تارا فایل

اسلام و سینما


اسلام و سینما
هدف از طرح این بحث این است که ببینیم : ارزیابی سینما در کدام یک از حوزه های معرفت دینی ممکن است ؟ برای پاسخ دادن به این سوال ، ابتدا باید به برخی نظرات که جسته گریخته درباره ی سینمای دینی گفته شده است ، اشاره ای بشود.
بعضی مبحث "دین و سینما" را بی حاصل می دانند، زیرا اصولاً "سینمای دینی " را "موجود" نمی دانند و اضافه شدنِ صفت دینی را به سینما، کاری توهمّی و زائد می شمارند. اینان می گویند سینما "هنر" است و هنر خود تجلّی آفرینندگی و لطافت روح بشری است و در ذاتِ "هنر"، مرتبه ی خلیفه اللّهی انسان بروز می کند و به همین دلائل ، هنر خود هم عرضِ دین و بلکه برتر از آن است . این افراد معتقدند دین در عینی ترین بروزش ، سلسله ای از بایدها و نبایدها است که درنهایت به یک دستگاه تکلیفی تبدیل می شود و اخلاق را وضع می کند که آن هم بیش تر اعتباری است ؛ در حالی که هنر یک سره در کار توصیف و شناخت هستی است و با "علم حضوری " معرفتی در هستی ایجاد می کند که بسیار برتر از اخلاق و تکلیف است و نیازِ کمال جویی و شناخت را در انسان سیراب می نماید. پس اضافه کردنِ صفت دینی به هنر و به تبع آن به سینما، کاری عبث و حتی ویرانگر است ، چرا که مانعِ وَجْهِ کمال جویانه ی هنر و سینما است . اینان درحقیقت ، با تقدیس مقام هنر، بحثِ "هنر دینی " و به تبع آن "سینمای دینی " را منتفی می دانند، که البته سخنشان جای تامّل فراوان دارد.

برخی دیگر معتقدند "سینمای دینی " و "هنر دینی " وجود ندارد، امّا سینماگر و هنرمندِ متدین وجود دارد؛ چرا که اگر کسی متدین باشد و با چشم دین به جهان بنگرد، نگاهش در حاصلِ هنری و سینمایی اش نیز جاری می شود و ناگزیر حاصلِ کارش دینی است ولی این حاصل شکل و گونه ی سینمایی خاص و دستورالعمل خاصی ندارد بلکه مهم نگاه هنرمند است . به این معنی سینمای دینی عنوانی غلط و منحرف کننده است ؛ پس باید دنبال سینماگرِ متدین بود. اینان درحقیقت ، امکانِ بروزِ محصولِ هنری برخلافِ نگاهِ هنرمند را از جانب او منتفی می دانند. معنی دیگر این سخن این است که هیچ محصول هنری ریاکارانه ای امکانِ تولید ندارد و هنرمند نمی تواند ریاکارانه اثری را برخلاف نگاهش به هستی بیافریند. از سوی دیگر، همیشه این امکان هست که کسی به جهان بینی خود، شاعر نباشد و در حالی که خود را متدین فرض می کند، نگاهش به جهان ، غیردینی باشد. بلافاصله این سوال پیش می آید که اگر بنا باشد به جای "سینمای دینی "، "سینماگر متدین " را شاخص بدانیم ، چه کسی متدین است : 1ـ آیا متدین کسی است که به ظواهر دین آراسته است ؟ 2ـ آیا کسی که به احکام دینی عمل می کند، متدین است ؟ 3ـ آیا کسی که صرفاً اقرار به تدین می کند، متدین است ؟ 4ـ یا کسی که قلباً و عمیقاً باورِ دینی دارد، متدین است ؟ هر کدام از این ها در چه درجه ای از معرفت و شعورِ دینی قرار دارند؟ معیار تشخیص این مراتب چیست ؟ اگر همه ی این ها را فیلم ساز متدین بدانیم ، آیا حاصل کارشان یک نوع سینما با یک جور تاثیرگذاری (به درجات متفاوت ) خواهد بود؟ آیا ممکن نیست فیلم سازی به ظاهر متدین باشد، امّا حاصل کارش ضددینی و تاثیرگذاری اش ایجاد دافعه ی دینداری بکند؟ اگر این احتمال را بپذیریم که ممکن است یک فردِ متدین فیلمی ضددینی بسازد، پس به این نتیجه می رسیم که باید در خصوصیت "سینمای دینی " کنکاش کنیم نه در خصوصیت "سینماگر متدین "، چون در هر صورت در میان مدعیانِ دین هم باب بحث نگاه دینی و نگاه غیردینی مفتوح است .
در کنار گفته های پیشین که مباحثات جدّی و عمیقی را می طلبد، عده ای نیز هستند که به وجود "سینمای دینی " اعتقاد دارند امّا معیار سنجش سینمای دینی را در ظواهر عینی آن جست وجو می کنند و از قشری ترین نمادهای دینی ، مثل نشان دادنِ مناره و گنبد مساجد و حجاب زنان و ریش مردان و انگشتر عقیق و تسبیح در دستِ مردان آغاز می کنند تا درنهایتِ تکامل خود، به وجوهِ اخلاقی شخصیت های فیلم و تعبّد و تشرع آن ها برسند و ارزش هایی از قبیل نمازخوان بودن ، درستکاربودن ، اهل حلال وحرام بودن و به زیارتگاه ها رفتن و امثال آن را نشان دهند، که البته تمامی این وجوه را در مراتب ظاهری و عینی و ملموس و عوام فهم جست وجو می کنند.
در مقابل این گروه ، کسانی می گویند ممکن است فیلمی تمام این ظواهر را داشته باشد، امّا در تاثیر نهایی ، فیلمی غیردینی محسوب شود و حتی اثری ضددینی از آب درآید؛ چرا که جوهر دینی یک اثر در نگاهی است که به تماشاگر القا می کند و چه بسا این نگاهِ به هستی نگاهی غیردینی باشد. بنابراین اگر به ظواهر بسنده کنیم ، بسیار ممکن است دچار نفاق شویم و در حالی که ظاهر فیلم از دین دم می زند، باطنش مدافع کفر باشد و این اوج نفاق است و چنین سینمایی پیش از آن که سینمای دینی باشد، سینمای نفاق است . در مقابل ، ممکن است فیلمی اصلاً ظاهر دینی نداشته باشد، امّا بر تماشاگرش تاثیری دینی بگذارد و او را متوجه مبدا و معاد کند. چنین فیلمی به ظاهر غیردینی ولی باطناً دینی است . دسته ی اول که ظاهرپسندند از "برون و قال " می گویند و دسته ی دوم به "درون و حال " می پردازند و هی هی شبانی را که "وصل " می جوید، خداجویی می دانند و جوهرِ دین را در این وصل می دانند. امّا سینمای متظاهر به دین چه بسا به لحاظ تاثیر باعث "فصل " (جدایی ) شود. پس ظاهرگرایی دینی نه تنها معیار نیست ، بلکه گاه مضّر هم است و به جوهر باوردینی لطمه می زند. پندگویی چنین سینمایی به سخنان آن واعظ شهر می ماند که عارف را از مسجد و از مدرسه بیزار می کند. 2
پس نه ظاهر دین معیار است و نه سینماگر متدین قابل شناسایی . پس تکلیف چیست ؟ با این همه اقوال گوناگون بالاخره سینمای دینی را در کجا و بر اساس چه معیاری ارزیابی کنیم ؟ و اگر بخواهیم با زبان معارف دینی در مورد هنر و سینما سخن بگوییم ، کدام زبان و کدام حوزه ی معرفتی را باید برگزینیم ؟

4


تعداد صفحات : 4 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود