تارا فایل

افراد چپ دست



اصل این کتاب تحت عنوان :

Le gaucher dans un monde de droitiers در سال 1970 به وسیله Editions Sand در بروکسل منتشر شده و مولف آن Gerges Bastin دکتر در علوم تربیتی و مدیر مرکز روان پزشکی اجتماعی لی یژ است.

توجه به مشکلات روحی و جسمی و تربیتی فرزندان همواره وجهه همت انجمن ملی اولیا و مربیان است و این انجمن می کوشد تا خانواده ها و مربیان را با این مشکلات آشنا سازد و آنان را در مقابله با چنین مشکلاتی یاری دهد.
چپ دستی پدیده ییست که در همه زمان ها و همه جوامع دیده می شود و برخی از ما نیز با آن مواجه بوده ایم و بسا که به خاطر آن از پدر قفا خورده و از استاد جفا برده ایم، بدون آنکه علاج چپ دستی ما شده باشد.
" چپ دستی که به ظاهر پدیده نادری به نظر می رسد در 5 تا 10 درصد افراد هر جامعه دیده می شود و بدین ترتیب مثلاً در حال حاظر 250 تا 500 هزار از دانش آموزان ایران چپ دستند، بنابراین نمی توان مشکل چنین گروه عظیمی را نادیده گرفت، به آن بی اعتنایی کرد، یا چنین پنداشت که با اصرار، تهدید و اعمال فشارهای گوناگون می توان چپ دستی را برطرف ساخت. "
این کتاب ثابت می کند که " چپ دستی به خودی خود نقیصه یا بیماری نیست و به هیچ روی نباید با آن به صورت منفی روبرو شد، بلکه باید سعی کرد برای کودک چپ دست شرایط و امکانات مساعد با چپ دستی او فراهم ساخت. در عین حال، ما می بینیم که گاه چپ دستی با عوارض دیگری، خاصه عقب ماندگی یا ضعف گویا همراه است، که در این موارد نیز درصدد معالجه آن عوارض باید بود، نه خود چپ دستی. "
جای خوش وقتیست که این کتاب به وسیله یک دانشمند متخصص نوشته شده و ترجمه فارسی آن نیز به وسیله یکی از استادان فن صورت گرفته است.
" ما امیدواریم خانواده ها و مربیان که با موارد چپ دستی کودکان مواجه می شوند، این کتاب را مورد مطالعه قرار دهند و به راهنماییهای آن، هم در موارد رفتار با کودک چپ دست، و هم در موارد لزوم مشاوره های پزشکی و روانی توجه کافی مبذول دارند. خاصه آنکه انجمن ملی اولیا و مربیان، برای هر گونه مشاوره و راهنمایی در اختیار آنان است و افراد علاقمند می توانند چه از طریق نوشتن نامه به مجله مکتب مام، و چه از راه مراجعه مستقیم به دفتر انجمن یا شعبات آن در شهرستانها، مشکلات خود را با کارشناسان مطرح سازند.

آصفه آصفی

فهرست مطالب

مقدمه – به چپ دستان چگونه می نگرند؟
بخش اول – چپ دستی و نارسایی های آن
بخش دوم – راهنمایی های مربوط به آموزش
نقش خانواده
نقش مدرسه

مقدمه

به چپ دستان چگونه می نگرند؟
کلمات راست و چپ، راست دست و چپ دست، با ارزش اخلاقی و بار عاطفی بسیاری به کار برده می شوند.
راستی، معمولا مظهر خوبیها و زیبائی هاست، در حالی که کلمه چپ بیشتر بدی و بدیمنی را می رساند. این نکته درخور توجه است که در زبان لاتین کلمه بدیمن به صورت معادل کلمه چپ به کار برده شده است.
به کسی که می تواند با مهارت کار کند معمولا " Adroit " می گویند و کسی را که ناشی است، ولو اینکه کارها را با دست راست خود انجام دهد، معمولاً " Gauche " می نامند. به همین ترتیب ملاحظه می کنیم مثلاً به کسی که راه ستیز پیش گرفته می گویند با من چپ افتاده است یا کسی را که بدخلقی می کند می گویند از دنده چپ برخاسته است. با ارزش تحقیر کننده ای که به کلمه چپ داده می شود و این اصطلاحات را سابقه ای کهن است، قدیمی ها پیش گویی ها یا الهام هایی را که از سوی چپ به گوش می رسید به فال بد و آنهایی را که از جانب راست شنیده می شدند به فال نیک می گرفتند.
ملاحظه می شود که مفاهیم چپ و راست خیلی زود با مفاهیم سعد و نحس نزدیک و حتی یکی می شوند.
در صحنه های مذهبی که نمایشگر روز قیامت هستند و در اکثر پرده های نقاشی کلیساها، دو گروه مشخص وجود دارند :
گروهی که مورد محبت و لطف خدا قرار می گیرند و به بهشت خواهند رفت در جانب راست پیغمبران واقع شده اند (اصحاب الیمین)، در حالی که اهل دوزخ در سمت چپ پیغمبران هستند (اصحاب الشمال).
می توان این نمونه ها را با شرح و تفصیل بیشتر مطرح کرد و موارد زیادی را شمرد که در آن راست مورد مدح و ثنا واقع شده و چپ مورد ملامت و سرزنش قرار گرفته است، مدح و ثنا و نفرین و دشنامی که از تمدن غرب سرچشمه می گیرد، تمدنی که در حقیقت خود تمدن راست دستان است. به دسته ساعت خود نگاه کنید، می بینید که طوری تنظیم شده است که کوک کردن ساعت را برای افراد راست دست آسان می کند.
همین فرد به راحتی می تواند از جیب کوچک خود که معمولا در طرف چپ او قرار دارد استفاده کند، در حالی که چپ دست باید پیچ و خم بسیار به خود بدهد تا دستش به این جیب برسد.
اکثر وسایل و ماشین هایی که در زندگی روزانه مورد استفاده قرار می گیرند طوری ساخته شده اند که حرکات افراد راست دست را ساده می کنند. در چنین شرایطی و تحت فشار پیشداوری های مداوم و مزایای آشکاری که برای بکار بردن دست راست وجود دارد به آسانی می توان درک کرد که پدران و مادران دوست دارند که کودکان خود را با همین دید تربیت کنند، و به آنان بفهمانند که باید دست راست خود را به کار برند.
به همین لحاظ است که می بینیم موقعی که کودک دست چپ خود را به سوی مادر دراز می کند، مادر دست او را کنار می زند و می گوید : " دست خوبت را به من بده. " کودک به زحمت می تواند بفهمد که چرا دست چپ خوب نیست، ولی به هر حال دست راست خود را دراز می کند، و دست چپ را با شرمگینی پشت سر مخفی می سازد.
نظریه های دیگر
با وجود این برخی نظریات وجود دارد که این اتفاق نظر کلی را نادیده می گیرد و موجب بی اعتباری آن می شود.
بی آنکه خواسته باشیم از لحاظ تاریخی تا عهد سوفسطاییان یونانی و یا زمان افلاطون پیش برویم به بنیامین فرانکلین اشاره می کنیم که در سال 1787 طوماری به نفع چپ دستان نوشت.
در این طومار کوشش شده بود تا نشان داده شود که به کار بردن دست راست یا دست چپ مسئله ای خارق العاده نیست، بلکه جامعه است که این نوع عقاید نابجا و خنده دار را در مورد چپ دستان انتشار می دهد. در همین طومار است که نشان داده می شود که دست چپ به اندازه دست راست واجد ارزش است و بایستی به دست چپ افتخار از دست رفته آن را بازگردانید و برای این کار باید فرصتهای کار و عمل را برای آن فراهم کرد.
به این ترتیب است که عقیده مربوط به استفاده از هر دو دست به وجود آمده است. بر اساس این عقیده باید بتوان هر دو دست را بطور مساوی و کامل بکار برد. پیروان این عقیده چنین می پنداشتند که استفاده از هر دو دست قدرت عمل انسان را افزایش خواهد داد.
چپ دستان مشهور
نمونه های کاملا شناخته شده ای وجود دارد که نشان می دهد فرد چپ دست الزاماً فرد متوسط یا پایین تر از متوسطی نیست. کافی است یادآوری شود که تابلوهای نقاشی لئوناردو داوینچی با دست چپ کشیده شده اند و میکل آنژ و پاگانی نی افراد چپ دستی بوده اند، و یا در یک فیلم قدیمی از چارلی چاپلین ملاحظه می کنیم که چارلی برای بر زدن ورق بازی و تقسیم آنها بین بازیکنان دست چپ خود را با همان مهارت دست راست به کار می برد.
در عصر و دوره ای نزدیکتر به ما روبرت شومان، که او را پدر اروپا نامیده اند، فرد چپ دستی بود.
بدیهی است که ارائه این چند نمونه از مشاهیر، مبین چیزی نیست؛ ولی می تواند برای آن دسته از افراد که در گروه چپ دست ها قرار می گیرند تا حدی اطمینان بخش باشد.
چپ دستی، مسئله پدران و مادران و مربیان
موضوع چپ دستی در سال های اخیر بیشتر از گذشته ذهن بسیاری از پدران و مادران و مربیان را به خود مشغول داشته است و حتی به صورت مسئله روز درآمده است و کنجکاوی افراد را برانگیخته است.
در بعضی موارد و از لحاظ برخی از پدران و مادران، چپ دستی کودک برای توجیه عقب ماندگی های درسی او وسیله مناسبی است. در مواجهه با این قبیل پدران و مادران غالبا می شنویم که می گویند : " چه کنیم طفلکی چپ دستی دارد! " این نوع توجیهات بسیار ساده و سطحی هستند، ولی آیا نمی توان این سوال را مطرح کرد که آیا واقعاً پدران و مادران و آموزگارانی که این اصطلاح را به کار می برند می دانند که این بیماری چیست؟ هدف اصلی ما نیز از این بحث آگاه کردن افراد عادی از ماهیت و طبیعت چپ دستی و اختلالات وابسته به آن است.
می خواهیم به این طریق به تمام افراد فرصت دهیم تا در برابر این مسئله و نارسایی های همراه با آن قضاوت عینی تری داشته باشند. می خواهیم پدران و مادران و مربیان را یاری کنیم تا بتوانند برای رشد صحیح کودک، رفتارهای متناسب تری از خود نشان دهند. بطوری که از ظاهر مسئله نیز برمی آید این موضوع پیچیده است و بحث از عوامل متعدد دیگری را به میان می کشد، عواملی که به فعالیت ذهنی، به تشریح ارگانیسم، به ساختمان اعصاب، به خصوصیات خلقی و به مسائل اجتاعی و آموزشی ارتباط پیدا می کنند. ما در بحث و گفتگوی متناقض و متخصصین وارد نمی شویم و مسئله را تنها در حد خطوط کلی و مهم آن مطرح می کنیم و کوشش خواهیم کرد که مخصوصاً بحث را در حد ساده و با توجه به نتایج عملی آن آغاز کنیم. بدین طریق که در بخش اول به نقیصه ها و نارسایی هایی که زاییده چپ دستی هستند اشاره می کنیم و در بخش دوم کوشش می کنیم تا برخی راهنمایی های عملی را که استفاده از آنها در زندگی روزانه به راهنمایی های عملی را که استفاده از آنها در زندگی روزانه به سهولت انجام می گیرد در اختیار پدران و مادران و مربیان بگذاریم.

بخش اول
چپ دستی و نارسایی های آن

آیا تعداد چپ دست ها زیاد است؟
با آنکه ممکن است این مسئله از لحاظ یک فرد ناآشنا موجب شگفتی شود، نسبت درصد و تعداد افراد چپ دست در جمعیت عمومی از یک تحقیق یا تحقیق دیگر تغییر می کند.
مثلاً از لحاظ برخی از محققین این نسبت برابر 1 تا 2 درصد است، در حالی که برخی دیگر این نسبت را بین 25 تا 30 درصد تخمین می زنند.
این تفاوتها را چگونه می توان توجیه نمود؟ در وهله اول از این نظر که برخلاف آنچه ظاهر امر نشان می دهد نمی توان بین چپ دستان و راست دستان مرز مشخصی رسم کرد.
گروهی از مردم هستند که وضع کاملاً مشخصی دارند یا راست دست هستند و یا کاملا چپ دست، ولی بین این دو حد انتهایی، گروه زیادی از مردم قرار می گیرند که وضع کم یا بیش نامشخصی دارند و هر دو دست را به کار می برند : گاهی دست چپ را و گاهی دست راست را. مثلا ملاحظه می کنیم که بسیاری از افراد لیوان آب را هم با دست راست برمی دارند و هم با دست چپ و یا برای برگرداندن صفحات کتاب، بر حسب امکانات موجود و وضع کتاب، هم دست چپ را به کار می برند وهم دست راست را. ولی اگر از این فعالیت های ساده بگذریم، به این نتیجه می رسیم که هر قدر فعالیت مورد نظر به دقت بیشتر نیازمند باشد دست مسلط بیشتر به کار گرفته می شود، در نتیجه نسبت درصد افراد چپ دست بر حسب درجه پیچیدگی فعالیت تغییر می کند.
این نسبت درصدها از لحاظ محققان نیز متفاوت است. علت این است که همه آنها معیار اندازه گیری واحدی را به کار نمی برند. بنابراین به همان اندازه که وسایل مورد استفاده آنها دقیق تر باشد، تعداد موارد چپ دست ها بیشتر آشکار می شود.
بالاخره مسئله مهم این است که تعداد افراد چپ دست بر حسب سن افراد مورد بررسی و مشاهده تقلیل می یابد و هر قدر کودکان کم سن تر باشند، تعداد افراد چپ دست در بین آنها زیادتر است، در حالی که در نوجوانان و بزرگسالان بعلت تاثیر تقلید و یادگیری و فشارهای خانوادگی و اجتماعی تا اندازه ای چپ دستی از بین رفته است.
بدیهی است که فشارهای اجتماعی نیز به صورت واحدی روی همه ی کودکان تاثیر نمی گذارد.
آن دسته از کودکان که کاملا وضع شخصی دارند و چپ دستی در آنان بارز است معمولاً چپ دست باقی می مانند، ولی آنها که وضع نامشخصی دارند، بعد از مدتی تردید و تزلزل، در به کار گرفتن یک دست دیگر رفته فته به طرف راست دستی سوق داده می شوند.
با همه ی این احوال و علی رغم فقدان معیارهای سنجش مطلق و دقیق می توان پذیرفت که نسبت درصد کودکان و افراد چپ دست بین 5 تا 10 درصد باشد.
چپ دستی در کودکان
از همان سال های نخستین زندگی بعضی از کودکان به طور کاملا بارز برتری یک نیمه از بدن را بر نیمه دیگر آشکار می سازند. اینان کسانی هستند که از آغاز می توانند در گروه چپ دستان یا راست دستان قرار بگیرند. مثلاً بعضی از کودکان شیرخوار ترجیح می دهند که انگشت بزرگ دست چپ خود را بمکند، ولی بسیاری از کودکان ترجیحی به این صراحت از خود نشان نمی دهند.
ملاحظه می کنیم که کودکان دسته اخیر سالهای متمادی در انتخاب بین دست راست و دست چپ مردد باقی می مانند. ولی رفته رفته این تردید از بین می رود و غالباً به علت تاثیر عوامل آموزشی و گاه به خاطر وضع ارثی اعصاب، تحول به سوی راست دستی انجام می گیرد.
از این گذشته موارد نسبتاً زیادی وجود دارد که در آنها باید 8 تا 10 سال منتظر ماند تا برتری یک طرف بدن بر طرف دیگر به روشنی شکل ثابتی به خود بگیرد. بنابراین مشاهدات، باید پذیرفت که راست دستی یا چپ دوستی از آغاز تولد و یک بار برای همیشه حاصل نمی شود، بلکه به آرامی به وجود می آید.
ابتدا دوره تردید و تزلزلی وجود دارد و پس از این دوره است که ارگانیسم وضع ثابتی به خود می گیرد. این وضع ثابت معمولا تابع شرایط طبیعی کودک و فشارهای خانوادگی و اجتماعی است که بر او تحمیل می شوند.
انواع چپی ها
معمولاً وقتی صحبت از چپ بودن می شود فکر ما بخصوص متوجه دست می گردد. زیرا چپ دستی بارزترین نوع چپی ها است. ولی همه می دانند که بسیاری از بازیکنان فوتبال هستند که با پای چپ بازی می کنند و معمولا فورواردهایی که چپ پا هستند در دسته های بازی فوتبال ارزش زیادتری دارند. معمولا چپ بودن به همه ی اعضای متقارن بدن ما مانند چشم، گوش، دست و پا تعمیم داده می شود.
1- چپ دستی : میزان چپ دستی به راحتی در مجموعه فعالیت هایی که روان شناسان در تست های مخصوص سنجش چپ دستی گنجانیده اند قابل مشاهده و اندازه گیری است.
از میان این فعالیت های مختلف چند تایی را ذکر می کنیم.
* پیچاندن نخ به دور قرقره
* رسم یک دایره روی کاغذ و بریدن آن با قیچی
* نخ کردن سوزن
* بر زدن ورق بازی و تقسیم آنها بین چند بازیکن
* به نخ کشیدن دانه های تسبیح
* انداختن چند گلوله کوچک در یک بطری
* مچاله کردن یک صفحه کاغذ به صورت گلوله و سپس باز کردن آن
برای سنجش چپ دستی از کودک مورد آزمایش می خواهیم تا هر یک از فعالیت های مورد بحث را ابتدا با دست چپ و سپس با دست راست انجام دهد. در طول عمل رفتار او را ارزشیابی می کنیم و نتیجه کار او را می سنجیم. برای این کار لازم است به حالات انقباض، تنش عضلانی حرکات بیهوده یا نرمی حرکات او توجه داشته باشیم.
بسیاری از کارهای دیگر مربوط به زندگی روزانه نیز می توانند چپ دستی کودک را آشکار سازند. بدیهی است که نوشتن از جمله این کارهاست. نقاشی کردن نیز فعالیتی است که غالبا به ما فرصت می دهد تا مشاهده کنیم که کودک به خودی خود کدام دست را بکار می برد، زیرا در حین نقاشی، کودک کمتر تحت تاثر فشارهای خانوادگی و آموزشگاهی قرار می گیرد.
در مورد بزرگسالان نیز بازی پینگ پونگ یا تنیس، اصلاح صورت، مسواک زدن دندان ها، شانه کردن موی سر، تراشیدن مداد با قلم تراش، کشیدن کبریت روی قوطی کبریت، خوردن غذا با کارد و چنگال (معمولا کارد را با دست مسلط می گیریم)، حمل دو چمدان (معمولا چمدان سنگین تر را با دست مسلط بلند می کنیم)، جارو کردن با جاروی دسته بلند (معمولاً دست مسلط را در بالای دسته جارو قرار می دهیم)، باز کردن در بطری و غیره از جمله فعالیت های روزانه ای هستند که تسلط یک دست را بر دست دیگر نشان می دهند.
2- چپ پایی : چپ پایی نیز در فعالیت های زندگی روزمره قابل مشاهده است. از جمله این فعالیت های مختلف مواردی را در زیر نام می بریم :
* روی یک پا جهیدن یا خط بازی کردن (معمولا کودک روی پای مسلط می جهد و حرکت می کند).
* با پا به توپ فوتبال ضربه وارد آوردن
* رکاب دوچرخه را با پا به حرکت درآوردن
* پوشیدن شلوار ( پایی که ابتدا داخل شلوار می شود پای مسلط است).
* بالا رفتن یا پایین آمدن از پلکان در تاریکی (پایی که از راه کورمال کومال کردن در جستجوی پله می باشد پای مسلط است)
* بالا رفتن از نردبان (پایی که ابتدا روی پله نردبان گذاشته می شود پای مسلط است)

3- چپ گوشی : چپ گوشی و چپ چشمی کمتر قابل تشخیص هستند.
برای پیدا کردن چپ گوشی می توان از فعالیت های مانند :
گوش کردن به صدای ساعت، صدای دریا، گفتگویی که در داخل اتاقی انجام می گیرد و یا متوجه ساختن گوش به سوی صدایی که نامشخص است و خوب درک نمی شود، استفاده کرد.
در همه این موارد گوش مسلط را به سوی صدا متوجه می کنیم.
همین فعالیت را می توان در به دست گرفتن گوشی تلفن مشاهده کرد، زیرا گوشی تلفن را معمولاً روی گوش گوشی تلفن مشاهده کرد، زیرا گوشی تلفن را معمولا روی گوش مسلط قرار می دهیم.
باید توجه داشت که وجود گوشی راهنما هیچ گونه ارتباطی با میزان قدرت شنوایی ندارد. این مسئله را بخصوص دکتر توماتیس Tomatis مورد بررسی قرار می دهد و روی مفهوم شنوایی و گوش راهنما تاکید زیاد می کند. به عقیده همین دانشمند مبدا و منشا لکنت زبان را باید در اختلالات موجود در گوش راهنما و تسلط یک گوش بر گوش دیگر جستجو کرد.
4- چپ چشمی : موقعی که به چیزی نگاه می کنیم چشمان خود را حرکت می دهیم. در این حرکت معمولا یکی از دو چشم نقش راهنما را دارد، در حالی که دیگری، به علت وضع ساختمانی عضلات دو چشم، از حرکات چشم راهنما پیروی می کند. برای اینکه بتوانیم این مسئله را بهتر درک کنیم کافی است تکه کاغذ یا مقوایی را که در وسط آن سوراخی ایجاد کرده ایم به فرد مورد آزمایش بدهیم و از او بخواهیم تا از پشت سوراخ به چیز یا نقطه معینی نگاه کند. ابتدا از وی می خواهیم تا این کار را با دست و از راه دور انجام دهد.
سپس به او می گوییم آهسته آهسته و بی آنکه آن شیء را از نظر دور نگه دارد، مقوا یا کاغذ سوراخ شده را به چشم خود نزدیک کند. در این حالت است که می بینیم سوراخ کاغذ جلو چشم مسلط قرار می گیرد. استفاده از ریزبینی های یک چشمی و یا ذره بین های معمولی نیز نشان می دهد که کدام یک از دو چشم مسلط هستند. باید توجه داشت که چشم مسلط از لحاظ بینایی الزاماً قدرت بیشتر ندارد. اگر به جای اینکه به طور ثابت به چیزی نگاه کنیم، خواسته باشیم اشیائی را که در برابر ما قرار گرفته اند اعم از منظره یا قفسه های یک کتابخانه و یا هر چیز دیگر که باشد، ببینیم، غالبا این تمایل وجود دارد که یا نگاه خود را از طرف چپ به طرف راست هدایت کنیم و یا برعکس جهت حرکت چشمان ما از طرف راست به طرف چپ باشد. بدیهی است که نگاه ما در اینجا افقی خواهد بود. در این آزمایش مسئله چشم مسلط مطرح نیست، بلکه مسئله جهتی که نگاه ما در دید افقی انتخاب می کند مطرح است.
این نوع جهت دادن به نگاه تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر یادگیری خواندن و نوشتن قرار می گیرد. زیرا در اینجا ما به کودک اجازه نمی دهیم که به خودی خود جهتی را که مایل است انتخاب کند. مثلا در زبان های اروپایی نوشتن و خواندن از چپ به راست انجام می گیرد و تمام کودکان و کسانی که تحت چنین شرایطی قرار می گیرند، باید از این اجبار فرهنگی تبعیت کنند. این اجبار کاملا قراردادی است، زیرا کودک ایرانی یا کودک عرب تحت فشار کاملا عکسی قرار می گیرد و باید اجبارا خواندن را از سمت راست به چپ یاد بگیرد. برای مشاهده و پی بردن به جهت نگاه یک کودک از او می خواهیم تا در یک رشته نقاشی هایی که از اشیاء مختلف کشیده شده اند اولین، آخرین، دومین و ماقبل آخرین شیء را با مداد علامت بگذارد. مشاهده می کنیم که بعضی از کودکان آن شیء را که در انتهای چپ سلسله تصاویر قرار دارد به عنوان آخرین شیء تلقی می کنند و روی آن خط می کشند. باید در نظر داشت که در آغاز اولین سال تحصیلات ابتدایی بسیاری از کودکان به این نحو عمل می کنند.
دکتر بوه Bovet برای تمیز و تشخیص این حالت آزمایش دیگری را به روانشناسان پیشنهاد می کند. آزمایش او عبارت از یک تصویر مبهم است که معمولا در مجلات مصور، مشابه آن دیده می شود. این تصویر مبهم بر حسب اینکه از راست مورد رویت واقع شود یا از چپ، شکل سر یک خرگوش یا سر یک مرغابی را نشان می دهد. خانم ژادول Jadoule ، مدیر آزمایشگاه آنگلور Angleur در لیژ، هزار و ششصد کودک را با این تست مورد آزمایش قرار داد و مشاهده کرد که در آغاز سال تحصیلی و تحصیلات ابتدایی جهت نگاه 50 تا 60 درصد کودکان از چپ به راست است و جهت نگاه 40 تا 50 درصد بقیه از راست به چپ. اما این نسبتها ثابت نیستند و تحت تاثیر آموزش دبستانی اکثر کودکان به تدریج نگاه خود را در جهت چپ به راست تغییر می دهند، به نحوی که در حدود 11-12 سالگی 80 درصد پسرها و 64 درصد دخترها در گوه کسانی قرار می یگرند که نگاه آنها از طرف چپ به طرف راست می باشد. به این ترتیب ملاحظه می کنیم که اهمیت جهت نگاه برای یادگیری بهتر خواندن و نوشتن تا چه حد زیاد است.
چپ بودن مفهومی پیچیده است
مفهوم چپی یا چپ بودن آن طور هم که به نظر می رسد مفهوم ساده ای نیست. از این گذشته همه این چپ بودن ها، یعنی چپی دست، پا، گوش، چشم و نگاه در داخل خود نیز ترکیبهای تازه ای به وجود می آورند که می توانند تصویر نهایی چپ بودن را پیچیده تر کنند. بار دیگر به تحقیقات خانم ژادول اشاره می کنیم که بر اساس این تحقیقات 61 درصد کودکانی که در ناحیه آنگلور مورد تحقیق قرار گرفتند از لحاظ جهت حرکات اندام های مختلف یکنواختی داشته اند. منظور این است که در مورد این دسته از کودکان یا کاملا در همه زمینه ها تسلط نیمه راست مطرح بوده است و یا تسلط نیمه چپ.
در مورد 39 درصد بقیه کودکان وضع به نحوی دیگر بوده است. مثلاً برخی از آنها در بعضی از اندام ها راستی و در برخی دیگر چپی از خود نشان داده اند. بعداً به این نوع چپی های ناهمسان اشاره خواهیم کرد و خواهیم دید که برخی از آنها مسائل زیادی را به وجود نمی آورند، ولی برخی دیگر موجب دشواری های بزرگ می شوند.
تعیین میزان تسلط جانبی
روان شناسان کوشیده اند تا با استفاده از وسیله ساده ای درجه تسلط جانبی افراد مورد آزمایش را تعیین کنند. از آن جمله کوشش هیلدرات Hilderath است که مسئله استفاده از فرمول تسلط جانبی یا ضریب جانبی بودن را پیشنهاد می کند.
فرمول پیشنهادی او چنین است :

در این فرمول کافی است که تعداد فعالیت هایی را که توسط قسمت چپ بدن انجام می گیرد تعیین کنیم و در فرمول بگذاریم.
کسی که در همه زمینه ها از جانب راست استفاده می کند ضریبی خواهد داشت که مساوی
خواهد بود.
کسی که چپی مطلق دارد، یعنی در همه زمینه ها از فعالیت های قسمت چپی بدن استفاده می کند، ضریبی به دست می آورد که برابر

خواهد داشت.
مطابق این فرمول ملاحظه می کنیم که مقدار ضریب تسلط جانبی از (1+ ) در مورد راست جهتی مطلق و صددرصد تا (1- ) در مورد چپ جهتی مطلق و صددرصد تغییر می کند. این ضریب در مورد کسانی که کاملاً راست جهت و یا کاملا چپ جهت نیستند بین این دو مقدار و در اطراف مقدار صفر قرار می گیرد.
استفاده از این ضریب این فایده را دارد که در زمینه اهمیت تسلط جانبی دیدی کلی به ما می دهد. بدیهی است که این نوع ساده سازی جنبه های متعدد دیگری را که مربوط به تسلط یک سمت بر سمت دیگر است روشن نمی سازد و در ابهام باقی می گذارد. نکته مهم این است که آن جنبه هایی در ابهام می مانند که شناخت آنها باید به ما فرصت دهد تا خطرات آینده را پیش بینی کنیم و در آموزش مجدد و بازپروری کودکان توفیق یابیم.
مغز فرد چپ دست و مغز فرد راست دست
مغز از دو نیمکره تشکیل شده است که از لحاظ کنش و فعالیت با هم ارتباط دارند. در اکثر موارد یکی از این دو نیمکره مسلط است و فعالیت های نیمه ای از بدن را که در جهت عکس آن قرار دارد به عهده می یگرد. در فرد راست دست نیمکره چپ مغز، نیمکره مسلط و نیمکره راست، نیمکره تابع است.
بنابراین فرمان های اصلی و اساسی در فرد راست دست از نیمکره چپ صادر می شود. سال ها این طور می پنداشتند که فرد چپ دست ساختمان مغزی کاملا عکس ساختمان مغزی راست دست را دارد و اگر فعالیت های بدن را بیشتر با قسمت چپ بدن انجام می دهد به این سبب است که نیمکره مغزی راست در او نیمکره مسلط است.
تحقیقات و مطالعات اخیر در زمینه اعصاب و مغز موید این نکته هستند که موضوع به این سادگی هم نیست، عملا و درواقع ساختمان مغزی فرد چپ دست به نحوی است که فرد چپ دست باید از فعالیت هر دو نیمکره مغزی استفاده کند. در این نیمکره های مغزی نواحی عصبی مربوط به فعالیت های مختلف پهن تر و وسیع تر و در ضمن نامشخص تر هستند.
بنابراین هر یک از ما با ساختمان مغزی خاصی متولد می شویم که ما را در گروه راست دستان یا چپ دستان قرار می دهد.
از همین نکته یک نتیجه آموزشی می توان گرفت و گفت : موقعی که کودکی علی رغم عصبانیت ها و کوشش های پدر و مادر دست چپ خود را به کار می گیرد، مسئله بدجنسی یا نخواستن او مطرح نیست و این کار را به سبب لجبازی با مادر و یا اطرافیان انجام نمی دهد. ضمناً مسئله بدآموزی نیز مطرح نیست که بتوان آن را از راه تهدید یا تنبیه ها اصلاح کرد. بهترین کاری که بخصوص در سال های نخستین زندگی کودک می توان کرد این است که او را به حال خود بگذاریم، حرکات او را محدود نکنیم و کوششی برای اصلاح این رفتارها از خود نشان ندهیم، و کاری نکنیم که سبب اضطراب و نگرانی تازه ای در کودک بشود.

آیا چپ دستی ارثی است؟
به خانواده هایی برمی خوریم که دارای افرادی چپ دست هستند و خانواده هایی را می بینیم که در آنها تعداد افراد چپ دست بسیار کم و نادر است. بنابراین نمی توانیم نقش عوامل ارثی را نادیده بگیریم.
در تحقیقی که یک محقق انگلیسی انجام داده نتایج زیر به دست آمده است :
* در خانواده هایی که پدر و مادر هر دو راست دست بوده اند، نسبت بچه های چپ دست 1/2 درصد بوده است.
* در خانواده هایی که یکی از والدین چپ بوده اند نسبت کودکان چپ دست 3/17 درصد بوده است.
* درخانواده هایی که هم پدر و هم مادر چپ دست بوده اند نسبت کودکان چپ دست به 46 درصد می رسیده است.
باید توجه داشت که در انسان به دشواری می توان نقش وراثت را از نقش آموزش و یادگیری که از همان سال های اول زندگی، چه از راه تقلید از پدر و مادر و چه به صورت تحمیلی که نسبت به کودکان می شود، جدا کرد. مکانیسم های ارثی خیلی زود به وسیله تاثیر عوامل خارجی تکمیل می شوند. بدیهی است که این نکته در مورد نسبت هایی هم که در بالا به آنها اشاره کردیم مصداق دارد.
اثر ارث در ساختمان مغزی در انواع مختلف حیوانی، بخصوص آنها که تحول بیشتری یافته اند، دیده می شود. مثلا می دانیم که بعضی از اسبها در حرکت یورتمه حرکت را با پای راست شروع می کنند، در حالی که برخی دیگر با پای چپ و در مورد اسب تغییر وضع به زحمت ممکن است و حتی نمی توان اسبهای چپ پا و راست پا را با هم به راه آورد.
آیا چپ دستی یک نقص است؟
کودک چپ دست اغلب با مشکلات تحصیلی مواجه می شود. گاه اتفاق می افتد که پدر و مادر از شکست تحصیلی فرزند خود عصبانی می شوند و گاه دشواری های کودک را به خانواده های یکدیگر نسبت می دهند. در چنین شرایطی چپ دستی به صورت عیب و نقصی تجلی می کند و موضوع قضاوت و ارزشیابی اخلاقی قرار می گیرد، ولی این قضاوتها مطمئناً در مورد چپ دستی مطرح نیستند. بدیهی است که در چپ دستی سازمان مغزی مخصوصی نیستند. بدیهی است که چپ دستی سازمان مغزی مخصوصی وجود دارد که ممکن است خود مبدا و منشا بعضی از دشواری ها باشد. ولی از لحاظ علمی نمی توان این ساختمان مغزی را خوب یا بد دانست.
انسان هایی چپ دست زاده می شوند، همچنانکه انسانهایی دیگر با چشمانی آبی یا موهای سیاه و یا موهای بور به دنیا می آیند.

چپ دست ها از لحاظ هوشی مثل دیگران هستند
درست است که مثلا در گروه عقب مانده های ذهنی یا در گروه بیماران مصروع افراد چپ دست بیشتر از جامعه شاگردان مدرسه رو معمولی دیده می شوند، ولی بنا به نتایج و تجربیاتی که از لحاظ هوشی روی افراد چپ دست و راست دست شده است، چنین برمی آید که مطلقاً نمی توان بین چپ دستی از یک سو کودنی یا حالت صرعی از سوی دیگر رابطه علت و معلولی برقرار کرد.
علت اینکه تعداد و نسبت چپ دستی در این نوع کودکان بیشتر است این است که در این قبیل کودکان موارد چپ دستی مرضی که نتیجه ضایعه مغزی در نیمکره چپ افراد راست دست است به موارد چپ دستی طبیعی اضافه می شود.
نکته دیگر اینکه کودکان دبستانی چپ دست در شش سالگی از لحاظ هوشی با کودکان دبستانی راست دست تفاوتی ندارند، ولی همین کودکان چپ دست ممکن است موجب شوند که تعداد شاگردانی که با شکست درسی مواجه هستند افزایش یابد، زیرا افراد این گروه دشواری های اضافی دیگری دارند که زاییده نقص های مربوط به جانبی بودن برخی فعالیت های آنهاست. از سوی دیگر وضع هوشی متوسط این قبیل کودکان مانع از آن است که بتوانند دشواری های مربوط به چپ دستی خود را از راههای دیگر ذهنی جبران کنند.
نکته دیگر این است که در گروه چپ دستان نیز مانند گروه راست دستان و به همان نسبت کودکان باهوش دیده می شوند.
برای کودکان چپ دست هیچ جای نگرانی وجود ندارد. زیرا این قبیل کودکان فرصت بسیاری دارند که بتوانند از راههای هوشی و ذهنی نقص چپ دستی خود را جبران کنند. این توضیحات موجب می شوند که ما بتوانیم اختلالاتی را که با چپ دستی همراه هستند در جای خود و مجزا از اختلالاتی که منطقاً به وضع هوشی مربوط می شوند بررسی نماییم. واقع امر این است که در مورد کودکان چپ دست با اختلالاتی سروکار داریم که اصطلاحاً روان شناسان آنها را اختلالات اسبابی نام نهاده اند. این اختلالات مانع می شوند که کودک بتواند به طور کامل وسایل یا اسباب هایی را که برای بازده بهتر هوش او مورد نیاز هستند (اختلالاتی چون اختلال در قرائت، اختلال در نوشتن، اختلال حرکت) به کار ببرد.
چپ دست ها دشواری های آموزشی بیشتری دارند
با علم به اینکه چپ دست ها از لحاظ هوشی با راست دستان تقاوتی ندارند مشاهده می شود که تعداد موارد عقب ماندگی درسی و تحصیلی در گروه چپ دستان بیشتر است. این موضوع از آنجا ناشی می شود که بعضی از چپ دست ها نمی توانند برای بازده بهتر فعالیت هوشی خود وسایل مورد نیاز را به کار ببرند.
اما در مورد گروهی بسیار بزرگتر اختلالات و عقب ماندگی های درسی از آنجا ناشی می شود که چپ دست نمی تواند خود را با وسایل دنیای راست دستان تطبیق دهد. برای درک این موضوع کافی است به دشواری یادگیری نوشتن در مورد کودکی که چپ دست است توجه کنیم.
در مواردی هم که به کودک اجازه داده می شود تا با دست چپ بنویسید به او نمی آموزند چگونه در برابر کاغذ بنشیند، چگونه قلم را بدست بگیرد، چگونه دست خود را روی کاغذ بگذارد یا دفتر و صفحه کاغذ خود را به چه سویی متوجه سازد. ولی می بینیم که کودکان راست دست در همه این موارد از کمک معلم برخوردار می شوند.
واقع این است که در اکثر موارد معلمان راه و رسم آموزش نوشتن به چپ دستان را نیاموخته اند. در این قبیل موارد کودک را به حال خود می گذارند تا مثل سایر کودکان از قلمی استفاده کند که برای راست دستان ساخته شده است. اما موقعی که کودک این قلم را به کار می برد ناچار در هر نوبت برای نوشتن هر حرفی نوک قلم را به طرف بالا و در جهت عکس شکل قلم متوجه می کند و در نتیجه هم مرکب یا جوهر روی صفحه کاغذ ترشح می کند و پخش می شود و هم شکل حروف نارسا و زشت می گردد.
در کلاس درس معمولا پنجره ها طوری هستند که نور از طرف چپ وارد اتاق می شود، درنتیجه سایه دست روی کاغذ نمی افتد.
متاسفانه در مورد چپ دستان قضیه برعکس است. دست چ و تمام بازوی چپ طوری قرار می گرند که سایه روی تمام صفحه کاغذ می افتد و ضمنا دست کودک روی نوشته ها ی تازه و خیس دفتر کشیده می شود. چگونه می توان در چنین شرایطی دفتر تکالیف تمیزی داشت و یا این همه نقص و نارسایی را مرتفع کرد و هماهنگ با سایر افراد کلاس پیش رفت.
یادگیری خواندن
یادگیری قرائت و خواندن بدون تردید بزرگترین فعالیت سال اول تحصیلات ابتدایی است. حال ببینیم این یادگیری بر چه اساسی مبتنی است و شرایط لازم برای یادگیری خوب قرائت کدامند.
قبل از هر چیز قرائت و خواندن مبتنی بر استفاده و کاربرد علایم و نشانه هایی است که عملا در مرحله دوم قرار می گیرند. زیرا در کلام شفاهی، هر کلمه علامت و رمزی است که به شی یا طبقه ای از اشیاء مربوط می شود. کلام کتبی نیز به نوبه خود موجب می شود که از راه علایم قراردادی این یادآوری صوتی ایجاد شود. بنابراین برای اینکه کودک بتواند خوب و صحیح بخواند ابتدا بایستی بتواند خوب صحبت کند، خزانه لغات نسبتا متنوعی داشته باشد و بتواند از لحاظ دستوری جمله ای را بسازد ( بدیهی است که منظور ما در این جا دستور زبان به معنی آموزشی دبستانی نیست بلکه بیشتر متوجه یادگیری های زندگی روزانه او هستیم). بالاخره باید بداند که هر کلمه ای چه مفهومی دارد و واجد چه ارزشی است. علاوه بر این باید بتواند حروف ربط اساسی را بکار ببرد.
کودک بایستی بتواند فکر خود و فکر دیگران را درک کند و در هر دو مورد قدرت این را داشته باشد که این علایم را به طریقه عینی بکار ببرد.
باید توجه داشت که هر جمله دارای وحدت آهنگی خاصی است که در ظرف زمانی معینی قرار می گیرد.
برای اینکه کودک بتواند خوب بخواند باید بتواند این واحدهای وزن دار و آهنگ دار را بلندتر سازد و پیچیدگی آنها را بیشتر کند.
بالاخره می دانیم که هر جمله در ظرف مکانی خاصی قرار می گیرد. این مکان ممکن است قسمتی از تخته سیاه یا دفتر تکلیف باشد. برای اینکه کودک بتواند درست بخواند بایستی تمام روابط بین علایم را بخوبی درک کند. در اینجا به شرایط اساسی یادگیری عادی قرائت با توجه به هوش طبیعی اشاره می کنیم. این شرایط عبارتند از :
1- قدرت استفاده از رمز و بکار بردن زبان با سازمان منظم و خوب.
2- داشتن سازمان زمانی ( وحدت آهنگ و وزن)
3- داشتن سازمان مکانی
با توجه به این شرایط مشکلات کودک چپ دست بیشتر آشکار می شود.
نارسایی های برخی چپ دستان در یادگیری خواندن
آیا افراد چپ دست بیشتر از دیگران برای این نوع یادگیری ها دچار اشکال می شوند؟ عملا مشاهده شده است که به طور کلی عده ای از چپ دستان از لحاظ تلفظ، دشواری ها و نقص هایی دارند و در یادگیری علایم رمزی تکلم با مشکلاتی روبرو هستند در مطالعه ای که خانم ژادول در این زمینه انجام داده است مشاهده می کند که نسبت درصد مشکلات مربوط به اختلالات تکلمی در کودکان چپ دست ( کودکانی که کاملا راست دست نیستند) بیشتر می باشد. معذلک نمی توان این مسئله را قانون کلی دانست. باید توجه داشت که اختلالات تکلمی در کودکانی که حتی کاملا راست دست هستند دیده می شود. آقای استامباک Stamback برای تشخیص سازمان زمانی، آزمونی را که بر سازمان ریتم و آهنگ استوار است بوجود آورده است. در این آزمون از فرد مورد آزمایش می خواهند که، خواه بر اساس نمونه بصری و خواه بر اساس نمونه سمعی که در اختیار او گذاشته می شود، ریتم و آهنگ مشابهی را به وجود آورد.
مثلا از کودک درخواست می شود تا آهنگی مشابه وضع زیر :

که در آن هر نقطه نمایشگر ضربه ای است، که روی میز می خورد، بوجود آورد. بنابراین، در مثال داده شده، کودک بایستی ابتدا دو ضربه متوالی و پیوسته، سپس یک ضربه واحد و بالاخره سه ضربه متوالی و پیوسته، روی میز بزند. این آزمون مبتکرانه و آسان بخصوص در سنین 6 تا 7 سالگی از لحاظ تشخص سازمان زمانی بسیار واجد ازش است. توجه داریم که در این سن و سال پیشرفت های مربوط به رسیدگی ارگانیسم خیلی خوب محسوس هستند. بعضی از چپ دستان که در این آزمون مواجه با شکست می شوند در یادگیری قرائت نیز دشواری دارند. این نارسایی و نقص، خاص چپ دستان نیست زیرا در گروه راست دستان نیز به کسانی برخورد می کنیم که مانند چپ دستان برخی دشواری ها دارند و برای یادگیری خواندن نیز با مشکلاتی روبرو هستند.
ادراک فضا، مانند ادراک زمان به تدریج در کودک ایجاد می شود و برای اینکه کودک بتواند وضع خود را به طور مشخصی در فضایی که زندگی می کند تعیین نماید و یا روابط بین اجزاء مختلف بدن خود را بخوبی تشخیص دهد، احتیاج به گذشت زمان دارد.
مفاهیمی مانند جلو، عقب، بالا، پایین، چپ و راست در ذهن کودک به سادگی بوجود نمی آیند. کودک بایستی این مفاهیم را از راه تجارب زندگی روزمره و در صورت لزوم به کمک تمرین های منظم بدست آورد. بنابراین بین 6 تا 7 سالگی یعنی در نخستین سال تحصیلات دبستانی است که اکثر کودکان راست و چپ خود را بخوبی تمیز و تشخیص می دهند. ولی اگر خواسته باشند همین مسئله را در مورد فردی که روبروی آنها نشسته است انجام دهند با دشواری روبرو می شوند زیرا برای این کار لازم است که کودک بتواند در ذهن خود چرخش هایی را در فضا بوجود آورد و این عمل فقط در حدود 8 سالگی ممکن است. در همین زمنیه کودک برای شناختن وضعیت نسبی سه شی نسبت به یک دیگر دشواری بیشتری دارد. معمولا در حدود 10 سالگی است که کودکان می توانند این وضعیت نسبی را درک کنند. در همه این یادگیری ها برخی از افراد چپ دست نسبتا دچار عقب ماندگی و تاخیر می شوند، با این همه کودکان چپ دست نیز این مراحل را می گذرانند، منتهی در مقایسه با افراد معمولی عقب ماندگی از خود نشان می دهند. در این جا یادآور می شویم که این نقص و نارسایی منحصراً به گروه چپ دستان مربوط نمی شود.
با توجه به اقدامات ملاحظه می کنیم که به خاطر چگونگی وضع ساختمان اعصاب که هنوز هم ماهیت آنها کاملا شناخته نشده است برخی از چپ دستان بیشتر از افراد عادی در یادگیری تکلم و شناخت چپ و راست و چگونگی تشخیص زمان و مکان دچار اشکال می شوند و از همین جاست که یادگیری خواندن برای آنها با دشواری همراه است. در مورد آن دسته از افراد که چپی یا راستی آنها کامل نیست، انواع و اقسام ترکیبات چپ و راست وجود دارد. ملاحظه می کنیم انها که بیشتر راست هستند کمتر دچار اشکال می شوند و برعکس.
در همه جای این بحث اشاره شد که بعضی از چپ دستان این دشواری ها را دارند و باید در نظر گرفت که مقایسه بین چپ دستان و راست دستان بر اساس گروه های نسبتا بزرگ و میانگین این گروه ها انجام می گیرد ولی علی رغم تفاوت هایی که بین این دو گروه وجود دارد و از لحاظ آماری نیز قابل توجه است 30 تا 35 درصد چپ دستان با هیچ یک از این دشواری ها مواجه نمی شوند، نارسایی از خود نشان نمی دهند و درنتیجه بدون هیچگونه مشکلی خواندن را فرا می گیرند. برعکس بعضی از راست دستان در یادگیری تکلم دچار تاخیر می شوند و در یادگیری مربوط به مفاهیم زمان و مکان و یادگیری خواندن نیز دشواری دارند.
یادگیری نوشتن
قبلا به وضع کودک خردسال چپ دستی که در برابر دفتر مشق خود قرار دارد و می خواهد مطلبی را بنویسید اشاره کردیم و مخصوصاً به این نکته توجه داشتیم که از لحاظ شرایط کار برای انجام این فعالیت با چه دشواری هایی روبرو است. اینک که در زمینه نارسایی های فکری او در سازمان فضایی و تشکیل آن آشنایی بیشتری داریم بهتر می توانیم قبول کنیم که بر مشکلات شخصی او مشکلات دیگری اضافه می شود و این مشکلات زاییده وسایلی هستند که کودک بکار می برد.
در آغاز اولین سال تحصیل دبستانی به وضع نوشتن برخی از کودکان توجه کنید ملاحظه می کنید که در اکثر موارد کودکان اولین صفحه یا آخرین صفحه دفترچه خود را باز می کنند و بی آنکه برایشان تفاوتی داشته باشد شروع به نوشتن می کنند. گاه نوشتن را از آخرین خط صفحه شروع می کنند یا جمله خود را از وسط سطر می نویسند به نحوی که نمی توانند یک جمله را در یک خط بنویسند و گاه سطرهای متعددی را ناتمام باقی می گذارند.
این نوع رفتارها که گاه مدتها علی رغم توصیه های معلمین ادامه پیدا می کند نتیجه کم دقتی و یا بی مواظبتی کودکان نیست. این قبیل کودکان در زمینه سازمان بخشیدن به فضای صفحه سفیدی که روبروی آنها گذاشته شده است دشواری دارند.
بدیهی است که این نوع اشکالات در مورد کودکانی که در مورد تجسم فضایی اختلالات عمیقی دارند به مراتب بیشتر است و افزایش نیز پیدا می کند. در این قبیل موارد حروف الفباء بی هیچ نظم و ترتیبی پشت سر هم قرا می گیرند، گاه پس و پیش می شوند، گاه بیشتر از اندازه به یکدیگر می چسبند، کلمات در یکدیگر تداخل می کنند، برخی از کلمات بزرگ نوشته می شوند در حالی که برخی دیگر بیش از اندازه کوچک باقی می ماند.
علاوه بر این در مواردی که جهت نگاه از چپ به راست است کودک برخی از حروف الفباء یا ارقام و اعداد را معکوس می نویسد مثلا عدد 3 را به این صورت می نویسید و یا عدد 9 را به صورت می نویسد. در این قبیل موارد می توان از وارونه نویسی ساده یاد کرد در حالی که در موارد دیگر پس و پیش کردن حوف مطرح است. مثلا نوشتن "ابس" جای "اسب" و یا "نم" بجای "من" که در این مورد وارونه نویسی اندکی پیچیده تر می باشد. این قبیل پدیده ها بخصوص در کودکان خردسال قبل از اینکه به دبستان بروند و یا در نخستین سال های تحصیلی دبستانی زیاد دیده می شود.
برخی از حروف الفباء بیشتر از برخی دیگر امکان وارونه نویسی ساده را بوجود می آورند مثلا در الفبای فرانسه حرف u که دهانه باز آن به طرف بالا است با حرف n که دهانه باز ان به طرف پایین است، یا حرف p که گردی آن در بالا و به طرف راست قرار دارد با حرف q که گردی در بالا و به طرف چپ قرار دارد، یا حرف b که گردی آن در پایین و به طرف راست است با حرف d که گردی آن در پایین و طرف چپ واقع شده است با یکدیگر اشتباه می شوند.
به آسانی می توان درک کرد، کودکانی که از لحاظ تجسم فضایی دچار اشکال هستند به زحمت می توانند مرتکب این اشتباهات نشوند.
اشتباهات دیگر مربوط به ابهامی است که از تفاوت نگذاشتن بین حروف بی صدای بم و حروف بی صدای با آهنگ بوجود می آیند. تلفظ این کلمات بهم نزدیک است و دستگاه صوتی یعنی دهان، لبها، دندان ها و زبان در موقع تلفظ این کلمات وضع کم و بیش مشابهی پیدا می کنند و تفاوت بین آنها تنها از اختلاف در میزان به بازی گرفتن تازهای صوتی ناشی می شود. مثلا در بعضی از این حروف تارهای صوتی ارتعاشی ندارند و به همین لحاظ آنها را حروف بی صدای بم نامیده اند. در برخی دیگر تارهای صوتی مرتعش می شوند و به همین لحاظ آنها را حروف بی صدای آهنگ دار می نامند. برای تمیز این دو نوع حرف از یکدیگر کافی است که یا گوشهای خود را ببندیم و حروف را تلفظ کنیم و یا انگشت خود را روی قسمت تارهای صوتی گلوی خود بگذاریم و حروف را تلفظ کنیم. در هر دو حال تفاوت ارتعاش ها را درک خواهیم کرد.
بعضی از دانش آموزان مرتباً این دو نوع حرف را با یک دیگر اشتباه می کنند. مثلا موقعی که به آنها دیکته می کنیم "با" می نویسند "پا" و از این قبیل …
به نظر می رسد این نوع اشتباهات، که در چپ دستان نیز فراوان است، از عدم صراحت در شنوایی و درک اصوات ناشی بشوند. باید توجه داشت که گاهی گوش از لحاظ شنوایی بی نقص است اما از لحاظ درک، صداهای مختلف از هم تشخیص داده نمی شوند. این ابهام و آمیزش حروف بی صدای بم و آهنگ دار را می توان از راه تمرین های منظم برطرف نمود.
در مورد جابجا کردن حروف بخصوص در گروه کودکان 5-7 ساله، وقتی که این جابجا ساختن ها گاه گاهی و اتفاقی هستند نبایستی نگرانی زیاد از خود نشان بدهیم زیرا در اکثر مواقع این اشتباهات بعد از یادگیری مطالب از بین می رود و فقط در مواقعی که علیرغم تمرین های درسی باز هم این اشتباهات باقی می مانند بایستی از راه تعلیم و تربیت خاص به فکر درمان این اطفال افتاد.
توجه داشته باشیم که اگر در موارد ساده خود را نگران جلوه دهیم نگرانی ما موجب می شود که اختلالات کودک در این زمینه افزایش یابند.
نوشتن، یک کار و حرکت است
برای رونویسی یک جمله یا برای اینکه بتوانیم آن جمله را موقعی که کسی به ما می گوید بنویسیم بایستی جمله را با حرکات و فرامینی که به عضلات دست خود می دهیم بنویسیم. کافی نیست که جمله را روی تخته سیاه ببینیم و یا تصور آن را در ذهن خود داشته باشیم بلکه لازم است عضلات خود را بکار بیندازیم، عضلاتی که به مچ دست و انگشتان مربوط می شوند، عضلاتی که در قسمت ساعد دست و بازو قرار دارند و یا حتی عضلات تمام بدن که به ما اجازه می دهند برای نوشتن وضع مناسبی داشته باشیم. حال اگر از این میان تنها به عضلات بازو، ساعد و دست توجه داشته باشیم، لازم است ببینیم موقعی که با دست چپ می نویسیم چه چیزی اتفاق می افتد.
فعالیت های دست چپ عینا قرینه فعالیت های دست راست هستند.
عضلات دور کننده دست چپ موجب می شوند که دست از طرف راست به طرف چپ حرکت کند. عضلاتی که موجب چرخش دست می شوند نیز به صورت قرینه کار می کنند.
در نوشتن چرخش مچ دست راست، طبیعی و در جهت عکس حرکت عقربه های ساعت انجام می گیرد در حالی که چرخش مچ دست چپ، قاعدتاً و به طور طبیعی در جهت عقربه های ساعت است. با توجه به این نکات آیا بایستی از اینکه بعضی از افراد چپ دست که با دست راست خود می نویسند و درنتیجه نوشته آنها از اکثر راست دستان بدتر می باشد و یا نوشتن را دیرتر انجام می دهند دچار تعجب بشویم؟ در اکثر مواد در این قیبل افراد وقفه هایی حاصل می شود، تردیدهایی بوجود می آید و حتی در جهت دوران حرکت دست دچار اشتباه می شوند و حروفی را وارونه می نویسند که عجیب و غیر عادی است و همین مشکلات موجب می شود که اولا وقت زیادی را از دست بدهند، ثانیاً خط آنها زیبا نباشد.
نگارش در آیینه
این طرز نگارش از لحاظ بسیاری از افراد موجب کنجکاوی و غیر قابل توجیه است. اگر مسئله تقارن حرکت دست چپ و راست خوب درک شده باشد به راحتی می توان فهمید کودک چپ دستی که خواسته است دست راست خود را بکار ببرد و در فعالیت های مختلف این کار را کرده است ناگزیر در نوشتن نیز چنین تمایلی داد. به همین لحاظ از دست چپ خود می خواهد فعالیت عضلانی مربوط به دست راست را انجام دهد.
چنین کودکی مثلا بجای اینکه بنویسد "خانه" می نویسد " " زیرا او از سمت چپ شروع می کند و از چپ به راست می رود و نگارش او در جهت عکس انجام می گیرد. درست مثل این است که در این جا حلقه فیلمی را به جای اینکه از ابتدا نشان دهیم، از انتها نشان دهیم.
کافی است که در این موارد آیینه ای را در سمت چپ کلمه نوشته شده قرار دهیم تا در آیینه کلمه را درست ببینیم و به هیم لحاظ است که اسم این طرز نگارش را نوشتن در آیینه گذاشته اند.
دانشمندانی مانند داتکین، گوبینو، آجوریاگرا در زمینه این نحوه نگارش مطالعات جالبی انجام داده اند. این محققین از 423 نفر که در سنین مختلف بوده اند خواسته اند تا با دست چپ و از سمت راست کاغذ مطالبی با حروف وارونه بنویسند، مشاهده کرده اند که توانایی نوشتن به صورت نگارش در آیینه همراه با سن افزایش پیدا می کند و در سطوح سنی مختلف چپ دستها برخلاف کسانی که دچار دیسلکسی هستند به نتایج عالی تری می رسند. با اینکه به کودکانی برخورد می کنیم که هم چپ دست هستند و هم دیسلکسی دارند ولی نتیجه این تحقیق بخوبی نشان می دهد که بین چپ دستی و دیسلکسی تفاوت وجود دارد. بنا به عقیده این مولفین نگارش در آیینه بخوبی در کودکان عادی قابل اصلاح است.
در حالی که اصلاح این عیب در مورد کسانی که از لحاظ تجسم فضایی مشکلاتی دارند و یا آنها که به عقب ماندگی ذهنی مبتلا هستند کار دشواری است.

دیکته و طرز نگارش
درست نویسی در بسیاری از موارد اولین خواسته دانش آموزان، معلمین و والدین آنهاست. توجه به این مطلب تازگی ندارد و از گذشته دور وجود داشته است. ولی باید توجه داشته باشیم که چون امکان تحصیلات بیشتر در دسترس همه افراد گذاشته شده است مشکلات مربوط به درست نویسی نیز افزایش یافته اند.
درست نویسی آنسان که رایج و معمول است قبل از هر چیز به ادراک بصری و قدرت دقت کودک در بخاطر سپردن تصاویر کلامی مربوط می شود. نقیصه های مربوط به تشخیص زمان و مکان و استفاده از علامت و رمز که قبلا به آنها اشاره شد و یادگیری خواندن را برای کودکان مشکل می ساخت، در اینجا نیز دشواری هایی را ایجاد می کند. به همین لحاظ بسیار نادر است که اختلالات مربوط به خواندن و قرائت به اختلالات مربوط به نوشتن منتهی نشوند.
بنابراین در میان افرادی که از لحاظ نوشتن مواجه با اشکال هستند و یا حتی رونویسی ساده را نمی توانند انجام دهند به کودکان چپ دستی برخورد می کنیم که در یادگیری قرائت نیز با مشکلاتی روبرو بوده اند. غلط های آنها اعم از وارونه نوشتن کلمات، اشتباه کردن حروف بی صدای بم یا حروف بی صدای آهنگ دار و بهم چسبانیدن و نزدیک کردن کلمات، هر چه باشد زاییده نقیصه هایی است که ما در قسمت های مختلف به آنها اشاره کردیم.
درست نویسی از لحاظ دستور زبان نیز مبتنی بر امکان ایجاد رابطه بین قسمت های مختلف کلام و تمیز و تشخیص آنها از یکدیگر است. بنابراین درست نویسی دستوری باید از راه صرف و نحو زبان و درک قسمت های مختلف کلام انجام گیرد. چپ دستها که برای درک آن روابط کلامی دشواری هایی دارند تا دیرزمان کلمات و جملات خود را می نویسند بی آنکه به مسایل دستوری توجه داشته باشند. علت هم این است که نمی توانند قواعد دستوری لازم را رعایت کنند.
عواقب چپ دستی در آموزش دبیرستانی
بررسی های مفصلی که در زمینه دشواری های آموزشی دبستانی انجام گرفته اند بخصوص نمایشگر مسایل و گرفتاری های کودکان چپ دست در اولین سال های تحصیلی دبستانی بوده اند. کودک چپ دست قبل از ورود به مدرسه ابتدایی تنها با چند مشکل غیر مهم مواجه می شد، اما به محض اینکه به کلاس اول دبیرستان وارد می شود موانع و مشکلات از لحاظ خواندن و بخصوص از لحاظ نوشتن افزایش می یابند. موقعی که خواندن و نوشتن بهتر انجام گیرد نوبت املاء و درست نویسی پیش می آید که مشکلات مربوط به آن تا چند سال ادامه خواهد داشت.
بعد از مدرسه ابتدایی این سوال مطرح است که آیا فرد چپ دست از این مشکلات رهایی خواهد یافت؟ برای پاسخ به این سوال اگر درست نویسی کلمات را که چند سال دیگر هم موجب زحمت و رنج کودک چپ دست خواهد بود کنار گذاریم می توانیم جواب بدهیم که دشواری ها مرتفع شده اند. در حقیقت در سطح آموزش دبیرستانی دانش آموز می تواند از راه استدلال و به کمک هوش خویش و با وسایلی که بکار می برد عواقب مربوط به چپ دستی را مرتفع سازد. معذلک نتیجه نارسایی های مربوط به چپ دستی در زمینه هایی که در سال های اول آموزش ابتدایی وجود داشته اند باقی خواهند ماند. مثلا مشکلات مربوط به شناخت چپ و راست و یا پیروی از ریتم و آهنگ معین باز هم باقی می مانند و بخصوص در ورزش و تمرین های بدنی بچشم می خورند.
مشکلات مربوط به درک شنوایی و دنبال کردن ریتم و آهنگ ممکن است در درس موسیقی نیز آشکار شوند و یا نقص ها و نارسایی های مربوط به سازمان فضایی ممکن است بار دیگر در درس هندسه و یا در در درس نقشه خوانی و یا رسم فنی و یا در ریاضیات عالی و نقشه خوانی جغرافیایی ظاهر شوند. در این میان تنها چپ دستان باهوش می توانند با استفاده از تمهیداتی خاص و با کوششی که به قیمت خستگی زیاد آنها تمام می شود نارسایی های خود را جبران سازند.

عواقب چپ دستی در زندگی شغلی
گروهی از محققین بعد از بررسی چندین هزار کارگر به این نتیجه می رسند که چپ دستی در اجرای شغل و حرفه مشکلات مهمی را بوجود نمی آورد. ممکن است فرد چپ دست در آغاز برای سازگاری با کار دشواری هایی مواجه شود ولی وقتی که سازگاری انجام گرفت معمولا بازده کار او خوبست. فرد چپ دست در همان حدود زمانی مشخص شده می تواند بی آنکه بیشتر از رفقای همطراز خود با حوادث ناشی از کار مواجه شود تخصص مربوط بکار خود را پیدا کند و کارگری متخصص بشود.
توجه داشته باشیم که مشکلات کم نیستند مثلا نجاری که باید رنده بکشد یا کارگری که باید در جهت راست دست خود را بحرکت و چرخش درآورد، معمولا اگر چپ دست باشد مشکلات بیشتری دارد ولی همین که فرد چپ دست بتواند اولین مشکلات مربوط به یادگیری های ابتدایی را مرتفع سازد شانس و فرصت زیادی دارد که بتواند مشکلات چپ دستی خود را از راه هوش جبران کند.
گاهی چپ دستان مزایایی نیز دارند
این که انسان مثل اکثریت انسان ها نباشد خوشبختانه گاه مزایایی را به همراه دارد مثلا اگر تیم فوتبال را در نظر بگیرید فوروارد چپی که چپ پا نیز هست اهمیت بسیاری پیدا می کند در بعضی ورزش های قهرمانی مانند تنیس و پینگ پونگ فرد چپ دست بخاطر بازی خوبی که با چپ انجام می دهد طرف مقابل را که آمادگی مواجهه با این نوع حمله ها را در بازی نیافته است به آسانی شکست می دهد. در همین زمینه می توان از قهرمانان تنیس یا شمشیربازی یاد کرد که به خاطر حمله های غیر عادی بر حریف خود پیروز شده اند. افراد چپ دست همچنین از مزایای ساختمان عصبی خاصی برخوردارند که در موارد ضربه ها و بیماری های مغزی مفید واقع می شوند. به عنوان مثال :
عمل تکلم در افراد راست دست در یک ناحیه نسبتا محدود در مغز انجام می گیرد در حالی که در افراد چپ دست این عمل به ناحیه بسیار بزرگتری از مغز مربوط می شود.
در مواردی که ضربه مغزی پیش می آید ملاحظه کرده اند که افراد چپ دست ابتدا به علت اینکه مقاومت مغزی کمتری دارند به وضع حادی دچار بیماری می شوند ولی بعد از آنکه اولین ناراحتی و اختلال برطرف شد فرد چپ دست بیشتر از فرد راست دست قدرت احیای مجدد فعالیت از دست رفته را دارد.
شاید بتوان این طور فکر کرد که مثلا ناحیه نسبتا رشد یافته مربوط به عمل تکلم در مغز راحت تر می تواند خود را از راه مکانیسم های جبران و جابجاسازی به وضع عادی برگشت دهد.

مسایل دیگر دانش آموز چپ دست
به جز نکاتی که در زمینه های یادگیری خواندن و نوشتن و املا مطرح شده اند نکات دیگری را نیز می توان درمورد دانش آموز چپ دست مطرح کرد. اما در زیر به مهم ترین این نکات توجه می کنیم :
* بطور کلی دانش آموز چپ دست، حتی موقعی که او را وادار بکار می کنیم، کند است. در همین زمینه باید دانست که دانش آموز چپ دستی که وادار شده است دست راست خود را بکار ببرد از دانش آموز چپ دستی که دست چپ خود را بکار می برد کندتر است.
* مشکلات حرکتی درکودکان چپ دست فراوان تر دیده می شود. ما در مورد نوشتن به چند نکته که ممکن بود این مشکلات را توجیه کنند و در کودکان چپ دست نیز دیده می شوند اشاره کردیم، منتهی باید توجه داشت که اگر مثلا طرز نگارش در آیینه می تواند به آسانی اصلاح شود باز هم ناشی گری ها و نارسایی های بسیاری باقی می مانند که چه در زندگی دبستانی و چه در زندگی روزمره مانع کار کودک می شوند. از جمله این حرکات می توان حرکات نارسا و ناتمام را در برخی از رفتارهای کودک و یا حرکات ناهماهنگ و تند و سریع را در برخی دیگر از رفتارهای او به عنوان نمونه ذکر کرد. برخی اوقات ملاحظه می کنیم که این حرکات تقلیدی هستند و یا با ناراحتی انجام می گیرند.
توصیفی که از رفتار کودک چپ دست در اینجا عرضه می کنیم، بیشتر به آن دسته از کودکان چپ دست تعمیم داده می شود که از لحاظ سازمان عصبی نقص و نارسایی داند. با آنکه بطور متوسط کارآمدی دست چپ در چپ دستان کمتر از کارآمدی دست راست در راست دستان است ( چه از لحاظ سرعت و چه از لحاظ دقت حرکات) معذلک در چپ دستان مواردی دیده می شود که دست چپ به اندازه دست راست در راست دستان مهارت دارد. باید توجه داشت که این ناشی گری در حرکات دست به خصوص در چپ دستانی که با آنها مخالفت شده است بیشتر دیده می شود و حتی بهتر بگوییم در آن دسته از چپ دستان که تحمیل ها و دستورهای مادر و پدر از یک سو و مدرسه از سوی دیگر با هم منافات داشته و یا بطور نامساوی انجام گرفته این ناشی گری بچشم می خورد. این نوع چپ دستان بیشتر ناشی گری از خود نشان می دهند. علت هم این است که این دسته از چپ دستان نه تنها مجبور بوده اند، علیرغم ساختمان طبیعی بدن خود عمل نمایند بلکه تحمیل هایی که نسبت به آنها انجام گرفته است از لحاظ عاطفی چنان آنها را تحت تاثیر خود قرار داده اند که در هیچ شرایطی احساس راحتی و آرامش نمی کنند. به همین علت در همه جا بی دست و پا جلوه می کنند و گویی نمی دانند چگونه دست های خود را بکار بگیرند. باید توجه داشت که احساس حقارت، احساس گناه و تقصیر و حالات تهاجمی و واپس زده موجب می شوند که وضع رفتاری چپ دست بدتر شود.
* ناشی گری و کندی حرکات چپ دست ها موجب می شود که بازده کار این افراد چه در زندگی روزمره و چه در زندگی دبستانی کم و پایین باشد. این افراد در شستشوی خود، لباس پوشیدن و یا غذا خوردن کند و آرام هستند موجب می شوند که اطرافیان عصبانی و ناراحت بشوند. موقعی که کودک چپ دست می خواهد کارهای خود را با سرعت انجام دهد این کندی بیشتر به چشم می خورد.
* حرکات این اطفال ناهماهنگ است و گاه علاوه بر این ناهماهنگی مسایلی مانند شروع حرکت بی جا، توقف حرکات به طور ناگهانی و تردید در انجام یک حرکت، هم مانع آن می شوند که کودک بتواند بطور مستقیم به سوی هدف حرکت کند. ولی باید توجه داشته باشیم که اگر پدر و مادر، معلمین، همکلاسان و بالاخره همه اطرافیان فشار و سخت گیری زیادی نسبت به کودک روا ندراند. کودک خود را خوشحال و راضی حس خواهد کرد.
* گرچه از لحاظ هوشی کودک چپ دست با کودک راست دست در اصل تفاوتی ندارد ولی کودک چپ دست به علت اختلالاتی که در استفاده از وسایل هوشی از خود نشان می دهد و ما قبلا راجع به آن صحبت کرده ایم از لحاظ بازده هوشی دستخوش نارسایی می شود. به عنوان مثال اگر یک تست استدلالی قیاسی از همان نمونه هایی که در تستهای عددی دیده می شود به کودک چپ دست داده شود ممکن است علیرغم استدلال منطقی خود نتواند پاسخ درستی بدهد.
این نکته را با ارئه نمونه ای از رفتار یک کودک چپ دست در پاسخ به یک تست استدلال عددی روشن می سازیم :
دو سلسله اعداد زیر :
……………….. 4 8 16 32 (1)
……………… 5 8 6 9 7 10 8 11 (2)
به کودک ارائه می شود و از او می خواهند تا در دنباله هر یک از این دو سلسله اعداد دو عدد مناسب را بنویسد.
کودک برای سلسله اعداد اول دو عدد 64 و 128 را نوشته است و در مورد سلسله اعداد دوم دو عدد 9 12 و 10 13 را تعیین کرده است.
ملاحظه می کنید که کودک اعداد را از راست به چپ خوانده است نه از چپ به راست.
نمونه دیگر به معلم فیزیک چپ دستی مربوط می شود که معمولا با دست راست می نوشت، ولی هر موقع که با دشواری خاصی روبرو می شد به جای دست راست دست چپ خود را بکار می گرفت.
این نمونه خود نشان می دهد که تا چه اندازه فعالیت هوشی فرد چپ دست که می خواهد علیرغم وضع طبیعی خود عمل کند دچار اشکال می شود.
بدیهی است که ما در اینجا به فشار و تنش عصبی و روانی فرد چپ دست که باید خود را با دنیای راست دستان سازگار سازد اشاره ای نمی کنیم و خستگی ناشی از این عمل را در نظر نمی گیریم.
سازگاری با محیط مدرسه در مورد همه کودکان ایجاب می کند که تعادل عصبی خوبی داشته باشند. واقع امر این است که شرایط مدرسه و خصوصیاتی که مورد توجه هستند بسیار متعدد می باشند. این خصوصیات تنها به زمینه یادگیری های اساسی محدود نمی شوند، بلکه از لحاظ رعایت نظم و کنترل رفتار نیز مصداق دارند. بعضی از کودکان چپ دست باید با این مشکلات که از لحاظ آنها چندین برابر هستند خود را سازگار سازند.
بنابراین اگر ملاحظه شود که گاهی این کودکان نمی توانند با شرایط سازگاری داشته باشند و یا به اصطلاح نسبت به مقررات بی توحه باقی می ماندند نباید دچار شگفتی بشویم.
این نوع بی توجهی های گاه گاهی نسبت به مقررات از نظری نیز مفید هستند زیرا نقش دریچه اطمینانی را بازی می کنند که روی دیگ بخار نصب می شود. به همین لحاظ است که کودک خیلی خسته نمی شود.
در مورد کودکانی که خیلی زیادتر از اندازه فعالیت می کنند و ساعات و لحظات استراحت و آرامش لازم را ندارند بایستی حتماً شرایطی فراهم آورد که بتوانند زمان استراحت کافی داشته باشند. باید به عوض اینکه انها را به کار و درس وادار سازیم و یا تکالیف درسی سنگین برای آنها در نظر بگیریم آنها را مجبور کنیم که بازی کنند و بین ساعات کار فرصت استراحت داشته باشند، ضمناً ساعات خواب کودک باید دقیقا رعایت شود.
* بالاخره باید در زمینه اختلالات خلقی همراه با چپ دستی مخصوصا موقعی که چپ دستی با مخالفت گویی اطرافیان مواجه شده است اشاره کرد.
فرد چپ دست که در دنیای راست دستان قرار می گیرد غالبا دارای مسایل و مشکلاتی است. فرد چپ دست ولو اینکه به او فرصت داده شود که دست چپ خود را به آزادی بکار بگیرد خود را متفاوت از دیگران می داند. برای فرد چپ دست همیشه این سوالات مطرح است که چرا همه چیز را غیر از دیگران انجام می دهد؟ چرا در اجرای این اعمال به او می گویند اینطور نباید بکنی؟ چرا همه می خواهند کارهای او را اصلاح کنند؟
و بالاخره چا علیرغم میل باطنی خود مایل به قبول و اجرای دستور دیگران نیست؟ به این ترتیب است که در او احساس گناه و تقصیر، احساس حقارت، مخالفت های عاطفی و بالاخره منع و بازداری عاطفی و هوشی بوجود می آید و بالاخره بی تفاوتی از خود نشان می دهد و آموزشگاه را ترک می کند. حال اگر این فرد علاوه بر همه اینها، ناشی گری هایی نیز داشته باشد مآلا به آنجا می رسد که علاوه بر چپ دستی به آدم کاملا خجولی تبدیل شود که در داخل گروه قادر به اثبات شخصیت خود نیست. این عدم اتکاء به نفس در برابر قدرت خارجی نیز بچشم می خورد.
در نظر بگیرید که اگر از لحاظ هوشی نیز اندکی نقص و نارسایی داشته باشد شکست های تحصیلی و اجتماعی او موجب می شوند که شخصیت او کاملا خورد شود و او را بسوی تنبلی سوق دهد و اختلالات شخصیتی مهمی را در او بوجود آورد.
در موردی که فرد چپ دست خصوصیات خلقی تهاجمی دارد بجای اینکه در خود فرو رود می کوشد تا با اطرافیان به مخالفت برخیزد. دشواری یادگیری در خواندن و نوشتن نیز بهترین فرصت مخالفت گویی را فراهم می کند. به این ترتیب رفته رفته بین یک نماینده قدرت که فشارها و تحمیلات خود را روزبروز افزایش می دهد و کودک خردسال چپ دستی که به کلی منکر وجود این منبع قدرت و مواد برنامه های آموزشی است تعارضی بوجود می آید. بدیهی است که از این هنگام به بعد چه از لحاظ آموزشی و چه از لحاظ تربیتی شکست اجتناب ناپذیر خواهد بود.
ملاحظه می کنید که به این ترتیب چپ دستی به انواع تنبلی های ظاهری، خرابی و فساد سریع روابط اجتماعی و تعارض با منابع قدرت، پدر و مادر و مربیان منجر می شود.
این ناراحتی ها و دشواریها تا حد زیادی مرتفع می شوند، مشروط به آنکه پدر و مادر و مربیان نسبت به این قبیل کودکان رفتاری خوب و مثبت داشته باشند. در جای خود راجع به این قسمت بحث خواهیم کرد.
وضع دشوار است اما …
تصویری که با چند خصوصیت اصلی از فرد چپ دست در این جا عرضه می کنیم به ظاهر و در اولین برخورد خیلی یاس آور و ناامید سازنده است. فهرست طولانی اختلالات مربوط به چپ دستی که در این جا آورده ایم، ممکن است بسیاری از پدران و مادران را علیرغم هدف های نهایی نگارش این کتاب دستخوش اضطراب سازد.
قبل از هر چیز باید توجه داشته باشیم که این مجموعه نارسایی ها خوشبختانه در یک کودک بوجود نمی آید. گاهی کودک چپ دست از لحاظ یادگیری آهنگ و ریتم دشواری دارد. ولی دشواری و اختلال بزرگ دیگری در او دیده نمی شود، گاهی اختلالات کودک چپ دست اختلالات حرکتی هستند، اما از لحاظ یادگیری مطالب درسی مواجه با مشکلی نیست. گاهی در اجرای عملیاتی که با تجسم فضایی ارتباط دارند ضعیف تر از دیگران است، اما به خاطر وضع هوشی خوبی که دارد می تواند به زحمت زیاد خواندن را فراگیرد.
بالاخره باید توجه داشت که عده ای از راست دستان نیز همین اختلالات را دارند.
از سوی دیگر یک سوم چپ دستان بی هیچ اشکالی و بدون مواجه شدن با اختلالاتی که ما در اینجا مورد تجزیه و تحلیل قرار داده ایم خواندن را فرا می گیرند.
در روان شناسی باید از تعمیم های بی جا خودداری کرد و بخصوص توجه داشت که نمی توان خصوصیاتی را که مربوط به یک فرد است به تمام افراد گروه تعمیم داد.
هر کودک فردی است که باید به عنوان یک واحد کلی و جدا از دیگران مورد برررسی قرار گیرد و در این بررسی به همه عوامل درونی و برونی موثر توجه شود :
عوامل بدنی، عاطفی، هوشی، خانوادگی و اجتماعی. این نوع بررسی فردی از یک سو موجب می شود که : اولا اختلال به شکل خاص آن محدود گردد، ثانیا کوشش به این نکته معطوف شود که اختلال در مورد شخص معینی بررسی گردد.
از سوی دیگر با این بررسی مانع آن خواهیم شد که پدر و مادر واکنش های عصبی ناراحت کننده ای داشته باشند.
به هر حال نباید مسئله را آنقدر بزرگ و مهم جلوه دهیم که در کودک اضطراب بوجود آید و یا تنش عصبی و روانی بزرگ تر از نارسایی چپ دستی در او ایجاد شود.

بخش دوم

راهنمائی های مربوط به آموزش

و آموزش مجدد چپ دستان

موارد با یکدیگر مختلف هستند
بعد از انکه نارسائی های عمده همراه با چپ دستی را بررسی کردیم. اینک بجا است که وسایل آموزشی و آموزش مجدد را که برای کمک به افراد چپ دست لازم است در این جا مورد برررسی قرار دهیم، ولی باید توجه داشت که در مسئله چپ دستی مثل اکثر مسائل آموزشی دیگر نسخه های آماده و از پیش نوشته شده ای که بتواند در هر موردی بکار برده شود وجود ندارد. علاوه بر این ما خود معتقد به این هستیم که راه دشواری را در پیش داریم زیرا موقعی که می گوییم اصول کلی یا راهنمایی های عملی واقعا نمی توانیم آنها را در مورد همه ی افراد بکار ببندیم. با وجود این و به این امید که بتوانیم با خوانندگانی سروکار داشته باشیم که هر نوع اقدامی را بدون مشورت و اظهار نظر متخصص عملی ندانند این خطر را می پذیریم.
به این ترتیب این مسئله قابل قبول است که در همه مواردی که اختلالات مهم به چشم می خورند لازم است بعد از انجام امتحانات در شرایط مناسب و کافی راجع به روش آموزش و پرورش مجدد در هر مورد تصمیم گرفته شود.
بعد از آنکه تشخیص انجام گرفت در بسیاری موارد پدران و مادران و مربیان می توانند به سادگی از بین اصول پیشنهادی ما، در صفحات آینده آنچه را که مناسب تر است انتخاب نمایند.
انتخاب یک جهت
با توجه به آنچه گذشت می توانیم مبدا و منشا بدنی و اجتماعی چپ دستی و اختلالاتی را که با آن همراه هستند بشناسیم.
بنابراین چپ دستی را باید به عنوان یک واقعیت در نظر گرفت نه نقص و عیب. ضمناً چپ دستی با ارزش های اخلاقی سروکاری ندارد و بخودی خود نه زشت است نه زیبا و حداقل در موارد معمولی به خوش جنسی و بدجنسی کودک نیز مربوط نمی شود.
معذلک یک نکته غیر قابل انکار است و آن رفتاری است که پدر و مادر باید با کودک خود داشته باشند. این رفتار موقعی مفید است که هدف آن درک کودک و کمک به او باشد. ضمناً در مورد اختلالاتی که از چپ دستی ناشی می شود یک کار اجباری است و آن فرستادن کودک به یک مرکز مجهز معاینات بدنی و روانی جهت انجام آزمایش های ضروری است.
قبلا اشاره کردیم که کلمه چپ معانی و مفاهیم بسیار پیچیده ای دارد و گفتیم که انواع و اقسام چپی ها وجود دارد. این تنوع هم از لحاظ درجه و میزان شدت چپ دستی و هم از لحاظ انواع مختلف چپ بودن ها مطرح است بنابراین بایستی با دقت چپ دستی کودک را تشخیص داد و سپس نوع کمکی را که کودک احتیاج دارد در اختیار او گذاشت.
کلارک Clark ، محقق انگلیسی، در چپ دستانی که وادار به استفاده از دست راست شده اند سه گروه متمایز را تشخیص می دهد :
* گروه اول شامل آنهایی که در زمینه هر دو دست مهارت دارند و می توانند بدون ناراحتی دست راست خود را آموزش دهند و بکار ببرند مشروط بر اینکه واکنش های خلقی آشکار نشود. این افراد در مسایل مربوط به زندگی روزانه، خود به خود دست چپ را بکار می برند. اما مثلا برای اجتناب از گرفتاری های مربوط به نوشتن با دست چپ، نوشتن با دست راست را نیز یاد می گیرند. اکثر کودکان از ناراحتی های مربوط به چپ دستان ( خجالت، احساس حقارت و ناچیزی و …) رنج می برند زیرا توانسته اند خود را با معیارهای اجتماعی هماهنگ سازند.
* گروه دوم شامل کسانی می شود که در آنها استفاده از دست راست به جای دست چپ، با دشواری انجام می گیرد و بالاخره هم منجر به شکست می گردد. این افراد هرگز نمی توانند آنطور که باید و شاید با دست راست بنویسند.
بسیاری از آنها کسانی هستند که در دست راست ناشی گری دارند و در دست چپ نیز به اندازه کافی مهارت از خود نشان نمی دهند.
* بالاخره در گروه سوم با کسانی مواجه می شویم که بعد از کوشش بی حاصل برای یادگیری با دست راست مجدداً دست چپ را بکار می برند. در این گروه افرادی را می بینیم که غالباً با شکست های تحصیلی مواجه بوده اند و از لحاظ عاطفی نیز دشواری هایی دارند. به عبارت دیگر تجربه و شکستی که از این تجربه برایشان حاصل شده است بر زندگی تحصیلی و شغلی آنها اثر گذاشته است.
بنابراین بایستی بهترین روش یادگیری را انتخاب کرد و برای این کار نیز لازم است مسئله را به خوبی شناخت و از هر نوع تردید و شکی در اجرای برنامه جلوگیری کرد. ضمنا از تغییر مکرر دستها برای یادگیری و تمرین اجتناب نمود. برای نتیجه گیری بهتر لازم است ابتدا از عوامل شخصی، خانوادگی، اجتماعی، وضع هوشی، میزان شدت و عمق اختلالات و ماهیت آنها و همچنین مسایل عاطفی که زاییده این اختلالات هستند و بالاخره نحوه برخورد پدر و مادر با این اختلالات بررسی عینی بعمل آورد.
آموزش در بکار گرفتن دست راست
اگر تصمیم این باشد که بکار گرفتن دست راست مورد نظر باشد و عملی گردد باید برخی احتیاط ها را رعایت نمود.
قبل از هر چیز باید به کودک قبولانید که استفاده از دست راست بهتر است. ضمنا بایستی این یادگیری به صورتی معرفی شود که کودک یادگیری با دست راست را نوعی غنی ساختن امکانات شخصی خود تلقی کند. به علاوه این یادگیری و آموزش نباید بصورت بسیار شدید و سخت انجام گیرد و یا الزام آور باشد.
باید به کودک فرصت و امکان آن را داد که بخصوص در لحظات خستگی دست چپ خود را به دلخواه بکار ببرد. بنابراین هدف آموزش این نیست که نقش دست چپ را ناچیز سازد بلکه برعکس باید دست چپ، کارآیی خود را داشته باشد و در موارد لزوم نیز از این کارآیی استفاده شود.
بهترین روش این است که دست چپ را به حال خود بگذرایم و اجازه دهیم که کودک در حرکات و اعمال زندگی روزانه خود از آن استفاده کند. ولی در عین حال با ارائه مزایای نوشتن با دست راست، مثلا ضمن اشاره به چگونگی قرار گرفتن دست راست روی کاغذ، گرفتن قلم در دست راست، وضع سایه دست روی کاغذ، چگونگی پخش شدن مرکب روی کاغذ و با مقایسه عینی مسائل، موقعی که با دست چپ می نویسیم، کودک را تشویق کنیم که با دست راست بنویسد.
ضمنا باید این واقعیت را بپذیریم که در چند ماه اول، اجزاء نوشته های کودک تا اندازه ای نامتناسب و نازیبا باشد و نوشتن به کندی و آرامی انجام گیرد، ولی در هر حال باید کودک را یاری کنیم و او را در کوششی که در پیش دارد کمک نماییم.
بالاخره بایستی واکنش های عاطفی کودک را در طول این یادگیری مورد بررسی قرار دهیم تا در موقع لزوم بتوانیم از رفتارهای مخالفت آمیز و یا ایجاد حالات بی تفاوتی در او جلوگیری نماییم.
به این ترتیب می توان غالبا از پیش آمدن مواردی که کلارک قبلا در مورد گروه های دوم و سوم پیش بینی کرده جلوگیری کرد.
استفاده از هر دو دست
در این جا می توان امکان استفاده از هر دو دست را مطرح کرد. بطوریکه می دانید در ابتدای بحث و بخاطر جانب داری از افراد چپ دست، عده زیادی طرفدار این عقیده بودند که بایستی کودک بتواند از هر دو دست خود استفاده بکند. اما واقع امر این است که با توجه به تقسیم بندی کلارک و شکست هایی که نصیب افراد گروه دوم و سوم شد استفاده از هر دو دست عملا با شکست مواجه می شود. به همین لحاظ است که امروز این راه حل را بدترین راه حل ها تلقی می کنند. گرچه هنوز به روشنی دشواری این امر معلوم نیست ولی چنین بنظر می رسد که استفاده از هر دو دست موجب می شود که جریانها و ارتباط های عصبی مختلف با یکدیگر تعرض پیدا کنند و مشکلات بیشتری را برای کودک فراهم می آورند. بنابراین بهتر است که کودک به طور صریح و روشن یا چپ دست باشد و یا راست دست.
ملاحظه می کنیم که در این جا بار دیگر اصل آموزشی یک طرفه بودن کامل مورد تایید قرار می گیرد. نکته دیگری که در اینجا قابل بحث است مخاطراتی است که با استفاده از دست راست برای چپ دست واقعی بوجود می آید.

نوشتن با دست چپ
موقعی که کودک بطور مشخصی چپ دست است و ما از آن وحشت داریم که با دست راست یادگیری هایی را انجام دهد و دچار اختلالاتی بشود، بهتر است که کودک را راهنمایی کنیم تا با دست چپ خود بنویسد. توجه داشته باشید که اشاره می کنیم کودک را راهنمایی کنیم و به او بیاموزیم که چطور با دست چپ بنویسید نه اینکه تنها به او اجازه دهیم که با دست چپ بنویسد. بنابراین کافی نیست که کودک برای نوشتن با دست چپ آزادی عمل داشته باشد و یا در این زمینه ما با او مخالفتی نکنیم. بلکه برعکس باید کودک را در این یادگیری دشوار یاری و کمک کنیم.
در مطالعه نگارش خط در کشورهای اروپایی و غربی این واقعیت به چشم می خورد که نوشتن از چپ به راست مخصوص راست دستان است و بنابراین کودک چپ دست به دشواری می تواند این نوع نوشتن را انجام دهد. پس درست نیست که کودک را در برابر این دشواری ها رها کرده و او را بخود واگذاریم. بایستی روش آموزش خاصی برای یادگیری نوشتن با دست چپ را در مورد او بکار بریم. در این باره مجددا بحث خواهیم کرد و وظایفی را که مدرسه می تواند به سود دانش آموزان چپ دست انجام دهد متذکر خواهیم شد.
در این جا تنها این نکته را یادآوری می کنیم که اتخاذ تصمیم درباره نوشتن با دست راست و یا با دست چپ چه از طرف خانواده و چه از طرف مدرسه باید بطور قاطع و هماهنگ انجام گیرد.
به عبارت دیگر بایستی از ضد و نقیض گویی پدر و مادر و مربی جلوگیری شود به نحوی که فعالیت یک بار گفته های دیگری اثر و ارزش خود را از دست ندهد.
استفاده از دست چپ، بعد از کوشش بیهوده برای استفاده از دست راست
در مورد کودکان چپ دست این سوال مطرح است که آیا واقعً ممکن نیست اوضاع و احوالی را که به علت یادگیری بی ثمر و آموزش ی فایده دست راست بوجود آمده است و موجب اختلالاتی گردیده است به صورتی جبران و اصلاح نمود؟
جواب به این پرسش بایستی با احتیاط کامل انجام گیرد. اگر مسئله مربوط به فرد چپ دستی می شود که کاملا و به صراحت چپدستی داد، یعنی دست چپ خود را با مهارت بکار می برد ولی در دست راست و استفاده از آن مهارتی ندارد، بهترین پاسخ این است که او را وادار سازیم تا دست چپ خود را بیشتر بکار برد و بهتر از آن استفاده کند. مشروط بر اینکه این آموزش زیر نظر مربی مجربی انجام گیرد و اصول روان شناسی و آموزش و پرورش رعایت شود. در موارد دیگر این آموزش مجدد متاسفانه مخاطرات بسیاری به همراه دارد.
برخی از محققین معتقدند که بازگشت به استفاده از دستی که طبیعتا توانایی بیشتری دارد حتی می تواند وسیله رفع اختلالات و اشکالاتی نظیر کندی حرکات، ناشی گری های حرکتی و یا لکنت زبان باشد، اما این فرضیه اثبات شنده است.
در هر حال باید از تغیر ناگهانی و بی موقع در برنامه آموزش دست چپ یا راست خودداری کد. زیرا این تغییرهای ناگهانی بیشتر از آنکه موجب آرامش و سکون کودک بشوند موجب ناراحتی و بی قراری او می گردند. توجه به این نکته بار دیگر اهمیت تشخیص صحیح و به موقع را آشکار می سازند زیرا همین تشخیص صحیح و به موقع اجاره می دهد که مربی یا پدر و مادر بتوانند تربیت و آموزش خود را متوجه دستی سازند که توانایی بیشتر دارد و برای آموزش مناسب تر است.
چپ دستی بیمارگونه یا شبه چپ دستی
موقعی که یک کودک راست دست به خاطر بیماری عفونی و یا هر علت دیگری در نیمکره چپ مغزی دچار ضایعه می شود، مجبور است که برای جبران نارسایی های نیمه راست از نیمه چپ بدن خود استفاده کند. در این مورد چپ دستی واقعی وجود ندارد بلکه نوعی شبه چپ دستی بوجود می آید که با امکانات ابتدایی کودک مغایر است. در چنین مواردی مطلقا نبایستی کوشید تا با آموزش، طرف راست بدن کودک را به طرف مسلط تبدیل کرد. برعکس باید کوشش خود را متوجه استفاده بیشتر و بهتر از امکانات طرف چپ بدن کودک نمود.
شناخت صحیح و داشتن اطلاعات مطمئن درباره گذشته کودک از لحاظ ابتلا به بیماری ها و انجام معاینات پزشکی مخصوصا در زمینه اعصاب، به ما اجازه می دهند تا از ارتکاب خطاهایی که نتیجه آن سخت ناگوار است خودداری کنیم.
نقش خانواده
تردیدی نیست که خانواده به تنهائی نه می تواند در زمینه چپ دستی تشخیص درست داشته باشد و نه قدرت آن را دارد که برای کودک چپ دست خود برنامه آموزشی متناسبی طرح و اجرا نماید. بنابراین باید این نکته را در نظر داشت که هرگز با خواندن کتابی درباره چپ دستی، نظیر این کتاب، نمی توان فرزند خود را مورد آزمایش قرار داد و خود را از کمک متخصص بی نیاز دانست. ولی آیا بیان این نکته می تواند مبین این باشد که مشاهدات افراد خانواده روی کودک چپ دست فاقد هر گونه ارزشی هستند؟ پاسخ به این سوال نه تنها منفی است بلکه برعکس معتقدیم که آن نوع مشاهدات برای کسی که عهده دار تشخیص چپ دستی و سپس طرح و اجرای درمان چپ دستی است اهمیت بسیار دارد.
بدیهی است که فرد متخصص نیز از خواندن گزارشی که مادر در مورد کودک چپ دست خود تهیه کرده است و ما، در پایین به نوعی از این گزارش اشاره می کنیم خودداری و مضایقه نخواهد کرد.
مشاهده کودک
پدر و مادر و بخصوص مادر این امتیاز و خوشبختی را دارند که روبروز شاهد رشد و بزرگ شدن فرزند خود باشند اینان هستند که اولین حرکات او را مشاهده و نخستین کلمات او را با هیجان در ذهن خود یادداشت کرده اند و حتی اولین قدم های او را در راه رفتن پابه پا همراهی نموده اند. بنابراین در طول دوره خردسالی کودک، توانسته اند شاهد بسیاری مسائل باشند و مشاهدات پرارزشی بنمایند.
پدر و مادر، از نخستین بازی هایی که کودک بطور خودبخود انجام داده است مانند گرفتن جغجغه شاهد رفتار او بوده اند. قبلا اشاره کردیم که در مورد بسیاری از کودکان برای راست و چپ (یعنی اینکه کودک در کدام طرف بدن مسلط است) بایستی تا زمان تحصیل ابتدائی منتظر ماند معذلک تمام رفتارهای کودک در استفاده از دست راست و چپ بطور متناوب در خور مشاهده هستند. وانگهی علیرغم آنچه قبلا گفته ایم کودکانی هستند که از همان سنین پایین به نوع مشخصی چپ دستی یا راست دستی خود را نشان می دهند، بنابراین در مورد همه کودکان خوب و جالب است که دفتر مشاهده ای داشته باشیم و همه نکاتی راکه در خور توجه هستند با دقت یادداشت و با تاریخ مشخص کنیم. به این ترتیب اگر احتیاج به امتحان روانی باشد روان شناسان یا پزشکی که مجموعه این موارد را در اختیار می گیرد بهتر می تواند قضاوت کند و تشخیص بدهد. از سوی دیگر این نکته مورد توجه است که بتوانیم نخستین نقاشی های کودک یا نخستین کلماتی را که کودک نوشته است جمع آوری و حفظ کنیم. زیرا حتی همان نقاشی های بی ارزش و خط خطی کردن های کودک می توانند برای متخصص، منبع اطلاع و کسب خبر خوبی باشند.
مبارزه با پیش داوری ها
خانواده بایستی تواند با پیش داروی هایی که در زمینه چپ دستی وجود داد و بر اساس آنها چپ دستی را نقص یا موجب شرم می دانند مبارزه کند. عوامل تشریحی بدنی مربوط به چپ دستی به قدر کافی مبین این هستند که چپ دستی در هیچ موردی زائیده بدآموزی یا عادات نامناسب نیست. اگر رفتار پدر و مادر دور از پیشداوری باشد کودک می تواند بدن خود را به دلخواه و با توجه به امکانات خود بکار بگیرد و درنتیجه موجبی پیش نمی آید تا به علت مخالفت های اطرافیان، در کودک اختلالات عاطفی ایجاد شود.
اصل آزادی عمل و خودمختاری کودک از همان سال های اول زندگی باید رعایت شود.
در معاینه بدنی کودکان و انجام امتحانات طبی – روانی، به خوبی مشاهده می شود فشارهایی که از همان آغاز زندگی به کودک وارد شده اند تا چه حد او را متاثر ساخته اند. این تحمیل ها و فشارها که گاه جنبه بدنی و گاه جنبه اخلاقی دارند موجب می شوند که از همان سن کودکستانی فعالیت های نیمه چپ بدن کودک تقلیل داده شوند. در این جا نمونه ای ارائه می کنیم. این نمونه به کودکی مربوط می شود که خیلی مطیع و مهربان بود و همیشه می خواست مورد پسند و قبول مادر خود قرار گیرد. به خاطر ایجاد محبوبیت از حدود سنی دوسال و نیمی با صرف انرژی و کوشش بسیار خواسته بود تا به دلخواه مادر دست راست را به جای دست چپ بکار بگیرد. مادر هیچ گونه تنبیه بدنی در مورد کودک خود اجرا نکرده بود اما هر موقع که کودک می خواست با دست چپ خود کاری را انجام دهد او را تحقیر می کرد.
کودک که این نوع تحقیرها را نمی توانست تحمل کند می کوشید تا به بهترین وجه به تمایلات مادر پاسخ مثبت دهد. آن نوع رفتار موجب شده بود که چپ دستی یا راست دستی کودک در ورود به دبستان به زحمت قابل تشخیص باشد. به عبارت دیگر امتحان کننده در برابر کودکی قرار داشت که در عین اینکه راست دست بود علایم چپ دستی را نیز نشان می داد. در آغاز معاینه و گفتگو، مادر نیز اجرای هر نوع تحمیلی را نسبت به کودک منکر بود ولی طی گفتگوهای بعدی توانست اولین حرکات کودک و نخستین مداخله های بی جای خود را به یاد آورد.

توجه به بعضی نارسائی ها
باید توجه داشت که کودک چپ دست ممکن است از برخی نارسایی ها که ما در قسمت اول این کتاب مورد بررسی قرار دادیم رنج ببرد. به منظور راهنمایی پدران و مادران در اینجا به چند نکته تربیتی اشاره می کنیم.
* اگر کودک کند و بطئی است غرغر کردن و ناراحت ساختن او برای آنکه تندتر کار بکند بی فایده است. درست است که این قبیل کودکان مخصوصا برای پدران و مادرانی که خود تند و سریع کار می کنند موجب عصبانیت می شوند، ولی باید کوشید و این فکر را قبول کرد که کودک چپ دست با ما متفاوت است و بنابراین باید ناشکیبایی خود را به صورتی مهار کنیم.
بسیارند مادرانی که در برابر کندی حرکات کودک خود با عصبانیت عمل می کنند و مثلا صابو ن یا لیف دست شویی را از دست کودک چپ دست خود می گیرند و سروصورت او را می شونید و می گویند نمی توانم این همه معطل بشوم. بهتر این است که خودم دست و صورت کودک را بشویم و بی جهت با نگاه کردن به کودک خود را عصبانی نکنم و یا ساده تر بگوئیم مادر می گوید وقتی را که کودک صرف شستن دست و صورت خود می کند، بسیار زیاد است و من در همین مدت زمان می توانستم ده نوبت دست و صورت او را بشویم.
بدیهی است که این روش آموزشی موجب می شود که کودک به صورت موجود کوچک غیر مستقلی درآید که همیشه نتظار دارد مادر به کمک او بیاید.
خوب است بدانیم که کندی حرکات کودک چپ دست هرگز با غرغر کردن، فریاد کشیدن به سر کودک و یا تهدید و تنبیه او درمان نمی شود.
بعضی از چپ دستان از لحاظ فیزیولوژیک آرام و کند هستند و بهتر است که آنها را به حال خود بگذاریم و بی جهت کوشش نکنیم که آنها را وادار سازیم تا سریع تر کار کنند. پدران و مادران و مربیان نیز بایستی شکیبایی از خود نشان دهند و مشکلات کودک چپ دست خود را درک کنند.
در گروه چپ دستان به دسته ای برخورد می کنیم که خیلی ناشی هستند و این ناشی گری چه در خانه و چه در مدرسه موجب می شود که کودک چپ دست مورد تحقیر و تمسخر دیگران قرار بگیرد و رفته رفته نوعی احساس بی کفایتی در کودک بوجود آید و همین احساس به نوبه خود موجب افزایش ناشی گری های او بشود.
بنابراین بهتر است که کودک خردسال چپ دست و ناشی را یاری کنیم تا نقص و نارسایی خود را مترفع شارد.
برای این کار بهتر است او را در شرایطی قرار دهیم که بتواند مهارت و کارآمدی خود را تدریجا بدست آورد.
در نظر داشته باشید که در زندگی خانوادگی موقعیت های بسیاری وجود داد که می توان به کودک ناشی امکان فعالیت داد، فعالیت هائی که او نیز قادر به انجام آنها است مانند شستشوی ظروف بدون اینکه آنها را بشکند و آوردن غذا بی آنکه آن را بریزد.
* قبلا اشاره کردیم که فعالیت های آموزشی دبستانی موجب خستگی کودک چپ دست می شوند. با توجه به این خستگی پذیری بایستی در برنامه آموزشی کودک چپ دست زمان کافی برای استراحت و آرامش پیش بینی کرد. او را وادار ساخت تا در بیرون از کلاس درس بازی کند و یا به او اجازه داد که حرکت و فعالیت بدنی داشته باشند زیرا در همین حرکت و فعالیت بدنی برای کودک نقش دریچه اطمینان را بازی می کند. ضمنا بی آنکه برنامه خواب و بیدای شکل ثابت و انعطاف ناپذیری به خود بگیرد، ساعات خواب کودک باید رعایت شود. در مواردی که خستگی کودک زیاد است باید او را به پزشک نشان داد و مشکلاتی را که در زمینه تحصیلی دارد برای پزشک روشن نمود.
* در زمنیه اهمیت جو خانوادگی در آموزش و بازپروری کودک چپ دست هر قدر گفته شود کافی نیست. دشواری های کودک چپ دستی که در محیط خانوادگی نامناسبی زندگی می کند از لحاظ بدنی با مشکلات کودک چپ دست دیگری که در محیط خانوادگی خوب و هماهنگی به سر می برد متفاوت نیستند. ولی کودک دوم این احساس را دارد که در کاری که می کند و در کوششی که نشان می دهد پشتیبانی می شود و هر موقع که به خانه می آید احساس ایمنی می نماید.
همین احساس ایمنی موجب می شود که یاس و نومیدی پیش نیاید و درنتیجه از شکست جلوگیری شود.
* وضع اجتماعی – اقتصادی خانواده نیز در موفقیت کودک چپ دست دخالت داد. نه تنها به این خاطر که خانواده های فقیر که قادر نیستند مخارج درس های خصوصی و تمرین های مربوط به بازپروری را بپردازند، بلکه بیشتر به این خاطر که کودکان این قبیل خانواده ها موقعی که تحصیل ابتدایی خود را آغاز می کنند، از لحاظ هوشی رشد کمتری دارند و باروبنه فرهنگی که با خود به دبستان می آورند آنقدر ها مهم و قابل توجه نیست بنابراین از همان آغاز کار کودکان خانواده های فقیر، نسبت به کودکان خانواده های ثروتمند، عقب ماندگی دارند.
این نقص بخصوص در زمینه کلامی بیشتر به چشم می خورد. خزانه لغات کودکان فقیر کم و ناچیز است، از لحاظ دستور زبان و رعایت نکات دستوری ضعیف هستند و در شناخت مسائل دستور زبان دشواری هایی دارند. از آنجا که ضعف کلامی خود یکی از خطراتی است که کودک چپ دست با آن مواجه می شود بنابراین کودک چپ دستی که در محیط خانوادگی خود برای تکلم، محرک های فرهنگی لازم و متناسب نداشته باشد خیلی زود عقب ماندگی از خود نشان می دهد.
کودک چپ دستی که از لحاظ اقتصادی – اجتماعی در محیط خانوادگی نامساعدی زندگی می کند علاوه بر اینکه از همان آغاز زندگی تصحیلی دبستانی از مزایای فرهنگی اجتماعی که در دسترس سایر هسالان اوست محروم می ماند در محیط خانواده خود نیز شرایط مساعد و مناسبی برای مطالعه و تحصیل پیدا نمی کند. مثلا قبل از هر چیز در اکثر موارد، شریط مادی زندگی نامساعد هستند، شرایط و اوضاع روانی در اکثر موارد بهتر از شرایط مادی نیستند زیرا به ندرت خانواده هایی را می توان پیدا کرد که به طور جدی به معایب و دشواری کودک چپ دست خود بیاندیشند. باید دانست که بین وضع اجتماعی – اقتصادی و توجه و مراقبتی که خانواده برای تحصیلات فرزندان خود نشان می دهد هم بستگی کامل وجود ندارد، ولی این مسئله مانع از قبول این واقعیت نیست که بسیاری از خانواده ها به خاطر مشکلات مادی برای حل مشکلات تحصیلی و فرهنگی فرزندان خود وقت آزاد و کافی ندارند در تحلیل که خانم ژادول در کتاب خود تحت عنوان ( یادگیری قرائت و دشواری های خواندن) انجام داده نشان داده است که بنابر نتایج حاصل در آزمایشگاه تعلیم و تربیت (آنگلور) عامل اصلی توفیق درسی و تحصیلی، شخصیت مادر و حضور او در منزل به هنگام مراجعت کودکان از مدرسه می باشد. این شرایط موفقیت، بخصوص موقعی بیشتر اهمیت پیدا می کنند که کودکان با دشواریهای خاصی از نوع دشواریهای همراه با چپ دستی مواجه می شوند.
در این جا باید نکته دیگری را یادآور شد و آن تفاوت کاملا مشخصی است که بین دو دسته از مادران وجود دارد.
دسته اول شامل مادرانی می شود که به مواظبت های بهداشتی و تغذیه ای لازم و ضروری از کودک توجه دارند.
دسته دوم شامل مادرانی می شود که به تربیت کودک بیشتر فکر می کنند و می توانند محیط های تربیتی مناسبی برای شکوفا ساختن شخصیت و درنتیجه توفیق تحصیلی فرزندان خود فراهم آورند.
باید از تجارب کودک استفاده کرد
*گرچه خوبست که به کودک اجازه داده شود که هرچه بیشتر در یادگیری های شخصی خود استقلال و آزادی عمل داشته باشد، معهذا بایستی بهترین شرایط را فراهم آورد تا کودک بتواند تجارب بیشتری بدست آورد. بر این اساس ملاحظه می کنیم که اسباب بازی تنها وسیله سرگرم ساختن کودک نیست، بلکه وسیله ای است که به کودک اجازه می دهد تا هر چه بیشتر دنیایی را که در آن زندگی می کند بشناسد. ضمنا امکاناتی را که برای سازگاری و تسلط بر این دنیای خارجی در دست دارد به آزمایش گذارد.
بنابراین باید شرایط و موقعیت هایی را برای کودک فراهم آورد که بتواند : بسازد، خراب کند، ساخته های خود را تغییر شکل بدهد و با کمک دست ها اشیاء را لمس نماید. توجه داشته باشیم که تنها بازیچه های گرانقیمت نیستند که چنین امکاناتی را فراهم می آورند بلکه آن بازیچه های مفید هستند که برای این هدفها ساخته شده باشند. از راه بازی، کودک می تواند مهارت خود را افزایش دهد، دستهای خود را بهتر بکار ببرد، دقیق تر مشاهده نماید و بالاخره هوش عملی خود را توسعه بخشد. ممکن است در برابر برخی موانع با شکست مواجه شود ولی ابتدا از راه کوشش و خطا و سپس از راه بصیرت می تواند اشیاء مختلف را تحت کنترل خود درآورد و فضای سه بعدی اطراف خود را بشناسد و درک نماید. بنابراین ملاحظه می کنید که تا چه حد اسباب بازی های مختلف می توانند در درک سازمان فضایی کودک را یاری کنند و یا بازی هایی مانند بازی الاکلنگ، دوچرخه سواری و یا بازی اسکیتینگ رینگ به او کمک می کنند تا مفاهیم این بازی ها تعادل خود را در روی این وسایل حفظ نماید.
بخاطر تقلیدی که کودک علاقمند به آن است تمایل دارد تا مداد و کاغذ را نیز بکار بگیرد. مداد و کاغذ و یا مصالح و مواد دیگری مانند چسب و رنگ و خمیر و خاک و قیچی و غیره به او فرصت می دهند تا حرکات ظریف دست و مچ را بهتر تحت ضبط و کنترل خود درآورد. کودک گاه با کمک پنهانی فرد بزرگسال بهتر می تواند نقاشی یا طراحی را اجرا کند، یا در مجسمه سازی تقسیم حجم را در قسمت های مختلف بهتر انجام دهد. این گونه تمرین ها خود را برای سازگار ساختن کودک با کارهای دبستانی اهمیت زیادی دارد.
*در این جا بار دیگر مسائل مربوط به رشد کلامی را مطرح می کنیم و یادآور می شویم که خانواده بهترین محیط طبیعی برای یادگیری تکلم است. در این جاست که کودک رفته رفته و از طریق شنیدن کلمات، زبان مادری را به عنوان یک وسیله بسیار مهم رشد هوشی، فرا می گیرد. بدون تردید اطرافیان کودک تاثیر زیادی روی تکلم کودک دارند، نمونه ها و مدل هایی که از این لحاظ به کودک عرضه می شوند می توانند کلمات و نحوه تکلمی را که برای بیان صحیح فکر کودک لازم است به او عرضه نمایند.
متاسفانه باید این نکته را یادآور شویم که بسیاری از پدران و مادران بجای اینکه نحوه صحیح تکلم را به کودک بیاموزند، طرز صحبت بچگانه را با او ادامه می دهند و همین عمل موجب می شود که کودک از لحاظ رشد کلامی در سطح پایین تری قرار گیرد.
اگر مشاهده شود که کودک علیرغم محرکهای محیطی در مورد یادگیری تلکم صحیح مقاومت از خود نشان می دهد و یا در حدود سه یا چها سالگی به طریقی تلکم می کند که فقط اطرافیان آن را درک می نمایند. بهتر است این نقص را با آموزش بهتر و متکی بر تمرین های آموزشی مکرر جبران نمائیم.
*احتمالا کودکستان برای یادگیری های سن کودکستانی بهترین وسیله است. در این محیط که حدفاصل بین محیط خانوادگی و محیط دبستانی است کودک بهتر از هر جای دیگر می آموزد که تکلم صحیح تنها وسیله ای است که می تواند ارتباط او را با دیگران برقرار سازد.
*در نتیجه این اعتماد در او ایجاد شود که فکر و گفتار او توسط دیگران خوب درک می وشد. در همین محیط است که کودک می تواند حرکات خود را رفته رفته منظم سازد و از راه تمرین های خاص، بهتر بتواند سازمان های مکانی و زمانی لازم برای یادگیری خواندن و نوشتن را بدست آورد.
بنابراین کودکستان نبایستی به عنوان وسیله ای تلقی شود که به مادر فرصت می دهد تا چند ساعت از مزاحمت های کودک راحت باشد.
کودکستان برعکس باید به عنوان محیطی تلقی گردد که در آن بهترین شرایط فراهم آمده است و به خاطر همین شرایط توفیق تحصیلی آینده کودک نیز تا حدی تامین می شود. کودک چپ دست بیشتر از هر کودک دیگر از این آموزش کودکستانی استفاده می کند و سود می برد.
کم کردن موانع
آیا لازم است در این جا به مشکلات کودک چپ دست به خصوص موقعی که پیش از سن قانونی به مدرسه می رود اشاره کنیم ؟ دربرخی زمینه ها مانند یادگیری چپ و راست یا نشان دادن طرف چپ و راست فرد مخاطب و یا پیروی از آهنگ ون ریتم معین مشاهده شده است که کودک چپ دست در مقایسه با حد متوسط کودکان هم سن خود عقب ماندگی هایی نشان می دهد .
حال اگر خواسته باشیم کودک چپ دست را یک سال زودتر از سن قانونی به مدرسه بفرستیم این مشکلات را ده برابر خواهیم کرد .
بنابراین آنچه باید انجام داد درست بایستی بر عکس باشد یعنی اگر قانون اجازه دهد بایستی کودک چپ دست را وادار کنیم تا در نیمه اول سال تحصیلی با آهنگی کندتر مفاهیم لازم را برای خواندن به دست آورد . و از همان ماه اول ورود او به مدرسه یادگیری خواندن را به کودک تحمیل نکنیم .
* به محض اینکه کودک تحصیلات ابتدایی خود را آغاز می کند خانواده باید به سود خود و کودک رابطه مداومی را با معلم برقرار سازد . این رابطه در وهله اول به او فرصت می دهد تا بتواند ذهن معلم را درباره مشاهداتی که در داخل منزل روی کودک انجام می گیرد روشن سازد و در مرحله دوم خانواده می تواند از این راه در زمینه چپ دستی کودک با معلم اتفاق نظر و رای پیدا کند . بدیهی است که اگر کودک به خاطر چپ دستی توسط خانواده خود تحت نظر و درمان قرار گرفته است و برنامه های بازپروری در مورد او اجرا می شوند ، معلم بایستی در جریان آنها قرار بگیرد و خانواده کلیه اطلاعاتی را که در زمینه تشخیص چپ دستی و باز پروری کودک در اختیار دارد برای معلم بازگو نماید . بالاخره بجاست که پدران و مادران خیلی زود و بطور کامل درباره موانعی که کودک با آنها روبرو می شود آگاهی پیدا کنند و منتظر نمانند تا نتایج امتحانات آگهی شود و یا شکست تحصیلی کودک در آخر سال آشکار گردد و سپس شروع به اقدام و عمل نمایند .
* بعضی از پدران ومادران که قصد کمک به کودک چپ دست خود را نیز دارند آنها را وادار می کنند تا در زمینه خواندن و نوشتن تمرینهای اضافی انجام دهند . این نحوه رفتار بخصوص در طول سال تحصیلی چندان خوب نیست ، زیرا تکالیفی را که کودک باید در خانه انجام دهد افزایش می دهد ، ضمنا همانطور که اشاره کردیم چون کودک چپ دست معمولا کند و آرام کار می کند ، با افزایش تکالیف ، زمان استراحت او بکلی کوتاه می شود و در نتیجه کودک همیشه تحت فشار و تنش روانی است . ازسوی دیگر ممکن است تکالیفی که خانواده برای کودک تعیین می کند با آنچه معلم در مدرسه به او می دهد متفاوت و ناهماهنگ باشد و کودک در برابر دو روش آموزشی مختلف ، دچار تعارض گردد بدیهی است که ما ، در این جا به این نکته اشاره ای نکردیم که هر کس وظیفه و شغلی دارد و احتمالا پدر و مادر که از راه تجربی روشی را بکار می برند به کم و کیف روشهای آموزشی آگاهی ندارند .
* بایستی به پدران و مادران هشدار داد که نسبت به روش آموزشی خاصی که از طرف معلم به کودک ارائه شده است به خصوص در برابر کودک انتقاد نکنند . معمولا در این نوع انتقادها نظریات شخصی خیلی دخالت داده می شوند . و پدران و مادران نمی توانند به طور عینی بی آنکه پایه های اساسی فرضیه های مربوط به این روشها را بشناسند آنها را ارزشیابی نمایند علاوه بر این هرگز خوب نیست که در برابر کودک آموزشی را که به او داده می شود و کودک در آن مواجه با دشواریهایی می گردد مورد انتقاد قرار دهیم ، زیرا بلافاصله کودک به این فکر می افتد تا علل مشکلات خود را در جای دیگری جستجو کند و بر همین اساس خیلی زود از تلاش و مبارزه باز می ایستد و شکست را میپذیرد .
* اگر روش یادگیری خاصی از لحاظ پدر و مادر مورد پسند نیست معمولا این امکان بای آنها وجود دارد که از مدرسه دیگری که در نزدیکی آنها واقع شده است و احتمالا روشی را بکار می برد که مورد پسند آنهاست استفاده بکنند .
این راه حل بهتر از انتقاد و ایرادهایی است که خواه بر پایه های دقیق مبتنی باشد و خواه به کلی بی پایه بوده باشد .
* بالاخره در این جا باید مختصری درباره پدران و مادرانی سخن بگوییم که به خاطر اختلالات همراه با چپ دستی و یا ترس از دایمی شدن این اختلالات در کودک دچار اضطراب می شوند . بدیهی است که پدران و مادران دشواریهای روانی خاص خود را دارند و حمله های اضطرابی همیشه هم قابل کنترل نیستند . اضطرابی که در مورد چپ دستی کودک تثبیت می شود اگر هم کودک چپ دستی نداشت به شکل دیگری خودنمایی می کرد . معذالک باید بپذیریم که این اضطراب و نگرانی موجب زحمت و رنج بیشتر کودک می شود . مساله مهم این است که پدران و مادران به این نکته توجه داشته باشند و در حد ممکن واکنش های خود را کنترل نمایند . توجه داشته باشیم که هیچ چیز به اندازه اضطراب و نگرانی مسری نیست و پدران و مادرانی که خود دچار اضطراب و نگرانی هستند فرزندانی مضطرب تربیت خواهند کرد . در چنین شرایطی نمی توان از موقعیت کودک امتحان عینی به عمل آورد . پدر و مادر معمولا مسایل را بزرگتر از آنچه هست جلوه می دهند و بی آنکه هر مسئله را در شرایط خاصی که به وجود آمده است مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند ، به طور غیر ارادی این فکر را در کودک ایجاد می کنند که وی به بیماری بزرگی مبتلا شده است . دلیل این مدعا آن است که ملاحظه می کنید حتی در مورد کودکانی که از لحاظ سنی هنوز به مرحله ای نرسیده اند که چپ یا راست در آنها مشخص شده باشد ، پدر و مادر احساس نگرانی می کنند و یا به خاطر اینکه کودکی در سن چهار سال ونیمی یک بار در نوشتن کلمه ای یا رقمی حروف را پس و پیش کرده و یا یک رقم را معکوس نوشته است ، خود را مظطرب و نگران می سازند . در مورد همین پدران و مادران ملاحظه می شود که گاه برای اطمینان بیشتر به چند متخصص مراجعه می کنند و همه وسایل آموزشی و بازپروری را به کار می گیرند تا به اصطلاح عیبی را که واقعا وجود ندارد مرتفع سازند در این میان وضع کودک خردسالی را در نظر بگیریم که از یک متخصص به متخصص دیگر برده می شود و آزمونهای متعددی را در مورد او اجرا می کنند بدیهی است که خواه و ناخواه این فکر را در او به وجود می آید که بیماری عمده و مهمی دارد .
وقتی که مطمئن شدیم که ارزش یابی وضع کودک با تستهای روانی – پزشکی کامل بهتر عملی می شود بایستی این کار را با علم و آگاهی کامل انجام دهیم و مراقبت های لازم آموزشی را مراعات نماییم و توجه داشته باشیم که مراقبتهای بی جا و بی موقع جز اینکه وضع را بدتر کنند نتیجه ای ندارند . بهترین روش آن است که از سال آخر کودکستان ، روانشناس و پزشک بتوانند کودکان را مورد امتحان قرار دهند . و پس از نتیجه گیری از امتحانات و بررسی های خود روشهای آموزشی خاص هر کودک را به پدران و مادران و مربیان و معلمان یادآوری نمایند . بحث در این باره ما را به موضوع نقش مدرسه در مورد کودکان چپ دست نزدیک می سازد .
نقش مدرسه
کودک چپ دستی که اختلالات رفتاری نیز دارد برای آموزگار مدرسه ابتدایی مسئله بزرگی به شمار می رود معمولا آموزگاران که مسئولیت آموزش و پرورش تعداد زیادی کودک به را به دارند در برابر این قبیل کودکان که حتی از حد میانگین سایر اطفال پایین تر هستند و در مورد نوشتن و خواندن دشواری هایی دارند و به زحمت می توانند خود را با کار سایر شاگردان هماهنگ سازند احساس ناتوانی و ضعف می کنند این قبیل دانش آموزان خیلی زود موجب جلب توجه و دقت معلم می شوند ولی معلم نیز خود را با دو مسئله مواجه می بیند :
یکی اینکه کودکان چپ دست به ظاهر مثل سایر کودکان باهوش هستند و معلم می خواهد به آنها کمک کند تا دچار عقب ماندگی نشوند معلم مجبور است با اکثر دانش آموزان خود را هماهنگ سازد و بنابراین نمی تواند برنامه های درسی را به خاطر چند کودک چپ دست متوقف سازد . مسئله دشواری است و این دشواری در کلاسهایی که در آنها تعداد دانش آموزان بیشتر است افزایش می یاید . متاسفانه به علت آنکه در شرایط فعلی تعداد مراکز آموزش مجدد و بازپروری برای این قبیل کودکان و نارسایی های آنان محدود است ، در اکثر موارد معملین هستند که این نارسائی ها تشخیص می دهند و باید به کودکان کمک کنند تا نارسائی های آنان رفع گردد .
نتیجه ای که می توان گرفت این است همه آموزگاران و به خصوص آنها که در کلاسهای اول ابتدایی به آموزش اشتغال دارند بایستی به طور کامل در جریان نظریات مربوط به این نقص ها و نارسائی ها قرار گیرند و مخصوصا به جنبه های عملی چپ دستی نیز آشنایی داشته باشند . این اطلاعات تنها مورد توجه مربیان خاص کودکان چپ دست نیست ، زیرا باید توجه داشته باشیم که تعداد کودکان چپ دستی که در مدارس از برنامه های آموزشی معمول استفاده می کنند بیشتر از تعداد کسانی است که در مدارس مخصوص کودکان چپ دست می باشند .
بایستی این قبیل آموز گاران را در جریان فرضیه ها و مسائل چپ دستی قرار داد ضمنا همین معلمین بایستی با وسایل عملی ، که کودکان چپ دست را به طور موثری یاری می کنند آشنایی داشته باشند . در اینجا اشاره می کنیم که در تربیت معلمین در دانشسراهای مقدماتی باید به این نکته نیز توجه بشود . امید ما این است که این کتاب کوچک بتواند از این نظر نقیصه برنامه های آموزشی موجود را مرتفع سازد .
آماده ساختن کودک در کودکستان برای خواندن و نوشتن .
قبلا اشاره شد که دانشسراهای مقدماتی باید آموزشی را به دانشجویان ( معلمین آینده مدارس ابتدایی ) بدهند که برای کمک به کودکان چپ دست و کودکانی که در یادگیری و خواندن دچار اشکال هستند کمک موثری باشند در مورد دانشسراهای مخصوص تربیت مربی کودکستان معتقدیم که باید به دانشجویان ( مربیان آینده ) بیشتر این مسئله تفهیم شود که در کودکستان ، کودکان بایستی از راه بازیها و تمرینهای بدنی بتواند رفته رفته آماده یادگیری خواندن و نوشتن بشوند و برنامه های آموزشی نظری و عملی نیز به همین منظور تنظیم گردند تنها هدف این بازیها و تمرینها این است که کودک بتواند بهتر به وجود خود پی ببرد و مفاهیم مربوط به زمان و مکان را بهتر تشخیص دهد ، تکلم و سایر وسایل بیان فکر و اندیشه را بهتر به کار ببرد و بالاخره از راه همین بازیها با مفاهیم مربوط به زمان و مکانی که در آن زندگی می کند بهتر آشنایی حاصل نماید آموزش مربوط به درک بینایی و شنوایی و حرکت و جابجا شدن که در شرایط مساعد و همراه با نشاط طبیعی کودک انجام می گیرد از همان روزهای نخستین به معلم فرصت می دهد تا کودکانی را که نمی توانند هماهنگ با دیگران به کار و بازی مشغول شوند تشخیص دهد . در مورد این قبیل کودکان می توان علاوه بر درسهای گروهی و دسته جمعی متناسب با دشواری هایی که دارند تمرینهای ویژه در نظر گرفت .
هدف این تمرینها بیشتر این خواهد بود که کودک بتواند به طور عملی مفهوم چپ و راست را دریابد ضمنا باید به کودک یادآور شد و به او تفهیم نمود که بعضی از اعضای او دوگانه هستد مانند : دستها ، پاها و یا به او آموخت که نیمی از بدن را بی آنکه نیمه دیگر را به حرکت در آورد به فعالیت وادار سازد در اینجاست که حرکات ساده ، ابتدا توسط یک طرف و سپس توسط طرف دیگر بدن ، و بی آنکه اصطلاح چپ و راست به کار برده شود ، توسط کودک انجام می گیرد ، مثلا از کودک می خواهند تا ابتدا با یک پا حرکت کند و سپس با پای دیگر و یا ابتدا یک چشم را به هم بگذارد و سپس چشم دیگر را . باید توجه داشت که در زندگی طفل دبستانی حرکات بیشماری وجود دارد که می توان آنها را به حرکات ساده ای تجزیه کرد و سپس این اجزا تجزیه شده را با هم ترکیب نمود بی آنکه این تجزیه و ترکیب موجب ناراحتی کودک بشود . هنر مربی کودکستان در این است که بتواند این تمرینها را به صورت مطبوعی عرضه نماید . در کودکستان درس و برنامه مشخصی برای ورزش و تمرین بدنی وجود ندارد ، ولی معلم کودکستان می تواند داستانهای کوتاهی را نقل کند و کودکان را وادار سازد تا با حرکت سر و صورت و بدن مطالب را تقلید و بیان کنند . به کمک همین تمرینها است که حرکات بدنی را نیز انجام می دهند . مثلا ممکن است از کودک بخواهیم تا جویبار کوچکی را تصور کند ، از یک طرف آن به طرف دیگر بجهد ، گاه این پرش را با پای چپ و گاه با پای راست انجام دهد و یا اینکه از کودک بخواهیم تا روی یک پا لی لی کند و سپس همین عمل را با پای دیگر انجام دهد .
کودک بایستی قسمتهای مختلف بدن خود و بدن دیگران را بشناسد و بتواند با همین قسمتهای مختلف بدن خود حرکات ساده و رفته رفته پیچیده را انجام دهد . این تمرینهای گروهی موجب می شوند که حتی کودکانی که در آغاز کار قادر به انجام آنها نیستند تحت تاثیر دیگران و با استفاده از مدلهایی که در برابر خود دارند . به انجام این تمرینها قادر بشوند .
مثلا کودک به راحتی می آموزد که چگونه یک یا دو قدم به جلو بردارد یک یا دو قدم به عقب بگذارد ، یک قدم به طرف راست و سپس یک قدم به طرف چپ برود . یاد می گیرد که چگونه یک دست خود را به جلو بیاورد و دست دیگر خود را به کمر بزند . و این عمل را چه در وضع ایستاده و چه در وضع خوابیده انجام دهد . رفته رفته این تمرینهای شکل پیچیده تری به خود می گیرند و این پیچیدگی را می توان تا حدود زیادی افزایش داد . مثلا از کودک خواست که یک پا به طرف چپ بردارد ، یک دور به دور خود بچرخد ، یک قدم به جلو بگذارد و این حرکات را به نوبت با پای چپ یا راست انجام دهد . در تمرین دیگری که به نام عبور از مانع می نامیم از کودک می خواهیم تا در یک جهت مانع اول را دور بزند و مانع دوم را در جهت دیگر دور بزند . می توان همین عمل را به کمک کودکانی که به راحتی این کار را انجام می دهند ، برای کودکانی که برای انجام این کارها دشواری دارند به تکرار انجام داد . این تمرینها موجب می شود که کودک بتواند در فضا و مکان حرکت کند و ضمنا از همین راه است که می تواند تصویر ذهنی حرکاتی را که باید انجام دهد در مغز خود بوجود آورد .
از راه انجام برخی نمایشهای ساده و بازیهای تقلیدی نیز می توان به کودک کمک کرد تا روابط بین اشیا را درک کند . فرض می کنیم موضوع بازی یا نمایش به مادری مربوط بشود که مشغول تهیه شیرینی است . مجموعه حرکاتی که مادر معمولا برای این کار انجام می دهد کودک نیز ضمن بازی عینا آنها را اجرا می کند : ابتدا آرد ، کره و شکر را در ظرفی می ریزد ، مقداری شیر به آن اضافه می کند ، فر مخصوص شیرینی پزی را طرف راست خود می گذارد ، سینی یا تاوه مخصوص شیرینی را با دست چپ چرب می کند ، شیرینی های آماده روی هم چیده می شوند ، انبوه شیرینی در جلوی او به وجود می آید و رفته رفته در همین بازی ساده و ابتدایی کودک مفاهیم چپ ، راست ، بالا ، پایین ، جلو و عقب را می آموزد .
برای اینکه کودکان را وادار کنیم تا به تدریج نگاه خود را از چپ به طرف راست حرکت دهند کافی است آنها را وادار کنیم که مثلا اشیایی که روی لبه تاقچه و یا روی میز چیده شده اند در جهت چپ به راست نگاه کند و بشمرد و یا از آنها بخواهیم از چپ به راست اشکالی را ترسیم نمایند ، مثلا شکل یک ردیف سیب را بکشند ولی این تصویرها از چپ به راست شروع شوند ، به نحوی که سیبها از سمت چپ به سمت را ست قرار بگیرند می توان این آزمایش و تمرین را در جهت راست به چپ ، پایین به بالا و یا بالا به پایین نیز انجام داد .
در حدود شش سالگی می توان کودک را وادار کرد که مثلا اولین یا آخرین کتابی را که روی قفسه کتابخانه وجود دارد بردارد . در سال آخر کودکستان کودکان معمولا می توانند بین بالا و پایین ، چپ و راست صفحات دفترچه خود تمیز بگذارند .
کودکان در این سن می توانند مثلا با نقاشی یک ردیف پرنده ، میوه یا انسان در بالای صفحه یا قسمت چپ ، مفهوم چپ و بالا را یاد بگیرند . ممکن است همین تمرین را به صورت ساده تری نیز انجام داد . مثلا از کودک خواست تا با حرکت دست خود در فضا دوایری رسم کند . سپس همین عمل را روی تخته سیاه به نحوی انجام دهد که جهت این دوایر در جهت عکس حرکت عقربه های ساعت باشد . علت اینکه این توضیح را می دهیم این است که در نوشتن بایستی حرکت دست مخالف عقربه های ساعت باشد . . از لحاظ ایجاد نظم حرکات نیز می توان تمرینهای متعددی برای کودک در نظر گرفت . مثلا با ایجاد صداهای منظم با فاصله کوتاه یا فاصله بلند اعم از دست زدن ، پا به زمین کوبیدن ، چوب زدن روی طبل کوچک و یا راه افتادن و کوبیدن پای چپ یا پای راست به زمین و همچنین حرکات کوچک و ظریف و ساده که در رقص دیده می شود .
از راه صداهای مختلف می توان کودکان را وادار به تمیز آهنگ و طنین ، بلندی و طول و شدت امواج صوتی نمود . برای این کار بهتر است که کودک وسیله ای که صدا را ایجاد می کند نبیند و تنها از روی صدایی که می شنود صداهای مختلف را تشخیص دهد . این نوع تمرینها برای درک سمعی کودک مفید هستند ولی ضمنا به کودک فرصت می دهند تا با علائم و نشانه های مختلف آشنایی پیدا کند .
از راه همین تمرینها می توان رفته رفته کودک را به بیان همه اختلافاتی که در قسمتهای درک سمعی یا بصری داشته است وادار کرد . از آنجا که کودکان به بازیهای تقلیدی بسیار علاقمند هستند این بازیها برای رشد توانایی استفاده کودک از علائم و نشانه ها وسیله خوبی می باشند .
همراه و همزمان با این تمرینها می توان رفته رفته استفاده از تکلم آگاهانه را به کودک آموخت . مثلا از او خواست جمله ای بسازد که تنها یک کلمه داشته باشد ، جمله ای بسازد که با کلمه معینی شروع شود و یا با کلمه معینی خاتمه یابد ، جمله ای بسازد که بلند تر یا کوتاهتر از جمله دیگر باشد و از این قبیل … بدیهی است که ما در اینجا اشاره ای به یادگیری کلمات تازه و استفاده از این کلمات در شرایط مختلف و ممکن نکرده ایم . این نوع امکانات خود از لحاظ افزایش تعداد لغاطی که یک کودک می داند بسیار اهمیت دارند .
ملاحظه می کنیم که برای مربی کودکستان به اندازه کافی کار وجود دارد مربیان کودکستان نه تنها کودکان را برای یادگیری خواندن و نوشتن آماده می سازند بلکه از راه تماس با کودک اطلاعاتی را به دست می آورند که بسیار پرارزش هستند و از راه همین اطلاعات است که می توان به خاطر کمک به کودک او را وادار به انجام تمرینهای مختلف نمود . در برخی موارد بخصوص آنجا که حدس زده می شود بینایی یا شنوایی کودک خوب نیست و یا اختلالات عصبی وجود دارد ، بایستی معاینه پزشکی به عمل آورد . برای این کار بهتر است همیشه تا آنجا که ممکن است این معاینات انجام گیرند و برنامه های آموزشی و درمانی زودتر اجرا شوند .
تمرینهایی که در بالا به آنها اشاره کردیم و به دوره کودکستانی کودک مربوط می شوند ، در دوره دبستانی با شکل پیچیده تری ادامه پیدا می کنند و رفته رفته موجب می شوند که کودک بتواند حرکات لازم ر ا برای نوشتن بیاموزد . با توجه به این نکته است که اگر آموزش بدنی به مفهوم وسیع آن در نظر گرفته شود ، می تواند خود در یادگیری خواندن و نوشتن به کودکان به عنوان وسیله کمکی تلقی شود .
تاثیر رفتارهای معلم
ورود به مدرسه و آغاز تحصیلات دبستانی برای همه کودکان شش ساله واقعه بزرگی به شمار می رود . معمولا این امر بی آنکه به ظاهر موجه به نظر برسد احتیاج به صرف نیروی بسیار دارد و ایجاب می کند که کودک برای سازگاری با محیط تازه امکانات خاصی داشته باشد ، امکاناتی که همه کودکان ندارند . به همین لحاظ است که برخی کودکان طی چند هفته ، عده ای طی شش ماه اول سال و بعضی دیگر تا آخر سال تحصیلی گرفتار مشکلات مربوط به این سازگاری هستند . در این بحث ما به ناسازگاریهایی که زاییده نقیصه عقلی هستند اشاره نمی کنیم ولی به آن دسته از مشکلات که کودک با آنها مواجه می شود و بیشتر زاییده فشارهایی است که از طرف مدرسه به کودک تحمیل می گردند و یا کودک نمی تواند مانند همه و هماهنگ با سایر همکلاسان خود پیشرفت داشته باشد ، اشاره می کنیم .
در مورد کودک چپ دست موانع خیلی بیشتر هستند و به همین لحاظ است که این قبیل کودکان بیش از سایرین احتیاج به دقت و مراقبت خاص از طرف معلمین دارند . بدیهی است که برای اجرای این نوع مراقبتها معلم نیز بایستی زمان لازم در اختیار داشته باشد . در این جا مربی و معلم بایستی تا آنجا که احساس عدالت خواهی سایر کودکان جریحه دار نمی شود به کودک چپ دست اجازه دهند تا با آهنگ خاص خود و به شیوه آرام تر و ملایم تر کار کند .
ضمنا موجبات تشویق بیشتر کودک چپ دست را فراهم آورند . و از دادن نمراتی که به حق نمودار زحمت و کوشش فوق العاده کودک چپ دست نیستند خودداری کنند . بهتر است که در ماههای اول زندگی تحصیلی برای این قبیل کودکان هیچ نوع ارزشیابی خاصی که مشخص سازنده کودک باشد و به اصطلاح بی جهت او را در گروه عقب مانده های تحصیلی قرار دهد انجام ندهند .
با توجه به این نکات است که می توان فهمید چرا در مورد چپ دست های عمیق توصیه می کنند که یادگیر ی نوشتن دیرتر آغاز شود و به خصوص به آنها فرصت داده شود تا تمرینهای مربوط به یادگیری را که جنبه آمادگی دارند انجام دهند و به نتیجه برسند ( در این قبیل تمرینها ، از کودک می خواهند تا روی زمین و تنها با راه رفتن حرفی را بنویسد و یا در فضا با حرکت دست خود حرفی را رسم کند . سپس به حرکات کوچک تر و دقیق تر که به حرکت دو قسمت بازو و ساعد مربوط می شود بپردازد و بالاخره حرکات دقیق تری را که با حرکت مچ دست می توان انجام اجرا کند . ) گاه ممکن است این تمرینها به زمانی برابر یک سال احتیاج داشته باشد . مسئله مهم این است که برنامه آموزش سال اول را موقعی آغاز کنیم که کودک قادر به استفاده و جذب آن باشد . باید توجه داشت که هیچ چیز برای زندگی تحصیلی کودک خطر ناکتر از آن نیست که پیش از آنکه آمادگی یادگیری مطلبی را داشته باشد به طور پیش رس و بی موقع آن مطلب را به او بیاموزیم .
در همه موارد معلم بایستی شکیبایی از خود نشان دهد و به خصوص کوشش و زحمت شاگرد را پاداش دهد نه حاصل و بهره کار او را . ضمنا همچنان که قبلا اشاره کردیم بسیار مفید است که در مواردی که خانواده می تواند به آموزش کودک چپ دست خود کمک کند این همکاری جلب شود .
آموزش نوشتن به کودکان چپ دست
قبلا توصیه کردیم که در مورد کودکان چپ دستی که برای یادگیری نوشتن با دست راست دشوار ی های زیادی ندارند روش یادگیری مشابه با کودکان راست دست اجرا شود . مشروط به اینکه اولا به ناشی گری های ممکن و کندی نوشتن این نوع کودکان توجه بشود ، ثانیا نسبت به اختلالات خلقی که ممکن است بروز کنند دقت کافی مبذول گردد . بهترین وسیله پیشگیری از بروز این اختلالات این است که از وارد آوردن هر نوع فشار و تحمیل زیاد و بیجا به کودک اجتناب نماییم .
اما گروهی از کودکان چپ دست وجود دارند که چپ دستی آنها کاملا بارز است و برای یادگیری نوشتن با دست راست مشکلاتی دارند . گاه این مشکلات به حدی زیاد است که تقریبا نمی توان آنها را برطرف ساخت . بنابراین در مورد این گروه باید بپذیریم که نوشتن با دست راست کنار گذاشته شود و نوشتن با دست چپ انجام گیرد . معذالک کافی نیست که فقط اجازه نوشتن با دست چپ به کودک داده شود تا همه مشکلات امر برطرف گردد ، بلکه بایستی این قبیل کودکان را برای یادگیری نوشتن با دست چپ در بهترین شرایط ممکن قرار داد تا این یادگیری به نحوی طبیعی انجام گیرد . می دانیم که اگر هم معلمین با اصول آموزشی مربوط به یادگیری نوشتن با دست راست آشنایی داشته باشند و یا در مورد وضع بدنی و چگونگی قرار دادن کاغذ و دفتر در مقابل خود و یا چگونگی وضع دستها کودکان را راهنمایی نمایند و یا تمرینهای اولیه مربوط به نوشتن را برای کودکان انجام دهند ویا برخی نقص های مربوط به یادگیری را که کودکان راست دست دارند برطرف سازند ، الزاما قادر نخواهند بود که همین راهنمایی ها و نصایح را در مورد کودکان چپ دست عملی سازند .
از لحاظ این قبیل معلمین برای آموزش نوشتن با دست چپ روشی وجود ندارد . در دانشسراهای مقدماتی و عالی از این روشها نامی در میان نیست و دانشجویان فارغ التحصیل این موسسات بعد از آنکه وارد کار می شوند برای یافتن مجله های اختصاصی و مقالاتی که به این مسائل می پردازند دشواری های زیادی دارند علاوه بر این چون این آموزگاران و مربیان خود با دست راست می نویسند برای آنها بسیار مشکل است که بتوانند خود را به جای دانش آموزان چپ دست بگذارند . زیرا مشکلات این قبیل دانش آموزان را نداشته اند . ضمنا باید توجه داشت که اگر داوطلبان ورود به دانشسراهای مقدماتی چپ دستی داشته باشند ناگزیر از آن هستند که یا نوشتن با دست را ست را فرا گیرند و یا حرفه ای جز معلمی را انتخاب نمایند .
بنابراین در زمینه آموزش نوشتن به چپ دستان بایستی به طور تجربی و ابتدا به ساکن مناسب با هر کودک خلق با ابداع کنند . بر ای رفع این مشکل در اینجا با الهام از مقالاتی که در مجله انجمن اولیا و مربیان در پاریس در سالهای 1954 و 1955 نشر یافته اند چند راهنمایی را که احتمالا هم برای پدران و مادران و هم برای آموزگار و مربیان مفید فایده هستند مطرح می کنیم .
وقتی با دست راست می نویسیم ، رسم حروفی که مسیر ترسیم آنها در جهت بالا به پایین و راست و چپ است آسانتر انجام می گیرد . زیرا این نوع حرکات با دست راست آسانتر انجام می گیرد . برعکس حرکاتی که از طرف چپ به طرف راست و از بالا به پایین متوجه هستند با دشواری مواجه می شوند . به همین لحاظ است که اغلب کسانی که حکاکی می کنند در نگارش و رسم حروف جهت حروف را از بالا طرف راست به پایین طرف چپ می گیرند .
مشکل دومی که با آن مواجه می شویم از آنجا ناشی می شود که کودک چپ دست در کشیدن و ترسیم علائم افقی حروف الفبا جهت راست به چپ را رعایت می کند و در ترسیم حروفی که دار ای دوایری هستند مانند حروف a,o,d حرکت دست او در جهت حرکت عقربه های ساعت است . این تمایلات موجب می شوند که نوشته کودک چپ دست ، آن طور که باید به طور طبیعی انجام نگیرد .
در اینجا به چند راهنمایی عملی که ممکن است از لحاظ کودکان چپ دست مفید واقع شوند اشاره می کنیم :
* بایستی کودک را طوری در برابر میز کار قرار دهیم که حرکات دست و بازوی چپ او در حد اکثر آزادی ممکن انجام گیرند . بنابراین نباید در طرف چپ کودک چپ دست کودک دیگری را قرار داد ؛ به همین ترتیب بایستی دوات در طرف چپ او قرار گیرد ، به نحوی که در هر نوبت کودک مجبور نشود دست خود را روی نوشته های صفحه کاغذ بلغزاند تا به دوات برسد . نوری که به روی صفحه کاغذ می تابد بایستی از سمت راست بتابد تا سایه دست موجب ناراحتی کودک نشود .
* دفتر یا کاغذی که کودک روی آن می نویسد بهتر است کمی به طرف راست متمایل باشد ، بر خلاف آنچه در مورد راست دستان دیده می شود که صفحه کاغذ اندکی متمایل به چپ است ، در این وضع کودک می تواند آنچه را که می نویسد ببیند و کمتر از لحاظ سیاه کردن نوشته هایی که تازه نوشته است با اشکال مواجه شود .
* سر قلمهایی که معمولا در بازار یافت می شوند بیشتر با تناسب اوضاع و احوال راست دستان ساخته شده اند و اگر چپ دستان بخواهند آنها را همانطور که راست دستان به کار می برند به کار ببرند با دشواری مواجه خواهند شد .
بایستی کودک چپ دست قلم را طوری در دست بگیرد که درست قرینه وضع قلم در راست دستان باشد . به این ترتیب کودک چپ دست می تواند به عکس آنچه راست دستان انجام می دهند انجام دهد و قسمتهای پهن و نازکی را که کودک چپ دست در ترسیم حروف دارد معکوس وضع مشابه در راست دستان خواهد شد . با این همه نوشته کودک چپ دست اندکی به سمت راست متمایل خواهد بود .
* نوشتن با حروف بزرگ : در مورد کودکان چپ دست مناسب تر است زیرا در الفبای این نوع نوشته ها نه دایره و گرهی وجود دارد و نه مسئله اتصال حروف به یکدیگر مشکلی را به وجود می آورد . ولی باید دید که این نوع نوشتن در مدرسه مورد پذیرش و قبول است یا خیر ؟
* استفاده از سر قلمهایی که نوک نرم دارند و یا استفاده از خودکارهایی که جوهر روغنی آنها خوب و روان است موجب می شود که کودک چپ دست بسیاری از این مشکلات را نداشته باشد . اما در بسیاری از مدارس ابتدایی استفاده از این وسایل هنوز رواجی ندارد .
در کتابفروشی ها معمولا چوب قلمهای مخصوص کودکان چپ دست وجود دارد ، توصیه می شود که از این وسیله که به راحتی نیز در دسترس است استفاده بشود .
بایستی از همان آغاز به کودک چپ دست آموخت تا هر جا که در نوشتن به رسم دوایر و گردی ها احتیاج دارد دست خود را مانند راست دستان در جهت عکس عقربه های ساعت به حرکت در آورد .
به کودک چپ دست باید اجازه داد تا مثلا در حروفی مانند T یا F تیره افقی را از راست به چپ بکشد ، این تیره ها معمولا در طرف چپ اندکی به سوی بالا متمایل می شوند .
بایستی از همان آغاز یادگیری و آموزش نوشتن مواظب بود که کودک خطای نگارش در آینه را که به خصوص در چپ دستان زیاد هم دیده می شود نداشته باشد و اگر هم کودکی دارای چنین وضعی است مراقب شود تا این نقص برطرف گردد . ضمنا خوب است بدانیم که اگر مواظبت کافی به عمل آید این نقص به سرعت از بین می رود .
* نکته دیگری که به خصوص باید به آن توجه کرد مسئله حروف قرینه است مانند حروف u و n و p و q و d و b در صورت لزوم برای رفع این اشکال بایستی تمرینهای لازم به کودک داده شود و تفاوت بین این حروف روشن گردد .
بقیه اشتباهاتی که کودک در زمینه معکوس نوشتن حروف الفبا انجام می دهد نیز واجد اهمیت هستند و بایستی از همان آغاز اصلاح بشوند .
* بهتر است که از همان ابتدای آموزش نوشتن در مورد کیفیت ترسیم حروف تاکید بیشتری به عمل آید و سرعت نوشتن زیاد مورد توجه نباشد . ضمنا بی آنکه برای خوب نویسی و درست نویسی فشارهای بی جایی به کودک روا داریم ، بایستی غلط های کودک و نوشته های او را که از روی بی دقتی انجام گرفته اند اصلاح نماییم .
اگر این چند راهنمایی عملی با دقت رعایت شود می توان امیدوار بود که در مورد اکثر چپ دست ها با صرف زمان نسبتا عادی و طبیعی به نتایج خوبی رسید . بدیهی است که طرز نوشتن کودک چپ دست با کودک راست دست متفاوت خواهد بود ولی نوشته کودک چپ دست نیز قابل خواندن است و می تواند تمیز هم باشد مشروط به اینکه کودک چپ دست از لحاظ حرکتی مشکلاتی نداشته باشد .
نکته مهم آن است که کودک برای یادگیری احساس نقص و نارسایی نکند . برای این کار بایستی کار یادگیری را طوری شروع کرد که کودک آن را به عنوان وسیله ای تلقی کند که موجب می شود او نیز در سطح راست دستان قرار گیرد .
باید توجه داشته باشیم که کودک چپ دست را هرگز به عنوان یک موجود عجیب به اطرافیان ، دوستان و آشنایان و اقوام عرضه نکنیم . بعضی از مربیان در آموزش کودک چپ دست تا آنجا مبالغه کرده اند که گفته اند خوب است کودکان چپ دست را در کلاسهای خاصی که معلمین آنها چپ دست هستند تربیت کنیم زیرا معملین خود این مشکلات را داشته اند و آنها را خوب می شناسند . بدیهی است که چنین طرحی جز در شهرها و مدارس بزرگ و پرجمعیت قابل اجرا نخواهد بود ، اما می تواند در مواردی که شرایط فراهم باشد به عنوان یک طرح تجربی اجرا شود .

نقش اجتماع در برابر چپ دستی
قبلا اشاره کردیم که بین 5 تا 10 درصد افراد چپ دست هستند . دو سوم این افراد برای یادگیری خواندن دچار مشکل می شوند . علاوه بر این گروه ، گروه دیگری نیز از کودکان راست دست وجود دارند که گرچه از لحاظ هوش وضع عادی و متعارفی دارند برای خواندن و نوشتن مواجه با مشکلاتی هستند و جمع این دو گروه عده معتنابهی را به وجود می آور ند . بنابراین ، این مسئله چه از لحاظ دولت که بایستی مخارج اضافی دانش آموزانی را که در کلاسها مردود می شوند بپردازد و چه از لحاظ کودکان و اولیا آنها اهمیت بسیار پیدا می کند . بنابراین همان طو رکه در مدرسه ابتدایی هر کودکی در هر سال ناگزیر از انجام معاینه پزشکی است بایستی همه کودکان در آغاز سال اول تحصیلات ابتدایی یا حتی آخرین سال آموزش کودکستانی از لحاظ روانی و پزشکی مورد معاینه دقیق قرار گیرند . این معاینه و بررسی به ما فرصت می دهد تا کودکانی را که بایستی برای خواندن و نوشتن از روشهای آموزشی خاصی استفاده کنند بشناسیم و به این ترتیب کلاسهایی به وجود آوریم که در هر کدام حداکثر 12 تا 15 دانش آموز به تحصیل مشغول شوند و بر اساس اصولی که قبلا در این کتاب مطرح کرده ایم برنامه های آموزش لازم اجرا بشوند .
به محض اینکه این بازپروری به ثمر رسید می توان کودکان را به کلاسهای طبیعی و عادی گسیل داشت .
موقعی که می بینیم مردود شدن یک کودک در یک سال تحصیلی تا چه حد برای دولت و جامعه گران تمام می شود ، در شگفت می شویم که چرا تا کنون هنوز این نظریات مراحل تجربی خود را می گذرانند و در حد بسیار کوچک و محدودی به کار برده می شوند ، به جاست در زمانی که از اصل آزادی تعلیم و تربیت در همه جای جهان بحث می شود ، وسایل لازم در دستر س همه خانواده ها و همه کودکانی که به آنها نیاز دارند گذاشته شود .
متاسفانه در شرایط فعلی این وسایل و روشها تنها در اختیار خانواده های ثروتمند و غنی قرار می گیرند .

1


تعداد صفحات : حجم فایل:304 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود