خودکنترلی
تفاوت های مهم فردی و قابل سنجش ویژگی های رفتاری را خودکنترلی می نامند. خودکنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است(کریتنر وکینیکی1 ۱۳۸۴).
خود کنترلی به عنوان اعمال کنترل خود به وسیله خود تعریف می شود(موراون و بامیستر2،2000).
خودکنترلی به معنی سرکوب کردن هیجانات و احساسات نیست. برعکس،خودکنترلی یعنی اینکه ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تاکید است، روش ابراز احساسات است به طوری که جریان تفکر را تسهیل کند(گلمن 1955 ،ترجمه پارسا1380).
از جمله فواید کنترل و تنظیم هیجانات کنترل سطوح برانگیختگی برای به حداکثر رساندن عملکرد، پشتکار داشتن، به رغم دلسردی و وسوسه، جلوگیری از واکنش مخرب در مقابل تحریک و عملکرد صحیح به رغم فشارهای وارده می باشد.
ناتوانی در تنظیم هیجان حاصل از مخالفت های اجتماعی و ترس از این گونه مخالفت ها گاهی آنقدر شدید است که بر تلاشهای فرد برای انجام عمل صحیح چیره می شود (شیپز، کاترین ومیرن2009).
وهمچنین فواید خود کنترلی بر روی حیطه های مختلفی همچون نگهداری رژیم غذایی(کاهان وهمکاران3، 2002 ). اختلال خوردن، سلامت روانی(تانجی و همکاران4 2004 )، سلامت جسمی(ریدر و دویت5، 2006 )، اعتیاد، خشم(دوال6 و همکاران ، 2007 )
و جنایت(هیرچی7، 2004 )موردبررسی قرار گرفته است. این مطالعات نشان دادند که خود کنترلی در پیگیری اهداف طولانی مدت و والاتر برای فرد بسیار تاثیر گذار می باشد(بویر8 وهمکاران، 2011 )، دیگر تحقیقات نیز رابطه بین فقدان خود کنترلی با رفتار مشکل ساز همچون مصرف الکل و استعمال دخانیات را نیز نشان داده اند(میراون و شمولی9، 2006 ).
اگر چه این چنین یافته هایی روشن ساختند که خود کنترلی در منع رفتار نامطلوب نقش دارد اما باید گفت که در برخی موارد خود کنترلی جهت شروع رفتار مطلوب نیز مورد نیاز است. در این راستا نیز یافته های دیگر نشان دادند که خود کنترلی بالا با عملکرد تحصیلی بهتر
(شودا و همکاران10، 1990 ) و رابطه بین فردی مثبت در ارتباط است(فینکل، کامپبل11،2001). فینکل، کامپبل با در نظر گرفتن این روابط نزدیک نشان دادند که خود کنترلی با سازگاری یا انطباق مرتبط است، که هم شامل منع پاسخ های نامطلوبی است که به طور بالقوه باعث ایجاد رفتار نامطلوب در فرد دیگر می شود و همچنین خود کنترلی در پاسخ های مطلوب و یا مفید نیز در گیر می باشد.
خودکنترلی، مراقبتی درونی است که بر اساس آن، وظایف محول شده انجام و رفتارهای ناهنجار و غیر قانونی ترک می شود بی آنکه نظارت یا کنترل خارجی در بین باشد.
هنگامی که کسی بی توجه به کنترل خارجی، تلاش خود را مصروف انجام دادن کاری که بر عهده او واگذار شده است، کند و مرتکب خلافی از قبیل کم کاری و سهل انگاری نشود، از کنترل درونی بهره مند است.
به عبارت دیگر؛ هر گاه عامل کنترل کننده از خارج به داخل انسان منتقل شود، به طوری که شخص با اختیار و آگاهی به ارزیابی و اصلاح عملکرد خود در قالب استانداردهای مشخص و در جهت اهداف مطلوب بپردازد، خودکنترلی تحقق یافته است.
در این صورت، نظارت خارجی در تحقق چنین رفتاری که متضمن انجام وظیفه و ترک خلاف است، نقشی نداشته و تنها مراقبت درونی است که موجب رفتار مزبور می شود(جان بزرگی وهمکاران،1387).
شاید یکی از جامع ترین اهداف آموزش و پرورش در هر جامعه این باشد که به دانش آموزان آموزش داده شود که مسئولیت اعمال خود را بپذیرند؛ زیرا جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم، انتظار دارد که مدارس، هما نطور که خواندن، نوشتن و حل مسائل را به افراد آموزش می دهند، مسئولیت پذیری را نیز به آن ها بیاموزند تا به شهروندانی مسئولیت پذیر تبدیل شوند.
مسئولیت پذیری با مفهومی که منبع کنترل نامیده می شود، ارتباط دارد. منبع کنترل به ادراک فرد از آنچه باعث رفتارش شده است، اشاره دارد.
اگر فرد دریابد که اعمالش نتیجه عوامل بیرونی است، گفته می شود که او منبع کنترل بیرونی دارد. این نیروهای بیرونی ممکن است مربوط به مراجع قدرت یا وقایع اتفاقی باشند.
افرادی که چنین احساسی دارند، معتقدند که در آنچه برای آنها اتفاق می افتد، نقش کمی دارند. درواقع آنها خود را اسیر شرایط محیط بیرونی می کنند. شخصی که اعمالش را نتیجه عوامل درونی بداند، دارای منبع کنترل درونی است.
چنین افرادی خود را عامل اصلی اتفاقاتی که برای آنها رخ می دهد، می دانند. این افراد، به جای اینکه خود را اسیر رخدادهای بیرونی بدانند، وقایع بیرونی را حداقل و تا حدی تحت کنترل خود می دانند. افراد با منبع کنترل درونی، رفتارشان را منبع و عامل اصلی پاداش ها یا تنبیه ها می دانند؛ خواه اعمالشان به پاداش یا تنبیه منجرشود یا نشود.
به عبارتی دیگر، افراد با منبع کنترل درونی، نسبت به رفتارشان احساس مسئولیت می کنند. همین طور دانشجویان با منبع کنترل درونی، خود و توانایی هایشان را برای مقابله رویدادها باور دارند.
به ویژه، آن ها باور دارند که این اعمالشان است که باعث به وجود آمدن رخدادها می شود نه وقایع تصادفی یا اشخاص صاحب قدرت؛ بنابراین، آنها انگیزش بیشتری دارند که برای رسیدن به اهدافشان رفتار مثبت انجام دهند (ورکمن12 ترجمه محمداسماعیل،1383).
2-4-1-مراحل خودکنترلی برای رسیدن به منبع کنترل درونی
مرحله اول: مرحله اول شامل اداره رفتار دانش آموز یا دانشجو در کلاس از طریق معلم یا استاد است. معلم(استاد) با استفاده از روش های تقویت مثبت، محروم کردن، جریمه کردن، رهنمود دادن و حذف پاداش بعد از بهبودی رفتار و همچنین با استفاده از روش الگوسازی و تمرکز دانشجو بر رفتارهای مثبت و منفی همسالان، می توانند رفتارهای نامناسب دانشجویان را تغییر دهند(برگر13،1388).
مرحله دوم: برای رسیدن به مهارت خودکنترلی، انجام دادن مرحله دوم لازم است. این مرحله مستلزم تغییر کنترل از شیوه مرحله یکم به خود دانشجو(دانش آموز) است. به عبارت دیگر، در این مرحله به دانش آموز(دانشجو) یاد می دهیم که بر رفتار خود نظارت کند و با رفتار مناسب، مثل انجام دادن تکلیف، به تقویت خود بپردازد.
وجود مهارتهای خودکنترلی دانش آموزان یکی از مهمترین عوامل موفقیت آنها در جامعه است که منجر به سازگاری و تطابق فرد با محیط و اجتماع می شود و افراد را به میزان لازم به استقلال و مسئولیت پذیری می رساند(وست رود14،1381).
مرحله سوم: آموزش شیوه های حل مسئله و آموزش خود تعلیمی به دانش آموزان(دانشجویان) اصطلاح آموزش خودکنترلی، رفتار به اجرای رو ش های خودنظارتی، خودارزیابی ، و خودتقویتی اشاره دارد.
منظور از خودنظارتی حفظ توجه فعال به رخداد افکار و رفتارهای هدفمند خاص است. خودارزیابی به قضاوت در مورد میزان یا کیفیت رفتاری مربوط می شود که در مقابل برخی از ملاک ها یا استانداردهای موجود تغییر می کند.
خودتقویتی به اجرای تقویت توسط خود فرد، در صورتی که یک معیار خاص برای رفتار در دست باشد، اشاره دارد. شیو ه های آموزشی حل مسئله و آموزش خودتعلیمی، از رو ش های مناسب برای خودکنترلی در داشجویان است.
آموزش حل مسئله، شامل آموزش راهبردهای منظم به افراد برای حل مسئله است. آموزش خودتعلیمی، شامل آموزش دانشجویان است تا بتوانند در مواجهه با مشکل، از طریق خودبیانی مسئله را برای خودشان حل کنند.
دانشجویان در این روش یاد می گیرند که قبل از عمل فکر کنند و در مواقع مشکل آن را تشخیص دهند و را ه حل های متفاوتی را در نظر بگیرند؛ به عواقب کار فکر کنند.
موانع را پیش بینی کنند و برای کنترل رفتارشان راهبرد لازم را به خدمت گیرند. باید به آنها آموزش داد که یک راهبرد حل مسئله پنج مرحله ای را از طریق آموزش خودتعلیمی به خودشان بگویند.
پنج مرحله عبارت است از:
۱. توقف کن! مشکل چیست؟
۲. طر حها چه هستند؟
۳. بهترین طر ح ها کدامند؟
۴. طرح را اجرا کن!
۵. آیا طرح نتیجه بخش بوده یا نه؟
از آنها خواسته می شود که خود را به این شیوه آموزش دهند و بدین وسیله راهبرد حل مسئله به تدریج در دانشجویان درونی می شود (محمد اسماعیل،1384).
2-4-2-پنچ مهارت افزایش توانایی خودکنترلی در افراد
1- تعمق
تعمق و تامل قبل از انجام کاری باعث وقفه نسبت کوتاهی بین تصمیم و انجام عمل خواهد شد در نتیجه امکان و فرصت بیشتری برای فکر کردن برای افراد فراهم خواهد شد.
متداول است که افراد نسبت به موقعیت ها بر اساس تجارب آموخته شده قبلی یا بصورت تکانشی پاسخ می دهند و این تمرکز کوتاه مدت علاوه بر افزایش سازگاری افراد باعث باعث پدیدایی رفتارهای مطلوبی از افراد خواهد شد.
در واقع ریشه بسیاری از مشکلات سازگاری و بیمارهای روانی به خودکنترلی پایین افراد برمی گردد.
2- مدیریت صحیح نیازها
وقتی که شما گرسنه باشید شدیداً به خوردن گرایش پیدا می کنید واگر در موقعیتی شما را به صرف شام یا حتی خوردن یک قهوه در رستوران یا کافی شاپ دعوت کنند ناخودآگاه آن را قبول خواهید کرد. بنابراین تمرکز بر ارضای اولیه نیازها و اولویت دادن منطقی به آنها باعث می شود که شما از خودکنترلی بالاتری برخوردار شوید.
3- ورزش
ورزش باعث تعادل بیوشیمایی مغز و بدن می شود. اگر شما هر روز ورزش می کنید بدانید که خواب و بسیاری از مسائل مربوط به هورمونهای بدن مانند هورمون های جنسی که بعنوان محرک های اصلی فعالیت های جنسی است به صورت مطلوبتری تنظیم می شود .
GABA، نیز بعنوان یک انتقال دهنده عصبی، که نقش مهمی در کنترل تکانه های عصبی و روانی دارد بر اثر فعالیت های ورزشی بصورت بهتری تنظیم می شود و باعث آرام شدن مغز شده و خودکنترلی شما را تا حدودی بالا می برد.
4- سوار موج شدن نشدن
خواسته های ما همانند جزر و مد دریا هستند گاهی با شدت هرچه تمام خواهان ارضای فوری آن هستند و گاهی تمایلی چندانی برای ارضا شدن حداقل بصورت فوری را ندارند .
بنابراین دست یافتن به این فرمول باعث می شود که ما قانونی برای خود تدوین کنیم . واین قانون استفاده بهینه از چنین فرصتهایی است اولاً این خواسته ها مقطعی بوده ودوام چندانی ندارند همانند موجی که با شدت تمام برمی خیزد ولی نهایتاً آرام می گیرد دوماً باید بدانیم که نیازها اساساً بعنوان چالش های بزرگ می توانند به فرصت های بزرگ تبدیل شوند مانند ایجاد یک نیاز بزرگ بنام خودکنترلی که از شدت بالاتری برای ارضای فوری برخوردارند.
یا استفاده از نیازهای فرعی بعنوان وسیله ای برای رسیدن به یک خودکنترلی بالا، یعنی با استفاده از نیازهای فرعی از شدت نیازها و تکانه های فوری خود بکاهیم.
5- پرورش و ایجاد تصور مثبت از خود
پژوهش های بسیاری نشان داده است که عزت نفس بالا با خودکنترلی بالاتری همراه است. وقتی ما دیدگاه منفی تری نسبت به خود داریم و تصورات ما از خود و خودکنترلی خود منفی باشد.
بجای تلاش برای رها شدن از چرخه معیوب ، بیشتر در برابر موقعیت ها تسلیم خواهیم شد و این عامل نیز خود باعث ایجاد انزجار از خویشتن شده و باعث تقویت سازه های منفی تری از کنترل در ذهن ما خواهد شد.
بنابراین در برابر هر نوع شکستی زیاد خود را سرزنش نکنید و در پی هر شکستی برنامه ای بر تجزیه تحلیل موقعیت و عملکرد خود داشته باشید و سعی کنید نسبت به خود مهربانتر باشید.
2-4-3-خود کنترلی و مراقبه
یکی از راهکارهای ارتقا بخشیدن به خودکنترلی، مراقبه است. مراقبه یکی از تمرینات پر فایده است که انواع مختلفی دارد.
صرف نظر از این که فرد چه نوع از مراقبه را برای تمرین انتخاب کند، آن چه به صورت علمی اثبات شده است این است که مراقبه به طور کلی در تمام انواع خود توجه، تمرکز، کنترل خود و خودآگاهی را بهبود می بخشد.
تحقیقاتی که به منظور شناخت عواملی که ممکن است با این اثربخشی در ارتباط باشند انجام گرفته نشان داده اند که مغز افرادی که مراقبه می کنند از ماده خاکستری بیشتری در قشر پیش پیشانی و دیگر مناطق مغزی که با خودآگاهی مرتبط هستند برخوردار است. تمرین مراقبه در طی زمان توانایی فرد را برای هشیار ماندن نسبت به خود و مدیریت تمایلات افزایش می دهد.
2-4-4-واگیر دار بودن توانایی خودکنترلی
نتایج پنج تحقیق مختلف به مدت دو سال نشان می دهد که خود کنترلی، رفتاری است که می تواند واگیردار باشد و به دیگران سرایت کند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، نتایج تمامی این تحقیقات حاکی از آن است که "نگاه کردن و یا تنها فکر کردن به کسی که از قدرت خود کنترلی بالایی برخوردار است می تواند افراد دیگر را در مقابله با حوادث بحرانی و شرایط استرس زای شدید مقاوم کند."
همچنین محققان دانشگاه جوریا که اولین تحقیق از این سری مطالعات را انجام داده اند خاطر نشان کردند که عکس این مسئله نیز می تواند وجود داشته باشد به طوریکه همنشینی با افرادی که از قدرت خود کنترلی بسیار پایینی برخوردارند می تواند بر روی سایرین به طور منفی اثر بگذارد.
این دانشمندان در این خصوص اظهار داشتند: "این اثر به حدی قوی است که حتی نگاه کردن به مدت ۱۰ هزارم ثانیه به اسم فردی که از خودکنترلی رفتاری و یا عدم آن برخوردار است می تواند بر روی ما تاثیر بگذارد."
این محققان آزمایشات متعددی را بر روی داوطلبان برای بررسی اینکه انتخابهای ما چگونه از رفتارهای دیگران تاثیر می پذیرند انجام دادند.
نتایج این تحقیقات نشان می دهد: "مشاهده تاثیرات اجتماعی مثبت، خود کنترلی ما را بهبود می بخشند به این ترتیب می توان فهمید فردی که از خود کنترلی بالایی برخوردار است تا چه حد می تواند به دیگران در بروز رفتارهای خردمندانه و منطقی کمک کند."
براساس گزارش ساینس دیلی، عادات بدی چون استعمال دخانیات، سوء مصرف دارویی و چاقی مفرط می توانند تاثیرات منفی بر روی سایرین بگذارند به همین دلیل است که ریشه بسیاری از اعتیادها در معاشرت با افراد معتاد است.
نتایج این تحقیقات در نشریه "شخصیت و روانشناسی اجتماعی" منتشر شده است.
2-4-5- نقش و ضرورت خود کنترلی
می توان ادعا کرد که اگر خود کنترلی ایجاد و تقویت گردد کارکردی به مراتب کارآمدتر از نظارت های خارجی دارد، زیرا در پاره ای از نظارت های بیرونی همواره این دغدغه وجود دارد که آیا از اعتبار و صحت کافی برخوردار است یا آنکه شائبه ها و غرض های دیگری در کار بوده و زد و بندهای رفاقتی یا کینه توزانه در آن نقش داشته است.
از این رو باید پیوسته بر ناظران و بازرسان نیز ناظران دیگری گماشت تا مراقب صحت نظارت آنان باشند. در سامانه های اجتماعی نوعی طراحی سیستم های سایبرنیک وجود دارد که می توانند حجم وسیعی از داده ها را بر اساس فرآیندی پیچیده و در زمانی اندک به اطلاعات تبدیل کنند.
اما مساله خود کنترلی انسان ها در اجتماع که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و مهارت های خاص و ویژه ای را مطالبه می کند به مانند طراحی سیستم های سایبرنیک چندان کار ساده و آسانی نخواهد بود(خراسانی،1390).
2-4-6-خود کنترلی در سازمان
در عصر حاضر جوامع مختلف می کوشند تا از راههای گوناگون خود کنترلی را در افراد و سازمانهای خود تحقق بخشند و یا آن را تقویت کنند.در چنین حالتی، بدون حضور مقام مافوق هم کارکنان بدون ترس از عواقب کنترل، وظایف خویش را انجام می دهند.
اما آیا چنین وضعیتی عملی است؟ قطعاً جواب مثبت است. بیدارکــردن وجدان فردی و تقویت حس میهن پرستی، فرهنگ سازی و رشد آگاهیهای افراد از اثرات مثبت و مفید خودکنترلی، عواملی هستند کــــــه به تحقق خودکنترلی سرعت می بخشند.
2-4-7-ماهیت و هدف خودکنترلی
خودکنترلی، ایجاد حالتی است در درون فرد که او را به انجام وظایفش متمایل می سازد، بدون آنکه عامل خارجی او را تحت کنترل داشتــــه باشد.
هدفی که در خودکنترلی دنبال می شود ارائه یک شخصیت سالم است که به بلوغ فکری رسیده است و در برابر انواع مشکلات از خود مقاومت نشان می دهد و خود با بینش عامل آن را انتخاب می کند و علاوه بر محیط کار در زندگی شغلی خویش نیز خودکنترل می شود. و این میسر و ممکن نخواهد بود مگر بسترهای مناسب در سازمان فراهم شود تا خودکنترلی در سازمان نهادینه شود که مواردی از آن عبارتند از:
۱ – ایمان به خدا و اعتقادات مذهبی: دراسلام زمینه های مناسب برای رشد خودکنترلی افراد فراهم است. فرد مسلمان خود را در مقابل خدا مسئول می پندارد نه در مقابل رئیس و سازمان.
التفات و توجه به حرام و حلال و پرهیز از گناه شیوه هایی هستند که فرد مسلمان را خودکنترل می سازند و فرد همیشه خدا را ناظر اعمال خود می داند.
۲ – توجه به شخصیت و حرمت کارکنان: واگذاری اختیارات و مسئولیت به کارمندان و شراکت آنان در تصمیم گیریها اعتماد به نفس لازم را به آنان خواهد داد و احساس خواهندکرد که سازمان روی افرادش حساب ویژه ای دارد و آنها نیز می توانند نظرات و پیشنهادات خود را ارائه دهند و در رشد سازمان سهیم باشند.
۳ – رضایت شغلی و ارضای نیازهای کارکنان: هرچه کارکنان به شغل و کار خود علاقه مند باشند و سازمان نیز حقوق و امکانات مناسب را برای افراد فراهم سازد به همان نسبت، افراد تمایل بیشتری برای کنترل خود نشان می دهند.
برعکس اگر دستمزد پایین و امکانات رفاهی محدود باشد، سخن گفتن از کنترل افراد هیچ ثمری نخواهد داشت و کارکنان یا شغل دوم را انتخاب می کنند و یا به فساد و رشوه گیری در محیط کار گرایش پیدا می کنند.
۴ – دادن انگیزه و تشویق افراد به خودکنترلی: اگر کارکنان بخواهند و اراده لازم را کسب کنند انگیــــزه خودکنترلی را راحت تر می توانند به دست آورند زیرا انگیزه نیرویی است که آنها را در جهت خودکنترلی رهنمون می سازد و اگر احساس کنند که خودکنترلی منافع خود و سازمانشان را حفظ می کند خود به خود یک عامل برای تشویق افراد به کنترل خود می شود.
۵ – حس تعلق و وفاداری به سازمان: اگر افراد سازمان را به مثابه خانه خود در نظر بگیرند و آن را به عنوان سرپناه قلمداد کنند در آن صورت کارکنان خود را در موفقیت و یا شکست سازمان سهیم می دانند.
این تعلق خاطر موجب می شود که آنها تا پایان همکاری با سازمان نسبت به آن وفادار باقی بمانند. در آن صورت خودکنترلی غرورآفرین خواهدبود.
2-4-8-مرز بین کنترل و خودکنترلی
کنترل فرایندی است که مدیر ازطریق آن تطابق عملیات انجــام شده را با فعالیتهای برنامه ریزی شده می سنجد و بین بایدها و هست ها مقایسه می کند. زیرا با کنترل است که برنامه ریزان به صحت پیش بینی خود پی خواهند برد و درغیر این صورت هیچ برنامه ای بدون کنترل به درستی اجرا نمی شود.
لذا باید بین این دو مرز مشخصی وجود داشته باشد و از هرگونه افراط و تفریط دوری شود زیرا هر دو و به تناسب برای سازمان ضروری هستند.
نظرات و کنترل وظیفه اساسی مدیر است و باید به وسیله آن از منابع و افراد سازمان حداکثر کارایی و اثربخشی را درجهت نیل به اهداف سازمان به دست آورد.
بنابراین، جایگاه هر دو در سازمان باید حفظ شود ضمن اینکه افراد خودکنترلی را رعایت می کنند مدیر نیز باید با رعایت ضوابط، کنترل لازم را در سازمان اعمال کند و این باعث می شود رابطه کارکنان و مدیر دوستانه باشد و هزینه های کنترل نیز کاهش یابد. پس نمی توان گفت که چون افراد خودکنترل اند احتیاجی به کنترل از طرف مدیر نیست.
خودکنترلی یک ضرورت است برای سازمان، و فرد چاره ای جز انتخاب آن ندارد، اگر می خواهد شرافتمندانه کار کند و زندگی خود را بچرخاند. سازمان نیز برای تحقق اهداف، چاره ای جز کنترل ندارد تا ازاین راه بتواند نارسائیها را شناسایی و در رفع آنها اقدام کند.( طاهر خیری،ماهنامه تدبیر)
2-4-9-عواقب نداشتن کنترل بر خود
مطالعه ای که به وسیله محققان دانشگاه دوک انجام شده نشان می دهد که کنترل برخود نه تنها از نظر شناختی و اجتماعی بر دوران نوجوانی اثرات مثبتی به جا می گذارد، بلکه بر بزرگسالان و بسیاری از شرایط دیگر هم اثرگذار است.
در این مطالعه محققان وضعیت 1000 بچه را در مدت 30 سال پیگیری کردند و اثرات کنترل برخود را بر سلامت، ثروت و امنیت عمومی بررسی کردند.
آنها با کنترل و توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی و ضریب هوشی افراد مورد بررسی نشان دادند افرادی که خودکنترلی پایین تری دارند عواقبی منفی را در هر سه عرصه تجربه کرده اند.
به این ترتیب که نرخ مخاطرات مرتبط با سلامتی مانند عفونت های جنسی و وابستگی به مصرف مواد مخدر در آنها بالاتر بود، بیشتر دچار مشکلات مالی همانند نداشتن پس انداز و اعتبار ضعیف تر شده بودند، به تنهایی و بدون همسر حضانت فرزندی را بر عهده داشتند و حتی نرخ جرم و جنایت در آنها بالاتر بود. این نتایج نشان می دهد که کنترل بر خود می تواند تاثیر عمیقی بر طیف وسیعی از فعالیت ها به جا بگذارد.
بنابراین اگر دنبال راهی بگردیم تا وضعیت کنترل بر خود را بهبود بخشیم، شاید بهتر قادر به انجامش باشیم.
به نظر میرسد افرادی که خودکنترلی پایینتری دارند به پیامد رفتارهای خود، کمتر میاندیشند( لوگو، 1988 ) و سعی در ارضای فوری امیال خود دارند (سورنسون و برونفیلد، 1995 )، از این رو اینگونه افراد به پیامدهای مصرف موادنمی اندیشند و با نوشیدن الکل و استعمال سایر مواد سعی در لذت بردن آنی از مصرف این گونه مواد را دارند.
از سوی( دیگر خودکنترلی سطح بالا شامل عناصری از خودنظارتی، برنامه ریزی و نظم بخشی هیجانی (زیمبارد، بوید،1999)است که این عناصر در افراد دارای سطح خودکنترلی بالاتر میتوانند از مصرف مواد توسط فرد ممانعت به عمل آورند.
راچلین( 1995 ) عقیده دارد که فرد با خودکنترلی بالا، از تعهد افزونتری نیز برخوردار است. مثلاً متعهد میشود که از نوشیدن مشروبات الکلی و یا مصرف سایر مواد خودداری کند.
بنابراین به نظر میرسد چنانچه افراد دارای خودکنترلی سطح بالاتر با خود عهد بندند که مواد مصرف نکنند راحتتر میتوانند به تعهدات خود وفادار باقی بمانند اما فرددارای سطح خودکنترلی پایینتر احتمال دارد که نسبت به تعهدات خود وفاداری کمتری داشته باشد و به راحتی تعهد خود نسبت به عدم مصرف مواد را زیر پا بگذارد.
2-4-10-ریشه کنترل بر خود
وقتی از تفاوت های فردی در توانایی اعمال کنترل برخود صحبت به میان می آید، این پرسش هم مطرح می شود که ریشه کنترل برخود چیست؟ آیا این تفاوت های فردی به خاطر این است که کسانی با مهارت کنترل بیشتر بر خود به دنیا می آیند و یا ریشه این تفاوت ها پیچیده تر است.
به این ترتیب که سرچشمه این تفاوت ها در توانایی بیشتر برخی از افراد در یادگیری و به کارگیری استراتژی هایی است که به آنها کمک می کند بر وسوسه هایشان غلبه کنند؟
در فیلم های ویدئویی گرفته شده از کودکانی که در آزمون میشل شرکت داشتند نکته ای وجود داشت. آن نکته هم این بود که همه کودکان برای مقاومت در برابر دریافت فوری یک جایزه در قبال دریافت پاداشی بزرگ تر در آینده مشکل داشتند.
با این همه کودکانی در به تاخیر انداختن دریافت پاداش از همه موفق تر بودند که استراتژی هایی در پیش گرفتند. این استراتژی ها به آنها کمک کرد در برابر وسوسه هایی که در مقابلشان قرار می گرفت مقاومت کنند.
بعضی از کودکان روی دستشان نشستند و یا با روش های دیگر از نظر جسمی خویشتن داری کردند. دیگران سعی کردند توجهشان را به آواز خواندن، صحبت کردن یا نگاه کردن به دوردست معطوف کنند.
علاوه بر این میشل دریافت زمانی کودکان موفق شدند دریافت پاداش ها را به تاخیر بیندازند که افکارشان را متوجه چیز دیگری کردند.
به این ترتیب به نظر می رسد که توانایی بچه ها دراعمال کنترل بر خود کمتر به توانایی فطری آنها در رویارویی با وسوسه ها مرتبط است.
درواقع این خبر خوبی است. دلیلش هم این است که احتمالاً بسیار ساده تر است تا به مردم آموزش بدهیم خودشان را گول بزنند و به این وسیله بر خود کنترل پیدا کنند تا این که به آنها بگوییم از وسوسه ها دوری کنند در حالی که این وسوسه ها همیشه زیرگوش آنها هستند.
2-4-11-مدل خود کنترلی تانجی
تانجی و همکاران(2004)با انجام پژوهشی که به بررسی رابطه و اثر گذاری خود کنترلی بالا با موفقیت های بین فردی پرداخته و مشخصات روانسنجی این پرسشنامه را نیز بر اساس نمونه تحقیق خود گزارش کردند، که در اینجا ما نیز به آن اشاره می کنیم:
یکی از تقسیم بندی های صورت گرفته برای مقیاس خود کنترلی فرم کوتاه شامل دو خرده مقیاس
1- خود کنترلی منع کننده یا بازدارنده و 2- خود کنترلی اولیه می باشد.
خودکنترلی منع کننده: خود کنترلی منع کننده یا باز دارنده یک مهارت است که در همه ما کمابیش وجود دارد، اما خود ما تمایلی کمی برای اعتبار دادن به چنین مهارتی را داریم. بنابراین این نوع خودکنترلی در مقاطع کمی از زندگی شخصی مان مورد استفاده قرار می گیرد.
هنگامی که مارتین سلیگمن و همکاران خود در دانشگاه پنسیلوانیا به بررسی خود کنترلی منع کننده در دو میلیون نفر از افراد پرداختند و از آنها خواسته شد برای رتبه بندی نقاط ضعف و قوت خود در 24 مهارت های مختلف، خود را کنترل کنند متاسفانه دیده شد که افراد سطوح پایینی از این نوع خود کنترلی را دارا هستند(تانجی و همکاران،2004).
خود کنترلی اولیه: در خود کنترلی اولیه افراد اساساً گرایش دارند که کارها را بصورت آسان و با تمرکز کمتری به بهترین شکل ممکن انجام دهند.
وقتی که در انجام پروژه ای شکست خورده یا احتمال شکست خوردن بالا باشد افراد سعی می کنند تمرکز و خودکنترلی بالایی را از خود نشان داده تا از شائبه هرنوع اشتباهی در امان باشند.،. ولی بحث اصلی خودکنترلی بعنوان یک صفت کلی یا یک مهارت آموخته شده این است که فرد در تمامی موقعیت های زندگی از چنین توانایی های برخوردار باشد و بتواند با مدیریت صحیح اطلاعات دریافتی از محیط و با استفاده از تجارب گذشته خود به بهترین نحو ممکن عمل نماید(تانجی و همکاران،2004).
پیشینه تحقیق
در ارتباط با بررسی تحقیقات انجام شده در این حوزه باید اشاره کرد که با وجود اهمیت بررسی دو موضوع هوش معنوی و خودکنترلی و رابطه میان آنها در جامعه فرهنگی مذهبی ایران، بر اساس بررسی های محقق، مطالعه علمی و مدونی یافت نشد؛ اما در ارتباط با هر یک از مقوله های هوش معنوی و خودکنترلی به تنهایی تحقیقات محدودی انجام شده که در ادامه به آنها اشاره می شود.
هروی کریموی و همکاران(1393) در پژوهشی با عنوان" ارتباط بین هوش معنوی و سلامت عمومی دانشجویان پرستاری شهر تهران"به بررسی نقش هوش معنوی بر سلامت عمومی دانشجویان پرستاری شهر تهران پرداختند.
نتایج نشان داد بین هوش معنوی و سلامت عمومی رابطه معنادار و مثبتی وجود داشت و همچنین از بین مشخصات جمعیت شناختی (سن، جنسیت، وضعیت تاهل، محل سکونت، سال تحصیلی)، تنها معدل با هوش معنوی و سلامت عمومی رابطه معناداری داشت.
احمدی زاده و همکاران(1392) در تحقیقی با عنوان" هوش معنوی و عوامل جمعیت شناختی مرتبط با آن در کارکنان نظامی" به شناسایی مولفه و شاخصهای معنویت موثر در کارکنان نظامی پرداختند.
نتایج نشان داد که به ترتیب ارتباط با خدا، عاقبت اندیشی، و وحدت گرایی(توحید) به میزان خیلی خوب، ارتباط با دیگران، توکل و امید به خدا، محاسبه و مراقبه عمل، خودآگاهی، داشتن تجارب معنوی و گذشت و بخشش دیگران در حد خوب و داشتن صبر و شکیبایی در بین کارکنان در حد متوسط بود.
در ضمن هیچ کدام از ابعاد هوش معنوی در حد متوسط پایین، ضعیف و خیلی ضعیف نبودند. همچنین نتایج نشان داد که میزان هوش معنوی در بین کارکنان دارای سن 40 سال و بالاتر و دارای سابقه خدمت بالاتر از 20 سال بیشتر است. رابطه تحصیلات با هوش معنوی کارکنان نیز متفاوت است.
علیوردی نیا و صالح نژاد(1390) در پژوهشی تحت عنوان"خودکنترلی،جنسیت و تاثیر آن بر رفتارهای انحرافی" با هدف تبیین شکاف های جنسیتی در رفتار های انحرافی با استفاده از نظریه عمومی جرم به برسی نقش خود کنترلی در رفتار های انحرافی پسران و دختران پرداختند.
این تحقیق با روش پیمایشی و با نمونه آماری 420 نفر از دانشجویان دانشگاه ارومیه به اجرا در آمده است.
نتایج آزمون تفاوت میانگین نشان می دهد که دسترسی به فرصت انحرافی و مشارکت در رفتار های انحرافی دو جنس با همدیگر اختلاف معنا دار دارد و میانگین خود کنترلی دو جنس نیز با آنکه با همدیگر متفاوت بوده اند،اختلافشان معنادار نبوده است.
همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان می دهد که سه متغیر خود کنترلی،فرصت انحرافی و جنس پاسخگویان ، به طور معنا داری بر مشارکت در رفتار های انحرافی آنان تاثیر گذار می باشد.
در میان سه متغیر اصلی این پژوهش،متغیر خود کنترلی، قوی ترین پیش بینی کننده رفتار های انحرافی دختران و پسران بوده است.
درتحقیقی دیگر توسط برجعلی(1389) با عنوان" بررسی رابطه بین مولفه های اصلی هوش معنوی و جهت گیری مذهبی با هویت شخصی دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران" انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که 23 درصد از واریانس هویت فردی بر اساس جهت گیری مذهبی فرد و 9 درصد بر اساس هوش معنوی قابل تبیین است.
بنابراین، جهت گیری مذهبی نسبت به هوش معنوی در هویت یابی فرد سهم بیشتری دارد. علاوه بر این، نتایج حاصل تفاوت معناداری را در توانایی هوش معنوی و مولفه های آن بین دختران و پسران نشان نداد.اما بین دو گروه، تفاوت معناداری در جهت گیری مذهبی و هویت فردی وجود داشت؛ به گونه ای که دختران نمرات بالاتری را نسبت به پسران در مقیاس جهت گیری مذهبی داشتند. همچنین، دختران در مقایسه با پسران، هویت فردی شکل یافته تری را نشان دادند.
لطفی و سیار(1387) به بررسی" رابطه ی بین هوش معنوی و سلامت روان افراد 15 سال به بالا شهرستان بهشهر " پرداخته اند که نتایج آن به شرح ذیل می باشد:روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی می باشد.
و جامعه آماری آن، جمعیت شهری شهرستان بهشهر و کلیه افراد اعم از مردان و زنان 15 سال به بالاتریکه دراین جامعه سکونت دارند شامل می-شود.حجم نمونه 350 نفر می باشد. جهت جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه هوش معنوی 14 سئوالی و سلامت عمومی 28 سئوالی استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل سئوالها و فرضیه های پژوهش از روشهای آماری توصیفی و استنباطی مثل روش همبستگی پیرسون و آزمون تی مستقل بکارگرفته شده است. نتایج پژوهش حاضربدین شرح است که بین هوش معنوی و سلامت روانی رابطه معناداری دارد.
بین هوش معنوی مردان و زنان تفاوت معناداری وجود ندارد و اینکه مردان وزنان دراین پژوهش از نظر سلامت روانی باهم تفاوت معناداری ندارند
یعقوبی، ذوقی پایدار، عبدالله زاده و محققی(1387) درباره "رابطه بین هوش معنوی و بهداشت روان دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان "انجام دادند نتایج ذیل بدست آمده است:
روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است و جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا که درسال 1386 دراین دانشگاه مشغول به تحصیل هستند می باشد. که بصورت تصادفی 300نفر(190 دختر110 پسر) انتخاب شده اند و بوسیله پرسشنامه هوش معنوی(14 گویه) و پرسشنامه سلامت عمومی(28 گویه) مورد سنجش قرار گرفتند.. بین بهداشت روانی و هوش معنوی رابطه معنی داری وجود دارد که این روابط با استفاده از تحلیل رگرسیونی و همبستگی به تفکیک چهاربعد پرسشنامه سلامت عمومی با هوش معنوی مورد تحلیل قرارگرفته است.
برای بررسی تفاوت بین دانشجویان پسر و دختر درهوش معنوی و بهداشت روانی ازتی مستقل استفاده شده است که تفاوت معنی داری بین دانشجویان پسرو دختر بدست نیامد.
تحقیقی توسط بهرامی خوندابی(1383) با عنوان " بررسی رابطه میان خودکنترلی و کیفیت زندگی دانشجویان" به این نتیجه رسید که بین خودکنترلی و کیفیت زندگی دانشجویان ارتباط وجود دارد؛ یعنی هر چه خودکنترلی بالاتر رود، کیفیت زندگی بهبود می یابد و در مقایسه خودکنترلی دانشجویان دختر و پسر نشان داد که تفاوتی بین خودکنترلی دانشجویان دختر و پسر وجود ندارد.
تحقیقی دیگر توسط آقاپیروز(1379) با عنوان "خودکنترلی در مدیریت با نگرش به منابع اسلامی" انجام و به این نتیجه رسید: به هر اندازه که ایمان افراد به حقایق دینی قوی باشد، میزان پایبندی آنها به ارزشها نیز بیشتر شده و در نتیجه، خودکنترلی نیز شدیدتر می شود؛ زیرا انتظاراتی که از افراد خودکنترل می رود (شاخص های رفتاری) با پایبندی آنها به یک سری ارزش ها، برآورده می شود. ضمن آنکه در راس ارزش ها نیز تقوای کاری قرار دارد که از شعب تقوای الهی و معادل خودکنترلی است.
یانگ(2013) در مطالعه ای با هدف تعیین هوش معنوی پرستاران در دو جامعه چینی متفاوت (تایوان و چین) به این نتیجه دست یافت که سیستم های اجتماعی بر هوش معنوی پرستاران موثر هستند و معنویت در زمان کودکی و اعتقادات و فعالیت های مذهبی تاثیر زیادی بر هوش معنوی پرستاران دارند و پیش بینی کننده هوش معنوی می باشند.
مارک م. لیچ و راسل لارک15 (2008) تحقیقی درباره" رابطه ی بین معنویت و بخشش" انجام داده اند و به این نتایج دست یافتند که معنویت نقش مهمی دربررسی بخشش بازی می کند. این بررسی سعی داشت تا معنویت را ازطریق مقیاس بهزیستی معنوی و مقیاس تعالی معنوی بسنجد. که اختلاف معناداری از معنویت دربررسی حالت بخشش گزارش شده است.نتایج رگرسیون چند متغیری نشان داد که اختلاف معناداری بین معنویت و یک عامل وجود دارد. علاوه براین، همبستگی معنی داری بین بخشش دیگران با همه زیرمقیاس های معنویت بدست آمد درصورتی که بخشش خود تنها با یک زیرمقیاس مربتط بود.
چیونگ و چیونگ(2008)،در پژوهشی با عنوان "خود کنترلی،فاکتر های اجتماعی و بزهکاری"، به تست تئوری عمومی جرم،در بین نوجوانان و جوانان هنگ کنگ پرداختند.
هدف از این مطالعه،تست قدرت پیش بینی تئوری خود کنترلی بر روی بزهکاری در بافت چینی ها بود.
روش این پژوهش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه به جمع آوری داده ها پرداختند. نمونه های شرکت کننده در این آزمون در فاصله سنی 14 الی 19 سال قرارمی گرفتند. نتایج نشان می دهد که خود کنترلی پایین همبستگی با یک سری از شرایط های اجتماعی منفی در میان نوجوانان چینی دارد.
آرنکلو و همکارانش(2006)،پژوهشی تحت عنوان"مقایسه اثر رفتار نسنجیده و شاخص نگرشی خود کنترلی پایین "انجام دادند که در این پژوهش محققان اثر رفتار نسنجیده و شاخص نگرشی خود کنترلی پایین را در پیش بینی مشارکت مردم در جرم و دیگر متغیر های اجتماعی را مقایسه می کنند.
روش این تحقیق پیمایشی بوده که با استفاده از ابزار پرسشنامه ،داده های این پروژه را به صورت تصادفی از بزرگسالان 18 سال و بالا تر در یکی از شهر های جنوب غربی ایالت متحده آمریکا بود به دست آوردند.
نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که شاخص نگرشی خود کنترلی پایین یک پیش بینی کننده نسبتا قوی از جرم و جنایت نسبت به رفتار های نسنجیده است.
همچنین خود کنترلی پایین ، رفتار های نسنجیده را به وجود می آورد و هر دو شاخص فقط به عنوان عامل موثر در توضیح دیگر پیامد های اجتماعی است، که به نوبه خود اثرات دیگر خود کنترلی، در سنجش جرم و جنایت موثر است.
بریک16 و همکاران(2005)پژوهشی را باعنوان "خودکنترلی، تعدیل کننده روابط بین پنج عامل بزرگ ویژگی های شخصیت و عملکرد میان فردی" انجام دادند.
یافته ها از بین یک نمونه 102 نفری از دانشجویان مدیریت اجرایی نشان داد که وقتی خودکنترلی بالاست، روابط بین سه ویژگی از ویژگی های پنج عاملی شخصیت؛ یعنی برون گرایی، استواری هیجانی و گشاده ذهنی، در تجربه و عملکرد میان فردی سرپرستان کاهش می یابد.
این نتیجه برای گروه همسالان نیز تکرار شد و همان گونه که انتظار می رفت، خودکنترلی تعدیل کننده رابطه بین ویژگی های شخصیت و اجرای فعالیت در گروه همسالان و سرپرستان نیست.
بلکلی17(2003) در پژوهش خود که آیا افراد دمدمی مزاج شهروندان خوبی اند، به بررسی رابطه میان خودکنترلی و سازماندهی رفتار شهروندی بر روی مدیران و متخصصان آزمایشگاه پژوهشی دولت فدرال پرداختند.
درجه سرپرستی از لحاظ سازماندهی رفتار شهروندی زیردستان جمع آوری شد و با خودسنجی 172 زیردست از لحاظ خودکنترلی، رضایت شغلی، تعهد سازمانی، حمایت های سازمانی و درک مشخصه های شغلی با هم مقایسه شدند. سپس یک سال بعد باز درجه سرپرستی از لحاظ رفتار شهروندی زیردستان دوباره جمع آوری شد، نتایج آنها نشان داد که سرپرستان با خودکنترلی بالا بهتر می توانند رفتار شهروندی خود را سازماندهی و زیردستان را هدایت کنند.
المر18 و همکارانش (2000)دربررسی تحقیقات انجام گرفته درمورد" اثرات معنویت برسلامت فرد" دریافتند ک معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است. و افراد دارای جهت گیری معنوی هنگام مواجهه با جراحت به درمان بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسبتری با آسیب دیدگی کنار می آیند.
منابع :
منابع فارسی :
1) آقاپیروز،علی( 1379 )؛خودکنترلی درمدیریت با نگرش به منابع اسلامی، پایان نامه کارشناسی ارشد، پژوهشکده حوزه و دانشگاه. صفحات 35-25
2) برجعلی،زهرا ( 1389 )؛بررسی رابطه بین مولفه های اصلی هوش معنوی و جهت گیری مذهبی با هویت شخصی دانشجویان دانشگاههای دولتی شهرتهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه الزهرا. صفحات 33-27
3) بهرامی خوندابی، فاطمه ( 1383 )؛ بررسی رابطه بین خودکنترلی وکیفیت زندگی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه اصفهان، دومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان. صفحات 14-11
4) حسین چاری،مسعود، ملک، وحیدرضا، ذبیحی دان، سحر و کشتکاران،کتایون ( 1389 ). پیش بینی شادی براساس مولفه های هوش معنوی، خلاصه مقالات اولین همایش کشوری عوامل موثر بر سلامت اجتماعی، تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران. صفحات 11-4.
5) رجائی،علیرضا ( 1388 ). "هوش معنوی: دیدگاهها وچالشها"،پژوهشنامه تربیتی، صفحات 92-90.
6) سالاری،فرامرزی،همایی، رضاوحسینی محمدسلطان ( 1388 ). بررسی رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی دانشجویان ، دوفصلنامه مطالعات اسلام و روانشناسی، سال سوم، شماره 5 صفحات 23-7
7) ساغروانی،سیما،غیور،سیدمرتضی ( 1388 ). معنویت، خودشکوفایی وهوش معنوی درمحیط کار، فصلنامه هنر، شماره 6، صفحات 31-21.
8) سهرابی، فرامرز ( 1387 ). مبانی هوش معنوی، فصلنامه سلامت روان، سال اول، شماره 1 ، صفحات 18-1
9) سیمیاریان،کوثر(1388).تاثیرآموزش خودکنترلی برسهل انگاری وخود تنظیمی تحصیلی نوجوانان دختر شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.صفحات 45-38
10) عزتی،ژولیا(1390).رابطه هوش معنوی با افسردگی وتاثیرمقابله درمانگری بر هوش معنوی وافسردگی وراهبردهای مقابل های،پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه پیام نورمرکزتهران.صفحات 24-18
11) غباری بناب، باقر، سلیمی، محمد،سلیمانی، لیلا ونوری، ثنا ( 1386 ). "هوش معنوی"، فصلنامه علمی- پژوهشی اندیشه نوین دینی، سال .125- سوم،شماره 10 ،صفحه 147.
12) مطهری،مرتضی ( 1386 )؛انسان در قرآن،تهران،صدرا،چ بیست وششم. صفحات 116-107
13) مطهری،مرتضی ( 1387 )؛کلام،عرفان،حکمت عملی،جلد 2،تهران،صدرا. صفحات80-78
14) معلمی،صدیقه(1388)،بررسی رابطه ساده و چندگانه سلامت روان، هوش معنوی و افکارناکارامد دردانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه سیستان وبلوچستان. صفحات 43-35
15) نهج البلاغه.ترجمه محمد مهدی فولادوند( 1378)؛قم،موسسه تحقیقات ونشرمعارف اهل البیت (ع).صفحات 62-55
16) نوجوانان دختر شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی
منابع لاتین :
1) Barrick, Murry R.; Laura Parks & Michael K. Mount (2005). "Self- Monitoring as Amoderator of the Relationships between Personality Traits and Performance", Personality Psychology, Vol.58, P.745-765.
2) Blakely, Gerald L. (2003). "Are Chameleons Good Citizens? A Logitudinal Study of the Relationship between Slef-Monitoring and Organizational Citizenship", Journal of Business and Psychology, Vol.18, No.2.
3) Bolger,R.Somech,A.(2004).Influnce of teacher empowerment on teachers organizationalcommitment, professional commitment and OCB in schools, Journal of teaching andteach education, 20, P.277-289.
4) Castro & Armario and Ruiz (2004). the influence of employee OCB customer loyalty,Journal of Service Industry Management, 15(1), P.27-53.
5) Cavanogh,G.F.(1999).spirituality for managers : context and critique, Journal oforganization change Management, 12( 3), P.186-199.
6) Cook, S. & Macaulay, S. (2005). Change management excellence, London and Sterling,Denis, L. M, Marsha, JB, Linda, M, L. (2006). Spiritual development of nursingstudent, Journal of nursing education, 45(9), P. 363-370.
7) Dipaola,M.Tarter,C, Hoy,W.K.(2005).Measuring OCB in schools. Journal of schoolDipaola,M.F. Hoy,W,K.(2005).organizational citizenship of faculty and achievement ofhigh school students. The High School Journal, 88, P.35-44.
8) Emmons, R.A. (1999). "Sprituality and Intelligence: Problems and Prospects", The Internatinal Journal for Sychology of Religoin, P.640-675.
9) Gar dner, H. (1999). "Intelligence reframes: multiple intelligence for 21st century".NewYork: Basic Books. P.151-172
10) Kjeldal, Sue-Ellen (2003). "Self-Monitoring and Consumer Behavior", The Qualitative Report, Vol.8, Number 3, P.353-376.
11) King, D.B. (2007). "The Spritual Inteligence Project: Trent University", Canada: www. Dbking/spiritual intelligence. P.64-67
12) king, D, B. (2008). Rethinking clams of spiritual intelligence: A definition, model, and measure. Master of science dissertation, Trent university, Canada, Ontario.
13) Kumru, Asiye & Ross A. Thompson (2003). "Ego Identity Status and Monitoring Behavior in Adolescents", Journal of Adolescent Research in Personality, 38, P.75-83.
14) Noble, K.D. (2000). "Spiritual Intelligence: A New Frame ofMind", Advanced Development Journal. P.74-77
15) Tangney CC, Evans DA, Bienias JL, Clare Morris M. . (2004). " Healthy eating index of black and white older adults". Nutrition Research. P.108-117.
16) Zohar, D. & G. Drake (2000). "ON The Whole", People Management, P.550.
17) Zohar, D. & I. Marshall (2000). SQ: Spiritual Intelligence, the Ultimate Intelligence, London, Bloomsbrg. P.341-345
1 Krenter & Keneki
2 Mooraven & Bamester
3 Kahan et all
4 Tange et all
5 Reider & Douet
6 Doual
7 Heirche
8 Bouyer
9 Miraven & Shomouli
10 Shooda et all
11 Fenkel Kampbel
12 Verkman
13 Berger
14 Vest roud
15 Mark.m Lech & Rasel Lark
16 Breik
17 Blakely
18 Elmer
—————
————————————————————
—————
————————————————————
29