مشخصات جغرافیایی استان گیلان :
استان گیلان درحدود 14709 کیلومترمربع مساحت وحدود نفر جمعیت دارد
استان گیلان از شمال به قسمتی از مرز کشورجمهوری آذربایجان و به دریای مازندران واز مشرق به استان مازندران واز جنوب به استان های قزوین وزنجان وازمغرب به استان آذربایجان شرقی محدود می باشد.
مرکزاستان گیلان شهررشت وشهرستانهای تابعه آن عبارتند از:
رشت – بندرانزلی – لاهیجان – رودسر- طوالش – فومن – لنگرود – صومعه سرا – آستارا – ورودبار – املش – آستانه اشرقیه ودیگرشهرها از جمله ماسوله – کلاچای – چابکسروغیره می باشد.
درگیلان بادهای مرطوب درزمستان از شمال غربی دربهار از شرق ودرتابستان وپائیز از مغرب می وزد بههمین جهت گیلان مرطوبترین منطقه سواحل جنوبی بحرخزراست وجمع باران سالانه آن به حداکثر 2089 میلیمتر می رسد.
درگیلان حدود سی وهشت رودخانه بزرگ وکوچک وجود دارد که مهمترین آن عبارتند از : سفید رود – پلرود – شلمان رود – ماسال – گرگانرود – وشفا رود است.
محصولات کشاورزی استان گیلان عبارتند از: 1- غلات ( گندم – جو – برنج – ارزن – ذرت ) 2- حبوبات ( لوبیا – نخود – لپه – عدس – ماش – باقلا و…)
3- گیاهان صنعتی ( توتون – تنباکو – آفتابگردان – کرچک – کنجد – بادام زمینی – شاهدانه و….) 4- محصولات جالیزی ( هندوانه – خربزه – خیار…)
5- سبزیجات ( سیب زمینی – پیاز – گوجه فرنگی – جعفری – تره – کلم – شلغم- هویج – کاهو ….) 6- گیاهان علوفه ای 7- میوه ها ( مرکبات – انجیر- انگور – انار – گردو – زیتون – چای – توت – شاه توت – فندق ) از مهمترین محصولات : برنج – چای – مرکبات می باشد.
انواع ماهی : سفید – سوف – ماش – کفال – سیس – کپور – اسپلا – اردک ماهی- ماهی سیم – ماهی لای – آزاد – کیلکا – کلمه – فیل ماهی – تاسماهی و…
صنایع دستی گیلان : اغلب صنعتگران کشاورزان هستند که عبارتند از: نازک کاری چوب – قلابدوزی وبامبو – محصولات دستی چوبی بصورت ظروف سالاد خوری – گلدان – نمک پاش – سینی – کاسه وبشقاب – مجسمه – جاسیگاری و… ساخته می شود که بیشتراز چوبهای راش – شمشاد – افرا – گردو – زیتون – توسگا – وانجیر مورد استفاده قرارمی گیرد.
زبان : گیلکی را زبان شناسان جزو گروه زبانهای شما غربی ایرانی یا گروه زبانهای ایرانی – لهجه های مرکزی ایران وبخشی از لهجه های فارسی وارموری ( افغانستان وپاکستان ) و پراچی ( درتاجیکستان وافغانستان وهندوستان )
لهجه (گویش) گیلانیان امروز گیلکی است این گویش درغرب وشرق وحوزه های مرکزی گیلان متفاوت است وبا هم اختلاف دارد. بنحویکه حتی فهمش برای ساکنان شهرستانی نزدیک وهمجوار خالی از دشواری نیست بسیاری از واژه های مستعمل امروز براثر اختلاط وآمیزش با واژه های فارسی تغییریافته سبب متروک شدن واژه های قدیمی شده است.
ضرب المثل های زبان گیلکی درمردم همچنان رایج است که دراینجا به چند نمونه ازآن می پردازیم :
1- خواب بالش نوانه وشنای خورش
2- همسایه کرک شال برنه ، همساده دیگه زرنگ بونه
3- دس دسه شورنه، هردو دست دیم شورنه
4- خدا خراشناسه ورشاخ نده (آن دو شاخ گاو اگرشاخ داشتی – آدمی را از زمین برداشتی )
5- کاه تی نیه ، کا دان تی شه
6- مهمان اگریه روز بو وره گاو کوشنن
7- سلام روستایی بی طمع نیه
8- خر خره حریف نیه وپالان گازگیره
9- بز بز بینه پلهم چرنه
لهجه طالشی نیز یکی از لهجه های متداول اما مختص ساکنان غرب وشمال غرب وجنوب غربی است گیلان است ( لهجه گالشی که اختصاص به مردم کوهپایه دارد – لهجه کرمانجی که مخصوص عمارلولی هاست – لهجه تاتی که معمول به مردم رودباراست ).
بازارهای گیلان :
که بصورت هفتگی هرروز دریکی ازشهرهای استان تشکیل می گردد ومعمولا جهت عرضه وفروش محصولات محلی برپا می شود از جمله عناوین این بازارها شبیه بازارجمعه بازارودیگر روزهای هفته درشهرهای مختلف استان گیلان برگزارمی شود.
ازدیدگاه مردم شناسی که دراینجا به جنبه اقتصادی ان می پردازیم بطوریکه مطلعید کاراکتر مردم گیلان کشاورزی – ماهیگیری – دامپروری می باشد زن ومرد درانجام کارمشارکت دارند وبرای امرارمعاش تلاش می کنند ومشارکت زنان دراین منطقه بصورت سنتی بوده وریشه درویژگی جسمانی واقتصادی انها دارد بطوریکه زنان بطور آزادانه درکنار مرد علاوه برکارهای زنانه برنج درو می کند چای می چیند – سبزی می کارد – مرکبات می چیند وخیلی ازکارهای دیگررا انجام می دهد وفقط دربعضی از موارد ازجمله ماهیگیری کمتردخالت دارد ضمنا اکثر فروشندگان دربازارهای روز زنان هستند که نقش مهمی درمسائل اقتصادی خانواده دارند واین امر باعث شده کارکرد هایی ازجمله روابط خانوادگی – زن وشوهری بسیار مستحکم شده واحترام وجایگاه ومنزلت زن با مشارکت وفعالیت اقتصادی که دارد دراجتماع از ارزش وجایگاه خاص برخوردارشد و نوعی پیوستگی وروحیه جمعی را بوجود آورد. درادامه یادآورمی شود درتحقیق وجستجو خانواده گیلانی که کارکشاورزی دارند مواردی بوده که زن درخانه درجهت تامین معاش خانواده حرف اول را زده وهمین امرسبب شده سایر روابط دیگرازجمله اجتماعی فرهنگی مذهبی وغیره تحت تاثیر وافکار او قرارگیرد پس ازدیدگاه مردم شناسی نتیجه می گیریم زن درکنارمردم در مراحل مختلف تولید توزیع ومصرف نقش اساسی دارد.
تاریخ قومی ونژادی مردم استان گیلان :
ازحدود 6000 سال پیش از میلاد تا حدود 1200 مردمی که هنز معلوم نشده از چه نژاد، یا
لااقل از چه دسته انسانهایی بوده اند درتمام سرزمین ایران تمدن های پیشرفته ای بوجود آورده اند وبا مردم اناتولی وبین النهرین مبادلات بازرگانی وفرهنگی داشته اند. درحدود 1200 پیش از میلاد آثار دسته هایی از اقوام آریایی خصوصا درمغرب وشمال وجنوب غربی ایران ظاهرمی شود. کاوش ها وبررسی های باستان شناسی که تا این تاریخ درسواحل دریای خزر بعمل آمده نشان می دهد که درحدود 1500 سال پیش از میلاد چند قوم که با یکدیگر همزمان بوده اند درتمام سواحل جنوبی دریایخزر مستقرگردیده اند. تمدن غاز (هوتو) وغار(کمربند) که ازحدود ده هزارسال پیش درمازندران آغاز شده بود احتمالا دنباله پیدا کرد. بررسی هایی که درنواحی ساحلی دریای خزر بعمل آمده اینطورنشان می دهد که از اواسط هزاره دوم مهاجرت های دیگری دراین نواحی انجام نگرفته است.
اینطور به نظرمی رسد که اقوامی که ازکلاردشت تا نواحی واقع درجنوب "املش" و " تماجان " و " امام " و " سمام " و " اشکور" و " عمارلو " ورودبار مسکن اختیارکردند مورد تجاوز همسایگانشان قرارنگرفتند زیرا عبور از راه هایی که به آن نواحی پایان می یافت آسان نبود. ناحیه مارلیک وکلورز ونقاط دیگری که درکنار سفید رود قرارداشتند بیشتراز دیگرنواحی باهمسایگان خود نزدیک شدند.
به هرحال درحدود قرن نهم پیش ازمیلاد دردو طرف سفید رود درحدود رستم آباد امارت نشین های متعددی بوجود آمده بود که مردم ان درساختن کوزه های سفالین گلی ومجسمه های گاو وجام های زرین وزینت آلات وغیره. سلیقه بخصوصی نشان داده اند وآثارشان نشان می دهد که تمدن وهنر آنها بسیار پیشرفته بود. این امارت نشین ها درحدود قرن ششم یا هفتم پیش از میلاد احتمالا بوسیله مادها یا آشوری ها یا کشورهای مقتدر دیگری که همسایه انها بودند منهدم گردیدند.
اگرقرابت زبان وعادات ورسوم مردم سواحل جنوبی دریای خزریعنی " گیل ها " و " دیلم ها " و " تپوری ها " و " آماردها " را با طالش ها درنظر بگیریم اینطور به نظرمی رسد که تمام این اقوام ازراه گردنه های قفقاز وسواحل طالش به طرف گیلان به طرف گیلان آمده باشند وچون سواحل دریای خزر برای زندگی مناسب نبود. به ارتفاعات واقع درکنار جنگل ها رفته به گله داری درمراتع سبز جلگه های مرتفع البرزمشغول شدند.
امروزدرتمام این نواحی قبرهای متعدد ازانان وجود دارد. ولی تا این تاریخ هیچ اثر ساختمانی از منازل انها بدست نیامده است. به هرحال تعداد قبرهایی که درجلگه های مرتفع واقع درکنار جنگل های گیلان قرار دارد وبقدری زیاد است که باید تصور کرد که احتمالا اجتماعاتی درآن نواحی مسکن داشته اند وآثار خانه هایشان ازمیان رفته است.
سوابق نژادی : از گیلان عهد باستان تنها بوسیله مورخان ونوسیندگان یونان قدیم ویک دوشاره که درسنگ نیشته ها به این دیاروساکتان ان شده اطلاع داریم زیرا که به سبب رطوبت هوا وبارندگی طولانی وجنگل های فراوان ساختمان های قدیم درجلگه گیلان زود نابود می شود ولی اخیرا درکوهستان دیلم واشکور آثار بسیارکشف گردیده است.
درن خاورشناس روسی می گوید : بعضی ها کلمه گیلان را از گل ولای ماخوذ می دانند.
هزار سال پیش از میلاد مسیح سرزمین های پرجنگل کاسپیان وکادوسیان وگلان (گیلان) – سرزمینی که اکنون ازغرب به شرق بخش جنوبی دریای خزر طالش و گیلان ومازندران را تشکیل می دهد – درشمال خاک ماد قرار داشت.
هفتصد سال پیش از میلاد مسیح در مجاورت کرانه های دریای خزر ( کاسپی ) وبخش سفلای دره امردوس (قزن اوزون – سفید رود) ونقاط شمالی ترین زندگی می کردند که بعدها مولفان باستانی ایشان را ( از شرق به غرب ) بنام گلها و کادوسیان وامردان وکسپیان وغیره خوانده اند واینان با کوتیان وکاسیان که در جنوب غربی دریای خزر ( از شمال به جنوب ) زندگی کرده اند خویش داشته اند.
دراواخر قرن هفتم واوایل قرن هشتم " ق – م " سرحد خاک ماد از مصب رود امردوس ( قزل اوزون – سفید رود ) که مقر قبایل کادوسی وکاسپی بود می گذشت ولی کادوسیان وکاسپیان سربه اطاعت ماد نگذاشته بودند ودو مورخ عهد باستان ( کتسیان ودیودور) دراین باره شهادت می دهند.
کاسبیان وکادوسیان تحت فرمان هخامنشیان بودند درچنگ اربل ( قرن 4 ق.م) میان لشگریان ایران واسکندر مقدونی کادوسیان (گلان) به داریوش سوم یاری نرساندند. کادوسیان وگلان ( اسلاف دیلمیان وگیلانیان کنونی ) مردمی مستقل وسرکش بودند وهرگز سربه فرمان بیگانه خم نکردند گفته می شود که فرهاد اول پادشاه پارت (اشکانی) با مردمانی که درکرانه های مسیر سفلای سفید رود می زیسته اند وارد جنگ شد ومدتها با آن جنگجویان درگیر بود دران زمان سرزمین کادوسیان (گلان) رسما جزء قلمرو سلوکیان شمرده می شده ولی مانند گذشته مستقل بوده است گیلانیان ودیلمیان بسیار دلیربودند وعلاوه بردفاع از مرزبوم خود گه گاه به سرزمین های اطراف خود دست اندازی می نمودند. درروزگار شاپور اول ساسانی برای جلوگیری از حمله این اقوام به نواحی اطراف شهرقزوین را که یک دژ نظامی بشمار می رفت بنا کرد وحتی در دوره های نخستین اسلام نیز مردم گیلان مبارز ومهاجم بودند.
گیلان بعداز اسلام ودرقرون وسطی :
نخستین باری که دیلمان وگیلان با تازیان روبرو شدند درمیدان جنگ بود زیرا دولت بظاهرشکوهمند ساسانی درهم ریخت مردم گیلان با پیشوایی وفرماندهی لشگریان متحد موتای دیلمی دربرابراعراب صف آرایی کردند اما درواجرود – میان قزوین وهمدان موتاکشته ولشگریان ازهرسوگریختند اما دیلمیان وگیلکان تازیان را سرزمین خود راه ندادند وبا اینکه اسپهبد طبرستان با اعراب پیمان آشتی بست دیلمیان دست از دشمنی برنداشتند.
نیمه دوم قرن سوم ونیمه اول قرن چهارم هجری برای گیلان ودیلمان دورانی پرازحادثه بوده درسال 250 هجری قیام روستائیان مشرق گیلان برهبری علویان ستمگری های عامل طاهریان بوقوع پیوست وآل وهسودان دردیلمان نیرو گرفت وازان پس بدست یک ساله ودیگر گیلکی – سالاریان ( یا مسافریان یا کنکریان) سرنگون گشت ودیلیمان وگیلکان اندک اسلام پذیرفتند و دودمانهای گیلک ودیلمی آل زیاد درگرگان وآل بویه درمغرب وجنوب ایران پدید آمدند وتصرف بغداد وتبدیل خلفای عباسی به آلتی بی اراده توسط خاندان بویه عملی گشت وقیام روستائیان به پیشوایی حسن ابن علی الاطروش علوی معروف به ناصر کبیر( سال301 هـ ) ضدفئودال صورت گرفت وحمله روسیان درهمان سال بسواحل گیلان ومازندران وقوع یافت.
با اینکه آل بویه دراواخر دستخوش ناتوانی شده ومطیع غزنویان گشته بودند با اینحال غزنویان حکومت اسمی براین ناحیه داشتند دردوره سلجوقیان نیز گیلان ودیلمان چندان بزیرنفوذ انان درنیامد ودرعوض با حسن صباح واسماعلیه همراه بودند وهم داستانی داشتند گرچه سوال ها با اسماعیلیه دشمنی می کردند اما توده مردم با اسماعیلیه همراه بودند بطوریکه کیابزرگ امیدیا روجانشین حسن صباح گیلان را تصرف کرد و ابوالهاشم فرمانروای فئودال گیلان گشت ومدتها اسماعیلیه برگیلان حکمرانی کردند.
گیلان درروزگار مغولان وتیموریان :
ناحیه رستمداردر تخستین حمله مغولان جزو گیلان بود واز خود امیری داشت واز تعریض ایشان برکنار مانده درگیلان هم امیران کوچک محلی استقلال خود را حفظ کردند گیلان تنها بخش ایران بود که درنخستین حمله مغول ایمنی مانده بود دردوران بعدی هم بقول حمدالله مستوفی فقط ماهی 20000 دینار بدیوان مغول می دادند.
لشگرتیمورنیز پس از سال 797 هـ. ق ازگیلان گذشت وبنا به گفته شرف الدین علی یزدی مبالغی پول وهدایا از گیلان گرداوری ودرسال 807هـ. ق به تیموردرسلطانیه تقدیم شد.
حکمرانان محلی پیوسته درجنگ بودند ( فرمانروایان بیه پس وبیه پیش یعنی سمت مشرق ومغرب سفید رود ) تا اینکه دراواسط قرن دهم گیلان جزو قلمرو صفویان گردید.
ظاهرا صفویه برای استوار ساختن نفوذ خود دراین ناحیه بانفاق افکنی میان فئودال ها وجانب داری ازیکی بحکومت ونفوذ خود ادامه می دادند وعمالی بنام وزیر درنزد امیران وخان های محلی داشتند ازجمله انها اداشاه یا غریب شاه بود که ستم فراوان بنا نوشته کتاب تاریخ گیلان به مردم این سازمان رواداشت وشکایت ها به نزد سلطان صفوی – شاه عباس بردند. سرانجام با قیام باکالنجارعادلشاه وهمدستان ستمگرش شدند واموال آنها را سلطان صفوی مصادره کرد.
آمدن قزاق به گیلان :
قزاق ها بقصد دستبرد به گیلان (1-17 یا 72-1 هـ. ق) تاختند اما با کمک دولت ویاری مردم این غارت گران را از گیلان بیرون راندند.
بطراول امیراطورروسیه چون از اوضاع آشفته ایران اطلاع یافت درسال 1136 هـ. ق به گیلان حمله کرد و کشتی های حامل لشکریان بطردربندرگاه انزلی لنگرانداختند وزیر دشت را شکست دادند وآنگاه استحکاماتی درنزدیکی رشت ساختند ودرانها مستقر شدند وشروع بدست اندازی نواحی اطراف نمودند وگفتند سفیر شاه طهماسب عمل ایشان را تصویب کرده را تصویب کرده تا دربرابردشمن مشترک (عثمانی) از گیلان ومازندران – تا استرآباد دفاع کنند ودارلمرزگیلان را تا نیازآباد بوسیله 10000 سربازکه سردار روسی با خود آورده بود فروگرفتند ولاهیجان وتمبیجان را هم متصرف شدند درآن میان بطرکبیراز راه خشکی به قلعه قزلردربند آمد وپادگانی 3000 نفری درانجا مستقروبادکوبه را اشغال وآنگاه به پایتخت خود مراجعت کرد.
پس ازمرگ پطردررشت میان حکومت روسیه وایران بسته شد که موجب آن پس ازده سال سپاه روسی کع درگیلان بودند آنجا را ترک نمودند.
گیلان پس ازصفویه :
پس ازان دوران رونق بازرگانی آغازگشت اما فئودال ها مانع پیشرفت اقتصادی این سامان گشتند نادربا برخی از تجارانگلیسی نزدیک شد وازکوشش های شرکت انگلیسی را شا(روسیه) حمایت کردتا کمپانی مزبورصدورابریشم ایران را ازراه روسیه درانحصار خوددر آورد وبدنبال آن تجازتخانه ای انگلیسی دررشت برپا گشت.
درروزگار کریمخان حکومت گیلان درچنگ هدایت خان یکی از فئودال های محلی بود وگیلان سالی 2500 من ایریشم برسم مالیات بدولت مرکزی می داد درآن زمان رشت مرکز عده ای ازبازرگان ارمنی وروسی ویهودی وهندی بود که بیشتر بصدود ابریشم واندکی وچوب شمشاد سرگرم بودند.
گیلان درعهد قاجار:
ازآغاز سلطنت این سلسله اوضاع گییلان ثباتی نسبی پیدا کرد وحکومت مرکزی براین سامان نفوذ بیشتری است.
چون پایتخت به تهران انتقال یافت توجه دولت مرکزی بگیلان افزایش یافت. طاعون سال 1246 هـ. ق رشت رابصوت شهرمردگان دراورد ودرهمین سال راه رشت – قزوین تعمیروکارخانجات پررونق ترگردیده روشها از سال 1227 طالش را تصرف کردند ودرسال 1246 میرحسنخان طالش حکمران این ناحیه مرد ومصطفی خان پسرش به سبب مبارزه با روسها به لقب اسبق المجاهدین ملقب شده.
گیلان که تاخت وتازفئودال ها وحکمرانان قاجار شده وعرصه برتوده مردم تنگ شده بود بمرکز انقلاب وقیام تبدیل گشت ودیری نگذشت که یکی از کانون های بزرگ انقلاب مشروطه گردید وفرزندان دلیرگیلان به سردار سپهدار تنکابن بسوی تهران رهسپار شدند وبا همدستی سپاهیان سردار اسعد بختیاری حکومت استبدادی محمد علی شاه را برانداختند.
دردوره انقلاب مشروطه به تقاریق 25 روزنامه دررشت منتشرمی شد گیلان درجریان جنگ جهانی اول بواسطه ستم حکمرانان وفئودال ها ستم فراوان دید وجکومت مشروطه نیزنتوانست رفاه لازم را به ایرانیان بارمغان بدهد از طرفی روسیه نیزقسمتی از خاک گیلان را تصرف کرد قیام دلیران گیلانی وقیام میزراکوچک خان وهمراهان به جنگل پناه بردند وپس از17 ماه حوکمت درگیلان درسال 1299 هـ. ش انقلاب گیلان درهم شکسته ومیرزا کوچک خان با توطئه انگلیسی ها وروس ها با واسطگی رضاخان کشته شد. پس ازجنگ جهانی اول گیلان تا حدی ترقی یافت.
گیلان درجنگ جهانی دوم :
از 25 اوت 1941 روسها گیلان ورا تصرف کردند وتا پایان جنگ این ناحیه را دراشغال داشتند.
گیلانی ها ومازندرانی های ساحلی از حیث زبان وخصوصیات فرق زیادی با هم ندارند قد
متوسط – مو وچشم کمی روشن تراز ساکنان فلات ایران پوست رنگ پریده وحرکات کند- درناحیه کوهستانی مازندران دو نوع وجود دارد یکی قوی وزمخت وپرمو ودیگری باریک ودارای صورت لاغر وبینی منحنی وچانه تیز وموی زیاد مشکی وچشم سیاه زمیانی یهودیها وارمنی ها وکردها وافغانها دراینجا زندگی می کردند ( دانیلو- ستون) بعضی از عجمی ها درکناره بحرخزر از مازندرانی نامیده می شوند. گیلانی ها ومازندرانی های ساحل از لحاظ خصوصیات جسمانی فرق زیادی ندارند.
آداب ورسوم مردم استان گیلان :
عروسی : به منظور ازدواج وانتخاب همسر تشریفاتی مقرر بوده مردو وزنی که یکدیگر را می شناختند یا سروسری با هم داشتند یا تصادفا یکدیگر را دیده وپسندیده بودند ازدواجشان نخست از نامزدبازی شروع می شد وارتباطشان دوراز اغیار وپنهانی بوده پس از قول وقراراعتماد به اخلاق هم بستگان خواستگاربخانه عروس می رفتند اگراولیاء دخترموافقت می کردند مقدمات فراهک می گشت رسم شهرستانها این بود که پیش از فراهم شدن مجلس عقد وشیرینی خوران خوانجه های میوه وشیرینی را باساز ونقاره براه می انداختند ودروایش پیشاپیش خوانجه ها بخواندن اشعار مناسب مترنم می شدند درمجلس عقد چند نفرزن هریک پارچه ای بدست گرفته با نخ وسوزن شروع بدوختن کردند واین علامت این بود که همسری روجین همچون این دوخت ودوز پایدار وپیوسته بماند درهنگام اجرای صیغه عقد عروس درمقابل آئینه وقرآن قرار می گرفت ئعرئس می باید با آنها نگاه کند وروی سرش قند می سابیدند وبعداز خطبه وبله گوئی عروس که به دادن لفظ مرسوم بود نوبت بدست افشانی وشادباش می رسید یعنی ریختن نقل وشاهی سفید وپول روی سرعروس درپاره ای از روستاها عروس می بایست دستش را روی نان ونان را روی سرش بگذارد. روی دست دیگری چند تکه حنای خیس شده می نهادند ویک پسربچه مامور می شد آن حنا را از کف عروس برگیرد درشهرستانها به عروس سکه هائی بعنوان رونما داده می شد.
درتشریفات پاگشا که پاکشان نام داشت از طرف داماد آرد ، برنج ، روغن ، عدس ، ونبشن ، وقند وشکر به خانه عروس فرستاده می شد تا وسایل پذیرایی فراهم گردد.
پیش از فرارسیدن شب عروسی ومراسمی بنام حنابندان درشهرها برپا می شده عروسی می بایست دست وپایش را درشب مزبور وحنا به بندد در کوهپایه ها رسمی بنام نارنج رنی داشتند وچون عروس نزدیک خانه داماد می رسید بسوی عروس پرتاب می کرد وگاه از اناروتکه های قند به آن اضافه می گشت هنگامیکه همراهان عروس مشغول جمع اوری اشیاء پرت شده بودند اما دست عروس را گرفته با خود می برد کسان عروس او را تعقیب کرده تا پولی بعنوان شیرینی از داماد بگیرد.
درتولد نخستین نوزاد مادرعروس پارچه ولباس ومایحتاج بچه را که سیسمونی نام داشت بخانه داماد می فرستاد وحمام محل را ده روز پس ازوضع حمل برای زائو وکسانش قرق می کردند.
درپاره ای ازشهرستانهای گیلان هنوز هم رسم است که به درمجلس عقد پس ازدادن لفظ وصرف شیرینی وشربت به حاضران ولیمه می دهند که عبارتند از سکه های طلا یا نقره یا اسکناس است.
گازفروشان چون نوزادی نخستین دندانهایش نمودار می شد جشن بنام گازفروشان برپا می گشت که اقوام بچه به مجلس جشن دعوت می شدند درمقابل نوزداسفره ای پهن می گردید واشیاء متنوع گذراده می شد چنانچه طفل بهریک ازآنها ابتدا رو می آورد آینده طفل را پیش گویی می کردند اگربه قرآن دست می برد می گفتند دیندار خواهد شد واگربه طرف قلم ودوات توجه می کرد می گفتند با سواد خواهد شد و….
مراسم ختنه :
مقدمات امربازسازونقاره آغاز وعمل ختنه درخلال این سروصدا ها انجام وهفت شبانه روز جشن برپا و از اقوام پذیرائی وازطرف بستگن هدایایی یا پولی درسفره ای که پهن شده بود داده می شد بعداز ده روزکودک را همراه همسالانش به حمام را قرق می کردند.
شب پاشی ( شب بازی )
جشنی بود که بمناسبت مولود تازه هرخانواده برپا می شد که هفت شبانه روز ادامه داشت اقوام بیشترزنان وکودکان دراین جشن شرکت می نموده درین شب ها بازی ها وتفریحاتی نیزاجرا می گشت هفت سین پهن کردن سفره ای پیش از حلول هرسال نوروز درشب آخرین چهارشنبه هرسال وسبزه وماهی انواع آجیل بنام آجیل مشگل گشا هنوز معمول است.
گل گل چهارشنبه : با برافروختن بوته وغیره درشب چهارشنبه آخرسال از روی آن می پرند اسفند خریدن ودود کردن نیز مراسم خاصی دارد.
دختران دم بخت را چند ساعتی از خانه بیرون می کردند به نیت اینکه بزودی بخانه شوهر بروند خانه تکانی وشکستن کاسه وکوزه وغیره بعلامت دورساختن نحسی ودرکردن ترقه معمول است.
دربرخی روستاها درباره درختانی که میوه نمی دهند یکی از افراد خانواده تبری بدست گرفته بطرف درخت می رفت وبا صدای رسامی گفت می خواهم درخت را قطع کنم.
درین وقت عده ای شفاعت کرده ومی گفتند تا سال دیگرمیوه خواهد داد ودهقان قانع شده تبر راکنار می گذاشت و…
فالگوش : درشب های چهارشنبه سوری زن ومرد برای تشخیص اقبال وادبار سال جدید خود سرچهار راهها وگذرگاههای پنهای سخنان عابران را گوش می دادند وازمفاد گفتار آنان توفیق وناکامی خود را حدس می زدند.
عروس گوله : از شب چهارشنبه سوری به بعد دررشت وحومه های شهرموجودی بنام عروس گوله با لباسهای زیبا وزینت های فراوان ترتیب داده میشد وعده ای از کودکان همراهش برقص وپایکوبی ودست افشانی می پرداختند. واین مراسم باعث می شود آداب ورسوم که درمردم از قدیم بوده هیچگونه زنده بماند.
نرسیده به نوروز سال نو : پانزده روزمانده به عید دسته های دو سه نفری بدرخانه های ثروتمندان می رفتند واشعاری دایر بحلول سال نو می خواندند واز صاحب خانه ها مژدگانی می خواستند. نتیجه این امرباعث می شود کسانی که ازلحاظ مالی در وضعیت بهتری هستند به افراد نیازمند بنحو شایسته وخوشایندی صورت پدیدارکه نوعی انسان دوستی درمردم شناسی است .
عید بینی : برگزاری مراسم جشن نوروز مهمترین رسوم متداول گیلان بود خوانچه های آجیل وشیرینی ومیوه جات ظرف آب آلبالو وآلو وتخم مرغ های پخته رنگین وحلواهای خانگی آنها که امکانات مالی داشتند فراهم می کردند.
نواختن بوغ درطلیعه عید نوروز قلندران درویشان درنزدیکی خانه ثروتمندان چادرمی زدند وبساط خود را می گستردند بوغ ها را بصدا درمی آوردند وازاین راه پولی بدست می اوردند ( کارکرد این امردرمردم شناسی باعث ایجاد روابط دوستانه وصمیمی اجتماعی – اقتصادی – فرهنگی – تاریخی شده است).
سیزده بدر : روز سیزده بدر هرماه مخصوصا سیزده صفررا شوم می پنداشتند وطبق یک رسم قدیمی درروز 13 نوروز خانه ها را ترک کرده بدامان صحرا می رفتند وبازی ها وتفریحات مختلف می پرداختند واین امر از لحاظ کارکرد به این نتیجه می رسیم که اداب ورسوم دیرینه ایرانیان همیشه باعث همبستگی ورفع کودروت ها وایجاد محبت درقلبها می شود.
رقص : پس ازپایان کارزراعت برنج ونوغان برقص وشادمانی می پرداختند.
چله شب درآخرین شب پاییرکه شب یلدا گفته می شود بصرف میوه ها تنقلات وشیرینی وغیره می پردازند وتفال می زنند واین امر نوعی شکرگزاری به درگاه خداوند که ریشه دراعتقادات مذهبی ودینی ما دارد صورت می گیرد.
مراسم مذهبی وعزاداری : تقریبا درتمام شهرها یا روستاهای استان گیلان یک مکان مذهبی ویا یک امامزاده وجود دارد که اکثر آنها دارای شجره نامه هستند واقشار مختلف مردم گیلان که مذهب شیعه دارند درایام مختلف عزداری مخصوصا درروزهای عاشورا وتاسوعا با مراسم سینه زنی درمحوطه این امامزاده ها مستقر وبه عزاداری می پردازند از جمله امام زاده های مهم می توان به آستانه اشرقیه اشاره کرد واین نشانگراعتقادات وارزشهای اسلامی ومذهبی می باشد که دیار شدیدا به آن معتقدند ویکی از پایه های اساسی جامعه را شکل می دهد که مردم شناسان باید درشناخت وتحقیق به آن توجه نمائید.
نتیجه :
با توج هبه مطالبی که دراین تحقیق عنوان شد به این نتیجه می رسیم که مردمان سواحل جنوبی وغربی دریایی خزر جزو اقوامی هستند که به زبان آریایی صحبت می کنند وحدود 1500 سال پیش از میلاد مسیح از راه قفقاز طالش به این نواحی مهاجرت کرده اند ودرارتفاعات کناردریا به گله داری وزراعت مشغول شده اند وتا این تاریخ با هیچ قوم دیگری مخلوط نشده ومهاجمان متعددی که در سرزمین وتا این تاریخ با هیچ قوم دیگری مخلوط نشده ومهاجمان متعددی که درسرزمین ایران بوقوع پیوسته نتوانسته است انها را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین سابقه نزادی وقومی بسیار دیرینه دارند وهمچنین مردم گیلان مردمی با تمدن پیشرفته با فرهنگی بسیار غنی ومردمی تعصبی وجنگجو از جمله میرزا کوچک خان می باشند درمیان مردان وزنان گیلانی بدلیل مشارکت درکارهای اقتصادی از جمله کشاورزی باعث استحکام کانون خانواده احترام متقابل صمیمیت ومحبت وغیره شده واین عوامل باعث شده اکثر فرزندان انها از افراد زرنگ هوشیار فعال وتحصیل کرده ودرجامعه خدمت شایانی به میهن ومملکت بنمایند.
درادامه یادآورمی شود عاری از هرگونه تعصب ملی وقومی ادعا واعتراف می نماید که آداب ورسوم از جمله عیدنوروز باستانی سیزده بدر درمنطقه گیلان همانند سایر مناطق کشور عزیزمان یکیا بهترین وباشکوهترین جشن هاست زیرا با اهداف پاک باعث ایجاد صداقت درونی وهمبستگی ومحبت قلبی بین مردم می شود. مردم شناسان از طریق باستان شناسی تاریخی – علم خغرافیا – زبان شناسی …. جهت زنده نگه داشتن فرهنگ تمدن اداب رسوم … می توانند کمک شایانی به این منطقه خوش آب وهوا شمالی کشور بنمایند درخاتمه به عرض می رساند باتوجه به وجود نعمت های فراوان وموقعیت خوب جغرافیایی واقلیمی استان گیلان یکی از زیباترین استان های کشور می باشد که درصورتی اگردرست بهره برداری شود از هرلحاظ خود کفا می باشد زیرا از برنج ومحصولات کشاورزی گرفته تا دریا وماهیگیری و وجود نفت وهمچنین از لحاظ گردشگری وتفریحی یکی ازبهترین نقاط جهان بشمارمی رود.
منابع وماخذ
کتاب : دایره المعارف سرزمین ومردم ایران
تالیف : عبدالحسین سعیدیان
چاپ : 1360
انتشارات : مجله علم وزندگی
( انتشارات کلمه روبروی دانشگاه تهران )
25