تعریف محوطه سازی
تسطیح و آماده نمودن محوطه ساختمان ها، سیستم های ارتباطی مانند: خیابان سازی، پیاده رو سازی، شبکه های جمع آوری آب و فاضلاب، آبرسانی، شبکه های توزیع برق، … و بالاخره بعضی از ساختمان ها یا تاسیسات خاص مانند: استخر، منبع آب، گلخانه و … را محوطه سازی گویند. کلیه عملیات ساختمانی یا خاکی که خارج از دیوارهای ساختمان و یا سطوحی که برای کار معینی زیرسازی می شود را محوطه سازی می گویند.
نقشه های توپوگرافی (رقوم دار)
نقشه ای است که برای نمایاندن ویژگی های فیزیکی سطح زمین به کار می رود. این نقشه ها در مقیاس های بزرگ و کوچک می باشند. این نقشه ها شامل یک سری منحنی است که به آن ها منحنی میزان می گویند و روی آن ها ارتفاعات نوشته شده که به آن ها رقوم نقطه گفته می شود. هر منحنی پیوسته دارای یک ارتفاع است که رقوم یا ارتفاع زمین در آن نقطه را مشخص می کند که در حقیقت این منحنی ها فصل مشترک صفحات موازی افق با عوارض طبیعی زمین می باشد.
پلان رقوم دار:
اگر در منطقه ی کارهای ساختمانی ، عوارض مسطحاتی زمین را مشخص کرده باشیم و بخواهیم وضع پستی و بلندی های زمین را نیز مشخص کنیم، نقطه ثابتی در زمین با ارتفاع دلخواه در نظر گرفته و ارتفاع سایر نقاط را نسبت به این نقطه حساب می کنیم، پلان به دست آمده را پلان رقوم دار یا پلان کته می گویند. در این پلان می توان مشخص کرد که چه مناطقی باید خاکریزی و خاکبرداری گردد. به عبارت دیگر مشخص کردن نیم رخ طولی یا نیم رخ عرضی.
شکل فوق، نمایش خط الراس را در نقشه های توپوگرافی نشان می دهد، که معمولا آب های سطحی که بر روی یک منطقه نازل می شود از درون خط القعراها به راه می افتد و این می تواند فاکتورهایی برای تعیین محل ساختمان باشد که در آبرفت ها قرار نگیرد. از روی این نقشه ها می توان گودال، دامنه، گردنه و سایر محل ها در عوارض زمین طبیعی را تشخیص داد.
تعیین ارتفاع یک نقطه در نقشه های توپوگرافی:
چنانچه ارتفاع خط تراز پایین تر را با H@ و اختلاف خطوط تراز را با h∆ نمایش دهیم برای تعیین ارتفاع نقطه M مطابق شکل، یک قاطع عمود رسم می کنیم تا خط تراز را در A و بالاتر در B قطع کند. چنان چه طول های AM و AB را روی نقشه اندازه بگیریم، ارتفاع نقطه M به دست می آید.
نقشه های توپوگرافی معمولا بیان کننده سه بعد هستند. این سه بعد بایستی نقاط را به ما معرفی نماید و یا به عبارتی نقاط یک نقشه را دارای هویت سه بعدی می کند. این سه بعد عبارتند از: طول، عرض، ارتفاع در یک نقشه توپوگرافی وقتی نقطه ای را مشخص می نماییم، این نقطه دارای X و Y و Z خواهد بود، که Z یا ارتفاع آن با وجود منحنی های تراز مشخص می گردد.
محور Yها یا محور عرضها معمولا در جهت شمال انتخاب می گردد مگر در موارد خاص و محور Xها عمود بر آن می باشد.
نقشه های توپوگرافی را ابتدا بایستی شبکه بندی نمود و اگر نقشه ای دارای شبکه بود، جانمایی های لازم را روی آن انجام داد.فاصله هر خط شبکه به طور موازی باید 10 سانتی متر باشد، حتی در صورت مغایرت با مقیاس نقشه.
شایان ذکر است شمالی که در نقشه های توپوگرافی تعیین می گردد، شمال جغرافیایی و متکی بر مختصات کشوری است. علاوه بر آن در نقشه های معمولی از شمال مغناطیسی و شمال خورشیدی نیز استفاده می گردد.
تعیین شمال جغرافیایی:
تعیین شمال جغرافیایی که در نقشه های معتبر مورد استفاده قرار می گیرد توسط ستاره قطبی انجام می گیرد و در بیشتر کشورها مختصات کشوری منطبق بر همین شمال می باشد.
برای تشخیص ستاره قطبی باید شب هنگام که آسمان صاف است، نقشه بردار را روی زمین مستقر کنیم و با دوربین به سمت ستاره قطبی قراول برود، همان راستا و امتداد، شمال جغرافیایی را برای ما مشخص می کند.
تعیین شمال مغناطیسی:
شمال مغناطیسی توسط قطب نماهای مغناطیسی و عقربه مخصوص آن که دارای دو قطب شمال و جنوب است تعیین می گردد. در نقشه برداری ها اگر چنین شمال و جنوبی مورد نظر باشد، معمولا از دوربین های TS که دارای لمب مغناطیسی است، استفاده می گردد.
تعیین پروفیل های طولی و عرضی یک مسیر از روی نقشه های توپوگرافی:
نیمرخ طولی:
منظور از نیمرخ طولی آنست که در یک مسیر مستقیم، منحنی و یا شکسته بتوانیم پستی ها و بلندی های زمین را تعیین کنیم. این پروفیل نقش مهمی در ارزیابی و مطالعات داشته و نهایتا با تعیین یک خط پروژه میتوان شیب های مجاز و حداقل خاکبرداری و خاکریزی را اعمال نمود. برای این منظور مسیر AZ را انتخاب می کنیم.تهیه پروفیل طولی آن را آغاز می کنیم، معمولا مقیاس پروفیل های طولی در طول، مطابق نقشه و عرض آن 10 برابر انتخاب می شود.
سطح سنجش را کوچکترین رقوم منحنی که خط قطع کرده است فرض می نماییم.
پروفیل عرضی:
جهت مطالعه مسیر و میزان خاکبرداری و خاکریزی تنها پروفیل طولی نمی تواند جوابگو باشد، لذا لازم است درهر چند متری یک مقطع عرضی نیز برداشته شود.برای این کار بایستی در یک نقطه از مسیر عمودی به طول لازم، به طوری که مسیر مذکور عمود منصف آن باشد اخراج و پروفیل برداری کنیم.
پلان محوطه سازی:
منظور از پلان مجموعه نقشه ای است ک کلیه ساختمان ها، خیابان ها، فضاهای سبز و… را در یک محدوده مشخص و موقعیت هر یک را نسبت به یکدیگر و نسبت به عوارض معلوم معین نماید و معمولا به نام های طرح استقرار پلان موقعیت، پلان جانمایی، طرح محوطه سازی گفته می شود
مقیاس این نقشه ها 1/100 و 1/500 و 11/000 بسته به بزرگی محوطه و نحوه استفاده آن انتخاب می گردد.
ساختمان های طرح را هاشورزده و شماره گذاری می کنند، این نقشه ها معمولا از یک سیستم مختصاتی کشوری یا مبنایی برخوردار هستند.
نمونه ای از پلان های محوطه سازی در ویلا:
ارتفاع مطلق:
ارتفاع مطلق ساختمان ها بنابر موقعیت توپوگرافی زمین و انتخاب محوطه سازی آن صورت می گیرد و معمولا به نحوی انتخاب می شود که آب های اطراف به داخل ساختمان راه نیابد. ارتفاع مطلق، یا مبنایی است یا بر اساس ارتفاع از سطح دریا اندازه گیری می شود. در نقشه های محوطه سازی لازم است کلیه جزییات اجرایی آن از قبیل: زیرسازی، نوع و ضخامت روسازی، آبروها، رامپ و… با مقیاس بزرگتر ترسیم گردد.
شهرسازی:
شهرساز باید تمامی احتیاجات کنونی و آینده انسان را در شهرسازی، مد نظر قرار دهد. بازسازی مجدد شهرها، امری کاملا خیالی و دور از ذهن می نماید به همین دلیل شهرسازی در وسیع کردن کوچه ها، ساختن میدان های جدید، بازسازی نمای خانه ها و … خلاصه می شود.
عواملی که بر سیما و شکل شهر تاثیر می گذارند عبارت است از:
راه، نشانه، لبه، محله و گره.
راه:
راه عاملی است که معمولا با استفاده از آن حرکت بالفعل یا بالقوه میسر می گردد، از این رو ممکن است خیابان، پیاده رو و … باشد. راه ها یا شبکه ای که جهت حرکت را در مجتمع های شهری به وجود می آورند موثرترین وسیله در نظم بخشیدن به شهر می باشند.
لبه:
لبه عاملی خطی است که به دید ناظر با راه تفاوت دارد. لبه کمیتی کالبدی و عنصری از منظر شهری است که در تصویر ذهنی شهروندان، یک امتداد را که نشانه های قابل تشخیص از نظر بصری است، تداعی می کند. به عنوان مثال، رودخانه ها، دره ها و بدنه بزرگراه ها مصادیق لبه در شهر است. لبه شهری در مقیاس خرد یکی ازمهمترین شاخصه های هویت بخش فضاست. لبه به عنوان نقطه هدف میتواند ماهیت اقتدارگرایانه، مردمی، عامیانه، یکنواخت وتزئینی گرا داشته باشد. لبه ها به دو دسته عینی و ذهنی تقسیم می شوند.
لبه عینی: لبه های عینی به دو دسته طبیعی و مصنوعی تقسیم بندی میشود. مولفه های لبه طبیعی شهر شامل متغیرهایی چون کوه، دشت، رود و…می شود. مولفه های لبه مصنوعی نیز شامل متغیرهایی چون بزرگراهها، خطوط راه آهن و … می شود.
لبه ذهنی: لبه ذهنی، لبه ای است که کالبد آن وجود ندارد ولی در ذهن شهروندان، امتدادی را تعریف کرده و دو نقطه شهری را به هم وصل می کند.
محله:
محله قسمت هایی از شهر هستند که باید دارای دو بعد باشند تا ناظر احساس ورود به آن را داشته باشد.اجزای آن به سبب خصوصیات مشترکی که دارند قابل تشخیص است، همواره می توان درون آن ها را از بیرونشان تمیز داد.
در جامعه امروز شهری برای دستیابی به توسعه پایدار، محله بنیادی ترین عنصر شهری و حلقه واسط بین شهر و شهروندان است. از گذشته های دور محله های شهرها در شکل دهی و سازماندهی امور شهری جایگاه ویژه داشتند .