تارا فایل

پاورپوینت شاخه های تاریخ نگاری در اسلام



میزان وتعدادپژوهش های انجام شده در حوزه ی تاریخ
شاخه های تاریخ نگاری در اسلام

زمینه ها و مراحل آغازین تاریخ نگاری اسلامی
اعراب دور هجاهلی ایام العر ب
شفاهی،سرگرمی،میان رویدادها رابطه ای وجود نداشت
کمتر به رویدادهایی بزرگ و با اهمیت سیاسی و انسانی می پرداخت و بیشتر به رویدادها و جنگهای کوچک قبایل و خیالپردازیهای شاعرانه و سخنان رجز گونه، که جنبه غیرواقعی داشت توجه
می کرد.
پس از اسلام با ترغیب آموزه های قرآنی و تعالیم پیامبران توجه به تاریخ نهادینه شد

اساس طبقه بندی گونه های تاریخ نگاری اسلامی
اسامی کتب نوشته شده
زمان
مکان
موضوع

بیش از چهل شاخه ی تاریخ نگاری
بیش از سیزده هزار عنوان کتاب تاریخی

انواع تاریخ نگاری اسلامی
تاریخ نگاری خبر
وقایع نگاری
تاریخ نگاری عمومی به روش سالشماری
ذیل نویسی و مختصرنویسی
تاریخ نگاری براساس نسب شناسی
تاریخ نگاری به شیوه طبقات
سرگذشت نامه ها
سده نامه ها
تاریخ نگاری محلی
تاریخ نگاری دودمانی

تاریخ نگاری خبر
این قسم از تاریخ نگاری، نخستین نمونه تاریخ نگاری در اسلام است که بر محور شرح سیره و زندگانی پیامبر اسلام نگاشته شده و در تدوین آن اصول علم حدیث رعایت شده است
این نوشتار در شکل خاصی به نام خبر یا اخبار جای می گیردونویسندگانی را که به این شیوه نوشته اند اخباری گویند
کتابهایی با عنوان اخبار یا عناوینی چون «حدیث »، «قصه »، «مقتل »، «وَقعه » و «امر»، مجموعه ای کامل از روایات در باره رویداد یا موضوعی خاص در قالب تک نگاری است ، جز ،موضوعات سیاسی و جنگها و فتوح ، پاره ای تک نگاریها به موضوعات متنوعی اختصاص دارد که همان عنوان کتاب را تشکیل می دهد
هر «خبر» به خودی خود و بدون ارتباط علّی با دیگر رویدادها، تام و تمام است و همچون قصص ایام ، ویژگی داستان کوتاه و بیان رویدادها به شکل گفت وشنود را دارد و توام با شواهد شعری است . صورت خبر معمولاً با سایر عناصر نوشته های تاریخی ، مانند اطلاعات تبارشناختی درمی آمیزد

در سده ا ول هر شهر گرایش سیاسی و مذهبی خاصی داشت؛ مردم شام تا مدتها به اموی تمایل داشتند،کوفه گرایشهای شیعی را در خود پرورد ، بصره به دلیل رقابت با کوفه و به سبب شرکت در جنگ جمل به عثمانی گرایش داشت، اهالی مکه و مدینه نیز طرفدار دو خلیفه اول بودند.چون پس از رحلت پیامبر بعضی صحابه به شهرها مهاجرت کردند، بتدریج مکتب حدیثی خاصی در هرشهر پدید آمد که ویژگی آن به عقیده صحابیانی بستگی داشت که در آنجا ساکن بودند . مکتب حدیثی مدینه راباید نخستین مکتب تاریخ نگاری، یعنی سیره نویسی در شکل مغازی، به شمار آورد . اکثر عالمان نامدار سیره ازتابعان و اهل مدینه بودند . عروه بن زبیر پیشگام و سرسلسله نسل اول محدثان و راویان اخبار تاریخی بود .

از نسل دوم محدّثان و مورخان مدینه دو تن شهرت بیشتری دارند که هر دو به دستگاه خلفای اموی پیوسته بودند و برای ایشان اخبار و مغازی را نقل می کردند؛ یکی عاصم بن عمربن قَتاده بود که در جامع دمشق در باره مغازی پیامبر و مناقب اصحاب سخن می گفت، دیگری محمدبن مسلم بن شهاب زُهری بود که نزد عروه بن زبیر و شمار دیگری از علمای مدینه دانش آموخت.

نسل سوم محدّثان مدینه اطلاعات خود را از زهری گرفتند و اولین کتابهای سیره و مغازی رسول اکرم را تدوین کردند؛ از آن جمله موسی بن عُقبه است که از کتاب مغازی او منتخباتی حاوی بیست خبر باقی مانده است .
مهمترین و جامعترین کتابی که در باره ظهور اسلام و احوال و مغازی پیامبر اسلام باقی مانده ، سیره ابن اسحاق است که با تلخیص و تهذیب عبدالملک بن هشام حِمیَری با عنوان السیره النبویه به دست ما رسیده است

تاریخ نگاری در شکل خبر، با ظهور ابوالحسن علی بن محمد مدائنی (متوقی 225 ) به اوج رسید . وی از موالی بصره بود که در مداین و سپس بغداد اقامت گزید . تالیفات فراوان مدائنی ، از دوره جاهلی تا عصر عباسی را در برمی گیرد، اما بیشتر درباره دوره اسلامی و موضوعاتی مانند سیره پیامبر، فتوح، عرب، اشراف، زنان، خلفا و شعراست.
در مورد اخبار خراسان و هند و فارس مدائنی را مرجعی کامل تر و اخبار وی را دقیق تر از روایتهای دیگران دانسته اند .

وقایع نگاری
در قرن سوم تاریخ نگاری وارد مرحله ای نو شد و مورخانی بزرگ ظهور یافتند. تا این زمان مورخان اخباری ، انبوهی از روایات تاریخیِ حاویِ اطلاعات سیاسی و اداری و فرهنگی دارای علایق ادبی و لغوی و نسب شناختی را فراهم کرده بودند و از اینجا بود که اندیشه وحدت بخشیدن به تاریخ اسلام و فراهم ساختن روایتی یکپارچه از داده های پراکنده شکل گرفت بدینسان تاریخ نگاری نظمی نو یافت و صورت وقایع نگاری ، صورت خبر را در خود مستحیل کرد. مورخان بزرگی همچون یعقوبی و طبری با بهره گیری از تک نگاریهای بسیار، تواریخ عظیم خود را پدید آوردند. بسیاری از مباحث جزئی و آگاهیهای راجع به تاریخ فرهنگی و اجتماعی که در تک نگاریها مطرح بود، با ظهور وقایع نگاریها از میان رفت

در وقایع نگاری دوره اسلامی، رویدادهای گوناگون به صورت سالشمار یا براساس دوران حکومت خلفاشرح می شود در این روش رویدادی که دوره ای چند ساله را در برمی گیرد، اغلب تقطیع می شود و ضمن وقایع سالهای متعدد یا دوره خلفای پیاپی می آید.
شاید بتوان هیثم بن عدی ، چهره برجسته اوایل سده سوم ، را حلقه اتصال دو شیوه تاریخ نگاری ، یعنی تک نگاریهای خبری و وقایع نگاری ، به شمار آورد. التاریخ عَلی السِنین او نخستین تاریخ با عنوان و مبنای سالشمار است که می شناسیم .

قدیمترین کتاب موجود که در آن حوادث به صورت سالشمار تنظیم شده ، تاریخ خلیفه بن خیاط عُصفری معروف به شَباب، مورخ بزرگ سده سوم و اهل بصره ، است. این کتاب با سیره پیامبر به صورت احادیثی مسنَد آغاز شده و سپس حوادث تاریخ اسلام پس از هجرت به صورت سال به سال و به اختصار تا سال232 نوشته شده است . این کتاب در باره حوادث و جنگها و مسائل اداری و سیاسی و امرا و والیان شهرها و قضات و امرای حج ،اطلاعاتی جزئی به دست می دهد

تاریخ نگاری عمومی به روش سالشماری
نوع مهمی از وقایع نگاری ، نوشتن تاریخ عمومی یا تاریخ جهان است که در آن مولفان ، رویدادهای پس از اسلام را بدون در نظر گرفتن عوامل جغرافیایی و قومی («ممالک و اُمَم »)، به «امت واحده اسلامی » اختصاص داده اند. این شیوه که شکل آغازین آن تالیفاتی مانند المبتدا و المبعث و المغازی ابن اسحاق بود، در نیمه دوم سده سوم تحول و تکامل یافت و کمتر از یک سده بعد به اوج رسید. ابوحنیفه دینوری (متوفی 282)، مورخ و ادیب و دانشمند ایرانی ، در الاخبار الطوال * به تاریخ ایران پیش از اسلام و تاریخ اسلام بویژه در ایران و عراق پرداخته و سیر حوادث را از داستان آفرینش و انبیا و تاریخ کهن آغاز، و حوادث دوره اسلامی را از عصر فتوح تا روزگار معتصم عباسی (218ـ227) دنبال کرده است . وی اغلب خلاصه ای از روایات منابع مختلف را با لفظ «قالوا» عرضه کرده و از ذکر حوادث به ترتیب سالشمار و ذکر کامل اسناد خودداری نموده است. تاریخ احمدبن اسحاق یعقوبی * (زنده در 292)، مورخ و جغرافی نویس ایرانی ، نیز از قدیمترین تاریخهای عمومی است . یعقوبی همچون ابوحنیفه دینوری از شیوه تاریخی پیروی کرده و گزارشی جامع از روایات مختلف فراهم آورده و ازینرو سلسله اسناد را به شیوه اخباریان ذکر نکرده است .

در سده چهارم مورخان بزرگ دیگری پا به عرصه گذاشتند که شیوه تاریخهای عمومی را تداوم بخشیدند. مطهّربن طاهر مَقدسی در 355 با دیدی متعادل و انتقادی ، البدء و التاریخ را تالیف کرد. وی نیز همچون مسعودی ، مفهوم گسترده ای از تاریخ را درنظر داشت . وی در این کتاب ، تاریخ را با دیدی فلسفی نگریسته و کوشیده است که میان فلسفه و تاریخ پیوندی استوار برقرار کند.

ذیل نویسی و مختصرنویسی
در سیر تاریخ نگاری به شیوه وقایع نگاری آثاری تالیف شد که ذیل و تکمله آثار پیشین به شمار می آید. برخی مولفان افزون بر تدوین رویدادهای معاصر خویش ، از تاریخ دوره های پیشین با مراجعه به منابع معتبر، بویژه تاریخ طبری که تکیه گاه اصلی مورخان بود، «مختصر» فراهم آوردند. قفطی سیر تاریخ نگاری پس از طبری را شرح داده است .

شاید طبری نخستین کسی باشد که بر کتاب خویش ذیل نوشته است. وی کتاب ذیل المُذَیَّل را که تاریخ رجال است ، در شرح حال صحابه و تابعان و علما تا نسل مشایخ خود، پس از سال 300 تالیف کرد. گزیده ای از این کتاب با نام المنتخب من ذیل المذیّل ، از مولفی ناشناس ، باقی است . عبداللّه بن احمد فَرغانی (متوفی 362)، محدّث و مورخ ، الصله یا التاریخ المذیّل یا ذیل التاریخ را به عنوان دنباله تاریخ طبری تالیف کرد

تاریخ نگاری براساس نسب شناسی
علم انساب یا تبارشناسی به منزله شکلی از بیان تاریخی ، به صورت روایات شفاهی در میان عرب جاهلی رواج داشته است . در این روایات تنها نامهایی در قالب شجره ذکر می شده است و بسختی می توان پذیرفت که حاوی مطالب و رویدادهای تاریخی در باره افراد مورد بحث بوده باشد. از سوی دیگر تدوین نسب نامه ها مدتها پس از ظهور اسلام و با هدف تصحیح تبارنامه های مشکوک و جلوگیری از تردیدها و فریبکاریها صورت گرفت ،ازینرو، صحت تاریخی نسب نامه ها محل تردید است . در واقع آنچه در علم انساب اهمیت دارد، شناخت نسبی است که از پیوستگی شعوب و قبایل و روابط داخلی آنها به دست می دهد.

ساختار قبیله ایِ نظام اجتماعی و سیاسیِ شبه جزیره عربستان ، موجب توجه به روایت تاریخ قبیله و قبایل وابسته به آن ، و توجه به حوادث ایام و مفاخرات و مدایح و مثالب مندرج در آنها شد .پس از اسلام با بر جای ماندن ساختار قبیله ای ، دانش انساب نیز در فرهنگ اسلامی جایی باز کرد. عمربن خطّاب در سال 20 دیوان را بر اساس انساب و قبایل و سوابق اسلامی تدوین و بیت المال را طبق آن تقسیم کرد .در دوره امویان نیز بر اثر عواملی مانند تعصبات و ستیزه جوییهای قبیله ای و مقتضیات اداری و اوضاع سیاسی و اجتماعی و مناقشات شعوبی ، به انساب توجه خاص شد. در سده دوم علم انساب شکوفا گردید و نسب شناسان مطالب مربوط به آن را در فصلهایی دسته بندی کردند و کتابهایی نوشتند که بر محتوای کتابهای تاریخی و شیوه نگارش آنها اثر نهاد.

سرآمد نسب شناسان سده دوم ، محمدبن سائب کلبی (متوفی 146) بود که بیشتر نسب نویسان بعدی به روایت از کتابهای او پرداخته اند. از دیگر نسب شناسان اَخباری کوفه ، عَوانه بن حَکَم کَلبی (متوفی 147) و ابومِخْنَف اَزدی )متوفی 175) بودند. کهنترین کتاب موجود در انساب ، حَذف مِن نسب قریش تالیف مُورِّج بن عمرو سَدوسی (متوفی 195) است که پاره ای از انساب قریشیان همراه با اطلاعاتی ادبی و تاریخی در آن آمده است .

تاریخ نگاری به شیوه طبقات
تالیف آثار تاریخی بر اساس تقسیم به طبقات ، منشا اسلامی دارد و از کهنترین شیوه های مورخان مسلمان است .در این شیوه افراد متعلق به یک گروه یا دوره یا نسل (اصطلاحاً طبقه )، در یک ردیف جای می گیرند و شرح حال آنان به ترتیب زمانی درپی هم می آید. نخستین کتابهایی که با عنوان طبقات تالیف شد، مشتمل بود بر سرگذشت صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین و سپس علمای شهرها. آنچه به تطور این شیوه کمک کرد، ضرورت نقد اِسنادی احادیث بود

از نخستین کتابهای تالیف شده و بزرگترین اثر موجود در این باره ، الطبقات الکبری از محمدبن سعد مشهور به کاتب واقدی است. وی در این کتاب عمدتاً از واقدی ، و نیز از آثار کلبی و هیثم بن عدی و مدائنی بهره گرفته و روایات را به روش محدّثان به صورت مُسند نقل کرده است . جلد اول و دوم کتاب در سیره پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم است . مولف سپس به شرح حال صحابه و تابعین و علما تا زمان خود، بر اساس تقدم زمانی آنها در قبول اسلام و احیاناً برتری نَسَبی و پراکندگیشان در مدینه و مکه و دیگر شهرها و مراکز بزرگ اسلامی ، پرداخته و با مجلدی در شرح حال زنان ، کتاب را به پایان رسانده است . وی آگاهیهای جامع و ارزنده ای به دست داده که گاه در جای دیگر نمی توان یافت . این اطلاعات در باره مشخصات فردی ، نسب ، زندگی علمی و سیاسی افراد، جرح و تعدیل راویان ، نقد متون و وصف شهرهاست . الطبقات الکبری بر کتب طبقات پس از خود تاثیر گذاشته و از منابع مهم در باره سیره پیامبر اکرم و دو سده نخست تاریخ اسلام است.

سرگذشت نامه ها
گویا قدیمی ترین و مستمرترین شکل بیان تاریخی است و از همان آغاز سهمی در تاریخ نگاری اسلامی داشته است . یکی از دلایل این امر سیره پیامبر اکرم بود که مصالح بنای عظیم اسلام از آن فراهم می آمد و موضع کتابهای بسیاری شد . در ذهن بسیاری از مسلمانان، تاریخ، مترادف سرگذشت نامه بود و حتی تاریخ، رشته های فرعی علوم را، به تاثیر از الاهیات، مجموعه سرگذشت نامه های علمای برجسته آن رشته ها تشکیل می داد
بعضی از حاکمان مایل بودند یاد اعمال و کردارشان ماندگار شود، مانند معتضد که به امر او ثابت بن قره وپسرش سنان سرگذشت نامه رسمی وی را نوشتند.

تک نگاریهای سرگذشت نامه ای درباره علما و اولیا پس از سده چهارم آغاز شد، ازجمله حسن بن محمدوزیری کتابی در باب اخبار زندگی دوستش، ابوزید بلخی، نوشت . بعدها سخاوی با نوشتن سرگذشت نامه ای بلند- درباره استادش، ابن حجر عسقلانی، تصویری منسجم از زندگانی و دستاوردهای او ارائه کرد سرگذشت نامه ها که ماده اصلی کتابهای طبقات بود، برای راحتی کار مراجعان به تدریج ترتیب الفبایی یافت. دسته ای از این آثار که جزء مهم ترین کتابهای رجالی است به شرح حال صحابه به منزله نخستین راویان سنت پیامبر اکرم اختصاص دارد، ازجمله می توان به معرفه الصحابه از ابن منده ابوعبدالله محمد بن اسحاق(متوفی 395 ) اشاره کرد

سده نامه ها
از سده هفتم به بعد آثاری براساس محدوده زمانی سده فراهم آمد که اغلب به شیوه عام و الفبایی است ودر شمار سرگذشت نامه ها قرار می گیرد. شاید بتوان کتاب انسان العیون فی مشاهیر سارس القرون ابن ابی عذیبه(متوفی 856 ) را از لحاظ توالی زمانی موضوع کتاب، نخستین سرگذشت نامه بر پایه نظم سده ای به شمار آورد .
نخستین سده نامه ای که زندگینامه بزرگان را به شکلی تفصیلی در بر دارد، الدرالکامنه فی اعیان المائه الثامنه ابن حجر عسقلانی است که شرح حال بسیاری از بزرگان سده هشتم را از آغاز 701 تا پایان 800 به ترتیب الفبایی در بر دارد.

تاریخ نگاری محلی
تعصبات و افتخارات محلی و همچنین انگیزه های علمی و دینی در پیدایش تاریخ شهرها به طور عام وتاریخ محلی که متضمن شرح حال شخصیتهای بزرگ شهری خاص برای نشان دادن جایگاه و تفوق علمی آن است، نقش داشته است . در جهان اسلام تاریخهای محلی بسیاری با رنگ و بوی علمی و د ینی یا سیاسی تدوین شد.
کهن ترین تاریخ محلی موجود که به تراجم رجال اختصاص یافته، تاریخ واسط اثر اسلم بن سهل رزاز معروف به بحشل واسطی (متوقی 228 ) است. بحشل پس از بحث مختصری درباره تاریخ تاسیس واسط و محله ها وبناهای آن، به شرح حال صحابه و سپس محدثانی که به نحوی به این شهر مربوط بوده اند، پرداخته است . پس از آن « قرن » تقدم زمانی آنان را طبقه بندی کرده و به جای اصطلاح طبقه، واژه نویسندگان تاریخهای محلی که به تراجم رجال پرداختند، در تنظیم و محتوای مطالب از این الگو پیروی کردند وکار بحشل را ادامه دادند .

در عهد سامانیان محدثان، تاریخهای محلی بسیاری نگاشتند که در آنها شیوه طبقات یا دسته بندی براساس شهرها یا نظم الفبایی بود. شناخت مشایخ شهر و روایت های آنان از نخستین مسائلی بود که طالب حدیث باید فرا می گرفت.

تاریخ نگاری دودمانی
تاریخهای وقایع نگاشتی نظمی مبتنی بر دوران حکومت خلفا و سلاطین دارد . در تاریخهای دودمانی نیز که پس از زوال قدرت مرکزی خلافت اسلامی نگاشته شد ، دوران حکومت حاکمان تنها اصل تنظیم مطالب بود . درشیوه تنظیم تاریخهای قدیم تر امویان و عباسیان از همین روش پیروی شده است و از نخستین حاکمان آغازمی شود و به آخرین آنها می انجامد . شیوه تاریخ نگاری دودمانی بسیار قدیمی است و ویژگی بازر اسلامی آن توجه خاص به مسائل اخلاقی و اداری است . شاید این توجه نشانه نفوذ تاریخ نگاری ایرانیان باشد که تاریخ را برحسب دوران حکومت شاهان تنظیم می کردند . تاریخهای دودمانی اغلب به توصیه و تشویق یا تمایل دستگاه های حاکم نوشته می شدند از این رو برای جلب خشنودی حاکمان یا پرهیز از خشم آنان آمیخته به تعصب و بزرگ نمایی اند یا پاره ای حقایق تاریخی در آنها نیامده است، به هر روی در استناد به آنها باید احتیاط کرد.

یکی از نخستین کسانی است که تاریخ دودمانی نوشت عوانه بن حکم کلبی (متوفی 147 )، اخباری ونسب شناس کوفی، بود که سیره معاویه و بنی امیه را نوشت . ابوالحسن مدائنی (متوفی 225 )، نیز درباره خلفای عباسی کتابهایی نگاشت. پس از او ابن نطاح محمد بن صالح (متوفی 252 )، نسب شناس و اخباری و شاگردمدائنی، کتاب الدوله را درباره دودمان عباسیان نوشت که ابن ند یم آن را نخستین تالیف در تاریخ عباسیان دانسته است.


تعداد صفحات : 30 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود