مقدمه :
سپاس پروردگار را که انسان را از خاک بی جان آفرید و به او نطق و بیان عطا فرمود – به انسان نوشتن آموخت تا او بتواند میوه بستان اندیشه های خود را به کام مشتاقانش بچپشاند و نغمه های جانبخش وجود را به گوش ایندگان برساند .
سرزمین قزوین با پیشینه ای در عرصه های علم ، فرهنگ ، اندیشه و دارای قدمتی دیرینه است و نشانه های تمدن 9000 سال پیش از میلاد درادر خود نهان دارد که با پیدایش اسلام در ایران موقعیت و اهمیت بسزادی یافت و مهد پرورش علوم اسلامی از جمله حدیث ، تغییر فلسفه ، عرفان ، کلام فقه ، نجوم و ادب قرار گرفت و تا عصر حاضر این روند ادامه یافت .
ظهور چهره های نامداری همچون میرزا حسین خان سهپسالار قزوینی "صدراعظم" یسد اشراف الدین حسینی قزیوینی " نسیم شمال " عارف قزوینی ، علی اکبر دهمزا ، علامه محمد قزوینی . حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترایی ، شهیدان محمد علی رجایی و عباس بابایی و .. در این خطه به چشم می خورد که از تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی حکایت می کند .
یورش بی امان تمدن بی پروا غروبوزرق و برق ظاهر فریب ابزار و وسایل و تکنولوژی جدید ، موجب جلب توجه اذهان و افکار کسانی خواهد شد که بیشتر به گذراندن زندگی مشغولند و کمتر به حقیقت آن می اندیشند در پی این هیاهو و جنجال تبلیغاتی ، فرهنگ بی ریشه و دنیا گرامی غربی به شیوه های نوین و جذابیتی کاذب جای فرهنگ مذهبی ملی مردم را می گیرد که از پیشینه درخشان و هدفدار پدران خویش آگاهی می داشتند . شاید با درایت و شکیبایی هنرمندان این هیاهوی بی معنا را به هیچ می انگاشتند و صراحت حیات را می پیمودند و پرچم پر افتخار پدرشان را دست به دست تا بی نهایت زندگی ، دلیل راهشان می کردند – بی شک اثر ملتی بدانند که اجدادشان طالایه دار فرهنگ انسانی و پیش قرلولان تمدنی سالم و صالح بودند – با نازدنگی و بالندگی دیگری به زندگی و دنیا می نگریستند و البته که خفتگان ظلمت شب رهروان طلیعه را صواب را نمی یابند .
نسل جدید ، نسلی که نتواند فرزندان کیستند و خود را و فرهنگ خود را نشناسند بی گمان به ورطه گرامی فرهنگی نزدیتکرند – ما بر سر ان نیستیم که تعجب جاهلی آباء و اجدادی را نده کنیم که هرگز چنین مباد بلکه منادب آینم که وظیفه همه کسانی که آینده فرجام و تمدن بیگانه را می دانند و می شناسند یک دل و صادقانه از هر آنچه هدایتی نباید – رسالتی بر دوش دارند و هم امروز ها جلو این شبیخون بی هویتی و واماندگی را گرفت که فردا دیر است .
قال رسوالله … قزوین با ء من ابواب الحبه .
محوده جغرافیایی قزوین پنه ایست طویل که فاصله بین 57/36 درجه سانتی گراد تا 38/35 درجه سانتی گراد عرض شمالی و 01/51 درجه سانتی گراد تا 18/48 درجه سانتی گراد طول شرقی گسترده شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1298 متر است و با توجه به موقعیت ویژه جغرافیایی در مرکز یکی از مهمترین گروههای ارتباطی شبکه راههای اصلی ایران و از جمله جاده ابریشم بوده و فراز و نشیب تلخ و شیرین را پشت سر نهاده است . شمال ان را سلسله جبال سر به فلک کشیده البرز از شمال شرقی به طرف جنوب غربی در بر گرغفته متعلق به دوران سوم زمین شناسی و در دل خود معادنی دیقیمتی را نهان داشته است و نواحی اساطیری الموت و رودبار در آنجا واقع هستند قلعه قدیمی آتش نشان "درخک" با 2770 متر و " تخت سلیمان با بلندی " با بلندی 4400 متر سر به آسمان می سایند و با عبور از گردنه های " سلمبار " و " آلو چشمه " می توان به شهرهای تن کابن ، لنگرود و رشت سر ازیر شد – و با به هم پیوستن رودهای "طالقان" و "الموت " و " شاهرود" و " یفسد رود " در لابلای فراز و نشیب البرز غربی می خزد و آبادانی به ارمغان می آید که با احداث کانالهایی آب آن به طرف دشت وسیع قزوین هدایت می شود .
قزوین در دامنه جغرافیایی رشته کوه البرز دشت پهناور و حاصلخیز به وسعت 443 هزار هکتار دارد که باختر ، رشته کوههای شمالی – جغرافیایی "چرگر" آن را از زنگان "خمسه" جدا می کند و در جنوب چند رشته کوه موازی به نام "رامند" و از غرب به کوههای "خرقان" و در دز گزین همدان اتصال می یابد و از جانب خاور بی هیچ مانعی به "ساوه" و "ساوجبلاغ" می پیسوندد که جزئی از دشتهای قزوین بوده است – روهای " خر رود " یا "رود شور " و "ابهر رود" و " حاجی عرب" و دیگر رودهای فصلی بخش دیگری از دشتها را آبیاری می کند – با "مه " یا "سرد" متناوباً در یال می وزد و در تابستان خنکی هوا را به همراه دارد و باد " راز " یا "گرم" که از طرف جنوب غربی می وزد و تبخیر هوا رادر پی دارد و باد "کهک" یا "قاقازان" نیز موسمی و داراس خصوصیات هوای گرم است . در منطقه قزوین صدها تپه باستانی شناسایی شده که هر یک برگ ظریفی از تاریخ و تمدن میهن اسلامی ما را در سینه جای داده اند و تنها حفاری تپه " سگزآباد" نشان گرد تمدن 9000 سال یکجاننشینی در این دشت حاصلخیز است .
قزبوین را در نوشته های قدیم اروپای شهر باستانی " ارساس" یا " ارساسیا " و در تواریخ یونان همان شهر قدیمی " راژیا" در زمان اشکانیان به نام موسس آن "اردپا" خانده اند ساسانیان آنم را " کوشین " نامیدده اند یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد برخی هم آن را "مستوین" یا شهری که مردمی پر صلابت استوار دارد و بعضی از مورخین هم معرب کاسپین گفته اند که دلیل آنکه قوم "کاسیت" از مجاور دریای مازندران به طرف این دشت مهاجرت کرده و با اقوام بومی اختلاط نموده اند و گروهی هم به مرکز ایران رفته اند و دریای خزر نیز به همین دلیل به " بحرالقزوین" یا " دریای قزوین " اشتهار دارد .
منطقه قزوین به دلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی کشاورزی و مواصلاتی همیشه تاریخ مد نظر بوده است چنانچه در زمان اقتدار حکومت "مادها" یکی از نقاط ویژه حکومتی در ارتباط با پایتخت "هکمتانه" بوده . راههای مهم ارتباطی از آن می گذشته و از نظر اقتصادی و نظامی نقش موثری داشته است . از نوشته های آشوری بر می آید . د| مهد و استراتاژیک "ساگ بیتو" ویران می شود – اما هنگام بازگشت مادهای در منطقه کوهستانی قزوین همدان راه را بر آشوری می بندند و بزری خونین به راه می اندازند .
پس از وی "سارگون" به بخشهای وسیعی از قزوین لشکر کشی می کنند تا بلکه در "دژمهد" "اندار پارتن آنو " را در شرق "سپردا" نزدیک ناحیه کنونی قزوین از میان بردارد .
دلاوران این سرزمین که نام "اقرته ها" یا "امردها" در نیروهای نظامی هخامنشیان نقش ویژه ای داشته اند و این منطقه یکی از "استانها" یا "ساتراپها" مهم محصوب شده است و در هنگام یورش اسکندر مقدونه ازادمردان ناجی کوهستانی به مقابله ای بی امان پرداخته و هرگز سلطه مقدونیان را برخورد روا نداشته اند و هخامنشیاندر نقاط خوش آب و هوای دشت کاخ ها باغها بنا نهاده بوده اند و …
شورش مردم و نا امنی های منطقه "فرهاد اول "پادشاه اشکانی " را بر آن داشت تا به این ناحیه لشکر کشی نمایند ( 181 تا قبل از میلاد ) و حوادث دیلم شاپور پسر اردشیر بابکان را ملزم نمود تا دژ مستحکمی در این سرزمین بنا نهادند که آن را "شازشابور" یا "کوشین" نامیده اند و نواحی قزوین مانند دشتبی "قاقزان" "نرگه" " ضیاء آباد" "نهاوند" "فارسجین" "ساج" "شاکین" و "سیادهن" پاکستان از مناطق مامول و از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند .
به طلوع خورشید عدالت گشتر اسلام ارکان حکومت ساسانی بر لرزه افتاد تا آنکه سپاه اسلام به منظور گسترش توحید و محو شرک و بتپرستی به حرکت در آمد نیروی مقاومت سلاطین ساسانی به فرماندهی "رستم فرخزاد " رهسپار "قارسیه" شد . – اگر چه لشکر قزوین هم که در آن معرکه حضور داشت ولی چون درخش کفر و الحاد و به "بنی الحمرا " مشهور و به امام علی (ع) گرویده و تشیع را برگزیدند و بعد به امام حسین (ع) بیعت کردند و آماده دفاع از حریم امامت شده اند مسجد عظسم بنی الحمرا در کوفه شهرت به سزایی دارد – و اما قزوین در سال 24 هجری بدست برای بن عارف فرمانده سپاه والی کوفه به صلح گشوده شد واز "ثغور" یا مرزهای مهم و استراتاژیک حکومت اسلامی بشمار می رفت و از اهمیت حضور در این شهر ، احادیث بسیاری از پیامبر (ص) نقل شده است .
چون قزوین به صلح فتجح شد بنابراین معابد ساسانی تخریب شد و یکی پس از دیگگری به مسجدی مبدل گردید . "ربیع بن خشم ثوری " فرمانده لشکر امام علی (ع) مسجد مشهور "ثور" را بنا نهاد و دز مان عبدالملک مروان "مسجد ثوب " ساخته شد – این دو مسجد در محل مسجد "جامع" و از مساجد قرن اول اسلامی هستند – در سال 192 هجری هارون الرشید که عازم خراسان بود شهرت دارد – این شهر نزدیک به یک قرن ، بخشی از سرزمین وسیع آل بویه بود " و صاحب عباد " وزیر مشهور فخرالدوله ، کتابخانه ای بزرگ و مدرسه ای بنیان نهاد – از اواخر قرن پنجم تا حمله هلاکوخان (654 هـ) که انقراض اسماعیلیه می باشد . واقعه "حسین صباح" مغول شهر ما پایداری قهرمانانه ای از خود نشان داده و مردم در برابر آن سیل بنیان کن ، سر تسلیم فرو نیاورده اند اگر حکومت "ایلخانیان" در "سلطانیه" متمرکز بود اما قزوین ممتازی داشت و سجاس و سهرود ( که شهری آباد بود ) و طالقان و طارم … جز قزوین و در تقسیمات کشوری عنوان ›تومان" یا " استان" ورد را دارا بوده و راه های مهمد مواصلاتی از آن می گذشته است و …
از مرگ تیمور تا به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی دوم قزوین سک قرن پر تلاطم و ناخوشی را گذرانده اند تا آنکه پس از جنگ "چالدران" در سال 920 هـ قزوین مورد توجه قرار گرفته و رفته رفته به صورت پایتخت دوم صفیه در آمد – طهماسب فرزند بزرگ شاه اسماعیلدر حالیکه ده سال و شش ماه داشت صاحب تاج و تخت شد و در سال 951 هـ اراضی و باغاتی را خرید و به احداث مجموعه ای از کاخها و عمارات سلطنتی فرمان داد – زیبایی زایدالوصفی پدپد آمد که شاه 11 سال از آن جا بیرون نرفت . زمان قاجاریه ، در واحدهای وابسته به قزوین تغییر وتحولی پدید امد و بخشی از آن جز تهران و پاره ای مانند ابهر یجای و قسمتهایی از خرقان ، ضمیمه خمسه و زنجان شد ولی با این همه از موقعیت نظامی و استراتاژیک و ارتباطی آن کاسته نشد .
" تاریخ و جغرافیای تاریخی قزوین "
"شهر قزوین"
بنای شهر قزوین را شاپور اول ، دومین پادشاه ساسانی نسبت داده اند (242 م ) و این در حالی بوده که مردم در جنوب و غرب این شهر جدید زندگی می کرده اند و چون " دژ قزوین " در مرکز شهر قرار گرفت ، با رویی به گرد آن ساخته شده تا از هجوم طوایف ساکن کوهستان در امان بماند – قزوین در سال 24 هـ . ق به دست "براء بن عازب " به صلح گشوده شد و این همان شهر "شاپوری" و آخرین حدی بود که مسلمانان در اختیار داشتند و مانند دوره ساسانی ، پایگاهی مهم به حساب می آمد .
ابن فقسه می گوسد : " سعد بن عاص بن امیه والی کوفه مامور جنگ با دیلم گردید و قزوین را شهر ساخته "ثغر" مردم کوفه قرار دارد " شاذشاپور" یا شهر شاپوری را شهر کهن نامیده اند و چون " موسی الهادی " خلیفه عباسی (170 – 169 هـ ) به قزوین آمد فرمان داد تا شهر دیگری نردیک شهر شاپوری بسازند و آن را "مدینه موسی " نام نهاد و متعلقاتی به آن افزود – در سال 176 هـ ق " مبارک" غلام موسی الهلادی نیز شعر دیگری ساخت که به آن "مدینه مباکیه " موسوم شد . هارون الرشید هنگامیکه به خراسان می رفت به قزوین آمد و فرمان داد تا حصاری به دور این شهر بکشند ولی با مرگ او حصار نا تمام ماند تا این که در سال 254 هـ ق "موسی بن بوقا " از طرف " المعتزبا … " با روی شهر را به اتمام رسانید به نوشته موخرین در آن روزگار غزوین شهری بزرگ و مزارع و باغستان فراوان داشته و چند شهرستان بوده است و در میان شهرهای عراق عجم ، اهمیت و اعتبار ویژه ای داشته است – چنانچه هر حاکم و فرمانروایی آثاری مانند مسجد و مدرسه و … از خود به یادگار گذاشته است .
قزوین : در زمینه هنر نیز نقش چشمگیری داشته است هنر خوشنویسی ایران با نام مالک دیلمی علی رضا عباسی ، میر عما قزوینی و عماد الکتاب قزوینی و … مزین شده است و بروز "مکتب قزوین" در هنر نقاشی صفوی حرف اول را می زند و درهنر موسقی معاصر ایران نقش و تاثیر هنرمندانی چون "درویش غلامحسین جناب : عارف قزوینی "استاد ابوالحسین اقبال آذر " و … را نمی توان نادیده گرفت و در زمینه هنرهای دستی مانند مسگری ، قفل سازی ، خاتم کاری و گچبری – مجسمه سازی – کاشی کاری – تذهیب – سوزن دوزی – شانه تراشی و قالی بافی ، ابریشم کاری – آئینه کاری – معماری و … چیره دستی هنرمندان قزوین ستودنی است .
قزوین : دارای دشت وسیع و حاصلخیزی است که سطح زیر کشت و باغات آن بیش از 13 هزار کیلومتر مربع و مجموعاً 1/2% از اراضی قابل کشت کشور را در خود جای اده است و علاوه بر کاریزها و هزاران حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق به وسیله طولانی ترین کانال های آب رسانی کهاز سدا عراضی سگبان طالقان و زیاران سرچشمه می گیرد سیراب می شوند و محصولات کشاورزی آن بادام ، پسته ، گردو فندوق … می باشد و در کنار آن دام داری های مرغداری های بزرگی هستند که جایگاه ویژه ای در کشاورزی و دامپروری میهنمان دارند و شرکت هواپیمایی خدمات ویژه ای د رخدمت به کشاورزی منطقه و کشور نقش بسزایی دارد .
تقسیمات اداری – سیاسی :
استان قزوین بر طبق آخرین تقسیمات اداری – سیاسی کشور دارای 3 شهرستان ، 10 بخش ، 37 دهستان ، 12 نقطه شهری ، 813 نقطه روستایی دارای سکنه است . شهرستان قزوین بادارا بودن 5 بخش ، 19 دهستان ، 5 نقطه شهری و 473 نقطه روستایی بیشترین ارقام را به خود اختصاص داده است .
قزوین : مامن دلاوران نهفت مشروطه و از پاسگاه های تقویت کننده آن بوده است . به صداقت می توان گفت که به گواهی تاریخ قزوین همواره در کشاکش نبردهای حق و باطل به حق پیوسته و راه راست را پیموده است .
چنانچه اگرچه نطفه کودتاس سوم اسفند رضاخان – انگلیس را در گراند هتل قزوین منعقد می کنند اما خانه دوم میرزا کوچک خان و آزاد یخواهان بوده است .
قزوین ک از قرن سوم هجری به یعد یکی از مراکز مهم علمی محسوب می شد و علاوه بر نویسندگان و علمای بزرگی چون ابن ماجه قزوین رازی نجم الدین کاتبی ، امام ابوالقاسم رافعی قزوینی – امام احمد تمرالی ، زکریای قزوینی ، حمد الله مستوفی – عبدالبنی مخزالمانی وخسید قزوینی – واعظ قزوینی – سید اشراف الدین حسینی قزوینی "نسیم شمال" عارف ، عبید زاکانی ، علامه دهمذاو علامه محمد و قزوینی و … یادی به میان آورد .
" نقش مسجد در فرهنگ اسلامی "
مساجد در کشورهای اسلامی کی از مراکز تجلی هنر مذهبی و از معارج علوم و فرهنگ متعهد است ، پایگاهی است در برابر تها جسم کفر و شرک ، کشتی مطمئن در دریای خروشان هواهای نفسانی و ارام بخش دلهای مضطرب و مشوق است – نقطه شردعست ، شروعی تا بی نهایت است ، خانه خداست و مآمن مردم مسجد همه چیز است به اندازه همه جا برای همه کس ، عظیم و روح افزا و …
مسجد محراب است ، میدان جنگ ، جنگ با نفس اماره ، جنگ با شیاطین . بنابراین مسجد صلابتی و همتی والادر خود سازی به وجود می آورد . شور و شوق دیگری به انسان می بخشد . گنبد را از شکوه اسمان اقتباس کرده اند و مناره هلسه بفلک کشیده ان می کوسنئد تا بین "شری" و "شریا" ارتباط برقرار کنند .
کاخ ها اختلاف ، غرور و تحوت و قدرت ظاهری را فریاد می کنند اما مساجد فروتنی را مساوات و برابری همگی را و ازادگی را – اساس بنای مسجد بر تقوای است ، تقریب است ، خلوص و عروح است مسجد کانون است ، کانون فرهنگ عدالت اجتماعی ، ساده اما با وقار با عظمت ، جان را قوت می دهد . انسانیت را اعتلا می بخشد ، کاخها که همیشه و به روی همه گشوده نیست اما مسجد همیشه است و برای همه کس همه می توانند از برکات آن بهره جویند .
" طرح معماری مساجد سه نوع اصلی بوده است "
یکی طرح "کلاه فرنگی " که گنبدی بر فراز اتاقی چهار گوش بنا می کرد " ایوان باز " " که طاقی شبیه طاق کسری داشته و " حیاط باز " که محاط در رواقها بوده و سرانجام با ادغام این سه طرح ترکیبی نو پدپد آمده است – اولیه صدر اسلام بسیار ساده و ملهم از خیمه بوده است و دارای فضایی باز که گاهی با دیوار یا خندق و یا تجیر مشخص می شده است.
" مسجد جامع کبیر "
قزوین اخرین سرحد قوای اسلامی بوده . شهریکه با آغوش باز اسلام عزیز را پذیرفته و مردمش حامیان عدالت و دیانت بوده اند – و با طیب خاطر اتشکده های خود را به مسجد مبدل کرده اند – هنگامی که حضرت علی (ع) به جنگ نهروان مس شتافت چهار هزار رزمنده را به فرماندهی " ربیع بن خشیم ثوری " به جنگ "دیلم" گسیل فرمود "ربیع" مسجدی در قزوین بنا نهاد که محتملاً در همین مکان فعلی " مسجد جامع" یا حوالی آن بود می باشد و "مسجد ثور" شهرت بسزایی داشته است و در زمان " عبدالملک دروان " آتشکه دیگری به "مسجد ثوبه" تبدسل شد (73-86هـ ) و در حفاری های زیر مقصوره "خمارتاش " آثاری مربوط به دوران ساسانی کشف شده است که شاید آتشکده و همان "مسجد ثوب" باشد – این دو از مساجدی است که از قرن اول اسلامی به ما رسیده است . با گذشت زمان و گسترش اسلام پی در پی از شمار بختانه ها کاسته و به مساجد افزوده می شد – قدیمی ترین قسمت مسجد جامع ، متعلق به قرن دوم هجری است هنگامیکه "هارون الرشید" در سال 192 هـ عازم خراسان بود تا شوش مردم ناراضی را فرونشاند و مامون را هم به حکومت آن دیار تحمیل نماید چون به قزوین آمد دستور داد تا حصاری به گرد شهر بکشندو مسجدی بنا کنند که به "طاق هارونی" مشهور است . طاق هارونی که نمونه مساجد اولیه است ، بسیار ساده و در ضلع جنوب شرقی مسجدجامع قرار گرفته و مقصوره کهن هارونی که نمونه مساجد اولیه است ، بسیار ساده و در ضلع جنوب شرقی مسجد جامع قرار گرفته و مقصوره کهن نیز نامیده شده است .تا آنکه در سال 373 هـ ق "صاحب بن عباد" وزیر "فخرالدوله دیلمی " کتابخانه و مدرسه ای در نزدیکی آن ساخته که مرکز فرهنگی آن روزگار بوده است و عمارت بسیاری در محله " جوسق " درب کوشک فعلی بنا نهاده که به "صاحت اباد " اشتهار یافت . در سال 500 هجری " امیر خمارتاش بن عبدالله عماری " زمان ملکشه سلجوقی ، به ساختن مقصوره ای عظیم همت بسته است و برفراز آن گنبدی که از جها رفعت و شکوه ، نه در شهرهای اسلامی نظیر داشته و نه درممالک دیگر و در سال 509 هـ ق ساختمان آن پایان پذیرفت – این مقصوره که به "طاق جعفری" نیز شهرت دارد بر روی بنایی متعلق به پیش از اسلام بنا شده ، مربعی و هر ضلع آن است – محرابی از سنگ مرمر صیقلی شده دارد و منبری سنگی با کاشیهای رنگارنگ و کتیبه هاسس نفیس که در منتهای ظرافت گچبری شده است
کتیبه "اول" در هشت ضلع گنبد و به خط "ثلث" که نام سازنده و مدت ساختمان مقصوره ذکر شده است
کتبه دوم : به خط "کوفی" مربوط به وقف قراء و مزارع و باغات و قنات "خمارتاش" برای مسجد می باشد .
کتیبه سوم : به خط "کوفی ماریچ" است و مشتمل بر سوره مبارکه بقره تا آخر
کتیبه چهرم : به خط "نسخ ثلث" موقوفات خمارتاش و محل مصرف آن تهیه شده است .
کتیبه پنجم : به خط "نسخ کوفی" وقفنامه و شرح تقسیم اب قنات خمارتاش می باشد.
امیر خمارتاش در غرب مقصوره ، شبستانی بنا کرده که به آتشکده معروف است و شبستان دیگری در جنوب غربی مسجد است که آن هم به آتش کرده مشهور است و در سال 548 هـ " ملک مظفر آلب انمو " حاکم خلیفه عباسی ساخته است .
در سال 617 هـ که مغولان به قزوین حمله ور شدند – این مسجد را با عده اس به آتش و خون کشیدند حیاط مسجد جامع : به شکل مربع مستطیل و مساحطی بیش از چهار هزار متر مربع دارد و در چهار طرف ، چهار ایوان بزرگ قرار گرفته ــ› برگ کپی که ایوان جنوبی .
بخشهایی از مسجد جامع قزوین مانند گنبد آن در شیوه رازی به دستور خمارتاش در سالهای 507 تا 509 ساخته شده در شیوه های پر از آن هم به ساختمان افزوده شد – ایوان جلوی گنبد خانه در زمان صفویان ساخته شد .
نبد آن یک پوسته است – شنگه روی تیز برای ساخت پوسته رویی بوده و بعدها همان "آهیانه" کاشی کاری می شود – گوشه سازی ، از نوع سکنج است و شاپرکهای زیر گنبد دارای گره سازی است – دیواره های زیر گنبد با نگاره های برگ کنگری که از نگاره های ساسانیان است آذین شده است – با وجود زلزله خیز بودن قزوین ساختمان مسجد استوار بر حال مانده است و این نشان دهنده وقت درنیارش آن است – ( سبک شناسی معماری ایرانی استاد محمد کریم پیرنیا )
که ایوان جنوبی بلندتر و زیباتر است و در ایران و در سایر ممالک اسلامی نزیر ندارد ، رفیع تری و زیبا ترین و بزرگترین محراب جهان است و با آن عظمت ، بی زون و آرامام مشاهده می شود به آرامش قلبی مطمئنه .
" مسجد جامع قزوین "
مسجد جامع قزوین گنبد دو پوسته داشته که یک پوسته آن باقی مانده است .
مسجد جامع قزوین از دیگر بناهایی است که قسمتی از آن از شیوه رازی است -گنبد خانه و گنبد آن بین سالهای 507 – 509 هجری به امر خمارتاش ساخته شده اند – ایوان جلوی آن در زمان صفویه ساخته شده است و بقیه فضاها در دوره های مختلف الحاق شده اند – با وجود زلزله خیز بودن این منطقه این بنا استوار باقی مانده واین نشان دهنده دقت در نیایش آن است . گنبدد بنا یک پوسته است و شنگه آن برای آن بوده که پوسته دوم بر روی آن یوار شود که بعدها بر روی پوسته اول کاستی کاری شده است نمای داخلس گنبد خانه با نقوش بزرگ کنگری که از نقوش معمول در دوره ساسانی بوده است مزین شده است و گوشه سازی آن که از نوع سبکخ است و همینطور شاپرکهای آن با نوعی گره سازی تزئین شده اند .
سردر در مسحد جامع قوس بیضی دو کانون یک و چهار دارد . مسجد بزرگ جامع قزوین (15-1113 میلادی ) به خاطر فضای روشن وآرام شبستانش دلنشین است و پوشش آن را گنبدی بزرگ ( به قظ 51 پا ) تشکیل می دهد – سه کنجهای دو طاقه که داخل آنها تقریباً خالی است دارای وضع ابتدایی است و از اشکال فرعی واسط که داخل آن را پر می کند سعنی چیزی که قرن ها خاطر معماران را به خود مشغول داشته بود عاری است از راه های بلند و ساده ، ساده گی مفرط آن را بارزتر کرده است اما این سادگی مفرط ناتوانی و یا اشتباه طراح آنها نبوده است چه اساساً تقیرباً تمام دیوار قبله را بزرگترین محراب جهان اسلام اشغال کرده است . ما فقط می توانیم از روی محراب هیجان انگیز هیدریه که نزدیک مسجد جامع است و همچنین از روی مقبره علویان که هم زمان بوده اند حدس بزنیم که محراب جامع قزوین تا چه حد زیبا بوده است – به هر جهت از روی جزئیات باقی مانده از این محراب ، اطمینان می یابیم که جنس این محراب بسیار عالی بوده و برتر از همه قسمتهای آن یک کتیبه دو ردیفی است که دور را دور شبستان قرار دارد – کتیبه فوقانی به خط کوفی بسیار عالی است وخط کتیبه زیرین نسخی زیباست و هر دو رنگ سفید در متنی آبی رنگ مرکب از نقوش شاخ و برگ مواجر گردیده که شاید از نظر زیبایی در اسلام مانند نداشته باشد آجر چینی زنده و حلقه های بزرگ تزئینی با آجرهای برجسته که حرکات مارپیچی حلقه را نشان می دهد دیوار را از سکون و یک نواختی آزاد ساخته است – محراب بسیار بزرگ در هم بافته که در چهار چوب مستحکم بنا قرار گرفته می بایستی جلوه کلی همه بنا را با شکوه نموده و آن سادگی شکلهای عمده معماری را در نظر بیننده جالب ساخته باشد –
این بنا در محله دباغان در حاشیْه غربی خیابان شهدا (سپه ) واقع گردیده و یکی از ارزشمندترین بناهای تاریخی ایران است . بنای این مسجد با نقشه چهار ایوانی شامل شبستان گنبد دار ، مناره و ایوان های رفیع ، محراب و گچبریهای نفیس و صحن و رواق است که مجموع ، معرف آثار معماری دوره های مختلف اسلامی است .
در بررس سابقه تاریخی این مسجد ، در روایت های تاریخی می خوانیم که هارون الرشید به هنگام عزیمت به خراسان در سال 192 هـ . ق ، ددر قزوین دستور ساخت بارو و مسجدی را داده است که به طبق بعضی از روایت ها و شواهد ، این مسجد در محل آتشکده ای از دوره ساسانی بنا شده است . در روایت دیگری نیز آمده که به دستور هارون الرشید ، قاضی ابوالحسین محمد بن یحیی بن زکریا وو صاحب ابی العباس بن سریح ، آن جامع را ساختند و پرداختند که بعدها به " طاق هارونی " معروف گرددید . در ثلث اول سده چهارم ، اسماعیل بن عباد طالقانی یا رازی – معروف به صاحب بن عباد ، وزیر فخر الدوله دیلمی – مدرسه ای در مجاورت جامع بنا کرد و در اواخر سده چهارم ، فخر الدوله شروع به کشیدن دیوار مسجد کرد ؛ ولی نا تمام ماند . به واسطه آسیبی که به مسجد رسیده بود ، در یال 393 هجری ، به دستیاری " ابواحمد کسائی " و "ساوه منادی " جامع مذبور تجدید بنا شد و تعمیر گردید . در سال 413 هجری ، به فرموده " سالار ابراهیم مرزبان " ، طبقات فریخته صحن بزرگ را از نو ساختند و مال فراوانی صرف آن شد . در شوال سال 500 هـ . ق ، امیر زاهد خمارتاش بن عبدالله عمادی ، ساختمان مقصوره بزرگ و گنبد و صحن مدرسه و خانقاه و چاه خانه مسجد را آغاز کرد و در رجب سال 509 ، آنها را به پایان رسانید و مستغلاتی بر آن وقف کرد پس از آن ، ملک مظفرالدین الب ارغون بن تعش ، سراچه جداگانه دیگری رو به قبلهبنا کرد که در آن ، مجلس تفسیر و حدیث منعقد می شد و در سال 548 هجری از عمارت آن فراغت یافت . در دوره مغول ، صدماتی متوجه مسجد گردید که در دوره های بعد تعمیر یا تجدید شدند . در زمان صفویه ، بخش های وسیعی به این مسجد افزوده شد که از آن میان به ایوان ها ، مناره ها و اکثر رواق ها می توان اشاره کرد . در دوره قاجار نیز ساخت و سازهای قابل توجهی در این مسجد به انجام رسید . در دوره معاصر نیز بخشی از تعمیرات و مرمت های مسجد انجام شده است . حال به شرح قسمت های مختلف مسجد می پردازیم .
ایوانهای مسجد :
ایوان جنوبی ایوانی است پنچ ضلعی و دو طبقه که جلو مقصوره خمارتاش و متصل به او است . قدیمیترین کتیبه آن بین طبقه اول ودوم به خط نستعلیق لاجوردی بر روی کاشی خشتی . سال 1069 هـ کار شریف کاشی پز است .
این ایوان از بهترین اثاری است که پس از تغییر پایتخت به اصفهان باقی مانده و مظهر کاملی است از بنای دوره صفوی با 5/13 متر عرض و 22 متر ارتفاع ، کاشی های هفت رنگ در داخل ایوان ، سطح پایه های طاق رومی را تا محل پاطاق تزئین نموده است . سه چشمه ورودی به مقصوره خمارتاش دارد و در بالا سه حجره (شاه نشین) و دو غلام گردشی . دو لوح بزرگ سنگ مرمر که یکی در سمت راست و به فرمان شاه سلیمان صفوی در یال 1081 هجری ، عوارض قپانداری در "دارالسلطنه" قزوین ممنوع می شود و سمت چپ به امر فتحعلی شاه در سال 1238 هجری تحمیلات دیوانی برداشته می شود و با 18 پله که مهر سلجوقی هم دارد به طبقه دوم می توان صعود کرد .
بر پیشینیانی طبقه دوم و زیر طاق آفتابی ایوان ، دور تا دور ، کتیبه ای به خط "ثلث" بزرگ طلایی بر روی کاشی لاجوردی سوره مبارکه "جمعه" از سمت راست شروع می شود .
ایوان غربی متعلق به شاه سلیمان صفوی (1081 هـ ) می باشد و به رواقهای اطراف راه می یابد .
ایوان شرقی دقیقاً معلوم نیست که در چه زمانی ساخته شده ، امادر سال 1312 و 1313 هـ "باقرخان سعد السلطنه" حاکم قزوین آن را نو ساخته است .
ایوان رفیع شمالی با دو مناره شکوهمند و با کاشیکاری زیبا ، مربوط به زمان شاه طهماسب صفوی است با عرض 5/10 متر و ارتفاع مناره ها 26 متر می باشد کیفیت و دقت بنای این مناره ها برتر و حیرت انگیز تر از گلدسته های دیگر مساجد است . بدین معنی که هر یک از انها را می توان به حرکت در آورد . و این ناشی از کیفیت خوب فنی است و چگونگی آن هنوز روشن نشده است . بین ایوانها را در چهار طرف رواقهایی فراگرفته است که با ستونها و طاقهای هلایلی (رومی) مزین و پابر ست . در وسط صحن مسجد حوض بزرگی قرار دارد و بین حوض و ایوان شرقی آبخوره ای که قنات خمارتاشی از آن می گذشته است .
اگر چه به نوشته "الندوین" این مسجد در قرن هفتم ، درهای متعددی داشته ولی اکنون تنها دو درباقی مانده است . یکی در شمال غربی ، مربوط به سال 1272 که ره محله "دباغان" می پیوندد و در شرقی که پس از عبور از راهرویی به عرض حدود 10 متر به یک هشتی بزرگ یردر دیگری ، به خیابان شهدا "سپه" می رسد و در سال 1074 هـ بنا شده است .
ضمناً در قسمت شمال و شمال شرقی و شمال غربی و جنوب مسجد نیز حیاط های دیگری هم وجود دارد . شایسته یاآوری آنکه در قسمت بالای هشتی در ورودی شرقی این بین معنای خاصی دارد ؛
این مسجد که بود در قزوین الحق نبود قرینه اش روی زمین .
مسجد جامع قزوین از دیگربناهایی است که قسمتی از ان از شیوه رازی است . گنبدخانه و گنبد آن بین سالهای 507-509 هجری به امر خمارتاش ساختهشده اند – ایوان جلوی آن در زمان صفویه ساخته شده است . بقیه فضاها در دوره های مختلف الحاق شده اند – با وجود زلزله خیز بودن این منطقه این بنا استوار باقی مانده و این نشان دهنده دقت درنیایش آن است – نبایک پوسته است و شنگه آن نبوده که پیوسته دوم بر روی آن سوار شود که بعدها بر روی پیوسته اول کاش کاری شده است – نمای داخلی گنبد خانه با نقوش برگ کنگری که از نقوش معمول د ردوره ساسانی بوده است فرین شده است – گوشه سازی آن که از نوع سنج است و همین طئر شاپرکهای آن با نوعی گره سازی تزئین شده اند – (عکس از گنبد مسجد جامع ) کتاب شیوه های معماری ایرانی استاد محمد کریم پیرنیا .
هم چنین مسجد جامع قزوین دو پوسته داشته که تنها پوسته زیرین آن باقی مانده است گنبدهای دو پوسته پیوسته نیز در مسجد ها برسیان ، جامع اردستان و جامع زواره ساخته شده اند .
ایوان و رواق های مسجد :
مهمترین و زیباترین ایوان مسجد ، ایوان جنوبی است که از نظر عظمت و رفعت بنا و اسلوب ساختمان و تزئینات متناسب ، از بناهای کم نظیر به حساب می آید . این ایوان به سال 1069 هـ . ق توسط شاه عباس دوم صفوی ساخته و به شبستان سلجوقی الحاق شده است . دهنه این ایوان ، 56/14 ؛ عرض آن ، 48/12 و ارتفاع آن حدود 21 متر است . ازاره ایوان با سنگ و بقیه قسمتهای آن با آجر تراش بنا شده است . در فواصل آجرها ، به جای بندکشی با گچ ، کاشی های باریک لاجوردی رنگ به کار برده اند . روکار قسمت مهمی از ایوان ، کاشی بوده که اکنون بیشتر آنها ریخته واز میان رفته است . نمای درونی ایوان به صورت دو طبقه ساخته شده و در طبقه پایین آن ، سه درگاه جهت ورود و خروج به مقصوره و در غرب و شرق انها ، دو درگاه دیگر جهت دسترسی به رواقهای طرففین شبستان تعبیه گردیده است . مطابق درگاه های پایین در طبقه پایین آن ، سه درگاه جهت ورود و خروج به مقصوره و در غرب و شرق انها ، دو درگاه دیگر جهت دسترسی به رواقهای طرفین شبستان تعبیه گردیده است . مطابق درگاههای پایین در طبقه دوم ایوان ، پنج غرفه بنا گردیده که راه دسترسی بدانها از طریق یک پلکان است . بین این دو طبقه ، کتیبه ای باریک و سرتاسری به خطر نستعلیق و به رنگ لاجوردی در کاشی لیمویی رنگ قرار دارد که متن آن ، گویای ساخت این ایوان به سال 1069 1069 هـ ق توسط شاه عباس دوم است . بالای غرفه های فوقانی ، کتیبه دیگری به خط نسخ عالی است که بر آن ، سوره جمعه به رنگ طلایی در کاشی لاجوردی نقش شده و در آخر آن ، عبارت " غلام شاه ولایت شریف کاشی پز " آمده است . در طرفین درگاه های مقصوره زیر گنبدی ، لوحه هایی از سنگ مرمر نصب شده که بر آن ، کتیبه هایی از دوره صفویه و قاجاریه در خصوص معانی و رفع پاره ای تحمیلات و عوارض و بدع نوشته شده است .
ایوان غربی مسجد نیز از اثار دوره صفوی است و به نظر می رسد که در سال 1081 هـ . ق توسط شاه سلیمان صفوی ساخته شده باشد . در طرفین این ایوان ، دو راهروی شمالی و جنوبی است که به هشتی پشت ایوان می رفته و در نخستین مسجد در جانب غربی ، در این قسمت بوده که مسدود شده است . کاشی های زیبای این بخش از مسجد فروریخته و تنها دو بیت شعر به خط نستعلیق در کاشی لاجوردی با این مضمون برجای مانده است:
" فیضش چو دید افزون ز حد گفتا به تاریخش خرد
این طاق گل نبود بود طاق دل روشن دلان(1081)
کتیبــــــه الفقیــــــــر کاوس مصـــــــور
غـــــــلام شاه ولایـــــت شریف کاشی پز "
دهنه این ایوان ، 32/8 و طول آن ، 44/10 متر است و از آن یک راه به رواق جنوبی و یک ارسی سه چشمه هم به رواق شمالی راه دارد .
ایوان شرقی مسجد بین سالهای 1313 – 1312 ه . ق توسط باقر خان سعدالسطنه – فرماندار وقت قزوین – و به دستور و هزینه میرزا علی اصغر خان اتابک از نو عمارت شده ؛ ولی روکار و تزیین انانجام نشده است . ایوان شمالی به نظر می رسد که در اصل ساخته شاه تهماسب صفوی باش که در دوره قاجار باز سازی ، تزیین و تعمیر اساسی شده است . مناره های ایوان نیز در دوره قاجار باز سازی ، تزیین و تعمیر اساسی شده است . مناره های ایوان نیز در دوره قاجار بازسازی گردیده است . این ایوان که قدری از صحن مرتفع تر است ، به دهنه 11 و عرض 5/11 متر است و رتفاع مناره های آن نیز به 25 متر می رسد . طرفین جبهه ایوان ، با کاشی خشتی زیبا و عباراتی منقوش شده است .
در دو سوی هر ایوان ، رواق هایی طولانی ساخته شده که هر کدام به نام امام جماعت یا پیش نمازی که سالها در آنجا نماز می خوانده ، نامگذاری شده است . رواق های شرقی ، از همه باریکتر ، رواقهای جنوبی ، بزرگتر و وسیع تر است . ازاره رواقهای شمالی و رواقهایی که در شمال ایوان شرقی و غربی واقع شده اند ، در دوره اخیر با سنگ تراش پوشیده شده و ارسی های آنها نیز برداشته شده است و به جای آنها ، درهایی به سبک جدید قرار دادهاند ؛ اما رواق های دیگر به حالت اولیه خود باقی مانده اند . نمای خارجی رواقهای جنوبی ، از هر طرف ایوان ، چخار طاقنما ، و نمای رواق های شمالی از هر طرف ایوان ، پنج طاقنما دارد که با آجرهایی ظریف ساخته شده و ستونها و لچکی آنها با کاشی تزیین گردیدده است . آخرین طاقنمای غربی در طرف جنوب ، در بزرگی دارد راهرووی رواق غربی و در زیر زمین یا سرداب مسجد است . در بین رواق های جنوبی ، دو صفه ، یکی به نام طاق هارونی و دیکری به نام طاق احمدیه یا طاق حلاج قرار دارد . رواج واق در مغرب ایوان جنوبی و همچنین سرداب . زیر زمین مسجد را سعد السلطنه به سال 1313-1312 هـ .ق به امر میرزا علی اصغر خان اتابک ، ورواق واقع در جنوب ایوان غربی را حاج محمد علی به بم – از تجار قزوین – در حدود سال 1320 هـ . ق ساخته اند .
در این بخش از بنا ، پنج رشته کتیبه به خطوط مختلف گچبری شده است که هر کدام از کتیبه ها از لحاظ هنر حسن خط و زیبایی ، ارزش و مقام خاصی دارند . مفاد هر یک از کتیبه ها مختلف بوده ، به طور کلی شامل آیات قرآنی و تاریخچه ساختمان شبیتان و موقوفات و متعلقات آن است .
کتیبه اول به خط ثلث با قلم درشت در هشت ضلع کنبد گچبری شده و خلاصه متن آن چنین است :
" بسم الله الرحمن الرحیم (..) تعیینه فی ایام دوله (یوله) الملک العادل السلطان المعظم مالک العرب و العجم عماد الدنیا و (غیاث) الدین ابی شجاع محمد بن ملکشاه ( … ) فی ولایه الامیر الاسفهسالار مجدالدین اتبع الوصی الا بالله علیکم و لله (اسقاطی) املعوست "( شاید این کلمه ، اللقفشت بن توران را پوران باشد ) بن بوران نصر ( شاید نصیر باشد )(…) ذلک علی یدالامیر الموفق لمرضیین الافعال المجاهد فی الله ابومنصور خمارناش بن عبدالله عمادی ابتغاء لمرضات الله و طلبا لثوابه (…) فی مده تسع سنین اوله شهور سنه خمسائه و آخرها انتها سنه ثمان و خمائه (..) "
با توجه به متن این کتیبه ، ساختمان گنبدو شبیتان آن در زمان ابی شجاع محمد بن ملک شاه و به دست ابومنسور خمارتاش بن عبدالله العمادی که از بزرگان این دوره بوده ، در بین سالهای 507 و 514 هجری ساخته شده است .
کتیبهدوم به خط کوفی جلی به عرض 68 سانتی متر و با حاشیه های تزیینی به طرز بدیع و ظریفی گچبری شده است . این کتیبه از ضلع غربی و پایین تر از کتیبه نخستین آغاز می شود ، از طولدیوار غربی تا مقداری از دیوار جنوبی امتداد می یابد و در اینجا که جبهه محراب است ، قطع و مجدداً از شرق محراب آغاز می شود و تا انتهای دیوار شرقی ادامه پیدا می کند . در دیوار شمالی قسمت وسط که معبر ایوان به گنبد است ، باز هم یک قسمت بریده می شود و در طرفین این بریدگی ، خطوط ریزتتر می گردد و در هر طرف ، سه سطر گچبری گشته ، سرانجام کتیبه در انتهای ضلع شمالی ختم می شود . این کتیبه ، به غیر از دو قسمت مختصر ریخته شده ، به خوبی محفوظ مانده است . متن کتیبه حکایت از وقف مدرسه متصل به مسجد ، زمینها و بستانهایی توسط امیر خمارتاش با این مسجددارد .
کتیبه سوم به خط کوفی مارپیچ است که از شرق محراب شروع و در سمت غرب آن تمام می شود و مشتمل بر ایاتی از یوره بقره است و خط آن از حیث ظرافت و زیبایی ، از نوادر صنعت خط محسوب می شود .
کتیبه چهارم به خط نسخ علی و خوش ، از نزدیک محراب شورع به انتهای ضلع غربی شبستان ختم می شود و مانند کتیبه قبلی ، متن آن حاکی از نام رقابت موقوفاتی است که به منظور دایر نگهداشتن مسجد و تامین هزینه روشنایی و لایروبی قنات ، وقف بر مسجد شده است .
کتیبه پنجم به خط نسخ ، از ضلع غربی شبیتان شروع می شود و در آخر همان ضلع پایان می یابد ومتن آن ، وقف نامه و شرح تقسیمآب خمارتاش است : " بسم الله الرحم الرحیم یقول العبد الضعیف المنتظر لفعو ربه خمارتاش ابن عبدالله ماء القناه خمارتاشیه (…) ان آثارنا نذل علینا فانظروا بعدنا الی الآثار تمت عماره هذا القبه فی آخر سنه تسع و خمسائه (509) " .
نکته ای که دراینجا لازم است بدان اشاره شود ، وجود اختلاف در سنوات ثبت شده در کتیبه ها و کتاب این فقیه است . با توجه به اینکه تاریخ اغاز ساختمان (507 هجری ) ، در متن کتیبه موجود شبیتان سلجوقی ثبت است ، نوشته این فقیه (500 هجری ) صحیح به نظر نمی رسد ؛ لیکن درباره تاریخ پایان بنا ، با اینکه تاریخ ثبت شده از طرف ابن فقیه با تاریخ سال اتمام ساختمان در دومین کتیبه مسجد (509 هجری ) سکس است ، چنین به نظر می رسد که تاریخ دقیق تکمیل ساختمان ، همان سال 514 هجری باشد ؛ زیرا به طوریکه در انشای این قبیله ابنیه مهم تاریخی متداول بوده است ، برای اتمام هر بنای عظیمی ، دو تاریخ منظور می شود : یکی ، تاریخ اتمام اصل بنا و تکمیل استخوان بندی و سفت کاری آن ، و دیگری ، تاریخ پایان ظرافت کاری و تزیین آن . بدین ترتیب باید سال 509 هجری را زمان اتمام بنا و سال 514 را تاریخ تکمیل ظرافت کاری و تزئین آن دانست ؛ البته با تذکر این نکته که 5 سال برای چنین تزیینات غنی و پرکاری چندان زیاد به نظر نمی رسد .
همچنان که قبلاً اشاره شد ،، برفراز این شبستان ، گنبد با شکوهی از دوره سلجوقی قرار دارد که به شیوه دو پوش ساخته شده است . این گنبد از نظر تناسب شکل و شیب ملایم ، در زمره ابنیه ای به شمار می رود که حاوی مشخصات و نمونه کامل معماری دوره سلجوقی و از لحاظ ساختمانی مانند آرامگاه سلطان سنجر در مرو و بنای مدرسه خارجرد خراسان که در زمان نظام الملک وزیر ساخته شده ، است . ساختمان این گنبد عظیم آجری بر روی چهار پایه قرار دارد و نیم طاقهای زیبایی در چهار گوشه داخلی طاق ساخته شده که در نتیجه ، فشار و سنگینی گنبد به صورت مساوی بر روی چهار پایه و دیوارهای آن تقسیم می شود . همچنین برای حفاظت گنبد ، در چهار گوشه بدنه آجری آن ، پشتیبانهای مثلث شکلی ایجاد گردیده که مانع تزلزل و تولید شکاف در بنیان بنا می شود . در حد فاصله بین جدار خارجی گنبد وپوشش داخلی آن ، فواصلی تعبیه شده که در ان فواصل ، جدول هایی آجری تعبیه شده است ؛ بدین منظور که فشار پوشش بیرونی گنبد را با نهایت دقت و محاسبات ریاضی ، بر روی جداول آجری استوار سازند . برای اینکه حفاظت و نقاط اتکایی برای پوشش زیرین گنبد فراهم گردد ، در اینجا معمار کوشش کرده که فشار وارد شده ازجدول های درون خالی فضای گنبد را با تناسب و مقیاس دقیقی حتی الامکان بر روی پایه دیوارهای قطور آجری و نیم گنبد های طاق شبستان وارد سازد . رعایت همین نکات دقیق و مهارت و عاقبت اندیشی سازندگان این گنبد وشبستان موجب شده است که گنبد عظیم سلجوقی با وزنی سنگین ، در مقایسه با سایر گنبدهای دوره سلجوقی – مانند گنبد مسجد گلپایگان و گنبد مسجد جامع اصفهان – کمتر دچار خرابی و شکست و شکاف گردد . سطح خارجی گنبد ، با کاشیکاری و طرحهای زیبایی پوشش یافته و در راس آن ، قبه ای ایتوانه ای شکل با سطح کاشیکاری ساخته شده است .
از شبستان مزبور ، دو راهرو به رواقهای طرفین و همچنین سه چسمه درگاه به ایوان جنوبی مسجد راه پیدا می کند . ایوان جنبی مسجد که بر طبق کتیبه تاریخی آن ، توسط شاه عباس دوم به سال 1069 هـ . ق ساخته شده . نمونه کاملی از ایوانهای مدارس و مساجددوره صفوی است . این ایوان – که به نظر می رسد اصل آن مربوط به دوره یلجوقی باشد و در دوره صفوی تجدید یا باز سازی و تزیین شده باشد – به وسیله ساختمان یک نیم گنبد که هلال آن جناغی است ، با جبهه ای پهن به پایه گنبد سلجوقی اتصال و پیوند یافته است و مرکز اتکای نیم گنبد – که مانند گنبد سلجوقی دو پوشه است – با استادی به شبستان چسبیده و قفل و بست شده است . داخل دو پوش نیم گنبد صفوی را با یک رشته کلاف بندی چوبی و جداول آجری و شمشک سازی به یکدیگر متصل ساخته اند . پوشش زیرین نیم گنبد که رارای سطحی یزدی بندی است ، با دو دومی بزرگ ، به پیشانی بنا و رومی زیر ایوان به بدنه ایوان متصل گشته و در حد فاصله آن ، یک رشته کتیبه کاشی خشتی با متن لاجوردی قرار گرفته است .
در طرفین شبستان زیر گنبد ، امیرخمارتاش ، دو شبستان دیگر نیز بنا کرده که محل آنها امروزه ، به آتشکده معروف است .
درهای مسجد :
این مسجد در قرن هفتم هجری ، درهای متعددی داشته ؛ اما امروزه تنها دو در تو در تو در مشرق و در دیگری در شمال غربی دارد . در شرقی و اصلی مسجد که در کنار خیابان شهدا قرار گرفته ، سردری با شکوه و جلال دارد . کتیبه تاریخی این سر در فرو ریخته و تنها عبارات زیر بر جای مانده است : " بسر کاری کیسخر و غلام خاصه شریفه با تمام رسید کتبه حاج محمد صالح قزوینی 1074 " و از آنجا که ایوان جنوبی مسجد به تاریخ1069 و از کارهای شاه عباس دوم (1077-1052 هـ .ق) است ، به نظر می رسد که سر در ، این بخش از بنا در سال 1191 هجری از طرف محمد صادق خان نامی تجدید و کتیبه ای از کاشی با اشعاری به تاریخ فوق بر آن نصب شده است همچنین در سال 1251 هجری قمری ، شاهزاده علی نقی میرزای رکن الدوله – پسر فتحعلی شاه و فرماندار قزوین – این سردر را مرمت و کتیبه ای از سنگ مرمر بر آن نصب کرد که در آن ، اشعاری به خط نستعلیق ممتاز منقور است . آخرین بار که سر در مذبور رو به ویرانی گذاشته بود ، حاج مهدی معمار قزوینی – معروف به سنمار – به سال 1353 هـ ق ، ، سر در و هشتی آن را با آجر تراش به صورت مجلل و زیبایی باز سازی کرد . این یر در بوسیله فضای وسیع روبازی به عرض 10 و طول حدود 50 متر به در دیگری می رسد که از آنجا به وسیله دو راهرو می توان به صحن اصلی مسجد راه یافت . در دو سمت فضای ورودی روباز ، حجره هایی قرار داشته که مسدود شده اند . دومین در مسجد ، در اصل از پشت ایوان غربی بوده که بعدها مسدود گشته ودر دیگری به سال 1272 هـ . ق در جهت آخرین طاقنمای شمالی به خارج باز شده است . بالای این درگاه که بسیار کوچکتر از در شرقی است ، کتیبه ای قرآنی از کاشی لاجوردی به تاریخ 1272 هـ . ق نصب گردیده است .
صحن مسجد :
این صحن به صورت مستطیل بزرگی به مساحت متجاوز از چهار هزار متر مربع و از بزرگترین صحن های کساجد ایران است . در چهار جهت این صحن ، چهار ایوان و در اطراف آنها . رواق های متعددی واقع شده است . در وسط صحن ، حوض بزرگی قرار دارد و در فاصله بین حوض و ایوان شرقی ، آبخوره ای است که با ده پله به قنات خمارتاش می رسد . در شمال غربی مسجد ، حیاط کوچک و در شمال شرقی آن ، حیاط دیگری واقع است . در پشت رواق های جنوبی مسجد ، دو نقطه زمین جهت برف انداز مسجد و همچنین آب انبار و زیر زمین مسجد واقع گردیده است .
هارونیه :
این بخش، متصل به هلیز ورودی شرقی مسجد و از خشت خام قطع بزرگ و گل – و همچنان که اشاره شد – در سال 192 هجری به دستور هارون ارشید ساخته شده که البته چیز زیادی از بنای اولیه آن بر جای نمانده است .
مقصوره خمار ناشی یا طاق جعفری :
این مقصوره در پشت ایوان جنوبی قرار گرفته و از نفایس هنر دوره سلجوقی است که در دوره ملک شاه سلجوقی به دست امیر خمارتاش ساخته شده است . فضای مقصوره به صورت مربعی به ابعاد 56/14*56/14 متر است . مقصوره دارای ازاره ساده و بلندی با طاقنماهایی در اطراف است . در بدنه جنوبی این مقصوره ، محرابی از سنگ مرمر صیقلی قرار دارد که اطراف آن با کاشی های رنگارنگ تزئین شده است . در جبهه این محراب ، کتیبه مختصری است که آن را به دستور شاهزاده علی نقی میرزای رکن الدوله در سال 1238 با خط نستعلیق در متن ساروجی گچبری کردهاند و ظاهراً مربوط به تعمیراتی است که به وسیله نامبرده در این محراب به عمل آمده است . در جنوب غربی محراب نیز منبری سنگی تعبیه کردهاند .
بخش فوقانی دیوارهای داخلی شبیتان ، مزین به یک سلسله طرح های هلالی و تزئینات متنوع و نقوش مختلف هندسی و نوارهای مارپیچ و حواشی شاخ و برگ با حالتی خاص است و بالاخص زیبایی و جذابیت نقش انواع و اقسام برگهای آن . از موضوعات بسیار قابل توجه این بناست . در متن این تزیینات و نقوش گچبری که با آرایش های گوناگون تزیین یافته ، اختلاط قطعات کاشی های کوچک لوزی شکل که از نمونه های قدیم کاشیکاری به شمار می رود ، جلوه درخشنده ای به این شبستان بخشیده است . از طرف دیگر ، مجموعه خطوط کتیبه های تاریخی آن که به انواع و اقسام خطوط رایج آن زمان – کوفی ریحانی و گلدار وخط ثلث و رقاع و طغری – گچبری و حکاکی شده است ، چنان در تکمیل و شهرت این گنجینه هنری تاثیر و دخالت داشته که هم اکنون با آنکه قریب نه قرن از تاریخ نقوش آن می گذرد ، اصالت آن محفوظ مانده و در حکم مستند ترین و دایع هنری و معرف رسم و روش کتابت این خطوط و آیین حاشیه سازی توام با نقش و نگار است . تنظیم سطور و مقسای متناسب حروف و انواع حکاکی و سطر بندی که برای جاودان ساختن متن کتیبه های تاریخی در داخل نوارهای مارپیچ و گل و بوته های متن کتیبه منظور شده و به کار رفته است ، حاکی از نهایت قدرت و مهارت و استادی کارگران و نقاشان قلم به دست این بنا است . حروف کتیبه های شبستان ، یا به هم پیوسته اند ، یه به برگ و غنچه زمینه گلدار ختم می شوند . زیبایی و تنوع نقش و نگار متن این کتیبه ها به قدری است که هر بیننه ای را شگفت زده می کند .
1- امتداد دو ستون و محورهای عمودی و افقی رسم می شوند .
2- از مرکز محل تقاطع دو محود دو خط با زاویه 30 درجه محور افقی ترسیم می شود .
3- به شعاع به مرکز کمان اولیه قوس رسم می شود رسم می شود تا خطور 30 درجه را در و و و قطع کند .
4- دو مرکز و به فاصله از محور قائم روی محور افقی تعیین می شود و به شعاع ادامه قوص ثانویه از نقاط و تا تقاطع با محور با محور عمودی نصب می شود .
عرقچین
نوعی پوشش گنبد شکل است که ارتفاع کمتری نیست یه گنبددارد و به خصوص در دهنه های کوتاه از آن استفاده می شود . نمونه آن را می توان در روستاها به وفور مشاهده کرد . پوشش عرقچین به دو صورت رج به رج (لا به لا) و مارپیچ اجرا می شود که البته حالت مارپیچ کمتر معمول است .
بنایی عرقچین
ابتدا دیوارهای زیر پوشش به صورت کیز (پاکارچینی) و تحت زاویه ختم می شود و معمولاً پاکار با چند سانتیمتر پس نشین به وجود می اید ( شکل 5669 . با این پی نشین پوشش در چهار دیوار مهار می شود و استحکام بیشتری می یابد ،، باید توجه داشت که فضاهایی که به این طریق پوشش می شود . معمولاً پلان مربع یا مربع مستطیل دارد . گاه پلا چند ضلعی است که در این حالت عمل پوشش ساده تر خواهد بود .
پس از ساختن پاکار در محل تقاطع دو دیوار ملات ورزدیده و عسلی کشیده می شود و یک آجر در محل تقطع چسبانده می شود و گوشه های خالی بین آجر و دیوارها با کاربند مثلثی محکم می شود . (شکل 557) .
سپس دو آخر بر روی آجر اول با رعایت پیوند چسبانده می شود . در این مرحله هم در پاکار دو آجر ، و هم در تیزه و بین بند دو آجر ، کاربندی می شود ، به همین ترتیب برای رج سرومملات کشیده و سه اجر چسبانده می شود (شکل 558) . پوشش به همین شیوه در چهار گوشه دنبال می شود تا چهار گوشه به شکل دایره پر شود و زمینه پوشش رجهای مدور به وجود آید ( شکل 559 ) . سپس پوشش عرقچین آغاز می شود . معمولاً یک نفر ملات می کشد استاد کار حرکت دورانی پوشش را از یک سو دنبال و فرد سومی نیز پوشش را کاربندی می کند . آجر نصب شده از ناحیه پایین فاقد بند ولی از ناحیه بالا درای بند باز است . چیدن آجرها به همین صورت تا تیزه دنبال می شود . باید توجه داشت که گاه در مواردی مانند تاق زدن آب انبار ها قسمت انتهایی و فوقانی تاق از بالا و روی آن چیده می شود .
در عرقچین علاوه بر پوشش رج از پوششهای دیگر مانند لاچسبان پاتو نیز استفاده می شود . از این روش در تاقهایی که پوشش آنها چنر رج رومی و چند رج لاچسبان می شود استفاده می گردد . مقاومت پوشش پاتوپا بسیار زیادتر از پوشش عرقچین است.
گاه در پوششهای عرقچین در سرسراها و بازارها و موارد مشابه محلهایی جهت عبور نور تعبیه می شود . ملات مورد استفاده برای رج چینی گچ در کارهای آجری و گل رس و خشت در روستاها و قم آهک (ماسه آهک) در تاقهای آب انبارها و حمامهای است.
(هنر ایینه کاری ) معماری ایران ساختمان با اجزا مصالح سنتی
هزینه آیینه کاری نیز به لیل کمبود نور در شب و انعکاس نور توسط آیینه ها بوده که به تدریج با دست هنرمندان آیینه کار از نظر زیبایی نیز جلب توجه است .
آیینه کاری هنری است که از ایتالیا وارد ایران شده در دوره صفویه از آیینه محدب در طرح درخت انار سرو استفاده می شده است – آغاز استفاده از آیینه بری در امامزادهها و حرم ائمه اطهار بود – در زمانی که برق وجود نداشت و آیینه ها نور را انعکاس می داد دیری نگذشت که این هنر زیبا از رونق افتاد و کارهایی چون نقاشی ساختمان -آلاچیق کاری و پس از آن ترکیب گچبری با آیینه کاری رواج پیدا کرد .
برای کارهای گره چینی نقشه را اول روی الگو می کشیدند و بعد روی آیینه می برند .
گچبری مسجد
از آغاز تاریخ در دوران عیلامیان و هخامنشیان به ویژه در دروان اشکانی و ساسانی به مساله گچ توجه و از آن به عنوان یک ماده سازنده و ایتوار استفاده شده است – کما اینکه به عنوان ملات جهت طاق ها و جرزها و دیوارها و تزدینات از این ماده بهره گیری می شده است . معماران دوران اسلامی در ایران را در مسیر اردوارو قرون سه نوع تزئین بر روی بنا نشان می دهد
که عبارتند از : آجر کاری ، گچکاری ، کاشیکاری ، از لحاظ زمانی استفاده از این انواع با همه مصاددف و منطبق است ولی گچ بریاولیه ایران را می توان در مسجد جامع نائین مشاهده کرد کمال زیبایی هنر گچ بری را می توان در ساختن محرابهای مساجد این دوره به ویژه محراب زیبای گنبد علویان و مدرسه حیدریه قزوین مشاهده کرد .
در سده هشتم هـ . ق گچکاران در کنار خوشنویسان حاشیه های کتیبه نویس زیبایی پدید آوردند که در آنها آهنگ و حرکت حروف کوفی و نسخ به صورت زیبایی با لگ و برته های متن در هم آمیخته است .
ارمغان ایران به جهان معماری : (گنبد)
طاق و گنبد وچفد (قوس) در ایران پیشینه ای کهن دارد و معماران روزگا باستان نمونه های شگفتی از آن را در معبد زیرین چغارنبیل ( که از مصالح آن برای ساختمان جغارنبیل استفاده شده ) . آرامگاهها بیرون شهر درانتاش ( نزدیک هفت تپه ) و تپه نوشیجان ووویرانه های سیستان و ستو دانهای کومیش دامغان به دست داده اند – که دنباله آن تا روزی که معماری ملی رواج داشت ادامه یافته است .
برای این که زمینه چهارگوش را با گنبد بپوشانند می بایست نخست آن را به هشت گوش و سپس شانزده گوش و بالاخره به دایره تبدیل کنند و این کار با پوشش گوشه ها میسر می باشد .
معماران ایرانی برای پوشش گوشه ها دو روش پدید آوردند که یکی را سبکخ و دیگری را تربیه می گویند گنبدهای ایرانی بی هیچ چوب بست و قالب یاخته می شد بدین ترتیب که در مرکز محوطه زیر گنبد تیر راست و بلندی را کار می گذاشتند که ارتفاع آن تا نزدیکی تیزه گنبد می رسید و پیرامون آن را با چوبهای دیگری مانند پره های چرخ به چنبر گنبد می بستند که تکان تحورد آن گاه در دو کانون بیضی که باید گنبد می رسید بدین ترتیب بنایی که بر پشت گنبد رگها را می چید هر لحظه می توانست با هم کشیدن زنجیر درستی کار خود را آزمایش کند دستگاه تیر و زنجیر را روی هم شاهنگ و هنجار می گفتند سازنده گنبد با استفاده از این ادستگاه و پیمون گنبد زیرین را مانند تاپو می ساخت بی آن که نیازی به چوب بست داشته باشد .
رنگ در مساجد
از ابتدای پیدایی آسمان و زمین ، و نه ، حتی پیش از آنکه هیچ نبود جز نور و تاریکی و خدای جهانیان ، هنر در بطن تمامی انچه که بود و آنگه نبود ، نطفه خود را گذاشت . نطفه ای که با آفرینش فرشته و انسان ، زمین و آسمان ، و گیاه و حیوان رشد نمود و بال و پر گشود . پس چون کودکی در آغوش انسان اولین تبسم رنگین خود را بر دیوار غارها ، بر طروف ساده گلین ، بر عاج و شاخ مرمرین حیوانات ، بر صدف رنگین کمانی دریاها و بر تمامی آنچه انسان را در خود پناه داد و خود پناه انسانها را خواست، به یادگار گذاشت .
در تاریکیها بودیم ، در سکوت که اکر دیورها سرخ خون آدمیزاد را بر جان خریدند ، اولین نشان زیبایی رنگین انسان که در تمامی جهان دامن خود را گسترده است . ایا در کدامین دشت ، در کدامین صحرا ، در کدامین که و جنگل و دریا می توان رنگ یفید و سیاه را تنها در خود فرورفته یافت ؟ آسمان رنگ است ، زمین رنگ است ، آب رنگ است ، انسان رنگ است و شب رنگ است و تجمعی از رنگها . پس کدامین کس را یارای آن خواهد بود که از میانی تمامی این رنگینها چند صباحی ، ذره ای را بدون تاریکی ها نخواند . که تاریکیها خود نیز مملو از رنگ هیتند و هم نیازمند رنگ . پس بر دیوار می نشینند . به تماشای آنان که می روند و آنانکه می آیند ، تاچشم و روح را نوازش دهند و آرام کنند ، بشورانند و بخروشانند و با پاکی روح خود از نگاه بی روح خودروح را در نگرندگان خد می دمند و بر روح اوو می خرامند .
پس انسان رشد می کند ، قد می کشد ، از غارها بیرون می خزد ، بر کنار رودها دمی را می آرامد و همین دم ارامیدن را نیز در سنگهای غلتان رودها تصویری از زندگی را به آبها می سپارد . آنگاه روزی ره به خانه می گشاید و دست بر نقش دیوارهها ، برون خانه را به درون می کشاند تا در پناه طبیعت رنگین ، درون آرام و سرخوششب و روز را در چشم آورد . روزی برای ستایش خداوندی که زیبایی می افریند در پرستشگاهها به ستایش رنگها و نقشهایی می پردازد که خود در پی یبایی آفریدگارشان . آفریده است و روزی برای یکی دانستن خدا و وحدت بهاو تمامی شکلهای دروزین را کنار زده ، فرمی ساده و رنگی ساده را در کنار هم قرار داده ، با تمام این سادگیها خانه ای می سازد ؛ جایگاه عشق و تعبد ، خانه خدا و به نیایش می پردازد و باز حس زیبایی وجودش را می کاود . پس رنگ می زند و فرم ، فرم می زند و رنگ . پس دل آرام می کند با رنگ . و این تجلی هنر است . هنری که ارامش بخش باشد تا یاد خدا در آن برپا گردد .
پس از چه روست که هنوز چند نگذشته رنگ را خاموش می کند و خانه را تاریک . از چه روست که تنها رنگ سفید می ماند و سفید ، بی هیچ همنشینی در متن ، مگر نه آنکه زمانی نه چنداندور ، آبی آسمان و آبی دریا را به درون مسجد می کشانید برای طراوت بخشیدن به روح حساس خود. سبز درختان و سبز زمین را به درون می کشاندی برای برای تسخیر کردن زندگی . و زرد خورشید را برای نورانی کردن دلهای خسته و تاریک . پس از چه روست که اینک از ان عبادتگاه پرشکوه و سجده گاه پر هیبت دیروزین ، امروز تنها اطاقکی می ماند خالی از هر فرمی و هر رنگی . مگر ادمی و روح حساس او را چه شده است که رنگها راا از این تنها منزلگه امید و زندگی جدای می سازد . مگر آدمی را چه می شود که نور را از خانه دوست ، از خانه عشق ، خانه امید ، خانه خدا بیرون می راند و در تاریکی و در پرتو بی رمق چراغهایی که با اشاره ای خاموش می شوند به عبادت تمامی نورها می پردازد .
مگر نمی شود در دنیای پر دود و تاریک امروزین ، بازهم همچون دیروز ها ، ایم محل عروج روح را رنگ بخشید و نور ، تا در این رنگها انسان خلوت خویش را بیابدو در آن به راز و نیاز بنشیند . مگر نمی شود این فضای روحانی را با نجوای ارام رنگها و نورها روحانیت بشری بخشیدد ، مگر نمی شود این اساس زندگی انسان را با تمامی زیباییهایی که بر روح انسان می نشیند ، رنگ زد .
معماری ایران از جنبه هنری پیشینه ای بی دیرینه دارد . و بررسی این پیشینه با شماخت باور ها ، اعتقادات و سنتهای گذشته مردم امکان پذیر می باشدد . معماری در ایران به دلیل نوع جغرافیایی آن با خاک عجین است و این خاک که روزی با آب عنصر اصلی ساخت پیکره انسانی را تشکیل می داد ، حال برای ساخت بناها مورد استفاده قرار می گیرد و با رنگهایی که به گونه های مختلف بر آن زده می شود ، جان می یابد و زنه می شود . هنرمندایرانی از همان آغاز ، نقوش و طرههای مورد استفاده خود را با نشانه ها و کنایه ها در آمیخت تا بدین وسیله راز آمیزی را بیافریند و بیننده را به تفکر بنشاند . رسیدن به این راز و رمز نیز با انتزاعی کرددن فرمها پیش می رود و این انتزاعی کردن از زمانهای بسیار دور ، حتی قبل از انکه خانه ای برای زندگی ساخته شود ، با انسان بوده است . نتزاعی دیدن و انتزاعی کردن فرمها ، به معنای دستیابی به مفهومی عمیق تر و پالایش یافته تر بیش از هر ملتی میان ایرانیان دیده می شود . چراکه دیدن جزئیات یک تصویر گاه چندان اهمیتی نمی یابد بلکه آنچه مهم است ، همان وحدت حاصل از فرمها و مقصود کلی آنهاست که راهنمای انسان می شود ، برای رسیدن به یگانگی خداوند و شناخت هر چه بیشتر حقایق درون این مذهب الهی و یگانه انسان .
انتزاع کردن در هنرهای مختلف و در فرم و رنگگهای مختلف اتفق می افتد . در معماری نیز حتی خود بنا نوعی انتزاعی کردن می باشد . به طور مثال می توان فرض کرد که معماری یک خانه از نوع بنای یک غار گرفته شده است . چه مانند آن دارای یک سقف و فضای محصوری است که گاه به وسیله یک یا دو ، و یا چند دریچه به خارج راه می یابد و عمل آن نیز به معنای غار ساختن پناهگاهی برای انسان است . در خانه ، همچون غار ، راهها به هم متصل می باشند ، با این تفاوت که در خانه این راهها و این دریچه ها بسیار ساده شده اند یا حتی دیوارهایی که در غارها از بسیاری برجستگیها و فرورفتگیها ساخته شده اند ، در خانه به صورت یکسان و مسطح تنظیم می شوند .از عوامل مهمی که در یک میهمانی به آن توجه می شود ، شکل ، رنگ و بافت می باشند که بسته به نوع محل و منطقه ، نوع ساخت و سبک آن تغییر می یابد . سبک معماری ها را معمولاً بر اساس نوع ساختمانهای ارزشمند یک منطقه شناسایی می کنند . در هر مکانی مهمترین ساختمان ، مرکز دینی آن می باشد . چراکه دین چیزی است که با روح آدمی در ارتباط می باشد و هنر آنجا به منصه ظهور می رسد که روح از خود واکنش نشان می دهد . پس مراکز مذهبی شاخصترین مکانها برای پیگیری یک سبک معماری می باشند و همچنین شناخت نوع روحیات مردم و زیبایی شناسی و نوع اعتقاداتشان هم ، از همین مکان سر چسمه می گیرد . در ایران به دلیل دین غالب ؛ اسلام ، به مسجد به عنوان یک مکان مذهبی ، بسیار پرداخته می شود . همچنان که درقدیم به آن توجه بسیار می نمودند . عناسری که در ساخت یک مسجد بکار می روند هم باید بسیار دقیق و از روی ادراک محکمی انتخاب گردد .
طراحان و هنرمندان مسجد، یعی بر این دارند که اجزاء متفاوتی را که بکار میگیرند به صورتی واحد و مظهری از خداوند که مسجد برای عبادت او ساخته می شود ، نماشی دهند . آنان حتی تفاوت فضای درون و برون را آنچان به صورتی واحد درک در می آورند که آنچه در انتها رخ می نماید ، یک کل واحد می باشد و هماهنگ . از جهتی نیز به تفاوت فضای درون و برون توجه می کنند . چرا که برون باید که ظاهر را نشان دهد و درون رخ نمودن به باطن می باشد . بدین علت برای مثال گاه در برون مسجد کاشیکاری را بیشتر با اجر کاری در می آمیزدو نقوش رنگین کاشی را با سفیدد گچبری همراه می سازندو فضای درون را عاری از کاشیکاری و فضای رنگین . تا تضاد میان ظاهر و باطن را چشمگیر تر سازند و رفتن به سفیدی و دورشدن از رنگها نوعی قداست و پاکی ، تفکر و سکوت و خلوت را به همراه داشته باشند . در مرکز هندسی صحن محوطه حوضی با آب زلال قرار می دهند تا هم ایینه ای باشد برای آبی آسمان که تصور ان را در زمین نشان دهد و از زنگ آن بر آجر فرش زمین استفاده کند و هم تصویرکاشیکاریهای هفت رنگ نما را در خود بنشاند و در همینجاست که پرستشگاه محلی می شود برای اتصال آسمان به زمین .
و بدین راستا چهار ایوان می سازد در چهار جهت اصلی ، که با جای گرفتن در محور هر یک از این چهار ایوان ، می توان ایوان و تصویر معکوس آن را در حوض مشاهده کرد . این حرکت در عرفان تبدیل تصویر از مرحله قوه و مجاز به فعل و واقعیت است. یعنی همان عالم برزخ که میان عالم معقول و عالم محسوس قرار می گیرد و در حقیقت نمود آینه بنای آن جهانی را به ما می نماید . پس با ساختن حض و ایوانها در حقیقت نوعی انتزاعی کردن آن بینش و عرفان را مقدور می سازد .
معماری مسجد و تزئین آن بر پایه عناصر مادی از جمله هندسه است . اما این هندسه دستان هنرمند تبدیل به ساختننظم هستی می شود و هنرمندان با به کار بستن رنگ در این هندسه معنویت را قوام بخشیده ، آنچه را که باید ، در قالب رنگو فرم ، بیان می کنند و به تعدل نمی رسانند .تعادلی که برای رسیدن به خلوت و دریافت آنچه ماورای تمامی این مادیات است ، بدان احتیاج دارد .
در معماری اولین مساجد اعراب ، ما تنها می توانیم اتاقکی را تجسم کنیم که چهار دیوار آن را محصور کرده است . اما هنگامیکه اسلام وارد ایران می شود و ساخت مسجد در ایران دیار هم ضروری می گردد ، روحیه خاص مردم که در کوچکترین موارد هم به جیتو جوی زیباییها می پردازند ، یبب می شود مسجد تنها به صورت یک اتاقک ساده باقی نماند . مسجد ایرانی مسجدی می شود دارای صحن و حیاط که دور تا دور آن ردیف طاقها قرار گرفته که تشکیل چهار نمای داخلی بنا را می دهند و رو به مرکز دارند . در وسط هریک از این بنماها ، ایوانی وجود دارد که این فضای فرورفته با نیم گنبدی در بالای ان به شبیتان تالار اصلی مسجد راه می یابد و محیطی پدید می آورد که بی آنکه بسته باشد ، پوشیده است . ایوان و گنبد از عناصر خاصی می شوند که ایرانیان به معماری مسجد اضافه می کنند و سپس در تمامی جهان اسلام ادامه می یابند .
در ایران هنر با مردم زاده می شود و حتی با مردن آنان ادامه می یابد . چرا ه شخصی نیست . از آن همه کس و بدست هر آنکس که باید ، انجام می گردد . پس عناصر اصلی مسجد (صحن ، شبستان ، مناره ، محراب ، منبر ) ثابت نگه داشته می شود و تزئیناتی همراه با شرایط دینی به ان اضافه می شود . پس یک بنای ساده تبدیل به بنایی با شکوه و پر از فرم و رنگ می گردد ؛ آنچنانکه شایسته سجده گذاشتن برای پروردگار بزرگ باشد . آری ، آنانکه برای پادشاهان خود کاخهایی می ساختند که با گذشت صدها سال و ویرانی زمان هنوز همچنان با شکوه وعظمت خود در عالم می درخشد ، چگونه می توانند برای خدای خود ، این آفریننده تمامی جهان وموجودات آن ، تنها به اتاقی ساده اکتفا کنند ! پس زیبایی می آفرینند و هر آنچه را که زیباست ، فرا می خوانند و از میان تمامی عناصر مختلف بنایی می سازند واحد ، بنایی که به تما معنا نشان از مسجد است ، محل عبادت ، خلوتگاه انسان با خدا ، آنجا که انسان در میان زیباییها آرامش می یابد و چون اسلام با آنچه در گذشته برای برای توجه مردم در معابد و کلیساها به کار می رفت مخالفت دارد ، پس هنرمندان ایرانی از فرم ساده ای استفاه می کنند و آن را با رنگ معنا می بخشند و رنگ را با فرهنگ و تفکر ایرانی می آمیزندو از تاثیر رنگ کمک می گیرند تا عبادت کنندگان را بیشتر به شکرگزاری از خداوند بخوانند .
در مسجد ایرانی شکوه و زیبایی با تزیین و آرامش آن بستگی می یابد ، بیشترین تزئینات بمرور با کاشی معرق و هفت رنگ همراه می شود که در آیند همه رنگها می باشند . تزدینات مفصل کاشیکاری ، مسجد را قلب و عمق یک محل قرار می دهد و این بزرگی و وسعت با گنبدی لاجوردی پوشانده می شود که رو به سوی جهان ملکوتی دارد . بدین گونه رنگ که علامت مشخص هر شئ طبیعی است و حتی علامت هر طعم ، هر بو ، و هر حسی است به درون مساجد می آید تا بتواند محیطی فراهم نماید که به معنای واقعی خلوت گاه انسان شودبا خدا . پس عمیقترین و واقعی ترین اسرار را بر رنگ می توان دید که بسیاری از چشمان نا آشنا ، نا معلوم می شوند و باید که بوسله قلب و درون به مشاهده آن پرداخت . جوهر اصلی رنگ ، انعکاسی می شود از خیال و حالتی سمبلیک و نمادین انتزاعی می یابد . این انعکاس بر اعصاب و روان فرد بی انکه خود بخواهد ، تاثیر می گذارد که البته این اثرات بر اساس نوع فرهنگ و نوع اقلیم می توانند تغییر یابند .
رنگها می توانند انسان را شاد یا غمگین سازند و عواطف را تحت سلطه خود گیرند . دیدن رنگ در حقیقت هم به بخش ارادی و هم غیر ارادی مغز مربوط می شود . اما تشخیص رنگ مربوط به بخش اداری است و واکنش نسبت به رنگ ، به بخش غیر ارادی .
برای مثال ، اگر انسان به لحاظ روانی نیاز به آرامش ، بازسازی بدن و رهایی از فشار و کشمکشهای روحی داشته باشد ، بر اساس واکنش غریزی ، انگهای تیره و در حالت عکس ، رنگهای روشن را انتخاب می کند . واکنش نسبت به یک رنگ در حقیقت تحت تاثیر وضع خاصی است که انسان در آن قرار می گیرد .
از دیدگاه روانشناسی چهاررنگ آبی ، سبز ، سرخ و زرد نمایانگر نسازهای اساسی انسان و روان او هستند : نیاز به عشق و محبت ، نیاز بهخود نمایی ، نیاز به عمل و موفقیت و نیاز به جستوجوی آینده و رسیدن به آرزوها ،همگی اهمیت خاص روانی دارند . این روانشناسی رنگ ، هنگامی که در مکانی و در هنری دینی به کار می رود ، نمادگرایی بیشتری می یابد . اصول عقاید شرقیان، از اساس آرمانگرایانه است و آنان از عناصر جهان پیرامون برای رسیدن هنری مقدس بهره می یگرند . در ایران از همان ابتدا این آرمانگرایی را می توان بیشتر از هر جای دیگر شرق مشاهده کرد .
اسلام در هنر راه خلاقیت را باز گذاشتهو با وجود محدودیتهایی که داشته ، سعی کرده انسان را در قید و بند مادیات نگه ندارد . هنر اسلامی ، دارای عنصری است که در ورای زمان و مکان می گنجد و آن اصل اول دین اسلام ، است .
پس هنر اسلامی از راه تمثیل و نماد وارد عرصه هنر می شودو هدف آن ، یاری انسان برای شناخت اصل خویش است . پس رنگها از جمبه نمادین بررسی می شوند و بکار می روندو تاثیری که بر روان آدمی می گذارند مورد بررسی قرار می گیرد یعنی ان سهمی که به بخش غیر ارادی مربوط می گردد .
رنگهایی که در این میان بیش از بقیه مورد استفاده در معماری مساجد هستند . ( سفید ، آبی، قرمز ، زرد ، سبز ) رنگهایی می باشند که بیشترین تاثیر را دارند .
رنگ سفید :
رنگ سفید که در بیشتر مواقع فضای داخل میاجد را می پوساند ، نشان از قداست و پاکی آرامش است .در فلسفه حیات و رمز مردمان ، نشانه بسیاری چیزهای موثر و بزرگ بوده است .
لباس سفید در مراسم به منظور حس حرمت و احترام و پاکی پوشیده می شود و سفید خلوص نیت ، پاکی رفتار و روح ، نشانه بی عیبی الهی است .
سفید در مسجد اسلامی ، شکل واحد و توحیدی به خود می گیرد و در جهت بیان حالات قدسی و عبادتگری و نیایشگری به کار می رود . سفید پر معنا ترین رنگ در عالم روحانی است و نیز پر مهابت و ترساننده هم می باشد . سفید در مسجد دور تا دور آدمی کشیده می شود و فضایی پر معنا و گویا می سازد که در مرکز بی کرانگی و قداست قرار دارد .
رنگ آبی :
رنگ آبی ، همیشه متوجه درون است و با اعصاب پیوستگب دارد . اشخاصی که رنگ ابی را ترجیح می دهند ، بیشتر دارای پوستی رنگ باخته و گردش خون ضعیف می باشند . اما اعصابی قوی و محکم دارند .
آبی در طبیعت رنگی پر قدرت است و فصل زمستان دروان آن است . یعنی زمانیکه رشد و نمو طبیعت خاموش می شود ، آبی نمایان می گردد . آبی دراتمسفر زمین ، از طلوع صبح تا غروب آفتاب و حتی در شب به چشم می خورد . در طبیعت رگ آبی از روشنترین تا تیره ترین ان وجود دارد .
آبی تیره ، نشان دهنده آرامش کامل است و اندیشیدن به آن تاثیر ارام بخشی در سیستم اعصاب می گذارد . فشار خون ، نبض و تنفس کاهش مش شابد . بدن انسان خود را با ارامش و تجدید قوا تطبیق می دهد ؛ به طوریکه در هنگام بیماری و خستگی نیاز به این رنگ بیشتر می شود .
آبی تیره از نظر روانشناسی ، به معنای آرامش و از دیدگاه فیزیولوژیکی معنای خشنودی را می دهد . یعنی خشنودی از وضْ آرامش همراه با لذت بردن از آن ، و احساس ثبت و یکپارچگی و امنیت .آبی نمایانگر وفاداری و اعماق احساس است .
آبی جنبه های گوناگون روحی را نشان می دهد . آبی در فکر و روح ما داخل می شود ، با روان آدمی پیوند می خورد و تا اعماق روح نفوذ می کند .
آبی معنای ایمان را می دهد و به فضای لایتناهی مربوط می شود و به فضای بالا اشاره می کند . آبی از نظر سمبلیک به آب ارام ، خلق و خوی ارام ، طبیعت زنانه و روشنی و درخشش یک کتاب خطی است . ادراک حسی آن طعمی شیرین دارد . محتوای عاطفی آن ملایمت بوده و اندام آن پوست است .
مناسب ترین محیط براس ایجاد تفکر ، مظهر ابدیت بی انتها و سنت و ارزشهای پایدار ، محیطی است که رنگ ابی می آفریند و این محیطی است که در آن فرد با دیگران ، راحت و آسوده و به دور از ستیز باشد و در آنجا اعتماد حکمفرما می باشد .
آبی در زمینه زرد ، تاریکتر به نظر می رسد و آبی تاریک . تنزل می کند و معنی وهم ، ترس ، غم و اندوه ، مرگ و نیستی می گیرد . اما زرد را پر مایه و متراکم می سازد .
آبی در روی قرمز نارنجی ، نیز تیرگی خود را حفظ می کند ، به نوسان در می اید و زندگی تازه ای را آغاز می کند .
تمرکز چشم به رنگ ابی به گونه ای است که همواره دورتر از محل واقعی خویش به نظر می رسد و به این علت وقتی برگنبدها و مناره ها می نشیند ، آدمی را با خود تا آسمان می کشاند .
رنگ لاجوردی :
لاجورد رنگ عالم مثال است و وسعت درون و بی کرانگی آسمان را نشان می دهد . در کاشیکاری مانند آسمان فضا را می پوشانند ن و نقوش زرد و نارنجی در میانه آن مانند ستارگان در آسمان می درخشتند و نقش و نگارهای گیاهی ، آدمی را به خیال بهشت می برد . خطوط بر روی آنها قداست و آیات نور را در بر دارند . بدین گونه است که کلام و نقش در هم می نشینند و هر نقش و نگار سمبل و نماد چیزی از آن عالم مثال می شود .
رنگ قرمز :
قرمز به شدت می درخشد و به اسانی تاریک و خاموش نمی گردد . قرمز ، رنگی است بسیار انعطاف پذیر و به حالت مختلفی در می آید . قرمز نبض را سریع می کند ، فشار خون را بالا می برد و تنفس را بیشتر می کند . بیانگر نیروی حیاتی ، فعالیت عصبی و معنای آرزو و تمام شکلهای میل و اشتیاق را دارد . قرمز نشانگرد آرزوی شدید برای تمام چیزهایی که شدت زندگی و کمال تجربه را در پوشش خود دارند . نیروی محرکه . اراده برای پیروزی و تمام شکلهای شور زندگی و قدرت است ؛ از تمایلات جنسی گرفته تا تحول انقلابی .
رنگ قرمز را هم رنگ سیاره مریخ می دانند و علامت جهام متلاطم ، جنگ و شیاطین بوده و نشانی تثبیت شده از مبارزه و انقلاب و شورش است .
قرمز نارنجی ، رنگی تاریک و متراکم است و حرارت و تابندگی آن ، حرارت دورنی و باطنی است . قرمز سمبل حیات و زندگی است و عامل موثر در رشد گیاهان ، بیان کننده هیجان و شورش است . قرمز نارنجی ، تابشی پرشور از عشق و قرمز ارغوانی بر عشقی روحانی دلالت می کند .
رنگ قرمز بر زمینه زردلیمویی ، تاریکتر شده ، قدرتش ملایم و تخفیف می یابد . قرمز بر زمینه سبز آبی جلوه و درخشندگی می یابد ، افروخته و شعله ور گشته و نشانی از آتش می باشد .
قرمز نارنجی و قرمز ارغونی ، دو نقطه متقابل به هم بوده ، اولی شرور شیطانی است ، دومی پاک و آسمانی .
رنگ زرد :
زرد ، روشننترین رنگهاست و نشان روشنی و نور . از نظر مردم ، دیدن نور تحقق واقعیتی است که قبلاً پنهان بوده منظور از روشنی نیز هوش و آگاهی است . صفات رنگ زرد عبارتند :: روشنی ، بازتاب ، کیفیت درخشان ، شادمانی زودگذر . زرد نمایانگر توسعه طلبی بلامانع ، سهل گرفتن یا تسکین خطرات است . زرد ، نیز موجب افزایش خون و تسریع نبض و تنفس به طریقی مشابه رنگ قرمز می شود ، اما مکانیسم آن ، از اثبات کمتری برخوردار است .
از لحاظ نمادی ، شباهت به گرمای دلپذیر نور آفتاب ، هاله دل انگیز پیرامون جام شراب مقدس ، روحیه شاد و خوشبختی است .
از لحاظ سمبلیک با فهم و دانایی ار تباط دارد و نشاناز دانش و معرفت است .
هرگاه رنگ زرد روشن در کنار رنگهای تیره به کار رود وبا آنها کنترل است ایجاد کند ، حالت وجد و نشاط را به بیننده القا می کند . رنگ زرد در کنار زمینه سبز می درخشد . چرا که سبز رنگ هم خانواده زرد است ؛ ترکیبی است از آبی و زرد. زرد بر روی زمینه فرمز بنفش بشدت خودنمایی می کند . برروی آبی متوسط می درخشد و دارای اثری غریب و دافع می شود . در روی قرمز ، پر سر و صدا و بشاش و دارای زرق و برق است و نشان از شوکت و جلال و معرفت می دهد .
زرد طلایی ، رنگی است منور با درخششی ملایم ،بدون وزن و نا متعادل . رنگی است که در گذشته به جای نور روشنی که به کار رفته . در گنبدهای طلایی مساجد بیزانس و زمینه نقاشی استادان قدیمی از این رنگ به عنوان سمبل آخرت، شگفتی ، پادشاهی و سلطنت ، نور و خورشید استفاده شده است .
رنگ سبز :
سبز در حد فاصل زرد و آبی قرار دارد و ترمیبی از این دو رنگ است .سبز ؛ رنگ دنیای سبزیجات است . نشان دهندهارضا ، آرامش و امیدواری است . رنگ سبز امیزشی از دانش و ایمان می باشد . سبز متمایل به زرد ، احساس جوانی و نیروی بهاری می آورد . و به این علت در فصل بهار شادی ، تصوری جدای از دیگر مواقع دارد . رنگ سبز متمایل به ابی ، حالت روحانیت را نشان می دهد . سبز ابی همچنین نمایانگر عزم راسخ ، پایداری و مهمتر از همه مقاومت در برابر تغییرات است و موجبافزایش حس غرورو و برتری نسبت به دیگران می شود و کسی که این رنگ را انتخاب می کند ، مایل به تاثیرگذاردن بر دیگران است .
سبز رنگ حرم پیامبر 0ص) است . روایت است که در هنگام نزول وحی ، افق آسمان به رنگ سبز نمایان شد . سبز رنگ زندگی و زیستن است . رنگ آرامش .
سبز مطلق ، ارامترین رنگهاست . کانون هیچ جنبشی نیست و به دلیل همین ساکن ماندن کسالت آفرین می شود و به این علت با رنگهای دیگر می نشیند .
رنگ فیروزه یی :
ایرانیان از دوره پیش از اسلام به قداست فیروزه یی معتقد بودند . می توان این رنگ را در کاشیهای کاخهایی مانند تخت جمشید هم ملاحظه کرد ، یا بر اشیاء زینتی که خانمها به کار می برند . به نظر آنها فیروزه یی دید را قوی می کند ، نازایی را از بین می برد ، عزت و سلامت نفس می آرود . پی فیروزه یی را بر کاشیهای گنبد و مناره ها به کار می برند برای تداوم ساختمان و قوی نمودن ددید باطنی نگرندگان و عبادت کنندگان .
با شناخت هر یک از این رنگها و تاثیرات آنها به طور جداگانه ، باید به این نکته نیز توجه نمود که تاثیر اصلی رنگ در هنر به سه عامل عمده بستگی داد :
کنش روانی رنگ ، تطابق و تضاد رنگ با شکل ، جای رنگ در گستره اصلی و تضاد رنگ با محل قرار گیری خود .
البته می دانیم که رنگها بر یکدیگر نیز تذثیری متقابل می گذارند . استفاده از گروه رنگهای مکمل بر اثر هنری ، حالتی تسخیر کننده ایجاد کرده ، تاثیر فراوانی بر بیننده می گذارد . مکمل آبی و نارنجی که نوعی از زرد است و بسیار در مساجد به چشم می خورد . مفهوم آبی رنگی فضایی ، الهی و آسمانی است و نشان از مطیع بودن و سربه راه شدن می دهد و زرد حالتی تهدید آمیز و درخشان دارد که با خورشید پیوسته است و دو رنگ در کنار هم می توانند معنای نوعی تهدید برای به راه آمدن و مطیع بودن داشته باشد و هم نوعی الحاق و پیوستگی به نور و خورشید که نشانی از خداوند هستند و آسمانی می باشند .
دورنگ یرخ و یبز متعادلند ، یرخ ؛ اعتدالی گرم و یبز ؛ اعتدالی سرد . سرخ ؛ نماد توان التهاب بیشتر و سبز ؛ نماد ارامش است . سرخ ؛ نشانه اندیشه ای منطقی و تفکر اعتدالی و سبز : نشانه تعقل و تفکر و آرامش خردمندانه و رنگ صلح و صفا . حال اگر این دو کنار هم بنشینند ، نشان از تفکر و منطق و اندیشه ای است که انسان را به آرامش می کشاند و توان بیشتر آدمی را می طلبد تا آنکه صلح و صفا را بر زمین پایدار سازد .
در تصاد رنگها نیز باز می توان جمعی از معانی را که در معماری به کار گرفته شده ، ملاحظه کرد . در تضاد زرد و آبی ، زرد در بالا و آبی در پایین قرار می گیرد . زرد به علت سبکی ، تمایل به تبخیر و تصاعد و محو شدن در سفیدها دارد و آبی به علت نیرومندی و ذخیره سازی انرژی ، میل به سنگین تر شدن و ته نشین شدن دارد . حرکت نیروها از پایین به سمت بالا می باشد که البته در صورت عکی بودن این حالت ، باز هم تعادل بر قرار است . یعنی اگر زرد در پایین و آبی در بالا قرار گیرد ، تاثیر روانی مشابهی با حالت اولیه دارد . که در طبیعت می توان این تعادل را بر قرار دید . دریای آبی در پایین و خورشید زرد در بالا و یا آبی آسمانی در بالا و زرد خاکی در پایین .
رنگ هم از نظر ساختار ( یعنی ارتباط رنگ با مفاهیم مختلف ) و هم از نظر بیانی ( قدرت رنگ که هنرمند از طریق آن به ترجمه احساس خود می پردازد ) . برای هنر مندان اهمیت دارد . انرژی یا نیروی داخلی رنگ عاملی است که هنرمند بیش از عوامل دیگر به آن اهمیت می دهد ودر واقع واکنش روانی انسان نیبت به رنگ است . سردی و گرمی رنگ و جایگیری رنگها در میان یکدیگر نیز از عواملی هستند که یک هنرمند باید به آنها توجه نماید . از دیگر عواملی که هنرمند آن را مد نظر قرار می دهد ، وزن رنگها یا تاثیری است که رنگها بر وزن اشیاء دارند .
در معماری مساجد رنگ بنا به کمک کاشیهایی رنگین به کار رفته که بدین وسیله استحکام بیشتری می یابد . این کاشیهای رنگارنگ هم در داخل بنا و هم در خارج بنا به کار می روند کاربرد این کاشیهای رنگارنگ در روی سطوح دیوارها و گنبدها سبب می شود تا مواد ساختمانی و خشونت خود را از دست داده و سطوحی شفاف ، سبک و بی وزن ره به ذهن القا کنند .
رنگهای شفاف کاشیها همراه با نقوش هندسی ، گیاهی وخطاطی حالتی کریستال گونه و رنگین به مصالح ساختمانی می دهد . رنگهای آبی فیروزه یی و لاجورددی با سفید و زرد و قهوه یی و سبز زیتونی در کنار هم می نشینند و رنگهای مکمل آجری و لاجوردی فیروزه یی هماهنگی خاصی را در معماری سبب می شوند کاشی های معرق ، مینایی و خشتی هفت رنگ به رنگهای مختلف که از دوره سلجوقی و تیموری آغاز شد و در صفویه به اوج رسید ، در همه و همه دوره ها با شفافیت و صافی و جلالی تمام به کار می روند . رنگهای فیروزه یی زمینه در کنار رنگهای لاجرودی ممی نشینند و فضای شفاف و پر عمق را مانند فضای روحانی که در اصلام تصور شده به وجود می آورند که انواع شکلهای تزئینی گیاهی بر آن نشسته و تفکر و توجه به فضای عمیق را که رد ورای این دنیا وجود دارد القا می کنند .
در معماری نیز مانند نگار گری ، نقوش هندسی و گیاهی سایه روشن ندارند . چرا که در اسلام ساخت و ساز هرانچه هست معنا ندارد . و اینها تنها نمادی از دنیایی هستند که خارج از این دنیا قرار دارد . پس آنچه در این میان اهمیت بیشتری می یابد همانا "رنگ" است و انعکاسی که از این رنگها با جهان اطراف آن به بیننده می رسد و فرمی که رنگ را در بر می گیرد .
اشکال هندسی و تطابق آن با رنگهای اصلی ، از ابتدایی ترین اصول شناخت هنری می باشد :
زرد ؛ مثلث یا هر شکل سه گوش که پایدارترین نوع ترکیب بندی است و اشاره دارد به آنچه ورای این جهان است .
قرمز ؛ چهارگوشه ها و قرمز تیره مستطیل است ، قرمز آلیزارین مستطیل کشیده و قرمز متمایل به بنفش مستطیل عمودی . چهار گوشه که به نوعی نشان از تعادل دارند و تقارن .
رمز پردازی در مسجد
مسجد در عین آشنا و صمیمی بودن از مقاله های تو در توست ؛ همانند مفهوم دین قرآن که با برداشتن هر پرداشتن هر پرده ای صنحه ای عمیق ترین ظاهر می شود . در پشت سادگی آن ، نوعی پیچیدگی نهفته رمزگونه وجود دارد که حتی اگر از فرهنگهای دیگر اقتباس و در زمینه اسلامی پرورده شده باشند ، در حیات مسلمانان جاری و ساری گشته اند . از طرفی اشاره به برخی اشاره به برخی نمادها گویا برای اهل بصیرت پرداخته شده باشند و نه برای عموم مردم . با این حال همه اینها انعکاس حس دینی و روح مشترک هنرمندان و معماران اسلامی اند .
به اینکه وجود تعابیری چون عرش و کرسی و درخت زندگی در قرآن کریم حاکی از مفاهیم رمزپردازنه دینی و زمینه های آن در اسلام است ، اما منابع مکتوب در زمینه نمادهای دینی در معماری اسلامی اندک است . مهم ترین نماد در مورد مسجد وجود رحمت آفرین پیامبر اسلام (ص) و خانه او یعنی همان مسجد است . فضایی که ایشان در انجا زندگی ، عبادت و حکومت کرده اند ، همواره حس مشترکی در مسلمانان برای بازسازی آن فضا ایجاد کرده است . او قلب مسلمانان شد و مسجد قلب جامعه اسلامی . در دین شناسی هر چنه که مرکزیت می یابد ، مقدی می گرد . مکان مقدس دارای جریانی از تقدس و تبرک است که آنچه را به ان منسوب با متصل است ، مقدس می گردد . مکان مقدس دارای جریانی ار تقدس و تبرک است که آنچه را یه آن منصوب یا نصل است ، مقدس می گرداند . این راه تقدس به همراه انگیزه های زیبا شناسایی محور رمزپردازی مسجد است . مسجد مانند برخی اجزای آن از جمله محراب ، منبر منار به تنهایی از نمادهای اسلامی شمرده می شوند .
فضای بیرونی و درونی القا کننده عدالت و مساوات ، درون نگری و شمایل است . همچنین حضور معبود را در مومنان تقویت می کند . فرد مومن با بیرون آوردن کفشها و ورود به مسجد به نمادی ترین عمل ، یعنی همان گذر از دنیا به عالم روحانی دست می زند . " دروازه مسجد که در دو طرف آن مناره هایی است که اشاره به دروازه بهشت و در رحمت الهی دارد " گاه درگاه با حالتی تورتفه گی نمازگزاران را به داخل فرا می خواند و به استقبال آنها می آید .
با ورود به حیاط مسجد که فضایی خالی است ، بیننده متوقف می شود و این از ذکر است . از طرفی " وسعت حیاط مسجد ، عمومی بودن آن و تعلق نداشتن به قشر و گروه خاصی را به نمایش می گذارد. "
نیز با کانون قرار گرفتن آن فضای مسجد از سر و صداو هیاهوی بیرونی و به تعبیری زندگی دنیوی جدا می شود .
" در مساج هند مانند موتی مسجد و مسجد شاه آباد برای ورود به مسجد ، پله به کار رفته است که نماد جدا ساختن فضای پاک و مطهر خانه خدا از فضای بیرون است . "
داخل حیات نیز عناصر نمادین فرد را دوباره به خود می آورد . ستونهای رواقها که پشت سر هم چسده شده اند ، نشان تکرار و ذکرند . حوض نیز در بیشتر مساجد در وسط حیاط برای وضو قرار گرفته ، وضو و طهارت برای نورانی شدن و به حضور دوست رسیدن و آب به مفهوم نور و روسنایی است . حوضها به اشکال مختلف ، بیشتر چند ضلعی هستند و گاهی با سقف یا گنبدی که خود مفهومی نمادین دارد ، پوشیده شده اند .
آب حوضهخا علاوه بر زیبایی آرام بخش ، منعکس کننده آسمان و تصویر خود مسجد است که فضای روحانی و الهی مسجد را دوباره در ضمیر ما منعکس می کند .
فضای ساکن و خیال انگیز شبستان با آغاز نماز به صورت حرکتی جمعی از ذکر خفی به جلی تبدیل می شود . وجود ستونها مکرر داخل آن نیز به تعبیری نماد نمازگزارانی است که پشت هم ایستاده اند .
برخی از عناصر تشکیل دهنده مسجد مانند محراب ، گنبد ، مانر و منبر از بعد نمادین شناخته شده ای برخوردارند ؛ به گونه ای که نشان مسلمانان محسوب می شوند . محراب به تعبیر قلب مسجد و نقطه تمرکز آن است .
نمونه اولیه محراب را به سالهای 86 هـ . ق نسبت می دهند که در بازسازی مسجد النبی(ص) به توسطعبدالملک خلیفه اموی در مدینه در جهت قبله تعبیه گردید و آن نشان خود قبله شد .
فضای محراب یادآور جایگاه پیامبر (ص) بود که در آن مکان به عبادت می اسیتاد . محراب القاء کننده این حضور جاویدان بخش ان گردید ؛ گویی که همیشه او در این مکان حاضر است . از این رو مزین ترین مکان مسجد شد و بیشتر با عطرهایی متبرک می شد که این نیز به حضور ناپیدا و عرفانی پیامبر اشاره داشت . " به همین دلیل وقتی در ساخت مسجد قرطبه (کوردوبا) عمق این فرورفتگی به اندازه ای شد که به صورت یک اتاق کوچک در آمد ، این انحراف تداوم نیافت ، به این علت که از اندازه جایگاه نماز بزرگتر می شد و معنای نمادین و قداست آن را از بین می برد . "
" از طرفی محراب مانن غار دنیا مظهر الهوست است ؛ خواه در جهان بیرونی یا جهان درونی یا غاز مقدس دل همه روایتهای شرقی به این نکته اشاره ددارند " و همین محراب شباهت به غار حرا و خلوت رسول اکردم (ص) با معبودش و خلوت هر انسانی دارد .
"شکل محراب می تواند تصویری از یک ورودی باشد ؛ دروازه ای به عالم بالا و دریچه ای به سوی خداوند . "
شکل قوسی مهراب و قرار گرفتن چراقی در آن و آیه 35 سوره نور که بیشتر در این مکان نگاشته شده ، این محل را در درخششس پرتو الهی و دروازه ای به سوی بهشت شبیه می سازد .
از دیگر عناصر معماری اسلامی و نیز مسجد که دارای مفاهیم روشن نمادین هستند " گنبد است که نماد آسمان ، صعود و بهشت است " و به ویژه گنبد بالای محراب از همان تقدس و ارزش محراب برخوردار و همچنین نشان دهنده تقدیس فردی است که در آن نماز می گذارد و در زمانهای مختلف مفهوم سیاسی – مذهبی پیدا کرده و به تعبیری شاید " علاوت و نشان پادشاه و خلیفه گردیده و شاید نیت معماران بزرگ نمایی منصب خلافت ر مساجدی مانند مسجد دمشق بوده " نیز " طرح ساختمان با گنبد رمز اتحاد آسمان و زمین است " همچنین " گنبددر شهرهای پر جمعیت نشان قبله می گردد و گاهی استقبال از این این موضوع به کاربرد دو یا سه محراب در بالای محراب منجر شد . "
پس از ساخت منار در مسجد النبی (ص) ، این محل به عنوان نماد اذان و موذن شناخته شد .
" هر چند که شباهت منار با برج ناقوس کلیسا و برجهای دیده بانی نزدیک یود ، اما تفغاوتهای خاصی که برای نحوه اذان و شیوه های معماری متناسب با مسجد در آن ایجاد شد ، این محل را متمایز ساخت . "
با اینکه نماد یا برجها در گذشته بیشتر نماد نظامی بوده تا مذهبی ، اما منارها و مذذنه های مربوط به مساجد در اصل نماد خود مسجد و تجلی بخش انوار رحمت الهی اند . ارتفاع منار چون بلندی ندای الله اکبر است که همه را به نماز فرامی خواند همچنین " مناردر بناهایی که یکی است تعادل و وحدت بنا را به کمال می رساند .
همانطور که تمامی نمادهای مسجد اشاره به مدینه النبی (ص) و مسجد البنی (ص) است منبر نیر جلوه گاه جایگاه پیامبر اکرم (ص) و محل موعظه او برای مومنان و همچنین جایگاه تجلی کلام خداست . تغییراتی که در آن ایجادشد . از جمله "افزایش تعداد پله هاست که تذکید بر مفهوم نرددبان جهان و گذر از مراحل دنیوی و ررو به کمال الهی است . "
" هر چند ارتفاع زیاد آن از جانب برخی علماء نشانه نخوت محیوب گردید . بعدها دری جلو پله و در نهایت گنبدی بر بالای آن افزوده شد . لیکن شکل نمادین سیاسی – مذهبی ان در طول تاریخ ثابت ماند . "
بخش قابل توجهی از مفاهیم رمز امیز در کتیبه ها ، خطوط ، نقش و اشکال قابل بررسی اند . کتیبه ها به این حدیث که حضرت علی (ع) باب علم است ، اشاره شده ، نیز وجود نوشته ها می تواند اشاره به خود قرآن و آیه ن والقلم و کتیبه ها یادآور قلم متعالی و لوح محفوظ باشد و علاوه بر مطالب دینی حاوی اطلاعات تاریخی و تاریخچه همان مکان نیز هستند . در واقع کتیبه ها و خطوط و نوشته ها ، صریح ترین بخش نمادهای موجود در مسجد هستند . علاوه بر کتیبه ها ، اسماء الهی ، ایات و روایات و حتی اشعار روی ستونها ، دیوارها ، اطراف گنبد را پوشانده اند که نماد پیام الهی و نقطه ای برای تمرکزند . " خوشنویسی در مساجد به زبانهای عربی ، فارسی ، اردوگاه زبانهای محلی مانند چینی است " و همه آنها دعوت و تبلیغ و موعظه الهی ، اخلاقی و توصیف پیامبر (ص) در واقع نماد تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکرند ؛ مانند خود نماز که آمر به معروف و ناهی از منکر است .
از نگاهی دیگر نوشته ها غالباً عربی اند و خط عربی پیچاپیچ و پیوسته نگاشته می شود ؛ به طوری که حالتی روان و دلنشین را در بیننده ایجاد می کند . در تزیین معماری خوشنویسی بیشتر با نقشهای اسلیمی پیوند می خورد . " خط کوفی با ساقه های عمودی و پیچکهای در هم شونده چنین حالتی دارد . پیوند خطوط و آرایش پر گل و برگ تداعی کتاب جهانی (قرآن) است . "
اشکال هندسی علاوه ب اینکه هر کدام دارای مفهوم خاصی هستند – مانند مربع و دایره که از اشکال اصلی به حساب می آیند – در ترکیب با یکدیگر و در هم شدن ، نوعی تکرار ، کثرت و در نهایت وحدت در کثرت را به ارمغان می آورند .
این اشکال نیز نمادی از وقایع و فضای صدر اسلام هستند . اقامتگاه پیامبر (ص) مربع بود و نقش بزرگی در معماری اسلام داشت . از طرف دیگر مربع نشانگر شکل بنیادی کعبه است .
" شکل مربع بیشتر در کهن ترین مساجد از جمله مسجد کوفه و مسجد جامع تهران با ضلع صد متری تکرار شدده است . پس از آن نیز مساجد مهمی از جمله مسجد بن طولون به کار رفته و تکرار این مساله ، گذشته از دالانهای جاننبی ، مربعهای شبیتان و حیاط و ارتفاع گنبد که 38 متر است ، مکعبی پدید آورد که نماد کعبه است . "
مفهوم نمادین مربع کلی تر و عمومی تر است . مربع در یک جاسگاه بنیادی نمایانگر زمین است با چهار عنصر ، چهار فصل ، و چهار جهت اصلی و مربعهای متقاطع این کیفیتهای نمادین را زیادتر می کند و به همین ترتیب هشت ضلعی که در هنر اسلامی بسیار به کار رفته ، مهم می نماید .
حتی ترکیبهای مربع برای رسیدن به فضای دایره یی زیر گنبد نیز حرکتی رمزی دارد که در بناهای آرامگاهی نیز کاربرد دارد . " به این ترتیب که از مربع بیرونی نقشه اصلی یک ساقه هشت ضلعی و سپس شانزده ضلعی و در پایان تشکیل یک دایره براس ساخت گنبد یعنی رسیدن به آسمان ، یعنی نیل به رستگاری و زندگی جاوید می شود . "
مساله دیگر ، جهتها و حرکتها هستند . برخی می پندارند که نگاه دینی اسلامی افقی است ؛ بر خلاف مسیحیت که نگاه آن عمودی و متوجه آسمان است و می گویند که نگاه مسلمانان همواره به افق است و به همین دلیل نیز گسترش بناهای اسلامی و مساجد نیز بیشتر افقی است . در حالی که نگاه فرد مسلمان از افق به بالاست و حتی در آداب دعا کردن آمده که دستها را حتی الامکان بالا بیاورند . پس فضای آمالی مساجد نیز از افق به بالاست و حتی مناره ها و گنبدها نیز این چنین فضا را پر کرده اند .
از جمله حرکتها ، حرکتهای پیچ مانند است ؛ مانند حرکت حلزونی منار مسجد ابودلف سامرا یا هیچ لبه بیرونی مسجد شاه اصفهان که گویا حرکتهای پیچ مانند نشان از حرکت کمالی انسان به سوی معبود خویش حکایت می کنند که شباهت به دایره نیز دارد . دایره نیز که در مساجد شامل سطح زیر گنبد ، اشکال تزیینی و قاعده منارهاست مانند حرکتی پیوسته و از خودبی خود کننده به دور مرکز یعنی معبود است .
پس از کتیبه ها که به مفاهیم روشن دینی اختصاص یافته اند ، نقوش مانند اشکال هندسی به مفاهیم انتزاعی می پردازند . از آنجائیکه تصاویر انسان از ممنوعیت برخوردار است ، نقوش و اشکال جایگزین تصاویر مشخص می شوند و بسیاری اوقات به معانی تلویحی دلادل دارند . همچنین تزئینات غیر نوشتاری ممکن است بیش از یک معنی داشته باشند . طاووس یا پرندگان دیگر هم نماد پرندگان بهشتی اند و هم در پشت بغلهای طاق ورودی مسجد جای می گیرند تا همزمان شیطان را دفع و از مومنان استقبال کنند .
"اژدها" افعی یا شیری که گاو نری را مغلوب ساخته – همگی با مفاهیم ستاره شناختی – در مکانهای مشابه یافت می شوند و گاه شیر تنها که یادآور حضرا علی علیه السلام است .
قشمت داخلی گنبد بیشتر با تصاویر خورشید و ستارگان پوشیده که در مفهوم قدیمی آن قوس و گنبد آسمان می شود . همچنین استفاده از نور گیر در راس گنبد تداعی همین معنی است . "
مهمترین نقوش تزیینی ، نقوش گیاهی است و اسلیمی نیز عمومی ترین این نقوش است . از نظر تاریخی اسلیمی به صورت گیاه گویا از تصویر تاک سرچشمه گرفته شد که در آن پیچیدگی و در هم فرورفتگی برگها و ساقه ها برجسته است که ابتدا یاآور درخت زندگی است و در مساجد می تواند نماد درخت ایمان و علم نیز باشد که در " قبه الخصره و در محراب مسجد جامع اموی در دمشق و نیز در محراب مسجد جامع قیروان پرداخته شده است ؛ با اینکه اسلیمی در بند نوع گیاه نیست و بیشتر انتزاعی است .
پیچاپیچی نقشهای اسلامی دارای پیچیدگی ریاضی و کیفیتی اهنگی است و این نقوش اسلامی دارای تابی است که گویی انسان را به بی نهایت هدایت می کند و نمایشی است از حرکتی کمال گرا . "
" نقش قندیل (چراغ و شمعدان" که روی محرابهای سنگی و کاشی و حتی سنگ قبرها به کار رفته است ، در یک مقطع زمانی در حدود قرن ششم در یرایر جهان اسلام مانند عراق ، مصر . ترکیه ، یمن و سوریه ظاهر شد و علاوه بر نقش آن ، خود قندیل نیز در مشاجد و حتی در داخل نحراب نصب می شد . این نقش همان چراغ و سمبل نور است . این نقوش قندیلی در سراسر جهان اسلام دارای طرح واحدی است ؛ به جز ترکیه که معمولاً شامل دو شمعدان است . "
از نقوش دیگر هلال ماه و ستاره است که بیشتر در بالای گنبدهای مساجد نصب می شود و به عنواننماد اسلام شناخته شده است . " نقش حلال ابتدا در سال 72 هـ . ق در کاشی های قبه الصخره دیده شد و در سال 75 هـ . ق در دمشق روی سکه های عربی – ساسانی به نام عبدالملک خلیفه اموی ضرب شد " و بتدیج در تمام هنرهای اسلامی به کارگرفته شد . این نماد که برخی از آن به مفهوم صلح و زندگی یاد می کنند ، از آن دسته نقوشی است که از خارج وارد شده و جای گرفت و ماندگار گردید .
اما برخی از نقوش هستند که هیچ گاه زمینه اسلامی نمی یابند و حذف می شوند . مثلاً در معماری مساجد اولیه چین برخی از ویژگی های معماری سنتی و محلی این کشور راه یافت ، " برای مثال خروس طلایی به نشانه شگون در بالای مسجد یادبود پیامبر (ص) در کانتون شده بود " ولی در " میاجد بعدی که در این کشور ساخته شد – پی از انقلاب 1949 – به جای این علائم از نمادهای اسلامی استفاده گردید . در این مساجد علاوه بر گنبد بزرگ سبزرنگ روی شبستان چهار گنبد دیگر نیز ساخته شد . گنبد بزرگ نشانه حضرت محمد (ص) و چهار گنبد کوچکتر ، نشانه مذاهب چهارگانه یا خلفای راشدین هستند . بر فراز گنبد نیز علامت هلال ما نصب " دیده می شود .
رنگ نیز همان گونه که در آرایش بنا نقش زیبا شناختی دارد ، در رمزآمیز و عرفانی نمودن مسجدها بسیار ماهرانه به کار رگفته شده اند . گاه علت استفاده نکردن از رنگها برای تجریدی نمودتن بنا یوده است ؛ به طوری که در ایران تاپیش از قرن ششم ، در بیرون بناهای مذهبی اثری از رنگ نیست .ولی بتدریج همان اهداف با استفاده از کاشیهای رنگی و نیز رنگهای مختلف مطرح شد . " یکی از نخستین محرابهای تماماً کاشی در ایران در مسجد میدان در کاشان (قرن ششم) دیده می شود . بتدریج در مساجد ایرانی تزئینات رنگی بیرون و درون افزایش یافت . ولی کشورهای دیگر ، مفهوم ایرانی مسجد رنگین ، مسجد جواهرگون ، مسجدبهشت و عشق به رنگارنگی را نپذیرفتند و در برخی نقاط جهان اسلام همان مسجد سنگی یا گچ اندود با توحید ماندگگار تر به نظر می رسد . " همچنین " استفاده از شیشه های رنگی و نقاشیهای انتزاعی می تواند جای خالی شمایل نگاری در معماری مسجد را پر کند و فضای خیال پردازانه مسجد را دگرگون سازد . "
رنگهایی نیز هستند که اسلامی شناخته شده اند ؛ مانند رنگ سبز که در بسیاری از هنرهای اسلامی به کار رفته است " این رنگ در یاختمانهای مذهبی امویان اسفتاده شد ، که با مفهوم باروری همراه است . کاشیکاریهای آبی رنگ که در کشورهای شرق اسلامی به کار میرود ، با مفهوم بهشت و نیک بختی قرین است . "
نورپردازی نیز فضای دینی مسجد را عارفانه خواهد ساخت . نورانی ساختن و استفاه از سایه روشن فضا را دگرگونمی کند و نور که تجلی وحدت الهی و ذات اقدس اوست ، در این حالت به تجلی می اید . استفاده از نور گیرها بویژه در راس گنبدها تداعی همین معنی است . ساخت "فضاهای ابهام آور که نمازگذار را به تفکر و تمرکز وا می دارد ، در مسجد شاه اصفهان دیدنی است . زیرا کاشیکاری داخل گنبد منعکس کننده انواری است که به نظر می رسد افتاب از میان آنها می تابد و گنبد را غیر واقعی و انتزاعی می نمایند . "
" در معماری سبک مغربی با استفاده از شبکه هایی ، نور را از میان گنبدها عبود می دادند که درخشش خاصی به فضای محراب می بخشید و این فضا تاکید آیه 35 سوره نور است . " تمثیل نور و ظلمت در احادیث و ایات از جمله آیه الکرسی بسیار تکرار شده است و فضاسازی نورانی و حتی کاربرد چراغ ، تجسم همین مفاهیم نیز هست .
همچنین است چراغانی محربابها و ماره ها که " به گفته بیهقی ، مامون خلیفه عباسی دیتور داد که هزینه بیشتری صرف چراغانی میاجد شود . در قرن چهارم برای این منظور چراغهایی بزرگ منور شکل به نان تنوره مرسوم گردید .
در مساجد بزرگترین چلچراغهتی سه گوش صدتایی با حتی هزارتایی مرسوم شد که با زنجیرهای بلندی اویزان می شد . "
اعداد مقدس در بناهای دینی حاوی نکات مقدس هستند . همان طور که شکل مربع در مسجد تقدس یافته ، چهار نیز شباهت به مربع دارد . " مسجد مدینه چهار برج داشت ، برای اینکه اذان در چهار طرف انتشار پیدا کند . همچنین مسجد مدینه نیز در ابتدا دارای چهار در بود . " عدد 17 که اشاره به هفده رکعت نماز شبانه روزی مسلمانان دارد ، در مسجد به کار رفته . " مسجد پیامبر (ص) در ابتدا دارای هفده ستون و مسجد المنصور هفده رواق و همچنین محراب صدفی آن نیز هفده پره داشت . "
هر چند که در صدر اسلام نیز خانه پیامبر (ص) مرکز انجام وظایف چند گانه ای در جامعه بوده است ، با گذشت سالها کارهایی مانند تدریس ، تدفین ، مراقبت از بیماران ، اعلان اخبار عمومی ، رسیدگی به دعاوی و غیره با تشکیلات مشخصی انجام می شد و میاجد به نشانی از اقتدار سیاسی و اجتماعی تبدیل شدند و دیگر تنها نماد روحانی نبودند . بلکه امور مادی را نیز در بر می گرفتند و این نیز جدای از مفهوم واقعی زندگی در اسلام نیست که حیات دنیوی و اخروی در امتداد یکدیگر هستند . همین خصوصیات زمینه شکل گیری مساجد جامع به عنوان میاجد محوری در جهان اسلام گردید و جامع نماد جمع بودن است ؛ از دو جهت یکی اینکه هزاران تن از مردن درا" جمع می شدند و دیگر اینکه نقش جمعی و عمومی با تبلیغات نمادین را در خود داشت که مساجد معمولی از آن محروم بودند .
" از طرفی گاه مساجد منسوب به دودمان و منطقه ای یا مذهبی خاص می شدند و در آن صورت ، جنبه نمادین و مضاعف می یافتند که گاه غیر معنوی و تفرقه افکن نیز محسوب می شد و این در واقع ، وورد امیان ضد روحانی و غیر اصیل در مسجد بود . حتی برخی ، یاخت مقصوره را در مساجدد به معنی تمجید از مقام حاکم در مساجد اولیه با جنبه های سلطنتی و تشریفاتی می دانند . " س" و گاه مسجدهای بزرگ نماد رقابت بود . مثلاً بناهای ولید خلیفه اموی در سوریه ، می داننند . " " و گاه مسجدهای بزرگ نماد رقابت بود . مثلاً بناهای ولید خلیفه اموی در سوریه ، مانند مسجد بزرگ دمشق که در فضای مسیحی ساخته شده بود ، می توانست با کلیساهای مسیحی رقابت کند . "
انتسابهای سلسله ها به مساجد و نیز ترکیب مسجد – مقبره نیز از کاربردهای بزرگنمایی حکومتها بوده است . " از جمله میاجد پیروزمندانه مسجد جامکع سمرقند یا مسجد بی بی خانم است که به دستور تیمور برای بزرگنمایی و خودنمایی ساخته شد . این بنا یکی از عظیم ترین بناهایی بود که تا آن موقع در جهان اسلام ساخته شده بود . "
حسینیه امینی ها :
حسینیه ابنی ها از جمله نمونه های کاملزیبایی خانه های سبک قزوین است که آنچه که امروزه از این خانه به جای ماندهدارای چهار حیاط و فضاهای مختلف در دو طبقه هم کف زیر زمین هست . این خانه متعلق به " صاج محمد رضا امینی " ارتجار متبهبود و در سال 1275 هـ . ق بخشی از آن وقف حسینیه شدد . زیباترین قسمت خانه در یه تالار که در موازات یکدیگر قرار گرفتند و به وسیله ارسی های زیبایی یه یکدیگر مرنبط هستند تشکیل شده است . تالار جنوبی با نه دهنه ارسی و شیشه رنگی – از شاهکارهای هندی – است – سقف تالارهای دالانی نقاشی آسنه ماری رف های کاسه ای مزین ، گچبری رگده بندی جوبی است . در زیر تالارهای سردار به زیر زمین شه تنخانه و … قرار دارد بخشهای دیگر این خاندان از تزئینات ساده تری برخوردارند .
حسینیه امینی ها :
از چند حسینیه قدیمی ، تنها حسینیه امینی ها که در یرایر ایران منحصر به فرد است باقیمانده شانزده عمارت تو در تو و پیوسته است که در سال 1275 هـ ق برای مرحوم ( حاج محمد رضا امینی ) ساخته شده است . بنای حسینیه از سر تا سر تالار شرقی – غربی و به موازات یکدیگر با " ارسی های " چوبی زیبایی به هم می پیوندد – تالار میانی با طول 18 متر و عرض 5 متر بزرگتر از دو تالار شمالی جنوبی به طول 10 و عرض 5 متر می باشد در انتهای این دو تالار دو اتاق قرار گرفته است .
تالار حسینیه :
تالار وسطی دارای رف های کاسه ای و طاقچه ها و آیینه کاری و گچبری های بسیار زیباست و با دو پنج دری به تالار شمالی و جنوبی و با شش در به اطاقهای اطراف متصل می شود و بالای پنج دری که به ایوان شمالی راه می یابد – نیم دایره ای با برج دوازده گانه نقش گیردیده است سقف تالار به سه بخش تقسیم و با گچبری و آیینه کاری و نقاشی روش چوب ، تزئینات هندسی جالبی پدید آورده است –
تالار جنوبی با نه دهنه ارسی کشویی مشبک و شیشه های رنگی بسیار زیبا از شاهکارهای هنری این مجموعه است – یردابه ، زیرزمین ، شربت خانه ، انبار و آشپزخانه یه دو حیاط شمالی و جنوبی که بزرگتر است و حوض بزرگی دارد – مرتبط است – از اره جبهه شمالی حیاط جنوبی ، سنگی و نقوش برجسته فراوانی دارد ککه قسمتهایی از آن از بین رفته است این حسینیه پایین تر از حمام "ضفا" در انتهای خ مولوی واقع شده است .
موزه حسینه امینی ها :
با توجه به آنکه شهرستان قزوین از جمله شهرهاس مهم مذعبی ایران است و مردم آن به ماه محرم و مراسم سوگواری امام حسین (ع) اعتقاد بسیار دارند حسینیه امینی ها که از دیرباز به عنوان مکانی برای انجام این مراسم بوده است برای سرخی فرهنگ عاشورایی قزوین انتخاب شده است .
عمارت کاخ چهل ستون :
عمارت کاخ فرنگی و سردر عالی قاپو تنها بناهای باقی مانده از باغ صفوی در شهر قزوین است . این بنا در دوره قاجاریه مرمت و بازسازی شد و "چلستون" نام گرفت – عمارت چهلستونبه شکل هشت ضلعی و در دو طبقه بنا شده است . نقشه بنا دارای طرحی با محورهای چلیپایی برون گراست – سقف طبقه همکف پوشیده از مقرنس یبا طرح های بدیع و سقف طبقه فوثانی آن ، خنچه پوش است – این بنا هم اکنون به موزه تغییر کاربری شده است .
سردر عالی قاپو :
سر در عالی قاپوی شهر قزوین در دوره سلطنت " شاه تهماسب " ساخته و در زمانسلطنت " شاه عباس اول " به صورت کنونی تغییر شکل یافت این سر در ورودی اصلی به دو تن خانه روان صفویه بود . بنای سردرد ، شاملیاران رفیع ورودی با قدی تنبه دار و سه ردیف طاق نما در طرفین آن است گوشدارهایی با شدن نماهای آجری در روطیفه نمای سر در را تعییل می کنند یعنی متصل به ایوان روردی ، به شکل هشت مبنی است در دو طرف محور در روی آن اطاق نگهبانی قرار دارد . در این هشتی نگهبانها دیده می شد که طبقه به را ایگاه تعارن زنان – راه می یابد . کتیبه و شباک کاشی ، تنها تزئین باقی مانده در ایوان ورودی این . این نکته ثلث به قلم " علیرضا عباس " نقاش و خطاط معروف صفویه است .
موزه چهل ستون
این بنا که از اثار به جا مانده از مجموعه یعادت آباد ( مشتمل بر بیست و سه باغ کاخ ) است – در اواسط قرن دهم هـ . ق به دستور " شاه طهماسب صفوی " ساخته شد – بر روی یدنه داخلی و خارجی این بنا ، یه لایه نقاش از دوره های مختلف تاریخ باقی مانده است لایه اولیه آن ، در زمان ساخت بنا توسط خبره ترین هنرمندان صفوی نقاشی شده است لایه دوم در اواخر دوره صفوی توسط هنرمندان قزوینی نقش شده و از معدود آثار به جای مانده از مینیاتور سبک قزوین است – لایه سوم در دوره قاجاریه نقاشی شده است هنگامیکه پایتخت از شهر قزوین به اصفهان منتقل شد (1007 هـ ق) همه کاخها به مرور زمان از بین رفت و این بنا به عنوان بنای حکومتی کاربری پیدا کرد – این بنا در سال 1336 هـ . ش به موزه تغییر کار برد سافت – اشیای این موزه یه چند گروه تقسیم می شوند – بخری از اتین اشیاء که بیشتر ظروف سفالی و اشیای مفرقی است – به هزاره های سوم و اول پیش از میلاد تعلق دارند – سایر اشیای این موزه مربوط به دوران اسلامی از قرون اولیه تا عهد معاصر است .
موزه قزوین در مرکز شهر قرار دارد این بنا از ابنیه دوره صفویه است که در زمان شاه طهماسب اول بنا شده و به نامهای کلاه فرنگی شاه طهماسب و چهلستون معروف است – ساختمان کلاه فرنگی در دو طبقه در سال 1344 پس از باز سازی و مرمت اساسی به موزه تبدیل شد – طبقه اول روی سکویی هشت ضلعی بنا شده است – در این طبقه با لایه برداری های به عمل آمده یه لایه نقاشی مربوط به دورانهای مختلف به شرح زیر تشخیص داده شده است :
1) دوره اول متعلق به مکتب اول صفوی ( مکتب بهزاد و شاگردانش )
2) دوره دوم مربوط به مکتب دوم صفوی ( مکتب رضا عباسی )
3) دوره سوم مربوط به دوره قاجار طبقه دوم این بنا به موزه قزوین اختصاص داده شده و اشیای باستانی و هنرهای سنتی در آن به نمایش در آمده است و در آینده طبقه اول این بنا پس از باز سازی به نمایش آثار مردم شناسی اختصاص داده خواهد شد .
تخت عروس دوره قاجار نوع جنس چوبی ( مشبک کاری – ائینه کاری و خراطی )
قلدان لاکی کار قزوین دوره قاجاریه دوات نقره میله کاری و قاشق مخصوص آبریزی در دوات کار زنجان دوره قاجاریه
قوس نیمدایره
قوس نیمدایره هم تزئینی است و هم نیمه باربر . البته بار بری قوس نیمدایرهدرحد قوسهای تیز و خصوصاً شاخ بزی نیست . به طوریکه آزمایشها نشان می دهد قدرت قوس تیز در برابر نیرو ، به مراتب بیشتر از قوس نیمدایره است ، به طوری که اگر نیرویی بر قوس تیز وارد می شود ، بر قوس نیم دایره وارد گرد ، خطر رانش و شکست در قوس پیش خواهد آمد، علت این واکنش فقط نوع دور قوس نیمدایره است .
با توجه به شکل 163 میبینیم که نیرو از تیزه قوس تقریباً تحت زاویه 30 درجه و به ارتفاع تقریبی بر قوس وارد می شود . بدیهی است رانش در طرفین قوس در حوالی نقاط و به ترتیبی که در شکل خواهیم دید انجام می گیرد . به طوری که گفته شد در اثر این رانش تیزه قوس در زیر نیروی فشاری نشیت می کند ودر صورت ادامه رانش ، ترکمی خورد و سرانجام قوس فرو می ریزد (شکل 164 ) .
ترسیم قوس نیمدایره
1- محور عمودی به فاصله دهنه از دو ستون ترسیم می گردد .
2- محور افقی عمود بر محور قائم رسم می شود .
3- دو ستون از نقاط و به فاصله دهنه از محور عمودی به موازات یکدیگر رسم می شود .
4- از نقطه مرکز تقاطع دو محور افقی و عمودی ، شعاع به اندازه دهنه از نقطه یا شروع و پس از عبور از نقطه یعنی نقطه خیز ، به ضلع مقابل ختم و نیمدایره رسم می شود .
منابع مورد استفاده :
(1) سیمای قزوین ( عباس حاجی آقا محمدی )
(2) سبک شناسی معماری ایرانی ( استاد محمد کریم پیر نیا )
(3) شیوه های معماری ایرانی ( استاد محمد کریم پیر نیا )
(4) دایره المعارف بناهای تاریخی در دوره اسلامی ( محمد مهدی عقابی )
(5) معماری ایرانی پوپ ترجمع کرامت الله افسر
(6) طاق و قوس در معماری ایران ( حسین زمرشیدی )
(7) موزه های ایرانی (کتایون صدری )
( عباس رفیعی )
(8) تحقیق معماری گذشته ایرانی (استاد محمدئ کریم پیر نیا )
(9) معماری ایرانی اجرای ساختمان با مصالح سنتی ( حسین زمرشیدی )
(10) آرایه های معماری ایران ( سحر مختارانس )
(11) کاشیهای اسلامی نویسنده و نستیاپورتر ترجمه دکتر مهناز شایسته فر
(12) تزئینات وابسته به معماری ایران ( محمد یوسف کیانی )
(13) قزوین میراث فرهنگی
(14) کاشی کاری ایران حسین زمرشیدی .
فهرست مطالب
مقدمه : 1
" تاریخ و جغرافیای تاریخی قزوین " 7
"شهر قزوین" 7
تقسیمات اداری – سیاسی : 10
" نقش مسجد در فرهنگ اسلامی " 11
" مسجد جامع کبیر " 13
" مسجد جامع قزوین " 15
ایوانهای مسجد : 18
ایوان و رواق های مسجد : 20
درهای مسجد : 27
صحن مسجد : 28
هارونیه : 28
مقصوره خمار ناشی یا طاق جعفری : 29
عرقچین 32
بنایی عرقچین 32
گچبری مسجد 35
ارمغان ایران به جهان معماری : (گنبد) 36
رنگ در مساجد 37
رنگ سفید : 45
رنگ آبی : 45
رنگ لاجوردی : 47
رنگ قرمز : 47
رنگ زرد : 48
رنگ سبز : 49
رنگ فیروزه یی : 49
رمز پردازی در مسجد 52
حسینیه امینی ها : 64
حسینیه امینی ها : 64
تالار حسینیه : 65
موزه حسینه امینی ها : 66
عمارت کاخ چهل ستون : 67
سردر عالی قاپو : 68
موزه چهل ستون 69
قوس نیمدایره 71
ترسیم قوس نیمدایره 73
منابع مورد استفاده : 74
1
61