تارا فایل

پاورپوینت عقاید کریشنا مورتی


ارائه دهنده :
نام درس :
موضوع کنفرانس : عقاید کریشنا مورتی
استاد مربوطه :

مطالب پیش رو
3
5
10
14
12
20
38

کریشنا مورتی در ۱۲ می سال ۱۸۹۵ میلادی در جنوب هندوستان دیده به جهان گشود. پدرش «ناریانیا» دانش آموخته دانشگاه مدرس و یک برهمایی متعصب بود. بعدها کریشنا مورتی به دلیل مراوده پدرش با انجمن تئوسوفی جذب انجمن شد. آنی بیزانت، رئیس انجمن تئوسوفی، کریشنا مورتی را در سن دوازده سالگی دید و به شدت مجذوب فروتنی و خصوصیات شخصی او گشت. این مسئله موجب شد تا کریشنا مورتی به سال ۱۹۰۹ میلادی عضو رسمی جنبش تئوسوفی شود و فصل جدید زندگی معنوی او بدین سان آغاز گردد.
تولد و مراحل تربیتی
3

کریشنامورتی پیوسته در سفر بود به سخنرانی می پرداخت او علاقه ای به تالیف نداشت و تقریباً هیچ گاه به صورت جدی مشغول تالیف نشد. از این رو، سخنرانی هایش مکتوب شد و در اختیار علاقه مندان قرار گرفت. سرانجام کریشنا مورتی در ۱۷ فوریه ۱۹۸۶ میلادی در سن نود و یک سالگی در شهر اوهای کالیفرنیا درگذشت.
4

زمانی که او به عنوان رهبر انجمن «نظام ستاره شرق» دارای منزلت و نفوذ زیادی بود. انجمن مذکور، یک سازمان معنوی است که هدف اصلی آن جمع آوری اشخاصی است که منتظر از راه رسیدن آموزگار بزرگ هستند. در این دوره بود که کریشنامورتی در یکی از اولین سخنرانی هایش ناگهان در صدایش تغییری ایجاد شده، او شروع به استفاده و کاربرد از ضمیر اول شخص مفرد کرد. تا قبل از آن لحظه، او درباره آمدن آموزگار جهانی سخن نگفته بود. اما در آن لحظه، برای نخستین بار گفت: «من در شرف آمدن هستم.»
اساس تعالیم او
ادعای آموزگاری
5

از آن لحظه به بعد بود که عارفان و اعضای انجمن نظام ستاره باور آوردند که مراحل آمدن آموزگار آغاز شده است. آنی بزان به یاد گفت وگویی می افتد که درست پس از این واقعه با کریشنامورتی داشت.
آنی بزان می گوید: «سپس کریشنامورتی به سمت صندلی اش رفت. من بعداً از او پرسیدم که آیا خودت هم فهمیدی که چه مطلبی را بیان کرده ای یا نه؟ او پاسخ داد: خیر. از او پرسیدم: چه احساسی داری؟ او گفت: احساس می کنم که تازه از یک خواب عمیق بیدار شده ام. می گفت: هنوز دچار سرگیجه است»
6

بخش دوم، از تحول اساسی کریشنامورتی آغاز می شود. از آنجا که بعد از چندین سال رهبری معنوی پیروان خود، انجمن «نظام ستاره شرقی» را منحل اعلام کرد و سپس در سخنرانی چنین گفت: «حقیقت که حدومرزی ندارد؛ کاملاً لایتناهی و نامشروط است و از هیچ راه یا مسیری نمی توان به آن نزدیک شد. به هیچ عنوان قابل سازماندهی نیست. به همان نسبت هیچ سازمانی نباید تشکیل شود تا مردم را در راه یا مسیری به خصوص هدایت و راهنمایی کند و یا آنان را ناگزیر به برگزیدن آن مسیر سازد.
عدم امکان شناخت حقیقت
7

اگر به حقیقت این موضوع پی ببرید متوجه خواهید شد که سازمان دادن یک اعتقاد و باور، تا چه اندازه غیرممکن است. اعتقاد یک موضوع کاملاً شخصی و فردی است. شما نمی توانید و مجاز نیستید به آن شکل و ساختار مشخصی بدهید و سازمان دهی آن را بر عهده بگیرید. چنانچه مرتکب این عمل شوید آن اعتقاد بی جان و مرده و جامد خواهد شد و در واقع به یک فرقه یا عقیده مبدل خواهد شد که به زور و اجبار به دیگران تحمیل شده است.»
عدم امکان شناخت حقیقت
8

این ایده بعدها توسط کریشنامورتی فربه می گردد و به همراه دیگر عقاید متشابه و یا مرتبط، مهم ترین عقیده نظری کریشنامورتی در تعالیم جدیدش می شود. شهرت جهانی او دقیقاً بعد از تغییر خط فکری اش افزایش می یابد؛ چنان که اکنون کریشنامورتی را به خاطر عقاید، آموزه ها، سخنرانی ها و کتاب هایی می شناسند که همگی در دوره دوم زندگی حرفه ای اش شکل گرفته است.
مهم ترین بازخورد ایده مذکور کریشنامورتی، در موضع گیری او در برابر ادیان و مذاهب نمایان می گردد که در آینده به تفضیل در مورد آن سخن می آید. اما نکته جالب آنکه بعد از گذشت چندین دهه یعنی در سال ۱۹۶۸، کریشنامورتی سازمان و نهادی را برای دسته بندی و ترویج عقاید خویش تاسیس می کند و در هر دوره شاگردانی را پذیرفته و به تعلیم آنان می پردازد.
عدم امکان شناخت حقیقت
9

فلسفه مورتی
کریشنامورتی بارها بیان کرده بود که در پی تاسیس مذهب و عرفان نیست. حتی تعالیم خود را با روان شناسی مرتبط نمی دانست! اما با توجه به کتاب های گوناگون که اکنون از او باقی مانده است، این سوال همواره ذهن خوانندگان و مخصوصاً مشتاقان تعالیم او را به خود مشغول می کند که با توجه به ایده اساسی او و نوع پیچیدگی عمیقی که در تعالیم او وجود دارد، به راستی اساس تعالیم کریشنا چیست؟ یکی از علاقه مندان کریشنا، در یک سخنرانی از او می پرسد: نمی دانم در طول چند هفته دیگری که در هندوستان خواهید بود، فرصت هست که اصل تعالیم شما را روشن کنیم؟ ما حدود بیست تا بیست وپنج سال است که حرف های شما را می شنویم؛ به یک معنا بسیاری از ما توانسته ایم زمینه ی اساسی خط فکری شما را درک کنیم، اما هنوز یک پرسش برای من مطرح است که میل دارم از شما بپرسم: تعالیم شما چیست؟
10

کریشنا می گوید: از من می پرسید تعالیم من چیست؟ خودم هم نمی دانم. نمی توانم آن را در چند کلمه بگنجانم. می توانم؟ فکر می کنم این عقیده که یک نفر تعلیم می دهد و دیگری تعلیم می بیند اساساً اشتباه است- دست کم به نظر من اشتباه است- به عقیده من موضوع بیشتر جنبه «سهیم بودن و همکاری دارد، تا جنبه تعلیم دادن» . پس آیا ما می توانیم در چیزی سهیم و شریک باشیم که در فکر و حیطه ما نیست و جهت و هدف ندارد؟ آیا می توانیم شریک باشیم، یا همه ما چنان سخت شرطی شده ایم که هیچ گاه نمی دانیم معنای شریک بودن چیست؟ 
فلسفه مورتی
11

پرسش و پاسخ در چیستی تعالیم کریشنا، همچنان ادامه می یابد. در تمام پاسخ های کریشنامورتی نوعی ابهام، همانند پاسخ فوق وجود دارد. تا آنجا که پرسش کننده می گوید: وقتی من سوال مطرح می کنم و نتیجه نمی گیریم، در واقع با بن بست مواجه می شوم. تنها چاره ای که برایم باقی می ماند این است که پرسش را پس بگیرم! کریشنامورتی می گوید: نه، نه لزوماً. شما می پرسید تعلیمات چیست؟ پاسخ این است: تعلیمات این است که نه تعلیم دهنده ای است و نه تعلیم گیرنده ای. خود این بخشی از تعلیمات است؛ شما می پرسید: تعالیم تو چیست؟ درست است؟ من در چند کلمه آن را بیان می کنم. آن چند کلمه این است: آنجا که شما هستید دیگری نیست.
ابهام در تعالیم
12

پرسش و پاسخ در مورد چیستی تعالیم کریشنا، همچنان ادامه می یابد تا آنکه سرانجام فرد دیگری وارد بحث می شود و می گوید: لزومی ندارد که انسان هر مطلبی را درک کند. کریشنامورتی در جواب ادعای فوق، عیناً همان مفاهیم گذشته را در قالب کلماتی دیگر بیان می کند و حضار را در سردرگمی عمیقی فرو می برد. وی در مورد تعالیم خویش معتقد است که تعلیمات مهم نیستند. آنچه ضرورت دارد شناخت هستی و خویشتن خویش است. سعی نکنید آنچه را درک کنید که من می گویم. این را درک کنید که آنچه من می گویم می تواند به عنوان آینده ای عمل کند که شما خود را در آن می بینید. وقتی شما از نزدیک و با دقت به خودتان نگاه کردید، آیینه دیگر اهمیتی نخواهد داشت. شما می توانید آن را دور بیندازید. 
ابهام در تعالیم
13

نکته جالب آنکه، آخرین اظهارات مورتی در مورد خود و تعالیم به جا مانده از خویش است. کریشنا مورتی در نُه روز باقیمانده از حیات خود می گوید: دیگر چنین کالبدی یافت نخواهد شد. ضمناً هیچ شعور و خردی این چنین والا و برین، در کالبد جسمانی، شروع به فعالیت نخواهد کرد. دست کم چند صد سال باید سپری شود تا چنین وضعیتی، دوباره امکان پذیر شود. شما دیگر با چنین وضعیتی مواجه نخواهید شد … مردم همه وانمود خواهند کرد که دوباره قادر هستند با این «آگاهی و شعور خردمندانه» وارد ارتباط شوند؛ اما بسیار بعید به نظر می رسد. مگر آنکه بر اساس تعلیمات و آموزش های به جا مانده عمل کنند. اما هیچ کس موفق به این کار نمی شود. هیچ کس! هیچ کس نتوانست بر اساس این تعالیم زندگی کند. بنابراین دیگر حرفی باقی نمانده. 
خود ستایی
14

این جملات باعث پریشانی و ناراحتی مسئولین و اعضای تمام موسسات و انجمن هایی شد که با نام کریشنامورتی به  حیات خود ادامه می دادند. از این رو سعی کردند، این جملات در جایی منتشر نشود. برخی از انجمن ها و شخصیت ها در بیوگرافی کریشنامورتی اظهار کردند که این هدف و نیت کریشنامورتی بود که جملات و تعالیمش را برای نسل های بعدی به جای بگذارد.
خود ستایی
15

ابهام گویی های مذکور در بیان چیستی تعالیم کریشنامورتی تنها مختص این بخش نیست. کریشنامورتی در بسیاری از تعالیم خود، از عبارات مبهم و گنگ استفاده می کند و خوانندگان را در سردرگمی فرو می کشاند. اگر بخواهیم خوش بینانه نسبت به بسیاری از تعالیم کریشنا اظهارنظر کنیم و نگوییم که عبارات این چنینی او خالی از هر مفهوم منطقی است، دست کم باید گفت در پشت این عبارات مفاهیم انتزاعی وجود دارد که اگر قطره ای از حقیقت را چشیده باشند، آن قدر از فهم افکار عمومی به دور است که هیچگاه عبارات وی در مسیر راه گشایی معنوی به کار عوام مردم نمی آید.
نقد ابهام گویی
16

از دیگر سوی، لازم می آید که تعالیم او مختص اشخاصی باشد که عمری با سیره گفتاری و نوشتاری کریشنامورتی آشنا بوده اند؛ اما برخی از شاگردانش که مدت ها تحت تعالیم او پرورش یافته اند در نافهم بودن برخی از اصول اساسی مکتب کریشنامورتی اظهار هم دردی می کنند.
نقد ابهام گویی
17

کریشنامورتی آموزه های خود را نه زیرمجموعه روان شناسی و نه در مسیر ایجاد مذهب و تعالیم عرفانی می داند. اما با اندکی درنگ به راحتی می توان تعالیم او را در حوزه روان شناسی و عرفان قرار داد. بسیاری از عبارات او با موضوعیت مذهب و معنویت شکل می گیرد. اعم از اینکه در جهت ترویج گرایشی خاص، در حوزه معنویت است و یا به وضعیت مذهب و عرفان در عصر حاضر و گذشته می پردازد. اگر به گفتار کریشنامورتی خوش بین باشیم، می توان گفت که کریشنا با اصل دین و معنویت در جامعه موافق است و آن را لازمه حیات انسانی می داند. اما در بُعد عمل، با اصل هیچ دین و مذهبی موافقت نکرد.
 نقد عرفانی بودن تعالیم
18

او هیچگاه تعالیم خود را عرفان و مذهب نخواند و همواره ادعا می کرد که برای تاسیس دین و مذهب فعالیت نکرده. در سند تاسیس بنیاد کریشنامورتی آمده است: «بنیاد کریشنامورتی سازمانی جدید، بدون کوچک ترین ارتباط و شباهتی با سازمان های روان شناسی است. این سازمان، بدون کوچک ترین وابستگی به مفاهیم روانی و عرفانی عمل خواهد کرد». بسیاری از تعالیم کریشنامورتی سرشار از اغماض، پیچیدگی و جملات نامفهوم است. از این رو، خصوصیت مذهبی فراگیر را ندارد؛ زیرا پیروان خود را در سردرگمی و احتمالات گوناگون باقی می گذارد؛
کریشنامورتی معتقد بود که تعالیم او پس از مرگش کسی را به حقیقت متصل نخواهد کرد.
اگر تعالیم کریشنامورتی را به عنوان یک عرفان و یا مذهب معرفی کنیم با اشکالاتی همچون موارد زیر برخورد می کنیم:
19

وی درباره دین و رابطه ی آن با جنگ و آزاداندیشی به بیان دیدگاه خویش می پردازد که به بیان و نقد آن خواهیم پرداخت.
دیدگاه های مورتی
20

کریشنامورتی می گوید: انسان در طلب چیزی است جاودانه و پایدار. در طلب آن چیز بی نام و نشان، کلیسا و معابدی ساخته است و با نام مذهب دست به کارهای فوق العاده ای زده است. جنگ های واقع شده که مذاهب مسئول آن بوده اند. انسان هایی شکنجه و سوزانده شده اند و به هلاکت رسیده اند و این بدان جهت است که ایده و نظریه، اهمیتی بیش از حقیقت مذهب پیدا کرده است. مذاهب سعی کرده اند تا عامل وحدت و یگانگی باشند، اما موجب گسیختگی و پراکندگی بیشتری شدند که جنگ ها، مظالم و عذاب ها را به همراه داشت. 
ادیان عامل جنگ ها
21

کریشنامورتی معتقد است که اصول اخلاقی که بزرگ داشته می شود و به وسیله گروه های سنتی تصویب شده است ضداخلاقی است و اصول اخلاقی انقلابی نیز به زودی، همانند اصول اخلاقی جامعه کنونی بزرگ داشته می شود و ضداخلاقی می شود. این اصول اخلاقی، فرد را بر آن می دارد که به جنگ برخیزد، بکشد، حریص و طالب قدرت باشد و اصل تنفر را بپذیرد که همگی به راستی ستمگری و بیدادگری اتوریته کنونی است. 
ادیان عامل جنگ ها
22

در کنار ادعاهای کریشنامورتی در نظر گرفتن نکاتی ضروری است:
اینکه «همواره ادیان موجب ایجاد جنگ شده اند» ادعایی قدیمی است که کلیت ندارد؛ ادیان هرگز خواهان ایجاد جنگ نبوده اند، بلکه از جنگ به عنوان عاملی مخرب یاد می کردند؛ جنگیدن قبح ذاتی ندارد، از این رو برای دستگیری مظلوم و باز پس گیری حق وی، کوشش – در برخی موارد به واسطه جنگیدن – ارزشمند است؛
بسیاری از جنگ ها که به اسم دین صورت گرفته، به علت امیال نفسانی و خواسته های باطل متدینین آن مسالک بوده است. از این رو، نباید عامل این گونه جنگ ها را اصل دین معرفی کرد، بلکه عامل اصلی، نفس منفعت طلب و خودخواه کسانی است که ادعا بر دینداری می کنند.
نقد دیدگاه
23

کریشنامورتی می گوید: دین و مذهب نمی تواند آزادی بدهد؛ زیرا چنین کاری نقض غرض است. حکم «هرچه رشته، پنبه شده است» را دارد. آنان برده ستایشگر می خواهند. آن وقت بیایند به برده خود آزادی بدهند؟ آزادی در هیچ خانقاه و گوشه ای یافت نمی شود. از طریق هیچ سیستم و الگوی نظری یافت نمی شود …. من اکنون از آشرام ها آن گونه فرار می کنم که از طاعون! من برای آرامش به سوی آنها رفتم و آنها به من مقداری تکلیف و تعلیمات دیکتاتورمابانه و سلطه جویانه دادند با مقداری وعده پوچ و عبث. 
دین و آزاداندیشی
24

مرشدها که همه به انسان می گویند چنین و چنان کن و در ازا اطاعت از آنها به پیروان خود وعده مدینه فاضله می دهند. ما را تبدیل به ماشینی کور و مطیع می کنند. ریشه کلمه اطاعت به معنای گوش کردن و شنیدن است. وقتی دیگری چیزی را به طور مستمر به شخصی می گوید آن شخص رفته رفته میل اطاعت پیدا می کند و به سوی تسلیم، متمایل و کشانده می شود! وقتی من از درون آزاد باشم و از خودم چیزی بیاموزم، درباره دیگران نیز می آموزم. ذهن آزاد، اطاعت کننده نیست. 
کریشنامورتی می گوید: به محض اینکه ترس در شما پیدا می شود سعی می کنید با احساس مسئولیت و تعقیب سنتی آن را بپوشانید و بدین ترتیب خلاقیت و ابتکار را از دست می دهید، در نتیجه مقلد باقی می مانید و فاقد خلاقیت و ابتکار می شوید.
دین و آزاداندیشی
25

اما ادعای کریشنامورتی موجب برانگیختن چند پرسش و نکته می شود: گفتار کریشنامورتی در مورد ادیان و مذاهب کلیت دارد و هیچ وجه افتراق و تمایزی بین ادیان بزرگ، مذاهب و گرایش های افراطی برخی از عرفان های هندو نمی بیند. آیا او به یکسان بودن تمام ادیان و مذاهب در تمام مسائل و جزئیات معتقد است؟! تمام ادیان، هرچند دارای نقطه نظرات یکسان هستند؛ هرگز نمی توان از تمایزات آنان چشم پوشی کرد. برای مثال همه ادیان و مذاهب مانع آزاداندیشی و خلاقیت انسان ها نیستند. آیا مراد از آزاداندیشی و خلاقیت در امور دینی است یا غیردینی؟
نقد دیدگاه
26

برای نمونه اسلام به عنوان دینی بزرگ هیچ گاه مانع آزاداندیشی نیست، بلکه در بسیاری موارد به اندیشیدن سفارش می کند. حسن بن علی (علیه السلام) می فرماید: شما را به اندیشیدن مداوم سفارش می کنم؛ زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبی ها است؛  و علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرماید: ساعتی کوتاه اندیشه کردن بهتر از عبادتی طولانی است.  هرچند در دنیای امروز، از لحاظ اجتماعی – سیاسی تمام فرآیندها حد و مرز دارد. اگر آزاداندیشی به فعالیت هایی ختم شود که باعث صدمه زدن به حریم نهادهای اجتماعی گردد. همان طور که هر قانون حقوقی غیردینی با چنین آزاداندیشی مقابله می کند، اسلام به عنوان دینی با آن مقابله می کند که در جهت تقویت جامعه، حکومت و ایجاد حقوق عادلانه است؛
نقد دیدگاه
27

زمانی که شخصی عضوی از نهاد و سازمان – اعم از دینی و غیردینی – می شود. از آنجا که هر سیستم، دارای نظام و قوانینی است؛ فرد باید از آن ضوابط پیروی کند. وجود قانون در یک سازمان به معنای مخالفت با آزاداندیشی افراد نیست؛ زیرا افراد می توانند از آن نهاد خارج شوند و در ورای آن مرتکب هر عمل منافی با ضوابط آن شوند؛ اما تا زمانی به قوانین آن باید پایبند باشند که به سیستمی اعتماد می کنند.
نقد دیدگاه
28

 ماهیت ادیان
کریشنامورتی می گوید: ما خواهان پدری با عظمت و قدرتمند هستیم که از ما حمایت کند و به ما بگوید که باید چه کنیم. حال برای آنکه تنها و بی یار و پشتیبان نمانیم، به خدا اعتقاد پیدا می کنیم که به ما در زندگی کمک کند با این همه ذهن ما است که این را آفریده است. این طور نیست؟ برای اینکه ما می ترسیم و دوست داریم هدایت شویم و به ما بگوید چه چیز درست و چه چیز غلط است. همچنان که بزرگ می شویم به اصطلاح مذهب را می سازیم که درواقع مذاهب حقیقی نیستند. مذهب به عقیده من، چیز یکسره متفاوتی است و برای اینکه به این چیز متفاوت دست پیدا کنیم که مذهب واقعی است باید به طورکلی از نظر ذهنی آزاد شویم و از مذهبی دست برداریم که ذهن آن را ساخته و اختراع کرده است.
29

تمامی باورها از مسیح گرایی، هندوییسم و آیین بودا پویش اندیشه اند که در راستای زمان، نوشتارها، نمادها و فرآوردهای دست و ذهن تداوم یافته اند و همه آنها در جهان مدرن کنونی نیز دین خوانده می شود. از دیدگاه کریشنامورتی، اینها به راستی دین نبوده، بلکه پنداری رمانتیک، احساساتی، تسکین دهنده و خرسندکننده است. 
30
 ماهیت ادیان

در گفتار کریشنامورتی مسائله ای پراهمیت وجود دارد. او هیچ گاه در مورد مذهب حقیقی خود سخن نمی گوید. بلکه همواره راه رسیدن به مذهب حقیقی را دست برداشتن از ادیان و مذاهب بزرگ معرفی می کند. حال آنکه چه دلیلی وجود دارد که مذهب حقیقی و یا هر تعلیمی که او از آن پیروی می کند و یا حتی اساس تعالیم او، ساخته ذهن و تخیل نباشد؟
نقد دیدگاه
31

کریشنامورتی معتقد است که همه سیاستمداران قبیله گرا هستند و قبیله گرایی تنها نام پرزرق وبرق ملی گرایی یافته است. بنابراین ما نمی توانیم به هیچ سیاستمدار، رهبر، یا هیچ کتابی که پیرامون معنویت نوشته شده، تکیه کنیم …؛ زیرا هیچ یک از آنان یارای حل مسائل انسانی مان را نداشته اند.  انسان های عالم و سفسطه گر نیز به ما گفته اند که چه باید کرد، اما گفته آنها هم ما را جلوتر نرانده است.
ادیان و حقیقت
32

به ما گفته شده است که همه راه ها به حقیقت ختم می شود یعنی شما راه خود را به عنوان یک هندو می روید دیگری به عنوان یک مسیحی و یا یک مسلمان، در نهایت تمام راه ها به یک در منتهی می شود. دری که وقتی خوب به آن نگاه کنید به طرزی بسیار واضح به پوچی آن پی می برید. حقیقت، هیچ جاده ای ندارد و همین زیبایی حقیقت است. حقیقت زنده است. برای رسیدن به یک چیز مرده جاده وجود دارد؛ زیرا ایستا است. اما اگر پی ببرید که حقیقت چیزی زنده و متحرک است که هیچ قرارگاهی ندارد. نه معبد، مسجد، کلیسا، مذهب و نه معلم و نه فیلسوفی و در نتیجه هیچ کس نمی تواند شما را به سوی آن هدایت کند.
ادیان و حقیقت
33

کریشنامورتی می گوید: حقیقت سرزمینی است بدون معبر، راهی به سوی آن نیست. انسان نمی تواند از طریق تشکیلات مبتنی بر تشریفات، مسلک ها و ایدئولوژی ها، از طریق مرشدها، کشیش ها، ادوار و شعایرشان و نیز از طریق دانش های فلسفی یا تکنیک های روان شناسی به حقیقت برسد. شخص باید حقیقت را در آینه روابط کشف کند رابطه با خویشتن خود و با مجموعه قضایا و پدیده های زندگی. 
ادیان و حقیقت
34

کریشنا می گوید: در طول تاریخ ادیان ، راهنمایان مذهبی این اطمینان را به ما داده اند که اگر تشریفات مذهبی خاصی را اجرا و دعاهای معینی را نیز تکرار و از الگوهای خاص پیروی کنیم و تمایلاتمان را سرکوب کرده و افکارمان را کنترل یا احساساتمان را منزه نگه داشته و خواست ها و آرزوهایمان را محدود کنیم و از زیاده روی در مسائل جنسی اجتناب بورزیم. پس از تحمل کلیه ریاضت های ذهنی و بدنی به چیزی ماورای این زندگی کوچک دست خواهیم یافت …. اما ذهنی شکنجه شده، شکسته و تقسیم شده، ذهنی که می خواهد از همه آشفتگی ها فرار کند. ذهنی که جهان بیرون را انکار کرده و به وسیله اجرای دیسیپلین و تطبیق دادن های خود سنگ شده است، چنین ذهنی هرچند هم که طلب و تلاش کند باز همه چیز را بر طبق تجربیات خود می بیند. 
ادیان و انفعال انسان
35

علت اولیه اختلال و بی نظمی درون ما، جست وجوی واقعیتی است که توسط «دیگری» به ما وعده داده شده است. ما به طور کلیشه ی و مکانیکی از کسی پیروی می کنیم که ما را از یک زندگی معنوی بی دغدغه مطمئن می کند و این امریست غیرعادی کریشنامورتی معتقد است: دیگر نمی توانم به هیچ سنتی وابسته باشم؛ زیرا سنت باعث به وجود آوردن تنبلی عظیمی می شود. من به هیچ وجه نمی توانم به دیگری اعم از معلم، خدا، اعتقاد، سیستم و یا هر نوع نفوذ و فشار خارجی تکیه کنم تا او برای تغییر به من کمک کند.
ادیان و انفعال انسان
36

ادیان و انفعال انسان
اما باید گفت؛ بسیاری از دانشمندان، در طول اعصار گوناگون افرادی بسیار مذهبی و متدین بودند حال آنکه به نظر می رسد وجه اعتقاد مذهبی ایشان مانعی برای پیشرفت علمی آنها نبوده است. از طرفی، چنانچه گذشت برخی از ادیان و مذاهب برای اندیشه و تحصیل علم اهمیت زیادی قائل هستند.
37

در معنویت کریشنامورتی موجودیت خداوند، ساختار ادیان، مذاهب، فرامین، دستورات دینی و … به محصول ذهن انسان ها تبدیل می شوند. از دیگر سوی ذهن را سازنده تخیلات تعریف می کنند. بدینسان او رویکرد معنوی معاصر و اعصار گذشته را ساخته ذهن تخیلی دانسته به «شک گرایی معنوی» دامن می زند.
نتیجه گیری
38

کریشنامورتی تمام ارزش های دینی انسان را به اسم حقیقت قربانی می کند. او هیچ گاه تصویر روشنی از حقیقت عرضه نمی کند. آیا حقیقتی که او در ذهن می پروراند؛ اول. زاییده ذهن تخیلی او نیست؟ دوم. آن حقیقت ارزش قربانی کردن تمام معتقدات و آموزه های دینی- معنوی انسان ها را دارد؟ برای نمونه، اگر او راه رسیدن به سعادت را در مدیتیشن می داند؛ نخست اینکه انواع گوناگون مدیتیشن در مکاتب دینی – عرفانی قبل از کریشنامورتی وجود داشته، در نتیجه این ادعای جدیدی نیست؛ و دیگر آنکه آیا مدیتیشن می تواند و توانسته است تمام گرفتاری های مقلدین خود را حل کند؟
نتیجه گیری
39

منابع :
www.wikifeqh.ir
پایان
www.hawzah.net


تعداد صفحات : 40 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود