تارا فایل

تاثیر طلاق بر اختلالات رفتاری نوجوانان




مقاله:
تاثیر طلاق بر اختلالات رفتاری نوجوانان

فهرست مطالب
منابع: 3
مقدمه: 3
تاثیر طلاق بر اختلالات رفتاری کودکان ونوجوانان 7
یک طلاق خوب و مسالمت آمیز از دوام یک ازدواج پرتنش بهتر است 13
1- دروغ گویی: 17
2- اختلالات گفتاری: 17
3- اختلالات تیک: 18
4- بی اختیاری ادرار: 18
5- اختلالات اضطرابی: 19
6- رفتارهای کلیشه ای و عادتی: 20
7- کودک آزاری: 21
8- ناهنجاری های جنسی: 22
9 – اختلال سلوک 22
10 – اختلال گستاخی ( لجبازی) یا بی اعتنایی مقابله ای: 23

منابع:

www.khanevadehagriir.com

http://www.iwna.ir/shownews.aspx?newsid=12413

مقدمه:
کودکان، گل‏های باغ زندگی، ثمرات زندگی خانوادگی و آینده‏سازان جامعه و مملکت هستند. در روزگار ما، وجود آنها توجه بیشتری را از جانب والدین و اولیای امور آنها از جمله مدارس و … می‏طلبد. اما در عین حال، انواع مشکلات و مسائلی را که خانواده‏ها با آن دست به گریبانند، بر تربیت و شخصیت آنها تاثیر می‏گذارد؛ از جمله مسائل اقتصادی، اجتماعی، افزایش جمعیت و تراکم، زندگی شهرنشینی و تجمل‏گرایی. باید توجه داشت که بسیاری از اختلالات روانی که در بزرگسالی به چشم می‏خورد ریشه در مشکلات دوران کودکی و نوجوانی دارد؛ مشکلاتی در خانواده‏ها از جمله: اختلاف بین والدین، طلاق، فقر، اعتیاد و … همه بر شکل‏گیری شخصیت کودک تاثیر می‏گذارد و باید توجه داشت که رفتار کودک در واقع بازتاب و آینه‏ای از وجود پدر و مادر و فضای حاکم بر خانواده اوست. وقتی که پدری از طرفی، به فرزند می‏گوید که "دروغگویی بد است" اما پشت تلفن یا دم در منزل که با او کار دارند، از او می‏خواهد که "بگو من نیستم" فرزند او دچار سردرگمی می‏شود که "حقیقت چیست؟" و "کدام کار درست و کدام خطاست؟" پس ابتدا خودِ آنها باید الگوی مناسبی برای فرزندان‏شان باشند و انتظار چیزهایی را که خود رعایت نمی‏کنند از آنها نداشته باشند و شرایط تربیت صحیح را نیز برای آنها فراهم سازند. از جمله از رفت و آمدهای نامناسب و شرکت در مجالس غیر اخلاقی بپرهیزند. از آوردن برخی وسایلی که برای کودک و نوجوان انحراف ذهنی و اخلاقی ایجاد می‏کنند از جمله ماهواره و فیلم‏های مبتذل در محیط خانه دوری کنند. بر معاشرت‏ها و دوستی‏های آنها نظارت صحیحی داشته باشند تا صحنه‏هایی را که این روزها بسیار دردناک و تاسف‏بار است و امروز دامن‏گیر نسل کم‏سن‏تری شده از جمله: انواع خلاف‏ها و بزهکاری‏ها، اعتیاد، دختران فراری، دزدی‏ها و … کمتر شاهد باشیم.
در این نوشته، در خصوص اختلالات رفتاری کودکان که شاید تعریف واضحی در منابع راجع به آن نشده باشد، به اجمال سخن می‏گوییم. قبل از آن، بار دیگر خاطرنشان می‏شویم که رفتار والدین از جمله تنبیه و تشویق بموقع، عدم مقایسه با فرزندان خود و دیگران، بر آنها تاثیر بسزایی دارد.
یک سری ملاک‏ها و معیارهایی، اختلالات رفتاری را شامل می‏شود از جمله رفتارهایی که ناهنجاری‏زاست و با هنجارهای تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، همخوان نیست و باعث ایجاد مشکل در خانواده، محیط تحصیلی و … می‏شود و عملکرد کودک را مختل می‏سازد. پس از این مقدمه به دو دسته اختلال شایع‏تر می‏پردازیم
بسیاری از والدین این کودکان، مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی و وابستگی به الکل هستند. طلاق به خودی خود یک عامل خطرساز محسوب می‏شود. مثل ADHD، در این کودکان نیز تغییرات مواد مترشحه مغزی مثل دوپامین و سروتونین و نوراپی‏نفرین، دیده می‏شود. این کودکان، چندان کوششی برای پنهان‏کردن رفتار ضد اجتماعی خود نمی‏کنند. افکار و ژست‏های خودکشی در اینها شایع است. اغلب از نظر اجتماعی، کنارگیر یا منزوی هستند. برخی از اینها با افرادی مثل خود دوست شده و گروههایی را تشکیل می‏دهند. از هر گونه الگوی ثابت انضباطی گریزان هستند. در اینها عملکرد ضعیف در مدرسه، اضطراب و نشانه‏های افسردگی، اختلالات یادگیری و سوء مصرف مواد دیده می‏شود. هر چقدر نشانه‏ها در سنین پایین‏تری شروع شود، پیش‏آگهی، بدتر است. در درمان آنها باید ساختار محیطی همراه با مقررات در نظر گرفته شود. روان‏درمانی انفرادی معطوف به ارتقای مهارت‏های حل مسئله، مورد استفاده قرار گیرد. درمان دارویی با داروهایی مثل "هالوپریدول"، "کاربامازین"، "فلئوگزتین" به کار گرفته می‏شود. مشاوره و روان‏درمانی خانواده و توجه به مسائل همه‏جانبه دخیل در ایجاد اختلال، اهمیت بسزایی دارد.
در پایان، بار دیگر بر اهمیت رفتار و برخورد اطرافیان با کودک که در ابتدا خمیری پاک و دست‏نخورده دارد (هر چند از طرفی دیگر، مسائل ارث و ژنتیک نیز از همان ابتدای تولد، همراه اوست) در شکل‏گیری شخصیت او، تاکید می‏نماییم و پدران و مادران گرامی را به بازنگری دیگری در اعمال، افکار و گفتار خود با آنها، توجه می‏دهیم.

تاثیر طلاق بر اختلالات رفتاری کودکان ونوجوانان
حتما بارها شنیده اید که جدایی والدین زندگی فرزندان را تباه می کند و عامل اصلی تمامی مشکلات روحی و روانی و رفتاری فرزندان به شمار می آید .
به گزارش ایونا ، تحقیقات بسیار زیادی در مورد تاثیر جدایی والدین بر زندگی فرزندان انجام شده است که اغلب آنها بدون بررسی علل مشکلات رفتاری یا ذهنی کودکان طلاق، با نگاهی سطحی و ساده، جدایی والدین را عامل تمامی اختلالات رفتاری ذکر کرده اند و با توجه به این فرضیه اشتباه، مانع جدایی بسیاری از زوج ها شده اند .
ولی آیا زندگی کردن کودک در یک خانه پرتشنج که افراد آن رابطه سرد و بی روحی با یکدیگر دارند آسیب کمتری به روح و روان او وارد می آورد ؟
سارا مک لین، پژوهشگر آمریکایی در این مورد می گوید: علت مشکلات روحی فرزندان طلاق، جدایی والدین یا زندگی کردن آنها با یکی از والدین نیست، بلکه تشنج ها و درگیری های خانوادگی و اختلافات والدین پیش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهنی آنها می شود و به دنبال خود معضلات رفتاری را به همراه می آورد .
معتقد است جدایی به تنهایی آسیبی به هیچ یک از افراد خانواده وارد نمی کند بلکه مشکلات پیش از آن و عواملی که موجب رسیدن خانواده به نقطه پایان می شود، موجب ایجاد مشکل در روح و روان کودک و حتی والدین خواهد شد .
جوزف هوپر، پژوهشگر مسائل خانواده می گوید: زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیری ها و مشکلات اعتقادی و سلیقه ای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست بلکه باعث تشدید تشویش های ذهنی و مشکلات روحی او می شود .
پل آماتو، استاد جامعه شناسی در دانشگاه نبراسکا و آلن بوث، استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحقیق همه جانبه ای انجام داده و اعلام کردند واقعیت این است که بسیاری از خانواده ها بدون اینکه درگیری های شدید یا اختلافات عمیق داشته باشند از هم پاشیده می شوند .
به گزارش ایونا ، آمار نشان می دهد هفتاد درصد از کل طلاق های صورت گرفته در ایالت متحده آمریکا مربوط به زوج هایی بوده که با یک دوره مشاوره کوتاه و حتی با تفکر و همدلی بیشتر، قادر به ادامه زندگی بوده اند و بدون تردید این شرایط برای فرزندان مناسب تر است .
آنها پیشنهاد می کنند والدینی که مشکلات جدی با یکدیگر ندارند سریع تصمیم به جدایی نگیرند زیرا نمی توان از اثرات منفی این پدیده اجتماعی بر فرزندان غفلت کرد. بهتر است زوج ها تا زمانی که فرزندان شان دوران بلوغ را پشت سر می گذارند کانون خانواده خود را حفظ کنند و در صورت باقی ماندن مشکل، پس از سپری شدن دوران بحرانی فرزندان شان تصمیم به جدایی بگیرند .
البته این مساله تنها شامل خانواده هایی می شود که مشکلات و درگیری های آنها اندک است، زیرا زندگی کردن کودک در یک خانه پر تشنج و پردرگیری، نه تنها تاثیری مثبت بر ذهن و رفتار او ندارد بلکه آسیب های بسیار جدی به روح و روان وی وارد می کند .
مگی گالاگر در کتاب "یک جدایی مسالمت آمیز" آورده است: معمولاً طلاق به عنوان راه حلی برای پایان بخشیدن به درگیری ها و تنش ها پیشنهاد می شود اما آیا واقعا طلاق موجب خاتمه یافتن درگیری بین زوجین می شود؟
آمارها نشان می دهد تنها 12 درصد از زوج ها پس از طلاق رابطه ای مسالمت آمیز و بدون درگیری با یکدیگر دارند و می توانند برای تامین خواسته فرزندشان یا ایجاد آرامش برای وی رابطه ای نسبتاً آرام و دوستانه داشته باشند، اما 50 درصد از زوج ها پس از طلاق با یکدیگر رفتاری تندتر دارند و مشاجرات و درگیری های آنها با شدت بیشتر و اغلب در حضور فرزندان صورت می گیرد .
این روابط با گذشت مدت زمانی حدود 5 سال از تاریخ طلاق به یک کینه و دشمنی دیرینه بدل می شود و کودکان را وارد یک میدان جنگ می کند. پس در واقع، راه حل در جدایی نیست، در تغییر شرایط است، زیرا تا پیش از آن زوج ها در یک محیط و زیر یک سقف بودند و حالا اغلب مشاجرات به صورت تلفنی یا از طریق رابط و واسطه انجام می شود .
حال این سوال پیش می آید که آیا طلاق باعث کاهش درگیری ها و تنش ها در خانواده می شود و آرامش را به کودکان آن خانواده ها باز می گرداند؟
روشن است که برای پایان بخشیدن به درگیری ها و تنش های موجود بین زوجین، جدایی و طلاق آخرین راه است، اما بدون تردید این درگیری و مشاجره دو زوج نیست که باعث بر هم خوردن آرامش کودک می شود بلکه درگیری و اختلاف والدین کودک است که امنیت را در محیط خانه از بین می برد و او را موجودی ضعیف و افسرده می کند و طلاق نیز باعث کاهش این مشاجرات نخواهد شد پس تاثیر مثبتی روی فرزندان ندارد مگر اینکه والدین با آگاهی از موقعیت خود و فرزندان شان عملکرد خود را تغییر دهند و کاری کنند که هم به نفع آنها باشد و هم باعث حفظ سلامت فرزندشان شود .
مگی گالاگر، در صفحه 103 کتاب "برافکندن ازدواج"، ( The Abolition Of Marriage) می گوید: طلاق باعث تشدید درگیری های والدین و مشاجرات آنها می شود و آسیب های وارد شده به فرزندان را افزایش می دهد. آمار نشان می دهد دو سوم از زوج ها حتی پس از 5 سال از تاریخ جدایی خود نسبت به یکدیگر احساس عصبانیت و خشونت می کنند و به دنبال راهی هستند تا این کاستی های روحی و روانی را جبران کنند .
به گزارش ایونا ، در این شرایط، اغلب به منافع و مصالح فرزندشان یا نظریات کارشناسان توجهی ندارند و تنها با پرخاشگری و خشونت موجب سبک شدن بار مشکلات خود می شوند، اما این سبک شدن باعث تشدید اختلالات روحی و روانی فرزندان می شود که شاهد این رفتارهای پرتشنج در محیط خانواده هستند .
یک طلاق خوب و مسالمت آمیز از دوام یک ازدواج پرتنش بهتر است
تا پیش از دهه 70 میلادی، اغلب والدین خود را موظف می کردند که برای تامین آرامش و سلامت روانی فرزندان شان حرفی از جدایی به میان نیاورند و علی رغم اختلافات و درگیری های بسیار به زندگی زناشویی خود ادامه دهند اما پس از آغاز این دهه، نظریه تازه ای مطرح شد که بر ساختار ذهنی و فکری خانواده ها تاثیر گذارد .
نظریه جدید بر این مبنا بود که زندگی فرزندان در خانواده هایی که پر از تنش و درگیری است اثرات بسیار مخربی بر فکر و روح آنها دارد، پس جدایی والدین برای این دسته مفیدتر و بهتر است. با اعلام این نظریه جدید تعداد زیادی از خانواده های پرتشنج به این راه حل تازه روی آوردند و جدا شدن والدین باعث بازگشت آرامش به زندگی فرزندان شد .
روزالیند بارنت، پژوهشگر استرالیایی می گوید: فرزندان خانواده های پرتنش، مشکلات رفتاری بیشتری نسبت به فرزندان طلاق دارند، بنابراین اگر والدین به جای تلاش برای تداوم یک رابطه پر از درگیری و مشاجره اقدام به جدایی کنند و پس از جدایی یک رابطه سالم و مسالمت آمیز با همسر سابق خود که پدر یا مادر فرزندشان است برقرار سازند، خواهند توانست به سلامت روان فرزندشان کمک کنند و باعث ارتقای شخصیت او شوند .
وی افزود : در بسیاری از موارد، طلاق باعث رها شدن زنان از تنش و افسردگی می شود. مادران سالم تر و شاداب تر می توانند فرزندانی آرام تر و فعال تر تربیت کنند و موجب تقویت اعتماد به نفس آنها شوند .
شاداب تر شدن مادر و بازگشت وی به زندگی عادی باعث ایجاد انگیزه در فرزندان می شود و به آنها اطمینان می دهد که در هر مرحله از زندگی می توان با مشکلات مبارزه کرد و سربلند بیرون آمد .
اغلب والدین پس از جدایی، مقاومت بیشتری در برابر مشکلات پیدا می کنند و فرزندان شان را برای پذیرش شرایط سخت زندگی آماده می کنند. به همین دلیل اکثر فرزندان طلاق استقلال بیشتری دارند و در تصمیم گیری های خود با اقتدار بیشتری حرکت می کنند. اندرسون، پژوهشگر آمریکایی در مورد دلیل این مساله می گوید: زمانی که یک زن خود را از زندگی پرتشنج رها می کند، از نظر ذهنی و روحی با مشکلات زیادی مواجه است که برای از میان بردن آنها احتیاج به استقلال فکری و اقتدار شخصیتی دارد و به تدریج به تقویت این نیروهای درونی می پردازد و برای اینکه فرزندانش در شرایط مشابه آسیب کمتری ببینند، سعی می کند این نیروها را در آنها ایجاد کند .
بنابراین فرزندان این مادران مقتدر و توانمند، گام های محکم تری در زندگی خود برمی دارند و موفقیت هایی مشابه با دیگر افراد جامعه خواهند داشت البته تنها در صورتی که والدین پس از جدایی، رفتاری خشونت بار و کینه جویانه با یکدیگر نداشته باشند و محیطی نسبتاً آرام را برای فرزندان شان فراهم کنند .
پژوهش ها نشان می دهد فرزندانی که پس از جدایی والدین بتوانند با هر دو والد خود ارتباط نزدیک داشته باشند و در هر دو محیط احساس امنیت و آرامش کنند کمترین آسیب را می بینند .
طبق آمارهای موجود، درصد شکست رفتاری در این قشر، کمتر از فرزندان والدینی است که پس از جدایی هنوز مشاجرات پی درپی دارند و نتوانسته اند به آرامش لازم دست پیدا کنند .
به گزارش ایونا ، همچنین نسبت مشکلات رفتاری در فرزندان خانواده هایی که همیشه شاهد درگیری و مشاجره والدین هستند بیشتر از فرزندان طلاق است. این در حالی است که مشکلات رفتاری در فرزندان خانواده هایی که یکی از والدین به دلیل مشکلات اخلاقی و جرایم مختلف در زندان هستند یا به هر دلیلی منزل را ترک کرده اند، بسیار زیاد است .
دربسیاری از اختلالات رفتاری و روانی کودکان طلاق نقش بسزایی دارد، نوع ارتباطات غلط کلامی و غیرکلامی در درون نظام خانواده است. در این بخش تعدادی از این اختلالات که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، پیامد این گونه ارتباطات است، مورد بررسی قرار می گیرد.
1- دروغ گویی:
شایع ترین و بارزترین اختلال در درون نظام خانواده که بین اعضا ، ایجاد عدم اعتماد و اطمینان می کند، دروغ گویی است. این عمل با نتیجه ی مستقیم یادگیری توسط سایر اعضای خانواده است یا نتیجه ی ترس و شرم و حجب و حیا یا به خاطر تکبر و غروری است که معمولاً بزرگ ترها نسبت به یکدیگر یا نسبت به اعضای کوچک تر خانواده دارند.
2- اختلالات گفتاری:
اختلالات گفتاری دسته ای از اختلالات هستند که به نحوی در بیان و درک گفتار ایجاد مشکل می نمایند. شایع ترین آن ها لکنت زبان است. اگر در ایجاد اختلال لکنت ، شیوه های ارتباطی نقش قاطع و تعیین کننده ای ندارند، اما در بروز و تشدید آن تاثیر بسزایی دارند. نحوه ی برخورد با لکنت فرد مبتلا توسط سایر اعضا، مثلاً تکرار کلام به صورت تقلید از فرد مبتلا یا مسخره کردن او در جمع به اشکال مختلف، نه تنها مشکل گفتاری را تشدید می کند، بلکه عزت نفس و اعتماد به نفس فرد مبتلا را کاهش می دهد.
3- اختلالات تیک:
اختلالات تیک به حرکت یا ایجاد اصوات غیرارادی، ناگهانی، سریع، ناموزون و حرکت کلیشه ای مداوم بدن، اطلاق می شود. اختلال تیک به دو صورت گذرا و مزمن تقسیم می شود و هر کدام شامل تیک صوتی و حرکتی است.
نحوه ی برخورد کلامی یا تقلید رفتارهای فرد مبتلا به تیک یا مسخره کردن حرکات او هم در مورد تیک های صوتی ، و هم در مورد تیک های حرکتی، به شدت ، اختلال تیک را افزایش داده، فرآیند بهبودی را به تاخیر می اندازد.
4- بی اختیاری ادرار:
مشکل بی اختیاری ادرار یا شب ادراری یکی از مشکلات شایع دوران کودکی است. امروزه مشخص گردیده که مسائل و مشکلات گذرا و دیرپای درون خانواده علاوه بر نقشی که در بروز و پدیدآیی این اختلال دارند، در تشدید و تداوم آن نقشی اساسی تر و جدی تر خواهند داشت. آموزش های غلط کلامی در مورد کنترل ادرار، تذکرهای نابجا و سخت گیری های بی مورد از جلمه علل روانی – اجتماعی بی اختیاری ادرارند. علاوه بر آن، بیان مشکل بی اختیاری در بین اعضای خانواده و سایر افراد، دادن القاب و اسامی خاص به کودکان مبتلا و هر گونه تحقیر و تنبیه کلامی که در مورد فرد مبتلا به این اختلال اعمال می شود، در کاهش اعتماد به نفس و ارزش خود تاثیر می گذارد ، و دامنه و طول مدت بی اختیاری را افزایش می دهد.
5- اختلالات اضطرابی:
اختلالات اضطرابی به شکل های مختلف از جمله اضطراب منتشر، اضطراب جدایی، ترس های مرضی، وسواس فکری و عملی بروز می کنند که یکی از علل مهم اضطراب، مخصوصاً در مورد ترس های غیرمنطقی و وسواس، عامل یادگیری است. نوع کلامی که توسط والدین و بزرگ ترها در مواجهه با موقعیت های خاص مثل: مواجه شدن با یک حشره، حیوان یا رعد و برق و امثال آن به کار برده می شود یا رفتارهای غیرکلامی که بروز داده می شوند، در ایجاد ترس های مرضی یا غیر منطقی نقش اساسی دارند. رفتارهای کلامی و غیرکلامی در مورد نظافت، نظم و ترتیب، شست و شو، آداب و رسوم و امثال آن توسط اطرافیان، زمینه ساز و تشدید کننده ی وسواس های فکری و عملی اند. رفتارهای تهدید آمیز والدین نسبت به یکدیگر، تهدید والدین برای جدایی و طلاق، گفت و گوی مداوم درباره ی مسائل بیمناک و هراس آور، ژست های ترسناک گرفتن، بیان ترس و شیوه ی ابراز آن، تنبیه های کلامی خطرناک و … در ایجاد و تشدید اضطراب جدایی، اضطراب منتشر و ترس های دوران کودکی بسیار موثرند.
6- رفتارهای کلیشه ای و عادتی:
رفتارهای عادتی یا کلیشه ای مثل ناخن جویدن، دسته ی دیگری از اختلالات اند که نوع ارتباط کلامی یا غیرکلامی اطرافیان در تشدید و حتی پدید آوردن پاره ای از آنها نقش دارند. به عنوان مثال ناخن جویدن می تواند ناشی از رفتار غیر کلامی یکی از اعضای خانواده در مواجهه با یک حالت هیجانی باشد که از طریق مشاهده و انتقال آن، یکی دیگر از اعضا را نیز مبتلا می سازد.

7- کودک آزاری:
ساده ترین و در عین حال گسترده ترین عوارض ارتباط های کلامی و غیر کلامی نامناسب در پدیده ی کودک آزاری مشاهده می شود. اگر کودک آزاری را طیف دامنه داری از غفلت و بی توجهی تا آزار جسمی، جنسی و حتی قتل تعریف کنیم، رفتارهای ارتباطی اطرافیان، مخصوصاً والدین، خواهران و برادران بزرگ تر در اعمال آن جایگاه ویژه ای دارد. استفاده از عبارت های تهدید کننده، تحقیر کننده و کاربرد جملاتی که در آن ها به نوعی تمامیت شخصی یا شخصیتی کودک مورد خطاب واقع می شود. سندرم ( syndromeنشانگان ، تعدادی خصوصیات ، رویدادها یا رفتارها که به نظر می رسد با هم دیده می شوند یا به نحوی وابسته و هماهنگ هستند ) کودک آزاری را ایجاد و تشدید می کند. کودکی که از این اختلال و سندرم رنج می برد، معمولاً خودپنداره ( تصور هر کس از خود ) و عزت نفس پایینی دارد. احساس ترس، گوشه گیری، افسردگی، درماندگی آموخته شده، اضطراب و اختلالات خواب از دیگر عوارض کودک آزاری است.
8- ناهنجاری های جنسی:
در پدید آمدن تداوم ناهنجاری های جنسی، در کودکان و نوجوانان، مخصوصاً گرایش های جنسی زودرس و حتی بلوغ جنسی زودرس، ارتباطات کلامی و غیرکلامی افراد بزرگسال تاثیر انکار ناپذیری دارد. به کار بردن اصطلاحات و عبارات تحریک آمیز نسبت به کودک یا در مقابل کودک، استفاده از اشاره ها و استعاره ها و لطیفه های تحریک آمیز ، رفتارهای تحریک کننده ی بدنی و انجام رفتارهای جنسی هر چند خفیف و ظریف ، از جمله ارتباط های کلامی و غیرکلامی موثر بر ناهنجارهای جنسی در کودکان و نوجوانان به شمار می آیند.
9 – اختلال سلوک
اختلال سلوک عبارت است از الگوی رفتاری مداومِ مقاوم که در آن حقوق اساسی دیگران یا هنجارهای اجتماعی و اصول عمده ی متناسب با سن زیر پا گذاشته می شود.
خطر ابتلا به اختلال سلوک در کودکانی که یکی از والدین حقیقی یا والد خوانده ی آنها به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلاست یا یکی از برادران یا خواهران آنها مبتلا به اختلال سلوک است، بیشتر است. این اختلال همچنین در کودکانی که والدین آنها وابستگی به الکل، اختلالات خلقی، اسکیزوفزنی یا اختلال بیش فعالی همراه با عدم توجه یا اختلال سلوک داشته اند، شایع تر است. صرفنظر از تاثیرات وراثتی والدین بر کودکان که در این اختلال گزارش شده، بخش عمده ای از رفتارهای ضداجتماعی و مرتبط با اختلال سلوک و بزهکاری، ناشی از آموزش توسط پیام های کلامی و غیر کلامی والدین، خواهران و برادران است.
10 – اختلال گستاخی ( لجبازی) یا بی اعتنایی مقابله ای:
این اختلال عبارت است از: الگوی رفتاری منفی کارانه، خصمانه و بی اعتنا که حداقل به مدت شش ماه طول می کشد و با خصوصیاتی همچون زود عصبانی شدن ، با بزرگسالان مشاجره کردن، عملاً مزاحمت فراهم کردن، کینه توزی، خشمگینی و حساسیت همراه است.
اختلال بی اعتنایی مقابله ای در خانواده هایی که حداقل یکی از والدین سابقه ی ابتلا به اختلال خلقی، اختلال بی اعتنایی مقابله ای، اختلال سلوک، اختلال شخصیت ضداجتماعی یا اختلال مربوط به مواد دارد، شایع تر است. کودکانی که مادران آنها از اختلال افسردگی رنج می برند بیشتر به رفتار مقابله ای مبتلا می شوند. ضمن توجه به تاثیرات وراثتی در بروز و پدید آیی این اختلال (بی اعتنایی مقابله ای) ، رفتارهای ارتباطی والدین مبتلا به اختلالات خلقی و سلوکی ، شخصیت ضداجتماعی یا اختلال مربوط به مواد و افسردگی نیز جایگاه ویژه ای دارد. اگر رفتارهای کلامی و غیرکلامی والدین مبتلا به اختلالات فوق را که در برگیرنده ی پیام های ضداجتماعی، بزهکارانه و ناتوانی در ابراز مناسب عاطفه و هیجان است، در نظر بگیریم ، هر یک به نوعی در ارسال پیام های نامناسب و حتی متضاد که گمراه کننده یا گیج کننده و گاهی عاری از محبت و دلبستگی است، دخالت دارند که به گونه ای در ایجاد اختلال لجبازی یا بی اعتنایی مقابله ای نمودار می شوند.
بررسی دقیق تر سبب شناسی در مورد اختلالات، مخصوصاً اختلالات دوران کودکی نشان می دهد که ارتباط های کلامی و غیر کلامی اعضای خانواده، مخصوصاً والدین در سال های اولیه ی کودکی، در شکل گیری و تداوم این اختلالات نقشی کلیدی داشته، گاهی علت اصلی در عدم بهبودی یک اختلال می باشد. علاوه بر اختلال های شناخته شده که پیام های کلامی و غیر کلامی در آنها نقش دارند، بسیاری از مشکلات زودگذر و پایدار ارتباطی بین اعضا نیز هیچ دلیل واضح دیگری جز مخدوش بودن پیام های ارتباطی ندارند. احساس کسالت و کدورت از یکدیگر، قهر کردن، بی حوصلگی در تحمل یکدیگر، ناتوانی در ابراز عواطف عمیق نسبت به یکدیگر، ناتوانی در بلند خندیدن، نق زدن، غر زدن، لجبازی کردن، عواطف دوگانه ی عشق و نفرت نسبت به یکدیگر داشتن، حسادت و افکار آلوده به انتقام و .. از جمله ی این گونه مشکلات هستند.

1


تعداد صفحات : 26 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود