کارآفرینی، مفاهیم و ضرورتهای آن
چکیده
سیر تحولات جهانی، کارآفرینان را در خط مقدم توسعه فن آوری و توسعه اقتصادی قرار داده است. تجربه موفقیت آمیز کشورهای پیشرفته و نیز برخی از کشورهای در حال توسعه در عبور از بحرانهای اقتصادی بواسطه توسعه کارآفرینی در آن کشورها، موجب گردیده تا کارآفرینی، کارآفرینان و شکل گیری کسب و کارهای نوآورانه اهمیت خاصی پیدا کند. درحقیقت با عنایت به پدیده جهانی شدن اقتصاد برخی عقیده دارند که "بازارهای جهانی فردا از آن شرکتهایی است که به ریسک پذیری کارآفرینانه بها می دهند و برای گسترش سرمایه های فکری خود در حد کلان سرمایه گذاری می کنند" . بر همین اساس، هدف از این مقاله بررسی اهمیت و ضرورت کارآفرینی سیر تاریخی مفهوم آن و دیدگاههای مختلف در خصوص کارآفرینی است همچنین نگاهی کلی به تعاریف کارآفرینی و رویکردهای مطالعه آن در این مقاله به عمل آمده است.
کلمات کلیدی: کارآفرینی، ضرورتها، مفاهیم، رویکردها.
1. مقدمه
عصر جدید، عرصه رقابت بر سر منابع و سرمایه هاست، کشورهای بزرگ صنعتی که فاتحان این عرصه اند بهره وری از منابع و سرمایه ها را سرلوحه کار خود قرار داده اند و در پرتو وجود افراد تحصیلکرده و متخصص، چرخ های رشد و توسعه را به حرکت درآورده اند و به ابداعات و نوآوری هایی دست یافته اند. دسترسی به این نوآوری ها که اقتصاد کشورهای توسعه یافته را از نو زنده کرده است منوط به کارآفرینی است. (شان، 2003) کارآفرینی را به این دلیل که جامعه را به سمت تغییرات تکنیکی و مبتکرانه سوق داده و باعث رشد اقتصادی می شود و همچنین چون کارآفرینی دانش جدید را به خدمات و محصولات جدید تبدیل می کند حایز اهمیت است. در حال حاضر که اقتصاد کشور ما گرفتار نارسایی ها، کمبودها، و سوء مدیریت هایی است که منجر به وضعیت ناهنجار بیکاری، کمبود تولید ناخالص داخلی، کاهش قدرت سرمایه گذاری دولت، ضعف در صادرات غیرنفتی و بیماریهایی از این قبیل شده است، نیم نگاهی به وضعیت جهانی اقتصاد ما را به سوی این باور می کشاند که رشد کارآفرینی و فرهنگ کارآفرینانه به شرطی که هنرمندانه، با فرهنگ، امکانات، توانایی ها و سلیقه ایرانی آمیخته شود تنها راه بهبود بیماری امروز اقتصاد کشور و پیشگیری از وخامت حال فرداست. (دهقانپور، 1381)
2. اهمیت و ضرورت کارآفرینی
اقتصاد جهانی در حال ایجاد تغییراتی بنیادی و اساسی برای سازمان ها و صنایع در سرتاسر جهان است. این تغییرات، شرکت های تجاری را ملزم می سازند تا به طور دقیق هدف خود را بررسی کرده توجه فراوانی به انتخاب و دنبال کردن راهبردهایی داشته باشند که منتهی به سطوحی از موفقیت با احتمال موفقیت بالا برای بسیاری از افراد ذینفع شود. بسیاری از شرکت های تاسیس شده در پاسخ به تغییرات سریع و چشمگیری که در محیط خارجی و داخلی شان ایجاد شده است، ساختار عملیات خود را بنیادی نو افکنده اند، در واقع، پس از سالها تغییر ساختار، برخی از این شرکتها از لحاظ فرهنگی، تجاری یا رقابتی با نیاکان خود کمتر شباهتی دارند. قرن جدید شاهد تاکید شرکتها بر نوآوری است. این تاکید جدید بر اندیشه کارآفرینی در اثنای اقتصاد کارآفرینی در دهه های 1980 و 1990 توسعه یافت. پیتر دراکر، کارشناس مشهور در امر مدیریت، چهار توسعه اصلی را شرح می دهد که پیدایش این اقتصاد را توضیح می دهد. نخست، تکامل سریع علم و فن آوری، استفاده از حرکتهای کارآفرینی با فناوری بالا را غنا بخشید. دوم، تمایلات جمعیتی نظیر وجود خانواده های دو شغلی، ادامه تحصیل بزرگسالان و بالارفتن میانگین سن جمعیت باعث شد تا پروژه های اقتصادی جدیدی پا بگیرند. سوم، بازار سرمایه گذاری به یک مکانیزم تامین مالی برای فعالیتهای کارآفرینی تبدیل شد. چهارم، صنایع آمریکا رفته رفته فرا گرفت که چگونه کارآفرینی را اداره کند. (کوراتکو و هاجتس، 1383) بادر نظر گرفتن مطالب فوق مطالعه کارآفرینی به چندین دلیل مهم است اول کارآفرینی منجر به نوآوری و تغییر فنی می شود و از این رو رشد اقتصادی ایجاد می نماید. دوم همانطور که اقتصاددانان اتریش مطرح کرده اند، کارآفرینی فرآیندی است که بدان وسیله عرضه و تقاضا برابر می گردد. سوم کارآفرینی فرایند مهمی است که بدان وسیله دانش جدید تبدیل به کالا و خدمات می شود. چهارم کارآفرینی یک حرفه مهم شده است و لازم است نقش آن را در توسعه سرمایه انسانی و هوشمند بشناسیم (شین و همکاران، 2003) نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی منحصر به افزایش بازده و درآمد سرانه نیست، بلکه شامل پایه گذاری و آغاز اعمال تغییرات ساختاری در فعالیت اقتصادی و اجتماعی است. این تحول با رشد و افزایش بازده همراه است که امکان تقسیم بین شرکت کنندگان مختلف را بیشتر فراهم می کند. (هیستریچ و پیرز، 1383) از جمله تغییرات و تحولات که اخیرا در سطح جهانی دیده می شود می توان به کوچک سازی شرکتها1 خصوصی سازی اقتصاد و رقابت جهانی مبتنی بر چالاکی، خلاقیت و نوآوری2 اشاره کرد که همه این تغییرات نقش کارآفرینی را در این عرصه نقشی برجسته و قابل توجه کرده اند. (لی و پترسون، 2000) اهمیت و ضرورت کارآفرینان در بخشهای صنعت تجارت و خدمات چه در سازمانهای دولتی (انتفاعی و غیر انتفاعی) و چه در شرکت های خصوصی به حدی جدی و حیاتی تشخیص داده شده است که حتی در مقاطع دبیرستان رشته کارآفرینی تدریس می شود. در سه دهه گذشته یعنی از سال 1978 تا سال 1990 تعداد دانشگاه هایی که رشته تحصیلی کارآفرینی با گرایش های مختلف را راه اندازی کرده اند از 130 به 500 دانشگاه افزایش یافته است. (صمد آقایی، 1377) کشورهای غربی راه حلی را که برای عبور از رکودهای متوالی در اقتصادشان مورد توجه قرار داده اند توسعه کارآفرینی در این کشورها بوده است. در این میان کشور ایالات متحده آمریکا از دهه 1970 به این موضوع توجه جدی نموده و از دهه 1980 تاکنون توسعه و آموزش کارآفرینی به یکی از موضوعات راهبردی این کشور تبدیل شده است. (مقیمی، 1382) بر طبق یافتهای بریچ3، شرکتهای کارآفرین بیش از 70% از توسعه شغلی را بین سالهای 1992تا 1996 در آمریکا به عهده داشتند. یافته های مشابه در کشورهای دیگر نیز این نتایج را تایید می کند. براساس یک تحقیق انجام گرفته در سوئد، از هر 10شغل جدید، 7 شغل توسط شرکت های کارآفرین ایجاد می شود. (عباس زادگان، 1383)
کارآفرینی تاثیر مستقیمی روی توسعه اقتصادی و اجتماعی مردم دارد، هر چه یک جامعه بیشتر در فعالیتهای کارآفرینی شرکت کند، سریعتر به توسعه اقتصادی و اجتماعی دست می یابد. (سالازاروهمکاران، 1380)
3. سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
کارآفرینی پدیده ایی است که گونه ایی از اشکال سازمانی را ایجاد می کند. این پدیده ارزشی ایجاد می کند که ممکن است چیزی جدید باشد و یا چیز جدیدی نباشد. (ورستریت، 2000) بررسی کلی در ادبیات کارآفرینی در خصوص ماهیت، مفهوم و یا ریشه و فلسفه کارآفرینی نشان می دهد عده انگشت شماری از دانشمندان مثل دیوید مک کللند به مفهوم ریشه ایی و گسترده آن پرداخته اند، البته آن هم بسیار سطحی(صمد آقایی، 1378) بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران معتقدند که کارآفرینی بر رشد و تولید ناخالص ملی اثرمثبتی دارد، کارآفرینی قلب مزیت ملی است. شومپیتر در تئوری اقتصادی به نقش کارآفرین به عنوان علت عمده توسعه اقتصادی تاکید می کند. (کری و ثوریک، 2002) کارآفرینی، مفهومی ابتکاری است که بوسیله شومپیتر(1936) بوجود آمد، شومپیتر تفاوت بین کارآفرینی به عنوان یک عملکرد و کارآفرین به عنوان یک شخص قائل بود، کارآفرین می تواند هر کسی باشد که نوآوری را ایجاد می کند، او می تواند یک مرد تجاری مستقل، یک کارمند یا مدیر یک شرکت و… باشد. کارآفرین به عنوان یک عامل تخریب تعادل در یک شرکت (یا اقتصاد) بطوریکه با بکارگیری خلاقیت و کاربرد ترکیبات جدید از منابع اشاره دارد. عملکرد کارآفرینی می تواند در درون یا سرتاسر سازمان رخ دهد. (وکچیو، 2003)
کارآفرین ترجمه واژه entrepreneur است. این واژه خود از لفظ فرانسوی entreprendre به معنای عهده دار شدن کاری گرفته شده است. کارآفرین کسی است که سازمان دهی، مدیریت، و پذیرفتن خطرات یک شرکت تجاری را عهده دار می شود. امروزه، کارآفرین فردی نوآور یا توسعه گراست که فرصتها را تشخیص می دهد و آنها را به چنگ می آورد، آن فرصتها را به فکرهای عملی قابل فروش تبدیل می کند. از طریق پول، زمان و مهارت، از افزودن ارزش، بهره گیری از این فرصتها را تحقق می بخشد. کارآفرین شتاب دهنده تغییرات در جهان تجارت است. او اندیشمندی مستقل است که جرات می کند در محیطی از رویدادهای متداول متفاوت باشد. (کوراتکو وهاجتس، 1383) بنابه تعریف واژه نامه (وبستر) کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی کرده و تقبل نماید. (هیسریچ، 1998) واژه کارآفرینی اولین بار در قرن شانزدهم در فرانسه برای توصیف فرماندهان دولتی4 به کار رفته که سربازان مزدور را برای خدمت به شاهزادگان و شهرها به خدمت می گرفتند. (کافمن و دانت ، 1988) اما استعمال این واژه در محیط های بازرگانی به قرن هیجدهم بر می گردد یعنی زمانی که ریچارد کانتیلون5 عوامل اقتصادی را به سه دسته تقسیم کرد:
1- مالکین زمین
2- عوامل اقتصادی دستمزدبگیر
3- آن دسته از عوامل اقتصادی که با قبول خطر در بازار بورس فعالیت می کنند.
حدود سال 1800 میلادی ژان باتیست سه6 کارآفرینی را مختص فردی می دانست که منابع اقتصادی را از یک حوزه دارای بهره وری و سود پایین تر به حوزه دارای بهره وری و سود بالاتر منتقل می نمود. (مقیمی، 1383) به طور کلی می توان پنج دسته دگرگونی را در مفهوم کارآفرینی از آغاز تا به حال متمایز نمود: (فیض بخش، 1386)
دوره اول: قرن 15 و 16 میلادی:"مردمان عهده دار پروژه های بزرگ"
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارایه می شود. این دوره همزمان با دوره قدرتمندی ملاکین و حکومت های فئودالی در اروپاست. کارآفرین عموما کسی است که مسئولیت اجرای یک پروژه بزرگ را به عهده می گیرد، البته در این راه هیچ خطری را نمی پذیرد زیرا عموماً منابع توسط حکومت محلی تامین می شود و کارآفرین تنها مدیریت می نماید. نمونه بارز کارآفرین در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعه ها و تاسیسات نظامی می باشند.
دوره دوم: قرن 17 میلادی: "مخاطره پذیری"
هم زمان با شروع انقلاب صنعتی در این دوره به کارآفرینی بعد جدیدی اضافه گردید. کانیلون یکی از اولین محققین این رشته کارآفرینی را اینگونه تعریف می کند: کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت مشخص می خرد روی آن فرآیندی انجام می دهد و آن را به قیمت نامشخص و تضمین نشده می فروشد. از این رو مخاطره پذیر است. کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان و صنعتگران و دیگر مالکین فردی می باشد.
دوره سوم: قرن 18، 19 میلادی و اوایل قرن بیستم: "تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد"
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامین کننده سرمایه متمایز می گردد یعنی کسی که خطر می کند با کسی که سرمایه را تامین می کند متفاوت است. ادیسون کارآفرین این دوره بود، که پایه گذار فناوری های جدید شناخته می شود. او سرمایه مورد نیاز فعالیت های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه گذاران فردی تامین می کرد. همچنین در این دوره میان کارآفرینان و مدیر کسب وکار نیز تفاوت وجود دارد. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می کند با شخصی که سود حاصل از توانمندیهای مدیریتی را دریافت می کند تفاوت دارد.
دوره چهارم: دهه های میان قرن بیستم میلادی " نوآوری"
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می شود. در تعاریف برآمده از این دوره می توان موارد زیر را نام برد: کارآفرین نوآور و توسعه دهنده فناوریهایی است که تا بحال به کار گرفته نشده است. (شومپیتر7، 1934) مفهوم نوآوری می تواند شامل هر چیزی باشد از یک محصول جدید گرفته تا ایجاد یک سیستم توزیع جدید و یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام امور. اضافه شدن این مفهوم به دلیل افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش برای استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی برای کسب و کارهای موجود و بقای آنها می باشد.
دوره پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) "رویکرد چند جانبه"
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب وکارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار توجه زیادی به این رشته شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققین اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت ولی در این دوره توجه جامعه شناسان و روانشناسان نیز به این رشته جلب شد. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگی های کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی می باشد. از تعاریف شناخته شده تر این دوره می توان به موارد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روند پویایی در جهت افزایش و ایجاد سرمایه است. این کار توسط کسی انجام می شود که خطر از دست دادن زمان یا فرصت های شغلی دیگر را درجهت ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت می پذیرد. (رونستات، 1984)
کارآفرینی فرآیند خلق چیزی نو، با صرف وقت و تلاش بسیار و پذیرش خطرات مالی، روحی و اجتماعی برای به دست آوردن منابع مالی، رضایت شخصی و استقلال است. (هیسریچ ، 1998)
امروزه واژه کارآفرینی مفاهیم زیر را در ذهن ایجاد می کند: (فیض بخش، 1386)
* نوآوری
* خطرپذیری
* ایجاد/تجدید ساختار یک واحد اقتصادی
* رضایت شغلی و استقلال طلبی
4. دیدگاه های مختلف در خصوص کارآفرینی
در سیر تبیین مفهوم کارآفرینی، ویژگیها، کارکردها و فعالیتهای متنوعی به فرد کارآفرین نسبت داده می شوند. بنابراین ارائه چارچوب و طبقه بندی تعاریف می تواند تا حدودی از ابهامات موجود بکاهد. کارآفرینی در بطن تئوریهای اقتصادی تبلور یافت و از قرن نوزدهم تا دهه 1960 تنها اندیشمندان اقتصادی به آن می پرداختند که بعد از آن همراه با گرایش تحلیل های اقتصادی به استفاده از شیوه های آماری و ریاضی، عملاً از تئوریهای اقتصادی حذف گردید. با خارج شدن کارآفرینی از نظریه های اقتصادی، و همراه با پررنگ تر شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روانشناسان با هدف ارائه نظریه هایی مبتنی بر ویژگی های شخصیتی و همچنین با تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان با مدیران و غیرکارآفرینان، به بررسی ویژگیهای روانشناختی کارآفرینی پرداختند. (احمدپورداریانی، 1378)
نظریه کارآفرینی امروزه به جای اینکه صرفاً پدیده کارآفرینی را مستند سازی نماید، دارای قابلیت های تشریح و توصیف رفتار کارآفرین ها، پیش بینی شرایطی که منجر به کارآفرینی می شود و ارائه رهنمودهای ارزشی برای اقدام درست در یک شرایط معین می باشد. مطالعه کارآفرینی حیطه گسترده ای از رشته های مدیریت، اقتصاد، جامعه شناسی و روانشناسی را در بر می گیرد و دارای اهمیت میان رشته ای است. لذا نظریه کارآفرینی را می توان برمبنای نگرشی در قالب چهار دیدگاه روانشناختی، فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی و شبکه های ارتباطی بررسی کرد.
1-4. دیدگاه روانشناختی:
طبق نگرش روانشناختی، ویژگیهای شخصیتی مشخص و معینی افراد را مستعد کارآفرینی می نماید. بنابراین یکی از مباحثی که بطور مکرر در مورد آن تحقیق شده جستجو برای تعیین ویژگیهای روانشناختی مشترک کارآفرین ها می باشد. کارآفرین شخصی است، اهل عمل و با انگیزه قوی که برای دست یافتن به هدف، قبول مخاطره می کند. به طور کلی تا به حال ویژگی های زیادی در خصوص کارآفرینان در تحقیقات مختلف معرفی شده است. در این رابطه روانشناسان سعی می کنند، دریابند که چه چیزی در یک کارآفرین وجود دارد که این اعمال از او سر می زند. به جای اینکه ما جهان را به کارآفرینان و غیر کارآفرینان تقسیم بندی کنیم ما باید توانایی های بالقوه ایی را که یک فرد را کارآفرین می سازد، را مورد ملاحظه قرار دهیم. (ساراسوثی، 2004)، بر اساس تحقیقات روانشناسانه، مک کللند با تمرکز بر گرایشهای فردی و تئوریهای شخصیتی، ویژگیهای کارآفرینان را از غیر کارآفرینان جدا و مشخص می کند. (صمدآقایی، 1378)
2-4. دیدگاه فرهنگی – اجتماعی:
این دیدگاه کارآفرین را به محیط یا زمینه فرهنگی – اجتماعی مرتبط می کند و به فرهنگ به عنوان عامل تعیین کننده کارآفرینی نگریسته و برای رشد کارآفرینی در یک جامعه وجود یک تناسب بین سازه های ایدئولوژیکی و رفتار اقتصادی را ضروری می داند. کلید کارآفرین را به عنوان یک تصمیم گیرنده که درون یک مجموعه فرهنگی – اجتماعی بخصوص عمل می کند، می نگرد. هافستد در یک مطالعه در سال 1980 در تبیین تفاوت مدل های فرهنگی کشورها چهار بعد را برای یک فرهنگ ذکر نمود:
* فاصله قدرت
* فردگرایی در مقابل جمع گرایی
* اجتناب از عدم اطمینان
* مرد سالاری
افراد کارآفرین دارای تحمل نابرابری اقدام فردی و آماده پذیرش خطر می باشند. همچنین برنر8 می گوید: آن گروه هایی که موقعیت اجتماعی خود را از دست می دهند برای کارآفرینی برانگیخته می شوند، بنابراین کارآفرینی پاسخی به عدم تحرک اجتماعی است.
3-4. دیدگاه شبکه ارتباطات:
نگرش شبکه ارتباطی، فرآیند کارآفرینی را درون یک شبکه روابط اجتماعی مستمر که ارتباط بین کارآفرین ها، منابع و فرصتها را تسهیل می نماید، می نگرد. یک شبکه می تواند از روابط اجتماعی قوی شامل خویشاوندان و دوستان نزدیک و یا روابط اجتماعی ضعیف مانند آشنایان تشکیل شود. یک کارآفرین موفق با تعداد زیادی از افراد در ارتباط بوده اما این روابط غیر رسمی و ضعیف می باشد. به عبارت دیگر کارآفرین دارای یک شبکه ارتباطی گسترده، بزرگ و با قاطعیت دسترسی بالا اما دارای روابط و علایق ضعیف و با غلظت پایین می باشد. این شبکه می تواند به او اطلاعات دقیق و به موقع ارائه کند، دستیابی به مشتریان بالقوه را تسهیل و آنان را به سرمایه گذاران معرفی نماید. همچنین شبکه ارتباطات، فکر ها را تحریک نموده و تبدیل یک فکر به برنامه واقعی را تسهیل می نماید. این نگرش جامع تر و پویاتر از نگرش روانشناختی است که کارآفرین را به صورت یک فرد تنها بررسی می کند.
4-4. دیدگاه اقتصادی:
نگرش اقتصادی کارآفرین، فرد کارآفرین را به عنوان یک بازیگر عقلایی فرض می نماید اما از این دیدگاه نظریه کارآفرینی از نظریه اقتصاد خرد متفاوت می باشد. زیرا کارآفرین در چارچوبی عمل می نماید که فروض اطلاعات کامل و تخصیص کارای منابع وجود ندارد. کارآفرین ها اغلب قادر هستند استفاده بسیار کارآیی از منابع محدود نمایند. به طور کلی تمامی اقتصادانان علاوه بر نقش هایی که از نظر کارکردی به کارآفرینان نسبت می دادند، آنها را سرمایه دار نیز می دانستند و در میان آنها تنها کرزنر بود که کارآفرین را به عنوان واسطه معرفی می کرد. (احمدپورداریانی، 1378)
5. طبقه بندی تعاریف کارآفرینی
تعاریف معاصرکارآفرینی را می توان در یکی از سه گروه زیر طبقه بندی کرد: (کافمن و دانت، 1998)
* تعاریفی که بر خصوصیات و یا ویژگی های شخصیتی تاکید می کند که ظاهراً کارآفرینان دارند.
* تعاریفی که بر فرآیند کارآفرینی و نتایج آن تاکید می کنند.
* تعاریفی که متمرکز بر فعالیتهایی هستند که کارآفرینان انجام می دهند.
مثالهای هر طبقه در زیر ارائه شده و در نگاره خلاصه شده اند:
1-5. دیدگاه خصوصیات شخصی9
* کارآفرینان، رهبران و نقش آفرینان اصلی در فرآیند تخریب خلاق هستند. (شومپیتر، 1934)
* یک کارآفرین فردی است که سرمایه گذاریهای نامطمئن را پذیرفته و پرهیز از عدم اطمینان کمی دارد. (نایت10، 1921)
2-5. دیدگاه فرآیندی11
* کارآفرینی ایجاد یک موسسه جدید است. (لاو و مک میلان، 1988)
* کارآفرینی ایجاد سازمان های جدید است. (گارتنر12، 1985)
* کارآفرینان ترکیبات عوامل جدید تولید (زمین و کارگر) را با سرمایه ترکیب کرده و تعادل ایستای جریان مدور حیات اقتصادی را نقض و آنرا به یک سطح جدید افزایش می دهد. (شومپیتر، 1934).
* کارآفرینی فرآیند استخراج فواید از ترکیبات جدید، منحصر به فرد و ارزشمند منابع در یک محیط نامطمئن و مبهم است. (امیت گلوستن و مولر،13 1993)
3-5. دیدگاه فعالیتها14
* یک کارآفرین یک یا چند فعالیت زیر را انجام می دهد: (امیت و همکاران، 1993):
1. بازارهای مختلف را مرتبط می کند.
2. کمبودهای بازار را تامین و بر آنها غلبه می کند.
3. قراردادهای ضمنی یا صریح زمانی را خلق و مدیریت می کند.
4. ورودی و منابعی که در بازار با کمبود مواجه اند، عرضه می کند.
* کارآفرینی فعالیت هدفمند برای نوآوری، حفظ و توسعه یک کسب و کار است. (کول، 1968)
* کارآفرینان فرصت های سودآور را درک کرده و فعالیت هایی را برای رفع نیازهای ارضا نشده ابداع یا آنچه را که در حال انجام شدن است را به طور موثرتری انجام می دهند. (کرزنر15، 1985)
سایر تعاریف کارآفرینی که در طبقه بندیهای فوق قابل دسته بندی نیست به شرح زیر می باشند:
* کارآفرینی فرآیند معرفی رقبای مستقل کوچک و بزرگ به شرکت های فعلی می باشد. (وسپر16، 1981)
* کارآفرینی مفهومی عملی می باشد که ماهیتاً دارای ریشه تاریخی بوده و نمی توان آن را در نظریه خرد، نئوکلاسیک یا ایستای شرکت جای داد. (سکستون و دیگران17، 1982 )
* کارآفرینی فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع، به منظور بهره گیری از فرصت هاست. (استیونسون و گامپرت18، 1985)
* کارآفرینی عبارت است از فرآیند خلق چیزی با ارزش و متفاوت از طریق اختصاص زمان و تلاش کافی، همراه با مخاطره مالی، روانی و اجتماعی همچنین دریافت پاداش های مالی و رضایت شخصی از نتایج آن. (رابرت هیسریچ، 1985 )
6. گونه شناسی کارآفرینی
1-6. طبقه بندی جانجا از انواع کارآفرینی
جانجا انواع مختلف کارآفرینی را به پنج دسته تقسیم می کند:
1. کارآفرینی اداری: در این نوع کارآفرینی توسعه تولیدات، فرآیندها و شیوه های جدید یا توسعه موارد موجود، اولویت بالایی دارد و به عنوان سرمایه گذاری جدید میان پرسنل جدید، میان پرسنل فنی، علمی و مدیران محسوب می شود. مدیریت باید منابع و امکانات را حفظ کند و کارگران ماهر باید برای عقاید جدید تلاش کنند.
2. کارآفرینی فرصت گرایانه19: این رویکرد بر ارزیابی و گسترش توسعه نوآوری های مبتنی بر فناوری داخلی و خارجی تاکید می کند. وجود یک محصول برتر نشانه یک رویکرد فرصت گرایانه در قبال کارآفرینی داخلی است.
3. کارآفرینی اکتسابی20: در این مورد کارآفرینی از طریق اکتساب توانایهای فنی دیگر شرکت ها و از طریق همکاری مشاوره و یا انعقاد قرارداد با آنها صورت می گیرد تا به تکنولوژیهای آنها دست یافته شود.
4. کارآفرینی پرورشگاهی21: این امر نیازمند ایجاد واحدهای نیمه مستقل در شرکت های موجود برای اندیشیدن، آغاز کردن و تقویت شرکت های جدید است. با توجه به مخاطره بالای نوآوری در فعالیت های شرکت های تجاری، واحدهای نیمه مستقل به کارآفرینی داخلی کمک می کنند.
5. کارآفرینی ابتکاری22: در این رویکرد، نوآوری محدود به تقلید یا ایجاد تغییرات ساده در بسته بندی یا طراحی است. (مقیمی،1383)
2-6. طبقه بندی کورنوال و پرلمن از انواع کارآفرینی
از میان دسته بندیهای مختلفی که در خصوص کارآفرینی به عمل آمده است، تقسیم بندی کورنوال و پرلمن کاربردهای بیشتری در حوزه مدیریت دارد، براساس این تقسیم بندی بطور کلی کارآفرینی در قالب سه شکل عمده ظاهر می شود:
1. کارآفرینی فردی 23: تشخیص اینکه کارآفرینان چه کسانی هستند و باید چه کاری انجام دهند تا کارآفرین نامیده شوند، نقطه ثقل مباحث متعددی بوده است. در حقیقت اکثر افرادی که کارآفرین نامیده می شوند، خودشان را شایسته این نام می دانند. یک کارآفرین ایالات مرکزی امریکا که در برابر گروهی از کارآفرینان آینده سخن می گفت تا آنجا پیش رفت که اظهار داشت هیچ چیزی به عنوان کارآفرین وجود ندارد. علت این امر ریشه در این تعریف ساده دارد که کارآفرینی مفهومی ساده نیست. کارآفرینی مشکل های بسیاری دارد و مشخص نمودن این امر که وظیفه یک کارآفرین چیست واقعا دشوار است. مخترعین و کلاً تجار، آموزش دهندگان و پزشکان همه می توانند کارآفرین باشند. اگر توجه ما از اینکه کارآفرین کیست به این منتقل شود که کارآفرین چه کاری انجام می دهد آنگاه تعریف کارآفرینی روشن تر می گردد. رونستات فرآیند کارآفرینی را ایجاد ثروت می داند. با این تعریف وظیفه شناخت یک کارآفرین به مراتب ساده تر می گردد.
2. کارآفرینی درون سازمانی24: گیفورد پینکات در کتاب "اشکال کارآفرینی" مفهوم کارآفرینی در سازمانها را مطرح کرد. این نوع کارآفرین به فردی اطلاق می شود که در سازمانها فعالیت می کند. لازم است که دو حقیقت مهم را درباره کارآفرینی در سازمان ها در این مبحث مورد اشاره قرار دهیم. نخست آنکه فرایند مورد توجه یک کارآفرین سازمانی با فرآیند مورد توجه کارآفرینان مستقل تفاوت دارند. درست است که مفهوم کارآفرینی در سازمان ها گسترده است اما یک کارآفرین مستقل در بازارهای اقتصادی، گسترده تر و انعطاف پذیرتر فعالیت می کند. این تفاوت برای هر نوع شیوه و شکل کارآفرینی مزایا و مضرات خاصی را به دنبال دارد. دوم آنکه کارآفرینی درون سازمانی در سازمانی رخ می دهد که مانع از کارآفرینی می گردد به عبارت دیگر بسیاری از سازمان ها در ایجاد محیطی برای کارآفرینی ناتوان هستند. کارآفرینان مجبور هستند تا موفقیت را در میان افرادی بیابند که حاضر نیستند به آنها کمک کنند یا واقعاً نمی خواهند موفقیت آنان را شاهد باشند. بنابراین کارآفرینان سازمان ها افرادی هستند که اغلب در فعالیت های کارآفرینی سازمان ها و بدون حمایت سازمانشان درگیر هستند. البته این فقدان حمایت موضوع مهمی نیست اگر مدیریت بتواند فرآیند ها و رفتارهای مناسبی را در یک سازمان ایجاد کند کارآفرینان سازمان ها می توانند در محیط نسبتاً مناسبی فعالیت کنند. کارآفرین سازمانی را می توان خلق، تقویت، اداره و حمایت کرد.
3. کارآفرینی سازمانی یا سازمان کارآفرینانه25: شومپیتر می گوید: نیازی نیست که کارآفرینی یک کار فیزیکی خاص باشد. هر محیط اجتماعی روش خاص خود را برای کارآفرینی دارد. یک سازمان می تواند محیطی را فراهم آورد که در آن تمام اعضاء بتوانند در انجام امور کارآفرینی شرکت کند. افراد بسیاری که سازمان ها را رها کرده و خودشان سازمان جدیدی تاسیس می کنند، نماینگر آنند که اکثر سازمان ها قادر نیستند محیطی را برای کارآفرینی خلق کنند. البته برخی افراد فقط برای تاسیس یک سازمان جدید سازمان خود را ترک می کنند و شرایط محیطی داخلی سازمان اهمیت چندانی برایشان ندارد. اما بسیاری از افراد در صورت وجود حمایت متناسب در سازمان می مانند. سازمانی که چنین محیط داخلی را خلق می کند سازمانی کارآفرین تلقی می شود. البته حضور کارآفرینان در سازمان ها منعکس کننده کارآفرین بودن یک سازمان نیست. (مقیمی، 1383)
7. نقش کارآفرینی
1- توسعه بخشی بازارهای جدید: بنا بر مفهوم جدید بازاریابی، بازارها امروزه شاهد افرادی هستند که می خواهند و می توانند نیازهایشان را به درستی برطرف کنند. در نگاه اقتصاددانان این نیاز، نیاز موثر نامیده می شود. کارآفرینان، مبتکر و خلاقند، آنها قادرند مشتریان و خریداران را به وجود آورند و این امر کارآفرینان را از تاجرانی که فقط بازده سنتی را دنبال می کنند مجزا می سازد.
2- کشف منابع جدید: کارآفرینان هرگز به منابعی که موجود است اکتفا نمی کنند و طبع نوآوری که در وجود آنان است آنها را وا می دارد تا به کشف منابع جدید نائل آیند و به واسطه برخورداری بیشتر از ذخایر و هزینه ای مناسبتر و کیفیتی بالاتر به سود قابل ملاحظه ای دست می یابند.
3- ایجاد تحرک در منابع سرمایه: کارآفرینان، سازمان دهندگان و هماهنگ کنندگانی هستندکه مولد عوامل تولید مانند کارگر و سرمایه به شمار می آیند. آنها این عاملین تولید را به گونه ای مناسب با یکدیگر ترکیب می کنند تا به واسطه آن به کالاها و خدماتی ارزنده دست یابند. شاید براساس نگاهی غیرحرفه ای، پول تنها منبع سرمایه تلقی شود، اما براساس نظرات اقتصاددانان منابع سرمایه، ماشین، ساختمان و منابع تولیدی فیزیکی را نیز می تواند شامل شود. کاآفرینان این منابع را با ابتکار و اعتماد به نفس بالا به جهت رسیدن به توسعه و گسترش شرکت خویش به کار می بندند.
4- ارائه تکنولوژی های نو و صنایع جدید: علاوه بر ابتکار و ریسک پذیری معقول، کارآفرینان منافع فرصت های شغلی را نیز در نظر می گیرند و این فرصت ها را به نفع خویش رقم می زنند. بنابراین آنها چیزهایی جدید و مختلف ارائه می دهند. این روحیه کارآفرینی به مدرنیزه شدن اقتصاد کمک فراوانی می نماید. هر ساله تکنولوژی ها و محصولات جدیدی خلق می شوند که برآنند به گونه ای مناسب تر و مطلوبتر نیازهای بشری را برطرف سازند.
5- اشتغالزایی: بزرگترین کافرمایان، ریاست بخش های تجاری خصوصی را بر عهده دارند. میلیون ها شغل به واسطه کارخانه های صنایع خدماتی و شرکت های کشاورزی و شرکت هایی با مقیاس بسیار کوچک به وجود می آیند مانند بخش ریاست فروشگاه هایی همچون Robinson, Uniwide و SM و فروشگاه های دیگری که هزاران کارگر استخدام می کنند. شرکت های بزرگی مانند Ayala, SMC و Soriano بزرگترین ایجاد کننده اشتغال محسوب می شوند. چنین اقدامات موثر و بزرگی اثرات فزاینده و شتاب دهنده ای را در اقتصاد کلان به وجود می آورد. اشتغال بیشتر به معنای افزایش درآمد است و این امر تقاضای کالا و خدمات را افزایش می دهد و چرخه تولید را به حرکت در ما می آورد. در نتیجه تولید بیشتر نیازمند استخدام بیشتر است. (دلجویی شهیر، 1388)
8. مزیت و اهمیت کارآفرینی
هر کارآفرین موفقی نه تنها عامل منافع خویش است بلکه به عنوان بخشی از کل، منطقه، شهر و کشور، خود را در منافع بدست آمده سهیم می نماید. این منافع که از فعالیت های کارآفرینی حاصل می شود به صورت زیر است: (دلجویی شهیر، 1388)
1- افزایش سود مالی شخصی.
2- خویش فرمایی، ارائه رضایت شغلی بیشتر و ایجاد انعطاف پذیری در نیروی کار.
3- اشتغال زایی، اکثر مواقع به عنوان بهترین مشاغل.
4- به کارگیری صنایع مناسب بیشتر به خصوص در مناطق روستایی یا مناطقی که تغییرات اقتصادی زیان های بیشتری را بر آنان وارد می سازد برای مثال اشاره به اثرات جهانی شدن.
5- تشویق به استفاده از مواد و منابع داخلی در کالاهای ساخته شده جهت مصرف داخلی و حتی برای صادرات.
6- مولد درآمد و رشد اقتصادی.
7- ایجاد فضایی با رقابت سالمتر در جهت تولید محصولاتی با کیفیت مطلوبتر.
8- دسترسی آسان تر به کالاها و خدمات.
9- توسعه بازارهای جدید.
10- رشد و ارتقای تکنولوژی مدرن در جهت ساخت با مقیاسی کوچک و بهره وری بالا.
11- تشویق به تحقبقات و مطالعات بیشتر جهت توسعه دستگاه ها و تجهیزات مدرن جهت مصارف داخلی.
12- باروری و تشدید استعدادهای کارآفرینی در میان کارآفرینان در جهت پیوند مناطق روستایی با مناطق در حال توسعه.
13- رهایی از زنجیره وابستگی به خط تولید بیگانه.
14- توانایی در دستاوردهای جدید با موفقیت های چشمگیر.
15- کاهش رشد در اقتصاد غیر رسمی.
16- فرار مغزها که می تواند به توقف کارآفرینی در بخش های داخلی بیانجامد.
9. نتیجه گیری
امروزه کارآفرینی را به عنوان یکی از ابزارهای توسعه محسوب می کنند. چراکه وجود انسان های کارآفرین موجب ایجاد بستر موفقیت ها می شود. با توجه به تغییرات در هرم سنی جمعیت ایران و مشکل پیش روی دولت در زمینه ایجاد اشتغال، ترویج کارآفرینی به عنوان یک روش مناسب برای حل این مشکل برگزیده شده است. گرچه ایجاد اشتغال یکی از تبعات کارآفرینی است، اما کارکرد اصلی این پدیده، در کاربری بهینه منابع کشور می باشد. به هر حال دولت به کارآفرینی حتی از دیدگاهی محدود جای بسی خوشبختی است.
بررسی تاریخچه و ادبیات کارآفرینی، نخستین گام برای ترویج فرهنگ کارآفرینی در یک جامعه است. در گام بعد با توجه به اینکه کارآفرینی موضوعی وابسته به فرهنگ است و ویژگی های اجتماعی و اقتصادی جامعه، مورد بحث بر آن تاثیر گذار است، باید به تحقیق میدانی و تعریف بومی این مفهوم در ایران پرداخت. در حقیقت تمام موارد مربوط به کارآفرینی در کشور ما دارای معنی و کارکرد است.
اما باید از نو تعریف شوند و در قالب جدید ریخته شوند تا هنگام قراردادن آن ها در کنار دیگر اجزای اجتماعی و اقتصادی جامعه بتوان یک هماهنگی پایدار ایجاد کرد. علاوه بر متناسب شدن مفاهیم کارآفرینی با فضای ایران، فضای اقتصادی و اجتماعی نیز بایستی جهت ترویج و تسهیل کارآفرینی در خود تغییراتی ایجاد نماید. تغییر در ارزش های جامعه نسبت به کارآفرینی و موفقیت و رشد شرکت ها، حقوق تجارت و سیستم حمایت مالی معنوی دولت از کارآفرینان از ابتدایی ترین تغییرات می باشند.
با آگاهی از تاثیرات کاملاً مثبت، گسترش و ترویج کارآفرینی و نیز در نظر گرفتن اینکه بسیاری از مفاهیم و ویژگی های کارآفرینی قابل آموزش است، ایجاد دوره های آموزش کارآفرنی بسیار توصیه می شود. البته فعالیت های ترویجی-آموزشی- پزوهشی زیادی در دانشگاه های مختلف صورت می گیرد و مراکز کارآفرینی تازه تاسیس دانشگاه های بزرگ کشورمان بارقه امیدی در نهادینه شدن این مفهوم ایجاد کرده اند. با توجه به دلایلی که در زمینه اهمیت کارآفرینی وجود دارد ضروری است برنامه ریزان و کارگزاران دولتی با حمایت همه جانبه از فرایند کارآفرینی و برنامه ریزی جامع، زمینه رشد و ترویج فرهنگ کارآفرینی را فراهم کنند.
منابع
1. Shane. Scott (2002). A general theory of entrepreneurship: the individualopportunity nexus,USA: Edward Elgar.
2. دهقانپور فراشاه، علی. (1381)، کارآفرینی و کارآفرینان، تعاریف و ویژگیها، فصلنامه صنایع شماره 33، ص24-12.
3. کوراتکو، دانلد اف و هاجتس ریچارد ام.(1383)، نگرشی معاصر بر کارآفرینی، ترجمه عامل محرابی ابراهیم، چاپ اول، موسسه انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، جلد دوم.
4. Shane,s, locke,E.A, Collins, C.J, (2003), entrepreneurial motivation", journal of human resource management review", vol(13) ,PP:259-265.
5. هیستریچ، رابرت دی و پیترز، پی مایکل. (1383)، کارآفرینی، جلد اول، ترجمه فیض بخش سید علیرضا، تقی یاری حمیدرضا، چاپ اول، موسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، جلد اول.
6. Lee,s.m & Peterson.s.j, (2000), culture, entrepreneurial orientation, and global competitiveness, journal of world business vol4, PP:401-406.
7. صمد آقایی، جلیل. (1377)، از کارآفرینی تا جان آفرینی، نشریه تدبیر، شماره 87 آبان ماه، ص24- 25.
8. مقیمی، سید محمد.(1382)، کارآفرینی اجتماعی، نشریه رهیافت، شماره 29، بهار، ص6- 8.
9. عباس زادگان، سید محمد. (1383)، کیفیت و کارآفرینی، نشریه مدیریت، سال سیزدهم، شماره 89- 90، ص29- 32.
10. ملیتواس سالازار، سونیا تیونگ، آکینوپاز. (1380)، مقدمه ای بر کارآفرینی، مترجم سیامک نطاق، انتشارات کوهسار محک.
11. Verstraete,par Thierry (2000) "dialectic modeling of the entrepreneurial phenomenon: A French point of view" maitre conference:pp:1-22.
12. صمدآقایی, جلیل. ( 1378)، سازمانهای کارآفرین، تهران چاپ اول، مرکز انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی.
13. carree m.a & thurik a.r. (2002), the impact of entrepreneurship on economic growth, chapter prepared for international handbook of entrepreneurship research ,PP:3-8.
14. vecchio, Robert p. (2003), entrepreneurship and leadership: common trends and common threeds" human resourse management review,13,PP:305-309.
15. hisrich Robert D. (1998), entrepreneurship"Irwin/ MC graw-hill.
16. Kaufmann ,PJ & dant, R,P. (1998) ,franchisinj and the domain of entrepreneur ship research , journal of bussiness venturing ,vol17,PP:6-9.
17. مقیمی، سید محمد ( 1383) کارآفرینی در سازمانهای دولتی. تهران. نشر فراندیش، ص72-74.
18. فیض بخش، سید علیرضا. (1386)، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف، سال اول، شماره اول،تابستان.
19. احمدپورداریانی, محمود. ( 1378)، کارآفرینی (تعاریف، نظریات، الگوها)، چاپ چهارم ، تهران، شرکت پردیس 57.
20. d.saraasvathy saras )2004(, the questions we ask and the uestions we care about :reformulating some problems in entrepreneurship research, journal of business venturing.vol19,PP:705-710.
21. Schumpeter, J. A. (1934),The theory of economic development, Cambridge, MA: Harvard University Press.
22. Knight, F.H. (1921), Risk, Uncertainty and Profit, New York: Harper.
23. Low, M. B. & Macmillan, I. C. (1988). Entrepreneurship : Past Research and Future Challenges. Journal of Management, Vol. 14, No. 2, pp:139-161.
24. Gartner, W. B. (1985), A conceptual framework for describing the phenomenon of new venture creation, The academic of management review, pp:696-706.
25. Amit, R. & Glosten, L. & Muller, E. (1993), Challenges to Theory Development in Entrepreneurship Research. Journal of Management Studies, pp:815-833.
26. Cole. A.H. (1968), Meso-economics: A contribution from entrepreneurial history, Explorations in entrepreneurial history, 6(1), pp:3-33.
27. Kirzner, I., (1985), Competition & entrepreneurship, Chicago: University of Chicago Press.
28. Vesper, K.H. (1981), Introduction and summary of entrepreneurship research.
29. Sexton, D. L. & Bowman, N. (1982). The entrepreneur: a capable executive and more. Journal of Business Venturing 1, pp:129-140.
30. Stevenson. H.H. & Gumpert. D. (1985), The heart of entrepreneurship, Havard Business Review, 63(2), pp: 85-94.
31. دلجویی شهیر، جواد. (1388)، مقاله ویژگی های کارآفرین و کارآفرین اجتماعی، نشریه کار و جامعه، شماره 112، پاییز، ص24-33.
1 – downsizing
2 – agility , creativity innovation
3 – brich
4 – cuptains of fortune
5 – richard cantillon
6 – jean baptiste say
7 -SCHUMPETER
8 – brenner
9 – personal traits perspective
10 – knight
11 -process perspective
12 – gartner
13 – amit & glosten & muller
14 – actives perspective
15 – kirzner
16 -vesper
17 – sexton et al.
18- Stevenson and gumpert
19 – opportunistic
20 – aqcquisitive
21 – incubative
22 – initiative
23 – individual entrepreneurship
24 – intrapreneurship
25 – entrepreneurial organization
—————
————————————————————
—————
————————————————————
12