تارا فایل

تحقیق در مورد تولد زرتشت


تولد زرتشت
همانگونه که در مورد غالب پیامبران و قهرمانان اساطیری معمولست ، درباره ی تولد زرتشت نیز روایات و نقل هائی بوجود آمده که به پیدایش این پیامبر ایرانی رنگ ویژه ای می بخشد، به موجب کتاب دینکرد که از نوشته های دینی پهلویست ، برای تحقق ولادت پیامبر ایرانی سه جزء یعنی فره یزدانی ، روان و تن لازم بود که هر سه منشاء آسمانی داشت.
فره ایزدی چیزی روحانی بود، چون پاره ای نور یا نیرو ، که گاه به صورت کبوتر و شاهین در می آمد، از طرف خداوند در جسم مردان برگزیده حلول می کرد و موجبات نیرومندی و پیشرفت آنها را فراهم می آورد و چون از آنان جدا می شد ، به شکست و نومیدی دچار می گشتند . هنگامیکه اهورامزدا اراده کرد تا فردی برگزیده را به رهبری و راهنمایی مردم برانگیزد ، درباره ی فره وری به اندیشه فرورفت.
آنگاه فره مورد نظر را از سپهر ششمین یعنی مرکز روشنائی بیکرانه به فره نخستین در آن جای داشت برگرفت و به خورشید منتقل ساخت . پس از آن فره مزبور به ماه واز ماه به ستارگان منتقل و بدینوسیله پرورده شد و سپس به آتشگاه خاندان فراهیم انتقال یافت، و آتشگاه مزبور بی آنکه مایه ی سوختی برآن افزوده شود همچنان می سوخت، آنگاه فره ایزدی به هسمر فراهیم منتقل شد که آبستن بود. این زن دختری زاد که او را دغدونام نهادند. از همان آغاز رایش دغدو، نشانه های بزرگی در او آشکار بود و چون به پانزده سالگی رسید، مانند خودرشید درخشان، بود و شب هنگام همچون خورشیدی پر فروغ می درخشید ، دیوان و دست نشاندگان اهریمن که از تولد زرتشت آگاه بودند و می دانستند که با ظهور این پیامبر هستیشان به خطر افتاد، فراهیم را وسوسه کردند که بین دختر خود و جاودان رابطه و پیوندی برقرار کند، و هدفشان این بود که موجبات تباهی را فراهم آورند. فراهیم که از در خشندگی و شگفتی های وجود دختر خویش در اندیشه فرو رفته بود، او را به رئیس قبیله ی سپیتمان (Spitman) سپرد که با وی دوستی داشت، رئیس قبیله که آثار نجابت و بزرگی رادر سیمای دختر جوان آشکارا می دید، ویرا بگرمی پذیرفت و در میان خانواده خود جای داد، آنگاه میان دغد و پورشسب (Poroushaps) پسر قبیله کشش و مهری بوجود آمد که به پیوند زناشوئی انجامید.
جزء دوم روان زرتشت بود که اهورا مزدا آنرا همچون روان ایزدان بیافرید، بنابر فلسفه و ماخذ اساطیری ، ارواح پیش از حلول در تن و آمیختن با جسم، در آسمانها جای دارند، روان زرتشت نیز پیش از زایش او ، در جهان بالا می زیست.
چون هنگام تولد وی فرا رسید، بهمن و اردیبهشت که دو تن از ایزدان والا مقام بودند، ساقه ای از گیاه مقدس هه اومه (Hauma) یا هوم فراهم آورده روان زرتشت را در آن جای دادند، آنگاه پوروشسب در صحرا به سوی آن گیاه کشانده شد و آنرا برداشته به خانه برد، و بدین ترتیب بود که روان زرتشت از جایگاه آسمانی خود به زمین انتقال یافت.
اکنون هنگام آن بود که جزء سوم یعنی تن زرتشت فراهم شود، انجام این کار به دو ایزد دیگر به نامهای امرداد (ایزد آب) و خرداد (ایزد گیاهان ) سپرده شد. دو ایزد مزبور کار خود را در آسمان بیابان بردند و با باریدن آنرا به زمین منتقل ساختند، و بدین ترتیب مایه ی تن زرتشت نیز در دل گیاهان جای گرفت. گیاهان روئیدند. پورسشب با راهنمایی امرداد و خرداد ، شش گاو خود را برای چرا به صحرا برد. گاوان از گیاهی که دارنده مایه ی تن زرتشت بود خورندن و پستانهایشان پر از شیر شد. دغدو گاوان را دوشید، پورسشب شاخه ی مقدس هوم را که خشک شده بود سائید و در شیر ریخت و هر دو از آن شیر نوشیدند. به دین گونه دغدوکه فره ایزدی زرتشت را در خویش داشت، روان و مایه ی تن او را نیز در وجود خود گرد آورد و پس از اندک مدتی زرتشت تولد یافت.
آغاز رسالت زرتشت
در آنزمان دو گروه از مردم در ایران زمین به سر می بردند:
1-شهرنشینان که به زراعت و پرورش احشام و ستوران رغبت داشتند و زرتشت خود از این گروه بود. اینان طبیعت یعنی ماه، خورشید ، ستارگان ، باران ، آتش آن عنصر والا . آب سرچشمه ی زندگی ، را تقدیس می کردند، خانواده را محترم می داشتند و از بیابانگردی و چادر نشینی دوری می گزیدند.
2-چادر نشینان و صحرا گردان که احشام و ستوان بسیار در راه خدایان قربانی می کردند آنان خدایان فراوان قدیم یا گروه دیوانوار می پرستیدند و به چپاول و غارتگری می پرداختند زرتشت این گروه را پیروان دروغ و پویندگان راه نادرستی می خواند امام همواره از انها دعوت می کرد تا در جمع راستان وارد شوند.
در آنزمان مراسم قدیم آریائی : فدیه دادن (قربانی ) رسم باده گساری مقدس و پرستش خدایان بسیار رواج داشت. هنگامیکه زرتشت مردم را به راه راست و پرستش اهورا مزدا خدای یگانه و ترک عادات و آداب و رسوم پیشین فرا خواند، نخستین کسی که دعوتش را پذیرفت و پیرو راستین و وفادار شد، پسر عمویش مدیو ماه بود که تا پایان زندگی در این راه گام برداشت و پیوسته در مصائب و سختی ها زرتشت را یاری کرد.
به گفته ی اکثر مورخان ، زرتشت در غرب ایران متولد شد و تا پیش از آنکه احساس اجرا کننده ی رسالتی شده است، به آرامی روزگار می گذرانید . هنگامی که رسالت خود را اظهار کرد، روحانیون ، ارباب نفوذ و نجبا که ویرا بدعتگزار و رافضی می شمردند، به رایزنی پرداخته اند حکم به تعبیدش دادند ، زیرا انجام رسالت وی متضمن آن بود که قیود دست و پاگیر را بگسلد، اساس خرافات و موهومات آئین قدیم را براندازد، مردمان را به راه راست و خوشبختی رهنمون گردد و افراد انسانی را از بندهای ظلم و تعدی جابران یعنی نجبا و روحانیان رها سازد.
زرتشت اراده ی آدمی را می ستود . به نظر وی کار یک اصل محترم و آزادگی و رهائی از قید و استثمار دیگران قاعده ای مسلم بود. خدایان و بتان جز پاره سنگها و تکه چوبها چیز دیگری نبودند و خداوند یگانه قاعده ای اهورامزدا بود که آدمیانرا نیروی عقل و تمیز می بخشید.
با صدور حکم تبعید، زرتشت چاره ای جز مهاجرت نداشت ، در میان باد و طوفان و سرما و بوران کوه و دشت را در نور دید و به خطبه ی پادشاهی گشتاسب رسید .
بدیدار شهریار نائل آمد، درباره ی ائین یکتاپرستی با وی سخن گفت و از او خواست تا بندان کیش در آید . پاسخ گشتاسب این بود که چنانچه زرتشت با گاهنان به مناظره پردازدو بر آنان فایق آید، به آئین نوین خواهد گروید.
نتیجه ی بحث و مناظره بسود زرتشت بود و از آنجا که گشتاسب هنوز در پذیرش این کیش جدید تردید داشت، وزیر دانا و خردمند خود جاماست را مامور رسیدگی به عقاید وی کرد. جاماست که خود فریفته اصول اخلاقی زرتشت شده بود، جانب او را گرفت و گشتاسب طبق پیمانی که بسته بود به ان کیش گروید و با قبول آندو، مردم نیز آئین نوین را پذیرفتند و بدین ترتیب کیش زرتشت رفته رفته تمامی نواحی ایران را فرا گرفت.
تعالیم زرتشت
آئین زرتشت بر اساس سه دستور اخلاقی مهم قرار می گرفت که تا آنروز هیچکس نظیرش را ابراز نکرده و بنابراین از هر حیث تازه و بکر بود. سه دستور اخلاقی مزبور که در واقع اساس تعالیم زرتشت را تشکیل می دهد-در سه عبارت کوتاه خلاصه شده بود:
اندیشه نیک
گفتار نیک
کردار نیک
در کتاب اوستا کرار از این سه دستور اخلاقی یاد و درباره آنها با بیانی ستایشگر بحث و گفتگو شده است. اندیشه ی نیک گفتار را ببار می اورد و در دل انسان تخک نیک می پروراند و در نهایت به صورت کار و کردار پسندیده در می آید که عاملش مورد لطف اهورا مزدا دانا و توانا واقع شده و شایستگی ورود به بهشت برین را پیدا می کند. عکس قضیه این است که انسان با داشتن نیت بد ، به وسوسه ای اهریمن نفس و هوی گرفتار می شود، گفتارش سراسر دروغ و کردارش همه معصیت و گناه خواهد بود.
روان نیکوکاران پس از طی این مرحله به فضای فروغ بی پایان می رسد که در اوستا انغزه رئوچه (Anaghra Raocha) نامیده شده است و بارگاه جلال اهورا مزدا یا عرش اعظم که در اوستاگرونمان (Garonmana) ، و در ادبیات فارسی گرزمان (Garzeman) یعنی بهترین جهان یا بهشت ترین در آن (فضای فروغ بی پایان ) قرار گرفته است.
برای دوزخ نیز چهار طبقه معین شده است که به ترتیب دوژخت (Dujhukhta) ، دوژمت (Dujhmata) ، دوژورشت (Dujhvarshta) و بالاخره انغزتمنگه (Anaghra Temangha) یا فضای تیرگی بی پایان خوانده می شود. گناهکار پس از رسیدم به پل چینوت (Chinavat) پل صراط رد گامهای نخستین به سه محل اندیشه ی بد، گفتار بد و کردار بد داخل می شود و در مرحله ی چهارم به فضای بی پایان در می آید که قرارگاه اهریمن و خان و مان دروغ نامیده می شود .
فواید کار و کوشش و زیانهای دروغگوئی در دین زرتشت
زرتشت به کار و کوشش پابند و از تنبلی و کاهلی رویگردان و با آن دشمن است. وی در جائی چنین می گوید: سحر گاهان خروس بانگ برآورد می گوید ای مردم بر خیزید و بهترین راه راستی و درستی را بستائید.
نماز اشم و هو را به جای آورید و دیو کاهلی را از خود دور سازید، آن دیوی که می خواهد شما را به خواب ببرد. و در جای دیگر چنین اظهار می دارد. من همواره بادیو تنبلی ستیز خواهم کرد، زیرا که بیکاری و تنبلی ، مارازار و نزار و رنجور خواهد ساخت.
و بالاخره در جای دیگر چنین می سراید: ای مزدیسنی زرتشتی دست و پا هوش و خرد خود را برای انجام وظیفه نسبت بدیگران در موقع مقتضی مهیا دار و از دست یا زیدن به کارهای بیجا و بی هنگام خودداری کن. همواره در انجام کار نیک و دستگیری بیچارگان و بینوایان استوار باش.
بعقیده زرتشت ، دروغگو شخصیت خود را می بازد و از انجا که خداوند وی را در تنگنا و سختی قرار می دهد، همیشه پریشان و سرگردان است و هیچگاه به هدف و منظور خود دست نمی یابد.
دروغ نشانه ی ترس است، زرتشت ترس را به شدت محکوم و پیروان خود را به دلاوری ( و در نتیجه به راستگوئی ) دعوت می کند. نیچه می گوید: سخن راست بگو ومنلاشی شود. زرتشتی حقیقی بادروغ دشمنی آشتی ناپذیری دارد. زیرا دروغ در واقع همان چهره ی زشت اهریمن بد کیش است.
بهشت و دوزخ از نظر اوستا
موضوع بهشت و دوزخ ، بقای روح و مجازات و مکافات روز بازپسین نخست از کیش زرتشت سرچشمه گرفته است . بهشت در اصل وهیشت (Vahishta) و منظور از آن بهترین جهان و زندگانی با نیکوترین جهان به کار رفته است. (وهیشت=بهترین ، وانگو=جهان و مکان هستی و زندگی ، اعم از زندگی این جهان یا جهان دیگر ) دوزخ نیز در اصل دژانگه یعنی جهان و مکان زندگی زشت و پست بوده است. (دژ، زشت وانگهه=جهان و مکان هستی ) .

گناه و مفهوم آن از نظر زرتشت
بنابرمندرجات زند و اوستا گناهان کبیره عبارتست از : بی عفتی ، خست ، خودخواهی ، آز ، خواری ،و رشک و حسد، حق ناشناسی، غرور ، خودبینی و خودپسندی ، دروغگویی جادوگری ،کلاهبرداری ، اعتقاد به خرافات ، پیمان شکنی بیدادگری ، دزدی کینه توزی خشم ، افترا، سخن چینی ، تنبلی ، بیعلاقگی ، نسبت به امور خانواده و اجتماع ، بیوفائی ، بت پرستی ، ستمگری نسبت به حیوانات ، ریاضت کشی، گدائی، فحشاء ، زنا، لواط، عدم رعایت مقررات بهداشتی ، خودکشی، قتل نفس ، گریه و زاری ، برای مرده ، و تعمد در خودداری از کسب دانش و معرفت .
گرچه بدی در آئینه زرتشت واقعیتی جدیست، ولی این واقعیت در عین حال غیر قابل اجتناب و درمان ناپذیر نیست. بهمین جهت در این کیش مفهوم گناه با سایر ادیان اختلاف زیاد دارد. طبق اصول مسیحی ، گناه عبارت است از نیروی شریست که در نهاد انسان وجود دارد و پیوسته وی را به گمراهی می کشاند. ولی در کیش زرتشت اراده ی انسان از اجرای گناه نیرومندتر است. و شخص می تواند به دلخواه خود را از گناه بپرهیزد یا بدان تسلیم گردد . پس خوشبختی ، بدبختی ، گناهکاری، بیگناهی ، بستگی بخواست مادارد و ما می توانیم با استفاده از موهبت آزادی اراده ، از زندگی خود سرودی دل انگیز بسازیم و یا آنرا به آهنگی شوم و غمزا تبدیل کنیم.

نماز در دین زرتشت
در کیش زرتشت شبانروز به شرح زیر به 5 مقطع تقسیم شده و هر یک نما ویژه ای دارد:
1-هاون گاه (Havangah) : از بر آمدن ، آفتاب تا نیمروز .
2-ریپت وین گاه (Repith wingah) : از نیمروز تا سه تسو (ساعت) بعدازظهر
3-ازیرین گاه (Oziringah): از ساعت 3 بعدازظهر از نیمروز تا آغاز شب و پبدایش ستارگان .
4-ایویس روتریم گاه (Aiwisruthrimgah) : از ابتدای شب تا نیمه ی آن.
5-اوشهین گاه (Ushahingah) : از نیمه شب تا بر آمدن آفتاب .
توضیحا متذکر می شویم و در واقع از اوقات پنجگانه به یکی از فرشتگان مزبور اختصاص دارد.
شرایط نماز عبارتست از :
1-پاک بودن تن از هر گونه کثافت و نجاست
2-پاک بودن لباس از هر نوع پلیدی و نسا (=تن مرده و لاشه ی حیوانات و هر چیزی که بدان پیوسته باشد . )
ووهیر نسا(=چیزی که از ذیروحی جدا شده باشد مانند خون ، ناخن، مو و نظایر آن . )
3-در برداشتن سدره او کشتی.
4-شستن دست و رو بعبارت دیگر وضو داشتن.
5-پاک بودن جای نماز از هرگونه پلیدی و نسا، به طوریکه چهار و حداقل اطراف آن پاک و تمیز باشد
6-محل نماز از کسی بزور گرفته نشده و یا از پول دزدی خریده نشده باشد.
در کیش زرتشت برای خدا حدود و جهتی در نظر گفته نشده و بنابراین این پیروان این آئین به هنگام نماز به سوی نور و روشنائی از قبیل افتاب ، نور ماه ، چراغ و آتش توجه می کنند.
موضوع آفرینش در دین زرتشت
کیش زرتشت نیز همانند ادیان اسمانی اسلام و یهود طول مدت افرینش را شش وعده می داند . النها یه تورات و قرآن وعده های موصوف را شش روز ذکر کرده اند، در حالیکه بر طبق آئین مزدیسنا ، اهورا مزدا جهان را در شش هنگام افرید : اما نه در شش روز متوالی ، بلکه در مدت 365 روز (یکسال) در آغاز فصل بیست و پنجم بندهش چنین می خوانیم ((اهورامزدا فرمود : آفرینش جهان در 365 روز که شش گاها نبار گهنبار (شش وقت) سال باشد انجام گرفت . نامهای اوقات شش گانه ای آفرینش یا شش گاها نبار که هریک جشن مخصوص به خود دارد به شرح زیر است :
1-میدیوزرم (Maidyuzarm) : که از روز 11 اردیبهشت یا خورشید روز آغاز میگردد در روز پانزدهم همان ماه خاتمه می پذیرد. در این هنگام آسمان و کهکشان و ستارگان آفریده شده است.
2-میدیوشم (Maidyusham) : که از صدو پنجمین روز سال یعنی 11 تیر ماه شروع می شود و در پانزدهم ان ماه به پایان می یابد. در این ایام آبها آفریده شده است.
3-پیتی شهیم (Paityshahim) : آغاز آن در یکصدوهشتادمین روز سال است که است که اشتاد نام دارد و در این ایام زمین آفریده شده است .
4-ایاترم (Aayatherm) : زمان شروع این گاها نبار دویست و ده روز پس ازآغاز سال و به حساب قدیم بیست و ششم مهر یا اشتاد روز و خاتمه ی آن سی مهر ، ولی به حساب کنونی از بیستم تا بیست و چهار ماه مهر است . در این روزها درختان و گیاهان افریده شده است.
5-میدیارم (Maidyarem): اغاز این دوره از آفرینش دوسیت و نود روز سال یعنی به حساب تقویم کنونی دهم دیماه و پایان ان در چهاردهم همان ماه است . این روز به آفرینش جانوران اختصاص داشته است .
6-همس پت مدم (Hamas path Madam) : گاها نبار اخیر سیصدو شصت و پنجمین روز سال ، ولی به موجب تقاویم فعلی آغاز آن بیست و پنجم و پایانش اخر اسفندماه یعنی شب اول فروردین است . این گاها نبار لز سایر اوقات گرامی تر و مهمتر شمرده می شود و یکی از جهات برتری و مزیت روزهای اخیر این است که آفرینش انسان در طی آنها صورت پذیرفته است.
جشنها و شادیها
ایرانیان قدیم از گریه و زاری و اندوه خودداری و برعکس برای آرامش تن و شادی روان جشنهای زیادی بر پا می کردند. به طور کلی می توان جشنهای آنها را به شرح زیر خلاصه کرد.
1-جشن نورزو:
به طوریکه از نام این جشن بر می آید ، زمان آغاز آن روز نو از نخستین ماه سال یعنی اول فروردین است و هرمزد نام دارد که نام پاک اهورامزدا است ، جشن نوروز رابه جمشید از پادشاهان دودمان پیشدادی نسبت می دهند. فروردین ماه متعلق به فروهرهای پاکانست که برای دیدار کسان به زمین آمده پس از مدتی توقف به جای خویش باز می گردند. به همین جهت ایرانیان در هنگام فرود امدن به زمین ، آنها را پاک و خرم به بینند و با شادی و سرور به مکان خود باز گردند. در شب نوروز که فروهر های در گذشتگان بزمین فرود می آیند، برای فرخندگی و میمنت آتش روشن می کردند و به نام هفت امشاسپندان ، سفره های هفت سین ترتیب می دادند.
2-ششم فروردین :
ششم فروردین روز تولد و برگزیده شدن اشو زرتشت اسپتمان پیامبر بزرگ ایرانیان باستام و از اهمیت و شکوه فراوان برخوردار است و اکنون هم زرتشتیان این روز را با همان عظمت و شکوه سابق جشن می گیرند.
3-جشن گاها نبار :
از جشن های بزرگ مزدیسناست که در مبحث پیشین درباره آنها سخن رفت.
4-جشن تیرگان :
جشن تیرگان یا ابریزان در تیر روز از تیرماه انجام می گرفت. اکنون نیز زرتشتیان این روز را جشن گرفته با آب پاشیدن بیکدیگر ، شادی سر می دهند. در اینروز ایرانیان بر تورانیان پیروز شده اند.
5-جشن مهرگان :
زمان این جشن ،روز مهر ایزد از مهر ماه است. در آنروز ایرانیان به رهبری ، کاوه ی آهنگر بر ضحاک ستمگر شوریده او را در بند کردند و فریدون پسر آبتین را که از خداوند جمشید بود ، بر تخت نشاندند.
6-جشن سده :
به حساب قدیم ، جشن سده در دهم بهمن ماه که ابان روز نام داشت برگزار می شد. در این روز که پنجاه پنج روز پیش از جشن نوروز قرار می گرفت ، هوشنگ شاه آتش را بدست آورده بوده و وجه تسمه ی ان به سده آنست که با روز سدم از چهره ی دوم سال انطباق داشت. ایرانیان قدیم سال را به دو بخش تقسیم کرده و هر بخش را یک چهره می نامیدند: چهره ی نخست از اول فروردین تا اخر مهر که هفت ماه بود و آنرا تابستان می گفتند ، و چهره ی دوم از اول ابان تا اخر اسفندماه یعنی به مدت پنجاه که آنرا زمستانمی خواندند در این روز مردم آتش افروخته برگرد آن دور می زدند و سرود می خواندند و شادی می کردند . نظر به اینکه در گذشته ماهها عموما سی روز بود جشن سده در دهم بهمن ماه واقع می شد. ولی اکنون که روزهای کبیسه ی آخر سال را حذف کرده و شش روز به شش ماه اول سال افزوده اند ، این جشن در چهارم بهمن قرار می گیرد که انرا مهر روز می نامدند.
7-ایرانیان باستام هر روزی از ماه را که نامش همانند نام ماه بود ، جشن می گرفتند ، مانند فروردین روز یا فروردینگان در فروردین ماه ، اردیبهشت روز یا اردیبهشتگان و خرداد روز یا خردادگان در ماه خرداد .
زناشویی در ایران باستان
در کیش قدیم ایران زناشویی به منظور ایجاد زندگی خوش، وحدت اتفاق ، تشکیل خانواده و از دیانفوس انجام می پذیرفت. اشوزرتشت در وهیشتوایشت گات، یسنا قطعه ی به پسران و دخترانی که آهنگ بستن پیمان ازدواج دارندچنین اندرز میدهد: ای دختران شوی کننده و ای دامادان ، اینک بیاموزم و آگاهتان سازم، با غیرت از پی زندگانی ، پاک منشی بجوئید هر یک از شما باید در کردار نیک بر دیگری سبقت جوید و از این زندگانی خود خرمی بخشد.
برخی از محققان به معنی واژه خیتودت یعنی خویشی دهنده و ایجاد یگانگی در میان مردم و نیز به معنی داد و دهش پی نبرد و بدون تعمق در معنی کلمه و دستورهای زرتشت ، آنرا ازدواج با نزدیکان تلقی کرده اند. این قشریگری در درک مفهوم واژه ی مورد بحث موجب پیدایش این استنباط نظر شده است که در آئین مزدیسنی ازدواج بین خواهر و برادر، یا پدر و دختر و سایر محارم و نزدیکان جایز است، در حالی که چنین برداشتی فاقد واقعیت و محض اشتباه بوده و اصطلاح مزبور ناظر بر این موضوعست که مطابق کیش مزدیسنی ، مرد و زن با نظم و ترتیب درست در اجتماعات شرکت و با یکدیگر معاشرت می کنند و بدترتیب دختران و پسران کم کم با روحیه و اخلاق یکدیگر آشنا شده و از روی بصیرتی که در نتیجه ی معاشرتهای دراز مدت اجتماعی بدست آورده اند ، به انتخاب شریک زندگی خوبش مبادرت می ورزند.
کیش زرتشتی بر استحکام رابطه ی وحدت و یگانگی و جلوگیری از مفاسد اخلاقی از طریق زناشویی تاکید فراوان دارد. دروندیداد پرگرد چهارم بند چهل و هفت از قول اهورامزدا چنین آمده است : ای اسپیتمان زرتشت اهر آینه من مرد زن داررا بر بی زن و مرد خانواده دار را بر بیخانمان برتر می شمارم. و در فقره ی چهل و چهار : هر کس وظیفه دارد که برادران هم کیش خود را در کسب مال و بدست آوردن همسر یاری و همراهی کند .در این دین کمک بامر ازدواج کسانی که به سن بلوغ رسیده و به سبب تنگدستی بی همسر مانده اند ، از کارهای نیکو و پرثواب شمرده شده است.
در آئین زرتشت عقد ازدواج بر پنچ گونه است :
1-پادشاه زنی -این اصطلاح برای موردی بکار گرفته می شود که پسر و دختری برای نخستین بار با رضایت اولیا خود با یکدیگر ازدواج می کنند.
2-ایوک =(یگانه ) زنی -ایوک زنی عبارتست از آنست که مردی با دختری ازدواج کند که تنها فرزند خانواده است و اصطلاحا او را ایوک نامند. از آنجا که دختر نمی تواند اموال خانه ی پدر خویش را به خانواده ی دیگری منتقل سازد، موظفت نخستین پسر خود را به جای فرزند پدر خویش قرار دهد و دارائی پدر را به او بسپارد تا از انقراض خانواده ی او جلوگیری کند.
3-چاکرزنی -این اصطلاح در مورد زن بیوه ای به کار می رود که پس از مرگ جفت نخستین درصدد گزینش همسری دیگر بر می آید. اگر زن اول بمیرد یا دیوانه شود یا نازا بوده باشد ، مرد می توان زن دومی بگیرد که ان زن را چاکر زن می نامند.
4-خود سرزنی -چنانچه دختر و پسر بالغ پیش از رسیدن به بیست و یک سالگی خواسته باشد بدون خشنودی پدر و مادر خویش با یکدیگر ازدواج کنند، موبد حق دارد صیغه ی عقد را جاری کند. اما تا وقتی که اولیاء طرفین برنارضائی خود باقی باشد، زن و شوهر از ارث محروم خواهد بود ، اینگونه عقد را که بدون رضای والدین صورت گرفته است ، خود سرزنی نامند، توضیحا اضافه می شود که به موجب مقررات آئین زرتشت ، دختر در شانزده سالگی و پسر در هجده سالگی می توانند با رضایت اولیاء خود بپیوند زناشویی به بندند.
5-ستر زنی-چنانچه زن و شوهری فاقد فرزند بوده و دختری را به فرزند خواندگی خود قبول کنند، دختر مزبور به هنگام ازدواج سترزن یعنی دختر زن نازا خوانده می شود .
فلسفه آتش در کیش زرتشت
بر خلاف ان چه که شایع شده است، زرتشتیان آتش پرست نیستند، بلکه از آنجا که آتش بزرگترین پاک کننده و در عین حال پاکترین و نورانی ترین عنصر است ، انرا رمز و سمبل اهورا مزدا می دانند . فردوسی درین باره چنین می گوید:
نگوئی که آتش پرستان بدند پرستنده ی پاک یزدان بدند
زرتشت با انتخاب اتش به عنوان نشانه ی کیش خویش از پیروان خود خواسته است که :
1-همچون آتش پاک و درخشان باشند.
2-همانگونه که پیوسته شعله های آتش روبه بالا می رود. پیروان وی نیز به سوی بالا ، یعنی به طرف روحانیت ، انسانیت و ترقی و تعالی عروج یابند.
3-بد انسان که زبانه های آتش هیچگاه به سوی پائین میل نمی کنند. آنها نیز بکوشند تا مجذوب خواهشهای نفسانی نشوندو پیوسته آمال بزرگ و معنوی را در مد نظر داشته باشند.
4-همانطوری که اتش چیزهای ناپاک را پاک می کنند و خود آلوده نمی شوند، آنها نیز با بدی بستیزند بی آنکه خود را به آن ببالایند.
5-آتش با هر چه برخورد کند انرا نیز چون درخشان می سازد. به همین گونه زرتشتی نیز باید پس از برخورداری از فروغ دانش و بینش ، دیگرانرا از فروغ نیکی اشا بهره مند گرداند.
6-اتش منبع زییایی و اساس حیات و فعال و بیقرار است و تا بازپسین دم حیات لحظه ای از کوشش باز نمی ایستند. انسان نیز باید یکپارچه شور و شوق باشد و دمی از کار و کوشش دست نکشد. آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کنند چیزی جز (اشا) نیست که از طریق رعایت اصول سه گانه ای (اندیشه نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک) بدست می آید.
در ایران باستان اتشکده ها تنها جای عبادت نبوده ، بلکه به عنوان دادگاه ، درمانگاه و دبستان نیزاز انها استفاده می شد ، در آتشکده ها موبدان به دادرسی می پرداختند و بیماران روحی و جسمی نیز از انها علاج می شدند. علاوه بر اینها هر آتشکده مجهز به کتابخانه ای جامع بوده و در انجا کودکان دروس دینی را فرا می گرفتند .
تاثیر افکار زرتشت در سایر ادیان و فلسفه ها و مکاتب اخلاقی
تاثیر نفوذ مستقیم افکار زرتشت بیشتر در فلسفه های هند، آلمان و مذاهب سامی بچشم می خورد . در جایی از گفته های بود انعکاسی از سه اصل زرتشتی باز می یابیم ، در کارهای خویش با نظم و ترتیب باش، در سخن خود انظباط را رعایت کن، به اندیشه ات سروسامان بخش.
موریس مترلینگ می گوید: مطالعه در مذهب ایرانیان برای مسیحیان بسیار جالب مینماید ، زیرا چهار پنجم معتقدات عیسوی از ایرانیان اقتباس شده است. بعضی از دانشمندان مردیسنا را کلید فهم مسیحیت می دانند. به گفته ی ویدنگ رن مستشرق معروف سوئدی: هنگامیکه آئین یهودی و مسیحی را مورد بررسی قرار می دهیم ، در می یابیم که زندگی مردم ، به ویژه از زمان سلطنت هخامنشیان ، به طور قطع تحت تاثیر و نفوذ کیش مزدیسنا بوده است.
فلطفه ی زرتشت در افکار افلاطون، فیثاغورس و هراکلیت تاثیر بسزا داشته و دامنه ای این نفوذ تا حدیست که می توان گفت اساس فلسفه یافلاطون همان فره وشی زرتشت است همچنین عقیده ی هراکلیت مبنی بر آنکه اصل و فشاء جهان آتش است ، عینا با عقیده زرتشت انطباق دارد.
در انگلستان نفوذ زرتشت از طریق مسیحیت راه یافته و این تاثیر بحدی بوده که برخی از واژه های انگلیسی از کلمات اوستا ریشه گرفته است.
مثلا واژه ی Best به معنی بهترین از کلمه بهشت و لغت Right یعنی راست و حق همان واژه Rat مندرج در اوستاست ، در فلسفه ی آلمان نفوذ و تاثیر بیشتر در "ثارکانت ، هگل و نیچه به چشم می خورد بعضی از دانشمندان معتقدند که فلسفه ی هگل مبتنی بر افکار زرتشت است ، به گفته ی ماکس موللر : در تاریخ دوره هائی پیش آمده که نزدیک بوده است مزدا پرستی از معابد دیگر خدایان سربلند کند و جهانگیر شود .
نظری کلی بر فلسفه زرتشت
فلسفه ی زرتشت اعتراض و ستیزی بزرگ بر ضد شروبدیست . زرتشت با برخورد آشتی ناپذیر خود در قبال بدی نشان می داد که به هیچ روی با اهریمن سر سازش ندارد. در کیش زرتشت هر کاری که زمین را زیباتر خوبی را نیرومند تر و بدی را ناتوانتر کند، پیروزی شناخته می شود .
زرتشت روابط انسان با جهان اسرار آمیز نیرو وظیفه و سرنوشت آدمی را به بررسی گرفته و نشان داده است که برای چیرگی بر مشکلات و ناهمواریها چه رویه ای را باید در پیش گرفت.
به عقیده زرتشت جهان کامل نیست . بلکه رو به کمال می رود و ما که خود را برگزیده آفریدگان می دانیم ، باید نهایت کوشش را در به کمال رساندن جهان به کار بندیم . با طرح و حل مساله ی شر، زرتشت ابهام و تضادی در جهان بینی خود باقی نگذاشته و ثابت کرده است که جهان ما جهان دگرگونی و تکامل ، و انسان خالق سرنوشت خویش است.
مولتون می نویسد: زرتشت از تخستین متفکرانیست که کیش خود را بر پایه ی اخلاق قرار داده اند . او در جستجوی آسمان و زمین نویست که درستککاری بر آن فرمانروا باشد. کارسارئلی می گوید: مردیسنا می تواند به خود ببالد که دارای سالمترین ، عالیترین و معقولترین سیستم های اخلاقیست.


تعداد صفحات : 21 | فرمت فایل : .DOC

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود