صلیب شکستهswastika یکی از کهنترین وپیچیده ترین نمادها- نمادهای ما قبل تاریخی وجهانی که به جز درآفریقا وسومردرتمام آسیا وتمدن دره سند پیش از ورود آریاییان دیده شده است و پیروان آیین های جین و بودا و هواداران ویشنو vishnu از آن بسیار استفاده کرده اند. در امریکا اعم از شمالی و جنوبی قبل از ورود کلمب نمادی اصلی بود هیتیتها آنرا به کرّات بکار برده اند ،در کوزه گری سیپروسcyprus و ترویا دیده شده است،تقریباً در اروپای مرکزی وغربی و شمالی ،ایسلند و اسکاتلند،فنلاند و ایرلند پیش از مسیحیت و راهزنان مقیم انگلستان نیز این نماد وجود داشته است.
این نماد به معنی خورشید گردان،چرخ مشعشع خورشید نیمروزی،ارابه خورشید،قطب و گردش ستارگان گرد آن،چهار جهت اصلی،چهار حالت ماه،چهار باد و چهار فصل،حرکت گرد باد،حرکت چرخشی جهان،مرکز،قوه فعال متحرک ،تکثیر دوایر،و گردش چرخ حیات بکار رفته است.(کوپر1379،صص225-224)
احتمالاً این نشان واره شکل ساده انسان نیز هست با دو پا ودو بازو. ویا اتحاد نرینه و مادینه یا دو چوب آتش زنه و حرکت چرخشی چرخ آتش.
این نماد هم درکنار ایزدان وهم درکنار ایزد بانوان هر دو ظاهر می شود. وجودش همراه با اصل مونث این حدس را به ذهن متبادر می سازد که مظهر چهار راهله قمر است،اما دراصل تداعی گر نمادهای مولد و شمسی مانند،شیر،قوچ،آهو،اسب،پرندگان و نیلوفرآبی است. این نماد درمحرابها،حرکت های نمایشی،جامه های مذهبی،خاکستردان های جسد،سبوها ،ظروف ،کوزه ها ، سلاح ها،سپرها،لباس ها و سکه ها دیده شده است. همینطور روی چرخهای نخ ریسی ،جایی که احتمالاً محل حرکت چرخشی دوک نخ ریسی را نشان می دهد. این نماد به دو صورت،که نمادهای نرینه و مادینه ،شمسی و قمری ،حرکت عقربه های ساعت و حرکت عکس آن ،و نیز دو نیمکره ،نیروهای آسمانی وجهان زیرین ،خورشید طالع و بهاری ،خورشید نازل و پاییزی را نشان می دهد.(کوپر،1379،ص246)
آنگونه که ازشواهد پیداست سابقه زیست ایرانیان باستان از000/100 سال بیشتر تجاوزمی کند.
آن مردمان به طور کامل به خدای یگانه معتقد نبودند وبه تدریج وبا ظهورزرتشت به پرستش خدای یگانه روی آوردند یعنی با ظهوری به یکتاپرستی گرویدند.لیکن دانشمندان ومحققین چنین نظر می دهند که :
(مردم فلات ایران که درابتدا بصورت روستایی زندگی می کردند طبیعت را ستایش می کردند وبرای هرکدام ازمظاهرطبیعت خدائی قائل بودند، خدایانی مانند:آسمان،خورشید،ماه،ستاره،آب،خاک).
آنان خدایانی معنوی را نیز می پرستیدند ازجمله:عدل،انصاف،مهر،صلح، خرد،وجدان.
خدای درجه اول آنان خدای آسمان بود،" اهورامزدا " " خدای دانا " که با اهریمن می جنگید برای رستگاری انسانها . خدای درجه دوم آنان " میترا " یا " مهر " بود که مظهر خورشید بود.
مهر خدای چراگاه های پهناور و نگهدارنده ستون های خانه ها بود.
همچنین خدای دیگری نیز ستایش می شد بنام " آناهیتا " که مظهرآن ستاره ناهید بود.
یکی دیگرازاعتقادات انسان روستانشین ماقبل ازتاریخ ایران که اهمیت درجه دوم داشته " توتم پرستی " بوده است .که هرطایفه به یک نوع حیوان یا گیاه که آنها را سرمنشا قدرت وخیروبرکت می دانستند معتقد بودند.
البته اعتقاد به طبیعت توسط زرتشت دراوستا منعکس شده است. ازجمله مهروآناهیتا که از دوران ماقبل تاریخی به زرتشت رسیده وهم پس ازاو ازطریق اوستا برجای مانده ودرسراسر تاریخ باستان نیزستایش می شده است.دین عامه مردم ایران دردوره باستان عملاً همان آئینی بود که درکتب "ودا " ملاحظه می شود.یعنی اکثرخلایق قوای طبیعت را می پرستیدند وآنها را " دیو " می گفتند وآنها تجسم نیروهای طبیعی اند مانند: آفتاب وماه وستارگان وخاک وآتش وآب وباد.(بدنبال روشنائی،1365،ص92)
ایرانیان قبل اززرتشت را مجوس می گفتند و عقایدشان بیشتربردوگانه پرستی بوده است.آنان معتقد بودند که هرمزواهریمن ازخدای قدیم تری که موسوم به " زروان " است و کنایه از روزگارمی باشد متولد شده اند واین خدا وقتی حس کرد دوبچه درشکمش می جنبد پادشاهی زمین وآسمان رابرای موردیکه زودترظاهرشود نذرکرد.
بنابراین اهریمن باحیله و نیرنگش راهی یافت وقبل ازهرمزبوجود آمد.ازاینرو مستحق پادشاهی آسمان و زمین شد.پدرش گفت به مدت 9000 سال پادشاهی ازآن توست و بعد ازآن پادشاهی به هرمز می رسد.مجوسها مدعی شده اند که تمام خیروخوبی وروشنائی راکه هرمزمنتشر می کرد اهریمن تباه می کرد،و بین آن دو جنگ بود.
نام این دو خدا دلالت واضحی دارد که نظریه وعقیده به خدا طبقه ودوره به دوره گشته تا ازصورت تجسم به صورت روحانیت وپاکیزگی درآمده است.زیرا هرمزماخوذ از " اهورا " است که به معنای بزرگ وسرور و "مازداو" به معنای حکیم وداناست و" اهریمن " ماخوذ از " انگره یا انکرو " است که به معنی بد می باشد .اما بعد از کلمه " اورمزد " مرادف روح القدس شده و کلمه " اهریمن " روح شروبدی وآزاروفساد گردیده است.
به عقیده زرتشت خوبی ونیکی همیشه پیروز وبدی مغلوب وعمرش محدود است.(همان،ص94)
برارباب تحقیق پوشیده نیست که درجهان باستان ،عقاید مذهبی ،مایه اصلی وعنصر اساسی هنرها به شمارمی رفت ودرآن دورانها ،هنر مطلقاً درخدمت مذهب بود وهمواره برای بیان مسایل مربوط به کارگرفته می شد و برای بیان مفاهیم مجرد وتوضیح امور معنوی ومذهبی ازهنرهای گوناگون واز رموز واشارات وسمبل های مختلف استعانت می جستند وازاین طرز بیان سمبلیک به شدت و وسعت وقدرت فراوان استفاده می کردند.(رضی،ص44)
بی گمان اعتقادات مذهبی هرملتی دربسیاری ازمظاهر زندگی مادی ومعنوی او تظاهر می کند وهر جامعه ایی به نحوی خاص ،عقاید مذهبی خودرا با اشکال ورموز مختلف برروی آثار مادی پیرامون خود منعکس می سازد وبه آن ها ثبوت ودوام می بخشد واین نمایش ها یا برای یادآوری وتذکر به پیروان و جلب توجه خدایان ویافتن اجروثواب دنیوی واخروی است ،یا برای تبلیغ عقیده وایمان خود به دیگران است. درهرصورت باپیگیری ردّپای مذهب درعالم هنروسعی دررسیدن به اصل ومنشا آن می توانیم عقیده و منظور پدیده آورنده یک اثر هنری باستانی رادریابیم وبه پیام اوپی ببریم.
دردنیای قدیم ،درمیان انسانها، خیال پردازی وپرورش تصورات ذهنی و برقراری رابطه ونسبت میان مجردات ومفاهیم معنوی باعوارض طبیعی وموجودات واشیاء مادی،بسیارقوی ترورایجتر از امروز بود وذهن آنان همواره می کوشید میان موجودات علوی واجرام آسمانی وعناصر طبیعی وگیاهان وجانوران وفلزات ورنگها وسنگهای رنگین وگرانبها ،وجوه مشابهت وروابطی کشف وبرقرار سازد وازاین رابطه ها برای بیان اعتقادات وایمان خود مدد گیرد.البته هنرمند دراینگونه بیان گاهی ازاشکال ساده و بسیاردورازذهن استفاده می کرد که ازنظر خود اومردم زمانش ناشناخته نبود،ولی امروز به علت دردست نداشتن کلید رمزآن،برای ما بسیار مبهم وپیچیده به نظر می رسد.
روح تصوف ایرانی همه اش درعالم استعاره وتشبیه ورمزوکنایه سخن میگوید وایرانی اصولاً از رمزوکنایه لذت می برد.
نخستین ادراک مبهم ولی اساسی که بشرازجهان هستی داشت با نقوش واشکالی تزئینی صورت خارجی یافت وبه وسیله همین نقوش انسان با سرنوشت دشوار وپرحادثه خویش ارتباط پیدا کردوهنرتزئینی ایران که ازتجربیات ضروری ناشی شده وتوسعه یافته است می تواند مستقیماً با دل آدمی سخن می گوید.
به عبارتی می توان گفت نخستین دینی که ایرانیان پس ازاستقرار درایران و شهرنشین شدن بصورت آیین مدونی درآورده اند آیین مهرپرستی می باشد.
(تاج بخش،2535،صص105-104)
به عبارتی دیگر آیین مهرپرستی مهمترین دین بزرگ رازآلود وشاخه ای از طبیعت پرستی کهن ایرانی است که درایران رشد ونما یافت.مهریامیترا خدای روشنایی ویاور اهورامزدا در کش مکش دیرپا با دشمنان روشنایی است که زیرفرمان اهریمن اند.دراساطیرآمده که مهرگاو که ازنظراهورامزدا مقدس است ،کشت. سگ که موجودی وفاداربه انسان ودردین زرتشتی جانوری مقدس است،به مهرکمک کرد تا گاو رافروکوبد.آنگاه که مهر شمشیرش رادر اندام های گاو فروبرد،سیلی ازخون بیرون زد و ماری که نماد نیروهای بارور خاک است ازجا جهید.خون نماد نطفه زندگی است وبنابراین کشته شدن گاونر بدست مهر نماد نیروهای زندگی بخش گیتی است. مهرپرستان باورداشتند که به هواداری ازمهردرمبارزه اش با نیروهای دروغ ونیرنگ فرا خوانده شده اند.(لوکانس،1369،ص290)
آیین مهربشارتگر جاودانگی آکنده ازخوشبختی بود وبه عنوان دین درحال ستیز،مخاطبش بیشتر مردان وبویژه سربازان بود.درمفاهیم آیین مهرزنان فقط نقش فرعی داشتند.(همان- همانجا)
مهرپرستی به دورانی بازمی گردد که تفاوتی آن چنان هنوز بین معتقدات آریایی های ایران وآریایی های هند وجود نداشت ،میترا را بسیاری به عنوان سرور دشت های بیکران می دانند او همچنین خدای جنگ است.خدایی که گرز آهنین داشته وبا گاو نر می جنگد.(طویلی،1365،ص39)
اما قبل از هرچیز یک خدای اجتماعی است.میترا خدای زندگی است،اوخانه را برپا نگه می دارد ،تیرهای ستونی را می پاید وبه چهارپا ومردم توانگری می بخشد.(شیوا،1377،ص29)
ازاقوام وفرهنگهای ماقبل تاریخی که بگذریم ،موضوع ورود اقوام مختلف آریایی به نجدی که متاثر ازایشون نام مشخص " ایران " به خود گرفت،تا حدود زیادی روشن است.بار دیگرازتلفیق وترکیب عناصر خارجی وداخلی،ملیت وفرهنگی شکل گرفت که حاصل آن سپس بصورت دولت های مقتدرمادی ،هخامنشی،اشکانی(پارتی) وساسانی تاثیرات عمیق وگسترده خود را درمنطقه وجهان اطراف بجانهاد.جریان این تاثیرات خواه بصورت یک خاستگاه جدید وعظیم تمدنی که برنواحی دورونزدیک درشرق وغرب خود پرتو افکند،خواه به شکل تقریباً تنها حلقه پیوند وآشنایی دودنیای متفاوت و بسیاردورازهم عصر،چین وهند و آسیای مرکزی تا اروپا وافریقا- ازدوره مادها آغاز شد و درعهد هخامنشیان به مرحله اوج خود رسید. تا این زمان به جرات می توان گفت که جریان فرهنگ وتمدن عصراز شرق ومخصوصاً ایران هخامنشی به سمت غرب ،مخصوصاً یونان ،به بیانی درحال سرریزوسرازیر شدن بود. دست آوردهای فکری چین وهند را ایرانیان میگرفتند و حاصل اندیشه های خویش رابرآن می افزودند و بدست همسایگان غربی خویش می سپردند ،شواهد متعدد تاریخی گواه این ادعاست.(شعبانی،1381،ص131)
آری همه می دانند تمدن ایران سرآمد همه تمدن های جهان آنروز بوده است.آثار باستانی مکشوفه درایران زمین گواه براین مدعاست .زیرا ایرانیان درطول تاریخ نشان دادند که مردمی باهوش ،مبتکر،خوش ذوق،تلاشگر و ابداع کننده بوده وروح ایرانی حسود نبوده وهرچه برای رفاه و آسایش وپیشرفت امورخود بدست آورده باخلوص نیّت درطبق اخلاص نهاده و به سرتاسر جهان بدون بوق وکرنا عرضه داشته است.(طویلی،1365،ص22)
دوران تاریخ ایران که امروز مدون وتا اندازه ای روشن است از زمان تشکیل سلسله ماد شروع می گردد.
مادها درحدود سال 713 قبل ازمیلاد درمغرب ایران بنای استقلال گذاشتند و همدان (اکباتانا)راپایتخت خود قرار دادند و دولت آشور را منقرض کردند و سراسر ایران زمین وقسمتی ازممالک مجاور را درزیر فرمان خود آوردند و زمینه جهانگیری هخامنشیان وعظمت وجلال ایران را حاضر نمودند.مادها از نژاد آریایی بودند واحتمالاً هزارسال قبل ازمیلاد از کناره های بحرخزربه آسیای غربی آمده و درایران سکونت گزیدند.
اسم ماد درکتیبه پادشاهان آشوری دروقایع سال 835ق.م برای نخستین بار به صورت مادایmadai ذکر شده ست. هرودوت نیز اسامی شش قبیله مادی راجزو اتحاد وقبایل مادی یاد کرده وچند واژه مادی را درآثار خویش آورده است وآشکارا بیان می کند که مادها به لهجه ایرانی سخن می گفته اند.(تاج بخش،2535 شاهنشاهی،ص )
به عبارتی دیگر ماد نخستین شاهنشاهی بزرگی بود که از جنگجویان شمالی که به یک زبان ایرانی سخن می گفتند و روش فکری شمالی داشتند تاسیس شده بود.(رضی،1343،ص163)
زندگیشان درآغاز براساس زندگی شبانی وقبیله ای استوار بود وتشکیلات سیاسی مادی ها قبل ازتاسیس دولت بزرگ ماد ملوک الطوایفی بود وهرکدام از طوایف ماد زندگانی سیاسی ومعیشتی مستقل داشتند وآنان شامل چهارطبقه بودند: جنگاوران،برزگران،شبانان،پیشوایان آیینی وازآیین مذهب اطلاع موثقی در دسترس نمی باشد.(صفی زاده،1382،ص )
آنان خود را آریایی می خواندند و داریوش بزرگ پس ازستایش اهورامزدا،درنسخه عیلامی کتیبه بیستون، می گوید که " اهورامزدا خدای آریاییان " بوده است.همچنین ازنام هایی چون : میتژاته(مهرداد) اهورفرنه(دارای فرّ اهورایی) و اَرتَه اَمبَره وجز آنها درمی یابیم که خدایانی چون اهورامزدا ومیترا(مهر)ونیرویی چون اَرته(قانون درست)را میستوده اند (فیروزمندی.ب،1381،ص83)
می توان حدس زد که آنان پیرو آیین زردتشت بوده اند زیرا دخمه ای نزدیک صحنه کرمانشاه که ازآن مادهاست وجود دارد که در آن مجسمه یک مردی مادی دیده می شودکه اهورامزدا بالای آن قرار دارد وپادشاهان ماد آیین مغان را محترم می داشتند و مغان کسانی بودند که به فلسفه وتعلیم زردتشت آشنا بودند وگویند کوروش داوری وراستی را از مغان آموخته وهمچنین حکم وقضا درمحکمات با مغان بوده است وآیین مغ ها دراوایل پرستش اهورامزدا بوده ولی بعد مخلوط به خرافات شده وزردتشت خواسته آن را ازآن آلودگیها منزه سازد.
اخیراً درلرستان نشانه هایی ازنگاره خدای ماه و خدای خورشید مربوط به سده ششم قبل ازمیلاد یعنی زمان مادها بدست آمده است ولی این آشکاراست که آریاییها ماه و خورشید را به عنوان خدا ستایش نمی کردند اما برخی ازطوایف آریایی مهرپرست بودند.(صفی زاده،1382،ص )
به نظر می رسد که ارتباط معنوی وهمچنین مادی وبرخوردهای تجاری میان شرق وغرب ایران از زمان شاهنشاهی ماد شروع شده باشد .در همین اوقات مذهب زردتشتی شرق در ماد مورد توجه قرار گرفته و بوسیله مغان درماد مورد پشتیبانی قرار می گیرد .شاهان ماد ازتعالیم مغان پشتیبانی و درمبارزه با تجزیه طلبی بزرگان ازآن استفاده کردند.مغان یا کاهنان قبیله مغان تعلیمات زردتشت رابه دربار ماد بردند و دربار مزبور آن را رسمیت داد.(پیرنیا،1376،ص24)
همزمان با تاسیس سلسله ماد دراواسط قرن هفتم قبل از میلاد دین زردتشتی درسرزمین ماد رواج یافت .این دین را کاهنان و مبلغانی ازقبیله مادی مغان رواج دادند.گمان می رود مغان قبیله ای بودند که تعلیمات ززردتشت درمیان آنان قبل ازدیگران اشاعه یافت.(همان ،ص23)
ماد مرکز زندگی مغان وبویژه ماد آتروپاتن (آذربایجان کنونی) شاهد تولد زردتشت بود، اما درشرق ایران ،دربلخ بود که ظاهراً زردتشت حامی قدرتمند خود را یافت که از نهضت اصلاح دین او دفاع کرد و خود پیش از همه آن راپذیرفت .(هوار،1363،ص165)
مغان طبقه روحانی واقعی دولت ماد باستان بودند .آنان دردیرین ترین زمان مجموعه ای از خدایان را می پرستیدند .(نپرگ،1359،ص374)
اما در سرزمین ماد هیچ تصویری از خدایان دیده نمی شود .دین ماد باستان ،یک دین ابتدائی مزدایی است .(همان،ص335)
در دین مادها نزدیکی بیشتری با توحید ویگانه پرستی وجود دارد در دین مادها لغت اهوره به معنی نیک یا خداوند ویا نیک روان ومزده (مزدا) به معنی بخرد و اهورامزدا یعنی خداوند خردمند آمده است .درسده های هفتم وهشتم ق.م این آیین قرابت بیشتری با آیین زردتشتی پیدا می کند و سرزمین ماد مرکز اشاعه آیین مزدیستی می شود .پس درزمان پادشاهی این سلسله آیین مزدا پرستی که ریشه توحیدی دارد درایران رونق می گیرد وبه شکلی دین پادشاهان ماد زردتشتی ودرهمین زمان مغان یا روحانیون زرتشتی مروج این آیین می شوند.هرودوت مغان را کاهنان مادی وغیبگو می خواند و می گوید رسوم وآداب مادها با پارسیان تفاوت دارد.از سویی این مورخ مغان را تیره وقومی از مادها ذکر می کند .مغان از ری (رگه) به سرزمین های دیگر پراکنده شدند و دسته هایی درشهرهای دیگر ایران بویژه درخراسان وآذربایجان بوجود آوردند.
درسده ششم ق.م مغان دردربار پادشاهان ماد نمایندگی مذهبی داشتند ومبلغ آیین مزدیسنی بودند.با نظریه ای که ارائه شده گاته ها (گاتها) که قدیمی ترین بخش اوستا می باشد بوسیله مغان به دربار ماد راه یافت وچون حفظ کردن این منظومه ساده تر ازجنبه نوشتاری (نثر)است به آسانی گردآوری شد.(زنجانی،1380،ص117)
کشور ایران مهد تمدن کهنسالی است که به موجب پژوهشهای باستان شناسی دربسیاری ازموارد کهنترین تمدن جلگه بین النهرین است و در زمان هخامنش ها تنها عامل وگسترش دهنده تمدن شد.(صفی زاده،1382،ص555)
پارسیان درحدود 700ق.م در کوه های فرعی سلسله جبال بختیاری ،در شرق شوشتر درناحیه ای دردوسوی کارون مستقر شدند.(گیرشمن ،1374،ص124)
بنابرلوحه های دیوانی بدست آمده ازشوش ،پارس ها حدود 685 ق.م درسراسر ایلام سکونت داشته اند .در واقع پارس خود جزئی از قلمرو پادشاهی ایلام به شمارمی رفت .پارس به رهبری هخامنش ،حکومت محلی خودراتشکیل دادند.چیش پیش (teispes) فرزند وجانشین هخامنش ،پادشاه انشان (anshan) ،منطقه ای تا شمال شرقی سلسله جبال بختیاری یعنی پارسوماش (parsumash) را اشغال کرد وتابعیت ایلام را ترک گفت.وی به ناچار سلطنت مادها رابه رهبری فروتیش(phraorte) – خشتریته(khashathvita) به رسمیت شناخت وکوروش اول تقسیم کرد.کمبوجیه اول (kabujya) ،پادشاه پارسوماش ،انشان وپارسه ،فرزند کوروش اول با دختر استیاگس (astyages) ،پادشاه مادی ،ازدواج کرد.حاصل این ازدواج کوروش بزرگ است که پس از برکنار کردن پادشاه ماد ،استیاگس ،با تصرف پاسارگاد در555 ق.م ،نخستین سنگ بنای شاهنشاهی بزرگ پارس را بنا نهاد .(کخ،1379،ص13)
عصر هخامنشی (achaemenian age) نام سلسله ایست که دراصطلاح شاهنامه به کیانیان موسومند.(هرتسفلد،354،ص38)
هخامنشیان نام خویش را از اولین رهبر قوم پارس ،هخامنش به میراث بردند هخا (hakha) به معنی " دوست " و منیش (manish) از ریشه من (man) به معنی " اندیشیدن " اشت .(نفیسی،1383،ص5)
توجه هخامنشیان به مفاهیم اخلاقی ،ویژگی آنان است .این ویژگی درنامی که برای خود برگزیده اند ،متبلور است .حکومتی که توسط چیش پیش به فرزندانش آریارمنه وکوروش اول رسیده بود به دست کوروش وفرزندانش به حکومتی متمرکز تبدیل شد .کوروش طی سی سال ،پادشاهی محلی پارسها را به شاهنشاهی عظیمی تبدیل کرد.او ابتدا پاسارگاد را به عنوان پایتخت گزید وآنجا مجموعه ای از کاخ ها و معابد ساخت .کتیبه هایی که به دستوراو درآنجا حک شد او را " شاه بزرگ هخامنشی " معرفی می کند.کوروش قبایل ایرانی نژاد وآسیایی را که درشرق ،جنوب شرقی ،وشمال شرقی ،ایجاد آشوب می کردند ،مطیع ساخت وپس از غلبه بر استیاگس ،پادشاه ماد،همدان را به عنوان پایتخت ایران متحد انتخاب کرد و چنان رفتارکرد که حکومت پارسی ،همان حکومت مادی ،جلوه کرد.(گیرشمن ،1376،ص136)
در عهد او ،مرزهای ایران ازیونان تا سیحون وجیحون گسترده شد .کوروش طی جنگی درسرحدهای شرقی درگرفت کشته شد وجسدش به پاسارگاد ،آرامگاهی که به دستورخودش بنا شده بود انتقال یافت .کمبوجیه فرزند دار شد.کوروش که درحیات وی چادشاه بابل بود ،پیش ازلشگرکشی به مصر ،برادرش بردیا (bardiya) را از بیم تصرف سلطنت درطول غیبت طولانی اش به قتل رسانید .دراین میان یکی از مغان مادی به نام گئومات(gaumata) از موقعیت بهره برده ادعا کرده که بردیاست ودرپارس خود را شاه خواند .کمبوجیه سعی کرد به سرعت سوی ایران بشتابد ،اما درمیانه راه درگذشت .داریوش شاهزاده هخامنشی ،فرزند ویشتاست ونواده اریارمنه ،که به عنوان نیزه دار در لشگرکشی مصر حضور داشت ،بردیای دروغین را به هلاکت رساند و طی 19 نبرد که یکسال و اندی (تابستان 522 ق.م ، اواسط پاییز521 ق.م)بطول انجامید ،شورشها راسرکوب کرده و خود " شاه بزرگ ایران " شد و بدین ترتیب سلطنت ازشاخه کوروش اول به شاخه اریا رمنه انتقال یافت.(نفیسی،1383،ص5)
سلسله هخامنشیان جانشین سلسله ماد بوده اند وبدیهی است که می توان نتیجه گرفت که وارث اقتدارو فرهنگ وهنرآنان نیز بوده اند .(ضیاپور،1377،ص148)
لازم است درباره باورهای ایرانیان ودین ومذهبشان مطالبی را بدانیم .دراین راستا منابعی چون اوستا،وکتیبه های هخامنشی می توانند درشناخت دین ایران باستان در(دوران هخامنشیان) به ما یاری رسانند.
اساس دین درفرهنگ آسیای غربی که از سند تا سرزمین های شرقی کنار مدیترانه گسترده بود ،اعتقاد به وجود دو گروه خدایان خیروشر بوده است .(بهار،1377،ص17)
درمذهب دوران هخامنشی اعتقاد به دو اصل خوبی وبدی جلب توجه می کند ،این همان مذهب مادی هاست که بوسیله مغ ها درایران رواج یافت. (بینا،1337،ص7)
این دو گروه خدایان ،یعنی اهورامزدا و دئیوه ها به اعتقاد هندوایرانیان درزمانی بسیار کهن ،فرزند خدا پدری به نام زروان بوده اند که خود درامر آفرینش و امورجهانی نقشی نداشته است .با تحول این اعتقاد درایران ،ابتدا دیوان ازمقام خدایی افتاده ،به مظاهر نیروی شر تبدیل شدند ودرراس آنها اهریمن قرارگرفت .(همان،ص94)
پس اهورامزدا که مظهر آفرینش ،خرد و علامت بود،خدایی یکتا شد.
در نوشته هایی شاهان هخامنشی از اهورامزدا به عنوان بزرگترین خدا یاد شده است وگاهی به خدایان دیگر نیز اشاره گردیده است ونوشته اند اهورامزدا بزرگ که بزرگترین خدایان است .(همان ،ص122)
درباره مذهب ایرانیان درزمان هخامنشیان جزاینکه اهورامزدا را به خدایی برگزیده بودند اطلاعات دیگری دردست نداریم .
آنان آفتاب راستایش می کردند وآتش وخاک وآب وباد را محترم می شمردندو این عناصر را آلوده نمی کردند.به عقیده آنان آفتاب وماه نماینده روشنایی و آتش مظهر پاکی وخاک وآب سرچشمه زندگی بوده و آلودن این عناصر ممنوع بوده است .(همان ،صص119-118)
هاشم رضی دربررسی هایی که درشناسایی ریشه دین هخامنشیان ازراه هنر وسمبولیسم وایکنوگرافی آنان انجام داده است به این نتیجه رسیده که هخامنشیان به دلایل متعدد فراوان به " تثلیثی " از خدایان عقیده داشته اند که اهورامزدا در راس و مهروناهید در زیردست او قرار می گرفته اند.
مسئله دین هخامنشیان وبه ویژه دین خود داریوش که از او بیشتر از دیگران کتیبه مانده امری است بسیار دشوار ونکات تاریک فراوان دارد.
کتیبه ها تردیدی برجای نمی گذارد که داریوش وهخامنشیان همه پرستنده اهورامزدا یعنی خدای خردمند یا به عبارتی جالب توجه " پالیارو " خداوند اندیشمند بوده اند.(طویلی ،1365،ص115)
عده ای هخامنشیان رازرتشتی مزدایی می دانند.برخی معتقدند که از دوران داریوش بزرگ ،هخامنشیان زرتشتی شده اند.برخی هخامنشیان راپیرو دینی نزدیک به آیین زرتشت ودین آنان راتشکیل ویژه ای از مزدا پرستی معرفی می کنند .عده ای معتقدند که دین پارسها ،دین قدیم ایرانیان پیش از زرتشت می باشد و بایثت ها و وداها مطابقت می کند.
بنونیست(benveniste) ازجمله کسانی است که معتقد است آیین پارسها زرتشتی نبوده ،بلکه آیین ایرانیان پیش از زرتشت می باشد که با یثت ها برابری می کند وبا مطالب ودایی سازگاری دارد. او دراصل معتقد است که هخامنشیان زرتشتی نبوده اند.
نی برگ(Nyberg) درکتاب خود تحت عنوان دین قدیم ایران آورده است که هخامنشیان زرتشتی نیستند وپیرو آیین زرتشتی مزدایی نیستند.
گرشویچ (gershevitch) نیز نخستین شاهان هخامنشی را غیرزرتشتی و از داریوش به بعد را پیرو آیین مزدایی زرتشتی می داند.(رضی،1371،ص20)
اولین پادشاهی که آشکارا به کیش زردتشت گروید داریوش بود.شرک وپرستش خدایان متعدد دردوران های اولیه درزمان داریوش دورانداخته شد وروش یکتاپرستی رسماً اعلام گشت وبه این سبب آیین ایران باستان با بزرگترین مذاهب یکتاپرستی یعنی یهود ،مسیحیت ،واسلام در یک ردیف قرار دارد.(فرای ،1373،صص25-24)
کسانی چون دوشن گیمن (j.duchesne guillemin) در کتاب رزتشت و جهان غرب (the western response to Zoroaster) چاپ آکسفورد به سال 1958 صفحه 52 به بعد و درکتاب دین قدیم ایران قدیم صفحه 159 به بعد ،آیین شاهان هخامنشی را همراه با ماریان موله (m.mole)نوعی ویژگی وتغییریافته وبه مقتضای زمان ومکان ازآیین زرتشتی می دانند .در شمار این کسان که باور به زرتشتی بودن هخامنشیان داشته اند،هر چند برخی از آنان چون گمین ضد ونقیض گفته اند.گیمن برآن است که اختلافها و وجوه افتراقی میان آیین رزتشت وشکل زرتشتی دین هخامنشیان ازدو جهت است:
دردرجه اول زاییده بُعد زمان از عصر گاتاها تا زمان هخامنشیان می باشد که آیین گاتایی بی گمان در طول زمان دچار تحولاتی بسیار وازاصل خود دور شده ودر درجه دوم بدلیل کوشش هایی است که داریوش کرد تا دین رابا مقتضیات شاهنشاهی وسیع خود سازگار سازد.(رضی،1371،ص20)
دردوره ای ازدوران هخامنشیان میتره ازخدایان بوده ونامش رابانام اهورامزده با هم آورده اند ودریشت ها نیز ذکری از میتره است معلوم میشود که دین زرتشتی یا مزدیسنی ویا بهدین را می توان دنباله مهرپرستی دانست ودین زرتشتی تقریباً اصلاحی است که بعدها درمهرپرستی کرده اند ورسالت زرتشتی تا اندازه ای اصلاح درمهرپرستی بوده است .دردوره هخامنشیان میتره درایران هنوزاز خداوندان درجه اول بوده است وفرمانروایانی که دست نشانده هخامنشیان بوده اند نیز به آن اعتقاد داشته اند .به همین جهت درسراسر آسیای غربی انتشار یافته است ودرنواحی مختلف آسیا وحتی دریونان جانشین رب النوع آفتاب شده است .به هر حال مهرپرستی یکی از ادیان پرسابقه درمیان مردم ایران باستان بود،این آیین را آریاها با خود آوردند ومهرپرستی به مدت دوهزار سال ،دیگر آیین ها را تحت الشعاع خود قرار داد وبرادیان یهود ،مسیح و زرتشت تاثیر بسیارگذاشت . (قدیانی ،1384،ص337)
اگرما متن کتیبه ها رانیک بررسی کنیم ،دیده خواهد شد که درهرجا که اهورامزدا تنها نام برده شده ،اغلب به مهرو ناهید با بغان وبغان دیگر اشاره گردیده است ،ولی درجایی که هر سه خدا راباهم نام برده اند،مطلقاً اشاره ای به بغان دیگر نشده است .پس ازسیاق عبارت وطرزنوشتن ونام بردن خدایان کاملاً معلوم می شود که عبارت " خدایان دیگر " درکتیبه های آریامنه وداریوش وخشایارشا ودیگران منحصراً برای اشاره به این دو خدا ،یعنی مهر وناهید است وبس .(رضی،1371،ص47)
در نوشته های آریامنه از اهورامزدا بطور واضح نام برده شده است واو را مسبب اعطای سرزمین پارس " جای مردان بزرگ و اسبان ممتازی "دانسته اند.(کالیکان ،1350،ص18)
همچنین درکتیبه های اردشیر دوم وسوم نام میترا درکنارنامهای اهورامزدا وآناهیتا آمده است .و گاه تنها همراه با نام اهورامزدا ذکر شده است .درزمان هخامنشی پرستش میترا درمیان توده مردم گسترش واهمیت بسیاری داشته است .(رضی ،1343،ص141)
اردشیر دوم وسوم چندین بار از مهر درکتیبه هایشان یاد کرده اند.(405-359ق.م)(359-338 ق.م) و این نشان دهنده آن است که مهرپرستی در زمان هخامنشیان تقویت شده بود وهمچنین شاهان هخامنشی به مهر سوگند یاد می کردند.
درکتیبه های اردشیر برای نخستین بار به اسامی میترا وآناهیتا برخوردیم . میترا دراصل خدای عهد وپیمان بودند وزمانی آنرا به خورشید مانند می کردند. میترا را از زمانهای بسیار دور درایران پرستش می کردند ،اما خدای مزبور تا پایان سده پنجم پیش ازمیلاد وارد دین ویژه پادشاه نشده بود. درسده چهاردهم پیش ازمیلاد نام میترا همراه با وارونه (varuna) ،ایندرا(indra) و نستیه یاد شده که همگی خدایان مردم میتانی (mitanni) شمال بین النهرین بودند . دردین پیش اززرتشتی ایرانیان ،الهه میترا واسطه میان روشنائی عالم کبیر وتاریکی عالم صغیر بوده است .ازپادشاهی اردشیر دوم بدین سو ،پادشاهان وی را به عنوان بخشنده فره پادشاهی بزرگ می دارند،در سوگند های خود وی را گواه می گیرند ودرنبردها به یاریش می طلبند.(هوار،1363،صص79-78)
دین شاهان هخامنشی همان دینی بود که نیاکان کوروش درپایتختشان شوش پیروی می کردند،یعنی همگامیکه آنها برقوم انشانی که متمدن ترازخودشان بودند فرمان می راندند واحتمالاً دین خود را ازهمین مردم گرفته بودند.در سده چهاردهم پیش ازمیلاد درکتیبه های میخی کاپادوکیه ازمیترا نام می رود ونیز اردشیر واداشت تا درآثار روزگار پادشاهی خویش نام میترادرکنار نام آنائیتیس (anaitis) یا آناهیته درآورند .درسده اول پیش از میلاد دراثر سفرهای جنگی پمپئی به مشرق ،مهرآیینی دراروپا گسترش یافت . این آیین درمیان سربازان وعامه مردم پیروان زیادی یافت وتا روزگار قسطنتین رقیبی جدی برای مسیحیت بود .نمونه های بیشماری ازآثار پرستش میترا درسراسر امپراطوری روم پیدا شد.(همان،ص111)
به راستی مهرگرایی چه آیینی بود که درسراسر آن روزپیروانی درمیان مردم داشت؟
ازهنگامی که مهرگرایی درآسیای صغیر وبین النهرین گسترش یافته بود، دیگر آیین منحصراً ایرانی نبود.مهرگرایی ،پیوسته کیشی نظامی بود ،نیروهای شرقی ارتش روم به اروپایش بردند وامپراطوران درترویج آن کوشیدند .ایرانیان کنونی به هنگام اعتدال شب وروز درپاییز ًجشنی به نام مهرگان برپا می دارند که باید نشانه هایی ازمهرپرستی عهد باستان باشد.(همان ،ص115)
درکتیبه های اواخر دوره هخامنشیان نام میتراوآناهیتا با هم آمده است.(همان، ص169)
تا کنون عده ای ازپژوهندگان بسا کوشیده اند تا زرتشتی بودن هخامنشیان را ازسنگ نبشته ها ثابت کنند.اماچنین تلاشی باآور ثمرات درست وقابل قبولی نبوده است ودرواقع آدمی با شگفتی به این اظهار نظر راسخ اد.میر (ed.meyer) روبرو می شود که می گوید: برای یک ذهن بیطرف وبدون تعصب ،پذیرش زرتشتی بودن کوروش وداریوش حتمی است. (رضی،1371،ص19)
شاهان تخستین هخامنشی گرایش به دین زرتشتی داشتند. (رضی، 1384،ص139)
هرتل و هرتسفلد معتقدند که شاهان هخامنشی ازکوروش تا اردشیر دوم زرتشتی بوده اند واز زمان اردشیر دوم وسوم است که اینان دگرباره تحت تفوذ مغان قرار گرفتند واز دین زرتشتی منحرف شدند .اینان برآنند که شاهان اولیه هخامنشی فقط ازاهورامزدا یاد کرده اند واین خدا را مورد ستایش قرار داده اند درحالیکه اردشیر دوم و سوم علاوه بر اهورامزدا ازمهر وآناهیتا نیز یاد کرده ونفوذ مغان را آشکار ساخته اند.(همان ،ص140)
درهیچ موردی درروایات ومکتوبات والواح وسنگ نبشته ها ،اهورامزدا ،خدای یگانه هخامنشیان یاد کرده نشده ،بلکه بزرگترین خدایان نامیده شده است.اصولاً داریوش نمی توانست با جریان قوی ونیرومند فکری وایمانی مردم نسبت به میترا وآناهیتا مخالفت کرده وعبادت آنها راممنوع سازد.این خدایان بویژه میترا برای مردم جاذبه فوق العاده ای داشت ،همچنین آناهیتا. (همان ،ص149)
جریان اندیشگی میتراپرستی ،نیرومند تر وکهن تر ازآن بود که حتی فکر و اندیشه ناپخته نیز به مبارزه برعلیه آن پردازد،چه رسد به کسی چون داریوش که اندیشه های پخته وکارساز داشت.وانگهی در1380 سال پیش ازمیلاد از میترا نشانی داریم که از اهورامزدا چنین نشان واثری درقدمت نداریم.البته اگر این کارداریوش درمقام یک پادشاه ویک سیاستمدار ساخته نبود وهرگاه اعمال نیز می شد ،موثر واقع نشده پذیرش پیدا نمی کرد.(همان ،همانجا)
داریوش اول که پیوسته به اهورامزدا متوسل می شد و اورابه اسم می نامید و دروغ رامخالف ومباین عقیده حقیقی خود به اهورامزدا میدانست ،با همه این اوصاف ازخدایان دیگر نیز یاد می کرد.دردوره هخامنشیان باوجود یک مذهب رسمی ویک ( وگاهی چند ) خدای اصلی که بوسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد وبراساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود ،عقاید مختلف دیگری هم وجود داشت . بعد ازمرورزمان مذهب رسمی به طورقطع به شکل یک دین درآمد که درتاریخ بنام آیین زرتشتی معروف است . (دیاکونوف،1382،ص131)
نکته ای که دراین جا لازم به یادآوری است، اینست که برخی ازمحققان به علت ظاهرشدن نام های میترا وآناهیتا درکتیبه های اردشیردوم و ذکراینکه درزمان اوساختن تندیس های مهرواناهید معمول گردید ،تصور می کنند که تغییری درمذهب هخامنشیان درزمان شهریاری اردشیردوم پیش آمده است . برخی نیزآنرا نشانه ای ازنفوذ مذهب زرتشت به شمار آورده وشاهان ازاردشیر به بعد را زرتشتی مذهب می انگارند . به عقیده هاشم رضی ،مذهب شاهنشاهان هخامنشی درتمام طول سلطنت این سلسله به یک حال وبدون تغییر مانده وبه هیچوجه تبدیلی درآن پیش نیامده بوده است وکسانیکه چنین ادعایی کرده اند ازتوجه به سمبل ها وعلایم رمزی ومذهبی هخامنشیان غافل مانده اند.درزمان تخستین شاهان هخامنشی وحتی تا زمانی پس ازآن ها، به علت سادگی ومنع زندگی ونیمه شهری بودن پارسیان ،بیشتر توجه مردم به اهورامزدا ،خدای بزرگ یا بزرگترین خدایان بود .زیرا زندگانی ساده و بی آلایش شبانی وگله داری چنین اقتضاء می کرد.ولی پس اززمان کوروش بزرگ به علت پیشرفت هایی که درشئون مختلف نصیب مردم ایران گردید و همچنان ادامه یافت ونیز به سبب فتوحات وکشورگشایی هایی که با دست سربازان وسرداران ایرانی انجام گرفت وبرای حفظ نگاهبانی کشور پهناور هخامنشی ،جنگ وجنگاوری ازاموراساسی دولتی محسوب گردید و آبادانی وثروت وتجمل درزندگانی شهرنشینان شروع به خودنمایی کرد ،این تغییرات مهم ومحسوس اجتماعی بالطبع درنوع عقاید وپرستش هخامنشیان نیز موثر افتاده قسمتی ازآن رشد وتوسعه بیشتری یافت وازآن جمله دوخدای نوروپیمان وجنگ (مهر) وخدای آب ها وآبادانی وثروت وشکوه (آناهیتا) اهمیت بیشتری کسب کردند ودرکنار اهورامزدا جای گرفتند.هخامنشیان به " تثلیثی " ازخدایان عقیده داشتند که اهورامزدا درراس ومهرواناهید درزیردست اوقرار می گرفته اند.(همان ،ص20)
پادشاهان هخامنشی موحد بودند یعنی اینکه اهورامزدا راخالق زمین وآسمان دانسته ،اقتدار وسلطنت خویش رااز تاییدات او می دانستند .ازآنجا که اهورامزدا غیرمرئی بوده وپرستش اورادرمقابل آتش که یک گونه رمزی است بجای می آورند.
اگرچه ایرانیان قدیم به مهر معتقد بودند وآنرا تقدیس می نمودند ولی اعتقاد پادشاهان هخامنشی به این رب النوع از اواخر قرن 5ق.م است و از زمان اردشیر دوم پادشاهان این سلسله اورا تقدیس نموده ودرمواقع سوگند وی را شاهد گرفته ودر جنگ از او یاری می طلبیدند .(رازی،1347،ص36)
آنچه مسلم است شاهان هخامنشی تعصب مذهبی نداشتند،به همین جهت هم اقوام مغلوب مذهب خود را نگاه می داشتند .هنوز در این زمان گمان نمیرود که ایرانیان به یگانه پرستی هدایت شده باشد چنانکه خشایارشا درموقع عبور ازداردانل به اروپا برای مهر قربانی به عمل آورده واسم مهر درکتیبه های اردشیر دوم برده شده است.عده ای معتقدند که شاهان هخامنشی پیرو دین زرتشت بودند زیرا درکتیبه های آنها خدای بزرگ اهورامزدا دیده می شود . این اسم اختصاص به مذهب زردتشت دارد .به ظن قوی پس ازاهورامزدا چهار عنصر مورد پرستش بود:
1- نور(آفتاب و ماه)
2- آب
3- خاک
4- باد
مذهب زردشت هم اگر وجود داشته ولی به درجه ای نرسیده بود که مذهب رسمی ایران گردد.(تاد.لویس پل،1383،ص161)
به عقیده هرودوت اهورامزدا نامی است که ایرانیان به فلک الافلاک (یا به عبارتی دیگر تمامی دایره آسمان) می دهند.بنابراین با توجه به ملاک موجود اهورامزدا اولین خدای هخامنشیان بوده است ومیترا دومین خدای مورد پرستش آنان به شمار می رفته است وآخرین خدای مورد پرستش آنان آناهید بوده است .
درآثار هخامنشی برای مهر نیز نمادهای چندی معمول بوده است وبزرگترین منشا نور درجهان که خورشید است مظهر او محسوب می گردد .ازاینجا نقش قرص خورشید یکی ازنمادهای اوست .درروی زمین آتش که یکی ازعناصر چهارگانه است به علت اینکه منبع نوروروشنایی وگرما وپیک خدایان است ،بنام مظهر این خدا مورد تقدیس واحترام است ورنگ های سرخ وزرد ونارنجی و طلایی آن نیز ازرنگ های آن به قهرشمرده می شود ازمیان جانوران ،قوی ترین جانور،یعنی شیر- منسوب به مهراست وازقدیم ترین زمان ها ارتباط نجومی بین شیروخورشید را می شناختند وقسمتی از این انتساب نیز ازآن بابت است . اسب نیز ازحیوانات منسوب به مهر است . ازمیان گیاهان ،غنچه لوتوس یا نیلوفرآبی ودرخت وگل ارغوان (به گفته پرفسور جکسن ) و گل آفتابگردان وشاهد هم درخت خرما " نخل " منسوب به این خدا وشکل آنها ازسمبل های این خداست .ازمیان فلزات هم طلا منسوب به مهر بود.(همان ،همانجا)
درایران درعصر هخامنشی میترا را بصورت یکی ازهمراهان ویاوران اهورامزدا می پرستیدند.رفته رفته بصورت خدائی مستقل بنام " مهر " الهه آفتاب درآمد .(حکمت،1345،ص152)
شاهان هخامنشی اهورامزدا را از خدایان دیگر بزرگتروبرتر می شمردند ومعتقد بودند که اوآسمان وزمین وآدمیان راآفریده وشاهی را به شاهان عطا کرده است .داریوش اول کتیبه ای به واژه خدایان و خشایارشای اول در کتیبه ای به عبارت خدایان دیگر پس ازاهورامزدا واردشیر دوم دریک کتیبه بنام الهه اناهیتا وخدای میتره درکتیبه ای بنام میتره اشاره کرده اند . (میرسعیدی ،1382،ص41)
باردیگر می بینیم که هخامنشیان به سه خدای اهودامزدا ،میترا وآناهیتا اعتقاد داشتند.
درباره دین هخامنشیان می توان گفت که آیین هخامنشیان شکلی قدیم ازآیین آریایی هندوایرانی بوده باشد که درعهد داریوش با رواج وانتشار دین زردتشتی درشکل اوستای متاخره ،ازآن متاثر شده است . (همان ،ص32)
هرودوت اشاره به مزداپرست بودن هخامنشیان دارد وهیچگونه ربطی به زرتشتی گری ندارد. (همان ،ص43)
ولی می توان گفت که هخامنشیان به آیین زرتشت نزدیکتر ازدیگران بودند. (رضی ،1343،ص203)
پارت نام یکی ازاقوام ایرانی است که ازمدتها پیش درخراسان واقع درشمال شرقی ایران مسکن گزیده بودند .هنگام حمله اسکندربه ایران ،سرزمین پارت، بدون مقاومت قابل توجهی اشغال گردید ،و پارت ها مجبور شدند به دشت های شمالی پناهنده شوند .پارت ها رابعضی ازمورخین ازاقوام سکایی دانسته اند که به زبان پهلوی گفتگو می کردند وآنها راشاخه ای ازگروه پارنی(parni) ازقوم داهه یا داخ معرفی کرده اند ،که درناحیه پرثوه (منطقه ای درخراسان بین گرگان وکومس) زندگی می کردند .(فیروزمندی،1381،ص196)
برخی ازمورخین براین عقیده اند که چون محل اولیه پارت درناحیه آساک "نزدیک قوچان امروزی" بوده است ازاین رو آنها را اشکانیان گفته اند ، ولی این مطلب چندان روشن ومنطقی نیست .(همان ،همانجا)
اشکانیان پس ازراندن سلوکیان براثر برخورد با دولت روم نتوانستند کشور ایران را از طرف مغرب به حدود دولت هخامنشی برسانند وبه موجب قرارهایی که با امپراطوران روم منعقد می شد .رود فرات مرزدو دولت می شد چنانچه درزمان مهرداد دوم سراسر بین النهرین به تصرف پارت درآمد ودرزمان ارد دوم لشگریان پارت تا کناره های دریای مدیترانه پیش رفتند واززمان بلاش سوم به بعد رومیها ازرود فرات گذشته تا دامنه های زاگرس وسرزمین ماد پیش رفتند واشکانیان که دچارضعف شده بودند بین النهرین را به رومیان دادند .اما مهرداد اول ازضعف دولت روم استفاده کرد ودامنه فتوحات خود را تا هند ورودهای سند وجلیم رسانید ولی موفقیت او دوامی نیافت وتهاجم سکاها باعث شد که متصرفات شرقی دولت اشکانی ازدستشان خارج شود .درواقع قلمرو اشکانی ها بنا به مقتضای قدرت شاهان اشکانی تغییر می کرد واین تغییربیشتر درمرزهای غربی ایران روی می داد که با متصرفات امپراطوری شرقی همسایه ومجاور بود وبطور کلی حدود قلمرو اشکانیان ازشمال به رود جیحون وآمودریا و دریای خزر وکوههای قفقاز وازمشرق تا حوالی پنجاب وازجنوب تا دریای عمان وخلیج فارس و از مغرب تا سواحل غربی رود فرات بوده است وطبیعی است نمی توان این مناطق را جزو متصرفات دایمی اشکانیان دانست و درتمام مدت سلطنت اشکانیان ،پادشاهان این سلسله ازیک طرف با مردمان وحشی داهه وسکاها واز طرف دیگر با امپراطورنیرومند روم درجنگ وستیز بودند و با این وصف دراکثر جنگها پیروزی با پارتیها بود وزمانی حدود اشکانیان به حدود کشور هخامنشی رسید وپس ازمدتی دست سلوکیان را از کشور کوتاه کردند. (صفی زاده ،1382،ص687)
دوره پانصد ساله اشکانی جز ازمنظر احیای فرهنگ وتمدن پربارایرانی از
زاویه دیگری که موقعیت ونقش جهانی آن حکومت باشد ،حائزاهمیت است .
دراین عصر بود که گونه ای مشخص وپایدار ،مهم ترین کانون های تمدنی
جهانی ازیک سو چین وهند وازسوی دیگر جهان غرب،تنها ازطریق ایران
اشکانی وازراه جاده ابریشم به هم پیوند مادی ومعنوی یافتند وایرانیان نقش
بی همتای خود را هم درتجارت واقتصاد جهانی ،وهم درمبادلات فرهنگی ،
فکری ودینی به نحوی بسیار چشمگیر ظاهرنمودند.ادیان بزرگ جهانی که
درشرق وغرب این شاهنشاهی پدید آمده بودند توسط بخشی از ایرانیان
پذیرفته شدندو به دیگر نقاط پراکنده گشتند.(شعبانی،1381،ص137)
شاهان واعضای خاندان اشکانی ،اهوره مزدا را پرستش می کردند و
دستیاران او و همچنین نیاکان شاه وقت را به مثابه خدا می پرستیدند و به
آن ها سوگند می خوردند .پارتیان از زیستگاه آغازین خود در نقاط بدوی
پرستش عناصر طبیعی و بالاتر از همه خورشید و ماه را به ایران آوردند
پارتیان ماه و خورشید وبت های نیاکان خود را پرستش می کردند.ایرانیان
هنگام طلوع خورشید به آن سلام می کردند وخورشید راتحت نام خدای
میتره درمعابد پرستش می نمودند وبرای او قربانی می کردند و هدیه
می آوردند ومجسمه هایی ازاو به افتخارش بر پا می کردند به تثلیث
اهوره مزدا – میتره – اناهیتا مورد پرستش مردم و دولت بود ودر میان
این سه ،اعتقاد به آناهیتا در درجه اول قرار داشت (میرسعیدی،1382،ص
83)
در نخستین ادوار حاکمیت اشکانیان مغان ، که بخش عمده ای از اعضای
مجلس بزرگان را تشکیل می دادند ، احترام بسیاری داشتند وایرانیان بیشتر
اصول ومراسم خاص دین مغان پیروی می کردند .ولی به مرورزمان نسبت
به اصول دین زرتشتی بی توجهی کردند .مغان نیز در اواخر دوره اشکانی
نفوذ واحترام خود را ازدست دادند.(همان ،همانجا)
شاهان اشکانی در دین خود تعصب نداشتند وبا پیروان ادیان دیگر به مدارا
رفتار می کردند چنان که در پادشاهی پارس آتشگاه ها بر قرار ماند و دین
زرتشتی متعصب اجازه رشد یافت .(همان، ص84)
یک تاریخ نویس ارمنی ،در قرن پنجم میلادی ازparskaden pahlavik
یعنی کیش های پارتیان و پارسیان که به مغان پارتی شمالی وپارسی جنوبی
یا هر دو فرقه مربوط می شوند سخن می گویند. این توضیح پذیرفتنی است
و می توان برای آن تاییدی درنام های شبه خدایان یاد شده دراسناد نسا یافت
که نام های زرتشتی اند.این دلیلی است آشکار بر این که مردم نسا که سالنامه
زرتشتی بکارمی بردند زرتشتی بودند.باید براین نکته افزود مه بسیاری نامها
در خود جزء مهر دارند مانند مهربزان mihrbozan ومهرداتک ومهر فرن
Mihrdatak-miharfarn که نشان می دهد " خدای خورشید " درسرزمین
پارتیان ،هواخواه بسیار داشته است.(فرای،1371،صص323-322)
از کاوش های باستان شناسی و اشاراتی مختصر که درمنابع یونانی ورومی
آمده است می توان پذیرفت که آیین سلوکی پرستش فرمانروایان ادامه یافت
وبزرگداشت نیاکان نیز دراین هنگام پیروی می شد.ازاشارتی که استرابون و
پلینی ودیگران کرده اند چنین می نماید که بسیاری ازآیین های خسته کننده
چنانکه دروندیداد آمده است مانند محرمات وحتی تابوها وجادوها در زمان
پارتیان رایج بوده است.اسرار دینی میتراریشه ای ایرانی داشت ولی بااینحال
دارای رسم هاوآئین هایی بود که می توان اصل آنرا دربین النهرین و آسیای
صغیر سراغ گرفت.(همان،ص323)
پارتیان هنری تصویری داشتند که این نوع هند درعهد آنها رواج و رونق
فراوان داشت وآن نقاشی های رنگی یادگاری بوده است که درکوه خواجه ،
درجزیره هایی که درمرکز دریاچه هامون سیستان قرار دارد بقایای کاخی
بنا شده ونقاشی بسیار زیبایی رنگی بر دیوار دیده می شود که درآن شاه و
ملکه را نشان می دهد ونیز باید به نقاشی های معبد میترا هم اشاره کرد که
درآن تصویر میترا نشان داده شده است که به اتفاق حیوانات مقدس ماروشیر
وگراز سرگرم شکارگوزن است.(صفی زاده ،1382)
عده ای ازاشکانیان مهرپرست بودند و عده ای هم مظاهر طبیعت وعناصر
طبیعی مانندخورشید وماه وستارگان رامیپرستیده اند وبرای ارواح نیاکان و
بزرگان خود جنبه تقدیس قایل بوده اند و مخصوصاً خورشید یا مهر را
رب الارباب می دانستند ودرواقع مهرپرستی در میانشان رایج بود و سپس
بیشترشان زردشتی شدند وبه ستایش اهورامزدا پرداختند.
چنانکه مورخان نوشته اند اشکانیان پیروآیین مشخصی نبودند به جز معدودی
ازشاهان اشکانی مانند بلاش اول که درگسترش آیین زردشت و جمع آوری
اوستا کوشید ودیگر شاهان این سلسله دین روشنی نداشتند وستایش اهورامزدا
ومهروآناهیتا درمیان آنان معمول بوده است . اشکانیان خورشید را به گا ه
سوگند فرا می خواندندواین روش درمیان شاهان معمول بوده است.واین نتیجه
مهرپرستی است .آنچه درمیان بیشتر پارتیها معمول بوده است حرمت نیاکان
خود بوده است وخورشید و خدایان زمین و آسمان نیز مورد ستایش قرار
می گرفته اند.یکی ازساتراپی های پارتی به مهر وفرشتگان سوگند می خورد
وبلاش به نیاکان خود نماز می برد و او نگاره مهروخورشید وماه را برپای
داشت وسوگند وستایش به ماه وخورشید ونیاکان درزمان اردوان سوم معمول
بوده است .(همان ،691)
آثارمهرپرستی درایران معاص دیده می شود ،خرم آباد لرستان یکی ازمراکز
بزرگ وعمده مهرپرستیایران باستان بوده است.درحال حاضردرجنوب غربی
شهرستان خرم آباد آثاری از دوران مهرپرستی به چشم می خورد. در دره
مشهور به باباعباسی درکنار سفیدکوه دخمه ای بر سینه کوه وجود دارد که
یادگار دوران مهرپرستی ایرانیان است.این دخمه دارای چند ستون و چهار دیوار می باشد .مردم براساس اعتقادات کهنی که دارند نذوراتی ازقبیل مهره های رنگارنگ و… تقدیم می کنند ودخیل می شوند ،هرچند اثری ازقبر دراین دخمه مشاهده نمی شود ،اما باور عامه مردم آن نواحی براین است که باباعباسی دراین مکان مدفون است.روی این اصل می توان گفت که این اعتقاد کهن واحترام به این دخمه ،ازیک اعتقاد کهن مهرپرستی به یادگار مانده است ، زیرا تا زمان اشکانیان دخمه ها و مهرپرستی رونق داشتند .ازآنجا که آیین میترائیسم با آیین های جدید سازش وتفاهم نداشت ،لذا در ادوار مختلف تاریخی-عقیدتی ،این سرزمین ،دچارویرانی وتغییرمی شد مانند معبد مهردرشهر کنگاور .خلاصه این که مقبره باباعباسی بدون شک یک معبد مهرپرستی است
درباره این آیین یعنی مهرپرستی می توان به مهرداد سوم آخرین پادشاه اشکانی اشاره کرد که پیرو مهرپرستی بوده وازنامش نیزپیداست .ودرسال 60ق.م به پارشاهی رسیده است .(همان ،همانجا)
پارتیان آفتاب را مهرمی نامیدند وهنگام طلوع آن را می پرستیدند و آنرا همراه با ماه نماینده روشنایی می دانستند واعتقادشان براین بود که آفتاب حامی خانواده سلطنت وتندیس های اجداد بود. نقش صلیب شکسته (گردونه خورشید)و یا ماه ازعلائم ونشان های رایج اشکانیان به شمار می رفتند. (کامبخش ،1377،ص68)
لازم به ذکر است که مذهب پادشاهان اشکانی ترکیبی بوده وازمذهب آریایی های باستانی وآیین زردشتی وعبادت مهروپرستش بعضی ارباب انواع یونانی.ازاینرو آیین اشکانیان به بی آلایشی اعتقادات پادشاهان هخامنشی نبوده ولی درهرحال پادشاهان اشکانی مذهب سایرین را محترم میدانستند ودر پیشرفت سایر مذاهب به دیده بغض می نگریستند .(رازی،1347،ص41)
آری دولت اشکانی تمام مذاهب وادیان رامستقل اعلام کرده بود وهیچگونه مانعی برای آن ها وجود نداشت .آنها به مذهب زرتشت نزدیک بودند ومهر که یکی ازایزدان دین بهی است درمذهب پارت ها مقام والایی داشته وحتی عده ای معتقدند که آن ها مهرپرست بوده اند.(زنجانی،1380،ص643)
ساسانیان وارث سرزمینی بودند که اساس وپایه حکومتشان را بربنیاد وحدت مذهبی وستایش اهورامزدا گذراده بودندوآیین وکیش مغان زمان هخامنشیان همچنان ازدیربازدراین سرزمین محفوظ مانده بود(فیروزمندی،138،ص241)
درعصر اشکانی واوایل دوره ساسانی ،بزرگترین نماینده تلفیق وادغام مهمترین ادیان وقله های فکری جهانی به نام مانی ازبین ایرانیان برخاست .
چنانکه گفته اند ،اصل مانی همدانی وپدرومادرش ازنجبای اشکانی بودند. (یارشاطر،1377،ص422)
مانویت پس ازیک دوره پذیرش وسپس طردآن درایران ساسانی (درزمان شاپور اول وجانشینان بلافصل او) درشرق وغرب عالم توسعه چشمگیری پیدا کرد.چنانکه ازیکسو تا آسیای مرکزی وچین پیش رفت (کریستین سین ، 1376،ص223)
تاسیس سلسله مقتدرساسانی ،درحقیقت حاصل یک رشته فعل وانفعالاتی بود که طی عصر پانصد ساله اشکانی درعمق ومتن جامعه وفرهنگ ایرانی علیه هجوم خارجی – درابعاد مادی وفرهنگی آن- صورت گرفت ونمود عینی یافت .با وجود این ،جریان تاثیر وتاثر دو فرهنگ غربی وشرقی طی عصرساسانی هم درحال کنش متقابل بود.بنابر منابع داخلی وپژوهش های خارجی ،تنظیم مکتوب آثار فکری وفرهنگی ایرانی ،مخصوصاً اززمان موسس جدید – اردشیربابکان – آغاز شد ودرروزگار دیگر پادشاهان ساسانی – ازجمله شاپوراول وشاپوردوم ،خسرواول وخسرودوم ،وحتی یزگرد دوم – ادامه یافت .(تفضلی،1376،ص32)
اردشیر موسس سلسله ساسانی قبل ازهرچیز ملیت ایران را از راه مذهب تحکیم کرد.اصولاً مذهب زرتشت در ایالت پارس یک قوه معنوی متشکلی محسوب می شد . بطوریکه پادشاهان محلی پارس یعنی اردشیر وجانشینانش خود قهرمان این مذهب نشان دادند ودرسایه همین نیروی مذهبی احساسات ملی را تحریک کردند وبه جرات می توان گفت که اردشیر ساسانی مغی بود که تاج شاهی بر سر نهاده بود ووقتی خواست به نفع پسرش شاپورازسلطنت کنار رود به وی گفت : پسرمن بدان که مذهب وسلطنت دو خواهرند که یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد زیرا مذهب اساس سلطنت است وسلطنت حامی وپشتیبان مذهب .درزمان شاپور دوم 379-309 م متون مذهبی زند واوستا رسماً تدوین شد این زمان درغرب با دوران حکومت کنستانتین constantin تطبیق می کند که درآن زمان مذهب مسیح آخرین مراحل سیر تکاملی خود را می پیمود.(بینا،1337،ص9)
ازنظر معنوی نیزسخت گیریهای مذهبی سقوط دولت ساسانی را آسان نمود ،متصدیان مذهب زرتشت نه تنها طرفداران مذهب مانی ومزدک رازجر می دادند بلکه مسیحیان ویهودیان را نیز تحت فشارقرارداده بودند .به همین مناسبت است که ملاحظه می کنیم همین که ایران بدست اعراب فتح شد ایرانیان با سرعتی برق آسا مذهب اسلام راقبول کردند.(همان ،ص12)
ابتدای سلطنت ساسانی مقارن بود با نهایت قدرت وانتشار مذهب بودا درشرق ایران ازچین وهند وژاپن ،ومسیحیت درغرب ایران ،و مذهب یهود که جای خود داشت .ساسانیان می بایست مذهبی را درتمام قلمرو خود تقویت کنند که اولاً:وحدت ملی آنها را دربرابر همسایگان تضمین نماید ،و درثانی : با تحولات مذهبی شرق وغرب (اگردرهماهنگی نباشد) لااقل قابل قبول بوده وایمان مردم کشورشان را شایسته باشد – وشاید به همین علت درعهد ساسانی مذاهب جدیدی بوسیله مانی ومزدک عرضه گردید وشاید هم به همین جهت شاهنشاهان ساسانی درابتدا ازاین مذاهب جدید استقبال کردند .مانی درزمان شاپوراول ظهورکرد ،شخصاً ازخاندانی شایسته بود وخود رامانند زرتشت وبودا وعیسی فرستاده خدا می دانست .مانویت مذهبی بود تالیفی ،ودرحقیقت اصول خودراازمذهب بودا ،آیین مسیح ودیانت مزدیسنی واعتقادات بابلی اخذ کرده بود .بنیان مانویت برهمان ثنویت آیین زرتشت بنا شده بود وزندگی وجهان به اعتقاد مانویه مظهر تضاد ومبارزه خیروشر بود ،مانی وپیروانش نسبت به یهود بدبین بودند وزندگی وآیین یهود راکمک به خدای ظلمات می دانستند .شاپور اول ابتدا به مانی توجه کرد .اما روحانیون متنفذ آیین زرتشتی ،شوریدند ومانی بعد ها به محاکمه کشیده شده ومقتول گردید .اما مانویت درآسیای مرکزی مستقر گردید ودرمصر وسوریه نیز پیشرفت هایی نمود.(وزیری،1337،صص133-132)
تازمان ساسانیان ایران مذهب رسمی نداشت واقوام تابعه ایران هریک درمعتقدات مذهبی خود آزاد بودند ،ساسانیان مذهب زرتشت رادرایران رسمی نمودند .(قدیانی،1384،ص225)
در دوره ساسانیان زردتشت گرایی آیین رسمی امپراطوری ایران بود .دراین دوره میسحیت وبودائی گرایی درایران معمول گردید.(هوار1363،ص172)
دین زرتشت درزمان ساسانیان دچارتغییرات تازه ای گردید وقدرت دین زردتشت به درجه ای رسید که درقوم یهود واعراب عصر جاهلیت نیزنفوذ فراوان کرد.(ناس،1354،ص320)
آیین زرتشت چون درطی فرمانروایی چهارصد ساله ساسانیان عادت کرده بود برقدرت دولت متکی باشد به مجرد آن که دراین نقطه اتکایی راازدست داد دراکثر شهرهایی که به زوروقوه فتح شد تدریجاً حیثیت واعتبار گذشته خود راازدست داد .پیشوایان مذهب زرتشت دردولت ساسانی صاحب قدرت شدند واحیاناً با اشراف برضد پادشاه تبانی می کردند.(قدیانی ،1384،ص263)
همانطورکه قبلاً ذکر کردیم یکی ازموفقیت های قابل توجه ساسانیان تاسیس مذهب رسمی دولتی بود که عبارت ازپرستش اهورامزدا یا آیین مزدیسنی واحیاء دین قدیمی هخامنشی یعنی آئین زردشتی بود.آیین زردشت هرچند درزمان بی مذهبی اشکانیان به عقب رفته وسربه نیست شده بود ولی همیشه مذهب واقعی ایران مانده بود .آیین زردتشتی جدید دیگر مانند قدیم صورت یگانه پرستی نداشت .دیگراهورامزدا خدای یگانه به شمارنمی رفت .چند خدای دیگر که دردوره های قدیم فقط نام واثری ازآنها بود،مانند میترا(مهر)وآناهیتا(ناهید) درجرگه خدایان معبد مزدیسنی وارد شدند.(آبری ، 1346،ص54)
چون این کیش و آیین مذهب رسمی شد رئیس عالی مقام وکهنه وروحانیون بسیار(مغان) باسلسله مراتب مفصل ومقتدری داشت وحرف این مغان قانون روز به شمار می رفت .مظهر اصلی این مذهب تازه " آتش مقدس " بود که در هر اجتماع ودرهرخانه وبخصوص درسه آتشکده معروف وبزرگ درسه گوشه امپراطوری همواره فروزان نگاه داشته می شد.(همان ،همانجا)
توسعه وپیشرفت سریع مهرپرستی که اززمان امپراطوری فلاویس درسراسر امپراطوری روم آغاز شد ودرقرن سوم وچهام میلادی درزمان گالریوس ودیوکلیسن چیزی نمانده بود برمسیحیت پیروز گردید یک نمونه دیگر ازمبارزه وسیع تر ودامنه دارتری است که بین ایران وروم وجود داشته ونشانه فاصله و حاشیه کمی است که بین پیروزی مطلق ساسانیان وسرکوبی روم با عدم موفقیت آنها دراین کاروجود دارد .میترا خدای ایرانی ازراه آسیای صغیر به روم راه یافت به این ترتیب که لشکریان رومی مقیم این خطه مذهب میترا را می پذیرفتند وسپس آنرا به تمام مرزهای امپراطوری وحتی خود روم بردند .(همان ،ص55)
به عبارتی دیگر می توان گفت :
دردوره ساسانی ایران به وحدت دینی رسید ودین زرتشتی بصورت دین رسمی کشوردرآمد.(خدادایان ،1379،ص103)
مراسم مذهبی درآتشکده ها اجرا می شد.(کریستن سن،1936،ص114)
خدای مهر(میتره) یا خورشید دردین زرتشتی عهد ساسانی احترام زیادی داشت وبنام او سوگند می خوردند .درنقش برجسته اردشیر دوم درطاق بستان تصویرخدای مهرنیزحک شده است .(میرسعیدی،1382،ص103)
درروزگارساسانیان نیزبه مهربه عنوان پاسدارعهدوپیمان سوگند یاد می کردند .ازموسی خورنی تاریخ نویس سده چهارم میلادی نقل گردیده که شاپور دوم ،شاهنشاه ساسانی نامه ای به ارمنستان نوشت ودرآن به پادشاه چنین اطمینان داد که " ما به ایزد بزرگ ،مهر سوگند یاد می کنیم که ازسوی ما هیچگونه آسیبی به پادشاهی تو نخواهد رسید."
دولت ساسانی آخرین مراحل تکوین تمدن باستانی ایران بود و با سقوط سیاسی مذهبی این دولت به سال 651 م همه آن روند تکمیل شده با غنای معنوی اسلام پیوند خورده ودنیای جدید برای ایرانیان پدیدار ساخت که درآن گرچه ازسیاست واعتقادات قدیم اثر چندانی باقی نماند ولی سرشاری تمدن وفرهنگ آن فضایی آکنده ازعظمت وشکوه رادرایران اسلامی پدیدار ساخت. (ماهنامه فروهر،1373،ص )
هنگامیکه ساسانیان روی کارآمدند مسیحیت دربین النهرین گسترش یافته بود اما اسرای مسیحی رومی درزمان سلطنت اردشیر اول تعداد مسیحیان راافزایش دادند.درزمان سلطنت شاپوردوم ،ازآن جهت که مسیحیت درروم ،دشمن ایران ،رسمیت یافت ،دولت ساسانی مسیحیان ایران راموردآزار قرار داد .درزمان سلطنت یزگرداول زندگی مسیحیان ایران بهبود یافت .در484 م مسیحیان ایران درشورایی مذهب نسطوری را آیین مسلط مسیحیت درایران اعلام کردند.(قدیانی ،1384،ص106)
به عبارتی می توان گفت مسیحیان به طور کلی همه آداب ورسوم میترائیسم را به خود منتسب ساختند.(رضایی،1372،ص88)
سرانجام دردوره ساسانی که روش تازه واصلاح شده ای ازآیین زرتشت را شاهان ساسانی خواه ناخواه درسراسر ایران انتشارداده اند. " میتره " ازدستیاران " اهورامزدا " شده است وپیداست که چون نخواسته اند آیین مهرپرستی که چندین قرن درایران رواج داشته دین اکثریت ایرانیان دردوره اشکانی یا لااقل مذهب خانوادگی اشکانیان بوده باشد آن رااز میان برده اند. (قدیانی ،1384،ص344)
پس ازچهل وپنج سال ، دولت ساسانی توسط اعراب مسلمان منقرض شد.(شعبانی،1381،ص141).
3