تارا فایل

تقسیم بندی موجودات بر اساس تکامل


تقسیم بندی موجودات از نظر کمالات وجودی
وقتی موجوداتِ مشهود خود را در جهان با دقت می نگریم، بخوبی درمی یابیم که آنها از نظر کمالات وجودی (آثار و منشا آثار نوین) برابر نیستند و آثار وجودی بعضی بر آثار وجودی بعضی دیگر برتر و بیشتر است.
موجوداتی را که در اطراف خود می بینیم از این نظر به چهار دسته تقسیم می شوند:

-1 جمادات یا موجودات بی جان مانند انواع سنگها، گازها و مایعات که دارای آثار وجودی خاصی هستند و به بعضی از آنها اشاره می کنیم: جمادات حجم دارند یعنی فضا اشغال می کنند، وزن دارند، رنگ دارند، بو دارند، خواص عنصری مختلفی دارند و…
-2 نباتات یا گیاهان که دارای کمالات و آثار وجودی بیشتری نسبت به جمادات می باشند یعنی علاوه بر اینکه آثار وجودی جمادات را دارند، دارای آثار وجودی مخصوصی هستند که جمادات فاقد آنها می باشند. از قبیل: نباتات رشد و نمو دارند، تغذیه می کنند، تولیدمثل می کنند، تا اندازه ای دارای حس و حرکت هستند و از وضعیت ضعف اندام به قدرت بدنی زیاد می رسند. ناگفته نماند که نباتات علاوه بر این آثار ویژه، در بعضی آثار جمادی مثل رنگ پذیری و داشتن بو، از جمادات قابلیت بیشتری نشان می دهند و تنو ع رنگها و بوها در گلها و میوه ها دیده می شود. بنابراین گیاهان از نظر کمال وجودی برتر از جمادات هستند.

-3 حیوانات که دارای کمالات و آثار وجودی بیشتری نسبت به گیاهان و جمادات می باشند و علاوه بر آثار وجودی جمادات و گیاهان، دارای وجودی مخصوص هستند که دو قسم قبلی فاقد آنند. از قبیل اینکه حیوانات شعور و اراده دارند، کار و تلاش می کنند، همسرگزینی و مسکن گزینی دارند، دارای شهوت جنسی و غضب هستند، در بعضی از انواع آنها زندگی اجتماعی وجود دارد، در زندگی اجتماعی دارای تقسیم بندی و مراتب شغلی، تفریح و اجتماعی مختلف هستند. به عبارت دیگر رتبه و مقام و پَستی و برتری شغلی در بین آنها وجود دارد. از حریم خود و خانواده خود در برابر خطرات و دشمنان، محافظت می کنند. از حریم همنوع و حتی گاهی غیرهمنوع در برابر خطرات و دشمنان دفاع می کنند. در بین حیوانات همنوع و گاهی غیرهمنوع جهت گذراندن زندگی، تعاون، همکاری و خدمات متقابل و مسالمت آمیز دیده می شود. تا اندازه ای قابل تربیت هستند یعنی تربیت محدود می پذیرند. دارای احساسات و عواطفند. در آنها صفات روحی خوب و مثبتی که ما در زندگی از آنها به اخلاق تعبیر می کنیم در انواع مختلفشان دیده می شود؛ صفاتی از قبیل وفاداری، امانتداری، خدمت به همنوع، نجابت و…

-4 انسان. انسان از آن جهت که انسان است و اشرف مخلوقات می باشد، نه جماد است، نه نبات است و نه حیوان. این بدان معنا نیست که فاقد کمالات و آثار وجودی جمادات، نباتات و حیوانات است، بلکه به معنای این است که آنچه مایه انسانیت انسان و شرافت او بر سایر موجودات است امری غیر از کمالات وجودی سه قسم گذشته است. چرا که انسان در آن آثار وجودی با سه قسم دیگر مشترک است و فضیلتی در آنها ندارد. فضیلت و شرافت یعنی برتری، و برتری یعنی داشتن چیزی که در دست دیگران نباشد. بنابراین نمی توان فضیلت و برتری
انسان بر سایر موجودات مشهودمان را به داشتن کمالات جمادی، گیاهی و حیوانی بدانیم. هرچند انسان در ظهور آن کمالات از خود قابلیت بیشتری نشان دهد، زیرا قابلیت بیشتر داشتن در یک کمال، آن کمال را از حقیقت و مرتبه خود خارج نمی کند. به عنوان مثال اگر انسان در غضب و یا شهوت جنسی قابلیت بیشتری نسبت به حیوانات از خود نشان داد هرگز غضب و شهوت از مرتبه کمالات حیوانی فراتر نمی روند و به مرتبه یک کمال انسانی نمی رسند. به عبارت دیگر انسان فقط توانسته یک کمال حیوانی را بیشتر از خود حیوانات نشان دهد، نه اینکه شهوت و غضب کمال انسانی شده باشند. در این صورت می گوییم انسان یک حیوان قویتر است. همچنین وقتی که انسان دارای قدرت بدنی زیادی می شود می گوییم او یک گیاه قویتر شده نه یک انسان بهتر. به عبارت دیگر همان طور که گفتیم قدرت بدنی یک کمال گیاهی است نه یک کمال انسانی؛ یعنی اگر انسانی از نظر قدرت بدنی قویتر از دیگران بود، او فقط در یک صفت گیاهی قویتر است نه اینکه انسان بهتری است و در انسانیت بالاتر است. همچنین است وقتی انسان لباسی زیبا و رنگارنگ و فاخر بر تن می کند، می گوییم او یک کمال گیاهی را به استخدام درآورده و مورد استفاده قرار داده است نه اینکه او با پوشیدن لباسی زیباتر و با جنسی بهتر و یا برخورداری از قیافه و صورتی زیباتر، در انسانیت و شرافت از دیگران پیشی گرفته باشد.چرا که برتری حقیقی انسان به برتری در حقیقت انسانیت و آن آثار و کمالاتی است که ویژه اوست و در حیوانات و گیاهان و جمادات یافت نمی شود، که اگر در آنها یافت شود آن کمالات دیگر کمال ویژه انسانی محسوب نمی شوند بلکه جزء کمالات مشترکند.اگر قایل به برتری انسان نسبت به سایر موجودات باشیم و او را اشرف مخلوقات بدانیم که چنین نیز هست، بدین معناست که در انسان کمال یا کمالاتی وجود دارد که در سایر موجودات قبلی نیست والا برتری و شرافت او معنا نداشت.
با توجه به مطالب گذشته به این نتیجه می رسیم که انسان جماد، گیاه و حیوان نیست. بنابراین اگر آثار و کمالاتی که در حد کمالات این سه قسم هستند از خود نشان داد در مرتبه همانهاست و هیچ فضیلتی از نظر انسانی بر سایر انسانها ندارد. مثلاً از آن جهت که شهوت جنسی دارد و تمایل به جنس مخالف پیدا می کند و همسرگزینی می کند، یک حیوان است و نیز از آن جهت که کار و تلاش می کند، مسکن گزینی دارد، زندگی و مشارکت اجتماعی دارد، در سلسله مراتب اجتماعی بالا می رود، به همنوع خود کمک و خدمت می کند و دارای بعضی از صفات اخلاقی نیکو و پسندیده است، یک حیوان خوب است، چراکه همه اینها در حیوانات نیز یافت می شود. همچنین وقتی که رشد می کند و قدرت بدنی فوق العاده ای (مثلاً در اثر ورزش) پیدا می کند و یا دارای صورتی زیبا می شود و زیباییها را به استخدام درمی آورد، یک گیاه خوب است، چراکه همه اینها در گیاهان نیز یافت می شود.

* انسان چیست؟
منظور از مختــصات انسان یعنی چیزهایی که فقط در انسان وجود دارد و جماد و گیاه و حیوان را به کمالات ویــژه راهی نیست. انسان دارای نیروی عقل و فکر است که با آن حقایق وجود را می شناسد و پیشرفتهای مادی و معنوی تحصیل می کند.انسان موجودی آزاد و مختــار است که می تواند با آزادی و اختیار، مسیر و هدف خود را انتخاب کند و به سوی آن حرکت نماید.انسان با برخورداری از روح یــــا نــــــفحه الهی، قدرت علمی نـــــامحدود و نیز قدرت تربــــیــت پذیری نامحدود دارد، تا جایی که می تواند اسمــــا و صفات خداونــــد را در خود ایـــــجاد و مستقر کند و مراتب کمال و تــــقرب به خدا را یکی پـــس از دیــــگری طـــی کنـــد و آینه و مظهر کامل صفـــات خداونـــد شود. ایــــن همان مقام خلیـــــفه اللهی است که انسان برای وصول به آن خلق شده است.

* ابعاد وجودی انسان
انسان یک مرکب دوبعدی است که یک بعد او مادی و بعد دیگرش غیرمادی است:
"اذ قال ربـــک للملائکه انی خالق بشرا من طین فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین." یعنی (و هنــگامی که خداوند به فرشتگان گفت که من بشر را از گِل می آفرینم، پس آنـــگاه که او را بــــه خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او دمیدم به او سجده کنید).
1) بــــعد مادی انــــسان منشا طبیعت و تمایلات حیوانی اوست و بعد الهی او منشا فطرت و تمایلات فوق حیوانی اوست. همین بعد است که به انسان مقامی می دهد که فرشتگان به خاطر آن مقام مامور به سجده بر انسان می شوند
همان طور که در آیه 72 از سوره مبـارکه "ص" خواندیم خداوند در جریان تکمیل آخرین مرحله از مراحل وجودی انـسان فرمود: "نفخت فیه من روحی." یعنی (از روح خودم در او دمیدم). روح انـــسان را بـــه خودش نـسبت می دهد و این نسبت، شدت اتصال و ارتباط انسان با خداوند و نیز شرافت انــسان را می رساند. و نیز در ادامه بیان همین جریان خطاب به ملایکه فرمود: "فقعواله ساجدین." یعنی (همگی برایش سجده کنید). همه ملایــکه بدون استثنا به او سجده کردند و ابلیس که در بین ملایکه بود(2) به او سجده نــکرد و خداوند از ابلیس درباره علت عدم سجده اش به آدم چنین سو ال می نماید: "قـــال یـا ابلیس ما منعک اَن تسجد لما خلقت بیدی." (ای ابلیس چه چیز تو را منع کرد از ایـــنکه به چیزی که با دستهای خودم آن را آفریدم سجده کنی).(3) کلمه با "دستـان خود آن را خلق کردم" حکایت از اهمیت انسان و خلقت او می کند. مرحوم علامه طبــاطبایی در این باره می فرماید: اینکه در این آیه
خلقت بشر را بـه دست خود نـــسبـــت داده و فرموده "چه مانعت شد از اینکه برای چیزی سجده کنـی که من آن را با دستهای خود آفریدم، به این منظور بوده که برای آن شرافتی اثبـات نموده، بفرماید: هرچیز را به خاطر چیز دیگر آفریدم، ولی آدم را به خاطر خودم. همچنــان که جمله "و نــفخت فیه من روحی" (از روح خودم در او دمیدم) نیز این اختـصاص را می رساند. اگــر کلمه "ید" را تـثـنـیـه آورد و فرمود: "یدی" (دو دستم) بـــا ایــنـــکه می توانست مفرد بیاورد برای این است که به کنایه بفهماند: در خلقت او اهتــمام تـــام داشتم؛ چون ما انسانها هم در عملی هر دو دست خود را به کار می بندیم که نسبت به آن اهتمام بیشتری داشته باشیم.
خداونــد دمیده شدن روح خود در انسان را که همان دمیده شدن روح انسانی است، مرحله ای جدیـــد در تـــکامل خلقت او معرفی می کنـــد و به خاطراین خلقت جدید و به وجود آمدن انسان به خود تــبـریک گفته و خود را "احسن الخالقین" می نامد.ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقــه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر فتبــارک ا احسن الخــالقین." یعنی (انسان را به صورت نطفه ای گردانیده و در جای استـــوار (رحم مادر) قرار دادیـــم. آنــگاه نطفه را علقه (خون بسته) و علقه را گوشت پاره و بــاز آن گوشت را استـــخوان و سپس بر استخوانها گوشت پوشانیدیم. پس از آن او را بــا خلقتی دیگر انشا نمودیم پس آفرین بر خداوندکه بهترین آفریننده هاست).(5) همان طور که دیـــدیـم نطفه انسان پس از طی چندین مرحله به موجود جـــدیـــدی تبدیل می گردد. زیــرا در مورد آخرین مرحله از کلمه "انشا" استفاده کرد. انــشا بــرخلاف خلـــق یـــعنی ایـجاد جدید و بی سابقه. خداوند به خاطر خلق آن مراحلی که انـــسان در داشتن آنها با حیوانات شریک است به خود تبریک نمی گوید. بلکه هنگامی بـــه خود تــبـریک گفته و خود را "احسن الخالقین" می نامد که روح انسانی به جسم انسان تـــعلق می یابد. پس اگر خداوند با خلق انسان بهترین خلق کننده هاست، انسان نیز بهترین مخلوق است. ایـــن بــهترین بودن انسان نسبت به سایر مخلوقات قطعا به خاطر جنبه ای است که حیوانات فاقد آن هستند. اگر جنبه های ظاهری و بدنی بــــرای انـــسان کمال بود، خداوند بـــه خاطر آنها به خود تبریک نمی گفت چرا که حیــوانــــات نیز نه تنها دارای این جنبه ها هستند، بلکه در قوای بدنی از انسان بسیار قویترند.
بنابراین انسان دارای بعدی حیوانـی است که در آن بعد با حیوانات مشترک است و آثار و کمالات حیوانات و به طریـــق اولی گیـــاهان و جمادات را از خـــــود نشان می دهد. و نیز دارای بعدی فوق حیوانی یا انسانی است که انسانیت اووکمــــــالات ویژه اش به این بعد بستگی دارد.
فعالیت این بعد و غلبه آن بر جنبه حیوانی در زندگی بشر است که به او بر سایــــر موجودات برتری و شرافت داده است.به بعد حیوانی انــــسان، طبــیعت و به بعد فوق حیوانی او فطرت گویند. بین این دو نیرو در انسان بر سر حاکمیــت بر وجود او نزاع و کشمکش دایمی وجود دارد که نتیجه این نزاع هرچه باشد، شخصیــــت و سرنـوشت انسان را تعیین می کند؛ یعنی اگر طبیعت بـر وجود انــــسان حاکم شود، انــسان فقط به سوی ارزشهای حیوانی و گیاهی متـــمایل می شود و چیزی جز آنها را نمی طلبد و درنتیجه فقط حیات حیوانی خواهد داشت. اگر فطرت بـر وجود او حاکم شود ارزشهای فوق حیوانی را می طلبد و بهره برداری او از کمالات حیــــوانی همسو بــا فطرتـش می شود و طبیعت او در استخدام فطرتش قرار می گیرد. فقط در ایــن صورت است که حیات انسانی خواهد داشت و برتر و اشرف از سایر موجودات است. در حیـــات انــسانی، انسان هم از کمالات گیاهی استفاده می کند و هم از کمالات حیوانی؛ یعنی او نـــیز مانند دیگران که زنده به حیات انسانی نیستند، اهل زندگی و مشارکت اجتماعی است، همسرگزیـــنی و مسکن گزینـــی می کند، کـــار و تـــلاش می کند، در سلسله مـراتب اجتماعی شرکت و دخالت می کند، از زیباییها استفاده می کند و از لذتـهای طبیعی و
خدادادی بهره می برد و… ولی هیچ یک از این ها ارزش نــــهایی حاکم بر وجود او نیستند، بلکه وسیــــله ای در استــــخدام و اختـــیـــار فطرت و شکوفایی و رشد بعد فوق حیوانی او هستند
* کرامت و برتری انسان نسبت به موجودات عالم
" لقد کرمنا بنی آدم و حملنـــاهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً." یعنی (ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیـم – و جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنـــــها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیــدیـــم).(6) مرحوم علامه طباطبایی درباره کرامت و برتری انسان چنین می فرماید:
"مقصود از تکریم، اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصومت است که در دیگران نباشد، و با همین خصوصیـــت است که معنــای "تکریم" با "تفضیل" فرق پیدا می کند، چون تکریم معنایی است نفسی و در تــکریم کاری به غیر نیست، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافــتی و کرامتی بشود، به خلاف تفضیل که منظور از آن ایــن است که شخص مورد تــفــضیل از دیگران برتری یابد، درحالی که او با دیگران در اصل آن عطیه شرکت دارد.حال که معنای تکریم و فرق آن با تـــفضیل روشن شد ایــــنک می گویـــیـــم: انسان در میان سایــــر موجـودات عالم خصوصیـــتــی دارد که در دیــگران نیست، و آن داشتن نعمت عقل است و معنای تفضیـل انـــــــسان با سایــــر موجودات این است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم انـــسان بــر دیگران برتری داشته و هر کمالی که در سایر موجودات هست حد اعلای آن در انسان وجود دارد.
و خلاصه اینکه بنی آدم در میــــان سایر موجودات عالم، از یک ویژگی و خصیصه ای برخوردار گردیده و بـــــه خاطر همان خصیـــصه است که از دیــگر موجودات جهان امتیاز یافته و آن عقلی است که بـــه وسیـله آن حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمیز می دهد… تفضیل و تکریم ناظر به یک دسته از موهبتهای الهی است که به انسان داده شد،تکریمش به دادن عقل است که به هیچ موجودی دیگر داده نشده،و انسان به وسیله آن خیر را از شر و نـافع را از مضر و نیک را از بد تـــمیز می دهد، موهبتهای دیگری از قبــیـل تسلط بر سایــــر موجودات و استخدام و تسخیر آنها برای رسیدن به هدفها از قبیل نطق و خط و امثال آن نیز زمانی محقق می شود که عقل باشد.و اما تفضیل انــسان بر سایـــر موجودات بـــه ایـــــن است که آنــچه را به آنها داده از هریک سهم بیشتری به انسان داده است، اگر حیــــــوان غذا می خورد خوراک ساده ای از گوشت و یا میوه و یا گیــــاهان و یـــا غیـر آن دارد، ولی انسان که در این جهت با حیوان شریــــک است ایـــن اضافه را دارد که همان مواد غذایــــــی را گرفته و انواع طعامهای پخته و خام برای خود ابـــتــــکار می کند، طعامهای گوناگون و فنون مختلف و لذیذ که نمی توان به شماره اش آورده بـرای خود اختراع می نماید و همچنین آشامیدنی و پوشیـــــدنی و اطفا غریزه جنــــسی و طریــــقه مسکن گزیدن و رفتار اجتماعی در حیوانات و انسان بدین قیاس است.

* عوامل بهداشت روان در قرآن و سنّت
1- اسلام
در کلمات اولیاى دین، اسلام مایه آرامش و امنیت و وسیله‏اى براى سلامت روان معرفى شده است. على )ع( 1در این خصوص فرمود: " الحَمدُللهِ الذى شَرَعَ الاسلام فَسَهَّلَ شَرایِعَهُ وَاَعَزَّ ارکانهُ عَلى مَنَ غالَبَهُ فَجَعَلَهُ اَمْناًلمن عَلَقَهُ و سَلْماً لِمَن دخله وَ بُرْهاناً لِمَنْ تکلَّم بِهِ…؛ سپاس خدایى را که راه اسلام را گشود و راه‏هاى فراگرفتن و عمل کردن به احکام و دستورات آن را براى آنان که خواهانند، آسان گردانید. ارکانش را در برابر آنان که به ستیزه برمى‏خیزند، استوار نمود، و آن را براى کسانى که دست به دامنش مى‏زنند پناهگاه امنى قرار داد و براى آن‏ها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت ساخت و براى آنان که از منطقش پیروى کنند، دلیل و برهان قرار داد!" )
آن حضرت در کلام دیگر فرمود:2 " … ان اللهَ تَعالى خَصَّکُم بالاسلام، واستخلَصَکُم لَهُ و ذالک لانَّهُ اِسمُ سَلامَهٍ و جِماعُ کَرامَهٍ … ؛خداوند اسلام را مخصوص شما قرار داد و شما را براى آن برگزید و این به خاطر آن است که اسلام از سلامت گرفته شده و کانون بزرگوارى است،…" )

2- ایمان به خدا
ایمان به خدا از بهترین سرمایه‏هاى انسانى است که اگر در زندگى انسان‏ها تحقق داشته باشد، منشا برکات بسیار و اگر کسى اهل ایمان نباشد، دائم در زیان به سر مى‏برد:
"3والعَصرِ اِنَّ الانسانَ لفى خُسرٍ الّا الذین آمنوا و عَملوالصالِحاتِ…؛ قسم به عصر که انسان‏ها همه در زیانند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند…" )
ایمان، علم همراه با اعتقاد توام با سکون و اطمینان است و طمانینه و آرامش جزء لوازم لاینفک ایمان است. ایمان به خدا داراى نتایج و آثارى است که به یک معنا قابل تقسیم به شناختى و رفتارى است؛ یعنى برخى از آثار آن در عقیده و بعضى دیگر در رفتار شخص مومن ظاهر مى‏گردد و در مجموع از او یک انسان قوى، قدرتمند، داراى سکینه و آرامش و بدون دلهره و اضطراب مى‏سازد.
نتایج و آثار شناختى ایمان به خدا
براى ایمان به خدا در قرآن کریم نتایج و آثار شناختى بسیارى مشاهده مى‏شود که برخى از آن‏ها عبارتند از:
الف(4 مومنان، دائم خود را زیر چتر حمایت خدا و در سایه عنایت او مى‏بینند ؛ زیرا جز خدا ولى و حامى دیگر نمى‏شناسند و تنها خدا را سرپرست و مولاى خود مى‏دانند: "وَاعتَصِموا بالله هُوَ مَولاکُم فَنِعْمَ الْمَولى وَنِعمَ النَّصْرُ؛ به خدا تمسک جویید که او مولا و سرپرست شماست.چه مولاى خوب و چه یاور شایسته‏اى است!" )آل عمران،
ب( 5مومنان، خود را در هر کار و در هر حالتى نیازمند به خدا مى‏بینند و او را قادر و بى‏نیاز مطلق مى‏دانند: "یا اَیُّها الناسُ اَنتُمُ الفقراءُ الى اللهِ و اللهُ هو الغنیَّ الحَمیدَ ؛ اى مردم! شما )همگى( نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى‏نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است" )
ج( 6مومنان تنها از خدا مى‏ترسند و از غیر خدا ترسى ندارند و از احدى واهمه ندارند. "… وَیَخْشَوْنَهُ وَلایَخْشَوْنَ اَحَدً الَّا اللّه وَ کَفى بِاللهِ حَسْیباً؛ تنها از او مى‏ترسند و از هیچ کس بیم ندارند و همین بس که خدا حسابگر ]و پاداش دهنده اعمال آن‏ها[ است" )
د( 7مومنان بر اثر نورى که دارند داراى تشخیص صحیح هستند و حق را از باطل و راه را از چاه تشخیص مى‏دهند. بین آن‏ها و دیگران که در ظلمت به سر مى‏برند فرقى آشکار است و آن‏ها به خاطر درک صحیح خود بر اثر روشن بودن همه راه‏ها براى آن‏ها هیچ‏گاه اضطراب و دلهره ندارند: "اَوَ مَنْ کانَ مَیتاً فَاحْیَیْناهُ و جَعْلنا لَه نوراً یَمشى به فِى الناس کَمَنْ مثله فى الظلمات لیس بخارج منها …؛ آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمت‏ها باشد و از آن خارج نگردد؟!" )
ه(8 مومنان نه براى چیزى که از دست دادند افسوس مى‏خورند و نه به متاع دنیا که گیرشان مى‏آید خوشحالند، و نه نگران آینده. این سه حالت براى دیگران دائم باعث اضطراب، دلهره و وحشت است: "لکیلا تَاسَواْعَلى مافاتکم و لاتَفْرحُوا بِما آتاکم واللّه لایحبُّ کل مختال فخور؛ این به خاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تاسف نخورید و به آنچه به شما داده است، دلبسته و شادمان نباشید، و خداوند هیچ متکبر فخرفروشى را دوست ندارد"
و( 9ایمان مومنان به خاطر نزول سکینه و آرامش بر دل‏هاى آن‏ها دائم رو به افزایش است. هرگونه شک و تردید و وحشت از آن‏ها زایل مى‏گردد؛ لذا در طوفان حوادث ثابت قدم مى‏مانند: "هو الذى انزل السکینه فى قلوب المومنین لیزداد وا ایمانا مع ایمانهم…؛ او کسى است که سکینه و آرامش را در دل‏هاى مومنان نازل کرده تا ایمانى بر ایمانشان افزوده گردد…" )
این آرامش ممکن است جنبه عقیدتى داشته باشد و تزلزل اعتقاد را برطرف سازد، یا جنبه عملى، به گونه‏اى که ثبات قدم و مقاومت و شکیبایى به انسان بخشد. بالاخره مومن، هرگز در برابر حوادث سخت، سست و لرزان نمى‏شود و اندوهى به خود راه نمى‏دهد، و همواره خود را برتر از دشمن مى‏بیند و به آیه "ولاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین" )آل عمران، 139) پایبند است، این در حالى است که اضطراب حاکم بر افراد بى‏ایمان از خلال گفتار و رفتارشان، مخصوصا به هنگام وزش طوفان حوادث کاملا محسوس است.

-3 نتایج و آثار رفتارى ایمان به خدا
معتقدان به خدا در رفتارشان نیز با دیگران فرق اساسى دارند که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:
الف(10 ترس در وجودشان نیست و به خود خوفى راه نمى‏دهند: "الا ان اولیاء اللّه لاخوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باشید اولیاى الهى نه ترسى دارند و نه غمگین مى‏شوند" ) . کسى که خلاف ندارد و خدا را نیز عادل مى‏داند به طورى که کسى را بى‏گناه عذاب نمى‏کند، و در زیر چتر حمایت خداى قادر مهربان است، وجهى ندارد که بترسد یا غمگین باشد. بلى ترس و غم نصیب متخلفان و متمردان از دستورات خدا و بالاخره بهره دشمنان خداست.
ب) پایبند به تعهدات خود مى‏باشند.
ج) در روابط فردى و اجتماعى قابل اعتمادند.
د)از رفتارهاى ناهنجار جنسى اجتناب مى‏کنند و عفیف و پاکدامن هستند.
ه) به فرائض دینى و دستورات الهى پایبندند.
و) 11به خاطر اعمال و رفتار درست خود اهل نجات و بهشتند: "قَداَفلَحَ المومنون، الذینهم فى صلوتهم خاشعون، والذینهم عن اللّغو معرضون، والذینهم للّزکات فاعلون، والذینهم لفروجهم حافظون … والذینهم لاماناتهم و عهدهم راعون، والذینهم على صلواتهم یحافظون، اولئک هم الوارثون، الذین یرثون الفردوس و هم فیها خالدون ؛ مومنان رستگار شدند. آن‏ها که در نمازشان خشوع دارند،و آن‏ها که از لغو و بیهودگى روى گردانند، و آن‏ها که زکات مى‏پردازند، و آن‏ها که دامان خود را ]از آلوده شدن به بى‏عفتى[ حفظ مى‏کنند؛ … و آن‏ها که امانت‏ها و عهد خود را رعایت مى‏کنند؛ و آن‏ها که بر نمازهایشان مواظبت مى‏نمایند. آن‏ها وارثانند؛ ]وارثانى که[ بهشت برین را ارث مى‏برند، و جاودانه در آن خواهند ماند" )
ز( در برابر حوادث تسلیم نیستند و با تکیه بر قدرت لایزال الهى با آن‏ها مقابله مى‏کنند.
ح(12 احساس کهترى و خود کم‏بینى و حقارت در برابر دیگران ندارند: " و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین؛ و سست نشوید؛ و غمگین نگردید؛ و شما برترید اگر ایمان داشته باشید" ) 3- انجام دادن عمل صالح
هرجا سخن از ایمان است بلافاصله عمل صالح نیز مطرح مى‏شود. گویى این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و اساساً مومنان با اعمال شایسته خود شناخته مى‏شوند. طبق بیان قرآن کریم نتیجه عمل صالح )هرگونه رفتار سالم از روى عدل و انصاف(13 در این عالم، حیات طیبه است؛ یعنى کسانى که داراى عمل صالح هستند زندگى پاکیزه از هر نوع آلودگى و ظلم و نگرانى و قرین آرامش و رفاه دارند:"من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مُومِنٌ فَلَنُحیِیَنَهُ حیاتا طیبهً و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛ هرکس کار شایسته‏اى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مومن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم و پاداش آن‏ها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد" )
( 14در مقابل، آن‏ها که از خدا بریدند و از یاد خدا اعراض نمودند زندگى سخت و همراه با اضطراب و دلهره خواهند داشت: "من اعرض عن ذکرى فانَّ له معیشته ضنکا…؛ هرکس از یاد من رویگردان شود، زندگى سخت ]و تنگى[ خواهد داشت و … " )
حاصل این که عمل صالح زمینه ساز زندگى سالم همراه با رفاه و آرامش است و از زندگى سخت و توام با اضطراب جلوگیرى مى‏کند.
4- تقوا و پرهیزکارى
پرهیزکارى لازمه زندگى هر فردى است که مى‏خواهد زندگى انسانى همراه با آرامش و آسایش داشته باشد و تحت فرمان عقل زندگى کند. در قرآن کریم و روایات اهل بیت )ع( براى تقوا آثار فراوانى نقل شده که از جمله آن‏هاست:
الف( 15روشن بینى: چشم دل انسان بر اثر تقوا باز مى‏شود و حقایق عالم را آن چنان که هست، مى‏بیند و در تشخیص وظایف دینى خود )که در این برهه از زمان از مشکل‏ترین مشکلات براى اهل ایمان است(؛ از آگاهى باطنى الهى برخوردار مى‏گردد که در هیچ مورد دچار شک و تردید که از جمله بیمارى‏هاى روانى به حساب مى‏آیند؛ نمى‏گردد؛ زیرا وظایف، براى او به خاطر تعلیم باطنى و الهى و نورانیت ضمیر، روشن مى‏گردد: "یاایهاالذین آمنوا ان تتقواللّه یجعل لکم فرقانا؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از ]مخالفت فرمان[ خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى جهت جداساختن حق از باطل قرار مى‏دهد )روشن بینى خاصى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت(" )
در آیه دیگر مى‏فرماید:16 " واتقواللّه و یُعلمکُمُ اللّه؛ از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم مى‏دهد" )
رسول خدا )ص( فرمود:17 " از فراست مومن بپرهیزید که مومن با نور خدا نگاه مى‏کند؛ اتقوا فراسته المومن فانه ینظر بنوراللّه عزَّ و جلَّ" ) ب(18 محافظت و حراست: انسان‏هاى باتقوا از شرّ اشرار و کید دشمنان در امانند و مکر آنان هیچ‏گاه بر ضرر اهل تقوا تمام نمى‏شود: "وان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا… ؛ اگر در برابر دشمنانتان استقامت به خرج داده و پرهیزکارى پیشه کنید، نقشه‏هاى آن‏ها به شما زیانى نمى‏رساند…" )
ج( 19نجات از سختى‏ها و روزى بى‏حساب: خداوند براى اهل تقوا راه خروج از سختى‏ها و مشکلات زندگى را مقرر فرموده و براى آنان روزى بى‏حساب و پیش‏بینى نشده تقدیر کرده است: " ومن یتق اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب؛ هرکس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏سازد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد" )
د( بخشش گناهان: اگر اهل تقوا مرتکب گناهى بشوند، خداوند به خاطر حالت پرهیزکارى که در آن‏هاست از لغزش‏هاى آنان در مى‏گذرد و آن‏ها را مورد عفو قرار مى‏دهد:
"20یا ایها الذین آمنوا اتقواللّه… یصلح لکم اعمالکم و یغفرلکم ذنوبکم…. ؛ "اى کسانى که ایمان آورده‏اید! تقواى الهى پیشه کنید … تا خدا کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد…" )
( 21دخول در بهشت: از آیات متعدد قرآن کریم استفاده مى‏شود که اهل تقوا اهل بهشت هستند، و در جوار رحمت الهى زندگى مى‏کنند: "ان المتقین فى جنات و عیون ادخلوها بسلام آمنین؛ به یقین پرهیزکاران در باغ هاى ]سرسبز بهشت[ در کنار چشمه‏ها هستند، ] فرشتگان به آن‏ها مى گویند[:با سلامت و امنیت داخل این باغ‏ها شوید" )
با دقت در آیات فوق معلوم مى‏شود آنچه براى انسان ممکن است در زندگى مایه اضطراب، دلهره و غمگینى شود )چه براى زندگى دنیایى و چه براى زندگى آخرتى( و باعث بیمارى روانى گردد، به وسیله تقوا پیشگیرى مى‏شود و انسان در پناه تقوا داراى زندگى آرام مى‏شود؛ لذا مشاهده مى‏شود که اهل تقوا بدون هیچ گونه تشویش خاطر و دلهره و استرس، حتى آن‏ها که زندگى فقیرانه دارند، زندگى را مى‏گذرانند، در حالى که ثروتمندان و قدرتمندان بى‏تقوا با دلهره و اضطراب زندگى مى‏کنند.
5- یاد خدا
یادخدا مایه آرامش دل‏هاست؛ لذا دل‏هایى که متوجه غیرخدایند ) خواه قدرتمندان، و حاکمان باشند یا قبیله، عشیره، زن و فرزند، مال و منصب( 22هیچ گاه آرام و قرار ندارند؛ چون هیچ چیز نمى‏تواند انسان را راضى کند، به هرچه برسد، افزون از آن را مى‏طلبد. تنها چیزى که مایه آرامش است و درون انسان را راضى مى‏کند، یاد خداست. انسانى که دایم به یاد خداست و به خدا وابسته است، چشمداشتى به چیز دیگر ندارد تا براى آن مضطرب و ناآرام باشد؛ اما تجربه نشان داده است که انسان اگر همه وسایل مورد نیاز زندگى را حتى چندبرابر عمرش داشته باشد، باز فطرت کمال خواهى او و درون خدا خواه او آرام نمى‏گیرد چه زیبا فرمود قرآن کریم: "الا بذکراللّه تطمئن القلوب ؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش مى‏یابد" )
باید توجه داشت که منظور از ذکر )یاد خدا( تنها ذکر زبانى و گفتن لااله الااللّه، سبحان اللّه و الحمدلله، نیست، بلکه منظور هر چیزى است که انسان را به یاد خدا اندازد، حال ذکر زبانى باشد یا ترک گناه هنگام مواجهه با آن، شکیبایى هنگام مصایب و مشکلات، توسل و تمسک به پیامبران خدا و اولیاى الهى، توجه به قرآن و نماز و سایر دستورات دینى که هر یک به نوبه خود انسان را به یاد خدا مى‏اندازد؛ چرا که کارها باید براى خدا انجام گیرد.
6- توکل به خدا
در اتکا به نیرویى برتر از همه‏ء نیروها، احساس آرامش عمیقى به انسان دست مى‏دهد. در تعالیم دینى هرجا که خواستند انسان را به کارى وادار نمایند و ترس و نگرانى را از او بگیرند، توکل به خدا را مطرح مى‏کنند و به انسان‏ها اعلام مى‏دارند که از مشکلات نهراسند و آن کار مشکل را با اتکاى به خدا و نیروى لایزال او شروع کنند و خدا آن‏ها را کمک مى‏کند؛ زیرا توکل مانع ایجاد احساس درماندگى و ناامیدى مى‏شود. کسى که به خدا توکل نماید، هیچ‏گاه شکست نمى‏خورد و در بین راه درمانده نمى‏شود و تحمل زحمت و مشکلات بر او آسان مى‏شود؛ چرا که:23 " و من یتوکل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره، قدجعل اللّه لکل شئى قدرا؛ و هرکس بر خدا توکل کند، خداوند امر او را کفایت مى‏کند. خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است" )
"الذین قال لهم الناس ان الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل؛ این ها )یاران پیامبر در غزوه حمراء الاسد( کسانى بودند که بعضى از مردم )کاروان عبدالقیس که از مکه به مدینه مى‏رفتند(24 به آن‏ها گفتند: مردم )لشکر ابوسفیان( براى] حمله به [شما اجتماع کردند. از آن‏ها بترسید؛ اما آن‏ها ایمانشان زیادتر شد و گفتند: خدا ما را کافى است و بهترین حامى ماست" )
چنان که ملاحظه مى‏کنید، انسان‏هاى متکى به خدا هرچند شکست خورده )در جنگ احد( و فاقد سلاح مدرن آن روز با جمعیتى اندک در برابر دشمن بظاهر پیروز در جنگ احد، چه موضع گیرى قوى و درستى داشتند و ابداً در خود احساس ترس و هراس و اضطراب نکرده، بلکه بر ایمانشان افزوده شد. بر این اساس یکى از عوامل پیشگیرى از بیمارى روانى استرس، و نگرانى، توکل به خداى قوى، قدرتمند و مهربان است.

7- دلبسته نبودن به دنیا
براساس آیات و روایات اهل بیت )ع(25 ریشه و منشا همه مفاسد این عالم محبت و دلبستگى به دنیا و مظاهر آن است:" اَعلَم اَنَ کُلَ فِتنَهٍ بَذرُها حُبُّ الدُنیا" ) خداوند سبحان به موساى کلیم وحى فرستاد که بدان بذر همه فتنه‏ها دوستى و دلبستگى دنیاست؛ و امام صادق (ع )فرمود:26 " راس کل خَطْئِهٍ حبُّ الدنیا؛ سَرِ همه خطاها محبت دنیا است" ) على (ع) فرمود: 27"حبُّ الدنیا راس الفتن و اصل المِحَنِ ؛ دوستى دنیا سر همه فتنه‏ها و ریشه همه محنت‏ها و غمگینى‏هاست" )
در قرآن کریم حیات دنیا به عنوان متاع غرور و فریب معرفى شده است: " و مَا الحیاه الدنیا الا متاع الغرور" 28و على ع فرمود: " اعتماد و دلبستگى به دنیا 29مصداق بزرگ‏ترین غرور است؛ " سکون النفس الى الدنیا من اعظم الغرور" ) و امام صادق )ع( میفرماید: " حال که دنیا گذشتنى و فانى است دلبستگى به آن‏ها چه معنایى دارد؟؛ ان کانت الدنیا فانیهً فالطمانینهً الیها لماذا؟!" )
نیز امام على (ع) در وصیتش به امام حسن (ع ) فرمود30: "… لاتکن الدنیا اکبر همّک…؛ دنیا را بزرگ‏ترین هدف و مقصود خود قرار نده" (31علامه مجلسى، و بالاخره نمى‏توان بین دنیا و آخرت جمع کرد و در یک دل نمى‏توان محبت خدا و محبت دنیا را جمع نمود )
حال که دنیا این است معلوم است که دلبستگى به آن زندگى را تباه و دل را مضطرب و بى‏قرار مى‏سازد. پس دل نبستن به آن و بى‏اعتنایى به مظاهر آن مایه رهایى از بسیارى از غم‏ها، اندوه‏ها، استرس‏ها و نگرانى‏ها است، لذا بى‏اعتنا بودن به آن یکى از عوامل بهداشت روان و پیشگیرى از بیمارى روانى است.
البته باید توجه داشت دل بسته نبودن به دنیا به معناى استفاده نکردن از مواهب الهى در این عالم نیست.

8- پرداختن زکات
32پرداخت زکات و انفاق به اهلش و دعاى آن‏ها در برابر این عمل باعث برکت در مال و کسب آرامش در روان مى‏گردد: "خذ من اموالهم صدقهً تطهرهم و تزکیهم بها وصَلِّ علیهم انَّ صلواتک سکن لهم و اللّه سمیع علیم؛ از اموال آن‏هاصدقه‏اى ]به عنوان زکات[ بگیر تا به وسیله آن، آن‏ها را پاک سازى و پرورش دهى و ]به هنگام گرفتن زکات[ به آن‏ها دعا کن، که دعاى تو مایه آرامش آن‏ها است و خداوند شنوا و داناست" )
در این آیه شریفه به دو قسمت از فلسفه اخلاقى و روانى و اجتماعى زکات اشاره شده است که اى پیامبر! تو با گرفتن زکات از مال آن‏ها، هم آن‏ها را پاک مى‏کنى و هم نمو وپرورش مى‏دهى. آن‏ها را از رذایل اخلاقى، از دنیاپرستى و بخل و امساک پاک مى‏کنى و نهال نوعدوستى و سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آن‏ها پرورش مى‏دهى. از این گذشته مفاسد و آلودگى‏هایى که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتى و محرومیت گروهى از جامعه به وجود مى‏آید با انجام دادن این فریضه الهى برمى‏چینى و صحنه اجتماع را از این آلودگى‏ها پاک مى‏سازى.
در جمله بعدى فرمود: در هنگام گرفتن زکات برآن‏ها دعا کن و درود فرست که این دعا و درود تو مایه آرامش خاطر آن‏هاست؛ چرا که در پرتو این دعا رحمت الهى بر دل و جان آن‏ها نازل مى‏شود آن گونه که آن را احساس مى‏کنند. به‏علاوه که قدردانى پیامبر و یا کسانى که در جاى او قرار مى‏گیرند از مردم به خاطر پرداخت زکات، نوعى آرامش روحى و فکرى به آن‏ها مى‏بخشد که اگر ظاهراً چیزى را از دست داده‏اند بهتر از آن را به دست آورده‏اند.
جالب توجه این که در هیچ جاى دنیا تاکنون شنیده نشده که ماموران وصول مالیات موظف باشند از مردم تشکر کنند؛ ولى در اسلام این دستور به عنوان یک حکم مستحب در برنامه‏هاى اسلامى وجود دارد.
9- ازدواج
33در قرآن کریم ازدواج به عنوان یکى از آیات الهى و وجود همسر به عنوان عامل تسکین و آرامش معرفى شده است: " و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً …؛ از نشانه‏هاى او )خدا( این است که همسرانى از جنس شما براى شما آفرید، تا در کنار آن‏ها آرامش یابید و در میان شما مودت و رحمت قرار داد" )
34در آیه دیگر حضرت حوّا را وسیله آرامش و مایه تسکین حضرت آدم معرفى کرد: "وجعل منها زوجها لِیَسکُنَ الیها" )
این آرامش از آن جا ناشى مى‏شود که این دو جنس، مکمل یکدیگر و مایه شکوفایى و نشاط و پرورش یکدیگرند، به طورى که هریک بدون دیگرى ناقص است و طبیعى است که میان موجود و مکمل وجود او باید جاذبه وجود داشته باشد که در آیه فوق از آن به "مودت و رحمت" یاد شده است.
این آرامش و سکون ممکن است از نظر جسمى و یا از نظر روحى و یا از نظر فردى و اجتماعى باشد. بیمارى‏هایى که به خاطر ترک ازدواج براى جسم انسان پیش مى آید قابل انکار نیست، البته بیمارى‏هاى روانى مشهودتر و ملموس‏تر است و عدم تعادل روحى و ناآرامى‏هاى روانى که افراد مجرد با آن دست به گریبانند، کم و بیش بر همه روشن است.
از نظر اجتماعى افراد مجرد کم‏تر احساس مسوولیت مى‏کنند و به همین جهت انتحار و خودکشى در میان افراد مجرد بیش‏تر دیده مى‏شود و جنایات هولناک نیز از آن‏ها بیش‏تر سر مى‏زند.
10- شرح صدر
35هنگامى که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مى‏گذارد، شخصیت تازه‏اى در خود مى‏یابد و بیش‏تر احساس مسوولیت مى‏کند و همین است معناى احساس آرامش در سایه ازدواج )
36شرح صدر در قرآن کریم در مقابل قساوت قلبى قرار گرفته است، قساوت قلب نوعى بیمارى روانى است که انسان‏هاى قسّى القلب در دنیا از پذیرش معارف و دستورات الهى سر باز میزنند و از یاد خدا اعراض دارند و در نتیجه گمراه شده ، در آخرت به عذاب الهى مبتلا مى‏شوند؛ اما افرادى که داراى شرح صدرند، یعنى از نورانیت دل و صفاى ضمیر برخوردارند، در پذیرش دین و قوانین الهى مشکلى ندارند و در نتیجه اهل هدایت و در صراط مستقیم حق مى‏باشند و در قیامت نیز اهل نجاتند. معلوم است که اگر آرامشى براى انسان متصور است براى این گونه افراد است: " افمن شرح اللّه صدره للاسلام فهو على نور من ربه فویل للقاسیه قلوبهم من ذکراللّه اولئک فى ضلال مبین؛ آیا کسى که خدا سینه‏اش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مرکبى از نور قرار گرفته ]همچون کوردلان گمراه است؟[ واى بر آنان که قلب‏هایى سخت در برابر ذکر خدا دارند! آن‏ها در گمراهى آشکارى هستند" )
11- ظلم نکردن
37"الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون؛ آن‏ها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند، امنیت براى آن‏هاست و هدایت مخصوص آنان مى باشد"
با دقت در این آیه روشن مى‏شود که امنیت و آرامش روانى تنها موقعى به دست میآید که در جوامع بشرى دو اصل حاکم باشد: ایمان و عدالت اجتماعى؛ چرا که اگر پایه‏هاى ایمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسوولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت از آن جامعه رخت بر مى‏بندد. به همین دلیل با تمام تلاش و کوششى که جمعى از اندیشمندان جهان براى برچیدن بساط ناامنى‏هاى مختلف در دنیا مى‏کنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعى دورتر مى‏گردد و این نیست مگر آن که آن دو اصل آیه فوق از عالم برداشته شده است؛ یعنى پایه‏هاى ایمان لرزان و ظلم جاى عدالت را گرفته است.
به هر حال تاثیر ایمان در آرامش و امنیت روانى براى هیچ کس جاى تردید نیست، همان طور که ناراحتى وجدان و سلب آرامش روانى به خاطر ارتکاب ظلم بر کسى پوشیده نیست.

12- مطالعه و آگاهى نسبت به تاریخ گذشتگان
38گاهى که انسان در برابر کج اندیشى‏ها، لجاجت‏ها، عنادها، نابخردى‏ها و بالاخره ناسپاسى‏هاى دیگران قرار مى‏گیرد، ممکن است گرد و غبار یاس و نومیدى و حالت اضطراب و تشویش خاطر و نگرانى از موفق نشدن، بر چهره او بنشیند و بخواهد از ادامه‏ء کار عقب نشینى کند و یا با نگرانى به آن کار بپردازد؛ ولى وقتى به تاریخ گذشتگان مراجعه کند و ببیند همه مصلحان و پیامبران الهى با این مشکل درگیر بودند؛ لکن با استقامت و صبرشان بر مشکلات فایق آمده و نام نیکشان بر صفحه تاریخ بشر مى درخشد، در عین حال از ستمگران لجوج و دشمنان عنودشان اثرى نیست؛ اراده‏اش قوى مى‏شود و قلب او آرام مى‏گیرد و با اطمینان خاطر و با قدرت و پشتکار بى‏سابقه به کارش ادامه مى‏دهد. خداى سبحان براى آرامش روان و تثبیت قلب پیامبر، تاریخ انبیاى گذشته را براى او نقل و او را از این طریق تقویت مى‏کرد و آرامش مى‏بخشید: " وَ کُلّاً نقصُّ علیک من انباء الرسل مانثبّت به فوادک …؛ ما از هریک از سرگذشت‏هاى انبیا را براى تو بازگو کردیم تا قلبت آرام ]و اراده‏ات قوى [گردد…" )
13- تاریکى شب
" و جعل الیل سکناً؛ خداوند تاریکى شب را مایه آرامش قرار داد" )
14- خواب
" 39وجعل الیل سکناً و النوم سباتاً …؛ خداوند تاریکى شب و خواب را مایه آرامش قرار داد" )
15- خانه‏هاى مسکونى
40"واللّه جعل لکم من بیوتکم سکناً؛ خانه‏هاى شما را براى شما محل سکونت و مایه آرامش قرار داد" ).
با مراجعه به قرآن و روایات عوامل آرامش و طمانینه و بهداشت روان بسیار است که در این فصل به همین 15 نمونه بسنده مى‏شود.

* معنی دعا
دعا یعنی صدا زدن و مدد خواستن برای مشکلات از خالق خود .
دعا کردن یعنی یکی ازاعمالی که هم خداوند کریم در قرآن و هم پیامبر (ص) و امامان معصوم سفارش بسیار نموده اند .

* " الا بذکرا… تطمئن القلوب " " همانا با ذکر خدا دل ها آرام می گیرند"
منظور از ذکرا… چیست ؟ چگونه دل انسان با یاد الله آرام می گیرد ؟ اگر شخصیت انسان شبیه به یک کوه یخ باشد و ضمیر ناخودآگاه آدمی ، نـُه دهم کوه یخ مستور و مخفی در آب باشد ؛ اگر ضمیر ناخودآگاه بر وجود آدمی سیطره داشته باشد و تعیین کننده و کارگردان پشت صحنه باشد ، اگر انواع اختلالات رفتاری و بیماری های روحی و روانی تجلی تیره شدن روابط خودآگاه و ناخودآگاه تلقی گردد و اولین گام در تخفیف این بیماری ها انتقال موضوعات و مسائل درون ناخودآگاه به سطح آگاه بیمارباشد، معنا و اهمیت ذکر معلوم و روشن می گردد. ذکرا… به طور خاص یعنی باخبر ساختن ، خبر گرفتن و توجه کردن ارادی و متعمدانه ذهن هشیار و خودآگاه از آن چیزی که در ناخودآگاه آدمی وجود دارد . ذکریعنی اعتراف به حضور او. به محض این که ا… حاضر در ناخودآگاه آدمی ، اما غایب از سطح آگاه ذهن به یاد آورده می شود ، ناگهان ابهامات از بین می رود. یک احساس شعف ، آرامش، طمانینه ، احساس معنادار بودن زندگی شخص و کل هستی ، یک احساس تعالی به انسان دست می دهد و قلب متلاطم ، ناآرام و مضطرب ، آرام می گیرد.
اگر هدف مهمی در پیش دارید ابتدا برای تحقق آن به دعا متوسل شوید و سپس آن را به خدا واگذار کنید . بعد در ذهنتان واقع شدن آن را مجسم کنید و به این تصویر ذهنی تا آنجا که می توانید قدرت ببخشید ، آن وقت از خدا بخواهید هر طور به صلاح شماست عمل نماید و عنایت خود را شامل حال شما سازد . از طرف دیگر غفلت یا بی توجهی نسبت به ناخودآگاه معنوی یا روحی و فراموش کردن خدا در این ناخودآگاه به تعبیر "ویکتورفرانکل " سبب " خلاء وجودی " و یا " ناکامی وجودی " و به بیان قرآن سبب "فراموشی خود / خویش یا نفس " می گردد. "41نباشید مانند کسانی که خدا را فراموش کردند سپس نفسهایشان را فراموش کردند " فراموشی خدا موجب بروز احساس پوچی ، بی هدفی ، تهی بودن زندگی می گردد وبه این معنا زندگی برای انسان سخت می شود
" هر کس از یاد من اعراض کند، زندگیش( تنگ و ناگوار) شود42 " یکی از راه های ذکر و یاد خدا " دعا " کردن است. افراد آگاه و هشیار می دانند که با یاد خدا، توکل بر او و دعا کردن احساس بــــــهتری داشته و موفق تر خواهند بود. یاد خدای متعال هیچوقت از دل آدمی بیرون نمی رود و در هیچ حالی مغفول نیست و اگر انسان دعا می کند، ذات و فطرت اوست که وادارش می کند در تــــمامی شرایط او را بخواند و از او طلب یاری کند. رمــــز دعا این است ، انسان روندی را در پیش بگیرد که به بهترین وجهی قلب او را بگشاید و پرتو حق را به آن بتاباند.
* فرمول دعا
1. دعا کنید
2. تجسم کنید
3. واقعیت ببخشید
اگر هدف مهمی در پیش دارید ابتدا برای تحقق آن به دعا متوسل شویــد و سپس آن را
به خدا واگذار کنید . بعد در ذهنتان واقع شدن آن را مجسم کنید و به ایـن تصویر ذهنی
تا آنجا که می توانید قدرت ببخشید ، آن وقت از خدا بـــــــخواهید هر طور بـــه صلاح
شماست عمل نماید و عنایت خود را شامل حال شما سازد . با هشیــــاری و سختکوشی
هدفتان را دنبال کنید تا نقش خود را در این قسمت ایفا کرده باشید . تــمام مدت به خود
تلقین کنید که به هدفتان خواهید رسیــد و ذهن خود را از افکار مثـــبت و امیدوار کننده
لبریز سازید. بعد به مرحله ای می رسیـــــد که از تحقق تصویر ذهنی خود شگفت زده
شوید. در این حالت تصویر به واقعیت تبدیل شده و آنچه دعا کرده اید و در ذهن مجسم
نموده اید براساس آرزوی واقع بینانه شما و سپـردن به دست خدا و تجسم تصویر کامل
موفقیت در ذهن به " واقعیت " مبدل شده است.
افراد آگاه و هشیار می دانند که با یاد خدا، تــــوکل بــر او و دعا کردن احساس بهتری
داشته و موفق تر خواهند بود.
* چند دستوربرای کسب نتایج مفید از دعا
1. هر روز چند دقیقه ای را جز الله به چیز دیگری نیندیشید.
2. به زبان خود و ساده و راحت با خدا سخن بگویید؛ لازم نیست حتماً از واژه های خاص یا مذهبی استفاده کنید.
3. هنگام فعالیت ، در ایستگاه اتوبوس ، پشت میز و… لحظاتی چشمان خود را ببندید و به خود تلقین کنید که الله اکنون با شماست.
4. همیشه موقع دعا سعی نکنید که چیزی از خدا بخواهید ، بیشتر سعی کنید ضمن دعا از نعمت های او تشکر کنید .
5. با این نیت دعا کنید که دعاهای صادقانه شما موثر است.
6. – هنگام دعا فکر منفی به ذهن خود راه ندهید؛ این تلقینات مثبت است که نتیجه می دهد
7. همیشه طوری سخن بگویید که گویی آماده برای قبول مشیّت الهی هستید. هر چه می خواهید از خدا طلب کنید اما همواره راضی به رضای او باشید
8. همه کارهایتان را به خدا سپرده و انجام هر کاری را به او واگذار کنید .
9. برای کسانی که به نحوی شما را آزرده اند ، دعا کنید، زیرا که رنجش راه قدرت معنوی را سد می کند.
10. فهرستی از کسانی که مایل به دعا برای آنها هستید ، تهیه کنید.
11. هرچه بیشتر اطرافیانتان را دعا کنید، نتیجه دعا بیشتر به خودتان بر می گردد.

* نقش دعا در درمان استرس و سایر بیماریهای مزمن
نتایج تحقیقی که در دانشگاه فلوریدا انجام شده است نشان می دهد که در گروه وسیع مورد نظر یعنی در افراد میانسال به بالا برای رفع استرس از دعا بیش از هر جایگزین دیگری استفاده می شود . در برخی از مطالعات این آمار حتی ۹۶٪ گزارش شده است . البته برای رفع استرس روشهای دیگری نیز وجود داشته است از جمله ورزش – گرمادرمانی – تکنیک های ریلکس شدن – برخی داروهای گیاهی و غیره .
نتایج این تحقیق نشان داد که از نظر قدرت تاثیر بر سلامت در بیماران خیلی بدحال بستری و یا بیمارانی که قرار است یک عمل جراحی روی آنها انجام گیرد تاثیر دعا و نیایش بیش از همه روشهای یاد شده است .
البته توجه دارید که کهنسالان بیشترین ریسک در معرض استرس قرار گرفتن را دارا می باشند و در این گروه سنی بیماریهای مزمن هم شایع تر است . بنابراین طی یک چرخه مخرب اثر استرس بر روی بیماریها در افراد مسن بیشتر است . در واقع با رفع استرس می توان در بسیاری از بیماریها از جمله بیماریهای مزمن – درد – سوگواری از دعا و نیایش استفاده کرد – در یک قسمت از این تحقیق به لزوم توجه پرستاران و کادر درمانی و پزشکی به این روش و این نیاز بیماران تاکید می شود .

* نقش نیایش در درمان

از قدیم الایام درکنار طب رایج دنیا علوم دیـــــگری هم بـــه رشد وتـــکامل خود ادامه
داده اند که در چند دهه اخیر بیشتر به آنها توجه شده است.
علم پزشکی در دهه های اخیر به حدی بر روی روشهای درمان فیـزیکی متمرکز شده
که گاهی به نظر می رسد که جنـبه های روانی و غیــــر فیزیکی انـــسان بـــیـــمار به
فراموشی سپرده می شوند . ناتوانی دانــــــش آکادمیک پزشکی در بسیاری از جنبه ها
باعث شده است که توجه به این گونه علوم رونق بیشتری پیداکند.

در روزگارگذشته نقش دوگانـــــه روحانـــــی وپــزشک را یک نفر به نام " کاهن " ،
" مرد مقدس " ویا " طبیب قبیله " و… انــــجام می شده است، امـا باگذشت زمان جدا
شدن پزشکی ومذهب در واقع تـخصصی شدن هرکدام ازاین مقولات، به هنگام درمان
جسم،پزشکان ازبعد معنــــوی بــشرتقریباً غافل شدند.اقدامات صحیح بهداشتی ازوجود
انسان ریشه می گیرد.وجودی که فردراازنــظر جسمی، روحی ومعنوی کامل می داند.
لذابرای اعمال اقدام بهداشتی صحیح بــــــاید به جنبه روحی ودرمان روح فردهم توجه
بسیارداشت.

دراین فرصت قصد داریم به روشهای موازی با درمانهای معمول پزشکی درمواجه با
یکی ازبزرگترین تنشهای انسان یعنی بیماری خصوصاً بیماریهای صعب العلاج اشاره
کنیم. ازجمله روشهایی که می تواندبه موازات درمانهای پـــــــزشکی معمول اثربخشی
فراوان داشته باشد نیایش درمانی است که به معنای تقویت بعد روحی ومعنوی بشربه
منظور دستیابی به مراتـــــــب بالاتـرمعنوی، روحانی وکسب عزت نفس وهدفدارشدن
فعالیتهای وی است.
دانشمندان علوم رفتاری چنـــــدسطح ازنـــیــازهای انسانی راتعریف کرده اند. ازجمله
نیازهایی که درتقویت یاتـــحلیل بعدروانی فرد دخیل است می توان به موارد زیراشاره
کرد:
نیازبه داشتن هدف درزندگی
نیازبه داشتن عشق وایثار
نیازبه ایثاروعفو
نیازبه امیدوخلاقیت

این نیازهای معنوی درسلامت و بیداری وجود دارند وتنها گاهی کمرنگ ویاپررنگ
تربه نظرمی رسند.

1- نیازبه داشتن هدف درزندگی:
بیشترافرادهنگام بروزمشکل به مرورزندگی خود می پردازند وسعی دریافتن مفهومی
برای زندگی خود می کنند. بنابراین جستجوجهت یافتن معناوهدف درزندگی
می تواند نیروی بالقوه ای درفرد برای مبارزه با بیماری فراهم آورد.
2- نیازبه عشق وایثار:
این مسئله خصوصاً درموردافرادی که ازبیماریهای مزمن رنج می برندشایعتراست.
فرآیند بدخیم بیماری باعث کاهش تماسهای انسانی پرمفهوم شده ودرنتیجه
بیماراحساس دوری از خداوند خواهد کرد. این انزوا وتنهایی نوعی حالت تفاوت
بادیگران ویااحساس انسان نبودن را به وجودمی آورد. آنهافکرمی کنندبرای هیچ کسی
اهمیتی ندارند. بنابراین نیازدارندکه به اطمینان مجددی درموردعشق وایثاردست
پیدانموده ومجالی برای دریافت عشق بیابند.
3- نیازبه امید وخلاقیت:
خلاقیت مربوط به آینده است. همه بیماران خصوصاً بیماران بدحال نیازبه امید دارند.
امید برخی آرزوها را شامل می شود:
امید به بهبودی
امید به خلاصی ازدرد
امید به زندگی بعدی

امید می تواند برای انجام برخی ازکارها مانند نوشتن وشعرگفتن ویا یافتن راهی جهت
جبران روابط گذشته باشد. گاهی مابه علت بی توجهی به نیازهای روحی
بیمارمان،ابهام درشناخت مفاهیم اعتقادی مانندقضاوقدرورحمت خداوند،ازاینکه پاسخ
مناسبی برای سوالات اونداشته باشیم،مضطرب می شویم واصلاً وارداین مباحث نمی
شویم.
باانجام اقدامات ذیل می توان به نیازهای معنوی بیماران توجه کرد:
کمک به آنها درایجادوتداوم ارتباط معنی دارباخداونددرهنگام رویارویی بامشکلات
وتنشها.
حمایت ازآنهادربرقراری پیوندهای مذهبی وپرستش خداوند.
کمک به آنهادربیان ویاکشف احساسات مذهبی شان.
همه انسانها فطرتاً مومن هستند، حتی اگرادعایی برمذهبی بودن نداشته باشند. بنابراین
نباید تصورکردکه اگربیماری ادعای لامـــذهب بودن دارد،نیازهای معنوی ندارد.
مذهب واعتقادات معنـوی بـــرتــــمام جنـــبه های زنـــدگی فرد ازقبیل عادات روزانه،
رفتارهای بازدارنده وتـــشویــــق کننده، مرجعی برای اندیشیدن درمورد خود و جهان،
پذیرش حیات، با معنی و مفهوم انـــگاشتن زنـــدگی، تقویت اعتقادات فرد برای ارزش
گذاری خود، تشویق بـه واقع گرایــی، آمــاده سازی فــردبــرای زنـــدگی وامیـــدواری موثراست.
بنابراین اگربـا یک بیماردرمنزل و یا بیمارستان سرو کاردارید وازاو مراقبت می کنید،
به خاطر داشته باشید که همواره حالات وروحیات معنـوی اورا درتمام لحظات حمایت
کنید. حتی وی را تشویق به انــــــــجام فعالیــــــتهای مذهبی ودینی مانند خواندن نماز،

دعاکردن، صدقه دادن، نذری دادن، خلوت کردن با خداو… نمایید.
درتــــمام لحظات بیــــماری (حتــــی دراتـــاق عمل) سعی کنـــیـــداشیا و وسایلی راکه
ازنظراومقدس ومذهبی هستندازوی جـــدانسازید. ایـــن وسایل شاید درحد یک گردن بند
مذهبی، یک تکه پارچه سبزمتبرک، یک کتاب دعای کوچک و… باشد.
سعی کنیددرتمام لحظات بیماری وی او را ازنـــظرعاطفی مورد تـوجه قراردهید و به
اوبفهمانید که چقدردوستش دارید و برای سلامتی اونگران هستید.
توصیه شده که حتی اگربیمارشما بیهوش است، بربالین وی با صدای بلند دعا بخوانید
و مرتباً دستها وصورت اورا لمس کنید. مطمئن باشید تاثیرصدای شما درحیـن خواندن
دعا ولمس و اظهارمحبت شما به بیمارحتماً ازطرف وی احساس خواهدشد.
خواندن دعا ونمازنه تنها درحین بیماری بلکه به هنگام بروزشداند و مشکلات روزمره
نیزتاثیر فراوانی درافزایـــش سطح روحیــــه شما در رویارویی مشکل دارد. برقراری
پیوند مذهبی بــــاخدا و ائمه به هنـــگام بــــروزمشکلات وتــنـشها باعث ایجاد دلگرمی
واحساس داشتن پشتوانه های قوی مذهبی می گردد ، فرد را به حل مشکل امیدوارمی
کند و نسبت به نیروهای ماوراء الطبیعه معتقدتر می سازد.
تقویت احساسات مذهبی موجب تـــقویت احساس تـــوکل بـــه لطف واحسان بـــی پایان
آفریننده هستی شده وبه فردایـــــن حس راتلقین میکند که درجهان به این بزرگی او تنها
نیست وهم او که او را آفریــــده از وی دستگیــــری و مراقبت خواهد کرد واوهیچ گاه
فراموش نخواهد شد.
ارتباط نزدیک با خدا وجهان معنویت به هنگام بـــروزمصائب وشدائد این تفکرمثبت را
درهرفرد پاک وباایمانی القامی کند که هیچ اتـفاقی دراین جهان بی علت وحکمت نیست
هرچقدر ما ازآن آگاه نباشیم وبه راستـــی ازپس هرسختی آسانی است وتنها با توکل به
ذات مقدسش آشوب درون انسان ازاصل گسیخته، آرام خواهد شد.

* نماز جلوه گر دعا و نیاش
امروزه اعتقاد بر این است که با پیشرفت علم، صنعت و فناوری آمار بیماری های روانی نیز بالا رفته است و بیش از پیش شاهد مشکلات و معضلاتی هستیم که بر جسم و روح انسان ها تاثیر گذاشته وآن ها را در تطبیق و سازگاری با محیط خودش دچار مشکل می نماید؛ اگرچه گفته می شود هیچ فردی در مقابل مشکلات روانی مصونیّت ندارد و این خطر ممکن است هر فردی را تهدید کند ولی باید این واقعیت انکارناپذیر را پذیرفت که چنان چه افراد ظرفیّت روانی و ایمان قلبی خود را بالا برده و خود را مقاوم سازند می توانند شیوه های حل مسئله و رویارویی با مسایل و مشکلات را فراگرفته و کمک بزرگی در جهت پیشگیری از مبتلا شدن به بیماری های روانی داشته باشند.
برای داشتن بهداشت روانی خوب، شرایطی وجود دارد: روبه روشدن با واقعیّت، سازگار شدن با تغییرات، گنجایش داشتن برای اضطراب ها، کم توقّع بودن، احترام قایل شدن به دیگران، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم و مهیا نشدن بهداشت روانی در یک فرد زمینه را برای پیدایش انواع دشواری های روحی و روانی مثل افسردگی، اضطراب، نابسامانی های روحی، انواع بیماری های روحی و روانی، استرس و… فراهم می کند.
مطالعات نشان داده است که اشخاص مذهبی کمتر دچار افسردگی و اضطراب می شوند، پژوهش های زیادی نشان داده اند که حضور مذهب می تواند در برابر مسایل و مشکلات روحی و روانی انسان را محافظت نماید.
مذهب، نیایش و ارتباط با خداوند راهی است که بشر پس از قرن ها جدایی از آن، دیگر بار به سویش بازگشته و به توانایی های عمیق و کارساز آن در مبارزه با مشکلات زندگی جدید؛ که اضطراب نیز ثمره ی آن است، پی برده و دیگر نمی تواند منکر تعامل بین روان پزشکی، روان شناسی و حتی در مواردی پزشکی از یک سو و مذهب از سوی دیگر شود لذا در مقاله ی حاضر موضوع تاثیر نماز بر بهداشت روانی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
1- نماز و نقش آن در زندگی بشر
نماز در لغت به معنی دعاست و جهت قرب به خدا اقامه می شود. نماز ارتباط صمیمانه ای است میان انسان و خدا. نماز تسلی بخش دل های مضطرب و خسته و مایه ی روشنی و صفای باطن است. در قرآن نام های دیگری نیز در مورد نماز نقل شده است: صلاه، ایمان، تسبیح، قرآن، رکوع، قنوت، قیام و سجده، امانت، استغفار و ذکر.
نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه آدم سازی است. نمازگزار با خدایش به راز و نیاز می پردازد و بال فرشتگان بندگان خوب خدا هم نشین و دمساز می شود. نماز انسان را فرشته خو می کند چراکه نمازگزار از هر بدی پاک می شود. انسان با نماز از احساس تنهایی خلاص می شود، گویی از نو متولد شده، و یاس و ناامیدی در آسمان روح وی دیده نمی شود، لذا با گام های استوار به سوی زندگی پیش می رود. هیچ عملی نزد خداوند محبوب تر از نماز نیست، پس هیچ کاری از کارهای دنیا نباید انسان را از نماز غافل سازد.
نماز زینت بزم عارفانی است که از بیگانه دست شسته اند و با دوست پیمان پاکی بسته اند در سایه ی نماز می توان از کمند شیطان و عصیان رهید و به رضوان الهی رسید. تدبر و اندیشه در سراسر نماز همانند غواصی در اقیانوس ژرف و بی کرانی است که حاصل آن گوهرهای بی بدیل اخلاص و تسلیم و فروتنی و رسیدن به آرامش روانی است.[1]
در اسلام هیچ فریضه ای بالاتر از نماز نیست، ادیان آسمانی دیگر نیز در دعوت به عبادات خدا و دوری از طاغوت باهم متحد بودند و وظایف گوناگون را بر عهده بندگان می نهادند ولی وجه مشترک تمامی آن ها، اقامه ی نماز است.
حضرت رسول اکرم(ص) درباره ی زیبایی نماز می فرماید: "به راستی برای هر چیز زینتی است و زینت اسلام نمازهای پنج گانه می باشد، و برای هر چیز صورتی، و صورت دین نماز است. پس در اثر بی توجهی به نماز صورت دینتان را زشت نشان ندهید"[2].
2- اهمیت نماز در بهداشت روانی
بسیاری از گرفتاری ها و رنجوری های روحی و روانی انسان با توسل و استمداد از درگاه ذات خداوندی تسکین می یابد. از نظر اسلام مصدر و منشا قدرت و کمال روحی و روانی برای انسان و تنها عامل متعالی کردن بشر صرفاً توجه قلبی و درونی رو به سوی خالق خویش می باشد و به جرات می توان گفت قسمت عمده ای از بیماری های روانی و رزایل اخلاقی به طور کلی انجام آن چه پست شمرده می شود و روح و روان را آلوده می کند، همه و همه ناشی از غفلت از یاد خدا و پرداختن به مسایل بی اهمیت و جزیی زندگی دنیوی است. و بی جهت نیست که در شرح مقدس اسلام انسان وظیفه دارد از صبح گاه تا شام گاهان از یاد خداوند و ذکر نعمات او غافل نباشد و در مرحله ی بالاتر، اسلام انسان را موظف کرده است که در همه احوال از یاد خدای خویش غفلت ننماید.
علت تاکید اسلام بر ذکر پیوسته ی خدوند یکی این است که انسان در خلال زندگی دنیوی لحظه به لحظه ممکن است استرس ها و فشارهای روانی گوناگونی را تجربه کند، که غلبه بر آن ها از قدرت روحی و روانی انسان به طور تدریجی کاسته و زمینه را برای ایجاد بیماری های خطرناک روانی و گاه جسمی فراهم می سازد. بنابراین انسان باید با ارتباط دادن خویش به منبع و سرچشمه ی هستی و استمداد قلبی از او و در سایه ی دعا و نیایش پیوسته بر قدرت روحی و روانی خود بافزاید. و نه تنها بر مشکلات کنونی غلبه کند بلکه در گامی فراتر و در پرتو ایمان و نیایش به درگاه ذات باری تعالی به پیشرفت های شگرفی دست یابد؛ کوتاه سخن این که ذکر و یاد قلبی خداوند نتایج و پیامدهای روحی و معنوی زیبا و دلنشین دارد و معمولاً با عمیق ترین و لطیف ترین احساسات و هیجانات روحی و روانی همراه است.
مدت ها است که فرض می شود، ارتباط مثبتی بین نیایش، نماز و باورهای مذهبی و سلامت روانی وجود دارد و اخیراً روان شناسی مذهب، حمایت های تجربی برای این عقیده را فراهم نموده است.[3]
3- تاثیر نماز بر شادابی روح و روان
هر عاملی که شادابی را به انسان هدیه کند، در واقع به سلامتی جسم و روان او کمک کرده است، اما نکته بسیار مهمی که دانش طب امروز به بشر آموخته است، این است که شادابی و افسردگی انسان پیش از آن که تحت کنترل اراده ی او باشد، زیر فرمان تغییرات مواد شیمیایی در سلسله اعصاب مرکزی انسان است. مثلاً افزایش یک ماده شیمیایی به نام "دوپامین" در بدن سبب می شود، انسان بدون آن که خود بخواهد دچار ناراحتی شود و کاهش این ماده نیز سبب شاد شدن غیر ارادی انسان خواهد شد. عصبانیت و ناراحتی غیر ارادی و بدون علت صبح گاهی که حالت شدید آن به عنوان "ملانکولی" و یا همان مالیخولیا (افسردگی درون زاد صبحگاهی) شناخته می شود، در اثر تغییرات و کم و زیاد شدن همین مواد شیمیایی به وقوع می پیوندد.
اضطراب یک حالت احساسی، هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن ایجاد حالت بی قراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط مکان تناسب ندارد. اگر اضطراب عکس العنل نسبت به شرایط زمان و مکان باشد نه تنها بیماری نبوده، بلکه ممکن است رساننده و سازنده باشد، مانند دلهره در موقع امتحانات و یا اضطراب در رسیدن به فرودگاه یا ایستگاه قطار و مانند اینها.[4]
در صحنه ی پر غوغای زندگی امروز هزاران گونه نگرانی وجود دارد، انسان در این دریای متلاطم در جستجوی پناهگاهی است که در مشکلات از وی استمداد جوید و حتی به امید او زنده بماند و برای امید او نفس بکشد. این پناهگاه جز خدا نمی تواند باشد، خدایی که تمام مشکلات در برابر قدرت و توانایی او سهل و آسان است. خدایی که نطفه ی بی ارزش را جان می بخشد و به او نیروی فوق العاده ای می دهد تا با کمک بال و پر علم و ایمان به فضا پرواز کند و اثار عظمت او را همه جا ببیند. آری یاد اوست که دل را آرامش و جان را نور و صفا می دهد و تیرگی های یاس و نگرانی را از دل می زداید، چه پناهگاهی بهتر از او می توان پیدا کرد.
مذهب، نیایش و ارتباط با خداوند راهی است که بشر پس از قرن ها جدایی از آن، دیگر بار به سویش بازگشته و به توانایی های عمیق و کارساز آن در مبارزه با مشکلات زندگی جدید، که اضطراب نیز ثمره ی آن است، پی برده و دیگر نمی تواند منکر تعامل بین روان پزشکی، روان شناسی و حتی در مواردی پزشکی از یک سو و مذهب از سوی دیگر شود.
ذکر و وابسته شدن به ریسمان الهی که پیوندی قوی و ناگسستنی با حقیقت وجود و زندگی است، انسان را به وادی امن می رساند و فکر اتصال به نیرویی مافوق تمام نیروهای طبیعی خوف و بیم را از دل و ذهن انسان بیرون می راند و به عقیده ی روان شناسان این مهم ترین داروی ضد اضطراب است.
انسان با ایجاد ارتباط با خداوند و دعا، راه رهیدن از ناراحتی های درونی و بیرونی را آسان نموده، و در نتیجه به عوارض روانی نیز مبتلا نمی گردد. و از طریق دعا و نیایش نیروی محدود خویش را با توسل به منبع نامحدودی چون قدرت خداوند افزایش می دهد، هنگامی که دعا می کند؛ خویشتن را به قوه ی محرکه ی پایان ناپذیری که آفرینش و تمام کائنات را به هم پیوسته، متصل می کند و یادآوری مشکلات و بازگو نمودن آن ها نه تنها در حالات عاطفی موثر بوده بلکه در کیفیات بدنی نیز تاثیر داشته و سبب بهبودی می شود. احساس این که انسان می تواند با نیایش، خواسته ها، کاستی ها و ناآرامی های خویش را به درگاه معبودی که قادر متعال است اظهار کند سبب آرامش می گردد.[5]

[1]. دیلمی، حسین: نماز و هزار و یک رمز و راز، نشریه ماهنامه آموزشی- تربیتی، بهمن1376، ص20.
[2]. علیجواد، مریم: اهمیت نماز، مجموعه مقالات همایش دانشجویی کشور، پژوهشکده ی فرهنگ، ص234.
[3] . حمعه پور، حمید: نقش اعتقادات و باورهای مذهبی در سلامت روان، ماهنامه ی تربیت، وزارت آموزش و پرورش، فروردین81، ص77.
[4] . ارمغانی، ایرج: اضطراب، تهران، انتشارات چاپ پخش، 1370.
[5] . صانعی، صفدر: سلامت تن و آرامش روان در اسلام، تهران، انتشارات عبدلرحیم علمی، 1350، ص125.

نتیجه :
یکی از مسائلی که موردتـــوجه وعنایت ،قرارگرفته است زندگی انسان می باشد.همان طوری که نیازهای انسان مختــــــــلف وگسترده هست زندگی اورانیزدرتمامی ابعادش بایدمورد مطالعه قرارداد. روشن است که انـــــــــسان موجودی است دوبـــعدی ،مادی ومعنوی . هرکدام نیازهای خاص خودرامی طلبـــــدکه باید همواره تامین گردد.زندگی واقعی اوروی همین دوبُعد استواراست. نپرداختــــــــــــن به هرکدام یا توجه یک سویه ،زندگی انسان راازحالت اعتدال خارج ساخته وپرداختــــــــــــن وتقویت هربُعد منهای دیگری درنوع زندگی انسان اثرگذارمی باشد.
اگرنیازهای مادی انسان موردتــــــوجه قراربگیردوتامین شود وانرژی لازم بدست آید ،راحت تر می توان درصدد کسب معنــویات پرداخت .هم چنین تامین نیازهای معنوی وغنا مندی دراین بخش زندگی را لذت بــــخش ساخته وکام انسان راشیرین می سازد .
پیامبر بــــزرگواراسلام حضرت محمد (ص) :من لا معاش له لامعــــادله کــــــسی که ازمعیشت وزندگی دردنیا بی بهره بـــــاشد از زنـــدگی آخرت نــــیز بی نصیب خواهد بود .اگر تــــلاش وکوشش نـــــــداشتــــه بــــاشد ودرصددتامین نیازهای خود برنخیزد گرفتارفقرخواهد گردید ؛فقری که باخود کفرراخواهد آورد.
ازاین کلام گهربارپیامبر (ص) می تــــوان استنباط کردکه حضرت زندگی دوبُعدی را می فرماید که همان زندگی حقیقی انــــــــــسان است .اگر چنین نباشد چگونه می توان پذیرفت که فقط نداشتن زندگی مادی محرومیت زندگانی اخروی رادرپی خواهد داشت ؟ اگر تنها زندگی مادی وپرورش آن باشد همان تن پــــروری وشکم بارگی خواهد بود واگرهم تنها زندگی معنوی منهای مادی رادر نظربـــــگیریم این نیز رهبانیت است که هردو موردنکوهش پــــیـــامبـــر قرارگرفته است .پس هردو باهم زندگی واقعی انسان راتشکیل می دهد .
درقرآن مجــــــید آمده است که :ومن اعرض عن ذکری فان له معیشتا ضنکا .وکسیکه ازیــــــــــادمن روی گردان شود ،زنـــــدگی سخت وتـــنـــگی خواهد داشـــت .درادامه داردکه :ونحشره یوم القـــیامه اعمی . ودرروزقیامت اورانابینا محشور می کنیم .گاهی تمامی درهای زندگی به روی انـسان بازاست ؛گاهی هم تمامی درهای زندگی به روی اوبسته است که طبق آیه قرآن معیـــــشت ضنـــک ،ضیـــق یــا تنگی معیشت تعبیرمی شود .این نوع تنگی معیشت بـــخاطر کمی درآمد نـــیسـت ؛درآمد هنگفتی دارداما بخل وحرص و…زندگی اورابراوتنــــگ می سازد .نه تنها دوست ندارددرخانه اش بازباشد ودیگران استفاده نماید بلکه گویـــا نمی خواهد برروی خود باز کند .مولا علی (ع) می فرماید : همچون فقیران زندگی می کند وهمانند اغنیا وثروتمندان حساب پس می دهد .
فراموشی مسئولیت های انـــسانــــــی به دنبال فراموش کردن یاد خدا،انسان رادرطمع وحرس وشهوت غرق می سازد وگرفتــار معیشت ضنک خواهد شد .اصــــــولا تنگی زندگی بیشتربخاطر کمبودهای معنـــــوی ونبود بی نیازی روحی است .وابستگی بیش ازحد به جهان ماده ،عدم اعتماد به آینــــده وترس ازدست دادن امکانات موجود زندگی را درکام انسان تلخ می سازد که همان معیـــشت ضنـــــک است .اما ایمان به خدا ودل بستن به ذات اقدس الهی امان ازهمه این نگرانی هااست .
ازحضرت امام صادق علیه السلام پرسیدندکه منظوراز من اعرض …چیست ؟ فرمود : اعراض ازولایت امیرمومنان .درروایت دیگر ترک حج تفسیرشده .
بنابراین ،نتیجه اینکه :توجه یک جانبه انــسان به زندگی ونیازهایش بخصوص مادیات محرومیت زندگی آخرت رادربـــرخواهد داشت ؛وبـــراساس آیه قرآن دوری ازیاد خدا سبب معیشت ضنک دراین جهان ونــــابــیــنـائی درجهان آخرت است.روی این اساس اگرانسان خواهان زنــدگی موردسفارش پیامبر(ص) وقرآن کریم باشد که همان زندگی واقعی انسان است باید به هردو بخش عنایت داشته باشد وگرنه بی بهره خواهد بی بهره تنها این پرسش مطرح می شود که :براساس آیات قرآن (اقراءکتابک )آسراء-14 و(رای المجرمون النار )کهف -53 چگونه بـــانـــابــیــنا بـــودن سازگاراست ؟ بعضی ازمفسران بزرگ گفته اند وضع ایــــن جهان بــاآن جهان متفاوت است .چه بسا افرادی نسبت به بعضی امور بینا وبه بعضی دیگر نابینا است .به نقل ازمرحوم طبرسی : انهم اعمی عن جهات الخیر لایهتدی لشیی منـــها دربرابرخیـــروسعادت ونعمت نابیناهستند وآنچه عذاب ،شرومایه حسرت وبدبختی است بینا . پس باید همیشه به سرمنشاء اصلی زندگی وصل بود تا ازهرآنچه پــــوچی وگرفتـــاری است نـــــجات یافته زندگی واقعی راتداوم بخشید .

منابع
1. قرآن کریم با ترجمه آیه اللّه مکارم شیرازى.
2. ابن ابى حدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، دار احیاء الکتب العربى قم، 1383ق.
3. جمعى از نویسندگان زیرنظر ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 16، ناشر: دارالکتب اسلامیه تهران، 1363 ش.
4. دکتر سید ابوالقاسم حسینى اصول ، بهداشت روانى، انتشارات آستان قدس مشهد، 1374 ش.
5. صبحى صالح، نهج البلاغه، انتشارات هجرت قم، 1395 ق.
6. عده‏اى از روان‏شناسان، دائره المعارف روان‏شناسى، ترجمه دکتر عنایت ا… شکیباپور، ناشر: فروغى، بى‏تا.
7. مجموعه مقالات همایش بین المللى در دانشگاه علوم پزشکى ایران، نهاد نمایندگى ولى فقیه، نقش دین در بهداشت روان، ج 1و 1382 2 ش.
8. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 67 42 13 و 73، چاپ ایران، ناشر: مکتب اسلامیه، 1398 ق.
9. محمدجعفر امامى، بهترین راه غلبه بر نگرانى‏ها و ناامیدى‏ها، انتشارات نسل جوان قم، 1377 ش.
10. محمد رى شهرى، میزان الحکمه، ج 3، مرکز دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1362 ش.
11. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائینى، تهران، انتشارات دارالفکر، بى تا.
12. همایش علمى نهاد نمانیدگى، اسلام و بهداشت روان، ج 1، مجموعه مقالات، 1382 ش.
13. یونگ، روان شناسى و دین، ترجمه فواد روحانى، ناشر: شرکت کتاب‏هاى جیبى، 1376 ش.
14- مثبت درمانی ؛ نوشته نورمن وینسنت پیل / توراندخت تمدن
15- خدا در ناخودآگاه ؛ نوشته ویکتور فرانکل/ ترجمه ابراهیم یزدی
17- قرآن مجید
18- با خالق هستی ؛ نوشته ؛ جی پی واسوانی ؛ ترجمه فریبا مقدم

1 ابن ابى الحدید،1383 ج 7، ص 171).
2 همان ، ج 9، ص 152)
3 عصر ، 1-3)
4 68 و حج، 78)
5 فاطر، 15).
6 احزاب، 39).
7 انعام، 122).
8 حدید،23).
9 فتح، 4).
10 یونس، 62)
11 مومنون، 1-11) .
12 آل عمران، 139).
13 نحل، 97).
14 طه، 124).

15 انفال،29)
16 بقره، 282).
17 علامه مجلسى، ج 67، ص 61).
18 آل عمران، 120).
19 طلاق، 3).
20 احزاب، 71).
21 حجر، 46).
22 رعد،28).

23 طلاق، 3) .
24 آل عمران، 173).

25 علامه مجلسى، 1398، ج13، ص 354)
26 همان، ج 73، ص7)؛
27 محمدى رى شهرى، 1362، ج 3، ص 294).
28 (آل عمران، 185)
29 محمدى رى شهرى، 1362، ج 3، ص 309)؛
30 1398، ج 42، ص 202)؛
31 همان، ج 73، ص 129).
32 توبه، 103).
33 روم ، 21) .
34 اعراف، 189) .
35 جمعى از نویسندگان،1363، ج 16، ص 391).
36 زمر، 22).
37 انعام، 82).
38 هود، 120).
39 انعام، 96).
40 نحل، 80)
41 سوره حشر- آیه 19
42 طه ، 124
—————

————————————————————

—————

————————————————————

45


تعداد صفحات : حجم فایل:223 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود