تارا فایل

تحقیق در مورد زمینه پیدایش عصر رضاشاه


بنام خدا
موضوع :
زمینه های پیدایش عصر رضاشاه

فهرست مطالب
عنوان صفحه
الف) مقدمه 2-1
ب) تاریخچه نفت در ایران 4-3
ج) در کشاکش ملی شدن صنعت نفت 19-5
د) منابع 20

"مقدمه"
روز شنبه 27 اوت سال 1859، در نقطه ای به نام تیتوسویل واقع در ایالت "پنسیلوانیا"، "ادوین دریک" انقلابی را آغاز کرد که بیش از یک قرن اقتصاد جهانی را تحت تاثیر خود قرار داده است.
دنیای کنونی در همه جنبه های زندگی اعم از کشاورزی، بهداشت، آموزش و پرورش، حمل و نقل، اقتصاد، سیاست، ارتش و امکانات رفاهی و درون خانگی و غیره بر پایه تکنولوژی بنا شده و همه این ها مساوی است با یک کلمه؛ "نفت" و اگر در حال حاضر تکنولوژی را از زندگی حذف کنیم، بازگشت بشر به طور تمام عیار به قرون تاریک تاریخ خواهد بود؛ اعصار قحطی و طاعون و جهل و اوهام و خرافه.
اما نزدیک به یک قرن است که مردم کشور ما با مقوله نفت و مسائل مربوط به آن آشنا شده اند و نقش حیاتی این ماده در حیات اقتصادی کشورها، خصوصاً در چند دهه اخیر به جایی رسیده که باید آن را ماده اساسی زندگی نامید؛ اصولاً هیچ جنبه ای از زندگی مادی انسان نیست که "نفت" در آن بطور زیربنایی رخنه نکرده باشد، و همین نقش حیاتی، سیاست کشورهای صاحب نفت را با خطر مواجه کرده و در عرصه بین الملل با مشکلات جدی مواجه کرده است. بدون تردید جنگ ایران و عراق با آغازگری کشور همسایه یا به عبارت بهتر "صدام" بدون تردید بی ارتباط به مسئله "نفت" نبود. از طرفی دیگر کشور ما با در دست داشتن ذخایر غنی و سرشار نفت و گاز در سطح دنیا و بمراتب اولی تر در خاورمیانه نیاز و عزم راسخی را می طلب تا مردم ما دانش و آگاهی خود را در باره تاریخ نفت، "این طلای سیاه" بیفزایند. از این رو در این مجال مختصر می کوشم تا شمه ای از تاریخ و اثرات این ماده ارزشمند را در جهت تکمیل آگاهیمان تقدیم دارم. بنابراین می بایست شرحی کوتاه از تاریخچه نفت و تبعات کشف و استخراج این مهم در بحث گنجانده شود تا مسئله برای ما واضح و خالی از ابهام باشد.

تاریخچه نفت در ایران
اصلی ترین ماده انرژی زا در حال حاضر "نفت" است: اگر در عالم خیال "نفت" را از چرخه حیات تکنولوژی حذف کنیم چه باقی می ماند مطمئناً؛ هواپیماها بازمی ایستند؟ حرکت قطارها متوقف می شود. اتومبیل های سبک و سنگین دیگر قادر به حرکت نخواهد بود و کشتی ها که همه روزه دهها تن بار و هزاران مسافر را حمل می کنند، تبدیل به قطعات چوبی و آهن قراضه می شوند و همه کارخانجات تولید ماشین آلات بسته می شوند، تکنولوژی رشته های متنوع داروسازی و پزشکی با خطر جدیدی موجه می شود و ژنراتورهای مولد برق و نیروی هسته ای و هیدرولیک شدیداً صدمه می بیند و همه اینها مساوی با درهم پیچیده شدن طومار تمدن فعلی بشر.
طبق آخرین تحقیقات زمین شناسی و معدن شناسی، حدود 677 میلیارد بشکه نفت در سطح جهان شناسائی شده و 5/54 درصد از تمام این ذخائر در حوزه کوچک خلیج فارس یعنی در چهار کشور؛ ایران، عراق، عربستان و کویت نیمی از ذخائر ثابت شدخ جهان قرار دارد. عربستان با داشتن 160 میلیارد بشکه و ایران با 100 میلیارد بشکه به ترتیب در مقام اول و دوم می باشند.
عملیات حفاری انگلیسی ها پس از تلاشهای انصافاً طاقت فرسا، بالاخره در سال 1908 در مسجد سلیمان به نفت رسید. اما بهره برداری تا سال 1913 به تاخیر افتاد: عمل لوله کشی از چاهها تا جزیره ابادان و تاسیس پالایشگاه آبادان حدود پنج سال وقت گرفت. بهرحال در سال 1913 مقدار کمی نفت استخراج شد و از اوائل سال 1914 نفت ایران به مقدار تجارتی مورد بهره برداری واقع شد.
در 5 سال اول بهره برداری از نفت جنوب، انگلیسی ها برخلاف قرارداد "دارسی" و حقوق و عرف بازرگانی، وجهی به ایران نپرداختند و فقط از سال 1919 بود که شروع به پرداخت سهم ناچیز به ایران کردند.
انگلیسی ها از سال 1914 تا سال ملی شدن صنعت نفت یعنی سال 1950 طی 36 سال مجموع مقدار 000/992/275/2 بشکه نفت از خوزستان استخراج کردند و متقابلاً بابت حق الامتیاز جمعاً مبلغ 8/112 میلیون لیره به ایران می پرداختند که این مبلغ به نرخ آن زمان 2/451 میلیون دلار می شود. در دوره کنسرسیوم و مابعد تا آغاز انقلاب یعنی از 1955 تا پایان سال 1977
(1356 هـ . ش) در مجموع 7/23 میلیارد بشکه نفت از منابع ایران استخراج شده و در مقابل کلاً 1/97 میلیارد دلار به ایران پرداخت شد.

در کشاکش ملی شدن نفت
مصدق با علاقه زایدالوصفی که به ملی کردن صنعت نفت داشت باعث شد قانون ملی کردن در 30 آوریل 1951 از تصویب مجلس بگذرد. ایران در سال 1950 فقط حدود 16 میلیون دلار دقیقاً نصف بودجه ملی بابت حق امتیاز نفت دریافت می کرد این در حالی بود که شرکت نفت انگلیس و ایران پنج برابر این مبلغ را به جیب می زد. هفت خواهران نفتی فوراً برای طرفداری از اهداف و دعاوی شرکت نفت انگیس و ایران به حرکت درآمدند. تنها یک کشور به طور مخفیانه از مصدق طرفداری می نمودند و آن ایالت متحده آمریکا بود که بوسیله سفیر خود "هنری گریدی" در تهران از او حمایت می کرد. در اجرای یک برنامه کوتاه مدت فروش نفت ایران فوراً بایکوت شد. متقابلاً تولید و فروش نفت کویت، عربستان و بحرین بالا رفت، برای اینکه ایران را به زانو درآورند، بالا بردن حق الامتیاز نفت اعراب را موقتاً قطع کردند.
در 13 ژوئن 1951 که مذاکرات ایران و شرکت نفت در ناحیه شمیران تهران جریان داشت، مقامات ایرانی از کاپیتانهای کشتی های نفتکش خواستند تا رسید به نام شرکت ملی نفت ایران بدهند. در تاریخ 19 ژوئن درست چند روز بعد آقای "باسیل جکسن" رئیس هیات نمایندگی شرکت نفت، بدون احساس شرم، پیشنهاد کرد که شرکت فوراً مبلغ ده میلیون لیره استرلینگ به ایران بپردازد و از ماه ژوئیه هر ماه مبلغ 3 میلیون ایره به ایران پرداخت نماید و در مقابل دارائی های شرکت نفت که شرکت ملی نفت ایران منتقل شده است و حق تولید نفت به یک شرکت جدید که از طرف شرکت نفت انمگلیس و ایران تامین می شود، منتقل شود. ایرانیها این پیشنهاد را رد کردند و مذاکرات قطع شد و کابینه کارگری انگلستان به شرکت نفت دستور داد که از پرداخت حق امتیاز و بدهی های گذشته به دولت ایران خودداری کند و از پرداخت آنچه که بابت تفاوت تسعیر طبق توافق به دولت ایران پرداخت می شد نیز امتناع نماید.
سرانجام انگلیسی های حریص و جاه طلب پیشنهاد کردند که حق الامتیاز را از به ارتقاء دهند و حال آنکه در همان اوقات در بازار تهران مردم از تقسیم 50-50 صحبت می کردند. "مصدق" در همان روز 19 ژوئن یک شرکت به نام شرکت ملی نفت ایران بوجود آورد ولی آقای "دریک" مدیرکل شرکت نفت انگلیس و ایران در 20 ژوئن کاپیتانهای کشتی نفتی را از دادن رسید نفت به نام شرکت ایرانی برحذر داشت. از آن طرف دکتر "مصدق" اعلام کرد که هرگونه خرابکاری در اجرای قانونی ملی کردن صنعت نفت را کیفری درخور اعلام کرد و "دریک" تهران را با هواپیما به مقصد بغداد ترک نمود. در تاریخ 27 ژوئیه کارکنان انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس دست به اعتصاب زدند و از ادامه خدمت در شرکت جدیدالتاسیس نفت ایران امتناع نمودند. در کتاب "جنگ نفت" آمده است که انگلیسی ها پس از آمریکائیها در کار نفت علاقه بیشتری نشان می دادند و کمپانی "رویال داچ شل" هم بمنظور تهیه نفت برای کشتیهای جنگی انگلستان بوجود آمد. شخصی به نام "دارسی" در ایران موظف شد در مقابل دویست هزار فرانک که فقط یکصد هزار آن نقد بود، امتیاز نفت ایران را بدست آورد و در سال 1909 کمپانی نفت انگلیس و ایران تاسیس شود و امتیاز "دارسی" یا همان امتیاز و شرایط شصت ساله به شرکت جدیدالتاسیس تعلق گرفت. این کمپانی در موقع جنگ خدمات شایانی به دولت انگلستان نمود و از عایدات و منافع آن جز خود عمال دولت انگلیس کسی اطلاع نداشت تا اینکه کتاب معروف "وینیستون چرچیل" به نام "بحران جهان" منتشر شد و آن موقع بود که همگان فهمیدند که منابع نفت ایران برای امپراطوری بریتانیا دارای چه منافع سرشاری بوده است. در تاریخ 3 ژوئیه ظرفیت پالایش پالایشگاه آبادان به نصف تقلیل یافت. و در 5 ژوئیه دیوان لاهه که به شکایات شرکت نفت ایران و انگلیس رسیدگی می کرد، یک قرار موقت صادر کرد که تا پایان جلسات و صدور حکم نهائی به عنوان اقدامات احتیاطی تولید نفت ایران مثل سابق بوسیله شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه یابد. در 7 ژوئیه "مصدق" رسماً پرونده ایران را از کنوانسیونهای لاهه بیرون کشید. در آبادان صنعت نفت متوقف شده بود و متجاوز از 7 هزار کارگر بیکار شده و شرکت ملی نفت ایران برای خنثی کردن این موضوع اعلام داشت که هر بشکه نفت را به جای 70/1 دلار به قیمت 90 سنت به فروش می رساند. در 3 اکتبر همه تکنسین های انگلیسی ابادان را ترک نمودند. شورای امنیت سازمان ملل، طبق تقاضای کابینه کارگری انگلیس، وارد ماجرا شد. "مصدق" در حالی که بیمار بود برای شرکت در جلسه شورای امنیت به "نیویورک" عزیمت کرد ولی در بیمارستان نیویورک بستری شد.
رئیس جمهور وقت آمریکا "ترومن" در 23 اکتبر میزبان مصدق به صرف ناهار شد و در همان حال پالایشگاه آبادان به وسیله پرسنل ایرانی مجدداً بکار افتاد. و شرکت ملی نفت ایران اظهار داشت که کشتی هایی که از ایران نفت خریداری کنند، بوسیله نیروی دریائی ایران تا خروج از خلیج فارس اسکورت خواهد شد. "مصدق" از آمریکا تقاضای یک وام 120 میلیون دلاری و همچنین امضاء یک قرارداد خرید نفت را نمود ولی پاسخ مثبت نبود. و از طرفی این نبرد تا 1953 ادامه یافت چرا که دولت انگلیس به نفت ایران متکی بود، زیرا هم قسمت اعظم نفت مورد مصرف و هم قسمت عمده ارز خارجی آن کشور، از نفت ایران تامین می شد. از این ایام به بعد بود که در 1952 مصدق به خاطر وضع مالی نامساعد دولت محبور به استعفا گردید ولی مجدداً با کنار رفتن کابینه "قوام" به قدرت بازگشت و در نتیجه بی کفایتی دولت کارگری انگیس دولت "اتلی" کنار رفت و "چرچیل" روی کار آمد. و در داخل آمریکا کمپانی های مستقل نفتی، امیدوار بودند تا جای پایی برای خود در نفت ایران تدارک ببینند. از آغاز ملی شدن نفت یعنی 29 اسفند 29 که مصدق آن را به نام سعادت ملت ایران نامید. روش شرکت سابق نفت و دولت انگلیس بر این استوار گردید که در برابر آمال ملی و نیات خیرخواهانه دولت ایران مقاومت نماید و از حل مشکل نفت جلوگیری کنند. دولت ایران از همان ابتدا حسن نیت خود را در کار نفت تا آن درجه رساند که حاضر شد در مقابل رسید نفتکشهای شرکت نفت سابق، نفت بدهد و کارشناسان را با تمام حقوق و مزایای اصلی خود نگاه دارد. ولی دولت انگلیس در هیچ موردی نخواست از این حسن نیت دولت ایران استفاده کند و در 3 مهر 1331 وزارت امور خارجی طی یادداشتی تصمیم قطع رابطه سیاسی دولت را به سفارت انگلیس در تهران اعلام نمود و متذکر گردید دولت انگلیس در قضیه نفت که برای ملت ایران امری حیاتی است نه تنها کمک نکرد بلکه در صدد حمایت غیرقانونی از شرکت سابق برآمد و از طرفی دیگر شرکت نفت انگلیس و ایران هرگز به مهمترین ماده امتیاز "دارسی" عمل نکرد و پرداخت 16 درصد از منافع شرکت و کلیه شرکتهای دتابعه آن به دولت ایران تحقق نیافت و شرکت مزبور با ترفندهای مالی بسیار و عدم امکانات دولت ایران در حسابرسی شرکت و نظارت بر تولید، پالایش، صدور و قیمت گذاری نفت و با استفاده از معافیت های حقوقی گمرکی و مالیاتی، ضمن پرداخت مبالغی ناچیز به ایران از انتشار آثار توسعه صنعت نفت به داخل اقتصاد ایران به شدت جلوگیری به عمل آورد و این نقش تا ملی کردن صنعت نفت ادامه پیدا کرد. و نتیجه اینکه در مدت 39 سال شرکت روی هم حدود 338 میلیون تن نفت ایران را صادر و در مجموع حدود 118 میلیون لیره به دولت ایران پرداخت کرده که متوسط آن بابت هر تن 7 شیلینگ یا بشکه ای 19 سنت بوده است و همانطور که مشخص است، مقوله "نفت" شاهرگ اساسی اقتصاد ایران در طول یک قرن اخیر کارکرد و نقش بنیادین خود را از دست نداده و وابستگی مالی کشور به این منبع "تجدیدناپذیر" و کاهنده تقلیل نیافته است و از این رو هرگونه نوسانی در قیمت این محصول، کلیه فرآیندها و فعالیتهای اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده این شرایط نابرابر و تهدید منافع ملی و خروج منابع نفتی از کشور سبب شد، دکتر مصدق استراتژی "خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران را در سرلوحه برنامه های خود قرار دهد و با جدیت تمام برای دفاع از منافع ملی ایران سخت ترین شرایط و بحرانها را تحمل کند از این رو اصلی ترین گام کلی شدن صنعت نفت را به نحو مطلوب به انجام رساند.
اما این همه و همه آنچه گذشت نبود چرا که پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر مصدق با سرعت مذاکرات نفتی در همان سال اول به بن بست رسید، در داخل نیز بن بست مساله نفت موجب جان گرفتن و تجاسر وابسته با استبدادمدار، ولی مردم فریب شده رفتار مصدق با مخالفین از هر درجه ای و سعه صدری که نشان داد و از همان آغاز زمامداری دست مخالفین را بازگذاشت. بدون تردید 5 سال بعد، اصل ملی کردن صنعت نفت در دنیا به رسمیت شناخته شده و در تمام قراردادهای نقتی کشورهای صاحب ذخایر نفتی با کمپانی های خارجی نفتی وارد شد و دیگر آنها نیازی به مبارزات سیاسی و تحمل هزینه های غرامت نداشتند. وی با تصویب لایحه 29 درصد بهره مالکانه که نصف آن به روستائیان و نصف آن در اختیار شورای ده (مرکب از نماینده زارعین، نماینده مالک و نماینده دولت) قرار گیرد که صرف عمران ده گردد، هم به عمراه روستاها بدون بودجه دولت تحقق می بخشد و هم برای نخستین بار در طول تاریخ سه هزار ساله ایران و شاید تمام جهان، زارعین و زحمتکشان را شخصیت و حیثیت عینی می بخشد که در عمران روستای خود برابر با مالک و با حمایت دولت، صاحب اختیار شوند. این شیوه حل معضل مفت در برابر دشمنی که قصد کوتاه آمدن نداشت و جز سقوط مصدق نمی اندیشید و مصدق باز هم با ابتکاری دیگری مساله رفراندوم و در واقع دورزدن مجلس و قانون اساسی و انحلال مجلس هفدهم که در حقیقت پایگاه نمایندگان خودباخته و استبعادی، استعمار شده بود، بسیار راهگشا بود. تدابیری بی سابقه ولی موفق قطعاً می توانست فقط چرخه جامعه را برای مدتی به گردش درآورد، ولی جایی و منبع ارزی برای توسعه و سرمایه گذاری باقی نیم ماند، ولیکن فکر عمیق این بود که گردش مالی دولت و ملت را از درآمد نفت بی نیاز کند و جامعه را، با تحمل ریاضتی موقت به کار و کوشش و ابتکار عادت دهد و در واقع احیاناً پرورشی تازه در آن بدمد و با لوایح اجتماعی اش ضمن تامین حقوق عادلانه برای طبقات زحمتکش و تقویت مصالح ملی و علایق وطنی یکسو شد. و پس از مصدق بود که ایران از حدود 16 تا 20 درصد قیمت نفت صادراتی به 50 درصد و حتی به 55% و بالاتر از آن رسید و درآمد ارزی بسیار قابل ملاحظه یا در اختیار دولت و ملت قرار گرفت، اگر سایر تدابیر و لوایح دولت مصدق با نیت واقعی خود ادامه می یافت همین درآمد نفت، هم موجب توسعه واقعی کشور و تحول اقتصادی عظیم می شد. به عنوان مثال همین مساله ملی شدن نفت که مصدق معتقد به توازن منفی بودن وی با جسارتی کم نظیر گفت: من زیر بار حکومت دیکتاتور نمی روم. در مجلس علیه سردارسپه تندترین سخنان را گفت و دکتر در تبعید به سر می برد در سال 1332 ضرورت حضور در صحنه را یافت و به خواست مردم پاسخ گفت و به عنوان نماینده اول تهران به مجلس شورای ملی وارد شد و در مجلس با پیشنهادات دولت ساعد برای بستن قرارداد با آمریکا در مورد نفت منطقه سیستان با روسیه و در مورد نفت شمال به شدت مخالفت کرد و با این اقدام با حزب توده و آمریکا به مخالفت برخاست و هرگونه واگذاری به بیگانگان را از نظر منافع ملی مردود دانست. او در بخشی از سخنان خود گفت: "من با دادن هر امتیاز از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم، چون تفکیک مسایل سیاسی از اقتصادی مشکل است و این دو سیاست با هم بستگی تام دارد و هرکجا که اقتصاد صدق می کند سیاست هم غالباً صدق پیدا می کند پس لزومی ندارد تا ما به شرکتی که تابع دولت خارجی است یا به یک دولت امتیاز بدهیم تا در مملکت ما احداث این قبیل موسسات کند و در خاک ایران دولت های دیگر تشکیل دهند.
او در همین سخنرانی سیاست راهبردی کلان ایران را در شرایط آن روز با توجه به حضور سه قدرت بزرگ که فقط به فکر چپاول ملت ایران در رقابت بودند و خاندان سبک مغز پهلوی هم از آنان حمایت می کردند اعلام کرد. ملت ایران آرزومند توازن سیاسی است، یعنی توازنی که به نفع این ملت باشد و آن توازن منفی است ملت ایران هیچگاه با توازن مثبت موافقت نمی کند. او با هوشیاری کامل راه را برای انجام مذاکرات بعدی در مورد واگذاری امتیاز نفت به آمریکا و شوروی را مسدود کند و مقدمات بازگرفتن حقوق پایمال شده ملت ایران از انگلستان را فراهم آورد، در یازدهم آذر 1323 طرح ممنوعیت هرگونه مذاکره درباره واگذاری منابع نفت ایران را با قید دو فوریت در مجلس مطرح ساخت. در آن طرح آمده که "هر عضو دولت که در باره امتیاز نفت مذاکرات رسمی با بیگانگان به عمل آورد و یا قراردادی امضاء نماید به 3 تا 8 سال زندان و انفصال دایم از خدمت دولتی محکوم شود." در این جلسه نمایندگان حزب توده که به شدت تلاش داشتند تا نفت شمال به شوری داده شود و از مدتی پیش "کافتارادزه" قائم مقام کمیساریای امور خارجه شوری برای انجام مذاکره در تهران حضور داشت، با طرح مخالفت کردند ولی شخص دکتر مصدق و قدرت مانور او آنها را ناکام گذارد و طرحی که مانع واگذاری امتیاز نفت شمال و شرق ایران به شوری و آمریکا بود به تصویب رسید.
دولت مصدق با تکیه بر اقتصاد بدون نفت حرکت اساسی را در راستای نجات اقتصاد ملی برداشت و کوشید تا توازن تولید کشور را در جهت توسعه صادرات و محدود ساختن واردات و اقتصاد مصرفی بالا ببرد. نگاهی به فهرست صادرات کشور حکایت از آن دارد که بر گونه های صادراتی افزوده گشت تا برای اولین بار در کشور صادرات بر واردات پیشی گیرد. با تداوم این سیاست و فعال تر شدن بخش خصوصی هدف بر آن بود تا درآمد نفت در جهت توسعه زیرساخت ها و سرمایه گذاری های اساسی بهره گیری شود و سیر توسعه متوازن فراهم شود. اما دست روزگار با او چه کرد وی در آخرین دفاع در دادگاه گفت: آری تنها گناه من و گناه بزرگ من این است که صنعت نفت را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری های جهان را از این مملکت برچیده ام و پنجه در پنجه مخوف ترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین المللی افکنده ام. بلکه دکتر مصدق مدتها قبل از این دادگاه پس از ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از آن شرکت در شورای امنیت در دفاع از حقوق ملت ایران می گوید: ما طبق هیچ قراردادی و شرایط یحاضر نیستیم تا حق بهره برداری نفت خود را به یک دولت خارجی واگذار نمائیم. ملی شدن نفت و شکست قدرتهای خارجی اهمیت بسزایی داشت تا از این طرق دولت را ناکارآمد جلوه می دهند اما مشکلات اقتصادی از جمله
1- قطع درآمد ارزی کشور از محل نفت 2- بحران بازرگانی، افزایش بی رویه واردات در گذشته و کاهش صادرات 3- بحران و رکود صنایع و انحطاط کشاورزی 4- کسری بودجه 5- تورم قیمتها 6- مهاجرت روستائیان به شهرها. وجود مشکلات مطروحه دولت نوپای مصدق را برای سقوط امکان پذیر کرد – تحریم نفتی انگلیس، خودداری آمریکا از جهت بی ثباتی سیاسی، همه در راستای سرنگونی دولت دمکراتیک سازماندهی شده است.
اما این همه آن چه که درباب نفت بود نیست زمانی که بحث بر سر لایحه طولانی شد و کار کم کم به بن بست رسید، دکتر فاطمی پیشنهادی را ابتدا با مصدق و سپس به اشاره او بود که در جمع نمایندگان جبهه ملی مطرح نمود و آن عبارت بود از پیشنهاد ملی شدن که مورد موافقت اکثر نمایندگان قرار گرفت. و "مصدق" پیشنهاد را از آن دکتر فاطمی می داند و چه تلاشهایی که انجام نداد.
اما قرار داد کنسرسیوم بین المللی نفت مسئله ای است که بعدها اتفاق افتاد، مسئله مهم در آن زمان جذب نفت ایران در بازارهای بین المللی نفت بود. تعطیل نفت ایران منجر به افزایش تولید بین المللی کشورهای نفت خیز خاورمیانه شد، باید یادآور شد که اختلاف نفت به این دلیل سه سال طول کشیده بود که ایرانیان به هیچ وجه مایل نبودند که شرکت نفت ایران و انگلیس به ایران باز گردد. البته با سقوط دولت "مصدق" آن روزها سپری شده بود. اما هنوز مسئله برای ایران اهیت داشت. بنابراین در مذاکرات بین المللی باید این مسئله مورد نظر قرار می گرفت. قرارداد بین المللی نفت در شهریور 1332 از طرف دکتر علی امینی و "هواردبیج" رئیس گروهی که نمایندگی کمپانی های نفتی را به عهده داشتند در تهران امضاء کردند. اما این قرارداد کنسرسیوم فقط دو کرسی از هفت کرسی اعضای مدیر را به ایرانیان اختصاص داد، از این رو بود که مخالفان قرارداد کنسرسیوم امضای آن را اقدامی با قانون ملی شدن نفت می دانستند. موافقان می گفتند: قرارداد اصل ملی شدن را حفظ کرده و عنوان مالکیت قانونی برای ایران باقی مانده، اما کنترل عملی پالایشگاه آبادن و میدان های نفتی در دست کنسرسیوم قرار گرفته است و مخالفان جواب می دادند که همه این ترتیبات جز یک کلاه شرعی نیست. دومین مسئله مهم درآمد ایران از منابع نفت بود، در این زمینه نیز اثرات قرارداد کنسرسیوم مورد اختلاف بود، آیا ترتیبات پیچیده ای که داده شده بود تقسیم عایدات را بر اساس 50-50 قرار می داد یا نه؟ سومین مسئله همانطور که در طول ملی شدن صنعت نفت مشاهده کردیم، مسئله غرامت بود که اغلب با مسئله ادعاهای متقابل طرفین مربوط می شد. قرارداد کنسرسیوم مقرر می داشت که ادعاهای متقابل طرفین در تعیین غرامت در نظر گرفته شود. ایران ادعا می کرد که انصاف حکم می کند مبالغی که طبق موافقتنامه الحاقی 1328 به این کشور تخصیص داده شده در محاسبات منظور شود و انگلیس خواستار عدم النفع شرکت در سال های 30 تا 1333 بود، اما متاسفانه ماده دوم از بخش دوم قرارداد کنسرسیوم پش بینی می کرد که ایران مبلغ 25 میلیون لیره به شرکت نفت بریتانیا بپردازد و این مبلغ "حل نهایی" و کامل هرگونه ادعای متقابل طرفین را در بر خواهد داشت. و ایران علاوه بر 25 میلیون بابت غرامت ، مبلغی حدود 21 میلیون لیره بابت هزینه های استهلاک تاسیسات نفت جنوب به اقساط ده ساله به شرکت نفت بریتانیا بپردازد، ضمناً قرار شد ایران مبلغ ششصد میلیون دلار به اقساط سالانه به عنوان پذیره یا سرقفلی تا سال 1970 به شرکت نفت بریتانیا بپردازد. این مبلغ را در واقع هفت کمپانی بزرگ نفتی که عملیات بهره برداری از نفت ایران را در دست گرفته بودند می بایست پرداخت کنند و در واقع یعنی کنسرسیوم آنچه را که با یک دست به ایران می پرداخت با دست دیگر پس می گرفت. شاه در تصویب این کنسرسیوم نقش قاطعی اجرا کرد و از قوه مقننه خواست تا بدون اتلاف یک دقیقه آن را تصویب کند و شرافتمندانه هم بداند. شاید نتیجه این قرارداد که کلی به ضرر ایران تمام می شود پایان یافتن سلطه انحصاری شرکت نفت انگلیس دانست دیگر یک شرکت عظیم خصوصی که پشت سرش دولت نیرومندی قرار داشت نبود و عوض آن به آمریکائیان واگذار شده بود. صنعت نفت ایران به بهای تمامی عمر سوخته تمامی پابرهنگان و گرسنگانی که همواره در آرزوی بهرهمندی از این موهبت الهی بوده اما دست اجل، سیاست مردان احمقی که در راس امور بوده اند از دوران پهلوی همه رشته ها را پنبه کردند. شاید فقط اینها مقصر نبودند، جبر زمانه ، قهر طبیعت و استعمار پیر موجب چپاول ذخایر این کشور شده است.
بعد از ملی شدن صنعت نفت تا کنون چندین قرارداد، امتیاز واگذار شده و استفاده از نفت در هر زمان تا انقلاب اسلامی در ید دول غربی بوده که به هیچ چیز جز تامین منافع ملی خود فکر نمی کردند ولی چیزی جز، جنگ و دعواهای داخلی عاید ملت و دولت ایران نشده است. بارها قیمت نفت بالا رفته و بارها به سطوح نازل خود رسیده ، با تاسیس سازمان اوپک تمامی کشورهای صادر کننده نفت نیز به انسجام دست یافتند و توانست تا حدود زیادی قدرت تولید را در دست گیرند، اما از آنجا که عموما کشورهای جهان سوم و کمی در حال توسعه، همواره آلت دست استعمار شده اند. نفت ایران هم از این قواعد سیاسی مستثنی نیست، امتیازهای ننگین که در عصر پهلوی اول و دوم بسته می شد و مردان دولتی آنان هیچ فهمی از زوایای قراردادها نداشتند چیزی جز استعمار ملت و دولت ایران را در آن سالیان در برداشت. شرکت ملی نفت ایرانی تا سال 1357 که مورد بازبینی قرار گرفت و موسسات تایعه ای بوجود آورد تا بتواند از این طریق خود را در دنیا مطرح کند، اما مردم از این صنعت نفت چه عایدشان شد؟ نه این که مثل کشورهای عربی از این عواید بهره مند می شوند و آنها که اقتصاد با نفت دارند ولی ما که اقتصاد بدون نفت را هم داعیه دار هستیم به کجا رسیدیم و آیا از رفاه آن همه عرب برخورداریم.

منابع:
1-صنعت نفت ایران 20 سال پس از ملی شدن، فواد روحانی، چاپ اول 2536، نشر فرانکلین
2-جنگ نفت، آنتوان موهر.
3-ماهنامه نامه، شماره های 27 و 28 و 25 – با مقالاتی از عزت الله سحابی و پرویز ورجاوند و اکبر بدیعی.
3-اسرار نفت، ژاک دولونه، میشل شارلیه، ترجمه ژاله عالیخانی، سال 1369، چاپ اول، انتشارات خامه.
4-پنجاه سال نفت ایران، مصطفی فاتح.

20


تعداد صفحات : 21 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود