تارا فایل

پدیده پیر شدن جمعیت جهان روش تحقیق


فهرست مطالب
عنوان
صفحه
بیان مسئله

اهمیت موضوع

هدف از تحقیق (ادبیات مسئله)

چهارچوب تحقیق (چهارچوب نظری ‎- نظریه)

فرضیه

تعریف مفاهیم

روش تحقیق

نتیجه‎گیری و پیشنهادات

منابع

مقدمه
پدیده پیر شدن جمعیت جهان به دلایل: کاهش میزان مرگ و میر ناشی از پیشرفتهای علوم پزشکی، بهداشت، آموزش و پرورش و در نتیجه افزایش نرخ امید به زندگی و طول عمر، از چنان درجه اهمیتی برخوردار است که عدم توجه به آن جامعه انسانی را در آینده‎ای نزدیک در مقابل مسائل و مشکلات بسیار پیچیده‎تر و چه بسا لاینحل قرار خواهد داد.
درصد جمعیت سالمندان تحقیقاً در کلیه کشورها به طور منظم رو به ازدیاد است. امروزه حدود یک میلیارد نفر از جمعیت جهان را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل می‎دهند. طبق سرشماری جمعیت جمهوری اسلامی ایران در سال 1375، حدود 6/6% کل جمعیت 65 میلیون نفری کشور را سالمندان 60 سال به بالا تشکیل می‎دهند. در غالب جوامع زنان نسبت به مردان از عمر طولانی‎تری برخوردارند و به همین جهت بخش اعظم جمعیت سالمندان را زنان سالخورده تشکیل می‎دهند. وجود نابرابری‎های اقتصادی و عدم کفایت خدمات اجتماعی، مراقبتهای پزشکی و غیره سبب گردیده تا این گروه از آسیب‎پذیرترین اقشار اجتماعی باشند.
مسائل سالمندان به یک نگرانی مشترک جهانی تبدیل شده است. به همین دلیل سازمان ملل متحد سال 1999 میلادی را "سال بین‎المللی افراد سالخورده" نام‎گذاری کرد.
کشورها باید وضعیت سالمندان را با در نظر گرفتن ارزشهای فرهنگی و آداب و رسوم خود در برنامه‎های اقتصادی و اجتماعی خویش مورد توجه قرار داده، از کسانی که در خانواده از افراد سالمند مراقبت می‎کنند حمایت نمایند.
با توجه به تغییرات اساسی در سیستم خانواده و ساختار جمعیتی جوامع، ارائه خدمات رسمی پس از شناخت چگونگی و ترکیب سنی جمعیت سالمندان بسیار ضروری می‎باشد.
در طرح بین‎المللی اقدام برای سالمندان نیز خانواده بهترین مامن برای حمایت از سالمندان تلقی شده و تلاش برای حمایت و پشتیبانی از تحکیم خانواده و پاسخ به نیازهای اعضای سالخورده آن مورد تاکید قرار گرفته است. در این زمینه نقش و مشارکت سازمانهای غیردولتی در تحکیم بنیادهای خانواده و حفظ همبستگی میان نسلها نیز از اهمیت ویژه‎ای برخوردار است.
تعریف:
پیری چیست؟ این سوال پاسخهای متفاوت و متعددی دارد که به چند مورد آن اشاره می‎شود.
1- پیری عبارتست از اضمحلال تدریجی در ساختمان ارگانیسم بدن که در اثر بیماری و حوادث نبوده، بلکه در اثر دخالت عامل زمان پیش می‎آید.
2- پیری از ابعاد و زوایای مختلف:
الف) زیست‎شناسی: مرحله‎ای است طبیعی و پیش‎پایانی در ادامه روند تولد و مرگ
ب) پزشکی: فرسودگی عضو یا مجموعه‎ای از اعضاء بدن در اثر کار به مرور زمان که نتیجه کم شدن نیروی فعالیتهای عملی این اعضا و مآلا ظرفیت حیاتی انسان است.
ج) ریاضی: بالا رفتن عددگاه شمار روزهای زندگی است.
د) اجتماعی: پیری دورانی از زندگی است که شخص قادر به ادامه زندگی خود به طور مستقل نبوده و محتاج به کمک دیگران می‎گردد.
هـ) قانونی: مرحله‎ای از زندگی است که شخص بالطبع یا بالاجبار از انجام وظائف منظم قانونی و یا روزمره خود بایستی معاف و بازنشسته گردد.
و) ادبی: از نظر ادبی بالاخص در ادبیات غنی فارسی و عرفانی اشارات و استعارات بدیعی تحت عناوین "پیر"، "پیردیر"، " پیر میکده"، "پیر میفروش" و "پیر طریقت" موجود است که در حقیقت تعبیری زیبا از مرشد، راهنما، پیش کسوت و بزرگتر و تعبیراتی مشابه آن است.
3- در مورد انسان به سه نوع سن اشاره شده است که عبارتند از:
* سن جسمی (فیزیکی)
سن جسمی بر پایه دگرگونیها و تحولات بدنی یا فیزیکی در موجود زنده تعیین می‎شود.
* سن زمانی (قانونی)
سن زمانی براساس تقویم مشخص می‎گردد.
* سن روانی
براساس سن روانی، احساسات، عواطف و هیجانات شخص رشد می‎کند و معمولاً جهات روانی پیری بیش از جهات دیگر در استنباط و احساسی که از افزایش سن داریم، موثر است.
4- سازمان بهداشت جهانی سالهای عمر را بدین‎گونه طبقه‎بندی می‎کند:
59-45 میانسال
74-60 مسن
90-75 پیر
90 به بالا خیلی پیر
نیازهای سالمندان:
نیازهای اساسی سالمندان با توجه به طبقه‎بندی مازلو:
1- نیازهای فیزیولوژیک:
تغذیه: برای جلوگیری از زوال زودرس سیستمهای بدن، وضعیت تغذیه‎ای مطلوب باید حفظ شود، تخیمن زده می‎‎شود که یک سوم تا یک چهارم تمام مشکلات بهداشتی سالمندان مستقیماً یا غیرمستقیم مربوط به تغذیه و عدم کفایت دریافت مایع می‎باشد.
استراحت و فعالیت فیزیکی: سالمندان باید دوره‎های کوتاه استراحت داشته باشند.
2- نیازهای ایمنی و سلامتی:
سالمندان باید به طور منظم در دوره‎های معین، مورد معاینات فیزیکی لازم قرار گیرند.
3- نیاز به عشق و تعلق و روابط عاطفی قوی:
وقتی نیازهای ایمنی و فیزیولوژیک برآورده شوند، برای انسان نیاز به عشق و محبت مطرح می‎شود، این نیاز ممکن است به شکل درخواست برای داشتن دوست، یک خانواده و ‎… بروز کند.
4- عزت نفس و احترام:
این نیاز به دو گروه تقسیم می‎شود: اول احساس عدم وابستگی یا آزاد بودن و دوم تکامل اجتماعی از اطمینان درونی. عزت نفس باعث پذیرش فرآیند پیری می‎شود، و از تسلیم شدن به این فرآیند جلوگیری می‎نماید.
استقلال: شخص سالمند مایل است هر چه بیشتر و یا تا حد ممکن مستقل بماند.
تطابق با بازنشستگی: یکی از سازگاریهایی که شخص سالمند باید انجام دهد، از دست دادن شغل به واسطه بازنشستگی است.
5- تعالی نفس:
انواع رفتارهایی که این نیاز را تامین می‎کند، ممکن است در هر فردی، خاص و منحصر به خود او باشد.
معنویت: گرچه ممکن است حضور در خدمات عبادی خارج از منزل مشکل‎تر باشد، اما شخص سالمند برای تفکر و اندیشیدن در خلوت وقت بیشتری دارد.
پذیرش مرگ به عنوان چرخه زندگی: مرگ همسر، خواهران، برادران و دوستان باعث می‎شود شخص سالمند مرگ خودش را نزدیک ببیند.
فرهنگ ایرانی و سالمندان: مروری هرچند کوتاه بر ادبیات غنی این مرز و بوم و تعالیم عالیه اسلام ما را با ارزش و احترام سالمندان در فرهنگ ایران زمین بیشتر آشنا می‎کند.
نظامی گنجوی می‎گوید:
جوان گر به دانش بود بی‎ نظیر نیاز آیدش هم به گفتار پیر
حافظ پیری را وقت جبران تقصیرها و سامان دادن به کارهای ناکرده می‎داند:
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل؟ باری به غلط صرف شد ایام شبابت
و لسان‎الغیب در جای دیگر می‎سراید:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستت دارند
جوانــــان سعادتمنـــد پند پیــــر دانــــا را
سنایی در بیتی می‎گوید:
جز به تدبیر پیر کار مکن پیر دانش نه پیر چرخ کهن
سعدی می‎گوید:
واجب آمد بر آدمی شش حق اولش حق واجـب مطلــق
بعد از آن مادر است و پـــدر وان استاد و شاه و پیغمبـر
در ضرب‎المثلهای فارسی نیز از پیران و سالخوردگان با احترام و ارزش یاد شده است:
– آنچه در آینه جوان بیند پیر در خشت خام آن بیند
– پیرایه ملک، پیران باشند
– پیر رعنا بهتر از جوان نارعنا
اینان قطره‎ای از دریای بیکران ادبیات غنی فارسی در مورد سالمندان می‎باشد. در مناطق روستایی و عشایری ایران سالمند تا آخرین لحظه عمر دارای ارزش و احترام بوده و به نسبت سابقه خانوادگی و نیروی ذهنی در موقعیتهای مناسبی مثل کدخدا، بزرگ فامیل و ‎… حضور دارد. در دین اسلام نیز در خصوص تجلیل، تکریم و مراقبت از سالمندان، فرامین و دستورات موکدی وجود دارد. بخشی از این وظایف به عهده فرزندان، بخشی هم بر عهده حکومت و جامعه می‎باشد.
در آیه 23 سوره اسراء می‎خوانیم:
" و خدای تو حکم فرموده که جز او هیچ‎کس را نپرستید و بر پدر و مادر نیکویی کنید، اگر یکی از آنها و یا هر دو به سنین کهولت و سالخوردگی رسیدند (که موجب رنج و زحمت شما باشند) زینهار کلمه‎ای که رنجیده خاطر شوند نگوئید و کمترین آزار به آنان نرسانید و با آنها با اکرام و احترام سخن گویید."
پیامبر اسلام(ص) در مورد منزلت سالمندان و لزوم احترام و تکریم آنان فرموده‎اند:
– وجود پیران سالخورده بین شما باعث افزایش نعمتهای الهی است.
– پیران را بزرگ و محترم بدارید زیرا احترام به آنان به منزله احترام به مقام الهی است.
– پیران در خانواده خود همانند پیامبرانند در میان پیروانشان.
امام صادق(ع) از قول رسول خدا می‎فرماید:
احترام کردن به مسلمان سالخورده تعظیم در برابر خداست.
با عنایت به واژه‎هایی که در تکریم و تجلیل از سالخوردگان در آیات و احادیث به کار رفته است، می‎توان نتیجه گرفت که اسلام برای سالمندان، احترام و منزلت ویژه‎ای قایل است و به همین دلیل در کشورهای مسلمان از جمله ایران، سالمندان موردمهر و محبت سایر اعضای جامعه‎اند و بسیاری از خانواده‎ها سعی می‎کنند که در هر شرایطی حتی‎الامکان افراد مسن را در جمع خود نگهدارند.
با توجه به اعتقادات و دستورات دینی، فرهنگ و شعر و ادب و ضرب‎المثلهای ذکر شده و ارزش و اعتبار سالمندان در جامعه، سوال این است چرا این احترام و ارزش خدشه‎دار شده است؟
مسلم است که دلایل متعدد از جمله کوچک شدن خانواده‎ها، جامعه صنعتی، مشکلات اقصادی و ‎… باعث این تغییر شده است.
اما هنوز هم با توجه به ریشه‎های فرهنگ غنی ایرانی با تمهیدات مختلف می‎توان از فشاری که بر خانواده در زمینه نگهداری سالمندان وارد شده و آنان را مجبور به سپردن سالمندشان به سرای سالمندان می‎شود کاست.
بیان مساله:
همه مردم می‎دانند که سرنوشت سالخوردگان در زمان ما بسیار تاثیرانگیز است. پیش از آن که به بررسی جزئیات آن بپردازیم، باید به این نکته پی ببریم که چگونه جامعه ما این وضع را به آسانی می‎پذیرد و تحمل می‎کند و به عنوان یک اصل کلی باید توجه داشت که جامعه تا زمانی که تعادل خود را از دست ندهد بر هر گونه سوء رفتار، رسوایی و افتضاح و حادثه غم‎انگیز چشم فرو می‎بندد. در مورد سرنوشت کودکان تحت حمایت عمومی، یا نوجوانان بزهکار، یا مردان معلول نیز بیش از آنچه درباره سالخوردگان می‎اندیشد به ناراحی نمی‎نشیند. بی‎تفاوتی در مورد گروه اخیر در ظاهر بسیار تعجب‎انگیز می‎نماید زیرا از یک سوی هر عضو جامعه باید بداند که در این قضیه آینده خود وی نیز مورد پرسش است. از سوی دیگر همه آنان با عده‎ای از سالخوردگان مناسبات شخصی و نزدیک دارند. در این صورت چگونه می‎توان طرز نگرش و تلقی آنان را توجیه کرد؟ این گروه حاکم است که پایگاه کهنسالان را به آنان تفویض می‎کند و جمعیت فعال جامعه هم که باید با آن مخالفت ورزد، از آن چشم‎پوشی می‎کند. در زندگی خصوصی هم فرزندان و نواده‎های آنان نیز به ندرت به کاری دست می‎زنند تا زندگی سالخوردگان را مطلوب‎تر سازند. حال به بررسی طرز تلقی عمومی بزرگسالان و جوانان نسبت به نسل کهنسال می‎پردازیم.
تا اینجا سخن ما درباره کهنسالی چنان بود که گویی این مفهوم یک حقیقت مشخص و تعریف شده روشن را آشکار می‎سازد. در واقع تا جایی که به ما مربوط است تعریف کهنسالی به هیچ‎وجه آسان نیست. کهنسالی از یک سو پدیده‎ای زیستی است که براساس آن سازواره جسمی انسان خصوصیات مشخصی را آشکار می‎سازد، کهنسالی در ین حال با سلسله‎ای از عواقب روانی همراه است، بدین سان که برخی از اشکال رفتاری را به طور مشخص از خصوصیات سالمندی تلقی می‎کنند. کهنسالی مشابه با همه حالات انسانی یک بعد وجودی دارد که در رابطه با زمان روابط فرد را دچار دگرگونی می‎سازد و در نتیجه رابطه انسان با جهان اطراف و با تاریخ زندگی خویش دستخوش دگرگونی می‎گردد و از آن جهت که انسان هرگز به صورت طبیعی زندگی نمی‎کند بنابراین در ایام کهنسالی، مشابه با هر دوره دیگر حیات، پایگاه اجتماعی وی به وسیله جامعه‎ای که به آن تعلق دارد معین و مشخص می‎شود. آنچه باعث پیچیدگی این مساله خواهد شد ارتباط نزدیک و به هم پیوسته همه این جوانب است.
هم‎اکنون آشکار شده است که بررسی جنبه‎های زیستی یا روانی انسان به طور مجزا و دور از هم بی‎نتیجه است زیرا هر یک از این جنبه‎ها بر دیگری اثر گذاشته، این تاثیر متقابل مخصوصاً در مورد کهنسالی کاملاً روشن و بدیهی است و مبنای دشواریهای روان‎تنی را به وجود می‎آورد. بدین ترتیب آنچه را در زندگی، روحی یا روانی می‎نامیم تنها در پرتو موقعیت وجودی و زیستی انسان قابل درک و فهم است. این موقعیت وجودی و زیستی، سازوارهجسمی را نیز تحت تاثیر قرار می‎دهد. مخالف این مفهوم نیز صادق است زیرا برحسب کم یا زیاد بودن آسیب بدنی تجارب انسان در رابطه با زمان تفاوت پیدا می‎کند، در نهایت، جامعه هنگام اعطای نقش و پایگاه اجتماعی به افراد کهنسال یا هنگام بازستاندن توجه قرار می‎دهد. هر فردی از اجتماع تحت تاثیر نگرش عملی و نظری که جامعه از او دارد، قرار می‎گیرد. بدین سبب شرح تحلیلی جنبه‎های گوناگون کهنسالی کافی نیست. زیرا هر جنبه بر دیگر جنبه‎ها اثر گذاشته، خود نیز تحت تاثیر دیگر جنبه‎ها قرار می‎گیرد. در پرتو چنین جریان نامحدود دوری است که باید به شناخت کهنسالی دست یافت.
اهمیت مسئله:
هنگامی که طراوت و شادابی و نشاط جایش را به عزلت و نیازمندی میدهد و زلفان قیرگون به سپیده‎های نقره‎فام بدل می‎شود و باغ زیبا و سرسبز جوانی با آمدن پیری به خشکی می‎گراید و زمانی که دریای خروشان و مواجی که چندی پیش با هزاران غرور و سرکشی سکوت و ناتوانی را به خوابی هم نمی‎دید ساکت و آرام می‎ایستد دیگر خبری از تحرک و بالندگی نیست. دیگر آن دنیای پرهیجان و شور بر این تن ضعیف و ناتوان سلطه‎ای ندارد.
با رسیدن مرحله پیری یا کهنسالی دگرگونی‎های جسمی و فکری در انسان رخ داده، شور و نشاط و توانایی تبدیل به ناتوانی و افسردگی گردیده، عاطفه و احساس توام با نیازمندی شده، توقعات و احتیاجات افزوده گشته، در بعضی افراد علاقه به زنده ماندن بیشتر، ترس از مرگ و آزمندی و حرص و یا برعکس تقوا، گوشه‎نشینی، قناعت و سازگاری محیط پایدار می‎گردد و اگر در همچو موقع و وضعی زندگی با مرام و دلخواه شخص وفق نداشته و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی نیز بر افزون گردد، زندگی تبدیل به یک زندان می‎گردد که نه ماندن در آن قابل تحمل است نه امکان رها شدن از آن.
جمعیت سالخوردگان در عصر حاضر از هر دوره دیگری در تاریخ بشریت متنوع‎تر است و تفا وتهای عمده ممکن است ناشی از وضعیت‎های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، بهداشتی با تاریخچه شخصی یا حرفه‎ای فرد، رابطه گذشته و حال او یا آموزش فرهنگ و غیره باشد. برخی از آنان فعالند و بعضی ضعیف و متکی و این ناشی از طیف نامحدودی از تجربه‎های شکل‎دهنده و عوامل اجتماعی گوناگون است.
بد شدن وضع مالی یا حتی فقر، تماسهای خانوادگی و شغلی و اجتماعی کمتر و از دادن هویت و دلیل زنده ماندن در اجتماع از جمله مسائلی است که موجب بروز حالات نومیدی می‎شود.
امروزه به دنبال تغییراتی که در طبقات مختلف اجتماعی پدیدار گردیده است. خانواده با بحرانی عظیم مواجه شده است. عوامل مختلفی نظیر رشد جمعیت، مشکلات اقتصادی، تنشهای سیاسی و غیره موجبات بحران در خانواده را فراهم آورده‎اند و موجب شکل‎گیری الگوهای بسیار متعدد مانند خانواده هسته‎ای، تک والدی، زندگی تجردی، خانواده‎های بدون فرزند، ازدواجهای مجدد و پدرخواندگی و مادرخواندگی، خانواده و فرزند‎خواندگی، خانواده چند نسلی، ازدواجهای قراردادی غیرستی و همزیستی مشترک گردیده‎اند. گسترش شکلهای گوناگون خانواده موجب شده است که افراد انتقال در خانواده را طی دوره‎های مختلف زندگی خویش در مقایسه با نسل پیشین بیشتر تجربه کنند.
برخورد با مساله سالمندی در جوامع مختلف و در دوره‎های تاریخی اشکال متفاوتی داشته و دارد. از کشتن سالمندان ناتوان در جوامع ابتدایی گرفته تا ایجاد شرایط خودکشی، برای آنها در برخی جوامع امروزی.
اخبار جهانی سالمندی
در سال 2000 جمعیت سالمندان بالای 60 سال جهان 600 میلیون نفر، معادل 10 درصد کل جمعیت بود و پیش‎بینی می‎شود تعداد افراد این گروه سنی در سال 2025 به 2/1 بیلیون نفر و در سال 2050 به حدود 2 بیلیون نفر، معادل 21 درصد کل جمعیت جهان برسد. برای اولین بار در تاریخ در سال 2050 جمعیت زیر 15 سال معادل جمعیت بالای 60 سال خواهد بود.
امروزه نرخ رشد جمعیت سالند جهان 9/1 درصد است در حالی که نرخ رشد کل جمعیت جهان 2/1 درصد می‎باشد. از آنجا که نرخ رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه بیشتر از کشورهای توسعه یافته است لذا در آینده جمعیت سالمند بیشتری در این کشورها زندگی خواهند کرد. همچنین سرعت افزایش سالمندان در این کشورها بیشتر از کشورهای توسعه یافته است.
این تغییرها در شرایطی اتفاق می‎افتد که کشورهای در حال توسعه در چالش همزمان توسعه یافتی و سالخوردگی جمعیت قرار دارند.
سالخوردگی جمعیت عبارت است از مرحله‎ای که طی آن افراد سالمند نسبت بیشتری از کل جمعیت را به خود اختصاص می‎دهد. با کاهش میزان باروری کلی از یک سو و کاهش میزان مرگ و میر و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر، ساختار سنی جمعیت از گروه‎های سنی جوان‎تر به پیرتر تغییر می‎یابد.
اخبار کشوری سالمندی:
در سال 1375 حدود 6/6 درصد کل جمعیت ایران، معادل 3970000 نفر، افراد بالای 60 سال بوده‎اند. براساس تحقیق کشوری ‎DHS در سال 1379 جمعیت سالمندان بالای 60 سال 8/7 درصد کل جمعیت نمونه بوده است. پیش‎بینی می‎شود تا سال 1400 این رقم به حدود 10 درصد کل جمعیت نزدیک به 10 میلیون نفر برسد.
تحقیقات نشان می‎دهد که مهمترین نیاز سالمندان در حال حاضر نیاز مالی و در درجه دوم نیاز به خدمات بهداشتی ‎- درمانی می‎باشد.
با توجه به اهمیت سالخوردگی جمعیت و تبعات اقتصادی و اجتماعی آن و نیز با توجه به روند رو به افزایش سالمندان در کشور و نیازهای اولویت‎دار آنها اخاذ یک رویکرد جام و همه جانبه ضروری است. پرداختن صحیح به تمام ابعاد این موضوع از عهده یک بخش یا سازمان خارج است. لازم است تمام بخشها و سازمانهای مرتبط، در قالب اندامهای همسو و هماهنگ به مرتفع ساختن نیازهای سالمندان و تعدیل اثرات سالخوردگی جمعیت بپرازند. این مهم زمانی محقق خواهد شد که " سیاست کشوری سالمندی" تدوین و در راستای این وظایف بخشهای مختلف تعیین شده باشد.
ادبیات تحقیق:
مروری بر تحقیقات انجام یا فته در ایران و جوامع دیگر نشان می‎دهد که مساله سالمندی در جوامع دیگر از اهمیت خاصی برخوردار است و به این لحاظ سابقه پژوهشهای سالمندی در آن جوامع طولانی‎تر از ایران است. تحقیقاتی که در ایران در زمینه سالمندی انجام گرفته است، بسیار محدود بوده و براساس آن پیری از زاویه سلامتی و یا به عبارت دیگر بیشتر در چارچوب پزشکی بررسی شده است. بنا به دلایل فوق بررسی مسائل اجتماعی سالمندان عناوین تعداد معدودی از پایان‎نامه‎های دانشگاهی را به خود اختصاص داده است. در این زمینه پایان‎نامه‎ها و تحقیقات مرتبط با موضوع تحقیق در دانشگاه‎های متعدد از جمله تهران، علوم بهزیستی، تربیت مدرس و دانشگاه علامه طباطبایی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت که از میان آنها به چند نمونه اشاره می‎شود:
* پژوهشی تحت عنوان "موقیت سالمندان در خانواده" توسط آقای دکتر سام آرام در سال 1371 انجام گرفته است. در این تحقیق هشت فرضیه مورد آزمون قرار گرفته که از این تعداد سه فرضیه رد و پنج فرضیه تایید شده است. فرضیه‎هایی که در این تحقیق رد شده‎اند عبارتند از:
1- رابطه بین میزان سواد سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
2- رابطه میزان نیاز سالمند به کمک گرفتن از دیگران در امور شخصی و میزان پذیرش او در خانواده.
3- رابطه بین نوع جنس و میزان پذیرش سالمند در خانواده، با این فرض که مردان سالمند بیش از زنان سالمند در خانواده مورد پذیرش واقع می‎شوند.
و فرضیه‎هایی که تایید شده‎اند عبارتند از:
1- رابطه بین مالکیت داشتن سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
2- رابطه بین درآمد داشتن سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
3- رابطه میزان همکاری سالمند با سایر اعضای خانواده و میزان پذیرش او در خانواده.
4- رابطه بین میزان سنتی بودن خانواه و میزان پذیرش سالمند در خانواده.
5- رابطه بین پایین بودن سن سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
نتایج کلی گرفته شده از این تحقیق شامل موارد زیر است:
1- سالمندان در خانواده‎های سنتی از جذب و پذیرش بیشتری برخوردارند و زمینه‎های مربوط به همکاری سالمند با سایر اعضای خانواده و انطباق نوع انتظارات سایر اعضا با میزان سن سالمند، در خانواده‎های سنتی فراهم است و این زمینه‎ها و انطباق، در خانواده‎های غیرستی کمتر فراهم می‎شود.
2- موقعیت‎های اقتصادی سالمند مثل مالکیت‎ها و درآمد، در میزان جذب و پذیرش او در خانواده موثر بوده و هر چه سالمند دارای موقعیتهای بالاتری از نظر مالکیت و درآمد باشد، از جذب و پذیرش بیشتری در خانواده برخوردار است.
3- زنان سالمند بیش از مردان در خانواده با مشکل مواجه می‎شوند. عامل این تفاوت می‎تواند طول عمر زیادتر زنان و بیشتر بودن تعداد آنان باشد.
4- آغاز پیری با کاهش درآمد و افزایش اوقات فراغت، سازگاری با نقش‎های جدید، از دست دادن توانایی‎ها، از دست دادن همسر، بعد از 75 سالگی از دست دادن استقلال، بروز برخی معلولیت‎ها و عزلت روزافزون همراه است.
5- پیش‎بینی می‎شود که در 40 سال آینده، تعداد افراد خیلی پیر، در سنین 80 تا 90 ساله، در جامعه ما افزایش یابد و در این شرایط نمی‎توانند از فرزندان خود خدمات مراقبتی دریافت کنند چون فرزندان آنها هم در سنین 60 تا 70 ساله هستند و خود به نوعی نیاز به دریافت مراقبت دارند.
در این شرایط فشار مراقبت از هر دو نسل، بر نسل سوم خواهد بود که خود مشکلات خاصی دارند، مثل صنعتی شدن، سکونت در آپارتمانهای کوچک و عدم حضور در منزل در ساعات روز. در این شرایط است که اجرای برخی برنامه‎های ویژه برای مراقبت از سالمندان ضرورت می‎یابد.
6- از ویژگیهای فن‎آوری جدید، سرعت آن در کهنه کردن دستاوردهای خود و ارائه موارد نو است. یکی از مشکلات سالمندان در این فرایند نوسازی و توسعه اجتماعی، عدم تطبیق با ابزارهای جدید است، چرا که آنها با نوع قدیمی این ابزارها آشنا هستند و با انواع جدید آ ن بیگانه‎اند و در مواردی که حاضر به یادگیری روشهای کار با آنها نیستند، دچار مشکل می‎شوند.
7- می‎توان گفت که ایجاد مراکز نگهداری از سالمندان به ویژه سالمندان معلول، بیش از اینکه مشکل سالمندان را حل کند، مسائل سایر اعضای خانواده را کاهش می‎دهد.
* تحقیق دیگری با عنوان بررسی مسائل و مشکلات سالمندان شهرستان سقز با تاکید بر دیدگاه جامعه‎شناختی توسط خانم مهوش جانمردی انجام پذیرفه و در اولین کنفرانس بین‎المللی سالمندی در ایران (سال 1378) ارائه شده است. در این تحقیق علاوه بر اشاره به جنبه‎های زیست‎شناختی و روانشناختی پدیده سالمندی، بیشتر دیدگاه جامعه‎شناختی مورد تاکید قرار گرفته است. نگاهی به یافته‎های این پژوهش نشان‎دهنده موارد زیر است:
1- با پدیده سالمندی در گذر زمان و در جوامع مختلف برخوردهای متنوعی صورت گرفته است. به طوری که در اقوام بدوی به دلیل محدودیت‎های غذایی و کوچ دائمی، سالمندان از زندگی اجتماعی کنار گذاشته می‎شدند و در بسیاری از اوقات طی مراسمی به وسیله فرزندان ارشد به قتل می‎رسیدند، اما در فرهنگ‎های دیگر با دادن نقش مجدد، سالمندان را در حیات اجتماعی مشارکت می‎دادند و همچنین از تجربیات آنان در انجام امر مختلف نظیر: جوانان، ازدواج و مراسم مربوط به مردگان و نگهداری از نوه‎ها استفاده می‎شده است. امروزه بسیاری از کشورهای جهان، با ایجاد سیاست‎ها و برنامه‎هایی به حمایت از سالمندان می‎پردازند تا این افراد، باقیمانده عمر را در آرامش و رفاه زندگی کنند.
با مقایسه میان کشورهای شرقی و غربی نیز می‎توان گفت که در مشرق زمین، به دلیل وجود سنت‎های گذشته و پای‎بندی مردم به آنها، سالمندان اکثراً با خانواده زندگی می‎کنند و درصد کمی در سرای سالمندان به سر می‎برند. اما در غرب به دلیل کاهش نقش‎های اجتماعی سالمندان و عدم تمایل خانواده به نگهداری آنان درصد بیشتری از افراد در سرای سالمندان زندگی می‎کنند.
2- پدیده سالمندی عمدتاً ویژگیهای نظیر: ضعف جسمانی، دمانس، بیماری روانی، تغییر در ناسازگاری‎های جنسی، ناپایداری زندگی زناشویی، تمایل به داشتن دوستان هم سن و سال، علاقه به ارتباط با فرزندان، ترک رابطه، یادآوری خاطرات گذشته، احساس تنهایی و افسردگی، تمایل به خودکشی، تطبیق با موقعیت، مشکل بودن ازدواج مجدد، برخورد و ستیزه با جوانان، تعهد اخلاقی و اجتماعی، روی آوردن به مشاغل کاذب، نامناسب بودن وضعیت زنان و تغییر در حالت رفتار را به همراه دارد. و هرگونه برنامه‎ریزی در خصوص سالمندان ضرورت بررسی هر کدام از موارد مذکور را می‎طلبد.
3- سابقه حمایت از سالمندان در ایران به دوران هخامنشی برمی‎گردد.
4- در این پژوهش براساس چارچوب نظری تدوین شده، متغیرهای پایگاه اقتصادی ‎- اجتماعی، جنس، وضعیت تاهل، حمایت، روابط خانوادگی و خویشاوندی، روابط اجتماعی، ضعف جسمانی، محل تولد، سن، نگرش مثبت به سالمندی و امکانات رفاهی، به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است که بر روی متغیرهای وابسته یعنی طول عمر، فعالیت، محافظه‎کاری، انزوا، مرور زندگی گذشته، مشارکت اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت و روابط اجتماعی تاثیرگذار هستند. آزمونهای آماری نیز با 95 درصد اطمینان وجود رابطه بین بعضی از متغیرها را تایید کرده است. براساس تحلیل‎ داده‎ها، متغیرهای روابط خانوادگی و خویشاوندی با طول عمر، روابط اجتماعی و پایگاه اقتصادی ‎- اجتماعی با فعالیت، ضعف جسمانی با محافظه‎کاری، ضعف جسمانی با انزوا، ضعف جسمانی با مرور زندگی گذشته، روابط خانوادگی و خویشاوندی با انزوا، سن با مشارکت اجتماعی سن با گذراندن اوقات فراغت، وضعیت تاهل با طول عمر، نگرش مثبت به سالمندی با مشارکت اجتماعی، محل تولد با طول عمر و امکانات رفاهی با طول عمر رابطه معناداری دارند و متغیرهای دیگر یعنی پایگاه اقتصادی ‎- اجتماعی با طول عمر، جنس با طول عمر و حمایت با طول عمر، رابطه معناداری ندارند.
* در تحقیق دیگری از خانم علیخانی در سال 1377 به بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی در ارتباط با بهداشت روانی سالمندان در بین 200 سالمند آسایشگاهی با میانگین سنی 64 سال و 200 سالمند غیرآسایشگاهی با میانگین 60 سال پرداخته است. در بین 200 سالمند آسایشگاهی با میانگین سنی 64 سال، بیشترین فراوانی سنی مربوط به گروه سنی 69-65 سال و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است. در بین 200 سالمند غیرآسایشگاهی با میانگین سنی 60 سال، بیشترین فراوانی نسبی متعلق به گروه سنی 64-60 سال و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است. در بین سالمندان آسایشگاهی 32 درصد بازنشسته و 64 درصد بین 5-3 سال در آسایشگاه اقامت داشته‎اند، 54 درصد فرزندانشان تامین‎کننده هزینه زندگی آنان بوده‎اند، 78 درصد با خانواده اختلاف داشته و 56 درصد به دلیل اختلاف با خانواده به آسایشگاه آمده بودند، 30 درصد آرزوی زندگی با خانواده، 42 درصد آرزوی به دست آوردن سلامتی و 36 درصد آرزوی مرگ داشته‎اند. از 200 سالمند غیآسایشگاهی 53 درصد بازنشسته. 34 درصد دارای همسر، 53 درصد دارای حقوق بازنشستگی، 46 درصد خود یا همسر تامین‎کننده هزینه زندگی، 41 درصد فرزندان تامین‎کننده هزینه زندگی، 63 درصد خود یا همسر تامین‎کننده هزینه زندگی، 41 درصد فرزندان تامین‎کننده هزینه زندگی، 63 درصد بدون اختلاف خانوادگی، 31 درصد مشغله روزانه آنها مطالعه و 37 درصد آرزوی به دست آوردن سلامتی را داشته‎اند. براساس نتایج این پژوهش بین وضعیت اجتماعی مشتمل بر اختلافات خانوادگی، میزان اختلافات خانوادگی، نگرش اعضای خانواده و جامعه نسبت به سالمند و چگونگی گذران اوقات فراغت با بهداشت روانی سالمندان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین گروه سالمندان غیرآسایشگاهی نسبت به گروه سالمندان آسایشگاهی از سلامت عمومی بیشتری برخوردار هستند. به طور کلی وضعیت اقتصادی و نظام اجتماعی بر سالمند و سلامت عمومی سالمندان تاثیر مستقیم دارد.
* مهدی امانی در مقاله‎ای تحت عنوان "چند جنبه جمعیت‎شناختی در زمینهناهم عصری فرهنگی و تداوم فرهنگ از طریق انتقال آن از سالمندان به جوانان در ایران" پس از اشاره به جنبه‎های جمعیت شناختی سالمندان در کشور به نقش‎ها و توانمندی‎های مهم سالمندان در خانواده و جامعه اشاره می‎کنند.
ایشان می‎نویسند: این نقش و توانمندی، در حقیقت تجارب، دیده‎ها، شنیده‎ها و دستاوردهای زیستی سالمند است که طی چندین دهه، در ذهن و حافظه آنها به صورت مجموعه‎ای از مسائل و راه‎حلهای مبتنی بر منطق کلی اجتماعی و مردمی جای گرفته و در فرهنگ و سنت، به شکل پندها، داستانها و فولکلور باقی مانده است. این مجموعه‎ها را بایستی نمودهای تاریخ اجتماعی و فرهنگی دانست و برای تداوم فرهنگی، شایسته است وسایل و موقعیت دستیابی جوانان را به این مجموعه اصیل و ارزشمند فراهم کنیم و این دستیابی را، چه در داخل خانواده و چه در سطح اجتماعی، امکان‎پذیر سازیم. در داخل خانواده با کوشش در نگهداری سالمندان در کانون خانوادگی و تشویق کودکان و جوانان به گفت و شنود و تماس دایم با سالمندان، این انتقال فرهنگ و هویت قابل تحقق است. می‎توان در کودکان و نوجوانان کشش و علاقه به تماس و گفت و شنود با والدین سالمند را ایجاد نمود و آنچه را که پیران "بوده‎اند" و آنچه را که جوانان "هستند" به هم نزدیک ساخت تا جوانان از اصل خود بریده نشوند و هویت آنان تا حد امکان محفوظ بماند و تداوم یابد. ایشان در ادامه عنان می‎کند تماس و انتقال فرهنگ، سنت، آگاهیها و توانمندی سالمندان به جوانان، تا مدتها می‎تواند فرهنگ، سنتها و آگاهیهای انباشته نزد سالمندان را برای جوان حفظ کند و هنگامی که این فرهنگ، سنتها و آ گاهیهای انباشته نزد سالمندان را برای جوان حفظ کند و هنگامی که این جوانان به نوبه خود پس از گذشت یک، دو یا سه نسل به سنین سالمندی رسیدند، می‎توانند آنچه را که حفظ و نگهداری کرده‎اند به جوانان و کودکان آینده منتقل سازند. ادامه این چرخه می‎تواند وسیله‎ای باشد برای تداوم و بقای فرهنگ، سنن، آگاهیها، هنرها و فنونی که به صورت میراث فرهنگی نزد سالمندان وجود دارد. این تداوم و نگهداری فرهنگ قادر است تا حدود زیادی ما را از آثار مضر و نامطلوب هجوم جنبه‎های نامناسب و ناهماهنگ فرهنگ غرب برکنار دارد و از طریق تماس با هم عصران فرهنگی، جامعه را از بریدگی و انقطاع فرهنگی نجات دهد.
* عطاالله مثنوی در سال 71 تحقیقی تحت عنوان "علل سپردن سالمندان به آسایشگاه‎های سالمندی" در سطح کشور انجام داده‎اند. نتایج به دست آمده از بررسی 504 سالمند مستقر در آسایشگاه‎های سالمندی و همچنین در کنار خانواده‎ها موارد زیر را در ارتباط با موضوع خانواده نشان می‎دهد:
1- از مجموع 246 نفر سالمند مورد مطالعه در آسایشگاه‎ها 6/60 درصد زنان و 4/39 درصد مردان بودند که خود بیانگر این مساله است: اولاً مردان در فرهنگ ایرانی امکان ازدواج مجدد بیشتری دارند به علاوه با عروس و نوه‎ها نیز بهتر می‎توانند سازگاری داشته باشند. چنانچه در فرهنگ ایرانی گفته شده، پدرشوهر می‎گوید عروسم، ولی مادرشوهر می‎گوید پسرم. بنابراین زنان سالمند بیشتر به آسایشگاه‎های سالمندی رهسپار شده‎اند.
2- نداشتن همسر برای زنان و مردان، عاملی بر رهسپاری سالمندان به آسایشگاه است. چنانچه سالمندان ساکن در آسایشگاه‎ها که بدون همسرند 7/72 درصد می‎باشند.
3- فوت همسر، جدایی و متارکه که عوامل تنهایی هستند، علتی بر گسیل شدن سالمندان به آسایشگاه می‎باشند.
4- در جامعه مورد بررسی، سالمندانی بیشتر جذب آسایشگاه‎ها شده‎اند که از نعمت داشتن خانواده بی‎بهره بوده‎اند.
5- در فرهنگ ایرانی فرزند به عنوان پشتوانه‎ای برای زندگی دوران سالخوردگی مطرح است و به عبارتی هنوز هم فرزند به عنوان عصای پیری، در جامعه و فرهنگ ما مطرح است. چنانچه 2/51 درصد از سالمندان آسایشگاه‎ها فاقد فرزند بوده‎اند.
6- وجود تنهایی فیزیکی عاملی بر سوق سالمند به آسایشگاه است، چنانچه 2/47 درصد از سالمندان آسایشگاه‎ها سالها به تنهایی زندگی می‎کرده‎اند.
7- فقدان حامی و سرپرست و نان‎آور خانواده سالمند، علتی بر رهسپاری سالمند به آسایشگاه است. (9/54 درصد)
* تقی آزاد ارمکی در پژوهشی در سال 79، تحت عنوان "شکاف بین نسلی در خانواده"، رابطه تعاملی یا تزاحمی سه نسل جوان، میانسالان و پیران را مورد بررسی قرار داده است. نتایج حاصل از این تحقیق را می‎توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1- با توجه به عوامل بیرونی اثرگذار بر خانواده و افزایش جمعیت جوان و نیازهای آنها، جامعه ایرانی با تفاوت نسلی روبه‎رو شده است. ضمن اینکه نسل پیران و نوجوانان و کودکان وجود دارند، جوانان به عنوان یک گروه اجتماعی جدید مطرح شده‎اند. این نسل‎ها از یکدیگر ممتاز و متفاوتند.
2- شکاف نسلی با کشمکش نسلی تفاوت دارد، زیرا در مورد شکاف نسلی، واحدهای نسلی به رغم تجربیات متفاوت، در کلیت فرهنگی اجتماعی به تعامل می‎پردازند. در صورتی که کشمکش نسلی به موقعیتی اطلاق می‎شود که بین دو موقعیت متفاوت نسلی، به جای تعامل، تعارض بروز می‎کند.
3- یکی از عوامل تفاوت ساز نسل‎ها، تفاوت سن است. افراد در گروه‎های سنی جوان با گروه‎های سنی میانسال و پیر متفاوتند. تفاوت سنی به تفاوت در علائق، نوع زندگی و ارتباطات اجتماعی منجر می‎شود. افراد جوان در شرایط جدید با داشتن علاقه به گذران اوقات فراغت در خارج از خانه، مسافرت با دوستان و خانواده، میل به روابط دوستی در کنار روابط خانوادگی، مشاغل جدید و بالا رفتن سواد، با نسل پیر و یا میانسال فرق دارند. بروز مشکل در زندگی با والدین، تجلی صریح این مساله است که تمایزپذیری نسلی شکل گرفته است. برای فهم این مشکل در پاسخ به این سوال که "آیا زندگی کردن فرزندان متاهل با والدین شاد ایجاد مشکل می‎کند؟" نتایج زیر به دست آمده است:
2/70 درصد از پاسخگویان زندگی فرزندان متاهل با والدین را زمینه‎ساز ایجاد مشکل می‎دانند که نشانه‎ای از تفاوت نسلی است. حدود 27 درصد نسل جوان متاهل، زندگی با والدین (نسل میانی) را در زیر یک سقف پس از ازدواج بدون مشکل می‎دانند. 7/34 درصد از پاسخگویان مساله اختلافات سلیقه‎ای بین دو نسل و عدم تفاهم آنها را مطرح کرده‎اند و 6/32 درصد معتقدند که زندگی آنها با هم مشکلاتی ایجاد می‎کند، از جمله اینکه نسل جوان در زندگی خود استقلال می‎طلبد در حالیکه والدین می‎خواهند از آنها فرمانبرداری شود.
4- جوانان از لحاظ گذران اوقات فراغت، دوست‎یابی، علائق و نیازها و توجه به زندگی خانوادگی با پیران متفاوت‎اند، اما تفاوت به گونه‎ای نیست که آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهد.
5- نیاز مالی فرزندان به والدین و نیاز عاطفی ‎- حمایتی والدین به فرزندان تا حدودی بسیار توانسته است پیوند دهنده نسل‎ها باشد و از تبدیل تفاوت‎های نسلی به تعارضهای نسلی جلوگیری کند.
6- با توجه به اهمیت خانواده در نزد مردم تهران، و اهمیت آداب سنن، هنجارها و نظام ارزشی خانواده از منظر اکثریت افراد، خانواده توانسته است تا حدود زیادی حوزه ارتباط بین نسلی باشد. به عبارت دیگر، عوامل خانوادگی به عنوان مکانیزم‎های فرانسلی عمل نموده و سه نسل را به یکدیگر پیوند داده است.
7- آئین‎های اجتماعی موجود در خانواده از قبیل احترام به بزرگان، رعایت حقوق پدر و مادر و تعلق عاطفی به بزرگان در پیوستگی اجتماعی فرهنگی تعیین کننده‎اند.
جمع‎بندی حاصل از تحقیقات انجام یافته پیرامون موضوع این پژوهش نشان می‎دهد: سالمندی یکی از جنبه‎های مهم جامعه‎پذیری و فرآیندی طولانی است که طی آن یک فرد هنجارهای فرهنگی و ارزشهای جامعه‎ای خاص را فرا می‎گیرد. تغییرات و تحولاتی نظیر فشار افزایش جمعیت، صنعتی شدن، نابرابری‎های درآمدی، گرایش به تجمل‎گرایی، کاهش فرصتهای شغلی و گسترش شکاف نسلی، مهاجرت از روستا به شهر، فرایند مدرنیته، گذر از جامعه سنتی و پذیرش برخی از ارزشهای جدید جامعه صنعتی، نه تنها نیازهای اقتصادی و علائق اجتماعی، اقتصادی و روانی سالمندان را تغییر داده است بلکه موجب بروز تحولاتی در ساختار خانواده سنتی شده و بسیاری از کارکردها و عملکردهای خانواده را به سیستم اجتماعی محول کرده است. همچنین سبب تغییر در نقش برخی اعضا و مخصوصاً منجر به کاهش نقشهای سالمندان در جامعه شده است. با این حال جامعه امروزی ما هنوز به برخی از ساختارهای سنتی خود وفادار بوده و درون فرهنگ ایرانی و اسلامی یک نوع طبقه‎بندی سنی مشاهده می‎شود. در بسیاری جاها ریش‎سفیدان در مورد مسائل مهم جامعه نفوذ زیادی داشته و اغلب حرف آخر را می‎زنند. درون اکثریت خانواده‎ها نیز غالباً اقتدار مردان و زنان هر دو با بالا رفتن سن افزایش می‎یابد. ضمن اینکه سالمندان ناقلان ارزشهای معنوی و فرهنگی جامعه بوده و به نوعی به تداوم فرهنگی جامعه کمک می‎کنند.
اگرچه تفاوت در سن منجر به تفاوت در علائق، نوع زندگی و ارتباطات اجتماعی می‎شود اما بر اساس اطلاعات موجود در مورد ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و نقش خانواده در این زمینه، افراد در خانواده با یکدیگر پیوند و سازگاری بیشتری داشته و با وجود تفاوتهایی که دارند از طریق خانواده با یکدیگر مرتبط می‎شوند. و این امر مانع بروز تعارض نسلی و یا افزایش آن در سطح گسترده می‎شود. موقعیت اقتصادی سالمند مثل مالکیت، درآمد، همکاری در زمینه‎ی مسائل سا لمندان و مشکلات مربوط به آن‎ها پژوهش‎های متعددی انجام گردیده است.
علیخانی در سال 1377، به بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی در ارتباط با بهداشت روانی سالمندان پرداخت و نتایج یافته‎های آن نشان می‎دهد:
در بین 200 سالمند آسایشگاهی با میانگین سنی 64 سال، بیش‎ترین فراوانی سنی متعلق به گروه سنی 69-65 سال (5/21%) و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است (5/2%).
در بین 20 سالمند غیرآسایشگاهی با میانگین سنی 60 سال، بیشترین فراوانی سنی متعلق به گروه سنی 64-60 سال (5/25%) و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است (5/0%)
در بین سالمندان آسایشگاهی 32% بازنشسته و 64% بین 5-3 سال در آسایشگاه اقامت داشته‎اند، 54% فرزندانشان تامین‎کننده‎ی هزینه‎ی زندگی آن‎ها بوده‎اند، 78% با خانواده اختلاف داشته و 56% به دلیل اختلاف با خانواده به آسایشگاه آمده بودند، 30% آرزوی زندگی با خانواده، 42% آرزوی به دست آوردن سلامتی و 36% آرزوی مرگ را داشته‎اند.
از 200 سالمند غیرآسایشگاهی 53% بازنشسته، 34% دارای همسر، 53% دارای حقوق بازنشستگی، 46% خود یا همسر تامین‎کننده‎ی هزینه‎ی زندگی، 41% فرزندان تامین‎کننده‎ی هزینه‎ی زندگی، 63% بدون اختلاف خانوادگی، 31% مشغله‎ی روزانه‎ی آن‎ها مطالعه، و 37% آرزوی به دست آوردن سلامتی را داشته‎اند.
نتایج بررسی نشان داده است بین وضعیت اقتصاید و اجتماعی با بهداشت روانی سالمندان رابطه‎ای مستقیم وجود دارد.
این نتایج با نتایج تحقیق ساتون1 (1996) همسوست. وی در تحقیق خود با استفاده از آزمون افسردگی و اضطرای بک به بررسی دو گروه سالمندان مرفه (60 تن) و غیرمرفه (60 تن) پرداخت. او دریافت که بین میزان افسردگی و اضطراب، با وضعیت اقتصادی سالمندان همبستگی وجود دارد و میزان افسردگی و اضطراب در سالمندان غیرمرفه بیش‎تر از سالمندان مرفه جامعه است. هم‎چنین مقایسه‎ی دو جنس نشان داد که میزان افسردگی و اضطراب در زنان 5/1 برابر بیش از مردان است.
نورایی در سال (1376) به بررسی افسردگی و حمایت اقتصادی سالمندان در شهر اصفهان پرداخت. وی 256 سالمند را با پرسش‎نامه‎ی محقق ساخته و پرسش‎نامه‎ی افسردگی بک مورد بررسی قرار داد و دریافت که با کاهش حمایت اقتصادی خانواده، افسردگی در سالمندان افزایش می‎یابد.
موسوی در سال (1375) سه گروه سالمندان را مورد بررسی قرار داد. گروه اول، در خانه‎ی سالمندان و گروه دوم، همراه خانواده و گروه سوم مستقل از خانواده زندگی می‎کردند. سه گروه با آزمون افسردگی همیلتون مصاحبه شدند. نتایج نشان داد که در سه گروه سالمندان، افسردگی به ترتیب در سالمندان خانه‎ی سالمندان، سالمندان همراه خانواده و سالمندانی که مستقل زندگی می‎کردند، کاهش می‎یابد. در پایان محقق ابراز می‎دارد که استقلال سالمندان باعث افزایش سلامت عمومی آن‎ها می‎گردد.
بولینگ2 و گراندی3، (1997) به بررسی فعالیت‎های سالمندان در زندگی روزمره پرداختند. هدف آن‎ها، بررسی تغییرات توانایی در عملکرد و بهداشت جسمی و روانی، رضایت از زندگی و حمایت‎های اجتماعی بود. آن‎ها با دو گروه از سالمندانی که در منزل زندگی می‎کردند مصاحبه به عمل آوردند. گروه اول، سالمندان 85 سال و بیشتر، گروه دوم، سالمندان 84-65 سال بودند. 2 الی 3 سال بعد از مصاحبه‎ی اول، پی‎گیری انجام شد. تعداد نمونه، نشان داد که در مرحله‎ی دوم مصاحبه، ریزش وجود داشت. نتایج نشان داد، کاهش سطح توانایی در عملکرد با ضعف بهداشت روانی، و با درد پا، عضلات و مفاصل مرتبط است. ولی هیچ‎گونه ارتباطی بین سطح عملکرد فیزیکی و استفاده از خدمات پزشکی و خدمات مددکاری وجود نداشت. فقط بعضی از آزمودنی‎ها از خدمات پیش‎گیری یا توان‎بخشی استفاده می‎کردند.4
بینن‎فلد5، کوانینگ6، لارسون7 و شیریل8 (1997) به بررسی رابطه‎ای بین عوامل روانی ‎- اجتماعی و مذهبی با عوامل بهداشتی مانند رضایت از زندگی، مشکلات روانی و افسردگی در زن ان سالمند پرداختند. نمونه‎ها را خواهران روحانی کاتولیک تشکیل می‎دادند. سه عامل بهداشتی با چهار عامل حمایت اجتماعی، مهارت‎های زندگی، عملکرد جسمانی و تعهد مذهبی ارزیابی شدند.
تعیین‎کننده‎های مشکلات روانی عبارت بودند از: عملکرد جسمانی، حمایت اجتماعی و مهارت‎های زندگی، اما مذهب نقشی در این موارد نداشت. از طرف دیگر تعیین‎کننده‎های افسردگی عبارت بوند از، مهارت‎های زندگی، حمایت اجتماعی و تعهد مذهبی. یافته‎ها نشان داد که منابع سازگاری، درونی و بیرونی میان‎جی عوامل فشارزای روانی و اجتماعی می‎باشد.9
لو10 و چنگ11 (1997) به بررسی حمایت اجتماعی، سلامت و رضایت سالمندان تایوانی در موقعیت‎های حاد پرداختند. آن‎ها با 172 سالمند چینی مصاحبه کردند و دریافتند که سالمندان خدمات خوبی دریافت می‎کنند و حمایت اجتماعی یکی از مهم‎ترین جنبه‎های زندگی آن‎هاست. رضایت از وضعیت جسمانی و روانی نشان داد که سالمندان در طول زندگی به بیماری‎های حاد مبتلا نمی‎شوند و به طور کلی، از خدمات ارائه شده و زندگی خود رضایت دارند. بنابراین، جدا از عوامل سلامتی، حمایت اجتماعی تاثیر زیادی بر سازگاری و رضایت آن‎ها دارد. در نتیجه، بین حمایت اجتماعی و بهداشت روانی و جسمانی از یک طرف، و بین رضایت سالمندان از خدمات ارائه شده و رضایت از زندگی ارتباط وجود دارد.12
لوچانین13 و لوچانین و هاولکا14 (1997) به بررسی تاثیر وقایع فشارزای زندگی بر سلامت جسمی و روانی سالمندان و هم‎چنین عوامل اجتماعی، روانی یا بهداشت که در طول زندگی، تعیین‎کننده‎ی تجارب فشارزا هستند، پرداختند. مرحله‎ی اول از مطالعه‎ی طولی در سال 1979 آغاز شد و مرحله‎ی دوم در سال 1994 انجام گردید. گروه نمونه 99 تن بودند که در سال 1979 میانگین سنی 58 سال و در سال 1994 میانگین سنی 72 سال بود. داده‎ها از طریق مصاحبه با آزمودنی‎ها جمع‎آوری شد. تغییرات میانگین سن از سال 1994-1979 همراه با افزایش علایم بدنی و کاهش توانایی در عملکرد جسمانی همراه بود. نتایج سال 1994 نشان داد که فشار روانی، حمایت اجتماعی و شیوه‎های سازگاری، تعیین‎کننده‎های بهداشت، توانایی عملکرد، علایم بدنی و حتی افسردگی هستند. بنابراین، بهداشت روانی با فشار روانی، حمایت اجتماعی و شیوه‎های سازگاری مرتبط می‎باشد.15
هویانگ16 (1995) در بررسی بر روی 110 سالمند آسایشگاهی تایلندی به مقایسه‎ی دو گروه سالمندان پرداخت. در گروه اول، هزینه‎ی زندگی توسط سالمند تامین می‎شد و در گروه دوم، سازمان امور اجتماعی تامین‎کننده‎ی هزینه‎ی زندگی سالمند بود. محقق پس از اطمینان از سلامت جسمانی نمونه، با پرسش‎نامه‎ی محقق ساخته 15 سوالی، مشتمل بر نشانه‎های بیماری و مشکلات روانی به بررسی سلامت روانی آن‎ها پرداخت. نتایج نشان داد، سالمندانی که هزینه‎ی زندگی خود را تامین می‎کنند نسبت به سالمندان گروه دوم، از سلامت روانی بیشترین برخوردار هستند. نتایج تحقیق علیخانی نیز در تایید یافته‎های یوهانگ نشان می‎دهد که سلامت عمومی سالمندانی که هزینه‎ی زندگیشان توسط خود یا همسرشان تامین می‎شود، بیش از سالمندانی است که فرزندان، اقوام و سازمان‎ها و نهادها، هزینه‎ی زندگیشان را تامین می‎کنند. به عبارت دیگر، استقلال سالمند از سایر اعضای خانواده، باعث افزایش بهداشت روانی می‎شود.17
یافته‎های علیخانی با نتایج بررسی لئوناردو18 (1978) نیز همسوست. وی در پژوهشی که به عمل آورد، اهمیت حمایت اجتماعی در سلامت جسم و روان را تایید نمود. لاتون19 (1986) نیز در این رابطه می‎گوید: "اگر زندگی روزانه‎ی افراد با فعالیت‎های مفید اشغال نشود، سلامت جسمانی و روانی آنان آسیب خواهد دید".
مارگارت واگنر20 (1989) نیز چنین می‎گوید، "بعضی‎ها فکر می‎کنند که رفتار طبیعی افراد مسن مانند بی‎اعتنایی به لباس و غذا و خودخواهی و کم‎حوصلگی و متکی بودن به گذشته، رفتارهای غیرعادی است، در صورتی که این‎گونه رفتارها اغلب در اثر عدم توجه اطرافیان به وجود می‎آید. اگر به افراد مسن اجازه‎ی فعالیت داده نشود، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته فرو خواهند رفت، در صورتی که با فعالیت مناسب، زندگی جسمی و روانی آن‎ها سالم‎تر و شاداب‎تر خواهد بود.
با توجه به نتایج حاصل از پژوهش علیخانی می‎توان نتیجه گرفت که بین وضعیت اجتماعی مشتمل بر اختلاف خانوادگی، میزان اختلافات خانوادگی، نگرش اعضای خانواده و جامعه نسبت به سالمند، چگونگی گذران اوقات فراغت، فرد ترجیحی برای گذران اوقات فراغت، با بهداشت روانی سالمندان رابطه معنی‎دار وجود دارد. و هم‎چنین گروه سالمندان غیرآسایشگاهی نسبت به گروه سالمندان آسایشگاهی از سلامت عمومی بیشتری برخوردار هستند. به طور کلی، وضعیت اقتصادی و نظام اجتماعی بر سالمند و سلامت عمومی سالمندان تاثیر مستقیم دارد. این مسائل، موضوعات پیچیده‎ی مربوط به سیاستگذاری است که سیاستگذاران، می‎بایست درباره‎ی آن‎ها تصمیمات لازم را اتخاذ کنند. نتایج این تحقیق، ما را آگاه می‎سازد که توجه به سالمند نباید ما را از الگوی پرداختن درست به مشکلات اجتماعی و اقتصادی منحرف سازد. مراقبت از سالمندانی که نیازمند به مراقبت هستند، یکی از عوامل تعیین‎کننده و با اهمیت چگونگی زندگی در جامعه و همین‎طور افرادی است که اغلب به طور مستقیم تحت مراقبت قرار می‎گیرند. امید می‎رود که با تذکرهای مداوم درباره‎ی بهداشت و مراقبت سالمندان و آگاهی عمومی درباره‎ی آنان، بتوان سطح سلامت عمومی سالمندان، به خصوص سالمندان آسایشگاهی را افزایش داد. هم‎چنین امید است از این طریق نیازهای بهداشت روانی به اندازه‎ی کافی شناخته و اعمال شوند تا زندگی و سطح سلامت عمومی سالمندان آسایشگاهی و غیرآسایشگاهی تا حد امکان به یک سطح برسد.
دیدگاه اسلامی پیرامون سالمندان:
برخلاف برخی از فرهنگ یا پاره فرهنگ‎های امروزی که وجود سالمندان را نوعی محدودیت برای آزادیهای شخصی خود تلقی می‎کنند، اسلام به آنان ارج می‎نهد و ضمن حفظ حرمت‎شان به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش کرده و به بهره‎گیری از تجارب و افکار آنان تشویق می‎کند.
آیه‎هایی که احساس به پدر و مادر را صراحتاً بیان می‎کنند عبارتند از آیه‎های 82 و 83 سوره بقره، ایه 36 سوره نساء و آیه‎های 23 و 24 سوره اسرا. خداوند در آیات 23 و 24 سوره اسرا با بیانی زیبا می‎فرماید: "پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی، هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: "ای پروردگار من، همچنان که مرا در خردی پرورش دادند بر آنها رحمت آور".
همچنین خداوند از زبان حضرت ابراهیم(ع) نقل می‎کند که در دعا می‎گفت: "ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب ". پروردگارا! آن روز که حساب رسی ما می‎شود، بر من و پدر و مادرم و همه مومنان ببخشای (آیه 41، سوره ابراهیم). از زبان حضرت نوح(ع) نیز در آیه 28 سوره نوح نقل می‎کند که در دعا می‎گفت: "رب اغفرلی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومناً". پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و هر که در خانواده‎ام وارد شود و مومن باشد ببخشای. آنچه در این آیه‎ها سفارش شده است هرگونه نیکی و رعایت احترام، بزرگداشت و تجلیل، کمک، انفاق، دعا و کوشش در نگهداری و خدمت به آنها را دربرمی‎گیرد و به طور کلی هر آنچه در توان و قدرت انسانی است باید در مورد پدر و مادر دریغ نداشت. پیامبر گرامی اسلام و به تاسی از آن اولیای بزرگ اسلام سفارش‎ها و سخنان بسیار زیاد و متنوعی درباره احترام و بزرگداشت سالمندان بیان کرده‎اند که در این بخش به چند روایت اشاره می‎شود:
رسول خدا(ص) فرمود: هر کس که حرمت سالمندی را بشناسد و او را به خاطر کهنسالی‎اش احترام گذارد، خداوند او را از بیم روز قیامت در امان می‎دارد. (اصول کافی، ج 4: ص 278)
در اصول کافی جلد دوم، صفحه 165 و بحارالانوار جلد 75 صفحه 127 آمده که رسول اکرم(ص) فرموده است: یکی از صور تکریم و تعظیم ذات اقدس الهی، احترام و تجلیل سالخوردگان مسلمان است. در حدیث دیگری فرموه‎اند: "البرکه مع اکابرکم" برکت همراه با بزرگان شماست. (بحارالانوار، ج 72: ص 137)
در سخن دیگر فرموده است: "اشیخ فی اهله کالنبی فی امته". هر پیری در میان خانواده‎اش همچون یک پیامبر در میان امتش است (همان منبع).
از امام صادق(ع) نقل شده است: "برو ابائکم یبروکم ابناوکم". نیکی کنید به پدرانتان تا بچه‎هایتان بر شما نیکی کنند. (بحارالانوار، ج 74: ص 65)
"یس منا من لم یوقر کبیرنا و لم یرحم صغیرنا". کسی بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت و عطوفت قرار ندهد، از ما نیست. (بحارالانوار، ج 72: ص 138)
حضرت علی(ع) نیز فرموده‎اند: "یکرم العالم لعلمه و الکبیر لنه" دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او باید احترام کرد. (نحرر الحکم، چاپ دانشگاه، حدیث 11007) در روایت دیگری آمده است: پیران، گنجینه‎هایی از تجارب زندگی را به همراه دارند، می‎توانند برای نسل جوان از زن مرد مشاور و راهنمای خوبی باشند و از عهده آن نیکو برآیند (محجه البیضا، ج 1: 170).
بررسی آ یات و روایات مربوط به سالمند و سالمندی نشان می‏‎دهد که سالمند از دو جهت عمده مورد توجه دین مبین اسلام بوده است:
1- درون نظام خانوادگی
2- درون نظام اجتماعی
از جهت درون نظام خانوادگی باید گفت که اسلام، ضمن حفظ روابط بین اعضای خانواده، برای فرزندان، نسبت به والدین وظایفی را در چارچوب وظایف مذهبی تعیین فرموده است و برای تامین سالمند از جهت اقتصادی، حمایت‎های اجتماعی و روانی از طریق فرزندان او، دستورالعمل‎هایی بسیار مشخص ارایه داده است.
توجه اسلام به موقعیت اجتماعی سالمندان در درون نظام اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است. اسلام در حفظ نظام اجتماعی جامعه اسلامی و برای ایجاد پلهای ارتباطی مناسب در بین نسل‎های قدیم و جدید و آسان کردن انتقال فرهنگی از نسلی به نسل دیگر، اهمیت خاصی به قشرهای مختلف سنی داده تاکید و سفارشات خود را به صورت وظایف یا اعمال نیک یا نهی از منکر، برای افراد در سن فعالیت مطرح کرده است.
در نهایت پیام نگاه اسلامی را می‎توان در دستگیری و درس گرفتن از سالمندان خلاصه نمود.
پیری‎شناسی اجتماعی:
قبل از مطرح نمودن دیدگاه‎های جامعه‎شناسی، به دلیل ارتباط موضوع، اشاره کوتاهی به بحث پیری‎شناسی اجتماعی می‎شود:
"پیری‎شناسی اجتماعی21 عبارت است از مطالعه جنبه‎های اجتماعی پیری. این رشته فرعی جامعه‎شناسی به بررسی اثرات نیروهای اجتماعی روی پیران و تاثیر پیران و نیازهای آنان بر جامعه، می‎پردازد. چنان که پیری‎شناسان اجتماعی خاطرنشان می‎سازند، پیری عملاً دربرگیرنده سه فرآیند بهم پیوسته است. فرآیند اول، پیری جسمانی است که عبارت است از تغییرات ناشی از افزایش سن و غیره که در طول زمان بر بدن عارض می‎گردد. فرآیند دوم، پیری روانی است که عبارت است از تغییرات ناشی از رشد و توسعه شخصیت از جمله تغییر عاطفی، ادراکی و رفتاری. فرآیند سوم، پیری اجتماعی است که دربرگیرنده جریانهای گوناگون، گذار از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر است که یک شخص در دوران زندگی تجربه می‎کند. چون فرآیندهای سه گانه فوق به میزانهای متفاوت و ناهمگون در هر فردی صورت می‎گیرد، لذا هرگونه تعمیم درباره توانایی پیران یک اقدام خطرناک می‎باشد." (رابرتسون، 72، ص 304)
این رشته از حدود سالهای 1930 به بعد همگام با افزایش تدریجی تعداد سالمندان، افزایش مسائل زنان، در ارتباط با تحول شرایط اجتماعی و بررسی بیش از پیش دانشمندان در این زمینه، مورد توجه قرار گرفت. مطالعات پیری‎شناسان، از نظر تجزیه و تحلیل تاثیرات سالمندان بر فرد و جامعه در مقیاس گسترده‎ای به اصول و نظریه‎های جامعه‎شناسی متکی است.
در برخی از کشورهای صنعتی در طی چند دهه گذشته، سالمندان را تحت عناوین خاصی طبقه‎بندی کرده‎اند. بر این اساس است که از سالهای 1950 به بعد در فرانسه واژه "سن سوم" به کار گرفته شد و در آمریکا و انگلستان واژه "شهروندان ارشد" متداول گشت. در مواردی آنهایی را که در سنین بالاتر (بیش از 80 سال) بودند، و مشکلات جسمی و روانی بیشتری داشتند تحت عنوان "سن چهارم" نیز نامیدند.
از آنجا که پیری‎شناسی دارای ابعاد مختلف زیستی، اجتماعی و روانی است با رشته‎هایی مانند روان‎شناسی، جامعه‎شناسی، مردم‎شناسی، علوم تربیت بدنی، پزشکی، بهداشت و ارگونومی در ارتباط است.
دیدگاه جامعه‎شناختی سالمندی:
مسائل اجتماعی سالمندی در عمده‎ترین دیدگاه‎های جامعه‎شناختی یعنی کارکردگرایی و تضاد، بازتابهای خاصی داشته است که در ذیل به آنها اشاره می‎شود:
1- سالمندی از دیدگاه کارکردگرایی22
به طور خلاصه کارکردگرایی دیدگاهی است که جامعه را به عنوان سیستمی در نظر می‎گیرد که کلیه اجزا و عناصر آن برای حفظ ثبات و تعادل سیستم، دارای کارکرد یا تاثیر مثبت می‎باشند. برمبنای این دیدگاه، تمامی اجزا و عناصر در نظام اجتماعی به سازگاری با هم گرایش دارند و هر عنصر به ثبات کلی و همگانی کمک می‎کند. این دیدگاه معتقد است که اعضای یک جامعه دارای توافق اساسی در مورد ارزشهای مشترک می‎باشند و در مجموع، بیش از آنکه به دگرگونی اجتماعی توجه کند، به تعادل و ثبات توجه می‎کند. کارکردگرایان مسائل اجتماعی سالمندی را از زاویه‎ای خوش‎بینانه مورد توجه قرار می‎دهند و عنوان می‎کنند که این تغییر و تحولات در وضعیت سالمندان در نهایت به نفع همگان از جمله خود سالمندان می‎باشد. روشن‎ترین بیان کارکردگرایان درباره مسائل اجتماعی سالمندی را در آثار "الاین کامینگ"23 و "ویلیام هنری"24 می‎توان یافت. آنها در کتابی با عنوان "پیر شدن، فرآیند آزادی" استدلال می‎کنند که پایگاه سالمندان نتیجه یک فرایند دو سویه کناره‎گیری است که طی آن از یک سو جامعه به تدریج نقش‎ها را از سالمندان می‎گیرد و از سویی دیگر سالمندان نقشهای خود را به اعضای جوان جامعه واگذار می‎نمایند. کامینگ و هنری عنوان می‎کنند که چون هر کسی سرانجام خواهد مرد، لذا یک جامعه اگر بنا باشد بیشتر از فرد فرد اعضایش زنده بماند، باید ترتیبی بدهد که کارها از سالمندان به جوانان منتقل شد.
آنها یادآور می‎شوند همچنان که مردم پیر می‎شوند، احتمال مرگ آنها نیز افزایش می‎یابد، لذا جامعه کسانی را که در آینده از نظر همکرای دچار مشکل خواهند شد از صحنه خارج می‎سازد. از نظر آنها سالمندان نیز همچنان که مردم پیرتر می‎شوند، به تدریج نقشهای اجتماعی خود را کاهش می‎دهند و در مقابل انرژی و وقت خود را صرف خود می‎کنند. به نظر آنها هنجارهای اجتماعی بدین منظور ظاهر شده‎اند که این فرایند کناره‎گیری را تحت نظم خود درآورند. مثلاً بازنشسته شدن در سن 65 سالگی معیار عمل قرار می‎گیرد. (رابرتسون، 74: ص 300) به این ترتیب براساس نظریات کامینگ و هنری، سالمندی و بازنشستگی به معنای آن است که این گروه سنی، مانند دوره جوانی، نیازی به پذیرفتن مسئولیتهای شغلی ندارند و می‎توانند باقیمانده عمر خود را به راحتی بگذرانند، مشروط بر اینکه درآمد کافی داشته باشند. از سوی دیگر جامعه می‎تواند مشاغل خالی را با نیروی جوان‎تر پر کند. "براین اساس در جوامع پیچیده امروز برای مشاغل مختلف مهارتهای تکنیکی خاصی لازم است و سالمندان، حوصله و دقت آموختن این مهارتها را ندارند" (شرمن و وود، 72: ص 203).
در مجموع دیدگاه کارکردگرایی ادعا می‎کند تحولاتی که امروزه در وضعیت سالمندان به وضوع پیوسته، نتیجه یک فرایند طبیعی است که در نهایت به ثبات و تعادل جامعه می‎انجامد. از منظر این دیدگاه مسائل اجتماعی سالمندان از جمله دگرگونی پایگاه اجتماعی و بازنشستگی به عنوان باز شدن راه برای جوانان تلقی می‎شود و مثبت و کارکردی می‎باشد.
2- سالمندی از دیدگاه تضاد25
برخلاف دیدگاه کارکردگرایان که بر ثبات جامعه تاکید می‎کند، دیدگاه تضاد اعتقاد دارد که جامعه پیوسته در حال تنش، رقابت و دگرگونی است. دیدگاه تضاد در حالت کلی، جامعه را مرکب از دو گروه یا دو طبقه می‎داند، کسانی که کنترل منابع کمیاب جامعه را در اختیار دارند و گروهی که از منابع کمیاب محرومند. به نظر تضادگرایان گروهی که کنترل منابع را در اختیار دارند، پیوسته تلاش می‎کنند منافع خود را به هزینه سایر مردم حفظ نمایند. در مجموع این دیدگاه جامعه را به مثابه عرصه نبردی مرکب از گروه‎های مخالف در نظر می‎گیرد که انسجام آن، نه از طریق اعتقادات و ارزشهای مشترک، بلکه به گونه‎ای اجباری و قهرآمیز صورت می‎گیرد. تضادگرایان مسائل اجتماعی سالخوردگی را از زاویه‎ای انتقادی مورد توجه قرار می‎دهند و عنوان می‎کنند تحولاتی که در وضعیت سالمندان به وقوع پیوسته است. نه در نتیجه نیازهای نظام اجتماعی، بلکه به دلیل دستیابی و تسلط قشرهای دیگر سنی به ویژه میانسالان بر منابع و امکانات کمیاب جامعه است. تضادگرایان استدلال می‎کنند، از آنجا که هر جامعه امکانات مالی و منابع محدودی برای توزیع بین اقشار مختلف سنی دارد، لذا برخورداری یک قشر به معنی محرومیت اقشار دیگر می‎باشد. نانسی فونز26 در کتاب خود با عنوان "تضاد بین سنین" و ماتیلدا رایلی27 در اثرش با نام "پیری و جامعه" استدلال می‎کنند: در جوامع ماقبل صنعتی به دلیل کمبود نیروی انسانی، از سالمندان انتظار می‎رفت که کار کنند، اما در جوامع نوین بیکاری و کم کاری است. برای حل این مشکل، جوامع نوین به طور عمده گروه سالمند را از رقابت برای کار کنار گذاشته‎اند و بازنشستگی اجباری اختراع اجتماعی جدیدی است که باعث می‎شود سالمندان شغلهای خود را از دست بدهند، در نتیجه تعداد بیکاران کم می‎شود، وضعیت استخدام بهبود می‎یابد و دستمزدها افزایش پیدا می‎کند. (رابرتسون، 74: ص 301)
در مجموع تضادگرایان معتقدند که مسائل اجتمای سالمندان، نه ناشی از کارکردهای نظام اجتماعی، بلکه حاصل اعمال قدرت میانسالان است که موفق شده‎اند کنترل منابع کمیاب را از دست سالمندان خارج سازند. به نظر تضادگرایان هر بهبودی که بخواهد در وضعیت سالمندان صورت گیرد، لازم است از طریق رابطه قدرت این قشر انجام پذیرد، به این معنی که آنها نخواهند توانست به مبارزه با نابرابری ساختاری بین خود و سایر طبقات سنی بپردازند مگر اینکه برای عمل سیاسی سازمان یابند و نفوذ سیاسی بیشتری کسب نمایند.
ضرورت حفظ بهداشت روانی سالمندان
مادربزرگ‎ها، پدربزرگ‎ها و پدران و مادرانی که با تلاش زیاد، سال‎های زندگانی خود را صرف تربیت و پرورش و تامین زندگی نسل‎های جوان کرده‎اند در دوران پیری و ناتوانی بایستی مورد توجه، حمایت، محبت و احترام قرار گیرند.
اگر سالمندان توقع مراقبت، توجه، نگهداری و محبت دارند، این انتظاراتی عادی است که می‎شود در این سن و سال داشت. حساسیت بیش از حد و توقعات ظاهرا زیاد آنان در رابطه با نگرش اطرافیان شاید عادی باشد. چنانکه ما هم اگر در مقابل زحماتی که برای عزیزی کشیده‎ایم ناسپاسی و بی‎توجهی ببینیم، شدیدا ناراحت می‎شویم و اگر برای شنیدن یک حرف یا یک جمله به علت سنگینی گوش درخواست تکرار داشته باشیم و اطرافیان حوصله تکرار نداشته باشند، احساس سرخوردگی می‎کنیم، در اصل این اطرافیان سالمندند که باعث حساسیت آنان می‎شوند. در یک خانواده گرم و مهربان، سالخوردگان کاملا راحت، آرام و پرحوصله‎اند و روحیه شاد و مهربان و بذله‎گویی خود را حفظ می‎کنند. گاه مشاهده شده است در برخی از خانواده‎ها تا زمانی که فردی می‎تواند برای خانواده خودش خدمت کند محبوب و عزیز است اما همین که پا به دوران پیری (که دوران ضعف جسمی و روانی است) گذاشت، مورد بی‎توجهی و یا ترحم قرار می‎گیرد که این هر دو عکس‎العمل، غیرانسانی و نامقبول هستند. اصول بهداشت روانی را که اعضا خانواده در ارتباط با سالمندان باید رعایت کنند می‎توان در موارد ذیل خلاصه نمود:
– اطرافیان در درجه اول بایستی درک کنند که یک سالمند از جهت جسمی و روانی ضعیف شده استو نیاز به کمک و حمایت دارد.
– احترام و محبت به سالمندان از ضروریات است. رفتار با سالمند باید انسانی و محبت‎آمیز باشد نه ترحم‎آمیز.
– خوراک خواب، بهداشت، پوشاک و تفریح سالمند باید مورد توجه قرار گیرد و باید برای هر کدام برنامه‎ریزی مناسبی صورت پذیرد.
– سالمندان را نباید تنها گذاشت بلکه سعی شود که اعضاء فامیل حتی‎الامکان در اطراف آنان جمع شوند.
– در صورت لزوم مراقبت‎های پزشکی باید صورت گیرد.
– از هر گونه بی‎احترامی، شوخی، مسخرگی و حرف کنایه‎آمیز در برابر رفتار و وضعیت سالمند باید خودداری شود.
– سالمند را باید در امور روزمره دخالت داد. مورد مشورت و کسب اجازه قرار داد.
– اطرافیان لازم است در کلام خود کنترل داشته باشند و از اظهار خبر ناگهانی، اتفاقات ناخوشایند و گفت‎وگو درباره مرگ و میر سایرین خودداری نمایند زیرا سالمندان نسبت به این مطالب بسیار حساسند.
– وسایل آسایش و راحتی سالمندان باید تا سر حد امکان به وسیله اطرافیان مهیا گردد. توصیه بهداشت روانی نهایتا این است که سالخوردگان در کنار خانواده و با عزیزان خود زندگی کنندو موقعیت خانوادگی آنان از نظر جا، اتاق، محل زندگی، اسباب و اثاثیه مورد علاقه آنان حفظ شود.
الف) دیدگاه کاکردگرایانه: نظریه‎ی "عدم مشارکت"
الیان کامینگ28 و ویلیام هنری29 در سال 1961 تجزیه و تحلیل ویژه‎ای در زمینه‎ی تاثیرات سال‎خوردگی مطرح کردند که به نظریه‎ی "عدم مشارکت "30 معروف شد. این نظریه که بر مطالعه روی افراد سالمند دارای شرایط تن‎درستی و اقتصادی بالنسبه خوب متکی بود، این چنین عقیده دارد که جامعه و فرد سالمند در رابطه با یکدیگر، بسیاری از روابط دو جانبه‎ی خود را متقابلاً محدود می‎کنند.
براساس این نظریه، غیرقابل اجتناب بودن مرگ، فرد را وادار می‎کند که بخش مهمی از نقش‎های اجتماعی خویش را ترک کند، که از آن جمله است: کار کردن، خدمات داوطلبانه، همسر بودن، کارهای تفننی، و حتی خواندن مطالب؛ این‎ها کارکردهایی است که به تدریج افراد جوان‎تر جامعه، انجام آن را برعهده می‎گیرند، فرد سالمند وقتی خود را برای مرگ آماده می‎کند، نقش‎های خود را یکی پس از دیگری رها می‎سازد و در حالت عدم فعالیت قرار می‎گیرد. در همین زمان جامعه نیز خود را از سالمندان کنار می‎کشد و این کار را با اعمال رویه‎هایی مانند منزوی کردن آنان از نظر اقامت (خانه‎های سالمندان و خانه‎های بازنشستگان)، آموزش (برنامه‎های ویژه‎ی سالمندان) و تفریحات (مراکز فرهنگی ‎- تفریحی ویژه) و ‎… به مرحله اجرا درمی‎آورد.
آنچه نظریه‎ی "عدم مشارکت" حداقل به طور ضمنی مطرح می‎سازد، این طرز فکر است که جامعه باید به سالخوردگان کمک کند تا آن‎ها بتوانند از نقش‎های اجتمای مالوف خود آزاد شوند. بنابراین، آن دسته از سالمندانی که به رها کردن بستگی‎های اجتماعی خویش می‎پردازند، اشخاصی به حساب می‎آیند که دارای حداکثر تطابق هستند. علاوه بر این، نظریه‎ی عدم مشارکت بر این نکته تاکید می‎ورزد که فرایند رهایی نقش‎ها معمولاً از طریق سالمند آغاز می‎شود.
نظریه فعالیت
نظریه فعالیت ‎(Activity) اعلام می‎دارد، بهترین سیاست این است که افراد مسن تا حد امکان فعال باقی بمانند.
در واقع، جامعه شناسانی مانند رابرت جی، هویگوست ‎(Robert J, Havighurst)، برنیس ال ‎(Berniec L)، نیوگارتن ‎(Neugarten) و شلدن اس تابین، ‎(Sheldon S. tobin)، 1968، نظریه فعالیت سالخوردگی را در مقابل نظریه فراغت یا نظریه عدم مشارکت ارایه کردند.
گرچه پیران نظریه فعلایت و نظریه فراغت، در اینکه در حدود سن 60 یا 65 سالگی فراغت رو به افزایش می‎گذارد، با هم اتفاق‎نظر دارند، ولی پیروان نظریه فعالیت همچنین دریافته‎اند که با کم شدن سطح فعالیت شخص پیر، احساس خشنودی، رضایت و شادی او رو به کاهش می‎گذارد (هویگراست، 1973، نیوگارتن، 1964). برخی مطالعات این استنباط را تایید می‎کنند، (گرانی، ‎Graney، 1975، مددوکس ‎Maddox، 1965، پال‎مور، ‎Palmore، 1975). از این‎رو نظریه‎پردازان فعالیت، این اصل اساسی را که فراغت نمایانگر دوره‎ای مطلوب و کاملاً پسندیده است، نمی‎پذیرند.
نظریه فعالیت نظریه‎ای مربوط به سالمندی می‎باشد و معتقد است: 1) برای اینکه شخص با موفقیت وارد دوره سالمندی شود باید تا سر حد امکان فعال باقی بماند. 2) بسیاری از افراد مسن می‎توانند تا زمان مرگ به صورت اعضای فعال جامعه باقی بمانند 3) به استثنای تغییرات علاج‎ناپذیر زیست‎شناختی و مربوط به سالمندی، افراد سالمند با افراد میانسال تفاوتی ندارند و دارای همان نیازهای روان‎شناختی و اجتماعی هستند، یعنی سالمندان موفق، نیاز به تعامل اجتماعی با دیگران دارند. 4- اکثر سالمندان سالم، سطوح نسبتاً یکنواخت فعالیت را حفظ می‎کنند. (بولینگ، ‎Bowling و براون، ‎‎Brown، 1991؛ لانیگو، ‎Longino و کارت ‎Kart، 1972؛ موئن، ‎Moen، دمپستر ‎- مک‎کلاین، ‎Dempster-Mc Clain و ویلیامز، ‎Williams، 1989؛ پال مور، 1975؛ شاناز، ‎Shanas و دیگران، 1968) 15) افراد مسن معمولاً می‎خواهند فعال باشند و خشنودی از زندگی افراد مسنی که درگیری فعال دارند، بسیار زیاد است. 6) افراد مسن فعال، احتمالاً در بیشتر عمر فعال بوده‎اند. به عبارت دیگر، فعالیت پاسخی به دوره پیری نیست (مددوکس، a1970).
طبق نظریه فعالیت، همان‎طور که اشاره شد، افراد مسن به جز در هنگام تغییرات علاج‎ناپذیر زیستی و سلامتی، با میانسال‎ها فرق ندارند، و ضرورتاً دارای همان نیازهای روان‎شناختی و اجتماعی هستند. بنابراین کاهش تعامل اجتماعی در دوره پیری، در نتیجه کناره‎گیری از جامعه است؛ و کاهش در تعامل اجتماعی علی‎رغم آرزوی اکثر مردان و زنان پیر، پیش می‎آید. هویگرست (1963) معتقد است که سالخوردگی به شرطی با موفقیت روبه‎رو می‎شود که از الگوها و ارزشهای فعالیت خاص دوره میانسالی در دوره پیری نیز استفاده شود. با نادیده گرفتن ظهور سن پیری، می‎توان در دوره سالخوردگی شاد و سرحال بود و با از بین رفتن ارتباط، فعالیتها یا نقشهای میانسالی، برای نیل به خشنودی زندگی باید فعالیتهای جدید را جایگزین کرد. شخص مسنی که با خوش‎بینی پا به سن پیری می‎گذارد، فردی است که فعال باقی می‎ماند و می‎تواند در مقابل کناره‎گیری و دوری از دنیای اجتماعی خود مقاومت کند. او تا سر حد امکان فعالیتهای دوره میانسالی را حفظ می‎کند و آنگاه برای فعالیتهایی که مجبور است از آنها دست بکشد، جانشین پیدا می‎کند.
ج) نظریه‎ی مبادله31
"نظریه‎ی مبادله" را در سال 1980 جیمز داود32 ‎- جامعه‎شناس آمریکایی ‎- به عنوان یک نظریه‎ی سومی در مقابل دو نظریه‎ی (عدم مشارکت و فعالیت) ارائه کرد. وی تلاش کرد به سوالی پاسخ بدهد که توسط نظریه‎های دیگر بدون جواب مانده بود و آن سوال این بود، چرا سالمندان دارای تعامل یا روابط متقابل اجتماعی ضعیف‎تری هستند؟ توجیهات سنی برای این سوال معمولاً این است که سالمندان در مقایسه با جوانان از تندرستی و درآمد کمتری برخوردارند.
به اعتقاد داود، این‎ها تنها عوامل موثر نیستند و از این‎رو نظریه‎ی مبادله را که مدت‎ها پیش توسط جرج هومنس33 مطرح شده بود برای توجیه پرسش فوق به کار گرفت.
نظریه‎ی مبادله این‎گونه استدلال می‎کند که روابط و عمل متقابل اجتماعی میان، افراد وقتی به گونه‎ای کامل مطرح می‎شود، که تمامی شرکت‎کنندگان در آن احساس کنند که از روابط میان خود سود می‎برند.
افراد گروه‎ها نه تنها از پاداش‎های مادی سود می‎برند، بلکه آنان از عشق و علاقه، تایید، احترام و سایر پاداش‎های معنوی نیز بهره‎مند می‎شوند. نتیجه‎ای که از پذیرش نظریه‎ی مبادله حاصل می‎شود، این است که آن‎هایی که نمی‎توانند تبادل کاملی در این رابطه داشته باشند خویشتن را از نظر اقتصادی و اجتماعی در موقعیتی نارسا احساس می‎کنند.
در مورد سالمندان نظر داود این است که سالمندان در رابطه‎ی مبادله با جوانان عمل می‎کنند، چرا که پایگاه بالنسبه پایین و ضعیف آنها قدرت چانه زدن آنان را محدود می‎سازد. سالمند از کار بازنشسته می‎شود و حتی خانه‎ی خویش را ترک می‎کند و در مقابل پاداش‎هایی را که می‎تواند برحسب نوع و شرایط جامعه متفاوت بوده و شامل حقوق بازنشستگی، تامین اجتماعی، مراقبت‎های پزشکی و احتمالاً چیزهای دیگر باشد، دریافت می‎دارد. البته، داود همانند طرفداران نظریه‎ی عدم مشارکت، نتیجه نمی‎گیرد که این نوع کناره‎گیری از نقش‎های اجتماعی برای سالمندان ارضاکننده است.
به علاوه وی این کناره‎گیری را نتیجه‎ی اجتماعی یک سری از روابط مبادله‎ای می‎داند که بر اثر آن شرایط و قدرت نسبی سالمندان به تدریج رو به کاهش می‎رود.
نظریه محیط اجتماعی
"گوبریوم" معتقد است که رفتار دوران سالمندی به برخی شرایط بیولوژیکی و اجتماعی بستگی دارد. در واقع محیطی که سالمند در آن زندگی می‎کند، نه تنها بافت اجتماعی را دربرمی‎گیرد بلکه موانعی از نوع مادی و مشاغل را نیز که به افراد مسن عرضه می‎گردد شامل می‎شود.
براساس این نگرش سه عامل مهم بر سطح فعالیت فرد مسن تاثیر می‎گذارد: سلامتی، اوضاع مالی و پشتیبانیهای اجتماعی. سلامتی عامل مهمی است. زیرا بسیاری از سالمندان به علت اثر بیماریهای مزمن، که فعالیتهای آنها محدود می‎سازد، معلول هستند. از سن بازنشستگی به بعد یک چهارم مردم قادرند به انجام فعالیتهای خود نیستند و ده درصد از آنها کاملا زمین‎گیر می‎شوند.
موقعیت اقتصادی، عامل محدودکننده دیگری است. در ایالت متحده آمریکا این تحقیق 13 درصد سالمندان درآمدی پایین‎تر از آستانه رسمی فقر داشتند. هجده درصد کسانی که بیش از 65 سال دارند، نزدیک این آستانه قرار دارند (درآمدی برابر با 125% حد رسمی فقر). این بدان معناست که یک پنجم افراد مسن، به خاطر درآمدهای اقتصادی، در محدودیت زیادی قرار دارند.
وجود پشتیبانهای اجتماعی، مانند شوهر یا زن، خانواده یا روابط اجتماعی، سهم معینی در سطح فعالیت دارند. بیش از دو سوم مردانی که بیش از 65 سال دارند همسر دارند در حالی که بیش از یک سوم زنان 65 سال به بالا شوهر دارند. اما در مورد تعلق به جامعه این وابستگی با گذشت عمر کاهش می‎یابد و در مجموع اثر نامساعدی بر پیری دارد.
فرضیه‎ها:
1- به نظر می‎آید سالمندان به دلیل گریزناپذیر بودن مرگ فعالیتهای اجتماعی خود را کم یا ترک می‎کنند و این باعث بروز سریع‎تر عوارض پیری می‎شود.
2- ظاهراً افراد سالمندی که در دوران پیری فعال هستند از زندگی خشنودی بیشتری دارند و این عامل باعث تاخیر در بروز عوارض پیری می‎شود.
3- اگر افراد سالمند از روابط و عمل متقابل اجتماعی خود خشنود باشند بروز عوارض پیری آنها به تاخیر می‎افتد.
4- به نظر می‎رسد افراد سالمندی که بیماریهای مزمن ندارند بروز عوارض پیری آنها به تاخیر می‎افتد.
5- ظاهراً اگر افراد سالمند مشکلات اقتصادی و مالی نداشته باشند بروز عوارض پیری آنها با تاخیر مواجه است.
6- اگر پشتیبانی‎های اجتماعی از سالمندان وجود داشته باشد عوارض پیری آنها دیرتر ظاهر می‎شود.
7- به نظر می‎رسد توارث در تعیین طول عمر سالمندان و بروز عوارض پیری در آنها تاثیر دارد.

مدل:

منابع:
1- دوبوار، سیمون، کهنسالی، جلد 1، ترجمه دکترمحمدعلی طولی، انتشارات شباویز، چاپ چهارم، خرداد 1370.
2- دوبوار سیمون، کهنسالی، جلد 2، ترجمه دکتر محمدعلی طولی، انتشارات شباویز، چاپ چهارم، خرداد 1370.
3- اسماعیلی شیرازی، روانشناسی اجتماعی و سالمندی، نشر تخت جمشید، چاپ اول، 1379.
4- اسیر و فرکارل، چگونه از والدین خود در دوران کهولت نگهداری کنیم، ترجمه مهدی قراچه‎داغی، نشر دایره، 1378.
5- مجموعه مقالات کنفرانس بین‎المللی سالمندی در ایران، ناشر: گروه بانوان نیکوکار، 1379.
6- شاملو، غلامعلی، پیری چیست؟ چرا پیر می‎شویم، ناشر: شرکت سهامی چهر، 1364.
7 – مثنوی، عطاءالله، علل سپردن سالمندان به آسایشگاه‎های سالمندی، 1371.
8- پایان‎نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبائی، موضوع: بررسی نقش سالمندان در میزان انسجام خانواده، دانشجو: مجید هوشمند.
پی‎نوشت‎ها:
1- کافی، جلد 2، ص 165.
2- محجه ابیضا، جلد 3، ص 365.
3- نهج‎البلاغه، ص 222، ؟؟ 1110.
4- کافی، جلد 2، ص 165.
5- رساله حقوق امام سجاد(ع)، حق شماره 43.
6- تحف العقول مترجم، ص 316.

روش تحقیق:
در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن اهداف تحقیق، از روش پیمایش در تحقیقات اجتماعی استفاده شده است.
جامعه آماری:
جامعه آماری شامل همه سالمندان منطقه هشت شهرداری تهران می‎باشند که براساس سرشماری سال 1375 تعداد آنها 30598 نفر می‎باشد.
واحد جامعه آماری:
فرد جامعه آماری یک شهروند سالمند است که در زمان انجام این تحقیق بالای شصت سال سن داشته و به اتفاق خانواده و فرزندان خود در یکی از مناطق مسکونی منطقه هشت شهرداری تهران با هم سکونت داشته و زندگی می‎کنند.
روش نمونه‎گیری:
در این پژوهش ابتدا از روش نمونه‎گیری خوشه‎ای استفاده شده است. براساس این نمونه‎گیری تعداد 3 خوشه از 12 خوشه (وحیدیه، نارمک، تهران‎پارس) در سطح منطقه هشت شهرداری تهران انتخاب شده و پرسشنامه‎های تحقیق با همه سالمندانی که در این نقطه‎ها بوده و پیش خانواده یکی از فرزندان خود سکونت داشته‎اند، پر شده است.
حجم جامعه و نمونه آماری مورد تحقیق:
طبق سرشماری 1375 مرکز آمار ایران تعداد کل جمعیت منطقه 8 شهرداری تهران 336474 نفر می‎باشد. از این تعداد 9 درصد آن یعنی 30598 نفر در گروه‎های سنی بالای شصت سال قرار دارند. از آنجا که جامعه آماری این پژوهش، همه افراد شصت سال سن و بالاتر از آن می‎باشند لذا حجم جامعه آماری را نیز 30598 نفر تشکیل می‎دهند. از این تعداد 16258 نفر (53%) را مردان سالمند و 14340 نفر (47%) را زنان سالمند تشکیل می‎دهند. سپس از طریق فرمول کوکران حجم نمونه جامعه آماری برآورده شده است. بر اساس 30598 = ‎N و 96/1 = ‎t، 05/0 = d و 5/0 = ‎p حجم نمونه آماری 379 نفر می‎باشد. از این تعداد 201 نفر را مردان و 178 نفر را زنان سالمند تشکیل می‎دهند.

1 – Satoon
2 – Bowling
3 – Grundy
4 – Bowling A: Grundy E. (1997). Activaties of dialy living: changes in functional ability in three samples of elderly and elderly people. Age and Ageing. 26 (2) PP: 107-114.
5 – Bienenfeld
6 – Koening
7 – Larson
8 – Sherrill
9 – Bienen feld D: Koenig HG: Larson DB; Sherill KA. (1997). Psychosocial predictors of mental health in a population of elderly woman: Test of an explanatory model. American journal of Geriatric psychiatry. 5(1). PP: 43-53.
10 – Lu
11 – Chang
12 – Lu L; chang CJ. (1997). Social support, health and satisfaction among the elderly with chronic conditions in Taiwan. Journal of health. 38 (3), PP: 222-227.
13 – Lucanin
14 – Havelka
15 – Lucanin JD: Lucanin D; Havelka M. (1997). Role of psychological factors in the aging process. Stress and self perceived health as predictors of aging. Croatian medical journal. 2(4), PP:471-480.
16 – Ho Yung
17 – Ho Yung H. (1995). Money and daily life in old age. British Medical Journal. 26(2) PP: 413-417.
18 – Leonardo
19 – Latoon
20 – Margaet Waner
21 – Social Geronology
22 – Functionalism perspective
23 – Cumming
24 – Henry
25 – Conflic perspective
26 – N. Foner
27 – M.Rily
28 – E. Cumming
29 – W. Henry
30 – Desengagment theory
31 – Exchanhe theory
32 – James Dowd
33 – George Homans
—————

————————————————————

—————

————————————————————

2


تعداد صفحات : حجم فایل:266 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود