مقابله با کودک آزاری (مروری بر راهکارهای موجود)
مقدمه
کمتر کسی را می توان یافت که در کودکی مورد آزار و اذیت این وآن قرار نگرفته و به نوعی تنبیه نشده باشد. کودکان همواره آسیب پذیر ترین اقشار جامعه هستند که به دلائل مختلف از جمله پایین بودن سن و نداشتن مهارتهای کافی قادر به حفاظت و حمایت کامل از خود نبوده و نیازمند حمایت بزرگسالان و به خصوص والدین خود هستند. اینان انسانهایی هستند که اغلب با حقوق خود آشنا نیستند و نمی توانند در برابر انواع بدرفتاریها در خانواده از خود محافظت کنند. این معضل بزرگ اجتماعی که از آن به عنوان کودک آزری یاد می شود همه جوامع چه پیشرفته و چه در حال توسعه را در بر گرفته وآثار کوتاه مدت و بلند مدت متعددی را هم در شرایط فعلی و هم بر آینده او یعنی دوران بزرگسالی بر جای می گذارد ؛ اثراتی که گاه بسیار جبران ناپذیر است.
کودک آزاری یعنی هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث زیان روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود. شکل های متعددی از کودک آزاری وجود دارد که آثار آن می تواند آشکار یا مخفی باشد و تنبیه بدنی و تجاوز جنسی به کودک هم از انواع کودک آزاری است که علائم آن قابل ردیابی است. ممانعت از حاضر شدن کودک در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام یا زیرزمین از اشکال مخفی کودک آزاری است. طبق تعریف پیمان نامه جهانی حقوق کودک، افرادی کودک محسوب می شوند که زیر 18 سال سن داشته باشند (20). اما از نظر سازمان بهداشت جهانی انسان از بدو تولد تا سن 15 سالگی کودک نامیده می شود( 10 ) و کودک آزاری از نظر این سازمان عبارت از هرگونه آسیب و یا تهدید سلامت جسم، روان، سعادت، رفاه و بهزیستی کودک یا هرگونه کوتاهی و غفلت و انجام هر نوع عملی است که موجب آزار جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی کودک شده و به رشد و سلامتش ضربه بزند. معمولا کودکان بیمار, نارس، بدخلق، بازیگوش و بهانه گیر و کودکانی که ناخواسته به دنیا می آیند در معرض آزار هستند.
انواع کودک آزاری
به طورکلی آزار و شکنجه کودکان به چهار دسته تقسیم می شوند:
آزار جسمی : شامل کبود شدگی، سوختگی، خراشیدگی، جراحت، ورم و آثار کمربند، دست و لگد، چنگ و دندان و ناخن است. کودک آزاری جسمی و بدنی اولین نوع کودک آزاری است که بیشتر در خانواده های نیازمند و در معرض از هم پاشیدگی اتفاق می افتد. کار پیش از موعد کودکان در مزرعه و کارگاههای زیر زمینی و خیابانها پیش از15 سالگی و نیزکودک ربایی که به منظور انتقام گرفتن از والدین و یا باج خواهی مالی صورت می گیرد از مصادیق عمده کودک آزاری جسمی در تمام کشورهای جهان است. در مواردی کودک آزاری های جسمی منجر به مرگ می شود که اغلب در خانواده های از هم پاشیده و به دلیل اعتیاد و یا زندانی بودن یکی از والدین اتفاق می افتد.
آزار جنسی : شامل تجاوز به عنف و استثمار جنسی است. آزار جنسی یکی از اشکال کودک آزاری محسوب می شود که متاسفانه سیر فزاینده و نگران کننده ای به ویژه در کودکان دختر دارد. نمایش رفتارهای جنسی، تجاوز و تماس و هر گونه بهره برداری از کودکان جهت کسب لذایذ و ارضای میل جنسی، آزار جنسی محسوب می شود. در سراسر جهان بیش از 300 هزار دختر و پسر جوان به عنوان کودکان سرباز وجود دارد که بسیاری از کودکان در سن زیر 10 سال قرار دارند و در این میان اکثر دختران سرباز مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند. در همین ارتباط، یکی از سیاستهای به خصوص در جنگ بالکان وادار کردن دختران سرباز به بارداری و حفظ فرزند دشمن بود که در نهایت در بسیاری موارد به خودکشی این دختران منجر شد.
آزار عاطفی : شامل آزار روحی، کلامی و آسیب ذهنی است که منجر به اختلال رفتاری، شناختی، عاطفی و یا فکری در کودک می شود. کودک آزاری روانی همانند فحش، توهین، تبعیض، تحقیر، سرزنش و خدشه دار کردن شخصیت کودک است که علاوه بر خانواده های مشکل دار در خانواده های نسبتا مرفه جامعه نیز دیده می شود . متاسفانه بسیاری از والدین این موارد را کودک آزاری به شمار نمی آورند( 4)
قصور در حق کودکان : همان غفلت و بی توجهی همه جانبه به کودک است که او را از رشد و پیشرفت انسانی محروم می سازد. قصور در حق کودکان بر سه نوع می تواند باشد :
قصور جسمی : شامل عدم مراقبت پزشکی، گرسنگی و خواب آلودگی، کثیف بودن و عدم پوشاک مناسب، ضعف در مراقبت و شرایط ناسالم وغیر بهداشتی خانه می باشد. هر عمل که به علت غفلت موجب وارد آمدن آسیب جسمی به یک کودک شود از طرف افراد بالغ و به صورت صدمه به پوست و بافتهای سطحی سر، بخشهای داخلی و سیستم استخوانی نمایان شود کودک آزاری جسمی نام می گیرد.
قصور آموزشی : همان باز داشتن کودکان از تحصیل به دلیل مشکلات اقتصادی است. یکی از مفاد پیمان نامه حقوق کودک بر تحصیل کودکان تاکید دارد و به همین دلیل ممانعت از تحصیل کودکان نیز نوعی کودک آزاری به شمار می رود. هم در قانون اساسی و هم در مفاد آیین نامه حقوق کودک آموزش کودکان تا سنینی اجباری است.
قصور عاطفی : شامل غفلت و بی توجهی به نیاز های روحی و عاطفی و شخصیتی کودکان و آفرینش و خلاقیت توسط آنها است که آخرین مورد آن شایع ترین نوع کودک آزاری محسوب می شود(16).
آثار و تبعات کودک آزاری
حقوق کودکان هر روزه توسط عده ای نادیده گرفته می شود و هر روز کودکانی در چهار دیواری خانه هایشان مورد شکنجه و آزار قرار می گیرند، بی آنکه در جامعه انعکاسی یابد و یا مورد کوچکترین حمایت اجتماعی قرار گیرند. در بسیاری از موارد زمانی که کودک مورد آزار قرار می گیرد خانه را ترک می کند و در این میان ممکن است مسائلی پیش آید که نتوان جبران کرد. بی شک یکی از تاثیرات کودک آزاری عواقبی است که در سنین بعدی کودک و بر ذهن او به عنوان عضوی در جامعه بر جای می ماند. کودکانی که مورد آزار قرار می گیرد در بزرگسالی همواره احساس خلاء، ناامنی عاطفی و روانی خواهند کرد ، مسئولیت پذیریشان کم شده و معمولا منزوی و مردم گریز، نامهربان و پرخاشگر از آب در می آیند ؛ که اگر به این معضل رسیدگی نشود اینان همان جوانان عاصی و بزهکار ناخواسته آینده خواهند بود. زیرا کودکانی که آزار می بینند لاجرم خود آزار رسان می شوند. به تعبیر دیگر کودکانی که در دوران طفولیت بی هیچ حمایت اجتماعی مورد اذیت و آزار عضوی از خانواده یا شخص خارج از خانواده قرار گرفته باشد، نمی تواند در بزرگسالی به خدمت جامعه ای در آیند که رنج و آرامش کودکی آنها را نادیده گرفته است.
گفتیم یکی از انواع کودک آزاری ها تنبیه بدنی کودکان توسط والدین است. باورهای نادرست مبتنی بر این که" بسیاری از افراد موفق جامعه در کودکی کتک خورده اند" مانع از ردیابی عوارض گسترده این رفتار در میان کودکان و نوجوانان می شود که در آینده افراد بالغ جامعه خواهند بود. متاسفانه معمول این است که وقتی بچه ها کم سن و سال هستند مادرها اغلب مبادرت به تنبیه بدنی آنها می کنند که این امر در آنها احساس ناامنی و طرد شدن ایجاد می کند و وقتی بزرگتر می شوند و به سنین نوجوانی می رسند، غالبا از سوی پدرشان مورد تنبیه قرار می گیرند که نتیجه آن ایجاد احساس حقارت در آنهاست. در حالیکه تنبیه بدنی به هر شکلی و در هر سطحی آسیب رسان است. این آثار در موارد شدیدتر به دو صورت افراط و تفریط دیده می شود: فرد یا گوشه گیر و منزوی می شود یا پرخاشگر و خشن. روانشناسان و جامعه شناسان عموما بر این عقیده هستند که اگر از تنبیه بدنی کودک برای تربیت فرزندان استفاده کنیم، به آنها یاد می دهیم که از ما بترسند و در نهایت مشکلات روانی متعددی – از جمله نفرت و خشم – را در آنها نهادینه می کنیم (14).
در اکثر مواقع والدینی که کودکان خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهند به طور ناخود آگاه، به وسیله مکانیزم دفاعی همانند سازی خود را مانند فرد مهاجم کرده و با فرزندان خود به پرخاشگری می پردازند و به این ترتیب، احساس کمبود ها وناتوانیهای خویش در دوران کودکی را به صورت تنبیه و آزار کودک بروز می دهند. آن دسته از والدینی که اقدام به این گونه کارها می کنند سعی در جبران ناتوانی های خود دارند. آنها وقتی فرزندانشان را به خاطر رفتارهای نامعقولشان تنبیه بدنی می کنند، متوجه نیستند زمانی که با عصبانیت به پرخاشگری با کودک می پردازند و او را کتک می زنند به او با زبان بی زبانی یاد می دهند که هر وقت عصبانی شوند می توانند دیگران را تنبیه نمایند. در حالیکه واقعیت این است که کودک به هنگام کتک خوردن به اشتباه خود فکر نمی کند و این ادب کردن ها هیچ ثمره ای ندارد جز ترس و پرخاشگری در کودک و از بین رفتن صمیمیت او با والدین و همچنین پنهان کاری، شب ادراری و در نهایت شکل گیری شخصیتی منزوی و خشن در آنها.
به طور کلی پیامدها و عوارضی که ناشی از کودک آزاری می تواند بروز دهد عبارتند از :
1. عدم اعتماد به نفس
2. انحراف جنسی
3. بدبینی نسبت به دیگران
4. خشم و عصبانیت
5. خودآزاری
6. خود زنی
7. گرایش به خودکشی
8. رفتار منفعلانه و انزواگرایانه
9. نگرانی و ترس
10. شکست تحصیلی
11. احساس غمگینی و اضطراب
12. دیدن کابوس
13. اعتیاد به مواد مخدر
14. استفاده از مشروبات الکلی (14)
آمار کودک آزاری
بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت در سال 1999، 40 میلیون کودک زیر 14 سال در سراسر جهان در معرض انواع کودک آزاریها قرار گرفته اند. در ایالات متحده بیش از سه میلیون کودک مورد آزار قرار گرفته به مراکز حمایت از کودکان این کشور گزارش شده است. 3250 مورد مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند که از این تعداد 911/ 121 نفر خود از خانه فرار کرده و 602/ 51 نفر توسط والدین از خانه بیرون رانده شده اند. 47 درصد از گزارشهای مربوط به سوء استفاده جنسی مربوط به اعضای خانواده شامل پدران، ناپدری، عمو، دایی و برادر بزرگتر انجام گرفته و 49 درصد توسط اشخاص شناخته شده مانند معلمان، مربیان، پزشکان، مدیران، کشیشان، همسایه ها و مسئولین سازمانهای جوانان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، 4 درصد توسط افراد غریبه بوده است و 40 درصد روسپیان در خانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند ( 14) .
کمیته ملی پیشگیری از کودک آزاری گزارش می دهد که در حال حاضر 22 درصد این کودکان آسیب جسمی و 8 در صد سوء استفاده جنسی، 54 درصد قصور، 4 درصد بدرفتاریهای عاطفی و 12 درصد سایر موارد گزارش شده است. اعلامیه این کمیته به مناسبت روز جهانی کودک در سال 2003 می گوید از سال 1988 تا 1997 کودک آزاری در دنیا 41 درصد افزایش داشته و هر دو دقیقه یک کودک توسط یکی از والدین یا هردو مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. و هر روز تقریبا هزار کودک توسط یکی از والدین مورد بدرفتاری و اذیت واقع می شوند(18)
یک گزارش دیگر حاکی است در سال 2001 بیست و پنج درصد کودکان پنج ساله از اینترنت استفاده کرده اند که در سال 2004 این رقم بیشتر از تعداد بزرگسالان بود. در این میان 50 درصد آنها به تنهایی وارد اینترنت شده اند و 28 درصد به پورنوگرفی دسترسی داشته و 44 درصد این کودکان از طریق اینترنت مورد آزار جنسی قرار گرفته اند( همان ).
آمار مربوط به کودک آزاری کشورمان در سال سال گذشته نشان می دهد که بیشترین کودک آزاری با 6/70 درصد جسمی بوده است که از این میان کتک زدن با کمربند، دست، کابل و سوزاندن بیشترین روش کودک آزاری جسمی کودکان بوده است. کتک زدن با دست، سوزاندن با قاشق داغ، کشیدن گوش و موی سر کودک، گذاشتن فلفل در دهان کودک و… از اشکال مختلف کودک آزاری جسمی است که به دفتر انجمن گزارش شده است. آزار روحی و عاطفی با 4/28 درصد در مرتبه دوم نوع کودک آزاری قرار دارد که شامل تحقیر، توهین، اخراج از خانه، ممانعت از تحصیل، وادار کردن کودک به تکدی گری، غذا ندادن و… می باشد.
آزار جنسی با 4 درصد در مرتبه سوم کودک آزاری قراردارد.
این آمار نشان می دهد 3/6 درصد ازکودک آزاریها و به عبارتی دومین جایگاه، آزارهای جنسی بوده است که البته به نظر می رسد درصد این نوع آزار بالاتر از این رقم بوده که به دلیل تابلو بودن مساله و برخی ملاحظه کاری ها از سوی والدین و یا شرم کودک بیان نشده است. این نوع سوء استفاده ها اغلب از سوی همسایگان، نزدیکان و اقوام صورت گرفته و سنین ۳ تا ۶ سال را شامل شده است که پسران بیشترین قربانیان آن بوده اند. سایر کودک آزاری ها به شکل 4/4 درصد فرار از خانه، 5 درصد از موارد اخراج از خانه، 4/4 حبس در خانه و حمام، ممانعت از ملاقات با مادر مطلقه 1/3 درصد، مسامحه و بی توجهی به نیازهای اساسی کودک 5/2 درصد، سو استفاده از کودکان در تکدی گری و ممانعت از تحصیل 8/3 درصد بوده است.
بر اساس آمار فوق 54 درصد از کودکان آزار دیده دختر وبقیه پسر هستند. پدران با 54 درصد بیشترین درصد کودک آزاری را به خود اختصاص داده اند و نامادری با 5/13 درصد در مرتبه دوم آزار رسانان به کودکان قرار دارند.مادران با 8/10 درصد، معلم و مدیر مدرسه با 8/10، ناپدری، پدر و نامادری باهم، هر کدام با 4/5 درصد در مرتبه بعدی قرار دارند (1).
به اعتقاد کارشناسان و مسئولین امر 30 درصد موارد کودک آزاری ها در خانواده های از هم پاشیده و درمعرض طلاق رخ داده و تنها 20 درصد کودکان خیابانی کشور واقعا بی سرپرست و فاقد سرپناه هستند و نزدیک به 80 درصد آنها محصول بی توجهی، بدسرپرستی و نابسامانی خانواده هستند. همچنین 50 درصد خشونت و بدرفتاری نسبت به کودکان در خانواده هایی که پدیده شوم اعتیاد در آن ریشه افکنده به چشم می خورد.
تنبیه و خشونت در فرهنگ مردم
از نظر جامعه شناسان، خانواده مانند سکه دو رویی است که روی مثبت آن پناهگاه و ماوایی است که در آن محبت، امنیت و آرامش حکمفرماست و از فرد در مقابل مشکلات سخت و پرفشار زندگی روزمره حمایت و حفاظت می کند. اعضای خانواده در هر شرایطی به یکدیگر عشق می ورزند، از یکدیگر مراقبت می کنند. اما روی دیگر سکه تنش و ناسازگاری درون خانواده، کشمکش، خشونت و فرار است و قدرت به طور نامساوی بین والدین، کودکان و همسران تقسیم شده که فرد غالب معمولا مرد است. والدین صاحب اختیار فرزندانشان هستندو به خود حق می دهند تا برای تربیت فرزندانشان به هر شیوه ای که صلاح می دانند عمل کنند و در این راه حتی از تنبیه های سخت جسمی و روانی نیز کوتاهی نکنند. همچنین در بسیاری از موارد خانواده ها به دلیل اعتقادات مذهبی خود، سعی می کنند رفتار کودک را به سمتی که خود قبول دارند سوق دهند که در بسیاری از موارد کودک قبول نمی کند و این سبب اختلاف والدین با کودک و بروز مساله کودک آزاری و خشونت علیه او می شود..
گاهی شنیده می شود که می گویند "بچه باید کتک بخورد تا آدم شود" و بسیار نکته های دیگر که به وفور در گفتگوهای مردم دیده می شود. این حکایت از رخنه کردن خشونت در فرهنگ کشور ما دارد. در این زمینه برخی از موافقان می گویند تنبیه های جزئی مانند پشت دستش زدن آسیب چندانی به کودک نمی رساند و فقط به او گوشزد می کند که باید رفتارش را درست کند. اما کارشناسان می گویند که عرف بودن حتی یک تلنگر باعث می شود که سوء رفتار با کودکان جدی گرفته نشود و فقط رفتارهای شدیدتر از آن – اگر شناسایی شود – مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد. اما شناسایی سوء رفتارهای شدید و پیگیری آنها با دشواری های زیادی روبروست. بر اساس همین گرایش نادرست فکری و تربیتی است که در ایران بیش از 50 درصد والدین در خانواده های ایرانی معتقدند که تنبیه به عنوان یک ابزار تربیتی برای کودک لازم است و 40 درصد والدین ایرانی نیز به تنبیه بدنی گرایش دارند.
رواج و عادی بودن بسیاری از خشونت های کلامی نیز در بین گروههای مختلف اجتماعی گاهی به گونه ای است که سطح حساسیت به صفر رسیده و در نتیجه اعضای چنین گروه هایی خشونت های کلامی را اصلا به رسمیت نمی شناسد. کما اینکه در بعضی از کشورها سوءاستفاده جنسی از کودکان به عنوان یک مشکل شناخته نمی شود. در ایران نیز مردم معمولا این مسائل را مخفی نگاه می دارند. مثلا مواردی وجود دارد که مادر به خوبی از ارتباط جنسی محارم با فرزندش اطلاع دارد اما برای حفظ آبرو به روی خود نمی آورد. بنابراین سوءاستفاده جنسی از کودکان به علت طبیعت شنیعی که دارد اغلب پنهان می ماند و به علت سکوت کودک بسیار دیر آشکار می شود و در نتیجه اکثرا یافته ها و شواهد فیزیکی که موضوع را اثبات کنند وجود ندارد.
متاسفانه علیرغم تاکید فراوانی که در دین مبین اسلام نسبت به تکریم کودک و محبت به او شده است اما فقر فرهنگی و غفلت خانواده نسبت به اخلاق دینی و آموزه های تربیتی اسلامی و جهل و ناآگاهی والدین از حقوق کودک آزار و اذیت کودکان همواره ادامه دارد.
علل بروز کودک آزاری
کودک آزاری در تمام اقشار جامعه رخ می دهد و فقط شامل یک گروه خاص نمی شود و عوامل زیادی به این روند صعودی دامن می زند. یکی از عوارض کودک آزاری پرخاشگر شدن کودکان است. پرخاشگری رفتار کلامی است که با زور و اجبار بر علیه فرد اعمال می شود و از چند عامل به وجود می آید که یکی از آنها وضعیت شخصیتی و وجود اختلال روانی در افراد پرخاشگر است، عامل دیگر شرایط اجتماعی است که ممکن است به صورت فقر یا تبعیض موجب ابراز پرخاشگری شود. اکثر افراد پرخاشگر که به عنوان مجرم در زندان ها محکومیت خود را می گذرانند مبتلایان به اختلال شخصیت اجتماعی هستند و این اختلال زمینه قبلی دارد. باید توجه داشت بی رحمی هایی که نسبت به کودکان می بینیم با توجه به ضربه های روحی و روانی که به آنها می زند خود را در جایی دیگر نشان می دهد.
خشونت در جامعه عموما ناشی از نهادینه شدن آن در خانواده است. معمولا والدین به صورت ناخودآگاه همان رفتاری را با فرزندان خود انجام می دهند که در دوران کودکی شاهد آن بوده اند. اصولا رفتار های والدین جنبه آموزشی مستقیم هم دارد. برای نمونه پدری که با فرزندان خود با خشونت رفتار می کند معتقد است که یک پدر خوب باید آنقدر اقتدار داشته باشد که فرزندانش از او حساب ببرند و به این ترتیب به طور مستقیم، خود را نمونه پر خاشگری برای فرزند قرار می دهد.
طبیعی است که خانواده در سلامت جامعه، کاهش آسیب های اجتماعی و انتقال فرهنگ ملی و مذهبی به نسل آینده نقش به سزایی دارد. وقتی فقر و تنگدستی در خانواده ای رسوخ پیدا می کند نباید توقع داشت که سلامت آن دچار خدشه نشود. همچنین بی سرپرستی، بیکاری و عدم درآمد، کمرنگی ارزش های ملی و مذهبی، اعتیاد، طلاق، عدم مهارت های کافی در خانواده به منظور برخورد با معضلات و آسیب های اجتماعی از جمله عواملی هستند که استحکام و دوام خانواده ایرانی را در معرض آسیب قرار می دهد.
از دیگر عوامل بروز کودک آزاری در میان خانواده ها می توان از فضای خشونت آمیز محیط زندگی، انتظارهای غیر واقعی و نابجا از کودکان بدون توجه به توانایی های آنها، برآورده نشدن آرزوهای دوران کودکی والدین و انتظار تحقق آنها از سوی فرزندان، بد سرپرستی و طلاق، ازدواج های مجدد، و کیفیت نامطلوب زندگی، بیماری های روانی و عدم تعادل شخصیتی، بروز رفتارهای شدید عصبی نظیر جنون آنی در والدین، تجربه مورد آزار قرار گرفتن خود والدین در دوران کودکی، خلاء های قانونی در رابطه با حقوق کودکان، تعداد زیاد فرزندان و پر جمعیتی خانواده، فقدان آموزش مهارتهای زندگی مخصوصا دررابطه با زوج های جوان به دلیل عدم تجربه لازم در برخورد با کودکان، غفلت از مسایل تربیتی و پروشی در مدارس و معلولیتها نام برد.( 4)
کودک آزاری اصلی ترین عاملی است که در فرار دختران تاثیر بسزایی دارد. بیشترین نوع آزاری که بر دختران فراری وارد شده است طبق آمار شامل آزار جسمی، آزار روحی و روانی و آزار جنسی است و در درجه دوم آزار عاطفی است که در قالب آزارهای کلامی و غیر کلامی مانند مسخره کردن، تهدید به اخراج از خانه، ناسزا گفتن، تبعیض قائل شدن، توجه زیاد سرپرست به تنبیه کودکان و ایراد گرفتن به طرز پوشش تجلی می کند.
آزارهای جسمی از طریق کتک خوردن برای هر خطایی در منزل، به خاطر دیر آمدن به منزل، کسب نمره پایین در درس ها و بسیاری از مسائل دیگر اعمال می شود. برخی رفتار های خشونت آمیزانسان ها صرفا به خاطر فقدان مهارت های زندگی از جمله مهارت حل مساله ظهور می کنند. شتابزدگی و تمایل روانشناختی به حل سریع مساله موجب می شود که توسل به خشونت به عنوان راه حلی که سریع به جواب می رسد مطلوبیت پیدا کند.
فقر، میلیونها کودک را از سرپناه آموزش و دسترسی به اطلاعات محروم کرده است، به طوریکه بیش از نیمی از کودکان جهان به واسطه فقر، جنگ، بیماری و ایدز از دوران کودکی مطلوبی بهره مند نبوده و میلیونها کودک نیز از حقوق خود محرومند. بی شک در خانواده هایی که از سطح رفاهی و اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند، وجود اختلالات شخصیتی و سابقه بیماری های روانی، معلولیت های مغزی، هوشی و یا بعضی بیماری ها نظیر ابتلای والدین به برخی از بیماری های روانی و اعتیاد و زندانی شدن یکی از والدین دلایل عمده افزایش کودک آزاری در جامعه است. درصد قابل توجهی از کودک آزاری ها در خانواده هایی رخ می دهد که والدین به خصوص پدر به افسردگی و بیماری های حاد روانی و یا اعتیاد مبتلایند، به طوریکه به هنگام فشار ناشی از مشکلات در یک لحظه کنترل خود را از دست داده و به ضرب و شتم کودک می پردازند که گاهی این مساله تا حد مرگ پیش می رود.
آنچه مسلم است علت کودک آزاری مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری، عدم مهارت، اعتیاد، فقر،بیکاری، تعلیم و تربیت نادرست، افت اخلاق اجتماعی، زندانی شدن در یک محیط و عدم امکانات و فضای تفریحی، اختلالات روانی و مهاجرت خانواده ها، اعتیاد و نا آگاهی والدین است. آخرین بررسی های انجام شده حکایت از آن دارد که کودک آزاری در ایران در خانواده های فقیر، سخت گیر، معتاد، تک والدینی، والدین ناتنی و والدینی که خود تجربه آزار دیدن در کودکی را داشته اند و نیز آنهایی که شغل خود را از دست داده اند بیشتر دیده می شود.
همچنین حدود نیمی از تولدها در کشور ما ناخواسته است که این امر زمینه بروز کودک آزاری را افزایش می دهد، همچنین افزایش جمعیت، مهاجرت به شهرها و به تبع آن ناتوانی خانواده در تامین معاش نیز می تواند در بروز کودک آزاری نقش مهمی داشته باشد.
به نظر می رسد که فقر، اعتیاد و شیوع اختلالهای روانی به عنوان سه عامل مهم و اساسی و موثر در کودک آزاری طی سالهای اخیر زمینه مساعدتری را برای آزار کودکان توسط والدین یا یکی از نزدیکان فراهم آورده است.
فقر و کودک آزاری همبستگی نسبتا زیادی با هم دارند.کودکانی که در خانواده های فقیر زندگی می کنند به دلیل شرایط و محدودیتهای موجود از ایمنی کمتری نسبت به دیگر کودکان برخوردار هستند، نیازهای بهداشتی، تغذیه ای، آموزشی و روانی آنها به خوبی برآورده نمی شود. در ایران سوء تغذیه و عدم برخورداری کودکان از مراقبتهای کیفی در بسیاری از نقاط محروم کشور، عدم برخورداری از فرصتهای برابر آموزشی دختران و پسران، میزان بالای ترک تحصیل دختران در مقطع ابتدایی ایران از مواردی است که می تواند مشمول کودک آزاری واقع شود. شماری از کودکان بخصوص دختران چهار تا پنج ساله ایران به علت مشکلات و مسائل اجتماعی و فرهنگی و کمبود معلم زن مجبور به ترک تحصیل شده و بعلاوه تنبیه نیز همچنان در مدارس ایران جاری است.
کودک آزاری در قانون
با مروری گذرا بر مسائل کودکان در ایران می توان اذعان کرد که مقوله کودک و نسبت حقوق و تکالیف جامعه در مقابل آنان اصولا مقوله ای نوین است و هنوز در ادبیات حقوقی، مدنی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی جایگاه مناسب خود را در کشور ما نیافته است. در مورد کودکانمان نه تنها قوانین حمایتی بسیار کم است بلکه قوانینی که در این زمینه وجود دارد به درستی اجرا نمی شود، در حالیکه جوامع غربی برای ممانعت از تنبیه کودکان و کودک آزاری به قانون متوسل می شوند و معتقدند که کودکان ( که بنابر تعریف کنوانسیون حقوق کودک شامل همه افراد تا سن هجده سال می شود) هم مانند بزرگسالان باید در مقابل رفتارهای خشونت آمیز تحت حمایت قانون قرار داشته باشند. به گفته مدافعان حقوق کودک همانطور که اگر بزرگسالی برخلاف میل ما رفتار کند ما اجازه نداریم او را کتک بزنیم چرا در مورد کودکان این گونه برخورد نکنیم.
در کشوری مانند انگلستان حتی تنها گذاشتن کودک زیر11 سال در منزل جرم قانونی محسوب می شود و مجازات دارد، به گونه ای که اگر پلیس متوجه این عمل شود جریمه سنگینی برای والدین در نظر می گیرد، زیرا تنها ماندن کودک در خانه ممکن است موجب بروز مسائل جبران ناپذیری شود. یکی از جمله کارهای سیاسی اجتماعی گروه پینک فلوید ادامه همین روند قانون مبارزه با کودک آزاری در مدارس و اجتماع بود به طوری که اکنون در هرجای اروپا آزاری به کودکان برسد برخورد قانونی خواهد شد و حتی در خانواده ها اگر کودکی تنبیه شود و دولت در جریان قرار گیرد حضانت کودک به دولت واگذار می شود و والدین در دادگاه محکوم خواهند بود.
اما در قوانین ایران پدر به عنوان ولی و سرپرست است و به گفته حقوقدانان این نگاه مالکیت پدر بر فرزند سبب شده است که حتی پس از نهادن عنوان جرم عمومی بر کودک آزاری در سال 81 توسط مجلس شورای اسلامی، همچنان پدر از این قانون مستثنی شود (3). همچنین در قانون جزای اسلامی ایران آمده است که تنبیه کودک توسط پدر به حد تربیت مجاز است درحالی که قانون فوق مغایر با قوانین حمایتی و کنوانسیون حقوق کودک است که ایران در سال 72 به آن پیوست.در مفاد این قانون برای حد تنبیه هیچ مرز و محدودیتی اشاره نشده و تعیین آن نیز برعهده قضات نهاده شده است. یعنی حد مصلحت تنبیه کودک را قاضی مشخص می کند و اگر از حد لازم بگذرد دیه به آن تعلق می گیرد. زیرا بر اساس بندی از قانون پدر از این قانون مستثنی است و تنبیه به حد تربیت در قوانین ما مجاز شناخته شده است (3). در واقع هم برخورد قانونی و هم نگرش عامه مردم به تنبیه بدنی فرزند این است که می توان از آن برای کنترل استفاده کرد.
یکی از مشکلات در مساله کودک آزاری این است که کودک نمی تواند به مراجع قضایی و یا نیروی انتظامی مراجعه و شکایت کند حتی اگر هم امکان مطرح کردن موضوع از سوی کودک وجود داشته باشد، ادعای وی مورد استناد دادگاه قرار نمی گیرد و اگر شکایتی در کار باشد برای تشکیل پرونده و رسیدگی به موارد کودک آزاری توسط پدر نیاز به شاکی خصوصی است که در این میان به ندرت خانواده کودک آزار دیده از پدر که حکم سرپرست و نان آور خانواده را برعهده دارد، شکایت می کنند که این خود دلیلی دیگر بر آن شده است که همچنان پدران در صدر کودک آزاران قرار گیرند.
ازسوی دیگر قوانین کشور ما تنها در مورد آزارهای جسمی و تعرض جنسی برای فرد مجرم مجازات تعیین کرده است درحالی که کودک آزاری طیف وسیعی ازصدمات روحی و آزارهای جنسی مانند بی توجهی،بدرفتاری، ناسزا گفتن به کودک، تحقیرهای روانی و یا حتی نشان دادن صحنه های مستهجن را شامل می شود که مجازاتی برای هیچ یک از این موارد در قانون در نظر گرفته نشده است.
ماده 19 پیمان نامه حقوق کودک صریحا از کشورهای عضو می خواهد تا اقدامات قانونی را انجام دهند تا کودک در برابر تمام خشونت ها، صدمه، آزار، بی توجهی، رفتار سهل انگارانه، سوء رفتار یا بهره کشی در حین مراقبت توسط والدین و سرپرستان مصون بمانند. این ماده همچنین دولتها را موظف می کند که از کودکان حمایت کنند و هر گونه بدرفتاری والدین و یا سرپرستان را مانع شوند(20). ولی در ایران توجهی به این موضوع نشده است.
همچنین در قوانین ما، قانونگذاران برای آزارهای جنسی که شدیدترین مصداق آن زنای به عنف و لواط است مجازات اعدام در نظر گرفته شده است. اما برای سطوح پایین تر آزارهای جنسی هیچ مجازات پیش بینی نشده است. در حالی که آزار جنسی تنها تجاوز جنسی و یا زنای به عنف نیست. این مسئله در مورد خشونت کلامی نیز صادق است. توهین، بی توجهی و آزار روحی به کودک در قوانین ما اساسا جرم نیست. زیرا به سختی می توان مجازات آزار عاطفی را از قوانین برداشت کرد و هیچ مجازاتی برای این نوع آزارها در قانون پیش بینی نشده است.
در ماده 22 قانون جزای اسلامی آمده است اگر پدر یا جد پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه و تعزیر محکوم می شود. ولی در صورتی که مادر مرتکب این عمل شود ممکن است مجازات قصاص برای وی در نظر گرفته شود. در حالی که ماده 223 این قانون می گوید هر گاه بالغی نابالغی را بکشد قصاص می شود. از این دو ماده چنین مستفاد می شود که اگر پدری فرزند پنج ساله اش را بکشد قصاص نمی شود ولی اگر فرزند پنج ساله دیگری را بکشد قصاص می شود (3).
خاطر نشان می شود که مجموعه قانون حمایت از کودکان و نوجوانان موسوم به لایحه کودک آزاری در تاریخ بیست و پنجم آذرماه سال 1381 توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد. اما شورای نگهبان با استناد به این که حریم خصوصی افراد باید حفظ شود، تغییراتی را در آن اعمال کرد و به این ترتیب آنچه در خانه می گذرد به نام تادیب و تربیت فرزند خارج از این قانون قرار می گیرد. در واقع این قوانین در مورد کودک آزاری از سوی افراد غریبه بوده و در مورد اعمال کودک آزاری از سوی والدین کودک چندان راهگشا نیست.
پس از تصویب این لایحه 12 ماده ای در مجلس شورای اسلامی کودک آزاری در سال 81 جرم عمومی شناخته شد و یکی از مفاد این طرح این است که هر فردی در جربان کودک آزاری قرار بگیرد ولی آن را گزارش ندهد می تواند مورد تعقیب قضایی قرار بگیرد.
راههای مقابله با کودک آزاری
شاید کمتر روزی باشد که در خیابانهای شهر شاهد حضور متکدیانی که در گوشه ای کودک ژنده پوشی را در آغوش گرفته و از رهگذران درخواست کمک می کنند، نباشیم. کمتر روزی است که مواردی از کودک آزاری، خشونت علیه زنان، دختران فراری و… صفحات حوادث روزنامه ها را در بر نگرفته باشد. امروزه شاهد افزایش آسیبهای اجتماعی در بخشهای مختلف مانند کودک آزاری، همسرآزاری، خشونت علیه زنان، دختران فراری، زنان خیابانی و…در جامعه هستیم و در تمامی آنها مشاهده می شود که نهادهایی مانند بهزیستی، شهرداری، نیروی انتظامی و… وظیفه جمع آوری وساماندهی آنها را به عهده می گیرند اما چون یک نهاد به عنوان برنامه ریز و سیاست گذار، متولی این کار نیست بنابراین به جای اینکه هر روزه شاهد کم شدن وجلوگیری از آسیبها باشیم، با افزایش آنها مواجهیم.
البته براساس قانون، ساماندهی کودکان آسیب دیده برعهده سازمانهای دولتی مانند بهزیستی است، اما خود این سازمان نیز با نهادهایی مثل نیروی انتظامی وشهرداری در تضاد بوده ومعتقد است که چنانچه همکاری نهادهای دیگر نباشد نمی توان کار ساماندهی را به نحو مطلوب انجام داد.
بنابراین یکی از راههای مقابله با پدیده ها وآسیبهای اجتماعی تشکیل وزارتخانه ای مانند وزارت رفاه اجتماعی است که می تواند از موازی کاری و هدر دادن هزینه ها جلوگیری نماید و پاسخگوی مطالبات مردم باشد و براین اساس تمامی افراد جامعه و بویژه زنان سرپرست خانوار مورد حمایت وتحت پوشش حوزه های بیمه ای، حمایتی و امدادی قرار خواهند گرفت وشاید به نوعی بتواند عدالت اجتماعی را نیز در جامعه برقرار نماید، اما این سازمان و ساختار آن تا چه اندازه می تواند این وظیفه را به نحو احسن انجام دهد بستگی به برنامه ریزی مصوب و جامع در این زمینه دارد. به هر حال در جامعه ما فقدان سازمان متولی به منظور ارایه خدمات به نیازمندان وکاهش پدیده های اجتماعی کاملا محسوس است و این راه حلی است که به شناخت دلایل بروز و ریشه یابی ناهنجاریهای اجتماعی، ضعف سیستم نظارتی وکنترل آن نیازمند است و مستلزم طرح تحقیقاتی و آسیب شناسی علمی می باشد.
چنانکه گفتیم فقر در اکثر کشورهای در حال توسعه نشانه عدم فرصتهای اجتماعی و یا کمبود آن است .در مورد پدیده های اجتماعی نیز همین گونه است، ضعف آموزشهای اجتماعی و یا رفتارهای مناسب اجتماعی و بدنبال آن ضعف قوانین حقوقی ونهادهای تضمین کننده روابط اجتماعی است که می تواند باعث ایجاد آسیبهای اجتماعی شود. در چنین فضایی پیشنهادات کوتاه و بلند مدت باید در یک فضای بازدارنده، با وجود یک متولی صورت بگیرد .اما برخی از صاحب نظران معتقدند سازمان بهزیستی به عنوان متولی ساماندهی و جمع آوری برخی از ناهنجاریها و آسیب دیدگان اجتماعی به تنهایی نمی تواند جلوی افزایش آسیبها را در جامعه بگیرد. زیرا کاهش و مبارزه با آسیبهای اجتماعی مربوط به یک بخش نیست و تمام دستگاهها باید بطور هماهنگ با برنامه ریزی مشخص در این زمینه فعالیت کنند. چنانچه دولت سیاستگذاری و برنامه ریزی واحدی در این زمینه داشته باشد و وظیفه اجرایی کردن برنامه ها را برای هر سازمانی بطور واضح مشخص کند در آن صورت احتیاجی به تشکیل یک نهادی برای ساماندهی احساس نمی شود.
به طور قطع سطح سواد، فرهنگ جامعه و نوع محل زندگی و برخی عوامل دیگر در مساله خشونت و کودک آزاری تاثیر گذار هستند، این ناهنجاری در میان اقشار گوناگون جامعه از بی سواد تا استاد دانشگاه هم دیده می شود ولی بنابر نگرش های عمومی توسل به خشونت توسط افراد تحصیل کرده چه در محیط کار و چه در زندگی شخصی در مقایسه با افراد بی سواد دوراز انتظار است. غافل از اینکه شاید یک استاد دانشگاه یا پزشک که در حوزه علمی معینی تخصص دارد از لحاظ مهارتهای زندگی و توانایی های حل مساله با دیگر اقشار جامعه تفاوت چندانی نداشته باشد. از سوی دیگر متاسفانه هنوز تربیت کودکان و توجه به خصوصیات روحی و جسمی آنها در کشور ما مقام شایسته ای احراز نکرده است در حالیکه به دلیل نقش کودکان در سازندگی آینده جوامع و آسیب پذیری آنها ، این امر باید در اولویت برنامه های ملی هر کشوری قرار گیرد. بنابراین مهمترین راه حل مقابله با کودک آزاری می تواند آموزش عموم مردم باشد.
اگرچه در مناطقی از کشور که از سطح فرهنگ پایین تری برخوردار هستند، هنوز هم کودک آزاری جسمی به وفور دیده می شود اما به طورکلی امروزه آزار کودکان بیشتر جنبه روانی پیدا کرده است . لذا صدا و سیما و مطبوعات می توانند از طریق ارائه آموزش مناسب به خانواده ها در قالب فیلم و برنامه های آموزشی به فرهنگسازی صحیح در این زمینه کمک کنند، متاسفانه در این زمیته آنچنان که باید و شاید بستر سازی مناسبی صورت نگرفته است و باید همه نهادها و دستگاههای ذی ربط خود را در این زمینه مسئول دانسته و هماهنگ عمل نمایند. یعنی با فضا سازی فرهنگی – تربیتی و گسترش اخلاق اسلامی و آموزش مهارتهای زندگی به والدین برای آموختن نحوه ارتباط با کودکان می توان به بهبود وضعیت و ریشه کنی این معضل در دراز مدت پرداخت. در این زمیته تقویت مفاهیم غیر خشن از طریق ارتقای حس زیبایی شناسی و نگاه هنرمندانه به جهان پیرامونی نیز در کاهش خشونت مثمر ثمر واقع می شود. هنردر اشکال مختلف آن و بویژه زیبایی شناسی باعث می شود که حساسیت انسان به مظاهر خشن, زمخت و زشت افزایش یابد و این به نوبه خود ذهنیت انسان درباره خشونت را دستخوش تحول می کند. در واقع می توان امیدوار بود که از طریق یادگیری صریح و آموزش مستمر مهارتهای زندگی, نفوذ هر چه بیشتر خردگرایی و تاکید بر شکیبایی و همچنین تقویت حس زیبایی شناسی, گستره و شدت خشونت طلبی در سطح جامعه کاهش یابد.
در واقع آنچه باید در درجه اول به آن پرداخت آموزش افرادی است که قصد تشکیل خانواده و فرزنددار شدن را دارند. هر چه میزان سواد والدین بالاتر باشد به دلیل این که والدین بهتر می توانند رفتارهای خود را کنترل می کنند کودک آزاری کمتر صورت می گیرد. بنابراین آموزش روش های فرزند پروری به والدین یکی از روش های کنترل کودک آزاری است و علت موفقیت بسیاری از کشورهایی که توانسته اند کودک آزاری را کنترل کنند این است که شیوه های فرزند پروری را به والدین آموزش داده اند. فرزند پروری یک مهارت است که باید برای آن آموزش دید.
در سطوح اجتماعی والدین باید از طریق رسانه های گروهی، سمینارها و غیره نحوه رفتار با فرزندان جوان را بیاموزند. بسیاری از والدین شناختی از خصوصیات دوران نوجوانی و جوانی ندارند و تغییر رفتار نوجوانان و جوانان را به عنوان عصیانگری تلقی می کنند در حالی که با آموزش صحیح و بازگو کردن مطالب علمی و ساده مناسب برای نوجوانان و خانواده ها در خصوص شناخت دوران حساس نوجوانی می توان از عواقب و پیامدهای ناگوار فرار نوجوانان کاست. همچنین آموزش و پرورش می تواند از وجود مددکاران و مشاوران با تجربه در مدارس استفاده کند.
اما در سطوح فردی باورهای دینی و اعتقاد به حسابرسی از اعمال انسان و مجازات نهایی افراد گناهکار شاید برای کنترل رفتارهای خشونت آمیز مفید باشد. همچنین تقویت آگاهانه معنویت در زندگی روزمره از قساوت قلب و عادی شدن خشونت و کاهش حساسیت به آن جلوگیری می کند. حل این مشکل نیاز به فرهنگ سازی قوی دارد.
اگرچه وضع قوانین و مجازات های سنگین برای ریشه کنی این معضل عملی نیست و نمونه بارز این مساله وجود قوانین و مجازاتهای سنگین در رابطه با سوداگران مواد مخدر است که متاسفانه هیچ تاثیر بازدارنده ای نداشته و این معضل همچنان لاینحل باقی مانده است، ولی آزار کودکان باید در جامعه جرم محسوب شود، و مانند سایر جرایم برای آن مجازاتی در نظر گرفته شود. همچنین شهروندان نیز باید نسبت به این مساله حساس بوده و در صورت مشاهده موارد کودک آزاری در میان همسایگان و بستگان نسبت به آن بی تفاوت نبوده و موضوع را اطلاع دهند و خانواده کودک آزار نیز نباید از مجازات استثنا باشند، در صورتیکه این آزار از سوی خانواده باشد، خانواده نیز باید مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد، چرا که بیشتر کودک آزاری ها در محیط خانه که باید مکانی امن برای کودکان باشد اتفاق می افتد و صدا و سیما به عنوان یک رسانه گروهی در این زمینه می تواند نقش موثری در روشن کردن اذهان عمومی در خصوص حقوق کودک و رعایت آن داشته باشد.
اما در باره کودک آزاری از طریق اینترنت باید خاطرنشان کرد از آنجا که نمی توان از دسترسی افراد کودک آزار و مزاحم به اینترنت جلوگیری کرد، بهتر است به کودکانمان آموزش دهیم که در هنگام برخورد با افراد غریبه چه عکس العملی داشته باشند.به عبارت دیگر کودکانمان را با راههای پیشگیری از این معضل اینترنتی آشنا کنیم. باید سیستم کنترلی فراهم شود که والدین بتوانند به وسیله آن دسترسی به برخی وب سایتها با محتوای غیراخلاقی برای بچه ها و نوجوانان، را محدود کنند.
نتیجه گیری
کودک آزاری آسیب اجتماعی است و به عنوان یکی از اولویتها و مسائل اجتماعی، بهداشتی و درمانی در کشور های مختلف جهان مطرح است. همچنان کودکان زیادی در اقصی نقاط جهان درگیر جنگ، تجاوز جنسی، خشونت های خانگی و قاچاق اعضاء هستند. کودک آزاری از هر نوع آن ( جسمی، جنسی، بی توجهی و غفلت، عاطفی ) در جوامع مختلف مذموم است و در بسیاری از کشورها جرم تلقی شده و برای مرتکب آن عواقب قانونی در نظر گرفته شده است. به همین دلیل است که این کشورها در زمینه حقوق کودک به اندازه ما دچار مشکل نیستند.اگر چه آمار شفاف و روشنی در مورد شیوع کودک آزاری در یک دوره زمانی مشخص موجود نیست تا بتوان روند این مشکل اجتماعی را نشان داد اما در عین حال رشد عوامل مهم زمینه ساز این آسیب از جمله فقر، اعتیاد، طلاق و بزهکاری می تواند نشان دهنده شیوع و بروز این آسیب اجتماعی طی سالهای اخیر باشد.
در کشور ما آنچنان که باید بستر سازی مناسبی درزمینه کاهش آسیبهای اجتماعی صورت نگرفته وچنانچه همه نهادها و دستگاههای ذی ربط خود را مسئول دانسته و هماهنگ عمل می کردند، شاید امروز تا این اندازه شاهد افزایش آسیبها ومعضلات اجتماعی در جامعه نبودیم.
از نظر جامعه شناسان، کودک آزاری، زن آزاری و سایر آسیبهای اجتماعی را معلول حاکمیت فرهنگ خشونت می دانند و بر این اساس است که مبارزه با اشکال مختلف خشونت طلبی, توسل به زور و آسیب رسانی به دیگران از جمله دغدغه های اساسی جوامع در عصر کنونی تلقی می کنند. لذا گفته می شود شناخت و تحلیل علمی و مستدل فرهنگ خشونت و کشف راه های تخفیف آن شاید در حاکم ساختن فرهنگ آرامش و صلح در آینده مفید و راهگشا باشد
با توجه به موارد فوق توصیه های زیر برای نفی فرهنگ خشونت و کودک آزاری و تثبیت فرهنگ آرامش پیشنهاد می شود:
1- آموزش خانواده ها در زمینه نقش و جایگاه حقوقی کودکان و حفظ و استیفای حق کودکان در یک برنامه مدون، پایدار و فراگیر
2- آموزش و فراخوان مسئولان دولتی در ترویج و دسترس پذیر کردن روش ها و وسایل پیش گیری از زاد و ولد
3- مشاوره دادن اصولی به جوانان از طریق سیستم آموزشی
4- رفع موانع قانونی و برخورد با والدینی که کودک خود را مورد آزار و اذیت جسمی قرار می دهند.
5- تلاش هر چه بیشتر برای حذف مظاهر خشونت از حیات اجتماعی و در نتیجه افزایش حساسیت مردم به حرکت های خشونت طلبانه
6- آموزش مهارتهای زندگی مانند حل مساله, مذاکره, بیان خواسته ها و نیازها, پیش بینی, ارتباطات انسانی, تصمیم گیری و غیره
7- ارتقای حس زیبایی شناسی و نگاه هنرمندانه به جهان پیرامونی از طریق انتشار و رواج مصنوعات فرهنگی
8- رواج فرهنگ واقع نگری انتقادی و کاهش تاثیر باورهای ماوراء الطبیعی مبتنی بر جنگ خیر و شر در زندگی روزمره
9- تاکید بر اهمیت ابعاد معنوی زندگی انسان و تاکید بر وظایف والدین نسبت به فرزندان
10- تصحیح نگرش های سنتی مبتنی بر مملوک بودن فرزندان نسبت به پدر
منابع
1. انجمن حمایت از حقوق کودکان. گزارش کودک آزاری سه ماهه اول سال 83. قابل دسترس در :
http://irsprc.org/archives/029170.php
2. پورناجی، بنفشه. مرگ خاموش : نگاهی به پدیده کودک آزاری. تهران : انتشارات همشهری، 1370
3. حسینی نیک، عباس. قانون مدنی ( گردآوری ). تهران :مجد، 1378. مواد 1177، 1179، 220 و 59
4. خادمی، ملوک و حسین اسدبیگی. کودک آزاری در خانواده های مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر. ژرفای تربیت شماره بیست و یکم.
5. ذوالفقاری، علیرضا. کودک آزاری. پیوند شماره 37.
6. رشیدی فر، ناصر و محمد تقی براهنی و اصغر الهی. ارتباط عوامل جمعیت شناختی و ویژگیهای شخصیتی با کودک آزاری و بی توجهی در گروهی از نوجوانان اهر. مجله اندیشه و رفتار. شماره 67 سال سوم شماره 4 بهار 1377.
7. شرفی، محمد رضا. تحلیلی تربیتی و روانشناختی از پدیده ناهنجار کودک آزاری. درد شماره 30 سال سوم شهریور 1382.
8. نوروزی، فاطمه. بررسی پیشینه کودک آزاری و بی توجهی در دانش آموزان 14 تا 18 ساله تهرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی. انستیتو روانپزشکی بالینی، 1372.
9. هفتانی، پروانه. کودک آزاری : تاملاتی بر آسیب شناسی پدیده اجتماعی. فرهنگ و پژوهش شماره 91
10. کمیته حمایت از کودکان خیابانی. خبرنامه کودکان خیابانی. قابل دسترس در :
http://www.iranstreetchildren.com/maghalat/khabarnameh03.pdf
11. یاریگر روش، محمد. تنبیه و کودک آزاری. تهران :دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی ایران، 1378.
12. Carm , A. & others( 1984) Child Abuse. Berlin: Springer
13. Finkelhor, D. &Araji,Sharon( 1986) A Coursebook on Child Sexual Abuse.
14. Green, Frederick C.( 1988 ) Corporal Punishment and Child Abuse Why do we continue to sanction child abuse in the classroom? Available online: ttp://www.nospank.net/green.htm
h15. Leavitt , Jerome Edward(1983) Child abuse and Neglect : Research and Enovation. the Haugue: M. Nijhuff
16. Longren ,Daniel E.Child Abuse. Available online: http://www.lapdonline.org/ pdf_files/bsc/child_abuse_eng.pdf
17. Myers , John E.B.( 1994) The Backflash : The Child protection Underfire. Thousand Oaks -Sage Publications.
18. National Committee to Prevent Child Abuse )2003( Proclamation Year of the Survivor.available online :
http://www.dayofthechild.org/dc98/proclamation.htm
19. Reder ,P.& others( 1993) Beyond Blames: Child Abuse Tragedies Revisited. London, Routledge.
20. UNICEF(1989) Convention on the Rights of the Child. Available online: http://www.unhchr.ch/html/menu3/b/k2crc.htm
فهرست مطالب
مقدمه 2
انواع کودک آزاری 2
آثار و تبعات کودک آزاری 4
آمار کودک آزاری 6
تنبیه و خشونت در فرهنگ مردم 7
علل بروز کودک آزاری 8
کودک آزاری در قانون 11
راههای مقابله با کودک آزاری 13
نتیجه گیری 17
منابع 19
21