تارا فایل

اتانازی


مباحث در رابطه با "اتانازی"، عمدتاً بحث درباره این است که چه چیزی اخلاقی است؟ سئوالاتی بنیانی در این رابطه مطرح شده است؛ مثلاً آیا حقی برای ارتکاب خودکشی وجود دارد؟ آیا اخلاقی هست که دیگری برای خودکشی به دیگری کمک کند؟ آیا حقی وجود دارد که براساس خواسته کسی یا اعضای خانواده اش ایجاد مرگ را در او تسهیل کنیم؟ آیا اخلاقی هست برای نجات جان کسی، زندگی کس دیگری را که امیدی به زنده ماندنش نیست خاتمه دهیم؟ تمام مباحث پیرامون "اتانازی" درصدد پاسخگویی به سئوالاتی اینچنینی هستند. "اتانازی" بحث بسیار مهمی در اخلاق پزشکی است چون تمام حوزه های اجتماعی و فرهنگی را دربرمی گیرد.

●مبحث اول ـ تعریف:
اتانازی (Euthanasia) که از واژگان یونانی "EU" به معنای راحت و خوب و کامبخش و واژه "THANASIA" به معنای "مرگ" مشتق شده است. واژه Thanasia خود از "Thanatos" که الهه مرگ در یونان بوده است، گرفته شده است ، به صورت تحت اللفظی "مرگ خوب یا راحت" معنا می دهد. . این واژه برای اولین بار توسط فرانسیس بیکن که مرگ بدون رنج را تبلیغ می کرد وارد فرهنگ پزشکی شد. شورای حقوقی و قضایی پزشکی آمریکا اتانازی را اینگونه تعریف می کند: "اتانازی عمل ایجاد مرگ با روشی نسبتاً سریع و بدون درد به دلایل ترحم انگیز در فردی که از بیماری لاعلاجی رنج می کشد." البته اتانازی واژه ای کلی است و برای دقیق تر کردن موضوع و مخصوصاً از جنبه های حقوقی به انواع مختلفی تقسیم می شود. (مانند اتانازی فعال، غیرفعال، داوطلبانه و غیرداوطلبانه و اجباری).

●مبحث دوم ـ انواع اتانازی:
"اتانازی فعال داوطلبانه"، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگر است که منجر به مرگ بیمار شود. این عمل براساس تقاضای صریح بیمار و با رضایت کاملاً آگاهانه او انجام می شود. نکته مهم در این حالت این است که قصد و تمایل پزشک و بیمار هر دو در جهت خاتمه دادن به زندگی بیمار است. در اتانازی فعال داوطلبانه دو شرط بسیار مهم است ۱- تصمیم خود بیمار ۲- درد و رنج غیرقابل تحمل و بدون امید به بهبودی. "اتانازی فعال غیرداوطلبانه"، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگری است که منجر به مرگ بیمار شود اما در این حالت بیمار صلاحیت تصمیم گیری (اهلیت یا صلاحیت قانونی) را ندارد و از لحاظ روانی قادر به درخواست صریح برای این عمل نیست. مثلاً بیمار در حالت کما است. البته تنها مرگ مغزی و زندگی نباتی مواردی نیستند که بیمار قادر به تصمیم گیری نیست. در این نوع اتانازی معمولاً پزشک یا تیم پزشکی، کمیته اخلاق پزشکی و یا خانواده بیمار و یا قاضی تصمیم می گیرند.
"اتانازی فعال اجباری"، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگری است که باعث مرگ بیمار شود. در این حالت بیمار صلاحیت تصمیم گیری را دارا است و هیچگونه درخواست صریح برای این عمل نداشته است. این حالت را جمیع اخلاقیون، مجاز نمی دانند و قتل محسوب می شود.
"اتانازی غیرفعال"، عدم شروع درمان یا قطع درمان هایی است که برای حفظ حیات بیمار لازمند. البته این نوع اتانازی می تواند داوطلبانه (یعنی براساس درخواست بیمار) یا غیرداوطلبانه (یعنی بیمار صلاحیت تصمیم گیری را نداشته باشد) باشد. این نوع اتانازی معمولاً به صورت مستقیم، مانند تجویز دارو یا هر اقدام دیگری، نیست.
در "اتانازی غیرفعال داوطلبانه" بیمار درمان خود را رد می کند تا در مرگش تسریع ایجاد شود. به عبارت دیگر بیمار از همان ابتدا از پذیرش درمان سر باز می زند.
"اتانازی غیرفعال غیرداوطلبانه" معمولاً در مورد بیمارانی به کار گرفته می شود که شرایط بسیار وخیمی دارند و پزشکان هم مطمئن اند که درمان امکان پذیر نیست یا درمان را قطع می کنند و بیمار را از مواد غذایی یا دارو محروم می کنند و یا اگر مثلاً بیمار در سیر بیماری اش، دچار عفونتی

شود درمانی برای عفونت او آغاز نمی شود.در مورد این حالت ، یعنی قطع درمان به واسطهٔ ترک فعل ، یعنی پزشک ، بیمار را به حال خود واگذارد و از اقداماتی که برای زنده نگه داشتن او لازم است خودداری کند ،لذا مرتکب ترک فعلی گردیده است که به واسطهٔ آن از بیمار سلب حیات شده است ولی با توجه به ماده ۲۰۶ و بندهای سه گانهٔ آن در می یابیم که در سه بند این ماده فعل مثبت به عنوان رکن مادی قتل عمد معرفی گردیده است نه ترک فعل پس در این حالت نمی توان عمل پزشک را منطبق با مادهٔ ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی دانست البته خودداری از مراقبت و مداوای بیمار توسط پزشک و پرستار به قصد سلب حیات جزء وظایف آن می باشد و می تواند آنها را در معرض اتهام قتل عمدی قرار دهد . اما از آنجا که آرای دادگاه باید مستند به حکم قانون باشد و اصل تفسیر مضیق قوانین کیفری و تفسیر به نفع متهم و نیز تاکیدماده ۲۰۶ بر فعل مثبت مادی مانع از شناختن ترک فعل به عنوان رکن مادی قتل عمد می شود .البته می توان عمل پزشک را منطبق با بند ۲ماده واحد قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی دانست که مقرر میدارد : (( هرگاه کسانی که حسب وظیفه یا قانون مکلف هستند به اشخاص آسیب دیده یا اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند کمک نمایند از اقدام لازم و کمک به آنها خودداری کنند به حبس تعزیری از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد )). و در نهایت طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی هر کس مرتکب قتل عمد شود وشاکی نداشته و یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد ویا به هر علت قصاص نشود در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه ویا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم می نماید .
"اتانازی غیرمستقیم" (Indirect.e): در این حالت ضددردهای مخدر یا داروهای دیگر برای تسکین درد بیمار تجویز می شود اما پیامد عرضی (accidental) آن قطع سیستم تنفسی بیمار است (داروهای ضددرد مخدر اگر با دوز بالا تجویز شوند مرکز تنفسی را مهار می کنند) که منجر به مرگ بیمار می شود. این نوع اتانازی با قصد عامدانه انجام نمی شود اما پیامد عرضی آن مرگ بیمار است."خودکشی با همکاری پزشک": در این حالت پزشک داروها یا اقدامات دیگر را برای بیمار فراهم می کند، با توجه به این که او می داند قصد بیمار از آنها خودکشی است.

با توجه به تعریف های فوق می توان گفت نکته مهم در افتراق "اتانازی فعال داوطلبانه" از "خودکشی با همکاری پزشک" در رفتار پزشک است. در حالت اول پزشک مستقیماً اقدام به خاتمه زندگی بیمار می کند. اما آنچه "اتانازی فعال داوطلبانه" را از نوع "غیرفعال" یا "غیرمستقیم" افتراق می دهد، نیت پزشک است. در حالت اول نیت پزشک خاتمه دادن زندگی بیمار است اما در دو مورد بعدی نیت پزشک کاهش درد بیمار یا قطع درمان های پزشکی مزاحم یا بیهوده است. دلیل عمده برای افتراق این اصطلاحات از یکدیگر، چالش های اخلاقی و حقوقی است. برخی استدلال کرده اند که نوع "غیرفعال" و "غیرمستقیم" از لحاظ اخلاقی و حقوقی در برخی وضعیت ها مجاز است . در حال حاضر در اکثر ایالت های آمریکا اجماعی برای اخلاقی و قانونی کردن نوع "غیرفعال" اتانازی روبه فزونی است. اما در مورد "اتانازی فعال داوطلبانه و غیرداوطلبانه" و

"خودکشی همراه با پزشک" جدل ها و اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. اخیراً برخی استدلال می کنند که تمایز میان "فعال و غیرفعال" اتانازی، غیرمعتبر است و همان دلایلی که برای توجیه اتانازی غیرفعال از لحاظ اخلاقی آورده می شود می تواند برای نوع فعال نیز آورده شود. چون معمولاً "اتانازی" در بحث های عمومی و در میان عرف جامعه به همان نوع "فعال داوطلبانه" ارجاع می شود. استناد نوع "غیرفعال" و "غیرمستقیم" به اتانازی خودبه خود بار اخلاقی بسیاری به وجود می آورد.
●مبحث سوم ـ دیدگاه های مختلف در مورد اتانازی:
اتانازی عمل ایجاد مرگ در فردی صاحب صلاحیت به لحاظ حقوقی و پزشکی براساس درخواست آگاهانه او است. بنابراین اگر بیماری درخواستی صریح، آزادانه و آگاهانه برای اتانازی داشته باشد و البته از بیماری لاعلاجی که با هیچ درمانی قابل بهبودی نیست، رنج می برد؛ پزشک "بایستی" بر مبنای اصل احترام برای خودمختاری بیمار (که از اصول چهارگانه اخلاق پزشکی است) عمل اتانازی را انجام دهد. (چنین عملی البته با قید این دو شرط در هلند و برخی کشورها قانونی شده است). بر طبق این دیدگاه دیگر قضاوت پزشک در این زمینه جایگاهی ندارد. موافقان اصل خودمختاری بیمار استدلال می کنند که هیچ کس نمی خواهد به خاطر هیچ بمیرد، اتانازی قطعاً بر مبنای دلایلی درخواست می شود. اما درستی یا نادرستی این دلایل بی معنی است. اما این استدلال غیرمعتبری است، چرا که فردی که درخواست اتانازی می کند (بنا به هر دلیلی) قطعاً فکر می کند که عمل او درست است و اگر اعتقادی به درستی کارش نداشته باشد، قید اول یعنی "صاحب صلاحیت بودن" زیر سئوال می رود. بنابراین درخواست بیمار مبتنی بر این باور است که مرگ نفعی (یا هر ملاک اخلاقی دیگری) برای او دارد و به این دلیل قابل توجیه است.
درخواست بیمار وقتی ملاکی برای مجاز بودن اتانازی است که او باور به درستی درخواستش داشته باشد. اما دلایل بیمار برای درستی عملش چیست؟ بیمار ممکن است بگوید اتانازی درست است، چون من آن را تائید می کنم. در این حالت گزاره "اتانازی درست است" و این گزاره که "بیمار آن را تائید می کند" معادل یکدیگرند. در واقع در اینجا بیمار چیزی درباره ماهیت خود عمل نمی گوید و تنها نگرش خود را بیان می کند، یعنی نگرش تائیدی. اگر درستی اتانازی مبتنی بر تائید بیمار باشد، پس اگر یک روز بیمار آن را تائید کند و روز دیگر تائید نکند، بنابراین یک روز درست است و روز دیگر درست نیست. در واقع ممکن است تائید بیمار بر خطا باشد. این گزاره که "اتانازی درست است چون بیمار آن را تائید می کند" با این گزاره که "بیمار اتانازی را تائید می کند، چون درست است" بسیار متفاوت است. در واقع نگرش تائیدی بیمار پیامدی از باور به درستی این عمل است. بیمار ممکن است بگوید "اتانازی درست است، چون رنج غیرقابل تحمل مرا پایان می دهد یا فلان و بهمان نتیجه را دارد." یعنی دیدگاهی "فایده گرایانه" داشته باشد. در این حالت درستی از طریق برخی ویژگی های خود عمل تعریف می شود. یعنی تعریف درستی با استفاده از جملات دیگری است. اما صدق هر نظریه خاصی صرفاً با تعریف واژگان آن به دست نمی آید. در واقع تعریف درست هر چه باشد، کاری نخواهد کرد که این واژه را به وجهی تعریف کند تا مستوجب صدق نظریه خاصی درباره چیزی باشد که درست است. ممکن است بیمار بگوید "اتانازی درست است بدون آنکه به هیچ چیز دیگری قابل تحویل باشد، چه پیامد عمل باشد، چه نگرش من باشد، چه هر ویژگی دیگری." اما بیمار چگونه می داند که گزاره "اتانازی درست است" صادق است؟ ممکن است بگوید از راه شهود به این نتیجه رسیده ام، اما صحت یا عدم صحت چنین شهودی هرگز نمی تواند اثبات شود. در ضمن پزشک هم بر مبنای شهودش می تواند بگوید که "اتانازی نادرست است." یعنی چنین روشی راه را برای انواع شهودهای متعارض باز می کند. بیمار ممکن است بگوید که دلایل خوبی برای پذیرش اتانازی دارد (مثلاً همین بیماری
لاعلاجش که البته خود این مسئله نیز به لحاظ معرفت شناسی پزشکی محل تردید است). اما چگونه می توانیم بدانیم که دلایل بیمار دلایل خوبی برای باور به درستی اتانازی است. در حقیقت وقتی می توانیم بدانیم که دلایل بیمار دلایل خوبی هستند که از پیش بدانیم "اتانازی درست است" چه معنایی می دهد.
برخی استدلال کرده اند که اتانازی توجه جامعه نسبت به زندگی را از بین می برد، رایج شدن اتانازی در عمل پزشکی حساسیت جامعه نسبت به مرگ را کاهش می دهد و در نتیجه زندگی امر ارزشمندی به حساب نمی آید. این حالت باعث از بین رفتن انسانیت و به وجود آمدن تنوعی از بیماری های اجتماعی می شود. در جامعه ای که حیات غیر ارزشمند به

حساب آید آنگاه افراد ابایی از کشتن افراد دیگر و ارتکاب جنایت ندارند. کیفیت زندگی سست می شود و جامعه به عنوان یک کل خراب می شود.مخالفین اتانازی معتقدند هرگاه اتانازی قانونی شود، پتانسیلی برای سوءاستفاده در دستان مراقبین سلامتی خواهد بود. اولین قدم برای انجام اتانازی در جامعه ای که قانونی شده است باعث می شود قدم های بعدی آسانتر برداشته شود. به این استدلال، "شیب لغزنده" (Slippery slope) گفته می شود. یکی از صریح ترین مخالفین اتانازی، "یال کامیسار" (Yale camisar) پروفسور حقوق دانشگاه میشیگان حمله سه جانبه ای را بر علیه اتانازی صورتبندی کرده است که شامل:
۱- خطر سوء استفاده از اتانازی توسط مراقبین سلامتی
۲- شیب لغزنده و
۳- خطر اشتباه و لغزش است .
موافقین نظریه "شیب لغزنده" استدلال می کنند هنگامی که کیفیت زندگی کاهش یافته باشد جامعه پایان دادن به حیات را می تواند بپذیرد و

هیچ روش عقلانی برای محدود کردن اتانازی و جلوگیری از سوء استفاده آن وجود ندارد. براساس نظریه شیب لغزنده، اتانازی به مانند لبه نازک یک گوه است که وقتی جابیفتد عمیقاً در جامعه پیش رانده می شود. "کامیسار" نتیجه می گیرد قانونی کردن اتانازی ارادی ناچاراً منجر به قانونی شدن اتانازی اجباری (Involuntary) می شود چون تمایز عقلانی بین آن کسانی که می خواهند بمیرند (چرا که خودشان را سربار جامعه می دانند) و آن کسانی که می خواهند بکشند (چون این افراد را سرباری برای جامعه می دانند) غیرممکن است. اکثر کسانی که از استدلال شیب لغزنده استفاده کرده اند تجربه آلمان نازی را مثال تجربی این فرآیند در عمل ذکر کرده اند. آنها استدلال می کنند سیاست عمومی کشتن، از یک قدم اولیه محدود آغاز می شود، یعنی اتخاذ برنامه اتانازی دقیقاً تعریف شده و خلاص شدن از شر کسانی که زندگی های بی ارزشی دارند سریعاً به "هولوکاست" (اقدام حزب نازی در کشتن افراد یهودی) منجر می شود.
موافقین اتانازی تلاش می کنند تا استدلال "شیب لغزنده" را به صور مختلف رد کنند. آنها معتقدند مکانیسم های رایجی که توسط دادگاه ها به کار گرفته شده است از "اتانازی اجباری" (Involuntary) جلوگیری می کند. در صورت قانونی شدن اتانازی غیرفعال (Passive)، شیب تماماً لغزنده نیست چون هیچ برنامه کشتن وسیعی مد نظر نیست. برخی دیگر برخود مفهوم "شیب لغزنده" حمله کرده اند و استدلال می کنند، این استدلال (شیب لغزنده) که نوعی از عمل درنهایت منجر به برقراری نوع دیگری از عمل می شود، برهان مجاب کننده ای نیست و برای آن که مقدمه صادق باشد بایستی نشان دهد که فشار اولیه برای برداشتن قدم های بعدی آنقدر قوی است که قدم های بعدی رخ دهد. استدلال "خطر سوء استفاده" که توسط کامیسار و برخی دیگر ارائه شده است بر این ادعاست که اتانازی و خودکشی با همکاری پزشک نهایتاً منجر به قتل (شنیع) می شود. در واقع کسانی ممکن است با راهنمایی فرد برای انجام خودکشی به دنبال منافع شخصی باشند و اگر اتانازی یا خودکشی با همکاری پزشک قانونی و در حوزه عمل پزشکی اجرا شود ممکن است پزشکان نسبت به انجام این عمل حساسیت خود را از دست بدهند و در مواردی که می توان از اتانازی دوری کرد، با این حال اتانازی را انجام دهند. از طرف دیگر این احساس که پزشکان مجوز کشتن را داشته باشند باعث می شود که مردم و دست اندرکاران امر بهداشت و درمان به پزشکان اعتماد نکنند چون مسئولیت آنها برای حفظ حیات بدل به اهداکنندگان مرگ شده است. در این حالت بین هیچ نوع اتانازی تمایزی مطرح نیست، چون پزشک نمی تواند اجازه دهد بیمار بمیرد و باید تا آخرین لحظات برای حفظ حیات او تلاش کند حتی اگر امیدی به زنده ماندن بیمار نباشد. اما موافقین اتانازی استدلال می کنند که ریسک سوء استفاده اگر چه قطعاً وجود دارد اما واقعاً تهدیدی برای انجام اتانازی نیست چرا که اولاً تنظیم قوانین دقیق برعلیه اتانازی فعال و خودکشی با همکاری پزشک از این حالت پیشگیری می کند و ثانیاً وجود مجموعه مشخصی از اصول راهنما برای انجام اتانازی در موقعیت های خاص از ایجاد ابهام جلوگیری خواهد کرد. به طور کلی می توان گفت اعتراضات نسبت به اتانازی فعال و ارادی در ۵ مورد صورتبندی می شود:
۱- استدلال می شود در حال حاضر راه های پیشگیری از دردهای کشنده وجود دارد و با فراهم آوردن مراقبت های بهتر می توان جلوی درد را گرفت، بنابراین اتانازی ضرورتی نمی یابد. اما چنین استدلالی مجاب کننده نیست: اگر چه درمان های تسکینی و مراقبت های بیمارستانی پیشرفت های مهمی در مراقبت از افراد در حال مرگ داشته است ولی باز

هم مشکلاتی باقی است. برای این که بهترین درمان تسکینی برای هر فرد دریافت شود نیاز به کوشش ها و خطاهایی است که عواقب دردناکی برای بیمار دارند و مهمتر از آن عوارض جانبی چنین درمان هایی مانند تهوع، ناتوانی در کنترل ادرار، از دست دادن هوشیاری به علت خواب آلودگی های نیمه دائمی و نظایر آن است. هم چنین افرادی وجود دارند که نمی خواهند از درمان های تسکینی و مراقبت های بیمارستانی بهره بگیرند و برخی دیگر از داوطلبین اتانازی گلایه کمتری از درد دارند و مشکل اصلی آنها وابستگی به دیگران و یا وابسته به دستگاه های تنفس مصنوعی است که در این حالت وابستگی، به خاطر درد درخواست بیمار در این حالت وابستگی، معنایی ندارد.
۲- استدلال می شود ما هیچ گاه شواهد کافی برای توجیه این باور نداریم که تقاضای بیمار مبتلا به بیماری لاعلاج برای مردن تقاضایی درست، ثابت و واقعاً مختارانه است.
۳- برخی برای انجام اتانازی به "آموزه اثردوگانه"
doctorine of double effect)) متوسل شده اند اما مطابق با تفسیر این آموزه انجام اعمالی مجاز است که عواقب بد آن از پیش مشخص باشد به این شرط که: الف – این نتیجه بد به عنوان یک اثر جانبی یا غیرمستقیم عمل اصلی منظور شده باشد، ب – عملی که قصد اصلی بر آن واقع شده به لحاظ اخلاقی خوب و یا حداقل خنثی باشد، ج – اثر خوب به واسطه راه بدی حاصل نشود یعنی بدی وسیله ای برای رسیدن به خوبی نباشد، د- نتایج بد نبایستی چنان جدی باشند که بر اثرات خوب فائق شوند. اما اتانازی این شرایط را برآورده نمی کند. جالب است که موافقین اتانازی نیز از همین آموزه نتیجه ای خلاف رای مخالفین اتانازی می گیرند.
۴- استدلال می شود تمایز میان اتانازی ارادی، اجباری و غیرارادی در نحوه عمل است ولی در اصل کار تفاوتی بین این دو وجود ندارد.
۵- اگر اتانازی ارادی و فعال را بپذیریم راه را برای دیگر انواع اتانازی و خودکشی فراهم آورده ایم .
مبحث چهارم ـ جایگاه قتل از روی ترحم در شرع انور :
بحث را با یک سوال آغاز میکنیم: شخصی از بیماری لاعلاجی رنج می‏برد و مرگش هم نزدیک نیست و ادراک و حرکت و نطق اختیاری نیز دارد

یعنی دارای حیات مستقر است ولی از شدت رنج‏از پزشک و یا فرد دیگری می‏خواهد که با تزریق یک ماده سمی کشنده سریعاً به حیات وی پایان دهد تا از سختی و رنج بیماری رهایی یابد. آیا درخواست او می‏تواند مجوز قتل باشد؟ و آیا رضایت مقتول جرم‏بودن این قتل را از بین می‏برد؟ همان گونه که از خود سوال پیداست جواب را باید از دو جهت حکم تکلیفی و حکم وضعی پی‏گیری کرد.
اول: حکم تکلیفی: منظور از حکم تکلیفی، جواز و عدم جواز است، یعنی آیا چنین قتلی جایز است و یا جایز نیست؟ آنچه از کلمات فقیهان فهمیده می‏شود این است که این فعل چون به حیات یک انسان پایان می‏دهد به هردلیلی که باشد حرام است و مشمول عمومات و اطلاقات حرمت قتل نفس می‏شود و مخصصی برای خروج از آنها (عمومات و اطلاقات) وجود ندارد، و صرف اذن مقتول نمی‏تواند سبب تقییداطلاقات و تخصیص عمومات مذکور شود. علاوه بر این که قصاص و دیه هر دو از "حق الناس‏" می‏باشند که می‏توان آنها را اسقاط کرد اما حرمت، یک حکم است و حکم قابل اسقاط نیست.

دوم: حکم وضعی منظور از حکم وضعی، حق قصاص و دیه است، یعنی آیا با اذن مقتول قصاص و پرداخت دیه از قاتل ساقط می‏شود یا خیر؟
در پاسخ باید گفت: خود این مساله کمتر مطرح شده است، ولی مساله مشابهی در منابع فقهی وجود دارد که از نظر ملاک با این مساله فرقی ندارد، از این رو می‏توانند در حکم یک مساله باشند.
مساله مطرح شده این است که اگر کسی به دیگری بگوید: "مرا بکش و الّا تو را می‏کشم‏" آیا جایز است او را بکشد یا خیر؟ و اگر کشت آیا قصاص می‏شود یا خیر؟
گویا فقیهان از نظر حکم تکلیفی یک نظردارند و می‏گویند: جایز نیست اگرچه بر این کار اکراه شده باشد، زیرا اکراه حرمت قتل را از بین نمی‏برد. اما از لحاظ حکم وضعی یعنی ثبوت حق قصاص یا دیه برای اولیای مقتول دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول : سقوط حق قصاص و دیه برخی از فقیهان معتقدند چون مقتول به قتل خودش اذن داده، لذا حق قصاص و دیه را با این اذن اسقاط نموده است و وارث نمی‏تواند خواستار قصاص یا دیه شود.

لازم به یاد آوری است که بحث از ثبوت یا عدم ثبوت دیه بعد از احراز عدم ثبوت حق قصاص است. یعنی آیا وارثی که حق قصاص ندارد، حق مطالبه دیه دارد یا خیر؟ شهید ثانی می‏گوید: اگر به ثبوت قصاص معتقد نباشیم، در ثبوت دیه دو نظریه وجود دارد مبتنی بر این که: آیا بعد از مرگ مقتول دیه بدون واسطه برای ورثه ثابت می‏شود، یا ابتدا در آخرین لحظه از حیات مقتول به خودش منتقل‏می‏شود و سپس به ورثه تعلق می‏گیرد؟ بنابر نظریه اول، پرداخت دیه بر قاتل واجب می‏شود و اذن مقتول در قتل نمی‏تواند دیه را ساقط کرده، و بنابر نظریه دوم، پرداخت دیه بر قاتل واجب نمی‏گردد، چون فردمستحق یعنی مقتول آن را ساقط نموده است. موید نظریه دوم این است که وصیت های چنین شخصی در مورد دیه تنفیذ می‏شود، و بدهی‏های او از آن پرداخت می‏گردد و اگر مستقیما به ملک ورثه منتقل‏می‏شد این گونه تصرفات جایز نبود….
به هر حال آنچه مهم است، دلیلی است که محقق برای سقوط حق قصاص

یا دیه ذکر کرده و آن این است که مقتول با اذن خود، حق قصاص یا دیه را اسقاط کرده است، بنابراین وارث نمی‏تواند آن را مطالبه‏کند. اما عدم سقوط گناه حرمت برای این است که گناه حکم است نه حق، و حکم به خلاف حق قابل اسقاط نیست.گفتیم که اکراه هیچ گونه تاثیری در جرم بودن قتل و ثبوت قصاص بنابر قول مشهور ندارد. پس بین مکره بودن قاتل یا مختار بودن آن‏فرقی وجود ندارد، بنابر این چه بگوید: "مرا بکش‏" و چه بگوید: "مرا بکش و الا تو را می‏کشم‏"، در هر دو صورت از نظر مشهور حکم یکی است، یعنی هر قولی را که در مساله اکراه انتخاب کنیم در صورت‏عدم اکراه هم خواهد آمد. حتی بدون در نظر گرفتن این جهت، دلیلی که محقق حلی ذکر نموده یعنی مقتول با اذن خود حق قصاص را ساقط کرده است شامل حالت اختیار هم می‏شود.بنابراین می‏توان در حکم وضعی مساله مورد بحث اذن مریض به قتل خویش دو نظریه ذکر کرد: سقوط حق قصاص یا دیه و عدم سقوط حق قصاص یا دیه اما از نظر حکم تکلیفی همان گونه که گذشت همه فقیهان بر حرمت آن اتفاق نظر دارند.بعلاوه آنچه از کلمات برخی فقیهان که متعرض بعضی فرض‏های

وجوب نجات نفس محترم(انقاذ) شده‏اند برمی‏آید این است که اگر سبب پیدایش عارضه موجب هلاکت اعم از بیماری و یا آتش سوزی و یا غرق شدن، و یا مجروح‏شدن و یا… عامل دیگری باشد، و کسی که بر نجات دادن او قدرت داشته از این کار امتناع کند و در نتیجه آن شخص بمیرد، امتناع کننده فقط مرتکب حرام شده ولی ضمان که قصاص یا دیه باشد بر عهده‏او نیست.
لذا نتیجه میگیریم اگر پزشکی بیماری را معالجه نکند و در نتیجه بیمار بمیرد، پزشک ضامن نخواهد بود، یعنی وارث متوفی حق قصاص یا دیه ندارد گرچه پزشک با این کار مرتکب گناه بزرگی شده است، چون واجب‏مهمی را ترک کرده است.شاید سوال شود که اگر پزشک از روی ترحم این کار را انجام بدهد، یعنی معالجه را ترک کند مثلاً سرم یا اکسیژن را وصل نکند تا مریض زودتر بمیرد و از رنج بیماری خلاص شود آیا باز هم گناه‏کرده است؟
در جواب بایستی گفت که تا کنون دلیلی بر جواز این کار به واسطه عنوان تحرم یافت نشده است.

در خاتمه این مبحث لازم است اشاره کنیم که در اسلام سعی شده است اشخاص مبتلا به بیماری‏های صعب العلاج و یا به طور کلی کسانی که مریض می‏شوند از نظر روحی و روانی تقویت شوند تا قدرت‏تحمل آنها بیشتر شود و کمتر احساس درد و رنج کنند، از این رو باید قبل از تجربه راه‏های دیگر به این شیوه نیز توجه کرد.
●مبحث پنجم ـ اتانازی و اخلاق هنجاری :
مباحث پیرامون اتانازی، مباحثی درباره "ارزش" ها است. برخی اعتقاد دارند که حیات حد اعلای خوبی است و دیگر خوبی ها با وجود حیات و زندگی معنا می یابند. بدون زندگی و حیات، هیچ ارزشی یا خوبی ای وجود ندارد (یعنی نمی تواند وجود داشته باشد) و حیات شرط لازم برای تحقق دیگر ارزش ها است . موافقین اتانازی ارزشی مافوق دیگر ارزش ها برای حیات قائل نیستند بلکه معتقدند که حقوق فردی ارزش برتر است و برخی دیگر از آنها کیفیت حیات را مهمتر از خود حیات می دانند و منطق آنها این است که اگر چه زندگی خود به گونه ای واضح یک ارزش مهم

است اما ممکن است زمان هایی به وجود آید که زندگی ارزش زیستن و بودن نداشته باشد. افرادی که حقوق فردی و کیفیت زندگی را ارزش برین می دانند، در حالت هایی که قدرت و توان آنها کاهش می یابد نظام ارزشی خود را در معرض تهدید می بینند؛ چون در یک نظام ارزشی، فرد ردیفی از ارزش ها را براساس اهمیت آنها طبقه بندی می کند. حال اگر این نظام ارزشی به خطر افتد فرد ممکن است زندگی خود را خاتمه دهد، چون دیگر ارزش زیستن طولانی و یک زندگی خوب وجود ندارد. یکی از مهمترین دلایلی که بحث درباره اتانازی اینقدر مورد اعتراض قرار گرفته به این علت است که نظام ارزشی انسان را به چالش می خواند. یکی از را ه های ارزیابی ارزش ها برای آن که دریابیم آنها واقعاً ارزشی اخلاقی دارند استفاده از نظریه های مختلف در اخلاق هنجاری (normative ethics) است. با ارزیابی یک مشکل یا یک رویه خاص از طریق عینک اخلاق هنجاری می توانیم تعیین کنیم که نظام های ارزشی ما نیاز به تغییر دارند یا نه؟
در بررسی هر کدام از نظریه های اخلاق هنجاری باید حتماً چهار سطح فرد، خانواده، پزشک و جامعه را در نظر گرفت. در سطح فردی شخص باید تصمیم بگیرد که می خواهد به زندگی اش خاتمه دهد یا نه؟مثلاً از منظر "خودگرایی اخلاقی" اگر شخص براساس منفعت و نفع خود به نتیجه برسد که بمیرد، این اخلاقی است. از طرف دیگر فرد ممکن است به این نتیجه برسد که می خواهد زنده بماند و استدلال کند که تمام تکنولوژی پزشکی باید به کار گرفته شود تا زندگی اش را حفظ کنند. اعضای خانواده نیز یک وضعیت دشوار اخلاقی را پیش رو دارند و این دشواری بیشتر مربوط به مواردی است که فرد لاعلاج فاقد صلاحیت لازم برای تصمیم گیری درباره مرگ خودش است. مثلاً از دیدگاه "سودگرایی اخلاقی" خانواده ممکن است متمایل باشد بیمارشان زنده بماند به این دلیل که از بین بردن ارزش زندگی به حال جامعه مضر است و در هر حالی امکان نجات بیمار وجود دارد و این به هرحال خیر جمعی را در پی دارد. ولی از طرف دیگر ممکن است خانواده تمایل به مردن بیمارشان داشته باشند به علت این که مراقبت های پزشکی بیهوده (futile) هزینه زیادی بر دوش جامعه وارد می کند در نتیجه مرگ او بیشترین خیر جمعی را دارد.

پزشک نیز در یک چالش اخلاقی قرار دارد. نگاه جهانی به پزشکان این است که آنها وظیفه دارند به هر قیمتی زندگی بیمار را حفظ کنند. در مقابل این نگاه جهانی آموزه "خودمختاری" (Autonomy) و حق بیمار قرار دارد. بر طبق این آموزه پزشکان در قبال امیال و آرزوهای بیمارانشان مسئول هستند.
براساس اصل "خودمختاری" توجیه اتانازی تنها بر مبنای اصل احترام برای تصمیم بیمار است و ارتباطی با این موضوع که اتانازی به سود بیمار است یا نیست، ندارد. بر طبق این دیدگاه وقتی بیمار مختارانه تصمیم به مرگ می گیرد پزشک باید از داوری درباره "کیفیت زندگی" بیمار خود امتناع کند. یعنی پزشک باید به درخواست منطقی و حتی غیرمنطقی بیمار برای انجام اتانازی رضایت دهد. اما پزشک از سوی دیگر متعهد است که عملی بر خلاف سود و منفعت بیمار انجام ندهد. یعنی پزشک باید تصمیم بگیرد که این عمل به سود و منفعت بیمار هست یا نیست، که این مسئله هم وابسته به ملاحظاتی درباره کیفیت زندگی بیمار است. اما در

اینجا بحثی معرفت شناسانه پیش می آید که آیا پزشک امکان این را دارد کیفیت زندگی بیمار را ارزیابی کند؟ و بر چه ملاک هایی این ارزیابی استوار است؟ درستی این ملاک ها را چگونه می توان تعیین کرد؟ آنالیز نظریه های اخلاق هنجاری جوابی روشن پیش روی ما نمی گشاید چون هیچ اجماعی از خوبی وجود ندارد و چون در چهار سطح باید بررسی شوند تناقضات بسیاری حاصل می شود ولی آنچه واضح است بیشتر استدلال های اخلاقی علیه یا له اتانازی برگرفته از همین نظریه های اخلاقی است ولی هیچکدام نمی توانند نشان دهند کدام ساز و کار برای گرفتن تصمیم در قبول یا رد اتانازی بهترین است. البته اکثر جوامع اتانازی فعال و ارادی را رد کرده اند (به جز چند کشور مانند هلند و اخیراً بلژیک که آن هم شرایط خاص خودش را دارد) و بحث بیشتر بر انواع دیگر اتانازی یعنی نوع غیرفعال و غیرارادی آن است.

تجربه هلند در مورد اوتانازیا

پنجاه سال گذشته بسیاری از کشورهای غربی درگیر وضعیت دشواری بودن ؛ از یک سو پیشرفتهای تکنولوژی پزشکی برای طولانی کردن عمر انسان و از سوی دیگر بیماری های درمان ناپذیر و تقاضا برای قانونی کردن اوتانازیا .

در استرالیا حدود شش ماه مجوز قانونی برای اوتانازیا وجود داشت ، در بسیاری از ایالات امریکا برای قانونی کردن اوتانازیا مبارزاتی صورت گرفت . هلند اغلب به عنوان یک کشور الگو مورد مورد توجه بوده . اوتانازیای فعال در این کشور قانونی شده است بسیاری از پژوهشگران معتقدند که شرایط ویژه ای در هلند وجود دارد که به فرهنگ مردم این کشور بر می گردد و باعث تمایز آن از سایر کشورها می شود . برخی از این ویژگی ها عبارتند از :

ـ در این کشور میزان بسیاربالایی از استانداردها برای مراقبتهای پزشکی وجود دارد که در مقایسه با کشورهای دیگر رقم بالایی است . اکثریت بالای 95 درصد مردم تحت پوشش بیمه های خصوصی قرار دارند و تعهدات و ضمانتهای بسیار زیادی برای سلامتی افراد وجود دارد .

ـ مراقبتهای تسکین دهنده در این کشور بسیار پیشرفته است در کلیه بیمارستانها بخشهایی به نام آرامشهای موقتی ایجاد شده است و خدمات درمانی در این کشور نسبت به سایر کشورها ارزان تر ارایه می شود .

در جنگ جهانی پزشکان هلندی به اردوگاهها می رفتند و بدون افشای نام بیمارانشان به مداوای آنها می پرداختند و این از عواملی بود که باعث افزایش اعتماد بیماران نسبت به پزشکان گردید .

در سال 1973 انجمن اوتانازیای ارادی در هلند شکل گرفت و در سال 1981 دادگاه روتردام به این مساله توجه کرد که در چه شرایطی اوتانازیای ارادی منتهی به تعقیب نخواهد شد . در سال 1984 دیوان تمیز هلند اعلام کرد اوتانازیای ارادی در صورتی که کاملاً صریح و جدی باشد می تواند موضوع قابل قبولی باشد . در سال 1990 شرایط آن در انجمن سلطنتی پزشکان هلند و وزارت دادگستری مورد توافق واقع شد و در سال 1994 اصلاحات انجام گردید و به این ترتیب هلند اولین کشوری در اروپا بود که از مسولیتهای پزشکان در برابر بیماران تعریف قانونی ارایه می دهد . در دهم آوریل 2001 سنای هلند قانون اوتانازیا را تصویب کرد . از تعداد 75 کرسی مجلس سنا 46 نفر موافق و 28 نفر مخالف تصویب این قانون بودند . هزاران نفر از مخالفان در حالی که سرنگهای بزرگی را حمل می کردند در خارج از سنا گرد هم آمده بودند و شعار می دادند که اوتانازیا همچنان قتل عمدی است . اما ظاهر امر نشان می داد که آنها در اقلیت هستند زیرا 86 درصد از جمعیت هلند از تصویب این قانون حمایت کردند . وزیر بهداشت هلند خانم السبورست Elsborst این تصمیم بسیار محتاطانه را ستود و گفت که پزشکان به خاطر ملاحظات دینی از این کار طفره می رفتند اما در حال حاضر هم پزشکان و هم بیماران احساس رضایت و رهایی می کنند .

اوتانازیا تحقیق نمی یابد مگر اینکه …

در قانون اوتانازیای هلند مقررات و شرایط دقیقی پیش بینی شده است و پزشکان در صورت قصور و تخطّی از آن مورد تعقیب قرار گیرند بعضی از این شروط عبارت است از :

ـ پزشک باید یقین حاصل کند که بیمار به طور ارادی درخواست اوتانازی می کند و خود همه چیز را در نظر گرفته است بیمار باید آزاد باشد و بتواند هر سوالی را که می خواهد از پزشک بپرسد .

ـ بیمار باید بر درخواست خود اصرار و تداوم داشته باشد .

ـ بیمار درمان ناپذیر و رنج و درد ناشی از آن غیرقابل باشد .

ـ بیمار از وضعیت و دور نمای زندگی خود آگاه باشد .

ـ بیمار باید با حداقل یک پزشک دیگر هم مشورت کند .

ـ بیمار باید از نظر فکری و روانی در وضعیت سالم و طبیعی قرار داشته باشد .

ـ بیمار باید رضایت کتبی و درخواست صریح خود را برای اوتانازیا اعلام نماید .

ـ بیمار باید در تقاضای اوتانازیا پیش قدم شود و پزشک نیز از سوی اطرافیان تحت فشار قرار گرفته باشد و …

? مقابله اروپا با قانون اوتانازیا هلند

لایحه قانونی که در نوامبر گذشته در سنای هلند تصویب شد و ملکه بئاتریس آن را توشیح کرد واکنشهای بسیاری را در جوامع اروپایی به دنبال داشت . واتیکان این قانونگزاری را در مورد پزشکانی که مرتکب این عمل شوند با ماموران اعدام مقایسه کرد . وزیر بهداشت روسیه هشدار داد " در کشور ما اوتانازیا نمی تواند وجود داشته باشد دانشکده پزشکی ما و اعتقادات جامعه و فرهنگ و تاریخ ما اجازه تصویب آن را نخواهد داد و من از هم اکنون می توانم بگویم که این موضوع موجب سوء استفاده مجرمین خواهد شد . " جامعه اوتانازیای ارادی انگلیس این قانونگزاری را بخشی از تمایل جهانی نامید و همچنین عنوان شد که بلژیک و اسپانیا از کشورهایی هستند که به این قانون توجه دارند .
نتایج نظر سنجی هایی که انجام شد نشان داد که در سال 1997 ، 57% در امریکا ، 76% در کانادا ، 80% در انگلیس و 81 % در استرالیا و 92 % در هلند موافق اوتانازیا بودند .
اعتقادات مذهبی در مورد اوتانازیا

در قرن سیزدهم میلادی توماس اکوئین تماس موارد خودکشی را مردود دانسته است به این علت که :

ـ این عمل زیر پا گذاشتن خواستها و آرزوهای طبیعی شخصی برای زنده بودن است .

ـ این کار به دیگر انسانها لطمه می زند .

ـ زندگی هدیه خداوند است و تنها خود او می تواند آن را بگیرد .

کلیسای کاتولیک لهستان مخالفت خود را با قانون جدید این گونه اعلام کرد : "چنین تصمیمی قبلاً توسط

نازی های آلمان اتخاذ شده بود . این تلاشی است توسط انسان برای اصلاح کردن خداوند در حالی که زندگی انسان در دست خویش نیست و ما گیرنده زندگی نیستیم " .

حرمت زندگی انسان ارزشی است اصولی که پیامبر اسلام بر آن تاکید فراوان کرده اند . خداوند در قرآن می فرماید : " هر کسی نفسی را بدون حق قصاص و یا بی فساد کردن او در زمین به قتل رساند مثل آن است که همه مردم را کشته و هر که نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه را حیات بخشیده است " ( سوره مائده آیه 32 ) .

آیا در اسلام حق خودکشی وجود دارد ؟ خیر از آنجایی که ما خودمان را خلق نکرده ایم ، اختیاری هم نسبت به وجودمان نداریم و موظف به مراقبت از آن هستیم و خداوند تنها مالک و گیرنده زندگی است . این استدلال که کشتن انسان برای رهایی او از درد و رنج کشنده است از نظر اسلام قابل قبول نیست . در اسلام شکیبایی و تحمل قویاً مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری از گروههای مذهبی اعتقاد دارند که رنج و درد انسان می تواند فرصت خوبی برای خداشناسی و تزکیه نفس باشد .

از نظر مالی شکی نیست که هزینه مراقبت از بیمار علاج ناپذیر بسیار بالا است اما کسانی که عامل اقتصادی را دلیل عمده برای تجویز اوتانازیا می دانند با این ادعا که وقتی انسان از کار می افتد و سودمندی خود را از دست می دهد بار سنگینی می شود بر اقتصاد جامعه ، منطقی کاملاً بیگانه با اسلام است . ارزشها بر مسایل اقتصادی تقدم دارند و مراقبت از افراد ناتوان در اسلام فضیلتی است که بسیار به آن توصیه شده است .

اوتانازیا از دیدگاه قانون

بسیاری از مردم کشتن بیماران ناامیدی که به تنهایی زندگی خود رسیده اند حمایت می کنند اما اگر این حق الزام آور و قانونی شود چطور ؟ امکان سوء استفاده وراث بی حوصله و کم طاقت چه می شود ؟ آیا پزشکان در صورت اوتانازیا از تعقیب معاف خواهند شد ؟

بسیاری معتقدند که اوتانازیا در تمام کشورها معمول است پس بهتر است که قوانین مربوط به آن تدوین گردد تا این کار در خفا انجام نشود این بیم هم وجود دارد که بیماران برای خاتمه دادن به زندگیشان به هلند سفر کنند .

یک پزشک استرالیایی به نام Philip Nitschke پیشنهاد کرد یک کشتی متعلق به هلند خریداری شود و در آبهای خارج از قلمرو استرالیا با توسل به قانون اوتانازیای هلندی استفاده گردد . این پزشک استرالیایی معتقد است که اگر قایق اوتانازیای او جامه عمل به خود نپوشید ، بیماران اوتانازیایی استرالیا قطعاً به هلند سفر خواهند کرد .

همانطور که در تعریف اوتانازیا ذکر شد اوتانازیا عبارت است از قطع درمان و از بین رفتن ارادی بیمار . قطع درمان به دو صورت امکان دارد :

1ـ قطع درمان با انجام افعال مثبت .

2ـ قطع درمان به واسطه ترک فعل .

به طور مثال پزشکی که با اذن و رضایت بیمار سرمی را که حیات او بدان بستگی دارد از دست بیمار خارج می کند و مرگ بیمار را تسریع می کند مرتکب قتل شده است . اما در این مورد باید قایل به تفکیک شد : چنانچه پزشک با اتکای به اذن سابق بیمار اقدام به انجام این عمل نماید ، اذن و عفو سایق بیمار تاثیری در مورد بحث نخواهد داشت و اقدام پزشک منطبق با بند الف ماده 206 قانون مجازات اسلامی و عمل ارتکابی قتل عمد خواهد بود : " مواردی که قاتل با انجام کاری و قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیر معین از یک جمع را دارد خواه آن کار نوعاً کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود " قتل عمدی خواهد بود . چرا که پزشک قصد کشتن آن بیمار را داشته و عمل او نیز هر چند نوعاً کشنده نبوده ولی در عمل سبب قتل بیمار گشته است . اما چنانچه رضایت بیمار مبنی بر سلب حیات خویش پس از عملیات منتج به مرگ اعلام گردد به نظر می رسد که عمل پزشک منطبق با ماده 268 قانون مجازات اسلامی و از موارد قصاص نمی باشد : " چنانچه مجنی علیه قبل از مرگ جانی را از قصاص ساقط می شود و اولیای دم نمی توانند پس از مرگ او مطالبه قصاص نمایند " . البته باید دانست که سقوط مجازات قصاص در ماده 268 به معنی آن نیست که حق مطالبه دیه مقتول را از پزشک نخواهند داشت .

حالت دوم یعنی قطع درمان به واسطه ترک فعل یعنی پزشک بیمار را به حال خود واگذارد و از اقداماتی که برای زنده نگه داشتن او لازم است خودداری کند ، مرتکب ترک فعلی گردیده است که به واسطه آن از بیمار سلب حیات شده است با توجه به ماده 206 و بندهای سه گانه آن در می یابیم که در سه بند این ماده فعل مثبت به عنوان رکن مادی قتل عمد معرفی گردیده است نه ترک فعل . در این حالت نمی توان عمل پزشک را منطبق با ماده 206 قانون مجازات اسلامی دانست البته خودداری از مراقبت و مداوای بیمار توسط پزشک و پرستار به قصد سلب حیات جزء وظایف آن می باشد و می تواند آنها را در معرض اتهام قتل عمدی قرار دهد . اما از آنجا که آرای دادگاه باید مستند به حکم قانون باشد و اصل تفسیر مضیق قوانین کیفری و تفسیر به نفع متهم و نیز تاکید ماده 206 بر فعل مثبت مادی مانع از شناختن ترک فعل به عنوان رکن مادی قتل عمد می شود .

البته می توان عمل پزشک را منطبق با بند 2ماده واحد قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی دانست که مقرر میدارد : (( هرگاه کسانی که حسب وظیفه یا قانون مکلف هستند به اشخاص آسیب دیده یا اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند کمک نمایند از اقدام لازم و کمک به آنها خودداری کنند به حبس تعزیری از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد )). و در نهایت طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی هر کس مرتکب قتل عمد شود وشاکی نداشته و یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد ویا به هر علت قصاص نشود در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه ویا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم می نماید .

نتیجه :
به طور کلی مردم دلایل متفاوتی برای خودکشی و خاتمه دادن به زندگی و ارتکاب خودکشی دارند . برخی دچار افسردگی شدید در یک دورهٔ طولانی هستند . این عده خودکشی را مناسب ترین راه برای غلبه بر مشکلات زودگذرشان می دانند . نظر عمومی این است که بهترین راه حل برای درمان بیماران مبتلا به افسردگی استفاده از مشاوره یا دارو است و این بیماران پس از درمان می توانند از زندگی ای که می خواستند با خودکشی خود را از آن محروم سازند لذت ببرند . برخی دچار دردهای مزمن و حاد هستند و به علت فقر و تهیدستی از عهدهٔ تهیهٔ داروها بر نمی آیند و برخی به پزشکان و سواد و دانش آنها اعتقاد ندارند ، یا عقاید خاصی دارند به هر حال نظری وجود دارد که خودکشی در این روش راه حل ترجیح داده شده نیست . برخی دچار اختلال حواس شده اند و بیماری آثار نامطلوب بر روی کیفیت زندگی آنها ایجاد می کند ، بیماریهایی چون M.S. ، ایدز و آلزایمر و … این بیماران احساس می کنند که این بیماری باعث از دست رفتن استقلال آنها خواهد شد و همواره باید تحت مراقبت قرار گیرند . برخی نیز تصور می کنند که ارزشهای شخصیتی و مقام اجتماعی خود را از دست خواهند داد و به خوبی می دانند که در آیندهٔ نزدیکی خواهند مرد و تمایل دارند که کنترل کاملی بر این مراحل داشته باشند . بسیاری از بیماران که توانایی این کار را ندارند نیازمند کمک پزشکان هستند .
البته از دیدگاه اسلام ، از آنجایی که ما خودمان را خلق نکرده ایم ، اختیاری هم نسبت به وجودمان نداریم و موظف به مراقبت از آن هستیم و خداوند تنها مالک و گیرندهٔ زندگی است . این استدلال که کشتن انسان برای رهایی او از درد و رنج کشنده است از نظر اسلام قابل قبول نیست . در اسلام شکیبایی و تحمل قویاً مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری از گروههای مذهبی اعتقاد دارند که رنج و درد انسان می تواند فرصت خوبی برای خداشناسی و تزکیه نفس باشد . حقیقتاً قضاوتِ درستیِ اخلاقی در مورد اتانازی داوطلبانه بسیار سخت است. شاید اینکه در برخی کشورها این عمل قانونی باشد، به لحاظ اخلاقی محل تردید است. چون این عمل فردی نیست (یعنی پزشک عمل ایجاد مرگ را انجام می دهد) و در نتیجه نظرات طرف مقابل هم مهم است که در اینجا چالش اصلی متوجه اصل احترام برای خودمختاری بیمار است.

در کشور ما ، ایران ، به دلیل نوع نگاه فقاهتی قانونگزار به کلیه گرایشات از جمله پزشکی یا بهتر بگوییم اخلاق پزشکی از یک سو و همچنین بافت مذهبی لایه های میانی اجتماع و اعتقادات غیر قابل استدلال در مورد مقوله مرگ و زندگی از سوی دیگر ، طرح موضوع جنجال برانگیزی مانند قتل از روی ترحم که حتی در خود اروپا بالاخص واتیکان هنوز با آن کنار نیامده اند چیزی بیشتر از یک مزاح علمی نمیتواند تلقی شود هرچند در مواردی دیده شده که حتی متعصب ترین خانواده ها از نظر اعتقادی با در نظر گرفتن رنجی که بیمارشان از یک بیماری میبرده از یک طرف و بی تابی و تالم و تعب روحی اطرافیان وی که نظاره گر خاموشی تدریجی شمع زندگانی وی بوده اند از طرف دیگر ، ابراز رضایت کرده اند که در صورت امکان و صدور مجوز قضایی ـ پزشکی ، حیات وی را قطع نمایند.اما به هر حال اگر زمانی بستر طرح موضوع اتانازی در کشور فراهم شد مستلزم کار کارشناسی و دقیق علمی است چراکه همیشه تشریفات و پروسه و آیین دادرسی اینچنین مواردی از ماهیت خود عمل ، مهمتر بوده است.لذا پیشنهادات ذیل به عنوان شروط عالی شروع به انجام اتانازی ، در اینجا مطرح میگردد:
ـ پزشک باید یقین حاصل کند که بیمار به طور ارادی درخواست اتانازی می کند و خود همه چیز را در نظر گرفته است بیمار باید آزاد باشد و بتواند هر سوالی را که می خواهد از پزشک بپرسد .
ـ بیمار باید بر درخواست خود اصرار و تداوم داشته باشد .
ـ بیمار درمان ناپذیر و رنج و درد ناشی از آن غیرقابل باشد .
ـ بیمار از وضعیت و دور نمای زندگی خود آگاه باشد .
ـ بیمار باید با حداقل یک پزشک دیگر هم مشورت کند .
ـ بیمار باید از نظر فکری و روانی در وضعیت سالم و طبیعی قرار داشته باشد .
ـ بیمار باید رضایت کتبی و درخواست صریح خود را برای اوتانازیا اعلام نماید .
ـ بیمار باید در تقاضای اوتانازیا پیش قدم شود و پزشک نیز از سوی اطرافیان تحت فشار قرار گرفته باشد .

بنظر میرسد که وقت آن رسیده که قانون خاصی در مورد اتانازی(همانند قانون سقط درمانی) در اختیار داشته باشیم تا بر اساس آن و با رعایت کامل عدالت و انصاف هم پزشکان ما تکلیف خود را بدانند و هم قضات بتوانند با وجدانی آسوده به قضاوت بنشینند.به امیدآنروز
* وکیل پایه یک دادگستری ـ دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی
منابع :
۱ ـ گزارشی از "اتانازیا" مرگ خود خواسته در چند کشور جهان روزنامه ایران ـ شماره ۱۹۵۵ – سال هفتم – یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۰
۲ ـ اتانازیا ، با مطالعه تطبیقی در فقه و حقوق جزای ایران سیدمحمد مهدی غمامی ـ اصلاح و تربیت (ماهنامه اجتماعی، فرهنگی، آموزشی) سال چهارم شماره ۴۹ (پیاپی ۱۳۴)، فروردین ۱۳۸۵
۳ ـ تحلیل حقوقی اتانازیا ( مرگ شیرین) ـ سید مهدی حجتی ـ مجله حقوق دادگستری ـ ۱۳۷۹
۴ـ بررسی وضعیت حقوقی اتانازیا در کشورهای مختلف ـ سید محمد مهدی غمامی ـ ماهنامه حقوقی دادرسی شماره ۵۱
۵ ـ آتانازی یا مرگ از روی ترحم/, احسان رفیعی منشـ رفیعی منش، احسان ـ نوید, ، سال ۳ ، شماره ۹، صفحات ۲۸-۲۶
۶ ـ قتل عام در پوشش مرگ ملایم و بی درد ـ سیما راستین ـ مه ۲۰۰۶ ـ وب سایت نیلگون
http://www.nilgoon.org/articles/Sima_Rastin_Euthanasia.html
۷ ـ بررسی دیدگاههای پرستاران در ارتباط با مرگ و یوتنازی و احکام مربوط به آن در شهر زنجان در سال ۱۳۷۹-۱۳۸۰ ** معصومه مرتقی قاسمی* عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی زنجان
http://www.bmsu.ac.ir/web/par/b۸۲/۳.htm
۸ ـ مرگ خوب؟ در آمدی بر نقد اصل "خود مختاری "و"اتانازی" ـ خردنامه (ویژه نامه روزنامه همشهری)شماره ۲۳ – چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۳ – ۱۱ جمادی الاول ۱۴۲۵ – Jun ۳۰, ۲۰۰۴
http://www۲.hamshahri.net/vijenam/Kherad/۱۳۸۳/۸۳۰۴۱۰/negare.htm#s۶۴۲
۲۰۰۲ The ethics of uthanasia: Advocates: Perpectives; in Bioethics. V.۷۶. N.۲. Apr.ـ ۹


تعداد صفحات : 33 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود