان، به ندرت (اگر نگوییم هرگز) بطور دقیق مشخص می کند که ارجاع به کدام شخص، مکان، یا شیء بوده است.
در نتیجه گام بعدی استنتاج شنونده، همانا تعیین این خواهد بود که مورد اشاره متکلم کیست یا چیست.
(گام سوم)
ارجاع متکلم
شنونده آنچه را متکلم به آن اشاره دارد، تشخیص می دهد.
سومین مشکل در سر راه الگوی پیام مربوط به "پیام" است.
یکی از جالب ترین حقایق درباره نیات ارتباطی این است که قرار است این نیات شناخته شوند، و وقتی شناخته شدند، این نیات برآورده می شوند. بسیاری از نیات دارای این ویژگی نیستند.
اگر متکلمی جمله I'll be there tonight را بیان کند، و آن یک قول باشد، شنونده باید تشخیص دهد که این جمله یک قول است تا در این صورت ارتباط موفق باشد. اگر به جای آن متکلم قصدش از بیان گفته، تهدید باشد، در نتیجه شنونده باید آن را به عنوان یک تهدید بداند تا ارتباط موفق باشد.
(گام چهارم)
مستقیم
شنونده تشخیص می دهد که متکلم قصد دارد چه چیزی را به طور مستقیم منتقل کند.
بنابراین، استراتژی مستقیم فقط همین است: یعنی از گام اول، گام های دوم و سوم و چهارم استنتاج می شود.
استراتژی تحت اللفضلی:
استراتژی بعدی، یعنی استراتژی تحت اللفضلی، شنونده را قادر می سازد تا از آنچه متکلم به صورت مستقیم انتقال می دهد (البته اگر به صورت تحت اللفضلی صحبت می کند) استنتاج کند که متکلم به صورت تحت اللفضلی (و مستقیم) چه چیزی را منتقل می کند.
(گام پنجم)
تناسب بافتی
شنونده می فهمد که آیا از لحاظ بافتی مناسب خواهد بود که متکلم به صورت تحت اللفضلی سخن بگوید.
(گام ششم)
تحت اللفضلی
شنونده آنچه را که متکلم سعی در برقراری ارتباط به صورت تحت اللفضلی (و مستقیم) دارد، تشخیص می دهد.
شنونده ای که به استناد گام 6 عمل می نماید، چنین در نظر خواهد گرفت که متکلم به صورت تحت اللفضلی صحبت می کند و این کار را صرفاً براساس این موضوع انجام می دهد که در انجام آن هیچ عدم تناسب بافتی وجود ندارد.
در خاتمه باید گفت که استراتژی تحت اللفضلی فقط همین است: یعنی از گام 4 استراتژی مستقیم، گام های 5و6 استنتاج می شوند، البته با عنایت به فرض تحت اللفضلی بودن و فرض های محاوره ای.
ارتباط غیر تحت اللفضلی:
برخی اوقات وقتی سخن می گوییم، منظور ما چیز دیگری از آنچه کلماتمان معنا می دهد، می باشد. وقتی آنچه می خواهیم منتقل کنیم مطابق با آنچه بیانمان به صورت تحت اللفضلی معنا می دهد، نیست، در آن صورت به صورت غیر تحت اللفضلی صحبت می کنیم. در زیر نمونه هایی از گفته هایی آورده شده که برخی اوقات به صورت غیر تحت اللفضلی بیان شده اند.
اغراق:
1- هیچ کسی مرا درک نمی کند (تعدادی زیادی وجود ندارد که مرا درک کنند)
a. No one understands me. (Not enough people understand me.)
طنز، طعنه:
هی، پسر این غذا خیلی باحاله. (غذا بسیار بد است)
a. Boy, this food is terrific! (terrible)

صنایع ادبی:
من سه دست دارم (سه کمک کننده دارم)
a. I've got three hands (workers( there to help.
مجاز:
کاخ سفید اعلام کرد. (دولت آمریکا اعلام کرد)
a. The White House (the preisdent or staff) denounced the agreement.
استعاره:
وقت طلا است (وقت با ارزش است)
a. Time is money. (Time is valuable.)
(گام 5)
عدم تناسب بافتی
شنونده تشخیص می دهد که از لحاظ بافتی برای متکلم نامتناسب خواهد بود که به صورت تحت اللفضلی سخن بگوید.
زمانی که شنونده دریافت که متکلم نمی تواند دقیقاً منظورش همان باشد که می گوید، مشکل حدس زدن منظور پیش می آید. در این مقطع، شنونده باید درباره اینکه نیت ارتباطی متکلم چه می تواند باشد، براساس اطلاعات مشترک و همچنین معنای تحت اللفضلی گفته بیان شده حدس هوشمندانه بزند.
بنابراین، اطلاعاتی که شنونده باید تشخیص دهد تا ارتباط غیر تحت اللفضلی امکان پذیر باشد، این است که منظور متکلم، آنی نیست که گفته است، بلکه منظورش مربوط به آن است.
(گام 6)
غیر تحت اللفضلی
شنونده آنچه را متکلم به صورت غیر تحت اللفضلی (و مستقیم) می گوید، تشخیص می دهد. وقتی شنونده ای به طور صحیح به گام 6 می رسد، ارتباط غیر تحت اللفضلی موفق است.
ارتباط غیر مستقیم:
در برخی موارد هنگامی که سخن می گوییم، فقط شکل مستقیمی از ارتباط را انجام نمی دهیم، بلکه به صورت غیرمستقیم صحبت می کنیم- یعنی منظور ما بیش از آن چیزی است که مستقیماً می گوییم. برای مثال:
1- در آنجا است
a. The door is over there. (برای تقاضای ترک مکان به کار می رود)
2- گربه خیلی دوست داره دمش بکشی
b. I'm sure the cat likes having its tail pulled.
(برای درخواست از شنونده که دم گربه را نکشد)
3- داره دیر می شه!
c. It's getting late. (برای عجله کردن به کار می رود)
توجه کنید که کنش های غیر مستقیم را می توان به واسطه کنش های تحت اللفضلی یا کنش های مستقیم غیر تحت اللفضلی انجام داد. مثال های (c),(a) مواردی از کنش های غیر مستقیم هستند که به واسطه کنش های مستقیم تحت اللفضلی صورت گرفته اند یعنی متکلم واقعاً منظورش همان بوده که گفته، ولی در ضمن منظورش بیشتر از آن بوده است. در مورد (b)، موضوع چنین نیست، یعنی منظور متکلم در واقع این نیست که گربه دوست دارد دمش را بکشند. بلکه، متکلم به طنز و طعنه سخن گفته است- یعنی منظور او مستقیم و اما غیر تحت اللفضلی چنین است که گربه دوست ندارد دمش را بکشند، و متکلم می خواهد تا شنونده با شنیدن گفته او از این کار دست بکشد.
ولی شنونده از کجا می فهمد که متلکم صرفاً به صورت مستقیم سخن نمی گوید؟ شنونده از کجا می داند که باید دنبال کاربرد غیر مستقیم زبان و همچنین کاربرد مستقیم زبان بگردد، یک بار دیگر در اینجا نیز عمدتاً عدم تناسب بافتی در کار است.
(گام هفتم)
عدم تناسب بافتی
شنونده تشخیص می دهد که از لحاظ بافتی نامناسب خواهد بود که متکلم صرفاً به صورت مستقیم صحبت کند.
(گام هشتم)
غیر مستقیم
شنونده تشخصی می دهد که متکلم علاوه بر آنچه به صورت مستقیم می گوید، چه چیزی را به طور غیر مستقیم انتقال می دهد.
نتیجه: نظریه های استنتاجی و الگوی پیام
کاستی و نقص اصلی الگوی پیام در ارتباط زبانی این است که این الگو، پیامی را که متکلم می خواهد انتقال دهد با معنای گفته در زبان یکسان می داند. همچنانکه مشاهده شد، این موضوع منجر به شش کاستی و نقص معین می شود: یعنی الگوی پیام نمی تواند توجیه گر: (1) کاربرد گفته های مبهم، (2) ارجاع به دنیای واقع، (3) نیات ارتباطی، (4) ارتباط غیر تحت اللفضلی، (5) ارتباط غیر مستقیم، (6) کاربردهای غیر ارتباطی زبان باشد.
برای توجیه این نوع نواقص، یک الگوی استنتاجی مورد نظر است- یعنی الگویی که پیام را با معنای گفته های بیان شده به واسطه یک سری از استنتاج ها مرتبط سازد. این الگو شامل یک سری از استراتژی های استنتاجی است که اگر از آنها پیروی شوند، شنونده با شنیدن گفته بیان شده توسط متکلم به نیت ارتباطی او پی می برد. افزون بر این، هر گام اصلی در استنتاج توجیه گر یک نقص از الگوی پیام است.

گفتمان و محاوره
واحد ارتباطی همواره یک جمله واحد کامل نیست. اغلب اوقات ما با کلمات، عبارات، و تکه جملات حرف می زنیم.
– می خواهی امشب یک فیلم ببینی؟
– اِاِ…
– می خواهی؟
– نه
به طور کل، مطالعه گفتمان همانا مطالعه واحدهای زبان و کاربرد زبان است که بیش از یک جمله واحد می باشد، اما به واسطه نظامی از عناوین مرتبط به هم چسبیده اند.
محاوره ها (و به طور کل تبادل صحبت) معمولاً توالی های ساختمند عباراتی هستند که در آن بیش از یک متکلم واحد دخالت دارند.
برخی از ویژگی های اصلی آنها عبارتند از: نخست، اینکه، تعداد معقولی از افراد می توانند در محاوره مشارکت داشته باشند، و اصولی وجود دارد که بر چگونگی و زمان نوبت گیری، حاکم است. دوم اینکه، اصولی وجود دارد که برخی از جنبه های محاوره را از لحاظ اجتماعی، اجباری می سازد؛ مانند سلام و احوالپرسی، و خداحافظی. سوم اینکه، همچنانکه مشاهده شد، اصولی وجود دارند که مطالبی را در محاوره مجاز می دانند، مانند پاسخ دادن سوالات یا توجیه جواب های رد.
زبان و بافت
"بافت" یک گفته، مفهومی گسترش پذیر است. برخی اوقات بافت مربوطه زبانی است- یعنی همان گفته های قبل و بعد در کلام یا محاوره می باشند. اما بافت می تواند بلافاصله به محیط فیزیکی و اجتماعی نیز گسترش یابد، و در نهایت در برگیرنده دانش عام باشد. هر یک از این دایره های هم مرکز بافتی می تواند نقشی در تفسیر و تعبیر یک گفته داشته باشد. دیدگاه ما به محاوره، بافت زبانی و بافت غیر زبانی گفته را منعکس کرده و آن را تحت تاثیر قرار می دهد.
گفتگوی زیر را در نظر بگیرید:
– چه کسی به خرس شلیک کرد؟
– جان. جان شلیک کرده جان به خرس شلیک کرد.
یا
– یک خرس بود که جان به آن شلیک کرد.
یا
– آنچه که جان به آن شلیک کرد یک خرس بود.
عباراتی که زیر آنها خط کشیده شده است بیانگر باور و نیت خاص متکلم است به سخن دیگر، نقش گویشوران در این مکالمه، بافت غیر زبانی یک گفته را منعکس می کنند.
تعابیر ما همچنین می تواند بافت را متاثر کند، البته از این لحاظ که باعث شود همان متکلم نوعی از گفته را بگوید که مد نظر است.
برای مثال، برای متکلم مناسب خوهاد بود که (a) را با لطیفه ای ادامه دهد و (b) را با داستانی، ولی عکس این موضوع صادق نیست:
1- دیروز یک لطیفه شنیدم. چند تا…
2- یک داستان است که می گوید…
a. I heard a good joke yesterday. How many…
b. Here is the story…
ساخت محاوره به ترتیب زمان
صحت گشایی
روش بسیاری برای شروع محاوره یا تبادل صحبت وجود دارد. یک روش همانا شروع به صحبت و بدون مقدمه است، مثل "Something's wrong with the fax machine". روش دیگر، همراه کردن گفته هایمان با یک صحبت گشایی است. برای مثال، تعدادی ابزار جلب توجه (که ندایی ها نامیده می شوند) وجود دارند که در شروع محاوره به کار می روند، از قبیل: "Hey"، "Hey, John"، "Excuse me"، "Say…". وقتی توجه شنونده را به خود معطوف کردیم، در این زمان باید یک عبارت معترضه محاوره ای، از قبیل "You know"، "Listen"، "Know that?" را به کار ببریم.
صحبت گشایی به سه دسته عمده تقسیم می شود:
1- عادی و روزمره
– سلام، صبح بخیر،
– چطور هستی؟ اوضاع چه گونه است؟
Hello! Good morning! Ahoy!
How are you? How have you been?
2- غیررسمی
– هی، سلام
– چطوری، چه خبر؟
Howdy! Hi! Greetings!
How y'doing? What's up?
3- رسمی
– روزبخیر خانم اسمیت
– این ملاقات فرخنده را مدیون چه هستم؟
Good day, Mes. Smith
To what do I owe this lucky meeting?
نوبت گیری
شخصی که پس از سلام و احوالپرسی، صحبت را شروع می کند، در واقع موضوع اصلی صحبت را با نوبت گیری به دست می گیرد.
نوبت گیری با سه اصل کنترل می گردد:
(اصل 1)
متکلم، سخنگوی بعدی را "انتخاب می کند".
(اصل 2)
اولین کسی که صحبت می کند، متکلم است.
(اصل 3)
متکلم به بیانات خود ادامه می دهد.
متکلم کنونی، به طرق مختلف متکلم بعدی را "انتخاب می کند"، که البته یکی از این طرق پرسیدن سوال از دیگری است. معمولاً کسی که از او سوال شده، نوبت بعدی را در اختیار دارد، اگرچه شخص دیگری در تطابق با اصل 2 می تواند به سادگی وارد صحبت شده، صحبت را شروع می کند. البته واضح است که اگر این بیانات مهم و اضطراری نباشند، چنین عملی را گستاخانه خواهیم دانست. همین موضوع در مورد متکلمی که از شخصی سوال می پرسد و سپس به صحبت کردن خود ادامه می دهد- در تطابق با اصل 3- صادق است.
پایان صحبت
– به امید دیدار
– خداحافظ
See you.
Goodbye. Bye-bye. Bye. Cheerio. Ciao.
زمانی که به مرحله پایان گفتگو رسیدیم، محاوره باید به پایان برده شود. متکلم می تواند این کار را یا با یک جمله و یا نگاه به شخص مقابل، یا با پایان صحبت مناسب با هر فرد یا افراد مورد گفتگو انجام دهد.
جملات اجرایی
آستین (1961، ص 220) چنین نوشت که جمله اجرایی "کلمه جدید و زشت" در زبان شناسی و فلسفه است. در زیر بخشی از گفته های او آورده شده است:
مایلم درباره نوعی از گفته بحث کنم که به نظر شبیه به اظهار و گزارش است… ولی هنوز صحیح یا غلط نمی باشد… و در وجه معلوم اخباری اول شخص مفرد زمان حال است… اگر شخصی چنین گفته ای را به زبان آورد، می گوییم که او کاری را انجام می دهد نه اینکه فقط چیزی را گفته باشد.
او برای مشخص کردن اظهاراتش، مثال زیر را ارائه می دهد:
وقتی من می گویم I do (این زن را به همسری قانونی خود قبول دارم)، فقط گزارش یک ازدواج نیست، بلکه من در آن دخیل شده ام.
افزون بر این، آستین به زودی دریافت که تمامی این جملات اجرایی صریح به صورت وجه معلوم اخباری زمان حال و سوم شخص نیست. نخست اینکه، جملات اجرایی صریح می توانند وجه های دیگر و همچنین شخص دیگری نیز داشته باشند:
a. Passengers are (hereby) warned to cross the tracks by the bridge.
به مسافران هشدار داده می شوند که از طریق پل از مسیرها عبور کنند.
دوم اینکه، برخی جملات اجرایی صریح می توانند از لحاظ درست بودن یا غلظ بودن مد نظر قرار گیرند:
– یکبار برای همیشه می گویم که من بیگناهم.
I state once and for all that I am innocent.
و در نهایت اینکه، به نظر می رسد جملات اجرایی صریح هر دو کار. یعنی گفتن (=اظهار داشتن) و هم انجام دادن را انتقال می دهند:
– قول می دهم بیایم آنجا.
– راست می گویی، قول می دهی؟
– بله
a. I promise to be there.
b. Is that true – do you promise?
c. Yes.
در شروع صحبت، به نظر می رسد متکلم A هم در حال قول دادن و اظهار این باشد که قول می دهد. این ملاحظات و ملاحظات و ملاحظات دیگر باعث شد که آستین (1962) نظریه ای عام از کاربردهای زبان یا کنش های کلامی مطرح نماید که در آن نظریه مقوله جملات اجرایی، نقش ویژه ای ایفاء نمی کند.
با ملاحظه این مشکلات برخی نظریه پردازان چنین مطرح نموده اند که جملات و افعال اجرایی مانند آنچه که ذکر شد، مستقیماً برای قول دادن، معذرت خواهی، و از این قبیل به کار نمی رود، بلکه مستقیماً برای آنچه معمولاً جملات خبری انجام می دهند، به کار می روند- یعنی برای خبر دادن یا بیان کردن (به باخ و هارنیش، 1979؛ ریکاناتی، 1987 رجوع کنید).
کنش های کلامی
کنش های کلامی آن کنش هایی هستند که در بیان گفته صورت می گیرند.
چهار مقوله مهم از کنش های کلامی وجود دارد که در نمودار نشان داده شده است.
کنش های گفته صرفاً کنش های اصوات، هجاها، کلمات، عبارات، و جملات یک زبان هستند. از دیدگاه کنش کلامی، اینها کنش های بسیار جالبی نیستند، چرا که کنش گفته فی النفسه ارتباطی نیست، این نوع کنش را، طوطی، ضبط صوت، یا دستگاه صداساز می تواند انجام دهد علاقه اصلی به کنش های گفته از این حقیقت ناشی می شود که در اجرای یک کنش گفته، ما معمولاً یا کنش غیر لفظی (کنش که در بیان چیزی انجام می گیرد)، یا یک کنش تاثیری (کنشی که توسط بیان چیزی انجام می گیرد- کنشی که تاثیری بر روی شنونده دارد) را انجام می دهیم. این کنش های غیر لفظی است که بیشتر مورد توجه نظریه پردازان است.
برخی از ویژگی های مهم کنش های غیر لفظی (در مقایسه با کنش های تاثیری) کدامند؟ نخست آنکه کنش های غیر لفظی را غالباً می توان صرفاً توسط بیان جمله اجرایی صریح درست، با نیات و باورهای صحیح، و تحت شرایط درست، با موفقیت انجام داد. دوم اینکه، کنش های غیر لفظی (برخلاف کنتش های تاثیری) در مرکز ارتباط زبانی قرار دارند. یعنی محاوره عادی تا حدود زیادی متشکل از بیانات، پیشنهادها، تقاضاها، نظر دادن ها، سلام و احوالپرسی، و از این قبیل می باشد زمانی که ما کنش های تاثیری از قبیل وسوسه کردن یا ترساندن را انجام می دهیم، این کار را به واسطه اجرای کنش های غیر لفظی ای از قبیل بیان کردن، یا تهدید کردن انجام می دهیم.
سوم و مهمترین ویژگی اینکه، برخلاف کنش های تاثیری، اکثر کنش های غیر لفظی که برای برقراری ارتباط به کار می روند، دارای این ویژگی می باشند که شخص آنها را صرفاً با فهمیدن نیات غیر لفظی انجام می دهد.
آستین (1962) کنش های تاثیری را به منزله آن کنش هایی می داند که توسط گفتن چیزی انجام می شوند.
ویژگی های مهم کنش های تاثیری کدامند؟ اول اینکه، کنش های تاثیری (برخلاف کنش های غیر لفظی) توسط بیان جملات اجرایی صریح انجام نمی شوند.
دوم اینکه، بنظر می رسد کنش های تاثیری مستلزم تاثیرات کنش های گفته و کنش های غیرلفظی براساس افکار، احساسات، و عمل شنونده است، در صورتی که کنش های غیرلفظی چنین نیستند.
– بکر سامپراس را زد.
a. Becker beat Sampras. (بیان)
– بکر سامپراس را زد؟
b. Becker beat Sampras? (سوال)
– بکر سامپراس را بزن!
c. Becker beat Sampras! (تقاضا، درخواست)
همه این کنش های غیرلفظی در مورد زدن سامپرا توسط بکر است، که همان محتوای منطقی کنش غیرلفظی می باشد. همچنانکه (39) نشان می دهد، انواع مختلفی از کنش های غیرلفظی می توانند دارای یک محتوای منطقی یکسان باشند. افزون بر این، هر نوع از کنش غیرلفظی می تواند دارای محتوای منطقی متفاوتی باشد.
معنا، گفتار، و دلالت
نیت متکلمین می تواند آنچه باشد که آنها می گویند؛ می تواند آنی نباشد که می گویند؛ یا منظورشان بیش از آنچه باشد که می گویند. ولی متکلم با گفتن گفته ای چه منظوری دارد، چه می گوید، یا به چه چیزی دلالت دارد؟ و چه چیزی مشخص می کند که چه گفته شده، منظور چیست، و یا به چه چیزی دلالت شده است؟
معنای متکلم
منظور متکلم از X چیزی است معادل با این جمله: "کنشگر با گفته X قصد دارد تا تاثیری بر روی مخاطب به واسطه شناخت این قصد به جای بگذارد." و پرسیدن اینکه منظور کنشگر چیست، همانا پرسیدن مختصات تاثیر مورد نظر است.
گفته
گرایس (1975) چنین اندیشید که مفهوم آنچه گفته شده و در کاربرد شناسی مفید است، متضمن سه ایده خواهد بود: معنای کاربردی لفظ بیان شده، زمان گفته، و ارجاع (ارجاعات) انجام شده در گفته. پس اگر متکلمی جمله زیر را بیان کند:
– او گرفتار تباهی و فساد است
He's in the grip of a vice.
مخاطب زمانی آنچه گفته شد را خواهد فهمید که معنای کاربردی vice، زمان گفته، و اینکه he به چه کسی دلالت دارد را بفهمد.
دلالت
همچنانکه مشاهده شد، منظور متکلمین می تواند بیش از آن چیزی باشد که می گویند. یک نوع خاص و جالب ارتباط که توسط گرایس مشخص گردید، به دلالت محاوره ای معروف است.
طبق گرایس (1975) چنین محاوره هایی تحت تسلط اصل همکاری قرار دارند. اصل همکاری یعنی سهم و مشارکت متکلم در محاوره که خود دارای چهار اصل است.
کمیت
اطلاع دهنده باشید:
1- همان قدر اطلاع را بدهید که مورد نیاز است (البته برای مقاصد محاوره در جریان)
2- مقدار اطلاع را بیش از آنچه مورد نیاز است، ارائه ندهید.
کیفیت
سعی کنید صحبت شما صادق باشد:
1- آن چیزی را که باور دارید غلط است نگویید.
2- آن چیزی را که برای آن شواهد کافی ندارید، نگویید.
ربط
چیزی را بگویید که مربوط باشد.
روش
سلیس، روشن، واضح سخن بگویید.
1- از گنگی و نامفهومی گفته خودداری کنید (واضح صحبت کنید).
2- از ابهام غیر ضروری اجتناب کنید.
3- خلاصه سخن بگویید (از اطناب غیر ضروری خودداری کنید).
4- به ترتیب، منظم، و بسامان صحبت کنید.
پیش فرض کاربرد شناختی
در مفهوم روزمره، کلمه presuppose، پیش فرض به معنای فرض چیزی است، یا به دلیل بدیهی بودن چیزی، نگفتن آن است.
انواع پیش فرض:
1- باورها و فرض های متکلم درباره مضمون گفتار پیش فرض محسوب می شود.
مثال:
سام متوجه شد که Irv مریض است.
a. Sam realizes that Irv is a Martian.
سام متوجه نشد که Irv مریض است.
b. Sam does not realize that Irv is a Martian.
Irv مریض است.
c. Irv is a Martian.
2- پیش فرض (کاربرد شناختی) یک جمله، مجموعه شرایطی است که باید برآورده شود تا کنش کلامی مورد نظر در آن شرایط مناسب با مقتضی باشد.
مثال:
– جان، هاری را بخاطر نوشتن نامه سرزنش کرد.
a. John criticized Harry for writing the letter.
– جان، هاری را بخاطر نوشتن نامه سرزنش نکرد.
b. John did not criticized Harry for writing the letter.
– هاری نامه نوشت.
c. Harry wrote the letter.
3- پیش فرض (کاربرد شناختی) همان اطلاعات زمینه ای مشترک است.
مثال:
– پل با مارگارت ازدواج کرد؟
a. Was it Margaret that Paul married?
– پل با مارگارت ازدواج نکرد؟
b. Wasn't it Margaret that Paul married?
– پل با فردی ازدواج کرد.
c. Paul married someone?
ارجاع متکلم
زبان شناسان مایلند با برداشتی کلی در مورد ارجاع متکلم پژوهش کنند، البته در جایی که متکلم مورد خاصی را در ذهن آن را بیان می کند، شنونده را قادر می سازد تا همان مورد را در ذهن داشته باشد.
ارجاع تحت اللفضلی مفرد
کاربرد یک عبارت مفرد به صورت تحت اللفضلی همانا ارجاع به چیزی است که آن عبارت بر آن دلالت دارد.
The first person to walk on our moon is right-handed.
الف. شخصی خاص که بعنوان اولین فرد قدم روی کره ماه می گذارد، مورد ارجاع قرار گرفته است.
ب. اولین فردی که قدم روی کره ماه گذاشت، دلالت بر نیل آرمسترانگ دارد.
ارجاع مفرد غیرتحت اللفضلی
در مورد ارجاع مفرد غیرتحت اللفضلی، متکلم می خواهد به موردی خاص اشاره کند که عبارت مفرد بر آن دلالت ندارد.
برای مثال، ممکن است شخصی HE را برای ارجاع به زنی مرد نما و درشت هیکل، یا ناپلئون را برای ارجاع به یک خود بزرگ بین کوچک، بکار ببرد.
ارجاع مفرد غیرمستقیم
در مورد ارجاع مفرد غیرمستقیم، متکلم به وسیله ارجاع نخست شنونده به موردی دیگر، به چیزی ارجاع می کند.

نتیجه
به طور اجمالی پنج موضوع ویژه در کاربردشناسی را مورد مطالعه و بررسی قرار دادیم: جملات و افعال اجرایی، کنش های کلامی، معنا- گفته- دلالت، پیش فرض کاربردشناسی، و ارجاع متکلم. هر نظریه عام کاربردشناسی بسنده باید توجیه گرا این پدیده ها باشد. نکته موجود درباره کاربرد شناسی این است که اتفاق نظر کلی در مورد شکل عام یک نظریه کاربردشناختی وجود دارد، و پژوهش ها و تحقیق های جالب تر و سخت تری باید در درون این نظریه صورت بگیرد.

1 – john locke
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

2


تعداد صفحات : 48 | فرمت فایل : Word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود