هیچکس بدرستی نمی داند "اسب" از چه زمانی روی زمین به تاخت رفت و از چه زمانی توانستند بر پشتش بنشینند. می گویند حیات اسب بر روی زمین به پنجاه میلیون سال پیش برمی گردد. البته نه اسبی که اکنون می بینیم و می شناسیم.
اسب های اولیه، با اسب های کنونی به لحاظ جثه تفاوت های بسیاری داشته اند. اندام آنها بسیارکوچکتر ازاسب های کنونی بوده و هیکلی به اندازه روباه داشته اند.
اسب های یک میلیون و دویست هزار سال پیش شباهت زیادی به اسب های کنونی داشته اند. در عصر سنگ انسان های اولیه اسب ها را شکار کرده اند و گوشت آنها را خورده اند. نژاد آنها گوناگون است. از آن گوناگونی تاریخی، اکنون هفت گونه آن در آسیا و آفریقا باقی مانده است و 63 نژاد آن در سراسر جهان پخش است.
در استپ های جمهوری های آسیای مرکزی شوروی سابق، مناطقی وجود داشته، که در آنجا حدود 6 هزار سال پیش برای نخستین بار اسب بدست شبان هائی که دراین استپ ها زندگی می کرده اند، اهلی شده اند. به طورقطع می توان گفت که این اسب ها نیای مستقیم وبلافصل اسب های ترکمن بوده اند.
دراین منطقه گسترده، ن" تیان شان" وجود داشته، که درحقیقت می توان گفت این اسب نیای اسب های سریع و چالاک امروزی شرق است. اسب سکایی با اندامی متوسط در ناحیه شمال ایران قدیم تا سیبری و اسب هایی با جثه کوچک کوهستانی، بنام "یابو" و اسب کوچک خزردر مناطق غرب این محدودهً وسیع همراه با اسب های عربی و در شرق آن اسب های وحشی مغولی متناسب با آب و هوای جغرافیایی وجود داشته اند، که پاره ای از آنها با اسب های بیگانه اصلاح یافته اند. اسب های کُرد، اسب های دوخونی خاور زمین هستند. اسب های دوخونی شرقی ازآمیزش مادیان ( یابو) با اسب ترکمن است.
یکی از اسب های با نژاد و اصیل دنیا که در نواحی شرق این منطقه یعنی در منطقه آلتایی مغولستان کشف شد، اسب ترکمن است. این اسب که سده ها پیش ازمیلاد درگورستان های پازیرک آلتایی ( این گورستان صد ها سال زیر یخ واقع بوده است . در این گورستان است که نخستین فرش دستباف دنیا یافت شد.) کشف شده، همانند امروز نمد پیچ شده بود. نژاد اصلی اسب ترکمن به لحاظ اینکه آمیزش خونی نداشته، بمثابه با نژاد ترین اسب و مادر اسب های موجود در جهان شناسایی شده است. (منطقه ای که ترکمن ها در آنجا به پرورش اسب اشتغال داشتند ، با دتیای خارج تاپایان قرن نوزده به سختی در ارتباط بود، ازاین رو نمی توانست نژاد های دیگر اسب براسب ترکمن تاثیر بگذارند. به غیر از این، در این منطقه نژاد های" بیگانه " ای که دراصل نوع دیگر اسب های ترکمن بودند، وجود داشتند.) این اسب در نزد قوم ماد از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و گویا بدست این قوم به نواحی شمال خراسان کنونی انتقال یافته است. اسب ترکمن در کاوش های شهر فرغانه ازبکستان نیز یافت شده که متعلق به هزار سال قبل از میلاد مسیح است.
اسب ترکمن از دیرگاه در جنگ ها و پیروزی های شاهان ایرانی پیش از اسلام تا دوران معاصر بویژه دوران نادرشاه ، نقشی مهم داشته است. مهمترین برتری اسب ترکمن با دیگر اسب های دنیا، بکارگیری آن در اصلاح نژاد دیگر اسب های جهان است. یکی ازبا نژادترین اسب های ترکمن که به زیبایی و چابکی پرآوازه است آخال تکه نام دارد. آخال تکه اسبی است که با دیگرنژاد اسب ها همسنگ وهمتازیانه نیست. چینی ها و سلسلهً دودمانِ هان نیز از اسب ترکمن اطلاع داشته اند و شیفته این اسب بودند و آنها را" اسب های آسمانی " می نامیدند و بخاطر تصاحب این اسب ها جنگ های بسیاری را با حکومت بلخیان به راه انداختند. اسب ترکمن درهنگ سواره خلفای بغداد مورد استفاده قرارمی گرفتند.
اسب ترکمن اندامی کشیده، دُمی باریک، سر و گردن زیبا دارد. برای اسب های بانژاد ترکمن درسال های گذشته ذخیره های ژنتیک این اسب، تقاضای جهانی یافته است. اسب ترکمن در نزد ترکمن ها پیشینه ای طولانی در سنن و زندگی صحرانشینی وجنگ وگریزها درگذشته داشته است. ازاین رو شاعران و سرایندگان ترکمن دردرازای تاریخ هماره درآثار خود
ازاسب و خوی نیک آن بسیار نوشته اند. بقولی، یک ترکمن درگذشته های دور پنجاه من بار برروی اسب گذاشته وخود نیز سوار برآن تا ده فرسخ راه را هم می رانده است. اسب ترکمن که اسبی راهوار ویکه تازاست، از زیباترین اندام دربین نژادهای اسب دردنیا برخورداراست.
نژادهای شناخته شده اسب ترکمن : یمود که تنومند و خوش اندام است. نوع بسیار معروف آن " کور اوغلی " است. کور اوغلی اسبی است بردبار، تیزتک اغلب به رنگ سفید، رنگ پوست روباه و طلایی دارد. بلندی آن 147 تا 155 سانتی متر است.
آخال تکه : از نسل اسب های ترکمن کهن و باستانی است، که تا 2500 سال پیش نیز زیست داشته است. آخال تکه اسبی است با استعداد فوق العاده و همچنین منشی بسیار خودسر دارد. اسبی است با توانایی بالا، با سری راست ، گردنی ظریف، طول متوسط، مچ پای برجسته و پاهای مقاوم با سمی سخت است. رنگ های اصلی آن کهر، خاکستری، سفید، طلایی رنگ، سرخ و سیاهِ کلاغی است. تقریبا، 150 و 160 سانتیمتر است.
خوب است. به رنگ های نیلگون، طلایی، قهوه ای روشن و ابرش یافت می شود.
ترکمن:
این اسب در اصل به مفهوم یک نژاد نیست، بلکه فرامفهومی است برای اسب های بسیار اصیل استپ های جنوب روسیه و مناطق هم مرز افغانستان و ایران . اسب های این گروه امروزه به صورت آخال تکه، چناران و یمود معرفی می شوند.
این اسب درکل دارای اندامی زیبا، سریع و استقامت بالا است، که از صد ها سال پیش رد پای خود را در بسیاری از حوزه های پرورش اسب در اروپا گذاشته است.
استان آخال 20 درصد از خاک کل کشور را تشکیل می دهد . در این استان 15 درصد از کل جمیعت ترکمنستان زندگی می کنند . بر اساس آمار مورخ یکم ژانویه سال 1999 میلادی جمیعت این استان 8/722 هزار نفر بوده است . از این تعداد 8/233 هزار نفر شهر نشین و 489 هزار نفر روستا نشین هستند . در طی سال های استقلال جمیعت این استان 140 هزار نفر افزایش یافته است .
صنعت این استان پیشرفت های خوبی را دارد که شامل زمینه گاز ، برق ،ماشین آلات ، تبدیل آهن ، صنایع سبک و تولید مصالح ساختمانی می باشد . بزرگترین میدان های گازی در ترکمنستان در محدوده این استان واقع است و این میدان ها 44 درصد از میزان کل گاز اکتشاف شده کشور را تشکیل می دهد .
در سال 1998 با کمک بهره برداری از واحد های جدید میزان تولید برق 33 میلیون کیلوات ساعت ، محصولات نساجی 1463 عدد ،پارچه های نخی 4094 هزار متر مربع شده است . تولید برق از طریق بازسازی نیروگاه بزمئین با مشارکت شرکت آمریکایی " جنرال الکتریک " افزایش یافته است . با استفاده از تجهیزات جدید گاز و توربین قدرت برق 123 مگاوات شده است . طی سال های اخیر صنعت نساجی استان از رشد های خوبی برخوردار بوده است . بهره برداری از کارخانه تولید پارچه در شهرک قهقه و مجتمع نساجی " قاپ ترکمن " در اتحادیه کشاورزان " میر " بخش عشق آباد باعث افزایش تولید محصولات نساجی گردیده است .
در سال 1998 میلادی بیش از 99 درصد پارچه های کشباف ، 50 درصد محصولات کشباف ، 38 درصد پارچه نخی توسط این استان تولید شده است . تولید محصولات کشباف در مقایسه با سال 1997 میلادی 82 درصد افزایش یافته است . بهره برداری از واحد های جدید تولیدی باعث افزایش تولید پارچه های لی(جین) به میزان 38 درصد گردیده است .
سایر زمینه ها نیز رشد داشته است . دستگاه ذوب آهن در کارخانه تولید لوله شهر بزمئین ، آسیاب در شهرک بهردن ، کارخانه شیر در گاورس و بازار در شهرک گوک تپه به بهره برداری رسیده است .
تولید سیمان و لوله های آزبست نیز در این استان افزایش یافته است . در سال 1998 میلادی در مقایسه با 1997 میلادی تولید سیمان 8/124 درصد و لوله های آزبست 108 درصد افزایش یافته است .
28 درصد تولیدات صنعتی این استان را مصالح ساختمانی تشکیل می دهد . بیشترین تعداد واحد های تولید مصالح ساختمانی در شهر بزمئین متمرکز است . در سال 1998 میلادی 16 درصد از تولیدات صنعتی کل کشور را استان آخال تشکیل داده است .
زمینه کشاورزی این استان نیز بخوبی دارد رشد می کند . استان آخال سالانه 5 میلیارد متر مکعب آب مصرف می کند . 91 درصد از میزان آب مصرفی از رودخانه قره قوم گرفته می شود . منطقه آخال بزرگترین محل تولید گندم ترکمنستان است .2/33 درصد از تولیدات کل گندم کشور را این استان تشکیل می دهد . در طی سال های استقلال تولید گندم در این استان 4/2 برابر افزایش یافته است . در سال 1999 میلادی میزان تولید سرانه گندم 680 کیلو بوده است . در موفقیت های تولید گندم استان خرید ماشین آلات کشاورزی شرکت آمریکایی " جون دیر" سهم زیادی را داشته است .
در حال حاضر در این استان بیش از 170 هزار تن گندم تولید می شود . آخال سبزیجات ، صیفی جات و انگور جمیعت خود و شهر عشق آباد را تامین می کند . نصف سبزیجات ،یک چهارم صیفی جات و یک سوم انگور کل کشور در این استان تولید می شود .
در استان آخال 150 هزار احشام ،1628 هزار نفر اغنام ، 30 هزار شتر ، 6 هزار خوک، 2/1 میلیون مرغ وجود دارد . پرورش اسب نیز در این استان رشد خوبی داشته است . پرورشگاه بزرگ اسب آخال تکه در آخال واقع است . در حال حاضر در دنیا 2500 اسب آخال تکه اصیل وجود دارد که 60 درصد آن در ترکمنستان پرورش می یابد که نصف آن( 60 درصد )در استان آخال انجام می شود .
27 درصد تخم مرغ ،8/26 درصد گوشت ،2/19 درصد گوشت ،4/27 درصد پوست و 5/21 درصد شیر کل کشور در این استان تولید می گردد . در سال 1998 در مقایسه با سال 1997 تولیدات محصولات کشاورزی 13 درصد افزایش یافته است .
مساحت زمین های این استان که به بخش خصوصی واگذار شده3/411 هزار هکتارمی باشد . در طی سه سال اخیر تعداد احشام بخش خصوصی 4/1 برابر و اغنام 5/1 برابر افزایش یافته است . بنابرین اکنون 78 درصد احشام و 70 درصد اغنام این استان به بخش خصوصی تعلق دارد .
میزان کل سرمایه گذاری که در سال 1998 در این استان صورت گرفته است 4/628 میلیارد منات بوده که این رقم 14 درصد کل سرمایه گذاری کشور را تشکیل می دهد . در محدوده این استان 130 شرکت و موسسه با مشارکت سرمایه خارجی وجود دارد . برای احداث 29 طرح ، قراردادی به مبلغ 629 میلیون دلار منعقد گردیده که 95 درصد آن را واحد های نساجی و کشاورزی تشکیل می دهند . 25 درصد محصولات صنعتی و 27 درصد مواد غذایی این استان صادر می گردد . در سال 1998 در مقایسه با سال 1997 صادرات محصولات نساجی 10 درصد و سیمان 18 درصد افزایش یافته است . راه آهن سرخس در صادرات این استان نقش مهمی را دارد . در این استان تعداد 4218 شرکت خصوصی به ثبت رسیده است . در این استان 2046 واحد بازرگانی کوچک وجود دارد که در این واحد ها بیش از 12 هزار نفر مشغول به کار هستند .32 درصد این واحد ها را تولیدات مواد غذایی ، 19 درصد صنعت و 27 درصد کشاورزی و 5/13 درصد را زمینه مرغ داری تشکیل می دهد . از زمان آغاز خصوصی سازی تعداد 104 دستگاه به بخش خصوصی واگذار شده است . پیشبینی می شود که تا سال 2010 میلادی در این استان 5/209 فرصت شغلی ایجاد گردد .
سالانه در این استان 350 هزار متر مربع فرش و محصولات فرش تولید می شود .
برنامه های استراتژی توسعه اقتصاد :
توسعه اقتصادی این استان بر اساس برنامه توسعه کشور تا سال 2010 میلادی انجام می گیرد . موارد ذیل شامل برنامه های اصلی اقتصاد استان در طی سال های 2000-2010 می باشد
– افزایش سطح زندگی مردم ؛
– تامین کامل مواد غذایی جمیعت استان
– انجام وظایف ارسال محصولات کشاورزی برای اهالی شهر عشق آباد
– حافظت اجتماعی قشر فقیر ؛
اجرای برنامه های توسعه اقتصادی استان با انجام کار های ذیل می تواند عملی گردد؛
– استفاده بهینه از زمین ، آب و دیگر ثروت های طبیعی؛
– استفاده کامل از تمامی امکانات؛
– ادامه اصلاحات اقتصادی
– انجام تولیدات بر اساس دست آورد های علم و تکنولوژی ؛
– استفاده کامل و بهینه از ابزار کار؛
– ایجاد شرایط خوب زندگی برای مردم؛
زمینه های اصلی اجرای برنامه های اقتصادی
صنعت : صنعت های همچون گاز ، برق ، ماشین سازی ، تبدیل آهن ، مصالح ساختمانی و صنایع سبک نقش مهمی در صنعت این استان دارند . پیشبینی می شود که زمینه برق استان بر اساس برنامه ای که از سوی کورپراسیون قوت تهیه گردیده با مساعدت شرکت آمریکایی " ژنرال الکتریک" توسعه پیدا خواهد نمود .
در طی سال های 2003-2004 میلادی در نیروگاه بزمئین اولین دستگاه گازوتوربین به قدرت 123 مگاوات نصب خواهد شد . با بازسازی این نیروگاه در 1300 میلیون کیلوات ساعت برق تولید خواهد شد . این میزان در مقایسه با سال 2000 میلادی دو برابر بیشتر می باشد . تا سال 2010 میلادی تولید برق در استان آخال 2800 میلیون کیلوات ساعت خواهد بود.
زمینه نفت و گاز:
تا سال 2000 میلادی تولید نفت همراه با کاندنسات گاز 5/56 هزار تن ، گاز طبیعی 17 میلیارد متر مکعب خواهد شد . تولید نفت تا سال 2010 میلادی به 3/91 هزار تن و گاز 6/44 میلیارد متر مکعب خواهد رسید . در سال 2010 میلادی میزان تولید گاز این استان در سهم کل کشور 2/37 درصد خواهد بود . افزایش تولید گاز از محل افزایش توانایی تولید میدان های تجن جنوبی ،تجن ، سوت آباد ، دولت آباد- دونمز و قاراجا اولاک حاصل خواهد شد . تا سال 2006 میلادی در میدان سوت آباد 39 چاه و در میدان قاراجا اولاک 12 چاه بازسازی خواهد شد . کنسرن "ترکمن گاز " 95 چاه را به بهره برداری خواهد رساند . در سال 2003 میلادی کار های مربوط به احداث بخش ترکمنی خط لوله گاز سراسری خزر و انجام کار های زیر بنایی این خط به پایان خواهد رسید . این کار ها توسط سرمایه گذاران خارجی تامین مالی خواهد شد.
صنایع مصالح ساختمانی :
در استان آخال تا سال 2010 میلادی 2500 تن سیمان ،110 میلیون انواع آجر ،75 متر مکعب شکل های آهنی ،8/4 میلیون سفال سخت تولید خواهد شد .
صنایع سبک :
تا سال 2010 میلادی در مقایسه با سال 2000 میلادی تولید پارچه های نخی 3/6 برابر ، پارچه های کشباف 4/1 برابر ، محصولات کشباف 4/1 برابر ، فرش و محصولا فرش3 برابر و محصولات دوزندگی 2/4 برابر افزایش خواهد داشت . تا سال 2010 میلادی میزان محصولات کالباس 5/1 برابر و محصولات لبنی 7/1 برابر افزایش خواهد نمود .
کشاورزی:
تولید محصولات کشاورزی تا سال 2010 میلادی 4/3 برابر افزایش خواهد یافت . قرار است سد پل خاتون در سرخس به ظرفیت 1250 میلیون متر مکعب آب و کانال سرخس به طول 83 کیلومتر احداث شود .
در کل در سراسر این استان تا سال 2010 میلادی در مساحت 259 هکتارزمین احداث و بازسازی سیستم های زه کشی و اصلاح 104 هزار هکتار زمین در حال بهره برداری در نظر گرفته می شود .100 هزار هکتار زمین جدید مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت و کل زمین های کشاورزی به مقدار 6/490 هزار هکتار خواهد رسید . تا سال 2010 میلادی زمین های کشت گندم 49 درصد ،کشت پنبه 17 درصد از کل زمین های کشاورزی را تشکیل خواهد داد .
قرار است از سال 2004 میلادی تولید چغندر قند در این استان آغاز گردد . تا سال 2010 میلادی تولید میوه های جالیزی و سبزیجات 542 هزار تن ، میوه ها 125 هزار تن ، انگور 184 هزار تن خواهد شد .
تا سال 2010 میلادی احشام 4/1 برابر ، اغنام 9/1 برابر ،خوک 6/1 برابر و مرغ 9/1 برابر رشد خواهد یافت .
تا سال 2010 میلادی در مقایسه با سال 2000 میلادی تولید گوشت 3/3 برابر ، شیر و تخم مرغ 2/4 برابر افزایش خواهد یافت .
مساحت 290 هزار هکتار به آنها تعلق خواهد یافت . این رقم 53 درصد زمین های کشاورزی را شامل می گردد. 160 هزار هکتار زمین به اجاره طولانی مدت داده خواهد شد.
حمل و نقل و ارتباطات:
تا سال 2005 میلادی راه آهن بامی – عشق آباد- دوشاک (335 کیلومتر) برق کشی خواهد شد . پیش بینی می شود که در محدوده این استان از سال 2002 تا سال 2010 میلادی 797کیلومتر جاده بازسازی شود . در این استان تا سال 2010 میلادی 9 ایستگاه تلفن با بیش از 15 هزار شماره احداث خواهد شد .
در طی مدت زمان مذکور خط فیبر نوری عشق آباد- داش اغوز به طول 655 کیلومتر و خط های رله رادیویی تجن- سرخس(150 کیلومتر) ،تجن- بابادایخان 40 کیلومتر ،عشق آباد- تفت داغ – ترکمنباشی638 کیلومتر احداث خواهد شد .
برنامه سرمایه گذاری:
در سال 2002 میلادی در شهر بزمئین مجتمع تولید 45 هزار تن کاغذ و 45 هزار تن سلولز در سال و نیز کارخانه تولید الکل (هزار تن) احداث خواهد شد .
در سال 2004 میلادی در شهر قهقه کارخانه تولید 30 هزار تن شکر در سال احداث و بهره برداری خواهد شد . احداث کارخانه بافندگی در شهرک بهردن ، احداث کارخانه تولید نخ در بخش های بابادایخان و سرخس پیش بینی می گردد .
سهم بخش های خصوصی در سرمایه گذاری ها در طی سال های 2001 تا 2005 میلادی7/14 درصد و در طی سال های 2006 تا 2010 میلادی 40 درصد خواهد شد . کلا برای توسعه این منطقه تا سال 2010 میلادی 28 تریلیون منات سرمایه گذاری خواهد شد.
توسعه زمینه های اجتماعی:
تا سال 2010 میلادی ظرفیت بیمارستان های دولتی برای ارائه خدمات به بیماران 1016 تخت و پلی کلینیگ ها ببرای 2065 بیمار خواهد بود . بازسازی آسایشگاه آرچمان در سال 2001 میلادی به پایان خواهد رسید و پیش بینی می شود که تا سال 2005 مجتمع آسایشگاهی بخردن احداث گردد . تا سال 2010 تعداد دانش آموزان استان 8/235 هزار نفر و موسسات دبستانی 7/129 هزار نفر خواهد شد . تا پایان مدت زمان مذکور تعداد معلمین 17 هزار نفر خواهد شد . تعداد موسسات و خانه های فرهنگی 12 درصد و تعداد کتاب ها 86 هزار جلد افزایش خواهد یافت.
در استان احداث خانه های ماسب اصیل ترکمن
تقاضاى جهانى پیداکرده است
بجنورد ـ خبرنگار "ایران": ذخایر ژنتیکى اسب اصیل ترکمن شمال خراسان تقاضاى جهانى یافته است.
رئیس اداره تربیت بدنى بجنورد بابیان مطلب فوق افزود: نژاد اصیل اسب ترکمن به دلیل نداشتن اختلاط خونى، به عنوان اصیل ترین اسب در دنیا شناخته شده است. "هوشنگ ولى پور" اهمیت این امر را در توجه محققان و پرورش دهندگان بزرگ اسب در دنیا به ذخیره ژنتیکى اسب اصیل ترکمن براى تولید اسبهاى سازگار باموقعیتها و اقلیم هاى متنوع ذکر کرد و گفت: شجره نامه تمام اسبهاى موجود با همکارى جهاد کشاورزى و تعاونى هاى پرورش اسب بجنورد تهیه شده است. وى جمعیت اسب اصیل ترکمن موجود در این شهرستان را ۱۵۰۰ راس ذکر کرد و افزود: این نژاد از اسبهاى ایران که زیستگاه بومى آن شمال خراسان مى باشد در چند سال اخیر و با اقدامات انجام شده در حال یافتن جایگاه حقیقى خود است.
ولى پور تصریح کرد: از جمله متقاضیان خارجى و داخلى اسب اصیل ترکمن بجنورد، کشورهاى کانادا و اتریش و همچنین استانهاى غربى کشور است. وى با بیان اینکه اسب اصیل ترکمن از زیباترین و مناسب ترین اندام در بین نژادهاى مختلف اسب در دنیا برخوردار است، اظهار داشت: برگزارى دو کورس استانى و کشورى طى امسال نیز در دستور کار اداره تربیت بدنى بجنورد قرار دارد
خلاصه: ش 20 (خرداد 43): -41، تصویر. محل زندگی اقوام هندو اروپائی، اهلی کردن اسب (درپایان عصر نوسنگی و آغاز عصرفلز)، سرزمین اصلی اسب، مهاجرت آریائی ها، آثار برنزی مکشوف از مناطق لرستان مربوط به سازوبرگ اسب، مجسمه و تصاویر منقوش اسب برروی مهرها از عهد باستان، اصطلاحات نظامی درزمان هوخشتر، یادگیری روشهای جنگی سکاها، سواره نظام مادی، ذکر نام اسب در کتیبه های مختلف و دراوستا، لباس و پوشاک برای اسب سواری، سازوبرگ اسب درهنگام سلطنت مادها، زردوزی جل روی اسب.
اهمیت اسب و تزئینات آن در ایران باستان
"ای ناهید پاک بی آلایش و توانا، آرزومندیم که مرا خوشبخت سازی، و به شهر یاری (دارائی) بزرگ برسانی، آن شهریار که، از خورش فراوان و بهره بزرگ برخوردار باشد، و از اسبهای شیهه زننده، و از چرخهای خروشنده، و از تازیانه شیبا (تند جنبنده)، و از انبار انباشته، و از همه چیزهایی که از برای زندگی خوب به کار آید. اینک مرا ای ناهید بزرگ و پاک، آرزوی داشتن دو چالاک است، یک چالاک دو پا و یک چالاک چهار پا، این چالاک دو پا (مرد دلیر ) از برای گردانیدن گردونه در پهنه کارزار، و این چالاک چهار پا (اسب) از برای در هم شکستن دو بازوان لشگر فراخ، از چپ به راست . از راست به چپ".
"فقره 130 ـ 131 آبان یشت"
دانشمندان و پژوهندگان بزرگ، شرق را "گهواره تمدن" نامیده اند، و این لقبی است که مشرق شایستگی داشتن آن را دارا بوده است.
در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد، هنگامیکه جهان در تاریکی و نادانی به سر می برد، در شرق تمدنهای درخشانی چون تمدن سومر، واکاد، به اوج عزمت خود رسیده بود. آثار این تمدنهای بزرگ که از چند هزار سال پیش از میلاد مسیح بنا گذارده شده بود، حتی امروز نیز به چشم می خورد.
اما در همین هنگام تحولی تازه در شرق رخ داد، این تحول بزرگ که پدیدآورنده تمدن عظیمتری از آنچه وجود داشت گردید، و تمدن امروزه جهان ما، بر پایه های آن قرار دارد، ورود دسته های جدیدی از مردم تازه، به نام هند و اروپاییان ، به عرصه جهان قدیم بود.
هندو اروپائی ها که بودند، و از کجا آمدند؟
هند و اروپائی ها، اجداد مردم سفید پوستی هستند که امروزه در قسمتی از آسیا، مانند ایران، هند و افغانستان و سراسر اروپا زندگی می کنند و پس از کشف جهان جدید (امریکا و استرالیا) به این قاره ها نیز مهاجرت کردند. تحقیقات نژاد شناسی و زبان شناسی نشان می دهند که، هند و اروپائیان دارای نژاد و زبانی واحد بودند، و به صورت دسته های مختلف در کنار یکدیگر زندگی می کردند.
درباره محل سکونت آنها فرضیه های گوناگونی وجود دارد.
فلات پامیر، دشتهای وسیع سیبری، ترکستان، کرانه های بالتیک، اسکاندیناوی، جلگه های آلمانی و لهستانی و اروپای مرکزی، همگی بنام مسکن اولیه هندو اروپائیها نام برده شده است. اما آنچه درست تر بنظر می رسد، این است که مکان اقوام متعدد هند و اروپائی، استپ های جنوبی روسیه و دشتهای وسیع اوراسی، یعنی مناطق بین دانوب و ولگا بوده است.
شواهد باستان شناسی، و کشف تمدن معروف کورگانی (تومولی)، این فرضیه را تا حدی تایید می کند. آنچه مسلم است آنکه، مردم هند اروپایی در دشتهای گسترده ای از شمال رود دانوب تا ارال پراکنده بودند، و به سبب وضع خاص این دشتها، و نبودن موانع طبیعی ارتباط نزدیکی با هم داشته اند . همین پراکندگی و فاصله هایی که بین این دسته ها وجود داشت، سبب گردید که اختلاف زبان بین آنها پدید آید.
هندو اروپائیان مردمی چادر نشین بودند، که به گله داری می پرداختند.
در حدود نیمه دوم هزاره سوم ق ـ م، یعنی در پایان عصر نو سنگی، و آغاز عصر فلز، این مردم توانستند که اسب را اهلی کنند و به ارابه ببندند و یا از آن به عنوان وسیله بار کشی استفاده کنند.
وجود استپ های وسیع و هوای مساعد آن، اجازه پرورش اسب را به این مردم می داد زیرا این استپ ها برای رشد اسب بسیار مناسب بود. البته بشر اولیه، اسب را مانند سایر حیوانات از مدتها قبل به صورت یک حیوان وحشی می شناخت، و از گوشت آن به وسیله شکار و به عنوان غذا استفاده می کرد. اما اولین بار این حیوان وحشی در حدود 2500 سال پیش از میلاد، به وسیله هند و اروپائیها اهلی شد.
عده ای از دانشمندان عقیده دارند که، سرزمین اصلی اسب، کوههای تیانشان و ترکستان است، یعنی در همان مکانی که دسته ای از هند و اروپائیان در آنجا به طور پراکنده زندگی می کردند.
در هر حال اسب اهلی شده، ارمغانی بود که هند و اروپائیان با خود به سراسر جهان بردند.
این موفقیت به هند اروپائیان اجازه داد که، با سرعتی که تا آن روز در جهان بی سابقه بود به مهاجرت به پردازند، و بر سایر ملل پیروز شوند. از عوامل عمده این پیروزی، وجود اسب بود که از آن به عنوان یک حرکت سریع استفاده شایان می شد.
تاریخ آغاز مهاجرت آریائی ها را، باید در حدود اواخر هزاره سوم قبل از میلاد دانست، دسته های مختلف هند اروپائی از را ه های گوناگون به جانب اروپا و آسیای صغیر و ایران سرازیر شدند.
ورود هند اروپائیان ، جهان قدیم را به کلی ساخته، و تحولات تازه ای پدید آورد و به فرمانروائی چند هزاره ساله نژاد ازیانی و سامی در آسیای غربی خاتمه داد.
چنانکه دیدیم اسب به عنوان وسیله کشیدن ارابه و بار، در اواسط هزاره سوم پیش از میلاد مورد استفاده هند و اروپائیان قرار گرفت. اما تاریخ استفاده از اسب به عنوان وسیله سواری و جنگی روشن نیست. عقیده بعضی از پژوهندگان براین است: "مغولهائی که متعلق به دسته زبانهای اورال و اتائی بوده آن، و رمه های اسب داشتند، که در چراگاه های استپ پرورش می یافتند به نظر می آید که، به کار بردن اسب را در سواری و جنگ به آریائی ها آموخته باشد."(1)
مهاجرت هند اروپائیان، یکباره انجام نگرفت. بلکه از دریای خروشانی که، مداوم در حال جنبش و حرکت بود، آنها به صورت امواج متعددی، با فاصله مختلف، به حرکت در می آمدند.
دسته های مختلف مردم هند اروپائی، در زمانهای مختلف مردم به سرپرستی سرکردگان، مهاجرت خود را آغاز کردند. در باره سبب مهاجرت این اقوام فرضیاتی مختلفی وجود دارد.
تغییرات شدیدی جوی و سردی هوا، فشار اقوام و قبایلی به جزء هند و اروپائیان، جستجوی مراتع و کثرت جمعیت، هر یک از دلایلی است که برای مهاجرت آرین ها آورده شده است.
اما علت مهاجرت هر چه باشد، این امواج مهاجرین توانست، بسیاری از حکومت های بزرگ را واژه گون سازد، و امپراتورهای جدیدی بپا کنند که به آنها اشاره خواهد شد. گفتیم که دسته های متعدد مهاجرین، به جانب اروپا و آسیا به حرکت در آمدند. آنها با سرعتی که تا آن روز به دون سابقه بود، به کمک ارابه های خود، که در حکم خانه آنها نیز بود و با اسب کشیده می شد، به جانب دنیای جدیدی، که قرار بود پایه های دول نیرومندی در آنجا بنا شود، پیش می رفتند. در اینجا مهاجرت آن دسته از هند و اروپائیهائی مورد توجه ماست که به فلات ایران مهاجرت کردند.
این مردم دارای تمدن خاص خود بودند. اسب سواری و شکار از عادات این اقوام به خصوص سران آنها بود، و آنچه بعدها سبب ایجاد سواران و نجیب زادگان و بالاخره زندگی اشرافی گردید، نتیجه مستقیم تمدن آریائی ها بود.
بهر حال آنچه مسلم است، در آغاز هزاره دوم ق .م دسته ای از این آریائی ها، از راه قفقاز وارد غرب شدند، و در نواحی زاکروس متمرکز گردیدند. این دسته از سواران به زودی با کاسی ها که مردمی آسیائی بودند در آمیختند، و حتی توانستند طبقه حاکمه ای تشکیل دهند، حکومت را به دست گیرند. مراتع و چمن زارهای نواحی زاکروس، و مرکز لرستان جدید، محل مناسبی بود برای پرورش اسب، که به وسیله مهاجرین جدید به این سرزمین آمده بودند.
این طبقه حاکم جدید، توانست که دامنه متصرفات خود را از طرف شمال و شرق توسعه دهد، و به زودی مناطق جدیدی را از جمله همدان و اطراف آن را زیر تسلط خود در آورد. نفوذ و قدرت این دولت نیرومند که تحت رهبری اقلیت آریائی اداره می شد، بالاخره حکومت بابل را ساقط کرد. باین ترتیب کاسی ها مدت 576 سال یعنی از سال1760 تا 1185 ق . م بر بابل حکومت کردند.
این دراز مدت ترین تسلط خارجی بر بین النهرین بود. مقدار زیادی آثار برنزی از این دوره در مناطق مختلف لرستان به دست آمده که می رساند، مردم ساکن این منطقه سوارانی ماهر بودند و به کار پرورش اسب می پرداختند.
در بین این اشیاء مجسمه اسب سوار (ش 1ـ34) دهنه (ش2ـ34) (ش 1ـ35) ـ مالبند و تزئینات مربوط بساز و برگ اسب، که با نقوش حیوانات مختلف از قبیل اسب و بز کوهی و سایر حیوانات و موجودات اساطیری و انسان تزئین شده است، فراوان دیده میشود.
راتع و چمنزارهای وسیع، و دامنه های پر آب و علف، سبب رونق پرورش اسب، در بین آنها گردید. تا جائیکه آنها اسبهای مورد نیاز ارتش های بابل و آشور، و سایر کشورهای آسیای غربی و حتی فینقیه را تامین می کردند.
علاوه بر آثار برنزی لرستان، مجسمه سفالی اسبی از آثار هزاره دوم ق.م. نزدیک ماکو پیدا شده، که "بر پشت آن، شکل زین و برگ با نقوش حیوان و ریشه های اطراف نقاشی شده است و تسمه های سینه بند و افسار اسب با وضع بسیار نمایان و هوشمندانه نمودار می باشد"(2) (شکل4)
به نظر میرسد جل اسب از جنس نمد، و اشکال تازی و پرندگان و گلها، از جنس چرم است که قبلاً بریده، و روی جل دوخته شده است.
با توجه با اینکه، است برای اولین بار بوسیله آریائی ها به فلات ایران آورده شده، باید چنین تصور کرد که، این مجسمه سفالی از آثار اولین دسته از مهاجرین آریائی است که از راه شمال دریای خزر و قفقاز وارد فلات ایران شده اند.
و شاید متعلق به همان اقوامی باشد که در نواحی لرستان ساکن گردیدند. اثر دیگری مربوط به اسب و متعلق به هزاره دوم ق.م، لوحه مفرغی چکش کاری شده ای است که شاید یراق تجملی اسبی جنگی بوده، در سلدوز (آذربایجان غربی) بدست آمده. روی این لوحه نیز نقش اسب دیده میشود.
در اواخر هزاره دوم یعنی مدتی پس از زمانیکه آثار برنزی لرستان نشان میدهد، اقوام آریائی از راه قفقاز به ایران وارد شده اند، آثار مکشوفه از تپه سیلک(گورستان ب) حکایت از تحولات جدیدی در داخل فلات ایران میکند. در طرز تدفین اموات تغییراتی پدید آمده، و در گورها تعداد زیادی اشیاء آهنی و مفرغی، از جمله مجموعه ای از ساز و برگ، شامل لگام و اشیاء دیگری، برای آراستن سر و سینه اسب دیده میشود. . از همان زمان است که نقش اسب بر روی ظروف سفالی ظاهر می گردد.(3)
روی مهره های کشف شده از سیلک نیز، می توان نقش اسب سوار را مشاهده کرد. به این ترتیب قطعی است که، در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد، دسته دیگری از آریائی ها وارد ایران شده اند. آنها سوارانی بودند که به تزئین اسبهای خود علاقه فراوانی داشتند، اشیاء بدست آمده که تعداد زیادی از آنها که جنبه تزئینی دارد، نشان دهنده این موضوع است. (شکل5 )
مجسمه نقوش اسب دیگری، متعلق به سده هشتم پیش از میلاد در کشفیات شوش بدست آمده، که دارای جلی است از نمد. و نقوش این جل عبارت است از گراز و مرغ ماهیخوار.(شکل 6 )
علاوه بر جل نقش دار، مجسمه داری پیش سینه ای نیز می باش، که با نقش مرغ ماهیخوار تزئین گردیده. نقوش این جل و پیش سینه نیز، باید از جنس چرم باشد که بر روی نمد دوخته اند بنابراین آراستن جل و زین و برگ اسب با قطعات بریده شده از چرم، از هزارن سال پیش در ایران متداول بوده است.اثر دیگری که نقش اسب و گردونه بر آن دیده میشود، کاسه زرین و جام نقره حسنلو است.این ظرفها متعلق به (مانا)هاست، که مرکز حکومت آنها، در جنوب دریاچه ارومیه قرار داشته، و از قبائل آریائی بوده اند.
(مانا)ها که بنظر میرسند در اوایل هزاره اول ق.م، در این ناحیه متمرکز شده اند، بطور دائم در میان فشار دو دولت نیرومند، آشور و اوراتور قرار داشته اند، و بالاخره حکومت آنها در حدود 800 ق. م، بوسیله هجوم خارجیها از میان رفت (مانا)ها بعد جزء حکومت ماد شدند.
(مجله نقش و نگار ش 6ـ1338 کاسه زر سه هزار ساله حسنلو)
از آثار دیگری که در حفریات اخیر بدست آمده، و نقش اسب روی آن دیده میشود، جام طلای کشف شده در چراغعلی تپه گیلان است. قدمت این جام طلا نیز در حدود قرن هشتم ق.م. می باشد.
چنانکه گفتیم آریائی ها به هر جا که قدم گذاشتند، اسب نیز همراه آنها، یا بوسیله اقوامی که در اثر تماس و نزدیکی با آرین ها با اسب آشنا شده بودند، به سرزمینهای دور دست جهان رفت. اسب به بین النهرین بوسیله کاسی ها برده شد. قبل از هجوم کاسی ها، بابلی ها با اسب آشنا نبودند و حتی در قوانین همورایی (2081ـ2123 ق.م) با آنکه از سایر حیوانات نامبرده شده، نام اسب دیده نمی شود، و ارابه های بابلی بوسیله گاو و سایر حیوانات کشیده میشد. تاریخ رفتن اسب به بین النهرین باید در اوایل هزاره دوم ق.م. باشد. بابلی ها این حیوان جدید را که از جانب شرق و از کوههای زاکروس به سرزمین آنها وارد شده بود "خر مشرقی" یا "خر کوهی" می گفتند.
دسته دیگر آریائی ها، یعنی هیتی ها، و میتانی ها، اسب را به آسیای صغیر بردند. در حدود سال 1700 ق.م. اسب بوسیله پایه گذاران سلسله شانگ به چین رفت. بردن اسب به مصر بوسیله هیکسس ها انجام گرفت. قبل از آنها مصریان با اسب آشنا نبودند، و در نقوش مصری تصویر اسب دیده نمیشد. درباره نژاد هیکسس ها عقاید مختلفی اظهار شده، ولی قطعاً آنها آریائی نبودند، بلکه از آسیائیها بودند که، در اثر مجاورت و تماس با آریائی های مهاجر، اسب را شناخته و مورد استفاده قرار دادند.
هجوم هیکسس ها را باید نتیجه تحولاتی دانست که در اثر تسلط آریائی ها در آسیا بوجود آمده بود. استقرار هیتی ها در آناتولی، کاسیها در بابل. و بالاخره هوریها و میتانی ها در مناطق مختلف آسیای صغیر، سامی ها را ناچار به ترک سرزمینهای خود و رفتن به طرف کنعان و مصر کرد.
این مهاجرین در دلتای شرقی مسکن گرفتند، و به آسانی توانستند بر مصر که گرفتار اختلافات داخلی بود مسلط شوند. تجهیزات آنها از نظر نظامی بر مصر برتری داشت. ارایه آنها که بوسیله اسب کشیده میشد وسیله قاطعی برای پیروزی آنها بود. این وسیله جنگی را آنها از آریائی ها اقتباس کرده بودند، و برای مصریان سلاحی وحشت آور بود.
هیکسس ها که در حدود 1730 ق.م. هجوم خود را آغاز کرده بودند بالاخره بوسیله آهموزیس (1580ـ1558 ق.م) موسس سلسله هجدهم از مصر اخراج شدند. به همین ترتیب اسب به هند و یونان رفت. قرنها پس از ورود اسب به ایران، ایرانیان اسب را به صحرای عربستان بردند و از آن پس اسب عربی معروف گردید. رفتن اسب به عربستان، باید پس از هخامنشیان باشد، زیرا اعراب تابع امپراطوری هخامنشی سوار بر شتر می جنگیدند.
در آغاز هزاره اول قبل از میلاد، امواج دیگری از مهاجرین آریائی، متوجه ایران شد. این مهاجرین برعکس مهاجرت اولیه که در حدود 1000 سال قبل از آن واقع شده بود، توام با پیروزی بود. چه این بار اقوام آریایی در اقوام بومی مستهلک نشدند. راهی را که آنها انتخاب کردند، همان جاده های قدیم، یعنی قفقاز و ماوراءالنهر بود. "شعبه شرقی ایرانیان که از ماوراءالنهر آمده بودند، نمی توانست به طرف هنر و کش گسترده شود، زیرا همه ناحیه رخج و پنجاب، در دست شعبه خواهر آریاییان ـ هندوان آینده افتاده بود، و آنان در دوره مهاجمه قدیم هند و ایرانیان، در آن حدود مستقر شده بودند. بنابراین تازه واردان مجبور بودند به سوی نجد ایران، در طول جاده طبیعی که از بلخ به طرف قلب ایران پیش می رفت حرکت کنند"(4).
ایرانیانی که در طول کوههای زاکروس حرکت می کردند، با تمدنهای جدیدی از قبیل بابل و آشور، اورارتو مواجه شدند. این کشورها که هر یک دارای تمدنی بودند، در حکم سدی ایرانیان را متوقف ساختند. دره های وسیعی که مسکن ایرانیان گردید، مراتع خوبی برای تربیت اسب، و استخراج مواد معدنی به خصوص صدور آهن بود، که امپراطوری آشور نیاز فراوانی به آنها داشت. بعلاوه کوه نشینان زاکروس که طبقه جنگجویان آن رو به زیادی بود، خطری برای آشور به شمار می رفت. این عوامل سبب تجاوز دولت آشور نسبت به ایران گردید. طی قرنها زد و خورد که همراه با قتل و غارت و سوختن و اسارت بود، آشور کوشید که این منطقه را زیر تسلط آورد، اما موفقیتی حاصل نکرد. در اینجا بود که آشور ناچار برای آنکه بتواند، با سواران جنگجوی ایران برابری کند، سواره نظام ایجاد کرد، و این در حقیقت ایرانیان بودند که آشور را، وادار به تشکیل سواره نظام کردند، زیرا تا سال 860 ق.م. آشور فاقد سواره نظام بود.
چنانکه گفتیم مهاجمات آشور بر علیه ایران، مدتها به طول انجامید. حتی سارگن دوم در سال 713 ق. م. بر ماد مسلط شد. اما اتحاد ماد به زودی در میان دیااکو، و پسرش فرورتیش عملی گردید. اگر چه تلاش فرورتیش برای کوتاه کردن آشور به پیروزی منجر نشد، و حتی بدبختانه بر اثر ضعیف شدن مادها، سکاها به صورت مهاجرین تازه به شمال ایران وارد شده بودند، بر مادها مسلط شدند (653ـ 625). اما او در ایجاد قوای منظمی برای دولت ماد بسیار کوشید، و دسته های منظم سربازان از جمله سواره نظام ایجاد کرد.
اصلاحات نظامی او در زمان هوخشتر اولین پادشاه ماد بود، که سواره نظام ماهر و منظم ایجاد کرد. "این سواران از کودکی به اسب سواری، و تیراندازی و قیقاج زدن مانند سواران پارتی چند قرن بعد عادت کرده بودند ".(5)
هوخشتر از تسلط سکاها استفاده کرد، و روش جنگی آنها را آموخت، و مربیانی از بین آنها برای تعلیم سواره نظام انتخاب کرد. پس از اصلاحات نظامی، هوخشتر توانست سکاها را از کشور ماد اخراج کند. در همین زمان نیز پارسها مطیع ماد گردید. هوخشتر در سال 612 با کمک بابل، نینوا را تصرف کرد و به حکومت جبار آشور پایان داد.
درباره اصلاحات نظامی هوخشتر گفتیم که، او سواره نظامی نیرومند برای ماد ایجاد کرد. اسبهای این سواره نظام چنانکه همه مورخین قدیم نوشته اند، از اسبهای مشهور نسائی تشکیل می شد. درباره محل شهر نسا یا نیسایه که اسبهای، نیرومند و زیبا و تند رو داشت، و شهرت آن در سراسر جهان کهن پیچیده بود، تاریخ نویسان، و جغرافی دانها نظریات مختلف اظهار می دارند.
جمعی مکان آن را در خراسان دانسته اند، و گمان دارند که همان نسائی است که پایتخت اشکانیان بوده، و در مرز کنونی ایران و ترکستان قرار دارد. از نساهای دیگر نیز در فارس، کرمان، افغانستان نیز یاد شده است.
اما بدون شک، نسای مرکز پرورش اسب، در ماد قرار داشته و نزدیک همدان بوده است.
چنانکه داریوش بزرگ در کتیبه بیستون درباره خلع بردیای غاصب چنین می نویسد: "من، با همراهی چند تن از یارانم، آن گماتای مغ را، و مردان و سران و پیروانش را کشتم، دژیست به نام سیکیه هوتی در سرزمینی به نام نیسایه (ماد) در آنجا من او را کشتم و شهریار را از او باز ستاندم و به خواست اهورامزدا شاه شدم".
بعضی از پژوهندگان عقیده دارند که نسا در لرستان واقع است، و کاسی ها اسبهای خود را در دشتهای پهناور نسا تربیت می کردند.
بهرسان به نظر می رسد که به جز نسایی کهع در نزدیکی همدان بوده، نساهایی دیگر در ایران وجود داشته، که اتفاقاً در آنها نیز اسب پرورش می دادند. ولی اسبهای مخصوص شاهنشاهان ماد و هخامنشی از میان اسبهای نسای همدان انتخاب می شد.
مورخین می نویسند، که هنگام سلطنت هخامنشی ها، در نسا 160000 اسب پرورش داده می شد. ولی هنگام هجوم اسکندر تعداد آنها به 60000 رسید. این ارقام را کلیه مورخین با کمی تغییر ذکر کرده اند. به این ترتیب وسعت این دشتها و مراتع و توجه ایرانیان را به پرورش اسب می توان درک کرد.
به کمک همین اسبهای زیبا و نیرومند بود که، جنگجویان ایرانی، در زمان هخامنشی، امپراطوری عظیمی را از سه قاره آسیا و اروپا و افریقا تشکیل دادند.
در اوستا نیز مکرر به نام اسب (اسپ) و گردونه برمی خوریم. در اوستا می بینیم که چگونه، گروهی از ایزدان بر گردونه می نشینند. از جمله گردونه مهر (ایزد فروغ و پیکار و پاسبان عهد و پیمان) را می بینیم که "گردونه زیبا و همواره رونده اش زرین و با زینتهای گوناگون آراسته است، این گردونه را چهار اسب سفید یک رنگ جاودانی، که از چرا خور منوی خورش یابند می کشند. سم های پیشین آنها زرین و سم های پسین آنها سیمین است. این چهار تکاور به یوغ گرانبها بسته شده."(6)
دیگر ایزدان نیز، دارای گردونه های زرین و اسبهای تیز تک بودند. از جمله گردونه ایزد سروش، به چهار اسب سپید با سم های زرکوب بسته شده بود، که تندتر از باران و ابر، و تیزتر از، مرغهای پران، و شتابنده تر از، تیر از کمان رها شده حرکت می کرد.
از قربانی کردن اسب نیز در یشت ها یاد شده است.
"از برای ناهید، هوشنگ پیشدادی، در بالای کوه هرا (البرز) صد اسب، و هزار گاو، و ده هزار گوسفند فدا کرد و از او درخواست که در همه کشورها بزرگترین پادشاه گردد."
"یل کشور ایران و آراینده پادشاهی، کیخسرو، در کنار دریاچه ژرف و فراخ چیچست (ارومیه) صد اسب، و هزار گاو، ده هزار گوسفند فدا ساخت، و درخواست که در سراسر کشورها بزرگترین شهریار شود."
در اوستا به اسب اهمیتی فراوان داده شده، و برای معالجه و خوب نگهداری اسب نیز دستوراتی ذکر گردیده، و آن را از برگزیده ترین حیوانات به شمار آورده است. (7)
در آثار عهد هخامنشی، اولین اثری که نام اسب در آن به چشم می خورد، لوحه زرین آریارامنه (640ـ 615 ق.م.) جد داریوش بزرگ است، که در تپه هگمتانه بدست آمده است. متن این لوح به قرار زیر است:
"آریارمنه شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه پارس، پسر چیش پش شاه، نوه هخامنش، آریامنه شاه گوید: این کشور پارس که من دارم و دارای اسبهای خوب و مردم نیک می باشد. اهورامزدا آن را به من عطا فرموده است . از مرحمت اهورامزدا من شاه این کشورم آریارمنه شاه گوید اهورامزدا مرا یاری کند."
اما جمعی از دانشمندان، در اینکه این لوح در زمان خود آریارمنه نوشته شده باشد تردید می کنند، و عقیده دارند، این لوح پس از سلطنت خشایار شاه از نظر مصالح خانوادگی ساخته شده است (8) در کتیبه بیستون نیز چند بار از اسب و سوار نام برده شده است.
در سایر سنگ نبشته های عهد هخامنشی نیز، از جمله سنگ نبشته داریوش بزرگ در تخت جمشید، نام اسبهای خوب کشور ایران ذکر گردیده است. متن این سنگ نبشته از این قرار است:
"بزرگ است اهورامزدا، او بزرگترین خدایان است، او داریوش را شاه کرد، او شاهی را به او داده است، با یاری اهورامزدا داریوش شاه گوید: این است کشور پارس که اهورامزدا به من داده، زیبا، دارای اسبان خوب و مردان نیک است. به لطف اهورامزدا او از جهت کارهایش، داریوش از هیچ دشمن نترسد".
به طور کلی، در بیشتر کتیبه ها، و الواح سیمین و زرین، و حتی کتیبه های گلی عهد داریوش بزرگ، نام اسبهای عالی کشور ایران دیده می شود.
در زبانهای فارسی باستان، و اوستایی، واژه اسب به صورت اسپ به کار برده می شد. از ترکیب این کلمه نامهای فراوانی ساخته شده است. از آن جمله: گرشاسب (دارنده اسب)، ارجاسب (دارنده اسب با ارج)، لهراسب (تند اسب)، کشنسب (دارنده اسب نر)، تهماسب (دارنده اسب فربه)، و بسیاری نامهای دیگر. این خود مورد دیگری است، از اهمیت اسب در ایران باستان. ایران باستان همانگونه که برای خود و خانواده خود از اهورامزدا نیکی طلب می کردند، برای اسب خود نیز نیرومندی می خواستند.
چنانکه گفتیم با اهلی شدن اسب تحولات جدیدی در زندگی مادی و معنوی مردم هند و اروپایی ساکن آسیای مرکزی پدید آمد. از جمله این تحولات پدید آمدن لوازم مربوط به اسب، و اسب سواری بود. از آن زمان که آریاها سواری بر اسب را آموختند، تغییراتی در پوشاک آنها پدید آمد. پوشیدن شلوار از جمله این تغییرات بود، چه سواری لباس جدیدی را که متناسب با آن باشد لازم داشت.
دوختن شلوار کاملاً برای مردم سوارکار ضروری به نظر می رسید بی شک این پوشاک جدید را باید از پدیده های تمدن اسب داری و آریایی دانست. (اولین دسته از هند اروپاییان که در غرب، یعنی قاره اروپا شلوار پوشیدند، سلتها بودند) علاوه بر پوشاک، لوازم مربوط به خود اسب مانند: زین و برگ، و دهنه و رکاب و جز آن به تدریج پدید آمد.
تاریخ پیدایش زین را نمی توان قطعاً تعیین کرد. عقاید گوناگون دانشمندان درباره پیدایش زین و برگ، و رکاب و مهمیز تا حد زیادی مبهم است. به نظر نویسنده کتاب سیر تمدن "محتملاً اسب از ابتدا حتی قبل از پیدایش چرخ، در فلات مغولستان برای کشیدن بار به کار می رفته. می توان حدس زد که نخستین زین هایی که ساخته شده، زین های مخصوص حمل بار یا نوعی پالان بوده، و اولین سوارانی که بر پشت اسب آمدند، کودکان کوچکی بوده اند که در موقع حرکت اردو، روی بسته های بار می نشستند. احتمال دارد که زین چوبی که با پالان بارکشی چندان تفاوت فاحشی نداشت، و مهمیز نیز از اختراعات مردم این ناحیه بوده باشد. لیکن از تاریخ ظهور آن اطلاع موثقی در دست نیست، جز اینکه می توانیم بگوییم، محققاً مهمیز پس از زین چوبی روی کار آمد، و نام هر دوی آنها فقط به فاصله نسبتاً کوتاهی قبل از میلاد مسیح در اسناد تاریخی ذکر شده است."(9)
برای شناختن چگونگی ساز و برگ اسب و تزئینات آن در دوره سلطنت مادها، علاوه بر نوشته ای مورخین، سنگ نگارهای موجود راهنمای خوبی می باشند. چنانکه گفتیم سرزمین ماد به سبب موقعیت خوبی، که از نظر داشتن چمنزارها و مراتع داشت، مرکز پرورش اسب گردیده بود. و اسبهای نسایی که قبلاً نیز درباره آن و محل تربیت آنها گفتگو کردیم شهرتی بسزا داشت. مادها این اسبها را که خود از نظر جثه و هیکل زیبا بودند، با تزیینات فراوانی می آراستند. استعمال دهنه طلا، و آراستن تسمه های دهنه و گردن و سر اسب با قطعات طلای نقش دار، در ماد معمول بود.
گزنفون در کوروش نامه می نویسد: چون استیاک جد کوروش "با اسب به محلی عزیمت می کرد، او (کوروش) را نیز بر اسب دیگری با لجام طلا به مانند مرکب خود می برد و به تفرج می پرداخت(10)".
زر دوزی کردن جلهای اسب در ماد، امری عادی بود، و برای اسبها معمولاً جلهای زربفت یا قالیچه، که هر دو غالباً نقش دار بودند به کار می بردند. در یک نقش آشوری که یک نفر مادی اسبهایی به عنوان هدیه به دربار سارگن می برد، تزئیناتی که مادها برای اسبهای خود به کار می بردند به خوبی پیداست. ( شکل 7)
تسمه های سر اسب با گلهای احتمالاً زرین تزیین شده، و تسمه گردن نشان می دهد که، اسب دارای پیش سینه است که باید از جنس قالی باشد. در این دوره از زرین و رکاب اثری دیده نمی شود، اما در نقوش مادی شلاق وجود دارد.
متاسفانه اطلاعات کمی که از دوره مادها در دست است، اجازه نمی دهد که بتوان در این باره گفتگوی بیشتری کرد. اما از دوره هخامنشی، که در واقع دنباله همان دوره ماد است، آثاری بیشتری در دست است، که تا حدودی این کمبود را جبران می کند.
پی نوشت:
1 – کتاب تاریخ تمدن – آقای دکتر نظام الدین مجیر شیبانی
2 – گزارشات باستان شناسی ـ مجله سوم. مقاله فرشها، و پارچه های ایرانی ـ آقای سید محمد تقی مصطفوی
3 – کتاب ایران از آغاز تا اسلام ـ دکتر گیرشمن ـ ترجمه آقای دکتر معین
4 ـ کتاب ایران از آغاز تا اسلام ـ دکتر گیرشمن ـ ترجمه آقای دکتر معین
5 ـ تاریخ ایران باستان ـ مرحوم پیرنیا
6 ـ فرهنگ ایران باستان آقای پورداود
7 ـ فرهنگ ایران باستان آقای پورداود
8 ـ مجله نقش و نگارـ ش 8 (لوح نبشته های سیمین و زرین از شاهنشاهان هخامنشی) آقای سید محمد تقی مصطفوی
9 ـ کتاب سیر تمدن ـ رالف لینتون ـ ترجمه پرویز مرزبان
10 ـ کوروش نامه ـ گزنفون ـ ترجمه مهندس مشایخی.