تارا فایل

گزارش کارآموزی دبستان استثنائی قدس




گزارش کارآموزی
محل انجام کارآموزی:
دبستان استثنائی قدس
استاد راهنما:
جناب آقای
کارآموز:
زمان:

فهرست مطالب
مقدمه 3
فصل اول 5
بیان فیزیکی آموزشگاه استثنایی قدس: 6
کلاس ها : 8
سالن: 9
نمازخانه 9
پوشش 9
بیان نیروی انسانی مدرسه 10
دستشویی: 10
فصل دوم 11
گزارش کارورزی در مورخ 5/8/92 12
گزارش کارورزی در مورخ 11/8/92 18
گزارش کاروری 12/8/92 21
گزارش کارورزی مورخ 13/8/92 24
گزارش کارورزی در مورخ 26/8/92 25
فصل سوم 28
انتقادات و پیشنهادات 28
مشکلات 29
پیشنهادات 30
نتیجه گیری 31

مقدمه
من برای این دو واحد کارورزی که قرار است در مدرسه استثنایی قدس در شهر ستان آشخانه بروم و 30 ساعت در آن جا به عنوان کار آموز در کنار مشاور چیزهایی یاد بگیرم و دیدگاه من در مورد مشاوره این است : من قصد دارم که مشاور موثری باشم پس باید بدانم که منظور از موثر بودن چیست .قضاوت در مورد این موضوع معمولاً ذهنی است و در این مورد دو دیدگاه وجود دارد که عباراتند از : دیدگاه مشاور و دیدگاه مراجع، احتمال دارد که برداشت مراجع از موثر بودن متفاوت از برداشت مشاور باشد
به نظر من در مورد چیزهایی که در مورد اتاق مشاور از اساتید و کتاب هایی که برای اطلاعات عمومی خوانده ام یاد گرفتم اتاق مشاور باید وقتی وارد آن می شوی احساس آرامش و راحتی کنی .مثل این که اتاق به شما خوش آمد می گوید و اتاق مشاور باید با گیاهان و تصاویر تزئین شود و صندلیهای آن دست دار و راحت برای شما و مراجعتان همراه با سایر وسایل مناسب برای یک دفترکار باشد. ممکن است لازم شود گزارش بنویسیم ، پیش نامه را تهیه کنیم ، سوابق را بایگانی کنیم و برخی از وظایف را انجام دهیم. بنابراین یک میز تلفن، قفسه بایگانی همراه با قفسه ی کتاب یک کتاب خانه تخصصی مورد نیاز خواهد بود.
همچنین از یک اتاق بزرگتر و متفاوت که شامل تجهیزات تلویزیون برای کار یا زوجها یا خانواده ها است استفاده کنیم. معمولاً هنگامی که مراجع می اید نباید پشت میز بنشینیم. در عضو روی کی مبل صندلی دسته دار و رو به روی مراجع و هم سطح با او بنشینیم. صندلی ها باید به صورتی گذاشته شوند که هیچ یک از آناه مستقیماً رو به روی نوری که از پنجره می آیند قرار نگیرد. قرار گرفتن چشمها در بر ابر نور ناخوشایند است و پس از مدتی خیره شدن موجب آسیب چشم می گردد.
بسیار مطلوب است که در هر اتاق مشاوره یک تخته سفید داشته باشند مراجعانی که غالباً به شیوه بصری عمل می کنند احتمالاً به وضوح بر روی آن تمرکز می کنند و اگر عبارات مهم روی تخته نوشته شود و اگر راه حلهای آنها در آنجا به صورت فهرست آورده شود، آگاهی بیشتری به دست می آورند. اتاق مشاوره باید قابل دسترس یک جعبه دستمال کاغذی داشته باشیم این یک امر غیر قابل اجتناب است که برخی از مراجعان گریه می کنند و این دستمالهای قابل دسترس آنها را از آشفتگی های غیر ضروری نجات می دهد که اتاق مشاور مدرسه استثنایی هست. این طور نبود و در داخل اتاق وسایل ورزش و چیزهای اضافه ی مدرسه را در داخل آن گذاشته بود ند و زمانی که من آن جا رفتم همراه با مشاور اتاق را تمیز و مرتب کردیم.
و در مورد رفتار مشاور، مشاوره مدرسه به من یاد داد که مشاور باید از نصیحت کردن اجتناب کند. زیرا نصیحت کردن ذاتاً در بر دارنده خطرات زیادی است و انسان تا حد زیادی نسبت به نصیحت مقام است. و برای کسی که با او صحبت می کنیم به اندازه خودمان ارزش قایل شویم و در مورد مراجع داوری نداشته باشیم و مهربان باشیم که مشاور مدرسه خودش این موارد را در ماوره دادن رعایت می کرد.
این 30 ساعت کارورزی خیلی کم بود و خیلی زود گذشت ولی من چیزهای زیادی در مورد مشاور و مشاوره دادن و خیلی چیزهای دیگر یاد گرفتم ولی اگر این ساعت زیادتر بود خلی خوب بود.

فصل اول

امروز مورخ 4/8/92 ساعت 10 صبح به مدرسه استثنایی قدس واقع در خراسان شمالی آشخانه مراجعه کردم و با دادن نامه ی خود از آموزش و پرورش به مدیر مدرسه آقای و چگونگی پژوهش او با نامه موافقت کرد و قرار شد به عنوان کار آموزی ساعتی را در این مدرسه استثنایی قدس به پژوهش و جمع آوری اطلاعات بپردازم از جمله پژوهش در مورد:
1-فضای فیزیکی 2-نیروی انسانی 3- خدمات و امکانات آموزشگاه 4- بیان سیستم های روشنایی ، گرمایی، بهداشتی و تغذیه 5- تعداد معلمین و کارکنان مدرسه.
بیان فیزیکی آموزشگاه استثنایی قدس:
شامل :
1-مناسب بودن محیط آموزشگاه برای مراکز آمادگی دبستان و راهنمایی: از نظر مناسب بودن محیط آموزشگاه برای کودکان و دانش آموزان آمادگی و دبستان و راهنمایی ، معاون آموزشی مدرسه به من می گوید که این محیط برای کودکان و دانش آموزان مناسب نیست زیرا به جای آنکه فقط مدرسه ابتدایی و یا آمادگی یا راهنامیی اختصاص داشته باشد نه به آمادگی و ابتدایی و راهنمایی ، اما با توجه به شرایط و محیط و کم بودن فضای آموزشی در شهر آشخانه و همچنین نبود بودجه کافی چند کلاسه این مدرسه به کودکان آمادگی ، ابتدایی و راهنمایی دختر و پسر اختصاص یافته متاسفانه امکانات آموزشی، رفاهی این مدرسه از نظر ما درجه 2 می باشد .
شایدم کمتر، مخصوصاً وضعیت کلاسهای درس، نیمکتهای بچه ها ، پرده ها و… مکان مدرسه نسبت به آلودگی صوتی که دانش آموزان ایجاد می کنند مناسب این مدرسه دارای یک شیفت دخترانه ، پسرانه ، مدرسه استثنایی قدس می باشد ولی محیط مدرسه ابتدای درب ورودی مدرسه قرار گرفته، آب خوری ، سرویس بهداشتی در حیاط جای گرفته ، دیوارهای مدرسه، نقاشی های در خور توجه کودکان تزئین شده که علاوه بر زیبابی بودن ، هر کدام پیامی بهداشتی یا اجتماعی ، دینی را به بچه ها ابلاغ می کنند. رنگهایی که در این نقاشی ها به کار گرفته شده و مناسب سن دانش آموزان است، مدرسه دارای یک طبقه می باشد که دفتر مدیر و کلاس ها و آبدارخانه و کتابخانه به گلخانه آموزشگاه در این طبقه می باشد و سرویس بهداشتی در حیاط مدرسه راهنمایی قدس قرار دارد.
مساحت زمین اهدایی اموزشگاه قدس 1240 که یک کتابخانه 2 کارگاه آموزش و 2 کارگاه آموزشی وفضای آزاد 1747 یک اتاق تکنولوژی ، 3 انبار کوچک و نمازخانه 118 م. تعداد کلاس های مدرسه شامل 9 کلاس درس است که یک کلاس به نام یاس برای کودکان پیش دبستانی ، یک کلاس اول به نام شکوفه و یککلاس دوم به نام شقایق و یک کلاس چند پایه به نام لاله و یک کلاس سوم به نام رز، یک کلاس چهارم به نام نیلوفر و محمدی و یک لاس چند پایه ناشنوا به نام سوسن و یک کلاس به نام نسترن است که حضور ذهن ندارم کلاس چندم است و یک کلاس پنجم به اسم نرگس است.
در اتاق مدیر یک کمد در در دفتری مدرسه وجود دارد که طبق گفته ی آقای دسته چک و پول و مهم در آن نگهداری می شود و سه میز برای معاونین و مدیر وجود دارد و سه کمد در گوشه اتاق برای نگهداری پرونده ها و یک کمد دیگر در رو به روی میز مدیر که در آن تعدادی کتاب ، ضبط صوت ، جعبه های کمک اولیه وجود دارد و دو کامپیوتر و یک سطل زباله به رنگ سفید در سمت راست میز مدیر قرار دارد و یک تابلوی اعلانات که بر روی آن برنامه هفتگی کلاس ها را بر روی آن نصب کرده بودند. و تعداد صندلی های اتاق 15 عدد است. سیستم گرمایشی اتاق شامل دو شوفاژ است و سیستم سرمایش اتاق مدیر مدرسه کولر است.
اتاق مدیر دارای پنجره ی رو به حیاط است که برای دید کافی مدیر نسبت به دانش آموزانی که در حیاط رفت آمد می کنند و یا در هنگام زنگ تفریح که بچه ها در حیاط هستند وجود دارد
کلاس ها :
کف تمام کلاس ها مدرسه اتاق مدیر و سالنها از موزاییک می باشد و هر کلاس تعدادی میز و صندلی و یک تابلوی اعلانات ، چوب لباسی و یک کمد برای نگهداری کتابها و یک سکویه ساخته شده برای کودکانی که قدشان کوچک است تا به وایت برد دسترسی داشته باشند، یک کامپیوتر و یک پرژوکتور و یک تخته هوشمند و جنس درب ها از جنس چوب به غیر از دفتر مدیرکه جنس آن آهنی است و پنجره های آن از جنس آهن است و تعداد پنجره های هر کلاس 2 عدد است و رنگ درب های کلاس قهوه ای روشن و رنگ پنجره های آبی است و فاصله پنجره از کف کلاس یک متر است.
سیستم گرمایشی هر کلاس دو شوفاژ است و سیستم سرمایشی کلاس دارای یک کانال کولر و سیستم برق آن در هر کلاس سه مهتابی است. و در هر کلاس یک سطل زباله به رنگ سفید قرار داه اندد. دیواره های کلاس تا سقف سنگ و بقیه آن سیمان سفید که بر روی آن رنگ های آبی ریخته اند.
و نیمکتهای کلاس چوبی است و تمیز و تازه است. و پرده های کلاس ها به رنگ آبی آسمانی است.
سالن:
در سالن نقاشی هایی از تابلوهای راهنمایی و رانندگی کشیده شده و هدف آشنا کردن بیشتر دانش آموزان با قوانین راهنمایی و رانندگی است و در سالن اسم دانش آموزانی که در آن ماهی که متولد شده اند نصب می کنند تا دیگر دانش آموزان آنها را بیشتر و تعداد سیستم گرمایشی چهارشوفاژ است .درب ورود کلاس به رنگ قهوه ای روشن و با نقاشی های زیبا تزئین شده که جنس این درب ها از چوب است.
نمازخانه
در ابتدای درب نمازخانه جا کفشی قراردارد .نمازخانه مدرسه رنگ دیواره های آن رنگی شاد به رنگ صورتی و این اتاق نسبت به سایر اتاق ها زیبا ، نقاشی های جالب ، تمام مساحت آن فرش ، یک کمد در آن کتابهای حجیم قرانی و دینی قرار گرفت است که و یک جا مهری روی دیوار نصب شده و یک جارو برقی بزرگ و سه شوفاژ و دو کانال کولر و 8 مهتابی در هر طرف 4 مهتابی قرار دارد.
پوشش
در این مدرسه بچه ها یونیفورم مخصوص ندارند.

بیان نیروی انسانی مدرسه
شامل تعداد مربیان و معلمان مدرسه، مربی آموزش کودکان که در این مکان مقدس خدمت می کنند به اضافه دبیر ورزش، پنج تن از کارکنان کادر دفتری شامل مدیر و معاون و مربی است و مشاور که معاون پرورشی هم هست.
یک تن نیز مربی پیش دبستانی ، کارکنان کادر دفتری دارای مدرک تحصیلی لیسانس و چند نفر از کارکنان با مدرک لیسانس که در حال حاضر برای فوق لیسانس می خوانند و چند نفر از کارکنان با مدرک فوق دیپلم، مدیر : آقای معاون آموزشی : آقای کوهستانی معاون پرورشی خانم مشاوره: خانم ، تعداد کل کارکنان 22 نفر ، تعداد کل دانش آموزان 66 نفر ، تعداد نوآموزان پیش دبستانی 8 نفر
دستشویی:
دستشویی در گوشه راست حیاط قرار دارد که شامل 4 دستشویی که مخصوص دانش آموزان و یک دستشویی برای کارکنان مدرسه است که در داخل هر دستشویی یک سطل آشغال به رنگ سبز و جایی که دست های خود را می شویند چهار شیر آب و کنار هر شیر آب یک مایع دستشویی قرار داده اند و دارای دو آینه نسبتاً بزرگ وجود دارد.

فصل دوم

گزارش کارورزی در مورخ 5/8/92
امروز مورخ 5/8/92 ساعت 7:30 صبح روز یکشنبه وارد مدرسه استثنایی قدس شدم و با مراجعه به دفتر مدیر آقای و دیگر کارکنان از جمله معاون مدرسه آقای کوهستانی و معلم آمادگی و معلم های کلاس اول تا پنجم از جمله آقای عباسی فر معلم کلاس دوم و آقای یاهوتی معلم کلاس چند پایه نابینا و آقای فرخنده معلم کلاس چهارم و خانم معلم پند پایه ناشنوا و آقای بزرگ مهر معلم کلاس پنجم و آقای دیوانی معلم تلفیقی و خانم مشاور مدرسه آقای مدیر من را با آنها آشنا کرد و از آنها درخواست کرد نهایت همکاری را با من داشته باشند.
ساعت 8 صبح خانم با یاری مشاور مدرسه لیستی را در اختیار من قرار دادند تا آن را مطالعه کنم بیشتر کارهایی بود که مشاور باید در طول یک سال انجام دهد مثلا ً انتخاب شورا از چه ماهی تا حد ماهی ادامه دارد. و یا در حد ماهی جلسه اولیاء مربیان را باید تشکیل بدهد و خواندن چند پرونده از دانش آموزان استثنائی که یکی از ان ها علی قربانی بود که در پرونده اش سوالاتی در هنگام تولد طبیعی به دنیا آمده باشد از آیا بیماری مانند زردی داشته و اگر داشته در چه ماهی و در چه سال بوده و در خانواده چند فرزند است.
و علی فرزند چندم است آیا در خانه مشکلی مانند مشکل علی دارند یا نه و یا در فامیل که بدانند این مشکل ارثی است یا نه.
علی قربنی نام بدر محمد و نام مادرش زینب و در آن خانواده 4 فرزند است که علی فرزند سوم است که در آن خانواده دو دختر و دو پسر است و این اختلال در این خانواده ارثی نیست و علی به صورت طبیعی به دنیا آمده و در هنگام تولد به دلیل پیچیده ناف به دور سرش و نرسیدن خون به مغز علی با عقب ماندگی ذهنی به دنیا آمده است.
.و علی ناپدری یا نامادری ندارد و از شیر مادش تغذیه کرده و در چند روز اول بیماری زردی دچار شده که چند روز مادر بیمارستان بستری شده است. بیماری خاص دیگری در پرونده اش نبود.
در زنگ تفریح سوم خانم با خانم مربی پیش دبستانی صحبت کرد که در صورت مایل بودن من به کلاس آنها برویم و شیوه برخورد و تدریس مربی خانم با بچه ها را ببینم.
وقتی وارد کلاس شدیم دو میز که دور میزی چهار صندلی داشت و کودکان بر روی ان نشسته بودند و کلاس را با شرشره و نقاشی ها و تابلوهای خیلی زیبا پوشانده بودند و داخل تک یک وایت برد و یک میز و صندلی برای مربی و یک کمد که در آن جایزه و کارت های آفرین و وسایل کودکان در آن قرار داده بودند.
خانم مربی من را با بچه ها آشنا کرد و بچه ها را به ترتیب به من معرفی کرد مثلا اسم یکی از بچه ها آزیتا بود که به خاطر عقب ماندگی ذهنی در این مدرسه ثبت نام شده بود و من را به جای خواهرش اشتباهی گرفته بود. اسم یکی از بچه های دیگر مریم بود و مریم از نظر جسمانی بچه ای کرولال بود و از نظر جسمانی طوری بود که هر چند قدم به زمین می خورد و یکی از بچه ها دیگر به نام رضا عقب ماندگی ذهنی بود و بچه ای که از همه بیشتر نقص داشت مریم بود و بقیه بچه ها بیشتر عقب مانده ذهنی بود.
1-برنامه های آموزشی بچه ها بیشتر به صورت تئوری و عملی برای کودکان پیش دبستانی اجرا می شد این برنامه ها به صورت کتابچه ها و کتاب های آموزشی در اختیار مربیان قرار می گیرد و هر کدام با توجه به حسن سلیقه و تجربه اموزشی خود مطالب این گونه کتابها را بیشتر به صورت عملی برای بچه ها پیاده می کنند.
2-محتوای برنامه آموزشی : موارد آموزش شامل واحد کار های زیر می باشد:
1)مفاهیم ریاضی شامل مفاهیم قیاسی ، کوچک ، بزرگ ، زیرو رو یا پایین و بالا ، راست و چپ، شناخت را بطه ها، شباهت یابی
ارتباط با دسته بندی، نظم و ترتیب و ساماندهی ، بیشتر و کم دیر و زود ، بلند و کوتاه ، شمارش اعداد از یک 2) زبان آموزی ، سلام، خداحافظی ، بهار، تابستان، پاییزو زمستان، مدرسه، خانواده ،بهداشت ، سلامتی ، خداوند ، مهربان، پاکیزگی
3)علوم حفظ بهداشت محیطی و فردی، استافده ازخواص در بیان آشنایی با رنگ ها ، خشک کردن برگ ها ، حفظ بهداشت محیط و فردی
4) هنر و کار دستی: کشیدن چند تصویر از خانواده ، نقاشی آزاد، نقاشی مربوط به موضوع واحد و موضوع فعالیت. آشنایی با رنگ ،بریدن کاغذ ، تا کردن کاغذ
5)هم بازی: ورزش همراه می باشد، بازی ، وسایل هوش کلاسی ، بازی در هوای باز
2)قران : آشنایی با خدای مهربان و اینکه هر کاری با نام و یاد او شروع می شود ، گفتم بسم الله الحمن الرحیم قبل از خوردن غذا و گفتن الحمد الله بعد از خوردن، قرائت حفظ سوره توحید و کوثر.
6) حفظ شعر
7-بهداشت و ایمنی: آشنا وسایل بهداتشی و شخصی و استفاده صحیح از آنها با آشنایی با مواد غذایی و نوبت غذا، سلامت و بیماری : مسواک زدن، کوتاه نگه داشتن ناخن ها ، اهمیت دادن به پاکیزیگی لباس و تن، شستن دستها بعد از خروج از دست شویی، قبل از خوردن هر گونه خوراکی ، استفاده ازپوشش مناسب فصلها ، استفاده از غذای مفید و سالم.
8)داستان: ادارک و بداخلاق ، حرس شکنی
9-اخلاق اجتماعی: در زدن قبل از ورود به هر جا ، اجازه گرفتن برای ورود و بعد از سلام و احوال پرسی، عادت دادن بچه ها به سلام کردن و خداحافظی ، دست نزدن به وسایل دیگران بدون اجازه ، شیوه صحیح غذا خوردی
3-شیوه آموزش ها توسط مربیان به نوآموز
بیشتر آموزشها دراین مقطع شامل بازی ، شعر ، نمایش اخلاق
4-شیوه تشویق و تنبیه نوآموز:
الف)تشویق به صورت لفظی و جایزه ها به آنها که بیشتر بچه ها به آن ها علاقه مند هستند.
ب) تنبیه: در این مقطع تنبیه به شکل جدی وجود ندارد اما در صورت لزوم بچه ها از شرکت در فعالیت مورد نظر محروم می شوند.
من این برنامه ها از شماره یک تا 4 از روی که خانم در اختیار من قرار داد که وظایف یک مربی درطول چند ماه آن را با کودکان بیاموزند .خانم می گوید یادگیری بیشتر این بچه ها چون عقب مانده ذهنی هستند خیلی دیرتر از بچه های سالم است و یک مطلب را باید خیلی با آنها کار کنم تا یاد بگیرد مخصوصاً مریم که کرولال است و باید زمان اشاره هم به او یاد بدهم.
درکلاس دو پسر خیلی شلوغ بودند و نظم کلاس را به هم می ریختند و خانم چند با ر از آنها خواست که نظم کلاس را به هم نزنند ولی آنها توجهی به خانم نمی کردند و خانم مجبور شد با دعوا آنها را ساکت کند. گزارش کار ورزی در مورخ 6/8/92 امروز روز دوشنبه در تاریخ 6/8/92 ساعت 6:30 صبح در مدرسه استثنائی قدس حاضر شدم. که هنوز بچه ها خیلی کم آمده بودند و آ قای و آقای کوهستانی دردفتر مدیرحضور داشت و بعد از چند دقیقه زنگ صف را زدند و بچه ها صف گرفتند و یکی از بچه های کلاس چهارم که کور بود یکی از سوره های قران را تلاوت کرد و یکی از بچه های کلاس سوم بچه ها را نرمش داد و بعد از آن بچه ها به ترتیب به کلاس ها ی خود رفتند.
امروز خانم مشاور مدرسه نیامده است و آقای کوهستانی از من درخواست کرد تا نام کسانی که سرویس مدارس هستند را وارد کامپیوتر کنیم . در مدرسه استثنایی چهار راننده دارد که سه نفر آنها آقا و یکی از آنها خانم است. آقای مهدوی برای بچه های چمن بید و آقای مهاجری برای سرویس روستای شیرآباد و نجف و اسلام آباد و آقای احمدی سرویس روستای بیار است و خانم سرویس روستای ملاحسن و آشخانه است و آقای کوهستانی یاد داد تا آنها را چه طوری کنار هم قرار بدهم و آنها را منگه کنم و وارد رایانه کنم.
من برای هر یک از راننده ها برگه ها را جدا کردم و به ترتیب گذاشتم و منگنه کردم وبرگه های اصلی را برای مدرسه و برگه های کوپی را برای آموزش و پرورش کنار گذاشتم و اسم و فامیل و شماره حساب و حقوق آن ها را وارد کامپیوتر کردم که تا ساعت 8 صبح طول کشید و هنگامی زنگ تفر یح خورد به حیاط رفتم تا بچه ها را از نزدیک ببینم وقتی بر روی صندلی حیاط نشستم بچه های پیش دبستانی به کنار من آمدند و من را خانم معلم می خواند و بچه های بزرگتر تعجب کرده بودند که من آنجا چه کار می کنم و سوالاتی از من می پرسیدندکه من این جا چه کار می کنم ، معلم چه کلاسی هستنم، وقتی به آنها گفتم برای کارآموزی آمده ام و فقط چند روز در مدرسه آن ها هستم از من درخواست کردند که به کلاس آنها بروم .
زمانی زنگ کلاس خورد و بچه ها به کلاس خود رفتند وارد دفتر مدیر شدم و آقای کوهستانی به من گفت که یکی از خیرین آشخانه گوسفند قوچی به این مدرسه هدیه کرد و آن را چند دقیقه دیگر به مدرسه می آورند وقتی گوسفند را به مدرسه آوردند دور از چشم بچه ها گوسفند را گشتند و آن را پوست گرفتند و پوست گوسفند رابرای یکی از بچه های ملاحسن که پدرش قصابی داشت کنار گذاشتند تا به پدرش بدهد تا آن را برای خودش بفروشد و گوشت ها را تقسیم بندی کردند و ساعت11:30 دقیقه زنگ زدند ، بچه ها گرفتند و از کودکان پیش دبستانی شروع کردند و به هر بچه ای یک قسمت گوشت را دادند تا هب خانواده هاشان بدهند. بعد از تقسیم گوشت به بچه ها گفتند در حیاط بازی کنند تا زنگ خانه ها بخورد و من در حیاط بر روی صندلی نشسته بودم تا بچه ای از دربیرون نرود و چند نفری از بچه ها دعوا کردند و من آنها را از هم جدا کردم. توجه ام به یکی از بچه ها جلب شد تنها برای خود بازی می کرد و با خودش صحبت می کرد و او ای عجیب و غریب در می آورد یکی از بچه ها کلاس پنجم به نام علی رضا فخرانی که از همه بچه های مدرسه بزرگتر بود صدا زدم و از او پرسیدم این بچه کلاس چندم است و اسمش چیست؟ علی رضا گفت: اسمش محمد و کلاس سوم است و من آن بچه را به خاطرم سپردم تا در موردش با مشاور مدرسه خانم صحبت کنم .ساعت 11:55 زنگ خانه ها خود و من همراه بچه ها از مدرسه خارج شدم.
گزارش کارورزی در مورخ 11/8/92
امروز دوشنبه: در مورخ 11/8/92 ساعت 6:20 دقیقه وارد استثنایی قدس شدم هنگام عبور از سالن بچه هایی که آمده بودند از من می خواستند آن روز را به کلاس آنها بروم و معلم آنها بشوم. زمانی وارد دفتر مدیر شدم آقای کوهستانی و آقای در دفتر حضور داشتند و آقای کوهستانی به من گفت از کارکنان آنجا زودتر می آیم و بابت هفته پیش در تقسیم گوشت خیلی تشکر کرد. امروز به دلیل سرد بودن هوا بچه ها صف نگرفتند .
هنگامی خانم آمد و در مورد محمد صحبت کردم و گفتم اسمش محمد و کلاس سوم است خانم گفت در هنگام زنگ تفرحی و هم در هنگامی که در کلاس است باید رفتارهایش را ببینم وبعد در مورد ش تصمیم گیری کنیم. هنگامی زنگ تفریح خودر همراه با خانم به حیاط رفتیم و دیدم محمد در گوشه ای حیاط تنها بازی می کند و با خودش حرف می زد و شکل های شبیه فیلم های خشن در می آورد خانم گفت در مورد مشکل محمد باید با والدینش صحبت کنم و به دفتر مدیر رفتیم و از خانم معلم کلاس سوم در مورد محمد صحبت کردیم و خانم گفت محمود در کلاس ساکت است و بعضی از اوقات با خودش صحبت می کند وبا بچه های دیگر کلاس صحبت نمی کند و تنها مشکل این بچه عقب مانده ذهنی است ولی در همین حال او نسبت به بچه های دیگر زرنگ و تکالیفش را به خوبی انجام می دهد .خانم از خانم درخواست کرد ما به کلاس او برویم و رفتار محمد را از نزدیک ببینم وو خانم با گفتن خوشحال می شوم از درخواست ما استقبال کرد. من به همراه مشاور و خانم به کلاس سوم رفتیم ، کلاس سوم در سمت راست سالن قرار داشت .تعداد دانش آموزان 6 نفر بود ند و چهار نیمکت و یک تخته وایت برد و تخته هوشمند و یک پرژوکتور و یک کامپیوتر و دیوارهای کلاس را با نقاشی های بچه ها تزئین شده بود محمد در میز آخر نشسته بود علت آن را از خانم پرسیدم و خانم گفت هر چه اسرار می کنم به میز جلو بیاید به حرفم گوش نمی دهد و می گوید این جا را دوست دارم . زنگ دوم بود و کلاس سومی ها این زنگ هنر داشتند و خانم از بچه ها خواست تا بازی که در خانه انجام می دهند نقاشی کنند. بچه ها مشغول کشیدن شدند من از خانم سوال کرم تا مشکلات بچه ها را بگوید خانم از میز اول گفت این دختر دارای معلولیت جسمی و حرکتی و عقب مانده ذهنی را کمی دارد و میز دیگری دو پسر نشسته بودند که هر دو پسر دارای عقب مانده ذهنی هستند و در میز دیگری دو پسر بود که یکی دارای معلولیت جسمی حرکتی و از نظر شنوایی کمی مشکل است و پسردیگری دارای عقب مانده ذهنی و کمی در بینای مشکل داشت و میز آخر هم محمد نشسته بود و در حال صحبت بودیم بچه ها یکی یکی نقاشی هایشان را آوردند و تحویل خانم دادند یکی از پسرها ماشین کشیده بود و دیگری توپ بازی و تنها دختر کلاس اسباب بازهایش و عروسک هایش و محمد کامپیوتر کشیده بود و یکی از پسرها دیگر هاشم و توپ و دیگری بازی فوتبال کشیده بود. دراین هنگام زنگ تفریح خورد به دفتر مدیر رفتیم و خانم نامه ای برای والدین محمد نوشت و آن رابه من داد تا به محمد بدهم و برای خانم مشکلی پیش آمد و به بیرون مدرسه رفت .
من به حیاط رفتم و محمد را صدا زدم و از او خواستم تا نامه را به والدینش بدهید. وقتی به دفتر مدیر رفتم یکی از معلمین به نام آقای بزرگمهر برایش مشکلی پیش آمده بود می خواست بیرون برود و از من خواست تا به کلاس او بروم من به کلاس پنجم رفتم و در کلاس پنجم چهار نیمکت داشت سه نیمکت در وسط کلاس و یک نیمکت نزدیک تخته وایت برد قرار داشت و در کلاس یک پرژکتور و یک کامپیوتر و یک تخته وایت برد و یک تخته هوشمند قرار داشت و دانش آموزان این کلاس سه نفر بودند یک دختر و دو پسر بود. از بچه ها خواستند خودشان را معرفی کنند.
تنها دختر کلاس ناهید بود یک از پسرها به نام رضا زنده دل و دیگری علیرضا فخرانی بود که عکس رضا سوال کرد آقای بزرگمهر کجاست. من گفتم آقای بزرگ مهربرایش مشکلی پیش آمد و به بیرون رفته است.
مشکل ناهید ازنظر جسمی و حرکتی مشکل داشت و در حرف زدن هم مشکل داشت ولی رضا و علی رضا از مشکل آنها عقب ماندگی ذهنی بود برای این که بیکار نباشم از بچه ها ضرب سوال کردم که پسرها در ضرب واقعاً ضعیف بودن ولی ناهید هم را درست جواب داد از بچه ها پرسیدم دوست دارند و آینده چه کار ه شوند که ناهید جواب داد دوست دارد در آینده شود رضا دوست داشت در آینده چوپان شود وعلی رضا دوست داشت در آینده و با دخترهایشان بکشد که واقعاً خنده دار بود، علیرضا خیلی شلوغ بودند. و علی رضا برای بیرون رفتن خیلی اجازه می گرفت یا وقتی خودم بیرون می رفتم پشت در یا پشت پرده یا زیر میز قایم می شد تا به دنبالش بگردم یا پشت در مخفی می شد وقتی وارد کلاس می شدم مرا می ترساند. واقعاً این دو پسر خیلی شلوغ بودند و به حرف من گوش نمی دادند و علی رضا و رضا در کلاس با هم کردی حرف می زدند و اگر سوالی از آنها می پرسیدم با لهجه کردی جواب می دادند که هر چه می گفتم این جا کلاس است و باید فارسی صحبت کنند گوش به حرفم نمی دادند . از علی رضا پرسیدم رفتار آقای بزرگمر درکلاس چه طوری است. علی رضا چوبی نشانم داد و گفت اگر در کلاس شلوغ کاری یا درس یاد نداشته باشیم با این چوب ما را تنبیه می کند. حدود ساعت 11:30 دقیقه بود که بچه ها گفتم به حیاط برویم تا زنگ خانه ها بخورد ساعت 11:55 دقیقه بود که زنگ خانه ها خورد و من همراه بچه ها به بیرون از مدرسه رفتم.
گزارش کاروری 12/8/92
امروز یکشنبه در تاریخ 12/8/92ساعت 6:40 دقیقه صبح به مدرسه استثنایی قدس رفتم بعضی از بچه ها آمده بودند و به من خانم معلم می گفتن و ا ز من درخواست می کردند به کلاس آن ها بروم در جواب آنها می گفتم اگر خانم معلمشان اجازه بدهند حتماً به کلاس آن ها می آیم . هنگامی زنگ صف خورد بچه ها به صف ایستادند و مثل همشه یکی از بچه ها قران خواندند و یکی دیگر آن را معنی کرد و و یکی از پسرها به بچه ها نرمش داد تا خواب از سر بچه ها بیرون برود.
علیرضا و رضا را دیدم که دم در مدرسه ایستاده اند پیش آنها رفتم و علت آن را پرسیدم رضا جواب داد آنها مسئول این هستند بچه ای دیر به مدرسه می آید اسمش را وارد دفتر کنند و هم مسئول در سالن هستند. زمانی بچه ها به کلاس هایشان رفتند در سالن قدم می زدم که یکی از بچه های ناشنوا من را صدا زد که به کلاس ان ها بروم.
زمانی به کلاس آنها رفتیم چند تا نقاشی بیرون دیوار نصب کرده بودند که نقاشی این پسر ناشنوا بود این نقاشی ها واقعاً زیبا بود وبا شوق برای من توضیح می داد که چه نقاشی های کشیده است. زمانی از کلاس خارج شدم یکی دیگر از پسرای ناشنوا کنار در کلاس رقص می رفت تا آخرین روزی که در مدرسه استثنایی قرص بودم وقتی که من را می دید می رقصید.وقتی به دفتر مدیر رفتم از مشاور خانم پرسیدم آیا والدین محمد امروز می آیند یا نه .خانم گفت مادر محمد زنگ زد و گفت برایش کاری پیش آمده و نمی تواند بیاید ولی در این هفته حتماً سری به مدرسه می زند. آقای از من خواست تا به آقای دیوانی کمک کنم.
آقای دیوانی اسم چند تا از دانش آموزانی که ترک تحصیل کرده بودند را به من داد تا پرونده های آن ها را از کمد بیرون بیاورم. من پرونده ها را بیرون آوردم و آن ها را تحویل آقای دیوانی دادم.
یکی از آقای کوهستانی گفت معلم کلاس چهارم آقای فرخنده نیامده است و بچه های کلاس آمده و به من گفتند تا شما به کلاس آنها بروی.
کلاس چهارم در سمت چپ سالن و در کلاس مثل همه کلاس ها قهوه ای روشن و یک گل برروی در نصب کرده بودند اسم کلاس به نام محمدی و نام معلم آقای فرخنده نوشته شده بودند. در کلاس چهارم هفت دانش آموز داشت و در کلاس چهار نیمکت و یک پیش کتور و یک کامپیوتر و یک تخته وایت برد و یک تخته هوشمند قرار داشت. از بچه ها خواستم خودشان را معرفی کنند. که یکی از بچه ها به اسم مهدی بیانی، سید محسن هاشمی، محمد حمیدی ، حسین صدقی بودند و سه نفر دیگر کلاس غایب بودند . همه بچه ها دارای معلولیت ذهنی بودند بچه ها از من خواستند چند جمع و منجا بر روی تخته بنویسم تا آن ها جواب بدهند.
محمد حمیدی ازمن خواست تا خودش بنویسد و من ا جازه دادم بنویسید وقتی بچه ها جواب دادند فهمیدم که بچه ها در جمع اشکال دارند و برای بچه ها تقریباً بیست دقیقه برای آن ها جمع و منحنی را توضیح دادم. ولی محمد حمیدی خیلی اذیت می کرد و گوش نمی داد فقط بیرون می رفت و دم در کلاس می نشست.
بچه ها گفتند اسم محمد حمیدی را محمد بیرونی گذاشتند اند و معلم برای این که محمد به سر کلاس بیاید. می گوید الان به بابات زنگ می زنم تا بیاید و محمد از ترس به کلاس می آید. وقتی محمد پیشم آمد موهای سرش واقعاً کثیف بود و معلوم بود چند وقتی به حمام نرفته است. زنگ آخر برای بچه ها وسایل بازی از دفتر گرفتم تا در حیاط با هم بازی کنیم و تها وسایل بازی یک توپ بود و به مدیر مدرسه آقای برای موهای محمد هم گفتم و آقای گفت پیگیری می کنم.
تا ساعت 11:30 در حیاط بازی کردیم و بعد وسایل بازی را به دفتر بردیم و تا ساعت 11:55 دقیقه در حیاط با بچه ها صحبت کردیم تا زنگ خانه ها خورد و من با بچه ها به بیرون رفتم.
گزارش کارورزی مورخ 13/8/92
امروز در تاریخ 13/8/92 ساعت 6:50 به مدرسه استثنایی قدس رفتم و به علت سرد بودن هوا صف نگرفتند از آقای سوال کردم امروز بچه ها را به راه پیمایی می برند .آقای گفت: نه بچه ها را برای راه پیمانی نمی برد چون اکثر این بچه ها دارای معلولیت ذهنی و حرکتی هستند بردن آنها به راه پیمایی سخت است و ما در قبال این بچه ها مسئول هستیم.ولی ساعت 10 صبح در حیاط به صف می ایستند و شعار می دهند. خانم به من گفت : امروز با هم به نملزخانه برویم و مجسمه شاه با مقوا درست کنیم. خانم چیزهایی که برای درست کردن مجسمه لازم داشتیم برداشت و با هم به نمازخانه رفتیم خانم تا به حال مجسمه با مقوا درست نکرده بود از من پرسید آیا تا بحال مجسمه درست کرده ام یا نه.من در جواب گفتم تا به حال درست نکردم ولی دوستان دوران دبیرستانم که درست کرده بودند مقوا را به شکل استوا درست می کردند و به عنوان دست و پا می گذاشتند و خانم می گفت پس همین کار را می کنیم.
تمام مجسمه مانند استوا و یک چوب وسط استوانه گذاشتیم و با منگنه به چوب چسباندیم و واقعاً شاه زیبایی شده بود. وقتی شاه را به دفتر مدیر بردیم کسانی در دفتر بودند از آن تعریف کردند ساعت 10 صبح بود که زنگ صف را زدند من کلاس به کلاس رفتم و به بچه ها اطلاع دادم تا صف بگیرند وقتی بچه های ابتدایی صف گرفتند محمد حمیدی را دیدم که موهایش کوتاه کرده است. بچه ها راهنمایی نیز آمدند و کنار بچه ها صف گرفتند و من بین بچه ها بلا کارت و مقواهایی که بر روی آنها شعار نوشته بودند و بخش کردم و به همه بچه ها پرچم ایران دادم و به دست یکی از بچه ها های مجسمه شاه را دادم .ساعت 10:15 دقیقه بود که مدیر حرف می زد و یکی از معاونین با زبان اشاره آن را برای بچه های ناشنوا ترجمه می کرد . و بعد از آن یکی از پسرهای راهنمایی با صدای بلند شعار داد و بچه های دیگر با او تکرار می کردند یکی از بچه های کلاس اول در حین دویدن افتاد و سرش شکست از کارکنان مدرسه هیچ کس نفهمیدن من است پسر را گرفتم و به دفتر مدیر بردم معلم های خانم با دیدن سر پر خونی به جای آن که کمک کنند تا خون سر بچه را بند بیاوریم همه جیغ کشیدن و صورت خود را به طرف دیگر بردند تا بچه را نبینند. و با خانم بهداشت کمک کردم تا زخم سر را ضد عفونی کند و چسب زخم زدم. بعد از این که شعار دادن تمام شد بچه ها شاه را آتش زدند.بچه ها ی راهنمایی به سالن های خود رفتند و خانم بهداشت برای بچه ها ابتدایی طرز صحیح مسواک زدن را آموزش داد و از بچه ها خواست یک نفری گرفته بیاید و طرز صحیح مسواک زدن را به دیگران یاد بدهد و یک از دخترهای کلاس دوم آمد و از طرز صحیح مسواک زدن را به بچه ها یاد داد بعد بچه ها به کلاس های خود رفتند و من به دفتر مدیر رفتم و تا زنگ خانه ها بخورد با خانم مشاور صحبت کردیم تا زنگ خانه ها خورد و من همراه بچه ها از مدرسه خارج شدم.
گزارش کارورزی در مورخ 26/8/92
امروز در تاریخ 26/8/92 ساعت 6:30 دقیقه صبح وارد مدرسه استثنایی شدم و چند دقیقه بعد زنگ صف خورد و بچه ها صف گرفتند و مثل همیشه یکی از بچه ها قران خواند و دیگری معنی کرد و بعد کمی نرمش کردند و بعد بچه ها به کلاس های خود رفتند ساعت 8 صبح بود که خانم مشاور مدرسه آمد و بعد از چند دقیقه صندلی کنار ی من نشست و گفت امروز آخرین روز کاروزی تو است اون برگه هایی که باید امضا کنم و مهر بزنم برو بیار تا برایت امضاء کنم. برگه های گزارش کاروزی را به خانم دادم تا برایم امضا کند .آقای گفت : اگر ساعت های کاروزی زیادتر بود خیلی بهتربود و از این که این چند روزه در آن جا بودم و کارهایشان را انجام دادم خیلی تشکر کرد و گفت امیدوارم برای کاروزی 2 دوباره به این مدرسه بیایی و یا به عنوان یکی از کارکنان این مدرسه در اینجا استخدام شوی .
آقای گفت با این که این بچه ها مشکل دارند و کار کردن با آنها مشکل است ولی بچه های واقعاً مهربانی هستند که من این حرف آقای را تایید کردم .خانم برگه ها را امضاء کرد و گفت به این خاطر که همه از تو راضی هستم نمره ات را 19 می دهم برای این 20 نمی دهم که معنی سوال آخری را نمی دانم چیست پس به تو نمره 19 می دهم و از آقای درخواست کرد به هرصفحه ای که امضاء کر ده است یک مهر بزند و جایی که خودش باید امضاء کند را نشان داد و تا امضا و مهر بزند به حیاط رفتم تا کروکی مدرسه را بکشم ونیم ساعت طول کشید .
ساعت10 صبح بود خانم به حیاط آمد و گفت به اتاق او بروم تا رد جلسه ای که با یکی از مادر دختر نابینایی به نام زهرا گذاشته بود شرکت کنم. مشکل این دختر این بود که چند وقتی در درسهایش ضعیف شده بود. خانم زهرا را هم صدا کرد. و با اوصحبت کرد و از زهرا قول گرفت تا در درسهایش پیشرفت کند و ما وقتی زهرا پیشرفت کرد جایزه برای زهرا بحرئ سر صف به زهرا جایزه بدهند و او را تشویق کنند. زمانی که آن ها رفتند از خانوم مشاور در مورد مساحت مدرسه سوال کردم که اطلاعی از آن نداشت و گفت ا پیش مدیر برو و از او سوال بپرس. پیش آقای رفتم و سوالاتی که داشته از او پرسیدم و از کاکنان مدرسه تشکرکردم و از آن ها خداحافظی کردم .
آقای گفت از طرف همه ی کارکنان این جا از شما تشکر می کنم و امیدوارم دوباره شما را دراین مدرسه ببینم ودل ما برای شما خیلی تنگ می شود ساعت 11:55 دقیقه بود برای آخرین بار با بچه ها از این مدرسه خارج شدم.

فصل سوم
انتقادات و پیشنهادات

مشکلات
در بعضی از مواقع جواب ندادن معلم به سوالات دانش آموزان مثلایک روز که در دفتر مدیر نشسته بودیم همه معلم ها در حال خوردن چای بود ند یکی از بچه های کلاس اول آمد واز معلم سوالاتی پرسیدم و معلم آن قدر سربالا جواب داد که اصلاً خودش نفهمید چی جواب داده چه برسد به اون بچه .هفت ساله یا وقتی زنگ ورزش است و معلم ورزش در حیاط با بچه ها ورزش می داد یکی از بچه ها به دفتر مدیر آمد و از معلمش سوالی پرسید معلم در جواب گفت: این زنگ استراحت من است و به من ربطی ندارد برو و از معلم ورزش بپرس . یکی از مشکل دیگر این ست معلم های این مدرسه خیلی غیبت دارند یا یک روز کامل نمی آیند یا یک ساعتی به بیرون می روند و به همین خاطر معلم مجبور است درسهایش را سریع بدهد وبچه ها چیزی یاد نمی گیرند .
بعضی از معلم ها دو روز در هفته نیستند .یکی دیگر از مشکلات این مدرسه وقتی زنگ تفریح می خورد کسی درحیاط قدم نمی زند تا بچه هایی که در حال دعوا کردند هستند از هم جدا کنند به خصوص این بچه ها که خاص هستند مثلاً وقتی بچه ها برا ی راه پیمایی صف گرفته بودند و یکی از بچه ها به زمین خورد و سرش خون شد کسی در حیاط نبود که به داد این بچه برسد وقتی دستش را گرفتم و به دفتر مدیررفتم معلم های خانم بودند سر خود را به طرف دیگری بردند و گفتن بیرون ببرید تا ما خون را نبینیم که حالمان بد می شود مجبور شدم پسر را در سالن تنها بگذارم و دنبال معلم بهداشت باشم تا بیاید و سر این بچه را پانسمان کند یا مثلاً یکی از بچه ها به این دلیل که در مدرسه باز بوده است از مدرسه فرار کرده و به خانه شان رفته بود.
یکی از مشکلات دیگر این است که زمانی که معلم کلاس چهارم نیامده بود و من بچه ها را برای ورزش کردن به حیاط بردم دیدم چند تا زنبوردرحیاط است و کنجکاو شدم لانه این زنبورها کجاست و درختان را نگاه کردم دیدم درختی که کنار در سالن است پر از لانه زنبور است و مدیر مدرسه از آن اطلاعی ندارد و من به آقای گفتم و آقای گفت به این قضیه رسیدگی می کنم.
یکی از دیگر مشکلات این مدرسه این بود کف حیاط مدرسه سیمان شده بود ولی این سیمان ها بعضی از جاهایش خراب شده بود و بچه هایی که از نظر حرکتی مشکل دارند به این جای خراب می رسند و به زمین می خورند و یکی دیگر از مشکلات این مدرسه این بود که وسایل بازی بچه ها یا خراب شده بودند و یا اصلا نداشتن و تنها وسایل بازی ان ها یک توپ بود که به آن هم کم باد بود و چند تا بدمینتون داشتند شکسته بود و توپ بازی برای بدمینتون هم نداشتند و مشکل دیگر مدرسه این بود که مدرسه راهنمایی و ابتدایی یکی بود .
و بعضی از اوقات پسرهای یا دخترهای راهنمایی به این طرف حیاط می آمدند وبچه های کوچک تر را اذیت می کردند.
پیشنهادات
اگر درمدرسه راهنمایی و ابتدایی را از هم جدا کنند خیلی خوب می شود و اگر رفتار معلمان نسبت به بچه ها کمی بهترشود و خیلی خوب می شود و وسایل بازی برای این بچه ها بخرند ویا غیبت معلمان اگر کمتر شود یا حداقل دو نفر در هنگام زنگ تفریح درحیاط قدم بزند خیلی خوب می شود و خیاط را اگر دوباره سیمان کنند خیلی بهتراست چون در این صورت بچه ها کمتر آسیب می بینند
بعضی از نیمکت ها بچه ها در کلاس زیاد هستند را از کلاس ها بیرون ببرند تا بچه ها دو نفر دو نفر بنشینند نه تک نفری .مشاور مدرسه حداقل هفته ای دو یا سه بار در حیاط قدم بزند تا رفتارهای بچه ها را ببیند بهتر است تا این که معلم بچه ها به مشاور مدرسه بگوید که فلان بچه این مشکل را دارد.
نتیجه گیری
نتیجه می گیریم که این دو واحد درس کارورزی که باید در جایی بریم و چیزی یا د بگیریم خیلی عالی بود ولی اگر ساعت این دو واحد کاروزی بیشتر بود خیلی بهتر بود چون چیزهای بیشتری یاد می گیرم. وقتی 30 ساعت برای درس دو واحد کارورزی است خیلی کم است چون برای درس کارورزی دردانشگاه پیام نور آشخانه شنیدم 200 ساعت است نه 30 ساعت

31


تعداد صفحات : 24 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود