تعریف سواد سلامت روان
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامت روان وضعیت رفاهی است که در آن فرد به توانایی های خود پی می برد، می تواند با استرس های طبیعی زندگی مقابله کند، قادر است به طور مولد کار کند و به جامعه ای که در آن زندگی می کند، کمک کند.
بسیاری از افراد نگرش هایی دارند که مانع شناخت درست فشارها و اختلالات روانی و در نتیجه مانع دریافت کمک تخصصی می شود. " سواد سلامت روان " مجموعه ای از دانش ها و باورها در مورد اختلالات روانی است که به شناخت، مدیریت یا پیشگیری از آنها کمک می کند.
پیامدهای سواد پایین سلامت روان
اگر سواد سلامت روان مردم پایین باشد افرادی که دچار تنش یا اختلالات روانی می شوند به دنبال درمان برنمی آیند و از توصیه های متخصصین تبعیت نمی نمایند. حتی ممکن است با جستجوی خدمات نامناسب و بررسی های غیرضروری وضعیت بدتری پیدا کنند. همچنین هنگامی که افراد جامعه از نظر سواد سلامت روان ضعیف هستند، همه ی مسئولیت پیشگیری و کمک به حل مسائل روحی و روانی بر عهده ی متخصصان قرار می گیرد. در حالی که با توجه به شیوع بالای اختلالات، کادر سلامت روان نمی تواند به تنهایی از عهده ی این وظیفه برآید. پس ما به جامعه ای با "سواد سلامت روان" نیاز داریم که دانش و مهارتهای اساسی در آن به طور گسترده توزیع شود.
مولفه های سواد سلامت روان
1) توانایی تشخیص اختلالات روانی یا انواع مختلف پریشانی های روانشناختی
اولین مسئله ای که برای ارتقاء سواد سلامت روان باید به آن توجه کنیم، آشنایی با اختلالات روحی و روانی است. معمولا افرادی که دچار مشکلات روانشناختی می شوند، در اولین قدم ممکن است به پزشک عمومی مراجعه کنند. در این مواقع اگر فرد تا حدودی با نشانه های روانی آشنا باشد و به صراحت مشکل خود را با پزشک در میان بگذارد، احتمال تشخیص سریع و صحیح اختلال روحی بیشتر است. در غیر این صورت ممکن است با مشکلات جسمی اشتباه گرفته شود.
2) دانش و باور در مورد علل و عوامل خطر اختلالات روانی
باورها در مورد علل اختلالات روانی ممکن است الگوهای جستجوی کمک و پاسخ به درمان را تغییر دهد. به عنوان مثال مردم معمولا علت افسردگی و اسکیزوفرنی را ناشی از محیط اجتماعی به ویژه عوامل استرس زای اخیر می دانند. اگرچه متخصصان نیز در مورد اهمیت وقایع استرس زای زندگی در افسردگی اتفاق نظر دارند، اما در اسکیزوفرنیا وقایع زندگی بیشتر یک عامل محرک هستند تا یک علت. عوامل بیولوژیکی توسط مردم کمتر از عوامل محیطی مورد توجه قرار می گیرد. اگرچه بستگان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به احتمال زیاد عوامل بیولوژیکی را مهم می دانند.
3) دانش و باور مربوط به کمک های حرفه ای
بسیاری از مردم نسبت به مداخلات و داروهای روانپزشکی عقاید منفی دارند. در حالیکه برای درمان اختلالات جسمی به راحتی به پزشک مراجعه نموده و دارو مصرف می کنند. دلیل مخالفت آنها برای مصرف داروهای روانپزشکی، ترس از عوارض جانبی داروها از قبیل وابستگی، بی حالی یا آسیب های دیگر است. باورهای منفی نسبت به دارو و مداخلات روانشناختی ممکن است منجر به عدم جستجوی کمک های روانشناختی و عدم تبعیت از داروها و اقدامات توصیه شده شود. باورهای مثبت نیز باعث ترغیب اطرافیان برای دریافت کمک حرفه ای می شود. دیدگاههای اطرافیان مهم در مورد درمان نیز می تواند موثر باشد چون مردم هنگامی از کمک های حرفه ای بیشتر استفاده می کنند که شخص دیگری آن را توصیه کرده باشد.
4) دانش و باور مربوط به مداخلات خودیاری
با توجه به اینکه تعداد کمی از افراد درگیر مسائل روانی برای مشاوره و درمان مراجعه می کنند، مهارتهای خودیاری از اهمیت بالایی برخوردار است. از جمله بهترین روش های خودیاری، جستجوی حمایت از خانواده و دوستان، انجام فعالیت های لذتبخش، انجام فعالیت های جدید و ورزش است. این روش ها معمولا برای حالت های خفیف افسردگی و اضطراب بسیار کارآمد هستند و از تشدید ناراحتی پیشگیری می کنند. دانش چگونگی کمک به دیگران نیز یکی از مولفه های مرتبط با سلامت روان است. زیرا افراد معمولا در برخورد با کسانی که درگیر مسائل روحی هستند دچار سردرگمی می شوند.
5) نگرش هایی که شناخت و دریافت کمک مناسب را تسهیل می کنند.
یکی از مسائلی که مانع دریافت کمک برای مشکلات روانی می شود استیگما یا برچسب زدن است. به عنوان مثال مردم نسبت به بحث در مورد مسائل روانی با دوستان و نزدیکان خود در مقایسه با مشکلات جسمی اکراه بیشتری دارند. بسیاری از افراد تمایل به پیگیری و درمان مشکلات روانی ندارند زیرا نگران تاثیرات منفی بر زندگی شغلی خود هستند. هم چنین اکثریت مردم از مراجعه به پزشک به عللی مانند افسردگی واهمه دارند و تصور می کنند ممکن است درمانگر آنها را نامتعادل و روان رنجور ببیند.
5) دانش در مورد چگونگی جستجوی اطلاعات سلامت روان
یکی از منابع مهم کسب اطلاعات غالب افراد جامعه درباره سلامت روان، تجارب شخصی و صحبت های خانواده و دوستان است. بسیاری از افراد تجربه ی اشخاصی را که خود دارای مسائل روانی هستند به عنوان منبع اصلی اطلاعات خود معرفی می کنند. منبع مهم دیگر، نحوه ای است که اخبار و نمایش های رسانه ها، مسائل روحی و روانی را به تصویر می کشند. متاسفانه رسانه ها اغلب تمایل به گزارش جنبه های منفی دارند. افراد دچار اختلالات روحی و روانی نیز در سینما و تلویزیون غالبا به عنوان افرادی خشن و دارای ویژگی های نامطلوب به تصویر کشیده می شوند. این تصاویر باعث می شود افراد جامعه، خطر را بیش از حد ارزیابی کنند.
سرانجام منابع دانش مانند کتاب، اینترنت، دوره های آموزشی و… در دسترس افراد با تحصیلات بالاتر قرار دارد. افراد درگیر مسائل روحی و روانی برای کسب اطلاعات درباره ی سلامت و بیماری شان به منظور اتخاذ تصمیم های مناسب از منابع مختلفی استفاده می کنند. یکی از این منابع اینترنت است. توانایی کسب و به کارگیری اطلاعات از طریق اینترنت سواد سلامت روان الکترونیک نامیده می شود. البته سواد سلامت روان الکترونیک گاه ناقص و متناقض است و لازم است برای ارتقاء آن به منابع معتبرتری رجوع کرد.
سرمایه گذاری روی سلامت روان
1) سطح فردی
در سطح فردی، سواد سلامت روان می تواند به درک بهتر شخصیت خود و دیگران کمک کند. با درک بهتر اعمال و انگیزه های دیگران، تاب آوری روانی افراد تقویت می شود.
2) ارائه دهندگان خدمات سلامت
مراکز خدمات سلامت موظفند سواد کافی درباره ی نیازهای افراد درگیر مسائل روحی و روانی داشته باشند. علاوه بر این پزشکان باید در نظر بگیرند که یک جامعه سلامت روان را به عنوان یک طیف از بهنجاری تا بیماری چگونه می بیند. سواد سلامت روان باید بتواند علاوه بر آموزش، به افزایش سطح انگیزش جامعه نیز کمک کند. مهمترین مساله برای ایجاد انگیزه ی دریافت کمک، انگ زدایی از اختلالات روانی است.
بسمه تعالی
18 الی 24 مهر ماه