تارا فایل

شرح مثنوی


بسم الله الرحمن الرحیم
زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است
شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است" لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم."1 (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.
وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.
نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا
از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه " هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا"(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .
تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،
خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر
می کرد ومی گفت که عسس اَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم
بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر
چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث " عَرَفُت رَبّی رَبّی" گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که "اعرفوا اللهَ بالله." لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:" اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک" است.
کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1
چشم او من باشم:
رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی
در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند
دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.
نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.
"اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین."2 ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: "انّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم." (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : "انّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَانَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم." (الدرالمنثور،جلد1،ص156)
زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است
رنج و شکست انبیاء: " اشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ." (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : " ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل." (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)
ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار
رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:"اذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل ابتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه." (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: " انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه….: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد." (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)
سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:
گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر
گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که "سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب." ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: " قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس." (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)
قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت
آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا
مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: " مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر." (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)
گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج
لاتری فیها عوج: "لاتری فِیها عِوَجا ولا امتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی."(طه،107)
معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،
که انّ کید کنّ عظیم:
انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)
غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام
کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : "انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه های مرگبار ."(احادیث مثنوی، از الجامع الصغیر) ومجلسی از عده الداعی آرد که خدا به موسی فرمود: " انّی لازودُهم (اولیائی) عن نعیمها (نعیم الدنیا) کما یذودالراعی غنمه عن مراتع التهلکه: (بحار الانوار ، ج13، ص49)
مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام
هر که درحمام شد سیمای او هست پیدا بررخ زیبای او
پیدا بودن آثار برزخ زیبا :گرفته از قرآن کریم است: " سِیما هُم فی وُجوهِهِم مِن اثَر السُجُود."(فتح،29) علامت این مومنان ظاهر است در رویهای ایشان از اثرسجود بسیار3
تونیان را نیز سیما آشکار از لباس وازدخان واز غبار
آشکار بودن سیمای تونیان: گرفته از قرآن کریم است: " یُعرف المُجرِمون بِسیمَاهُم."(رحمن،42) بدکارن به سیمایشان ساخته شوند پس موی پیشانی آنها با پاهایشان بگیرند4
قصه آن دباغ که دربازار عطاران از بو ی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد
جمع آمد خلق بر وی آن زمان جملگان لاحول گو در مان کنان
لاحول گو: " لا حولَ ولا قوّه الا بالله " که این فقره را درمقام شگفتی یا بیم از چیزی گویند.
گر بیا غازیر نصحی آشکار ماکنیم آن دم شما را سنگسار
سنگسار کردن: اشارت است به قرآن کریم : " لئن لم تَنتَهو لَنَرجُمنکم و لَیَمسنّکم منّا عذابٌ الیم."(یس،18)
معالجه کردن برادر دبّاغ ،دبّاغ را به خفیه به بوی سرگین:
مشرکان را زآن نجس خوانده است حق کاندررون پُشک زادند از سبق
نجس : چنانکه درقرآن کریم است : انما المسرکون نجس فلا یقربو المسجد الحرام: همانا مشرکان پلیدند پس نزدیک مسجدالرحرام نشوید." (توبه ، 28) و اشارهاست به حدیث شریفه ان ا..
خلق الخق فی ظلمه ثم رش علیهم فی نوره 5
عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش از گناه خویش به تلبیس وروی پوش
وفهم کردن معشوق آن را نیز
در سخن آباد این دم راه شد گفت امکان نیست چون بیگناه شد
سخن آباد : عالم لفظ
تمثیل کسانی است که خود را پارسا می شناسانند اما پی لذت دنیایند. پندارند درون آنان براولیای خدا پوسیده است، وچون د رآزمایش درمانند " فان عدنا فاناظالمون" (مومنون، 107) می گویندو"اخسئوا" پاسخ می شنوند. اگر دیگر بار عصیان تو کردیم همانا بسیار ستمکاریم6
ردّ کردن معشوقه عذر عاشق را و تلبیس او را در روی او مالیدن
رَبَّنَا انّا ظَلَمنَا گفت و بس چونکه جانداران بدیداز پیش وپس
انّا ظلمنا: ما ستم کردیم. گرفته از قرآن کریم است درباره آدم و حوا: " قالا ربنا ظلمنا اَنفُسنا و ان لم تغفرلنا وترحمنا لنکوننّ من الخاسرین."(اعراف،23) چون قضا آید چشم بینا شود7
انما المومنون اخوه والعلماء کنفس واحده. انما المومنون اخوه :" انما المومنون اخوه فَاصلحوا بین اخویکم واتّقوا الله لعلکم ترحمونَ: همانا مومنان برادرند پس سازواری دهید میان برادرانتات واز خدا پروا کنید باشد که آمرزیده شوید."
لانفرق بین احد منهم، والعاقل یکفیه الاشاره این خود اشارت گذشت. لانفرقُ بینَ احد منهم: گرفته از قرآن کریم است: "لانُفرق بین احدٍ من رسُلِهِ: میان هیچ یک از فرستادگان او فرق نمی نهیم."(بقره، 285)
گر ز قرآن نقل خواهی ای حَرون خوان جمیع ٌ هُم لدینا محضرون
جمیعٌ لدینا محضرون: گرفته از قرآن کریم است:"ان کانت الا صَیحه واحده فاذاهم جمیع لدینا محضرون: نیست[رستاخیز] جز یک بانگ، پس ناگهان همگان نزد ما آماده اند."(یس،53)
این مثال نور آمد مثل نی مر تو را هادی عدو را رهزنی
اندر این آهنگ منگر سست وپست کاندرین ره صبر و شق انفس است
عدو : کنایت از آنکه نمی خواهد حقیقت را بپذیرد، مشرکان درباره مثل های قرآن می گفتند:" ماذااراد بهذا مثلاً یضلُّ به کثیراً ویهدی بِهِ کثیراً: خدا ازاین مثال چه خواست که بسیاری رابدان گمراه می کندو بسیاری را راه نماید." 8 (بقره، 26)
شق انفس: مآخوذ از قرآن کریم : "وتحملُ اثقالکم الی بلد لم تکونوابالغیه الا بشقّ الانفس: و برمی گیرد بارهای شمارا به شهری که نتوانید بدان برسید جز به رنج و سختی [خویش]." (نحل،7)
بقیه قصه بنای مسجد اقصی
چون سلیمان کرد آغاز بنا پاک چون کعبه ، همایون چون منی
پاک چون کعبه: اشارت است بدانچه در قرآن کریم آمده است: "ان طهّرابیتی لطّائفینَ والعاکفینَ والرّکع السجود." بقره ،125)
حق همی گوید که دیوار بهشت نیست چون دیوارها ی بی جان وزشت
هم درخت و میوه هم آب زلال با بهشتی د رحدیث و درمقال
دیوار بهشت: " الجنه لبنه من ذهب ولبنه من فضه." (کنزالعمال، ج 14 ، ص 451) زنده بودن آ" ظاهراً گرفته از این حدیث است : "انّ الله عزوجل لما خلق الجنه خلقها من لبنتین لبنه من ذهب ولبنه من فضه. فقال لها تَکَلّمی فقال لها تکلمی فقالت لا اله الا انت الحی القیوم قد سعد من یدخلنی."(خصال صدوق ، ص 508، بحار الانوار ، ج8، ص 132)
درخت در مقالت بودن:" انَّ فی الجنه لشجراً یتصفق بالتسبیح بصوت لم یسمع الاوّلون وَالاخرون بِمثله." (محاسن برقی، ج1، ص180، بحار الانوار، ج8 ، ص138)
درهمش آرد سایه در ایاب طول سایه چیست پیش آفتاب
درهم آوردن: اشارت است بدانچه درقرآن کریم است: "یوم نطوی السّماءکطی السجلّ للکتب."(انبیاء104)
در بیان آنکه حکما گویند آدمی عالم صغری است و حکمای
الهی گویند آدمی عالم کبری است زیرا آن علم حکمابرصورت
آدمی مقصور بود وعلم این حکما در حقیقت حقیقت آدمی موصول بود
مصطفی زین گفت کآدم و انبیا خلف من باشند در زیر لوا
مصطفی زین گفت: اشارت است به حدیثی که از طریق عامه و خاصه روایت شده است:" آدم فَمن دونه تحت لوائی ولافخر." (مسند احمد، ج1 ، ص 281) " آدم دونه تحت لوائی یوم القیامه." (بحار الانوار، ج6،ص 402، از مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب)
تفسیر این حدیث که مثلُ امّتی کَمَثَلِ سفینه نوح
من تمسک بها نجا ومن تخلف عنها غَرِقَ
مَسکُل از پیغمبر ایام خویش تکیه کم کن بر فن و برگام خویش
تابیابی بوی خلد از یار من چون محمد بوی رحمن از یمن
مَثَلُ اُمَّتی : د راین روایت تصرفی شده است، آنچه د رحدیث ها دیده می شود این است: " مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق ." مثل عترتی کسفینه نوح من رکب فیها نجا." "مثلی کسفینه نوح من رکب فیها نجا و من تخلف عنها غرق." (احادیث مثنوی، ص 111)
پیغمبر ایام: اشارت است به حدیث " الشیخُ فی قومه کالنبی فی امته." (نگاه کنید به ذیل بیت 1773/3)
بوی رحمان از یمن: اشارت است به حدیثی که گویند رسول (ص) درباره اویس قرنی فرموده است: انی لاجد نفسَ الرحمن من جانب الیمن." (نگاه کنید به ذیلبیت161/3)
قصه هدیه فرستادن بلقیس از شهر سبا سوی سلیمان علیه السلام
کیمایی که از او یک ماثری بردخان افتاد گشت آن اختری
دخان: گرفته از قرآن کریم است: "ثمّ استوی الی السماء وهی دخان." (فصلت، 11) آنگاه به خلقت آسمان ها توجه کامل فرمود که آسمان ها دودی بود9
کرامات و نور شیخ عبد الله مغربی قدس الله سره
یوم لا یخزی النّبی راست دان نور یسعی بین ایدیهم بخوان
یوم لا یخزی: گرفته از قرآن مجید است: " یوم لا یخزی الله النبی والذین آمنوا معه نورهم یسعی بین ایدیهم وبایمانهم: روزی که خدا پیامبر وکسانی را که با او ایمان آورده اند خوار نمی سازد، نور آنان پیشاپیش و جانب راستشان می شتابد."(تحریم، 8)
بازگردانیدن سلیمان علیه السلام رسولان بلقیس را به آن هدیه ها که آورده بودند سوی بلقیس و دعوت کردن بلقیس را به ایمان وترک آفتاب پرستی
بازگردانیدن سلیمان رسولان بلقیس را: در قرآن کریم است که سلیمان (ع) گفت:" اتمدونن بِمالٍ فما آتانی الله خیر مما آتاکم بل انتم بهدیّتکم تفرحون. ارجع الیهم فَلنا تینهم بجنود لاقبل لهم بها: مرا به خواسته مدد می کنید، آنچه خدا شما را داده . شما به هدیه خود شادی می کنید، بازگرد به سوی آنان پس می آوریم بدینشان لشکرهایی که آنان طاقت آن را ندارند."(نمل، 36- 37)
مرغ زآن دانه نظر خوش می کند دانه هم از دور راهش می زند
کین زمان هستید خود مملوک ملک مالک ملک آنکه بجهید او زهُلک
نظر:ظاهراً گرفته از حدیث است: " النّظره سهم مسموم من سهام ابلیس لعنه الله فمنترکها خوفاً من الله ، آتاهُ اللهُ عزوجلّ ایماناً یجد حلاوته فی قلبه." (شرح انقروی) "النظر سهم من سهام ابلیس مسموم وکم مننظره اورثت حسره طویله." (محاسن برقی ، ج1، ص 109، بحار الانوار ، ج 101، ص 40)
مالک ملک : درآن تلمیحی است به قرآن کریم: " ربّ اغفرلی وهب لی ملکا لاینبغی لاحد من بعدی." (ص،35)
دلداری کردن ونواختن سلیمان علیه السلام مرآن رسولان را و دفع وحشت
و آزار ازدل ایشان ، و عذر قبول ناکردن هدیه، شرح کردن با ایشان
حق برای آن کند ای زرگزین روز محشر این زمین را نقره گین
نقره گین شدن زمین روز محشر : مفسران ذیل آیه : " یوم تبدل الارض غیر الارض " (ابراهیم، 48) نوشته اند زمین را بدل کنند به زمینی از سیم سپید. واز امیر مومنان است: " زمین را سیم گرداندو آسمان را زر."(تفسیرابوالفتح رازی)
تا بگوید چون ز چاه آیی به بام جان که یا بُشرای هذا لی غلام
یا بُشری: گرفته از قرآن کریم است: " وجاءَت سیاره فارسلوا واردهم فادلی دَلوَهُ قال یا بشری هذا غُلام ." (یوسف ، 19) بشارت باد ما را این پسریست مانند یوسف در حسن وجان (کتاب مثنوی ص 227)
تحریض سلیمان علیه الاسلام مر رسولان را بر تعجیل به هجرت بلقیس بهر ایمان
پس بگوییدش بیا اینجا تمام زود که ان الله یدعوا بالسلام
ان الله یدعو بالسلام: خداوند می خواند به آسایش و امان . گرفته از قرآن کریم است: " والله یدعو الی دارالسلام: و خدا به سرای سلامت (بهشت ) می خواند."(یونس، 25)
سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان
تکلیف: چگونگی گرفتن. پروردگار را با بندگان بستگی است چنانکه خود فرماید:" ونحنُ اقربُ الیه من حبل الورید." (ق،16) اما نه بستگی که بتوان چگونگی آن را گفت یا با چیزی قیاسش کرد.
تهدید فرستادن سلیمان علیه السلام پیش بلقیس که اصرار
میندیش برشرک ، و تاخیر مکن

تهدید فرستادن سلیمان: مآخذ این گفته ، قرآن کریم است: " ارجع الیهم فلناتینهم بجنود لاقبل لهم بها: باز گرد به سویشان که خواهیم آورد آنان را سپاهیانی که با آن برنیایند."
باد را دیدی که با عادان چه کرد آب را دیدی که در طوفان چه کرد
بادو عاد: " وفی عادٍ اذ ارسلنا علیهم الریح العقیم." (ذاریات، 41) و آن بادی است که درآن هیچ خیرو برکت نیست.(کشف الاسرار) و آن باد دبور بود که رسول (ص) فرمود:"اُهلکت عادُ بالدّبور."
دست بر کافر گواهی می دهد لشکر حق می شود سر می نهد
گواهی دادن دست: اشارت است به آیه " یوم تشهد علیهم السنتهم وایدیهم وارجلهم بما کانو یعملون."(نور،24) از روزی که به زبان و دست و پای ایشان بر اعمال ناشایسته آنها آگاهی می دهد10
خود رها کن لشکر دیو وپری کز میان جان کندم صفدری
صفدری کردن دیو وپری: اشارت است بدانچه در قرآن کریم آمده : "والشیاطین کلُّ بناءٍ و غواصٍ." (ص،37) ودیو وشیطان را که پناه می شاختند و از دریا وجواهرات می آوردند قرآن کریم (ص 596)
ای تو در بیگار خود راباخته دیرگان را تو زخود نشناخته
دیگران را زخود نشناختن: همه را چون خود دانستن، اشارت به گفته اطرافیان بلقیس است:"نحنُ اُولوا قوٍّه واولواباسٍ شدیدٍ." (نمل ، 33) ما داوری نیروی کامل و مردان جنگجو مقتدری هستیم11

آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان، و
التفات همت او از همه ملک منقطع شدن وقت هجرت ، الااز تخت
آنکه گوید راز قالَت نَملهٌ هم بداند راز این طاق کهن
قالت نمله : گرفته از قرآن کریم است: " قالت نمله یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنّکم سلیمان وجنودُهُ: مورچه ای گفت ای مورچگان به جای های خود در شوید تا سلیمان و سپاهیان او شما را پایمال نکنند." (نمل،18)
خاک راونطفه راومضغه را پیش چشم ما همی دارد خدا
مضغه : پاره گوشت. گرفته از قرآن کریم است: " خلقناکم من ترابِ ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه: آفریدیم شما را از خاک پس ا زنطفه ، پس از خونی بسته از پاره گوشتی ." (حج،5)
خاک را تصویر این کار از کجا نطفه را خصمی و انکار از کجا
خصمی و انکار: اشارت است بدانچه د رقرآن کریم است: " اولم یرالانسان اناخلقناه من نطفه فاذا هو خصیم مبین." (یس ، 77) آیا انسان ندید که ما او اراز نطفه خلق کریدم دشمن آشکار من گردید. 12
چند صنعت رفت ای انکار تا آب و گل انکار زاد از هل اتی
هل اتی :" علی لانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکوراً : آیا آمد بر آمدی روزگای را که چیزی یاد کردنی نبود." (انسان، 1)
چاره کردن سلیمان علیه اسلام د راحضار تخت بلقیس از سبا
گرچه عفریت اوستاد سحر بود لیک آن از نفخ آصف رونمود
گفت حمد الله بر این وصد چنین که بدیدستم ز رب العالمین
عفریت وآصف: " قالَ یا ایها المَلَوُ ا ایکم یا تینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین. قال عفریتٌ منالجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقالک وانّی علیه لقوی امین. قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک: [سلیمان] گفت ای گروه بزرگان کدام یک از شما تخت او را نزد من می آورد پیش از آنکه [ آنان] تسلیم شده بیایند، عفریتی از جنیان گفت من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از جایت برخیزی و همانا من بر آن توانایی امین هستم.آنکه نزد او دانشی از کتاب بود گفت من آن را برای تو میآورم پی شاز آنکه مژه ات را به هم بزنی (نگاه تو به باز گردد)." (نمل ، 38- 40)
نفخ: دمیدن کنایه از خواندن اسم اعظم برای حاضر شدن تخت.
حمد الله : الحمد لله. سپاس خدا راست . گرفته از قرآن کریم است: " قال هذا من فضل ربی لیبلونی ااشکر ام اکفر."(نمل،40) گفت این فضل خدای من است تا مرا بیان نماید که نعمتش را شکر م یگویم یا کفران می کنم13
ظاهرش با باطنش در چالش اند لاجرم زین صبر نصرت می کشند
نصرت کشیدن: پیروزی به دست آوردن . با ریاضت ها که مکشند و سختی ها که تحمل می کنند نصرت خدا را متوجه خود می سازندکه : " ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم." (محمد، 7)

اگر خدارا یاری کنید خدا هم شما را یاری می کند و ثابت قدم گرداند14
مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او درطلب دنیا و غفلت او از
دولت روحانیان که ابنای جنس وی اند ونعره زنان که یا لیت قومی یعملون
یا لیت قومی یعلمون… : " بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین: کاش مردم من می دانستند که پرودگارم مرا آمرزید ومرا ازگرامی شدگان گردانید."(یس، 26- 27) که خداچگونه درحق مان مغفرت فرمود مرامورد لطف وکرم قرار داد.
مرغ مرده مضطراندر وصل وبین خوانده ای القلب بین اصبعین
القلب بین اصبعین: اشارت است به حدیثی : " قلب المومن بین اصبعی من اصابع الرحمن."
نورغالب ایمن از نقص و غسق درمیان اصبعین نورحق
موج طوفان هم عصا بد کو ز درد طنطنه جادو پرستان را بخورد
موج طوفان: اشارت است به آیه: " فارسلنا علیهم الطوفان والجراد." (اعراف، 133)
طوفان هم چون عصا که برساخته جادوگران را فرو برد، فرعونیان را درهم فشرد.
ساحران موسی از استیزه را برگرفته چون عصای او عصا
زین عصا تا آن عصا فرقی است ژرف زین عمل تاآن عمل راهی شگرف
لیک زین شیرین گیای زهرمند ترک کن تا چند روزی می چرند
ترک کن : واگذار . ظاهراً مضمون نیم بیت گرفته از قرآن کریم است: " ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل." (حجر،3 ) وشیرینی زهزمندی اموردنیا است که به ظاهر نوش و به باطن چندین نیش است (کتاب مثنوی 233)
توبه کردی او به کردی مودعه زآنکه ارض الله آمد واسعه
ارض الله واسعه: زمین خدا فراخ است و خدا فرماید:" یا عبادی الذین آمنو ان ارضی واسعه فایای فاعبدون ." (عنکبوت، 56، نیز نگاه کنید به : سوره زمر، آِیه 10)
خیز بلقیسا که بازاری است تیز زین خسیسان کسا افکن گریز
کساد افکن: دنیا طلبان که مردم را از راهخدا باز می دارند و به دنیا می خوانند . خدا درباره آنان فرموده است: " فما ربحت تجارتهم.(بقره، 16)
بقیه عمارت کردن سلیمان علیه السلام مسجد اقصی را به تعلیم ووحی خدا
جهت حکمتهایی که او داند ومعاونت ملائکه و دیو وپری و آدمی آشکار
چونکه او بنیاد آن مسجد نهاد جن وانس آمد بدن در کار داد
بدن در کار دان جن وانس: به کار پرداختن. رنج ساختن کشیدن:" وحُشِرَ سلیمان جُنودهُ من الجن الانس." (نمل،17) نیز و سپاهیان سلیمان از گروه جن وانس ص 489 نیز "والشیاطین کلُ بناء وغواصٍ."(ص،37)
میکشد شان سوی نیک و سوی بد گفت حق فی جید ها حبل المسد
فی جیدها حبل المسد:" فی جیدها حبل من مسد : د رگردن او (زن ابولهب) ریسمانی است از لیف [خرما](مسد،5)
قد جعلنا الحبل فی اعناقهم واتّخذنا الحبل من اخلاقهم
قدجعلنا الحبل….: همانا گذاریم ریسمان د رگردن هاشان و ریسمان را ازخوی های آنان گرفتیم . خوی هر کس او را به کاری مشغول می دارد. چنانکه انقروی نوشته، قسمتی از بیت اشارت است به آیه : " انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا: و همانا ما نهادیم د رگردن هاشان غلها." (یس،8)
لیس من مستقذر مستنقه قط الاطایره فی عنقه
لیس من مستقذر…: "مستقذر" اسم فاعل از " استقذار" از ریشه "قذر"،ناپاکی، آلوده بودن. مستنقه از نقه نقهاً: بهبود یافتن بیماری. مستنقه درلغت به معنی مستفهم حدیث است و در این بیت به معنی پاک است. هیچ ناپاک و پاکی نیست جز که کتاب اعمال وی در گردن اوست. آخر بیت گرفته از قرآن کریم است: و هر انسانی کردار او درگردنش افکنده ایم و روز رستاخیز برای او نوشته ای برون می آوریم که آن را گشوده می بیند."(اسراء،13)
کعبه را هر دمی عزی فزود آن ز اخلاصات ابراهیم بود
اخلاصات : جمع اخلاص .برای معنی اخلاص نگاه کنید به : ذیل بیت 3721/1
اخلاصات ابراهیم (ع)اشارت است به قرآن کریم "واذا یرفع ابراهیم القواعد من البت و اسماعیل ربنا تقبل منا: وآنگاه که ابراهیم (ع) بر می آورد پایه های خانه را و اسماعیل [با او گفت] پروردگار ما! از ما بپذیر" (بقره،127)
کعبه را عزت روز افزون است چون ابراهیم آن را برای پرستش خدا ساخت نه برای حرص دنیوی
دل همی لرز ز ذکر حالشان قبله افعال ما افعالشان
قبله افعال : رفتار هر پیمبر یکی از سه سنتی است که باید بدان اقتدا کردود دیگر گفتار و تقریر است و درقرآن کریم است : " فبهداهم اقتده" (انعام ،90)
چون سلیمان شو! که تا دیوان تو سنگ برند از پی ایوان تو
سنگ بریدن دیوان : اشارت است به آنچه در قرآن کریم است: "والشیاطین کل بناء و غواصٍ." (ص،37) و دیو شیطان را که پناهی ساختند واز دریا جواهرات می آوردند قرآن (596)
باز آمدن آن شاعر بعد چند سال به امید همان صله و هزار دینار فرمودن
بر قاعده خویش ، وگفتن وزیر نوهم حسن نام، شاه را که این سخت بسیار است
ومارا خراج هاست و خزینه خالی است ومن او را به ده یک آن خشنود کنم
استن من عصمت وحفظ تواست جمله مطوی یمین آن دودست
هر نبیّی زو برآورده برات استعینوا منه صبراً اوصلات
مطویّ: در پیچیده . گرفته از قرآن کریم است: "والسماوات مطویات بیمینه."(زمر،67)
استعینوا: گرفته از قرآن کریم است:" استعینوا بالصبر و الصلوه." (بقر، 153)
خلق ما برصورت خود کرد حق وصف ما از وصف او گیرد سبق
خلق ما برصورت خود: اشارت است بدانچه در احادیث مثنوی است:" خلق الله آدم علی صورته." این جمله با مختصر تغییر در برخی کلمات ، به عنوان حدیث در کتاب های حدیث شیعه و اهل سنت دیده می شود، وظاهراً بلکه مطمئناً از عهد عتیق به کتاب های حدیث درآمده است:" فخلق الله الانسان علی صورته. علی صوره الله خلقه ذکراً وانثی خلقهم." (سفرتکوین، فصل اول، آیه 28) سپس از کتاب های حدیث به کتاب های عرفانی درآمده وآنان به سلیقه خود از آن تفسیر ها کرده اند.
این پیمبر گفت چون بشنید قدح که چرا فربه شود احمد به مدح
گفت پیمبر : اشارت است به حدیث : " من سنّ سنّه هدی فاتبع علیها کان له مثل اجورهم." (مسند احمد، ج2، ص 505) ونیز: " ستّ خصال ینتفع بها المومن بعد موته ولد صالح یستغفر له، ومصحف یقرامنه و قلبی یحفرهو غرس یغرسه و صدقه ماءٍ یجریه وسنّه حسنه یوخذ بها بعد." (امالی صصدوق ، ص 22، بحار الانوار ، ج 68، ص257، از امام صادق(ع))
مانستن بدرایی این وزیر دون در افساد مروت شاه به وزیر فرعون
یعنی هامان در افساد قابلیت فرعون
آن کلامی بدادی سنگ شیر از خوشی آن کلام بی نظیر
شیر دادن سنگ: کنایت ا زنرم گشتن، و درآن تلمیحی است به آیه:" ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشد قسوه و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهار."(بقره،74) پس سخت دل شدید که دلهایتان چون سنگ یا سختر ازآن شد آنکه از پاره ای سنگها شهرها بجوئید15
نشستن دیو بر مقام سلیمان علیه اسلام و تشبه کردن او به کارهای
سلیمان علیه السلام ، وفرق ظاهر میان هر دو
سلیمان ودیو خویشتن را سلیمان بن داود نام کردن
تو اگر انگشتری را برده ای دوزخی چون زمهریر افسرده ای
زمهریر: سرمای سخت." لایرون فیها شمساً ولازمهریراً" (انسان، 13)
آموختن پیشه گورکنی قابیل از زاغ پیش از آنکه در عالم علم گورکنی و گور بود
عقل کُل را گفت ما زاغ البصر عقل جز وی می کند هر سو نظر
مازاغ البصر: گرفته از قرآن کریم است: " مازاغ البصر و ما طغی."(نجم،17) آنچه را که باید بنگرد مشاهده کرد. 16
گفت ما زغیم همچون زاغ نه مست صباغیم مست باغ نه
گر شدی محسوس جذاب ومهار پس نماندی این جهان دار الغرار
دارالغرار: سرای فریب. گرفته از قرآن کریم است: " وماالحیوه الدنیا الامتاع الغرور." (حدید،20)
برتو گر پبدات شدی زوغیب وشین زو رمیدی جانت بعد المشرقین
بعد المشرقین: فاصله میان مشرق و مغرب ، گرفته از قرآن کریم است: " یا لیت بیتی و بینک بعد المشرقین."(زخرف،38) ای کاش میان من و آن شیطان فاصله ای به دوری مشرق ومغرب بود17
قصه صوفی که درمیان گلستان سر به زانو مراقب بود یارانش گفتند
سر بر آور تفرج کن بر گلستان و ریاحین و مرغان و آثار رحمه الله تعالی
امر حق بشنو که گفت است اُنظروا سوی این آثار رحمت آر رو
انظرو:" فانظروا الی آثار رحمت الله کیف یحی الارض بعد موتها: پس بنگر به نشانه های رحمت خدا چگونه زمین را پس از مردنش زنده می گرداند."(روم، 50)
گر نبودی عکس آن سرو سرور پس نخواندی ایزدش دارالغرور
دارالغرور:"و ماالحیوه الدنیا الا متاع الغرور." (آل عمران، 185) ( اگر دنیا عکس عالم معنی نبود دارالغرور خوانده نمی شد.)
عقل قربان کن به پیش مصطفی حسبی الله گو که الله ام کفی
چون رمی از منتش ای بی رشد؟ که خدا هم منت او می کشد
عقل قربان کردن: تسلیم شدن، حجت نیاوردن. چنانکه در قرآن کریم است: " و ماکان لمومن و لا مومنه اذاقضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم." (احزاب ،36) هیچ مرد و زن و مومن را درکاری که خدا و رسول حکم کند اراده و اختیاری نیست و هر کس نافرمانی خدا و رسول کند دانسته به گمراهی سختی افتاد است. 18
حسبی الله : بسنده است مرا خدا . (توبه ،129.زمر38)
الله ام کفی: خدایم کارگزار است. " واقول حسبی الله و کفی." (دعای علقه)
منت کشیدن : عذر خواستن، سپاس گفتن.
در آیه هایی از قرآن کریم (فاطر: 30و 34 ،شوری: 23، تغابن: 17) آمده است که پروردگار شکور است. انقروی درشرح این بیت نوشته است از حسن بصری از رسول خدا (ص) روایتی است که : " یوتی بالعبد یوم القیامه فیعتذر الله عزوجل الیه کما یعتذر الرجل فی الدنیا . فیقول و عزتی و جلالی ما زویت عنک الدنیا لهوانک علی ولکن لما اعددت لک من الکرامه والفضیله." نظیر این روایت را ازامام صادق (ع) می بینیم که : خدا از بنده اش که دردنیا نیازمن بوده عذر می خواهد چنانکه برادر از برادر عذر خواهد، و گوید به عزتم سوگند تو را مستند کردم نه از آن جهت که نزد من خوار بودی . این پوشش را برگیر و بدانچه تو را عوض دنیا داده اند بنگر. پوشش را بر می دارد و بدانچه خدا عوض دنیا بدو داده می نگرد و می گوید با آنچه مرا عوض داده ای ،آنچه ازمن باز داشتی زیانی به من نمی رسد.(بحارالانوار ،ج7، ص181- 182، از التمحیص) و این روایت بدین مضنون د ردیگر مجلد های بحار الانوار نیز آمده است.

بیان حصول علم و مال و جاه بدگوهران از فضیحت اوست و
چون شمشیری است افتاده است به دست راهزن
احمقان سرور شدستند وزبیم عاقلان سرها کشیده در گلیم
سرور شدن احمقان : ظاهراً برگرفته از فرموده علی(ع) است: "" عالم آن ،دم ازگفت بسته ،وجاهل به عزت درصدر نشسته ." (نهج البلاغه، خطبه 2) ونیز:" نادانی است که راه جهالت پوید،کوری است که درتاریکی گمشده خود جوید، آنچه گوید نه از روی قطع ویقین گوید." (نهج البلاغه خطبه17)
تفسیر یا ایها المزّمّل
خواند مزمّمّل نبی را زین سبب که برون آازگلیم ای بوالهرب
یا ایها المزمل: ای گلیم به خود پیچیده .آیه نخستین سوره مزمل است.
همین قم اللّیل که شمعی ای همام شمع اندر شب بود اندر قیام
قم اللیل: "قم اللیل الا قلیلا: به پای خیز شب را اندکی ."(مزمل،2)
این سگان کرند ز امر انصتوا از سفه و عوع کنان بربدر تو
انصتوا: گرفته از قرآن کریم است: " واذا قری القران فاستمعوا له وانصتوا."(اعراف،204) وچون قرآن قرائت شود هم گوش بدان فرا دهند وسکوت کنید19
نه تو گفتی قائد اعمی به راه صد ثواب واجر یابد از اله
قائداعمی: که عصای کور را بگیرد واو را راهنماید. گرفته ا زحدیث است:" من قاد اعمی اربعین ذراعاً وجبت له الجنه." (تاریخ بغداد، ج 5، ص105، از محمد بن منکدر از عبدالله بن عمر) و نیز این حدیث : " من قادَ ضریراً اربعین خطوه علی ارض سهله لایفی بقدر ابرَه من جمیع ِطلاع الارض ذهباً."(بحار الانوار ، ج 72، ص 15، از تفسیر امام حسن عسکری)
عقل ها از نور من افروختند مکرها ازمکر من آموختند
مکر آموختن : تلمیحی است به آیه :" ومکرو ومکَرَ الله والله خیرُ الماکرین" یهود با خدا مکر کردند و خدا هم درمقابل با آنها مکر کرد و ازهمه کس خدا بهتر مکر تواند کرد(آل عمران ،54 ص 79)
در تفسیر این حدیث کمصطفی علیه الاسلام که ان الله تعالی خلق الملائکه
و رکب فیهم العقل و خلق البهائم ورکََّب فیها الشهوه وخلق بنی آدم ورکب
فیهم العقل و الشهوه فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکه ومن
غَلَبَ شهوته عقله فهو علی من الملائکه ومن غلبَ شهوته عقله فهو ادنی من البهائم
یگ گره را جمله عقل و علم وجود آن فرشته است او نداند جز سجود
نداند جز سجود:" منهم سجود لایرکعون." (نهج الباغه ،خطبه 1)
نیستند انر عنصرش حرص و هوا نور مطلق زنده از عشق خدا
نیستند اندر عنصرش : چنانچه د رفرموده امیرمومنان (ع) است: "لایغشاهم نوم اتلعین ولا سهو العقول." (نهج البلاغه ،خطبه 1)
نام کالانعام کرد آن قوم را زآنکه نسبت کو با دانش الیف
کالانعام: همچون چارپایان. گرفته از قرآن مجید است:" اولئک کالانعام بل هم اضل." (اعراف ، 179) آنها مانن چهارپایان هستند بلکه بسی گمراهترند. 20
لاجرم اسفل بود از سافلین ترک او کن لااحب الافلین
لااُحب الافلین: فروشوندگان را دوست نمیدارم.(انعام،76)
در تفسیر این آیت که واما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم
رجسا وقوله یضل به کثیرا و یهدی به کثیراً
واماالذین….:" و اما آنان که در دل ها شان بیماری است پس [ سوره قرآن] بر ناپاکیشان افزود."(توبه،125)"یضلُّ بهِ کثیراً ویهدی به کثیراً . (بقره ، 26) گمراه می کند به آن مثل بسیاری را هدایت می کند21
بیان آنکه عارف را غذایی است از نور حق که " ابیت عند ربی یطعمنی ویسقینی"
و قوله" الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع یصل طعام الله"
جبر بودی کی پشیمانی بدی ظلم بودی کی نگهبانی بدی
نگهبانی : از آن رو که خداحافظ بندگان است ومهربان بر ایشان که : "فالله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین."(یوسف،64)
کی شود پژمرده میوه آن جهان شادی عقلی نگردد اندهان
پژمرده نشدن میوه آن جهان : ظاهراً اشارت است به آیه قرآن کریم : کلما رزقو منها من ثمره رزقاً قالو هذا الّذی رزقنا من قَبل ." (بقزه ،25) وچون از میوه های گوناگون آن بهرمند شوند گویند این مانند این میوه هانیست که پیش از این ما را نصیب بود22
نفس بی عهد است زآن روکشتی است اودنی وقبله گاه اودنی است
بی عهد بودن نفس: از آن رو که نفس مرتکب گناه می شود وآن خاصیت نفس امّاره است که : " انّ انّفس لامّاره بالسوء."( یوسف 53 سپس پشیمان می گردد و آن نفس لواممه است و دیگر بار همچنین . پس نفس را باید کشت که : "فاقتلو انفسکم."بقره 54
بقیه نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری
گفت بهر مصلحت فرموده است نه برای بخل و نه تنگی دست
بهر مصلحت: اشارت است بدانکه گاه خدا نعمتی را از بنده ای باز می دارد.چون صلاح وی د رآن است که:" ولوبسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض."(شوری 27) و اگر خدا روزی بندگان را وسیع وفروان کند در روی زمین 23
مال دادم بستدم عمر دراز درجزا زیرا که بودم پاک باز
مال دادن وعمر ستدن: گرفته از حدیثی است بدین مضمون: " الصدقه ترد الباء و تزید العمر." (شرح انقروی، شرح نیکلستون ) ومرحوم فروزانفر دور روایت با اندک اختلاف در احادیث مثنوی(ص208) آورده است . حدیث های دیگری هم در این باره با اندک اختلاف در الفاظ ، از طریق شیعه دیده می شود.
این زمین را ریع او خود بی حد است دانه ای را کمترین خو د هفتصد است
دانه ای هفصد: گرفته از قرآن کریم است:" مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله ماه حبه والله یضاعف لمن یشاء." (بقره 261) مثل آنانکه مالشان را درراه خدا انفاق کنند به مانند دانه ای است که از یک دانه هفت خوشه بروید و درهرخوشه صد دانه باشد وخدا این مقدار نیز بر هر که خواهد بیافزاید24
از چه تاریک جسمش بر کشید وزتک زندان دنیااش خرید
زندان دنیا: اشارت است به حدیث :" الدنیا سجن المومن وجنه الکافر." (نگاه کنید به: ذیل بیت3607/1)
اطلس تقوی ونور موتلف آیت حم د است او را برکتف
نورموتلف: اشارت است به قرآن کریم :" نورهم یسعی بین ایدیهم." (تحریم،8) نورآنها در پیش دو وسمت راست ایشان می رود25
وارهیده از جهان عاریه ساکن گلزار وعین جاریه
عین جاریه:گرفته از قرآن کریم است: فی جنه عالیه . لاتسمع فیها لاغیه. فیها عین جاریه." در بهشت بلند مرتبه مقام عالی یافتند ودرآنها هیچ سخن زشت و بیهوده نشنود و درآن بهشت چشمه های آب جاری است. 26
بر سریر سر عالی همتش مجلس وجا ومقام و رتبتش
سریر سرّ: اضافه مشبه به مشبه. ترکیب گرفته از قرآن کریم است:"ونزلنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سور متقابلین."(حجر47)ومما آشیانه دلهای پاک آنها را ازکدورت پاکیزه سازم تا همه باهم برادر شوند وروبه روی هم برتخت عزت بنشیند27
ومقعد صدق : گرفته ازقرآن کریم است:" فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر." قمر 55) درمنزلها صدق و حقیقت نیز خداوند عزت و سلطنت جاودانی متنقمند. 28
از نبی بر خوان که دیو و قوم او می برد از حال انسی خفیه بو
بو بردن دیو از انسی: گرفته از قرآن کریم است: " انه یریکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم: او وگروه او بینند شما را از آنجا که نمی بیندشان." (اعراف،27)
مسلکی دارند دزدیده درون ماز دزدی های ایشان سرنگون
مسلک: چنانچه درحدیث است: " ان الشیطان لیجری من ابن آدم مجری الدّم الا فضیقوا مجاریه بالجوع: همانا شیطان چون خون در رگ آدمی روان می گردد پس راه نفوذ شیطان را باگرسنگی کشیدن ببندید." (بحار الانوار، ج 60 ص 332)
قول رسول صلی الله علیه وسلم انی لاجد نفس لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن
پیرهن درمصر رهن یک حریص پر شد ه کنعان زبوی آن قمیص
پرشدن کنعان از بوی پیراهن: اشارت است بدانچه یعقوب گفت: "انی لاجد ریح یوسف".(یوسف،94) آن بشیری که حریص بود بر رسانیدن پیرهن یویف یعقوب و مژده دادن و احتمال می رود که از حرص به فتح به معنی شق باشد وثوب حریص یعنی هنوز ملازم اثواب مشوقه یوسفیه برد مثل قباورا (مثنوی کلاله 245)
نقصان اجرای جان و دل صوفی از طعام الله
زآنکه جنت از مکاره رسته است رحم قسم عاجزی اشکسته است
رستن جنت از مکاره: اشارت است به حدیث : " حفت الجنه بالمکاره" که ذیل بیت 1827/1 نوشته شد.
مهر حق بر چشم و برگوش خرد گر فلاطون است حیوانش کند.
مهر حق بر چشم : گرفته از قرآن کریم است: " وعلی ابصارهم غشاوه."(بقره،7)
امیر کردن رسول علیه السلام جوان هذیلی را بر سریه ای که
درآن پیران و جنگ آزمودگان بودند.
قل تعالو گفت از جذب کرم تاریاضتتان دهم من رایضم
قل تعالوا : بگو بیایید . گرفته از قرآن کریم است: " قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئاً: بگو ای اهل کتاب (یهود،نصاری) بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکی است، اینکه جز خدا را نپرستیم وچیزی را با او انباز نگیریم." (آل عمران،64)
گر نیایند ای نبی غمگین مشو زآن دو بی تمکین تو پر از کین مشو
گر نیایند: پذیرای هدایت نباشند، اشارت است به قسمت اخیر آیه ای که صدر آن ذیل بیت 2005 نوشته شد:"فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون: واگر پشت کردند پس بگویید گواه باشید ما مسلمانانیم."
گوش بعضی زین تعالواها کراست هر ستوری را صطبی دیگر است
گوش بعضی…: اشارت است به قرآن کریم : " ولهم اذان لایسمعون بها."(اعراف، 179) وگوشهایی ناشنوای حقیقت29
منقبض گردند بعضی زین قصص زآنکه هر مرغی جدا دارد قفص
قصص: اشارت است به آیه :" انّ هذا لهو القصص الحق." (/العمران،62) این داستان به حقیقت سخن حق است. 30
پنج حس ظاهر و پنج اندرون ده صف اند اندر قیام الصافون
قیام الصافون: ایستادن صف کشنده ها. گرفته از قرآن کریم است در وصف فرشتگان :"و انا لنحن الصافون." (صافات ، 165) وهم نیکووصف آن31
قل تعالو قل تعالو ای غلام هین که ان الله یدعوا للسلام
ان الله یدعوا: گرفته از قران کریم است: " والله یدعوا الی دار السلام ."(یونس،25) وخدا هم خلق را به سر منزل سعادت و سلامت می خواند 32
اعتراض کردن معترضی بر رسول علیه السلام بر امیر کردن آن هذیلی
مردگان باغ بر جسته زبن کان دهنده زندگی را فهم کن
مردگان باغ : اشارت است به قرآن کریم:" فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحی الارض بعد موتها .(روم 50) گیاهان و رستنی ها به قدرت الهی با نسیم بهاری می رویند. چنین است دل های مرده که با یاد خدا زنده می شوند.
پیش بینا شد خموشی نفع تو بهر این آمد خطاب انصتوا
خطاب انصتوا: گرفته از قرآن کریم است:" واذا قری القران فاستمعوا له و انصتوا ." (اعراف ، 204) سکوت کنید 33 و چون قرآن قرائت شود هم گوش بدان فرا دهید.
در حضور مصطفای قند خو چون ز حد برد آن عرب از گفت وگو
قند خو: کنایت از دارنده خوی خوش ." وانک لعلی خلق عظیم." (قلم،4) و درحقیقت تو بر نیکوخلقی عظیم آراسته ای 34
آن شه والنجم وسلطان عبس لب گزید آن سرد دم را گفت بس
والنجم: " والنجم اذا هوی: سوگند به ستاره چون فرو شود."(نجم ،1)
سلطان عبس : اشارت است به آیه : " عبس وتولی ان جاءَهُ الاعمی: روترش کرد ورخ ب رتافت که کوری نزد او آمد." (عبس،1-2 )
حلم او خود را اگر چه گول ساخت خویشتن را اندکی باید شناخت
گول ساختن: کنایت از خود را ناآگاه نمایاندن، و درآن اشارتی است به آیه :" وَمنهم الذین یوذون النبی ویقولون هو اُذُن." (توبه 61) و بعضی از آنان هستند که دائم پیمبر را می آزارند و میگویند او شخص زود باوری است 35
خاصه این باده که از خم بلی است نه میی که مستی او یک شبی است
خم بلی: اشارت است به جمله " قالو ا بلی" (اعراف، 172) و مقصود از "خم بلی" شراب عشق ازلی است.
ظلمت اشکال زآن جوید دلش تا که افزون تر نماید حاصلش
ظلمت اشکال جستن: اشارت است به قرآن کریم درباره این دسته از مردم که : "فامّا الذین ف یقلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه وابتغاءَتاویلهِ." (آل عمران،7) تا آنکه گروهی که در دلشان میل به باطل است از پی متشابه رفته وامتحان شوندتا به تاویل کردن آن در دین36
علامت عاقل تمام ، ونیم عاقل ومرد تمام ونیم مرد وعلامت شقی مغرور لاشیء
عاقل آن باشد که او با مشعله است او دلیل و پیشوای قافله است.
دلیل قافله : اشارت است به آیه شریفه:" وجعلننا هم ائمه یهدون بامرنا واوحینا االیهم فعل الخیرات." (انبیاء،73)
وآنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند وهر کار نیکو را 37
مومن خویش است و ایمان آورید هم بد آن نوری که جانش زو چرید
نوری که جان عاقل از او چرد: هدایت الهی است که : "و من یهد الله فهو المهتد." (اسراء97) (با نوری که خدا در او نهاده حقیقت را دید و ایمان آورد.)
بیان آنکه عهد کردن احمق وقت گرفتاری و ندم هیچ وفایی ندارد که
لو ردّو العادوا لما نهواعنه واّنهم لکاذبون . صبح کاذب وفا ندارد.
عقل را یاد آید از پیمان خود پرده نسیان بدرّاند خرد
ولو ردّوالعادوا…: و اگر باز گردانده شوند باز گردند بدانچه از آن باز داشته شده اند وهامنا آنان دروغگویان اند.(انعام،28)
پیمان: اشارت به آیه 172 سوره اعراف و پیمانی که خدا از انسان بر توحید گرفت .(نگاه کنید به ذیل بیت 2110/1 و 1658/2) واذا اخذ ربک من متی آدم من ظهورهم ذریتهم به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و آنها را برخود گواه ساخت که من پروردگار شما نیستم؟ هم ه گفتند بلی ما را به خدایی تو گواهی می دهیم. 38
گفت من عقلم رسول ذوالجلال حجه الله ام امانم از ضلال
رسول ذوالجلال:" انی رسول من رب العالمین. حقیق علی ان لااقول علی الله الا الحق : من فرستاده ای از سو ی پرودگار دو جهانم . سزاوار است که بر خدا جز راست نگویم." (اعراف104- 105)
امانم از ضلال: اشارت است به قرآن کریم از گفته موسی به فرعون:" قد جئناک بآیه من ربک والسلام علی من اتبع الهدی: نزد تو با نشانه ای از آفریدگار تو آمدیه ایم. درود بر آنکه پیروی راه راست کند."(طه،47)
گفت که نسبت مرا از خاکدانش ناماصلم کمترین بندگانش
نسبت از خاک داشتن: نشانه تواضع است به درگاه حضرت حق که:" انّا خلقناکم من تراب." (حج،5) "انکم من ولد آدم وآدم من تراب." (امام صادق(ع)،بحرا الانوار ، ج 7 ، ص 239///ف از تفسیر علی بن ابراهیم)
مرجع این جسم خاکی هم به خاک مرجع توهم به خاک ای سهمناک
مرجع جسم خاکی به خاک :" وفیها نعید کم ومنها نخرجکم تاره آُخری."(طه،55)
بنده یاغی طاغی ظلوم زین وطن بگریخته از فعل شوم
بگریخته : اشارت است بدانچه د رقرآن کریم است:" وفَعَلتَ فعَلتَکَ الّتی فعلت و انت من الکافرینَ. قالَ فعلتها اذا وانا من الضّالّین. ففررت منکم لمّا خفتکم."(شعرا، 19- 21)
گر بکشتم من عوانی را به سهو نه برای نفس کشتم نه به لهو
کشتن عوان: اشارت است به آنچه در قرآن کریم است:"فاستغاثَهُ الّذی من شیعتهِ علی الذّی من عدوّهِفوکزه موسی فقضی علیه : آنکه از پیروان او بود از او بر آنکه از دشمنانش بود یار خواست موسی او رامشتی زد واو بمرد."(قصص،15)
گفت الحق سخت اُستا جادوی که در افکندی به مکر اینجا دوی
استا جادو: اشارت است بدانچه قرآن کریم از گفته فرعون حکایت کند که:"انّ هذا لساحرٌ علیم ٌ." (شعرا،34)
این مرد ساحری بسیار ماهر و داناست39
ای خرد برکش ت وپرو بال ها سوره بر خوان زُلزِلَت زِلزالَها
زُلزلَت : گرفته از قرآن کریم است:"اذا زلزلت الارض زلزالها : هنگامی که زمین لرزیده شود لرزیدنش را."(زلزال،1)
در قیامت این زمین برنیک وبد کی ز نادیده گواهی ها دهد
گواهی دادن زمین:" یومئذٍ تُحدثُ اخبارها: آن روز زمین خبرهایش را بازگوید." (زلزال، 4 )
دیو خانه کرده بودی سینه را قبله سازیده بودی کینه را
دیو خانه : جای دیو. اشارت است به آیه :" الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس ."(ناس،4-5) وسوسه شیطان که وسوسه واندیشه بلا فکند دردل ودمان 40
غازیان غیب چون از حلم خویش حمله ناوردند بر تو زشت کیش
غازیان غیب: استعارت از عذاب های الهی . اشارت است به آیه 178 سوره آل عمران که خدا کافران را مهلت می دهد تا بیشتر گناه کنند آنگاه یکبار آنان را بگیرد.
تا بدانی که خیبر است ای عدو می دهد هرچیز را درخورد او
هر چیز را درخورد آن دادن : اشارت است به پرستش فرعون وپاسخ موس(ع) بدو که : فمن ربکما یا موسی قال ربنا الذی اعطی کل شیءخلقه ثمّ هدی." ای موسی خدای شما کیست پاسخ داد خدای من آن است که همه را دروجود دارد وهدایت کرد. 41
کی کژی کردی وکی کردی توشر که ندیدی لایقش در پی اثر؟
کی فرستادی دمی برآسمان نیکیی کز پی نیامد مثل آن
کژی کردن ودم برآسمان فرستادن : کنایت از کار نیک وبد کردن. اشارت است به قرآن کریم:" فمن یعمل مثقال ذره خییراً یره من یعمل مثقال ذره شراً یره." (زلزله،7-8)
بیان آنکه تن خاکی آدمی همچون آهن نیکو جوهر قابل آینه شدن است،
تا در اوهم دردنیا بهشت و دوزخ و قیامت وغیر آن معاینه بنماید نه بر طریق خیال
تیره کردی زنگ دادی در نهاد این بود یسعون فی الارض الفساد
یسعون فی الارض : در زمین تباهی می کنند. گرفته از قرآن کریم است: "انما جزاء الذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فساداً ان یقتّلوا اویصلبوا… " هماناکیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ بر خیزند وبه فساد کوشند در زمین جزاین باشد که آنها را به قتل رساند یا به دار کشند.(مائده 33 ص158)
باز گفتن موسی علیه الاسلام اسرار فرعون را وواقعات او را ظهر
الغیب تا به خیبری حق ایمان آورد یا گمان برد.
گه ندامت آمد صریحاً از جبال که برو هستی ز اصحاب الشمال
گرفته از قرآن کریم است:" واصحاب الشمال ما اصحاب الشمال . فی سموم وحمیم." و اما اصحاب شقاوت که نامه ی اعمالشان در دست چپ است آنها درباد سموم و درآب گرم باشند. 42
بیان آنکه در توبه باز است
آن همه گه باز باشد گه فراز وآن در توبه نباشد جز که باز
باز باشد آن در : چنانکه در حدیث است: "انّ بابها (التوبه) مفتوح لابن آدمَ، لا یسدُّ حتی لطلع الشمس منمغربهاو"
باز و فراز بودن درها: آنچه در حدیث هاست این است که هفت در از آن هشت در بسته است." للجنه باب یقال له الریان لا یفتح الی یوم القیامه." (بحار الانوار ،ج8، ص 185)
تفسیر کُنتُ کَنزاً مخفیّا فَاحببتُ اُن اُعرفَ
چون نکرد آن کار مزدش هست لا لیس للانسان الَّاما سَعَی
لیس للانسان…:" وان لیس للانسان الا ما سعی ." (نجم، 39) و اینکه برای آدمی جز آنچه انجام داده نخواهد بود43
ای دریغا بود ما رابرد باد تا ابد یا حسر تا شد للعباد
یا حسرتا:"یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانو به یستهزئون."(یس ،30) وای بر حال این بندگان که هیچ بندگانی که هیچ رسولی برای هدایت آنها نیامد جز آنکه او ار به تمسخر و استهزاء گرفتند 44
غره شدن آدمی به ذکاوت وتصویرات طبع خویشتن وطلب ناکردن
علم غیب که علم انبیاست
دیدم اندر خانه من نقش و نگار بودم اندر عشق خانه بی قرار
نقش ونگار : زیبایی های ظاهری جسم ، از جوانی ولذت های آن. ودر آن تلمیحی است به قران کریم: "زین لهم الشیطان ماکانویعلملون." (انعام ،43) بعض شارحان نقش و نگار راذکاوت ادراک های عقلی معنی کردهاند. وظیطان کردار زشت آنها را در نظر شان زیبا نمود 45
مشورت کردن فرعون با ایسیه در ایمان آوردن به موسی علیه السلام
زهره ای کز بهر حق بر درد چون شهیدان از دوعالم ب رخورد
چون شهیدان : اشارت است به قرآن کریم :"ولا تحسبنّ الذّین قتلوا فی سبیل الله امواتا (آل عمران، 169) (آنکه در راه حق جان دهد زنده جاوید است.)
زآنکه بود جنس بشر پیمبران تا به جنسیت رهند از ناودان
پیمبران از جنس بشرند:" وَما ارسَلنا من قبلِکَ الاّ رجالاً نوحی الیهم." وما پیش از تو غیر رجال موئد به وحی خود کسی را به رسالت نفرستادیم (نحل ،43) قران 365 وَما ارسَلنا قبلِکَ الاّ رجالاً نوحی الیهم .(انبیاء ،7) کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردان پاکی راکه به آنها وحی می فرستادیم 46
پس بشر فرمود خود را مثلکم تا به جنس آیید وکم گردید گم
مثلکم:گرفته از قرآن کریم است: "قل انما انا بشرٌ مثلکم یوحی الی (کهف ،110) وما رسولانی پیش از تو به خلق فرستادیم وبرهمه مانن تو زنان وفرزندان مقیم نمودیم 47
مرتو را مشغولیی بخشد درون که نپردازی از آن سوی برون
مشغولی درون:گرفته از فرموده علی (ع) است: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس : خوشا کسی که پرداختن به عیب خویش وی را از عیب دیگران باز دارد.." (نهج البلاغه ، خطبه176،ص 185)
جواب دهری که منکر الوهیت است وعالم را قدیم می گوید
دی یکی می گفت عالم حادث است فانی است این چرخ ، وحقش وارث است.
وارث : گرفته از قرآن کریم است: "ولله میراث السموات والارض ." (آل عمران)، 180) وتنها خدا وارث آسمان وزمین خواهد بود48
زهره نی کس را یک حرفی ازآن یا بدزدد یا فزاید در بیان
دزدیدن یا فزودن: اشارت است به قرآن کریم : " انّا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون." (حجر،9) البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم وما هم او را حفظ خواهیم داشت 49
تفسیر این آیت که وَ ما خلقنا السموات والارض وما بینهما الا بالحق نیافریدمشان
بهر همین که شما می بینید بلکه بهر معنی و حکمت باقیه که شما نمی بینید آن را
و ما خلقنا السموات:" وما نیافریدیم آسمان ها و زمین را وآنچه میان این دو است جز به حق." (احقاف، 3 )
نبت را چه خوانده چه ناخوانده هست پای او به گل درمانده
چه خوانده چه ناخوانده : کند بینشان چون گیاه در گل اند از تبلغ بهره ای نمی گیرند که:"ان ّّالّذین کَفروا سواءٌ علیهم ااَنذرتهم ام لم تنذهم." (بقره،6)
آن سرش گوید سمعنا ای صبا پای او گوید عصینا خلّنا
عصینا: نافرمانی کردیم گرفته از قرآن کریم (بقره،93)
چونکه سد پیش و سد نماند شد گذاره چشم ولوح غیب خواند
سد پیش وپس : اشارت است به آیه "وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لا یبصرون."(یسَ،9) و از پیش و پس برآنها سد کردیم وبر چشم شان هم پرده افکندیم که هیچ راه حق نیست. 50
بحثاملاک زمین باکبریا درخلیفه کردن بابای ما
خلیف کردن بابا: اشارت است به خلقت آدم (ع) و آیه : "انی جاعلٌ فی الارض خلیفه."(بقره ،30) من درزمین خلیفه ای از بشر خواهم گذاشت 51
پس ز پس می بیند او تا اصل اصل پیش می بیند عیان تا روز فصل
روز فصل: یوم الفصل ، روز قیامت. " انّ یوم الفصل کانَ میقاتاً." (نبا،17)همانا روزفصل وعده گاه خلق است52
قدر همت باشد آن جهد ودعا لیس للانسان الا ما سعی
لیس للانسان الا ما سعی:" برای آدمی جز آنچه [درآن] کوشش کرده نیست."(نجم،39)
لیک چون رنجی دهد بدبخت را او گریزاند به کفران رخت را
گریزان رخت به کفران: گرفته از آیه های قرآن است از جمله:" اذا مسه الشرّ جزوعاً." (معارج ،20) چون زیانی به او رسد سخت جزع و بیقراری می کند53
همچنانک ایّاکَ نعبُد درحصر حَنین در بلا غیر تو لَانَستَعین
ایّاک نَعبُد: تو را می پرستیم
لانستَعین: یاری نمی خواهیم . هر دو ترکیب گرفته از آیه 5 سوره حمد است.
علَّمَ الاسماء بُد آدم را امام لیک نه اندر لباس عین ولام
علَّم الاسما:"وَعلَّمَ آدَمَ الاسماءَ کُلها ثم عرضهم علی الملائکه." (بقره،31) وخدای عالم همه اسماء را به آدم تعلیم داد آنگاه حقایق آن اسماء را نزد فرشتگان پدید آورد 54
مطالبه کردن موسی علیه السلام حضرت را که خلقت خلقاً و اهلکتهم و جواب آمدن
گفت موسی ای خداوند حساب نقش کردی باز چون کردی خراب؟
گفت موسی: گویا مضمون این بیت ها ناظر است به آیه: " اتهلکنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ منّا ان هِیَ الا فِتنَتُکَ." آیا ما را به فعل سفیهان ما هلاک خواهی کرد(اعراف،155) 55 و داستانی که درحلیه الاولیاء آمده و فروزانتر آن را درمآخذ قصص وتمثیلات مثنوی (ص 150) آورده بر همین اساس است.
خداوند حساب: چنانکه در قرآن کریم است:" الا لَهُ الحُکمُُ وَهُوَ اسرَعُ الحاسِبیِن ." (انعام،62) حکم وحساب خلق با خداست و اوزودتر از همه حاسبی به حساب خلق رسسیدگی تواند کرد 56
بیان آنکه روح حیوانی وعقل جزوی ووهم وخیال برمثال دوغ اند وروح
که باقی است در این دوغ همچون روغن پنهان است.
اُذنِ مومن وحی ما را واعی است آنچنان گوشی قرین داعی است
اُذن واعی : گرفته از قرآن کریم است: "وَتَعیها آُذُنٌ واعیه: وفراگیرد آن را گوش های فراگیرنده." (حاقه،12)
دان که گوش کرّو گنگ از آفتی است که پذیرای دو تعلیم نیست
کروگنگ: گرفته از قرآن کریم است: "ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون: بدترین جنبدگان نزد خداکران وگنگان اند که خرد ندارند." (انفال ،22)
یا چوآدم کرده تلقینش خدا بی حجاب مادر ودایه وازا
یا چوآدم: چنانکه در قرآن کریم است: "وعلم آدم الاسماءکلها." (بقره،31) وخدای عالم هم اسماءرا به آدم تعلیم داد57
یا مسیحی که به تعلیم وَدُود در ولادت ناطق آمد دروجود
ناطق آمدن مسیح: اشارت است به قرآن کریم:" قال انی عبد الله آتانی الکتاب."(مریم ،30) آن طفل گفت همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی ونبوت عطا فرمود58
از برای دفع تهمت دروِلاد که نزاده است از زنا واز فساد
دفع تهمت: چنانکه مریم را گفتند:"یا اُخت هارون ماکان ابوک امراَ سوءٍ و ماکانت امّکِ بغیّا."(مریم ،28) ای مریم خواهر هارون تو را نه پدری ناصالح بود ونه مادری بدکار59
مثال دیگر هم دراین معنی
مه جماد است وبود شرقش جماد جان جان جان بود شرق فُواد
مه جماد است: مرق را به اعتبار درآمدن ماه یا آفتاب از آن سو بدین نام نامیده اند. اما شرق حقیقی آنجاست که نور الهی از آن بردل ها می تابدکه : "الله نور السموات والارض."(نور،35) خدا نور آسمان ها وزمین است 60
اُذکروا الله کار هر اوباش نیست اِرجِعی بر پای هر قلاش نیست
ارجعی: باز گرد اشارت است به آیه: "یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک." (فجر،27-28)
بهرشرح این حدیث مصطفی داستانی بشنو ای یار صفا
حدیث مصطفی : این حدیث در کتاب های شیعه ،بدون آوردن اسم راوی، به صورت "روی" از پیمبر (ص) نقل شده است که رسول (ص) آیه "افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه" (زمر،22) راقرائت فرمود وگفت: " ان النور اذا وقع فی القلب له وانشرح. قالو یا رسول الله فهل لذلک علامه یعرف بها قال التجافی عن دارالغرور والانابه الی دارالخلود والاستعداد للموت قبل نزول الموت." (روضه الواعظین،ص 448،بحار الانوار،ج70، ص122)
حکایت آن پادشاه زاده که پادشاهی حقیقی به وی نمود، یوم یفر المرء من اخیه و امه وابیه. نقد وقت او شد پادشاهی ، این خاک توده کودک طبعان که قلعه گیری نام کنند آن کودک که چیره آید بر سر خاک توده برآید ولاف زند که قلعه مراست کودکان دیگر بر وی رشک برند که التراب ربیع الصبیان ، آن پادشاه زاده چو از قید رنگ ها برست گفت مناین خاکهای رنگین را همان خاک دون می گویم، زر واطلس واسون نمی گویم من از این اکسون ر ستم یکسون رفتم وآتَیناهُ الحُکمَ صبیاًو ارشاد حق را مرور سال ها حاجت نیست در قدرتکن فیکون هیچ کس سخن قابلیت نگوید
یَوم یفر المرء….: روزی که می گریزد آدمی از برادرش و مادرش و پدرش . (عبس،34- 35)
الترابُ ربیع الصبیان:انقروی به نقل از الجامع الصغیر آن را حدیثی مروی از سهل بن سعد وابن عمر دانسته است.(چنانکه بزرگسالان ازآمدن بهار شادمان اند، کودکان آن شادمانی رادرخاک بازی دانند.)
آتَینَاهُ الحُکم:و او رادرکودکی حکم دادیم.(مریم،12)
اختیار کردن پادشاه دختر درویش زاهدی را از جهت پسر و اعتراض کردن
اهل حرم وننگ داشتن ایشان از پیوندی درویش
گفت صالح را گدا گداگفتن خطاست کو غنیُّ القلب از دادِخداست
غنی القلب: که دلی بی نیاز دارد. که دربنده دنیاوی نیست. چنانکه د رحدیث از رسول (ص) آمده است: " خیر الغنی النفس." (امالی صدوق ، به نقل از بحار الانوار ، ج 72، ص 106)
گفت رو هر که غم دین برگزید باقی غم ها خدا از وی برید
غم دین گزیدن : ظاهراً گرفته از حدیث زیر است:"من جعل الهموم هما واحدا کفاه الله همّ دنیاه ومن تشعبت به الهموم لم یبال الله فی ای اودیه الدنیا هلک." (احادیث مثنوی ،از مستدرک حاکم) و درحدیث های شیعه بدین مضمون است:" من کان همّه همّا واحداً کفاه الله همّه و من کان همّه فی کل وادٍلم یُبالِ اللهُ بایِّ وادهلک: آنکه هم خود را بریک جهت مقصود دارد خدا /ان را برآرد وآنکه هم او به هروادی رود[ به هرچیز دل بندد] خدا ننگرد که درکدام وادی [از گمراهی] تباه شود."(اصول کافی،ج 2،ص246، بحار الانوار،ج64، ص151)
مستجاب شدن دعای پادشاه در خلاص پسرش از جادوی کابلی
دست بر بالای دست است ای فتی در فن و در زور تا ذات خدا
تا ذات خدا: گرفته از قرآن کریم است: "ید الله فوق ایدیهم ." (فتح ،10) دست خدا ست بالای دست آنها61
گفت رو من یافتم دَارُ السُّرور وارهیدم از چه دارُالغرور
دارالغرور:"و مالحیوه الدنیا الامتاع الغرور." (حدیدی،20) نگاه کنید به ذیل بیت3082/4) که دنیا متاع فریب و غرور چیزی نیست 62
در بیان آنکه شه زاده آدمی بچه است ، خلیفه خداستف پدرش آدم صفی
خلیفه حق، مسجود ملایک، وآن کمپیر کابلی دنیاست که آدمی بچه را از
پدر ببرید به سحر فو انبیاو اولیا آن طبیب تدارک کننده
تا رهی زین جادوی و زین قلق استعاذت خواه از رب الفلق
رب الفلق: پروردگار سپیده . گرفته از قرآن کریم است:" قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق: بگو پناه می برم به پرودرگار سپیده ، از شر چیزی که آفرید." (فلق،1-2 در باب شان نزول این آیه مفسران را خلاف است و این خلاف از معنی فلق برخاسته است که سپیده صبح است. یا زندانی است در دوزخ یا درختی است درآن، یا رحم است.(تفسیر ابوالفتوح رازی ) اما انقری شرحی در این باره آورده است که آن را درکشف الاسرار می توان دید و من خلاصه ترجمه آن تفسیر می آورم. گفت هاند غلامی یهودی خدمت رسول (ص) می کرد و رسول از نیکو خدمتی او راضی بود. یهود او را بفریفتند تا چند موی که از سر رسول (ص) افتاده بود بگرفت و با دانه هایی از دانه های شانه او به یهودیان داد وآنان آن را سحر کردند. وآنکه این کار کرد لبید بن اعصم یهودی بود. سپس آن را درچاه بنی زریق که نام آن ذروان بود افکند رسول(ص) بیمار شد و موی سرش بریخت و پیوسته لاغر می شد. پس در خواب دوفرشته دید. او را از این افسون آگاه کردند. چون بیدار شد علی(ع) و عمار یاسر را فرستاد تا آن را از زیر سنگی از آن چاه برون آوردند. این داستان بربافته قصه سرایان است. ابوالفتح نیز نویسد: اصلی ندارد چرا که مخالف ادله است.
در درون سینه نفّاثات اوست عقده های سحر را اثبات اوست
نفّاثات: زنان دمنده در بندها. گرففته از قرآن کریم است:" ومن شر النفّاثات فی العُقَد."(فلق،4) و از شر زنان افسونگر چون به جادو در گرهها بدمند 63
هین طلب کن خوش دمی عقده گشا راز دان یفعل الله ما یشا
یفعل الله ما یشاء : خدا آنچه خواهد کند(ابراهیم،27)
تا نفختُ فِیهِ من روحی تو را وارهاند زین وگوید برترآن
نَفَختَ فیه: درآن دمیدم . گرفته از قرآن کریم است:"فاذا سویته ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین." (ص،72) پس آنگاه که او را خلقت کامل بیاراستیم وآن روح خود در او بدمیدیم بر اوسجده درافتید 64
تارسی اندر نفوس زوجت کای شه مسحور اینک مخرجت
زُوِّجت:"واذاالنفوس زوجت: و آنگاه که نفس ها با یکدیگر قرین شوند."(تکویر،7)
نه بگفته است آن سراج امّتان این جهان و آن جهان را ضرّاتان
سراج امّتان: رسول اکرم(ص) ، که راه راست رابرای مسلمانان روشن فرمود: "وداعیاً الی الله باذنه وسراجاً منیراً."(احزاب،46)
چونکه بی این شرب کم داری سکون چون ز ابراری جدا وز یشربون
ابرار ویشربون: گرفته از قرآن کریم است:" ان الالبرار یشربون من کاس کان مزاجها کافوراً: نیکان می آشامند از جامی که آمیخته آن کافور است."(دهر ،5)
خفته می بیند عطش های شدید آب اقرب منه منحبل الورید
اقرب منه : گرفته از قرآن کریم است:" ونحن اقرب الیه من حبل الورید: وما بدو از رگ گردن نزدیکتریم."
حکایت آن زاهد که درسال قحط شاد وخندان بود با مفسلی و بسیاری عیال
وخلق می مردند از گرسنگی .گفتندش چه هنگام شادی است که هنگام
صد تعزیت است گفت مراباری نیست
رنج یک جزوی ز تن رنج همه است گردم صلح است یا خود ملحمه است
رنج یک جزو: اشارت است به حدیثی از رسول (ص) که درکتاب های دو فرقه با اندک اختلاف در عبارت آمده است:" مثل المومنین فی توادهم وتراحمهم وتعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو، تداعی له سائر الجسد بالسهر والحمّی." (مسند احمد، ج 4 ، ص27، بحارالانوار،ج71،ص274)
بیان آنکه مجموع عالم صورت عقل کل است، چون با عقل کل به کژ روی
جفا کردی صورت عالم تو را غم فزاید اغلب احوال، چنانچه دل با پدر بد کردی
صورت پدر غم فزاید تو را نتوانی رویش را دیدن ، اگر چه پیش از آن
نور دیده بوده باشد وراحت جان
پس قیامت نقد حال تو بود پیش تو چرخ و زمین مبدل شود
قیامت نقد حال: چنانکه در مطاوی مثنوی اشارت شده است، قیامت،آشکارا شدن حقیقت حال است."یوم تبدل الارض غیر الارض." (ابراهیم،48) (اگر با عقل حقیقت بین آتی کنی حقیقت ها بر تو آشکار می شود.
قصه فرزندان عزیز علیه السلام که از پدر احوال پدر می پرسیدند،
می گفتند آری دیدمش می آید. بعضی شناختندش بیهوش شدند. بعضی
نشناختند می گفتند خود مژده ای داد این بیهوش شدن چیست
همچو پوران عزیر اندر گذر آمده پرسان ز احوال پدر
عُزَیر: اشارت است به آیه:" او کالذی مرّ علی قریه." (بقره،259) مفسران نوشته اند او عزیر بود با خری بر نهاده، بردیهی ویران گذشت وگفت خدا این مردگان را چکونه زنده خواهد کرد؟ خدا او را بمیراند وپس از صد سال زنده کرد او را وخر او را. چون به خانه بازگشت چهل ساله بود وپسر او صدو بیست ساله. در بزد، گفتند کیست؟ گفت منم عَزیر .گفتند چه جای عزیر است که عزیر از صد سال باز بمرده است.(قصص قرآن سور آبادی ،ص 22، ونگاه کنید به دیگر تفسر ها ذیل آن آیه )
تک شیطان سوی گردون می شدند گوش بر اسرار بالا می زدند
به آسمان رفتن شیطان : اشارت است به برخی آیه ها از قرآن کریم که درآن سخن از رفتن شیطان ها به آسمان است و راندن شهاب آنها را.(نگاه کنید به: سوره حجر،آیه های 17-18،نیز سوره صافات،آیه های 6-10)
می ربودند اندکی زآن رازها تا شُهُب می راندشان زود از سما
راندن شهاب: گرفته از قرآن کریم است:" الا من خطف الخفه فاتبعه شهاب ثاقب." (صافات ،10) جز آنکه بربایند هم او را تیر شهاب فروزان تعقیب کند 65
گر همی جویید دُرّ بی بها اُدخلوا الابیات من ابوابها
اُدخلوا الابیات: گرفته از قرآن کریم است: " واتوا البیوت من ابوابها" درخانه ها از درهای آن به درون شوید."(بقره،189)
سبزه رویاند زخاکت آن دلیل نیست کم از سم اسب جبرئیل
سم اسب جبرئیل: اشارت است بدانچه در قرآن کریم (طه،69) آمده است ومفسران آن را توضیح داده اند که چون موسی (ع) وبنی اسرائیل ازآب گذشتند فرعون خواست در پی آثار رود،اسب او سرکشی می کرد جبرئیل بر اسب سوار پیش راند و اسب فرعون در رپی آن به آب شد.آنهنگام سامری کفی ازخاکی که آن اسب پا برآن نهاد بود برداشت وچون گوساله را ساخت آن خاک در دهان گوساله ریخت وگوساله بانگ برآورد.
راند دیوان را حق از مرصاد خویش عقل جزوی را زاستبداد خویش
مرصاد : کنایت از آسمان ، اشارت است به قرآن کریم : "انّ ربک لبالمرصاد." (فجر ،14) ای رسول خدا تو البته در کمینگاه ستمکاران است
گفت آنکه هست خورشید ره او حرف طوبی هر که ذلت نفسه
حرف طوبی : اشارت است به حدیث : "طوبی لمن ذلَّ نفسُهُ."
ای خنک آن را که ذلت نَفسُهُ وای آنکس را که یردی رَفسُهُ
بیان آنکه یا ایها الذین آمنو لاتقدموا بین یدی الله ورسوله
یا ایها الذین آمنوا…: "ای آنان که گرویدهاید فراپیش خدا و فرستاده اش میفتید." (حجرات،1) درباب نزول این آیه روایت های گونه گون نقل است. آنچه مسلم است اینکه د رهیچ کار ازفرمان خدا ورسول تجاوز نبایدکرد.
این چنین فرمود آن شاه رسل که منم کشتی در این دریای کل
منم کشتی : اشارت است به حدیث معروف نبوی :" مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح."
گوش کنعان کی پذیرد این کلام که برو مهر خدای است وختام
مُهر خدا: گرفته از قرآن کریم است: "افرَایت من اتخذ الهه هویه واضله الله علی علم و ختم سمعه وقلبه: آیا ندیدی آن را که هوای خویش را خدای خویش گرفت وخدا او را با دانشی که او بود گمراه ساخت و برگوش ودلش مهرنهاد."(جاثیه،23)
ای شتر که تو مثال مومنی کم فُتی در رُو وکم بینی زنی
شتر: انقروی عبارتی آرورده وان را حدیث شمرده است: " المومنون هینون لینون کالجمل الانف: مومنان نرم خو وملایم اند چون شتر که بینی آن از ریسمان مجروح است." و دربعضی کتاب های حدیث آمده است:" المومن هین لین سمع له خلق حسن." (امالی طوسی ،ج 1، ص376، بحار النوار ،ج68، ص291)
همچو یوسف کوبدید اول به خواب که سجودش کرد ماه و آفتاب
خواب دیدن یوسف: اشارت است به آیه: " انی رایت احد عشر کوکباً والشمس والقمر رآیتهم لی ساجدین: من یازده ستاره وآفتاب و ماه را دیدم ، برایم سجده کنان ." (یوسف، 4)
ساعتی بگریست و در پایش فتاد گفت ای بگزیده ربّ العباد
بگزیده رب العباد: اشارت است به نمونه بودن خلقت آن درقرآن کریم:"افلاینظرون الی الابل کیف خلقت."(غاشیه،17) و فرشها گسترده اند آیامردم درخلقت شتر نمی نگرند که چگونه خلق شده است؟66
اُدخلی توفی عبادی یافتی ادخلی فی جنتی دربافتی
اُدخلی …: گرفته از قرآن کریم است:" یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی." (فجر، 27- 30) ای نفس قدسی مطمئن ودلآرام به حضور پرورردگار در آی که تو خشنود و اوراضی از توست قران 67
اهدنا گفتی صراط مستقیم دست تو بگرفت و بردت تا نعیم
اهدنا: "اهدنا الصراط المستقیم ." (فاتحه ،6) ما شمار اهدایت می کنیم راه راست
لابه کردن قبطی سبطی را که یک سبوبه نیت خویش از نیل پرکن و برلب من نه
تا بخورم به حق دوستی وبرادری که سبو که شما سبطیان بهر خود پر می کنید
از نیل ، آب صاف است و سبو که ما قبطیان پر می کنیم خون صاف است
کوه را کَه کن به استغفار وخوش جام مغفوران بگیر وخوش بکش
مغفوران : آمرزیدگان. و جام مغفوران اشارت است به قرآن کریم:" یسقون من رحیق محتوم." (مطففین،25) و به آنها شراب ناب سرد بنوشانند قران68
توبدین تزویر چون نوشی ازآن؟ چون حرامش کرد حق بر کافران
حرام کردن حق برکافران: گرفته از قرآن کریم است:" ونادی اصحاب النار اصحاب الجنه ان افیضو علینا من الماء او مما رزقکم الله قالو ان الله حرمهما علی الکافرین: و دوزخیان بهشتیان را آواز دادند(دهند) از آب یا آنچه خدا شما را روزی داده برما بریزیدف گویندهمانا خدا آن دو را برکافران حرام کرده است."(اعراف،50)
گفت یزدان که تراهم ینظُرون نقش حمّام اند هُم لایُبصرون
تَراهُم ینظرون: گرفته از قرآن کریم است:" وتراهم ینظرون الیک وهم لایبصرون: و می بینم آنان را که می نگرند درتو و نمی بینند." (اعراف،198)
یا به فر دست مریم بوی مشک یابد وترّی ومیوه شاخ خشک
فردست مریم: اشارت است بدانچه در قرآن کریم است:" وهزّی الیک بجذع النّخله تساقط علیک رطباً جنیاً: و درخت خرما را به سوی خود بجنبان ، خرمای تازهچیده بر تو فرو می ریزد."(مریم،25)
باز آمد او به هوش اند دعا لیس للانسان الا ما سعی
لیس للانسان : " وان لیس للانسان الا ما سعی: و اینکه برای آدمی نیست جر آنچه کوشیده است." (نجم،39)
تو یکی شاخی بدی از از نخل خُلد چون گرفتم او مرا تا خلد برد
نخل خُلد: انقروی آن را مـاثر از این حدیث دانسته است:" السخاء شجره من اشجار الجنه اغصانها متدلیات فی الدنیا فمن اخذ بغصن منها قاده ذلک الغصن الی الجنه."
این حدیث را مولف المنهج القوی نی آورده نیکلسون در شرح خود نقل کرده است. مرحوم فروزانفر ماخذ آن را الجامع الصغیر و احیاء علوم الدین وشرح نهج البلاغه نوشته است. این حدیث را در بحرا الانوار( ج ،8ص171) و درامالی شیخ طوسی (ص 302) می توان دید.
کاف کافی آمد او بهر عباد صدوق وعده کهیعص
کاف کافی : اشارت به تفسیری که دربخی از روایتها از کهیعص شده است . از ابن عباس روایت است که کاف از کافی و هاءاز هادی و یا ازحلیم و عین از علیم و صاد از صادق است واز کلبی روایت است:" کاف لخلقه.هاد لعباد. یده فوق ایدیهم .عالم بتر بیته . صادق فیی وعده."(کشف الاسرار ،ج6،ص6)
گورها یکسان به پیش چشم ما روضه وحفره به چشم اولیا
روضه وحفره: از امامسجاد (ع) روایت است: که " انّ القبر روضه من ریاض الجنه اوحفره من حفر النیران." (بحارالانوار،ج 6، ص 214، از تفسیر علی بن ابراهیم) انقروی آن را بدون ماخذ ، واحادیث مثنوی (ص 130) از الجامع الصغیر با اندک اختلاف در لفظ آورده است.
یک زمان در چشم ماآیید تا خنده ها بینید اندر هَل اَتَی
هل اَتَی : ممکن است " هل اتی" را کنایت از رسول (ص) گرفت.
حکایت آن زن پلید کار که شوهر را گفت که آن خیالات از سر امرو دبن می نماید تو را، که چنین هانماید چشم آدمی را سر آن امر ودبن. از سر امرودبن فرود آی تا آن خیال ها برود و اگر کسی گوید که آنچه آنمردمی دید خیال نبود وجواب
این مثالی است نه مثل درمثال همین قدر بس بود که اگر بر سر امر ودین
نرفتی هرگز آنها ندیدی خواه خیال خواه حقیقت
راست بینی گر بدی آسان وزب مصطفی کی خواستی آن را ز رب
خواستن مصطفی (ع) : اشارت است به حدیث : " الهم ارنا الاشیاء کما هی."
آتش او را سبز و خرم می کند شاخ او انی آنا الله می زند
انی انا الله : اشارت است به قرآنکریم(قصصریال30) در بیان رسیدن موسی (ع) بهطور و نور را نار پنداشتن
شد درخت کژ مقوّم حق نما اصله ثابت و فرعه فی السما
اصله ثابت: گرفته از قرآن کریم است:" کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء (ابراهیم، 24) درخت زیبایی مثل زده که اصل ساقه ی آن برقرار باشد و شاخه آن که آسمان رفعت و سعادت بر شود 69
باقی قصه موسی علیه السلام
کآمدنش پیغام از وحی مهم که کژی بگذار اکنون فاستقم
پیغام آمدن: اشارت است به امر الهی که " الق عصاک"
فاستقم: پس راست بایست. گرفته از قرآن کریم (هود ، 112) است (کژی را بگذار و حقیقت را بنما.)
اول او بد برگ افشان بره را گشت معجز آن گروه غره را
برگ افشان: اشارت است به قرآن کریم که چون حق تعالی از موسی پرسید:" وما تلک بیمینکو" گفت: " هی عصای اتوکّوا علیها واهش بها علی غنمی: این عصای من است که برآنتکیه می کنم و با آن برگ بر گوسفندان می افشانم."(طه 17- 18)
از مزارع شان برآمد قحط ومرگ از ملخ هایی که می خوردند برگ
ملخ ها: اشارت است به عذاب ها که پی درپی به قوم فرعون رسید." فارسلنا علیهم الطوفان والجراد والقمل و الضفادع والدم." (اعراف،133) برانها طوفان و ملخ و شپشک و وزغ وخون آن نشانه های آشکار را فرستادیم 70
امر آمد که اتباع نوح کن ترک پایان بینی مشروح کن
اتباع نوح: اشارت است به بردباری او."قوم وی با وی جفای بسیار کردندی .بودی که در روز هفتاد بار اورا چنان بزدندی که بیهوش گشتی و وی حلیم ترین همه پیغمبران بود… درراه که می رفتی کسی را دیدی گفتی با تو سخن دارم. چون آن کس گوش به وی داشتی درگوش وی بکفتی بگو لا اله الا الله . آنکس طپانچه بر وی زدی." (قصص قرآن سور آبادی ،ص 76)
زآن تغافل کن چو داعی رهی امر بلغ هست نبود آن تهی
امر بلغ: گرفته از قرآن کریم است:"یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک." (مائده ،67) ای پیامبر آنچه از خدا برتو نازل شد به خلق برسان که اگز نرسانی تبلیغ رسالت واداء وظیفه نکرده ای71
تا که ره بنمودن واضلال حق فاش گردد بر همه اهل وفرق
ره بنمودن و اضلال: اشارت است به قرآن کریم : " فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم.(ابراهیم،4) خدا هر که را بخواهد به ضلالت وا می کذارد و هرکه را بخواهد به مقام هدایت می رساند و او خدای مقتدر داناست 72
تا به نفس خویش فرعئن آمدش لابه می کردش دوتا گشته قدش
آمدن فرعون: " اشارت است بدانچه در قرآن کریم است:" و لما وقع علیهم الرجز قالو یا موسی ادع لنا ربک بما عهد عندک لئن کشفت عنّا الرجز انومنن لک." (اعراف،134) "همه به نزدیک موسی(ع) آمدند و گفتند این بلاد دفع کن تا ایمان آوریم."(قصص الانبیاء جویری ،ص107)
بندگی نا کرده و ناشسته روی لقمه دوزخ بگشته لقمه جوی
لقمه دوزخ: گرفته از قرآن کریم است: " فاتقوا النار التی .قودها الناس و الحجاره." (بقره، 24) پس طعن به قرآن می زنند و بپرهیزند از آتشی که هیزمش مردم وسنگهای خارا 73
کاردوزخ می کنی در خوردنی بهر او خود راتو فربه می کنی
فربه کردن خود برای دوزخ: گرفته از قرآن کریم است: " یاکلون کما تاکل الانعام والنار مثوی لهم: می خورند همچنانکه چارپایان وآتش جایگاه آنان است.(محمد،12)
تا برآید ناگهان صبح اجل وارهد از ظلمت ظن و دغل
وارهیدن از ظلمت ظن: وآن روز رستاخیز است که نهفته ها اششکار وگمان ها به حقیقت نبدل می شودکه : "یوم تبلی السرائر."(طارق،9) ونیز حدیث " الناس نیام اذا ماتوا انتهبوا."
هر چه تو درخواب بینی و بد روز محشر یک به یک پیدا شود
پیدا شدن روز محشر: اشارت است بدین آیه از قرآن کریم : "فمن یعمل مثقال ذرهخیراً یره. ومن یعمل مثقال ذره شراض یره ." (زلزال، 708) پس هر کس به قدر ذره ای کار نیک کرده باشد آن را خواهد دید وهر کس به اندازه ی ذره ای کار زشتی کرده باشد خواهد دید74
نیز:"یومئذ تحدث اخبارهاو" (زلزای،4 ) آن هنگام زمین مردم را به حوادث خویش آگاه می سازد75
زین لعب خوانده است دنیا را خدا کین جزا لعب است پیش آن جزا
لعب خواندن دنیا: اشارت است به قرآن کریم :" اعملوا انما الحیوه الدنیا لعب ولهو" (حدید ،20) بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچه و لهو است 76
بیا ن آنکه خلق دوزخ گرسنگان اند نالان اند به حق که روزی های ما را
فربه گردان و زود زاد به ما رسان که ما صبر نماند.
این سخن پایان ندارد موسیا هین رها کن آن خران را درگیا
خلق دوزخ گرسنگان اند…: ظاهراً اشارت است بدین حدیث :" یلقی اهل النار الجوع فیعدل ما هم فیه من العذاب." (کنز العمال ، ج 14 ، ص 531، از سنن ترمذی ، باب ماجاء امتلات وتقول هل من مزید."(ق ، 30)
گیا: استعارتاز نعمت دنیا و درقرآن کریم است: " ذرهم یاکلو ا ویتمتعوا ویلهم الامل." (حجر ،3) ای رسولان ما این کافران لجوج را بخور وخواب واگذار تا آمال دنیوی آنان راغافل گرداند77
بی جهت بد عقل و علام البیان عقل تر از عقل و جان تر هم زجان
علام البیان: حضرت حق. گرفته از قرآن کریم (رحمن ،4) است
رفتن ذوالقرنین به کوه قاف و درخواست کردن که ای کوه قاف از عظمت صف حق مارا بگو و گفتن کوه قاف که صفت عظمت او در گفت نیاید که پیش آن ادراک ها فدا شود ولابه کردن ذوالقرنین که از صنایعش که درخاطر داری وبر تو گفتن آن آسانتر بود بگوی
چون بگوید بس ، شود ساکن رگم ساکنم وز روی فعل اندر تگم
اندر تگ بودن کوه: اشارت است به ایه:" وتری الجبال تحسبها جامده وهی تمر مر السحاب ." (نمل ،88) و درآن هنگام کوه ها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر در حرکتند قران 506 قتاده گوید:" ثابته فی اصولها لاتحرک و هی تمر مر السحاب."(درالمنثور)
یا قلم رازهره باشد که به سر برنویس بر صحایف زآن خبر
یا قلم را زهر باشد:"اشارت است به قرآن کریم: "ولو انما فی الارض من شجره اقلام .والبحر یمده من بعد سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله ." (لقمان ،27) و اگر هردرختی روی زمین قلم شود وآب دریا به اضافههفت دریای دیگر مرکب گردد بازنگارش کلمات خدا ناتمام بماند78
با چنین قهری که زفت وفایق است برد لطفش بین که بروی سابق است
برد لطف : اضافه مشبه به مشبه . اشارت است به حدیث قدسی : " سبقت رحمتی غضبی."
پس همین حیران واله باش وبس تا درآید نصر حق از پیش و پس
در آمدن حق : چنانکه در قران کریم است: " حتی اذا استیاس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جاءهم نصرنا." (یوسف ،110) تا آنجا که رسولان ما یوس شده و گمان کردن که وعده نصرت خدا خلاف خواهد شد 79
و آن عظیم الخلق او کآن صفدر است بی تغیر مقعد صدق اندر است
مقعد صدق : گرفته از قرآن کیم است: " فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر : در نشستگاهی نزد خدا مقتدر قادرو" (قمر،55) از امام صادق (ع) نقل است: " بهشت را مقعد صدق نامیده اند، چون هر کس در سرور ونعمتی بود، روزی از آن زایل شود، مگر آنکه در نعیم بهشت باشد." (کشف السرار ،ج ) ص 397)
حیرت اندر حیرت آمد این قصص بیهشی خاصگان اندر اخص
بیهشی خاص در اخص : اشارت است به رتبت پیمبران ف خاصه رسول اکرم و فرشتگان مقرب که خاص اند فرمود: " لی مع الله وقت لایسعنی فیه ملک مقرب ولانبی مرسل."
موسیا در پیش فرعون زمن نرم باید گفت قولا لیّنا
قولاً لیّنا : گرفته از قرآن کریم است درباره موسی وهارون در گفت وگو با فرعون :" فقولا له قولا لیّنا لعله یتذکر او یخشی." (طه ،44)
موسی وهارون شوند اندر زمین مختلط خوش همچو شیر وانگبین
موسی و هارون : اشارت است بدانچه در قرآن کریم امده است:" واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی اشدد بهِ ازری.(طه ،29-31) و نیز از اهل بیت من یکی را وزیر فرما برادرم هارون را
وزیر من گردان و به او پشت من محکم کن 80
این هم هخواندی فرو خوان لم یکن تا بدانی لج این گبر کهن
لم یکن : "گرفته از قرآن کریم است: " لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین حتی تاتیهم البینه .رسول من الله یتلو صحفا مطهرا."بینه،1-2)
بسیاری مردم معنی دقیق سخنان عرفانی را درنمی یابند ، با آنان باید مدارا کرد و سخن نرم گفت .اما نباید به حال خودشان واکذارد ، بایستی آگاهشان ساخت و این کار حسام الدین است که با طبع شیرین خود در طبیعت اینان تصرفی کند، وآنان را ازبسنده کردن به معنی ظاهری برهاند و دربطیخ زار معنی های عرفانی درآرد.
تا به نام احمد از یستفتحون یاغیان شان می شدندی سرنگون
یستفتحون: نصرت میخواستند واشارت است به آیه ولما جاء هم کتاب من عنداله مصدق لما معهم و کانو من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به." (بقره، 89) وچون کتاب آسمانی قرآن از نزد خدا برای هدایت آنها آمد با وجودی که کتاب ایشان راتصدیق می کرد و باآنکه خودانها پیش از بعثت انتظار فتح و غلبه واسطه ی ظهور پیمبر خاتم برکافران داشتند آنگاه که آمد وشناختند کافر شدند. 81
گشته با یک رویی اهل صفا آن دو رویی عیب مر دیوار را
عیب بودن دورویی: " درآن اشارتی است به حدیثی که انقروی از مصابیح آورده است: "تجدون شر الناس یوم القیامه ذاالوجهین الذی یاتی هولاء بوجه وهولاء بوجه."

1- قرآن کریم خطاط :افشار زنجانی مترجم : محمد الهی قمشه ای نوبت چاپ پنچم محل چاپ تهران چاپخانه فرهنگ ص 235
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 725
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 219
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص702
3- کتاب مثوی معنوی نویسنده محمد رمضانی چاپخانه خاور چاپ تهران ص 220
1- قرآن کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 461
2- کتاب مثنوی نویسند : دکترمحمد رمضانی پاپخانه خاور چاپ تهران ص 221
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 725
1- قرآن کریم 623
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 456
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 499
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 583
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 500
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 661
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 15
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 686
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 641
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 554
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 245
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 202
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 7
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 7
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 636
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 61
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 777
3- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 732
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 356
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 692
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 242
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 81
3- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 591
4- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 289
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 245
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 736
3- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 270
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 70
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 436
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 241
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 485
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 749
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 419
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 698
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 688
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 579
3- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 185
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 429
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 343
3- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 103
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 3535
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 577
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 7
2- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 762
3- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 743
4- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 8
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 236
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 189
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 8
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 410
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 49
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 468
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 667
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 705
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 749
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 598725
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 584
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 777
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 779
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 77
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 348
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 231
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 166
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 344
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 6
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 787
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 787
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 704
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 352
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 542
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 335
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 418
1- قران کریم خطاط افشار زنجانی کنید چاپ پنجم محل چاپ : تهران چاپخانه فرهنگ ص 19
—————

————————————————————

—————

————————————————————

59
 شرح مثنوی


تعداد صفحات : حجم فایل:257 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود