عنوان:
بـسیـج
ونقش آن درتربیت دینی
بسیج ونقش آن درتربیت دینی
فهرست مطالب
پیشگفتار
بسیجی کیست 1
تبادل فرهنگی یا تهاجم فرهنگی 3
مفهوم تبادل فرهنگی 3
مفهوم تهاجم فرهنگی 4
ویژگی ها وتفاوت ها ی تبادل فرهنگی وتهاجم فرهنگی 4
ریشه های تاریخی تهاجم فرهنگی 6
روشهای مقابله باتهاجم فرهنگی 7
تعلیم وتربیت دینی ومعرفی رویکرد بصیرت گرا 8
رد تربیت دینی 8
تنزل تربیت دینی به یک ماده درسی 9
تربیت دینی برای زندگی 9
راهبردهایی درتعلیم وتربیت دینی بصیرت گرا 10
پست مدرنیسم وپیامدهای آن در نظام آموزشی 13
پیامدهای تربیتی 14
صهیونیسم ورویای حکومت بر جهان 15
دنیا بازیچه دست سیاست یهود 16
حکومت اقتصادی صهیونیسم بر آمریکا و دنیا 20
صهیونیسم : طلایه دار تهاجم فرهنگی در جهان 21
یک فرهنگی بسیجی 22
حفظ حیثیت علم 31
به کار گرفتن علم 34
درباره روش ها 35
پلورالیسم دینی 35
پلورالیسم دینی دربعد نظری 36
حقانیت ادیان از دیدگاه برون دینی 38
حقانیت ادیان از دیدگاه درون دینی 41
پلورالیسم دینی در بعد عملی 42
جایگاه بحث پلورالیسم دینی 43
مبانی پلورالیسم دینی 45
نتیجه گیری 51
منابع 54
بسیجی کیست ؟
هسته مرکزی این روحیه همانا نگرش به پدیده های مادی از دریچه نیازبه عنولن وسیله و نه اصالت دادن ته آنها ستواز سوی دیگر تمامی امور در راستای دین و انقلاب و حفظ آرمان آن مفهوم می یابند . از این رو از خود گذشتگی و فدا شدن برای دیندار ماندن توده ها یکی از وجوه برجسته روحیه بسیجیان بود .
آنها وظیفه خود را در شکستن خط های پیاپی ای می دانستند تا راه برای ضعیفان و عقب نگه داشته شده ها باز گردد . آنها می سوختند و فدا می شدند تا دیگران نیز با خدایشان رابطه برقرار کنند . در یک کلام ؛ آنها با در دسب گرفتن جانشان و نیز با حمل طناب های دار بر گردن خود ؛ نوک پیکان حوادث انقلاب و سپر امام و اسلام بودند .
از دیگر خصوصیات روحیه بسیجی پر کار بودن و کم خرج بودن است. آنها شب وروز نمی شناختند و فقط هنگامی که کاری نبود ویا از فرط خستگی بدون اختیار خوابشان می برد ؛ از کار باز می ایستادند آنها با همه تلاش و نقش آفرینی در جنگ و حفظ نظام بسیار کم هزینه و بی توقع بودند زیرا خودشان را دائماَ بدهکار می دانستند و همیشه در پی آنبودند که برای انقلاب اسلامی کاری کنند .
دیگر آنکه سنگر های آنها که به منزله خانه هایشان بود . خیلی ساده و بی آلایش و تواُم با صفا و معنویت ساخته شده بود . به همین خاطر بسیار سبکبال بودند ، در هر لحظه ای که فرمان حرکت یا حمله صادر می شد خیلی راحت جابجا می شدند و با جمع کردن اثاثیه شان در یک کوله پشتی عازم میدان نبرد شده و به انتظار شهادت می جنگیدند ، به همین خاطر بسیاری شان شهید شدند و ما بقی همچنان در طلب شهادتند .
ویژگی دیگر روحیه بسیجی متعبد بودن تواًم با معرفت دینی است . این روحیه بلند را حتی نمی توان توصیف کرد . مگر نه آن که وصف آن روحیات و نماز شب ها قابل بیان نیست .
نماز جماعت اول وقت ، مقید بودن به دعای روزها ، زیارت عاشورا ، دعای کمیل ، عرفه ، شعبانیه و جوشن کبیر و سینه زنی و عزاداری عاشورا جلوه های از این روحیه است .
شاید همین است که حضرت امام خمینی (ره) با توجه به چنین ویژگی هایی از تفکر و روحیه بسیجی می فرمایند : ((اگر به کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خوتهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.))
تبادل فرهنگی یا تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی برخلاف ظاهرساده آن مفهومی عمیق وپیچیده دارد وهدف نهایی آن ازبین بردن خلوص یک آیین وتمدن ووارد کردن عناصربیگانه وانحراف در آن است . تهاجم فرهنگی بنابر نگرش عمیق وفرمایش دقیق مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی نیست بلکه شبیخون فرهنگی است که دشمن به رهبری آمریکا سعی میکند بااستفاده از آن از مردم وانقلاب اسلامی ایران سلب ماهیت کرده و مردم را از ارزشهای والای اسلامی ، انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی دور سازد وانقلاب اسلامی ونظام جمهوری اسلامی ایران را به زانو درآورد .
مفهوم تبادل فرهنگی
هیچ ملتی از فراگیری واستفاده از معارف سایر ملت ها و ملیت ها در تمام زمینه ها از جمله فرهنگ و مسائلی که عنوان فرهنگ به آن اطلاق می شود بی نیاز نیست و به همین وسیله تبادل فرهنگی امری لازم و ضروری به شمار می رود ، ملت ایران در طول تاریخ از ملت های دیگر چیزهای بسیار آموخته و به همین ترتیب فرهنگ بومی خود را نیز در کنار یادگیری از دیگران به آنها آموخته است ، این امربرای ماندن معارف و حیات فرهنگی در سرتا سر جهان روندی ضروری و مستمرمحسوب می شود
مفهوم تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی عبارت است از هجوم یک مزرعه سیاسی یا اقتصادی به بنیادهای فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس اسیر کردن آن ملت و اجرای مقاصد خام و موردنظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از پیش تعین شده در محیط هایی که یک فرهنگ ملی و مدافع حیثیت خود وجود دارد ، درتهاجم فرهنگی استعمارگران خصوصیات خوب و پسندیده ی خود را به سایر کشورها و ملت ها صادر نمی کنند ، بلکه به صدور خصوصیاتی می پردازند که با ایجاد غفلت در آنها از طریق دور شدن از فرهنگ ملی و بومی زمینه غارت و چپاول منابع این کشورها را فراهم آورند ،تاریخ ایران خود گواه این مدعاست ، هنگامی که اروپایی ها تهاجم فرهنگی را به کشور ما آغاز کردند صفات و روحیات پسندیده ی آنها چون وقت شناسی و شجاعت و خطر کردن و کاوش و کنجکاوی در مسائل و موضوعات علمی و نظم و دقت به کشور ما وارد نشد بلکه تنها بی بند وباری اخلاقی و جنسی را وارد کشور ما کردند تا از طریق آنها به چپاول وغارت منابع فراوان ایران بپردازند ،
ویژگی ها و تفاوت های تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی
برخی از ویژگی ها وتفاوت های تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی به قرار زیر است : 1، در تبادل فرهنگی هدف باور کردن و کامل کردن فرهنگ ملی وبومی است ، ولی در تهاجم فرهنگی هدف متفرق کردن و ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی می باشد ،
2، در تبادل فرهنگی ملت گیرنده فرهنگ و امور مطبوع و خوب مورد علاقه را می گیرد ولی در تهاجم فرهنگی دشمن نقطه ای از فرهنگ خود را به ملت مقابل و گیرنده می دهد که از طریق آن به هدف خود دست یابد ،
3. تبادل فرهنگی دو طرفه و با علا قمندی است ، در حالی که تهاجم فرهنگی از طرف دشمن انجام می شود تا فرهنگ مقابل را ریشه کن کند ،
4، تبادل فرهنگی در هنگام قوت و توانایی یک ملت ولی تهاجم فرهنگی در روزگار ضعف یک ملت صورت می گیرد ،
5، تبادل فرهنگی در کمال اختیار صورت می گیرد در حالی که تهاجم فرهنگی با زورگویی همراه است ،
6، تبادل فرهنگی در فضای صفا و صدق و دوستی است ولی تهاجم فرهنگی در فضای ریا و کینه توزی و دشمنی است ،
7، تهاجم فرهنگی همانند تبادل فرهنگی یک کار آرام و بی سر و صدا است به عبارت دیگر کار فرهنگی اعم از تبادل فرهنگی یا تهاجم فرهنگی کاری بی سر و صدا بودهونیازی به هوشیاری جدی دارد .
ریشه های تاریخی تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی غربی علیه ملت و کشور ایران به طور مشخص از دوران رضاخان آغاز شد ، البته قبل از آن مقدمات تهاجم فراهم شده و در کنار کارهای فراوان روشنفکران وابسته را به داخل کشور گسیل کرده بودند .
زمانی که غرب مسلط و پیشرفته در علم و تکنولوژی می خواست پایگاه نفوذ سلطه خود را در ایران مستحکم نماید ابتدا از طریق روشنفکری وعناصر خود فروخته وارد شده و اقدام کرد . رضا خان پس از رسیدن به قدرت بزرگترین قدم را به نفع فرهنگ غرب ودرحقیقت سلطه غرب و استعمار انگلیس در ایران برداشت . وی به دستور اربابان خود با اقداماتی از قبیل تغییر دادن لباس مردم کشوروکشف حجاب و ممنوعیت دین و شعائر دینی و عزاداری و تغییر سنت های مردمی بومی بزرگترین خیانت را به کشور و مردم ایران و مهمترین خدمت را به کشور های غربی ودر راس آنها انگلستان انجام داد وبه چهره ی محبوب غرب البته نه محبوب آحاد مردم و افکار عمومی بلکه محبوب سلطه گران و سیاستداران غربی تبدیل شد .l
بدین ترتیب تهاجم فرهنگی غرب علیه اسلام و ملت ایران که از زمان رضاخان به صورت جدی آغاز شد شکلهای گوناگونی را یافته و تجربه کرده است .
این تهاجم در دوران محمدرضاخان به خصوص در20 سال آخرحکومت وی شکل خطرناک تری پیدا کرد .
روشهای مقابله با تهاجم فرهنگی
1. اصلاح و تجدید نظر در ساختار نظام فرهنگی .
2. اصلاح و تجدید نظر در ساختار نظام آموزشی .
3. توجه به اسلام به عنوان دین حیاتبخش و انسان ساز .
4. توجه به ارزشهای انقلاب اسلامی .
5. گرامی داشتن و حمایت از عناصر مومن خودی .
6. نظارت قانونمند به محصولات فرهنگی .
7. اهتمام جدی به اجرای سیاست های فرهنگی نظام .
8. تکیه بر فرهنگ بومی در ایران .
9. افزایش بینش و آگاهی مردم و آشنا ساختن آنها با فرهنگ غنی و میراث مفاخر فرهنگی اسلامی ایران .
10. فراهم ساختن زمینه رشد استعدادها و ظرفیت های جوانان و پرورش آنها و حمایت از نیرو های خلاق و متعهد در زمینه های فرهنگی و هنری .
11. برنامه ریزی برای استفاده بهینه نوجوانان و جوانان از اوقات فراقت .
12. بسط و گسترش کانون ها و موسسات فرهنگی و هنری و ورزشی .
13. استفاده از تکنو لوژیها پیشرفته ی ارتباطی و تبلیغی در معرفی فرهنگ اسلامی .
تعلیم و تربیت دینی و معرفی رویکرد بصیرت گرا
تعلیم تربیت یعنی بزرگترین مسئله ای که به تعبیر کانت آدمی می تواند خود را وقف آن کند هم با دنیای اندیشه ها و هم با دنیای فعالیت های عملی و هم با دنیای هنر سر و کار دارد . آدمی اغلب موجودی ابزار ساز نیست بلکه موجودی است تربیت آفرین . تعلیم و تربیت همراه به عنوان راهی برای ادامه زندگی بهتر تلقی می شده است . بنابراین تعلیم و تربیت نیز همانند بسیاری از موضوعات مهم دیگر مورد توجه و بحث اندیشمندان قرار داشته است و از این رهگذر است که ما اکنون با دیدگاه ها و نظریه های فراوانیدر این حوزه مواجه هستیم .
رد تربیت دینی
یکی از نظریه های غالب در دنیای امروز این است که اساسا تربیت دینی معنا و مفهومی ندارد . چرا که دین مربوط به حوزه عقاید است و مدارس حق ندارند جز در حوزه واقعیات به دانش آموزان آموزش هایی بدهند . این نظریه در کشور ما تقریبا جایی ندارد و به عکس تقریبا تمامی دست اندرکاران و متخصصان امر تربیت در کشور ما به ضرورت آموزشهای دینی اذعان دارند . ما در نظام تربیتی خود معتقدیم که تربیت دینی نه تنها معنا دار و ممکن بلکه امری لازم و ضروری است چرا که اساسا وظیفه دین تربیت و هدایت آدمی است و هدایت واقعی و مقرون به سعادت تنها از ناحیه دین و تعالیم آن قابل حصول است .
تنزل تربیت دینی به یک ماده درسی
یکی از دیگر نظریه های تربیتی مطرح در دنیای امروز این استکه تربیت دینی به عنوان یک نظام تربیتی نا ممکن بوده و صرفا به گونه ای دنیوی شده و جزیی قابل ارائه است . این دیدگاه که مبتنی بر آموزه های فلسفه تحلیلی و بدنبال تنزل فرایند تربیت دینی در حد یک ماده درسی و جداسازی آن از حوزه زندگی انسان است .
تربیت دینی برای زندگی
هدف اصلی تعلیم وتربیت باید یاری دادن شاگردان برای زندگی بهتر باشد بنابراین باید توجه خود را به واقعیت فرد انسان معطوف دارد نسبت به دنیای واقعی زندگی افراد آگاه باشد و با انسان به عنوان موجودی منحصر به فرد در جهان-نه تنها خالق افکار بلکه یک موجود زنده حساس برخورد کند . چرا که هر تجربه جدید به حوزه تجربیات ما می افزاید و صحنه را برای امکانات و قابلیت های حال و آینده ما آماده می کند .با این مقدمه در مخالفت با آموزه های سکولاریستی و به عنوان یک موضع صریح تربیتی بر خاسته از متن دین باید خاطر نشان کرد که دین نوعی زندگی است و تربیت دینی فرایندی است که آدمی را برای نحوه خاصی از حیات مهیا می سازد . این نحوه زندگی بر مبنای اصول قواعد و راهبردهای از پیش تعیین شده ای شکل می گیرد که توسط دین و در قالب عقاید و شریعت به آدمی عرضه گردیده است . بدین معنا دین برنامه ای برای زندگی است و آموزه های آن با تمامی ابعاد حیات آدمی در این دنیا پیوند دارد و مهمترین نقش تربیت دینی تقویت این پیوندو به روز نمودن آن است .
تعلیم و تربیت دینی علاوه بر پرورش و به فعالیت در آوردن استعدادهای درونی انسان تابع و پیرو فطرت آدمی و به دنبال آن است که با تکیه بر این استعدادها انسان را به تکامل حقیقی و مقام شایسته و درخور او برساند . به گونه ای که ویژگی های انسانی و الهی افراد بشر تحت این فرایند در آنها به ظهور برسد . بنابراین تنها راه سعادتمند شدن انسان بهره مندی او از تعلیم و تربیت دینی است .
راهبردهایی در تعلیم وتربیت دینی بصیرت گرا
1.فرایند محوری
تربیت دینی بصیرت گرا به دنبال آن است که تسهیلات وشرایط مساعدی برای رشد تفکر دینی شاگردان فراهم گردد به گونه ای که یادگیری های عمیق وپایدار ایجاد شود . بنابراین باید به بچه ها کمک شود تا آنچه را در مدرسه یاد می گیرند در زندگی روزمره شان نیز به کارببرند .
2.دانش آموز محوری
تربیت مخاطب محور بر اساس التفات به ماهیت رشد کودک و اعتقاد به خوبی ذاتی انسان ها به این معناست که در برنامه ریزی درسی ، شخصیت ، نیازها وتعلقات شاگردان باید همواره مد نظر قرار گیرند . بدین ترتیب به کودکان نه به عنوان بزرگسالان کوچک اندام بلکه به عنوان موجوداتی که مراحل مختلف رشد را طی می کنند ، نگریسته می شود . احساسی که بچه ها نسبت به فرایند یادگیری و آموخته های خود پیدا می کنند اهمیت زیادی دارد . چرا که تربیت دینی بصیرت گرا می خواهد امکان بیشتری برای عمل کردن به آموخته ها و همچنین ، آمادگی و انگیزه برای یادگیری در آنها به وجود آید . بکارگیری روش های یادگیری از طریق همیاری (شرکت دانش آموزان در فعالیت های آموزشی به عنوان یکی از اعضای گروه ) ، و بهره گیری ار روش های فعال تدریس ، که از طریق آنها ، دانش آموزان با هدایت معلم و فعالیت ذهنی و عملی خود ، شخصاً به نتیجه می رسند ، از راهبرد های اساسی فرایند یادگیری درتعلیم وتربیت دینی بصیرت گرا است .
3.معلم : مدیر یادگیری و الگوی رفتار
از آنجا که هدف عمده تعلیم و تربیت دینی ، آن است که زندگی دانش آموزان ، رنگ و بوی دینی پیدا کند ، معلم ، به عنوان الگوی چنین شخصیتی با چنین نحوه زیستنی ، سهم عمده ای در یادگیری های کودکان دارد . هدایت مناسب دانش آموزان در پیمودن مسیر صحیح یادگیری ، با طراحی و اجرای فعالیتهایی که کنجکاوی ، رغبت و احساس آنها را تحریک نموده و به آنها مجال دهد تا با استفاده از شیوه ها و امکانات مناسب ، به نتیجه مطلوب دست یابند ، وظیفه معلم توانمند است .
4.ردرویکرد ذهن گرا (انبوه سازی مفاهیم دینی در ذهن دانش آموزان)
در تعلیم و تربیت دینی بصیرت گرا ، انباشتن ذهن بچه ها ، از دانستنیها ، اطلاعات و مفاهیم دینی بدون اینکه هیچ تمایلی برای به عمل در آوردن آنها وجود داشته باشد و نیز ، تاکید بر اعمال و مهارتهای فاقد پشتوانه آگاهی و نگرش ، به کلی رد می شود . آموزش مفاهیم و اطلاعات تنها وقتی موجه و مناسبند که موجبات ایجاد احساس مثبت و خوشایند نسبت به آنها و گرایش به عمل به آنها را فراهم آورند . البته این به معنای کنار گذاردن اهداف شناختی نیست ، چرا که به واقع نگرش ها و مهارتها نیز بر مبنای دانش آدمی شکل می گیرد ، بلکه صرفاً به معنای تاکید بر جنبه نگرشی و نیز توجه به موضوع عمل ، به جای مهارت صرف می شود .
بدین ترتیب در تعلیم وتربیت دینی بصیرت گرا آنچه انبوه سازی مفاهیم تعلیم و تربیت (یعنی آموختن یک سری مفاهیم برای بازگو کردن آن درآینده) نامیده می شود ، مطرود است ، چرا که در این دیدگاه از دانش آموزان خواسته نمی شود که بفهمند ، بلکه فقط اطلاعات ارائه شده توسط معلم را حفظ می کنند .
پست مدرنیسم و پیامد های آن در نظام آموزش
اصطلاح پست مدرنیسم فرایندی پس از مدرنیته باید توصیف کرد . در عین حال این بیان دو معنا را به ذهن متبادر می سازد ؛ یکی اینکه فرانوگرایی را ادامه نوگرایی به گونه دیگری بدانیم و دیگر اینکه آن را فرایندی علیه مدرنیته محسوب کنیم . در مجموعه تعاریف گفته شده در مورد فرا مدرنیسم می توان موضوع دوم را در نظر داشت ؛ یعنی اعتقاداتی علیه دستاورد های منفی مدرنیته .
حال باید دید پست مدرنیته محور های موضوعی خود را در برابر چه مقولاتی از مدرنیته قرار میدهد که نسبت به آن متمایز می گردد . بنا بر گفته سلدن ؛ ضد نخبه گرایی و همچنین تولید ساختار های باز ، نا پیوسته ، فی البداهه و نامعین از این مولفه ها می باشد . در مجموعه عنوانی که می توان برای این وضعیت گذاشت ((فقدان تمرکز)) خواهد بود .
دلایلی را که پسامدرن ها برای توجیه این وضعیت ذکر می کنند وجود ((بحرانهای اخلاقی ، زیستی ، منازعات وجنگ های ویرانگر و سرانجام ناکامی وعده های اشکال علمی مدرنیته می باشد)) .
حال باید پرسید که مدرنیسم بر چه پایه هایی استوار است ، برخی از این پایه ها عبارتند از :
1. تکیه مطلق بر عقل و علم
2. بر افکندن سنن به طور کلی و سنن دینی
3. قرار دادن محوریت افراطی بری انسان
بنابراین به طور عمده اندیشه فرا مدرن در پی ستون های دیگر است :
1. عقل و علم همه مسائل بشر را نمی توانند حل کنند
2. همه سنن نمی توانند کنار زده شوند
3. به عوض انسان محوری می بایست انسانیت محور باشیم .
پیامد های تربیتی
پیام اساسی نگرش فرا مدرنی به آموزش و پرورش ؛ وجود غیر تمرکز ؛ توجه به دیگران و قائل شدن حق حیات برای فرهنگ های غیر مسلط است . بنابراین آموزش زبان های گوناگون دریک جامعه و قبول آداب ورسوم آنها توسط دولت مرکزی باید تامین شود .
ضد نخبه گرایی به معنای بر گرفتن توجه خاص از آنها و توجه به میان مایگان گرایش دیگری از این اندیشه است که پیش از این در بن مایه نظام های آموزشی عرب کمتر مورد توجه قرار گرفته است . چه اینکه در این نظام ها اکثریتی که جزء افراد میانه و یا ضعیف بوده اند مورد غفلت واقع شده اند . به طور مسلم ضد نخبه گرایی به معنای نادیده انگاشتن و کنار گذاشتن آنها نیست بلکه متوجه عدم انحصار در تعلیم وتربیت می باشد .
در مبحث معرفت نیز توجه به معایب تجربهگرایی به معنای پوزتیویستی آن در روش های آموزشی مورد توجه قرار گرفته است . از این دیدگاه در روند رسیدن به هر معرفتی ؛ ذهنیت محقق ،شرایط وامکانات او ، موضوعات مربوط به شرایط اجتماعی و جغرافیایی دخالت دارند و عدم توجه به آنها نقص در حقیقت یابی خواهد بود . به ویژه این قیود برای علوم انسانی بیشتر باید مورد توجه باشد ؛ هر چند تذکر این نکته مهم لازم است که پست مدرنها در حالت افراطی همچون سوفیست ها یافتن حقیقت را ناممکن می دانند گویی که هیچ مطلقی وجود ندارد که این موضوع محل جدل خود فلاسفه غربی است و از دیدگاه دینی نیز کاملاً رد می شود .
دیگر پیامد های این گرایش در کار علم و تعلیم توجه به از خود بیگانگی می باشد که حاصل افراط در اهمیت بخشی به حرفه ای شدن و تخصص است . تمکز بیش از حد بر تخصص گرایی می تواند آدمیان را چون ابزاری در خدمت دیگران قرار دهد و چنان کند که او خویشتن خویش را فراموش سازد ، دچار از خود بیگانگی شده و به متابه یک عنصر میکانیکی مورد استفاده قرار گیرد .
صهیونیسم و رویای حکمت بر جهان
نهضت صهیونیسم از اواخر قرن 19 به رهبری ((هرتزل)) در کنفرانسی که در سال 1897 در شهر باذل سوئیس برگزار شد ، بنیان نهاده شد . بعد از جنگ جهانی اول ، کانون ملی یهودیان در فلسطین با قیمومیت انگلیس تشکیل شد و پس از جنگ جهانی دوم با محاصره و خرید زمین های فلسطینی تبدیل به دولت و کشور اسرائیل شد . البته در اواسط قرن 19یعنی تقریباً 50 سال قبل از کنفرانس بال ، نخست وزیر وقت انگلیس ((بنیامین دیزرابیلی)) به یک خانواده بزرگ یهودی قول تشکیل یک حکومت و دولت یهودی در فلسطین را داده بود .
یهودیان از همان اوایل قدرت گیری خود در صحنه مذهب با حضرت عیسی(ع) و سپس پیامبر اسلام (ص) به مخالفت برخاستند و از هیچ گونه آزار و اذیت و خیانتی نسبت به این دو پیامبر عظیم الشان خودداری نکردند . مطالعه تاریخیهودیان نشان می دهد که این قوم از ابتدای تاریخ بشریت نیز مردمانی بوده اند انحصار طلب ، تجاوز کار و خیانت پیشه .
در عصر حاضر نیز صهیونیسم همچون شبکه تار عنکبوتی بر صحنه گیتی ، تا فریبنده تنیده و سعی در تسلط کامل بر آدمیان این صحنه دارد . سیاست استعماری صهیونیسم را سه فصل جداگانه مورد بررسی قرار می دهیم تا ابعاد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی این تسلط بر همگان آشکار گردد .
دنیا بازیچه دست سیاست یهود
صهیونیسم به عنوان یک ایدئولوژی ، فعالیت های سیاسی و تروریستی شبکه بین المللی بزرگ یهود را رهبری می کند و این مکتب زمانی در صحنه جهانی حضور یافت که کاپیتالیسم غربی راه گذار به مرحله امپریالیسم را بر خود هموار می نمود . صهیونیسم از همان اوایل تشکیل با محافل قدرتهای امپریالیستی همبستگی کامل داشت . البته در تکامل اسرائیل و سلطه صهیونیسم آمریکاییان نا خواسته بیش از کشورهای دیگر موثر بوده اند در سال 1917 صهیونیسم های آمریکایی با بهره گیری از روابط خود با حکومت واشنگتن نقش بسیار موثری را در تصویب اعلامیه ((بالفور)) بازی کردند ودر سال1922 کنگره آمریکا قطعنامه ((لاج – فیش)) را که تاییدی بر اعلامیه فوق بود به تصویب رساند و با شروع اولین اقدامات سیاسی در فلسطین ، صهیونیسم های آمریکایی مدعی رهبری صهیونیسم بین المللی شدند طی دهه 1930 صهیونیست ها با بهره گیری فراوان از تهدید فاشیسم در اروپا دامنه تبلیغات خود را گسترش دادند و جالب این که برای تبلیغ علیه نازی ها به همان شیوه نازیسم متوسل شدند . در کتاب ((پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی)) به طرز شگفت آوری شباهت این دو ایده مورد تشریح قرار گرفته است ، این کتاب آثارهرتزل و هیتلر را در ((دولت یهود)) و ((نبردمن)) ورق می زند واز ((نژاد برتر)) ، ((اسرائیل بزرگ)) ، ((آلمان بزرگ)) و ((حق تاریخی)) سخن می گوید .
در سال 1948 روسای سیاسی آمریکا به این نتیجه رسیدند که استراتژی صهیونیست ها این است که آمریکا را در رشته عملیاتی که همواره گیترده تر و ژرفتر می شود درگیر کنند تا به تمام اهدافشان دست یابند این سند اهداف صهیونیست ها را چنین بر می شمارد :
1. بر قراری حاکمیت یهودیان بر بخشی از فلسطین .
2. جلب موافقت قدرت های بزرگ با مهاجرت نا محدود یهودیان به اسرائیل
3. گسترش حاکمیت یهودیان بر سراسر فلسطین .
4. گسترش حاکمیت یهودیان بر اردن و بخشهایی از لبنان وسوریه .
5. برقراری سرکردگی نظامی و اقتصادی یهودیان بر سرلسر خاورمیانه .
در این سند هم چنین اضافه شده که تمام مراحل این برنامه برای رهبران متعصب یهود که به یک اندازه مقدس است رهبران آژانس یهود که اکنون مهم ترین گروه یهودی است ، به طور خصوصی نزد مقامات آمریکا به وجود چنین برنامه ی اعتراف کرده اند .
اما در مورد ریشه فکری و روانی اشغال فلسطین باید گفت ؛ موضوعی که بیش از هر چیز دیگری رهبران متعصب صهیونیسم را آزار می دهد ذوب شدن یهودیان در میان ملل و اقوام دیگر ورنگ باختن هویت یهودی آنان بود . با این نگرش ، صهیونیسم ها در درجه اول به مسئله نژاد پرستی و حتی برتری نژادی هیتلری اهمیت می دهند و پیرو این اندیشه نژادی نازی ها که به ((پاکی خون)) اعتقاد دارند ، هستند . این مشکل نیز بر طرف نمی گردد مگر با جمع آوری یهودیان از سراسر جهان و انتقال آنان به سرزمینی متعلق به خودشان !
در راستای تحقق این هدف . متفکرین صهیونیسم کشور ها و سرزمینهای مختلفی از دنیا را برای اشغال کاندیدا کردند ولی نهایتا سرزمین مظلوم فلسطین را به دلایل متعددی مناسبترین محل تشخیص دادند . چرا که :
1. وجود بیت المقدس در فلسطین می توانست پشتوانه مذهبی بسیار خوبی را برای یهودیت فراهم آورد و از لحاظ افکار بین المللی دستیابی یهودیان را به فلسطین به عنوان سرزمین موعود یهود ، تا حدی توجیه نماید .
2. سرزمین فلسطین از لحاظ استراتژیک از اهمیت خارق العاده ای برخوردار است . آن چنان که نیم نگاهی به نقشه ی جغرافیایی این کشور ، مطلب فوق را تصدیق می نماید .
3. عدم ثبات حکومت مرکزی فلسطین نیز موقعیت بسیار مناسبی را برای ارتش سراپا مسلح اسرائیل فراهم می آورد تا به راحتی آن را مورد تاخت وتاز قرار دهند .
پس از تعیین مکان ، نوبت به اجرای سیاست هایی رسید که در نتیجه اجرای آنها یهودیان کشور های مختلف در محل زندگی خود احساس نا امنی کرده و تصمیم به مهاجرت به اسرائیل می گرفتند . شیوه تشویق مهاجرت به اسرائیل نیز متفاوت بوده . از تبلیغ سرزمین موعود در بیت المقدس گرفته تا وعده زندگی و رفاه اقتصادی بالاتر و نهایتا بمب گذاری در محل زندگی یهودیان کشورهایی که حاضربه مهاجرت نمی شدند .
2. حکومت اقتصادی صهیونیسم بر آمریکا و دنیا :
در حالی که یهودیان فقط 5/1 درصد جمعیت فعلی آمریکا را تشکیل می دهند اما حدود 49 درصد کل سرمایه های شرکت های بزرگ آمریکایی را در اختیار دارند . آنان بیش از هر گروه دیگری در آمریکا دارای سازماندهی و تشکیلات هستند به نحوی که دارای نفوذ گسترده در پشتیبانی مالی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا می باشد البته مهمترین جنبه کمک یهودیان به کاندیداها نه جنبه مالی آن بلکه همکاری عملی شان است . یهودیان مبارزات انتخاباتی را رهبری می کنند ، نطق ها را می نویسند ، برنامه های تبلیغاتی تلویزیونی را تهیه می کنند ودر مورد سیست مبارزاتی کاندیداها تصمیم می گیرند نتیجه آنکه می بینیم دو نامزد ریاست جمهوری (نیکسون وکندی) چنان با دقت خواست های صهیونیسم ها را مورد توجه قرار دادند و قول هایی به آنان می دادند که گاهی این احساس به وجود می آمد که اینان بیشتر خواستار به دست آوردن مقام ریاست جمهوری اسرلئیل هستند تا آمریکا !
چنبره اقتصادی یهود چنان گلوی مالی تبلیغاتی رئیس جمهور های آمریکا را می فشارد که در صورت عدم تمکین در مقابل سیاست های آنان ، آنان خفه خواهند شد .
4. صهیونیسم ؛ طلایه دار تهاجم فرهنگی در جهان :
جریان تهاجم فرهنگی دنیا امروز در دست بین المللی قرار دارد . در زمینه مطبوعات ؛ 70 درصد رسانه های گروهی غرب در اختیار بانکداران صهیونیست است م هفی نفری که در راس سه بنگاه عظیم خبری – تصویری آمریکا قرار دارند و تمام اخبار روزانه آمریکا و جهان را به اطلاع مردم می رسانند ، همگی صهیونیست هستند . 33 نفر از کسانی که رسانه های جهان را در انحصار دارند تماماً از سرشناس ترین صهیونیست های جهان هستند . در ایالات متحده مردی صهیونیست و میلیاردر با نام ((روبرت مردوخ)) زندگی می کند که به تنهایی در هر روز 3 میلیون روزنامه و در هر هفته 4 میلیون مجله و هفته نامه منتشر می نماید . در بعد علمی -تحقیقاتی نیز به گفته استاد مطهری (ره) 90 درصد از بزرگترین اسلام شناسان دنیا را دانشمندان یهودی تشکیل می دهند . آنان نه تنها در مورد اسلام شناسی فعالیت های بسیاری کرده اند بلکه در زمینه هنر ، ادبیات ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، سیلست صنایع اتمی ، ژنتیک و سایر رشته های حساس و حیاتی علوم نیز دارای تحقیقات گسترده هستند و از رهگذر این تحقیقات ، رویای سیلست و سروری بر جهان را در سر می پرورانند . در بعد هنر نیز در زمینه های مختلفی چون موسیقی ، نقاشی ، مجسمه سازی و سینما سرمایه گذاری کرده اند . از میان هنر های نامبرده ؛ هنر هفتم به دلیل فراگیریش به طرز عجیبی ؛ مورد توجه صهیونیست ها قرار گرفته است تا از این طریق بتوانند آرمان های خود را بر فکر و روح و احساسات ملل جهان سوم و پیشرفته تزریق نمایند . دلیل این مدعاً ، آنکه کمپانی های معروف فیلمسازی توسط یهودیان اداره می گردد و بخش عمده ی از تولیدات هالیوود زیر نظر آنان انجام می گیرد که این تولیدات 80 درصد نیاز مردم جهان را بر طرف مینماید .
حسن ختام ایت مقال را سخنی زیبا از امام راحل (ره) قرار می دهیم :((ما مسلمانان خار چشم صهیونیسم هستیم و از این خوشبختی که خداوند به ما عطا فرموده است خوشحالیم . اسرائیل غده سرطانی است و باید از میان بر داشته شود )) .
5- یک فرهنگی بسیجی
هنر شگفت معلمی نیز از آن خداوند است . مقام معلم بودن خداوند قبل از آفرینش اوست . تعلیم و تربیت از شنون الهی است و خداوند این موهبت را به پیامبران و اولیای خویش ارزانی فرموده تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند . انسان نیز با پذیرش این مسئولیت . نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس معلم ثبت کرده است . این دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ی انسانها را ترسیم می کند .اگر در سخن پیشوای بزرگ اسلام علی بن ابیطالب (ع)
بنگریم که ((منم علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً )) به این حقیقت بزرگ پی می بریم که معلمان چه حق بزرگی بر تمام بشریت دارند .
تعلیم و تربیت ، اساس و بنیادی است که قوام و پایداری دین و آیین بر روی آن استوارگردیده است و جامعه ی بشری از این طریق به رشد و تعالی می رسد و به کسادی و نابودی در امان می ماند .
انتقال و تعلیم اندوخته های علمی به دیگران از مهمترین عبادات بلکه موکدترین واجبات کفایی است که در تعالیم روح بخش اسلام به آن پرداخته شده است . معلم که روشنی افزای محفل انسانها و خرمی بخش باغ وجود است ، چنین مسئولیتی دارد .
معلم در کاروان علم و دانش بشری پیشتاز و قافله سالار این کاروان به سوی نور هدایت می باشد . اگر چنین است که مقام علم و دانش از سایر عبادات برتر است .مقام علم و معلمی و فضیلت آن نسبت به مقام عبادت کنندگان ، همانند برتری ماه شب چهارده ، نسبت به سایر ستارگان آسمان است ، که رسول خدا (ص) فرمودند :
فضل العالم العابدکفضل القمر علی سائرالنجوم لیله البدر
ریرا معلم هدایتگری است که در پرتوی هدایت معنوی خود ، جامعه را از تباهی می رهاند و هدایت و نجات جوامع جز به دست معلمان خود ساخته میسر نخواهد بود . حضرت امام خمینی(ره) با تاًکید بر این حقیقت تابناک می فرماید :
(( ملت عزیز ایران و سایر کشور ها ی مستضعف جهان اگر بخواهند از دام شیطنت ابر قدرتها ی بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند . چاره ای جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند و این میسر نیست جز با دست اساتید و معلمان متعهدی که در دبستانها تا دانشگاهها راه یافته و یا تعلیم و کوشش در رشته های مختلف علوم و تربیت صحیح در مراکز تربیت صحیح معلم از عناصر منحرف و کج اندیش ، نو باوگان را …… به حسب تعالیم اسلامی تربیت و تهذیب نمایند . ))
معلم از این جهت بر دیگران برتری دارد که حامل و ناشر علم است و علم هفت امتیاز دارد که به همین جهت از زخارف دنیا و مال و ثروت ، این فضیلت را در سخنان امام لی بن ابیطالب (ع) باز می یابیم .
1. علم میراث انبیاست و مال ، میراث فرعون ها .
2. علم را هر چه نفاق نمایی کم نمی شود ولی مال را هر چه خرج کنی کم خواهد شد
3. مال ، احتیاج به حافظ و نگهبان دارد و صاحب مال باید در نگهداری آن مراقبت کند ولی علم ، نه تنها احتیاج به مراقبت ندارد ، بلکه صاحب خود را هم از خطرها و ضررها حفظ می کند .
4. علم تا قیامت همراه آدمی است اما مال و ثروت بعد از مرگ رها می شود .
5. مال برای مومن و کافر حاصل می شود اما علم (نورانی ) فقط برای اهل ایمان حاصل می شود .
6. تمام مردم در امور دین خود نیاز مند اهل علم اند ، اما نیازمند صاحبان ثروت نیستند .
7. علم در هنگام عبور از صراط ، صاحبش را یاری می کند اما ثروت در عبور از صراط .
معلم در مقام هدایت ، پدر روحانی انسانهاست بر این اساس بر پدر جسمانی برتری دارد .
نخستین عامل سرنوشت ساز ، در انسان مربی و معلم است ادمی همواره برای شکل دادن
شخصیت خود ،نمونه و سر مشق می طلبد و عشق او به کمال جو یی ، همانند سازی و قهرمان یابی ،طبیعی است ومعلم معمار شخصیت انسان و الگو ،قاعده و دستوری مجسم است که ادمی ،آگاهانه یا نا خودآگاه از وی تقلید می کند و شخصیت خود را همسان با او می سازد .
معلم ومربی فقط آموز گار انسان نیست بلکه اسوه ی تربیت و اخلاق و الگوی علمی برای فراگیران است . امام چهارم ((ع)) می فرماید (( آن کسی که فرزانه ای ارشادگر ندارد ، هلاک خواهد شد .))
بر این پایه عموماً اهل علم و دانش و خصوصاً معلمان و مربیان و استادان را صفاتی است که آراستگی به آن صفات و فضائل ، بر شرافت و مکانت آنان می افزاید ، علمشان را موید به نور می سازد و باغ جانشان را با زلال نور علم و دانش شکوفا می نماید . به برخی ازاین صفات و بایسته ها اشاره می شود .
امام چهارم می فرماید :
آن کسی که فرزانه ای ارشاد گر ندارد ، هلاک خواهد شد .
ایمان و اعتقاد به ذات خداوندی
شاخصه بزرگ عالمان ، به ویژه آنان که گامهای راسخ و استواری در علم برداشته اند ، ایمان است . و الراسخون فی العلم یقولون امنا .
ایمان به خداوند ، حقایق انکار ناپذیر هستی ، ایمان به معاد ، باز خواست قیامت و ایمان به آیات پروردگار ، ویژگی بزرگ اهل علم است .
معلم شهید (( استاد مطهری )) نقش ایمان را در کنار علم آموزی و معرفت اندوزی چنین ترسیم می نماید .
علم ، ابزار می سازد ، ایمان قصد علم ، سرعت می دهد و ایمان جهت .
علم ، به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی .
علم ، جهان را جهان آدمی می کند و ایمان ، روان را روان آدمیت می کند .
علم ، طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز .
علم ، زیبایی اندیشه و ایمان زیبایی احساس .
معلم علاوه بر تاًثیر گذاری علمی ، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه ی فراگیران می رساند . دغدغه ی معلم همیشه این است که حیات بشر بر مدار ایمان ، ارزشها و کرامتهای انسانی بچرخد تا بدین وسیله به شناخت خداوند ، شناخت مکتب الهی و راه کمال ، بیانجامد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ و ارزشهای الهی ، و دینی و حریم انسانیت راه نباشد .
خشوع و انعطاف درونی
باید نتیجه ی علم و دانش ، ترس از خداوند و به دست آوردن مقام خشیت باشد که به تقوای الهی می انجامد . ان اللذین اوتوا العلم .. یزید هم خشوعاً .
براستی کسانی که از علم بهره مند گشتند ، آنگاه که آیات خداوند بر آنان خوانده می شود . . . بر خشوع آنها بیفزاید .
خدا ترسی ویژگی بزرگ اهل دانش است .
انما یخشی الله من عباده العلماء .
از میان بندگان خدا ، تنها دانشمندان از خدای می ترسند .
معلم شهید (( استاد مطهری )) نقش ایمان را در کنار علم آموزی و معرفت اندوزی چنین ترسیم می نماید .
علم ، ابزار می سازد ، ایمان قصد علم سرعت می دهد و ایمان جهت .
علم ، به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی .
علم ، جهان را جهان آدمی می کند و ایمان ، روان را روان آدمیت می سازد .
علم ، طبیعت ساز است وایمان انساز ساز .
علم . زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس .
آراستگی درون و پاکی سیرت
تهذیب نفس ، آرایش روح و پاکی سیرت در کنار فراگیری علم و دانش ، مقدم صفات و بایسته های معلمی است . امام علی (ع) در سخن می فرماید :
((کسی که خود را در معرض پیشوایی و رهبری مردم قرار می دهد ، باید قبل از آموزش دیگران ، به تعلیم خویش بپردازد و پیش از آنکه به زبان چیزی گوید و با سخن دیگران را ادب کند ، لازم است نفس خویش را ادب نماید . ))
حضرت امام خمینی (ره) عارف کامل و معلم بزرگ انقلاب درباره ی نیازمندی انسان به استاد اخلاق و تربیت برای تهذیب نفس می فرماید :
(( در زمینه ی تهذیب و تزکیه ی نفس و اصلاح اخلاق ، برنامه تنظیم کنید ، استاد اخلاق برای خود معین نمایید . جلسه ی وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید ، خودرو نمی توان مهذب شد . ))
ایشان سپس می فرماید :
(( کراراً شنیده ام سید جلیلی معلم اخلاق و معنویات مرحوم شیخ انصاری بوده است . ))
استادان و معلمانی که ابتدا خویش را در معرض تربیت و فیض بخشی عالمان ربانی ومعلمان خود ساخته ای که مقام خشیت و تقوا جان را فرا گرفته و طهارت درون روحشان را مصفا نموده قرار می دهند ،شایسته ی تربیت نسل های پس از خود می با شند .
حضرت امام خمینی (ره) عارف کامل و معلم بزرگ انقلاب درباره ی نیازمندی انسان به استاد اخلاق و تربیت برای تهذیب نفس می فرماید :
(( در زمینه ی تهذیب و تزکیه ی نفس و اصلاح اخلاق ، برنامه تنظیم کنید ، استاد اخلاق برای خود معین نمایید . جلسه ی وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید ، خود رو نمی شود
مهذب شد .))
ایشان سپس می فرماید :
((کراراً شنیده ام سید جلیلی معلم اخلاق و معنویات مرحوم شیخ انصاری بو ده است .))
سعه صدر
از صفات بارز دیگری که شایسته ی کار بسیار عظیم معلمان و مربیان است (( سعه ی صدر )) است . سعه ی صدر یعنی گشادگی سینه و مقصود ، همان صبر و حو صله و بدست اوردن
مقام تحمل است . معلمی ، در حقیقت ، نوع رسالت برای تعلیم و تربیت است . رسالتی است که ابزار بزرگ ان تحمل و شکیبایی است .
موسی بن عمران در مقام تبلیغ رسالت خویش در مقابل موانعی بزرگ که یکی از ان موانع وجود فرعون بود ، از خداوند بزرگ تقاضای شرح صدر نمود که : (( رب اشرح لی صدری ))
(( خداوندا سینه ی مرا گشاده گردان ))
در سخنی امام صابران علی بن ابیطالب ( ع) ،ابزارمهم رهبری و هدایت جامعه را (( سعه صدر )) می داند .
(( اله الریا سه سعه صدر ))
بویژه در امر تعلیم و تربیت ،انچنان باید حو صله ی فراوان به خرج داد تا فرا گیران به مر حله ی شکو فایی برسند . در مقام تعلیم ، به دست اوردن علم و دانش و معرفت بدون سعه صدر و شکیبایی محال و نا ممکن است .
سعدی برای ارایه نمونه ای از شرح صدر ، داستانی را از امام علی (ع) نقل می کند که با وجود مقام والای امامت و خلافت مسئله ، قبول نمی کند ، بزرگوارانه در او نظر می کند ، از جواب او استقبال می نماید و هرگز بر افروخته نمی شود .
کسی مشکلی برد پیش علی مگر مشکلش را کند منجلی
امیر عدو بند کشور گشای جوابش بگفت ازسر علم و رای
شنیدم که شخصی درآن انجمن بگفتاچنین نیست یا بالحسن
نرنجید از او حیدر نامجوی بگفتا تو دانی سخن به بگوی
از نشانه های (( سعه صدر )) آن است که انسان تحمل شنیدن سخنان مخالفان خود را داشته باشد و هرگز خود را عقل کامل تصور ننماید ، در نتیجه ، از تنگ نظری و تعصبات بی جا به دور می ماند و سخن منطقی و درست را حتی از مخالفان خود می پذیرد .
البته سعه صدر در مقام تعلیم و تربیت کار بسیار دشواری است که به راستی ریاضت می طلبد . و تاکسی خود ، در جایگاه معلمی قرار نگیرد ، چنین مقامی را در نمی یابد .
حفظ حیثیت علم
شایسته است معلم ، و استاد ،همواره حیثیت و آبروی علم را حفظ نموده و نا اهلان را در مسیر تعالیم خویش قرار ندهد .
در مقابل زخارف و مقامات دنیوی ، علم فروشی نکند و علم را به خواری و ذلت نکشاند .
زهری گفته است : (( نشانه ی ابتذال و خواری علم و دانش ، آن است که معلم و استاد ، آنرا به سوی خانه ی شاگرد خود ، حمل کند .)) یعنی ( به عنوان معلم سرخانه ، مقام علم و دانش را تنزل دهد . )
نباید مقام علم و دانش ، آنقدر تنزل کند که با درهم و دینار معاوضه شود . اگر چنین شود مقام معلم پایین می آید و صاحبان زر و زور در میان مردم ، بر ارباب علم و فضیلت برتری جسته و در چنین حالی است که باید دریغا گوی مقام معرفت بود .
علمای بزرگ اسلام هرگز در بر خورد با صاحبان ثروت و ریاست ، علم را خوار نمی کردند .
در احوال میرزای شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو آورده اند :
میرزای شیرازی در سال 1282 در زمان خلافت شریف عبد الله حسنی ، به حج مشرف شد و در خانه ی موسی بغدادی در مکه سکنی گزید . صاحبخانه ورود میرزا را به اطلاع شریف رساند . تکلیف کرد که میرزا را نزد او ببرند . او قضیه را برای میرزا نقل کرد . میرز ا برای شریف پاسخ فرستاد (( اگر علما را بر سرای پادشاهان یافتید ، بگویید ، اینان بدترین علما هستند و بدترین پادشاهان و اگر پادشاهان را بر سرای علما دیدی ، بگویید ، اینان بهترین علما هستند و بهترین پادشاهان . )) شریف ، چون این سخن را شنید ، خود به دیدار میرزای شیرازی آمد .
یکی از راه های حفظ حیثیت علم ، تکریم و احترام به معلمان و حرمت داری کتاب و قلم است .
چنین احترامی را در برخورد بزرگان دین به این مقام والا می یابیم . آیه الله العظمی بروجردی ، از استادشان ، مرحوم آقا میرزا عبد المعانی اصفهانی نقل نموده که ایشان می فرمودند :
(( اگر در اطاقی قلمی باشد که با آن قلم ، فقه شیعه نوشته شده باشد . من در آناطاق نمی خوابم و اگر بخوابم ، به احترام ، اول قلم را بیرون می برم و بعد می خوابم . ))
نرمخویی
اصولاً تعلیم و تربیت هنگامی نتیجه بخش خواهد بود که همراه با نرمخویی و بر خورد های محبت آمیز باشد . در مقام تبلیغ به نرمی سخن گفتن و رعایت لطافت و ظرافت در کلام ، تاًثیر بسیار شگرفی در مخاطب ایجاد می کند .
هنگامی که موسی ، پیامبر خدا (ع) به سوی فرعون رفت ، خداوند فرمود :
(( به نرمی با او سخن بگو ، شاید متذکر شود یا از خدا بترسد . ))
امام علی (ع) می فرماید : (( با نرمخویی است که نفوس مردم با انسان انس می گیرد . ))
تند خویی ، ملامت و پرخاشگری در تربیت ، هرگز موثر نیست بلکه مخاطب را به انگیزه های انفعالی می کشاند و عناد و ستیز و لجاج وی را بر می انگیزد .
در کار تعلیم و تربیت برای یک مربی و معلم اصل بر لطافت و نرمی است و درشت خویی یا قاطعیت در مرحله پس از آن قراردارد .
استغنای نفس
از ویژگی های مطلوب معلمی ، بی نیازی نسبت به مال و منال و جاه دیگران است . شرافت معلمی اقتضا می کند که او چشم امید و دست نیازش به سوی خداوند قادر واهب باشد .
شهید ثانی در متاب ارزشمند ((منیه المرید)) می نویسد :
((عالم و متعلم نباید بر هیچ کس و بر هیچ چیزی متکی باشد بلکه باید زمام امور خود را در زندگانی و رزق و روزی و امثال آن به خداوند متعال واگذار نماید تا از این رهگذر ، نفخات قدس الهی و الطاف پاکیزه پروردگار و لحظات انس و الفت با خداوند بر او تجلی کند و مشکلات وی حل و گشوده گردد و امور زندگی او به صلاح باز آید .))
در شرافت مومن حضرت امام صادق (ع) می فرماید :
(( شرافت مومن به پا خاستن در شبانگاهان برای عبادت است و عزت او در بی نیازی دانستن خود از مردم است .))
نشانه ی استغفای نفس ، آن است که انسان ، راضی به رضای حق باشد . بویژه در مورد مادیات ، هرگز تاًسف مال دیگران را نخورد و با وجود سرمایه ی بسیار عظیم علم و دانش و معرفت ، بخاطر متاع ناچیز و حقیر دنیا ، بر در ارباب بی مروت دنیا نمی نشیند . و آنان را احترام نمی کند .
بکار گرفتن علم
بهترین و موثرترین روش ، جهت رشد متعلم ، عمل معلم به دانسته های خویش است . هنگامی که دانش آموز ، تعلیمات خود را در (( رفتار )) معلم نظاره کند . بهتر می پذیرد و این تعلیمات در عمق جان او جای می گیرد . یقیناً موعظه عالم بی عمل بی اثر است ، چنانکه از عالم آل محمد ، حضرت صادق (ع) روایت است :
(( عالمی که عمل نمی کند ، موعظه ی او از قلب شنونده می رود همانند بارانی که از کوه صفا می ریزد ومی رود .))
پلورالیسم دینی
پلورالیسم به معنای همزیستی مسالمت آمیز با ادیان مورد قبول است .
اسلام تنها شریعت پذیرفته شده الهی است هر چند ادیان ، دارای مشترکات و گزاره های صادقی هستند.
هادی بودن خداوند تکویناً در نظام خلقت برای همه انسانها وجود دارد و اگر کسی به اختیار خود حقیقتی را نپدیرفت منافاتی با هادی بودن خداوند ندارد .
پلورالیسم دینی گاهی در بعد نظری و فکری و گاه در بعد علمی مطرح می شود . منظور از پلورالیم دینی در بعد عملی یعنی احترام به عقیده طرف مقابل و هر مذهب و دینی که بدان معتقد است و یا به عبارت دیگر منظور تکثر گرایی در صحنه اجتماع و زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان گوناگون در کنار یکدیگر است.
پلورالیسم دینی در بعد نظری به معنای حقانیت همه ادیان و مذاهب است .1
حق در اینجا به معنای صدق ، و مقصود از حقانیت ادیان ، صادق بودن گزاره های دینی 2 در هر دین است . 3
1- پلورالیسم دینی در بعد نظری
الف ) ارکان و شروط اصلی :
پلورالیسم دینی در بعد نظری در دیدگاه طرفداران این نظریه مخصوصاً " جان هیک " ارکان و شروطی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد .
1/ الف ) مقصود از دین در بحث لورالیسم دینی فقط ادیان توحیدی نیست بلکه شامل ادیان غیر توحیدی مانند بودائی نیز می شود .
2/ الف) تنوع و کثرت ادیان در یک کشور و یا در جامعه جهانی و وجود پیروانی برای آنها محل نزاع نیست .
3/ الف) در پلورالیسم دینی افزون بر این که پیروان ادیان گوناگون اهل نجاتند،4 آموزه های همه ادیان توحیدی و غیر توحیدی و اعتقادشان درست ، حق و مطابق با واقع است . یعنی نمی توان ادعا کرد که دینی در میان ادیان ، منحرف و باطل است. محل نزاع اصلی و محوری میان طرفداران و مخالفان پلورالیسم ، مساله حقانیت ادیان گوناگون است . یعنی طرفداران پلورالیسم دینی معتقدند که ادعای متخالف و متناقض ادیان مختلف در عین تناقض ، با واقع ، صادق و حق است .
4/ الف) مقصود از حقانیت ادیان ، حقانیت در عرض هم است ، نه در ظول هم.
مقضود این نیست که مثلاً دین موسی (ع) در زمان خودش حق است ، بلکه در زمان واحد ، همه ادیان حق هستند یا بهره ای از حق دارند.
5/ الف) مقضود از حقانیت ادیان ، حقانیت در مشترکات نیست ، بلکه در مختصات است . یعنی معتقدند ؛ ادیان در موارد اختلافی بر حقند . اعم از اینکه این اختلاف در اصول دین یا در فروع و در جزئیات اصول یا در جزئیات فروع باشد .
ب) حقانیت ادیان از دیدگاه برون دینی
منظور از نگاه برون دینی به پلورالیسم ، این است که انسان صرفاً با اتکا به ادله غیر دینی ( مانند ادله عقلی و تجربی ) این امر را بررسی می کند که آیا می تواند مدعی حقانیت همه ادیان در زمان واحد شد؟
طرفداران پلورالیسم دینی ادله ای را مطرح نموده اند که چند مورد از آنها را به اختصار بررسی نموده و جواب مربوط را نیز ارائه خواهیم نمود.
1/ ب) گوهر و صدف دینی : یکی از ادله آنها این است که باید میان گوهر و صدف دین تفکیک قائل شد. نقش گوهر دین متحول کردن شخصیت انسانهاست و گزاره های دینی نقش صدف دین را دارند . گوهر همه ادیان یک چیز " تحول شخصیت انسان " بوده است و باید به این گوهر واحد تمسک جست و تفاوت گزاره های دینی در ادیان گوناگون نباید ما را به گمراهی بکشاند.
در جواب باید گفت که اولاً آیا گزاره های گوناگون و گاهی متناقض ادیان مانند اینکه " خدا واحد است " و " خدا واحد نیست " می توانند از آن گوهر واحد حکایت کنند ؟ دوم اینکه هم خوردن شراب و هم ترک آن نمی توان
انسان را به خدای متعال نزدیک سازد یا در زندگی انسان تحولی پدید آورد . چگونه دو فعل و رفتار متناقض می تواند درنفس انسان تاثیر واحد داشته باشد ؟ دیگر اینکه کمال انسان به صرف نیت حاصل نمی شود و حسن رفتا ر نیز در حصول نتیجه بایستی وجود داشته باشد .
2/ ب) تفاوتهای مفهومی و زبانی : این دلیل ، تفاوت میان ادیان را صوری و مفهوم و حقیقت آنها را واحد می داند . به عبارت دیگر ، تعدد و اختلاف ادیان را ظاهری می شمرد . این دلیل قابل قبول نیست ، زیرا اختلاف ادیان مفهومی و حقیقی است . آیا دینی که اولین سخنش این است که " خدا یکی است " با مسیحیتی که دعوت به تثلیت می کند ، دارای اختلاف صوری هستند ؟قرآن درمورد تثلیت می گوید : " از این سخنان ، نزدیک است که آسمانها از هم پاشیده شود و زمین از هم بشکافد و کوهها پاره پاره گردند "5
3/ ب ) تفاوت نظرگاه : دربحث صراط های مستقیم ، یکی از مبانی پلورالیسم ، اختلاف دیدگاهها عنوان شده و سر اختلاف ادیان ، تجلی های گوناگون خداوند در عالم و درنتیجه تنوع شریعت می باشد .
طرح این مطلب که هر پیامبری از یک زاویه خاص به حقیقت نظر کرده ویا خدا بر هر پیامبری از ز اویه خاصی تجلی نموده و در نتیجه ادیان مختلف ایجاد شده است ، درست نیست ، زیرا بدیهی است ملاحظه یک حقیقت واحد و ایجاد دو تجربه متناقض ، به بطلان یکی از آنها خواهد انجامید . لازمه مطلب دوم نیز این است که حاصل تجلی خداوند بر دو پیامبر ، متناقض با یکدیگر باشد که این نیز با حکمت خداوند سازگار نمی باشد . افزون بر این ، اختلاف نظریه ها ، صرفاً تکثر آنها را ثابت می کند نه حقانیت آنها را .
4/ ب) تنگناهای معرفت بشری : چهار محدودیت انسان ( تاریخی ، زبانی ، اجتماعی وجسمانی ) درتجربه اش اثر می گذارد ، بدین جهت چون فرهنگهای انبیاء با هم متفاوت بوده است – درعین این که تجربه واحدی داشته اند ، اما تعبیرهای آنها متقاوت بوده و گزاره هایی که به صورت " عقاید " بیان شده اند ، به اشکال گوناگون نمودار شده اند – همه آنها از حقیقت بهره مند هستند .
این دلیل نیز بی اعتبار است ، چون که وحی به انبیاء همان تجربه دینی نیست و خطا در آن راه ندارد والا غیر قابل اعتماد بوده وهدف از ارسال انبیاء از ناحیه خدای متعال تامین نمی شود .
5/ ب) هدایت عامه : گفته شده است که اگر واقعاً امروزه ازمیان همه طوایف دیندار ( بی دینان به کنا ر ) که به میلیاردها نفر می رسند ، تنها اقلیتی اثنا عشری هدایت یا فته اند و بقیه همه ضال و کافرند ، پس نعمت عام هدایت او بر سر چه کسانی سایه افکنده است ؟
لازم به توضیح است که دراین سخن ، میان هدایت تکوینی و تشریعی خلط شده است . زیرا اگر مقصود از هدایت ، هدایت تکوینی است ، خدای متعال همه را از جهت تکوین هدایت کرده است . و اگر منظور از هدایت ، هدایت تشریعی است ، لازمه آن ، این است که همه انسانها هدایت یافته باشند . زیرا هدایت تشریعی از مخاطبان خود سلب اختیار و اراده نمی کند و صرفاً ارائه طریق است نه اجبار و سلب و الزام آنها در طریق هدایت .
بنابراین ، اسم هادی خداوند منافاتی با این که عده زیادی به اختیار خودشان اهل جهنم باشند ، ندارد .
6/ ب) برهان تکثر فهم از دین : می گویند : " فهم ما از متون دینی بناچار متنوع و متکثر است واین تنوع و تکثر قابل تحویل شدن به فهم واحد نیست . "
این مطلب بر این امردلالت دارد که فهم های انسانها ازمتون دینی متفاوت و متعدد است ولی سخن ونزاع اصلی در اصل وجود کثرت فهم ها نیست ، بلکه درحقانیت فهم های متعدد است . به عبارت دیگر از اثبات کثرت فهم ها نمی توان حقانیت آن ها را نتیجه گرفت .
ج) حقانیت ادیان از دیدگاه درون دینی
منظور از دید درون دینی این است که با قطع نظر از ادله برون دینی مانند ادله عقلی ، به سراغ کتاب های مقدس و کلام پیشوایان دینی رفته و نظر دین را درباره این موضوع به دست آوریم .
عده ای با استفاده از آیاتی از قرآن ، معتقدند که دین اسلام به پلورالیسم دینی و حقانیت همه ادیان قائل است . آنها با استفاده از آیه 62 سوره بقره می گویند که رسیدن به بالاترین مقام ( مقام اولیای خداوند ) به ایمان به خدا ، روز قیامت و عمل صالح منوط است وتدین به دین خاص ، ضرورتی ندارد ، پس تدین به هر دینی درست است .
این گفته صحیح نمی باشد زیرا صرف ادعای ایمان به خدا بدون پیروی از احکام او ارزشی ندارد . ثانیاً برای تشخیص وانجام عمل صالح باید به شرع مراجعه کنیم و بر طبق دین اسلام عمل کنیم والا پذیرفته نخواهد شد " ومن یتبع غیر الاسلام دیناً فلن یقبل من " .6
سوم اینکه منظور آیه این است که این نامگذاری ها از قبیل مسلمان نصرانی نزد خداوند هیچ ارزشی ندارد ، بلکه ایمان واقعی به خدا و روز قیامت و عمل صالح نزد خداوند ارزشمند است7 . دیگر اینکه درآیاتی ، قرآن کریم با عقاید باطل یهود ونصاری مبارزه وحتی آنها را لعن و نفرین کرده است8 .
2- پلورالیسم دینی دربعد عملی
پلورالیسم دینی در بعد عملی یعنی احترام به عقیده طرف مقابل ( ازهردین و مذهب ) و زندگی مسالمت آمیز با پیروان دیگر ادیان درکنار یکدیگر . پلورالیسم دینی در این بعد ، بین دو فرقه از یک مذهب یا بین دو مذهب از یک دین ویا حتی بین دو دین مطرح است . مثلاً می توان آن را بین اسلام ، مسیحیت و یهودیت که در جوامع نزدیک به هم ویاحتی دریک منطقه جغرافیایی واحد یا دریک شهر زندگی می کنند ، درنظر گرفت ، به گونه ای که پیروان این ادیان ، بدون هیچ برخورد فیزیکی با یکدیگر به صورت مسالمت آمیز زندگی می کنند . درحالی که هر کدام خود را حق ودیگری را باطل می داند و حتی با یکدیگر مباحثات ومناظراتی را هم انجام می دهند .
در اسلام چنین مساله ای وجود دارد . قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم ( ص) وائمه اطهار ( ع) مسلمانان را به داشتن چنین روابطی توصیه می کنند . درصدر اسلام رابطه مسلمانان با اهل ذمه ، دوستانه و صمیمانه بوده و با یکدیگر معامله یا مشارکت می کرده و به یکدیگر وام می داده واز بیماران یکدیگر عیادت می نموده اند ، اما درعین حال ازحیث نظری و فکری هر کدام از آنها دین خودرا برحق می دانسته است . درهر صورت ، این موضوع از مسائل قطعی اسلام است . حتی می توان گفت به نظر اسلام در صورت امضای قرارداد صلح با مشرکان ، می توان به حکم ثانوی با آنها همزیستی مسالمت آمیز داشت کما اینکه درصدر اسلام ما شاهد صلح پیامبر ( ص) با مشرکان و قرارد اد عدم تعرض جان ومال بین دو طرف هستیم9 .
جایگاه بحث پلورالیسم دینی
یکی از سئوالات مطرح در مقوله پلورالیسم دینی این است که مساله مورد بحث در کدام حوزه معرفتی جای می گیرد ؟ آیا یک بحث نقلی است یا تجربی ویا عقلی ؟ آنچه در پاسخ سئوال یاد شده معقول وموجه می نماید این است که تکثر گرایی ( پلورالیسم ) درزمره مسائل عقلی است نه تجربی . دلیل سخن این که تکثر گرایی به جهان بینی مربوط می شود ودرجهان بینی یا عقل باید اظهار کند یا وحی ونقل قطعی . منظور از عقل در اینجا عقلی است که درمدارقضایای کلی می اندیشد و برتر و والاتر از مراتب حس و خیال ووهم است ومراد از وحی هم کلام الهی است که دستخوش تحریفات وتصریفات بشری نگردیده باشد . چون که مقصود از خبر قطعی و یقینی با شد . تجربه به معنایی که در علوم تجربی رایج است ، نمی تواند درباره جهان بینی یا تشخیص حق وباطل اظهار نظر کند زیرا چنین تجربه ای درباره مسائل غیرمادی وتجریدی کارآیی ندارد . از آنجا که تجربه در حوزه عمل دنیایی ومادی خلاصه می گردد واز سویی بسیاری حقایق در حد نظریه و عقیده بوده که به تجربه وعمل درنمی آید ، بنابراین اگر بخواهیم از را ه تجربه ، صدق و کذب ویا حق و باطل بودن آن حقایق را شناسایی کنیم به طور حتم با مشکل مواجه می شویم .
توضیح اینکه دین دارای سه بخش عقاید ، اخلاق واحکام است . محصول وبازده مقدار عمده ای از عقاید نظر برزخ ، صراط ، میزان ، بهشت ، جهنم و … پس ازمرگ ظاهر می شود که دردنیا قابل تجربه نیست ، بخش اخلاق واحکام هم درصورتی همه آن تجربه پذیر است که فقط برای تامین دنیای مردم باشد و آثارش درهمین دنیا ظاهر شود .
حال آن که روشن است که دنیا مزرعه آخرت است بنابرین بخش مهمی از آثار اخلاقی واحکام درسرای باقی ظاهر می شود و به تجربه دنیایی در نمی آید . بر این اساس در تحلیل نهایی این ، حس وتجربه ، احساسی کارآمد نیست بلکه راه صحیح شناخت مسایل جهان بینی ومعارف دینی ، عقل برهانی ، نقل قطعی ونص است . با توجه به این مطلب جایگاه بحث پلورالیسم دینی اعم از اینکه درحوزه نظر باشد یا عمل ، فلسفه وکلام خواهد بود و بهترین روش ارزیابی و ارزش گذاری آن هم روش عقلی با اتکاء به اصول عقلانی است .
مبانی پلورالیسم دینی
پلورالیسم و تکثر گرایی بر آمده از نوع معرفت شناسی افراد وجهان بینی آنان است و از آن جا به دین ومذهب سرایت کرده است . اساس این نظریه را اموری تشکیل می دهد که درفلسفه دین مطرح است و پایه های برخی از آن ها در کلام مسیحی شکل گرفته است . اینک به بررسی چند مبانی مسلم می پردازیم :
1- نسبی گرایی مطلب در فهم بشر
نسبیت در فهم به این معنا ست که دستگاه معرفت حقیقت را آن چنان که هست و با قید مطابقت با واقع در اختیار انسان بگذارد . به عبارت دیگر هیچ چیزی اعم از یک معنای نسبی یانفسی ، محدود یا مطلق ، مورد آگاهی و درک انسان قرار نمی گیرد . معتقدین به پلورالیسم برای تبیین دیدگاه خود از اصل معرفت
" ایمانوئل کانت " آلمانی بهره می گیرند که معتقد بود ، واقعیات هیچ گاه دست نخورده به دست ما نمی رسد بلکه آن چه از طریق حس وارد دستگاه ادراکی
می شود با یک رشته قالب های پیش ساخته ذهنی شکل نمی گیرد . درنتیجه انسان هیچ گاه به واقع – آن چنان که هست – نمی رسد . جان هیک می گوید : " کانت چهارچوبی فلسفی فراهم نموده که ضمن آن چنین فرضیه ای می تواند بسط و تکامل یا بد " ( جان هیک – فلسفه دین – ص 245 )
پیروان پلورالیسم با بهره گیری از اصل مذکور بر این باورند که انسان با عقل و اندیشه محدود توان دریافت حقیقت جهان نامحدود راندارد بلکه هر انسانی به میزان ظرفیت خود حقیقت را در می یابد و فهم او حق خواهد بود . بنابراین همه آراء واندیشه ها می تواند صحیح و حق باشد .
نقد : یکی از زیربرنامه های اساسی این دیدگاه نامحدود دانستن واقعیت است ، اکنون سوال داده می شود : منظور از این حقیقت و واقعیت چیست ؟ اگر مقصودشان واقعیت های مکانی معین مثل جمادات یا نباتات و … باشد ، این سخن پذیرفتنی نیست زیرا هر واقعیت مادی و خارجی محدود است و شناخت آن ها محذوری نداشته و برای انسان امکان پذیر است ، چه اینکه اگر واقعیت هر یک را نامحدود بدانیم جایی برای تقابل بین او و دیگر موجودات باقی نمی ماند و گرنه لازمه اش جمع بین تعداد متناهی بودن آحاد آن متعدد خواهد بود که جمع متناقضین بوده و از نظر فلسفی باطل است.
اگر منظور نامحدود بودن مجموع حقایق جهان یا نامتناهی بودن ذات اقدس الهی است این سخن درستی است . ولی کسی ادعا نکرده است که فهم همه حقایق گذشته و حال و آینده برایش میسر است یا توان احاطه علمی و معرفتی به ذات الهی را دار. بنابراین محدودیت فهم بشر به صورت مطلق که مدعای آنان است پذیرفتنی نیست گرچه فی الجمله در برخی از واقعیات امکان فهم کامل وجود ندارد.
تکثر گرایی ( پلورالیسم ) در زمره مسائل عقلی است نه تجربی ، دلیل سخن اینکه تکثر گرایی به جهان بینی مربوط می شود و درجهان بینی ، یا عقل باید اظهار نظر کند یا وحی ونقل قطعی .
2- تاثیر پذیری واقعیت از درک انسان
یکی از لوازم نسبیت در فهم که به عنوان مبنای پلورالیسم قرار می گیرد تاثیر پذیری واقعیت از درک انسان به معنی تغایر بین ادراک ذهنی انسان و واقعیات خارجی دارای خاصیت و ویژگی هایی است ولی وقتی به مجاری ادراکی انسان وارد می شود و از کانال های ورودی اندیشه و تفکر می گذرد ، رنگ و قالب های ذهنی به خود می گیرد واز آنجا که مجاری ادراکی انسان ها متفاوت است ، حقیقت و واقعیت خارجی درظرف ادراکی هر کس ، رنگ و قالب همان ظرف را به خود می گیرد . بنابراین هیچ کس درک نمی کند بلکه متناسب با ظرف ادراکی خویش می یابد نه آنگونه که دیگران می شناسند ونه آن گونه که درواقع هست .
معتقدین به پلورالیسم این گونه کثرت بینی را درجهان شناسی پذیرفته و آن را به معرفت دینی نیز سرایت داده اند و می گویند هرکس به مقدار فهم خود ، دین را می فهمد و فهم همگان نیز ، حق است و دیگر تفاوتی بین کلیم و مسیح و حضرت محمد (ص) در هیچ عصری از اعصار نخواهد بود .
نقد : این که درک انسان منحصر در مجاری ادراکی او باشد از نظر فلسفی پذیرفته نیست بلکه مجاری ادراکی ، ابزار کار فکری است وحقیقت انسان و روح مجرد اوست که عهده دار جزم علمی و عزم علمی است .
باتوجه به اینکه فهم و درک انسان مجرد ازماده است ، درقالب زمان ومکان نمی گنجد . به عبارت دیگر قواعد کلی ذهن ، مکان دار و زمان پذیر نیستند یعنی هرگز سئوال نمی شود عمر قضایای مثل " دو دو تا چهار تا " و " هرمعلولی نیازمند علت است "
چقدر است ؟ بنابراین ابزار ادراکی در اثر فعل وانفعالات ، آماده مواجه نزدیک با مسایل علمی می شود تا زمینه برای درک و فهم روح مجرد فراهم شود تا اینکه خود آن ها مدرک معارف باشند درغیر این صورت اگر قرار باشد ادراک مختص مجاری ادراک فرد باشد ، امکان انتقال یکسان آنها به دیگران میسر نمی شود حال آن که یک معلم محصول فکری خود را به دیگران منتقل می کند وهمه هم یک چیز می فهمند وهمان را هم در آزمون منعکس می کنند .
نتیجه اینکه وقتی ادراک مجرد ازماده بود ، تمام خصوصیات مجرد ازماده بود ، تمام خصوصیات مجرد را از جمله تغییر نا پذیری و ثبات را خواهد داشت و برای همه به یک نحو ظهور دارد . پس واقعیت از مجاری ادراکی متاثر نخواهد بود بلکه مجاری ادراکی فقط نقش ابزار و بستر سازی برای فهم را ایفا می کنند .
3- تجربه دینی بودن وحی
مبنای دیگر پلورالیسم این است که وحی تجربه دینی است و حقیقت آن شهود و ادراک بی واسطه خدا و تجلی او بر پیامبر است بدون آن که با فرمانی همراه باشد . آنچه پیامبران به عنوان آموزه های دینی اعم از خبری وانشایی مطرح می کنند در واقع برداشت وتفسیر آن ها از وحی است و حتی به فرض این که محتوای وحی از سوی خدا باشد الفاظ و جملات آن از جانب خود انبیاء است که بر اساس ذهنیت خویش وحی را در چنین قالبی می ریزند و چون آن ها مانند دیگر افراد بشر متاثر از شرایط هستند ، فهم آن ها نیز بشری خواهد بود . لازمه سمبلیک دانستن زبان دین ، تعطیل دانستن فهم و درنتیجه بسته بودن باب هدایت بشر است که با حکمت الهی ناسازگار است و پذیرفتنی نیست .
نقد : خلاصه کردن وحی در شهود و ادراک بی واسطه ، انکار محترمانه وحی است . اگر این مبنا پذیرفته شود لازمه اش عدم حجیت آموزه های دینی انبیاء برای پیروان خواهد بود . علاوه این که دیگر آن ها نمی توانند به عنوان اسوه و الگو مطرح باشند و حتی نمی شود گفت که ماموریت تبیین سعادتمندی بشر به عهده آن هاست . از طرفی دیگر این آموزه ها جنبه بشری پیدا کنند ، هیچ دلیلی بر لزوم پیروی مردم از آن ها وجود نخواهد داشت درنتیجه باب هدایت بشر بسته خواهد ماند واین منافات با حکمت ومشیت الهی دارد که پذیرفتنی نیست .
4- سمبلیک بودن زبان دین
یکی دیگر ازمبانی پلورالیسم دینی سمبلیک دانستن زبان دین است به این معنی که گزاره های دینی ناظر به واقع وحاکی از خارج نیستند وهرگز نمی تواند آن ها را به صورت خبری تفسیر کند در نتیجه فرقی بین مذاهب مختلف در توضیح و تبیین گزاره های دینی وجود ندارد و بالطبع پلورالیسم دینی یا مذهبی امری پذیرفتنی خواهد شد .
نقد : زبان دین با زبان همگان ، هماهنگ بوده وبرای همه انسان ها فهم پذیر است اگر قرار باشد زبان دین سمبلیک ومعما و رمز گونه باشد دیگر برای همگان قابل فهم نخواهد بود و هدایت فراگیر میسر نمی شود درحالی که دین برای هدایت همه انسان ها آمده است . به همین جهت است که خداوند همه انبیاء را با زبان قومشان مبعوث فرموده است ( قرآن کریم – سوره ابراهیم – آیه 4 ) و انبیاء هم با زبان مردم احتجاج کرده اند .
لازمه سمبلیک دانستن زبان دین ، تعطیل دانستن فهم و در نتیجه بسته بودن باب هدایت بشر است که با حکمت الهی ناسازگار است و پذیرفتنی نیست قرآن که کتاب هدایت بشر است ( قرآن – بقره – 185 ) گزاره هایش در قالب اخبار و انشاء وتمثیل ارائه شده است . ( جوادی آملی – دین شناسی – ص 97 – 91 )
منابع
1.مباحث پلورالیسم دینی جان هیک ، ترجمه عبدالکریم گواهی
2.اسلام و کثرت گرایی دین ، محمد لگن ها هاوزن ، ترجمه نرجس جواندل.
3.دین شناسی ، عبدالله جوادی آملی.
4.پلورالیسم دینی یا کثرت گرایی ، جعفر سبحانی.
5.تحلیل و نقد پلورالیسم دینی ، علی ربانی گلپایگانی.
6.کندوکاوی در سویه های پلورالیسم ، محمد حسن قدردان قراملکی.
7.اندیشه سیاسی آشنایی با احزاب و گروه های سیاسی.
1 – محمد تقی مصباح یزدی – پرسشها و پاسخها ، جلد 4-1 ، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، ص 64.
2 – گزاره های دینی گزاره هایی مانند " باید عدالت ورزید " ، "نباید ظلم کرد " ، "خدا وجود دارد ، باید نماز خواند " ، " خداوند یکی است " ، " خدا سه تا است " می باشد .
3 – سید محمود نبویان ، پلورالیسم دینی ، کانون اندیشه جوان ، ص 37.
4 – بحث نجات غیر از بحث حقانیت ادیان است ، در عیین حال که ممکن است اعتقاد دینی شخص باطل باشد ، در صورت انصاف و جهالت و قصور ، او نیل اهل نجات بوده و از عذاب الهی رهایی پیدا می کند .
5 – سوره مریم – آیه 91 – 90
6 – سوره آل عمران آیه 85
7 – نبویان پیشین ، ص 124- 123
8 – سوره مریم ، آیه 91- 81 ، سوره نساء آیه 171 ، سوره توبه ، آیه 29 – 30
9 – مصباح یزدی ، پیشین ، صص 71 -70 .
—————
————————————————————
—————
————————————————————
54