تارا فایل

پاورپوینت کاخ آپادانا شوش داریوش اول


کاخ آپادانا شوش (داریوش اول)

وجهه تسمیه کاخ آپادانا (داریوش اول)
آپادانا واژه ی فارسی وبه معنای تالارستوندارمی باشد با توجه به تالارستوندارکاخ (تالاربارعام) واز آنجا که به عنوان اولین تالارستوندارایران شناسایی وحفاری شده است تمام مجموعه کاخ به این نام نامیده شده است. همچنین با توجه به اینکه کاخ آپادانا به وسیله داریوش اول هخامنشی (512 ـ 516) ساخته شده است به کاخ داریوش اول هخامنشی نیز معروف می باشد.

تاریخچه بنای کاخ آپادانا
داریوش درسال 522 پیش از میلاد به سلطنت رسید پس از آنکه داریوش توانست مدعیان سلطنت را از پیش روی بردارد وآرامش را دوباره به کشورباز گرداند درصدد برآمد سرزمینهای متصرفی را که متشکل از کشورهای بسیاری بودرا با سیاستی خاص اداره کند که این خود مستلزم آن بود که جایگاهی را به عنوان مرکزیت امپراطوری خود برگزیند.
هرچند سرزمینهای متصرفی آن به حدود 30 کشوریا ایالت می رسید ولی چند نقطه را مرکزیت بخشید که از آن جمله است شهرپارسه یا تخت جمشید امروزی، همدان، بابل وشوش. درهریک از این مراکز اقدام به برپایی کاخهایی نموده است که هریک از این کاخها هرچند دراصول کلی یکسان می نمایند ولی درجزئیات تفاوت هایی نسبت به هم دارند.

الی ایحال به توجه به گستردگی امپراطوری هخامنشی (از سند تا نیل) برآن شد تا شوش را که تقریباً درمزکز امپراطوری واقع شده بود به پایتختی برگزیند. بدون شک دراین انتخاب شکوه وعظمت دیرینه شوش به عنوان پایتخت فرمانروایان ایلام که وی خودرا وارث آنان نیز می دانسته درنظربوده است. از سوی دیگرچون پاسارگاد پایتخت کورش وکمبوجیه (ازشاخه دیگرهخامنشیان) بوده است. اونخواسته آن شهررا مرکز فرمانروایی خود سازد وازاین روشوش را به پایتختی خود برگزید.
داریوش دستورداد تا کاخی باشکوه آن چنان که درخورفرمانروایی وی باشد درشوش برپا دارند، لذا معماران با توجه به جمیع مسائل، تپه آپادانا را به این منظورانتخاب کردند. البته باید توجه داشت که این تپه نیز همچون تپه اکروپل (ارگ) وشهرشاهی دارای لایه های باستانی می باشد که برروی تپه ماهورهای طبیعی شکل گرفته است. بدین سان کاخ اصلی داریوش برروی این تپه (آپادانا) بنا شدو اقامتگاههای درباریان تاسیسات دولتی برروی دوتپه اکروپل (ارگ) وشهرشاهی ایجاد شد. (ر. ک. به تصویرـ2).

آنچه مورد نظرما می باشد تپه آپادانا است باستان شناسانی که درمورد تپه آپادانا به پژوهش پرداخته اند تقریباً متفق القول هستند که اصول معماری بابل سرمشق معماران آپادانای شوش بوده است. گیرشمن براین باوراست که کاخهای هخامنشی شوش ملهم از بناهای ایلامی شوش است چه این باشد یا آن پذیرفتنش دوراز ذهن نیست زیرا که داریوش خود درکتیبه یادگاری بنای آپادانای شوش به صراحت درهمکاری معماران وهنرمندان سرزمینهای تابعه سخن می گوید واین را نیز می بایست پذیرفت که اصول وفرهنگ دوره هخامنشی فرهنگ وهنر تلفیقی است، تلفیقی از همه هنرهای خوب ساکنان سرزمینهای تابعه.
منتهی نکته دراین است که ذوقی سلیم، هنرمند وهنرشناس آگاهانه این عمل را به انجام رسانیده است که درعین تکثر، وحدت را درآن می یابیم. شاید این خود یکی از نکات بسیارظریفی است درسیاست کشورداری عصرهخامنشی که از داریوش آغاز شده وتا انتهای این دوره ادامه یافته است. بدین سان که یا مصالح وموادساختمانی از هرسرزمینی به شوش یا تخت جمشید حمل شده است ویا اینکه هنرمندان سرزمینهای دیگردربرپایی آنها دخالت داشته اند یا اینکه مصالح مورد نیاز به همراه هنرمندانشان آورده شده اند بدین سان است که تمام ملل تابعه دراین قبیل شهرها رنگ وبوی فرهنگی خودی را می یافتند واحساس بیگانگی نداشتند.

گیرشمن معتقد است داریوش پس از مدتی کوتاه که دربابل اقامت کرد شوش را محتملاً درسال 521 پیش از میلاد پایتخت خود قرارداد. امستدنیز با استناد به کتیبه یادگاری آپادانا که درآن داریوش آرزوی پایداری عمرویشتاسپ پدرخودرا دارد، می گوید زمانی که این سند نوشته شده ویشتاسپ هنوززنده بود پس این کاخ درنخستین سالهای پادشاهی پسرش ساخته شده است از آنجایی که تخت جمشید پس از شوش برپاشده است درکتیبه یادبود بنابه نام ویشتاسپ برخوردنمی شود چراکه اودراین زمان درقید حیات نبوده است.

ویژگیهای معماری کاخ آپادانا شوش (داریوش اول)
آپادانا کاخی است مرتفع وپهناورکه ازواحدهای مختلفی تشکیل شده است این واحدها شامل تالاربارعام، حرمسرا، دروازه، حیاطهای شرقی وغربی ومرکزی، ایوانهای شمالی، شرقی وغربی ودیگربخشها می باشد.

براساس سنت معماری هخامنشی که ساختمانها را اصولاً برروی سکو (صفه) بنا می کردند درآغاز معماران گرداگرد تپه (آپادانا) را با دیواری قطوربه ارتفاع هیجده متروپهنای هیجده متربا مصالح خشت احاطه کرده اند منتهی بدلیل بالابودن سطح آبهای زیرزمینی ابتدا پی دیواره را ازآجربا ملاط قیرحداقل به ارتفاع 14 رگ آجرساختند با توجه به اینکه کلفتی هرآجر 5/8 سانتیمتراست و 5/1 سانتیمترنیز قطرملاط قیراست با توجه به 14 رگ آجر حداقل یک متروچهل سانتیمترازآجرساخته شده است پس از آنکه بخش آجری دیواره تختگاه با پهنای 18 متروارتفاع 40/1 متر (14 رگ) ایجادشد دیواراصلی بنا از خشت بالا آمده تا با کف آپادانا برابرشد. با توجه به اینکه بقایای ایلامی بصورت تپه ای بوده است نتیجتاً پشت دیواره خالی می شده است لذا معماران دوره هخامنشی خاکهای حاصل از پی کنی را درپشت دیواره ریخته وبدین سان تختگاه را ایجاد کرده اند، امروزه درمقطع دیواره گودی که گیرشمن درجبهه غربی تختگاه ایجاد کرده بود درلابلای خاکهای آوارقطعات آجر، سفال، سنگ وحتی آجرهای مینایی دوره ایلام به وضوح آشکاراست زیرا لایه های چندی از دوره ایلامی واحتمالاً قبل از آن دراین قسمت وجودداشته است که قطرلایه ها حدوداً 10 متر ضخامت داشته است. از این طریق می توان به نوع بناهایی از دوره های گذشته پی برد.

درادامه برروی این تختگاه ابتدا پی بنا کنده شد سپس دیوارها برپا شد وستونها درجای خود استوارگشت دراین زمینه کتیبه ای از داریوش برجای مانده است که خود گویار مسائل فنی معماری این بنای معظم است. داریوش پس از حمد وثنای اهورامزدا ومعرفی خود می گوید :
«این کاخ هدیش است که درشوش کردم از دورآرایش آن آورده شد. فرودبوم کنده شد تا دربوم به سنگ رسیدم چون کنده شد با خرده سنگ پرشد یکی 40ارش به بلندی ودیگری 20ارش به بلندی. برآن خرده سنگها، کاخ فرا ساخته شد واین بوم فروکنده شد وبا خرده سنگ پرشد وخشت زده شد مردم بابل آن را کردند. چوب سدررا از کوه موسوم به جبل لبنان آورده اند قوم آشورآن را تا بابل آورده اندو از بابل تا شوش کاریان وایونیان آنرا حمل کردند چوب میشن مکن از گنداره وکرمان حمل شد. طلائی که دراینجا به کارفته است از ساردس وبلخ آورده شد سنگ لاجورد وعقیق را که دراینجا استعمال شده از خوارزم آورده اند. نقره ومس که دراینجا به کاربرده اند از مصرآورده شد. تزئیناتی که دیوارها را مزین داشته اند از ایونیه آورده شد، عاجی که به کاررفته از حبشه، هند ورخج حمل شده، ستونهای سنگی که اینجا کارگذاشته شده از شهری به نام ابیرادوش درعیلام آورده شده، هنرمندانی که سنگ را حجاری کرده اند ایونیان وساردسیان بودند، زرگرانی که طلارا کارکرده اند مادی ومصری بودند کسانی که ترصیع کرده اند از مردم ساردس ومصریان بودند، آنان که آجرهای مینایی را( با تصاویر) را ساخته اند بابلی بوده اند، مردانی که دیوارها را تزیین کرده اند مادی ومصری بودند. اینجا درشوش دستورساختن ساختمانی با شکوه داده شد وآن به طرز عالی تحقق یافت. اهورا مزدا مرا حمایت کناد وهمچنین پدرم ویشتاسپ ومملکت مرا» .

دراین سنگ نبشته نکات چندی قابل توجه است چون درطرح بنا، ساخت دیوارهای بلند مد نظربوده است لذا معماران زمین را تا خاک بکرحفرکرده اند تا بنا پی محکمی داشته باشد. چون تپه طبیعی است درنتیجه پی سازی بستگی به فراز ونشیب تپه داشته است. چون ستونها با اندازه ووزن زیاد دربنا طرح ریزی شده بودپی سازی می باید از استحکام کافی برخوردارباشد به همین دلیل برای پی سازی ابتدا چهارطرف گودرا با خشت دیواری ساخته اند که باعث جلوگیری از رانش شفته ریزی بعدی شود سپس نقاط لازم را با سنگ وشن پرکرده وآن را کوفته اند ودرادامه دیوارها وستونها را برپا داشته اند که درنتیجه کاوشهای انجام شده درکاخ آپادانای شوش روشهای مورد بحث درکتیبه را تایید می کند لازم به ذکراست این شیوه کارکردن وساختمان سازی از دیدگاه زمین لرزه وزلزله شناسی نیز درخورتوجه فراوان است به نوعی که بعد از گذشت بیش از 2500 سال از تاریخ ساخت آن با وجود وزن زیاد دیوارها وستونها، هیچ گونه نشستی نداشته اندو حداقل این کاخها 220 سال یعنی سرتاسردوره پادشاهی هخامنشی آباد ومورد استفاده بوده اند.
به صورت کلی مجموعه کاخ آپادانا متشکل از دوبخش شامل بخش خشتی ودیگری بخش سنگی می باشد.

بخش خشتی شامل سه حیاط به صورت شرقی، مرکزی وغربی می باشد که درامتداد هم از شرق به غرب ساخته شده اندو همچنین تعداد زیادی از اتاقها ودالانها که حیاطها را احاطه کرده اند با توجه به کتیبه بنای کاخ که درآن داریوش اشاره دارد که بخش عمده ای از قسمت خشتی آن را بابلیها ساخته اند اسلوب وطرح آن (ایجاد اتاقها وراهروها دراطراف حیاطها) بی شباهت به بناهای بابلی نمی باشد.
حیاط شرقی از ابعاد بزرگتری نسبت به دوحیاط دیگربرخوردارمی باشد درضلع شمالی حیاط بقایای هشت پایه سنگی دیده می شود که بخش مرکزی آنها بصورت مدورسوراخ می باشد با توجه به نمای بازسازی شده کاخ توسط حیاطهای فرانسوی، احتمالاً مربوط به نسبت هشت پرچم بوده است. احتمالاً با توجه به اتاقهای بزرگ اطراف حیاط وهمچنین پایه های سنگی پرچمها از این حیاط جهت امورنظامی وسان پادشاه از نیروهای درون کاخ استفاده می شده است.
کاربرد حیاط مرکزی به روشنی مشخص نمی باشد اما با توجه به اینکه اتاقهای متصل به آن تنها با دودرورود وخروج آن کنترل می شده است احتمالاً مربوط به یک بخش مهم مانند خزانه بوده است.

قبل از آنکه به معرفی حیاط غربی بپردازیم لازم است به تشریح قسمتهای جانبی آن پرداخته شود قسمت جنوبی حیاط غربی بوسیله راهرویی که از سایر راهروهای کاخ پهنترمی باشد به یک اتاق بزرگ متصل می شود با توجه به کشف کتیبه های سنگی کاخ درورودی این اتاق وهمچنین کف آن که بوسیله تخته دراینصورت حیاط غربی مربوط به امورات خانوادگی پادشاه بوده است.
به صورت کلی کف تمام حیاطها آجرفرش بوده است که بقایای آن تا به امروز باقی مانده است همچنین تمام دیوارهاپوشیده از آجرهای لعابدار(مینایی) با نقوش متنوع از قبیل سربازان گارد جاویدان، شیرهای غران، حیوانات افسانه ای وگل لوتوس بوده است.

قسمت شمالی کاخ آپادانا متشکل از تالار ستوندار(بارعام) وایواهای سه گانه، بخش سنگی کاخ را تشکیل می دهند. بخش سنگی کاخ شامل 72 ستون می باشد که 36 ستون (6×6) درتالاربارعام ودرهرکدام از ایوانها 12 ستون (2×6) قرارداشته است. ستونها به صورت کلی 22 ارتفاع داشته واز هفت قسمت مجزا شامل :
1ـ زیرستون 2 ـ پایه ستون 3 ـ شال ستون 4ـ ساقه ستون 5 ـ گل ستون 6 ـ تاج ستون 7 ـ سرستون تشکیل شده است.
با توجه به کتیبه بنای آپادانا به دلیل آنکه درمنطقه امکان تهیه سنگ نبوده است از منطقه ای به نام ابیرادوش (احتمالاً دراستان ایلام) ستونها را تهیه وپس از ساخت وپرداخت ستونها، آنها را به شوش منتقل کرده اند آنچه برای ما مشخص می باشد این است که این ستونها توسط هنرمندان ایونی وساردسی ساخته شده اند. اما نحوه انتقال آنها به شوش به طوریقین مشخص نمی باشد اما با توجه به نحوه انتقال اشیاء سنگین درتمدنهای باستانی که امروزه برای ما روشن می باشد احتمالاً با توجه به اینکه سرچشمه های رود کرخه درمنطقه ایلام ولرستان می باشد (مناطق کوهستانی نزدیک به شوش) واز طرفی نزدیکترین رود به شوش بوده است وبا توجه به قانون اشیاء شناوردرآب که وزن آنها به نصف تقلیل می یابد می بایست به وسیله کلکها والوارهایی که به آنها می بستند ستونها را از طریق رود کرخه از نقطه مبدا تا شوش آورده وسپس بوسیله الوارهایی که به صورت غلطک درزیرآن قرارمی دادند بوسیله کارگرها وحیوانات آنها را تا محل کاخ کشیده اند.

درارتباط با نحوه قراردادن قطعات هفتگانه ستونها با توجه به وزن فوق العاده آنها احتمالاً بعد از قراردادن بخش اولیه ستونها به ارتفاع آنها سطح را از خاک و…. پرکرده وسپس قطعات دیگررا برروی قطعات زیری قرارداده اند.
ویااینکه بعد از قراردادن هربخش بوسیله سطح شیبداربخشهای دیگررا برروی هم قرارداده اند.
تالاربام عام دارای 5 درگاه بوده که درهرکدام از ایوانها یک درودردیوارجنوبی تالاردودرگاه قرارداشته است که این دودرراه ارتباطی تالاربه مجموعه مسکونی می باشند که تنها مختص به ورود وخروج پادشاه بوده است. با توجه به استدلالهایی که درادامه خواهد آمد درگاه ایوان شمالی مختص به ورود میهمانان بوده است برهمین اساس برروی چهارپایه ستون این تالارکه روبروی این درگاه می باشند کتیبه واحدی به سه خط میخی فارسی باستان، ایلامی واکدی از اردشیردوم هخامنشی دیده می شود. که متاسفانه امروزه جز بخشهایی ناچیز، اثری از آن باقی نمانده است.

درحد فاصل ردیفهای سوم وچهارم یک پایه سنگی دیده می شود که با پایه ستونهای دیگرهمخوانی ندارد، احتمالاً می بایست جایگاه قرارگرفتن تخت پادشاه بوده که درقسمت عقب تالاردرمحلی نیمه تاریک قرارداده شده است که جز به زحمت کسی نتواند پادشاه را ببیند.
رومن گیرشمن اعتقاد دارد که این سبک معماری (تالارستون دار) برگرفته از یک معبد مصری می باشد که درآن برخی از ویژگیهای کاخهای یونانی استعمال شده است.
به صورت کلی ستونهای کاخ آپادانا (تالاربام عام وایوانها) به لحاظ فرم وتزئینات ازشیوه واحدی برخوردارمی باشند وفقط درقسمت پایه ستون با هم تفاوتهایی دارند به طوری که پایه ستونهای تالاربارعام به صورت چهارگوش ساده میباشند. اما پایه ستونهای ایوان به صورت مدورودارای تزئینات میباشد که این امربه دلیل نوع معماری وهنردوره هخامنشی می باشد که هنرآن به صورت برون گرا می باشد وبه صورت کلی به نمای ساختمان به نسبت قسمتهای درونی بیشترپرداخته شده است.

ازطرفی به جهت تامین نوردرون تالاربام عام ایوانها را کوتاهترساخته اند تا بتواند ازاین اختلاف سطح بین تالاروایوان استفاده کرده وپنجره هایی دردیوارتالاردربخش بالای ایوانها ایجاد کرده اند دراین صورت برای ایجاد تناسب میان قسمتهای مختلف ستونهای درون ایوانها، قسمت تاج ستون وگل ستون را حذف کرده اند.
درتمام ستونهای تالاربام عام وایوانها بخش شال ستون، ساقه ستون وسرستون به صورت واحد ویکسان دیده می شود. با توجه به قطرزیاد ستونها برای تزیین وزیباترنشان دادن آنها به صورت افقی شیارهایی برروی ستونها ایجاد کرده اند.

سرستونها به شکل دوگاونرمی باشند که بصورت نشسته وپشت به هم، به هم چسبیده اند که چوبهای حمال روی آن قرارمی گرفته ودرنهایت تیره های چوبی سقف روی آن قرارمی گرفت.
اگر چه سقف تالارآپادانا برروی ستونها سنگی قرارگرفته است اما دیوارهای آن با مصالح خشتی ساخته شده است که قطرآن با کمی اختلاف حدود 5 مترمی باشد. احتمالاً دلیل استفاده آنها از خشت به جهت تنظیم دمای درون تالارودیگربخشهای خشتی کاخ بوده است چرا که خشت به صورت معکوس درزمانی که هوا بیرون کاخ سرد بوده هوای داخل را گرم می کرده وزمانی که هوای بیرون کاخ گرم بوده است هوای داخل کاخ را خنکترمی کرده است.

درسال 1882 که اولین بارمارسل دیولافوا پا به سرزمین شوش گذاشت با توجه به شکل تپه ها وخاکها وضعیت شهرسلطنتی شوش تا حدودی مشخص بود اوبا همین دید ودقت نقشه ای را تدارک دید که امروزه درشناسایی آثارمعماری هخامنشی بسیارچاره ساز است از جمله اوهم درسمت شرقی تپه شهرشاهی ودرمیانه آن دروازه اصلی شهررا مشخص ساخته یا پیشنهاد می دهد درسال 1354 گروه فرانسوی باستان شناسی شوش درهمان نقطه به کاوش پرداخت وبه دروازه دست یافتند دیولافوا درنقشه خود گرد تپه های سه گانه را با حصاری محصورمی کند با برجهایی با فواصل معین.
با توجه به اینکه تپه شهرشاهی کمتردستخوش عملیات کاوش بود وسالمترمانده است امروزه بقایای این برجها را می توان مشاهده کرد درنقشه تهیه شده دیولافوا درگوشه شمال غربی آپادانا با برج عظیمی برخورد می شود البته گیرشمن معتقد است دراین قسمت کاخ پذیرایی وجود داشته است.

نکته ای که ذهن بسیاری از باستان شناسان را به خود معطوف داشته بود راه یا راههای دستیابی به بالای تختگاه بوده است. براساس نقشه دیولافوا پله ای دوطرفه آنچنان که درتخت جمشید می بینیم درسمت جنوب داشته است ودروازه ای درسمت غرب تقریباً بروبروی آپادانا مشخص کرده است. ولی نمی نویسد که این دروازه یا پلکان چگونه بوده است.
ژان پروکه دقت بسیاری درکاوش وپژوهش درآپادانا داشته است به این امرتوجه بسیارکرده بود او موفق شد بخش شرقی تختگاه یعنی سمت دروازه را خاکبرداری وسپس آن قسمت را بازسازی کند ولی موفق به یافتن راه ارتباطی دروازه که درمیان جبهه شرقی تختگاه است با کاخ هدیش که تقریباً روبروی دروازه وبرروی تپه شهرشاهی با فاصله نزدیک به سی متراست، نشد ازاین رودوفرضیه را مطرح کرده است. نخست یک سطح شیب دارکه از فراز به فرود ویا بالعکس دوم یک پل ارتباطی این دوبخش را به هم متصل می کرده است. البته توجه داشته باشیم که حد فاصل آپادانا وهدیش یا شهرشاهی آب جریان داشته است. با توجه به اینکه زدن پل برروی یک دره نسبتاٌ وسیع با نتیجه به امکانات وموقعیت زمانی اندک ودوراز ذهن است ازاین گمانه هایی حفرکرده است ولی به آثارپایه پل دست نیافت ولی با این حال درطرح های خودپلی را طراحی کرده است ودرجایی دیگرپل متحرک را به میان می کشد.

ژان پرودرشناسایی دیوارتختگاه گمانه ای درجبهه غربی ونزدیک برج شمال غربی ایجاد نمود که دراین قسمت بدنه دیواررا مشخص کرده ودرصدد بود از همین یک نمونه محدود آنرا به کل جبهه غربی تسری دهد که درطراحی های جدیدترتمام دیوارغربی را مستقیم طراحی می کند.
با رویداد انقلاب اسلامی وخروج گروه باستان شناسی فرانسه درشوش، درسال 1361 مرکز باستان شناسی ایران بنابه دلایلی برآن شد تا یک گروه باستان شناسی ایرانی را درشوش مستقرسازد. که با شروع ادامه کاربه نتایج ارزنده ای دست یافت که اولین نتیجه آن رد نظریه ژان پرو وباستان شناسان دیگرفرانسوی درمستقیم فرض کردن دیوارجبهه غربی تختگاه بوده است.

ورودی اصلی کاخ آپادانا کجاست
درسال 1351 گروه باستان شناسی فرانسه درشوش درمیان جبهه شرقی موفق به کشف دروازه آپادانا برفراز تختگاه شده بود. درسمت غرب دروازه وروبه سوی آپادانا درسمت چپ، مجسمه بدون سرداریوش ظاهرشد آنچه مسلم است این مجسمه درمصروتوسط مصریان تراشیده شده است وبراساس تحقیقات انجام شده سنگ مجسمه از دره حمومات مصراست اززمانی که این مجسمه پیدا شد تاکنون همیشه این پرسش مطرح بوده است که چرا مجسمه نه درسمت شرق ودرمدخل دروازه بلکه آن را درخروجی دروازه نصب کرده اندو نکته دیگراینکه بدون تردید مجسمه دیگری که احتمالاً متعلق به خشایارشاه بوده است درسمت راست خروجی دروازه نصب بوده است که شاید درآینده آن نیز کشف شود. ازسوی دیگرچرا مجسمه داریوش درسمت چپ بوده است ؟

هیات ایرانی باستان شناسی شوش دراواخرفصل چهارم کاوش دربخش شمالی دیوارغربی به یک فضای تشریفاتی یا تزیینی دردرون دیواربرخورد نمود که نتیجه گیری اولیه این احتمال را قوت بخشید که ممکن است این نقطه ورودی یا مدخل کاخ باشد این نظریه را یافتن بیش از یکصد قطعه سرپیکان، سرنیزه واسلحه تقویت می بخشد. بخصوص اینکه سرپیکانهای بدست آمده با مطالعاتی که انجام شد آشکارشد که مربوط به فرهنگ ایرانی نبوده وجزوسلاحهایی جنگی عصرهخامنشی یا ادوارپیشین هخامنشی نیست بلکه به حوزه دریای مدیترانه تعلق دارد وبعبارت دیگرمی توانست به سرزمین یونان یا سربازان اسکندرمقدونی تعلق داشته باشد.

فصل پنجم کاوش صرفاً به منظورآشکارشدن آنچه که ما آنرا مدخل آپادانا می نامیم به اجرا درآمد دراین فصل از کاوش علاوه برسرپیکان وسرنیزه با آلات مخرب دیگری همچون سنگ فلاخن به تعداد زیاد (حدود پنجاه قطعه) نیز برخوردشد ایت سنگها عموماً کروی شکل ودرمقام قیاس به اندازه توپ فوتبال ـ البته تعدادی هم کوچکتر بوده اند. این سنگهای فلاخن که مطمئناً بوسیله منجیق پرتاب شده بود صرفاً به منظوردرهم شکستن مقاومت سربازان مدافع کاخ وگشودن دروازه بوده است.
نکته دیگراینکه نوع سنگهای فلاخن است، دربین این تعداد از سنگها برخی از آنها بدون تردید مربوط به بناهای هخامنشی است یعنی بخشهایی از ستونهای سنگی همچون شالی ستون یا پایه ستون یا ساقه ستون هستند که به نظرمی رسد محصول تخریب کاخها یا کوشک های دیگرهخامنشی است که احتمالاً دراطراف آپادانا برپا بوده اند. با ادامه کاوش دراین بخش به بنایی دردل دیواره تختگاه برخورد شد که تا اندازه ای نقشه وطرح آن مشخص شد.

اگر چه دروازه تختگاه به این ترتیب لااقل درجبهه غربی آشکارشد لاکن هنوز ابهامات زیادی وجود دارد که از آن جمله است که این دروازه اگر چه درپایین تختگاه ساخته شده است، ولی راه صعود به بالای تختگاه چگونه بوده است ؟ آیا با سطح شیب داراین عمل انجام می گرفت. اگر چنین باشد فضای پشت مدخل تا آپادانا امکان این حرکت را می داده است یا اینکه پله ای تعبیه شده بود ؟ دراینصورت شکل وساختاراین پله چگونه بوده است ؟
اینک که ورودی آپادانا درسمت غرب پدیدارشده است این نکته اساسی مطرح می شود که آنچه راکه درسمت شرق بنام دروازه می شناسیم درحقیقت خروجی آپادانا بوده است وورودی اصلی آن دروازه ای است که اخیراً کشف شده است یعنی سفرا ونمایندگان ملل تابعه از ورودی غربی وارد شده وپس از باریافتن به حضورپادشاه ودرآپادانا از طریق دروازه شرقی خارج می شده است.

میرعابدین کابلی رئیس هیات باستان شناسی شوش دراثبات این نظریه با توجه به موقعیت مجسمه داریوش اینچنین می گوید : اگر دروازه شرقی را ورودی اصلی کاخ فرض کنیم درصورت که شخصی وارد کاخ شود اولاً مجسمه خداوندگارکامل آنچنان که برکتیبه مجسمه مسطوراست درسمت چپ قرارمی گرفت ودیگراینکه بعد از ورود به مجسمه پادشاه پشت می کرده است که به نوعی به پادشاه بی احترامی می شد ولی اگرآنچه درجبهه غربی یافت شده است را دروازه اصلی کاخ بدانیم درصورتی که شخصی وارد کاخ وبه دیدارپادشاه می رفت بعد از آن از طریق دروازه شرقی از کاخ خارج می شده ووارد شهرشاهی می شده است دراین صورت اولاً مجسمه داریوش درسمت راست وروبروقرارمی گرفت ومجسمه خشایارشاه درسمت چپ ودیگر اینکه نه تنها به مجسمه پادشاه پشت نمی کرده بلکه با ادای احترام کامل از کنارآن می گذشته ووارد دروازه شده سپس از مجموعه آپادانا خارج می شده است.
ازطرفی درکنارورودی غربی آجرهای لعابدار(مینایی) بدست آمده که دارای نقوشی درمقیاسهای میباشد. که دقیقاً برابربا مقیاس نقوش دروازه های تخت جمشید می باشد با این تفاوت که درتخت جمشید نقوش برروی سنگ حجاری شده اند ولی درآپادانای شوش برروی آجرهای لعابدار(مینایی) کارشده اند.

هنگامی که درسال 1897 میلادی ژاک دمورگان جانشین مارسل دیولافوا به شوش آمد دولت فرانسه را متقاعد ساخت که اعتباری جهت ساختن فضایی مناسب وامن برای اسکان هیات فرانسوی ونگهداری اشیاء مکشوفه پرداخت نماید دراین صورت علاوه براینکه اعضاء هیات درامنیت بسرمی بردند اشیاء بدست آمده از حفاریها نیز تا قبل از انتقال به فرانسه محافظت می شد به همین سبب بلندترین نقطه تپه های شوش (آکروپل) را به منظورساخت قلعه مناسب یافت.
طرح قلعه الگویی از یک قلعه قرون وسطایی اروپا می باشد با توجه به اینکه آقای دمورگان خود از طبقه فئودالی فرانسه بوده احتمالاً نمونه چنین قلعه ای را درفرانسه داشته است از سال 1897 تا سال 1912 طی پانزده سال بخش عمده ای از بنا با مصالح بدست آمده از حفاریهای شوش، هفت تپه وچغازنبیل با نظارت استادحاج مصطفی دزفولی معمارساخته شده است الحاقات بعدی را باید استاد عباس وملا محمد دزفولی انجام داده باشند.

این قلعه سالی حدود چهارماه یعنی از دیماه تا اوایل اردیبهشت ماه مورد استفاده اعضاء هیات فرانسوی بود درزمان رومن گیرشمن هنگامی که هیات قصد تعطیل کردن کاروترک محل را داشت جلوی تمام ورودیها که از حیاط بالابه اتاقها راه داشت را با آجروگچ تیغه می کردند وتنها یک نفرنگهبان کارحفاظت از اموال هیات را به عهده می گرفت این روال تا سال 1357 وشروع انقلاب ادامه داشت به استناد نامه آقای ژان پرو آخرین رئیس هیات باستان شناسی فرانسه درشوش درسوم فوریه سال 1982 تا اوایل سال 1983 که مصادف با جنگ ایران وعراق بود قلعه دراختیارنیروهای نظامی ایران قرارداشته است.
به دلیل تسلط برمنطقه ودشمن وبروز شایعاتی مبنی بروجود انبارمهمات نیروهای رزمنده ایران درداخل قلعه، آتش دشمن به قلعه شدت گرفت وبخشهایی از قلعه نابود وفروریخت.

طی سالهای بعد از انقلاب هنوز قلعه شوش دراختیاردولت فرانسه بود ویک نفرنگهبان از طرف آنها گمارده شده بود هرچند احراز مالکیت آن به دولت ایران روشن بود وسازمان میراث فرهنگی کشورنگران خرابیهای به بارآمده بود اما به جهت حفظ نزاکت وبرخی ملاحظات از جمله وجود لوازم شخصی اعضاء هیات درداخل قلعه، ترجیحاً کارمرمت قلعه از قسمتهای خارجی بنا شروع گردید.
سرانجام درسال 1371 قلعه شوش به طورکامل دراختیارکشورایران قرارگرفت وبه دلیل درپیش بودن اولین گردهمایی باستان شناسی ایران پس از انقلاب درشوش کارمرمت اساسی قلعه دربرنامه ویژه سازمان میراث فرهنگی کشورقرارگرفت.

پلان قلعه شوش
پلان قلعه شوش به صورت ذوزنقه ای شکل می باشد که قاعده کوچک آن درسمت شمال واقع شده است به نظرمی رسد نقشه اصلی قلعه شامل حیاط بالا می شده است وورودی اصلی درسمت شرق بوده که از زیربرج عبورمی کرده ودرکناربرج به دراصلی حیاط می رسیده واز آنجا بوسیله پله هایی چند به حیاط اصلی (بالا) اتصال می یافته است دورتادورحیاط بالا را راهرووردیف اتاقهایی به سمت حیاط جهت اسکان هیات درنظرگرفته شده بود.
این قلعه برجهایی دردوگوشه شمالی دارد که برج شمال غربی مربع شکل وبرج شمال شرقی دایره ای شکل می باشد این برج دارای یک طبقه وبا سقف گنبدی شکل بوده است. ظاهراً طبقه دوم آن با سقف شیروانی وپنجره های آهنی الحاق است که بعد از سال 1976 درزمان ژان پروبه آن اضافه شده وبه نهارخوری اختصاص یافته است.

درسه اتاق تودرتودرقسمت شمالی نقاشیهای دیواری به تقلید از هنربین النهرین (بخصوص آشور) وایران وهمچنین خدمه ونگهبان ایرانی به همراه رولند دومکنم برروی گچبری دیوارها تصویرشده است.
روبروی درورودی حیاط بالا، قبل از شروع پله ها اتاقی که سقف آنرا قسمتی از حیاط بالا تشکیل می دهد به منظورگنجینه وانبارآثارفرهنگی بدست آمده از کاوشهای شوش اختصاص داده شده بود. ظاهراً حیاط جنوبی (پایین) که ورودی دوسویه آن به صورت یک شیب دریک طرف ویک راه پله درطرف دیگرکه به پیش خوان گردی منتهی می شوند ددوره بعد ساخته شده باشد این الحاقات شامل اتاقها وانبارهایی است که درسه طرف حیاط پایین دریک طبقه ساخته شده اند همچنین به نظرمی رسد تراسهای شرقی وغربی قلعه دردوره گیرشمن به منظورتقویت وپشتیبانی دیوارهای اصلی قلعه الحاق شده اند.
درسالهای بعد از 1350 مقرر شد هیات فرانسوی درازای دریافت مبلغی بابت بخشی از هزینه ها درهرفصل ازحفاری تعدادی از باستان شناسان جوان ایرانی را به عنوان کارورزی بپذیرد از آنجایی که اتاقهای موجوددرقلعه تکافوی پذیرش تعداد بیشتری از آنچه هیات فرانسوی را تشکیل می داد را نداشت ظاهراً با کمک مالی سازمان حفاظت آثارباستانی اتاقهای بالای انبارهای جنوبی حیاط اول شامل هشت اتاق، یک سالن ویک آبدارخانه وهمچنین یک آتلیه نقشه کشی درسمت شرقی حیاط اول روی قسمتی که به عنوان گاراژ استفاده می شد، ساخته شد. به این ترتیب آخرین الحاقات به وجود آمده درقلعه درزمان آقای ژان پرو انجام گرفته است.

درساخت قلعه شوش به دلیل باستانی بودن تپه آکروپل هیچ گونه عملیات زیرسازی صورت نگرفته است ودیوارها بدون هیچ گونه پی ریزی برروی لایه های باستانی قرارگرفته اند اما جهت نگهداری وایستایی بنا، دیوارهای قطوروبلند خارجی قلعه که گاهی بیش از دومترضخامت دارند از بنیان تا بالا به طورملایمی به طرف داخل تمایل دارند (به صورت هرمی) همچنین درقسمتهای مختلف خارجی بنا علاوه برایجاد تراسهایی که کرسی چینی شده اند پشتیبانهایی به ارتفاع حدود 5/1 تا 2 مترکه از پایین تا بالا از عرض آن کاسته می شود جهت استحکام بنا ساخته شده است.
مصالح اصلی بنا خشت است که با ملاط گل خالص اجرا شده است ولی درنمای خارجی قلعه وحیاطها تماماً از آجراستفاده شده است. تاریخ بنای قلعه اگر چه 109 سال (1897) قدمت دارد اما تمام آجرهای آن اعم از آجرهای کتیبه دارایلامی وآجرهای لعابدارهخامنشی طی سالها حفاری درآکروپل، آپادانا، شهرشاهی، شهرصنعتگران وکشف معابدی چون معبد اینشوشیناک وبناهای مهم دوره هخامنشی وآرامگاهها وبناهای دوره اشکانی، ساسانی واسلامی استحصال گردیده وبدون هیچ مانعی سخاوتمندانه درنمای قلعه وکف فرشها بکاررفته اند.


تعداد صفحات : 34 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود