تارا فایل

روند تحولات توسعه از گذشته تاکنون


1

2

فهرست مطالب
3
مفاهیم توسعه
دیدگاه نظام جهانی
جهانی شدن و توسعه
سرمایه اجتماعی و توسعه
دیدگاه جامعه شناسان کلاسیک و گذار
تاریخی جوامع
مقدمه
دیدگاه وابستگی
راهبردهای توسعه
شاخص های توسعه
دیدگاه نوسازی
مکتب اکلا

مقدمه
نابرابری و توسعه یکی از مباحث کلیدی جامعه شناسی توسعه

بستر های عمده تغییر و تحول
شهر نشینی (ناهمگونی ،بی قراری ،رشد شدید و ناموزون ، رشد حاشیه نشینی و آسیب های اجتماعی)
جمعیت (رشد بالای جمعیت ، عدم توازن بین مرگ و میر و میزان موالید )
آموزش و پرورش(مهمترین بستر برای دسترسی به توسعه و ایجاد تغییر و تحول در جوامع انسانی)

ابعاد نظری توسعه
رویکرد کلاسیک ها(نظریات کنت ،مارکس ، اسپنسر، دورکیم ،تونیس و وبر در مورد گذار تاریخی جوامع )
رویکرد نوسازی (نوسازی روانی ، نوسازی اقتصادی ، اجتماعی ، نوسازی سیاسی )
رویکرد سرمایه انسانی
رویکرد وابستگی(تقسیم جهان به قطب مرکز / پیرامون )
رویکر نظام جهانی
4

مقدمه
بستر های عمده تغییر و تحول
جمعیت (رشد بالای جمعیت ، عدم توازن بین مرگ و میر و میزان موالید )
جمعیت
جمعیت در کشورهای مختلف جهان (توسعه یافته و توسعه نیافته) معمولا از دو منظر کمی و کیفی مورد بررسی قرار گرفته است. از لحاظ کمی بر مباحثی چون حجم جمعیت، میزان رشد جمعیت، میزان موالید، میزان مرگ و میر و نسبت های مهاجرپذیری و مهاجرفرستی تاکید می رود و در بحث از کیفیت جمعیت موضوعاتی چون وضعیت بهداشت، استانداردهای تغذیه ای در سطح مهارت و شایستگی های یک جمعیت مورد توجه واقع می شود.
5

مقدمه
بستر های عمده تغییر و تحول
آموزش و پرورش(مهمترین بستر برای دسترسی به توسعه و ایجاد تغییر و تحول در جوامع انسانی)
آموزش و پرورش در درجه اول مهارت ها و نگرش های لازم را برای رشد و توسعه اقتصادی موجب می شود و در درجه دوم قابلیت های لازم را برای سازگاری و انعطاف در برابر رویکردهای جدید و درگیر شدن با تغییرات تکنولوژی ، اجتماعی و فرهنگی فراهم می سازد.
6

مقدمه
بستر های عمده تغییر و تحول
شهر نشینی (ناهمگونی ،بی قراری ،رشد شدید و ناموزون ، رشد حاشیه نشینی و آسیب های اجتماعی)
شهرنشینی به فرآیندی اطلاق می شود که به واسطه آن نسبت جمعیت شهرنشین همراه با بسط و گسترش شبکه های ارتباطی، فعالیت های اقتصادی، سازمان های سیاسی و اداری در مناطق شهری افزایش می یابد.
7

مفاهیم توسعه
8

مفاهیم توسعه
توسعه
تغییر اجتماعی
توسعه نیافتگی
جهان سوم
کشورهای در حال توسعه یا کشورهای رشد یابنده
کشورهای توسعه نیافته

9
کشورهای عقب نگهداشته شده
کشورهای کم توسعه یافته
رشد اقتصادی
توسعه اقتصادی
توسعه اجتماعی
توسعه فرهنگی
توسعه سیاسی

توسعه انسانی
توسعه برون زا
توسعه درون زا
نوسازی
نوسازی روانی
نوسازی اجتماعی
نوسازی اقتصادی
نوسازی سیاسی
وابستگی
توسعه پایدار

مفاهیم توسعه
توسعه
اصطلاح توسعه به صورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد. واژه توسعه در لغت به معنای خروج از «لفاف» است. درقالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزش های مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند.

در تعریف توسعه نکاتی را باید مدنظر داشت که مهم ترین آنها عبارتند :
اولا توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم
ثانیا آن را جریان چند بعدی و پیچیده بدانیم
ثالثا به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود توجه داشته باشیم.
10

(Development)مفهوم توسعه
مایکل تودارو (Michael Todaro):
معتقد است که توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروه های اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است ، سوق می یابد.
11

(Development) مفهوم توسعه
گونار میردال (Gonar Mirdal):
می گوید توسعه یعنی فرایند دور شدن از «توسعه نیافتگی» ، یعنی رهایی از چنگال فقر، راه رسیدن بدین مقصود و شاید آن چه که عملا موجب کامیابی در این راه شود عبارت است از برنامه ریزی به منظور توسعه (میردال، 1366: 315)
12

(Development) مفهوم توسعه

توسعه به مفهوم علمی آن عبارت است از مرگ تدریجی نظام کهن و تولد و رشد تدریجی نظام تازه از زندگی ، که این نظام جدید خود مرحله و شرایط تاریخی تازه ای برای جامعه خواهد بود (عظیمی 1371: 27)
13

(Under Development)توسعه نیافتگی

توسعه نیافتگی وضعیتی است که بدلیل عدم هماهنگی بین عوامل اقتصادی و تکنولوژی کاربردی امکان استفاده همزمان از سرمایه و نیروی کار در جامعه مسر نیست (ّFurtado 1969 )
14

(Underdeveloped countries ) کشور توسعه نیافته

کشور توسعه نیافته در واقع کشوری است که به واسطه غارت و استعمار و به قول فرانک مشارکت جدید در نظام واحد جهانی سرمایه داری ( ابتدا سوداگران و سپس کشورهای صنعتی) از توسعه محروم شده است و به طور همزمان در توسعه و توسعه نیافتگی خود به عنوان یک فرایند واحد با تاثیرات متاقبل سهم داشته است ( ازکیا، 1367 :184)
15

(Economic growth)مفهوم رشداقتصادی

جی.هنسن (G.Hanson)کارشناس اقتصاد انگلیسی مفهوم رشد را با هرگونه افرایش درآمد ملی ، مجموع حجم کالا و خدمات که در کشور صورت می گیرد، همانند می داند. این تعریف یکی از متداول ترین تفسیرهای مربوط به این اصطلاح است. رشد اقتصادی از نگاه والت ویتمن روستو (W.Rostow)نیز با همین وسعت درک می شود.
16

(Economic development) توسعه اقتصادی

توسعه اقتصادی فرایندی است که در طی آن شالوده های اقتصادی و اجتماعی جامعه دگرگون می شود به طوری که حاصل چنین دگرگوین و تحولی در درجه اول کاهش نابرابری های اقتصادی و تغییراتی در زمینه های تولید، توزیع و الگوهای مصرف جامعه خواهد بود..
17

(Human development) توسعه انسانی

توسعه انسانی روندی است که طی آن امکانات افراد بشر افزایش می یابد. هر چند این امکانات که با مرور زمان می تواند اساسا دچار تغییر در تعریف شود، اما در همه سطوح توسعه، مساله بنیادین برای مردم عبارت است از برخورداری از زندگی طولانی همراه با تندرستی، دستیابی به دانش و توانایی نیل به منابعی که برای پدیدآوردن سطح مناسب زندگی لازم است. چنانچه این سه امکان غیرقابل حصول بماند ، بسیاری از موقعیت های دیگر زندگی دست نیافتنی خواهد بود.
در بحث از چگونگی اندازه گیری و سنجش توسعه انسانی مطرح گردیده است که فقط بر روی سه شاخص کلیدی
طول عمر
سطح دانش
سطح معاش آبرومند
تاکید شود (سازمان ملل 1990)
18

(Out ward looking development) توسعه برون زا

توسعه برون زا نوعی الگوی توسعه ای است که بعد از جنگ جهانی دوم بیشتر کشورهای توسعه نیافته برای پایان دادن به توسعه نیافتگی خود در ابعاد نظری و علمی آن را پذیرفته اند. این الگو توسعه منشاء و جهت گیری خارجی دارد و الگویی است تقلیدی که بر کشورهای توسعه نیافته به نوعی تحمیل شده است. این الگو به دلیل تقلید بودن و سوگیری خارجی داشتن به الگوی توسعه غربی نیز معروف است.
19

(Inward looking development) توسعه درو نزا

الگوی توسعه درو نزا بر خلاف الگوی توسعه برون زا الگویی است که منشاء و جهت گیری داخلی دارد. در این الگو منابع داخلی و شرایط تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه خودی مورد توجه قرار می گیرد و بر این واقعیت تاکید دارد که چگونه شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه را تغییر دهد که عوامل بازار بتوانند بافعالیت خود نیازهای داخلی جامعه را تامین کنند. همچنین بر ارتقای سطوح کیفی زندگی تمامی انسان ها تاکید دارد.
20

(Modernisation) نوسازی

نوسازی
پیتر ورسلی (Peter Worselly) اظهار می دارد که : «نوسازی به تمام تغیراتی که از جنبه های اجتماعی و سیاسی، امر صنعتی شدن را در بسیاری از ممالک دارای تمدن غربی همراهی کرده اند، اشاره دارد، از آن جمله است : شهرنشی ، تغییرات ساختار اشتغال، جابجایی اجتماعی، توسعه، آموزش و پرورش، همچنینی تغییرات سیاسی.
این مفهوم در ابعاد مختلف روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مورد ملاحظه قرار گرفته است و به تبع آن شاهد طرح مفاهیمی چون نوسازی روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ادبیات جامعه شناسی توسعه هستیم
21

(Sustained Development) توسعه پایدار

توسعه پایدار
منظور توسعه ای است که به بقای بشر و رفاه کامل و همه جانبه آن می نگرد توسعه پایدار تمام زنجیره ها و فرایندهای پویا و مداوم حفظ و بالندگی منابع انسانی ، منابع طبیعی و نظام سخت افزاری جامعه در یک شکل تعاملی است که در صدد ایجاد تعامل بین حال و آینده ، انسان و طبیعت و رفاه بین و درون نسلهاست و امروزه به مدد شاخص پیشرفت فناوری با عنایت ویژه به شاخص محیط کسب و کار سنجیده می شود (قورچیان– نادرقلی83)
22

دیدگاه جامعه شناسان کلاسیک و گذار تاریخی جوامع
23

دیدگاه جامعه شناسان کلاسیک و گذار تاریخی جوامع
از نیمه دوم قرن هجدهم شیوه زندگی و جامعه ای جدید و نو در مغرب زمین شکل می گیرد، که این نو بودن خود حکایت از تغییر و دگرگونی ژرف و عمیقی داشت که در ابعادی مختلف در جوامع جریان پیدا کرده بود.
جامعه شناسان کلاسیک توسعه اجتماعی را در قالب نظریه های کلان دگرگونی اجتماعی مورد توجه قرار داده و در پی پاسخگویی به این پرسش بوده اند که یک جامعه چگونه دچار دگرگونی ها وتغییرات وسیع و گسترده می شود. «آنها به سستی و جدایی میان جامعه قدیم و جامعه جدید تاکید می ورزند و جامعه سرمایه داری امروز را به لحاظ کیفی، نوع جدیدی از جامعه می دانند. (روکس برو ، 1370:12 )
24

دیدگاه جامعه شناسان کلاسیک و گذار تاریخی جوامع
در اندیشه کلاسیک ها نوعی قیاس اندامواره ای که در این قیاس حرکت و قطور جوامع با چگونگی رشد و نمو موجودات زنده مقایسه می شود وجود داشته است. به تعبیری «بحث های پیرامون توسعه عموما شامل این ایده اساسی است که در آن، جامعه به مثابه سیستم زنده ای فرض شده که در طول زمان به سوی پیچیدگی و سازمان یافتگی در حرکت است و به تدریج سلسله مراتب آن افزایش می یابد و بالاخره به حالتی می رسد که دیگر سازمان آن تغییر نمی کند.»
25

اگوست کنت (1798-1857)
آگوست کنت بررسی خود سه مرحله تاریخی را تحت عنوان قانون سه مرحله ای از یکدیگر تفکیک می کند. این سه مرحله عبارتند از : مرحله ربانی که در این مرحله ذهن بشر بیشتر به دنبال شناسایی ماهیت ذاتی هستی ها و علت های نهایی و نخستین معلول هاست.
در مرحله مابعدالطبیعه بشر در پی شناسایی نیروهای انتزاعی است و معتقد است که این نیروها پدیده ها را آفریده اند.
بالاخره در مرحله اثباتی بشر در پی شناسایی قوانین عینی و کشف روابط بین پدیده های عینی است. به نظر کنت هر دوره و مرحله تاریخی سازمان اجتماعی، تفوق سیاسی وفعالیت خاص و غالب خود را دارد.
26

کارل مارکس (1818-1883)
ایروینگ ام زیتلین که جامعه شناسی تئومارکسیستی است می گوید هدف اصلی چارچوب نظری مارکس تهیه دستورالعملی بود برای کشف روابط تودرتو و از نظر تاریخی تحول پذیر، روابطی که میان اقتصاد و سایر ابعاد جامعه وجود دارد.
مارکس مراحل تاریخ بشری را بر اساس نظام های اقتصادی تعیین می کند و از چهار نظام اقتصادی، یا به قول خود او چهار شیوه تولیدنام می برد که عبارتند از شیوه تولید آسیایی، باستانی، فئودالی و بوروژوایی.
27

هربرت اسپنسر (1820-1903)
اندیشه اندامواره ای و تکامل جوامع انسانی شاید در بارزترین شکل خود در میان جامعه شناسان کلاسیک، از آن هربرت اسپنسر جامعه شناس انگلیسی باشد.
اسپنسر بر این باور است که جامعه یک اندامواره است. اسپنسرمعتقد است که جوامع و ارگانیزم های زنده از قوانین مشابه توسعه پیروی می کنند. به نظر او این مشخصه اندامواره های اجتماعی است که همانند اندامواره های زنده زمانی که از لحاظ فیزیکی رشد می کنند از لحاظ ساختار نیز بزرگتر می شوند.
از نوشته های اسپنسر چنین برمی آید که او معتقد به تکامل تک خطی است. چرا که بر پویش و حرکت از مراحل ساده به پیچیده تاکید دارد و مسیر حرکت جوامع را به مسیر رشد از کودکی به سن بلوغ مقایسه می کند.
28

امیل دورکیم (1858-1917)
امیل دورکیم
دورکیم جامعه شناس فرانسوی در اثر معروف خود به نام تقسیم کار اجتماعی در پی بیان چگونگی گذار جوامع از مرحله سنتی به مرحله صنعتی است. دورکیم واقعیت اصلی در گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی را از میان رفتن پیوندهای کهنه مبتنی بر انسجام مکانیکی می داند. این پیوندها افراد را در اجتماعات ماقبل صنعتی، که دارای بافت متجانس هستند، به یکدیگر مربوط می کند. در جامعه سنتی پیوندهای بین افراد بر اساس مجاورت مکانی و آشنایی شخصی است و با ظهور دگرگونی هایی همراه با پیدایی جامعه جدید و به ویژه شهرنشینی از هم می گسلد
توجه دورکیم برای رهایی از جامعه از مساله نابهنجاری ایجاد نهادهای جدیدی است که بتواند با برقراری انسجام ارگانیک، جای قدرت و نفوذ اخلاقی قدیمی را بگیرد.(روکس برو، 1370:15)
29

ماکس وبر (1864-1920)
اندیشه ماکس وبر (1864-1920)
وبر جامعه شناس آلمانی با تبیین ریشه های ظهور سرمایه داری و عوامل موثر و تشکیل دهنده نظام سرمایه داری در مغرب زمین چگونگی توسعه یافتگی و صنعتی شدن جوامع غربی را تبیین نموده و دراین تبیین عناصری چون عقلانیت و اقتدار را نیز مورد بحث قرار داده و بر مبنای این عناصر مراحلی چون جماعت و جامعه را از یکدیگر تفکیک کرده است.
وی بر این رهیافت تاکید می کند که محقق شدن نظام سرمایه داری در مغرب زمین نیازنمد روحیه ای خاص و به تعبیری، زمینه ای اخلاقی، روانی، اجتماعی و فرهنگی خاص بوده که جوامع غربی با همراه شدن با چنین زمینه و روحیه خاص توانسته اند به نظام سرمایه داری و در نهایت جامعه ای صنعتی دست پیدا کنند.
30

دیدگاه نوسازی
31

دیدگاه نوسازی
دیدگاه نوسازی به عنوان رویکردی غالب در ادبیات علوم اجتماعی در دهه های 1950و1960 مطرح شده است . این رویکرد به عنوان آئینی درست در مطالعات توسعه جایگزین نظریه رشد شد و به عنوان زمینه و مفاد مباحث دوران جنگ سرد یعنی دوران رقابت بین ابر قدرت ها برای نفوذ در جهان سوم مورد توجه قرار گرفت . بگونه ای که مطرح می شود نظریه نوسازی فرزند ایدئولوژیک جنگ سرد است (پیرسون 1985 )

از لحاظ نظری رویکرد نوسازی برخاسته از دیدگاههای تطوری و کلاسیک جامعه شناسی است و ریشه های آغازین آن را باید در اندیشه جامعه شناسان کلاسیک جستجو کرد زیرا تیپ بندی آنها از جوامع در قالب تفکیک جوامع به سنتی و مدرن وجود دارد ولی با پیچیدگی و جزئیات بیشتر که این نیز از پیچیده تر شدن اندیشه نظری جامعه شناختی است .(ازکیا ،غفاری -1384)
32

دیدگاه نوسازی
نوسازی فرآیند گسترده ای است که ابعاد وسیعی از حیات فردی و اجتماعی انسان ها را در برمی گیرد و در سطح مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و روانی قابل دسترسی است.

این نظریه معتقد است که باید ساختارهای درونی و داخلی جوامع را آماده و مستعد پذیرش پویش های نوسازی کنیم.

به گونه ای که مطرح شده از لحاظ اجتماعی نوسازی جامعه و نهادهای اجتماعی زمانی رخ داد که محدودیت های گذشته از میان برداشته شده و افراد توانستند آزادانه، خصوصا از روستاها به شهر، برای داد و ستد و یا پیدا کردن کار کوچ کنند. اما افراد زمانی متجدد شدند که قیدوبندهای فکری از طریق آموزش و پرورش ، سواد و رسانه های جمعی از بین رفت و این خود باعث شد که افراد به گونه ای دیگر به جهان بنگرند و به اصطلاح آگاهانه انتخاب کنند .
33

دیدگاه نوسازی
نوسازی طرفداران این دیدگاه عناصری چون خردورزی و تعقل گرایی، نظم داشتن، مشارکت ، تقدیرگرا نبودن، محاسبه گر بودن و عناصر دیگر را به عنوان خمیرمایه های اولیه جریان نوسازی برمی شمارند و سطوح تحلیل خود را با توجه به وضعیت موجود جوامع، بدون توجه به گذشته تاریخی آنها در قالب سه طرح خرد، میانی و کلان قرار می دهند.
در سطح خرد بر عواملی چون زمینه های روانی و امتیازهای فردی و متغیرهای چون وجود روشنفکران و مروجان، انسان های حاشیه ای ، جوانان و نوگرایی آنها، بنگاه داران و غیره تاکید دارند.
در سطح میانی بر عواملی چون وجود مدارس، کارخانجات و سازمان های تولیدی، شرکت های تعاونی، انجمن ها و گروه های پیشرو و هادی و غیره متمرکز می شوند.
در سطح کلان نیز بر چگونگی ارتباطات، نظام آموزشی، نظام بوروکراسی دولتی و ارتش ، شهرنشینی، صنعتی شدن و غیره توجه می کنند.
34

تعریف نوسازی از نظر اقتصادی
نوسازی اقتصادی بیشتر دلالت بر تحقق تغییرات و نوآوری هایی در زمینه شیوه تولید یک جامعه دارد و این نوسازی با نوسازی صنعتی که طی آن به کارگیری و استفاده از انرژی ماشینی و نظام کارخانه ای جای استفاده از انرژی انسانی و حیوانی را می گیرد، ارتباط پیدا می کند.
35

اصول پایه ای نوسازی اقتصادی
مقدار سرمایه ثابت همواره باید با نرخ کافی در حال افزایش باشد
تقلید از کشورهای توسعه یافته درسرمایه گذاری در توسعه علم و کاربرد آن
پیشبرد تعلیم و تربیت و کیفیت جمعیت پا به پای نیازمندی های متغیر صنعتی و شغلی
سیستم انعطاف پذیر قیمتها

در مجموع نوسازی اقتصادی در گرو تشکیل سرمایه، دستاوردهای فنی و علمی، آموزش و پرورش مناسب و کافی و برخورداری از مواد خام و انعطاف پذیری نظام بازار است.

36

دیدگاه نوسازی از نظر سیاسی

نوسازی سیاسی دلالت بر گسترش نهادهای دموکراتیک و مشارکت مردمی در امور سیاسی دارد.اورگانسکی که از صاحب نظران نوسازی سیاسی است، در کتاب خود تحت عنوان «مراحل نوسازی سیاسی» بر نقش دولت در نوسازی سیاسی تاکید دارد و آن را درقالب چهار مرحله
ایجاد وحدت ملی اولیه
تحقق شرایط لازم برای صنعتی شدن
ایجاد رفاه
و عرضه وفور کالا و مصرف انبوه
ترسیم می کند
37

دیدگاه نوسازی از نظر روانی

نوسازی روانی ( تجدد روانی) مفهومی است که به فرآیندهای تغییر در سطوح ارزش ها، سبک های شناختی، ویژگی های شخصیتی و غیره اطلاق می شود که درسایه تجاربی چون اقامت در شهر، رفتن به مدرسه، تماس با رسانه های جمعی و استخدام در بنگاه های مدرن به دست می آید و خود منجر به رفتارهایی می شود که دال بر توسعه اقتصادی و سیاسی جامعه است (بنوعزیزی، 1374:13)
38

نظریه پردازان دیدگاه نوسازی
1– حوزه نظریه های نوسازی اجتماعی
تالکوت پارسونز
هوزلیتز
اسملسر
ایزنشتاد
برینگتون مور

39
2 – حوزه نظریه های نوسازی روانی
دانیل لرنر
اینکلس و اسمیت
مک کله لند
هیگن
راجرز

3 – حوزه نظریه های نوسازی اقتصادی
شومپیتر
روستو

دیدگاه نوسازی مک کله لند

در میان دیدگاههای روانی مربوط به نوسازی و توسعه دیدگاه مک کله لند مکرر مطرح شده است او کار خود را به این سئوال آغاز می کند که چرا برخی از کشورها برخوردار از توسعه اقتصادی هستند و برخی دیگر فاقد توسعه یافتگی هستند . او بدنبال عوامل مفقوده ای است که موجب توسعه نیافتگی شده است در جستجوی این عوامل او مساله انگیزش را در در نظریه نوسازی درقالب ویروس ذهنی تحت عنوان میل و نیاز به پبشرفت مورد توجه قرار داده و معتقد است که این از کشفیات روان شناسی در خصوص توسعه و رشد اقتصادی است

از دید وی انگیزش به نوسازی دارای دو جنبه است
فضیلتی شخصی یعنی میل به پیشرفت
فضیلتی اجتماعی یعنی علاقه به سعادت دیگران
40

دیدگاه نوسازی شومپیتر
به طور خلاصه، بحث شومپیتر را می توانیم در سه زمینه زیر مورد توجه قرار دهیم (شومپیتر 1976)
روحیه کارفرمایی
به نظر شومپیتر کارفرما کسی است که وظیفه اش تصمیم گیری اقتصادی است که تحت عنوان تصمیمات کارفرمایی از آنها یاد می شود.
پیشرفت روشهای فنی تولید
به نظر شومپیتر تحول دانش فنی هسته مرکزی رشد اقتصادی است
فضا و جو اجتماعی
مقصود شومپیتر از این مفهوم شرائط اجتماعی ،سیاسی و روانی است که کارفرماها باید در آن نقش خود را ایفا کنند
41

دیدگاه نوسازی روستو
روستو نظریه خود را در کتابی تحت عنوان «مراحل رشد اقتصادی» و عنوان فرعی «بیانیه ای غیرکمونیستی» در سال 1960 منتشر کرد(مایر، 1368) او یک تقسیم بندی دوگانه از جوامع را در قالب جریان خطی که پنج مرحله را در برمی گیرد بیان می کند و معتقد است که جوامع توسعه نیافته برای نیل به رشد و توسعه اقتصادی باید این مراحل را یک به یک پشت سر بگذراند.
جامعه سنتی
شرایط قبل از خیز
مرحله خیز اقتصادی
مرحله بلوغ
مرحله مصرف انبوه
در اندیشه روستو هر یک از این مراحل حکم ایستگاه های راه آهن را دارند که ضرورتا قطار توسعه باید از همه آنها بگذرد و در میان این مراحل مرحله سوم یعنی مرحله خیز مهم ترین مرحله است.
42

مکتب اکلا
43

مکتب اکلا

نظریات توسعه در قالب دیدگاه نوسازی وضعیت توسعه نیافتگی را برمبنای عوامل و موانع درونی آنها تبیین می نمود و زمینه از بین بردن آنها را کمک نیروهای خارجی می دانست.اما در عمل این دیدگاه ها موجب وابسته تر شدن و بدتر شدن وضعیت آن کشورها در مقایسه با گذشته شد.
این تجربه جهت گیری جدیدی را طلب می کرد که در قالب یک سازمان بین المللی تحت عنوان کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین وابسته به سازمان ملل بوجود آمده و تحت عنوان مکتب اکلاشناخته می شود
44

مکتب اکلا
اندیشه هایی که در قالب این مکتب ارایه می شوند عمدتا از جانب اقتصاد دانان توسعه مطرح شده اند که در راس آنها اقتصاد دان آرژانتینی رائول پربیش قرار دارد. وی خود برای مدتی مسئول کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین بوده است. اقتصاددانانی چون سلسو فورتادو از آرژانتین و اوسوالدو سونکل از شیلی به عنوان صاحب نظران این مکتب شناخته شده اند.
45

مکتب اکلا
این دیدگاه بیشتر بعد ناسیونالیستی و ضدامپریالیستی دارد.کشورهای آمریکای لاتین قبل از طرح دیدگاه های مکتب اکلا از راهبرد توسعه صادرات سنتی پیروی می کردند. بحران اقتصادی دهه 1930 به صورت گسترده ای تقاضای غرب را برای تولیدات آمریکای لاتین کاهش داد. مشکل تکیه و اعتماد کردن به خارج به عنوان نیروی محرک رشد اقتصادی برای این کشورها آشکار شد و این زمینه ای شد که روشنفکران این کشورها شروع نمایند به طراحی «راهبرد توسعه درون زا» که در مقابل افزون طلبی های تجارت جهانی آسیب پذیری کمتری دارد.
46

مکتب اکلا
صاحبنظران مکتب اکلا اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم را دوره توسعه برون زا می دانند . به نظررائول پربیش کشورهای آمریکای لاتین بخشی از نظام اقتصادی بین المللی را تشکیل می دهند که وی آن را نظام مرکز – پیرامون نامیده است در واقع نوعی منظومه های اقتصادی که در مراکز آنها کشورهای صنعتی با بهره گیری از این موقعیت و پیشرفت های اولیه دانش فنی خود این نظام را همچون مجموعه ای سازمان دادند که تامین کننده منافع خودشان باشد
47

مکتب اکلا
در مجموع مکتب اکلا با پذیرش فرض پیوند دادن توسعه نیافتگی آمریکای لاتین به نظام اقتصاد بین الملل و تقسیم جهان به مرکز و پیرامون برای مقابله با دخالت بورژوازی بین المللی اصولی را مطرح می کند که عبارتند از :
1 – تغییر مسیر توسعه معطوف به خارج به توسعه داخلی که با نوعی اقتصادی محلی و دولتی کنترل می شود و وابستگی به تجارت خارجی محدود می گردد.
2 – به کارگیری سیاست های صنعتی که الیگارشی سنتی را تضعیف نماید و مشارکت طبقه متوسط و پایین جامعه را در مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه تقویت نماید.
3 – ادغام توده های روستایی در سیستم تولیدی جامعه از طریق اصلاحات ارضی.
4 – تقویت دولتی توسعه گرا و مستقل از لحاظ سیاسی.
5 – تحقق نوعی ایدئولوژی توسعه گرا در قالب الگوی توسعه درون زا و با تاکید بر راهبرد جایگزینی واردات.
48

دیدگاه وابستگی
49

دیدگاه وابستگی
در دهه های 1960 و 1970، دیدگاه های مربوط به مکتب نوسازی که بیشتر بر موانع درونی توسعه تاکید می ورزیدند از سوی نظریه پردازان مکتب وابستگی مورد حمله قرار گرفت. این عده توجه شان به ویژه بر شکست های پی در پی اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین متمرکز بود. نظریه پردازان مکتب وابستگی معتقدند که جوامعه توسعه نیافته جزیی از یک نظام اجتماعی کلی جهان هستند. اینان اعتقاد به توسعه اقتصادی طی مراحل متوالی ندارند و معتقدند که این جوامع در مرحله ای به سر نمی برند که کشورهای توسه یافته امروزی سالیان پیش از گذشته اند.

50

دیدگاه وابستگی
نظریه پردازان مکتب وابستگی(از جمله پل باران و پل سوئیزی ) معتقدند که توسعه نیافتگی محصول ساخت و یا ویژگی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه نمی باشد. بلکه تا حد زیادی نتیجه تاریخی ارتباط گذشته و مداوم اقتصادی میان کشورهای توسعه نیافته (اقمار) و کشورهای توسعه یافته (مادر) می باشد.(فرانک ، 1975، 2) . بنابراین مشکلات عمده ای که کشورهای توسعه نیافته با آن مواجه هستند، ناشی از مسایل درونی جامعه نیست بلکه ناشی از مسایل بیرونی جامعه می باشد.
51

دیدگاه وابستگی
پل باران از بنیانگذاران مکتب وابستگی است. وی در کتاب مشهور خود «اقتصاد سیاسی رشد» از یک شکاف عمده بین المللی سخن می گوید. بعد از طرح این مساله با این عنوان که ایا شکاف بین المللی مابین کشورها وجود دارد؟ به بررسی ماهیت این شکاف می پردازد و آن را امری جدید می داند. به نظر وی علل وعوامل خارجی (استعمار بین الملل) عامل تعیین کننده و عوامل داخلی عامل تشدید کننده ای در ایجاد و تعمیق این شکاف بوده است. به نظر باران زمینه توسعه نیافتگی خارجی است(استعمار) و زمینه اصلی توسعه داخلی است (پویش مادی تاریخ) بنابراین اگر عامل استعمار وجود نداشته باشد، هیچ تعارضی بین توسعه کشورهای مختلف وجود ندارد.
52

دیدگاه وابستگی
آندره گوندر فرانک
فرانک از چهره های شاخص نظریه وابستگی است. این اهمیت نه از آن روست که وی مفاهیم نو وبدیعی را در این دیدگاه وارد کرده است. بلکه بیشتر به دلیل عمومی سازی (popularization) اندیشه های این نظریه است..
53

دیدگاه وابستگی
همه آثار فرانک حول این پرسش قابل بررسی است که
چگونه استثمار و در نتیجه توسعه نیافتگی در مقیاس جهانی روی می دهند ؟
آیا می توان از این مکانیزم توسعه نیافتگی خارج شد ؟
اگر پاسخ مثبت است روش خارج شدن از این دایره وابستگی چگونه است ؟
پاسخ به این پرسشها از سوی فرانک در دهه 70 و 80 متفاوت است .
نامبرده در دهه 60 و 70 از معتقدان به نظریه وابستگی ،مدافعان انقلاب کوبا و سوسیالیستی متعهد بود
54

دیدگاه وابستگی
فرانک در 1980 می نویسد
نابرابری، ذات نظام جهانی است و اساسا این سیستم به ناگزیر و جبرا، ساخت نابرابر مرکز – پیرامون را ایجاد می کند. رهایی از این ساخت، با پیوند زدایی دیگر ممکن نیست. او می گوید حتی ساخت نظام جهانی به گونه ای عمل می کند که برخی از کشورها را حاشیه ای و منزوی می کند و به عبارت دیگر در پیوندزدایی، راهی برای خروج از توسعه نیافتگی نیست.
55

دیدگاه وابستگی
به طور خلاصه از مقایسه اندیشه فرانک طی دو دوره یاد شده می توان نتیجه گرفت که در طی دهه های 60 و 70 فرانک چهره ای رادیکال و مهاجم دارد که بر نظام سرمایه داری می تازد و راه حل جایگزین آن را سوسیالیسم می داند. از نظر فرانک به دلیل پیوند ذاتی توسعه و توسعه نیافتگی ، دستیابی به توسعه از طریق مشارکت در نظام سرمایه داری جهانی ممکن نیست
56

دیدگاه وابستگی
فرناندو کاردوزو
کاردوزو با تلاش نظری و تجربی که از خود نشان داده است رویکرد وابستگی را وارد فاز جدیدی کرد که از آن تحت عنوان وابستگی جدید یاد می شود.
وی از نقش عوامل خارجی و داخلی در قالب منافع خارجی و پیوندی که بین منافع خارجی و داخلی به وجود می آید و در کنار یکدیگر قرار گرفتن توسعه و وابستگی که از آن تحت عنوان توسعه وابسته یا توسعه متقارن با وابستگی یاد می نماید بحث می کند. «بدین ترتیب به رغم مکتب سنتی وابستگی که روند توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم را یک طرفه در نظر می گرفت، کاردوزو استدلال می کرد که این احتمال وجود دارد که توسعه وابسته، یعنی«هم توسعه و هم وابستگی» را در کنار یکدیگر نیز داشته باشیم و وابستگی، اشکال پویاتری نسبت به اقتصاد جزیره ای یا موقعیت های شبه استعماری دارد.»
57

دیدگاه وابستگی
فرناندو کاردوزو
مطالعه تجربی کاردوزو معطوف به برزیل می باشد که معتقد است رژیم نظامی حاکم بر برزیل این کشور را در مدار توسعه وابسته قرار داده است که برای تحقق و شکل گیری چنین توسعه ای چهار ویژگی را مطرح می کند:
1 – علاقه سرمایه داری بین الملل به سرمایه گذاری مستقیم در صنعت.
2 – به قدرت رسیدن بخش ضدپوپولیستی ارتش و تکنوکراسی که علاوه بر عهده دار شدن وظیفه سرکوب، نقش نوسازی اقتصادی و نظام اداری راایفا می کند.
3 – بخش های سنتی نقش مسلط خود را از دست می دهند.
4 – بخش مردمی قدرت را از دست می دهد
58

59
دیدگاه نظام جهانی

60
دیدگاه نظام جهانی
پیش فرض اصلی دیدگاه نظام جهانی این است که جهان جدید از یک اقتصاد جهانی سرمایه داری تشکیل شده و دولت های ملی بخش های از یک دکل هستند و برای فهم تعارض های طبقاتی داخلی و نزاع های سیاسی یک دولت خاص باید اقتصاد جهانی را بشناسیم.
به نظر والرشتاین دیدگاه نظام جهانی دو تفاوت عمده با نظریات منبعث از مکتب نوسازی دارد
اول این که شیوه تفکر دیدگاه نظام جهانی دیالکتیکی است در حالی که پیروان مکتب نوسازی شیوه ای مکانیکی را به کار می برند،
دوم این که بر خلاف دیدگاه نوسازی که اروپامدار است، تنها به یک الگوی توسعه توجه ندارد و از طرف دیگر روابط قدرت های مسلط تنها یکی از مسایل بسیاری است که رودرروی نظام جهانی وجود دارد (والرشتاین، 1974؛134)

61
دیدگاه نظام جهانی
به نظر والرشتاین نظام جهانی یک پدیده کلی است که عناصر مرتبطی را درون خود جای داده است به عبارت دیگر نظام جهانی یک نظام اجتماعی است که مرزها. ساختارها، گروه های عنصر. قواعد مشروعیت و پیوستگی های خاص خود را دارد و همه این اجزا از طریق تقسیم کار و با استفاده از مکانیزم بازار به نحوی به یکدیگر متصل می شوند.
به نظر والرشتاین نابرابری اصل اساسی و نیروی محرک نظام جهانی است. به نظر او حتی به لحاظ نظری توسعه همزمان همه دولت ها میسر نیست. زیرا «اشکاف فزاینده» مکانیزم همیشگی عملکرد اقتصاد جهانی است البته برخی از کشورها به توسعه نایل می شوند اما به بهای توسعه نیافتگی کشورهای دیگر.

62
دیدگاه نظام جهانی
ویژگی های زیر را می توان پیرامون رهیافت نظام جهانی برشمرد:
1 – کل گرایی از اصول اولیه و اساسی این رهیافت است.
2 – کوشش در جهت بازسازی علوم اجتماعی تاریخی و کلی که از تمام سوگیری های مختلف مانند تکامل گرایی، تقلیل گرایی، اروپامداری، دولت مداری و … به دور باشد.
3 – اکثر متفکران این رهیافت به وجود نظام سرمایه داری از قرن 16 اعتقاد دارند.
5 – این نظریه پردازان بین دولت های مرکز و پیرامون دولت های نیمه حاشیه ای تمیز قایل هستند که این امر نقش کلیدی در کارکرد نظام بازی می کند.

63
دیدگاه نظام جهانی
6 – قطبی شدن مرکز – پیرامون به تقسیم جهانی کار اشاره دارد که در آن کشورهای مرکز نقش تولیدکنندگان کشاورزی را به عهده دارند. پس ملاک قاطع برای تشخیص نیمه حاشیه ای، نسبت به حاشیه ای افزایش اهمیت نسبی تولید صنعتی است.
7 – در این رهیافت فرآیند توسعه نیافتگی با داخل کردن حوزه خارجی به درون نظام جهانی یعنی حاشیه سازی شروع می شود.
8 – به نظر نظریه پردازان نظام جهانی، توسعه اساسا مساله تغیر موقعیت ساختی از حاشیه ای به نیمه حاشیه ای است.
9 – برخی از نظریه پردازان رهیافت جهانی معتقدند تغییر نظام جهانی موجود (کاپیتالیسم) به نظام جهانی سوسیالیستی می تواند موجب توسعه کشورهای مختلف شود.

64
جهانی شدن و توسعه

65
جهانی شدن و توسعه
به نظر شولت زمینه های اصلی شکل گیری فرایند جهانی شدن را باید در چهار زمینه زیر که به نظر او شرایط اصلی و لازم برای ظهور این فرایند هستند و با یکدیگر رابطه ای متعامل و مکمل دارند جستجو کرد.
1 – گسترش عقل گرایی به عنوان چارچوب دانش غالب
2 – برخی چرخش ها در تحول سرمایه داری
3 – نوآوری تکنولوژیکی در ارتباطات و داده پردازی
4 – تشکیل چارچوب های نظارتی توانمند

66
جهانی شدن و توسعه
معنای جهانی شدن
شولت با مروری که بر برداشت های مختلف مربوط به جهانی شدن دارد عنوان نموده است که پنج تعریف گسترده را از جهانی شدن، به رغم هم پوشی هایی که با یکدیگر دارند، می توان از یکدیگر متمایز نمود.
1 – جهانی شدن به معنای بین المللی شدن
پل هرست و گراهام تامپسون از این منظر جهانی شدن را «جریان یافتن گسترده رو به رشد تجارت و به کار انداختن سرمایه در میان کشورها» تعریف می کنند. شواهد این نوع جهانی شدن نیز از قرار معلوم در تحرک و جابه جایی فزاینده مردم، پیام ها و اندیشه ها در میان کشورها یافت می شود.
2 – جهانی شدن به معنای آزادسازی
در این معنا جهانی شدن به فرآیند برداشته شدن محدودیت هایی اطلاق می شود که دولت ها در فعالیت های میان کشورها برقرار می کنند و هدف آن به وجود آوردن اقتصاد جهانی آزاد و بدون مرز است.

67
جهانی شدن و توسعه
معنای جهانی شدن
3 – جهانی شدن به معنای جهان گستری
در این معنا جهانی شدن یعنی فرایند انتشار تجربیات و هدف های گوناگون برای مردم چهارگوشه دنیاست.
4 – جهانی شدن به معنای غربی کردن یا نوگرایی به ویژه به شکل آمریکایی شده آن
در این معنا جهانی شدن نوعی پویایی است که از طریق آن ساختارهای اجتماعی نوگرایی( سرمایه داری، عقل گرایی، صنعت گرایی، دیوان سالاری و غیره) در سراسر دنیا گسترش می یابند و به طور طبیعی فرهنگ های پیشین و خودمختار محلی را نابود خواهد کرد.
5 – جهانی شدن به معنای قلمرو زدایی
در این معنا جهانی شدن شامل تجدید شکل بندی جغرافیایی است، به طوری که فضای اجتماعی دیگر به طور کامل برحسب سرزمین ها، فاصله های ارضی و مرزهای سرزمین شناسایی نمی شود. به نظر شولت تعریف دیوید هلد و تونی مک گرو مبنی بر جهانی شدن به عنوان فرآیند یا مجموعه ای از فرآیند ها که در برگیرنده دگرگونی در سازمان قضایی روابط اجتماعی و تبادل هاست قریب به این معنای پنجم از جهانی شدن است

68
جهانی شدن و توسعه
به نظر پل سوئیزی جهانی شدن یک وضعیت یا یک پدیده (نوظهور) نیست. بلکه یک روند است که برای مدتی بسیار طولانی جریان داشته است . در واقع از زمانی که سرمایه داری به عنوان یک شکل قابل دوام جامعه انسانی پا به جهان گذاشت، یعنی از چهار یا پنج سده پیش تا کنون جهانی شدن هم جریان داشته است.

69
سرمایه اجتماعی و توسعه

70
سرمایه اجتماعی و توسعه
اقتصاددانان کلاسیک عوامل اصلی شکل گیری رشد اقتصادی را نخست در سرمایه فیزیکی و سپس نیروی کار جستجو می کردند. در دهه 1960 نئوکلاسیک هایی چون شولتز و بکر ایده سرمایه انسانی را مطرح نمودند که به واسطه آن اعضای جامعه از طریق بهره گیری از آموزش به خصوص آموزش های فنی و حرفه ای می توانند توانایی خود را تقویت نموده و افزایش تولید را تسهیل و موجب شوند (پااکستون، 199: 92) از سال های 1980 به بعد مفهوم سرمایه اجتماعی وارد ادبیات علوم اجتماعی به خصوص جامعه شناسی می شود که در شکل اولیه اش ابتدا توسط جاکوبز، بوردیو، پاسرون، و لوری بات، پانتام و پرتز بسط و گسترش داده می شود (ولکوک، 1998: 159)

71
سرمایه اجتماعی و توسعه
توجه به سرمایه اجتماعی مباحث توسعه را از مدل های صرف اقتصادی که معطوف به رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی هستند فراتر خواهد برد و آن را به مولفه هایی چون نظام شبکه ها و ساختارهای اجتماعی و نیز ارزش و هنجارهای حاکم بر این شبکه ها و ساختارها نزدیک خواهد کرد و زمینه را برای نوعی بازنگری در تعریف توسعه فراهم خواهد نمود.

72
سرمایه اجتماعی و توسعه
سرمایه اجتماعی در سطح خرد
در این سطح سرمایه اجتماعی در قالب روابط فردی و شبکه های ارتباطی بین افراد و هنجارها و ارزش های غیر رسمی حاکم بر آنها مورد بررسی قرار می گیرد. بر این اساس، سرمایه اجتماعی موضوعاتی چون شدت و کیفیت روابط و تعاملات بین افراد و گروه ها، احساس تعهد و اعتماد دوجانبه به هنجارها و ارزش های مشترک را شامل می شود و به عنوان یک حس تعلق و پیوستگی اجتماعی می باشد..

73
سرمایه اجتماعی و توسعه
سرمایه اجتماعی در سطح میانی
در این سطح، نظریه پردازانی همچون کلمن و پانتام سرمایه اجتماعی را نوعی موجودیت در نظر می گیرند که
نخست برخوردار از جنبه هایی از ساخت اجتماعی است،
دوم، کنش های خاص کنشگران (حقیقی یا حقوقی) را درون ساختار اجتماعی تسهیل می کند.
این مفهوم، ارتباطات افقی و عمومی را شامل می شود و سازمان ها و روابط بینابینی (اعم از باشگاه ها، انجمن ها، شرکت ها و احزب سیاسی) در زمره آن قرار می گیرند.

74
سرمایه اجتماعی و توسعه
کمپل و جاچلوویچ به نقل از پانتام سرمایه اجتماعی را به عنوان همبستگی اجتماعی محلی حاصل شده از چهار ویژگی:
1 – وجود مجموعه ای متراکم از سازمان ها و شبکه های اجتماعی محلی.
2 – سطوح بالای تعهد مدنی یا مشارکت در شبکه های اجتماع محلی.
3 – هویت محلی قوی و مثبت و نیز احساس تجانس و برابری با اعضای اجتماع.
4 – هنجارهای تعمیم یافته مربوط به اعتماد و کمک متقابل بین اعضای اجتماع محلی.

75
سرمایه اجتماعی و توسعه
سرمایه اجتماعی در سطح کلان
نورث از منظر اقتصاد سیاسی و در سطح کلان سرمایه اجتماعی را شامل روابط قراردادی و روابط ساختاری نهادهای کلان (اعم از دولت، حکومت سیاسی و نظام های حقوقی و قضایی) می داند. در این سطح روابط و ساختارهای رسمی مانند قوانین و مقررات حاکمیت سیاسی، میزان مشارکت سیاسی، شکل گیری نهادهای سیاسی، اجزای سرمایه اجتماعی می باشند.

76
سرمایه اجتماعی و توسعه
فوکویاما منابع ایجاد کننده سرمایه اجتماعی را این گونه مطرح می نماید:
1 – هنجاریهایی که به لحاظ نهادی ساخته شده اند ( ساخت مندی های نهادی) و منتج از نهادهای رسمی مانند دولت و نظام های قانونی هستند.
2 – هنجارهایی که خودجوش هستند (ساخت مندی های خودجوش) و برخاسته از کنش های متقابل اعضای یک جامعه هستند.
3 – ساخت مندی های برون زاد که برخاسته از اجتماعی غیر از اجتماع مبدا خودشان هستند و می توانند از دین، ایدئولوژی ، فرهنگ و تجربه تاریخی مشترک نشات بگیرند.
4 – هنجارهایی که از طبیعت ریشه گرفته اند ( ساخت مندی های طبیعی) مثل خانواده، نژاد و قومیت (فوکویاما، 1379، 107 – 97 )

راهبردهای توسعه
77

راهبردهای توسعه و مساله نابرابری
 راهبرد افزایش تولید ناخالص ملی– راهبرد رشد
Growth Theory
در دهه 1960 که به عنوان اولین دهه توسعه مطرح شد، مفهوم تولید ناخالص ملی بر اندیشه های توسعه ای تسلط داشت و رشد و توسعه با شاخص تولید ناخالص ملی اندازه گیری می شد. به عبارتی افزایش در رشده تولید ناخالص ملی بدون توجه به چگونگی توزیع درآمد و وضعیت نابرابری و نظام قشربندی اجتماعی مساوی با توسعه تلقی می شد.
استریتن (1978) در انتقاد به این راهبرد می گوید که اولویت اقتصادی مدل رشد به کاستی های اجتماعی و اقتصادی ای منجرشده که در نهایت نتوانسته است به تقویت ساختار اقتصادی کشورهای جهان سوم بیانجامد.

78

راهبردهای توسعه و مساله نابرابری
 راهبرد مبتنی بر نیازهای اولیه
Stratgy oriented of primary needs
مد ل افزایش تولید ناخالص مالی ،موجب رشد اقتصادی زیادی در تولید ناخالص ملی می شود اما زمینه ها و علل اجتماعی متعددی را که در جریان رشد و توسعه می بایست مورد توجه قرار گیرند نادیده می انگارد. راهبرد مبتنی بر نیازهای اولیه دو هدف را دنبال می کند:
1 – کمک مستقیم، فوق العاده و سریع در جهت از میان بردن فقر مطلق که به صورت ناامید کننده ای، کثیری از جمعیت را در برگرفته است.
2 – برآوردن نیازهای اساسی نظیر غذا ، پوشاک ، پناهگاه و سوخت و نیز پاسخ به برخی از نیازهای اجتماعی چون آموزش، حقوق انسانی و فراهم سازی زمینه مشارکت در حیات اجتماعی از طریق اشتغال و ایفای نقش های اجتماعی و سیاسی، برقراری عدالت اجتماعی و رفاه در قلب این راهبرد نهفته است. به این معنی که منابع مادی یک جامعه می بایست در میان همه افراد جامعه به طور یکسان توزیع می شود.
79

راهبردهای توسعه و مساله نابرابری
 راهبرد توسعه از پائین
در نهایت راهبرد توسعه از پایین بر توجه به اندیشه ها و اهداف توسعه ای توده مردم و مشارکت دادن آنها در تمامی مراحل مربوط به برنامه ریزی توسعه تاکید می کند.
80


تعداد صفحات : 80 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود