تارا فایل

مقاله سنگ تراشی در ایران


سنگتراشی
سنگتراشی در ایران قرنها قبل از میلاد مسیح، با تهیه لوازمی جهت شکار حیوانات و وسایل اولیه زندگی آغاز شده و بتدریج به اوج رونق و شکوفائی خود رسیده است .
باز یافته های باستانی از جمله اشیائی که از حفاریهای تپه یحیی واقع در کرمان بدست آمده موید آن است که پیشینه این صنعت به 4500 سال پیش از میلاد می رسد و کشف این ظروف نشانگر آن است که در آن ایام تراش اشیا مختلف مصرفی و تزئینی از سنگ سبز در کرمان رواج داشته که البته هنوز هم این نوع سنگ استخراج و به مشهد فرستاده میشود. بطور کلی باید گفت که سنگتراشی در ایران قدیم بیشتر به تهیه وسایل کشاورزی و آلات و ابزار شکار و کندن پوست حیوانات اختصاص داشته و لوازم سنگی بدست آمده از غار مسکونی کمربند یا غار هوتو در نزدیکی بهشهر که متعلق به 11000 تا 8000 سال قبل از میلاد مسیح می باشد نیز دلالت بر همین امر دارد. سنگ در ساختن بناهای تاریخی و آثار باستانی هم نقش بسیار مهم و اساسی داشته است . از جمله مهمترین ابنیه تاریخی میتوان از کاخ های دوران هخامنشی 7 حجاری های دوره ساسانی و… نام برد. تخت جمید نمونه بارزی از صنعت سنگبری دوره هخامنشی است . بط وریکه از دو اتاق خزانه تخت جمشید که توسط هیات علمی موسسه یکاگو کشف گردید بیش از 600 ظرف سنگی سالم و شکسته بدست آمد. از جمله این ظروف یک جام پایه دار سنگی است
که قط عاتی از طلا و سنگهای قیمتی به آن اضافه شده و نوشتهای بنام آشوربانیپال دارد. همچنین یک جام پایه دار از سنگ با کتیبهای بنام خشایار شاه جزو ظروف اخیر است . روی لبه این جام دوازده قو مجسم گردیده که داخل جام را نگاه می کنند. در دوره اشکانیان نیز سنگبری رایج بوده و نمونه آن در بیستون و در قسمت پائین حجاری بزرگ داریوش وجود داشته و بعدها که طاقچهای بر روی آن کندهاند تقریبامحو شده است . در آثار این دوره صورت برجستگی مختصری دارد ولی حالت اشخاص خشک و بدون حرکت است همچنین نقش انسان سوار بر اسب مورد توجه فراوانهنرمندان این دوره و نقوشی دیگر از این جمله موبد در حال نیایش و سوزاندن عود در آتشدان در میان آثار این عصر نقش مهمی دارد.
سنگتراشی دوره ساسانی راازکنده کاری و نقوش برجسته بر روی 4 سنگ میتوان شناخت که بیشتر آنها در دامنه کوههای فارس بوجود آمده است . اکثر این نقوش بمنظور نمایاندن پیروزی بر سلاطین روم ایجاد گردیده است . کلیه حجاری های دوره ساسانی عبارتست از 20 حجاری که در نقش رستم، نقش رجب (2 کیلومتری شمال تخت جمشید) فیروز آباد، سر، مشهد و شاپور واقع شده و علاوه براینها باید از یک حجاری در سلماس (شمال غربی دریاچه ارومیه) و حجاری مفصل طاق بستان در نزدیکی باختران نام برد که تمام این حجاریها بجز طاق بستان در یک دوره هفتاد ساله (بین سالهای 225 تا 295 میلادی ) ساخته شده است .

هنر مجسمه سازی و هیکل تراشی طاق بستان تفاوتی کلی با سایر آثار مشابه دارد زیرا اگر چه تصاویر فرشتگان که در قسمت دیوار غار قرارگرفته با سنن اوایل دوره ساسانیان انط باق دارد ولی نقوش بزرگ قسمتهای دیگر که شکار گراز و آهو را مجسم می کند.
چه از لحاظ موضوع و چه از حیث سبک با صور مورد اشاره تفاوت ، دارد. این نقوش که برجستگی آن چندان زیاد نیست قسمت بندیهای بسیار مشکل و غامضی را نشان میدهد بطوریکه حرکات گرازها، آهوان و فیلها را کاملا ظاهر ساخته و چنان دقیق است که حتی پارچه لباس شکارچیان نیز کاملا نمایان می باشد. این نقوش برجسته از لحاظ سبک، همان نقاشی بر روی دیوار است .
با وجود آنکه در دین مبین اسلام نقش نمودن صورت انسان بر روی سنگ، پارچه و غیر منع شده است اما نمونه های متعددی از سنگتراشی که در موزه های مختلف جهان باقی مانده نشا نه هائی بارز از کندهکاریهای با ارزش این دوران را بدست می دهد. از جمله میتوان از سنگ قبری که در سال 532 هجری تهیه شده و هم اکنون در موزه هنرهای زیبا بوستن موجود است و با طرحهای خانه و نوشتههای گوناگون تزئین شده و نیز نمونه های از سنگ مرمر که در حال حاضر در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود و متعلق به دوره مغولها است و اشکالی به شکل محراب روی آن دیده میشود، نام برد. از زمان قاجار یک نمونه در چشمه علی قابل ذکر است . با این وجود به آنکه به نظ ر برخی از محققان و باستان شناسان ایران سرزمین سنگ می باشد و منابع سرشاری از انواع سنگها همچون مرمر و سنگ گندمی و سنگ سیاه (که در تخت جمشید بکار رفته) ویش یزدی و سنگ سماق و سنگ آهکی و سنگ میکا را دارد ، باید گفت که علیرغم این فراوانی ، سنگ در معماری و هنر ایران پایگاهی نسبتا فرعی داشته و شاید در این امر شکل پذیری گل سفال که با ذوق ایرانیان سازگارتر بوده بی تاثیر نبوده است . امروزه دو مرکز اصلی سنگتراشی در ایران، قم و مشهد است و هم اکنون در شهرهای مذکور عده ای از افراد در مراحل مختلف استخراج سنگ سنگ بری، سنگتراشی و حکاکی روی سنگ اشتغال دارند. سنگتراشان در مشهد از انواع سنگها نظ یر سنگ مرمر، سنگ نسوز، سنگ سیاه، سنگ زرد، سنگ قرمزو سنگ سفید استفاده می نمایند که صرفنظر از سنگ سبز بقیه از معادن موجود در استان خراسان تامین می شود. مصرف سنگ سیاه مشهد بعلت ارزانی و نقش پذیری زیاد بوده و نزدیک به 70% سنگتراشان این نوع سنگ را مصرف می کنند ولی سنگ سبز کرمان بعلت گرانی و نیاز به صرف وقت زیاد جهت تولید محصول مصرف کمتری دارد و فقط برای ساخت اشیا تزئینی بکار میرود.

سنگتراشان قم از سنگ آلاباستر برای تولید محصولات استفاده میکنند و قابل ذکر است که سنگتراشان در هر دو شهر علاوه بر انواع سنگ که شرح آن گذشت از مواد دیگری نظ یر گچ ، چسب سنگ، رنگ و پولیش نیز در جریان تولید محصولات استفاده می نمایند و آلات و ابزار متداول در کارگاههای سنگتراشی معمولا بسیار ساده و ابتدائی بوده و شامل وسایلی نظ یر چرخ سنگتراشی ، الماسه ، پرگار، قلم آهنی سوهان اره و غیره میگردد. محصولات سنگی قم که سفید رنگ می باشد شامل شمعدان، گلدان، سینی، کاسه ، بشقاب، پایه آباژور، زیر سیگاری ، چراغ خواب، تابلو، شکلات خوری ، گلابپاش، مجسمه و… در طرحها و اندازه های گوناگون است و محصولات سنگی مشهد را از نظ یر کیفیت به سه دسته میتوان تقسیم کرد:
1- فرآورده های سنگ سیاه مشهد عبارت است از کاسه بشقاب، شکلات خوری ، گلدان، قدح، لیوان پایه دار، لیوان ساده و فنجان که بیشتر بصورت منقوش بوده اغلب به طرحهای گل ، کاروان و غیره مزین است .
2- فرآورده های سنگی مصرفی که شامل دیزی، هاون و غیره است
‎3- اشیائی که ازسنگ سبز کرمان و مرمر ساخته میشود. این مصنوعات بیشتر تزئینی بوده و به قیمت گرانی به فروش می رسد و انواع متداول آن شامل زیر سیگاری ، قلم دان، جای نوار، چسب، گلدان، پایه پرچم و… در اندازه های مختلف است .

در مشهد برای تولید فرآورده های سنگی پس از استخراج سنگ از معدن با استفاده از اره های دو سر اقدام به برش آن به قط عات کوچک نموده و پس از حمل آن به کارگاههای سنگتراشی بر اساس نقشه تقریبی می تراشند سپس توسط دستگاه تراش آنرا به شکل اصلی و موردنظ ر در می آورند. آخرین مرحله تولید سوهان کاری است که پس از این عمل محصول بصورت مط لوب در می آید. بمنظور ایجاد نقوش مختلف در فرآورده های سنگی پس از سوهان کاری آنرا در اختیار قلمزن قرار می دهند و قلمزن تصویر مورد سفارش را با استفاده از قلمهای آهنی روی سنگهای سیاه حکاکی می کند و به این ترتیب مراحل مختلف ساخت مصنوعات سنگی شامل : استخراج سنگ از معدن، تقسیم سنگ به قط عات کوچک ، تراش سنگ بااندازه اصلی با دستگاه، سوهان کاری قلمزنی و حکاکی محصول آماده میباشد. محصولات مشهد به ویژه محصولات زینتی آن، معمولا به شکلی حکاکی شده عرضه میشود. در این زمینه لازم به توضیح است که هر گاه صنعتگران بخواهند بشقاب یا کاسه ای را با کنده کاری های اسگرافیت زینت دهند، روی آن را با رنگ مشکی می پوشانند و سپس به کمک قلمهایی ظریف و با دقت و مهارت کافی روی آن را به اشکال مورد نظ ر می تراشند و در نتیجه، سط ح رنگ آمیزی شده دست نخورده باقی مانده و نقش، حالت مشکی برجسته ای به خود میگیرد .

سنگتراشان قم نیز باین نحو عمل میکنند که پس از تحویل سنگ در محل کارگاه و بریدن آن با اندازه تقریبی محصولی که قصد تولیدش را دارند، ابتدا با کمک تیشه شکل ابتدائی به آن می دهند و سپس بوسیله قلمهای فلزی درشت داخل آن را خالی می کنند و توسط قلمهای کوچکتر آنرا پرداخت نموده و در مرحله نهایی نیز برای صیقل دادن سط ح بیرونی محصول از سوهان یا سنگ سمباده استفاده می نمایند.
قابل ذکر است که در حال حاضر در برخی از کارگاههای سنگتراشی سنگتراشان تکنولوژی را برای سرعت بخشیدن به کارشان به خدمت گرفته آن و اکثرا از دستگاهی که شبیه اره های چوب بری است استفاده می کنند ولی در هر حال باید گفت که سنگتراشی به کار مداوم و تلاش زیاد نیاز دارد، از اینرو در قیمت تمام شده یک محصول سنگی عامل کار نقش مهمی دارد و حدود 80 درصد قیمت را تشکیل می دهد. در خاتمه باید گفت که سنگتراشی این صنعت هفت هزار ساله به توجه بیشتری نیاز دارد و لازمست به مسائل و مشکلاتش بیش از پیش پرداخته شود تا انشاا.. شاهد رونق و شکوفائی آن باشیم.

سنگتراشی در ایران
سنگتراشی در ایران قرنها قبل از میلاد مسیح، با تهیه لوازمی جهت شکار حیوانات و وسایل اولیه زندگی آغاز شده و بتدریج به اوج رونق و شکوفائی خود رسیده است .
باز یافتههای باستانی از جمله اشیائی که از حفاریهای تپه یحیی واقع در کرمان بدست آمده موید آن است که پیشینه این صنعت به 4500 سال پیش از میلاد می رسد و کشف این ظروف نشانگر آن است که در آن ایام تراش اشیا مختلف مصرفی و تزئینی از سنگ سبز در کرمان رواج داشته که البته هنوز هم این نوع سنگ استخراج و به مشهد فرستاده میشود. بطور کلی باید گفت که سنگتراشی در ایران قدیم بیشتر به تهیه وسایل کشاورزی و آلات و ابزار شکار و کندن پوست حیوانات اختصاص داشته و لوازم سنگی بدست آمده از غار مسکونی کمربند یا غار هوتو در نزدیکی بهشهر که متعلق به 11000 تا 8000 سال قبل از میلاد مسیح می باشد نیز دلالت بر همین امر دارد. سنگ در ساختن بناهای تاریخی و آثار باستانی هم نقش بسیار مهم و اساسی داشته است . از جمله مهمترین ابنیه تاریخی میتوان از کاخ های دوران هخامنشی 7 حجاری های دوره ساسانی و… نام برد. تخت جمید نمونه بارزی از صنعت سنگبری دوره هخامنشی است . بط وریکه از دو اتاق خزانه تخت جمشید که توسط هیات علمی موسسه یکاگو کشف گردید بیش از 600 ظرف سنگی سالم و شکسته بدست آمد. از جمله این ظروف یک جام پایه دار سنگی است
که قط عاتی از طلا و سنگهای قیمتی به آن اضافه شده و نوشتهای بنام آشوربانیپال دارد. همچنین یک جام پایه دار از سنگ با کتیبهای بنام خشایار شاه جزو ظروف اخیر است . روی لبه این جام دوازده قو مجسم گردیده که داخل جام را نگاه می کنند. در دوره اشکانیان نیز سنگبری رایج بوده و نمونه آن در بیستون و در قسمت پائین حجاری بزرگ داریوش وجود داشته و بعدها که طاقچهای بر روی آن کندهاند تقریبامحو شده است . در آثار این دوره صورت برجستگی مختصری دارد ولی حالت اشخاص خشک و بدون حرکت است همچنین نقش انسان سوار بر اسب مورد توجه فراوانهنرمندان این دوره و نقوشی دیگر از این جمله موبد در حال نیایش و سوزاندن عود در آتشدان در میان آثار این عصر نقش مهمی دارد.
سنگتراشی دوره ساسانی راازکنده کاری و نقوش برجسته بر روی 4 سنگ میتوان شناخت که بیشتر آنها در دامنه کوههای فارس بوجود آمده است . اکثر این نقوش بمنظور نمایاندن پیروزی بر سلاطین روم ایجاد گردیده است . کلیه حجاری های دوره ساسانی عبارتست از 20 حجاری که در نقش رستم، نقش رجب (2 کیلومتری شمال تخت جمشید) فیروز آباد، سر، مشهد و شاپور واقع شده و علاوه براینها باید از یک حجاری در سلماس (شمال غربی دریاچه ارومیه) و حجاری مفصل طاق بستان در نزدیکی باختران نام برد که تمام این حجاریها بجز طاق بستان در یک دوره هفتاد ساله (بین سالهای 225 تا 295 میلادی ) ساخته شده است .
هنر مجسمه سازی و هیکل تراشی طاق بستان تفاوتی کلی با سایر آثار مشابه دارد زیرا اگر چه تصاویر فرشتگان که در قسمت دیوار غار قرارگرفته با سنن اوایل دوره ساسانیان انط باق دارد ولی نقوش بزرگ قسمتهای دیگر که شکار گراز و آهو را مجسم می کند.
چه از لحاظ موضوع و چه از حیث سبک با صور مورد اشاره تفاوت ، دارد. این نقوش که برجستگی آن چندان زیاد نیست قسمت بندیهای بسیار مشکل و غامضی را نشان میدهد بطوریکه حرکات گرازها، آهوان و فیلها را کاملا ظاهر ساخته و چنان دقیق است که حتی پارچه لباس شکارچیان نیز کاملا نمایان می باشد. این نقوش برجسته از لحاظ سبک، همان نقاشی بر روی دیوار است .
با وجود آنکه در دین مبین اسلام نقش نمودن صورت انسان بر روی سنگ، پارچه و غیر منع شده است اما نمونه های متعددی از سنگتراشی که در موزه های مختلف جهان باقی مانده نشا نه هائی بارز از کندهکاریهای با ارزش این دوران را بدست می دهد. از جمله میتوان از سنگ قبری که در سال 532 هجری تهیه شده و هم اکنون در موزه هنرهای زیبا بوستن موجود است و با طرحهای خانه و نوشتههای گوناگون تزئین شده و نیز نمونه های از سنگ مرمر که در حال حاضر در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود و متعلق به دوره مغولها است و اشکالی به شکل محراب روی آن دیده میشود، نام برد. از زمان قاجار یک نمونه در چشمه علی قابل ذکر است . با این وجود به آنکه به نظ ر برخی از محققان و باستان شناسان ایران سرزمین سنگ می باشد و منابع سرشاری از انواع سنگها همچون مرمر و سنگ گندمی و سنگ سیاه (که در تخت جمشید بکار رفته) ویش یزدی و سنگ سماق و سنگ آهکی و سنگ میکا را دارد،
بایدگفت که علیرغم این فراوانی ، سنگ در معماری و هنر ایران پایگاهی نسبتا فرعی داشته و شاید در این امر شکل پذیری گل سفال که با ذوق ایرانیان سازگارتر بوده بی تاثیر نبوده است . امروزه دو مرکز اصلی سنگتراشی در ایران، قم و مشهد است و هم اکنون در شهرهای مذکور عده ای از افراد در مراحل مختلف استخراج سنگ سنگ بری، سنگتراشی و حکاکی روی سنگ اشتغال دارند. سنگتراشان در مشهد از انواع سنگها نظ یر سنگ مرمر، سنگ نسوز، سنگ سیاه، سنگ زرد، سنگ قرمزو سنگ سفید استفاده می نمایند که صرفنظر از سنگ سبز بقیه از معادن موجود در استان خراسان تامین می شود. مصرف سنگ سیاه مشهد بعلت ارزانی و نقش پذیری زیاد بوده و نزدیک به 70% سنگتراشان این نوع سنگ را مصرف می کنند ولی سنگ سبز کرمان بعلت گرانی و نیاز به صرف وقت زیاد جهت تولید محصول مصرف کمتری دارد و فقط برای ساخت اشیا تزئینی بکار میرود.
سنگتراشان قم از سنگ آلاباستر برای تولید محصولات استفاده میکنند و قابل ذکر است که سنگتراشان در هر دو شهر علاوه بر انواع سنگ که شرح آن گذشت از مواد دیگری نظ یر گچ ، چسب سنگ، رنگ و پولیش نیز در جریان تولید محصولات استفاده می نمایند و آلات و ابزار متداول در کارگاههای سنگتراشی معمولا بسیار ساده و ابتدائی بوده و شامل وسایلی نظ یر چرخ سنگتراشی ، الماسه ، پرگار، قلم آهنی سوهان اره و غیره میگردد. محصولات سنگی قم که سفید رنگ می باشد شامل شمعدان، گلدان، سینی، کاسه ، بشقاب، پایه آباژور، زیر سیگاری ، چراغ خواب، تابلو، شکلات خوری ، گلابپاش، مجسمه و… در طرحها و اندازه های گوناگون است و محصولات سنگی مشهد را از نظ یر کیفیت به سه دسته میتوان تقسیم کرد:
‎-1 فرآورده های سنگ سیاه مشهد عبارت است از کاسه بشقاب، شکلات خوری ، گلدان، قدح، لیوان پایه دار، لیوان ساده و فنجان که بیشتر بصورت منقوش بوده اغلب به طرحهای گل ، کاروان و غیره مزین است .
‎-2 فرآورده های سنگی مصرفی که شامل دیزی، هاون و غیره است
‎-3 اشیائی که ازسنگ سبز کرمان و مرمر ساخته میشود. این مصنوعات بیشتر تزئینی بوده و به قیمت گرانی به فروش می رسد و انواع متداول آن شامل زیر سیگاری ، قلم دان، جای نوار، چسب، گلدان، پایه پرچم و… در اندازه های مختلف است .
در مشهد برای تولید فرآورده های سنگی پس از استخراج سنگ از معدن با استفاده از اره های دو سر اقدام به برش آن به قط عات کوچک نموده و پس از حمل آن به کارگاههای سنگتراشی بر اساس نقشه تقریبی می تراشند سپس توسط دستگاه تراش آنرا به شکل اصلی و موردنظ ر در می آورند. آخرین مرحله تولید سوهان کاری است که پس از این عمل محصول بصورت مط لوب در می آید. بمنظور ایجاد نقوش مختلف در فرآورده های سنگی پس از سوهان کاری آنرا در اختیار قلمزن قرار می دهند و قلمزن تصویر مورد سفارش را با استفاده از قلمهای آهنی روی سنگهای سیاه حکاکی می کند و به این ترتیب مراحل مختلف ساخت مصنوعات سنگی شامل : استخراج سنگ از معدن، تقسیم سنگ به قط عات کوچک ، تراش سنگ بااندازه اصلی با دستگاه، سوهان کاری قلمزنی و حکاکی محصول آماده میباشد. محصولات مشهد به ویژه محصولات زینتی آن، معمولا به شکلی حکاکی شده عرضه میشود. در این زمینه لازم به توضیح است که هر گاه صنعتگران بخواهند بشقاب یا کاسه ای را با کنده کاری های اسگرافیت زینت دهند، روی آن را با رنگ مشکی می پوشانند و سپس به کمک قلمهایی ظریف و با دقت و مهارت کافی روی آن را به اشکال مورد نظ ر می تراشند و در نتیجه، سط ح رنگ آمیزی شده دست نخورده باقی مانده و نقش، حالت مشکی برجسته ای به خود میگیرد .
سنگتراشان قم نیز باین نحو عمل میکنند که پس از تحویل سنگ در محل کارگاه و بریدن آن با اندازه تقریبی محصولی که قصد تولیدش را دارند، ابتدا با کمک تیشه شکل ابتدائی به آن می دهند و سپس بوسیله قلمهای فلزی درشت داخل آن را خالی می کنند و توسط قلمهای کوچکتر آنرا پرداخت نموده و در مرحله نهایی نیز برای صیقل دادن سط ح بیرونی محصول از سوهان یا سنگ سمباده استفاده می نمایند.
قابل ذکر است که در حال حاضر در برخی از کارگاههای سنگتراشی سنگتراشان تکنولوژی را برای سرعت بخشیدن به کارشان به خدمت گرفته آن و اکثرا از دستگاهی که شبیه اره های چوب بری است استفاده می کنند ولی در هر حال باید گفت که سنگتراشی به کار مداوم و تلاش زیاد نیاز دارد، از اینرو در قیمت تمام شده یک محصول سنگی عامل کار نقش مهمی دارد و حدود 80 درصد قیمت را تشکیل می دهد.
در خاتمه باید گفت که سنگتراشی این صنعت هفت هزار ساله به توجه بیشتری نیاز دارد و لازمست به مسائل و مشکلاتش بیش از پیش پرداخته شود تا انشاا.. شاهد رونق و شکوفائی آن باشیم.

کالبد هخامنشیان بر سینه کوه
از دشت ها و کوه ها که بگذری و به سوی مرکز ایران بروی، آن سوی یک دشت سه،چهارکیلومتری، در شمال کوه مهر(رحمت)، دنباله غربی حسین کوه از دور نمایان است. اندکی نزدیک تر، نقش چند صلیب بزرگ بر دیواره عمودی حسین کوه پدیدار می شود وسرانجام از بالای تپه ای در جلوه کوه، "نقش رستم" رخ می نماید. سینه جنوبی حسین کوه در اینجا به طور طبیعی به صورت یک پرده بزرگ نمایشی به بلندی 70متر و پهنای 200متردرآمده است.در سمت راست این دیواره با زاویه ای، پرده نمایش دیگری به پهنای 30مترقرار دارد. دو سلسله هخامنشی و ساسانی به خوبی متوجه نمای خاص این تکه کوه شده و به نحو شایسته ای از آن استفاده کرده اند.
هر یک از سه نقش بزرگ صلیب شکل روبه رو و یک نقش در سمت راست زاویه کوه،آرامگاه یکی از شا هان هخامنشی است. کمی پایین تر از سطح سه آرامگاه روبه رو، شاهانساسانی نقش های برجسته ای از خود باقی گذاشته اند.
در سمت چپ و اندکی جلوتر از دیواره کوه، برج سنگی مربع شکلی نمایان است که گویی نیمی از آن در خاک فرورفته. اینجا "کعبه زرتشت" خوانده شده و از آثار مسلم هخامنشیاست. در آخر سینه کوه که دیده نمی شود، یکی،دو نقش دیگر ساسانی وجود دارد.
کف زمین اینجا در جلو دیواره کوه 10متر بالاتر از کف واقعی آن در زمان گذشتهاست. بر اثر جمع شدن خاک و خاشاک و سنگ، سطح این مکان بالا آمده است. کف حقیقی زمین، پایه "کعبه زرتشت" است.
آرامگاه "کورش" ساختمان کاملاً مشخص و جداافتاده ای در جلگه "پاسارگاد" در چهل کیلومتری "تخت جمشید" است. جایگزین کردن آرامگاه شاه در سینه کوه، یکی از ابتکارات "داریوش" بود. شاه های بعدی سلسله هخامنشی به پیروی از او آرامگاه خود را به همانشکل و ابعاد در سینه کوه ها ساختند.
شاید ملکه یا افراد بسیار نزدیک به شاه هم در همان آرامگاه جا داده می شدند،زیرا در داخل هر یک از آرامگاه ها بیش از یک تابوت سنگی وجود دارد. شاید اشیایگرانمایه یا سلاح شخصی شاه هم در کنار او گذاشته می شد که البته هم اکنون چیزی ازدستبرد دزدان در امان نمانده است.
امروزه آرامگاه هر یک از شاهان هخامنشی در نقش رستم شناسایی شده که از سمت راستبه چپ، به این ترتیب است.
آرامگاه تکی در دیواره راست زاویه، از آنِ خشایارشاه (456 – 468 پ. م) است. نقش های برجسته این آرامگاه از لحاظ هنر سنگتراشی از ظرافت خاصی برخوردار است زیرادر زمان این شاه، هنر هخامنشی به اوج تکامل خود رسیده بود.
اولین آرامگاه بر دیوار روبه رویی کوه متعلق به داریوش است(486- 522پ. م). آرامگاه بعدی در سمت چپ آن متعلق به اردشیر اول (424-465 پ.م) است که پس ازخشایارشاه بر تخت نشست. سومین یا آخرین آرامگاه در سمت چپ بر دیوار روبه رو هم متعلق به داریوش دوم (404- 423 پ.م) است.
پس از داریوش دوم، دیگر در نقش رستم جا نبود و به ناچار دو شاه بعدی، اردشیر دوم (359 – 404 پ. م) و اردشیر سوم (338 – 358 پ.م)، آرامگاه های خود را در دامنه کوهمهر مشرف به سکوی تخت جمشید ساختند.
داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی (336 – 330 پ. م) به دست یکی از سردارانش بهنام بسوس(Bessus) در نزدیکی دریای مازندران از پای درآمد.
پلوتارک (Plutarch) می نویسد که یکی از سربازان اسکندر، به هنگام مرگ شاه فرارسید. داریوش از او آب خواست. پس از نوشیدن آب و پیش از جان سپردن، داریوش اظهارتاسف می کند که در موقعیتی نیست که بتواند به نحوی شایسته از آن مرد تشکر کند. ساختمان آرامگاه هر شاه در دوران شاهی او شروع می شد. داریوش سوم نگون بخت فرصت نیافت ساختمان آرامگاه خود را تمام کند. آرامگاه او امروزه در گوشه جنوبی و کمی دورتر از سکوی تخت جمشید به همان حالت نیمه تمام، باقی مانده است.
به این ترتیب جز آرامگاه کمبوجیه، جانشین کورش بزرگ که سرنوشت جنازه اش پس ازبازگشت از مصر معلوم نشد، آرامگاه یکایک پادشاهان هخامنشی شناسایی شده است.
نمای جلویی هر یک از آرامگاه ها، چه در نقش رستم و چه در تخت جمشید، سه بخش افقیدارد؛ بخش بالایی به نمایش یک صحنه از مراسم دینی و درباری اختصاص یافته است. بخشمستطیل شکل میانی که حالت صلیب بزرگی به تمامی نما داده ورودی آرامگاه است. بخشپایینی نیز صاف و خالی از نقش است.
در بخش بالایی، نقش شاه دیده می شود که در لباس "پارسی" در سمت چپ صحنه روی یکسکوی سه پله ای ایستاده و به شعله های آتشی می نگرد که از یک آتشدان زبانه می کشد. او در دست چپ کمان گرفته و دست راستش را با کف باز به سوی آتش بلند کرده است. درگوشه بالای سمت راست صحنه، نشان گردی است با خط منحنی که شاید مظهر خورشید و هلال ماه باشد. در بالای همان نقش، انسان بال دار ("فر ‎ْشاهی" بنابر نظریه استادشهبازی) دیده می شود که حلقه ای در یک دست گرفته و دست دیگر را به نشان تبرک بلندکرده است. شماری از افسران "پارسی" و "مادی" یا بزرگ زادگان ایرانی در کنارایستاده اند.
هم شاه و هم آتشدان جلو او روی یک تخت روان به شکل کرسی قرار دارند که 28نماینده کشورهای تابعه به عنوان "تخت­رانان" آن را روی دست های خود بلندکرده اند.
در آرامگاه داریوش بزرگ، کتیبه ای پشت نقش شاه و همچنین میان دو نیمه ستونمرکزی دیده می شود که در آن از یکایک "تخت رانان" نام برده شده که کمک شایانی بهشناسایی دقیق این افراد کرده است. در همین کتیبه، داریوش بزرگ خود را معرفی کرده وسپس می گوید:
"…آن که دوست من بوده است، او را ثروتمندانه پاداش داده ام. به خواست اهورامزدا، اینها هستند کشورهایی که من تسخیر کردم، بیرون از کشور پارس. بر آنهاحکومت کردم، آنها هدیه آوردند و آنچه من دستور دادم انجام گرفت. قانون من محکم بود. اگر تو فکر کنی [بپرسی] کشورهایی که داریوش شاه داشت کدامند، بنگر به آنان که تختمرا بلند کرده اند و آنها را خواهی شناخت… آن گاه خواهی دانست که نیزه مرد پارسیدور رفته است، آن گاه خواهی دانست که مرد پارسی دور از ایران نبرد کرده است".
با کمی دقت می توان دید که پایه های کرسی شاه، چندانگشتی از زمین بلند شده؛ یعنیبه حرکت درآمده است. چون "تخت رانان" زیر کرسی دید کافی نداشتند، فرد دیگری بایدیکی از پایه های کرسی را از بیرون می گرفت، در حالی که فرد دیگری پایه دیگر کرسی راگرفته آن را می کشید. این فرد دومی در سمت راست کرسی قرار گرفته، اما دست هایش رابه طور غیرطبیعی به سمت عقب برده است.
بخش مربع شکل میانی نمای آرامگاه که باز هم برای تمام آرامگاه ها یکسان است،بنای جلویی یک ایوان کاخ هخامنشی را نشان می دهد. این ایوان چهار نیمه ستون باسرستون های گاو دوسر دارد که تیر چوبی زیر سقف را بر دوش خود نگه داشته اند. لبه سقف با دندانه مزین شده است. درگاهی میان دو ستون وسطی که به داخل آرامگاه راه داردبه چهار تکه افقی تقسیم شده است. سه تکه بالایی، کاملا سنگی بوده، تکه پایینی بهعرض 5/1متر از دو لنگه در تشکیل شده که بر پاشنه در می گشتند. بی شک هدف این بود کهپس از دفن شاه، آرامگاه برای ابد بسته بماند اما با گذشت زمان و شاید اندکی پس ازانقراض شاهنشاهی هخامنشی، آرامگاه ها یکی پس از دیگری شکافته شد و هرچه از اشیایگرانبها در آن بود به تاراج رفت.
سنگ هرکاره گونه اى از سنگ هاى دگرگونى است که ”تالشیستTaleshiste“ نامیده مى شوند. این سنگ در ضمن اینکه حرارت هاى زیاد راتحمل مى کند با ناخن خط برمى دارد و چون خوب شکل مى گیرد از آن جهتساختن دیگ و ابزار و وسایل تزئینى استفاده مى کنند. این سنگ به ”سنگ دیگ“ ”حجر الیرام و سنگ یرامی“ نیز معروف است (فرهنگ فارسی، دکتر معین، ج ۲، ذیل ” رچه معادن سنگ هرکاره در مناطقى چون: زنجان، سیستان، کرمان، خوی، ماکو، سبزوار، تربت حیدریه و بیرجند یافت مى شود اما گویا استخراج عمده و انبوه از معادن اطراف مشهد رواج دارد. آن معادن عبارتند ازبزه اوشر Baze uar، بزه انقى Baze annaqi، بزه زکریا Baze zakaria،بزه نجفى Baze najafi که عموماً در جنوب شهر مشهد واقع هستند.
استخراج سنگ هاى هرکاره از معدن با کمک دینامیت صورت مى گیرد و قطعات بزرگ سنگ به کمک پتک در اندازه هاى مورد لزوم قواره شده به کارگاه ها انتقال مى یابند. در کارگاه سنگ با کمک ابزارى چون: تیشه، سوهان، پرگار و اسکنه پرداخت مى شوند. سنگ تراش به کمک تیشه ناهموارى ها و زواید سنگ را مى تراشد، از اسکنه جهت خالى کردن درون سنگ بهره مى گیرد، با پرگار قطر دلخواه دهانهٔ ظرف موردنظر را بر روى سنگ اولیه ترسیم مى کند، با سوهان بدنهٔ ظرف را صاف و صیقلى مى کند و با قلم فولادى که اندازه هاى متفاوتى دارد نقش ها و کتیبه هاى موردنظر را بر بدنهٔ ظرف حکاکى مى کند.
امروزه همه از روش سنتى جهت تهیهٔ ظروف و وسایل سنگى استفاده نمى کنند بلکه اکثراً تکنولوژى را جهت سرعت در کار و ازدیاد تولید به خدمت گرفته اند.
دستگاه سنگ تراشی وسیله اى است که با نیروى برق کار مى کند و مثل
دستگاه خراطى قادر است درون سنگ ها را به سرعت خالى کند و رویهٔ ظرف هاى سنگى را صیقل دهد. دست ساخته هاى هنرمندان سنگ تراش مشهدى به دو دستهٔ عمده تقسیم مى شوند: وسایل و ابزار خانه یا آشپزخانه جهت استفادهٔ روزمره مثل دیگ، دیزی، قندان، قلیان، هاون، آجیل خوری، گلدان و اشیاء تزئینى مثل: قاب عکس، قاب آئینه، شمایل ائمه پلاک، دیوارکوب و قطعات با اشکال خاص و شعرها و عبارات عاشقانه و عارفانه.
کارگاه هاى تولید آثار سنگى عمدتاً در بخش مرکزى شهر مشهد و نقاط ییلاقى اطراف است و نمایشگاه ها و فروشگاه هاى آن آثار معمولاً در مجاورت کارگاه هاى تولید و نقاط پر رفت و آمد زوار و مسافران، پایانه هاى مسافربرى ایستگاه راه آهن، فرودگاه مشهد، هتل ها و گردشگاه هاى اطراف مشهد که در آن فروشگاه ها بیشتر اشیاء تزئینى عرضه مى شود.
سنگ مزارهای ایران
هنر و زندگی آمیخته اند و جدا از یکدیگر دروغی بیش نیستند. هر جا زندگی باشد یا نشانی از زندگی باشد نشانه های هنر را می توان یافت. باورم شده بود که فقط در موزه ها، هنرستانها، دانشکده ها، تماشا خانه ها و در شور و غوغای شهر هنر را می توان دید یا شنید. بی خبر، که هنر را دامنی فراخ و آغوشی گشاده تر از تنگنای شهرهاست. هرچند، از فرش کاخها تا بوریای کلبه ها راهی دراز است و برای انسان دشوار. اما هنر دشواری نمی شناسد. او رهنورد زمانها و مکانهاست. از این روی پرچم سرفرازش را به هر سو می کشد و به هر جا می کوبد. بی سبب نیست که هزاران سال پیش هنر با انسان در غارها می زیست(1). یا در کاسه های گلی مردم کشور ما تجلی می یافت. این ویژگی هنر نشانه پیوستگی او با زندگی است.
مزار انسان پیش از آنکه گویای مرگ انسان باشد، نشانه زندگی انسان است . زیرا که مرگ میوه زندگی، بخشی از زندگی و کوچکتر از زندگی است. پس در شگفت نیستم اگر جلوه هنر را در نقش و نگارهای سنگ مزار هم دیدم و در تحسینش ناتوان ماندم
اکنون بپردازیم به نقش و نگار سنگ مزار. این نقش و نگارها چند گونه است: نخست آن نقشه ها که نمودار نشانه هایی از زندگی پیرامون است وبا اندیشه حقیقت بین عامیانه سنگ تراشی شده است. این نقشها به گونه ای با اشاره یا کنایه آمیخته است و فرنگیها آن را "S ymbolique" می نامند. بهترین نمونه آنها را در سنگ مزارهای" واران "(2) می بینیم. در نقش و نگار این سنگ مزارها"مهر" و"تسبیح" نشانه ی ایمان مذهبی صاحب قبر است. "شانه موی سر" که نشانه ی پاکی و آراستگی است که هرگاه آن "شانه" یک پهلو باشد صاحب قبر مرد و اگر دو پهلو باشد زن بوده است. "گل" و "برگ" یا "درخت" نشانه ی سبزی و زندگی است. "گلاب پاش"، "قندان" و "پرنده" (بلبل) نشانه ی میل و عشق به زندگی و گواه ایمانشان به از سر گرفتن زندگی در جهان دیگر است. اگر هم نوشته ای بر نقش و نگار چنان سنگ مزاری نیافزایند چه باک، نقش و نگار، گویاترین، خواناترین و همگانی ترین نوشته هاست. گو اینکه "وارانیها" از خط نوشتن تاریخ گذاشتن بی خبر نمانده اند. این هم نمونه اش: "هو الباقی. وفات یافت مرحوم آقای سید آقای ولد مرحوم ملا سید وارانی سنه / 1366". می بینیم که این سنگ مزار بیست و چند ساله چندان کهنه نیست و هنوز هم "وارانیها" همین نقشها را می پسندند و بر سنگ مزارها می تراشند.
اجازه دهید که از همین جا آن عامی را ستایش کنم که چنین نقشهایی را بر سنگ مزار یادگار گذاشت. او آن ریزه کاریهایی را که به گویایی نقش یاری می کرد ندیده پنداشت. او از "هماهنگی" و "پیوستگی" ("Composition") آگاه بود. گو اینکه آن آگاهی از درونی ترین کنج خیال و اندیشه اش مایه می گرفت.

سنگ مزاری از دهکده"واران" دهستان "جاسب". بلندی 75 سانتیمتر

سنگ مزاری از دهکده "واران" جاسب. بلندی 75سانتیمتر

برخی از سنگ مزارهای ایرانی "قزوین" و سنگ مزارهای ایران را که در دهکده "فشندک" (3) دیده ام باید در ردیف این سنگ مزارها گذاشت. با این تفاوت که نقش و نگار سنگ مزارهای "فشندک" گویای نوع کار و پیشه صاحب قبر هم بود ولی ذوق و خوش بیانی سنگ مزارهای "واران" را نداشت.

یک سنگ مزار شکسته در "نیاسر" کاشان. درازا 45 سانتیمتر
در بخشی دیگر از سنگ مزارها نقشهای برگزیده زندگی به یاری خیال و اندیشه سنگ تراش از شکل طبیعی رهایی یافته و به گونه ای "تزئینی ـ تجریدی" جلوه می کند. در بسیار از دهکده های پیرامون "کاشان" سنگ مزارهایی از این گونه دیده ام که نقش"سرو" را ساده کرده اند و آن سادگی را با گل و برگهای تزئینی آراسته اند سنگ مزارهایش دهکده "مشکان" (4) و تکه ی شکسته یک سنگ مزار در"نیاسر (5)" از همین گونه است.
این سنگ مزارها با نیروی هنر آفرین استادانی ساخته شده است که توانایی و کاردانی را به کمال رسانیده بودند نقش و نگار این مزار را از مرز ناپختگی گذشته و یادآور نقش و نگارهایی بهترین فرشهای دوره "صفویه" است. شاید به همین سبب باشد که تاریخ اینگونه سنگ مزارها از همان دوره پیشتر نیست. آشکار است که هنرمندان سنگ تراش در کار خود از نقش و نگارهای فرش نکته ها آموخته اند با این تفاوت که بافنده قالی در کار بافتن آن نقش و نگارها سر و کارش با پشم یا ابریشم نرم و سبک است. ولی سنگ تراش با مرمر سخت و سنگین می جنگد. او سرانجام سرکشی سنگ را به نیروی هنر پرداز ضربه ها رام می کند و نقش خیالش را در نقش سنگ جاودان می سازد.

سنگ مزاری به درازای دو متر از دهکده "مشکان" کاشان. این سنگ به سبب حادثه ای وارونه شده است. سطحی که نقش سرو تزیینی بر آن کنده کاری شده نخست بالای مزار و موازی سطح زمین بوده است

وقتی نقش و نگار این سنگ مزارها را دیدم و به ویژه از آن هنگامیکه سنگ مزار "امیر اویس آل نوشروان" مبهوتم کرد. به این اندیشه ام که چرا هنرشناسان کشورم از این رشته هنر بی خبر مانده اند و هنردوستان بی بهره.

سنگ مزاری از کاشی با نقش ماهی در دهکده"سلطان نصیر" نائین و کنار ایوان امامزاده سلطان نصیر. بلندی 45 سانتیمتر

سنگ مزاری از دهکده "اُزوارـ سده" کاشان بلندی 50 سانتیمتر
بپردازیم به سنگ مزار "امیر اویس آل نوشروان" که در "اردستان" است. این سنگ مزار را در"اردستان" با نام سنگ سفید می شناسند.
چون از مرمر زیبایی است که در نور آفتاب به سفیدی نقره می درخشد. جای این مزار در باختر "اردستان" و بر کناره ی دشت "محال"(6) که جاده کهنه "اردستان" کمی دورتر از آن می گذرد. طرح مزار مانند مزار هر مسلمانی که به شکل مکعب مستطیل و در جهت "شرقی ـ غربی" است که با آجرچین تا نیم متر از کف زمین بالا آورده و بر روی همین آجرچین یک سنگ مرمر به درازای دو متر و یا بلندی نیم متر نهاده شده است. اکنون برخی از این آجرها ریخته و سوراخی به درون مزار گشوده شده است. چنین گمان میشود که کسی یا کسانی خدانشناس به هوس گنج، مزار را کاوش کرده اند.
در سمت غربی مزار (سمت سر) سنگ سیاهی چال شده است که در آن یک سنگ مرمر دیگر به بلندی 260 سانتیمتر استوار کرده اند. هماهنگی این سنگ مرمر با "سنگ مرمر روی مزار" بسیار باشکوه و زیباست و تماشایش احساسی از بزرگی آمیخته با افتادگی و آرامش پس از مرگ به انسان می بخشد.
است که چشم در تماشایش خیره می ماند و اندیشه مبهوت میشود. هر جای خالی چنان با گلبرگها و غنچه ها انباشته است که گویی سنگتراش خواسته تا بوی گل از سنگ مزار برخیزد در بالای رویه همین سنگ و با گونه ای خط ثلث این شعر سنگتراشی شده است:

سنگ مزاری از دهکده "وَرْ" محلات .
"جوان رفتم ز دنیا و هزاران آرزو در دل" "به زیر خاک کردم با هزاران درد و غم منزل"
"گذرآرید گر بر خاک من از روی غمخواری" "بالحمدی مرا یاد آورید ای محرمان دل"
"وفات مرحوم مغفور آقا رحیم ابن استاد افضل فی شهر جمادی الاول سنه 1256"

سنگ مزاری از ده " کله " کاشان. درازا 70 سانتیمتر
"امیر زاده ای اعظم دلاور دوران امیر اویس که بد فخر آل نوشروان "
"به هفده رمضان و به سال نهصد و بیست شهید گشت و روان شد که روضه رضوان"
و دور تا دور (حاشیه) همین رویه سنگ این غزل غم انگیز حافظ نقش است:
"بلبلی خون جگر خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت بصدش حال پریشان دل کرد"
"طوطئی را به هوای شکری دلخوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد"
"قره العین من آن میوه دل یادش باد که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد"
"ساربان بار من افتاد خدا را مددی که امید مددم همره این محمل کرد"
"روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طرب خانه از این کهگل کرد "
"آه و فریاد که از چشم حسود مه و مهر در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد"
"نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد"

سطح بالای سنگ مزار امیر اویس آل نوشروان که طرحهای اسلیمی و ختائی دارد.

مای شمال شرقی سنگ مزار امیر اویس آل نوشروان

در پای سنگ این دو بیت است:
"ای نور دو دیده جهان افروزم رفتی و ز فرقت تو شب شد روزم "
"گویی من و تو دو شمع بودیم به هم که ایام تو را بکشت و من می سوزم"
دو پهلوی شمالی و جنوبی همین سنگ با طرحهایی از گل و غنچه ها تزیین شده است که توانایی بیان زیبایی اش در من نیست و امیدوارم که عکس آن تا اندازه ای این زیبایی را نشان بدهد. در میان هر بخش از این گل و غنچه ها بیتی از این غزل سعدی به خط ثلث سنگتراشی شده است:
"دردی به دل رسید کزان درد جان برفت کان سرور جهان به دریغ از جهان برفت"
"بالا تمام کرد درخت بلند ناز ناگه به حسرت از نظر باغبان برفت"
"تلخ است شربت غم هجران و تلختر هر سرو قامتی که به حسرت جوان برفت"
"چندان برفت خون و جراحت از آستین کس چشم مادر و پدر مهربان برفت"
"همچو شقایقم دل خونین سیاه شد کان سرو نوبر آمده از بوستان برفت"
"زخمی چنان نبود که مرهم توان نهاد داروی ول چه فایده کارام جان برفت"
"سعدی همیشه بار فراق احتمال داشت این نوبتش ز دست تحمل عنان برفت"
اینها که دیدیم و خواندیم از سنگ مرمر روی مزار بود، و اکنون بپردازیم به سنگ مرمری که در بالای مزار برپا داشته اند. در پیرامون این سنگ و بر حاشیه بلند بالای با خط ثلث نوشته است:
"بنبّی عربی و رسول مدنی
و اخیه اسد الله مسمّی بعلی"
"و بزهراء بتول و بّام ولدتها
وبسبطبیه و شبلیه هما نجل زکی"
"و بسجاد و بالباقر و بالصادق حقاً
و بموسی و علی و تقی و نقی"
"و بذی العسکر و الحجه حقاً الذی
طرحی از نمای شمال شرقی سنگ مزار امیر اویس آل نوشروان.
یضرب بالسیف بحکم ازلی"
"و علیهم صلواتی و سلامی بالوف
و بلبل و نهار و غداه عشی"
و این دو بیت:
"قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد"
"در این باغ سروی نیامد بلنـد
که باد اجل بیخش از بن نکند"

گوشه ای از سمت شمالی سنگ روی مزار که این بیت از غزل سعدی بر آن خوانده میشود:
"سعدی همیشه بار فراق احتمال داشت این نوبتش ز دست تحمل عنان برفت"
سپس دو بیت دیگر:
"نهالی به سی سال گردد درخت
زبیخش برآرد یکی باد سخت"
"عجب نیست بر خاک گرگل شکفت
که چندین گل اندام در خاک خفت"

طرحی از نمای شمال شرقی سنگ مزار امیر اویس آل نوشروان.

گوشه ای از سمت شمالی سنگ روی مزار که این بیت از غزل سعدی بر آن خوانده میشود:
"سعدی همیشه بار فراق احتمال داشت این نوبتش ز دست تحمل عنان برفت"
بر بالای همین سنگ مرمر نقش بسیار زیبایی مانند پر و بال پرندگان سنگتراشی شده است و کمی پایین تر در جای چهار گوشه ای با خط "ثلث کتیبه ای" آیه 88 از سوره قصص کنده شده:
"قال الله تعالی کُّل شیء هالک الا وجهه وله الحکم و الیه ترجعون".
پائین تر از این آیه، سنگ با گلها و شاخه و برگها و غنچه ها تزیین شده و در میان آنها و به خط ثلث نوشته شده است:
"هذا مشهد الامیر الکریم الغفیرالشهید نتی
جه الاکابر الکرام بین الانام الامیر جلال الدوله و الدین امیر اویسابن عالیجناب رفعت آیات جلا لتماب اکابر انتساب شمس الدوله و الدین محمد نجیبا 920 ".
و پائین تر از آن به خط نستعلیق بسیار زیبایی این شعر نقش شده است.
"باو بودم شبی افسانه ی آن شب بگوییدم
و گرمیرم به تعظیم سگان او بموییدم"
"مرا امروز بر دار فنا جلوه است بهر او
سرودی کان میان نوحه گویید آن بگوییدم"
"شهید خنجر عشقم به خون دیده آلوده
بخاکم همچنان پر خون در آرید و مشوییدم"

"همه جا از شهیدان نور خیزد وز دلم آتش
نشانست این میان کشتگانم گر بجوییدم"
"گلی کز خاک می روید به گوش اهل دل گوید
که من بوی فلان دارم مبوییدم مبوییدم"
"گر از گل گل شود خرم زمن خواهد زدن بویش
مبوییدم که از غیرت بسوزم گر ببوییدم"
"پس از کشتن که خون آلوده افتد بر زمین خسرو
از آن بهتر که از غیرت بآب دیده شوییدم"
و پس از آن باز هم این دو بیت نقش است:
"امیرزاده ای اعظم دلاور دوران
امیر اویس که بد فخرآل نوشروان"
"بهفده رمضان و بسال نهصد و بیست
شهید گشت و روان شد بروضه رضوان"
و سپس در حاشیه این دو بیت نوشته شده است:
"زیر گل سنگدل ای غنچه رعنا چونی
بی تو ما غرفه بخونیم تو بی ما چونی"
"سلک جمعیت ما را فلک از هم بگسست
ما که جمعیم چنینیم تو تنها چونی"
این سنگ مزار که شرح نارسایش گذشت زیباترین سنگ مزاری است که تا کنون دیده ام و هر گاه شایستگی داوری در من بود می نوشتم که شاهکار هنر سنگتراشی ایران است(دست کم بعد از اسلام)، گه با دست توانای یک هنرمند بی نام و نشان ایرانی آفریده شده است.

سنگ مرمری که در بالای مزار امیر اویس آل نوشروان برپا داشته اند
این بود آنچه که بر سنگ مزار "امیر اویس آل نوشروان" دیده ام. از خود او که چگونه "امیر"ی بود و چرا "شهید" شد سخنانی که شایسته نقل باشد در میان نبود. بیافزاییم که به نشانه هایی این اندیشه در من راه یافت که گویا "سنگ مرمر ایستاده" را دیرتر از "سنگ مرمر روی مزار" کار گذاشته باشند و شاید "سنگ روی مزار" به سفارش پدر و مادر "امیر اویس" و "سنگ ایستاده" به سفارش کسی یا کسانی دیگر سنگ تراشی شده است.
با این گفتار طرح و تصویرهایی از چند سنگ مزار دیگر پیوسته است که امیدوارم در برگه های "هنر مردم" برای چاپ همه آنها جایی گشوده باشد. ناچارم برای نقش چند سنگ مزار حاشیه ای بنویسم.
یکی سنگ مزار دهکده "برزک" کاشان است که بر مزار زنی بود (مرحومه خانم سلطان) و نیمه خورشیدی را با چشم و ابرو در بالای سنگ مزار نقش کرده بودند. این گونه نقش را تاکنون در دو جا و فقط در همین ده بر روی سنگ مزار دو زن دیده ام.
یکی دیگر پیکر شیری است که از سنگ تراشیده شده و بر مزار پهلوانی به نام "شکر الله قهرودی" در دهکده "قهرود" کاشان دیده ام که شمشیری در کمر شیر و قلاده ای در گردن شیر نقش است. چنین "سنگ شیر" ی را در دهکده ی "مهاباد" چهره یک انسان هم نقش شده بود. از رمز "چهره انسان در دهان شیر" آگاه نیستم و گشایش رمز را به خوانندگان گرامی واگذار می کنم. امید است که محبتی فرمایند و اگر از آن آگاهی دارند بهره مندم سازند. شاید یادآوری این شعر به گشایش رمز یاری دهد:
"گر بزرگی به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی"

سنگ مزاری در دهکده "بَرْزُک" کاشان با نقش خورشید درازا 38 سانتیمتر

سنگ مزاری در "قُهرود". اهل ده می گویند قبر پهلوانی است به نام شکر الله قهرودی و این نام در پای شیر کنده شده است اما تاریخ سنگ خوانا نیست. درازای پایه 120 سانتیمتر.
پی نوشت:
1- در "اسپانیا" و درون غارهای "لتامیرا" در کوه های "پیرنه" درون غارهای "لورته" و در چند غار دیگر نقش ونگارهایی از "گاو"، "گوزن"،ماهی، "ماموت" یافته شد که با آیین و ایمان مذهبی انسانهای پیش از تاریخ پیوستگی دارد و نشان دهنده نیروی هنر پرداز همان انسانهاست و گواه این هنر و مذهبی در دورترین روزگار با هم و کنار هم از پاکترین اندیشه ها زاییده شده اند
2- "واران" یکی از هفت ده "جاسب" است، و "جاسب" دهستان خوش آب و هوای است در یک دره میان کوههای قم و کاشان که از آنجا تا دلیجان 4 ـ5 فرسنگ است.
3 – (پاورقی ص 32)دهکده "فشندک" در "طالقان" "قزوین" است. در دفتر "منو گرافی فشندک" که به قلم همین نویسنده و به همت معلم و سرورم جلال آل احمد از طرف موسسه مطالعات و تحقیقیات اجتماعی دانشکده ادبیات منتشر شد به این سنگ قبرها اشاره کرده ام.

4 – (پاورقی ص 33) دهکده "مَشْکانْ" در چند فرسخی شمال "کاشان" است.
5 – (پاورقی ص 33) "نیاسر" دهی است خوش نما و خوش آب و هوا در پنج فرسخی کاشان. "چشمه سلیمانیه" که آتشکدهای داشته و "چهار طاقی" و "سوراخ رئیس" در همین ده است.
7 – "مَحالْ" نام یکی از محله های "اردستان" است

از دشت ها و کوه ها که بگذری و به سوی مرکز ایران بروی، آن سوی یک دشت سه،چهارکیلومتری، در شمال کوه مهر(رحمت)، دنباله غربی حسین کوه از دور نمایان است. اندکی نزدیک تر، نقش چند صلیب بزرگ بر دیواره عمودی حسین کوه پدیدار می شود و سرانجام از بالای تپه ای در جلوه کوه، (نقش رستم) رخ می نماید.سینه جنوبی حسین کوه در اینجا به طور طبیعی به صورت یک پرده بزرگ نمایشی به بلندی 70متر و پهنای 200متر درآمده است.در سمت راست این دیواره با زاویه ای، پرده نمایش دیگری به پهنای 30متر قرار دارد. دو سلسله هخامنشی و ساسانی به خوبی متوجه نمای خاص این تکه کوه شده و به نحو شایسته ای از آن استفاده کرده اند.
هر یک از سه نقش بزرگ صلیب شکل روبه رو و یک نقش در سمت راست زاویه کوه، آرامگاه یکی از شا هان هخامنشی است. کمی پایین تر از سطح سه آرامگاه روبه رو، شاهان ساسانی نقش های برجسته ای از خود باقی گذاشته اند.
در سمت چپ و اندکی جلوتر از دیواره کوه، برج سنگی مربع شکلی نمایان است که گویی نیمی از آن در خاک فرورفته. اینجا (کعبه زرتشت) خوانده شده و از آثار مسلم هخامنشی است. در آخر سینه کوه که دیده نمی شود، یکی،دو نقش دیگر ساسانی وجود دارد.
کف زمین اینجا در جلو دیواره کوه 10متر بالاتر از کف واقعی آن در زمان گذشته است. بر اثر جمع شدن خاک و خاشاک و سنگ، سطح این مکان بالا آمده است. کف حقیقی زمین، پایه (کعبه زرتشت) است.
آرامگاه (کورش) ساختمان کاملاً مشخص و جداافتاده ای در جلگه (پاسارگاد) در چهل کیلومتری (تخت جمشید) است. جایگزین کردن آرامگاه شاه در سینه کوه، یکی از ابتکارات (داریوش) بود. شاه های بعدی سلسله هخامنشی به پیروی از او آرامگاه خود را به همان شکل و ابعاد در سینه کوه ها ساختند.
شاید ملکه یا افراد بسیار نزدیک به شاه هم در همان آرامگاه جا داده می شدند، زیرا در داخل هر یک از آرامگاه ها بیش از یک تابوت سنگی وجود دارد. شاید اشیای گرانمایه یا سلاح شخصی شاه هم در کنار او گذاشته می شد که البته هم اکنون چیزی از دستبرد دزدان در امان نمانده است.
امروزه آرامگاه هر یک از شاهان هخامنشی در نقش رستم شناسایی شده که از سمت راست به چپ، به این ترتیب است.
آرامگاه تکی در دیواره راست زاویه، از آنِ خشایارشاه (456 468 پ. م) است. نقش های برجسته این آرامگاه از لحاظ هنر سنگتراشی از ظرافت خاصی برخوردار است زیرا در زمان این شاه، هنر هخامنشی به اوج تکامل خود رسیده بود.
اولین آرامگاه بر دیوار روبه رویی کوه متعلق به داریوش است(486- 522پ. م). آرامگاه بعدی در سمت چپ آن متعلق به اردشیر اول (424-465 پ.م) است که پس از خشایارشاه بر تخت نشست. سومین یا آخرین آرامگاه در سمت چپ بر دیوار روبه رو هم متعلق به داریوش دوم (404- 423 پ.م) است.
پس از داریوش دوم، دیگر در نقش رستم جا نبود و به ناچار دو شاه بعدی، اردشیر دوم (359 404 پ. م) و اردشیر سوم (338 358 پ.م)، آرامگاه های خود را در دامنه کوه مهر مشرف به سکوی تخت جمشید ساختند.
داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی (336 330 پ. م) به دست یکی از سردارانش به نام بسوس(Bessus) در نزدیکی دریای مازندران از پای درآمد.
پلوتارک (Plutarch) می نویسد که یکی از سربازان اسکندر، به هنگام مرگ شاه فرارسید. داریوش از او آب خواست. پس از نوشیدن آب و پیش از جان سپردن، داریوش اظهار تاسف می کند که در موقعیتی نیست که بتواند به نحوی شایسته از آن مرد تشکر کند. ساختمان آرامگاه هر شاه در دوران شاهی او شروع می شد. داریوش سوم نگون بخت فرصت نیافت ساختمان آرامگاه خود را تمام کند. آرامگاه او امروزه در گوشه جنوبی و کمی دورتر از سکوی تخت جمشید به همان حالت نیمه تمام، باقی مانده است.
به این ترتیب جز آرامگاه کمبوجیه، جانشین کورش بزرگ که سرنوشت جنازه اش پس از بازگشت از مصر معلوم نشد، آرامگاه یکایک پادشاهان هخامنشی شناسایی شده است.
نمای جلویی هر یک از آرامگاه ها، چه در نقش رستم و چه در تخت جمشید، سه بخش افقی دارد؛ بخش بالایی به نمایش یک صحنه از مراسم دینی و درباری اختصاص یافته است. بخش مستطیل شکل میانی که حالت صلیب بزرگی به تمامی نما داده ورودی آرامگاه است. بخش پایینی نیز صاف و خالی از نقش است.
در بخش بالایی، نقش شاه دیده می شود که در لباس (پارسی) در سمت چپ صحنه روی یک سکوی سه پله ای ایستاده و به شعله های آتشی می نگرد که از یک آتشدان زبانه می کشد. او در دست چپ کمان گرفته و دست راستش را با کف باز به سوی آتش بلند کرده است. در گوشه بالای سمت راست صحنه، نشان گردی است با خط منحنی که شاید مظهر خورشید و هلال ماه باشد. در بالای همان نقش، انسان بال دار ((فر ‎ْشاهی) بنابر نظریه استاد شهبازی) دیده می شود که حلقه ای در یک دست گرفته و دست دیگر را به نشان تبرک بلند کرده است. شماری از افسران (پارسی) و (مادی) یا بزرگ زادگان ایرانی در کنار ایستاده اند.
هم شاه و هم آتشدان جلو او روی یک تخت روان به شکل کرسی قرار دارند که 28 نماینده کشورهای تابعه به عنوان (تخت­رانان) آن را روی دست های خود بلند کرده اند.
در آرامگاه داریوش بزرگ، کتیبه ای پشت نقش شاه و همچنین میان دو نیمه ستون مرکزی دیده می شود که در آن از یکایک (تخت رانان) نام برده شده که کمک شایانی به شناسایی دقیق این افراد کرده است. در همین کتیبه، داریوش بزرگ خود را معرفی کرده و سپس می گوید:
(…آن که دوست من بوده است، او را ثروتمندانه پاداش داده ام. به خواست اهورامزدا، اینها هستند کشورهایی که من تسخیر کردم، بیرون از کشور پارس. بر آنها حکومت کردم، آنها هدیه آوردند و آنچه من دستور دادم انجام گرفت. قانون من محکم بود. اگر تو فکر کنی [بپرسی] کشورهایی که داریوش شاه داشت کدامند، بنگر به آنان که تخت مرا بلند کرده اند و آنها را خواهی شناخت… آن گاه خواهی دانست که نیزه مرد پارسی دور رفته است، آن گاه خواهی دانست که مرد پارسی دور از ایران نبرد کرده است).
با کمی دقت می توان دید که پایه های کرسی شاه، چندانگشتی از زمین بلند شده؛ یعنی به حرکت درآمده است. چون (تخت رانان) زیر کرسی دید کافی نداشتند، فرد دیگری باید یکی از پایه های کرسی را از بیرون می گرفت، در حالی که فرد دیگری پایه دیگر کرسی را گرفته آن را می کشید. این فرد دومی در سمت راست کرسی قرار گرفته، اما دست هایش را به طور غیرطبیعی به سمت عقب برده است.
بخش مربع شکل میانی نمای آرامگاه که باز هم برای تمام آرامگاه ها یکسان است، بنای جلویی یک ایوان کاخ هخامنشی را نشان می دهد. این ایوان چهار نیمه ستون با سرستون های گاو دوسر دارد که تیر چوبی زیر سقف را بر دوش خود نگه داشته اند. لبه سقف با دندانه مزین شده است. درگاهی میان دو ستون وسطی که به داخل آرامگاه راه دارد به چهار تکه افقی تقسیم شده است. سه تکه بالایی، کاملا سنگی بوده، تکه پایینی به عرض 5/1متر از دو لنگه در تشکیل شده که بر پاشنه در می گشتند. بی شک هدف این بود که پس از دفن شاه، آرامگاه برای ابد بسته بماند اما با گذشت زمان و شاید اندکی پس از انقراض شاهنشاهی هخامنشی، آرامگاه ها یکی پس از دیگری شکافته شد و هرچه از اشیای گرانبها در آن بود به تاراج رفت.
کوروش کبیر
کوروش کبیر , داریوش , سیاووش کیانی و … همه و همه از افتخارات ایران هستند.کسایی که تونستند به ایران خدمتی انجام بدهند. شایسته نیس در مورد این افتخارات ملی بیشتر بدونیم؟رستم دستان و آرش کمانگیر و … هر کدام روزگاری به ایرانی بودن خودشون افتخار می کردند.و چه بسا هیچ کدام زایده خیال یک ایرانی دوست نبوده اند.
لین تاپیک رو ایجاد کردم که واستون از کوروش بگم. درست نیس که خیلی از ایرونی ها حتی ندونن قبر کوروش کجاس.خیلی ها حتی نمی دونن اولین قانون بشر توسط کوروش نوشته شده. بیایم در مورد گذشته خودمون بیشتر اطلاع داشته باشیم. گذشته ای که سراسر غرور و افتخار بوده.

1


تعداد صفحات : 40 | فرمت فایل : Word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود