فهرست مطالب
عنوان
صفحه
بیان مسئله
اهمیت موضوع
هدف از تحقیق (ادبیات مسئله)
چهارچوب تحقیق (چهارچوب نظری - نظریه)
فرضیه
تعریف مفاهیم
روش تحقیق
نتیجهگیری و پیشنهادات
منابع
مقدمه
پدیده پیر شدن جمعیت جهان به دلایل: کاهش میزان مرگ و میر ناشی از پیشرفتهای علوم پزشکی، بهداشت، آموزش و پرورش و در نتیجه افزایش نرخ امید به زندگی و طول عمر، از چنان درجه اهمیتی برخوردار است که عدم توجه به آن جامعه انسانی را در آیندهای نزدیک در مقابل مسائل و مشکلات بسیار پیچیدهتر و چه بسا لاینحل قرار خواهد داد.
درصد جمعیت سالمندان تحقیقاً در کلیه کشورها به طور منظم رو به ازدیاد است. امروزه حدود یک میلیارد نفر از جمعیت جهان را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل میدهند. طبق سرشماری جمعیت جمهوری اسلامی ایران در سال 1375، حدود 6/6% کل جمعیت 65 میلیون نفری کشور را سالمندان 60 سال به بالا تشکیل میدهند. در غالب جوامع زنان نسبت به مردان از عمر طولانیتری برخوردارند و به همین جهت بخش اعظم جمعیت سالمندان را زنان سالخورده تشکیل میدهند. وجود نابرابریهای اقتصادی و عدم کفایت خدمات اجتماعی، مراقبتهای پزشکی و غیره سبب گردیده تا این گروه از آسیبپذیرترین اقشار اجتماعی باشند.
مسائل سالمندان به یک نگرانی مشترک جهانی تبدیل شده است. به همین دلیل سازمان ملل متحد سال 1999 میلادی را "سال بینالمللی افراد سالخورده" نامگذاری کرد.
کشورها باید وضعیت سالمندان را با در نظر گرفتن ارزشهای فرهنگی و آداب و رسوم خود در برنامههای اقتصادی و اجتماعی خویش مورد توجه قرار داده، از کسانی که در خانواده از افراد سالمند مراقبت میکنند حمایت نمایند.
با توجه به تغییرات اساسی در سیستم خانواده و ساختار جمعیتی جوامع، ارائه خدمات رسمی پس از شناخت چگونگی و ترکیب سنی جمعیت سالمندان بسیار ضروری میباشد.
در طرح بینالمللی اقدام برای سالمندان نیز خانواده بهترین مامن برای حمایت از سالمندان تلقی شده و تلاش برای حمایت و پشتیبانی از تحکیم خانواده و پاسخ به نیازهای اعضای سالخورده آن مورد تاکید قرار گرفته است. در این زمینه نقش و مشارکت سازمانهای غیردولتی در تحکیم بنیادهای خانواده و حفظ همبستگی میان نسلها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تعریف:
پیری چیست؟ این سوال پاسخهای متفاوت و متعددی دارد که به چند مورد آن اشاره میشود.
1- پیری عبارتست از اضمحلال تدریجی در ساختمان ارگانیسم بدن که در اثر بیماری و حوادث نبوده، بلکه در اثر دخالت عامل زمان پیش میآید.
2- پیری از ابعاد و زوایای مختلف:
الف) زیستشناسی: مرحلهای است طبیعی و پیشپایانی در ادامه روند تولد و مرگ
ب) پزشکی: فرسودگی عضو یا مجموعهای از اعضاء بدن در اثر کار به مرور زمان که نتیجه کم شدن نیروی فعالیتهای عملی این اعضا و مآلا ظرفیت حیاتی انسان است.
ج) ریاضی: بالا رفتن عددگاه شمار روزهای زندگی است.
د) اجتماعی: پیری دورانی از زندگی است که شخص قادر به ادامه زندگی خود به طور مستقل نبوده و محتاج به کمک دیگران میگردد.
هـ) قانونی: مرحلهای از زندگی است که شخص بالطبع یا بالاجبار از انجام وظائف منظم قانونی و یا روزمره خود بایستی معاف و بازنشسته گردد.
و) ادبی: از نظر ادبی بالاخص در ادبیات غنی فارسی و عرفانی اشارات و استعارات بدیعی تحت عناوین "پیر"، "پیردیر"، " پیر میکده"، "پیر میفروش" و "پیر طریقت" موجود است که در حقیقت تعبیری زیبا از مرشد، راهنما، پیش کسوت و بزرگتر و تعبیراتی مشابه آن است.
3- در مورد انسان به سه نوع سن اشاره شده است که عبارتند از:
* سن جسمی (فیزیکی)
سن جسمی بر پایه دگرگونیها و تحولات بدنی یا فیزیکی در موجود زنده تعیین میشود.
* سن زمانی (قانونی)
سن زمانی براساس تقویم مشخص میگردد.
* سن روانی
براساس سن روانی، احساسات، عواطف و هیجانات شخص رشد میکند و معمولاً جهات روانی پیری بیش از جهات دیگر در استنباط و احساسی که از افزایش سن داریم، موثر است.
4- سازمان بهداشت جهانی سالهای عمر را بدینگونه طبقهبندی میکند:
59-45 میانسال
74-60 مسن
90-75 پیر
90 به بالا خیلی پیر
نیازهای سالمندان:
نیازهای اساسی سالمندان با توجه به طبقهبندی مازلو:
1- نیازهای فیزیولوژیک:
تغذیه: برای جلوگیری از زوال زودرس سیستمهای بدن، وضعیت تغذیهای مطلوب باید حفظ شود، تخیمن زده میشود که یک سوم تا یک چهارم تمام مشکلات بهداشتی سالمندان مستقیماً یا غیرمستقیم مربوط به تغذیه و عدم کفایت دریافت مایع میباشد.
استراحت و فعالیت فیزیکی: سالمندان باید دورههای کوتاه استراحت داشته باشند.
2- نیازهای ایمنی و سلامتی:
سالمندان باید به طور منظم در دورههای معین، مورد معاینات فیزیکی لازم قرار گیرند.
3- نیاز به عشق و تعلق و روابط عاطفی قوی:
وقتی نیازهای ایمنی و فیزیولوژیک برآورده شوند، برای انسان نیاز به عشق و محبت مطرح میشود، این نیاز ممکن است به شکل درخواست برای داشتن دوست، یک خانواده و … بروز کند.
4- عزت نفس و احترام:
این نیاز به دو گروه تقسیم میشود: اول احساس عدم وابستگی یا آزاد بودن و دوم تکامل اجتماعی از اطمینان درونی. عزت نفس باعث پذیرش فرآیند پیری میشود، و از تسلیم شدن به این فرآیند جلوگیری مینماید.
استقلال: شخص سالمند مایل است هر چه بیشتر و یا تا حد ممکن مستقل بماند.
تطابق با بازنشستگی: یکی از سازگاریهایی که شخص سالمند باید انجام دهد، از دست دادن شغل به واسطه بازنشستگی است.
5- تعالی نفس:
انواع رفتارهایی که این نیاز را تامین میکند، ممکن است در هر فردی، خاص و منحصر به خود او باشد.
معنویت: گرچه ممکن است حضور در خدمات عبادی خارج از منزل مشکلتر باشد، اما شخص سالمند برای تفکر و اندیشیدن در خلوت وقت بیشتری دارد.
پذیرش مرگ به عنوان چرخه زندگی: مرگ همسر، خواهران، برادران و دوستان باعث میشود شخص سالمند مرگ خودش را نزدیک ببیند.
فرهنگ ایرانی و سالمندان: مروری هرچند کوتاه بر ادبیات غنی این مرز و بوم و تعالیم عالیه اسلام ما را با ارزش و احترام سالمندان در فرهنگ ایران زمین بیشتر آشنا میکند.
نظامی گنجوی میگوید:
جوان گر به دانش بود بی نظیر نیاز آیدش هم به گفتار پیر
حافظ پیری را وقت جبران تقصیرها و سامان دادن به کارهای ناکرده میداند:
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل؟ باری به غلط صرف شد ایام شبابت
و لسانالغیب در جای دیگر میسراید:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستت دارند
جوانــــان سعادتمنـــد پند پیــــر دانــــا را
سنایی در بیتی میگوید:
جز به تدبیر پیر کار مکن پیر دانش نه پیر چرخ کهن
سعدی میگوید:
واجب آمد بر آدمی شش حق اولش حق واجـب مطلــق
بعد از آن مادر است و پـــدر وان استاد و شاه و پیغمبـر
در ضربالمثلهای فارسی نیز از پیران و سالخوردگان با احترام و ارزش یاد شده است:
– آنچه در آینه جوان بیند پیر در خشت خام آن بیند
– پیرایه ملک، پیران باشند
– پیر رعنا بهتر از جوان نارعنا
اینان قطرهای از دریای بیکران ادبیات غنی فارسی در مورد سالمندان میباشد. در مناطق روستایی و عشایری ایران سالمند تا آخرین لحظه عمر دارای ارزش و احترام بوده و به نسبت سابقه خانوادگی و نیروی ذهنی در موقعیتهای مناسبی مثل کدخدا، بزرگ فامیل و … حضور دارد. در دین اسلام نیز در خصوص تجلیل، تکریم و مراقبت از سالمندان، فرامین و دستورات موکدی وجود دارد. بخشی از این وظایف به عهده فرزندان، بخشی هم بر عهده حکومت و جامعه میباشد.
در آیه 23 سوره اسراء میخوانیم:
" و خدای تو حکم فرموده که جز او هیچکس را نپرستید و بر پدر و مادر نیکویی کنید، اگر یکی از آنها و یا هر دو به سنین کهولت و سالخوردگی رسیدند (که موجب رنج و زحمت شما باشند) زینهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند نگوئید و کمترین آزار به آنان نرسانید و با آنها با اکرام و احترام سخن گویید."
پیامبر اسلام(ص) در مورد منزلت سالمندان و لزوم احترام و تکریم آنان فرمودهاند:
– وجود پیران سالخورده بین شما باعث افزایش نعمتهای الهی است.
– پیران را بزرگ و محترم بدارید زیرا احترام به آنان به منزله احترام به مقام الهی است.
– پیران در خانواده خود همانند پیامبرانند در میان پیروانشان.
امام صادق(ع) از قول رسول خدا میفرماید:
احترام کردن به مسلمان سالخورده تعظیم در برابر خداست.
با عنایت به واژههایی که در تکریم و تجلیل از سالخوردگان در آیات و احادیث به کار رفته است، میتوان نتیجه گرفت که اسلام برای سالمندان، احترام و منزلت ویژهای قایل است و به همین دلیل در کشورهای مسلمان از جمله ایران، سالمندان موردمهر و محبت سایر اعضای جامعهاند و بسیاری از خانوادهها سعی میکنند که در هر شرایطی حتیالامکان افراد مسن را در جمع خود نگهدارند.
با توجه به اعتقادات و دستورات دینی، فرهنگ و شعر و ادب و ضربالمثلهای ذکر شده و ارزش و اعتبار سالمندان در جامعه، سوال این است چرا این احترام و ارزش خدشهدار شده است؟
مسلم است که دلایل متعدد از جمله کوچک شدن خانوادهها، جامعه صنعتی، مشکلات اقصادی و … باعث این تغییر شده است.
اما هنوز هم با توجه به ریشههای فرهنگ غنی ایرانی با تمهیدات مختلف میتوان از فشاری که بر خانواده در زمینه نگهداری سالمندان وارد شده و آنان را مجبور به سپردن سالمندشان به سرای سالمندان میشود کاست.
بیان مساله:
همه مردم میدانند که سرنوشت سالخوردگان در زمان ما بسیار تاثیرانگیز است. پیش از آن که به بررسی جزئیات آن بپردازیم، باید به این نکته پی ببریم که چگونه جامعه ما این وضع را به آسانی میپذیرد و تحمل میکند و به عنوان یک اصل کلی باید توجه داشت که جامعه تا زمانی که تعادل خود را از دست ندهد بر هر گونه سوء رفتار، رسوایی و افتضاح و حادثه غمانگیز چشم فرو میبندد. در مورد سرنوشت کودکان تحت حمایت عمومی، یا نوجوانان بزهکار، یا مردان معلول نیز بیش از آنچه درباره سالخوردگان میاندیشد به ناراحی نمینشیند. بیتفاوتی در مورد گروه اخیر در ظاهر بسیار تعجبانگیز مینماید زیرا از یک سوی هر عضو جامعه باید بداند که در این قضیه آینده خود وی نیز مورد پرسش است. از سوی دیگر همه آنان با عدهای از سالخوردگان مناسبات شخصی و نزدیک دارند. در این صورت چگونه میتوان طرز نگرش و تلقی آنان را توجیه کرد؟ این گروه حاکم است که پایگاه کهنسالان را به آنان تفویض میکند و جمعیت فعال جامعه هم که باید با آن مخالفت ورزد، از آن چشمپوشی میکند. در زندگی خصوصی هم فرزندان و نوادههای آنان نیز به ندرت به کاری دست میزنند تا زندگی سالخوردگان را مطلوبتر سازند. حال به بررسی طرز تلقی عمومی بزرگسالان و جوانان نسبت به نسل کهنسال میپردازیم.
تا اینجا سخن ما درباره کهنسالی چنان بود که گویی این مفهوم یک حقیقت مشخص و تعریف شده روشن را آشکار میسازد. در واقع تا جایی که به ما مربوط است تعریف کهنسالی به هیچوجه آسان نیست. کهنسالی از یک سو پدیدهای زیستی است که براساس آن سازواره جسمی انسان خصوصیات مشخصی را آشکار میسازد، کهنسالی در ین حال با سلسلهای از عواقب روانی همراه است، بدین سان که برخی از اشکال رفتاری را به طور مشخص از خصوصیات سالمندی تلقی میکنند. کهنسالی مشابه با همه حالات انسانی یک بعد وجودی دارد که در رابطه با زمان روابط فرد را دچار دگرگونی میسازد و در نتیجه رابطه انسان با جهان اطراف و با تاریخ زندگی خویش دستخوش دگرگونی میگردد و از آن جهت که انسان هرگز به صورت طبیعی زندگی نمیکند بنابراین در ایام کهنسالی، مشابه با هر دوره دیگر حیات، پایگاه اجتماعی وی به وسیله جامعهای که به آن تعلق دارد معین و مشخص میشود. آنچه باعث پیچیدگی این مساله خواهد شد ارتباط نزدیک و به هم پیوسته همه این جوانب است.
هماکنون آشکار شده است که بررسی جنبههای زیستی یا روانی انسان به طور مجزا و دور از هم بینتیجه است زیرا هر یک از این جنبهها بر دیگری اثر گذاشته، این تاثیر متقابل مخصوصاً در مورد کهنسالی کاملاً روشن و بدیهی است و مبنای دشواریهای روانتنی را به وجود میآورد. بدین ترتیب آنچه را در زندگی، روحی یا روانی مینامیم تنها در پرتو موقعیت وجودی و زیستی انسان قابل درک و فهم است. این موقعیت وجودی و زیستی، سازوارهجسمی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. مخالف این مفهوم نیز صادق است زیرا برحسب کم یا زیاد بودن آسیب بدنی تجارب انسان در رابطه با زمان تفاوت پیدا میکند، در نهایت، جامعه هنگام اعطای نقش و پایگاه اجتماعی به افراد کهنسال یا هنگام بازستاندن توجه قرار میدهد. هر فردی از اجتماع تحت تاثیر نگرش عملی و نظری که جامعه از او دارد، قرار میگیرد. بدین سبب شرح تحلیلی جنبههای گوناگون کهنسالی کافی نیست. زیرا هر جنبه بر دیگر جنبهها اثر گذاشته، خود نیز تحت تاثیر دیگر جنبهها قرار میگیرد. در پرتو چنین جریان نامحدود دوری است که باید به شناخت کهنسالی دست یافت.
اهمیت مسئله:
هنگامی که طراوت و شادابی و نشاط جایش را به عزلت و نیازمندی میدهد و زلفان قیرگون به سپیدههای نقرهفام بدل میشود و باغ زیبا و سرسبز جوانی با آمدن پیری به خشکی میگراید و زمانی که دریای خروشان و مواجی که چندی پیش با هزاران غرور و سرکشی سکوت و ناتوانی را به خوابی هم نمیدید ساکت و آرام میایستد دیگر خبری از تحرک و بالندگی نیست. دیگر آن دنیای پرهیجان و شور بر این تن ضعیف و ناتوان سلطهای ندارد.
با رسیدن مرحله پیری یا کهنسالی دگرگونیهای جسمی و فکری در انسان رخ داده، شور و نشاط و توانایی تبدیل به ناتوانی و افسردگی گردیده، عاطفه و احساس توام با نیازمندی شده، توقعات و احتیاجات افزوده گشته، در بعضی افراد علاقه به زنده ماندن بیشتر، ترس از مرگ و آزمندی و حرص و یا برعکس تقوا، گوشهنشینی، قناعت و سازگاری محیط پایدار میگردد و اگر در همچو موقع و وضعی زندگی با مرام و دلخواه شخص وفق نداشته و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی نیز بر افزون گردد، زندگی تبدیل به یک زندان میگردد که نه ماندن در آن قابل تحمل است نه امکان رها شدن از آن.
جمعیت سالخوردگان در عصر حاضر از هر دوره دیگری در تاریخ بشریت متنوعتر است و تفا وتهای عمده ممکن است ناشی از وضعیتهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، بهداشتی با تاریخچه شخصی یا حرفهای فرد، رابطه گذشته و حال او یا آموزش فرهنگ و غیره باشد. برخی از آنان فعالند و بعضی ضعیف و متکی و این ناشی از طیف نامحدودی از تجربههای شکلدهنده و عوامل اجتماعی گوناگون است.
بد شدن وضع مالی یا حتی فقر، تماسهای خانوادگی و شغلی و اجتماعی کمتر و از دادن هویت و دلیل زنده ماندن در اجتماع از جمله مسائلی است که موجب بروز حالات نومیدی میشود.
امروزه به دنبال تغییراتی که در طبقات مختلف اجتماعی پدیدار گردیده است. خانواده با بحرانی عظیم مواجه شده است. عوامل مختلفی نظیر رشد جمعیت، مشکلات اقتصادی، تنشهای سیاسی و غیره موجبات بحران در خانواده را فراهم آوردهاند و موجب شکلگیری الگوهای بسیار متعدد مانند خانواده هستهای، تک والدی، زندگی تجردی، خانوادههای بدون فرزند، ازدواجهای مجدد و پدرخواندگی و مادرخواندگی، خانواده و فرزندخواندگی، خانواده چند نسلی، ازدواجهای قراردادی غیرستی و همزیستی مشترک گردیدهاند. گسترش شکلهای گوناگون خانواده موجب شده است که افراد انتقال در خانواده را طی دورههای مختلف زندگی خویش در مقایسه با نسل پیشین بیشتر تجربه کنند.
برخورد با مساله سالمندی در جوامع مختلف و در دورههای تاریخی اشکال متفاوتی داشته و دارد. از کشتن سالمندان ناتوان در جوامع ابتدایی گرفته تا ایجاد شرایط خودکشی، برای آنها در برخی جوامع امروزی.
اخبار جهانی سالمندی
در سال 2000 جمعیت سالمندان بالای 60 سال جهان 600 میلیون نفر، معادل 10 درصد کل جمعیت بود و پیشبینی میشود تعداد افراد این گروه سنی در سال 2025 به 2/1 بیلیون نفر و در سال 2050 به حدود 2 بیلیون نفر، معادل 21 درصد کل جمعیت جهان برسد. برای اولین بار در تاریخ در سال 2050 جمعیت زیر 15 سال معادل جمعیت بالای 60 سال خواهد بود.
امروزه نرخ رشد جمعیت سالند جهان 9/1 درصد است در حالی که نرخ رشد کل جمعیت جهان 2/1 درصد میباشد. از آنجا که نرخ رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه بیشتر از کشورهای توسعه یافته است لذا در آینده جمعیت سالمند بیشتری در این کشورها زندگی خواهند کرد. همچنین سرعت افزایش سالمندان در این کشورها بیشتر از کشورهای توسعه یافته است.
این تغییرها در شرایطی اتفاق میافتد که کشورهای در حال توسعه در چالش همزمان توسعه یافتی و سالخوردگی جمعیت قرار دارند.
سالخوردگی جمعیت عبارت است از مرحلهای که طی آن افراد سالمند نسبت بیشتری از کل جمعیت را به خود اختصاص میدهد. با کاهش میزان باروری کلی از یک سو و کاهش میزان مرگ و میر و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر، ساختار سنی جمعیت از گروههای سنی جوانتر به پیرتر تغییر مییابد.
اخبار کشوری سالمندی:
در سال 1375 حدود 6/6 درصد کل جمعیت ایران، معادل 3970000 نفر، افراد بالای 60 سال بودهاند. براساس تحقیق کشوری DHS در سال 1379 جمعیت سالمندان بالای 60 سال 8/7 درصد کل جمعیت نمونه بوده است. پیشبینی میشود تا سال 1400 این رقم به حدود 10 درصد کل جمعیت نزدیک به 10 میلیون نفر برسد.
تحقیقات نشان میدهد که مهمترین نیاز سالمندان در حال حاضر نیاز مالی و در درجه دوم نیاز به خدمات بهداشتی - درمانی میباشد.
با توجه به اهمیت سالخوردگی جمعیت و تبعات اقتصادی و اجتماعی آن و نیز با توجه به روند رو به افزایش سالمندان در کشور و نیازهای اولویتدار آنها اخاذ یک رویکرد جام و همه جانبه ضروری است. پرداختن صحیح به تمام ابعاد این موضوع از عهده یک بخش یا سازمان خارج است. لازم است تمام بخشها و سازمانهای مرتبط، در قالب اندامهای همسو و هماهنگ به مرتفع ساختن نیازهای سالمندان و تعدیل اثرات سالخوردگی جمعیت بپرازند. این مهم زمانی محقق خواهد شد که " سیاست کشوری سالمندی" تدوین و در راستای این وظایف بخشهای مختلف تعیین شده باشد.
ادبیات تحقیق:
مروری بر تحقیقات انجام یا فته در ایران و جوامع دیگر نشان میدهد که مساله سالمندی در جوامع دیگر از اهمیت خاصی برخوردار است و به این لحاظ سابقه پژوهشهای سالمندی در آن جوامع طولانیتر از ایران است. تحقیقاتی که در ایران در زمینه سالمندی انجام گرفته است، بسیار محدود بوده و براساس آن پیری از زاویه سلامتی و یا به عبارت دیگر بیشتر در چارچوب پزشکی بررسی شده است. بنا به دلایل فوق بررسی مسائل اجتماعی سالمندان عناوین تعداد معدودی از پایاننامههای دانشگاهی را به خود اختصاص داده است. در این زمینه پایاننامهها و تحقیقات مرتبط با موضوع تحقیق در دانشگاههای متعدد از جمله تهران، علوم بهزیستی، تربیت مدرس و دانشگاه علامه طباطبایی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت که از میان آنها به چند نمونه اشاره میشود:
* پژوهشی تحت عنوان "موقیت سالمندان در خانواده" توسط آقای دکتر سام آرام در سال 1371 انجام گرفته است. در این تحقیق هشت فرضیه مورد آزمون قرار گرفته که از این تعداد سه فرضیه رد و پنج فرضیه تایید شده است. فرضیههایی که در این تحقیق رد شدهاند عبارتند از:
1- رابطه بین میزان سواد سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
2- رابطه میزان نیاز سالمند به کمک گرفتن از دیگران در امور شخصی و میزان پذیرش او در خانواده.
3- رابطه بین نوع جنس و میزان پذیرش سالمند در خانواده، با این فرض که مردان سالمند بیش از زنان سالمند در خانواده مورد پذیرش واقع میشوند.
و فرضیههایی که تایید شدهاند عبارتند از:
1- رابطه بین مالکیت داشتن سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
2- رابطه بین درآمد داشتن سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
3- رابطه میزان همکاری سالمند با سایر اعضای خانواده و میزان پذیرش او در خانواده.
4- رابطه بین میزان سنتی بودن خانواه و میزان پذیرش سالمند در خانواده.
5- رابطه بین پایین بودن سن سالمند و میزان پذیرش او در خانواده.
نتایج کلی گرفته شده از این تحقیق شامل موارد زیر است:
1- سالمندان در خانوادههای سنتی از جذب و پذیرش بیشتری برخوردارند و زمینههای مربوط به همکاری سالمند با سایر اعضای خانواده و انطباق نوع انتظارات سایر اعضا با میزان سن سالمند، در خانوادههای سنتی فراهم است و این زمینهها و انطباق، در خانوادههای غیرستی کمتر فراهم میشود.
2- موقعیتهای اقتصادی سالمند مثل مالکیتها و درآمد، در میزان جذب و پذیرش او در خانواده موثر بوده و هر چه سالمند دارای موقعیتهای بالاتری از نظر مالکیت و درآمد باشد، از جذب و پذیرش بیشتری در خانواده برخوردار است.
3- زنان سالمند بیش از مردان در خانواده با مشکل مواجه میشوند. عامل این تفاوت میتواند طول عمر زیادتر زنان و بیشتر بودن تعداد آنان باشد.
4- آغاز پیری با کاهش درآمد و افزایش اوقات فراغت، سازگاری با نقشهای جدید، از دست دادن تواناییها، از دست دادن همسر، بعد از 75 سالگی از دست دادن استقلال، بروز برخی معلولیتها و عزلت روزافزون همراه است.
5- پیشبینی میشود که در 40 سال آینده، تعداد افراد خیلی پیر، در سنین 80 تا 90 ساله، در جامعه ما افزایش یابد و در این شرایط نمیتوانند از فرزندان خود خدمات مراقبتی دریافت کنند چون فرزندان آنها هم در سنین 60 تا 70 ساله هستند و خود به نوعی نیاز به دریافت مراقبت دارند.
در این شرایط فشار مراقبت از هر دو نسل، بر نسل سوم خواهد بود که خود مشکلات خاصی دارند، مثل صنعتی شدن، سکونت در آپارتمانهای کوچک و عدم حضور در منزل در ساعات روز. در این شرایط است که اجرای برخی برنامههای ویژه برای مراقبت از سالمندان ضرورت مییابد.
6- از ویژگیهای فنآوری جدید، سرعت آن در کهنه کردن دستاوردهای خود و ارائه موارد نو است. یکی از مشکلات سالمندان در این فرایند نوسازی و توسعه اجتماعی، عدم تطبیق با ابزارهای جدید است، چرا که آنها با نوع قدیمی این ابزارها آشنا هستند و با انواع جدید آ ن بیگانهاند و در مواردی که حاضر به یادگیری روشهای کار با آنها نیستند، دچار مشکل میشوند.
7- میتوان گفت که ایجاد مراکز نگهداری از سالمندان به ویژه سالمندان معلول، بیش از اینکه مشکل سالمندان را حل کند، مسائل سایر اعضای خانواده را کاهش میدهد.
* تحقیق دیگری با عنوان بررسی مسائل و مشکلات سالمندان شهرستان سقز با تاکید بر دیدگاه جامعهشناختی توسط خانم مهوش جانمردی انجام پذیرفه و در اولین کنفرانس بینالمللی سالمندی در ایران (سال 1378) ارائه شده است. در این تحقیق علاوه بر اشاره به جنبههای زیستشناختی و روانشناختی پدیده سالمندی، بیشتر دیدگاه جامعهشناختی مورد تاکید قرار گرفته است. نگاهی به یافتههای این پژوهش نشاندهنده موارد زیر است:
1- با پدیده سالمندی در گذر زمان و در جوامع مختلف برخوردهای متنوعی صورت گرفته است. به طوری که در اقوام بدوی به دلیل محدودیتهای غذایی و کوچ دائمی، سالمندان از زندگی اجتماعی کنار گذاشته میشدند و در بسیاری از اوقات طی مراسمی به وسیله فرزندان ارشد به قتل میرسیدند، اما در فرهنگهای دیگر با دادن نقش مجدد، سالمندان را در حیات اجتماعی مشارکت میدادند و همچنین از تجربیات آنان در انجام امر مختلف نظیر: جوانان، ازدواج و مراسم مربوط به مردگان و نگهداری از نوهها استفاده میشده است. امروزه بسیاری از کشورهای جهان، با ایجاد سیاستها و برنامههایی به حمایت از سالمندان میپردازند تا این افراد، باقیمانده عمر را در آرامش و رفاه زندگی کنند.
با مقایسه میان کشورهای شرقی و غربی نیز میتوان گفت که در مشرق زمین، به دلیل وجود سنتهای گذشته و پایبندی مردم به آنها، سالمندان اکثراً با خانواده زندگی میکنند و درصد کمی در سرای سالمندان به سر میبرند. اما در غرب به دلیل کاهش نقشهای اجتماعی سالمندان و عدم تمایل خانواده به نگهداری آنان درصد بیشتری از افراد در سرای سالمندان زندگی میکنند.
2- پدیده سالمندی عمدتاً ویژگیهای نظیر: ضعف جسمانی، دمانس، بیماری روانی، تغییر در ناسازگاریهای جنسی، ناپایداری زندگی زناشویی، تمایل به داشتن دوستان هم سن و سال، علاقه به ارتباط با فرزندان، ترک رابطه، یادآوری خاطرات گذشته، احساس تنهایی و افسردگی، تمایل به خودکشی، تطبیق با موقعیت، مشکل بودن ازدواج مجدد، برخورد و ستیزه با جوانان، تعهد اخلاقی و اجتماعی، روی آوردن به مشاغل کاذب، نامناسب بودن وضعیت زنان و تغییر در حالت رفتار را به همراه دارد. و هرگونه برنامهریزی در خصوص سالمندان ضرورت بررسی هر کدام از موارد مذکور را میطلبد.
3- سابقه حمایت از سالمندان در ایران به دوران هخامنشی برمیگردد.
4- در این پژوهش براساس چارچوب نظری تدوین شده، متغیرهای پایگاه اقتصادی - اجتماعی، جنس، وضعیت تاهل، حمایت، روابط خانوادگی و خویشاوندی، روابط اجتماعی، ضعف جسمانی، محل تولد، سن، نگرش مثبت به سالمندی و امکانات رفاهی، به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است که بر روی متغیرهای وابسته یعنی طول عمر، فعالیت، محافظهکاری، انزوا، مرور زندگی گذشته، مشارکت اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت و روابط اجتماعی تاثیرگذار هستند. آزمونهای آماری نیز با 95 درصد اطمینان وجود رابطه بین بعضی از متغیرها را تایید کرده است. براساس تحلیل دادهها، متغیرهای روابط خانوادگی و خویشاوندی با طول عمر، روابط اجتماعی و پایگاه اقتصادی - اجتماعی با فعالیت، ضعف جسمانی با محافظهکاری، ضعف جسمانی با انزوا، ضعف جسمانی با مرور زندگی گذشته، روابط خانوادگی و خویشاوندی با انزوا، سن با مشارکت اجتماعی سن با گذراندن اوقات فراغت، وضعیت تاهل با طول عمر، نگرش مثبت به سالمندی با مشارکت اجتماعی، محل تولد با طول عمر و امکانات رفاهی با طول عمر رابطه معناداری دارند و متغیرهای دیگر یعنی پایگاه اقتصادی - اجتماعی با طول عمر، جنس با طول عمر و حمایت با طول عمر، رابطه معناداری ندارند.
* در تحقیق دیگری از خانم علیخانی در سال 1377 به بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی در ارتباط با بهداشت روانی سالمندان در بین 200 سالمند آسایشگاهی با میانگین سنی 64 سال و 200 سالمند غیرآسایشگاهی با میانگین 60 سال پرداخته است. در بین 200 سالمند آسایشگاهی با میانگین سنی 64 سال، بیشترین فراوانی سنی مربوط به گروه سنی 69-65 سال و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است. در بین 200 سالمند غیرآسایشگاهی با میانگین سنی 60 سال، بیشترین فراوانی نسبی متعلق به گروه سنی 64-60 سال و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است. در بین سالمندان آسایشگاهی 32 درصد بازنشسته و 64 درصد بین 5-3 سال در آسایشگاه اقامت داشتهاند، 54 درصد فرزندانشان تامینکننده هزینه زندگی آنان بودهاند، 78 درصد با خانواده اختلاف داشته و 56 درصد به دلیل اختلاف با خانواده به آسایشگاه آمده بودند، 30 درصد آرزوی زندگی با خانواده، 42 درصد آرزوی به دست آوردن سلامتی و 36 درصد آرزوی مرگ داشتهاند. از 200 سالمند غیآسایشگاهی 53 درصد بازنشسته. 34 درصد دارای همسر، 53 درصد دارای حقوق بازنشستگی، 46 درصد خود یا همسر تامینکننده هزینه زندگی، 41 درصد فرزندان تامینکننده هزینه زندگی، 63 درصد خود یا همسر تامینکننده هزینه زندگی، 41 درصد فرزندان تامینکننده هزینه زندگی، 63 درصد بدون اختلاف خانوادگی، 31 درصد مشغله روزانه آنها مطالعه و 37 درصد آرزوی به دست آوردن سلامتی را داشتهاند. براساس نتایج این پژوهش بین وضعیت اجتماعی مشتمل بر اختلافات خانوادگی، میزان اختلافات خانوادگی، نگرش اعضای خانواده و جامعه نسبت به سالمند و چگونگی گذران اوقات فراغت با بهداشت روانی سالمندان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین گروه سالمندان غیرآسایشگاهی نسبت به گروه سالمندان آسایشگاهی از سلامت عمومی بیشتری برخوردار هستند. به طور کلی وضعیت اقتصادی و نظام اجتماعی بر سالمند و سلامت عمومی سالمندان تاثیر مستقیم دارد.
* مهدی امانی در مقالهای تحت عنوان "چند جنبه جمعیتشناختی در زمینهناهم عصری فرهنگی و تداوم فرهنگ از طریق انتقال آن از سالمندان به جوانان در ایران" پس از اشاره به جنبههای جمعیت شناختی سالمندان در کشور به نقشها و توانمندیهای مهم سالمندان در خانواده و جامعه اشاره میکنند.
ایشان مینویسند: این نقش و توانمندی، در حقیقت تجارب، دیدهها، شنیدهها و دستاوردهای زیستی سالمند است که طی چندین دهه، در ذهن و حافظه آنها به صورت مجموعهای از مسائل و راهحلهای مبتنی بر منطق کلی اجتماعی و مردمی جای گرفته و در فرهنگ و سنت، به شکل پندها، داستانها و فولکلور باقی مانده است. این مجموعهها را بایستی نمودهای تاریخ اجتماعی و فرهنگی دانست و برای تداوم فرهنگی، شایسته است وسایل و موقعیت دستیابی جوانان را به این مجموعه اصیل و ارزشمند فراهم کنیم و این دستیابی را، چه در داخل خانواده و چه در سطح اجتماعی، امکانپذیر سازیم. در داخل خانواده با کوشش در نگهداری سالمندان در کانون خانوادگی و تشویق کودکان و جوانان به گفت و شنود و تماس دایم با سالمندان، این انتقال فرهنگ و هویت قابل تحقق است. میتوان در کودکان و نوجوانان کشش و علاقه به تماس و گفت و شنود با والدین سالمند را ایجاد نمود و آنچه را که پیران "بودهاند" و آنچه را که جوانان "هستند" به هم نزدیک ساخت تا جوانان از اصل خود بریده نشوند و هویت آنان تا حد امکان محفوظ بماند و تداوم یابد. ایشان در ادامه عنان میکند تماس و انتقال فرهنگ، سنت، آگاهیها و توانمندی سالمندان به جوانان، تا مدتها میتواند فرهنگ، سنتها و آگاهیهای انباشته نزد سالمندان را برای جوان حفظ کند و هنگامی که این فرهنگ، سنتها و آ گاهیهای انباشته نزد سالمندان را برای جوان حفظ کند و هنگامی که این جوانان به نوبه خود پس از گذشت یک، دو یا سه نسل به سنین سالمندی رسیدند، میتوانند آنچه را که حفظ و نگهداری کردهاند به جوانان و کودکان آینده منتقل سازند. ادامه این چرخه میتواند وسیلهای باشد برای تداوم و بقای فرهنگ، سنن، آگاهیها، هنرها و فنونی که به صورت میراث فرهنگی نزد سالمندان وجود دارد. این تداوم و نگهداری فرهنگ قادر است تا حدود زیادی ما را از آثار مضر و نامطلوب هجوم جنبههای نامناسب و ناهماهنگ فرهنگ غرب برکنار دارد و از طریق تماس با هم عصران فرهنگی، جامعه را از بریدگی و انقطاع فرهنگی نجات دهد.
* عطاالله مثنوی در سال 71 تحقیقی تحت عنوان "علل سپردن سالمندان به آسایشگاههای سالمندی" در سطح کشور انجام دادهاند. نتایج به دست آمده از بررسی 504 سالمند مستقر در آسایشگاههای سالمندی و همچنین در کنار خانوادهها موارد زیر را در ارتباط با موضوع خانواده نشان میدهد:
1- از مجموع 246 نفر سالمند مورد مطالعه در آسایشگاهها 6/60 درصد زنان و 4/39 درصد مردان بودند که خود بیانگر این مساله است: اولاً مردان در فرهنگ ایرانی امکان ازدواج مجدد بیشتری دارند به علاوه با عروس و نوهها نیز بهتر میتوانند سازگاری داشته باشند. چنانچه در فرهنگ ایرانی گفته شده، پدرشوهر میگوید عروسم، ولی مادرشوهر میگوید پسرم. بنابراین زنان سالمند بیشتر به آسایشگاههای سالمندی رهسپار شدهاند.
2- نداشتن همسر برای زنان و مردان، عاملی بر رهسپاری سالمندان به آسایشگاه است. چنانچه سالمندان ساکن در آسایشگاهها که بدون همسرند 7/72 درصد میباشند.
3- فوت همسر، جدایی و متارکه که عوامل تنهایی هستند، علتی بر گسیل شدن سالمندان به آسایشگاه میباشند.
4- در جامعه مورد بررسی، سالمندانی بیشتر جذب آسایشگاهها شدهاند که از نعمت داشتن خانواده بیبهره بودهاند.
5- در فرهنگ ایرانی فرزند به عنوان پشتوانهای برای زندگی دوران سالخوردگی مطرح است و به عبارتی هنوز هم فرزند به عنوان عصای پیری، در جامعه و فرهنگ ما مطرح است. چنانچه 2/51 درصد از سالمندان آسایشگاهها فاقد فرزند بودهاند.
6- وجود تنهایی فیزیکی عاملی بر سوق سالمند به آسایشگاه است، چنانچه 2/47 درصد از سالمندان آسایشگاهها سالها به تنهایی زندگی میکردهاند.
7- فقدان حامی و سرپرست و نانآور خانواده سالمند، علتی بر رهسپاری سالمند به آسایشگاه است. (9/54 درصد)
* تقی آزاد ارمکی در پژوهشی در سال 79، تحت عنوان "شکاف بین نسلی در خانواده"، رابطه تعاملی یا تزاحمی سه نسل جوان، میانسالان و پیران را مورد بررسی قرار داده است. نتایج حاصل از این تحقیق را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1- با توجه به عوامل بیرونی اثرگذار بر خانواده و افزایش جمعیت جوان و نیازهای آنها، جامعه ایرانی با تفاوت نسلی روبهرو شده است. ضمن اینکه نسل پیران و نوجوانان و کودکان وجود دارند، جوانان به عنوان یک گروه اجتماعی جدید مطرح شدهاند. این نسلها از یکدیگر ممتاز و متفاوتند.
2- شکاف نسلی با کشمکش نسلی تفاوت دارد، زیرا در مورد شکاف نسلی، واحدهای نسلی به رغم تجربیات متفاوت، در کلیت فرهنگی اجتماعی به تعامل میپردازند. در صورتی که کشمکش نسلی به موقعیتی اطلاق میشود که بین دو موقعیت متفاوت نسلی، به جای تعامل، تعارض بروز میکند.
3- یکی از عوامل تفاوت ساز نسلها، تفاوت سن است. افراد در گروههای سنی جوان با گروههای سنی میانسال و پیر متفاوتند. تفاوت سنی به تفاوت در علائق، نوع زندگی و ارتباطات اجتماعی منجر میشود. افراد جوان در شرایط جدید با داشتن علاقه به گذران اوقات فراغت در خارج از خانه، مسافرت با دوستان و خانواده، میل به روابط دوستی در کنار روابط خانوادگی، مشاغل جدید و بالا رفتن سواد، با نسل پیر و یا میانسال فرق دارند. بروز مشکل در زندگی با والدین، تجلی صریح این مساله است که تمایزپذیری نسلی شکل گرفته است. برای فهم این مشکل در پاسخ به این سوال که "آیا زندگی کردن فرزندان متاهل با والدین شاد ایجاد مشکل میکند؟" نتایج زیر به دست آمده است:
2/70 درصد از پاسخگویان زندگی فرزندان متاهل با والدین را زمینهساز ایجاد مشکل میدانند که نشانهای از تفاوت نسلی است. حدود 27 درصد نسل جوان متاهل، زندگی با والدین (نسل میانی) را در زیر یک سقف پس از ازدواج بدون مشکل میدانند. 7/34 درصد از پاسخگویان مساله اختلافات سلیقهای بین دو نسل و عدم تفاهم آنها را مطرح کردهاند و 6/32 درصد معتقدند که زندگی آنها با هم مشکلاتی ایجاد میکند، از جمله اینکه نسل جوان در زندگی خود استقلال میطلبد در حالیکه والدین میخواهند از آنها فرمانبرداری شود.
4- جوانان از لحاظ گذران اوقات فراغت، دوستیابی، علائق و نیازها و توجه به زندگی خانوادگی با پیران متفاوتاند، اما تفاوت به گونهای نیست که آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهد.
5- نیاز مالی فرزندان به والدین و نیاز عاطفی - حمایتی والدین به فرزندان تا حدودی بسیار توانسته است پیوند دهنده نسلها باشد و از تبدیل تفاوتهای نسلی به تعارضهای نسلی جلوگیری کند.
6- با توجه به اهمیت خانواده در نزد مردم تهران، و اهمیت آداب سنن، هنجارها و نظام ارزشی خانواده از منظر اکثریت افراد، خانواده توانسته است تا حدود زیادی حوزه ارتباط بین نسلی باشد. به عبارت دیگر، عوامل خانوادگی به عنوان مکانیزمهای فرانسلی عمل نموده و سه نسل را به یکدیگر پیوند داده است.
7- آئینهای اجتماعی موجود در خانواده از قبیل احترام به بزرگان، رعایت حقوق پدر و مادر و تعلق عاطفی به بزرگان در پیوستگی اجتماعی فرهنگی تعیین کنندهاند.
جمعبندی حاصل از تحقیقات انجام یافته پیرامون موضوع این پژوهش نشان میدهد: سالمندی یکی از جنبههای مهم جامعهپذیری و فرآیندی طولانی است که طی آن یک فرد هنجارهای فرهنگی و ارزشهای جامعهای خاص را فرا میگیرد. تغییرات و تحولاتی نظیر فشار افزایش جمعیت، صنعتی شدن، نابرابریهای درآمدی، گرایش به تجملگرایی، کاهش فرصتهای شغلی و گسترش شکاف نسلی، مهاجرت از روستا به شهر، فرایند مدرنیته، گذر از جامعه سنتی و پذیرش برخی از ارزشهای جدید جامعه صنعتی، نه تنها نیازهای اقتصادی و علائق اجتماعی، اقتصادی و روانی سالمندان را تغییر داده است بلکه موجب بروز تحولاتی در ساختار خانواده سنتی شده و بسیاری از کارکردها و عملکردهای خانواده را به سیستم اجتماعی محول کرده است. همچنین سبب تغییر در نقش برخی اعضا و مخصوصاً منجر به کاهش نقشهای سالمندان در جامعه شده است. با این حال جامعه امروزی ما هنوز به برخی از ساختارهای سنتی خود وفادار بوده و درون فرهنگ ایرانی و اسلامی یک نوع طبقهبندی سنی مشاهده میشود. در بسیاری جاها ریشسفیدان در مورد مسائل مهم جامعه نفوذ زیادی داشته و اغلب حرف آخر را میزنند. درون اکثریت خانوادهها نیز غالباً اقتدار مردان و زنان هر دو با بالا رفتن سن افزایش مییابد. ضمن اینکه سالمندان ناقلان ارزشهای معنوی و فرهنگی جامعه بوده و به نوعی به تداوم فرهنگی جامعه کمک میکنند.
اگرچه تفاوت در سن منجر به تفاوت در علائق، نوع زندگی و ارتباطات اجتماعی میشود اما بر اساس اطلاعات موجود در مورد ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و نقش خانواده در این زمینه، افراد در خانواده با یکدیگر پیوند و سازگاری بیشتری داشته و با وجود تفاوتهایی که دارند از طریق خانواده با یکدیگر مرتبط میشوند. و این امر مانع بروز تعارض نسلی و یا افزایش آن در سطح گسترده میشود. موقعیت اقتصادی سالمند مثل مالکیت، درآمد، همکاری در زمینهی مسائل سا لمندان و مشکلات مربوط به آنها پژوهشهای متعددی انجام گردیده است.
علیخانی در سال 1377، به بررسی وضعیت اجتماعی و اقتصادی در ارتباط با بهداشت روانی سالمندان پرداخت و نتایج یافتههای آن نشان میدهد:
در بین 200 سالمند آسایشگاهی با میانگین سنی 64 سال، بیشترین فراوانی سنی متعلق به گروه سنی 69-65 سال (5/21%) و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است (5/2%).
در بین 20 سالمند غیرآسایشگاهی با میانگین سنی 60 سال، بیشترین فراوانی سنی متعلق به گروه سنی 64-60 سال (5/25%) و کمترین فراوانی متعلق به گروه سنی 90 سال و بیشتر بوده است (5/0%)
در بین سالمندان آسایشگاهی 32% بازنشسته و 64% بین 5-3 سال در آسایشگاه اقامت داشتهاند، 54% فرزندانشان تامینکنندهی هزینهی زندگی آنها بودهاند، 78% با خانواده اختلاف داشته و 56% به دلیل اختلاف با خانواده به آسایشگاه آمده بودند، 30% آرزوی زندگی با خانواده، 42% آرزوی به دست آوردن سلامتی و 36% آرزوی مرگ را داشتهاند.
از 200 سالمند غیرآسایشگاهی 53% بازنشسته، 34% دارای همسر، 53% دارای حقوق بازنشستگی، 46% خود یا همسر تامینکنندهی هزینهی زندگی، 41% فرزندان تامینکنندهی هزینهی زندگی، 63% بدون اختلاف خانوادگی، 31% مشغلهی روزانهی آنها مطالعه، و 37% آرزوی به دست آوردن سلامتی را داشتهاند.
نتایج بررسی نشان داده است بین وضعیت اقتصاید و اجتماعی با بهداشت روانی سالمندان رابطهای مستقیم وجود دارد.
این نتایج با نتایج تحقیق ساتون1 (1996) همسوست. وی در تحقیق خود با استفاده از آزمون افسردگی و اضطرای بک به بررسی دو گروه سالمندان مرفه (60 تن) و غیرمرفه (60 تن) پرداخت. او دریافت که بین میزان افسردگی و اضطراب، با وضعیت اقتصادی سالمندان همبستگی وجود دارد و میزان افسردگی و اضطراب در سالمندان غیرمرفه بیشتر از سالمندان مرفه جامعه است. همچنین مقایسهی دو جنس نشان داد که میزان افسردگی و اضطراب در زنان 5/1 برابر بیش از مردان است.
نورایی در سال (1376) به بررسی افسردگی و حمایت اقتصادی سالمندان در شهر اصفهان پرداخت. وی 256 سالمند را با پرسشنامهی محقق ساخته و پرسشنامهی افسردگی بک مورد بررسی قرار داد و دریافت که با کاهش حمایت اقتصادی خانواده، افسردگی در سالمندان افزایش مییابد.
موسوی در سال (1375) سه گروه سالمندان را مورد بررسی قرار داد. گروه اول، در خانهی سالمندان و گروه دوم، همراه خانواده و گروه سوم مستقل از خانواده زندگی میکردند. سه گروه با آزمون افسردگی همیلتون مصاحبه شدند. نتایج نشان داد که در سه گروه سالمندان، افسردگی به ترتیب در سالمندان خانهی سالمندان، سالمندان همراه خانواده و سالمندانی که مستقل زندگی میکردند، کاهش مییابد. در پایان محقق ابراز میدارد که استقلال سالمندان باعث افزایش سلامت عمومی آنها میگردد.
بولینگ2 و گراندی3، (1997) به بررسی فعالیتهای سالمندان در زندگی روزمره پرداختند. هدف آنها، بررسی تغییرات توانایی در عملکرد و بهداشت جسمی و روانی، رضایت از زندگی و حمایتهای اجتماعی بود. آنها با دو گروه از سالمندانی که در منزل زندگی میکردند مصاحبه به عمل آوردند. گروه اول، سالمندان 85 سال و بیشتر، گروه دوم، سالمندان 84-65 سال بودند. 2 الی 3 سال بعد از مصاحبهی اول، پیگیری انجام شد. تعداد نمونه، نشان داد که در مرحلهی دوم مصاحبه، ریزش وجود داشت. نتایج نشان داد، کاهش سطح توانایی در عملکرد با ضعف بهداشت روانی، و با درد پا، عضلات و مفاصل مرتبط است. ولی هیچگونه ارتباطی بین سطح عملکرد فیزیکی و استفاده از خدمات پزشکی و خدمات مددکاری وجود نداشت. فقط بعضی از آزمودنیها از خدمات پیشگیری یا توانبخشی استفاده میکردند.4
بیننفلد5، کوانینگ6، لارسون7 و شیریل8 (1997) به بررسی رابطهای بین عوامل روانی - اجتماعی و مذهبی با عوامل بهداشتی مانند رضایت از زندگی، مشکلات روانی و افسردگی در زن ان سالمند پرداختند. نمونهها را خواهران روحانی کاتولیک تشکیل میدادند. سه عامل بهداشتی با چهار عامل حمایت اجتماعی، مهارتهای زندگی، عملکرد جسمانی و تعهد مذهبی ارزیابی شدند.
تعیینکنندههای مشکلات روانی عبارت بودند از: عملکرد جسمانی، حمایت اجتماعی و مهارتهای زندگی، اما مذهب نقشی در این موارد نداشت. از طرف دیگر تعیینکنندههای افسردگی عبارت بوند از، مهارتهای زندگی، حمایت اجتماعی و تعهد مذهبی. یافتهها نشان داد که منابع سازگاری، درونی و بیرونی میانجی عوامل فشارزای روانی و اجتماعی میباشد.9
لو10 و چنگ11 (1997) به بررسی حمایت اجتماعی، سلامت و رضایت سالمندان تایوانی در موقعیتهای حاد پرداختند. آنها با 172 سالمند چینی مصاحبه کردند و دریافتند که سالمندان خدمات خوبی دریافت میکنند و حمایت اجتماعی یکی از مهمترین جنبههای زندگی آنهاست. رضایت از وضعیت جسمانی و روانی نشان داد که سالمندان در طول زندگی به بیماریهای حاد مبتلا نمیشوند و به طور کلی، از خدمات ارائه شده و زندگی خود رضایت دارند. بنابراین، جدا از عوامل سلامتی، حمایت اجتماعی تاثیر زیادی بر سازگاری و رضایت آنها دارد. در نتیجه، بین حمایت اجتماعی و بهداشت روانی و جسمانی از یک طرف، و بین رضایت سالمندان از خدمات ارائه شده و رضایت از زندگی ارتباط وجود دارد.12
لوچانین13 و لوچانین و هاولکا14 (1997) به بررسی تاثیر وقایع فشارزای زندگی بر سلامت جسمی و روانی سالمندان و همچنین عوامل اجتماعی، روانی یا بهداشت که در طول زندگی، تعیینکنندهی تجارب فشارزا هستند، پرداختند. مرحلهی اول از مطالعهی طولی در سال 1979 آغاز شد و مرحلهی دوم در سال 1994 انجام گردید. گروه نمونه 99 تن بودند که در سال 1979 میانگین سنی 58 سال و در سال 1994 میانگین سنی 72 سال بود. دادهها از طریق مصاحبه با آزمودنیها جمعآوری شد. تغییرات میانگین سن از سال 1994-1979 همراه با افزایش علایم بدنی و کاهش توانایی در عملکرد جسمانی همراه بود. نتایج سال 1994 نشان داد که فشار روانی، حمایت اجتماعی و شیوههای سازگاری، تعیینکنندههای بهداشت، توانایی عملکرد، علایم بدنی و حتی افسردگی هستند. بنابراین، بهداشت روانی با فشار روانی، حمایت اجتماعی و شیوههای سازگاری مرتبط میباشد.15
هویانگ16 (1995) در بررسی بر روی 110 سالمند آسایشگاهی تایلندی به مقایسهی دو گروه سالمندان پرداخت. در گروه اول، هزینهی زندگی توسط سالمند تامین میشد و در گروه دوم، سازمان امور اجتماعی تامینکنندهی هزینهی زندگی سالمند بود. محقق پس از اطمینان از سلامت جسمانی نمونه، با پرسشنامهی محقق ساخته 15 سوالی، مشتمل بر نشانههای بیماری و مشکلات روانی به بررسی سلامت روانی آنها پرداخت. نتایج نشان داد، سالمندانی که هزینهی زندگی خود را تامین میکنند نسبت به سالمندان گروه دوم، از سلامت روانی بیشترین برخوردار هستند. نتایج تحقیق علیخانی نیز در تایید یافتههای یوهانگ نشان میدهد که سلامت عمومی سالمندانی که هزینهی زندگیشان توسط خود یا همسرشان تامین میشود، بیش از سالمندانی است که فرزندان، اقوام و سازمانها و نهادها، هزینهی زندگیشان را تامین میکنند. به عبارت دیگر، استقلال سالمند از سایر اعضای خانواده، باعث افزایش بهداشت روانی میشود.17
یافتههای علیخانی با نتایج بررسی لئوناردو18 (1978) نیز همسوست. وی در پژوهشی که به عمل آورد، اهمیت حمایت اجتماعی در سلامت جسم و روان را تایید نمود. لاتون19 (1986) نیز در این رابطه میگوید: "اگر زندگی روزانهی افراد با فعالیتهای مفید اشغال نشود، سلامت جسمانی و روانی آنان آسیب خواهد دید".
مارگارت واگنر20 (1989) نیز چنین میگوید، "بعضیها فکر میکنند که رفتار طبیعی افراد مسن مانند بیاعتنایی به لباس و غذا و خودخواهی و کمحوصلگی و متکی بودن به گذشته، رفتارهای غیرعادی است، در صورتی که اینگونه رفتارها اغلب در اثر عدم توجه اطرافیان به وجود میآید. اگر به افراد مسن اجازهی فعالیت داده نشود، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته فرو خواهند رفت، در صورتی که با فعالیت مناسب، زندگی جسمی و روانی آنها سالمتر و شادابتر خواهد بود.
با توجه به نتایج حاصل از پژوهش علیخانی میتوان نتیجه گرفت که بین وضعیت اجتماعی مشتمل بر اختلاف خانوادگی، میزان اختلافات خانوادگی، نگرش اعضای خانواده و جامعه نسبت به سالمند، چگونگی گذران اوقات فراغت، فرد ترجیحی برای گذران اوقات فراغت، با بهداشت روانی سالمندان رابطه معنیدار وجود دارد. و همچنین گروه سالمندان غیرآسایشگاهی نسبت به گروه سالمندان آسایشگاهی از سلامت عمومی بیشتری برخوردار هستند. به طور کلی، وضعیت اقتصادی و نظام اجتماعی بر سالمند و سلامت عمومی سالمندان تاثیر مستقیم دارد. این مسائل، موضوعات پیچیدهی مربوط به سیاستگذاری است که سیاستگذاران، میبایست دربارهی آنها تصمیمات لازم را اتخاذ کنند. نتایج این تحقیق، ما را آگاه میسازد که توجه به سالمند نباید ما را از الگوی پرداختن درست به مشکلات اجتماعی و اقتصادی منحرف سازد. مراقبت از سالمندانی که نیازمند به مراقبت هستند، یکی از عوامل تعیینکننده و با اهمیت چگونگی زندگی در جامعه و همینطور افرادی است که اغلب به طور مستقیم تحت مراقبت قرار میگیرند. امید میرود که با تذکرهای مداوم دربارهی بهداشت و مراقبت سالمندان و آگاهی عمومی دربارهی آنان، بتوان سطح سلامت عمومی سالمندان، به خصوص سالمندان آسایشگاهی را افزایش داد. همچنین امید است از این طریق نیازهای بهداشت روانی به اندازهی کافی شناخته و اعمال شوند تا زندگی و سطح سلامت عمومی سالمندان آسایشگاهی و غیرآسایشگاهی تا حد امکان به یک سطح برسد.
دیدگاه اسلامی پیرامون سالمندان:
برخلاف برخی از فرهنگ یا پاره فرهنگهای امروزی که وجود سالمندان را نوعی محدودیت برای آزادیهای شخصی خود تلقی میکنند، اسلام به آنان ارج مینهد و ضمن حفظ حرمتشان به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش کرده و به بهرهگیری از تجارب و افکار آنان تشویق میکند.
آیههایی که احساس به پدر و مادر را صراحتاً بیان میکنند عبارتند از آیههای 82 و 83 سوره بقره، ایه 36 سوره نساء و آیههای 23 و 24 سوره اسرا. خداوند در آیات 23 و 24 سوره اسرا با بیانی زیبا میفرماید: "پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی، هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: "ای پروردگار من، همچنان که مرا در خردی پرورش دادند بر آنها رحمت آور".
همچنین خداوند از زبان حضرت ابراهیم(ع) نقل میکند که در دعا میگفت: "ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب ". پروردگارا! آن روز که حساب رسی ما میشود، بر من و پدر و مادرم و همه مومنان ببخشای (آیه 41، سوره ابراهیم). از زبان حضرت نوح(ع) نیز در آیه 28 سوره نوح نقل میکند که در دعا میگفت: "رب اغفرلی و لوالدی و لمن دخل بیتی مومناً". پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و هر که در خانوادهام وارد شود و مومن باشد ببخشای. آنچه در این آیهها سفارش شده است هرگونه نیکی و رعایت احترام، بزرگداشت و تجلیل، کمک، انفاق، دعا و کوشش در نگهداری و خدمت به آنها را دربرمیگیرد و به طور کلی هر آنچه در توان و قدرت انسانی است باید در مورد پدر و مادر دریغ نداشت. پیامبر گرامی اسلام و به تاسی از آن اولیای بزرگ اسلام سفارشها و سخنان بسیار زیاد و متنوعی درباره احترام و بزرگداشت سالمندان بیان کردهاند که در این بخش به چند روایت اشاره میشود:
رسول خدا(ص) فرمود: هر کس که حرمت سالمندی را بشناسد و او را به خاطر کهنسالیاش احترام گذارد، خداوند او را از بیم روز قیامت در امان میدارد. (اصول کافی، ج 4: ص 278)
در اصول کافی جلد دوم، صفحه 165 و بحارالانوار جلد 75 صفحه 127 آمده که رسول اکرم(ص) فرموده است: یکی از صور تکریم و تعظیم ذات اقدس الهی، احترام و تجلیل سالخوردگان مسلمان است. در حدیث دیگری فرموهاند: "البرکه مع اکابرکم" برکت همراه با بزرگان شماست. (بحارالانوار، ج 72: ص 137)
در سخن دیگر فرموده است: "اشیخ فی اهله کالنبی فی امته". هر پیری در میان خانوادهاش همچون یک پیامبر در میان امتش است (همان منبع).
از امام صادق(ع) نقل شده است: "برو ابائکم یبروکم ابناوکم". نیکی کنید به پدرانتان تا بچههایتان بر شما نیکی کنند. (بحارالانوار، ج 74: ص 65)
"یس منا من لم یوقر کبیرنا و لم یرحم صغیرنا". کسی بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت و عطوفت قرار ندهد، از ما نیست. (بحارالانوار، ج 72: ص 138)
حضرت علی(ع) نیز فرمودهاند: "یکرم العالم لعلمه و الکبیر لنه" دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او باید احترام کرد. (نحرر الحکم، چاپ دانشگاه، حدیث 11007) در روایت دیگری آمده است: پیران، گنجینههایی از تجارب زندگی را به همراه دارند، میتوانند برای نسل جوان از زن مرد مشاور و راهنمای خوبی باشند و از عهده آن نیکو برآیند (محجه البیضا، ج 1: 170).
بررسی آ یات و روایات مربوط به سالمند و سالمندی نشان میدهد که سالمند از دو جهت عمده مورد توجه دین مبین اسلام بوده است:
1- درون نظام خانوادگی
2- درون نظام اجتماعی
از جهت درون نظام خانوادگی باید گفت که اسلام، ضمن حفظ روابط بین اعضای خانواده، برای فرزندان، نسبت به والدین وظایفی را در چارچوب وظایف مذهبی تعیین فرموده است و برای تامین سالمند از جهت اقتصادی، حمایتهای اجتماعی و روانی از طریق فرزندان او، دستورالعملهایی بسیار مشخص ارایه داده است.
توجه اسلام به موقعیت اجتماعی سالمندان در درون نظام اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است. اسلام در حفظ نظام اجتماعی جامعه اسلامی و برای ایجاد پلهای ارتباطی مناسب در بین نسلهای قدیم و جدید و آسان کردن انتقال فرهنگی از نسلی به نسل دیگر، اهمیت خاصی به قشرهای مختلف سنی داده تاکید و سفارشات خود را به صورت وظایف یا اعمال نیک یا نهی از منکر، برای افراد در سن فعالیت مطرح کرده است.
در نهایت پیام نگاه اسلامی را میتوان در دستگیری و درس گرفتن از سالمندان خلاصه نمود.
پیریشناسی اجتماعی:
قبل از مطرح نمودن دیدگاههای جامعهشناسی، به دلیل ارتباط موضوع، اشاره کوتاهی به بحث پیریشناسی اجتماعی میشود:
"پیریشناسی اجتماعی21 عبارت است از مطالعه جنبههای اجتماعی پیری. این رشته فرعی جامعهشناسی به بررسی اثرات نیروهای اجتماعی روی پیران و تاثیر پیران و نیازهای آنان بر جامعه، میپردازد. چنان که پیریشناسان اجتماعی خاطرنشان میسازند، پیری عملاً دربرگیرنده سه فرآیند بهم پیوسته است. فرآیند اول، پیری جسمانی است که عبارت است از تغییرات ناشی از افزایش سن و غیره که در طول زمان بر بدن عارض میگردد. فرآیند دوم، پیری روانی است که عبارت است از تغییرات ناشی از رشد و توسعه شخصیت از جمله تغییر عاطفی، ادراکی و رفتاری. فرآیند سوم، پیری اجتماعی است که دربرگیرنده جریانهای گوناگون، گذار از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر است که یک شخص در دوران زندگی تجربه میکند. چون فرآیندهای سه گانه فوق به میزانهای متفاوت و ناهمگون در هر فردی صورت میگیرد، لذا هرگونه تعمیم درباره توانایی پیران یک اقدام خطرناک میباشد." (رابرتسون، 72، ص 304)
این رشته از حدود سالهای 1930 به بعد همگام با افزایش تدریجی تعداد سالمندان، افزایش مسائل زنان، در ارتباط با تحول شرایط اجتماعی و بررسی بیش از پیش دانشمندان در این زمینه، مورد توجه قرار گرفت. مطالعات پیریشناسان، از نظر تجزیه و تحلیل تاثیرات سالمندان بر فرد و جامعه در مقیاس گستردهای به اصول و نظریههای جامعهشناسی متکی است.
در برخی از کشورهای صنعتی در طی چند دهه گذشته، سالمندان را تحت عناوین خاصی طبقهبندی کردهاند. بر این اساس است که از سالهای 1950 به بعد در فرانسه واژه "سن سوم" به کار گرفته شد و در آمریکا و انگلستان واژه "شهروندان ارشد" متداول گشت. در مواردی آنهایی را که در سنین بالاتر (بیش از 80 سال) بودند، و مشکلات جسمی و روانی بیشتری داشتند تحت عنوان "سن چهارم" نیز نامیدند.
از آنجا که پیریشناسی دارای ابعاد مختلف زیستی، اجتماعی و روانی است با رشتههایی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، علوم تربیت بدنی، پزشکی، بهداشت و ارگونومی در ارتباط است.
دیدگاه جامعهشناختی سالمندی:
مسائل اجتماعی سالمندی در عمدهترین دیدگاههای جامعهشناختی یعنی کارکردگرایی و تضاد، بازتابهای خاصی داشته است که در ذیل به آنها اشاره میشود:
1- سالمندی از دیدگاه کارکردگرایی22
به طور خلاصه کارکردگرایی دیدگاهی است که جامعه را به عنوان سیستمی در نظر میگیرد که کلیه اجزا و عناصر آن برای حفظ ثبات و تعادل سیستم، دارای کارکرد یا تاثیر مثبت میباشند. برمبنای این دیدگاه، تمامی اجزا و عناصر در نظام اجتماعی به سازگاری با هم گرایش دارند و هر عنصر به ثبات کلی و همگانی کمک میکند. این دیدگاه معتقد است که اعضای یک جامعه دارای توافق اساسی در مورد ارزشهای مشترک میباشند و در مجموع، بیش از آنکه به دگرگونی اجتماعی توجه کند، به تعادل و ثبات توجه میکند. کارکردگرایان مسائل اجتماعی سالمندی را از زاویهای خوشبینانه مورد توجه قرار میدهند و عنوان میکنند که این تغییر و تحولات در وضعیت سالمندان در نهایت به نفع همگان از جمله خود سالمندان میباشد. روشنترین بیان کارکردگرایان درباره مسائل اجتماعی سالمندی را در آثار "الاین کامینگ"23 و "ویلیام هنری"24 میتوان یافت. آنها در کتابی با عنوان "پیر شدن، فرآیند آزادی" استدلال میکنند که پایگاه سالمندان نتیجه یک فرایند دو سویه کنارهگیری است که طی آن از یک سو جامعه به تدریج نقشها را از سالمندان میگیرد و از سویی دیگر سالمندان نقشهای خود را به اعضای جوان جامعه واگذار مینمایند. کامینگ و هنری عنوان میکنند که چون هر کسی سرانجام خواهد مرد، لذا یک جامعه اگر بنا باشد بیشتر از فرد فرد اعضایش زنده بماند، باید ترتیبی بدهد که کارها از سالمندان به جوانان منتقل شد.
آنها یادآور میشوند همچنان که مردم پیر میشوند، احتمال مرگ آنها نیز افزایش مییابد، لذا جامعه کسانی را که در آینده از نظر همکرای دچار مشکل خواهند شد از صحنه خارج میسازد. از نظر آنها سالمندان نیز همچنان که مردم پیرتر میشوند، به تدریج نقشهای اجتماعی خود را کاهش میدهند و در مقابل انرژی و وقت خود را صرف خود میکنند. به نظر آنها هنجارهای اجتماعی بدین منظور ظاهر شدهاند که این فرایند کنارهگیری را تحت نظم خود درآورند. مثلاً بازنشسته شدن در سن 65 سالگی معیار عمل قرار میگیرد. (رابرتسون، 74: ص 300) به این ترتیب براساس نظریات کامینگ و هنری، سالمندی و بازنشستگی به معنای آن است که این گروه سنی، مانند دوره جوانی، نیازی به پذیرفتن مسئولیتهای شغلی ندارند و میتوانند باقیمانده عمر خود را به راحتی بگذرانند، مشروط بر اینکه درآمد کافی داشته باشند. از سوی دیگر جامعه میتواند مشاغل خالی را با نیروی جوانتر پر کند. "براین اساس در جوامع پیچیده امروز برای مشاغل مختلف مهارتهای تکنیکی خاصی لازم است و سالمندان، حوصله و دقت آموختن این مهارتها را ندارند" (شرمن و وود، 72: ص 203).
در مجموع دیدگاه کارکردگرایی ادعا میکند تحولاتی که امروزه در وضعیت سالمندان به وضوع پیوسته، نتیجه یک فرایند طبیعی است که در نهایت به ثبات و تعادل جامعه میانجامد. از منظر این دیدگاه مسائل اجتماعی سالمندان از جمله دگرگونی پایگاه اجتماعی و بازنشستگی به عنوان باز شدن راه برای جوانان تلقی میشود و مثبت و کارکردی میباشد.
2- سالمندی از دیدگاه تضاد25
برخلاف دیدگاه کارکردگرایان که بر ثبات جامعه تاکید میکند، دیدگاه تضاد اعتقاد دارد که جامعه پیوسته در حال تنش، رقابت و دگرگونی است. دیدگاه تضاد در حالت کلی، جامعه را مرکب از دو گروه یا دو طبقه میداند، کسانی که کنترل منابع کمیاب جامعه را در اختیار دارند و گروهی که از منابع کمیاب محرومند. به نظر تضادگرایان گروهی که کنترل منابع را در اختیار دارند، پیوسته تلاش میکنند منافع خود را به هزینه سایر مردم حفظ نمایند. در مجموع این دیدگاه جامعه را به مثابه عرصه نبردی مرکب از گروههای مخالف در نظر میگیرد که انسجام آن، نه از طریق اعتقادات و ارزشهای مشترک، بلکه به گونهای اجباری و قهرآمیز صورت میگیرد. تضادگرایان مسائل اجتماعی سالخوردگی را از زاویهای انتقادی مورد توجه قرار میدهند و عنوان میکنند تحولاتی که در وضعیت سالمندان به وقوع پیوسته است. نه در نتیجه نیازهای نظام اجتماعی، بلکه به دلیل دستیابی و تسلط قشرهای دیگر سنی به ویژه میانسالان بر منابع و امکانات کمیاب جامعه است. تضادگرایان استدلال میکنند، از آنجا که هر جامعه امکانات مالی و منابع محدودی برای توزیع بین اقشار مختلف سنی دارد، لذا برخورداری یک قشر به معنی محرومیت اقشار دیگر میباشد. نانسی فونز26 در کتاب خود با عنوان "تضاد بین سنین" و ماتیلدا رایلی27 در اثرش با نام "پیری و جامعه" استدلال میکنند: در جوامع ماقبل صنعتی به دلیل کمبود نیروی انسانی، از سالمندان انتظار میرفت که کار کنند، اما در جوامع نوین بیکاری و کم کاری است. برای حل این مشکل، جوامع نوین به طور عمده گروه سالمند را از رقابت برای کار کنار گذاشتهاند و بازنشستگی اجباری اختراع اجتماعی جدیدی است که باعث میشود سالمندان شغلهای خود را از دست بدهند، در نتیجه تعداد بیکاران کم میشود، وضعیت استخدام بهبود مییابد و دستمزدها افزایش پیدا میکند. (رابرتسون، 74: ص 301)
در مجموع تضادگرایان معتقدند که مسائل اجتمای سالمندان، نه ناشی از کارکردهای نظام اجتماعی، بلکه حاصل اعمال قدرت میانسالان است که موفق شدهاند کنترل منابع کمیاب را از دست سالمندان خارج سازند. به نظر تضادگرایان هر بهبودی که بخواهد در وضعیت سالمندان صورت گیرد، لازم است از طریق رابطه قدرت این قشر انجام پذیرد، به این معنی که آنها نخواهند توانست به مبارزه با نابرابری ساختاری بین خود و سایر طبقات سنی بپردازند مگر اینکه برای عمل سیاسی سازمان یابند و نفوذ سیاسی بیشتری کسب نمایند.
ضرورت حفظ بهداشت روانی سالمندان
مادربزرگها، پدربزرگها و پدران و مادرانی که با تلاش زیاد، سالهای زندگانی خود را صرف تربیت و پرورش و تامین زندگی نسلهای جوان کردهاند در دوران پیری و ناتوانی بایستی مورد توجه، حمایت، محبت و احترام قرار گیرند.
اگر سالمندان توقع مراقبت، توجه، نگهداری و محبت دارند، این انتظاراتی عادی است که میشود در این سن و سال داشت. حساسیت بیش از حد و توقعات ظاهرا زیاد آنان در رابطه با نگرش اطرافیان شاید عادی باشد. چنانکه ما هم اگر در مقابل زحماتی که برای عزیزی کشیدهایم ناسپاسی و بیتوجهی ببینیم، شدیدا ناراحت میشویم و اگر برای شنیدن یک حرف یا یک جمله به علت سنگینی گوش درخواست تکرار داشته باشیم و اطرافیان حوصله تکرار نداشته باشند، احساس سرخوردگی میکنیم، در اصل این اطرافیان سالمندند که باعث حساسیت آنان میشوند. در یک خانواده گرم و مهربان، سالخوردگان کاملا راحت، آرام و پرحوصلهاند و روحیه شاد و مهربان و بذلهگویی خود را حفظ میکنند. گاه مشاهده شده است در برخی از خانوادهها تا زمانی که فردی میتواند برای خانواده خودش خدمت کند محبوب و عزیز است اما همین که پا به دوران پیری (که دوران ضعف جسمی و روانی است) گذاشت، مورد بیتوجهی و یا ترحم قرار میگیرد که این هر دو عکسالعمل، غیرانسانی و نامقبول هستند. اصول بهداشت روانی را که اعضا خانواده در ارتباط با سالمندان باید رعایت کنند میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
– اطرافیان در درجه اول بایستی درک کنند که یک سالمند از جهت جسمی و روانی ضعیف شده استو نیاز به کمک و حمایت دارد.
– احترام و محبت به سالمندان از ضروریات است. رفتار با سالمند باید انسانی و محبتآمیز باشد نه ترحمآمیز.
– خوراک خواب، بهداشت، پوشاک و تفریح سالمند باید مورد توجه قرار گیرد و باید برای هر کدام برنامهریزی مناسبی صورت پذیرد.
– سالمندان را نباید تنها گذاشت بلکه سعی شود که اعضاء فامیل حتیالامکان در اطراف آنان جمع شوند.
– در صورت لزوم مراقبتهای پزشکی باید صورت گیرد.
– از هر گونه بیاحترامی، شوخی، مسخرگی و حرف کنایهآمیز در برابر رفتار و وضعیت سالمند باید خودداری شود.
– سالمند را باید در امور روزمره دخالت داد. مورد مشورت و کسب اجازه قرار داد.
– اطرافیان لازم است در کلام خود کنترل داشته باشند و از اظهار خبر ناگهانی، اتفاقات ناخوشایند و گفتوگو درباره مرگ و میر سایرین خودداری نمایند زیرا سالمندان نسبت به این مطالب بسیار حساسند.
– وسایل آسایش و راحتی سالمندان باید تا سر حد امکان به وسیله اطرافیان مهیا گردد. توصیه بهداشت روانی نهایتا این است که سالخوردگان در کنار خانواده و با عزیزان خود زندگی کنندو موقعیت خانوادگی آنان از نظر جا، اتاق، محل زندگی، اسباب و اثاثیه مورد علاقه آنان حفظ شود.
الف) دیدگاه کاکردگرایانه: نظریهی "عدم مشارکت"
الیان کامینگ28 و ویلیام هنری29 در سال 1961 تجزیه و تحلیل ویژهای در زمینهی تاثیرات سالخوردگی مطرح کردند که به نظریهی "عدم مشارکت "30 معروف شد. این نظریه که بر مطالعه روی افراد سالمند دارای شرایط تندرستی و اقتصادی بالنسبه خوب متکی بود، این چنین عقیده دارد که جامعه و فرد سالمند در رابطه با یکدیگر، بسیاری از روابط دو جانبهی خود را متقابلاً محدود میکنند.
براساس این نظریه، غیرقابل اجتناب بودن مرگ، فرد را وادار میکند که بخش مهمی از نقشهای اجتماعی خویش را ترک کند، که از آن جمله است: کار کردن، خدمات داوطلبانه، همسر بودن، کارهای تفننی، و حتی خواندن مطالب؛ اینها کارکردهایی است که به تدریج افراد جوانتر جامعه، انجام آن را برعهده میگیرند، فرد سالمند وقتی خود را برای مرگ آماده میکند، نقشهای خود را یکی پس از دیگری رها میسازد و در حالت عدم فعالیت قرار میگیرد. در همین زمان جامعه نیز خود را از سالمندان کنار میکشد و این کار را با اعمال رویههایی مانند منزوی کردن آنان از نظر اقامت (خانههای سالمندان و خانههای بازنشستگان)، آموزش (برنامههای ویژهی سالمندان) و تفریحات (مراکز فرهنگی - تفریحی ویژه) و … به مرحله اجرا درمیآورد.
آنچه نظریهی "عدم مشارکت" حداقل به طور ضمنی مطرح میسازد، این طرز فکر است که جامعه باید به سالخوردگان کمک کند تا آنها بتوانند از نقشهای اجتمای مالوف خود آزاد شوند. بنابراین، آن دسته از سالمندانی که به رها کردن بستگیهای اجتماعی خویش میپردازند، اشخاصی به حساب میآیند که دارای حداکثر تطابق هستند. علاوه بر این، نظریهی عدم مشارکت بر این نکته تاکید میورزد که فرایند رهایی نقشها معمولاً از طریق سالمند آغاز میشود.
نظریه فعالیت
نظریه فعالیت (Activity) اعلام میدارد، بهترین سیاست این است که افراد مسن تا حد امکان فعال باقی بمانند.
در واقع، جامعه شناسانی مانند رابرت جی، هویگوست (Robert J, Havighurst)، برنیس ال (Berniec L)، نیوگارتن (Neugarten) و شلدن اس تابین، (Sheldon S. tobin)، 1968، نظریه فعالیت سالخوردگی را در مقابل نظریه فراغت یا نظریه عدم مشارکت ارایه کردند.
گرچه پیران نظریه فعلایت و نظریه فراغت، در اینکه در حدود سن 60 یا 65 سالگی فراغت رو به افزایش میگذارد، با هم اتفاقنظر دارند، ولی پیروان نظریه فعالیت همچنین دریافتهاند که با کم شدن سطح فعالیت شخص پیر، احساس خشنودی، رضایت و شادی او رو به کاهش میگذارد (هویگراست، 1973، نیوگارتن، 1964). برخی مطالعات این استنباط را تایید میکنند، (گرانی، Graney، 1975، مددوکس Maddox، 1965، پالمور، Palmore، 1975). از اینرو نظریهپردازان فعالیت، این اصل اساسی را که فراغت نمایانگر دورهای مطلوب و کاملاً پسندیده است، نمیپذیرند.
نظریه فعالیت نظریهای مربوط به سالمندی میباشد و معتقد است: 1) برای اینکه شخص با موفقیت وارد دوره سالمندی شود باید تا سر حد امکان فعال باقی بماند. 2) بسیاری از افراد مسن میتوانند تا زمان مرگ به صورت اعضای فعال جامعه باقی بمانند 3) به استثنای تغییرات علاجناپذیر زیستشناختی و مربوط به سالمندی، افراد سالمند با افراد میانسال تفاوتی ندارند و دارای همان نیازهای روانشناختی و اجتماعی هستند، یعنی سالمندان موفق، نیاز به تعامل اجتماعی با دیگران دارند. 4- اکثر سالمندان سالم، سطوح نسبتاً یکنواخت فعالیت را حفظ میکنند. (بولینگ، Bowling و براون، Brown، 1991؛ لانیگو، Longino و کارت Kart، 1972؛ موئن، Moen، دمپستر - مککلاین، Dempster-Mc Clain و ویلیامز، Williams، 1989؛ پال مور، 1975؛ شاناز، Shanas و دیگران، 1968) 15) افراد مسن معمولاً میخواهند فعال باشند و خشنودی از زندگی افراد مسنی که درگیری فعال دارند، بسیار زیاد است. 6) افراد مسن فعال، احتمالاً در بیشتر عمر فعال بودهاند. به عبارت دیگر، فعالیت پاسخی به دوره پیری نیست (مددوکس، a1970).
طبق نظریه فعالیت، همانطور که اشاره شد، افراد مسن به جز در هنگام تغییرات علاجناپذیر زیستی و سلامتی، با میانسالها فرق ندارند، و ضرورتاً دارای همان نیازهای روانشناختی و اجتماعی هستند. بنابراین کاهش تعامل اجتماعی در دوره پیری، در نتیجه کنارهگیری از جامعه است؛ و کاهش در تعامل اجتماعی علیرغم آرزوی اکثر مردان و زنان پیر، پیش میآید. هویگرست (1963) معتقد است که سالخوردگی به شرطی با موفقیت روبهرو میشود که از الگوها و ارزشهای فعالیت خاص دوره میانسالی در دوره پیری نیز استفاده شود. با نادیده گرفتن ظهور سن پیری، میتوان در دوره سالخوردگی شاد و سرحال بود و با از بین رفتن ارتباط، فعالیتها یا نقشهای میانسالی، برای نیل به خشنودی زندگی باید فعالیتهای جدید را جایگزین کرد. شخص مسنی که با خوشبینی پا به سن پیری میگذارد، فردی است که فعال باقی میماند و میتواند در مقابل کنارهگیری و دوری از دنیای اجتماعی خود مقاومت کند. او تا سر حد امکان فعالیتهای دوره میانسالی را حفظ میکند و آنگاه برای فعالیتهایی که مجبور است از آنها دست بکشد، جانشین پیدا میکند.
ج) نظریهی مبادله31
"نظریهی مبادله" را در سال 1980 جیمز داود32 - جامعهشناس آمریکایی - به عنوان یک نظریهی سومی در مقابل دو نظریهی (عدم مشارکت و فعالیت) ارائه کرد. وی تلاش کرد به سوالی پاسخ بدهد که توسط نظریههای دیگر بدون جواب مانده بود و آن سوال این بود، چرا سالمندان دارای تعامل یا روابط متقابل اجتماعی ضعیفتری هستند؟ توجیهات سنی برای این سوال معمولاً این است که سالمندان در مقایسه با جوانان از تندرستی و درآمد کمتری برخوردارند.
به اعتقاد داود، اینها تنها عوامل موثر نیستند و از اینرو نظریهی مبادله را که مدتها پیش توسط جرج هومنس33 مطرح شده بود برای توجیه پرسش فوق به کار گرفت.
نظریهی مبادله اینگونه استدلال میکند که روابط و عمل متقابل اجتماعی میان، افراد وقتی به گونهای کامل مطرح میشود، که تمامی شرکتکنندگان در آن احساس کنند که از روابط میان خود سود میبرند.
افراد گروهها نه تنها از پاداشهای مادی سود میبرند، بلکه آنان از عشق و علاقه، تایید، احترام و سایر پاداشهای معنوی نیز بهرهمند میشوند. نتیجهای که از پذیرش نظریهی مبادله حاصل میشود، این است که آنهایی که نمیتوانند تبادل کاملی در این رابطه داشته باشند خویشتن را از نظر اقتصادی و اجتماعی در موقعیتی نارسا احساس میکنند.
در مورد سالمندان نظر داود این است که سالمندان در رابطهی مبادله با جوانان عمل میکنند، چرا که پایگاه بالنسبه پایین و ضعیف آنها قدرت چانه زدن آنان را محدود میسازد. سالمند از کار بازنشسته میشود و حتی خانهی خویش را ترک میکند و در مقابل پاداشهایی را که میتواند برحسب نوع و شرایط جامعه متفاوت بوده و شامل حقوق بازنشستگی، تامین اجتماعی، مراقبتهای پزشکی و احتمالاً چیزهای دیگر باشد، دریافت میدارد. البته، داود همانند طرفداران نظریهی عدم مشارکت، نتیجه نمیگیرد که این نوع کنارهگیری از نقشهای اجتماعی برای سالمندان ارضاکننده است.
به علاوه وی این کنارهگیری را نتیجهی اجتماعی یک سری از روابط مبادلهای میداند که بر اثر آن شرایط و قدرت نسبی سالمندان به تدریج رو به کاهش میرود.
نظریه محیط اجتماعی
"گوبریوم" معتقد است که رفتار دوران سالمندی به برخی شرایط بیولوژیکی و اجتماعی بستگی دارد. در واقع محیطی که سالمند در آن زندگی میکند، نه تنها بافت اجتماعی را دربرمیگیرد بلکه موانعی از نوع مادی و مشاغل را نیز که به افراد مسن عرضه میگردد شامل میشود.
براساس این نگرش سه عامل مهم بر سطح فعالیت فرد مسن تاثیر میگذارد: سلامتی، اوضاع مالی و پشتیبانیهای اجتماعی. سلامتی عامل مهمی است. زیرا بسیاری از سالمندان به علت اثر بیماریهای مزمن، که فعالیتهای آنها محدود میسازد، معلول هستند. از سن بازنشستگی به بعد یک چهارم مردم قادرند به انجام فعالیتهای خود نیستند و ده درصد از آنها کاملا زمینگیر میشوند.
موقعیت اقتصادی، عامل محدودکننده دیگری است. در ایالت متحده آمریکا این تحقیق 13 درصد سالمندان درآمدی پایینتر از آستانه رسمی فقر داشتند. هجده درصد کسانی که بیش از 65 سال دارند، نزدیک این آستانه قرار دارند (درآمدی برابر با 125% حد رسمی فقر). این بدان معناست که یک پنجم افراد مسن، به خاطر درآمدهای اقتصادی، در محدودیت زیادی قرار دارند.
وجود پشتیبانهای اجتماعی، مانند شوهر یا زن، خانواده یا روابط اجتماعی، سهم معینی در سطح فعالیت دارند. بیش از دو سوم مردانی که بیش از 65 سال دارند همسر دارند در حالی که بیش از یک سوم زنان 65 سال به بالا شوهر دارند. اما در مورد تعلق به جامعه این وابستگی با گذشت عمر کاهش مییابد و در مجموع اثر نامساعدی بر پیری دارد.
فرضیهها:
1- به نظر میآید سالمندان به دلیل گریزناپذیر بودن مرگ فعالیتهای اجتماعی خود را کم یا ترک میکنند و این باعث بروز سریعتر عوارض پیری میشود.
2- ظاهراً افراد سالمندی که در دوران پیری فعال هستند از زندگی خشنودی بیشتری دارند و این عامل باعث تاخیر در بروز عوارض پیری میشود.
3- اگر افراد سالمند از روابط و عمل متقابل اجتماعی خود خشنود باشند بروز عوارض پیری آنها به تاخیر میافتد.
4- به نظر میرسد افراد سالمندی که بیماریهای مزمن ندارند بروز عوارض پیری آنها به تاخیر میافتد.
5- ظاهراً اگر افراد سالمند مشکلات اقتصادی و مالی نداشته باشند بروز عوارض پیری آنها با تاخیر مواجه است.
6- اگر پشتیبانیهای اجتماعی از سالمندان وجود داشته باشد عوارض پیری آنها دیرتر ظاهر میشود.
7- به نظر میرسد توارث در تعیین طول عمر سالمندان و بروز عوارض پیری در آنها تاثیر دارد.
مدل:
منابع:
1- دوبوار، سیمون، کهنسالی، جلد 1، ترجمه دکترمحمدعلی طولی، انتشارات شباویز، چاپ چهارم، خرداد 1370.
2- دوبوار سیمون، کهنسالی، جلد 2، ترجمه دکتر محمدعلی طولی، انتشارات شباویز، چاپ چهارم، خرداد 1370.
3- اسماعیلی شیرازی، روانشناسی اجتماعی و سالمندی، نشر تخت جمشید، چاپ اول، 1379.
4- اسیر و فرکارل، چگونه از والدین خود در دوران کهولت نگهداری کنیم، ترجمه مهدی قراچهداغی، نشر دایره، 1378.
5- مجموعه مقالات کنفرانس بینالمللی سالمندی در ایران، ناشر: گروه بانوان نیکوکار، 1379.
6- شاملو، غلامعلی، پیری چیست؟ چرا پیر میشویم، ناشر: شرکت سهامی چهر، 1364.
7 – مثنوی، عطاءالله، علل سپردن سالمندان به آسایشگاههای سالمندی، 1371.
8- پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبائی، موضوع: بررسی نقش سالمندان در میزان انسجام خانواده، دانشجو: مجید هوشمند.
پینوشتها:
1- کافی، جلد 2، ص 165.
2- محجه ابیضا، جلد 3، ص 365.
3- نهجالبلاغه، ص 222، ؟؟ 1110.
4- کافی، جلد 2، ص 165.
5- رساله حقوق امام سجاد(ع)، حق شماره 43.
6- تحف العقول مترجم، ص 316.
روش تحقیق:
در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن اهداف تحقیق، از روش پیمایش در تحقیقات اجتماعی استفاده شده است.
جامعه آماری:
جامعه آماری شامل همه سالمندان منطقه هشت شهرداری تهران میباشند که براساس سرشماری سال 1375 تعداد آنها 30598 نفر میباشد.
واحد جامعه آماری:
فرد جامعه آماری یک شهروند سالمند است که در زمان انجام این تحقیق بالای شصت سال سن داشته و به اتفاق خانواده و فرزندان خود در یکی از مناطق مسکونی منطقه هشت شهرداری تهران با هم سکونت داشته و زندگی میکنند.
روش نمونهگیری:
در این پژوهش ابتدا از روش نمونهگیری خوشهای استفاده شده است. براساس این نمونهگیری تعداد 3 خوشه از 12 خوشه (وحیدیه، نارمک، تهرانپارس) در سطح منطقه هشت شهرداری تهران انتخاب شده و پرسشنامههای تحقیق با همه سالمندانی که در این نقطهها بوده و پیش خانواده یکی از فرزندان خود سکونت داشتهاند، پر شده است.
حجم جامعه و نمونه آماری مورد تحقیق:
طبق سرشماری 1375 مرکز آمار ایران تعداد کل جمعیت منطقه 8 شهرداری تهران 336474 نفر میباشد. از این تعداد 9 درصد آن یعنی 30598 نفر در گروههای سنی بالای شصت سال قرار دارند. از آنجا که جامعه آماری این پژوهش، همه افراد شصت سال سن و بالاتر از آن میباشند لذا حجم جامعه آماری را نیز 30598 نفر تشکیل میدهند. از این تعداد 16258 نفر (53%) را مردان سالمند و 14340 نفر (47%) را زنان سالمند تشکیل میدهند. سپس از طریق فرمول کوکران حجم نمونه جامعه آماری برآورده شده است. بر اساس 30598 = N و 96/1 = t، 05/0 = d و 5/0 = p حجم نمونه آماری 379 نفر میباشد. از این تعداد 201 نفر را مردان و 178 نفر را زنان سالمند تشکیل میدهند.
1 – Satoon
2 – Bowling
3 – Grundy
4 – Bowling A: Grundy E. (1997). Activaties of dialy living: changes in functional ability in three samples of elderly and elderly people. Age and Ageing. 26 (2) PP: 107-114.
5 – Bienenfeld
6 – Koening
7 – Larson
8 – Sherrill
9 – Bienen feld D: Koenig HG: Larson DB; Sherill KA. (1997). Psychosocial predictors of mental health in a population of elderly woman: Test of an explanatory model. American journal of Geriatric psychiatry. 5(1). PP: 43-53.
10 – Lu
11 – Chang
12 – Lu L; chang CJ. (1997). Social support, health and satisfaction among the elderly with chronic conditions in Taiwan. Journal of health. 38 (3), PP: 222-227.
13 – Lucanin
14 – Havelka
15 – Lucanin JD: Lucanin D; Havelka M. (1997). Role of psychological factors in the aging process. Stress and self perceived health as predictors of aging. Croatian medical journal. 2(4), PP:471-480.
16 – Ho Yung
17 – Ho Yung H. (1995). Money and daily life in old age. British Medical Journal. 26(2) PP: 413-417.
18 – Leonardo
19 – Latoon
20 – Margaet Waner
21 – Social Geronology
22 – Functionalism perspective
23 – Cumming
24 – Henry
25 – Conflic perspective
26 – N. Foner
27 – M.Rily
28 – E. Cumming
29 – W. Henry
30 – Desengagment theory
31 – Exchanhe theory
32 – James Dowd
33 – George Homans
—————
————————————————————
—————
————————————————————
2