پروژه معماری معاصر نام پروژه:رابرت ونتوری سبک و رویکرد آثار شاخص
بنام آفریننده معماری
رابرت ونتوری در سال 1925 در فیلادلفیا"پنسیلوانیا"به دنیا آمد و معماری را در دانشگاه پرینستون"آموخت وی مدتی را با "اروسارینن” کار کرد و سپس با استفاده از جایزه تحقیقاتی ،به رم رفته و با لویی کان ملاقات و مدتی نیز با وی به همکاری پرداخت.او در سال 1958، دفتر شخصی خود را در فیلادلفیا افتتاح نموده و در سال (64-1961)با ویلیام شورت و سپس با جان روش شریک شد. وی مدتی را در دانشگاه پنسیلوانیا تدریس نمود و بعد در زمان تدریس در دانشگاه ییل ارتقاء مقام یافت. به وسیله چاپ کتابش "پیچیدگی و تضاد در معماری "، ونتوری شهرت ملی یافت. وی در سال 1967 با "دنیس اسکات براون” برنامه ریز شهری ازدواج کرده و با وی نیز به همکاری پرداخت.
رابرت ونتوری Robert-Venturi
رابرت ونتوری (1925) به همراه همسر و همکار معمارش –دنیس اسکات براون (1931) پیام آور آمریکائی پست مدرن محسوب می شوند. آنها در دهه ی 1960 به کمک دو مقاله بحث برانگیز به ابهام زدائی جنبش مدرن کمینه گرائی که در حال رشد و گسترش بود-پرداختند مقاله "پیچیدگی و تضاد در معماری1966"به بحث پیرامون بازگشت به مفاهیم وسمبولیسم مرسوم و شناخته شده ای می پردازد که مبتنی بر پیشینه های تاریخی و عمومی است. در این مقاله رابرت ونتوری اصول اندیشه ها و جهان بینی معماری مدرن را زیر سوال برد . او در این کتاب خواستار توجه به خصوصیات انسانی و توجه به معماری انسانی مدار شد . عمده نقد ونتوری در این کتاب متوجه میس وندروهه بود اوعقیده داشت مسائل بسیار پیچیده (Complex ) و تضاد ( Contradiction ) در ساختمان وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت ، یا حذف کرد . ونتوری عقیده داشت که یک ساختمان نمی تواند یک فرم خاص داشته باشد ، برای او فرمهایی از قبیل خانه های دامنه کوههای ایتالیا که بر اساس نیازهای مردم و شرایط اقلیمی بنا شده ملاک است .
ونتوری هیچ اعتقادی به سبک بین المللی ندارد و به جای آن معتقد به زمینه گرایی است ، یعنی هر بنایی باید بر اساس زمینه های فرهنگی ، اجتماعی ،تاریخی و کالبدی و شرایط آن سایت و ساختمان طراحی و اجرا شود . در رساله بعدی،یعنی فراگیری از "لاس وگاس” 1972، این دو زوج به تحلیل و بررسی شهر پرداختند و در پی این تحقیق و بررسی، به یک نوع فرهنگ ملی و ضد هنری در آمریکا رسیدند در این رساله ، آنها توجه معماران را به فرهنگ و خصوصیات روزمره زندگی جلب کردند . آنها در این رساله یادآور شدند که ، سمبلها آنهایی نیستند که روشنفکران به مردم دیکته کردند بلکه ، این سمبلها را خود مردم طرح کرده و قابل فهم برای آنهاست . اشکال سردرها ، مغازه ها و احجام عامه پسند چیزی است که به شهر لاس وگاس جذابیت خاصی داده است .
چارلز چنگز در کتاب تاثیر گذار خود"زبان معماری پست مدرن1977"-که از طریق انتقاد ادبی، عنوان پست مدرنیسم را یدک کشیده بود- با ظرافت تمام، معماری را زبان دارای دستور زبان تعریف کرد،که به خواسته ونتوری ، در مورد بازگشت به نمادها و علایم آشنا و غیر آشنا اعتبار و سندیت بخشید. در دهه ی 1980-یعنی دوران عدم دخالت دولت در کار مردم در زمان ریگان وتاچر-پست مدرن به یک سبک ایدآل از معماری"بازاری"تبدیل شد و سیل عظیمی از ساختمانهای تبلیغاتی و بی روح که با آرایش سنتوری های مقوایی و ستون ها نمود می یافتند، پدید آورد، متاسفانه ونتوری ها از معماران دسته دوم محسوب می شوند. آنها آگاهانه، تصورات و تعصبات جدید خود را به فرم های ساخته شده تبدیل می کنند و این در حالی است که آنها با بیان این نکته که هر جنبه بدی که در طرح به چشم می خورد،ب ه طور سنجیده و طعنه آمیزی به کار رفته است، سعی در گمراه کردن انتقاد ها می کنند، واقعا کا زیرکانه ای است.
رابرت ونتوری معمار تقریبا ناشناسی است. با انتشار کتاب پیچیدگی و تضاد در معماری فریاد اعتراض خود را بلند کرد و عقاید رایت را رد کرد. ونتوری بر خلاف لوکوربوزیه نظر داد که : فرم های اصلی اهمیتی ندارند زیرا ابهامی در آنها نیست. و با صراحت گفت: من پیچیدگی و تضاد را در معماری دوست دارم- وی تقریبا با تمامی اساتید معماری صاحب نام به آشکار می ستیزد. نظریات ونتوری در حال تعادل با افکار لوکوربوزیه که در اولین نوشته های او منعکس است و دو نسل بعدی معماران را تحت تاثیر قرار داده می باشد به این گونه که لوکور بوزیه خواستار سادگی اصیلی در معماری ، ساختمان های منفرد و در شهر به عنوان یک کل بود. و نتوری در کتاب جدید خود به تمام تضادها و پیچیدگی های مسائل شهری در تمام مقیاس ها خوش آمد می گوید، و در این جهت تغییراتی بنیادی را در نهادها را می طلبد. هر دو معمارانی هستند که از معماری گذشته الهام گرفته اند. تعداد کمی از معماران معاصر قادر به انجام چنین کاری بودند. برای لوکور بوزیه و ونتوری تجربه ، شخصی و مستقیم بوده است، در نتیجه هر دو قادر به رهائی از قید الگو های فکری و سبک های معاصران بوده اند. هر کدام از آنها بیشترین را از چیز های مختلف فرا گرفتند. هر دو آنها آشکارا هنر مندانی بصری و تجسمی هستند، تاکیدشان برساختمان های منفرد نظریات جدید بصری و سمبلیکی را در حالت کلی در مورد شهر سازی به همراه دارد.
لوکوربوزیه سعی در بیان عمومی مسائل و دادن دیدی کلی از آنها دارد در حالی که ونتوری بیشتر به جزئیات می پردازد و قدم به قدم از میان روابط به هم پیوسته عبور می نماید و نتایج او فقط تلویجا کلی اند، مانند تمام معماران اصیل ونتوری گذشته را به صورت جدیدی ارائه می دهد. کان نزدیک ترین مربی ونتوری است ولی ونتوری از مبناهای ساختی "کان” اجتناب ورزیده و معتقد به روش انعطاف پذیر تر با مبنای عملکردی است و از این نقطه نظر تا حد زیادی با آلوار آلتو تشابه پیدا می کند وی هیچ مجادله عمیقی برای بیان یکی از عوامل ساختی یا عملکردی در کار او وجود ندارد. وی کاملا با ویژگی های زمان آشناست و در نتیجه می تواند مبارزه ی ضروری را برای مقابله با عوامل یکنواخت کننده تکنولوژیکی که زندگی را در آینده پر خواهند کرد، عرضه دارد.
تفاوت لوکوربوزیه و ونتوری:
فلسفه و طرح های ونتوری را می توان انسان گرا وصف کرد و با این خصوصیت کتاب او به کتاب جفری اسکات به نام معماری انسان گرایی نوشته شده بی شباهت نیست که در آن شرح اعمال بشر و تاثیر فرم های فیزیکی بر روحش آمده است. عقاید ونتوری بیشتر از همه به مذاق طرفداران مکتب فکری باوهاوس گران آمده است که دارای حالت های کاملا جدی، بی توجه به فرهنگ توده و بهره گیری از هر چیز مخالف، ضعف در مقابله با مقیاس "منومانتال"، بی توجهی به تکنولوژی و تاکید فوق العاده بر زیبایی خالص می باشند. ونتوری چشمان را دوباره به طبیعت اشیاء آن طور که هستند می گشاید، و از محصولات معمولی ، پیچیده و تجاری، معماری استواری می سازد و هنری می آفریند. و در این کار سنت های گذشته و روش خاص دوران سبک "پره بوزار"و"پرانترناسیونال"را رونق می بخشد.
ونتوری در بین معماران کمترین توجه را به سبک دارد. او همیشه بدون توجه به حشو و زوائد و با کوشش فوق العاده و سریع مستقیما به عمق مسائل می پردازد. ساختمان هایش از هیچ نظر الزام و اعتیادی را دنبال نمی کنند و به طور تعجب آوری صریح هستند، همچنان که خانه دوستان او در یک مقیاس مناسب به یک آنتن تلویزیون ختم میشود. ونتوری در اینجا نه صحبت از خوب میکند و نه از بد بلکه از حقیقت ، از شیوه زندگی سالخوردگان . به ساده ترین عبارت او بیش از هر چیز به عملکرد توجه می کند و فرم های قوی که از بیان عملکرد مشتق می شوند و بر خلاف بسیاری از معماران این نسل ، او هرگز یک مقلد نیست تعجب هم ندارد که ساختمان های ونتوری در حال حاضر زیاد مورد قبول نیستند زیرا که آنها هم جدیدند هم با وجود تمام محتویات پیچیده خود ، حقیقتا برای این دهه، ساده و صادق می باشند. آنها از هیچ همه چیز ساختن ، تسلیم عوامل پر زرق و برق شدن و به صورت وسیله ای برای عادت متداول در آمدن، اجتناب ورزیده اند.
از نظر ونتوری معماری مانند جنبه های دیگر تجربه دارای امکان تجزیه و تحلیل است و از طریق مقایسه ، وضوح بیشتری می یابد. تجزیه و تحلیل معماری یعنی خرد کردن آن به عناصر تشکیل دهنده، روشی که او اغلب بکار می گرفت هر چند که مخلف با روش جمع کردنی است که مقصود غائی هنر است. خود آگاهی ضرورتا قسمتی از خلق و انتقاد است. معماری نیز غامض تر از آن است که بتوان با بی توجهی بدان دست یافت او بیشتر سعی می کرد تا راهنمایش بیشتر یک نوع احساس آگاه قدیمی با سابقه و با فکر باشد، تا عادت.
ونتوری در معماری پیچیدگی تضاد را می پسندید ، و از بی ارتباطی و دل بخواهی بودن معماری مبتذل و یا پیچیدگی های پر ارزش "تصویرگرایی"یا "اکسپرسیونیسم"متنفر بود. در عوض او از معماری پیچیده و متضادی صحبت می کرد که بر ابهام و غنای تجارب جدید پایه گذاری شده است به ویژه تجربه ای که لاینفک هنر است. در تمام زمینه ها به استثنای معماری ،پیچیدگی و تضاد شناخته شده می باشند ولی معماری با در بر گرفتن عوامل سنتی یعنی آسایش ، استحکام و زیبایی، ضرورتا پیچیده و متضاد است. او عواملی را دوست داشت که بیشتر پیوندی هستند تا خالص ، بیشتر سازنده هستند تا مجزا، بیشتر پیچیده اند تا رک، بیشتر مبهم هستند تا شمرده ، خسته کننده اند در عین حال جالب، بیشتر قراردادی اند تا مستثنی ، بیشتر شلوغ هستند تا ساده، باقی مانده هستند در عین حال ابتکاری و بالاخره عناصری که بیشتر متناقض و دو پهلو هستند تا مستقیم و واضح. هدف او بیشتر غنای مفاهیم است تا وضوح آنها و نظر او عملکرد صریح و مستقیم با همراهی عملکرد ضمنی است.
معماری غیر مستقیم، یک بیانیه ملایم:
1-پروژه، خانه پیرسن، چستنات هیل، پنسیلوانیا، رابرت ونتوری، 1957 این پروژه برای یک خانه طرح ریزی شد. این طرح تجلی نادری از ایده ی فضای مرکب در این کار است. این طرح در برگیرنده ی تداخل و تسلسل عناصر می باشد.
آثار شاخص:
2-بازسازی خانه ی جیمز دوک، اانستیتو هنرهای زیبا ، دانشگاه نیویورک، رابرت ونتوری، کوپ ولیپینکات، معماران همکار، 1959 این عمارت بزرگ و مجلل برای استفاده به عنوان دانشکده تاریخ هنر ، به انستیتو هنرهای زیبا اهداء شده بود. تغییر هرچه کمتر فضاهای داخلی و خلق هماهنگی بین کهنه و نو توسط همجواری های متناقض، روش کار او را تشکیل می داد. ایجاد تغییرات توسط اضافه کردن عناصر جدید، توجه به مبلمان بیشتر از معماری از ویژگی های بازسازی فضا بود.
3-پروژهای برای یک خانه ساحلی، رابرت ونتوری، 1959 این کلبه ی تعطیلات آخر هفته، در میان توده های شن ساحلی ، با دیدی از اقیانوس قرار گرفته، و فقط شامل ابتدایی ترین امکانات زندگی است، زیرا انتظار می رود اهالی خانه بیشتر اوقات روز خود را کنار ساحل بگذرانند. یک تراس کوچک رو به اقیانوس، یک فضای باز مسطح در روی پشت بام و در مجاورت دودکش اصلی که با نردبان قابل دسترسی است. دیوارها از نوع قاب بادکنکی هستند و پشت بام از الوار پوشیده شده است، در فضای باز جلویی پنجره ی بزرگی وجود دارد، این خانه در حقیقت دو نما بیشتر ندارد. به دلیل ترکیبات پیچیده در نما و پلان است که پشت بام شیبدار و شکسته می باشد. تمام سطح خارجی از چوب سرو پوشیده شده است.
ظریه ای که می گوید "ساختمان موزه ، خود یکی از بهترین آثار هنری آن است از زمان موزه گوگنهایم شکل گرفت همین نظریه سبب شد تا رابرت ونتوری برای آوردن معماری مشابهی به شهر سیاتل انتخاب شود. در زمان بهره برداری از موزه هنر سیاتل کاملا روشن بود که ونتوری به یک موفقیت عظیم دست یافته. اثر عظیم ونتوری با آثار ارزشمند به جا مانده از سرخپوستان شمال غرب آمریکا، در کنار هم یک ترکیب هنری استثنایی به عموم عرضه می کرد. ساختمان موزه در گوشه ای از مرکز شهر سیاتل در زمینی با شیب ملایم واقع شده که ورودی موزه در قسمت پایینی این شیب واقع شده با وجودی که این بنای5طبقه با سنگ آهک خاکستری رنگ شیاردار، نما شده اما اصلا به نظر نمی رسد. در امتداد دیوار مشرف به خیابان، یک سری قوس های سنگی قرمز رنگ با ترکیب گرانیت های صورتی و قهوای مایل به زرد قرار دارد. این قوس ها به همراه پنجره هایی بزرگ با حالتی دعوت کننده، بازدید کنندگان را جذب می کنند. نمای ساختمان، تابلوی معرفی خود بوده و نام ساختمان با حروف بزرگ، اطراف آن در قسمت بالایی نوشته شده است. وجود پنجره هایی در نمای کناری و یک طبقه کامل از پنجره در بالاترین سطح از ساختمان، ضمانتی برای فضای داخلی با روحیه و مملو از نور طبیعی است.
موزه سیاتل
بزرگترین رویداد بنا که راه پله با شکوه آن استو در امتداد دیوار مشرف به خیابان، بالا می رود، بلا فاصله پس از وارد شدن از در مشاهده می شود. یک سری تابلوی تاریخی در اطراف راه پله، در فواصل مختلف به چشم می خورد. تزیین سقف این راه پله بزرگ با یک سری از قوس های نعل اسبی رنگارنگ ریتم خاصی را بر فراز سر بینندگان خلق کرده است. پنجره های بزرگ ساختمان علاوه بر هدایت نور طبیعی به داخل ، دید بسیار مناسبی از راه پله به پیاده رو به وجود آورده اند. ونتوری در داخل گالری ها نیز با طراحی دیوار های تمام شیشه در شرق و غرب به نور پردازی طبیعی پرداخته است. با افتتاح این موزه ونتوری و همسرش دنیس اسکات براون به اوج شهرت خود رسیده اند. در همین زمان پروژه دیگر آنها یعنی ساختمان الحاقی گالری ملی انگلستان در شهر لندن در شرف اتمام بود که رابرت ونتوری جایزه بزرگ پریزکر را دریافت نمود ، با وجودی که شهرت این زن و شوهر به خاطر تئوری های تاثیر گذار آنها برای معماری مردمی بود، اما ساخت موزه سیاتل برای آنها شهرتی همپای اعتبار حرفه ای ایشان ایجاد کرد.
جمعیت معماران با اولین نگاه ، واقعا از این خانه متعجب شدند، یک بنای عریان برای نگهداری سالمندان در فیلادلفیا ! "خانه گیلد” در پشت نرده های زنجیر مانند، در گوشه ای خشن، کنار پیاده روی یکی از خیابان های مرکز شهر قرار گرفته است، ساختمانی 6 طبقه و آجری که نمایی مانند فروشگاه دارد. یک علامت تابلو مانند و یک آنتن تلوزیون برنزی غول پیکر که با وضعیت مشخصی بر روی بام قرار گرفته، جلب توجه می کنند. اگر ساختمان، زشت و معمولی به نظر می رسد، به این دلیل می باشد که خانه گیلد، اولین ساختمانی است که قبل از پست مدرن به منزله روی گردانی و انکار تمام چیز هایی که مدرنیسم برای بیش از چهل سال ارائه کرده بود، به شمار می آید. همانطور که ونتوری در دو کتاب مهم و بنیادین خود یعنی یچیدگی و تضاد در معماری و آموختن از لاس وگاس گفته، معماری زبانی است با چیزی مهم برای گفتن. این زبانی پیچیده و پر از تضاد است که از آن نمی توان چشم پوشی کرد. ونتوری این خانه را از نظر بی روحی و بی ذوقی ، کنایه ای بر مشابهت و هماهنگی آن با ساختار های درون شهری اطراف آن می داند. ابعاد و سایز بنا، پس نشستگی ها نجره های بی سلیقه با سایز های متفاوت، همگی تداعی کننده ی یک بلوک ساختمانی عمومی هستند و آنتن تلویزیونی، تصویری طعنه آمیز از فعالیت های تفریحی اولیه ساکنان این محل می باشد. در سطحی بالاتر ، ترکیب بندی این خانه از نظر کلاسیک کاملا منظم و نمای اصلی با یک ستون مرمرین صیقلی که در مرکز ورودی قرار گرفته، محکم و ثابت شده است.
رابرت ونتوری پس از ساخت خانه گیلد، از یک سنت شکن پاپ به یک سیاست مدار سالمند تغییر یافت و شرکت او جایزه ی انستیتوی خانه آمریکا را دریافت کرد. این خانه هنوز پا بر جاست، اما آنتن تلویزیون آن برداشته شده است.
از هر کودکی بخواهید که عکس یک خانه را بکشد آنچه معمولا بر روی کاغذ می آید شباهت زیادی به خط خطی های رابرت ونتوری دارد که در سال 1964 برای مادر بیوه اش وانا طراحی کرده است. وی حتی دودی را که از دودکش بیرون می آید نیز کشیده است. این مورد در بخش معماری فقط شگفتی نیست، اگر چه وی چنین تاکید می کند که « برای جدی نمودن مسئله از مورد خنده داری استفاده نموده ام.» ونتوری با نگاهی به گذشته خانه مادرش که 25 سال بعد در مورد آن بحث میکند توضیح می دهد: «حالت پناهگاه مانند بودن این خانه با سقف شیروانی که دارای در مرکزی و پنجره های معمولی و دودکش می باشد، شبیه خانه ای ابتدائی است همانند نقاشی کودکی از یک خانه.»
هنگامی که به محل خانه نزدیک میشوید، مشکل است که در یابید خانه ای که آنقدر ساده به نظر می آید، معماران را این چنین عصبانی کند و همسایگان را خشمگین سازد. امروزه معماران همانطور که یکی از همکارانم گفته است ، می دانند که شاید این ساختمان از مهمترین های قرن بیستم باشد؛ نقشه ای انقلاب گونه که دوره معماری را به مخاطره انداخته است و تغییر داده است.» ونتوری بر روی خانه مادرش 5 سال کار کرد. وی میدانست احتمال دارد به زحمت بیفتد. او بعدها اعتراف کرد که« مقابله کردن با تمایلات دشوار و ناراحت کننده است… هنوز به خاطر دارم که رسیدن به این ساختمان چقدر برایم مشکل بود.» اما برای معمار جوان با استعداد و نوشکفته ای که طی اولین سفرش به اروپا در ابرها سیر کرده بود، راه دیگری باقی نمانده بود. او رم باستان و کنونی را بهشت معماری میداند. ونتوری خواست که نه از روی عادت بلکه از طریق حس آکاهانه ای از گذشته توسط سنت که متفکرانه مورد توجه قرار می گیرد ، راهنمایی شود. از نظر او معماران کنونی تنوعی از زشتیها را در کنار هم قرار میدهند. ونتوری میگوید :«Less is bore! »این گفته شاید دومین بیانیه مشهور معماری مـــــــدرن است که میــــــــس وندر روهه ( Mis van der Rohe ) اولین بار(Less is more!) را عنوان کرد.
مادر ونتوری دختر و همسر مهاجران ایتالیایی برخی از ممانعت های عملی را تحمیل کرد: او پول زیادی برای خرج کردن نداشت، همچنین چیزی برای تظاهر. آنطور که ونتوری به خاطر می آورد با فرهنگ، اجتماعی و صلح طلب بود . وانا ونتوری عاشق خانه ای است که پسرش برایش ساخته است. بعد از اینکه وانا در سال 1975درگذشت خانه جزء اموال توماس هاگز تاریخ شناس و همسرش آگاتا شد. هر دو آنها به این خانه علاقه مندند و هنوز پس از گذشت چندین دهه چیزهای تازه ای را کشف می کنند. آگاتا هاگز با چشمان دقیق هنر مندانه اش از خانه بعنوان اثری هنری مراقبت میکند. با این وجود او اصرار دارد که این خانه احتیاج به تزئینات دیگری هم دارد! طاق میانی سقف اتاق نهار خوری ، دیوارهای خمیده و خطوط مورب درون مستطیل پایه ای خانه ، شگفتیهایی ـ که حالا پله است ـ با راهها و قسمتهایی که دگرگون شده است، راه ورودی ، شومینه اتاق نشیمن و راه پله های منتهی به طبقه بالا تمام دستکاری کردن ها را برای مکان ها مورد بررسی قرار می دهند.
اتاق ورودی بسیار بزرگ است. سنتوری آن عمیق است و دودکش بلند دارد. در داخل به شومینه ای بلند بر میخوریم که سر بخاری بسیار بلند دارد. اما این موارد بیان کننده خانه مجلل گونه هستند که آگاتا چنین شومینه بزرگی را طراحی کرده است با آن جا شمعی های عجیب و غریب.
ونتوری و روش 1965 که عبارتند از تالار شهر انجمن مسیحی جوانان کتابخانه عمومی
سه ساختمان برای شهری در اهایو
Vagelos Laboratories, University of Pennsylvania Venturi Scott Brown 1991-97
پروژه های خانه میس، پرینستن، نیوجرسی ونتوری و شورت1962