تارا فایل

تعزیه خانی


فهرست مطالب
فصل اول : رخت و لباس و اسباب تعزیه
1. رخت و لباس
مقدمه 4
لباس امام خوان 6
لباس بچه خوانان 7
لباس شهادت خوانان و جنگجویان موافق 7
لباس اشقیا و مخالف خوانان 8
لباس زن خوانان 8
لباس فرشتگان و حوریان 9
لباس درگذشتگان و مردگان 9
2. اسباب تعزیه
شمشیر 9
خنجر 10
سپر 10
تیر و کمان 10
خود یا کلاهخود 11
پر 11
زره 11
چکمه 12
عصا 12
مشک 13
چادر 13
عَلَم یا بیرق 14
کجاوه یا هَودَج 14
اسب 15
فصل دوم : موسیقی تعزیه
1. موسیقی آوازی
شیوه های مختلف آوازی تعزیه خوانان 16
انواع موسیقی ویژه تعزیه خوانی 17
2. موسیقی سازی و غیرآوازی
موسیقی اعلام و فراخوانی 19
موسیقی مقدماتی و تشریفاتی 19
موسیقی صحنه 20
آهنگ های ورود تعزیه خوانان 20
3. ساز های موسیقی تعزیه
سازهای بادی سنتی 21
سازهای کوبی 22
فصل سوم : شیوه گفتار در تعزیه خوانی
عناصر سازنده تعزیه
الف) تک خوانی یا تک گویی 24
ب) مفاوضه، یا گفت وگو میان دو یا چند تن 25
پ) همخوانی یا همسرایی 26
ت) حدیث کردن 27
ث) دعای پایان مجلس، یا گفتار پایانی 27
فصل چهارم : ضرب المثل ها، تشبیه ها، تمثیل ها و اصطلاح ها
ضرب المثلها 28
تشبیه ها 30
* * *
تصویرها 34

منبع : ( تعزیه و تعزیه خوانی – موالف عنایت الله شهیدی )
فصل اول : رخت و لباس و اسباب تعزیه
1. رخت و لباس
مقدمه
تعزیه در لغت به معنای سوگواری و بر پا داشتن مراسم عزاداری به یادبود گذشتگان است و در اصطلاح به نوعی نمایش آیینی و مذهبی بر اساس واقعه کربلا و شهادت امامان و وقایع دیگر مذهبی و قصه ها و داستان های تاریخی و اساطیری و عامیه اطلاق می شود. با تکامل و تحول تدریجی تعزیه خوانی در دوره های اخیر، بعضی از تعزیه های شادی بخش و طنزآمیز نیز به آنها افزوده شده است. از این رو غم انگیز بودن، دیگر شرطِ حقیقیِ تعزیه به مفهوم کلی آن نیست. در سرزمین های کهن جهان، بیشتر نمایش های کلاسیک رشته پیوندی با نمایش های آیینی و ریشه در اسطوره ها، افسانه ها، عقاید و باورها و به طور کلی فرهنگ عامه مردم داشته اند. مثلا آیین نیایش و بزرگداشت دیونیسوس، یا باکوس، خدای تاکستانها و باروری و شور و جذبه عارفانه، بن مایه نمایش های کلاسیک تراژدی و کمدی یونانی بوده اند. ایرانیان شیعه نیز در ساختن تعزیه و به نمایش درآوردن واقعه های کربلا و حدیث مصایب سیدالشهدا به سنت نمایش هایی آیینی ایرانیان قدیم و شیوه اجرای مَناسک و آیین های آنان و پاره ای از عناصر اسطوره ای و حماسی سازنده نمایشهایی آیینی نظر داشته اند. مثلا نمایش "مصایب میترا" و "سوگ سیاوش" در ایران. به احتمال قوی اصلی ترین نمونه از آیین های زمینه ساز نمایش "مصایب امام حسین" و وقاع کربلا بوده و این دو آیین در شکل گیری تعزیه خوانی تاثیر داشته اند. تعزیه خوانی بیرون از حوزه مجد و منبر و حیطه عمل و نفوذ دستگاه رسمی مذهب، و دور از نظر و رای جامعه روحانیت و در میان توده مردم دیندار و متعصب کوچه و بازار تکوین یافت و شکل گرفت. تعزیه در میان سنت های ایرانی رفتاری است آیینی – نمایشی که ساخت و پرداختی تاریخی – دینی، ریشه در رفتار، و مناسک آیینی کهن ایرانی روانده و مایه از اسطوره ها و داستان های ایرانی گرفته است. در جامعه ی دینی – سنتی جهان، در هر دوره و زمانی، انسانی کامل و قهرمانی برتر در ذهنیت جامعه یا در واقعیت حیات تاریخی مردم می زیسته است. نمونه این انسان والا و کامل و قهرمان در پیش از تاریخ سیاوش و در تاریخ حیات اجتماعی شیعیان ایران دوره اسلامی، حسین علیه السلام بوده و هست. از ویژگی های تعزیه می توان این عوامل را نام برد: زمینه دینی – مذهبی، زمینه تاریخی، مُجلّای نمونه های مِثالی عامه، اسطوره پردازی بر اساس نمونه های اَزَلی، منظومه و غنایی، "تراژیک" یا حزن انگیز بودن، آمیختگی با مجموعه ای از نشانه های نمادی و رمزی، پیوند با زمان آیین های کونواری شهیدان.
تعزیه خوانی بیشتر در میان مردم جامعه های سنتی، جاذبه و پذیرندگی داشته است. سبب جاذبه و پذیرندگی تعزیه در جامعه های سنتی این بوده است که فرهنگی که مردمِ این جامعه ها در آن رشد می کنند و می پایند، فرهنگی مذهبی و مبتنی بر آیین های تمثیلی و مناسب اسطوره ای است. انواع تعزیه خوانی عبارتند از: تعزیه خوانی های عمومی سالانه، دولتی، اعیانی، و گهگاهی.
خصوصیات تعزیه خوانی های اولیه:
الف) نخستین تعزیه های محرم فقط در یک یا روز عاشورا (احتمالا تاسوعا و عاشورا) خوانده می شده اند نه در سراسر دهه محرم.
ب) موضوع نخستین تعزیه های روز عاشورا، خلاصه تا رفتن به شام و بارگاه یزید بود.
پ) در تعزیه های قدیم اَشقیا و شبیه های مخالفان یا اصلا نقشی نداشتند یا نقششان بسیاراندک و محدود بود.
ت) "حرکت" و "عمل" در تعزیه های نخستین بسیار اندک و محدود بود و تعزیه بیشتر بر آواز و کلام تکیه داشت، و در واقع چیزی همانند اِپداهای مذهبی بود.
ث) تعزیه و تعزیه خوانی ظاهراً در همه شهرها و روستاهای ایران در یک زمان و بر یک منوال رواج نیافت و از نظر کیفیت و شیوه ارائه و اجرا نیز یکسان نبود.
روند تحول و دگرگونی های کمی و کیفی تعزیه ها در مناطق مختلف ایران متفاوت بود مثلا در شهرهایی چون شیراز، اصفهان، کاشان، تبریز، قزوین، تهران و رشت و چند جای دیگر به علل گوناگون اجتماعی – فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی، رشد و تحول و گسترش بیشتری یافت و از کیفیت بهتری برخوردار شد.
لباس امام خوان
عمّامه
عمامه امام خوان سبزرنگ بود. امام خوانان عمامه را به شیوه عربی، لیکن نه مندیل وار، بر سر می پیچیدند و مقداری از آن را از پشت گردن و شانه، متفاوت با "تحت الحنک" که در کنار گوش آویزان است، می آویختند.
عبا و قبا
عبای امام نوعی مخصوص و معروف به نجفی، و رنگ آن مشکی یا سبز و گاهی عنّابی بود. عبایی که امام خوان در تکیه دولت می پوشید ابریشمی و شانه زری بود.
کفش
کفش شبیه امام در همه تعزیه های شهادت نعلین، به خصوص نعلین زرد، بود. شبیه امام در تکایای عمومی و محلی کفش معمولی نیز به پا می کرد و در روزهای عاشورا چکمه می پوشید.
عصا
ابزار دست شبیه امام عصا بود که در همه تعزیه ها آن را در دست داشت. امام، به هنگام جنگ و رفتن به میدان، عصا به دست نمی گرفت.
لباس بچه خوانان
لباس بچه خوانان پسر در دو گروه اولیاخوان و اشقیاخوان تنها شال و قبا بود. پوشش سر انان دستمال بزرگی بود با سربند که به جای چپیه دور سر می بستند، به نحوی که قرص صورتشان پیدا باشد. رنگ قبا و روسری بچه خوان های اولیا سبز یا آبی یا سفید، و رنگ قبا و روسری بچه خوانان اشقیا، مانند پسران ابن سعد در تعزیه حُر، سرخ یا تیره بود.
لباس بچه خوانانی که شبیه دختران اولیا می شدند، مانند فاطمه صغری و رقیه خاتون، پیراهن سیاه عربی بلند و روسری سیاه با سربند بود. روسری را به طرزی به سر می بستند که مانند بچه خوان های پسر، فقط قرص صورتشان پیدا باشد. دخترخوان هایی که از اشقیا بودند، مانند دختر یزید، پیراهن عربی می پوشیدند. این پیراهن از همان نوع پیراهن بچه خوانان دیگر، منتها با رنگ های تیره یا سرخ یا زرشکی و مانند آن بود. بر سر نیز روسری و سربندی از پارچه ابریشمی و حریر گلدار و مانند آن می بستند.
لباس شهادت خوانان و جنگجویان موافق
لباس شهادت خوانان و جنجگویان موافق مانند حضرت عباس، علی اکبر، قاسم، مسلم، حُر و امثال آنان عموماً قبایی یک لا، زره، کلاهخود، ابلق، چکمه و شمشیر بود. شهادت خوانان قبایی سفید یا سبز و روی آن زره می پوشیدند. روی کمر شال می بستند. دو سر شال را جلوی کمر گره می زدند به نحوی که دو سر شال تقریبا به اندازه یک متر از پیش پا آویزان می شد. این شال آویخته را شرّابه می گفتند. ظاهراً این رسم و شیوه لباس پوشیدن از سواران و جنگجویان قدیم ایران به یادگار مانده است. آویختن دو سر شال، شاید برای آن بوده است که سوار به هنگام مجروح شدن در کارزار سر شال را ببرد و آن را به جای پارچه، روی زخم خود ببندد. به هر حال، اکنون در تعزیه ها، شهادت خوانان هنگام تاثر و نشان دادن غم و اندوه خود، سر شال آویخته را جلوی چشم می گیرند. همچنین، پس از تکاپو و جنگ و گریز زیاد، از آن به جای دستمال برای پاک کردن عرق صورت استفاده می کنند.
شهادت خوانان هنگام جنگ و ستیز، مخصوصاً جنگهای پیاده مانند پهلوانان قدیم ایران، دو طرف دامن قبا را بالا می زدند؛ مثلاً حضرت مسلم در جنگ با سپاه کوفه، یا ابراهیم مالک اشتر در جنگ با قاتلان امام در تعزیه "خروج مختار" چنین کاری را می کردند. لباس جنگجویانی نظیر شبیه حر، مالک اشتر، ابراهیم اشتر، سلیمان بن صُرَد، همانند لباس شهادت خوانان بود، با این تفاوت که رنگ قبای آنان به جای سبز یا سفید، زرد، آبی، طوسی و به رنگ های دیگر، به جز سرخ، بود.
لباس اشقیا و مخالف خوانان
امیران مخالف
امیران مخالف، مانند ابن زیاد، ابن سعد، یزید، معاویه، هارون و مامون عمامه هایی به رنگ زرد تیره و شیر و شکری بر سر می بستند و قبا و جبه سرخ یا تیره می پوشیدند.
شمرخوانان و اشقیای دیگر
لباس شمرخوان و شبیه خوانانی که نقشی چون او در تعزیه داشتند، مانند مرحب خیبری، عمروبن عبدود و…، مانند شهادت خوانان، زره و قبا و کلاهخود و ابلق و چکمه بود. قبا، و گاهی شال کمر و پر ابلق کلاهخودشان، معمولاً به رنگ سرخ بود. شمرخوانان همواره خنجری بر کمر داشتند و شمشیر حمایل دار می بستند. اشقیاخوانان دیگر، مانند سنان، خولی، حارث و حرمله، به خصوص در تکایای عمومی، وقتی نقش درجه دوم داشتند، بیشتر چپیه و عگال بر سر می بستند و عبا می پوشیدند و شالی روی آن بر کمر می بستند. آنها از زره و کلاهخود کمتر استفاده می کردند.
لباس زن خوانان
زن خوانان پیراهن بلند و گشاد و سیاهی که تا پشت پا می رسید و آستین بلندی داشت می پوشیدند، و پارچه یا روسری سیاه بزرگی را روی سر می افکندند. این روسری به قدری بزرگ بود که تا سرانگشت های دستشان را می پوشاند. یک پارچه یا مقنعه سیاه نیز به پیشانی می بستند تا تمام صورت به جز چشم هایشان زیر آن پوشیده شود. زنان همسر مخالفان و اشقیا، اگر از هواداران اولیا بودند، مانند زن شمر و زن ظهوی یهودی، همین گونه لباس می پوشیدند؛ لیکن اگر از مخالفان اولیا بودند، مانند قطامه و جعده، پیراهن و روسری سرخ یا زرشکی و تیره رنگ می پوشیدند.
لباس فرشتگان و حوریان
فرشتگان و ملائکه و حوریان تور نازک و گُرد (گردی) گل بهی یا آبی یا صورتی رنگ بر چهره می افکندند که نشانه پوشیدگی و قداست و روحانیت و لطافت آنها بود. فرشتگان معروف و مقرب مانند جرائیل، میکائیل، اسرافیل و… گردی پولک دار بر چهره می بستند.
لباس درگذشتگان و مردگان
شبیه درگذشتگان و مردگان، اگر از انبیا و اولیا بودند، با همان لباس معمول خود (البته با افکندن تور بر چهره) ظاهر می شدند. اگر از افراد عادی و معمولی بودند با کفن های سراسر سفید به صحنه می آمدند. مفن سراسری مرده خوانان، یک یا دو قطعه چلوار، یا قطیفه های عریض و بلندی بود که مانند چادر زنانه بر سر و رو و تمام قامت می کشیدند و دو طرف آن را در بالای سر گره می زدند، به نحوی که فقط چشمانشان از چاک آن پیدا بود.
2. اسباب تعزیه
شمشیر
سلاحی است با تیغه آهنین یا فولادین که دمی برنده دارد. شمشیر دارای دسته ای معمولاً از آهن یا استخوان و شاخ حیوانات، یا از چوب صندل است که آن را "قبضه" یا "مُشته" می نامند. تیغه شمشیرها بلند و مستقیم یا خمیده است. شمشیرهای تعزیه خوانی بیشتر از نوع خمیده بودند. شمشیرهای با غلاف و حمایل را که به اصطلاح "شمشیر گردن" می نامیدند، جنگاوران را به کمر می بستند. این شمشیرها بیشتر در جنگ های تن به تن به کار می رفتند.
خنجر
سلاحی است دارای تیغه کوتاه و تیز دم و نوک تیز و خمیده تر از شمشیر و با قبضه یا "مشته". غلاف خنجر را معمولا از چرم و چوب یا چدن می ساختند. برخی از این غلاف ها روکش مخمل داشتند و بعضی دیگر، به خصوص غلاف های تکیه دولت و تکایای اشرافی و اعیانی، از طلا یا طلاکوب و نقره کوب و جواهرنشان شده بودند. خنجر بر خلاف شمشیر، بند و حمایل نداشت. آن را در پهلو زیر شال یا کمربند جای می دادند.
خنجر را بیشتر مخالف خوانان و معمولا برای بریدن سر اولیاخوانان به کار می بردند.
سپر
سپر تعزیه گرد و به اندازه های مختلف بود. سپر را از پوست "کَرک" (کرگدن)، یا چرم گاو و گاومیش، یا ورقه آهن و چدن می ساختند. بهترین آنها سپر کرگدنی بود. بیرون سپر محدب و برآمده و درون آن مقعر و گود بود. در گودی آن دستگیره ای از تسمه به شکل x یا اا قرار داشت. در میان گودی نیز یک بالشتک از پنبه و تیماج و کهنه می نهادند که ضربات گرز و شمشیر، دست گیرنده سپر را آزار و آسیب نرساند. روی بخش محدب بسیاری از سپرهای کرگدنی را میخهای درشت و سرپهن (گل میخ) از جنس ورشو، برنج یا آهن می کوبیدند که هم زیبا بود و هم پردوام.
تیر و کمان
در تعزیه ها از تیر و کمان واقعی کمتر استفاده می کردند. در تکیه دولت و برخی از تکایای مهم و معروف، کمان های زه داری به کار می رفت که آنها نیز از کمان های واقعی و مخصوص جنگ کوچک تر بودند. در بیشتر تکایا و تعزیه خوانی ها، هر گاه به تیر و کمان نیاز داشتند، از تیر و کمان کم و بیش تیر و کمان بازیچه کودکان استفاده می کردند.
برای ساختن کمان، دو سر چوب خمیده ای را که طول آن در حدود یک تا یک متر و نیم بود با نخ ضخیمی می بستند و به شکل کمان درمی آوردند. تیرکمان هم یک ترکه چوب بی پیکان و سوفار (دهانه تیر) بود. مثلا در تعزیه "شهادت امام" روز عاشورا، هنگامی که شبیه حرمله باید به سوی علی اصغر، فرزند خردسال امام تیر بیفکند، یا وقتی که ابن سعد فرمان می دهد که خیمه گاه امام را تیرباران کنند، تیراندازان از همین تیر و کمان های ساده استفاده می کردند. به طور کلی، در تعزیه ها به هنگام جنگ و ستیز تیر و کمان کمتر به کار می رفت. ظاهرا به همین سبب گردانندگان تعزیه در ساختن کمان های محکم و خوب به شکل واقعی کوشش نکرده اند.
خود یا کلاهخود
نوعی کلاه آهنین است به شکل نیم کره مجوّف که شهادت خوانان مانند حضرت عباس، مسلم، علی اکبر و… و جنگجویان مخالف مانند شمر و عمروبن عبدود بر سر می گذارند. کلاهخود تعزیه خوانان کم و بیش شبیه کلاهخود سپاهیان و جنگاوران دوره قاجار و صفوی بود.
پر
برخی از شبیه خوان ها در نقش های دیگر، از جمله نقش فرنگیان و کشیشان، بر کلاهشان پر می زدند. این شبیه ها، پر را که پری ساده و کوچک و معمولا از پر شاهین یا خروس بود، در کنار راست کلاهشان نصب می کردند. همچنین برخی از امیران مخالف، مانند یزید و هارون و مامون، گاهی بر بالای دستارهایشان تاج مخصوصی نصب می کردند که روی آن تاج، تاجی از پر می گذاشتند. این نوع پر را ابلق نمی نامیدند.
زره
نیم تنه ای است آستین کوتاه و جلوباز آهنی یا فولادی. این نیم تنه یا جامه جنگی، بافت حلقه ای دارد و آن را جنگجویان به هنگام جنگ و ستیز روی لباسهایشان می پوشیدند. زره بر دو نوع بود، زره داوودی یا میخ گرد و زره معمولی. زره داوودی زرهی بود محکم و ریزبافت که سیمهای فولادی را به طرزی خاص می کردند و می بافتند و هر جا سیم تمام می شد، با سیم ظریف تر و نازک تری آن را پَرچ می کردند. زره معمولی زرهی بود که حلقه ها را دانه دانه در عرض و طول به هم می انداختند.
چکمه
کفش ساقه بلندی از تیماج سیاه یا سرخ بود که ساق آن تا زیر زانو می رسید. چکمه را جنگجویان سیاه، اعم از شبیه اولیا و اشقیا، مانند حضرت عباس، علی اکبر، حُر، شمر و عمروبن عبدود می پوشیدند. شبیه امام، فقط در تعزیه "شهادت امام" در روز عاشورا، چکمه می پوشید. معمولا چکمه سیاه را شهادت خوانان به پا می کردند و سرخ را اشقیاخوانان. در برخی از تکایا و دسته های تعزیه خوان که اسباب و وسایل کافی نداشتند، شمرخوان از هر نوع و هر رنگ چکمه ای که به دستش می دادند، استفاده می کرد.
عصا
عصا از اسباب و ابزار ضروری در مجالس تعزیه بود. در بسیاری از تکایا و تعزیه ها، معمولا از سه یا چهار نوع عصا استفاده می کردند.
عصای تعزیه گردانان
عصایی بود بلند و سرگره دار. آن را معمولا از چوب آبنوس، یا عنّاب یا آلبالو می ساختند. سر و ته برخی از عصاها نقره کش، یا نقره کوب شده بود. مثلا، معین البکا در تکیه دولت عصایی از نوع سر و ته نقره دار به دست می گرفت. تعزیه گردان های دیگر نیز ظاهرا به تقلید از او، از همین نوع عصا، یا از گونه های ساده ترش استفاده می کردند. حتی در تعزیه خوانی های زنانه که در خانه های اعیان بر پا می شد، تعزیه گردان زن عصای بلندی به دست می گرفت. این نوع عصا نشان دهنده مدیریت و رهبری مجالس تعزیه بود.
عصای امام خوانان
عصای امام خوانان یا شبیه پیامبران و امامان، عصایی معمولا سرکج یا ساده و از چوب آبنوس و عنّاب و مانند آن بود. شبیه امام، در همه تعزیه های شهادت در ایام محرم، چنین عصایی در دست داشت، لیکن به هنگام رفتن به میدان جنگ، به خصوص در تعزیه "شهادت امام" روز عاشورا، عصا به دست نمی گرفت. این عصا، چنان که در بخش تعزیه خوانان نیز به آن اشاره کردیم، نماد و نشانه رهبری و زعامت و وقار و متانت امام بود، از این رو تعزیه گردانان کارکشته و آگاه برای شبیه امام و امام خوان این نوع عصا را انتخاب می کردند.
عصای سالخوردگان
عصای سرخمیده معمولی بود. این عصا را در تعزیه ها معمولا شبیه شخصیت های پیر و بیمار، نظری حبیب بن مظاهر، امام زین العابدین و فاطمه صغری به دست می گرفتند.
عصای تخت خوانان
چوب دستی نسبتا کوتاه و باریکی بود که آن را عصای تعلیمی هم می خواندند. این عصا نشانه امارت و فرماندهی و خشونت و شقاوت بود. تخت خوانان عصای معمولی به دست نمی گرفتند. در بعضی از تعزیه ها، از همین عصای تعلیمی استفاده می کردند و گاهی با آن مغضوبان را می زدند. مثلا، در تعزیه "عبدالله عفیف"، عبیدالله زیاد عصای تعلیمی به دست می گرفت. همچنین در تعزیه "بازارشام" یزید یک تعلیمی از چوب خیزران در دست داشت و با آن بر لب و دندان سر بریده امام می زد.
مشک
پوست گوسفند یا بزی است که آن را درسته و غلفتی درآورده و پشم و موی آن را کنده و دباغی کرده اند. مشک را برای نگهداری و حمل آب و دوغ و زدن دوغ و کره گیری استفاده می کنند. سقّایان مشک آب را با بند و تسمه ای که به آن بسته بودند، از گردن و شانه می آویختند.
چادر
تکیه های بی سقف را به هنگام لزوم با چادر می پوشاندند، یا به اصطلاح چادر می زدند. در برخی از کاروانسراها و حیاط بیرونی خانه های اعیان و اشراف نیز، به هنگام مجالس تعزیه خوانی چادر می افراشتند.
جنس چادر معمولا از کرباس بود که آن را در قطعات متعدد و اندازه های مختلف، به اندازه سقف مناسب فضای تکیه می دوختند.
عَلَم یا بیرق
پارچه سیاه یا رنگین ساده یا نقشداری است که معمولا به صورت پرده مستطیل یا مثلثی درمی آورند و بر سر نی (نیزه) یا چوبی باریک نصب می کنند. علم نشان یک جمعیت یا حزب یا فرقه مذهبی یا کشور است. در مجالس تعزیه خوانی و عزاداری، علم های مختلفی به کار می بردند. علم ها را می توان به سه گونه تقسیم کرد:
1- علم های سبک و ساده که پرده های آنها بیشتر به رنگ سیاه یا سبز، و دسته های آنها از نی یا چوب بودند. پرده برخی از این علم ها نقش و نگار داشت و با گلدوزی های زیبایی تزیین شده بود.
2- علم هایی که سنگین تر و بزرگ تر از علم های نوع اول و پارچه پرده آنها معمولا از اطلس و حریر و شال و امثال آن بود. در متن و حواشی پرده این نوع علم ها، اشعار و آیاتی از قرآن مجید را با سوزنکاری و گلدوزی نقش می زدند. پرده این گونه علم ها به اندازه ای بلند بود که علمدار معمولا دسته و سرپرده را با هم می گرفت. بعضی از این علم ها، سرعلمی به شکل پنجه یا گنبد داشتند.
3- علم های استوانه ای که پرده آنها کیسه مانند و به رنگ های مختلف، یا تلفیقی از چند رنگ بود. بر روی برخی از پرده های این نوع علم ها مغزی هایی از ابریشم طلایی به صورت عمودی دوخته بودند.
کجاوه یا هَودَج
و وسایل و اسباب تعزیه، به خصوص تعزیه خوانی های تکیه دولت کجاوه یا هودج بود. کجاوه دو اتاقک چوبین و روباز به هم پیوسته ای بود که آن را روی شتر یا استر، به طوری می بستند که اتاقک های آن در دو طرف حیوان قرار می گرفت. از کجاوه برای نشان دادن کاروان امام، در تعزیه هایی چون "حجه الوداع" و "ورود به کربلا"، استفاده می کردند. گاهی در مراسم عزاداری و دسته گردانی ایام تاسوعا و عاشورا نیز آن را به کار می بردند.
کجاوه در تعزیه بیشتر جنبه نمایشی و تشریفاتی داشت، و بر خلاف کجاوه های معمولی، کسی در میان آنها نمی نشست. مثلا، به هنگام حرکت کاروان در تعزیه "حجه الوداع" اهل بیت امام بر شتر یا اسب و استر سوار می شدند، و یک یا چند کجاوه خالی بر شتر یا قاطر بار می کردند.
اسب
از مهم ترین چهارپایان لازم و ضروری در مجالس تعزیه، اسب بود. در تعزیه های شهادت در دهه اول محرم، امام و جنگجویان موافق و مخالف، به هنگام جنگ و در بعضی مواقع دیگر، به اسب نیاز داشتند. در بسیاری از تعزیه های حماسی و تاریخی نیز، مانند "جنگ خندق"، "جنگ خیبر" و "نبرد بثرالعلم"، اسب از چهارپایان حتمی و ضروری تعزیه به شمار می رفت.
فصل دوم : موسیقی تعزیه
1. موسیقی آوازی
شیوه های مختلف آوازی تعزیه خوانان
با آن که خواندن آواز در مقام ها و گوشه های معین در تعزیه یک رسم یا رویه سنتی تعزیه خوانی بود، مع هذا تعزیه خوانان برخی از شهرهای سبک و شیوه خاص هنری خود را نیز به کار می بردند.
در اینجا دو نکته لازم را یادآوری می کنیم:
1- در برخی از شهرها و مناطق ایران، احتمالا از آهنگ های موسیقی محلی نیز در تعزیه خوانی استفاده می کرده اند. به هرحال، سبک و شیوه تعزیه خوانان تهران، به خصوص تعزیه خوانان تکیه دولت، همچنین، تعزیه خوانان قزوین سرمشق تعزیه خوانان بسیاری از شهرها و روستاهای مرکزی و شمالی ایران بوده است.
2- خواندن تعزیه در تکایای بزرگ و مهم کار هر آوازخوانی نبود. تعزیه خوانان این تکیه ها، به خصوص کسانی که نقشهای عمده و اصلی تعزیه را داشتند، مانند شهادت خوانان، علاوه بر استعداد هنری و چهره و اندام مناسب، می بایست از قدرت صدای کافی و لازم نیز برخوردار باشند تا بتوانند در مواقع لزوم صدای خود را به گوش تماشاگران دور هم برسانند.

انواع موسیقی ویژه تعزیه خوانی
1- پیشخوانی
نوحه های پیشخوانی را با آواز دسته جمعی و معمولا در "کارعمل"، یا در یکی دو گوشه از دستگاه معینی می خواندند. "کارعمل" یا "کار و عمل" نوحه یا تصنیف کامل عیاری بود که در خواندن آن از همه یا بیشتر گوشه های یک دستگاه استفاده می کردند. مثلا در تعزیه "شهادت علی اکبر" تکیه دولت، در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، نوحه ای می خواندند که در "کارعمل" چهارگاه تنظیم شده بود. بند اول آن چنین بود:
بزن چهچهه: بلبل بلبل گل به گلستان آمد
بیا پیچان: سنبل سنبـل نوبت بســـتان آمد
2- مناجات خوانی
مناجات آغاز تعزیه را معمولا در آواز بیات زند (بیات ترک)، و گاهی در برخی از گوشه های نوا یا حزین و حجاز می خواندند. وقتی مناجات را در بیات ترک می خواندند، بیشتر از درآمد و گوشه های روح الارواح، قطار و شکسته استفاده می کردند. وقتی هم که مناجات را در مقام نوا می خواندند، غالبا از گوشه های حسینی، گَردانیّه و عشاق بهره می گرفتند.
3- خطاب ها و فرمان ها
امام و اولیاخوانان خطابها و فرمانهای خود را غالبا در درآمد نوا می خواندند. مثلا در تعزیه "حُر" هنگامی که امام به حضرت عباس دستور می دهد که برود و ببیند سردار سپاه کوفه چه کسی است و جلوی او و لشکرش را بگیرد، امام خطاب به عباس اشعاری را در درآمد نوا می خواند که مطلع آن این است:
آیا بـــرادر با جان برابرم عباس هژبر بیشه دین نور چشم اشرف ناس…
4- زن خوانی
زن خوانان بیشتر در گوشه های شور و ابوعطا و گوشه های همایون می خواندند. در همانندخوانیها، به خصوص در سوال و جوابها، معمولا در همان مایه و آوازی که طرف مقابل می خواند، می خواندند. مثلا، در تعزیه "شهادت علی اکبر"، (نسخه تهران و قزوین)، وقتی شبیه علی اکبر اشعاری را که با مطلع زیر آغاز می شد:
ای حرم شاه دین، مرغ دلم پر گرفت دست قضا از کمین، دامن اکبر گرفت…
5- بچه خوانی
بچه خوانان غالبا اشعار را با حالت ضربی می خواندند. اگر هم آواز را می بایست غیرضربی بخوانند، نتهای متغیر را تغییر می دادند و تحریرها و "نوآنس"ها را کوتاه می کردند. خواندن اشعار در آهنگهای ضربی طبعاً حالات و خصوصیات کودکانه آنان را به خوبی می نمایاند.
6- آواز وداع و جدایی
شبیه خوانان به هنگام وداع و خداحافظی با یکدیگر، معمولا اشعار را در گوشه های غم انگیز و گیلکی از آواز دشتی می خواندند. اشعاری که در این مواقع خوانده می شد غالبا در وزن هزج مسدس مقصور بود، مثلا:
اگر بار گران بودیم، رفتیم اگر نامهربان بودیم، رفتیم…
(علی اکبر و قاسم و اولیاخوانان دیگر هنگام رفتن به میدان)
7- قاصدخوانی
قاصدان مانند فرنگیان کم و بیش نقش یا وضع میانه حال داشتند، لیکن چون مسلمان بودند اشعار خود را به مقتضای حال با آوازها و آهنگهای متفاوت می خواندند؛ مثلا، عرب قاصدی که در تعزیه "حُر" از کوفه می آمد و خبر غم انگیز شهادت مسلم را برای امام می آورد، در آغاز ورود به صحنه، مدتی آرام و آهسته با حالت غمگنانه حرکت می کرد و اشعاری در مایه آواز ابوعطا می خواند که مطلع آن این است:
الهی اختر از گردش بیفتد چرخ (و) برگردد
زمین ویران شود، ویران (و) هم زیر و زبر گردد
8- خطبه خوانی
خطیبان برای نشان دادن حالت خطبه خوانی و سخنوری معمولا اشعار را با آواز نمی خواندند، بلکه کلمات و عبارات را شمرده و آهنگین و زنگ دار، که اندک مایه ای از گوشه آوازی داشت، ادا می کردند. مثلا، خطیب مجلس عبیدلله زیاد، در تعزیه "حر"، وقتی به منبر می رفت و نامه یزید را می خواند، در صدایش اندکی از مایه درآمد نوا بود. مطلع اشعاری که خطیب آن را می خواند، در نسخه تکیه دولت تهران چنین است:
فرمان همایون شده از رفعت کیوان سالار مهین ابن زیاد اشرف اعیان
2. موسیقی سازی و غیرآوازی
موسیقی اعلام و فراخوانی
در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران، برای آگاه کردن مردم محل از برپایی مجلس تعزیه خوانی، شیپورچی و طبال تعزیه چند ساعت پیش از تعزیه خوانی به پشت بام تکیه، یا با مسجد یا در میدان محل (بسته بود به این که تعزیه را در کجا می خواندند) می رفتند و با شیپور و طبل، گاهی هم با دهل و کرنا، قطعه های خاصی را می نواختند.
موسیقی مقدماتی و تشریفاتی
پس از نواختن آهنگ اعلام و فراخوانی، اگر تعزیه خوانی در ایام محرم بود، مردم محل با اطلاع از زمان برگزاری تعزیه، به تدریج به تکیه یا حسینیه محل می رفتند و برای خود جا می گرفتند. اگر تعزیه خوانی در ایام غیر محرم بود، مردم حل که از زمان برگزاری تعزیه آگاه نبودند، برای کسب اطلاع از زمان اجرای تعزیه، به تدریج به میدان، یا تکیه، یا صحن مسجد محل می رفتند، تا از تماشای تعزیه محروم نمانند. در فاصله نواختن شیپور اعلام و فراخوانی تا تعزیه تا شروع تعزیه، شیپورچی و طبال آهنگ های مختلف را می نواختند.
موسیقی صحنه
در جریان تعزیه به تناسب نوع وقایع و گفتار تعزیه خوانان، نوازندگان آهنگهای خاصی را می نواختند. برخی از این آهنگها، تا اندازه ای توصیفی بودند و به صورت کلی و اجمالی وضع و حالت "واقعه"، "صحنه" تعزیه و تعزیه خوانان را می نمایاندند. بعضی دیگر، در فواصل گفت و گو ها و تغییر و تقطیع صحنه ها به کار می رفتند، و حالات سکوت و آرامش، و یا هیجان را به تماشاگران القا می کردند.
آهنگ های ورود تعزیه خوانان
الف) وقتی که در ابتدای تعزیه، اولیاخوانان دسته جمعی وارد مجلس می شدند، آهنگ عزا می نواختند. این آهنگ معمولا در مایه آواز دشتی بود. این آهنگ را به هنگام عزا در حرکت دسته های سینه زن و نوحه خوان هم می نواختند. آهنگ تا اندازه ای متناسب با نوع واقعه بود و مظلومیت امام و اهل بیت را می نمایاند.
ب) هنگامی که شمر و ابن سعد و اشقیای دیگر، در ابتدا یا در جریان تعزیه به صحنه می آمدند، دو نوع آهنگ در ریتم های مختلف نواخته می شد. اگر اشقیا در حال عادی و به قصد ورود به مجلس، و یا نشستن بر سر تخت به صحنه وارد می شدند، همراه با نوع حرکت آنان معمولا آهنگ ضربی تند یا کند می نواختند.
پ) وقتی فرنگیان و برخی از اشخاص میانه حال تعزیه به مجلس وارد می شدند، از لحظه ورود تا زمانی که در صحنه (در حال سکوت یا در حرکت و گردش به دور تخت) بودند، موزیکچیان مارشهای نظامی و موسیقی ضربی می زدند. آهنگ زیر از آهنگ های مهم و اصلی در این مواقع بود:
تن تن تن تن تن تننا، تن تننا تن تننا، تن تن تن تن تن تن تن تن تان
تن تن تن تن تن تن تن، تن تن، تان
تن تن تن تن تن تن تن، تن تن، تان
ت) هنگامی که تعزیه خوانانی، چون عرب قاصد، وارد مجلس تعزیه می شدند، دو نوع آهنگ می نواختند. اگر قاصد حامل خبری از جانب اشقیا بود، مانند قاصدی که در تعزیه حُر از یزید برای عبیدالله زیاد نامه و خلعت می آورد، ورود او به صحنه و حرکتش دور تخت با آهنگ ضربی و مارش همراه بود. اگر عرب قاصد برای اولیا خبر می آورد، مانند بردن خبر شهادت مسلم برای امام در تعزیه "شهادت حُر"، آهنگ ملایم عزا نواخته می شد. این آهنگ غالبا همانند آهنگ اعلام روضه خوانی بود.

3. ساز های موسیقی تعزیه
سازهای بادی سنتی
شیپور
سازی است برنجین یا مسین و بی پیستون و از خانواده سازهای بادی. این ساز یک صدایی و صدای آن بسیار بلند و نافذ است. با شیپور ساده، آهنگ و ملودی خاصی را نمی توان نواخت، فقط با دمیدن در آن و کشش یا تقطیع نفس، می توان پنج تا شش حالت کلی غم انگیز یا ضربی و آشوب و جنگ به صدای آن داد.
نی
سازی است بادی که آن را غالبا از نی و به شکل استوانه ای می ساخته اند. لوله این ساز از هفت بند و شش گره تشکیل شده است. از این رو، این را "نی هفت بند" نیز می گویند. قطر این ساز از 5/1 تا 3 سانتی متر و طول آن در حدود 30 تا 70 سانتی متر است. شش سوراخت دارد که 5 سوراخ آن در یک سو و یک سوراخ در سوی دیگر آن است. نی از انواع سازهای بی زبانه است. نوازنده هوا را از دهانه لوله به درون آن می دمد و با باز و بسته کردن سوراخ ها با انگشتان هر دو دست، طول هوای درون لوله را زیاد و کم می کند و در نتیجه صوت های زیر و بم پدید می آید.
کَرنا یا کرنای
سازی است بادی و معمولا فلزی. درازای آن 2 تا 7 متر است. سر آن خمیده و شبیه عصا و لوله آن بی سوراخ است. صدای کرنا درشت و گوش خراش و هراس انگیز است. در تعزیه ها از کرنا بیشتر به هنگام جنگ و پیکار و تاخت و تاز اسب ها، و برای ایجاد رعب و هراس و وحشت و آشوب استفاده می کرده اند. در آغاز تعزیه، و اعلام و فراخوانی، و مبارزخوانی اشقیا نیز معمولا همراه با شیپور و طبل، کرنا می نواختند.
سُرنا یا سورنای
ساز بادی چوبی است به شکل مخروط. سرنای تعزیه دو زبانه و طول لوله آن حدود نیم مرت است که 6 سوراخ در یک ردیف و یک سوراخ در عقب آن دارد. این ساز در اکثر نقاط ایران، مخصوصا در روستاها رواج دارد. در رقص های محلی و مراسم عروسی و احیانا در مراسم عزاداری ماه محرم آن را همراه با دهل یا طبل می نوازند.
در تعزیه خوانیها، سورنانواز با شیپورچی و طبال در نواختن آهنگهای غم انگیز یا شادی بخش همراهی می کرده است.
سازهای کوبی
طَبل
سازی است کوبی و رزمی، کوچک تر از دهل و به اندازه های مختلف. تنه آن را از چوب و به شکل مخروط ناقص یا استوانه ای شکل می سازند و روی دو قاعده آن پوست می کشند. بعدها، طبل های فلزی نیز ساخته شد. طبل را با دو چوب یا چوبک که سر آنها گره یا "توپوز" دارد، می نوازند. حدود تنوع صدای طبل به وسعت پوست و مخصوصا مهارت نوازنده بستگی دارد. طبل نیز مانند شیپور، ساز اصلی و مهم تعزیه بوده است. نوازندگان طبل علاوه بر این که با شیپور آواز تعزیه خوانان را همراهی می کنند، به هنگام سکوت یا حرکت تعزیه خوانان و در فواصل آوازها با نواختن ضربات ملایم، آرام و متوالی به طبل، گذشت لحاظت و زمان، و گاهی نیز چگونگی حالات تعزیه خوان را مجسم می نمایند. به طور کلی طبل در نمایاندن تقطیع و تغییر صحنه ها در تعزیه، نقش مهم و اساسی دارد.
دُهُل
سازی است کوبه ای و استوانه ای شکل، مانند طبل، لیکن بزرگتر از آن. تنه آن از چوب، و قطر دهانه آن حدود یک متر و ارتفاع آن 25 تا 30 سانتی متر است. بر دو سطح دهانه آن پوست کشیده اند. نوازندگان به هنگام نواختن دهل، آن را با تسمه ای که به تنه آن وصل است به گردن می آویزند. دهل در جلوی شکم نوازنده به طور مایل قرار می گیرد و دو دهانه پوست کشیده آن به سوی پهلوی راست و چپ نوازنده است. نوازنده در دست راست خود چوبی به شکل عصا، به نام "کَجَک" و در دست چپ ترکه نازکی می گیرد و با آنها بر روی سطوح پوستی دهل می کوبد. ارتفاع صدای این ساز نامعین است.
سَنج یا صنج
سازی است کوبی از دو صفحه یا سینی برنجی مدور که درون آن اندکی گود است. سنج یکی از سازهای باستانی ایران بوده است. این ساز در مراسم سوگواریهای مذهبی و تعزیه به کار می رود. برای نواختن آن، دو صفحه را به هم می کوبند یا بر هم می لغزانند. طنین سنج آمرانه و پر قدرت است. کاربرد سنج در مجالس تعزیه، جنبه عمومی ندارد و بیشتر در دسته گردانیها و نوحه خوانیها و سینه زنیها از آن استفاده می کنند.
نقّاره
دو طبل کوچک متصل به هم یا جدا از هم است؛ یکی بزرگتر با صدایی بم تر و دیگری کوچک تر با صدایی زیرتر. نقاره را با دو عدد ترکه که آنها را چوب نقاره می نامند، می نوازند. گاهی یک چوب با بم و چوب دیگر با زیر کار می کند، و گاه هر دو چوب به بم یا به زیر می خورد. کاربرد اصلی نقاره در نقاره خانه های شهرهای بزرگ بود که به هنگام طلوع و غروب آفتاب نقاره می زدند.
فصل سوم : شیوه گفتار در تعزیه خوانی
عناصر سازنده تعزیه
الف) تک خوانی یا تک گویی
تک خوانی گفتاری خطابی با خود یا با دیگران است که شبیه خوان به تنهایی می خواند و انتظار پاسخ نیز ندارد. تک خوانی چند قسم است:
1. مناجات
در تعزیه هایی که پیامبرخوان، امام خوان و مظلوم خوانان نقش اصلی را دارند، تعزیه معمولا با نوعی اشعار آغاز می شود که اصطلاحا آن را مناجات می نامند. زمینه مناجات ها، راز و نیاز با خداوند یا شکایت و گله از روزگار و منافقان و کفّار (بسته به دید و شناخت تعزیه ساز) و مانند اینهاست. در بعضی از مجلس های تعزیه، اهل بیت امام نیز هر یک به ترتیب مقام و موقعیت خود، در آغاز تعزیه، قطعاتی را با اندکی تغییر مضمون به صورت مناجات می خواندند. در جریان تعزیه نیز گاهی چند بیتی به عنوان دعا و مناجات خوانده می شد، اما رایج ترین و در عین حال زیباترین نوع این اشعار همان مناجات های آغاز تعزیه بودند. مظلوم خوانان دیگر در مناجات خوانی نقشی نداشتند.
2. خطابه
خطابه در تعزیه معنا و مفهوم وسیعی دارد که شامل مناجات نیز می شود. مضمون یا مفهوم بسیاری از گفت و گو ها و مکالمه ها نیز تا حدی جنبه خطابی و کلی دارد. در اینجا، منظور ما نوع خاصلی از اشعار تک خوانی است که زمینه و مضمون آنها با مناجات فرق می کند و طرف خطاب خواننده این اشعار غالبا همه مردم یا مسلمانان و یا تماشاگران مجلس اند. این نوع خطابه ها بر چند قسم اند. گاهی، تعزیه خوان در خطابه نظر به تماشاگران مجلس یا همه مردم دارد، مانند:
امام:
می سزد حمد خدا را همه شاهد باشیـد این عروسی و عزا را همه شاهد باشید
زهره با مشتری امروز قران خواهد کرد وصلت نور و ضیا را همه شاهد باشید..
(تعزیه "عروسی و شهادت قاسم"، نسخه تکیه دولت و قزوین)
3. مبارزخوانی
گفتاری است حماسی در مقابل رجزخوانی مظلوم خوانان که مخالفان و اشقیا در آغاز تعزیه برای پیکارجویی با لحنی خشنو اشتلم وار می خوانند. این نوع گفتار را معمولا قبل از مناجات امام و اولیا می خوانند. در بیشتر تعزیه های شهادت که در دهه اول محرم خوانده می شوند، معمولا شمر و ابن سعد مبارزخوانی می کنند. این مبارزخوانیها، به خصوص در تعزیه "شهادت امام"، در روز عاشورا شور و هیجان بیشتری می یابد.
ب) مفاوضه، یا گفت وگو میان دو یا چند تن
گفت و گو میان دو یا چند شخصیت تعزیه از رایج ترین و مهم ترین اقسام گفتارهای تعزیه است. این نوع گفت و گو در نسخه های قدیم غالبا طولانی و تکراری و یکنواخت و ملال آور بود (برای آگاهی بیشتر نک: بخش تحولات ادبی تعزیه). گفت و گو های بلند رفته رفته کوتاه شدند و قطعات بلند به تک خوانیها و خطابه ها و زبان حال ها اختصاص یافتند.
1. محاوره عادی
گفت و گوی دو به دو میان شخصیتهای مختلف تعزیه که بخش اعظم اشعار تعزیه را در بر می گیرد. مثلا، گفت و گوی حضرت قاسم با امام:
قاسم:
ای نور چشم احمد مختار، ای عمو ای جانشین حیدر کرار، ای عمو …
2. مناظره و مفاخره
گاهی گفت و گوی دو به دو به صورت مناظره و مفاخره انجام می گیرد. این طرز گفت و گو هم میان مظلوم خوانان با اشقیا رایج است و هم میان اشقیا با خود. مثلا گفت وگوی حضرت عباس و شمر در تعزیه "شهادت عباس".
3. سوال و جواب
گفت و گوی دو به دو گاهی به شیوه سوال و جواب صورت می گیرد. این طرز گفت و گو اغلب در قالب تک مصراعی است. مثال:
امام:
بگو در کوفه چون شد حال مسلم؟
قاصد:
بدان برگشته شد اقبال مسلم
4. مکالمه چند نفری
گفت و گویی است درباره موضوعی واحد که در آن چند تن سخنانی را به تناوب با هم رد و بدل می کنند، به نحوی که سخن هر یک مکمل سخن دیگری است. این گونه گفت و گو ها غالبا به مجالس مشاوره و رایزنی اختصاص دارد.
پ) همخوانی یا همسرایی
گاهی در تعزیه دو یا چند تن اشعار و نوحه و ترانه ای را با هم می خوانند. این نوع گفتار را می توان به دو گونه "باهمخوانی" و "پیشخوانی" تقسیم کرد. باهمخوانی؛ در جریان تعزیه گاهی تعزیه خوانان اشعاری را دو نفری یا جمعی با هم می خوانند. مثلا، در تعزیه "شهادت مسلم" یا "طفلان زینب"، طفلان مسلم یا طفلان زینب اشعار زیر را با هم می خوانندک
آیــا ستمگـــر بی آبـرو خطــا کــردی که تو تصور این رتبه را به ما کردی
که ما دو طفل پسرهای خواهرش باشیم غلام کوچک شهزاده اکبرش باشیم …
(گفت وگوی طفلان زینب با اشقیا، نسخه های تهران و شهرهای دیگر)
ت) حدیث کردن
در آغاز هر تعزیه، تعزیه گردانان به صحنه می آیند و دعا می خوانند و شرح و توضیح مختصری درباره تعزیه می دهند و به این ترتیب شروع تعزیه را اعلام می کنند. شرح و توضیح همراه با دعاخوانی را "حدیث کردن" یا به اصطلاح امروزی "پیشگفتار" تعزیه می نامند.
حدیث کردن جزو متن اصلی تعزیه ها نبود، اما در برخی از نسخه ها و تعزیه های قدیم شاعر تعزیه یا تعزیه گردان قعطه شعری را که آن نیز عنوان "پیش خوانی" داشت و خلاصه واقعه در آن آمده بود، بر دیباچه و مقدمه نسخه می افزود و تعزیه گردان آن را به صورت خطابه بدون آهنگ و آواز، به جای حدیث کردن می خواند.
ث) دعای پایان مجلس، یا گفتار پایانی
در تعزیه های ساده و تعزیه هایی که در تکایای عمومی خوانده می شد، تعزیه گردان پس از ختم تعزیه، معمولا اشقیا را سب و لعن می کرد. این لعن کردن را دعای پایان مجلس یا به اصطلاح امروزی گفتار پایاین و پس گفتار نامیده اند. دعای پایان مجلس، معمولا لعنهایی این چنین بود: "بر شمر لعنت!" یا "بر قاتلان شهیدان کربلا تا روز قیامت لعنت حق باد!" یا "بر قاتلان سیدالشهدا لعنت باد!" و مانند اینها.
فصل چهارم : ضرب المثل ها، تشبیه ها، تمثیل ها و اصطلاح ها
آتش به جان شمر فتد کاین بنا نهاد!
این مثل از پاره دوم این بیت سعدی:
اول بنا نبود که عاشق کشد کسی آتش به جان شمع فتد کاین بنا نهاد
با جایگزین کردن "شمر" به جای "شمع" ساخته شده است. مثل در مواردی به کار می رود که سخن از کاری زشت یا رسم و سنتی نامطلوب در میان است و می خواهند بر آغازگر یا پایه گذار کاری زشت و رسمی ناشایست نفرین کنند.
اشهدم را گفتم
مقصود گفتن "اشهد ان لا اله الا الله" است. به احتمال قوی این تکیه کلام از تعزیه به زبان محاوره عامه راه یافته است و اشاره به این ابیات دارد:
گواه باش به روز قیامت ای الله کی گفتم اشهد ان لا اله الا الله
محمد است رسول و علی ولی الله
بسیاری از اولیاخوانان، به خصوص آنهایی که نقش تازه مسلمان شدگان را به عهده داشتند و می خواستند در راه امام شهید شوند، به هنگام جنگ و شهادت این جمله را بر زبان می آوردند. کاربرد این جمله در وقتی است که بخواهند به کاری دست زنند که خطر مرگ در آن است. در چنین حالتی می گویند "اشهدم را گفتم"، یا "از پیش اشهدم را گفتم". بیان این جمله نشانه یک نوع آمادگی برای مرگ و نامسلمان از دنیا نرفتن است.
اقول اشهد ان لا اله الا الله
مصراع دوم بیتی است که تعزیه خوانان، به خصوص نقش آفرینان اصحاب و شهیدان راه امام، به هنگام شهادت بر زبان می آورند. مثلا، در تعزیه "شهادت مسلم" هنگامی که جلاد آماده گردن زدن و شهادت هانی است، هانی می گوید:
روم ز شوق کنون جانب رسول الله اقول اشهد ان لا اله الا الله
محمد است رسول و علی ولی الله
عامّه مردم این مثل را به موقع نزول بلا یا حادثه سوء بر زبان می آورند.
اگر ناتوانی، بگو یا علی اگــر خستـه جانی، بگو یـــا علی
سرت گر بیافتد میان بلا مترس و ملرز ]جلی تر[ بگو یا علی
در اوایل محرم یا یکی دو روز مانده به آن مردم بسیاری از شهرکها و روستاهای ایران برای برگزاری مراسم عزاداری و تعزیه در میدان یا تکیه محل جمع می شدند. هنگامی که می خواستند چادر تکیه را برافرازند و تیرکهای آن را جابه جا کنند، ابیات بالا را دسته جمعی با فریاد و صدای بلند می خواندند. تا چند سال پیش کارگران و باربران و مردم عامی نیز در مواقع کارهای دسته جمعی و حرکت دادن اجسام سنگین بین اول را به زبان می آوردند.
الهی طفل بی بابا نباشد!
مثلی است از زبان حال طفلان مسلم در تعزیه "شهادت طفلان مسلم" در جایی که می گویند:
الهی طفل بی بابا نباشد یتیم و خوار در دنیا نباشد
این مثل معمولا در محاورات روزانه، هنگامی که از اطفال یتیم و بی سرپرست سخن می گویند، به کار می رود.
تا نفس باقی است آه سرد می باید کشید!
از گفت و گوی امام رضا علیه السلام با مامون گرفته شده است. هنگامی که مامون امام را با اصرار وادار به خوردن انگور آلوده به زهر می کند، امام در پاسخ این بیت را بر زبان می آورد:
تا نفس باقی است آه سرد می باید کشید دست و دل از سفره نامرد می باید کشید
این بیت در داستانها و کتابهای مربوط به قرن های 11 و 12 نیز آمده است و ظاهراً تعزیه سازان نیز آن را از آنجا برگرفته اند. مصراع اول آن در محاورات روزانه به این معنا به کار می رود که تا زنده هستیم رنجها و دشواریها و گرفتاریها هست و به رغم تمامی اینها باید به زندگی ادامه داد.
تعزیه تمام شد!
کار خاتمه یافت، ماجرا ختم شد. این اصطلاح یا مثل را هنگامی به کار می برد که بخواهند ختم مشاجره و نزاع یا اختلاف میان دو یا چند نفر را اعلام کنند. این اصطلاح را معمولا ریش سفیدان و میانجیگران دعوا پس از فرونشاندن دعوا بر زبان می آورند. گاهی نیز پس از ادای آن، جمله "بر شمر لعنت" را که شعار و دعای معمول و سنتی ختم تعزیه هاست بر زبان می آوردند و می گفتند: "تعزیه تمام شد، بر شمر لعنت".
دریغ از راه دور و رنج بسیار!
مثلی است برگرفته از شعر:
بگو خواهر به غم گشتم گرفتار دریغ از راه دور و رنج بسیار
گفت و گو و زبان حال علی اکبر با کبوتر است به هنگام فرستادن نامه برای فاطمه صغری به مدینه، در تعزیه "شهادت علی اکبر". این مثل را معمولا دوستان و خویشان در نامه ها و گفت و گوهای دوستانه خود به کار می برند. مقصود از آن یا بیان رنجی است که انسان از دوری و از فراق عزیزان می کشد، یا بیان آرزوها و آمال دست نایافتنی است، و یا رنج بردن از کارهای بیوده ای است که حاصلی جز تاسف و ندامت ندارد.
زدی ضربتی، ضربتی نوش کن!
این مثل از شعر:
زدی ضربتی، ضربتی نوش کن غم هر دو عالم فراموش کن
گرفته شده است. این شعر از کتب حماسی دینی و داستانهای عامیانه به برخی از نسخه های قدیم تعزیه راه یافته است. در بعضی از تعزیه های حماسی که در آن جنگهای تن به تن اتفاق می افتد، مانند جنگ حضرت علی علیه السلام با حارث خیبری در تعزیه "جنگ خیبر"، و یا جنگ ابراهیم اشتر با شمر در تعزیه "خروج مختار"، این بیت شعر را به عنوان رجز می خوانند. در گذشته، کودکان به هنگام بازی و جنگ و ستیز میان خود به این مثل تمثّل می جستند. امروزه نیز گاهی مردم در گفت و گوهای روزانه خود این مثل را به این معنا که سزای بدی، بدی است؛ کیفر زشتگویی، زشتگویی است؛ به کار می برند.
فغان کز هر چه ترسیدم، رسیدم!
مصراع دوم این بیت است:
همی ترسیدم از روز جدایی فغان کز هر چه ترسیدم، رسیدم
این شعر زبان حال امام حسین بر سر نعش علی اکبر در تعزیه "شهادت علی اکبر" است. در پیش آمدهای ناگواری که شخص انتظار وقوع آن را داشته باشد به آن تمثل کنند. نظیر "آمد به سرم از آنچه می ترسیدم!".
مِثل ارزق شامی
کسی که مویی زرد و چشمی آبی و کبود دارد و شقی و سنگدل است. تعزیه سازان ازرق شامی، یکی از سران سپاه کوفه را که به دست حضرت قاسم کشته شد، با مویی زرد و چشمانی به رنگ آبیِ کبود تصور می کردند. پنداشت تعزیه سازان بر اساس مطالبی بود که در مقتل ها خوانده یا از واعظان و راویان و ذاکران شنیده بودند. از این رو تعزیه گردانان می کوشیدند تا کسانی را برای اجرای نقش ازرق در تعزیه ها برگزینند که دارای چنین خصوصیاتی باشند.
مِثل شام غریبان!
شبی تیره و تاریک و غم افزا؛ این مثل را درباره مهمانی ها و مجالس و محافلی به کار می برند که سوت و کور و تاریک باشد و در آن از شادی خبری نباشد. شام غریبان، به معنای عامش، نخستین شب پس از مرگ شخصی است که اعضای خانواده اش بی او می گذرانند. گاهی نیز شب غریبان به شبهای دورافتادگان از وطن می گویند که در آن شبها غمگین و دلتنگ یاد یار و دیار خود می کنند.
نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه های غریبانه قصد پردازم
مِثل شمر
بی رحم و سنگدل و خشن و پرخاشگر
مِثل عمروعاص
شخص محیل و مکار و زیرک و هشیار را گویند. عمروعاص وزیر معاویه بود و در زیرکی و مکر و حیله و نیرنگ در میان عرب معروف و مثل شدهاست.
مگر به شهر شما یک نفر مسلمان نیست؟
مصراع دوم این بیت است:
خداپرست مگر اندرین بیابان نیست؟ مگر به شهر شما یک نفر مسلمان نیست؟
زبان حال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه است در تعزیه "وفات فاطمه" در نسخه های قدیم. پس از رحلت پیامبر، وقتی حضرت زهرا صدای اذان بلال را نمی شنود، می گوید بروید به بلال بگویید برای اذان بگوید تا به یاد زمان پدرم بیفتم. این مثل را در جایی گویند که بخواهند تعجب و تاسف خود را از بی اعتقادی و بی ایمانی مردم اظهار کنند.
مگر هنوز یزید پلید در دنیاست!
این مثل، مصراع نخست این بیت است:
مگر هنوز یزید پلید در دنیاست مگر هنوز بناهای جور او برپاست
زبان حال حضرت فاطمه زهرا (س) است در مجلس تعزیه "صحرای محشر"، نسخه تهران. این بیت، به خصوص مصراع نخستن آن را به صورت مَثَل، هنگامی که از زنده بودن آدم پلید و ستمگر و منفوری سخن می گفتند، به کار می بردند.
تصویرها

تصویر 1- تعزیه خوانی در یکی از کاروانسراهای تهران

تصویر 2- تعزیه خوانی در کاروانسرای ارامنه

تصویر 3 – تعزیه خوانی در میدان کاخ صاحبقرانیه ( نیاوران )

تصویر 4- تعزیه خوانی در تکیه دولت در سال 1304 هجری قمری

3


تعداد صفحات : حجم فایل:2,926 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود