شهادت اصحاب امام علیه السلام
عمربن سعد نزدیک به یاران امام شد و ذوید(1) را صدا کرد و گفت: پرچم را نزدیک آر، او پرچم را نزدیک آورد، پس عمربن سعد تیر را بر کمان نهاد و به سوى یاران امام انداخت و گفت: گواه باشید که من اول کسى بودم که به سوى آنان تیر انداختم!! سپس دیگران نیز تیر بر کمان نهاده و اصحاب امام را نشانه رفتند(2)، که بعد از این اقدام، کسى از یاران امام حسین علیهالسلام نماند که از آن تیرها به او اصابت نکرده باشد، و همین امر باعث شد تا پنجاه تن از یاران امام حسین علیهالسلام به شهادت برسند
نام هاى شهداى حمله اول
ابن شهر آشوب تعداد شهداى اصحاب امام را در حلمه اول، چهل نفر ذکر کرده است که نام بیست و هشت نفر از آنها را برده است و سپس مىگوید: ده نفر آنها از موالى حسین علیهالسلام و دو نفر از موالیان امیرالمومنین بودهاند(5)، ولى ما براى آوردن ترجمه مختصرى از هر کدام آنها، در اینجا نام هاى آنان را از کتاب "ابصار العین" سماوى ذکر مىکنیم، که بعضى از آنان بر اساس نقل دیگران در حمله اول شهید نشدهاند و موارد اختلاف ذیلا مذکور گردیده است:
1 – ادهم بن امیه:از شیعیان بصره بود که در خانه ماریه(6) اجتماع مىکردند، او با یزید بن ثبیط از بصره به مکه آمد و به امام علیهالسلام پیوست.(7)
2 – امیْ بن سعد: او از اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام و از تابعین و ساکن کوفه بوده، و چون از آمدن امام حسین علیهالسلام به کربلا آگاهى یافت، در ایام مهادنه(8) به خدمت امام حسین آمد.(9)
3 – بشر بن عمر: او از تابعین بود و دلاورى فرزندان او در جنگ ها معروف است، در ایام مهادنه به خدمت امام علیهالسلام آمد.(10)
4 – جابر بن حجاج: جابر از یاران شجاع امام حسین علیهالسلام بوده و قبل از ظهر روز عاشورا به شهادت رسید.(11)
5 – حباب بن عامر: او در کوفه سکونت داشته و از شیعیان است، و با مسلم بن عقیل بیعت کرده و در بین راه به امام علیهالسلام ملحق گردید.(12)
6 – جبله بن على: از شجاعان کوفه و از ابتداى امر با مسلم بود و سپس نزد امام حسین علیهالسلام آمد.(13)
7 – جناده بن کعب: از مکه مصاحب امام بود و او و خانوادهاش به همراه امام به کربلا آمدند.(14)
8 – جندب بن حجیر کندى: او از بزرگان و سرشناسان شیعه و از اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام بود، و در بین راه قبل از برخورد امام با حربن یزید به خدمت آن حضرت رسید و به کربلا آمد. اهل سیر گفتهاند که او در آغاز جنگ به شهادت رسید، بعضى فرزند او حجیر بن جندب را گفتهاند که در همان آغاز حمله شهید شدند ولى ثابت نشده است که با پدرش شهید شده باشد.(15)
9 – جوین بن مالک: او شیعه و در میان قبیله بنى تمیم بوده است، و با آنان براى جنگ با امام حسین علیهالسلام بیرون آمد! و چون ابن سعد شرط هاى امام را نپذیرفت، او نیز همانند گروه دیگرى دست از سپاهیان کوفه کشیده و شب هنگام(16) به سوى اردوى امام کوچ کرد.(17)
10 – حارث بن امرئ القیس: او از شجاعان بنام بود و شهرتى در جنگ ها به دست آورده بود، و با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمده بود! و چون آنها کلام امام حسین علیهالسلام را نپذیرفتند، به امام پیوست.(18)
11 – حارث بن نبهان: پدر او نبهان – بنده حمزه بن عبدالمطلب – سوارى شجاع بود، و فرزندش حارث از پیوستگان به امام على و امام حسن علیهالسلام بود و یا امام حسین علیهالسلام به کربلا آمد و شهید شد.(19)
12 – حجاج بن بدر: او اهل بصره است، و همان کسى است که پاسخ نامه امام علیهالسلام را از بصره به خدمت امام در کربلا آورد؛ این نامه را امام به مسعودبن عمر نوشته بودند، و حجاج بن بدر با امام بود تا در اولین حمله پیش از ظهر عاشورا به شهادت رسید، و بعضى شهادت او را بعد از ظهر ضمن مبارزه ذکر کردهاند.(20)
13 – حلاس بن عمرو: او و برادرش نعمان از اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام هستند و حلاس در کوفه فرمانده نیروهاى آن حضرت بوده است. او ابتدا با سپاه عمربن سعد به کربلا آمده بود و چون عمربن سعد شرائط امام را نپذیرفت او شبانه به اردوى امام حسین علیهالسلام پیوست.(21)
14 – زاهر بن عمرو: شجاعى با تجربه و دلاورى مشهور و از دوستان معروف اهل بیت بود، او از یاران عمرو بن الحمق – صحابى معروف – بشمار مىرفت، و چون زیاد بن ابیه در طلب عمرو بن الحمق برآمد، زاهر با او بود و در قول و فعل با او مصاحبت داشت، آنگاه که معاویه عمرو را تعقیب مىکرد، در تعقیب زاهر نیز بود، و سرانجام عمرو بن الحمق به دست معاویه به قتل رسید و زاهر خود را پنهان مىکرد، و در سال شصت هجرى چون مناسک حج را بجاى آورد، با امام علیهالسلام ملاقات کرد و همراه امام به کربلا آمد.(22)
15 – زهیر بن سلیم: انگاه که سپاه کوفه تصمیم به جنگ با امام علیهالسلام گرفتند، او از جمله کسانى بود که شب عاشورا به خدمت امام آمد و به اصحاب آن حضرت پیوست(23) و همانند مشتاقان جنگید تا این که در حمله اول شهید شد و بعد از رسیدن به فیض شهادت به فیض دیگرى نیز نائل آمد و آن این که در زیارات ناحیه مقدسه سلام بر او آمده است
16 – سالم (غلام عامر بن مسلم ): او غلام عامر بود و در بصره سکونت داشت، و عامر از شیعیان آن شهر بشمار مىرفت، و هنگامى که یزید بن ثبیط با فرزندان خود و برخى دیگر در مکه به خدمت امام علیهالسلام آمدند، این دو نیز به همراه آنها به امام ملحق و با او به کربلا آمدند.(25)
17 – سالم بن عمرو: او اهل کوفه و از شیعیان بود، و در ایام مهادنه که هنوز کار امام علیهالسلام با سپاه کوفه به جنگ نیانجامیده بود، به کربلا آمد و به اصحاب امام ملحق شد.(26)
18 – سوار بن ابى حمیر: او نیز قبل از شروع جنگ به امام و یارانش ملحق شد، و در حمله اول مجروح گردید. او را سپاه کوفه اسیر کرده و نزد عمربن سعد بردند، عمربن سعد خواست او را به قتل برساند، خویشان او که در سپاه کوفه بودند از ابن سعد خواستند که او را آزاد نماید، و چون او مجروح شده بود پس از شش ماه به شهادت رسید و در عبارت زیارت ناحیه آمده است: "السلام على الجریح الماسور سوار بن ابى حمیر الفهمى".(27)
19 – شبیب بن عبدالله: او دلاورى شجاع بود که با سیف و مالک فرزندان سریع به اردوى امام علیهالسلام پیوسته است و قبل از ظهر روز عاشورا از جمله کسانى بودکه در حمله اول شهید شدند.(28)
20 – عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام علیهالسلام ملحق شد و حر بن یزید خواست نگذارد، امام علیهالسلام فرمود: اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار بازدارى.
آنها به امام علیهالسلام ملحق شدند و راهنماى آنها طرماح بود؛ و صاحب "حدائق" او را در شمار شهداى حلمه اول ذکر کرده و دیگران گفتهاند با پدرش در یک جا شهید شدند و این قبل از حلمه اول در آغاز جنگ بوده است.(29)
21 – عامر بن مسلم: از اهل بصره و از شیعیان بود، به همراه غلامش سالم با یزید بن ثبیط از بصره به مکه آمده و به امام علیهالسلام ملحق گردید.(30)
22 – عبدالله بن بشیر: او از مشاهیر دلاوران و از حامیان حق بشمار مىرفت، نام او و پدرش در جنگ ها مشهور است؛ عبدالله بن بشیر با لشکر عمر بن سعد به کربلا آمد و قبل از شروع قتال به امام علیهالسلام پیوست و در اولین حمله قبل از ظهر عاشوار به شهادت رسید.(31)
23 – عبدالله بن یزید: او به همراه پدرش از بصره به مکه آمد و به خدمت امام علیهالسلام رسید، سپس به همراه آن حضرت به کربلا آمده است.(32)
24 – عبیدالله بن یزید: او نیز به همراه پدرش یزید بن ثبیط و برادش و گروهى دیگر از اهل بصره در مکه به امام علیهالسلام ملحق شدند.(33)
25 – عبدالرحمن بن عبد الرب: او از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و از مخلصین اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام است، هنگامى که على علیهالسلام در رحبه کوفه از مردم خواست کسى که در غدیر خم حاضر بوده و حدیث غدیر را شنیده بپاخیزد و شهادت دهد، او به همراه گروهى دیگر برخاسته و گفتند: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدیم که مىفرمود: "خداى عزوجل ولى من است و من ولى مومنین، پس هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا دوست بدار کسى را که او را دوست مىدارد و دشمن بدار کسى که او را دشمن مىدارد"؛ على علیهالسلام او را تربیت کرده و قرآن تعلیم او نموده؛ او از مکه همراه امام حسین علیهالسلام بوده و به کربلا آمده است.(34)
26 – عبدالرحمن بن مسعود: او و پدرش از معروفین شیعه و از شجاعان مشهور بودند، با عمربن سعد به کربلا آمدند و قبل از آغاز جنگ به خدمت امام حسین علیهالسلام رسیدند و بر او سلام کردند و نزد امام مانده و در حمله اول به شهادت رسیدند.(35)
27 – عمر بن ضبیعه(36): او سوارى پیشتاز بود که با عمربن سعد به کربلا آمد و بعد به حلقه یاران امام علیهالسلام پیوست.(37) این حجر در "اصابه" گفته است که عمرو بن ضبعه از نام آوران جنگ ها و مردى شجاع بوده است و افتخار درک رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را دارد.(38)
28 – عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان معروف بود، پدرش حسان از اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام بود و در جنگ هاى جمل و صفین در راه دفاع از آن حضرت مبارزه کرد و شهید گردید. عمار از مکه در خدمت امام حسین علیهالسلام بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض شهادت نائل آمد.(39)
29 – عمار بن سلامه: از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و از یاران على علیهالسلام در جنگ ها بود، و هنگامى که براى جنگ جمل همراه حضرت مىرفتند از آن حضرت سوال کرد: وقتى با اصحاب جمل روبرو شدى چه خواهى کرد؟ امیرالمومنین علیهالسلام فرمود: آنها را به خدا و طاعت او دعوت مىکنم و اگر خوددارى کردند با آنها جنگ خواهمکرد، عمار گفت: آن کس که مردم را به سوى خدا خواند هرگز مغلوب نگردد. عمار بن سلامه در کربلا به خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و در حمله او شیهد شد.(40)
30 – قاسم بن حبیب الازدى: او از شیعیان کوفه بود و با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمد، و قبل از آغاز جنگ به اردوى امام علیهالسلام پیوست.(41)
31 – قاسط بن زهیر(42): او از اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام و از جمله یاران امام حسن علیهالسلام بود و در کوفه ماند و در جنگ ها خصوصا در صفین حضور داشت. چون امام حسین علیهالسلام به کربلا آمد، شبانه به آن حضرت پیوست
32 – کردوس بن زهیر: از اصحاب على علیهالسلام بوده و همراه دو برادرش شبانه به امام حسین و کربلا پیوست.(44)
32 – کنانه بن عتیق(45): او از پهلوانان کوفه و از زمره زاهدان و قاریان قرآن است. در کربلا به خدمت امام حسین علیهالسلام آمده و در حلمه اول شهید شد، و بعضى شهادت او را بعد از حمله اول ذکر کردهاند.(46)
34 – مسلم بن کثیر: از تابعین کوفه و از یاران امیرالمومنین علیهالسلام بود و در یکى از جنگ ها یک پاى او آسیب دید و معلول شد، و شاید به همین جهت او را "اعراج" مىگفتند. هنگامى که امام حسین علیهالسلام به کربلا وارد شد، از کوفه به سوى آن حضرت حرکت کرد و در کنار او به شهادت رسید.(47)
35 – مسعود بن حجاج: او و فرزندش از شیعیان معروف و از شجاعان مشهور بودند، و در ایام مهادنه به کربلا آمده خدمت امام علیهالسلام رسیدند و نزد امام ماندند و هر دو در اولین حمله به فیض شهادت رسیدند.(48)
36 – مقسط بن زهیر: او و دو برادرش از اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام و از مجاهدان پیشتاز آن حضرت در جنگ هاى جمل و صفین و نهروان بودند. چون امام حسین علیهالسلام به کربلا آمد، شبانه به خدمت آن حضرت رسیده و به فیض شهادت نائل شد.(49)
37 – نصر بن ابى نیزر(50): پدر او از فرزندان ملوک عجم یا از اولاد نجاشى است و فرزند او – نصر – بعد از امام على و امام حسن علیهالسلام در خدمت امام حسین علیهالسلام بود، و از مدینه همراه حضرت به مکه آمد و از آنجا به کربلا، و در آنجا به شهادت رسید. ابتدا سواره بود ولى اسب او را پى کردند، و در حمله اول به شهادت رسید.(51)
38 – نعمان بن عمرو الراسبى: او و برادرش از اهل کوفه و از اصحاب على علیهالسلام هستند، چون عمر بن سعد سخنان امام را نپذیرفت، شبانه به خدمت آن حضرت آمد و در کنار او به شهادت رسید.(52)
39 – نعیم بن عجلان: او و دو برادرش نضر و نعمان هر سه از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام بشمار مىرفتند، و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بودند و از شجاعان و از شعرا بشمار مىرفتند، نضر و نعمان از دنیا رفتند و نعیم در کوفه باقى ماند؛ چون امام حسین علیهالسلام به سوى عراق آمد او به خدمت ایشان رسید و در روز عاشورا به عزم جنگ پیش آمد و در حمله اول به فیض شهادت نائل آمد.(53)
40 – زهیر بن بشر الخثعمى: صاحب مناقب او را از جمله شهداى حمله اول ذکر کرده است(54) ولى در دیگر مصادر نام او یافت نشد.
نزول نصر
از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که فرمود: از پدرم شنیدم که مىفرمود: چون اصحاب امام علیهالسلام با سپاه عمر بن سعد درگیر شدند و آتش جنگ برافروخته شد، به فرمان خدا فرشتگان آسمان ها بر امام حسین فرود آمدند، و این مساله امام را بر سر دو راهى قرار داد: پیروزى بر دشمنان و یا ملاقات خدا و شهادت، و آن بزرگوار، ملاقات خدا را برگزید.(55)
استغاثه
در این هنگام امام علیهالسلام فریاد بر آورد که:
"امَا من مُغیث یُغیثنا لوجه اللّه؟! اَما من ذاب یذبُّ عن حرم رسول الله ؟!
آیا فریادرسى هست که ما را به خاطر خدا یارى دهد؟! آیا مدافعى هست که از حرم رسول خدا دفاع نماید ؟!"(56)
نام هاى سایر شهدا
پس از این که گروهى از یاران امام علیهالسلام که نامشان را قبلا یادآور شدیم در اولین حمله جان باختند و شربت شهادت نوشیدند، نوبت فداکارى به دیگر اصحاب و همچنین اهل بیت آن حضرت از بنى هاشم رسید که هر کدام به میدان رزم شتافته و به استقبال شمشیرها و نیزهها رفتند و لباس سرخ شهادت را به قامت خود پوشاندند و به لقاء الهى و رضوان خدا پیوستند و در جوار رحمت و الطاف حق آرمیدند که به ترتیب در آغاز نام اصحاب و سپس اهل بیت آن حضرت را ذکر خواهیم کرد:
1- عبدالله بن عمیر(57): او پدر وهب و مردى شجاع و شریف بوده و در کوفه سرائى نزدیک "بثر الجعد"(58) همدان داشت، همسرش ام وهب است. او روزى به لشکرگاه کوفه در نخیله آمد و سپاه کوفه را مشاهده کرد که عازم حرکت به سوى کربلا هستند، سوال کرد، به او گفته شد که این سپاه براى جنگ با حسین فرزند دختر رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مىروند!
عبدالله بن عمیر گفت: به خدا سوگند من مشتاق جهاد با اهل شرک هستم و امیدوارم جنگ با این جماعت که با پسر دختر پیامبرشان مىجنگید، کمتر از جهاد با مشرکین از نظر ثواب، نباشد. پس نزد همسرش ام وهب آمد و او را از این ماجرا آگاه و تصمیم خودش را گوشزد کرد، همسرش گفت: درست اندیشیدهاى، خداوند تو را به بهترین راه ها و درستترین اندیشهها راهنمایى کند، همین کار را بکن و مرا نیز با خود ببر.
پس شب هنگام همسرش را برداشت و حرکت کرد تا در کربلا به خدمت امام حسین علیهالسلام رسید.
و چون عمر بن سعد به سوى امام علیهالسلام تیر انداخت و سپاه کوفه به طرف اردوى امام تیر پرتاب کردند، غلام زیاد بن ابیه به نام "یسار" و غلام عبیدالله بن زیاد به نام "سالم" به میدان آمدند، و از سپاهیان امام مبارز طلب کردند، حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جاى برخاسته که به میدان بروند، امام حسین علیهالسلام مانع شد، عبدالله بن عمیر بپاخاست و از حضرت اجازه خواست، امام به او نظر کرد و او را مردى گندم گون و بلند بالا و داراى بازوانى قوى و سینهاى گشاده یافت، فرمود: گمان دارم که حریفان خود را از پاى درآورى، اگر مىخواهى به جانب آنان رو.
پس عبدالله بن عمیر به میدان شتافت، سالم و یسار که در میدان ایستاده بودند از نسب او سوال کردند، او خود را معرفى نمود، آن دو گفتند: ما تو را نمى شناسیم! پس زهیر یا حبیب و یا بریر را به میدان طلب کردند، و یسار جلوتر از سالم ایستاده بود، عبدالله بن عمیر گفت: از جنگ با مردم ننگ دارى؟! هر کس به جنگ تو آید بهتر از تو خواهد بود. پس بر او حمله برد و او را با شمشیر زد تا او را به قتل رساند، و در آن هنگام که سرگرم مبارزه با او بود، سالم به او حمله کرد. یاران امام فریاد بر آوردند که: سالم آهنگ تو کرده است! او اهمیت نداد، و سالم با شمشیر بر او حمله کرد.
عبدالله بن عمیر دست خود را جلو آورد و انگشتان دست چپ او قطع شد، ولى به سالم امان نداد و او را شمشیر زد و کشت، و روى به سوى امام کرد و در برابر آن حضرت رجز مىخواند در حالى که هر دو حریف خود را کشته بود:
ان تنکرونى فانا ابن کلبحسبى ببیتى فى علیم حسبى انى امر ذو مره و عصبو لست بالخوّار عند الحرب انى زعیم لک ام و هببالطعن فیهم مقدما و الضرب(59)
پس ام وهب همسر عبدالله بن عمیر عمود خیمه را برگرفته و روى به سوى همسر خود آورد و گفت: پدر و ماردم به فدایت باد! در برابر این ذریه رسول خدا مبارزه کن.
عبدالله بن عمیر او را به سوى زنان باز گرداند، ام وهب لباس همسر خود را گرفته و مىگفت: هرگز تو را رها نمى کنم تا در کنارت کشته شوم.
عبدالله بن عمیر در حالى که دست راستش در اثر خون کشته شدگان به دسته شمشیر چسبیده بود و انگشتان دست چپ او قطع شده بودند، نتوانست همسرش را باز گرداند.
امام حسین علیه السلام آمد و فرمود: خدا شما خاندان را جزاى خیر دهد، به سوى زنان بازگرد و با آنان باش، خدا تو را رحمت کند، بر زنان جنگ نیست، پس او بازگشت.
عمرو بن حجاج زبیدى بر میمنه لشکر امام حمله کرد و یاران امام ایستادگى کردند، و شمر بر میسره حمله کرد ولى یاران امام استقامت مىکردند و با نیزه به آنها حمله مىبردند.
عبدالله بن عمیر – این مبارز شیر دل – که در میسره لشکر امام علیه السلام مىرزمید، گروهى از آنان را کشت. در این هنگام، هانى بن ثبیت حضرمى و بکیر بن حى تیمى بر او حمله برده و او را شهید کردند، پس سپاه عمر بن سعد به یکباره از سواره و پیاده به یاران امام حمله ور شدند و جنگ سختى در گرفت و اکثر اصحاب امام بر روى زمین افتادند، چون غبار میدان رزم فرو نشست، همسر عبدالله بن عمیر به سوى کشته او به راه افتاد و بر بالین او نشست و خاک از رخسار او پاک کرد و گفت: بهشت خدا تو را گوارا باد! از خدایى که بهشت را روزى تو کرد مىخواهم که مرا مصاحب تو در بهشت قرار دهد.
در این اثنا شمر به غلامش دستور داد تا عمود خود را بر سر او فرود آورد، و در اثر این ضربه ام وهب به آرزوى خود رسید و در کنار همسر شهیدش جان داد.(60)
2 و 3- سیف بن الحارث، مالک بن عبدالله(61): این دو برادر مادرى به همراه غلامشان شبیب روز عاشورا هنگامى که امام حسین علیهالسلام را در آن حال مشاهده کردند، گریه کنان به خدمت امام آمده و به اردوى او ملحق شدند.
امام علیهالسلام به آنها فرمود: اى فرزندان برادرم! چرا مىگریید؟! به خدا سوگند بعد از گذشت ساعتى چشمانتان روشن خواهد شد.
گفتند: خدا ما را فداى تو گرداند، بر خود نمىگرییم بلکه گریه مىکنیم براى این که شما را در محاصره این گروه مىبینیم و قدرت نداریم تا به چیزى بیش از جانمان از تو حمایت کنیم!
امام علیهالسلام فرمود: خدا شما را به خاطر این همراهى و یارى، بهترین پاداشى که به متقین مىدهد، عطا نماید.
این دو برادر ایستاده بودند و حنظله بن اسعد مردم کوفه را موعظه مىنمود و مبارزه کرد تا به شهادت رسید، آنگاه این دو برادر به سوى سپاه کوفه حرکت کرده و روى به امام حسین علیهالسلام نموده گفتند: السلام علیک یابن رسول الله! امام علیهالسلام فرمود: رحمت و سلام و برکات خدا بر شما باد.
پس در حالى که هماهنگ مبارزه مىکردند و یکى از دنبال دیگرى بود، هر دو به فیض شهادت نائل آمدند.(62)
4 – عمرو بن خالد الصیدواى(63)؛
5 – سعد مولاى عمرو(64)؛
6 – جابر بن حارث(65)؛
7 – مجمع بن عبدالله(66): این چهار بزرگوار با هم بر اهل کوفه حمله بردند و چون در میان دشمن قرار گرفتند سپاه کوفه آنها را محاصره و از دیگر یاران امام جدا کردند، امام حسین علیهالسلام برادرش عباس علیهالسلام را فرستاد تا آنها را با شمشیر از حلقه محاصره نجات دهد در حالى که آنها کاملا زخمى شده بودند، ولى در اثناى راه، دشمن باز با شمشیر بر آنها حمله برد و با این که مجروح بودند، مبارزه کردند تا در کنار هم به شهادت رسیدند.(67)
در این هنگام مجدداً عمرو بن حجاج با سپاهش بر میمنه اصحاب امام حسین علیه السلام حمله کردند، و چون به امام نزدیک شدند یاران امام بر زانو نشسته و نیزهها را به سوى آنها گرفتند، از این رو اسبان سپاه عمرو بن حجاج نتوانستند قدم از قدم بردارند، و هنگام بازگشت، اصحاب امام بر آنان تیر زده و تعدادى از ایشان را کشته و گروهى را مجروح ساختند.(68)
8 – بریر بن خضیر: و چون جنگ شدت پیدا کرد، مردى از سپاه کوفه به نام یزید بن معقل به میدان آمد و بریر را ندا کرد که: کار خدا را درباره خود چگونه مىبینى؟!
بریر گفت: به خدا سوگند که او در حق من نیکى کرد و کار تو را در مسیر شر قرار داد.
یزید بن معقل گفت: دروغ مىگویى و قبل از این، دروغگو نبودى! و من گواهى مىدهم که تو از گمراهانى!
بریر گفت: آیا مىخواهى با تو مباهله کنم تا خدا دروغگو را لعنت و آن که را بر باطل است به قتل برساند؟
او پذیرفت و با هم در آویختند و دو ضربت رد و بدل شد و یزیدبن معقل ضربتى بر بریر وارد کرد که زیانى متوجه او نشد، و شمشیرى حواله سر او کرد و کلاه او را شکافت و به مغز سرش رسید و روى زمین افتاد، و در حالى که شمشیر بریر در سر او فرو رفته و بریر آن را تکان مىداد که از سر او بیرون آورد، مرد دیگرى از سپاه کوفه به نام رضى بن منقذ بر بریر حمله کرد و ساعتى با یکدیگر مبارزه کردند تا بریر او را بر زمین زده و روى سینه او نشست، آن مرد فریاد زد: کجایند یاران تا مرا نجات دهند؟!