تارا فایل

بررسی تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی در افزایش سلامت روانشناختی دانش اموزان مراجعه کننده به مشاورین مد


 1-1- مقدمه
دوره نوجوانی دوره ای است که در مصادف با تغییر و انتقال در برگ1، 1990 ) . استقلال نسبی از والدین و وابستگی به گروه همسالان و دوستان ، رشد و تحول مفهوم خود و هویت یابی اجتماعی و جنسی ، اتتخاب رشته تحصیلی ، برنامه ریزی برای دانشگاه و انتخاب شغل از جمله عواملی هستند که برای نوجوانان تنیدگی هایی را ایجاد می کنند (فورنت2 و همکاران ،1998 ) این عوامل تنیدگی زا توام با خواست ها و تقاضا های آموزشی در محیط مدرسه و انتظارات والدین از نوجوانان ، سلامت و بهداشت روانی آنها را به مخاطره می اندازد و بر عملکرد کلی و تحصیلی آنها تاثیر منفی می گذارد (نایمی3 و واینیوماکی4 ،1999 ) پژوهش ها حاکی است افرادی که در رویارویی با چنین مسائلی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند ، آسب پذیر بوده و مشکلاتی نظیر افسردگی ، اضطراب ، تنهایی و احساس طرد شدگی ، کمرویی ، خشم ، تعارض بین فردی و….را تجربه می کنند. در عین حال پژوهش های بیشماری حاکی است که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی – عاطفی ریشه های روانی – اجتماعی دارند و ارتقای مهارتهای مقابله ای و توانایی های روانی – اجتماعی در بهبود و سلامت روانشناختی افراد بسیار موثر است . این توانایی ها فرد را برای مقابله موثر باموقعیت های تعارض زا یاری می کند و شخص را قادر می سازد تا در رابطه با سایر افراد جامعه ، فرهنگ و محیط خود به گونه ای مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت به ویژه سلامت روانی خود را تامین کند . به همین دلیل در سالهای اخیر آموزش مهارتهای زندگی5 برای آماده نمودن افراد هنگام مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی و ایجاد رفتارهای مثبت و کاهش رفتارهای منفی و در نتیجه دستیابی به زندگی موفقیت آمیز مورد توجه روانشنا سان و دست اندر کاران نظام های آموزشی قرار گرفته است.

برنامه ها ی آموزشی مهارت های زندگی به دامنه وسیعی از مهارتهای زندگی به دامنه وسیعی از مهارتها برمی گردد، اما مهارتهای اجتماعی6 و ارتباطی از جمله مهارت هایی می باشد که آموزش این مهرت ها تاثیر قابل توجهی بر کاهش رفتارهای منفی و افزایش رفتارهای مثبت و سازگارانه داشته است .در حقیقت ، ارتباط بین فردی یکی از مهمترین توانایی های بشر است اما برخی افراد در برقراری ارتباط ،مهارت لازم را نداشته و یا پاسخ های آنها اغلب اثری منفی بر ارتباط دارند و همین سدهای ارتباطی ممکن است به تنهایی و کناره گیری اجتماعی و نیز عدم کارایی تحصیلی و شغلی فرد منجر شود . حتی برخی از صاحب نظران معتقد ند که اختلالات روانی در اصل ناشی از مشکلات مربوط به ارتباط نا مناسب است و بیمار روانی از روابط انسانی محروم مانده است (بولتون7 ترجمه سهرابی ،1381 ) . بنابراین با آگاهی از نقش مهارت های اجتماعی در تامین سلامت روانشناختی افراد و با توجه به اهمیت یادگیری این مهارت ها برای مواجهه با مسائل و مشکلات روز مره و تاثیر آن بر بهبود زندگی فردی و اجتماعی این تحقیق در صدد است تا میزان اثر بخشی آموزش این مهرت ها در سلامت روانشناختی دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره را بررسی کند.

1-2- بیان مساله
انسان امروزی به لحاظ پیچیدگی های زندگی ، وسعت و سرعت تغییرات ، با چالشهای فراوانی روبه روست که این چالش ها در قرن آینده بارزتر خواهد شد (دلور ؛ترجمه فقیهی و رئوف ، 1375) چالش ها و بحران هایی مانند چالش بین جهانی شدن و بومی ماندن ، بحران جمعیت ، بحران سلامتی و تغذیه ، دگرگونی های فناوری و شرایط حرفه ای ، آثار فناوری نوین ارتباطی برمهارتهای اجتماعی اجتماعی و خلق وخوی ، مشکلات خانوادگی و اشتغال والین در بیرون از منزل ، افزایش فشارهای روحی و روانی و…. ، که هر یک از این عوامل ، مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنان تحمیل می کند.
مطالعات اخیر حاکی است که این مسائل میتوانند تاثیرات زیانبخشی بر سلامت جسمانی و روانشناختی افراد داشته باشند . در واقع ، بین تعداد مسائل روزمره ای که افراد تجربه می کنند و علائم مشکلات سلامت8 و تنش های روانشناختی و فیزیولوژیکی همبستگی وجود دارد (دلانگیس9 و همکاران، 1982 ). کمپبل10 و سونسون 11(1992) ، معتقدند زمانی که تنیدگی ناشی از مسائل روزمره شدید باشد و یا فرد به دلایل مختلفی هر تنیدگی را به صورت منفی درک کند ،سلامت و عملکرد وی (بویژه عملکرد تحصیلی ) تحت تاثیر قرار می گیرد ( کمپیل و سونسون؛ نقل از راس ،1999؛ میسرا12 ،2000 ).
کنار آمدن با این فشارها و کسب مهارتهای فردی و اجتماعی ، هموار بخشی از واقعیت زندگی انسان بوده ودر ادوار متفاوت زندگی او ، به اشکال گوناگون تجلی یافته است . در دوره کودکی ، تعارض ها جلوه چندانی ندارند ،اما با افزایش سن و هنگام مواجهه با دشواری های ویژه سنین نوجوانی ، کشمکشها و تعارضها بیشتر تظاهر پیدا می کنند. همزمان با رشد جسمانی و روانی ، انتظارات خانواده و جامعه بیز از فرد افزایش می یابد ، بطوری که نوجوان می پذیرد به سبب زندگی اجتماعی ، بخشی از تمایلات خود را محدود کند ودر چهار چوب هنجارهای اجتماعی و گروهی قرار دهد . در این میان ، هر چه جامعه پیچیده تر و ارتباطات بین فردی و اجتماعی وسیع تر گردد ، تعارض های درونی و محیطی نبزسیر صعودی طی میکند و همه این عوامل ، به سر گشتگی و آشفتگی بیشتر فرد می انجامد . اعتیاد ، پناه بردن به انواع داروهای اعصاب ، رفتارهای ضد اجتماعی و انواع اختلالات روانشناختی و عاطفی حاصل چنین فرایندی است . بنابراین محیط آموزشی یکی از اساسی ترین محیط هایی است که آموزش مهارت های زندگی از نظر بهداشت روانی ضروری است و به نظر میرسد در حوزه تعلیم و تربیت ، چگونگی رویارویی با مسائل مذکور و ایجاد زمینه مناسب برای رشد افراد و افزایش ظرفیت روانشناختی و توانایی های روانی – اجتماعی ،برنامه ریزی و الزامهای خاصی را می طلبد .

از طرفی نتایج بررسی های مختلف نشان داده است که سبک های مقابله ای افراد در برابر مشکلات و مسائل زندگی متفاوت است ، برخی هنگام مواجهه با مشکلات ، می کوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت و با استفاده از راهبرهای موثر با موقعیت مقابله کنند ، عده ای در مواجهه با مشکلات به جای مقابله سازگارانه با مسائل ، سعی می کنند به روشهای مختلف مانند : کناره گیری ، افسردگی ، پناه بردن به الکل و مواد و سایر راهبرهای نا کارآمد ، از رویارویی با مشکلات اجتناب کنند. بنابراین مقدار تنیدگی که فرد تجربه می کند ممکن است تحت تاثیر توانایی فرد در مقابله موثر با رویداد ها و موقعیتها ی تنیدگی زا باشد . پژو هشگران با بررسی راهبردهای مقابله ای افراد موفق و نا موفق نشان دادند ، افرادی که بطور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله میکنند ، افرادی هستند که خود را به مجموعه ای از مهارت ها تحت عنوان مهارت های زندگی مجهز کرده اند (کلینکه13 ، نقل از محمد خانی ، 1380 ). براین اساس ، می توان گفت مهارتهای زندگی تواناییها و مهارت های عملی هستند که موجب رفتارهای مثبت و سازگارانه گردیده و برای احساس موفقیت ، توانمندی و شادکامی در زندگی روزمره مورد نیاز می باشد ( سازمان جهانی بهداشت ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی ،1377 ). ویژگی برجسته این برنامه ها آموزش مهارت های شناختی – رفتاری است که در اصلاح مشکلات رفتاری یا روانشناختی موثر تشخیص داده شده اند (بوتوین ، 1983 ؛ نقل از ناصری و نیک پور ،1383 ). این مهارت ها توانایی هایی هستند که منجر به ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر ، انجام مسئولیت های اجتماعی ، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود و دیگران صدمه می زند ، می شود . برهمین اساس در سالهای اخیر آموزش مهارتهای زندگی برای آماده نمودن افراد ، هنگام مقابله با مشکلات و ایجاد رفتارهای مثبت و در نتیجه دستیابی به زندگی موفقیت آمیز مورد توجه روانشناسان و دست اندر کاران نظامهای آموزشی قرار گرفته است و امروز بخشی از برنامه های درسی سطوح گوناگون تحصیلی به آموزش زندگی اختصاص دارد (ادیب و فردانش،1382). در اهداف آرمانی آموزش و پرورش ایران نیز تحت مضامین گوناگون به آموزش مهارتهای زندگی تاکید شده است، که این موارد عبارتند از:
– پرورش روحیه ی اعتماد به نفس و استقلال شخصیت .
– پرورش متعادل عواطف انسانی و همزیستی مسالمت آمیز .
– پرورش روحیه ی مشارکت و همکاری در فعالیتهای گروهی .
– پرورش روحیه ی تحمل آرای دیگران و سعه ی صدر .
– پرورش روحیه ی مقاومت در برابر تبلیغات سوء و…. که در نهایت منجر به تامین سلامت جسمی و بهداشت روانی می شود (صافی ، 1379 ).
مهارتهای زندگی بسیار متعدد بوده و ماهیت و تعریف و تقسیم بندی های آنها نسبت به موقعیت ها تغییر می کند . به عنوان نمونه ، جوآن14 مهارتهای زندگی را به سه دسته اصلی تقسیم اصلی تقسیم می کند که عبارتند از :
– مهارتهای زندگی روزمره
– مهارتهای فردی – اجتماعی یا ارتباطی
– مهارتهای حرفه ای (جوآن , 1990 ).
سازمان جهانی بهداشت (1994) ، ده مهارت اصلی را مشخص کرده است که به صورت جفت جفت طبقه بندی شده اند که عبارتند از :
1- خود آگاهی / همدلی
2- ارتباطی / روابط بین فردی
3- تصمیم گیری / حل مساله
4- تفکر خلاق / تفکر انتقادی
5- مقابله با هیجان ها / مقابله با استرس ( سازمان جهانی بهداشت ، 1994 ).
از آنجا که گرایش به گروه های دوستی و همسالان ، تضاد فکری با بزر گتر ها (بخصوص والدین ) ، تمایل به استقلال و …. از خصیصه های رفتاری دوره نو جوانی می باشد ، به نظر می رسد آموزش و یاد گیری مهارتهای ارتباطی و بین فردی به عنوان یکی از اقدامات بهداشت روانی از ضروریات می باشد ( ادیب و فردانش ، 1382 ) . مهارتهای ارتباطی به عنوان یکی از مهارتهای زندگی که شامل ارتباط کلامی و غیر کلامی موثر ، ابراز و جود یا جراتمندی ، گوش دادن موثر و ادراک احساسات دیگران ، حل مساله اجتماعی و حل تعارض بین فردی و …. میباشد ، رفتارهای سالم و مثبت و روابط صحیح با همسالان را در دوره نوجوانی موجب می گردند ، یادگیری این مهارتها برای پیشگیری از سوء مصرف مواد ، ایجاد رفتارهای مربوط به بهداشت و سلامت روانی و حل تعارض های بین فردی و بسیاری از مشکلات روانشناختی مورد نیاز می باشد (الیاس15 و کریس16 ، 1994 ).
اما با وجود تاکید بر آموزش این مهارتها برای دانش آموزان ایرانی ، شواهد حاکی است که این برنامه بخصوص در دوره تعلیم و تربیت عمومی در صحنه عمل چندان موفق نبوده و تحقیقات انجام یافته بر روی برنامه های آموزشی و میزان دستیابی دانش آموزان به مهرت های زندگی ، فقدان یا کمبود آن را نشان می دهد ( رمضان خانی و سیلری ، 1378 ؛کیامنش1379 ). بررسی دیگری نیز حاکی است که توانایی ها مهارت های عملی و سازشی بسیاری از دانش آموزان کشور ما برای حل موثر مسایل زندگی فردی و اجتماعی کفایت نمی کند ،با توجه به اطلاعاتی که از طریق سنجش صلاحیت های پایه دانش آموزان بدست آمده است، در حیطه مهارت های زندگی 2/87 در صد دانش آموزان مورد مطالعه در دستیابی به حداقل معیار مطلوب عملکرد نا موفق بوده اند (کرمانی ، 1381 ) .
از آنجا که اغلب پژوهش ها بر تا ثیر مثبت آموزش مهارت های ارتباطی در ایجاد رفتارهای مثبت و سالم ، و کنترل رفتارهای منفی تاکید دارند ، این تحقیق در صدد یافتن پاسخ این سوالات است :
1) آیا آموزش مهارت های ارتباطی در سلامت روانشناختی دانش آموزانی که مشکلات روانشناختی دارند ، می تواند اثر بخش باشد تا در صورت لزوم مشاوران مدارس بتوانند بعنوان یکی از شیوه های اصلاح و کنترل رفتار، مورد استفاده قرار دهند ؟
2) آیا آموزش مهارتهای ارتباطی در اصلاح شیوه مقابله افراد با تعارضهای ارتباطی تاثیر دارند؟
3) آیا آموزش مهارتهای ارتباطی در اصلاح شیوه حل مساله افراد تاثیر دارد ؟
4) آیا آموزش مهارت های ارتباطی منجر به افزایش جراتمندی و ابراز وجود در افرادمیشود؟
5) آیا مقطع تحصیلی دانش آموزان در اثر بخشی آموزش مهارت ها تاثیر دارد؟

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش
طبق آمار سازمان جهانی بهداشت انواع آسیب های روانی – اجتماعی در اغلب جوامع بطور نگران کننده ای رو به افزایش می باشد ، اختلالات روانی و عصبی ، وابستگی دارویی ، رفتارهای ضد اجتماعی و بزه کاری و …. به ویژه در نوجوانان روند صعود ی پیدا کرده است.تاکنون یکی از مهمترین برنامه ها یی که جهت پیشگیری و کنترل آسیب های روانی- اجتماعی نوجوانان و جوانان طراحی و اجرا شده است ، برنامه پیشگیری موسوم به "آموزش مهارتهای زندگی " می باشد که در سال 1993 به منظور ارتقای سطح بهداشت روان و پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی از سوی سازمان بهداشت جهانی طراحی و در سطح وسیعی در کشورهای جهان مورد استفاده قرار گرفته است (رامشت و فرشاد ، 1383 ) . مهارت های زندگی عبارتند از مجموعه ای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند ، این توانایی ها ، فرد را قادر می سازد مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران ، با خواست ها ، انتظارات و مشکلات روزانه ، به ویژه در روابط بین فردی ، به شکل موثری روبرو شود . پژو هشگران ، تاثیر مثبت مهارتهای زندگی را در کاهش سوء مصرف مواد ، استفاده از ظرفیت ها و کنش های هوش ، پیشگیری از رفتارها ی خشنونت آمیز ، تقویت اتکاء به نفس ، تقویت خود پنداری و …. مورد تایید قرار داده اند . پژوهش های بسیاری نیز در مورد سایر آسیب های فردی و اجتماعی و بهبود آن ها از طریق آموزش مهارت های زندگی انجام یافته است که موید گسترش آن است . یادگیری موفقیت آمیز مهارتهای زندگی ، احساس یاد گیرنده را در مورد خود و دیگران تحت تاثیر قرار می دهد . بعلاوه ، با تغییری که کسب این مهارتها در نو جوان به وجود میاورد ، برداشت و نگرش دیگران نیز تغییر می بابد . بنابراین ، مهارت های زندگی یکی از عوامل عمده گسترش بهداشت روان نوجوانان است ( طارمیان و همکاران ، 13383 ) مهارت هایی که به" مهارت های زندگی " موسومند ، بی شمار هستند و ماهیت و تعریف آنها ، به نسب فرهنگ ها و موقعیت ها ، تغییر می یابد . تحلیل بنیادی این مهارت ها نشان می دهد که می توان تعدادی از آنها را پایه فعالیت های مربوط به ارتقای بهداشت روانی در مدارس قرار داد . زیرا یکی از مهمترین محیط آموزشی است . براین اساس مهارت های ارتباطی و اجتماعی یکی از مهمترین مهارت هایی می باشند که در افزایش سلامت روانشناختی افراد تاثیر بسزایی دارند . زیرا ارتباطات انسانی و روابط بین فردی موثر ، اساس و شالوده هویت و کمال انسانی است و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران را تشکیل می دهد و موجب شکو فایی افراد و بهبود کیفیت روابط می شوند ( وود17 ، ترجمه فیروز بخت ،1379 ) . همچنین ارتباط صریح و روشن ، بر خورد فرد با دیگران را تسهیل می سازد و عدم ارتباط یا ارتباط ضعیف ، خویشتن فرد را هم از نظر هیجانی و هم از نظر جسمی تضعیف می کند (بولتون ، ترجمه سهرابی ، 1381 ) . بین 18(2000) مهارتهای ارتباطی و بین فردی و مهارت های مرتبط با آن ، مانند حل مساله و ابراز وجود و حل تعارض ها را به عنوان یکی از مهارت های زندگی مهم مورد تا کید قرار داده است ( بین ,2000) .
پژوهش های بی شماری نیز نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی و عاطفی ریشه های روانی – اجتماعی دارند . به عنوان نمونه نتایج تحقیقات تروئر ، براینت و آرجیل (1978 ) نشان داده است که بسیاری از افراد ی که دچار عوارض روانی ، همچون اضطراب و افسردگی و اختلالات شخصیتی هستند ، از نظر مهارتهای ارتباطی نیز بی کفایت به نظر می رسند ( کار تلج میلبرن ؛ ترجمه نظری نژاد ، 1372 ).
بنابراین آنچه پژوهش حاضر را مهم و قابل توجه می کند ، پرداختن به مولفه هایی است که در افزایش سلامت روانشناختی نوجوانان تاثیر می کند ، پرداختن به مولفه هایی است که در افزایش سلامت روانشناختی نوجوانان تا ثیر دارند . هر چند که آموزش مهارتهای زندگی برای حفظ سلامت روانشناختی افراد در همه سطوح تحصیلی مورد تاکید است ، اما با تو جه به ویژگی های رشدی نوجوانان و مسائل و مشکلات یش روی آنان ، آموزش این مهارت ها در این دوره سنی اهمیت مضاعف دارد . گرایش به گروه های دوستی و همسالان ، تضاد فکری با بزر گسلان بخصوص والدین ، تمایل به استقلال و …. از خصیصه های رفتاری دوره نوجوانی است و این ویژگی ها منجر به کاهش آستانه مقاومت این افراد شده و آسیب پذیری آنها را افزایش می دهد . بنابراین در چنین شرایطی افزایش قدرت سازگاری وبالا بردن ظرفیت های مقابله ای فردی و اجتماعی از طریق آموزش مهارت های ارتباطی و بین از ضروریات است .
همچنین تاثیر آموزش مهارتهای زندگی به صورت کلی از جنبه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است ، اما اثر بخشی مهارتهای ارتباطی و بین فردی ، به عنوان یکی از زیر مجموعه های مهارت های زندگی ، کمتر مورد پژوهش و ارزیابی قرار گرفته است .
اهمیت دیگر این پژوهش توجه به میزان اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی در کنترل و درمان اختلالات روانشناختی است ( پیشگیری ثانویه ) ، در اغلب پژوهش های انجام یافته به تاثیر آموزش مهارتهای در پیشگیری از اختلالات روانشناختی (پیشگیری اولیه ) پرداخته شده است و اثر بخشی آموزش مهارت ها در کنترل اختلالات روانی کمتر مورد قرار گرفته است ، این پژوهش به اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در دانش آموزان با مشکلات روانشناختی پرداخته است .
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی : هدف کلی هدف کلی پژوهش حاضر ، بررسی تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی در افزایش سلامت روانشناختی دانش آموزان مراجعه کننده به مشاورین مدارس است.
1-4-2- اهداف جزئی : هدف های جزئی این پژوهش عبارتند از :
– بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در بهبود شیوه حل مساله در افراد .
– بررسی تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی در اصلاح شیوه های مقابله ای افراد با تعارض های بین فردی .
– بررسی تاثیر آموزش مهارت های ارتباطی در نحوه ابراز وجود افراد .
– بررسی و مقایسه اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در دوره راهنمایی و دوره دبیرستان.

1-5- فرضیه های پژوهش
این پژوهش در صدد آموزن فرضیه های زیر است :
1- آموزش مهارت های ارتباطی در سلامت روانشناختی افراد موثر است .
2- آموزش مهارتهای ارتباطی درشیوه حل تعارض بین فردی افراد موثر است.
3- آموزش مهارتهای ارتباطی درشیوه حل مساله افراد تاثیر می گذارد .
4- آموزش مهارتهای ارتباطی منجر به افزایش میزان جراتمندی یا قاطعیت در افراد می شود .
5- اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی در سلامت روانشناختی دانش آموزان دوره راهنمایی و متوسطه متفاوت است .

1-6- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
متغیرها و مفاهیم مرتبط با آنها ، در این پژوهش به شرح ذیل می باشد.
1-6-1- سلامت روانشناختی19
-تعریف مفهومی : بعدی از مفهوم سلامت است و به معنی ادارک مثبت فرد از رویدادها و شرایط زندگی است که در اثر عوامل درونی (مانند شخصیت ) و عوامل بیرونی (مانند تاثیرات محیطی ) چنین ادراکی حاصل می شود (بزنر 20و اشتاین هاردت21 ، 1997). همچنبن سلامت روانشناختی یک پدیده چند بعدی است و دارای خصصیه های
عاطفه ، شناخت ، رفتار ، خود پنداشت و روابط بین شخصی می باشد (وسینگ 22 و ون ادن ،1994؛ نقل از باباپور ، 1381) .
– تعریف عملیاتی : در این پژوهش سلامت روانشناختی عبارت از نمره ای است که فرد در آزمون SCL-90-R بدست می آورد.

1-6-2- شیوه های حل مساله23
– تعریف مفهومی : مهارت حل مسا له به فرایندی شناختی – رفتاری ابتکار ی فرد اطلاق می شود که به وسیله آن فرد می خواهد راهبرهای موثر و سازگارانه مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین ، کشف با ابداع کند( دزوریلا وشیدی ، 1992 ) . مهارت های حل مساله ، مولفه هایی همچون توانایی برخورد با مسائل ، استفاده از مراحل حل مساله ، شناسایی راه حل های گوناگون هنگام مواجهه با مشکل و انتخاب موثرترین راه حل ، گردآوری اطلاعات و ارزیابی و تحلیل آن ها ودر نهایت حل مشکل را در برمی گیرد (الیوت و همکاران ، 1995).
– تعریف عملیاتی : در این پژوهش شیوه حل مساله عبارت است از نمره ای که فرد در مقیاس شیوه حل مساله کسیدی و لانگ بدست می آورد .

1-6-3- شیوه های حل تعا رض بین فردی
– تعریف مفهومی : شیوه حل تعارض رفتارهایی است که شخص به هنگام مواجه شدن با یک موقعیت تعارضی از خود نشان می دهد تا بتواند بر آن موقعیت غلبه کند .
این شیوه ها عبارتند از عبارتند از شیوه اجتنابی24 ، مهربانانه25 ، مصالحه گرانه26 ، سلطه گرانه27 و همراهانه 28. شیوه های حل تعارض ، نشانگر دو بعد " توجه به خود " و توجه به دیگران " (رحیم29 ، 1986 ) و یا دو بعد " رابطه سالم " و " رابطه نا سالم " ( هاریگوپال، 1995 ) می باشد.
– تعریف عملیاتی : در این پژوهش ، شیوه حل تعارض بین نمره ای است که فرد در مقیاس نسخه دوم شیوه مقابله رحیم بدست می آورد.

1-6-3- مهارت جرات ورزی
– تعریف عملیاتی : ابراز وجود ، شیوه ای از ابراز نیازها ، خواسته ها و احساسات است که به معنای برسمیت شناختن حقوق خود در عین احترام گذاشتن به حقوق دیگران می باشد ، و جراتمند بودن به معنای برقرار کردن ارتبا ط به شیوه ای غیر منفعلانه و غیر پرخاشگرانه است ( کنرلی ترجمه مبینی ) . مولفه های این مهارت عبارتند از : ابراز وجود ، نه گفتن به درخواست های نا معقول دیگران ، حفظ استقلال در بین دوستان ، تقاضای تغییر رفتارهای نامطلوب از دیگران ، ابراز عقاید متفاوت ، پذیرش کاستی خود ، آغاز و ادامه تعا ملات با دیگران ، ابراز احساسات مثبت .
– تعریف عملیاتی : در این پژوهش مهارت جرات ورزی نمره ای است که فرد از طریق مقیاس جراتمندی جرابک بدست می آورد .

در این قسمت مفهوم سلامت روانی و دید گاه های مربوط به اثر بخش بودن آموزش مهارت های زندگی و مهارت های ارتباطی ، بویژه اثر بخشی مهارت های حل مساله ، حل تعارض بین فردی و جرات ورزی در افزایش سلامت روانی و کاهش مشکلات روانشناختی افراد ، مورد بررسی بیشتر قرار می گیرد .

2-1- مفهوم سلامت
سازمان بهداشت جهانی30 (1947 ) سلامت را چنین تعریف می کند :
" سلامت عبارت است از حالت بهزیستی کامل جسمانی ، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی " . دان (1967، نقل از ادلین31 و همکاران ، 1999 ) سلامت را یک روش کنش وری وحدت یافتهای می داند که هدفش به حداکثر رساندن توان فرد است . به نظر وی سلامت مستلزم این است که فرد طیف تعادل و جهت یا مسیر هدفمند را با محیط ، یعنی جایی که در آن کنش وری خود را آشکار می سازد ، نگه دارد (بزنز ،
اشتاین هاردت ،1997 ). همچنین لارسون ( 1996 ، نقل از کی یس ،1998 ) عقیده دارد ، سلامت عبارت است از فقدان وضعیت و احساسات منفی که نتیجه آن سازگاری و تطابق با دنیای خطرناک است (بابا پور خیر الدین ، 1381 ).

2-2- ابعاد سلامت
دانشمندان معتقدند که سلامت دارای ابعادی به شرح زیر می باشد:
– سلامت جسمانی : عبارت است از سلامت بدن ، که این سلامت از طریق تغذیه صحیح ، ورزش منظم ،اجتناب از عادات مضر ، آگاهی یافتن و احساس مسئولیت در قبال سلامت و تندرستی ، بدنبال مراقبت های پزشکی بودن در صورت نیاز و شرکت کردن

در فعالیت هایی که به پیشگیری از بیماری کمک می کند ،محقق میشود.

– سلامت اجتماعی : یعنی توانایی انجام موثر و کارآمد نقشهای اجتماعی بدون آسیب رساندن به دیگران . سلامت اجتماعی در واقع همان ارزیابی شرایط و کارفرد در جامعه است ( ادلین و همکاران ، 1999)
– سلامت هیجانی :این بعد از سلامت به فهم هیجان ها و شیوه صحیح مقابله با مشکلات روزمره زندگی و چگونگی تحمل کردن تنیدگی ، اشاره می کند (همان منبع ). سلامت هیجانی به صورت دارا بودن " هویت از خود ایمن " و حس "توجه به خود مثبت " تعریف شده است .این دو خصیصه ، جنبه هایی از " حرمت خود " می باشند . حرمت خود مولفه اصلی سلامت هیجانی است ( دیه نر 1984 ، نقل از بزنر و اشتاین هاردت ، 1997 ).
– سلامت عقلانی : سلامت عقلانی یعنی داشتن ذهن باز به عقاید و مفاهیم جدید. به عبارتی ، سلامت عقلانی عبارت است از فهم این نکته که شخص بطور باطنی دارای انرژی لازم و مناسب برای انجام فعالیت های عقلانی می باشد . محققان معتقدند
که فعالیت های عقلانی بسیار زیاد یا بسیار کم تاثیر منفی برسلامت می گذارند( سوئد فند، 1979 ؛آرونسون ،1989 غ آنتونوفسکی ، 1988 ؛ نقل ازبزنز ، اشتاین هاردت ، 1997 ).
– سلامت معنوی : به نظر ادلین و همکاران (1999 ) سلامت معنوی یعنی " حالت تعادل و نظم فرد با خود و دیگران و توانایی موازنه ساختن بین نیاز های درونی با خواسته ها و تقاضای بیرونی " . الیسون (1983) سلامت معنوی را "نیروی یکپارچه بین ذهن و بدن "
و گرین برگ (1986 ) آنرا "عقیده به یک نیروی وحدت بخش " می دانند. برخی از مولفان دیگر سلامت معنوی را "ادراک مثبت از معنی و هدف زندگی " می دانند (آردل ،1986 ؛ کراس و همکاران ، 1992 ،چپمن ، 1986 ؛ نقل از بزنر ، اشتاین هارت ،1997 ).

– سلامت روان شناختی
مفهوم سلامت روان به شکلی مداوم در حال تغغیر است (ربر ، 1995 ؛ نقل از ناصری و نیک پور ، 1383 ) و مولفان مختلف تعاریف متفاوتی از سلامت روان شناختی ارائه کرده اند . این تنوع در تعاریف می تواند ناشی از تفاوت رویکردهای مختلف درروانشناسی واعتقاد متفاوت مولفان نسبت به مولفه های مختلفی که در ارتباط با سلامت روانشناختی وجود دارد و در برخی مواقع بواسطه نتایجی که از پاره ای بررسی ها به دست آید ، باشد .
برخی از مولفان معتقدند که سلامت روانشناختی یعنی "ادراک مثبت فرد از رویدادها و شرایط زندگی ". این تعریف به یک منبع روانی با نام خوش بینی ارثی اشاره می کند
( شی یر ، کارور ، 1985 ؛ نقل از بزنر ، اشتاین هاردت 1997 ) . فردی که به طور ارثی خوش بین است عقیده دارد که هر موقعیت و وضعیتی سر انجام نتیجه مثبتی خواهد داشت . نتایج تحقیقات مختلف نشان داده است که خوش بینی با سخت سری ، سلامت عمومی (سویتمن و همکاران ،1993 ، نقل از همان منبع ) ، شادی ، کیفیت ارزیابی زندگی رابطه مثبت داشته و با اضطراب ، شیوه مقابله ای اجتنابی و ابعاد پریشانی رابطه
منفی دارد (کارور ، 1993 ، نقل از همان منبع ).
برخی از مولفان هم سلامت روانشناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته اند . به نظر این افراد ، سلامت روانشناختی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی (دیه نو ، لارسن ، 1993 ، نقل از رایف و کی یس 1995 ).
کرسینی (1999) سلامت روانشناختی را حالت ذهنی می داند که احساس رضایت هیجانی ، رهایی نسبی از اضطراب و دیگر علائم ناتوان کننده ، توانایی ایجاد ارتباطات سازنده از ویژگی های عمده آن است (کرسینی ،1999، نقل از ناصری و نیک پور1383.
به طور کای مولفان و نظریه پردازان مختلف هر کدام براساس مفاهیم نظری خود مطالبی را در مورد سلامت روانشناختی مطرح کرده اند . برای مثال تمایلات اولیه زندگی در نظریه بوهلر(1935 ) ، مراحل روانی – اجتماعی در نظریه اریکسون (1959)
تغییرات شخصیت در نظریه نیوگارتن (1973 )، همگی سلامت روان شناختی را به منزله گذرگاه تحول در چرخه زندگی متصور شده اند . به علاوه ، مفهوم خود شکوفایی در نظریه مازلو (1968 ) ، صورت بندی بالیدگی در نظر آلپورت (1961 ) ، تصویر شخصی کاملاًً کار آمد در نظریه راجرز (1961 )و تبیین فردیت گرایی در نظریه یونگ (1933)، سلامت روانشناختی را از دید بالینی نگریسته اند (رایف ،کی یس ،1995 ).ویسینگ و همکاران (1994) در تعریف و تبیین سلامت روان شناختی ، یک عامل کلی را معین کره اند که طریق حس تعلیق به زندگی ، تعادل عاطفی و رضایت خاطر کلی از زندگی به صورت خود سنجی مشخص و اندازه گیری می شود . آنها عنوان نمودند که سلامت روان شناختی یک سازه و پدید ه چند بعدی است که دارای خصیصه هایی می باشد که این خصیصه ها در حالت سلامت روان شناختی واجدحالات خاصی به شرح زیر می باشند:
– عاطفه : احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه می کند .
– شناخت : زندگی قابل درک و قابل کنترل شده و رضایت کلی از زندگی تجربه
می شود .
– رفتار: وجود تجربه عمل ، علاقه به کار و فعالیت و مبارزه طلبی بدون اجتناب از مشکلات محرز است .
– خود پنداشت : احساس خود ارزشمندی و توانایی اثبات وجود خود به منصه ظهور می رسد .
– روابط بین شخصی : افراد از دیگران حمایت دریافت می کنند ، به دیگران اعتماد دارند و از مصا حبت ها و احساساتشان لذت می برند (ویسینگ و همکاران ، 1994 ؛ نقل از نقل از بابا پور خیر الدین ،1381 ).
همچنین رایف و همکاران (1997 ، به نقل از ویسینگ ، فوری ، 2000 ) ، یک الگوی چند بعدی از سلامت روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده اند . در این الگو سلامت روانشناختی دارای ماهیت مثبت در عملکرد می باشد که متشکل از عناصر مختلفی است ،
این عناصر عبارتند از :
– پذیرش خود : نگرش مثبت به خود ، شناخت جنبه های مختلف خود که می تواند
مثبت یا منفی باشد ، احساس مثبت درباره گذشته خود .
– رابطه مثبت با دیگران : داشتن رابطه گرم ، رضایت بخش و توام با اعتماد با دیگران،
توجه به سلامت و خشنودی دیگران ، احساس همدردی قوی با سایر افراد .
– خود پیروی : مستقل و خود مختار بودن . توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی ، توانایی تنظیم رفتار از درون و ارزیابی خود بوسیله معیارهای شخصی .
– غلبه برمحیط : داشتن حس غلبه و برتری برمحیط ، مهار کردن آرایه پیچیده ای از فعالیت های بیرونی ، استفاده موثر بردن از فرصت های به عمل آمده ، توانایی انتخاب یا ایجاد زمینه های مناسب برای نبازها و ارزشهای شخصی .
– هدفمندی در زندگی : داشتن هدف و جهت در زندگی ، معنی دادن به زندگی در حال و گذشته ، داشتن عقیده و باروری که به زندگی هدف می دهد .
– رشد شخصی : احساس رشد ممتد داشتن ، خود را در حال رشد و تحول دیدن ، گشاده رو بودن برای تجارب جدید ، داشتن حس تشخیص توان بالقوه خود (باباپور خیر الدین و همکاران ، 1382 )

صرف نظر از دیدگاه ها و تعاریف مختلف درباره سلامت روان ، عوامل متعددی می توانند تاثیر مثبت یا منفی برآن داشته باشند ، از بین این عوامل می توان به تاثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روانشناختی افراد اشاره کرد ، که نقش مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از زیر مجموعه های این مهارتها در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است .بی شک یکی از نشانه های سلامت روانی ، و جود روابط بین فردی مثبت و موثر است . روابط گرم و صمیمی با انسان های دیگر منبع ایمنی ، اعتماد ، راحتی و آسایش افراد است و به هنگام رویارویی با مشکلات و در مواقع سخت زندگی ، عانلی که بیشترین کمک را به فرد خواهد کرد ، توانایی ها و مهارت های او خواهد بود .
2-3-مهارتهای زندگی و مهارت های ارتباطی
الف )مهارت های زندگی
مهارت های زندگی عبارتند از مجموعهای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند . این توانایی ها فرد را قادر می سازد مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیر و بدن لطمه زدن به خود و دیگران ، با خواست ها ، انتظارات و مشکلات و مشکلات روزانه ، بویژه در روابط بین فردی ، به شکل موثری روبرو شود . این مهارت ها ، تاکید بر قابلیت های عملی و موفقیت دارند و از تحلیل نیازها و خواسته های اجتماعی ، و الزام های روزمره و عادی زندگی استخراج می شوند.برخی از آنها به مهارتهای سازگاری و ارتباطات افراد ، برخی به کارهای روزمره زندگی و برخی نیز به مهارت های شهروندی مربوط می شوند (ادیب ، فردانش،1382).
به عقیده موریس الیاس ، مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر ، ایجاد مسئولیت های اجتماعی ، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه زند (سازمان جهان بهداشت 1994 ، ترجمه نوری قاسم زاده و محمد خانی ، 1377 ).
همچنین مهارت های زندگی به عنوان توانایی ها ، دانش ها ، نگرش ها و رفتارهایی تعریف شده است که برای شادمانی و موفقیت یاد گرفته می شوند تا این که فرد را قادر سازند با موقعیت های زندگی سازگاری یابد و بر آنها مسلط شود (پیتمن ، 1997).
پژوهش های مختلف حاکی است آموزش مهارت های زندگی بررشد رفتارهای مثبت و سازگاری افراد و کاهش رفتارهای منفی اثر داشته است (گیلیان ،2000). همچنین بوتون و همکاران (1984 – 1980 ) اثر برنامه آموزش مهارت های زندگی را بر مصرف الکل ، سیگار و مواد بررسی کردند ، نتایج نشان داد که آموزش ها بر کاهش موارد یاد شده موثر بوده است . نتایج این تحقیق توسط تحقیقات دیگر از جمله تحقیقات ادکارت و همکاران (1991 )، الیاس و همکاران ( 1991 )، پاونی و همکاران (1997 ) کیمس (1997 ) و گیلیان (2000) ، نیز مورد تایید قرار گرفته است (سازمان جهانی بهداشت 1994 ؛ ترجمه نوری و محمد خانی ،1377). همچنین نتایج تحقیقات کانورس و والیتزر (2001 ) نشان داد که آموزش مهارت های زندگی در کاهش مصرف الکل در بین زنان معتاد نیز موثر بوده است (کانورس ، والیتزر ، 2001 ) . الیاس و همکاران در یک مطالعه طولی 6 ساله در مورد نتایج برنامه پیشگیری اولیه و آموزش مهارت های زندگی نشان داده اند که به دنبال آموزش مهارت ها ، رفتارهای مناسب اجتماعی افزایش و رفتارهای منفی و خود تخریبی کاهش می یابد (الیاس و همکاران ، 1993 ؛ نقل از میرزاده 1381 ).
اثر گذاری مهارت های زندگی و ارتباط آن با مهارت های شناختی ، عاطفی و رفتاری در مدل صفحه بعد نشان داده شده است :
کسب دانش
+
کسب مهارت های زندگی
همرا ه با تمرین
+
نگرش و ارزش های
مثبت

رفتار مثبت

پیشگیری از مشکلات و ارتقای
بهداشت روان
بی شک مهارت هایی که به مهارت های زندگی موسومند ، بی شماری هستند و ماهیت و تعریف آن ها ، به نسب فرهنگ ها و موقعیت ها ، تغییر می یابد . مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از مهارت های زندگی می باشند که در سلامت روان شناختی افراد موثر است ، در این پژوهش نیز اثر بخشی این مهارت مورد ارزیابی قرار گرفته است .
ب) ارتباطات ارتباطی
ارتباطات انسانی و روابط بین فردی موثر ، اساس و شالوده هویت و کمال انسان است و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران را تشکیل می دهد و موجب شکوفایی افراد و بهبود کیفیت روابط می شوند (وود ، ترجمه فیروز بخت ، 1379 ) ، بسیاری از اختلالات روانشناختی با نداشتن مهارت های اجتماعی و ارتباطی همراهند و کسانی که بدلیل انواع بیماری های روانی بستری شده اند کاستی های عمده ای در مهارت های ارتباطی نشان می دهند (هارجی و همکاران ، ترجمه بیگی و فیروز بخت ، 1379).
براساس نتایج تحقیقات انجام یافته ، بهزیستی افراد به توانایی آنها در همسویی با دیکران بستگی دارد ، ویلسون (1987) اظهار می دارد که مهمترین عامل موثر بر شاد کامی ، همانا ارتباط موفقیت آمیز بادیگران است . در بررسیهای لونتال (1968) ، والد (1970 )،
روبنستاین و شیور ( 1982 ) معلوم شده است که روابط خوب با سلامت روانی همبستگی دارد . بررسی های ویلنت (1977) ، شیور و روبنستاین (1979) ، کوهن و ویلیس (1985 ).
حاکی است که حتی روابط خوب با سلامت جسمانی نیز رابطه دارد.
بک و جونز (1973 ) متوجه شدند که رایجترین مشکل در ازدواج های نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است (ساپینگتون ، ترجمه حسین شاهی برواتی ، 1379).
نتایج تحقیقات نشان داده است که کمبود مستمر مهارتهای ارتباطی اغلب به ناسازگاری جدی منجر شده و با آموزش مناسب در زمینه مهارت های ارتباطی ضروری ،قابل جبران می باشد (فرگاس ، ترجمه بیگی و فیروز بخت ، 1379 ) . مهارت های ارتباطی مولفه هایی چون ارتباط کلامی و غیر کلامی موثر ، گوش دادن موثر ، ابراز وجود و نه گفتن به در خواست های نامعقول دیگران ، حل مساله اجتماعی ، همدل ، حل تعارض بین فردی و … را در بر می گیرد . در این پژوهش تعدادی از این عوامل از قبیل شیوه های حل مساله ، شیوه های حل تعارض و جرات ورزی ، به دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره ، آموزش داده می شود و اثر بخشی این مهارت ها برسلامت روانشناختی آنها مورد بررسی قرار می گیرد .

2-3-1-حل مساله
افراد در برخورد با مشکلات ، در هر سطحی از پیچیدگی و اهمیت که باشند با یکدیگر تفاوت هایی دارند . بسیاری ازموارد ی که از نظر بالینی رفتار ناهنجار یا اختلال هیجانی نامیده می شوند ، می توان به تغییری بهتر ، رفتار غیر موثر با پیامدهای منفی آن دانست . حل مساله یک راهبرد مقابله ای مهمی است که می تواند فرد را قادر سازد تا موقعیت های مشکل آفرین زندگی روز مره و تاثیر هیجانی آن ها را به خوبی مهار کند. و از طریق تنیدگی روانشناختی را کاهش دهد ، به حد اقل برساند و یا پیشگیری نماید (دزوریلا و شیدی ، 1992 ) . بنابراین حل مساله ، روشی است که افراد می توانند در مواقع طرح ریزی برای برخورد با چالش های زندگی از آن استفاده کنند.
مهارت حل مساله یک مهارت مقابله ای کاربردی و عملی بوده و از نظر روانشناختی نیز مفید و موثر است ، چنانچه استفاده از روش های حل مساله موجب افزایش اعتماد به نفس در افراد شده و احساس شایستگی و تسلط به مشکل در فرد تقویت می شود
(هپنر ، هیلربراند ، 1991).در حالی که حل ناقص یا گروه ها ی ناگشوده ،بهداشت روان شخص رابه طور جدی تهدید خواهد کرد . همچنین حل مساله یک مهرت حیاتی برای زندگی در عصر حاضر است . امروزه در تمامی فعالیت ها ، صاحبان امر به سوی مهارت های تفکر سطح بالا و حل مساله چه در حیطه عمومی و چه در حیطه فناوری ، خواه در فعالیت های سالم و خواه در فعالیت های مساله دار فرا خوانده می شوند . در اغلب جوامع ، همه براین عقیده اند که باید بر افزایش مهارت های حل مساله تاکید شود (وو و همکاران ، 1996 ) مزیت حل مساله آن است که به فرد کمک می کند برای مشکل خود راه حلی بیابد ، نه آنکه تصور کند مشکل او چاره ندارد و به درماندگی ،نا امیدی و استیصال برسد .
حل مساله در واقع به فرایند شناختی – رفتاری ابتکار فرد ابتکار ی فرد اطلاق می شود که بوسیله آن فرد می خواهد راهبر های موثر و سازگارانه مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین ، کشف یا ابداع کند . به عبارت دیگر ، حل مساله یک راهبرد مقابله ای مهمی است که توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی را افزایش و تنیدگی و نشانه شناسی روانی را کاهش می دهد (دزوریلا و شیدی ، 1992 ) . حل مساله مستلزم راهبردهای ویژه و هدفمندی است که فرد بوسیله آن مشکلات را تعریف می کند ، تصمیم به اتخاذ راه حل می گیرد ، راهبردهای حل مساله را انجام داده و بر آن نظارت می کند (الیوت و همکاران ،1995 ).
بنابراین حل مساله در بر گیرنده حوزه های عاطفی ، شناختی و رفتاری است . هیجان ها اغلب اولین نشانه وجود مساله ولزوم حل آن هستند ، شناخت در جریان شناسایی مساله ، طرح ریزی را ه حل های احتمالی و پیامدهای آنها و برنامه ریزی برای اجرای بهترین راه حل مورد استفاده قرار می گیرد و سر انجام برای تکمیل این سیر تسلسلی باید از مهارت های رفتاری استفاده شود .
اگر چه فرایند تا حدی پیچیده است ، اما زمانی که به مراحل مختلف تقسیم شود ، به نحو موفقیت آمیزی قابل آموزش است . دزوریلا و گلدفراید، برای اولین بار ، الگوی مرحله به مرحله را برای آموزش حل مسئله پیشنهاد کردند(دزوریلا و گلدفراید،1971).

2-3-1-1- مولفه های حل مساله
به نظر دزوریلا و نزو ، حل مساله از دو مولفه عمده تشکیل شده است :
الف ) جهت گیری به مساله :
جهت گیری به مساله ، مولفه انگیزشی توانایی حل مساله را شکل می بخشد ، به عبارتی مجموعه پاسخ های شناختی – عاطفی (هیجانی ) – رفتاری تعمیم یافته ای است که فرد آن را به موقعیت مشکل دار کنونی منتقل می کند .
به طور کلی این مولفه از تجارب مربوط به حل مساله در گذشته ناشی می شود . جنبه شناختی این مجموعه پاسخ ها دربرگیرنده متغییرهای مانند ارزیابی مساله ، اسنادهای علی و انتظارات کنترل شخصی است ، جنبه هیجانی بر حالات عاطفی مانند اضطراب ، خشم و افسردگی متمرکز است و بخش رفتاری به تمایلات گرایش – اجتناب اشاره می کند.
جهت گیری به مساله خود به دو مولفه تقسیم می شود : جهت گیری مثبت و جهت گیری منفی . عملکرد جهت گیری مثبت به مساله به قرار زیر می باشد :
– دور نگه داشتن هیجان های منفی مانند افسردگی ، اضطراب وخشم که ممکن است مانع حل مساله شوند.
– افزایش هیجانهای مثبت که برای حل مساله نقش تسهیل کننده ایفا می کند .
– بازداری از تمایل به بروز پاسخ یا پاسخ های تکانشی
– بر انگیختن فرد برای حل مشکلات (دزوریلا ، نزو 1995 ؛ دزوریلا ، شیدی ، 1991 ، نقل از الیوت و همکاران 1995 ).
افرادی که دارای جهت گیری مثبت به مساله هستند ، مشکلات روزمره خود را براحتی حل می کنند ، بدون اینکه دچار تنیدگی های روان شناختی شدید شوند . در صورتی که جهت گیری منفی به مساله با راهبرد های مقابله ای نا کار آمد و پیا مدهای نا خوشایندی همراه است که آن هم به صورت چرخه وار جهتکیری منفی به مساله راافزایش می دهد (نزو، دزوریلا ، نقل از الیوت و همکاران ، 1995 ). جهت گیری مثبت باعث استفاده از راهبر دهای مقابله ای موثر و کارآمد می شود ، مانند:
– مساله یا مشکل به صورت مبارزه طلبی
– پاسخ به مساله با هیجان های مثبت مانند امید واری و اشتیاق
– حرکت فعالانه به سمت مساله و سعی در حل آن
جهت گیری منفی یا باز دارنده می تواند تمایلات زیر را در بر داشته باشد :
– درک مساله به عنوان یک عامل تهدید کننده جدی برای سلامت
– پاسخ به مساله با هیجان های منفی شدید مانند اضطراب و افسردگی
– اجتناب یا کناره گیری از مقابله به مساله (دزوریلا وشیدی ، 1992 ).
بر اساس الگوی حل مساله ، جهت گیری مثبت به حل مساله با حالات عاطفی مثبت ، رابطه مثبت دارد و با حالات منفی ، رابطه منفی دارد . تحقیقات حاکی است افرادی که از روش های مثبت حل مساله استفاده می کنند ، تجارب هیجانی منفی را از خود دور می کنند و خلق مثبت منجر به حل مساله به شکل موثر می شود .همچنین خلق مثبت ، سبب حل مساله به صورت خلاقانه نیز می گردد (آیسن و همکاران ، 1987، نقل از الیوت و همکاران ، 1995 ).
بنابراین جهت گیری مساله به طور نزدیکی با عاطفه مثبت و منفی در ارتباط می باشد ، بدین صورت که جهت گیری منفی به مساله با عاطفه منفی بالا و به تبع آن با سلامت روان شناختی پایین مرتبط بوده و از طرف دیگر توانایی فرد در دور کردن حالات منفی از خود باعث تسهیل حل مساله و استفاده از روش های سازنده حل مساله و راهبردهای مقابله ای موثرشده است .
بطور کلی می توان گفت که موقعیت های مساله زا می تواند برهیجان های مثبت ومنفی اثربگذارد و آن هم ، برنحوه ادراک حل مساله ، خود و محیط تاثیر داشته باشد و در نتیجه می تواند سبب افزایش یا کاهش سطح سلامت روانی شود (بن – پورات و تلگن ، 1990، جورج و بریف 1990 ؛ نقل از الیوت و همکاران ، 1995).
بر اساس دیدگاه حل مساله ، جهت گیری مثبت به مساله با تجارب منفی پایین و هیجان پذیری مثبت بالا ارتباط مستمر دارد و جهت گیری منفی به مساله ، تلاش برای حل مساله به صورت موثر را بازداری می کند و سبب پیامد های نا مناسب می شود که آنهم به نوبه خود جهت گیری منفی و احساسات منفی مداوم و مزمن را تقویت می کند . بر همین اساس مداخلات روانی – تربیتی و آموزش مهارت هایی که بر پایه حل مساله بنا شده باشد ، می تواند بر صفات شخصیتی منفی و هیجان پذیری مثبت تاثیر گذاشته و از این طریق شیوه حل مساله مثبت و سازنده را بوجود آورد و در نهایت آشفتگی های روانی را کاهش داده یا به حد اقل برساند (دزوریلا و شیدی ، 1991 ، نقل از الیوت و همکاران ، 1995 ).

ب) مهارت های خاص حل مساله :
مهارت حل مساله فرآیند تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک می کند تا هنگام رویارویی با مشکل ، حل های متعددی را جستجو کند و سپس بهترین راه حل را انتخاب نموده و مساله ای را با موفقیت انجام دهد . این مولفه دارای چهار فعالیت می باشد که برخی از مولفان آنها را مراحل حل مساله نامیده اند و عبارتنداز :
1- تعریف و ضابطه بندی مساله : در این مرحله به فرد آموزش داده می شود که در خصوص مشکل خود فکر کرده و در یابد که چه عواملی در ایجاد مشکل دخالت دارند . در این مرحله بایستی مشکل به صورت دقیق مشخص شود و چنانچه مساله به صورت مبهم و یا پیچیده باشد ، نمی توان راه حل های موثری جهت حل مساله پیدا کرد.
2- ایجاد راه حل های جانشینی : در این مرحله به فرد آموزش داده می شود تا راه حل های متعددی برای مشکل خود بیابد .به این صورت که به روش بارش فکری ،ذهن خود را آزاد بگذاردو راه حل هایی را که به ذهنش می رسد یادداشت کند .

3- ارزیابی راه حل ها و تصمیم گیری : در این مرحله فرد هر یک از راه حل ها را مورد قضاوت و ارزشیابی قرار می دهد . موضوع مهم در این مرحله سودمند بودن یا نبودن راه حل های ست ، فرد پیامد هر یک از راه حل ها را پیش بینی می کند
و سودمندی آنرا برای خود و دیگران ، مورد قضاوت و ارزشیابی قرار می دهد .
4- انجام و تصریح را حل : یعنی توانایی انجام ، نظارت و ارزیابی راه حل ها و پاسخ های مقابله ای به طور موثر . در این مرحله به فرد آموزش داده می شود راه حل های مفید و سودمند را انتخاب نموده و آنها را در عمل اجرا کند و پیامدهای اعمالش را مورد توجه قرار دهد ، چنانچه راه حل رضایت بخش بود به مشکل پایان داده می شود و فرایند حل مساله پایان می یابد و چنانچه یک راه حل موثر نبود فرد باید از راه حل های دیگری که در اختیار دارد استفاده نماید و یا فرایند حل مساله را از ابتدا شروع کند . حل مساله زمانی پایان می یابد که دیگر موقعیت برای مساله زا نیست (نوری ، 1381).
دزوریلا و نزو (1990 ) عنوان کرده اند که افراد مختلف ممکن است در مولفه های عمده حل مساله (جهت گیری به مساله و مهارتهای حل مساله ) دارای نقاط ضعف و قوت متفاوتی باشند ، همچنین ممکن است این مولفه ها برای انواع مشکلات (به عنوان مثال ، مشکلات ساده یا پیچیده ) یا همه پیامدهای سازگارانه (برای ، تنیدگی روانشناختی در مقابل توانمندی رفتاری )از اهمیت یکسانی برخوردار نباشند . برای مثال ممکن است مولفه ای از مهارتها برای مقابله با مساله ای که آسان است موثر و مفید باشد اما در مقابله با مساله مشکل کارایی لازم را نداشته باشد . بنابراین توانایی حل مساله دارای برخی توانایی ها و مهارت هاست که ممکن است در افراد مختلف پیامدهای سازگارانه متفاوتی داشته باشد (دزوریلا، شیدی 1992 ).
2-3-1-2- راهبردهای مقابله ای
لازاروس و فولکمن (1984) دو شکل کلی مقابله با مشکلات و رویدادهای زندگی را مشخص کرده اند که عبارتند از :
الف) مقابله متمرکز بر مشکل یا روش مساله مدار
ب ) مقابله متمرکز بر هیجان یا روش هیجان مدار
روش مساله مدار عبارت از راهبردهایی است که به جهت تغییر منبع تنیدگی به کار می رود و روش هیجان مدار راهبردهایی را شامل می شود که هدفش کاهش پریشانی های ایجاد شده در موقعیت مساله ساز است . راهبرد متمرکز بر مشکل می تواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد . راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر یا رفتارهای دیگران است ، در صورتی که راهبردهای مقابله ای معطوف به درون شامل تلاش هایی است که برای بررسی مجدد نگرشها و نیازهای خود و کسب مهارتها و پاسخ های تازه به عمل می آوریم . مقابله متمرکز بر هیجان معطوف بر کنترل و مهار ناراحتی هیجانی است و زمانی که فرد مشکل را فراتر از توانایی های خود تلقی می کند به احتمال زیاد به مقابله متمرکز بر هیجان روی آورده است (ویتالیانو و همکاران ،1990 ) .
تحقیقات مختلف نشان داده است که تکیه بر روش هیجان مدار ، به ویژه روش اجتنابی ، با میزان تنیدگی و آشفتگی بالا در ارتباط می باشد (رونسون ،فلتون ، 1989 ؛ تامپسون و همکاران ، 1992 ، نقل از پکنهام ،1999 ، ). در صورتی که استفاده از روش مقابله ای مساله مدار با میزان آشفتگی پایینی مرتبط بوده است (رونسون ،فلتون ، 1989 ؛ نقل از همان منبع )
مطالعات پژوهشی در زمینه مقابله منجر به کسب نتایج مفیدی شده است . افرادی که به طور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله می کنند ، کسانی هستند که خودشان به مجموعه ای از راهبر دهای مقابله ای مجهز ساخته اند و در انطباق با شرایط انعطاف پذیر هستند .
مقابله کننده های خوب از مهارت های زیر برخوردار هستند :
(1) انعطاف پذیری : توانایی ایجاد و در نظر گرفتن راه حل های جانشین .
(2) دور اندیشی : توانایی پیش بینی اثرات طولانی مدت پاسخ های مقابله ای .
(3) منطقی بودن : توانایی انجام ارزیابی های دقیق و درست .
همچنین نتایج پژوهش های مختلف حاکی است که سازگارانه ترین روش برای مقابله با چالش ها و مشکلات زندگی ، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل طرح ریزی و مساله گشایی است . همچنین اجتماعی بودن و برون گرایی و داشتن مهارت های ارتباطی نیز می تواند در این زمینه سودمند و مفید باشد ، کسانی که از مقابله عملی و مساله مدار استفاده می کنند از نحوه کنترل رویدادهای تنش زا راضی هستند و کمتر افسرده و مضطرب می شوند . مقابله هیجانی و اجتنابی به سازگاری رضایت بخش با رویدادهای تنش زا منجر نمی شوند و افرادی که از این راهبرد ها استفاده می کنند . معمولاً مضطرب و افسرده هستند (امیر خان و همکاران ، 1995 کوپر و همکاران ، 1995 ).

2-3-1-3- سبکهای حل مساً له
کیسدی و لانگ (1996 ،نقل از محمدی وصاحبی ،1380 ) به 6 سبک حل مساله در افراد اشاره کرده اند که عبارتند از :
– درماندگی :این عامل بیانگر بی یاوری فرد در موقیعت های مساله زا می باشد .
– مهار گری حل مساله : بعد از مهار گیری بیرونی – درونی را در موقیعت های مساله زا منعکس می کند.
– سبک خلاقیت :نشان دهنده برنامه ریزی و در نظر گرفتن راه حل های متنوع بر حسب موقعیت مساله زا است .
– اعتماد در حل مسا له : بیانگر اعتقاد در توانایی فرد برای مشکلات است .
– سبک اجتناب :تمایل جهت رد شدن از کنار مشکلات به جای مقابله با آنها را منعکس می کند .
– سبک رو یآورد : نگرش مثبت نسبت به مشکلات و تمایل به مقابله رو در رو با آنها را نشان می دهد .
از بین شیو های حل مسا له ،سبک خلاقیت ، سبک اعتماد در حل مسا له و سبک روی آورد به عنوان شیو های سازنده حل مسا له می باشد و سبک درماند گی ،سبک مهار گری حل مساله و سبک اجتناب به عنوان شیو های غیر سازنده حل مسا له در افراد محسوب می شوند .

2-3-1-4- نقص در حل مساله و بروز مشکلات روانشناختی در افراد

آموزش مهارت های حل مساله و شیو ه های صحیح مقابله با مشکل ،به افزایش کیفیت زندگی ،عملکرد نقش روانی اجتماعی ،رفتار مقابله ای و در نهایت به سلامت رو انشناختی کمک می کند. عقیده براین است که کسب شیوه های مقابله ای صحیح سبب تقویت کانون کنترل درونی شده و از طرف دیگر باعث استفاده از راهبردی مساله مدار می شود . همچنین بهبود روابط ارتباطی و اجتماعی ، کاهش تضادها و تعارض های بین شخصی و کاهش میزان طلاق ، از جمله مواردی است که در اثر استفاده از شیو های صحیح حل مساله یا شیو های صحیح مقابله با مشکل کسب می شود (شار تر 1999).
مهارت های مو ثر حل مساله با ساز گاری شخصی خوب ارتباط دارد (هاگا و همکاران ،1995). پژو هشگران در یافتند که مساله گشا های موفق به این واقعیت واقف اند که غلبه بر مشکلات ز ندگی مستلزم تلاش شخص است (با مگاد نر و همکاران ،1986)و اغلب افرادی که در مانده و نا توان می شود به طورانعطاف نا پذیری تنها از یک راه حل استفاده می کنند و وقتی این راه حل موثر واقع نمی شود ،معمولاًرا ه های دیگری را امتحان نمی کنند. حل مسا له نیازمند رویکردی فعال است نه منفعل و پاسخ های سر کوبگرانه و واکنشی به مسائل سبکهای مقابله ای و سوء مصرف مواد نیز نقش بسزایی داشته است (پلت و هاسبند 1993،زو چری و دانسریر 2003).
ارتباط نقص در حال مسا له با مشکلات و مسائل مختلفی مشخص شده است.برای مثال تحقیقات ،ارتباط بین نقص در حال مسا له و افسردگی را مشخص کرده است .
نشانه های افسردگی با ایجاد راه حل های جانشینی کمتر در مقابل مشکلات ،انتخاب راه حل های کم تاثیر از میان راه حل های مختلف،عملکرد ضعیف در رسیدن به هدف های خاص ،توانایی حل مساله پایین ادراک شده رابطه دارد (دیکسون و همکاران ،1993،نقل از هاگا و همکاران 1995 ). افرادی که از مهارت مساله گشایی خوبی برخودار دارند در مقایسه با افرادی که فاقد این مهارت هستند کمتر احتمال دارد افسرده شوند (نزو و همکاران ،1986)
در مطالعه ای که بر روی افراد مبتلا به افسردگی بالینی صورت گرفت ،دو نوع درمانبه دو گروه تجویز شد . به گروهی راهبردهای مساله گشایی آموزش داده شد تا از آن استفاده کنند اما در مورد مشکلات گروه دوم بحث شد ،ولی هیچگونه راهبرد مساله گشایی به آنها آموزس نداده شد . نتایج این پژوهش بسیار روشن بود ،افراد افسرده ای که روش حل مساله را یاد گرفته و به کار بسته بودند ،میزان افسرد گی شان به مقدار فابل تو جهی کاهش یافت ،طوری که شش ماه پس از این تحقیق هنوز اثر این راهبرد در آنها وجود داشت . در مقابل افسرده ای که فقط درباره مشکلاتشان بحث شده بود ولی راهبردهای حل مسا له به آنها آموزش داده نشده بود فقط کاهش جزئی در میزان افسردگی شان مشاهده شد ،نتیجه این پزوهش نشا ن داد که مهارت حل مسا له،مهارتی موثر برای مقابله با افسردگی است (نزو ،1986).
به طورکلی پژو هشگران تف اوت اساسی در پاسخهای مقابله ای افرادافسرده و غیر افسرده کشف کرد اند (کویینی ،آلدوین و لازاروس ،1981 بیلینگز،کرونکیت،مووس 1983، هالان ،مووس1987،تیلور ،اسکوگین ،1992) براساس یافته های این محققین افراد افسرده از مهارتهای مساله گشایی به اندازه کافی استفاده نمی کنند (کلینکه ،ترجمهمحمد خانی 1380).
در طول دهه های گذشته ارتباط بین نقص در مهارت های حل مسا له و خود کشی نیز بین نمونه های بالینی آشکار شده است .محققین با استفاده از مقیاسهای حل مساله ،تفاوتهای را بین گرو ههای خود کشی گرا گروه های غیر خود کشی گرا یافته (لاین هان و همکاران 1981 گوداشتاین ،1982،شوت ،کلام ،1987 نقل از ایوانف و همکاران1992).
آموزش مهار تهای حل مساله در کاهش رفتارهای غیر عادی و نامناسب کو دکان و نوجوانان نیز تاثیر بسزایی داشته است . نتایجپژوهشی بر روی کودکانو نوجوانان که اختلالات رفتاری داشتند نشان داد که رفتار های مشکل ساز به دنبال آموزش مهارت حل مساله کاهش یافته یا محدود میشود ]بنابراین یکی از عوامل بروز رفتار های مشکل ساز کمبود این مهارت در کودکان است (هندون ]1999).
پاره ای از تحقیقات به ارتباط بین شیوه حل مسا له و اصطراب امتحان اشاره کرده اند. یافته های این تحقیقات حاکی از آن که اضطراب امتحان با اعتماد به حل مساله پایین و کنترل شخصی کمتر بر مسائل همبستگی داشته است . همچنین ارتباط معنی داری بین اضطراب امتحان و تمایل به اجتناب از مسائل و به عبارت بهتر ،شیوهاجتنابی حل مسا له وحود داشته است . به نظر میرسد افرادی که دارای اضطراب امتحان هستند از تلاش برای حل مشکلات خود اجتناب می ورزند و این ویژگی تا حدی بواسطه فقدان توانایی و فقدان کنترل بر پیامد هاست که فرد آنرا بدین شکل ادارک می کند ،بطور کلی معلوم شده است که هر قدر میزان اصطراب امتحان بیشتر باشد ؛فرد توانایی حل مساله پایین تری از خود نشان می دهد (بلانکشتاین و همکاران ،1992).
دزوریلا ونزو (1990)به نقش حل مساله و ارتباط آن با برخی مشکلات تحصیلی پرداخته اند و نتایج تحقیقات آنها حاکی است که افراد دارای توانایی حل مساله بالا در مقایسه با افراد دارای توانایی حل مساله پایین عملکرد تحصیلی بهتری دارند (نقل از دزوریلا و شیدی 1992).
آموزش مهارت های حل مساله برای افراد درای مشکلات متنوعی از قبیل تعارض های موجود بین زوجین (سو رنسون ،1999)رفتار ضد اجتماعی کودمان (کازدین و همکاران 1992)
پذیرش مشکلات و نا توانا ییهای جسمانی (الیوت و همکاران 1999) افسردگی (ماینورز -والیس 2000 )،بیماری های روانی و عقب ماندگی ذهنی که معمولاً دارای نقص در مهارت های حل مساله هستند (بنسون 1995)کاهش مشکلات رفتاری مبتلایان به اوتیسم (براون 2005 )،اختلالات یاد گیری (بابا پور خیر الدین ،صبحی قرامکی 1380) به کار رفته است .
همچنین احمدی زاده (1373). در پزوهشی که انجام داد به این نتیجه دست یافت که آموزش مهارت حل مساله با افزایش شایستگی های اختماعی و ارتقائ سطح روابط بین فردی نو جوانان ارتباط قاطع دارد و موجب افزایش خود کارآمدی تحصیلی و سلامت روان شناختی در نوجوانان میشود (احمدی زاده1373 ). پژوهش ها حاکی است که در کودکان و نوجوانی که طریقه استفادهمنظم از راهبردهای حل مساله را یاد گرفته اند ،به نحوی موثری بر فشار و نا کامی غلبه می کنند .همچنین به نظر میرسد ،توانایی حل مساله بر عملکرد تحصیلی تاثیر مثبتی می گذارد) ، به علاوه تحقیقات نشان داده است که کودکان و نوجوانی که در این زمینه از مهارت های قوی دارند ،گرایش کمتری به بزهکاری ،مصرف مواد و الکل و مشکلات جدی روانشناختی دارند (پوپ و همکاران 1988 ؛نقل از تجلی 1373 ).

2-3-2- حل تعارض بین فردی
یکی از مشکلاتی که اجتناب از آن سخت و تقریباً برای هر فردی تنش زا است تجربه تعارض بین فردی است ،بخصوص اگر این تعارض پایدار و مزمن باشد . در واقع یکی از شایع ترین مشکلات رایج در دورهنوجوانی ،اختلاف در روابط بین فردی و تعارض می باشد ، که در صورت آموزش مهار تهای حل تعارض بین فردی بسیاری از مشکلات کنترل شده و از بروز مشکلات شدید تر پیشگیری می شود . امروزهآموزش مهارت حل تعارض بین فردی از مولفه های اساسی در انواع برنامه های کاهش خشونت و کنترل رفتار در مدارس می باشد . پژوه ش های مختلف حاکی است که آموزش مهارتهای اجتماعی و مهارت حل تعارض بین فردی ،در کاهش مشکلات روانشناختی بویژه بزهکاری و سوء مصرف مواد (کاتالانو ،و همکاران 1998؛ چانگ و الیاس 1996؛درلاک ،1980)و در افزایش پیشرفت تحصیلی (جانسون و همکاران 1992)موثر بوده است .

2-3-2-1- تعریف و ماهیت تعارض
تعارض در لغت به معنای رو یارویی ،معترض و مزاحم یکدیگر شدن و با هم اختلاف داشتن است تعارض در رو یا رویی است ،به نحوی که در این رو یا رویی هر کس سعی دارد حقانیت خودش را به اثبات برساند ،یا به بیان ساده پیروز شود تعارض یعنی مبارزه تمایلات یا علایق ،موقعیتی که در آن فرد در معرض نیرو های متضاد و یا قدرتی های تقریباً برابر قرار می گیرد ،و معمولاً بازدارنده میشود (سر مد ،1378).
در تعریف دیگر ،تعارض عبارت است از این که یک فرد یا یک گروه به طور عمدی مانع رسیدن یک فرد یا گروه به اهدافش می باشد یا راه او را سد و بلوکه می کند (شاهزکنی 1380).
تعارض مشابه رقابت است ،اما با شدت بیشتری توام است .رقابت یعنی همچشمی بین دو فرد یا گروه در دستیابی به یک چیز متمایز زارزشمند در حالی که در تعریف واژه تعارض چنین فرض می شود که فرد یا گروهی مستقیماًمانع از این می شود که گروهیا افراد دیگر به هدف خود برسد در این موقعیت رقابتی اگر چه افراد می توانند اهداف نا ساز گار داشته باشند ، معمولاًافراد می توانند هدف شان را بدون ایجاد مانع برای دیگری تعقیب و پیگیری کنند ،اما در تعارض معمولاً افراد برای دیگران مانع ایجاد می کنند (دفت . ریچارد ال ؛1999 از پاراسائیان و اعرابی 1380).
در هنگام مقابله با تعارض گاهی رفتار های سازش نا یافته در افراد ایجاد می شود ، رفتار هایی مانند مصرف الکل و مواد مخدر ،کم خوری یا پر خوری ،رفتار پر خاش گرانه یا اطاعت و فرمانبری بیش از حد (هاریگو پال ،1995 نقل از باباپور خیر الدین 1381). بعلاوه برخی تغییرات فیز یو لوژیکی نیز در موقعیت های تعارضی شدید ایجاد می شود که عبارتند از :
– افزایش ترشح آدرنالین و نور آدر نالین
– افزایش ضربان قلب و فشار خون
– بازداری حرکات دودی عضلات شکم
– افزایش اسید هیدرو کلریک در معده و اختلال در کارآن و اشکال در هضم غذا (استونی و همکاران ؛نقل از همان منبع )
تداوم چنین تغییرات فیزیو لو ژیکی به مدت زیاد تعادل هورمونی را نیز مختل می کند و در اثر این عدم تعادل هورمونی ،شخص به برخی اختلالات روان تنی مانند زخم معده ،مشکلات تنفسی (مانند آسم )،فشار خون بالا و حتی مشکلات عروقی- فلبی مبتلا می شود (پتری و همکاران ،1999 نقل از همان منبع ). به طور کلی افراد واکنشی های مختلفی به موقعیت های تعارضی شدید از خود نشان می دهندکه می توان آنها را به صورت زیر خلاصه کرد :
– پاسخ های روان شناختی شامل :بی تو جهی ،بی علاقگی ،نا رضایتی ،اصطراب ،انزوا طلبی ،نا کامی
– پاسخ ها یرفتاری شامل :مصرف الکل و مواد مخدر ،پر خاشگری یا تخربی کاهش ارتباطات ،کم خوری یا پر خوری .
– پاسخ های فیزیو لو ژیک مانند : انواع سردرد ،زخم معده و مشکلات گوارشی ،فشار خون بالا ،مشکلات تنفسی و مشکلات عروقی.
– واکنش های بیو شیمیایی مانند :افزایش ضربان قلب ؛اتساع برونش ها ، اتساعد مرد مک ها باز داری ترشح مایعات هضمی ،ترشح آدرنالین و نور آدر نالین ،تبدیل گلیکوژن به صفرا(دایاس و همکاران 1999).
در موقعیت های مر بوط به تحصیل ،تعار ضات منجر به افت تحصیلی ،غیبت از مدرسه ،ترک تحصیل،لجبازی و مخالفت جویی و انحرافات رفتاری و …. می شود .در واقع یکی از شایع ترین مشکلات مربوط به مدارس تعارض بین افراد میباشد ،این تعارض می تواند به تعارضات درونی یک شخص و یا تعارض بین دو شخص یا بیشتر و یا ممکن است این تعارض مربوط به دو یا چند گروه باشد ،(جانسون و جانسون ،1995).
گر چه تعارض اغلب به شکل منفی در نظر گرفته می شود ،اما می تواند به طور مثبت هم به کیفیت روابط و هم به رشد شخصی افراد کمک کند و این زمانی است که با شیوه های صحیح و کار امد بتوان به حل پرداخت در این پیامد های سودمند و مفیدی عاید خواهد شد که عبارتند از :
– تعارض افراد را بر می انگزید تا بهتر و بیشتر کار کنند زیرا استعدادها و توانایی های فرد در موقعیت های تعارض شکوفا می شوند.
– برخی نیاز های روان شناختی مانند سلطه گیری ،پرخاشگری و نیاز های مرتبط با ((من)) و احترام را ارضا کنند و بدان وسیله فرصتی برای استفاده سازنده و آزاد شدن تمایلات پر خاشگرانه فراهم آوردند .
– تعارض ها می توانند عقاید خلاقانه ،سازنده و ابداعی فراهم سازند .
– تعارض ها می توانند به زندگی فرد تنوع ببخشند ؛زیرا در غیر این صورت زندگی خسته کننده و ملال آور خواهد بود .
– اطلاعات تشخیصی فراهم آورند و به افراد کمک کنند تا از بروز مشکلات مشابه جلو گیری کنند .
– فهم مشکل ،افراد و روابط بین آنها ،هماهنگی بهتر در میان افراد و تقویت رو ابط بین گرو ه ها را تسهیل نمایند .
پس علی رغم تاثیر منفی تعارض برعملکرد فرد و ایجاد رفتار های سازش نا یافته و حتی بروز اختلالات روان تنی ،در صورت یادگیری این مهارت و حل مناسب آن ، تعارض می تواند نقش انگیزشی داشته باشد ،خلاقیت و استعداد فرد را شکوفا کند و عمکرد فرد را افزایش دهد و منجر به اتکا ء به خود و مهارت و کار امدی شود ،بنابراین آنچه مهم است مدیریت صحیح تعارض و استفاده از شیوه های حل تعارض مناسب می باشد ،نه فقط کاهش یا حذف آن (بابا پور خیرالدین 1381.)در تعارض سازمانی نیز ،هر چند تعارض وجود نداشته باشد ،عقاید هرگز به چالش کشیده نمی شود و انگیزه ای برای تغییر و پویش در سازمان ایجاد نمیشود . طبق این دید کاه اگر در سازمان ها هیچگونه تعارض وجود نداشته باشد ،نوآوری و خلاقیت نیز وجود نخواهد داشت . البته مقدار زیاد تعارض برای سازمان مخرب و مقدار کم آن ،فرسودگی سازمانی ایجاد می نماید . وجود یک حالت بهینه و وضعیت مطلوب از تعارض عملکرد سازمان را بهبود خاهد بخشید (حیدری تفرشی و همکاران ،1381).
2-3-2-2- انواع تعارض
الف )تعارض فرد با خود
1- خواستن – خواستن (جاذب – جاذب ) :شرایطی که انسان برسر دو راهی قرار گیرد و هر دو راه برایش از جاذبه ای مساوی بر خوردار باشد.
2- نخواستن – نخواستن (دافع – دافع ) :شخص در شرایطی قرار می گیرد که از میان دو راه موجود باید یکی را انتخاب کند ،در حالیکه هیچکدام مطلوب او نیست .
3- خواستن – نخواستن ( جاذب – دافع ) :یعنی حالت کسی که از دو راه موجود فقط یکی را می پسندد ،ولی تا آخرین لحظه ای که مو ضوع آشکار نشود نمیداند به خواسته اش خواهد رسید ،یا آنچه را که نمی خواهد باید تحمل کند .به طور مسلم اگر به خواسته اش برسد مشکل نخواهد داشت ،اگر چه تکلیف قضیه روشن شود . تعارض ذهنی ،با مقادیری فشار روانی همراه بوده است ،اما اگر نخواستن بر او تحمیل شود علاوه برفشارروانی همراه بوده است ،اما اگرنخواستن براو تحمیل شود علاوه بر فشار روانی احساس باختن ، یا نا کامی اخیر نیز اورا رنج خواهد داد (سرمد ، 1378).
ب ) تعارض های گروهی و سازمانی
1- تعارض بین فردی : در این نوع تعارض افراد مجموعه در گیر در تعارض تلقی می شوند .
2- تعارض بین گروهی :مجموعه افراد درون یک سازمان که تشکیل گرو ه ها و تیم های مختلف را می دهند ،در گیر تعارض بین گرو ه ها هستند .
3- تعارض بین سازمانی :مشاجرات بین دو یا چند سازمان را در بر می گیرد (اقدام ،1380 ).
لازم به ذکر است که در این پژوهش بیشتر تعارض بین فردی مورد نظر میباشد و در اغلب منابع به سه نوع تعارض اساسی اشاره است ،که عبارتند از :
1- تعارض میان احساسات :
از آنجایی که وجود تفاوت میان انسان ها امر اجتناب نا پذیری می باشد ،در هر رابطه مهمی ممکن است احساسات خصمانه نیرومند و تعارض هایی به وجود آید که معمولابا به کار گیری شیوه حل مساله ،قابل حل است (لیکرت و لیکرت 1996).

2- تعارض و تضاد میان ارزش ها :
تصاد میان ارزش ها ،نوعی از تعارض است که بندرت راه حلی برای آن یافت می شو د چون چیز عینی و ملموسی وجودندارد ،با وجود این باز هم استفاده از روش حل تعارض ،می تواند به افرادی که باور های متضادی دارند کمک کند تا یک دیگر را بهتر بفهمند و تحمل بیشتری برای درک شرایط یکدیگر کسب کنند ،ضمن این که این روش بر اعمال و نگرش های آنان نیز تاپیر می گذارد (همان منبع ).
3- تعارض و تضاد بین نیاز ها:
این نوع تعارض ها بواسطه تنوع نیاز ها فنا هماهنگی نیاز ها و عدم ارضای نیاز ها ایجاد می شود .
– تنوع نیاز ها :زمانی است که شخص در یک زمان بخواهد بیش از یک نیاز را ارضاء کند .
– نا هماهنگی نیاز ها :ارضاء یک نیاز ایجاب می کند که شخص از ارضاءنیاز دیگر صرف نظر نماید .
– عدم ارضای نیاز ها :زمانی که نیاز ها ارضاءنمی شوند ،افراد احساس نا کامی می کنند و این نا کامی باعث بروز فرایند تعارض می گردد . این تعارض ها منجر به رفتار های منفی و عیر سازنده می گردد (بابا پور 1381).
– 2-3-2-3- منابع تعارض
– افراد در پاره ای جهات با یک دیگر متفاوتند ،در صورتی که این تفاوتها در محیط فعالیت بین افراد نا سازگار وجود داشته باشد ،سبب بروز تعارض می گردد . البته هر نوع تفاوتی باعث تضاد نمی شود . تفاوت ها می تواند پایه ای برای انعطاف پذیری ،تفاوت های ظریف در جهت گیری ها و راه حل های فعالانه به مشکلات باشد (هاریگوپال ،1995).
منبع تعارض در بین افراد ممکن است بواسطه تفاوت های فردی در عوامل زیر باشد :
تفاوت در فرهنگ :وقتی افراد از فرهنگ های مختلف گرد هم می آیند،بروز یک رویدادممکن است به طور متاوتی درک شود و هر فرد براساس چهارچوب فرهنگی خود و رفتارهای کلیشه ای که نسبت به فرهنگ های مختلف دارد آن رویداد را بفهمند . این رویدادها ممکن است از نظر اهمیت و اولویت و پیامد هادر بین افراد دارای فرهنگ ها ی مختلف باشد . برخی از جنبه های قومی ،نژادی و فرهنگی مانند تبعیض نژادی ،تهدیدهای کلیشه ای ، فشار های گروهی برای همنوا شدن که به نظر میرسد فرایند های روانشناختی را تحت تاثیر قرار می دهند ،می توانند به صورت منبع تعارض عمل کرده و برای سلامت فرد تهدید زا باشند . در چنین مواردی حل مشکل از طریق به کار گیری شیو های مطلوب حل مساله و حل تعارض موجود ،بو سیله استفاده از راهبردهای صحیح حل تعارض ،امکان پذیر است (کنترادا و همکاران 2000 ؛نقل از بابا پور خیرالدین 1381 ).
– تفاوت در آموزش برمیزان انتظار فرد از خون و از دیگران تاثیر دارد وقتی که افراد زمینه های آموزشی و تربیتی متاوت در یکجا جمع شوند ،احتمال بروز تعارض افزایش می یابد . همینطور وقتی افراد دارای موقعیت های متفاوتی با یکدیگر در ارتباط باشند می توان انتظار بروز تعارض را داشت . در اغلب موارد بسیاری از تعارض های موجود در زندگی اجتماعی بدین علت ایجاد میشود ،به عنوان مثال بین دانش آموزان و دانشجویان شهری و وستایی یا بین افرادی که وضعیت اقتصادی – اجتماعی بالایی دارند با آنهایی که از نظر وضعیت اقتصادی – اجتماعی در سطح پایینی هستند ،تعارض بو جود آید .
– تفاو ت در ایدئو لو ژی و ارزش ها : وقتی افراد با ایدئو لوژی های متفاغوتی در کنار هم جمع میشو ند ،ممکن است بخاطر مخالفت و عدم توافق بر سر بر خی مو ضوع های مهم بین آنها تعارض بوجود آید و هر کدام از آنها موضوع را بر علیه ایدئو لوژی و ایین و خط مشی خود قلمداد کند . زمانی که اوقات فراغت و فرصت بحث و منازعه بیشتر باشد و یا فعالیتی که برای انجام آن گرد هم آمد آمده اند آسان باشد احتمال وقوع تعارض بیشتر و شدید تر است .
– تفاوت در تجربه : تحربه دید گاه فرد را وسیع تر می کند و چارچوب داروی او را در مورد رویدادها منطقی تر می نماید و با عث می شود که کارها و فعالیت های خود را با دیدی باز و منطقی انجام دهد . این قبیل تفاوتهای در تمامی زمینه ها وبین همه افراد دیده می شود .
– رقابت :در مو قعیت هایی که بر سر اهداف ،منابع ،پاداش ،بین افراد رقابت وجود دارد بروز تعارض به طور معمول عادی است . در چنین موقعیت ها یی اگر به تلاشهای گروهی بیش از تلاش های فردی اهمیت فردی اهمیت داده شود ،میزان تعارض به حداقل کاهش می یابد . بنابراین در مدارس باید تلاش گروهی و هماهنگی بین افراد افزایش یافته وبه همان اندازه رقابت های زیان بار کنترل شود .
– انزوای اجتماعی و شخصی : پیشرفت فناوری در جامعه کنونی بر جنبه های اجتماعی فعالبت ها تاثیر گذاشته و تعاملات و ارتباط های اجتماعی افراد را بیش از پیش کاهش داده است . فعالیت هایی مانند کار با کامپیوتر ،اینترنت ،بازی های رایانه ای و ….،مهارت های ارتباطی و اجتماعی افراد را کاهش می دهد ،طوری که افراد بتدریج ارتباط های اجتماعی سالم رااز یاد برده و در مواقع مختلفی که با یکدیگر روبرو می شوند ،رفتار اجتماعی مناسبی از خود نشان نداده و تضاد بین آنها بو جود می آید .
– جهت گیری رفتاری : رفتار افراد تحت تاثیر عوامل مختلفی می باشد مانند :عوامل شناختی (شامل عقاید و ادراکات افراد و چگونگی درک عقاید و ادراکات دیگران )عوامل عاطفی (مانند احساسات ،دوست داشتن ها ،تنفر ها و هیجان پذیری )عوامل کرداری یا تمایل به روش های خاص (همان منبع ).
– این عوامل به هم مرتبط هستند و به شدت تحت تاثیر تجربه های فرهنگی سازمانی ، آموزشی و شخصی هستند و نا ساز گاری بین افراد از نظر جهت گیر ی های رفتاری و ساخت شخصیتی ،منبع تعارض در زندگی اجتماعی است (هاریگوپال 1995؛نقل از بابا پور خیر الدین 1381 ).به طور کلی می توان گفت منبع تعارض های بین شخصی ،ریشه در تفاوت های فردی دارد .افراد از نظر نگرش ها ،رفتار و ساخت رفتار افراد به فهم فرایند تعارض و کاهش بروز آن شده و به حل موثر تعارض ها خواهد انجامید .

2-3-2-4- سبک های حل تعارض
در یک موقعیت تعارضی ،افراد رفتار هایی را نشان می دهند که مبین دو بعد عمده جرات ورزی / عدم جرات ورزی (مطیع بودن )و همکاری / عدم همکاری می باشند.
بعد جر ات ورزی /مطیع بودن به میزان فعالیت و انرژیی اشاره می کند که در رفتار هدفمند فرد نشان داده میشود . با در نظر گرفتن این دو بعد پنج نوع شیوه حل تعارض پئیدار میشود . هر یک از این شیو ه ها میزان همکاری و جرات ورزی متفاوتی را نشان می دهند .
این شیوه اجتنابی : اجتناب یکی از مکانیزم های دفاعی است که افراد در مواجهه با تعارض ها به کار می گیرند ، فردی که جرات ورز نیست و خصلت همکارانه ندارد ،سعی می کند از طریق رویگردانی یا به تعویق انداختن تعارض از آن اجتناب کند در واقع چنین افرادی به وسیله استفاده از مکانیزم های دفاعی مانند تفکر آرزو مندانه خیالبافی ،انکار ،سر کوب ،تعلل ،بی تفاوتی و بی توجهی انتخابی از آن روی برمی گردانند (سکیگو چی 1999 ؛سورنسون 1999).
2) شیوه مهربانانه :عدم جرات ورزی و داشتن حس همکاری از ویژگی های این شیوه مقابله ای است . در چنین افرادی تمایل به ارتباط با دیگران دارند و برای حفظ رابطه دوستانه با دیگران ،سعی می کنند دیگران را از خود راضی نگه دارند.هدف در اینجا عبارت است از حفظ رابطه سازگار با دیگران از طریق تسلیم شدن در مقابل آنها یاپیوستن به خواسته های آنها (همان منبع ).
3- شیوهمصالحه گرانه : در شیوهمصالحه گرانه فرد هم جرات ورز و هم حس همکاران دارد ،یعنی در این سبک حل تعارض طرفین به شکل متقابل سود برده یا زیان می بینند .
4) شیوه سلطه گرانه :مشخصه این سبک حل تعارض عبارت است از جرات ورزی و پرخاشگری همراه با کم توجهی یا بی توجهی به همکاری با دیگران . در واقع می توان گفت این روش ،یک روش زور مدارانه است و نوعی عمل تعدیل رفتار دیگران از طریق اعمال فشار و تهدید در جهت انتظارات خود میباشد .
5) شیوه همراهانه :در این سبک حل تعارض بین فردی ،هر دو طرف به منظور رسیدن به اهداف خودبا همدیگر همکاری کرده و جرات ورز میباشند .تدابیرموجود را می توان از طریق شیوه حل مساله خلاقانه گسترش داد تا هر طرف بتواند به خواسته …… خود برسد بدون اینکه طرف مقابل متضرر شود ،این نوع شیوه حل تعارض منجر به خلاقیت و شکو فایی استعدادهای افراد می شود (سکیگوچی 1999).
از بین شیو ه های پنج گانه حل تعارض ،شیو ه های مهربانانه و همراهانه ،روش سالم یا سازنده حل تعارض و شیوه های اجتنابی و سلطه گرانه ،روش نا سالم یا غیر سازندهحل تعارض و شیو های اجتنابی و سلطه گرانه ، روش ناسالم یا غیر سازندهحل تعارض را تشکیل می دهند و شیوهمصالحه گرانه حالت بینابینی دارد (هاریگوپال ،1995؛نقل از بابا پور خیرالدین 1381).
هر کدام از این شیوه ها می توانند به تنهایی در موقعیت های خاصی مناسب باشند ،اما استفاده مستمر از آنها می توان د پیامد های منفی بسیاری بدنبال داشته باشد . در این میان ،حل مساله اشتراکی یکی از شیو هایی است که در آن ،افراد با استفاده از مهارت حل مساله به حل تعارض می پردازند . در حل مساله اشتراکی ،وقتی افراد پی میبرند که دارای نیازهای متضادی هستند ،برای یافتن راه حلی که برای همه قابل قبول باشد به یکدیگر می پیوندند این کار مستلزم تعریف مجدد مشکل ،یافتن راه حل های جدید و تاکید بر علایق مشترک است . در این فرایند ، هیچ یک از افراد بر دیگری مسلط نشده وتسلیم او نیز نمیشود . این روش غالباً،روش برد _برد رفع نیاز های متضاد نامیده می شود . زمانی این روش ممکن باشد مطلوبترین راه برای رفع تعار ض محسوب می شود (بورتون ،1990).
ماحل روش حل مشکل از طریق مشارکت عبارت است از :
1)مشکلات در قالب نیاز ها تعریف شود ،نه راه حل ها
2)از طریق سیال سازی ذهنی ،راه حل های ممکن بررسی شود .
3)راه حلی انتخاب شود که نیاز های هر دو طرف را به بهترین وجه بر آورده می کند و پیامدهای احتمالی را کنترل می نمایید .
4)برنامه ریزی برای انجام کار ها توسط افراد
5) ارزیابی و بررسی فرایند حل مسئله
حل مساله اشتراکی ،مستلزم استفاده از مهارت های گوش کردن ،مهارت های کلامی و روش حل تعارض است .
2-3-2-5- روشهای پیشگیری و مهار تعارض ها
الف ) تعارض های شخصی و بین فردی
گر چه ریشه کن کردن کامل تعارض غیر ممکن است اما با استفاده از روش های پیشگیری و مهارتعارض ،می توان بسیاری از کشمکش های بیجا را از بین برد که این روش ها عبارتند از :
– گوش کردن انعکاسی : گوش کردن انعکاسی ، در زمانی که فرد مشکل یا نیاز شدید ی دارد ،می تواند فوق العاده موثر باشد .. این کار به فرد دیگر کمک می کند تا هیجان های منفی رااز بین ببرد یا به حل مشکل خود بپردازد . مشکلی که اگر حل نشده باقی بماند ،می تواند موجب پیدایش یک تعارض اساسی شود (سندی و بوردمن 2001 ).
– توانایی ابزار وجود :فرد را قادر میسازد که نیازهای خود را کمترین در گیری برآورده کند . زمانی که نیاز ها به وجود میآیند ،فرد می تواند با ابزار وجود از ایجاد هیجان هایی که غالباً موجب تعارض می شوند جلو گیری کند . هر دو مهارت گوش کردن و ابزار وجود به روشن شدن دو منبع اصلی تعارض ،یعنی اشتباهات و فقدان اطلاعات ،کمک می کند .
– برون ریزی تنش ها : برون ریزی تنش ها ی خود ،بدون لبریز کردن کاسه صبردیگری ،یک روش مهم دیگر برای پیشگیری و مهار تعارض است . اغلب ، در جریان عادی زندگی ،ممکن است رهایی از تنش های ایجاد شده به شیو هایی صورت گیرد که در جریان عادی زندگی ،ممکن است رهایی از تنش های ایجادشده به شیوه هایی صورت گیرد که در ایجاد تنش کند مثلا فردی که برسر کسی فریاد می کشد و نا سزا می گوید خود رااز تنش رها می کند ،اما به همان نسبت ،تنش رادر شخص مقابل افزایش می دهد . در حالی که او میتواند در یک اتاق تنها و یا در برابر شخص بی طرفی که حاضر است به فوران برون ریزی احساسات او گوش کند ،شروع به داد و فریاد کند .تمرین های سخت و رقابت های ورزشی نیز می توانند تنش فرد را کاهش دهند .
– افزایش حمایت عاطفی : اعضای خانواده و دوستان می تواند آمادگی فرد را برای در کیر شدن در تعارض های غیر ضروری کاهش دهد . بنابراین گسترش شبکه ارتباطی و دریافت توجه از اطرفیان تمایل به اختلاف و در گیری با دیگران را کاهش می دهد .
– بالا بردن تحمل و پذیرش دیگران :افزایش سطح تحمل و پذیرش دیگران می تواند تعارض نا معقول را کاهش دهد . سطح تحمل و پذیرش افراد تا حدودی به واسطه تربیت و حتی شاید عوامل ژنیتیک تعیین میشود،اما افراد می توانند صبورتر و پذیرا تر از آنچه در حال حاضر هستند ،باشند . آموزش ابزار وجود افزایش و گسترش حمایت عاطفی در زندگی دور ه های عملی کسب مهارت های ارتباطی و دریافت بخشی از دانش مر بوط به درمان عقلانی -عاطفی ،برخی از راه های افزایش تحمل و پذیرش خود به شمار می رود .
– کنترل مسائل : کنترل مسائل می تواند به اندازه "کنترل اسحله " برای رسیدن صلح جهانی اهمیت داشته باشد این رهنمود در کنترل تعارض های بین فردی به همان اندازه با ارزش است که در جلو گیری ملت ها مسائل می تواند مسائل زیر را در برگیرد :
1) به جای بر خورد سریع و بلافاصله با مسائل بنیادی بهتر است از روش های دراز مدت در رسیدگی به کشمکش ها استفاده شود .
2) بهتر است هر بار ، بابه یک موضوع برخورد شود .
3) به جای برخورد با مشکلات بزرگ و دارای بخش های متعدد بهتر است آنها را به واحد های کوچکتری تقسیم کرد.
4) بهتر است کار را با مسائلی شروع کرد که به نظر می رسد به ساده ترین شکل و با رضایت همه افراد درگیر قابل حل می باشد .
5) به مسائلی اصلی اختلاف پرداخته شود نه به مسائل حاشیه ای .
6) معمولا بهتر است اختلاف نظر به شکلی مطرح شود که اعتقادات یک فرد را در بر ابر اعتقادات طرف مقابل ،بی ارزش نکند . در صورت امکان بحث با کلمات غیر عقیدتی مطرح شود . افراد باید در یانبد که چگونه می توانند "نیاز های خود " را همراه با "نیاز های فرد دیگر ارضاء کنند (همان منبع ).
در نهایت ،ارزیابی دقیق تمام پیا مدهاو بهایی که برای تعارض و کشمکش پرداخت ،می تواند فرد را از در گیر شدن در کشمکش ها ی بیهوده ،منصرف سازد .
ب) شیوه سازمان یافتن یک موسسه (یا یک رابطه ) با میزان تعارض هایی که در آن رخ می دهد ارتباط دارد . زمینه بروز تعارض در سازمان های دیوان سالاری متمرکز بیشتر از سازمان هایی است که در آن کنترل متمرکز کمتری وجود دارد (لیکرت و لیکرت ،1996). در این زمینه شخصیت مدیر و روش هایی که به کار می گیرد نیز ،دارای اهمیت است . مدیرانی که موضع دفاعی کمتری دارند و حمایت کننده هستند به افراد تشکیلات خود کمک می کنند تا از در گیر شدن در کشمکش های غیر ضروری بپرهیزد (نای 1973). وضعیت گروه نیز برمیزان تعارض هایی که بر آن به وجود می آیدمو ثر است . گر چه برخیاز انواع رقابت می تواند سالم باشد اما نتیجه پژوهش های انجام یافته حاکی از آن است که رقابت های مبتنی بربرد -باخت،؛منجر به تعارض می شود و امکان حل موثر کشمکش ها را کاهش می دهند (پریللتنسکی و همکاران ،2001). همچنین شیو ه هاو قوانین دارای طرح صحیح و بیان واضح ،که توسط افراد به درستی درک شده و مورد حمایت قرار گرفته است روند منظمی را خلق می کند که می تواند به تخفیف بحران و کاهش تعارض کمک کند (همان منبع).
2-3-3- جرات ورزی یا ابزار وجود
جرات ورزی یکی از جنبه های قابل اصلاح ارتباط بین فردی است (هارجی و همکاران ،ترجمه بیگی و فیروز بخت 1377)و سابقه ای طول انی در رفتار درمانی دارد . سر آغاز آن به کار های سالتر (1949)وولپی (1958)باز می گردد (کریستوف و کلی 1985) . در دهه های اخیر توجه زیادی به این مبحث شده است و پژوهش های زیادی در این زمینه صورت گرفته و برنامه هایی تحت عنوان آموزش ابراز وجود طرح ریزی وجود طرح ریزی شده است که خود نشانگر اهمیت این جنبه از تعامل اجتماعی است .نتایج پژوهشهای مختلفی مانند تحقیقات آلبرتی و امو نر 1986)فلپس و استین (1987) کانتر و کانتر( 1988) راکوس (1991) حامی از آثار مثبت جرات ورزی بررفتار اجتماعی و کنترل رفتار های غیر عادی است (هارجی و همکاران (1994)؛ ترجمه بیگی و فیروز بخت 1377 ) ابزار وجود برای بیان همه نوع احساسات ،به ویژه اضطراب به کار برده می شود . تجارب حاکی است که چنین ابزاری به منبع اضطر ب می انجامد . در حقیقت آموزش ابراز وجود و جرات ورزی تکنیکی است که برای رفع اصطراب های حادث از روابط اجتماعی متقابل افراد به کار برده می شود ،به عنوان مثال اضطراب ناشی از عدم توانایی فرد در ابراز عقایدش به دوستان و یا دیگران با جرات آموزی به خوبی درمان می شود و بسیاری از تعارض های بین فردی افراد کاهش مییابد (شفیع آبادی و ناصری ،1375). آموزش جرات ورزی یک شیوه مداخله ساخت یافته است جهت بهبود اثر بخشی سبک ارتباطی ،که خاص افراد بیمار نیست ،بلکه امروزهدر حد وسیع در دنیای تجارت ،حتی در حوز های فروش و مدیریت نیز مورد استفاده قرار می گیرد (فنستر هایم؛نقل از چینی 1373).در واقع جرات ورزی به فرد احساس خود کار آمدی و کنترل درونی می بخشد و این احساسات نیز در روابط متقابل با دیگران اعتماد به نفس و عزت نفس را تقویت می کنند (ویلسون و کالویس ،1993).

2-3-3-1- تعریف جرات ورزی
به عقیدهصاحب نظران جردت ورزی یا ابراز وجود شیو ه ا ی از ابراز نیاز ها ،خواسته ها و احساسات است که به معنای به رسمیت شناختن حقوق خود در عین احترام گذاشتن به حقوق دیگران است ،در واقع هدف ابراز وجود حمایت از حقوق شخص ،بدون تجاوز به حقوق دیگران است .
لانگ و جاکوبو سکی ( 1976) مهارت جرات ورزی را چنین تعریف می کنند :"جرات ورزی شامل گرفتن حق خود و ابراز افکار ،احساسات و اعتقادات خویش به نحوی مناسب ،مستقیم و صادقانه است به نحوی که حقوق دیگران را زیر پا نگذاریم " آلبرتی و امونز (1982) نیز جرات ورزی را چنین تعریف کردهاند : " رفتاری که شخص را قادر می سازد به نفع خودش عمل کند ،بدون هر گونه اضطرابی روی پا های خود بایستد ،احساسات واقعی خود را صادقانه ابراز کند و بدون بی توجهی به حقوق دیگران حق خود را بگیرد " . در هر دو مورد تعریف بر رعایت و احترام به حقوق دیگران تاکید می شود و اشاره شده است که افراد باید بتوانند بین گرفتن حق خود و پایمال کردن حقوق دیگران تفاوت دیگران تفاوت قائل شوند .
جراتورزی متشکل از هفت دسته پاسخ است . سه دسته از آنها پاسخ های منفی هستند که عبار تند از :ابراز عقاید نا معقول یا متفاوت ،تقاضای تغییر از دیگران ورد در خواست های نا معقول آنها . چهار پاسخ دیگر مثبت هستند : قبول کاستی های خود رد و بدل کردن تعارف ،شروع و ادامه تعاملات و ابراز احساست مثبت .اغلب افراد در جنبه های منفی یا تعارض آمیز مشکل دارند ،بنابراین بیشتر پژوهشهای و آموزش ها در این جنبه صورت گرفته است (هارجی و مورو ،1998).

2-3-3-2- اثر بخشی جرات آموزی در کنترل مشکلات روانشناختی
سالتر (1949) افراد غیر جرات ورز را دچار اضطراب اجتماعی وهراس اجتماعی می دانست و سعی داشت بر اساس اصطلاح های پاولفی ، ویژگی های افراد دچار بازداری اجتماعی را توضیح دهد ، او غیر جرات ورزی را با بازدارندگی شخصیتی که ناشی از شرایطی شدن های منفی است مشخص می کرد و در درمان ،براساس نظریه شرطی سازی پاولفی سعی داشت که با تمرین رفتار های ابرازی و تقویت آنها ،جنبه بازدارندگی را کاهش داده و جرات ورزی را افزایش دهد .
ولپی نیز ابتدا رفتار غیر جرات ورزی را در میان بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی می دانست و سعی داشت بر اساس اصطلاح های پاولفی ،ویژگی های افراد دچار باز داری اجتماعی را توضیح دهد. او غیر جرات ورزی و در درمان، بر اساس نظریه شرطی سازی پاولفی سعی داشت که با تمرین رفتارهای ابزاری و تقویت آنها، جنبه بازدارندگی را کاهش داده و جرات ورزی را افزایش دهد.
ولپی نیز ابتدا رفتار غیر جرات ورزی را در میان بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی که توان انجام رفتار مخالفتی و گفتن کلمه "نه" و رد تقاضای غیرمنطقی را نداشتند، شناسایی کرد.او فرد غیر جرات ورز را دچار ترس در رویارویی با دیگران می دانست.به نظر ولپی این افراد از انجام دادن رفتاری که درست و منطقی است، به دلیل نگرانی بیش از حد از پس آیندهای رفتارو برآورد خطر غیرواقعی، بازداشته می شوند.او به اضطراب به عنوان عامل اصلی بازدارندگی از جرات ورزی تاکید داشت و در درمان بر آن بود تا بازدارندگی متقابل اضطراب و تنش، با روش آرامش عضلانی، اضطراب را کاهش داده و به موازات آن جرات ورزی را افزایش دهد، به اعتقاد ولپی اگر بتوان با آموزش جرات ورزی، آمادگی فرد را برای رویارویی افزایش داد، محرک ها و موقعیت های اضطراب انگیز، اضطراب انگیزی خود را از دست می دهند.(شریعت یار، 1383).
لازاروس(1971) نیز به اضطراب به عنوان علت اصلی عدم جرات ورزی تاکید داشت.او جرات ورزی را دارای چهار مولفه زیر می دانست:
1- رد تقاضای نامقعول دیگران
2- جلب احساس مثبت دیگران و طرح درخواست های خود
3- ابزار احساسات مثبت و منفی
4- شروع، ادامه و خاتمه به گفتگوها

2-3-3–3 کارکردهای جرات ورزی
مهارت جرات ورزی به فراخور موقعیت چند هدف را برآورده می سازد و به افراد کمک می کند تا:
– جلوی پایمال شدن حقوق شان را بگیرند.
– تقاضاهای نامقعول دیگران را رد کنند.
– از دیگران درخواست های معقولی داشته باشند.
– با مخالفت های نامقعول دیگران، برخوردهای درست و موثری داشته باشند.
– حقوق دیگران را به رسمیت بشناسند.
– رفتار دیگران در برابر خودشان را تغییر دهند.
– از تعارضات پرخاشگرانه غیرضروری خودداری کنند.
– در هر موردی موضع خود را با اعتماد به نفس و آزادنه مطرح کنند.
استفاد] صحیح از این مهارت ، چند فایده مهم دارد، اما میزان برآورده شدن هر یک از این کارکردها به نوع ابراز وجود در افراد بستگی دارد به علاوه عوامل شخصی و بافتی هم در اثربخشی اظهار وجود افراد اهمیت دارد.

2-3-3-4- سبک های پاسخدهی افراد
برای درک کامل مفهوم جرات ورزی ابتدا باید بین آن و سایر سبک های پاسخ دهی تمایز گذاشت.آلبرتی و آمونز(1986) بین سه سبک پاسخ دهی تمایز می گذارد این سه سبک عبارتند از:
– عدم جرات ورزی و رفتارهای سلطه پذیرانه: اتخاذ سبکی انفعالی، به نحوی که دیگران افکار، احساسات و حقوق فرد را براحتی نادیده می گیرند، اشخاصی که این سبک خاشعانه را دارند اشخاصی مرتب در ظاهر آرام و در واقع بیقرارند که از مسائل فرار می کنند و بدون توجه به احساس خود با دیگران موافقت می ورزند.در این سبک هدف فرد آن است که به هر قیمتی که شده دیگران را خشنود سازد و از بروز هرگونه تعارضی جلوگیری کند، بسیاری از افراد سلطه پذیر احساسات خالصانه ، نیازها، ارزشها، و نگرانی خود را بیان نمی کنند این افراد به ندرت خواسته های خود را مطرح می سازند و حتی وقتی که امکان ارضای نیازها وجود دارد آنها را نادیده می گیرند.فرد سلطه پذیر فاقد(احترام به خود) است اما رفتار او، عدم احترام نسبت به دیگران را نیز نشان می دهد زیرا به طور ضمنی به آن معناست که فرد دیگر ، آسیب پذیرتر از آن است که از عهده مواجهه برآید و مشارکتش را در مسئولیت ها بپذیرد.
– پرخاشگری: یعنی نادیده گرفتن حقوق دیگران و تهدید کردن دیگران.فرد پرخاشگر احساسات، خواسته ها و عقایدش را از طریق آسیب رساندن به دیگران ابزار می کند.ویگی های این سبک عبارتند از: صحبت کردن پیش از اتمام یافتن صحبت های دیگران، بلند و تهاجمی حرف زدن، خیره شدن به طرف مقابل، کنایه زدن(تهمت زدن و سرزنش و تحقیر دیگران)، ابزار خشن و شدید احساسات و عقاید ، بالاتر دانستن خود و رنجاندن دیگران برای جلوگیری از رنجش خود.هدف این افراد "بردن" بدون رعایت حقوق دیگران است.شخص پرخاشگر مایل است که بر دیگران غالب باشد دیدگاه او این است که "این، آن چیزی است که من می خواهم، چیزی که تو می خواهی، اهمیت کمتری دارد یا اصلاً مهم نیست".
– جرات ورزی: فرد جرات مند از روش های ارتباطی استفاده می کند که او را قادر می سازد حرمت نفس خود را حفظ کند، خشنودی و ارضای خواسته های خویش را دنبال کند و از حقوق و حریم شخصی خود، بدون سو استفاده از دیگران و یا سلطه جویی بر آنان ، دفاع کند.ابزار وجود حقیقی، شیوه ای از در جهان بودن، که ارزش و شان فردی شخص را تاییئ می کند و در عین حال، ارزشمندی دیگران را نیز حفظ کرده و مورد تایید قرار می دهد و به عبارتی بهتر یعنی ملاحظه حقوق دیگران و در عین حال گرفتن حق خود.ویژگی های این سبک عبارتند از: دادن پاسخ های خود انگیخته با لحنی دوستانه اما قاطع، ابزار احساسات و عقاید خود، بها دادن به خود و نرنجاندن خود و دیگران.در این سبک هدف شخص، رعایت عدالت برای تمامی طرف های رابطه است.
جرات ورزی معمولاً مناسب ترین پاسخ است و تعادل بین رفتار سلطه پذیرانه (منفعل بودن) و پرخاشگری است، اشخاصی که جرات ورز هستند کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند و اغلب از روابطشان رضایت داشته و به اهداف خویش می رسند(هارجی و همکاران، 1994، ترجمه بیگی و فیروز بخت، 1377).

2-3-3-5- انواع جرات ورزی
لینهن و اگان(1979) بین ابزار وجود مستقیم و غیر مستقیم تمایز می گذارند.آنها معتقدند ابراز وجود مستقیم و صریح همیشه بهترین راه نیست، بخصوص وقتی با افرادی سر و کار داریم که دوست دارند دیگران نظر مثبتی دربار] آنها داشته باشند، بنابراین در برخی موقعیت ها ابراز وجود مبهم و غیرمستقیم موثرتر خواهد بود.
ویلسون و گالویس (1993) معتقدند ابراز وجود استاندارد و مستقیم، به اندازه پرخاشگری موثر است و در عین حال از لحاظ اجتماعی نیز مقبول تر از رفتار پرخاشگرانه است.این نوع ابراز وجود در مقایسه با عدم ابراز وجود، از لحاظ اجتماعی نشانگر کفایت ما می باشد، اما برای دیگران ناخوشایندتر است.بنابراین اگر سبک مستقیم به سبک مستقیم پیچیده تبدیل شود، ابراز وجود افراد کمتر ناراحت کننده و ناخوشایند خواهد بود، در این سبک افراد از ملاحظات اضافی استفاده می کنند مانند : همدلی، ناچاری، عذرخواهی، خودشیرینی و….(ویلسون و گالویس، 1993).
لانک و جاکوبوسکی(1976) به پنج نوع ابراز وجود اشاره کرده اند:
1- ابراز وجود بنیادی :این نوع ابراز وجود شامل عمل ساده ابراز و اصراتر بر حقوق ، اعتقادات ، احساسات یا عقاید است
2- ابراز وجود همدلانه :در این نوع ابراز وجود فرد با برسمیت شناختن موقعیت یا احساسات طرف مقابل نشان می دهد که متوجه وضعیت آنها نیز هست .
3- ابراز وجود اقزایشی :در این حالت افراد کار را با کمترین ابراز وجود شروع می کنند و اگر طرف مقابل بی تفاوت بود بتدریج بر میزان ابراز وجود خود می افزایند .
4- ابراز وجود از طریق رو یا رویی :در صورتی از این نوع ابراز وجود استفاده می شود که اعمال رفتار و گفتار طرف مقابل با هم تناقص داشته باشند و فرد به او نشان می دهد که آنچه می گوید و آنچه می کند فرق دارد .
5- ابراز وجود زبانی : در این وجود ،سخنگو بصراحت رفتار طرف مقابل ، تاثیر آن بر زندگی یا احساسات خودش و علت که چرا آن تغییر دهد را توضیح می دهد .

2-3-3-6- مو لفه های جرات ورزی ،افراد بایستی بر چهار مولفه ابراز وجود مسلط باشند که عبارتند از :
1- محتوا : محتوای عملی ابراز وجود است از ابراز حقوق و بر زبان آوردن اظهاراتی که این ابراز وجود تمایز گذارده اند که عبارتند از :
الف )توصیف
ب) توصیف و مخالفت
ج) توصیف همراه به سوی استفاده از هر سه نوع پاسخ حرکت می کند ، میزان وجود هم افزایش می یابد.
آنها دریافتند هر چه پاسخ افراداز تو.صیف به سوی استفاده از هر نوع پاسخ حرکت می کند ، میزان ابراز وجود هم افزایش می یابد .
2- عناصر پنهان : آن دسته از افکار ،ایده ها و احساساتی هستند که بر توانایی ما برای ابراز وجود باید از حقوق خود و نحوه احقاق آنها اطلاع داشته باشیم و گاهی نیز بایستی وضعیت دیگران را در رابطه با حقوق خود مورد بررسی قرار دهیم .
3- فرایند : نحوهارائه پاسخ های جسورانه هم نقش مهمی در موقعیت این پاسخ ها دارند به عنوان مثال بایست در زمان بندی پاسخ های کلامی و غیر کلامی دقت کرد و نباید در ابراز وجود درنگ و تاخیر کرد،حتی مهارت های کنترل محرک نیز مهم می باشند و گاهی لازم است برای افزایش توفیق ابراز وجود محیط دیگران را درستکاری کرد .
4) پاسخ های غیر کلامی : رفتار های غیر کلامی نیز از مولفه های جرات ورزی می باشد مانند :سطح متوسط تماس چشمی ، اجتناب از حالات چهر ه ای نا مناسب ،استفاده صحیح از ژست ها در حین صحبت و به کار بردنژست های نا مشخص در حین گوش دادن ، راست نگه داشتن بدن و استفاده از پیرا زبانهای مناسب ( زمان پاسخدهی اندک ،سلاست ، بلندی صدا و تغییر دادن آن و قاطعیت زیاد ).
تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور :
تحقیقات انجام شدهدر داخل کشور که عبارت اند از موسوی در سال 1370 در تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه سلامت روان وانگزیش به پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع او ل دبستان شهر ستان فومن که طبق تحقیقات انجام بین سلامت روان و مقیاس های آن ماننداضطراب واسترس و مسائل دیگر و انگزیش به پیشرفت تحصیلی رابطه معنی داری وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر 5% p است .
و همین طور تحقیق عباس زاده در سال 1369 تحت عنوان مقایسه سلامت روانی در بین مادران دارای فرزندان عقب مانده و فرزندان عقب مانده و عادی تفاوت معنی داری وجود دارد .
و همین طور اصلانی در سال 1370 تحقیقی را تحت عنوان بررسی مهار ت ارتباطی بر روی خلاقیت دانش آموزان اتبتدایی شهر ستان نو شهر مازندران که نتایج بدست
آمده حاکی از آن است که مهارتهای ارتباطی بر خلاقیت دانش آموزان می تواند دخالت داشته باشد و همین طور تحقیق توسی در سال 1369که تحت عنوان بررسی رابطه مهارت های ارتباطی و آموزشی و رو ابط صمیمانه والدین با یکدیگر در پرورش کودکان حدود سنی 7 الی 10 ساله شهر ستان نطنز که طبق نتایج بدست آمده مشخص شده است که بین مهارتهای ارتباطی آموزشی و روابط صمیمانه زن وشوهر می تواند در نوع پرورش کودک دخالت در رابطه داشته باشد .
تحقیقات خارج از کشور شارکه در سال 1972 در تحقیقاتی که برروی اقشار مختلف مردم در شهر نیو یرک آمریکا انجام داده که میزان سلامت روانی آنها را مشخص کند و اینکه کدام یک از اقشار در معرض نبود سلامت روانی قرار دارند که با مقایسه پزوهشگران و دکتران بیمارستانها و کار مندان ادارات تجاری و مغاره داران که با تحقبقات انجام مشخص شده است که کارمندان ادارات تجاری نسبت به دیگر
گرو هها دارای سلامت روانی اندکی بو ده اند .
همین طور رابیسون در سال 1980 در تحقیقاتی که انجام داده و بررسی مهار تهای آموزشی و ارتباطی در بین کودکان عقب مانده شهر لندن واینکه آیا به کار گیری بسیاری از مهار تهای ارتباطی و آموزشی و حتی حرکتی وادار کردن فرزندان عقب مانده خانودها به حرکت اعضای بدن و یا آموزش رنگها و موارد دیگری می تواند از عقب ماندگی آنها مرور کند که تحقیقات انجام شده بدست آمده حاکی از آن است که استفاده از حرکات و مهار تهای ارتباطی و آموزشی به مراتب از عقب ماندگی می تواند بکاهد البته اگر این مهارتهای به صورت مسمتر و مداوم باشد .

در این بخش روش تحقیق ،متغییرهای مورد مطالعه ،جامعه و نمونه آماری ،ابزارهای جمع اطلاعات و روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات اشاره می شود .
3-1- روش تحقیق به منطور بر قراری رابطهعلت و معلولی بین دو یا چند

متغییر از طر ح های تجربی استفاده می شود و این تحقیق نیز از نوع مطالعات تجربی پیش آزمون – پس آز مون همراه با گروه کنترل می باشد ، ویژگی های این نوع تحقیق عبارت است از :

– متغییرهای مستقل دستکاری می شود .
– سایر متغییرها به جز متغییر وابسته ثابت نگه داشته شده و کنترل میشود .
– تاثیر متغییر مستقل بر متغییر وابسته مشاهده می شود .
بر اساس این طرح آزمودنی ها با انتساب تصادفی به گروه آزمایش و گروه گواه تقسیم می شوند ،سپس عمل آزمایشی به اجرا در می آید .طرح دو گروهی پیش آزمون و پس -آزمون یکی از متداول ترین طرح ها در تحقیقات علوم رفتاری است و در این طرح عوامای که می توانند اعتبار درونی را کاهش دهند کنترل می شود .
این طرح به صورت زیر نمایش داده می شود :
R E O1 X O2 گروه آزمایشی
O2 C O 1 – R گروه کنترل

3-2- متغیرهای مستقل و وابسته
در این پژوهش سلامت روانشناختی به عنوان متغبر وابسته در نظر گرفته شده است و آموزش مهارت های ارتباطی شامل :آموزش مهارت حل مساله ،آموزش مهارت حل تعارض بین فردی و آموزش مهارت جرات ورزی در فرضیه های مختلف به عنوان متغیر مستقل محسوب شده اند . همچنین جنسیت به عنوان متغیر کنترل د ر نظر گر فته شد .

3-3- جامعه آماری
جامعه آماری این تحقیق را دانش آموزان دختر پابه سوم مقطع راهنمایی و پایه سوم مقطع دبیرستان در شهر ستان تهران منطقه چهار دخترانه در سال تحصیلی و بهار 1386 تشکیل می دهند . این افراداز لیست دانش آموزانی که به علت مشکلات روانشناختی به مشاورین مدارس مراجعه کرده بودند انتخاب گردیدند و بر اساس گزارش مشاورین مدارس این دانش آموزان دارای انواع مشکلات روانشناختی می باشند .

-4-4نمونه و روش نمونه گیری
برای انتخاب نمونه 60نفری و 30 نفر از هر مقطع تحصیلی به روش نمونه گیری تصادفی از لیست افراد انتخاب گردید ،سپس 15 نفر از هر گروه به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل هر کدام شامل 30 نفر دانش آموز برای اجرای پژوهش آماده شد ند .
4- 5- ابزارهای جمع آوری اطلاعات
ابزارهایی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند شامل : آزمون SCL-90-R
(برای ارزیابی وضعیت سلامت روانشناسی افراد) مقیاس شیوه ی حل مساله کسیدی و لانگ (برای ارزیابی سبک حل مساله در افراد )، مقیاس نسخه دوم شیوه مقابه با تعارض بین فردی رحیم (جهت ارزیابی شیوه حل تعارض افراد) و مقیاس جراتمندی جرابک ( برای اندازه گیری میزان جرات ورزی) بودند که همه این آزمونها به صورت گروهی اجرا گردیدند. همچنین برای آموزش این افراد از دستورالعمل و برنامه آموزش مهارت های زندگی سازمان جهانی بهداشت استفاده شد. ویژگی های هر کدام از این ابزارها به شرح ذیل می باشد.

3-5-1- مقیاس SCL-90-R
الف) معرفی مقیاس
این چک لیست توسط لئونارد.ار.دروگاتیس (1983-1977) در پژوهشکده روانسنجی بالینی تهیه شد. این مقیاس برای نشان دادن الگوهای علامتی روانی افراد طرحریزی شده است . مبنای اصلی این آزمون ، چک لیست سلامتی هاپکینز می باشد که دارای 5 مقیاس اصلی بوده و دروگاتیس با افزودن 45 آیتم دیگر آن را در مجموع به 9 مقیاس افزایش داد . دروگاتیس و همکارانش این مقیاس را بر اساس تجارب بالینیی و تحلیل های روانسنجی تهیه کردند . این مقیاس شامل 90 سوال بوده و هر آیتم آن بر روی یک مقیاس 5 نمره ای از پریشانی (4-0 ) نمره گذاری می شود . آیتم ها بر حسب 9 مقیاس علامتی اولیه و 3 شاخص کلی پریشانی نمره داده می شود و تفسیر می گردد. هنجار یابی که برای این مقیاس تهیه شده است برای افراد غیر بیمار و بهنجار تا بیماران جسمی گوناگون ، افرادی با اختلالات سایکوتیک و نیز نوجوانان می باشد .

مقیاس های علامتی اولیه این مقیاس عبارتند از :
– مقیاس جسمانی کردن ( SOM) :
این مقیاس شامل 12 آیتم می باشد و بیانگر پریشانی ناشی از ادراکات مربوط به مشکلات بدنی است.
– مقیاس وسواسی – جبری (O-C) :
این مقیاس شامل 10 آیتم می باشد و بیانگر علائمی است مشتمل بر افکار ، تکانه ها و اعمالی که غیر اجتناب و غیر قابل مقاومت هستند.
– مقیاس حساسیت بین فردی ( INT ) :
این مقیاس شامل 10 آیتم می باشد و بر احساسات بی کفایتی شخصی و احساس حقارت و نارحتی در تعاملات بین فردی اشاره دارد .
– مقیاس افسردگی DEP))
– این مقیاس دارای 13 آیتم بوده و دامنه وسیعی از جلو ه های افسر دگی بالینی را نشان می دهد .
– مقیاس اضطراب ANX)):
این مقیاس شامل 10 آیتم بوده و نشانگر حالات عصبی ، تنش و لرزش ف احساس تر س و وحشت زدگی و همبسته های اضطراب می باشد .
مقیاس خصومت (HOS):
این مقیاس شامل 6 آیتم می باشد و نشانگر خصوصیت مر بوط به حالت عاطفی منفی خشم و کیفیاتی چون پر خاشگری ، تحریک پذیری ،طغیان و رنجش را نشان می دهد .
– مقیاس اضطراب فوبیکPHOB)) :
این مقیاس شامل 7 آیتم و پاسخ ترس مقاوم نسبت به یک شخص ،مکان ، شیء یا موقعیت خاص را نشان می دهد .
مقیاس افکار پارانوئید (PAR) :
این مقیاس شامل شامل 6 آیتم می باشد وبیانگر رفتار پارا نوئید و تفکر فرافکنانه ، خصومت ، سو ء ظن، بزرگ منشی ، خود مرکز بینی و هذیان ها است .
– مقیاس روانپرشی (PSY ) :
– این مقیاس با 10آیتم ، نشانگر سبک ز ندگی کناره گیرانه ، انزوا گونه و اسکیزوئید و توهمات و انتشار افکار میباشد .
– آیتم های اضافی :تعداد 7 آیتم در این پرسشنامه زیر مجموعه هیچیک از مقیاسهای علامتی اولیه نیستند .
شاخص های کلی پریشانی:
– شاخص مرضی یا شدت کلی : گویا ی بهترین شاخص منفرد سطح یا عمق رایج اختلال است .
– شاخص پریشانی علامتی مثبت :یک سنجش خالص از شدت اختلال است و نشان می دهد که بیمار در صحبت از اختلالش علائم را افزاینده یا کاهش بیان کرده است .
– کل علامت مثبت :شمارش ساده تعداد علائمی است که فرد به عنوان علائم مثبت آنها را تجربه کرده و در پرشنامه علامت زده است .
– لازم به تو ضیح است که در این پژوهش برای ارزیابی میزان سلامت روانشناختی آزمودنی ها ، از نمرات آن هادر شاخص مر ضی یا شدت کلی اختلال استفاده شده است . نمره پایین در این شاخص نشانگر سلامت روانشاختی بیشتر ، ونمره بالا در این شاخص نشانگر سلامت روانشناختی کمتر می باشد .

ب) شواهد مربوط به روایی واعتبار مقیاس
مطالعات متعددی در زمینه روایی این آزمون انجام گرفته است . در زمینه اعتبار همزمان دراگوتیس ، ریکلز، راک (1976) این آزمون را به همراه MMPI بر روی 119 آزمودنی داوطلب اجرا نمودند، همبستگی بین نتایج دلالت بر همگرایی بالا بین دو ازمون داشت که بالاترین همبستگی بین دو آزمون مربوط به ملاک افسردگی با 73%و کمترین همبستگی مربوط به ترس مرضی 43% بوده است .
نتایج بدست آمده درباره اعتبار و روایی این مقیاس در پژوهش نشان داده است که بالاترین ضریب پایانی در این تحقیق مربوط به افیردگی 86%و پایین ترین ضریب
مربوط به ترس مرضی 71%می باشد .
سنجش پایانی ابعاد 9 گانه این آزمون از دو روش محاسبه ثبات درونی و پایانی به روش بازآزمایی صورت گرفته است . ضریب آلفا برای 9 بعد کاملاًرضایت بخش بوده است ، بیشترین همبستگی مربوط به بعد افسردگی با 9% و کمترین آنها روان پریشی با 77% بوده است . پایانی آزمایی برروی 94 بیمار نامتجانس و پس از یک هفته ارزیابی اولیه صورت گرفت اکثر ضرایب دارای همبستگی بالا بین 78% تا9% بوده اند.
در تحقیق دیگری که در ایران توسط جواد بهادریان (1372)انجام یافته پایایی آزمون مورد ارزیابی قرار گرفته که نهایتاً حساسیت و کارآیی آن بیش از 90 درصد بدست آمده است (اسماعیلی ،1383 ).
ج) شیوه نمره گذاری و تفسیر نمرات
هر آیتم به صورت زیر نمره گذاری می شود :
هیچوقت = صفر کمی =1 تاحدی 2 زیاد =3 بسیار زیاد =4

– روش بدست آوردن نمره خام و استاندارد هر مقیاس : نمرات آیتم ها از برگه آزمون به نیمرخ منتقل شده و مجموع نمرات برای هر یک از 9 مقیاس و آیتم های اضافی آن بدست می آید سپس هر نمره (به استثنای آیتم های اضافی) به تعداد آیتم های خاص آن مقیاس تقسیم می شود . پس از بدست آوردن نمره خام هر مقیاس بایستی به جداول تبدیل نمره خام T رجوع و با توجه به جنسیت و بیمار بودن یا نبودن و همچنین سطوح آسیب شناسی نمره استاندارد را بدست آورد .

– روش بدست آوردن نمره شاخص های کلی :
GSI= بدست آوردن کل نمرات 9 مقیاس و آیتم های اضافی و سپس تقسیم بر 90
PST= شمارش تعداد پاسخ های علامت مثبت (پاسخ های غیر صفر).
PSDI= کل نمره 9 مقیاس و آیتم های اضافی بر نمره PST تقسیم می شود.

3-5-2- مقیاس شیوه حل مساله
الف) معرفی مقیاس :
این مقیاس توسط کسیدی و لانگ (1996) طی دو مرحله ساخته شده و دارای 24 سوال می باشد که 6 عامل را می سنجد و هر کدام از عوامل در بر گیرنده 4 ماده آزمون می باشد . این عوامل عبارتند از :
– در ماندگی : این عامل بیانگر بی یاوری فرد در موقعیت های مساله زا می باشد .
– مهارگری حل مساله : بعد مهار گری بیرونی – درونی را در موقعیت های مساله زا منعکس می کند.
– سبک خلاقیت : نشان دهنده برنامه ریزی و در نظر گرفتن راه حل های متنوع بر حسب موقعیت مساله زا است .
– اعتماد در حل مساله : بیانگر اعتقاد در توانایی فرد برای حل مشکلات است .
– سبک اجتناب : تمایل جهت رد شدن از کنار مشکلات به جای مقابله با آنها را منعکس می کند .
– سبک روی آورد :نگرش مثبت نسبت به مشکلات و تمایل به مقابله رو در رو با آنها را نشان می دهد .
از بین شیوه های حل مساله ،سبک خلاقیت ، سبک اعتماد در حل مساله و سبک روی آورد به عنوان شیوه های سازنده حل مساله می باشند و سبک درماندگی ، سبک مهارگری حل مساله و سبک اجتناب به عنوان شیوه های غیر سازنده حل مساله در افراد محسوب می شوند.

ب) شواهد مربوط به اعتبار و روایی مقیاس :
این مقیاس توسط محمدی و صاحبی (1380) اعتبار یابی شده و ضرایب آلفا بالاتر از 50/0 (بجز سبک روی آورد) و میانگین آلفا برابر با 60/0 می باشد (محمدی و صاحبی ،1380) پس با توجه به میانگین همبستگی درونی ماده آزمون ها ، این مقیاس از اعتبار لازم بر خوردار است . همچنین در پژوهش دیگری اعتبار این مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برابر با 77/0 و ضریب روایی آن برابر با 87/0 بدست آمده است ( بابا پور خیرالدین و همکاران ، 1382).

ج) شیوه نمره گذاری و تفسیر نمرات
سوالات این مقیاس به صورت زیر نمره گذاری می شود:
بلی=2 خیر = صفر نمی دانم = 1
جمع این نمرات نشان دهنده نمره کلی هر کدام از عوامل شش گانه است . بنابراین هر یک از عوامل با داشتن 4 سوال ، نمره ای برابر با حداقل صفر و حداکثر 8 خواهند داشت ،هر عاملی که بالاترین نمره را داشته باشد نشان می دهد فرد به هنگام مواجهه با مشکلات روزمره ازآن شیوه برای حل مشکلات استفاده می کند .

3-5-3- مقیاس نسخه دوم شیوه مقابله با تعارض رحیم (راسی- II)
الف) معرفی مقیاس :
این مقیاس یک مقیاس خود گزارش دهی است ، از این مقیاس در آموزش ، پژوهش و شناسایی تعارض ارتباطی موجود بین افراد، گروه ها و سازمان ها استفاده می شود و شامل 28 ماده است . این مقیاس دارای 5 زیر مقیاس می باشد که عبارتند از :

1- شیوه همراهانه (7 ماده ): این شیوه شامل تبادل اطلاعات و بررسی اختلاف ها برای رسیدن به راه حل قابل قبول برای طرفین است. این مقیاس با شیوه حل مساله در ارتباط است و ممکن است به راه حل خلاقانه در حل مساله منجر شود.

2- شیوه مهربانانه (6 ماده): این شیوه در تلاش برای کاهش اختلافات است و برای بر آورده کردن انتظارات ومسائل دیگران بر تشابهات تاکید می کند، شخصی که از این شیوه استفاده می کند برای بر آورده کردن نیاز و مسائل دیگران ، مسائل خود را نادیده می گیرد.

3- شیوه سلطه گرانه (4 ماده) : این شیوه با موقعیت های انزوا ، اعطاء مسئو لیت به دیگران ، یا دیگران را مقصر دانستن و خود را کنار کشیدن در ارتباط است . شخصی که از این روش استفاده می کند از بر آورده کردن انتظارات خود و دیگران نا توان است .

ب)شواهد مربوط به اعتبار و روایی مقیاس
اعتبار درونی مقیاس در تحقیقات مختلف از 72/0 تا 81/0 گزارش شده است (کرکران ،مالینک رودت ، 2000) . همچنین در تحقیق دیگری اعتبار درونی مقیاس برابر با 81 بدست آمده است (باباپور خیرالدین ، زیر چاپ).
روایی (روایی سازه) این مقیاس با استفاده از تحلیل عامل محاسبه شده و مورد تایید قرار گرفته است . در پژوهشی (باباپور خیرالدین ، زیر چاپ) با استفاده از شاخص اعتبار ، ضریب روایی برابر با 90% بدست آمده است.

ج)شیوه نمره گذاری و تفسیر نمرات:
سوالات این مقیاس به شکل لیکرت 5 نقطه ای نمره گذاری می شود و در بر گیرنده عبارات:
کاملا مخالفم=1 مخالفم=2 نظری ندارم=3 موافقم=4 کاملا موافقم=5
هر یک از سوالات می تواند نمره ای را از 1 تا 5 کسب کند و سپس با توجه به تعداد ماده های هر زیر مقیاس ، نمره کلی آن زیر مقیاس به دست می آید. سرانجام نمره کلی زیر مقیاس بر تعداد ماده های آن تقسیم و نمره نهایی آن بدست می آید. هر زیر مقیاسی که بالاترین نمره را داشته باشد نشان دهنده این است که فرد در موقعیت های تعارضی و ناسازگاری بیشتر از آن شیوه استفاده می کند.
از بین شیوه های 5 گانه حل تعارض ارتباطی ، شیوه های مهربانانه و همرهانه ، روش سازنده حل تعارض می باشند و شیوه های اجتنابی و سلطه گرانه ، روش غیر سازنده حل تعارض می باشند و شیوه مصالحه گرانه حالت بینا بینی دارد (هاریگوپال ،1995؛نقل از باباپور،1381)

3-5-4- مقیاس جراتمندی جرابک
الف) معرفی مقیاس
این مقیاس توسط جرابک(1996) ساخته شده است و اجرای آن برای نوجوانان و جوانان مناسب می باشد . مقیاس جرابک دارای 32 آیتم می باشد.

ب) شواهد مربوط به اعتبار و روایی مقیاس:
همسانی درونی این مقیاس با روش دو نیمه عبارت است از : همبستگی فرم ها 85/0 و با فرمول اسپیرمن براون 92/0 .

ج) شیوه نمره گذاری و تفسیر نمرات:
این مقیاس دارای 32 آیتم می باشد و نمره گذاری آن برای تعدادی از سوالات بدین ترتیب است:
هرگز=1 بندرت=2 بعضی اوقات=3 اغلب=4 همیشه=5
و برای دیگر سوالات، نمره گذاری به صورت معکوس می باشد.
از 32 آیتم این مقیاس ، 18 آیتم مربوط به سطح جراتمندی عادی است و نمرات بالاتر از آن نشان دهنده سطح جراتمندی بالا و نمرات پایین تر نشان دهنده سطح جرات مندی پایین می باشد.

3-5-5- دستورالعمل و برنامه آموزش مهارت های ارتباطی
این مهارت ها شامل سه دسته از مهارت های زندگی هستند که بیشتر به عنوان مهارت های ارتباطی شناخته می شوند، این مهارت ها عبارتند از:
1- برنامه آموزش مهارت حل مساله
2- برنامه آموزش مهارت حل تعارض بین فردی
3- برنامه آموزش ابزار وجود یا جرات آموزی
هر کدام از این مهارت ها به صورت 5 جلسه دو ساعته برگزار گردید و دستور کار هر جلسه شامل این موارد بود:
– سوالاتی برای بحث گروهی
– تکلیف جلسه
لازم به توضیح می باشد که سازمان جهانی بهداشت ،مهارت های زندگی را مبتنی بر نظریه های یادگیری اجتماعی بندورا می داند ( ناصری و نیکپور،1383) و به همین جهت مخاطبین درجریان یادگیری و آموزش، فعالانه به امر یادگیری مهارت ها می پردازند ،یعنی جلسات کارگاه به شیوه ای فعال و مشارکتی توسط پژوهشگر و یکی از مشاورین مدرسه اداره شده و بر انجام تکالیف در جلسه و در فاصله جلسات به منظور تغییر نگرش و بینش افراد تاکید صورت گرفته است.

روش جمع آموری اطلاعات:
به علت کمبود وقت من در سر کلاسهای مهارتی زندگی و ارتباطی شرکت کردم یعنی سر کلاسهای یکی از استادنم حضور پیدا کردم و آزمون 90scl را قبل از شروع کلاسها از کسانی که در این کلاسها شرکت کرده بودند گرفته شد و بعد از چند هفته که پایان کلاسها بود نیز آموزنی گرفته شد و این نتایج را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادم تا ببینم کلاسهای مهارتهای زندگی و ارتباطی چه تاثیری در رفتار این مراجعین داشته.

در این فصل با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی فرضیه های تحقیق مورد آموزن
قرار می گیرد .

4-1- فراوانی گروه ها
در این پژوهش تعداد 60 نفر از دانش آموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان که جهت حل مشکلات خود به مشاور مدرسه مراجعه کرده بودند، انتخاب شده و به روش تصادفی در دو گروه 30 نفری گروه آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند که فراوانی گروه های مورد مطالعه در جدول 4-1 ارائه شده است.

جدول 4-1- جدول فراوانی گروه آزمایش و کنترل

فراوانی راهنمایی
فراوانی متوسطه
جمع
گروه آزمایش
15
15
30
گروه کنترل
15
15
30
جمع
30
30
60

چنانچه جدول4-1 نشان می دهد هر گروه شامل 30 دانش آموز است که 15 نفر از مقطع سوم راهنمایی و 15 نفر از مقطع متوسطه می باشد.

4-2-تحلیل نتایج بر اساس فرضیه های تحقیق
الف)آمار توصیفی
– میانگین ، انحراف استاندارد، دامنه ، حداقل و حداکثر نمرات نمونه مورد بررسی در پیش آزمون پرسشنامهSCL-90-R در جدول 4-2 و نمرات آزمودنی ها در پس آزمون این پرسشنامه در جدول 4-3 نشان داده شده است.

جدول 4-2- میانگین ،انحراف استاندارد، دامنه ،حداقل و حداکثر نمرات آزمودنیها در پیش آزمون
مقیاس SCL-90_R(N=60)

جسمانی کردن
جسمانی کردن
وسواس
افسردگی
حساسیت بین فردی
اضطراب
پرخاشگری
ترس مرضی
پارانوئید
روانپریشی
شاخص مرضی
میانگین
18/4
9/21
4/18
9/21
12/30
38/18
67/23
93/10
74/9
12/12
7/16
3/175
انحراف معیار
7/38
98/5 38/7
98/5
06/8
79/5
16/7
53/4
93/4
07/4
4/6
5/45
دامنه
33
31 33
31
40
26
35
23
20
19
30
237
حداقل
2
4 2
4
4
4
4
1
0
2
1
37
حداکثر
35
35 35
35
44
30
39
24
20
21
31
274
جدول 4-3- میانگین ، انحراف معیار ، دامنه ، حداقل وحداکثر نمرات آزمودنی ها در پس آزمودن
مقیاس SCL-90_R (60=N)

جسمانی کردن
جسمانی کردن
وسواس
افسردگی
حساسیت بین فردی
اضطراب
پرخاشگری
ترس مرضی
پارانوئید
روانپریشی
شاخص مرضی
میانگین
53/15
57/17 53/15
57/17
1/24
72/14
48/19
5/8
4/8
05/10
6/13
7/142
انحراف معیار
31/7
66/6 31/7
66/6
06/9
62/5
42/7
69/4
46/4
98/3
7/6
19/53
دامنه
30
30 30
30
38
24
31
21
20
18
29
227
حداقل
3
2 3
2
4
3
3
1
0
2
1
28
حداکثر
33
32 33
32
42
27
34
22
20
20
30
255

مقایسه نمرات افراد در پیش آزمون و پس آزمون نشان می دهد که میانگین نمرات افراد در شاخص مرضی از 3/175 به 7/142 کاهش یافته و این کاهش در اغلب مقیاس های بالینی کم و بیش مشاهده می شود.

– میانگین ، انحراف معیار،دامنه،حداقل و حداکثر نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون مقیاس شیوه حل مسئله در جدول 4-4 ونمرات آزمودنی ها در پس آزمون این مقیاس در جدول 4-5 ارائه شده است.

جدول 4-4- نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون مقیاس شیوه حل مساله

درماندگی
مهارگری
خلاقیت
اعتماد
اجتناب
روی آورد
سبک سازنده
سبک غیر سازنده
میانگین
85/4
18/5
7/3
98/1
83/3
87/4
55/10
87/13
انحراف معیار
91/1
23/2
19/2
87/1
06/2
67/1
07/4
07/4
دامنه
8
8
8
8
8
7
20
18
حداقل
0
0
0
0
0
1
4
5
حداکثر
8
8
8
8
8
8
20
23

جدول 4-5- نمرات آزمودنی ها در پس آزمون شیوه حل مساله

درماندگی
مهارگری
خلاقیت
اعتماد
اجتناب
روی آورد
سبک سازنده
سبک غیر غیر سازنده
میانگین
5/3
75/3
02/5
31/3
67/2
48/5
13/82
92/9
انحراف معیار
84/1
99/1
19/2
99/1
50/1
58/1
52/4
96/3
دامنه
8
8
8
8
6
7
18
17
حداقل
0
0
0
0
0
1
5
1
حداکثر
8
8
8
8
6
8
23
18

مقایسه نمرات آزمودنی ها نشان می دهد که میانگین نمرات آزمودنی ها در سبک سازنده حل مساله از 55/10 در پیش آزمون ،به 82/13 در سبک غیر سازنده حل مساله از 87/13 در پیش آزمون به 92/9 در پس آزمون کاهش یافته است.

– میانگین ، انحراف استاندارد، دامنه ، حداقل و حداکثر نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون پرسشنامه جرات مندی جرابک در جدول 4-6 و در پس آزمون این مقیاس در جدول 4-7 نشان داده شده است.

جدول 4-6 نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون پرسشنامه جراتمندی جرابک
میانگین نمرات
05/92
انحراف استاندارد نمرات
93/19
دامنه نمرات
81
حداقل نمرات
57
حداکثر نمرات
138

جدول 4-7- نمرات آزمودنی ها در پس آزمون پرسشنامه جراتمندی جرابک
میانگین نمرات
55/101
انحراف استاندارد نمرات
47/19
دامنه نمرات
77
حداقل نمرات
66
حداکثر نمرات
143
میانگین نمرات آزمودنی ها از 05/92 در پیش آزمون مقیاس ، به نمره 55/101 در پس آزمون مقیاس جراتمندی افزایش یافته است.

-میانگین ، انحراف معیار ، دامنه، حداقل وحداکثر نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون پرسشنامه حل تعارض رحیم در جدول 4-8 و نمرات پس آزمون در جدول 4-9 ارائه شده است.

جدول 4-8- نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون پرسشنامه حل تعارض رحیم

حل تعارض سازنده
حل تعارض غیر سازنده
میانگین نمرات
18/45
53/38
انحراف معیار نمرات
96/9
32/5
دامنه نمرات
44
25
حداقل نمرات
20
28
حداکثر نمرات
64
53

جدول 4-9- نمرات آزمودنی ها در پس آزمون پرسشنامه حل تعارض رحیم

حل تعارض سازنده
حل تعارض غیر سازنده
میانگین نمرات
97/46
3/34
انحراف معیار نمرات
1/7
71/5
دامنه نمرات
33
23
حداقل نمرات
27
26
حداکثر نمرات
60
49

مقایسه میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون در پرسشنامه حل تعارض نشان می دهد که میانگین نمرات آزمودنی ها در شیوه حل تعارض سازنده از 18/45 در پیش آزمون ، به 97/46 در پس آزمون افزایش یافته و در شیوه حل تعارض غیر سازنده ، میانگین نمرات از 53/38 در پیش آزمون به 3/34 در پس آزمون تنزل یافته است.

ب) آمار استنباطی
مشاهده داده های توصیفی این پژوهش حاکی از تفاوت نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون است. اما برای اثبات معنا دار بودن این تفاوت ها ، می بایست از روش های تحلیل آماری و یا آمار استنباطی بهره جست. روش آماری مورد استفاده برای آزمون فرضیه ها در این پژوهش تحلیل کواریانس یک طرفه ANCOVA ( برای فرضیه های 1 تا 4) و روش t گروه های مستقل (برای فرضیه 5) در نرم افزار SPSS می باشد.

فرضیه 1: آموزش مهارت های ارتباطی در سلامت روانشناختی افراد موثر است.
برای آزمون این فرضیه از روش کواریانس استفاده شده که نتایج آن در جدول شماره 4-10 ارائه شده است.

جدول 4-10 نتایج تحلیل کوواریانس یکطرفه ؛ متغیر وابسته : سلامت روانی
منبع
مجموع مجذورات
درجه آزادی
میانگین مجذورات
F
معنا داری
مجذور اتا
سلامت روانی
31/1076
1
31/2076
63/80
000/0
56/0
گروه
32/91763
1
32/91763

خطا
92/64870
57
09/1138

چنانچه از جدول شماره 4-10 نشان می دهد ، مقدار F معنادار بوده و فرضیه تحقیق تایید می شود، بدین معنی که آموزش مهارت های ارتباطی بر میزان سلامت روانشناختی افراد تاثیر قابل ملاحظه ای داشته و تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل معنا دار است . به عبارتی :
59/0= مجذور اتا , 001/0> P , 63/80=(57 و1)F

فرضیه 2: آموزش مهارت های ارتباطی در شیوه حل تعارض بین فردی افراد موثر است.

برای آزمون این فرض از روش آماری کوواریانس استفاده شد که نتایج آن در دو بخش ، حل تعارض سازنده در جدول 4-11 و حل تعارض غیر سازنده در جدول 4-12 ارائه گردیده است.

الف)شیوه حل تعارض سازنده

جدول 4-11 نتایج تحلیل کوواریانس یکطرفه؛متغیر وابسته :شیوه حل تعارض سازنده
منبع
مجموع مجذورات
درجه آزادی
میانگین مجذورات
F
معنا داری
مجذور اتا
حل تعارض سالم
48/42
1
48/42
48/5
023/0
088/0
گروه
91/248
1
95/248

خطا
85/2590
57
45/45

همانگونه که جدول شماره 4-11 نشان می دهد ،مقدار F نشان می دهد که تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل بعد از اجرای دوره آموزشی معنا دار است . بنا بر این فرضیه دوم این تحقیق نیز تایید می شود. به عبارتی :
088/0= مجذور اتا, 023/0> p , 48/5=(57/1)F

فرضیه 2:
ب)شیوه حل تعارض غیر سازنده
جدول 4-12 نتایج تحلیل کوواریانس یکطرفه؛متغیر وابسته : شیوه حل تعارض غیر سازنده
منبع
مجموع مجذورات
درجه آزادی
میانگین مجذورات
F
معنا داری
مجذور اتا
حل تعارض غیر سالم
96/15
1
96/15
52/52
000/0
480/0
گروه
09/914
1
09/914

خطا
04/992
57
41/17

میزان F مشاهده شده در جدول شماره 4-12 نشان می دهد که تفاوت از لحاظ آماری معنا دار است ، یعنی پس از آموزش ، تفاوت معنا داری در نمرات گروه آزمایش و گروه کنترل دیده می شود. بنابراین فرضیه دوم (ب) نیز از نظر آماری تایید می شود و می توان گفت که آموزش منجر به کاهش شیوه حل تعارض ناسالم در افراد می شود و یا به عبارتی :

48/0= مجذور اتا ,001/0>p , 52/52=(57/1)F

فرضیه 3: آموزش مهارت های ارتباطی منجر به افزایش مهارت حل مساله در بین افراد
می شود.
برای آزمون این فرض از روش کوواریانس استفاده شد.
الف-حل مساله سازنده در جدول شماره 4-13

الف)حل مساله سازنده
جدول شماره 4-13 نتایج تحلیل کواریانس یکطرفه؛ متغیر وابسته : حل مساله سازنده
منبع
مجموع مجذورات
درجه آزادی
میانگین مجذورات
F
معنا داری
مجذور اتا
حل مساله سازنده
91/6
1
91/6
04/41
000/0
42/0
گروه
47/501
1
47/501

خطا
5/696
57
22/12

بر اساس نتایج ارائه شده در جدول 4-13 و میزان F مشاهده شده می توان چنین استنباط کرد که تفاوت بین گروه ها معنا دار است و آموزش مهارت های ارتباطی تاثیر معنا داری در بهبود مهارت حل مساله دارد، بنا بر این فرضیه سوم تحقیق (الف)تایید می شود . به عبارت دیگر:

42/0= مجذور اتا , 001/0>P , 04/41=(57/1)F

فرضیه 4:آموزش مهارت های ارتباطی منجر به افزایش میزان جرات ورزی در افراد می شود.

برای تحلیل آماری این فرض از روش کوواریانس استفاده شد و نتایج این تحلیل در جدول 4-14 ارائه شده است.
جدول4-14 نتایج تحلیل کوواریانس یکطرفه؛ متغیر وابسته: جرات ورزی
منبع
مجموع مجذورات
درجه آزادی
میانگین مجذورات
F
معنا داری
مجذور اتا
جرات ورزی
65/2
1
65/2
49/58
000/0
51/0
گروه
80/10854
1
80/10854

خطا
19/10578
57
58/185

نتایج تحلیل آماری در جدول 4-14 حاکی است که مقدار F معنادار است یعنی بعد از اجرای برنامه آموزش مهارت های ارتباطی بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت دیده می شود واین تفاوت از نظر آماری معنا دار می باشد، بنابراین این تغییرات حاصل اجرای برنامه آموزشی است و فرضیه چهارم پژوهش نیز تایید می شود و یا به عبارت دیگر:

51/0= مجذور اتا ,001/0>P ,49/58=(57/1)F

فرضیه 5:اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در دوره تحصیلی راهنمایی و دوره تحصیلی متوسطه متفاوت است.

روش تحلیل آماری این فرضیه آزمون t گروه های مستقل می باشد . که نتایج آن در جدول 4-15ارائه گردیده است:

جدول 4-15 نتایج آزمون tبرای مقایسه اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در سلامت روانشناختی دو گروه راهنمایی و متوسطه

سلامت روانی
حل تعارض سالم
حل مساله سازنده
جرات مندی

راهنمایی
متوسطه
راهنمایی
متوسطه
راهنمایی
متوسطه
راهنمایی
متوسطه
میانگین
60/94
27/109
00/16
47/17
20/48
93/49
40/112
73/118
انحراف معیار
77/35
55/23
24/4
95/2
88/2
94/2
41/8
03/18
مقدارt
33/1
10/1
23/1
63/1
درجه آزادی
28
28
28
28
سطح معنا داری
20/0
28/0
23/0
12/0

همانگونه که جدول 4-15 نشان می دهد و با توجه به نمره t ، تفاوت دو گروه راهنمایی و متوسطه در میزان اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در هیچکدام از متغیرهای مورد بررسی معنادار نیست، بنابراین فرضیه پنجم این پژوهش از نظر آماری مورد تایید نیست.

فصل پنجم
5-1- بحث و بررسی در مورد یافته های تحقیق

تجزیه و تحلیل داده های تحقیق حاضر در خصوص اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی( حل مسآله، حل تعارض بین فردی ، جرات ورزی )در نوجوانان دختر دو مقطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه به نتایج زیر منجر شد:

به طور کلی تفاوت های معناداری در متغیرهای اندازه گیری شده این تحقیق در بین دو گروه آزمایش و کنترل مشاهده گردید . یکی از این تفاوت ها مربوط به نمرات آزمودنی ها در پرسشنامه سلامت روانشناختی می باشد . چنانچه میزان سلامت روانشناختی افراد پس از آموزش مهارت های ارتباطی افزایش یافته و فرضیه اول تحقیق در سطح معنا داری تایید شد . اغلب تحقیقات انجام یافته توسط پژوهشگران مختلف حاکی از تاثیر مثبت آموزش مهارت ها در سلامت عمومی و بویژه سلامت روانشناختی افراد است ، چنانچه نتایج این تحقیق تقریبا همسو با تحقیقات هیون(1968)، والد(1970)، روبنستاین و شیور (1982) ،کوهن و ویلیس(1985)، گیلیان(2000) ، بوتون و همکاران (84-1980) ، ادکارت و همکاران (1991)، الیاس و همکاران(1991) ، پاونی و همکاران (1997) ، کانورس و والیتزر(2001) می باشد.
همچنین یافته های این تحقیق همسو با دیگر بررسی های انجام شده در سایر گروه های سنی ایرانی (سازمان بهزیستی کشور، 1378؛ یونیسف ،2002 ،ناصری و نیک پور 1383)است ، که در این پژوهش ها اثربخشی آموزش انواع مختلف مهارتهای زندگی در جنبه های مختلف سلامت ، بویژه سلامت روانشناختی بررسی شده است.آموزش این مهارت ها در واقع به افزایش ظرفیت های روانشناختی ،قدرت سازگاری و مقابله با چالش ها و مشکلات زندگی و نهایتا ارتقای بهداشت روانی دانش آموزان منجر می شود ، بنابر این اهمیت لحاظ کردن آموزش های فراگیر مهارت های زندگی و بالاخص مهارت های ارتباطی و اجتماعی در نوجوانان را پر رنگ تر می نماید.
از دیگر یافته های این پژوهش می توان به وجود تفاوت معنادار در شیوه حل تعارض گروه آزمایش و گروه کنترل پس از اجرای برنامه آموزشی اشاره کرد . به طوری که فرضیه دوم این پژوهش در سطح معنا داری تایید گردید. تعارض در واقع یکی از شایع ترین مشکلات دوره نوجوانی و یکی از عوامل مهم تاثیر گذار در سلامت روانشناختی افراد محسوب می شود. در موقعیت های مربوط به مدرسه ،تعارض های شدید بین افراد ، منجر به افت تحصیلی ، غیبت از مدرسه ، ترک تحصیل یا فرار از مدرسه ، لجبازی و مخالفت جویی و نهایتا مشکلات رفتاری در بین دانش آموزان می شود که در صورت آموزش صحیح و مدیریت تعارض می توان از بروز بسیاری از مشکلات در این زمینه پیشگیری کرد. در این پژوهش نیز آموزش مهارت های ارتباطی منجر به افزایش مهارت حل تعارض بین فردی در افراد گروه آزمایش شده و سبک حل تعارض افراد از سبک ناسالم در پیش آزمون به سبک سالم در پس آزمون تغییر یافته است. در حالیکه نمرات گروه کنترل در پیش آزمون و پس آزمون تغییر معناداری نکرده است . بنابراین یافته های این پژوهش تقریبا همسو با یافته های چانگ و الیاس (1996) ، کاتالانو و همکاران (1998) ، درلاک (1980) و جانسون و همکاران (1992) می باشد.

یکی دیگر از یافته های این پژوهش ،اثر بخش بودن آموزش مهارت ها در بهبود شیوه حل مساله افراد است . حل مساله ، فرایندی است که طی آن فرد می کوشد راهبردهای موثر و سازگارانه مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین و ابداع کند که خود منجر به افزایش توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی شده و نشانه شناسی روانی را کم می کند. بر اساس دیدگاه حل مساله ، جهت گیری مثبت به حل مساله ، با تجارب منفی پایین و هیجان پذیری مثبت بالا ارتباط دارد و جهت گیری منفی به مساله ، تلاش برای حل مساله به صورت موثر بازداری می کند و سبب پیامدهای نامناسب می شود . وجود تفاوت معنادار در نمرات گروه آزمایش و گروه کنترل حاکی است آموزش مهارت های ارتباطی منجر به افزایش سبک حل مساله سازنده در افراد آموزش دیده می شود. از طرفی افزایش مهارت حل مساله خود منجر به افزایش سلامت روانشناختی افراد نیز می شود . یافته های این پژوهش همسو با یافته های دزوریلا و شیدی (1992) ، هاگا و همکاران (1995) ، هندرن(1999) احمدی زاده (1373 در ایران ) می باشد. از آنجایی که دوره نوجوانی ، دوره ای است که نوجوانان از نظر رشد شناختی ، در مرحله تفکر صوری قرار گرفته و آگاهی از زندگی ، پیش بینی آینده ،تصمیم گیری ، جستجوی راه حل برای مسائل زندگی ، توجه به ممکنات و آزمون فرضیه ها از مشخصه های تفکر صوری در نوجوانان می باشد ، بنابراین آموزش و کسب این مهارت در این سن از ضروریات است.
از دیگر تفاوت های موجود بین گروه آزمایش و گروه کنترل ، تفاوت در میزان جرات ورزی گروه آزمایش و گروه کنترل بود. جرات ورزی شیوه ای از ابراز نیازها، خواسته ها و احساسات است که به معنی به رسمیت شناختن حقوق خود در عین احترام گذاشتن به حقوق دیگران است. نتایج پژوهش های مختلف مانند تحقیقات آلبرتی و امونز (1986) ، فلپس و استین (1987) ، کانتر و کانتر (1988) ، راکوس (1991) ، ویلسون و گالویس (1993) ، شفیع آبادی و ناصری (1375 در ایران) حاکی از آثار مثبت آموزش جرات ورزی بر رفتار اجتماعی و کنترل رفتارهای غیر عادی است . در این تحقیق نیز چنان که مشاهده شد ، قبل از آموزش ، نمرات جرات ورزی هر دو گروه در سطح پایین بوده و تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل در میزان جرات ورزی وجود نداشت ، اما پس از اجرای آموزش تفاوت معناداری در نمرات گروه آزمایش و کنترل مشاهده گردید ، بدین صورت که میانگین نمرات گروه آزمایش افزایش یافته و فرضیه چهارم تحقیق در سطح معناداری تایید گردید . به نظر می رسد که افزایش جرات ورزی احساس خود کارآمدی و کنترل درونی افراد را افزایش می دهد واین احساسات نیز در روابط متقابل با دیگران ، اعتماد به نفس و عزت نفس افراد را تقویت کرده و بدین ترتیب منجر به افزایش سلامت روانشناختی در افرادی می شود که از مهارت لازم در این زمینه برخوردارند.

در این مورد که آیا اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی و ارتباطی در بین دانش آموزان دو مقطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه متفاوت است ، در این تحقیق تفاوت معناداری در میانگین نمرات دانش آموزان مقطع راهنمایی و دانش آموزان مقطع متوسطه مشاهده نشد . یعنی آموزش مهارت های ارتباطی هم در مقطع تحصیلی راهنمایی و مقطع متوسطه به افزایش سلامت روانشناختی دانش آموزان منجر گردیده است . بنابراین فرضیه پنجم این پژوهش از نظر آماری تایید نشد . به اعتقاد برخی از صاحب نظران آموزش مهارت های زندگی در دوره راهنمایی موثرتر و با اهمیت تر از دوره های دیگر است ولی نتیجه این پژوهش نشان می دهد که آموزش مهارت ها در دوره متوسطه نیز موثر می باشد. البته این احتمال وجود دارد که تغییراتی که تحت تاثیر آموزش مهارت های زندگی در دوره راهنمایی (اوایل نوجوانی) در افراد ایجاد می شود نسبت به دوره متوسطه (اواخر نوجوانی) از پایداری و ثبات بیشتری برخوردار باشد و افراد آموزش دیده این مهارت ها را به صورت ارزش های درونی پذیرفته باشند . که برای اثبات این احتمال می توان بعد از گذشت چند سال افراد را مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار داد.
پس به طور کلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که تغییرات مشاهده شده در گروه آزمایش ، ناشی از مهارت های ارتباطی است و می توان چنین استنباط کرد که افزایش مهارت های ارتباطی در افراد منجر به افزایش ظرفیت های روانشناختی ، قدرت سازگاری و مقابله با چالش ها و مشکلات زندگی در آنها می شود. شیوه های سازنده حل مساله و همچنین شیوه های صحیح مقابله با تعارض و مهارت جرات ورزی علاوه بر این که بر سلامت روانشناختی افراد تاثیر مثبت می گذارد بلکه بر بسیاری از ویژگی های فردی و شخصیتی افراد از قبیل حرمت خود ،رفتارهای خود نظم بخشی ، تلاش های ذهنی و هوشمندانه و حس خود ارزشمندی نیز تاثیر گذار است ، بنابر این افرادی که مسئول تدوین خط مشی های ملی جهت گسترش بهداشت روانی و خدمات پیشگیری کننده و برنامه ریزی جهت ارتقا سلامت روانشناختی افراد هستند ، دسترسی به چنین آموزش هایی را در اهم تصمیم گیری های خود قرار دهند . کسب چنین نتیجه ای علاوه بر کمک به اتخاذ روش های پیشگیرانه ، کاربردهای درمانی مهمی نیز دارد چنانچه مشاورین مدارس می توانند در زمینه های مختلف و برای حل بسیاری از مشکلات مربوط به مراجعین از آموزش این مهارت ها بهره گیرند . هر چند که آموزش مهارت های زندگی برای حفظ سلامت روانشناختی افراد در همه سطوح تحصیلی مورد تاکید است ، اما با توجه به ویژگی های رشدی نوجوانان و مسائل و مشکلات پیش روی آنها ، آموزش این مهارت ها در این دوره سنی اهمیت مضاعف دارد. گرایش به گروه های دوستی و همسالان ، تضاد فکری با بزرگسالان بخصوص والدین ، تمایل به استقلال و … از خصیصه های رفتاری دوره نوجوانی است و این ویژگی ها منجربه کاهش آستانه مقاومت این افراد شده و آسیب پذیری آنها را افزایش می دهد. بنابراین در چنین شرایطی افزایش قدرت سازگاری و بالا بردن ظرفیت های مقابله ای فردی و اجتماعی از طریق آموزش مهارت های ارتباطی و بین فردی از ضروریات است . بطور یقین در بررسی های آتی نیاز به ارزیابی دراز مدت و ماندگار تاثیرات بوجود آمده عملیاتی خواهد شد ولی لازم است که اثر بخشی این گونه آموزش ها ، مسئولین اجرایی حوزه بهداشت روان را به یاد شعار سال 2001 سازمان جهانی بهداشت بیاندازد که:
غفلت بس است ، مراقبت کنیم.

5-2- محدودیت های پژوهش

– این پژوهش در میان دانش آموزان دوره راهنمایی و متوسطه اجرا گردیده و نتایج آن قابل تعمیم به سایر مقاطع سنی و تحصیلی مختلف نیست.

– این پژوهش در بین دانش آموزان دختر انجام شده و لذا تعمیم دادن آن به دانش آموزان پسر با مشکل مواجه می شود.

– یافته های پژوهش بر اساس مقیاس های خود گزارش دهی بوده و می تواند متاثر از عوامل درونی و بیرونی مختلف باشد.

– این پژوهش در میان افرادی اجرا شده که به گزارش مشاورین مدرسه دارای اختلالات و مشکلات روانشناختی هستند ، بنابراین تعمیم آن به افراد بیمار و یا دارای مشکلات روانشناختی شدید با مشکل مواجه خواهد شد.

– این پژوهش در نمونه ای محدود(60 نفر) انجام یافته و نتایج آن قابل تعمیم به کل جامعه نیست.

5-3- پیشنهادات

– این پژوهش در بین سایر افراد و مقاطع تحصیلی مختلف ، بالاخص دانش آموزان مقطع ابتدایی نیز اجرا شود.

– بهتر است اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی در بین دانش آموزان پسر نیز انجام گیرد.

– پیشنهاد می شود در تحقیقات آتی اثر بخشی چنین پژوهشی بر روی افراد دارای مشکلات و اختلالات روانشناختی شدید نیز بررسی شود.

– در تحقیقات بعدی میزان اثر بخشی انواع دیگری از مهارت های زندگی در سلامت روانشناختی افراد نیز مورد بررسی قرار گیرد .

آزمون SCL-90
در زیر قسمتی از مسائل و مشکلاتی که گاهی اوقات که گاهی اوقات مردم با آنها روبرو می شوند آمده است . لطفا هر یک از سوالات را به دقت بخوانید و پاسخ دهید که این مسئله یا مشکل در طی هفته گذشته تا به امروز چه اندازه (هیچ ، کمی، تاحدی، زیاد ، بسیار زیاد ) باعث ناراحتی شما شده است.
1- آیا از هفته گذشته تا به امروز سر درد داشته اید؟
2- آیا از هفته گذشته تا به امروزعصبی بوده اید از داخل بدن احساس لرزش داشته اید؟
3- آیا از هفته گذشته تا به امروزافکار ، عقاید یا کلمات نا خوشایند و نامربوطی مرتبا وارد ذهن شما شده اند که رهایتان نکند؟
4- آیا از هفته گذشته تا به امروزدچار ضعف ، بیحالی و یا سر گیجه بوده اید؟
5- آیا از هفته گذشته تا به امروزنسبت به روابط زناشویی بی میل شده اید؟
6- آیا از هفته گذشته تا به امروز ایراد گیر و بهانه جو شده اید؟
7- آیا از هفته گذشته تا به امروز این اعتقاد را داشته اید که شخص دیگری می تواند افکار شما را از راه دور کنترل کند؟
8- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس کردهاید که دیگران باعث ناراحتی و گرفتاریهای شما هستند؟
9- آیا از هفته گذشته تا به امروز فراموشکار شده اید؟
10- آیا از هفته گذشته تا به امروز در کارها بی توجه و بی دقت شده اید؟
11- آیا از هفته گذشته تا به امروز دلخور ویا عصبی شده اید؟
12- آیا از هفته گذشته تا به امروزدرد در ناحیه قلب یا سینه داشته اید؟
13- آیا از هفته گذشته تا به امروزاز رفتن به جا های باز یا خیابان احساس ترس کرده اید؟
14- آیا از هفته گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زور و بنیه سابق را ندارید و زود خسته می شوید؟
15- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین فکر به ذهنتان آمده که به زندگی خود خاتمه دهید؟
16- آیا از هفته گذشته تا به امروزصداهایی به گوشتان می آید که دیگران نمی توانستند آنها را بشنوند؟
17- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس لرزش در اندام بدن خود داشته اید؟
18- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که به بیشتر مردم نمی شود اعتماد کرد؟
19- آیا از هفته گذشته تا به امروززود به گریه افتاده اید؟
20- آیا از هفته گذشته تا به امروز بی اشتها شده اید؟
21- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر روابط اجتماعی و یا رابطه با دیگران احساس خجالت کرده اید؟
22- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که در یک بن بست گیر کرده اید که راه پس و پیش ندارید؟
23- آیا از هفته گذشته تا به امروزناگهان و بدون دلیل دچار ترس شده اید؟
24- آیا از هفته گذشته تا به امروزطوری عصبانی شده اید که نتوانید جلوی خودتان را بگیرید( باصطلاح از کوره در رفته اید)؟
25- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که بترسید تنها از خانه بیرون بروید؟
26- آیا از هفته گذشته تا به امروزبرای هر چیز کوچکی خود را سرزنش کرده اید؟
27- آیا از هفته گذشته تا به امروزکمردرد داشته اید؟
28- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس کرده اید که کارهایتان پیشرفت نمی کند؟
29- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس تنهایی کرده اید؟
30- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس غمگینی داشته اید؟
31- آیا از هفته گذشته تا به امروزبرای هر چیز به شدت نگران و دلواپس شده اید؟
32- آیا از هفته گذشته تا به امروزنسبت به همه چیز بی علاقه شده اید؟
33- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس ترس داشته اید؟
34- آیا از هفته گذشته تا به امروزحساس و زود رنج شده اید؟
35- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که سایرین از افکار خصوصی شما که به کسی نگفته اید با خبر می شوند؟
36- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین اعتقاد را داشته اید که دیگران شما را درک نمی کنند و یا با شما همدردی نمی کنند؟
37- آیا از هفته گذشته تا به امروزای احساس را داشته اید که مردم نسبت به شما مهربان نیستند یا شما را دوست ندارند؟
38- آیا از هفته گذشته تا به امروزبرای اینکه کارها را درست انجام دهید مجبور بوده اید آهسته کار کنید؟
39- آیا از هفته گذشته تا به امروزتپش قلب داشته اید؟
40- آیا از هفته گذشته تا به امروز حالت تهوع یا دل بهم خوردگی داشته اید؟
41- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس حقارت داشته اید یا خود را از دیگران کمتر یا پایین تر حس کرده اید؟
42- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس درد و کوفتگی در عضلات بدنتان داشته اید ؟
43- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که دیگران شما را تحت نظر دارند یا در باره شما حرف می زنند؟
44- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر بخواب رفتن مشکل داشته اید؟
45- آیا از هفته گذشته تا به امروزوقتی کاری را انجام می دادید مجبور بوده اید آنرا چند بار تکرار کنید تا مطمئن شوید آنرا درست انجام داده اید؟ مثلا در را چند بار امتحان کنید که ببینید بسته است یا خیر ؟
46- آیا از هفته گذشته تا به امروز در تصمیم گرفتن مشکل داشته اید؟
47- آیا از هفته گذشته تا به امروزاز مسافرت با اتوبو س یا قطار احساس ترس کرده اید؟
48- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس تنگی نفس داشته اید؟
49- آیا از هفته گذشته تا به امروزدچار حالت گر گرفتی یا سرما سرما شده اید؟
50- آیا از هفته گذشته تا به امروزمجبور بوده اید بعضی کارها را نکنید یا بعضی جا ها نروید؟
51- آیا از هفته گذشته تا به امروزاتفاق افتاده که حس کنید مغزتان کار نمی کند؟
52- آیا از هفته گذشته تا به امروزبدنتان خواب می رود یا گز گز (مور مور) می شود؟
53- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر گلویتان احساس گرفتگی کرده اید مثل اینکه چیزی در گلویتان گیر کرده باشد؟
54- آیا از هفته گذشته تا به امروزنسبت به آینده امید خود را از دست داده اید؟
55- آیا از هفته گذشته تا به امروزتمرکز حواس نداشته اید؟ یعنی در جمع کردن حواس خود روی کارها مشکل داشته اید؟
56- آیا ازهفته گذشته تا به امروزدر بعضی ازقسمتهای بدن خود احساس ضعف وسستی داشته اید؟
57- آیا از هفته گذشته تا به امروزدچار فشار های روحی و گرفتگی بوده اید؟
58- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر دستها و پا ها احساس سنگینی کرده اید؟
59- آیا از هفته گذشته تا به امروززیاد به فکر مرگ و مردن بوده اید؟
60- آیا از هفته گذشته تا به امروزپر خوری داشته اید؟
61- آیا از هفته گذشته تا به امروز وقتی مردم به شما نگاه می کنند یا در باره شما حرف می زنند احساس ناراحتی می کنید؟
62- آیا از هفته گذشته تا به امروز افکاری به ذهنتان آمده که حس کنید مال خودتان نیست و دیگران آنها را توی مغز شما گذاشته اند؟
63- آیا از هفته گذشته تا به امروز در خودتان میل شدیدی به ازار رساندن و زدن دیگران احساس کرده اید ؟
64- آیا از هفته گذشته تا به امروزبعضی صبح ها زودتر از حد معمول بیدار شده اید؟
65- آیا از هفته گذشته تا به امروزمجبور بوده اید بعضی کارها از همچون شستن ، شمردن و دست زدن به اشیاء را تکرار کنید؟
66- آیا از هفته گذشته تا به امروزدچار بد خوابی بوده اید و یا چندین بار در شب از خواب بیدار شده اید؟
67- آیا از هفته گذشته تا به امروزمیل شدیدی به شکستن اشیاء و خرد کردن آنها داشته اید؟
68- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که دارای افکار و عقایدی هستید که مخصوص خودتان است و دیگران آن عقاید و افکار را ندارند؟
69- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر موقع روبرو شدن با دیگران زیاد از حد به رفتار و حرکات خود توجه داشته اید؟
70- آیا از هفته گذشته تا به امروزوقتی در جمع بوده اید و همچنین در بازار و مهمانیها احساس ناراحتی کرده اید؟
71- آیا از هفته گذشته تا به امروزحتی کارهای کوچک برایتان سخت و مشکل بوده ؟
72- آیا از هفته گذشته تا به امروزدچار هول و وحشت زدگی شده اید؟
73- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر مقابل دیگران یا جمع از اینکه چیزی بخورید احساس ناراحتی کرده اید؟
74- آیا از هفته گذشته تا به امروزبا مردم زیاد جرو بحث و درگیری داشته اید؟
75- آیا از هفته گذشته تا به امروزاز تنها ماندن ترس و واهمه داشته اید؟
76- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که دیگران ارزشی برای کارهایتان قائل نیستند؟
77- آیا از هفته گذشته تا به امروزحتی وقتی با دیگران بوده اید احساس تنهایی کرده اید؟
78- آیا از هفته گذشته تا به امروزگاهی طوری ناراحت و بی قرار شده اید که نتوانید یک جا آرام بگیرید؟
79- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس بی مصرفی و به درد نخوردن داشته اید؟
80- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که اتفاق بدی برایتان خواهد افتاد ؟
81- آیا از هفته گذشته تا به امروزداد و فریاد راه انداخته اید و یا چیزهایی را پرتاب کرده اید؟
82- آیا از هفته گذشته تا به امروزترس از افتادن و از حال رفتن در کوچه و خیابان یا در انظار مردم داشته اید؟
83- آیا از هفته گذشته تا به امروزترس از اینکه اگر به دیگران رو بدهید از شما سوء استفاده می کنند ، داشته اید؟
84- آیا از هفته گذشته تا به امروزدر باره امور جنسی افکاری داشته اید که شما را نگران کند؟
85- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین اعتقاد را داشته اید که به خاطر گناهی که مرتکب شده اید مستوجب تنبیه و مجازات هستید؟
86- آیا از هفته گذشته تا به امروزاعتقاد و تصورات ترس آمیز داشته اید؟
87- آیا از هفته گذشته تا به امروزاین احساس را داشته اید که عیب و نقص مهمی در بدنتان پیدا شده است؟
88- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس کرده اید که در این دنیا با کسی صمیمی نیستید؟
89- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس گناه و تقصیر داشته اید؟
90- آیا از هفته گذشته تا به امروزاحساس کرده اید که دچار بیماری فکری شده اید؟

در این قسمت مفهوم سلامت روانی و دید گاه های مربوط به اثر بخش بودن آموزش مهارت های زندگی و مهارت های ارتباطی ، بویژه اثر بخشی مهارت های حل مساله ، حل تعارض بین فردی و جرات ورزی در افزایش سلامت روانی و کاهش مشکلات روانشناختی افراد ، مورد بررسی بیشتر قرار می گیرد .

2-1- مفهوم سلامت
سازمان بهداشت جهانی32 (1947 ) سلامت را چنین تعریف می کند :
" سلامت عبارت است از حالت بهزیستی کامل جسمانی ، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی " . دان (1967، نقل از ادلین33 و همکاران ، 1999 ) سلامت را یک روش کنش وری وحدت یافتهای می داند که هدفش به حداکثر رساندن توان فرد است . به نظر وی سلامت مستلزم این است که فرد طیف تعادل و جهت یا مسیر هدفمند را با محیط ، یعنی جایی که در آن کنش وری خود را آشکار می سازد ، نگه دارد (بزنز34 ، اشتاین هاردت35 ،1997 ). همچنین لارسون36 ( 1996 ، نقل از کی یس37 ،1998 ) عقیده دارد ، سلامت عبارت است از فقدان وضعیت و احساسات منفی که نتیجه آن سازگاری و تطابق با دنیای خطرناک است (بابا پور خیر الدین ، 1381 ).

2-2- ابعاد سلامت
دانشمندان معتقدند که سلامت دارای ابعادی به شرح زیر می باشد:
– سلامت جسمانی : عبارت است از سلامت بدن ، که این سلامت از طریق تغذیه صحیح ، ورزش منظم ،اجتناب از عادات مضر ، آگاهی یافتن و احساس مسئولیت در قبال سلامت و تندرستی ، بدنبال مراقبت های پزشکی بودن در صورت نیاز و شرکت کردن در فعالیت هایی که به پیشگیری از بیماری کمک می کند ،محقق میشود.
– سلامت اجتماعی : یعنی توانایی انجام موثر و کارآمد نقشهای اجتماعی بدون آسیب رساندن به دیگران . سلامت اجتماعی در واقع همان ارزیابی شرایط و کارفرد در جامعه است ( ادلین و همکاران ، 1999).
– سلامت هیجانی :این بعد از سلامت به فهم هیجان ها و شیوه صحیح مقابله با مشکلات روزمره زندگی و چگونگی تحمل کردن تنیدگی ، اشاره می کند (همان منبع ). سلامت هیجانی به صورت دارا بودن " هویت از خود ایمن38 " و حس "توجه به خود مثبت39 " تعریف شده است .این دو خصیصه ، جنبه هایی از " حرمت خود 40" می باشند . حرمت خود مولفه اصلی سلامت هیجانی است ( دیه نر41 1984 ، نقل از بزنر و اشتاین هاردت ، 1997 ).
– سلامت عقلانی : سلامت عقلانی یعنی داشتن ذهن باز به عقاید و مفاهیم جدید .
به عبارتی ، سلامت عقلانی عبارت است از فهم این نکته که شخص بطور باطنی دارای انرژی لازم و مناسب برای انجام فعالیت های عقلانی می باشد . محققان معتقدند
که فعالیت های عقلانی بسیار زیاد یا بسیار کم تاثیر منفی برسلامت می گذارند( سوئد فند42، 1979 ؛آرونسون43 ،1989 آنتونوفسکی ، 1988 ؛ نقل ازبزنز ، اشتاین هاردت ، 1997).
– سلامت معنوی : به نظر ادلین و همکاران (1999 ) سلامت معنوی یعنی " حالت تعادل و نظم فرد با خود و دیگران و توانایی موازنه ساختن بین نیاز های درونی با خواسته ها و تقاضای بیرونی " . الیسون44 (1983) سلامت معنوی را "نیروی یکپارچه بین ذهن و بدن "
و گرین برگ45 (1986 ) آنرا "عقیده به یک نیروی وحدت بخش " می دانند. برخی از مولفان دیگر سلامت معنوی را "ادراک مثبت از معنی و هدف زندگی " می دانند (آردل46 ،1986 ؛ کراس47 و همکاران ، 1992 ،چپمن48 ، 1986 ؛ نقل از بزنر ، اشتاین هارت ،1997 ).

– سلامت روان شناختی:
مفهوم سلامت روان به شکلی مداوم در حال تغغیر است (ربر ، 1995 ؛ نقل از ناصری و نیک پور ، 1383 ) و مولفان مختلف تعاریف متفاوتی از سلامت روان شناختی ارائه کرده اند . این تنوع در تعاریف می تواند ناشی از تفاوت رویکردهای مختلف درروانشناسی واعتقاد متفاوت مولفان نسبت به مولفه های مختلفی که در ارتباط با سلامت روانشناختی وجود دارد و در برخی مواقع بواسطه نتایجی که از پاره ای بررسی ها به دست می آید ، باشد .
برخی از مولفان معتقدند که سلامت روانشناختی یعنی "ادراک مثبت فرد از رویدادها و شرایط زندگی ". این تعریف به یک منبع روانی49 با نام خوش بینی ارثی 50اشاره می کند.
( شی یر51 ، کارور52 ، 1985 ؛ نقل از بزنر ، اشتاین هاردت 1997 ) . فردی که به طور ارثی خوش بین است عقیده دارد که هر موقعیت و وضعیتی سر انجام نتیجه مثبتی خواهد داشت . نتایج تحقیقات مختلف نشان داده است که خوش بینی با سخت سری 53، سلامت عمومی (سویتمن54 و همکاران ،1993 ، نقل از همان منبع ) ، شادی ، کیفیت ارزیابی زندگی رابطه مثبت داشته و با اضطراب ، شیوه مقابله ای اجتنابی و ابعاد پریشانی رابطه منفی دارد (کارور ، 1993 ، نقل از همان منبع ). برخی از مولفان هم سلامت روانشناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته اند . به نظر این افراد ، سلامت روانشناختی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی (دیه نو55 ، لارسن56 ، 1993 ، نقل از رایف و کی یس 1995 ).
کرسینی (1999) سلامت روانشناختی را حالت ذهنی می داند که احساس رضایت هیجانی ، رهایی نسبی از اضطراب و دیگر علائم ناتوان کننده ، توانایی ایجاد ارتباطات سازنده از ویژگی های عمده آن است (کرسینی ،1999، نقل از ناصری و نیک پور1383).

به طور کای مولفان و نظریه پردازان مختلف هر کدام براساس مفاهیم نظری خود مطالبی را در مورد سلامت روانشناختی مطرح کرده اند . برای مثال تمایلات اولیه زندگی 57در نظریه بوهلر58(1935 ) ، مراحل روانی – اجتماعی در نظریه اریکسون (1959)
تغییرات شخصیت59 در نظریه نیوگارتن60 (1973 )، همگی سلامت روان شناختی را به منزله گذرگاه تحول در چرخه زندگی متصور شده اند . به علاوه ، مفهوم خود شکوفایی در نظریه مازلو (1968 ) ، صورت بندی بالیدگی در نظر آلپورت61 (1961 ) ، تصویر شخصی کاملاًً کار آمد62 در نظریه راجرز (1961 )و تبیین فردیت گرایی63 در نظریه یونگ (1933)، سلامت روانشناختی را از دید بالینی نگریسته اند (رایف ،کی یس ،1995 ).

ویسینگ64 و همکاران (1994) در تعریف و تبیین سلامت روان شناختی ، یک عامل کلی را معین کره اند که طریق حس تعلیق به زندگی65 ، تعادل عاطفی66 و رضایت خاطر کلی از زندگی به صورت خود سنجی67 مشخص و اندازه گیری می شود . آنها عنوان نمودند که سلامت روان شناختی یک سازه و پدید ه چند بعدی است که دارای خصیصه هایی می باشد که این خصیصه ها در حالت سلامت روان شناختی واجدحالات خاصی به شرح زیر می باشند:

– عاطفه : احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه می کند .
– شناخت : زندگی قابل درک و قابل کنترل شده و رضایت کلی از زندگی تجربه
می شود .
– رفتار: وجود تجربه عمل ، علاقه به کار و فعالیت و مبارزه طلبی بدون اجتناب از مشکلات محرز است .

– خود پنداشت68 : احساس خود ارزشمندی69 و توانایی اثبات70 وجود خود به منصه ظهور می رسد .
– روابط بین شخصی : افراد از دیگران حمایت دریافت می کنند ، به دیگران اعتماد دارند و از مصا حبت ها و احساساتشان لذت می برند (ویسینگ و همکاران ، 1994 ؛ نقل از نقل از بابا پور خیر الدین ،1381 ).
همچنین رایف و همکاران (1997 ، به نقل از ویسینگ ، فوری ، 2000 ) ، یک الگوی چند بعدی از سلامت روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده اند . در این الگو سلامت روانشناختی دارای ماهیت مثبت در عملکرد می باشد که متشکل از عناصر مختلفی است ،
این عناصر عبارتند از :
– پذیرش خود71 : نگرش مثبت به خود ، شناخت جنبه های مختلف خود که می تواند
مثبت یا منفی باشد ، احساس مثبت درباره گذشته خود .
– رابطه مثبت با دیگران72 : داشتن رابطه گرم ، رضایت بخش و توام با اعتماد با دیگران، توجه به سلامت و خشنودی دیگران ، احساس همدردی قوی با سایر افراد .
– خود پیروی73 : مستقل74 و خود مختار75 بودن . توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی ، توانایی تنظیم رفتار از درون و ارزیابی خود بوسیله معیارهای شخصی .
– غلبه برمحیط76 : داشتن حس غلبه و برتری برمحیط ، مهار کردن آرایه پیچیده ای77 از فعالیت های بیرونی ، استفاده موثر بردن از فرصت های به عمل آمده ، توانایی انتخاب یا ایجاد زمینه های مناسب برای نبازها و ارزشهای شخصی .
– هدفمندی در زندگی78 : داشتن هدف و جهت در زندگی ، معنی دادن به زندگی در حال و گذشته ، داشتن عقیده و باروری که به زندگی هدف می دهد .

– رشد شخصی79 : احساس رشد ممتد داشتن ، خود را در حال رشد و تحول دیدن ، گشاده رو بودن برای تجارب جدید ، داشتن حس تشخیص توان بالقوه خود (باباپورخیر الدین و همکاران ، 1382 ).
صرف نظر از دیدگاه ها و تعاریف مختلف درباره سلامت روان ، عوامل متعددی می توانند تاثیر مثبت یا منفی برآن داشته باشند ، از بین این عوامل می توان به تاثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روانشناختی افراد اشاره کرد ، که نقش مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از زیر مجموعه های این مهارتها در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است .بی شک یکی از نشانه های سلامت روانی ، و جود روابط بین فردی مثبت و موثر است . روابط گرم و صمیمی با انسان های دیگر منبع ایمنی ، اعتماد ، راحتی و آسایش افراد است و به هنگام رویارویی با مشکلات و در مواقع سخت زندگی ، عانلی که بیشترین کمک را به فرد خواهد کرد ، توانایی ها و مهارت های او خواهد بود .
2-3-مهارتهای زندگی و مهارت های ارتباطی
الف )مهارت های زندگی
مهارت های زندگی عبارتند از مجموعهای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند . این توانایی ها فرد را قادر می سازد مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیر و بدن لطمه زدن به خود و دیگران ، با خواست ها ، انتظارات و مشکلات و مشکلات روزانه ، بویژه در روابط بین فردی ، به شکل موثری روبرو شود . این مهارت ها ، تاکید بر قابلیت های عملی و موفقیت دارند و از تحلیل نیازها و خواسته های اجتماعی،و الزام های روزمره و عادی زندگی استخراج می شوند. برخی از آنها به مهارتهای سازگاری و ارتباطات افراد ، برخی به کارهای روزمره زندگی و برخی نیز به مهارت های شهروندی مربوط می شوند (ادیب ، فردانش،1382). به عقیده موریس الیاس80 ، مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر ، ایجاد مسئولیت های اجتماعی ، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه زند (سازمان جهان بهداشت 1994 ، ترجمه نوری قاسم زاده و محمد خانی ، 1377 ).

همچنین مهارت های زندگی به عنوان توانایی ها ، دانش ها ، نگرش ها و رفتارهایی تعریف شده است که برای شادمانی و موفقیت یاد گرفته می شوند تا این که فرد را قادر سازند با موقعیت های زندگی سازگاری یابد و بر آنها مسلط شود (پیتمن81 ، 1997).
پژوهش های مختلف حاکی است آموزش مهارت های زندگی بررشد رفتارهای مثبت و سازگاری افراد و کاهش رفتارهای منفی اثر داشته است (گیلیان82 ،2000). همچنین بوتون و همکاران (1984 – 1980 ) اثر برنامه آموزش مهارت های زندگی را بر مصرف الکل ، سیگار و مواد بررسی کردند ، نتایج نشان داد که آموزش ها بر کاهش موارد یاد شده موثر بوده است . نتایج این تحقیق توسط تحقیقات دیگر از جمله تحقیقات ادکارت و همکاران (1991 )، الیاس83 و همکاران ( 1991 )، پاونی 84و همکاران (1997 ) کیمس (1997 ) و گیلیان85 (2000) ، نیز مورد تایید قرار گرفته است (سازمان جهانی بهداشت 1994 ؛ ترجمه نوری و محمد خانی ،1377). همچنین نتایج تحقیقات کانورس86 و والیتزر87 (2001 ) نشان داد که آموزش مهارت های زندگی در کاهش مصرف الکل در بین زنان معتاد نیز موثر بوده است (کانورس ، والیتزر ، 2001 ) . الیاس و همکاران در یک مطالعه طولی 6 ساله در مورد نتایج برنامه پیشگیری اولیه و آموزش مهارت های زندگی نشان داده اند که به دنبال آموزش مهارت ها ، رفتارهای مناسب اجتماعی افزایش و رفتارهای منفی و خود تخریبی کاهش می یابد (الیاس و همکاران ، 1993 ؛ نقل از میرزاده 1381 ).

اثر گذاری مهارت های زندگی و ارتباط آن با مهارت های شناختی ، عاطفی و رفتاری در مدل صفحه بعد نشان داده شده است :

کسب دانش
+
کسب مهارت های زندگی
همرا ه با تمرین
+
نگرش و ارزش های
مثبت

رفتار مثبت

پیشگیری از مشکلات و ارتقای
بهداشت روان
بی شک مهارت هایی که به مهارت های زندگی موسومند ، بی شماری هستند و ماهیت و تعریف آن ها ، به نسب فرهنگ ها و موقعیت ها ، تغییر می یابد . مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از مهارت های زندگی می باشند که در سلامت روان شناختی افراد موثر است ، در این پژوهش نیز اثر بخشی این مهارت مورد ارزیابی قرار گرفته است .

ب) مهارت های ارتباطی
ارتباطات انسانی و روابط بین فردی موثر ، اساس و شالوده هویت و کمال انسان است و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران را تشکیل می دهد و موجب شکوفایی افراد و بهبود کیفیت روابط می شوند (وود88 ، ترجمه فیروز بخت ، 1379 ) ، بسیاری از اختلالات روانشناختی با نداشتن مهارت های اجتماعی و ارتباطی همراهند و کسانی که بدلیل انواع بیماری های روانی بستری شده اند کاستی های عمده ای در مهارت های ارتباطی نشان می دهند (هارجی و همکاران ، ترجمه بیگی و فیروز بخت ، 1379 ).
براساس نتایج تحقیقات انجام یافته ، بهزیستی افراد به توانایی آنها در همسویی با دیکران بستگی دارد ، ویلسون (1987) اظهار می دارد که مهمترین عامل موثر بر شاد کامی ، همانا ارتباط موفقیت آمیز بادیگران است . در بررسیهای لونتال89 (1968) ، والد (1970 )،
روبنستاین90 و شیور91 ( 1982 ) معلوم شده است که روابط خوب با سلامت روانی همبستگی دارد . بررسی های ویلنت (1977) ، شیور و روبنستاین (1979) ، کوهن92 و ویلیس (1985 ) حاکی است که حتی روابط خوب با سلامت جسمانی نیز رابطه دارد. بک93 و جونز (1973 ) متوجه شدند که رایجترین مشکل در ازدواج های نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است (ساپینگتون ، ترجمه حسین شاهی برواتی ، 1379) نتایج تحقیقات نشان داده است که کمبود مستمر مهارتهای ارتباطی اغلب به ناسازگاری جدی منجر شده و با آموزش مناسب در زمینه مهارت های ارتباطی ضروری ،قابل جبران می باشد (فرگاس ، ترجمه بیگی و فیروز بخت ، 1379 ) . مهارت های ارتباطی مولفه هایی چون ارتباط کلامی و غیر کلامی موثر ، گوش دادن موثر ، ابراز وجود و نه گفتن به در خواست های نامعقول دیگران ، حل مساله اجتماعی ، همدل ، حل تعارض بین فردی و … را در بر می گیرد . در این پژوهش تعدادی از این عوامل از قبیل شیوه های حل مساله ، شیوه های حل تعارض و جرات ورزی ، به دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره ، آموزش داده می شود و اثر بخشی این مهارت ها برسلامت روانشناختی آنها مورد بررسی قرار می گیرد .

2-3-1-حل مساله
افراد در برخورد با مشکلات ، در هر سطحی از پیچیدگی و اهمیت که باشند با یکدیگر تفاوت هایی دارند . بسیاری ازموارد ی که از نظر بالینی رفتار ناهنجار یا اختلال هیجانی نامیده می شوند ، می توان به تغییری بهتر ، رفتار غیر موثر با پیامدهای منفی آن دانست . حل مساله یک راهبرد مقابله ای مهمی است که می تواند فرد را قادر سازد تا موقعیت های مشکل آفرین زندگی روز مره و تاثیر هیجانی آن ها را به خوبی مهار کند. و از طریق تنیدگی روانشناختی را کاهش دهد ،
به حد اقل برساند و یا پیشگیری نماید (دزوریلا94 و شیدی 95، 1992 ) . بنابراین حل مساله ، روشی است که افراد می توانند در مواقع طرح ریزی برای برخورد با چالش های زندگی از آن استفاده کنند.
مهارت حل مساله یک مهارت مقابله ای کاربردی و عملی بوده و از نظر روانشناختی نیز مفید و موثر است ، چنانچه استفاده از روش های حل مساله موجب افزایش اعتماد به نفس در افراد شده و احساس شایستگی و تسلط به مشکل در فرد تقویت می شود
(هپنر96 ، هیلربراند 97، 1991).در حالی که حل ناقص یا گروه ها ی ناگشوده ،بهداشت روان شخص رابه طور جدی تهدید خواهد کرد . همچنین حل مساله یک مهرت حیاتی برای زندگی در عصر حاضر است . امروزه در تمامی فعالیت ها ، صاحبان امر به سوی مهارت های تفکر سطح بالا و حل مساله چه در حیطه عمومی و چه در حیطه فناوری ، خواه در فعالیت های سالم و خواه در فعالیت های مساله دار فرا خوانده می شوند . در اغلب جوامع ، همه براین عقیده اند که باید بر افزایش مهارت های حل مساله تاکید شود (وو 98 و همکاران ، 1996 ) مزیت حل مساله آن است که به فرد کمک می کند برای مشکل خود راه حلی بیابد ، نه آنکه تصور کند مشکل او چاره ندارد و به درماندگی ،نا امیدی و استیصال برسد .
حل مساله در واقع به فرایند شناختی – رفتاری ابتکار فرد ابتکار ی فرد اطلاق می شود که بوسیله آن فرد می خواهد راهبر های موثر و سازگارانه مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین ، کشف یا ابداع کند . به عبارت دیگر ، حل مساله یک راهبرد مقابله ای مهمی است که توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی را افزایش و تنیدگی و نشانه شناسی روانی را کاهش می دهد (دزوریلا و شیدی ، 1992 ) . حل مساله مستلزم راهبردهای ویژه و هدفمندی است که فرد بوسیله آن مشکلات را تعریف می کند ،
تصمیم به اتخاذ راه حل می گیرد ، راهبردهای حل مساله را انجام داده و بر آن نظارت می کند ( الیوت99 و همکاران ،1995 ) . بنابراین حل مساله در بر گیرنده حوزه های عاطفی ، شناختی و رفتاری است . هیجان ها اغلب اولین نشانه وجود مساله و لزوم حل آن هستند ، شناخت در جریان شناسایی مساله ، طرح ریزی را ه حل های احتمالی و پیامدهای آنها و برنامه ریزی برای اجرای بهترین راه حل مورد استفاده قرار می گیرد و سر انجام برای تکمیل این سیر تسلسلی باید از مهارت های رفتاری استفاده شود .
اگر چه فرایند تا حدی پیچیده است ، اما زمانی که به مراحل مختلف تقسیم شود ، به
نحو موفقیت آمیزی قابل آموزش است . دزوریلا و گلدفراید100، برای اولین بار ، الگوی
مرحله به مرحله را برای آموزش حل مسئله پیشنهاد کردند(دزوریلا و گلدفراید،1971).

2-3-1-1- مولفه های حل مساله
به نظر دزوریلا و نزو101 ، حل مساله از دو مولفه عمده تشکیل شده است :
الف ) جهت گیری به مساله :
جهت گیری به مساله ، مولفه انگیزشی توانایی حل مساله را شکل می بخشد ، به عبارتی مجموعه پاسخ های شناختی – عاطفی (هیجانی ) – رفتاری تعمیم یافته ای است که فرد آن را به موقعیت مشکل دار کنونی منتقل می کند . به طور کلی این مولفه از تجارب مربوط به حل مساله در گذشته ناشی می شود . جنبه شناختی این مجموعه پاسخ ها دربرگیرنده متغییرهای مانند ارزیابی مساله ، اسنادهای علی و انتظارات کنترل شخصی است ، جنبه هیجانی بر حالات عاطفی مانند اضطراب ، خشم و افسردگی متمرکز است و بخش رفتاری به تمایلات گرایش – اجتناب اشاره می کند .
جهت گیری به مساله خود به دو مولفه تقسیم می شود : جهت گیری مثبت و جهت گیری منفی . عملکرد جهت گیری مثبت به مساله به قرار زیر می باشد :

– دور نگه داشتن هیجان های منفی مانند افسردگی ، اضطراب وخشم که ممکن است مانع حل مساله شوند.

– افزایش هیجانهای مثبت که برای حل مساله نقش تسهیل کننده ایفا می کند .
– بازداری از تمایل به بروز پاسخ یا پاسخ های تکانشی
– بر انگیختن فرد برای حل مشکلات (دزوریلا ، نزو 1995 ؛ دزوریلا ، شیدی ، 1991 ، نقل از الیوت و همکاران 1995 ).
افرادی که دارای جهت گیری مثبت به مساله هستند ، مشکلات روزمره خود را براحتی حل می کنند ، بدون اینکه دچار تنیدگی های روان شناختی شدید شوند . در صورتی که جهت گیری منفی به مساله با راهبرد های مقابله ای نا کار آمد و پیا مدهای نا خوشایندی همراه است که آن هم به صورت چرخه وار جهتکیری منفی به مساله راافزایش می دهد (نزو، دزوریلا ، نقل از الیوت و همکاران ، 1995 ). جهت گیری مثبت باعث استفاده از راهبر دهای مقابله ای موثر و کارآمد می شود ، مانند:
– مساله یا مشکل به صورت مبارزه طلبی
– پاسخ به مساله با هیجان های مثبت مانند امید واری و اشتیاق
– حرکت فعالانه به سمت مساله و سعی در حل آن

جهت گیری منفی یا باز دارنده می تواند تمایلات زیر را در بر داشته باشد :

– درک مساله به عنوان یک عامل تهدید کننده جدی برای سلامت
– پاسخ به مساله با هیجان های منفی شدید مانند اضطراب و افسردگی
– اجتناب یا کناره گیری از مقابله به مساله (دزوریلا وشیدی ، 1992 ).
بر اساس الگوی حل مساله ، جهت گیری مثبت به حل مساله با حالات عاطفی مثبت ، رابطه مثبت دارد و با حالات منفی ، رابطه منفی دارد . تحقیقات حاکی است افرادی که از روش های مثبت حل مساله استفاده می کنند ، تجارب هیجانی منفی را از خود دور می کنند و خلق مثبت منجر به حل مساله به شکل موثر می شود .همچنین خلق مثبت ، سبب حل مساله به صورت خلاقانه نیز می گردد (آیسن102 و همکاران ، 1987، نقل از الیوت و همکاران ، 1995 ).

بنابراین جهت گیری مساله به طور نزدیکی با عاطفه مثبت و منفی در ارتباط می باشد ، بدین صورت که جهت گیری منفی به مساله با عاطفه منفی بالا و به تبع آن با سلامت روان شناختی پایین مرتبط بوده و از طرف دیگر توانایی فرد در دور کردن حالات منفی از خود باعث تسهیل حل مساله و استفاده از روش های سازنده حل مساله و راهبردهای مقابله ای موثرشده است .
بطور کلی می توان گفت که موقعیت های مساله زا می تواند برهیجان های مثبت ومنفی اثربگذارد و آن هم ، برنحوه ادراک حل مساله ، خود و محیط تاثیر داشته باشد و در نتیجه می تواند سبب افزایش یا کاهش سطح سلامت روانی شود (بن – پورات 103و تلگن104 ، 1990، جورج105 و بریف106 1990 ؛ نقل از الیوت و همکاران ، 1995).
بر اساس دیدگاه حل مساله ، جهت گیری مثبت به مساله با تجارب منفی پایین و هیجان پذیری مثبت بالا ارتباط مستمر دارد و جهت گیری منفی به مساله ، تلاش برای حل مساله به صورت موثر را بازداری می کند و سبب پیامد های نا مناسب می شود که آنهم به نوبه خود جهت گیری منفی و احساسات منفی مداوم و مزمن را تقویت می کند . بر همین اساس مداخلات روانی – تربیتی و آموزش مهارت هایی که بر پایه حل مساله بنا شده باشد ، می تواند بر صفات شخصیتی منفی و هیجان پذیری مثبت تاثیر گذاشته و از این طریق شیوه حل مساله مثبت و سازنده را بوجود آورد و در نهایت آشفتگی های روانی را کاهش داده یا به حد اقل برساند (دزوریلا و شیدی ، 1991 ، نقل از الیوت و همکاران ، 1995 ).

ب) مهارت های خاص حل مساله :
مهارت حل مساله فرآیند تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک می کند تا هنگام رویارویی با مشکل ، حل های متعددی را جستجو کند و سپس بهترین راه حل را انتخاب نموده و مساله ای را با موفقیت انجام دهد . این مولفه دارای چهار فعالیت می باشد که برخی از مولفان آنها را مراحل حل مساله نامیده اند و عبارتنداز:

1- تعریف و ضابطه بندی مساله 107: در این مرحله به فرد آموزش داده می شود که در خصوص مشکل خود فکر کرده و در یابد که چه عواملی در ایجاد مشکل دخالت دارند . در این مرحله بایستی مشکل به صورت دقیق مشخص شود و چنانچه مساله به صورت مبهم و یا پیچیده باشد ، نمی توان راه حل های موثری جهت حل مساله پیدا کرد.
2- ایجاد راه حل های جانشینی108 : در این مرحله به فرد آموزش داده می شود تا راه حل های متعددی برای مشکل خود بیابد .به این صورت که به روش بارش فکری ، ذهن خود را آزاد بگذاردو راه حل هایی را که به ذهنش می رسد یادداشت کند .
3- ارزیابی راه حل ها و تصمیم گیری109 : در این مرحله فرد هر یک از راه حل ها را مورد قضاوت و ارزشیابی قرار می دهد . موضوع مهم در این مرحله سودمند بودن یا نبودن راه حل های ست ، فرد پیامد هر یک از راه حل ها را پیش بینی می کند و سودمندی آنرا برای خود و دیگران ، مورد قضاوت و ارزشیابی قرار می دهد .110
4- انجام و تصریح را حل : یعنی توانایی انجام ، نظارت و ارزیابی راه حل ها و پاسخ های مقابله ای به طور موثر . در این مرحله به فرد آموزش داده می شود راه حل های مفید و سودمند را انتخاب نموده و آنها را در عمل اجرا کند و پیامدهای اعمالش را مورد توجه قرار دهد ، چنانچه راه حل رضایت بخش بود به مشکل پایان داده می شود و فرایند حل مساله پایان می یابد و چنانچه یک راه حل موثر نبود فرد باید از راه حل های دیگری که در اختیار دارد استفاده نماید و یا فرایند حل مساله را از ابتدا شروع کند . حل مساله زمانی پایان می یابد که دیگر موقعیت برای مساله زا نیست (نوری ، 1381).

دزوریلا و نزو (1990 ) عنوان کرده اند که افراد مختلف ممکن است در مولفه های عمده حل مساله ( جهت گیری به مساله و مهارتهای حل مساله ) دارای نقاط ضعف و قوت متفاوتی باشند ، همچنین ممکن است این مولفه ها برای انواع مشکلات ( به عنوان مثال ، مشکلات ساده یا پیچیده ) یا همه پیامدهای سازگارانه (برای ، تنیدگی روانشناختی در مقابل توانمندی رفتاری )از اهمیت یکسانی برخوردار نباشند . برای مثال ممکن است مولفه ای از مهارتها برای مقابله با مساله ای که آسان است موثر و مفید باشد اما در مقابله با مساله مشکل کارایی لازم را نداشته باشد . بنابراین توانایی حل مساله دارای برخی توانایی ها و مهارت هاست که ممکن است در افراد مختلف پیامدهای سازگارانه متفاوتی داشته باشد (دزوریلا، شیدی 1992 ).

2-3-1-2- راهبردهای مقابله ای
لازاروس و فولکمن (1984) دو شکل کلی مقابله با مشکلات و رویدادهای زندگی را مشخص کرده اند که عبارتند از :
الف) مقابله متمرکز بر مشکل یا روش مساله مدار111
ب ) مقابله متمرکز بر هیجان یا روش هیجان مدار112
روش مساله مدار عبارت از راهبردهایی است که به جهت تغییر منبع تنیدگی به کار می رود و روش هیجان مدار راهبردهایی را شامل می شود که هدفش کاهش پریشانی های ایجاد شده در موقعیت مساله ساز است . راهبرد متمرکز بر مشکل می تواند معطوف به درون یا معطوف به بیرون باشد . راهبردهای مقابله ای معطوف به بیرون در جهت تغییر یا رفتارهای دیگران است ، در صورتی که راهبردهای مقابله ای معطوف به درون شامل تلاش هایی است که برای بررسی مجدد نگرشها و نیازهای خود و کسب مهارتها و پاسخ های تازه به عمل می آوریم . مقابله متمرکز بر هیجان معطوف بر کنترل و مهار ناراحتی هیجانی است و زمانی که فرد مشکل را فراتر از توانایی های خود تلقی می کند به احتمال زیاد به مقابله متمرکز بر هیجان روی آورده است (ویتالیانو113 و همکاران ،1990 ) .

تحقیقات مختلف نشان داده است که تکیه بر روش هیجان مدار ، به ویژه روش اجتنابی ، با میزان تنیدگی و آشفتگی بالا در ارتباط می باشد (رونسون114 ،فلتون 115، 1989 ؛ تامپسون116 و همکاران ، 1992 ، نقل از پکنهام117 ،1999 ، ). در صورتی که استفاده از روش مقابله ای مساله مدار با میزان آشفتگی پایینی مرتبط بوده است (رونسون ،فلتون ، 1989 ؛ نقل از همان منبع ).
مطالعات پژوهشی در زمینه مقابله منجر به کسب نتایج مفیدی شده است . افرادی که به طور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله می کنند ، کسانی هستند که خودشان به مجموعه ای از راهبر دهای مقابله ای مجهز ساخته اند و در انطباق با شرایط انعطاف پذیر هستند . مقابله کننده های خوب از مهارت های زیر برخوردار هستند :

(1) انعطاف پذیری118 : توانایی ایجاد و در نظر گرفتن راه حل های جانشین .
(2) دور اندیشی119 : توانایی پیش بینی اثرات طولانی مدت پاسخ های مقابله ای .
(3) منطقی بودن120 : توانایی انجام ارزیابی های دقیق و درست .
همچنین نتایج پژوهش های مختلف حاکی است که سازگارانه ترین روش برای مقابله با چالش ها و مشکلات زندگی ، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود121 از قبیل طرح ریزی و مساله گشایی است . همچنین اجتماعی بودن و برون گرایی و داشتن مهارت های ارتباطی نیز می تواند در این زمینه سودمند و مفید باشد ، کسانی که از مقابله عملی و مساله مدار استفاده می کنند از نحوه کنترل رویدادهای تنش زا راضی هستند و کمتر افسرده و مضطرب می شوند . مقابله هیجانی و اجتنابی به سازگاری رضایت بخش با رویدادهای تنش زا منجر نمی شوند و افرادی که از این راهبرد ها استفاده می کنند . معمولاً مضطرب و افسرده هستند (امیر خان و همکاران ، 1995 کوپر122 و همکاران ، 1995 )
2-3-1-3- سبکهای حل مساً له
کیسدی123 و لانگ124 (1996 ،نقل از محمدی وصاحبی ،1380 ) به 6 سبک حل مساله در افراد اشاره کرده اند که عبارتند از :

– درماندگی :این عامل بیانگر بی یاوری فرد در موقیعت های مساله زا می باشد .
– مهار گری حل مساله : بعد از مهار گیری بیرونی – درونی را در موقیعت های مساله زا منعکس می کند.

– سبک خلاقیت :نشان دهنده برنامه ریزی و در نظر گرفتن راه حل های متنوع بر حسب موقعیت مساله زا است .

– اعتماد در حل مسا له : بیانگر اعتقاد در توانایی فرد برای مشکلات است .
– سبک اجتناب : تمایل جهت رد شدن از کنار مشکلات به جای مقابله با آنها را منعکس
می کند .

– سبک رو ی آورد : نگرش مثبت نسبت به مشکلات و تمایل به مقابله رو در رو با آنها را نشان می دهد .

از بین شیو های حل مسا له ،سبک خلاقیت ، سبک اعتماد در حل مسا له و سبک روی آورد به عنوان شیو های سازنده حل مسا له می باشد و سبک درماند گی ،سبک مهار گری حل مساله و سبک اجتناب به عنوان شیو های غیر سازنده حل مسا له در افراد محسوب می شوند .

2-3-1-4- نقص در حل مساله و بروز مشکلات روانشناختی در افراد

آموزش مهارت های حل مساله و شیو ه های صحیح مقابله با مشکل ،به افزایش کیفیت زندگی ،عملکرد نقش روانی اجتماعی ،رفتار مقابله ای و در نهایت به سلامت رو انشناختی کمک می کند. عقیده براین است که کسب شیوه های مقابله ای صحیح سبب تقویت کانون کنترل درونی شده و از طرف دیگر باعث استفاده از راهبردی مساله مدار می شود . همچنین بهبود روابط ارتباطی و اجتماعی ، کاهش تضادها و تعارض های بین شخصی و کاهش میزان طلاق ، از جمله مواردی است که در اثر استفاده از شیو های صحیح حل مساله یا شیوه های صحیح مقابله با مشکل کسب می شود (شوار تز125 1999).
مهارت های مو ثر حل مساله با ساز گاری شخصی خوب ارتباط دارد (هاگا126 و همکاران ،1995). پژو هشگران در یافتند که مساله گشاهای موفق به این واقعیت واقف اند که غلبه بر مشکلات ز ندگی مستلزم تلاش شخص است (بامگاردنر127 و همکاران ،1986)و اغلب افرادی که در مانده و نا توان می شود به طورانعطاف نا پذیری تنها از یک راه حل استفاده می کنند و وقتی این راه حل موثر واقع نمی شود ،معمولاًرا ه های دیگری را امتحان نمی کنند. حل مسا له نیازمند رویکردی فعال است نه منفعل و پاسخ های سر کوبگرانه128 و واکنشی به مسائل سبکهای مقابله ای مفیدی نیستند (هپنر129 و همکاران،1995) .آموزش مهارت حل مساله در کنترل اعتیاد و سوء مصرف مواد نیز نقش بسزایی داشته است (پلت و هاسبند 1993،زو چری130 و دانسریر131 2003).
ارتباط نقص در حال مسا له با مشکلات و مسائل مختلفی مشخص شده است . برای مثال تحقیقات ، ارتباط بین نقص در حال مسا له و افسردگی را مشخص کرده است .
نشانه های افسردگی با ایجاد راه حل های جانشینی کمتر در مقابل مشکلات ، انتخاب راه حل های کم تاثیر از میان راه حل های مختلف،عملکرد ضعیف در رسیدن به هدف های خاص ،توانایی حل مساله پایین ادراک شده رابطه دارد (دیکسون و همکاران ،1993،نقل از هاگا 132و همکاران 1995 ). افرادی که از مهارت مساله گشایی خوبی برخودار دارند در مقایسه با افرادی که فاقد این مهارت هستند کمتر احتمال دارد افسرده شوند (نزو و همکاران ،1986).

در مطالعه ای که بر روی افراد مبتلا به افسردگی بالینی صورت گرفت ،دو نوع درمانبه دو گروه تجویز شد . به گروهی راهبردهای مساله گشایی آموزش داده شد تا از آن استفاده کنند اما در مورد مشکلات گروه دوم بحث شد ،ولی هیچگونه راهبرد مساله گشایی به آنها آموزس نداده شد . نتایج این پژوهش بسیار روشن بود ،افراد افسرده ای که روش حل مساله را یاد گرفته و به کار بسته بودند ،میزان افسرد گی شان به مقدار فابل تو جهی کاهش یافت ،طوری که شش ماه پس از این تحقیق هنوز اثر این راهبرد در آنها وجود داشت . در مقابل افسرده ای که فقط درباره مشکلاتشان بحث شده بود ولی راهبردهای حل مسا له به آنها آموزش داده نشده بود فقط کاهش جزئی در میزان افسردگی شان مشاهده شد ،نتیجه این پزوهش نشا ن داد که مهارت حل مسا له،مهارتی موثر برای مقابله با افسردگی است (نزو ،1986).
به طورکلی پژو هشگران تف اوت اساسی در پاسخهای مقابله ای افرادافسرده و غیر افسرده کشف کرد اند (کویینی133 ،آلدوین134 و لازاروس ، 1981؛ بیلینگز 135، کرونکیت136، مووس 137، 1983، هالان138 ،مووس1987 ;تیلور139 ،اسکوگین140 ،1992) براساس یافته های این محققین افراد افسرده از مهارتهای مساله گشایی به اندازه کافی استفاده نمی کنند (کلینکه141 ،ترجمه محمد خانی 1380).

در طول دهه های گذشته ارتباط بین نقص در مهارت های حل مسا له و خود کشی نیز بین نمونه های بالینی آشکار شده است .محققین با استفاده از مقیاسهای حل مساله ، تفاوتهای را بین گرو ههای خود کشی گرا گروه های غیر خود کشی گرا یافته (لاین هان142 و همکاران 1981 گوداشتاین143 ،1982،شوت144 ،کلام 145،1987 نقل از ایوانف146 و همکاران1992).

آموزش مهار تهای حل مساله در کاهش رفتارهای غیر عادی و نامناسب کو دکان و نوجوانان نیز تاثیر بسزایی داشته است . نتایج پژوهشی بر روی کودکان و نوجوانان که اختلالات رفتاری داشتند نشان داد که رفتار های مشکل ساز به دنبال آموزش مهارت حل مساله کاهش یافته یا محدود میشود ,بنابراین یکی از عوامل بروز رفتار های مشکل ساز کمبود این مهارت در کودکان است (هندون ,1471999).
پاره ای از تحقیقات به ارتباط بین شیوه حل مسا له و اصطراب امتحان اشاره کرده اند. یافته های این تحقیقات حاکی از آن که اضطراب امتحان با اعتماد به حل مساله پایین و کنترل شخصی کمتر بر مسائل همبستگی داشته است . همچنین ارتباط معنی داری بین اضطراب امتحان و تمایل به اجتناب از مسائل و به عبارت بهتر ،شیوهاجتنابی حل مسا له وحود داشته است . به نظر میرسد افرادی که دارای اضطراب امتحان هستند از تلاش برای حل مشکلات خود اجتناب می ورزند و این ویژگی تا حدی بواسطه فقدان توانایی و فقدان کنترل بر پیامد هاست که فرد آنرا بدین شکل ادارک می کند ،بطور کلی معلوم شده است که هر قدر میزان اصطراب امتحان بیشتر باشد ؛فرد توانایی حل مساله پایین تری از خود نشان می دهد (بلانکشتاین148 و همکاران ،1992).

دزوریلا ونزو (1990)به نقش حل مساله و ارتباط آن با برخی مشکلات تحصیلی پرداخته اند و نتایج تحقیقات آنها حاکی است که افراد دارای توانایی حل مساله بالا در مقایسه با افراد دارای توانایی حل مساله پایین عملکرد تحصیلی بهتری دارند (نقل از دزوریلا و شیدی 1992).

آموزش مهارت های حل مساله برای افراد درای مشکلات متنوعی از قبیل تعارض های موجود بین زوجین (سو رنسون149 ،1999)رفتار ضد اجتماعی کودمان (کازدین150 و همکاران 1992) پذیرش مشکلات و نا توانا ییهای جسمانی (الیوت و همکاران 1999) افسردگی (ماینورز -والیس 1512000 )،بیماری های روانی و عقب ماندگی ذهنی که معمولاً دارای نقص در مهارت های حل مساله هستند (بنسون ,1521995)کاهش مشکلات رفتاری مبتلایان به اوتیسم (براون,153 2005 )،اختلالات یاد گیری (بابا پور خیر الدین ،صبحی قرامکی 1380) به کار رفته است .
همچنین احمدی زاده (1373). در پزوهشی که انجام داد به این نتیجه دست یافت که آموزش مهارت حل مساله با افزایش شایستگی های اختماعی و ارتقائ سطح روابط بین فردی نو جوانان ارتباط قاطع دارد و موجب افزایش خود کارآمدی تحصیلی و سلامت روان شناختی در نوجوانان میشود (احمدی زاده1373 ). پژوهش ها حاکی است که در کودکان و نوجوانی که طریقه استفادهمنظم از راهبردهای حل مساله را یاد گرفته اند ،به نحوی موثری بر فشار و نا کامی غلبه می کنند .همچنین به نظر میرسد ،توانایی حل مساله بر عملکرد تحصیلی تاثیر مثبتی می گذارد) ، به علاوه تحقیقات نشان داده است که کودکان و نوجوانی که در این زمینه از مهارت های قوی دارند ،گرایش کمتری به بزهکاری ،مصرف مواد و الکل و مشکلات جدی روانشناختی دارند (پوپ و همکاران 1988 ؛نقل از تجلی 1373 ).

2-3-2- حل تعارض بین فردی
یکی از مشکلاتی که اجتناب از آن سخت و تقریباً برای هر فردی تنش زا است تجربه تعارض بین فردی154 است ،بخصوص اگر این تعارض پایدار و مزمن باشد . در واقع یکی از شایع ترین مشکلات رایج در دورهنوجوانی ،اختلاف در روابط بین فردی و تعارض می باشد ، که در صورت آموزش مهار تهای حل تعارض بین فردی بسیاری از مشکلات کنترل شده و از بروز مشکلات شدید تر پیشگیری می شود . امروزهآموزش مهارت حل تعارض بین فردی از مولفه های اساسی در انواع برنامه های کاهش خشونت و کنترل رفتار در مدارس می باشد . پژوه ش های مختلف حاکی است که آموزش مهارتهای اجتماعی و مهارت حل تعارض بین فردی ،در کاهش مشکلات روانشناختی بویژه بزهکاری و سوء مصرف مواد (کاتالانو155 ،و همکاران 1998؛ چانگ156 و الیاس 1996؛درلاک157 ،1980)و در افزایش پیشرفت تحصیلی (جانسون158 و همکاران 1992)موثر بوده است .

2-3-2-1- تعریف و ماهیت تعارض
تعارض در لغت به معنای رو یارویی ،معترض و مزاحم یکدیگر شدن و با هم اختلاف داشتن است تعارض در رو یا رویی است ،به نحوی که در این رو یا رویی هر کس سعی دارد حقانیت خودش را به اثبات برساند ،یا به بیان ساده پیروز شود تعارض یعنی مبارزه تمایلات یا علایق ،موقعیتی که در آن فرد در معرض نیرو های متضاد و یا قدرتی های تقریباً برابر قرار می گیرد ،و معمولاً بازدارنده میشود (سر مد ،1378).
در تعریف دیگر ،تعارض عبارت است از این که یک فرد یا یک گروه به طور عمدی مانع رسیدن یک فرد یا گروه به اهدافش می باشد یا راه او را سد و بلوکه می کند (شاهزکنی 1380).

تعارض مشابه رقابت است ،اما با شدت بیشتری توام است .رقابت یعنی همچشمی بین دو فرد یا گروه در دستیابی به یک چیز متمایز زارزشمند در حالی که در تعریف واژه تعارض چنین فرض می شود که فرد یا گروهی مستقیماًمانع از این می شود که گروهیا افراد دیگر به هدف خود برسد در این موقعیت رقابتی اگر چه افراد می توانند اهداف نا ساز گار داشته باشند ، معمولاًافراد می توانند هدف شان را بدون ایجاد مانع برای دیگری تعقیب و پیگیری کنند ،اما در تعارض معمولاً افراد برای دیگران مانع ایجاد می کنند (دفت . ریچارد ال ؛1999 از پاراسائیان و اعرابی 1380).

در هنگام مقابله با تعارض گاهی رفتار های سازش نا یافته در افراد ایجاد می شود ، رفتار هایی مانند مصرف الکل و مواد مخدر ،کم خوری یا پر خوری ،رفتار پر خاش گرانه یا اطاعت و فرمانبری بیش از حد (هاریگو پال ،1995 نقل از باباپور خیر الدین 1381). بعلاوه برخی تغییرات فیز یو لوژیکی نیز در موقعیت های تعارضی شدید ایجاد می شود که عبارتند از :

– افزایش ترشح آدرنالین و نور آدر نالین
– افزایش ضربان قلب و فشار خون
– بازداری حرکات دودی عضلات شکم
– افزایش اسید هیدرو کلریک در معده و اختلال در کارآن و اشکال در هضم غذا (استونی159 و همکاران ؛نقل از همان منبع )
تداوم چنین تغییرات فیزیولوژیکی به مدت زیاد تعادل هورمونی را نیز مختل می کند و در اثر این عدم تعادل هورمونی ،شخص به برخی اختلالات روان تنی مانند زخم معده ،مشکلات تنفسی (مانند آسم )،فشار خون بالا و حتی مشکلات عروقی- فلبی مبتلا می شود (پتری160 و همکاران ،1999 نقل از همان منبع ).

به طور کلی افراد واکنشی های مختلفی به موقعیت های تعارضی شدید از خود نشان می دهندکه می توان آنها را به صورت زیر خلاصه کرد :

– پاسخ های روان شناختی شامل :بی تو جهی ،بی علاقگی ،نا رضایتی ،اصطراب ،انزوا طلبی ،نا کامی.

– پاسخ ها یرفتاری شامل :مصرف الکل و مواد مخدر ،پر خاشگری یا تخربی کاهش ارتباطات ،کم خوری یا پر خوری .

– پاسخ های فیزیو لو ژیک مانند : انواع سردرد ،زخم معده و مشکلات گوارشی ،فشار خون بالا ،مشکلات تنفسی و مشکلات عروقی

– واکنش های بیو شیمیایی مانند :افزایش ضربان قلب ؛اتساع برونش ها ، اتساعد مرد مک ها باز داری ترشح مایعات هضمی ،ترشح آدرنالین و نور آدر نالین ،تبدیل گلیکوژن به صفرا(دایاس161 و همکاران 1999).

در موقعیت های مربوط به تحصیل ،تعارضات منجر به افت تحصیلی ،غیبت از مدرسه ،ترک تحصیل،لجبازی و مخالفت جویی و انحرافات رفتاری و …. می شود .در واقع یکی از شایع ترین مشکلات مربوط به مدارس تعارض بین افراد میباشد ،این تعارض می تواند به تعارضات درونی یک شخص و یا تعارض بین دو شخص یا بیشتر و یا ممکن است این تعارض مربوط به دو یا چند گروه باشد ،(جانسون162 و جانسون163 ،1995).

گر چه تعارض اغلب به شکل منفی در نظر گرفته می شود ،اما می تواند به طور مثبت هم به کیفیت روابط و هم به رشد شخصی افراد کمک کند و این زمانی است که با شیوه های صحیح و کار امد بتوان به حل پرداخت در این پیامد های سودمند و مفیدی عاید خواهد شد که عبارتند از:
– تعارض افراد را بر می انگزید تا بهتر و بیشتر کار کنند زیرا استعدادها و توانایی های فرد در موقعیت های تعارض شکوفا می شوند.
– برخی نیاز های روان شناختی مانند سلطه گیری ،پرخاشگری و نیاز های مرتبط با ((من)) و احترام را ارضا کنند و بدان وسیله فرصتی برای استفاده سازنده و آزاد شدن تمایلات پر خاشگرانه فراهم آوردند .
– تعارض ها می توانند عقاید خلاقانه ،سازنده و ابداعی فراهم سازند .
– تعارض ها می توانند به زندگی فرد تنوع ببخشند ؛زیرا در غیر این صورت زندگی خسته کننده و ملال آور خواهد بود .
– اطلاعات تشخیصی فراهم آورند و به افراد کمک کنند تا از بروز مشکلات مشابه جلو گیری کنند .
– فهم مشکل ،افراد و روابط بین آنها ،هماهنگی بهتر در میان افراد و تقویت رو ابط بین گرو ه ها را تسهیل نمایند .
پس علی رغم تاثیر منفی تعارض برعملکرد فرد و ایجاد رفتار های سازش نا یافته و حتی بروز اختلالات روان تنی ،در صورت یادگیری این مهارت و حل مناسب آن ، تعارض می تواند نقش انگیزشی داشته باشد ،خلاقیت و استعداد فرد را شکوفا کند و عمکرد فرد را افزایش دهد و منجر به اتکا ء به خود و مهارت و کار امدی شود ،بنابراین آنچه مهم است مدیریت صحیح تعارض و استفاده از شیوه های حل تعارض مناسب می باشد ،نه فقط کاهش یا حذف آن (بابا پور خیرالدین 1381.)در تعارض سازمانی نیز ،هر چند تعارض وجود نداشته باشد ،عقاید هرگز به چالش کشیده نمی شود و انگیزه ای برای تغییر و پویش در سازمان ایجاد نمیشود . طبق این دید کاه اگر در سازمان ها هیچگونه تعارض وجود نداشته باشد ،نوآوری و خلاقیت نیز وجود نخواهد داشت . البته مقدار زیاد تعارض برای سازمان مخرب و مقدار کم آن ،فرسودگی سازمانی ایجاد می نماید .

وجود یک حالت بهینه و وضعیت مطلوب از تعارض عملکرد سازمان را بهبود خاهد بخشید (حیدری تفرشی و همکاران ،1381).

2-3-2-2- انواع تعارض
الف )تعارض فرد با خود
5- خواستن – خواستن (جاذب – جاذب ) :شرایطی که انسان برسر دو راهی قرار گیرد و هر دو راه برایش از جاذبه ای مساوی بر خوردار باشد.
6- نخواستن – نخواستن (دافع – دافع ) :شخص در شرایطی قرار می گیرد که از میان دو راه موجود باید یکی را انتخاب کند ،در حالیکه هیچکدام مطلوب او نیست .
7- خواستن – نخواستن ( جاذب – دافع ) :یعنی حالت کسی که از دو راه موجود فقط یکی را می پسندد ،ولی تا آخرین لحظه ای که مو ضوع آشکار نشود نمیداند به خواسته اش خواهد رسید ،یا آنچه را که نمی خواهد باید تحمل کند .به طور مسلم اگر به خواسته اش برسد مشکل نخواهد داشت ،اگر چه تکلیف قضیه روشن شود . تعارض ذهنی ،با مقادیری فشار روانی همراه بوده است ،اما اگر نخواستن بر او تحمیل شود علاوه برفشارروانی همراه بوده است ،اما اگرنخواستن براو تحمیل شود علاوه بر فشار روانی احساس باختن ، یا نا کامی اخیر نیز اورا رنج خواهد داد (سرمد ، 1378).

ب ) تعارض های گروهی و سازمانی
1- تعارض بین فردی : در این نوع تعارض افراد مجموعه در گیر در تعارض تلقی می شوند .
2- تعارض بین گروهی :مجموعه افراد درون یک سازمان که تشکیل گرو ه ها و تیم های مختلف را می دهند ،در گیر تعارض بین گرو ه ها هستند .
3- تعارض بین سازمانی : مشاجرات بین دو یا چند سازمان را در بر می گیرد (اقدام ،1380 ).

لازم به ذکر است که در این پژوهش بیشتر تعارض بین فردی مورد نظر میباشد و در اغلب منابع به سه نوع تعارض اساسی اشاره است ،که عبارتند از :
4- تعارض میان احساسات :
از آنجایی که وجود تفاوت میان انسان ها امر اجتناب نا پذیری می باشد ،در هر رابطه مهمی ممکن است احساسات خصمانه نیرومند و تعارض هایی به وجود آید که معمولابا به کار گیری شیوه حل مساله ،قابل حل است (لیکرت 164و لیکرت،165 1996).

5- تعارض و تضاد میان ارزش ها :
تصاد میان ارزش ها ،نوعی از تعارض است که بندرت راه حلی برای آن یافت می شو د چون چیز عینی و ملموسی وجودندارد ،با وجود این باز هم استفاده از روش حل تعارض ،می تواند به افرادی که باور های متضادی دارند کمک کند تا یک دیگر را بهتر بفهمند و تحمل بیشتری برای درک شرایط یکدیگر کسب کنند ،ضمن این که این روش بر اعمال و نگرش های آنان نیز تاپیر می گذارد (همان منبع ).

6- تعارض و تضاد بین نیاز ها:
این نوع تعارض ها بواسطه تنوع نیاز ها فنا هماهنگی نیاز ها و عدم ارضای نیاز ها ایجاد می شود .
– تنوع نیاز ها :زمانی است که شخص در یک زمان بخواهد بیش از یک نیاز را ارضاء کند .
– نا هماهنگی نیاز ها :ارضاء یک نیاز ایجاب می کند که شخص از ارضاءنیاز دیگر صرف نظر نماید .
– عدم ارضای نیاز ها :زمانی که نیاز ها ارضاءنمی شوند ،افراد احساس نا کامی می کنند و این نا کامی باعث بروز فرایند تعارض می گردد . این تعارض ها منجر به رفتار های منفی و عیر سازنده می گردد (بابا پور 1381).
– 2-3-2-3- منابع تعارض
– افراد در پاره ای جهات با یک دیگر متفاوتند ،در صورتی که این تفاوتها در محیط فعالیت بین افراد نا سازگار وجود داشته باشد ،سبب بروز تعارض می گردد . البته هر نوع تفاوتی باعث تضاد نمی شود . تفاوت ها می تواند پایه ای برای انعطاف پذیری ،تفاوت های ظریف در جهت گیری ها و راه حل های فعالانه به مشکلات باشد (هاریگوپال ،1995).

منبع تعارض در بین افراد ممکن است بواسطه تفاوت های فردی در عوامل زیر باشد :
– تفاوت در فرهنگ :وقتی افراد از فرهنگ های مختلف گرد هم می آیند،بروز یک رویدادممکن است به طور متاوتی درک شود و هر فرد براساس چهارچوب فرهنگی خود و رفتارهای کلیشه ای که نسبت به فرهنگ های مختلف دارد آن رویداد را بفهمند . این رویدادها ممکن است از نظر اهمیت و اولویت و پیامد هادر بین افراد دارای فرهنگ ها ی مختلف باشد . برخی از جنبه های قومی ،نژادی و فرهنگی مانند تبعیض نژادی ،تهدیدهای کلیشه ای ، فشار های گروهی برای همنوا شدن که به نظر میرسد فرایند های روانشناختی را تحت تاثیر قرار می دهند ،می توانند به صورت منبع تعارض عمل کرده و برای سلامت فرد تهدید زا باشند . در چنین مواردی حل مشکل از طریق به کار گیری شیو های مطلوب حل مساله و حل تعارض موجود ،بو سیله استفاده از راهبردهای صحیح حل تعارض ،امکان پذیر است (کنترادا166 و همکاران 2000 ؛نقل از بابا پور خیرالدین 1381 ).

تفاوت در آموزش برمیزان انتظار فرد از خون و از دیگران تاثیر دارد وقتی که افراد زمینه های آموزشی و تربیتی متاوت در یکجا جمع شوند ،احتمال بروز تعارض افزایش می یابد . همینطور وقتی افراد دارای موقعیت های متفاوتی با یکدیگر در ارتباط باشند می توان انتظار بروز تعارض را داشت . در اغلب موارد بسیاری از تعارض های موجود در زندگی اجتماعی بدین علت ایجاد میشود ،به عنوان مثال بین دانش آموزان و دانشجویان شهری و وستایی یا بین

افرادی که وضعیت اقتصادی – اجتماعی بالایی دارند با آنهایی که از نظر وضعیت اقتصادی – اجتماعی در سطح پایینی هستند ،تعارض بوجود آید .
– تفاو ت در ایدئو لو ژی و ارزش ها : وقتی افراد با ایدئو لوژی های متفاغوتی در کنار هم جمع میشو ند ،ممکن است بخاطر مخالفت و عدم توافق بر سر بر خی مو ضوع های مهم بین آنها تعارض بوجود آید و هر کدام از آنها موضوع را بر علیه ایدئو لوژی و ایین و خط مشی خود قلمداد کند . زمانی که اوقات فراغت و فرصت بحث و منازعه بیشتر باشد و یا فعالیتی که برای انجام آن گرد هم آمد آمده اند آسان باشد احتمال وقوع تعارض بیشتر و شدید تر است .
– تفاوت در تجربه : تحربه دید گاه فرد را وسیع تر می کند و چارچوب داروی او را در مورد رویدادها منطقی تر می نماید و با عث می شود که کارها و فعالیت های خود را با دیدی باز و منطقی انجام دهد . این قبیل تفاوتهای در تمامی زمینه ها وبین همه افراد دیده می شود .
– رقابت :در مو قعیت هایی که بر سر اهداف ،منابع ،پاداش ،بین افراد رقابت وجود دارد بروز تعارض به طور معمول عادی است . در چنین موقعیت ها یی اگر به تلاشهای گروهی بیش از تلاش های فردی اهمیت فردی اهمیت داده شود ،میزان تعارض به حداقل کاهش می یابد . بنابراین در مدارس باید تلاش گروهی و هماهنگی بین افراد افزایش یافته وبه همان اندازه رقابت های زیان بار کنترل شود .
– انزوای اجتماعی و شخصی : پیشرفت فناوری در جامعه کنونی بر جنبه های اجتماعی فعالبت ها تاثیر گذاشته و تعاملات و ارتباط های اجتماعی افراد را بیش از پیش کاهش داده است . فعالیت هایی مانند کار با کامپیوتر ،اینترنت ،بازی های رایانه ای و ….،مهارت های ارتباطی و اجتماعی افراد را کاهش می دهد ،طوری که افراد بتدریج ارتباط های اجتماعی سالم رااز یاد برده و در مواقع مختلفی که با یکدیگر روبرو می شوند ،رفتار اجتماعی مناسبی از خود نشان نداده و تضاد بین آنها بو جود می آید .
– جهت گیری رفتاری : رفتار افراد تحت تاثیر عوامل مختلفی می باشد مانند :عوامل شناختی (شامل عقاید و ادراکات افراد و چگونگی درک عقاید و ادراکات دیگران )عوامل عاطفی (مانند احساسات ،دوست داشتن ها ،تنفر ها و هیجان پذیری )عوامل کرداری یا تمایل به روش های خاص (همان منبع ).

– این عوامل به هم مرتبط هستند و به شدت تحت تاثیر تجربه های فرهنگی سازمانی ، آموزشی و شخصی هستند و نا ساز گاری بین افراد از نظر جهت گیر ی های رفتاری و ساخت شخصیتی ،منبع تعارض در زندگی اجتماعی است (هاریگوپال 1995؛نقل از بابا پور خیر الدین 1381 ).به طور کلی می توان گفت منبع تعارض های بین شخصی ،ریشه در تفاوت های فردی دارد .افراد از نظر نگرش ها ،رفتار و ساخت رفتار افراد به فهم فرایند تعارض و کاهش بروز آن شده و به حل موثر تعارض ها خواهد انجامید .

2-3-2-4- سبک های حل تعارض
در یک موقعیت تعارضی ،افراد رفتار هایی را نشان می دهند که مبین دو بعد عمده جرات ورزی / عدم جرات ورزی (مطیع بودن )و همکاری / عدم همکاری می باشند.
بعد جر ات ورزی /مطیع بودن به میزان فعالیت و انرژیی اشاره می کند که در رفتار هدفمند فرد نشان داده میشود . با در نظر گرفتن این دو بعد پنج نوع شیوه حل تعارض پئیدار میشود . هر یک از این شیو ه ها میزان همکاری و جرات ورزی متفاوتی را نشان می دهند .

1- شیوه اجتنابی : اجتناب یکی از مکانیزم های دفاعی است که افراد در مواجهه با تعارض ها به کار می گیرند ، فردی که جرات ورز نیست و خصلت همکارانه ندارد ،سعی می کند از طریق رویگردانی یا به تعویق انداختن تعارض از آن اجتناب کند.

در واقع چنین افرادی به وسیله استفاده از مکانیزم های دفاعی مانند تفکر آرزو مندانه 167خیالبافی ،انکار ،سر کوب ،تعلل ،بی تفاوتی و بی توجهی انتخابی از آن روی برمی گردانند (سکیگو چی 1999 ؛سورنسون 1999).
2) شیوه مهربانانه :عدم جرات ورزی و داشتن حس همکاری از ویژگی های این شیوه مقابله ای است . در چنین افرادی تمایل به ارتباط با دیگران دارند و برای حفظ رابطه دوستانه با دیگران ،سعی می کنند دیگران را از خود راضی نگه دارند.هدف در اینجا عبارت است از حفظ رابطه سازگار با دیگران از طریق تسلیم شدن در مقابل آنها یاپیوستن به خواسته های آنها (همان منبع ).
3- شیوهمصالحه گرانه : در شیوهمصالحه گرانه فرد هم جرات ورز و هم حس همکاران دارد ،یعنی در این سبک حل تعارض طرفین به شکل متقابل سود برده یا زیان می بینند .
4) شیوه سلطه گرانه :مشخصه این سبک حل تعارض عبارت است از جرات ورزی و پرخاشگری همراه با کم توجهی یا بی توجهی به همکاری با دیگران . در واقع می توان گفت این روش ،یک روش زور مدارانه است و نوعی عمل تعدیل رفتار دیگران از طریق اعمال فشار و تهدید در جهت انتظارات خود میباشد .
5) شیوه همراهانه :در این سبک حل تعارض بین فردی ،هر دو طرف به منظور رسیدن به اهداف خودبا همدیگر همکاری کرده و جرات ورز میباشند .تدابیرموجود را می توان از طریق شیوه حل مساله خلاقانه گسترش داد تا هر طرف بتواند به خواسته …… خود برسد بدون اینکه طرف مقابل متضرر شود ،این نوع شیوه حل تعارض منجر به خلاقیت و شکو فایی استعدادهای افراد می شود (سکیگوچی 1999).

از بین شیو ه های پنج گانه حل تعارض ،شیو ه های مهربانانه و همراهانه ،روش سالم یا سازنده حل تعارض و شیوه های اجتنابی و سلطه گرانه ،روش نا سالم یا غیر سازندهحل تعارض و شیو های اجتنابی و سلطه گرانه ، روش ناسالم یا غیر سازندهحل تعارض را تشکیل می دهند و شیوهمصالحه گرانه حالت بینابینی دارد (هاریگوپال ،1995؛نقل از بابا پور خیرالدین 1381).
هر کدام از این شیوه ها می توانند به تنهایی در موقعیت های خاصی مناسب باشند ،اما استفاده مستمر از آنها می توان د پیامد های منفی بسیاری بدنبال داشته باشد . در این میان ،حل مساله اشتراکی یکی از شیو هایی است که در آن ،افراد با استفاده از مهارت حل مساله به حل تعارض می پردازند . در حل مساله اشتراکی ،وقتی افراد پی میبرند که دارای نیازهای متضادی هستند ،برای یافتن راه حلی که برای همه قابل قبول باشد به یکدیگر می پیوندند این کار مستلزم تعریف مجدد مشکل ،یافتن راه حل های جدید و تاکید بر علایق مشترک است . در این فرایند ، هیچ یک از افراد بر دیگری مسلط نشده وتسلیم او نیز نمیشود . این روش غالباً،روش برد _برد رفع نیاز های متضاد نامیده می شود . زمانی این روش ممکن باشد مطلوبترین راه برای رفع تعار ض محسوب می شود (بورتون168 ،1990).
ماحل روش حل مشکل از طریق مشارکت عبارت است از :
1)مشکلات در قالب نیاز ها تعریف شود ،نه راه حل ها
2)از طریق سیال سازی ذهنی ،راه حل های ممکن بررسی شود .
3)راه حلی انتخاب شود که نیاز های هر دو طرف را به بهترین وجه بر آورده می کند و پیامدهای احتمالی را کنترل می نمایید .
4)برنامه ریزی برای انجام کار ها توسط افراد
5) ارزیابی و بررسی فرایند حل مسئله
حل مساله اشتراکی ،مستلزم استفاده از مهارت های گوش کردن ،مهارت های کلامی و روش حل تعارض است .

2-3-2-5- روشهای پیشگیری و مهار تعارض ها
الف ) تعارض های شخصی و بین فردی
گر چه ریشه کن کردن کامل تعارض غیر ممکن است اما با استفاده از روش های پیشگیری و مهارتعارض ،می توان بسیاری از کشمکش های بیجا را از بین برد که این روش ها عبارتند از :
– گوش کردن انعکاسی : گوش کردن انعکاسی ، در زمانی که فرد مشکل یا نیاز شدید ی دارد ،می تواند فوق العاده موثر باشد .. این کار به فرد دیگر کمک می کند تا هیجان های منفی رااز بین ببرد یا به حل مشکل خود بپردازد . مشکلی که اگر حل نشده باقی بماند ،می تواند موجب پیدایش یک تعارض اساسی شود (سندی و بوردمن 2001 ).

– توانایی ابزار وجود :فرد را قادر میسازد که نیازهای خود را کمترین در گیری برآورده کند . زمانی که نیاز ها به وجود میآیند ،فرد می تواند با ابزار وجود از ایجاد هیجان هایی که غالباً موجب تعارض می شوند جلو گیری کند . هر دو مهارت گوش کردن و ابزار وجود به روشن شدن دو منبع اصلی تعارض ،یعنی اشتباهات و فقدان اطلاعات ،کمک می کند .
– برون ریزی تنش ها : برون ریزی تنش ها ی خود ،بدون لبریز کردن کاسه صبردیگری ،یک روش مهم دیگر برای پیشگیری و مهار تعارض است . اغلب ، در جریان عادی زندگی ،ممکن است رهایی از تنش های ایجاد شده به شیو هایی صورت گیرد که در جریان عادی زندگی ،ممکن است رهایی از تنش های ایجادشده به شیوه هایی صورت گیرد که در ایجاد تنش کند مثلا فردی که برسر کسی فریاد می کشد و نا سزا می گوید خود رااز تنش رها می کند ،اما به همان نسبت ،تنش رادر شخص مقابل افزایش می دهد . در حالی که او میتواند در یک اتاق تنها و یا در برابر شخص بی طرفی که حاضر است به فوران برون ریزی احساسات او گوش کند ،شروع به داد و فریاد کند .تمرین های سخت و رقابت های ورزشی نیز می توانند تنش فرد را کاهش دهند .

– افزایش حمایت عاطفی : اعضای خانواده و دوستان می تواند آمادگی فرد را برای در کیر شدن در تعارض های غیر ضروری کاهش دهد . بنابراین گسترش شبکه ارتباطی و دریافت توجه از اطرفیان تمایل به اختلاف و در گیری با دیگران را کاهش می دهد .
– بالا بردن تحمل و پذیرش دیگران :افزایش سطح تحمل و پذیرش دیگران می تواند تعارض نا معقول را کاهش دهد . سطح تحمل و پذیرش افراد تا حدودی به واسطه تربیت و حتی شاید عوامل ژنیتیک تعیین میشود،اما افراد می توانند صبورتر و پذیرا تر از آنچه در حال حاضر هستند ،باشند . آموزش ابزار وجود افزایش و گسترش حمایت عاطفی در زندگی دور ه های عملی کسب مهارت های ارتباطی و دریافت بخشی از دانش مر بوط به درمان عقلانی -عاطفی ،برخی از راه های افزایش تحمل و پذیرش خود به شمار می رود .

– کنترل مسائل : کنترل مسائل می تواند به اندازه "کنترل اسحله " برای رسیدن صلح جهانی اهمیت داشته باشد این رهنمود در کنترل تعارض های بین فردی به همان اندازه با ارزش است که در جلو گیری ملت ها مسائل می تواند مسائل زیر را در برگیرد :
1) به جای بر خورد سریع و بلافاصله با مسائل بنیادی بهتر است از روش های دراز مدت در رسیدگی به کشمکش ها استفاده شود .
2) بهتر است هر بار ، بابه یک موضوع برخورد شود .
3) به جای برخورد با مشکلات بزرگ و دارای بخش های متعدد بهتر است آنها را به واحد های کوچکتری تقسیم کرد.

منابع مورد استفاده

الف)منابع فارسی

– ادیب.یوسف؛ فردانش.هاشم (1382) مهارتهای زندگی مورد نیاز دانش آموزان مقطع راهنمایی ، مجله دانشور رفتار ،دانشگاه شاهد ، سال دهم ،دوره جدید ، شماره 3،اسفند 1382.
– احمدی زاده . محمدجواد(1373) بررسی اثر بخشی آموزش مهارت حل مساله بر برخی از ویژگی های شخصیتی نوجوانان تحت پوشش مراکز شبانه روزی بهزیستی ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی ، دانشکده علوم تربیتی ، دانشگاه علامه طباطبایی.
– اسماعیلی . علی (1383) هنجاریابی آزمون SCL-90-R و مقایسه سلامت روانی دانشجویان دانشگاه های تهران به منظورارائه خدمات مشاورهای مناسب , بانک اطلاعات بهداشت روانی دانشجویان .
www.iransco.org
– باباپور خیرالدین .جلیل ؛ رسول زاده کاظم ؛ اژه ای . جواد؛ فتحی آشتیانی . علی (1382) بررسی رابطه بین شیوه های حل مساله و سلامت روانشناختی دانشجویان ، مجله روانشناسی علمی _ پژوهشی 25 ، سال هفتم ، شماره 1، بهار 1382.
– باباپور خیرالدین .جلیل(1381) بررسی شیوه حل مساله و حل تعارض و سلامت روانشناختی در میان دانشجویان ، پایان نامه دکتری روانشناسی ،دانشگاه تربیت مدرس تهران .
– باباپور خیرالدین .جلیل(زیر چاپ) بررسی تاثیر مدیریت تعارض بر سلامت روان شناختی ،مجله روانشناسی دانشگاه تبریز .
– باباپور خیرالدین .جلیل؛ صبحی قراملکی. ناصر (1380).اختلالات یادگیری ، چاپ اول، انتشارات سروش ، تهران .
– بولتون .رابرت (1381) روانشناسی روابط انسانی ، ترجمه حمید رضا سهرابی ، تهران ، انتشارات رشد.
– پوپ . الیس ؛مک هال سوزان ؛ کرای هد ادوارد (1373) افزایش احترام به خود در کودکان و نوجوانان ، ترجمه پریسا تجلی ، تهران انتشارات رشد.
– حیدری تفرشی . غلامحسین ؛ یوسفی سعید آبادی . رضا ؛ خدیوی . اسدالله (1381) نگرشی نوین به نظریات سازمان و مدیریت در جهان امروز ، تهران ، انتشارات فراشناختی اندیشه ، چاپ اول.
– رامشت . مریم ، فرشاد . سیامک (1383) ، بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی در پیشگیری از سوء مصرف مواد دانشجویان ، ارائه در دومین سمینار بهداشت روان دانشجویان اسفند 1383.
http://counscling .ut.ac.ir
– رمضانخانی . علی ، سیاری علی اکبر (1378) بررسی وضعیت آموزش مهارت های زندگی در نظام آموزش و پرورش ، گزارش تحقیق دفتر یونیسف در ایران و دفتر مطالعات بین المللی وزارت آموزش و پرورش .
– دفت. ریچارد ال (1999)مبانی تئوری و طراحی سازمان ، مترجم علی پارساییان و سید محمد اعرابی ، انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی ، تهران ، 1378 .
– دلور. ژاک(1375) یادگیری گنج درون ، ترجمه فاطمه فقیهی و علی رئوف ، تهران ، پژوهشکده تعلیم و تربیت ، تک نگاشت .
– ساپینگتون .اندورا (1379) ، بهداشت روانی ، ترجمه حمید رضا حسینشاهی برواتی ، تهران،
انتشارات روان.
– سازمان جهانی بهداشت(1377) برنامه آموزش مهارت های زندگی ، ترجمه ربابه نوری قاسم زاده و پروانه محمد خانی ، تهران ، معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور.
– سرمد . غلامعلی (1378) روابط انسانی در سازمان های آموزشی ، انتشارات سمت ، تهران .
– شاهرکنی . سید حبیب الله ، (1380) راهکارهای رویارویی با تعارض ، ماهنامه توسعه مدیریت ، شماره 34.
– شریعت یار . ربابه (1383) بررسی رابطه بین جرات مندی و شیوه های حل مساله در دانشجویان مقطع کارشناسی مقطع تبریز ، پایان نامه کارشناسی روانشناسی بالینی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، دانشگاه تبریز.
– شفیع آبادی . عبدالله ، ناصری . غلامرضا (1375) نظریه های مشاوره و روان درمانی ، مرکز نشر دانشگاهی تهران ، چاپ پنجم .
– صافی . احمد (1379)" آموزش و پرورش ابتدایی راهنمایی و متوسطه ، تهران ، انتشارات سمت.
– طارمیان . فرهاد ، مهجویی . ماهیار ، فتحی . طاهر (1383) مهارت های زندگی : کتاب راهنمای اجرای فعالیت های پرورشی دوره متوسطه ، تهران ، انتشارات برگ نفیس .
– فرگاس .جوزف .پی،(1379)، روانشناسی تعامل اجتماعی ، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروز بخت ،چاپ دوم ، تهران ، انتشارات ابجد.
– فنسترهایم. هربرت ؛ بر . جین (1373)روانشناسی آموزش قاطعیت ، ترجمه عباس چینی ، چاپ اول ، تهران ، نشر البرز.
– کارتلج . جی ؛ میلبرن . جی . اف(1372) آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان ، ترجمه محمد حسین نظری نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس .
– کرمانی . میر جواد(1381) بررسی عوامل موثر درپایین بودن سطح مهارت های زندگی دانش آموزان ابتدایی استان آذربایجان شرقی / چکیده نامه پژوهشی ،سال اول ، شماره اول ، زمستان 1382.
-کلینیکه . کریس.ال (1380) مهارت های زندگی ، ترجمه شهرام محمد خانی ، تهران ، انتشارات سپند هنر.
– کنرلی . هلن (1382) اختلالات اضطرابی ، ترجمه سیروس مبینی ، تهران ، انتشارات رشد .
– کیامنش . علیرضا (1379) سنجش صلاحیت های دانش آموزان پایه پنجم دبستان ، گزارش تحقیق ، تهران ، پژوهشکده تعلیم و تربیت .
– محمدی فریده ؛ صاحبی . علی (1380) بررسی سبک حل مساله در افراد افسرده و مقایسه آن با افراد عادی ، مجله علوم روانشناختی ، جلد اول ، شماره اول، 42-24.
– میر زاده . میر حمایت (1381) بررسی عوامل موثر در پایین بودن سطح مهارتهای زندگی دانش آموزان ابتدایی از نظر معلمان و اولیای دانش آموزان ، تبریز ، شورای تحقیقات آذربایجان شرقی.
– ناصری . حسین ، نیکپور . ریحانه (1383) بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهداشت روانی دانشجویان ، سازمان بهزیستی کشور ، ارائه در دومین سمینار بهداشت روان دانشجویان در اسفند 83.
http://counscling.ut.ac.ir
– نوری. ربابه (1381)مهارت حل مساله ، تهران از انتشارات معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور .
– وود. جولیاتی (1379) ارتباط میان فردی ، ترجمه مهرداد فیروز بخت ، تهران ، انتشارات مهتاب.
– هارجی . اون ؛ ساندرز . کریستین ؛ دیکسون . دیوید (1377) مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی ،ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروز بخت ، تهران ، انتشارات رشد.

1-Steinberg , I..
2 -Fournet , D.N.
3 -Niemi ,P.M.
4 -Vainiomaki , P.T.
5 -Life Skills
6 – Social Skills
7 -Bolton, R
8 -Symptoms of health problems
9 – Delongis , A.
10 -Campbell.R.I.
11 -Svenson.I.W.
12 – Misra.R.
13 -Kleinke ,C.I.
14 -Joan , M.
15 -Elias , M .J.
16 -Krees , J. S.
17 -Wood , J.V.
18 – Bean , J. A.
19 -Psychological Well being
20 – Bezner , A , T.
21 – Steinhardt , M.
22- Wissing , M.P.
23 -Problem Solving
24 – Avoiding
25 – Obliging
26 – Accommodating
27 – Dominating
28 – Integrating
29 – Rahim , M.A.
30 -World Health Organization
31 -Edlin , G.
32 -World Health Organization
33 -Edlin , G.
34 – Bezner , J.
35 – Steinhardt , M.
36 – Larson ,J.S.
37 -Keyes,C.
38 -Secure self-identity
39 -Positive self- identity
40 -Self-esteem.
41 – Diener, F
42 -Suedfeld , P.
43 -Aronson, G.
44 -Elison,C.
45 -Greenberrg, J.
46 -Ardel, D.
47 -Cros,R.
48 -Chapman,I.
49 -Psychic resource
50 – Dispositional optimism
51 – Scheier,M.
52 -Carver, C.
53 -Hardiness
54 -Sweetman ,M.
55 -Diener,E.
56 -Larsen ,R.J.
57 -Basic life tendencies
58 – Buhler, C.
59 -Personality changes
60 -Neugarten , B. I.
61 -Alport, G.W.
62 -Fully function person
63 -Individualism
64 -Wiissing , M.P.
65 -Coherence in life
66 -Affect balance
67 -Self report
68- Self- concept
69- Self -worth
70 -Affirm
71 -Self -acceptance
72 -Positive relations with others
73 -Autonomy
74 -Independent
75 -Self-determinant
76 -Environmental mastery
77 -Complex array
78 -Purpose in life
79 -Personal growth
80 -Elias, M.J.
81 -Pitman, K.
82 -Gillian,M.J.
83 -elias,M.J.
84 – Poweny,J.
85 – Gillian,k.
86 -Connors,G.J.
87 -Walitzer,K.S.
88 -Wood,J.
89 -Leventhal,H.
90 -Kubenstein . C.M.
91 -Shaver,P.
92 -Kohn,P.M.
93 -Beek,A.I
94 -Dzurilla,T.J.
95 -Sheedy, C .F.
96 -Heppner,P.P
97 -Hillerbrand, F.T.
98 -Wu.T.F.
99 -Elliot, T.R.
100 -Goldfried,M.R.
101 -Nezu,A.M.
102-Isen.A.M.
103 -Ben-Porath,Y.S.
104 -Tellegen.A
105 -George,J.A.
106 -Brif, A.A.
107 -Problem definition and formulation
108 -Genration of alternative solutions
109 -Decision making
110 -Solution implementation and verifieation
111 -Problem-focused
112 -Emotion- focused
113 -Vitaliano,P.P.
114 -Revenson,T.A.
115 -Felton,B.J.
116 -Thompson,R.J.
117 -Pakenham,K.I.
118 -Felxibility
119 -Farsightedness
120 -Rationality
121 -self-reliant
122 -Cooper,H.
123 -Cassidy,T.
124 -Long,C.
125Schwartz,C.E. –
126Hagga,D.A.F.-
127 -Baumgarder,A.H.
128 -Suppressive response
129- Heppner,P.P.
130 -Czuchry,A.
131 -Danserear,M.
132 -Hagga,D.A.
133 -Coyne,C.
134 – Aldwin,C.
135 -Billings,A.G.
136-Kronkite,A.G.-
137 -Moos,R.H.
138 -Holahan,C.J.
139 -Taylor,C.J.
140 -Scogin,F.
141 -Kleinke,Chris.I.
142 -Linehan,J.
143 -Goodstein,M.M
144 -Schotte,D.E.
145 -Clum,G.
146 -Ivanoff,A.
147 -Hendren,r.l.
148 -Blankstein,K.R
149 -Sorenson,R.L.
150 -Kazdin,A.E.
151 -Mynorse-Wallis,L.M.
152 -Benson,B.A.
153 -Broown,V.S.
154 -Interpersonal conflict
155 -Catalano,R.F.
156 -Chung,H.
157 -Durlak,J.
158 -Johnson, D.w.
159 -Stoney,C.M.
160 -Petrie,K.J.
161 -Dayas,C.v.
162 -Johnson,D.W.
163 -Johnson,R.t.
164 -Likert,R.
165 -Likert,J.
166 -Contradad,R.J.
167 – Wishing thinking
168 -Burton,J.W.
—————

————————————————————

—————

————————————————————

220


تعداد صفحات : 220 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود