به نام خداوند بخشاینده مهربان
عنوان:
بررسی تاثیر پدیده ی طلاق روی کودکان
گردآورنده: ……………..
استاد مربوطه: ……………………..
درس مربوطه:
…………………………….
فهرست مطالب
> چکیده
> مقدمه
> علل و عوامل تاثیر گذار در طلاق
> دلایل رشد سریع طلاق
> اثرات و پیامدهای طلاق بر زندگی کودکان
> ترس های هنگام طلاق
> راهکارهایی برای برخورد مناسب با کودکان طلاق
> راهکارهایی برای کاهش وقوع طلاق
> نتیجه گیری
> منابع
چکیده
طلاق یکی از مشکلاتی است که باعث می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند که احتمالاّ فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعه اند. طلاق از نظر لغوی به معنی رها شدن می باشد و در اصطلاح عبارت از پایان دادن زناشویی به وسیله زن و شوهر. طلاق به هر دلیلی درست یا نادرست پیامدهایی برای فرد و جامعه دارد. آسیب شناسان اجتماعی براین باورند که پس از جدایی والدین، مسائل روحی و روانی بسیاری برای فرزندان ایجاد می شود. در هنگام طلاق ترس هایی مانند اینکه: حالا چه بر سر من می آید؟، کجا باید زندگی کنم؟، چرا پدر یا مادر مرا ترک کرد؟، چه کسی از من مراقبت می کند؟، همه اتفاق ها تقصیر من بود و … برای کودکان بوجود می آید. برخورد آگاهانه والدین باعث می شود، کودک بتواند بر این ترس ها غلبه کرده و پاسخی مناسب برای سئوال هایش بیابد. والدین باید با کودکان در مورد مساله پیش آمده (طلاق) حرف بزنند تا به این صورت از میزان تاثیرات منفی آن بکاهند. والدین باید برای فرزندشان وقت کافی بگذارند.
مقدمه
حتما شما هم بارها شنیده اید که جدایی والدین زندگی فرزندان را تباه می کند و عامل اصلی تمامی مشکلات روحی و روانی و رفتاری فرزندان به شمار می آید. تحقیقات بسیار زیادی در مورد تاثیر جدایی والدین بر زندگی فرزندان انجام شده است که اغلب آنها بدون بررسی علل مشکلات رفتاری یا ذهنی کودکان طلاق، با نگاهی سطحی و ساده، جدایی والدین را عامل تمامی اختلالات رفتاری ذکر کرده اند و با توجه به این فرضیه اشتباه، مانع جدایی بسیاری از زوج ها شده اند. ولی آیا زندگی کردن کودک در یک خانه پرتشنج که افراد آن رابطه سرد و بی روحی با یکدیگر دارند آسیب کمتری به روح و روان او وارد می آورد؟
روشن است که برای پایان بخشیدن به درگیری ها و تنش های موجود بین زوجین، جدایی و طلاق آخرین راه است، اما بدون تردید این درگیری و مشاجره دو زوج نیست که باعث بر هم خوردن آرامش کودک می شود بلکه درگیری و اختلاف والدین کودک است که امنیت را در محیط خانه از بین می برد و او را موجودی ضعیف و افسرده می کند و طلاق نیز باعث کاهش این مشاجرات نخواهد شد پس تاثیر مثبتی روی فرزندان ندارد مگر اینکه والدین با آگاهی از موقعیت خود و فرزندان شان عملکرد خود را تغییر دهند و کاری کنند که هم به نفع آنها باشد و هم باعث حفظ سلامت فرزندشان شود.
تاریخچه طلاق به تاریخچه ازدواج برمی گردد. به همان علت که بشر بنا به درخواست طبیعی خود، پیوند ازدواج می بندد تا در کانون گرم خانواده و در کنار همسر خود به سکون و آرامش برسد، به همان گونه نیز ممکن است به دلایلی از ادامه زندگی خودداری کرده، طلاق را بپذیرد. ولتر می گوید: "طلاق و ازدواج در یک زمان در عالم پدید آمدند". قدر مسلم این است که طلاق در بسیاری از ادیان الهی و غیرالهی پیش از اسلام وجود داشته است.
طلاق از نظر لغوی به معنی رها شدن می باشد و در اصطلاح عبارت از پایان دادن زناشویی به وسیله زن و شوهر. طلاق را، اغلب راه حل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر، فرو ریختن ساختار زندگی خانوادگی، قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کرده اند. در حقیقت همان گونه که پیوند بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار می شود. چنانچه طرفین نتوانند، به دلایل گوناگون شخصیتی، محیطی، اجتماعی و … با یکدیگر زندگی کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطی از هم جدا می شوند. از این نظر خانواده همچون عمارتی است که زن و شوهر ستون های آن را تشکیل می دهند و فرو ریختن هرستون استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی می کند. طلاق با این دید، یکی از غامض ترین پدیده های اجتماعی، ارکان خانواده را در هم ریخته و بیشتر اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان برجای می گذارد. طلاق گسستن و فرو پاشیدن و نابودی کانون گرم و آرام بخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضاء خانواده می گذارد. گذشته از این طلاق پدیده ای است که بر تمامی جوانب جمعیت یک جامعه اثر می گذارد، زیرا از طرفی بر کمیًت جمعیت اثر می نهد، یعنی واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم می پاشد، از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت نیز اثر می گذارد، زیرا موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند که احتمالاّ فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعه اند. بنابراین آسیب اجتماعی ناشی از این اقدام نه تنها متوجه اعضاء خانواده، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده می باشد.
علل و عوامل تاثیر گذار در طلاق
طلاق به عنوان مساله ای اجتماعی یکی از مهم ترین پدیده های حیات انسانی می باشد. می توان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند. برخی از این علل و عوامل عبارتند از: عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ناسازگاری و عدم سازش، بداخلاقی و بدرفتاری، خشونت (کتک زدن)، تفاوت و تضاد در زندگی، تفاوت های فرهنگی، سوءظن، اعتیاد، عدم شناخت و درک یکدیگر، ازدواج دوم، دخالت دیگران در زندگی، اختلاف سن، عدم علاقه، بیماری روحی و بیماری های مسری، بیکاری و فقر مالی، عدم توافق در مسائل جنسی (زناشویی)، عقیم بودن مرد و نازا بودن زن، ازدواج در سنین پایین، سختگیری و لجاجت زوجین نسبت به یکدیگر، دروغ گویی، ناهماهنگی طبقاتی، توقعات بی جا، ترک زوج یا زوجه از منزل، ازدواج اجباری، شهرت یکی از طرفین و بحران شخصیت.
بحران شخصیت، یکی از مهم ترین عوامل طلاق در جامعه امروز ما است. همان بحرانی که سبب می شود ازدواج ها صورت گیرد. بحران تنهایی یا یک خلاء عاطفی، خلائی که باعث می شود در سن پایین، فرد تصمیم بگیرد با ازدواج این گره یا عقده را از هم بگسلد. چنین افرادی که هنوز به بلوغ روانی کامل نرسیده و آگاهی لازم را جهت ازدواج ندارند، فقط برای اینکه تنهایی خود را پر کنند به سراغ ازدواج می روند. این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و… به هیچ چیز توجه نمی کنند و تنها توجه آنها به تشکیل زندگی تازه و استقلال فردی در نتیجه جدا شدن از خانواده خود است. همین بحران شخصیت باعث می شود که فرد به هیچ کدام از تفاوتهای فرهنگی و… با فرد مقابل توجه نکند، تا فقط به استقلال فردی دست یابد. بنابراین بحران شخصیت به طور غیرمستقیم، طلاق را نیز برای فرد رقم می زند.
از دیدگاه دکتر آقاجانی "در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان می شود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است. تفاوت های طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است. مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است. در حالی که درمیان طبقه متوسط، تفاوت های فرهنگی مهم ترین عامل است".
دکتر ساروخانی در مورد علل طلاق می گوید: "پدیده طلاق، پدیده ای چند عاملی است، هرگز یک عامل به تنهایی نمی تواند موجبات پیدایی آن را فراهم کند، در عرف عام می گویند، فلان خانواده فقط به خاطر فلان علت منهدم شد. اینان جرقه ها را از عوامل باز نمی شناسند".
دلایل رشد سریع طلاق
الف) نگرش نسبت به طلاق، در معرض تغییر قرار گرفته به طوری که، طلاق را به عنوان یک راه حل قابل تحمل و آسان تر مورد توجه قرار داده است. بنابراین ازدواج های ناخوشایند با طلاق پایان می پذیرد.
ب) نقش زنان در جامعه تغییر یافته است. تعداد زنان شاغل افزایش یافته و در نتیجه استقلال مادی، آنان را قادر ساخته به ازدواج های ناخوشایند پایان دهند.
ج) به خاطر اینکه ازدواج با نگرانی در مورد آینده فرزندان همراه است، و والدین به طور گسترده، ترجیح می دهند برای جلوگیری از حاملگی از قرص ها و داروهای خوراکی ضد حاملگی استفاده کنند: این امر باعث شده که ازدواج های بدون فرزند و در نتیجه طلاق آسان تر شود.
اثرات و پیامدهای طلاق بر زندگی کودکان
طلاق، یک پدیده روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… است که در کل، بر فرایند خانواده تاثیر بسزایی می گذارد. طلاق به هر دلیلی درست یا نادرست پیامدهایی برای فرد و جامعه دارد. آسیب شناسان اجتماعی براین باورند که پس از جدایی والدین، مسائل روحی و روانی بسیاری برای فرزندان ایجاد می شود. عواقب و پیامدهای احتمالی طلاق یا تاثیر آن در پدیده های روانی و اجتماعی فرزندان طلاق را می توان چنین بر شمرد:
1- طلاق والدین باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی آینده کودک می شود: مشاهده تعارض والدین و روابط زناشویی ضعیف آنان، احتمالاً تاثیر نامطلوبی بر موفقیت ازدواج فرزندان می گذارد. بیشتر بچه هایی که با خانواده های طلاق و یا با سرپرستی یکی از والدین زندگی می کنند علاوه بر اینکه دچار انحرافات جنسی و اخلاقی می شوند، ازدواجشان نیز به طلاق ختم می شود و درصد طلاق در این گروه که پیشینه طلاق والدین را دارند، در مقایسه با دیگران بیشتر است. طلاق و جدایی موجب می شود فرزندان نسبت به زندگی، دلسرد و غمگین شوند و در زندگی اجتماعی و خانوادگی ناسازگاری داشته باشند و این به زندگی آتی آنها لطمه وارد خواهد ساخت. از سوی دیگر افراد جامعه به دلیل تقبیح طلاق و نگرش منفی نسبت به آن، تمایل چندانی به وصلت و انتخاب همسر از خانواده های طلاق گرفته و فرزندان طلاق ندارد، لذا احتمال ازدواج این فرزندان نیز نسبتاً پایین است.
2- ارتکاب به جرم و بزهکاری: طلاق واژه ای است که ذهن بسیاری از کودکان و نوجوانان را به خود مشغول می کند. آنان خود را نخستین قربانیان این عفریت عصیانگر می دانند. به بیان دیگر طلاق آثار مخرب معنوی و مادی زیانباری در پی دارد که بارزترین نتیجه آن از نظر کمی و کیفی بر روی کودکان است. بی گمان بعضی از بزهکاران جوان متعلق به خانواده هایی می باشند که دچار تعارض و کشمکش های خانوادگی و اختلالات روانی و عاطفی هستند، وجود تنش های روانی و اختلالات عاطفی در خانواده کودک می تواند او را وادار به فرار از خانه نماید تا با گروه بزهکاران همکاری و تشریک مساعی نماید. در روانشناسی جنایی، بروز انحرافات اجتماعی یا جامعه زدگی و تشکیل گروه آسیب دیدگان اجتماعی، ثمره جراحت عاطفی کودکان در خانواده های طلاق تشخیص داده می شود. آمارها موید این نکته است که بیشتر جرم و بزهکاریهای کودکان و نوجوانان ریشه در مسائل و مشکلات خانوادگی، طلاق و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواده دارد. میزان جرائم و خودکشی در اطفال باقی مانده از طلاق به نحوی بارز افزایش می یابد. این اطفال خیلی بیشتر از دیگر همسالان خود مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند و بی بند و باری و اعتیاد نیز در میان آنان شیوع بیشتری دارد. تحقیقات انجام شده در باره علل بزهکاری کودکان نشان می دهد که کودکان طلاق از امنیت روانی و عاطفی برخوردار نبوده و وجود جانشین مادر در محیط خانواده منجر به ناسازگاری، انحراف و فرار کودک از محیط خانواده می شود. بر اساس مطالعات انجام شده در ایران، 95% نوجوانان و جوانانی که به اتهام دزدی در مراکز بازپروری بسر می برند، فرزندان خانواده هایی هستند که پدر و مادرشان از هم جدا شده و یا یکی از والدین اقدام به ازدواج مجدد کرده اند.
3- مشکلات روحی و جسمی: طلاق علاوه بر ناراحتی های روانی و گرفتاری های زندگی، فرزندانی را برجای می گذارد که به علت پرورش در شرایط نامساعد از نظر روانی و جسمانی وضع طبیعی ندارند. طلاق موجب افسردگی نوجوانان می شود، به نحوی که کمتر از زندگی لذت می برند، بی اشتهایی بر آنان چیره می گردد و خسته به نظر می رسند. همچنین روحیه وسواسی و اضطراب، پرخاشگری و عصیان، بی قراری، حسادت، سوء ظن و سماجت از دیگر حالاتی است که در بچه های طلاق دیده می شود. البته سن کودک در زمان طلاق، در واکنش او نسبت به این رویداد مهم است. تجربه طلاق برای تمام اعضای خانواده اضطراب زا می باشد و رفتار کودکان بعد از طلاق، نشان دهنده این اضطراب است. پس از جدایی، بلافاصله میزان اختلالات عاطفی و رفتاری در کودکان بالا می رود. کودکان تا سن 4 سالگی، استنباطی از طلاق ندارند و به طور کلی نمی فهمند که چه اتفاقی افتاده است، اما چون طلاق در نهایت منجر به فقدان یکی از والدین می شود، بر وابستگی کودک تاثیر می گذارد و اثرش در رفتارهای کودکان نمایان می باشد. کودکان 6 – 4 ساله مفهوم ساده ای از طلاق را می دانند و در صورت بروز طلاق، خودشان را مسبب آن می دانند. کودک پس از 6 سالگی، به خوبی مفهوم طلاق را می فهمد. پاسخ فوری اکثریت کودکان در هر سنی در خصوص خبر جدایی والدین، اضطراب و پریشانی است، به طوری که برخی از آن ها هیجانی شده یا رفتار واپس گرایی نشان می دهند. طلاق والدین بر ویژگی هایی چون اضطراب، گوشه نشینی، پرخاشگری، بهانه جویی، انتقام جویی، بی رحمی، غمگین بودن، زود رنجی، نزاع و درگیری، بدخوابی، بی اشتهایی، بیزاری از زندگی، شک و دودلی و احساس بیماری در کودکان اثر فزاینده دارد. اغلب بررسی ها نشان می دهد که فرزندان طلاق به مشکلات جسمی، عاطفی، تحصیلی (افت تحصیلی، فرار از مدرسه، ترک تحصیل) دچار می شوند و این مشکلات در رشد شخصیت و سازگاری آنان اثرات نامطلوبی به جا گذاشته و احتمال ابتلای آنان را به اختلالات روانی افزایش می دهد.
پژوهش های انجام شده نشان می دهد آسیب پذیری پسرها در مقابل طلاق به مراتب بیش از دختران است، معمولاً دو سال طول می کشد تا دختران با محیط جدید سازش پیدا کنند، ولی پسرها زمان بیشتری لازم دارند تا سازگاری جدید بیابند. گاهی کودکان پریشانی خود را با گریه به بزرگترها نشان می دهند، البته پسران این ناراحتی را به صورت افت تحصیلی، پرخاشگری و عصیان و دختران با انزوا و غمگین بودن نشان می دهند. والدین روی بچه های هم جنس خود کنترل بیشتری اعمال می کنند، به همین دلیل مادران بیش از پدران به دختران سخت می گیرند و پدران بیش از مادران با پسران جدی هستند. از طرفی پسران و دختران به یک اندازه نیازمند محبت و توجه از طرف والدین خود هستند. اما والدین پس از جدایی، نسبت به دختران محبت بیشتری دارند. لذا عکس العمل پسران شدیدتر و سازگاری آنها کندتر از دختران است.
بنا به بررسی های انجام شده، کودکان پس از طلاق والدین در سنین گوناگون دچار حالات روحی متفاوتی می شوند، مثلاً در سال اول جدایی والدین، کودکان دچار احساس خشم، ترس و افسردگی می گردند و در سنین پیش از دبستان پسران نسبت به دختران معمولاً ناآرامتر و خشن تر می شوند و به جای شرکت در فعالیت گروهی با کودکان، به حالت پرخاشگری و بی نظمی بیشتر تمایل نشان می دهند، خواسته های آنها افزون تر می شود و از گریه برای برطرف کردن نیازهایشان بهره می جویند.
در زندگی پس از جدایی والدین که کودک تک والدی است و مادر سرپرست وی می باشد، به دلیل فقدان پدر، مسائل روحی و روانی بسیاری برای دختران ایجاد می شود که از جمله آن ها بدبینی به جنس مرد، بی خبر ماندن از روحیات و ساختار وجودی مردان است که گاه آسیب های آن در ازدواج چنین دخترانی آشکار می گردد. همچنین احساس بی پناهی و ضعف شخصیت در این دختران بروز می کند. در صورت فقدان مادر نیز آسیب های عاطفی و شخصیتی و اختلال در رشد ذهنی، اجتماعی و اخلاقی فرزند پدید می آید. یک پدر هر چه تلاش کند و بتواند نقش مادر را با موفقیت بازی کند، نخواهد توانست نیاز به عواطف مادرانه را در کودکان ارضا کند، به ویژه اگر محرومیت کودک از مادر با ازدواج دوباره پدر، وجود مادر دوم یا نامادری مواجه گردد که در این حال فرزندان پدر را از دست می دهند و بر کمبودهای آنان افزوده می شود.
4- مشکلات تربیتی: زندگی با یکی از والدین نمی تواند شخصیت کامل و متعادلی را در کودک پدید آورد. اینگونه زندگی نمی تواند همه نیازهای کودک را برآورده سازد. زیرا کودک در این نوع زندگی برای رفتارهای خود تنها یک مربی و الگو دارد و از لحاظ محبت و سرپرستی تنها به یکی از والدین تکیه می کند. از سوی دیگر جامعه هرگز نخواهد توانست نقش پدر و مادر را برای طفل ایفا کند و همه نیازهای عاطفی و روانی و معنوی او را تامین نماید.
5- اختلال در هویت فردی و خانوادگی: هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم پاره می کند، پدر و مادر هویت جداگانه ای دارند، ولی آن کسی که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل در اجتماع رها شده است، فرزند می باشد، حتی اگر زیر چتر حمایتی یکی از والدین هم باشد، باز جامعه به دیده یک فرزند درمانده به او می نگرد که ولیّ و سرپرستی ندارد. جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست و در تمام مراحل زندگی فرزندان اثر منفی خواهد داشت. پراکنده شدن اعضاء خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین پس از فروپاشی و انحلال خانواده، آن ها را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم کرده و هویت فردی و خانوادگی خود را مختل می نماید. برداشتی که کودکان از مسئله طلاق دارند با برداشت والدین آن ها متفاوت است. کودکان می خواهند از محبت و همراهی والدین خود برخوردار باشند و مطمئن باشند که هر دو آنان در کنارشان هستند، با طلاق و جدایی، تعلق و دلبستگی فرد به خانواده کاهش می یابد و هویت خانوادگی او مخدوش می شود.
6- احساس گناه و سردرگمی: ویژگی های مشترک فرزندان پس از طلاق، احساس گناه است از این که آیا آنان در جدایی میان والدین خویش نقشی داشته اند؟ آیا آنان نسبت به ادامه زندگی پدر و مادر خود دچار قصور و کوتاهی گشته اند؟ احساس دیگری که در رفتار این کودکان آشکار می گردد شگفتی و نگرانی از گزینش یکی از والدین است، به دلیل این که پدر و مادر هر دو نزد فرزند به یک اندازه محبوب و دوست داشتنی هستند، کودکان از پذیرش یکی از آنان و دوری از دیگری دچار ترس و اضطراب می گردند، بنابراین رویایی که همواره در ذهن آنان وجود دارد، امید به بازگشت پدر و مادر و زندگی دوباره در کنار آنان است و حتی گاه کوششی را هم برای سازش و ایجاد پیوند میان والدین به عمل می آورند که معمولاً به شکست منجر می شود. بحران عاطفی در صورت توجیه و ناامیدی از زندگی دوباره با والدین، سازگاری فرد را با زندگی پس از طلاق بیشتر می کند. اثرات درازمدت طلاق بر کودکان بسیار زیاد و گاه جبران ناپذیر است.
7- ایجاد خانواده های ناتنی: از دیگر آثار طلاق، خانواده های ناتنی هستند، این خانواده ها کودکانی را در بر می گیرند که دارای زمینه های خانوادگی متفاوتی هستند و ممکن است انتظارات مختلفی در مورد رفتار مناسب در خانواده داشته باشند و از آنجا که اکثر فرزندان ناتنی به دو خانواده متفاوت تعلق دارند، احتمال برخورد در عادات و شیوه نگرش قابل ملاحظه است. ازدواج مجدد والدین موجب می شود که فرزندان طلاق، خود را در حال تجربه مشکلات جدیدی بیابند. قرار گرفتن در خانواده نامادری یا ناپدری که روابط آنها برای کودک ناآشنا و مشکل است و ممکن است نامادری یا ناپدری همچون میهمان ناخوانده ای به نظر آید که والد واقعی را از میدان به در کرده است. ناپدری یا نامادری ممکن است از نظر اعمال نظارت و انضباط مشابه والدین واقعی کودکان نباشد.
ترس های هنگام طلاق
باید تا حد امکان حقیقت را برای کودکان بیان کرد. چون در غیر این صورت دلایل اشتباهی برای طلاق تصور خواهند کرد و از لحاظ روانی صدمه زیادی بر آنها وارد می شود. در هنگام طلاق ۵ ترس برای کودکان بوجود می آید:
1- حالا چه بر سر من می آید؟
2- کجا باید زندگی کنم؟
3- چرا پدر یا مادر مرا ترک کرد؟
4- چه کسی از من مراقبت می کند؟
5- همه اتفاق ها تقصیر من بود.
برخورد آگاهانه والدین باعث می شود، کودک بتواند بر این ترس ها غلبه کرده و پاسخی مناسب برای سئوال هایش بیابد.
بنا به اعلام اداره سلامت روان آمریکا، فرزندانی که پدر مادر آنها از هم جدا می شوند در مقایسه با فرزندانی که پدر و مادر آنها دائما با یکدیگر در حال مشاجره هستند بهداشت روانی بالا تری برخوردارند.
راهکارهایی برای برخورد مناسب با کودکان طلاق
– بهتر است برای ساماندهی به وضعیت زندگی کودکان و نوجوانان تک سرپرست که ناگزیرند زیر نظر پدر یا مادر خود زندگی کنند "واحد مددکاران ویژه طلاق" تشکیل شود تا قبل از صدور حکم، پدران و مادران را در اعمال و رفتاری که باید بعد از طلاق با فرزندان خود داشته باشند توجیه کنند. به پدران و مادران باید آموزش داده شود که از بدگویی و بازگویی عیوب و نقایص یکدیگر پیش فرزندان خود (بعد از اجرای حکم طلاق) احتراز نموده و مظلوم نمایی نکنند، چون فرزند باید واقعیت جدایی پدر و مادر را به عنوان یک الزام و ضرورت زندگی پذیرا باشد و جایگاه حرمت متقابل پدر و مادر را حفظ کند.
– تداوم ارتباط و تماس مددکاران ویژه طلاق با خانواده فرزندان تک سرپرست برای بررسی و حل مشکلات روانی ـ اجتماعی در سال های بعد از طلاق ضرورت دیگری است که از معضلات و نارسایی های احتمالی کودکان و نوجوانان جلوگیری می کند. بدیهی است گروه مددکاران ویژه طلاق باید دوره های کوتاه مدت روان شناسی کودک، روان شناسی خانواده و روان شناسی اجتماعی را بگذرانند و با مسائل بزهکاری و ناهنجاری های کودکان و نوجوانان آشنا شوند.
– والدین باید با کودکان در مورد مساله پیش آمده (طلاق) حرف بزنند تا به این صورت از میزان تاثیرات منفی آن بکاهند.
– والدین باید برای فرزندشان وقت کافی بگذارند.
راهکارهایی برای کاهش وقوع طلاق
ـ ازدواج با بصیرت و بررسی صورت پذیرد.
ـ گروه های شغلی و طبقاتی مدنظر دختر، پسر و خانواده های آنان قرار گیرد.
ـ صداقت در گفتار ملاک باشد و از هرگونه دروغ مصلحتی برای ایجاد زمینه های وصلت جلوگیری شود.
ـ ملاک گزینش همسر، ایمان، تدین، صفا و همدلی باشد.
ـ شناخت کافی از خصوصیات اخلاقی، روحی و خانوادگی زوجین حاصل شود.
ـ سادگی، بی پیرایگی، قناعت، صبوری و محبت ستون های زندگی مشترک و زناشویی را تشکیل دهد.
– بعد از ازدواج برای داشتن فرزند در سال های اول و دوم (که اصولاً سال های خطر برای زوج های جوان به شمار می رود) تعجیل نداشته باشید. زیرا در صورتی که به علل مختلف بین زوجین جدایی روی دهد نخستین قربانیان، فرزندانی خواهند بود که از نفاق و تفرقه زوجین به جای مانده اند.
– از آن جایی که ناآگاهی در زمینه های مختلف یکی از مهم ترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی که می خواهند ازدواج کنند و بالا بردن سطح آگاهی آنها، در جهت موفق بودن ازدواج، کمک شایان توجهی است. در جامعه ما از مراکز مشاوره خانواده استفاده می شود.
– آگاهی دادن در مورد جنس مخالف در مراکز مشاوره راهکار مناسب دیگری است که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. زیرا این عامل می تواند عاملی برای شکست در ازدواج و در نتیجه طلاق باشد (این کار در کشور ما صورت نمی گیرد).
در صورت رعایت موارد فوق، دیگر جغد طلاق بر بام زندگی ها نخواهد نشست و باد خزان در بوستان های زندگی وزیدن نخواهد گرفت.
نتیجه گیری
طلاق، یک پدیده روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … است که بر فرایند خانواده تاثیر بسزایی می گذارد و عوارض بسیار ناگواری روی فرد و جامعه به دنبال دارد. عواملی مثل: عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ناسازگاری و عدم سازش، بداخلاقی و بدرفتاری، خشونت (کتک زدن)، تفاوت و تضاد در زندگی، تفاوت های فرهنگی، سوءظن، اعتیاد، عدم شناخت و درک یکدیگر، ازدواج دوم، دخالت دیگران در زندگی، اختلاف سن، عدم علاقه، بیماری روحی و بیماری های مسری، بیکاری و فقر مالی، عدم توافق در مسائل جنسی (زناشویی)، عقیم بودن مرد و نازا بودن زن، ازدواج در سنین پایین، سختگیری و لجاجت زوجین نسبت به یکدیگر، دروغ گویی، ناهماهنگی طبقاتی، توقعات بی جا، ترک زوج یا زوجه از منزل، ازدواج اجباری، شهرت یکی از طرفین و بحران شخصیت در پدیده طلاق موثرند.
بهترین راهکار برای ساماندهی به وضعیت زندگی کودکان طلاق که ناگزیرند زیر نظر پدر یا مادر خود زندگی کنند این است که، "واحد مددکاران ویژه طلاق" تشکیل شود تا قبل از صدور حکم، پدران و مادران را در اعمال و رفتاری که باید بعد از طلاق با فرزندان خود داشته باشند توجیه کنند. به پدران و مادران باید آموزش داده شود که از بدگویی و بازگویی عیوب و نقایص یکدیگر پیش فرزندان خود (بعد از اجرای حکم طلاق) احتراز نموده و مظلوم نمایی نکنند، چون فرزند باید واقعیت جدایی پدر و مادر را به عنوان یک الزام و ضرورت زندگی پذیرا باشد و جایگاه حرمت متقابل پدر و مادر را حفظ کند.
منابع
1- آزاد، تقی، بررسی مسائل اجتماعی، نشر جهاد دانشگاهی، 1377،ص 203.
2- گواهی، زهرا، بررسی حقوق زنان در مسئله طلاق، چاپ سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص147.
3- مساواتی، مجید، آسیب شناسی اجتماعی ایران، جامعه شناسی انحرافات، انتشارات نوبل (تبریز)، 1374، ص281.
4- http://www.beytoote.com
5- http://fa.parsiteb.com/news.php
6- http://nimdad.blogfa.com/post-39.aspx
7- http://www.forum.98ia.com/t397263.html
8- http://armandavari.com/?lang=fa&