علل فرسایش سرمایه اجتماعی در ایران بر اساس تحقیقات پیشین
چکیده:
مطلب پیش رو مروری بر تحقیقات مرتبط با سرمایه اجتماعی در ایران است.در این پژوهش علل ،عوامل وزمینه های فرسایش سرمایه اجتماعی بر اساس تحقیقات پیشین بررسی و با استفاده از مفاهیم مدل سپهر علل و عوامل فرسایش سرمایه اجتماعی در ایران تبیین می شود.
متن گزارش:
مروری بر تحقیقات پیشین
ربانی خوراسگانی و ارشدی یکی از تغییرات مهم موثر بر تخریب سرمایه اجتماعی درایران بعداز جنگ را جریان تغییر ارزش ها اعلام کرده ا ند که دراین جریان ثروت اندوزی به یک ارزش تبدیل گردید. دراین مقاله با ارزش شدن ثروت، حاصل وجود نابرابری های اجتماعی و فرایند نیازآفرینی قلمداد گردیده است، و برخی از عوامل فرهنگی مانند نیاز به احترام و احساس فقر و بی عدالتی، تغییر ارزش ها را تشدید کرده است.
برخی تحقیقات (قاسمی:1387) ،توسعه نامتوازن وتک بعدی، با تاکید بر بخش سخت افزاری،را عامل فرسایش سرمایه اجتماعی دانسته اندوآسیب توسعه راناشی از بی توجهی برنامه ریزان به بعد نرم افزاری وانسانی آن دانسته اند.
مهدوی و برخورداری(1385) رویدادهای مانند انقلاب وجنگ را در افزایش یا کاهش سرمایه اجتماعی موثر دانسته اند.
بدین ترتیب با پیروزی انقلاب اسلامی وآغاز تغییر وتحولات گسترده در ساختارهای سیاسی و اقتصادی، میزان مشارکت مردم و اعتماد متقابل دولت و مردم به شدت افزایش یافت به عبارت دیگرمی توان یکی از نتایج بزرگ پیروزی انقلاب را تقویت سرمایه اجتماعی در عرصه سیاسی و اقتصادی کشور دانست.اما برخی سیاست ها و برنامه های دولت ها، بعد از انقلاب آثار منفی بر سرمایه اجتماعی گذاشته اند.(برخورداری ومهدوی:1385)
سعادت(1387) نیز در تبیین علل فرسایش سرمایه اجتماعی در ایران عوامل مذکور را محوری قلمداد می داند، بر این اساس :
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همدلی، همکاری و روحیه ایثار در بین مردم بیش تر شد و این امر سرمایه اجتماعی را بین مردم افزایش می داد و مظاهر سرمایه اجتماعی در طول جنگ به کرات دیده شد .
پس از جنگ و با ایجاد شکاف نسبی طبقاتی، روحیه منافع جمعی جای خود را به روحیه منافع شخصی داده و رفته رفته افراد جامعه دید منفعت طلبی شخصی را در پیش گرفتند .
دردوم خرداد نیز سرمایه اجتماعی در شکل جدیدمشارکتدرانتخاباتخودرانشانداد.
از نظر محقق در برخی از شرایط خاص سیاسی و تاریخی، همدلی و سرمایه اجتماعی نشانه های مثبتی از خود نشان می دهد، اما با توجه به این که به درستی مدیریت نمی شود، روند نزولی به خود می گیرد . به دلیل عدم وجود مدیریت صحیح و هدایت کننده سرمایه اجتماعی در قرن گذشته، استفاده مناسبی از قابلیت ها و ظرفیت های سرمایه اجتماعی در ایران نشده است.
مسئله ای که در این مورد وجود داردداین است :
که آیا بسیج توده ای در انقلاب 1357 با گردهم آوردن غریبه ها بر مبنای شهروندی مشترک،هویت شرکت کنندگان را درانقلاب گسترش داد
یا اینکه مشارکت تنها برمبنای وفاداری های سنتی استوار بود و از رهبری کاریزماتیک الهام گرفت یا دست کم افراد رامجبور نکرد خود را شهروند بدانند؟
اگر پاسخ دوم درست باشد بناچار به این نتیجه خواهیم رسید که انقلاب به ایجاد سرمایه اجتماعی نیانجامید(تاج بخش ،کوهستانی نژاد،1382)
دلایل فرسایش سرمایه اجتماعی(صیدایی و دیگران:1388)
بی سامانی درعرصه مدیریت، تعدد و تکثر الگوهای ساماندهی فرهنگی و اجتماعی و عدم انطباق سازمان مدیریتی کشور با تحولات اجتماعی و فرهنگی
ساختارهای اجتماعی که شدیداً سلسله مراتبی یا نابرابر هستند، زمینه نامناسبی برای رشد سرمایه اجتماعی پدید می آورند. وجود نابرابری، فاصله اجتماعی بین افراد یک جامعه را افزایش داده و احتمال پیوندهای اجتماعی یا تحقق هنجارهای مشترک را کاهش می دهد.
دینی ترکمانی(1385) در تحلیل افول سرمایه اجتماعی در ایران سه فرضیه را مطرح کرده است:
اول،نامناسب بودن ساخت فرهنگی جامعه که اجازه همیاری و همکاری گروهی ،اعتماد به یکدیگر و برخورد عقلانی با مسایل را نمی دهد
دوم،نامناسب بودن ساخت اقتصادی اجازه شکل گیری جامعه مدنی متکی بر گروه ها و طبقات اجتماعی مستقل از دولت را نمی دهد.بنابراین،در این چارچوب دولت به صورت یک نهاد فراقانونی تجلی پیدا می کندوحقوق مالکیت به عنوان یکی از ارکان اصلی شکل گیری جامعه مدنی و روابط ومناسبات اجتماعی مبتنی بر اعتماد شکل نمی گیرد
سوم،نامناسب بودن ساخت قدرت، این مسئله بیشتر تحت تاثیر ماهیت درونی دولت و رابطه اجتماعی دولت با نیروهای اجتماعی است،هم مانع از شکل گیری نهادهای مدنی ناظر بر عملکرد دولت می شود و هم از طریق سازماندهی ضعیف فعالیت های اقتصادی اجتماعی و فرهنگی برنظام انگیزیشی جامعه تاثیر منفی می گذارد.
در جامعه ایران شرایط لازم در سطح کلان برای ایجاد سرمایه اجتماعی فراهم نشده ودرجامعه بی اعتمادی بالایی بین افراد جامعه نسبت به یکدیگر و اعتماد شهروندان به سطوح کلان اجتماعی وجود دارد،چنان که این عدم اعتماد به سطوح میانی یعنی نهادهای واسط و مدنی وشبکه روابط اجتماعی تسری پیدا کرده وباعث عدم شکل گیری تعاملات مستمر و دائمی بین افراد جامعه شده است، شاهدتحقق سرمایه اجتماعی چه در بعد ذهنی و چه در بعد عینی نمی باشیم(موسوی:1385)
هر چند تمایل ذهنی به مشارکت اجتماعی در ایران تا حدودی بین شهروندان مشاهده می شود اما به دلیل نگاه منفی به سطوح کلان اجتماعی یعنی دولت و حکومت و دستگاههای قانون گذاری و تمرکز قدرت دردست حکومت،استبداد سیاسی،عدم شکل گیری گروه ها و طبقات مستقل از قدرت دولت، وسنت گرایی،مشارکت دربعدعینی بسیارناچیزوکم می باشد.(موسوی:1385)
بر اساس نظریه راهبرد وسیاست سرزمینی ایران ، موقعیت سرزمینی ایران به عنوان سرزمینی خشک و نیمه خشک،اهمیت ژئوپولیتک ومرکزیت اتصال سه قاره انسان ایرانی را بر بستری از تضادها و تناقضات تشدید شونده قرار داده است.از این روی ایجاد امنیت به مهمترین سیاست راهبرد سرزمینی جامعه ایران تبدیل گردیده وبرای قرن ها جایگاه خود را حفظ کرده است.
بر این اساس جامعه به تعادلی پایدار رسیده و برپایه تعادل یاده شده قدرتی فراطبقاتی متکی به خون و تبار،انحصار ابزرحاکمیت و سرکوب و ایجاد امنیت را به کف آورده وعلیرغم آمدن و رفتن قدرت های خاندانی گوناگون چه درکل جامعه ایرانی وچه به صورت غیرمتمرکز،محلی و منطقه ای،الگوی زورمندمداری را رایج ونهادینه ساخته وبه بازتولید آن می پرداخته است.
عوامل مرتبط با فرسایش سرمایه اجتماعی بر اساس نظریه راهبردوسیاست سرزمینی(پیران)
بازتولید نظامی متکی به فرد،خاندان،زور عریان وترس نهادی شده
پیدایش نهادهای زورفرمان جهت آماده سازی افراد برای زندگی در جامعه زورمندانه
غلبه روابط خانوادگی،محله ای،قومی،عشیره ای وایلی بر ضوابط در هرسطح و هرچه که باشد
تناقض شدید رفتاری به علت نامشخص بودن صحنه سیاسی،اجتماعی و لذا ظهور روانشناسی جمعی ویژه ای که بر دم غنیمت است،این نیز بگذرد تاکید روا می دارد.
عدم شکل گیری فرد صاحب حقوق،شهروند موظف و مسئول و عدم احساس تعلق به شهر و ترجیح روابط خونی به روابط انجمنی و شهری
عدم شکل گیری نهادهای سیاسی و اجتماعی بر اساس گرایش افراددر جامعه
ضعف جامعه مدنی و نهادهای مرتبط با آن
اشغال عرصه عمومی توسط حکومت
ضعف شدید مسئولیت پذیری
احساس بی قدرتی و تماشاچی بودن در بین افراد جامعه در هر سطح و لایه ای
ضعف فرهنگی مشارکت مردمی،ساختمند و قانونمند به ویژه در عرصه های مدنی از جمله در شهرها
مرتضی فرهادی(1380) نیزبا مفاهیمی چون فرهنگ یاریگری در ایران و واره و نمونه های حضور فعال مردم در عرصه های حیات اجتماعی در تلاش است تا با توجه به فرهنگ بومی و ارزش های ایرانی ودینی، اشکال شبکه های اجتماعی و روحیه مشارکت در ایران را نشان دهد.
اوعقیده دارد درایران اشتراک درمنابع آب،تامین امنیت اجتماعی،وجود سازمان های غیر رسمی تولید جمعی(بنه ،مال ،واره)و نظام ها و گروههای بیشمار و متنوع یاریگر،حضور قوی و همه جانبه ادیان و مذاهب و فرقه های اخوت جو درطول تاریخ جایی برای فردگرایی و روحیه غیر مشارکتی نگذاشت است
شبکه های اجتماعی در ایران
درجامعه ایران، قبل از شکل گیری دولت مدرن، نهادهای غیردولتی به معنای جدید آن محلی از اعراب نداشتند اگرچه در بطن جامعه ایران برخی نهادهای سنتی نظیر اصناف، روحانیت، بازار و … فعالیت داشته و نقش واسط میان دولت و مردم را ایفا میکردند اما هیچ کدام از این نهادها مشخصهء اصلی سازمان های مردمی جدید، یعنی شکل گیری با نقش مستقیم مردم به منظور سازماندهی مشارکت را نداشتند.
لذا آشنایی ایرانیان با سازمان های مردمی در مفهوم جدید آن و تلاش برای استقرار آنها محصول روابط با مغرب زمین در قرن 19 بود. افزایش تماس ایرانیان با غرب در قرن 19 سبب ظهور قشر جدیدی در ساختار اجتماعی ایران گردید.
این گروه جدید، که بعدها ویژگی طبقه یافته و اصطلاح روشنفکر به آنها نهاده شد از طرفی به دلیل تاثیرپذیری از تحولات اروپا و از سوی دیگر برای نیل به منظور، درصدد استقرار نهادهای مردمی برآمدند. و گروه های مانند فراموشخانه، انجمن مخفی، مجمع آدمیت، مرکز غیبی و کمیته انقلابی را تشکیل دادند(آبراهامیان،1377)
استقرار مشروطیت در ایران، تدوین قانون اساسی و به رسمیت شناخته شدن حقوق و آزادیهای فردی همراه با حق تشکیل اجتماعات؛ فرصت مناسبی در اختیار روشنفکران و کارگران برای تاسیس سازمانهای مردمی به معنای جدید آن قرار داد.
در دوران سلطنت رضاشاه به شدت با فعالیت این نهادها مخالفت شد. اشغال ایران توسط متفقین در شهریور1320، برکناری رضاشاه و از میان رفتن استبداد دولتی دوباره فرصت تکوین و فعالیت سازمان های مردمی را در تاریخ معاصر ایران فراهم ساخت. در این مقطع نه تنها احزاب دوباره به عرصه سیاست بازگشتند بلکه سازمان هایی چون کانون مهندسین ایران و بعدها انجمن نظارت بر انتخابات شکل گرفت که کاملاً ویژگی نهادهای غیردولتی مدرن را داشتند.
سیاست دولت محمد رضا پهلوی در سالهای پس از کودتا برای تمرکز قدرت خود، همراه با تعقیب برنامه نوسازی آمرانه نه تنها امکان حیات را از نهادهای غیردولتی جدید گرفت بلکه نهادهای سنتیِ واسط میان دولت و ملت نیز با جایگزینی دیکتاتوری حزبی، از طریق ایجاد حزب واحد رستاخیز، بجای دیکتاتوری نظامی، قدرت و نفوذ خود را در جامعه از دست دادند.
سال های آغازین با پیروزی انقلاب و تدوین قانون اساسی، که در آن حقوق و آزادی های فردی به رسمیت و تشکیل اجتماعات و احزاب آزاد اعلان گردید، آغاز شد. در چنین فضایی مشارکت مردم در گستردهترین شکل در جامعه وجود داشت.
اما وقوع جنگ سبب حفظ مشارکت توده ای، عدم نهادینه شدن فعالیت سازمان های غیردولتی و بسته شدن فضای سیاسی گردید.پس ازجنگ تقدم نوسازی اقتصادی بر نوسازی سیاسی در دوران هشت ساله دولـت هاشمی باعث انقباض جامعه مدنی و فعالیت باندها، محافل و گروه های صاحب قدرت به طور عمودی در جامعه به جای نهادهای مدنی، احزاب و گروههای سازمان شد.
پس از دوم خرداد 1376 تلاش برای جایگزین ساختن جامعه مدنی به جای جامعه توده ای قوت گرفت. در این دوره این عقیده وجود داشت که شرایط حاکم برجامعه ایران؛ انجام توسعه موزون یا به عبارت دقیق تر انجام توسعه سیاسی را همگام با توسعه اقتصادی ایجاب می کند.
بر این اساس بررسی تاریخچه شبکه ها و نهادهای مردمی و داوطلبانه حاکی از وابستگی فعالیت های آنان به نظام سیاسی است.
طبق نتایج آمارگیری مرکز آمار ایران در سال 1383؛ تعداد سازمان های غیردولتی کل کشور 6914 بوده است که تعداد 3693 از آنها به ثبت رسیده است. تعداد سازمان های غیردولتی کل کشور برحسب نوع فعالیت سازمان 7953 می باشد
در حوزه های آموزشی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، آسیب دیدگان اجتماعی، بهداشت و درمان، توانبخشی، حمایتی، علمی و پژوهشی، پولی، مالی وقرض الحسنه، عمران و آبادانی، گردشگری، محیط زیست، مذهبی، نیکوکاری، امورخیریه و بشردوستانه، ورزشی، هنری و… فعالیت می کنند(مرکز آمار ایران،1385).
شکل توزیع گونه های مختلف شبکه ها و نهادهای اجتماعی، تاثیر گذاری آنها در سیاست گذاری ها مشخص نیست.
فقدان نهادهای مدنی،ضعف شبکه های اجتماعی،رشد فزاینده جرائم،تضعیف نظم و انسجام اجتماعی
دوری ودستی ، سلام روستایی بی طمع نیست، مرگ خوبه اما برای همسایه،معامله با خودی غصه داره،میخوای عزیز بشی یا دور شو یا کور شو،نان به همه کس بده اما نان همه کس رو نخور،هرکسی کار خودش،بار خودش،آتیش به انبار خودش،هرکه به امید همسایه نشست گرسنه می خوابه
عدم تمایل به کار گروهی،مسئولیت پذیری کم، ،پی گیری منافع فردی، معاشرت محدود به خویشان
امنیت
افراد جامعه قابل اعتماد نیستند،نمی توان ،درمسائل عمومی تاثیرگذاربود
ارزش
عقیده
نماد
هنجار
زبان
سازند
علل فرسایش سرمایه اجتماعی بر اساس مدل سپهر
عناصر مشخص کننده مالکیت افراد یا مرزهای قراردادی حریم خصوصی مانند:دیواره،حصارها،پردها وپوشش
–
ساختار
موقعیت ژئوپولیتیکی ایران ،کمبود منابع،نامناسب بودن ساخت قدرت ،تنوع قومی و غلبه روابط قومی بر روابط مدنی(بستگی شبکه های اجتماعی)
پندار
احساس بی قدرتی وانفعال در بین افراد جامعه،ضعف مسئولیت پذیری،اعتماد نهادی وتعمیم یافته کم در میان افراد،کلیشه های گروههای اجتماعی نسبت یکدیگر
کردار
تکیه بر روابط درون گروهی وترجیح آن به سایر روابط،رفتارهای متناقض در عرصه های خصوصی و عمومی،خود محوری
فرسایش سرمایه اجتماعی
نتیجه گیری:
مروری برتحقیقات پیشین نشان می دهد که تحلیل نظام مندی که با توجه به شرایط خاص جامعه ایران باشد وجود ندارد.درتحلیل وتبیین علل وعوامل موثر بر فرسایش سرمایه اجتماعی نیزمانند توصیف و طرح مسئله به زمینه های مذکور توجه نشده است.
در تحقیقات پیشین عوامل زیر در فرسایش سرمایه اجتماعی موثر قلمداد شده اند:
تغییر ارزش ها،توسعه نامتوازن و تک بعدی،سیاست ها و برنامه های دولتی،شکاف طبقاتی،بی سامانی در عرصه مدیریت،ساخت فرهنگی غیر مشارکت جو،ساخت اقتصادی،ساخت قدرت
درتحقیقات پیشین بر عامل ساخت قدرت در فرسایش سرمایه اجتماعی تاکید شده است،در هر دوره ای در ایران که قدرت سیاسی متمرکزی وجود نداشته است یا ساخت قدرت ،جامعه مدنی را به رسمیت شناخته است،نمودهای سرمایه اجتماعی را می توان ملاحظه کرد.
علاوه بر این درحوزه های مانند فضای مجازی که نظارت پذیری کمتری وجود دارد،شاهد افزایش شبکه های اجتماعی هستیم:اورکات،فیس بوک و.. نمونه های از این مسئله هستند.
شعاع اعتماد افراد درجامعه محدود به خانواده و خویشاوندان است این مسئله سبب تفوق هنجار های خاص گرایانه شده است، این هنجاره باورها غیر قابل اعتماد بودن افراد ومسئولیت پذیری کم در قبال دیگران را دامن زده است و نهایتاً منجر به کاهش اعتماد وضعف شبکه های اجتماعی شده است.
پیشنهادات و راهکارها:
ترسیم نقشه واضح تری از سرمایه اجتماعی در ایران که خصوصیات و ویژگی های جامعه ایران را مد نظر داشته باشد.این امر مستلزم بازنگری تعاریف،شاخص ها و روش های مورد استفاده است.
دولت ها اهرم های محدودی برای افزایش سرمایه اجتماعی دارند:به رسمیت شناختن جایگاه شبکه هاو نهادهای اجتماعی وتقویت قواعد و هنجارهای مرتبط با سرمایه اجتماعی در نظام آموزشی از مهمترین این موارد هستند.
ایجاد زمینه های همکاری و فعالیت داوطلبانه در نهادها و گروههای مدنی متناسب با ویژگی های بومی
منابع:
رزاقی، سهراب(1378 )نوسازی و توسعه سیاسی در ایران و منتقدان آن، تهران: نشرسفیر
مرکز آمار ایران،(1385) نتایج آمارگیری ازسازمان های غیردولتیNGOs :1383،تهران: دفتر انتشارات و اطلاع رسانی،
ربانی خوراسگانی، علی و ارشدی، وحید( 1385 ) تاثیر سیاست های توسعه اقتصادی و سیاسی ایران بعد از جنگ در تخریب سرمایه اجتماعی، مجموعه خلاصه مقالات همایش سر مایه اجتماعی و توسعه در ایرا ن،موسسه عالی آموزش و پژوهش،مدیریت و برنامه ریزی و موسسه تحقیقات وتوسعه علوم انسانی
قاسمی، یارمحمد ( 1387 )، ارزیابی نحوه مدیریت توسعه درایران، نامه علوم اجتماعی، شماره 33
مهدوی و برخورداری( 1385 )، سرمایه اقتصادی و توسعه اقتصادی (مورد ایران )، مجموعه خلاصه مقالات همایش سرمایه اجتماعی و توسعه در ایران، بی جا
صیدایی،اسکندر،احمدی شاپور آبادی،معین آبادی،حسین(1388) دیباچه ای بر سرمایه اجتماعی ورابطه آن با مولفه های توسعه درایران،راهبرد یاس،شماره19
دینی ترکمانی علی(1385)،تبیین افول سرمایه اجتماعی،فصلنامه رفاه اجتماعی،شماره 23
موسوی،میرطاهر(1385)مشارکت اجتماعی یکی از مولفه های سرمایه اجتماعی،فصلنامه علمی پژوهشی رفاه،شماره23
سعادت،رحمان(1387) برآورد روند سرمایه اجتماعی در ایران با استفاده از روش فازی،فصلنامه تحقیقات اقتصادی تابستان; 43(83):41-56.
تاج بخش،کیان؛ثقفی،مراد ؛کوهستانی نژاد،مسعود(1382)،سرمایه اجتماعی و سیاست های اجتماعی،فصلنامه رفاه اجتماعی