موضوع تحقیق :
بازار یابی شبکه ای
و بررسی اثرات مخرب آن بر اقتصاد کشور
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
2
بازار یابی برای هیچ ( نقدی بر گلدکوئیست )
6
چرا فعالیت در بازاریابی چندسطحی قمار است؟
12
نظر مراجع در مورد سیستم های فروش شبکه ای و رد دلایل موجود مبنی بر عدم آگاهی مراجع
17
طعم تلخ گلدکوئست
28
این سکه هم دو رو دارد
38
منابع
45
مقدمه
شاید در ابتدا کسی گمان نمی کرد این مسئله تا به این حد گسترش یابد. نمونه های قبلی چنین مسائلی بسیار زود از گردونه خارج شدند و از رونق افتادند، اما این دفعه قضیه فرق می کند. شرکت گلدکوئیست در آغاز ورودش به ایران طبقات پایین جامعه به لحاظ سواد اجتماعی و اقتصادی – را هدف قرار داد. مردم عادی جامعه که اطلاع چندانی از اصطلاح علمی مورداستفاده اعضای شبکه نداشتند، براحتی وارد بازی شدند و از آنجا که بدرستی نمی دانستند باید چه کنند، اکثرا ضرر کردند. این ضرر به شکایت آنها از شرکت گلدکوئیست و اعضای اصلی اش در ایران منجر شد و قوه قضائیه در اولین برخورد، دستور فیلتر سایت های اینترنتی این شرکت و دستگیری اعضای اصلی و سر شاخه های آن را صادر کرد. گلدکوئیستی ها برای مدتی از سر و صدایشان کم کردند و در خفا به جلساتشان ادامه دادند. زخم ها باید ترمیم می شد و بازنگری در روش ها و جامعه هدف، لازم بود. پس از مدتی دوباره فعالیت شدید علنی آغاز شد. این با جوان ها مورد هجوم قرار گرفتند. روش ها تغییر کرد و علمی تر شد. دانشجویان که پیشتر از طریق روش های علمی و استدلال های منطقی کار شبکه را مردود اعلام می کردند، این دفعه خود تبدیل به مبلغان شرکت گلدکوئیست شدند و سرانجام کار ب آنجا رسید که نباید. این روزها کمتر جوانی یافت می شود که پرزنت نشده باشد.
همه می دانند که اگر دوستی پس از مدت ها با شما تماس بگیرد و بگوید کار مهمی با شما دارد، حتما می خواهد پرزنت تان کند. بگوید دستی که در آن است خیلی سریع پیش می رود، همه 3uv (سه یو وی) هستند و… .
به این قضیه چند مدل و از چند زاویه می توان نگاه کرد؛ یکی از این زوایا، دیدگاه پیشگیرانه است. چه باید می کردیم تا کار به اینجا نکشد؟
موضوع چندان هم پیچیده نیست. جامعه ما پر است از آدم هایی که می خواهند یک شبه پولدار شوند و در چشم به هم زدنی ره 100 ساله بروند. مدت هاست که پول، جای بسیاری از ارزش های اخلاقی را گرفته و کعبه آمال شده است. ظهور نوکیسه ها در شهرها، مردم را هوایی کرده است. همه فکر می کنند، می شود کار نکرد و پول داشت. هرجا بحث باشد، حتما یکی هست که بگوید فلانی با یک تلفن میلیون میلیون پول جابه جا می کند. بهمانی در خانه نشسته است و سر برج، میلیونی پول به حسابش می ریزند و قس علی هذا. گویی کار نکردن در جامعه ما ارزش شده است. از سوی دیگر، فقر و تورم و بیکاری آنچنان عرصه را بر مردم کوچه و بازار تنگ کرده که همه طاقتشان را از دست داده اند و به دنبال مفری می گردند. اینجاست که هر کس بیاید و بگوید شش ماهه میلیونر می شوی، یک ساله میلیاردر، حتما همه به سمت او جذب خواهند شد. طبیعتا قوانین و احکام هم نمی توانند جلو مردم را بگیرند قانونگذار هم این را می داند- باید خیلی زودتر از اینها به فکر می افتادیم. به قول قدیمی ها، علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. نباید می گذاشتیم به اسم سیاست تعدیل اقتصادی، نوکیسه ها متولد شوند و پول داشتن جای کار کردن را بگیرد. پول داشتن موضوع بدی نیست، اما چگونه پولدار شدن، مهم است. ایجاست که متولیان فرهنگی کشور باید مورد سئوال قرار گیرند. بگیر و ببندهای قانونی، آخرین مرحله است. پیش از آن باید زمینه های وقوع جرم را از بین برد. همه زمینه های مجرم سازی هم اقتصادی نیستند. همه فقرا به بهانه فقر دست به دزدی نمی زنند. این که جامعه طبقاتی شده است و جمع وسیعی از مردم فقیرند غیرقابل انکار است، اما توجیه مناسبی برای ورود به عرصه های غیراخلاقی نیست. مشکل بیشتر از هنگامی شروع شد که ارزش های جامعه دگرگون شدند و دستگاه های متولی فرهنگ که سالانه صدها میلیاردتومان پول از بودجه کل کشور می گیرند، به اموری دیگر سرگرم شدند.
در ابتدای ورود گلدکوئیست به ایران همه ورودش را نادیده گرفتند و از همه بیشتر صدا و سیما. شاید اولین باری که رادیو و تلویزیون به این موضوع پرداخت زمانی بود که قوه قضائیه برای اولین بار با این شبکه برخورد کرد. از آن زمان تاکنون جسته و گریخته برنامه هایی از صدا وسیما در این رابطه پخش می شود، اما بسیاری شان تاثیر زیادی ندارد. این عدم تاثیرگذاری معلول چند علت است.
اولا ساعت پخش این برنامه ها چندان مناسب نیست. گویی مدیران صدا وسیما بهاهمیت موضوع و مخرب بودن این مسئله پی نبرده اند. تاثیری که گلدکوئیست بر اقتصاد و آینده این کشور باقی می گذارد قطعا آنقدر هست که لزوم پرداختن به مسئله را در ساعات پربیننده تلویزیون اثبات کند. می توان اندکی از حجم تبلیغ چیپس و پفک و شکلات کم کرد و به آموزش مردم در موضوعی پرداخت که آینده کشور را در معرض نابودی قرار داده است. می توانیم کلاس های رنگارنگ کنکور را زیرنویس کنیم، اما نمی توانیم هشدار به مردم را در دستور کار قرار دهیم؟
ثانیا حجم برنامه هایی که به گلدکوئیست و شبکه های اقماری اش می پردازد چندان فربه نیست. هنگام انتخابات از مدت ها قبل تبلیغات برای شرکت گسترده مردم آغاز می شود. استدلال این است که انتخابات بر آینده کشور تاثیر مستقیم دارد که البته استدلال درستی است- این موضوع هم به آینده ربط دارد. دانشجویان، یکی پس از دیگری از کارهایشان استعفا می دهند، مرخصی تحصیلی می گیرند و مشروط می شوند تا برای گلدکوئیست بازاریابی کنند. هر عقل سلیمی گواهی می دهد که این وضعیت، آینده اسفباری را برای کشور رقم خواهد زد. به گفته بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی، ایران در آستانه یک جهش علمی قرار دارد. منحرف کردن دانشجویان از علم اندوزی در دراز مدت اثری مخرب تر از جنگ در کشور باقی خواهد
گذاشت. پس از هشت سال جنگ ویرانگر که بر ما تحمیل شد، این جوانان تحصیلکرده بودند که کشور را دوباره ساختند. افتخار امروز ما، مدا ل های رنگارنگ المپیادهای علمی و جوانان مخترع و مکتشف و نوآور هستند. می خواهیم با سهل انگاری، تمامی این اندوخته ها را از دست بدهیم؟
ثالثا: گلدکوئیستی ها اکنون با سلاح استدلال و منطق وارد می شوند. از علم ریاضیات و اقتصاد حرف می زنند و کار خود را یکی از شاخه های اقتصاد معرفی می کنند. در مخالفت با اقدامات آنها تنها نمی توان به حرف های کلی بسنده کرد.
بیشتر برنامه هایی که در این رابطه از صدا و سیما پخش می شوند، به کلی گویی اکتفا می کنند. به جزئیات نمی پردازند و از کارشناسان خبره ای سود نمی برند.
وقتی کسی با سلاح علم وارد کارزاری می شود باید با همان سلاح به مبارزه اش رفت؛ تکیه بر قانون و مجازات و تهدید نتیجه نمی دهد.
دیر شده است. سیستم های بازاریابی شبکه ای، جامعه و جوانانش را آلوده کرده و از کنار این شبکه گسترده چندین و چند شبکه داخلی که حتی برخی، صاحبان ایرانی دارند بیرون آمده است؛ زخم ناسور شده. عضو فاسد را نمی توان براحتی از پیکره اصلی جدا کرد. باید در درمان زخم کوشید. دستگاه هایی که بودجه و امکانات بیشتری در اختیار دارند قطعا باید در این پروسه درمانی سهم بیشتری داشته باشند
منبع:همشهری
بازار یابی برای هیچ
نقدی بر گلدکوئیست
اگر شما هم در تهران یا یکی از شهرهای نسبتا بزرگ ایران زندگی می کنید بدون شک تا به حال نام بازاریابی شبکه ای و در راس آن روش درآمد زایی Goldquest را شنیده اید.
بازاریابی شبکه ای یا Network Marketing در بیان ساده عبارت است از بازاریابی سینه به سینه برای ارایه نوعی کالا یا خدمات
به عبارت دیگر فلسفه وجودی بازاریابی شبکه ای این است که یک محصول خاص به جای تبلیغات رسانه ای مثل تلویزیون یا روزنامه توسط مصرف کنندگان خود محصول معرفی و تبلیغ شود چرا که این نوع تبلیغ ماندگارتر و اثربخش تر از هر نوع تبلیغ دیگر است.
و استدلال این سخن نیز این است که یک مصرف کننده بیش از آنکه به تبلیغات پر هیاهوی تلویزیون و یا آکنده از شعار روزنامه ها توجه کند برای استفاده از یک کالا یا خدمت خاص از مشورت و پیشنهاد دوستان خود بهره مند می شود.
و در صورتی که این تبلیغات شفاهی و سینه به سینه مکانیزه شود یک کالا صاحب هزاران مبلغ مجانی و پرکار در سراسر جهان خواهد بود.
روش مکانیزه کردن این نوع تبلیغات نیز بدین صورت است که فرد مبلغ بابت هر خریداری که معرفی می کند درصدی را به عنوان پورسانت دریافت خواهد کرد.
و اما گلد کوئیست چیست ؟
بر اساس آنچه گفتیم گلدکوئیست یک کمپانی بین المللی ست که به خریداران خود در ازاء جلب مشتری های جدید پورسانت می دهد.
در نظام مالی گلدکوئیست شما در ابتدا می بایست توسط یکی از اعضا شبکه به سیستم وارد شوید. این کار در یک جلسه نسبتا طولانی صورت می پذیرد که شما بایستی در این جلسه پیرامون قوانین کلی و حواشی مهم این نظام درآمد زایی توجیه شوید.
سپس یک مبلغ اولیه به عنوان هزینه خرید محصول که به انتخاب خود برگزیده اید از شما دریافت می شود. اکثر محصولات شرکت سکه های طلا می باشند. پس از آن شما نیز با آغاز فعالیت خود به جذب خریداران جدید و دریافت پورسانت مشغول می شوید.
نخستین چالش : بازاریابی برای هیچ
گلدکوئیست یک شبکه از بازاریابان تجاری آزاد است که به عنوان یک شغل ثانوی به بازاریابی برای محصولات !!!!!! شرکت مشغول می شوند.
البته تا اینجای کار مشکلی وجود نخواهد داشت.
اما دقیقا ایراد کار از نقطه ای آغاز می شود که آیا هدف از این بازاریابی خرید و فروش یک کالای ملزوم است ؟
پاسخ منفیست چرا که اصولا هیچ کس به واسطه خرید یک کالا به کمپانی گلدکوئیست پول پرداخت نمی کند.
چرا که اگر چنین بود راه های بسیار سریعتر و ایمن تر و ارزان تری برای خرید سکه طلا در کشور ما موجود است.
همه پول می دهند که عضو شوند و از عضو کردن دیگران پول بگیرند.
روش کار نیز مشخص است
ایجاد طمع برای دیگران و مجاب کردن آنان به پرداخت پول
در نهایت نیز فرد پورسانت خود را به صورت درصدی ناچیز از مبالغ پرداختی کسانی که با تبلیغات شبانه روزی وی وارد سیستم شده اند دریافت می کند.
سکه های طلا شاید تنها ابزاری نمادین است تا به این چرخه توخالی شکل و شمایل ببخشد و آن را از بی محتوایی خارج کند. به شما اطمینان می دهم که اگر به جای سکه های طلا یک تکه کاغذ هم خرید و فروش می شد فرق چندانی نداشت.
و همه ماجرا در یک عبارت خلاصه می شود :
شما دیگران را وادار می کنید تا پول خود را به صورت ارزی برای شرکت ارسال نمایند و شرکت نیز در ازای این خوش خدمتی درصد ناچیزی از پول کلان واصل شده را به شما می بخشد و به عبارت روشن تر شما از جیب دوستانتان پول گرفته اید.
گلدکوئیست و ضربه به بنیان اقتصادی کشور
در کشورهای مصرفی مانند ایران ارز به قیمت خروج نفت و ثروت های ملی وارد کشور می شود. و اکثرا صرف تعلق یارانه و سوبسید به کالاهای اساسی می گردد. حال اگر ارز موجود که قرار است در واردات مایحتاج عمومی به مصرف برسد به سادگی و در ازای هیچ یا حتی تحت عنوان خرید یک سکه طلا از کشور خارج شود به نظام اقتصادی دولت فشاری را متحمل می کند.
و دولت نیز به عنوان اولین گریز فشار وارده را به سوبسیدها وارد کرده و قشر ضعیف جامعه تحت فشار بیشتر تورم قرار می گیرد.
و دیگر اینکه خروج و صادرات ثروت های ملی برای جبران مافات افزایش می یابد و به بنیان اقتصادی آینده ملت ضربه وارد می نماید.
گلدکوئیست و انفعال استعدادها
افرادی که در بازاریابی شبکه ای فعالیت می کنند همگی صاحبان خلاقیت ها و مهارت های اقتصادی و صنعتی خاص خود هستند که به این ترتیب و با قرارگیری در این مسیر اغلب به بیراهه انفعال کشیده شده و نمی توانند آن گونه که باید در جهت اعتلای ملی خود گام بردارند.
اصولا در بروشورهای مربوطه از گلدکوئیست به عنوان یک شغل دوم و حتی نوعی پر کردن اوقات فراغت نام برده می شود اما تجربه حاکیست که رسیدن به مرز درآمد زایی در این روش مستلزم صرف وقت و انرژی بسیار است .
و بدین ترتیب فرد تمامی توانمندی های خود را فراموش کرده و صرفا با تقویت روحیه ی انفعال اقتصادی به بنیان اقتصاد ملی ضربه وارد می کند.
در فتوای آیت الله صانعی نیز در این باره به انفعال استعدادها به عنوان مهمترین عامل تحریم گلدکوئیست اشاره شده است.
چرا گلدکوئیست فریبنده است ؟
درآمد بی زحمت و اکتساب ثروت یکباره و همان مثل معروف ره صد ساله را یک شبه پیمودن حس پر وسوسه و آرزوی بزرگی ست که در اکثر مردمان ممالک جهان سوم ریشه ای عمیق دارد.
عدم وجود ساز و کار مناسب برای اشتغال ؛عدم رعایت شایسته سالاری در نظام کاری کشور ؛اختلافات عمیق طبقاتی و آینده تاریکی که نسل جوان و نوجوان پیش روی خود به تصویر می کشد مهمترین عوامل رشد مشاغل کاذب در کشور ماست.
پول زیاد در قبال کاری توام با لذت و بدون نیاز به تلاش مداوم و مستمر در این شرایط آن قدر وسوسه انگیز به نظر می رسد که کمتر کسی حاظر به چشم پوشی از موهبتی به این شیرینی ست.
و در پایان …… دست های نیرومند
بعد از ماه ها تحقیق و ممارست در این زمینه و آگاه کردن بسیاری از مسئولان پیرامون ضربه های مهلکی که این گونه سیستم های در حال رشد به بنیان اقتصادی و حتی امنیتی کشور وارد می کنند تنها شاهد برخورد با بعضی دیگر از گروه های مشابه گلد کوئیست مانند پنتاگونا و My7Diamonds بوده ایم.
این که چرا با گلدکوئیست با توجه به تمام روشنگری های انجام شده برخوردی نمی شود برای ما نیز جای سوال است.
پلیس جرائم الکترونیک معتقد است که عدم وجود قوانینی که بتواند راه را بر فعالیت این گونه شرکت ها در ایران ببندد مهمترین عامل بی تحرکی پلیس در این باره است.
و اما کم و بیش شکوه هایی نیز به گوش می رسد از دستان نیرومندی که که رشته های اصلی فعالیت گلدکوئیست در ایران را در مشت گرفته اند.
دستانی که انگار از خروج ارزهای پرداختی به سوی جیبهای خود آبراهه های کلانی گشوده اند. اما با این همه ضربه هایی که در آینده نزدیک از این گونه فعالیت ها برای پایه های اقتصاد ملی پیش بینی می شود شاید گواه مناسبی باشد که دلسوزان دست از گریبان تعلل و سهل انگاری بیرون آورند.
چرا فعالیت در بازاریابی چندسطحی قمار است؟
برای آن که بتوانیم جواب این سوال را بدهیم باید درک درستی از قمار و تفاوت آن با یک فعالیت سالم اقتصادی به دست آوریم، زیرا از لحاظ ظاهری بازاریابی چندسطحی شبیه هیچ کدام از قماربازی های رایج در قمارخانه ها نیست، بلکه بیش تر شبیه یک فعالیت متعارف اقتصادی است.
آیا قمار یعنی فعالیتی که در آن برد و باخت مطرح باشد؟
یکی از مشکلات درک مفهوم قمار، استفاده از عبارات "برد" و "باخت" در مواردی است که هیچ ارتباطی به قمار ندارد. مثلاً اگر کسی سرمایه اش را صرف تاسیس یک کارخانه کند و به سود برسد ممکن است بگویند "در این سرمایه گزاری برده است" و اگر ناکام بماند ممکن است گفته شود "آن شخص سرمایه اش را باخت". درنتیجه "برد و باخت" را نمی توان محک مناسبی برای تشخیص قمار دانست، به این معنی که این اصطلاح ممکن است در مواردی که قمار نیست هم استفاده شود.
به طور خلاصه ممکن است در فعالیتی از اصطلاحات برنده یا بازنده استفاده شود ولی آن فعالیت قمار نباشد.
آیا معیار قمار بودن یک فعالیت فقط وجود یا عدم وجود شانس در آن است؟
جواب این سوال ابتدا ممکن است مثبت به نظر برسد ولی با نگاهی عمیق تر خواهید دید که وجود شانس حداکثر می تواند شرط لازمی برای قمار بودن یک فعالیت باشد و نه شرط کافی چرا که در بسیاری از لحظات زندگی شانس در موفقیت ما دخیل شده است اما وجود شانس به تنهایی نمی تواند آن چه پیش آمده را تبدیل به قمار کند. مثلاً راننده ای که برای مسافرکشی در خیابان حرکت می کند ممکن است شانس بیاورد و مسافرهای زیادی نصیبش شود و یا برعکس روز را با بدشانسی به پایان برساند و این راننده به وضوح مرتکب قمار نشده است.
آیا ارتباطی بین کم زحمت بودن یک فعالیت و قمار بودن آن وجود دارد؟
جواب این سوال هم منفی است، یعنی این طور نیست که به دست آوردن پول از راه قمار، لزوماً کم زحمت باشد. فعالیت های مشروعی نیز می توان مثال زد که با فعالیت کم انسان را به سود برساند.
تفاوت اصلی قمار با یک فعالیت سالم اقتصادی چیست؟
مشخصه اصلی قمار این است که اگر کسی از راه فعالیتی که قمار است به سودی برسد منشاء آن سود ضرری است که فرد یا افراد دیگر کرده اند در حالی که منشاء سود در یک فعالیت سالم اقتصادی، یا بهره مندی از مواهب طبیعی است و یا منفعتی که شخص به دیگران رسانده است.
کسی که مثلاً با برنده شدن در بازی شطرنج یا تخته نرد پولی از بازنده می گیرد نفعی به طرف مقابلش نرسانده و واضح است که لازمه رسیدنش به پول ضرر کردن طرف دیگر بوده است.
فروشنده ای که به پول می رسد خریداری را به جنس مورد نیازش می رساند، معلمی که حقوق می گیرد مطالبی را به کسی آموزش می دهد، و راننده تاکسی به این دلیل کرایه می گیرد که مسافری را به مقصد می رساند.
در بازاریابی چندسطحی، منشاء سود یک نفر، ضرر دیگران است
برای این که متوجه شویم منشاء سود در بازاریابی چندسطحی ضرر دیگران است کافی است به این نکته توجه کنیم که اگر کسی وارد این شبکه شد تنها در صورتی ممکن است به او پولی برسد که چندین نفر با شرکت در این فعالیت پول خود را از دست بدهند و این دنباله آن قدر ادامه پیدا کند که یا به دلیل اشباع جامعه و یا به دلیلی دیگر جمع کثیری دیگر نتوانند مشتری جدیدی برای شرکت پیدا کنند.
آیا لازمه قمار بودن یک فعالیت این است که بازی ای انجام شود؟
در ابتدا ممکن است توجه به مصادیق مشهور قمار موجب شود تصور کنید جواب این سوال مثبت است ولی با دو مثال نشان می دهم که این طور نیست: فرض کنید دو نفر با هم شرط کنند که اگر پلاک اولین خودرویی که از خیابانی خاص عبور کرد زوج پول اولی هزار تومان به دومی بدهد و اگر فرد بود دومی هزار تومان به اولی بدهد. عمل توصیف شده، هر چند شامل هیچ بازی ای نیست قمار محسوب می شود. به عنوان مثال دوم، دو کارگر ساختمانی را فرض کنید که مشغول ساختن دو دیوار برای کارفرمای خود هستند. اگر این دو شرط کنند که هر کس کارش را زودتر تمام کرد هزار تومان از دیگری بگیرد، قمار کرده اند و واضح است که فعالیت آن ها شامل بازی کردن نیست.
تعریف قمار
از کنار هم قرار دادن آن چه ذکر شد می توان به این نتیجه رسید که قمار فعالیتی است که بین دو یا چند نفر انجام می شود و در آن افراد با رضایت قواعدی را می پذیرند که طبق آن در صورت رخ دادن وقایعی که ممکن است خود در آن نقش داشته باشند یا نداشته باشند، سرمایه ای بینشان رد و بدل می شود و کسی که برنده است منشاء سودش ضرری است که به بازنده یا بازنده ها رسیده است نه منفعتی که به کسی رسانده باشد و یا بهره ای که از نعمت های طبیعی برده باشد. افراد در این فعالیت ها شرکت می کنند زیرا در ذهن خود احتمال می دهند که وضعیت مطلوبشان رخ دهد و سرمایه دیگران به آن ها برسد.
فلسفه ممنوعیت قمار در اسلام چیست؟
اکنون که وجه تعریف قمار و مشخصه آن از فعالیت سالم اقتصادی بیان شد معنای آیه 91 سوره مائده نیز بهتر درک می شود:
اِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ اَن یوقِعَ بَینَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ وَیصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَهِ فَهَلْ اَنتُم مُّنتَهُونَ
ترجمه: شیطان مىخواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا خوددارى خواهید کرد؟!
عموماً وقتی کسی شاهد سود دیگری باشد در حالی که منشاء این سود ضرری بوده است که به وی رسیده است، در وی حالت کینه و دشمنی نسبت به آن که موجب ضررش شده به وجود می آید.
بازاریابی چندسطحی از مخرب ترین قمارهاست!
در بازاریابی چندسطحی به اعضا توصیه می شود مشتری های جدید را از بین دوستان و نزدیکان خود انتخاب کنند و نتیجه چنین روشی این است که عداوت و کینه ای که از نتایج قمار است در بین دوستان و نزدیکان به وجود می آید که از نظر اجتماعی لطمه بیش تری به جامعه وارد می کند.
نظر مراجع در مورد سیستم های فروش شبکه ای و رد دلایل موجود مبنی بر عدم آگاهی مراجع
سوال اول:
احکام مراجع عظام تقلید در مورد فعالیت شبکه هایی نظیرGold Quest, My7Dimonds, Goldmine , EBL…چیست؟ آیا احکام آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی مبنی بر صحیح بودن بازاریابی شبکه ای و فعالیت چنین شرکت هایی درست است؟
در رابطه با این موضوع باید گفت که نظر و حکم شرعی تمامی مراجع عظام در این مورد دال بر غیر صحیح بودن اینگونه معاملات و حرام بودن درآمد حاصله است. ولی متاسفانه تعدادی از شبکه ها اقدام به جعل استفتائات مراجع عظام بخصوص آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی کرده اند. در زیر به بررسی نظرات و احکام مراجع عظام در این زمینه می پردازیم. ضمناَ منابع اینترنتی احکام صادره را نیز برای حصول اطمینان شما درج می کنیم.
قسمت اول: "پاسخ مراجع"
استفتاء از آیت الله العظمی خامنه ای :
سوال :معاملات شبکه اى و زنجیره اى وجود دارد (مثل گلدکوئیست و الماس) که شرکت اقدام به فروش طلا یا الماس از طریق بازاریابى شبکه اى کرده است به این صورت که شخص مبلغى به حساب آنان واریز مىکند و سپس براى شرکت بازاریابى مىکند و به ازاى هر چند مشترى که بواسطه این فرد ثبت نام کرده و براى خرید الماس یا طلا پیش پرداخت بدهند و زنجیره به حد نصاب برسد، مبلغى به عنوان کمیسیون به حساب وى واریز مىشود و یا امتیاز خرید سایر محصولات شرکت به وى داده مى شود معامله به این شیوه چه حکمى دارد؟
جواب : معامله به شیوه مذکور صورت شرعى ندارد و جایز نیست.
منبع:
http://www.wilayah.net/pr/estefta/page1.php#f12
استفتاء از آیت الله العظمی مکارم شیرازی :
در پی سوال عده کثیری از مقلدین معظم له راجع به حکم شرعی فعالیت شرکتهای گلد کوئیست ، گلد ماین ، الماس ، بیزینس ، کارگشا و غیره و همچنین طرح شایعاتی راجع به حلیت فعالیت این شرکتها از سوی برخی از افراد، ایشان طی فتوایی حکم به حرام بودن فعالیت کلیه شرکت هایی که به طورزنجیره ای بازاریابی می کنند دادند.
متن استفتاء بدین شرح است:
سلام علیکم:
1- به نظر حضرت عالی حکم شرعی فعالیتهای شرکتهایی که به صورت زنجیره ای بازاریابی می کنند چگونه است؟
2- آیا استفتائی که به نقل از حضرت عالی راجع به حلیت فعالیت شرکتهای مزبور در سایتها و نشریات این شرکتها منتشر میگردد معتبر است ؟
1- این موسّسات به ظاهر اقتصادى که گاه چهره واقعى خود را زیر پوشش هاى ایجاد اشتغال یا تخصیص قسمتى از درآمد خود به مراکز خیریّه پنهان مى کنند موسّسات مرموز و خطرناکى هستند که کار آنها شبیه به نوعى قمار یا لاتار است کلاه از سر عدّه زیادى برمى دارند و بر سر عده معدودى مى گذارند و قسمت عمده درآمد را خودشان مى برند و غالباً به خارج منتقل مى کنند بى آن که هیچ گونه کار مثبتى انجام داده باشند و عمل آنها مصداق بارز اکل مال بباطل است که قرآن مجید با صراحت از آن نهى کرده است.
این موسسات نخست به نام "پنتاگونو" در بعضى از شهرها آشکار شد و هنگامى که مقامات قضائى و اطّلاعاتى متوجّه کارهاى خلاف آنها شدند جلوى آن را گرفتند سپس شرکتهای دیگری با نامهای گلد کوئیست ، گلد ماین، الماس، بیزینس، کارگشا و غیره تاسیس شده و با ظاهری دیگر ( ولی در حقیقت به همان صورت قبل) شروع به فعّالیت کردند. و آن هم بعد از کارشناسى مقامات قضائى ممنوع شد و اخیراً به صورت "معامله الماس" همان برنامه به شکل تازه اى دنبال مى شود و در هر جا ممکن است به صورتى درآید نشانه همه آنها بازاریابى هاى زنجیره اى با درآمدهاى کلان است. چندی قبل که این موسّسات استعمارى در خارج شروع به فعّالیّت کرده بودند بعضى از مسلمانان خارج سوالى به این صورت براى حضرت آیه الله العظمى مکارم شیرازى فرستادند که در کشور اتریش به عنوان "بدون دردسر صاحب 30000000 دلار شوید" فرم هاى خاصّى که به صورت زنجیره اى مشترى معرفى مى شود در اختیار متقاضیان قرار مى داد و آن را به طور مشروح در سوال خود بیان کرده بودند ایشان درجواب نوشتند:
"شرکت در این کار حرام و پول عاید از آن مباح نیست و در واقع نوعى کلاهبردارى مرموز
براى تصاحب اموال دیگران است."
این سوال و جواب در کتاب استفتائات جدید معظم له، جلد اوّل، صفحه 150 آمده است.
اکنون مى بینیم که همان ها به اشکال دیگر در کشورهاى اسلامى ظاهر شده است. مسلمانان باید به هوش باشند و آلوده این پول هاى حرام نشوند و ثروت مسلمین را به باد ندهند. و اگر کسانى نادانسته پولى از این طریق به دست آورده اند چنانچه صاحبان آن را مى شناسند به آنها برسانند یا لااقل به مالباخته هاى ردیف هاى آخر بدهند و اگر نمى شناسند به اشخاص نیازمند صدقه بدهند.
2- استفتاء مزبور جعلی بوده و فاقد هر گونه اعتبار میباشد.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی / بخش استفتائات
منبع:
http://www.amiralmomenin.net/persian/modules.php?name= News&file=article&sid=1025
استفتاء از آیت الله صافی گلپایگانی :
سوال : نظر جنابعالی در مورد درآمد حاصل از بازاریابی شبکه ای و مخصوصاً شرکت گلد کوئیست چیست؟
جواب:
بسم الله الرحمن الرحیم
بازاریابی به شکلی که در گلد کوئیست و امثال آن است حرام و درآمد حاصل از آن نیز حرام است و الله العالم.
لطف الله صافی
سوال : یک شرکت داخلی فروش کتاب، برای عضویت مبلغی دریافت می کند و در ازای آن کتابهای درخواستی را با پست مجانی ارسال می کند، همچنین اگر هر عضو، افراد دیگری را به عضویت شرکت ترغیب کند، به ازای هر دو نفر و با شرایط خاص مبلغ دوهزار تومان به شخص معرفی کننده به عنوان حق بازاریابی پرداخت می کند.عضویت افراد به صورت شبکه ای ثبت می شود و هر شخص، دارای دو نفر زیر مجموعه می گردد. در صورت تشکیل یک زوج به عنوان زیر مجموعه یک شخص، دو هزار تومان به او و همه افرادی که بالاتر از او می باشند پرداخت می گردد. ضمن ارائه پایگاه اینترنتی این شرکت، تقاضا دارم نظر خود را درباره این مبلغ که به عنوان حق بازاریابی پرداخت می شود بفرمایید.
جواب :
بسم الله الرحمن الرحیم
این نوع معامله صورت شرعی ندارد و اکل مال به باطل است چه به صورت کتاب باشد چه طلا چه غیره و وجوهی که شرکت یا اشخاص از این طریق بدست می آورند نمی توانند در آنها تصرف کنند چون مالکش نیستند.
منبع :
http://www.saafi.net/farsi/new/02.htm
استفتاء از آیت الله صانعی:
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمى صانعى دامه برکاته
سلام علیکم
احتراما به استحضار عالى میرساند اخیرا توسط برخى شرکت ها مانند Gold Quest، با توجیه برآورده کردن احتیاجات مردم ( مشترکین آن شرکتها ) طرح هایى تهیه و مبالغى هر چند اندک از مشترکین دریافت میشود. ( که متعلق به یکى از این شرکت ها میباشد ) هر کدام از افراد با اراده و اختیار تام میتوانند با واریز مبلغ شش هزار تومان ( یک هزارتومان به حساب بانکى شرکت، یک هزارتومان به حساب بانکى مشترک ردیف 6 و چهار هزار تومان به حساب بانکى مشترک ردیف 12 ) به عضویت شرکت درآیند.
در مرحله بعدى هر عضو می تواند با مراجعه به دو نفر دیگر، از آنها درخواست عضویت در شرکت را بنماید که آنها نیز می توانند هرکدام مبلغ شش هزار تومان ( جمعا دوازده هزار تومان ) بپردازند. مطابق روش فوق الذکر، از این مبلغ، یکهزار تومان به حساب بانکى شرکت، یکهزارتومان به حساب بانکى مشترک ردیف 6 و چهار هزار تومان به حساب بانکى مشترک ردیف 12 واریز می شود و عضو قبلی، شش هزار تومان خود را که به این نحو پرداخته بود، طبق مقررات شرکت از این دوازده هزار تومان برداشت می کند. به این ترتیب مسئله روندی تسلسلى پیدا کرده و به تدریج با افزایش تعداد مشترکین به حسابهاى نفرات ردیف 6 و 12 مبالغى واریز میشود. نفرات 1 ، 2 ،3 و… نیز به تدریج با افزایش تعداد مشترکین به ردیف هاى 6 و 12منتقل گردیده و به حساب آنها نیز مبالغى مطابق روش فوق واریز خواهد شد. بنابراین با درنظر گرفتن شرایط فوق الذکر، خواهشمند است نظر مبارکتان را در خصوص مطابقت یا عدم مطابقت این گونه طرحها با شرع مقدس اسلام جهت استفاده خواهران و برادران دینى اعلام فرمایید.
جواب:
این گونه کارها شبهه قمار دارد و حرام است و اکل مال به باطل است و موجب عدم رشد استعدادها مى باشد و باید از آن اجتناب نمود و به دنبال تلاش و فعالیت هاى اقتصادى از راه هاىمشروع رفت.
منبع :
http://www.saanei.org/fa/page.php?pg=showistifta&id=428
قسمت دوم:" رد دلایل موجود مبنی بر عدم آگاهی مراجع"
بیان دو نکته به نظر ضروری می رسد؟
1- عده زیادی از دوستان عضو در این شبکه ها، بیان می کنند که این احکام جعلی و ساختگی نیست و ابتدا مراجع فعالیت در این شرکت ها را حلال نموده و سپس برای آن حرمت قائل شده اند؟
می توان این موضوع را از دو منظر دید:
الف) از ابتدا مراجع چنین احکامی نداده اند.
ب) واقعا این طور بوده و مراجع احکام خود را عوض کرده اند.
الف) از ابتدا مراجع چنین احکامی نداده اند.
در صورت اول که بحثی باقی نیست؛ در مورد آقای مکارم این مورد برقرار است که حکم ایشان که در بالا آورده شده است.
ب) واقعا این طور بوده و مراجع احکام خود را عوض کرده اند.
در صورت دوم که مراجع احکام خود را عوض نموده اند دو نکته قابل بحث می باشد.
1- سوالاتی که در استفتائات اولیه خود کرده اند اشتباه بوده و به صورت کامل و دقیق اتفاقات را بیان نکرده اند که حق با مراجع عظام بوده و با سوالاتی که بعدا طرح شده و مختصات اتفاق بیان شده حکم حرمت آن را داده اند. (به صورت منصفانه صورت سوالات احکام منصوب به مراجع که در انتهای کاتالوگ است را مطالعه نمایید ببینید اتفاقات را به صورت کامل تشریح نموده است؟ اگر مراجع در جواب همین سوالات نیز حکم حرمت داده بودن آیا کوستی ها نمی گفتند این سوالات نشان دهنده اتفاقات افتاده در سیستم نیست؟)
2- سوالات دقیق بوده و اطلاعات درست به آنها منتقل شده است اما بعد ها به دلیل دادن اطلاعات نادرست احکام را عوض نموده اند. سوال بنده این است آیا مرجعی وجود دارد که جوابی غیر حرمت داده باشد؟
گیرم به یکی یا دو تا یا حتی سه تا از مراجع اطلاعات اشتباه داده باشند آیا می شود به تمام مراجع اطلاعات اشتباه داده باشند آن هم مراجعی که روی حکم دادن به شدت حساس هستند. (چرا در قرآن داریم " و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون " یعنی هر کس حکم خدا را عوض کند ظالم و کافر و فاسق است) و به همین دلیل است که شما می بینید در مورد یک چیز احکام متفاوت است. مثلا داریم حرام، مطلقا حرام یا جایز نیست یا … همه اینها یک منظور را می رساند و آن حرمت موضوع است اما به دلیل حساسیت؛ مراجع سعی می کنند طوری مسئله را بیان کنند که شرط احوط بیان شود.
همچنین با فرض اینکه تمام اطلاعاتی که بعدا به همه مراجع داده شده اشتباه است.
سوالی که پیش می آید چرا دوستان گلدکوئستی پیش این علما نمی روند و به آنها اطلاعات درست را نمی گویند؟ احتمالا در جواب این سوال سه جواب خواهید شنید.
1-اینکه فلانی رفته پیش فلان مرجع و به ایشان توضیح داده و مراجع گفته اند که اگر این طور است پس حلال است به این دوستان بگویید مستند صحبت کنید و حکمی را که گرفته را به شما نشان دهد، دقت کنید حتما اصل باشد. مطمئن باشد چنین نخواهند کرد و چنین حکمی برای شما نخواهند آورد، اگر چنین حکمی برایتان آوردند پیشنهاد می کنم ابتدا کمی وقت گذاشته به دفتر آن مجتهد رفته و حکم را نشان دهید و صحت و سقم آن خبردار شوید و در صورت درست بودن آن را برای NMS بفرستید تا آن را در سایت بگذاریم.
2- فلانی قرار است برود؛ تا چند روز دیگر حتما رفته و با دست پر برمی گردد؛ شما وارد شوید حکم را تا چند روز دیگر به شما نشان خواهیم داد و از این قبیل حرف ها. پیشنهاد می کنم به آنها بگویید من منتظر می مانم و تا وقتی که حکم را نیاورید حرف شما را نمی پذیرم.
3- ما به دفتر مراجع رفته ایم اما آنها جوابمان را نمی دهند. در پاسخ به این موضوع باید بگویم اصلا درست نیست چرا که بنده خود بیش از 3 مورد سراغ دارم که به راحتی به دفتر آقایان مراجعه کرده و حتی یکبار با خود آقای مکارم صحبت نمودند به آنها بگویید این مشکل شماست و اگر در کارتان واقعا راسخ هستید این موانع برای شما نباید مهم باشد کمی سعی کنید حتما می توانید آنها را ببینید.
مطلب دیگر این است که اکثرمطلعین حوزه فقه می دانند که اگر روی حکمی اتفاق نظر بود نشان از قطعی بودن آن حکم دارد و نشان دهنده این است که این حکم برای تمام مراجع واضح می باشد و نکته ی عمده ای که موجب تغییر حکم گردد به صورت مجهول برای آنها وجود ندارد.
در انتها باید بگوییم همانطور که دوستان کوئستی مثال هایی مانند شطرنج، تلویزیون یا … را مثال هایی می دانند که ابتدا مراجع برای آنها حرمت قائل شده اند و بعدا با افزایش اطلاعاتشان آن را عوض نموده اند (هر چند به همین سادگی که می گویند نیست)؛ چرا ذره احتمال این را نمی دهند که احکامی که مراجع ابتدا اعلام کردن نادرست بوده و بر اساس کمبود اطلاعاتشان بوده است و بعد ها با بالارفتن اطلاعاتشان این احکام را عوض نموده و برای شرکت هایی مانند گلدکوئست، مای سون دایموند، ای بی ال، گلد ماین و … حرمت قائل شده اند.
طعم تلخ گلدکوئست
در گفتوگو با سیدعباس موسویان، مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى
به کوشش: روحالله حامدى، محمد شکراللهى
مىگن یه جوون تهرونى که از مال دنیا فقط یه پیرهن و یه شلوار داشته، تو این طرح شرکت کرده، الان یه 206 خریده، یه مقدارى هم سرمایه کرده براى کاسبى و… . این جمله را براى هر کسى که بگویى، مخصوصاً جوانى که تازه از سربازى برگشته و کار و سرمایهاى ندارد، بسیار فریبنده است. صحبت از طرحى است که به آن اسمهاى گوناگونى مانند گلدکوئست (Gold Quest)، گلدمایند (Gold Mind) و… دادهاند. این طرح، به قول بچههاى علوم پزشکى، دوران کمون خود را طى مىکند و معلوم نیست علائم بالینى آن کى ظهور مىکند. این مطلب بهانهاى شد تا گفتوگویى داشته باشیم با حجهالاسلام و المسلمین سیدعباس موسویان، مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى تا زوایاى پنهان آن روشنتر گردد.
پرسمان: مفهوم تجارت الکترونیک و نگاه اقتصاد اسلامى به این مقوله چیست؟
این مفهوم، به دو صورت موضوع تجارت و ابزار تجارت به کار مىرود. در جایى که الکترونیک به عنوان ابزار تجارت به حساب مىآید، در حقیقت وسیلهاى براى انجام معامله است. امروز بر اثر پیشرفت تکنولوژى جدید، فروشنده و خریدار، از طریق این ابزار، تجارت را انجام مىدهند. اگر تجارت الکترونیک را به این معنا بگیریم، در واقع الکترونیک به عنوان ابزار جدیدى در خدمت تجارت است، این همان احکام تجارت متعارف را پیدا مىکند و اگر شرایط و ارکان معامله فراهم باشد، صحیح است؛ اما یک وقت الکترونیک موضوع تجارت است؛ یعنى پدیدههاى الکترونیکى، به عنوان موضوع تجارت قرار مىگیرند؛ مثل خرید و فروش کارتهاى اعتبارى یا برگههاى الکترونیکى سهام. اینها به عنوان سندى از یک دارایى محسوب مىشوند. وقتى خریدار و فروشنده آنها را خرید و فروش مىکنند، در حقیقت، دارایى واقعى را معامله مىکنند. اگر دارایى واقعى وجود نداشته باشد – مثل اوراق قرضه الکترونیکى که سندى از یک قرض همراه با رباست – معامله آن صحیح نیست. بنابراین، پدیدههاى الکترونیکى حاوى ارزشها و دارایىهایى هستند که اگر اصل آن دارایىها قابل تجارت و نقل و انتقال باشد، تجارت آنها بدون مانع خواهد بود.
پرسمان: شما پدیده گلدکوئست را جزء کدام یک از این تقسیمبندى قرار مىدهید؟
در این پدیده، الکترونیک در خدمت معامله است. لذا اگر خود معامله صحیح باشد، استفاده از ابزار الکترونیکى براى انجام آن صحیح است؛ اما اگر خود معامله مشکل داشته باشد، استفاده از الکترونیک، آن را حلال نمىکند؛ در نتیجه، حکم سابقش را دارد. بنابراین، باید محتواى این معاملات روشن گردد.
پرسمان: یعنى از نظر شما در این جا اصل معامله اشکال دارد؟
در این جا الکترونیکى بودن تاثیرى بر روى حکم ندارد؛ مانند برنامهاى که از تلویزیون پخش مىشود، ملاک، جایز یا غیرجایز بودن خود برنامه است و تلویزیون در مشروع و غیرمشروع بودن برنامه نقشى ندارد و فقط آن را منتقل مىکند.
پرسمان: شبهه دیگرى که مطرح است، این است که چون علما با این شیوههاى جدید در سطح دنیا آشنا نیستند، بنابراین، حکم به حرمت آنها دادهاند؛ آیا واقعاً همین طور است؟
به نظر من این مطلب صحیح نیست. امروزه فقها انواعى از تجارت الکترونیکى پیشرفته را مجاز مىشمارند؛ براى مثال خرید و فروش کالا از فروشگاهها یا صنایع بزرگ و خرید و فروش سهام از بازار بورس و… از طریق اینترنت را تجویز مىکنند. در این مثالها، الکترونیک، در خدمت معاملات صحیح است.
تا آن جا که بنده مطالعه کردهام، هیچ کدام از فقها روى ابزار بودن تجارت الکترونیکى اشکال نکردهاند؛ هر چه اشکال کردهاند، مربوط به محتواى این معاملات است، و معتقدند محتواى این معاملات صحیح نیست.
پرسمان: پس دلیل این که فتاواى متفاوتى در این رابطه وجود دارد چیست؟
این اختلافنظرها در حقیقت مکمل یکدیگرند. این طور نیست که یک پدیده را سه نوع فتوا دهند؛ بلکه یک پدیده، مثل گلدکوئست را از سه زاویه دیدهاند و از این سه زاویه، هر کس اشکال آن را مطرح کرده است. روح اصلى این فتاوا به اصلى در اقتصاد اسلامى به نام "ممنوعیت اکل مال به باطل" برمىگردد.
اسلام براى تنظیم معاملات بین انسانها، چهار اصل کلى مطرح کرده که عبارتند از:
1. ممنوعیت "اکل مال به باطل".
2. ممنوعیت ضرر.
3. ممنوعیت غرر.
4. ممنوعیت ربا.
اینها ضوابط کلى معاملات هستند.
پرسمان: موضوع "اکل مال به باطل" چگونه تبیین مىشود؟
در قرآن، آیات زیادى در مورد این موضوع وجود دارد، مانند آیه 188 سوره بقره و آیه 29 سوره نساء که از خوردن مال به باطل در بین افراد نهى مىکنند. فقها از مفاد این آیات و روایاتى در این زمینه، قاعدهاى به نام "حرمت اکل مال به باطل" استخراج کردهاند. مفهوم آن این است که هر کس مالى به دیگرى مىدهد، یا باید در مقابل آن شىء با ارزش یا خدمت با ارزشى تحویل بگیرد و یا به عنوان هدیه و بدون انتظار باشد. این پایه اول صحت قراردادها از دیدگاه همه ادیان است و اختصاص به اسلام هم ندارد. اشکال اساسى که بر شرکتهایى چون گلدکوئست وارد است، این است که شىءاى که در اختیار مشترى قرار مىگیرد، ارزش واقعى مبادلهاى در آن حدى که مشترى پول مىپردازد ندارد.
پرسمان: ممکن است گفته شود که فرد با رضایت این کار را انجام مىدهد و توقعى ندارد.
رضایت، رکن دوم معامله است. در دین اسلام، اول باید خود معامله صحیح باشد، سپس در آن معامله مشروع، دو طرف راضى باشند. همه معاملاتى که در اسلام از آنها نهى شده، ممکن است نوعى رضایت در آنها به چشم بخورد؛ مثل ربا که هر دو طرف آن ممکن است راضى باشند؛ ولى چون اصل معامله صحیح نیست، اشکال دارد. پس در مرتبه اول معامله باید به حق باشد؛ یعنى چیزى که از جیب کسى خارج مىشود، معادل آن باید به جیبش وارد شود و در مرتبه دوم باید رضایت طرفین باشد.
پرسمان: گفته مىشود که در آینده محصولات بعضى از شرکتها ارزش باستانى پیدا مىکند و با این ارزش معنوى، این کمبود جبران مىشود.
در این جا چند نکته مطرح است؛ اول این که با این تعداد شرکتهایى که در این رابطه در دنیا رواج پیدا کردهاند (که تا سه هزار تخمین زده مىشوند) خیلى دور از انتظار است که محصولات آنها به این زودى ارزش کلکسیونى پیدا کنند و در واقع، موقعى یک شىء ارزش غیر متعارف پیدا مىکند که نایاب باشد و از لحاظ تئورى و نظریات اقتصادى، هر چیزى که فراوانى داشته باشد، هیچ وقت قیمت آن از حد تعادل بالاتر نمىرود. دوم این که هر نوع افزایش قیمت آینده، مربوط به خریدار است و به فروشنده ارتباطى ندارد. به فرض که به ارزش جنس افزوده شود، جنس متعلق به خریدار است و فروشنده حق ندارد نسبت به آینده، اظهار نظرى کند. نکته سوم این که تفاوت قیمت طلاى خالص و سکه ضرب شده در این شرکتها خیلى زیاد است؛ مثلاً اختلاف سکه بهار آزادى با طلاى خالص آن در همان حدى است که در بازار معامله مىشود؛ اگر سکه پنج گرم طلا دارد و اکنون به شکل سکه در آمده، مقدار معقولى ارزش اضافى پیدا مىکند؛ ولى ارزش سکه این شرکتهابا ارزش طلاى غیر مسکوک آن تفاوت خیلى زیاد دارد که این از مصادیق "اکل مال به باطل" است.
پرسمان: از همه اینها که بگذریم، توجیه افراد این است که در این طرحها، پورسانت خیلى خوبى وجود دارد که جبران همه چیز را مىکند.
اگر شما توجه کنید، پورسانتى که شرکتهاى اقتصادى متعارف به افراد (بازاریابان) مىدهند، درصد معینى است و بالاتر نمىرود؛ چون این پورسانت از محل سود شرکت تامین مىشود و نمىتواند از درصد معینى بالاتر رود یعنى براى آنان مقرون به صرفه نیست؛ پس وقتى شرکتى براى بازاریاب خود، رقم بالایى در نظر مىگیرد، نشان مىدهد که در این جا معاملات و مبادلات، از حالت متعارف خارج شده، وارد یک نوع قمار مىشود.
پرسمان: چه شباهتى بین گلدکوئست و قمار وجود دارد؟
فقهایى که از این زاویه به بحث نگاه مىکنند، این طور استدلال مىکنند که شخص وارد شبکه عظیمى از مشتریان مىشود که با توجه به زرنگى و شانس خود، ممکن است مبلغ هنگفتى به حسابش واریز شود یا نشود و در این جا شخص منتظر است که با شانس و زرنگى به پولهاى دیگران برسد. در قمارهاى دستهجمعى هم همینطور است؛ افراد پولى را مىگذارند و شرطبندى مىکنند و تعداد محدودى به آن پول مىرسند. این جا نیز این پول گروهى از افراد است – نه قسمتى از سود شرکت- که به افراد خاصى به صورت خاص تعلق مىگیرد.
پرسمان: بعضى افراد، معاملاتى مثل گلدکوئست را به نفع اقتصاد ملى تعبیر کردهاند؛ اما در مقابل، بعضى مراجع، آنها را عامل خروج سرمایههاى ملى کشور اعلام کردهاند و فتوا به تحریم آنها دادهاند؛ نظر شما چیست؟
گاهى بحث یک یا دو نفر است که این جا ممکن است فردى فکر کند که مىتواند با راه انداختن یک شبکه گسترده و قرار گرفتن در راس هرم آن، طیف وسیعى را وارد شبکه کرده، سود هنگفتى ببرد؛ این، ممکن است براى یک یا چند نفر رخ دهد و سودمند باشد؛ اما از نظر اعداد و ارقام ریاضى که بخواهیم محاسبه کنیم، براى تمام کشور هیچ وقت این اتفاق نمىافتد. در این جا یک نفر به دلایلى، پول هنگفتى به جیب مىزند؛ اما این یک یا چند نفر، باعث خروج سرمایه یک ملت مىشوند؛ مثلاً فردى که دزدى را راهنمایى مىکند تا مقدار زیادى از اموال مردم را به سرقت ببرد، در ظاهر، خود او درآمد هنگفتى از این راهنمایى مىبرد؛ ولى او در واقع، عاملى براى سرقت و غارت مال مردم شده است. به بیان دیگر، براى این که سودى هنگفت نصیب این شرکتها شود، خروج سرمایه از کشور، باید بیشتر از ورود سرمایه از شرکت به سمت کشور باشد که این به فعالیت شدید بازاریابها برمىگردد که براى سود بیشتر خود، پول بیشترى را از کشور خارج مىکنند و به همین خاطر است که هیچ اقتصاددانى در دنیا، با این شرکتها موافق نیست.
پرسمان: شاید به همین دلیل باشد که اینها در عرصههاى زمانى مختلف، با نام و شیوههاى جدیدتر وارد کشورها مىشوند تا اهداف آنها مخفى بماند.
نقطه شروع این فعالیتها، حالت قمار بود؛ ولى با بازتابهاى منفى اجتماعى و مخالفت حقوقدانان و اقتصاددانان، به تدریج تحولات خاصى در شکل کارشان پیدا شد. اوایل که اوراق پنتاگون مطرح مىشد، اصلاً کالا یا امر خیرى در کار نبود؛ اما بعد چون مخالفت جدى شد، به آن رنگ و بوى خیرخواهانه دادند و گفتند که بخشى از سرمایه شما در امور عام المنفعه به کار مىرود؛ اما پس از تحقیقات، مشخص گردید که درصد خیلى کمى – آن هم براى فریب افکار عمومى – به این کار اختصاص مىیابد که پس از آن نیز با آن مخالفت شد. در مرحله سوم، اینها بحث تجارت را مطرح کردند و گفتند ما در مقابل پولى که مىگیریم، جنس به شما مىدهیم. اگر اجناس اینها واقعاً ارزش مبادلهاى پولى را که مىگرفتند داشت، اشکالى نداشت؛ همان گونه که در دنیا شرکتهاى مختلف و بزرگ این کار را انجام مىدهند؛ اما این شیوه براى آنها سود مورد نظرشان را ندارد و نمىتوانند انگیزه بازاریابان را تحریک کنند؛ پس باید شیوهاى به کار گرفته شود تا در واقع، اموال خریداران را بگیرند و به شکل خاصى، بین خود و واسطهها (بازاریابها) تقسیم کنند. بر این اساس، به فکر طراحى انواع مدلهاى این نوع شرکتها؛ّّ افتادند. خلاصه این که خود این شرکتها و دلالان آنها در سراسر جهان، چون عرضه و توان فعالیت سالم اقتصادى را ندارند، سراغ ابزارهاى فریب و نیرنگ مىروند.
پرسمان: در محافل دانشجویى یا عموم مردم، از این شیوهها به عنوان کسب پول راحت یاد مىشود. در جلسات آشنایى هم بیشتر نکات مثبت و جذاب طرح بیان مىشود؛ به نظر شما واقعاً این طور است؟
قطع نظر از مباحث شرعى و اقتصادى، اگر فقط به دلالى یک شرکت بیگانه بیندیشیم و این که چگونه به سرعت، جیب خودمان را از مال گروهى افراد ناآگاه پر کنیم، در حقیقت مثل راهنماى دزدى هستیم که از ناآگاهى جامعه استفاده کرده، ثروت یک کشور را به یغما مىدهیم. قطعاً اگر این شخص واسطهگرى هر کار سالمى را مىکرد، نمىتوانست به این اندازه درآمدزایى داشته باشد؛ اما آیا مىشود به صرف این مطلب، آن را تایید کرد؟
نکته دیگر – که من ندیدم فقها به آن اشاره کنند – بحث غررى بودن معامله است. مطالبى را در این محافل جذب عضو بیان مىکنند؛ در حالى که هیچ امنیتى براى تحقق آنها نیست؛ چون این شرکتها در کشورهاى اصلى، غیرقانونى هستند، ممکن است براى گرم شدن بازارشان، در برههاى از زمان، به تعهدات خود عمل کنند؛ اما هیچ اطمینان و امنیتى براى این که این روند ادامه یابد، نیست. به فرض هم شرکت قانونى باشد و مطابق وعدههایش عمل کند، از جهت ریاضى امکانپذیر نیست که آن ارقام به کف هرم برسد؛ بلکه در ردههاى میانى هرم قطع مىشود؛ زیرا اگر بخواهد به کف هرم بیاید، لازم است از کانال 3 تا 4 نفر تمام ایرانیان وارد شبکه و مشترى آنها شوند تا چند نفر بتوانند سود یا درآمدى که تبلیغ مىشود، به دست آورند و این از جهت عقلى محال است. بنابراین، اینها حبابهاى زودگذرى است که براى همه به وجود مىآید و از این میان، چند نفر آدم زرنگ و خوش شانس، پولى به جیب مىزنند؛ اما براى همه این اتفاق نمىافتد.
پرسمان: عدهاى نبود شغل و تسهیلات را باعث گرایش افراد به این شرکتها مىدانند؛ در حالى که در کشورهاى پیشرفته هم کم و بیش این مشکلات وجود دارد؛ ولى افراد به آن صورتى که الان رایج شده، به سراغ آنها نمىروند؛ علت چیست؟
این شیوهها کم و زیاد در کشورها وجود دارد. در کشورهاى پیشرفته، چون این مطالب تازگى ندارد، به محض شروع هر طرحى، سریعاً تجربه شده، سراب را از غیرسراب تشخیص مىدهند و پس از مدت کوتاهى شناسایى مىشوند؛ اما در کشورهاى در حال توسعه، مثل ایران، به خاطر تازگى و جذابیتهاى ظاهرى، این طرحها سریعاً مورد استقبال قرار مىگیرند. دلیل دیگر استقبال از این گونه طرحها، خصلت جوانى است؛ جوان تمایل دارد سریعاً به اهداف و آرمانهایش دست یابد و آنها را در این جا مىبیند.
پرسمان: یک بحثى که مطرح است این است که این گونه شرکتها فرهنگ کار و تولید را که در اسلام هم مورد تاکید فراوان واقع شده، از بین مىبرند و در حقیقت، چرخه کار و تولید را از کار مىاندازند. آیا نمىشود این طرحها را به مسیرى شرعى هدایت کرد؟
نکتهاى که به آن اشاره کردید، صحیح است. در اقتصاد یک سرى موسسات و بنگاههاى واسطهاى، مثل بانکها و بورس اوراق بهادار وجود دارند که رونق آنها باعث رونق کل اقتصاد مىگردد؛ اما هر چقدر هم که این موسسات رونق داشته باشند، تا موقعى که تولید و کار به شکل صحیح انجام نشود، فایده نخواهند داشت. هر فعالیتى که جامعه و نیروى انسانى و سرمایه را از سمت تولید به سمت بورسبازى و واسطهگرى بکشاند، ضداقتصاد است و در طولانى مدت، جامعه را به رکود و شکست مىکشاند. ما باید از این خلاقیتها و جنبههاى احساسى و روانى در خدمت تولید استفاده کنیم و مردم را به سرمایهگذارى – مثلاً در قالب تعاونىها – تشویق نماییم. در تولید واقعى، دیگر این اندازه پورسانت و واسطه گرى کلان وجود ندارد و هر کس به اندازه کار و تلاش خودش سود مىبرد و این، براى مردم بهتر و شیرینتر خواهد بود.
پرسمان: از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکریم
این سکه هم دو رو دارد
باور کردن اینکه گاهی اوقات یک تلفن ساده می تواند تا این حد موجب اضطراب یا عصبانیت شما بشود، دشوار است، ولی وقتی بار آخر به سبب دروغ آشکار یکی از دوستان در جلسه مشابهی گرفتار شدیم و از شدت ناراحتی بعد از مراسم معارفه ماشین مان را به یک تاکسی کوبیدیم (!) دیگر حتی کوچک ترین جذابیت این قضیه هم از میان رفت.
توجه کنید در این نوشته سعی نشده تجارت شبکه ای مذموم شمره شود، بلکه فقط بعضی دلایلی که موجب گسترش تجارت هایی چون گلدکوئیست، EBL، گلدماین، هفت
الماس من و… در جهان سوم و بویژه خاورمیانه شده، مورد اشاره قرار گرفته است. همانگونه که در ادامه خواهید خواند، چه بسا این فرآیند دارای کارکردهای مثبتی هم باشد که به صورت غیرمستقیم یا ناخواسته به وجود بیایند. دلایل در سه سرفصل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی طبقه بندی شده اند.
از ماست که برماست آخرین کشوری که در آن گلدکوئیست ناچار به خزیدن در زیرزمین شد در نزدیکی ما نبود، بلکه سرزمینی بود که ما آن را با ساق های طلایی بازیکنانش می شناسیم؛ برزیل حدودا سه سال پیش، دولت ریودوژانیرو ناچار شد به سبب حجم فزاینده شکایت هایی که تحت عنوان کلاهبرداری و فریب، از یک شبکه بسیار گسترده تجارت شبکه ای موسوم به گلدکوئیست می شد، طی سه دادگاه پیاپی رای به غیرقانونی بودن فعالیت و تعطیلی دفاتر شبکه یادشده بدهد. اگرچه این کشور فقیر بیش از آن دست به گریبان مشکلات اقتصادی بود که رسانه های جهانی اهمیت به بروز یک وقفه اقتصادی در آن بدهند، ولی بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (BBC) در گزارش نسبتا مفصلی به نتایج دادگاه های سه گانه پرداخت.
در گزارش بی. بی. سی خبرنگار راجر تامپسون از گلدکوئیست تحت نام یک شبکه مجهول الهویه یاد کرد و نوشت: نتوانسته است اطلاعات بیشتری از این بنیاد تجارت شبکه ای کسب کند. در آن زمان تازه برای اولین بار با گلدکوئیست، آشنا (Present) شده بودم و این برایم بسیار عجیب بود که چطور شبکه ای که معرفیکننده پشت آن اسامی بسیار بزرگ و دهان پرکنی از سازمان تجارت جهانی گرفته تا یک شرکت ضرب سکه در آلمان را ردیف کرده بود، توسط خبرنگار سمج بریتانیایی ناشناخته معرفی می شد. بحث برسر دروغ بودن یا نبودن آن اطلاعات نبود.
تامپسون در کشورش حتی اسم آن را هم نشنیده بود؛ کشوری که رابطه ای بسیار نزدیک با مستعمره پیشینش، هنگ کنگ به عنوان یکی از پایگاه های اساسی گلدکوئیست دارد. واقعا چه عاملی سبب می شد که یک شرکت جهانی دامنه فعالیتش فقط به نواحی جهان سوم محدود شود.
شاید اولین و نزدیک ترین جواب مربوط به ساختار اقتصادی بیمار اگر نگوییم فاسد- این کشورها باشد. ساختاری که در آن فرصت های کم و بیش مساوی کسب ثروتبرای همگان وجود ندارد.
درسال گذشته میلادی مجله مشهور فوربس forbbes در تحلیلی که بر حاشیه فهرست صد
مرد ثروتمند جهان نوشته بود به نکته ظریفی اشاره کرد: در فهرست صد نفر مرد ثروتمند بریتانیا، همه ساله به طور میانگین 30 درصد تازه وارد هستند. اگرچه بندرت این تازه واردان در بدو ورود برای خود جایی میان نفرات دو رقمی باز میکنند، ولی همین آمار 30 درصدی حکایت از فرصت هایی قابل قبول برای کسب ثروت در میان عامه مردم دارد .
واقعا اگر در کشوری یک فرد بداند بی شک با کاری سخت، مداوم و خطرپذیر خواهد
توانست ظرف یک زمان منطقی به هدف مالی خود دست بیابد، دیگر انگیزه ای برای پرداختن به یک حرفه پرتردید، فاقد وجه اجتماعی یا تسهیلات بدیهی چون تجارت شبکه باقی خواهد ماند که در آن از یک بیمه بهداشتی ساده یا اندک افتخار بیرونی خبری نیست؟
با این سئوال باید این نظریه را اضافه کرد که وقتی فساد اقتصادی- سیاسی با گسترش دادن طبقه ای نوکیسه که صاحب اصطلاح باب روز ثروت های بادآورده هستند و یک شبه ره صدساله پیموده اند، موجب می شود شکاف اجتماعی عمیق تر و از نگاه طبقات فرودست امکان کسب سریع امتیازات مالی رویایی افزوده شود. دیگر به دشواری می توان در برابر تجارت هایی که قول های دندانگیری به مردم می دهند
مقاومت کرد. حالا می خواهد این تجارت مضاربه ای باشد یا شبکه ای.در پایان این سرفصل اقتصادی باید به بیماری ضعیف تر، ولی همه گیرتر اشتغال به حرفه های دوم اشاره کرد که سبب شده حریم سایر مشاغل هم از سوی بسیاری که در ساعت غیرکاریخود به دنبال تجارت شبکه ای هستند مورد تهدید قرار بگیرد. چند نفر را می شناسید که از مبلغ دستمزد خود کاملا راضی بوده، ولی به سراغ واسطه گری شبکه ای چون گلدکوئیست رفته اند؟ ارتباط مستقیم میان پایین بودن درآمد سرانه و بالا رفتن حیطه فعالیت تجارت شبکه ای انکار نشدنی است. خاورمیانه را نیز نمی توان از این معایب مبری دانست.
حساب، حساب است
اگرچه تاکید بر غلبه احساسات شرقی بر عقل کاربردی، از زمان اقبال لاهوری و جنبش بیداری اش شدت فراوان به خود گرفته، ولی کمتر فردی را می توان ساکن مشرق زمین دید که از این جریان احساس نارضایتی کند.
باوجود آنکه در غرب هم هر فرد عضو جوامع پایه ای چون خانواده، گروه دوستان و تشکل حرفه ای است، ولی در عمل کشورهای در حال توسعه به سبب زیرساخت های فرهنگی – همچون نوع تربیت- تعلق خاطری بسیار عمیق تر به خانواده و دوستان پیدا می کنند؛ جایی که اصطلاحاتی چون تعارف داشتن، رفیق بازبودن و چشم و هم چشمی ریشه می دواند و اغلب تاثیری نامطلوب برجای می گذارد. جوامع خرد چون خانواده و دوستان چنان در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه قدرتمند است که کوچکترین تلاشی برای مستقر کردن سفرهایشان با رنگ ها و برچسب هایی چون بیرحمی و بی مهری مواجه خواهد شد. پس در نهایت اگر یک فعالیت اقتصادی راه خود را به این دره های کوچک خانوادگی یا دوستانه که گاه چهره ای زندان گونه می یابند باز کند، از امتیازات یک نظام فرهنگی که عضویت در گروه را کم و بیش
تحمیل می کند، بهره خواهدبرد.
اگر در جلسات عمومی یا نیمه عمومی شبکه هایی مانند گلدکوئیست شرکت بکنید با انبوهی از اعضا مواجه خواهید شد که با هم نسبت فامیلی دارند و از طریق دوستان به تمامی عضو ها یا حتی غیر عضوها معرفی شده اند، پس همیشه درخواست یک نفر که با شما رابطه عاطفی دارد ناچارتان می سازد دست کم با فعالیت یک تجارت شبکه ای آشنا شوید.
منطقی به نظر نمی رسد در کشورهای غربی که فرزندان از سنین 17 یا۱۸ سالگی وادار به جدا کردن زندگی یا حداقل جدا کردن معاش خود از والدین می شوند و به ازدواج – به عنوان صمیمی ترین حالت دوستی- فقط به چشم یک همکاری نزدیک نگاه می شود، بتوان از رابطه عاطفی برای مقاصد مالی سوء استفاده کرد. نمی خواهم این زندگی کم و بیش خالی از محبت را تکریم کنم ولی اینکه مانند یک لندنی اصیل به یک برزیلی که پشت تلفن خواهش می کند در مراسم معارفه گلدکوئیست شرکت کنید، بگویید، It,s your bussines کار را برای آنان که در یک جزیره کوچک به کمین پولتان نشسته اند، بسیار دشوار می کند. شاید شما هم مثل من شور و شوق برزیلی ها هنگام جشن سامبا را بسیار بپسندید، ولی این حرارت گاهی هم سوزاننده است.
دهان را نمی توان بست خاطره تاریخی ایرانیان و ساکنان مناطق در حال توسعه چون خاورمیانه، آلوده به نوعی فاصله ذهنی میان مفاهیم دولت و ملت است. حتی تقویت نهادهای مردم سالاری در کشورهایی چون ایران ظرف چند دهه اخیر نتوانسته این سایه تیره را که چندین قرن استعمار، حاکمان دست نشانده و دولتمردان مستبد بر سر ملت ها انداخته اند، به طور کامل بزداید و از همین شکاف، آسیب هایی جدی به جان کشورهای جهان سوم نفوذ می کند که یکی از رایج ترین و شاید پیش پا افتاده ترین آنها، گرمی بازار شایعات حکومتی است.
رواج شایعات دولتی سبب می شود پای اتهام علیه دولت یا هر شخصیت حقیقی و حقوقی نزدیک به آن به فعالیت های عامه پسند از فوتبال گرفته تا تجارت شبکه ای باز شود. به این ترتیب درست همانطور که در بازی های مقدماتی جام جهانی پیشین پس از شکست مقابل بحرین و حذف ناشی از آن شاهد یک کوه اتهامات سیاسی بی پایه و اساس بودیم و این شایعات تا حد ناآرامی های عقیم و پراکنده پیش رفت؛ اکنون شنونده یک مشت آسمان و ریسمان بافی های نامعقول هستیم که از سرگروهی تک دختر فلان رجل گردن کلفت سیاسی در یک شبکه نام آشنا گرفته تا ریاست یک کاندیدای ناکام ریاست جمهوری ؟؟؟؟ تازه تاسیس تجارت شبکه ای نرم افزار دلالت دارد.
گویی نمی توان یک شبکه گسترده واسطه گری را حتی اگر زیرزمین هم باشد و بدون حکایت یک رانت دولتی حفظ کرد! حتی اگر احتمال ضعیف عضویت آن افرادی که نامشان بر سر زبان هاست را بپذیریم. این اعضای سرشناس نه تنها حاشیه امنی برای کل شبکه به وجود نمی آورد، بلکه آن را بیشتر در معرض کینه ورزی های سیاسی و حتی جناحی که تعداد آنها در کشورهای جهان سوم هم کم نیست قرار می دهد. جالبتر از همه آنکه گرفتن ژست منتقد حکومت یا در مفهوم بازاری اش اپوزیسیون همواره به شرط کم خطر بودنش یک سرگرمی جالب و وسوسه کننده برای طبقه متوسط ایران بوده و به این ترتیب شرکت در میتینگ پول دوستانه یک شبکه ممنوعه چون گلدکوئیست می تواند با افزودن کمی آدرنالین به خون راکد طبقه بورژوا و خرده بورژوا زندگی آنها را در حد قابل قبولی هیجان انگیز کند!
تقویت شفافیت رسانه ای و پرهیز از فعالیت مطبوعاتی غیر حرفه ای در این زمینه می تواند بسیار کارگشا باشند.
این نیز بگذرد فرصت پرداختن به سایر دلایل عمده رواج تجارت شبکه ای در خاورمیانه یا سایر مناطق عضو گروه جنوب در این فرصت ؟ نیست، ولی گستره وسیع تمامی آن آسیب هایی
که در بالا درباره آنها نوشته شده، این امیدواری جدی را به وجود می آورد که تب تجارت شبکه ای بزودی در ایران و همسایگانش نیز فروکش خواهد کرد. چنان که در برزیل و سایر کشورهای آمریکای لاتین، این تب یک سالی است به عرق نشسته است. حتی این امیدواری وجود دارد که درس عبرت آنان که از این رهگذر زیان می بینند، سبب شود دیر یا زود با نسل اصلاح شده مواجه شویم که تسلیم ناملایمی اقتصادی نمی شوند، از اسارت فرهنگی می گریزند و علاقه ای به شایعات حکومتی ندارند .
منبع:همشهری
منابع:
http://networkinfo.mihanblog.com/1384/09/Default.aspx
http://nwmk.blogfa.com/8408.aspx
http://www.webfaqt.com/per/article_item.asp?ID=82
0