چکیده
ایمانول والرشتاین یکی از شخصیتهای مهم در مطالعات اجتماعی، به ویژه جامعه شناسی و نظریه پردازی توسعه است. وی پایه گذار نظریه نظام جهانی و از پیشتازان نظریه پردازی در توسعه است. نظریه نظام جهانی پیوند آشکاری با مکتب وابستگی داشت این نظریه زمانی مطرح شد که اختلافات شدیدی میان مکاتب نوسازی و وابستگی بوقوع پیوسته بود، عده ایی به این نتیجه رسیدند برای نشان دادن راه توسعه به کشورهای جهان سوم در چارچوب دیدگاه وابستگی نمی توان به بسیاری از فعالیتهای جدید اقتصاد جهانی سرمایه داری دست زد از این رو نظریه نظام جهانی را مطرح کردند. خصیصه اساسی این نظریه کل گرایی آن می باشد این نظریه اقتصاد جهانی را به عنوان واحد تحلیل نظام جهانی در نظر گرفته است ویژگی ذاتی اقتصاد جهانی انباشت سرمایه است که به صورت انحصاری در دست عده ایی خاص است از این رو برای بسیاری از جوامع بحران پیش خواهد آمد و راه گریز از این بحران را برای این جوامع، مبارزات سیاسی می دانند و این در حالی است که نظریه مکتب وابستگی جوامع استثمار شده را محکوم به توسعه نیافتگی می دانند اما نظریه پردازان نظام جهانی با این قضیه مخالفند و نسبته به آینده این کشورها تصویر بدبینانه ایی ندارند و معتقدند که این جوامع نیز می توانند به توسعه برسند.
مقدمه
بسیاری از نظریه های جامعه شناسی به بررسی مباحث و افکار مارکس پرداخته اند و هر کدام از اینها ادعا می کنند که وارث راستین نظریه مارکس هستند، اما بین اینها اختلافات عمیقی وجود دارد از جمله این نظریات می توان به جبر گرایان اقتصادی، مارکسیسم هگلی، مکتب انتقادی یا فرانکفورت و نومارکسیستها اشاره کرد. در قمستی از مباحث نومارکسیستی، اندیشمندانی وجود دارند که مباحث اقتصادی را به جامعه شناسی پیوند می دهند که از میان آنها می توان به باران، سوییزی و بریورمن اشاره کرد، اما گروهی دیگر هستند که در زمینه مارکسیسم تاریخی کارهایی را انجام داده اند. از جمله آنها می توان به والرشتاین که نظریه نظام جهانی را مطرح کرد ا شاره نمود. (رتیزر، 188:1377)
دو جریان فکری تا آغاز دهه 70 بر عرصه های اقتصادی، اجتماعی و نظریه های علمی تسلط داشتند، یک جریان فکری به تفسیرهای رایج و کلاسیک مکاتب نوسازی و وابستگی در تغییر اجتماعی به معنای عام و توسعه به معنای خاص مربوط می شد و جریان فکری دیگری همه ابزارها وشیوه های بررسی علمی در عرصه علوم اجتماعی را شامل می شد که تا آن زمان بر جریان تفکر مطالعات کلاسیک علوم اجتماعی سیطره داشت که با مطرح شدن نظریه نظام جهانی عرصه بر این دو جریان فکری تنگ شد و نظریه نظامی جهانی واکنشی نظام مند نسبت به اینها بوجود آورد و اینها را به چالش کشاند. (اولرشتاین a : 122:1377)
والرشتاین در دهه 1960 به عنوان متخصص آفریقا آوازه ای به هم زد، مهم ترین خدمت او به جامعه شناسی، کتاب نظام نوین جهانی است. این کتاب توفیقی فوری به دست آورد. نظام نوین جهانی با استقبال جهانی روبه رو گشت و به نه زبان ترجمه شد. در 1975، جایزه پر حیثیت سوروکین به خطر کتاب نظام نوین جهانی، نصیب والرشتاین شد. از آن به بعد، همچنان کار در درباره این موضوع را ادامه داد.
(رتیزر، 250:1377)
نظریه نظام جهانی والرشتاین در احیای تحقیق تاریخ نظری نقش بسیار مهمی داشته است اهمیت این نظریه به حدی است که هم اکنون به یکی از کانونهای تفکر و تحقیق در جامعه شناسی تبدیل شده است.
چهار چوب نظری:
ریشه فکری مکتب نظام جهانی از دو منبع فکری عمده یعنی ادبیات نئومارکیستی در زمینه توسعه و مکتب فرانسوی سالگشت می باشد. والرشتاین بسیاری از مفاهیم وابستگی را در نظریه نظام جهانی پذیرفته است اما در ادامه راه مسیر خود را جدا نمود و تفاوتهایی بین آنها دیده شود (سو، 210:1380). واحد تحلیل در نظریه نظام جهانی، کل نظام جهانی است این دیدگاه کل نگر است در حالی که واحد تحلیل در نظریه وابستگی، کشورهای ملی می باشند در حالی که نظریه نظام جهانی کل جهان را مورد مطالعه قرار داده است اما مکتب وابستگی کانون مطالعه خود را روی کشورهای پیرامون قرار داده است. تفاوت دیگری که بین این دو مکتب وجود دارد این است که مکتب وابستگی برای استعمار کشورهای پیرامون که در نتیجه آن توسعه نیافته می شوند راه گریزی را نمی بیند در حالی که نظریه نظام جهانی زیربار مواضع تعیین گرایانه نمی رود (سو، 1380: 40-237 ، به نقل از ازکیا). از دیگر منافع فکری نظام جهانی مکتب سالگشت یا "آنالز" است این مکتب به عنوان یک واکنش اعتراض آمیز در مقابل تخصصی شدن بیش از حد رشته های علوم اجتماعی از حوزه های رسمی دانشگاهی بوجود آمد. (سو، 1380: 210).
جامعه شناسان کلاسیکی همچون وبر و مارکس در جریان فکری اندیشه والر اشتاین تاثیر داشته اند. والرشتاین مفهوم اقتصاد جهانی سرمایه داری را از این دو اخذ کرده است. وی مفاهیم سرمایه داری، روابط و مناسبات تولید و انباشت سرمایه در حرکت تاریخ را از مارکسیم گرفته است. (ازکیا، 304:1384)
والرشتاین نظریه نظام جهانی را در اوایل دهه 1970 ارائه کرد وی به مفهوم اقتصاد جهانی اشاره می کند و معتقد است که جهان جدید از یک اقتصاد جهانی سرمایه داری تشکیل شده است و دولتهای ملی بخش هایی از یک کل هستند و برای فهم تعارض های طبقاتی داخلی و نزاع های سیاسی یک دولت می بایست که اقتصاد جهانی را بشناسیم. اندیشه تاریخی والرشتاین در قالب تحلیل تاریخی – ترکیبی به کار گرفته شده است او سعی می کند که توسعه نامتوازن سرمایه داری را از جنبه های مختلف اقتصادی و اجتماعی بشناسد و نیز تکامل تاریخی هر کشور یا منطقه را در یک قالب زمانی بگنجاند. (از کیا، 306:1384)
روش شناسی نظام جهانی
یکی از اصول اساسی نظریه نظام جهانی کل گرایی آن می باشند والرشتاین روش شناخت بسیار از تحقیقات علمی را مورد انتقاد قرار می دهد و به نظر وی این شیوه بررسی آنها به دلیل "تحدید و نه ترغیب" بسیاری از پرسشهای تحقیقی و هم به خاطر ضعف آنها در طرح عقلانی گرینه های واقعی تاریخی که وجود دارند قابل نقد می باشند. (سو، 1380: 13-212، به نقل از ازکیا)
نظریه عمومی سیستمها با این ویژگی که تفکیک و تخصصی شدن علوم و حیطه های علمی شیوه ای مناسبی نیست بر نظر نظام جهانی تاثیر داشته است. در نگاه تئوری سیستم ها تخصصی شدن علوم موجب جزیی نگریی و سطحی اندیشی در بسیاری ا ز موارد می شود که برای عرصه های علمی این زیانبار می باشد به عقیده والرشتاین علوم اجتماعی، شامل انسان شناسی، اقتصاد، جغرافیا، علوم سیاسی و جامعه شناسی رشته های مجزایی نیستند و این نوع تقسیم بندی ها غیر منطقی است و به نظر او تاریخ و علوم اجتماعی یک امر واحدی است و آن هم علم اجتماعی تاریخی است. این کلی گرایی نیز چالش هایی را بوجود آورد زیرا با مطالعات منطقه ای تطبیق نداشت و نظریه نظام جهانی را به عنوان یک تئوری کلان که هم با واقعیت سروکار دارد و هم در یک سطح کلان می تواند آنها را در یک کلیت تاریخی اجتماعی جای دهد، مطرح کرد. (ازکیا، 1384: 9-308)
نظام جهانی :
واحد تحلیل در نظریه نظام جهانی با واحد تحلیل مارکسیتها تفاوت دارد. والراشتاین بر عکس مارکسیتها که به کارگران، طبقات و ساخت دولتها می پردازند، توجهی نکرد او بیشتر این واحدها را برای مقصود خود بسیار محدود می دانست. در عوض، یک پدیده گسترده اقتصادی با تقسیم کاری در گسترده ترین ابعاد و بدون مرزهای سیاسی و فرهنگی، را به عنوان واحد تحلیل خود برگزید. او این واحد را در مفهومش از نظام جهانی پیدا کرده، مفهومی که یک نظام اجتماعی متکی برخود با مرزهای معین و پهنه عمر مشخص را در بر می گیرد؛ به این معنا که نظام جهانی دوام ابدی ندارد. این نظام خود از انواع ساختارها و گروههای اجتماعی تشکیل می شود. این نظام از اجتماع نیروهای گوناگون ترکیب شده است که ذاتاً با یکدیگر تنش دارند، این نیروهای همیشه آمادگی از هم گسیختن نظام را دارند. نظام جهانی یک مفهوم انتزاعی است.
(ریتزر، 274:1377)
پویایی و تحرک ساختار اقتصادی و سیاسی ویژگی بارز نظام جهانی به شمار میرود. این نظام از نظر اقتصادی به وسیله تقسیم کار نا برابر جغرافیایی فی مابین مرکز به عنوان تولید کننده ثانوی کالاهای کارخانه ای، و پیرامون تولید کننده اولیه مواد خام تعیین می شود این روابط قدرت هم شامل سلطه مرکز بر پیرامون است و هم شامل مبارزه ای است که به منظور تسلط یک واحد سیاسی بر سایرین در درون مرکز صورت می گیرد (والرشتاین a ، 123:1377)
والرشتاین خاستگاه نظام جهانی را در فاصله سال 1450 تا 1640 در نظر می گیرد. مهمترین تحویل در این قضیه، انتقال از تسلط سیاسی و نظامی به سلطه اقتصادی است و آنچه که از همه مهمترجلوه می کند مسائل اقتصادی است وبه نظر والرشتاین قدرت تسلط اقتصاد بیشتر از سیاست است به نظر او ساختارهای سیاسی کم تحرکند، در حالی که استثمار اقتصادی "جریان انتقال مازاد قشرهای پایین به قشرهای بالا از حاشیه به مرکز واز اکثریت به اقلیت را تسریع می کند."
(والرشتاین، 15:1974 به نقل از ازکیا)
ویژگی اصلی اقتصاد جهانی سرمایه داری این می باشد که تولید به منظور فروش در بازار با هدف عینیت بخشیدن به حداکثر سود است در چنین نظامی که تولید بر اساس تولید برای کسب سود است، به همان اندازه انسانها به دنبال نوآوری در شیوه های جدید تولید هستند که بتوانند حداکثر سود را برای آنها فراهم آورد. والرشتاین معتقد است که سرمایه داری با تقسیم کار بین مناطق جهان از ابتدا به صورت اقتصاد جهانی بوده است و سه منطقه در اقتصاد جهانی وجود داشته اند در میان دو منطقه مرکز و پیرامون، نیمه پیرامون قرار دارد و هر یک از این مناطق سه گانه، تولید خاص خود، شیوه تاریخی کار خاص خود را دارا هستند.
(والرشتاین a ، 125:1377)
والر اشتاین معتقد است که همه چیز در درون نظام های سرمایه داری در روند تاریخی تبدیل به کالا می شود و بیان می کند که یکی از ویژگیهای ذاتی این نظام انباشت پایان ناپذیر سرمایه و تمرکز آن در دست عده ایی خاص است که سرمایه داران در تعقیب انباشت هر چه بیشتر سرمایه جز منافع خود به چیزی دیگری نمی اندیشند. والر اشتاین معتقد است که نظام اقتصاد جهانی سرمایه داری در یک بحران ساختاری قرار دارد و بنابراین، مجبور به تحول است. نبرد سیاسی کلید گذار است. وی معتقد است که سرمایه داری موجب بینوایی و بدبختی واقعی کشورهای جهان سوم شده است و مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشورها توسعه نیافته تا زمانی که در درون چارچوب سرمایه داری جهانی قرار دارند همچنان لاینحل باقی خواهد ماند. (والر اشتاین، 195:1381)
به نظر والرشتاین زنجیره های کالایی در جهت های جغرافیایی بین مراکز و پیرامون تصادفی نبوده اند. همه آن ها که در نقشه های جغرافیایی وجود دارند از نظر شکل دارای مرکزیت هستند. نقاط اصلی آن ها چند گونه است، اما مقصدهای آن ها تنها در چند منطقه تفاوت دارد بدین معنا که آن ها گرایش داشتند که از پیرامون اقتصاد جهانی سرمایه داری به مرکز یا به هسته های مرکز انتقال یابد.
(والرشتاین، 143:1381)
سوالی که در این جا مطرح می شود این است که به چه دلیل اقتصاد جهانی سرمایه داری به مناطق مختلف تقسیم می شود. والراشتاین معتقد است که انتقاد مازاد باعث به وجود آمدن این فرآیند شده است به عقیده وی در حالی که در ابتدای این فرآیند تاریخی، ثروت اقتصادی مناطق اقتصادی به ظاهر تفاوت چندانی باهم نداشت، انتقال جریان مازاد در طول فقط یک قرن کافی بود تا تمایز آشکاری میان مرکز و پیرامون به وجود آورد" و با جریان خارج شدن مازاد از یک منطقه به منطقه ایی دیگر این امر به وقوع پیوست (سو، 1380: 9-228 ، به نقل از ازکیا). مناطق مرکزی به واسطه انحصار بخش هایی از زنجیره کالایی می توانستند مازاد را از مناطق پیرامونی جذب نمایند و به نظر والرشتاین تفاوت های بین مناطق جهانی از جنبه های مختلف تا سال 1450 قابل مشادهد نبود فقط در سال 1600 این تفاوتها در نتیجه عملکرد اقتصادی جهانی سرمایه داری دیده شدند. (ازکیا، 334:1384)
و سوال دیگر این که، این نابرابری چگونه کار می کند؟ با تفاوت واقعی که به دلایلی در بازار رخ می دهد، شروع می شود. مثلاً به دلیل کمیابی (موقتی) رون پیچیده تولید، یا کمیابی تصنعی که بوجود می آیند، موجب می شوند که کالاها از منطقه ای که با وفور امواج است به طریقی به منطقه ای که دچار کمیابی است به قیمتی فروخته می شود که هزینه واقعی ترین را مجسم می سازد. در صورتی که همان کالا اگر در جهت خلاف آن انتقال داده شود، قیمت آن پایین تر خواهد بود آن چه در واقع رخ میدهد انتقال بخشی از کل سود (یا مازاد) از منطقه تولید شده به منطقه دیگریست. این روابط در واقع روابط مرکز پیرامون را تصویر می کند. از سوی دیگر تمرکز سرمایه در مناطق مرکزی موجب به وجود آمدن پایه های مالی و انگیزه های سیاسی برای ایجاد دستگاههای دولتی نسبتاً نیرومند می شود که از جمله توانایی های آن ضعیف نگه داشتن دستگاههای دولتی مناطق پیرامون است. بدین طریق آن ها توانستند این ساختارهای دولتی را مجبود سازند روند تخصصی شدن بیش تری را در قلمرو حکومتی خود بر حسب پایین آوردن سلسله مراتبی زنجیره های کالایی، بهره برداری از پرداخت دستمزد پایین و ایجاد تقویت ساختار مناسب خانواری که بقای چنین نیروهای کاری را روا می دارد، بپذیرند.
(والر اشتاین، 157:1381)
با این وجود به نظر والراشتاین اقتصادی های مرکزی می توانند ساختارهای دولتی نیرومندی ایجاد کنند، در حالی که اقتصادهای پیرامونی دارای ساخت دولتی ضعیفی هستند که نمی توانند بر روابط اقتصاد بین المللی خود اعمال کنترل نمایند. گروههای حاکم در کشورهای پیرامونی خواه ناخواه در امر انتقال مازاد اقتصادی با مرکز همکاری می کنند و دولت پیرامونی تنها بازتاب انفعالی اقتصادی بین المللی است. و به نظر والراشتاین امروز در سطح جهان چیزی جز نظام اقتصادی سرمایه داری حاکم نیست و همچنان که در این سطح نظام اقتصاد فنودالی وجود ندارد، به همین سان نمی توان از وجود نظام سوسیالیستی در اقتصاد جهانی سخن گفت.
(بشریه، 188:1384)
به نظر والر اشتاین در آ ینده در نظام جهانی ثباتی ها و اغتشاشاتی دیده می شود، اما لزوماً تصویری بدبینانه نیست و می گوید که این بی نظمی جهان نمی تواند به طور نامحدودی ادامه یابد باید راه حل های جدیدی برای آن پیدا کرد که این خود منجر به وجود آمدن یک نظام تاریخی جدید به جای نظامی است که تا کنون وجود نداشته است، در این مرحله به انتخاب های تاریخی می رسیم و به نظر والر اشتاین جهان تاریخی که ما در آینده وجود دارد تحت اراده و اختیار ما ساخته می شود.
(والرشتاین، 1376: 183)
ساختار نظام جهانی:
والر اشتاین نظام جهانی را به سه منطقه تقسیم می کند. او این ساختار سه گانه را با توجه به رابطه دیالکتیکی که با هم دارند برای درک رشد و توسعه مراکز و روابط دیالکتیکی این سه نظام و بخصوص نظام تاریخی سرمایه داری مطرح می کند و به نظر او ساختار نظام جهانی به سه منطقه عمده پیرامون، نیمه پیرامون و مراکز مشخص میشود و هر یک از این مناطق در بخش های گوناگون نظام جهانی دارای کارکرد خاص و تخصص یافته ایی هستند. (والراشتاین a ، 233:1377 به نقل از ازکیا)
1- مناطق مرکزی (هسته ایی): مناطقی هستند که بر اقتصاد جهانی تسلط دارند و بیشترین سود و منفعت را در اقتصاد جهانی سرمایه داری به خود اختصاص داده اند. این مناطق از ویژگیهایی نظیر بوروکراسی منسجم و نیروی نظامی قدرتمند، از لحاظ سیاسی با ثبات، برخوردار از نیروی کار آزاد، دارای تولید انبوه صنعتی می باشند. این مناطق برای بدست آودرن سود در اندیشه تسلط بر مناطق تسلط بر مناطق پیرامون می باشند و در این راستا یک مبادله نابرابری بین این مناطق بوجود می آیند. (ازکیا ، 1384: 14-313)
2- مناطق پیرامونی: مناطقی هستند که تحت استثمار و سلطه مناطق دیگر می باشند و دارای ویژگیهایی مثل، بوروکراسی ضعیف، کشاورزی متکی بر تولید مواد خام، ضعف دولت از نظر ساختار داخلی و خارجی، بر خوردار از نیروی کار اجباری، نبود نظام قوی صنعتی و بانکی و … می باشند. ویژگی مهم این مناطق تلاش در جهت اصلاح و نوسازی جامعه و اقتصاد برای هماهنگ سازی بیشتر با فرآیند انباشت سرمایه جهانی است.
3- مناطق نیمه پیرامون: این مناطق بین مرکز پیرامون وجود دارند یعنی مناطقی را که در حد فاصل استثمار کردن و استثمار شدن هستند را شامل می شود از جمله ویژگیهای این مناطق می توان به، از لحاظ سیاسی حد وسط دو منطقه مذکور و دارای ثبات ضعیفی هستند، دارای تولیدات نیمه صنعتی، کارگران صنعتی و پرولتاریایی در حال شکل گرفتن هستند این مناطق دارای کانون کشاورزان سهم بر می باشند. (ازکیا، 1384: 314)
به نظر می رسد که تفاوتهای ساختار مرکز و پیرامون، قابل درک نخواهد بود مگر این که به سومین موقعیت ساختاری که "نیمه پیرامون" است، توجه شود و نیمه پیرامون در حقیقت به منظور حرکت روان اقتصاد جهانی سرمایه داری بوجود آمده است. خود والراشتاین با تقسیم مناطق فقط به دو قطب قرمز و پیرامون مخالف بود چون به نظر او بعضی مناطق قابل انطباق با هیچ یک از مقولات مرکز یا پیرامون نیستند و جزء این دو منطقه محسوب نمی شود از این رو قطب نیمه پیرامون را نیز مطرح می کند. (سو، 221:1380)
اگر از دیدی دیگر به این مسئله نگاه شود، نیمه پیرامون را می توان یک پیشرفت تئوریک به حساب آورد چرا که محققان با بهره گیری از آن می توانند به بررسی پیچیدگی ها و سرشت در حال تغییر اقتصاد جهانی سرمایه داری بپردازند در ضمن وجود این لایه میانی یا نیمه پیرامون امکان می دهد که تغییرات جایگاه کشورها را نیز در جریان بحران ها و تضادهای درونی نظام جهانی سرمایه داری مطالعه و بررسی نماید. (از کیا، 314:1384)
راهبردهای ارتقاء از موقعیت پیرامونی به نیمه پیرامونی:
والرشتاین راهبردهایی را برای مناطق پیرامونی در نظر می گیرد تا شاید این مناطق بتوانند موقعیت خود را در نظام جهانی به جایگاه بهتری برسانند:
1- راهبرد دعوت از سرمایه گذاری: این نوع راهبرد مربوطه به دوره رونق است و فقط در صورتی که مشکلات زیاد نباشد عملی خواهد شد. ویژگی این راهبرد این است که برای کشورهای دارای صنایع ابتدایی نیز امکان پذیر می باشد. در این راهبرد سرمایه گذران که از طرف شرکتهای چند ملیتی در این مناطق صورت می گیرد با کمترین مشکل از ناحیه کشورهای پیرامون مواجه خواهد شد زیرا حکومت در کشورهای پیرامونی به حدی ضعیف است که نمی تواند بر کشورهای سرمایه گذار تاثیر بگذارد. کشوری مانند ساحل عاج با استفاده از این راهبرد توانست موقعیت خود را در نظام جهانی بهتر سازد. (ازکیا، 319:1384)
2- راهبرد استفاده از فرصت: این راهبرد در زمان نوسانات قیمت بازار جهانی کاربرد دارد یعنی زمانی که نظام بازار جهانی دچار رکورد و بحران می باشد راهبردی که در این جا مطرح می شود راهبرد جایگزینی واردات یعنی تولیدات صنعتی در داخل کشور به وسیله فن آوری وارداتی. این راهبرد زمانی قابل استفاده است که این مناطق دارای دولتی قوی هستند تا بتوانند به محض موقعیت سیاسی ضعیف کشورها مرکز فن آوری را از آن کشورها وارد کنند. روسیه و ایتالیا از این راهبرد استفاده نموده اند.
3- راهبرد اتکاء به خود: این راهبرد بیشتر بر عوامل درون زا تاکید دارد، این راهبرد به علت قرار گرفتن کشورهای پیرامون در نظام جهانی چندان کاربردی ندارد. و تعداد کشورهایی که با این راهبرد تا کنون موفق شده اند خیلی کم هستند از نمونه های موفق می توان به تانزانیا اشاره کرد که با استفاده از این راهبرد به توسعه استقلال اقتصادی رسید. (همان: 18 – 317)
راهبردهای ارتقاء از موقعیت نیمه پیرامونی به مرکزی:
زمانی بسیاری از کشورهایی که هم اکنون در موقعیت مرکزی هستند خود نیمه پیرامون بوده اند و از راه های گوناگون به این موقعیت کنونی رسیده اند به نظر والرشتاین، عامل اساسی این تغییر موقعیت، در اختیار داشتن بازار بزرگ است که بتواند کاربرد فن آوری پیشرفته را توجیه نماید که در راستای آن هزینه بسیار کمتری برای کشورهای نیمه پیرامونی دارد. در مجموع کشورهای نیمه پیرامونی می توانند با استفاده از یکی از راهای زیر، بازار محصولات ملی خود را گسترش دهند.
1- یکی از این شیوه ها گسترش مرزهای سیاسی است به گونه ایی که کشورهای نیمه پیرامونی از طریق مشارکت یا تسلط بر دیگر کشورها می توانند بازار داخلی خود را گسترش دهند.
2- یکی دیگر از این راهها بوجود آوردن نظام مالیاتی و تعرفه ایی برای کالاهای وارداتی از دیگر کشورها می باشد.
3- سیاستهایی را به وجود آورد که تولیدات ملی بتوانند توان رقابت را از هر نظر با کالاهای وارداتی داشته باشند به عنوان مثال این دولتها می توانند با اختصاص کمکهای مالی هزینه های تولید را پایین آورد. و به طور غیر مستقیم باعث افزایش قمیت کالاهای وارداتی شوند و…
4- کشورهای نیمه پیرامون می توانند با ارتقاء سطح دستمزدها، قدرت خرید را در داخل بالاببرند این سیاستها قابلیت ترکیب را نیز دارا هستند و می توان در یک کشور نیمه پیرامون از یک یا چند گونه از نوع شیوه ها استفاده نمود.
(سو، 1380: 225)
انتقاد وارده بر نظریه نظام جهانی:
امروزه نظریه نظام جهانی منبع اصلی ایده های نو و تحقیقات تاریخی است و با این وجود انتقاداتی نیز بر آن وارد شده است:
1- تصلب و شی گونگی: یکی از انتقادهایی که به این نظریه شده است این می باشد که والراشتاین دنباله رو راه پاسوز بوده است و معتقدند که والراشتاین به نظام جهانی جسمیت بخشیده است مثلاً می گویند والراشتاین در تقسیم بندی مناطق جهانی هر منطقه از نظام جهانی را دارای کاردکرد خاص می داند،؟
(ازکیا، 1384: 349)
در پاسخ به این انتقاد گفته شده است که نظام جهانی یک مفهوم مجسم نیست، بلکه "هدف دیدگاه نظام جهانی این است که واحدهای تحلیل را برای ترسیم یک بنای یکپارچه در طول جریان تحقیق با هم ترکیب می نماید" خود والرشتاین نیز می گوید که نظام جهانی تنها "ارائه یک دسته فرضیات در چارچوب تحلیل نظام جهانی بوده است که این فرضیات را می تواند، اثبات یا اصلاح و تجدید نظر کرد و چیزی که در این بین ارزش دارد این است که تعریف و تشریح واحدهای تحلیل یعنی نظام های تاریخی به اهداف اصلی فعالیت علمی تبدیل می شود" (سو، 271:1380)
2- غفلت از موارد خاص توسعه در تاریخ: سطح تحلیل نظام جهانی کلی است و به مسائل دورنی و جزء اهمیت نداده است از این رو به این موضوع ایراد گرفته اند. (ازکیا، 1384: 350)
در پاسخ به این انتقاد بیان شده است که گرچه نظام جهانی عموماً توجه خود را پویشهای جهانی معطوف ساخته است، اما این تاکید نباید اندیشمندان را از تلاش برای تطبیق این دیدگاه با موارد خاص توسعه در سطوح ملی و محلی باز دارد.
(سو، 1380: 272)
3- تحلیل اقشار اجتماعی: یکی از انتقاداتی که به این نظریه شده است این می باشد که طبقات و ستیزهای اجتماعی در جریان تولید در این نظریه به دست فراموشی سپرده شده است (راش ، 1377: 261، به نقل از ازکیا) والراشتاین در پاسخ به این انتقاد این موضع گیری منتقدان را رد می کند و بیان می کند. "نه تنها تصور واقعی من این است که مبارزات طبقاتی در پویش های سرمایه داری از نقش بسیار مهمی برخودارند بلکه مهم ترین و چشم گیر ترین بخش کتاب خود، را نیز به تحلیل علت همسانی های اشکال مبارزات طبقاتی اختصاص داده ام" والرشتاین یک جبش جهان شمول مبارزه طبقاتی را یک ضرورت می داند.
(سو، 1380: 273)
4- اقتصاد گرایی مفرط: از انتقاد مهمی که به نظریه نظام جهانی شده است این است که والراشتاین در تبیین ساختار نظام جهانی عوامل اقتصادی را بر دیگر عوامل ترجیح داده است و عوامل سیاست، فرهنگ را در عرصه حیات اجتماعی به دست فراموشی سپرده است. (ازکیا، 1384: 351)
نتیجه گیری:
نظریه نظام جهانی از موضوعات مهم حوزه های مطالعات و جامعه شناسی به شمار می رود این نظریه آخرین خط فکری پدید آمده در حوزه توسعه است و از نظریه های مهم انتقادی محسوب می شود. این نظریه بر خلاف نظریه های جریان اصلی که به توصیف و تبیین آنچه واقعیت موجود تلقی می شود بسنده می کنند و مبانی فرا نظری علم گرایانه خود را مورد باز اندیشی قرار نمی دهند، و هم نسبت به واقعیت روابط بین المللی موضعی انتقادی دارد دیدگاه های مکاتب وابستگی و سالگشت در بنیان فکری اندیشمندان نظریه نظام جهانی موثر بوده است. ویژگی بارز این نظام کلی گرایی آن می باشد این نظریه اقتصاد جهانی را به عنوان واحد تحلیل خود برگزیده است که خصیصه بارز آن انباشت سرمایه می باشد نظریه نظام جهانی نظام تاریخی را متشکل از سه منطقه مرکز، نیمه پیرامون و پیرامون می داند. نظریه جهانی برخلاف مکتب وابستگی، امکان تغییر در موقعیت تاریخی بشری را امکان پذیر می داند و اندیشمندان این مکتب معتقدند که جوامع توسعه نیافته می توانند موقعیت ساختاری خود را در نظام جهانی تغییر دهند. با این حال به این مکتب نیز انتقادهایی وارد شده است که اندیشمندان این نظریه در صدد رد این انتقادات و اصلاح اندیشه های مربوط به این نظریه می باشند.
منابع:
1- ازکیا، مصطفی (1384) جامعه شناسی توسعه، تهران : نشر کیهان
2- بشیریه، حسین (1384) اندیشه های مارکسیستی، تهران : نشر نی
3- ریتزر، جورج (1377) نظریه جامعه شناشی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی
4- سو، الوین (1380) تغییرات اجتماعی و توسعه، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
5- والرشتاین (a)، امانوتل (1377) ظهور و سقوط آتی نظام سرمایه داری، ترجمه بهروز علیشیری، راهبرد شماره 16-156
6- والرشتاین، امانوئل (1376) آینده نظام جهانی سرمایه داری در دوره پس از جنگ سرد، ترجمه حمید احمدی، راهبرد، شماره 13
7- والرشتاین، امانوئل (1381) سرمایه داری تایخی، ترجمه یوسف نراقی، تهران: نشر قطره
8- والرشتاین، امانوئل (1377) تحلیل های بین المللی و تحلیل جهانی، ترجمه بهروز علیشیری، راهبرد، شماره 16-15
1
19