تارا فایل

مقاله سیره پیامبر ص



بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان: سیره پیامبر

گردآوری:
استاد راهنما:

فهرست
مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………………………………صفحه٣
تولد و دوران کودکی محمد (ص)…………………………………………………………………………………………………..صفحه۴
زهد و ساده زیستن…………………………………………………………………………………………………………………………صفحه۴
عبادت……………………………………………………………………………………………………………………………………………..صفحه۵
تنفر از بیکاری و بطالت………………………………………………………………………………………………………………….صفحه۵
امانت………………………………………………………………………………………………………………………………………………صفحه۶
نظافت و بوی خوش………………………………………………………………………………………………………………………صفحه۶
وضع مجلس آن حضرت……………………………………………………………………………………………………………….صفحه۶
اخلاق خانوادگی……………………………………………………………………………………………………………………………صفحه۸
نرمی در عین صلابت……………………………………………………………………………………………………………………صفحه۹
واجد بودن شرایط رهبری……………………………………………………………………………………………………………صفحه۹
رهبری و مدیریت و مشورت……………………………………………………………………………………………………….صفحه۱۰
روش تبلیغ………………………………………………………………………………………………………………………………….صفحه۱۱
تشویق به علم…………………………………………………………………………………………………………………………….صفحه۱۱
پاره ای از کلمات قصار پیامبر……………………………………………………………………………………………………صفحه۱۲
فهرست منابع……………………………………………………………………………………………………………………………..صفحه۱٣

مقدمه
مگر چراغ اندیشه نمی تواند راهگشای انسان در شب طولانی حیرت او باشد و تاریکی ها را بر طرف سازد و او را از پیچ و خم راهها بسلامت به سر منزل مقصود برساند؟ و اصولاً چرا رهبری کلی انسان راه دین به عهده بگیرد؛ و پیامبران، حاکمان بر انسان و جهان و سازندگان تاریخ ؛ و اراده و فرمان آنها زیرساز طرحها و برنامه ها باشند؟!!
در پاسخی کوتاه می توان گفت:درست است که اسلام از عقل و اندیشه بشری در عالیترین حد ممکن تجلیل می کند ولی محدودیت فرد را نمی توان انکار کرد، و آنرا از جایگاهش، برتر نشاند. عقل چراغی است که جلوی پارا روشن می سازد و آدمی را از سقوط در دامچاله ها باز می دارد، ولی هرگز راه را نشان نمی دهد.

تولد و دوران کودکی محمد(ص)
"پیغمبر اکرم" حضرت محمد بن عبدالله (ص) که نبوت به او پایان یافت در سال۵٧۰ بعد از میلاد متولد شد، در چهل سالگی به نبوت مبعوث گشت.سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و سختیها و مشکلات فراوان متحمل شد، و در این مدت گروهی زبده تربیت کرد و پس از آن به مدینه مهاجرت نمود و آنجا را مرکز قرار داد. ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سرکشان عرب نبرد کرد و همه را مقهور ساخت. پس از ده سال همه جزیره العرب مسلمان شدند.آیات کریمه قرآن تدریجاً در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد، مسلمین شیفتگی عجیبی نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصیت رسول اکرم نشان می دادند. رسول اکرم در سال یازدهم هجری یعنی، یازدهمین سال هجرت از مکه به مدینه، که بیست و سومین سال پیامبری او و شصت و سومین سال از عمرش بود درگذشت، در حالیکه جامعه ای نو بنیاد و مملو از نشاط روحی و مومن به یک ایدئولوژی سازنده که احساس مسئولیت جهانی می کرد تاسیس کرده و باقی گذاشته بود.
آنچه به این جامعه نوبنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود، دو چیز بود:قرآن کریم که همواره تلاوت می شد و الهام می بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه می داشت.اکنون درباره شخصیت رسول اکرم اندکی بحث می کنیم:
زهد و ساده زیستن
زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود.ساده غذا می خورد،ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد.زیر اندازش غالباً حصیر بود،بر روی زمین می نشست، با دست خود از بز شیر می دوشید، و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد، و از اینکه کسی در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیری می کرد.قوت غالبش نان جوین و خرما بود.کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد.در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود، مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راههای مشروع لازم می شمرد، می گفت: نعم المال الصالح للرجل الصالح، چه نیکو است ثروتی که از راه مشروع به دست آید برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند، و هم می فرمود: نعم العون علی تقوی الله الغنی ، مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا.
عبادت
پاره ای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می پرداخت.با اینکه تمام روزش، خصوصاً در اوقات توقف در مدینه، در در تلاش بود از وقت عبادتش نمی کاست، او آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت.عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود،عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزی یکی از همسرانش گفت:تو دیگر چرا آن همه عبادت می کنی؟تو که آمرزیده ای، جواب داد:آیا یک بنده سپاسگزار نباشم؟
بسیار روزه می گرفت، علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان، یک روز در میان روزه می گرفت،دهه آخر ماه رمضان بسترش به کلی جمع می شد و در مسجد معتکف می گشت و یکسره به عبادت می پرداخت ولی به دیگران می گفت کافی است در هر ماه سه روز روزه بگیرید، می گفت به اندازه طاقت عبادت کنید، بیش از ظرفیت خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد.با رهبانیت و انزوا و گوشه گیری و ترک اهل و عیال مخالف بود،بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند مورد انکار و ملامت قرار گرفتند. می فرمود بدن شما ،زن و فرزند شما،و یاران شما همه حقوقی بر شما دارند و می باید آنها را رعایت کنید.
در حال انفراد عبادت را طول می داد،گاهی در حال تهجد ساعتها سرگرم بود.اما در جماعت به اختصار می کوشید، رعایت حال اضعف مامومین را لازم می شمرد و به آن توصیه می کرد.
تنفر از بیکاری و بطالت
از بیکاری و بطالت متنفر بود، می گفت " خدایا از کسالت و بی نشاطی، از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می برم".مسلمانان را به کار کردن تشویق می کرد و می گفت :"عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن کسب حلال است."

امانت
پیش از بعثت برای خدیجه که بعد به همسریش در آمد، یک سفر تجارتی به شام انجام داد،در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانت و درستکاریش روشن شد.او در میان مردم آنچنان به درستی شهره شده بود که لقب "محمد امین" یافته بود.امانتها را به او می سپردند.پس از بعثت نیز قریش با همه دشمنی ئی که با او پیدا کردند باز هم امانتهای خود را به او می سپردند. از همین رو پس از هجرت به مدینه، علی علیه السلام را چند روزی بعد از خود باقی گذاشتکه امانتها را به صاحبان اصلی برساند.
نظافت و بوی خوش
به نظافت و بوی خوش علاقه شدید داشت،هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد.به یاران و پیروان خود تاکید می نمودکه تن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگهدارند. به خصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود،آنگاه در نماز جمعه حضور یابند.
وضع مجلس آن حضرت
امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم از وضع مجلس پیامبر (ص) پرسیدم، فرمود: آن حضرت در هیچ مجلسی نمی نشست و بر نمی خاست مگر به یاد خدا. در مجالس جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی کرد و از این کار نیز نهی می نمود.هرگاه به گروهی می پیوست هرجا که خالی بود می نشست و دیگران را نیز دستور می داد که چنین کنند.
حق هر یک از اهل مجلس را ادا می کرد و کسی از آنان نمی پنداشت که دیگری نزد آن حضرت از او گرامی تر است. با هر کس می نشست به قدری صبر می کرد تا خود آن شخص برخیزد و برود.هر کس از او حاجتی می خواست باز نمی گشت مگر آنکه یا به حاجت خود رسیده بود یا به بیان خوشی از آن حضرت دلخوش گشته بود.خوی نیکش شامل همه بود به حدّی که مردم او را پدری مهربان می دانستند و همه در حق، نزد او برابر بودند.مجلس او مجلس حلم و حیا و صداقت و امانت بود.در آن آوازها بلند نمی شد و عرض و آبروی کسی
نمی ریخت و اگر از کسی لغزشی سر می زد جای دیگر بازگو نمی شد.اهل مجلس با یکدیگر عادلانه رفتار می کردند و بر اساس تقوا با هم رفاقت و دوستی می نمودند.با یکدیگر فروتن بودند،مهتران را احترام می کردند و با کهتران مهربان بودند و نیازمندان را بر خود مقدم می داشتند و از غریبان نگهداری می کردند.
گفتم: روش رسول خدا با همنشینان چگونه بود؟ فرمود:همیشه خوشرو و خوش خلق و نرمخو بود.خشن و درشت خو و پرخنده و سبکسر و بد زبان و عیبجو و چاپلوس نبود.از آنچه به آن میل و رغبت نداشت غفلت می ورزید.طوری بود که آرزومندان از او مایوس و نومید نمی شدند.خود را از سه چیز به سختی دور می داشت:"جدال و کشمکش، پر حرفی و ذکر مطالب بی فایده".نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت:"کسی را نکوهش و سرزنش نمی کرد.لغزشهای کسی را جستجو نمی نمود و عیب کسی را پی نمی گرفت".
سخن نمی گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن می داشت.هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب می کرد که همه سر به زیر افکنده، گویی پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بی حرکت می ماندند، و چون ساکت می شد آنان سخن می گفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنی نزاع نمی کردند. هر که سخن می گفت همه ساکت به سخنانش گوش می دادند تا سخنش پایان یابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن می گفتند.از چیزی که اهل مجلس می خندیدند می خندید و از آنچه آنان تعجب می کردند تعجب می کرد.بر بی ادبی غریبان در خواسته ها و گفتارشان صبر می کرد تا جایی که اصحاب درصدد جلب اشخاص مزاحم بر می آمدند. می فرمود:چون حاجتمندی را دیدید او را کمک کنید. مدح و ثنای کسی را نمی پذیرفت مگر از کسی که بخواهد تشکر نماید. سخن کسی را نمی برید مگر آنکه از حد می گذشت که در آن صورت با نهی او یا برخاستن، سخن او را قطع
می کرد.
امام حسین فرمود:سپس از سکوت رسول خدا پرسیدم، پدرم فرمود: سکوت آن حضرت بر چهار پایه استوار بود: حلم، حذر، تقدیر و تفکر. سکوتش در تقدیر و اندازه گیری در این بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه یکسان گوش دهد. و سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای فناپذیر و فناناپذیر اندیشه می کرد. و سکوتش در حلم آن بود که حلم و صبر را با هم داشت، به طوری که چیزی او را به خشم نمی آورد و از کوره به در نمی برد. و سکوتش در حذر در چهار مورد بود: به کارهای نیک می پرداخت تا دیگران نیز از او پیروی کنند. کارهای زشت را ترک می کرد تا دیگران نیز از آن بپرهیزند.کوشش خود را به کار می برد تا برای اصلاح امت خود نظری درست ارائه دهد. و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود اقدام می نمود.
انس بن مالک گوید:رسول خدا چهره ای درخشان داشت و رنگش مانند مروارید سپید بود.هنگام راه رفتن اندکی به جلو متمایل می شد.من هرگز مشک و عنبری را نبوییدم که از عطر بدن آن حضرت خوشبو تر باشد و هیچ دیبا و ابریشمی را دست نکشیدم که از کف دست آن حضرت نرم تر باشد…
اخلاق خانوادگی
در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هیچگونه خشونتی نمی کرد، و این بر خلاف خلق و خوی مکیان بود.بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می کرد تا آنجا که دیگران از این همه تحمل رنج می بردند. او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تاکید می کرد و می گفت:همه مردم دارای خصلت های نیک و بد هستند، مرد نباید تنها جنبه های نا پسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند، چه هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود خصلت دیگرش مایه خوشنودی او است و این دو را با هم به حساب آورد. او با فرزندان و با فرزند زادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود، به آنها محبت می کرد روی دامن خویش می نشاند، بر دوش خویش سوار می کرد، آنها را می بوسید و اینها همه بر خلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود.روزی در حضور یکی از اشراف یکی از فرزند زادگان خویش (حضرت مجتبی"ع") را می بوسید، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یکبار هیچکدام از آنها را نبوسیده ام. فرمود: من لایرحم لا یرحم کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا شامل حالش نمی شود.
نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانی می کرد، آنها را روی زانوی خویش نشانده دست محبت بر سر آنها می کشید. گاه مادران، کودکان خردسال خویش را به او می دادند که برای آنها دعا کند، اتفاق می افتاد که احیاناً آن کودکان روی جامه اش ادرار می کردند، مادران ناراحت شده و شرمنده می شدند و می خواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند، او آنها را از این کار به شدت منع می کرد و می گفت مانع ادامه ادرار کودک نشوید، اینکه جامه من نجس بشود اهمیت ندارد تطهیر می کنم.
نرمی در عین صلابت
در مسائل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود، نرم و ملایم و با گذشت بود، گذشتهای بزرگ و تاریخیش یکی از علل پیشرفتش بود. اما در مسائل اصولی و عمومی، آنجا که حریم قانون بود سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست.پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش تمام بدی هایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند نادیده گرفت و همه را یکجا بخشید. توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت. اما در همان فتح مکه زنی از بنی مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید، خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهینی به خود تلقی می کردند سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجرای حد صرفنظر کند. بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت بر انگیختند، ولی رنگ رسول خدا از خشم بر افروخته شد و گفت چه جای شفاعت است؟مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل کرد.هنگام عصر آنروز در میان جمع سخنرانی کرد و گفت:اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون خدا تبعیض می کردند، هرگاه یکی از اقویا و زبر دستان مرتکب جرم می شد معاف می شد و اگر ضعیف و زیر دستی مرتکب می شد مجازات می گشت، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در اجرای (عدل) درباره هیچ کس سستی نمی کنم هرچند از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد.
واجد بودن شرایط رهبری
شرایط رهبری، از حس تشخیص، قاطعیت، عدم تردید و دودلی، شهامت، اقدام و بیم نداشتن از عواقب احتمالی، پیش بینی و دور اندیشی، ظرفیت تحمل انتقادات، شناخت افراد و توانیهای آنان و تفویض اختیارات درخور تواناییها، نرمی در مسائل فردی و صلابت در مسائل اصولی، شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آنان و پرورش استعدادهای عقلی و عاطفی و عملی آنها، پرهیز از استبداد و از میل به اطاعت کورکورانه، تواضع و فروتنی، سادگی و درویشی، وقار و متانت، علاقه شدید به سازمان و تشکیلات برای شکل دادن و انتظام دادن به نیروهای انسانی،همه را در حد کمال داشت، می گفت:اگر سه نفر با هم مسافرت می کنید، یک نفرتان را بعنوان رئیس و فرمانده انتخاب کنید.در دستگاه خود در مدینه تشکیلات خاص ترتیب داد. از آن جمله جمعی دبیر به وجود آورد و هر دسته ای کار مخصوصی داشتند.برخی کتاب وحی بودند و قرآن را می نوشتند، برخی متصدی نامه های خصوصی بودند، برخی عقود و معاملات مردم را ثبت می کردند، برخی دفاتر صدقات و مالیات را می نوشتند، برخی مسئول عهدنامه ها و پیمان نامه ها بودند،در کتب تواریخ از قبیل "تاریخ یعقوبی" و "التنبیه و الاشراف" مسعودی و "معجم البلدان" بلاذری و "طبقات" ابن سعد، همه اینها ضبط شده است.
رهبری و مدیریت و مشورت
با اینکه فرمانش میان اصحاب بی درنگ اجرا می شد و آنها مکرر می گفتند، چون به تو ایمان قاطع داریم اگر فرمان دهی که خود را در دریا غرق کنیم و یا در آتش بیفکنیم، می کنیم. او هرگز به روش مستبدان رفتار نمی کرد، در کارهایی که از طرف خدا دستور نرسیده بود با اصحاب مشورت می کرد و نظر آنها را محترم می شمرد و از این راه به آنها شخصیت می داد.در بدر مساله اقدام به جنگ، همچنین تعیین محل اردوگاه، و نحوه رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت در احد نیز راجع به اینکه شهر مدینه را اردوگاه قرار دهند و یا اردو را به خارج ببرند، به مشورت پرداخت. در احزاب و در تبوک نیز با اصحاب به شور پرداخت.
نرمی و مهربانی پیغمبر، عفو و گذشتش، استغفارهایش برای اصحاب، و بی تابیش برای بخشش گناه امت، همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را، طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها، از علل عمده نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود.قرآن کریم به این مطلب اشاره می کند آنجا که می فرماید:
به موجب مهربانی یی که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش، نرمش نشان می دهی، اگر تو درشتخو و سخت دل می بودی از دورت پراکنده می شدند،پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها مشورت کن، هرگاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده.¹

1-فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک،فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر و اذا عزمت فتو کل علی الله.
روش تبلیغ
در تبلیغ اسلام سهلگیر بود نه سختگیر، بیشتر بر بشارت و امید تکیه می کرد تا بر ترس و تهدید، به یکی از اصحابش که برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد دستور داد که:
یسرو لاتعسر و بشر ولاتنفر یعنی آسان بگیر و سخت نگیر، نوید بده، میلها را تحریک کن و مردم را متنفر نساز. در کار تبلیغ اسلام تحرک داشت، به طائف سفر کرد، در ایام حج در میان قبائل می گشت و تبلیغ می کرد. یکبار علی (ع) و بار دیگر معاذ بن جبل را به یمن برای تبلیغ فرستاد.مصعب بن عمیر، را پیش از آمدن خودش برای تبلیغ مردم مدینه به مدینه فرستاد. گروه فراوانی از یارانش را به حبشه فرستاد، آنها ضمن نجات از آزار مکیان، اسلام را تبلیغ کردند و زمینه ایلام نجاشی پادشاه حبشه و نیمی از مردم حبشه را فراهم کردند. در سال ششم هجری به سران کشورهای جهان نامه نوشت و نبوت و رسالت خویش را به آنها اعلام کرد، در حدود صد نامه از او باقی است که به شخصیت های مختلف نوشته است.
تشویق به علم
به علم و سواد تشویق می کرد، کودکان اصحابش را وادار کرد که سواد بیاموزند. می گفت:دانشجویی بر هر مسلمان فرض و واجب است. و هم فرمود: حکمت را در هر کجا و در نزد هر کس ولو مشرک یا منافق یافتید از او اقتباس کنید. و هم فرمود: علم را جستجو کنید ولو مستلزم آن باشد که تا چین سفر کنید. این تاکید و تشویقها درباره علم سبب شد که با مسلمین با همت و سرعت بی نظیری به جستجوی علم در همه جهان پرداختند.آثار علمی را هر کجا یافتند به دست اوردند و ترجمه کردند و خود به تحقیق پرداخته و از اینراه علاوه بر اینکه حلقه ارتباطی شدند میان تمدنهای قدیم یونانی و رومی و ایرانی و مصری و هندی و غیره و تمدن جدید اروپائی، خود یکی از شکوهمندترین تمدنها و فرهنگهای تاریخ بشریت را آفریدند که بنام تمدن و فرهنگ اسلامی شناخته شده و می شود.
خلق و خویش، مانند سخنش و مانند دینش جامع و همه جانبه بود.تاریخ هرگز شخصیتی مانند او را یاد ندارد که در همه ابعاد انسانی در حد کمال و تمام بوده باشد. او به راستی انسان کامل بود.
پاره ای از کلمات قصار پیامبر
اتقوا الله فی النساء فانهنّ عندکم عوان:درباره زنان از خدا بترسید که آنها پیش شما اسیرند.
اتقی الناس من قال الحقّ فیما له و علیه:از همه مردم پرهیزگارتر آنکس است که حق را بر نفع و ضرر خویش بگوید.
اتقوا زله العالم و انتظروا فیئته:از لغزش دانا بترسید و منتظر بازگشت وی باشید.
اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی و عقوق الوالدین:دو چیز را خداوند در این جهان کیفر می دهد تعدی و
نا سپاسی پدر و مادر.
اجوع النّاس طالب العلم و اشبعهم الذی لا یبتغیه: از همه مردم گرسنه تر آنکس است که در پی دانش می رود و از همه مردم سیرتر آنکس است که طالب آن نیست.
احبّ عبادالله الی الله انفعهم لعباده: از جمله بندگان آنکس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان خدا سودمند تر است.
احذروا الشهوه الخفیّه العالم یحبّ ان یجلس الیه: از شهوت مخفی بپرهیزید شهوت مخفی آنست که دانشمند دوست دارد کسان در محضر وی بنشینند.
احسنوا اذا ولّیتم واعفوا عمّا ملکتم: وقتی فرمانروایی یافتید به نیکی گرائید و زیردستان خود را ببخشید.
ادّ الامانه الی من ائتمنک ولا تخن من خانک: با کسی که تو را امین می داند به امانت رفتار کن و با کسی که به تو خیانت کرده است خیانت مکن.
اذا آتاک الله مالاً فلیر اثر نعمه الله علیک و کرامته: اگر خداوند چیزی به تو داد باید نشان نعمت و کرم وی در تو پدیدار شود.

فهرست منابع

۱-نهج الفصاﺣﺔ-ترجمه ابوالقاسم پاینده

۲-نقش دین و رسالت پیامبران-هیئت تحریریه موسسه اسلام شناسی

٣-مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی-استاد مرتضی مطهری

۴-سنن النبی-علامه سید محمد حسین طباطبایی

– 2 –


تعداد صفحات : 14 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود