تحلیل عملکرد تغذیه ای خانوارهای شهری و روستایی و تعیین اثر بخشی مخارج خانوارها در تامین نیازهای غذایی: کاربرد برنامه ریزی خطی
چکیده
عملکرد تغذیه ای خانوارها به عوامل مختلفی همچون توان اقتصادی، دسترسی به بازار مواد خوراکی، سطح دانش و اطلاعات تغذیه ای آنها وابسته است. در سالهای اخیر در خصوص الگوی مصرف خانوارها و ضرورت تصحیح آن بسیار بحث شده است. متخصصین علم تغذیه بر دسترسی خانوارها به ارزش های غذایی متنوع بسیار تاکید نموده اند. الگوی مصرف بهینه را در حوزه علم اقتصاد می توان به صورت دسترسی به ارزش های غذایی مختلف همچون انرژی و پروتئین، مواد معدنی و سایر ریزمغذی ها با حداقل هزینه ممکن تعریف نمود. در این مقاله ضمن بررسی عملکرد تغذیه ای خانوارها با استفاده از روش برنامه ریزی خطی، حداقل مخارج لازم برای تامین نیازهای غذایی متناسب با الگوی پیشنهادی متخصصین علم تغذیه محاسبه می گردد و سپس با مقایسه آن با مخارج واقعی گروههای مختلف درآمدی در شهر و روستا، نسبت به کارایی مخارج واقعی خانوارهای شهری و روستایی ایران قضاوت می کنیم. در تعیین حداقل مخارج لازم، از 29 قید که در برگیرنده توصیه های مراجع علم تغذیه می باشد استفاده شد. یافته های این مقاله دلالت بر آن دارد که خانوارهای شهری و روستایی در تعیین محتویات سبد خوراکی خود کارا عمل نموده اند و با توجه به توصیه های متخصصین علم تغذیه، مخارج خود را به طور موثر بین اقلام مختلف خوراکی تخصیص داده اند.
مقدمه
ارزیابی عملکرد تغذیه ای خانوارها ابزار مناسبی برای تشخیص میزان دسترسی آنها به مواد غذایی است و علاوه بر این، این امکان را فراهم می سازد تا سطح دانش تغذیه ای جامعه و قشرهای مختلف آن تعیین شود. پاسخ به این سوال که خانوارهای شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد تا چه حد توانسته اند نیازهای غذایی خود را تامین نمایند، راهگشای حوزه تصمیم گیری در تعیین محتویات سبد حمایتی و ملاک مناسبی برای ارزیابی آن دسته از سیاست های حمایتی است که با هدف تامین امنیت غذایی جامعه طراحی و اعمال شده اند. برای تعیین میزان دسترسی خانوارها به حداقل ارزش های غذایی می توان فرد شاخص شهری یا روستایی را مورد توجه قرار داد و بررسی نمود که متوسط شهرنشینان و روستائیان تا چه میزان انرژی، پروتئین و سایر ارزش های غذایی را دریافت کردند. این نحوه بررسی اگرچه تصویر کلی از عملکرد تغذیه ای جامعه ارایه می دهد اما مشکلات تغذیه ای جامعه و بویژه گروههای کم درآمد را کمتر از واقع نشان می دهد، زیرا در روش فوق به مسئله توزیع ارزش های غذایی بین گروههای درآمدی توجه نمی شود. برای ارایه تصویر دقیق تر بهتر است میزان دسترسی گروههای مختلف درآمدی به تفکیک محاسبه و ارزیابی گردد.
مطالعات مختلف موید آن است که همواره سهم بالایی از کل مخارج خانوارهای جوامع شهری و روستایی ایران و بویژه گروههای کم درآمد این جوامع به تهیه و تامین کالاهای خوراکی اختصاص داده شده است1. اکنون این سوال مطرح است که برای تامین حداقل نیازهای غذایی به چه میزان مخارج نیاز است؟ آیا خانوارهای شهری و روستایی در تامین حداقل نیازهای غذایی، درآمد خود را به شکل موثری به کالاهای خوراکی اختصاص داده اند؟ آنچه که در این مطالعه مورد توجه می باشد پاسخ به این سوال است که آیا این امکان وجود دارد که با صرف هزینه کمتر، به میزان قبل به ارزش های غذایی دست یافت؟ پاسخ به این سوال میزان آگاهی های تغذیه ای خانوارهای ایرانی را روشن می سازد و هر فرد یا خانوار با توجه به محدودیت درآمد، کالاها و خدمات مختلف را مصرف می کند و البته سلایق وی در تصمیم هایش بسیار موثر می باشد. حال اگر تامین ارزش غذایی به میزان معین با x ریال امکان پذیر باشد و این فرد همان میزان را با y ریال تامین کرده باشد، بطوریکه y>x در این صورت فرد یا خانوار موردنظر در تخصیص درآمد خود به اقلام خوراکی مختلف کارا عمل نکرده است. عدم کارایی در رفتار مصرفی این فرد به عوامل مختلف از جمله فقدان اطلاعات تغذیه ای اشاره دارد. در صورت وجود چنین گرایشی در رفتار مصرفی خانوارهای ایرانی، می باید از طریق اقدامات مختلف نسبت به افزایش سطح آگاهی های تغذیه ای جامعه کوشش نمود.
در بخش اول این مقاله ابتدا داده ها و قلمرو مطالعه معرفی می شود و سپس در بخش دوم عملکرد تغذیه ای خانوارها شهری و روستایی مورد توجه قرار می گیرد و درصد خانوارهایی که در تامین نیازهای غذایی با مشکل مواجه می باشند تعیین می گردد. در بخش سوم با استفاده از برنامه ریزی خطی حداقل مخارج لازم برای تامین ارزش های غذایی مختلف محاسبه می گردد. در بخش آخر، بررسی می شود آیا خانوارهای شهری و روستایی در تامین ارزش های غذایی، مخارج خود را به شکل کارایی بین اقلام خوراکی تخصیص داده اند یا خیر؟
1. داده ها و اطلاعات
برای اجرای برنامه پیش بینی شده در این مقاله به اطلاعات مربوط به مخارج و همچنین مقدار مصرف اقلام خوراکی مختلف نیاز می باشد. طرح آمارگیری بودجه خانوار مرکز آمار ایران داده های مورد نیاز این مقاله را فراهم می سازد. در این مطالعه از داده های مربوط به مقدار مصرف اقلام خوراکی مختلف برای تخمین میزان دسترسی خانوارها به انرژی، پروتئین، ویتامین ها و مواد معدنی مورد نیاز آنها استفاده شده است. برای اینکار ابتدا خانوارها در طی سالهای مورد بررسی به ده دهک درآمدی تقسیم شده و سپس با در نظر گرفتن ارزش های غذایی موجود در هر یک از اقلام خوراکی، عملکرد تغذیه ای خانوارهای شهری و روستایی به تفکیک فرد شاخص و ده دهک درآمدی محاسبه می شود. در واقع در این مقاله برای تخمین عملکرد تغذیه ای، از روش پژویان (1373) استفاده شده بدین ترتیب که ابتدا ماتریس مصرف اقلام غذایی ساخته شد؛ سطرهای این ماتریس به مقدار مصرف 113 قلم کالای خوراکی اختصاص دارد و 11 ستون آن به فرد شاخص و ده دهک درآمدی اختصاص دارد. این ماتریس میزان مصرف هر یک از دهک های درآمدی را از 113 قلم کالای خوراکی بر حسب کیلوگرم نشان می دهد. ماتریس دیگر حاوی ارزش های غذایی می باشد بطوریکه ستون های آن به 113 قلم کالای خوراکی و سطرهای آن به 13 نوع ارزش غذایی اختصاص دارد. ماتریس دوم، ارزش های غذایی 13 گانه موجود در هر یک کیلوگرم از 113 نوع کالای خوراکی را نشان می دهد. با ضرب نمودن ماتریس ارزش های غذایی در ماتریس مصرف کالاهای خوراکی، عملکرد تغذیه ای فرد شاخص و ده دهک درآمدی برحسب میزان انرژی، پروتئین، کلسیم، فسفر، ویتامین A، ویتامین B و … استخراج می شود.
اطلاعات دیگری که در این مقاله بویژه برای ارزیابی کارایی مخارج خانوارها مورد نیاز است، میزان ریالی است که خانوارهای واقع در هر یک از دهک های درآمدی صرف کالاهای خوراکی نموده اند. این اطلاعات نیز از طرح آماری بودجه خانوار اخذ شده است.
2. عملکرد تغذیه ای خانوارهای شهری و روستایی ایران
قبل از بررسی میزان اثربخشی مخارج خانوارها در تامین نیازهای غذایی آنها، لازم است عملکرد تغذیه ای مردم را در جوامع شهری و روستایی ارزیابی نماییم. با استفاده از دو ماتریس مصرف و ارزش های غذایی که در بخش قبل شرح داده شد، انرژی، پروتئین و سایر ارزش های غذایی دریافتی خانوارها را بر حسب دهک های درآمدی استخراج شده است.
در طی سالهای 71 تا 78 میزان دسترسی خانوارهای جوامع شهری و روستایی به اقلام غذایی افزایش یافته است؛ بطوری که متوسط انرژی دریافتی فرد شاخص شهری از 2492 کالری انرژی در سال 1371 به 3048 کالری در سال 1378 افزایش یافته است (جدول 1). با بررسی انرژی دریافتی دهک اول درآمدی (کم درآمدترین گروه) ملاحظه می گردد انرژی دریافتی این گروه در مناطق شهری از 1443 کالری در سال 1371 به 2233 کالری در سال 1378 افزایش یافته است. میزان انرژی دریافتی دهک اول روستایی از 804 کالری در سال 1371 به 1793 کالری در سال 1378 افزایش یافته است. بر این اساس ملاحظه می شود گروههای کم درآمد روستایی و شهری در تامین حداقل انرژی با مشکل مواجه بوده اند. در عوض گروههای پردرآمد بسیار بیشتر از نیاز انرژی دریافت نموده اند. برای مثال در سال 1371 هر فرد از دهک درآمدی دهم شهری معادل 3779 کالری انرژی دریافت داشته است که این رقم در سال 1378 به 4294 افزایش یافته است. گروههای پردرآمد روستایی در مصرف اقلام غذایی بویژه اقلام پرانرژی راه افراط را در پیش گرفته اند بطوریکه میزان انرژی دریافتی هر فرد روستایی پردرآمد از 5742 کالری در سال 71 به 6169 کالری در سال 1375 و 7357 کالری انرژی در سال 1378 افزایش یافته است.
جدول 1- انرژی دریافتی خانوارهای ایرانی
نفر – روز – کالری
سال
1371
1375
1378
فرد شاخص
دهک اول
دهک دهم
ماخذ: یافته های پژوهش
با مقایسه انرژی دریافتی مناطق شهری و روستایی مشخص می گردد میزان دسترسی گروههای کم درآمد شهری بیش از گروههای کم درآمد روستایی است و از طرف دیگر گروههای پردرآمد روستایی درمصرف اقلام خوراکی انرژی زا افراط نموده اند بطوریکه متوسط شهرنشینان و روستاییان در طی سالهای مورد بررسی قادر به تامین انرژی مورد نیاز بوده اند.
عملکرد تغذیه ای خانوارهای ایرانی را با توجه به میزان پروتئین دریافتی نیز می توان بررسی نمود. با ملاحظه جدول (2) مشخص می گردد همان تصویر مربوط به انرژی در مورد پروتئین دریافتی نیز تکرار شده است، یعنی:
جدول 2- پروتئین دریافتی خانوارهای ایرانی
نفر – روز – پروتئین
سال
1371
1375
1378
فرد شاخص
دهک اول
دهک دهم
ماخذ: یافته های پژوهش
در طی سالهای مورد بررسی میزان پروتئین دریافتی خانوارهای شهری و روستایی افزایش یافته است و از طرف دیگر گروههای کم درآمد بویژه روستایی در تامین پروتئین با مشکل اساسی مواجه بوده اند. در حالیکه گروههای پردرآمد روستایی اقلام پروتئینی را نسبت به شهرنشینان، بیشتر مصرف نموده اند.
اگر چنانچه حداقل انرژی موردنیاز را معادل 2300 کالری و حداقل پروتئین مورد نیاز هر فرد را معادل 53 گرم در نظر بگیریم، آنگاه درخواهیم یافت که در طی دوره مورد بررسی همواره درصدی از خانوارهای جوامع شهری و روستایی در تامین نیازهای غذایی با مشکل مواجه بوده اند. در جدول (3) شکاف انرژی و پروتئین برحسب درصد خانوارهایی که قادر به تامین حداقل انرژی و پروتئین مورد نیاز نبوده اند درج شده است.
جدول 3- سهم جمعیتی خانوارهای با شکاف انرژی و پروتئین
درصد
سال
1371
1375
1378
انرژی
پروتئین
ماخذ: یافته های پژوهش
در ادامه بحث لازم به یادآوری است که ارقام گزارش شده در خصوص پروتئین دریافتی صرفاً به اقلام خوراکی حیوانی محدود نمی باشد، بلکه پروتئین دریافتی از اقلام خوراکی و غیرخوراکی مورد توجه بوده اند. براین اساس اگر صرفاً پروتئین با منشاء حیوانی لحاظ شود شکاف پروتئین در جوامع شهری و روستایی به شدت افزایش خواهد یافت.
از طرف دیگر نباید از نظر دور داشت که به واسطه وجود نظام حمایتی و توزیع کالاهای اساسی خوراکی یارانه ای، میزان انرژی دریافتی در حد قابل قبولی می باشد و در صورت حذف یارانه ها احتمال افزایش شکاف انرژی در شهرها و روستاها بسیار زیاد خواهد بود. برای مثال نان که به مصرف آن یارانه فراگیر و نامحدود پرداخت می شود،
6/58 درصد از کل انرژی دریافتی دهک اول شهری و 2/64 درصد از کل انرژی دریافتی دهک اول روستایی را در سال 1377 تامین نموده است. در همین سال، دهک اول شهری و روستایی با مصرف نان، 11/59 درصد و 6/41 درصد از کل پروتئین دریافتی خود را تامین نموده اند. بنابراین ملاحظه می گردد گروههای کم درآمد تا چه حد به نان در تامین انرژی، پروتئین و سایر ارزش های غذایی وابسته می باشند.
در ادامه قابل ذکر است که سهم کالاهای اساسی خوراکی نان، روغن نباتی، حبوبات، قند و شکر، برنج ایران، برنج خارجی، تخم مرغ، گوشت قرمز، مرغ، ماهی، شیر، فرآورده های شیر، تخم مرغ و میوه و سبزی از کل انرژی دریافتی خانوارهای شهری در سال 78 حدود 90 درصد و برای خانوارهای روستایی حدود 86 درصد بوده است. محاسبات همچنین نشان می دهد که 91 درصد انرژی دریافتی دهک اول شهری و 89 درصد انرژی دریافتی دهک دهم شهری از محل مصرف کالاهای پیش گفته تامین شده است. برای دهک اول و دهم روستایی این سهم به ترتیب 96 و 76 درصد بوده است.
در مجموع نتایج فوق موید این نکته است که 14 قلم کالای مورد بررسی در میان 113 قلم کالای مورد مصرف خانوارها که در محاسبه ماتریس عملکرد استفاده گردید نقش قابل توجهی در تامین ارزش های غذایی داشته اند، لذا می توان این اقلام را به عنوان متغیرهای مدل برنامه ریزی خطی در بخش سوم این مقاله در نظر گرفت.
3. تعیین حداقل مخارج لازم برای تامین ارزش های غذایی: کاربرد برنامه ریزی خطی
مدل های برنامه ریزی خطی از پایه ای ترین مدل های – پژوهش عملیاتی می باشند که اولین بار در مسائل نظامی بریتانیای کبیر توسط گروه بلاکت2 به کار گرفته شد. در اوایل سال 1950 استفاده از تکنیک های پژوهش عملیاتی برای حل مسائل مدیریتی با انتشار کتابی تحت عنوان پژوهش عملیاتی توسط استا فورد بیر3 در بریتانیای کبیر عمومیت یافت.
تکنیک های پژوهش عملیاتی به چند دسته کلی شامل برنامه ریزی ریاضی خطی، تکنیک های احتمالی، تکنیک های کنترل موجودی، تکنیک های شبکه، تکنیک های پویا و تجزیه و تحلیل سر به سر طبقه بندی می شوند که هر کدام از این طبقات خود تقسیمات دیگری دارد. مدل های برنامه ریزی خطی یکی از تقسیمات تکنیک های برنامه ریزی ریاضی خطی است که در آن به کمک روش های ریاضی تعدادی معادله و نامعادله جهت حل مدل در یک دستگاه معادلات مورد استفاده قرار می گیرد.
هر فرد یا سازمان یا نهاد اهدافی را دنبال می کند و در راه رسیدن به این هدف عموماً با محدودیت یا محدودیت هایی مواجه می باشند. برای مثال، هر خانوار برای تهیه اقلام مختلف خوراکی به دنبال حداقل کردن هزینه خرید این اقلام می باشد؛ در عین حال این خانوار می خواهد از مصرف اقلام خریداری شده انرژی مورد نیاز برای انجام فعالیت های روزانه را کسب نماید. مثال فوق تنها یکی از هزاران مثالی است که به کمک مدل های برنامه ریزی خطی قابل حل می باشند.
مدل های برنامه ریزی خطی برای مسائلی که دارای اهداف حداقل سازی یا حداکثرسازی همراه با تعدادی محدودیت هستند کاربرد دارد. بر این اساس در استفاده از مدل های برنامه ریزی خطی سه مرحله باید طی شود. اول باید مشخص گردد که آیا مسئله به کمک تکنیک برنامه ریزی خطی قابل حل است یا خیر؟ دوم، در صورت مثبت بودن پاسخ سوال اول، مساله فرموله شود. سوم، مساله فرموله شده به روش های ریاضی حل گردد. مرحله اول شامل مشاهده و تعریف مساله است. به عبارت دیگر باید مشخص گردد که آیا مسئله موردنظر در قالب یکسری معادلات یا نامعادلات خطی قابل تعریف است یا خیر؟ یعنی آیا مسئله ماهیتاً به صورت خطی است یا خیر؟ زیرا تعریف نامناسب مساله منجر به کسب نتایج و راه حل های نامناسب خواهد شد. براین اساس تجربه و آشنایی قبلی محقق در زمینه مورد مطالعه در طراحی مدل بسیار سودمند خواهد بود. بر این اساس وقتی یک مسئله طرح می گردد باید هدف از حل مسئله نیز کاملاً مشخص شود. مرحله دوم همانطور که از عنوان تکنیک برنامه ریزی خطی پیداست بر مبنای خطی بودن روابط بین متغیرها استوار است. مرحله سوم یعنی حل مدل، به کمک روش های مختلف مانند روش ترسیمی و روش سیمپلکس قابل اجرا می باشد.
قابل توجه است که تعریف مساله خود وابسته به تعریف هدف و تعیین متغیرهای مدل می باشد. در مقاله حاضر هدف ما حداقل سازی هزینه سبد مصرفی اقلام خوراکی اساسی است به نحوی که حداقل نیازهای غذایی تامین شود. بنابراین مدل مورد استفاده می باید از نوع مدل های حداقل سازی باشد. متغیرهای مدل عبارتند از: مقدار مصرف مطلوب اقلام نان، برنج خارجی، برنج ایرانی، گوشت قرمز، گوشت مرغ، گوشت ماهی، تخم مرغ، شیر، فرآورده های شیر، حبوبات، قند و شکر، روغن های نباتی، میوه جات و سبزیجات.
این اقلام همانطور که در بخش قبلی مقاله بیان گردید سهم قابل توجهی از ارزش های غذایی خانوارهای شهری و روستایی را تامین می کنند.
برای تعیین محدودیت های مدل از منابع علم تغذیه و نظر متخصصین علم تغذیه استفاده شد. در این خصوص لازم به توضیح است که برخی از محدودیت های مربوط به خانوارها مانند اعمال سلیقه مصرف کنندگان در صرف منابع درآمدیشان در این مدل ارائه نمی گردد.
با توجه به مطالب فوق و چارچوب کلی مدل های برنامه ریزی خطی که در بخش های پیش ارائه گردید در ادامه مدل مورد استفاده در این مقاله معرفی می گردد.
: تابع هدف
: قیود
قید (1) ناظر به حداقل انرژی استاندارد است:
انرژی موجود در هر کیلوگرم ai=xi
قید (2) ناظر به حداکثر انرژی استاندارد است:
قید (3) ناظر به آن است که حداکثر 10 درصد انرژی می باید از محل قند و شکر تامین گردد:
انرژی یک کیلوگرم قندو شکر = 3a
قید (4) ناظر به حداقل پروتئین استاندارد است:
پروتئین موجود در هر کیلوگرم bi=xi
قید (5) ناظر به حداکثر پروتئین استاندارد است:
قید (6) بیانگر آن است که می باید حداقل از پروتئین دریافتی از منابع حیوانی تامین گردد.
قید (7) ناظر به مصرف حداکثر 3 عدد تخم مرغ در هفته می باشد، توضیح این که در تنظیم نامساوی فوق فرض شده است میزان مصرف تخم مرغ در هر روز می باید مساوی یا کمتر از 01/0 کیلوگرم باشد.
قیدهای (8 و 9) رویهم دلالت بر آن دارند که می باید بین 10 تا 15 درصد انرژی دریافتی از مصرف اقلام پروتئینی تامین شود.
قیدهای (10 و 11) ناظر به حداقل و حداکثر ویتامین 2B استاندارد هستند:
ویتامین 2B موجود در هر کیلوگرم ci=xi
قید (12) ناظر به حداقل چربی استاندارد است:
چربی موجود در هر کیلوگرم متغیر di=xi
قید (13) ناظر به حداکثر چربی استاندارد است:
قیدهای (14 و 15) دلالت بر آن دارندکه 15 تا 30 درصد انرژی دریافتی می باید از مصرف چربی ها تامین گردد.
قید (16) ناظر به حداقل ویتامین A استاندارد است:
ویتامین A موجود در هر کیلوگرم متغیر ei=xi
قید (17) ناظر به حداکثر ویتامین A استاندارد است:
قید (18) ناظر به حداقل کلسیم استاندارد است:
کلسیم موجود در هر کیلوگرم متغیر fi=xi
قید (19) ناظر به حداکثر کلسیم استاندارد است:
قید (20) ناظر به حداقل آهن استاندارد است:
آهن موجود در هر کیلوگرم متغیر gi=xi
قید (21) ناظر به حداکثر آهن استاندارد است:
قید (22) ناظر به حداقل ویتامین 1B استاندارد است:
ویتامین1B موجود در هر کیلوگرم متغیر hi=xi
قید (23) ناظر به حداکثر ویتامین1B استاندارد است:
قید (24) ناظر به حداقل ویتامین 3B استاندارد است:
ویتامین3B موجود در هر کیلوگرم متغیر oi=xi
قید (25) ناظر به حداکثر ویتامین3B استاندارد است:
کربوهیدرات موجود در هر کیلوگرم متغیر mi=xi
قیدهای (26 و 27) ناظر به این هستند که 55 تا 75 درصد انرژی دریافتی می باید از محل کربوهیدرات دریافتی باشد:
قید (28) ناظر به حداقل ویتامین C استاندارد است:
ویتامینC موجود در هر کیلوگرم متغیر ni=xi
قید (29) ناظر به حداکثر ویتامین C استاندارد است:
1x = کیلوگرم مقدار برنج ایرانی
2x = کیلوگرم مقدار برنج خارجی
3x = کیلوگرم مقدار نان
4x = کیلوگرم مقدار گوشت قرمز
5x = کیلوگرم مقدار گوشت مرغ
6x = کیلوگرم مقدار ماهی
7x = کیلوگرم مقدار شیر
8x = کیلوگرم مقدار فرآورده های شیر
9x = کیلوگرم مقدار تخم مرغ
10x = کیلوگرم مقدار روغن نباتی
11x = کیلوگرم مقدار میوه جات
12x = کیلوگرم مقدار حبوبات
13x = کیلوگرم مقدار قند و شکر
14x = کیلوگرم مقدار سیب زمینی
Pi = قیمت هر کیلوگرم کالای خوراکی xi
همان طور که ملاحظه می گردد قیود 8، 9، 14، 15، 26 و 27 فرم خطی ندارند، در نتیجه دراین شرایط حل مدل غیرممکن خواهد بود. بر این اساس برای تبدیل قیود فوق به شکل خطی ابتدا دو طرف نامعادلات فوق را در مخرج سمت چپ قیود ضرب می نماییم، سپس همه متغیرها را به سمت چپ آورده و قیود تبدیل به فرم خطی می شوند که با این تغییرات شکل قیود می توان مدل برنامه ریزی فوق را حل نمود. برای مثال قید 8 به صورت زیر تبدیل به یک فرم خطی می شود:
ابتدا دو طرف نامعادله (8) را در عبارت ( aixi) ضرب می نماییم.
پس از انجام اصلاحات لازم, نامعادله (8) به صورت فرم خطی زیر تبدیل می گردد:
مدل فوق یک مدل برنامه ریزی خطی از نوع حداقل سازی است که حل آن منجر به تعین مقادیر بهینه اقلام خوراکی اساسی می گردد به شرطی که حداقل هزینه را داشته باشد. قابل ذکر است که برای حل این مدل پارامترهای مدل می باید تعیین گردد. ضرایب متغیرهای تابع هدف، قیمت هر کیلوگرم از اقلام خوراکی اساسی است. این ضرایب برحسب قیمت ضمنی هر کیلوگرم از اقلام یاد شده تعریف شده اند. قیمت ضمنی که از تقسیم مخارج مربوط به هر کالا بر مقدار مصرف آن کالا به دست می آید بیانگر قیمت واقعی است که مصرف کنندگان پرداخت می نمایند.
ضریب متغیرهای محدودیت ها برحسب ارزش غذایی موجود در هر کیلوگرم از اقلام خوراکی اساسی تعریف می گردد. این ضرایب از اطلاعات مربوط به جداول ترکیبات غذایی کالاهای مختلف در هر 100 گرم تهیه شده است4 با استخراج ارزش غذایی هر کالا در 100 گرم و ضرب آن در عدد 10، ارزش غذایی برای هر کیلوگرم کالای خوراکی به دست می آید.
همانگونه که قبلاً اشاره شد میزان مصرف اقلام خوراکی خانوارها از طرح آماری بودجه خانوار مرکز آماری ایران و ارزش های غذایی از جدول ترکیبات غذایی منابع متخصصین علم تغذیه اخذ شده است. عدم تناظر بین این دو منبع اطلاعاتی، یک مشکل اساسی در تخمین عملکرد تغذیه ای خانوارها به شمار می رفت. برای مثال مرکز آمار مصرف شیرمعمولی و آغوز را یکجا و در قالب کد 13126 گزارش می دهد؛ در حالیکه در منابع علمی تغذیه ارزش غذایی شیر معمولی و آغوز جدگانه گزارش می شود. برای رفع این مشکل و به منظور ایجاد تناظر بین جداول مصرف و ارزش های غذایی از میانگین ارزش های غذایی شیر معمولی و آغوز استفاده شده است. در موارد مشابه نیز همین روش به کارگرفته شده است.
در حل مدل برنامه ریزی با مشکل دیگری به نام قیمت مواجه بودیم. خانوارها به بعضی از کالاها با قیمت های مختلف مثل یارانه ای، آزاد و تعادلی دسترسی دارند. حال اگر در مدل تنها قیمت های یارانه ای لحاظ شود، حداقل مخارج مورد نیاز کمتر از حد تعیین می شود و اگر تنها قیمت های آزاد در نظر گرفته شود نقش نظام حمایتی و یارانه نادیده گرفته خواهد شد. برای حل این مشکل از قیمت های ضمنی (قیمتی که خانوارها به طور متوسط برای هر واحد از هر یک از کالاهای مصرفی عملاً پرداخت نموده اند) استفاده می کنیم.
با توجه به نکات فوق حداقل مخارج نیاز برای تامین نیازهای غذایی برای کل کشور، مناطق شهری و روستایی با استفاده از مدل برنامه ریزی خطی محاسبه گردید. در این مطالعه برای حل مدل برنامه ریزی خطی از بین نرم افزارهای موجود، نرم افزای اکسل مورد استفاده قرار گرفت.
4. نتایج تخمین حداقل مخارج مورد نیاز برای تامین ارزش های غذایی اساسی
همان طور که در بخش پیشین بیان گردید مدل برنامه ریزی خطی جهت حداقل نمودن مخارج خانوار به شرط تامین ارزش های غذایی مورد نیاز هر فرد مانند انرژی، پروتئین و … با 14 متغیر و 29 قید با توجه به قیمت های ضمنی در جوامع شهری، روستایی و متوسط کل کشور تعریف و حل گردید. در ادامه، نتایج حاصل از کاربرد مدل به تفکیک مناطق شهری، روستایی و کل کشور ارایه خواهد شد.
1-4. تخمین حداقل مخارج مورد نیاز برای تامین ارزش های غذایی در جوامع شهری
نتایج حل مدل برنامه ریزی خطی با توجه به قیمت کالاهای اساسی در جوامع شهری برای سال 78 دلالت بر آن دارد که کمترین هزینه لازم جهت تامین ارزش های غذایی مورد نیاز هر فرد شهری معادل 2039 ریال بوده است؛ در حالی که براساس داده های بودجه خانوارهای شهری در سال 78 هر فرد روزانه 2928 ریال صرف هزینه اقلام اساسی5 نموده است که 889 بیشتر از حداقل هزینه لازم بوده است ( جدول (4)). رقم فوق تفاوت مخارج واقعی فرد شاخص شهری از حداقل مخارج ممکن برای تامین نیازهای غذایی را نشان می دهد و انتظار می رود این تفاوت برای گروه های کم درآمد، کمتر و برای گروه های پردرآمد، بیشتر باشد. درادامه بحث برای ارایه تصویر دقیقتر، تفاوت مخارج واقعی ده دهک درآمدی از حداقل مخارج لازم بر تامین نیازهای غذایی محاسبه می گردد.
داده های بودجه خانوار شهری در سال 78 دلالت بر آن دارد که هر فرد دهک اول روزانه تنها 1092 ریال صرف خرید کالاهای اساسی نموده که 947 ریال کمتر از حداقل هزینه لازم است و این در شرایطی است که این گروه برخی ارزش های غذایی مورد نیاز را دریافت ننموده اند. در مقابل هر فرد دهک دهم شهری در سال 78 حدود 6414 ریال روزانه صرف خرید کالاهای اساسی نموده که 4375 ریال بیشتر از حداقل هزینه بهینه است. به عبارت دیگر هر فرد دهک دهم شهری حدود 3 برابر بیشتر از حداقل هزینه بهینه صرف خرید کالاهای اساسی نموده است.
در مجموع نتایج دلالت بر آن دارد که چهار دهک پایینی درآمدی هزینه ای کمتر از حداقل بهینه صرف خرید کالاهای اساسی نموده اند؛ در حالی که هر یک از این دهک ها حداقل یکی از ارزش های غذایی را کمتر از حد نیاز دریافت داشته اند.
جدول 4- هزینه سرانه اقلام اساسی خوراکی برحسب دهک ها در سال 78
شهری ـ روزانه ـ ریال
حداقل هزینه بهینه
متوسط
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
2039
2842
1092
1350
1695
1990
2300
2593
3005
3609
4366
6414
ماخذ: طرح رتبه بندی کالاهای اساسی خوراکی و تعیین حداقل مخارج مورد نیاز برای دسترسی به سبد مصرفی بهینه
2-4. تخمین حداقل مخارج مورد نیاز برای تامین ارزش های غذایی درجوامع روستایی
با حل مدل برنامه ریزی خطی، حداقل مخارج لازم برا ی تامین نیازهای غذایی خانوارهای روستایی معادل 1884 ریال تعیین شد. این رقم با توجه به قیمت ضمنی کالاهای اساسی در سبد مصرفی خانوارهای روستایی در سال 1378 بدست آمده است. در مقابل داده های بودجه خانوار نشان می دهد هزینه واقعی هر فرد روستایی روی کالاهای اساسی در سال 78 حدود 2254 ریال بوده که 370 ریال بیشتر از حداقل مخارج بهینه است. همچنین داده های مربوط به مخارج هر فرد روستایی کم درآمد (دهک اول) و پردرآمد (دهک دهم) روی کالاهای اساسی در سال 78 به ترتیب 643 ریال و 6121 ریال بوده که به ترتیب 1241 ریال کمتر و 4237 ریال بیشتر از حداقل مخارج بهینه است.
در مجموع نتایج نشان می دهد مخارجی که هر یک از پنج دهک اول روستایی برای خرید کالاهای اساسی صرف کرده اند کمتر از حداقل مخارج بهینه است و لذا دور از انتظار نیست که این پنج دهک کمتر از نیاز انرژی دریافت کرده باشند. عملکرد تغذیه ای خانوارهای جوامع روستایی دلالت بر آن دارد که درصد قابل توجهی از مردم روستایی در تامین انواع ارزش های غذایی با مشکل مواجه بوده اند. برای مثال پنج دهک در تامین پروتئین، شش دهک در تامین ویتامین 2B، سه دهک در تامین ویتامین A، سه دهک در تامین کلسیم، یک دهک در تامین آهن، یک دهک در تامین ویتامین 1B و چهار دهک در تامین ویتامین 3B دچار مشکل بوده اند. برخلاف تصویر فوق چهار دهک بالای درآمدی که سرانه مخارج روزانه آنها روی کالاهای اساسی بیشتر از حداقل مخارج بهینه بوده، ارزش های غذایی را بسیار بیشتر از حداکثر نیاز دریافت داشته اند.
جدول 5- هزینه سرانه اقلام اساسی خوراکی برحسب دهک ها در سال 78
روستایی ـ روزانه ـ ریال
حداقل هزینه بهینه
متوسط
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
1884
2254
634
935
1187
1445
1714
1997
2296
2754
3444
1621
ماخذ: همان
3-4. تخمین حداقل مخارج مورد نیاز برای تامین ارزش های غذایی درکل کشور
قبل از تحلیل نتایج مربوط به مدل بهینه یابی در کل کشور قابل ذکر است که چون در طرح آمارگیری بودجه خانوار اطلاعات مخارج و مصارف خانوارها به تفکیک جوامع شهری و روستایی وجود داشت، لذا برای حل مدل برنامه ریزی خطی در سطح کشور از قیمت ضمنی اقلام اساسی در جوامع شهری و روستایی میانگین گیری گردید. میانگین قیمت هر کالا به عنوان ضرایب تابع هدف قرارداده شد.
نتایج حاصل از مدل دلالت بر آن دارد که با قیمت های سال 78 میانگین هزینه لازم برای تامین ارزش های غذایی یک نفر ایرانی تقریباً 1961 ریال بوده است؛ در حالی که ترکیب مقادیر مصرف پیشنهادی مدل همان ترکیب مربوط به جوامع شهری و روستایی است. بنابراین تفاوت قیمت در جوامع روستایی و شهری آنقدر زیاد نیست که مقادیر بهینه مصرف را تغییر دهد. براین اساس اگر این مقدار هزینه با میانگین هزینه خوراکی کالاهای اساسی در جوامع شهری و روستایی مقایسه گردد، نتایج نشان می دهد (جدول 6) در سال 78 هر نفر ایرانی به طور متوسط برای تامین ارزش های غذایی مورد نیاز خود 587 ریال روزانه بیشتر از حداقل هزینه مورد نیاز (1961 ریال) صرف خرید کالاهای اساسی خوراکی نموده است. در حالی که دهک های اول تا چهارم هزینه ای کمتر صرف کرده اند. با این حال دهک های اول تا چهارم حداقل یکی از ارزش های غذایی مورد نیاز را دریافت نکرده اند. دهک دهم نیز 5/4306 ریال بیشتر از حداقل هزینه لازم برای دستیابی به ارزش های غذایی ضروری بدن صرف کرده است. اگرچه می توان بخشی از این اضافه هزینه را به سلیقه مصرف کنندگان منتسب نمود اما دلیل عمده آن عدم دانش تغذیه ای و کارآمد در صرف هزینه برای خرید کالاهای اساسی می باشد.
جدول 6- هزینه سرانه اقلام اساسی خوراکی برحسب دهک ها در سال 78
کل کشور* ـ روزانه ـ ریال
حداقل هزینه بهینه
متوسط
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
1961
2548
5/867
5/1142
1441
5/1717
2007
2295
5/2650
5/3181
3905
5/6267
ماخذ: همان
* مخارج سرانه اقلام اساسی برای کل کشور براساس میانگین سرانه مخارج خانوارهای شهری و روستایی (جداول 4 و 5) محاسبه شده است.
5. آزمون کارایی مخارج خانوارهای ایرانی
در بخش قبل مشخص گردید که هر فرد شاخص شهری با توجه به قیمت کالاهای خوراکی اساسی سال 1378 مناطق شهری با صرف روزانه 2039 ریال (744235 ریال به طور سالانه) و هر فرد شاخص روستایی با توجه به قیمت کالاهای خوراکی اساسی سال 1378 مناطق روستایی با صرف 1884 ریال روزانه (687660 ریال به طور سالانه) قادر به تامین حداقل نیازهای غذایی خود می باشد. این سوال مطرح است که آیا خانوارهای شهری و روستایی کارایی درونی را رعایت کرده اند. منظور از کارایی درونی تامین نیازهای غذایی با حداقل هزینه ممکن است. برای پاسخ به این سوال، بررسی می کنیم آیا مخارج سالانه خوراکی کالاهای اساسی خانوارهای شهری به طور معنی داری متفاوت از 744235 ریال و مخارج خانوارهای روستایی به طور معنی داری متفاوت از 687660 ریال می باشد یا خیر؟ الگوی آزمون به شرح زیر می باشد:
متوسط مخارج سالانه خوراکی کالاهای اساسی
حداقل مخارج ممکن برای تامین نیازهای غذایی
جدول 7- نتیجه آزمون کارایی مخارج برای مناطق شهری، روستایی و کل کشور
در سال 1378
متوسط مخارج سالانه کالاهای خوراکی اساسی
حداقل مخارج سالانه ممکن برای تامین نیازهای غذایی
t محاسبه شده
t جدول
نتیجه آزمون
مناطق شهری
1037211
744235
49/1
38/1
فرضیه H0 رد می شود
مناطق روستایی
822611
687660
69/0
38/1
فرضیه H0 حفظ می گردد
کل کشور
929911
715765
6/1
32/1
فرضیه H0 رد می گردد
ماخذ: یافته های پژوهش
نتایج آزمون های انجام شده (جدول 7) دلالت بر آن دارد که خانوارهای مناطق شهری در تخصیص مخارج خود برای خرید کالاهای خوراکی اساسی اصل کارایی درونی را رعایت نکرده اند و در عوض رفتار مصرفی خانوارهای روستایی با کارایی سازگار بوده است. چنانچه خانوارهای شهری و روستایی به صورت یک جا لحاظ شوند، می توان چنین نتیجه گرفت که متوسط خانوارهای ایرانی در اختصاص درآمدهای خود برای خرید کالاهای خوراکی اساسی به صورت کارا عمل نکرده اند.
در آزمون فوق صرفاً به مخارج خانوارها توجه شده و بررسی شد که آیا متوسط خانوارهای شهری و روستایی به میزانی کمتر یا بیشتر و یا معادل حداقل هزینه ممکن برای تامین نیازهای غذایی خرج کرده اند؟ در ادامه بحث برای افزایش دقت نتایج علاوه بر توجه به مخارج واقعی خانوارها به عملکرد تغذیه ای نیز توجه می کنیم؛ یعنی این بار ابتدا مخارجی که هر یک از دهک های درآمدی صرف خرید کالاهای اساسی نموده اند بر انرژی و پروتئین دریافتی شان تقسیم می کنیم، بدین ترتیب هزینه ریالی تهیه هر واحد انرژی و پروتئین برای هر دهک درآمدی مشخص می گردد. ابتدا بحث خود را به انرژی معطوف می کنیم.
جدول 8 – هزینه تامین هر واحد انرژی برحسب دهک های درآمدی در سال 1378
ریال
دهک ها
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
مناطق شهری
54/0
62/0
73/0
81/0
89/0
97/0
06/1
15/1
34/1
67/1
روستایی
57/0
52/0
72/0
79/0
85/0
90/0
95/0
04/1
06/1
34/1
مآخذ: محاسبات پژوهش
همان گونه که در جدول (8) ملاحظه می شود خانوارهای واقع در دهک اول شهری برای تامین هر واحد از انرژی دریافتی شان از محل مصرف کالاهای اساسی خوراکی به طور متوسط 54/0 ریال صرف نموده اند؛ در حالی که خانوارهای پردرآمد (دهک دهم) معادل67/1 ریال خرج نموده اند. در مناطق روستایی دهک اول برای تامین هر واحد انرژی 57/0 ریال و دهک دهم 34/1 ریال هزینه نموده اند. از قبل می دانیم با توجه به قیمت های سال 1378 هر خانوار شهری می تواند با صرف هزینه ای معادل 2039 ریال حداقل نیازهای غذایی روزانه خود از جمله 2300 کالری را تامین نماید. همچنین با توجه به قیمت های سال 1378 مناطق روستایی هر خانواده روستایی با صرف هزینه ای معادل 1884 ریال می تواند حداقل نیازهای غذایی روزانه خود از جمله 2300 کالری را تامین نماید. به عبارت دیگر هر خانوار شهری و روستایی به ترتیب با صرف هزینه ای معادل 89/0 ریال و 82/0 ریال می توانند به یک واحد انرژی در روز دسترسی داشته باشند. اکنون این سوال مطرح است که آیا هزینه تامین هر واحد انرژی برای خانوارهای شهری به طور معنی داری از89/0 ریال متفاوت می باشد؟ همچنین آیا هزینه تامین هر واحد انرژی برای خانوارهای روستایی به طور معنی داری از 82/0 ریال متفاوت می باشد؟ الگوی آزمون فرضیه های فوق برای مناطق شهری و روستایی به شرح زیر می باشد:
متوسط هزینه پرداختی خانوارها برای تامین یک واحد انرژی
= M.E.C حداقل هزینه ممکن برای تامین یک واحد انرژی
نتایج حاصل از آزمون در جدول (9) درج شده است.
جدول 9- نتایج آزمون کارایی مخارج هر واحد انرژی در مناطق شهری وروستایی
متوسط مخارج سالانه تامین هر واحد انرژی
حداقل مخارج ممکن برای تامین یک واحد انرژی
t محاسبه شده
t جدول
نتیجه آزمون
مناطق شهری
978/0
89/0
79/0
38/1
فرضیه H0 حفظ می گردد
مناطق روستایی
87/0
82/0
6/0
38/1
فرضیه H0 حفظ می گردد
ماخذ: یافته های پژوهش
با توجه به نتایج مندرج در جدول (9) می توان اظهار داشت خانوارهای شهری و روستایی در صرف درآمد خود برای تامین کالری مورد نیاز، به صورت کارا عمل نموده اند.
اکنون سئوال این است که آیا خانوارهای شهری و روستایی در تامین پروتئین مورد نیاز کارا عمل نموده اند؟ برای این منظور در جدول (10) هزینه تامین هر واحد پروتئین برای هر یک از گروه های درآمدی شهری و روستایی درج شده است.
جدول 10 – هزینه تامین هر واحد پروتئین برحسب دهک های درآمدی در سال 1378
ریال
دهک ها
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
مناطق شهری
63/18
29/21
04/25
4/27
99/29
5/32
19/35
4/37
2/43
8/51
مناطق روستایی
72/22
48/25
98/26
31/29
11/31
63/32
71/33
52/36
68/45
34/46
ماخذ: محاسبات پژوهش
دهک اول شهری و روستایی به ترتیب با هزینه کردن 63/18 ریال و 72/22 ریال توانسته اند به یک واحد پروتئین دسترسی پیدا نمایند. از طرف دیگر دهک دهم شهری و روستایی با صرف هزینه بیشتر نسبت به دهک های کم درآمد به یک واحد پروتئین دسترسی پیدا کرده اند.
برای مثال دهک دهم شهری برای تامین یک واحد پروتئین8/51 ریال و دهک دهم روستایی 34/46 ریال هزینه نموده اند. از طرف دیگر با توجه به نتایج حاصل از حل مدل برنامه ریزی خطی و حداقل هزینه ممکن برای دسترسی به نیازهای غذایی اساسی مشخص می گردد که هر فرد شهری با صرف هزینه ای معادل 08/33 ریال و هر فرد روستایی با صرف هزینه ای معادل 4/31 ریال می تواند هر واحد پروتئین را دریافت نماید. اکنون این فرضیه که خانوارهای شهری و روستایی مخارج خود را برای تامین پروتئین به صورت کارا هزینه نموده اند آزمون می گردد. نتایج آزمون در جدول (11) درج شده است.
جدول 11- نتایج آزمون کارایی مخارج هر واحد پروتئین در مناطق شهری وروستایی
میانگین هزینه تامین هر واحد پروتئین
حداقل هزینه ممکن برای تامین یک واحد پروتئین
t محاسبه شده
t جدول
نتیجه آزمون
مناطق شهری
25/32
98/33
51/0-
38/1
فرضیه H0 حفظ می شود
مناطق روستایی
05/33
4/31
63/0
38/1
فرضیه H0 حفظ می شود
ماخذ: یافته های پژوهش
همان طور که در جدول (11) ملاحظه می شود متوسط هزینه خانوارهای شهری و روستایی برای تامین هر واحد پروتئین از حداقل هزینه ممکن برای تامین یک واحد پروتئین به طور معنی داری متفاوت نمی باشد. به عبارت دیگر آنها برای تامین نیاز خود به لحاظ هزینه کارا عمل نموده اند.
جمع بندی و ملاحظات
در این مطالعه درصدد پاسخ به این سوال بودیم که آیا خانوارهای شهری و روستایی در تخصیص منابع درآمدی خود به اقلام خوراکی و تامین نیازهای غذایی خود به نحو کارایی عمل نموده اند یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا عملکرد تغذیه ای خانوارها را با استفاده از دو ماتریس مصرف و ارزش های غذایی محاسبه نمودیم. یافته های ما دلالت بر آن داشت که در طی دوره 71 تا 78 همواره بخش قابل توجهی از خانوارها در تامین ارزش های غذایی با مشکل مواجه می باشند؛ اما در مجموع در طی این دوره در عملکرد تغذیه ای مردم بهبود حاصل شده است. برای پاسخ به سوال محوری این مقاله یعنی کارایی مخارج خانوارها در تامین ارزش های غذایی، ابتدا با استفاده از روش برنامه ریزی خطی حداقل مخارج لازم برای تامین نیازهای غذایی خانوارها ( توصیه شده توسط مراجع علم تغذیه) محاسبه شده با حل مدل برنامه ریزی خطی، مقدار مصرف 14 قلم کالای خوراکی اساسی که نیازهای غذایی هر فرد را با حداقل هزینه ممکن تامین نماید، محاسبه شد. برای حل مدل فوق 29 قید که حاوی توصیه های مراجع علم تغذیه می باشند، بکار گرفته شد. نتایج اجرای مدل برنامه ریزی خطی دلالت بر آن دارد که:
1- اگر هر فرد ایرانی در سال 78 با توجه به قیمت کالاهای اساسی دراین سال، روزانه حدود 194 گرم نان، 40 گرم روغن نباتی، 58 گرم قند و شکر، 162 گرم برنج خارجی، حداکثر 10 گرم تخم مرغ، 32 گرم گوشت مرغ، 276 گرم شیر، 106 گرم فرآورده های شیر، 86 گرم سبزی و میوه جات مصرف می نمود، کلیه ارزش های غذایی مورد نیاز خود شامل انرژی، پروتئین، ویتامین 2B، ویتامین 1B، ویتامین 3B، ویتامین C، ویتامین A، کلسیم و چربی را تامین نموده و حداقل پروتئین دریافتی او از محل پروتئین های حیوانی بوده است.
در این صورت چنین سبد مصرفی حداقل
الف ـ 2039 ریال هزینه برای هر فرد شهری داشته است.
ب ـ 1884 ریال هزینه برای هر فرد روستایی داشته است.
ج ـ 1961 ریال هزینه برای هر فرد ایرانی به طور متوسط داشته است.
2- انحراف هزینه واقعی خانوارهای شهری روی کالاهای اساسی خوراکی از هزینه حداقل بهینه، دلالت بر آن دارد که خانوارهای شهری در صرف منابع درآمدیشان روی کالاهای اساسی خوراکی کارا عمل نکرده اند.
3- انحراف هزینه واقعی خانوارهای روستایی روی کالاهای اساسی خوراکی از هزینه حداقل بهینه، دلالت بر آن دارد که خانوارهای شهری در صرف منابع درآمدیشان روی کالاهای اساسی خوراکی کارا عمل کرده اند.
4 ـ انحراف هزینه واقعی خانوارهای ایرانی در صرف منابع درآمدیشان روی کالاهای اساسی خوراکی برحسب دهک های درآمدی از هزینه حداقل بهینه، دلالت بر آن دارد که خانوارهای ایرانی کارا عمل نکرده اند.
5 ـ در سال 1378، با مقایسه حداقل هزینه لازم برای تامین هر واحد انرژی و پروتئین با هزینه واقعی که خانوارهای شهری و روستایی برای تامین هر واحد انرژی و پروتئین پرداخته اند، مشخص می گردد که خانوارهای شهری و روستایی کارا عمل کرده اند.
با توجه به مطالعه حاضر پیشنهادات زیر توصیه می شود:
1ـ نظر به اینکه خانوارهای ایرانی با توجه به محدودیت های موجود رفتار عقلایی از خود نشان می دهند، لذا پیشنهاد می شود برای بهبود عملکرد تغذیه ای آنها نسبت به وضع موجود در آن دسته از محدودیت ها که امکان تغییر وجود دارد، تغییراتی صورت پذیرد. یکی از محدودیت های خانوارهای ایرانی فقدان اطلاعات تغذیه ای و عدم آگاهی آنها از ارزش های غذایی اقلام خوراکی مختلف است. براین اساس توصیه می شود از طریق برنامه های آموزشی در محل کار، مدارس، دانشگاهها، روزنامه، رسانه های صوتی و تصویری، سطح آگاهی خانوارها به ویژه زنان افزوده گردد.
2- با توجه به این که آزمون روش تعیین حداقل مخارج مورد نیاز برای دسترسی به سبد مصرفی بهینه خوراکی کالاهای اساسی براساس قیمت های سال 78 نتایج قابل قبولی داشت، پیشنهاد می گردد مدل فوق با قیمت کالاهای اساسی در طی سالهای مختلف حل گردد و میانگین مقادیر بهینه در سالهای مختلف به عنوان سبد مصرفی بهینه توصیه گردد.
3- با توجه به بند (1) پیشنهاد می گردد برای تعیین خط فقر در هر سال قیمت کالاهای اساسی خوراکی براورد گردد؛ سپس با استفاده از مدل، حداقل هزینه بهینه برای سبد مصرفی به دست آید تا بر این اساس بتوان با تعدیلاتی خط فقر را جهت برنامه ریزی های فقرزدایی براورد نمود.
منابع
1. انستیتو تحقیقات تغذیه ای و صنایع غذایی کشور، "برنامه اجرائی غذا و تغذیه کشور"، (1374).
2. انستیتو تحقیقات تغذیه ای و صنایع غذایی کشور، "طرح جامع مطالعات مصرف مواد غذایی و تغذیه در کشور"، (1374).
3. پژویان، جمشید (1373)؛ شناسایی و حمایت از اقشار آسیب پذیر، معاونت اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی.
4. ترسر کیسیان و دیگران (1358)؛ جدول ترکیبات غذایی ایران ـ جلد اول: مواد غذایی خام – انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی ایران، شماره 131.
5. جدول ترکیبات مواد غذایی (1379)؛ ترجمه آریو موحدی و رویا روستا – انستیتو تحقیقات تغذیه ای و صنایع غذایی کشور.
6. جستر. توماس (1377)؛ راهنمای سریع اکسل 5؛ ترجمه فرهاد قلی زاده نوری؛ انتشارات تورنگ.
7. حمدی طه (1375)؛ آشنایی با تحقیق در عملیات برنامه ریزی خطی، پویا و با اعداد صحیح، ترجمه محمد باقر بازرگانی؛ مرکز نشر دانشگاهی تهران.
8. د. ابنتریلیگیتور، میشل (1368)؛ بهینه سازی ریاضی، ترجمه حسین علی پور کاظمی.
9. رندر، بری (1377)؛ پژوهش عملیاتی، ترجمه: علی خاتمی فیروز آبادی، موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
10. "طرح الگوی مصرف خوراک" (1379)؛ جایگاه مخارج خوراکی در سبد مصرفی خانوارهای شهری و روستایی، موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، مجریان: دکتر فرهاد خداداد کاشی و خلیل حیدری.
11. "طرح شناخت الگوی مصرف خوراک و ارائه راهکارهایی جهت تصحیح آن"، موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، مدیریت پژوهشهای بازرگانی داخلی.
12. کلانتری، عیسی و ناصر خادم آدم (1376)؛ "سیاست اصلاح الگوی تغذیه فیزیولوژی تغذیه و اقتصاد مواد غذایی"، وزارت کشاورزی، موسسه پژوهش های برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی.
13. کوپاهی، مجید (1375)؛ کاربرد برنامه ریزی خطی در کشاورزی، انتشارات دانشگاه تهران.
14. "مصوبات جلسات کارشناسی الگوی مصرف"، موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
15. منسفیلد، کرون (1376)؛ راهنمای سریع اکسل 97، ترجمه سید جلیل طباطبایی، انتشارات اسکار.
16. واقفی و دیگران (1379)؛ ترکیبات مواد غذایی، ترجمه آریو موحد و رویا روستا، انستیتو تحقیقات تغذیه ای و صنایع غذایی کشور.
1. در این خصوص به آثار زیر مراجعه کنید:
– پژویان، جمشید، سیاستهای حمایتی از اقشار آسیب پذیر، معاونت اقتصادی وزارت اموراقتصادی و دارایی، بهار 1373.
– موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، جایگاه مخارج خوراکی در سبد مصرفی خانوارهای شهری و روستایی، 1379.
2. برای اطلاع بیشتر به منبع زیر مراجعه شود:
رندر، بری، پژوهش عملیاتی، ترجمه علی خاتمی فیروزآبادی – ص8 و 9
3. Stafford Beer
4. الف – ترسرکیسیان و دیگران (1358)؛ جدول ترکیبات غذایی ایران، جلد اول: مواد غذایی خام، انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی ایران، شماره 131.
ب ـ واقفی، سیمین، نسرین عاقلی و نیوشا نفیسی (1357)؛ ترکیبات غذایی خام، پخته و فرآیند شده، نشریه شماره 130.
توضیح: ماخذ (ب) ترجمه و گردآوری از منابع جدول ترکیبات غذایی بیروت، جدول ترکیبات غذایی کشورهای آفریقایی، جدول ترکیبات غذایی خاور دور، جدول ترکیبات غذایی وزارت کشاورزی و جدول ترکیبات غذایی ایران می باشد.
5. اقلام اساسی موردنظر در این بررسی عبارتند از: برنج ایرانی، برنج خارجی، نان، گوشت قرمز، گوشت مرغ، گوشت ماهی، شیر، فرآورده های شیر، تخم مرغ، روغن نباتی، میوه جات، حبوبات، قند و شکر و سبزیجات.
————————————————————
—————
————————————————————
36
35