به نام آنکه جان را فکرت آموخت …
فایل کمک آموزشی فارسی پنجم دبستان شامل:
تاریخ ادبیات
واژگان درس به درس
معنا و مفهوم جملات ادبی و اشعار و حکایات
نکات دستوری زبان فارسی ( واژه آموزی ، دانش زبانی و…)
آرایه های ادبی
کاری از سیدمحمد جعفری
سخنی با همکاران محترم
از این که این پاورپوینت را برای تدریس در کلاس خود انتخاب کرده اید ، مایه افتخار اینجانب است .
این فایل کمک آموزشی ،حاصل چندین روز تلاش و زحمت شبانه روزی است؛ که می توانید جهت تدریس در کلاس با پروژکتور روی تابلو بیندازید یا در کلاس های مجازی با صداگذاری روی پاور پوینت از آن بهره گیرید.
هزینه استفاده از این فایل 10هزار تومان است که هزینه ی چندانی در قبال زحماتِ کشیده ، نمی باشد که البته با کمک به همکاران محترم جبران خواهد شد.
ضمناً این فایل فقط برای یک همکار است که می تواند تا آخرین سال خدمت از آن استفاده کند. هرگونه کسب درآمد از این فایل یا استفاده ی همکارانی که بدون پرداخت هزینه به این فایل دست یافته اند ، پیگرد الهی دارد و برای هزینه ی این فایل باید به ایمیل یا آیدی زیر پیام دهد.
www.s.mohajafa96@gmail.com آدرس ایمیل
@smo_ja_75 آیدی تلگرام
درس اول
تاریخ ادبیات
شعر «ای همه هستی ز تو پیدا شده» از کتاب « مخزن الاسرار»
نظامی انتخاب شده است.کتاب «آفریده های ساکت خدا»
اثر «نانسی سویتلند» و ترجمه ی «حسین سیّدی» است.
متن درس «تماشاخانه» ازکتاب «آفریده های ساکت خدا» است.
شعر «رقصِ باد، خنده ی گل» سروده ی
پروین دولت آبادی است
معنی و مفهوم شعر ستایش
ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده
ای خدایی که تمام هستی و جهان به خاطر وجود تو آفریده و آشکار شده است و انسان به خاطر وجود تو توانا و قدرتمند گشته است.
از پیِ توست این همه امّید و بیم هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
این همه امید و آرزو و این همه ترس و بیم به خاطر توست. ای خدای بخشنده، هم گناهان ما را ببخشا هم چیزهای خوب را به ما عطا کن. (ببخش.)
چاره ی ما ساز که بی یاوریم گر تو برانی، به که روی آوریم؟
خدایا چاره ساز و مشکل گشای کار ما باش که ما به جز تو یاوری نداریم. اگر تو به ما توجّه نکنی پس ما با چه کسی رازهایمان و دردهایمان را بگوییم؟ (به چه کسی پناه بیاوریم؟)
جز درِ تو، قبله نخواهیم ساخت گر ننوازی تو، که خواهد نواخت؟
به جز تو کسی را ستایش نمیکنیم و حاجتمان را فقط از تو میخواهیم. اگر تو ما را مورد لطف قرار ندهی هیچکس نمیتواند به ما مهربانی و لطف کند.
یار شو، ای مونسِ غمخوارگان چاره کن ای چاره ی بیچارگان
ای همدم و یار همه ی غمخوارها و مشکلدارها، یار و همدم ما باش و ای چاره ساز دردهای بیچارگان، مشکلات ما را رفع کن.
تماشاخانه
مثلاً کوههای سر به فلک کشیده را با درّه های عمیق، گل را با خار، زنبور عسل را با خرمگس، بهار را با زمستان مقایسه کنیم.
مثلاً کوههای بسیار بلند را با درّه های عمیق، گل را با خار، زنبور عسل را با خرمگس و بهار را با زمستان مقایسه کنیم.
عالَم تماشاخانه ی شگفتی های آفرینش است.
دنیا محلّ تماشا کردن شگفتی ها و عجایب آفرینش است.
این جهان، دفتری است که خدای مهربان، به پاکی و زیبایی در آن نگاشته و مینگارد.
این دنیا، مانند دفتری است که خدای مهربان به پاکی و زیبایی تمام در آن نقاّشی کرده است و نقّاشی میکند.
واژه آموزی
به واژه های زیر و رابطه ی آنها با یکدیگر ، توجه کنید .
زشت زیبا گل خار خوب بد بالا پایین
با دقت به حرف های خوب و بد دوستم ، گوش می کردم .
ما می توانیم گل را با خار مقایسه کنیم .
خرگوش بالا و پایین می پرید.
از معنی واژه ها می فهمیم که این کلمات ، مفهوم مخالف هم یا ضد هم را بیان می کنند . این گونه واژه ها
را کلمات « مخالف یا متضاد » می نامیم .
زشت زیبا گل خار بالا پایین
حالا با توجه به آموخته های بالا ، نمونه های زیر را کامل کنید :
کوتاه ………… روشن ………………. سرما ………………………
شعر رقص باد، خنده ی گل
باد سرد، آرام بر صحرا گذشت سبزه زاران، رفته رفته، زرد گشت
باد سردی آرام آرام در صحرا وزید و کمکم سبزهها و چمنزارها زرد شد.
تک درخت نارون، شد رنگرنگ زرد شد آن چتر شاداب و قشنگ
برگهای تک درخت نارون، رنگارنگ شد و آن برگهای چترمانند شاداب و زیبایش، زرد شد.
برگ برگ گل به رقصِ باد ریخت رشته های بیدبُن از هم گسیخت
با وزش باد، برگهای گل یکی یکی بر زمین ریخت و رشتههای درخت بید از هم جدا شد.
چشمه کم کم خشک شد، بی آب شد باغ و بُستان، ناگهان در خواب شد
کم کم چشمه خشک و بی آب شد و ناگهان تمام باغ ها و بستان ها به خواب زمستانی رفتند.
کرد دهقان، دانه ها در زیر خاک کرد کوته، شاخه ی پیچانِ تاک
کشاورز دانه ها را در زیر خاک کاشت و شاخه های بلند پیچ در پیچ درخت انگور را کوتاه کرد.
فصل پاییز و زمستان میرود بار دیگر، چون بهاران میشود
فصل پاییز و زمستان سپری میشود و یک بار دیگر، وقتی که فصل بهار می آید…
از زمین خشک، میروید گیاه چشمه میجوشد، آب می افتد به راه
از زمین خشک گیاه میروید و چشمه ها می جوشند و آب آنها روان میشود.
برگ نو آرَد، درخت نارون سبز گردد، شاخساران کهن
درخت نارون دوباره برگ تازه می رویاند و شاخه های بزرگ قدیمی سبز می شوند.
گل بخندد، بر سرِ گلبوته ها پُر کند بوی خوش گل، باغ را
بر سر بوته های گل، غنچه ای شکوفا می شود و بوی خوش این گل، باغ را پر می کند.
باز می آید پرستو، نغمه خوان باز می سازد در اینجا آشیان
دوباره پرستو آوازخوان و شاد می آید و در این باغ لانه می سازد.
درس دوم
تاریخ ادبیات
شعر «فضلِ خدا» سروده ی سعدی است. داستان «راز گل سرخ» از کتاب «زیباترین قصّه ها» اثر مهدی مراد حاصل انتخاب شده است.
معنا و مفهوم شعر فضل خدا
فضلِ خدای را، که تواند شمار کرد؟ یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد؟
چه کسی میتواند لطف و بخشش خدا را بشمارد یا چه کسی است که شکر یکی از
هزاران نعمت خدا را به جای آورد. (هیچکس قادر به شمارش فضل و نعمت خدا نیست.)
بحر آفرید و برّ و درختان و آدمی خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
خداوند، دریا، خشکی، درختان، انسان، خورشید، ماه، ستارگان، شب و روز را آفرید.
اجزای خاک مُرده، به تاثیر آفتاب بُستانِ میوه و چمن و لاله زار کرد
خداوند اجزای خاک بی جان را به کمک و تاثیر نور آفتاب به باغ میوه و چمنزار و لاله زار تبدیل نمود.
ابر، آب داد بیخ درختانِ مُرده را شاخ برهنه، پیرهن نوبهار کرد
ابر به خواست خدا ریشه ی درختان خشک و بی جان را آب داد و بهار و سبزه را در شاخه ی خشک و خالی درختان قرار داد. (بهار آمد.)
توحید گوی او، نه بنی آدم اند و بَس هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
ستایش کننده ی خدا فقط انسانها نیستند بلکه هر پرنده (آفریدهای) که روی شاخه های بزرگ زمزمه می کند ،ستایش کننده ی خدا است.
درخت گردکان
پیش خودش گفت: «درخت گردکان به این بلندی، درخت خربزه الله اکبر! من که از کار خدا هیچ سر در نمی آورم.»
با خودش گفت: «درخت گردویی به این بلندی با میوه ای به این کوچکی و
بوته ی خربزه ای به آن کوچکی با میوه ای به آن بزرگی، الله اکبر!
چه قدر شگفت انگیز! من که اصلاً از کار خدا سر در نمی آورم.»
دانش زبانی
هر نوشته ، شعر یا… لحن و آهنگ متناسبی دارد و ما نیز باید حالت صدای خود و لحنمان را با آن نوشته ، مکان و موقعیت ، متناسب و هماهنگ کنیم .
متن تبریک ، تسلیت یا… هرکدام لحن و آهنگ مخصوص خود را دارند .
لحن خواندن شعر ستایش « ای همه هستی ز تو پیدا شده » با شعر «فضل خدا »
به نظر شما یکسان است ؟
درباره ی لحن و آهنگ خواندن این دو شعر گفت و گو کنید .
درس سوّم
تاریخ ادبیات
درس «رازی و ساخت بیمارستان» با تدوین «محمّد میر کیانی» و با تلفیق از کتاب «زکریای رازی» نوشته شده است.
شعر «خرد رهنمای و خرد دلگشای» سروده ی «فردوسی» است.
واژگان
رازی و ساخت بیمارستان
بعضی در دل خندیدند و با خود گفتند: «نکند طبیب بزرگ ما ، هوس
خوردن کباب کرده است.»
بعضی پنهانی به او خندیدند و او را مسخره کردند و با خود گفتند:
«شاید پزشک بزرگ و مشهور ما، آرزوی خوردن کباب کرده است.»
معنی و مفهوم شعر خرد رهنمای و خرد دلگشای
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
به نام آفریدگار جان و اندیشه آغاز میکنم که اندیشه ای برتر و بهتر از این
(شروع هر کاری با نام خدا) از ذهن انسان نمی گذرد.
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد، دست گیرد به هر دو سرای
عقل، راهنما و دلگشا و کمک کننده ی انسان در هر دو جهان است.
به دانش گرای و بدو شو بلند چو خواهی که از بد نیابی گزند
به علم و دانش روی بیاور و با آن رشد کن اگر میخواهی که از بدی ها آسیب نبینی.
ز نادان، بنالد دل سنگ و کوه ازیرا ندارد بَرِ کس، شکوه
دل و جان سنگ و کوه نیز از نادان مینالد زیرا در نزد هیچکس بزرگی و شکوه ندارد.
توانا بود، هر که دانا بُوَد ز دانش دل پیر، بُرنا بود
هرکس که دانا و عاقل باشد، توانا و قدرتمند است و از دانش و دانایی حتّی دل انسان
پیر نیز جوان میماند.
واژه آموزی
جمله های زیر را بخوانید و به کلمه های مشخص شده و معنای آنها، توجه کنید.
برای خرید، نزد زرگر رفتم.
زرگر: کسی است که با زر یا طلا، چیزهایی مثل انگشتر، گردنبند و … می سازد.
صبح که به مدرسه می آمدم به رُفتگر، سلام کردم.
رُفتگر: کسی است که کوچه و خیابان را تمیز میکند.
پروردگار مهربان ، به ما نعمت های فراوانی داده است.
پروردگار: آفریننده ی جهان هستی.
مُحمد زکریای رازی با رودکی هم روزگار بود.
روزگار : به دوره ای از زمان می گویند.
باید بدانیم که بعضی از واژه ها به شیوه ی زیر ساخته می شوند:
واژه + گر : بیشتر مفهوم انجام دادن کار به وسیله ی کسی را نشان می دهد .مانند: زرگر
واژه + گار : بیشتر مفهوم انجام دادن کار به وسیله ی کسی یا دوره ی خاصی را بیان
می کند.
واژگان دارای اهمیت املایی
رازی- کهن- قرار- بیمارستان- گرمابه- خلاصه- پیشنهاد- بزرگان- پرس و جو- گفت و گو-تصمیم- نظر- طبیب- وی- مسئله- خوش حال- تکّه- تعجّب- بعضی- هوس- نقطه- شگفت زده- امّا- محل- فراخواند- خشکیده- فاسد- خون سردی- فرق- فقط- تعیین-محمّد بن زکریای رازی- بلند آوازه- زرگری- شوق- همواره- وقت- دست بردار- می خواست- کارگاه- حاضر- دقّت- حرف- سادگی- شرط- موفّقیت- بهره گیری- هوشیاری موفّق- نعمت- میهن- عزیز
درس چهارم
تاریخ ادبیات
درس «بازرگان و پسران» از باب دوم کتاب کلیله و دمنه بازنویسی شده است.
باب دوم کلیله و دمنه، «شیر و گاو» نام دارد.
معنی و مفهوم درس بازرگان و پسران
از حوادث روزگار بسیار چیزها آموخته بود.
از اتّفاقات و حوادث زمانه خیلی چیزها یاد گرفته بود. (با تجربه شده بود.)
اندوختن مال از راه پسندیده و تلاش برای مراقبت از آن.
جمع کردن و ذخیره کردن ثروت و دارایی از راه درست و پسندیده و سعی و تلاش برای نگهداری
و مراقبت از آن.
هر که در این چند خصلت، کاهلی بورزد، به مقصد نرسد.
هر کس که در این چند ویژگی، تنبلی کند، به مقصد، سرانجام و هدف خود نمیرسد.
ا گر مالی به دست آوَرَد و در نگهداری آن غفلت ورزد، زود تهیدست شود.
اگر ثروت و پولی به دست بیاورد و در حفظ و نگهداری آن کوتاهی کند، زود فقیر می شود.
هر که در اندوختن مال دنیا فقط برای خود تلاش کند، در ردیف چارپایان است.
هرکس در ذخیره کردن مال دنیا فقط برای خودش تلاش کند، مثل حیوانات و چارپایان
است.
فروغ آتش را هر چه تلاش کنند کم شود، باز هم شعله ورتر میگردد.
روشنایی و پرتو آتش را هر چه قدر هم تلاش کنند که کم شود، دوباره روشن تر و شعله ورتر می شود.
دانه هنگامی که در پرده ی خاک نهان است، هیچ کس در پروردن آن تلاش نکند چون سر از خاک برآوَرد و روی زمین را آراست. معلوم گردد که چیست، در آن حال، بی شک آن را بپرورند و از آن بهره گیرند.
هنگامی که دانه در زیر خاک پنهان است، هیچکس در پرورش و رشد دادن آن تلاش نمی کند. وقتی که سر از خاک بیرون آورد و روی زمین را زیبا کرد، معلوم می شود که چیست. در آن حالت، بدون شک آن را پرورش می دهند و از آن استفاده می کنند.
موش، اگرچه با مردم همخانه است، چون موذی است، او را از خانه بیرون اندازند و در هلاک آن کوشند.
اگرچه موش با مردم دریک خانه است و در یکجا هستند، امّا چون موذی و آزار رساننده است او را از خانه بیرون می اندازند و در نابودی آن می کوشند.
دانش زبانی
گوش دادن با شنیدن متفاوت است .
شنیدن ، توجه و دقت زیادی نمی خواهد اما گوش کردن
به دقت و توجه نیاز دارد .
بیشتر از آنچه حرف می زنیم باید گوش دهیم ، زیرا؛
« یک زبان داریم و دو گوش »
خوب گوش دادن ، یک مهارت است و به تمرین زیادی نیاز دارد .
ما بخشی از سواد و دانش خود را از راه « خوب گوش دادن »
به دست می آوریم .
واژگان دارای اهمیت املایی
بازرگان- سرمایه- تجربه- حوادث- روزگار- آموخته بود- گذشت- صاحب- می اندیشید- فضا پرمهر- جمع کرد- معمولاً- راحت- مقام- آخرت- بچّه-ها- ویژگی- به کار گیرند -اندوختن پسندیده- مراقبت- محافظت- خصلت- کاهلی- بورزد- مقصد- فراهم -نگه داری- غفلت تهیدست- همچنان- چارپایان- استخوان- خشنود- همچنین – فضیلت- ثروتمند- گمنام- عقل خویش- فروغ- شعله ور- فهم- معلوم- موذی- هلاک
درس پنجم
تاریخ ادبیات
متن درس «چنار و کدوبُن» از ناصر خسرو است.
نویسنده ی «گلدان خالی»، «دِمی» نام دارد و مترجم آن «نورا حق پرست» است.
حکایت «زیرکی» از کتاب «جوامع الحکایات»
اثر «محمّد عوفی» انتخاب و بازنویسی شده است.
معنی و مفهوم درس چنار و کدوبُن
پرسید از آن چنار که «تو، چند ساله ای؟» گفتا: «دویست باشد و اکنون زیادتی است»
بوته ی کدو از درخت چنار پرسید که تو چند ساله هستی؟ چنار پاسخ داد دویست سال دارم و اکنون این، عمر زیادی است.
خندید ازو کدو، که «من از تو، به بیست روز برتر شدم، بگو تو که این کاهلی ز چیست؟»
بوته ی کدو به او خندید و گفت که «من با گذشت بیست روز از جوانه زدن و رشد از تو برتر و بلندتر شدم جواب بده که علت این تنبلی چیست؟»
او را چنار گفت: که «امروز، ای کدو با تو مرا هنوز، نه هنگام داوری است
چنار به او گفت که «ای کدو اکنون، هنوز زمان داوری میان من و تو نیست.»
فردا که بر من و تو، وزَد باد مهرگان آنگه شود پدید، که نامرد و مَرد کیست»
فردا که باد پاییزی بر من و تو بوزد، در آن هنگام آشکار میشود که مرد و نامرد چه کسی است؟
(چه کسی برتر است؟)
واژگان دارای اهمیت املایی
کدوبن- بوته- کهن- بلندقامتی- روییده- مدّت- قد- تنه ی درخت
زیادتی- کاهلی- وزد- مهرگان- آنگه
واژه آموزی
ریشه : بُن دندان ، ریشه ی دندان خاربُن ریشه و بوته ی خار
بوته : گُلبُن : بوته ی گل : ریشه ی گل بیدبُن ریشه ی درخت بید
درخت (ریشه ی درخت):سروبُن: ریشه ی درخت سرو چناربُن ریشه ی درخت چنار
نکته ! « بُن » در ساختار واژه های مختلف معانی گوناگونی دارد که یکی از این معنی ها « ریشه » است .
دانش زبانی
انواع نشانه ها
نشانه ی ربط : برخی از حروف ، کلمات و جملات رابه هم ربط می دهندکه به آنها
حرف ربط یا پیوند می گویند.
مهم ترین حروف ربط عبارت اند از :
الف) و- اما – یا – ولی – لیکن
ب) تا- چون – که – اگر (اگرچه)- زیرا
2) نشانه ی اضافه : برخی از حروف معنای خاصی ندارند و برای کامل کردن
جمله استفاده می شوند.
مهم ترین حروف اضافه عبارت اند از :
از – به – با – بر – در – برای – بدون – جز – مانند – تا – چون
نکته ! کلمه ای که پس از حرف اضافه می آید ، « متمّم » نامیده می شود.
معنا و مفهوم حکایت زیرکی
بعد از مدّتی بیامد و زر طلبید، باز نیافت و با هرکس که گفت، هیچ کس درمان ندانست.
بعد از مدّتی آمد و طلایش را جست وجو کرد امّا پیدا نکرد و با هرکس که درباره ی آن سخن میگفت هیچ کس راه چاره و درمان آن را نمی دانست.
حاکم از جمله ی طبیبان شهر بپرسید
حاکم از همه ی پزشکان شهر پرسید.
حاکم کس فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زر را
بِستَد و به صاحب زر، باز داد.
حاکم کسی را فرستاد و آن مرد را به نزد خود طلبید (خواست) و
به آرامی و تندی (آرامش و خشونت) طلا را پسگرفت و به صاحب آن بازگرداند.
درس ششم
تاریخ ادبیات
شعر ای ایران ، اثر حسین گلگلاب است.
معنی و مفهوم درس سرود ملی
سر زد از افق، مهر خاوران فروغ دیده ی حق باوران
خورشید مشرق زمین، آرام آرام از کرانه ی آسمان آشکار شد و این طلوع خورشید، روشنی بخش چشمهای انسان های خداباور و فهیم است.
بهمن، فرّ ایمان ماست. پیامت ای امام استقلال ، آزادی، نقش جان ماست.
استقلال، آزادی « ماه بهمن مثل ماه رمضان، ماه شکوه و بزرگی و ایمان و اعتقاد ماست. ای امام، پیام تو که همان در جان ما نقش بسته است و ما حاضریم برایش جان دهیم. »…
شهیدان، پیچیده در گوش زمان فریادتان / پاینده، مانی و جاودان / جمهوری اسلامی ایران.
ای شهیدان، فریاد شما در گوش زمان پیچیده است و آن این است: ای جمهوری اسلامی ایران همیشه پایدار وجاودان بمانی.
خوشا مرز ایرانِ عنبر نسیم که خاکش گرامیتر از زرّ و سیم
چه قدر خوب و خوش است سرزمین خوش بوی ایران که خاکش از طلا و نقره ارزشمندتر و گرامی تر است.
هوایش موافق به هر آدمی زمینش، سراسر پر از خرّمی
آب و هوای ایران با هر انسانی سازگار است و سرتاسر سرزمینش سرسبز و خرّم است.
همه بوستانش، سراسر گل است به باغ اندرون، لاله و سنبل است
سرتاسر باغ ها و بوستان هایش پر از گل سرخ و زیباست و درون باغ هایش پر از لاله و سنبل است.
سرود ملّی- اهتزاز- نواخته شد- افق- فروغ- حق باوران- فرّ ایمان- استقلال- آزادی- جمهوری-قهرمان- احساسات- ورزشگاه- گردن آویز- حاضران- تبریک- خلاصه- عظمت ها- خواسته ها-ملّت- همچون- آیینه- گذشته ها- اعتقادات- می یابند- مراسم- اعلام- مسابقات- شورانگیز- احترام- غرور- معمولاً- تصوّر- ارزشمند- انتخاب- تفکّر- خصوص- موزون- موسیقی- هیجان انگیز- روحیه- دفاع- علاقه- برمی انگیزد- از خود گذشتگی- ایثار- سخت کوشی- ضامن- تقویت-مهم ترین- بهمن- اصلی- پایندگی- جاودانگی- استوار-سازندگی- عنبر- موافق- خرّمی- باغ- سنبل.
واژه های دارای اهمیت املایی
معنی شعر ای ایران
ای ایران، ای مرز پر گُهر ای خاکت سرچشمه ی هنر
ای ایران، ای مرز گرانقیمت، با ارزش و پرگُهر. ای کشوری که خاکت سرچشمه و منشا هنر و فضیلت است.
دور از تو اندیشه ی بدان پاینده مانی و جاودان
اندیشه و فکر بدان و دشمنان از تو دور باد و همیشه پایدار و جاودان بمانی.
ای دشمن، ار تو سنگ خاره ای، من آهنم جان من فدای خاکِ پاک میهنم
ای دشمن، اگر تو مثل سنگ خاره، محکم و سخت هستی، من هم مثل آهن، محکم هستم. جان من فدای خاک پاک و با ارزش میهنم باد.
مِهر تو چون، شد پیشه ام دور از تو نیست، اندیشه ام
وقتی که مهر و محبّت به تو، کار و شغل من شد، و فکر و اندیشه ی من از تو دور و جدا نیست. (من همیشه به توفکر میکنم.)
در راه تو، کی ارزشی دارد این جانِ ما؟ پاینده باد، خاک ایران ما
ای ایران، این جان ما در راه تو و برای تو ارزشی ندارد، امیدوارم این خاک ایران ما همیشه پاینده و استوار و جاودان باشد.
سنگِ کوهت درّ و گوهر است خاکِ دشتت بهتر از زر است
سنگ کوه های تو مانند مروارید و گوهر، باارزش است و خاک دشت هایت از طلا بهتر و باارزش تر است.
مهرت از دل، کی برون کنم؟ برگو، بی مهر تو چون کنم؟
هیچگاه نمیتوانم مهر و محبّت تو را از دل بیرون کنم. بگو، بدون مهر و محبّت تو چگونه روزگار بگذرانم؟
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
تا زمانی که دنیا وجود دارد و گردش زمانه پایدار است (تا ابد) نور و الطاف خدایی همیشه راهنما و هدایت کننده ی ماست.
ایران، ای خرّم بهشت من روشن تر از تو سرنوشت من
ای ایران، ای بهشت سرسبز و خرّم من، سرنوشت و تقدیر من از تو روشن تر و آشکارتر است.
گر آتش بارد به پیکرم جز مهرت در دل نَپرورم
اگر در سخت ترین شرایط باشم و آتش مثل باران بر بدنم ببارد به جز مهر و محبّت تو هیچ چیزی در دلم پرورش ن میدهم.
از آب و خاک و مِهر تو سرشته شد دلم مهرت ار برون رود چه میشود دلم
وجود من(دلم) با آب و خاک و مهر و محبّت تو آمیخته شد. اگر مهر و محبّت تو از وجودم بیرون برود دلم چه می شود؟(اگر مهر و محبت و عشق تو از درونم بیرون رود، از بین خواهم رفت.)
دانش زبانی
واژه آموزی : به کلمه ی « تشنگی » توجه کنید . این کلمه از « تشنه + ی » ساخته شده است ، ولی چون تلفّظ و مفهوم آن متفاوت و دشوار است ، برای راحتی تلفّظ ، حرف « گ » به آن اضافه می کنیم .
به نمونه های زیر توجه کنید:
از خود گذشته + ی = از خود گذشتگی سازنده + ی = سازندگی
پاینده + ی = پایندگی جاودانه + ی = جاودانگی
راننده + ی = رانندگی برده + ی = بردگی
خسته + ی = خستگی بیگانه + ی = بیگانگی
خواننده + ی = خوانندگی ساخته + ی = ساختگی
نکته ! = پس از اضافه شدن حرف « ی » به اینگونه کلمات که حرف آخرشان « ه » است ، . حرف « ه » حذف می شود.
دانش ادبی
تشبیه
مانند کردن چیزی یا کسی به چیزی یا کسی دیگر ، که در یک صفت مشترک و یکسان باشند.
مثال : او مانند گل ، زیبا است .
هر تشبیه چهار قسمت دارد:
مُشَبّه : که در مورد ش صحبت می کنیم .( در مثال بالا کلمه ی « او » مشبه است )
مشبهٌ به : که پس از ادات تشبیه می آید . ( در مثال قبل کلمه ی « گل » مشبه به است)
ادات تشبیه : کلمات « مانند ،مثل،همچون،چو،به کردار،به سان ،چون » ادات تشبیه هستند . در مثال قبل کلمه ی « مانند » ادات تشبیه است.
وجهِ شَّبَه : ویژگی و صفت مشترک بین « مشبه » و « مشبهٌ به » را وجه شبه گویند.
نکته ! = گاهی اوقات، ادات تشبیه یا وجه شبه از جمله یا بیت حذف می شوند.
مثال : چراغِ دانش = در اینجا ادات و وجه شبه حذف شده.
اهمیّت زبان فارسی
« سرود ملی » نشان افتخار ، استقلال و عظمت یک کشور است .
سرود ملی هر کشوری به زبان ملی و رسمی آن سرزمین ، خوانده و نوشته می شود.
سرود ملی ایران عزیز ما ، به زبان فارسی است .
زبان فارسی ، زبان ملی کشور ماست .
زبان فارسی مانند پرچم ما ، همه ی اقوام و مردم سراسر میهن را به هم پیوند می دهد و باعث وحدت و یکپارچگی ما و قدرتمندی ایران ِ عزیز ، می شود.
هریک از زبان های مادری و محلی وطن ما ، گنجینه ای با ارزش هستند که در کنار زبان فارسی به رشد فکری ما ، کمک می کنند.
مثال : صدای / ز / ظهر-آذر-مریض-زرد صدای / س/ صحرا-سحر-ثابت
صدای / ت/ تمیز-مطهّر صدای /ح/ حامد- مهم
درس هفتم
درس آزاد
موضوع : فرهنگ بومی منطقه یا شهر خود را در قالب درس آزاد شرح دهید .
شهر ……….
و…..
دین و مذهب
مکان های دیدنی و گردشگری
غذاها
آداب و رسوم
لباس
سوغات و….
درس هشتم
تاریخ ادبیات
بیت «چو ایران نباشد، تنِ من مباد / بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد » سروده ی فردوسی است .
کوروش، سلسله ی هخامنشی را در ایران بنیان نهاد.
شعر « من، آریو برزن / فرزند ایرانم / در آخرین سنگر / اینک تنم، جانم » سروده ی اسدالله شعبانی است.
متن درس « آوازی برای وطن »نوشته ی محمّد دهریزی است.
شعر « وطن دوستی» سروده ی علی اکبر دهخدا است.
چو ایران نباشد، تن من مباد بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد
وقتی ایران وجود نداشته باشد وجود و تن من نیز نباشد و در زمان نبودن ایران حتی یک تن نیز در این سرزمین زنده نباشد.
در میان این همه شکوه و جلال، ناگاه تاخت و تازی سهمگین از سوی باختر، آغاز گشت.
در میان این همه بزرگی و شکوه، ناگهان حمله ای ترس آور و خوفناک از سوی مغرب (مقدونیّه) آغاز شد.
وقتی که اسکندر آهنگ ایران کرد هر جا که شهری دید / با خاک، یکسان کرد.
وقتی که اسکندر مقدونی قصد حمله به ایران را کرد در سر راهش هر جا که شهری را دید آنجا را به طور کامل نابود کرد.
اسب سردار با یال فرریخته و دم برافراشته، پیش از اسبهای دیگر، سوار خود را به بالا میکشاند.
اسب آریو برزن، سردار و فرمانده ی ایرانی، با موی گردنِ فروریخته اش و دم بالابرده اش جلوتر از اسب های دیگر، سوار خود را به بالا میکشاند و پیش می برد.
معنی و مفهوم درس دفاع از میهن
من، آریو برزن / فرزند ایرانم / در آخرین سنگر / اینک تنم، جانم
من، آریو برزن، سردار ایرانی و فرزند میهن عزیزم ایران هستم که در آخرین سنگر زندگی ام قرار گرفته ام اکنون این تن و جان من که برای فدا کردن در راه ایران آماده است.
آیا باید تسلیم شد و چیرگی دشمن را بر خانمان دید و خواری و خفّت را به جان خرید یا جنگید و خاک وطن را ازخون خود گلگون کرد؟
آیا باید در مقابل دشمن تسلیم شد و برتری او را بر کشور دید و تحقیر و کوچک شدن با همه ی وجود را پذیرفت، یا با دشمن جنگید و با جانفشانی و خون خود، خاک وطن را سرخ رنگ نمود.
آریو برزن با شمار اندکی از سپاهیان خود، به سپاه عظیم دشمن، یورش برد. گروهی بسیار از آنان را به خاک افکند.
آریو برزن با تعداد اندکی از سپاهیانش به سپاه بزرگ دشمن حمله کرد و بسیاری از آنان را کشت.
هنوزم ز خردی به خاطر دَرَست که در لانه ی ماکیان، بُرده دست
هنوز از دوران کودکی ام به یاد دارم که یک روز دست در لانه ی مرغی خانگی بردم.
به منقارم آنسان به سختی گزید که اشکم چو خون از رگ، آن دم، جهید
با منقار، آن گونه به سختی مرا نوک زد که در آن هنگام اشک چشم من مانند خونی که
از رگ بیرون میزند، جاری شد.
پدر، خنده بر گریهام زد که هان! وطن داری آموز از ماکیان
پدر از گریه ی من خندید و گفت که آگاه باش و وطن داری و وطن دوستی را از مرغ خانگی یاد بگیر.
دفاع- مَباد- بوم و بر- فردوسی- کوروش- سلسله ی هخامنشی- عظمت- خیره کننده-سهمگین- آغاز- شهرت طلب- جنگجو- مقدونیه- انبوه- هجوم- نومیدی- گرایید- بیگانگان-سم اسبان- قطره- گذرگاه- آریو برزن- میهن دوست- نقطه- درغلتانند- قوّت-می غلطیدند- برآمدگی- خرد- شدّت- حیرت آور- مانع- غرق- عقب نشینی- تنگه-پیغام- اوضاع- نواحی- جلگه- پیشروی- زرّین- محاصره- تسلیم- چیرگی- خانمان-خواری- خفّت- وطن- هزار و سیصد- سلاح- حمله ور- حلقه ی محاصره- بی باکانه- مقاومت- همگی- خاطره- آیندگان- تحمیلی- عراق- مرز و بوم
واژه های دارای اهمیت املایی
واژه آموزی
هریک از واژه های زیر از دو جزء معنادار ساخته شده اند و تشکیل یک واژه داده اند ؛ به معنای آنها توجه کنید:
میهن دوست = میهن + دوست به کسی می گویند که میهن خود را دوست دارد .
انسان دوست = انسان + دوست به کسی می گویند که انسان ها را دوست دارد .
هنر دوست = هنر + دوست به کسی گویند که هنر را دوست دارد .
ایران دوست = ایران + دوست به کسی می گویند که ایران را دوست دارد .
حالا تو بگو :
وطن دوست= …………+………… ………………………………………………………… .
خدا دوست =…………+…………. ………………………………………………………… .
درس نهم
تاریخ ادبیات
شعر «سرای امید » سروده ی هوشنگ ابتهاج (سایه) است.
معنی و مفهوم درس سرای امید
ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید
ایران، ای خانه ی امید و آرزو، بر بام تو سپیده و پیروزی طلوع کرد.
بنگر کزین رَهِ پُر خون خورشیدی خجسته رسید
نگاه کن که از این راه پر از رنج و سختی، خورشید پیروزی و مبارک رسید.
اگر چه دلها پر خون است شکوه شادی، افزون است
اگرچه دلها پر خون و ناراحت هستند اما شکوه و عظمت و شادی زیاد است.
سپیده ی ما گلگون است که دست دشمن، در خون است
سپیده ی پیروزی ما به رنگ گل سرخ است زیرا دست دشمن در خون است.
( دشمن، مردم ما را کشته است).
ای ایران، غمت مَرِساد جاویدان، شکوه تو باد
ای ایران، امیدوارم غم و ناراحتی به تو نرسد و شکوه و بزرگی ات همیشگی باشد.
راه ما راه حق، راه بهروزی است اتّحاد، اتّحاد، رمز پیروزی است
راه ما، راه حقّ و حقیقت و راه بهروزی و نیک بختی است و رمز پیروزی ما فقط اتّحاد و همبستگی است.
صلح و آزادی / جاودانه در همه ی جهان، خوش باد / یادگار خون عاشقان، ای بهار / ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد.
صلح و آزادی در همه ی جهان، جاودانه، خوش باشد، ای یادگار خون عاشقان واقعی، ای بهار آزادی، ای بهار تازه جاودان شده در این چمن هستی، همیشه برقرار، شکوفا و شکفته باشی.
دانش زبانی و ادبی
فضاسازی در سخن
برخی از جمله ها کوتاه هستند و اطلاعات اندکی به ما می دهند .
برخی از جمله ها گسترش یافته و بلند هستند و اطلاعات کامل تری به ما می دهند . به گسترش دادن جمله های کوتاه ، فضاسازی در سخن می گویند.
گاهی با افزودن کلماتی که زمان ، مکان ، موقعیت یا چگونگی فضا را بیان می کنند ، نوشته را گویاتر ، گیراتر و گسترده تر می سازیم.
دانش زبانی و ادبی
نشانه های نگارش
به جمله های زیر دقت کنید و به نشانه های پایانی که زیر آن خط کشیده شده است، توجّه کنید.
جمله ی اوّل : هرکدام در گوشه ای از کتابخانه سرگرم تماشا و خواندن بخش هایی از کتاب شدیم.
جمله ی دوم : ناگزیر ، کتابم را بستم و به آقای جمالی تحویل دادم .
جمله ی سوم : چه روزی باید به اداره برویم ؟
جمله ی چهارم : تو چقدر در حل مسایل ریاضی باهوش هستی !
هریک از نشانه های به کار رفته در جملات و عبارات به شما کمک می کند تامتن را با لحن مناسب بخوانید و آن را بهتر درک کنید. با توجه به جملات مذکور ، به جدول زیر توجه داشته باشید:
درس دهم
تاریخ ادبیات
نگاره ی «عصر عاشورا » اثر محمود فرشچیان نقّاش معروف است.
بیت های « نام نیکو گر بماند ز آدمی / به کزو ماند سرای زرنگار»
« نام نیک رفتگان، ضایع مکن / تا بماند نام نیکت، پایدار»
سروده ی سعدی شاعر قرن هفتم است.
مولوی از شاعران و نویسندگان قرن هفتم است.
معنی و مفهوم درس نام نیکو
در کارگاه استاد امامی، شعرهای دلنشین حافظ و جلال الدّین محمّد (مولوی)، زمزمه میشد.
در کارگاه استاد امامی، شعرهای خوشایند و پسندیده ی حافظ و مولوی خوانده و تکرار میشد.
غرور آفت هنر است.
غرور، تکّبر و خود بزرگ بینی، بلای هنر است.
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار
اگر نام نیکو و خوب از انسان باقی ماند بهتر است از اینکه خانهای طلاکاری شده از او باقی بماند.
نام نیک رفتگان، ضایع مکن تا بماند نام نیکت، پایدار
نام نیک و خوب گذشتگان و رفتگان را خراب و تباه نکن تا نام نیک تو نیز پایدار باقی بماند.
واژه آموزی
به جمله ی زیر دقت کنید :
استاد با نگاه های تحسین آمیز ، او را می دید .
« تحسین آمیز» در این جمله چه مفهومی دارد؟
-نگاه های تحسین آمیز : یعنی نگاه هایی که با تحسین و تشویق آمیخته است.
شهید احمدی روشن، در راه سربلندی میهن، تلاشی افتخارآمیز داشت.
-تلاشی افتخارآمیز: یعنی تلاشی که با افتخار همراه است.
او غروب های خیال انگیز را دوست میداشت.
-غروبهای خیال انگیز: یعنی غروبهایی که خیال و اندیشه را برمیانگیزد.
نگارگری ها و نقش های شگفت انگیز استاد، هر بینندهای را به تحسین
وا میداشت.
-نقش های شگفت انگیز: یعنی نقشهایی که باعث شگفتی و تعجب می شود.
درس یازدهم
تاریخ ادبیات
خواجه نصیرالدّین توسی، ریاضیدان، نویسنده و ستاره شناس بزرگ ایرانی در قرن هفتم زندگی میکرد.
خواجه نظام الملک توسی، دویست سال پیش از خواجه نصیرالدّین توسی مدارس شبانه روزی « نظامیه » را تاسیس کرد. و در شهر « ری » رصدخانه ای ساخت.
سعدی هم در «نظامیه» تحصیل کرده است .
معنی و مفهوم درس نقش خردمندان
در این هنگام، آشوب دیگری برخاست.
در این زمان، قیام و آشوب دیگری به وجود آمد.
بار دیگر نگرانی و اندوه، قلب مردم را درهم فشرد.
یک بار دیگر، نگرانی و غم، قلب مردم را آزار داد و آنها را ناراحت کرد.
مردم، وحشت زده از خواب برخاستند، همه می گریختند و گمان میکردند، حادثه ی ناگواری پیش آمده است.
مردم با ترس و وحشت بیدار شدند، همه فرار می کردند و خیال می کردند، اتّفاق بدی رخ داده است.
دانش زبانی
کاربرد واژه
گاهی برای بیان یک مفهوم ممکن است چندواژه داشته باشیم که با یکدیگر هم معنی باشند.
باید دراین موارد با دقت ، بهترین واژه را انتخاب کنیم. گاهی می توانیم آن ها را به جای یک دیگر
برگزینیم . انتخاب بهترین واژه ، دراثر گذاری بیشتر و بهتر ِ یک جمله موثّر است.
مثال:
چهل سال از حمله ی خانمان سوز مغول به ایران گذشته بود. (ویرانگر، خانمان بر انداز)
نگرانی و اندوه، قلب مردم را درهم فِشُرد. (آزرد، رنجاند، به درد آورد)
قلم از همه کارسازتر است.(مفیدتر، موثّرتر، اثر گذارتر)
حالا به جمله ّ ها دقت کنید. دربارهی واژه ّ های مشخص شده، گفتوگو کنید.
مردم از خواب برخاستند .
تشت با صدای مهیب از بالای قلعه فرو افتاد.
درس دوازدهم
تاریخ ادبیات
شاهنامه اثری منظوم از فردوسی است.
چهارمقاله اثر منثور نظامی عروضی است.
حکایت « بوعلی و بانگ گاو » از کتاب چهارمقاله نقل شده است.
شاهنامه سراسر شعر است.
فردوسی استاد بی همتای زبان فارسی است.
فردوسی نزدیک به سی سال برای نوشتن
شعرهای شاهنامه تلاش کرد.
معنی و مفهوم درس فردوسی ، فرزند ایران
به چهره، نکو بود بر سانِ شید ولیکن همه موی، بودش سپید
از نظر چهره و ظاهر مانند خورشید، نیکو و زیبا بود اما تمام موی او سفید بود.
چو فرزند را دید، مویش سپید بشد از جهان، یکسره ناامید
وقتی فرزندش را با موی سفید دید کاملاً از جهان ناامید شد.
چو آیند و پرسند گردن کشان چه گویم از این بچّه ی بد نشان؟
وقتی پهلوانان بیایند و از این بچّه ی بد نشان(سفید موی) سوال کنند، چه بگویم؟
چه گویم که این بچّه ی دیو، کیست پلنگ دو رنگ است یا خود پَری است
چه بگویم که این بچّه دیو، کیست. این بچّه، پلنگ دو رنگ است یا خود فرشته است.
بخندند بر من، مِهان جهان از این بچّه، در آشکار و نهان
بزرگان جهان در آشکار و نهان به خاطر این بچّه به من می خندند و مرا مسخره می کنند.
یکی کوه بُد، نامش البرز کوه به خورشید نزدیک و دور از گروه
کوهی وجود داشت که نامش کوه البرز بود و به خورشید نزدیک و از گروه دور بود.
بدان جای، سیمرغ را لانه بود که آن خانه از خلق، بیگانه بود
در آن کوه، لانه ی سیمرغ وجود داشت که از مردم و آفریده ها خالی و بیگانه بود.
نهادند بر کوه و گشتند باز برآمد بر این، روزگاری دراز
کودک سفیدموی را روی کوه گذاشتند و برگشتند و از این ماجرا، زمان زیادی گذشت.
پدر، مهر بُبرید و بِفکند خوار جفا کرد بر کودکِ شیرخوار
پدر مهر و محبّت را از فرزند قطع کرد و با خفّت و ذلّت او را دور انداخت و بر کودک شیرخوار ظلم و ستم کرد.
خداوند، مهر آن کودک را در دل سیمرغ افکند.
خداوند، مهر و محبّت آن کودک سفید موی را در دل سیمرغ انداخت.
بدین گونه بر، روزگاری دراز برآمد که بُد کودک آنجا به راز
این گونه روزگاری طولانی که کودک در آن کوه پنهان و بهصورت یک راز زندگی میکرد، گذشت.
مانند دایهای مهربان، تو را پرورده ام.
مثل یک سرپرست و مادر مهربان تو را پرورش داده و بزرگ کرده ام.
همان گه، بیایم چو ابرِ سیاه بی آزارت آرم، بدین جایگاه
همان لحظه مثل ابر سیاه پیش تو می آیم و بی آزار و اذیت، تو را به این مکان می آورم.
دل سام شد چون بهشتِ برین بر آن پاک فرزند، کرد آفرین
دل سام، پدر زال، همچون بهشت اعلی شد و به آن فرزند پاک، آفرین گفت.
حکایت بوعلی و بانگ گاو
مرا بکشید که از گوشت من هَریسه، نیکو آید.
مرا قربانی کنید که از گوشت من آشی(حلیمی) خوب به دست می آید.
اطبّا در معالجت عاجز ماندند.
پزشکان در درمان ناتوان ماندند.
علف دهیدش تا فَربه شود.
به او علف بدهید تا چاق شود.
درس سیزدهم
تاریخ ادبیات
درس « روزی که باران می بارید » اثر محمد میر کیانی است .
شعر « بال در بال پرستوها » سروده ی بیوک ملکی است .
واژه آموزی
به جمله های زیر دقت کنید:
من، خوش نویس هستم.
خوش نویس، یعنی کسی که با خط خوش می نویسد.
جلال آل احمد، داستان نویس معروف معاصر، داستان های خوبی نوشت.
داستان نویس، یعنی کسی که داستان مینویسد.
نمایشنامه نویس: یعنی کسی که متن نمایشنامه را مینویسد.
برنامه نویس: یعنی کسی که برنامه را مینویسد.
با توجه به جملات بالا متوجه می شویم که برخی از اسم ها و صفات با
« نویس» ترکیب می شوند و معنی و مفهوم « انجام دادن کاری »
را می رسانند.
معنی و مفهوم شعر« بال در بال پرستوها »
بال در بال پرستوهای خوب میرسد آخر، سوار سبزپوش
جامه ای از عطر نرگس ها به تن شالی از پروانه ها بر روی دوش
سرانجام بهار، این سوار سبزپوش، همراه پرستوهای خوب و گل ها و نرگس ها با پروانه ها می رسد.
پیش پای او به رسم پیشواز ابر با رنگین کمان، پل میزند
به رسم پیشوازی و استقبال از مسافر، ابر بر سر راه او با رنگین کمان پل زیبایی ایجاد می کند.
باغبان هم، باغبان نوبهار بر سر هر شاخهای گُل میزند
و باغبان نوبهار(خداوند) نیز بر سر هر شاخه ای از درختان، گل زیبایی میزند. (شاخه ی درختان پرگل میشود).
تا می آید، پرده ها از خانه ها باز توی کوچه ها سَر می کشند
تا سوار سبزپوش و همراهانش از راه میرسند دوباره پرده ها از هر خانه ای توی کوچه ها را می بینند و به آنجا سرمیکشند
مرغ های خسته و پَر بسته هم از میان پرده ها پَر میکشند
و مرغهای اسیر، از بین پرده ها پرواز می کنند.
در فضای باغها پُر میشود باز هم فوّاره ی گنجشکها
هر کجا سرگرم صحبت میشوند شاخه ها درباره ی گنجشکها
باغها پر از گنجشک میشود و دوباره در هر جایی که شاخه ها درباره ی گنجشک ها حرف میزنند، صدای گنجشکها نیز در فضای باغ پر میشود.
باز میپیچد میانِ خانه ها بوی اسفند و گلاب و بوی عود
میرسد فصل بهاری جاودان فصلی از عطر و گل و شعر و سرود
دوباره با آمدن بهار بوی اسفند و گلاب و عود در خانه ها می پیچد و فصل بهاری همیشگی و فصلی از عطر و گل و شعر و سرود فرامی رسد.
درس چهاردهم
تاریخ ادبیات
درس« شجاعت » ، نوشته ی استاد « احمد بهمنیار» است .
معنی و مفهوم درس شجاعت
سردار لشکری که با تدبیر و مهارت، فرمان عقب نشینی می دهد و سپاه خود را از خطر می رهاند، شجاع است.
سردار لشکری که با اندیشه و استادی و مهارت، دستور عقب نشینی می دهد و سپاه و سربازان خود را از خطر نجات می دهد، شجاع است.
دانش زبانی
گسترش واژه
ابتدابه ستون سمت راست توجه کنیدسپس به سمت چپ جدول دقت کنید:
همانطور که توجه کرده اید می بینید که در ستون سمت چپ عبارتی
گسترش یافته دیده می شود و مفهوم گسترده تری دارند.
گاهی می توانیم با افزودن یک یا چند واژه به یک واژه ی دیگر ،
عبارت ها و ترکیب های جدیدی بسازیم . با افزودن واژه ای به
واژه ی دیگر ، گسترش واژه صورت می گیرد.
دانش زبانی ( فراتر از کتاب)
از طریق گسترش واژه ها می توانیم دونوع کلی ترکیب به وجود آوریم:
ترکیب اضافی ( اضافه) = اسم + اسم : مثال = حیاط+ مدرسه= حیاطِ مدرسه
ترکیب وصفی(توصیفی) = اسم+صفت: مثال= گل + زیبا= گلِ زیبا
برای تشخیص ترکیب اضافی از ترکیب وصفی چندین راه وجود دارد که در اینجا به ساده ترین راه آن اشاره می کنیم:
اضاف کردن « تر » یا «است» به آخرِ ترکیب ؛ اگر ترکیب با اضافه شدن «تر» یا « است » معنی دهد ؛ آن ترکیب از نوع وصفی است و اگر معنی ندهد اضافی است، مثال:
گلِ زیباتر یا گل زیبا است = می بینیم که در اینجا عبارت درستی میشود.
حال اگر « تر » یا « است » را به ترکیبِ حیاط مدرسه ، اضافه کنیم ، داریم :
حیاط مدرسه تر یا حیاط مدرسه است که این عبارات معنی درستی نمی دهد و بنابراین ترکیب اضافی است.
درس پانزدهم
تاریخ ادبیات
شعر « کاجستان » سروده ی محمّدجواد محبّت است.
درس « زیر آسمان بزرگ » اثر تِرُوِر رومَین و ترجمهی مجید عمیق است.
حکایت « حکمت » از باب اوّل گلستان انتخاب شده است.
گلستان 8 باب دارد که باب اول آن « در سیرت پادشاهان » نوشته شده است .
کتاب گلستان از آثار ارزشمندِ سعدی است .
معنی و مفهوم درس کاجستان
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده، دو کاج روییدند
در کنار سیم های مخصوص پیام در خارج از روستا، دو کاج روییدند. (سبز شدند و رشد کردند.)
سالیان دراز، رهگذران آن دو را چون دو دوست می دیدند
سالهای طولانی، عابران و رهگذران، آن دو کاج را مثل دو دوست می دیدند.
روزی از روزهای پاییزی زیر رگبار و تازیانه ی باد
یک روز از روزهای فصل پاییز در زیر رگبار و وزش شدید باد…
یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد
یکی از کاج ها توان و قدرتش را از دست داد و خم شد و روی کاج دیگری افتاد.
گفت: ای آشنا، ببخش مرا خوب در حال من، تامّل کن
گفت : ای کاج آشنا من را ببخش و خوب در احوال من فکر کن
ریشه هایم ز خاک، بیرون است چند روزی، مرا تحمّل کن
ریشه های من از خاک بیرون افتاده است، چند روز وضعیّت و حالت مرا تحمّل کن…
کاج همسایه، گفت با نرمی : دوستی را نمی برم از یاد
کاج همسایه به نرمی و آرامی گفت: دوستی بین خودم و تو را از یاد نمی برم.
شاید این اتّفاق هم روزی ناگهان از برای من افتاد
شاید یک روز این اتّفاق به صورت ناگهانی برای من هم بیفتد.
مهربانی به گوش باد رسید باد، آرام شد، ملایم شد
این مهربانی دو کاج به گوش باد رسید، باد، آرام، ملایم و سازگار شد.
کاجِ آسیب دیده ی ما هم کَمکَمک، پا گرفت و سالم شد
کاج آسیب دیده ی داستان ما نیز، آهسته آهسته قدرت گرفت و سالم و تندرست شد.
میوه ی کاج ها، فرو می ریخت دانه ها ریشه می زدند آسان
میوه ی کاج ها، به پایین می افتاد و دانه ها به راحتی، ریشه در خاک می زدند.
ابر، باران رساند و چندی بعد دهِ ما، نام یافت «کاجستان»
ابر نیز مدّتی بعد باران را به دانه های کاج رساند، و بعد از آن روستای ما نام «کاجستان » پیدا کرد.
معنی ومفهوم متن حکمت
غلام هرگز دریا ندیده بود و محنتِ کشتی نیازموده.
خدمتکار هرگز دریا را ندیده بود و رنج و سختی سفر با کشتی را تجربه نکرده بود.
چندان که ملاطفت کردند، آرام نمیگرفت و مَلِک از این حال، آزرده گشت.
هر چه قدر با خدمتکار مهربانی می کردند آرام نمی شد و پادشاه از این حالت، ناراحت شد.
ملک را گفت: اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامش گردانم
به پادشاه گفت : اگر دستور بدهی من با یک شیوه او را ساکت میکنم ..
(پادشاه ) گفت : غایت لطف و کرم باشد
(پادشاه )گفت : ساکت کردن غلام، نهایت مهربانی و بخشش باشد…
باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند.
چند بار، در آب دریا فرو رفت و بالا آمد، لباسش را گرفتند و او را به سوی کشتی آوردند.
اوّل محنت غرقه شدن، نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست.
در آغاز رنج و سختی غرق شدن را تجربه نکرده بود و قدر سلامتی، راحتی و آرامش درون کشتی را نمیدانست.
واژه آموزی
به جمله های زیر توجه کنید:
شما را چون برادر خود میدانم(.مثل، مانند)
آن دو را چون دو دوست میدیدند(.مانند، مثل)
در جملات بالا کلمه ی «چون» معنی «مانند» و« مثل» می دهد .
اکنون به جملات زیر توجه کنید:
چون باران می آمد، خیس شده بود. (به دلیل اینکه/ چونکه)
به مدرسه میروم، چون یادگیری را دوست دارم. (به دلیل اینکه،زیرا که)
در دوجمله ی بالا ، کلمه ی «چون» معنی « زیرا که ، به دلیل اینکه »
می دهد.
درس شانزدهم وقتی بو علی کودک بود
تاریخ ادبیات
کتاب « مرد هزار ساله » نوشته ی « رضا حجت » است .
نام پدر و مادر ابوعلی سینا به ترتیب « عبدالله » و « ستاره » است .
شعر «چشمه و سنگ» ، سروده ی محمد تقی بهار ( ملک الشعرای بهار ) است .
معنی و مفهوم درس وقتی بوعلی کودک بود
تازه از بستر بیماری برخاسته بود.
تازه حالش خوب شده بود.
ستاره به سیمای همسرش عبدالله، خیره شد.
ستاره به چهره ی همسرش عبدالله نگاه کرد و دقیق شد.(زل زد.)
من او را با خون دل پرورش داده ام.
من او را با رنج و سختی زیاد، بزرگ کرده ام.
حسین دستبردار نبود.
حسین به کارش ادامه می داد.
ستاره با هیجان، چشم به دهان او دوخته بود.
ستاره با هیجان و آشفتگی با دقّت به حرف های او توجّه می کرد.
از کوشش و پشتکار او به ستوه آمده ام.
از تلاش و پیگیری او خسته شده ام.
معنی و مفهوم شعر چشمه و سنگ
جدا شد یکی چشمه از کوهسار به ره گشت، ناگه به سنگی دچار
چشمه ای از کوهستان جدا شد، در راه ناگهان به سنگی برخورد.
به نرمی چنین گفت: با سنگ سخت کرم کرده، راهی ده ای نیکبخت
با آرامی و نرمی به سنگ محکم و سخت گفت : ای نیکبخت، لطف کن و راهی برای عبور من بده
گران سنگ تیره دل سخت سر زدش سیلی و گفت دور ای پسر
سنگ بزرگ بد دل، محکم یک سیلی به چشمه زد و گفت: از من دور باش ای پسر،
نجنبیدم از سیلِ زور آزمای که ای تو؟ ، که پیشِ تو جُنبم، ز جای
من با آمدن سیل پر زور و خروشان از جایم تکان نخوردم حالا تو چه کسی هستی که در مقابل تو از جایم تکان بخورم؟
نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد به کندن دراستاد و ابرام کرد
چشمه از پاسخ سنگ، دلسرد و ناامید نشد و به کندن مشغول شد و پافشاری کرد.
بسی کند و کاوید و کوشش نمود کز آن سنگ خارا، رهی برگشود…
بسیار زمین را کند و آنقدر تلاش کرد که از میان آن سنگ سخت، راهی باز کرد.
برو کارگر باش و امّیدوار که از یاس، جز مرگ، ناید به بار
پس برو برای هدفت کار کن و همیشه امیدوار باش که از ناامیدی چیزی به جز نابودی و مرگ به دست نمی آید.
گرت پایداری است در کارها شود سهل، پیش تو دشوارها
اگر در کارهایت پایداری و پافشاری باشد، تمام کارهای دشوار در مقابل تو آسان میشود.
دانش زبانی
خوب دیدن
دیدن ، نگاه کردن و به ویژه « خوب دیدن » گام بسیار مهمی برای آشنا شدن با پدیده ها و رسیدن به دانایی است و با خوب دیدن و دقیق دیدن ، شناخت ما دقیق تر و کامل تر می شود.
درس هفدهم کار و تلاش
تاریخ ادبیات
شعر « کار و تلاش » سروده ی پروین اعتصامی است.
درس « همه چیز را همگان دانند» از کتاب « ابوریحان و ریحانه » اثر اسفندیار معتمدی انتخاب شده است.
حکایت « جوان و راهزن » از کتاب « سبحه الابرار » اثر « جامی » انتخاب شده است .
کتابهای « مثنوی معنوی » و« فیه ما فیه » از آثار جلال الدّین محمّد بلخی مشهور به مولوی هستند.
معنی و مفهوم شعر کار و تلاش
به راهی در، سلیمان دید موری که با پای ملخ میکرد زوری
سلیمان(ع) در راهی، مورچه ای را دید که با پای یک ملخ، دسته و پنجه نرم میکرد و زور میزد.
به زحمت، خویش را هر سو کشیدی وزان بار گران، هر دَم خمیدی
مورچه با زحمت خود را به هر سو میکشید و از آن بارِ سنگین (ملخ) هر لحظه به طرفی خم میشد.
ز هر گردی، برون افتادی از راه زهر بادی، پریدی چون پر کاه
با هر گرد و غباری از راه اصلی خود خارج میشد و با هر بادی مثل پر کاه جابه جا میشد.
چنان بگرفته راه سعی در پیش که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش
آنچنان سعی و تلاش میکرد که به جز خودش به فکر کسی نبود.
به تندی گفت : کای مسکین نادان چرایی فارغ از مُلک سلیمان ؟
سلیمان با تندی به او گفت : که ای بیچاره ی نادان چرا از سرزمین سلیمان
بیا زین ره ، به قصر پادشاهی بخور در سفره ی ما، هر چه خواهی
از این راه به قصر پادشاهی ما بیا و در سفره ی ما هر چیزی که میخواهی بخور.
چرا باید چنین خونابه خوردن تمام عمرِ خود را بار بردن
چرا باید این چنین رنج و سختی بکشی و تمام عمر خود را بار جابه جا کنی؟
ره است اینجا و مردم رهگذارند مبادا بر سرت پایی گذارند
اینجا سر راه است و مردم در حال گذشتن هستند مبادا (نکند) پایشان را بر روی تو بگذارند.
مکش بیهوده این بار گران را میازار از برای جسم، جان را
بیهوده این بار سنگین را حمل نکن و جانت را برای جسم آزار نده.
بگفت : از سور، کمتر گوی با مور که موران را، قناعت خوشتر از سور
گفت: از جشن و شادی و سور و راحتی کمتر با مورچه حرف بزن زیرا برای مورچه ها صرفه جویی و خرسندی از جشن و مهمانی خوشتر و بهتر است.
نیفتد با کسی ما را سر و کار که خود، هم توشه داریم و هم انبار
سر و کار ما با کسی نمیافتد (محتاج کسی نمیشویم) زیرا خودمان هم غذا (ذخیره) داریم هم جایی برای نگهداری آن (انبار).
مرا امّید راحت هاست زین رنج من این پای ملخ، ندهم به صد گنج
من از این همه رنج و سختی آرزوی آسودگی و راحتی دارم و این پای ملخ به ظاهر کم ارزش را
به صد گنج نمی دهم.
گَرَت همواره باید کامکاری ز مور آموز رسم بُردباری
اگر همواره برای تو پیروزی و کامروانی لازم است پس از مورچه، روش صبر و پایداری را یادبگیر.
مرو راهی که پایت را ببندند مکن کاری که هُشیاران بخندند
به راهی نرو که گرفتارت کنند و کاری انجام نده که انسان های هشیار و عاقل به تو بخندند. (تو را مسخره کنند.)
گهِ تدبیر، عاقل باش و بینا ره امروز را مسپار فردا
هنگام اندیشه و فکر، عاقل و بینا باش و کار امروز را به فردا نسپار.
بکوش اندر بهارِ زندگانی که شد پیرایه ی پیری، جوانی
در دوره ی جوانی تلاش کن زیرا جوانی زینت و زیور و زیبایی دوره ی پیری است.
واژه آموزی
ترتیب واژه ها در جمله
باتوجه به جدول زیربه ترتیب قرارگرفتن واژه هادرجمله های زیر،دقت کنید:
همانطور که مشاهده می کنید در شعر نظم و ترتیب و جای واژه ها تغییر می کنند
اما در نوشته ها امروزی ، نظم و ترتیب واژه ها رعایت می شود و نهاد در اول و
فعل در آخر جمله می آید.
نکته! = هرگاه ما شعر یا نثر قدیمی را به زبان ساده و نثر امروزی تبدیل کنیم
به این کار، بازگردانی می گوییم.
نیایش
این درختانند همچون خاکیان دستها برکرده اند ازخاکدان
این درختان مانند انسان ها دست های نیاز خود را از این جهان بالا آورده اند.
با زبان سبز و با دست دراز از ضمیر خاک، میگویند راز
با زبان گویا و با دستی بالا آمده به سوی خدا از درون خاک، با خداوند راز و نیاز می کنند.
بر چهره ی دلربای مهدی(عج)
صــــلـــــوات