عنوان: مقایسه مالیات وصولی براساس ارزش افزوده و مالیات وصولی فعلی
فصل اول: تاریخچه
1- تاریخچه و نحوه پیدایش مالیات در ایران
1-1- محاسبه ایران در عصر قدیم تا دوران مشروطیت
1-2- مالیه ایران پس از مشروطیت
2- تاریخچه مالیات بر ارزش افزوده
3- مالیات بر ارزش افزوده در ایران
فصل دوم: مفاهیم و کلیات
1- مفاهیم و محتوای کلی مالیات
1-1- تعریف مالیات
1-2-1- ماخذ و مبنای مالیات
1-2-2- نرخ مالیات
1-2-3- مبلغ مالیات
1-3- اصول یک نظام مالیاتی مطلوب
1-3-1- اصل عدالت و برابری
1-3-2- اصل معین و مشخص بودن
1-3-3- اصل سهولت یا اصل سهلالوصول بودن
1-3-4- اصل صرفهجویی اقتصادی
2- انواع مالیات
2-1- مالیاتهای مستقیم
2-1-1- مالیات بردرآمد
2-1-2- مالیات بردرآمد دارایی
2-1-3- مزایای مالیاتهای مستقیم
2-1-4- معایب مالیاتهای مستقیم
2-2- مالیاتهای غیرمستقیم
2-2-1- مالیات بر واردات
2-2-2- مالیات بر معاملات (فروش و مصرف)
2-2-3- مزایای مالیاتهای غیرمستقیم
2-2-4- معایب مالیاتهای غیرمستقیم
3- مفاهیم و محتوای سود حسابداری
3-1- مبنای محاسبه سود
3-2- سود هر سهم
3-3- نرخ رشد سود
3-4- سود تقسیمی
4- مفاهیم و محتوای ارزش افزوده
4-1- تعریف ارزش افزوده اقتصادی (EVA)
4-2- محاسبه ارزش افزوده
4-3- اهمیت و دلایل مطرح شدن ارزش افزوده
4-4- مزایای ارزش افزوده
4-5- معایب ارزش افزوده
فصل سوم: ضرورت ایجاد تحول در نظام مالیاتی
1- درآمدهای دولت
2- درآمدهای مالیاتی
2-1- مالیاتهای مستقیم
2-1-1- مالیات بر شرکتها
2-1-2- مالیات بر درآمد
2-1-3- مالیات بر شروت
2-2- مالیاتهای غیرمستقیم
2-2-1- مالیات بر واردات
2-2-2- مالیات بر مصرف و فروش
3- هزینههای دولت
3-1- هزینههای جاری
3-2- هزینههای عمرانی
4- ظرفیتهای مالیاتی
4-1- عوامل اجتماعی و فرهنگی
4-2- عوامل اقتصادی
4-3- عوامل سیاسی
5- مشکلات نظام مالیاتی کشور
5-1- مشکلات فرهنگی
5-2- مشکلات قوانین موجود مالیاتی
5-3- مشکلات اجرایی
5-3-1- مشکلات مربوط به نارسایی سازمان تشخیص
5-3-2- مشکلات مربوط به تشخیص علیالراس مالیات
5-3-3- وجود تاخیرات زمانی در زمینه وصول مالیاتها
فصل چهارم: مبانی عمومی مالیات بر ارزش افزوده
1- انواع روشهای محاسبه پایه مالیاتی مالیات بر ارزش افزوده
1-1- مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی
1-2- مالیات بر ارزش افزوده از نوع درآمدی
1-3- مالیات بر ارزش افزوده از نوع مصرفی
1-4- مقایسه سه نوع مالیات بر ارزش افزوده
2- قاعده مبدا در مقایسه با قاعده مقصد
3- روشهای محاسبه مالیات بر ارزش افزوده
3-1- روش اعتباری (جمع)
3-2- روش تفریقی (تفریق)
3-3- روش جریان وجوه نقدی
4- ساختار نرخهای مالیات بر ارزش افزوده
5- نرخهای متعدد یا نرخهای واحد
6- نرخ مالیات بر ارزش افزوده با شمول مالیات یا بدون شمول مالیات
7- مزایای مالیات بر ارزش افزوده
7-1- توان درآمدزایی بالا
7-2- پایین بودن هزینه اخذ مالیات
7-3- به حداقل رساندن فرار مالیاتی
7-4- اجتناب از پدیده مالیات مضاعف
7-5- خنثی بودن
7-6- سطح یالاس VAT اخذ شده قبل از سطح خردهفروشی
7-7- کاهش نرخ مالیات
7-8- تمایز هزینههای مصرفی نهایی و هزینههای مصرفی واسطهای
7-9- باثباتی و در عین حال انعطافپذیر بودن
8- معایب مالیات برارزش افزوده
8-1- نزولی بودن مالیات بر ارزش افزوده
8-2- تورمزا بودن اجرای مالیات بر ارزش افزوده
8-3- مشکلات اجرایی
9- روشهای تهیه صورت ارزش افزوده
9-1- روش از پایین به بالا
9-2- روش برای تمام شده کالای فروش رفته
9-3- روش حسابهای ملی
10- تبعات اقتصادی حاصل از اجرای مالیات بر ارزش افزوده
10-1- اثر درآمدی مالیات بر ارزش افزوده
10-2- اثر قیمتی مالیات بر ارزش افزوده
10-3- روش توزیعی مالیات بر ارزش افزوده
11- پیشنویس لایحه مالیات بر ارزش افزوده
11-1- کلیات و تعاریف
11-2- معافیتها
11-3- ماخذ، نرخ و نحوه محاسبه مالیات
11-4- وظایف و تکالیف مودیان
11-5- سازمان مالیات بر ارزش افزوده و وظایف و اختیارات آن
11-6- سایر مقررات
فصل پنجم: خلاصه و نتیجهگیری
فصل اول: تاریخچه
1- تاریخچه پیدایش مالیات در ایران:
ایرانیان از زمان هخامنشیان رابی دریافت مالیات و امور مالی کشور دفترها و سازمانهای مرتبی داشتند. در زمان ساسانیان این سازمان به صورت کاملتری درآمد و در آن هنگام وصول مالیات به سه صورت زیر انجام میگرفته است.
1- مالیات ارضی (خراج) که به نسبت کشت هر ده و دهستانی از یک ششم تا یک سوم محصول وصول میگردیده است.
2- مالیات سرانه، اینگونه مالیات از کلیه کسانی که دارای خانه و ساختمان بودندگرفته میشد و اندازه آن برحسب دارائی و ثروت شخص تعیین میگردید.
پس از تسلط اعراب به ایران تا مدتی دفترهای دیوانی به فارسی نگهداری میشد و در زمان حجاجبن یوسف شفقی از فارسی به عربی برگردانده شد و از این زمان است که به جای "خزانه کشور" به نام "بیتالمال" برمیخوریم و مالیات به صورت قوانین مقرر در دین اسلام به عنوان خمس، زکات، صدقات و جزیه پرداخت میشده است.
پس از استقرار دولتهای ایرانی باز هم وضع دفترهای مالی کشور دارای نظم و ترتیبی دیگر شده و سلسله پادشاهان ایران بعد از اعراب هر یک به روش خاصی به درآمد و هزینه کشور پرداختهاند.
در دوره سلجوقیان، عبدالملک کندری وزیر طغرل دستور داد دفترهای دیوانی را که به عربی برگردانده بودند، دوباره به فارسی بازگردانند.
هنگام سلطنت صفویه به ویژه در زمان شاه عباس کبیر، امر دارائی مملکت اوضاع دیگری گرفت. وی ظاهراً در اصلاح درآمدها سعی نموده و تجارت خاصی را برپا کرد و توسعه داد و درآمدهای گمرکی را به دیگر درآمدهای کشور افزود، درآمد املاک خالصه را به خزانه کشور ریخت و علاوه بر توازن درآمد و هزینه، موجودی خزانه را فزونی داد.
نادر، بنیانگذار سلسله افشار با کوشش خود و برقراری اصول جدیدی برای دریافت مالیات، مخارج هنگف لشکرکشیها و جنگهای داخلی و خارجی را تامین نمود و گوهرهای گرانبهای معروفی که از جنگها به دست آ مده بود به خزانه واریز کرد.
در دوره کریمخان زند نیز وضع خزانه و مالیه کشور مرتب بود و پر بودن خزانه مملکت به او فرصت میداد که برای دریافت مالیات به مردم فشار نیاورد.
در دوران قاجاربیه وضع مالیه کشور به واسطه هزینه جنگها و مسافرتها و عملکرد رژیم مزبور آشفته گشت و امیرکبیر به اصلاح امور همت گماشت و کوشش کرد تا به وضع مالیه اسفناک مملکت سر و سامان بدهد و برای وصول و نگهداری پول و مصرف بیتالمال مقررات جدیدی وضع نمود و امور مالی کشور را براساس نوینی استوار سازد و در این کار مانند سایر کارهای آبادانی مملکت با تحمل مشقات و زحمات بسیار گامهای سو دمندی برداشت.
وظیفه وصول مالیات و نظارت بر خرج، پیش از مشروطیت زیر نظر شاه انجام میگرفت و برای وصول مالیات هر ولایت، مستوفیانی در تهران بودند که به موجب فرمان شاه به این سمت منصوب گشته و زیر نظر یک نفر که به نام وزیر دفتر نامیده میشد به تحصیل مالیات ایالات و ولایات میپرداختند. کار مالیات کشور را مستوفیان در منازل خود انجام داده و هفتهای یک روز نیز در منزل وزیر دفتر جمع میشدند و به تنظیم و تنسیق امور میپرداختند. هر مستوفی دارای جزء جمع خاصی بود که اسامی دهات و قراء حوزه وصول در آن دفتر ثبت میشد و عمل هر استان و شهرستان بر طبق کتابچه و دستورالعمل بود که به وسیله مستوفیان مربوط که در تهران میزیستند و به نام مستوفیان ولایت و ایالت نامیده میشدند تعیین میگردید، این دستورالعملها شامل طومارهایی از مالیات نقدی و جنسی و مخارج مستمری بود که پس از صحه شاه، برای والی و حکام جهت اجراء فرستاده میشد و این طومارها شامل دو قسمت بود:
1- جمعآوری مالیاتی که به وسیله حکام باید وصول شود.
2- مخارجی که در محل باید پرداخت گردد یا از مرکز دستور پرداخت آن صادر شود.
مازاد درآمد نیز نسبت به خرج برای هزینههای مرکز به تهران فرستاده میشد و در مرکز نیز مخارجی از قبیل هزینه تشکیلات دولتی، بیوتات سلطنتی، حقوق مستوفیان و سررشتهداران و سایر ماموران مشغول خدمت دولت و یا از قبیل شهریه و مستمری با صدور فرامین و بروات و ثبت آنها در دفاتر مربوط به وسیله خزانه پرداخت میگردید و این وضع تا صدر مشروطیت و انتخاب اولین دولت یعنی تا سال 1285 خورشیدی ادامه داشت.
1-2- مالیه ایران پس از مشروطیت:
پس از برقراری رژیم مشروطیت در سال 1285 و در اولین کابینه قانونی که میرزا نصراله خان مشیرالدوله تشکیل داد، ناصرالملک به عنوان نخسین وزیر مالیه مشروطه به مجلس شورای ملی وقت معرفی گردید.
پس از انتخاب وزیر مالیه چون تشکیلات تازهای برای مالیه وجود نداشت، همان مستوفیان مانند سابق و به همان روش قبلی مدتها کارها را در منازل خود، منتهی زیرنظر وزیر مالیه انجام میدادند و ناصرالملک محل کنونی اداره انتشارات و رادیو را که جایگاه اداره گمرک بود به وزارت مالیه اختصاص داد و مستوفیان را وادار ساخت که دفاتر خود را به آنجا منتقل کرده و امور مالیات را در مرکز دولتی به نام "وزارت مالیه" انجام دهند.
مستوفیان نیز مدتها در محل کنونی ساختمان تبلیغات که میتوان آنجا را محل اولیه وزارت مالیه دانست روی زمین نشسته و امور مالیه را انجام میدادند و ارباب رجوع نیز به جای منزل به آنجا مراجعه مینمودند تا در اوایل خرداد 1289 ادارات سبعه (هفتگانه) تشکیل شد و این اولین سازمان رسمی وزارت مالیه بود و میتوان گفت اساس این تشکیلات مانند قبل از مشروطیت بود، که هر ایالت و ولایتی به وسیله یک نفر مستوفی در مرکز اداره میشد ولی پس از این، وظایف به وسیله هفت مستوفی با عهدهدار بودن ریاست هفت اداره انجام میگردید.
مهمترین سازمانهای وزارت مالیه در این زمان خزانهداری کل و گمرک و وصول عایدات بود که گاهی خزانهداری اهمیت بیشتری داشت و گاهی ادارات وصولی بیشتر مورد توجه واقع میشدند، زمانی که "شوستر" به سمت خزانهداری کل انتخاب شد تشکیلات مالیه را به پارک اتابک، محل کنونی باغ سفارت شوروی انتقال داد و در اواخر اقامت وی اداره تشخیص عایدات گردید. سپس از شوستر، بلژیکیها عهدهدار امور مالیه شدند ولی پس از جنگ جهانی اول، مجلس اختیاراتی را که به موجب قانون 23 خرداد 1290 در مورد امور مالیه کشور به بلژیکیها داده بود، مطابق قانون خرداد 1294 به وزیر مالیه واگذار کرد و مستخدمین اتباع خارجه که در مالیه خدمت مینمودند، مسئول شخص وزیر مالیه گردیدند و طبق قانون مذکور وزارت مالیه به نه اداره تقسیم گردید که شامل دایره وزارتی، تشخیص عایدات و خالصجات و مسکوکات، خزانهداری کل، محاسبات کل ودیون عمومی و وظایف، گمرکات، محاکمات مالیه، کمیسیون تطبیق حوالجات، پرسنل و ملزومات و مجلس مشاوره عالی برای محاکمات اداری بود.
ادارات نامبرده که هر یک دارای یک نفر رئیس بود و به اندازه لازم کارمند داشت زیرنظر مستقیم و زیرمالیه اداره میگردید.
در بیستم آبان 1300 ماده واحدهای راجع به سازمان وزارت مالیه به تصویب مجلس شورای ملی رسید که به موجب آن قوانین مربوط به تشکیلات ادارات وزارت مالیه از تاریخ تصویب آن تا مدت سه ماه متوقف شد و به وزیر مالیه وقت اجاره داده شد که ادارات مربوط به آن قوانین را منحل نموده و اداراتی را که مصلحت باشد تشکیل دهد و قوانین مربوط به آن ادارات را پس از طی دوره آزمایشی به مجلس پیشنهاد کند. از اینرو در وزارت مالیه آن روز بعضی از ادارات منحل شد و در بعضی از ادارات، تغییراتی داده شد ولی قبل از انقضای مدت سه ماه مذکور هنوز اعتبار ماده واحده به پایان نرسیده بود که کابینه وقت مجبور به استعفا گردید و به موجب قانون چهارم مرداد 1301 دکتر میلسپو به عنوان ریاست کل مالیه، متصدی امور وزارت مالیه گردید و وظایف و اختیاراتی به وی داده شد که به موجب همان مقررات و اختیارات تشکیلات وزارت مالیه را بررسی و اصلاح کرد.
در زمان وزارت (داور) از 26 شهریور 1312 تا، 20 بهمن 1315 تغییراتی در وضع مالی و اقتصادی کشور به وجود آمد، وی در ضمن همین مدت به منظور راهنمایی بازرگانان و سرمایهداران، شرکتهای بازرگانی متعددی با سرمایه دولت تشکیل داد و با شرکت دولت در کارهای خصوصی بازرگانان و سرمایهداران را تشویق نمود که سرمایههای خود را متمرکز ساخته تا با وسایل بهتری بتوانند کالای صادراتی را به بازارهای کشورهای بیگانه عرضه نمایند و برای همین منظور در حدود چهل شرکت دولتی تاسیس گردید.
در زمان وزارت امیر خسروی، شرکتهای دولتی به کلی منحل شد و بعضی از شرکتهای اقتصادی دولتی به صورت ادارات اقتصادی تقسیم و به وسیله دو معاون و هفت مدیر کل اداره میگردید.
طبق قانون مصوب 21 آبان 1321 دکتر میلیسپو برای بار دوم به عنوان رئیس کل دارائی استخدام گردید و به موجب قانون مذکور اختیاراتی به وی داده شد که تحت نظارت کلی وزیر دارائی انجام وظیفه نماید و در صورتی که جهت انجام وظایف محوله احتیاج به تجدید سازمان وزارت دارایی و سایر دوایر دولتی که بستگی مستقیم به اصول محاسبات و صرف وجوه عمومی دارد پیدا کند، سازمان جدیدی با تصویب وزیر دارایی به وجود آوردم میلیسپو پس از مدتی، در گزارش اسفند 1321 خود یادآور شد، هنگامی که به ریاست کل دارائی انتخاب گردید وزارت دارائی 34 اداره مختلف بوده است و برای استقرار سازمان بهتری ولی با موافقت وزارت درایی 9 اداره دیگر نیز تشکیل داده است.
تا اینکه به موجب قانون مصوب 18 دی ماه 1324 اختیارات میلیسپو لغو و به دولت اختیار داده شد که کلیه ادارات و بنگاههائی را که وی به موجب قانون مصوب 13 اردیبهشت به وجود آوردهاست و یا تحت نظر رئیس کل دارائی بوده را تحت نظر قرار داده و در ظرف یک ماه قسمتهایی را که منقضی بدانند منحل نمایند و یا با اعتبارات و بودجه و دارائی خود به وزارتخانههای دیگر منتقل نمایند و یا به صورت اداره مستقلی درآورند، دولت نیز طبق اختیارات مذکور و پس از مطالعات لازم بعضی از ادارات را که وجود آنها با اوضاع و احوال زمان تطبیق نمیکرد منحل و بعضی را هم به وزارتخانههای دیگر منتقل نمود.
در سال 1329 مجدداً سازمان وزارت دارایی مورد تصویب هیات تجدید نظر در سازمان وزارتخانهها قرار گرفت، سازمانی که پس از میلیسپو برای وزارت دارائی درست شد سازمانی کوچک بوده و کارمندان آن تقلیل یافت.
در مرداد ماه 1331 قانونی به تصویب مجلسین سابق رسید که به موجب آن به دکتر مصدق نخستوزیر وقت اختیار داده شد لوایحی را که جهت اجرای برنامه دولت ضروری میداند تهیه کند و به مورد اجرا بگذارد. یکی از موارد اصلاحی تعدیل بودجه امور مالی و کاهش هزینهها و تعدیل مالیاتها بود. در این زمان لایحه قانونی مالیات بر اراضی در 12/9/1331، لایحه قانونی مالیات اتومبیل و رادیو در 18/11/1331، لایحه قانونی اصلاحیه قانون مالیات بردرآمد در 12/11/1331، لایحه قانونی اصلاح مالیات مستغلات در 15/5/1332 و قانون مالیات بردرآمد املاک مزروعی مستغلات و حق تمبر در 10/5/1334 تصویب و به مرحله اجرا گذاشته شد.
همچنین در سالهای 1331، 1334 و 1345 قوانینی بر این مالیات بردرآمد مستغلات و املاک مزروعی وارث به تصویب رسید و به مورد اجرا گذاشته شد.
از پانزدهم فروردین 1336 وزارت دارایی به دو وزارتخانه تجزیه شد و از 25/2/1340 سرپرستی وزارت گمرکات و انحصارات به وزارت دارایی محول گردید و سازمان وزارت دارایی تقلیل یافت و با یک معاون و سه مدیرکل (اداری، درآمد، هزینه) و برخی از ادارات منحل و برخی با یکدیگر ادغام شدند. در تیرماه 1353 قانون تشکیل وزارت امور اقتصادی و دارایی در مجلس شورای ملی سابق به تصویب رسید و تشکیلات وزارت امور اقتصادی و دارایی براساس این قانون تاسیس گردید و به شکل کنونی آن درآمد.
2- تاریخچه مالیات بر ارزش افزوده:
مالیات بر ارزش افزوده مفهوم جدیدی نیست. این مالیات اولین بار در سال 1918 توسط "فونزیمنس"1 به منظور فائق آمدن بر مسایل مالی بعد از جنگ جهانی دوم طرحریزی و به دولت آلمان معرفی شد و سپس در سال 1921 توسط آدامز2 به منظور استفاده در آمریکا مطرح شد. اما منافع گسترده مالیات بر ارزش افزوده در اواخر دهه 1950 مشخص و کشورهای مختلف به آن روی آوردند. به رغم اظهار علاقه و تمایل کشورهای دیگر (مثل آرژانتین و فرانسه) در مورد چگونگی ساختار مالیات بر ارزش افزوده این مالیات به طور رسمی تا 1954 در هیچ کشوری به کار گرفته نشد. در این سال فرانسه نوع مصرف مالیات بر ارزش افزوده را فقط بر کالاها و در مرحله تولید اعمال کرد و در سال 1968 آن را جایگزین مالیات بر فروش چند مرحلهای3 نمود.
در واقع برزیل اولین کشوری است که مالیات بر ارزش افزوده را در شکل جامع خودش پیاده نمود. لایحه اصلاح مالیاتی برزیل در سال 1965 با تغییرات کلی در ساختار نظام مالیات تنظیم شد. این اصلاحات وسیع که در چهارچوب یک لایحه قانونی بود به سرعت توسط کنگره تصویب شد. در این قانون تصمیمگیری شد که مالیات بر فروش چند مرحلهای تا اول دسامبر 1965 حذف شود، اگرچه جزئیات مالیات بر ارزش افزوده جدید هنوز مورد بررسی قرار نگرفته بود، اما ایالات به شدت با این تغییر مخالفت میکردند و برای مدتی این مخالفت را ادامه دادند به این امید که اصلاحات انجام نشود و یا حداقل به تدریج در طول چند سال به اجرا درآید. این امید یک سال بعد با تصویب کد جدید مالیات ملی، که میبایست به همراه سایر اصلاحات اجرا شود، به یاس بدل شد و به این ترتیب در اول ژانویه 1967 انتقال نیام مالیات در ایالات برزیل به سمت مالیات بر ارزش افزوده صورت پذیرفت. در این سال برزیل انواع مالیات بر فروش چند مرحلهای که به مدت 30 سال در کشور اعمال میشد را برچید. این اصلاحات به گونهای طراحی شده بود تا ضمن غلبه بر نقصهای مالیات بر فروش چند مرحلهای، درجه بیشتری از هماهنگی مالیاتی بین ایالات را تامین نماید. این مالیات بر کالاهای مصرفی بود و نه سرمایهای (یعنی نوع مصرف4 مالیات بر ارزش افزوده)، مالیات ملی برزیل که فقط بر فروش تولیدکنندهها اعمال میشد از سال 1959 سیستم مالیات بر ارزش افزوده را به کار گرفت.
در سال 1962 مالیات بر ارزش افزوده برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا و به وسیله کمیته مالی اتحادیه اقتصادی اروپا5 (EEC) توصیه شد و بعد به تصویب هیات وزیران عضو اتحادیه رسید. پس از آوریل 1967 اعضای شورای اتحایده اقتصادی به عنوان تلاشی برای حمایت از تجارت بین اعضاء دستورالعملی منتشر نمود مبنی بر این که تمام اعضاء تا اول ژانویه 1970 سیستم مالیات بر ارزش افزوده را اعمال نمایند. اگرچه این بیانیه فقط شامل اعضای اصلی (بلژیک، فرانسه، ایتالیا، لوکزامبورگ و هلند) بود، ولی بعدها به دنبال پیوستن کشورهای انگلستان، ایرلند و دانمارک به اتحادیه اروپا، در سال 1973، شامل آنها نیز شد.
دانمارک دومین کشوری بود که در سال 1967، مالیات بر ارزش افزوده را به طور جامع و در سطح ملی به مرحله اجرا گذاشت. به دنبال توصیه کمیته مالی مبنی بر تغییر سیستم مالیاتی کشورهای عضو، آلمان در اول ژانویه 1968 این تغییر را اعمال کرد، بلژیک و هلند نیز در سال 1967 به طور همزمان به این عمل اقدام کردند، بعد از آن در سال 1970 لوکزامبورگ دست به این عمل زد و در نهایت در پی پذیرفتن این مالیات توسط ایتالیا در سال 1973، این تغییر (تغییر از مالیات سنتی به مالیات بر ارزش افزوده) برای اعضای اصلی اتحادیه اروپا کامل شد. این کشورها مالیات بر ارزش افزوده را جایگزین چند نوع مالیات بر فروش نمودند، مثلاً در فرانسه جایگزین ترکیبی از مالیات بر ارزش افزوده محدود به تولیدکننده (یا بعضاً عمده فروشی)، مالیاتی مجزا بر خدمات و یک مالیات محلی بر خرده فروشی شد، در آلمان جایگزین مالیات بر فروش چند مرحلهای و در دانمارک جایگزین مالیات بر عمده فروشی شد. امروزه به دستور کمیسیون اتحادیه اروپا کلیه کشورهای عضو این اتحادیه باید مالیات بر ارزش افزوده را در نظام مالیاتی خود به کار گیرند و پذیرش این مالیات یکی از پیشنیازهای لازم برای عضویت در این اتحادیه میباشد.
دو کشور دیگر که مالیات بر ارزش افزوده را جایگزین مالیات بر خردهفروشی نمودند عبارتند از سوئد (1967) و نروژ (1970). سوئد در سال 1960 مالیات بر خردهفروشی را به اجرا گذاشت اما چهار سال بعد کمیسیون عمومی مالیات پیشنهاد جایگزینی آن را توسط مالیات بر ارزش افزوده مطرح کرد. دلیلی که توسط کمیسیون ارایه شد این بود که درآمد بالقوه مالیات بر خردهفروشی محدودتر از مالیات بر ارزش افزوده است، زیرا خطر فرار مالیاتی در مالیات یک مرحلهای بیشتر از مالیات بر ارزش افزوده چند مرحلهای است، بنابراین سوئد در سال 1969 سیستم مالیات بر ارزش افزوده را در نظام مالیاتی خود به کار گرفت. مالیات بر ارزش افزوده این دو کشور (سوئد و نروژ) تقریباً همانند کشورهای فوقالذکر میباشد با این تفاوت که دارای مودیان مالیاتی بیشتری است. ایالت میشیگان امریکا در سال (1953) مالیات بر ارزش افزوده را با معافیتهای زیاد به اجرا گذاشت. دامنه نرخ مالیات از 4/0 درصد تا 75/0 درصد بود، تا اینکه در سال 1967 این مالیات لغو شد، اما مجدداً در سال 1975 به منظور ثبات درآمدهای مالیاتی و تشویق سرمایهگذاری، این مالیات در شکلی متفاوت از سرگرفته شد. در این سال نوعی مالیات بر ارزش افزوده بر تجارت که لزوماً به صورت قیمتهای بالاتر به مصرفکننده انتقال نمییافت، اعمال میشد. میشیگان یکی از 16 ایالت آمریکا است که اکنون مالیات بر شرکتها را اعمال نمیکند، هنگامی که در سال 1975 مالیات بر ارزش افزوده جدید به کار گرفته شد، این مالیات لغو شد، نرخ مالیات بر ارزش افزوده جدید 35/2 درصد بود.
استفاده وسیع از مالیات بر ارزش افزوده در آمریکای لاتین شاید به خاطر پیشقدم شدن در استفاده از آن باشد، بازار مشترک آند6 نیز میتواند انگیزهای برای توجه به این مالیات باشد، اگرچه در مورد هماهنگسازی مالیاتی در پیمان کارتاژنا7 نکته قابل ذکری وجود ندارد (کلیه اعضای این بازار مشترک مالیات بر ارزش افزوده در نظام مالیاتی خود به کار گرفتهاند: اکوادور 1970، بولیوی 1973، کلمبیا 1975، پرو 1976 و ونزوئلا 1992).
در اوایل دهه 1970، اداره امور مالیاتی صندوق بینالمللی پول در مورد معرفی مالیات بر ارزش افزوده با مقامات کشور کره جنوبی همکاری نمود و کره اولیه کشور آسیایی بود که در سال 1979 این مالیات را پذیرفت. پس از آن اندونزی در سال 1985، تایوان در سال 1986، و فیلیپین در سال 1988 آن را پذیرفتند. ژاپن در سال 1994 یک مالیات بر ارزش افزوده با نرخ پایین به منظور جایگزینی با مالیات بردرآمد، سه گروه از موسسات (ملی، دولتی و وابسته به شهرداری) تصویب نمود، اما اجرای آن مسکوت ماند و در مدت کوتاهی لغو شد بدون آن که به مرحله اجرا درآید. بالاخره در سال 1998 یک مالیات بر ارزش افزوده در نرخ 3 درصد و با روش تفریقی8، تحت عنوان مالیات بر مصرف معرفی شد. دلیل این که ژاپن روش تفریقی را در مقابلروش اعتباری و با نرخ سه درصد پذیرفت این است که در برابر اعمال یک نوع مالیات جدید از جانب چند گروه - به ویژه موسسات کوچک، خردهفروشیها و مصرفکنندگان - مقاومت شدیدی وجود خواهد داشت و وزارت دارایی خواست که از این طریق حمایت موسسات کوچک و مصرفکنندگان را به دست آورد. (چون روش تفریقی در مقایسه با روش اعتباری هزینه کمتری را در مورد اجرای مالیات بر ارزش افزوده به موسسات کوچک تحمیل میکند و نرخ پایین 3 درصد بار مالیاتی کمتری را به روش مصرفکنندگان میاندازد).
مالیات بر مصرف ژاپن تقریباً همه کالاها و خدمات را پوشش میداد و نرخ آن 3 درصد بود (به جز برای صنایع اتومبیلسازی که نرخ آن 6 درصد بود) موسسات مالی و شرکتهای بیمه و بسیاری از موسسات کوچک نیز معاف بودند.
سایر کشورهای آسیایی که مالیات بر ارزش افزوده را اجرا نمودهاند عبارتند از: هند (1987)، ترکیه (1988)، پاکستان (1990) و بنگلادش (1991). هند در سال 1987 مالیات بر ارزش افزوده را به مرحله تولید اعمال نمود. دولت بنگلادش در ژولای 1991 این مالیات را به مرحله تولید و واردات وضع نمود. این مالیات جایگزین عوارض کالاهای داخلی9 در مرحله تولید و مالیات بر فروش کالاهای وارداتی مرحله واردات گردید.
کانادا نیز در سال 1991 یک مالیات بر ارزش افزوده فدرال به نام مالیات بر کالاها و خدمات اعمال نمود. برخلاف نوع اعتباری مالیات بر ارزش افزوده، این مالیات به خریداران تحمیل شد که مسئولیت اخذ آن به عهده فروشندگان بود. این مالیات جایگزین مالیات بر فروش تولیدکنندگان گردید.
بسیاری از کشورها مالیات بر ارزش افزوده را با تعدیلاتی خاص - مطابق با اولویتهایشان - پذیرفتهاند. اغلب کشورها با مشکلات کوتاه مدت خاصی همانند اجراء و اداره سیستم مالیاتی، انتخاب مالیاتهایی که مالیات بر ارزش افزوده جایگزین آن نشود، ساختار نرخها و … مواجه هستند.
نرخ و پایه مالیات بر ارزش افزوده در کشورهای مختلف متفاوت بوده و متوسط نرخ به کار گرفته شده در حد 5 تا 18 درصد نوسان داشته است. هرچند که در بعضی کشورها برخی از خدمات مثل خدمات دارویی، خدمات بیمارستانی، خدمات امنیتی، خدمات خانگی، خدمات بیمه، خدمات پستی و خدمات زیربنایی عمومی مثل آب و برق و گاز مشمول مالیات نمیشوند. اما در برخی دیگر از کشورها پایه مالیات بر ارزش افزوده وسیعتر از سایر مالیاتهای سنتی بوده و مواردی از قبیل خدمات تفریحی، خدمات حمل و نقل، خدمات ملکی و حتی خدمات زیربنایی را نیز دربرمیگیرد. این پایه توانسته است در بسیاری از کشورها درآمد مالیاتی را به طور قابل توجهی افزایش دهد. از طرفی پارهای از کشورها نیز به دلیل رعایت رفاه اجتماعی، مواد غذایی و مواد مورد نیاز عامه مردم را مشمول نرخهای پایینتر مالیاتی کردهاند.
تاکنون بیش از 120 کشور در جهان نظام مالیات بر ارزش افزوده را پیاده میکنند و بیش از 4 دهه است که کشورهای اروپایی و آمریکا از این روش استفاده میکنند و در دهه گذشته کشورهای در حال توسعه مانند آذربایجان، ترکیه، اردن و لبنان شتاب زیادی برای جاری کردن این نظام در راستای اجرای اصلاح ساختار اقتصادی به عمل آوردهاند.
3- مالیات بر ارزش افزوده در ایران:
در سال 1366 طرح مالیات بر ارزش افزوده در شور اول مجلس تصویب شد و در شور دوم نیز 5 ماده از این لایحه به تصویب رسید اما به دلیل شرایط جنگ تحمیلی با توافق دولت و مجلس، دولت این لایحهرا از مجلس پس گرفت.
لایح مالیات بر ارزش افزوده موجود در کشور، حاصل بررسیهای متعدد کارشناسان کشور است که در شهریور سال 1381 به تصویب هیات دولت رسید و مهر همان سال نیز دولت آن را به مجلسی تقدیم کرد. در مجلس ششم بررسیهای مقدماتی بر روی این طرح انجام شد اما به علت اینکه اصلاحیه مالیاتهای مستقیم و قانون تجمیع عوارض در آن زمان به تازگی به تصویب مجلس رسیده بود (یعنی در تاریخ 27/11/1380 آخرین اصلاحات تصویب شده بود) نظر کمیسیون مربوطه مجلس بر این بود که پس از مشخص شدن نتایج اجرایی این مصوبات، برای این لایحه نیز تصمیمگیری شود.
لایحه مالیات بر ارزش افزوده به عنوان مکمل ساختار مالیاتی کشور مطرح است؛ با تشکیل مجلس هفتم دولت با تقدیم مجدد لایحه خواستار اختصاص اولویت به آن از طرف مجلس شد. بررسی لایحه در کمیسیونهای مختلف مجلس در سال 1383 صورت گرفت و یک سال به طول انجامید و در نهایت کمیسیون اصلی (امور اقتصادی) مجلس آن را در بهمن سال 1383 تصویب کرد. در عین حال بررسی سیاستهای نظام مالی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، مالیات بر ارزش افزوده (VAT) مورد بررسی قرار گرفت و به عنوان یکی از سیاستهای مالی نظام به تصویب این مجمع رسید.
تصویب لایحه در کمیسیونهای مختلف مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام مقدمهای شد تا این لایحه در آغاز سال 84 در شور اول به تصویب مجلس محترم شورای اسلامی برسد.
اهداف کاران این طرح، استقرار نظام مالیاتی، افزایش درآمدهای مالیاتی، کمک به شفافیت بیشتر اقتصاد کشور، گسترش پایههای مالیاتی، عدم ایجاد فشار بیشتر به تولیدکننده و انتقال بار مالیاتی به مصرفکنندگان و در نهایت کمک به ارتقای سطح بهرهوری از فناوری اطلاعات در تشکیل مالیاتی عنوان شده است. همچنین این طرح به از بین بردن اقتصاد زیرزمینی کمک شایانی میکند، چرا که مالیات بر ارزش افزوده بر زنجیرههای واردات، توزیع، تولید و مصرف نظارت دارد، به عبارت دیگر ارائه کالا و خدمات مرحله به مرحله در این زنجیره توسط این نظام مالیاتی پیگیری میشود و این خاصیت میتواند به شفافسازی اقتصاد کشور و شناسایی بخش قابل ملاحظهای از اقتصاد زیرزمینی کمک کند.
اجرای طرح
اجرای اولیه این طرح در زمان تسلیم لایحه به مجلس در سال 1381، برای آغاز سال 1384 پیشبینی شده بود، اما در حال حاضر تصمیمگیری برای اجرای آن به عهده نمایندگان مجلس است.
در کشورهای مختلف، اجرای این نظام مالیاتی 18 تا 24 ماه بعد از تصویب نهایی قانون مربوطه صورت میگیرد، اما در کشور ما در مدت 2 سال و نیم که این طرح ارائه شد اقدامات قابل توجهی برای اجرای آن توسط دفتر طرح مالیات بر ارزش افزوده سازمان امور مالیاتی کشور صورت گرفته است که موجب میشود در زمان کمتری نسبت به زمان استاندارد بینالمللی این طرح قابلیت اجرا پیدا کند. (معاون حقوقی و پارلمانی مجلس زمان اجرای آن را 6 تا 8 ماه پس از تصویب کامل آن توسط مجلس دانست).
فصل دوم: مفاهیم و کلیات
1- مفاهیم و محتوای مالیات
یکی از با اهمیتترین راههای تامین هزینه دولتها، جمعآوری و وصول انواع مالیاتها است. سهم درآمدهای مالیاتی دولتها از تولید ناخالص داخلی معمولاً قابل توجه است. البته، در اقتصاد ایران سهم مالیاتها از تولید ناخالص داخلی رقم بسیار ناچیزی است و سهم پرداختهای دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی، همواره بیش از سهم مالیاتها است.
1-1- تعریف مالیات:
مالیات قسمتی از درآمد یا دارایی افراد است که به منظور پرداخت مخارج عمومی و اجرای سیاستهای مالی در راستای حفظ منافع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی کشور به موجب قوانین و به وسیله اهرمهای اداری و اجرایی دولت وصول میشود. عدهای از صاحبنظران مالیات را مبلغی میدانند که دولت از اشخاص، شرکتها و موسسات بر طبق قانون برای تقویت عمومی حکومت و تامین مخارج عامه میگیرد.
مخارج عمومی شامل کلیه مخارج دولت در خصوص فعالیتهایی است که براساس قانون در سطوح مختلف برعهده دولت گذاشته شده است. هدف اصلی مخارج عمومی، رسیدن به اصل حداکثر رفاه کل جامعه است که به عنوان اصل هادی سیاستگذاری دولت و ساخت دهنده مالیه عمومی به شمار میآید.
اجرای سیاستگذاری مالی دارای سه دسته اثر مهم بوده که عبارتند از: آثار اقتصادی، آثار اجتماعی و آثار سیاسی. آثار اقتصادی اجرای سیاستگذاری مالی در چهارچوب محدودیت مصرف یک کالای بخصوص، حمایت از یک صنعت بخصوص، حمایت از یک منطقه بخصوص و حمایت از صنایع داخلی مطرح است. آثار اجتماعی اجرای سیاستگذاری مالی رسیدن به اهداف اجتماعی پیشبینی شده در قانون اساسی هر کشور منعکس در برنامههای میان مدت و درازمدت توسعه اقتصادی و اجتماعی آن است. آثار سیاسی اجرای سیاستگذاری مالی رسیدن به اهداف سیاسی پیشبینی شده در قانون اساسی هر کشور است.
1-2- عوامل تشخیص مالیات: عوامل تشخیص مالیات به سه دسته ماخذ و مبنای مالیات، نرخ مالیات و مبلغ مالیات تقسیمبندی میگردد.
1-2-1- ماخذ و مبنای مالیات: عین شیء یا موضوعی است که مالیات طبق شرایطی به آن تعلق میگیرد. به عبارت دیگر مبنای مالیات، عامل، متغیر یا هر مفهوم دیگری است که مالیات بر آن طبق قانون وضع میشود. صاحبنظر دیگری ماخذ مالیات را اینگونه بیان میکند: یک واحد ارزش یا امتیاز یا مالی که مالیات بر آن بسته عایدی مالیاتی از روی آن محاسبه میگردد.
1-2-2- نرخ مالیات: درصدی از ماخذ مالیات است که مبنای محاسبات مالیات موردنظر قرار میگیرد. به عبارت دیگر نرخ مالیات در هر مبنا، اندازه اخذ مالیات را با توجه به قوانین و آئیننامههای مالیاتی دولتها در مبنای موردنظرشان میدهد. نرخ مالیات به سه نوع تقسیم میشود:
الف- نرخ تناسبی: به نرخی اطلاق میشود که بدون توجه به تغییرات مبنای مالیات، همیشه ثابت است. این نرخ، به یک نسبت مساوی به مقادیر متغیر مبنای مالیات تعلق میگیرد.
ب- نرخ تصاعدی: به نرخی اطلاق میگردد که برعکس نرخ تناسبی، با افزایش مالیات مقدارش افزایش مییابد و درحقیقت به هر قسمتی از مبنا یک نرخ مشخص مالیات تعلق میگیرد، افزایش نرخ مالیات لزوماً متناسب با افزایش ماخذ مالیات نیست. نرخ تصاعدی به سه نوع: نرخ تصاعدی کلی، نرخ تصاعدی طبقهای و نرخ تصاعدی متمایل تقسیم میشود.
نرهخ تصاعدی کلی: در این نرخ، مبنای مالیات به چند طبقه از (پایین به بالا) تقسیم شده و هر طبقه مشمول نرخ مشخص است که با نرخ قبلی تفاوت دارد، ولی در حال افزایش است. در این نرخ به محض اینکه درآمد شخص از یک طبقه تجاوز نمود و جزء طبقه بعدی قرار گرفت، نرخ مشخص برای آن طبقه نسبت به کلیه درآمد شخص، نه مازاد آن، احتساب میگردد. از این نرخ در حال حاضر کمتر استفاده میشود، چرا که با اصل عدالت مالیاتی مغایرت دارد. در ایران، آب، برق و تلفن مشمول پرداخت مالیات از این نوع هستند.
نرخ تصاعدی طبقهای: نرخی است که برای هر یک از طبقات نسبت به مازاد طبقه قبل، نرخ طبقه موردنظر اعمال میشود.
نرخ تصاعدی متمایل: در این نرخ، نرخ تصاعدی، حالت کاهش یابنده دارد و آن موقعی است که مبنای مالیات و نرخهای تصاعدی متعلق به هر طبقه، پس از آنکه به حد معینی رسید، هر چه مبنا وسیعتر باشد، نرخ مالیات افزایش کمتری مییابد. این نرخ با اصل عدالت مالیاتی مغایرت دارد، چرا که دولت از صاحبان درآمدهای بالاتر حمایت میکند.
ج- نرخ تنازلی: در این نرخ، هر چه مبنای مالیات وسیعتر طی شود، از نرخ مالیات کاسته میشود. برخی از مالیاتهای بر مصرف، مثال خوبی در این مورد هستند.
1-2-3- مبلغ مالیات: مبلغی است که بر ماخذ مختلف مالیات تعلق میگیرد و از مودیان وصول میگردد. نحوه محاسبه مبلغ مالیات به صورت ضرب ماخذ مالیات در نرخ مالیات خواهد بود. یعنی Bt × Tx = Rt
ماخذ مالیات × نرخ مالیات = بالغ مالیات
به طور کلی طبقهبندی ماخذ مالیات و برقراری نرخهای متفاوت و بخشودگیهای گوناگون ممکن است، ماهیت یک مالیات را از نقطهنظر نرخ مالیاتی کاملاً تغییر دهد. مثلاً یک نرخ تناسبی ممکن است بر اثر بخشودگیها و معافیتهای متعدد پیشبینی شده در قانون در طبقات مختلف عملاً تبدیل به یک نرخ تصاعدی شود.
1-3- اصول یک نظام مالیاتی مطلوب: آدام اسمیت، از اقتصاددانان معروف مکتب کلاسیک، چهار اصل عمده را به عنوان اصول یک نظام مالیاتی مطلوب بیان داشته است که عبارتند از:
1-3-1- اصل عدالت و برابری: براساس این اصل، بار مالیات باید به صورت عادلانه بین مردم تقسیم شود و بر توانایی پراخت مالیات دهنده بستگی یابد. ولی مالیات تناسبی را به عنوان مالیاتی عادلانه تلقی میکند.
1-3-2- اصل معین و مشخص بودن: براساس این اصل، مبلغ و ماخذ مالیات، زمان پرداخت و طریقه پرداخت باید دقیقاً مشخص و معین باشد.
1-3-3- اصل سهولت یا اصل سهلالوصول بودن: براساس این اصل، کسب رضایت نسبی افراد و تسهیلات مختلف برای پرداخت مالیات مدنظر است و تنظیم شرایط جهت پرداخت و طریقه پراخت باید با توجه به حداقل فشار ممکنه باشد.
1-3-4- اصل صرفهجویی: براساس این اصل، در جمعآوری مالیات باید حداکثر صرفهجویی به عمل آید و هزینه جمعآوری به حداقل ممکنه تقلیل یابد.
از بین اصول فوق، اصل صرفهجویی از دیدگاه وی در پایینترین درجه اهمیت قرار دارد، لیکن از نظر اقتصادی این موضوع یکی از مهمترین مسائل یک نظام مالیاتی مطلوب است که باید به آن توجه شود.
2- انواع مالیات
مالیاتها را به دو دسته کلی تقسیمبندی مینمایند، این دو دسته عبارتند از: مالیاتهای مستقیم و مالیاتهای غیرمستقیم.
2-1- مالیاتهای مستقیم: مالیاتهای مستقیم، مالیاتهایی هستند که مستقیماً بر منبع درآمد وضع میشوند این نوع از مالیاتها، مستقیماً و متناسب با درآمد اشخاص حقیقی و حقوقی وصول میشوند.
مالیاتهای مستقیم شامل موارد ذیل است:
2-1-1- مالیات بردرآمد: انواع مالیات بردرآمد عبارتند از:
– مالیات بردرآمد حقوق
– مالیات بردرآمد مشاغل
– مالیات بردرآمد کشاورزی
– مالیات بردرآمد اجاره املاک (مستغلات)
– مالیات بردرآمد اتفاقی
– مالیات بر جمع درآمدهای ناشی از منابع مختلف.
نظامهای حاکم بر مالیات بردرآمد به سه دسته تقسیم میشوند. این سه دسته عبارتند از:
الف- نظام نرخ واحد: در این نظام، درآمدهای حاصل از تمام منابع فرد جمع میشود و بر تمام آنها نرخ مالیاتی واحدی اعمال میگردد.
ب- نظام نرخ جدولی: در این نظام، هر یک از اقلام مشخص درآمدی، مشمول نرخ متفاوت مالیات میگردد.
ج- نظام نرخ مختلط: در این نظام، ترکیبی از خصوصیات نظام نرخ واحد و نظام نرخ جدولی مورد استفاده قرار میگیرد. در دنیای کنونی، نظامهای کامل نرخ واحد و نرخ جدولی چندان رایج نمیباشد. در نظامهای نرخ واحد موجود معمولاً نرخ موثر در مورد سود حاصل از سرمایه و درآمدهای حاصل از فعالیتهای شخصی افراد، کمتر از سایر اقلام اعمال میشود. نظامهای مختلط، در اصل همان نظامهای نرخ جدولی هستند که به آن نرخهای مکملی اضافه شده است.
غالب مالیاتهای بردرآمد، براساس نظام نرخ جدولی هستند، یکی از مزیتهای این نظام، اجرای نسبتاً آسان آن است. همچنین در این نظام، نرخها را میتوان در مقابل اظهارنظر کمتر از واقع یا فرارمالیاتی مودیان تعریف نمود.
2-1-2- مالیات بر دارایی: مالیات بر دارایی یا ثروت، مالیاتهایی هستند که از مایملک اشخاص حقیقی وصول میشود و ممکن است از دو منبع خاص، یعنی دارایی و سرمایه وصول گردد.
دارایی مجموعه اموال و حقوقی است که به صاحبان موسسه یا اشخاص ثابت تعلق دارد؛ در حالی که سرمایه حق و علایق مادی صاحب و صاحبان موسسه نسبت به داراییهای موسسه است. بنابراین چنانچه مالیات بر دارایی وضع شود، ممکن است این دارایی تماماً بهخود شخص تعلق نداشته باشد و بخشی از آن، چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم به دیگر اشخاص تعلق داشته باشد. مالیات بر دارایی در قانون مالیاتهای مستقیم طی مواد 3 تا 16 اشاره شده است که این مواد را در قالب انواع مالیات بر دارایی تشریح میکند. مالیات بر دارایی یا ثروت به 2 دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:
1- مالیات بر ارث
2- حق تمبر
2-1-3- مزایای مالیاتهای مستقیم: پنج مزیت اصلی را میتوان برای مالیاتهای مستقیم در نظر گرفت این مزایا عبارتند از:
1- عادلانه بودن: از آنجا که مالیاتهای مستقیم تصاعدی و بر پایه قدرت پرداخت استوارند، برابری و عدالت را بهتر تدارک مینمایند.
2- اقتصادی بودن: هزینه جمعآوری مالیاتهای مستقیم کمتر است و بنابراین اقتصادیترند.
3- معین بودن: مالیاتهای مستقیم را با دقت بیشتری میتوان اندازهگیری نمود و پرداختکنندگان از میزان پرداخت خود خاطرجمع هستند.
4- با کشش بودن: ضریب کشش مالیاتهای مستقیم بالا است، به عنوان مثال مالیات بردرآمد به طور قابل ملاحظهای متاثر از نیازهای دفاعی و توسعهای است که به طور غیرعادی افزایش یافتهاند.
5- هوشیارسازی: این نوع مالیاتها، آفریننده آگاهی اجتماعی و مودیان هستند.
پرداختکننده مالیات، همواره احساس داشتن سهام در مخارج دولت را دارد و بنابراین، چشم انتظار و امیدوار است که بهرهای و نصیبی از راه خارج و فعالیتهای دولت نصیبش گردد.
2-1-4- معایب مالیاتهای مستقیم: به طور کلی چهار عیب اساسی را میتوان در رابطه با مالیاتهای مستقیم مطرح نمود که این عیوب عبارتند از:
1- دردآفرینی: این نوع مالیاتها، از آنجا که مستقیم هستند، برای پرداخت کنندگان درد فراوان به همراه دارد.
2- پذیرفتنی بودن: این نوع مالیاتها، غیرقابل درکند، بنابراین هیچ کس دوست ندارد آنها را بپردازد.
3- گریزپذیری: طفره رفتن و گریختن از مالیاتهای مستقیم بسیار میسر است و به راحتی میتوان دولت را در این خصوص فریب داد. علت این است که مالیات مستقیم، مبتنی بر اصل صداقت است.
4- دلبخواه بودن: گفتهاند که این نوع مالیاتها، استبدادی و دلبخواه هستند، زیرا نرخ آنها را دولت خود، مستقیماً تعیین مینماید.
2-2- مالیاتهای غیرمستقیم: مالیاتهایی که پرداختکننده آن مشخص و معین نبوده و تحقق مالیات بستگی به یک قسمت از فعالیتهای اقتصادی و عملیات افراد داشته و قابلیت انتقال آنها بسیار زیاد باشد، مالیاتهای غیرمستقیم نامیده میشود. به عبارت دیگر، مالیاتهایی که به طور غیرمستقیم بر کالای مصرفی اشخاص وضع نشده و از مصرفکنندگان وصول میشود. مالیاتهای غیرمستقیم را به دو دسته تقسیمبندی مینمایند که عبارتند از:
2-2-1- مالیات بر واردات: یکی از اقلام مهم درآمدهای مالیاتی کشورها، مالیات بر واردات است. دلایلی که اخذ مالیات بر واردات را به عنوان مهمترین درآمدهای مالیاتی کشورها محسوب مینماید عبارتند از:
– حمایت از محصولات داخلی کشورها
– جلوگیری از ورود کالاهای غیرضروری و تجملی
– کسب درآمد برای دولت
– مسائل اداری و اجرایی
صاحبنظران معتقدند کشورهایی که از طریق اعمال سیاستهای جایگزینی واردات به مرحله صنعتی شدن رسیدهاند غالباً مالیات بر واردات را به عنوان تشویق محصولات داخلی به کار گرفتهاند، و وضع حقوق گمرکی سنگین بر کالاهای تجملی و غیرضروری در حقیقت به اجرای عدالت و اصل توان پرداخت مالیات دهندگان توجه بسزایی داشته و از طرفی، به عنوان کسب درآمد برای دولت محسوب میگردد و مقبولیت این نوع از مالیات، سهولت اجرای آن نسبت به سایر اقلام مالیاتی میباشد.
2-2-2- مالیات بر معاملات (فروش و مصرف): مالیاتی که بیشتر بر مصرف و فروش کالاهایی که مصرف عام دارند، وضع شوند، مالیات بر معاملات نام دارد. این معاملات معمولاً بر تمام مراحل تولید و توزیع اعمال میشود. انواع متداول مالیات برمعاملات به چهار دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:
– مالیات عمومی فروشی
– مالیات بر واردکنندگان و صاحبان صنایع
– مالیات بر عمدهفروشی و خردهفروشی
– مالیات بر ارزش افزوده
2-2-3- مزایای مالیاتهای غیرمستقیم: در رابطه با مالیاتهای غیرمستقیم میتوان به ده مزیت زیر اشاره کرد:
1- راحتی: ما وقتی که کالایی را میخریم، مالیاتی هم میپرازیم، ضمناً آن را نه یکجا، بلکه اندک اندک تادیه میکنیم، بنابراین درد آن را احساس نمیکنیم.
2- گریزناپذیری (در مورد مصرفکننده): گریزناپذیری جزو درون ذاتی مالیاتهای غیرمستقیم است و طفره رفتن مشکل است، زیرا مالیاتها با قیمتها عجین و یک کاسه شدهاند.
3- عادلانه بودن: اگر این مالیاتها را بر کالاهای مورد مصرف ثروتمندان (کالاهای تجملی) متمرکز نماییم، میتوانند ابزار برقراری عدالت شوند.
4- با کشش بودن: اگر این مالیاتها را بر کالاهای ضروری یا کالاهایی که تقاضا برایشان بیکشش است، سرشکن نماییم، با کشش خواهد بود.
5- اثرات اجتماعی سودمند: با ابزار مالیاتهای غیرمستقیم میتوان مصرف کالاهای مضر و مسکرات را تهدید نمود.
6- تشکیل سرمایه: این مالیاتها، سهم مصرف را در ترکیب درآمد قابل تصرف کاهش میدهد و بنابراین، سهم پسانداز را افزایش میدهد. این پساندازها را میتوان در فرایند تولید به کار گرفت.
7- بازجایابی عوامل تولید: مالیات بر برخی از کالاها، تولید آنها را محدود میسازد و بنابراین، منابع دیگر آنها را به سوی تولیدات دیگری سوق میدهد.
8- شمول وسیع: این مالیاتها را میتوان بر دامنه وسیعی شامل کرد و بنابراین ابزار درآمدی کارآمد برای پرکردن خزانه دولت هستند.
9- مولد بودن: از آنجا که دامنه شمول این نوع مالیاتها، زیاد است، درآمد فراوانی تدارک مینمایند که میتواند توسط دولت در امور تولید و فرایند رشد و توسعه جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
10- جانشینی برای مالیاتهای مستقیم: با تکیه بر مزیت نهم، مالیاتهای غیرمستقیم میتوانند جانشین مناسبی برای مالیاتهای مستقیم تصاعدی با شیب تند باشند، بنابراین از اثرات منفی آنها بر پسانداز و سرمایهگذاری، جلوگیری کنند.
2-2-4- معایب مالیاتهای غیرمستقیم: در رابطه با مالیاتهای غیرمستقیم میتوان به هفت عیب یا نارسایی اشاره کرد که عبارتند از:
1- نامعین بودن: میزان وصولی مالیات غیرمستقیم تحمیلی بر یک کالا را همواره نمیتوان پیشبینی کرد، بنابراین، دولت در پیشبینی درآمد حاصل از مالیاتهای غیرمستقیم دچار مشکل میشود.
2- تنازلی بودن: این نوع مالیات را فقیر و ثروتمند به نحو یکسان میپردازند، به همین جهت مالیاتهای غیرمستقیم ذاتاً تنازلی هستند و بار واقعی آنها بر فقرا در قیاس با اغنیا بیشتر است. علاوه بر این هنگامی که مالیاتهای غیرمستقیم در مورد کالاهای ضروری اعمال شوند، خاصیت تنازلی بودن آنها بیشتر میشود، زیرا، بخش عمده درآمد فقرا به مصرف ضروریات میرسد.
3- هوشیار ناسازی: از آنجا که این نوع مالیاتها احساس نمیشوند، آگاهی بخش هم نخواهند بود.
4- غیراقتصادی بودن: هرچند ظاهراین است که در گرفتن مالیاتهای غیرمستقیم، فروشندگان عاملین بدون دستمزدی هستند، ولی در واقع هزینه جمعآوری در اینجا هم سنگین است. برخی از این مالیاتها (مثل عوارض گمرکی) به خدم و حشم زیادی محتاجند، ضمناً گذر کالا از میان واسطههای متعدد، ذره ذره مبالغی را بر مالیات تعیین شده توسط دولت میافزاید. به عبارت دیگر، مصرفکنندگان نهایی، زیاد میپردازند، ولی دولت کم دریافت میکند و این بر مبنای هزینه بالای واقعی مالیاتهای غیرمستقیم است.
5- تورمزا بودن: این خطر، به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته وجود دارد که اخذ مالیاتهای غیرمستقیم به تورم دامن زند. این مساله به خصوص در زمانی بیشتر رخ مینماید که جامعه در دام شرایط روانی مساعد تورم قرار داشته باشد.
6- گریزپذیری (در رابطه با فروشندگان): بخش عمدهای از مالیاتهای غیرمستقیم اسیر گریز مالیاتی (طفرهروی) میشوند. آیا کالاهای مشمول این مالیاتها، درست شمارش میشوند؟ بخش خود مصرف تولیدات را چگونه باید در شمول این مالیاتها قرار داد؟ و امثال اینها، سوالاتی هستند که ماهیت این گریز را بهتر نشان میدهند.
7- رفاهزدایی: اگر جامعه در شرایط بازدهی صعودی نسبت به مقیاس قرار داشته باشد، تحمل مالیاتهای غیرمستقیم یا افزایش آنها، موجب افزایش قیمتی بیش از افزایش هزینه خواهد شد و این به معنای کاستن از رفاه اجتماعی مصرفکنندگان است.
3- محتوای سود حسابداری
سود از جمله معیارهای اندازهگیری عملکرد میباشد که مبتنی بر اطلاعات حسابداری است، بر این اساس از اطلاعات تاریخی موجود در صورتهای مالی اساسی و یادداشتهای همراه، عملکرد شرکت را اندازهگیری میکنند. یکی از مزایای سود قابلیت اتکاء و اثبات آن است. چرا که براساس اطلاعات تاریخی محاسبه میشود، و نسبتاً باثبات میباشد. و از معایب آن این است که ممکن است با واقعیت همخوانی نداشته باشد، به عبارتی ممکن است تا حدودی نامربوط باشد، زیرا مبتنی بر اطلاعات تاریخی است. سود حسابداری عبارت از درآمدها منهای هزینهها میباشد. در طول یک سال مالی شرکت با توجه به فعالیتهایی که انجام میدهد، درآمد تحصیل میکند. از طرفی شرکت برای تولید محصولات و ارائه خدمات مبالغی هزینه متحمل میشود. در پایان سال مالی به منظور تعیین عملکرد شرکت، درآمدها و هزینههای مربوطه با هم مطابقت داده میشوند، تا معلوم شود که شرکت در سال مالی مذکور چقدر سود تحصیل نموده است. بنابراین سود میتواند روشی برای ارزیابی عملکرد شرکت باشد، اما بنابر دلایل زیر معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد شرکت محسوب نمیشود.
الف- روشهای حسابداری: سود حسابداری با توجه به روشهای حسابداری که شرکت به کار میبرد تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. شرکتها برای ارزیابی موجودیهای کالا، استهلاک داراییها، هزینههای تحقق و توسعه، ایجاد ذخایر و … میتوانند از روشهای گوناگونی استفاده نمایند. نتایج حاصل از روشهای متفاوت با هم فرق دارند و در نتیجه سود شرکت را تحت تاثیر قرار میدهند.
ب- برآوردهای حسابداری: سود حسابداری با توجه به برآوردهای حسابداری، تحت تاثیر قرار میگیرد. حسابداران همواره مجبورند که از برآوردهای حسابداری استفاده نمایند، در واقع بعضی از رویدادها را نمیتوان به طور دقیق پیشبینی کرد، بنابراین ناچاریم که این رویدادها را برآورد نماییم. مواردی از قبیل برآورد عمر مفید داراییهای استهلاکپذیر، برآورد ارزش اسقاط داراییها، برآورد درصد ایجاد ذخیره مشکوکالوصول برای حساب بدهکاران، موجودیها و … و سایر برآوردهای لازم میتوانند سود حسابداری را تحت تاثیر قرار دهند، با توجه به اینکه برآوردها جنبهی ذهنی و قضاوتی دارند و توسط مدیران انجام میشوند، در واقع عملکرد شرکت را تحت تاثیر قرار میدهند.
3-1- مبنای محاسبه سود: سود حسابداری براساس اصل بهای تمام شده تاریخی محاسبه میگردد. یعنی شرکت برای تعیین سود خود دارائیها را به بهای تمام شده مدنظر قرار میدهد. با توجه به اینکه معمولاً قیمتها روند صعودی دارند و با توجه به ارزش روز دارائیها، میتوان گفت که ارقام مندرج در صورتهای مالی (که بر مبنای بهای تمام شده است) با ارزشهای جاری تفاوت فاحش خواهند داشت. (علیالخصوص در شرایط تورمی) بنابراین اگر شرکت بعضی از اقلام هزینه را با توجه به ارزشهایجاری در حسابهایش لحاظ نماید (هزینه استهلاک دارائیهای ثابت)، سود حسابداری به شدت کاهش خواهد یافت. با توجه به مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که سود حسابداری معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد شرکت نمیباشد.
البته اشکالات سود حسابداری را شاید بتوان با انجام تعدیلاتی برطرف نمود و به سود واقعی شرکت دسترسی پیدا کرد ولی نکته مهم در مورد سود حسابداری این است که مبلغ سود نمیتواند تعیینکننده عملکرد شرکت و میزان موفقیت مدیران شرکت باشد، زیرا علاوه بر کمیت (مبلغ) سود، کیفیت سود نیز مهم است. مهم این است که سود با چه میزان سرمایهگذاری به دست آمده است. یعنی برای تحصیل یک ریال سود، چه میزان سرمایه به کار گرفته شده است؟
3-2- سود هر سهم: سود هر سهم از تقسیم سود خالص بعد از مالیات بر تعداد سهام شرکت به دست میآید. اگرچه سود هر سهم معیار عامه پسندی برای ارزیابی عملکرد شرکت میباشد ولی ایرادات وارد بر سود حسابداری، بر سود هر سهم نیز وارد میباشند. یعنی با تغییر در روشهای حسابداری و یا تغییر در برآوردهای حسابداری، سود هر سهم نیز تغییر خواهد کرد. در حقیقت سود هر سهم فقط مربوط به یک دوره زمانی معین (سال مالی) میباشد و نمیتوان با توجه به آن در مورد عملکرد شرکت قضاوت نمود.
3-3- نرخ رشد سود: نرخ رشد از حاصلضرب نرخ سرمایهگذاری در نرخ بازده به دست میآید. بنابراین ممکن است که دو شرکت دارای نرخ رشد سود مشابهی باشند در حالی که نرخ بازده آنها با هم متفاوت باشد. مثلاً ممکن است شرکتی دارای نرخ بازده 10% و شرکتی دارای نرخ بازده 15% باشد. برای اینکه دو شرکت فوق نرخ رشد سود مشابهی داشته باشند، لازم است که شرکت اول سرمایهگذاری بیشتری انجام دهد زیرا نرخ بازده کمتری دارد. در حالی که شرکت دوم به دلیل نرخ بازده بهتر با سرمایهگذاری کمتری به همان نرخ رشد سود دست پیدا خواهد کرد. بنابراین اگر ملاک ارزیابی عملکرد شرکت نرخ رشد سود باشد، به نظر میرسد هر دو شرکت دارای عملکرد یکسانی میباشند در صورتی که عملکرد واقعی آنها یکسان نیست. بنابراین نرخ رشد سود به تنهایی معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد شرکت نمیباشد.
3-4- سود تقسیمی: بسیاری بر این باورند، شرکتی که سیاستتقسیم سود باثباتی دارد و هر ساله مبلغی از سود خود را بین سهامداران تقسیم میکند، این عمل نشاندهنده موفقیت و عملکرد مثبت شرکت میباشد. در حقیقت اگر به تقسیم سود به عنوان معیار اندازهگیری عملکرد اتکاء کنیم، قطعاً نتیجهگیری درستی نخواهیم کرد. سودی که شرکت به سهامدارانش میپردازد مبالغی است که از شرکت خارج میشود. معمولاً شرکتهایی اقدام به تقسیم سود میکنند که نمیتوانند سود خود را سرمایهگذاری نمایند. سود تقسیمی به سیاست سرمایهگذاری شرکت بستگی دارد. شرکتهایی که فرصتهای سرمایهگذاری سودآوری دارند، سود را به عنوان یک منبع تامین مالی تلقی میکنند. اگر شرکت فرصت سرمایهگذاری سودآور داشته باشد، تقسیم سود به نوعی بیانگر ضعف مدیریت شرکت در استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری سودآور میباشد. گاهی نیز شرکت به دلیل اشباع شدن، فرصت سرمایهگذاری ندارد، در چنین حالتی که بازده سرمایهگذاری کمتر از هزینه سرمایه است، تقسیم سود سیاست درستی خواهد بود. بنابراین اگر شرکت امکان سرمایهگذاری سودآور دارد، نباید سود تقسیم کند و اگر فرصت سرمایهگذاری سودآور ندارد، بهتر است که همه سود را تقسیم نماید. ولی مهم این است که اولاً سود به راحتی میتواند توسط مدیران تحریف شود و ثانیاً صرف پرداخت سود نمیتواند بیانگر موفقیت و عملکرد خوب شرکت باشد. بنابراین اتکاء به سود سهام تقسیمی به تنهایی نمیتواند معیار مناسبی از عملکرد شرکت باشد.
4- مفاهیم و محتوای ارزش افزوده اقتصادی (EVA)
معیارهای اندازهگیری عملکرد هر کدام دارای معایب و مزایایی هستند و چنانچه هر کدام مبنای اندازهگیری قرار گیرند، ممکن است اندازهگیری عملکرد مطابق با واقعیت نباشد. ارزش افزوده اقتصادی (EVA) تنها معیاری است که معایب عمده روشهای قبلی را ندارد. به عبارتی ارزش افزوده اقتصادی شاخص بنیادین برای اندازهگیری عملکرد شرکت میباشد. EVA میتواند به عنوان بهترین معیار اندازهگیری عملکرد در نظر گرفته شود زیرا این معیار، ارزشی را برای شرکت تعیین میکند که به ارزش بازار شرکت نزدیک است. شرکتهایی که توانایی تحصیل بازدهای بیش از متوسط نرخ هزینه سرمایهگذاری را دارند، ارزش افزوده اقتصادی مثبت خواهند داشت یعنی ارزش شرکت افزایش یافته و به تبع آن ثروت سهامداران زیادتر شده است. برعکس شرکتهایی که نرخ بازده سرمایهگذاری آنها کمتر از متوسط نرخ هزینه سرمایهگذاریشان است، ارزش افزوده منفی ایجاد خواهند کرد یعنی ارزش شرکت کاهش یافته و سهامداران فقیرتر میشوند و اگر ارزش افزوده اقتصادی صفر باشد شرکت هیچ ارزشی ایجاد نکرده است. ارزش افزوده اقتصادی نشان میدهد که ارزش شرکت مستقیماً به عملکرد مدیریت بستگی دارد در حالی که سایر معیارهای اندازهگیری، قادر به انجام چنین عملی نیستند.
4-1- تعریف EVA: مفهوم ارزش افزوده در اقتصاد کلان ریشه دارد. ارزش افزوده در کشورهای توسعه یافتهای که سیستم اقتصاد سرمایهداری دارند برای اندازهگیری ثروت ملی، یعنی تولید ناخالص داخلی، استفاده میشود. در یک بنگاه اقتصادی، ارزش افزوده مقدار باقیمانده از بازدهای است که با بهرهگیری از ظرفیت تولیدی مثل کار و سرمایه به وجود آمده است. ارزش افزوده، سهم بنگاه اقتصادی از تولید ناخالص داخلی را نشان میدهد و بیانگر توانایی بنگاهدر افزایش ارزش کالاها و خدمات تولیدی است. برای مثال: اگر نجاری مقداری چوب و خدمات به مبلغ 7000 ریال جهت ساخت یک میز خریداری نماید و میز ساخته شده را به مبلغ 18000 یال بفروشد، ارزش افزوده ایجاد شده معادل 11000 ریال خواهد بود.
بسیاری از شرکتها وقتی که عملکرد واحد تجاریشان را ارزیابی میکنند سود را بدون در نظر گرفتن هزینه سرمایه مورد استفاده برای ایجاد آن درآمد، مدنظر قرار میدهند. اخیراً شرکتها از مفهوم ارزش افزوده اقتصادی برای ارزیابی عملکرد استفاده میکنند. ارزش افزوده اقتصادی معیاری است که هزینه فرصت همه منابع به کار گرفته شده در شرکت را مدنظر قرار میدهد. اگر سود خالص شرکتی برابر با هزینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده باشد، شرکت هیچ ارزشی ایجاد نکرده است، حتی اگر مبلغ سود خالص خیلی زیاد باشد، زیرا سهامداران با سرمایهگذاری در پروژههای دیگری با ریسک مشابه، بازدهی معادل هزینه فرصت کسب خواهند کرد.
اگر سود خالص شرکتی کمتر از هزینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده باشد، ارزش شرکت کاهش خواهد یافت و سهامداران فقیرتر خواهند شد، زیرا اگر سهامداران در پروژههای دیگری با ریسک مشابه در بازار سرمایه، سرمایهگذاری میکردند، بازده بیشتری تحصیل میکردند.
فقط زمانی که سود خالص شرکت از هزینه فرصت سرمایه به کارگرفته شده در شرکت بیشتر باشد، ارزش شرکت افزایش یافته و به تبع آن ثروت سهامداران زیادتر شده است.
نوآوریهای ارزش افزوده اقتصادی در دو حوزه دوقلوی مدیریت مالی و سرمایهگذاری به حدی است که از آن به عنوان انقلاب ارزش افزوده یاد میشود "جیمزال گرافت". تکامل سود اقتصادی یا همان ارزش افزوده اقتصادی ریشههای تاریخی دارد که ردپایش را میتوان در تعاریف اقتصاددانان کلاسیک از سود باقیمانده (سود اضافی) جست. به عنوان مثال آلفرد مارشال، از اقتصاددانان معروف انگلیسی در 1890 سود اقتصادی را اینگونه تعریف میکند: "سود اقتصادی آن چیزی است که بعد از کسر کل هزینههای سرمایه باقی میماند که میتوان آن را "سود مدیریت" یا "سود تعهد" نیز نامید." براساس تعریف مارشال، دیدگاه اقتصاددانان کلاسیک در مورد سود به طور ریشهای متفاوت از ابزارهای حسابداری سنجش سود مانند سود پس از بهره و مالیات و سود نقدی پس از بهره مالیات … است. تفاوت کلیدی بین سود اقتصادی و سود حسابداری در این نهفته است که اقتصاددانان اعتقاد دارند یک شرکت واقعاً زمانی سودآور است که: 1- درآمدهایش بتواند هزینههای جاری عملیاتی و تولیدی شرکت را پوشش دهد، و 2- بازده معقولی را برای مالکان که سرمایهشان را در شرکت به کار انداختهاند ایجاد کند.
اساساً نظریه ارزش افزوده اقتصادی بر مبنای دو اصل زیر بنا شده است:
1- شرکت سودآور نیست، مگر اینکه درآمدهایش بیش از هزینههای فرصتیاش باشد.
2- ثروت سهامداران زمانی ایجاد میشود که مدیران شرکت، تصمیمات سرمایهگذاری را طوری اتخاذ کنند که ارزش فعلی خالص آنها (با نرخ تنزیلی حداقل معادل هزینه سرمایه شرکت) مثبت باشد (جیمزال گرفت، 2003).
4-2- محاسبه ارزش افزوده اقتصادی: ارزش افزوده اقتصادی از رابطه زیر به دست میآید:
Capital × EVA = (r – c)
سرمایه × (نرخ هزینههای سرمایهگذاری – نرخ بازده سرمایهگذاری) = ارزش افزوده اقتصادی
نرخ بازده سرمایهگذاری عبارت است از که در آن NOPAT سود عملیاتی خالص بعد از مالیات است.
منظور از نرخ هزینه سرمایه، میانگین وزنی کل هزینههای تامین مالی (هم از طریق بدهی و هم از طریق انتشار سهام) است.
منظور از Capital یا سرمایه مجموع بدهی و حقوق صاحبان سهام است.
ذکر این نکته ضروری است که برای محاسبه ارزش افزوده اقتصادی یک سری تعدیلات حسابداری بر روی Capital و NOPAT انجام میشود تا سرمایه حسابداری به سرمایه اقتصادی و سود حسابداری به سود اقتصادی تبدیل گردد. به عنوان مثال نمونهای از تعدیلات حسابداری، ذخایر متعددی است که حسابداران در نظر میگیرند. انواع ذخایر (مانند ذخیره مطالبات مشکوکالوصول، ذخیره هزینههای معوق و …) فقط براساس ثبتهای حسابداری شکل میگیرند و باعث میشود تا سود شرکت کمتر نشان داده شود. این در حالی است که با ثبت این ذخایر از سوی حسابداران، نقدینگی کمتری از شرکت خارج خواهد شد. این ذخایر به عنوان نقد داخلی در اختیار مدیریت شرکت است و بخشی از سرمایه شرکت تلقی میشود و باید هزینه فرصت آنها مدنظر قرار گیرد. بنابراین پیشنهاد میشود که در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی این ذخایر به سرمایه و تغییرات دورهای آن به سود خالص بعد از مالیات اضافه شود. تعدیل دیگر سرمایهای کردن و مستهلک نمودن مخارجی مانند تحقیق و توسعه است که انتظار میرود مزایای آتی داشته باشند.
4-3- اهمیت و دلایل مطرح شدن ارزش افزوده اقتصادی: سود و سودآوری یک واحد انتفاعی از دیرباز مورد بحث اقتصاددانان و حسابداران بوده است. در حقیقت فلسفه اصلی ایجاد یک واحد انتفاعی همان سودآوری است. اما آیا منظور از سود، همان سودی است که در صورتهای مالی نمود مییابد؟ قطعاً جواب منفی است. سود مورد نظر سهامداران و سرمایهگذاران غیر از سودی است که در صورت سود و زیان نشان داده میشود. سودی که از طریق صورت سود و زیان محاسبه میشود فقط هزینه بدهی را در نظر میگیرد و هزینه حقوق سهامداران را نادیده میگیرد. این در حالی است که براساس نظریه ریسک و بازده، هزینه حقوق سهامداران بیشتر از هزینه بدهی است و نادیده گرفتن هزینه حقوق سهامداران باعث میشود که سود شرکت به طور واقعی نشان داده نشود. با بکارگیری ارزش افزوده اقتصادی، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق سهامداران در نظر گرفته میشود و به این ترتیب سود حسابداری به سود اقتصادی تبدیل میگردد.
از طرف دیگر سود حسابداری با اتخاذ روشهای مختلف حسابداری (روش ارزیابی موجودیها، روشهای استهلاک، سرمایهای یا هزینه تلقی کردن هزینههایی مانند تحقیق و توسعه، درنظر گرفتن ذخایر مختلف و …) میتواند براساس خواست مدیران تغییر کند و از عملکرد واقعی شرکت فاصله بگیرد. بنابراین، شاخصهای مبتنی بر سود مانند سود هر سهم و بازدهحقوق سهامداران و … نمیتواند عملکرد واقعی شرکت را نشان بدهد. با بکارگیری ارزش افزوده اقتصادی و تعدیلات پیشنهادی، میتوان اثرات روشهای حسابداری را برطرف ساخت و عملکردی واقعی از شرکت ارائه نمود.
4-4- مزایای ارزش افزوده اقتصادی (EVA): EVA دارای مزایای زیادی است که میتوان مهمترین آنها را به شرح زیر خلاصه کرد.
1- EVA رابطه نزدیکی با NPV (Net Present Value) دارد، به عبارتی EVA با تئوری تامین مالی که بیان میدارد ارزش یک شرکت افزایش خواهد یافت اگر پروژههایی با NPV مثبت انتخاب شوند، همسو و سازگار میباشد.
2- EVA مشکلات مربوط به روشهایی را که روی تفاوت بین بازده حقوق صاحبان سهام ROE (Return on Ouner's Equity) و هزینه حقوق صاحبان سهام COE (Coston Owner's Equity) و همچنین بازده سرمایه ROC (Return On Capital) و هزینه سرمایه COC (Cost On Capital) بحث میکنند را مرتفع میسازد. این روشها ممکن است موجب شوند که شرکت از انتخاب پروژههای مناسب به خاطر پایین بودن تفاوت درصدهای مذکور اجتناب نماید.
3- EVA مدیران ارشد شرکت را نسبت به معیاری که بیشتر تحت کنترل آنها است، پاسخگو میکند نرخ بازده سرمایه و هزینه سرمایه به وسیله تصمیمات آنها تحت تاثیر قرار میگیرد نه نسبت به معیارهایی که مدیران احساس میکنند نمیتوانند آنها را به خوبی کنترل نمایند (ارزش بازار سهام).
4- EVA از طریق همه تصمیماتی که مدیران شرکت اتخاذ میکنند تحت تاثیر واقع میشود (تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری و تقسیم سود، نرخ بازده سرمایه و تصمیمات مربوط به تامین مالی، هزینه سرمایه را تحت تاثیر قرار میدهد).
5- EVA معیار مناسبی جهت تعیین پاداش مدیران میباشد (میتوان پاداش را به عنوان درصدی از ارزش افزوده اقتصادی که مدیران ایجاد کردهاند در نظر گرفت).
6- EVA به عنوان معیار داخلی سنجش عملکرد، موفقیت شرکت در افزودن ارزش به سرمایهگذاری سهامدارانش به بهترین نحوه نشان میدهد.
7- EVA نشان میدهد که ارزش شرکت مستقیماً به عملکرد مدیریت بستگی دارد.
8- EVA با ارزش بازار شرکت در ارتباط است (ارزش سهام تابعی از EVAهای آتی پیشبینی شده میباشد).
9- EVA معیاری است که نشان میدهد عملکرد واقعی شرکت نسبت به عملکرد پیشبینی شده، کاهش یا افزایش داشته است. EVA مثبت به این معنی است که ارزش شرکت با در نظر گرفتن هزینه برای سرمایه به کار گرفته شده، افزایش یافته است.
10- EVA روش مناسبی برای تعیین اهداف، اندازهگیری عملکرد، ارزیابی استراتژیها، تخصیص سرمایه، طراحی سیستم پاداش، افزایش سرمایه و قیمتگذاری میباشد.
11- EVA به عنوان یک معیار عملکرد اقتصادی با معیارهای دیگری مثل ارزش افزوده نقدی CVA (Cash Valac Add)، ارزش افزوده سهامداران SVA (Stockholderes Value Add) و بازده جریان نقدی روی سرمایهگذاری CFROI (Cash Flow Return On Investment) سازگار میباشد.
12- EVA به عنوان معیار اندازهگیری عملکرد کمتر در معرض تحریفهای حسابداری قرار دارد. به عبارتی از طریق انجام برخی تعدیلات، انحرافات ناشی از تغییر در روشها و برآوردهای حسابداری به حداقل میرسد.
13- استفاده از EVA باعث کسب بازدهی بالاتر میشود.
14- بکارگیری EVA با هزینهیابی بر مبنای فعالیت ABC (Activity Based Cosring) دارای دو مزیت عمده است:
الف- تصمیمگیرندگان نسبت به کسب بازده اقتصادی (Economic Return) از محصولات و مشتریان حساسیت نشان میدهند.
ب- موجبات بکارگیری سرمایه با کارآیی بیشتر را فراهم میآورد.
15- بکارگیری EVA همراه با ارزیابی متوازن BSC (The Balanced Score Card) موجبات ایجاد ارزش بیشتر برای شرکتها را فراهم میآورد.
4-5- معایب EVA:
1- EVA معمولاً براساس ارزشهای تاریخی محاسبه میشود، بنابراین میتواند تا حدودی گمراه کننده باشد، به عبارتی بدون ارزیابی تصمیمات سرمایهگذاری بلندمدت، تجزیه و تحلیل EVA میتواند نتایج نادرستی ارائه دهد.
2- گاهی اوقات انجام تجزیه و تحلیل EVA غیرعملی است، به عنوان یک قاعده کلی تجزیه و تحلیل EVA برای شرکتهایی که تازه راهاندازی شدهاند و شرکتهای سرمایهگذاری مناسب نیست.
3- برای تجزیه و تحلیل EVA شناسایی همه منابعی که در یک شرکت مورد استفاده قرار میگرفتهاند، ضروری است. بسیاری از داراییها که در فعالیتهای یک شرکت به کار گرفته میشوند، داراییهای نامشهود هستند که شناسایی، تعیین ارزش و تعیین هزینه سرمایه برای آن بسیار مشکل میباشد.
فصل سوم:
ضرورت ایجاد تحول در نظام مالیاتی:
اهمیت نقش دولت در اقتصاد، با توجه به نحوه تاثیرگذاری بودجه و سیاستهای مالی بر فعالیتهای اقتصادی مشخص میگردد. از آنجایی که اتخاذ سیاستهای مالی میتواند بر متغیرهای اساسی اقتصاد تاثیر بسیار میگذارد، بررسی درآمدها و هزینههای دولت که از ابزارهای مهم این سیاستها هستند از اهمیت زیادی برخوردارند. این ابزارها عبارتند از:
1- درآمدهای دولت - درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز و درآمدهای مالیاتی و درآمدهای حاصل از فعالیتهای انتفاعی و سود سرمایهگذاری و انحصارات دولتی از اقلام عمدهی تشکیل دهنده درآمدهای دولت است. اتکاء بیش از حد به درآمدهای نفتی با توجه به نوسانات بهای نفت در بازار جهانی، بیثباتی کل درآمدهای دولت را موجب گشته است. (نمودار شماره 1 این واقعیت را آشکار میسازد). به عبارت دیگر، درآمدهای مالیاتی در کشور به طور غیرمستقیم متاثر از جریان درآمد ارزی حاصل از فروش نفت است. به عنوان مثال، کاهش درآمدهای ارزی از طرفی موجب کاهش واردات و به تبع آن کاهش مالیات غیرمستقیم (مالیات بر واردات) میشود.
ارقام جدول شماره 1 بیانگر این مطلب است که درآمدهای نفتی از مقدار 3/155 میلیارد ریال در سال 1350 به رقم 2/1590 میلیارد ریال در سال 1357 افزایش یافته و دارای رشدی معادل 9/923 درصد بوده است. بایگانی به آمار درآمدهای نفتی بین سالهای 1353 و 1352 مشخص میشود که این درآمد که در سال 1352 حدود 3/311 میلیارد ریال بوده در سال 1353 به 2/1205 میلیارد ریال رسیده است. یعنی در فاصله یک سال از رشدی معادل 3/287 درصد برخوردار بوده است، که این مساله از افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی ناشی گردیده است. در سالهای بعد از انقلاب درآمدهای ارزی حاصل از نفت با افت و خیزهای شدیدی روبهرو بوده است. در این راستا درآمدهای نفتی از حدود 1/1013 میلیارد ریال در سال 1357 به رقمی معادل 8/667 میلیارد ریال در پایان سال 1367 رسید. علت این نوسانات ماهیت درآمدهای نفتی است که با تغییرات قیمت نفت یا علل دیگری از قبیل اعتصاب کارکنان شرکت در سال 1357، یا مساله جنگ، مقدار آن نیز کم یا زیاد شده است. بعد از اتمام جنگ و با شروع اجرای برنامه پنج ساله اول در سال 1368 درآمد نفتی کشور به حدود 8/770 میلیارد ریال رسید که این مقدار از مبلغ پیشبینی شده در برنامه (یعنی مبلغ 900 میلیارد ریال) کمتر است. در سال 1370 درآمد نفتی با برخورداری از رشدی معادل 7/34%، برابر 7/1038 میلیارد ریال گردید و در سال بعد از آن یعنی در سال 1371 با رشدی معادل 395% به رقم 2/5141 میلیارد ریال رسیده است و بعد از آن به سرعت به صورت صعودی افزایش یافته است به طوری که در سال 1381 به مبلغ 102553 میلیارد ریال میرسد.
2- درآمدهای مالیاتی:
درآمدهای مالیاتی که قلم عمده دیگر درآمدهای دولت است، به عنوان ابزار مالی موثر برای تامین منابع مالی هزینههای ضروری دولت و تعدیل در توزیع درآمد و ثروت و هدایت فعالیتهای اقتصادی جامعه به کار میرود.
با مشاهده ارقام جدول شماره (1) مشخص میگردد که درآمدهای مالیاتی کشور که در سال 1350 در حدود 9/82 میلیارد ریال بود، در سال 1356 به 2/449 میلیارد ریال رسید، که این مبلغ با توجه به درآمدهای نفتی همان سال (2/1590 میلیارد ریال) مبلغ ناچیزی است. در این زمینه درآمدهای نفتی حدود 5/2 برابر درآمدهای مالیاتی است.
بعد از انقلاب اسلامی به جز سالهای 1358 و 1359 و 1365 و 1367، همواره درآمدهای مالیاتی روندی صعودی را داشته است و از 6/471 میلیارد ریال در سال 1357 به 6/65380 میلیارد ریال در سال 1382 رسیده است. با اینکه در سالهای بعد از انقلاب اسلامی تلاش دولت در جهت عادلانهتر کردن سیستم مالیاتی بوده است، ولی مشاهدات گوناگون نشاندهنده این امر است که در سالهای اخیر گروهی از افراد از درآمدهای متنابهی برخوردار شدهاند.
همانطور که در نمودار شماره 1 الف و ب نشان داده شده است، از سال 1368 یعنی سال اجرای برنامه پنج ساله اول جمهوری اسلای ایران، عواید حاصل از مالیات به سرعت افزایش یافته است، به طوری که از سال 1368 تا سال 1382 حدود 763/13% رشد داشته است.
به دلیل آنکه مالیاتها یکی از عمدهترین منابع تامین درآمد برای هزینههای دولت است، بنابراین هر کدام از اجزای آن را به صورت جداگانه بررسی میکنیم که در سطور زیر به آن پرداخته میشود.
2-1- مالیاتهای مستقیم: مالیات مستقیم که به دلیل ماهیتش (در قسمت مربوط به مفاهیم و تعریف مالیات توضیحات بیشتر آورده شده است)، از عمدهترین مالیاتها است، نه تنها در کشور ما بلکه در اکثر کشورهای جهان از جمله مالیاتهای مهم به شمار میآید. با وجود این، مالیات مستقیم در کشور ما تا قبل از سال 1354 نسبت به کل مالیات سهم کمتری را به خود اختصاص داده است. با مشاهده جدول شماره 02) ملاحظه میشود که رقم این مالیات از مقدار 6/32 میلیارد ریال در سال 1350 به رقم 9/232 میلیارد ریال در سال 1356 رسیده است (نمودار شماره (2)).
در سالهای بعد از انقلاب اسلامی به جز سالهای 1359 و 1362 و 1363 و 1366 و 1382 در باقی سالها نسبت مالیات مستقیم به کل مالیاتها از سهم بیشتری برخوردار بوده است و از 7/271 میلیارد ریال در سال 1357 به 9/645 میلیارد ریال در سال 1367 فزونی یافته است. بعد از اتمام جنگ این مالیات مانند مالیات غیرمستقیم از روند صعودی برخوردار بوده و از 2/665 میلیارد ریال در سال 1368 به رقم 6/32253 میلیارد ریال در سال 1382 رسیده است.
2-1-1- مالیات بر شرکتها: مالیات بر شرکتها که در اکثر سالها بیشترین سهم از وصول مالیاتهای مستقیم را به خود اختصاص داده و به دو شکل مالیات بر شرکتهای دولتی و مالیات بر شرکتهای خصوصی وصول میشود.
این نوع مالیات که در سال 1350 برابر 2/15 میلیارد ریال بود، در سال 1357 به 8/200 میلیارد ریال رسید که از رشد سالانهای معادل 5/44% برخوردار بوده است. بعد از انقلاب اسلامی در سال 1358 این رقم به 143 میلیارد ریال کاهش یافت و با افت و خیزهایی به 343 میلیارد ریال در سال 1368 رسید، که رشد سالانه آن در این سالها فقط 9% بوده است. همچنین این مالیات در سال 1382 بالغ بر 20457 میلیارد ریال رسید که در مقایسه با سال 1368، حدود 5864% رشد داشته است (جدول شماره (3)).
این مالیات که عمدهترین رقم مالیات مستقیم را تشکیل میدهد، خود از دو قسمت مالیات بر شرکتهای دولتی و مالیات بر شرکتهای خصوصی تشکیل یافته است. مالیات بر شرکتهای دولتی با رشد سالانهای معادل 5/49% (دارای بالاترین رشد سالانه در میان اقلام مالیاتها در این دوره) از 7/8 میلیارد ریال در سال 1350 به 2/145 میلیارد ریال در سال 1357 رسید. در حالی که در دوره 1368-1358 وصولیهای مربوط به این مالیات، سالانه تنها 7/1% رشد داشته، که دلیل عمده آن زیاندهی و ناچیز بودن درآمد اکثر شرکتهای دولتی بوده است. درآمد حاصل از مالیات بر شرکتهای خصوصی در دورههای زمانی 57-1350 و 68-1358 به ترتیب از رشد سالانهای معادل 6/35% و 7/17% برخوردار بوده است.
2-1-2- مالیات بردرآمد: این مالیات که حدود 30 درصد از کل مالیاتهای مستقیم را تشکیل میدهد، شامل مالیات بر حقوق، مالیات بر مشاغل و مالیات بر مستغلات است. مالیات بر حقوق 10 درصد کل مالیات بردرآمد را تشکیل میدهد.
مالیات بر درآمد که در سال 1350 حدود 9/11 میلیارد ریال بوده در سال 1356 به 3/58 میلیارد ریال افزایش یافته است. در سالهای بعد از انقلاب این مالیات به جز سال 1359 و 1362 و 1381 روند افزایش داشته است به طوری که از 3/73 میلیارد ریال در سال 1358 به 7/171 میلیارد ریال در سال 1367 رسیده است. این مالیات در سال 1370 بالغ بر 487 میلیارد ریال بوده است و در سال 1382 به رقم 9115 میلیارد ریال رسیده است (جدول شماره (3)).
با وجود اینکه مالیات بردرآمد %30 از کل مالیاتهای مستقیم را تشکیل میدهد، ولی نامتعادل بودن وصول آن از نظر توزیع درآمد نقطه ضعفی جدی را برای این نوع مالیات ایجاد میکند.
2-1-3- مالیات بر ثروت: از انواع دیگر مالیاتهای مستقیم مالیات بر ثروت است. این نوع مالیات شامل مالیاتهای ارث، اتفاقی و اراضی بایر10 است. کمترین سهم از کل مالیاتهای مستقیم مربوط به مالیات بر ثروت است. بین سالهای 1350 تا 1370 این نوع مالیات همیشه از روند افزایشی برخوردار بوده است و از 1/5 میلیارد ریال در سال 1350 به 6/139 میلیارد ریال در سال 1370 و 6/2681 میلیارد ریال در سال 1382 رسیده است (جدول شماره 3). از اقسام این مالیات، مالیات بر نقل و انتقالات سهم بیشتری را به خود اختصاص داده است (نمودار شماره (3)).
2-2- مالیاتهای غیرمستقیم: نوع دیگر مالیاتها، مالیاتهای غیرمستقیم است که در سالهای قبل از انقلاب از روند صعودی برخوردار بوده است، به طوری که رقم وصولی مالیات مزبور از 9/49 میلیارد ریال در سال 1350 به رقم 2/213 میلیارد ریال (بیش از 4 برابر) در سال 1356 رسیده است. به رغم این افزایش، سهم مالیات غیرمستقیم در کل درآمدهای مالیاتی از میزان 6/60 درصد در سال 1350 به 2/48 درصد در سال 1356 (حدود 20 درصد) کاهش یافته است. این امر مبین توجه بیشتر به مالیات مستقیم و نیز تشویق واردات و مصرف در سالهای قبل از انقلاب است.
چنانکه در جدول شماره (2) ملاحظه میشود، در سالهای بعد از انقلاب دریافت مالیات غیرمستقیم از رقم 6/186 میلیارد ریال در سال 1357 به مبلغ 200 میلیارد ریال در سال 1367 رسیده است، در حالی که سهم این نوع مالیات از کل درآمدهای مالیاتی از 6/42 درصد در سال 1357 به 5/34 درصد در سال 1367 کاهش یافته است. علت اصلی این امر توجه بیشتر به اخذ مالیاتهای مستقیم در این دوره بوده است. بعد از خاتمه جنگ تحمیلی این روند همچنان ادامه یافت و بعد از سال 1368 دوباره روند صعودی در پیش گرفت. به طوری که مقدار این مالیات از 528 میلیارد ریال در سال 1368 به 2/23480 میلیارد ریال در سال 1382 رسید.
4-3-1- مالیات بر واردات
مالیات بر واردات که یکی از اقلام مالیاتهای غیرمستقیم است، شامل حقوق گمرکی، سود بازرگانی، حق ثبت و سفارش ورود کالا و 20 درصد ارزش اتومبیلهای وارداتی است. از مجموع این اقلام، حقوق گمرکی و سود بازرگانی دارای اهمیت بیشتری است.
با نگاهی به جدول شماره (4) ملاحظه میشود که میزان مالیات بر واردات از حدود 3/63 میلیارد ریال در سال 1350 به رقم 2/169 میلیارد ریال در سال 1356 افزایش یافته است. در سالهای بعد از انقلاب به علت وجود جنگ تحمیلی و همچنین کاهش درآمدهای ارزی (به خصوص در سالهایی که این درآمد کاهش یافته) روند رشد مالیات بر واردات نزولی بوده است. به طوری که رقم 7/143 در 1357 به رقم 8/145 میلیارد ریال در سال 1367 رسیده است. بعد از اتمام جنگ تحمیلی میزن این نوع مالیات افزایش یافته و از رقم 7/349 میلیارد ریال در سال 1368 به 9/22400 میلیارد ریال در سال 1382 رسیده است. این افزایش ناشی از ازدیاد واردات و در نتیجه بالا رفتن حقوق و عوارض گمرکی و سود بازرگانی است.
این نوع مالیات در بین وصولیهای غیرمستقیم بیشترین سهم را دارد و اساساً متکی به واردات است و با توجه به اینکه هزینه واردات در اقتصاد کشور ما عمدتاً از طریق درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت تامین میشود، این نوعمالیات شدیداً به صادرات نفت وابسته است.
2-2-2- مالیات بر مصرف و فروش
از مجموعه مالیات بر مصرف و فروش که شامل فرآوردههای نفتی، نوشابههای غیرالکلی، مالیات اتومبیل و نقل و انتقالات آن و فروش سیگار است، فرآوردههای نفتی و فروش سیگار بالاترین سهم را دارا است.
این مالیات بر کالاهایی که مصرف زیادی در جامعه دارند، اعمال میشود و با افزایش جمعیت و به دنبال آن افزایش مصرف، مقدار آن فزونی مییابد. به همین دلیل، این نوع مالیات چه در سالهای قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن از روند افزایشی برخوردار بوده، به طوری که مقدار آن از رقم 6/13 میلیارد ریال در سال 1350 به رقم 4/10725 میلیارد ریال در 1382 رسیده است.
3- هزینههای دولت: منبع اصلی تامین هزینههای مختلف در بودجه، درآمدهای دولت است. دولت با اخذ درآمدها مجدداً آن را به صورت هزینه به جریان میاندازد. همانگونه که تامین درآمد از منابع گوناگون میتواند آثار گوناگونی در جامعه داشته باشد، مخارج دولت نیز تاثیر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متفاوتی در جامعه برجای خواهد گذاشت.
با توجه به جدول شماره (5) مشخص میشود که هزینههای دولت پیش از انقلاب معینی از سال 1350 تا 1356 همواره سیر صعودی داشته است، به طوری که هزینههای مزبور از 4/284 میلیارد ریال در 1350 به 9/2174 میلیارد ریال در سال 1356 رسیده است. افزایش شدید در هزینههای دولت (بیش از 6 برابر در 1356 نسبت به 1350) مربوط به افزایش شدید قیمت نفت است که تاثیر خود را از سال 1353 به بعد ظاهر نموده است. پس از انقلاب اسلامی روند هزینهها سیر نزولی به خود گرفت، اما با آغاز جنگ و تحمیل هزینههای آن بودجه روند مزبور مجدداً به سیر صعودی خودا ادامه داده است. به طوری که هزینههای دولت در 1367 نسبت به 1356 دو برابر شده و مقدار آن به 6/4210 میلیارد ریال رسیده است. در سالهای بعد از جنگ نیز با وجود کاهش هزینههای دفاعی، سیر صعودی هزینهها همچنان ادامه دارد. به طوری که در 13 نسبت به 1367 پرداختهای دولت نزدیک به 44 برابر شده و مقدار آن به 7/190471 میلیارد ریال رسیده است.
هزینههای کل دولت به دلیل کیفیت تاثیر آن در اقتصاد به هزینههای جاری و عمرانی تقسیم میشود. چون قسمت اعظم هزینههای جاری صرف هزینههای مصرفی از قبیل هزینههای پرسنلی و اداری میشود، به همین دلیل افزایش هزینههای جاری موجب افزایش قدرت خرید و تقاضا برای کالاهای مختلف در جامعه میشود. از اینرو به هنگام افزایش هزینههای جاری اگر کارایی بخش دولتی فزونی نیابد، در اقتصاد تورم ایجاد خواهد گشت. در مقابل، بخش عمده هزینههای عمرانی از هزینههای سرمایهای تشکیل میشود. این هزینهها به ایجاد زیرساخت لازم برای توسعهی اقتصاد کشور کمک میکند. به دلیل اهمیت هزینههای دولت در قسمت زیر به بررسی روند تغییرات آن به تفکیک هزینههای جاری و عمرانی پرداخته است.
3-1- هزینههای جاری: با ملاحظه به جدول شماره (5) روشن میگردد که هزینههای جاری دولت در سالهای پیش از انقلاب اسلامی (1456-1350) از روند صعودی برخوردار بوده است. به طوری که این هزینهها از رقم 4/168 میلیارد ریال در 1350 به رقمی معادل 1/1248 میلیارد ریال در 1356 فزونی یافته است. یکی از دلایل مهم رشد هزینههای جاری دولت در این زمان افزایش عواید حاصل از نفت و تسریع رشد اقتصادی بوده است. بعد از انقلاب اسلامی روند افزایشی هزینههای جاری به استثنای سالهای 1363 و 1365 و 1368 ادامه داشته است، به طوری که رقم مذکور از 9/1494 میلیارد ریال در سال 1358 به 2/239 4 میلیارد ریال در سال 1367 یعنی بیش از دو برابر افزایش یافته است. باید توجه داشت که در این افزایش عمدتاً ناشی از هزینههای جنگ تحمیلی میباشد.
با وجود پایان یافتن جنگ تحمیلی میزان اعتبارات جاری همچنان افزایش یافته و از 2/3385 میلیارد ریال در سال 1368 به 9/121864 میلیارد ریال در سال 1382 رسیده است. نرخ افزایشی رشد هزینههای جاری در این سالها به دلیل به کارگیری سیاستهای تعدیل اقتصادی از جمله تعدیل حقوق و دستمزد است. گرچه اصلاح نظام تشکیلاتی و کاهش بار مالی هزینههای دولت از طریق انتقال پارهای زا وظایف به بخش غیردولتی میتوانست آثار تعدیلات فوق را خنثی کند، اما به علت کندی روند این اصلاحات دولت موفق به کاهش یا حتی حفظ سطح هزینههای جاری به قیمت ثابت نشده است.
3-2- هزینههای عمرانی: ارقام جداول بیانگر این نکته است که هزینههای عمرانی دولت در سالهای 1356-1350 از روند افزایشی برخوردار بوده است. به طوری که رقم آن از 116 میلیارد ریال در سال 1350 به مبلغ 8/926 میلیارد ریال در 1356 افزایش یافته است. هزینههای عمرانی نیز مانند هزینههای جاری در سال 1353 نسبت به سال قبل از آن شدیدترین افزایش یعنی حدود دو برابر را داشته است. سهم هزینههای عمرانی در این سالها نسبت به کل هزینههای دولت به طور متوسط حدود 6/35 درصد بوده است. در سالهای بعد از انقلاب روند هزینههای عمرانی با نوسانهایی همراه بوده است، به طوری که کمترین میزان هزینههای عمرانی مربوط به سال 1358 است که بالغ بر 3/523 میلیارد ریال است. در همین دوره یعنی در فاصله سالهای 1357 تا 1367 بالاترین میزان مربوط به سال 1362 با رقمی معادل 6/1148 میلیارد ریال بوده است. با نگاهی بر درآمدهای نفتی در این سالها مشخص میشود که در این سال (1362) بالاترین رقم درآمد نفتی حاصل گردیده است. سهم هزینههای عمرانی در سالهای بعد از انقلاب (67-1358) میزان 8/24 درصد بوده که نسبت به دوره قبل از انقلاب کاهش داشته است.
بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی میزان هزینههای عمرانی به شدت افزایش یافت، به طوری که در سال 1368 از 5/931 میلیارد ریال به 9/2537 در سال 1370 رسید. در این سالها اعتبارات عمرانی بسیار سریعتر از اعتبارات جاری افزایش یافت که این امر ناشی از پرداختن دولت به امر سرمایهگذاری بیشتر در طرحهای بلندمدت است (نمودار شماره 5).
به دلیل استفاده بهینه از هزینههای دولتی در جهت رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی لازم است هزینههای جاری از قسمتی از درآمدهای مالیاتی تامین گرددو درآمدهای نفتی میبایست برای انجام سرمایهگذاریهای زیربنایی جامعه به کار برده شود.
4- ظرفیت مالیاتی:
بکارگیری صحیح سیاستهای مالیاتی و به تبع آن افزایش درآمدهای مالیاتی از دو جنبه، یکی سالمسازی ساختار نظام مالیاتی و دیگری بررسی توان مالیاتی کشور، قابل بررسی است. در مورد جنبه دوم ارتباط توان مالیاتی کشور در افزایش درآمدهای مالیاتی و چگونگی فراهم شدن زمینه گسترش این درآمده از دو شاخص مهم زیر میتوان استفاده کرد:
1- نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی (GDP)
2- نسبت هزینههای دولت (جاری و عمرانی) به تولید ناخالص داخلی.
در مورد ایران، کاربرد شاخص دوم با مشکلات سیاسی مواجه است، زیرا بخش قابل توجهی از تولید ناخالص ملی ایران را درآمدهای نفتی تشکیل میدهد و مخارج دولت نیز خود ناشی از افزای درآمدهای نفتی است. به همین دلیل، باید شاخص دوم که نسبت مالیاتی حقیقی یا نسبت کل درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی است مورد بررسی قرار گیرد. این شاخص میتواند مبین مقایسهای میان ایران و دیگر کشورهای جهان در مورد توان اخذ درآمدهای مالیاتی کشورمان باشد. براساس این مقایسه که در جدول شماره (6) منعکس است، ایران در میان تقریباً تمامی کشورها از پایینترین نسبت برخوردار است. این امر نشان میدهد کهکشور ما، استفاده کمتری از ظرفیت مالیاتی خود میکند و تلاش کمتری را در اخذ مالیات به کارمیبرد. از این شاخص استنباط میشود که کشوری که از نسبت مالیاتی حقیقی کمتری برخوردار است امکانات افزایش درآمد مالیاتی وسیعتری دارد. با توجه به جدول فوقالذکر نسبت مالیاتی کشور ما (%48/6) نه تنها از کشورهایی که وضعیت مشابه ایران را دارند، پائینتر است، بلکه در مقایسه با کشورهایی که تولید ناخالص داخلی آنها نیز نسبت به ایران کمتر است و از رشد اقتصادی پایینتری برخوردار است، نیز این نسبت بسیار کمتر است.
به رغم اینکه برای ظرفیت مالیاتی تعریف معینی وجود ندارد، لیکن میتوان تعاریف متعددی را برای آن ارائه نمود: از جمله، ظرفیت مالیاتی عبارت است از "مالیات بالقوه پرداختی براساس قوانین، حجم کلی درآمد و الگوی توزیع درآمد جامعه"11 و یا، ظرفیت مالیاتی به توانایی مالی نه تنها بیانگر میزان تلاش به کار گرفته جامعه در زمینه اخذ مالیات است بلکه توان جامعه در افزایش درآمدهای مالیاتی را نیز دربردارد. چنانچه ظرفیت بالفعل به نسبت ظرفیت بالقوه مالیاتی سنجیده شود، میزان کارایی سیستم مالیاتی به دست میآید.12
به منظور آنکه ظرفیت مالیاتی بالفعل کشور به ظرفیت بالقوه آن تبدیل شود و کارایی سیستم افزایش یافد، بایستی عوامل موثر به آن مورد بررسی قرار گیرد. این عوامل که از ویژگیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ناشی میشود، به سه گروه عمده به شرح زیر تقسیم میشود که در ادامه به هر یک از آنها خواهیم پرداخت:
4-1- عوامل اجتماعی و فرهنگی: چون ظرفیت مالیاتی یک جامعه بستگی به تولیدات آن دارد و نیروی انسانی به عنوان یکی از عوامل اساسی و موثر در تولید مطرح است، لذا این نیرو که تشکیل دهنده جمعیت یک کشور است هم از لحاظ حجم و ساختمان و هم از جنبه جمعیت کشور و یا چگونگی ساختار هرم جمعیتی در بررسی ظرفیت مالیاتی حائز اهمیت است؛ چرا که نوع و ساختمان جمعیت در میزان تولیدات و در توان برخورد مودیان با پرداخت مالیات، و همچنین سود سواد و فرهنگ جامعه است.
4-2- عوامل اقتصادی: این عوامل که از مهمترین عوامل موثر در افزایش ظرفیت مالیاتی است، از جهات مختلف بر کارایی سیستم تاثیر میگذارد. به عنوان مثال، با افزایش درآمد سرانه، سهم بخش عمومی در تولید ناخالص داخلی و به همان میزان نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد. از طرف دیگر، ازدیاد سطح درآمد سرانه به افزایش سطح رشد اقتصادی کمک میکند و افزایش رشد اقتصادی خود عامل مهمی در افزایش حجم جمعآوری مالیات است.
نوع و ساختمان اقتصاد، میزان توسعهیافتگی کل اقتصاد و یا بخشهایی از آن از دیگر عوامل اقتصادی موثر در افزایش ظرفیت مالیاتی است. در این راستا میزان تولیدات صنعتی، مصرفی و فعالیتهای خدماتی در اخذ درآمدهای مالیاتی از قدرت بیشتری نسبت به فعالیت و تولیدات بخش کشاورزی برخوردار است.
عامل مهم دیگر، میزان قدرت بخش تجارت خارجی در توانایی پرداخت مالیات است. در این زمینه باید توجه داشت که بزرگترین و به طور نسبی سادهترین منبع درآمدی دولت در کشورهای در حال توسعه برقراری مالیات بر کالا به شکل مالیات بر واردات و صادرات است.
همچنین نرخ مبادله از دیگر معیارهای موثر بر توان مالیاتی جامعه است. با نگاهی به وضعیت تجاری کشورهای در حال توسعه مشاهده میشود که میان درآمد این کشورها و سطح واقعی نرخ رسمی مبادله ارزی آنها رابطه منفی وجود ندارد. در این زمینه افزایش نرخ مبادله بر نسبت مالیاتی به تولید ناخالص داخلی و نیز بر مالیات واردات و همچنین بر مالیات صادرات نیز موثر است.
تورم و افزایش قیمتها عامل دیگر موثر بر ظرفیت مالیاتی از جنبه اقتصادی است. به عنوان مثال، در کشورهای در حال توسعه که وقفه در وصول مالیاتها زیاد است، تورم موجب کاهش قدرت خرید درآمد مالیاتی در زمان اخذ آن نسبت به زمانی میشود که باید وصول گردد.
متغیرهای دیگر اقتصاد کلان هر کدام به نوعی در اخذ مالیات و توان مالیاتی جامعه موثرند که بررسی این متغیرها به دلیل گستردگی آنها در این مقال نمیگنجد.
4-3- عوامل سیاسی: موقعیت سیاسی جامعه نیز از دیگر عوامل موثر بر ظرفیت مالیاتی یک کشور است. برای کشوری که در حال جنگ و مرزهای آن در خطر است، ضرورت ایجاب میکند که دولت آن بیشتر به مسئله دفاعی بپردازد تا اینکه بیشترین مقدار درآمد را خرج تولیدات کند. از طرفی آرامش و ثبات خود موجب تعیین قوانین مالیاتی بهتر و اجرای دقیق و صحیحتر آن میشود که این امر باعث افزایش توان مالیاتی جامعه میگردد.
چنانچه مشکلات مالیاتی یک جامعه حل گردد، توان و ظرفیت مالیاتی و به تبع آن کارایی سیستم مالیاتی افزایش مییابد. به این منظور، در قسمت بعد این تحقیق به این مشکلات اشاره خواهد شد.
5- مشکلات نظام مالیاتی کشور:
با توجه به بررسیهایی که در قسمتهای قبلی صورت گرفت، مشخص گردید که از مالیاتها میتوان به عنوان یک ابزار مالی موثر برای تصحیح و هدایت اقتصاد جامعه به سمت مطلوب و مورد نظر استفاده کرد. در واقع، از طریق این ابزار که میتواند در قالب سیاستهای مالی مناسب به کار گرفته شود، میتوان در ظرفیتهای موجود به طور کامل استفاده کرد و یا ظرفیتهای جدید دیگر را مورد بهرهبرداری قرار داد و در نتیجه موجبات تسریع جریان رشد اقتصادی را فراهم آورد.
بررسی سیستم مالیاتی کشور این مسئله را آشکار ساخت که وصولی مالیات در مقایسه با دیگر منابع درآمدی دولت و نیز تولید ناخالص داخلی در سطح پائینتری قرار دارد. به همین دلیل، ضروری است که از وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی کاسته شود و در مقابل، منافع مالیاتی نقش مهمتری در تامین درآمدها ایفا نماید. بنابراین، لازم است که مشکلات نظام مالیاتی کشور شناسایی شود تا بتوان در مورد رفع آنها برآمد. اهم مشکلات مرتبط با نظام مالیاتی کشور را میتوان به شرحی که در ادامه میآید خلاصه نمود:
5-1- مشکلات فرهنگی: از جمله اساسیترین ضرورتهای نظام مالیاتی مناسب در جامعه اشاعه و رشد فرهنگ مالیاتی یا به عبارت دیگر مردمی کردن مالیاتها است.
اشاعه و رشد و گسترش این فرهنگ در جامعه از آن جهت بسیار حائز اهمیت است که بدون اعتلای فرهنگ مالیاتی و پذیرش پدیده مالیات از سوی مودیان، هیچ نظام مالیاتی از کارایی موثر برخوردار نخواهد بود.
5-2- مشکلات قوانین موجود مالیاتی: در زمینه مشکلات مربوط به قوانین مالیاتی باید اشاره داشت که برقراری یک سیستم صحیح مالیاتی در جامعه، لزوم قوانین مالیاتی جامع و دارای اهداف مشخص مالی، اقتصادی، اجتماعی را ایجاب میکند. به علاوه، این قوانین باید از قابلیت اجرایی کافی برخوردار بوده موارد ابهام و پیچیدگی نداشته باشد و نیز متناسب با ساختار اقتصادی جامعهای که نظام در آن پیاده میشود تنظیم و تدوین شده باشد. همچنین تمامی ویژگیهای خاص آن جامعه در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نیز دربرداشته باشد.
گرچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وزارت امور اقتصاد و دارایی برخی از اصلاحات را به منظور حذف مقررات پیچیده به مرحله اجرا درآورده است، مع هذا مبهم و پیچیده بودن بعضی از مقررات فعلی مالیاتی به گونهای است که هنوز با گذشت سالها، ماموران تشخیص را در عمل با مشکلات عدیدهای مواجه ساخته است.
5-3- مشکلات اجرایی: مشکلات اجرایی سیستم مالیاتی در حال حاضر به قرار زیر است:
5-3-1- مشکلات مربوط به نارسایی سازمان تشخیص: اهم مشکلات فوق به قرار زیر است:
الف- کمبود نیروی انسانی
ب- عدم آموزشی کافی ماموران تشخیص
ج- عدم وجود یک منبع اطلاعاتی در خصوص تعداد مودیان و وضع درآمد آنها.
لازم به یادآوری است که در بسیاری از زمینهها، دولت به منابع اصلی درآمدهای مشمول مالیات مانند صادرات، واردات و معاملات املاک و غیره دسترسی دارد. در موارد دیگر (که عمدتاً انواع درآمد مشاغل را دربرمیگیرد) دسترسی مستقیم به منابع درآمد میسر نیست. به عنوان مثال، صاحبان مشاغل بیشترین مودیان مالیاتی را تشکیل میدهند و پراکندگی آنها نیز زیاد است. طبق قانون، این گروه باید خود میزان درآمدشان را اظهار نمایند و در مرحله بعدی کادر تشخیص برای کنترل اقدام کند، ولی در حال حاضر درصد ناچیزی از صاحبان مشاغل این رویه را پیش میگیرند.
5-3-2- مشکلات مربوط به تشخیص علیالراس مالیات: وجود مقررات تشخیص علیالراس و قابلیت اعمال آن یکی از مشکلات سیستم فعلی مالیاتی است که از یک سو موجب ایجاد امکان فرار از پرداخت مالیات قانونی را برای مودیان به حساب فراهم میآورد، و از جهت دیگر ممکن است به علت تماس مکرر ماموران مالیاتی با مودیان احتمالاً باعث انحراف کادر تشخیص مالیاتی گردد.
به طور کلی، چون در روش تشخیص علیالراس از یک شیوه نظری برای سنجش و برآورد مالیات استفاده میشود، قضاوت شخص، جانشین واقعیات میگردد و حیطه وظایف کادر تشخیص مالیاتی برای اعمال نظرات شخصی وسیع میشود. به علاوه به دلیل فقدان کنترل کافی بر ضوابط و معیارهای ارزیابی و برآورد، اختلافات متعددی میان مودیان و میزان مالیاتی در زمینه تعیین درآمد مشمول مالیات بروز میکند.
لازم به ذکر است که این سیستم در مورد قسمت عمدهای از مالیاتهای مستقیم خصوصاً صاحبان مشاغل و اشخاص حقوقی به کار برده میشود.
5-3-3- وجود تاخیرات زمانی در زمینه وصول مالیاتها: در سیستم مالیاتی فعلی، حوزههای مالیاتی درگیر یک سلسله مسائل پیچیدهاند که این مسائل و نیز عدم وجود یک منبع اطلاعاتی در خصوص تعداد مودیان و میزان درآمد آنها موجب میشود که مالیاتهای وصول شده دچار وقفه زمانی گردد. این امر خصوصاً با در نظر گرفتن تورم در اقتصاد قدرت خرید درآمدهای مالیاتی وصول شده با وقفه زمانی کاهش مییابد. در نتیجه مالیاتی که اگر در موعد مقرر وصول میشد، میتوانست اثرات مفیدی در اقتصاد جامعه داشته باشد، به دلیل کاهش ارزش پول در وقفه زمانی ایجاد شده نمیتواند مقاصد مزبور را به خوبی برآورده سازد. در خصوص بخش مالیات بر شرکتها باید توجه داشت که در حال حاضر بیشترین سهم در تامین این دسته مالیاتها را مالیات شرکتهای دولتی تشکیل میدهد و سهم کمتر آن از مالیات بر شرکتهای خصوصی تامین میگردد. با توجه به اینکه شرکتهای خصوصی از کارایی قابل توجهی برخوردارند، لذا به نظر میرسد که این اختلاف در زمینه وصول مالیاتها بین دو بخش خصوصی و دولتی به علت عواملی نظیر حسابسازیهای شرکتهای خصوصی است که میبایست در جهت رفع آن اقدامات لازم صورت گیرد.
از آنجا که دولت به منظور انجام وظایف خود نیاز به درآمد بیشتری دارد و با توجه به این که درآمدهای مالیاتی در بین درآمدهای دولت از ویژگی خاصی برخوردار است و همچنین به دلیل عدم استفاده از ظرفیت کامل مالیاتی کشور لازم است که این نوع درآمد افزایش یابد. از طرفی، افزایش درآمد مالیاتی خود مستلزم اصلاح ساختار مالیاتی و ایجاد تغییراتی در سیستم مالیاتی کشور است.
از جمله ابزاری که در نظام مالیاتی کشور میتوان از آن به منظور رفع مشکلات سیستم مالیاتی استفاده کرد، برقراری شیوه مالیات بر ارزش افزوده است. این مالیات یک نوع مالیات چند مرحلهای است که به کالاها و خدمات تعلق میگیرد و منظور از آن اخذ مالیات از اضافه ارزش کالاهای تولید شده و یا خدمات ارائه شده در مراحل مختلف تولید و توزیع است.
موارد بررسی شده قسمتهای پیشین این مطلب را روشن ساخت که مالیاتهای مستقیم قابل وصول حدود نیمی از ظرفیت بالقوه مالیات بردرآمد کشور را تشکیل میدهد. بنابراین، وصول این مالیات در این حد نیازهای مالی دولت را برآورده نخواهد کرد. بر این اساس، میبایست روش دیگری به کار گرفته شود، که این روش میتواند به کارگیری مالیات بر ارزش افزوده باشد. اعمال این روش اخذ مالیات امکان افزایش قابل توجه درآمدهای دولت را موجب خواهد شد. به علاوه به دلیل نیاز به در دسترس بودن اسناد و مدارک واقعی مودیان، سیستم مالیاتی مالیات برارزش افزوده بانک اطلاعات مالیاتی مناسبی را ایجاد خواهد کرد. زیرا بکاریگری روش مالیات بر ارزش افزوده موجب مشخص شدن هویت شاغلین در بخشهای مختلف اقتصادی و آگاهی از میزان واقعی حجم معاملات (به دلیل الزام تجار در ارائه صورتحساب، صدور فاکتور، قبض رسید و یا هر نوع مدرک دیگری بیانگر انجام معامله کالاها و خدمات است) خواهد شد. چنانچه گفته شد، به منظور اصلاح ساختار نظام مالیاتی یا به عبارت دیگر کاهش مشکلات سیستم مالیاتی و افزایش توان آن، برقراری " مالیات بر ارزش افزوده " ضروری به نظر میرسد. به همین دلیل، در قسمت بعد سعی بر این است که ویژگیهای این مالیات به طور کامل مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
فصل چهارم: مبانی عمومی مالیات بر ارزش افزوده
سه نوع مختلف برای محاسبه پایه مالیاتی، مالیات بر ارزش افزوده وجود دارد: مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی (P-VAT)، مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی (I-VAT) و نوع مصرفی مالیات برارزش افزوده (C- VAT). هر یک از این انواع به نوبه خود میتواند تحت دو قاعده به کارگرفته شود: قاعده مبدا (orgin principle) و قاعده مقصد (destination principle). محاسبه مالیات برارزش افزوده در هر یک از دو قاعده به سه روش امکانپذیر است: روش اعتباری (یا فاکتورنویسی (Crerdit methad (or invoice metod)، روش تفریقی (Subtraction method) و روش جریان وجوه نقدی (Cash flow method)13. بنابراین به منظور وصول مالیات بر ارزش افزوده باید نخست نوع مناسب آن، و قاعده و روش محاسبه آن مدنظر قرار بگیرد. گذشته از این، موارد دیگری نیز در طراحی مالیات برارزش افزوده باید موردتوجه قرار گیرد. این موارد عبارتند از: تعداد نرخهای این مالیات، دامنه کالاهای معاف از این مالیات یا مشمول نرخ صفر، آستانه معافیتو مکانیزمهای ویژه در برخورد با موسسات معاف از این نوع مالیات. اگر مالیات برارزش افزوده مورد نظر، جایگزین بعضی از مالیاتهای موجود شود، هنگام برقراری مالیات برارزش افزوده، موجودی انبار کنونی موسسات باید از این مالیات معاف شود زیرا این موجودی قبلاً مشمول مالیاتهای موجود شده است و برای جبران اثر آن مالیاتها، لازم است که از مالیات برارزش افزوده معاف شود. تصمیمهای سیاسی در مقولات فوق بر بازده درآمدی مالیات برارزش افزوده و پیامدهای اقتصادی آن تاثیر مهمی خواهد داشت.
1- انواع محاسبه پایه مالیاتی14 مالیات بر ارزش افزوده (VAT)
روابط بین سه نوع مالیات برارزش افزوده از طریق مقایسه درآمد و مخارج کل در حسابهای درآمد ملی به خوبی میتواند توضیح داده شود. مخارج انجام شده برای تولید ناخالص داخلی عبارتند از: مخارج مصرفی نهایی (C)، مخارج سرمایهگذاری ناخالص (I)، مخارج دولت برای کالاها و خدمات مصرفی (Gc)، مخارج دولت برای حقوق و دستمزد (Gw) و تراز تجاری (ارزش صادرات (X) منهای ارزش واردات (M) کالاها و خدمات غیرعامل). بنابراین میتوانیم رابطه تولید ناخالص داخلی را به صورت زیر بنویسیم:
(1) GDP = C + I + GC + G w + ( X – M)
از آنجا که درآمد ناخالص داخلی (GDI) برابر را جمع هزینه پرداختی به عوامل تولید (دستمزد، بهره سود و غیره) به اضافه استهلاک (D) است و پرداختی به عوامل تولید همان ارزش افزوده تولید (V) میباشد، پس داریم:
(2) GDI = V + D V(سایر هزینههای عوامل تولید + بهره سود + دستمزد) =
برابری بین درآمد و مخارج، رابطه اساسی حسابداری درآمد ملی را به ما میدهد:
(3) GDI = GDP
رابطه (3) میتواند به قیمت عوامل یا به قیمت بازار باشد.
1-1- مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی:
نوع تولیدی مالیات بر ارزش افزوده اگر براساس قاعده مبدا15 به کار رود کلیه مخارج انجام شده برای تولید ناخالص داخلی (به جز مخارج دولت برای حقوق و دستمزد که مالیات بستن بر آن در هر نوع مالیات بر ارزش افزوده ناممکن است) را شامل میشود و در حالتی که براساس قاعده مقصد به کار رود کلیه مخارج انجام شده برای تولید ناخالص داخلی (به جز مخارج دولت برای حقوق و دستمزد) را شامل میشود ولی باید تعدیلی برای تراز تجاری به کار رود. عجالتاً فرض نمایید که قاعده مبدا به کار رود. بنابراین صادرات که تولید آن از داخل نشات میگیرد مشمول مالیات میگردد و واردات که تولید آن از خارج است، مشمول مالیات نمیشود. از اینرو پایه مالیات بر ارزش افزوده از نوع تولیدی به طور ساده عبارت است از جمع کلیه مخارج انجام شده برای تولید ناخالص داخلی منهای مخارج دولت برای حقوق و دستمزد (به همین علت آن را مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی مینامند). با استفاده از معادله (1) این پایه مالیاتی را به صورت زیر میتوان بیان نمود.
(3) PVAT = GDP – Gw = G + I + Gc + (X – M)
1-2- مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی:
مخارج سرمایهگذاری ناخالص (I) که قسمتی از پایه مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی را تشکیل میدهد بیانگر کل مخارج واقعی اقتصاد برای تامین کالاهای سرمایهای در یک دوره معین (یعنی تشکیل سرمایه ناخالص) است. اما قسمتی از این مخارج برای جبران کالاهای سرمایهای مصرف شده و یا مستهلک شده به کار میرود. با اینکه استهلاک فقط در حسابهای دفتری وارد میشود و در معاملات یک اقتصاد واقعی منظور نمیگردد. اما در محاسبه سود و زیان و در نتیجه ارزش افزوده موسسات موثر است. در مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی، استهلاک از پایه مالیاتی حذف میشود و مالیات بر سرمایهگذاری خالص وضع میشود:
(5) IVAT = GDP – Gw – D = C + (I – D) + Gc + (X – M)
با استفاده از معادلات (2) و (3) پایه مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی را به صورت زیر میتوان بیان نمود.
(6) IVAT = GDI – Gw – D = V – Gw
برابری دوم در رابطه (6) نشان میدهد که پایه مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی به طور ساده جمع درآمد عوامل (منهای مخارج دولت برای حقوق و دستمزد) میباشد، بنابراین آن را مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی مینامند.
1-3- نوع مصرفی مالیات برارزش افزوده:
هرگاه کل مخارج سرمایهگذاری ناخالص (I) از مالیات معاف باشد پایه مالیات از نوع مصرف به دست میآید، یعنی:
(7) CVAT پایه = GDP – Gw – I = C + Gc + (X – M)
1-4- مقایسه سه نوع مالیات برارزش افزوده:
از مطالب فوق درمییابیم که مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی در بین سه نوع مالیات برارزش افزوده دارای پایه مالیات گستردهتری است و مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی پایه محدودتری دارد. اما و سعت پایه مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی به طور بالقوه، قیمتهای اقتصادی بالایی را موجب میشود. مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی با تحمیل بار مالیات بر خرید ناخالص کالاهای سرمایهای بدون دریافت هیچگونه کمکی حقی برای استهلاک، موجب عدم تمایل به سرمایهگذاری میشود. گذشته از این، اگر موسسات بتوانند دست کم قسمتی از هزینه سرمایه را به مابعد انتقال دهند، حتی اگر مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی از روش اعتباری استفاده نماید، مالیات بر کالاهای سرمایهای موجب مالیات مضاعف خواهد شد. با استدلالی مشابه، این معایب، هرچند نه به این شدت، برای نوع مالیات بر ارزش افزوده از نوع درآمدی نیز مطرح میباشد.
از بین سه نوع مالیات برارزش افزوده، مالیات برارزش افزوده از نوع معرفی که محدودترین پایه را داراست، مالیات عمومی بر مصرف16 بوده (که اگر با قاعده مبدا به کار رود خالص صادرات را نیز شامل میشود) و خنثیترین نوع مالیات برارزش افزوده است (یعنی هیچگونه انحرافی در فرایند تولید بین سرمایه و سایر نهادهها به وجود نمیآورد). با توجه به همین مزیتهای مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی نسبت به دو نوع دیگر، اکثر کشورها این نوع از مالیات برارزش افزوده را در نظام مالیاتی خود به کار میگیرند. اما در این نوع مالیات برارزش افزوده برای دستیابی به یک مقدار درآمد مالیاتی معین بالاترین نرخ مالیات نسبت به دو نوع دیگر مورد نیاز است. به همین دلیل بعضی از کشور سعی میکنند که پایه مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی را به برخی از کالاهای سرمایهای گسترش دهند. بسته به قسمتی از کالاهای سرمایهای که مشمول مالیات میشود پایه مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی به مالیات برارزش افزوده از نوع درآمدی تعدیل شده نزدیک خواهد شد.
اگر تراز تجاری معینی (X – M) از هر سه نوع پایه مالیاتی مستثنی شود. در این صورت سه نوع مالیات برارزش افزوده به قاعده مقصد تبدیل خواهند شد. در این حالت براساس معادله (7) پایه مالیات بر ارزش افزوده از نوع مصرفی معادل C + Gc خواهد بود که این پایه، برابر کل فروش در سطح خردهفروشی است. بنابراین برحسب سیاست مالیاتی، یک مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی اجرا شده تحت قاعده مقصد، معادل با مالیات بر خردهفروشی است. البته مکانیزمهای اجرایی و اخذ این دو نوع مالیات کاملاً متفاوت است.
2- قاعده مبدا در مقایسه با قاعده مقصد:
مالیات برارزش افزوده میتواند تحت دو قاعده مبدا یا مقصد به کار گرفته شود. در قاعده مبدا، این مالیات، برارزش افزوده کلیه محصولات که در داخل تولید میشوند، اعمال میگردد. اما در قاعده مقصد، این مالیات، برارزش افزوده کلیه محصولات که در داخل مصرف میشوند وضع میگردد.
واضح است که این دو قاعده در یک اقتصاد بسته یکسان میباشند. در یک اقتصاد باز تفاوت بین آنها صرفاً به نحوه عمل در مورد صادرات و واردات بستگی دارد. در قاعده مبدا صادرات مشمول مالیات و واردات معاف از مالیات است اما در قاعده مقصد برعکس میباشد.
شایان ذکر است که تمایز بین این دو قاعده برمبنای محل تولید و مصرف است نه براساس نوع محصول و اینکه آیا کالا تولیدی است یا مصرفی - تولیدی، یا مصرفی بودن محصول مبنایی است برای تمایز بین نوع تولیدی و مصرفی مالیات برارزش افزوده که قبلاً بحث شد. بنابراین برخلافق باور عامه هیچ ناسازگاری ظاهری بین به کارگیری مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی در قاعده مبدا با مالیات برارزش افزوده از نوع تولیدی در قاعده مقصد وجود ندارد. برای مثال هنگامی که مالیات برارزش افوزده از نوع مصرفی به کار گرفته شود، در هر دو قاعده، خواه کالاهای سرمایهای وارداتی باشند یا تولید داخل، تا وقتی که برای استفاده داخل خریداری شوند مشمول مالیات نخواهند بود. اما در همین روش در قاعده مبدا هنگامی که این کالاها صادر شوند مشمول مالیات خواهند بود، در حالی که در قاعده مقصد مشمول مالیات نخواهند بود. ماتریس نحوه برخورد مالیاتی با کالاهای سرمایهای در چهار ترکیب مختلف (دو نوع مالیات برارزش افزوده و در دو قاعده مالیاتی) در جدول (1) آمده است.
بنابراین کالاهای سرمایهای فقط در حالت مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی با قاعده مقصد به طول کامل از مالیات معاف میشوند.
3- روشهای محاسبه مالیات برارزش افزوده:
در این قسمت به وسیله یک مثال عددی مزایا و معایب دو روش محاسبه ارزش افزوده معاملات برای اعمال مالیات برارزش افزوده، بررسی و مقایسه میشود. هنگامی که مالیات برارزش افزوده شامل نرخهای متعدد، نرخ صفر17 و معافیت18 باشد، این دو روش پیامدهای اقتصادی متفاوتی خواهند داشت. در این مثال عددی، فرض میکنیم که زنجیره تولید - توزیع دارای سه مرحله باشد که در آن تولیدکننده به عمدهفروشی و عمدهفروش به خردهفروشی، کالا و خدمات میفروشد. فرض میشود که ارزش افزوده هر مرحله 100 و نرخ مالیات برارزش افزوده، 10% بدون شمول مالیات (یا 1/9% با شمول مالیات)19 در کلیه مراحل باشد. همچنین به پیامدهای استفاده از دو روش، هنگامی که مالیات به ارزش افزوده شامل نرخهای متعدد باشد، اشارهای خواهد شد و در آخر هم روش جریان وجوه نقد که کاربرد کمتری دارد مختصراً توضیح داده خواهد شد.
3-1- روش اعتباری (جمع):
ارزش افزوده نشانگر میزان ثروت ایجاد شده توسط افرادی که در یک بنگاه تجاری کار میکنند و همینطور کسانی که سرمایه بنگاه را تامین کردهاند، است. ارزش افزوده بین کسانی که در ایجادش سهیم بودهاند، توزیع میشود.
غالباً بخش عمدهای از ارزش افزوده یک بنگاه بین کارکنانش در قالب حقوق و دستمزد، بنهای کارگری، بازنشستگی و سایر اشکال هزینههای نیروی کار توزیع میگردد. بخش دیگری از ارزش افزوده به افرادی که سرمایه بنگاه را تهیه کردهاند، در قالب بهره یا سود سهام تعلق میگیرد. اما پس از آنکه سهامداران سود سهامشان را دریافت دارند، سهمی از ارزش افزوده در قالب مالیات بر سود به دولت پرداخت میگردد.
به طور کلی ارزش افزوده میتواند به چهار بخش اصلی زیر تقسیم شود:
الف- حقوق و دستمزد و سایر هزینههای استخدامی؛
ب- سود سهام و بهره وامها؛
ج- مالیاتها؛
د- استهلاک و انباشت سود.
چهار جزء فوق، عوامل اصلی محاسبه ارزش افزوده در روش جمع هستند، در روش جمع (اعتباری) ارزش افزوده برابر است با:
ارزش افزوده = هزینه نیروی کار + بهره + مالیات + استهلاک + سود
این تجزیه ارزش افزوده، سود را در جایگاه مناسبش و فقط به عنوان بخش نسبتاً کوچکی از ثروت ایجاد شده توسط بنگاه، قرار میدهد. افرادی که سرمایه بنگاه را فراهم نمودهاند نسبت به کارکنان از دریافتی کمتری برخوردارند. با وجود اینکه سود باقی مانده، اصولاً متعلق به سهامداران است اما در حقیقت به منظور ایجاد ارزش افزوده بیشتر، مجدداً سرمایهگذاری میشود.
به این ترتیب، مفهوم ارزش افزوده تعامل بین نیروی کار و سرمایه را در بنگاههای تجاری برجستهتر میکند. محاسبه ارزش افزوده به روش جمع با خلاصه نمودن اجزاء مورد نیاز، گاهی اوقات سادهتر و مطلوبتر از روش تفریق است. هرچند که گاهی اوقات روش جمع ممکن است فرد را به این موضوع نادرست بکشاند که ارزش افزوده ناشی از دستمزدهای پرداختی، مالیاتها و هزینههای بهره، استهلاک در نظر گرفته شده و سود ایجاد شده است. در حالی که واقعیت عکس این است: یعنی ایجاد ارزش افزوده، امکان پردئاخت دستمزدها، مالیاتها، هزینه بهره و همینطور سرمایهای برای جبران استهلاک و سود را فراهم میسازد. بنابراین، افزایش دستمزدها، ارزش افزوده را بالا نمیبرد بلکه فقط سود را کاهش میدهد. به طریقی مشابه کاهش دستمزدها هم نمیتواند ارزش افزوده را کم کند و فقط سود را اضافه میکند.
میتوان اینگونه استدلال کرد که یک کالای انحصاری میتواند افزایش سطح دستمزدها را در قالب افزایش قیمتها موجب شود و به این ترتیب ارزش افزوده مشتریان کاهش خواهد یافت مگر آنکه آنها نیز بتوانند این افزایش در هزینههایشان را به طریقی منتقل کنند. اگر شرکتها قادر به انتقال دادن هزینهها باشند ما با یک شرایط تورمی مواجه خواهیم شد که برای کالایی با کیفیت مشابه گذشته با بدیهای بیشتری پرداخت شود.
بنابراین، با وجود آنکه کالاهای انحصاری و خاص ظاهراً قادرند ارزش افزودهشان را بالا ببرند، البته این قدرت به خاطر شرایط خاص تورمی که میتواند ایجاد کند، امری نسبی است. از طرفی دیگر در بازار رقابتی ارزش افزوده توسط مشتری و نه عرضهکننده، تعیین میگردد.
جنبههای مختلف روش اعتباری در چهار قسمت جدول (2) نشان داده شده است. در روش جمع (اعتباری) باید میزان مالیات برارزش افزودههزینه شده، به طور صریح در فاکتور هر معامله مشمول مالیات ارائه شود. میزان مالیاتی که مودی به مقامات مالیاتی اظهار میکند برابر است با تفاوت بین مالیات بر فروش او و مالیات پرداخت شده به خریدهایش. قسمت الف از جدول (2) نشان میدهد که چگونه در این روش، مالیات برارزش افزوده با نرخ 10% در سه مرحله اخذ میشود. کل میزان مالیات برارزش افزوده اخذ شده برابر 30 ریال میباشد که عیناً 10% از کل ارزش افزوده (300) میباشد. یادآور میشود که در نهایت مصرفکننده است که بار مالیات را تحمل مینماید، زیرا فروش با مالیات (یعنی ارزش فروش شامل مالیات) در سطح خردهفروشی برابر 330 ریال میباشد و مودی در هر مرحله فقط به عنوان نماینده اخذ مالیات عمل میکند.
در سیستم مالیات برارزش افزوده، مودی مشمول نرخ صفر هیچگونه مالیات برارزش افزوده بابت فروش خود نباید پرداخت کند، ضمن اینکه میتواند اعای اعتبار مالیاتی نماید، یعنی خواستار بازگشت مالیات بر ارزش افزوده پرداخت شده به خریدهایش شود. قسمت (ب) از جدول (2) حالت نرخ صفر برای خردهفروشی را نشان میدهد، که میتواند ادعای دریافت 20 ریال نماید. این وجوه بازگشتی دقیقاً جمع مالیات برارزش افزوده اخذ شده از تولیدکننده و عمده فروش میباشد. بنابراین کل مالیات بر ارزش افزوده اخذ شده برابر صفر میباشد. از آنجا که در این حالت هیچگونه مالیات برارزش افزوده بر فروش خردهفروش وضع نمیشود بنابراین هیچگونه بار مالیاتی به مصرفکننده تحمیل نمیشود.
نتایج فوق دو پیامد مهم به همراه دارد. نخست، وقتی یک مودی مشمول نرخ صفر باشد، کلیه مالیاتهای دریافت شده در مراحل قبلی به او برگردانده میشود و فروش او به طور کلی بدون مالیات است. در مثال فوق، هنگامی که خردهفروش مشمول نرخ صفر باشد آثار مالیات از فروش تولیدکننده و عمدهفروشی - مودیانی که قبل از مرحله خردهفروشی قرار دارند - حذف میشوند. دوم، وقتی که مالیات برارزش افزوده با روش اعتباری اجرا شود، یک محصول را با نرخی که در مرحله نهایی فروش محصول به کار میرود به طور کالا مشمول مالیات میکند حتی اگر در مراحل قبلی نرخهای متفاوت به کار رفته باشد. همانطور که از مثال عددی فوق پیدا است، هنگامی که خردهفروش - فروشندهای که در آخرین مرحله قرار دارد - مشمول نرخ صفر باشد، هیچگونه مالیاتی بر فروش وضع نمیشود. اما اگر نرخ مالیات برارزش افزوده برای خردهفروشی مثلاً 5% باشد (در حالی که برای تولیدکننده و عمدهفروشی نرخ 10% به کار رود) مبلغ برگشتی به خردهفروشی (اعتبار مالیاتی) 10 ریال، و کل مالیات برارزش افزوده اخذ شده برابر 5 ریال خواهد بود. در این حالت فروش با مالیات برارزش افزوده از جانب خردهفروشی 305 ریال میباشد.
مودی معاف از مالیات نیز همانند مودی مشمول نرخ صفر میباشد و بر فروشش هیچگونه مالیاتی وضع نمیشود. اما مودی معاف از مالیات خارج از شبکه مالیات بر ارزش افزوده است و بنابراین نمیتواند ادعایی در مورد بازگشت مالیات برارزش افزوده وصول شده از خریدهایش داشته باشد. قسمت (ج) از جدول (2) حالت معافیت خردهفروش را توضیح میدهد که 20 ریال مالیات بر ارزش افزوده به خریدهایش پرداخت شده اما هیچ اعتبار مالیاتی نصیب او نمیشود. کل مالیات برارزش افزوده اخذ شده در این حالت 20 ریال خواهد بود - 10 ریال از تولیدکننده و10 ریال از عمدهفروش. در حالت معافیت خردهفروش نسبت به حالتی که کلیه موسسات مشمول مالیات باشند (قسمت الف از جدول (2)) مالیات برارزش افزوده اخذ شده 10 ریال کمتر میباشد که دقیقاً معادل 10% ارزش افزوده خردهفروش است.
معافیت یک مودی در هر مرحله نهایی از زنجیره تولید - توزیع، که در قسمت ج از جدول (2) شرح داده شد، موجب حذف ارزش افزوده آن مودی از پایه مالیات برارزش افزوده میشود، اما در سیستم مالیات برارزش افزوده با روش اعتباری، معافیت یک مودی در هر مرحله قبل از مرحله نهایی اثرات متفاوتی خواهد داشت. قسمت (د) از جدول (2) حالتی را نشان میدهد که عمدهفروشی - به جای خردهفروشی - معاف از مالیات است.
عمدهفروشی معاف از مالیات برارزش افزوده برای 10 ریال مالیات برارزش افزوده وصول شده از بابت خریدهایش از تولیدکننده نمیتواند ادعای اعتبار مالیاتی نماید. در عوض او این مقدار مالیات را به وسیله قیمتهای بالاتر بر فروشش جبران میکند - فروش وی اکنون 210 ریال میباشد. اما در حالتی که مشمول مالیات بود (قسمت (الف) از جدول (2)) فروشش 200 ریال بود. وانگهی از آنجا که عمده فروش مالیات برارزش افزوده را به همراه فاکتور به خردهفروش منعکس نمیکند. بنابراین خردهفروش هم نمیتواند ادعای اعتبار مالیاتی نماید. در نتیجه خردهفروش 31 ریال مالیات برارزش افزوده از مصرفکننده اخذ مینماید که 10% فروشش (310 ریال) میباشد (210 ریال خرید به علاوه 100 ریال ارزش افزوده). کل مالیات بر ارزش افزوده اخذ شده در این حالت 41 ریال میباشد، 31 ریال از خردهفروش و 10 ریال از تولیدکننده. بنابراین در حالت معافیت، عمدهفروش نسبت به حالت عدم وجود معافیت (قسمت (الف) از جدول (2)) درآمد مالیاتی تا 11 ریال یا به عبارت دیگر پایه مایلاتی 110 ریال افزایش مییابد. این امر نتیجه شکسته شدن زنجیره اعتبار میباشد.
معافیت نه تنها اجازه میدهد که ارزش افزوده مودی معاف از مالیات، در مرحله بعدی که مشمول مالیات است (در این مثال خردهفروش) پوشش داده شود بلکه همچنین باعث میشود که ارزش افزوده مودیان در مراحل قبلی (تولیدکننده در این مثال) مشمول مالیات مجدد در مراحل بعدی شود. نتیجه مالیات مضاعف (double taxation) برارزش افزوده کلیه مودیانی که در طول زنجیره تولید - توزیع پیش از مودی معاف از مالیات قرار دارند عیناً همانند مالیات مضاعف در مالیات عمومی بر فروش است. در این مثال ارزش افزوده تولیدکننده، مشمول مالیات مضاعف میشود، بنابراین10 ریال مالیات برارزش افزوده اضافی اخذ خواهد شد، 1 ریال باقیمانده، در نتیجه مالیات بر مالیات وضع میشود.
3-2- روش تفریقی: در روش تفریقی ارزش افزوده برابر است با:
ارزش افزوده = مواد و خدمات خریداری شده - فروش کل
با وجود آنکه محاسبه ارزش افزوده از روش تفریق از جنبههای نظری ماده است، اما محاسبه آن در عمل با مشکلاتی روبهرو است که این مشکلات ناشی از عدم وجود قواعد ثابت برای نحوه برخورد با برخی از اقلام است. جنبههای مختلف روش تفریقی در پنج قسمت از جدول (3) نشان داده شده که مبنای آن را همان مثال عددی جدول (2) تشکیل داده است.
در روش تفریی بدهی مالیاتی هر مودی به وسیله اعمال نرخ مالیات برارزش افزوده بر تفاوت بین کل فروش (شامل اثر مالیات برارزش افزوده در قیمت فروش) و کل خرید (شامل اثر مالیات بر ارزش افزوده در قیمت خرید) محاسبه میشود. بنابراین برخلاف روش اعتباری لازم نیست که میزان مالیات برارزش افزوده وضع شده به معاملات مشمول مالیات، به طور صریح در فاکتورهای مربوطه بیان شود.
قسمت الف از جدول (3) نشان میدهد که در روش تفریقی چگونه مالیات برارزش افزوده با ساختار نرخ یکسان اخذ میشود (همانطور که قبلاً در روش اعتباری به آن پرداختیم).
سطرح اول در هر قسمت از جدول (3) به نام "فروش (بدون مالیات برارزش افزوده (VAT)" بیانگر میزان فروش در هر مرحله از زنجیره تولید - توزیع میباشد، بدون اینکه مالیات برارزش افزوده در آن مرحله وارد قیمت فروش شده باشد. اما این فروش، مالیات برارزش افزوده اعمال شده در مراحل قبلی را دربردارد. به عنوان نمونه، برای عمده فروش در قسمت (الف) از جدول (3) فروش بدون مالیات برارزش افزوده (210) ریال میتواند به وسیله جمع ارزش افزوده (100 ریال) و خریدهایش از تولیدکننده (110 ریال) تعیین شود. خریدار تولیدکننده، مالیات برارزش افزوده وصول شده از وی را دربردارد. فروش عمدهفروش با مالیات برارزش افزوده به سادگی از جمع مالیات برارزش افزوده (10%، 100 ریال، یعنی 10 ریال) و فروش بدون مالیات برارزش افزوده (210 ریال) به دست میآید. مراحل فوق فقط نحوه تصمیمگیری صحیح یک مودی در مورد قیمتگذاری با مالیات برارزش افزوده را نشان میدهد. به منظور محاسبه بدهی مالیاتی مودی تنها تفاوت بین فروش و خرید (هر دو شامل مالیات) اهمیت دارد. برای عمدهفروش در این مثال پایه مالیات برارزش افزوده (110) به وسیله تفریق خریدهایش (110) از فروشش (220) محاسبه میشود که هر دو شامل مالیات برارزش افزوده میباشند. بنابراین بدهی مالیاتی او به وسیله اعمال نرخ 1/9 درصد (که این معادل نرخ 10% در حالت پایه بدون شمول مالیات میباشد) برپایه 110 تعیین میشود. در نتیجه مالیات برارزش افزوده قابل پرداخت 10 ریال میباشد.
همانطور که در قسمت (الف) از جدول (3) ملاحظه میشود، وقتی کلیه موسسات شمول مالیات هستند، بازدهی روش تفریقی عیناً همانند روش اعتباری است: 10 ریال مالیات برارزش افزوده در هر مرحله از زنجیره تولید - توزیع دریافت میشود، اما این مصرفکننده است که همه بار مالیات را تحمل میکند.
عیناً همانند روش اعتباری، اگر مودی در آخرین مرحله از زنجیره تولید - توزیع مشمول نرخ صفر باشد، کلیه آثار مالیات برارزش افزوده در روش تفریقی حذف خواهد شد. همانطور که در قسمت (ب) جدول (3) نشان داده شده، مشمول نرخ صفر بودن خردهفروش موجب میشود که در محاسبه پایه مالیات، فروش او صفر منظور شود و یک پایه منفی 220 ریالی به وجود آید؛ بنابراین مالیات برگشتی 20 ریال میباشد که عیناً معادل کل مالیات برارزش افزوده بر خریدهایش میباشد. از آنجا که این مبلغ برگشتی پیشبینی شده است، فروش به مصرفکننده نهایی از جانب خردهفروش شامل مالیات برارزش افزوده نخواهد بود.
هنگامی که خردهفروش خارج از سیستم مالیات برارزش افزوده باشد (در حالت معاف از مالیات)، جزو پایه مالیات برارزش افزوده محسوب نمیشود (بنابراین نمیتواند ادعای بازگشت هیچ وجهی بنماید) و نباید هیچگونه مالیات برارزش افزوده برای فروش خود به مصرفکننده، پرداخت نماید (قسمت (ج) در جدول (3)). فروش وی (320 ریال) به سادگی از جمع خریدهایش با مالیات برارزش افزوده (220 ریال) و ارزش افزودهاش (100 ریال) به دست میآید. اکنون بار مالیاتی بر مصرفکننده 20 ریال میباشد. 10 ریال کمتر از حالتی که کلیه بنگاهها مشمول مالیات باشند (قسمت (الف) جدول (3)). این کاهش در اخذ مالیات برارزش افزوده عیناً مطابق با انقباض پایه مالیات برارزش افزوده در نتیجه حذف ارزش افزوده خردهفروش است. سطح خردهفروشی برابر 330 ریال میباشد و مودی در هر مرحله فقط به عنوان نماینده اخذ مالیات عمل میکند.
برعکس روش اعتباری که در آن شکستن زنجیره اعتبار به وسیله عمدهفروش موجب مالیات مضاعف میشود، در روش تفریقی معافیت عمدهفروش هیچ مالیات مضاعفی به دنبال نخواهد داشت (قسمت (د) از جدول (3)). علت این امر آن است که روش تفریقی پایه مالیات برارزش افزوده را در هر مرحله به صورت تفاوت بین فروش و خرید در آن مرحله محاسبه مینماید، بنابراین ارزش افزوده مراحل قبلی نمیتواند هیچگونه مالیاتی را به ما بعد انتقال دهد که مشمول مالیات مضاعف شود. در قسمت (د) از جدول (3) عمدهفروش معاف از مالیات میباشد و هیچگونه مالیات برارزش افزوده بر فروش او (210 ریال) وضع نمیشود. فروش او برابر است با جمع خرید (110 ریال) و ارزش افزودهاش (100 ریال). از آنجا که به منظور تعیین پایه مالیات برارزش افزوده، کل هزینههای خردهفروش از فروش او کم میشود، بنابراین پایه مالیات برارزش افزوده نمیتواند ارزش افزوده تولیدکننده و عمدهفروش را دربرداشته باشد. از اینرو در روش تفریقی معافیت یک مودی از مالیات برارزش افزوده همواره ارزش افزوده او را از پایه مالیات حذف میکند، صرفنظر از اینکه او در کجای زنجیره تولید - توزیع قرار داشته باشد (قسمت ب و ج از جدول (3) را مقایسه کنید). برخلاف روش اعتباری، ارزش افزودهای که از پایه مالیات حذف شده است در مراحل بعدی پوشش داده نمیشود، بنابراین هیچگاه شمول مالیات مجدد نخواهد شد.
در روش اعتباری مشمول نرخ صفر بودن یک مودی، زنجیره اعتبار را منقطع نمیکند، بنابراین نمیتواند موجب اثرات ناخواسته گردد، صرفنظر از اینکه کجا و چگونه در طول زنجیره تولید - توزیع، این عمل اتفاق افتد. برعکس در روش تفریقی اگر نرخ صفر در دو مرحله یا بیشتر برقرار شود، پایه مالیات بیش از آنچه که مشمول نرخ صفر شده است کاهش خواهد یافت. قسمت "هـ" از جدول (3) حالتی را نشان میدهد که خردهفروش و عمدهفروش هر دو مشمول نرخ صفر باشند. مشمول نرخ صفر بودن عمدهفروش دارای این اثر است که او مبلغ 10 ریال مالیات برارزش افزوده پرداخت شده به خریدهایش از جانب تولیدکننده را دریافت میکند، ضمن اینکه هیچگونه مالیات برارزش افزوده بابت فروش خود پرداخت نمیکند. اما خردهفروش نیز مشمول نرخ صفر است و مبلغی اعتبار دریافت مینماید (18 ریال یا 1/9% خریدش از عمدهفروش (200 ریال)). در این مثال فرض میشود که منفعت اعتبار مالیاتی خردهفروش به مصرفکننده میرسد. بنابراین مصرفکننده به جای اینکه 300 ریال برای خریدهایش هزینه نماید فقط 282 ریال میپردازد، یعنی در این حالت مالیات برارزش افزوده، نوعی یارانه برارزش افزوده میباشد.
این پیامد خاص، بیانگر یک نقص روش تفریقی است، زیرا این روش به طور ضمنی فرض میکند مالیات برارزش افزوده برای کلیه خریدهای مودیانی که در سیستم مالیات برارزش افزوده هستند پرداخت شده است، حتی اگر آثار مالیات برارزش افزوده که قبلاً اعمال شده توسط مودی (یا مودیان) مشمول نرخ صفر در مرحله (مراحل) قبلی به طور کلی حذف شده باشد. به دلیل مشابه، روش تفریقی برای هر سیستم مالیاتی که دارای چندین نرخ باشد نامناسب است زیرا این روش فرض مینماید که خریدهای هر مودی با نرخی مشابه با آنچه که برای فروش این مودی به کار میرود مشمول مالیات میشود، حتی اگر این خریدها در مراحل قبلی با نرخهای متفاوتی مشمول مالیات شده باشد.20
اگر سیستم مالیات برارزش افزوده دارای نرخ واحد بدون معافیت و نرخ صفر باشد، روشهای اعتباری و تفریقی نتایج یکسانی خواهند بود، و انتخاب بین این دو بستگی به زمینههای سیاست مالیاتی دارد.21 اما هنگامی مالیات برارزش افزوده شامل نرخهای متعدد و معافیتهای گسترده باشد، هیچیک از دو روش نمیتواند بر اثرات ناخواسته معایب موجود در سیستم مالیات برارزش افزوده، به طور کامل غلبه نماید و انتخاب بین این دو به مقایسه بده بستان بین منافع و هزینههای هر یک از دو روش بستگی دارد.
در روش اعتباری، پیامد مهم این است که معافیت هر مودی در هر کجا قبل از آخرین مرحله از زنجیره تولید - توزیعکه باشد، زنجیره اعتبار را میشکند و موجب مالیات مضاعف میشود. بدین ترتیب یکی از منافع اساسی مالیات برارزش افزوده، در اولین گام از بین میرود. در روش تفریقی هیچگونه مالیات مضاعفی ایجاد نمیشود، اما این روش قادر نیست نرخهای متعدد را به کار گیرد. از آنجا که سیستم مالیات برارزش افزوده کامل در عمل وجود ندارد، واضح است که روش ترجیحی به حالت و شدت نقایص بستگی دارد. برای مثال از یک سو، استفاده از روش تفریقی از بکارگیری مالیات برارزش افزوده با نرخهای متعدد جلوگیری میکند22 و از سوی دیگر برای مالیات برارزش افزوده با نرخ یکسان و معافیتهای گسترده به طور حتم باید روش تفریقی را ترجیح داد.
3-3- روش جریان وجوه نقدی:
روش سوم برای محاسبه مالیات برارزش افزوده براساس معادله جریان وجوه نقدی یک بنگاه میباشد. معادله ذیل، منابع و مصارف وجوه نقد در یک بنگاه را نشان میدهد:
(8)
این معادله نشان میدهد که وجوه نقدی وارد شده به بنگاه از دو منبع تامین میشود: جریان ورودی سرمایه ( شامل سهام جدید و وام) و عایدات ناشی از فروش محصول (S). این وجوه نقد برای پرداخت به نیروی کار (L)، کالاهای واسطهای (M) و نیز پرداختهای بهرهای و سود سهام و هرگونه دیون و حقوق بازنشستگی (K-) به کار میرود. فرض میشود که کالاهای واسطهای عبارت است از هرگونه کالای خریداری شده از سایر بنگاهها که شامل کالاهای سرمایهای نیز میشود. میدانیم که در روش تفریقی و (S – M) معیاری برای محاسبه ارزش افزوده است. اما در روش اخیر با استفاده از معادله (8) یک معیار بدیل برای محاسبه ارزش افزوده (V) بدست میآید:
(9) V = S – M = L + K- – K+
یعنی به طور خلاصه، ارزش افزوده عبارت است از حاصل جمع پرداختی به نیروی کار و خالص جریان وجوه سرمایه. با اعمال نرخ مالیات برارزش افزودهای که از این طریق به دست میآید میزان بدهی مالیاتی بنگاه تعیین میشود.
این روش بین سرمایه قدیم و جدید تمایز قائل میشود. درآمد ناشی از سرمایه قدیم (یعنی سرمایهای که قبلاً به صورت بدهی یا سهام در بنگاه وجود داشته است) مشمول مالیات برارزش افزوده میشود و بنابراین میتوان گفت که سرمایه قدیم مشمول مالیات برارزش افزوده میشود اما سرمایه جدید از پایه مالیات مستثنی است و مشمول مالیات برارزش افزوده نمیشود.
4- ساختار نرخهای مالیات برارزش افزوده
نرخ مالیات میتواند ابزار و اهرمی برای تحقق اهداف اقتصادی و اجتماعی مالیات به طور کلی و مالیات برارزش افزوده به طور اخص مورد استفاده قرار گیرد. نرخهای مالیاتی را از این دیدگاه در چهار دسته میتوان طبقهبندی نمود:
1- نرخ استاندارد
2- نرخ زیراستاندارد
3- نرخ فوق استاندارد
4- نرخ صفر
نرخ استاندارد به نرخ عمومی مالیات برارزش افزوده اطلاق میگردد که بیشتر کالاها و خدمات تحت آن نرخ مشمول مالیات میشوند. نرخ زیراستاندارد کمتر از نرخ استاندارد بوده و در مواقع حمایتی اعمال میگردد. نرخ فوق استاندارد برای کالاها و خدمات تجملی در نظر گرفته میشود و درصد آن بالاتر از نرخ استاندارد است. نرخ صفر به مواردی اطلاق میشود که ضمن عدم شمول مالیات به اقلام فروش، مالیاتهای متعلق قبلی به خریدهای مودی مشمول نرخ صفر نیز مسترد میشود. این نرخ بیشتر شامل حال صادرکنندگان میشود.
نرخهای مزبور هم میتوانند برحسب انواع کالاها و خدمات و هم به اقتضای شرایط جغرافیایی و اقلیمی مورد استفاده قرار گیرند.
5- نرخهای متعدد یا نرخ واحد:
یکی از موضوعات مهم در اجرای مالیات برارزش افزوده، مسئله تعاد میزان نرخهایی است که براساس آنها، این نوع مالیات میتواند اعمال شود. متعدد نبودن نرخها به این معناست که مالیات برارزش افزوده با نرخی و احد برای کلیه محصولات و مراحل تولید اعمال شود. در این حالت اجرای مالیات بسیار ساده و آسان میشود و هزینههای اجرایی وصول آن نیز کاهش مییابد.
برخی از کشورها در سیستم مالیات برارزش افزوده خود نرخهای متعدی به کار میگیرند. نرخهای متعدد فرصتهای بیشتری برای دستیابی به اهداف سیاسی و اجتماعی فراهم میکند. بعضی اوقات نرخهای زیراستاندارد به جای معافیت یا نرخ صفر به کالاهای ضروری تعلق میگیرد و کالاهای تجملی ممکن است با نرخ فوق استاندارد مشمول مالیات شوند. در روش اعتباری این تفاوت نرخها برایکالاها تنها در سطح خردهفروشی میتواند صورت گیرد. در هنگام فروش به مصرفکننده نهایی است که باید نرخهای کمتر یا بیشتر اعمال شود. اگر نرخهای متعدد بر کالاهای مختلف تنها در مرا حل قبل از خردهفروشی اعمال شود (و در این مرحله نرخ واحد بر کالاها وضع شود) اثر این نرخهای متعدد از طریق مکانیسم اعتبار مالیاتی در سطح خردهفروشی از بین میرود. یک نرخ زیراستاندارد در سطح عمدهفروشی برای کالای X بدین معنا است که عمدهفروش مالیات کمتری به ازای هر ریال ارزش افزوده پرداخت میکند و در نتیجه خردهفروش هم اعتبار مالیاتی کمتری در مقابل نرخ استاندارد بر فروشش دریافت مینماید.
برعکس در روش تفریقی، تعدد نرخ مالیات بر کالاهای مختلف در هر مرحلهای که باشد موثر است بدون اینکه اثر آن در مراحل بعدی از بین برود. یک نرخ پایین مالیات بر ارزش افزوده بر کالای X در مرحله عمده فروشی میزان مالیات بر ارزش افزوده کالای X در سطح خردهفروشی را افزایش نخواهد داد. اما همانطور که قبلاً توضیح داده شد روش تفریقی برای به کارگیری نرخهای متعدد مناسب نیست. از سوی دیگر تعدد نرخها در سطح خردهفروشی بر خردهفروشی که هم کالای مشمول نرخ زیر یا فوق استاندارد و هم کالای مشمول نرخ استاندارد را میفروشد، نوعی بار اجرایی تحمیل مینماید، زیرا خردهفروش باید میزان فروش هر کالا را به طور دقیق ثبت نماید. در حالت کلی تعدد نرخهای مالیات برارزش افزوده در مورد کالاها دست کم در روش اعتباری مشکلات کمتری نسبت به روش تفریقی دارد. در هر حال بسیاری از کشورها بر این عقیدهاند که استفاده از نرخهای متعدد برای کالاها دردسرآفرین است. از بین 22 کشور که در سال 1997 مالیات برارزش افزوده را پذیرفتهاند 18 کشور بیش از یک نرخ را اعمال کردهاند (11 کشور از 12 کشور اروپایی، 6 کشور از 9 کشور امریکای لاتین، و یک کشور در خاورمیانه). از این 18 کشور، 10 کشور دونرخ، 5 کشور سه نرخ، 2 کشور چهار نرخ و یک کشور (ایتالیا) پنج نرخ را به کار بردهاند.
6- نرخ مالیات برارزش افزوده با شمول مالیات و بدون شمول مالیات:
نرخ هرگونه مالیات بر قیمت فروش میتواند به دو شکل یا شمول مالیات یا بدون شمول مالیات به کار رود، به طوری که بازده درآمدی آنها یکسان باشد. نرخ بدون شمول مالیات بر قیمت کالا قبل از وضع مالیات اعمال میشود در حالی که نرخ با شمول مالیات بر قیمت کالا پس از وضع مالیات (با نرخ بدون شمول) اعمال میشود. برای اینکه بازده درآمدی این دو نرخ یکسان باشد، واضح است که نرخ با شمول مالیات باید کمتر از دیگری باشد.
برای مثال اگر قیمت کالایی قبل از مالیات 10 ریال و نرخ بدون شمول مالیات 20% باشد پس از وضع مالیات قیمت کالا 12 ریال خواهد بود (با این فرض که کل مالیات وضع شده بر هر کالا بر قیمت آن منعکس شود) و بازده درآمدی مالیات 2 ریال برای هر کالا میباشد. حال اگر بخواهیم به طوری که همان بازده درآمدی (2 ریال) را داشته باشد چه نرخی باید به کار رود؟ اگر tI معرف نرخ باشمول مالیات باشد در این صورت خواهیم داشت:
(2 + 10) ti = 2 ریال
ti 12 = 2
%67/16 = 100 × 1667/0 = = ti
بنابراین نرخ با شمول مالیات %67/16 میباشد. به طور کلی اگر te معرف نرخ بدون شمول مالیات باشد که به ازای هر ریال فروش قبل از مالیات بازده درآمدی آن برابر با بازده درآمدی ti باشد، در این صورت به ازای یک ریال فروش قبل از مالیات خواهیم داشت:
رابطه (11):
از آنجا که نرخ با شمول مالیات کمتر از نرخ بدون شمول مالیات با همان بازده درآمدی است، بنابراین در نرخ باشمول مالیات، مصرفکنندگان بار مالیاتی کمتری مشاهده میکنند و در نتیجه اجرای مالیات، از حیث قبول آن از سوی مصرفکنندگان راحتتر میباشد. اما در عمل بیشتر، از نرخ بدون شمول مالیات استفاده شده است. از بین 22 کشور پذیرنده مالیات برارزش افزوده در سال 1977 فقط دو کشور (برزیل و سوئد) از نرخ باشمول مالیات استفاده میکردند.
7- مزایای مالیات برارزش افزوده:
مزایای عمده مالیات برارزش افزوده عبارتند از:
7-1- توان درآمدزایی بالا: به علت وسعت پایه مالیات که اکثر کالاها و خدمات را شامل میشود، مقدار زیادی درآمد مالیاتی میتواند از طریق افزایش اندک در نرخ مالیات بدست آید. قابلیت مالیات برارزش افزوده در تولید سریع میزان زیاد درآمد با روشی نسبتاً بیدردسر، به آن اعتباری به عنوان " ماشین پولساز"23 داده است. گرچه این اعتبار به طور عمده ناشی از تجربه کشورهای اروپایی است، اما در کشورهای در حال توسعه نیز شواهدی وجود دارد که مزیتهای درآمدزایی VAT را تایید مینماید. به عنوان مثال در اندونزی در سال 1987 درآمدزایی مالیات برارزش افزوده 3 برابر مالیاتهایی بود که VAT در سال 1983 جایگزین آنها شده بود. گرچه مالیات برارزش افزوده از نظر درآمدزایی در اکثر کشورهای در حال توسعه موفقیتآمیز بوده، اما اعتبار آن به عنوان یک ماشین پولساز " این کشورها آشکارا اغراقآمیز است."
7-2- پایین بودن هزینه اخذ مالیات: مالیات برارزش افزوده از مراحل مختلف زنجیره تولیدو توزیع اخذ میشود و خاصیتی خود اجرایی دارد بنابراین انتظار میرود که هزینههای جمعآوری کمتری داشته باشد. به عبارت دیگر، چون وظیفه کسر و وصول این مالیات به فروشندگان کالاها و خدمات تکلیف میگردد، از هزینه کم و راندمان بالا برخوردار است.
7-3- به حداقل رساندن فرار مالیاتی: اغلب صاحبنظران معتقدند که مالیات برارزش افزوده دارای مکانیزمی است که خود را کنترل میکند. با توجه به اینکه خریدهای یک گروه از بنگاهها معادل فروشهای سایر بنگاهها است، از لحاظ نظری این امکان وجود دارد که از فاکتورها برای نشان دادن اعتباراتی که برای پرداخت مالیات برارزش افزوده و کنترل فروشهای سایر فروشندگان اختصاص مییابد، استفاده کرد.
با وجود این، مانند اغلب مالیاتهای دیگر، از پرداخت مالیات برارزش افزوده نیز میتوان شانه خالی کرد. برای به حداقل رساندن فرار مالیاتی، وجود یک نظام اجرایی دقیق همراه با جریمههای مشخص و قابل اجرا ضروری است تا در موارد خاص بتوان به تعقیب متخلفان پرداخت.
عمومیترین اشکال فرار مالیاتی در مورد مالیات برارزش افزوده عبارت است از:
شناسایی نشدن بنگاههای مشمول مالیات برارزش افزوده، زیاد وانمود کردن مطالبات برگشت شده از طریق جعل فاکتور برای خریدهایی که هرگز انجام نشده است، کم گزارش کردن فروش، زیادنمایی صادرات و …
روشن است که مالیات برارزش افزوده مانند سایر مالیاتها، برای فرار مالیاتی زمینهای بازدارد، با وجود این، تجربه نشان داده است که مالیات برارزش افزوده در صورتی که به طور موثر به کار رود، میزان فرار مالیاتی در آن در حدود 2 الی 4 درصد درآمد است. از سوی دیگر کشورهایی هستند که فرار مالیاتی آنها در زمینه مالیات برارزش افزوده در حدود 40% تخمین زده میشود.
7-4- اجتناب از پدیده مالیات مضاعف24:
برخی از کشورها علت بکارگیری مالیات برارزش افزوده را اجتناب از پدیده مالیات مضاعف عنوان کردهاند. مالیات مضاعف به هنگام انتقال محصولات از یک مرحله فرایند تولید - توزیع به مرحله دیگر (مثلاً از مرحله تولیدکننده به مرحله عمدهفروش و از مرحله عمدهفروش به خردهفروش) بروز میکند، به این ترتیب که در هر مرحله، مالیاتی برای کالا در نظر گرفته میشود که این مالیات بر مالیاتهای وضع شده در مراحل قبلی نیز تعلق میگیرد. به بیان دیگر مالیات بر مالیات اعمال میشود. این دوباره یا چندباره مالیاتگیری به مالیات مضاعف موسوم است.
7-5- خنثی بودن:
مالیات برارزش افزوده از نظر اقتصادی یک مالیات خنثی یا بیتفاوت به حساب میآید. بدین معنی که ماهیتاً بر عوامل تولید (سرمایهگذاری، اشتغال و …) و نیز تصمیمگیریهای اقتصادی و موسسات و اشخاص بیتاثیر است، و هیچ تغییری درعرضه و تقاضای کل ایجاد نمیکند و هیچ نوع اختلالی در فرایند تولید، در تخصیص سرمایه و سایر منابع اقتصادی به وجود نمیآورد، چرا که این مالیات به صورت متناسب برارزش افزوده عوامل تولید مختلف در فرایند تولید اعمال میگردد.
7-6- سطح بالای VAT اخذ شده قبل از سطح خردهفروشی:
تجربیات سایر کشورها نشان داده است که بیشتر VAT اخذ شده، قبل از سطح خردهفروشی میباشد. این امر یک مزیت عمده برای اجرای VAT در کشورهای در حال توسعه است چون در اغلب این کشورها تعداد بنگاههای خردهفروش با مقیاس کوچک بسیار زیاد است و گسترش VAT به سطح خردهفروشی را از مالیات معاف میکند و به میزان زیادی در هزینههای اجرایی صرفهجویی میشود.
7-7- کاهش نرخ مالیات:
روش مالیات برارزش افزوده به علت متکی بودن برارزش افزوده مراحل مختلف تولیدی و وسیع شدن پایه مالیاتی، کاهش نرخ مالیات را توجیه میکند که خود از ویژگیهای بارز این روش در جهت تشویق فعالیتهای اقتصادی تلقی میشود.
7-8- تمایز هزینههای مصرفی نهایی و هزینههای مصرفی واسطهای:
برخی از کالاها بسته به موقعیت ممکن است مصرفی یا واسطهای باشند. در سیستم مالیات بر مصرف و فروش وقتی کالایی مشمول مالیات شد دیگر به مصرفی یا واسطهای بودن آن توجهی نمیشود و در هر صورت از آن کالا مالیات اخذ میشود. اما در مالیات برارزش افزوده به آن دسته از کالاهای مصرفی که به صورت واسطهای به کار رفتهاند اعتبار مالیاتی تعلق میگیرد (اعتبار مالیاتی در قسمت مبانی نظری مالیات به ارزش افزوده تشریح شده است) یعنی مشمول مالیات نمیشوند. در نتیجه، نسبت به مالیات بر مصرف و فروش نهادههای تولید را به صورت ارزانتر در اختیار سرمایهگذار قرار میدهد و موجب افزایش سرمایهگذاری خواهد شد.
این مالیات میتواند در تغییر الگوی مصرف نقش اساسی ایفاء نماید. از آنجائی که اکثر کالاهای ضروری و مواد غذایی از پرداخت این نوع مالیات معاف میباشند و از طرف دیگر به کالاهای تجملی و لوکس در مراحل مختلف تولید و توزیع مالیات برارزش افزوده اعمال میگردد، این نوع برخورد باعث بهبود الگوی مصرف جامعه و کاهش میل به مصرفگرائی، خصوصاً در مورد کالاهای لوکس و غیرضروری میشود که این امر افزایش توان پسانداز را در پی خواهد داشت.
7-9- باثباتی و در عین حال انعطافپذیر بودن:
بسیاری از صاحبنظران مالی از مالیات برارزش افزوده به عنوان یک منبع درآمدی باثبات و در عین حال انعطافپذیر یاد کردهاند. دلایل ثبات و انعطافپذیری بیشتر مالیات برارزش افزوده عمدتاً بر اساس موارد زیر عنوان میشود:
– مصرف به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی دچار نوسان کمتری میشود و چون این بخش عنصر اصلی مبنای مالیات برارزش افزوده میباشد، لذا اعمال این نوع مالیات نوعی درآمد ثابت برای دولت ایجاد میکند.
– چون مالیات برارزش افزوده برمبنای جاری اعمال میگردد، ایجاد تغییر در نرخ آن فوراً به افزایش یا کاهش درآمد میانجامد. لذا این نوع مالیات ابزار مالی قابل انعطافی است که دستاندرکاران مالی میتوانند به هنگام اعمال سیاستهای تثبیت اقتصادی به راحتی از آن استفاده نمایند.
8- معایب مالیات برارزش افزوده:
با وجود محاسبن مطرح شده برای مالیات برارزش افزوده و استفاده وسیع از آن در بسیاری از کشورها، هنوز نکات بحثانگیزی در مورد این مالیات وجود دارد. در اینجا به سه مورد مهم اشاره میشود:
8-1- نزولی بودن مالیات برارزش افزوده:
یکی از ایراداتا مرسوم وارد بر VAT تنازلی بودن آن است. تنازلی بودن VAT به این معنا است که گروههای با درآمد کم و متوسط نسبت به گروههای یا درآمد بالا، سهم بیشتری از درآمدشان را بابت این مالیات میپردازند. از آنجا که مالیات برارزش افزوده دارای پایه وسیعی بوده و نیز افراد کم درآمد یا با درآمد متوسط سهم بیشتری از درآمدشان را به مصرف اختصاص میدهند، بنابراین، این گروهها سهم بیشتری از درآمدشان را به عنوان مالیات پرداخت میکنند. به عبارت دیگر، از آنجا که ثروتمندان نسبت به فقرا سهم کمتری از درآمدشان را مصرف مینمایند، بنابراین مالیات بر مصرف سهم کمتری از درآمد آنها را دربرمیگیرد، یعنی تنازلی است.
8-2- تورمزا بودن اجرای مالیات برارزش افزوده: (در کوتاه مدت)
هنگامی که VAT مطرح شد، مهمترین بحث بر سر آثار آن بر قیمتهای خردهفروشی بود. برای مثال، در سال 1971 در بلژیک معرفی VAT با شعار افزایش قیمت همراه بود و در مکزیک در سال 1981 اکثر مفسران نگران بودند که اجرای VAT موجب افزایش قیمتها و بدتر شدن تورم جاریگردد.
در واقع یکی از مهمترین نگرانیهای کشورها در پذیرش VAT، تاثیر بالقوه اجرای آن بر سطح قیمتها میباشد. به عقیده برخی از تحلیلگران اقتصادی، مالیات برارزش افزوده چون در نهایت به مصرفکننده منتقل میگردد، باعث افزایش سطح عمومی قیمتها شده و در نتیجه پدیده تورم را ایجاد مینماید. حال آنکه مطالعات متعدد انجام شده در این زمینه اثرات تورمی این نوع مالیات را ناچیز میداند. چرا که تنها یکبار در کوتاهمدت اتفاق میافتد و در بلندمدت هیچ تاثیری در سطح قیمتها نخواهد داشت.
8-3- مشکلات اجرایی:
معرفی مالیات برارزش افزوده به ویژه در کشورهای در حال توسعه درگیر یک رشته مشکلات اجرایی میشود که اهم آنها عبارت است از: پیچیدگیهای اجرای مالیات برارزش افزوده در قیاس با دیگر انواع مالیات بر فروش، مشکل تفهیم به توده مردم، هزینههای اجرایی، کالاهای مشمول نرخ صفر و مشکلات برگرداندن اعتبار مالیاتی.
البته در مورد مشکلات اجرایی فوق بحثهای زیادی مطرح است و عدهای عقیده دارند که برخی از مشکلات در اجرای VAT چندان حاد نمیباشد. به هر حال در هر کشوری به هنگام اجرای VAT مشکلاتی به وجود خواهد آورد که با روشی مناسب میتوان بر آنها چیره شد. با توجه به مزایای این مالیات، وجود چنین مشکلاتی نمیتواند دلیلی برای عدم اجرای آن باشد، بلکه این مشکلات در هر کشوری باید شناسایی و راهی برای غلبه برآنها اندیشیده شود.
9- روشهای تهیه صورت ارزش افزوده
در رابطه با تهیه صورت ارزش افزوده و محاسبه مواد و خدمات خریداری شده سه روش وجود دارد:
1- روش از پایین به بالا (Bottom up method) (اصطلاحاً C.R گفته میشود)
2- روش بهای تمام شده کالای فروش رفته (Cost of Seles method)
3- روش حسابهای ملی (The Bational Accountant method)
به منظور بررسی هر یک از سه روش فوق، جدول خلاصه شده حساب تولید شرکتی به نام (نمونه) به شرح زیر ارائه میگردد.
9-1- روش از پایین به بالا
در این روش با توجه به حساب تولید، صورت ارزش افزوده به صورت زیر ارائه میگردد:
شرکت نمونه
صورت ارزش افزوده
روش از پایین به بالا
شرح
مبلغ (ریال)
فروش
کسر میشود: بهای تمام شده مواد و خدمات خریداری شده
ارزش افزوده
دستمزد مستقیم
دستمزد غیرمستقیم
استهلاک
سود
800
150
550
200
150
100
100
550
در این روش ابتدا قسمت انتهایی صورت ارزش افزوده تهیه شده و سپس قسمت فوقانی آن تکمیل میگردد. قسمت انتهایی، بیانگر چگونگی توزیع ثروت است و قسمت بالایی چگونگی نحوه ایجاد ثروت را نشان میدهد. ارزش مواد و خدمات خریداری شده در این روش تفاوت بین فروش و ارزش افزوده است. در این روش، خرید دوره از طریق تغییرات موجودی تعدیل میگردد. به منظور تشریح موضوع، قسمت فوقانی صورت ارزش افزوده به شکل دیگری ارائه میگردد:
شرح
مبلغ (ریال)
فروش
اضافه میشود: افزایش در موجودیها و کالای در جریان ساخت
کسر میشود: مواد و خدمات خریداری شده ارزش افزوده
700
100
800
(250)
500
9-2- روش بهای تمام شده کالای فروش رفته:
در این روش صورت ارزش افزوده در ارتباط با اقلامی که فروش آنها در دوره جاری تحقق یافته. تهیه میشود و تغییرات موجودی طی دوره مالی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و اقلام ارزش افزوده آن تفکیک میشوند. در این روش صورت ارزش افزوده به شرح زیر میباشد:
شرح
مبلغ (ریال)
فروش
کسر میشود: بهای تمام شده مواد و خدمات خریداری شده:
مواد مستقیم
مواد غیرمستقیم
– افزایش در موجودی کار در جریان ساخت و ساخته شده
خالص بهای تمام شده کالا و خدمات خریداری شده
ارزش افزوده
دستمزد مستقیم
استهلاک
سود
ارزش افزوده
700
200
50
(45)
205
495
307
88
100
495
نحوه محاسبه دستمزد و استهلاک به شرح زیر است:
شرح: ورودی طی دوره
مبلغ
درصد
دستمزد
استهلاک
افزایش ارزش افزوده موجودیها
سهم دستمزد در افزایش ارزش افزوده ( %78 × 55)
سهم استهلاک افزایش ارزش افزوده (%22 × 55)
22% استهلاک
350
100
450
55
43
12
55
%78
%22
%100
بنابراین حقوق و دستمزد و استهلاک دوره جاری به شرح زیر محاسبه میشود:
دستمزد مستقیم
دستمزد غیرمستقیم
جمع دستمزد
کسر میشود: دستمزد منظور شده در افزایش موجودیها
دستمزد تحقق یافته در دوره جاری
استهلاک
کسر میشود: استهلاک منظور شده در موجودیها
استهلاک دوره جاری
200
150
350
(43)
307
100
(12)
88
9-3- روش حسابداری مالی
در این روش خروجی ناخالص نه تنها شامل فروش است بلکه همچنین شامل مواد زیر است:
– ارزش سرمایهای کلیه اقلامی که به منظور کسب درآمد ساخته شدهاند.
– ارزش کالاهای سرمایهای که موسسه برای استفاده در داخل شرکت ساخته است.
– سود نهایی برای موجودی کالای ساخته شده و کالای در جریان ساخت.
صورت ارزش افزوده در این روش به شرح زیر است:
شرح
مبلغ (ریال)
فروش
اتفزایش در موجودیها و سود منعکس در آن
خروجی ناخالص
کسر میشود: مواد
ارزش افزوده
دستمزد مستقیم
سایر هزینهها
استهلاک
سود و سود منعکس در موجودیها
ارزش افزوده
700
117
817
(250)
567
200
150
100
117
567
سود منظور شده در موجودیها به ترتیب محاسبه میشود، ابتدا نسبت به بهای تمام شده کالای فروش رفته محاسبه میگردد و با فرض اینکه سود منعکس در موجودیها به همین نسبت باشد، محاسبات انجام میپذیرد. برای مثال فوق داریم:
نسبت سود به بهای تمام شده کالای فروش رفته 17/0 =
سود منعکس در موجودیها 17 = 17/0 × 100
ارزش موجودیها و سود منعکس در آن 117 = 17 + 100
10- تبعات اقتصادی حاصل از اجرای مالیات برارزش افزوده:
اجرای مالیات برارزش افزوده بر متغیرهای اقتصادی نظیر سطح عمومی قیمتها، پسانداز، سرمایهگذاری، رشد اقتصادی، تجارت خارجی، بخش عمومی و غیره تاثیر میگذارد. لیکن تغییرات ایجاد شده تنها از اجرای مالیات برارزش افزوده نشات نگرفته و عوامل متعدد دیگری در میزان و نحوه چگونگی آن نقش ایفا میکنند.
در مجموع میتوان تبعات اقتصادی حاصل از اجرای مالیات برارزش افزوده را در سه نوع اثر درآمدی، اثر قیمتی و اثر توزیعی مورد بررسی قرار داد.
10-1- اثر درآمدی مالیات برارزش افزوده: در خصوص اثر درآمدی مالیات برارزش افزوده ذکر این نکته ضروری است که با اجرای این نوع از مالیات، طیف وسیعی از کالاها و خدمات مشمول مالیات میگردند. از طرفی به دلیل پایین بودن نرخ مالیاتی، فرصتهای فرار مالیات کمتر و بالطبع درآمد مالیاتی بیشتری نصیب دولت میگردد. برای محاسبه میزان افزایش درآمد حاصل از اجرای این مالیات میبایست پایه مالیات بر ارزش افزوده به دقت طی سالهای متوالی مورد محاسبه قرار گیرد.
جدول شماره (1) (که در زیر آمده است) به مقایسه وصولی مالیات برارزش افزوده با درآمدهای مالیاتی رایج در دو سال 1370 و 1376میپردازد. این مقایسه با اعمال سه نرخ مالیات بر ارزش افزوده 10%، 12% و 15% صورت پذیرفته و در کلیه محاسبات مشخص میگردد که میزان وصولی (احتمالی) مالیات برارزش افزوده که تقریباً جایگزین مالیات بر مصرف و فروش خواهد شد، بیشتر از وصولی مالیاتهای غیرمستقیم است.
10-2- اثر قیمتی مالیات برارزش افزوده: در خصوص اثر قیمتی مالیات برارزش افزوده شایان ذکر است که به دلیل آنکه مالیات برارزش افزوده نوعی سیاست انقباضی تلقی میگردد، لذا اجرای آن درآمدهای مالیاتی دولت را افزایش داده و این خود از میزان کسری بودجه دولت میکاهد. به این ترتیب نرخ بهره در اقتصاد کاهش یافته و سرمایهگذاری افزایش مییابد. این امر به همراه کاهش نقدینگی ناشی از افزایش درآمدهای دولت اثر ضدتورمی بر اقتصاد برجای میگذارد. لیکن در این خصوص نگرانیهایی در مورد وجود رابطه مثبت بین اعمال این نوع مالیات و افزایش نرخ تورم اعلام شده که بستگی به وقوع همزمان فرصتهایی نظیر نرخ مالیات برارزش افزوده یکسان در کلیه کالاها و خدمات و حذف معافیتها دارد و در این صورت سطح عمومی قیمتها به یکباره و در کوتاهمدت افزایش یافته و قیمتهای نسبتی تغییر نمییابد.
مطالعات انجام شده در خصوص تبیین تورمزایی مالیات برارزش افزوده نشان میدهد که سیاستهای اتخاذی همراه مالیات برارزش افزوده است که معرفی این نوع مالیات را تورمزا و یا خنثی میسازد. زمان معرفی مالیات برارزش افزوده نیز میتواند در افزایش سطح عمومی قیمتها موثر باشد. بررسیهای انجام شده در خصوص اثرات قیمتی مالیات برارزش افزوده در 35 کشور نشان میدهد که در 22 مورد آن هیچگونه اثر قابل توجهی در نرخ تورم مشاهده نشده است. در 7 مورد آن نیز افزایش سطح عمومی قیمتها به یکباره اتفاق افتاده است. به این ترتیب در مجموع 29 مورد معرفی مالیات برارزش افزوده موجب تغییر در سطح عمومی قیمتها نشده است. در 6 مورد از کشورهای مورد بررسی معرفی مالیات برارزش افزوده در بالا رفتن نرخ تورم مشارکت داشته و این خود ناشی از معرفی مالیات برارزش افزوده با سیاستهای انبساطی دستمزد و اعتبارات میباشد. به این ترتیب سیاستهای دولت در اطلاع رساندن به مردم و تجار در مورد اثر مالیات برارزش افزوده برسطح عمومی قیمتها، استفاده از اتبزار کنترل قیمتها، تعدیلات جبرانی در سایر مالیاتها، زمان مناسب تغییر نظام و معرفی مالیات برارزش افزوده و آمادگی کامل نظام اعتباری از جمله مهمترین تصمیمات دولت است که میتواند اثرات تورمی احتمالی مالیات برارزش افزوده را کنترل نماید.
در مطالعهای که دربرآورد اثر تورمی مالیات برارزش افزوده در اقتصاد ایران انجام شده است، ابتدا به محاسبه اثر تورمی مالیات بر مصرف و فروش پرداختهاند. بر این اساس تثر تورمی مالیات بر مصرف و فروش برای سال 1375 معادل 44/0 درصد محاسبه شده است. به این ترتیب این نتیجه حاصل میگردد که اثر مالیاتهای موجود بر تورم ناچیز است. سپس اثر تورمی مالیات بر ارزش افزوده در سه نرخ 10%، 12% و 15% محاسبه شده است. در نرخ 10% اثر تورمی مالیات برارزشافزوده معادل 3/5%، در نرخ 12% معادل 34/6% و در نرخ 15% برابر 93/7% میباشد. با احتساب اثر جایگزینی مالیات برمصرف و فروش به وسیله مالیات برارزش افزوده، اثر نهایی تورم به تفکیک سه نرخ یاد شده به ترتیب معادل 86/4%، 9/5% و 49/7% محاسبه میشود. به این ترتیب مشاهده میگردد که این اثر فقط به صورت یک انتقال در شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی روی داده و در صورت مناسب بودن سیاستهای پولی، مالی و عدم وجود انتظارات تورمی از سوی تولیدکننده و مصرفکننده این اثر به دورههای بعد منتقل نمیگردد.
10-3- اثر توزیعی مالیات برارزش افزوده: در خصوص اثر توزیعی مالیات برارزش افزوده شایان ذکر است که برخی از اقتصاددانان بر این باورند که چون مالیات برارزش افزوده با نرخ غیرتصاعدی بر کالاها و خدمات اعمال میشود. گروههای کم درآمد به طور نسبی بار مالیاتی بیشتری را متحمل میشوند. نتایج حاصل از محاسبه و تغییرات هزینههای مصرفی در اثر اعمال مالیات برارزش افزوده با سه نرخ 10%، 12% و 15% که در جدول شماره (2) ارائه شده، نشان میدهد که اعمال این نوع مالیات کمترین اثر را بر روی گروههای کم درآمد جامعه داشته و علت اصلی آن در معاف بودن اکثر اقلام مصرفی است که بیشترین سهم را در هزینههای مربوط به خانوارهای کمدرآمد دارد.
11- پیشنویس لایحه مالیات برارزش افزوده
11-1- فصل اول - کلیات و تعاریف
ماده 1- عرضه کالاها و خدمات در ایران و همچنین واردات و صادرات آنها مشمول مقررات این قانون میباشند.
ماده 2- منظور از عرضه کالا در این قانون عبارت است از انتقال کالا از طریق هر نوع معامله.
تبصره- کالاهای موضوع این قانون که توسط مودی خریداری، تحصیل و یا تولید میشود در صورتی که برای استفاده شغلی به عنوان دارایی در دفاتر ثبت گردد و یا برای مصارف شخصی برداشت شود عرضه کالا به خود محسوب و مشمول مالیات خواهد شد.
ماده 3- منظور از عرضه خدمات در این قانون عبارت است از انجام خدمات برای غیر.
ماده 4- منظور از واردات در این قانون، ورود کالا یا خدمت از خارج از کشور یا مناطق آزاد تجاری - صنعتی میباشد.
ماده 5- منظور از صادرات در این قانون، صدور کالا یا خدمات به خارج از کشور یا مناطق آزاد تجاری - صنعتی میباشد.
ماده 6- منظور از مالیات در این قانون، مالیات برارزش افزوده میباشد.
ماده 7- منظور از ارزش افزوده در این قانون عبارت است از تفاوت بین ارزش کالاها و خدمات عرضه شده با ارزش کالاها و خدمات به کار رفته تحصیل شده در هر یک دوره معین.
ماده 8- اشخاصی که به عرضه کالاها و خدمات و واردات و صادرات آنها مبادرت مینمایند به عنوان مودی شناخته شده و مشمول مقررات این قانون خواهند بود.
ماده 9- در مورد معاوضه کالاها و خدمات موضوع این قانون، عرضه کالا یا خدمت از طرف هر یک از متعاملین به طور جداگانه مشمول مالیات میباشد.
ماده 10- هر سال شمسی به شش دوره مالیاتی دو ماهه که از اول فروردین ماه هر سال شروع و به پایان اردیبهشت، تیر، شهریور، آبان، دی و اسفند ماه هر سال خاتمه مییابد تقسیم میشود. در صورتی که شروع یا خاتمه فعالیت مودی در خلال یک دوره مالیاتی دو ماهه باشد، زمان فعالیت مودی طی دوره مربوط یک دوره مالیاتی تلقی میشود. هیات وزیران مجاز است با پیشنهاد سازمان امور مالیاتی کشور مدت هر دوره مالیاتی را برای هر گروه از مودیان که مقتضی بداند تغییر دهد.
ماده 11- تاریخ تعلق مالیات به شرح زیر است:
الف) در مورد عرضه کالا:
1- تاریخ صورتحساب، زمان تحویل کالا یا زمان تحقق معامله کالا، هر کدام که مقدم باشد حسب مورد.
2- در موارد مذکور در تبصره ماده 2 این قانون، تاریخ ثبت دارائی در دفاتر یا شروع استفاده، هر کدام که مقدم باشد یا تاریخ برداشت حسب مورد.
3- در مورد معاملات موضوع ماده 9 این قانون، تاریخ معاوضه.
ب) در مورد خامت:
1- تاریخ صورتحساب، یا زمان ارائه خدمت، هر کدام که مقدم باشد حسب مورد.
2- در مورد معاملات موضوع ماده 9 این قانون، تاریخ معاوضه.
ج) در مورد صادرات و واردات هنگام صدور یا ترخیص کالا از گمرک و در خصوص خدمت، هنگام پرداخت مابهازاء.
تبصره: در صورت استفاده از ماشینهای صندوق، تاریخ تعلق مالیات هنگام ثبت معامله در ماشین میباشد.
11-2- فصل دوم - معافیتها
ماده 12- عرضه کالاها و خدمات زیر و همچنین واردات آنها حسب مورد از پرداخت مالیات معاف میباشد:
1- محصولات کشاورزی فرآوری نشده؛
2- دام و طیور زنده، آبزیان، زنبور عسل و نوغان؛
3- آرد، نان، گوشت، قند، شکر، برنج، حبوبات و سویا، شیر، پنیر، روغن نباتی و شیر خشک مخصوص تغذیه کودکان؛
4-کاغذ چاپ، تحریر و روزنامه؛
5- کود، سم و بذر؛
6- کالاهای اعطائی به صورت بلاعوض به وزارتخانهها و موسسات دولتی و موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی و موسسات عامالمنفعه؛ تشخیص اهدائی بودن کالاهای یاد شده با هیات وزیران است؛
7- کالاهایی که همراه مسافر و برای استفاده شخصی تا میزان معافیت مقرر طبق مقررات صادرات و واردات، وارد کشور میشود. مازاد بر آن طبق مقررات این قانون مشمول مالیات خواهد بود؛
8- اموال غیرمنقول؛
9- دارو، خدمات درمانی انسانی و دامی و نیز خدمات ارائه شده توسط سازمان بهزیستی طبق ضوابط مقرر در آئیننامهای که به پیشنهاد وزارتخانههای بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و امور اقتصادی و دارائی به تصویب هیات وزیران میرسد؛
10- خدمات مشمول مالیات بردرآمد حقوق موضوع قانون مالیاتهای مستقیم؛
11- خدمات بانکها و موسسات اعتباری - غیربانکی مجاز؛
12- خدمات حمل و نقل عمومی مسافری درون و برون شهری و قطار شهری و بین شهری؛
13- مطبوعات و کتاب؛
14- خدمات آموزشی و پژوهشی که برطبق پیشنهاد مشترک وزارتخانههای علوم و فنآوری و امور اقتصادی و دارائی به تصویب هیات وزیران میرسد.
ماده 13- صادرات کالاها و خدمات به خارج از کشور یا مناطق آزاد تجاری - صنعتی مشمول مالیات موضوع این قانون نبوده و مالیاتهای پرداختی با ارائه اسناد و مدارک مثبته مسترد میگردد.
تبصره- کالاهای همراه مسافران خارجی به هنگام خروج از کشور تا میزان مقرر در قوانین موضوعه در مقابل ارائه اسناد و مدارک مثبته مشمول استرداد خواهد بود. دستورالعمل اجرائی این تبصره توسط سازمان امور مالیاتی کشور تنظیم و به تایید وزرای امور اقتصادی و دارائی و بازرگانی میرسد.
فصل سوم - ماخذ، نرخ و نحوه محاسبه مالیات
ماده 14- ماخذ محاسبه مالیات، بهای کالا یا خدمت مندرج در صورتحساب خواهد بود در مواردی که صورتحساب موجود نباشد و یا از ارائه آن خودداری شود، و یا به موجب اسناد و مدارک مثبته احراز شود که ارزش مندرج در آنها واقعی نیست ماخذ محاسبات مالیات بهای روز کالا و خدمت به تاریخ روز تعلق مالیات میباشد.
تبصره- موارد زیر جزء مخذ محاسبات مالیات نمیباشد:
الف) تخفیفات اعطائی؛
ب) مالیات موضوع این قانون که قبلاً توسط عرضهکننده کالا یا خدمت پرداخت شده است؛
ج) سایر مالیاتهای غیرمستقیم و عوارضی که هنگام عرضه کالا یا خدمت به آن تعلق گرفته است.
ماده 15- ماخذ محاسبه مالیات واردات کالا عبارت است از ارزش سیف کالا به علاوه حقوق و عوارض گمرکی و سود بازرگانی و سایر عوارض مندرج در اوراق گمرکی.
ماده 16- نرخ مالیات برارزش افزوده، 7% میباشد.
ماده 17- مالیاتهایی که مودیان در موقع دریافت کالا یا خدمت برای استفاده شغلی خود به استناد صورتحسابهای صادره موضوع این قانون پرداخت نمودهاند، از مالیاتهای وصول شده توسط آنها کسر میشود.
تبصره 1: در صورتی که مودیان مشمول حکم این ماده در هر دوره مالیاتی اضافه پرداختی داشته باشند، اضافه مالیات پرداخت شده به حساب مالیات دورههای بعد مودیان منظور خواهد شد و در صورت تقاضای مودیان، اضافه مالیات پرداخت شده ظرف دوره مالیاتی بعد مسترد میشود.
تبصره 2: در صورتی که مودیان به عرضه کالاها یا خدمات معاف از مالیات اشتغال داشته باشند، و یا طبق مقررات این قانون مشمول مالیات نباشند، مالیاتهای پرداخت شده مربوط به کالاها یا خدمات مزبور مسترد نمیشود.
تبصره 3: در صورتی که مودیان به عرضه کالا یا خدمات مشمول مالیات و معاف از مالیات اشتغال داشته باشند، مالیاتهای پرداخت شده مربوط به کالاها یا خدمات مشمول مالیات در حساب مالیاتی مودی منظور میشود.
تبصره 4: آن قسمت از مالیاتهای ارزش افزوده پرداختی مودیان که طبق مقررات این قانون قابل تهاتر یا استرداد نیست جزء هزینههای قابل قبول موضوع قانون مالیاتهای مستقیم محسوب میشود.
تبصره 5: مبالغ اضافه دریافتی از مودیان بابت مالیات موضوع این قانون، در صورتی که ظرف سه ماه از تاریخ درخواست مودی مسترد نشود مشمول خسارتی به نرخ یک واحد بیشتر از بالاترین نرخ سود تسهیلات اعطایی بانکها به بخش خدمات خواهد بود. نرخ مذکور سالانه بوده و خسارت متعلقه به ازاء مدت تاخیر قابل محاسبه و پرداخت میباشد.
فصل چهارم - وظایف و تکالیف مودیان
ماده 18- کلیه عرضهکنندگان کالاها یا خدمات مشمول مالیات موضوع این قانون مکلفند به ترتیبی که سازمان امور مالیاتی کشور تعیین مینماید، ثبت نام نمایند.
ماده 19- مودیان مکلفند در قبال عرضه کالا یا خدمات مشمول مالیات موضوع این قانون صورتحساب حاوی مشخصات متعاملین و مشخصات مورد معامله به ترتیبی که توسط سازمان امور مالیاتی کشور تعیین و اعلام میشود صادر و مالیات را در ستون جداگانه درج و وصول نمایند.
تبصره- گمرک ایران مکلف است مالیات موضوع این قانون را وصول و در پروانههای گمرکی و یا فرمهای مربوط حسب مورد درج نمایند.
ماده 20- مودیان مالیاتی مکلفند مالیات موضوع این قانون را محاسبه و از طرف دیگر معامله وصول نمایند.
ماده 21- مودیان مالیاتی مکلفند اظهارنامه هر دوره مالیاتی را طبق نمونهای که توسط سازمان امور مالیاتی کشور تعیین میشود، حداکثر ظرف پانزده روز از تاریخ انقضای هر دوره، به ترتیب مقرر تسلیم و مالیات متعلق به هر دوره را پس از کسر مالیاتهائی که طبق مقررات این قانون پرداخت کردهاند، در مهلت مقرر مذکور به حساب سازمان امور مالیاتی کشور واریز نمایند.
تبصره 1- چنانچه مدت فعالیت شغلی کمتر از مدت یک دوره مالیاتی باشد، تکلیف مقرر در این ماده نسبت به مدت یاد شده نیز جاری میباشد.
تبصره 2- در مورد اشخاص حقیقی و حقوقی که حسب مورد اداری محل شغل یا فعالیت متعدد هستند، تسلیم اظهارنامه و پرداخت مالیات برای هر محل شغل، یا فعالیت به طور جداگانه الزامی است.
تبصره 3- در مورد کارگاهها و واحدهای تولیدی، خدماتی و بازرگانی که نوع فعالیت آنها ایجاد دفتر یا فروشگاه در یک یا چند محل دیگر را اقتضا نماید، تسلیم اظهارنامه واحد از سوی مودی مطابق دستورالعملی که به تصویب سازمان امور مالیاتی کشور میرسد، منوط به موافقت سازمان مذکور میباشد.
تبصره 4- در مورد مشمولین این قانون که دارای محل ثابت برای شغل نمیباشند، محل سکونت آنان از لحاظ تسلیم اظهارنامه و پرداخت مالیات، محل شغل تلقی میشود.
ماده 22- اشخاص و واحدهای شغلی که با توجه به حجم و نوع فعالیت آنها به عنوان مودی از شمول وظایف و تکالیف مقرر در این قانون مستثنی هستند، بنا به پیشنهاد سازمان امور مالیاتی کشور و تایید وزیر امور اقتصادی و دارائی و تصویب هیات وزیران تعیین و اعلام خواهد شد.
ماده 23- مودیان مالیاتی در صورت انجام ندادن تکالیف مقرر در این قانون و یا در صورت تخلف از مقررات این قانون، علاوه بر پرداخت مالیات متعلقه مشمول جریمهای حداکثر تا دو برابر مالیات متعلق به موجب آئیننامهای که به پیشنهاد سازمان امور مالیاتی کشور به تایید وزیر امور اقتصادی و دارائی و تصویب هیات وزیران میرسد، خواهند بود.
ماده 24- تاخیر در پرداخت مالیاتهای موضوع این قانون در موعد مقرر موجب تعلق مالیات اضافی به میزان یک واحد بیشتر از بالاترین نرخ سود تسهیلات اعطائی بانکها به بخش خدمات نسبت به مالیات متعلقه خواهد بود. نرخ مذکور سالانه بوده و مالیات اضافی متعلقه به نسبت مدت تاخیر قابل محاسبه وصول میباشد.
فصل پنجم - سازمان مالیات برارزش افزوده و وظایف و اختیارات آن
ماده 25- به سازمان امور مالیاتی کشور اجازه داده میشود از تاریخ تصویب این قانون در چهارچوب تشکیلات مورد تایید سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، تشکیلات، نیروی انسانی تجهیزات مورد نیاز را تامین نماید.
ماده 26- وظایف و اختیارات و عناوین شغلی ماموران مربوط و شرایط احراز آنها و همچنین ترتیب رسیدگی مالیاتی براساس آئیننامهای خواهد بود که به پیشنهاد سازمان امور مالیاتی کشور به تصویر وزیر امور اقتصادی و دارائی خواهد رسید.
ماده 27- به منظور بررسی و نظارت بر حسن اجرای این قانون و همچنین رسیدگی به اظهارنامه یا تعیین میزان معاملات مودیان، ماموران ذیربط سازمان امور مالیاتی کشور میتوانند، به مودیان و خریداران مراجعه و دفاتر و اسناد و مدارک آنها را مورد رسیدگی قرار دهند. مودیان و خریداران مکلف به ارائه دفاتر و اسناد و مدارک درخواستی میباشند و در صورت عدم ارائه دفاتر و اسناد و مدارک مورد نیاز، مالیات متعلق راساً تعیین و مطالبه خواهد شد.
ماده 28- در مواردی که اوراق مطالبه مالیات یا برگ استرداد مالیات اضافه پرداختی به مودی ابلاغ میشود، در صورتی که مودی معترض باشد، میتواند ظرف بیست روز پس از ابلاغ اوراق مذکور به واحد مالیاتی مربوط برای رفع اختلاف مراجعه نماید که در صورت رفع اختلاف پرونده مختومه میگردد. در صورتی که مودی در مهلت مذکور کتباً اعتراض ننماید، اوراق مطالبه مالیات و یا برگ استرداد مالیات اضافه پرداختی، حسب مورد، قطعی است.
ماده 29- در صورتی که مودی ظرف مهلت مقرر در ماده 28 اعتراض خود را کتباً به واحد مالیاتی مربوط تسلیم نماید، پرونده امر ظرف 10 روز از تاریخ تسلیم اعتراض به اداره امور مالیاتی مربوط، به هیات حل اختلاف مالیاتی موضوع قانون مالیاتهای مستقیم احاله میشود.
ماده 30- هیات حل اختلاف مالیاتی موضوع ماده 29، طبق مقررات مربوط، نسبت به موضوع اختلاف رسیدگی و رای مقتضی صادر خواهد نمود. این راس قطعی و لازمالاجراء است و در سایر مراجع مالیاتی قابل اعتراض نخواهد بود.
ماده 31- رسیدگی به تخلفات مالیاتی ماموران اجرای این قانون و مودیان مالیاتی به جز موارد مذکور در این قانون، تابع مقررات قانون مالیاتهای مستقیم خواهد بود.
فصل ششم - سایر مقررات
ماده 32- مودیان مشمول مالیات موضوع این قانون مکلفند از دفاتر، صورتحسابها و سایر فرمهای مربوط، ماشینهای صندوق و یا سایر وسایل و روشهای نگهداری حساب که سازمان امور مالیاتی کشور تعیین میکند، استفاده نمایند. مدارک مذکور بایستی تا مدت ده سال پس از سال مالی مربوط توسط مودیان نگهداری و در صورت مراجعه ماموران مالیاتی به آنان ارائه شود.
ماده 33- در مواردی که اسناد و مدارک مربوط به عرضه کالا و خدمت مودیان نزد اشخاص ثالث باشد، اشخاص مزبور مکلفند، درخواست کتبی ماموران اجرای این قانون اسناد و مدارک مر بوط و هرگونه اطلاعات لازم را ارائه دهند.
ماده 34- در صورتی که بر اثر استنکاف اشخاص ثالث از ارائه اسناد و مدارک مورد درخواست ماموران اجرای این قانون زیانی متوجه دولت شود اشخاص مستنکف محکوم به جبران زیان وارده به دولت خواهند بود. مرجع احراز استنکاف و تعیین زیان وارده به دولت مراجع صالحه قضائی است که با اعلام و پیگیری سازمان امور مالیاتی کشور، خارج از نوبت رسیدگی خواهند نمود.
ماده 35- سازمان امور مالیاتی کشور مجاز است در موارد مقتضی وصول و ایصال مالیات برخی مودیان موضوع این قانون را به اشخاص ثالث که مسئول یا واسطه دریافت و پرداخت وجه بین مودیان و دیگران هستند، محول نماید. در اینگونه موارد با اعلام مراجع مالیاتی اشخاص مزبور مکلف خواهند بود موقع پرداخت یا تخصیص، مالیات متعلق را کسر و یا اخذ و ظرف ده روز از تاریخ پرداخت یا تخصیص به حساب مالیاتی مربوط واریز و رسید آن را به مودی تسلیم نمایند.
ماده 26- ماموران اجرای این قانون باید اطلاعاتی را که از اظهارنامههای مالیاتی و یا ضمن رسیدگی به امور مالیاتی مودیان به دست میآورند. محرمانه تلقی و از افشای آنها جز در امر تشخیص مالیات خودداری نمایند و در صورت افشاء طبق مقررات مربوط مجازات خواهند شد.
ماده 37- معادل نیم درصد از وجوهی که توسط امور مالیاتی مکشور بابت مالیات و جرائم موضوع این قانون وصول میگردد به عنوان درآمد اختصاصی سازمان مذکور موضوع ماده 14 قانون محاسبات عمومی کشور مصوب 1366 محسوب میشود. اعتبار اختصاصی از محل درآمد یاد شده که سالانه در قانون بودجه کل کشور منظور میشود، در مورد تشویق کارکنان و کسانی که در امر وصول مالیات فعالیت موثری مبذول میدارند، مصرف میشود. وجوه پرداختی به استناد این ماده از شمول کلیه مقررات مغایر مستثنی است.
ماده 38- سازمان امور مالیاتی کشور موظف است طرح لازم برای توسعه، تجهیز، آموزش و تربیت کارمندان مالیاتی، آموزش و ترویج فرهنگ مالیاتی از طریق رسانهها و سازوکارهای مناسب در سطح کشور در طول یک دوره زمانی حداکثر پنج ساله را تهیه و تنظیم نماید. سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور مکلف است به پیشنهاد سازمان یاد شده اعتبار لازم برای اجرای طرح را سالانه در لایحه بودجه کل کشور منظور نماید.
ماده 39- مقررات مربوط به نحوه " وصول مالیات" و " ابلاغ اوراق مالیاتی" مقرر در قانون مالیاتهای مستقیم، در مورد مالیات موضوع این قانون نیز جاری است.
ماده 41- از تاریخ لازمالاجرا شدن این قانون کلیه قوانین و مقررات خاص و عام مغایر ملغی و همچنین برقراری و دریافت هرگونه مالیات غیرمستقیم از تولیدکنندگان و واردکنندگان کالاها و ارائه دهندگان خدمات ممنوع میباشد و کلیه قوانین و مقررات مربوط به دریافت هرگونه مالیات غیرمستقیم که بر تولید و واردات کالاها و ارائه خدمات برقرار شده است لغو میشود. موارد زیر از شمول حکم این ماده مستثنی میباشد:
1- مالیات خودروهای وارداتی؛
2- مالیات نقل و انتقال خودروها و شناورها؛
3- حقوق گمرکی، سود بازرگانی.
ماده 42- تاریخ اجرای این قانون از اول فروردین ماه سال 1384 است.
خلاصه و نتیجهگیری
همانگونه که بیان گردید، دولتها برای تامین هزینههای خود از منابع مختلفی استفاده میکنند که یکی از مهمترین آنها، مالیات میباشد.
در کشور ما در کنار درآمدهای مالیاتی، درآمد حاصل از فروش نفت و گاز از اقلام عمده تشکیل دهنده درآمدهای دولت است؛ اتکای بیش از حد به درآمدهای نفتی با توجه به نوسانهای شدید بهای نفت در بازار جهانی، بیثباتی کل درآمدهای دولت را در طول سه دهه اخیر در اقتصاد ایران موجب گردیده است. در طول این سه دهه، درآمدهای مالیاتی، درمقایسه با درآمدهای نفتی همواره مبلغ ناچیزی بوده است. بدیهی است که ساختار ناسالم درآمدها و هزینههای دولت و روشهای تامین کسری بودجه، سبب مختل شدن اثرات ابزارهای سیاستگذاری کلان، چه پولی و چه مالی در اقتصاد کشور شده است.
با توجه به بررسیهایی که در این پژوهش صورت گرفت، مشخص گردید که از مالیاتها میتوان به عنوان یک ابزار مالی موثر برای تصحیح و هدایت اقتصاد جامعه به سمت مطلوب و مورد نظر استفاده کرد. در واقع، از طریق این ابزار (مالیات) که میتواند در قالب سیاستهای مالی مناسب به کارگرفته شود، میتوان از ظرفیتهای موجود به طور کامل استفاده کرد و یا ظرفیتهای جدید دیگر را مورد بهرهبرداری قرار داد و در نتیجه موجبات تسریع جریان رشد اقتصادی را فراهم آورد.
بررسی سیستم مالیاتی کشور (در قسمتهای قبلی) این مساله را آشکار ساخت که وصولی مالیات در مقایسه با دیگر منابع درآمدی دولت و نیز نسبت به تولید ناخالص داخلی در سطح پائینی قرار دارد. بنابراین، ضروری است که از وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی کاسته شود و در مقابل، منابع مالیاتی نقش مهمتری در تامین درآمدها ایفاء نمایند. به همین دلیل لازم است که مشکلات نظام مالیاتی کشور شناسایی شود تا بتوان درصدد رفع آنها برآمد؛ همانگونه که بیان گردید این مشکلات عبارتند از:
1- مشکلات فرهنگی
2- مشکلات قوانین موجود مالیاتی
3- مشکلات اجرایی
1- مشکلات فرهنگی: از نظر اشاعه و رشد فرهنگ مالیاتی، این امر از آن جهت در جامعه حائز اهمیت است که بدون اعتلای فرهنگ مالیاتی و پذیرش مالیات از سوی مودیان، هیچ نظام مالیاتی از کارایی موثر برخوردار نخواهد بود.
2- مشکلات قوانین موجود مالیاتی: در این خصوص برقراری یک سیستم مالیاتی صحیح در جامعه، لزوم قوانین مالیاتی جامع و دارای اهداف مشخص مالی، اقتصادی، اجتماعی را ایجاب میکند، همچنین این قوانین باید از قابلیت اجرایی کافی برخوردار باشد و ابهام و پیچیدگی نداشته باشند و نیز متناسب با ساختار اقتصادی جامعهای که نظام مالیاتی در آن پیاده میشود تنظیم و تدوین شده باشد و به طور کلی تمامی ویژگیهای خاص آن جامعه در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را دربرداشته باشد.
3- مشکلات اجرایی: مشکلاتی اجرایی سیستم مالیاتی در حال حاضر شامل موارد زیر است:
3-1- مشکلات مربوط به نارسایی سازمان تشخیص مالیات - که اهم این مشکلات عبارتند از:
الف-کمبود نیروی انسانی؛
ب- عدم آموزش کافی ماموران تشخیص مالیات؛
ج- عدم وجود یک منبع اطلاعاتی در خصوص تعداد مودیان و وضع درآمد آنها.
3-2- مشکلات مربوط به تشخیص علیالراس مالیات - از این نظر که از یک سو موجب ایجاد امکان فرار از پرداخت مالیات قانونی را برای مودیان بدحساب فراهم میآورد، و از سوی دیگر ممکن است به علت تماس مکرر ماموران مالیاتی با مودیان، احتمالاً باعث انحراف کادر تشخیص مالیات میگردد.
3-3- وجود تاخیرات زمانی در زمینه وصول مالیاتها - در سیستم فعلی، حوزههای مالیاتی درگیر یک سلسله مسائل پیچیدهاند که این مسائل و نیز عدم وجود یک منبع اطلاعاتی در خصوص تعداد مودیان و میزان درآمد آنها موجب میشود که مالیاتهای وصول شده دچار وقفه زمانی گردد که این امر با در نظر گرفتن تورم در اقتصاد، قدرت خرید درآمدهای مالیاتی وصول شده را کاهش میدهد.
از آنجا که دولت به منظور انجام وظایف خود نیاز به درآمد بیشتری دارد و با توجه به این که درآمدهای مالیاتی در بین درآمدهای دولت از ویژگیهای خاصی برخوردار است و همچنین به دلیل عدم استفاده از ظرفیتهای کامل مالیاتی کشور، لازم است که این نوع درآمد افزایش یابد و از طرفی، افزایش درآمدهای مالیاتی خود مستلزم اصلاح ساختار مالیاتی و ایجاد تغییراتی در سیستم مالیاتی کشور میباشد.
از حمله ابزارهایی که در نظام مالیاتی کشور میتوان از آن به منظور رفع مشکلات سیستم مالیاتی استفاده کرد، برقراری شیوه مالیات برارزش افزوده است.
باید دانست که هیچگونه نسخه از پیش پیچیده شدهای برای طراحی یک رشته از مالیاتها، یا حتی یک مالیات خاص در دست نیست. در واقع نظام مالیاتی رای هر کشور بایستی با خصوصیات و ویژگیهای خاص آن کشور طراحی و اجراء شود. لذا با توجه به ویژگیهای عمومی مالیات برارزش افزوده و نیاز شدید دولت به اصلاح نظام مالیاتی برای افزایش درآمدهای مالیاتی، توجه به امکان اجرای این مالیات از اهمیت خاصی برخوردار است. از آنجا که این مالیات برمبنای ارزش افزوده در مراحل مختلف تولید کالاها و ارائه خدمات محاسبه و وصول میگردد. از پایه مالیاتی گستردهای برخوردار است و امکان وصول بخش اعظم ظرفیتهای بالقوه مالیاتی کشور راه مهیا میسازد. ایجاد منبع درآمد جدید، باثبات و قابل انعطاف به منظور پاسخگویی به هزینههای روزافزون از جمله دلایل اصلی وضع این مالیات است. پایه گسترده این مالیات کاهش در نرخ مالیاتی را توجیه میکند که خود از ویژگیهای بارز این روش در جهت تشویق فعالیتهای اقتصادی تلقی میشود. روش و اسلوب متفاوت جمعآوری این نوع مالیات، آن را از نظر کارایی، از دیگر مالیاتها متمایز میسازد و اجرای آن میتواند بسیاری از نارساییهای نظام مالیاتی را برطرف نماید.
به طور کلی دلایل ایجاد انگیزه طرح مالیات برارزش افزوده در کشورهای گوناگون را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1- رفع نارساییهای مالیاتی سنتی؛
2- ایجاد منبع درآمد برای پاسخگویی به هزینههای روزافزون دولتها؛
3- ایجاد سیستم مالیاتی، متناسب با عملکرد پیمانهای منطقهای؛
4- ایجاد تحول در ساختار مالیاتی به دلیل هماهنگ نبودن آن با روند توسعه اقتصادی.
مالیات برارزش افزوده به عنوان یک روش نوین مالیاتی و دارای سادگی ساختار اخذ مالیات، درک و نحوه محاسبه برای مودیان، یعنی روش "خوداظهاری" است و با توجه به شیوه فاکتورنویسی، این امکان را به مودیان مالیاتی میدهد تا مالیاتی را که بر روی خرید کالاها یا خدمات واسطهای پرداخت کردهاند از مالیات وصول شده بابت فروش کالاها و خدمات کسر و مابهالتفاوت را به خزانه دولت واریز کنند.
در این راستا اجزای اساسی یک سیستم مالیاتی که عبارتند از: نحوه محاسبه پایه مالیاتی، چگونگی محاسبه و وصول بدهی مالیاتی و روشهای مختلف آن و … مورد بررسی قرار گرفتند که میتوان آنها را به قرار زیر خلاصه نمود:
– برای محاسبه پایه مالیات به ارزش افزوده سه روش، مالیات برارزش افزوده از نوع تولید، مالیات برارزش افزوده از نوع درآمد، و مالیات برارزش افزوده از نوع مصرف وجود دارد نوع تولیدی مالیات برارزش افزوده اگر براساس قاعده مبدا به کار رود کلیه مخارج انجام شده برای تولید ناخالص داخلی را شامل میشود و در حالتی که براساس قاعده مقصد به کار رود کلیه مخارج انجام شده برای تولید ناخالص داخلی را شامل میشود ولی باید تعدیلی بر ای تراز تجاری به کار رود. این پایه مالیاتی را میتوان به صورت زیر بیان نمود:
PNAT = GDP – Gw = C + I + Gc + (X – M)
در مالیات بر ارزش افزوده از نوع مالیاتی درآمدی، استهلاک از پایه مالیاتی حذف میشود و مالیات بر سرمایهگذاری خالص وضع میشود:
IVAT = GDI – Gw – D = V – Gw
و هرگاه کل مخارج سرمایهگذاری ناخالص (I) از مالیات معاف باشد پایه مالیات از نوعمصرف به دست میآید، یعنی:
CVAT = GDP – Gw – I = C + Gc + (X – M)
یعنی فقط مخارج مصرفی مشمول مالیات میشوند.
با مقایسه سه روش فوق نتیجهگیری میشود که بهترین راه برای محاسبه پایه مالیات برارزش افزوده، نوع مصرف مالیات برارزش افزوده میباشد، چرا که:
الف- سادهتر از دو نوع دیگر محاسبه میشود؛
ب- به درآمد پسانداز شده و یا سرمایهگذاری شده دوبار مالیات وضع نمیشود؛
ج- نسبت به مصرف در زمان حال یا آینده و همچنین نسبت به مصرف سرمایه به جای کار خنثی میباشد.
تنها ایراد این نوع مالیات برارزش افزوده محدود بودن پایه مالیاتی آن است که میتوان با تدابیر مختلفی پایه مالیاتی را گسترش و یا نرخ آن را افزایش داد.
– در سیستم مالیات برارزش افزوده برای محاسبه مبادلات بینالمللی از دو اصل مبدا و مقصد استفاده میشود.
در اصل مبدا، مالیات به ارزش افزوده کلیه محصولات که در داخل کشور تولید میشوند، اعمال میگردد، اما در قاعده مقصد، مالیات به ارزش افزوده کلیه محصولاتی که در داخل کشور مصرف میشوند وضع میگردد.
بهترین روش برای محاسبه مبادلات بینالمللی اصل مقصد میباشد، چرا که:
الف- در اصل مقصد نیازی به محاسبه دقیق ارزش صادرات و واردات نمیباشد (زیرا همه کالاها و خدماتی که مصرف میشوند مشمول مالیات هستند)؛
ب- در اصل مقصد، ارزش افزوده صادرات، قسمتی از پایه مالیاتی کشور واردکننده خواهد بود بنابراین با استفاده از آن پایه مالیاتی افزایش مییابد.
– برای محاسبه مالیات برارزش افزوده از سه روش تفریقی و اعتباری و جریان وجوه نقدی استفاده میشود.
در روش اعتباری (جمع) ارزش افزوده برابر است با:
ارزش افزوده = هزینه نیروی کار + بهره + مالیات + استهلاک + سود
این تجربه ارزش افزوده، سود را در جایگاه مناسبش و فقط به عنوان بخش نسبتاً کوچکی از ثروت ایجاد شده توسط بنگاه، قرار میدهد. به این ترتیب، مفهوم ارشز افزوده تعامل بین نیروی کار و سرمایه را در بنگاههای تجاری برجستهتر میکند.
در روش تفریقی ارزش افزوده برابر است با:
فروش کل ×××
– مواد و خدمات خریداری شده ××
ارزش افزوده ××
با وجود آنکه محاسبه ارزش افزوده از روش تفریقی از جنبههای نظری سادهتر است، اما محاسبه آن در عمل با مشکلاتی روبهرو است که این مشکلات ناشی از عدم وجود قواعد ثابت برای نحوه برخورد با برخی از اقلام است.
در روش جریان وجوه نقدی، بدهی مالیاتی براساس جریان وجوه نقدی بنگاه محاسبه میشود.
بهترین روش برای محاسبه بدهی مالیاتی، روش اعتباری میباشد، چرا که:
الف- در روش اعتباری، بدهی مالیاتی به معاملات تعلق میگیرد، بنابراین وجود فاکتور فروش موجب سهولت در محاسبه بدهی مالیاتی میشود؛
ب- با این روش انجام عمل کنترل و حسابرسی برای دستگاه مالیاتی آسانتر خواهد شد؛
ج- مکانیزم ضد فرار مالیاتی وجود دارد؛
د- امکان نرخگذاری متعدد وجود دارد؛
هـ- محاسبه بدهی مالیاتی در این روش برای دورههای مختلف (یک ماهه، دو ماهه و …) آسان میباشد؛
به طور خلاصه، چنانچه مالیات برارزش افزوده به نحوی موثر و مطلوب اجرا شود، پیشبینی میشود بسیاری از حلقههای زنجیره مبادلات اقتصادی که در وضعیت موجود از نظارت دستگاه مالیاتی و به ویژه بخش مالیات بردرآمد خارج است، تحت کنترل درآید و موجب تحول در بخش مالیات بردرآمد شود. زیرا ما شاهد آن هستیم که بخشهایی چون خدمات، به ویژه تجارت، کمترین سهمی در تحمل بار مالیاتی دارند و برعکس، بخشهایی چون صنعت به عنوان یک بخش مولد و در عین حال فاقد کارایی لازم در رقابت با فعالیتهای مشابه در سطح جهانی، مشمول مالیاتها و عوارض متعدد شده است.
مالیات برارزش افزوده به دلیل اینکه جایگزین مالیاتهای غیرکارای فعلی میشود، افزایش کارایی نظام مالیاتی را در پی خواهد داشت. با بکارگیری مالیات برارزش افزوده از نوع مصرفی (در لایحه پیشنهادی دولت) هیچگونه مالیاتی بر کالاهای سرمایهای تعلق نخواهد گرفت، به عبارت دیگر کالاهای سرمایهای در جریان تولید از این مالیات معاف بوده و این عامل سبب افزایش انگیزه سرمایهگذاری میشود. در نتیجه افزایش سرمایهگذاری، تولید رونق یافته و اثرات مثبت آن در اقتصاد از جمله، کاهش قیمتها، افزایش درآمد سرانه و … مشهود خواهد بود. اصولاً هر سیاستی که منجر به رشد اقتصادی کشور شود نه تنها درآمد مردم را کاهش نمیدهد، بلکه درآمد سرانه را نیز بالا خواهد برد.
در لایحه پیشنهادی دولت نهایت دقت و تلاش صورت گرفته است تا اثرات منفی این مالیات، به ویژه بر اقشار فقیر به حداقل برسد و در این زمینه کالاهای ضروری خانوار و برخی خدمات از این مالیات معاف شدهاند. اگرچه معافیت کاهش کارایی را به همراه دارد ولی دولت آگاهانه منافع اقشار فقیر را در اولویت قرار داده است. همچنین نکته قابل توجه دیگر در نظر گرفتن نرخ پایین (هفت درصد) برای مالیات است و دلیل اصلی آن کاهش اثرات آن بر اقشار مختلف جامعه و جلوگیری از اثرات تورمی آن است.
اگرچه تاثیر تنازلی این مالیات انکارناپذیر است و اجرای نادرست آن آثار تورمی و رکودی را به دنبال خواهد داشت، ولی قضاوت قبل از اجرای آن چندان منطقی نیست، به طوری که این مالیات در مقایسه با سایر مالیاتها اختلال کمتری در اقتصاد ایجاد میکند.
1 – Von Siemens
2 – T.S.Adams
3 – Turn Over Tax
4 – مالیات بر ارزش افزوده دارای سه نوع مصرفی، درآمدی و تولیدی میباشد. برای اطلاعات بیشتر به فصلهای بعدی مراجعه شود.
5 – European Economic Community
6 – Andean Common Market
7 – The Treaty of cartagena
8 – مالیات بر ارزش افزوده با دو روش تفریقی و اعتباری محاسبه میگردد. در روش اعتباری باید میزان مالیات هزینه شده، به طور صریح در فاکتور هر معامله مشمول مالیات ارائه شود، میزان مالیاتی که مودی به مقامات مالیاتی اظهار میکند برابر است با تفاوت بین مالیات بر فروش او و مالیات پرداخت شده به خریدهایش. در روش تفریقی بدهی مالیاتی هر مودی به وسیله اعمال نرخ مالیات بر تفاوت بین کل فروش (شامل اثر مالیات بر ارزش افزوده در قیمت فروشی) و کل خرید (شامل اثر مالیات بر ارزش افزوده در قیمت خرید) محاسبه میشود. برای اطلاع بیشتر به فصلهای مربوطه مراجعه شود.
9 – Excise Duty
10 – به موجب ماده 2 قانون اصلاح موادی از قانون مالیاتهای مستقیم مالیات بر اراضی بایر حذف شدهاند (مصوب 27/11/1380).
11 – فریبا یحیایی، "برآورد ظرفیت مالیاتی کشور"، پایاننامه کارشناسی ارشد (به راهنمایی دکتر اکتر کمیجانی)، دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، سال 1370، صفحه 95.
12 – کارایی سیستم مالیاتی = ظرفیت بالقوه مالیاتی.
13 – این روش در محل کاربردی ندارد و هیچکدام از کشورها از این روش استفاده نمیکنند. به همین دلیل در اینجا اشارهای مختصر به آن خواهد شد.
14 – (Tax Base) پایه مالیاتی عبارت است از آن چیزی که به موجب قانون مشمول پرداخت مالیات است که به طور کلی عبارتند از: مالیات بردرآمد، مالیات بر دارایی، مالیات بر مصرف، مالیات ارزش افزوده، مالیات ارث، مستغلات، گمرکی و سرانه.
15 – قاعده مبدا و قاعده مقصد متعاقباً توضیح داده خواهد شد (در صفحه 5).
16 – General tax on consumption
17 – نرخ بدون شمول مالیات با شمول مالیات متعاقباً توضیح داده خواهد شد.
18 – گاهی اوقات به منظور اجتناب از وارد کردن فشار به مصرفکنندگان کم درآمد، مقررات مالیات N AT بعضی از کالاها و خدمات مورد مصرف طبقات کم درآمد را از مالیات معاف میکنند. در معافیت مالیاتی که قبلاً برای خرید کالا و خدمات پرداخت شده است قابل استرداد نیست.
19 – هنگامی که فعالیتی از شمول مالیات مبتنی بر ارزش افزوده خارج است و ضمن آن انجام دهنده آن فعالیت محق به بازدریافت مالیات کالا و خدمات پرداختی (بابت خریدهایش) میباشد، اصطلاحاً عنوان میشود مالیات آن فعالیت به نرخ صفر است.
20 – برای یک سیستم مالیات برارزش افزوده که فقط یک مرحله مشمول نرخ صفر و یک نرخ مثبت دارد، روش تفریقی میتواند به کار رود اما کلیه مودیان باید خریدهای مشمول مالیات را از خریدهای غیرمشمول مالیات جدا کند.
21 – برای مثال، روش اعتباری در حالتی که صورتحساب معاملات مشمول مالیات به سادگی بتواند مالیات پرداخت شده توسط خریدار و مالیات اخذ شده توسط فروشنده را کنترل نماید، یک خط ممیزی (adit trail) ایجاد مینماید. بنابراین در این زمینه اجرایی، روش اعتباری میتواند برتری داشته باشد.
22 – احتمالاً این مساله، یکی از مهمترین علل رواج روش اعتباری در سیستم مالیات بر ارزش افزوده در سطح جهان است. اما این محدودیت روش تفریقی میتواند مزیتی برای طراحی نظام مالیاتی کشور پذیرنده آن به همراه داشته باشد. این مزیت آن است که پذیرش این روش لزوماً مالیات برارزش افزوده با نرخ یکسان را به کشور تحمیل مینماید.
23 – Maney Machine
24 – Tax Cascading
—————
————————————————————
—————
————————————————————
11