تارا فایل

تحقیق در مورد تجزیه و تحلیل سیستم ها و روشها




بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان:
تجزیه و تحلیل سیستم ها و روشها

سال 97

فهرست
سیستم و نگرش سیستمی- سیستم چیست؟ 5
درونداد 5
فرایند تبدیل (میانداد) 5
برونداد: 6
بازخور(باز داد) 6
سیستم های اصلی و فرعی 6
خواص سیستم باز 6
تجزیه و تحلیل سیستم چیست و تحلیل کننده سیستم کیست؟ 8
تعریف تجزیه تحلیل سیستم 8
ارتباط مدیریت با تجزیه و تحلیل سیستم 9
وظایف واحد تجزیه تحلیل سیستم ها 9
فواید تجزیه و تحلیل سیستم ها 10
تحلیل کننده سیستم کیست؟ 11
برخی از ویژگی های آنالیست از این قرار است: 11
آشنایی با مراحل تجزیه تحلیل سیستم 12
اصول و مفاهیم سازمانی 13
ساختار کلی سازمان 13
بخش های اصلی سازمان 13
تنظیم نمودار سازمانی 15
روش ترکیبی 16
فنون تجزیه و تحلیل سیستم ها 16
بررسی جریان کار 17
در نمودارهای جریان کار علائمی به شرح زیر به کار می رود: 17
تعیین مراحل کار 19
بررسی و کنترل فرم 19
تعریف فرم 19
انواع فرم ها 19
مراحل بررسی و کنترل فرم 20
تعریف کار سنجی 21
فوائد کار سنجی برخی از فواعد کار سنجی عبارتند از: 21
پیش نیازهای کارسنجی 22
فن بررسی حرکات 22
مراحل بررسی حرکات: 23
برخی از روشهای کارسنجی عبارتند از: 23
روش زمان سنجی 23
اجزاء یک سیستم 26
اجزاء زیر در هر سیستمی وجود دارند: 27
تعریف صحیح و کامل سیستم چیست؟ 28
نگرش سیستمی در سازمان 29
سیستم و پیچیدگی آن 29
از لحاظ پیچیدگی سیستم انواع مختلفی دارد: 29
حفظ بقا و اصل تضاد در سیستم 30
مراحل رشد سیستم و بحرانهای پیش رو 30
مزایای تفکر سیستمی در سازمان 32
آسیب های تفکر سیستمی 33
مفهوم وتعریف نگرش سیستمی : 35
اهمیت دیدگاه سیستمی : 38
دیدگاه چرخه حیات 38
نظریه سیستمی (General System Theory) چیست؟ 39
نتیجه گیری: 49
رویکرد تفکر سیستمی 50
کاربرد تفکر سیستمی 51
روشی مناسب برای رویارویی با سخت ترین مسائل 52
رویکرد سیستمی 53
سازمان چیست؟ 53
مدیریت چیست؟ 53
نگرش سیستمی(System Approach) 54
تئوری عمومی سیستم ها و کاربرد آن در مدیریت 54
نگرش سیستمی: 54
منابع در اختیار مدیران: 54
تفاوت منابع: 54
رویکرد سیستمی : 55
مفروضات رویکرد سیستمی : 55
مفروضات رویکرد سیستمی در عمل : 56
فواید رویکرد سیستمی : 56
تعریف سیستم 58
بازخورد Feedback 61
محیط سیستم ( System Environment ) 62
سیستم بسته( Closed System ) 62
حالت سیستم (State of a System ) 62
سیستم ایستا 63
سیستم دینامیک 63
سیستم هومواستاتیک (Homeostatic System ) 63
منابع و ماخذ 63

سیستم و نگرش سیستمی- سیستم چیست؟
سیستم مجموعه ای است از اجزای به هم وابسته که به علت وابستگی حاکم بر اجزای خود کلیت جدیدی را احراز کرده از نظم و سازمان خاصی پیروی می نماید و در جهت تحقق هدف معینی که دلیل وجودی آن است، فعالیت می کند.سیستم ها بی شمار هستند. برخی از نمونه های سیتم عبارت است از:
ملکولها؛ سلولها؛ نباتات؛ حیوانات؛ انسانها؛ جوامع؛ ماشینها و دیگر نظامهای مکانیکی؛ منظومه های کیهانی؛ نظامهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی؛ سیستم اطلاعات؛ کامپیوتر؛ نظامهای تولیدی، آموزشی، تامین اجتماعی، خدمات درمانی، ارتباط جمعی، حسابداری، بایگانی، نظام حقوق و دستمزد، باز نشستگی، ارزشیابی کارکنان و کنترل؛ خطی که با آن می نویسیم زبانی که با آن تکلم می کنیم و…….در این مقاله، مفاهیم نظام و سیستم، مترادف گرفته شده اند.
درونداد
درونداد ها یا داده ها عبارت اند از:کلیه آنچه که به نحوی وارد سیستم می شود و تحرک و فعایت سیستم را سبب میگردد.
فرایند تبدیل (میانداد)
دروندادی که به سیستم وارد می شود، طبق برنامه سیستم، در جریان تغییر و تبدیل قرار می گیرد.
مثال: در نظام دانشگاهی، دانشجو که یکی از داده های سیستم است، در فرآیند تبدیل قرار می گیرد و ذهن او با مفاهیم، واژه ها و مطالب علمی آشنا می شود و در نگرش او تغییراتی پدید می آید.
برونداد:
داده هایی که در فرآیند تیدیل قرار می گیرند، طبق نظم و سازمانی که بر سیستم حاکم است، به صورت کالا یا خدمت، از سیستم به محیط صادر می شوند. دانشجوی فارغ التحصیل، تحقیق و پژوهش، برخی از ستاده های نظام دانشگاهی هستند.
بازخور(باز داد)
بازخور فرآیندی دورانی هستند که در آن، قسمتی از ستاده، به عنوان اطلاعات به درونداد پس خورانده می شوند و به این ترتیب سیستم را "خود کنترل" می سازد.
برای مثال، چنانچه به علت عدم تطا بق آموزشهای دانشگاهی با نیاز های واقعی بازار کار، دانشجوی فارغ التحصیل نتواند جذب بازار کار شود، ایجاد اصلاحاتی در نظام آموزشی دانشگاه ضرورت دارد.
سیستم های اصلی و فرعی
سیستم ها به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم شده اند: سیستم فرعی جزعی است که برخود نظارت دارد و وظیفه خاصی را انجام می دهد و برای رسیدن به هدف معینی می کوشد؛ این سیستم فرعی که نقش ویژه ای ایفا می کند، خود یکی از اجزای تشکیل دهنده سیستم بزرگتری است که میتوان آن را "سیستم اصلی"نام نهاد.
تقسیم سیستم ها به باز و بسته، یکی دیگر از طبقه بندیهای سیستم ها است. سیستم بسته، سیستمی ساده است که با محیط خود ارتباطی برقرار نمی کند یعنی داده های آن به صورت پایان نا پذیر در حال چرخش است مثل سیستم گردش آب؛ بر خلاف آن سیستم باز، سیستمی است که با محیط خود در ارتباط است یعنی چیزی را می گیرد در فر آیند تغییر و تبدیل قرار می دهد و بعد به محیط باز می گرداند. سیستم های بسته در برخورد با محیط، سازمان خود را از دست می هد یا جهت فعالیتش تغییر می کند.
در هر سیستم، عواملی وجود دارند که در خلاف جهت نظم سیستم عمل می کنند و مختل کننده ی انتظام سیستم هستند. این عوامل را "آنتروپی" می خوانند.آنتروپی به دو نوع تقسیم می شود: آنتروپی مثبت که عملگردش در خلاف جهت اصلاح انحرافات و به منظور بقای سیستم در محیط عمل می کند.
خواص سیستم باز
1- کلیت و جامعیت وجودی
سیستم در کلیت وجودی خود خواصی را ظاهر می سازد که در اجزای تشکیل دهندﮤ آن، به تنهایی وجود ندارد، این کلیت نیز نتیجه گرد آمدن اجزاء مجرد نیست، بلکه ارتباط اجزاء با یکدیگر و نحوه ترکیب نظم و سازمان یافتن آنهاست که کلیت سیستم را به وجود می آورد.
2-سلسله مراتب
مراتب وجود یک زنجیره مرتبه ای است که هر یک از مرتبه ها، ساخت و خواصی علاوه بر ویژگی های مرتبه پیشین دارد.
3-همبستگی اجزاء
منظور از همبستگی این است که هر جزء در سیستم، به نحوی با سایر اجزاء مرتبط است و به علت وجود این همبستگی، چنانچه در جزیی خللی وارد شود،سایر اجزاء نیز از آن خلل، متاثرمی گردند.
4-تناسب اجزاء
بین اجزای هر سیستم، تناسب، سنخیت واکمال متقابل موجود است. وجود تناسب بین اجزاء سبب حفظ هویت و کلیت سیستم می شود.
5-گردش دایره وار
فرآیند درونداد، تبدیل و برونداد، جریانی مستمر و مداوم است.
6-خاصیت تولید مثل
از دیگر ویژگی های سیستم های باز، میل به جاودانگی است. سیستم ها گرایش به جاودانه سازی خود دارند و تا جایی که امکان داشته باشد به حیات خویش ادامه می دهند.
7-همپایی
سیستم می تواند از راه ها و مسیر های متفاوتی به هدف واحدی برسد. به عبارت دیگر، حالت پایانی واحدی ممکن است از شرایط اولیه متفاوت و با راههای متفاوتی حاصل شود.
8-گرایش به فنا
درون سیستم ها عواملی به وجود می آیند که سیستم را از جهت اصلی آن منحرف می سازند و تمایل در جهت عدم تعادل دارند.
9-گرایش به تکامل
منظور از تکامل، عبارت از پیچیدگی ساخت وتنوع خواص است. چنانچه ساختار سیستم، پیچیده تر شود و در اثر آن پیچیدگی، عملکرد های متنوعتری از سیستم به ظهور رسد و خواص بیشتری ارائه شود، سیستم متکامل تر شده است.
10-گرایش به تکامل یا خود نکهداری پویا
از دیگر ویژگی های سیستمهای باز، خصوصیت تعادل گرایی یا خود نگهداری پویا و حالت پا بر جایی است.
منظور از این حالت که به "هوموستاسیس" معروف است، تلاش سیستم در حفظ متغییر های ضروری خود، در محدوده ای معین به منظور ادامه حیات سیستم می باشد.
تجزیه و تحلیل سیستم چیست و تحلیل کننده سیستم کیست؟
تعریف تجزیه تحلیل سیستم
تجزیه تحلیل سیستم عبارت است از شناخت جنبه های مختلف سیستم و آگاهی از چگونگی عملکرد اجزای تشکیل دهنده سیستم و بررسی نحوه و میزان ارتباط بین اجزاء آن؛ به منظور دست یابی به مبنایی جهت طرح واجرای یک سیستم مناسب تر است.
تجزیه و تحلیل به ما کمک می کند تا موقعیت فعلی سازمان را به خوبی درک کنیم، از جریان کار مطلع شویم و آن را مورد ارزیابی قرار دهیم و برای رفع نارسائیها و مشکلات، بهترین راه حل را انتخاب و توصیه کنیم.
در یک سازمان، سیستم را مجموعه ای از روش ها نیز تعریف کرده اند، روشهائی که به یکدیگر وابسته هستند و با اجرای آنها، قسمتی از هدف سازمانی محقق می شود روشها نیز به نوبه خود مجموعه ای از شیوه های مختلف انجام کار هستند که با استفاده از آنها می توان به تامین هدف نهائی سازمان کمک کرد.
روش عبارت است از یک رشته عملیات و مراحلی که برای اجرای کل یا قسمتی از یک سیستم انجام می شود.
شیوه عبارت است ازتشریح جزئیات و نحوه انجام دادن کار؛ مثل استفاده از کارت جهت حضور و غیاب کارکنان وبا استفاده از کامپیوتر برای تنظیم لیست حقوق کارکنان.
ارتباط مدیریت با تجزیه و تحلیل سیستم
یکی از مهمترین وظایفی که برای مدیران برشمرده اند، وظیفه ایجاد تغییر است. مدیران موظفند در عین حال که تعادل سازمان خود را حفظ می کنند، همگام با آخرین تغییرات وتحولاتی که در جهان رخ می دهد، تغییرات لازم را در سازمان خود به وجود آورند و از جدید ترین روش ها و شیوه های انجام کار، در اداره امور سازمان خود بهره گیرند.
مدیران باید خود، از عوامل ایجاد تغییر باشند و این اصل را باور داشته باشند که سرعت در پذیرفتن افکار و روش های نو، به موفقیت سازمان مطبوعشان کمک می کند. آنها باید از همکاران خود بخواهند که در جریان تغییرات، مشارکت موثر داشته باشند و نظرات سازنده و اصلاحی خویش را برای ایجاد تغییرات، مطرح سازند. هرجا که افراد، در فرآیند تصمیم گیری سهیم باشند، همکاری بیشتری در اجرای تصمیم و تغییر نشان می دهند هر چه آگاهی افراد از تغییرات و پیامد های آنها بیش تر باشد، مشارکتشان فزونتر، و مقاومتشان در برابر تغییر، کمتر خواهد بود.
سازمانی پویا و ماندنی است که هدفهای خود را با شرایط و نیازهای متغییر محیطی تطبیق دهد و انعطاف لازم را برای تغییر در ساختار درونی خویش به نحوی که با تغییرات محیطی سازگار باشد، نشان دهد.
با کمک تجزیه تحلیل سیستمها و روش ها و شیوه های انجام کار، می توان اولا: بررسی دوباره ای از هدف های سازمانی به عمل آورد؛ ثانیا: با نحوه انجام کارها در وضع موجود آشنا شد؛ ثالثا: به کمبودها، نقایص و مشکلات پی برد؛ رابعا: با استفاده از روشهای علمی، راهها و شیوه های بهتری را انتخاب کرد و به مرحله اجرا گذارد.
چنانچه متخصصین، از خارج سازمان برای تجزیه تحلیل سیستمها و روشهای سازمانی دعوت شوند به علت این که با مشکلات سازمانی خو نگرفته اند، بهتر خواهند توانست به نقایص موجود پی ببرند و کمبود ها را تشخیص دهند. به علاوه، این افراد با تجربه و مهارتی که در کار خود احراز کرده اند، با دید علمی تری نسبت به بررسی سیستمهای سازمانی اقدام خواهند کرد. از طرف دیگر، عده ای از صاحب نظران معتقدند که تجزیه تحلیل امری دائمی و مستمر است و بهتر خواهد بود که واحدی در سازمان برای این منظور دایر شود و این وظیفه مهم را به طور مداوم بر عهده گیرد. به علاوه، شاید کارکنان سازمان چندان مایل نباشند که کارشان توسط افرادی خارج از سازمان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
وظایف واحد تجزیه تحلیل سیستم ها
چنانچه واحد تجزیه تحلیل سیستم ها در داخل سازمان به وجود آید،به عنوان واحد ستادی عمل می کند و مدیران را در اجرای وظیفه ایجاد تغییر مدد می رساند.
ذیلا به اهم وظایف واحد تجزیه و تحلیل سیستم ها و روشها اشاره می شود:
1- بررسی و تجزیه وتحلیل ترکیب و ساخت سازمان به منظور ایجاد تشکیلات مناسب با احتیاجات سازمان.
2- استقرار مناسب ترین سیستم ها، روش ها و شیوه های انجام کار درسازمان.
3- تهیه اطلاعات دقیق و به هنگام برای مدیران و مقامات مسئول .
4- کوشش در هماهنگ ساختن سازمان با آخرین تغییرات وپیشرفت ها ازطریق تجزیه وتحلیل مداوم ومستمر سیستم ها و روش ها .
5- تدوین دستور العمل های کتبی و مدون به توصیه مقامات مسئول سازمان.
6- بررسی وتجزیه وتحلیل نحوه تقسیم کار، به منظور تقسیم منطقی و صحیح کار بین کارکنان.
7- بررسی وتجزیه و تحلیل نمودار جریان کار ، به منظور جلوگیری از تداخل و تکرار و حذف مراحل زائد کار .
8- بررسی و تجزیه و تحلیل نحوه تخصیص جا و مکان ، به منظور استفاده موثر از نیروی انسانی و تحصیلات فیزیکی کار .
9- اندازه گیری کار به منظور کوتاه کردن زمان انجام کار و ایجاد سرعت در ارائه کالاها و خدمات به مشتریان و ارباب رجوع.
10-بررسی و کنترل فرم های موردنیاز سازمان .
11- بررسی و تجزیه و تحلیل سیستم بایگانی و مدیریت امور اسناد .
12- بررسی نحوه استقرار و اجرای سیستم های جدید " از قبیل سیستم های مکانیزه و کامپیوتری".
13- اعتلای روحیه تعاون و همکاری بین کارکنان سازمان.
14- تلاش در جهت افزایش سطح اثر بخشی و ثمر بخشی در کل سازمان.
فواید تجزیه و تحلیل سیستم ها
1- جهت بررسی مسائل مشکلات سازمانی.
2- با تجزیه و تحلیل سیستم ها است که می توان کار را ساده کرد و به افزایش بهره وری سازمانی یاری رساند.
3- اقدامی در جهت مدد رسانی به مدیران و مقامات مسئول در امر سیاست گذاری و تصمیم گیری دانست.
4- می توان ساختار سازمانی را مناسبتر و روشهای اجرائی کارآمدتر و شیوه های عملیاتی پر ثمر تر به وجود آورد.
5- می توان از نیرو وتلاش کارکنان بهترین استفاده را کرد.
6- از میزان خطاها وشتباهات کاسته می شود.
7- روشهای به دست آوردن اطلاعات دقیق و به هنگام از وضع موجود است.
تحلیل کننده سیستم کیست؟
تحلیل کننده یا آنالیست، فردی است علاقه مند به کار تجزیه تحلیل سیستمها و روشها و متخصص در این زمینه که با استفاده از آموخته های علمی و تجارب عملیش، صلاحیت لازم جهت انجام دادن بررسی های جامع و همه جانبه در امر تجزیه وتحلیل را واجد است.
برخی از ویژگی های آنالیست از این قرار است:
1- آنالیست باید به کار تجزیه و تحلیل معتقد و علاقه مند باشد.
2- آنالیست باید دارای ذهنی پرسشگر باشد.
3- آنالیست موظف است اجزای سیستم را در ارتباط با یکدیگر ببیند و آنها را به صورت هماهنگ و متحد در آورد.
4- آنالیست باید متوجه نقش مهم کارکنان سازمان باشد و با مسائل انسانی و ریزه کاری های رفتار کارکنان در سازمان آشنا باشد.
5- آنالیست بایستی با بررسی کامل و برخورد سیستمی، علت ها را از معلولها تشخیص دهد و برای رفع مشکل، نسبت به شناخت علل اصلی به وجود آورنده مشکل، اقدام کند و راه حلهای منطقی و عقلایی،جهت برطرف کردن علل واقعی ارائه دهد.
6- آنالیست باید واقعیت را همان گونه که هست ببیند و بکوشد حالت بی طرفی خود را حفظ کند.
7- آنالیست باید به ابعاد اخلاقی و جنبه های ارزشی نیز توجه داشته باشد.
8- آنالیست باید صبور باشد.
آشنایی با مراحل تجزیه تحلیل سیستم
مراحل تجزیه تحلیل سیستم ها
1- توضیح و توجیه مشکل؛
2- ایجاد فرضیه هایی درباره مشکل وعلل ایجاد آن:آنالیست درباره عواملی که سبب بروز مشکل شده اند، فرضیه هایی به وجود می آورد.
3- انتخاب فرضیه اهم؛
4- جمع آور اطلاعات درباره فرضیه اهم؛(از قبیل استفاده از کتابخانه، اسناد و مدارک و بایگانی ها، مراجعه به جداول و نمودارهای سازمانی، مشاهده، تهیه پرسشنامه و انجام مصاحبه)
5- طبقه بندی اطلاعات مکتسبه؛(شیوه طبقه بندی نیز به موضوع و نوع اطلاعات بدست آمده، بستگی دارد.)
6- تجزیه تحلیل اطلاعات:سوالاتی درباره چیستی، چرائی، کیستی، چگونگی و شرایط زمانی و مکانی موضوع مطرح می شود.
7- اخذ نتیجه و ارئه راه حل: پیشنهاداتی معقول و منطقی جهت رفع مشکل ارائه می دهد.
8- تهیه و تنظیم گزارش: آنچه که تا این مرحله انجام شده است، بایستی در گزارشی تنظیم و تدوین شود و در دسترس مقامات مسئول قرار گیرد.
9- اجرا؛
10- آزمایش طرح جدید؛
11- استقرار طرح جدید؛
12- ارزیابی عملکرد: آنالیست موظف است بررسی دوباره ای از آن به عمل بیاورد و عملکرد آن را ارزیابی کند.
اصول و مفاهیم سازمانی
سازمان عبارت است از: سیستمی متشکل از اجزاء به هم پیوسته و مبتنی برنظم و انظباط که در جهت رسیدن به هدفهای خاصی فعالیت می کند و سازماندهی عبارت است از فراهم آوردن امکانات و وسایل مورد نیاز برای رسیدن به هدفهای سازمان می باشد.
ساختار کلی سازمان
یکی از صاحب نظران رشته مدیریت به نام هنری مینز برگ معتقد است که هر سازمان دارای پنج سطح یا بخش اساسی است که عبارت اند از:
1) بخش مدیریت عالی که مسئولیت نهایی ادارﺓ امور سازمان را بر عهده دارد؛
2) بخش مدیریت میانی که بر کار واحدها نظارت می کند و فعالیت های آنان را هماهنگ می سازد؛
3) بخش عملیاتی که مسئولیت تولید کالا ها و خدمات را بر عهده دارد؛
4) بخش فنی که از متخصصان و صاحب نظران فنی و تکنیکی تشکیل می شود و در موارد لزوم نظرات تخصصی و فنی ارائه می دهد؛
5) ستاد پشتیبانی که در خارج از جریان اصلی تولیدی سازمان قرار دارد و نقش کمک و یاری دهنده را برای سایر واحد ها ایفا می کند.
به نظر مینز برگ، در سازمان های مختلف، با توجه به مقتضای موقعیت، ممکن است یکی از بحث های فوق، بخش کلیدی سازمان باشد و نقش قالب و مسلط را ایفا کند وساختار سازمان را تحت تاثیر خود قرار دهد. بدیهی است که ساختار سازمانی نیز متاثر از نقش و اهمیتی خواهد بود که هر یک از بخش ها دارا هستند.
بخش های اصلی سازمان
مبانی سازماندهی
برای سازماندهی و تقسیم کار، مبانی متنوعی وجود دارد که در اینجا به اختصار به برخی از آنها اشاره می شود:
1- سازمان بر مبنای تعداد: تقسیم بندی افراد به طور اتفاقی و به دسته های مساوی و مامور کردن هر دسته برای انجام دادن یک قسمت از وضایف سازمانی این گونه سازماندهی برای طبقه بندی نیروی انسانی مشابه که افراد آن دارای ویژگی های تقریبا یکسانی هستند مفید است. مثل: تقسیم وظایف در ارتش های قرون وسطی.
2- سازمان بر مبنای وظیفه: هدف اصلی سازمان به فعالیت های اصلی، فعالیت های اصلی به فعالیت های فرعی، فعالیت های فرعی به وظایف اصلی و وظایف اصلی به وظایف فرعی منقسم می شود و اجرای هر دسته از وظایف مشابه و مرتبط، به یک واحد محول می شود. و نقش هر یک از کارکنان در انجام بخشی از وظایف واحد، تعیین میگردد؛ مثل ایجاد وزارت آموزش و پرورش به منظور اعتلای سطح آموزش در کشور.
3- سازمان بر مبنای نوع عملیات (تخصص):در این روش تقسیم کاربر مبنای نوع فعالیت، تخصص و آگاهیهای یکسان است یعنی حرفه و تخصص افرادی که کار را انجام می دهند، ملاک تقسیم بندی واحد های سازمانی خواهند بود، مثل سازمان پزشکی یا ستاد خدمات کامپیوتری.
4- سازمان بر مبنای مشتری (ارباب رجوع): در این روش به دریافت کنندگان خدمات سازمان توجه می شود و سازماندهی بر مبنای گروه های مختلف مشتریان و ارباب رجوع صورت می پذیرد.
5- سازمان بر مبنای قلمرو عملیاتی (محل جغرافیایی):در این نوع سازماندهی بر مبنای محل و مکان عملیات، ملاک قرار می گیرد؛ تحت نظارت یک واحد متشکل؛ مانند تشکیل واحدهای سرویس دهی برای نواحی مختلف شهری درسازمان شهرداری.
6- سازمان بر مبنای محصول (نوع تولید): در این روش مبنای گروه بندی وظایف و تقسیم کارها، نوع کالا یا محصولی است که قرار است تولید شود مثل اختصاص واحد های سازمانی یک کارخانه به تولید کالا های مختلف، از قبیل: کولر، یخچال و آبگرمکن.
7- سازمان بر مبنای پرو‍ژه: این نوع سازماندهی در سازمان هایی قابل اجراست که این امکان وجود داشته باشد که هدف ها و ماموریت های آنان در قالب پروژه ها و برنامه های تقریبا مستقلی قابل اجرا باشدمی توان به تعداد برنامه های موجود در سازمان، واحد های مستقلی را به وجود آورد.
8- سازمان ماتریسی: تلفیقی از سازمان بر مبنای وظیفه و بر مبنای پرو‍‍‍‍‍ژه است. به این ترتیب که جریان اختیار در واحد های تخصصی به صورت عمودی و در واحد های اجرایی ، به صورت افقی است و از تلاقی این دو محور، یک ماتریس بوجود می آید.
9- سازمان با گروه های متداخل یا سازمان حلقوی: این ساخت در قالب گروههایی که به وسیله اعضای مشترک، با هم در ارتباط می با شند، شکل می گیرد. یک فرد در گروهی به عنوان مدیر، در گروه دیگر به عنوان مرئوس و در گروه سوم به عنوان مشاور می تواند انجام وظیفه کند. در این ساختار روابط گروهی مورد تاکید قرار می گیرد.
10-سازمان بر مبنای ساخت آزاد (ادهوکراسی): این نوع سازماندهی، ساختی موقت، فی البداهه و استعجالی دارد و برای رسیدن به هدف معینی، بدون طرح و نقشه قبلی بوجود می آید. این ساخت شباهت زیادی به سازمان ماتریسی دارد که از نیروهای اطلاعاتی و تخصصی، بنا به مقتضای موارد مطرح شده، مناسبترین استفاده های تخصصی و عملیاتی را به عمل می آورد؛
11-ساخت سازمانی مدولار(ماجولار): در این نوع سازماندهی، سازمان از واحد های مختلفی تشکیل می شود که هر واحد با ضوابط اجرایی مشخص و ماموریتی که خود، مینیاتوری از ماموریت کل سازمان است، به طور مستقل، غیر متمرکز و خود کفا به فعالیت ادامه می دهد.
12-ساخت های ترکیبی: در اغلب موارد، سازمان های موجود بر مبنای ترکیبی از دو یا چند نوع از انواع برشمرده، تشکیل یافته اند و هر چه وسعت سازمان بیشتر باشد، بر امکان تلفیق و ترکیب انواع روشها نیز افزوده می شود.
تنظیم نمودار سازمانی
آنالیست با توجه به موقعیت و شرایط حاکم بر سازمان و اولویتهای مدیریت، و با در نظر داشتن انواع مبانی سازماندهی و مزایا و معایب هر یک، طرح مناسبی را برای سازمان پیشنهاد می کند. برای تهیه طرح سازمانی می توان از روش های تحلیلی، تلفیقی و ترکیبی استفاده کرد.:
در روش تحلیلی، امر گروه بندی فعالیتها، وظایف، از بالا به پایین انجام می شود. به این معنی که هدف سازمان به هدف های فرعی، فعالیتها، وظایف و عملیات تقسیم می شود و اجرای مجموعه ای از وظایف و عملیات تحت عنوان یک شغل به شاغل واگذار میگردد.
در روش تلفیقی، کار گروه بندی عملیات و وظایف، از پایین به بالا انجام می شود. ابتدا مشاغل مختلفی که باید در سازمان انجام شوند، مشخص می گردند و آنگاه مشاغل مشابه و مرتبط در یک گروه قرار داده می شوند و به یک واحد سازمانی احاله می کردند و این کار ادامه می یابد تا سلسله مراتب سازمانی کامل شود.
در عمل بیشتر از روش ترکیبی که برآیندی است از روش های تحلیلی و تلفیقی، استفاده می شود و درعین حال که به محتوای مشاغل توجه می گردد، ارتباط لازم بین وظایف، فعالیتها و هدف ها نیز از نظر دور نمی ماند.
برای نشان دادن طرح تشکیلاتی سازمان از نمودار سازمانی استفاده می شود.
روش ترکیبی
در تنظیم نمودار سازمانی آنالیست باید به موارد زیر توجه داشته باشد:
1- در مورد میزان تمرکز وعدم تمرکز امور در سازمان، محدودیت یا وسعت حیطه نظارت و مسطح بودن یا مرتفع بودن سلسله مراتب سازمانی، با مدیریت به تبادل نظر بپردازد و از اولویت های وی آگاه شود.
2- نسبت به لزوم تناسب اختیارات و مسئولیت های محوله به هر واحد، حساس باشد و سطح سازمانی مناسبی را برای واحد ها پیشنهاد کند.
3- در توضیع مناسب اختیارات بین واحدهای صف و ستاد به نحوی که آسان کننده کار یکدیگر باشند دقت کند.
4- با توجه به ویژگیهای موقعیت، از جمله: هدف سازمان و ماهیت فعالیتهای آن، قلمرو کار سازمان، ویژگیهای دریافت کنندگان خدمات سازمان، نوع تکنولوژی مورد استفاده در سازمان ودرجه تنوع کالاها و خدمات تولیدی در آن، ترکیب مناسبی را جهت سازماندهی انتخاب و پیشنهاد می کند.
5- در ارتباط هر یک از مشاغل و واحدها با هدف سازمان دقت کند و مطمئن شود که چنین ارتباطی موجود است.
6- قلمرو هر یک از واحدها را بررسی کند، امکان ترکیب چند واحد را در یکدیگر و نیز حذف واحدهای زائد را از نظر دور ندارد.
7- برای هر یک از واحدهای سازمانی، با در نظر گرفتن اهمیت نسبی آنها و تکرار ارتباطشان با سطوح عالی مدیریت، محل مناسبی را در سلسله مراتب، در نظر بگیرد.
فنون تجزیه و تحلیل سیستم ها
متداول ترین فنون وتکنیکهایی که آنالیست را درزمینه بهبود وضع فعلی و پیشنهاد وضع آتی یاری می دهند عبارت اند از:
1- بررسی تقسیم کار
2- بررسی جریان کار
3- بررسی جا و مکان
4- کنترل فرمها
5- کنترل اسناد و سیستم های بایگانی
6- اندازه گیری کار
7- برنامه ریزی شبکه ای(پرت. سی پی ام. پی دی ام)
بررسی جریان کار
نمودار جریان کار عبارت است: از تصویری از مراحل مختلفی که برای انجام یک کار، از ابتدا تا انتها، طی می شود.
با کمک نمودارهای جریان کار می توان علل بوجود آورنده مشکل را، روی صفحه کاغذ به آسانی جستجو کرد و یافت و با آزمایشهای مکرر و تغییر دادن تقدم و تاخر مراحل کار و نیز ایجاد سایر تغییرات لازم، مناسبترین شکل جریان کار را کشف کرد.
در نمودارهای جریان کار علائمی به شرح زیر به کار می رود:
1- عمل یا اقدام
این علامت معرف انجام کار است. در واقع مرحله اصلی هر کار، عمل است. در صورتی می توان گفت عملی انجام شده است که چیزی به وجود آمده باشد یا تغییری حادث شده باشد یا جزئی بر یک چیز اضافه شده باشد. برای مثال، نوشتن یک نامه؛ تکمیل یک فرم؛ تدریس یک مطلب.
2- بازرسی و کنترل
این علامت برای نشان دادن بازرسی، کنترل، مقایسه و تطبیق آنچه که صورت گرفته است با معیارهای مورد نظر استفاده می شود. برای مثال، مقابله نامه ای که ماشین شده است، کنترل کیفیت کالائی که تولید شده است، و بررسی چکی که صادر شده است.
3- تصمیم گیری
تصمیم گیری، اگرچه نوعی عمل است و می توان آن را با دایره بزرگ نمایش داد، ولی ممکن است برخی از آنالیست ها ترجیح دهند از علامت لوزی برای نمایاندن آن استفاده کنند. مثل تصمیم گیری در مورد افزایش تولید؛ اتخاذ تصمیم در مورد ارسال کالا برای مشتری؛ تصمیم گیری درباره عدم پرداخت چک .
4- بایگانی، انبار و نگهداری
این علامت، نشان دهنده نگه داشتن کار به طور موقتی یا دائم است. برای مثال، ضبط نامه در پرونده؛ نگهداری کالا در انبار یا قفسه؛ حفظ سند در آرشیو.
5- تاخیر یا انتظار غیر موجه
زمانی است که کار در انتظار می ماند تا مرحله بعدی آن صورت گیرد.
6- حرکت یا ارسال
برای نشان دادن حرکت یا نقل و انتقال می توان از علامت های پیکان(فلش) یا دایره کوچک استفاده کرد.
7- هرگاه دو کار به طور همزمان انجام شوند، از علائم ترکیبی استفاده می شود. این علائم عبارت اند از:
الف- عمل و حرکت
این علامت معرف انجام عملی است در حین حرکت است؛ مثل رنگ آمیزی جسمی در حین جا به جایی.
ب-عمل و کنترل
این علامت معرف انجام بازرسی در حین عمل است؛ مثل وزن کردن شیشه های نوشابه، هنگام پر کردن آنها.
انواع نمودار جریان کار
نمودار جریان کار دو نوع است:
الف- نمودار عمودی یا یک ستونه
ب- نمودار افقی یا چند ستونه
مراحل بررسینمودار جریان کار
مرحله اول: تعیین کارمورد نظر
در آغاز کار، آنالیست بایستی :مراحل انجام کار را مورد بررسی قرار دهد، تعیین کند و نقطه آغاز و پایان آن را دقیقا مشخص سازد.
تعیین مراحل کار
وقتی عنوان کار مشخص شد، بایستی از کلیه مراحل انجام کار لیستی تهیه شود.
مرحله سوم: ترسیم نمودار جریان کار در وضع موجود
با استفاده از اطلاعاتی که در مرحله دوم کسب شده است، نمودار جریان کار برای وضع موجود ترسیم می شود.
مرحله چهارم: تجزیه و تحلیل نمودار
وقتی نمودار جریان کار در وضع موجود آماده شد، آنالیست بایستی با دید انتقادی به آن بنگرد و سوالات شش گانه اساسی تجزیه تحلیل را درباره هر یک از مراحل مطرح کند و با یافتن پاسخ مناسب برای آنها به تغییر و اصلاح وضع موجود بپردازد. اولین سوال درباره چیستی هر مرحله است؛ دومین سوال، درباره چرایی است؛ سوال سوم، درباره کیستی است؛ سوال چهارم درباره، چگونگی انجام کار است و سوال پنجم درباره مکان انجام هر مرحله است.
مرحله پنجم- تنظیم نمودار پیشنهادی
در این مرحله آنالیست با توجه به اطلاعاتی که به دست آورده است، تغییرات و اصلاحاتی را که لازم می داند، در نمودار وضع موجود ایجاد می کند و نمودار وضع پیشنهادی را تنظیم می نماید.
بررسی و کنترل فرم
تعریف فرم
فرم یکی از ابزار های برقراری ارتباط است که برای دریافت اطلاعات خاصی است به صورت مکتوب تهیه و تنظیم می شود.
انواع فرم ها
الف- طبقه بندی برحسب قلمرو استفاده
1- فرمهای داخلی که در بخش کوچکی از سازمان است مورد استفاده قرار می گیرند؛
2- فرمهای استاندارد که درکلیه بخشهای سازمانی مورد استفاده اند؛
ب-طبقه بندی بر حسب کار و وظیفه فرم
1-فرمهای پرسنلی؛ مثل حکم استخدام
2-فرمهای مالی؛مثل دفتر روزنامه
3-فرمهای آموزشی؛ مثل کارنامه دانشجو
4-فرمهای تدارکاتی
5-فرمهای تعمیراتی و نگهداری وسایل ساختمان
مراحل بررسی و کنترل فرم
مرحله اول- بررسی فرمهای موجود
مرحله دوم- تجزیه و تحلیل فرمهای موجود
مرحله سوم- تهیه طرح پیشنهادی برای فرمهای مورد نیاز
تعریف بررسی جا و مکان بررس جا و مکان عبارت است از: مطالعه چگونگی تخصیص مکان و فضای در دسترس به نیروی انسانی از یک طرف و وسایل و تجهیزات کاری از طرف دیگر.
ملاحظاتی که درباره بررسی جا و مکان سازمان بایستی رعایت شوند، عبارت اند از:
1- در طرح ریزی جا و مکان بایستی مراقبت شود که هیچ بخشی ازمکان و فضای در دسترس ، هدر نرود و مناسب ترین استفاده از آن به عمل آید.
2- واحدها و افرادی که وظایفشان از نظر ماهیت، با یکدیگر مرتبط و مشابه است و بنا به اقتضای شغل با یکدیگر درتماس مکرر ومداوم هستند، بایستی نزدیک هم قرار داده شوند.
3- گردش کار تا جایی ممکن است، از یک محل شروع و به محل دیگر ختم شود.
4- در تخصیص جا و مکان کار، برای هر یک از کارکنان بایستی تا حد امکان، ماهیت و مقتضای شغل، نوع وظایف و عملیات و نیز ویژگی های شخصیتی شاغل، در نظر گرفته شود.
5- وسایل و تجهیزات کاری، بایستی در دسترس استفاده کنندگان آنها قرار بگیرد و انبار ابزار ها و وسایل در محلی باشد که هنگام تحویل و تحول مواد وقت کارکنان هدر نرود.
6- محل استقرار واحدها و افرادی که بیشتر با ارباب رجوع سر و کار دارند، باید نزدیک در ورودی باشد تا مراحل مراجعه آنها راحت باشد و ثانیا از مزاحمت برای سایر واحد ها کاسته شود.
7- نحوه قرار گرفتن میز کار و وسایل باید به گونه ای باشد که تسهیل کننده سرپرستی و نظارت بر کارکنان باشد.
8- واحد های پر سر و صدا بایستی دورتر از سایر واحدها قرار داده شوند.
9- کلیه افرادی که از نظر رتبه و مقام در یک سطح قرار دارند و شغلشان نیز مشابه است، تا جایی که امکان دارد، از وسایل یکسان استفاده کنند.
10-برای استقرار وسایل سنگین و حجیم ،از قبیل صندوق های قرمز زمینالهای کامپیوتر،قفسه های بایگانی ماشین آلات و تجهیزات ثقیل، از نظر تحمل میزان فشاز ناشی از سنگینی و نیز سهولت استفاده ، باید بررسی های کافی به عمل آید.
11- واحد هایی که کارشان جنبه محرمانه دارد، بایستی دورتر از محل رفت و آمد مشتریان و ارباب رجوع قرار داده شوند.
تعریف کار سنجی
کار سنجی یکی از تکنیک های مطالعه کار است که به منظور افزایش ثمر بخشی سازمان انجام می شود و عبارت است: از بکار گیری روشهائی برای تعیین زمان انجام کار معیین به وسیله یک فرد واجد شرایط در سطحی قابل قبول.
فوائد کار سنجی برخی از فواعد کار سنجی عبارتند از:
1- کمک به برنامه ریزی نیروی انسانی برای سازمان
2- ایجاد امکان کنترل و ارزیابی کار کارکنان
3- کاهش هزینه تولید و قیمت تمام شده کالا
4- ارائه سرویس بهتر به مشتریان و ارباب رجوع
5- کمک به برآورد قیمت کالاها یا خدمات و برآورد بودجه
6- بهبود روابط کار
7- افزایش کارائی
8- تسهیل زمان بندی عملیات و برنامه ریزی تولید
9- ایجاد مبنایی برای پرداخت های تشویقی به کارکنان
10-تعیین زمان استاندارد برای انجام کارها
11-کمک به برنامه ریزی جهت وسایل و تجهیزات مورد نیاز
پیش نیازهای کارسنجی
1- آنالیست بایستی قبل از انجام کارسنجی، به اصلاح و ساده سازی روش کار مبادرت ورزد.
2- علاوه بر روش کار، وسایل و ابزار کار نیز بایستی مناسب و در سطح استاندارد باشند تا بتوان روش را به درستی به کار برد.
3- در مورد روش ساده شده، بایستی آموزش کافی به کارکنان داده شود تا بتوانند روش اصلاح شده را به درستی به کار برد.
فن بررسی حرکات
فن بررسی حرکات، دقت کردن در کلیه حرکاتی است که برای انجام یک کار صورت می گیرد.
مقاصد اساسی بررسی حرکات را میتوان به صورت زیر مطرح کرد:
1- حذف حرکات زائد
2- تقلیل خستگی ناشی از حرکات اضافی
3- بر طرف کردن نقایص و نارساییهای محیط فیزیکی کار (از قبیل نور ناکافی، رطوبت و حرارت نامناسب و غیره
مراحل بررسی حرکات:
برای بررسی حرکات طی مراحل زیر ضروری است:
1- انتخاب کار مورد نظر؛
2- انتخاب فردی که در نظر است کارش مورد بررسی قرار گیرد؛
3- بررسی حرکات فرد در حین انجام کار، به دفعات و ثبت آنها؛
4- تعیین زمان حرکت هر یک از حرکات؛
5- تجزیه و تحلیل حرکات انجام شده با طرح سوالاتی درباره چرایی، چگونگی و توالی حرکتها؛
6- حذف، ترکیب و تغییر حرکات در صورت لزوم؛
7- تعیین حرکات مورد نیاز.
برخی از روشهای کارسنجی عبارتند از:
1- روش استفاده از سوابق گذشته
2- روش گزارش گیری
3- روش نمونه گیری
4- روش زمان سنجی
5- روش عناصر از پیش تعیین شده
روش زمان سنجی
روش زمان سنجی یکی از روشهای دقیق و علمی کار سنجی است. در این روش کار را به اجزایی تقسیم می کنند و زمان انجام هریک از اجزا را به طور دقیق و با کرونومتر(ساعت مدرج تا یک صدم دقیقه)اندازه می گیرند.
مراحل این روش عبارتند از:
1- تعیین کار مورد نظر جهت اندازه گیری؛
2- تقسیم کار به اجزاء؛
3- ساده سازی و بهتر سازی روش انجام هر یک از اجزاء کار؛
4- آموزش روش کار به افرادی که قرار است کارشان اندازه گیری شود؛
5- جلب اعتماد و همکاری افراد برای کارسنجی؛
6- اندازه گیری زمان انجام هر یک از اجزاء و ثبت آنها؛
7- تعیین زمان نرمال کار (NT)
8- محاسبه اضافات مجاز(A)
9- تعدیل زمان به دست آمده و تعیین استاندرد نهایی انجام کار با استفاده از فرمول زیر:
ST.NT1+A/100
اصولاً هر شیء یا پدیده ای که به نوعی دارای حیات و چرخه باشد، سیستم نامیده می شود. استفاده از روش سیستم به عنوان یک روش بهتر برای درک تمام پدیده ها شناخته شده است. این ایده در سال 1937 به وسیله ی "لودویک وون برتالانفی" یک زیست شناس آلمانی ارایه شد. وی نام "نظریه ی عمومی سیستم ها" را به یک نظم جدید برای فرموله کردن قواعدی که در سیستم به صورت کلی به کار می رود اطلاق نمود.
سه حرکت فکری ساختارنگری، سیبرنتیک و نظریه ی اطلاعات موجب گسترش و توسعه نگرش سیستمی شدند. ساختارنگری در زبان شناسی، مردم شناسی و روان شناسی بسیار مطرح است. کلمه سیبرنتیک به معنای هدایت یک کشتی و معنای مجازی آن عمل رهبری یا حکومت کردن است. روش شناختی سیبرنتیک به جای تاکید بر علت، هدف را در نظر می گیرد. سیبرنتیک هر چیزی را با ماشین همانندسازی می کند و از یک جنبه به عنوان علم ماشین در نظر گرفته می شود.
از دیدگاه سیبرنتیک برای شناخت ماشین ها باید ساختار و موقعیت درونی ماشین در هر لحظه، کنش ها و واکنش ها با محیط و بالاخره تکامل ماشین در یک مدت زمان را مشخص کرد. برای این منظور باید اندام اثرپذیر از محیط خارج و اندام اثربخش ماشین به محیط خارج از آن را مشخص کرد. ممکن است خروجی ها بر ورودی ها موثر باشند. در واقع معلول ممکن است بر علت تاثیر بگذارد. در این صورت باید حلقه ی بازخورد ماشین را مشخص کرد. در بازخورد مثبت واکنش در جهت کنش عمل می کند و در بازخورد منفی مکانیسم بر ضد اثرات دنیای خارج عمل می کند.

ــ تعریف سیستم
لفظ سیستم به مجموعه ای از عناصر اطلاق می شود که ورودی های مشخصی را دریافت نموده و سپس روی آن ها پردازش انجام داده و در نهایت خروجی های معینی را تولید می کند. سیستم مجموعه ای است از چندین جزء وابسته به هم که در جهت حصول هدف های خاص در تعامل با یکدیگر هستند.
در فرهنگ انگلیسی "آکسفورد" یک سیستم به عنوان مجموعه یا گروهی از اشیاء مرتبط یا غیرمرتبط، به نحوی که یک واحد پیچیده را تشکیل دهند و یا ترکیب کلی اجزاء که بر حسب طرح یا برنامه ای نظام یافته باشد تعریف شده است. به همین ترتیب فرهنگ زبان انگلیسی "رندوم هاس" این تعریف را برای سیستم ارایه داده است: "مجموعه منظم و قابل درکی از حقایق، اصول، نظریه ها و امثال آن ها در زمینه ی خاصی از دانش یا اندیشه".
یک سیستم همواره دارای هدفی مشخص است و به صورت مجزا وجود ندارد. همانطور که هر سیستمی دارای سیتستم های ساده تری می باشد، خود نیز زیرسیستمی از یک سیستم پیچیده تر می باشد. یک سیستم با هدف خاص که در آن تقسیم کار، ارتباطات و کنترل وجود داشته باشد را "سازمان" گویند.
دیدگاه سیستمی، به نقل از کتاب "روابط صنعتی" بررسی پدیده ها از طریق در نظر گرفتن کل پدیده است. منظور از کل، مجموعه ای است که از به هم پیوستگی یکسری اجزاء که کم و بیش با هم مرتبط هستند و کلیت پدیده را به وجود می آورند می باشد. به طوری که مشهود است این نحوه دید، سنتز جدیدی است از روش های قیاسی و استقرایی، که محاسن هر یک را داراست و فاقد عیوب هر دوی آن ها است. توضیح اینکه در منطق سه نوع حجت وجود دارد: قیاس (Deduction)، استقراء (Induction) و تمثیل (Example). استقراء یعنی قریه به قریه گشتن و در منطق از جزء به کل رسیدن است و قیاس عکس آن.
از تعاریف فوق می توان نتیجه گرفت که برای شناخت سیستم ها در حالت کلی باید عناصر تشکیل دهنده و روابط بین آن ها را شناخت. در دیدگاه سیستمی رابطه ی بین دو جزء یا دو عنصر رابطه ی علت و معلولی تنها نیست بلکه ممکن است عملی دو جانبه باشد. رابطه ی تعاملی بین عناصر سیستم علاوه بر علت و معلول ممکن است رابطه ی زمانی، رابطه ی دو جانبه و رابطه ی بازخوردی هم باشد. اصولاً بین عناصر سیستم باید تناسبی برقرار باشد.

کل سیستم چیزی بالاتر از حاصل جمع عناصر آن است (5=2+2). کلیت سیستم دارای قابلیت های مازادی است که اجزاء آن جزء به جزء دارای آن قابلیت ها نیستند. در واقع سیستم ها دارای یک سلسله مراتب هستند، به طوری که مراحل بالاتر ویژگی های پیچیده تری را دارا است. شناخت کل بدون شناخت اجزاء و شناخت اجزاء بدون شناخت کل امکان پذیر نیست. سازمان سلسله ای از عناصر و اشخاص مرتبط است که یک واحد را به وجود می آورند. این واحد دارای قابلیت هایی است که هر یک از عناصر یا اشخاص مربوطه به تنهایی از آن ها برخودار نیست.
درجه پیچیدگی یک سیستم وابسته به تعداد عناصر سیستم و روابط بین آن ها است. اصولاً سیستم از لحاظ ساختاری شامل عناصر مرزی، عناصر داخلی، شبکه ارتباطی و بالاخره انباره ها جهت حفظ اطلاعات، محصولات، انرژی و هر چیز دیگری هستند. از لحاظ عملکرد سیستم ها، معمولاً جریانات داخل سیستم، مراکز تصمیم گیری، حلقه های بازخورد که تصمیم گیرندگان را زا خروجی های سیستم با خبر می کنند و بالاخره فرصت های زمانی که امکان بهبود کارایی سیستم را فراهم می کنند را باید مد نظر داشت.
اجزاء یک سیستم
از نظر "استنفورد اوپنر" هر سیستم لزوماً دارای سه خصوصیت می باشد که عبارتند از:
1. یک سری از اجزاء
2. رابطه ی بین این اجزاء
3. حرکتی هماهنگ تحت تاثیر نوعی کنترل
اجزاء زیر در هر سیستمی وجود دارند:
1. هدف: یک سیستم همانگونه که گفته شد دارای هدفی می باشد و اگر دارای این مشخصه نباشد فلسفه ی وجودیش بی معنا است.
2. ورودی ها: هر سیستمی برای ادامه کار خود نیاز به منابع تغذیه کننده و داده های ورودی دارد.
3. خروجی ها: اگر ورودی هایی در سیستم موجود باشد و سیستم نیز دارای هدفی باشد، رسیدن به هدف مورد نظر مستلزم گرفتن اطلاعات یا خروجی هایی از سیستم می باشد. هدف سیستم کلاً ایجاد همین خروجی ها می باشد.
4. توالی: یک سیستم از گرفتن داده های ورودی و پردازش روی این داده ها تا نتیجه ی نهایی و تولید داده های خروجی، احتیاج به نظم و ترتیب و توالی خاصی دارد که باید رعایت گردد. برای نمونه پرداخت حقوق پس از محاسبه ی تعداد ساعات کارکرد را در نظر بگیرید.
5. محدوده و محیط: هر سیستمی تحت شرایط و قوانین و محدوده خاص و اولویت های مشخص که محیط سیستم نامیده می شود کار می کند.
6. ابزار: عموماً یک سیستم متکی به ابزاری برای انجام امور خود می باشد. سیستم های پیچیده تر ابزار پیچیده تری را نیز طلب می کند.
7. عوامل انسانی: جهت اجرا شدن سیستم ها عوامل انسانی نقش موثری دارند.
سیستم ها یا بسیار ساده هستند و توسط انسان و یا مکانیسمی کنترل می شوند و یا این که سیستم هدفدار است و در جهت رسیدن به هدفی معین عمل می نماید. سیستم ممکن است قابلیت یادگیری و تصمیم گیری داشته باشد. سیستم های پیچیده دارای چند تصمیم گیرنده هستند. سازمان ها می توانند سیستم هایی با چند تصمیم گیرنده باشند.
اصولاً سیستم ها در ارتباط با محیط جانبی به صورت باز، با ارتباطی پویا و تاثیرات دو جانبه هستند و یا سیستم به صورت بسته و بدون نیاز به ارتباط با محیط خارج به کار خود ادامه می دهند. سیستم باز، پویا و وظایف و اجزاء آن متغیر هستند. در سیستم های بسته اعمال از قبل معین و سیستم وابسته به عناصر داخلی خود است. البته هرگز سیستم به صورت منفرد یافت نمی شود و باز و بسته بودن سیستم ها نسبی است. هر سیستم محیط خاص خود را دارد. محیط یک سیستم شامل مجموعه سیستم هایی است که با آن در ارتباط هستند.
تعامل بین سیستم و محیط آن به صورت ماده، انرژی و اطلاعات است. سیستم بسته با محیط اطراف خود تنها مبادله انرژی می کند. لازمه ی رابطه سیستم با محیط اطراف، وجود یک رابط یا درواقع محل مبادلات است. رابط ها نیز در شناخت سیستم ها حائز اهمیت هستند. در حالت کلی برای ایجاد یک سیستم چه باز و چه بسته مراحلی مشخص وجود دارند. به این مراحل چرخه ی حیات سیستم ها گفته می شود
تعریف صحیح و کامل سیستم چیست؟
ترتیب منظمی ازعوامل یاعناصرهمبسته که باتوجه به همبستگی و تاثیراین عوامل بر یکدیگرو تبادل منابع، درجهت کارکردو حصول نتایج ویژه ای هستند .
به بیان ساده تر سیستم مجموعه منظمی از اجزای به هم پیوسته است که برای رسیدن به یک هدف با یکدیگر در تعامل هستند.
در تکمیل تعریف بالا می توان اینگونه نیز گفت که سیستم محموعه ای از فرایندها است که در ارتباط با یکدیگر هستند و برای رسیدن به هدفی مشخص تلاش می کنند.
اینجا لازم است که بگوییم فرایند نیز مجموعه از فعالیت ها سازمان در قالب کارهای تولیدی یا خدماتی، یک یا چند واحد سازمانی است که براساس اصول منظم از پیش تعیین شده کار می کند.
فرایند را به سادگی می توان در تصویر زیر مشاهده کرد:

در تصویر بالا بازخورد مکانیزمی است که سیستم می تواند با کمک آن انحرافات فرایند را بررسی نماید و آنرا بهبود دهد
نگرش سیستمی در سازمان
هر سازمان برای آن که بتواند موثرتر و کارآتر فعالیت کند، لازم است بر آن نوعی نگرش متفاوت از نگرش عادی حکمفرما باشد که ادراکی کلی و همه جانبه و سیستماتیک از سازمان را فراهم آورد. این نوع دیدگاه را نگرش سیستمی نامیده اند. در نگرش سیستمی به سازمان بر خلاف نگرش صرفا جزیی نگر و نگرش صرفا کلی نگر، همه تبعات و اثرات حرکات و تصمیم ها در سازمان بررسی می شود چونان پزشکی که با تجویز یک کپسول، یک قرص هم در جهت رفع عوارض کپسول ارائه می دهد تا ساختار و سیستم بدن دچار مشکل نشود.
ما در سطور پیش رو با بررسی سیستم و انواع آن، نگرش سیستمی در سازمان را واکاوی کرده و مزایا و آسیب های این نوع رویکرد را به صورت کاملا اجمالی و خلاصه بازخوانی می کنیم.
سیستم و پیچیدگی آن
در یک تعریف عام، سیستم مجموعه از از اجزاست که با همدیگر در تعامل هستند و هدف ویژه ای دنبال می کنند و این هدف مشترک موجب ایجاد سینرژی و هم افزایی در سازمان می شود.
وقتی اجزا کنار هم باشند ولی تعامل نداشته باشند، در این صورت مجموعه تشکیل می شود اما سیستم وقتی شکل می گیرد که مجموعه ای بتواند هم هدف باشد، با همدیگر تعامل داشته باشند و اجزا بتوانند بیش از مجموع انرژی ها، انرژی تولید کنند.
از لحاظ پیچیدگی سیستم انواع مختلفی دارد:
۱- چارچوب: چارچوب ساده ترین نوع سیستم است و مجموعه از اعضاست که هدفی را دنبال می کند اما ثابت و ایستا است. مثلا یک لیوان.
۲ – سیستم حرکتی: این نوع سیستم به مجموعه اطلاق می گردد که ساده است اما در حال حرکت ولی کنترل و تغییر ندارد. مثل ساعت.
۳ – سیستم سایبرنتیک: نوعی سیستم خودکنترل است که بازخورد پذیر می باشد.مثل ساعت حضور و غیاب کارمندان.
۴ – سیستم باز: این نوع سیستم از بیرون ورودی می گیرد و به بیرون خروجی می دهد و ارتباطی فعال با محیط دارد مثل خط تولید کارخانه
۵ – سیستم زنده نباتی: نوعی سیستم زنده که دارای شعوری خاص می شود.
۶ – سیستم زنده حیوانی: نوعی سیستم که پیچیدگی و بازخوردش بیشتر از سیستم نباتی است.
۷ – سیستم زنده انسان: نوعی سیستم که روح نیز به آن دمیده شده است و بسیار پیچیده است.
۸ – سیستم زنده جامعه: نوعی سیستم که از تجمع انسانها به عنوان موجودی پیچیده ساخته می شود و خود دارای پیچیدگی های فراوانی است.
۹ – سیستم متافیزیکی: این نوع سیستم پیچیده تر از سیستم های زنده پیداست چرا که ورودی و خروجی اش مشخص نیست اما اثراتش موجود است.
حفظ بقا و اصل تضاد در سیستم
در سیستم باید همواره بیشتر از نیاز تولید و رشد و توسعه وجود داشته باشد و این رشد مثل مدل رشد تک سلولی باید تقسیم شود و تقسیم کار و رشد صورت پذیرد. حفظ بقا و بقای اصلح از نکاتی است که هر سازمان و هر سیستم برای ادامه فعالیت به آن نیازمند است.
در عین حال به واسطه پیچیدگی های سازمان و همچنین در هم تنیدگی اجزا در هم، همواره سازمان و سیستم با نوعی تهدید به نام آنتروپی مواجه است که در واقع تمایل سیستم به از هم پاشیدگی است.
گرچه در یک سازمان آنتروپی منفی نوعی همبستگی میان اجزا ایجاد می کند و منافع جمع را به منافع فردی و جزیی ارجحیت می دهد تا سازمان بتواند ادامه حیات دهد.
در کنار این موضوع با اصل تضاد در سیستم نیز مواجه هستیم. ما باید به این واقعیت برسیم که سیستم ایده آل سیستمی نیست که در همه چیز در سطح ایده آل باشد و هیچگونه تقابل و اختلافی در سیستم نباشد! در سیستم ایده آل هم تفاهم اجزا و هم تقابل اجزا وجود دارد و اجزای سیستم باید به شکلی چیده شوند که در تعامل با هم بتوانند در راستای هدف مشترک حرکت کنند. مدیر باید بتواند روی تعامل میان اجزا کار کند نه روی خود اجزا! برای مثال اگر بهترین قطعات تمام اتومبیل های دنیا روی یک ماشین سوار شود، آن ماشین حتما بهترین ماشین دنیا نیست! اگر بهترین و زبده ترین افراد که بیشترین تعامل با هم را دارند، هم در کنار هم در یک سازمان کار کنند، معلوم نیست آن سازمان بهترین سازمان باشد!
مراحل رشد سیستم و بحرانهای پیش رو
یک سازمان یا سیستم از نقطه آغاز تا بلوغ مراحلی را طی می کند که بررسی این مراحل به شناخت بهتر ما از نگرش سیستمی به سازمان منجر می شود.
۱ – نقطه تولد سازمان: در این مرحله رشد از طریق خلاقیت ایجاد می شود. ایده ای توسط فرد یا جمعی ارائه می شود و رشد می کند و توسعه می یابد تا سازمان یا سیستم را شکل دهد.
در این مرحله سازمان با بحران رهبری نیز مواجه است. ایده اولیه ارائه شده اما کارها از هم گسیخته است و جهت مشخص نیست و باید رهبر و مدیر سازمان مشخص شود.
۲ – جهت دهی سازمان: در این مرحله بعد از مشخص شدن رهبری، فعالیت ها جهت دهی می شود و تقسیم کار صورت می پذیرد.
در این مرحله نیز سازمان با بحران استقلال مواجه است چرا که واحدهای سازمان بعد از تقسیم کار مستقل شده اند و هر کدام ممکن است ادعای استقلال کنند.
۳ – تفویض اختیار: در این مرحله بعد از تقسیم کار تخصصی و تخصصی شدن امور، تفویض اختیار صورت می پذیرد و هر بخش یا واحد مسئول و متعهد انجام کاری می شود.
در این مرحله سازمان با بحران کنترل مواجه است و مدیریت باید بتواند بعد از تفویض اختیار، نظارت و کنترل لازم را بر مجموعه داشته باشد.
۴ – رشد از طریق هماهنگی و کنترل، بعد از تفویض اختیار و عبور از بحران کنترل، مدیریت می تواند هماهنگی لازم میان اجزا را فراهم آورد تا همه بخشها بتوانند به بهترین شکل در راستای وظایفشان حرکت کنند.
اما در این مرحله نیز بحران پیش روی سازمان و مدیریت، بوروکراسی است چرا که کنترل و نظارت نیاز به تشریفات و کاغذبازی و بوروکراسی هایی دارد که ممکن است سازمان را درگیر خود کند.
۵ – ایجاد سرمایه اجتماعی: در این مرحله سازمان، بعد از طی کردن مراحل چهارگانه فوق و عبور از بحرانها، به نوعی اعتماد و سرمایه اجتماعی دست پیدا می کند که با ایجاد شفافیت در سازمان و نزدیکی عاطفی کلیه اجزای سازمان حتی اگر بوروکراسی هم حاکم نباشد با تقسیم کار، با تفویض اختیار و با پذیرفتن رهبری به سمت ایده اولیه حرکت می کنند و سازمان با نوعی بلوغ مواجه است.
ما باید به این نکته توجه کنیم که گرچه هر سازمان می تواند رشد و توسعه پیدا کند و حتی تقسیم و تکثیر شود، اما لازمه آن طی کردن مراحل فوق است اگر سازمان یکی از مراحل فوق را طی نکند و قبل از بلوغ بخواهد تکثیر شود یا قبل از طی کردن یک بحران در هر مرحله بخواهد به مرحله بعدی وارد شود، این سازمان و آنتروپی درون آن، کل اجزا را به سمت فروپاشی و از هم پاشیدگی سوق می دهند.
نگرش سیستمی در سازمان در پی این است که بتواند با این نگاه سیستماتیک به سازمان و نگاه به سازمان به شکل یک سیستم پویا و فعال، اجزا را در کنار هم ببیند و از کلیه اجزا بخواهد به سمت هدف مشترک در حرکت و البته در تعامل باشند.
مزایای تفکر سیستمی در سازمان
وجود تفکر سیستماتیک در سازمان، آثار و مزایای فراوانی در مدیریت و یکپارچگی سازمان و رشد و بلوغ آن در پی دارد از جمله مواردی که می توانیم در این زمینه اشاره کنیم:
۱ – انتخاب هدف مشخص برای سازمان و ایجاد تعامل سازنده میان بخشهای سازمان
۲ – مدیریت یکپارچه و هدفمند، رهبری مشخص و هدفگذاری معین برای اجزا
۳ – تقسیم کار تخصصی و پیشرفته میان بخش ها و واحدهای سازمان و تفویض اختیار منظم و از پیش تعیین شده
۴ – عبور از بحران های سازمان از جمله بحران رهبری – بحران استقلال – بحران کنترل – بحران بوروکراسی
۵ – کمک به سازمان برای حفظ دائمی و بقا و استفاده از آنتروپی منفی جهت حفظ بخشهای سازمان
۶ – استفاده از اصل تضاد سیستم و استفاده از همه نوع انسان با هر شخصیت و رویکرد و توانمندی در جهت ایجاد تعامل در سازمان در راستای هدف مشترک
۷ – تفاوت رویکرد مدیر در نگاه به سازمان با عامه مردم و درک کلی از سیستم
۸ – رهایی از تفکرات سنتی در سازمان و اتکا به پدیده های غیرقابل لمس و غیر قابل کشف و خرافات
۹ – ایجاد سینرژی و هم افزایی در سازمان با استفاده از ترکیب مضاعف و تصاعد هندسی مجموع انرژی های اعضای سازمان
۱۰ – کمک به رشد و بلوغ سازمان و آماده کردن سازمان برای تقسیم و تکثیر
آسیب های تفکر سیستمی
گرچه تفکر سیستمی در سازمان می تواند به رشد و توسعه آن یاری رساند و به طی کردن مراحل رشد و شناخت راه های بقای سازمان و واکاوی نیروهای گریز از مرکز و فروپاشنده سازمان کمک کند، اما به هر روی آسیب ها و تهدیدهایی در اجرای تفکر سیستمی در سازمان وجود دارد که ممکن است ما را به بیراهه ببرد. برخی از آن ها را برمی شمریم:
الف – نگاه سیستماتیک ممکن است ما را بیش از حد به درگیری میان اجزا مشغول کند و با توجه به اثر پروانه ای و علت و معلول بودن هر اتفاقی، همه چیز را با هم مرتبط و درگیر بدانیم و اگر مشکلی در سازمان پیش بیاید به دنبال دلایل واهی و دشمن تراشی و فرافکنی باشیم به جای آن که دلیل اصلی را به شکل واقع بینانه کشف و درک کنیم.
ب – در تفکر سیستمی همیشه اثرات آنی را درک می کنیم و اکثرا بحث زمان و تغییرات تدریجی و تعاملات بلند مدت درک نمی شود. در سازمانها و در بسیاری از سیستم ها درک تغییرات تدریجی وجود ندارد و مثل پختن قورباغه در آب جوش، مدیران با وجود تفکر سیستماتیک نمی توانند از بحرانها و مشکلات سازمان سردر بیاورند که در این وضعیت بهترین حالت وجود همیشگی مشاور بیرون از سازمان می باشد.
ج – دیگر آسیب و تهدید تفکر سیستمی در سازمان اشتباه پنداشتن رابطه علت و معلولی با همبستگی است! ممکن است بسیاری از تغییرات و مشکلات و ایرادات به واسطه همبستگی با یک موضوع باشد نه به واسطه علت و معلولی. مثلا اگر میزان فروش یک سازمان پایین آمده و میزان حضور بازاریابان هم کاهش یافته دلیل کاهش فروش، کاهش ساعات حضور بازاریابان نیست و این دو موضوع با هم همبستگی دارند نه این که علت و معلول باشند و علت را باید در جای دیگر مورد بررسی قرار داد.
به هر روی، علیرغم وجود مزایای فراوان برای وجود تفکر سیستمی در سازمان، باید بدانیم این نوع رویکرد نیز می تواند آثار و آسیب های متعددی به مدیریت و کلیت سیستم وارد کند که با علم به این موضوع و کاستن از آسیب های آن می توان باز هم با بهره گیری از این رویکرد، سازمان را به سمت تعالی و پیشرفت با هدفی مشخص و با تعامل سازنده میان اجزای سازمان پیش برد.

اگر اجزای یک مجموعه با هم دارای تعامل نباشند یک "توده " ( Aggregation ) را تشکیل می دهند نه یک سیستم را ،یعنی یک نا سیستم ( non-system)رابه وجود می اورند . مفهوم سیستم در تعامل بین اجزای فوق نهفته است ویژگی های اصلی یک سیستم (مانند کارکرد آن )حاصل تعامل بین اجزاء است نه عمل مستقل هر یک از اجزاء. بعضی از نتایج حاصل از نگرش سیستمی عبارتند از : الف ) به یک جزء سیستم ، باید در ارتباط با کل توجه کرد . به عبارت دیگر اگر عملکرد یک جزئ مستقل از سایر اجزای یک سیستم بهبود یابد ، عملکرد کل لزوما بهبود نخواهد یافت . در واقع ممکن است سیستم عملکرد نامطلوب تری نشان دهد ویا حتی مم کن است از بین برود . این درست مانند رشد نا متناسب ونا موزون یکی از اعضاء وعدم رشد سایر اعضای یک موجود زنده است .

ب) نکته جالب دیگر این است که از بهترین اجزای نمی توان بهترین کل یا سیستم را بوجود اورد . به عنوان مثال با بهترین قطعات خود رو های مختلف ، نمی توان خودرویی ساخت که حداقل کار آیی را داشته باشد . علت آن نیز عدم تناسب وتعامل قطعات و جفت وجور نشدن قطعات ، یا به عبارت دیگر عدم رابطه مناسب وتعامل بین قطعات است . روابط تعاملی بیسن اجزاء باید از قبل طراحی شود ، رابطه مناسب وکار ساز بین اجزاء از خود آنها مهم ترست زیرا عولکرد یک سیستم حاصل تعامل بین اجزاء انست نه عمل اگر مربی بهترین بازیکنان هر پست درکرد مستقل آنها مثلا در مجموعه یک تیم فوتبال جهان را گرد هم آورد ولی به صورت اجزاء منفرد عمل کنند چنین تیمی حتی به تیمهای دسته سه جهانی نیز خواهد باخت ، هر چند بهترین مهره ها را در اختیار داشته باشد. در نگرش سیستمی وظیفه بنیادی مدیر عبارت است از مدیریت بر :

1- تعامل یا ارتباط متقابل واحدها و اشخاصی که مسئولیت آنها را بر عهده دارد.

2- تعامل واحد های تحت مسئولیت خود با سایر واحدهای درون سازمان

3- تعامل واحدهای تحت سرپرستی خود با سازمان های محیطی(5)

از مجموعه نکاتی که در فوق به آنها اشاره شد، به این نتیجه مهم سیستمی می تو اندست یافت که مدیران ، در کلیه سطوح مدیریت و سازمانها ، هیچ جزیی از نظام و سیستمی که تحت نظر آنا ن است را نباید تغییر دهند ، مگر آن که تاثیر این تغییر بر عملکرد کل سیستم از قبل درک و فهمیده شده باشد و سود مندی و فواید آن بر " کل " قطعی شده باشد .

در نگرش سیستمی ، موضوع مورد مطالعه به عنوان جزیی از یک کل بزرگتر مورد بررسی قرار می گیرد . هدف ، ماموریت و کارکرد نظام فراگیر ابتدا شناخته می شود و سپس رسالت یا کارکرد موضوع مورد مطالعه جزیی از نظام مذکور تعریف و تعیین می گردد. آن گاه با توجه به رسالت تعریف شده ، اجزای موضوع مورد مطالعه و روابط آنها تغییر داده می شوند . به این ترتیب ، تغییرات ، آثاری را در پی خواهند داشت که از قبل تعریف گردیده اند .

در نگرش سیستمی ، به جای برخورد تحلیلی با مسایل و موضوعات ، برخورد ترکیبی صورت می گیرد . برخورد تحلیلی به توصیف چگونگی کارکرد یک سیستم می پردازد، در حالیکه برخورد ترکیبی به فهم و تبیین و چرایی عملکرد یک سیستمپاسخ می دهد. به عنوان مثال نگرش تحلیلی، سرگذشت مبارزات سیاسی و ااحزابو چگونگی شکل گیری و عملکرد آنها را توصیف می کند ولی نگرش سیستمی علت و دلیل عدم توفیق مطلوب آنها را بیان میکند. از جمله علت آن را می توا ند فرهنگ فرد گرایانه و دلیل آن را استراتژی های نا مناسب با اهداف کلان احزاب بیان نماید . در نگرش تحلیلی ، روش تغییر این است که کار های جاری را درست و موثرتر انجام داد و به اصطلاح کارآیی را افزایش داد ولیدر نگرش سیستمی ، تاکید بر این است که به جای کار آیی اثر بخشی یک نظام یا سیستم را اافزایش داد. به عنوان مثال ممکن است یک گروه یا حزب سیاسی در همه موارد بدون فوت وقت ، اعلامیه و بیانیه سیاسی صادر کند ولی در تحقق اهداف اجتماعی و سیاسی خود موفق نباشد ، ولی فرد یا گروهی با تشخیص و بیان درست مساله و نیاز اصلی جامعه ، موفقیت غیر منتظره ای به دست آورد. نگرش سیستمی با تاکید بر تعریف درست هدف و رسالت ، مانع درست انجام دادن کارهای نادرست میگردد. اعتقاد دارد که کار غلط را هر چه درست تر انجام دهیم سرنوشت فاجعه آمیز تری در انتظار خواهد بود . نگرش سیستمی براین نکته وقوف دارد که بهتر است که کار درست را غلط انجام دهیم تا کار غلط را درست . اشتباه در انجام یک کار درست موجب یاد گیری و بهبود عملکرد در آینده می گردد ( افزایش اثر بخشی ) ، در حالی که اصرار برانجام درست یک کار نادرست هر روز ابعاد فاجعه را تشدید می کند به عنوان نمونه نظام های پزشکی و درمانی را در بسیاری از جوامع در نظر بگیرید. این نظامها هدف خود را بیشتر مراقبت از بیمار قرار داده اند ، تا مراقبت از سلامتی
مفهوم وتعریف نگرش سیستمی :
نگرش سیستمی در برابر نگرش مکانیستی قرار دارد . در این نگرش برای شناخت یک موجود یا مجموعهبه جای این که آن را به اجزاءو عناصرش تجزیه کنیم ، آن را جزیی از کل بزرگتر در نظر گرفته وبا توجه به نقشی که در کل بزرگتر ایفاء می کند به شناخت آن می پردازیم . در این نگرش ، برای شناخت مجموعه یا موجودمورد نظر به اجزاء وروابط بین اجزای آن از یک سو وبه رابطه مجموعه یا موجود با محیط یا کل بزرگتری که آن را در بر می گیرد ، از سوی دیگر توجه می کنیم . در چنین نگرشی مجموعه مورد بررسی یک " سیستم " خوانده می شود .

ایکاف ( Ackoff ) از صاحبنظران وبانیان تفکر سیستمی در تعریفی از سیستم چگونگی رفتار سیستم را نیز مورد توجه قرار می دهد : یک سیستم، یک کل متشکل از حداقل دو جزء است که پنج شرط زیر را تامین کند :

1- کل مورد نظر یک ویا بیش از یک ویژگی یا کارکرد معین را دارا باشد .

2-هر یک از اجزاء مجموعه بتواند رفتار ویا ویژگی های کل مورد نظر را تحت تاثیر قرار دهد .

به عنوان مثال یک مشاور دریک آموزشگاه می تواندبا رفتار های خودبر کل رفتارها وروابط بیندبیران ومدیرو سایر عوامل اجرایی تاثیر گذارد وبه عبارت دیگردر انسجاممجموعه وحرکت به سوی آرمان اجتماعیآموزشگاه که تعلیم وتربیت است موثر باشد .

3- در کل مورد نظر ، زیر مجوعه ای از اجزاء وجود دارد که برای تحقق عملکرد معین وتعریف شده کل دریک یا بیش از یک محیط ، کافی است. وجود هر یک از اجزاء برای عملکرد مورد نظر لازم است ، ولی هیچ یک به تنهایی کافی نیست .

4- تاثیر گذاری هر یک از اجزاء مجموعه بر رفتار وویژگی های مجموعه ، به رفتار وویژگی های حداقل یک جزء دیگر از همان مجموعه بستگی داشته باشد .(یعنی هیچ یک از اجزاء نمی توانند مستقلا بر عملکرد مجموعه اثر بگذارد به عبارت دیگر اجزاییک سیستم به هم پیوسته اند )

5- تاثیر گذاری هر زیر مجموعه از اجزاء بر آن مجموعه ، وابسته به رفتار حداقل یک زیر مجموعه دیگر از همان مجوعه می باشد . به عنوان مثال عملکرد خدمتگزار مدرسه بر فعالیت ورفتار آموزشی مدرسه اثر می گذارد ولی اثر گذاری آن بر کل مدرسه از طریق اثر گذاری بر امور رفاهی ونظافتی صورت می گیرد
یک سیستم کاملاً بسته سیستمی است که هیچ نوع انرژی از منابع خارجی دریافت نکرده و هیچ نوع انرژی را به خارج از خود ساطع نمی کند.
سیستم باز، تعامل پویای سیستم را با محیطش نشان می دهد.
باز و بسته بودن سیستم را بجای اینکه دو مقوله جداگانه، مجزا نمائیم آنرا روی یک دامنه ای مشخص سازیم.:
1- آگاهی از محیط: یکی از ویژگی های روشن و واضح یک سیستم باز، آگاهی آن از روابط بین خود و محیطش است.
2- بازخور: یعنی فرایندی که بخشی از ستاده های سازمان را به عنوان داده جدید به سازمان برگشت می دهد تا ستاده های حاصل از سیستم را اصلاح کند.
3- ویژگی دورانی: سیستم های باز چرخه ای از حوادثند. ستاده های سیستم، امکاناتی را برای نهاده های جدیدی که چرخه سیستم را تکرار می کنند، فراهم می سازند.
4- آنتروپی منفی: اصطلاح آنتروپی به گرایش سیستم به زوال (میل به فنا) یا فروپاشی اشاره دارد. یک سیستم بسته چون انرژی و داده های جدیدی را از محیط خود دریافت نمی کند به مرور زمان به ضعف می گراید. برعکس، یک سیستم باز آنتروپی منفی دارد لذا می تواند خود را تجدید قوا نموده و ساختارش را حفظ کند، از مرگ رهایی یابد و حتی رشد کند، زیرا توانائی ورود انرژی بیش از آنچه را که صرف تولید ستاده هایش می کند، داراست.
5- وضعیت ثبات: ورود انرژی به سیستم برای جلوگیری از آنتروپی، میزانی از ثبات در تبادل انرژی را موجب شده که این امر خود منجر به پایداری در سیستم می گردد.
هر سال که میگذرد بدن شما سلولهای جدیدی را جایگزین سلولهای مرده می سازد، امّا ظاهر فیزیکی بدن شما، خیلی کم، حتی بسیار جزئی تغییر می کند.
6- حرکت به سوی رشد و توسعه: نتیجه آنکه ثبات نسبی در مورد سیستم های ساده کاربرد دارد در حالیکه در سطوح پیچیده این ویژگی بصورت فرایند رشد و توسعه برای حفظ سیستم نمود پیدا می کند.
7- تعادل بین فعالیت های نگهدارنده و انطباقی: فعالیتهای نگهدارنده اطمینان میدهد که سیستم های فرعی گوناگون با هم در تعاملند، اینکه کل سیستم با محیطش سازگاری دارد. در حقیقت این نوع فعالیت ها از تغییرات سریع که ممکن است سیستم را از حالت تعادل خارج کند، جلوگیری می نماید. بر عکس فعالیت های انطباقی از این جهت ضروریند که سیستم بتواند در طی زمان، تغییرات در خواسته های داخلی و خارجی سیستم را جرح و تعدیل کند.
اگر سازمانی خواهان ادامه حیات خود است، ضرورت هر دو فعالیت اجتیاب ناپذیر است.
8- همپایانی: مفهوم همپایی تصریح می کند که برای انجام یک کار راههای متعددی وجود دارد. بطور دقیق تر همپایانی بیان می دارد که یک سیستم می تواند از شرایط اولیه مختلف بوسیله راههای متعدد به یک هدف نهائی نائل آید.
اهمیت دیدگاه سیستمی :
دیدگاه سیستمی به مدیران حال و آینده اجازه می دهد که سازمان را به عنوان یک کل که مشتمل بر سیستم های فرعی متعدد و اجزاء مرتبط بهم است، مورد توجه قرار دهند.
بهر حال دیدگاه سیستمی نباید به عنوان تنها داروی درد مد نظر قرار گیرد. چهار چوب سیستمی محدودیت هایی دارد. مهمترین محدودیت آن، انتزاعی بودن آن است.

دیدگاه چرخه حیات
در این بخش بوسیله مفهوم چرخه حیات، استعاره زیستی را در مورد سازمانها بکار میبریم. شبیه به موجودات بشری همه سازمان ها متولد شده زندگی میکنند و پس از مدتی از بین می روند. همچنین شبیه به موجودات بشری برخی سازمنها نسبت به برخی دیگر سریعتر توسعه می یابند و برخی از آنها نسبت به دیگران، کار خود را به نحوی بهتر انجام می دهند، لذا استعاره زیستی روشی مفید برای ادامه مفهموم حیات یک سازمان است.
مراحل چرخه حیات: مفهوم چرخه حیات: توجه زیادی را در متون بازاریابی به خود جلب نموده است. چرخه حیات برای نشان دادن اینکه چگونه محصولات تولیدی، مراحل چهارگانه شکل گیری، رشد، بلوغ و افو را طی کند، بکار می رود.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته در خصوص چرخه حیات سازمانها، مراحل پنج گانه ذیل را مطرح می کنیم.
1- مرحله کارآفرینی: این مرحله مترادف مرحله شکل گیری در چرخه حیات محصول است.
2- مرحله شکل گیری اولیه: این مرحله خلاقیت مرحله اولی را تداوم می بخشد ولی اکنون دیگر رسالت سازمان روشن است. ارتباطات و ساختار درونی سازمان، ضرورتاً بصورت غیر رسمی است.
3- مرحلهرسمیتوکنترل: درمرحله سومساختار سازمانتثبیت می شود.قوانین رسمیورویهها به سازمانتحمیلمی شوند.
4- مرحله پیچیده شدن ساختار: در این مرحله سازمانها محصولات یا بازارهای خدماتی خود را تنوع می بخشند.
5- مرحله افول: سازمان بعلت رقابت و کسادی بازار و یا دیگر نیروهای موثر، در جستجوی یافتن تقاضا برای کالاها و یا خدمات منسوخ شده خود بر می آید.
مرحله شکل گیری و مرحله کارآفرینی مترادفند. مرحله شکل گیری اولیه قابل مقایسه با مرحله رشد است. مراحل سه و چهار در مدل پنجگانه، یعنی رسمیت و کنترل و پیچیدگی ساختار در برابر مرحله بلوغ مدل چهارگانه سنتی قرار می گیرند. بدیهی است که نهایتاً مرحله افول در دومدل وجود دارد.
تفکر سیستمی نوعی نگاه به جهان هستی و پدیده های آن است. این شیوه تفکر، روش شناسی موثری را برای سیستم های اجتماعی- فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه می دهد. در تفکر سیستمی، صرفاٌ به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمی شود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز برهم کنش اجزاء و محیط بررسی می شود.
موانع و عواملی سبب می شود انسان ها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کل نگر است در حالی که تکیه صرف بر جزء نگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می برد. تمرکز بر روی وقایع، و بویژه وقایع ناگهانی، باعث می شود انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است درک نکند. از این رو، منفی نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید می شود و انسان خیال می کند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است، در حالی که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است.
دام دیگر در این زمینه، تفکر دوگانه است که در آن، انسان با نوعی تحلیل ساده اندیشانه، به نگرش "صفر و یک" گرفتار می شود. این نگرش براساس پیش فرض ها و تصورات قبلی و قیود خودنهاده ای است که ذهن را در قالب های بسته نگه می دارد. این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم، بیش از علل و یا به جای آن، توجه کند و به همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند، در حالی که بین آنها هیچ گونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد.
تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده می شود و به این ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر می شود.
نظریه سیستمی (General System Theory) چیست؟
متاسفانه انسانها امروز، علی رغم داشتن اختیار و آگاهی، به درستی یکدیگر را درک نمی کنند. در بسیاری موارد خود ما، دیگران را به سوء نیت متهم می کنیم که این امر ریشه در سوء فهم دارد و ریشه این سوء مفاهمه را نیز باید در فقدان بنیانهای مشترک برای "ما" شدن جست؛ در صورتی که جامعه ما نیازمند "تفاهم" است و تفاهم نیازمند ابزار است، ما باید تلاش کنیم که ابزار مفاهمه تولید کنیم، تا به این وسیله به یکدیگر پیوند بخوریم.
امروز دانش بشر به طور عمده بر مبنای عقل جزءنگر شکل گرفته است و همین مساله قدرت درک بسیاری از مسائل را از او سلب کرده است. همچنین این موضوع "مفاهمه" را نیز مشکل کرده است، به دلیل اینکه با عقل جزءنگر، نمی توان ابزار مفاهمه تولید کرد
در این شرایط است که تفکر سیستمی می تواند راه جدیدی پیش روی ما بگشاید.
تفکر سیستمی، فرآیند شناخت مبتنی بر تحلیل (تجزیه) و ترکیب در جهت دستیابی به درک کامل و جامع یک موضوع در محیط پیرامون خویش است. این نوع تفکر درصدد فهم کل (سیستم) و اجزای آن، روابط بین اجزاء و کل و روابط بین کل با محیط آن (فراسیستم) است.
از آنجا که رفتار ما ریشه در نظام فکری ما دارد، کسی که دارای تفکر سیستمی است، با موضوعات نیز برخورد سیستمی می کند و در رفتارهای خود به دنبال تشخیص عناصر تشکیل دهنده موضوع و پیوندهای موجود میان این عناصر می گردد. به این ترتیب فردی که سیستمی فکر می کند تنها در جستجوی، مجموعه ای از ویژگیهای موضوع نمی گردد؛ بلکه تفکر سیستمی به او کمک می کند به مسائل به صورت جامع و نظام مند نگاه کند
علی رغم این که تفکر سیستمی دارای مزایای متعددی است، اما در بسیاری موارد، افراد نسبت به آن تمایلی ندارند.
این مساله چند دلیل دارد:
نخست اینکه انسانها به صورت طبیعی تمایلی به ساختارشکنی ندارند و بیشتر ترجیح می دهند که در ساختارهای ذهنی گذشته شان باقی بمانند. دوم این که جوهره اصلی تفکر سیستمی توجه به روابط و تعاملات است. در تفکر سیستمی استفاده از فکر و ذهن بیش از به کارگیری چشم به عنوان ابزار دیدن، ضرورت دارد. بدین معنا که از طریق چشم و دیدن، تنها یک شیء یا ماده ملاحظه می شود، در حالی که با ذهن و نگاه کردن، قدرت مشاهده و درک روابط امکان پذیر می شود، بنابراین کسانی که روش تفکر سیستمی را انتخاب می کنند، ملزم به مشاهده مبتنی بر درک هستند و بدیهی است که این کار مستلزم تلاش و کوشش بیشتری است(۲).
باتوجه به گذشت شش دهه از حیات تفکر سیستمی به عنوان رویکردی نظری-کاربردی جای آن دارد که زمینه بالنده سازی و اعتلای این تفکر اثربخش در اداره جامعه و سازمان موردعنایت بیشتر مدیران و تصمیم سازان قرار گیرد.
تعاریف زیاد و متنوعی برای سیستم ارائه شده است که در زیر به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
۱) سیستم، مجموعه ای از اجزا است که در یک رابطه منظم با یکدیگر فعالیت می کنند.
۲) سیستم، مجموعه ای از اجزای مرتبط است که در راستای دستیابی به ماموریت خاصی، نوع و نحوه ارتباط بین آنها بوجود آمده باشد.
۳) سیستم، مجموعه ای است از متغیرها که بوسیله یک ناظر انتخاب شده اند .این متغیرها ممکن است اجزای یک ماشین پیچیده، یک ارگانیسم و یا یک موسسه اجتماعی باشند(۶).
سیستم، بخشی از جهان واقعی است که ما انتخاب و آنرا در ذهن خود به منظور در نظر گرفتن و بحث و بررسی تغییرات مختلفی که تحت شرایط متفاوت ممکن است در آن رخ دهد، از بقیه جهان جدا می کنیم.
سیستم، مجموعه ای از دو یا چند عنصراست که سه شرط زیر را داشته باشد:
هر عنصر سیستم بر رفتار و یا ویژگیهای کل سیستم، موثر است
به عنوان مثال رفتار هر عضو از بدن انسان مانند قلب یا مغز می تواند عملکرد بدن انسان را به عنوان یک کل تحت تاثیر قرار دهد.
بین عنصر سیستم از نظر رفتاری و نوع تاثیر بر کل سیستم، وابستگی متقابل وجود دارد.
یعنی نحوه رفتار هر عنصر و نیز نحوه تاثیر هر عنصر بر کل سیستم، بستگی به چگونگی رفتار حداقل یک عنصر دیگر از سیستم دارد. به عنوان مثال در بدن انسان، نحوه رفتار چشم بستگی به نحوه رفتار مغز دارد. هر زیر مجموعه ای از عناصر تشکیل شود، بر رفتار کل سیستم موثر است و این تاثیر بستگی به حداقل یک زیر مجموعه دیگر از سیستم دارد. به عبارت دیگر اجزای یک سیستم چنان به هم مرتبط اند که هیچ زیر گروه مستقلی از آنها نمی توان تشکیل داد.
با استفاده از تعاریف فوق نتیجه می گیریم که هر سیستم، یک کل است و نمی توان آنرا به اجزای مستقل تقسیم نمود. زیرا ویژگیهای سیستم، در هیچ یک از اجزا بطور مستقل وجود ندارد. و اگر اجزا سیستم را از هم جدا کنیم، خاصیت خود را از دست می دهند. به عنوان مثال چشم به عنوان جزئی از بدن انسان، اگر از بدن جدا باشد، نخواهد دید
وقتی سیستم به اجزا مستقلی تقسیم شود، تعامل بین اجزا از بین می رود و سیستم خاصیت و تواناییهای خود را از دست می دهد. اگر اجزا یک موجودیت با یکدیگر تعامل نداشته باشند، تشکیل یک مجموعه می دهند نه یک سیستم.
.تعریف بازخور
بازخور یکی از مکانیسمهایی است که در اغلب سیستمها موجود است. ترموستاتها ساده ترین دستگاههای مکانیکی هستند که با مکانیسم بازخور عمل می کنند. ترموستاتها با افزایش یا کاهش دما، اقدام به قطع یا وصل دستگاه می کنند. نظام بازخور در سیستمهای طبیعی نیز وجود دارد. موجودات زنده با دریافت نشانه های هشدار، رفتار خود را تغییر می دهند. به عبارت دیگر رابطه یک ارگانیسم زنده و محیط اطراف آن ارتباطی دو جانبه و مبتنی بر اصل بازخور است.
مکانیسم بازخور معمولا با مکانیسم کنترل همراه است. راننده ای که هدایت یک اتومبیل را بر عهده دارد، اطلاعاتی را از طریق حواس خویش از مسیر دریافت و با آن اطلاعات اتومبیل را کنترل می کند. بازخورهایی که راننده پیوسته از محیط می گیرد، او را در تصمیم هایش قبل از پیچاندن فرمان، کم و زیاد کردن سرعت، ترمز بموقع و … یاری می دهد.
۴.محیط سیستم
محیط سیستم را عواملی تشکیل می دهد که در خارج از سیستم قرار می گیرند. شناسایی محیط و عوامل محیطی معمولا به سادگی انجام نمی گیرد. زیرا مرز سیستم با محیط، مرزهای ظاهری آن نیست. به عبارت دیگر، محیط، عوامل و اشیایی را شامل می شود که در رابطه با خود سیستم موثر و غیر قابل تغییرند.
تعریف محیط بستگی به ناظر و منظور دارد. به عنوان مثال، یک خانه، برای یک معمار با تمام اجزا، یک سیستم است. ولی برای مهندس مکانیک، سیستم حرارتی، یک سیستم و خانه محیط آن است(۲).

۵.اصول تفکر سیستمی
تفکر سیستمی، بسیار کاربردی بوده و نگرش انسان را نسبت به موضوعات تغییر می دهد. این تغییر نگرش و زاویه دید باعث می شود که نتایج متفاوت تری را به دست آوریم.
تفکر سیستمی یعنی دیدن موضوعات در قالب یک سیستم. به طور خلاصه سیستم به مجموعه ای از جزءهایی گفته می شود که با تعامل یکدیگر یک کل را بوجود می آورند و کل بدون هر جزء ناقص است. هر سیستم شامل ورودی، خروجی، پردازش و بازخورد می باشد
۵-۱.تفکر ترکیبی
طبق تفکر سیستمی، ویژگیهای مهم یک سیستم از تعامل بین اجزاء آن بوجود می آید نه از فعالیت جداگانه آنها. بنابراین وقتی سیستم را تجزیه می کنیم، ویژگیهای مهم خود را از دست میدهد. بنابراین سیستم، یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست. در عصر ماشین، وقتی چیزی بخوبی کار نمی کرد، رفتار اجزاء آن بررسی می شد تا راه ایجاد بهبودی پیدا شود.
با توجه به نکته فوق، روشی غیر از تحلیل برای درک رفتار و ویژگیهای سیستم ضروری است. ترکیب[۲]نقص فوق را جبران نموده و برای تفکر سیستمی، یک موضوع کلیدی است. در واقع، تحلیل و ترکیب، مکمل هم هستند
۵-۲.گام تفکر ترکیبی
وقتی می خواهید موضوعی را بررسی کنید، ابتدا سیستم کلی که دربرگیرنده موضوع فوق است، را مشخص نمایید. به عبارت دیگر، یک کلیت را شناسایی کنید که موضوع فوق، بخشی از آن است. به عنوان مثال، هنگام تفکر در مورد یک "دانشگاه" (به عنوان موضوع)، سیستم در برگیرنده آن، ممکن است "نظام آموزش عالی" یا "نظام آموزشی" در نظر گرفته شود .
رفتار و ویژگی های سیستم کلی را بررسی نمایید .
رفتار یا ویژگی های موضوع مورد مطالعه را با توجه به نقشها یا کارکردهای آن در سیستم کلی توضیح دهید
در تفکر سیستمی، توصیه می شود که ترکیب قبل از تحلیل انجام گیرد. در تفکر تحلیلی، چیزی که می خواهیم بررسی کنیم، بعنوان یک کل تجزیه می شود. ولی در ترکیب، چیزی که می خواهیم بررسی کنیم، بعنوان یک جزء از کلی که آنرا دربرگرفته، بررسی می گرددبه عنوان مثال، تفکر تحلیلی برای تشریح دانشگاه شروع به تجزیه آن و رسیدن به عناصرش می کند. مثلاً از دانشگاه به دانشکده، به دپارتمان، به دانشجو، هیئت علمی و موضوعات درسی و … می رسد. سپس عناصر را تعریف و آنها را جهت رسیدن به تعریف دپارتمان، دانشکده و دانشگاه ترکیب می کند. برای مواجه با واقعیتها، هم ترکیب و هم تحلیل لازم است. تحلیل روی ساختار موضوع متمرکز می شود. تعیین می کند سیستمها چگونه کار می کنند. ترکیب برکارکرد متمرکز می شود. بنابراین تحلیل، دانش ایجاد می کند و ترکیب، درک را افزایش می دهد (درک از کل به جزء جریان دارد و دانش از جزء به کل). تحلیل به درون چیزها می نگرد ولی ترکیب از بیرون به آنها نگاه می کند.
در تفکر سیستمی اعتقاد بر این است که با بسط سیستم مورد بررسی، درک ما از آن افزایش می یابد. در عصر ماشین، به تعامل بین اجزاء درون سیستم توجه می شد. ولی تفکر سیستمی، علاوه برآن، به تعامل سیستم با محیط نیز توجه دارد و نیز به تعامل کارکردی بین اجزاء سیستم توجه می نماید
چرچمن، مفهوم فوق را اینگونه توضیح می دهد. در نگرش تحلیلی، معمولاً سیستم را با توجه به اجزاء تشکیل دهنده آن شناسایی نموده و تعریف می کنند
تفکر مکانیکی به مواد تشکیل دهنده سیستم توجه دارد. ولی در روش سیستمها، توجه بیشتر به این نکته است که سیستم چه می کند تا اینکه از چه ساخته شده است. یعنی ابتدا ماموریت و چگونگی ارتباط و کنترل سیستم و ضوابط رفتاری آنرا شناسایی می کند. طبق دیدگاه فوق، تعریف اتومبیل چنین خواهد بود: اتومبیل وسیله نقلیه ایست برای انتقال تعداد معینی مسافر از یک نقطه به نقطه ای دیگر با توجه به زمان و هزینه تعیین شده. ( ابتدا یک کل که اتومبیل جزئی از آن است مد نظر قرار می گیرد)
۶. اصل تضاد
این یک اصل سیستمی است که اگر هر جزء سیستم را بطور جداگانه به گونه ای بسازیم که به کاراترین حد ممکن[۱۰]عمل کند، سیستم بعنوان یک کل، به موثرترین حد ممکن عمل نخواهد کرد. به عبارت دیگر، اجزاء سیستم را باید بگونه ای طراحی کرد که با یکدیگر جور شوند و هماهنگ با هم بطور موثر و کارا عمل کنند
مدیران اکثراً طبق تفکر تحلیلی و مکانیستی عمل می کنند. یک مسئله را به چند بخش قابل حل و قابل مدیریت تجزیه نموده، سپس برای هریک بهترین حل را پیدا نموده و نتایج را با هم مونتاژ می کنند. اما می دانیم که مجموع بهترین جواب برای اجزاء، بهترین جواب برای سیستم نخواهد بود. به عنوان مثال، معمولاً فرض می شود بهترین عملکرد سیستم قابل تقلیل به بهترین عملکرد اجزاء آن بصورت منفرد و جداگانه است. بنابراین معیارهای اندازه گیری عملکرد اجزاء بگونه ای تعیین می شود که باعث تضاداجزاء سیستم می گردد.
تقسیم بندی هر سیستم به اجزاء کوچکتر که بدون توجه به اصل تداخل و وابستگی متقابل آنها صورت می گیرد، یک تضاد فطری بین اجزاء آن سیستم بوجود می آورد، بهترین جواب برای هر یک از این اجزاء، لزوماً با بهترین جواب برای جزء دیگر هماهنگی و برابری نمی کند و در نتیجه تضادی با بهترین جواب برای کل سیستم پیدا می کند.
در اثر تقسیم تشکیلات سازمانی به چند فعالیت اصلی، یک فعالیت جدید بوجود می آید که وظیفه آن حل تضادهای بین این فعالیتها و محافظت منافع کل سیستم در مقابل منافع سیستمهای فرعی است. این وظیفه همان مسئولیت مدیریت عمومی است.
تئوری کلاسیک تشکیلات، این تضادها را به منظور کنترل مفید می داند و تصور می نماید که می توان از آنها برای سالم کردن تشکیلات استفاده کرد. ولی متاسفانه هرگز این تضادها به عنوان عامل کنترل موثر نبوده و فقط به صورت عامل ترمز کننده بکار رفته است. در عمل معمولاً یکی از مدیران از دیگران قویتر است یا به عللی به مدیرعامل نزدیک و این فرد راه حل سیستم فرعی خود را به بقیه تحمیل می کند. در این صورت، سودی که از این طریق بدست می آید، بیش از اندازه با ضرری که قسمتهای دیگر باید تحمل کنند، از بین میرود.
در اکثر مواقع مدیر عامل از بین یکی از سه مدیر تولید، فروش و مالی انتخاب می گردد و فاقد تجربه و اطلاعات لازم درباره کل سیستم است و مدیریت عمومی را از نظر گاه رشته خاص خود می نگرد و ناخودآگاه به صورت مدیر یک سیستم فرعی عمل می کند
۷. موانع تفکر سیستمی
موانع تفکر سیستمی متعددند. با این که فوائد تفکر سیستمی بر کسی پوشیده نیست، اما در عمل، به کار بستن تفکر سیستمی با موانعی روبروست. ریشه این موانع و عوامل را باید در نگرش و رفتار انسان ها جستجو کرد.
۷-۱.جزء نگری
جزء نگری در مقابل کل نگری قرار می گیرد. تفکر سیستمی مبتنی بر کل نگری است. جزء نگری محصول فرو رفتن در علوم تجربی است، بنابراین جزءنگری به خودی خود امر ناپسندی نیست و چه بسا در حوزه هایی از علوم ضروری نیز باشد. نکته در این است که تکیه صرف بر جزءنگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می برد.
در سازمان ها نیز وضعیت چنین است. پرداختن به اجزاء و واحدها باعث می شود تا افراد و گروه ها به صورت جزیره ای فکر و عمل کنند و این کار گرچه ممکن است بهبود عملکرد برخی واحدها را نشان دهد اما به عملکرد کلی سازمان لطمه می زند. جزءنگری باید با کل نگری همراه باشد. دیدن درختان از پایین باید با دیدن جنگل از بالا همراه باشد. هنر تفکر سیستمی، دیدن توام جنگل و درختان است یعنی دریافت اطلاعات کلی و جامع در عین این که جزئیات نیز مورد عنایت قرار دارند. تنها در صورت همزمان دیدن جزئیات و کلیات مسئله است که می توان پاسخی قوی به تغییرات و چالش های پیچیده داد.
بسیاری از مردم تصور می کنند تفکر سیستمی صرفا دیدن از بالاست، درست مثل بالگرد که می تواند "تصویر بزرگ" را ببیند و جنگل را از درختان تشخیص دهد. اما به تعبیر "مایکل پورتر"، یک جنگل از بالا تنها شبیه به یک سفره سبز رنگ دیده می شود. کسی می تواند جنگل را بفهمد که در آن قدم زده باشد. دیدن از بالا باید توسط دیدن از پایین پشتیبانی شود
از مضرات تفکر جزء نگر آن است که وقتی به یک مسئله نگاه می کنیم ذهن به سوئی می رود که بهترین راه حل را در همان محل جستجو کند، در حالی که به تعبیر راسل ایکاف: مسئله ها را باید بدون در نظر گرفتن مکان بروز آنها از جنبه های گوناگون مورد بررسی قرار داد. به عنوان نمونه، بهترین راه حل یک مسئله تولیدی در سازمان ممکن است از طریق یک تغییر در بازاریابی، یا به عکس، باشد
۷-۲.تمرکز بر وقایع
ما زندگی را به صورت مجموعه ای از رخدادها و وقایع می دانیم و برای هر اتفاق نیز یک دلیل روشن ارائه می کنیم. تمرکز بر روی وقایع، ما را از یافتن الگوی تغییرات درازمدت که در پشت رخدادها نهفته است محروم می سازد. عادت تمرکز بر وقایع و بویژه وقایع ناگهانی باعث می شود که انسان از درک تغییرات تدریجی عاجز بماند، در حالی که روند حرکت نظام هستی در ساحت های مختلف، تدریج و تکامل است.
داستان قورباغه ای که در درک افزایش تدریجی آب ناتوان است و همان مسئله باعث از بین رفتن او می شود معروف است. توجه و عکس العمل قورباغه تنها به وقایع ناگهانی معطوف می شود. این درست نظیر واقعیتی است که در جامعه انسانی وجود دارد و رسانه ها نیز بر آن دامن می زنند. گاه مرگ ناگهانی یک نفر چنان مورد توجه قرار می گیرد که زمینه های بروز و ظهور آن از دیده ها نهان می ماند. در مقابل، مرگ تدریجی هزاران انسان به دلیل مشکلات اقتصادی و بهداشتی و اجتماعی حساسیتی برنمی انگیزد.
تمرکز بر وقایع، از موانع توجه به تفکر سیستمی و توسعه آن است. این مسئله منجر به توضیح واقعه می شود اما انسان را از دریافتن الگوی تغییرات درازمدت که در پشت اتفاق مزبور وجود دارد بازمی دارد، در حالی که تحول، چه مثبت و چه منفی، یک شبه اتفاق نمی افتد. تمرکز بر رخدادهای منفرد و به ظاهر ناگهانی، سطحی نگری و ظاهربینی را در افراد و سازمان ها و جامعه دامن می زند.
به تعبیر دکتر دیوید هاوکینز، گزینش دلخواه به چیزی منجر می شود که متکی بر موقعیت است. به عبارت دیگر، این نوع نگاه به صورت مصنوعی، وحدت حقیقی را به قسمت های به ظاهر مجزا تجزیه می کند. این قسمت ها تنها در ظاهر دیده می شوند و واقعا از یکدیگر جدایی ندارند.
بنابراین در حالت خاصی قرار می گیریم که از "اینجا" و "آنجا" یا از "اکنون" در مقابل "بعد" سخن می گوئیم، یا اجزائی را از جریان زندگی به اختیار گزینش می کنیم که از آنها به عنوان "رخداد" یا "اتفاق" یاد می کنیم. یک نتیجه جدی این فرآیند ذهنی، ایجاد درک اشتباه از روابط علت و معلولی است. این سوء تفاهم، مشکلات و فجایع بی پایان انسانی را به بار می آورد
۷-۳.فرافکنی
یکی از موانع تفکر سیستمی نوعی منفی نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی است. تفکر سیستمی به ما می آموزد که چیزی در بیرون از سیستم که مسبب بروز مشکلات باشد وجود ندارد. باید دانست که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است و جزئی از آن به شمار می رود.
چه در سازمان و چه در اجتماع، اگر هر کس خود را فقط در شغل یا موقعیت خود معنا کند آنگاه قادر به درک اثر اعمال خود برروی موقعیت دیگران نخواهد بود
۷-۴.دام تفکر دوگانه
سیاه یا سفید دیدن پدیده ها مانع تفکر سیستمی است. نگرش "صفر و یک " و تفکر "یا این یا آن" به ایستائی تفکر می انجامد. این نوع تحلیل، نوعی ساده اندیشی است و با پیچیدگی های جهان کنونی منطبق نیست. کسانی که چنین عمل می کنند، بدون این که بخواهند، خلاقیت را نابود می کنند. غالبا فکر می کنند کار مطلوبی انجام می دهند اما به دام تفکر دوگانه ای که برای خود ساخته اند آگاه نیستند.
برخورد ساده انگارانه با دوگانگی، خلاقیت و نوآوری را از بین می برد. ایستا شدن تفکر موجب پدیدآمدن چارچوب های خودساخته می شود. این قالب های دوگانه باید شکسته شود. باید تفکری فراتر از دوگانگی داشت و "هم این و هم آن "را در نظر گرفت.
یک رخداد می تواند در یک زمان تاثیری مشخص در یک جنبه داشته باشد و در زمان دیگری تاثیری متفاوت بگذارد. هر رخداد، بسته به زاویه دید مشاهده گر، ممکن است معنا یا معانی متعدد داشته باشد. ممکن است حالتی وجود داشته باشد که متفاوت با همه حالات شناخته شده قبلی باشد
۷-۵.تفکر قالبی
گفته شده است که کودکان پیشرفت قابل ملاحظه ای در درک تفکر سیستمی دارند. بزرگسالان از طریق سیستم های رسمی آموزش، با تفکر خطی و قالبی خوگرفته اند و رهایی از این روش تفکر برای آنان دشوار است.
پیش فرض ها و تصورات قبلی، ذهن ما را تحت کنترل دارند. تشخیص این قیود خودنهاده هم مشکل است. به همین دلیل است که معمولا زمانی که یک راه حل معما به ما نشان داده می شود تعجب می کنیم.
۷-۶.توجه به علائم به جای علل
ریشه بسیاری از ناتوانائی های ما در شرایط پیچیده، گم کردن حلقه علیت و دیدن فقط قسمتی از آن است. سیستم های پیچیده انسانی دو مشخصه بسیار مهم دارند: علائم و علل. منظور از علائم، نشانه ها و شاخص هایی است که نشان دهنده مسئله و مشکلی در سیستم است. علل و اسباب، آن زیرساختی در سیستم است که بیشترین سهم و مسئولیت را در پذیرش نشانه ها و علائم، یا به عبارت دیگر مشکل سیستم، برعهده دارد و اگر شناخته شود می توان از طریق آن تغییرات، بنیادی و پیشرفت واقعی در سیستم بوجود آورد.
بسیاری از ما تصور می کنیم که علت بوجود آمدن یک مسئله الزاما با نشانه های آن در کنار یکدیگرند و با مشاهده این عوامل می توانیم علل را بیابیم. نگرش سیستمی به ما می گوید برای فهمیدن مشکلات اساسی لازم است به مسائلی فراتر از اشتباهات فردی و یا اقبال نامساعد بپردازیم. باید از وقایع و شخصیت ها بالاتر رفت. باید به عمق ساختاری پی برد که اعمال افراد و شرایط را به گونه ای شکل می دهد که رویدادی اتفاق می افتد(۱۴).
۷-۷.تفکر تحلیلی
اصول تفکر در عصر ماشین، آنگونه که "رنه دکارت " تشریح کرده، عمدتا بر این پایه بود که هر مشکل یا موضوعی را تا حد امکان باید به اجزاء کوچکتر تجزیه کرد. این روش تفکر، "روش تحلیلی "است، که تنها یک نوع روش تفکر محسوب می شود. تفکر فقط تحلیل نیست. در تفکر سیستمی از روش "ترکیبی" استفاده می شود. به عبارت دیگر، تفکر سیستمی چرخه ای از تجزیه و ترکیب است.
استفاده و اتکاء صرف به روش و تفکر تحلیلی مانع بزرگ تفکر ترکیبی و سیستمی است. جنبه منفی تفکر تحلیلی آن است که وقتی سیستم را تجزیه می کنیم ویژگی های مهم خود را از دست می دهد. سیستم، یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست. بهتر است ترکیب قبل از تحلیل انجام شود. در تفکر تحلیلی، چیزی که می خواهیم بررسی کنیم به عنوان یک کل تجزیه می شود ولی در ترکیب، چیزی که می خواهیم بررسی کنیم به عنوان یک جزء از کلی که آن را دربرگرفته بررسی می شود
۷-۸.توجه به کمیت
توجه صرف به عدد و رقم از موانع تفکر سیستمی است. توجه به اندازه یا تعداد، مقوله ای است که به تعبیر "راسل ایکاف"، به "رشد" مرتبط است نه "توسعه" در حالی که تفکر سیستمی یک تفکر توسعه گرا است. او بین توسعه و تفکر سیستمی رابطه ای معنادار می جوید که در نهایت به بهبود کیفیت زندگی و چگونگی استفاده انسان از توانائی ها و دارائی ها و افزایش شایستگی های خود می انجامد. رشد، افزایش در تعداد یا اندازه است اما توسعه، افزایش در شایستگی است
نتیجه گیری:
تفکر سیستمی نوعی نگاه به جهان هستی و پدیده های آن است. این شیوه تفکر، روش شناسی موثری را برای سیستم های اجتماعی فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه می دهد. در تفکر سیستمی، صرفاً به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمی شود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز بر هم کنش آنها و محیط، بررسی می شود.
موانع و عواملی سبب می شود انسان ها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کل نگر است در حالی که تکیه صرف بر جزء نگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می برد. تمرکز بر روی وقایع و بویژه وقایع ناگهانی، باعث می شود تا انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است، درک نکند. از این رو، منفی نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید می شود و انسان خیال می کند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است، در حالی که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است.
دام دیگر در این زمینه، تفکر دوگانه است که در آن، انسان با نوعی تحلیل ساده اندیشانه، به نگرش "صفر و یک" گرفتار می شود. این نگرش بر اساس پیش فرض ها و تصورات قبلی و قیود خودنهاده ای است که ذهن را در قالب های بسته نگه می دارد. این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم، بیش از علل و یا به جای آن، توجه کند و به همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند، در حالی که بین آنها هیچ گونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد. تفکر سیستمی، در قالب کلیت و تمامیت سیستم دیده می شود و به این ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر می شود.
در این مقاله، ضمن تشریح مولفه های تفکر سیستمی، به بررسی مهم ترین "موانع" آن در جنبه های جزء نگری، تمرکز بر وقایع، فرافکنی، دام تفکر دوگانه، تفکر قالبی، توجه به علائم به جای علل، تفکر تحلیلی و توجه به کیفیت پرداخته شده است.
رویکرد تفکر سیستمی
رویکرد تفکر سیستمی به طور بنیادین با روش های تحلیلی سنتی فرق می کند. روش های تحلیل سنتی، بر تفکیک سیستم به اجزای قابل مطالعه متمرکز بود، در واقع ریشه ی کلمه ی انگلیسی تحلیل یعنی Analysis، به معنای شکستن اجزای تشکیل دهنده است. در مقابل، تفکر سیستمی بر این متمرکز است که چطور موضوع مورد مطالعه با سایر اجزای سیستم در تعامل است. این بدان معنی است که به جای اینکه اجزای کوچک تر سیستم به طور جداگانه مورد مطالعه قرار گیرند، تفکر سیستمی چشم انداز خود را گسترش می دهد تا تعداد تعاملات بیشتری را در نظر بگیرد. بنابراین، نتایج حاصل از تفکر سیستمی، چیزی کاملا متفاوت از نتایج به دست آمده از روش های تحلیل سنتی است؛ به خصوص زمانی که مسئله ی مورد مطالعه از نظر ساز و کار و پویایی پیچیده باشد یا بازخوردهای فراوانی از عناصر داخل یا خارج سیستم بر آن تاثیر بگذارند.
ویژگی های تفکر سیستمی باعث شده است تا دشوارترین نوع از مسائل به روشی اثربخش تر حل شوند. تفکر سیستمی به تحلیل مسائلی که موضوعات پیچیده ای دارند، مسائلی که به شدت به گذشته و عوامل متعددی وابسته هستند و مسائلی که ریشه در هماهنگی های ناموثر عناصر درگیر دارند، می پردازد. حوزه هایی که تفکر سیستمی توانسته است ارزش خود را به اثبات برساند، عبارتند از:
مسائل پیچیده ای که دارای بازیگران زیادی است و نیاز به مشاهده ی تصویری بزرگ از مسئله دارد؛
مسائل تکرارشونده یا مسائلی که به مرور زمان با انجام اقدامات اصلاحی رو به وخامت می گذارند؛
موضوعاتی که یک اقدام بر محیط کلی موضوع، چه محیط طبیعی چه محیط رقابتی، تاثیر می گذارد (یا از آن تاثیر می پذیرد)؛
مسائلی که راه حل های آن آشکار نیستند؛
کاربرد تفکر سیستمی
برای نشان دادن تفاوت های میان دیدگاه تفکر سیستمی و دیدگاه تحلیل سنتی، می توان از مثال اقدامات انجام شده برای کاهش آفات محصولات کشاورزی استفاده کرد. وقتی آفات به محصولات کشاورزی هجوم می آورند، یک واکنش معمول به حمله ی آفات، استفاده از آفت کش است. بدون در نظر گرفتن اثربخشی محدود برخی از آفت کش ها و آلودگی آب و خاک، فرض کنید از آفت کشی استفاده می شود که می تواند این آفات را از بین ببرد و هیچ آثار جانبی بر روی آب، خاک و هوا نداشته باشد. آیا استفاده از این آفت کش به بهبود فعالیت های کشاورزی کمک می کند؟
اگر ما به تفکر معمولی که در خصوص این آفت کش وجود دارد روی بیاوریم، سیستم حاکم بر این شرایط به صورت زیر خواهد بود:
بر اساس این روش تفکر، هر چه بیشتر از آفت کش استفاده شود، آفت کمتری وجود خواهد داشت و در نتیجه محصولات کمتر آسیب می بینند.
در واقع این نتیجه به ذهن خطور می کند که از بین بردن آفات باعث حل مشکل می شود، با این حال این نتیجه گیری در کل صحیح نیست. مسئله ی خسارت های ناشی از آفات با این راه حل تنها برای مدت کوتاهی رفع شده است. متاسفانه، نمودار بالا تنها بخشی از یک تصویر بزرگ را به نمایش گذاشته است. اتفاقی که بعدها رخ خواهد داد این است که در سال های آینده مشکل خسارت وارد شده به محصولات بدتر و بدتر می شود و به نظر می رسد که آفت کش مورد استفاده دیگر اثربخشی گذشته را ندارد.
علت این است که آفاتی که به محصولات آسیب می زدند، جمعیت یک نوع آفت دیگر را از طریق رقابت با آن یا به طعمه انداختن آن کنترل می کنند. وقتی آفت کش آفات موجود را از بین می برد، در واقع کنترلی که این آفات بر نوع دیگر آفات داشته اند بر هم می خورد. در نتیجه جمعیت آفتی که تحت کنترل آفت اصلی بوده است به شدت بالا می رود و این نوع جدید، آسیب های بیشتری را به محصولات کشاورزی وارد می آورد.
به عبارت دیگر، اقدامی که به منظور حل مشکل انجام شد، وضعیت را وخیم تر کرده است؛ چرا که عوارض جانبی ناخواسته ی این تغییر در سیستم، منجر به تشدید مشکل شده است.
در حقیقت، برخی مطالعات نشان می دهد که بخش اعظمی از ۲۵ گونه ی آفاتی که هر ساله بیشترین آسیب را به محصولات کشاورزی وارد می آورند خود در یک چرخه به تشدید مشکل کمک می کنند که در قالب نمودار به این شکل است:
بر اساس این نمودار، هر چه آفت کش بیشتری مورد استفاده قرار گیرد، تعداد آفات نوع ۱ (آفت اصلی) که به محصولات آسیب می زنند، کمتر می شود. این کار منجر به کاهش ناگهانی تعداد آفات آسیب زننده به محصولات می شود (توجه داشته باشید که این تاثیر تنها متوجه آفاتی می شود که برای مقابله با آن از آفت کش استفاده شده است). هر چه تعداد آفات نوع ۱ کمتر شود در نهایت تعداد آفات نوع ۲ بیشتر می شود (دو خط روی کمان نشان دهنده ی تاخیر در تاثیر علت بر معلول است)، زیرا آفت نوع ۱ دیگر نمی تواند تعداد آفات نوع ۲ را تا حدی کنترل کند. این منجر به انفجار جمعیتی آفت نوع ۲، افزایش تعداد آفات آسیب زننده ی نوع ۲ به محصولات و در نتیجه افزایش تعداد کل آفات آسیب رسان به محصولات کشاورزی می شود و این نتیجه ای است که دقیقا تاثیری بر خلاف اقدامات مورد نظر دارد. بنابراین، اگرچه تاثیرات کوتاه مدت به کار بردن آفت کش دقیقا مطابق انتظار بود، اما در طولانی مدت خلاف آن اثبات شد.
با در نظر گرفتن چنین تصویری در ذهن، اقدامات دیگری که در طولانی مدت نتایج بهتری به همراه داشتند توسعه یافته است، اقداماتی نظیر مدیریت جامع آفات که تعداد آفات آسیب زننده به محصولات را از طریق آوردن موجودات شکارچی این آفات به محیط کشاورزی کنترل می نماید. اثربخشی این روش ها در تحقیقاتی که توسط دانشگاه MIT، آکادمی ملی علوم آمریکا و سایر مراکز پژوهشی انجام شد، به اثبات رسیده است؛ بدون اینکه خطر آلودگی آب و خاک به همراه داشته باشد.
تصویر وسیع حاصل از تفکر سیستمی شناخت لازم برای خلق راهکارهای بلندمدت را فراهم می آورد. از همین رویکرد در امور شرکت ها نیز می توان بهره برد. یعنی برخی فرایندها که در کوتاه مدت باعث موفقیت شرکت می شوند ممکن است خود عاملی برای تشدید مسائل و مشکلاتی شوند که روز به روز رو به وخامت می گذارند. با به کارگیری تفکر سیستمی و داشتن نگاهی کلی بر فرایندها و عوامل موثر در سیستم های حاکم بر فعالیت شرکت ها، می توان به ریشه ی مشکلات پی برد و برای رفع آن استراتژی هایی را تبیین نمود.
روشی مناسب برای رویارویی با سخت ترین مسائل
بسیاری از مسائل و مشکلاتی که امروزه گریبان گیر ما شده اند، پیچیده هستند. عناصر متعددی در آن نقش دارند که بخشی از آن عناصر، در نتیجه ی اقداماتی بوده است که در گذشته در جهت اصلاح انجام شده است. رفع چنین مسائل و مشکلاتی به شدت سخت است و نتایج حاصل از راهکارهای مرسوم معمولا به قدری ضعیف هستند که بر سر چشم انداز حل اثربخش مسئله مانع ایجاد می کنند. یکی از مزایای مهم تفکر سیستمی، توانایی مواجهه ی اثربخش با این دست از مسائل و ارتقای تفکرات به سطحی است که منجر به کسب نتایجی مطلوب حتی در شرایط پیچیده و بغرنج می شود.
رویکرد سیستمی
سیستم مجموعه ای است از اجزای به هم پیوسته که به علت وابستگی حاکم بر اجزای خود کلیت جدیدی را احراز کرده و از نظم و سازمان خاصی پیروی می کند و در جهت تحقق هدف معینی که دلیل وجودی آن است فعالیت می کند.
سازمان چیست؟
1- سازمان عبارت است از دسته بندی و گروه بندی افراد در قالب های نظام یافته به گونه ای که مساعی هماهنگ شده ی آن ها در یک محیط متغیر به صورت وسیله ای برای نیل به هدف های سازمانی در آید.( David.R.Hampton) 2- سازمان یک نهاد اجتماعی است که دارای هدف بوده و سیستمی است که به سبب داشتن یک ساختار آگاهانه فعالیت های خاصی را انجام می دهد و دارای مرزهای شناخته شده ای می باشد.(Richard.L.Daft) 3- سازمان عبارت است از فرآیندی نظام یافته از روابط متقابل افراد برای دست یافت به هدف های معین.(Hicks & Gullet)
این تعریف از 5 عنصر مشخص تشکیل شده است:
1- سازمان همیشه از افراد تشکیل می شود. 2- این افراد به طریقی با یکدیگر ارتباط دارند. 3- این روابط متقابل را میتوان نظام بخشید 4- کلیه افراد در سازمان دارای هدف های مشخصی هستند و بعضی از این هدف ها در عملکرد آن ها اثر می گذارد. هر فرد انتظار دارد که از طریق همکاری در سازمان به هدف های شخصی خود نائل شود. 5- این روابط متقابل نیل به هدف های مشترک سازمانی را که ممکن است با هدف های شخصی افراد متفاوت باشد میسر کند.
مدیریت چیست؟
عبارت است از فرآیندی برای حل مسائل مربوط به تامین هدف های سازمانی به نحو مطلوب از طریق استفاده ی موثر و کارآمد از منابع کمیاب در یک محیط در حال تغییر.(Kreintner) – فرآیندی برای حل مساله – هدف های سازمان – کارآیی – منابع کمیاب – محیط در حال تغییر
نگرش سیستمی(System Approach)
نگرش سیستمی دیدگاهی است که به ما اجازه می دهد تا نیروها و متغیرهایی که در محیط خارج و داخل سازمان تاثیر اساسی دارند بشناسیم و به عملکرد و جایگاه آن در سازما پی ببریم. این نگرش در اداره ی سازمان ها موجب یکپارچگی در ایجاد چارچوب کلی می شودو جنبه ها ی گوناگون شناخت سازمان ها را عملی می سازد و از نظر مدیریتی نگرش سیستمی موجب می شود تا مدیران به سازمان ها به صورت یک کل و بخشی از یک محیط بزرگ تر توجه کنند.
تئوری عمومی سیستم ها و کاربرد آن در مدیریت
نگرش سیستمی:
1- نگرش سیستمی یک راه تفکر است 2- نگرش سیستمی روش اصولی تجزیه و تحلیل است 3- نگرش سیستمی شیوه ی مدیریت است
در نتیجه ی نفوذ مبانی علوم گوناگون در حیطه ی سازمان و مدیریت فصل تازه ای در تئوری سازمان و مدیریت به وجود آمد و این تئوری جدید به نام تئوری سیستم ها معروف شد. به نظر طرفداران این تئوری هر یک از عوامل مختلف تشکیل دهدنده ی یک سازمان ( نیروی انسانی، ساختار رسمی و …. ) جزئی کوچک از یک سیستم است و تغییرات در هر یک از این اجزا موجب ایجاد دگرگونی در سایر اجزای سازمان می شود. پیم تئوری عمومی سیستم ها برای مدیریت نظام های سازمانی به قدری عمیق و حیاتی است که عدم آشنایی با آن ها مدیریت این سیستم ها را با ناکامی مواجه می سازد.
منابع در اختیار مدیران:
الف) منابع فیزیکی ب) منابع مفهومی: اطلاعات، دانش و…
تفاوت منابع:
1- مالکیت 2- حالت فیزیکی و مفهومی
نگرش جدید سازمان ها سازمان های که از دهه ی 1870 براساس فرماندهی و کنترل شکل گرفته اند مانند موجود زنده ای هستند که تنها پوسته ی بیرونی اعضای آن را به هم نگه داشته است. شرکت های بزرگ امروز بر محور اطلاعات شکل می گیرند.(دراکر)
امروزه توجه به سرمایه دانش و دانایی به عنوان تنها راه ایجاد ثروت در جامعه و سازمانها امیر اجتناب ناپذیر است. در واقع دانش منبعی ارزشمند و گرانبها برای پیشرفت و ادامه عمر سازمانها است و به همین علت در خیطه مدیریت توسعه و خلق دانش یکی از مهمترین وظایف مدیران تلقی می شود. در این راه می توان از رویکرد سیستمی به عنوان رویکری مناسب در توسعه دانش سازمانها استفاده نمود رویکرد سیستمی چهارچوبی منطقی و علمی در نورد مسائل داشته که با سایر نگرشها تمایز دارد. این تفاوت از چند بعدی بودن ان یعنی توجه به عوامل محیطی ، توجه به تعامل خرده سیستمها ، مورد توجه قرار دادن اهداف ، فرآیندها ، ابزارها امکانات و تاکید بر مکانیسم باز خورد ناشی می شود.در این مقاله سعی بر این داریم که بعد از تبین جنبه های دانش سازمانی و رویکرد سیستمی ، رویکرد سیستمی را به عنوان رویکرد مطلوب در توسعه دانش سازمانها معرفی نمائیم و به مزایای استفاده آن در توسعه دانش سازمانی نسبت به دیگر رویکردها اشاره کنیم.

رویکرد سیستمی :
بر وسیله رسیدن به هدف تاکید دارد . بعبارتی سازمان مواد و انرژی را از محیط دریافت ، به ستاده تبدیل و به محیط ارسال می نماید .
مفروضات رویکرد سیستمی :
1. سازمان سیستمی است که از اجزای فرعی تشکیل شده و هرگونه اختلال در آن می تواند برکل سیستم اثر گذار باشد .
2. سازمان یک سیستم باز است که با محیط در تعامل می باشد .
3. سازمان باید همواره قدرت ذخیره مواد اولیه و منابع را برای تبدیل به ستاده داشته باشد .
مفروضات رویکرد سیستمی در عمل :
مانند رویکرد نیل به هدف بر انتخاب وسایل از پیش تعیین شده تاکید دارد اما اعتبار هدف و ابزار را مورد شک قرار می دهد .
فواید رویکرد سیستمی :
1. آگاهی مدیران را از وابستگی های متقابل افزایش می دهد .
2. هنگامی که اهداف مبهم و نامشخص هستند ، تاکید بر وسیله می تواند تا حدی اهداف را واضح سازد .
3. دیدی وسیع تر و بلند مدت تر به انسان می دهد .( مدیر را کمتر به پیگیری نتایجی که کوتاه مدت اند مشغول می سازد )
معایب رویکرد سیستمی :
1. بیش از حد بر وسیله تاکید دارد .
2. انتخاب معیار معتبر و دقیق برای انتخاب وسیله کار مشکلی است که نیازمند تخصص است .

در ایدلوژی های مختلف درجه اهمیت جز و کل تفاوتهای زیادی دارد . برخی اصرار دارند که بیشتر و بیشتر راجع به کمتر بدانند و درنتیجه همه چیز را در مورد هیچ چیز و برخی دیگر اصرار دارند هیچ چیز را در مورد همه چیز بدانند .
کل در ادبیات عرفانی ایران مفهومی انتزاعی و فلسفی است اما در اینجا کل به معنای در نظر گرفتن همه چیز است اعم از اجزا ، محتوا، فرم و غیره .
. Holistic thinking ، کل نگری همه چیزها ، می خواهد هیچ موضوعی از نظر دور نماند و تمام چیزهایی که دارای اثر هستند در نظر گرفته شوند .
در تئوری سیستم های عموری فرض شده است که تمام پدیده های دنیا یک مخرج مشترکی دارند که آنرا علم کلی می دانند و در هر محدوده یک دید جامع دارد و یک دید تخصصی . دید کل گرا به عنوان چتری روی زمین های تخصصی قرار گرفته است .

در سیستم های فکری مختلف درجه اهمیتی که برای سکانداری و پارو زدن در عرصه ی فعالیت های بشر قائل شده اند متفاوت است در رویکرد سیستمی با نور افکن پایین اتفاقات جاری مورد توجه قرر می گیرند و اهمیت پارو زدن مورد توجه است و با نور افکن بالا فرجام راهی که در پیش است مورد توجه .

رویکرد سیستمی در هر نظام اجتماعی و حتی هر فرد جامعه مورد استفاده است و هر کس در هر موقعیت اجتماعی حداقل در مورد شخص خودش می تواند از آن استفاده کند .
انسان مکان را بهتر از زمان می فهمد به همین دلیل در بررسی جز و کل معمولا به اشتباه بیشتر به مکان توجه دارد تا زمان .
تاریخ موفقیت بیشتر راز شکست را آموزش می دهد چرا که در طول تاریخ تجربه نشان داده است که موفقیتها پایدار نمی باشند و بخش عمده ای موفقیت های کسب شده در بازه های زمانی متفاوت از دست می روند بنابراین باید اعتراف کرد که در واقع موفقیت اصلی در حفظ موفقیت است نه کسب آن . چرا که کسب موفقیت می تواند حتی شانسی اتفاق بیافتد اما حفظ آن بدون داشتن نگاهی دقیق به وضعیت حالت در عین داشتن نگاهی همیشه به آینده ممکن نیست .
در دنیای امروز بشر نه تنها با کمبود با اطلاعات مواجه نیست که حجم انبوه اطلاعات در دسترس او را با نوع جدیدی از مشکل مواجه کرده است . آنچه مهم و کلیدی است انتخاب بهینه اطلاعات مورد نیاز از میان این حجم انبوه و استفاده از آن است .
انسان استعداد اشتباه کردن را به دلیل ذات وجود خود دارد اما آنچه مهم است پذیرش اشتباه و درس گرفتن از پیامی است که اشتباه برای ما در بر داشته است .
توسعه از طریق یادگیری مستقیم از اشتباهات خودمان بهترین و پایدارترین راه می باشد . یاد آوری و مرور اشتباه برای هیچ کس خوش آیند نیست اما با تحمل این سختی و غلبه بر موانع درونی است که می توان دلایل شکست و عدم موفقیت را آموخت . بدترین اشتباه این است که شما اشتباه نکنید .
پارانویا نوعی بیماری روحی است که افراد مبتلا به آن دچار استبداد ، خودرایی و نیز شک همیشگی به اطرافیان خود می شوند اینگونه افراد نه تنها توانایی موفقیت را در خود از بین می برند بلکه امکان پرورش انسانهای موفق در حیطه ی مدیریت خود را نیز به شدت تحت تاثیر منفی قرار می دهند چرا که خلاقیت ، کار آفرینی احتیاج به ریسک و جسارت اشتباه کردن دارد .

امروزه باز آفرینی موسسات در فاصله های زمانی کوتاه باید اتفاق بیافتد و اصلاح و تغییر در حین پیمایش مسیر ضرورتی اجتناب ناپذیر است .
استراتژی وسیله ی تحقق ایدولوژی است . تغییر نوع نگاه بشر نسبت به دنیا و آنچه می گذرد امروزه سرعت شکفت انگیزی یافته است در واقع می توان گفت آی تی هم به عنوان یک وسیله مسبب تغییر بزرگی در دنیاست .
عصر حاضر عصر عدم قطعیت ، عصر سرگردونی ، تغییر حقایق ، منسوخ شدن روز به روز تفکرات است . به بیان دیگر گویی آنچه امروز کار آمد است هنوز مقبول نیست و آنچه مقبول است دیگر کار آمد نیست .
اساس برتری امروز : نوع رویکرد است بنابر این پیش از هر چیزباید بدانیم آیا جهان بینی ما پاسخ گوی تغییرات محیط پیرامونمان هست یا خیر .
موفقیت داشتن منابع و حتی علم و تکنولوژی نیست ، موفقیت امری درونی ، غیر مادی و فرهنگی است . بهترین راه برای فهمیدن رمز موفقیت بررسی مواردی است که به شکست منتهی می شود …
تعریف سیستم :
کره زمینی که ما در آن زندگی می کنیم ، قسمتی از منظومه شمسی است. آدمی برای زندگی خود ، "سیستمهای سیاسی و اجتماعی" خاصی بوجود آورده است. هر روز با "سیستمهای گوناگون حمل و نقل" روبرو هستیم. گاه از سیستمهای داخلی بدن خود ، مانند سیستم گوارش رنج می بریم. مهمترین دستگاه بدن ما ، یعنی دستگاه مغز و سیستم مرکزی اعصاب ، سیستم حیاتی و اسرار آمیزی است.
در نظر اول همه این سیستمهایی که برشمردیم ، بسیار متفاوت با یکدیگر جلوه می کنند. پس چرا ما همه آنها را با نام "سیستم" می خوانیم؟ سببش این است که همه آنها از یک لحاظ با یکدیگر شباهت دارند. البته همه آنها دستگاههایی هستند که از قسمت های گوناگون تشکیل شده اند اما همه این قسمتها به یکدیگر وابسته اند و با هم روابط متقابل دارند.
با این همه ، کلمه "سیستم" خالی از ابهام نیست. زیرا با آنکه ما معنی آنرا می دانیم (یا خیال می کنیم که می دانیم) ، بسیار دشوار است که بتاونیم تعریف روشن و دقیقی از آن به دست دهیم. به همین دلیل ، پیش از آنکه کلمه "سیستم" را تعریف کنیم ، بهتر است که اندکی بیشتر درباره موارد استعمال آن سخن بگوییم.
به هر جا که نظر افکنیم ، در دورادور خود سیستمهای گوناگونی را می بینیم: سیستمهای بسیار بزرگی چون "منظومه شمسی" – که تازه خود چون ذره کوچک و بی مقداری از "سیستم کهکشان" است ، و خود کهکشان نیز یکی از سیستمهای کهکشانهای بی شمار کیهانی است که دیدن آنها امکان پذیر می باشد- و سیستمهای بسیار کوچکی مانند "سیستمهای سلولی" در قلمرو بیولوژی و "سیستمهای اتمی" در قلمرو فیزیک. از اینها گذشته ، سیستمهای دیگری نیز وجود دارند مانند : "سیستمهای مکانیکی" مثل موتورها ومولدهای برق ، "سیستمهای بیولوژیکی" مانند انسان و حیوانات و نباتات ، و "سیستمهای اجتماعی" مانند کارخانه ها و احزاب سیاسی و خانواده. هنگامی که یک سیستم مکانیکی با یک سیستم بیولوژیکی با هم جمع آیند – مانند هنگامی که انسانی اتومبیل یا هواپیمایی را براند – با نوع دیگری از سیستمها روبرو می شویم که نامشان "سیستمهای انسان به علاوه ماشین" است. همچنین مشاهده می کنیم که "سیستمهای طبیعی" ای نیز وجود دارند که بدون دخالت انسان کار می کنند ، مانند "جنگلها" و "رودخانه ها" که هر یک از آنها "سیستم طبیعی" مستقل و خاصی است.
تعاریف زیادی برای سیستم ارائه شده است که یکی از دلایل این تنوع ، دیدگاه و نوع سیستمهای مورد مطالعه توسط ارائه کننده تعریف است . در اینجا ، چند مورد از آنها ارائه می گردد:
1. سیستم ، مجموعه ای از اجزاء است که در یک رابطه منظم با یکدیگر فعالیت می کنند .
2. سیستم ، مجموعه ای از اجزاء مرتبط است که در راستای دستیابی به ماموریت خاصی ، نوع و نحوه ارتباط بین آنها بوجود آمده باشد .
3. سیستم ، مجموعه ای است از متغیرها که بوسیله یک ناظر (Observer) انتخاب شده اند . این متغیرها ممکن است اجزاء یک ماشین پیچیده ، یک ارگانیسم یا یک موسسه اجتماعی باشند .
طبق تعریف فوق که توسط اشبی در سال 1960 ارائه شده ، سه موضوع متفاوت وجود دارد :
· یک واقعیت (شئ مشاهده شده )
· یک برداشت (درک) از واقعیت
· یک بیان (نمایش) از برداشت صورت گرفته
اشبی ، اولی را Machine ، دومی را System و سومی را Model می نامید .
4. سیستم ، بخشی از جهان واقعی است که ما انتخاب و آنرا در ذهن خود به منظور در نظر گرفتن و بحث و بررسی تغییرات مختلفی که تحت شرایط متفاوت ممکن است در آن رخ دهد ، از بقیه جهان جدا می کنیم . ( این تعریف از J.W. Gibbs است)
5. تعریف راسل ایکاف از سیستم :
سیستم مجموعه ای از دو یا چند عنصر(element) است که سه شرط زیر را داشته باشد :
· هر عنصر سیستم بر رفتار و یا ویژگیهای کل(whole) سیستم ، موثر است .
به عنوان مثال رفتار اجزایی از بدن انسان مثل قلب و مغز و شش می توانند عملکرد و ویژگیهای بدن انسان را به عنوان یک کل تحت تاثیر قرار دهند .
· بین عناصر سیستم از نظر رفتاری و نوع تاثیر بر کل سیستم ، وابستگی متقابل وجود دارد .
یعنی نحوه رفتار هر عنصر و نیز نحوه تاثیر هر عنصر بر کل سیستم ، بستگی به چگونگی رفتار حداقل یک عنصر دیگر از سیستم دارد . به عنوان مثال در بدن انسان ، نحوه رفتار چشم بستگی به نحوه رفتار مغز دارد .
· هر زیر مجموعه ای از عناصر تشکیل شود ، بر رفتار کل سیستم موثر است و این تاثیر بستگی به حداقل یک زیر مجموعه دیگر از سیستم دارد . به عبارت دیگر اجزای یک سیستم چنان به هم مرتبط اند که هیچ زیر گروه مستقلی از آنها نمی توان تشکیل داد .
تعریف فوق ، یکی از تعاریف عمیق و دقیق سیستم است که درک آن نیاز به تعمق دارد . نتایجی که از تعریف فوق در مورد سیستم می توان گرفت :
1. هر سیستم ، یک کل است که نمی توان آنرا به اجزاء مستقل تقسیم نمود .
2. هر جزء سیستم ، ویژگیهایی دارد که اگر از سیستم جدا شود ، آنها را از دست می دهد . به عنوان مثال چشم به عنوان جزئی از سیستم بدن انسان ، اگر از بدن جدا باشد ، نخواهد دید .
3. هر سیستم ، ویژگیهایی دارد که در هیچ یک از اجزاء ، بطور مستقل وجود ندارد . به عنوان مثال ، انسان به عنوان یک سیستم می تواند بخواند و بنویسد که هیچ یک از اجزاء بدن ، به تنهایی قادر به این کار نیستند .
4. وقتی سیستم به اجزاء مستقلی تقسیم شود ، برخی از ویژگیهای ضروری خود را از دست می دهد .
5. اگر اجزاء یک موجودیت (entity) با یکدیگر تعامل نداشته باشند ، تشکیل یک مجموعه می دهند نه یک سیستم . به عبارت دیگر ، مشخصه مهم یک سیستم ، تعامل و ارتباط است و ویژگیهای اصلی سیستم از تعامل اجزاء بدست می آید نه از رفتار مستقل اجزاء . به عنوان مثال اگر قطعات یک خودرو را به صورت منفک در یک مکان کنار یکدیگر قرار دهیم ، تشکیل خودرو نخواهند داد .
بازخورد Feedback
بازخور یا پس خوراند یکی از مکانیسمهایی است که در اغلب سیستمها به گونه ای موجود است . ترموستاتها ساده ترین دستگاههای مکانیکی هستند که با مکانیسم بازخور عمل می کنند . ترموستاتها با افزایش یا کاهش دما ، اقدام به قطع یا وصل دستگاه می کنند . برخی موشکهای رها شده از هواپیما از طریق بازدریافت برخورد امواج رادار مسیر خود را اصلاح می کنند . در سیستمهای طبیعی نیز نظام بازخور وجود دارد . موجودات زنده با دریافت نشانه های هشدار ، رفتار خود را تغییر می دهند . رابطه یک ارگانیسم زنده و محیط آن ارتباطی دوجانبه و مبتنی بر اصل بازخور است. یک ارگانیسم زنده بر روی محیط خودش تاثیر می گذارد . مکانیسم بازخور معمولا با مکانیسم کنترل همراه است . راننده ای که هدایت یک اتومبیل را برعهده دارد ، اطلاعاتی را از طریق حواس خویش از مسیر دریافت و با آن اطلاعات اتومبیل را کنترل می کند . بازخوردهایی که راننده پیوسته از محیط می گیرد ، او را در تصمیم هایش قبل از پیچاندن فرمان ، کم یا زیاد کردن سرعت و ترمز بموقع و … یاری می دهد .
تعریفی دیگر از بازخور : بازخور ، فرایندی است که طی آن یک سیگنال ، از زنجیره ای از روابط علی عبور کرده تا اینکه مجددا بر خودش تاثیر بگذارد . با توجه به نوع تاثیر مجدد ، دو نوع بازخور وجود دارد :
بازخور مثبت : افزایش (کاهش) یک متغیر ، نهایتا موجب افزایش (کاهش) بیشتر آن متغیر می شود .
بازخور منفی : افزایش (کاهش) در یک متغیر ، نهایتا موجب کاهش (افزایش ) آن متغیر می گردد .
مثال : یک تغییر در دمای اتاق در اثر حمله هوای سرد را در نظر بگیرید . این کاهش ممکن است منجر به فعالیت های مختلفی شود . مثلا افراد حاضر در اتاق لباس گرم بپوشند یا به اتاق گرم تر بروند یا ترموستات ، بخاری را روشن نماید . فعالیت بخاری ممکن است موجب وقوع خیلی چیزها شود . مثلا سطح سوخت مخزن بخاری پایین بیاید و موجب خرید سوخت در آینده شود . یا موجب پوسیدگی و گسستگی کوره و تعمیر آن در آینده گردد . اما هیچ یک از اینها تاثیر بازخور روی دمای اتاق ندارند . فعالیت مهم کوره از دید ما (به عنوان تحلیل گر دمای اتاق) تشعشع گرما در اتاق است که موجب افزایش دمای اتاق می گردد . یعنی یک کاهش در دمای اتاق ، نهایتا موجب افزایش در دمای اتاق شد .
محیط سیستم ( System Environment )
محیط سیستم را عواملی تشکیل می دهد که در خارج از سیستم قرار می گیرند . شناسایی محیط و عوامل محیطی معمولا به سادگی انجام نمی گیرد . زیرا مرز سیستم با محیط ، مرزهای ظاهری آن نیست . طبق تعریف چرچمن ، محیط ، عوامل و اشیایی را شامل می شود که در رابطه خود با سیستم موثر و غیر قابل تغییرند . او به مدیران توصیه می کند در رابطه با شناسایی عوامل محیطی دو سوال مطرح کنند : اول اینکه ، آیا عامل مورد نظر سیستم را متاثر می سازد یا خیر ؟ اگر پاسخ این سوال مثبت باشد ، سوال دوم را بدین سان مطرح می سازد : آیا سیستم قادر به تغییر آن عامل است ؟ بعبارت دیگر می تواند آن محدودیت یا مانع را از پیش پای فعالیت های خود بردارد ؟ در صورتی که پاسخ سوال دوم منفی باشد ، آن عامل ، یک عامل محیطی است .
تعریف محیط بستگی به ناظر و منظور دارد . به عنوان مثال ، یک خانه ، برای یک معمار با تمام اجزاء ، یک سیستم است . ولی برای مهندس مکانیک ، سیستم حرارتی ، یک سیستم و خانه محیط آن است . برای یک روانشناس ، سیستم حرارتی و برقی ، نامربوط هستند ( جزئی از سیستم و محیط آن ، نیستند . )
سیستم بسته( Closed System )
سیستمی است که محیط ندارد . به عبارت دیگر ، سیستمی است که هیچ تعاملی با هیچ عنصر خارجی ندارد .
حالت سیستم (State of a System )
مجموعه ویژگیهای یک سیستم را در هر لحظه از زمان ، حالت سیستم در آن لحظه گویند .
سیستم ایستا
سیستمی است که یک حالت بیشتر ندارد . هیچ رویدادی در آن رخ نمی دهد .
سیستم دینامیک
سیستمی است که حالت آن در طول زمان تغییر کند . در این سیستم رویداد وجود دارد . دینامیک یا استاتیک بودن یک سیستم بستگی به ناظر و منظور دارد . به عنوان مثال یک سازه فلزی ممکن است از دید ما استاتیک و از دید یک مهندس سازه ، دینامیک باشد .
سیستم هومواستاتیک (Homeostatic System )
یک سیستم استاتیک است که عناصر و محیط آن دینامیک باشند . این نوع سیستمها در برابر تغییراتی که در محیط آنها بوجود آید و نیز در برابر اختلال هایی که از درون بر آنها وارد آید ، واکنش نشان داده و این واکنش در برابر خنثی سازی تغییر است . به عنوان مثال یک ساختمان را در نظر بگیرید که دمای درون خود را در برابر تغییر دمای محیط ثابت نگه می دارد . بدن انسان نیز که سعی می کند دمای درونی خود را در میزان مشخصی ثابت نگه دارد ، از این دیدگاه یک سیستم هومواستاتیک است.

منابع و ماخذ
ابن خلدون، عبدالرحمن(۱۳۶۴). "مقدمه ابن خلدون"، ترجمه: گنابادی، م . پ، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ایکاف، راسل(۱۳۸۸). بازآفرینی سازمان"، ترجمه: تقی ناصر شریعتی و همکاران. تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
ایکاف، راسل(۱۳۸۰). "برنامه ریزی تعاملی"، ترجمه: خلیلی، س،تهران: نشر مرکز.
بینش، مسعود(۱۳۸۵). با اندیشمندان عرصه مدیریت. تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
بینش، مسعود(۱۳۸۷). "فکر بهبود"، تهران: مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران.
پورتر، مایکل(۱۳۸۴). "استراتژی رقابتی"، ترجمه: مجیدی، ج و مهرپویا، ع، تهران: نشر رسا.
سنگه،پیتر(۱۳۷۵). "رقص تغییر"، ترجمه: مشایخی، ع و همکاران، تهران: آریانا.
سنگه،پیتر(۱۳۸۳). "پنجمین فرمان"، ترجمه: کمال هدایت، ح و روشن، م، تهران: آریانا.
قراچه داغی، جمشید(۱۳۸۹). "روش شناسی سیستم ها"، ترجمه: سلطانی و حقیقت ثابت.
کالینز، جیم(۱۳۸۶). "از خوب به عالی، ترجمه: سپهرپور، ن، تهران: پیک آوین.
مختاری، قاسم(۱۳۸۷). "مقدمه ای بر تفکر سیستمی"، ویرایش پنجم. تهران:
هریس، ریچارد(۱۳۸۹). "هنر برنامه ریزی کوانتمی"، ترجمه: بینش، م و مهذب، س،تهران: مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران.
تجزیه و تحلیل سیستم ها و روشها

6


تعداد صفحات : 64 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود