تارا فایل

مقاله طلاق عاطفی




فصل اول : کلیات

مقدمه
طلاق عاطفی که بیانگر رابطه ی زناشویی است که روبه زوال است ، تنش فرآیند میان زن و شوهر که معمولاً به جدایی می انجامد . پدیده طلاق عاطفی پدیده ای چندعاملی است بدینسان که هرگز یک عامل به تنهایی نمی تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند . در عرف می گویند ، فلان خانواده فقط به خاطرفلان علت از هم پاشید، در اصل این افراد جرقه ها را از عوامل باز نمی شناسد .
هر طلاق عاطفی ، از دیدگاه علمی در نوع خود بی نظیر است زیرا یک زن و شوهر با توجه به شخصیت خاص هر یک از آنان ، خانواده منشا ، نوع همسرگزینی ، منش و خلق و خوی هر یک ، رابطه خاص منحصربه فرد و بی نظیر فراهم می آورد که قطع این رابطه نیز با پیوند عوامل خاص و شبکه ای منحصر به فرد از عوامل صورت پذیر است . (ساروخانی ، 1372)
از این رو است که روش هایی چون مطالعه ی موردی ، زندگینامه ی فردی ، مهمترین و دقیق ترین شیوه ها در راه شناسایی همه ی ابعاد و عوامل طلاق به حساب می آیند .
طلاق عاطفی معلول عوامل متعدد و پیچیده حیاتی و روانی و اجتماعی است . طلاق هم مانند، هر پدیده ای نامطلوب اجتماعی مولود چند عامل است که بعضاً ازآن با ریشه های اجتماعی و فرهنگی و محیطی و برخی دیگر به صورت بنیادهای مشخص اعم از نارسایی های بیولوژیک و یا کمبود روانی جلوه گر می شود . (احمدی ،1384)

بیان مساله
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می شود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر می شود به سردی تمامی روابطی که یک زوج می توانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی مهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده می شود زوج ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده اند و فقط برای هم حکم یک هم خانه یا یک مصاحب که به او عادت کرده اند را دارند. این افراد با فاصله ای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کرده اند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم می کند.
درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه دست به دست هم می دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج ها به وجود بیاورد.هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است در این مطلب سعی شده است به جواب سوال های زیر دست یافت: آیا طلاق عاطفی یک مشکل پیش رونده است که در چند مرحله ظهور پیدا می کند؟ نشانه های هر مرحله کدام است؟ عوامل طلاق عاطفی به چند دسته تقسیم می شوند؟ در جامعه ما کدام دسته بیشتر نمود پیدا می کند؟ به طور تقریبی چند درصد از زوج های ایرانی گرفتار معضل طلاق عاطفی هستند؟ طلاق عاطفی و سردی روابط والدین چه تاثیراتی بر فرزندان می گذارد؟( زنجیر ، 1379)

ضرورت انجام تحقیق
یکی از ویژگیهای بارز ازدواج در جوامع ، طلاق عاطفی است.گزارش شده است که آمار طلاق عاطفی در ایران حدود 30درصد است.در طلاق عاطفی زن و شوهر باهم زندگی میکنند ولی همدیگر را در حد لازم دوست ندارند و به دلیل آبرو هراسی و یا به دلیل وجود فرزند و یا ترس از طلاق و جدایی در کنار هم زندگی میکنند و در واقع در کنار هم نفس می کشند نه زندگی.( بردی قزل ، 1378)
طلاق عاطفی نتیجه یک رابطه بیمار است که این بیمار(رابطه) درمان نشده است.رابطه مثل یک موجود زنده است که نیاز به مراقبت و محافظت دارد ولی متاسفانه این نکته مهم را اکثر مردم نمیدانند و یا آنرا دست کم میگیرند و بعد از بروز مشکل و خراب کردن پلهای پشت سرشان به فکر چاره بر می آیند که گاه نوش داروی پس از مرگ سهراب آوردی.( اشرف زاده ، 1382)

اهداف تحقیق
بررسی عوامل طلاق عاطفی والدین و اعتماد به نفس فرزندان
فرضیه های تحقیق
بین عوامل طلاق عاطفی والدین و اعتماد به نفس فرزندان رابطه وجود دارد

تعاریف نظری
طلاق1 : طلاق از نظر لغوی به معنی رها شدن می باشد و در اصطلاح عبارت از پایان دادن زناشویی به وسیله زن و شوهر. طلاق را اغلب راه حل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر، فروریختن ساختار زندگی خانوادگی، قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کرده اند.
در حقیقت همانگونه که پیوند بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار می شود. چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگون شخصیتی، محیطی و اجتماعی و … بایکدیگر زندگی کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطی از هم جدا می شوند . از این نظر خانواده همچون عمارتی است که زن و شوهر ستون های آن را تشکیل می دهند و فروریختن هرستون استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی می کند. طلاق با این دید، یکی از غامض ترین پدیده های اجتماعی، ارکان خانواده را در هم ریخته و بیشتر اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان برجای می گذارد. طلاق گسستن و فروپاشیدن و نابودی کانون گرم و آرامبخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضای خانواده می گذارد.( حاج بابا، 1380)
طلاق عاطفی2:در طلاق عاطفی دو نفر زیر یک سقف دارند با هم زندگی می کنند اما در واقع خانه فقط خوابگاه آن هاست. در طلاق عاطفی زن و شوهر دوست ندارند با هم حرف بزنند، دوست ندارند به هم ابراز محبت کننددوست ندارند حتی با هم غذا بخورند، حتی با هم از خواب پاشند در یک کلام حس می کنند که دیگر همدیگر را دوست ندارند. طلاق عاطفی، یک توافق اجباری است بین زن و شوهر که به هر دلیلی زیر یک سقف زندگی می کنند اما دیگر زن و شوهر نیستند! شاید این توافق هیچ وقت عینا گفته نشود و به تدریج به وجود بیاید اما به هر حال ناخودآگاه به وجود آمده است.
طلاق عاطفی می تواند مقدمه ای باشد بر طلاق قانونی، طلاق اقتصادی و طلاق اجتماعی? چرا دو نفر طلاق عاطفی می گیرند؟ (حاج بابا، 1379)
اعتماد به نفس
اعتماد به نفس را این گونه تعریف کرده اند که اعتماد به نفس یعنى ایمان به توانایى هاى ذاتى و استعدادهاى فطرى خویش و ایمان به یارى خداوند در پرورش و گسترش آن ها.
روان شناسان مى گویند در اعتماد به نفس قدرتى است که توانایى ها و اقتدارتان را دو چندان مى کند .

از دیدگاه قرآن
اعتماد به نفس از نظر قرآن ، به معناى پى بردن به کرامت و ارزش نفس است;(اسراء ،70) و این کرامت انسان از ویژگى هاى او است که سائر مخلوقات از آن برخوردار نیستند; و به همین خاطر نسبت به دیگر مخلوقات برترى دارد .
از دیگر کرامات و ارزش هاى انسان ، مقام "خلیفه اللهى " (بقره ،30) و "مسجود ملائکه " (بقره ، 33)
و "تعلیم الاسماء" (بقره ،31) بودن او است کشف این حقایق سبب مى شود انسان ، جایگاه و ارزش خود را بشناسد ، و به خود ببالد و اعتماد کند; و با این ویژگى ها در مسیر سعادت و کمال گام بردارد . البته یادتان باشد در روان شناسى غرب ، اعتماد به نفس در مقابل توکل به خداست ;زیرا توکل به خدا به معناى اعتماد به خدا است ، ولى اعتماد به نفس از دیدگاه روان شناسان غرب به معناى اعتماد به خود است و اگر اعتماد به خدا جایش را به اعتماد به خود داد شرک خواهد شد
تعاریف عملیاتی
اعتماد به نفس : نمره ای که آزمودنی در آزمون اعتماد به نفس بدست می آورد

متغیرها
– متغیر مستقل : طلاق عاطفی
– متغیر وابسته : اعتماد به نفس

فصل دوم : پیشینه و ادبیات تحقیق

پیشینه تحقیق
در بررسی به عمل آمده در رابطه با این موضوع تحقیقی صورت نگرفته است .
در این تحقیق ابتدا کوشش شده است که بررسی طلاق عاطفی پرداخته شود و پس از تعریف طلاق و حدود وواژه این پدیده اصطلاح طلاق عاطفی را باز نموده تا زمینه ای روشن و واضح از این مساله به دست می آید و به طور کلی مشخص شود که طلاق عاطفی ( متارکه) چیست؟
سپس بر اساس منابع کتابخانه ای به بررسی علل و عوامل طلاق عاطفی پرداخته ایم . می دانیم که شناخت و حل معضل بزرگ ودیرینه جامعه (طلاق عاطفی ) که تا به امروز لاینحل مانده است و شاید به تعبیری و بدون شناخت انسان که محورهای اصلی طلاق عاملی چیست ، ممکن نباشد ، هیچگاه نخواهیم توانست به شناسایی دقیق طلاق عاطفی و عوامل به وجود آورنده آن و راههای مبارزه با آن دست یابیم .

نگاهی به برخی از علل و عوامل طلاق عاطفی
بر اساس منابع و مطلب جمع آوری شده در رابطه با موضوع به روش مستقیم به صورت پرسشنامه بسته توسط 40 نفر نمونه آماری اعم از 20 نفر مرد و 20 نفر زن و پرسشنامه باز که توسط 2 نفر متخصص مرتبط با موضوع و 1 نفر مسئول اداری مرتبط با موضوع و ورش غیر مستقیم که مطالعه ی کتابخانه ای می باشد تحقیقی که از منظرتان می گذرد به پاره ای از طلاق عاطفی را در شهر مشهد رقم می زند می پردازیم .

1- عدم تقوی و تدین3
ضعف در خدا شناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و عدم رعایت دستورات دینی ، به یقین که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند ، هرگز به خود اجازه نمی دهد که در محضر او ، دست به سوی گناه دراز کند کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد ، هیچ گاه خود را گرفتار نمی کند . (شریفی ، 1385)
بی تفاوتی هنجارهای دینی را به وجود آورنده ناپایداری و بی ثباتی زندگی زناشویی می شود در نتیجه ضعف و گاه فقدان مبانی اخلاقی زوج که از هیچ معنویتی برخوردار نبوده است و آنچه مورد توجه زوج بوده ، ارضاء حس شهوانی است . (شریفی ، 1385)
از آن جایی که آیه ی " الا بذکر الله تطمئن القلوب" یعنی با یاد خدا قلبهایتان را آرامش دهید . در مورد اینان صدق نمی کند و همچنان در التهاب و سرگردانی که نهایتاً به پوچی و بی هدفی می انجامد . (افخمی ، 1388)
با توجه به این سوال که آیا پایبند نبودن به اعتقادات دینی( زوج ) می تواند باعث طلاق عاطفی شود ؟ افراد پاسخگوی متخصص ( در این امر ) چنین بیان داشتند :
بله ـ در صورت پایبند نبودن به اعتقادات دینی ممکن است به سبب ارتباط با زنهای دیگر و یا عدم رعایت اخلاق اسلامی دررفتار با زوجه طلاق عاطفی تشدید شود . (افخمی ، 1388)
بله ـ می تواند باعث متارکه شود ، چون که عدم پایبندی به اعتقادات دینی ، تا حدود زیادی هرج و مرج و بی بند و باری می آورد. (شقاقی ،1391)
خیر ـ متاسفانه در اجتماع امروزی ایران صحنه هایی مشاهده می شود که حتی بسیاری از کسانی که مشاهده می شود به لحاظ مذهبی الگوی اجتماع ما می باشند به لحاظ عاطفی در زندگی خلاء دارند . (شهرک، 1388)
2- اعتیاد4
قرن هاست که انساس از مواد مخدر استفاده می کند و دلیل مضار آن ، در بسیار از جوامع بشری استفاده از آن مذموم و مردود شناخته شده است . اعتیاد در معنای وسیع ، عبارت است از رفتاری که بر اثر عادت ، بر فرد چنان تسلط می یابد که کاملاً و یا تا حدی رفتارهای سالم او را تحت الشعاع قرار می دهد و آنها را تحت سیطره خود می گیرد رفتارهایی مانند پرخوری، مشروب خواری ، کار زیاد، مطالعه ی شبانه روزی ، رابطه ی جنسی افراطی، کشیدن سیگار و استفاده ی افراطی از داروها ، مواد الکلی و مواد مخدر را می توان اعتیاد دانست. اما در عمل ، اصطلاح اعتیاد به استفاه زیاد از الکل و سایر مواد و داروهای مخدر و محرک اطلاق می شود. البته ، تا اندازه ای که فرد نسبت به آنها ، اتکای شدید عاطفی و جسمی پیدا می کند.
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی ( W.H.O ) اعتیاد حالت سرمستی مزمنی که بر اثر استفاده مکرر از مواد مخدر و محرک ( طبیعی یا مصنوعی ) در فرد و جامعه اختلال ایجاد می کند. (سید علی کیمیایی ، 1381)
و فیزیولوژیست ها در تعریف اعتیاد می گویند : " اعتیاد عبارت است از حالتی که استعمال متوالی یا متناوب ماده مخدر در فرد ایجاد می کند، با استعمال مواد مخدر تحریک پذیری سلول های عصبی و دستگاه عصبی افزوده شده ، در نتیجه داروی بیشتری لازم است که آن را به حال تعادل باز گرداند. ( کیمیایی ، 1381)
حال می توان گفت اعتیاد در اجتماع منجر به عوامل زیر می گردد:
الف) مالی
ب ) آنومی
ج) طلاق
د) صدمه نیروی کار
ه) خسارات جنایی ( کیمیایی ، 1381)

1-2 مواد مخدر 5
انسان برای رهایی از درد، بی حوصلگی و یا مسائل دیگر ، از دیرباز از مواد مخدر و محرک استفاده کرده است. از بزرگترین مصائب جهان امروز که سلامت میلیون ها انسان را به شدت تهدید می کند، اعتیاد به مواد مخدر است، گرایش اعتیاد و مواد مخدر از آسیب هایی است که انسان را نسبت به معنویت و فرهنگ اجتماعی بیگانه می کند و موجبات انحطاط و فروپاشی زندگی فردی و حیات جامعه را فراهم می آورد. ( کیمیایی ، 1381)
می دانیم که جدایی ( طلاق عاطفی ) در جامعه تبعات سوئی می گذارد. غالب خانواده هایی که والدین آنها معتاد می باشند عملاً دچار کشمکش ، منازعه و در نهایت گسیختگی خانواده و به طور قطع به طلاق منجر خواهد شد.( کیمیایی ، 1381)
اعتیاد به مواد مخدر باعث می شود که زوج در اثر این اعتیاد، سلامت جسمی ، روحی و اخلاقی خود را از دست بدهد و به فردی لاابالی تبدیل شود که احساس مسئولیت نکرده شرف خانواده خود را ازبین می برد و زندگی را برای زن و فرزندانشان ، غیر قابل تحمل می سازد. ( کیمیایی ، 1381)
شخص معتاد به این کار ناشایسته آلوده گردید و به آن عادت نموده ، حاضر می شود زندگی، زن ، فرزند ، دوست ، بستان و حتی دین خود را در راه آن عادت از دست بدهد، چنین فردی سعی می کند که در راه رسیدن به عادت خود، از هر فرصت و دسیسه ای استفاده کند و هر عمل ناشایسته ای را مرتکب بشود تا به هدف خویش برسد. زنی که همسرش معتاد است صلاح نیست که خود و فرزندانش را اسیر مرد می کند که زندگی را فقط و فقط از سوراخ سوزن افیون مشاهده می کند. زیرا مرد معتاد حاضر است به هر کاری دست بزند ، حتی زن و فرزندان خود را برای به دست آوردن مقداری مواد قربانی کند. پس زندگی با چنین فردی تلف کردن خود و فرزندان می باشد. (شورای نویسندگان ، 1362)
البته ناگفته نماند که اگر همسران بتوانند شوهران معتاد خود را مهار و کنترل کنند. می توانند به مرور زمان از اعتیاد شوهر جلوگیری نمایند زیرا اعتیاد یک تلقین است که اراده ی استوار و محکم می طلبد (شورای نویسندگان ، 1362)

2-2- الکل6
اعتیاد به الکل از زمانهای قدیم رواج داشته و اغلب آنت را به عنوان اهریمنی که قادر است انسان را وادار به انجام اعمال شیطانی کند، می شناسد. ولی بر خلاف اعتقاد عامه ، الکل ماده ای است مسکن نه محرک. استفاده از الکل تاثیرات کوتاه مدت و بلندمدت بر انسان می گذارد.
الف) تاثیرات کوتاه مدت
1- اختلال در ادراک و قوای عقلانی
2- کاستن موقتی اضطراب ، ترس و غم
3- کاستن تسلط کرتکس مغز بر فتار
4- ضعیف شدن رفتارهای اخلاقی و احساس مسئولیت
ب) تاثیرات بلندمدت
1- اختلال در بینایی و به ویژه دو تا دیدن اشیاء و افراد
2- تقلیل قدرت تشخیص
3- قضاوت و کم شدن احساس درد و ناراحتی
با توجه به مسائل فوق الکل از آن جهت از علل و موجبات طلاق عاطفی محسوب می شود که شخص معتاد به الکل مشاعر خود را بر اثر استفاده از الکل کم کم از دست می دهد و محیط زندگی را برای خود و اطرافیان تنگ می سازد. زیرا الکل در جسم و روان تاثیر می گذارد و از اعصاب تا گلبول های قرمز خون را متاثر گشته و سستی و ناتوانی ایجاد می کند.
استفاده از الکل باعث می شود شخص از واقعیت زندگی فاصله بگیرد به طوری که ارتکاب اعمال زشت برای مستان آسان می شود و جنایاتی از قبیل: آدم کشی ، چاقو کشی ، ضرب و جرح ، دزدی ، ولگردی و به طور کلی تمام ویژگیهای انسانهای وحشی و درنده خوی در او ظاهر گردد و همین عوامل موجب نزاع و اختلافهای خانوادگی گردیده و زندگی زناشویی را به سوی طلاق سوق می دهد. زیرا مستان دارای اراده ضعیف و اخلاقی ناپایدار و بی ثبات هستند و برخورد تسلط کامل ندارند. (افخمی، 1388 )
الکل پیوند زناشویی را سست و اغلب آن را نابود می سازد. اخلاق تند و خشونت بار الکلی، روح و قلب همسر و فرزندان را آزار می دهد و آنها را از خویش متنفر می سازد. خانواده ی شخص مشروب خوار تامین جانی ندارد و هر لحظه حیات و بقای خود را در معرض خطر متهاجم جنون آسای شوهر مست خود احساس می کنند.
با توجه به این سوال که " آیا استعمال مواد مخدر و الکل توسط زوج می تواند طلاق عاطفی را رقم بزند؟ " متخصصین امر چنین بیان داشتند:
بله – رابطه مستقیم دارند. (افخمی، 1388 )
به خودی خود باعث طلاق عاطفی نمی شود بستگی به طرز فکر زوجه دارد. و به پذیرش او نسبت به این موضوع هم بستگی دارد. (شقاقی ،1388 )
در خیلی از موارد بله – چرا که مخصوصاً اگر خانواده دختر ( زوجه ) بر این مسئله اهمیت فراوانی قائل باشند به مرور با رفتارها و دلسوزیهایی که برای فرزند خود قائل می شوند. زمینه را برای دخالت در زندگی زناشویی وی فراهم کرد. گاهاً واقعاً اگر به ادامه زندگی فرزندشان علاقه مند باشند کمک های مثبت جهت ترک را کرده و در صورتیکه کوتاهی از سوی زوج به صورت متعدد ایجاد شود باعث طلاق عاطفی و از هم پاشیدگی زندگی آنان نیز منجر خواهد شد. (شهرکی، 1391)

3- فقدان عفت جنسی7
عفت عبارت است : تسلیم و انقیاد شهوت در برابر عقل. به تعبیر دیگر، عفت یعنی اعتدال در بهره مندی از شهوات. و عفت جنسی ، یعنی کنترل کردن غریزه ی جنسی و محدود نمودن آن در چهارچوبه ی عقل و شرع.
حضرت علی ( ع) می فرمایند:
هنگامی که خداوند خیر و خوبی بنده اش را بخواهد؛ در برابر غذاهای حرام عفت شکم و در برابر محرمات جنسی ، غفلت جنسی به او می دهد.
اما باقر علیه السلام در این باره می فرماید:
هیچ عبادتی برتر از عفت شکم و عفت جنسی نیست.
به تعبیر امام علی علیه السلام ، عفت ، راس هر خیری است. افرادی مانند حضرت یوسف و ابن سیرین از نمونه های برجسته این مسئله هستند.
اپیکور درباره ی لذت جنس می گوید : " رابطه ی جنسی هرگز برای کسی فایده ای نداشته و اگر ضرری نرسانده از یاری بخت بوده است. "
لوچانو دکتر شنتزو می گوید: " اگر به لذایذ ونوسی گوشه ی چشمخی داری و قوانین و اخلاق را زیرپا نمی گذاری و به جسم خود آسیب نمی رسانی و لاغر نحیف نمی شود و سلامت خود را از دست نمی دهی هر چه می خواهی بکن، اما بدان که پرهیز از تمام عیوب بسی مشکل است و با ونوس ، همین اندازه که چیزی از دست ندهی کار مهمی کرده ای." (نویسندگان ، 1362)
امام خمینی درباره ی فقدان جنسی بیان می دارد که : " اطباء امروز بسیاری از امراض را بعد از تجزیه و تحلیل به امراض تناسلی خود مریض ، یا پدر یا اجدادش که به وراثت به او رسیده ، نسبت می دهند. اینها یک از هزار مفاسد دنیوی این قوه ی عنان گسیخته است. اگر قدری توجه شود به مفاسدی که از آن حاصل شود در عالم ماورای طبیعت ، به گفته ی اطباء نفوس مربوطین با وحی الهی و علماء روحانی ماورای طبیعت معلوم شود که این مفاسد دنیوی قدر قابلی در مقابل آنها ندارد."
به طور کلی باید گفت از افراط و تفریط در برآوردن نیاز جنسی پرهیز شود و زن و شوهر بایستی به صلاح قدرت ایمان تکیه داشته باشند و همیشه مسائل دینی را رعایت بکنند تا همسران شایسته و پسندیده ای برای یکدیگر باشند. (جمشیدی و عطاری کرمانی ، 1378)

1-3 فقدان عفت جنسی زوج
زشت ها را خوب بنماید شره نیست چون شهوت بتر ز آفات ره
صد هزاران نام خوش را کرد ننگ صد هزاران زیر کان را کرد رنگ
اسلام مسلمانان را طوری تربیت کرد که هیچ گاه مرد متدین و مومن به مقررات دینی نمی تواند به همسر خود ظلم کرده و او را از روی هوسرانی و شهوت پرستی بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشد طلاق دهد. (حقانی زنجانی ، 1371)
در جوامعی که فساد و فحشا و آزادی و بی بندوباری جنسی رواج داشته باشد و ارضای غریزه جنسی به آسانی امکان پذیر باشد طلاق و جدایی ( طلاق عاطفی ) از ناحیه مرزد نیز زیادتر است. (حقانی زنجانی ، 1371)
بعضی از مردان در سنین بحرانی بین 40 تا 45 سالگی یا سنین در این حدود ، دچار چنین وضعی می شوند: درباره ی علت آن نظریات متفاوتی ابراز شده است که از آن جمله ، سرد مزاجی زن موجب می شود که مرد شور و هیجان جنسی خود را جای دیگر به غیر از خلوتگاه همسر خود جستجو نماید. و عده ای هم معتقدند که عیاش مرد ثمره ی تنوع خواهی او در روابط جنسی است که این نظریه طرفداران بسیاری دارد. (حقانی زنجانی ، 1371)
باید در نظر داشت که هیچ زنی نمی تواند بپذیرد که همسر عزیزش در آغوش زن دیگری قرار گیرد یعنی سرنوشت زندگیش در گیسوان هوسبازی نهاده شده باشد ! ! این امری کاملاً طبیعی است که انکار از آن چیزی جز فریب نمی باشد. (حقانی زنجانی ، 1371)
پس یکی از عوامل طلاق عاطفی را باید روابط نامشروع مردان بلهوس دانست. (حقانی زنجانی ، 1371)

2-3 فقدان عفت جنسی زوجه
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند، دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زفولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و امنیتهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است همین شهوترانی و عنان گسیختی عده ای از انسان نمایان است ، که البته نخستین قربانی اوج افزون طلبی ها خود آنان و خانواده های ایشان هستند. (احمدی ،1384)
یکی از عوامل فروپاشی نظام خانواده بدون تردید، آزادی جنسی و بی حجابی زنان در جامعه است که منجر به سست شدن پایه های روابط خانوادگی گردیده است. زن و مرد به جای اینکه موجب آرامش و آسایش یکدیگر شوند، بیشتر به مثابه ی دو دشمن و رقیب در برابر ارضای آزادانه ی غریزه جنسی جلوه می کنند. هنگامی که زنان زیباییهای خود را در مرای منظر مردان قرار دهند، این کار، از طرفی ، موجب تحریک تقاضاهای جنسی مردان شده و طبیعتاً برای ارضای آن دست به هر کاری خواهند زد و نبوده آرامش و امنیت را از زنان خواهند گرفت و زنان دیگر پایبند به اخلاق و عفت نبوده و به راحتی با مردان نامحرم ارتباط جنسی برقرار می نمایند. (احمدی ،1384)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "جبرئیل آنقدر درباره ی زن به من سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار باشد."
خیانت و معاشرت های پنهانی زنان در زندگی زناشویی آنها را دچار اختلافات و بازخواست ها و مشاجرات شدید و سرانجام جدائی ( طلاق عاطفی ) ساخته است. (احمدی ،1384)
با توجه به این سوال که (آیا گرایش به روابط نامشروع توسط زوج یا زوجه خارج از منزل می تواند طلاق عاطفی را ایجاد نماید ) متخصصین این امر چنین بیان داشتند:
بله – قطعاً اعتماد و اطمینان را از بین می برد و به این مساله منجر می شود (افخمی ، 1388 )
گرایش به روابط نامشروع هر کدام از زوجین باعث به هم خوردن تمرکز زوجین می شود و بنیان خانواده را از هم می پاشد (شقاقی، 1388 )
در خیلی از موارد بله – چرا که گاهاً روابط سرد عاطفی بین دو نفر منجر به روابط نامشروع آنان در خارج از منزل می شود و گاهاً دو دسته خانم ها عدم تمکین مالی از سوی همسر چنین معزلی را به وجود آورد که متاسفانه آن هم طلاق عاطفی را به دنبال خواهد داشت. (شهرکی ، 1391 )

4- عدم روابط عاطفی8
سستی روابط عاطفی به دلیل مشکلات و گرفتارهای متعددی که افراد را احاطه کرده است دیگر از آن اتحاد و حمایت های عاطفی که گذشته بین اعضاء خانواده ، دوستان و بستگان وجود داشت خبری نیست. از این رو فرد در چنین فضایی احساس تنهایی و پوچی و سرخوردگی می کند که در نهایت منجر به طلاق عاطفی می شود.
خداوند می فرماید: " هیچ بنایی زیباتر از بنای خانواده وجود ندارد."
با توجه به کلمات والای حضرت دوست پی می بریم که زنان و شوهران معمارانی هستند که برای برپای نگه داشتن بنا ( خانواده ) پیمان بسته و نسبت به یکدیگر متعهد شده اند که غمشان ، غم همدیگر و شادیشان نیز از آن هم باشد و به یکدیگر دل ببندند و خود را به ریسمان ازدواج متکی کنند. ریسمانی که با عشق ، تا رهای آن محکمتر می گردد؛ زیرا ازدواج همراه با عشق و تعهد نسبت به یکدیگر ، واقعاً تنها ریسمانی است که گذشت زمان به جایی که آن را فرسوده سازد، محکمتر می کند.
تنفر از وجه از مهمترین دلایل تقاضای طلاق عاطفی در سالهای اخیر در آمارهای متعدد آمده است و عدم توافق و کراهت از زوجه تقریباً کل واقعیت طلاق عاطفی را می رساند. (احدی و نیکچهره محسنی ، 1372)
در پرسشی که ( آیا روابط سرد عاطفی بین اعضاء خانواده می تواند سبب طلاق عاطفی شود) متخصصین این امر چنین پاسخ دادند:
روابط سرد عاطفی رابطه مستقیم با طلاق عاطفی دارند. ( خانم افخمی – کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی – سرپرست مرکز مداخله 3) وقتی در خانواده روابط عاطفی مناسب نباشد، عملاً نوعی طلاق عاطفی صورت گرفته است. (شقاقی، 1388)
صد درصد چرا که هیچ نیروی محرکی وجود ندارد که سبب گرم شدن کانون خانواده شود و زمانیکه انگیزه ی قوی در خانواده برای ابراز محبت و عاطفه وجود نداشته باشد سفره طلاق عاطفی پهن خواهد شد و مطمئناً اگر اعتقادات مذهبی ریشه در وجود اعضاء خانواده نداشته باشد مطمئناً هر کدام به دنبال محبت در بیرون از خانواده رهسپار خواهند شد و این یعنی عمق فاجعه (شهرکی، 1391)

5- دخالت های خانواده9
یکی از شایع ترین اموری است که در زندگی خصوصی در خانواده ی هسته ای قرن جدید اتفاق می افتد و افرادی که خود را بزرگتر و کلانتر خانواده می دانند وظیفه ی شخصی و حقوقی خود می دانند که به وهم خود به راهنمایی و ارشاد افراد تازه خانه بپردازند که افراط و تفریط در این زمینه موجب از هم پاشیدگی کانون خانواده و منجر به طلاق عاطفی می گردد. (اشرف زاده ، 1382)
دخالتهای بی جای اقوام و بستگان و آشنایان در زندگی خصوصی دو همسر مخصوصاً در اختلاف آنها عامل محسوب می شود. تجربه نشان داده است که اگر هنگام بروز اختلافات در میان دو همسر ، آنها را به حال خود رها کنند و به جانب داری از این یا از آن دامن به آتش اختلاف نزنند. چندی نمی گذرد که خاموش می شود ولی دخالت یکسان دو طرف که غالباً با تعصب و محبت های ناروا همراه است. کار را روز به روز مشکل تر و پیچیده تر می سازد. (اشرف زاده ، 1382)
مشکلاتی که خانواده بین زن و شوهر به وجود می آید باید در حریم زندگی خصوصی آنان وارد زیر یک سقف حل و فصل شود. مادری که بی دلیل بر سرفرزندش بانگ می زند که اگر بخواهی با این زن زندگی کنی ، شیرم را حلالت نمی کنم. و از این قبیل نه تنها در حل مشکل یاری دهنده نیستند بلکه آنان را در تنگناهای روحی و عاطفی عمیق قرار می دهند. (اشرف زاده ، 1382)
در پاسخ پرسش به عمل آمده که " دخالت های خانواده ( زوج ) تا چه اندازه می تواند سبب طلاق عاطفی شود؟ " متخصصین امر بیان داشتند.
در فرهنگ ایران که ازدواج بین خانواده ها اتفاق می افتد نه بین زوجین ، اختلاف بین خانواده ها و یا اختلاف یکی از زوجین با خانواده ی دیگر می تواند به طلاق عاطفی دامن بزند. (افخمی ، 1388)
دخالت هر کدام از خانواده ها می تواند باعث به هم خوردن روابط عاطفی و سوگیری طرف مقابل شود که در نهایت روابط عاطفی بین زوجین سرد می شود. (شقاقی، 1388)
مطمئناً خانواده با فرهنگ بسته و اعتقادات خشک و بی روح گذشتگان سبب دخالت هایی می شوند که به حساب خود از فرزند خود و حقوقات آنان دفاع می کنند که متاسفانه این گونه افکار صد درصد سبب طلاق عاطفی و شاید طلاق واقعی شود (شهرکی، 1391 )
6- اقتصاد10
ازدواج هایی که از روی میل و رغبت انجام نگرفته ، اکثراً باعث جدایی شده و زوجین ، سروسامان درستی به همراه نداشته اند. فقر یا ثروت بادآورده از موجبات طلاق عاطفی است زیرا یک طرف فقر و بی کاری و از جانب دیگر برای عده ای رسیدن به ثروت های ناگهانی باعث از هم گسیختگی خانواده می شود. (کیمیایی ، 1381)
1-6 ثروت11
خانواده ای را در نظر آورید که با حقوق معمولی حیات می گذراند و به تدریج بر درآمدش افزوده می شود. با افزایش درآمد ، عادت غذایی هم تغییر می کند. گوشت به جای نان مورد تاکید بیشتر قرار می گیرد، غذاهای لوکس در جدول غذایی خانواده جای می گیرند. همچنین همراه با افزایش توان مالی خانواده ، عادت تفریحی تازه ای نیز در زندگی آنان جای می گیرد. مهمانی ها بیشتر و سنگین تر می شوند ، سفره ها تعدد می یابند. به طوری که برخی از زنان معتقدند که شوهرانشان از هزینه خانه و بچه می کاهند تا بتوانند مخارج تفریح و گردش خود را تامین کنند، به آسانی در یک شب مبلغ قابل ملاحظه ای را برای صرف شام در یک کاباره می پردازند و حتی در مقابل مقدار ناچیزی که بابت مخارج خانه می دهند انتظار دارند هر روز بر سفره ی هفت رنگ بنشینند و به مجرد برخورد به کوچکترین کمبودی ، بازخواست می کنند که پولها به کجا می رود؟ (حقانی زنجانی ، 1371)
در حقیقت افراد نوکیسه ، به قول معروف ، پیراهنش دو تا شده ، موجب می گردند ، خدا را بنده نباشند. پس در این دو صورت حس برتری آنها موجب می شود ، به کارهایی که بر خلاف عرف خانواده است روی بیاورند، در نتیجه کانون خانوادگی آنان متزلزل و از هم گسیخته می گردد. (حقانی زنجانی ، 1371)
2-6 فقر 12
بی تردید فقر در تمامی ابعاد وجودی انسان و محیط او تاثیر می گذارد. که متزلزل شدن و یا فروپاشیدن خانواده ها نیز می تواند نتیجه فقر باشد. شرایط بسیار سخت مادی موجبات سختی زندگی و احیاناً بسط و تکثر جدایی ما خواهد بود. خصوصاً زمانی که خانواده ای از رفاه نسبی برخوردار شده باشد و حالا یکباره دچار حسرت و تنگدستی شود و سخت در معرض آسیب پذیری قرار می گیرد. (افخمی ، 1391 )
مردانی که در فقر خود پایدار بوده اند و به خوبی می دانند که با گذشت زمان آنها توانایی به دست آوردن یک مسکن معمولی در جامعه نخواهند داشت و اشتغال نامنظم و یا نبود شغل و در نتیجه درآمد ناکافی برای تامین معاش خانواده باعث می شود تا زوج خانواده اش را ترک نماید. (افخمی ، 1391 )
به طور حتم فقر مالی و عامل اقتصادی از عوامل موثر در طلاق عاطفی و از هم پاشیدگی خانواده است. (افخمی ، 1391 )
در پاسخ به پرسش به عمل آمده که " عدم توانایی مالی کافی برای تامین معاش خانواده یا امکانات مالی فراوان ( زوج ) می تواند طلاق عاطفی را ایجاد کند*
متخصصین امر بیان داشتند:
به نظر نمی رسد در برابر برخی عوامل دیگر ، مسائل مالی در طلاق عاطفی تاثیر مستقیم داشته باشد. (افخمی ، 1391 )
امکانات مالی فراوان نمی تواند به خودی خود باعث طلاق عاطفی شود. عدم توانایی مالی کافی در صورتی که روابط عافی مناسب بین زوجین باشد نمی تواند باعث طلاق عاطفی شود. (شقاقی ، 1388)
در این مورد بین ، بین می باشد چرا که هنوز هم خیلی از زنان ، اعتقادات مذهبی قوی دارند و حتی با وجود مشکلات و وجود تنوع های زیاد در اجتماع پایبند به عفت و پاکدامنی هستند ولی عدم توانایی مالی در مواردی متاسفانه طلاق عافی را در برمی گیرد که اعتقادات مذهبی در خانواده ضعیف یا وجود نداشته باشد و یا روابط بین زوجین سرد و بی روح باشد. (شهرکی ، 1391 )

7- ارتقاء شغل و تحصیلات
به هیچ شبهه ، ازدواج انسانهایی با دو سطح متمایز آموزشی و به تبع آن دو فرهنگ و جهان بینی متفاوت ، باید آسیب پذیرتر باشد و در صورت اضافه شدن عناصر دیگر ناهمگن موجبات گرایش به طلاق عاطفی را فراهم می سازد. (حیدرى،1387)
1-7- ارتقاء شغل
همه ی پیامبران و امامان برای تامین مخارج زندگی خود و خانواده شان کار می کردند. و علی رغم وجود امکانات و داشتن منابع مالی لازم ، خود را از کار و تلاش مستغنی نمی دیدند. (حیدرى،1387)
امام باقر علیه السلام درباره ی کار می فرماید:
" کسی که برای بی نیازی از مردم ، و رفاه خانواده و کمک به همسایگانش در طلب روزی حلال باشد، در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشد."
یکی از اختلافات خانوادگی زن و شوهر که منجر به طلاق عاطفی گردیده ارتقاء شغلی زوج می باشد. زوج در پی ارتقاء شغلی چنان جذب موقعیت خویش شده که توجه به همسر و فرزندان خود را کنار گذاشته و در پی به دست آوردن موقعیت بهتر و بهتر می باشد در نتیجه این بی اعتنایی به خانواده منجر به جدایی ( طلاق عاطفی ) می شود. (حیدرى،1387)

2-7- ارتقاء تحصیلات13
اصولاً در زندگی زناشویی لازم است که ، مردان از نظر میزان تحصیلات بالاتر از زنان باشند. بر خلاف دیگر نقاط جهان که طلاق عاطفی به روشنی با افزایش تحصیلات رو به کاهش می نهد.و ولی ما به نوعی فقدان هنجار مشخص برمی خوریم. و علی رغم این واقعیت روندهایی بالنسبه قابل استنتاج است که بی سوادی و مرزهای نزدیک به آن ، بالاترین نسبت طلاق را فراهم می سازد. که بالاترین میزان طلاق در بین مردان بی سواد که فقط سواد خواندن و نوشتن دارند می باشد . (حقانی زنجانی ، 1371 )
با افزایش تحصیلات به طور منظم و مشخص میزان طلاق رو به کاهش می گذارد، آن هم کاهش چشمگر و بسیار حائز اهمیت با این همه، ورد به آستانه دانشگاه و استمرار در آموزش عالی و ارتقاء در سطح گوناگون آن این روند را به کلی دگرگون می سازد. در جریان هر دو سال تحصیلات دانشگاهی طلاق زا به نظر می رسد. و با افزایش آن این روند تشدید می گردد، طلاق در بین دکترها ( آنان که تحصیلاتی بالاتر از فوق لیسانس دارند ) به چشم می خورد و کمترین میزان طلاق در بین دیپلمه ها دیده می شود. (حقانی زنجانی ، 1371 )
بدین قرار ، باید پذیرفت طلاق و آموزش رابطه ای تنگاتنگ دارند. چنانچه محتوای آموزش ارتقاء یابد ، اثر آن بر زادیش نسبی طلاق عاطفی مشهودتر خواهد بود. منظور انتقال آموزشی است که از خلال آن انسانهایی دقیق تر و حساس تر نسبت به مصائب دیگران پدید آمدند. (حقانی زنجانی ، 1371 )
در پاسخ به پرسش به عمل آمده که " آیا ارتقاء شغلی و تحصیلات ( زوج ) می تواند طلاق عاطفی را ایجاد کند" متخصصین امر چنین عنوان داشتند که : در صورتی این پدیده اتفاق می افتد که اختلاف سطح تحصیلی بین زوجین زیاد شود و عدم هماهنگی بین زوج و زوجه سبب طلاق عاطفی شود(افخمی ، 1388 )
بستگی به سطح فرهنگی و اجتماعی زوجه دارد اگر خیلی با هم فاصله داشته باشند می تواند به طلاق عاطفی و عدم درک متقابل بیانجامد. (شقاقی ، 1388 )
متاسفانه این مورد گاهاً مشاهده شده زوجه ای که خاطر عشق ، اولاد و همسرش از آرزوی خود می گذرد و او به ارتقاء شغلی زوج خود کمک می کند به امید آینده ای بهتر و تمام امکانات را دو دستی به همسرش تقدیم می کند متاسفانه مشاهده شده که بعد از رسیدن به جایگاه مورد نظر تازه زوج می فهمد که همسرش به لحاظ تحصیلی موازی و مساوی با او نیست و به مرور طلاق عاطفی در زندگی به وجود می آید.( شهرکی ، 1391 )

8- سوء معاشرت زوجه
اصولاً در زندگی زناشویی لازم است که : هم مرد و هم زن در حفظ مناسبات صمیمانه تلاش کنند و یک سری اشتباهات در کوتاهی های طرف مقابل را نادیده بگیرند که معمولاٌ زن سهم بیشتری را در این رابطه به عهده می گیرد. (حقانی زنجانی ، 1371 )
سوء رفتار یا معاشرت زوج گاهی به حدی می رسد که ادامه ی زندگی برای شوهر غیرقابل تحمل می نماید
فرمایش حضرت رسول اکرم ( ص) این است که می فرمایند :
" یکی از بزرگترین خوشبختی انسانها ، داشتن همسری صالح و شایسته است. آن بهره ای که انسان را سامان می بخشد، داشتن همسری است که هر گاه به وی نظری بیفکند، شاد و مسرور می گردد، اگر از نظرش دور باشد، برایش دلتنگی کند، همیشه حافظ او باشد و نیز زمانی که از او خواهش می کند با خوشرویی اطاعت کند."
شایان ذکر است اگر مردی با همسر بد خلق خود زندگی کند قطعاً در زندگی به مراتب بالایی نائل خواهد آمد همچنان که مولوی نیز در شعر خود بیان می دارد:
گر نه صبرم می کشیدی بار زن کی شیدی شیر نر بیگار من در پرسشی که ( آیا سوء معاشرت زوجه می تواند سبب طلاق عاطفی شود؟ ) متخصصین این گونه بیان نمودند. :
بله – در صورت رفتار صحیح بین زوجین ، طلاق عاطفی کم می شود (افخمی، 1391) سوء معاشرت زوجه باعث بی اعتمادی زوج به او و در نهایت مسبب طلاق عاطفی می شود. (شقاقی ، 1388 )
صد درصد این موارد بسیار یافت می شود که نه تنها طلاق عاطفی بلکه طلاق واقعی را نیز منجر خواهد شد . (شهرکی ، 1391 )

9- بیماری زوجه یا فرزند عقب مانده
بیماری زوج یا فرزند یکی از عواملی است که باعث طلاق عاطفی در بین زوجین می شود. (ساروخانی ، 1372)
1-9 بیماری زوجه
متاسفانه عاملی که موجب جدایی نمی شود زیرا در چنین مواردی زندگی زناشویی به رابطه ی بین بیمار و پرستار و کانون گرم خانوادگی به بیمارستان تبدیل می گردد. اخلاق حکم می کند که مرد در برابر بیماری دراز مدت همسر خود شکیبایی فوق العاده تا سر حد از خودگذشتگی ارائه دهد و به یادآوری که در آستانه ازدواج متعهد شده است که تا زنده است نسبت به همسر خود شریک زندگی خوب وفادار بماند. (ساروخانی ، 1372)
در پاره ای از موارد ما شاهد هستیم که زوج ، زوجه خود را به علت بیماری غیر مسری که بعد از ازدواج بروز نموده ترک کرده و زندگی دیگری را شروع نموده است. (ساروخانی ، 1372)
2-9 فرزند بیمار عقب مانده
عقب ماندگی ذهنی از اوایل قرن نوزدهم به عنوان یک مشکل طبی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. یکی از عواملی که منجر به طلاق عاطفی در جوامع امروزی می باشد وجود فرزندان عقب مانده می باشد. (ساروخانی ، 1372)
وجود مردانی که قادر به قبول عقب ماندگی کودک خود نیستند؛ قاطعانه آن را انکار می کنند و از او همان را می خواهند که از فرزندان سالم انتظار دارند. آنها در این راه ، از اعمال تنبیه ، فشار و مقررات خشک و سخت نیز خودداری نمی کنند. و زمانی که این تنبیهات اثرگذار نباشد خود از محیط خانه و خانواده گریخته و همسر و فرزند را به حال خود رها می کنند. (ساروخانی ، 1372)
در پرسش که ( آیا وجود فرزند بیمار، عقب مانده ذهنی یا زوجه بیمار ( غیر مسری ) که بعد ازدواج مبتلا به آن شده باشد طلاق عاطفی را به وجود می آورد؟ ) متخصصین امر این گونه بیان داشتند:
بیماری مسری یا غیرمسری زوجه یا زوج به صورت طولانی مدت و مزمن می توان به طلاق عاطفی در خانواده دارد. (افخمی، 1388)
در صورتی که بیماری روحی نباشد و به نحوی به روابط عاطفی کلامی، رفتاری و مخصوصاً جنسی صدمه نزند نمی تواند باعث طلاق عاطفی شود. (شقاقی ، 1388)
فرزندان بیمار به ندرت چرا که فرزند نتیجه و ثمره ازدواج زوج و زوجه می باشد اما بیماری غیرمسری زوجه گاهاً وقتی که طولانی باشد و مخصوصاً طوری باشد که مربوط به نیازهای جنسی مرد باشد احتمال دارد که از سوی زوج دچار طلاق عاطفی شود. ( حیدرى،1387)
در سطح ساختار اجتماعی مجموعه ای از عوامل اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی درکارند استعداد آسیب زایی طلاق عاطفی را مشخص می کنند ، جوامعی که استرس زا هستند و اضطراب عامه را سبب می شوند استعداد بیشتری برای طلاق عاطفی از خود نشان می دهند. توسعه نیافتگی مدنی ، فقر عمومی ، فشارهای سیاسی و اقتصادی ، تبعیض ها ، بی حرمتی به شان و منزلت انسانها ، وجود ترس دائمی در محیط اجتماعی و انعکاس آن در نظام معلم سالاری مطیعانه همراه با تحقیر ، بحران ها و فاجعه های عمومی ، بحرانهای اقتصادی ، رواج دلالی گری و نظایر آن زمینه های انفعال و احساس بطالت را در شهروندان تقویت نموده ، مستعد طلاق عاطفی می سازد. به عبارتی انسان پرورده ساختارهای خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگ سیاسی جامعه خود است. در جامعه ما بر اساس همین ساختارها ، آسیب های اجتماعی ، روندی فزاینده را نشان می دهد. (حیدرى،1387)

اعتماد به نفس
موضوع اعتماد به نفس از اساسی ترین عوامل در رشد شخصیت افراد و کسب موفقیت های زندگی انسانها ست داشتن اعتماد به نفس و مجهز بودن به مهارتهای زندگی بدون تردید پیشرفتهای تحصیلی و کارآمدی بیشتری را به ارمغان می آورد. چه بسا بسیاری از شکست های شما محصول عدم اعتماد به نفس و احساس حقارتی است که در وجود تان به سر می برد. مقابله با احساس حقارت و خود کم بینی گام مهمی است در جهت تقویت اعتماد به نفس،و اعتماد به نفس قدم اول در راه موفقیت است.اکنون ضمن آشنایی شما با موضوع اعتماد به نفس پاره ای از مهارتها و راههای ساده کسب اعتماد به نفس جهت آشنایی شما عزیزان ارائه میگردد.(حیدرى،1387)
وقتی از چیزی خوف و تر س دارید خود را به دامان آن بیاندازید تا راه حل مناسبی بیابید.(حضرت علی(ع)) اعتماد به نفس یک ارزشیابی کلی در باره فضایل و قابلیتهای خودمان،ارزشهایمان و پاسخهای دیگران نسبت به ما میباشد. اولین نماد درونی اعتماد به نفس همان رضایت خاطر است از احساس توانائی هایمان و نماد درونی آن نیز همان تبسمی است که بر لب داریم پس همیشه خندان باشید.( حیدرى،1387)

کسب اعتماد به نفس
اعتماد به نفس تماماً اکتسابی می باشد. هیچکس با اعتماد به نفس ازمادر زاده نمی شود . اعتماد به نفس تنها با همت و تلاش شما ذره ذره اندوخته می شود.
رو راست بودن وجدان تان را آسوده نگاه می داردودرشما اعتماد به نفس ایجاد می نماید. و در مقابل آن احساس گناهی که معمولاً پس از انجام کارهای بد و ناپسند به سراغ ما می آید کشنده اعتماد به نفس است.پس هرگز اعمالی نظیر دروغگوئی،غیبت و…را انجام ندهید که نه تنها اعتماد به نفس شما را اضافه نمی نماید،بلکه مخرب آن نیز می باشد.( اصلانى،1383)

عدم اعتماد به نفس
عدم اعتماد به نفس در بیشتر موارد به استفاده های غلط از حافظه بر می گردد.مغز شما شباهت زیادی به یک بانک دارد. شما هر روز در بانک ذهنی خود سپرده های فکری می گذارید و هنگام بر خورد با مشکلات برای حل آن به بانک ذهنی خود مراجعه می کنید تا راه حل بیابید.پس برای اینکه بانک ذهنی خود را صحیح اداره کنید تا اعتماد به نفس شما بالا رود،بدین منظور:
الف:فقط افکار مثبت را به ذهن خود بسپارید.
هیچگاه خاطرات نا خوشایند و تجربیات نا موفق خود را به ذهن نسپارید و به آن فکر نکنید.مردم موفق اندیشه های مثبت خود را به ذهن می سپارند.
ب:فقط افکار مثبت از ذهن خود برداشت کنید.
وقتی خاطره ای را بیاد می آورید فقط روی قسمتهای خوب آن تاکید کنید.هر گاه دیدید که افکار ناخوشایند را مرور می کنید ذهن خود را به سوی مسئله دیگری منحرف سازید.( خوشکام،1385)

راههای ساده و عملی برای تقویت نیروی اعتماد به نفس
اعتماد به نفس و اطمینان بی شک لازمه پیشرفت در کارها می باشد‎‏‏، به خود واعمال خود اطمینان داشته باشید با این اقدام اعتماد به نفس رادر خود شکوفا می کنید. ( کوکلان،1378)
این راهها در عین حال که ساده اند ولی بکار گیری و استفاده از آنها معجزه ای در بر دارد که فقط کسانی که آنرا پیموده اند واز آنها استفاده کافی برده اند درک می کنند. ( کوکلان،1378)
شما نیز بپیمایید تا موفق باشید.
1ـ افکارتان را پیشاپیش بر موفقیت متمرکز کنید.
2ـ با تمرکز بر استعداد ,توانائی و امکانات خود نیروی درونیتان را تقویت کنید.
3ـ سعی کنید با تکرار کلمات امید بخش و دلگرم کننده روحیه خود را از هر لحاظ قوی سازید.
4ـ در پی هدفتان باشید و فکر تاثیر از جانب دیگران را از خود دور سازید.
5ـ از شکست هراسی به دل راه ندهید,زیرا شکست آغاز پیروزی است.
6ـ امید وایمان را باور کنید و آنراشعار همیشگی خود سازید.
7ـ دائماًَ به خود تلقین کنیدکه: من میتوانم راه حل هر مشکلی را پیدا کنم.
8ـ برای رفع هر مشکلی به مغزتان رجوع کنید واز آن کمک بخواهید. ( کوکلان،1378)
– یکى از بهترین راه هاى ایجاد و پرورش اعتماد به نفس این است که شب در بستر، پیش از آن که به خواب فرو روید با اندیشه هاى قدرتمند سرشار از اعتماد به نفس به ذهنتان خوراک برسانید. روان شناسان همچنین معتقدند که آخرین اندیشه هایى که پیش از خواب به سرتان مى آیند در مدت زمان خواب به ذهن نیمه آگاهتان خوراک مى رسانند.( کوکلان،1378)
اگر در این هنگام ذهنتان را از اندیشه کامیابى و توانگرى و ثمرات نیکو سرشار کنید، ذهن نیمه هوشیارتان آن ها را به صورت فرمان از شما مى پذیرد. (دلاور،1382)
یکى دیگر از بهترین عبارات تاکیدى براى ایجاد اطمینان و اعتماد به نفس این است که: "خداوند دوستم دارد، خداوند هدایتم مى کند و خداوند راه را نشانم مى دهد." منتظر نشوید تا دیگران به شما اطمینان و اعتماد به نفس بدهند یا تحسینتان کنند. (دلاور،1382)
و خلاصه آن که در خودتان و دیگران مواردى نظیر: قدردانى، تحسین و تمجید که از جمله نکات مثبت است را تقویت کرده و دل و جرات به خرج دهید و از دیگران نیز تعریف و تمجید کنید و آن ها را ستایش کنید، با مردم مهربان باشید و با کلامى مهرآمیز آن هارا به سوى تعالى و کامیابى سوق دهید. (دلاور،1382)

ریشه هاى اعتماد به نفس
پدر و مادر اولین منبع قابل دسترسى جهت تقویت ریشه هاى اعتماد به نفس هستند. براى گروهى داشتن کمال و فضیلت، کار، موفقیت، خلاقیت و ابتکار سبب تقویت ریشه هاى اعتماد به نفس است و براى برخى دیگر، ظاهرى آراسته، زیبایى صورت و اندام، لباس، خانه و ماشین و پول جهت تقویت اعتماد به نفس ضرورى است. اعتماد به نفس با داشتن احساس مثبت نسبت به خود و قبول و پذیرش خود رشد و نمود مى یابد و براى استحکام و پایدارى به یک سیستم حمایتى قوى نیاز دارد. (دلاور،1382)

نشانه هاى ضعف اعتماد به نفس
معمولاً یک یا چند علامت از نشانه هاى فیزیکى زیر مبین و نشانه ضعف اعتماد به نفس است:
۱- لبهاى آویزان ۲- صورت پژمرده و سیمایى غمگین ۳- چشمان بى فروغ ۴- لرزش خفیف دست ها ۵- صداى ضعیف و نامطمئن ۶- پشت قوز کردن ۷- ظاهرى شلخته و نامرتب
همچنین علایم و نشانه هاى شخصیتى افراد مبتلا به ضعف اعتماد به نفس را مى توان در یک یا چند طبقه زیر جاى داد:
– افراد مهاجم و ستیزه جو، افراد کم رو و گوشه گیر، افراد مبتکر و مغرور، افرادى که در تمام زمینه ها تشنه رقابت هستند، افرادى که لاف مى زنند و به دیگران فخر مى فروشند، افرادى که به سختى نیاز به کامل و بى عیب بودن را در خود احساس مى کنند، افرادى که محتاج تصدیق از سوى دیگران هستند. (موفقی،1380)

علایم و نشانه هاى روانى ضعف اعتماد به نفس
1- بخل و حسادت ۲- نسبت به دیگران مشکوک بودن ۳- مشوش و نگران بودن ۴- نداشتن اعتماد به خود ۵- احساس عدم شایستگى و لیاقت و غرق در مشکلات خود بودن ۶- حریص در قدرت و جاه و مقام بودن ۷- اعتقاد داشتن به این که نکته که همیشه حق با آنان است ۸- تصور مى کنند که مجبورند همه توقعات دیگران را بر آورده نمایند. (خضرى،1382 )

خواستن توانستن است
توانا کسى است که به توانایى خویش اعتماد دارد. راه هاى موفقیت فقط جلوى پاى صاحبان عزم و کسانى است که موانع را با لبخند استقبال مى کنند و همانگونه که امرسون مى گوید: "مردى که با اراده براى رسیدن به یک ستاره، اسب مى تازد احتمال موفقیتش بیشتر از کسى است که براى رسیدن به منزل خویش با بى حالى در معبر تنگى مى خزد." (خضرى،1382 )
اعتماد، کلید موفقیت است، مهارت را بیشتر مى کند، نیرو را زیادتر مى سازد، مغز را سالمتر مى کند و بر قدرت عمل مى افزاید. کارى که انجام مى دهید حاصل عقاید شما، عزم و اراده شما و اعتماد شماست. اگر این ها ضعیف باشند، حاصل کارتان نیز ضعیف است. (خضرى،1382 )
وقتى که مى خواهید کارى را انجام دهید، پیوسته پیش خود تکرار کنید که قادر به انجام آن هستید، به این ترتیب جرات به نیروى خود داشته باشید، اگر موفق شده باشید که احساسات معنوى تان را به خوبى متوجه هدف خویشى سازید، مسلماً به تمام آمال و آرزوهایتان خواهید رسید هر روز موضوع شاد و مورد علاقه اى براى خود پیدا کنید و هرگز از خاطر دور نسازید که خداوند وعده نیکى هاى فراوانى به شما داده است. به پیروزى خود معتقد باشید و بدانید که موفق خواهید شد و اطمینان داشته باشید که خواستن توانستن است.(خضرى،1382 )

هفت تمرین برای افزایش اعتماد به نفس
این تمرینها بیشتر بدنبال هماهنگ نمودن شرایط جسمی با شرایط روحی می باشد.
1. همیشه در ردیف های جلو بنشینید.
2. نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید.
عدم نگاه به دیگران 2معنا دارد:
الف: احساس گناه در برابر او
ب:احساس ضعف و ناتوانی در برابر او
3. سرعت راه رفتنتان را 25% تندتر کنید.حرکات بدن نتیجه واکنش ذهن است. آدمهای با اعتماد به نفس راه رفتنشان کمی شبیه به دویدن است,انگار به جای مهمی می روند و یا کار مهمی دارند.این تکنیک را بکار ببرید تا نگرش محیط خارجی نسبت به شما تغییر کند.
4. بلند وجدی حرف بزنید
5. هنگام دست دادن جدی باشید.
6. در جمع نظر بدهید.
7. خندان باشید.لبخند شما بهترین دارو برای کمبود اعتماد به نفس است.
توصیه های دیگر:
1. سعی کنید همیشه بهترین لباسها را بپوشید.
2. در هر مکالمه تلفنی خود را معرفی کنید.
3. در برابر هر کاری که برایتان انجام می دهند لفظ متشکرم را بکار ببرید.
4. مقتدرانه,افراشته و با گامهای بلند و تند راه بروید.
5. هیچگاه خود را با دیگران مقایسه نکنید.
6. همیشه با زبان مثبت با دیگران هم صحبت شوید. (رضائیان،1379)

چگونه اعتماد به نفسمان را تقویت کنیم ؟
دعوا سر اسم نیست. اعتماد به نفس، خودباوری، حس اطمینان شخصی و امثالهم همگی سر و ته یک کرباس اند که همه مان کم و بیش می شناسیم اش. اگر تعریف اعتماد به نفس و خوبی هایش را دانسته فرض کنیم و دلایل عدم اعتماد به نفس و بدی هایش را هم مفروض بگیریم، آن وقت فقط می ماند یک سوال مهم: چگونه اعتماد به نفس مان را تقویت کنیم؟(رضائیان،1379)
بیشتر اوقات تان را با آدم هایی بگذرانید که اعتماد به نفس شان بالاست. اگر این کار برای تان ممکن نیست، لااقل توی برنامه هر روز تان مدتی را برای هم نشینی با افرادی اختصاص بدهید که خودباور و خودساخته اند. حقیقت این است که انرژی مثبت و نیروی درونی آدم ها تا حدی مسری است. در حضور این آدم ها اصلا لازم نیست کاری بکنید. کافی است کنارشان باشید و آنها حرف بزنند، رفتار کنند، زندگی کنند و شما تماشاگر باشید تا اعتماد به نفس شان کم کم به شما هم سرایت کند. ضمن این که چیزهای بسیاری را هم می شود از همین جماعت و با همین هم نشینی های ساده آموخت. گاهی تنها با آموختن و به کار بستن یک نکته تازه، مسیر زندگی آدم زیر و رو می شود. (رضائیان،1379)
تقریبا تمام آدم های موفق دنیا یک مشاور دانا و قابل اعتماد داشته اند. این مشاور یا معلم خوب ممکن است یکی از اعضای خانواده، یک دوست صمیمی، یک معلم مدرسه و یا اصلا یک شخص غریبه و خیرخواه باشد. ممکن است توی زندگی تان حضور داشته باشد یا ممکن است اصلا خودش زنده نباشد و شما از طریق آثاری که از او به جا مانده، از او کمک بگیرید. به هر حال، راهی که شما می خواهید طی کنید و هدفی که می خواهید به آن برسید، احتمالا پیش از شما هم دیگرانی در آن راه رفته اند و به آن هدف رسیده اند. مشورت با آن رفته ها و رسیده ها و هم نشینی با آن آدم ها، اعتماد به نفس تان را برای رفتن و رسیدن تقویت می کند؛ ضمن این که سرعتِ رفتن و رسیدن تان را هم چند برابر می کند. (خدایار ابیلی،1379)
سعی کنید این را بفهمید که اعتماد به نفس فقط یک حس است. تا به حال برای تان پیش نیامده که در یک موقعیت خاص، این حس را تجربه کرده باشید؟ اگر قبلا توانسته باشید این حس را حتی برای یک بار تجربه کنید، قطعا باز هم می توانید. چگونه؟ با فراهم آوردن مقدمات پدید آمدن آن حس. این همان چیزی است که ارزش تمرین هر روزه دارد. لااقل 15 دقیقه از هر روزتان را اختصاص بدهید به تجسم همان شرایطی که در آن، با حس اعتماد به نفس رفتار کرده اید. آن شرایط را با جزییات دقیق توی ذهن تان مرور کنید و به حس تان در آن لحظه توجه کنید. پس از مدتی، همراه داشتن این احساس برای تان به شکل یک عادت درمی آید. (خدایار ابیلی،1379)
از مهارت تا اطمینان: پاواروتی سرشناس ترین خواننده اپرای دنیاست. چندی پیش، او در مصاحبه ای با یک روزنامه ایتالیایی گفته بود که هر روز لااقل 6 ساعت تمرین می کند و هنوز هم احساس می کند که هر روز، چیز تازه ای درباره صدا و موسیقی یاد می گیرد. این تمرین و تمرین و تمرین که منجر به مهارت بیشتر می شود، یکی از لازمه های اعتماد به نفس است. در یک مهارت یا توانایی ویژه ای که حس می کنید علاقه و اشتیاق تان برای آموختن اش بیشتر است، سرمایه گذری کنید و بکوشید تا هر روز چیز تازه ای در همان زمینه یاد بگیرید. ( خدایار ابیلی،1379)
در جستجوی ارزش های از دست نرفته: اگر توی زندگی تان ارزش های قطعی و شناخته شده ای هست که واقعا باورشان دارید و می خواهید به شان عمل کنید، خوب بشناسیدشان و مراقب باشید که ازشان تخطی نکنید. تخطی از این ارزش ها به ویژه در آنهایی که زندگی آگاهانه را انتخاب کرده اند، موجب شعله ور شدن حس گناه و در هم شکسته شدن خانه اعتماد به نفس می شود. می توانید این ارزش های شخصی یا اعتقادی را فهرست کنید و زیر میز تحریرتان یا گوشه و کنار اتاق منزل یا اتاق کارتان نصب کنید تا ملکه ذهن تان شود. این پایبندی، پایه های عزت نفس و اعتماد به نفس تان را محکم می کند. ( خدایار ابیلی،1379)
توی زندگی تان چه کسی یا چه کسانی را تحسین می کنید؟ چرا؟ به خاطر کدام ویژگی یا کدام ویژگی های شان؟ پاسخ به این پرسش ها را به دقت یادداشت کنید و فهرستی تهیه کنید تا ویژگی های مورد علاقه تان همیشه جلوی چشم تان باشد. هر روز برای رسیدن و نزدیک تر شدن به این ویژگی ها تلاش کنید.( خدایار ابیلی،1379)
چرا باید اعتماد به نفس داشته باشید؟ دلایل تان را فهرست کنید. در تهیه این فهرست، سخت گیر نباشید. اگر همه آدم ها بخواهند مته به خشخاش بگذارند و مو را از ماست بکشند، هیچ کس هیچ دلیل موجهی برای اعتماد به نفس نخواهد داشت. یک فهرست هم از آدم هایی تهیه کنید که به دلایلی در زمان گذشته یا حال، از خصوصیات خوب شما حرف زده اند. حرف های آنها را هم تا آنجا که یادتان هست، در فهرست تان بگنجانید و هر از گاهی به این دست نوشته های تان نگاهی بیندازید. ( قلیلى،1384)
تا حالا کسی یا کسانی به تان بی احترامی کرده اند؟ آیا این اتفاق، زیاد تکرار می شود یا به ندرت برای تان اتفاق می افتد؟ اگر میزان تکرار این اتفاق، زیاد است و اگر نمی توانید شخص یا اشخاصی را که به تان بی احترامی می کنند به رفتار صحیح مجاب کنید، از آنها دور شوید. آن روی این سکه هم در تقویت اعتماد به نفس حقیقی، موثر است. یعنی خودتان هم نباید به کسی بی احترامی کنید. حتی با کسانی که از آنها خوش تان نمی آید با مهربانی رفتار کنید و این را برای خودتان به شکل یک عادت در بیاورید تا تاثیرش را در جذب دیگران و تقویت اعتماد به نفس خودتان مشاهده کنید.( قلیلى،1384)
هر روز یکی از کارهایی را که همیشه ازشان واهمه داشتید و دارید، انجام بدهید. خیلی از ترس هایی که در زندگی ما وجود دارند و با ما زندگی می کنند، اجازه نمی دهند که ما قابلیت های مان را بروز بدهیم. خودتان را مقید کنید که هر روز لااقل یک قدم از محدوده تنگ و تاریک این مرزها فراتر بروید و یکی از این حصارهای ترس را بشکنید. هر چه از این ترس ها بیشتر فاصله بگیرید و بیشتر ازشان دوری کنید، ترسناک تر به نظر می رسند. در عوض، هر چه به آنها نزدیک تر شوید و بیشتر با آنها مواجه شوید، می بینید که چقدر راحت می شود از آن مرزهای خیالی رد شد.( فرهنگى،1380)
در ستایش دانستن : با این همه کتاب و کتابخانه و شبکه های اطلاع رسانی، دیگر هیچ دلیل موجهی برای بی اطلاعی وجود ندارد. اگر بر حسب شرایط کار و زندگی تان احتیاج دارید که از چیزی یا چیزهایی سر در بیاورید، کوتاهی نکنید. خودتان را مجهز کنید به دانستن و بیشتر دانستن. به مطالعه منابع مختلف عادت کنید. تسلط و اطلاع کافی در زمینه شغلی منجر به افزایش اعتماد به نفس در محیط کار می شود. پس از کسب این تسلط، کم کم به سمت علایق و سلایق شخصی تان بروید و درباره آنها هم بیشتر و بیشتر بدانید تا پایه های خودباوری تان محکم شود.( فرهنگى،1380)
خودتان را ببخشید. هر کسی ممکن است هر از گاهی در طول زندگی اش به کارهای اشتباه و حتی احمقانه ای دست بزند. سخت نگیرید. بگذارید دست درمان گرِ بخشش و بخشایش به شانه تان بخورد. باور کنید و ایمان داشته باشید که این نواقص هم جزو زندگی است و ما حتی برای اصلاح این نواقص هم به اعتماد به نفس احتیاج داریم. ( رسولى،1380)
حتی اگر خودتان هم جزو این آدم ها نباشید، لابد دیده اید آدم هایی را که تا دست از پا خطا می کنند یا اتفاق بدی برای شان می افتد، شروع می کنند به سرزنش خود و طوری با خودشان حرف می زنند که فقط بوی تحقیر از آن می آید. این کار، اعتماد به نفس را ویران می کند. اگر تا به حال هم این گونه بوده اید؛ دیگر تمامش کنید. تمرین اش آسان است. وقتی خودتان را مخاطب می کنید، حرمت خودتان را حفظ کنید. خودتان را در مقام کسی مورد خطاب قرار بدهید که ارزش عشق و ملاطفت و خوش رفتاری دارد. طوری با خودتان حرف بزنید که با عزیزترین عزیزان تان توی این دنیا. با خودتان مودب باشید تا بقیه هم حرمت تان را نشکنند و ادبِ حضورتان را حفظ کنند.( رسولى،1380)
اعتماد به نفس از بیرون به درون نمی آید. این حس، یک حس کاملا درونی است که البته آثار و برکاتش در بیرون از وجودتان هم ظاهر می شود. وقتی می خواهید کاری انجام بدهید یا به هدف خاصی برسید، همیشه از انتها شروع کنید. مثلا امروز یا فردا می خواهید چه کار کنید؟ کجا بروید؟ به چه هدفی برسید؟ چطور باشید؟ چگونه حرف بزنید؟ و . . . پس از پاسخ به این سوال ها، یک لحظه چشمان تان را ببندید و توی ذهن تان سعی کنید خودتان را رسیده به آن نقطه هدف فرض کنید: در حال سخنرانی به همان نحو دلخواه، در حال رانندگی بدون اشتباه، در حال هم کلامی بدون عصبانیت و . . . تصویر دلخواه تان را با تمام جرییات اش در ذهن تان بسازید و دایما آن را پررنگ تر و پررنگ تر کنید تا لوازم و لواحق ذهنی اش هم برای تان ایجاد شود. این تصویر می شود عصای دست تان برای رسیدن به آنجا و آن شرایطی که دلتان می خواهد. مطمئن باشید. ( رسولى،1380)
مثبت باشید اما کمال گرا نه. مثبت بودن منجر به افزایش جاذبه های درونی و بیرونی می شود، در حالی که کمال گرایی افراطی، آدم را فلج می کند و باعث می شود آدم به خیلی از هدف های دیگرش در زندگی نرسد. با مثبت بودن، هم در وجود خودتان احساس ارزشمندتری را تجربه می کنید، هم دیگران نسبت به شما این حس را پیدا می کنند. البته برای مثبت بودن، هیچ الزامی به انجام کارهای فوق العاده نیست. کافی است خوبی های دیگران را سرمش زندگی خودتان کنید و تا آنجایی که از دست تان برمی آید، خیرخواه و یاری رسان باشید. ( رسولى،1380)
نسبت به ظاهرتان بی توجه نباشید. آراستگی ظاهری یک از لازمه های رسیدن به اعتماد به نفس حقیقی است. سعی کنید حتی در روزهایی که حس و حال چندان خوبی هم ندارید، باز هم ظاهرتان مرتب باشد و آراسته باشید. اتفاقا آن روزهایی که بی حوصله ترید، بیشتر باید به این نکته توجه کنید. این کار هم باید به شکل یک عادت دربیاید و البته این عادت هم از آن عاد ت هایی است که شمشیر دولبه است. یعنی با افراط در آن، از آن سوی بام اعتماد به نفس می افتید وباز هم خودباوری تان ضربه می خورد. پس برای این آراستگی، حد و مرز روشنی تعریف کنید. (شهرکی، 1391)
از انرژی درونی تان غافل نشوید. هر روز لااقل یک کار مثبت انجام بدهید که حس خوبی در درون تان ایجاد کند و در رابطه با این کار هم با هیچ کسی حرف نزنید. این حس و انرژی مثبت درونی را فقط و فقط برای خودتان نگه دارید. این تمرین واقعا اثربخش است. (شهرکی، 1391)
به سلامت تان توجه داشته باشید. نرمش یا ورزش روزانه و منظم حتی در حد پیاده روی روزانه، دویدن، شنا و . . . کمک کننده است. این طوری واقعا احساس می کنید که به جسم تان تسلط بیشتری دارید و این حس می تواند اعتماد به نفس تان را هم تا حدی تقویت کند. هر روز، زمانی را برای گوش کردن به موزیک دلخواه تان کنار بگذارید و توی آن مدت، ذهن تان آزاد کنید تا پرواز کند و رویاهای تان را بازسازی کند. (شهرکی، 1391)
سفر چیز خوبی است، خصوصا برای شما که می خواهید اعتماد به نفس تان را تقویت کنید. وقتی از محیط آشنای تان جدا می شوید و از آن فاصله می گیرید، دست تان برای رها شدن و افزایش اعتماد به نفس بازتر می شود چون در بسیاری از اوقات مجبور می شوید به نوعی با خودتان درگیر شوید و نیازهای معمول تان را مرتفع کنید. از این درگیری نترسید. نتیجه اش مثبت است. (شهرکی، 1391)
در هر محیط تاریکی لااقل می شود یک نقطه روشن پیدا کرد. اگر عادت کنید، می توانید همیشه و در هر محیط تاریکی با دیدن آن نقطه، روشن و دلگرم باشید. این طوری، روحیه تان شاداب تر می شود و انگیزه تان برای تلاش، بیشتر. سعی کنید منفی ها را گذرا و ناپایدار ببینید و مثبت ها را پایدار و ماندنی. اگر کسی به سلام تان جواب نداد، همیشه این احتمال را در نظر بگیرید که شاید سلام تان را نشنیده یا ذهن اش آن قدر مشغول بوده که متوجه سلام تان نشده است، کما این که در بیشتر مواقع هم همین طور است. (شهرکی، 1391)

افرادی که از اعتماد بنفس پایینی برخوردار میباشند دارای خصوصیات زیر هستند:
* مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند
* هنگام صحبت کردن در چشمان فرد مقابل خود نگاه نمیکنند. با سر پایین و قدمهای آهسته قدم بر میدارند.
* در پذیرش تعریف و تمجیدها و تعارفاتی که به آنان میشود مشکل دارند (تصور میکنند سزاوار آنها نبوده و یا دیگران در صدد تمسخر آنها میباشند)
* معمولا احساس میکنند قربانی رفتار دیگران هستند.
* احساس تنهایی میکنند حتی زمانی که در یک جمع قرار دارند.
* در درون خود احساس خلاء و پوچی میکنند.
* احساس میکنند با دیگران تفاوت دارند.
* احساس افسردگی، گناه و شرمساری دارند.
* نسبت به تواناییهای خود برای رسیدن به موفقیت تردید دارند. عدم خودباوری.
* از موقعیتهای نو و جدید می هراسند.
* از شکست وموفقیت می هراسند.
* مرتبا سعی در راضی نگاه داشتن دیگران دارند.
* دچار هراس اجتماعی میباشند.
* قادر به مدیریت زمان خود نمی باشند.
* عادت به پشت گوش انداختن کارها دارند.
* در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهای دیگران (خواه واقعی، خواه واهی) بسیار آسیب پذیر
می باشند.
* از ابراز عقاید و احساسات خود خودداری میکنند زیرا از چگونگی واکنش دیگران هراس دارند.
* خود را درگیر مواد مخدر و یا روابط مخرب میکنند.
* از تعیین یک هدف مشخص و پیروی از آن عاجز میباشند.
* قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خویش نمیباشند.
* معمولا عصبانی و پرخاش گر میباشند.
* ارزیابی غیر واقعی از خود دارند.
* تحمل عیب و کاستی را نداشته و کمالگرا میباشند.
* احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجی اعم از وقایع روزانه و یا نوع رفتار دیگران با آنها دارد.
* وابستگی هیجانی دارند: برای دستیابی به یک احساس خوشایند به دنیای خارج خود وابسته میباشند. مانند:مانند غذا، داروها، الکل مواد مخدر به منظور پر کردن خلاء درونی خود و تسکین دردهایشان.
* وابستگی به رفتارها: مانند خرج کردن پول، قمار بازی و تماشای تلویزیون. به منظور پر کردن خلاء درونی و تسکین دردهایشان.برای تعیین میزان ارزش و شایستگی خود به پول و مال وابسته هستند.
* وابستگی عاطفی : برای داشتن حس ارزشمندی، شایستگی و امنیت به توجه، پذیرش و تائید فرد دیگری (معشوق خود) وابسته میباشند. (دلاور،1382)

اعتماد به نفس واقعی
اعتماد بنفس حقیقی یک حس درونی می باشد بدون وابستگی به جهان خارج، رویدادها، موفقیتها، شکستها و افراد دیگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی بسیار نادر و نایاب میباشد زیرا اغلب اعتماد بنفسها کاذب و نقابی برای پنهان سازی اعتماد بنفس پایین میباشد. اعتماد بنفسهای غیر واقعی را میتوان در موارد زیر یافت:
> اعتماد بنفسهای کاذب: اینگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر میباشند.مانند اعتماد بنفسهایی که به جهت ثروت،شهرت،محبوبیت،به تن داشتن لباسهای فاخر،قدرت و زیبایی ظاهر در افراد نمود می یابند که همگی کاذب بوده و ارتباطی به ماهیت واقعی فرد ندارند.
> گستاخی: معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه میگیرند.اما پررویی نیز یک نوع نقاب برای استتار بی کفایتی و اعتماد بنفس پایین میباشد.
> متظاهرها: اینگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شکست ناپذیر نشان میدهند. اما از درون احساس پوچی و خلاء کرده و از شکست بسیار هراسانند. (دلاور،1382)
همچنین اعتماد بنفس به مفهوم برتری داشتن، تکبر وخود بینی نمیباشد زیرا این خصوصیات رفتاری از اعتماد بنفس پایین نشات میگیرند. اعتماد بنفس شما نباید یک پدیده مقایسه ای و رقابتی باشد زیرا در این هنگام شما خود را در معرض احتیاج و وابستگی به پذیرش دیگران قرار خواهید داد که با اعتماد بنفس واقعی و ناب منافات دارد. افراد با اعتماد بنفس بالا نیازی به پذیرش، موافقت، تائید، تشویق و دلگرمی دیگران ندارند. همچنین اعتماد بنفس بالا اینگونه نیست که شما را از هر گونه تردید، یاس ونگرانی مصون بدارد بلکه تنها تحمل و غلبه بر آنها را برای شما آسانتر میسازد. (دلاور،1382)

خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا
برخوردار از مرکز کنترل درونی: غم و شادی آنان وابسته به عوامل خارجی نیست.
از لحاظ جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی از خود مراقبت میکنند
میانه روی را در افکار، احساسات و رفتارهای خویش حفظ میکنند.
قادر به پذیرش و پند گیری از اشتباهات خود میباشند. قادر به بیان جمله "من اشتباه کردم" میباشند.
توانایی بخشش اشتباهات خود و دیگران را دارند.
مسئولیت اداره زندگی خود را بعهده میگیرند.
تفاوتهای فردی میان افراد را ارج مینهند.
به نقطه نظرات دیگران گوش میدهند.
همواره مسئولیت ادراکات، احساسات و واکنشهای خود را بعهده گرفته و هیچگاه آنها را فرافکنی نمیکنند.
از نقاط ضعف و قوت خود آگاهی دارند. (خوشکام،1385)
* همواره در حال پیشرفت و ترقی بوده و از ریسکهای مثبت در زندگی بیم ندارند.
* دارای اعتماد بنفس و خود باوری بوده و به خود ارج میدهند.
* اعتماد بنفس آنان بدور از خودبینی و غرور میباشد.
* از آنکه مورد انتقاد قرار گیرند نمی هراسند.
* هنگامی که از آنان پرسشی میگردد حالت تدافعی بخود نمیگیرند.
* در برابر موانع و مشکلات به آسانی تسلیم نمیگردند.
* نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.
* از آنکه در کاری شکست بخورند ویا در حضور دیگران نادان بنظر برسند ابایی ندارند.
* هیچگاه خود را مورد انتقاد و سرزنش مخرب و شدید قرار نمیدهد.
* توانایی خندیدن به خود و زیاد جدی نگرفتن خود را دارند.
* به خویشتن و توانایی خودشان ایمان و اعتماد دارند.
* به تصمیم گیری هایشان اعتماد دارند.
* باور دارند که فردی با ارزش، با قابلیت، دوست داشتنی، پذیرفتنی و مهم میباشند.
* نیازی به کمالگرایی ندارند.
* هیچگاه خودشان را با دیگران مقایسه نمیکنند.
* از آنکه دیگران چگونه نسبت به آنان می اندیشند واهمه و نگرانی ندارند.
* نیازی به اثبات و توجیه افکار و عقاید خود به دیگران ندارند. (خوشکام،1385)

چگونه اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
آگاه باشید که ارزش شما به عنوان یک انسان بستگی به داشتن وزن ایده آل، زیرکترین و باهوشتر بودن، مشهوربودن، محبوب تر بودن، سریع تر بودن، بالاترین نمره و یا رتبه را داشتن، شوخ طبع تر بودن، خوش لباس تر بودن، بهترین خانه و ماشین را داشتن و بهترین دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگی دارد. (خوشکام،1385)
o توانایی ها، استعدادها و موفقیتهای خود را جشن بگیرید.
o خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب گشته اید عفو کنید.
o برروی نقاط ضعف خود تمرکز نکنید. هر انسانی نقاط ضعف خاص خود را دارد.
o با حقوق فردی خود آشنا شده و از آنها پیروی کنید.
o از تحقیر و سرزنش خود دوری کرده و مثبت اندیشی را فرا گیرید.
o خود را بر اساس یک سری استانداردهای منطقی و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهید.
o یاد بگیرید که شما یک انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصمیم گیریهای زندگیتان می باشید.
o بیاموزید که با پشتکار و سماجت قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید.
o بیاموزید که شما نیازی به تلاش بی وقفه برای کامل گشتن ندارید.
o خودتان تعیین کننده مفهوم موفقیت باشید. 14
o نیازهاى مربوط به عزت نفس را مى توان در زمره مقوله هاى زیر دانست، شامل:
o نیاز به کسب اعتماد در پذیرش و مورد تایید قرار گرفتن
o نیازهاى مربوط به عشق و محبت
o نیازداشتن به روابط محبت آمیز با دیگران
o نیاز به احساس امنیت، عدم نگرانى خاطر و داشتن محیطى امن
o نیازهاى فیزیولوژى مانند نیاز به آب، غذا و هوا و غیره (خوشکام،1385)
پس از آن که نیازهاى سطح سوم ارضا شدند نوبت به نیازهاى مربوط به عزت نفس یعنى نیاز به قدرشناسى خود و مورد قدرشناسى دیگران قرار گرفتن مى رسد و منظور این این نیازها آن است که فرد احتیاج دارد تا در خانه، اجتماع و محل کار مورد احترام دیگران واقع شود و خود نیز تصور مثبت از خویشتن داشته باشد ، یا این که فرد احساس کند دیگران او را مى شناسند و درکش مى کنند و از طرفى خود و دیگران را مى شناسد و درک مى کند. (خوشکام،1385)

تعریف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس را این گونه تعریف کرده اند که اعتماد به نفس یعنى ایمان به توانایى هاى ذاتى و استعدادهاى فطرى خویش و ایمان به یارى خداوند در پرورش و گسترش آن ها.
* روان شناسان مى گویند در اعتماد به نفس قدرتى است که توانایى ها و اقتدارتان را دو چندان مى کند.
یکى از بهترین راه هاى ایجاد و پرورش اعتماد به نفس این است که شب در بستر، پیش از آن که به خواب فرو روید با اندیشه هاى قدرتمند سرشار از اعتماد به نفس به ذهنتان خوراک برسانید. روان شناسان همچنین معتقدند که آخرین اندیشه هایى که پیش از خواب به سرتان مى آیند در مدت زمان خواب به ذهن نیمه آگاهتان خوراک مى رسانند.
اگر در این هنگام ذهنتان را از اندیشه کامیابى و توانگرى و ثمرات نیکو سرشار کنید، ذهن نیمه هوشیارتان آن ها را به صورت فرمان از شما مى پذیرد.
یکى دیگر از بهترین عبارات تاکیدى براى ایجاد اطمینان و اعتماد به نفس این است که: "خداوند دوستم دارد، خداوند هدایتم مى کند و خداوند راه را نشانم مى دهد." منتظر نشوید تا دیگران به شما اطمینان و اعتماد به نفس بدهند یا تحسینتان کنند.
و خلاصه آن که در خودتان و دیگران مواردى نظیر: قدردانى، تحسین و تمجید که از جمله نکات مثبت است را تقویت کرده و دل و جرات به خرج دهید و از دیگران نیز تعریف و تمجید کنید و آن ها را ستایش کنید، با مردم مهربان باشید و با کلامى مهرآمیز آن هارا به سوى تعالى و کامیابى سوق دهید. (ثنایى،1379)

فرضیاتی که بر اعتماد به نفس اثر میگذارند
در پاسخ به تاثیرات بیرونی افراد فرضیاتی میکنند که بعضی از آنها سازنده و بعضی مضر هستند. بعضی از فرضیاتی که بر اعتماد به نفس اثر سو دارند و روشهای جایگزین فکر کردن درباره آنها عبارتند از:
۱. فرض: "من حتما باید همیشه علاقه یا تایید همه افراد مهم زندگیم را داشته باشم"
روش جایگزین: این یک هدف کمالگرا و غیر قابل دسترسی است. واقع گرایانه این است که استانداردها و ارزشهای فردی داشته باشیم که کاملا وابسته به تایید دیگران نباشند. ( بردی قزل ، 1378)
۲. فرض: " من باید کاملا قابل(competent) و کافی باشم و باید در همه امور مهم زندگیم موفق شوم ".
روش جایگزین : این هم کمالگرایی(perfectionism) و غیرقابل دسترس است که به این معنی است که ارزش شخصی با دستاوردهای فرد تعریف میشود. دستاورد(achievement) میتواند به رضایت شخص کمک کند اما شما را ارزشمندتر نمیکند. ارزشمند بودن یک صفت ذاتی است که همه افراد بشر دارای آن هستند. ( بردی قزل ، 1378)
۳. فرض:" همه گذشته من همیشه مهم است و احساسات و رفتار من را در زمان حاضر کنترل میکند".
روش جایگزین: با وجود اینکه واقعیت دارد که اعتماد به نفس شما علی الخصوص در مقابل اثرات ناشی از زمان نوجوانی شما آسیب پذیر است اما وقتی شما بزرگ میشوید شما بر این آثار آگاهی و دید پیدا میکنید. در روال این آگاهی و دید شما میتوانید انتخاب کنید که کدامیک از این اثرات را میخواهید که کماکان بر زندگیتان تاثیر داشته باشد. شما مجبور نیستید که در مقابل اتفاقات گذشته درمانده باشید. ( بردی قزل ، 1378)

مشکلات مربوط به اعتماد به نفس
قبل از این که بتوانید بر مشکلات مربوط به اعتماد به نفس غلبه کنید و اعتماد به نفسی سالم داشته باشید، بد نیست بدانید که علت این مشکلات چیست. دو مسئله این که دیگران چطور ما را دیده و با ما رفتار می کنند و این که خودمان چه دیدی نسبت به خود داریم می تواند بر اعتماد به نفس ما تاثیر داشته باشد. اطرافیان بر دیدگاه ما نسبت به خودمان اثر می گذارند مخصوصاً وقتی نوجوان هستیم. اگر والدین بیشتر از این که فرزند خود را تحسین کنند از او انتقاد کنند، برای آن نوجوان دشوار خواهد بود که اعتمادبه نفسی سالم داشته باشد. ازآن جا که نوجوانان در دورانی به سر می برند که مشغول شکل دادن ارزش ها و اعتقادات خود هستند، نظر والدین، معلم های شان و دیگران اثر عمیقی بر تصویر آنها از خود خواهد داشت.آشکار است که وقتی کسی که پذیرش او اهمیت زیادی برای تان دارد مدام شما را تحقیر می کند، اعتمادبه نفس شما تخریب می شود. اما لازم نیست که این انتقاد فقط از سوی دیگران باشد. خیلی از بچه ها یک منتقد درونی دارند، صدایی در درون شان که از هر کاری که می کنند اشکال می گیرد. و خیلی وقت ها این بچه ها آن صدای درونی را الگوی خود قرار داده و دیگر به نظر بقیه توجه نمی کنند.به مرور زمان گوش دادن به این صدای منفی درونی می تواند به همان اندازه انتقادات دیگران اعتمادبه نفس فرد را تخریب کند. بعضی ها آن قدر به این صدای درونی عادت می کنند که اصلاً متوجه نمی شوند که مدام در حال تحقیر خود هستند.( موفقی،1380)

چرا اعتماد به نفس مهم است؟
احساس ما نسبت به خودمان می تواند بر نحوه زندگی کردن ما تاثیر بگذارد. افرادی که احساس می کنند دوست داشتنی هستند (به عبارت دیگر آنهایی که اعتمادبه نفس بالایی دارند) روابط بهتری هم دارند. این افراد تمایل بیشتری برای کمک گرفتن از دوستان و خانواده شان دارند. افرادی که باور دارند می توانند به اهداف شان برسند و مشکلات شان را حل کنند، در درس و تحصیل موفق تر هستند. داشتن اعتمادبه نفس بالا باعث می شود بتوانید خود را پذیرفته و زندگی خوبی داشته باشید.( محمدى رى‏شهرى،1383)

راهکارهای تقویت اعتماد به نفس
اگر می خواهید اعتمادبه نفس تان را بالا ببرید، در زیر به چند راهکار خوب اشاره می کنیم:
• دست از افکار منفی درمورد خودتان بردارید ، سعی کنید روی جوانب مثبت خودتان تمرکز کنید.
• به دنبال موفقیت باشید نه کمال. به این فکر کنید که در چه کارهایی خوب هستید و از چه چیزهایی لذت می برید و به سراغ آنها بروید.
• اشتباهات را فرصت هایی برای یادگیری ببینید. قبول کنید که اشتباه می کنید چون همه انسان ها اشتباه می کنند. به خودتان یادآور شوید که استعدادهای هر فرد مدام در حال تغییر و رشد است و همه آدم ها در کارهای مختلف استعداد و توانای دارند همین آدم ها را جالب می کند.
• کارهای جدید را امتحان کنید. تا استعدادهای خود را بهتر بشناسید. بعد به توانایی ها و مهارت های جدیدی که به دست می آورید افتخار کنید.
• تشخیص دهید چه چیزهایی را می توانید و چه چیزهایی را نمی توانید تغییر دهید. اگر چیزی است که قادر به تغییر آن نیستید (مثل قدتان) سعی کنید خودتان را همان طور که هستید قبول کرده و دوست بدارید.
• هدف تعیین کنید. فکر کنید دوست دارید چه کاری انجام دهید و بعد برای انجام آن برنامه ریزی کنید.
• به ایده ها و نظرات خود افتخار کنید. برای ابراز عقاید خود خجالت نکشید.
• به دیگران کمک کنید. و برای هر کار مثبت پیش قدم شوید.
• ورزش کنید! با ورزش کردن می توانید استرس تان را خالی کرده، سالم تر و شادتر شوید.
• خوش بگذرانید. سعی کنید از بودن با آدم ها لذت ببرید و کارهایی انجام دهید که از آن لذت می برید.
منتقد درونی تان را تعلیم دهید: چون این منتقد درون شماست، می توانید کنترل آن را به دست بیاورید و اجازه ندهید که تحقیرتان کند یا چون فکر می کند شکست می خورید نگذارد کاری را انجام دهید..
مراقب ایدآل گرایی باشید! آیا انتظار غیرممکن ها را دارید؟ بد نیست که توقعات بالا داشته باشید اما اهدافی که برای خودتان تعیین می کنید باید قابل دستیابی باشند. (محمدى رى‏شهرى،1383)

آثار اعتماد به نفس 15
با تعریفى که از اعتماد به نفس شد ، آثار اعتماد به نفس به معناى آثار کرامت نفس خواهد بود .
برخى از آثار کرامت نفس عبارت است از:
1. عزت نفس
2. موفقیت
3. پرهیز از گناه
4. بی نیازی به غیرخدا
5. به بن بست نرسیدن
6. یاد دائمی خدا ( رضائیان،1379)
1- عزت نفس :
کسى که مقام و ارزش خود را شناخته باشد تلاش مى کند آن را از دست ندهد ، و با قدرت و قوت ، موقعیت والاى خود را حفظ کند و هرگز شکست نخورد" . و از آن جا که تمامى این ارزش ها از سوى خدا است ، عزت را نیز از خدا مى خواهد . "مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّب ُ وَ الْعَمَلُ الصَّــلِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّـَات ِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِید;(فاطر ،10) کسى که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد) که تمام عزت براى خدا است ، سخنان پاکیزه به سوى او صعود مى کند ، و عمل صالح را بالا مى برد ، و آن ها که نقشه هاى سوء مى کشند ، عذاب شدید براى آن ها است و مکر آن ها نابود مى شود" . امام باقر(علیه السلام)مى فرماید: "الیاس عمانى ایدى الناس عزّ للمومن ; ناامید و مایوس بودن از آن چه در دست مردم است براى مومن عزت است .
2- موفقیت ، پیشرفت و ترقى در کارها:
"وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَاَنتُمُ الاَْعْلَوْنَ اِن کُنتُم مُّوْمِنِینَ;(آل عمران ،139) و سست نشوید و غمگین مگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید ." ایمان به خدا به ارزش هاى والاى خدادادى سبب آن مى شود که انسان از کسى ترس نداشته باشد ، سست نشود و خودرا برتر ببیند . این روحیه ، عامل مهمى براى موفقیت و پیشرفت در کارها است .
3- پرهیز از گناه :
نتیجه ایمان به خدا و ایمان به مقام بلند انسان ، عاملى است که انسان از هر گناه پرهیز کند; زیرا گناه ، انسان را از موقعیتى که دارد تنزل مى دهد . "وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّر * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ;(مدثر ،4ـ5) و لباست را پاک کن و از پلیدى هاى بپرهیز" . امام على(علیه السلام)مى فرماید"کسى که کرامت خودش را حفظ کند موقعیت گناه برایش پیش نمى آید"
4- استغناء;
بى نیازى به غیر خدا نیز از آثار کرامت نفس است . امام على(علیه السلام) مى فرماید: "بى نیازى تو از مردم در پاکى تو از آبروى تو و بقاء عزت تو است "

5- به بن بست نرسیدن :
شناخت خود ، و شناخت راه و هدف ، انسان را در پیمودن راه و رسیدن به هدف ثابت قدم نگه مى دارد; و در این مسیر هیچ مشکلى و یا شکست ظاهرى او را به بن بست نخواهد کشاند; "قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَآ اِلآَّ اِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ اَن یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَاب مِّنْ عِندِهِ اَوْ بِاَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا اِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ;(توبه ،52) بگو آیا درباره ما جز یکى از دو نیکى انتظار دارید (یا بر شما پیروز مى شویم و یا شربت شهادت مى نوشیم ) ولى ما انتظار داریم یا عذابى از طرف خداوند (در آن جهان) یا به دست ما (در این جهان ) به شما برسد ، اکنون که چنین است شما انتظار بکشید ما هم با شما انتظار مى کشیم"
6- یاد دائمى خدا:
نتیجه ایمان به خدا و ایمان به کرامات انسانى و تحمل تمامى سختى ها آن است که انسان در نهایت به خوشى و سعادت واقعى برسد; و این جز با یاد و حضور خدا در متن زندگى حاصل نخواهد شد . کسى که اعتماد به کرامت نفسانى خود کرده باشد هرگز از یاد خدا غافل نمى شود; اما کسى که غافل از یاد خدا شد زندگى تلخى خواهد داشت ; "وَ مَنْ اَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَاِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَـمَهِ اَعْمَى;(طه ،124) و هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى تنگ (و سختى) خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم."( رضائیان،1379)

افزایش انگیزه برای یادگیری
کارهای زیادی وجود دارد که والدین می توانند برای افزایش انگیزش تحصیلی نوجوان خود انجام دهند. حفظ رابطه خوب والد- فرزند و اینکه به نوجوان خود نشان دهید که مدرسه برای شما از اهمیت برخوردار است، می تواند تلاش های تحصیلی را افزایش دهد. شما همچنین می توانید با آموزش عادات مطالعه صحیح و کمک به تشخیص موفقیتهایش به او یاری دهید. همکاری با معلم نوجوانتان نیز مهم است. در اینجا برخی از مواردی که می تواند به افزایش انگیزه یادگیری نوجوانتان کمک کند، آورده می شود:
◄ هنگام تنظیم اصول انضباطی، محکم و منصف باشید. نوجوانان برای مستقل و مسئولیت پذیر شدن به اصول انضباطی معقول نیاز دارند.
◄ سخت کار کنید تا یک رابطه خوب والد- فرزند داشته باشید. برای انجام کارهای سرگرم کننده با نوجوان خود وقت بگذارید. زمانی که نوجوانتان با شما حرف می زند، به ویژه در مورد مدرسه، به او گوش دهید.
◄ فعالیت های خانوادگی که یادگیری را تشویق می کند انجام دهید مثل رفتن به کتابخانه، موزه یا پارک.
◄ به نوجوان خود بفهمانید که به مدرسه و یادگیری اهمیت می دهید.
◄ فرصت هایی برای موفقیت مهیا کنید. نوجوانانی که احساس موفقیت می کنند بیشتر کارهای جدید را امتحان می کنند.
◄ در مورد علاقه مندی ها و چیزهایی که دوست دارید، با نوجوانتان صحبت کنید.
◄ به نوجوانتان کمک کنید تا تشخیص دهد که از چه چیزهایی لذت می برد و چه کاری را خوب انجام می دهد. از علایق او برای به وجود آوردن تجارب یادگیری بهره برداری کنید. برای مثال اگر نوجوانتان ورزش والیبال را دوست دارد، می توانید او را تشویق کنید تا در مورد بازیکنان والیبال یا تاریخچه آن مطالعه کند و بنویسد.
◄ با نوجوانان خود در مورد علایق شغلی آنها و اینکه مدرسه چه ارتباطی با شغل دارد، صحبت کنید.
◄ مطمئن شوید که نوجوانتان را برای سخت کوشی و موفق بودن، پاداش می دهید. تمام نوجوانان نیاز دارند تا بدانند چه زمانی، موفق عمل می کنند.
◄ در زمان کمک به نوجوان خود بین پاداش و تنبیه، تعادل ایجاد کنید. تنبیه بیش از حد می تواند دلسردکننده باشد. مطمئن شوید که نوجوانتان می داند از او چه انتظاری دارید. به خاطر داشته باشید که همیشه پاداش به معنای گرفتن پول یا امتیازات نیست. گاهی فقط گفتن اینکه به نوجوانتان افتخار می کنید یا به تلاش او برای کارش توجه می کنید، تقویت کننده است.
عاداتی را آموزش دهید که یادگیری را تشویق می کنند:
◄ برنامه روزانه مشخصی برای تکلیف مدرسه داشته باشید. نوجوانتان باید بداند که هر روز چه زمانی روی تکالیف خود کار کند.
◄مکانی را برای مطالعه نوجوان خود مهیا کنید؛ جایی که لوازم لازم وجود دارد و آرام است.
با معلم نوجوانتان همکاری کنید :
◄ به نوجوان خود نشان دهید که به معلم او احترام می گذارید. جلوی نوجوانتان با معلم مشاجره نکنید.
◄ به طور منظم با معلم در ارتباط باشید تا هر کدام از شما بداند که در مدرسه و خانه اوضاع از چه قرار است. منتظر کارنامه تحصیلی ماندن برای انجام تغییرات بسیار دیر است.
◄ با معلم نوجوان خود در ارتباط و همکاری باشید تا مطمئن شوید که نوجوانتان مهارت های تحصیلی را خوب یاد می گیرد.
◄ سیستمی را برای پاداش دهی انجام تکالیف دشوار در خانه به وجود آورید.اگر نوجوان شما در حال حاضر مشکل انگیزشی دارد:
◄ با نوجوان خود در مورد مشکل حرف بزنید، آیا او در انجام تکالیف احساس سردرگمی می کند؟ آیا احساس می کند که برای به دست آوردن نتیجه خوب باید سخت تلاش کند؟
◄ با معلم نوجوان خود صحبت کنید تا حوزه هایی که نیاز به پیشرفت دارد مشخص شود.
◄ به نوجوان خود کمک کنید تا کارهایی را که خوب انجام می دهد بشناسد، نه اینکه تمرکز فقط بر مشکلات او باشد.
◄ به نوجوان خود کمک کنید تا کارهایی را که دوست دارد تشخیص دهد و از آنها برای کمک به تکالیف مدرسه استفاده کنید (برای مثال اگر نوجوان به حیوانات علاقه مند است، کتابهایی در مرود حیوانات تهیه کنید که بخواند یا داستانهایی در مورد حیوانات بسازید).
◄ تلاش و خلاقیت را تشویق کنید.
◄ پاداشهای رو به افزایش برای پیشرفت او مهیا کنید.
◄ چیزهایی که در یادگیری مداخله ایجاد می کنند را محدود کنید مثل تلویزیون دیدن بیش از حد، بازیهای ویدئویی، کامپیوتر و غیره.
◄ زمان مطالعه نوجوان خود را هر روز به میزان پنج تا10 دقیقه افزایش دهید تا وقتی که به زمان متناسب با هدف دست یابید( مثل 30 دقیقه اضافی برای هر روز).
در صورت لزوم کمک بیشتری بگیرید:
◄ با معلم نوجوان خود، مشاور مدرسه یا روانشناس مدرسه برای کمک و مشاوره صحبت کنید. اگر دلیلی وجود دارد که به ناتوانایی های آموزش مظنون شده اید، از تیم آموزشی مدرسه تقاضای یک ارزیابی کامل کنید.
◄ اغلب، والدین دیگر می توانند به شما کمک کنند.
◄ تحقیق کنید که آیا دوره آموزشی در مورد مهارتهای مطالعه در مدرسه وجود دارد یا نه.
◄ در صورت لزوم، در استفاده از مشاوره یا دیگر کمکها از خارج از مدرسه تردید نکنید. ( فرهنگى،1380)

فصل سوم : روش تحقیق

تحقیق حاضراز نوع مقایسه ای و رابطه ای است که اجرای آن از روش معمول در تحقیقات جامعه شناسی به نام روش پرسشنامه ( پرسشنامه ) سود برده خواهد شد در این روش به مصاحبه و در خواست همکاری در زمینه تکمیل نمودن پرسشنامه ها از افراد در سطح شهر پرداخته خواهد شد .بعداز آن به تعیین متغییرها و شاخص ها می پردازیم .

جامعه آماری
این تحقیق شامل کلیه افراد 20 تا 50 ساله درشهر مشهد می باشد که به مرکز خدمات مشاوره ای بعثت مشهد مراجعه نموده اند .

حجم نمونه
حجم نمونه 15 زوج و 15 فرزند (15 زن – 15 مرد – 15 بچه) می باشد که به مرکز خدمات مشاوره ای بعثت مشهد مراجعه نموده اند همچنین روش گزینش آنها به صورت تصادفی ساده است .

نحوه جمع آوری داده ها
دراین تحقیق برای جمع آوری اطلاعات و داده ها با مراجعه و درخواست همکاری از افراد در سطح شهر مشهد از ابزار پرسشنامه ( پیمایش ) استفاده شده است برای این مهم اطلاعات فردی و جمع آوری شده از هر فرد در پرسشنامه ای مجزا تهیه و سازماندهی می شود .70 نفر بودندکه فقط 30 نفر(15 زن و 15 مرد) با ما همکاری کردند.

روش تجزیه و تحلیل داده ها
در تحقیق حاضر از نرم افراز spss برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده خواهد شد و برای نمایش یافته های آن از روش آمار توصیفی و همبستگی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده می شود .
در بخش آمار توصیفی با استفاده از جدول که در آن فراوانی و درصد داده ها آورده خواهد شد برای توصیف داده ها بهره گرفته خواهد شد .
در بخش آمار همبستگی برای سنجش روابط علی – همبستگی بین متغیر ها با توجه به یافته های تحقیق برای اثبات و یا رد فرضیه ها استفاده خواهد شد .

فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها

مقدمه
در این بخش به تجزیه و تحلیل داده ها و استخراج نتایج پرداخته می شود ابتدا توصیف داده ها مورد پردازش قرار گرفته و سپس نتایج اجرای آزمونها ، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار می گیرد و اطلاعات مربوط به آزمون فرضیه ها ، بر اساس روشهای آماری استنباطی مانند ضریب همبستگی مورد بررسی قرار میگیرد.
بخش اول : توصیف داده ها
جدول نمرات اعتماد به نفس
تست اعتماد به نفس
سن
جنسیت
ردیف

15
41
مذکر
1
47
12
مذکر
2
52
9
مذکر
3
26
61
مذکر
4
46
22
مذکر
5
23
22
مذکر
6
42
14
مونث
7
34
8
مونث
8
44
12
مونث
9
25
16
مونث
10
32
11
مونث
11
25
14
مونث
12
46
18
مونث
13
27
18
مونث
14
51
13
مونث
15

N=15

فراوانی
نمرات اعتماد به نفس
1
19-15
1
24-20
4
29-25
2
34-30
0
39-35
2
44-40
3
49-45
2
54-50
15=n

جدول میانگین و انحراف استاندارد و نمرات اعتماد به نفس

بیشترین نمره
کمترین نمره
S
M
جنسیت
51
25
3.65893
36/22
دختر
52
15
2.49743
34/83
پسر

بخش دوم : یافته های استنباطی تحقیق
فرضیه : بین طلاق عاطفی والدین و اعتماد به نفس فرزندان رابطه برقرار است
Ho: = فرض صفر: بین طلاق عاطفی والدین و اعتماد به نفس فرزندان رابطه معنا داری وجود ندارد.
Ha:فرض خلاف: بین طلاق عاطفی والدین و اعتماد به نفس فرزندان رابطه معنا داری وجود دارد.
همبستگی

متغیر1
متغیر2
متغیر1
ضریب پیرسون
1
-.599**

معناداری

.000

تعداد
30
30
متغیر2
ضریب پیرسون
-.599**
1

معناداری
.000

تعداد
30
30
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).

خلاصه تحلیل: با توجه به سطح معنی داری ( 05/0 > P )مشخص می شود که فرض صفر رد شده یعنی بین طلاق عاطفی والدین و اعتماد به نفس فرزندان رابطه وجود دارد.

فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات

نتیجه گیری
مهم ترین علت بروز طلاق عاطفی نبود مهارت های همسرداری است. با وجود اینکه آمار افراد تحصیل کرده در نسل جدید ما بالاست اما به همین نسبت آمار طلاق هم در این قشر قابل توجه است. متاسفانه خیلی از افراد نسل جدید، فقط تحصیل کرده اند، برای واردشدن به بازار کار دست وپا زده اند و هیچ فرصتی برای کسب مهارت های زندگی نداشته اند و برقراری روابط زودگذر را واسطه ای برای آموزش این مهارت ها انتخاب کرده اند.
پنهان کاری نیز یکی دیگر از عوامل موثر در ایجاد طلاق عاطفی است. وقتی حتی کارهای بسیار ساده مانند تلفن به مادر و خواهر خود را از همسرمان پنهان می کنیم یعنی ایرادی در روابط ما وجود دارد. متاسفانه گاهی زوج ها مانند بچه های کوچک لجبازی می کنند، می خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند اما با گذشت زمان، یکی از طرفین می بیند که نمی تواند این جدال را یک عمر تحمل کند و کوتاه می آید. وقتی از او سوالی می شود، می گوید: "هر جور تو بخواهی، خودت می دانی" و جملاتی مانند این. ادامه این روند باعث تصمیم گیری های یکطرفه می شود، درواقع کسی که کوتاه آمده به تدریج حضور خود را کمرنگ تر می کند و از زندگی خارج می شود و این زنگ خطری است برای آغاز طلاق عاطفی.
زوج های جوانی هم که از روابط زناشویی با یکدیگر راضی نیستند خیلی راحت دچار جدایی عاطفی یا طلاق عاطفی و سپس طلاق شرعی و قانونی می شوند. تقریبا سه چهارم طلاق ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به رابطه زناشویی ربط پیدا می کند. در عرف و فرهنگ ما این مساله در لفافه بیان می شود و دراین باره به زوج ها هیچ آموزشی داده نمی شود، در نتیجه زمانی که زوجی با مشکلات متعدد به مراکز مشاوره مراجعه می کند پس از ریشه یابی مشخص می شود سایر مشکل ها نیز ناشی از همین مساله است.
حال با توجه به جدول همبستگی نتیجه زیر بدست آمد :
بین دو گروه از نظرطلاق عاطفی و اعتماد به نفس فرزندان تفاوت آماری معناداری وجود ندارد.

محدودیت های پژوهش
در این پژوهش به علت کمبود وقت و زمان کافی نتوانستیم تعداد بیشتری ازدانش آموزان را نمونه گیری کنیم. پس نمونه کوچکی را در نظر گرفتیم، در این نمونه ها نیز که انتخاب شدند به علت پایین بودن دانش لازم که نیاز است برای انجام پژوهش با مشکلات مختلفی روبرو شدیم. از جمله محدودیت هایی که مواجه بودیم.دانش آموزان که نمونه گیری شدند درکلاسها بودند و بعد از اتمام کلاس هااین سوالات را پاسخ دادند و به علت خستگی و نداشتن زمان کافی و هشیاری لازم حجم بالای سوالات را که مشاهده می کردند از جواب دادن امتناع می کردند.
-از محدودیت های دیگری که می شود نام برد عدم دسترسی به ابزار های لازم جهت نمونه گیری بود.
سوالات پرسش نامه سلیس و روان نبودونیازمندتفکر بیشتری بود .
-به دلیل بالا بودن حجم نمونه اجرای آن بسیار وقت گیر بود.

پیشنهادات
با شناخت ابعاد هر مسئله اجتماعی می توان به ارائه راهکارهای لازم پیرامون آن پرداخت. با توجه به آسیب های یاد شده که فراروی خانواده ها قرار دارد، راهکارهای پیشنهادی زیر ارائه می شود:
1 – با توجه به اینکه برای شناخت کامل هر مسئله اجتماعی و برنامه ریزی پیرامون آن، نیاز به اطلاعات جامع از ابعاد آن و جمعیت مرتبط با آن است و نظر به نبود یا کمبود اطلاعات پیشنهاد می شود بانک اطلاعات جامع در مورد چنین خانواده هایی ایجاد شود تا ضمن بهره گیری پژوهشگران و کارشناسان از آن، در برنامه ریزی ها و تصمیم سازی ها نیز از این بانک اطلاعاتی استفاده شود.
2 – ارائه برنامه های ترویجی و آموزشی به منظور توانمندسازی خانواده ها: برنامه های ترویجی و آموزشی در ابعاد گوناگونی همچون مدیریت خانه و خانواده، مهارت های کارآفرینی و خوداشتغالی، مباحث تربیتی و رفتاری فرزندان، مهارت های زندگی و… مورد نیاز است.
1- راهکار پیشگیری از بروز طلاق عاطفی و داشتن روابط زناشویی سالم، آموزش های قبل از ازدواج است. مهارت های زندگی آموختنی است. ما ضرورتا باید شیوه برخورد با دیگران، توانایی حل مساله قدرت تصمیم گیری و مانند اینها را بیاموزیم.

منابع
1. هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، چکیده روانپزشکی بالینی،ترجمه فرزین رضاعی.تهران ارجمند.جلد دوم.صفحه97. ISBN:9789644961762
2. هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، چکیده روانپزشکی بالینی، نصرت الله پورافکاری، سوم پائیز ۱۳۷۷، تهران: آزاده، ص ۹۹. ISBN 964-90053-2-3
3. فتحی آشتیانی ، علی . آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان . انتشارات بعثت . 1388
4. کاویانی ، حسین و موسوی ، اشرف السادات. (1378). ویژگی های روان سنجی پرسشنامه اضطراب بک در طبقات سنی و جنسی جمعیت ایرانی . مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران .66
5. ثنایى، محمدباقر، مقیاس‏هاى سنجش خانواده و ازدواج، تهران، انتشارات بعثت، 1379.
6. حیدرى، مجتبى، "بررسى رابطه جهت‏گیرى مذهبى و رضایت‏مندى از زندگى زناشویى در معلمان مرد شهر قم"، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، موسسه امام خمینى قدس‏سرهقم.
7. دلاور، على، روش تحقیق در روان‏شناسى و علوم تربیتى، تهران، موسسه نشر ویرایش، 1382.
8. رسولى، محسن، "رابطه بین الگوهاى ارتباطى زن و شوهرهاى دانشجوى دانشگاه تهران و الگوهاى ارتباطى والدین آنها"، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، دانشگاه تربیت معلم، 1380.
9. فرهنگى، على‏اکبر، ارتباطات انسانى، جلد اول، تهران، مؤسه خدمات فرهنگى رسا، 1380.
10. قلیلى، زهره، "زوج درمانى"، "فصل‏نامه تازه‏هاى روان‏درمانى، ش: 39 ـ 40، 1384.
11. ماتیو م. پاتریک ف. کیم پ، رابطه موثر و مهارت‏هاى زناشویى، ترجمه: مهدى قراچه‏داغى، تهران، انتشارات اسرار دانش، 1379.
12. محمدى رى‏شهرى، محمد، میزان الحکمه، ج 5 و 7، ترجمه: حمیدرضا شیخى، قم، انتشارات دار الحدیث، 1383
13. آرمسترانگ، مایکل. راهبردهای مدیریت منابع انسانی. ترجمه خدایار ابیلی و حسن موفقی (1380). تهران: نشر فرا.
14. رضائیان، علی. 1379. رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریه ها و کاربردها. تهران: علم ادب.
15. رابینز، استیفن پی. 1380. رفتار سازمانی. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
16. سلطانی، ایرج. 1381. روابط صنعتی در سازمان های تولیدی. تهران: ارکان.
17. کوکلان، هوشنگ. 1378. رفتار سازمانی مجموعه بیست و یکم: ادراک و نقش آن در رفتار سازمانی. تهران: مرکز آموزشی مدیریت دولتی
18. . اصلانى، خالد، نقش مهارت‏هاى ارتباطى بر کارایى خانوادگى دانشجویان متاهل، 1383.
19. بولتون، رابرت، روان‏شناسى روابط انسانى، ترجمه: حمیدرضا سهرابى، تهران، رشد، 1381.
20. ثنایى، محمدباقر، مقیاس‏هاى سنجش خانواده و ازدواج، تهران، انتشارات بعثت، 1379.
21. حیدرى، مجتبى، "بررسى رابطه جهت‏گیرى مذهبى و رضایت‏مندى از زندگى زناشویى در معلمان مرد شهر قم"، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، موسسه امام خمینى قدس‏سرهقم.
22. خوشکام، سمیرا، "بررسى تاثیر آموزش برنامه ارتباط بر بهبود روابط و سلامت روانى زوجین شهر اصفهان"، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، دانشکده علوم تربیتى و روان‏شناسى، 1385.
23. دلاور، على، روش تحقیق در روان‏شناسى و علوم تربیتى، تهران، موسسه نشر ویرایش، 1382.
24. رسولى، محسن، "رابطه بین الگوهاى ارتباطى زن و شوهرهاى دانشجوى دانشگاه تهران و الگوهاى ارتباطى والدین آنها"، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، دانشگاه تربیت معلم، 1380.
25. فرهنگى، على‏اکبر، ارتباطات انسانى، جلد اول، تهران، مؤسه خدمات فرهنگى رسا، 1380.
26. قلیلى، زهره، "زوج درمانى"، "فصل‏نامه تازه‏هاى روان‏درمانى، ش: 39 ـ 40، 1384.

پیوست
" پرسشنامه اعتماد به نفس "
دوست گرامی، جملات زیر را بدقت بخوانید و در صورتی که هر یک از آنها با وضعیت فعلی شما مطابقت دارد، در ستون "بلی" و چنانچه به هیچ شکلی با وضعیت فعلی شما مطابقت ندارد" خیر" را علامت بگذارید.
جنسیت: مذکر مونث
سن: 18 تا 25 25 تا 30 30 تا 35 35 تا 40 40 به بالا

شماره
سوالات
بلی
تاحدودی
خیر
1
بیشتر اوقات در خواب وخیال بسر می برم

2
از خود خیلی مطمئن هستم

3
اغلب آرزو می کنم ای کاش فرد دیگری بودم

4
من دوست داشتنی هستم

5
صحبت کردن در مقابل کلاس درس سخت است

6
آرزو می کنم ای کاش جوانتر بودم

7
به آسانی نمی توانم تصمیم بگیرم

8
دیگران از بودن با من لذت می برند

9
درخانه زود عصبانی می شوم

10
همیشه کار درست را انجام می دهم

11
به امور تحصیلی خود افتخار می کنم

12
همیشه کسی باید به من بگوید چه کار بکنم

13
انجام هرکار جدیدی وقت زیادی را از من میگرد

14
اغلب آنچه انجام داده ام متاسفم

15
بین همسن و سالان خود مشهور هستم.

16
معمولا والدینم به احساسات من توجه می کنند

17
تا آنجا که بتوانم کار را به نحو احسن انجام می دهم.

18
من به راحتی تسلیم می شوم

19
معمولا می توانم از خود مواظبت کنم

20
من فردی نسبتاً شادمان هستم

21
من ترجیح می دهم با افرادی کوچکتر از خودم کار کنم

22
والدی و دوستانم انتظارات بیش از حدی از من دارند

23
من تمام کسانی را که می شناسم دوست دارم

24
دوست دارم استاد در کلاس برای جواب دادن درس صدایم بزند

25
من خودم را درک می کنم

26
مثل من بودن خیلی سخت است

27
همه چیز در زندگی من گره خورده است

28
دوستانم معمولا از عقیده من پیروی می کنند

29
هیچ کس در خانه به من توجه زیادی نمی کند

30
هرگز سرزنش نمی شوم

31
آنطور که دوست دارم وظایف خود را انجام نمی دهم

32
می توانم تصمیم بگیرم و به آن پای بند بمانم

33
من واقعا دوست ندارم که یک پسر/ دختر باشم

34
من خودم را دست کم میگیرم

35
دوست ندارم با دیگران باشم.

36
خیلی وقتها دوست دارم خانه را ترک کنم

37
من اصلاً کمرو نیستم

38
من اغلب اوقات در از دیگران احساس دلخوری می کنم

39
من اغلب احساس می کنم که از خود شرمنده ام

40
من به زیبایی دیگران نیستم

41
اگر چیزی برای گفتن داشته باشم معمولاً آن را می گویم

42
دوستانم اغلب از من عیب جویی می کنند.

43
پدر و مادرم مرا درک می کنند.

44
من همیشه راست می گویم

45
برایم مهم نیست که بر من چه می گذرد

46
من فردی شکست خورده هستم

47
هنگام سرزنش به آسانی ناراحت می شوم

48
اطرافیانم بیشتر از من مورد علاقه دیگران هستند

49
اغلب اوقات این احساس را دارم که والدینم مرا تحت فشار قرار می دهند.

50
همیشه می دانم که به مردم چه بگویم

51
معمولاً چیزی مرا آزار نمی دهد

52
آدم قابل اعتمادی هستم

1 Divorce
2 Emotional Divorce
3 Lack of piety
4 Addiction
5 Drugs
6 Alcohol
7 Lack of Modesty
8 No emotional ties
9 Family Involvement
10 Economy
11 Wealth
12 Poverty
13 Promote education
14 – برگرفته از سایت ttp://www.falahisocialworker.blogfa.com/cat-2.aspx
15 Influence Self-Confidence
—————

————————————————————

—————

————————————————————

2


تعداد صفحات : 90 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود