تعلیم و تربیت قرآنی
یا
مهندسی فرهنگی
مقدمه
تعلیم و تربیت قرآنی
تاسیس اسلام و مهندسی فرهنگ آن به وسیله ی رسول مکرم اسلام تنها با قرآن کریم شروع شد.
رفتار رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز طبق آیه کریمه ی "واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا" تنها با قرآن تطبیق داده می شد. هرگونه رفتار فرهنگ ساز رسول خدا، هر گونه عبادت، هرگونه جهاد، هرگونه قضاوت، هرگونه روابط فردی و اجتماعی، هرگونه اقتصاد و هر یک از شوون حیات انسانی، بر اساس اندیشه ای بود که قرآن کریم مطرح می فرمود.
رسول مکرم اسلام، جامعه ای اسلامی را آنچنان تربیت کرده بود که تطبیق تمامی اجزاء و ارکان فرهنگ و یکایک شوون حیات انسانی با قرآن، اساس فرهنگ جامعه ی اسلامی را تشکیل می داد. عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، سنت اساسی و اصلی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.
پس از آن حضرت نیز، شیوه ی اهل البیت آن حضرت و تمامی معصومین علیهم السلام آنگونه بود که مبنای هرگونه رفتار فردی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و حقوقی و قضایی نه تنها در اسلام و حکومت اسلامی می بایست با قرآن تطبیق داده می شد، بلکه می بایست براساس آیات قرآن و متکی بر آیات قرآن باشد.
قرآن همان حبل اللهی است که حقتعالی فرموده است محکم به آن بچسبید و با رها کردن آن موجب تفرقه در بین جهان اسلام نشوید. آنجا که می فرماید.
گویا حقتعالی می فرماید هرگونه برنامه ریزی اعم از اقتصاد، سیاست، حکومت داری، تعلیم و تربیت، هنر، ورزش، بهداشت، علوم، صنعت و تجارت، حقوق و قضا و عرفان و اخلاق و فلسفه و حکمت و جمیع شوون حیات انسانی اگر از قرآن نشات نگرفته باشد و با معیارهای قرآنی تطبیق نکند، به معنای جدایی و رها کردن حبل الله است و موجب تشتت و تفرقه جهان اسلام خواهد گشت.
کلمه ی "جمیعاً" در آیه ی شریفه ی فوق به معنای تاکید بر اجرای این فرمان در تمامی اقشار جامعه می باشد آیه… و این به معنای آنست که تطبیق رفتار جامعه با قرآن باید در تمامی برنامه های جامعه و تمامی شوون جامعه اجرا گردد. با عنایت به مفهوم عمیق آیه ی شریفه ی مذکور، ریشه ی تمامی انحرافات و ضعفها و اختلافات جوامع اسلامی، مشخص خواهد شد و آن عبارت است از عدم تطبیق شوون مختلف حیات اجتماعی کشورهای اسلامی با آیات شریفه ی قرآن.
امت رسول خدا در اجرای هر برنامه، منتظر نزول فرمان حقتعالی از طریق وحی و تبیین آن به وسیله ی آیات کریمه ی وحی شده بر رسول خدا بودند.
امت اسلام در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آموخته بودند که هر یک از رفتار رسول خدا و تمامی مومنین می باید با آیات قرآن کریم مطابقت داشته باشد.
براساس عمل به آیه ی شریفه ی مذکور، هر یک از آحاد جامعه اسلامی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اعم از وضیع و شریف و رئیس و مرووس، موظف بود رفتار خود را با قرآن تطبیق دهد و مطابقت رفتار خود را با قرآن در آنجا که موجب شبهه و سوال می شد، اثبات نماید.
مراجعه ی مکرر خلفای راشدین پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و مشورت و استفاده از راهنماییهای آن حضرت به همین دلیل بود که آن حضرت را در تطبیق دقیق احکام قضایی و حقوقی و اجتماعی و سیاسی و فقهی و حکومتی و اقتصادی و غیره، عالم تر از دیگران می دیدند. جامعه ی اسلامی توسط رسول خدا براساس همین آیه ی شریفه در لزوم تطبیق رفتار مسوولین و برنامه های ایشان با قرآن کریم آنچنان تربیت شده بود که صحت گفتار و رفتار مدعیان مسلمانی اگرچه خلیفه ی مسلمین باشند را در مطابقت گفتار و رفتار ایشان با قرآن کریم جستجو می کرد. به همین دلیل، خلفای راشدین، استفاده از رهنمودهای حضرت امیرالمومنین و مشورت با آن حضرت را از افتخارات خود می دانستند و در اظهار این افتخار، مباهات می نمودند. زیرا می دانستند که مشورت ایشان با حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام که طبق روایات بسیار از رسول مکرم اسلام، عالمترین فرد امت اسلامی بر قرآن و عالمترین ایشان در تطبیق تمامی اجزاء و ارکان حیات انسانی با قرآن کریم بود، موجب افزایش حیثیت سیاسی ایشان می گشت.
امت اسلامی آنچنان تربیت شده بود که حتی دلایل رفتار رسول دا را نیز در تطبیق با قرآن و معیارهای قرآنی جستجو می کردند و حتی از شخص رسول مکرم اسلام در این باره سوال می کردند.
اما متاسفانه این سنت – یعنی تطبیق تمامی شوون حیات اجتماعی مسلمانان با قرآن – که اساسی رکن در مهندسی فرهنگ اسلام توسط رسول مکرم اسلام و قرآن کریم می باشد، در جوامع اسلامی اکنون کمرنگ شده یا به فراموشی سپرده شده است و عمل به آیات قرآن در سطح جامعه تنها به بعضی جوانب آن بسنده شده است.
خوشبختانه از افتخارات جمهوری اسلامی آنست که در جستجو راهکارهای اساسی و مبانی اسلامی کردن برنامه های جمهوری اسلامی می باشد و پرچم عمل به آیات قرآن را در جهان اسلام به اهتزاز درآورده است و محققین را در تدارک پاسخ به سوالات بسیاری که چگونگی تطبیق شوون مختلف حیات اجتماعی اسلام را با قرآن کریم تبیین نماید، تشویق می نماید. چند نمونه از سوالات مورد نیاز جوامع اسلامی در زیر مطرح شده است.
چگونگی اسلامی شدن آموزش و پرورش
چگونگی اسلامی شدن دانشگاه ها
چگونگی اسلامی شدن اقتصاد
چگونگی اسلامی شدن فرهنگ جامعه
چگونگی اسلامی شدن نهادهای فرهنگی جامعه
چگونگی اسلامی شدن سیاست و فعالیتهای سیاسی
چگونگی اسلامی شدن حکومت و فعالیتهای حکومتی
چگونگی اسلامی شدن رفتار مسوولین
چگونگی اسلامی شدن علوم
آنچه ذکر شد، تنها نمونه هایی از انبوه سوالاتی است که حیات اسلامی و اقتدار جوامع اسلامی به تهیه ی پاسخ آن وابسته است و جمهوری اسلامی در تدارک و تهیه پاسخ و عمل به آنست و بحمدالله تاکنون به نمونه های عینی و عملی مهمی نیز دست یافته است.
کتاب نظریه تربیتی اسلام نیز در تدارک پاسخ به بخشی از سوالات مذکور است و در پی آنست که اساسی ترین راهکارها و رهنمودهای قرآن کریم را در پاسخ به سوالات مذکور ارائه دهد.
در این کتاب، ارکان مهندسی فرهنگ در جامعه ی اسلامی از دیدگاه قرآن کریم و روایات شریفه به بحث گذاشته شده است. جهان بینی، عرفان، اخلاق، فلسفه و حکمت، تعلیم و تربیت، هنر، انسان شناسی، امامت و ولایت و سایر ارکان فرهنگ از دیدگاه قرآن و روایات مطرح گشته است و دانش پژوهان و محققان را به نحو جذاب و شایسته ای به سوی تحقیق بیشتر در ساحت موضوعات فوق، هدایت می نماید.
در این کتاب، شیوه ی خاصی در بهره مندی از قرآن کریم بکار گرفته شده است که موجب می شود تا قرآن پژوهان و محققان اسلامی، ضرورت مراجعه به قرآن کریم و روایات شریفه را درباره ی تمامی مطالب مطرح شده احساس کرده و به آن اقدام نمایند.
آنچه از نظرات قرآن کریم و روایات در این کتاب آمده است، تنها نمونه هایی برای آموزش و پیگیری پژوهشگران است تا با مراجعه به آیات قرآن و کتب روایی، انبوه آیات و روایات را در ساحت هر یک از موضوعات مطرح شده ملاحظه نمایند و به عنوان مطالعات و پژوهشهای قرآنی و روایی، استخراج نمایند و در مسیر کشف راهکارها و راهبردهای قرآنی و روایی مهارت یابند.
در غیر این صورت، اگر مجموعه آیات و روایاتی که درباره ی هر یک از موضوعات مطرح شده در این کتاب استخراج و ارائه می گشت، حجم کتاب به چندین مجلد اضافه می گشت و در جریان یادگیری و تدریس، زمان زیادی را به خود اختصاص می داد که مناسب حوصله ی قرآن پژوهان در مرحله ی فعلی نبود.
اما قرآن پژوهان با شیوه ای که این کتاب می آموزد و سایر پژوهشگرانی که در ساحت معارف قرآنی، مشغول تحقیق می باشند، فرصت می یابند درباره ی هر یک از ده ها عنوان مطرح شده به تحقیق بپردازند.
از نتایج به دست آمده در تحقیقات بیست و چند ساله ی این موسسه، اساس عقب ماندگی جوامع اسلامی ریشه در عدم تربیت و پرورش صحیح عقل و تفکر و عاطفه و اراده و عدم توجه به مرکز ادراکات عالی انسانی که در قرآن کریم از آن به قلب یاد فرموده است و همچنین در عدم تبدیل آموخته ها و علوم و فنون، به شعور و فهم عمیقی است که قرآن کریم آن را به عنوان علم حقیقی و بصیرت و نور و خرد ناب معرفی فرموده است.
بنابر دلایل فوق از دیدگاه اسلام، تربیت و پرورش، مهمترین استعدادهای انسان یعنی عقل و اراده و عاطفه و تفکر و مرکز ادراکات عالی انسانی یعنی قلب روحانی و تبدیل دانش به بصیرت و شعور ، اساس مهندسی فرهنگی را تشکیل می دهد و هرگونه طراحی و مهندسی بدون در نظر گرفتن ارکان فوق، بیهوده و بی پایه خواهد بود.
علاوه بر این سالهاست که فرهیختگان و آگاهان عرصه ی اندیشه از ضعف نظام علمی مدرسه و دانشگاه اظهار نگرانی می کنند و اعلام کرده اند که این نظام متکی به ذهن و محدود به ادراکات حسی است و نمی تواند نیروها و استعدادهای برتر انسان مثل عقل و تفکر و عاطفه و اراده را تربیت کند و پرورش دهد زیرا براساس دیدگاه های ناقص غربی در شناخت انسان و توانایی های انسان بنا شده است.
سالهاست که اندیشمندان اعلام خطر می کنند که مسیر برنامه های علمی در مدرسه و دانشگاه، جوانان ما را به همان راهی می برد که جوانان در کشورهای غربی در بحرانهای ناشناخته و پر از ابهام و تردید و اضطراب و پوچ نگر فرو رفته اند.
این در حالی است که قرآن کریم از شدائد قوا یعنی استعدادهای برتر در وجود انسان خبر داده است که زمینه ساز آمادگی انسان برای پذیرش حکمت و علم یعنی شعور و بصیرت و توانایی کشف روابط حاکم بر هستی می باشد.
و اساس توسعه ی پایدار و اساس مهندسی فرهنگی زا، پرورش استعدادهای برتر انسان اعلام فرموده است.
آنجا که می فرماید: "و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکماً و علماً" در آیات دیگر نیز اساس خلقت انسان و مراحل رشد و تکامل انسانها را بعد از تکامل جسمانی، مرحله ی "استواء" و "مسوی" شدن می داند.
اما بدون در نظر گرفتن ارکان فوق در مهندسی فرهنگی، چگونه می خواهیم با نظام علمی موجود در مدرسه و دانشگاه رشته های علمی را از وابستگی به غرب نجات دهیم و مهندسی فرهنگی را بنا کنیم در حالی که تمامی رشته های موجود علمی در مدرسه و دانشگاه به جوانان ما تفهیم می نماید که جهان کفر و سکولار، تمامی دستاوردهای علمی بشر را در خود جمع کرده است و مسلمانان جز با ترجمه کردن علوم از مراکز علمی غرب، راهی دیگر ندارند.
در کجای نظام علمی و فرهنگی مدرسه و دانشگاه، شاخصهای عقل سلیم و روشهای پرورش عقل معرفی شده است تا بتوان مطمئن شد که نظام علمی مدرسه و دانشگاه تفاوت عواطف عالی انسانی از احساسات غریزی و مشترک با حیوانات را تشخیص می دهد و در مسیر تربیت و پرورش عواطف عالی انسانی گام برمی دارد و برنامه دارد.
در کجای نظام علمی و فرهنگی مدرسه ودانشگاه برنامه ای وجود دارد که اراده ی نوجوان و جوان را پرورش دهد.
در کجای نظام علمی و فرهنگی مدرسه و دانشگاه برنامه ای وجود دارد که معلومات را به بصیرت و شعور و دانایی و به تعبیر قرآن کریم به نور تبدیل نماید.
در کجای نظام علمی و فرهنگی مدرسه و دانشگاه برنامه ای وجود دارد که ادراکات عالی انسانی را پرورش و توسعه دهد و موجب گسترش حوزه های علوم گشته و آن را به حکمت منتهی نماید.
امتیازات و شاخصهای مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام
این در حالی است که مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، دارای امتیازات بیشمار و شاخصهای و محورهای محکم و روشنی است که هر شخص فرهیخته ای را مجذوب خود می نماید. به چند نمونه در زیر اشاره می شود:
1. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، شاخصهای عقلانیت که اساس مهندسی فرهنگی و اساس توسعه پایدار می باشد را ارائه می نماید. شیوه های تربیت و پرورش عقل را مشخص می کند.
2. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، تفکر را به عنوان اساس رشد در حیات انسانی معرفی می نماید و شاخصهای تفکر سازنده و صحیح را تبیین می نماید و روش تفکر صحیح را ارائه کرده و آن را پرورش می دهد.
3. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، عواطف عالی انسانی را معرفی نموده و آن را از احساسات غریزی و مشترک با حیوانات بازشناسی می نماید و شاخصهای تربیت و پرورش صحیح عواطف عالی انسانی را بیان می کند و زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی بشریت را به عطر عواطف عالی انسانی معطر و سالم و شیرین می نماید. علوم و رشته های علمی و محصولات علمی را از خشکی و بی روحی و بی عاطفگی و خشونت بیرون می آورد و علم و محصولات علمی را به پرستار مهربان بشریت تبدیل می کند.
4. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، شیوه های عبور از نظام پوسیده ذهن محور و محدود به ادراکات حسی را نشان می دهد و بدینوسیله در شکوفایی حیات علمی جامعه افقهای وسیع و زیبا و سازنده را می گشاید.
5. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، معارف و معلومات را در وجود انسان به شعور و بصیرت و نورانیت و حکمت تبدیل می کند.
6. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، انسان و فرهنگ جامعه را آنچنان طراحی می نماید که جامعه بتواند یقینیات و حقایق و حکمتها را از اندیشه ها و مکاتب وهم آلود و منحرف و مردد و فریبکار و اوهام و شعارهای پوچ و اهداف بی ارزش و رقابتهای ناسالم بازشناسی نماید.
7. مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام، علاوه بر پرورش ادراکات حسی و ذهنی در مغز، پرورش دستگاه ادراکات عالی انسانی را هدف گرفته و آن را محور پرورش و تربیت خود قرار می دهد.
اگر ملت ایران مفتخر به استقرار نظام جمهوری اسلامی نبود و اگر قانون اساسی ایرانی اسلامی، مهندسی فرهنگی را بر اساس قرآن کریم و سنت و سیره ی رسول مکرم اسلام و اهل البیت مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین هدف نمی گرفت و اگر دهها هزار شهید و جانباز و صدها هزار نفر از خانواده های ایشان بر مهندسی فرهنگی قرآنی و روایتی تاکید نمی کردند و اگر امام راحل رضوان الله تعالی علیه و مقام معظم رهبری تا این اندازه بر مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام تاکید نمی داشتند، باز هم به دلیل امتیازات فوق العاده مهندسی فرهنگی از دیدگاه اسلام و برتری آن بر سایر مکاتب غربی و به دلیل ضرورت و نیاز به توسعه ی پایدار می بایست مهندسی فرهنگی طبق دیدگاه قرآن و اسلام طراحی شود.
لذا بدینوسیله نظر حضرتعالی را که خود از اندیشمندان و فرهیختگان صاحب نظران در مهندسی فرهنگی می باشید به طرح نامه این موسسه در مهندسی فرهنگی و دوره های آموزشی و توجیهی و تربیت استاد که ضرورت و پیش نیاز مهندسی فرهنگی می باشد، جلب می نماید و آماده است تا با همکاری مشترک هرگونه امکانات خود را در اختیار اجرای دوره های مذکور قرار دهد.
اهداف دوره ی آموزشی در مهندسی فرهنگی و تعلیم و تربیت قرآنی
از آنجا که فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، شامل تمامی شئون حیات انسانی میگردد، پس می توان مطمئن شد که تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، کلید اصلی و مشکل گشای تدوین مبانی و فلسفه ی تمامی شئون مذکور میباشد؛ مانند فرهنگ و هنر اسلامی، فلسفه و حکمت اسلامی، آموزش و پرورش اسلامی، اعّم از آموزش و پرورش، پیش دانشگاهی ، دانشگاه و حوزههای شریفه ی علمیه، تبلیغات اسلامی و برنامههای تبلیغی اسلام، خانواده و اجتماع، حقوق و تمامی رشته های آن، جامعه شناسی و تمامی رشتههای آن، علوم تربیتی و تمامی رشتههای آن و رسانه و صدا و سیما و تمامی رشته های آن.
بنابراین ارزش علمی و سرنوشت ساز تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و نقش آفرینی آن در حیات فردی و اجتماعی انسان، آنچنان گرانقدر است که مقام و موقعیّت آن در بین سایر تحقیقات علمی، کاملاً ممتاز است؛ بطوریکه هیچ تحقیقی تا این اندازه در حیات انسانی، رشد دهنده، نجات بخش و اثرگذار نمیباشد.
اما منابع و مآخذ و متون موجود درباره ی مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی آنچنان وسیع و فراوان و بی کرانه است که محقق را در تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی آنگونه که بتوان بر اساس آن نظام تعلیم و تربیت اسلامی را طراحی کرد، دچار حیرت میسازد.
تمام قرآن، تمام روایات و سیره طیبه رسول خدا و اهل البیت مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین، تمام محدثین و آثار ایشان، و تمام فقه و علوم فقهی و فقها و آثار ایشان، تمام عرفان و عرفا و آثار ایشان، تمام کلام و متکلّمین و آثار ایشان، تمام فلسفه و حکمت و حکما و آثار ایشان، تمام اخلاق و علمای اخلاق و آثار ایشان، مجموعاً منابع و مآخذ تعلیم و تربیت اسلامی را تشکیل میدهند.
اساساً هر یک از منابع مذکور، شانی از شئون و وجهی از وجوه فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی را تشکیل میدهد؛ امّا منظور از تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، اولاً: تدوین خلاصه و فشرده ای از مجموع معارف و منابع مذکور است تا با بهرهمندی از تمام منابع مذکور، جامعیت فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی ممکن گردد و ثانیاً: بگونه ای تدوین شود که استخراج نظام تعلیم و تربیت اسلامی از آن امکان پذیر گردد.
امّا گستردگی حیرت آور منابع و مآخذ و علوم مذکور، موجب شده است تا دانشمندان و متفکرین و کارشناسان بسیاری به تالیف و تدوین مجموعه هایی با عنوان مبانی یا فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی بپردازند که در جای خود، بسیار سودمند است؛ ولی تنها به یک یا چند وجه از وجوه و شئون بسیار متنوّع در مبانی و منابع مذکور توجه کردهاند؛ و از مابقی وجوه آن صرفنظر نمودهاند؛ لذا استفاده از تمام آن مجموعه ها برای استخراج نظام تعلیم و تربیت اسلامی، همواره با مشکل مواجه بوده است.
بنابراین مشکل اصلی در تدوین فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، کمبود منابع و مبانی نیست؛ بلکه حلقه ای در این میان ، مفقود میباشد که باید نقش نخ تسبیح را در گردآوری و ارتباط مهره های تسبیح، ایفا نماید و در جهت بهره مندی هر چه بیشتر، تمامی منابع و مبانی اسلامی را بعنوان مهره های تسبیح به یکدیگر پیوند دهد.
و با بهره گیری از مجموع آن منابع و مبانی، اولاً: فلسفه ای منسجم و محکم تدوین گردد و ثانیاً: جامع و خالص و متکی و مستند به قرآن کریم و روایات شریفه باشد و ثالثاً: فشرده و خلاصه باشد و رابعاً: از آن فلسفه وآن مبانی بتوان نظام تعلیم و تربیت اسلامی را استخراج و طراحی نمود.
بنابراین آنچه که در پی آن هستیم، از مقوله کشف و اکتشافات از عمق مبانی و منابع موجود است، نه از نوع اختراع؛ به دیگر سخن، آنچه که این اثر در پی آن است، خلق و اختراع مطلبی جدید نیست تا به تحقیقات گذشتگان اضافه نماید؛ بلکه در پی کشف و معّرفی حلقه مفقوده ای است که بتواند از تمامی مبانی و منابع موجود و دست اوّل اسلامی، در جهت تدوین فشرده ای از فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی با شرایط و ویژگیهای که ذکر شد، بهرهمند گردد.
با بیانی دیگر، آنچه که این اثر در پی آن بوده و بحمد الله و المنه به کشف آن نائل آمده است، آن است که اولاً نشان دهد برای تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی باید از کجا شروع کرد و به کجا ختم نمود؟ و ثانیاً در عین حفظ جامعیت و استحکام منطقی، دچار بی کرانگی وتحیر در صورت تحقیقات نشود و از جانب سوم ، دارای خلوص بوده و مستقیماً برخاسته از آیات قرآن کریم و روایات شریفه باشد و از جانب چهارم، بگونه ای تدوین گردد که بتوان نظام تعلیم و تربیت اسلامی اعّم از آموزش و پرورش، پیش دانشگاهی و دانشگاهی و حوزوی را از آن استخراج نمود.
از کجا باید شروع کرد:
در پی پاسخ به این سوال هستیم که برای کشف حلقه مفقوده در تدوین مبانی و فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی، از کجا باید شروع نمود تا ویژگیهای مذکور را دارا گردیم؟
روشنترین و محکمترین و محوریترین عنوان در تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت، نفس کلمه ی تعلیم و تربیت است؛ زیرا تمامی ابعاد و شئون دیگر حول این محور باید طراحی و تدوین گردد. و چون تربیت، حاصل و نتیجه و نهایت تعلیم است، پس تعلیم، اوّلین واصلیترین محورواساسیترین موضوعی است که برای تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، یعنی قرآن کریم و روایات شریفه، باید تحت بررسی و تحقیق قرار گیرد و اگر معنی و مفهوم و تعریف تعلیم از دیدگاه قرآن و سیرهی اهل البیت را بدست نیاوریم، چگونه ممکن است فلسفهی تعلیم را از دیدگاه اسلام تدوین نمود؟
بنابراین کلید اصلی و حلقه مفقوده عبارتست از: "درک صحیح و فهم عمیق از مفهوم و تعریف تعلیم در نظر قرآن و عترت". به دیگر سخن، تدوین مبانی و فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی را باید از بررسی در اسرار کلمه تعلیم از نگاه قرآن و سنّت و سیره ی طیبه اهل البیت علیهم السلام شروع نموده و نیز به همان ختم نمود. زیرا تعلیم از جنس فعل و از نوع متعدی است و این فعل متعدی، شامل فاعل و نفس فعل و مفعول آن است. این بدان معنی است که اگر به فاعل و حقیقت فعل و چگونگی تحقق فعل و ویژگیهای مفعول توجه کنیم و مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم، حلقه ی مفقوده را در تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی خواهیم یافت؛ بنابراین برای کشف آن حلقهی مفقوده و درک مفهوم تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، نکات زیر را مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم:
الف – فاعل تعلیم – باید روشن شود که اسلام چه ویژگیها و شرایطی را برای معلم و یا مربی لازم میداند، تا تعلیم از طرف فاعل امکان پذیر گردد؟
ب – حقیقت فعل تعلیم – باید روشن شود که اسلام چه هدفی را برای تحقّق فعل تعلیم یا هدف انتقال دانش به متربّی در نظر گرفته است؟
ج – چگونگی نفوذ تعلیم در متربّی- باید روشن شود که اسلام چه شرایط و مراحل و فضای لازم را برای نفوذ فعل تعلیم در وجود مفعول یعنی متعلّم یا متربّی پیشنهاد میکند.
د – مفعول تعلیم – باید دید که اسلام برای متربی یا متعلم چه ویژگیهای ذاتی و چه امکانات وجودی قائل است تا تعلیم در وجود و شاکلهی او محقق گردد.
توضیح مربوط به چهار نکته ی ذکر شده:
الف – فاعل تعلیم یعنی عالم یا معّلم یا مربّی: در فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، نقش معّلم و مربّی بسیار مهم است و طبق نظر تربیتی اسلام در این باره، نکات بسیاری مطرح است که به ذکر چند نمونه بسنده میشود:
1- پاک بودن و مهذّب بودن معلم از هواهای شیطانی و نفسانی و دارا بودن شاکله و شخصیت تربیت شده.
2- خالی بودن معّلم از اغراض نفسانی، برای تعلیم.
3- هدف گیری معلم بسوی نورانی کردن متعلّم و ایجاد بصیرت و روشنی در متعّلم.
بهمین دلیل در مکتب تربیتی اسلام، منظور از عالم یا معّلم، آنگاه که مفهوم وحیانی آن مورد توجه است،محدود به معنی استاد و متخصص نیست؛ بلکه منظور از عالم و معّلم: فردی است که دارای بصیرت، آگاهی، نور، روشنی و شعور و دارای قدرت تشخیص حق و باطل و دارای ملکات فاضله میباشد.
ب – حقیقت فعل تعلیم: بدیهی است که حقیقت فعل تعلیم از دیدگاه مکتب تربیتی اسلام هدف تحقق فعل را مشخص میسازد. این حقیقت، آنگاه روشن خواهد شد که حقیقت علم از منظر وحی و قرآن کریم و روایات شریفه، تبیین و روشن گردد. زیرا تعلیم بمعنی انتقال علم است. پس تا وقتی که حقیقت علم روشن نشود، حقیقت تعلیم نیز روشن نخواهد شد.
باید عنایت داشت که در ادبیات وحیانی، اعّم از قرآن کریم و روایات شریفه، کلمه علم و تعلیم به دو معنی بکار رفته است.
1- بمعنی معلومات و تخصّصها و فنون و معارف و انتقال آنها به دیگری.
2- بمعنی نور، بصیرت، درک حقیقت و شعور و تشخیص حق و باطل و ایجاد آن در متعّلم.
بنابراین حقیقت فعل تعلیم ، آنگاه که مفهوم وحیانی آن مورد عنایت باشد، به معنی انتقال معلومات و اطلاعات نیست1 ؛ بلکه بمعنی به نور رساندن است. به معنی تبدیل اطلاعات و دانش به بصیرت در دل متعلم است، به معنی آگاهی، به معنی شعور، به معنی ایجاد روشنی و به معنی ایجاد توانایی کشف حقیقت و به معنی ایجاد قوه تشخیص حق و باطل در متعلم است که قرآن کریم از آن به "نور و بصیرت" تعبیر فرموده است؛ زیرا اساساً کلمه ی علم در آنجا که بعنوان مفهومی نجات بخش و هدایتگر مطرح میگردد، به معنی اطلاعات و دانش و معلومات نیست؛ بلکه بمعنی بصیرت، آگاهی، شعور، نور، روشنی، فهم، درک عمیق و دقیق و یقین آور از حقایق است و این اختلاف در مفهوم علم و این تفاوت در تعریف تعلیم، اوّلین و پایهای ترین تفاوت بین تعلیم و تربیت اسلامی با تعلیم و تربیت غربی است.
از دیدگاه اسلام، اگر دانش در وجود متعّلم و متربّی به نور، بصیرت، شعور و توانایی کشف حقایق تبدیل نشود، علم نامیده نمیشود، بلکه بعنوان فضل (یعنی تخصّص) نامیده میشود؛ که اگرچه خوب است، ولی تفاوت مقام و رتبهی آن در مقایسه با مفهوم علم به معنی نور، مانند تفاوت رتبه و مقام زمین، در برابر آسمان و ملکوت است.
در اینجا به ذکر یک روایت از رسول مکرم اسلام (ص) بسنده میشود که آن حضرت آنگاه که به مسجد وارد شدند و جمعی را دیدند که برگرد فردی نشسته و به سخنان او گوش میدهند و تحت تعلیم او هستند، پرسیدند: او کیست؟ عرض کردند: او علاّمه است؛ حضرت پرسیدند: منظور از علاّمه چیست؟ عرض کردند: او علم انساب و تاریخ و از این قبیل را میداند. حضرت فرمودند: (قال رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم:) " انمّا العلم ثلاثه : آیهٌ محکمه، سُنَّه قائِمَه، فَریضَه عادِلَه، و ما خَلا هُنّ فَهُوَ فَضلٌ"
آن حضرت با ورود به مسجد و مشاهده ی مجلس تعلیم، فرمودند: علم، فقط سه نوع است. بنابراین تعلیم نیز بر سه نوع است:
الف – هر گونه دانش و یا هر گونهای تعلیمی که به کشف آیات و نشانههای یقین آور و نورانی و توانایی در کشف بیّنات و حقانیت آیات الهی و کشف قوانین حاکم بر هستی از جانب حقتعالی منتهی شود، علم است.( آیهٌ محکمه)
ب – هر دانش و تعلیمی که به تحقق فرهنگ زنده و پویا و برپا و پاینده و استقامت بخش و قیام کننده و استوار الهی در جامعه، منتهی شود، علم است.( سُنَّه قائِمَه)
ج – هر دانش و تعلیمی که به کشف قوانین عدالت گستر و عدالت پرور و آگاهی از قوانین عادلانه ی الهی در جامعه و جهان و هستی منتهی شود، علم است.( فَریضَه عادِلَه)
ج – چگونگی نفوذ فعل تعلیم در وجود متعّلم : فعل تعلیم، متعّدی است و لازمه ی تحقق فعل تعلیم، نفوذ آن در وجود متعّلم بعنوان مفعول در فعل تعلیم است.
نفوذ تعلیم دروجود متعّلم از دیدگاه اسلام، بمعنی ایجاد نور و بصیرت و شعور و قدرت تشخیص حق از باطل و شناخت حقایق و آگاهی و هدایت است.
مکتب تربیتی اسلام، لازمهی تحقق تعلیم را شرایطی میداند که بدون آن شرایط، تعلیم صورت نخواهد پذیرفت؛ آن شرایط عبارتند از:
1- شرط ایجاد فضای پاک و خالص و سالم و زلال انسانی و دور کردن فضای تعلیم، از هر گونه آلودگیهای نفسانی و شیطانی و مزاحم و مانع و مشکل ساز در هنگامه ی تعلیم.
2- نیاز سنجی فردی از متعّلم و ایجاد تناسب محتوای تعلیم با استطاعت و توانایی و امکانات شخصی متعّلم.
3- نیاز سنجی اجتماعی و ایجاد تناسب محتوای تعلیم با نیازهای جامعه و اجتماعی متعّلم.
4- شرط ایجاد روحیات پاک و سالم و زلال در متعّلم،به منظور آمادگی او برای دریافت تعلیم.
5- شناخت حقیقت عاطفه و ویژگی های آن و ارزش عاطفه و تشخیص تفاوت آن از احساس و احساسات، و نقش آفرینی استفاده از عاطفه و (نه احساس) در تعلیم از دیدگاه اسلام.
به نظر میرسد که دربارهی حقیقت عاطفه از دیدگاه اسلام باید توضیح بیشتری تقدیم گردد.
حقیقت عاطفه و نقش آن در دیدگاه اسلام
حقیقت عاطفه، غیر از احساس و احساسات است؛ زیرا احساس، ریشه غریزی و حیوانی دارد؛
لذا انسان در داشتن احساس در بسیاری موارد اگرچه بسیار پیچیده است، ولی در عین حال به حیوانات شباهت بسیاری دارد؛ مثل احساس گرسنگی ، تشنگی، خشم، علاقه به فرزند، علاقه به جنس مخالف، احساس شهوت، احساس تملّک و جلب منافع شخصی.
امّا عـاطفه، ریشه معرفتی دارد و خاص انسان است. لذا در اسلام علاقه های عاطفی، متفاوت از علاقه های احساسی است.
حضرت امیرالمومنین (ع) در وصف رسول مکرم اسلام علیهما الصلوات و السلام میفرماید: " کان علیه السلام اَعطَف الناس ….."
در دعای کمیل، از قول حضرت امیرالمومنین علیه السلام ازحقتعالی درخواست میکنیم که نسبت به ما عطوف باشد و در قرآن کریم تلاوت میکنیم که " قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّه فی القربی" یعنی مودّت ( که اوج عاطفهی مثبت انسان است، ) به ساحت مقدس اهل البیت رسول خدا علیهم السلام، معادل ثمره، نتیجه و اجر تمامی زحمات و هدایت های رسول خدا (ص) است. و نیز تلاوت میکنیم که "اِن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یُحببکُم الله".
و آیات و روایات بسیار در باب محبّت، موّدت، ترّحم، رحمت، لطف، رافت، عفو، خشوع، انکسار، غفران، الفت، اخّوت، شفقت، رفاقت، ولایت، احسان، حلم، رغبت، شکر، فرحت، اشتیاق، رضایت، سرور و بکاء وجود دارد که تماماً شقوق و تجلیّات عاطفه است.
که در عین حال، تماماً ریشه معرفتی دارد و متفاوت از احساس و احساسات است که ریشه غریزی، حیوانی، بیولوژیک و فیزیولوژیک دارد.
نقش عاطفه آن اندازه در کسب معرفت و نور، شعور، یقین، شهود، بصیرت و تقّرب الی الله، زیاد است؛ که آنچنانکه از قول معصوم (ع) نقل شده است، میتوان چنین گفت: هل الدّینَ الاّ الحُبّ؟
عاطفه، کلید اصلی برای بازکردن [قلب] و ورود به خانهی دل است.
بنابراین در تعلیم و تربیت اسلامی، یکی از اساسیترین محورها، تربیت و پرورش عاطفه است.
د – مفعول تعلیم ( متعلّم) : شناخت ویژگیهای ذاتی و امکانات وجودی متعّلم، برای تحقق تعلیم دروجود او، از اصلیترین ارکان تعلیم و تربیت اسلامی است.
از دیدگاه تعلیم و تربیت اسلامی، متعلّم علاوه بر دارا بودن مغز، یعنی هوش، حافظه، سرعت انتقال، خیال، ظّن، گمان، وهم و سایر استعدادها و امکانات ادراکات حسی در مغز، دارای امکانات بسیار متعالی دیگری میباشد که تاکنون در هیچیک از نظامهای آموزش و پرورش رسمی جهان، مورد استفاده قرار نگرفته است و در روانشناسیهای غربی بکلّی ناشناخته مانده است و حتی وجود آن امکانات متعالی انکار میشود؛ آن امکانات عبارتنداز:
1- عاطفه
2- قلب
3- عقل
4- تفکر
مقدمتا باید دانست که از دیدگاه تربیتی اسلام، تمامی معارف، آگاهیها، علوم، تخصصها، اطلاعات و هرگونه آگاهی از هستی در وجود انسان قرارگاهی دارد .
که اولاً انسان را نسبت به آن آگاهیها مجذوب و راغب مینماید
و ثانیاً بین آن آگاهیها و انسان، پیوند ناگسستنی ایجاد مینماید.
قرارگاه تمامی معارف در وجود انسان
طبق فرمایش حضرت امام صادق (علیه السلام) در روایت معروف به توحید مفضّل (2) ، تمامی آنچه که در هستی با انسان سرو کار دارد، در درون انسان قرارگاهی دارد که وجود آن قرارگاه، موجب حفظ رابطه حقیقی (و نه قراردادی) آنها با انسان میباشد.
قرارگاه دیدنیها در وجود انسان، چشم و قوّه ی باصره است.
وقرارگاه شنیدنیها در وجود انسان، گوش و قوّه ی سامعه است.
قرارگاه آب و غذا در وجود انسان، غریزهی تشنگی و گرسنگی است.
قرارگاه همسرو فرزند در وجود انسان، غریزه همسر خواهی و فرزند خواهی است.
بنابراین هر چیزی که در هستی بخواهد با انسان در رابطه باشد و مکمّل وجود انسان گردد، یقیناً باید قرارگاهی در وجود انسان داشته باشد.
هرگونه علم و معرفتی نیز باید در وجود انسان، قرارگاهی داشته باشد تا در وجود انسان امکان نفوذ پیدا کند و رابطهی آن معرفت با انسان دوام داشته باشد تا بتواند مکمّل و تکامل بخش وجود انسان باشد.
بعنوان مثال: اصول دین، اعّم از توحید، نبوّت، معاد، عدل و امامت و فروع دین، اعّم از صوم، صلوه، زکاه، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی ازمنکر، تولّی و تبّری و همچنین معارف قرآن کریم و سیرهی طیبه ی معصومین علیهم السلام و تمامی ارشادات ایشان، همه و همه اعّم از اجزاء اسلام یا ارکان آن، باید در وجود انسان، قرارگاهی داشته باشد تا بتواند در انسان نفوذ کرده و شاکله انسان، اعم از جسم و روح انسان را تکامل بخشند.
و اگر قرارگاه معارف اسلام در وجود انسان شناسایی نشود، هیچ تعلیم و تربیتی با صفت اسلامی دربارهی انسان صورت نخواهد پذیرفت.
طبق نصّ صریح آیات کریمه ی قرآن و روایات شریفه، قرارگاه تمامی معارف عالم و بالاخص معارف قرآن و سیره و معارف مربوط به سنّت طیبه رسول خدا و اهل البیت طاهرین آن حضرت(علیهم السلام) و تمامی معارف اسلام، اعّم از ارکان یا اجزاء آن در وجود انسان عبارتند از:
1- ذهن یا دِماغ (هوش، حافظه، سرعت انتقال، خیال، وَهم، ظنّ و گمان) درمغز.
2- قلب (قلب روحانی یا فعالیّت مرکز و عمق روح در حوزه ی قلب ماهیچه ای).
3- عاطفه در قلب.
4- عقل و وجدان در قلب.
5- تفکر (عمل و تلاش و فعالیت و موضعگیری عقل)
6- اراده (بازوی اجرایی قلب در اجرای تصمیمات و مدیریتهای صادره ازقلب)
بنابراین اسلام علاوه بر تایید وجود و فعالیت نفر و ذهن، نظریات بسیار بدیعی درباره انسان شناسی و حقیقت وجودی متربّی یا متعلّم دارد:
1- نظریه قلب
2- نظریه عاطفه
3- نظریه عقل
4- نظریه تفکر
5- نظریه اراده
اسلام علاوه بر نظریات فوق دربارهی نظریات تعریف علم، و تشکیل و تجلّی و نقش علم در وجود متعلم نظریهی بسیار بدیعی دارد که در هیچ یک از مکاتب رسمی در تعلیم و تربیت جهان موجود نمیباشد.
همانگونه که قبلاً ذکر شد، تعریف علم از دیدگاه اسلام، نور و بصیرت و شعور و قدرت تشخیص حق و باطل امام چگونگی تبدیل اطلاعات و آگاهی را به نور و بصیرت در وجود متعلم را شامل مراحلی میداند که و این نظریه نیز بی نظیر است و بسیار سازنده و بالنده است.
از دیدگاه تربیتی اسلام، تبدیل دانش به نور و بصیرت، شامل گذر از مراحل زیر میباشد:
1- تهذیب نفس عالم یا معّلم، خلوص، پاکی، اخلاص، نور، بصیرت، نیّت جلب رضای خدا و خالی بودن از هرگونه امیال و اغراض نفسانی
2- پاک بودن یا پاک کردن فضای انتقال علم و فضای تعلیم، زلال بودن وخالی بودن از هرگونه عوامل مزاحم
3- پاک بودن و پاک کردن ومهذّب بودن متعلم و خالی بودن ازهرگونه اغراض و امیال نفسانی
4- حفظ تناسب محتوای اطلاعات و معارف با استطاعت متعلم و نیازسنجی شخصی از متعلم و نیازسنجی اجتماعی و تشخیص ضرورتها برای انتخاب محتوای معارف جهت انتقال.
5- استفاده از عاطفه (ونه احساس) برای نفوذ تعلیم در قلب متعلم و عبور از ذهن و مغز متعلم.
6- استفاده از قلب متعلم و توجه کامل به قلب متعلم (به سمت قلب)
7- ارائه ی معارف توسط قلب به عقل یا وجدان بمنظور بهرهمندی از نظرات عقل( = تعقّل)
8- تحلیل دادهها و اعلام مواضع و ارشاد و هدایت توسّل عقل (= تفکّر)
9- استفاده از اراده و عمل به ارشادات وهدایتهای عقل توسط قلب (= تقوی)
10-پیداش نور و بصیرت و شعور و روشنی و پیدایش قدرت تشخیص حق از باطل، درک حقایق و یقین( = علم)
دربارهی مغزو ذهن، هوش، حافظه، سرعت انتقال یا تداعی معانی، خیال، وَهم، ظنّ و گمان که در مغز است، توسط دانشمندان و مکاتب تربیتی شرق و غرب، تحقیق بسیار شده و سخن بسیار رفته است.
امّا نظریهی وجود قلب بعنوان دستگاه ادراکات فوق حسی "اِمامُ البَدَن".
فرماندهی بدن ونظریه وجود عقل بعنوان دستگاه تشخیص دهنده ی حق و باطل و هدایتگر ونظریه ی وجود عاطفه ( علاوه بر احساس ) که متفاوت از احساس است، ریشه معرفتی دارد و نظریه ی وجود تفکر بعنوان تلاشها و عملیات عقل و نظریه ی وجود اراده بعنوان بازوی اجرایی قلب در انسان، از ویژگیهای خاص مکتب تربیتی اسلام است.
از دیدگاه مکتب تربیتی اسلام، شرط دریافت اطلاعات و معلومات و معارف و هرگونه دانش، توسط قلب و تبدیل آن به نور، به یقین، به شعور، به بصیرت، به روشنی، به قدرت تشخیص حق از باطل و به توانایی درک حقایق عالم مُلک و ملکوت، در گرو تربیت و پرورش قلب، عاطفه، عقل، تفکر و اراده میباشد.
به دیگر سخن، شرط تحقق تعلیم از دیدگاه اسلام علاوه بر توجه به ذهن یا دِماغ یا مغز، توجه و تربیت و پرورش پنج استعداد مذکور است.
اسلام ، علاوه بر نظریات تربیتی پنج استعداد مذکور، نظریه ی دیگری بنام تعریف جهل و جهالت دارد که پس از کسب علم و پس از کسب دانش و معرفت، حتی در بالاترین قله های آن پدید میآید و ممکن است انسان به آن مبتلا گردد. و این نظریه خاص اسلام است و غیر از آنچیزی است که درعرف جومع بشری به معنی جهل به مفهوم عدم دانایی و یا بی اطلاعی است در این نظریه، جهل، نوعی سرکشی و انکار حقایق است که انسان پس از آشنایی با حقایق، ممکن است به آن مبتلا گردد و آن زمانی است که انسان پس از آگاهی قلب از حقایق عالم توسط عقل، اگر به موضع گیری عقل و هدایت های عقلانی عمل نکند، در آنصورت تاریکی و نادانی خاصی بر قلب انسان چیره خواهد شد که علیرغم اطلاعات کافی و بسیار، راه غلط را انتخاب خواهد کرد و خود و دیگران را به پرتگاه هلاکت خواهد کشاند. و در این مسیر از بدترین افراد نادان و حتی از حیواناتی که معروف به حماقت و یا پستی هستند، رفتار بدتری خواهد داشت.
مکتب تربیتی اسلام علاوه بر تمام نظریات بیبدیل و بدیع و زیبا و در عین حال بسیار منطقی و علمی مذکور، دربارهی انسان شناسی و روان شناسی جوان و روان شناسی تربیتی او و نیز روانشناسی دختران و زمان که منشا و اساس و مبنای حقوق و نقش زن در حیات انسانی میباشد، نظریات بسیار جالب و جدید و دقیقی دارد که در این کتاب عرضه شده است. بگونه ای که توجه به آن میتواند منشا تحولات اساسی در تعلیم و تربیت جوانان و نگاه جدید و سازنده مسئولین به شخصیت و شناخت و رفتار جوانان بشود و جوانان در جوامع بشری را از آنچه که اکنون بعنوان بحران نوجوانی و جوانی معروف شده است، نجات دهد. و آنان را محور و سرمایه اصلی برای ایجاد هر گونه اصلاحات مثبت و سازندهی جامعه مطرح سازد.
در این کتاب از دیدگاه اسلام دربارهی مراحل رشد انسان بالاخص مرحله بلوغ و پیدایش آن و اثرات بسیار سازنده آن، نظریهی بسیار بدیع و جالبی مطرح گشته است که در تمامی مکاتب تربیتی جهان بی نظیر میباشد.
اما بر هیچ یک از آشنایان به مکتب تربیتی اسلام و تعلیم و تربیت اسلامی پوشیده نیست که متاسفانه در مدارس و دانشگاههای جوامع اسلامی به کلی از نکات زیر که ارکان تعلیم وتربیت اسلامی است، غفلت شده است:
1- علم با تعریف اسلامی و با مشخصات قرآنی و روایی آن و شرایط لازم برای تحقق در وجود دانش آموزان و دانشجویان و سایر متعلمین عرضه نمیشود.
2- عقل با تعریف اسلامی و با مشخصات قرآنی و روایی آن در مدارس و دانشگاههای ما نه تنها مورد توجه قرار نمیگیرد، بلکه اساساً مطرح نیست. آن عقلی که عزیزترین مخلوقات هستی نزد حق تعالی است و مخاطب تمام آیات قرآن کریم میباشد.
آن عقلی که عدم پرورش و عدم استفاده از آن، زمینه ساز بزرگترین عذاب ها در قبر و قیامت خواهد شد.
آن عقلی که عدم توجه به پرورش آن، باعث پیدایش بزرگترین انحرافات در جامعهی اسلامی و انسانی خواهد شد.
3-تفکر که همان تلاش و عمل عقل یا وجدان است و از دیدگاه مکتب تربیتی اسلام، یک ساعت آن (یک لحظه آن،) معادل هفتاد سال عبادت مقبوله شمرده میشود، در مدارس و دانشگاههای جوامع اسلامی مورد توجه و پرورش و تربیت قرار نمیگیرد.
4- قلب روحانی که از دیدگاه اسلام و قرآن و روایات شریفه ی اهل البیت علیهم السلام محور تمامی ادراکات عالی انسان است، در مدارس و دانشگاههای ما نه تنها مورد توجه و تربیت و پرورش نیست، بلکه اساساً مطرح نمیباشد. آن قلبـی که از دیدگاه اسلام و قرآن کریم دارای چشم و گـوش و فهـم و حتی مشام معنوی میباشد. آن قلبی که ابزار ارتباط انسان با امامان معصوم علیهم السلام و عالم ملکوت و عالم آخرت میباشد؛ آن قلبی که تنها وسیلهی آموختن و درک معارف وحیانی میباشد.
5- در مدارس و دانشگاهها از معرفی جهالت بعنوان بزرگترین خطر از دیدگاه اسلام خبری نیست. جهالتی که طبق نظریهی تربیتی اسلام حتی در بالاترین سطوح علمی و تحقیقاتی میتواند وجود داشته باشد و در قرآن کریم معادل کفر شمرده شده است و موجب لجاجت و گمراهی و سقوط انسانها به پرتگاههای هلاکت و بدبختی میگردد.
6-در مدارس و دانشگاهها از معرفی عاطفه و توجه به عواطف انسانی با تعریف آن از دیدگاه اسلام و تفاوت آن با احساس و احساسات، خبری نیست و نه تنها تحت تربیت و پرورش قرار ندارد بلکه حتی مورد توجه نیز قرار نمیگیرد.
7-در مدارس و دانشگاهها از توجه و تربیت و پرورش اراده در جهت اعمال صالح و مبارزه با نفس و هواها و غرایز حیوانی خبری نیست.بلکه حتی در مدارس به اصطلاح اسلامی نیز خبری از تربیت و پرورش عقل با تعریف قرآنی آن و تربیت و پرورش تفکر با تعریف قرآنی آن و تربیت و پرورش قلب با تعریف قرآنی آن و تربیت و پرورش عاطفه با تعریف قرآنی آن و ارائهی علم و توسعه و پرورش علم با تعریف قرآنی آن وجود ندارد.
مکتب تربیتی اسلام که در روایات شریفه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت شریفش، اساسیترین ارکان آن عقل و قلب و علم و عاطفه و تفکر و اراده است، چگونه ممکن است بدون این ارکان از آن مکتب بزرگ چیزی باقی بماند؟ اگر قبول داریم که بدون ارکان وجودی یک انسان، هیچ انسانی وجود خارجی پیدا نخواهد کرد، پس چگونه ممکن است مکتب تربیتی اسلام بدون ارکان مذکور، وجود خارجی پیدا کند؟ بدون وجود ارکان فوق، در مدارس و دانشگاها چگونه میتوان مطمئن شد که دانشگاها و مدارس آموزش و پرورش به سوی اندیشههای سکولار نزدیک نمیشود و تحت تاثیر جهان کفر و اندیشههای کفرآمیز قرار ندارد؟ بدون تربیت عقل و قلب وعلم و عاطفه و تفکر و اراده و پرهیز از جهل با تعریف قرآنی آنها، رشد عقول شیعیان بالاخص و نیز عموم مسلمین آیا امکان پذیر خواهد شد؟ برای زمینه سازی در جهت جلب عنایت حق تعالی، برای رشد عقل انسانها و کسب قابلیت برای درک ظهور آن یگانهی عالم، به جز تربیت و پرورش عقل و علم و عاطفه و تفکر و اراده و پرهیز از جهل با تعریف قرآنی آنها آیا راهی وجود دارد؟ از امور مسلّم و مورد توجه و تاکید حضرت مهدی (ارواحنا فداه) آیا تربیت و پرورش عقل و قلب وعلم و عاطفه و تفکر و اراده و پرهیز از جهالت با تعریف قرآنی آنها نمیباشد؟در حالی که به یقین میتوان گفت که برنامههای فوق از مسلمات و قطعیّات امور حضرت حجّت (ارواحنا فداه) میباشد. اگر چنین است- که هست- پس چرا در جامعهی مسلمین و بالاخص در جمهوری اسلامی به تحقق این برنامهها اهتمام نمیشود؟با عنایت به اینکه امور فوق در جامعهی مسلمین و بالاخص در جمهوری اسلامی محقق نشده است، پس میتوان با قطعیت گفت که این امر که از امور مهمّه و مورد تاکید آن حضرت است، بر زمین مانده و مورد غفلت قرار گرفته است. لذا تمام عاشقان اسلام و قرآن و ارادتمندان و منتظرین ظهور آن حضرت فوراً باید برای انجام و تحقّق امور مذکور قیام کنند.
آنان که در دعای عهد، تلاوت میکنند که مایلند از جملهی ( اَعوان و اَنصار) آن حضرت باشند و دعا میکنند که از جملهی (والسّابقین اِلی اِرادَته) باشند و آرزو دارند که از جملهی (والمُمتَثلِینَ لِاَوامِرِه) باشند و مشتاقند که جزء (والمُسارِعیِنَ اِلَیه فیِ قَََضَاء حَوائِجهِ) باشند، اکنون باید بدانند که این حاجت حضرت در اجرای فرمان حق تعالی بر زمین مانده است؛ و اگر آرزو دارند جزء یاران آن حضرت باشند، باید برای احیای امور مذکور قیام کنند. بر تمامی اهل معرفت و آگاهان و ارادتمندان به مکتب تربیتی اسلام، واجب است که به یاری آن حضرت بشتابند و در تمامی استانها و شهرستانها و حتی در تمامی کشورهای اسلامی به این امر مهم اهتمام ورزند.
آیات و روایات مربوط به شناخت و توجه و تربیت و پرورش عقل و تفکر و علم و عاطفه و قلب و اراده و پرهیز از جهالت، عزیزترین ارکان اسلام و قرآن را تشکیل میدهد و تمامی معارف دیگر اعم از اصول دین، فروع دین، فقه، تفقه، عرفان، کلام، تفسیر، جهاد، صلاه و صوم، حج، خمس، زکات و غیره، به دلیل وجود آن ارکان است و بدون آن ارکان، این اصول دین و فروع دین اسلام نیز، در وجود انسان جایگاه نمییابد.
آیات و روایات مربوط به ارکان مکتب تعلیم و تربیت اسلامی گویا به منظور احیای این مکتب شریف، تمام عاشقان قرآن و اسلام را به یاری میطلبند و نیز گویا وجود نورانی رسول خدا و تمامی ائمه اطهار و اهل بیت گرامی آن حضرت (صلوات الله علیهم اجمعین) فریاد هَل مِن ناصِِر میزنند و اعلان میفرمایند که تا زمانی که ارکان مذکور در جامعهی اسلامی احیا نشود، مکتب تربیتی اسلام احیا نخواهد شد، زیرا جامعهی اسلامی بدون توجه به این امور، از اسلام واقعی تهی خواهد ماند و از اسلام ناب محمدی (صلوات الله علیه و آله) محروم خواهد گشت؛ همچنان که تاکنون محروم مانده است.
از آنجایی که نکات مذکور یعنی شناخت و توجه و تربیت و پرورش عقل ، قلب، علم، عاطفه ، تفکر ، اراده و پرهیز از جهالت با تعریف قرآنی آنها در صحنهی تعلیم و تربیت، اصلی ترین نظریهی تربیتی اسلام را تشکیل میدهد، عدم توجه به این نظریات تربیتی اسلام، زمینه ساز پذیرش شبهه های بسیار خطرناک در اعتقادات بعضی از مسلمانان شده است که از طرف دشمنان اسلام دائماً مطرح میگردد و آن شبهه این است که اسلام برای تربیت و بازسازی انسانها که از اصلی ترین محورهای مدیریت جوامع انسانی میباشد، نظریهی روشن و قابل توجهی ندارد (العیاذ بالله).
کوتاهی در تحقیق امور مذکور، موجب شده است که دشمنان اسلام این نقطهی ضعف ما را در تبیین نظریات تربیتی اسلام به اصل اسلام و قرآن نسبت دهند و نعره برآورند که اسلام طرح روشنی برای ادارهی جوامع انسانی ندارد و همین نکته را دلیل جدایی دین از سیاست و مدیریت دانسته و دلیل ضعف دین و وحی از ادارهی جوامع انسانی قلمداد نمایند.
بدیهی است که نگرانی از عدم توانایی در تحقق امور فوق در جامعه مسلمین، مانع از توجه و طرح امور فوق در عرصهی تعلیم و تربیت اسلامی که مهمترین آرمان اسلام را تشکیل میدهد، نمیتواند باشد.
زیرا حتی اگر نتوانیم این اندیشه ها و نظریات تربیتی رسول مکرّم اسلام (ص) و قرآن را محقق سازیم، نفس شناخت عقل و قلب و علم و تفکر و عاطفه و جهالت از دیدگاه قرآن و روایات و عرضهی آن در صحنه تعلیم و تربیت به تنهایی میتواند از مکتب تربیتی رسول مکرم اسلام و قرآن دفاع کند و تهمت ناتوانی اسلام و قرآن در بازسازی انسانها و تعلیم و تربیت انسانها که از طرف دشمنان اسلام دائماً مطرح میگردد را از دامن اسلام و قرآن بزداید.
بنابراین فقط مطالعه و تحقیق و ترویج و تبلیغ معارف فوق، حتی بدون آنکه وارد عمل به آنها شویم موجب ارتقاء اندیشه و رشد فرهنگی جوامع اسلامی خواهد شد.
باید همچون تاسیس مدارس اسلامی درگذشته که نقش موثّری در حفظ فرهنگ اسلامی داشت، در تمامی استانها و شهرستانها، هسته های اولیه بررسی و مطالعه و تحقیق در این زمینه را تاسیس نماییم و به توسعه و تشویق و ترویج این نظریات تربیتی اسلام همّت بگماریم.
مسئولین وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت ارشاد در این زمینه نقش عمده ای میتوانند داشته باشند.
سازمانهای آموزش و پرورش در استانها و مناطق که خود از افراد شایسته و متعهد میباشند میتوانند نقش موثّری در این زمینه ایفا نمایند.
حوزه های شریفه علمیّه، علمای بلاد و دانشمندان فرهنگ شناسان جامعه و مسئولین نهادهای فرهنگی جامعه نیز نقش مهم و عمدهای دارند.
معاونتهای پژوهشی و دستگاههای تحقیقاتی مطالعاتی و فرهنگی در تمامی وزارت خانه ها میتوانند نقش مهمی در این زمینه برعهده بگیرند.
نهادهای اسلامی مثل نهاد نمایندگی ولایت فقیه در دانشگاهها، سازمان بسیج دانشجویی، بسیج اساتید، جامعه اسلامی دانشجویان، سازمان تبلیغات و مانند آن نیز سهم عمده ای را در اجرای این وظیفه میتوانند برعهده گیرند.
ولی به هر حال طبق دستور قرآن کریم وظیفه شرعی و شخصی افراد آن است که حتی در محرومیت و سختترین شرایط نیز، در معرفی و ترویج نظریات اسلامی و قرآنی مذکور تلاش نمایند و جامعه را از نظریات قرآن و رسول خدا (ص) و ائمهی معصومین (ع) در این امر مهم آگاه نمایند