تارا فایل

انقلاب اسلامی و بررسی تحولات جهانی همزمان با آن


 دانشگاه آزاد اسلامی
واحد کرج

نام پژوهش :
انقلاب اسلامی
و بررسی تحولات جهانی همزمان با آن

تهیه کننده :
مهرداد سامی
دانشجوی دکترای دامپزشکی
ورودی 83

استاد :
دکتر شمسینی

پائیز 1384

بی شک ارائه یک تحلیل همه جانبه و واقع بینانه از انقلاب اسلامی و بررسی تحولات جهانی همزمان با آن ضروریست – زیرا هیچکس نمی تواند جنگ ابر قدرتها و تلاش آنان برای غارت و سلطه بر جهان سوم را نادیده انگارد و چه بسیار رودر روئیها وهم چنین چه بسیار سازشها ، که بین آنان برای تجاوز یا ادامه استثمار ملتی مستضعف صورت پذیرفته است که از یکسو بحران جهان را ساخته ( حرکت ناوگان شوروی بسوی کوبا در سال 1961 و آماده باش نظامی امریکا که لحظات اضطراب آوری برای جهانیان پدید آورد ، با بازگشت کشتیهای شوروی در برابر اولتیماتوم آمریکا ،خاتمه یافت و همچنین در مورد کره در سال 1950 وجنگ سوئز در سال 1956) واز سوی دیگر نمونه های بسیار تفاهم آنها (آنگولا ، لبنان که آمریکا حضور سربازان کوبایی را در آنگولا " مفید " تشخیص داده و روسیه در قبال جنایات فالانژها در لبنان کوچکترین عکس العملی نشان نمیداد) این نظر را تقویت کرده است که بدون "چراغ سبز " یک ابر قدرت ویا قدرت بزرگ ، ابر قدرت ویا قدرت بزرگ ، ابر قدرت دیگر در هیچ کجا ی جهان از "خط " عبور نمی کند وهمه با هم بر سر خوان پر از خون وضبحه مللی ستم کشیده بساط عیش خود را گسترده و میگسترانند – عملکرد ابر قدرتها و قدرتها بر روی کشورهای جهان سوم آنچنان وسیع وعمیق بوده است که حتی برخی انقلابها را خود هدایت کرده وبه انحراف کشانده اند ودر موارد دیگر ، انقلابها یا از آغاز مستقیماً باخود جهانخواران درگیر بوده ویا به محض قیام بیدرنگ ابرقدرتها در صحنه آن بعنوان یکی از عوامل وجناحهای نبرد ظاهر شده اند و نقش خود را ایفا کرده اند انقلاب اسلامی ایران نیز ، بویژه با توجه به سلطه همه جانبه مستکبرین در طول سالهای دراز حکومت پهلوی ونفوذ های استثمار گرانه با توجه به سابقه انگلیس ، نقش عمده امریکا وهمسایگی حساس شوروی یکی از بزرگترین و موثرترین انقلاب در قرون اخیر است و آنها بمنظور حفظ سلطه خود بر جهان نمی توانند نسبت به عظمت و شکوهی که این انقلاب دارد عکس العمل نشان ندهند – وبا توجه باینکه انقلاب اسلامی ایران در طی نیم قرن اخیر اولین انقلابی است که ناقوس مرگ استعمار نوین در قالب مفاهیم استبداد واستثمار واستکبار جهانی بسر کردگی امپریالیسم غرب را بصدا در آ‎ورده ، لذا در این مبحث به تحلیل سیاستهای مزدورانه امپریالیسم با اشاره به روابط نظامی ، سیاسی و اقتصادی امپریالیسم امریکا ، روسیه شوروی بلحاظ حساسیت همسایگی با ایران و نفوذ بیش از سه قرن انگلستان در ایران با چشم اندازی از تاریخ روابط فی مابین این سه کشور و آنچه که اینان بر سر ملت ما آوردند نگاهی می افکنیم ، سپس با مدد از آمار و ارقام به اوضاع اقتصادی حاکم بر ایران می پردازیم که در آن قرار دادهای تحمیلی بر ملت محروم و تحت ستم میهنمان همچنین میزان دست نشاندگی رژیم جنایتکار شاه را در اجرای سیاستهای امریکا نشان خواهیم داد ودر غایت تاثیر انقلاب ایران در منطقه و جهان که امپریالیسم غرب را بر آن داشت تا نوچه اش عراق را واداربه حمله علیه ایران کند و بدنبال آن اشاره مختصری به سیاست خارجی ایران در بعد از انقلاب اسلامی خواهیم داشت .

الف : سلطه نظامی :
در اینجا لازم بتذکر است که قدرتهای جهانی تنها بلحاظ افزایش جو قهر نیست که محتاج گسترش روز افزون صنایع نظامی هستند ، ونیز تنها بدان خاطر نیست که سرمایه گذاریهای نظامی از طریق حذف اثرات نیروهای محرکه اقتصادی عامل تعدیل وثبات اقتصادی هستند بلکه عمده تا بخاطر آنست که روابط مسلط وزیر سلطه قائم بزور است و فقدان این عامل به کشورهای زیر سلطه امکان میدهد خود را بسرعت از زیر بار سلطه رها سازند . در حقیقت تجزیه روز افزون جامعه و اقتصاد زیر سلطه جز با اعمال زور ، ممکن نیست و بدیگر سخن افزایش جو قهر هم نتیجه مقاومت وهم بر اثر اعمال روز افزون زور است واز اینروست که هزینه های نظامی در جهان با سرعت سرسام آوری افزایش می یابد .
در سال 1974 ایران به تنهایی به اندازه تمامی کشورهائی که از آمریکا کمک نظامی دریافت داشته ویا اسلحه خریده اند ، اسلحه خریده است این تابلو عینا از مجله آلمانی " اشپیگل " نقل می شود .
در سال 1974 از 13 کشوری که نامشان در این جدول آمده است ، ایران به تنهائی "3794" میلیون دلار و 12 کشور بقیه بر روی هم " 3967" میلیون دلار اسلحه خریده اند وایران واسرائیل دو ابزار دست امریکا بر رویهم " 5912" میلیون دلار اسلحه خریده اند . با این تفاوت که پول سلاح تحویلی به اسرائیل راخود آمریکا پرداخته است وپول اسلحه خریداری ایران را از محل در آمد نفت داده اند . وبودجه نظامی ایران در طول برنامه پنجم بر اساس خرید سالانه 4 میلیارد دلار اسلحه تنظیم شده بود و نیز از جمله صرفه جوئیهائی که آمریکائیان از جهت کشورهای نفت خیز بود خود بعمل می آ‎ورند و می آورند ، تحمیل هزینه های دفاع از جهان آزاد (سرمایه داری ) به کشورهای نفت خیز تابع و مطیع و بیشتر از همه ایران بود . آمریکائیان این هزینه ها را که بعلت افزایش جو قهر دائم بر میزان آن افزوده میشود با این کشورها تحمیل میکنند ، بخشی از این هزینه ها را هم تحت عنوان کمک و پیش خرید و سرمایه گذاری مشترک تحمیل می شود .
تا سال 1357 آمریکا هزینه های نظامی در خلیج فارس ، هزینه های خرابکاری درکشورهای عربی بویژه عراق و لبنان و اردن وهزینه های " حفظ وضع موجود " در کشورهای منطقه و.. را به عهده ایران واگذار کرده بود .
از 8/7 میلیارد دلار بودجه نظامی سال 1975 تخمین زده می شود که بیش از 5 میلیارد آن خرج خریدهای نظامی از خارج شده است ،منابع مختلف میزان خریدهای نظامی از آمریکا وغرب را یکسان ذکرنمی کنند .
" نیویورک تایمز" 9 فوریه 77- میزان خریدهای نظامی ایران از آمریکا را از سال 1972 به بعد به بیش از 15 میلیارد دلار تخمین میزند فهرستی کامپیوتری که از طرف وزارت دفاع آمریکا تهیه شده است و ظاهراً بجز 16 مورد سری ( 8 مورد در ارتش و 8 مورد در نیروی دریایی ) کلیه خریدهای نظامی ایران را اعم از اسلحه وخدمات آورده است .
میزان کل خرید ایران از آ"مریکا بین 67- 1977 را بیش از 5/11 میلیارد دلار مینویسد – و بر اساس یک بر آورد دیگر از خبرهای روزنامه های آمریکائی ، میزان کل خرید های نظامی ایران بدینقرار بوده است .
78- 77 -76 75- 1973 : سال 47-37- 25
293/15 جمع کل میلیارد دلار که بیش از 54 درصد کل در آمد نفتی ایران ( 89 میلیارد دلار ) راتشکیل میدهد . ( و در شهریور ماه 56) پس از آنکه کنگره امریکا با سکوت خود ، خرید هواپیماهای اواکس (AWACS) را به قیمت یک میلیارد و 200 میلیون دلار تائید کرد – سناتورهای امریکائی گفتند که در پنج سال گذشته ایران بیش از 18 میلیارد دلار اسلحه از آمریکا خریده است . این ارقام که شاید بخوبی به هم نیز نمی آیند ،منعکس کننده جزئی از وابستگی های ایران به غرب ووضعیت رژیمی است که در میدان وطن فروشی ، مقام اول را در میان کشورهای جهان سوم بدست آورده است وهمچنین نشانه متکی بودن امپریالیزم غرب بر درآمد های نفتی ایران است – که یقینا در نبود این در آمدها چگونگی حفظ " وضع موجود " غرب را باید از خودشان سوال کرد؟ در سال 1975 ، از میان 93 کشور دنیای سوم ، ایران ، مصر وعربستان سعودی بترتیب بالاترین خرج کننده تسلیحاتی بودند . در سال 1975 – ایران 3/7 میلیارد دلار مصر 514 میلیارد دلار وعربستان 414 میلیارد دلار خرج کردند . خرج این سه کشور 36 درصد کل مخارج کشورهای جهان سوم بود.
40 درصد صادرات اسلحه های اصلی امریکا در 1976 به ایران بوده است و 12 درصد آن به هر یک از کشورهای اسرائیل ، عربستان سعودی و کره جنوبی و … واین است سرانجام حرکت در آمد های نفتی ، ساختن قشونی برای امریکا بپول و" نفرات ایرانی "
از دیگر پارامترهای قابل ذکر که بعد از انقلاب ایران در اقتصاد غرب ونیز حفظ وضع موجود برای امپریالیزم غرب اهمیت داشت ودر اثر انقلاب اسلامی ایران از دست داد اینها بودند :
1- خارج شدن از پیمان نظامی سنتو ( این پیمان علیه شوروی بوده وایران را در جنگ درخط اول جبهه قرار میداد).
2- بر چیده شدن پایگاههای نظامی استراق سمع آمریکا درایران ( در جنگ این پایگاهها اولین هدف بمباران شوروی بود)
3- لغو قرار دادهای خرید جنگ افزار نظامی از امریکا ( البته بعضی از این قرار دادها را بدلیل ماهیت انقلابمان خودش قطع کرد ) .
4- اخراج دهها هزار مستثار نظامی و غیر نظامی آمریکائی .
5- فراخواندن سربازان ایرانی از ظفار . ( خالی ماندن جای پای غرب درمنطقه ).
6- لغو قرار داد خرید 6 زیر دریائی از کشور آلمان غربی .
7- فسخ قرار داد خرید دو هزار تانک چیفتن .
8- لغو خرید 2 فروند هواپیمای کنکورد از فرانسه :
ازنقطه نظر خریدهای نظامی ایران از غرب باید گفت که دومین کشور صادر کننده اسلحه به ایران پس از آمریکا با توجه به ظرفیت ومحدودیت صنایع جنگی بریتانیا است وباید روشن شود که صدور اسلحه به کشوری از جانب ابرقدرتها و کشورهای قدرتمند بیش از آنکه جنبه اقتصادی داشته باشد ، جنبه استراتژیک دارد واین کشورهای بزرگتر هستند که حتی در قبال گرفتن پول نقد ، بهر کسی اسلحه نمی دهند و رژیمهای دست نشانده هم در مورد خرید اسلحه صرفنظر ازوابستگی خود ، کوشش می کنند برای حفظ خود بهترین ، نوع اسلحه راتهیه کنند ( خرید فانتوم و اواکس از آمریکا ، تانک چیفتن از بریتانیا ،زیر دریائی از آلمان ، توپ و خودروی روسی که توسط رژیم سابق خریداری میشدهر کدام تقریباً در نوع خود بهترین بودند ) – پیمان سنتو : درسال 1234 با شرکت ایران ، ترکیه ، پاکستان ، عراق وانگلستان تشکیل شد وعلیرغم اصرار اعضاء امریکا تا باخر فقط بعنوان " ناظر " (بدون مسئولیت ) در جلسات پیمان شرکت میکرد ، پیمان سنتو ویا کنسرسیوم نفت یک پیمان امریکائی است البته نباید از نظر دور داشت که در پیش از جنگ دوم اقیانوس هند به دریاچه انگلیسی معروف بود وهم اکنون نیز انرا کشورهای حاشیه اقیانوس هند ، عضو کشورهای مشترک المنافع بریتانیا هستند ویا مستعمرات سابق انگلیس که توسط خود استعمارگر مستقل شده اند و پیوند های اقتصادی – سیاسی محکمی با او دارند : تغییرات سریع وهمزمان در سیستم حکومتی هند ، سری لانکا – عراق -سومالی که همگی بظاهر رژیمهای سوسیالیست چپ بودند وروبه غرب شدند آموزنده این نکته است که در کنار ابر قدرتان شوروی ، آمریکا، انگلیس ، نیز سهم بسزائی دارد هر چند که مدت زمانی است جای خود را به آمریکا سپرده است ( ناگفته نماند که فرانسه نیز مجدداً درصدد احیاء امپراطوری خود ومیراث خوار استکبار آمریکاست )
در مورد نقش انگلستان بهتر است به مطالب زیر توجه نمائید :
در سال 1348 ایران وانگلیس بر سر استقلال بحرین دست بیک سازش پنهانی زده وایران بیک رفراندوم قلابی برای استقلال بحرین که " استان چهاردهم " ایران نامیده می شد تن میدهد ، تا بدین وسیله زمینه همکاری با شیخ نشینهای خلیج فارس پس از استقلال آنها فراهم شود – د رمهرماه سال 50 آخرین دسته قوای انگلیس برای اثبات نانودی " امپراطوری بریتانیا " خلیج فارس را تخلیه می کنند وهمزمان با این تخلیه انگلستان بطور علنی مواضع خود را تحویل ایران میدهد تابا توجه به موقعیت استراتژیکی منطقه ، ایران برای ایفای نقش " ژاندارم منطقه " آماده شود ودر همان سال نیروهای ایرانی در ظفار جانشین نیروهای انگلیسی می شوند در حالیکه کماکان افسران انگلیسی ارتش عمان را فرماندهی می کرده ومی کنند . می بینیم که نقش ایران مورد تایید وحمایت کامل همه کشورهای غربی وبیش از همه انگلیس بوده است . زیرا انگلیس نیروهای خود را از منطقه بیرون برده و بدلیل ضعف درهیچ جای دنیا تمایل به درگیری ونشان دادن حضور نظامی ندارد ثانیاً چنانکه دیدیم دارای منافع حیاتی در خلیج فارس واقیانوس هند است .
دیلی اکسپرس
لندن اوایل آبانماه 57 – میزان اهمیت ایران چاپ را برای انگلیس مشخص می کند . این روزنامه می نویسد : اگر ایران از دست برود ، تمام مردم انگلستان بنحو محسوس فقیرتر خواهند شد – نقل از اطلاعات و کیهان – اوائل آبانماه 57 –
علت اینکه اکثر تحلیل گران جامعه ایران آمریکا را امپریالیست مسلط می دانستند بشرح زیر است:
خود انگلستان ، کوشش فراوان داشته تا نقش اشکار ودرجه اول در مسائل ایران را بعهده نگیرد ولی در ماههای آخر انقلاب که فشار زیادی به رژیم زیر سلطه اش وارد می شد ناچار عکس العمل هائی بروز داد – فعالیت شدید دیپلماسی انگلیسی ، اعتراض غیر مستقیم وزیر خارجه انگلیس به آمریکا و آخرینش روی کار آمدن بختیار – موجب شد که همان تحلیل گران به بریتانیا نقشی بیش از آلمان وفرانسه درایران بدهند .
در اینجا قسمتهائی از مصاحبه تلویزیونی " دیوید اوئن " به نقل از روزنامه های صبح تهران در اول آبانماه 57 را می آوریم :
وزیر خارجه انگلیس با کمال ناراحتی درپاسخ این سوال که آیا تانکهای انگلیسی در سر کوبی اخیر بکار رفتند می گوید – آیا ما باید ایرانیان را متقاعد کنیم که به نفع جهان ، بهای نفت را پائین نگهدارند وهنگامی که مورد حمله قرار می گیرند خود را کنار بکشیم ؟ این سیاستی است که من ا زآن نفرت دارم ( در اینجا روشن نیست که مقصودش آمریکاست ونفرتش از سیاست امریکا) وی درجای دیگر مصاحبه می گوید :
" سقوط ایران به ضرر انگلیس وغرب است ، دوستان واقعی کسانی هستند که هنگام نیاز واحتیاج درکنار یکدیگر باشند . آیا می توان پول آنها را گرفت و بدلیل منافع استراتژیکی به آنها تانک و اتوموبیل فروخت و بطور کلی بر آنها (ایران ) اعمال نفوذ کرد و آن وقت که مورد حمله قرار می گیرند خود را کنار کشید؟"
در خاتمه با توجه به سیاست های نظامی که غرب برای ایران در منطقه در نظر گرفته بود ، خلاء در پیمان نظامی " سنتو" وقطع خریدهای نظامی ایران با ارقام نجومی از غرب ، دریک تجزیه و تحلیل ساده می توان گفت که غرب دربعد از انقلاب ایران چه منافع و مناطقی را از دست داده وعدم هماهنگی در سیاستهای جهانی سرمایه داری یا حفظ وضع موجود را از موضع آنها در قبال انقلاب اسلامی ما چیست ؟
آنچه که ما فعلاً می بینیم اینست : بعد از خارج شدن از پیمان سنتو در محاصره نظامی ناتو قرار گرفته ایم در مرزهای شرقی ایران دولت نظامی پاکستان ، اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی – از غرب ترکیه با رژیم نظامی وابسته به ناتو و عراق با تجاوز نظامی به ایران ودر جنوب – عربستان و اواکسهای امریکائی واستقرار ناوگان امریکا در نزدیکی تنگه هرمز!

ب : روابط سیاسی
اول – نقش امریکا در قبال انقلاب اسلامی ایران :
در زمستان سال 1355 (1976) حزب دمکرات امریکا پس ازیک مبارزه انتخاباتی جنجالی وبا تکیه وتاکید بر سیاست حمایت از " حقوق بشر " قدرت را بدست می گیرد وتغییر سیاست کلی امریکا که از چندی پیش از به قدرت رسیدن حزب دمکرات و ریاست جمهوری کارتر شاهد نشانه های آن بودیم بوقوع می پیوندد – کارتر با اسلحه پر خون وخدعه " حقوق بشر " وارد میدان سیاست جهانی می شود ودر اندک مدتی آن را به تمامی کشورهای زیر سلطه ویا نفوذ خود چون فیلپین ، شیلی ، اروگوئه ، ایران ، پاکستان ، .. تحمیل کرده و پی آمدهای آن را تعقیب می کند . سیاست " حقوق بشر " امریکائی ، هدفهای زیر را دنبال می نمود :
1- پیرایش چهره خونین و کریه آمریکا ، پس از جنایات و یتنام ( این هدف در زمان ، ترومن و کندی مطرح نبود )
اتخاذ این سیاست بدلیل عدم سلطه کامل او بر بسیاری از نقاط جهان بود که بعد از جنگ دوم برای رقابت با شرکای چپاولگر خود بعضا درموضع مخالف آنها و طبعا در کنار حرکتهای ضد استعماری قرار می گرفت ( نظیر نهضت ملی در زمان مصدق واوایل حکومت عبدالناصر درمصر ) با انقلاب ایران جهان همان گرگ رادر پوستین شبان شناخت .
2- " حقوق بشر " حربه ای علیه روسیه ، شوروی و کشورهای بلوک شرق :
این سیاست بدلیل فشار بر روسیه ، شوروی درمورد احترام گذاردن به حقوق بشر ودرواقع نوعی جنگ تبلیغاتی وتهاجم حسابشده سیاسی علیه روسیه ، شوروی بود ( حمایت از ساخاروفها وناراضیان شوروی )
3- " حقوق بشر " یک سلاح ضد انگیزه ای :
امریکا هر چند یکبار درکشورهای زیر سلطه خود ، برای جلوگیری از انفجار اقدام به باز کردن " سوپاپهای اطمینان " کرده و آزادیهای مختصری را توسط عوامل خود رعایت میکند . این آزادیها کاملا در کنترل رژیمهای دست نشانده بوده و میزان آن به مصلحت ارباب کم و زیاد می شود.
4- " حقوق بشر" وسیله ای برای تهاجم به سلطه رقبای استعمار گر و جایگزینی امریکا بود . امریکا برای مبارزه با شرکای سرمایه دار خود پس از جنگ دوم در سراسر جهان زیر سلطه رقبا ( انگلیس و فرانسه ) برای اخراج آنها واستقرار سلطه خود به شیوه های گوناگون متوسل شده است ، در بعضی ممالک بدین منظور کودتا کرده است ، چونان ، یونان ، پاکستان ، ایتوپی ، وایران در سال 1332 – ومصر در زمان عبد الناصر ، این چهار هدف را بنا به موقعیت وشرائط ، امریکا بوسیله سیاست " حقوق بشر " در جهان تعقیب نموده است از جمله درایران که سه مورد از این چهار هدف را درنظر داشته و پی گیری می نمود تا چهره کریه خود را علاوه بر جنایات جهانی در ایران نیز با فرستادن " ریچارد هلمز" بعنوان سفیر واعمال شکنجه های گوناگون و ویران کردن اقتصاد کشور ، و بر اثر فرمانروایی نظامیان امریکائی و افشاگری کاپیتولاسیون توسط امام و.. بپوشاند وخود را تصویری مسیح وار ، مذهبی و مدافع سرسخت آزادی جلوه دهد .
وسرانجام رقیبش انگلیس را نیز که با داشتن شبکه قدرت " فراماسونها " در ایران وداشتن بیشترین سهم از چپاول نفت (46% بریتانیا، 4% امریکا ) حتی در آخرین روز سقوط طاغوت هنوز کاملا از میدان بدر نرفته وبسیاری از مواضع حاکمیت سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی را در دست دارد ، با این حربه برای همیشه بیرون کند وتا حد امکان عناصر را بر سر کار گمارد با توجه به این دلایل که شاید دلیل سوم مهمترین آنها باشد ، امریکا سیاست حقوق ،بشر را در ایران با تمامی اکراه وحتی مخالفت زمامداران دست نشانده اعمال می کند . شاه جلاد از تغییر سیاست امریکا به شدت نگران بود ودر انتخابات سال 1976 امریکا ، وی از حزب جمهوریخواه در برابر حزب دمکرات بشدت دفاع می کرد وهزینه های گزافی بر این کار گذاشت ، وحتی در آغاز زمامداری کارتر نیز روابط سردی بین دو کشور از جنبه سیاسی حاکم شد و نارضایتی انگلستان نیز از این سیاست در سخنان " دیوید اوئن " وزیرخارجه اسبق انگلیس بروشنی مشخص بود ولی بهرحال با توجه به وابستگیهای فراوان ونیاز شاه معدوم وحامی انگلیس وی به حمایت یک ابر قدرت مقتدر در برابر مردم رژیم را به تسلیم در برابر سیاست حقوق بشر کارتری مجبور می کند . در اواخر سال 1355 اولین نشانه های آن در زندانها آشکار می شود نمایندگان صلیب سرخ جهانی بدرون زندانها رفته واز آنها بازدید بعمل می آورند . و تا حدی از شکنجه های وحشتناک دژخیمان کاسته می شود ناصری با نام مستعار " عضدی" از بازجویان ساواک در این روزها گفته است " اگر کسی را که بطور موثر علیه رژیم مبارزه می کند بیابیم بیدرنگ به گلوله می بندیم ، زیرا دستگیری او چون نمی توانیم شکنجه اش کنیم ، سودی ندارد " شکستن جهنمی هراس از ساواک توسط مردم ایران کمک خوبی بدیگر زمینه های قیام می کند – پخش اعلامیه ها ونوارهای امام گسترش می یابد – در این شرایط امریکا در جستجوی استقرار سلطه کامل بر ایران بر میاید . رژیم ایران با تلاش های حامی خود انگلیس در جهت ترساندن امریکا از خطر کمونیسم در ایران کوشش می کند وتا حدودی هم در این امر با بزرگ جلوه دادن تظاهرات کوچک مارکسیستی (200 نفری خیابان کارون و/1500 نفری دانشگاه تهران ) موافقت امریکا را برای کشتار 17 شهریور ، 13 آبان ، و حکومت نظامی ازهاری فراماسون جلب می کند .
" استانفلید ترمز " رئیس سازمان سیا در تاریخ 1/8/57 همزمان با مصاحبه وزیر خارجه بریتانیا که هشدار می دهد : در صورت سقوط رژیم شاه ، نیروهای چپ و روسیه بر ایران مسلط خواهند شد. می گوید : ممکنست شوروی در حوادث اخیر ایران دست داشته باشد ولی کوشش در جهت تغییر حکومت ایران نمی کند ( که اتفاقا اظهار نظر درستی هم بود ).
قدری به عقب بر گردیم : پس ا زپایان جنگ دوم کم کم آغاز رقابت ایندو استعمار گر جدید و قدیم ظاهر می شود و در سال 1330 ملت ایران حکومت ملی مصدق را بقدرت می نشانند که با سازش بین انگلیس وامریکا وکودتای زاهدی دولت ملی سقوط می کند . این بار امریکا در نتیجه رقابت و سازش بعدی مالک 40% نفت ایران می شود . همچنین در سال 39 که این اختلافات به بر روی کار آمدن امینی (فراماسون ودر نقش طرفدار امریکا ) منجر می شود وسرانجام سازش و تفاهم آن دو قدرت در 15 خرداد خونین پایان می یابد . ودر نتیجه این کشمکشهاست که امریکا کشاورزی ایران را هم به زیر سلطه خود می کشد – با شروع انقلاب کبیر اسلامی عدم شناخت امریکا از ماهیت عصانگر و نفوذ عمیق مذهب در قلب توده های محروم باعث گیجی وغلط از آب در آمدن محاسباتش می شود . هم چنانکه بعدا " استانفیلد تر مز" رئیس سازمان سیا اعلام کرد آنها از درک مرجعیت بعنوان یک رهبری منسجم وقدرتمند مذهبی ، سیاسی که می تواند تمامی مردم را علیه بزرگترین قدرت بسیج کند عاجز بوده اند .
وهمچنین فرهنگ " شهادت طلبی " برای آنان نامفهوم و پیروزی خون بر شمشیر ومشت بر تانک غیر منتظره بود " ترمز " پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت :
"ما هیچگاه گمان نمی کردیم یک رهبر بعیدی 80 ساله می تواند 30 میلیون تپه خفته رابه 30 میلیون کوه آتشفشان خروشان تبدیل کند "
آنها نه تنها از مکتبی بودن انقلاب بلکه از تاثیر اعلامیه های سیاسی امام بعنوان یک فرمان مذهبی غافل بودند و بهمین نحو از سیستم ارتباطاتی انقلاب واز کانونهای انقلابی مساجد وهمچنین استراتژی " خاص انبیاء" نیز که بسیج عصیانی توده های مردم بود اگاهی و پیش بینی نداشتند ، لذا مدتی نگذشت که نام و فرمان امام تا دل دورترین روستاها راه یافت و قلبها را به شعله انقلاب گرم کرد . ودیگر آزادیهای ساختگی ، قابل کنترل نبود وسیل میلیونی مردم با سینه های سپرشده رگبارها را به جان میخرید و شهیدی نعش شهیدی دیگر را بر دوش می کشد وحتی ظلمت شبانه حکومت نظامی رانیز ، مردم با فریادهای " الله اکبر " خود می شکافتند وبهمین جهت است که نظریه معرضانه " امریکا" خود کنترل نکرد !" بر تحلیل صحیحی استوار نیست ، زیرا وقتی امریکا بفکر مهار انقلاب اسلامی می افتد ناچار است با ویتنام دیگری روبرو شود فرمانهای امام به مردم برای آمادگی لازم جهت جهاد وبا توجه به عملکرد فوق تصور دستورهای ایشان برای امریکا مسلم می شود که هر حرکت نظامی ، چه مداخله مستقیم وچه کودتای امریکائی نه تنها به جریان انقلاب پایان نخواهد داد بلکه بی شک امریکا را درگیر ویتنامی خونین تر و حماسی تر خواهد ساخت امریکا چون به مرگ گرفتار آمده بود به تب راضی شد و بهمین منظور با امید به روی کار آوردن حکومتی ملی چون ناصر یا مصدق " هویزر " را به ایران می فرستد واو حتی با بعضی از سران انقلاب در داخل کشور ملاقات می کند وسعی در جلوگیری از کودتای نظامی توسط رژیم هم می نماید ذکر این نکته اهمیت دارد که " آمدن ژنرال هویزر" به ایران وعدم ملاقات با شاه ولی بسراغ افراد ملی ومذهبی انقلاب رفتن ، روشنگر این اصل است که امریکا از تغییر وسرنگونی شاه چندان نگران نبود بلکه آنچه که برای او اهمیت داشته پس از انقلاب بوده است .
این موضوع نیز می تواند نشاندهنده سلطه انگلیس ونوکری شاه به آن کشور باشد ومسئله رقابت انیدو استعمار گر قدیم و جدید را در ایران روشنتر نماید . امریکا برای کنترل انقلاب بفعالیتهای گسترده ای دست می زند . شروع می کند به پرورش عناصر " غرب گرا" که درموقع ضروری از آنها بتواند استفاده لازم را ببرد ، سنجابی را در اوج انقلاب به امریکا دعوت می کند . با شایگان صحبت می کنند ، او را روانه ایران می سازند ودر داخل نیز با عناصر بظاهر ملی چون نزیه ، مقدم مراغه ای ، متین دفتری ، لاهیجی تماس می گیرند تا شاید بتوانند یک حکومت بظاهر ملی برسر کار آورند وبعد از مدتی دوباره سلطه خود را برقرار سازند . ضمناً هویزر ازهمین طریق باعناصر مذهبی میانه ، که نسبت به امریکا سوءظن آ"نچنانی ندارند آشنا می شود و پس از انقلاب نیز می بینیم که امریکا از طریق اطرافیان همین افراد ( چون امیرانتظام و میناچی ) برای بازگشت ویا حفظ روابط خود تلاشی دارد ودر حد توان عناصری را در گونه های مختلف ، چپ ، مذهبی ، ملی تقویت کرده ودر برابر خط " سازش ناپذیر و مکتبی امام " قرا رمیدهد امریکا در تحلیلش از انقلاب اسلامی ایران خطاها ونارسائیهای بسیار داشته زیرا مخالفت عقیدتی انقلاب را با شوروی ، خود نوعی تمایل نهائی به غرب می پنداشته است ولی بعد از تصرف جاسوسخانه امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیروخط امام تمام نخهائی که ریشه است پنبه می شود این حرکت را نمی توان از ماهیت مکتبی واسلامی بودن انقلاب که در توده ها ریشه دوانیده است جدا دانست وتسخیر سفارت سابق امریکا جزء لاینفک مخالفت ایرانیان مسلمان با سیاستهای شوم امپریالیسها است .
این انقلاب این چنین خشمگین و سازش ناپذیر ، ودر خط امام می خواهد مستقل بر پاهای استوار خویش بایستد و این خود زنگ خطری برای هر دو ابر قدرت هست و می بینیم که چگونه این خطر را حس کرده و مشترکا علیه انقلاب اسلامی ضربه می زنند بعد از پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم شاه ، دیگر احتمال بازگشت برتیانیا بعنوان یک قدرت مسلط وجود ندارد و چنانچه در اثر توطئه های ضد انقلاب وعمال غرب و شرق بازگشتی از جانب غرب و جود داشته باشد .
این امریکاست که می تواند بعنوان نیروی کاملا مسلط بر جامعه ما حاکم شده وستم براند:
دوم : نقش روسیه شوروی در قبال انقلاب اسلامی ایران
روسیه بر اساس یک تحلیل ایدئولوژیک خود " تضاد عمده " را با اردوگاه امپریالیزم ودر راس آن امریکا میداند و براساس همین تفکر شوروی وحزب وابسته اش یعنی حزب توده در مبارزات ملت ایران علیه سلطه انگلستان درزمان دکتر مصدق از بیم جانشین شدن امریکا بجای انگلیس ( امپریالیزم مضمحل ) نقش منفی بازی کردند نخریدن نفت علیرغم پیشنهاد مصدق به استالین ، ندادن طلاهای ایران ، موضع شوروی در مجامع بین المللی ضربات حزت توده به حکومت مصدق و سکوت این حزب علیرغم توانائی مقابله باکودتای 28 مرداد واطلاع دقیق از وقوع آن ، علاوه بر شناسائی فوری رژیم پس از 28 مرداد ، روابط حسنه نیز بر قرار کرده وبهبود روابط تا بدانجا پیش میرود که در سال 34 طلاهای ایران که به مصدق داده نشد به رژیم کودتا بازپس داده می شود در سال 35 دعوت واستقبال باشکوهی از شاه خائن در شوروی بعمل میاید .
روابط حسنه فوق تا سال 38 ادامه داشت . روسیه که در قبال جنایات و خیانتهای بزرگی که در حق ملت ایران می شود (نظیر کودتای 28 مرداد ، قرار داد کنسرسیوم و پیمان بغداد "سنتو" مطلقاً سکومت می کند، به مجرد شنیدن خبر عقد پیمان دو جانبه با امریکا ودادن پایگاه به او ، مخالفت شدیدی را با رژیم ایران آغاز ورژیم خوب شش ساله وابسته به انگلیس رابه ناگاه خائن ووابسته به امریکا معرفی می کند ، روابط ایران و روسیه پس از یک دوره سردی دو ساله در سال 39 همزمان با تیرگی روابط ایران وامریکا روبه بهبود گذاشت وبدانجا انجامید که در سال 1341 شاه خائن طی یک نامه رسمی به روسیه تعهد داد که به هیچ کشوری علیه شوروی در ایران پایگاه ندهد . واین درست همان چیزی بود که شوروی از رژیم ایران می خواست و منافع " خلقهای ایران " در رابطه با این معامله سیاسی حاصل می شد ! از آن پس دیگر شاه "خائن " نبود وسران روسیه و رادیو مسکو انقلاب سفیدش را مورد تاییدقرار دادند : افسوس که شوروی بر مبنای ایدئولوژی خود معتقد به معجزه ای نیست ولا حتما ادعا می کرد که معجزه ای رخ داده ورژیم نوکر امریکای دیروز ناگهان دارای " سیاست مستقل ملی " شده است ! ونیز علاوه بر بهبودی سریع در روابط سیاسی ، حجم مبادلات بازرگانی وافزایش روابط اقتصادی که هدف دیگر رژیم حاکم برکرملین بود بسرعت توسعه یافت سرمایه گذاریهای سنگین آن دولت در ایران (ذوب آ"هن ، آلومینیم سازی ، ماشین سازی ) خرید اسلحه بوسیله ایران از آن کشور و فروش گاز ایران به قیمت ارزان از ثمرات دیگر بهبود روابط است ، در بحرانی ترین شرایط اعبتارهای اقتصادی روسیه " اعتبارات 281 میلیون دلاری سالهای 43و44" نیز به کمک رژیم آمد واین روابط دوستانه هم چنان تاسال 50 ادامه داشت وحتی در این مدت روسیه وبه تبع وی حزب توده ، علاوه بر تایید " اصلاحات " رژیم کشتار سفاکانه 15 خرداد را تائید کرده ومخالفین رژیم را " فئودال وروحانیون و مرتجع " معرفی کردند ورادیومسکو وروزنامه رسمی " ایزوستیا " به آن قیام تاریخی مردم به رهبری امام حمله نمودند . پس از حضور روسیه در ظفار بجای چین و حمایت از عراق در اختلافات مرزی با ایران و دخالت در شورشهای بلوچستان ، پاکستان ، موضعگیریها و رودرروئیهائی در روابط ایران و روسیه پیش آمد اما اختلافات منطقه ای ایران و شوروی پس از سازش و معامله ای که بر سر کردهای عراق وهم چنین مبارزان ظقار بین ایران وانگلیس از یک طرف و روسیه از طرف دیگر در سال 1353 بعمل آمد بهبود نسبی یافت ، بدین ترتیب که رژیم ایران از حمایت کردهای عراق دست برداشت ومرزهای خود را از نظر تدارکاتی بر روی آنها بست ، انگار آنها را دست بسته تسلیم رژیم عراق کرد وشاهد سرکوبی آنها شد ، از سوی دیگر " یمن جنوبی " نیز حمایت خود را به مبارزین ظفار قطع کرد وشاهد سرکوبی آنها توسط رژیم سلطان قابوس به کمک سربازان رژیم ایران گردید و بدنبال همین سازشها بود که روابط ایران وعراق که بظاهر در نقش طرفدار شوروی ظاهر شده بود وهمچنین یمن جنوبی وعربستان نیز تا مدتی بهبودی نسبی یافت ، بخش نقدی سازشها و معاملات فوق نیز بدین طریق پرداخته شد که انگلستان یک قرارداد اعتباری 4/2 میلیارد دلاری وایران نیز یک پروتکل 5/5 میلیارد دلاری در زمستان 53 ( در سفر ویلسون به شوروی در زمستان 53 این قرار داد بسته شد ) پیش از پایان مسئله کردها وظقار باروسیه منعقد می کنند وپروتکل مزبور رضایت اولیه راکه پس از سه برابر شدن قیمت نفت انتظار سهمی از خوان یغما داشت ، تا حدودی جلب می کند . وبهر حال کلا موضع روسیه در برابر ایران ، اوایل دیماه 57 به شیوه طرفداری و حمایت از رژیم پهلوی ادامه می یابد وحتی در این میانه قیام مردم تبریز را در 29 بهمن 1356 خرابکاری " مشتی اراذل واو باش مائوئیست " تعریف کرده وبه شدت محکوم می نماید . در اوایل آبانماه 57 نیز خبر گزاری فرانسه از قول روزنامه پراودا خبری نقل میکند که طی آن ضمن تشریح تاریخچه جنبش ایران ، آن را با انگیزه های ارتجاعی نظیر بازگشت به نظام فئودالی ، توصیف کرده به امام خمینی هشدار داده بود که روی کمک شوروی حساب نکند ، البته فردای آن روز سفارت روسیه گزارش مزبور را با این جمله تکذیب کرد ، که خبر گزاری فرانسه " برداشت خودش " رامخابره کرده است البته درست درروز استقرار دولت نظامی ازهاری سفیر شوروی بر پرده " تلویزیون نظامی " ظاهر شده وضمن اظهار تشکر که به او فرصت مزبور را داده اند ،پیامی را بمناسبت سالروز انقلاب اکتبر فرستاده و سیاست خارجی شوروی را دردو کلمه صلح وعدم مداخله در امور دیگران تشریح کرد ! از اوایل دیماه 57 کم کم در سیاست روسیه نسبت به مسائل ایران تغییراتی حاصل شد ، حملات ملایمی به رژیم آغاز گردیده ولی در عین حال کوشش می شد که کوچکترین نامی از اسلام و جنبش اسلامی ورهبری اسلامی جنبش برده نشود ، حملات روسیه نشانگر پایان عمر رژیم بود وگرنه دولت مزبور دست به چنین بی احتیاطی ها وبخطر انداختن منافع خود نمی زد دراین تغییر سیاست روسیه هدفهای زیر را تعقیب می کرد :
1- ایجاد زمینه ای برای ایجاد ارتباط دوستانه با رژیم بعدی .
2- تقویت مواضع نیروهای داخلی وابسته بخود که در واقع بدنبال سیاستهای غلط ارباب ورشکسته شده بودند .
3- زمینه سازی برای دخالت احتمالی خود با ایجاد هراس دردل مردم ، بوسیله انتشار اخبار مربوط به پیاده شدن قوای امریکا درایران ضمناً هدف دیگر انتشار اخبار مزبور اینبود که جنبش رااز ترس حمله امریکا بسوی خود جلب کرده ، خود را حامی جنبش معرفی کند .
4- تبلیغات ضد امریکائی و پخش اخباری که گاهی بدون حمله به رژیم ، فقط امریکا رامطرح می کرد ، بمنظور یک بعدی کردن جنبش و غافل کردن آن از دیگر دشمنان ! درهمین حال روسیه برای نزدیکی با امام نیز دست به تلاش می زند تا آینده خود را دریابد .
کیهان 28/10/57 (شوروی امیدوار است که فلسطینها نزد آیت الله خمینی وساطت کنند و روشهای وی را در مورد روابط آینده ایران وشوروی در یابند )البته در تمامی این موارد شوروی شعارهای مردم را که فریاد می کشیدند : چین ، شوروی ، امریکا دشمنان خلق ما را نایده می گرفت ودر بوق تبلیغاتی خود شعارهای بجا ولی ناقص وخود ساخته "یانکی ها گم شوید " را مطرح می کرد و این روش تا هم اکنون نیز ادامه دارد . و اینک ایران بعد از انقلاب با اتخاذ سیاست نه شرقی نه غربی ومحکوم کردن تجاوز نظامی شوروی به افغانستان ،تجدید نظر در حجم مبادلات بازرگانی وقطع صدور گاز به قیمت ارزان به شوروی وروابط نه چندان گرمی با شوروی دارد .
" برای ما شرق تجاوزگر وغرب جنایتکار فرق نمی کند "
" امام خمینی "

سوم – نقش انگلستان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران
انگلستان با کودتای 1299 رضاخان ، بر ایران مسلط شد ، رژیم رضاخان که یک رژیم نظامی وابسته به انگستان بود به هیچیک از گروهها واقشار داخلی قدرتمند وابسته نبود وبا تحکیم سلطه خود طی سه مرحله ، نوعی استبداد، بظاهر فردی ولی در حقیقت " شبکه ای " را بر ایران حاکم م یکند ( 20-1304) اصلاحات انجام شده در زمان رضاخان نیز که بگمان بعضی تحلیل گران " علمی " اصلاحات بورژوانی تلقی میشد درواقع فقط وفقط درجهت منافع ارباب خارجی انجام میشد مثل راه آهن ،جاده سازی ، و …و برخی دیگر از این قبیل اصلاحات که درجهت مبارزه با اعتقادات اسلامی ونفوذ عمیق فرهنگ مذهبی وروحانیت راستین بمنظور ایجادفرهنگی غرب زده وویرانی هویت مستقل اعتقادی مردم صورت می گرفت ( مثل کشف حجاب) سقوط رضا شاه و جانشینی یک مهره جدید ( محمد رضا ) در شهریور 20 انجام گرفت وبا این جابجائی قدرت ، خللی در ارکان سلطه انگلستان ورژیم کار گزار آ‎ن ایجاد نشد،آزادی سیاسی سالهای 25-20 که با تائید انگلستان توسط رژیم اعطا شد برای جلوگیری ا زتجزیه مملکت وافتادن نیمه شمالی آن بدست روسیه ، حفظ سلطه ، جلوگیری از عصیان مردم و رفع بحرانهای موقتی ضرورت حیاتی داشت ، اما درهمین حال جای پای یک ابر قدرت جدید بنام امریکا باز میشد وباحربه های سیاسی مختلف ، آزادیهای سیاسی ، کمک اقتصادی ، فشار و تضاد شدیدی بین امریکا وانگلیس را در کشورهای جهان سوم موجب می گردید . بدینطریق آزادیهای سیاسی که پس از خروج قوای خارجی از ایران در سال 25 روبه تعطیل بود در اثر فشار افکار عمومی وحمایت تلویحی امریکا دوباره از سال 28 گسترش می یابد .
(کاشانی و مصدق در راس نیروهای مذهبی و ملی با درک صحیح اوضاع و تحلیل واقع بینانه از تشدید تضاد امریکا وانگلیس استفاده کرده مبارزه بخاطر" ملی کردن نفت " را با هدف قطع سلطه انگلیس در ایران آغاز کردند -مصدق درمبارزات مزبور با وجود بهترین استفاده از تضاد وقدرت سلطه جو وافکار عمومی مردم بدلیل فقدان تکیه گاه ایدئولوژیک وحرکت مکتبی وهمچنین تشکیلات نیرومندی که در بر گیرنده نیروهای بالقوه مردم باشد متاسفانه نتوانست رسالت خود را به انجام برساند البته از غفلتهای کاشانی نیز نباید چشم پوشید بعد از سازش امریکا وانگلیس کودتای 28 مرداد 32 در پی سازش فوق صورت می گیرد که باعث استقرار مجدد شاه فراری ورژیم زیر سلطه انگلیس می شود وامریکا به استقرار نفوذ درجه دوم دست می یابد – کنترل اکثریت سهام نفت ایران ( کنسرسیوم ) کماکان در اختیار انگلیس بوده (46% ) ولی (40%) سهام آن بر اثر سازش فوق در اختیار امریکا قرار می گیرد .
سیل کمکهای امریکا بشکل وام ها و … به ایران جاری شد تا از طریق آنها امریکا قادر به جبران عقب ماندگی خود نسبت به انگلیس از طریق گسترش نفوذ اقتصادی وتصاحب بازار ایران گردد در سالهای (39-42) نیز باز اختلافات این دو قدرت سلطه گر اوج می گیرد و منجر به یک سری اصلاحات ظاهری بوسیله حکومت بظاهر ملی " امینی " میگردد – شبکه ای که ابتدا از آن نام برده شد یعنی شبکه نفوذ وقدرت بریتانیا در کشورهای جهان سوم در ایران خصوصاً پس از کودتای 1299 و آغاز عصر سلطه بریتانیا ، بتدریج کنترل کامل قوای سه گانه مملکت را در دست گرفت ومعمولا روسا وعناصر قوای مجریه ، مقننه و قضائیه ایران از فراماسونها تشکیل میشد ، مثلا :
حسین علاء منوچهر اقبال وعلی امینی ( امریکائی ) ،هویدا و شریف امامی روسای قوه مجریه ،جواد سعید ، سناتور سجادی ، مهندس ریاضی رئیس مجلس شورای شاه روسای قوه مقننه که پس از 28 مرداد ، همگی از زمره فراماسونها بوده اند ، حتی وابستگی نخست وزیرانی چون اسدالله علم به انگلستان که نامشان درلیست فراماسونها نیست اظهر من الشمس است .
روسای دیوان کشور (عالیترین مرجع قضائی ) وروسای ستاد ارتش وسازمانهای فرهنگی معمولا نیز از فراماسونها بوده اند (فروغی – ازهاری – جم – بنائی و…) شبکه فراماسونری حتی در سازمانهای مخالف نیز نفوذ چشمگیری دارند . شاهپور بختیار ودکتر غلامحسین صدیقی رهبران جبهه ملی نیز از وابستگان این شبکه هستند ، متاسفانه این شبکه حتی پس از پیروزی انقلاب نیز توانست در دولت موقت نفوذ کند نظیر : فربد ( اولین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ) و محمد علی مولوی (رئیس سابق بانک مرکزی ).عدم حساسیت مقامات مسئول پس از انقلاب نسبت به این شبکه سبب شده که بسیار از آنها آزادانه به فعالیت خود ادامه دهند ، این شبکه وافراد آن که در سالهای متمادی از هر گونه ظلم وستم وزبونی و وطن فروشی به بیگانه گرفته درحق ملت ایران کوتاهی نکردند ویکی از بزرگترین آثار مثبت این انقلاب کبیر شاید فراری دادن ومعدوم کردن بسیاری از این عوامل شوم ودر غایت قطع نفوذ بریتانیا از سرمردم مبارز ومسلمان ایران زمین بود .
بهر حال روی کار آمدن امینی این فراماسونر خائن است که به سرکوب خونین 15 خرداد منتهی گشته ومجدداً خفقان حاکم می شود البته قدرت و سلطه انگلیس در این دوران بشدت روبه تضعیف رفته و جهانخواری قدرتهای استعماری امریکا هر روز افزایش می یابد .
از دیگر جنبه های سلطه انگلیس بر ایران تا قبل ا زپیروزی انقلاب سلطه اقتصادی او می باشد که به ترتیب عبارتند از :
الف – انگلستان کماکان عمده ترین سهامدار کنسرسیوم نفت و مالک عمده ترین بخش ثروت ملی ما بود ( 40% سهام کنسرسیوم متعلق به "شرکت نفت انگلیس " و 14% آن متعلق به کمپانی انگلیسی – هلندی – " رویال راج شل " می باشد که زیر نفوذ انگلیس است 40% سهام کنسرسیوم متعلق به 5 کارتل امریکایی و 6% مابقی از آن شرکت نفت فرانسه می باشد ، مرکز کنسرسیوم نیز در لندن بود ) .
ب- ایران بزرگترین بازار فروش کالاهای صادراتی انگلیس در آسیا بود ، باید توجه داشت که ممکن است حجم صادرات بریتانیا به ایران کمتر از امریکا باشد ولی با مقایسه حجم کلی صادرات بریتانیا وامریکا ، برتری کامل بریتانیا روشن می شود .
ج- بزرگترین حجم ، سرمایه گذاریها و وامهای ایران در خارج از کشور به انگلستان تعلق دارد (شرکت کردن با " شل " و " بی پی" د راستخراج نفت دریای شمال وگرینلند ، ناوگان نفت کش مشترک " بی پی " وسرمایه گذاری در "لیلاند " و "کرایسار" انگلیسی ووام 4/2 میلیارد دلاری شاه دست نشانده به آنها ودهها مورد دیگر )
د- دومین صادر کننده اسلحه به ایران پس از آمریکا –
ه- بزرگترین سرمایه گذاریها در بخش دولتی وخصوصی (طرح شهستان پهلوی ،مجتمع صنعتی اصفهان ، صنایع فولاد ، تراکتور سازی ، اتوموبیل سازی و ….) نمونه پیکان یعنی بزرگترین موسسه تولیدی بخش خصوصی روشن کننده است .
و- پیمان سنتو که در سال 1334 با شرکت ایران ،ترکیه ، پاکستان ، عراق ، انگلستان تشکیل شد .
ز- سیاست منطقه ای ایران وهماهنگی کامل آن با سیاست بریتانیا در حال حاضر سلطه انگلیس با برچیده شدن نظام شاهنشاهی ودرهم ریختن وویران شدن شبکه قدرت او در ایران ،بکلی از بین رفته وبا توجه به ضعف انگلیس خطر تسلط از آن ناحیه چندان احساس نمی شود ولی وابستگی های اقتصادی بسیار حساس ما بر امریکا ومهمتر از همه وابستگی تسلیحاتی ووابستگی فرهنگی ، دراثر اعزام بیش از پنجاه درصد محصلین خارج از کشور به آن سرزمین و موارد دیگر ،خطر امریکا را برای انقلاب ما بسیار زیاد تر کرده است .
بعد ازانقلاب اسلامی ما با خشم صهیونیسم و سمبل آن اسرائیل مواجه گشتیم – این فرزند نامشروع امپریالیسم ازناحیه انقلاب ماضربه های کوبنده وتعیین کننده ای خورده است که اغلب با غرب مشترک است ، زیرا اینها از هم جدا نیستند . بدیهی است با سرنگونی رژیم شاه اسرائیل بزرگترین حامی خود را در منطقه از دست داد وحتی رژیم های مرتجع ومحافظه کار عرب که تا پیش از پیروزی انقلاب مابه پشت گرمی رژیم شاه از سادات ومعاهده صلح کمپ دیوید تلویحا حمایت می کردند پس از پیروزی انقلاب اسلامی دیگر جرات اینکار را ندارند چه از ترس بروز یک انقلاب مشابه درکشور خود می خواهند ظاهر مترقی بخود بگیرند وبه این ترتیب رژیمهای سازشکار عرب که امید اسرائیل درمنطقه بودند ، درانزوای کامل قرار گرفتند ، فالانژیستها در لبنان و افریقای جنوبی بهترین هم پیمانان اسرائیل نیز پس از سرنگونی رژیم شاه حمایت ایران را از دست دادند – جریان نفت وکمکهای دیگر به اسرائیل قطع و برخی از عمال قدرتمند صهیونیسم تیر باران ، بعضی هم متواری ویا سرمایه هایشان ضبط شده است .

نیم نگاهی به اقتصاد وروابط اقتصادی
اقتصاد ایران جهتی را طی میکرد که وضع تا پایان "ذخائر نفتی "تغییر نکند .
روند اقتصادی جامعه ما با دینامیسم ادغام جامعه های سلطه گر قرین بوده و ایندو حاصل یکدیگرند ، دینامیسم نابرابری ،نابرابری های روز افزون میان ما آنها که قهر فزاینده پی آورد این جریان جهانی تجزیه وادغام است . از آن زمانیکه اقتصاد ایران در سراشیب تجزیه افتاد ودر این سراشیب شتاب وشتاب گرفت ، برنامه های اقتصادی که درصدد اجرایشان بر آمده ویا اجرا کرده اند ، با برنامه های رشد در اقتصاد های مسلط رابطه تنگاتنگ داشته و جزء مکمل آن ها بوده است.
قرار داد رویتر ، قرار داد بانک شاهی ، قرارداد 1919 ، پروگرام ده ساله شورای عالی اقتصاد ، برنامه های اول تا پنجم ، همه و همه برنامه هائی بوده اند که بقصد تجزیه و تخریب اقتصاد ایران تدوین نموده وبه اجراء گذاشته اند ، تا که فعالیتهای اقتصادی در این سرزمین نگون روز ، تابع و پاسخگوی نیازهای اقتصادهای مسلط گردد.
در همه این قرار دادها وبر نامه ها " مقاصد اقتصادی " زیر گنجانده شده اند :
1- سلطه غرب (عمده کشورهای انگلوساکسون ) بر منابع زیر زمینی ایران ووابسته کردن بودجه دولتی به درآمد های حاصل از بهره کشی این منابع .
2- توسعه بازار تولیدات اقتصاد های مسلط وتبدیل وتحمیل واردات به نبض حیات اقتصادی واجتماعی ایران – در نتیجه ایندو عامل:
3- ایجاد شبکه گسترده راهها ، بد انسان که راههای ایران جزئی از شبکه
راههای جهان گردد ،شبکه ی که قدرتهای جهانی مسلط بخاطر مقاصد اقتصادی – سیاسی – نظامی خویش ایجاد کرده اند . در برنامه پنجم که قرار بود با اجرای آ‎ن ایران رابه دروازه های تمدن بزرگ برسانند در حقیقت برنامه بزرگ و بزرگتر کردن همین دروازه های ورود فراورده های اقتصاد های مسلط وداخل کردن هدفهای چند ملیتی ها مورد نظر بوده است .
4- تغییر ساختهای اقتصاد ایران ، یعنی تجزیه آن و ادغام رشته های بریده از یکدیگر در رشته ها و بخشهای اقتصاد مسلط ، این تجزیه وتلاش از روی " برنامه " تنها بقصد بردن منابع زیر زمینی کشور نیست ، چپاول منابع کشاورزی و جنگلها نیز مورد نظر بوده است .
5- وصول بر مقاصد فوق ، زمامداری گمرکات کشور را ضرور میسازد . در آغاز هجوم همه جانبه به ایران ، کوشش می کردند از طریق قرار دادها اداره گمرکات را در دست بگیرند . اما در نیم قرن اخیر ، با افزایش واردات وتبدیل آن به پایه اصلی ، فعالیت اقتصادی تکیه بر ساز وکارهائی است که بطور روز افزون دروازه های کشور را بر وی فرآورده های اقتصاد مسلط بازتر میکنند .
6- خارجی کردن نظام بانکی وتبدیل آن به ابزار هدفهای بنیادی چند ملیتی ها خارجی کردن پشتوانه پول ( در حال حاضر پشتوانه ارزش آن در آمدهای نفتی است ) وتبدیل پول به ابزار تحکیم سلطه غرب و چپاول هر چه فزونتر منابع ثروت کشور .
7- واما اینهمه محتاج غربی کردن مصرف است ، واین امر نیازمند از بین بردن " ایدئولوژی " مزاحم ونابود کردن پایه فرهنگی خلق مایعنی موازنه عدمی و منفی است تا که با فرنگی شدن نوع مصرف بازار بزرگ که بدون آن " صنعتی کردن کشور غیر ممکن است " بوجود آید .
8- برای غربی کردن مصرف در درجه اول باید شهرها براساس واردات وهزینه های دولتی وسرمایه گذاریهای خارجی وبرپایه رشد مصرف توسعه یابند .
9- تغییرات سیاسی ( خارجی کردن دولت و قشون ) واجتماعی وفرهنگی با تغییرات فوق ناگریز همراه شدند واز پی آنها ایران همه جانبه تجزیه شد و همراه آن هدفهای چندملیتی ها افزوده گشته واینان تسلط قطعی برحال و آینده جها ن را هدف قرار می هند .
جلسه ای دروزارت اقتصاد با حضور وزرای فراری ومعدوم شاه در این جلسات آنها نقشه سرقت وبباد دادن ثروتهای ملت محروم مادراختیار گذاشتن مملکت به بیگانگان را طرح ریزی می کنند.

سرمایه گذاری در کشورهای دیگر
بموجب یک موافقت نامه ایران مبلغ /700 میلیون دلار برای ایجاد کارخانه تولید اورانیوم غنی در افریقای جنوبی سرمایه گذاری می کند – ( یک منبع مطلع گفته است که مبلغ قرار داد مذکور یک میلیارد دلار است نه / 700 میلیون )
(هرالد تریبون 13 اکتبر 1975)
ازکشور یک بیابان می سازند تا اسلحه گندم امریکا کارگر افتد ، نفت و گاز ایران را بی حساب صادر میکند و پامال می سازند و بجای پیش بینی نان ، کارخانه برق اتمی میخرند که 25 سال بیشتر عمر ندارد وعمرش همزمان با پایان ذخایر نفت تمام می شود . درمورد این کارخانه ها ونقش استعماری فرانسه می توانید به مقالات " روژه گارودی " روجوع کنید .
/1200 میلیون دلار وام ایران به ترکیه بر اساس پروتکلی که به امضاء هوشنگ انصاری وزیر امور اقتصاد و دارائی وفیض اوغلو نایب نخست وزیر ترکیه رسید به آن کشور پرداخت می شود .
ایران به تونس برای بهره برداری از منابع آب کمک مالی می کند ! ( معلوم نیست چراهمین کمک مالی را درهمین جا خرج نمی کند؟)
ایران / 400 میلیون دلار اعتبار به انگلستان پرداخت می کند .
630 میلیون دلار وام به هند پرداخت میشود .
(کیهان 21 آبانماه / 1354)

قرارداد همکاریهای ایران و امریکا
حجم همکاری ایران وامریکا که مبلغ آن / 15 میلیارد دلار پیش بینی شده بود به 26 میلیارد دلار افزایش پیدا میکند . ( مطالعه خزانه داری امریکا البته بخاطر همین صورت گرفته است تا میزان پول کشورهای نفت خیز وراههای بازگرداندن این پول را از پیش معلوم گردانند ) – ( تهران اکونومیست 12 مهر 54- 4 اکتبر 75)
طرح 4 میلیارد دلاری ماهواره
برای اجرای طرح ماهواره و تلویزیون آموزشی 4 میلیارد دلار پرداخت خواهد شد این طرح از طرف آژانس توسعه بین المللی (A .I.D) که نقش آن دراجرای برنامه های مختلف بسط نفوذ سرمایه وتحکیم رژیمهای وابسته ، معلوم همگان است بدولت ایران پیشنهاد شده بود .
بنا به قول نیویورک تایمز – هزینه کل ماهواره به 4 میلیارد دلار بالغ خواهد شد که بیش از یک میلیون آن به دانشگاه استانفورد رسیده است . برای آنکه معلوم شود هدفهای این طرح کدامهایند قسمتهائی از اعترافات استادان دانشجویان دانشگاه استانفورد رانقل می کنیم .
".. این طرح با منافع روز افزون اقتصادی امپریالیسم امریکا دمساز است ما باید بعنوان عضو جامعه بشری با این قرار داد مخالفت کنیم ."
زیرا این قرار داد تهدیدی جدی علیه مردمان فقیر وستمدیده ایران و کشورهای خاورمیانه است . با اجرای این طرح اعمال زور و سیاست اختناق که خاصه رژیم حاکم بر ایرانست تشدید خواهد شد و موجب افزایش کنترل قدرت مرکزی بر اطلاعات و پخش آن خواهد گردید .. هدف این قرارداد کنترل بیشتر مردم بوسیله ساواک است کمک به سرمایه داران خارجی برای بهره کشی از مردم ایران است ( این قرارداد با وجوه مخالفتهای مقامات دانشگاهی وتظاهرات دانشجویان ایرانی و امریکائی در تاریخ 1 آوریل 1975 به امضاء رسید )
خرید سهام شرکت نفتی اکسید نتال – به نوشته کیهان هوائی 7 ژوئیه 1976 به نقل قول از هوشنگ انصاری وزیر دارائی – دولت ایران با 152 میلیون دلار ، در 16 درصد سهام شرکت اکسید نتال شریک می شود ، فعالیت این شرکت عمده در تاسیسات ویژه توزیع مواد نفتی است !
افزایش مبلغ معاملات ایران و امریکا به چهل میلیارد دلار :
حجم معاملات ایران و امریکا ( یعنی دفتر سفیدی که وزیر دارائی ایران امضاء کرده است ) که در آغاز 15 میلیارد دلار بود وبعدا به 26 میلیارد دلار افزایش پیدا کرده است ، اینک بنابر نوشته لوموند 10 اوت 76 ، بعنوان حق القدم آقای کیسینجر به / 40 میلیارد دلار بالا رفته است ،بقول همین روزنامه ، غیر از این مبلغ / 10 میلیارد دلار نیز اسلحه خریداری در مبلغ رخ ندهد تا سال 1980 ، 50 تا 60 میلیارد دلار از پول نفت به امریکا بازخواهد گشت جالب آنکه هرالدتریبون (7و8 اوت 76)
رفع ابهام کرده ونوشته است درهر سال 15 میلیارد دلار " مبادله " خواهد شد یعنی در5 سال 75 میلیارد دلار !
امریکا : استفاده کننده اصلی افزایش و واردات کشورهای عضو اوپک است . لوموند 12 اوت 76 می نویسد :
در آمد نفتی 13 کشورنفت خیز عضو اوپک در سال 1976 محتملاً 14 درصد ووارداتشان 5/16 درصد افزاش پیداخواهد کرد از 67 میلیارد دلار واردات کشورهای عضو اوپک ، ایران به تنهائی 16 میلیارد دلار فراورده های خارجی خریداری خواهد کرد . عربستان سعودی 1/8 میلیارد دلار.
سرمایه گذاری درجزیره استراتژیک پالو :
این جزیره در اقیانوس کبیر در منطقه نفوذ امریکا قرار دارد . – در ژانویه 74 امریکا اعلام کرد ازاین پس سرمایه های غیر امریکائی در منطقه میکرنزی بکار میافتند طرح سرمایه گذاری را شرکت امریکائی "برت پانرو" تهیه کرده است این جزیره در منطقه نفوذ نظامی امریکا ونیز محل تلاقی راههای دریائی خلیج فارس وژاپن واقیانوسیه وتمام جنوب شرقی آسیاست ،بجهات سیاسی مشکل است که محل دیگری برای ایجاد این بندر بزرگ پیدا کرد . این جزیره حداقل در طول عمر یک نسل وسیله نیروی دریائی امریکا محافظت خواهد شد . بلحاظ همین تضمین است که ژاپنیها ذخیره گاه نفت خویش را با هزینه 3/5 میلیارد دلار در این جزیره میسازند . قرار است دراین جزیره کارخانه های پتروشیمی ( موضوع برنامه های چند میلیتی ها ) بسازند برای آنکه پول نفت وگاز ایران را صرف اینکار کنند . آقای روت پانرو به ایران سفر می کند وشرکت ملی نفت ایران را با برنامه سرمایه گذاری دراین جزیره بسیار موافق می یابد . (لوموند 21/8/76)

" خرید دو کشتی تجملی "
در شماره روز 23 آذرماه 1355 روزنامه کیهان در زیرعکس دو کشتی تحت عنوان هتلهای شناور برای نیروی دریائی ایران مینویسد :
ایندو کشتی مجلل مسافر بری اقیانوس پیما بنام " میکل انجلو " و " رافائلو "را ایران از ایتالیا خریده است ، ایتالیا این کشتیها را بمبلغ 35 میلیون دلار فروخته است وایران آنها را به هتلهای شناور برای نیروی دریائی ایران تبدیل خواهدکرد . این کشتیها از سال 1965 در مسیر بندر " جنوا " تا نیویورک بکار افتاده اند و 10 سال کار می کردند تا اینکه مخارج آنها سنگین شد وزیان آنها تاسالی / 40 میلیون دلار رسید .
هر کشتی دارای شش استخر شناست و %1500 مسافر را در خود جای می دهد هر کدام سه سالن رقص وپنج بار دارد . دویست و چهل و پنج میلیون تومان یا دو میلیارد و چهار صد پنجاه میلیون ریال پول از خزانه ملت برای خرید دو کشتی مجلل تفریحی که نگهداری آن برای صاحبانش در سال %40 میلیون دلار ضرر داشته است . برای چه ؟ برای تبدیل کردن آنها به هتل شناور!
آیاهمه نقائص مربوط به مدارس وبیمارستانها وراهها وخوراک ودرمان ومسکن ملت ایران حل شده بود که آنها پول ملت را اینچنین درراه راضی کردن دولتهای ورشکسته جهان وایجاد وسایل تجملی وتفریحی برای خواص وثروتمندان وصاحبان مقامات کشوری ولشگری به این آسانی بدون مشورت بامردم بودن اجازه از مجلس خرج می کردند ؟

نگاهی به صادرات وواردات ایران :
روز یکشنبه 14 شهریور 1355 در یکی از روزنامه های صبح زیر عنوان کاهش صادرات ایران این خبر را می خوانیم .
کتاب سبز و وزارت امور خارجه در کنار پیشرفتهای که در روابط ایران با بیش از یکصد کشور جهان ( حتما به طرق بالا) بدست آمده است نشان از واپسماندگی در بخش تجارت با بیش از 34 کشور جهان دارد وبا بقیه کشورها نیز افزایش اندک صادرات توانائی برابری با افزایش سریع خریدهای ایران را از خارج ندارد در سال 1354 انگلستان 3/44 درصد دانمارک 3/40 درصد – سوئیس 2/50 درصد ، فرانسه 3/26 درصد ، اطریش 6/17 درصد ، پرتقال 6/90 درصد ، فنلاند 84 درصد ،نروژ 3/3 درصد ، یونان 44 درصد ، اسپانیا 8/7 درصد ، هلند 5/43 درصد از خریدهای خود را از بازار ایران کاسته اند ودر مقابل حتی الامکان در فروش کالا به ایران موفقیت داشته اند .
از کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی : بلغارستان ور ومانی ولهستان نسبت به سال 1353 خرید کمتری از بازار ایران کرده اند ، امریکا بزرگترین طرف تجارتی ایران در جهان سال گذشته حجم خریدهای خود را 17 درصد و کانادا 9/73 درصد کاهش دادند . از کشورهای همسایه وعربی – پاکستان 4/48 درصد ،بحرین 7/7 درصد قطر، 5/11 درصد .سوریه 5/10 درصد ، لبنان 5/63 درصد ویمن 5/8 درصد کالا کمتر از ایران خریده اند کاهش صادرات ایران به کشورهای افریقائی برای مغرب 6/95 درصد کنیا 7/93 درصد ، و موزامبیک 4/54 درصد بوده است وکاهش صادرات به کشورهای آسیائی شامل اندونزی 3/6 درصد ، ژاپن 9/60 درصد سنگاپور 68 درصد ، جمهوری کره 4/94 درصد مالزی 2/63 درصد ، وهند 8/26 درصد می شود همچنین کاهش صادرات به برزیل 1/18 درصد و استرالیا 9/44 درصد بوده است .
واردات ایران – بطور کلی بین 1969 تا 1973 واردات ایران بیش از 81 درصد افزایش پیدا کرده ودر سال 1973 واردات به 3 میلیارد دلار رسید ( یعنی 31 درصد افزایش ) ودر نیمه اول سال مالی 74 5/4 میلیارد دلار گشت ( بیش از 91 درصد افزایش ) در سال 75 این رقم به بیش از 15 میلیارد تا ..
مقدار پولی که دولت ایران در سال 74 برای پائین نگاه داشتن قیمتهای مواد اصلی غذائی که وارد میکند ( گوشت ، آرد ، شکر و .. ) خرج کرده حدود 733 میلیون دلار ودر سال 1975 بیش از یک میلیارد دلار بوده است ودر برنامه پنجم حدود 3/6 میلیارد ؟ برای این کار پیش بینی شده بود .
حالا با توجه به سرمایه گذاری های فوق و میزان وابستگی اقتصاد مسلط غرب به بازار ایران وخریدهای بی حد و حصر بارزش میلیارد ها دلار ازجانب ایران – در بعد از انقلاب اسلامی در ایران تاثیر قطع این خریدها وسرمایه گذاریها را از دید دیلی تلگراف بررسی می کنیم .
انقلاب ایران و بهائی که غرب باید بپردازد .
دیلی تلگراف – در 17/12/57 نوشت :
انقلاب ایران برای غرب خیلی گران تمام خواهد شد حتی گران تر ازملی شدن آبراه سوئز یا شکست امریکا در جنگ ویتنام .
میزان ضررهای ناشی از انقلاب را فقط در محاسبه نهائی می توان بدقت حساب کرد ولی پیش از آن ، مواردی وجود دارد که از هم اکنون روشن است این موارد عبارتند از :
1- افزایش بهای نفت :
بیرون رفتن ایران از دست غرب که دومین کشور بزرگ صادر کننده نفت است سبب می شود بهای نفت اوپک به طرز اجتناب ناپذیری بالا برود . برخلاف نظر پاره ای از مطبوعات ، دلیل اینکه تولید نفت ایران به احتمال فراوان در طی چند سال آینده به میزان سابق 6 میلیون بشکه در روز نخواهد رسید .

2- بیکاری :
درد سرهائی که توقف صدور نفت ایران بوجود آورده وخواهد آورد باتوجه به بیکار شدن ده ها هزار نفر در کشورهای غربی تشدید خواهد شد . این بیکاری ناشی از لغو قرار دادهای مربوط به تجهیزات دفاعی ودیگر قرار دادهای دیگر از سوی دولت تازه ایران خواهد بود سفارشی که شاه معدوم برای خرید 6 بوئینگ " اواکس " داده بود احتمال فراوان لغو خواهد شد واین عوارضی بدی روی مسائل دفاعی سازمان پیمان اتلانتیک شمالی " ناتو " خواهد داشت .
3- پایگاههای جاسوسی
تکنولوژی دفاعی بسیار محرمانه ی امریکا و پرونده فوق العاده با ارزش جاسوسی ممکن است هم اکنون بدست شوروی افتاده باشد واین درحالی است که امریکائی ها پایگاهها وامکانات حیاتی خود را برای کسب خبر درباره سلاح های شوروی از دست داده اند .
4- کاهش وجهه امریکا :
امریکا که پیش تر وجهه ی خود را در میان کشورهای منطقه ا زدست داده بود و کشورهائی چون عربستان سعودی واشینگتن را متهم کرده بودند که در برابر اوضاع ایران از خود بی تفاوتی نشان داده است بعد ازحمله ی چریکهای ایرانی به سفارت امریکا در تهران و همزمان با آن قتل سفیر این کشور در افغانستان ، بیش از پیش بی اعتبار شد این احساس که امریکا بصورت یک ببر کاغذی در آمده و حتی آماده است دوستان خود را رها کند ، بین واشنگتن ودوستان و متحدان آن تخم بی اعتمادی پاشیده وامکان دارد این متحدان درصد دوستی با ابر قدرتی برایند که آماده پذیرایی از آنان است ، یعنی اتحاد جماهیر شوروی ( هر چند که از این یکی نیز به هنگام مواجه با خطر و عصیان توده ها چندان ابی گرم نخواهد شد نمونه افغانستان وتعویض پی در پی مهره ها دلیلی بر این مدعاست . )
5-خلاء قدرت :
خلاء قدرتی که در نتیجه سقوط شاه وماشین نظامی وی در خلیج فارس ایجاد شده است بزرگترین منابع نفتی دنیا را به مخاطره افکنده است .
6- افزایش تهدید شوروی وی در افریقا :
در حالیکه افریقای جنوبی دارای ذخائر بزرگ نفتی ( 42 میلیون تن در مقایسه با مصرف سالیانه 16 میلیون تن ) است ودر حالیکه این کشور در راه ساختن کارخانه های ذوب ذعال سنگ قدمهای سریع بر می دارد – از دست دادن نفت ایران فشار بر دولت افریقای جنوبی ورود زیاد راافزایش خواهد داد . این فشار درحالی بالا خواهد گرفت که شوروی منابع مهم معدنی استراتژیک غرب را در افریقای مرکزی و افریقای جنوبی موردتهدید قرار داده است :
چرا بعد از انقلاب با "حمله عراق به ایران " مواجه گشتیم :
" نقشه هائی که تنها با پیروزی عراق ممکن می بود "
ومکروومکر الله خیر الماکرین : " در قبال مکاران خداوند بهترین مکاران است "
آیا امریکا ودست نشاندگان او هیچ گاه فکر می کردند سلاحهائی را که برای "حفظ وضع موجود " خودشان به ایران می فروشند روزی علیه خودشان بکار خواهد رفت ؟
عراق تهاجم به ایران را در شرایطی آغاز کرد که قبلا با رهبران فراری رژیم شاه مخلوع درباره طرح کلی عملیات باصطلاح " سرنگونی حکومت انقلابی ایران " به توافق رسیده بود ودر اواسط شهریور ماه شاهپور بختیار نخست وزیر پیشین وغلامعلی اویسی فرماندار حکومت نظامی تهران در زمان شاه مخلوع چهار بار بطور محرمانه به عراق مسافرت کردند در سفر آخر پالیزبان نیز به آنها ملحق شد وی از یکسال قبل از این تاریخ با خیال درهم شکستن انقلاب اسلامی ، مشغول تربیت یک گروه مزدور % 2000 نفری از نیروهای مزدور و فراری بود – 27 شهریور آخرین روز تماس این افراد بود . بختیار پس از این ملاقات به پاریس رفت ، ولی اویسی در بغداد باقی ماند . طی چهار تماسی که به آن اشاره شد مخالفین رژیم ایران اطلاعاتی مهمی را در اختیار صدام حسین ریئس جمهور عراق قرار دادند .
در این حال امریکا نهایتاً دریافته بود که حکومت جمهوری اسلامی ایران علیرغم همه موانع بالاخره در شرف استقرار است وبرای سروسامان دادن ومردمی کردن ارتش طرحهائی در نظر گرفته شده و فرماندهان جدید نیروهای مسلح تا حدود قابل توجهی موفق شده اند جبران ضعف تکنیکی وتاکتیکی را در ارتش بنمایند . ودرهمین حال شورای انقلاب ایران تصمیم گرفته بود فعالیتهای خود را علیه افسران طرفدار رژیم شاه که هنوز مشمول تصفیه نشده بودند تسریح بخشد . لازم به یادآوریست که نیروی زمینی ارتش شاه مخلوع نزدیک به % 1400 تیمسار درحال خدمت ویا ذخیره داشت ) دراین میان معاون نخست وزیر عراق طارق عزیز که درعین حال اداره دستگاههای امنیتی این کشور را نیز عهده دار است با افسران فراری وتصفیه شده ای که در اروپا – امریکا وعراق بسر می برند ارتباط بر قرار کرده واطلاعات مهمی را از این جمع دریافت کرده (جالب اینجاست که چندی پیش روزنامه ها نوشتندصدام حسین دستور بازداشت اویسی ها و پالیزبانها را صادر کرده است .)
باجمع آوری کلیه این اطلاعات در این زمان امریکا به این نتیجه رسیده بود که اگر قرار است حکومت ایران سرنگون شود . این کار بهتر است هر چه زودتر صورت گیرد . متعاقباً درتاریخ 27 شهریور ماه 1359 تصمیم این شد که عراق هجوم همه جانبه ای را علیه ایران آغاز کند ، زمان اوج نبردایران وعراق مساعدترین موقعیت برای گروههای مخالف حکومت اسلامی ایران بود. تا ضربات خود را وارد آورده وزمینه لازم برای انجام یک کودتا را درتهران فراهم کنند سپس بختیار با عنوان ناجی ایران از چنگال اخوندها " وشخصیتی که قادر به آزاد ساختن ایران بعد از شکست این کشور از عراق خواهد بود ، حکومت جدیدی تاسیس کند .کسانی که قرار بود بختیار را در این امر همراهی کنند عبارت بودند از " بهرام آریانا " آجودان مخصوص شاه معدوم که در حال حاضر در پاریس بسر می برد " حسن نزیه " مدیر عامل پیشین شرکت ملی نفت ، ومقدم مراغه ای از رهبران حزب جمهوری خلق مسلمان ایران که وی نیز در پاریس بسر می برد افسران رژیم گذشته ایران که درجریان این عکس در یکی از سفرهای شاه خائن به امریکا گرفته شده که اقای کارتر بمناسبت رسیدن تولید نفت ایران به 6 میلیون بشکه در روز میهمانی برایش ترتیب داده انقلاب به اروپا گریخته بودند ، از اواسط شهریور ماه شروع به رفتن به بغداد کردند نیمی از این عده بعنوان مشاور در ارتش عراق فعالیت می کنند و طبعا کارشان این است که ارتش صدام را در تشخیص انهدام هدفهای مهم و مواضع حساس ایران یاری دهند . درهمین حال گروههای مخالف داخلی عملیات خرابکاری خود در شاهراه ها و پایگاههای نظامی را آغاز می کردند . ودر ضمن افراد پالیزبان نیز توسط چتر نجات و هواپیماهای عراقی درداخل مرزهای ایران فرود می آمدند . بالاخره نیروهای عراق تهاجم خود را به آبادان وخرمشهر ، دو موضع حساس در منطقه نفت خیز خوزستان آغاز کردند ، بدنبال این تجاوز رژیم عراق ، دولت ایران تهدید کرد که در صورت تشدید بحران ، تنگه هرمز را بر روی کشتیهای حامل نفت خلیج خواهد بست ، هر چند این عمل بسادگی ممکن نیست ، ولی قدر مسلم این است که نیروی دریائی ایران به سبب تجهیزات خود وپایگاههای نظامی که در جزایر تنگه هرمز داراست ، از برتری مشخص نسبت به سایر قدرتهای دریائی موجود در خلیج فارس برخوردار است : اما امیدهای امریکا در جنگ عراق باایران ،
امید های امریکا !
کارتر در سخنرانی که مقارن اولین روزهای شروع جنگ ایران وعراق در ایالت کالیفرنیا ایراد کرد که مدعی شد که امریکا از هیچیک از طرفین این جنگ حمایت نمی کند ولیکن همچنان امیدوار بود که این جنگ باعث آزادی گروگانهای امریکائی گردد، برای امریکا با سقوط دولت جمهوری اسلامی ایران وروی کار آ‎مدن یک دولت متمایز به غرب وقایع زیر قابل پیش بینی بود:
بدنبال آزادی گروگانها ، تحریم اقتصادی ، توقیف سرمایه های ایران در امریکا ، وبطور کلی تمام مشکلاتی که درنظر مخالفین دولت ایران مایه فقر و نکبت ملت ایران شده ا زمیان برداشته شده ویک حکومت متمایل به غرب خواهد توانست زمام امور کشور را بدست گیرد :
طبق طرحیکه با موافقت دولت عراق قرار بود به اجرا در آید رضا پهلوی پسر 20 ساله شاه معدوم بعنوان شاه جدید ایران ، تاجگذاری میکرده و در صورتیکه حکومت انقلابی درایران تا آن زمان سرنگون شده بود رضا به ایران می آمد گروگانها آزاد می شوند وامریکا 8 میلیارد دلار سرمایه های راکد ایران در بانکهای خود رابه جریان می انداخت اما اگر مخالفین دولت ایران نمی توانستند تا آن تاریخ حکومت جمهوری اسلامی را سرنگون کنند ، در این صورت رضا باید اجباراً تصمیم گرفته وایران را در ارثی که پدر معدومسش از اموال به یغما برده مردم برای او باقی گذاشته سهیم کند وامریکا نیز به محض به اجرا در آمدن این طرح دلارهای توقیف شده ایران را آزاد کرد ه ولی قسمتی از این سرمایه ها را برای خرید سلاح از ایالات متحده در آن کشور باقی نگه می داشت در انتها ایران گروگانها را آزاد میساخت مع الوصف این نمایشنامه تنها در صورتی عملی بود که رژیم صدام در ایفای نقش خود به عنوان برنده جنگ موفق باشد .

" متحدین عراق در حمله به ایران "
عراق قبل از حمله به ایران با برخی دیگر از رژیمهای دست نشانده منطقه توافقهائی بطور ضمنی به عمل آورده بود این کشورها عبارت بودند از ، عربستان سعودی ، یمن شمالی ، اردن، وشیخ نشینهای خلیج فارس باستثنای عمان که متهد شده بودند که در جریان جنگ عراق با ایران رژیم صدام را یاری دهند .
در اوایل شهریور ، صدام حسین رئیس جمهور عراق به اتفاق مشاور عالی خود طارق عزیز که درعین حال سمت معاونت نخست وزیر رژیم صدام را نیز بر عهده دار است ، ملاقاتهای موفقیت آ‎میزی با سران سایر حکومتهای منطقه بعمل آوردند طرفهای این تماسها عبارت بودند از – شاه خالد وشاهزاده فهد از عربستان سعودی شاه حسین از اردن ، عبدالله صالح رئیس جمهوری یمن شمالی ، و حکام کویت وامارات متحده عربی ، فرماندهان ارتشهای دول مذکور نیز دراین جلسات حاضر بودند اطمینان خاطری که این عده درصدام بوجود آوردند ، وهمچنین ملاقاتهای سران مخالف دولت ایران با مقامات عالیرتبه رژیم بعث عراق که قبلا به آن اشاره شد ، پشتگرمی زیادی را درعراقیها برای حمله به ایران بوجود آورد . رژیمهای منطقه نیز درجریان ملاقاتهای خود باوی نه تنها حمله عراق به ایران را تاکید کردند ، بلکه موافقت خود را با موارد زیر اعلام داشتند .
1- یمن شمالی تضمین می کند که در طول جنگ ، سلاحها وقطعات یدکی وروسی مورد نیاز ارتش عراق را در اختیار این کشور قرار دهد ، بهای این تجهیزات را عربستان سعودی پرداخت می کند .
2- اردن ، شیخ نشینهای خلیج فارس ویمن شمالی تدارکات وامکانات لازم برای انجام عملیات هوائی ودریائی را در اختیار رژیم صدام می گذارند .
3- درصورت وقوع حمله احتمالی وایران به کشورهای کویت وبحرین و ابوظبی ، دو کشور عربستان سعودی و اردن دفاع از این کشورها را بعهده خواهند گرفت .
4- پس از خاتمه جنگ ، متحدین منطقه پیمان مشترکی را با عنوان " دفاع از امنیت خلیج " منعقد خواهندساخت .
پیروزی سریع نیروهای رژیم بغداد بر ارتش ایران کلید اصلی این طرح و مبنای اساسی تمام این فعالیتها بود ، اکثر دست اندر کاران این طرح با اتکای بدو مطلب باصدام همراه بودند : اول ازهم گسیختگی ارتش ایران ، ودوم امکانات بختیار برای کودتا علیه حکومت انقلابی ایران .
از سوی دیگراحتمال انعقاد یک پیمان توسط کشورهای منطقه خلیج فارس ،سادات را بشدت مضطرب کرده بود ، رژیم سادات که پیوسته سعی داشت با جلب توجه کارتر نسبت به لزوم حفظ امنیت خلیج ومنابع نفتی سرشار عربستان سعودی موقعیت خود را در سمت اولین حافظ منافع امریکا در عربستان سعودی وخلیج فارس تثبیت کند با آغاز این جنگ میرفت که به کلی منزوی واز صحنه خارج شود ، بالطبع تنها امیدی که برای سادات باقی می ماند مداخله سریع امریکا در بحران ایران و عراق بود ، هفته های پیش سادات طی دو پیامی که بعنوان جیمی کارتر فرستاد از او مصرانه درخواست کردتا امریکا را هر چه سریعتر وارد این جنگ سازد ودرعین حال به وی هشدار داد که سیاست حاضر امریکا ممکن است روابط آینده این کشور با مصر را به مخاطره بیاندازد.
کارتر در سخنرانی روز دوشنبه خود ردحضور رهبران کنگره این کشور اعتراف کرد که باید در اظهارات قبلی خود راجع به عدم مداخله در بحران ایران وعراق تغییراتی بدهد ، شاید بشود این تغییر لحن اشکار کارتر را تئاتر از گلایه های سادات دانست . انور سادات سیاست کارتر درباره جنگ اخیر خیلج فارس را مورد تمسخر وانتقاد قرار داده است اخیرا نیز تحویل هواپیماهای اواکس (رادار پرنده ) توسط امریکا به رژیم سعودی مزید برعلت شده است چرا که ممکن است عربستان تنها در صورتی حاضر به قبول این هواپیماها شده باشد که مطمئن باشد مصر در پیمان امنیت جدید حضور نخواهد داشت البته دلائل بهتری نیز وجود دارد که عربستان را راضی وحتی مجبور به همکاری با عراق می سازد ومهمتر از همه شکست احتمالی رژیم عراق از یک حکومت اسلامی مستقل ونوپاست که می تواند بیش از هر عامل دیگری بی ثباتی و تزلزل را درجزیره العرب دامن بزند .
اوج نبرد ایران وعراق مساعد ترین موقعیت برای گروههای مخالف حکومت اسلامی ایران بود تا ضربات خود را وارد آورده وزمینه لازم را برای انجام یک کودتا در تهران فراهم کنند اما ..

بررسی سیاست خارجی ایران
اصل یکصد و پنجاه دو قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، روابط خارجی ایران را بدین صورت توضیح داده :
" سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جوئی و سلطه پذیری حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور ، دفاع از حقوق همه مسلمانان وعدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر وروابط صلح آمیز متقابل بادول غیر محارب استوار است "
بعداز انقلاب اسلامی کشور ما بدلیل ماهیت انقلابش که هرگونه ظلم و ستم وسلطه گری و سلطه پذیری رانفی می کند ما از فقدان یک سیاست خارجی مشخص و روشنی که متناسب با انقلاب اسلامی و تبلور از پیام آن باشد رنج می بریم البته این تاثر از واقعیت شومی که در برابر آن قرار داریم جدانیست واین واقعیت ، بین الملل دروغ و ستمی است که اساسش بر پایه سلطه گری ابر قدرتها پی ریزی شده وبودن در این بین الملل متاثر شدن از آن را بدنبال خواهد داشت ، پس از انقلاب با وجود فقدان یک سیاست خارجی مشخص سعی بر این شد که ، تاجائی که ممکن است ارتباط خود را با ابر قدرتها ی سلطه گر ووابستگان بی چون وچرای آنها قطع کنیم تا از خدشه دارشدن انقلاب جلوگیری بعمل آید قطع رابطه ایران با اسرائیل – امریکا افریقای جنوبی ، فیلی پین وعراق خروج ایران از سازمان پیمان مرکزی ( سنتو ) اولین گام جهت رهایی از پیمانهای استعماری ، خروج از پیمان سنتو بود ، دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 16/1/1358 رسما خروج خود را از این پیمان به سایر اعضاء یعنی پاکستان ، ترکیه ، و انگلستان اعلام و متعاقب این اقدام آن سازمان منحل گردید .
درتاریخ 28/1/58 وزارت امور خارجه موافقت همکاری ایران وامریکا را که در سال 1959 منعقد شده بود جهت لغو وهمزمان با آن پایان دادن به عهد نامه مودت 1921 ایران وشوروی رامورد بررسی قرار داد .
شناسائی دولت انقلابی نیکا را گوئه که این اقدام خود موضع گیری علیه امپریالیسم بود .
ترتیب مسافرت هیئت پنج نفری نمایندگان جبهه آزاد بخش ، امور مسلمانان جنوب فیلپین ) به ایران از تاریخ هشتم تا بیست و سوم خرداد ماه 58.
قطع روابط ایران با مصر در پی امضای قرار داد ننگین کمپ دیوید (صلح مصر و اسرائیل )
قطع هر گونه رابطه اعم از سیاسی – اقتصادی – وفرهنگی با رژیم نژاد پرست افریقای جنوبی از تاریخ 13/12/57 وتحریم صدور نفت به آ"ن کشور .
قطع روابط مبهم ایران با اسرائیل که دولت شاهنشاهی برغم همه ادعاهایش به نحوی با آن دولت اشغالگر در رابطه بود .
و.. وتجدید نظر در روابط بادیگر کشورها خود مبین نفی سلطه گری و سلطه پذیری کشورما می باشد بازگشائی وتحکیم روابط دوستانه متقابل درچارچوب حفظ استقلال همه جانبه مندرجه در قانون اساسی ازدیگر فصلهایی است که بعد از انقلاب گشوده شد . این رابطه ابتدا با ملت فلسطین که یکی از مظاهر مقاومت در برابر تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم می باشد برقرار شد وملت محروم واواره فلسطین از پایگاه نیرومندی برای حمایت مادی و معنوی برخوردار شد.
ایجادارتباط بین ایران و کوبا و برقراری روابط جدید ایران با لیبی در سطح سفیر ، گسترش روابط محکمتر با سوریه والجزایر که از دولتهای مترقی منطقه وهمراه با ایران دشمن مشترک صهیونیسم هستند ، از دیگر ره آ‎وردهای انقلاب اسلامی میباشد که با سفر اخیر رئیس مجلس شورای اسلامی " هاشمی رفسنجانی " به این کشورها ابعاد گسترده تری در روابط فی مابین ایران و لیبی ،الجزایر ، سوریه لبنان بوجود آمد وپیامد این سفر نشان داد که انقلاب مانه تنها منزوی نیست بلکه فعال وخلاق است ، این سفر که پشتیبانی رهبران 4 کشورمسلمان ومترقی جهان عرب را در راه هر چه بیشتر اخوت اسلامی در منطقه خاورمیانه در پی داشت ، با اظهار نظراتی که رهبران این کشورها در مورد انقلاب اسلامی ایران داشته اند تاثیر انقلاب را بر روی این کشورها ودیگر کشورهای عرب نشان می دهد .
الیاس سرکیس رئیس جمهور لبنان می گوید : در تاریخ انقلابهای جهان هیچ انقلابی مانند انقلاب ایران دیده نشده است .
حافظ اسد رهبر سوریه می گوید اکثر انقلابهای زمان ما اگر چه سالها از عمر خود را سپری کرده واصیل هم هستند ، لیکن نتوانسته اند باندازه انقلاب اسلامی جوان ایران به نهضتهای آزاد یخواهانه جهان واحقاق حقوق ملل تحت ستم دنیا خدمت بکنند .
اکنون درایران رژیمی انقلابی اسلامی وتحت شعار اسلام بر سر کار آمده که توانسته است کلیه امور سیاسی ، نظامی واستراتژی رادر منطقه ازاساس واژگون سازد ، آری انقلاب اسلامی در ایران روی کار آمد تمام روابط خارجی خود را با امپریالیستها قطع کرد و پایگاههای نظامی بیگانگان را در این کشور از میان برداشت وراه سر فرازی را درهر جهت در پیش گرفت رژیم اشغالگر قدس آنچنان از انقلاب اسلامی ایران بوحشت افتاد که بارها از اربابش یعنی امریکا گله کرد که چرا نمی تواند جلو نفوذ وتاثیر انقلاب اسلامی ایران را که منجر به پیروزی فلسطین می شود بگیرد ورژیم بغداد حق ندارد جنگی را که بر علیه ایران شروع کرده جنگ ملت عرب علیه فارسها قلمداد کندوسوریه وظیفه خود میداند از انقلاب اسلامی ایران حمایت کند .
سرهنگ معمر قذانی – رهبر لیبی می گوید : درواقع دفاع ازانقلاب ایران دفاع از خودمان است و شکست انقلاب ایران روی انقلاب کشور لیبی هم اثرات فراوانی خواهد گذاشت واین بدان معنی است که لیبی وفلسطین قویترین ونزدیکترین دوست خود را از دست خواهند داد.
شاذلی بن جدید – رئیس جمهور الجزایر می گوید – حمایت الجزایر از انقلاب ایران اجتناب ناپذیر است ، انقلاب ایران وحشتی در دل دولتهای استعمار گر ایجاد کرده وخطرهم در عظمت این انقلاب نهفته است ، این دولتها درصدند انقلاب ایران را به شکست بکشانند .
ماباور داریم که انقلاب ایران بر مبنای اسلام انجام گرفته است مایه ارزش معنوی و حقانیت این انقلاب اعتقاد داریم ، بی جهت نیست که این انقلاب وحشتی در دل دولتهائی که نفت ما را می بردند ایجاد کرده است .
همبستگی ملت و دولت الجزایر را با انقلاب مردمی واسلامی ایران که پیروزی عظیمی برای ملت ایران وتمام ملتهائی است که برای آزادی واستقلال کشور ایران می جنگند اعلام میدارم.
می بینیم درجهان کسانی که چشم دلشان کور نیست به این انقلاب چگونه می نگرند وبقول امام آنگاه که سرنیزه هااز سر ملتها برداشته شود خواهیم دید که تمام پرده های تاریک که قلبها را سیاه و تیره گردانیده کنار خواهند رفت و چشم جهان در پرتو نور عدالت به حقایق روشن خواهد گشت وانقلاب ایران اصالت وحقانیت خود را به منصه ظهور خواهد رسانید واین اصلی است که باقی می ماند وهرگز درکشمکش قدرتها اسیب پذیر نیست وفنا نمی شود .
اصل ماند واصل مستغنی وپاک گر بود فرع واگر نبود چه باک هست خورشید حقیقی بر دوام .
گو ، نه ، ذره مان ، نه سایه ، والسلام .

منابع و مآخذ :
1- کالبدشکافی چهار انقلاب بزرگ (کلین پرنتن)
2- ولایت فقیه (امام خمینی)
3- بررسی اجمالی از نهضت های اسلامی در 100 سال گذشته (مطهری)

40


تعداد صفحات : حجم فایل:293 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود