مقدمه :
از صورت شعر حافظ سخن ها میتوان گفت و بسیار گفته اند. اما همین که به معنی رو می کنی آن شیرین کار به طنازی می گریزد و از گوشه ای دیگر چشم و ابرو می نماید.
گویی در تثبت گوش تو زمزمه میکند و تا بر می گردی آوازش از عرش میآید. زبانش آنچنان ساده و آشناست که انگار ترانه اش را از عهد گهواره شنیده ای و آنچنان با رمز و معما می گوید که پنداری پیامی ست که از کهکشان های دور می رسد.
این آشنایی رویی و گریز رنگی به دو واسطه است: صورت و معنی شعر او. و این هر دو، به گونه ای اعجاب انگیز همدست و همداستان اند. لفظ چون رنگین کانی ست که به هر نظر از رنگی به رنگی می غلتد. و مضمون همچون امواج ناقوسی ست که در بازگشت از هر زاویه طنینی دیگر دارد.
ابهامی که صفت شاخص شعر حافظ است، تراویده از بریخانه پر نقش هزار آینه ضمیر اوست که بر طیف اسرار آمیز زبانش عکس می اندازد. یگانگی تفکیک ناپذیر صورت و معنی چون جان و تن زنده.
این ماییم که می خواهیم او را زمینی با آسمانی ببینیم. شعر او چون دور دست افق بوسه گاه آسمان و زمین است. آسمانی ست زیرا آنچه از خوبی و پاکی و عدل و امن می جوید درین تیره خاکدان نمی یابد. و زمینی ست، زیرا آنچه از ناز و نوش و نوا می خواهد در همین سایه بید و لب کشت فراهم است. پس اشاره اش به دورگاه آسمان است و چشم و دلش در زمین می گردد. (1)
حافظ
خواجه شمس الدین محمد شیرازی در حدود سال 726 در اواخر حکومت ایلخانان و ویرانگری مغول در شیراز زاده شد مادرش کازرونی بود و پدرش از کوهپایه های اصفهان بود که به شیراز مهاجرت کرده بود. حافظ از کودکی به علوم زمانش آشنا شد و با حافظه نیرومندی که داشت قرآن را از بر کرد و با صدای دلکشی که داشت آن را می خواند و بزرگترین حافظ زمان شده استاد بزرگ او میرشریف الدین گرگانی بود. (جرجانی) و نوشته اند که شب های بسیاری را در کنار بقعه (آرامگاه) بابا کوهی شیرازی به صبح رسانید تا سرانجام در سحرگاهی بلند شد و به وی اجازه ورود به آستان وصال معشوق بخشیده شد.
روزگار جوانی حافظ مصادف با حکومت شاه شیخ ابواسحاق اینجو در شیراز بود که با حافظ میانه خوش داشت و مروی به نسبت ملایم و دادگستر و شعر دوست بود ولی به دست امیر مبارزالدین کشته شد و امیر مبارزالدین که در دیوان حافظ محتسب لقب یافته است بر جای وی به حکومت شیراز نشست و او هم به دست پسرش شاه شجاع کشته شد و بطور کلی در روزگار حافظ شیراز همچنان در تلاطم و معرض قتل و غارت بوده است که انعکاس این دوره ناآرام را در شعر حافظ می بینیم. (2)
از این سموم که برطرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گل ماند و رنگ نسترنی
حافظ نزدیک به 500 غزل سروده است که بعد از مرگش بوسیله دوست و همکلاسی او خواجه شمس الدین محمد گل اندام جمع آوری شده است حافظ از پیشروان سبک عراقی است و غزل عاشقانه و عارفانه در کلام وی به منتهای زیبائی و کمال رسیده است بیشترین مضامین خود را حافظ از شاعران پیش از خود گرفته و بیشتر تحت تاثیر رودکی ، فردوسی ، فرخی سیستانی، خیام، نظامی گنجوی، سعدی خواجوی کرمانی و مولوی بلخی بوده است و هر مضمونی را که از آنها گرفته به نیکی پرداخته و به زیبائی آراسته است.
شمس الدین محمد نوجوان، دوران دانش اندوزی را در شیراز گذرانید چنان که در بقیه ی عمر شصت و چند ساله ی خویش هم بر خلاف شاعر بلندآوازه و هم شهری خود سعدی شیراز علاقه ی چندانی به سفر نشان نداد و جز یک سفر کوتاه به یزد و سفری بی سرانجام به جزیره ی هرمز باقی زندگی را در زادگاهش به سر آورد تا این که در سال 792 هـ . رخت به سرای باقی کشید و در حافظیه شیراز به خاک سپرده شده است. خواجه شمس الدین محمد معروف به حافظ شیرازی یکی از شاعران بزرگ قرن هشتم
هـ . ق است. وی فقط دیوان اشعار دارد که شامل 500 غزل است و یکی از بزرگترین غزل سرایان ایران میباشد، و چون حافظ قرآن بود حافظ نام گرفت و بعدها به خاطر فالی که مردم با دیوان او می گرفتند به لسان الغیب معروف شد.
گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است. خدا را یک نفس بنشین گره، بگشا زپیشانی این یکی از ابیات درخشان حافظ است که در کمال خوش آهنگی و آراستگی لفظی و معنوی است. (3)
عصر تولد حافظ :
در عصری که هنوز وحشی گریهای مغولی توسط ایلخانیان در سراسر ایران دیده می شد. چون عارف نامی و بزرگ رکن الدین علاء الدین سمنانی بر اثر دوری گزیدن از دستگاه ارغون شاه از رفتن به بغداد نزد پیر و مرادش منع شد.
خواجه رشید الدین وزیر ابوسعید در سال 718 به قتل می رسد. در سال 719 که جمعی از امرا با ابوسعید مخالفت نمود به حکم ابوسعید ابتدا سر "شیخ علی" پسر ایرنچین را از بدل جدا کردند و بر سر نیزه گذاشته به اردوی ایرنچین نشان دادند. (4)
عصر طفولیت حافظ
عصر طفولیت خواجه زمان قدرت امیرچوپان و پسرانش و عاشقی ابوسعید بهادرخان است. (5)
عصر جوانی حافظ
اوضاع زمان دوران جوانی خواجه ادامه همان آشوب ها و کینه توزیها و خیانت ها و عیاشی ها بود. (6)
از جوانی تا پیری
تاریخ نویسان معروف مانند عبدالدین لطف الله حافظ و عبدالرزاق سمرقندی و شرف الدین علی یزدی و معین الدین یزدی که از معاصرین خواجه می باشند. از تاریخ 736 تقریباً زمان بیست سالگی حافظ پایان سلسله چنگیزی در ایران است و دوره خان خانی و ملوک الطوائفی در تمام کشور ایران شروع شد. (7)
نیاکان حافظ
جد خواجه، معروف به شیخ غیاث الدین در زمان اتابکان فارس به شیراز آمد، و پدرش بهاءالدین از کوپای اصفهان به شیراز آمد مادرش کازرونی بود که در محله دروازه کازرون شیراز خانه و مسکن داشته (8)
خانواده حافظ
حافظ در خانواده ای زندگی می کرد که علاوه بر پدر و مادرش دو برادر بنام خلیل الدین عادل بود که در سال 775 از دنیا رفته و برادر دیگرش هم از دست رفت. (9)
زادگاه حافظ
زادگاهش در شیراز بود.
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوند نگهدار از زوالش
در غزلی دیگر زادگاهش را کان حسن می داند که خوبان پرکرشمه از تنش جهتش دیده میشوند.
شیراز معدن لب لعل است و کال حسن
من جوهری مفلس از آنرو معشوشم (10)
محل تولد حافظ
گویند در محله دروازه کازرون دیده به دنیا گشوده است و در محله "شیادان" که از زمان کریم خان زنده با محله "مورستان" یکی کوی گشته مسکن گزیده ایام طفولیت را پشت سر گذاشته است. (11)
تاریخ تولد حافظ
تاریخ دقیق تولد حافظ نامعلوم میباشد عده ای معتقدند که بطور قطع پیش از سال 700 هجری مطابق 1320 میلادی اتفاق نیفتاده بلکه یقیقاً در اوایل قرن هشتم هجری مطابق چهاردهم میلادی صورت گرفته. به همین لحاظ سالهای 715-717-720 پایین سالهای 726 و 729 هر کدام از اهل تحقیق به جهانی سال تولد حافظ را اختیار نموده اند. (12)
دوران کودکی حافظ
در این ایام عده ای از دوستدارانش با شوق و اشتیاق از تواریخ و تذکره ها رسائل و نوشته ها یافته اند و با شور و هیجان خاصی که از سرعشق به خواجه داشته اند، ترسیم کرده اند. (13)
مشکلات نوجوانی و جوانی حافظ :
زمان نوجوانی که در پی مرگ پدر بی خبر از راه می رسید و مشکلات زندگی چنان خواجه را سرگرم کرده بودند گوئی شخص در سنین چهل پنجاه سالگی مسئولیت اداره خانواده ای پررفت و آمد را به عهده دارد.
حافظ وصال جانان با چون تو تنگدستی
روزی شود که با او پیوند شب نباشد
گشودن هر گره مشکلی در زندگیش چنان توام با درد و سختی بود که احساس می کرد کاری صعب را آغاز کرده است.
چون این گره گشایم و این راز چون نمایم
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
ولی سختی ها نه تنها او را از پای درنیاوردند، بلکه صبوری به او آموختند که به آن نعمت الهی توانست بر هر مشکلی ظفر یابد.
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
البته گاهی هم که سختی ها و دردهای درمان او را از پا در میآورد به آن خوی می گرفت و اقدامی جهت رفع آن نمی کرد بلکه دل به رضا و تن به قضا می سپرد. (14)
ازدواج حافظ
خواجه تا مدتها به واسطه اشکالات مادی یا در اثر گرفتاریهای اجتماعی که باز با سختی های مادی توام بود نتوانسته تشکیل خانواده ای دلخواه را بدهد. بالاخره در بین 28 و 39 سالگی تصمیم گرفت و اقدام به ازدواج کرد که تشکیل خانواده بدهد. و همسری را انتخاب کرد که از لحاظ فکری و شخصیتی خوش رفتار، خوش گفتار و خوش کردار بود. (15)
فرزندان حافظ
نام فرزند حافظ خواجه نعمان نام داشت و به جهت بازرگانی به هندوستان سفر کرده ولی پدر او را از این سفر منع کرد. فرزند دوم حافظ سی و هشت سال از عمرش گذشته بود که مرد. فرزند سوم حافظ سومین فرزند خواجه با مادر به هنگام زایمان حافظ را به فراق جانسوز خویش مبتلا کرده است.(16)
عشق انسانی حافظ:
مولانا جلال الدین محمد بلخی خراسانی که از عشاق سینه چاک است می فرماید:
عشق جلوه ای است از جلوات محبوب وشعله و شراره ای است که خرمن آتش معشوق بر می خیزد و جز معشوق هر چیزی را می سوزاند.
مثلا لذت چشم در دیدن صور جمیله و ملیحه و لذت گوشی در شنیدن نغمات موزونه ولذت شم در بوئیدن بوهای طیب و لذت ذوق در چشیدن اطعمه و اشربه لذیذه و لذت لمس در ملامسه چیزهای نرم است خواجه نیز غالباً کوشیده به اثبات رساند عشق انسانی هم مثل عشق الهی است(17)
در مورد شاخ نبات
در غزل حافظ " دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند" همان شاخ نبات مرسومی می باشد که اکثر مردم بخوبی آنرا می شناسند و بعضی مواقع هم در میان کاسه نبات به صورت شعاع دایره آن قرار می گیرد.
خواجه چون " بندگی پیرمغان" کرد، یعنی دستورات سلوکی او را نصب العین قرار داد، و در ریاضیات و مجاهدات صبر نموده ، براثر آنهمه صبوری و خاکساری به او شاخ نباتی داده اند " این همه شهد و شکر" کز سخن خواجه می ریزد به لحاظ شیرینی همان شاخ نبات می باشد.
حضرت خواجه در سه جای از غزلیاتش به شاخ نبات اشاره نموده است:
حافظ چه طرفه شاخه بنا تست کلک تو
کش میوه دلپذیر از شهد و شکرست
کلک حافظ شکرین شاخ نباتی است بچین
که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
اول : عده ای از عزیزان و آقای دکتر عبدالحسین زرین کوب می نویسد که نام همسرش را شاخ نبات می گوید.
دوم : مرحوم محمد سودی می نویسد " مراد از شاخ نبات قلم می باشد"
سوم : مرحله مولانا بدرالدین می نویسد " شاخ نبات قلم ونیز نام معشوقه است "
چهارم : دکتر رکن الدین همایون فرخ می نویسد " تصور و پنداشت معشوقی برای خواجه حافظ به نام شاخ نبات که به دیوان خواجه حافظ تفال می زده اند. آن بزرگوار را به شاهچراغ سوگند می دادند و این نام در زبان عوام به شاخ نبات تبدیل صورت داد."
پنجم : آقا دکتر شمس الدین احمد می نویسد حافظ شاعر آسمانی بود(18)
حافظ از مدرسه تا درسگاه
شمس الدین محمد شیرازی در پی مرگ پدر ، تحت کفالت و سرپرستی مادر قرار می گیرد و برای تامین معاش در دکان نانوائی به خمیرگیری مشغول می شود، با گذشت چند صباحی پی می برد. در حوالی دکان ایشان مکتب خانه ایست که عده ای در آنجا به فراگیری های مقدماتی مرسوم آن زمان اشتغال دارند ،خواجه عزیز ما از آنجا آموختن را آغاز می کند.
حافظ به حوزه درس شخصیت های علمی آن زمان چون مولانا قوام الدین عبدالله و مولانا بهاء الدین عبدالصمد بود(19)
فراگیری دانش حافظ :
جوانی که از دسترنج خود خرج تحصیل می کند در تحصیل به سرعت پیشرفت کرد و در مدت کمی در تمام علوم از علماء عصر پیش افتاده" و کلیه " علوم عقلی و نظری زمان خویش احاطه داشته و دیوان او که به راستی خود اوست بهترین گواه این مدعاست" (20)
حفظ قرآن حافظ
خواجه علاقه شدیدش به قرآن او را برانگیخت که سینه بی کینه اش را در دارالحفاظ قرآن سازد در پی این انگیزه عاشقانه قیام کرد تا سینه اش را مهبط آیانی نموده که از مبداء وحی بر قلب مطهر خواجه کائنات نازل گردیده و از مقدس ترین قلوب ظهور نموده تا بر سینه هر شیفته سوخته عاشق لایق نشیند و به آن شرف حافظ بخشد. خواجه به این نصیب آسمانی شرافت یافته حتی به آن سوگند می خورد.
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری(21)
دانش ادبیات حافظ:
حافظ علاوه بر ادبیات فارسی در زبان و ادبیات عرب مهارت کافی و کامل داشته است. (22)
دانش نجوم حافظ:
حافظ در کنار آموخته هایش علم نجوم هم فرا گرفته است .(23)
دانش موسیقی حافظ:
حافظ موسیقی دان حرفه ای نبوده است که بنوازد، آوازی بخواند بلکه احساس موسیقی با جوهر روح او چنان آمیخته بود که او را موسیقی شناس و دوستدارموسیقی نموده به همین لحاظ در میان آنچه که سروده است یک فرم غنایی پراحساس دیده می شود.(24)
هنر خط حافظ:
خواجه به هنر خط آشنایی کامل داشته است. (25)
هنر بذله گوئی حافظ:
هنر طنز نویسی و بذله گوئی بهترین روش مبارزاتی بوده که با کوششی بی خطر برای مبارزه با ظلم و ستم و زر و زور بکار گرفته می شده است. قوی ترین اثر طنز آلودی که در ادب فارسی برای رسوا ساختن مردم فریبان به وجود آمده در نثر اخلاق الاشراف عبید زاکانی شاعر هم زمان حافظ می باشد. پس به روزگار خواجه "طنز" زبان رایج سخنوران و حتی دانشمندان بوده است. حافظ هم گه گاهی به طنز و بذله گوئی پناه می برده تا مقصود خویش را در این قالب بفهماند.(26)
هنر تضمین حافظ:
واژه "تضمین" به معنای تاوان وغرامت دادن آمده و در اصطلاح ادب آنست که شاعر یک بیت یا مصراعی از شاعر دیگر را بی هیچ کم و کاستی در مجموعه اشعار خود بگنجاند، مثلاً سعدی سروده :
به خاکپای عزیزت که عهد نشکستم زمن بریدی و با هیچکس نپیوستم
خواجه مصراع اول سعدی را تضمین آورده که :
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد "به خاکپای عزیزت که عهد نشکستم"(27)
وضع عمومی شعر در عصر حافظ:
در این دوره قصیده رو به ضعف و کسادی گذاشته بود. و اگر قصیده ای سروده می شد. بیشتر به موضوعات و مضامینی از قبیل حمد خدا، نعت رسول اکرم (ص) ، مناقب امامان شیعه ،عرفان، حکمت، شکوه و شکایت موعظه ومسائل اجتماعی ، هجو و هزل و مقداری هم مدح شاهان و صاحب منصبان اختصاص می یافت.(28)
در شعر عصر حافظ :
نخست تقلید از شیوه و سبک استادان پیشین و دیگر شعرهای مشهور پیشینیان غالباً بر همان وزن وقافیه و از شاعران دوره های پیش، بیشتر از همه سبک و شیوه کارانوری – ظهیر فاریابی ، کمال الدین اصفهانی و خاقانی تقلید می شد.
در این دوره محتوای شعر با دوره های قبل تفاوت چندانی نداشت و پیشینیان در غزل یا عاشقانه می گفتند یا عارفانه اما حافظ راهی را از این میان برگزید و آن تلفیق و ترکیب عشق و عرفان و دست یافتن به شیوه ای است که تا عصر او سابقه نداشته یا اگر داشته هرگز به این زیبایی و کمال و ارزشمندی نبوده است.
حافظ غزل فارسی را به آن درجه از کمال رسانیده که پس از او حمدی قریحه آزمایان در برابر والایی و کمال هنری سخنش اظهار درماندگی کرده اند که به همین اعتبار است که برخی او را خاتم شعرای ایران می دانند . لحن حافظ گزنده و تلخ و توام با نیشخند و کنایه آمیز است و در آن مایه ای از خیرخواهی و اصلاح طلبی هم دیده می شود. در غزل اجتماعی حافظ ، فرهنگ گذشته ی ایران با همه ی کمال ایرانی اسلامی خود رخ می نماید. گویی حافظ در تلفیق دو فرهنگ ایران و اسلام به مانند فردوسی به توفیق بیش تری دست یافته است. حافظ بی شک بهتر ولازم تر از حماسه ی انسان عصر خود نیافته و همان را با صداقتی بی مانند در عرضه ی شعر خویش به نمایش گذاشته است.(29)
راز موفقیت حافظ:
حافظ همان موحد آزاده و عارف روشن دل و آزاد فکر که با بینشی فلسفی و کمال انسانی چنان پیش رفته که نه تنها راز درون پرده آگاه گردیده و جلوه گاه حقیقت و یقین یعنی "لسان الغیب" می گفتند(30)
خواجوی کرمانی
کمال الدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود خواجوی کرمانی شاعر عارف مشهور با لقب نخلبند شعرا که به علت انتسابش به فرقه ی مرشدیه نسبت مرشدی نیز داشته است به گفته ی دولتشاه سمرقندی از بزرگ زادگان کرمان بوده است خواجو در پایان مثنوی گل و نوروز تاریخ ولادت خود را در 20 ذی حجه سال 689 هجری قمری نوشته و آنرا با تاریخ رومی و یزدگردی و جلالی تطبیق کرده است خواجه پس از گذراندن دوران کودکی در کرمان به سفرهای دراز رفته و حجاز و شام وعراق عجم و بیت المقدس و مصر و فارس و بنادر خلیج فارس را دیده و به شیراز واصفهان نیز سفر کرده وازا ین سفرها توشه ها برگرفته و بهره ها یافته است. خواجو با بسیاری از وزیران وشاهان زمان خود ارتباط داشته و آثار خویش را به نام آن تصنیف کرده از جمله در سال 732 هجری قمری در بغداد مثنوی همای و همایون را به نام سلطان ابوسعید ووزیرش غیاث الدین محمد به پایان رسانیده است در مثنوی همای و همایون از تاج الدین احمد وزیر امیر مبارزالدین و نیز در پایان گل ونوروز از او نام برده و گوهر نامه را به نام بهاء الدین محمود یزدی از وزرای آل مظفر ساخته و روضه الانوار را به نام شمس الدین محمودصاین وزیر امیرمبارزالدین پرداخته است و در پایان مثنوی گل ونوروز از او نام برده است اگر چه رقیب او تاج الدین احمد عراقی را نیز در آثار خود ستوده است از شاهان آن دوره سلطان ابوسعید بهادر وجانشین او شیخ حسن جلایروهمسرش دلشاد خاتون جلال الدین شاه مسعود اینجوو برادرش ابواسحاق اینجو و ملک قطب الدین پادشاه هرموز ، ممدوح او بوده اند. مسافرتهای اینجو از سی سالگی یعنی 718 هجری قمری آغاز شد و در سال 737 هجری قمری پایان یافت خواجه از مه شدید بود و به سرسلسله این فرقه ابواسحاق کازرونی ارادت خاص داشت و در دیوانش قصیده ی ترجیع بندی در مدح او گفته است و در مثنوی گل و نوروز و روضه الانوار هم از ابواسحاق کازرونی و امین الدین نام برده است. خواجه مدتی در خانقاه شیخ علاء الدوله سمنانی گذرانید. و حتی دیوان او را نیز جمع آوری کرد اما در طریقت پیر مرشدیه بود و با آنکه مراد و مرشد مرشدیه شافعی مذهب بودند خواجو به تشیع گردید و در اشعارش اشارت فراوانی به شیعه ی اثنی عشری دارد از معاصران معروف خواجه حافظ شیرازی است وبه اشعار خواجو توجه بسیار داشت و از اشعار او اقتباس و استقبال کرده است.
استاد غزل سعدی است نزد همه کس اما دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو
خواجودر سال 750 تا 753 هجری قمری درگذشت مدفن خواجو تنگ الله اکبر شیراز است.
آثار خواجو
دیوان خواجو شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و ترجیعات و رباعیات است. که به دو قسمت صنایع الکمال و بدایع الجمال تقسیم شده است شش مثنوی که عبارتند از : گل و نوروز بر وزن خسرو و شیرین نظامی همای و همایون بر وزن اسکندرنامه ی نظامی روضه الانوار در بحر مخزن الاسرار نظامی کمال نامه به نام شیخ ابواسحاق کازرونی سروده شد که منظومه ای عرفانی است گوهر نامه بر وزن خسرو و شیرین نظامی و ساقی نامه خواجو جز این منظومه ها آثار دیگری به ترتیب ذیل دارد مفاتیح القلوب و مصایب العیوب که منتخبی است از اشعار خواجو به نام امیرمبارزالدین محمد رساله البادیه در سوانح سفر رساله ی سبح المثانی و رساله ی مناظره ی شمس و سماب و تمام آثار خواجو زهد و تقوی و عرفان واخلاق و معرفت اسلامی بیان شده و از این نظر ممتاز است خواجو ساقینامه ای هم سروده که درتذکره ی میخانه نقل شده است در قرن هشتم عرفان ذوقی وشاعرانه با وجود شاعر بزرگ و غزلسرای نامی چون شمس الدین محمد حافظ به حد کمال رسید اما در میان اشعار خواجو و اوحدی مراغه ای نیز بی تاثیر نبوده است.(32)
منابع و ماخذ :
1- حسین بدرالدین " راز موفقیت حافظ" انتشارات آفتاب تهران چاپ اول سال 1379
2- عاطفه فاضلی " حافظ به سعی سایه" با همکاری فرهود امیرانی روز به زهرابی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران نوروز 1378
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
حافظ 2
عصر تولد حافظ 4
عصرطفولیت حافظ 4
عصر جوانی حافظ 5
از جوانی تا پیری 5
نیاکان حافظ 5
خانواده حافظ 5
زادگاه حافظ 6
محل تولد حافظ 6
تاریخ تولد حافظ 6
دوران کودکی حافظ 7
مشکلات نوجوانی وجوانی حافظ 7
ازدواج حافظ 8
فرزندان حافظ 8
عشق انسانی حافظ 9
در مورد شاخ نبات 9
حافظ از مدرسه تا درسگاه 10
فراگیری دانش حافظ 11
حفظ قرآن حافظ 11
دانش ادبیات حافظ 12
دانش نجوم حافظ 12
دانش موسیقی حافظ 12
هنر خط حافظ 12
هنر بذله گوئی حافظ 12
هنر تضمین حافظ 13
وضع عمومی شهر در عصر حافظ 13
در شعر عصرحافظ 14
راز موفقیت حافظ 15
خواجوی کرمانی در زمان حافظ 15
آثار حافظ 17
منابع و ماخذ 18
موضوع:
شعر حافظ
نام استاد:
نام دانشجو:
1
20