تارا فایل

جایگاه محبت در اسلام


عنوان تحقیق :
جایگاه محبّت ومهرورزی
در اسلام

نام محقق:
هدیه مولایی

مشاورین راهنما:
سرکارخانم واحدی و خانم حسینی

پایه ی تحصیلی : سال اول عمومی

سال تحصیلی : 86-1385

تاریخ شروع کار : 15/11/85

تاریخ پایان کار : 30/1/1386

استان مازندران، شهرستان قائم شهر، دبیرستان بنت الهدی.

تقدیم به :

آنان که خونشان را نثار این خاک پاک کردند.
به آنان که یادشان از ذهن انسانها شسته نمی شود.
و آنان که آینده ی روشن این گیتی عشق را می سازند.

با تشکر از :

او که تما م هستی به ستایش و پرسش او می پردازند و با تشکر از دبیران گرامی که با راهنمایی آنان موفق به اتمام این کار شدم و خانواده ی عزیزم که مدا در این راه یاری کردند.

پیش گفتار:
با توجه به اطلاعات کمی که در مورد جایگاه مهرورزی در اسلام داشتم وخواهان درک مسائل دینی بودم و همچنین برای انجام وظیفه ی دانش آموزی تصمیم به انجام این کار پژوهشی گرفتم که انجام این تحقیق مرارتهایی همچون : کمبود وقت، کمبود منابع، هزینه ی مالی و … را برایم به همراه داشته است.
با کمک خدا و تلاش خود توانستم این کار را به روش کتابخانه ای با مطالعه ی زیاد به پایان برسانم.

مهرورزی در اسلام1
راز پیشرفت اسلام در مهرورزی پیامبر اکرم(ص) به مردم نهفته است: "فبما رحمه من الله لنت لهم و لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک": پس به برکت رحمت الهی با مردم نرمخو و پرمهر شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند.(آل عمران)
باری مهرورزی پیامبر اسلام(ص) به مردم موجب هدایت کسانی شد که هرگز امیدی به هدایت آنها نمی رفت و از این طریق آن چنان هدایت شدگان به مربی برزگ بشر دلبسته شده بودند که حاضر نشدند اسلام را تنها بگذارند. بلکه با تمام وجود برای هر نوع فداکاری در راه آن آماده شدند و در حقیقت با این روش از انسانهای عهد جاهلیت با آن ویژگی ها انسانهایی رئوف دریادل و پارسا ساخته شد.
باری مربی بزرگ ملک و ملکوت اساس دعوت و کار خود را بر مهرورزی و محبت قرار داده بود و به آن نیز فرمان می داد که "احبوا الصبیان و ارحموا هم": کودکان را دوست بدارید و به آنان مهر ورزید. (وسائل الشیعه)
امام صادق نیز توصیه گرانقدری در این زمینه به بشر داد که "اذا حببت رجلا فاخبره بذلک فانه اثبت للموده بینکما". اگر محبت کسی را در دل داری به او بگو دوستت دارم زیرا ابراز مهر موجب می شود دوستی شما استوارتر گردد.
اندیشمندان اسلامی نیز با تبعیت از رسول گرامی (ص) شیوه اساسی خویش را در تعلیم و تربیت بر مهرورزی و محبت استوار ساخته اند. شهید ثانی در کتاب منیه المرید ویژگی مربی و معلم خوب را مهرورزی به مربیان و اخلاق خوش و نرمی در گفتار دانسته و با استناد به آیات قرآن در روایات نتیجه می گیرد که هر معلم و مربی باید اخلاق خویش را در ارتباط با همه افراد به ویژه مربیان نیکو گرداند و با لطف و محبت با آنان رفتار کند و چون با مربیان مواجه می شود با خوشرویی و روی گشاده و شادمانی برخورد نماید و مهرورزی و محبت و شفقت خویش را به آنان ابراز کند. البته معلم و مربی همچون طبیب حاذق باید شرایط و موقعیتها را در نظر گیرد و نوع رفتار و راه و روش تربیتی خود را با توجه به آن شرایط و موقعیتها انتخاب نماید.
شیخ اشراق نیز محبت و مهرورزی را زاییده علم و معرفت دانسته و شرط وصول به کمال را گذشتن از این نردبان قلمداد کرده است.

مهرورزی
نظر اسلام راجع به عشق هایی زمینی که حتماً منظور عشق بین دو نفر از جنس مخالف است چیست؟ آیا باید این عشق را سرکوب کرد یا در اسلام این نوع عشق که ممکن است در سنین 16-17 سالگی وارد زندگی یک نفر شود مباح شمرده شده است؟ در رادیو و تلویزیون گاه گاه سخنی می شنویم که گویا این عشق ها را باید سرکوب کرد و از پیش آمدنشان جلوگیری کرد و یا فرد عاشق گناه کرده؟ به نظر اسلام آیا دست خود آدم است که عاشق شود یا نشود؟ شخصی که عاشق شده البته بهتر است که زودتر ازدواج کند تا خود را از گرفتاری نجات دهد (البته اگر عشق در اسلام مجاز شمرده شده باشد) حال اگر در موقعیتی بود که نمی توانست ازدواج کند آیا باید این مورد را به فراموشی بسپارد؟
عواطف یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که هم برای شیرین شدن زندگی این جهان نقش مهمی ایفا می کند و هم زمینه تعالی روح و عشق به محبوب حقیقی را فراهم می سازد.
افراط در مهرورزی (مانند افراط در هر کار دیگری) تعادل زندگی را به هم می زند و طبعاً تلاش برای کسب چنین امر افراط آمیزی مطلوب نخواهد بود؛ مخصوصاً اگر انسان را در معرض گناه قرار دهد. چنین افراطی ممکن است به یک بعدی شدن شخصیت و عقب ماندگی در سایر ابعاد منجر گردد، و حتی گاه موجب ناکامیهای خطرناکی شود. از این جهت، رعایت اعتدال در این عرصه نیز مطلوب است.
عشقهای زمینی هم تا حدی که انسان را به گناه نکشاند حرام نیست ولی خردورزی، دوراندیشی، و تقوی اقتضا می کند که انسان به سراشیب سقوط نزدیک نشود و همیشه مرزی را بین خود و گناه قرار دهد. بنابراین کسی که مبتلا به عشق انسانی شده (چه جنس مخالف یا موافق) سزاوار است به خصوص از تماس بدنی خودداری کند.
ازدواج به عنوان یک نهاد مقدس اجتماعی که طبق آنچه از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است2: "ما بنی بناء فی الاسلام احب الله عزوجل من التزویج"، محبوبترین بنیان نزد خداوند می باشد، باید بر پایه های معقول و سنجیده ای استوار گردد. از همین رو است که نگاه کردن به اندام کسی که شخص قصد ازدواج با او را دارد شرع مقدس اسلام، با رعایت شرایطش مجاز شمرده شده است، و همدلیهای و همنوائیهای که موجب استحکام این بنیان شود طبعاً مطلوب خواهد بود. ولی باید توجه داشت که زیباییهای ظاهری موجب فریفتگی و غفلت از عیبها و نقاط ضعف پنهان نشود همانطور که متذکر شده اید، یکی از بهترین راهها برای ایمنی از خطرهای عشقهای زمینی ازدواج با همسری شایسته است، اما در صورتی که میسر نباشد باید از افراط در مهرورزی خودداری کرد و در این راه از توصیه های روانشناسان و علمای اخلاق (که محور آنها را عدم تمرکز و سعی در فراموشی تشکیل می دهد) کمک گرفت. بدیهی است پرداختن به عبادات عاشقانه هم بهترین درمان است و هم بهترین استفاده از حالات لطیفی است که معمولاً برای مهرورزان حاصل می شود. به ویژه خواندن با تدبر مناجات محبین از صحیفه سجادیه که در ضمن مناجات خمس عشر در مفاتیح الجنان نیز آمده است توصیه می شود.

سخنان شریعتی
آتشهایی که می پزند، آتشهایی که می سازند؛ آتشهای سرد، خنک کننده، خوب، پاک، روشن، نامرئی، ….. نیرو آن آتش عشق در خدا!! چه کسی به این پی برده است؟ آتش عشق در روح خدا، آتشی که همه هستی تجلی آن است، آتش گرم نیست، داغ نیست. چرا؟ نیازمندی در آن نیست، تلاطم در آن نیست، نااستواری، شک، تزلزل، تردید، نوسان، وسواس، اضطراب …. نگرانی، در آن نیست، اما آتش است، آتشین تر از همه آتشها. آتشی که پرتو یک زبانه اش آفرینش است، سایه اش آسمان است، جلوه اش کائنات است، گرده خاکستر نازک و اندکش کهکشان است …. چه می گوییم!!!؟
این آتش عشق در خدا ! یعنی چه؟ آتش عشق که این جوری نیست … پس این آتش دوست داشتن است. آری آتش دوست داشتن است، عجب!؟ منهم مثل همه عارف ها و شاعرها حرف میزدم. آتش عشق!؟ آن هم در خدا !؟
نه، آتش دوست داشتن است که داغ نیست، سرد نیست، حرارت ندارد؛ چرا؟ که نیازمندی ندارد؛ که غرض ندارد؛ که …. رسیدن ندارد، که یافتن ندارد، که گم کردن ندارد، که به دست آوردن ندارد، که بکار آمدن و بدرد خوردن ندارد.

نقش عشق در عرفان اسلامی
عشق در عرفان اسلامی، از جهات مختلف، به عنوان یک اصل، مورد توجه قرار می گیرد که اهم آنها عبارتنداز: از دیرباز میان متفکران این سوال مطرح است که انگیزه آفرینش چیست؟ جمعی در آفرینش جهان برای خدا انگیزه و اهدافی عنوان کرده اند و جمعی داشتن غرض و انگیزه نقص و نیاز دانسته و خداوند را برتر از آن می دانند که در آفرینش غرض و هدفی را دنبال کند.
عرفا، در مقابل این پرسش، عشق را مطرح می کنند و همچون حافظ برآنند که طفیل هستی عشقند آدمی و پری از نظر عرفا، جهان برای آن به وجود آمده که مظهر و جلوه گاه حق بوده باشد. در یک حدیث قدسی آمده که حضرت داوود(ع) سبب آفرینش را از خداوند پرسید. حضرت حق در پاسخ فرمود: "کنتُ کنزاً مخفیاً لااُعرفُ فاحببتُ انْ اُعرف فخلقتُ الخلقَ لکی اعرف." پس جهان بر این اساس بوجود آمده که حضرت حق خواسته جمال خویش را به جلوه درآورد جمالی مطلق از قید مظاهر/ به نور خویشتن، بر خویش ظاهر"
جمال حضرت حق در آینه حضرات پنجگانه- که عبارتنداز : عالم اعیان ثابته، جبروت، ملکوت، ملک و انسان کامل جلوه کرده و در هر موجودی، به نسبت مرتبه وجودی آن، برخی از اسماء و صفات الهی جلوه گر و نمایان شده است. مظهر کامل آن معشوق، وجود انسان کامل است که خلیفه اوست در جهان آفرینش، و آینه تمام نمای اسماء و صفاتش، و شاید حدیث "خلق الله آدم علی صورته" اشاره به این نکته باشد.
عرفا عشق را در بازگشت هم مطرح می کنند، به این معنا که این عشق از ذات حق به سراسر هستی سرایت می کند. البته عشق حق در مرحله اول به ذات خویش است و چون معلول لازم ذات علت است، پس به تبع ذات، مورد عشق و علاقه حق قرار می گیرد. پس خدا آفریدگان را دوست می دارد و از این طرف نیز هر موجودی عاشق کمال خویش است. بنابراین، در سلسله نظام هستی چنان که در قوس نزول عشق از بالا به پایین در جریان است، از آن جهت که هر مرتبه پایین اثر مرتبه بالاست، در قوس صعودی هم هر مرتبه ای از وجود، عاشق و طالب مرتبه بالاتر از خویش است چون کمال اوست، و چون بالاترین مرتبه هستی، ذات حضرت حق است پس معشوق حقیقی سلسله هستی، ذات مقدس اوست همین عشق به کمال و عشق به اصل خویش، انگیزه و محرک نیرومند همه ذرات جهان از جمله انسان به سوی حضرت حق است.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش
و این عشق، چنان که گذشت، یک عشق دو سره است که : "یحبهم و بحبونه".

عشق در پرستش
عرفا با گروههای فکری دیگر، در روش شناخت و ابزار شناخت فرق دارند به این معنا که در کنار عقل، بصیرت را مطرح می کنند و رسیدن به بصیرت و معرفت را نتیجه مجاهده و ریاضت می شمارند. اما در جنبه عباد و پرستش نیز خود را از عابدان و زاهدان، در چگونگی و اهداف عبادت، جدا می دانند. اینان عابدان و زاهدان را سوداگرانی می شمارند که عبادت را به خاطر اجر و پاداش، انجام می دهند با این تفاوت که عابدان، هم دنیا را می خواهند و هم آخرت را و زاهدان از دنیا چشم می پوشند وتنها آخرت را می خواهند. اما عارفان، خدا را نه به خاطر دنیا و آخرت بلکه بدان جهت می پرستند که او را دوست می داند. چنان که از مولای متقیان علی(ع) نقل شده که: "ما عبدتک خوفاً من نارک ولاطمعاً فی جنتک لکن و جدتک اهلاً للعباده فعبدتک"
در متون عرفانی هم از رابعه نقل است که می گفت: "الهی، ما را از دنیا هر چه قسمت کرده ای، به دشمنان خود ده. و هر چه از آخرت قسمت کرده ای، به دوستان خود ده، که مرا تو بسی"
خداوندا، اگر تو را از بیم دوزخ می پرستیم، در دوزخم بسوز و اگر به امید بهشت می پرستیم، بر من حرام گردان. و اگر تو را برای تو می پرستیم، جمال باقی دریغ مدار."

عشق دررابطه بادیگران :
از آنجا که عرفا حضرت حق را معشوق حقیقی می دانند و آفرینش را جلوه گاه و مظهر آن معشوق، طبعاً همه جهان و جهانیان را دوست خواهند داشت. چنان که سعدی می گوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
و اگر بیشتر دقیق شویم از دیدگاه عرفا همه عالم "او" ست، نه "از او" چنان که جامی گوید:
تو را ز دوست بگویم حکایتی بی پوست/ همه از وست وگر نیک بنگری همه اوست

عاشورا خشونت نیست
عده ای گمان می کنند عاشورا و حرکت خونین امام حسین(ع) تلاش در جهت ترویج خشونت و یا خدای نکرده ترویج تفکر خشونت در مقابل گفتگوست. اما آنانکه تاریخ کربلا و سیره زندگی تمامی ائمه بویژه امام حسین(ع) را مطالعه کرده اند به خوبی می دانند که امام قبل از هر چیز صلح و آرامش را برای جامعه طالب بوده است. اما باید پرسید این صلح و آرامش چه اندازه ارزش دارد و باید در برابر آن چه بهایی پرداخت.
فروش دین و آزادگی در مقابل دریافت چند روز زندگی آرام دنیوی آیا کار چندان عاقلانه ای است. آدمی تمامی دین و غیرت خود را به بهایی اندک بفروشد و تمام منطقش این باشد که ما می خواهیم در جامعه آرامش را برقرار سازیم.
امام حسین(ع) اگر جنگ افروز بود در همان مکه و مدینه می ماند تا عده ی بیشتری همراهش کشته شوند، اگر جنگ طلب بود به آنانکه همراهش آمده بودند اجازه بازگشت نمی داد و از همه مهمتر قبل از هر دفعه کارزارش با دشمن برای پرهیز از جنگ و خشونت به گفتگو نمی پرداخت.
اسلام ذاتاً خشونت را نفی کرده است اما آنجائیکه حیات یک جامعه در خطر است برای حفظ حیات جامعه شدت نیز لازم است، تساهل وتسامح تا آنجا پسندیده است که به روابط سالم انسانها در جوامع آسیب نرساند و اگر احساس شد حق جامعه در شرف پایمال شدن است این حدود و تعزیرات هستند که جلوی زیاده خواهی جمعی را در جامعه خواهند گرفت.
پس عاشورا حرکت برای بقاء ملتی است که جز با خون بیدار نمی شوند، عاشورا زنده نگه داشتن دین پیامبر است که سالار شهیدان به زیبایی فرمودند: اگر دین محمد جز با کشته شدن من باقی نمی ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید.

نیروی محبت در اجتماع :
نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و موثری است. بهترین اجتماعها آن است که با نیروی محبت اداره شود: محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادات مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات وادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانوی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشد قرآن خطاب به پیغمبر می کند که ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: فبما رحمه من الله لنت لهم و لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاور هم فی الامر" به موجب لطف و رحمت الهی، تو بر ایشان نرمدل شدی که اگر تندخوی سختدل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن. دراینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می داشت. باز دستور می دهد که ببخشان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما. اینها همه از آثار محبت و دوستی است، و باز قرآن می فرماید: "و لاتستوی الحسته ولاالسیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوش کانه ولی حمیم" نیک وبدیسان نیست، با اخلاق نکوتر دفع شرکن که آنگاه آنکه بین تو و او دشمنی است گویا دوستی خویشاوند است.

محبت در قرآن :
3و این عشق است که در آیات بسیاری از قرآن، از آن یاد شده است. این آیات در چند قسمت قرار گرفته اند: 1- آیاتی که در وصف مومنان است و از دوستی ومحبت عمیق آنان نسبت به حضرت حق، یا نسبت به مومنان سخن گفته است: والذین آمنوا اشد حبا لله" آنان که ایمان آورده اند در دوستی خدا سخت ترند "واذین تبووا الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم".
"و لایجدون فی صدور هم حاجه مما اوتوا و یوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه" و آنان که پیش از مهاجران در خانه (دار الهجرش، خانه مسلمانان) و در ایمان (خانه روحی و معنوی مسلمانان) جایگزین شده، مهاجرانی را که به سوی ایشان می آیند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتی نمی کنند و آنها را بر خویش مقدم می دارند هر چند خود نیازمند بوده باشند.
آیاتی که از دوستی حضرت حق نسبت به مومنان سخن می گوید: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکیزگان را" و الله یحب المحسنین "خدا دوست دارد نیکوکاران را". ان الله یحب المتقین "خدا دوست دارد خود نگه داران را". و الله یحب المطهرین "خدا دوست دارد پاکیزگان را". ان الله یحب المقسطین "خدا دوست دارد عدالت کنندگان را."
آیاتی که متضمن دوستیهای دو طرفی و محبتهای متبادل است :
دوستی حضرت حق نسبت به مومنین و دوستی مومنان نسبت به حضرت حق و دوستی مومنین یکدیگر را : قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم"
بگو اگر دوست دارید خدا را، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد وگناهانتان را برایتان ببخشاید". "فسوف یاتی الله یقوم یحبهم ویحبونه" خدا بیاورد قومی را که دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند." . محبت مومنان نسبت به یکدیگر : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا "آنان که ایمان آورده اند وشایسته ها انجام داده اند خداوند بخشایشگر بر ایشان دوستی قرار می دهد". وجعل بینکم مودش و رحمه "در میان شما با همسرانتان دوستی قرار داد و مهر افکند". و همین علاقه و محبت است که ابراهیم برای ذریه اش خواست، و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند برای خویشانش طلب کرد. و آنچنانکه از روایات برمی آید، روح و جوهر دین غیر از محبت چیزی نیست.

بهترین اخلاق در دنیا و آخرت
عقبه بن عامر می گوید: روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در راهی همراهی می کردم. حضرت دستم را گرفتند و فرمودند: می خواهی بهترین اخلاق دنیا و آخرت را برای تو بگویم؟
عرض کردم: بفرمایید یا رسول الله!
فرمودند: با فامیلی که با تو قطع رابطه کرده، ارتباط برقرار کن؛ به کسی که چیزی به تو نداده، کمک کن و از کسی که به تو ستم روا داشته و بدی کرده، بگذر.

نظر ده دانشمند درباره قرآن
گوته، می گوید: سالیان دراز کشیشان از خدا بی خبر، ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر در جاده علم ودانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت وحیرت عجیبی در ما ایجاد نمود. به زودی این کتاب توصیف ناپذیر، محور افکار مردم جهان می گردد!
آلبرت انیشتین که نیازی به معرفی ندارد، می گوید: قرآن کتاب جبر و یا هندسه نیست؛ مجموعه ای از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهی که بزرگترین فلاسفه ودانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت می کند.
ویل دورات، دانشمند امریکایی شرق شناس، می گوید: در قرآن، قانون و اخلاق یکی است. رفتار دینی در قرآن، شامل رفتار دنیوی هم می شود و همه امور آن از جانب خداوند وبه طریق وحی آمده است. قرآن در جای های ساده عقایدی آسان و دور از ابهام پدید می آورد که از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است.
پرفسور آرتو آربری که در یکی از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگلیسی است، می گوید: زمانی که به پایان ترجمه قرآن نزدیک می شدم، سخت در پریشانی به سر می بردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطری به من می بخشید که برای همیشه به خاطر خواهم داشت. من در حالی که مسلمان نیستم، قرآن را خواندن تا آن را درک کنم وبه تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ ها نافذ و مرتعش کننده اش شو و تحت تاثیر آهنگش قرار گیرم و به کیفیتی که مسلمانان واقعی و نخستین داشتند، نزدیک گردم تا آن را بفهمم.
لئوتولستوی، نویسنده معروف روسی می گوید: هر کس که بخواهد سادگی و بی پیرایگی اسلام را دریابد، باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد. در قرآن قوانین وتعلیمات حقیقی و احکام آسان و ساده برای عموم بیان شده است. آیات قرآن به خوبی بر مقام عالی اسلام وپاکی روح آورنده اش گواهی می دهد.
دکتر هانری کُربن، اسلام شناس معروف فرانسوی، سخن جالبی درباره قرآن دارد. وی می گوید: اگر قرآن خرافی بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرات نمی کردم که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند. هیچ اندیشه ای به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرانخوانده است تا آن جا که نزدیک به نه صدو پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است.
ارنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوی می گوید: در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سیاسی، اجتماعی، ادبی و….. وجود دارد که هر کدم را بیش از یک بار نخوانده ام؛ اما یک جلد کتاب هست که همیشه مونس من است و هر وقت خسته می شوم و می خواهم درهایی از معانی و کمال به رویم باز شود، آن را مطالعه می کنم. این کتاب، قرآن- کتاب آسمانی مسلمانان است.
ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه می گوید: امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یکدیگر متحد کنم تا نظامی یکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و می تواند مردم را به سعادت برساند، ترسیم کنم. قرآن به تنهایی عهده دار سعادت بشر است.
مهاتا گاندی، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت: از راه آموختن علم قرآنی، هر کس به اسرار وحی و حکمت های دین، بدون داشتن هیچ خصوصی ساختگی دیگری پی می برد. در قرآن هیچ اجباری برای تغییر دین و مذهب انسان ها دیده نمی شود. قرآن به راحتی می گوید: هیچ زور و اکراهی در دین وجود ندارد.
ژان ژاک روسو، متفکر و روان شناس مشهور فرانسوی، برداشت منحصر به فردی از قرآن دارد؛ او می گوید: بعضی از مردم بعد از آن که مقدار کمی عربی یادگرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درک نمی کنند. اگر می شنیدید که محمّد(ص) با آن کلام فصیح و آهنگ رسای عربی آن را می خواند، هر آینه به سجده می افتادند و ندا می کدند: ای محمّد عظیم! دست ما را بگیر و به محل شرف و افتخار برسان. ما به خاطر یاری تو حاضریم که جان خویش را فدا سازیم!!

مهرورزی حاکمان مایه جلب رحمت
مهر و محبت حاکمان، علت جاری شدن رحمت حق به سوی مُلک خود می شود حاکمانی که همه حالات مثبت به ویژه مهر و محبت و عشق ورزی را در سرزمین خود احیاء کنند نور رحمت پروردگار را از افق وجودش جلوه می کند.
حضرت رسول اکرم می فرماید: من لایرحم الناس لایرحمه الله. کسی که به مردم مهربانی نکند خداوند به او مهربانی نمی کند. دریای امواج رحمت حضرت حق با مهرورزی همنوعان و زیردستان و حتی بی ارزش ترین حاکمانی که نسبت به امور دیگران بی تفاوت اند اگر از خدا توقع محبت و رحمت داشته باشند یقیناً توقع بی جا و بی موردی است ولی آنان که دلی غرق محبت و مهر دارند پیوسته مهر و عشق خود را عملاً برای خلق خدا هزینه می کنند اگر از خدا امید محبت و رحمت داشته باشند امیدشان امیدی مثبت و توقعشان توقعی به جا و بر حق است.

برگزیده سخنان حکمت آمیز امیرمومنان
امام علیه السلام می فرمود:
در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتی که سوار شوند و نه پستانی که بدوشند
هر کس "طمع" در درون داشه باشد خود را حقیر کرده. و کسیکه ناراحتیهایش را فاش کند بذلت خویش راضی شده. و کسی که زبانش را بر خو امیر کند شخصیت خود را پایمال کرده است.
"بخل" ننگ است و "ترس" نقصان، و "فقر" شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ می اسزد. و شخصی که فقیر است در شهرش نیز غریب است.
"ناتوانی" آفت است. و "شکیبائی" شجاعت. و "زهد" ثروت و "تقوی" سپر و بهترین همنشین، "رضایت" و خشنودی است، "علم" میراث گرانبهائی است و "آداب" لباس فاحز و زینتی است و "فکر" آئیینه ای است صاف.
"سینه شخص عاقل" صندوق اسرار او است، و "خوشروئی" دام محبت است و "تحمل ناراحتی ها" قبر عیوب است. و نقل شده که در این باره نیز چنین فرموده است:
سوال و پرسش وسیله پوشاندن عیبها است. وآنکس که از خود راضی باشد خشمگین بر او زیاد خواهد بود.
"صدقه" وکمک به نیازمندان داروی موثری است. واعمال بندگان در این دنیا نصب العین آنها در آخرت خواهدبود.
تعجب کنید از این انسان که با یک قطعه پی می بیند، با قطعه گوشتی سخن می گوید. وبا استخوانی می شنود. و از شکافی نفس می کشد!! و این کارهای بزرگ و حیاتی را با این وسائل کوچک انجام میدهد.
هنگامی که دنیا بکسی رو کند نیکیهای غیر او را به او عاریت می دهد و هنگامی که دنیا بکسی پشت کند نیکیها و افتخاراتش را از او سلب می نماید.
با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند هنگامی که بر دشمنت پیروز شدی عفو را شکرانه این پیروزی قرارده!
عاجزترین مردم کسی است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر کسی است که دوستان دست آورده را از دست بدهد!
هنگامی که مقدمات نعمتها بشمار می رشد دنباله آن را به واسطه کمی شکرگزاری از خود دور نسازید.
کسی که نزدیکانش او را رها سازند، آنها که دورند او را می برند و یاریش می کنند.
هر شخصی گرفتاری را نمی توان سرزنش کرد چه بسا بی تقصیر باشد
امور، تسلیم تقدیها است تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبیر و هوشیاری او است.
از نامه های امام علیه السلام به "مصقله ابن هبیره شیبانی" فرماندار "اردشیر خره" (یکی از شهرهای فارس)
به من درباره تو گزارشی دسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشی پروردگارت را به خشم آورده، و امامت را عصیان کرده ای :
گزارشی رسیده که تو غنائم مربوط به مسلمانان که بوسیله اسلحه و اسبهایشان بدست آمده، و خونهایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات که خود برگزیده ای تقسیم می کنی.
سوگند به کسی که دانه را در زیر خاک شکافت! وروح انسانی را آفرید!
اگر این گزارش درست باشد تو در نزد من خوار خواهی شد، و ارزش ومقدارت کم خواهدبود، حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را با نابودی دینت اصلاح مکن که از زیانکارترین افراد خواهی بود!
آگاه باش! حق مسلمانانی که نزد من و یا پیش تو هستند در تقسیم این اموال مساوی است، باید همه آنها به نزد من آیند و سهمیه خود را از من بگیرند.

نقش عشق در عرفان اسلامی
عشق در عرفان اسلامی، از جهات مختلف، به عنوان یک اصل، مورد توجه قرار می گیرد که اهم آنها عبارتنداز :

نقش عشق در آفرینش:
ار دیرباز متفکران ین سوال مطرح است که انگیزه آفرنش چیست؟ جمعی در آفرنش جهان برای خدا انگیزه و اهدافی عنوان کرده اند و جمعی داشتن غرض وانگیزه رانشان نقص و نیاز دانسته و خداوند را برتر از آن می دانند که در آفرنش غرض و هدفی را دنبال کند.
عرفا، در مقابل این پزسش، عشق را مطرح می کنند و همچون حافظ برآنند که :
طفیلی هستی عشقند آدمی و پری ……
از نظر عرفا، جهان برای آن به وجود آمده که مظهر وجلوه گاه حق بوده باشد. در یک حدیث قدسی امده که حضرت داوود(ع) سبب آفرنیش را از خداوند پرسید. حضرت حق در پاسخ فرمود: "کنتُ کنزاً مخفیاً لااُعرفُ فاحببتُ انْ اُعرف فخلقتُ الخلقَ لکی اعرف." پس جهان بر این اساس بوجود آمده که حضرت حق خواسته جمال خویش را به جلوه درآورد جمالی مطلق از قید مظاهر/ به نور خویشتن، بر خویش ظاهر"
جمال حضرت حق در آینه حضرات پنجگانه- که عبارتنداز : عالم اعیان ثابته، جبروت، ملکوت، ملک و انسان کامل جلوه کرده و در هر موجودی، به نسبت مرتبه وجودی آن، برخی از اسماء و صفات الهی جلوه گر و نمایان شده است. مظهر کامل آن معشوق، وجود انسان کامل است که خلیافه اوست در جهان آفرینش، و آینه تمام نمای اسماء و صفاتش، و شاید حدیث "خلق الله آدم علی صورته" اشاره به این نکته باشد.

عشق در بازگشت :
عرفا عشق را در بازگشت هم مطرح می کنند، به این معنا که این عشق از ذات حق به سراسر هستی سرایت می کند. البته عشق حق در مرحله اول به ذات خویش است و چون معلول لازم ذات علت است، پس به تبع ذات، مورد عشق و علاقه حق قرار می گیرد. پس خدا آفریدگان را دوست می دارد و از این طرف نیز هر موجودی عاشق کمال خویش است. بنابراین، در سلسله نظام هستی چنان که در قوس نزول عشق از بالا به پایین در جریان است، از آن جهت که هر مرتبه پایین اثر مرتبه بالاست، در قوس صعودی هم هر مرتبه ای از وجود، عاشق و طالب مرتبه بالاتر از خویش است چون کمال اوست، و چون بالاترین مرتبه هستی، ذات حضرت حق است پس معشوق حقیقی سلسله هستی، ذات مقدس اوست همین عشق به کمال و عشق به اصل خویش، انگیزه و محرک نیرومند همه ذرات جهان از جمله انسان به سوی حضرت حق است.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش
و این عشق، چنان که گذشت، یک عشق دو سره است که : "یحبهم و بحبونه".

عشق در پرستش
عرفا با گروههای فکری دیگر، در روش شناخت و ابزار شناخت فرق دارند به این معنا که در کنار عقل، بصیرت را مطرح می کنند و رسیدن به بصیرت و معرفت را نتیجه مجاهده و ریاضت می شمارند. اما در جنبه عباد و پرتش نیز خود را از عابدان و زاهدان، در چگونگی و اهداف عبادت، جدا می دانند. اینان عابدان و زاهدان را سوداگرانی می شمارند که عبادت را به خاطر اجر و پاداش، انجام می دهند با این تفاوت که عابدان، هم دنیا را می خواهند و هم آخرت را وزاهدان از دنیا چشم می پوشند و تنها آخرت را می خواهند. اما عارفان، خدا را نه به خاطر دنیا و آخرت بلکه بدان جهت می پرستند که او را دوست می داند. چنان که از مولای متقیان علی(ع) نقل شده که: "ما عبدتک خوفاً من نارک ولاطمعاً فی جنتک لکن و جدتک اهلاً للعباده فعبدتک"
در متون عرفانی هم از رابعه نقل است که می گفت: "الهی، ما را از دنیا هر چه قسمت کرده ای، به دشمنان خود ده. و هر چه از آخرت قسمت کرده ای، به دوستان خود ده، که مرا تو بسی"
خداوندا، اگر تو را از بیم دوزخ می پرستیم، در دوزخم بسوز و اگر به امید بهشت می پرستیم، بر من حرام گردان. و اگر تو را برای تو می پرستیم، جمال باقی دریغ مدار."

عشق دررابطه بادیگران :
از آنجا که عرفا حضرت حق را معشوق حقیقی می دانند و آفرینش را جلوه گاه و مظهر آن معشوق، طبعاً همه جهان و جهانیان را دوست خواهند داشت. چنان که سعدی می گوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
و اگر بیشتر دقیق شویم از دیدگاه عرفا همه عالم "او" ست، نه "از او" چنان که جامی گوید:
تو را ز دوست بگویم حکایتی بی پوست/ همه از وست وگر نیک بنگری همه اوست
نقش پیامبر اسلام (ص) درتمدن انسان توسط مهرورزی :
پیامبر اسلام برای بیناگذاری یک جامعه جاوید وامت واحد به عنوان بزرگترین و قدسی ترین معمار کاخ اجتماع به پی افکنی بنای برومند و استواری پرداخت که در سایه آن روشن ترین، اصیل ترین و جاویدترین تمدنها به وجود آمد و بشر را از همه مزایای یک تمدن عالی انسانی که هرگز دستخوش نوفان روزگار نخواهد شد برخوردار ساخت.
تمدن چیزی جز تشکیل هیئت اجتماعیه با معتقدات و مقررات حکومتی و آداب مربوطه نیست. تمدن واجتماع بشر از قدیمی ترین مراحل خود زاییده مذهب و تحت تاثیر شدید آن بوده است.
اداره هیئت اجتماعیه یا تمدن از یک طرف ومذهب از طرف دیگر پا به پای هم پیش رفته اند. توسعه، تمدن و هیئت اجتماعیه ناگزیر احتیاج به معتقدات مذهبی مشترک و متکامل دارند.
در سایه اشتراک درعقیده وتوحید در پرستش است که رفع دشمنی و ایجاد ائتلاف واتحاد از طریق تاسیس دولتی که تمام افراد بشر بتواند در سایه آن زیست کند، امکان پذیر می شود.
امیرالمومنین علی(ع) درباره پیامبران می فرماید: "فبعث فیهم رسله لیستادوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسی نعمه و یحتجوا علیهم بالتبلبغ ویثیرولهم دفائن العقول و یردهم الآیات المقدره" "پس خداوند، پیامبران خود را بین مردمان برانگیخت تا پیمان خدا را از آنها بخواهند و نعمت فراموش شده حق را یادآوری کنند و از راه تبلیغ با آنان سخن گویند و خردهای پنهان شده را برانگیزند و به کار اندازند و شانه های قدرت را به آنان بنمایانند".
پس وظیفه پیامبران برانگیختن خرده ها و روشنگری اندیشه هاست درپرتو پیوستگی عقول به مبدا حکمت الهی وبرانداختن پرده های جهل و خرافه و گسستن زنجیرهای بردگی و همین است رمز اوج فکری انسان وچرخش مولد خرد آدمی که موجب بروز دانشها و یاجاد تمدنها و اخلاقیات و فرهنگهاست.

اساس دعوت محمد(ص) :
پیامبر اسلام برای بنیانگذاری یک جامعه جاوید وامت واحد به عنوان بزرگترین وقدسی ترین معماری کاخ اجتماعی به پی افکنی بنای برومند واستواری پرداخت که در سایه آن روشن ترین، اصیل ترین و جاویدترین تمدنها به وجود آمد و بشر را از همه مزایای یک تمدن عالی انسانی که هرگز دستخوش نوفان روزگار نخواهد شد برخوردار ساخت و اساس چنین دعوت جاوید را بر چنین مبانی مقدس و عالی استوار کرد:

وحدت بشر
عقیده وحدت بشریت یکی از کمکهای بی مانندی است کهپیامبر اسلام در راه تمدن بشر انجام داد و این وحدت در حقیقت یکی از ثمرات طبیعی اعتقاد به یگانگی خداوند است که اساس تعلیمات اسلامی است.
قرآن مجید از بیان پروردگار چنین می فرماید: "شما مردمی یگانه اید و من خدای یکتای شما هستن، پس از نافرمانی من بپرهیزید".
وحدت بشریت یک امر عملی واقعی بود که با تمام شئونش درمراتب علمی و عملی وحی و رفتار پامبر مورد عنایت قرار گرفت. بنابراین افراد بشر در هر کشوری زندگی کنند و با هر زبانی سخن بگویند و هر رنگی که داشته باشند، همه آنها یک خانواده شناخته شده اند چنانکه خداوند فرمود: "ای مردم ازنافرمانی خدایی که شما را از یک پدر آفرید، بپرهیزید." زندگی براساس این افکار چهره جدیدی به خود گرفت ونتجه طبییع، آن شد که بردگان سیاه و شریف ترین مردان قریش در جامعه اسلامی در یک رتبه شناخته می شدند و این بزرگترین مراحل تمدن بشر برداشته شده است.

شان زندگی انسان و مقام خالق هستی
دیگر گام بلندی که از سوی پیامبر به جهت تمدن بشر برداشته شده است اندیشه بزرگی و شرافت انسان بوده و آن نیز یکی از نتایج طبیعی اعتقاد به یگانگی مبدا آفرینش است که پیامبر اسلام در تعلیمات خود اهمیت فراوانی به آن می داد و برحسب گفته اش انسان اشرف آفریدگان خواست و جز خدا هیچکس شایسته پرستش او نیست.

خدمتگذار بشر
برای تشکیل جامعه واحد و متمدن، بایستی همه افراد جامعه به یکدیگر بپیوندند، توانایان خدمت کنند و همگی حلقه های کبیر به هم پیوسته و گسست ناپذیری را تشکیل دهند و همین هنگامی و حس همکاری است که تحت عنوان زکات یکی از بزرگ ترین فرامین اسلامی راتشکیل می دهد و همه جا مرادف فرضیه صلوه که رمز بقاء بشر است قرار می گیرد و در این صورت حلقه بردار دینی به وجود می آید. "اگر توبه آوردند و نماز کردند و زکات دادند در این دین برادران شمایند."

بشر دوستی
بشر دوستی ومهرورزی در جان و طبیعت پیامبر جای داشت. او نه تنها برای دردهای مادی و نیازهای دنیایی مردم نگران بود، بلکه برای فسادهای اخلاقی و انحرافهای روحی بشری بیشتر نگران بود. تا آنجا که خداوند به او فرمود: "شاید از غصه ایمان نیاوردن آنان خود را هلاک کنی." پیامبر می فرمایند: "افراد مسلمان در دلسوزی و مهربانی با یکدیگر مانند اندامهای یک پیکر هستند که هر گاه عضوی به درد آید دیگر عضوها نیز دردناک می شوند." و این بهترین دستورالعمل حیات، مدلی برای ایجاد یک ملت زنده، بیدار، پیشرو و متمدن است.
از دیگر امورد مهم که پیامبر در آن نقش داشتند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
بنیانگذار کاخ اخلاق، پی ریزی حکومت جهانی، بسط وگسترش فرهنگ اسلامی و اجاد کتابخانه های اسلامی.

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
اگر بتوانیم درحیطه خانواده صمیمت را افزایش دهیم سپر خوبی برای بهدداشت روانی فراهم کرده ایم. بزرگی می گوید شادمانی در خانه ای است که مهر و محبت در آن حضور دارد. میبایست روح عشق ومحبت را در زندگی و خانواده پر رنگ تر کرد.
کانون خانواده برای استحکام و ادامه ی حیات پربار خود نیاز به ملاط و شیرازه دارد و آن عشق و محبت است. یک خانواده ی با محبت می تواند فرزندانی با اعتماد عاطفی بالا پرورش دهد و رزندانی که اعتماد عاطفی قوی دارند می توانند در هر شرایطی احساسی خود را بیان کنند، احساس شایستگی نمایند و ذهنیت مثبت از خود واطرافیانشان داشته باشند و افرادی مثبت و پرانرژی برای جامعه خود به حساب آیند.

زمینه های ظهور محبّت و عشق
یاد خدا
اخلاق شناسان درست کار و عارفان دل آگاه شایسته کردار، براساس آیات و روایات می گویند:
اگر انسان از یاد حق و توجه به پروردگار و قیامت و همه امور زندگی غافل و بی خبر بماند و خود را از کارهای پسندیده و عغمل صالح دور نگهدارد و از پاکان ونیکان فاصله بگیرد، به تدریج قلبش به سوی ظلمت و تاریکی وسگ صفتی حیوانیّت می رود ونهایتاً از رقت ودل سوزی و مهرورزی ومحبّت خالی می شود و به قول قرآن:
فهیَ کالْحِجَارَهِ اوْ اشَدُّ فسْوَهً ……..
……. مانند سنگ یا سخت تر …….
خشک و بی خاصیت و عضوی بریده از خیر و رحمت می گردد و به فرموده امیرالمومنین علیه السلام:
فالصُّورَهُ صُورَهُ انسَان وَالْقَلْبُ قلْبُ حَیَوَان
صورت، صورت انسان و قلبی چون قلب حیوان می شود.
قرآن مجید به همه مومنان فرمان می دهد:
وَاذْکُرُوا الله کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
و خدا را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید….
خدا را بسیار وهمیشه و همه جا یاد کنید تا به مراد و هدف مثبت خود دست یابید و بر ناملایمات و مصائب پیروز شوید و به پاداش وثواب عظیم حق برسید.

نقش محبت در زندگی خانوادگی
نظام هستی براساس مهر ومحبت پروردگار بهانسان پدید آمده است اگر محبت نبود، نه طولوعی بود و نه غروبی. نه بهاری بود و شکفتن گلها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان. نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری، نه امواج غلطان دریاها به چشم می خورد و نه ستارگان در آسمانها چشمک می زدند.
اگر عشق و دلدادگی نبود شوریگان به دنیا نمی آمدند واشعار نغز و زیبا سروده نمی شد. اگر سوز وگداز دلدگان نبود کوه بیستون شکافته نمی شد و ذوق وهنر هرگز تولد نمی یافت، دیگر معلم شوریده دلی پیدا نمی شد و کلاسهای درس تعطیل می گردید.
دفتر زندگی با کلمه عشق و محبت آغاز شد و جلوه های گوناگون جمال و کمال در کل هستی پدید آمد. انسنها هم که جزئی سرشار از نظام کلی هستی هستند با عشق متولد می شوند با دلدادگی به تلاش وکوشش می پردازند و در آخرین لحظات زندگی سرشار و لبریز از عشق و دلدادگی چون حبابها به اقیانوس هستی و ابدیت می پیوندند. پس آغاز و سرانجام زندگی و هستی از مهر و محبت آکنده است و آنان که از عشق و دلدادگی خبری ندارند نامشان در دفتر و جریده انسانها ثبت وضبط نمی شود.
اگر می خواهیم خانواده استواری داشته باشیم اگر مایل هستیم از زندگی لذت و بهره بگیریم، اگر می خواهیم کودکان ما با نشاط و خرمی زندگی کنند، اگر می خواهیم استعدادهای خداد در آنان شکوفا گردد و اگر می خواهیم روح امید و اعتماد و تلاش وکوشش درآنان زنده شود. زندگی خانوادگی را از مهر و محبت لبریز و سرشار نماییم و در و دیوار خانه را با صفا و صمیمت آذین بندی کنیم.
رسول خدا(ص) می فرمود: هیچ بنای درنزد پروردگار محبوب تر از بنای خانوادگی نیست بدیهی است که منظور خانواده ای است که لبریز از مهر و محبت باشد. درگفتار دیگری فرمود. مرد مسلمان پس از اسلام فایده ای برتر و ولاتر از همسری مسلمان به دست نیاورده است. همسری که هرگاه به او می نگرد سراسر وجودش از شادی و سرور لبریز می گردد. هر گاه از او چیزی را طلب می کند از او اطاعت می کند و در غیبت شوهرش با همه وجود از ناموس و مال او امکان پذیر نیست. پیوندهای عاطفی است که زن و شوهر را به وحدت و یگانگی سوق داده هر دو یکی می شوند ودوگانگی و اختلاف و دیگری از میان برداشته می شود. در برخی از روایات اسلامی از همسر به انیس موافقت تعبیر شده است.
پیشوایان دینی با انتخاب چنین کلماتی به همه خانواده گوشزد می کردند که زن و مرد در محیط خانوادگی باید با یکدیگر دوست وصمیمی ومونس و همدم یکدیگر باشند. واضح است که وصول به این هدف جز در پرتو دوستی و صمیمت خالصانه امکان پذیر نیست. رسول خدا(ص) می فرمود: من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم اول بوی خوش، دوم زنان و سوم نماز را که نور چشم من است. هدف اساسی پیامبر بزرگوار این بوده است که برای همه زنان مردان این واقعیت را تبیین کند که کانون خانوادگی باید از مهر ومحبت لبریز باشد تا زندگی مفهوم واقعی خود را از دست ندهد.
درتاریخ اسلام آمده است که روسل خدا(ص) قبل از تولد فاطمه موظف شد مدت چهل روز از خدیجه کبری فاصله بگیرد و به اعتکاف بپردازد. خدیجه کبری دراین مدت از شوق و عشق روسل خدا(ص) بی تاب شده، اشکهای فراوانی از دیده فروریخت، رسول خدا برخی از مومنان را نزد خدیجه فرستاد و پیام داد کهاین فراقت و دوری به دستور پروردگار می باشد و مهر ومحبت ایشان به او کماکان گرم و سوزان است. با توجه به مقدمات ذکر شده این حقیقت آشکار می شود که زندگی جز در پرتو مهرورزی ومحبت کردن امکان پذیر نمی تواند باشد.
در اینجا این سوال مطرح می شود که زن و شوهر چگونه باید با یکدیگر برخورد داشته باشند تا کانون خانوادگی از مهر و محبت لبریز گردد. درپاسخ می گوییم که هیچ معلومی بدون علت تحقق نمی یابد. برای ایجاد صفا وصمیمت باید رفتارهای خاضی در محیط خانوادگی حاکمیت داشته باشد تا صفا و یگانگی فراهم آید به همین مناسبت به رفتارهایی که موجب ایجاد صفا وصمیمت می شود اشاره می کنیم.
اولین عاملی که موجب پدید آمدن صمیمت می شود خوش اخلاقی است. بدیهی است که منظور از حسن خلق نرمی و ملایمت و تحمل و شکیبایی است. زن و مرد باید سعی کنند در ارتباط با همدیگر روحیات انسانی را در حد کمال مراعات کنند و از تندی و تیزی عصبانیت وحساسیت ها جداً پرعیز نمایند. از امام حسن مجتبی نقل شده است : هیچ عیش و زندگی برتر و والاتر از خوش اخلاقی نیست.
دومین عاملی که وجب پدید آمدن صمیمیت را در محیط خانوادگی فراهم می آورد خوش زبانی است. زن و مرد خانواده باید از ابزار هر نوع کلمات والفاظ زننده و کوبنده اجتناب کنند و هرگز نسبت به یکدیگر زخم زبان نزنند زیرا هیچ عاملی همانند نیش زدن به صمیمیت خانواده لطمه وارد نمی کند. رسول خدا در طول زندگی خود ردارتباط با مسائل شخصی وخانوادگی هرگز زبان به انتقاد نگشود واگر اعتراض و انتقادی می کرد در انحصار مواردی بود که به حدود و قوانین الهی تجاوزی به عمل آمده بود و در غیر این صورت با سکوت و نادیده گرفتن گذشت می کرد.
سومین نکته که بسیار حساس است و در ایجاد و حفظ صمیمت ها نقش موثر را عده دار است خوش برخوردی است.
همه افراد علاقه دارند که دیگران با آنان برخورد خوبی داشته باشند. بنابراین زن و مرد هم از این قاعده کلی مستثنی نیستند هر مردی دوست دارد وقتی به خانه قدم می گذارد همسرش با چهره ای خندان و با گشاده رویی با او برخورد کند. چنانکه زن خانه نیز متوقع است وقتی مرد وارد خانه می شود سختی ها و دشواری های زندگی را فراموش کند و با چهره ای متبسم و خندان با همسرش مواجه شود. فراموش نکنیم که برخوردهای اولیه افراد بسیار موثر و نقش آفرین است. به عنوان مثال سبقت گرفتن در سلام را و افشای سلام در برخوردها تاثیر بسزایی در دیگران دارد و روحیه ها و رفتارها را تغییر می دهد به اعتقاد ما یکی از نشانه های بارز خردمندی در زن و مرد خوش برخوردی است عده کمی هستند که از این توانایی برخوردارند. این گونه افراد در اولین برخورد با دیگران اعم از خردسال و بزرگسال آنان را شیفته و مجذوب خود می کنند و در برابر این عده بسیاری از مردم نیز برخوردی خشک و ساده دارند.
نکته چهارم که در ابقای صمیمت ها بسیار موثر می باشد این است که در زندگی خانوادگی، زن و مرد احترام یکدیگر را حفظ کنند و در برابر اعضای خانواده و بیگانگان رفتارشان با یکدیگر آنچنان گرم و صمیمی باشد که همه گمان کنند آن دو از کثرت گذشته به وحدت و یگانگی واقعی رسیده اند. در انجام امور خانوادگی و فامیلی از تک روی پرهیز نمایند و تا رضایت و تمایل طرف مقابل را به دست نیاورده باشند به اظهارنظر قانع اقدام نکنند. البته ممکن است که در مواردی زن و مرد بدون در نظر گرفتن نظر و رای همسرش یک جانبه به گرفتن تصمیماتی اقدام کند به اعتقاد ما چنین رفتارهایی از طرف مرد و زن بزرگترین بی احترامی به حرمت و تخفیف طرف مقابل است.
نکته پنجم اینکه زن و مرد موظف هستند یکدیگر را تایید و تثبیت کنند و این کار علاوه بر اینکه عملاً انجام می گیرد باید در گفتار و رفتار هم انعکاس یابد به عبارت ساده تر زن و مرد رسماً باید اعتراف کنند که منهای طرف مقابل قادر به زندگی کردن نیستند. این تایید و پذیرش موجب افزایش صفا و صمیمت خواهد بود از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: وقتی مردی به همسرش می گوید تو را دوست دارم این جمله هرگز از قلب همسرش زائل نمی شود. باید توجه داشته باشیم که همه انسانها اعم از مرد و زن در تمام دوران زندگی از شک و تردید برکنار نیستند و این تردید و شک در رفتار و کردارشان نیز منعکس می شود لذا وقتی مورد تایید دیگران قرار می گیرند جان و توان تازه ای بر آنان دمیده می شود.

موانع مهرورزی در جهان
آیین مذهبی، منش ملی، آداب اخلاقی و باورهای فرهنگی به ما آموخته است که همه ی انسانها با فطرت پاک الهی متولد می شوند: "کُلُّ مولود یولدُ علی الفطرهٍ الاّ اَنْ اَبَواهُ یهودانَهُ او یَنْصُرانَهُ او یمجُسانَه" هر ذره ای با فطرتش متولد می شود الا اینکه پدر و مادر او یهودی یا مسیحی یا زرتشتی است.
اما شرایط خاص حاکم بر جامعه تحت تاثیر عوامل سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و … می تواند این فطرت سالم را دستخوش تغییر و تحول کند و یا سبب انحراف یا اضمحلال این فطرت سالم گردد.
"محبت" نیز از جمله عناصر وجودی انسان است که با او متولد می شود و تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی می گیرد. اگر این عوامل در جهت مثبت باشد، محبت ماندگار و پایدار می ماند در غیر اینصورت اثر وجودی خود را از دست می دهد.
خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی نقش موثری در شکل گیری محبت دارد. کودک در خانواده علاوه بر آداب معاشرت اخلاق، نزاکت، وفاق و همدلی، همیاری و دوستی، هنر مهرورزیدن و محبت به دیگران را نیز می آموزد. برای آموزش، محبت به کودکان یا ترغیب و تشویق آنان به مهرورزی، بهتر است به او فرصت دهیم تا محبت را به طور مستقیم و عملی بیاموزد. زیرا آموزشی که از راه غیرمستقیم و عملی صورت گیرد، بی شک پایدارترین، ماندگارترین و موثرترین نوع یادگیری است.
معلم و مدرسه نیز نقش موثری در شکل گیری محبت در کودکان، نوجوانان و جوانان ایفا می کنند. معلمان علاوه بر آموزش علوم و فنون و پرورش ذهن، به رشد و تعالی صفات و روحیات کودکان، نوجوانان و جوانان کمک می کنند تاثیر شخصیت معلم بر روی دانش آموزان قابل انکار نیست. او می تواند با اعمال، رفتار، سخنان و برخورد خود، محبت را در وجود دانش آموزان متجلی کند و تا همیشه این احساس مقدس را در آنان زنده نگه دارد.
با توجه به عوامل موثر در آموزش محبت، موانع متعددی در این زمینه دارد که به اختصار می توان به ذکر برخی از این موانع پرداخت:
1- عدم شناخت و مطالعه و دقت در زندگی بزرگان دین به خصوص انبیاء و اولیاء و ائمه ی معصومین(ع) که بهترین معلمان اخلاق بوده اند و مردم را به محبت سفارش کرده اند.
2- عدم آموزش صحیح "مهرورزی" در خانواده، مدرسه و اجتماع: کودکان، نوجوانان و جوانان هرگز محبت را به عنوان یک موضوع آموزشی نیاموخته اند و برخورداری از این رفتار پسندیده را ضروری تشخیص نداده اند.
3- احساسات و عواطف همواره در تکوین شخصیت افراد نقش موثری داشته است و مهربانی و احترام به شخصیت افراد به خصوص نسل جوان سبب ترغیب این قشر به ارزشها و باورهای مبتنی بر جامعه است، در حالی که قشر جوان و نوجوان ما بیشتر مورد حقارت قرار می گیرد تا احترام. به همین دلیل او بسیاری از رفتارهای خود از جمله محبت و مهرورزی را پنهان می کند تا مبادا مورد توبیخ و سرزنش قرار گیرد.
4- مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … از جمله عواملی است که متاسفانه سبب خمود و نگرانی در بین خانواده ها شده است. به همین دلیل معمولاً پدر و مادر خانواده که برای بهبود وضعیت اقتصادی تلاش مضاعف می کنند، با چهره ای خسته، غمگین و افسرده در خانواده ظاهر می شوند و فرصتی برای ابراز محبت ندارند که کودکان و نوجوانان بتوانند محبت را از آنان بیاموزند. فرزندان کمتر چهره ی شاداب و متبسم آنان را دیده اند و کمتر سخنان پرمهر آنان را شنیده اند.
5- سنت نسلهای گذشته ی ما مبتنی بر محبت و مهرورزی بوده است و این در آثار به جای مانده ی گذشتگان کاملاً مشهود است. اما فرزندان امروز این مرزوبوم دچار نوعی از خود بیگانگی شده اند و با آثار کهن پیشنیان قطع ارتباط کرده اند و هیچ تمایلی به مطالعه ی اینگونه آثار که سرشار از سفارش به محبت است ندارند.
6- نسل امروز ما تصور درستی از محبت و دوستی ندارد و این رفتارهای پسندیده را حاصل کسب منافع دیگران می بیند. او به محبت و دوستی دیگران اعتماد ندارد و پایان همه ی محبتها و دوستی را ناخوشایند می پندارد.

محبت نزد ادیان و فلاسفه
حدیث اسلامی:
هل الدین الاالحب. آیا دین غیر از محبت چیزی است؟
حافظ:
نهال دوستی بنشان که کام دل ببار آرد درخت دشمنی برکن که رنج ببشمار آرد
بودائیسم ـ دهاماپادا:
یک عقل صحیح و درست خدمتی را خواهد کرد که نه یک پدر و نه یک مادر و نه یک خویش می کند.
کنفوسیوس ـ آنالکتها:
یک جوان هنگامی که در خانه است باید نسبت به پدر و مادر و در خارج نسبت به بزرگتران با محبت و احترام باشد، بایستی مشتاق و درستکار باشد. بایستی محبت او نسبت به همه جوشان بوده و دوستی نیکو را در خود پرورش دهد.
دین کنفوسیوس:
لائوتان از کنفوسیون پرسید: منظور شما از نیکوکاری و درستی چیست؟ کنفوسیون گفت: "منظور این است که در عمیق ترین باطن قلب خود نسبت به همه چیز محبت روا داریم، همه مردمان را دوست بداریم و سخت از افکار خودخواهانه بپرهیزیم. این است ماهیت نیکوکاری و درستی" در جائیکه محبت باشد جدائی نیست.
دین تائو "کان ینگ بین":
با همه به مدارا و حسن سلوک و محبت رفتار کن.
کتاب امثال سلیمان نبی 15: خوان به قول درجائی که محبت باشد بهتر است از گاوپرواری که با آن عداوت باشد.
رساله اول یوحنای رسول باب چهارم:
ای حبییان یکدیگر را محبت بنمائیم زیرا که محبت از خداست و هر که محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد و کسی که محبت نمی نماید خدا را نمی شناسد زیرا خدا محبت است.
امانوئل کانت:
فرق است میان آن کسی که عملی از روی تمایل طبیعت انجام می دهد و آن که برای ادای تکلیف احترام به قانون می کند، اولی حظ نفس برده و دومی ادای وظیفه کرده است.
یوهان گتلیپ فیخته:
ظهور نیکی در اشخاص تجلی و نمایش ذات حق است و ذات حق منشاء درستی اخلاق و کردار است.
شوپنهاور:
شفقت بسیار خوب و بنیاد اخلاق می باشد، اما سعادت و آزادی تام در سلب کلی اراده و خواهش است.
اگوست کنت:
ترقی نوع انسان بسته به میزان غلبه جنبه انسانی بر جنبه حیوانی است. هنوز حس خودپرستی در مردم غالب است و مدار امر بر زدو خورد و جنگ و جدال است.
چارلز داروین:
بزرگترین کمال که موجودات جاندار در سیر تحولی و تکاملی به آن رسیده اند پدید آمدن عواطف و احساسات قلبی است که در انسان بوجود آمده است و انسان اگر می خواهد حیوان نباشد باید رحم و مروت و کرم و شجاعت و نوع پرستی و خیرخواهی را در خود بپرورد.

هربرت اسپنسر:
چون در تکامل زندگی باید کثرت به وحدت برسد مردم باید به معاشرت زندگی کنند و تا حدی دست از خودخواهی بردارند و رعایت حال دیگران را کنند. هر فردی باید خوشی دیگران را هم بخواهد.
فردریش نیچه:
خودپرستی حق است و شفقت ضعف نفس و عیب است. حالا که خوب یا بد بدنیا آمده ام باید از دنیا متمتع شوم هرچه بیشتر بهتر. برای حصول این امر اگر هم بی رحمی و مکر و فریب و جدال و جنگ لازم آید انجام می دهم. آنچه مزاحم و مخالف این فرض است اگر چه راستی و مهربانی و فضلیت و تقوی باشد بد است.
ارسطو:
خودخواهی از آن جهت بد است که غالب مردم برتری که برای خود نسبت به دیگران قائلند در تحصیل مال یا جاه یا لذتها است.
ولتر:
علم انسان را دانشمند می کند ولی آدم نمی کند.
برگرفته از کتاب خداشناسی نوشته آیت الله مصباح یزدی

دیدگاه های ریاست جمهوری
وظیفه شیعیان در معرفی اسلام ناب
امروز مسلمانان و به ویژه شیعیان علی ابن ابیطالب(ع) مسئولیت بزرگ و سنگینی بر عهده دارند. در صدر این مسئولیت…، "معرفی فرهنگ اسلام ناب است. مطمئن باشید بشریت امروز، تشنه فرهنگ اسلام ناب است. اگر می بینید در بعضی از نقاط عالم حرکتی اتفاق می افتد، به دلیل این است که اسلام ناب درست معرفی نمی شود. یادمان باشد آن حکومت جهانی مخصوص شیعیان نیست، متعلق به همه بشریت است، منتها طبیعی است که شیعیان زودتر به آن هدف می رسند و مسئولیت هدایت دیگران را برعهده دارند. چگونه می توانیم فرهنگ اسلام ناب را معرفی کنیم؟ من فکر می کنم بهترین راه معرفی اسلام ناب، عمل درست است: کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم. اما عمل درست شرایطی دارد. یکی از مهم ترین شروط عمل درست این است که از روی محبت باشد. فرهنگ اسلام ناب، فقط و فقط از مسیر محبت و عاطفه منتقل می شود. هرچقدر عاطفه و محبت بیشتر باشد، انتقال فرهنگ هم بیشتر خواهد بود. تنها مکتبی که مطلقاً با زور پیشرفت نمی کند، مکتب اسلام است. برای اینکه با قلب، روح و فطرت انسانها سرو کار دارد. از دیگر شرایط، خدمت کردن است. خدمت کردن جزو آرمانهای انبیا و ائمه علیهم السلام است. ما شنیده ایم که بعضی از امامان ما طراحی و فرصت سازی می کردند تا بتوانند به مردن خدمتم کنند. من فکر می کنم یکی از بهترین راه های معرفی اسلام ناب، دوست داشتن، مهر ورزیدن و خدمت کردن به خلق خداست در خدمت هم نباید بین مردم مرزبندی کنیم، چون وقتی اسلام می آید، متعلق به همه است. راه معرفی اسلام هم نباید حد و مرزی بشناسد. من فکر می کنم شیعیان در هر جای عالم که هستند می توانند با عمل درست، محبتم و خدمت، اسلام اهل بیت علیهم السلام و اسلام ناب را معرفی کنند… "[سخنرانی در دیدار با جمعیت محسنیه و گروهی از شیعیان دمشق 30/10/1384]
اسلام، بنیان فرهنگ و تفکر ملت ایران و تلاش برای پررنگ کردن نقش دین در زندگی فردی و جمعی کشور ما کشوری اسلامی است. همه تلاشها و خدمتها در نهایت باید به تعالی و کمال انسانی منجر شود. اسلام بنیان …" فرهنگ و تفکر ملت ایران است. هویت و فرهنگ ما مبتنی بر دین است. اگر دین تضعیف شود، فرهنگ ما و مظاهر ارزشمند آن از ادبیات و شعر، هنر و عرفان، ایثار و جهاد و عشق و محبت نیز تضعیف می شود. در سالها و دهه های اخیر تلاش فراوانی شد که نقش دین در زندگی فردی و جمعی به ویژه در سیاست و حکومت کمرنگ شود. آیا علت آن جز این است که اگر دین ضعیف شود، هدایت ما تضیف می شود و اگر هویت آسیب دید، آن گاه می توانند همه چیز ما را بگیرند و هرچه خود خواستند به ما بدهند و حتی سلیقه و منش و فرهنگ را به ما تحمیل کنند …"
[سخنرانی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری ـ 15/5/1384]
موانع مهرورزی در جهان
آیین مذهبی، منش ملی، آداب اخلاقی و باورهای فرهنگی به ما آموخته است که همه ی انسانها با فطرت پاک الهی متولد می شوند: "کُلُّ مولود یولدُ علی الفطرهٍ الاّ اَنْ اَبَواهُ یهودانَهُ او یَنْصُرانَهُ او یمجُسانَه" هر ذره ای با فطرتش متولد می شود الا اینکه پدر و مادر او یهودی یا مسیحی یا زرتشتی است.
اما شرایط خاص حاکم بر جامعه تحت تاثیر عوامل سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و … می تواند این فطرت سالم را دستخوش تغییر و تحول کند و یا سبب انحراف یا اضمحلال این فطرت سالم گردد.
"محبت" نیز از جمله عناصر وجودی انسان است که با او متولد می شود و تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی می گیرد. اگر این عوامل در جهت مثبت باشد، محبت ماندگار و پایدار می ماند در غیر اینصورت اثر وجودی خود را از دست می دهد.
خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی نقش موثری در شکل گیری محبت دارد. کودک در خانواده علاوه بر آداب معاشرت اخلاق، نزاکت، وفاق و همدلی، همیاری و دوستی، هنر مهرورزیدن و محبت به دیگران را نیز می آموزد. برای آموزش، محبت به کودکان یا ترغیب و تشویق آنان به مهرورزی، بهتر است به او فرصت دهیم تا محبت را به طور مستقیم و عملی بیاموزد. زیرا آموزشی که از راه غیرمستقیم و عملی صورت گیرد، بی شک پایدارترین، ماندگارترین و موثرترین نوع یادگیری است.
معلم و مدرسه نیز نقش موثری در شکل گیری محبت در کودکان، نوجوانان و جوانان ایفا می کنند. معلمان علاوه بر آموزش علوم و فنون و پرورش ذهن، به رشد و تعالی صفات و روحیات کودکان، نوجوانان و جوانان کمک می کنند تاثیر شخصیت معلم بر روی دانش آموزان قابل انکار نیست. او می تواند با اعمال، رفتار، سخنان و برخورد خود، محبت را در وجود دانش آموزان متجلی کند و تا همیشه این احساس مقدس را در آنان زنده نگه دارد.
با توجه به عوامل موثر در آموزش محبت، موانع متعددی در این زمینه دارد که به اختصار می توان به ذکر برخی از این موانع پرداخت:
1- عدم شناخت و مطالعه و دقت در زندگی بزرگان دین به خصوص انبیاء و اولیاء و ائمه ی معصومین(ع) که بهترین معلمان اخلاق بوده اند و مردم را به محبت سفارش کرده اند.
2- عدم آموزش صحیح "مهرورزی" در خانواده، مدرسه و اجتماع: کودکان، نوجوانان و جوانان هرگز محبت را به عنوان یک موضوع آموزشی نیاموخته اند و برخورداری از این رفتار پسندیده را ضروری تشخیص نداده اند.
3- احساسات و عواطف همواره در تکوین شخصیت افراد نقش موثری داشته است و مهربانی و احترام به شخصیت افراد به خصوص نسل جوان سبب ترغیب این قشر به ارزشها و باورهای مبتنی بر جامعه است، در حالی که قشر جوان و نوجوان ما بیشتر مورد حقارت قرار می گیرد تا احترام. به همین دلیل او بسیاری از رفتارهای خود از جمله محبت و مهرورزی را پنهان می کند تا مبادا مورد توبیخ و سرزنش قرار گیرد.
4- مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … از جمله عواملی است که متاسفانه سبب خمود و نگرانی در بین خانواده ها شده است. به همین دلیل معمولاً پدر و مادر خانواده که برای بهبود وضعیت اقتصادی تلاش مضاعف می کنند، با چهره ای خسته، غمگین و افسرده در خانواده ظاهر می شوند و فرصتی برای ابراز محبت ندارند که کودکان و نوجوانان بتوانند محبت را از آنان بیاموزند. فرزندان کمتر چهره ی شاداب و متبسم آنان را دیده اند و کمتر سخنان پرمهر آنان را شنیده اند.
5- سنت نسلهای گذشته ی ما مبتنی بر محبت و مهرورزی بوده است و این در آثار به جای مانده ی گذشتگان کاملاً مشهود است. اما فرزندان امروز این مرزوبوم دچار نوعی از خود بیگانگی شده اند و با آثار کهن پیشنیان قطع ارتباط کرده اند و هیچ تمایلی به مطالعه ی اینگونه آثار که سرشار از سفارش به محبت است ندارند.
6- نسل امروز ما تصور درستی از محبت و دوستی ندارد و این رفتارهای پسندیده را حاصل کسب منافع دیگران می بیند. او به محبت و دوستی دیگران اعتماد ندارد و پایان همه ی محبتها و دوستی را ناخوشایند می پندارد.

نتیجه گیری :
دین زیبا و کامل اسلام، دین محبت و مهرورزی است، اما در این مورد نیز مانند تمام موارد دیگر اعتدال را رعایت می کند تا باعث ایجاد گناه و اختلال در زندگی انسانها نشود. انسان یک بذر است. بذری با نیروی نهان و عظیم که هیچ چیز آن آشکار نشده. بذر ممکن است بمیرد یا به درخت تبدیل شود. بذر با نور به درخت تبدیل می شود و انسانها با محبت. اما اسلام تاکید کرده که حتی در مهرورزی هم اعتدال رعایت شود.

پیشنهاد:
موضوع تحقیق، موضوع جالبی بود و برای هر نوجوان لازم است تا کمی مطالعه پیرامون این موشوع داشته باشد، اما متاسفانه موضوع محدودی است و با توجه به اینکه منابع خیلی کمی در دسترس دانش آموزان است باید وقت بیشتری به این کار اختصاص یابد تا با تمرکز بیشتری انجام شود. همچنین با شرایط دشوار فراهم شده بهتر است که دبیران محترم کمی از شدت سختگیری بکاهند. ضمن اینکه هدف از آنجا تحقیق باید یادگیری مطلب باشد.

بیان مشکلات :
هر شخصی برای انجام هر کاری باید بهای آن را بپردزد و مشکلاتی را تحمل کند تا به هدف خود برسد. مشکلاتی که من برای انجام این پژوهش تحمل کردم عبارتنداز: محدودیت موضوع، کمبود وقت و زمان نامناسب برای انجام کار که باید سختی های فیزیکی و روحی را تحمل می کردم تا به دروس دیگرم لطمه وارد نشود.

منـابع:
1- سایت اینترنتی www.google.com
2- کتاب آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن (جلد دوم) ـ نویسندگان: محمد بهشتی و مهدی ابوجعفری و علی نقی فقیهی.
1- برگرفته از کتاب آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن جلد دوم نویسندگان محمد بهشتی و مهدی ابوجعفری و علی نقی فقیهی زیر نظر حجه الاسلام علیرضا اعرافی پژوهشکده حوزه و دانشگاه
1- (وسائل الشیعه، ج 20، ص 14)
1- با واژه هایی مانند : محبت، احیانا، مودت و….
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : حجم فایل:156 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود